tag:blogger.com,1999:blog-7571787899154246572024-02-06T18:37:20.067-08:00iraniatferi irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.comBlogger189125tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-57050192313047619702020-10-25T12:54:00.003-07:002020-10-25T12:58:47.445-07:00نقدهای محمد رضا راعی به مقالۀ "از روح الله خمینی تا رضا پهلوی/ درس هایی که از انقلاب اسلامی گرفته نشده است!، از حنیف یزدانی"<p dir="rtl" style="text-align: right;"> اینجانب ضمن تأیید نکات بسیاری در مقالۀ آقای بزدانی، نقدهایی نیز به آن دارم که در پی، می آورم:</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">١- آقای یزدانی، به اصطلاح، "انقلاب اسلامی"، اشاره دارید. </p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: جنبش های مردمی، و بدنبال آنها، جنبش عمومی مردم، در سال ۱۳۵۷، منجر به انقلاب شد. در آن جنبش عمومی، ملیون، مذهبی ها، و چپی ها شرکت داشتند. آقای بنی صدر که در تمام سال های پیش از آن، از حاکمیت ملی حمایت می کردند، جزوه ای را در این مورد نوشته بودند که بدون اجازۀ ایشان، به نام روح الله خمینی تحت عنوان "بیانیۀ جمهوی اسلامی"، منتشر شد. در آن بیانیه، ولایت فقیه و انواع دیگر حاکمیت بر مردم وجود ندارد. از آنجایی که در تظاهرات مردم، شعار جمهوری اسلامی داده شده و به سرعت گسترش یافت، از طرف بسیاری از ٣ جناحِ ملیون، مذهبی ها، و چپی ها، بجز چند مورد، به اغماض پذیرفته شد، و یا اعتراض زیادی نشد. از جمله دلایل این اغماض ناصحیح این بود که سند "بیانیۀ جمهوی اسلامی" موجود بوده و نوع آن جمهوری را توضیح می داد. آن اغماض، بر هر ٣ جناح این نقد را وارد می کند که وقتی به مفهوم کاملِ جمهوری، پسوند و صفت اسلامی، اضافه شد، چرا مخالفت نکردند تا بعداً دیوار حاشای عدم ارتباط شعار جمهوری اسلامی و سند "بیانیۀ جمهوی اسلامی"، توسط اقمار زورپرست خمینی ایجاد شود. اصطلاح "انقلاب اسلامی"، بجای اصطلاحِ انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷، به غلط، و به عمد یا به سهو، مستعمل شده است.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٢- نوشتید: "برای ایجاد دموکراسی ... باید ساختارهای متناسب با دموکراسی نیز بوجود بیایید. این تغییرات باید منجر به نظمی شود که مانع تمرکز قدرت باشد و حداقل راه را بر تمرکز قدرت سخت کند. ...".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: اگر منظور از جلوگیری از تمرکز قدرت یا حداقل تعدیل تمرکز قدرت، تقسیم قدرت و باقی نگه داشتن قدرت های کوچکتر است، راه حل نیست، زیرا قدرت ای کوچکتر، از جمله، از طریق خود و دیگری سازی و تقسیم به ٢ و حذف دیگری، دوباره انباشته و متمرکز، گسترده تر و بزرگتر خواهد شد. بنابراین جدایی نهادهای قدرت از همدیگر، و جدایی نهادهای قدرت از نهادهای آزادی ( = نهادهای دارندۀ تمام حقوق)، نه به معنی تقسیم قدرت، بلکه به معنی بی طرفی آنها از همدیگر است. بی طرفی، یعنی چه؟ یعنی، برقراری ارتباط حقوقی. چگونه؟ از طریق هر چه بیشتر حقوقی سازی درون نهاد ها و بین نهاد ها، بوسیلۀ اعضای درونی آنها و تنگ تر سازی فضای روایط قوا و خشونت زدایی مرتب. بدین لحاظ، راه حل جلوگیری از دینامیک تخریب قدرت، حذف قدرت است. یعنی قدرت خوب نداریم، قدرت، دشمن حقوق است. کسانی مثل "اصلاح طلبان" ی در درون رژیم ولایت فقیه، و پهلوی طلب ها که فکر می کنند می توان قدرت را به اندازه، انتخاب و در اختیار داشت، غافلند که ضریب متمرکز شَوَی، گسترده شوی، و بزرگتر شوی قدرت در دینامیک اش، از ضریب توانایی های آنها در دینامیک شان، بیشتر شده و آنها را به تسخیر خود درآورده و در نهایت نابود خواهد ساخت. قدرت در کشورهای مسلط، تخریب های تمرکز ثروت کانونی، تمرکز فقر، گسترش تبعیض ها و ...، بوجود می آورد، و در در جامعه های زیر سلطه، علاوه آن تخریب ها، فساد های مزمن، استبداد و تمامیت خواهی، و جنایت نیز بوجود می آورد.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٣- نوشتید: "از این جمله می توان به اصل تفکیک قوا، قوانین مربوط به مشروطه در کشورهای دموکراتیک پادشاهی، لائسیته، و عدم دخالت نظامیان در سیاست اشاره کرد".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نظر من: ارتشی ها و نیروهای نظامی، بخشی از نهاد دولت ( = قوۀ مجریه، قوۀ مقننه، و قوۀ قضائیه و ...) هستند. نظامی، الزامی است که در امور سیاسی غیر حقوقی، درگیری های جناحی غیر حقوقیِ سیاسیِ در درون دولت و در درون جامعه و در رابطۀ ایران با کشورهای دیگر دخالت نکرده و عضو احزاب و سازمان های سیاسی نباشد. اما نظامیان لازم است که در رابطه با حقوق پنجگانه نظر داشته و آلت دست قدرت های سیاسی و غیره نشده و در مواقع دفاع از حقوق مردم، دستیار تصمیمات حقوقی جمهور مردم باشند. بعنوان مثال، اگر منتخب یا منتخبانی از مردم، متجاوز به حقوق مردم شده و مورد اعتراض افکار عمومی حقوقی قرار گیرند، لازم است که تشخیص و درک حقوقی لازم را داشته باشند تا بتواند سره را از ناسره تشخیص دهند. در سال ۱۳۵۷، سرانی از ارتش ایران، زیرِ بار فرمان محمد رضا پهلوی برای فرمانبرداری از ژنرال هویزر نرفته و با جنبش مردم اعلام همبستگی کردند. جناحی از ارتش، به کمک مردم در روزهای ٢١ و ٢٢ بهمن ۱۳۵۷، توانستند جلویِ ٣ کودتای تدارک دیده شده توسط ژنرال هویزر امریکایی، شاپور بختیار، و عده ای ارتشی را بگیرند. بنابراین، نظامی لازم است که بی طرف باشد، و نه منفعل و خنثی.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">۴- نوشتید: "...، آیت الله خمینی، ...، به رهبری انقلاب سیاسی می رسد! امری که آشکارا نقض لائسیته بوده است و اگر نگویم که سرنوشت انقلاب را از پیش محتوم به استبداد کرده است، منصفانه است اگر ادعا کنیم که انتخابی بسیار پر خطر برای استقرار دموکراسی بوده است".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: الف- روح الله خمینی، با پذیرش ولایت جمهور مردمِ تئوریزه شده توسط آقای بنی صدر، نظر پیشین خود در مورد حکومت اسلامی را کنار گذاشته و حتی زمانی که یک روحانی در فرانسه دوباره آن حکومت را مطرح کرد، او را مورد عتاب قرارداد. روح الله خمینی قبول کرد که سخنگوی جنبش بشود و ١٩ اصل از ٢٠ اصل انقلاب را در فرانسه پذیرفت (به کتاب انقلاب، از صفحۀ ۳۶۹ در لینک ذیل، مراجعه کنید)، و خود را به دنبال مردم، و نه رهبر مردم معرفی می کرد. او حتی تا مدت ها جرئت نمی کرد همان نقش سخنگویی را نیز به عهده بگیرد و از جنبش مردم عقب افتاده بود. مردم در ایران، سخنان کاسِت شده ای از او را که موافق خواسته های خویش نمی یافتند، دست به دست منتشر نمی کردند. وقتی او به ایران برگشت، تا مدت ها، در مقابل جنبش های مردمی، مثل جنبش زنان در مخالفت با حجاب اجباری، خود را مجبور به عقب نشینی می دید. نه تنها قرار نبود که او و روحانیون در کار دولت دخالت بکنند، بلکه خود او نیز اگر چنین توقعی ای داشت، آن را نمی توانست علنی کند. چندین بار گفت که به قم و کار موعظه برمی گردد، حتی مدتی نیز به قم برگشت. بتدریج، از طرفی با ساخته شدن نهادهای قدرتی مثل سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دادگاه های انقلاب و امثالهم توسط حکومت موقت، از طرف دیگر با شیفتگی اقشار گسترده ای از مردم، همچنین با مصلحت گرایی های خارج از حق مذهبی هاو غیر مذهبی ها، و ایجاد مدار بستۀ خشونت توسط اقمار زورپرست خمینی و استالیتیست ها و پهلوی طلب ها، و ...، و دست به برتری جویی زد. در قانون اساسی اول جمهوری اسلامی، با تمام نقائص اش، روح الله خمینی نظارت فقیه در امور غیر اجرایی داشت، یعنی اگر عده زیادی هم او را رهبر باور داشتند، تنها در امر غیر اجرایی بود. برادر بزرگ آقای بنی صدر که حقوق دان بود، تجاوز خمینی به قانون اساسی و دخالت در امر اجرایی او را بالغ بر ۷۵ بار شمرده بود. روشنفکران در آن زمان، حتی به اندازۀ کافی نامزد عضویت در مجلس خبرگان برای پیش نویس قانون اساسی نشدند. ب- شخصیت های دینی عضو نهادهای دینی، لازم است که در نهاد دولت دخالت نکنند، و نه در سیاست. عدم دخالت دین در سیاست، شعار غلطی است، زیرا هم دین، هم مرام، در مورد سیاست نظر دارند و به نحوی از نحوها و به راهی از راه ها می توانند متوسل شده و در سیاست دخالت ورزند، جدایی ( = بی طرفی) نهاد های دینی و نهاد های مرامی از نهاد دولت، به معنی جدایی دین از سیاست نیست، همانطوری که به معنی جدایی مرامی مثل لبرالیسم یا مارکسیسم از سیاست نیست. در فرانسۀ لائیک نیز حزب دموکرات مسیحی و امثالهم داشته و داریم. بنابراین، سخنگوی انقلاب مردم ایران، و نه "رهبر"انقلاب اسلامی"، منافاتی با لائیسیته نداشت. همان طوریکه بعداً اظهار نظرهای سیاسی تأثیرگذار پاپ ژان پل دو، تباینی با لائیسیته نداشت و نیز نظرات سیاسی پاپ فرانسوآ ( = فرانسیس) فعلی، نیز محمل چنین ناسازگاری ای نیست. ج- بر فرض که بتوانیم، دخالت دین در سیاست را بوجود بیاویم، برای عدم دخالت مرام ها در سیاست چه چاره ای بیاندیشیم؟ مگر ٢ رژیم توتالیتر قرن بیستم، یعنی نازیسم و استالسنیسم، دینی بودند؟ لائیسیته، به معنی منفعل کردن انسان ها نیست، اگر به دنبال ابن کار باشد، نقض غرض کرده و تبدیل به لائیسیم شده است. سرو کار لائیسیته با بی طرفیِ نهاد ها است.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">۵- نوشتید: لازم به توضیح است که لائسیته یعنی جدایی نهاد دولت از نهاد دین. یعنی یک آخوند نمی تواند عضو ارکان قدرت، مثلاً دولت و یا مجلس باشد. لائسیته، یعنی سیاست ما عین دیانت ما نیست، بلکه سیاست ناشی از انتخاب عقلانی و عرفی است و دیانت هر کس، امری شخصی و درونی است.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نظر من: الف- در نطر شما، تنها جدایی نهاد دین از نهاد دولت ملحوظ است، و جدایی نهاد مرام از نهاد دولت، مورد التفات نیست. ب- با اینکه یک آخوند نمی تواند همزمان، هم عضو نهاد دینی، و هم نهاد دولتی شود، اما می تواند با استعفا از نهاد دینی، بعنوان فرد، نامزد مقامی دولتی بشود. این نقش رسانه ها است که گذشته او را مورد نقد، رد، و یا تأیید قرار داده و رأی دهندگان را به گستردگی و به صورت مرتب و در زمان حداقل چند ماهه، آگاه سازد. و این رأی دهندگان اند که لازم است به سابقۀ حقوقی او در هنگام رأی دادن، توجه کنند. ج- اگر سیاست، به معنی تدبیر امور در تطبیق با حقوق، و موقعیت شناسی باشد، و اگر دیانت و یا مرام ما، بغیر از حقوق نباشد، همکار هم می توانند بشوند. با این نگرش، سخن مرحوم مصدق حاکی از اسلامیت ما از ایرانیت ما جدا نیست، صحیح می شود؛ همانطوری که مرام غیر دینی ما هم از ایرانیت ما می تواند جدا نباشد. د- هر "انتخاب عقلانی" ای ترکیبی است از عقیده، تأمل، و تفسیر. بنابراین، سیاستِ خالی از عقیده، وجود خارجی ندارد. عرف نیز نه تنها خالی از عقیده نیست، بلکه می تواند بمانند بسیاری از اعتقادات، منطبق با حقوق نباشد. وقتی دینی، مرامی، عرفی، بر حق نباشد، در آنِ واحد، در تناقض با حق قرار گرفته و باطل می شود. یعنی، افکار ما، یا از جنس حق، و یا از جنس باطل اند. هر دین، مرام، و عرف در تناقض با حق، مجموعه ای از تضاد ها را بوجود می آورد. د- دیانت و همچنین مرام هر کس، غیر ممکن است که در ساحت "شخصی و درونی" باقی بماند، مگر اینکه شخص بخواهد منفعل و خنثی باقی بماند، بمحض، کوچکترین اظهار نظر و فعالیتی، عقیده و تفسیر و تأملِ خویش را فعال کرده است، حتی اگر عادتی هم عمل کند، از این ٣ پاره، بر حذر نیست و بر مبنای دوکسا ها و باورهای تلقینی و جا افتاده در جامعه پیش رفته است.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">۶- نوشتید: "اما چرا ایرانیان و بلاخص روشنفکران در سال ۵۷ و سال های قبل تر از آن، به امثال آیت الله خمینی اعتراض نکردند که در سیاست دخالت بیجا نکند ...".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نظر من: برای اینکه در آن زمان و این زمان، همۀ آنهایی که مفهوم لائیسیته را– که منحصر به فرانسه و ترکیه است- می شناختند، آنرا جدایی دین از سیاست نمی دانستند. البته کسانی بودند که مثل مرحوم مهدی بازرگان در مقطعی اینگونه نظر یافتند. ایضاً، شخصیت های دینی، نه تنها در ایران، اظهار نظر سیاسی داشته و دارند، در کشورهای دیگر و از جمله در کشور لائیک فرانسه نیز در پهنۀ سیاست وارد می شوند؛ کافی است که صبح روزهای یکشنبه، به برنامه های دینی بودایی و کلیمی و مسیحی و اسلامی کانال ٢ تلویزیون فرانسه گوش بسپارید، تا نظرات سیاسی شخصیت های دینی را بشنوید.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٧- نوشتید: "امروز بعد از ۴۲ سال از انقلاب ایران، با اتکا به تجربۀ تلخ و دردآور حکومت آخوندی، می دانیم که اگر از روز اول مانعِ وارد شدن آخوندها در قدرت سیاسی می شدیم، به چنین روزگار سیاهی نمی افتادیم، ...".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نظر من: الف: از کجا می دانید که باقی ماندن در رژیم پهلوی، تلخ تر و دردآورتر، یا همانند وضعیت فعلی نمی شد؟ بعنوان مثال، مگر اقتصاد رژیم پهلوی، بغیر اقتصاد رانتی، نفتی فعلی بود؟ مگر در آن رژیم، ویژه خواری و فساد مزمن و فرار سرمایه ها و بیماری هلندی و ورشکستگی بانکی و مالی وجود نیافته بود؟ مگر خود محمد رضا پهلوی نگفت، دیگر پول نفت را آتش نمی زنیم؟ مگر بهترین وزیر اقتصاد رژیم پهلوی، علینقی عالیخانی، از وضعیتی که برایش پیش آوردند تا مجبور به استعفا شود، شکوه نمی کرد؟ مگر جناحی در رژیم پهلوی منتظر نبود تا جناح امیر عباس هویدا آنقدر خراب کند تا خودشان بر سر کار بیایند. مگر زمانیکه جمشید آموزگار نخست وزیر شد، از کار شکنی های امیر عباس هویدا نمی نالید؟ مگر در درون دربار، جنگ قدرت بین برخی حامیان فرح پهلوی و برخی طرفداران محمد رضا پهلوی ایجاد نشده بود؟ ... ب- از جمله معیارهایی که در جنبش مردم در سال ۱۳۵۷ شناخته شده بود، این بود که روحانیون در امور دولتی وارد نخواهند شد و مصدقی ها مملکت را اداره خواهند کرد. ج- اظهار نظر های سیاسیِ روح الله خمینی، اگر تغییر جهت از بیان دموکراسی نوفل لو شاتو به بیان قدرت نمی داد، "حکومت آخوندی" ای می توانست بوجود نیاید. اگر مجلس تقلبی اول و تحمیل حکومت رجایی توسط روح الله خمینی، از جانب آقای بنی صدر– همانطوری که خود ایشان در لینک ذیل تشریح نموده اند-، پذیرفته نمی شد، بازهم احتمال پای گیری رژیم ولایت فقیه کم و شاید غیر ممکن می شد. اگر دفاتر هماهنگی با رئیس جمهوری، تدابیر و فعالیت های مؤثرتری در جلوگیری از مجلس تقلبی اول می داشتند، بازهم امکان مقاومت بیشتری بوجود می آمد. د- ورود آخوندها در نهاد های سیاسی، بدون پشتیبانی روح الله خمینی، بسیار سخت می شد. و اگر بازوهای قدرت کمیته ها و سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دادگاه های انقلاب، ساخته نمی شد، خمینی نیز توان زورگویی بسیار کمتری می یافت. و اگر جنگ ایران و عراق، نبود، ارتش می توانست در مقابل سپاه پاسداران قد علم کرده و جلوی کودتای نظامی سپاه پاسداران در سال ۱۳۶۰ را بگیرد. اگر مردم از ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ به بعد، مداوم تر مقاومت می کردند، بازهم سرنوشت دیگر می یافتیم. ...</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٨- نوشتید: امروز ایرانیان، ... اصل عدم دخالت سلطنت در سیاست را به چالش می کشند!</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: عدم دخالت سلطنت در دولت را صحیح می دانم و ملکه یا شاه می تواند، نظراتی سیاسی را ابراز نماید، هر چند که در برخی از رژیم های مشروطه، رسم شده است که آن مقام غیر اجرایی، در بسیاری از مباحث سیاسی، به صورت علنی وارد نمی شود.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٩- نوشتید: زیرا دموکراسی سیستمی است که با جلوگیری از تمرکز قدرت سعی می کند، فضا را برای ایجاد حقوق، راحت تر نماید. </p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: الف- با حذف قدرت است که می توان "فضا را برای ایجاد حقوق، راحت تر" کرد. قدرت، چه مرکزی، چه منطقه ای، به تقسیم به ٢ کردن و حذف قسمتی، آنقدر ادامه می دهد، تا با مرگ خود نیز مواجه شود، یا در تعادل ضعف، بن بست ایجاد می کند. تنها راه ایجاد فضا برای رشد انسان و جامعۀ انسانی، ایستادن بدون تزلزل بر تمام حقوق تا وادار کردن قدرت به عقب نشینی است. ب- دموکراسی، بدون حقوق، خود نوعی، سیستم دیکتاتوری است. در دموکراسی، هرچه فضای حقوق، با مشارکت حقوقی مردم در سرنوشت خویش گسترش یابد، فضای قدرت، از هر نوع آن، کاهش می یابد. دموکراسی، مانند بچه ای می ماند که همواره احتیاج به مراقبت حقوقی دارد. فرق این بچه با یک بچه آدمی زاد این است، که این بچه هرگز بزرگ نمی شود، اما بچه آدمی زاد، بالاخره بزرگ می شود. نهادها، می توانند دستگاه هایی در خدمت انسان بوده و منطقه ای یا سراسری باشند. این نهاد ها، می توانند سرتاسری باشند و از نهاد های منطقه ای، دموکراتیک تر باشند، و به عکس. چگونه؟ با انتقال تصمیم های حقوقی از کف هرم به رأس هرم. اما این نهاد ها، به محض اینکه آلوده به قدرت شوند، لازم می شود که رفع آلودگی شود، بمانند کارخانه ای که مشکل شُل شدن مُهره ای در زنجیرۀ تولید پیدا کرده، و لازم است که هرچه سریعتر تعمیر شود.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">١٠- " ... خوب، وقتی آقای خمینی به عنوان مرجع تقلید به رهبری انقلاب و سپس دولت رسید، ایشان توانست قدرت سیاسی، دینی را در خود متمرکز نموده و زمینۀ استبداد مذهبی را فراهم کند".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: با تمام نواقص مجلس خبرگان برای پیش نویس فانون اساسی، برای روح الله خمینی، مسئولیت غیر اجرایی وضع شد، یعنی برای او، رهبری اجرایی به تصویب نرسید. اما او، با پایمال کردن مرتب قانون اساس، خود را در جایگاه رهبر اجرایی به جمهور مردم ایران تحمیل کرد، تا جایی که گفت، اگر ۳۵ میلیون نه بگویند، من بله می گویم.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">١١- نوشتید: " پس چرا در دموکراسی های غربی، قوانینی برای عدم دخالت نظامیان، خانوادۀ سلطنتی، آخوندها وضع کرده اند؟!"</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نظر من: جهت و نوع ورود نظامیان در سیاست، حائز اهمیت است، و نه منفعل سازی و خنثی سازی آنها در سیاست. در مورد سلطنت مشروطه نیز، عدم دخالت شاه در دولت، قابل ملاحطه است و نه اظهار نظر سیاسی او. بعنوان مثال، رضا پهلوی در مورد کودتای مرداد ١٣٣٢، لازم است که موضع سیاسی خود را مشخص کند؛ او تاکنون از محکوم کردن آن کودتا سرباز زده است.</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">١٢- نوشتید: "... اشتباه کشندۀ انقلابیون اسلامی در حمایت آقای خمینی ...، عدم توجه به حرف هایی است که آنها گاهگاهی در بیان منویات حقیقی و قدرت طلبانه خود بیان می کنند. این حرف ها غالبا در میان انبوه حرف های عوام فریبانه ایشان، گم می شود. آیا ایشان [ = خمینی] نویسندۀ خزعبلات ولایت فقیه نبود؟ آیا ایشان کسی نبود که به حقِ رأی زنان در سال ۴۲ اعتراض کرده بود؟ ...".</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">نقد من: الف- در جنبش عمومی مردم، علاوه بر اسلامی ها، ملی ها و چپ ها هم شرکت داشتند، بعنوان مثال، خودِ من در بسیاری از راهپیمایی ها در تهران، به همراه خواهر چپی ام شرکت داشتم. ب- روح الله خمینی، تا سال ۱۳۵۷، در مورد حکومت، ٣ نظر متفاوت پیدا کرده بود. ابتدا مخالف دخالت روحانیون در حکومت داری بوده، بعد در عراق به حکومت اسلامی در امور فقهی معتقد شده، و در پاریس نیز، طرفدار ولایت جمهور مردم منبعث از ملای خراسانی و طرفدار دموکراسی بمانند فرانسه و سوئیس، شده بود. در مورد زنان نیز تغییر موضع داد: "اینکه می گویند اگر اسلام پیدا شد، زنان باید توی خانه بنشینند و قفلی بر آن زده، دیگر بیرون نیایند، تبلیغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رأی بدهند. رأی بگیرند. ما با ملعبه بودن زن و به قول شاه "زن خوب است زیبا باشد، مخالفیم" (سخنرانی ظهر عاشورا، ۲۰ آذر ۱۳۵۷، پاریس). بنابراین، او در مواردی تغییر موضع علنی می داد، و نمی شد بر اساس نظرات ثابتی او را مهک زد. ج- در لحظۀ پیروزی، همانطوری که قرآن می گوید، انسان ها جمع می شوند. د- نه تنها بسیاری از شخصیت های سیاسی، فکر می کردند که مرجع تقلید، وفای به عهد دارد و دروغ نمی گوید، بلکه بسیاری از ما مردم نیز چنین فکر می کردیم. اما شیفتگی بسیاری از مردم نسبت به او، در همان یکی و دو سال اول از بین رفت و نسبت به حرف های او حساسیت پیدا شد. ...</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">١- کتاب انقلاب:</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">http://www.banisadr.org/ketab/ketab-enghelab.pdf</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٢- گزارشات رئیس جمهوری به مردم. آیا مطلبی مهمی هست که با مردم مطرح نکرده باشید ؟، مصاحبۀ تلویزیون سپیدۀ استقلال و آزادی با ابوالحسن بنی صدر (۶):</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/10-banisadr/mosahebe/39935-2020-10-15-17-04-53.html</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">٣- از روح الله خمینی تا رضا پهلوی/ درس هایی که از انقلاب اسلامی گرفته نشده است!، از حنیف یزدانی:</p><p dir="rtl" style="text-align: right;"><br /></p><p dir="rtl" style="text-align: right;">https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/19-didgagha/maghalat/40043-2020-10-24-13-05-28.html?Itemid=0</p>feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-66013415710547583632019-10-28T12:54:00.001-07:002019-10-28T13:22:49.284-07:00الا ای شمس آگاهی؟ از این زن های زندانی؟، شعر و متن از شادی سابُجی<div style="direction: rtl;">
ای شمس! "نرگس" در میان میله های سرب و آجرهای سرما، زخمِ غم گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
نشان از غنچه های ناز را، از باد می گیرد، که دور از جانِ جان و دستِ جان گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
دو غنچه" بی قرار از مامِ میهن، بامِ مادر، شام آخر، یک صدا، چون شعله ها گشته.</div>
<div style="direction: rtl;">
نه امیدی، به دیدارِ دیارِ آن کهن یار است، نه امیدی، به دیدارِ رخِ آزاد و آزادی،</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
و گلدان ها همه پژمرده و صد شهر، به طوفان های بیماری، همه بیمار تن گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
چه بس هر ثانیه در آب های دور، از صدها شراب تلخ و سوزنده تلنبار است.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
الا ای شمس! می بینی! عراق و منطقه، غرقِ عرق، پمپاژ ِخون، لبنانِ غم گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
هزاران کُرد کوبانی و هزاران کُرد خوبانی، به مرد و زن، سلاحی بر کمر بسته،</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
به فرمانِ همان سردارِ عارف، حاج قاسم خان، شبِ شلیک ها شب ناله ها گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
و خیلِ لشگر "شاهِ جهان از روس"، در مرزی پُر از زخمی، بیامد مستقر گشته.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
الا ای شمس!! می بینی؟ "سپیده" طاقتش هم طاق و تب گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
و با اسبابِ صدها اعتصابِ خشک و تر، هی بینوا تن باز هم گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
"سپیده" با هزاران رنگِ موی مختلف در ما مکثر می شود، گشته،</div>
<div style="direction: rtl;">
گهی آبی، گهی قرمز، گهی زرد و گهی سرخ است، اما اعتراضش اعتلا گشته.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
الا ای شمس! آگاهی؟ تو می دانی که "مرضیه" و حکمش، چندها گشته؟</div>
<div style="direction: rtl;">
الا ای شمس! می دانی که ایران "رتبه ی اول به زندانِ زنانِ مطلع" گشته؟</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
الا ای شمس! باور کن که بی حس، کِرخت، خسته و بی حوصله گشته است،</div>
<div style="direction: rtl;">
همانند تنی مرده است این میهن، که بیهوده، ادای زندگی بر او محوّل باز، هم گشته!</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
فرانسه – ۲۶ اکتبر ۲۰۱۹- برابر با ۴ آبان ماه ۱۳۹۸</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
---------------------------------------------------------</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
پانوشت شعر:</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
در روزگاری تنفس می کنیم که مشکلات "انسان خاورمیانه ای" هر روز فزون تر و فزون تر و فزون تر از هر روز می گردد. و این قدر، درد و زخم، بر جان این خاورمیانه ی خراب شده، مانده است که دیگر نمی شود تقدمی میان مرهم گذاری بر این زخم ها روا داشت. کدامیک از زخم ها عمیق تر است و کدام سطحی تر. زخم های مادر وطن را باید زودتر درمان کرد، یا زخم های مادربزرگمان خاورمیانه را؟ انسان خاورمیانه ای از این جنگ ها و درگیری های عبثِ منطقۀ خاورمیانه، چه کامی قرار است بگیرد؟ چرا این منطق ی ارزشمندِ نفت و گاز و انرژی جهان، در گردابی از تنش و نابسامانی گرفتار شده است؟ چرا "انسان اروپایی" و " انسان آمریکایی" از صدور اسلحه ی گرم و تجارت اسلحه به این منطقه ی ویران، دست نمی کشند؟</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
در روزها و شب هایی زندگی می کنیم که "اعلیحضرت عثمانی رجب طیب اردوغان" به جنگ و کشتار اقوام کرد عشق می ورزد و "عالیجناب حضرت ولادیمیر پوتین" که پیشتر خون چند ده روزنامه نگار روسی به فرمانش ریخته شده است، وساطتت می کند تا اعلیحضرت عثمانی دست از کشتار کردهای کوبانی و کردهای مرز نشین سوریه بردارد؟ یک جانی، عصا کشِ جانی دیگر می شود. یک حاکم جانی، وساطتت می کند و شهوت جنگ حاکم جانی دیگری را تسکین می دهد. و از سوی دیگر، کردهای سوریه به "بارگاه ملکوتی و علوی جناب قصاب خون بشار اسد" درخواست استمداد و کمک می دهند. به راستی، کدامیک از حاکمانِ معاصرِ خاورمیانه، خونخوار تر از دیگری است؟</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
این شعر، در زمانی نوشته شده است که جنبش اجتماعی در کشور عراق، کشور همسایه و هم مرز ایران، با جوانانی همدردِ جوانان ایران، در تب فقر و فساد و بیکاری و بی کفایتیِ حاکمانش می سوزد و تباه می شود. کشوری با منابع غنیِ نفت و گاز، بین النهرین، محلِ تولدِ اولین نسخه های کتاب های دست نویس در تاریخ انسانیت، که این روزها به نوعی به "انباری پشت خانه و حیاط خلوت و ضمیمه ی پیوستِ جمهوری اسلامی" تبدیل شده است. تک تیراندازان، به فرمانِ سردار عارف حاج قاسم سلیمانی، فرمانده ی سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی، خشم جوانان فقیر و آس و پاس عراق را با گلوله تسکین می دهند. خدا در خاورمیانه، انگار مدتی است که مرده است. "کار نیست، نان نیست، اسکناسی در جیب نیست، آب نیست، برق نیست. کمک های اجتماعی نیست! و فریادرسی نیست و فریاد تمام این دردها، تنها پاسخ اش، تنها تکه ای سرب است، هدیه ای ناقابل از طرف سردار عارف و رفقا و شرکا!"</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
به کجای این شبِ تاریک خاورمیانه، رختِ عزایِ خویش را باید آویخت؟ به کجای این شبِ تاریک خاورمیانه، رختِ شادیِ خویش را باید آویخت؟ در گوشه ای از خلوت خود در یک اتاق خلوت در گوشه ای از فرانسه نشسته ام و به مرضیه امیری، به نرگس محمدی، به سپیده قلیان، فکر می کنم. انگار درد آن ها در میان این همه درد، فراموش شده است. سپیده قلیان از زندان قرچک ورامین تهران به تازگی پیامی صوتی فرستاده است و با صدایی دردمند، با اشکهایش می گوید: "طاقتم تمام شده است ... نمی توانم نفس بکشم"! و شاید این صدای مادربزرگِ دردمندمان، خاورمیانه است که از گلویِ سپیده قلیان، به گوش ما می رسد ... شاید ...</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
-------------------------------------------------------------------</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
** کلیه ی حقوق این شعر و متن، محفوظ است و هر گونه کپی برداری از آن، اکیداً ممنوع است. این شعر متعلق به مجموعه ی شعر، "میان موی من تا موی شمس زیرک تبریز" (گفت و گوهایی با شمس تبریز، پیرامون اوضاع زمانه در جمهوری اسلامی ایران)، نوشته ی شادی سابجی، می باشد.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
منیع:<b> <a href="https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/19-didgagha/maghalat/35380-2019-10-26-15-09-42.html?Itemid=0"><span style="color: blue;">تارنمای انقلاب اسلامی (در هجرت)</span></a></b></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-70127551336081416852015-12-02T17:11:00.001-08:002015-12-02T17:11:43.627-08:00تدابير ۲۵ گانـه كـه قـدرت های خارجی می تواننـد در قبـال رژيم های اسـتبدادی اتخـاذ و اجرا كنند<div style="direction: rtl;">
<b><a href="https://iraneiranian.wordpress.com/category/uncategorized/page/99/">سؤال ۶: برخی می گويند اين جنبش های تاکنون مسالمت آميز، وقتی بی رحمانه به خاک و خون کشيده می شوند، بدون دخالتگری نظامی خارجی چطور میتوانند بر حکومت های تا دندان مسلح و انعطاف ناپذيری مثل حکومت های قذافی و اسد و عبدالله صالح يا رژيم بحرين که از پشتيبانی عربستان و غرب برخوردار است، غلبه کنند؟ آيا به راستی جز تسليم به اين حکومت ها و يا طلب مداخله نظامی خارجی، راه ديگری برای پيشرفت اين جنبش ها وجود ندارد؟</a></b></div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
٭ پاسخ به پرسش ششم:</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
۶- پاسخ به پرسش ششم شـما در پاسـخ بـه پرسش هاي پيشين، بخصوص در پاسـخ بـه پرسش پنجم آمده اسـت. بـا وجـود ايـن،</div>
<div style="direction: rtl;">
يادآور مي شوم كه</div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
۶،۱- قدرت خارجی امكان عمل نمی يابـد، مگر به علت بوجود آمدن خلاء. اما خلاء را همواره قدرت پر می كنـد. پـس شـكل و محتوای مداخله خارجی، نظامی و خشونت آميز می شود. اگر هيچگاه جـز ايـن نشـده است، زيرا ممكن نبوده است. باوجود اين، شكل ديگری از مداخله قدرت خارجی، در جهت كاستن از توان سركوب گری رژيم وجـــود دارد. در حقيقـــت، رژيم هـــای استبدادی مستقل، وجود خارجی ندارند. هر استبدادی به ضـرورت وابسـته اسـت. پـس مداخله مؤثر قطع وابستگی است. اين روش، در افريقای جنوبي بكار رفت و موفقيت آميز نيز بود. در چند نوبت، كارهایی را بر شمرده ام كـه دولت هـای خـارجی می تواننـد در كاستن از توان سـركوب گری رژيم هـای استبدادي، انجام دهنـد. در این فرصت، فهرستی از كارها را باز می آورم: </div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو سياسي و نظامي: ١- پــس گــرفتن شناســایي از دولتهــاي سركوب گر، دست كم، فروكاسـتن آن تا حد روابط كنسولي. ٢- خــودداري از شناســایی گــروه هــاي مخالف رژيم هاي سركوبگر و حمايت سياسي و مالي و تبليغاتي كردن از آنها، بدين خـاطر كه ناقض استقلال، از جمله در معنـاي حـق حاكميت ملتي تحت ستم رژيم سـركوبگر، و عامل بيرون رفتن جامعه از صحنه، بنـابراين،</div>
<div style="direction: rtl;">
ناممكن گشتن جنبش همگاني است. ناممكن شدن اتحاد گروه هاي سياسي و قطع رابطـه گروه يا گروه هاي تحت حمايت بـا جامعـه ملي و ادامه محروميت جامعه از دموكراسي از نتايج قهري اينگونه حمايت ها هستند. ٣- حمايت از بخشي از رژيم در برابر بخشي ديگر (در مورد ايران، غرب سه دهـه اسـت اين روش را داشته و بدين روش، نقش ضد جنبش را بازي كرده است. همـين روش را در تونس و مصر دارد بكار مي برد. در ليبي، اين روش را در شكل جنگ با رژيم قـذافي انجام مـي دهـد و خـوب مـي دانـد كـه جداشدگان از آن، نيز، با دموكراسي بيگانـه اند). ۴- خــودداري از حملــه نظــامي و حتــي تهديد به حمله نظامي و اطمينـان دادن بـه مـردم كشـورهاي تحـت سـركوب رژيـم استبدادي كه حمله نظامي به عمل نخواهـد آمد. ۵- خودداري از حمايت سياسي و نظامي و مالي و تبليغاتي از گـروه هـاي مسـلح و بـه استخدام خود در نياوردن آنها، ۶- رفتار بدون تبعيض با همه استبدادها، بـه سـخن ديگـر، چشـم پوشـيدن از دوسـتي استبدادهاي دست نشانده وحافظ «منافع». ٧- خودداري از فروش اسلحه، اسلحه اي كـه در سـركوب جنـبش مـردم به خصوص كاربرد دارند.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو حقوق انسـان و وسـائل ارتبـاط جمعي:</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
٨- پايان دادن به روش كنوني كه اسـتفاده از حقوق انسان براي امتياز گرفتن از دولـت سركوب گر است و تقدم بخشـيدن و بلكـه تنظيم رابطه بـا دولـت سـركوبگر بـر وفـق حقوق انسان و امكان عمـل ايجـاد كـردن براي سازمان ملل و سازمان هاي مدافع حقوق بشر در حمايت از اين حقوق در كشورهائي كه نقض مي شوند. ٩- تهيه فهرست متجاوزان به حقوق انسان و در اختيــار دادگــاه جنــائي بــين المللــي و كشورهاي مختلف قرار دادن آن. ١٠- رفتار بدون تبعيض با دولت هاي متجاوز به حقوق انسان (اسرائيل و رژيم سعودي و...). ١١- رفتار مشابه با گروه هاي مخالف اينگونه رژيم ها وقتي دست به ترور اخلاقي مي زنند و به حقوق انساني اعضاي خـود و غيـر آنهـا تجاوز مي كنند. ١٢- وسائل ارتبـاط جمعـي كـه در حـال حاضـر وسـيله پيشـبرد هـدف هاي قـدرتهاي خارجي هستند و روش طرفدارانـه دارنـد، مي بايد بي طرف شوند، يعنـي بـه خـدمت جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات در آيند. ١٣- تبليغ اصول راهنما و فرهنـگ مـردم سالاری وحقوق انسان، به خصـوص از قلـم نيانداختن اصل استقلال (در حال حاضر، در كار بی ارزش كردن اين اصل هستند. با آنكه، بدون آن، انسان و جامعـه آزادی نمی جويند و رشد نمی كند). ۱۴- شناختن حق هـر جامعـه بـه داشـتن فرهنگ و خلق آن و دست شستن از سـلطه فرهنگي و تبليغ فرهنگ استقلال و آزادی. ۱۵- حساس كردن و برانگيختن افكار عمومی جهانی كاری است برعهده جنبش كنندگان. باوجود اين، رفتار تبعـيض آميـز وسائل ارتباط جمعی، عامل ضدجنبش می شود (اثر سكوت در باره عربستان و بحرين و كمتر پرداختن به جنبش مردم در سوريه و يمن)، افزون براين كه تبعـيض در شـركت كنندگان در جنبش در كشورهاي ديگر هم، اثر بازدارنده خود را برجا مي گذارد. ۱۶- پرداختن مدعيان «حق مداخلـه» بـه خود: اين واقعيت كه رعايت نشدن حقـوق انسان و گسترش فسادهای سياسی و مـالی و اجتماعی و بسـط ضـدفرهنـگ قـدرت، از جاذبه دموكراسی های غرب كاسته اسـت، بيش از آن عيان است كه نياز به شرح و بسط داشته باشـد. بانيـان دموكراسی، فـراوان از فسادپذيری آن نوشته و روش های فساد زدایی را پيشنهاد كرده اند. اما اشتغال بيش از اندازه به خورد و برد منابع و سـرمايه و اسـتعدادها و... جهــان، آنهــا را نســبت بــه ســلامت دموكراسی ها، لاقيد كرده است. در نتيجـه، اثر برانيگختن ديگران به همانندی جستن بـا دموكراسی، بسيار ضعيف شده است. </div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو اقتصاد:</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
١٧- ممنوع كردنِ دادن قرضه به دولتهای سركوبگر. بر دولت ها است كه خود و بانك هـا و شركت ها را از اينكار بازدارند، ١٨- ممنوع كردن بانك ها و شـركت ها از اداره پــول و دارایی هــای ســران و مــأموران دولت های سركوبگر، ١٩- شناسایی دارایی های موجـود آنهـا و محل های بكار افتادن آنها و به حساب ملت هـای گرفتار رژيم های سركوبگر گذاشتن آن ها. ٢٠- موظف كردن بانك ها و شركت ها به شفاف كردن معاملات خود بـا كشـورهاي تحـت اداره استبداد، هم بقصد جلوگيري از رانت خواری، و هم به قصد جلوگيري از پوشـش دادن به خريدهاي نظامي. اسـلحه اي كـه بكار سركوب ميآيند، از در دسترس تـرين سلاحها هستند. ٢١- شفاف كردن بهای كلاهایی كه در اين گونه كشورها مصرف همگـاني دارنـد، هم بقصد جلـوگيری از رانـت خـواری، و هـم بخاطر فروش هرچه ارزانتر آنها بـه اينگونـه كشورها. ٢٢- مبارزه بين المللی با قاچاق، بخصـوص قاچاق مواد مخدر كـه يكی از منـابع مهـم درآمد برای رژيم های سـركوبگر و سـران و مأموران سركوبگر است. اين مبـارزه، به سـود تمامي انسانيت است. ٢٣- رژيم های استبدادی در بودجه خود از جامعه های تحت استبداد مستقل هستند. اين استقلال را از تك محصولی بـودن اقتصـاد آنها دارند (نفت و گاز در كشـورهای نفـت خيز، و اين و يا آن ماده اوليه و يا محصول در كشورهای ديگر). از اينرو، شـفاف كـردن خريد و فـروش ايـن نـوع فـرآورده هـا و جلوگيری از فروش های محرمانه و قاچـاق آنها، از توانـایی آنهـا و نيـز از ميـزان رانـت خواری سران و مأموران سركوب، بسيار می كاهد (به ياد می آورد فروش نفت غير مجاز توسط رژيم صدام و نيز رژيم ايران را).</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو دانش و فن و استعدادها:</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
۲۴- در حال حاضر، وجـود اسـتبدادهای سركوبگر، عامل گريز استعدادها از كشـورها هستند. صندوق بين المللی پـول، بر اينسـت كــه از ايــران، ســالانه ۱۵۰ هــزار اســتعداد مهاجرت می كنند و آنرا معادل خروج ۵۵ ميليارد دلار از ايران می داند. غير از اينكه ارزش استعدادها، وقتـي در خـدمت رشـد جامعه قرار می گيرنـد، بـه پـول، بـرآورد كردنی نيست، خروج آن هـا از كشـور، رژيـم اسـتبدادی را از فشـار عظیمی می رهـد. بخصوص كه اين استعدادها در كشـورهای ميزبان به نيـروی محركـه ای در خـدمت جنبش تبديل نمی شوند. از اينرو، تأسيس بانك دانـش و فـن در سطح جهان يك ضرورت است. اين بانـك بـه مـردم كشـورهایی كـه بـرای بازيافـت اســتقلال و آزادی، بنــابــر ايــن، منزلــت شهروندی تلاش می کنند، نويد می دهد كه می توانند، در رشد، از تمامی استعدادها و دانش و فن سود جويند. بدين سان، بـجـای آنكـه، چـون عـراق، كشـورها بـه شـركت های امريكـایی و انگليسی و كمی هم اروپـایی تحويـل داده شوند، دولت مـردم سـالار، از اسـتعدادهای خويش و از بانك دانش و فن كـه تأسیسی بين المللی خواهد بود، بهرمند خواهد شـد. </div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
از ياد نبريم كه اطمينـان از آينـده، يكی از عواملی است كه جنبش همگانی پيروز، بدان نياز دارد. ۲۵- امكانات قانونی بوجـود آوردن بـرای شركت اتباع كشوری كه در جنبش اسـت، برای فعاليت های سياسی غير خشونت آميز، در عين خـودداری ازخريـدن و بـه خـدمت منافع خود در آوردن آنها. مي دانيم كه غرب يك چند از اين تدبيرها را بــا ايــن و آن كشــور، نــه در رابطــه بــا دموكراسي و جنبش براي دموكراسـي، كـه بخاطر منافع خود، بكار ميبـرد. امـا چـون منافع قدرت ها نايكسان، و بسا متضاد هستند، اثـر گذاري تدبيرهائي كه بكار مي روند، نـاچيز است. در ليبي، غـرب از محـدوده قطعنامـه مصوب، بيرون رفت. جنبش همگـاني را بـا مبــارزه مســلحانه اي جانشــين كــرد كــه جداشدگان از رژيم قـذافي آنرا رهبـري مي كنند. نتيجه اينست كه مـردم از صـحنه بيرون رفته اند و كشور گرفتار جنگ داخلي و نيزخارجي است (حمله هاي هوائي ناتو). </div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
۶،۲- مراجعه به قدرت خارجی، اعتراف بـه ناتوانی است. امـا نـاتوانی را قـوای مسـلح خارجی و نيز پول و اسـلحه دادن آنهـا به گروه های مسلح، به توانایی بدل نمی كنـد. ناتوانی را با شناسایی ضعف ها و رفـع آنهـا و بـا شناختن كم و كسر عامل ها و رفـع آنهـا، می توان به توانایی بدل كرد. بدينقرار، به جـای مراجعـه بـه قـدرت خارجی، به مـردم كشـور و نيـز بـه تمـامی كاركنان، از لشگری و كشوری، است كه می بايد روی آورد: به مردم است كه مـی بايـد ناتوانی ها را شناساند و روش گذار از ناتوانی به توانایی را پيشنهاد كـرد. بـرای اداريـان و نظاميان است كه می بايـد حـال و آينـده كشــور را بــا وجود ادامــه حيــات رژيــم استبدادی، تشريح كرد. به آنها است كه می بايد حالی كرد در جامعه ای مستقل و آزاد و در رشد، آنها بكار رشـد بـر ميـزان عـدالت اجتماعي می آينـد و كرامـت و حقـوق و شرفی را می جويند كـه در اسـتبداد، نمی يابند. بدينسان، هر اندازه توانایی ها بيشتر و آينده اطمينان كردنی تـر، ميـل جامعـه بـه جنبش بيشتر و توان رژيم در سركوب كمتـر می شود. غرب غافل اسـت كـه نياز كشـورهای مـا جانشين كردن ديناميك های سلطه، با ديناميك استقلال و آزادی است. اين جانشينی اسـت كـه جنـبش همگـانی و پيـروزی آنرا در تمامی مراحل، تضمين می كند.</div>
<div>
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-13464279081352032282015-12-02T17:07:00.001-08:002015-12-02T17:08:12.665-08:00مصاحبه مجله آرش با ابوالحسن بنیصدر در رابطه با تحولات کشورهای عربی<div style="direction: rtl;">
<b><a href="https://iraneiranian.wordpress.com/category/uncategorized/page/99/">نه در تونس و نه در مصر، «اسلامگرايان» ابتکار عمل بهجای خود، حضور تعيينکننده نداشتهاند. بنا بر اين، بسا درک روشنی از اصول راهنمای دمکراسی، استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی و حقوقمندی انسان و جامعه، وجود ندارد. پس خلاء وجود دارد و آن را بيان قدرتی پر خواهد کرد</a></b><br />
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
شش سئوال از مجله آرش:</div>
<div style="direction: rtl;">
۱ – خيزش های توده ای ضد حکومتی در کشورهای عربی چرا زنجيره ای شد؟ آيا توّهم تکرار پذيری سناريوی آسان و تند آهنگ تونس، مردم اين کشورها را به شوق آورد؟ اگر نه، کدام زمينه های مشترک و چه عواملی همزمانی خيزش ها را اجتناب ناپذير ساخت و چرا فقط در چند کشور معين؟ </div>
<div style="direction: rtl;">
۲ – آيا زنجيرهی اين خيزش ها در جهان عرب، فقط مجموعه ای از چند حادثهی سياسی است يا يک رخداد تاريخی؟ به عبارت ديگر صرفنظر از نتايج سياسی و اجتماعی کوتاه مدت آن ها در هريک از اين کشورها، آيا روند بازگشت ناپذيری در منطقه اتفاق افتاده و حرکت عمومی ناگزيری آغاز شده است؛ همچنان که پنجاه سال پيش در همين کشورها با کودتاهای ضد استعماری ورقی تاريخی برگشت ؟</div>
<div style="direction: rtl;">
۳ – آيا اين جنبش های زنجيره ای که همچون واگن های متعدد قطار همزمان به راه افتاده اند، در ساختارهای سياسی و نظامی و بافتهای اجتماعی کم و بيش متفاوت، می توانند به حرکت با هم ادامه دهند و سرنوشت يکسانی (اعم از پيروزی يا شکست) بيابند؟ </div>
<div style="direction: rtl;">
۴ – دسته ای از حکومتيان ايران ناخشنود از اين واقعيت کنونی که مردمان عرب اسلامگرا و خواستار حکومت اسلامی نيستند و هم چنين به بهانه های کوناگون از جمله مداخله گری دولت های غربی، آن ها را ساخته و پرداخته غرب و اسرائيل قلمداد میکنند و دسته ديگر از آنها، به اين اميد که جريانات اسلامگرا در اين جنبش ها تقويت شده و رهبری آن ها را به دست بياورند، ادعا می کنند که آن ها در پی چيزی جز «بيداری اسلامی» در منطقه و رسيدن امواج انقلاب اسلامی ايران به سواحل آبی و خاکی اين کشورها نيستند. با توجه به مجموعه شرائط حاکم بر اين جنبش ها و ظرفيت های متناقض موجود، به خصوص وضعيت رهبری اين جنبش ها و مداخله گری خارجی، شانس استقرار يک رژيم سياسی – اقتصادی دمکراتيک و يا ريسک عقيم شدن آن ها با مداخلات امپرياليستی و يا حتی چشم انداز تکوين رژيم اسلامی چقدر است؟ دولت های غربی با حکومت های ليبی و سوريه مخالفت می کنند و جمهوری اسلامی با حکومت بحرين و يمن. واکنش اصولی به جنبش های گوناگون چگونه بايد باشد؟ </div>
<div style="direction: rtl;">
۵ – اگر در تونس و مصر نيروهای امنيتی و ارتش بجای تداوم و تعميق سرکوب، با اتخاذ تاکتيک تحبيب مردم و قربانی کردن بن علی و مبارک، به مهار جنبش برآمدند و نظام را از گزند گسترش و تعميق حرکت مردمی حفظ کردند، به نظر میرسد که حاکمان ليبی و سوريه و يمن و بحرين الگوی خامنه ای– احمدی نژاد را سرمشق قرار داده اند. اين که حاکمان از جنبش های کشورهای ديگر درس می گيرند، جنبش های آزادی خواه وبرابری طلب ايران و عرب در همين مسيری که تا به حال طی کرده اند، چه آموزه هايی برای يکديگر دارند؟ </div>
<div style="direction: rtl;">
۶ – برخی می گويند اين جنبش های تاکنون مسالمت آميز، وقتی بی رحمانه به خاک و خون کشيده می شوند، بدون دخالتگری نظامی خارجی چطور میتوانند بر حکومت های تا دندان مسلح و انعطاف ناپذيری مثل حکومت های قذافی و اسد و عبدالله صالح يا رژيم بحرين که از پشتيبانی عربستان و غرب برخوردار است، غلبه کنند؟ آيا به راستی جز تسليم به اين حکومت ها و يا طلب مداخله نظامی خارجی، راه ديگری برای پيشرفت اين جنبش ها وجود ندارد؟</div>
<div style="direction: rtl;">
پاسخها به پرسشهای آقای خلجی مدير مسئول مجله آرش:</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ به پرسش اول:</div>
<div style="direction: rtl;">
۱ – جنبش همگانی عوامل مساعد با خود را می طلبد. وجود اين عوامل و نبود فشار از خارج (حمايت بيگانه از دولت استبدادی) و يا کاهش آن، جنبش همگانی را ميسر می سازد:</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۱ – وقتی رژيم مرام را از هدف خالی می کند و هدف رژيم، حفظ خود می گردد و جامعه صاحب هدفی می شود که استقلال و آزادی است، يک عامل بزرگ مساعد جنبش پديد آمده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۲ – وقتی تکيه گاه اجتماعی رژيم اقليت می شود و رژيم توانائی تبديل اقليت به اکثريت را از دست می دهد و بسا فرصت تبديل اقليت به اکثريت بدست می آيد اما نمی تواند مغتنم بشمارد، اکثريت ناراضی بزرگ و بزرگ تر و مخالف می گردد. چنين که شد، عامل دوم جنبش همگانی بوجود می آيد.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۳ – اکثريت بزرگ وقتی به جنبش همگانی بر می خيزد که قشرهای مختلف جامعه، با وجود مرزهای طبقاتی، از حقوقی محروم می شوند که حقوق ذاتی انسان و نيز حقوق ملی بشمارند. از اين رو، اشتراک در حقوق، مانعی که مرزهای طبقاتی هستند، را از پيش پا بر می دارند. بدين سان، عامل سوم جنبش همگانی فراهم می گردد. بديهی است که شناساندن اين حقوق به جامعه، وجدان همگانی را غنی و فاصله زمانی تا جنبش همگانی را کوتاه تر می کند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۴ – جنبش همگانی در مرحله اول، يعنی سرنگون کردن رژيم استبدادی، نياز به رهبر و بديل ندارد. زيرا می تواند بطور خود جوش به خود سازمان دهد. جنبش های تونس و مصر، تا حدودی شاهد اين مدعی هستند. اما در مرحله دوم که مرحله خلع يد است و نيز در مرحله سوم که مرحله استقرار نظام سياسی جانشين است، نياز به بديل و انديشه راهنما دارد. انقلاب ايران، در مقايسه با جنبشهای همگانی در مصر و تونس، ضرورت عامل بديل و نيز انديشه راهنما را مبرهن می سازد. الا اين که، در انقلاب ايران، بديل نه با انديشه راهنما و نه با هدفهائی که در آن بيان تعريف می شدند، سازگاری نداشت.</div>
<div style="direction: rtl;">
بديهی است وجود نيروی محرکه توانا به تحول کردن به بديل، وصول جنبش را به هدف، مطمئن تر می کند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۵ – در جنبشها، بسا يک انديشه راهنما که بيشتر مردم بدان گرويده اند، هدفهای آن را تعيين می کند. هرگاه چنين نباشد، انديشه های راهنمای می بايد در تعريف های شفاف از اصول راهنمای جنبش اشتراک جسته باشند. در اين صورت، نيروی محرکه و نيز بديل، شکل و محتوای جبهوی پيدا می کنند. هرگاه اين عامل نيز وجود پيدا کرده باشد، عامل پنجم جنبش همگانی در وجود آمده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
بدين سان، اندازه ارزش قدرت در جامعه و اندازه ارزش استقلال و آزادی انسان و حقوقمندی او، بنا بر اين، نسبت فرهنگ استقلال و آزادی، به ضد فرهنگ قدرت، عاملی تعيين کننده از عوامل جنبش همگانی است.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۶ – نيروهای محرکه، در فعاليت خود، رابطه مستقيم دارند با نظام اجتماعی. توضيح اين که هرگاه نظامی اجتماعی نتواند نيروهای محرکه را در خود فعال کند، انقلاب ضرورت پيدا می کند. از اين رو، استبدادها کار اولشان خنثی کردن نيروهای محرکه به قصد بازداشتن نظام اجتماعی از تحول است. انسان نيروی محرکه ای توليد کننده نيروهای محرکه است. از اين رو، خنثی کردن انسان، کار اول در دستور کار هر استبدادی، است. اين کار را از راه تخريب و صادر کردن و به خدمت گرفتن و مشغول کردن به فعاليتهای کاذب، انجام می دهد. اما زمانی می رسد که رژيم استبدادی از خنثی کردن تمامی اين نيروی محرکه، ناتوان می شود. در مورد ايران و در مورد جنبشهای همگانی بعد از انقلاب ايران، جوان شدن جامعه ها و خنثی نشدن نيروی محرکه ای که جوانها هستند، عاملی مهم از عوامل پديد آمدن جنبش همگانی می شود.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۷ – دولت در هرکشور بر يکچند پايه ها و شماری ستون پايه ها استواری و ثبات پيدا می کند: بنيادهای اجتماعی، بخصوص دو بنياد دينی و سياسی، دو پايه بشمارند. قدرت خارجی پايه سومی است. نظام اجتماعی – اقتصادی در شهر و روستا، پايه چهارمی است. هرگاه اين پايه های ويران و يا حتی سست شده باشند و ستون پايه ها (قشون و سازمانهای سرکوب و دستگاه های قضائی و تبليغاتی و…) توانائی حفظ ساخت دولت استبدادی و وابسته را از دست داده باشند، توانائی مقابله رژيم با جامعه ملی کاهش يافته است. وجدان همگانی جامعه ملی بر اين امر، آگاه می شود و دستور جنبش همگانی را صادر می کند. اين عامل، بسا عاملی است که وجودش اثر بخشی عوامل ديگر را زياد و يا کم می کند. بنا براين، اهميت قطعی دارد. چراکه در دموکراسی های موجود، دولت ثبات خود را از حاکميت مردم دارد. هراندازه عدالت اجتماعی بيشتر تنظيم کننده رابطه های اقتصادی و اجتماعی و سياسی و فرهنگی باشد، دولت با ثبات تر می شود. اما در استبدادها، مردم حاکميت ندارند. بنا بر اين، هرگاه پايه ها ويران و يا حتی سست شوند، رژيم ثبات خود را از دست می دهد و در معرض سقوط قرار می گيرد. اين همان عامل است که در ايران و در کشورهای در جنبش، سبب عدم اطمينان کارگزاران استبداد به بقای رژيم و اطمينان مردم در جنبش به موفقيت خود می شود.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۸ – بدين قرار، قدرت خارجی، بمثابه پايه، عامل برخاستن به جنبش می شود، اگر توانائی مداخله خود را از دست داده و رژيم جباران از حمايت آن محروم شده باشد.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۹ – اطمينان از آينده، عاملی ديگر و در شمال مهمترين عامل ها است. در حقيقت، رژيم استبدادی ميان خود و جامعه، ترسها را حايل می کنند. مدارهای بسته ای که اعضای جامعه در آنند، خاصه مدار بسته بد و بدتر و مدار بسته مصلحت و حق و حقيقت، که بنا بر اولی، از ترس بدتر به بد بايد پناه برد و بنا بر دومی، از ترس جبار، همواره مصلحت بر حق آدمی مقدم است و می بايد به مصلحت عمل کرد، انسانها را از آينده سخت می ترسانند. وجود بديل و هدف روشن و بيان استقلال و آزادی و نيز خشونت زدائی و شناسائی کردن ضعفها و ناتوانی ها و پيشنهاد روش گذار از ناتوانی به توانائی و شرکت مردم در سازماندهی تحول، اطمينان از آينده را جانشين ترس از آينده می کند و در برخاستن مردم به جنبش، در شمار اثرگذار ترين عاملها می گردد.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱.۱۰ – در همان حال که قدرت خارجی پايه ای از پايه هائی است که بنای استبداد وابسته برآنها استوار می شود، پيروزی جنبش همگانی در کشوری، عاملی تعيين کننده از عوامل برخاستن مردم در جامعه هائی می شود که عوامل جنبش همگانی در آنها وجود دارند (اثر برانگيختن به همانندی جستن).</div>
<div style="direction: rtl;">
بدين قرار، در جامعه های عرب که، در آنها، جنبش همگانی روی داده است، می بايد عوامل بالا، بطور نسبی وجود داشته باشند. وگرنه جنبش در تونس نمی توانست جنبش در مصر و کشورهای ديگر را به دنبال بياورد. بديهی است که پيروزی مردم تونس در مرحله نخستين جنبش همگانی خويش، خود عاملی از عوامل برانگيزنده شده است (اثر برانگيختن به همانندی جستن). زنجيره جنبشها امر تازه ای نيست. پيش از آن، در روسيه و اروپای شرقی، جنبشها زنجيره ای را پديد آوردند. در آن مورد، روسيه هم بمثابه قدرت از حمايت از رژيمهای وابسته به خود ناتوان شد و هم بلحاظ برخاستن جنبش با هدف تغيير رژيم، عواملی از عوامل جنبش همگانی در کشورهای اروپای شرقی گشت.</div>
<div style="direction: rtl;">
گفتنی است که انقلاب ايران می توانست بلاواسطه عاملی از عوامل برانگيختن جنبشهای همگانی در کشورهائی بگردد که، در آنها، عوامل مساعد جنبش وجود داشتند. اما خشونت گسترده و گروگانگيری و جنگ و انزوای بين المللی، انقلاب ايران را به لولوئی بدل کرد که استبدادها، از آن، برای ايجاد ترس از جنبش، استفاده می کردند. باوجود اين، با فاصله زمانی نه چندان زياد، روش که جنبش همگانی است و اشتراک همگان در حقوق، از انقلاب مردم ايران اخذ شدند و با موفقيت بکار رفتند.</div>
<div style="direction: rtl;">
مقايسه وضعيت در ليبی با وضعيت در تونس و مصر و مقايسه جنبش در اين دو کشور با سوريه و يمن و بحرين، ما را از اين واقعيت آگاه می کند که تفاوتها ناشی از وجود عوامل جنبش همگانی و فقدان بيشتر يا کمتر اين عوامل، در اين کشورها هستند. ضعف و يا فقدان اين عاملها و به ما می گويند چرا در کشورهای ديگر، جنبش همگانی روی نداده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ به پرسش دوم:</div>
<div style="direction: rtl;">
۲ – وقتی مردمی مرزهای طبقاتی و قومی و دينی و جنسی را در می نوردند، تحولی بنيادی روی داده است. بديهی است که چنين تحولی غير قابل بازگشت نيست. يعنی ممکن است استبداد بازسازی شود. هم اکنون، خطر بازسازی استبداد در تونس و مصر وجود دارد. الا اينکه بازگشت، در واقع، مقاومتی است که ساختهای استبدادی می کنند. اما دير يا زود، اين مقاومت پايان می پذيرد و جامعه هدف جنبش خويش را کم يا بيش، متحقق می گرداند:</div>
<div style="direction: rtl;">
۲.۱– در مورد ايران، هدف جنبش مردم اين بود که ولايت مطلقه شاه («شاه مصدر قانون و بيم و اميد») را با ولايت جمهور مردم يا ارتقای مرتبت و منزلت انسان ايرانی از «رعيت» به شهروند بود، بمعنای عضو جمهورصاحب ولايت (جمهوريت) و دارای حق برابر بر حاکميت و حقوقمند و همبسته با ديگری و عامل به حقوق و رعايت کننده حقوق ديگری. با آنکه، آقای خمينی و ملاتاريا برضد انقلاب کودتا کردند و ولايت شاه را با ولايت مطلقه فقيه جانشين کردند، اما رها نکردن تجربه انقلاب و پی گرفتن هدف آن، اينک، اشکال گوناگون حاکميت بر مردم، بی اعتبار شده اند و اصل حاکميت مردم روز به روز، اعتبار بيشتر جسته است و می جويد. از هم اکنون، می توان با اطمينان گفت: انقلاب درکار برگشت ناپذير کردن ولايت جمهور مردم است.</div>
<div style="direction: rtl;">
۲.۲ – هرگاه تاريخ را مجموعه ای از امور مستمر بدانيم، تغيير يک امر مستمر (دولت استبدادی) اگر با تغيير امرهای مستمر ديگر همراه شد، تغيير قطعی و بازگشت ناپذير می شود. بنا بر اين، تغيير ساختهای اقتصادی و اجتماعی و سياسی و فرهنگی، به ترتيبی که نظام اجتماعی باز و تحول پذير گردد و شهروندی بمعنای بالا تحقق جويد، نيز ضرور هستند. حال آنکه، در حال حاضر، ساخت دولت و رابطه اش با جامعه در هيچيک از دو کشور مصر و تونس، هنوز، تغيير نکرده است. آيا جامعه ها از مقاومت ساختها، بنا بر اين، از سختی کار آگاهند و عوامل برانگيزنده جنبش همگانی، همچنان درکار می مانند تا مراحل دوم و سوم (در آنچه به تغيير رژيم مربوط می شود) با موفقيت انجام گيرند؟ پاسخ به اين پرسش مثبت نيست. باجود اين، فعال شدن نيروهای محرکه در نظام اجتماعی، نياز به تغيير همه جانبه دارند. پس اگر جنگی به اين کشورها تحميل نشود و خطر تجزيه تهديدشان نکند، اين نيروها در جهت تحول همه جانبه بکار می افتند.</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ پرسش سوم:</div>
<div style="direction: rtl;">
۳ – به اين پرسش، در پاسخها به پرسشهای اول و دوم، بخصوص در پاسخ به پرسش اول، پاسخ داده شد. با وجود اين، يادآوری نکات زير، ضرور هستند:</div>
<div style="direction: rtl;">
۳.۱ – بديهی است نايکسانی ساختها و کمی و بيشی عوامل برانگيزنده جنبش همگانی و نيز تحول آنها، محلی برای يکسانی فرجامهای جنبش ها باقی نمی گذارند. هرگاه جامعه ها به يک اندازه بر استقلال و آزادی انسان و نيز جامعه وجدان يابند و قدرت را ضد ارزش شمارند، هنوز تحولی همسان نمی کنند. مگر آنکه عوامل ديگر – خواه آنها که بر شمرده ام و چه آنها که بر نشمرده ام – نيز هم اندازه باشند و در طی مراحل، تغيير نکنند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۳.۲ – عاملی از عاملها که بر نشمردم و جای به حساب آوردنش اين جا است، توانائی جامعه ها به تعامل بايکديگر و بين المللی کردن جنبش های خويش است. برای مثال، در مورد ليبی و يمن و بحرين و سوريه، جنبشهای مصر و تونس با جنبش در آن کشورها تعامل نمی کنند. در عوض، قدرتهای خارجی هستند که اين يا آن نقش را (در مورد بحرين، ضد جنبش و در مورد سوريه، کمتر از ليبی، ضد رژيم و در مورد يمن، حمايت شرمگينانه از رژيم) بازی می کنند. هرگاه جنبشها بايکديگر تعامل می داشتند، حتی اگر دو جنبش تونس و مصر که مرحله اول را طی کرده اند، بايکديگر تعامل کنند، توانائی بيشتری می يابند و توانائی به انجام رساندن مرحله های دوم و سوم پيدا می کنند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۳.۳ – و باز عاملی مهم از عوامل که مساعد تعامل جنبشها است، اندازه ترس از ناشناخته است: ترس از استبداد دينی، يکی از اين ترسها است. ترس از تجزيه يکی ديگر از ترسها است. در جامعه های بزرگ چون مصر، ترس از بيکاری و فقر شديد تر است. فقدان بيان استقلال و آزادی، ترس از استبداد ايدئولوژيک (دينی يا غير آن، در حال حاضر دينی) را بسيار شديد می کند. در مورد سوريه، اين عامل، هم اکنون، از عوامل بازدارنده است. کادرها در جنبش حضور ندارند زيرا از وضعيتی که جانشين وضعيت کنونی می شود، بسيار می ترسند.</div>
<div style="direction: rtl;">
اين عامل در ايران نيز نقش بازدارنده را بازی می کند. بنا بر اين، بهمان اندازه که در جانشين ترسها کردن اطمينان ها موفقيت بدست می آيد، احتمال بروز جنبش همگانی و ادامه آن تا پيروزی، بيشتر می شود.</div>
<div style="direction: rtl;">
۳.۴ – وجود يا نبود بديل، باز از عاملهائی است که ادامه جنبش در گرو آنست. موفقيت هر جامعه به ايجاد آن، توانائی آن جامعه را در به نتيجه رساندن جنبش خود، تضمين می کند. در حال حاضر، جنبشها فاقد اين عامل هستند. اين امر که بر مصر و تونس، بازماندگان رژيم های استبدادی حاکمند و در مصر، نظاميان می خواهند خلاء را پر کنند، گويای اين واقعيت است که تحولها نايکسان و آينده ها، بستگی مستقيم به وجود همه عاملها، خاصه، عاملهائی دارند که فرجام هر جنبش در گرو وجود آنها است.</div>
<div style="direction: rtl;">
۳.۵ – بنا بر قاعده، هر خلاء را قدرت پر می کند. استقلال داشته هر انسان و آزادی بکار بردن اين داشته است. حال اگر انسانی و جامعه ای داشته خود را بکار نبرد، خلاء پديد می آيد و اين خلاء را قدرت پر می کند. پس اندازه شعور بر استقلال و آزادی و حقوق، ما را از اندازه خلاء، بنابراين چند و چون تحول هريک از جنبشها آگاه می کند. چون اين اندازه گيری انجام نگرفته است، بدون دقت، اما تا حدودی با اطمينان، می توان گفت جنبشها تحولهای نايکسان خواهند کرد و فرجام های نايکسان خواهند جست.</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ پرسش چهارم:</div>
<div style="direction: rtl;">
۴ – باز می گويم که بنا بر قاعده، خلاء را قدرت پر می کند. بنا بر اين،</div>
<div style="direction: rtl;">
۴.۱ – خلاء حاکميت مردم را حاکميت اقليت قدرتمداری پر می کند که با پايه ای که قدرتهای خارجی هستند، تعامل می کند و، حد اکثر، يک شبه دموکراسی را جانشين می کند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۴.۲ – خلاء بيان آزادی، را بيان قدرت پر می کند. پس هرگاه بيانی در بردارنده تعريف شفاف از استقلال و آزادی و حقوق ذاتی انسان و حقوق جمهور مردم و روشهای عمل به حقوق و برقرار کردن رابطه حقوقمند با حقوقمند، نباشد، خلاء را بيان قدرت پر می کند. نامی که اين بيان می يابد، اهميت ندارد مگر از لحاظ داشتن زمينه مساعد در جامعه. چنانکه، در جامعه های مسلمان، اين بيان قدرت می تواند صورت دينی بجويد و صفت «اسلامی» بيابد. در جامعه های ديگر، همان رسم، اسم های ديگر می تواند پيدا کند. چنانکه بنيادگراهای امريکائی، به بيان قدرت خويش صفت مسيحی می دهند. نوعی ديگری از قدرتمدارها خود را «محافظه کار جديد» می خوانند. در اروپا، راستهای افراطی اين و آن نام را به بيان قدرتی می دهند که اندايشه راهنما کرده اند. گرايش به راست در جامعه های غرب، هم به دليل موقعيت مسلط غرب است و هم بلحاظ بحران انديشه راهنما است.</div>
<div style="direction: rtl;">
بدين قرار، در جامعه های تونس و مصر و… هرگاه بيان استقلال و آزادی، خلاء را پر نکند، احتمال پر شدن خلاء توسط «اسلام گرائی» بمثابه بيان قدرت و نيز ضد آن (بازگشت به رژيم هائی که از مبارزه با اسلام گرائی مشروعيت می گرفتند)، متصور است.</div>
<div style="direction: rtl;">
نه در تونس و نه در مصر، «اسلام گرايان» ابتکار عمل به جای خود، حضور تعيين کننده نداشته اند. بنا بر اين، بسا درک روشنی از اصول راهنمای دمکراسی، استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی و حقوقمندی انسان و جامعه، وجود ندارد. پس خلاء وجود دارد و آن را بيان قدرتی پر خواهد کرد. از اين رو، نقش روشنفکران بمثابه کسانی که وجدان بينشی و علمی جامعه را غنی می سازند و اين وجدان، بنوبه خود، وجدان همگانی را غنی می کند و به آن اصول مقبوليت همگانی می بخشد، تعيين کننده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
۴.۳ – خلاء بديل سازگار با هدف جنبش را نيز، گروه های قدرتمدار پر می کنند. بدين خاطر به مردم تونس و مصر و ديگر مردم، تجربه انقلاب ايران را بازگفتم واهميت بديل سازگار با هدف جنبش را خاطر نشان کردم.</div>
<div style="direction: rtl;">
۴.۴ – ترس رژيم مافياهای نظامی – مالی و ترس اسرائيل و غرب از استقرار مردم سالاری در خور اين عنوان، يک نوع نيستند: اولی از سقوط می ترسد و دومی ها از بيرون رفتن اين جامعه ها از مهار و تغيير رابطه کنونی که رابطه مسلط – زير سلطه است. دو نوع ترس، دو نوع راه برد و کاربرد ايجاب کرده اند: رژيم مافيا به حمايت از «اسلام گراها» برخاسته است. و با عربستان رقابت سخت می کند. اما غرب در کار برقرار کردن شبه دموکراسی در اين کشورها است تا که موقعيت و «منافع» خود را در منطقه پر کند. حضور فعال قدرتهای خارجی در جامعه های در جنبش، بنفسه، گويای وجود خلاء ناشی از ضعف عوامل برانگيزنده جامعه به جنبش همگانی است.</div>
<div style="direction: rtl;">
می ماند توانائی شبه دموکراسی ها به فعال کردن نيروهای محرکه در رشد. تجربه های پاکستان و عراق و افغانستان گويای اين واقعيت هستند که چنين دولتهائی ناتوانند. خلائی را بوجود می آوردند که در حال حاضر، گروههای مسلح پر کرده اند. بخش کوچکی از جوانان و ديگر نيروهای محرکه در کارگاه توليد خشونت فعال شده اند و بخش بسيار بزرگی را بيکاری و آسيب ها و نابسامانی های اجتماعی و مهاجرت خنثی می کنند. کارآئی اين رژيمهای از رژيمهای استبدادی کمتر است. از اين رو، در دراز مدت، جنبش برای رسيدن به هدف خود که باز و تحول پذير کردن نظام اجتماعی است، ادامه می يابد. بخصوص که گروه بندی های اجتماعی صاحب امتياز، توانا به ايفای نقش کارفرمائی و بکار گرفتن نيروهای محرکه در استقرار سرمايه داری با شکل و محتوائی که در غرب و يا در چين و کشورهای شرق آسيا يافته است، نيستند. اين گروه بندی ها به رانت خواری و زندگی انگلی خو کرده اند. اين خلاء نيز نياز به پر شدن دارد. هرگاه پر نشود، جامعه ها واپس خواهند رفت با همه پی آمدهای بس ويرانگر و مرگبارش. پس خلاء را يا می بايد سرمايه داری ليبرال پر کند و يا اقتصادی در خدمت انسان در رشد. هرگاه الگوی اين اقتصاد برای جمهور مردم تبيين گردد و با مشارکت آنها چنين اقتصادی بناگردد، اين جامعه ها می توانند پيشگام تحول عمومی در جهان را نيز برعهده گيرند. افسوس که نه تنها اين اقتصاد، که اقتصاد سرمايه داری نيز بر مردم کشورهای در جنبش، شناخته نيست. از اين رو است که نيروهای محرکه شان را مسلط ها چنين بی حساب، می برند و هر آنچه برده نمی شود، در محل تخريب می گردد.</div>
<div style="direction: rtl;">
۴.۵ – روش در خور حمايت از جنبش ها است. اين حمايت، عمده، از راه انتقال تجربه به آنها، هم در آنچه به عاملها مربوط می شود و هم در آنچه به خلاء ها راجع است، بايد به عمل آيد. بديهی است درسهای اين جنبشها را نيز می بايد با ايرانيان و ديگران در ميان گذاشت. بسا مهمترين و عاجل ترين کار، هشدار دادن به آنها نسبت به ضرورت پرکردن خلاء به ترتيبی است که نه رژيم ها بتوانند خود را باز بسازند و نه قدرتهای خارجی، محل عمل بجويند (نمونه ليبی). خشونت زدائی به يقين بسود اکثريت بزرگ جامعه ها است زيرا تنها وقتی جمهور مردم صاحب ولايت (شرکت در رهبری بر ميزان برابری و دوستی و بر وفق حق صلح ومنزلت شهروند جستن انسان ) می جويند، گروه های قدرتمدار و قدرتهای خارجی، بی نقش می شوند. بدين قرار، ايرانيان شرکت کننده در انقلاب، با انتقال تجربه به اين جامعه ها می توانند در بيشتر کردن کارآئی مجموعه ای که عاملها پديد می آورند، مؤثر افتند.</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ پرسش پنجم:</div>
<div style="direction: rtl;">
۵ – در تونس و مصر، مهار جنبش مردم از راه تحبيب و قربانی کردن بن علی و مبارک و تنی چند از همکاران نزديک آنها، ميسر نگشت. در حقيقت،</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۱ – هر دو رژيم بسيار بيشتر از رژيم مافياهای نظامی – مالی، از جنبش ايرانيان از ۲۲ خرداد ۸۸ ببعد،آدم کشتند. الا اينکه ايرانيان با شعار «رأی من کو»، رژيم را مطمئن کردند که تغيير آن را نمی خواهند. تنها می خواهند ميرحسين موسوی جانشين احمدی نژاد شود. اما در تونس و مصر، مردم با شعار «حق من کو» جنبش کردند و دو رژيم را مطمئن کردند که خواستار تغييرشان هستند. پس بن علی و مبارک و دستيارانشان تسليم مقاومت مردم شدند. بديهی است قدرت خارجی مسلط نيز توانائی حمايت از آنها را نداشت. از اين رو روش مهار تحول و سمت دادن به آن را در پيش گرفت.</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۲ – هرگاه عوامل برشمرده در پاسخ به پرسش اول، همه وجود می داشتند، جنبش ها جهت بخشنده به تحول، از جمله، تحول دولت قدرتمدار به دولت حقوقمدار، می گشتند. چون جنبش ها نتوانستند خلاء را پر کنند، اينطور بنمود که رژيمها با قربانی کردن نمادهای استبداد، برجا ماندند و مهارکننده جنبش ها شدند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۳ – درکشورهائی که، از بيرون، توانستند خشونت را به جنبش مردم تحميل کنند (ليبی بيشتر و سوريه و يمن بسيار کمتر)، جنبش ها بيشتر صدمه ديدند. به ميزانی که گروه های مسلح، بنا بر اين قدرتهای خارجی، نقش يافتند، مردم بيشتر از صحنه بيرون رفتند. بخصوص که گروه های مسلح در گير با رژيمها، همانند رژيم ها، استبداد گرا و بيشتر از آنها به قدرت خارجی وابسته اند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۴ – آن خلائی که به قدرت جارجی امکان حضور و عمل می دهد (خلاء ناشی از غفلت از استقلال، بمثابه مجموع داشته اند و نيز ارزش)، برای هر جنبشی مهلک تر است. زيرا هرگاه قدرت خارجی در مساعدت با جنبش مداخله کند، سبب ناقص الخلقه شدن آن می شود (تجربه انقلاب مشروطيت) و اگر در مخالفت با آن عمل کند، عامل تشديد سرکوبگری رژيم می شود و اگر از راه گروه های مسلح مداخله و يا قشون خود را وارد عمل کند، وضعيت عراق و افغانستان و ليبی را بوجود می آورد. اندازه تأثير سرکوبگری هر رژيمی را خلاء استقلال معين می کند. از اين رو، هر جامعه ای که در جنبش خود، استقلال و آزادی را هدف و روش می کند، هم به استبداد وابسته اخطار می کند که بنا بر تغيير رژيم دارد و هم خلائی را بوجود نمی آورد تا که قدرت خارجی آن را پر کند. قاعده بزرگی که تجربه می آموزد، اينست:</div>
<div style="direction: rtl;">
حضور خشونت آميز و بناچار تفوق و سلطه جويانه قدرت خارجی، سبب گسترش خشونت و بيرون رفتن مردم از صحنه و بر جاماندن استبداد وابسته در محتوای خود می شود.</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۴ – بدين قرار، رژيمهای ليبی و سوريه و يمن و بحرين (در بحرين،جنبش مردم با مداخله مستقيم قشون خارجی روبرو شد)، توانائی سرکوبی بيشتر از توانائی رژيمهای مصر و تونس ندارند. جز اين که در اين کشورها، اولا ˝ عوامل مساعد با جنبش همگانی، همه، وجود ندارند و عواملی هم که وجود دارند، به اندازه بايسته نيستند. از اين رو، خلاء هائی وجود دارند که آن را رژيم های سرکوبگر پر می کنند. باوجود اين، بروز جنبش، بنفسه، گويای فرسودگی رژيم ها هستند. پس جنبش ها پيروز می شوند اما زمان تحول طولانی می شود و سمت و سوی آن را بود يا نبود مجموعه عاملها تعيين می کند. بديهی است موفقيت جنبش در ايران و مصر، اثر تعيين کننده ای بر سمت يابی تحول جامعه های در جنبش و نيز در برخاستن مردم کشورهای ديگر، خواهد داشت. در حقيقت،</div>
<div style="direction: rtl;">
۵.۵ – در جامعه شناسی و در اقتصاد، از اثری بحث می شود که به آن «اثر برانگيختن به همانندی جستن» گويند. اثر انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب فرانسه و استقراررژيم لنينی در روسيه اثر برانگيختن به همانندی جستن بوده اند. اثر انقلاب ايران، اثر برانگيختن به همانندی در روش بوده است. هدف اصلی را که استقرار ولايت جمهور مردم بود، ولايت فقيه، از چشمها پوشاند.</div>
<div style="direction: rtl;">
بنا بر اين، موفقيت جنبشها در ايران و مصر، در متحقق کردن هدفی که ولايت جمهور مردم است، اثر برانگيختن به همانندی جستن بسيار قوی، دست کم، بر حوزه بزرگ کشورهای مسلمان خواهد داشت. بديهی است اندازه همانندی – که بسا درهمانندی در صورت خلاصه می شود – را چند و چون عاملهای بر شمرده در پاسخ به پرسش اول، معين می کنند.</div>
<div style="direction: rtl;">
❊ پاسخ به پرسش ششم:</div>
<div style="direction: rtl;">
۶ – پاسخ به پرسش ششم شما در پاسخ به پرسش های پيشين، بخصوص در پاسخ به پرسش پنجم آمده است. با وجود اين، يادآور می شوم که</div>
<div style="direction: rtl;">
۶.۱ – قدرت خارجی امکان عمل نمی يابد مگر به علت بوجود آمدن خلاء. اما خلاء را همواره قدرت پر می کند. پس شکل و محتوای مداخله خارجی، نظامی و خشونت آميز می شود. اگر هيچگاه جز اين نشده است، زيرا ممکن نبوده است. باوجود اين، شکل ديگری از مداخله قدرت خارجی، در جهت کاستن از توان سرکوب گری رژيم وجود دارد. در حقيقت، رژيمهای استبدادی مستقل وجود خارجی ندارند. هر استبدادی به ضرورت وابسته است. پس مداخله مؤثر قطع وابستگی است. اين روش، در افريقای جنوبی بکار رفت و موفقيت آميز نيز بود. در چند نوبت، کارهائی را بر شمرده ام که دولتهای خارجی می توانند در کاستن از توان سرکوب گری رژيمهای استبدادی، انجام دهند. در اين فرصت، فهرستی از کارها را باز می آورم:</div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو سياسی و نظامی:</div>
<div style="direction: rtl;">
۱ – پس گرفتن شناسائی از دولتهای سرکوب گر. دست کم، فروکاستن آن تا حد روابط کنسولی،</div>
<div style="direction: rtl;">
۲ – خودداری از شناسائی گروه های مخالف رژيمهای سرکوبگر و حمايت سياسی و مالی و تبليغاتی کردن از آنها بدين خاطر که ناقض استقلال از جمله در معنای حق حاکميت ملتی تحت ستم رژيم سرکوبگر و عامل بيرون رفتن جامعه از صحنه، بنا بر اين، ناممکن گشتن جنبش همگانی است. ناممکن شدن اتحاد گروههای سياسی و قطع رابطه گروه يا گروههای تحت حمايت با جامعه ملی و ادامه محروميت جامعه از دموکراسی از نتايج قهری اين گونه حمايت ها هستند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۳ – حمايت از بخشی از رژيم در برابر بخشی ديگر (در مورد ايران، غرب سه دهه است اين روش را داشته و بدين روش، نقش ضد جنبش را بازی کرده است. همين روش را در تونس و مصر دارد بکار می برد. در ليبی، اين روش را در شکل جنگ با رژيم قذافی انجام می دهد و خوب می داند که جداشدگان از آن، نيز، با دموکراسی بيگانه اند)،</div>
<div style="direction: rtl;">
۴ – خودداری از حمله نظامی و حتی تهديد به حمله نظامی و اطمينان دادن به مردم کشورهای تحت سرکوب رژيم استبدادی که حمله نظامی به عمل نخواهد آمد، </div>
<div style="direction: rtl;">
۵ – خودداری از حمايت سياسی و نظامی و مالی و تبليغاتی از گروه های مسلح و به استخدام خود در نياوردن آنها،</div>
<div style="direction: rtl;">
۶ – رفتار بدون تبعيض با همه استبدادها، به سخن ديگر، چشم پوشيدن از دوستی استبدادهای دست نشانده و حافظ «منافع»،</div>
<div style="direction: rtl;">
۷ – خودداری از فروش اسلحه، به خصوص اسلحه ای که در سرکوب جنبش مردم کاربرد دارند،</div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو حقوق انسان و وسائل ارتباط جمعی:</div>
<div style="direction: rtl;">
۸ – پايان دادن به روش کنونی که استفاده از حقوق انسان برای امتياز گرفتن از دولت سرکوب گر است و تقدم بخشيدن و بلکه تنظيم رابطه با دولت سرکوبگر بروفق حقوق انسان و امکان عمل ايجاد کردن برای سازمان ملل و سازمانهای مدافع حقوق بشر در حمايت از اين حقوق در کشورهائی که نقض می شوند،</div>
<div style="direction: rtl;">
۹ – تهيه فهرست متجاوزان به حقوق انسان و در اختيار دادگاه جنائی بين المللی و کشورهای مختلف قرار دادن آن،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۰ – رفتار بدون تبعيض با دولتهای متجاوز به حقوق انسان (اسرائيل و رژيم سعودی و…)</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۱ – رفتار مشابه با گروههای مخالف اينگونه رژيمها وقتی دست به ترور اخلاقی می زنند و به حقوق انسانی اعضای خود و غير آنها تجاوز می کنند.</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۲ – وسائل ارتباط جمعی که در حال حاضر وسيله پيشبرد هدفهای قدرتهای خارجی هستند و روش طرفدارانه دارند، می بايد بی طرف شوند، يعنی به خدمت جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات در آيند، </div>
<div style="direction: rtl;">
۱۳ – تبليغ اصول راهنمای و فرهنگ مردم سالاری و حقوق انسان، به خصوص از قلم نيانداختن اصل استقلال (در حال حاضر، در کار بی ارزش کردن اين اصل هستند. با آن که، بدون آن، انسان و جامعه آزادی نمی جويند و رشد نمی کند)،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۴ – شناختن حق هر جامعه به داشتن فرهنگ و خلق آن و دست شستن از سلطه فرهنگی و تبليغ فرهنگ استقلال و آزادی،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۵ – حساس کردن و برانگيختن افکار عمومی جهانی کاری است برعهده جنبش کنندگان. باوجود اين، رفتار تبعيض آميز وسائل ارتباط جمعی، عامل ضد جنبش می شود (اثر سکوت در باره عربستان و بحرين و کم تر پرداختن به جنبش مردم در سوريه و يمن)، افزون براين که تبعيض در شرکت کنندگان در جنبش در کشورهای ديگر هم، اثر بازدارنده خود را برجا می گذارد،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۶ – پرداختن مدعيان «حق مداخله» به خود: اين واقعيت که رعايت نشدن حقوق انسان و گسترش فسادهای سياسی و مالی و اجتماعی و بسط ضد فرهنگ قدرت، از جاذبه دموکراسی های غرب کاسته است، بيش از آن عيان است که نياز به شرح و بسط داشته باشد. بانيان دموکراسی فراوان از فسادپذيری آن نوشته و روشهای فساد زدائی را پيشنهاد کرده اند. اما اشتغال بيش از اندازه به خورد و برد منابع و سرمايه و استعدادها و… جهان ، آنها را نسبت به سلامت دموکراسی ها، لاقيد کرده است. در نتيجه، اثر برانيگختن ديگران به همانندی جستن با دموکراسی، بسيار ضعيف شده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو اقتصاد:</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۷ – ممنوع کردن دادن قرضه به دولتهای سرکوبگر. بردولتها است که خود و بانکها و شرکتها را از اين کار بازدارند،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۸ – ممنوع کردن بانکها و شرکتها از اداره پول و دارائی های سران و مأموران دولتهای سرکوبگر،</div>
<div style="direction: rtl;">
۱۹ – شناسائی دارائی های موجود آنها و محلهای بکار افتادن آنها و به حساب ملتهای گرفتار رژيم های سرکوبگر گذاشتن آنها،</div>
<div style="direction: rtl;">
۲۰ – موظف کردن بانکها و شرکتها به شفاف کردن معاملات خود با کشورهای تحت اداره استبداد، هم بقصد جلوگيری از رانت خواری و هم به قصد جلوگيری از پوشش دادن به خريدهای نظامی. اسلحه ای که بکار سرکوب می آيند، از در دسترس ترين سلاحها هستند، </div>
<div style="direction: rtl;">
۲۱ – شفاف کردن بهای کلاهائی که در اين گونه کشورها مصرف همگانی دارند، هم بقصد جلوگيری از رانت خواری و هم بخاطر فروش هرچه ارزانتر آنها به اينگونه کشورها،</div>
<div style="direction: rtl;">
۲۲ – مبارزه بين المللی با قاچاق، بخصوص قاچاق مواد مخدر که يکی از منابع مهم درآمد برای رژيمهای سرکوبگر و سران و مأموران سرکوبگر است. اين مبارزه، بسود تمامی انسانيت است،</div>
<div style="direction: rtl;">
۲۳ – رژيمهای استبدادی در بودجه خود از جامعه های تحت استبداد مستقل هستند. اين استقلال را از تک محصولی بودن اقتصاد آنها دارند (نفت و گاز در کشورهای نفت خيز و اين و يا آن ماده اوليه و يا محصول در کشورهای ديگر). از اين رو، شفاف کردن خريد و فروش اين نوع فرآورده ها و جلوگيری از فروش های محرمانه و قاچاق آنها، از توانائی آنها و نيز از ميزان رانت خواری سران و مأموران سرکوب، بسيار می کاهد (به ياد می آورد فروش نفت غير مجاز توسط رژيم صدام و نيز رژيم ايران را)،</div>
<div style="direction: rtl;">
• در قلمرو دانش و فن و استعدادها:</div>
<div style="direction: rtl;">
۲۴ – در حال حاضر، وجود استبدادهای سرکوبگر عامل گريز استعدادها از کشورها هستند. صندوق بين المللی پول، براينست که از ايران، سالانه ۱۵۰ هزار استعداد مهاجرت می کنند و آن را معادل خروج ۵۵ ميليارد دلار از ايران می داند. غير از اين که ارزش استعدادها، وقتی در خدمت رشد جامعه قرار می گيرند، به پول، برآوردکردنی نيست، خروج آنها از کشور، رژيم استبدادی را از فشار عظيمی می رهد. بخصوص که اين استعدادها در کشورهای ميزبان به نيروی محرکه ای در خدمت جنبش تبديل نمی شوند.</div>
<div style="direction: rtl;">
از اين رو، تأسيس بانک دانش و فن در سطح جهان يک ضرورت است. اين بانک به مردم کشورهائی که برای بازيافت استقلال و آزادی، بنا بر اين، منزلت شهروندی، نويد می دهد که می توانند، در رشد، از تمامی استعدادها و دانش و فن سود جويند. بدين سان، به جای آنکه، چون عراق، کشورها به شرکتهای امريکائی و انگليسی و کمی هم اروپائی تحويل داده شود، دولت مردم سالار، از استعدادهای خويش و از بانک دانش و فن که تأسيسی بين المللی خواهد بود، بهرمند خواهد شد. از ياد نبريم که اطمينان از آينده، يکی از عواملی است که جنبش همگانی پيروز بدان نياز دارد.</div>
<div style="direction: rtl;">
۲۵ – امکانات قانونی بوجود آوردن برای شرکت اتباع کشوری که در جنبش است، برای فعاليتهای سياسی غير خشونت آميز، در عين خودداری از خريدن و به خدمت منافع خود در آوردن آنها.</div>
<div style="direction: rtl;">
می دانيم که غرب يکچند از اين تدبيرها را با اين و آن کشور، نه در رابطه با دموکراسی و جنبش برای دموکراسی که بخاطر منافع خود، بکار می برد. اما چون منافع قدرتها نايکسان و بسا متضاد هستند، اثر گذاری تدبيرهائی که بکار می روند، ناچيز است. در ليبی، غرب از محدوده قطعنامه مصوب، بيرون رفت. جنبش همگانی را با مبارزه مسلحانه ای جانشين کرد که جداشدگان از رژيم قذافی آن را رهبری می کنند. نتيجه اينست که مردم از صحنه بيرون رفته اند و کشور گرفتار جنگ داخلی و نيز خارجی است (حمله های هوائی ناتو).</div>
<div style="direction: rtl;">
۶.۲ – مراجعه به قدرت خارجی، اعتراف به ناتوانی است. اما ناتوانی را قوای مسلح خارجی و نيز پول و اسلحه دادن آنها به گروه های مسلح، به توانائی بدل نمی کند. ناتوانی را با شناسائی ضعفها و رفع آنها و با شناختن کم و کسر عاملها و رفع آنها ، می توان به توانائی بدل کرد.</div>
<div style="direction: rtl;">
بدين قرار، به جای مراجعه به قدرت خارجی، به مردم کشور و نيز به تمامی کارکنان، از لشگری و کشوری، است که می بايد روی آورد: به مردم است که می بايد ناتوانی ها را شناساند و روش گذار از ناتوانی به توانائی را پيشنهاد کرد. برای اداريان و نظاميان است که می بايد حال و آينده کشور را باوجود ادامه حيات رژيم استبدادی، تشريح کرد. به آنها است که می بايد حالی کرد در جامعه ای مستقل و آزاد و در رشد، آنها بکار رشد بر ميزان عدالت اجتماعی می آيند و کرامت و حقوق و شرفی را می جويند که در استبداد نمی يابند. بدين سان، هر اندازه توانائی ها بيشتر و آينده اطمينان کردنی تر، ميل جامعه به جنبش بيشتر و توان رژيم در سرکوب کمتر می شود.</div>
<div style="direction: rtl;">
غرب غافل است که نيازکشورهای ما جانشين کردن ديناميکهای سلطه، با ديناميک استقلال و آزادی است. اين جانشينی است که جنبش همگانی و پيروزی آن را در تمامی مراحل، تضمين می کند</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-20442073018391368332014-05-29T15:28:00.001-07:002014-05-29T15:28:29.006-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت صد و یکم، از جمال صفری<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<span style="font-size: 12pt;">26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق،</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="font-size: 12pt;"><strong><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8537-2014-04-29-js-1.html">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (101 )</a></strong></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong style="font-size: 14pt; line-height: 19pt; text-align: center;">قتل دکترتقی ارانی در زندان رضا خانی</strong><b style="line-height: 19pt; text-align: center;"><strong style="text-align: justify;"><br /><img alt="mosadegh safari arani" id="img3642" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ashkhas1392/mosadegh_safari_arani.jpg" style="float: left; margin: 10px;" /></strong></b></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; direction: rtl; text-align: right;">
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div align="right" dir="RTL" style="direction: rtl; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 25.33333396911621px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8537-2014-04-29-js-1.html">قسمت اول</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8634-20140506-js-1.html">قسمت دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8749-20140513-js-1.html"> قسمت سوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8851-20140520-js-1.html">قسمت چهارم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8964-20140526-js-1.html">قسمت پنجم</a></b></span></span></div>
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<b><br /></b></div>
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<strong>«ما علیه هر تجاوزی حتی اگر شوروی ها باشند می جنگیم و باید از مملكت خودمان دفاع كنیم.»</strong><b></b></div>
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<b> "دکتر تقی ارانی"</b></div>
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b>«فجایع زیاد بنام عدالت توسط این قوانین موقتی درتاریخ اتفاق افتاده است: بنام همین قوانین جام شوکران را به دست سقراط دادند؛ در روم مسیحیان را طمعۀ و حوش کردند؛ کاتولیک ها به جبران آن درتعقیبات مذهبی قرون وسطی عده ای کثیر را بنام خدا و مسیح سوزاندن؛ درقرون وسطی محاکمۀ بین ارباب و رعیت بدین ترتیب بود که اوّلی مسلّح ، دومی بی سلاح مقابل هم [ قرار] می گرفتند ، نعش آن بی سلاح به عنوان محکوم از میدان خارج می شد، در قرون جدید جوردانو برونو طعمۀ آتش شد، گالیه مجبورشد زانو به زمین بزند و دنیا را به ریش پاپ بخنداند، پس چگونه می توان مطمئن بود که قوانین امروزما هم دستخوش این تغییرات دائمی نبوده از قانون کلی استثنا خواهد بود. قانون فعلی که ما تعقیب می نماید نیز اولاً تابع این تحولات بوده، با عدالت واقعی ارتباط دائمی نداشته، موقتاً ظاهر شده ، نسخ خواهد شد. ثانیاً مقدس ترین نوامیس اجتماعی ملت ایران قانون اساسی است که روح آن آزادی افکار وعقاید است و این قانون از نظر تشریفات ظاهری و محتویات باطنی با آن توافقی ندارد.</b><b>»</b></div>
<div align="right" dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; unicode-bidi: embed;">
<b>«دکتر تقی ارانی در دادگاه فرمایشی رضا خانی »</b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 17pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
« تو نمي داني غريو يك عظمت</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
وقتي كه در شكنجۀ يك شكست نمي نالد</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
چه كوهي ست!</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
تو نمي داني نگاه بي مژۀ محكوم يك اطمينان</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
وقتي كه در چشم حاكم يك هراس خيره مي شود</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
چه دريائي ست!</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
تو نمي داني مردن</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
وقتي كه انسان مرگ را شكست داده است</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
چه زندگي ست!</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
تو نمي داني زندگي چيست، فتح چيست</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
تو نمي داني اراني كيست</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
و نمي داني هنگامي كه</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
گور او را از پوست خاك و استخوان آجر انباشتي</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
و لبانت به لبخند آرامش شكفت</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
و گلويت به انفجار خنده ئي تركيد،</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
و هنگامي كه پنداشتي گوشت زندگي او را</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
از استخوان هاي پيكرش جدا كرده اي</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
چه گونه او طبل سرخ زندگيش را به نوا درآورد</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
در نبض زيرآب</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
در قلب آبادان،</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
و حماسۀ توفاني شعرش را آغاز كرد....»</div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 21pt; margin-bottom: 6pt; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b style="line-height: 20pt; text-align: center;"> «احمد شاملو »</b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><img alt="Arani-Taghi2-1" height="300" id="img5059" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ashkhas1392/Arani-Taghi2-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="222" />◀</span></b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> ارانی در 5 سپتامبر ( یا 31 مارس ) 1902 در خانوادۀ ابوالفتح خان ، یکی از رؤسای ردۀ میانی مالیۀ حکومت، به دنیا آمد. اجداد وی از شمال رودخانۀ ارس ( اَرّان) به تبریز، پایتخت ایالتی آذربایجان، کوچیدند. نام خانوادگی او اَرانی ( یا آنگونه که خود تلفظ می کرد اِرانی ) ازاینجا بر گرفته شده است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">وی آموزش ابتدایی را در دبستان شرف گذارند وسپس سالهای 1914 تا 1920 دردبیرستان دارالفنون درس خواند ودیپلم خود را در رشتۀ پزشکی با عنوان « شاگرد ممتاز» دریافت کرد. پس ازآن به مدرسۀ عالی پزشکی</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span>(Higher School of Midicine)</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> در تهران رفت و امتحاناتش را با موفقیت گذراند. در سال 1922 عازم برلین شد. در تابستان سال 1923 در دانشکدۀ فلسفه ثبت نام کرد و به عنوان دانشجویی عادی ده ترم پیاپی درس خواند. در ترم زمستانی سال 1924 / 1925 داوطلب گذاراندن امتحانات </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">Verband</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> شد و در ترم زمستانی سال 1925 / 1926 امتحانات دکترای خود را گذاراند. در تابستان سال 1926 رسالۀ دکترای خود را آغاز کرد و در زمستان سال 1928 آن را به پایان رساند. در دروس دانشگاهی افرادی از جمله ماکس پلانک و آلبرت اینشتاین حضور یافت، وخود نیزبه عنوان مُدرّس زبان فارسی درسمینارخاور شناسی</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span>(Orientlische Seminar) </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> شرکت داشت که حق ثبت نام دانشگاهی اش را جبران می کرد. عنوان رسالۀ وی درشیمی</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">Die reduzierenden Wirkung der unterphorigen Säure auf organische Verbindungen </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> بود و در19 دسامبرسال 1928 ازآن دفاع کرد. بنا به نظراستادش، زبان آلمانی او در رساله معیوب و نیازمند تصحیح بود. ارانی درنامه ای رسمی، مورخ مۀ 1928 ، به دانشگاه اعلام کرد که به دلیل دردی که مانع حرکت او بود خواهان به تعویق انداختن امتحاناتش بود. با این همه، در5 ژوئن 1928 نامه ای خطاب به دانشگاه نوشت وازمقامات آن خواست تا امتحاناتش را در همان ترم بدهد، زیرا برای بازگشت به میهنش عجله داشت. و سر انجام در نامه ای به رئیس دانشگاه از بابت عدم حضور در مراسم فارغ التحصیلی در 19 دسامبر 1928 عذر خواهی کرد، چون « سفری اضطراری ، برایش پیش آمده بود، که البته از ماهیت آن چیزی نگفت ( شاید به فعالیت های سیاسی مخفی او مربوط بوده باشد) .</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> دراین سال ها در برلین اقامت داشت ، در مجلات فارسی زبانی که در آلمان منتشر می شد مقالاتی می نوشت که دوتا از آنها قابل توجه هستند: یکی راجع به آذربایجان همجون بخشی جدایی ناپذیرو تاریخی از ایران؛ و دیگری در بارۀ اهمیت زبان فارسی. اهمیت این دومقاله تا آن حد است که تاریخ نگاران ایران با دیدگاه هوادار شوروی پیوسته با سکوت محض آنها را نادیده گرفته اند ، هرچند ارانی در دفاع خو در دادگاهش در سال 1318 از آنها یاد کرده بود.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">در نخستین مقاله که در سال 1924 انتشار یافت، ارانی به مسئلۀ آذربایجان به عنوان « موضوعی حیاتی – مماتی » برای ایران پرداخت . او آذربایجان را « نماد آتشی می داند که اندیشه و روح ایرانیان را روشن می کند، « مهم ترین گهواره ی تمدن ایرانی که متآ سفانه پس از اشغال مغولان تشنه به خون ... زبان خود را فراموش کرده است.» در این مقالات ، ارانی به کسانی حمله می کند که به دلیل نادانی فکر می کنند آذری های ایران از نژاد ترک ها هستند. وی به خصوص فردی به نام روشنی بیگ در ترکیه را مورد حمله قرار می دهد که چنین عقایدی را تبلیغ می کرد. ارانی متذکر می شود که اگر ترک ها می توانستند بناهای معماری نظیر سلطانیه در نزدیکی زنجان و مسجد آبی را درتبریز بسازند، چرا چنین شاهکارهای زیبایی را در کشورخویش ، یعنی مغولستان ، خلق نکردند؟ وی تغییر زبان در آذربایجان را به حکومت هلاکو خان در تبریز ( م. 624 خ . ) نسبت می دهد. در دومین مقاله که دربارۀ اهمیت زبان فارسی و تکامل آن است، ارانی از این بابت افسوس می خورد که دایرۀ نفوذ این زبان در برخی از سرزمین های مجاور، به ویژه قفقاز، زادگاه و محل زندگی شاعران بزرگ فارسی زبان مانند خاقانی و نظامی گنجوی، اکنون به دلیل سلطۀ زبان روسی کاهش یافته بود- موضعی که قاعدتاً خوشایند مقامات شوروی نبود.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">اَرانی از زمان دانشجویی در اتحادیۀ دانشجویان ایرانی در آلمان فعال و برای مدتی در رأس آن بود. اتحادیه پیکاری را بر علیه اخراج احمد اسدوف، دانشجوی برجستۀ کمونیست ایرانی، در سال 1928 سازماندهی کرد. ارانی وی را درسال1923ملاقات کرده بود. محمدعلی جمالزاده، سرپرست دانشجویان در برلین، ارانی را، که دانشجویی سخت کوش، جدی و همیشه درکلاس بهترین فرد شناخته می شد، « فردی خود شیفته و مغرور » ، « کسی که اندیشه ها و نظرات خود را برتر از هر کس دیگری می دانست- امری که خیلی هم دور از واقعیت نبود» توصیف می کرد. ارانی در جوانی درستکارو با اراده بود هرچند « عاری از خود ستایی نبود.» او تا حدی کمک هزینۀ تحصیلی که دولت ایران در دهه های 1920 و1930 به بیشتر دانشجویان مقیم اروپا می داد استفاده می کرد. مسلماً بخش زیادی از زندگی اش را با کار درانتشارات کاوه، با وجود ضعف بینایی اش، تأمین می کرد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">ارانی در برلین تحت تأثیر مرتضی علوی قرار داشت، که در اواسط دهۀ 1920 کمونیست شده بود و همراه با ارانی و عدۀ دیگری «فرقۀ جمهوری انقلابی ایران» را تأسیس کردند. مدرکی در تأیید این ادعای حزب توده وجود ندارد که ارانی رابطه ای پایدار با « مرکزیت حزب کمونیست ایران درتبعید بر قرارکرده و ترتیباتی برای کار حزبی درایران فراهم ساخته بود.» در واقع وی نزد پلیس سیاسی تأکید کرد که رهبران حزب کمونیست ایران که پس از بازگشت وی به ایران با او تماس گرفته بود ( احتمالاً از طریق مرتضی علوی ) کمی پیش از ترک ایران رابطه شان را با وی قطع کردند.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> ارانی بایستی در اوایل سال1929، یعنی بلافاصله پس از دریافت دکترای خویش به ایران بازگشته بوده باشد. در برنامه های به تاریخ 29 نوامبر1929 [ کذا، 1928] ازسوی دیپلمات ایرانی دربرلین «عضدی،» به دکتر<b> گروبا</b> در وزارت خارجۀ آلمان در ارتباط با اخراج احمد اسدوف که تا آن زمان انجام نشده بود، به دولت آلمان فشار آورده می شود تا تقی ارانی و دانشجوی کمونیست دیگری به نام رکنی را ازآن کشوراخراج کند.» عضدی به مقام وزارت خارجۀ آلمان می گوید که هم برای نمایندگی سیاسی و هم برای وزیر مختار شخصی شاه ، فرج الله بهرامی ، که برای رسیدکی به اعتراف دانشجویایی در آلمان اعزام شده بود، « غیر قابل تحمل » بود که به شمار اندکی از دانشجویان اجازه داده شود تا چنین درد سرهایی ایجاد کنند. « به همین دلیل [ از سوی نمایندگی] به دکتر ارانی اطلاع داده شده بود تا هرچه زودتر به ایران بازگردد.» نمایندگی سیاسی اظهار امیدواری کرد که وزارت خارجۀ آلمان به « تقاضای مبرم اخراج افراد یاد شده » ( اسدوف، ارانی و رکنی) توجه نشان دهد. ظاهراً ارانی اطاعت کرد تا از برخورد با مقامات یا دستور اخراج رسمی اجتناب کند.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> ارانی پس از بازگشت به ایران کار خود را هم به عنوان آموزگار و هم عنوان کارمند دولت در وزارتخانه های صنعت و جنگ آغاز کرد. با توجه به رفاقت نزدیک و تماس مستمر بین ارانی و علوی ، و تعداد زیادی ازمقالات آموزنده در بارۀ وضعیت داخلی ایران در مجلۀ پیکار که علوی در برلین منتشر می کرد، به بی راهه نمی رویم اگر گمان کنیم که ارانی همچنان همکاری خود را علوی از تهران ادامه داده بوده باشد، به ویژه آنکه ارانی تأیید می کند که ارتباطش را با علوی در برلین حفظ کرده بود و علوی برای او برخی از مقالات را که کمینترن ، پس از ظهور دولت نازی در آلمان در فوریۀ 1933 ، منتشر می کرد، می فرستاد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> ارانی از وجود حزب کمونیست ایران در کشور با خبر بود ؛ بدون تردید از طریق علوی که عضو حزب کمونیست آلمان بود با سلطان زاده در حزب کمونیست ایران کار کرده بود. ارانی ، عبدالحسین حسابی، رهبرحزب کمونیست ایران«را به دفعات پیش از آنکه وی درسال1931 یا 1932 رهسپار اتحاد جماهیر شوروی شود، ملاقات کرده بود و بنا به شرحی که در جریان بازجویی خود نزد پلیس می دهد ، با مسائل تئوریک و نیز بدون شک مسائل سیاسی را مورد بحث قرار داده بود.»</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">در این زمان، با یکی دیگر از رهبران حزب کمونیست ایران، لادبن، نیز ملاقات کرد که حسابی اثر او را عنوان علل عمومی بحران اقصادی جهان برای مطالعه به او داده و ارانی در بارۀ آن زیاد اندیشیده بود. حسابی علاوه بر پیکار چند شماره از ستارۀ سرخ را به ارانی داد، و وی ادعا کرد به دلیل کمبود وقت آنها را نخوانده بود! ارانی پس از آنکه تماس با دوتن از واپسین رهبران کمونیست قطع شد. به مطالعات مارکسیستی خود ادامه داد و برخی از آثار خود را مانند تئوری علم، فیزیک، شیمی و روانشناسی انتشار داد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">چهار سال پس از بازگشت به ایران و پس از آنکه پیکار آشکارا توسط مقامات آلمان و نیز کمینترن توقیف شد ، ارانی همراه دو تن از همکاران خود ماهنامۀ دنیا را دایر کرد. انتشار دنیا ارتباطی به کمینترن و به اصطلاح « تجدید حیات » حزب کمونیست ایران نداشت. درواقع ، تقریباً یک سال پس از انتشار دنیا بود که یکی از مأموران کمینترن به نام کامران اصلانی با او تماس گرفت ، تماسی که پیامدهای جدی برای شخص ارانی و سرنوشت چپ در ایران دردهه های آتی داشت.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">کمی بیش از دو سال پس از آن در 18 اردیبهشت 1316 / 8 مه 1937، یعنی حدود 18 ماه پس از تعطیل دنیا ، ارانی دستگیر شد و به دفعات زیر شکنجه مورد بازجویی قرار گرفت . دادگاه او وسایر افراد گروه از20 آبان تا اول آذر سال 1317 به درازا کشید . بر پایۀ قانون ضد سوسیالیستی سال 1310 هـ / 1931 م، ارانی به سنگین ترین حکم ، ده سال زندان ، محکوم شد. وی د 14 بهمن 1318 در نتیجه شکنجه ها و زجر و عذابی در سیاه چال پیش و پس از دادگاه متحمل شد در زندان در گذشت.»....</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> ارانی می دانست که روزهای عمرش به شمارش افتاده بود. پیش از مرگ در نامه ای به صمیمی ترین همکارانش، ایرج اسکندری و بزرگ علوی، چنین</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">نوشت: « آنها شما را آزاد خواهند کرد، اما </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">مرا[ در اینجا در زندان ] خواهند کشت. »</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> بنا بر نظر یک پزشک که آزمایش کالبد شکافی را انجام داده بود ، وضع جسمانی ارانی در نتیجۀ بیماری وعدم رسیدگی عامدانه چنان تغییر کرده بود که به سختی قابل شاسنایی بود، حتی توسط مادرش. مرگ ارانی را در زندان عموماً ناشی از تیفوس می دانند که وی پس از حبس درسلولی به آن مبتلا شده بود که سایر زندانیان به آن ابتلا داشته بودند. دکتر امامی که جسد ارانی را معاینه کرده بود، درجریان دو دادگاه مقامات پلیس و زندان در 1321 و 1323 شهادت دادند که ارانی، علاوه براینکه سخت در معرض سوء تغذیه قرارداشته بود، یا در نتیجۀ مسمومیت یا به علت تیفوس مرده بود. یا آنکه تلاش می شد تا رضا شاه ازمسئولیت انجام این جنایات مبرا شود، در جریان دادگاه 1323 بیان شد که دستور توقیف یا نگهداری زندانیان حتی پس از پایان دورۀ محکومیت شان همیشه ازسوی دفتر خصوصی شاه صادرمی شد- موضوعی که مورد اعتراض دادستان قرارگفت. ( مختاری همیشه ادعا می کرد که دستگیری ها بنا به دستورات شاهی خود رضا شاه انجام می شد.) (1)</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">◀</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">مجله دنیا</span></b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">مجله دنیا «در بهمن ماه سال 1312 مجله ای با قطع خشتی در 32 صفحۀ دو ستونی انتشار خ</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">ود در تهران با نام " دنیا " و" به مدیریت و رهبری" دکتر تقی ارانی آغاز کرد. در روی جلد مجلد قید شده بود که فاصلۀ انتشار آن «ماهی یکمرتبه» با قیمت اشتراک سالیانه 20 ریال و « قیمت تک شماره» است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">اما علاوه براین مشخصات چیزی که شاید تا اندازه ای جلب توجه و آنرا ازمجلات دیگرمتمایز می کرد تصویری ازبمباران هستۀ اتم ازطریق تابش اتم های پرشتاب بود که در روی جلد همین شماره چاپ و در زیرآن نوشته شده بود: « علم جزء لایتجزی را تجزیه می کند!» ولی جالب ترازاین تصویروجملۀ زیرآن جمله ای بود که بعنوان توضیح روش ومحتوی مجله درسرلوحۀ همین صفحه آمده وکنجکاوی را به شدن برمی انگیخت: دنیا « درمسائل علمي، صنعتي، اجتماعي و هنري ازنظراصول مادي بحث مي کند ». </span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> فاصلۀ انتشارمجله، برخلاف وعده ای که داده شده بود، حفظ نشد زیرا پس ازانتشارمنظم شش شماره ، شمارۀ 7 آن با یک ماه تأخیر درشهریور1313 و شماره 8 آن با دو ماه تأخیر در آذرهمین سال انتشار یافت و سرانجام آخرین شمارۀ آن ، که سه شمارۀ 10 ، 11 و 12 را یکجا در برمی گرفت. در 96 صفحه و پس ازچهار ماه تأخیر درخرداد 1314منتشرشد و از آن پس ، علی رغم وعده هایی در مورد ایجاد بعضی تغییرات و یا نگارش برخی مقالات در شماره های بعد، که نشانۀ قصد ناشربه ادامۀ انتشارآنست ، مجله برای همیشه تعطیل گردید. نوشته اند بی نظمی انتشارمجله ناشی ازمشکلات مالی بود و تعطیل آن بروایتی درنتیجۀ قانون ممنوعیت صاحبان مشاغل دولتی ازانتشارمجله یا روزنامه و بروایتی دیگر بدلیل اشتغالات زیاد ارانی صورت گرفته است. اما تا آنجا که اطلاع دردست است " مدیر و رهبر" مجله در تابستان 1313 برای مطالعات علمی به آلمان سفر کرده و عدم انتشارمجله درمرداد ماه این سال به احتمالی ناشی ازاین امر بوده، ولی بهر حال بی نظمی های بعدی دلیل دیگری جز مشکل مالی و یا احتمالاً اشتغالات فراوان مدیرمجله نمی توانسته داشته باشد. اما در مورد تعطیل مجله ،علاوه بر دلایلی که ذکرشده ، بنظر می آید که حادثۀ تشکیل " فرقه کمونیست " بصورت مخفی وعضویت مدیر و نویسندگان و تهیه کنندگان اصلی آن دراین فرقه نیز نقش مؤثری داشته واینان احتمالاً انتشارمجله را، که یک فعالیت علنی چشمگیربوده درتعارض با فعالیت مخفی"فرقه" ای و یا لااقل زیان بخش برای آن دانسته و باعتباری آن یک را قربانی این یکی کرده اند.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> در تهیه وانتشار مجلۀ دنیا ، بجز ارانی، ازهمان آغاز ایرج اسکندری( با نان مستعارجمشید) (1) و بزرگ علوی(با نام مسنعارفریدون ناخداد) شرکت فعال دارند بنحوی که علاوه برتهیۀ مطالب اقتصادی – سیاسی وهنری – اجتماعی برای تأمین مخارج مجله نیز، که هر شماره 40 تومان بر آورد شده بود ، اولی 8 تومان و دومی 5 تومان ماهانه پرداخت می کرده اند. علاوه بر این دو نفر شخص دیگری نیز که بطورنسبتاً منظم مطالبی برای ستون " صنعتی" تهیه می کرده ابوالقاسم اشتری است ولی گهگاه در میان نویسندگان و مترجمان نام های واقعی و یا مستعاری مانند حسین افشار(در ستون علمی )، د. رجبی و نورالهدی بهبهانی (در ستون صنعتی ) ، عباس قزل ایاغ ، ایراندوخت، ا. ن.ر ، ا. ن. و ا. خ . نیز دیده می شود.(2 )</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> « مجلۀ دنیا خوانندۀ خود را با دنیای متمدن امروز کاملاً آشنا می کند. هر کس می خواهد دردنیای پرهیجان امروزه محدود نمانده با علوم ، صنایع ، اجتماعات و هنرهای ( صنایع ظریفه ) بشرقرن بیستم و تکامل تمدن وی آشنا گردد لازم است مجلۀ دنیا را مرتب بخواند. مجلۀ دنیا دارای مقالات مهم ازقبیل مقالات ذیل است: قسمت علمی: اتم و بعد چهارم ، تکامل وارث ، پسیکولوژی خواب ، امتحان هوش وحافظه، فضای چند بعدی وفرضیۀ نسبی، مکانیک آسمان ها ، اسرار سلول واعصاب ؛ قسمت صنعتی ؛ صنایع عظیم دنیا ، انتقال سینما وعکس با بسیم ، رادیو، هواپیما و آسمان نوردی ، فیلم ولی ناطق ؛ فلسفی و اجتماعی : عرفان و اصول مادی ، جبر و یا اختیار، علت یا غایت ، ماتریالیسم و ایدآلیسم، دیالکتیک منطق، ماشینیسم، ارزش و کار، اجتماع و طبیعت، اجتماع و اقتصاد، زن و ماتریالیسم، نفع، پول و بانک، تشکیل و گردش سرمایه، مسایل مسائل حقوقی ؛ قسمت هنری: هنر و ماتریالیسم ، موسیقی، تآتر، فیلم از نظرصنایع ظریف، ارزش ادبی رمان، ترجمۀ شاهکارهای متفکرین بزرگ و غیره...» و بالاخره مجلۀ دنیا « جدیت خواهد کرد فکر خوانندۀ خود را با درجۀ تمدن امروزی بشرآشنا کرده بدو مرتباً جریان و تکامل این تمدن را نشان دهد».(3)</span></div>
<div style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span>◀ </span></b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">حمید احمدی به نقل از مصطفی </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">شعاعیان دربارۀ اندیشۀ ارانی مینویسد: آنگاه بهتر از هر زمان دیگری میتوان سرگشتگی در وادی ماتریالیزم مکانیکی </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">را در </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">داوری ها و کارهای اشخاص تمیز داد، که پای مسائل ذهنی و بویژه پای هنربه میان آید. زیرا، استواری دیالکتیکی در پهنۀ هنر ، از پیچیده ترین برخوردهای دیالکتیکی است. نوشتۀ شهید تقی ارانی در بارۀ هنر درست چنین خصیصه ای را بازگو می کند. ارانی آشکارا در رؤیای ماتریالیزم مکانیکی و نیز تندآب های ماتریالیزم خرده بورژوازی و ناطبقاتی شناوراست... آنچه اهمیت دارد این است که جان برخورد ارانی با سرشتی طبقاتی و بویژه سرشتی دیالکتیکی اقوام نیامده است. بدین سان، ارانی که از یکسوهنر را همواره مستقیماً و آشکاراً با طبقات اجتماعی مرتبط نمی یابد وازسویی دیگر رابطه ذهن را با وسائل و طرزتولید مکانیکی می کند و ازسوی سوم رابطه متقابل طبقات و یک طبقۀ واحد را در پهنۀ جهانی نمی بیند وغیره ، به ناچار قضیه را تا بین اندازه بی جان و تفاله می کند.»(4 ) </span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> احمدی در ادامه تأکید می کند: «همانطورکه از انتقادهای مزبور برمی آید، دکترارانی آزاد اندیشی خود را نسبت به اندیشه های مارکس درزمینۀ بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی و فلسفی و فرهنگی حفظ کرد. بر خورد او به مقوله مالکیت خصوصی نمونۀ دیگری از این واقعیت است. سندی دردست است که به طورغیر مستقیم شیوه برخورد ارانی را مبنی براینکه لغومالکیت خصوصی جنبه ایدآلیستی دارد » نشان می دهد »</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> حمید احمدی می افزاید : در زمینه مقوله انترناسیونالیسم سوم نیز می توان به نمونه هایی اشاره کرد که مرزبندی روشن دکترارانی را با سیستم تفکررایج بین کمونیست ها و احزاب مارکسیست - لینیست به دست می دهد. اردشیر آوانسیان با بیان خاطره ای از دکتر ارانی (سال های زندان 1318– 1316 ) به این شناخت کمک می کند. اومی نویسد: « ما درشوروی بودیم از تروتسکیسم زیاد اطلاع داشتیم. یادم هست روزی با ارانی در باره تئوری تروتسکیسم و خود تروتسکی صحبت می کردم. ارانی گفت: « خوب ما که وارد نیستیم تروتسکیسم چیست به علاوه تروتسکیسم به ما مربوط نمی شود». البته من برایش توضیح می دادم تروتسکیسم چیست ومی گفتم چطور به ما مربوط نمی شود؟ تروتسکیسم مربوط به تمام کمونیست های جهان است. فکر می کردم به این جریانات وارد نیست ولی بعدها وارد نخواهد شد. اما بعد تعجب نکردم که ارانی در بارۀ تروتسکیسم چنین عقیده ای دارد. خوب برای هر یک از ما این نوع پنداشت های ناقص وجود داشت و زندگی ما را پخته تر می کرد. من راجع به خودم بگویم، مگرهمان وقت عیبمان در آن نبود که همه چیز شوروی را مکانیکی می خواستیم در ایران تطبیق نماییم؟ عیب ما هم این نوع چیزها بود. از اینرو من حتی آن روز ها خوب درک می کردم که ارانی اهل کتاب و دانشمند است. ما هم ایران را به خوبی نمی شناختیم، روح ملت، تاریخ ملت ایران و عادت مردم را خوب درک نمی کردیم تا پخته باشیم.</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">انورخامه ای نیز در خاطرات سیاسی خود نمونه ای از برخورد دکتر ارانی که در چنین راستایی است، اشاره دارد. این موضوع مربوط به پرسشی است که در رابطه با شرایط جنگ و دفاع و از میهن از جانب انورخامنه ای ( قبل از زندان و در زندان ) مطرح می شود و دکتر ارانی هر دوبار چنین پاسخ می دهد:« وظیفۀ آزادیخواهان ایران است دوش به دوش سربازان ایران علیۀ هر متجاوزی حتی شوروی بجنگند و ما باید از استقلال ایران دفاع نماییم».</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> این باورو شیوه نگرش هنگامی نمایان تر می گردد که آن را با تفکر حاکم بر کمینترن و از جمله حزب کمونیست ایران درآن زمان مورد مقایسه قراردهیم که بدین صورت بیان می گردد:« کمونیست های ایران وحزب کمونیست ایران حکومت جماهیر شوروی را مثل وطن سوسیالیستی تمام زحمتکشان و کارگران عالم – شرق و غرب – می دانند. توده ملل شرق عموماً و ملت ایران خصوصاً مساعدت ها و حمایت های مادی و معنوی انقلاب اکتبر را فراموش نخواهند کرد. کمونیست ها و کارگران و زارعین ایران تا آخرین قطره خون خود از حکومت شوروی و فتوحات انقلاب اکتبر دفاع خواهند کرد و از اظهار این مسئله خجالت و انکار ندارند. کمونیست ها و طبقه طبقانی و انقلابی خود می دانند که بر علیه خطر جنگ از نقطه نظر دفاع حکومت شوروی مبارزه کنند.»(5)</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">◀</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">تبانی پلیس و کامبخش</span></b></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">حسین فرزانه در کتاب « پروندۀ پنجاه وسه نفر» </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">در بارۀ «تبانی پلیس و عبدالصمد کامبخش» بدینگونه آورده است : «یکی از عوامل عمدۀ تشکیل پروندۀ پنجاه و سه نفر به شکل موجود توطئه و تبانی پلیس سیاسی و کامبخش است و این خود یکی از نکات پیچیدۀ پروندۀ پنجاه و سه نفر است که در رابطۀ کامبخش و پلیس ادارۀ سیاسی تجلّی می کند. به این ترتیب که ظاهراً کامبخش به محض دستگیری ، از همان لحظۀ اول همکاری صادقانه ای را با ادارۀ سیاسی آغاز می کند و تمام اطلاعات خود را با شرح و تفصیل زیاد در اختیار او می گذارد و به قول ارانی « به عنوان استنطاق کتابی تحت عناوین تشکیلات ، ارتباطات... و غیره... برای ادارۀ سیاسی تألیف می نماید» و او را کشف تمام مشخصات و روابط میان افراد گروه هدایت می کند. در عوض پلیس پرونده را ، به احتمال زیاد با همکاری و راهنمائی خود کامبخش، چنان آشفته میکند که بسیاری از پیچیدگی های پرونده و نحوۀ لو رفتن گروه و دستگیری اعضاء برای همیشه ناگشاده می ماند...» ( 6 ) </span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">« در هر صورت همکاری کامبخش با پلیس ، علاوه بر انعکاس در پرونده مطلبی است که مورد گواهی تمامی افراد پنجاه و سه نفر بوده و از جانب بسیاری از آنان به صورت کتبی یا شفاهی انعکاس یافته است. بعلاوه اینکه او با همکاری پلیس و دادگستری خواسته است ارانی را به عنوان عامل اصلی لو رفتن هستۀ کمونیستی و در عین حال مؤسس اصلی آن معرفی کند. پس از پرونده خوانی برای افراد پنجاه و سه نفر کاملاً آشکار می شود. اسکندری در این مورد ، با آنکه کمترین سوءظنی به توطئه مشترک پلیس و کامبخش نمی برد، کامبخش را حداقل از این لحاظ که « در تمام مدت زندان سکوت کرد » و در بارۀ اعترافات خودش « به هیچکس چیزی نگفت» مقصر می شناسد و نتیجه می گیرد که او « در واقع عملاً با شهربانی همکاری کرد تا ارانی را بدان شکل خفیفش کند و در بایکوت بگذارد». اما ملکی از اسکندری قاطع تر و صریح تر است و می نویسد که « کامبخش نه تنها تبلیغات موزیانه و آب زیر کاه بر ضد دکتر ارانی انجام می داد بلکه توطئه و دسیسسه را سازمان نیز ... داده بود» و « این کار را با شجاعت و شهامت خاصی پیش می برد».( 7 ) </span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<br /></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">◀</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">تحریکات کامبخش</span></b></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">شاکری به تحریکات کامبخش و پلیس برضد ارانی اشاره می کندو می نویسد : تحریکات کامبخش و پلیس برضد ارانی آنقدرمأثرافتاده بود که به قول اردشیرآوانسیان«53 نفراکثرشان به ارانی فحش می دادند( فحش خواهر و مادر) و اورا خائن می پنداشتند، و خیال میکردند که او این عده را لوداده[بود]، آوانسیان، خاطرات درمورد رهبری در حزب ورهبران او،ص 166. اسکندری، ملکی، خامه ای وجهانشاهلو هم این امر را درخاطرات خود تأیید می کنند، منتها هرکدام خود را ازاین رفتارمبرا بر می شمرد! جهانشاهلو حتی می نویسد (« ما و بیگانگان» ، برلن ، 1082 ، حتی ص 61 ) که پس از اینکه پلیس نتوانست ارانی را وادار به اقرار کند که یادداشت به دوستانش را او نوشته بود و او را به فلکه آوردند، « روزی به دستور کامبخش در یکی از اتاق های فلکه برای دکترارانی به اصطلاح دادگاه حزبی تشکیل دادند...»(8) </span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">◀</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">پدیده پنجاه و سه نفر</span></b></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> حسین فرزانه در کتاب « پروندۀ پنجاه وسه نفر» در رابطه با پنجاه و سه نفر شرح می دهد: اما این « پنجاه و سه نفر » چگونه پدیده ای است؟ « پنجاه و سه نفر» عنوانی است که بعدها بر مجموعه ای از افراد بهمین تعداد اطلاق شد که در اواخر سال 1317 به اتهام عضویت در فرقۀ کمونیستی به دادگاه جنائی تهران جلب شدند. عده ای از آنها از طریق نوعی آشنائی مقدماتی و پای بندی به اندیشۀ ماتریالیسم و نظام کمونیستی نوعی ارتباط میان خود برقرار کرده بودند ولی عدۀ زیادی از انان از این عوالم بدور بودند .</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> اسکندری می گوید : « 53 نفر بخودی خود واحد معینی نبودند که با هم جمع شده باشند. این خیلی تصادفی شد. در واقع پلیس در ارتباط با کامبخش ، ارانی و بهرامی و در رابطه با دستگیری آنها ... با اسامی دیگری برخورد» و آنها را دستگیر کرد.</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> از نظر تعداد هنوز هم بطور قطع معلوم نیست این عده، که پلیس آنها را « تشکیلات» یا « فرقه» می نامید چند نفر بوده اند زیرا نام آنان و نوع ارتباطشان با یکدیگر در هیچ جا ضبط نشده بود که بتوان بر اساس آنها آماری دقیق به دست داد. بعلاوه از باجوئی ها نیز نمی توان اسامی اعضای این «تشکیلات» را بیرون کشید زیرا در این بازجوئی ها نام های زیادی بدون دلیل یا با دلیل ذکر شده بود.</span></div>
<div dir="RTL" style="direction: rtl; line-height: 20pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> بزرگ علوی بعدها در کتاب خود با عنوان « پنجاه و سه نفر » نوشت: « ما هفت ماه در زندان بودیم و هنوز نمی دانستیم که عدۀ ما چند نفر است وغریب تر اینست که ... خود شهربانی، خود ادارۀ سیاسی هم که حکم توقیف ما را صادر کرده بود، هنوز تصمیم نگرفته بود که چند نفر را باید به یک تشکیلات فرضی منتسب کند». بعضی از افراد پنجاه و سه نفر نه تنها هیچگونه رابطۀ سازمانی با دیگران نداشتند بلکه حتی تز وجود چنین رابطه ای نیز مطلقاً بی خبر بودند، و بعضی نیز که اطلاعاتی در این مورد داشتند آگاهانه با آن مخالف بودند، و علت دستگیری آنها بیشتر آشنائی ها و دوستی ها و یا بعضی دیدارهای تصادفی و یا آزمایشی با اعضای فعال گروه بوده است. بعضی دلایل دیگر نیز برای دستگیری بسیاری از افراد ذکر شده که از آن جمله خرید مجلۀ دنیا د رسال 1313 و یا 1314 و یا آشنائی با ارانی بوده است . ایرج اسکندری در این مورد می نویسد : « یک عده دانشجویان که به مجلۀ دنیا آبونه بودند دستگیر گردیدند و در پاسخ بازپرسیها ارتباط خود را با دکتر ارانی انکار ننمودند، لذا آنها را نگه داشتند.»</span></div>
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">بهرهر آنچه می توان گفت اینست که بعدها مجموعۀ افرادی که در یک پرونده به یگدیگر مربوط و به عضویت در یک فرقۀ کمونیستی متهم شدند - اگر چه رسیدگی به کارچهارنفر آنها ، ظاهراً به علت نقض پرونده به دادگاه جداگانه ای محول شد و دو نفر از آن ها نیز تبرئه گردیدند– پنجاه و سه نفر بودند و وجۀ تسمیۀ این پدیدۀ تاریخی نیزاز همین جا آمده است. با اینهمه این مطلب به آن معنا نیست که این پنجاه وسه نفرهمگی اعضای یک فرقۀ کمونیستی بوده و یا فعالیتهای سیاسی داشته اند بلکه تعداد واقعی اعضای گروه، یا به قول شهربانی « فرقۀ کمونیستی » همچنان در ابهام مانده است. »(9) </span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">◀</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> </span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">خلاصۀ لایحۀ دفاعیۀ دکتر ارانی</span></b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">محکمۀ جنائی تهران 21 / 8 / 1317</span></b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">I</span></b><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span></b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><img alt="securedownload-1" height="253" id="img7735" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ashkhas1392/securedownload-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="250" />در اینجا « <b>خلاصۀ لایحۀ دفاعیۀ دکتر ارانی» در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهم: </b> من در مقابل قوۀ قضائی و این دادگاه مانند دهقان جوانی هستم که درمقابل درخت کهن سالی ، که نهال</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> آنرا پیشنیانش غرس و با خون دل آبیاری کرده اند، قرار گرفته می خواهد از ثمرۀ آن استفاده نماید. آن نهال همان قانون اساسی بوده که مشروطیت فعلی نتیجۀ نموّ آن و شما قوۀ قضائیه یکی از سه شعبۀ آن می باشید. ثمره</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> ای که شما می توانید مرا برخوردار کنید قضاوت عادلانه است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> امروز شاهین عدالت درمقابل شماست و مدعی الواح سیاه ادعای خود را درکفۀ چپ آن قرارداده است. پس برای اینکه عادلانه رفتار شده و تأثیرات و حکمیت (؟) های قبلی بی تأثیر باشد تقاضا می نماید خالی الذهن و بیطرفانه توجه به این اظهارات فرمائید.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> قبل از دفاع اهمیت تاریخی محکمه را تذکرمی دهیم. برای اولین بار است د</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">رتاریخ قضائی کشورکه یک دستۀ پنجاه وچند نفری ازمنورالفکر و تودۀ ملت ایران به پیشگاه محکمۀ جنائی، بعنوان داشتن یک عقیده سیاسی،جلب شده اند. این محکمه با صدور رأی خاتمه نیافته مانند تمام محاکم نظیر، اثر آن بطرز درخشان در تاریخ ایران باقی خواهد ماند. آن ادعا نامه، این دفاع وآن رأی هرسه استاد تاریخ ملت ایران می باشند. وظیفۀ من دراینجا مهمتراز دفاع شخصی خود، یعنی جمعی است. امید داریم که نتیجۀ محکمه هم دنیا پسند، تاریخ پسند وعدالت پسند باشد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">II</span></b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> اگراین محکمه یک محکمۀ عادی بود کافی بود که دادگاه قانونی را بر پرونده ها تطبیق نموده رأی دهد ولی بمناسبت خصوصیت محکمه دقّت در خود قانون نهایت ضرورت را دارد. یعنی در هر علم قبل از سنجش واندازه گیری ابتدا خود آن اسباب (مثل میکرومتر، مانومتر وهزاران متردیگر) را مورد بررسی قرار می دهند تا نتیجۀ سنجش دقیقتر باشد. قوانین مدّرج های محاکم اند. حق و وظیفه دو مفهوم می باشند که به مجرد تشکیل اجتماع مصداق پیدا می نماید ، وعده ای ازاین حقوق و وظایف عبارت ازحقوق وظایف اصلی و دائمی بشراست. قوانین فورمول هائی می باشد که وسیلۀ حفظ عدالت می بایستی باشند. ولی همواره این قوانین، که مانند حباب دور نور واقعی عدالت جاودانی را احاطه کرده، شفاف نبوده بلکه برعکس دراغلب موارد کدرو تیره می باشند و به همین جهت با اینکه مفهوم عدالت ثابت است قوانین درتغییربوده، آنچه امروز مقدس است فردا منسوخ وغیر قابل اجراست<b>. فجایع زیاد بنام عدالت توسط این قوانین موقتی درتاریخ اتفاق افتاده است: بنام همین قوانین جام شوکران را به دست سقراط دادند؛ در روم مسیحیان را طمعۀ و حوش کردند؛ کاتولیک ها به جبران آن درتعقیبات مذهبی قرون وسطی عده ای کثیر را بنام خدا و مسیح سوزاندن؛ درقرون وسطی محاکمۀ بین ارباب و رعیت بدین ترتیب بود که اوّلی مسلّح ، دومی بی سلاح مقابل هم [ قرار] می گرفتند ، نعش آن بی سلاح به عنوان محکوم از میدان خارج می شد، در قرون جدید جوردانو برونو طعمۀ آتش شد، گالیه مجبورشد زانو به زمین بزند و دنیا را به ریش پاپ بخنداند، پس چگونه می توان مطمئن بود که قوانین امروزما هم دستخوش این تغییرات دائمی نبوده از قانون کلی استثنا خواهد بود. قانون فعلی که ما تعقیب می نماید نیز اولاً تابع این تحولات بوده، با عدالت واقعی ارتباط دائمی نداشته، موقتاً ظاهر شده ، نسخ خواهد شد. ثانیاً مقدس ترین نوامیس اجتماعی ملت ایران قانون اساسی است که روح آن آزادی افکار وعقاید است و این قانون از نظر تشریفات ظاهری و محتویات باطنی با آن توافقی ندارد. </b>ثانیاً چون عملی را تعقیب می کند، درصورت صرفنظر کردن از نکات سابق الذکرهم، برداشتن مرام قابل انطباق خواهد بود. رابعاً قانون سابق که در مادۀ 60 قانون مجازات عمومی تعیین شده بود قیام علیه دولت به دستیاری خارجی بود که فعلاً یکی از مواد ششگانۀ قانون مصوب خرداد 1310 تقریباً آن مضمون را می رساند ولی اسم[ آن] ، به مناسبت اطلاق جزء به کل، روی تمام مواد مانده باعث شده است که اشتباهاً به عنوان قیام علیه امنیت خارجی بر ما اقامۀ دعوی نمایند در صورتیکه موضوع ادعا جز یک موضوع داخلی بیش نیست.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">III</span></b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"></span><b><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"><span style="font-size: 14pt;"></span> </span></b></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">قانون مزبوربا ملاحظۀ مراتب مندرجه در فوق بایستی به پرونده ها تطبیق شود و دراین تطبیق بایستی ارکان عمومی و خصوصی جرم با طریقۀ قضائی اثبات جرم بطور دقت معلوم شود. بنابراین ابتدا طرز تکامل پرونده ها را توضیح می دهیم که طرز این عمل واضح شود.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">قبلاً داشتن یک سلسله اطلاعات راجع به تشکیلات اشتراکی لازم است. البته اطلاع نباید قرینه فرض شود زیرا اطلاعات راجع به عقاید مخالف هم می تواند توضیح داده شود. هر فرقه تشکیل می یابد از سلول ها که نمایندگان اجرائیه ولایتی، و نمایندگان اجرائیه های ولایتی مرکز ولایتی، و نمایندگان اینها اجرائیه مرکزی فرقۀ یک کشور را تشکیل می دهد. اختلافی که فرقه های کمونیست با سایر فِرَق دارند اینستکه نمایندگان اجرائیه های مرکزیِ کشورها، برحسب دعوت، هریک یا چند سال یکمرتبه دورهم جمع شده نقشه[ و] رویه را تعیین نموده متفرق می شوند و حق دعوت برای آینده مخصوص این جمع انتخاب شده است. این جمع بین الملل نام دارد. در دنیا در حدود70 فرقۀ کمونیست موجود است، یکی از آنها فرقۀ بلشویک است که حکومت جماهیر شووروی به دست اوست. بقیۀ فرقه های مهم درممالک دموکراسی مانند انگلیسی و فرانسه وامریکا و سویس وغیرآزاد، ومخالف اصول مشروطیت واستقلال شمرده نمی شوند. از مالکی که فرقۀ کمونیست ندارند ایران، افغانستان، عراق، حبشه و غیره می باشند. از قراراظهار ادارۀ سیالسی آخرین فرقۀ ایران درسال 1310 منحل شده است. اشخاصی [را] که خودسرانه خارج از این تشکیلات عملی انجام دهند جنجال طلب می نامند.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">پس از ذکراین مقدمه می خواهم واضح کنم این فرقۀ خیالی دراصل و حقیقت چه بوده و به چه ترتیب به صورت این ادعا نامه در آمده است . ابتدا این حقیقت را بدون استدلال فقط بیان کرده ، تکامل آنرا تا وضعیت این ادعا نامه نشان داده ، بعد در خلاف جهت سیر نموده صحت حقیقت ادعائی را ثابت می نمایم. صورت صحیح اینکه در اینجا، به استثنای کامبخش و شورشیان که وضعیت آنها برمن مجهول بود [و] روشن شدن آن محتاج معلومات بیشتری است ، اکثریت نام ، که دکتر بهرامی و من هم جزء آنها باشم ، از وجود یک فرقۀ ادعائی هم به کلی بی اطلاع بوده ایم ( از ساکنین خانۀ ضیاء الموتی و همراهان شورشیان، که وضعیت آنها نیز مجهول است ، در ادعا صرف نظر می شود). این حقیقت ، یعنی بی اطلاعی آن عده که بیشتر منورالفکرهای این جمع را تشکیل می دهند، ابتدا از مغز بصورت دیگری روی کاغذ های ادارۀ سیاسی ترشح کرده، بعد بصورت گزارش ادارۀ سیاسی، بعد بصورت قرار مستنطق، و بعد به صورت ادعا نامه و بالاخره بصورت بیان ادعا نامه درآمده است. در طی هر یک از این مراحل متامورفوز علل و وسائل معین مأثر بوده است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">سه علت اصلی ترشح غلط ازمغزبه کاغذ عبارتند از:1– شورشیان، 2- کامبخش و3 – ادارۀ سیاسی . شورشیان بطرزی که خود بیان کرده مایل بوده خدمتی به شهربانی نموده باشد. بدون توجه به صحت ادعا تذکر می دهیم که به این نیّت شروع به عملی کرده است بدین توضیح که کامران ( که مطابق مشروحات سابق نمی تواند عضو فرقۀ ایران باشد ، زیرا در خارجه است وعضوهر مملکت باید در آنجا باشد مگر در صورتیکه انتخاب شدۀ مأموریت نمایندگی در بین المللی داشته باشد ) ، که گویا یک فرد جنجال طلب است یعنی خود سرانه عملیاتی را مرتکب می شود ، گویا مطابق آنچه که از پروندۀ شورشیان مستفاد می شود به مشارالیه مأموریتی داده است. کامران معلوم می شود از آشنائی من با حسابی وآشنائی دکتر بهرامی با علوی سوءاستفاده کرده آدرس ما را گرفته بدون واضح کردن موضوع ، ازما دونفر، برحسب وضع هر یک، تقاضاهائی کرده است. شورشیان ، که آدرس دکتر بهرامی را از آن ممّر فهمیده و گویا بادّعای خودش مرا یک روز دو دقیقه در حالت آلمانی حرف زدن با دکتر بهرامی دیده است ، برای انجام عمل خدمتگزاری خود سوءاستفاده کرده به خیال اینکه ما هم ارتباطاتی داریم اسامی را به شهربانی داده است.[ او] حتی اسم مرا هم نمی دانسته ولی مأمورین شهربانی رابه درب خانۀ من آورده است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">کامبخش پس ازدستگیری ، که علت آن هم ازهمان شورشیان به علت سابق الذکرسرچشمه می گیرد ، درتاریخ 20 / 2 / 16 به عنوان استنطاق کتابی تحت عناوین مختلف تشکیلات ، ارتباطات ، بودجه (؟) و غیره برای ادارۀ سیاسی تألیف می نماید و درآن اسامی زیاد ، از جمله اسامی عده ای را که بعنوان معلم و یا شاگرد به جهت استفادۀ تدریسی از من گرفته بود، بعنوان اعضاء یک تشکیلات از راه تهمت و افترا تعیین می نماید. از جمله به من لقب لیدر می دهد که هنوز بدان ملقب هستم ، اما رابطۀ واقعی این شخص با من این بوده است: من حسابی نامی را از طفولیت می شناختم ، پس از مراجعت از اروپا هم در سال 1310 او را دیده ، خانمش را هم شناختم. بعد فهمیدم که مسافرت کرده ، کامران اسم مرا ازحسابی شنیده است. روزی که برحسب اتفاق خان حسابی را در خیابان دیدم اظهار کرد یک نفر مایل ملاقات من است. درخیایان، موقع گردش خود را به او وقت دادم تا وقت تلف نکرده باشم. در مسافرت مازندران همراه ما آمده تا گرگان رفت. مبلغ 150 ریال پول گرفت. به خواهش او راجع به اینکه مقالاتش درمجلۀ دنیا درج شود جواب منفی دادم . شخص حاضر را غیاباً توصیه کرد مساعدت نمایم – اسم او کامبخش است – قبول کردم. پیش من آمد ( بهار 1314 ). میل شناختن معلمین یا محصلین که مایل تذریس باشند نمود . اسامی چند به او دادم. درجریان 1314جمعاً چند مرتبه پیش من آمده، درجریان 1315دیگرپیش من نیامد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> این شخص با گستاخی کامل، برای رهائی خود ازیک پیش آمد که نمی دانم تا چه حد مجرم بوده است، اسامی من و آن عده را با طرز نا مطلوبی، که باعث گرفتاری ما و گرفتاری شماست، در آن رسالۀ ثبت کرد .</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> علت شوم خود ادارۀ سیاسی است که در بزرگ کردن موضوعات ساده و جعل موضوعات جدید و ارتباط دادن مطالب غیر مربوط ، به تشکیل پرونده های سیاسی کم کرد.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">علل فرعی دیگر، مانند تظاهربعضی ازجوانان به بزرگ کردن خود، ضعف نفسش دیگران، عداوت بعضی مانند الموتی ها با هم مزید برعلت گردید .</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">وسائل بقیۀ، این پرونده ها عبارت بودند ازحبس غیر قانونی ، تفتیش غیر قانونی منازل، تفتیش </span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">غیرقانونی موقع شب ، ضبط پست ، تحقیقات غیر قانونی ، فشار و شکنجه ، تحصیل اقرار با اکراه و فریب برخلاف اصل 9 متمم قانون اساسی، اصل 13 آن، [مادۀ] 4-123، 94، 193 قانون مجازات، اصل 27 متمم قانون اساسی، [موادّ] 18، 20 و 22 اصول محاکمات جزائی، 131 تا 136 قانون جزا، 233 اصول محاکمات. هریک ازاین عملیات به نوبۀ خود جرم بوده دادستان را به تعقیب مرتکب ملزم می نماید. این جرم را عمداً برای تشکیل این پرونده ها با حالت مخصوص مرتکب شده اند. با وسائل مزبور یک فرقۀ خیالی در ادارۀ سیاسی مهندسی شده است. محتویات پرونده های اشخاص دارای این خاصیت است که از شدت صدق مبدل به کذب شده وهرکس امرکوچک را به شکل یک جرم به خود نسبت داده است. من این مطلب را و او راء الحقیقه می نامم. به عدم حضور شاهدی که در فُرجۀ قانونی ( در تاریخ 2 شهریور که فرجۀ قانونی از 26 مرداد تا 6 شهریوربوده است) برای اثبات وجود اوضاع سابق الذکر تعیین شده بود اعتراض می نمایم. دیدن زندان، سلب اراده در نتیجۀ ضعف، ترس از بلاتکلیفی و تبعید، که تاکنون معمول بوده ، در تشکیل پروندۀ مؤثر بوده است.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">درمرحلۀ دوم متامورفوز آن پرونده های ادارۀ سیاسی در نتیجۀ جعل و تعبیرات غلط و تشبثّات، که مطابق مواد 97، 104 و 269[ قانون مجازات] قابل تعقیب است، بترتیب به قرارمستنطق و ادعانامه و</span><span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;">غیره تبدیل شده است. از جمله مراجعه به پرونده ها واضح می نماید که اگر بخواهیم بزور به وجود یک فرقۀ خیالی معتقد شویم معلوم می گردد که من ازجریان واسرارآن به کلی بی اطلاع بوده ام. لقب لیدری که به من داده اند به واسطۀ وجود خصوصیات شخصی من بوده که به دستاویز اظهارات کامبخش سوء استفاده شده است. دیگر القاء شبهه درموضوعات مختلف، مثلاً مجلۀ دینا را که مقالات آن به کلی علمی است به عنوان اینکه با رمز نوشته است سیاسی دانسته اند درصورتیکه اقرار صریح را جمع به عدم قبول مقالات سیاسی در پرونده های سیاسی موجود است و پاورقی های آن جز تشویق به مبارزه با فساد اخلاق وحفظ صلح وغیره چیزدیگرنیست .مجمع بین الملل سایق الذکر را ، که باید از نمایندگان احزاب تشکیل شود ، یک مؤسسۀ دولتی دانسته آنرا اعزام کنندۀ اشخاص قرض کرده اند؛ مفهوم ماده و ماتریالیسم بکلی عوضی به کار رفته و با عدم تناسب ، فرقۀ اشتراکی بودن فرض شده است؛ چه بسا به جای کلمۀ مفرد جلسه جمع آن جلسات را به کار برده و سرفعل ماضی مطلق علامت « می » که مخصوص ماضی استمراری است قرار داده کار را مهم کرده اند؛ به حَکَمی که کتب کانت وهگل خوانده نسبت وارد کردن کتب مقصر داده ؛ به آنکه پرونده اش عاری از جرم است نسبت اقرار صریح یه جرم داده اند. عدم تطابق زمان ملاقات اسکندری با یک نظامی با دورۀ وظیفۀ ضیاء الموتی کذب ادعانامه را واضح می نماید؛ اقراربه عضویت فرقه به طبری ، از این قبیل است. دراین مورد به تمام و اعترافات کلیۀ متهمین استناد می شود.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> برای وجود عوامل سابق الذکر می توان بعنوان دلیل گرفتاری عدۀ زیاد بیگناهان را ، که در ودیوار دادگاه به حال آنها گریه کرد، ذکرنمود. دلیل دیگر وجود اشباه و نظائرمانند گرفتاری عده ای از رشتی ها و بلاتکلیف های دیگر، و دلیل سوم اقاریر شورشیان مبتنی براظهار خدمت ، ودیگر چهارم کذب اقاریر ادارۀ سیاسی اشخاص است که بآسانی ثایت می شود.</span></div>
<div dir="RTL" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 19pt; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify; unicode-bidi: embed;">
<span style="font-family: 'Times New Roman', serif; font-size: 14pt;"> بنابراین چهار تقاضای ذیل را از پیشگاه دادگاه می نماید: بکارنبردن قوانین درصورت عدم صلاحیت های فوق الذکر، اقدام برای اینک پس از این تحقیقات در موارد دیگر مطابق اصول قضائی صورت گیرد، تقاضای سوم مطالعۀ زندان و چهارم رسیدگی به وضعیت کلیۀ بلاتکلیف هاست ، والاّ ملت فاقد امنیت قضائی خواهد بود.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال به تکامل پروندۀ خود از بدو آنچه حقیقت بود تا این ادعانامه و بیان آن توجه می نمائیم. قبلاً دو قانون منطق جدید را توضیح میدهم. قانون اول : هر مفهوم ...، در جزء دستگاه خود حال خاص دارد که اگر از آن دستگاه خارج شود آن خاصیت را از دست میدهد. ثانیاً هر قضیه را درحال تکامل بایستی مورد دقت قرار داد. بنابراین دو قانون ، ما هیچوقت اجزای پرونده ها را جداگانه و درحالت جمود در نظر نگرفته به حالت عمومی و مصداق خارجی توجه مخصوص خواهیم نمود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در گزارش ادارۀ سیاسی ابتدا انکار قید شده است که غرض تکذیب است. پس ازآنکه در جریان چند روز عدم آشنائی من با شورشیان درچند جلسه واضح میشود درتاریخ21 / 2 / 1316طرف مغرب، یعنی پس از تألیف شدن رسالۀ سابق الذکر کامبخش، با عواملی که شدیدترین آنها تهدید حبس کردن اجزاء خانواده بوده مندرجات پروندۀ کامبخش را خوانده مرا مجبور به تحریر نمودند . روز بعد اطلاعات دیگری که جعل دیگران بود بدست آورده ، روز 24 مراسلات را بازجوئی نموده اضافه کردن موضوعات مربوط به اروپا را خواستند. از تمام این تحریرات جدّیت شد جرمی بیجهت به خود و دیگران نسبت نداده، ولی طوری انشاء نمائیم که از آن وضع خلاص شوم. طرزکلی آن تحریرات واضح مینماید که نویسنده میخواهد ازاستعمال کلمات تحمیلی خودداری کند. قبول نکردن این پرونده ها فقط از نظر عدم اجرای تشریفات قضائی است و گرنه اثبات جرم برای اینجانب نمیکند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /><br /><img alt="Edareh-Zendan2-1" height="504" id="img9781" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/digar1392/Edareh-Zendan2-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="350" /> خلاصۀ آن پرونده به شرح ذیل است: در برلن محملی [را] به نام مرتضی علوی می شناختم که صحبت اشتراکی میکرد - اعلامیۀ فرقۀ کومونیست را خواندم - 305 تا 307 جمعیت محصلین ایرانی در برلن موجود بود که اعضای آن، به استثنای دو نفرکه اشتراکی بودند ، بورژوا بودن – 1310درایران کتاب می خواندم - درایران درآن موقع ( بنا به اظهار ادارۀ سیاسی) فرقۀ مخفی وجود داشت و من نمی شناختم حسابی را ملاقات کردم – نراقی به صحبت های سیاسی توجه نداشت – حسابی به اسم مجتبائی آمد[ که ] آیا دکتر یزدی پیغامی برای او دارد، نداشت- در کتاب پیسکو لوژی و فیزیک و غیره افکار اشتراکی نوشتم – مجله را نشر دادم ، علوی و اسکندری مساعدت کردند - مجله دارای مطالب فلسفی بود که کسی متوجه نبود - با اکبر افشار راجع به تأسیس صندوق مذاکره کردم - عده ای از محصلین پس از انتشار مجله به من گرویدند – چهارنفر به افکار مادّی پی بردند - راجع به کومونیسم و ضد کومونیسم کسب اطلاع مینمودند – کامران توسط صغری خانم چند مرتبه در خیابان مرا ملاقات کرد - معلوم میشود امیری اسم فرقوی او بوده است - درج مقالات سیاسی را به خواهش او در مجلۀ دنیا قبول نکردم – 15 تومان ازمن پول گرفت - آدرس دکتر بهرامی را از من خواست - در مسافرت مازندران همراه ماشد – به توصیۀ کامران<span class="s1">،</span> کامبخش پیش من آمد - من کار را با کامبخش تقسیم کردم: کار محصلین با او و کار جوانان بامن شد که بهم اطلاع میدادیم - از کار کارگران اطلاعی نداشتم – در سفر گرگان دکتر بهرامی با کامران آشنائی میکرد ( بنا به فشار نوشته ام شاید از جهت فرقوی، چنانکه اقرار به تقسیم کار هم از همین قبیل بوده زیرا اصولاً کاری وجود نداشته است ) – دانشجویان کتب ترجمه میکردند - اسم کامران را کامبخش به من گفت - در مسکو او را ملاقات کردم - پیغام ها و پول او را به کامبخش رساندم که بر من مفهوم نبود – تصمیم گنگرۀ هفتم دائر براینکه صددرصد باید ملّی و طرفدار عملیات مترقی بود یکی از پیغام ها بود – اسکندری، علوی و ملکی را غیاباً به کامبخش معرفی کردم - با دکتر بهرامی آشنا بود - اعتصاب دانشکدۀ فنی را به من خبر داد - با منورالفکرها صحبت از ملیت بدون نتیجۀ عملی بود - اشخاص را به خواندن کتب متضاد تشویق میکردم - در کلوب جوانان دخالت داشتم و کناره کردم - با لاله، قاسمی و دکتر رادمنش ملاقات معمولی کردهام – دکتر های حقوق پس از مذاکره با من احساس کردند که دست راست هستم ، تعجب کردند – مانیفست و الفباء را به کامبخش دادم - دکتر یزدی از طرف علوی مراسلهای که حاوی رمز بین من وعلوی بود در1310 آورد- با جوانان و محصلین ابداً صحبت سیاسی نکردم - صحبت آنها با من فقط علمی بوده ، ابداً جنبۀ سیاسی نداشته - افکار مادی به کومونیسم مربوط نیست – بیانهای را که عنوان آنرا گفتید( پائیز 1314) به کامبخش دادم - من اسم جعلی نداشتهام، احمد را نمی شناسم. جزء فرقه وتشکیلاتی نبوده ام <b>. اشخاصی که اسمی بیچارگان را به شهربانی داده هر کس را میشناسند لکۀ سرخی با انگشت روی آنها می گذارند و با مقدرات آنها بازی میکنند بوالهوسند – من کومونیست نیستم.</b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینست خلاصۀ آنچه که من با وجود فشارهای زیاد در پروند های ادارۀ سیاسی نوشته ، برائت خود را ازعضو بودند و یا اطلاع داشتن ازتشکیلاتی صریحاً توضیح داده ؛ دور بودن جوانان و دانشجویان را از قبیل جریان سیاسی توضیح داده، حتی با کمال عصبیت بر اشخاصی که عدهای را بدبخت میکنند لعنت کردهام، و حتی به خود ادارۀ سیاسی کتبا ً تاخته ، وخامت عصبانی کردن ملت را تذکردادهام . آنچه که از قلم من به عنوان قرینه خارج شده صرفاً بواسطۀ وجود آن کتاب تألیفی (منظورگزارش کامبخش است) بوده که معذلک قدرت من توانسته است از تهمت زدن ونسبت های جعلی جلوگیری نماید . با توجه به اینکه این پرونده مطابق مشروحات سابق ارزش ندارد اثبات جرمی هم نمیکند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>V</b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال به ردّ ادعانامۀ مدعی العموم میپردازم. <b>مدعی العموم با کلماتی که مخالف با مادۀ تذکری رئیس دادگاه بود شعله برقلبهای مجروح جوانان بیگناه این ملت زده، اعصاب عریان شده و حساس آنها را درهم فشرد، دیوانگان از دارالمجانین فرار کرده بودند، دیوانهای برای گرفتن آنها از عقب میدوید. حال قانونی که خود مُقدم علیه مشروطیت است و پروندهای که مخالف با کلیۀ اصول قضائی و انسانیت و انصاف تهیه شدهاست چطور میتواند مثبت جنایتی باشد ؟ تاریخ ایران این تهمت را فراموش نخواهد کرد</b> .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ادعا نامه<span class="s1">،</span> مطابق متامورفوز سابق الذکر<span class="s1">،</span> با جعل و تحریف و تعبیرات غلط و اظهارنظرهای جاهلانه بدون نظم قضائی، یعنی بدون اینکه ارکان جرم را تعیین کرده، وقوع جرم را ثابت نموده، قانون را با آن تطبیق کند با عبارات شاعرانه شبیه به یک رمان مبتنی بر حدسیات غلط تنظیم شده است. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فعلاً موقتاً آنرا ثابت فرض نموده، تاریخ شروع جرم را که ادعا نامه اول 1314 تعیین کرده است ثابت فرض کرده به اتفاقات قبل از وقوع جرم بپردازیم. یک نظر اجمالی به زندگی من قبلاً لازم است. درمدت تحصیل در دارالفنون،که منزل من بازار چه شیخ هادی بود، همسایۀ خود عبدالحسین حسابی را میشناختم. میتوان همسایه بودن ما را در سال 1310 تحقیق نمود. در برلن جز محصلین زیاد مرتضی علوی میشناختم . در سال 1310 دهزاد و حسابی را دیده ام. در سالهای 14 – 1310 مجلۀ دنیا و کتب دیگری را انتشار داده ام. اگر وقوع جرم در سال 1314 مسلم باشد قاعدتاً راجع به مطالب قبلی نبایستی صحبت کرد ولی از نظر فهم مطالب لازم است. چون من تصریح کردهام که در مراجعت از آلمان افکار اشتراکی نداشتم پس از تبلیغ شدن من از طرف مرتضی علوی کذب است. از وجود فرقه در ایران مطلع نبودهام، پس مراسلۀ علوی به من که حامل آن دکتر یزدی بود، صرف نظراز اینکه قبل از خرداد 1310، یعنی تصویب قانون اتفاق افتاده نمیتواند محتوی مطالب فرقوی باشد ونبودهاست. استفاده کردن از آن برعلیه هرکس که باشد باطل است. ملاقات با دانشجویان بین سالهای 1310 و 1314 قطعاً یک عمل قرقوی، بنابراین ادعا، نمیتواند باشد علیالخصوص که این موضوع از طرف من و جوانان کاملاً تشریح شده، اقرار صریح نمودهاند که بحث سیاسی در حضور من نمیشده است. مجلۀ دنیا نمیتواند یک مجلۀ فرقوی و یا سیاسی باشد زیرا مقالات سیاسی نداشته ، قبل از تاریخ جرم ادعائی نشرشده است. خلاصه عملیاتی که برای قبل از 1314 ذکر شده، صرف نظراز اینکه صریحاً در پرونده و بر حسب نوع عمل سیاسی نبودن آنها تصریح شدهاست ، مربوط به جرم ادعائی نمیتواند باشد .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال به مندرجات ادعا نامه توجه کنیم:« فرقه با دستور مبدأ و منشأ ...» . ادعا نامه با این عبارت شروع میشود . اولاً کلمۀ فرقه مفهوم معینی است که در عرف یک جمع متشکل را گویند که اقلاً دارای شرایط ذیل باید باشد: اولاً مرام فرقه ، ثانیاً نظامنامۀ کار، ثالثاً هیئت مدیره شامل رئیس، صندوقدار، منشی که صورت حساب وجوه و صورت جلسات و تصمیمات آن بطور منظم ثبت شود. رابعاً اعضائی که مرام فرقه را قبول کرده مطابق نظامات معینه در نظامنامه وارد فرقه شوند. شرط عضویت مراسم ورود و اطلاع هیئت رئیسه از مواد ضروری آن نظامنامه است. اگر هریک از این چهارجزء ناقص بود فرقه مصداق خارجی پیدا نمیکند. حال پس از این همه تحقیق ان اجزاء چهار گانۀ ضروری این فرقه کدامند؟ در ادعا نامه ابداً ذکر نشد و حتی یک جزء از اجزای مزبورهم مصداق خارجی ندارد. بنابراین موضوع اساساً از بین میرود . اگر مثلاً سه نفر از ما را هیئت رئیسه فرض کنیم خواهیم دید من اغلب این اعضا را نمی شناسم، تصمیمات آن هیئت و زمان و مکان تشکیل آن معلوم نیست . دیگر اینکه مطابق مشروحات سابق اصلاً منشأ کل در جماهیر شوروی نمیتواند باشد زیر جلسۀ ششم بینالملل در 1928 و جلسۀ هفتم آن در1935 (تابستان 1314 ) ، یعنی قبل و بعد از این تأسیس تشکیل شده است. « بوسیلۀ کامران شروع به کار کرد ». این نسبت حدس و مطابق شرح قبل نمیتواند عملی باشد. « بوسیلۀ 5 نفر سر دستۀ تشکیلات داده ...» . این سر دستهها چطور یکدیگر را نمیشناختهاند، مخصوصاً بر من ، که لیدرخیالی هستم ، هویت شورشیان و کامبخش مجهول بوده ، یکدفعه با هم دور هم جمع نشده، با دکتر بهرامی حتی یک مرتبه هم در این موضوع صحبت نکردهایم. « طبق مرکز دو بدو.... ». این دستور کجا بوده، در چه تاریخ صورت گرفتهاست؟ « اشخاص به شهرستانها اعزام ...» من چه کسی را به کدام شهرستان اعزام کردهام؟ چه کسی را به جماهیر شوروی اعزام داشته یا باعث ورود اشخاص از آنجا شدهام و یا ازاین عملیات اطلاع داشته ام ؟ « اعتصاب دانشجویان را ...». شرح حاضر نشدن شاگردان در دانشکدۀ فنی چه ارتباطی به من داشتهاست ؟ درسفر مازندران، با قید سوگند شرافت، اطمینان داده میشود که از اسم کامران و از قصد مسافرت او، هم من وهم دکتر بهرامی، بیاطلاع بودهایم . « بیانیههای مضر...» که نسبت داده میشود کدامند که کامران و ارانی نشر کردهباشد؟ « امورمالی فرقه توسط دکتر بهرامی و دکتر ارانی ...» مطابق دفاعیۀ دکتر بهرامی ثابت شد که وجوه از یک شخص به شخص دیگر فرستاده میشده و من اساساً ازاین عمل دکتر بهرامی وموضوع کامبخش مطابق محتویات پروندهها بکلی بیاطلاع بودهام و کسی چنین نسبتی نداده ، حتی [ از] وجهی که خود من به کامبخش دادهام و عبور اتفاقی من باعث این انتقال وجه بوده، بکلی بیاطلاع بودهام و شورشیان که این وجوه را دریافت کرده برمن موجود مجهولی بودهاست. « بدستور دکتر ارانی وجوه تقسیم میشده است...» کوچکترین اثری راجع به این موضوع که من وجهی تقسیم کرده و یا از تقسیم وجهی اطلاع داشتهام درتمام پروندهها نشان دهید. و این ادعا نامۀ مفتضخ نمیدانم چرا اینقدر در موارد حساستر دروغ بزرگتری جعل میکند. « تبلیغ شدن توسط علوی » از کجای پروندهها استباط شده و« روابط مسلکی با حسابی » را چطور نتیجه گرفتهاند. آشنا شدن با کامران خیلی بیاهمیت و یک امرعادی بوده. ملاقات درخیابان، آن هم برای دفعات محدود ، این موضوع را ثابت میکند. شوم ترین عبارات این ادعا نامه ، که جنبۀ قضائی نداشته فقط یک شاهکار پولیسی است اینکه « کشف واقعه تا حدی از اقاریر دکتر ارانی بوده» در صورتیکه مطابق دفاتر زندان اغلب اشخاص تاغروب روز 21 / 2/ 16 از روی رسالۀ سابق الذکر دستگیر شده، ازآن به بعد هم تحریرات اینجانب جز برای اثبات برائت متهمین مربوط ازجرم انتسابی چیز دیگر نبوده، مراجعه به پروندهها امر را واضح مینماید و بر محکمه این امرِ مطابقت دادن تاریخ ها امری بس آسان است. ذکر شده است « دیگران نوشتجات دکتر ارانی را تأیید کردهاند». همین تأیید این اظهار برائت جز تأکید برائت چیز دیگر نیست.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بطورعموم دلائل مدعی عموم عبارتند از اقرار صریح ، اقرار تلویحی، اظهارات دیگران، قرائن .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درهر یا هیچ پروندهای چنین اقراری« من فرقۀ اشتراکی تأسیس کردم و آن مرکب است از ...» وجود ندارد یعنی نه فقط اصولاً ارکان جرم وجود ندارد اقراری هم از ناحیۀ من دیده نمیشود. نیزچنین اقراری « من عضو فرقۀ اشتراکی بودهام » وجود ندارد. عبارتی که شبیه اینها هم باشد دیده نمیشود. اقرار تلویحی سنگری است که مدعی عموم درجمیع موارد فقدان سلاح منطقی، یعنی جمیع موارد پروندهها، پشت آن خود را مخفی کرده است. اما اظهارات دیگران، آنچه مربوط به اظهارت نسبت به دانشجویان واظهارات آنها نسبت به من است ( باستثنای اظهارات کامبخش بدلائل سابق الذکر) تمام مفید است و علامت بیگناهی ماست. درادعا نامه از گفتههای دکتر مرتضی سجادی، اسکندری و شورشیان برعلیه من استفاده شدهاست. تقاضا دارم پروندههای آنها را مطالعه کرده برائت مرا تصدیق کنید. لاله گفته است فکر تأسیس کلوب از دکترارانی نبود . اسکندری مذاکرات خود را با من فقط فلسفی تعیین کرده . دکتر بهرامی و دکتریزدی مطابق اظهار خود آنها با من صحبت سیاسی نکردهاند. تمام دانشجویان، جز در دو مورد که تحت فشار رسالۀ تألیفی کامبخش تهیه شده ، تماماً اقرار صریح دارند که من با آنها صحبت سیاسی نکردهام، رجوع کنید مثلاً به پروندۀ جهانشاهلو ، حبیبی، دانشور وغیره. اظهارات کامبخش جز تهیه شریک جرم خیالی او، که از طرف ادارۀ سیاسی استقبال شده است، دلیل دیگری ندارد .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا اظهارات بنده جز اینکه با اصرار زیاد کشف حقیقت را تقاضا کرده چیز دیگر نیست . مراودۀ با اسکندری و رادمنش را فقط مذاکرات مربوط به تمدن ( کولتور)، با دانشجویان مذاکرات مربوط به مذاکرات علمیدانسته، رجوع کامبخش را با توصیۀ کامران برای برآوردن تقاضاهای او (مساعدت ها) ذکر کردهاست. راجع به اخلاق عارفانۀ ملکی و مذهبی بودن حبیبی و دانشور تذکرات جدی دادهام . اما قرائن را در پرونده اسم برده ولی قرا ئن جز آشنائیهای ساده ذکر نکردهاند در صورتیکه من قرائنی قوی بر برائت خود دارم که بعضی را ذکرمی کنم. درایّام دارالفنون اشعاری به فارسی خالص راجع به خرابه های تخت جمشید با یک احساسات وطن پرستی سرودهام که درادارۀ سیاسی ضبط بوده و اکنون به آن چمدان که هنوز دست نخورده مراجعه نمائید. دربرلن در« آزادی شرق » قصیدهای درمولود حضرت رسول(ع) و در« ایرانشهر» مقالهای راجع به زبان فارسی با گراور استاد خود آقای میرزا عبدالعظیم خان نوشتهام. درمجلۀ« فرنگستان <b>» مقالهای راجع به آذربایجان، در جواب رسالۀ روشنی بیگ نام نوشتم که از نظر سیاسی اهمیت پیدا کرد که احساسات ملی مرا نشان میدهد.</b> <b>در احیای کتب علمی و ادبی ایران خدماتی کردهام که هر یک به نوبۀ خود قرینۀ بزرگی برای احساسات من است.</b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال به ردّ هریک ازجرائم انتسابی میپردازم . صرف نظر از اینکه یک جرم بعنوان چند جرم جلوه گرشده، جرم اول انتسابی تأسیس وعضویت است. مطابق اصول قضائی اول بایستی نیّت تأسیس، ثانیاً عملی با این نیّت وجود داشته باشد. دلیلی بر وجود چنین نیّت درمن موجود نیست. فرقه با شرائط متشکل سابق الذکر خارج صورت واقعی ندارد، یعنی اگر از آقای مدعی بخواهیم که آن فرقه را با این افراد تأسیس کند و عین روابط را مطابق ادعا دو بدو به جهت استتار جرم ایجاد کند خود تصدیق مینماید که نخواهد توانست زیرا این دسته تودۀ بیارتباطی هستند که اغلب هم را نمیشناسند ومن رهبر هم، جز بعضی دانشجویان، آنها را نمیشناسم. چون ارگان جرم ناقص است وقوع آن محال است. برای اثبات جرم نه اقرارصریح وجود دارد و نه اگرانصافی باشد اقرار تلویحی وجود دارد مگراینکه مدعی عموم فقط تحصیل فلسفه یا تألیف فیزیک را اقرار تلویحی به داند . احدی هم چنین نسبتی نداده، شاهدی هم موجود نیست. اما قرائن موجود تمام دلیل بطلان این ادعاست. کسی که مطابق اقرار صریح در جواب سئوال مربوط به امضاء احمد صریحاً مینویسد من جزء هیچ تشکیلات نیستم پس چنین نسبتی را نمیتوان به او داد. کسی که در1310 مجرم و دارای این مرام نبوده و تا سال 14 با احدی در این زمینه مذاکره نکرده چگونه میتواند ناگهان رهبر باشد. قرینۀ دیگر بربطلان این ادعا آنکه علامت اشتراکیون داس و چکش است، یعنی این فرقه مربوط به کارگر و دهقان است و در موارد استثنائی به کسبه واصناف اطمینان موقتی مینمایند ولی با اشراف و تجار و روحانیون اختلاف به قدری شدید است که متهمین حاضرنه فقط خودشان بلکه اولادشان هم درهیچ فرقۀ اشتراکی پذیرفته نمیشوند. در شوروی فقط دو میلیون فرقوی در مقابل دویست میلیون نفوس موجود است چگونه میتوان به این سهولت این بورژواها را که درست هدف اشترکیون هستند یک فرقه دانست. آمدن کامران هم مطابق قرائن موجود راجع به تشکیلات اشتراکی نمیتواند جنبۀ فرقوی داشته باشد زیرا بایستی در این صورت اولاً پس از تابستان 1314 این امر را انجام دهد، ثانیاً خود در محل باشد والاً وجود یک شخص در خارج ارتباطی نمیتواند با فرقۀ خیالی داشته باشد . <b>بوالهوسی او وعمل شورشیان و بیچارگی کامبخش چنین موضوعی را جلوه داده است </b>واکنون فرقههای کومونیست بعنوان اینکه بورژواها به جان هم افتادهاند از این نسبت اشتراکی که به ما داده میشود میخندند . اگر من مؤسس باشم چرا از اسرار فرقۀ خیالی بیاطلاعم ؟ چرا اسم کامران را نمیدانستم ؟ چرا اسم این اشخاص را نمیدانستم چرا به جای اینکه برای تشکیلات خیالی ، کامران پولی همراه آورده باشد از من تکدّی میکرد. چطور میتوان باور کرد که فرقهای وجود داشته و پول از اجنبی میگرفته و این مبلغ درمدت دو سال فقط 500 تومان بوده که آن هم فقط به شورشیان توسط کامبخش رسده و هیچ کس از سردستههای خیالی از آن اطلاع نداشتهاند. علی کامکار در پروندههای ادارۀ سیاسی اقرار ماورأ الحقیقه کرده که کامران به او گفت برو تشکیلات بده، آن خود علامت فقدان تشکیلات است ؛ او هم انجام نداده است . پس تشکیلاتی وجود ندارد والاّ چنین دستوری داده نمیشود. این اقدام آن جنجال طلب هم خود سری و بدون ارتباط به یک اساس اصلی بوده است. <b>اگر کامبخش هم گول خورده حرفهای ملت پرستانۀ او را قبول کرده باشد</b><span class="s1"><b>،</b></span><b> باید تصدیق کرد که کامبخش آلت شدهاست. </b>من بقدری از جریان خیالی دور بودهام که حتی کامبخش نیّت اصلی (؟) خود را هم که جنبۀ تشکیلات داشته باشد به من نگفته ، صحبتهای او با من فقط چند خواهش مخصوص بوده و او فقط درجریان سال 1314 چند بار مرا ملاقات کردهاست. بنابراین مشروحات<span class="s1">،</span> اولاً وقوع این جرم محال ، ثانیاً آثار جرمی که دلالت بر وقوع جرمیکند غیر موجود ، ثالثاً قرائن قوی برعدم ارتکاب جرم موجود است. از حیث اثبات جرم نه اقرارصریح ، نه تلویحی ، نه قرینه و نه شهادت حتی در پروندههای غیر قانونی شهربانی هم وجود ندارد. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جرم دیگرانتساب یک بیانیه است. بیانیهای در پروندۀ اکبر افشار موجود است که در پرونده گفتهاست از ضیاءالموتی گرفته، درمحضردادگاه گفتهاست آن را با پست دریافت نموده وانتساب به ضیاءالموتی از راه خصومت بودهاست. راجع به این بیانیه در صفحۀ 34 گزارش ادارۀ سیاسی که قسمت مربوط به کامبخش است نوشته شده از نشریهها بیانیه به امضاء احمد، مانیفست و الفباء از دکترارانی ... ازاینجا واضح میشود بیانیه به امضاء احمد، که گویا مترجم آن احمد بوده و مربوط به تاریخچۀ اول ماه مه بودهاست، کامبخش تحت شرایط سابق الذکر<span class="s1">،</span> هر رساله را<span class="s1">،</span> بعنوان اقرار ماوراء الحقیقه<span class="s1">،</span> نشریه مینامیده قلمداد کردهاست. چنین تاریخچهای در پائیز 1314 جزء مانیفست از طرف من به کامبخش داده شده است وچنین چیزی در پروندۀ من هم منعکس است ، و اگرمن تاریخ آنرا 1315 گفته باشم( که نظرم نیست) قطعاً درنتیجۀ تلقین ادارۀ سیاسی بوده که تاریخ آن بیانیۀ غیر مربوط رابه این تاریخچه که من 1314 دادهام انطباق داده. خلاصه آنکه در پائیز1314 تاریخچه ای را جع به اول ماه مه ازطرف من به کامبخش داده شده و محتویات آن ابداً اشتراکی نبوده مطابق گزارش از پروندۀ کامبخش درآخر آن امضاء احمد بوده . حال بیانیۀ مکشوف درخانۀ افشار را با آن تطبیق نموده اند و من بطلان این تطبیق را ثابت مینمایم. اولاً آنچه من دادهام چون درپائیز 1314 پس ازمراجعت از اروپا بوده و بهمین جهت در ادعا نامه به کامران دستور نشریه ها را نسبت داده اند، پس نمیتواند راجع به اول ماه مه 1315 باشد . ثانیاً موقعی که این بیانیۀ خانۀ افشار را به ادارۀ سیاسی آوردند تقاضا نمودم آن را قرائت نمایند، نکردند، فقط عنوان ماه مه را گفتند و من به خیال آن تاریخچه افتادم . اگر حتم از ناحیۀ من بود برای من قرائت نموده از من و کامبخش برای یک چنین سند مهم امضاء روی ورقه میگرفتند. ثالثاً چون اسم این را بیانیه می نامند معقول نیست که دارای امضاء باشد . اگر واقعاً بدون امضاء باشد عدم ارتباط آن به من واضح خواهد شد و اگرامضاء احمد داشته باشد بایستی موضوع از کامبخش تحقیق شود. در هرحال این بیانیه با ان تاریخچه ماه مه که در1314 به کامبخش داده شده بکلی فرق دارد و من از وجود آن بیاطلاعم . رابعاً چون اظهارمیشود که اهانتی درآن نوشته شده قطعاً از من نیست چون قلم من به عفت معروف است و به احدی توهین نکرده است و نمیکند. انتشارات من قرینه برای این مدعاست. خامساً قرینۀ قوی موجود است که این موضوع نمیتواند از ناحیۀ من باشد زیرا با دلائل سابق فقدان یک فرقه و یا اطلاع من از وجود یک فرقه واضح شد پس چطور درآخرآن بیانیه رئیس فرقه احمد قرائت کردند (مدعی عموم قرائت کرد )، وانگهی از کلمۀ رئیس معلوم میشد که بیانیه از ناحیۀ اشخاص غیر سیاسی و بیاطلاع است والاّ فرقه رئیس ندارد. خامساً ، قرینۀ مهم دیگر آنکه در ماه مه 14 کامران تهران بود، اگر تشکیلاتی بود آن موقع هم بیانیهای نشر میشد و ماه مه 1316 هنوز آزاد بودیم بازهم بیانیهای نشر میشد و کشف میگردید . پس چطور فقط سال 1315 نشر شدهاست . این نسبت جزمخلوط کردن دو موضوع شبیه برای اثبات یک جرم جنائی چیزی بیش نیست و گرنه چگونه میتوان از یک سال قبل بیانیۀ سال بعد را نشر کرد. سادساً چرا این بیانیه به دست افراد دیگراین جمع نرسیده و در حقایق ماورء الحقیقه انتشار آن بین اعضاء این جمع ثابت نشدهاست. تحقیق فرمائید از 53 نفر عضو فرقۀ خیالی چند نفر این بیانیه را دیدهاند، اگرغیر ازتاریخچهای که من دادهام بیانیۀ دیگری در کار بوده که مثل سایر اسرار من بیخبر بودهام و در ضمن تحمیلات از شباهت عنوان از موقعیت سوء استفاده کردهاند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما برای اینکه ذهن دادگاه روشن شود اطلاع میدهم که در سال 1314، مطابق اطلاعات حاصله در زندان ، بیانیهای از طرف چند نفر بدون تشکیلات فرقوی خود سرانه نشر شده و ناشرین دستگیر به یک سال حبس محکوم شدهاند که ابداً با من و حتماً با سایرین ارتباطی ندارند. چه استبعادی دارد که این هم از چنین ناحیۀ مخصوصی نشرشده باشد . دیگر اینکه به عنوان قرینه نشریه کاغذی در زندان به من نسبت میدهند. اولاّ من تصدیق نکردهام این کاغذ از من باشد . ثانثاً اهل خبره خط آنرا به من نسبت نداده . ثالثاً نسبت آن به من اصولاً از روی مدرک نیست زیرا آنرا دریک محل عممومی پیدا کردهاند که میگویند روی آن در مریضخانه اسم ارانی نوشته شده. البته تهیۀ یک چنین کاغذی برای جاعل آسان بوده است. رابعاً محتویات آن خود این نسبت را باطل میکند زیرا در آن موقعی که نشان دادند دیدم نوشته است « پدرت کجاست؟» از این عبارت واضح میشود این کاغذ ، اگر جعل نباشد، خطاب به شحص معینی است. مطابق تحقیقات در آن تاریخ در آن دالان که من بودم از همجرمان من کسی نبود که این کاغذ خطاب به او باشد و تحقیق فرمائید آیا من با پدر یکی از حاضرین اصولاً ارتباطی دارم یا نه. این کاغذ یا عمداً ازطرف عدهای برای اثبات [ جرم ] برعلیه من جعل شده یا اینکه از طرف شخص دیگر به دیگری خطاب بوده و به ما مربوط نیست و دلیل هم بر اثبات آن بر من وجود ندارد . با مراجعه به جعلهای نظیر (مانند جعل معروف که حشمتالله بختیاری بر علیه بلوچ نموده، کاغذی از طرف شخص اخیر به سفارت خانهای نوشته در چمدان او قرار داد زیاد است. پروندۀ این امر در زندان موقت موجو د است). </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اتهام دیگرکه آقای مدعیالعموم برعلیه من اقامۀ دعوی کرده تبلیغ است. در اینجا نظر مخصوص آقای دادستان بیشتر به دانشجویان است . اولاً این امر را خیلی بزرگ جلوه کرده و حال آنکه جمعاً ده نفردانشجو موجود است که 5 نفر از آنها را من اصلاً نمیشناختهام . پنج نفر دیگر هم که به منزل من آمده اند مطابق اقاریر خودشان جز صحبتهای علمی با من مذاکرۀ دیگری نکردهاند . در اینصورت که اقرار وجود نداشته تبلیغ شدهای هم در کار نیست. پس این نسبت وارد نیست و احدی از حاضرین نمیتواند اقرار کند و بجز دو نفر در ادارۀ سیاسی کسی هم چنین نسبتی به من نداده و این نسبت آنها تحت تأثیر اوضاع موجود بوده ولی از ناحیۀ من اقراری وجود ندارد. از طرف دیگر قرائتی وجود دارد که بطلان این ادعا را واضح میکند. من عدۀ زیادی شاگرد دارم که مطابق دفاتر وزرات صناعت برای آنها خرج تحصیل به تصویب رساندهام ، و آنها را عموماً بازجوئی کردهاند. اگرچنین نظری داشتم در بارۀ آنها اِعمال میکردم. دیگر اینکه درب خانۀ من هر هفته یک شب معین باز بوده و هر کس حتی مأمور آگاهی هم میتوانسته است بدانجا مراجعه کند. در چنین مجلس چطورمیتوان عقلاً باور کرد که تبلیغ میشده است. در پروندۀ دانشجوئی ذکرمیشود که او راجع به اشتراک اموال ازمن سئوال میکند ومن انتقاد مینمایم. راجع به عملیات با دانشجویان، به اعتصاب دانشکده توجه مخصوص باید کرد. در اروپا اعتصاب جوانان موضوع عادی است. ابداً به موضوعات سیاسی و اشتراکی کاری ندارد . در تمام دانشکدههای تهران از قدیم تاکنون اعتصاب دیده میشود، حتی یکی از هنرستان ها بعنوان اینکه دانشنامۀ آنها باید ارزش دبیرستان داشته باشد تا افسر وظیفه شوند برعلیه خود من اعتصاب کرده بودند. اینها جز محملهای بیمورد چیزدیگری نیست. درصورتیکه بطور وضوح در پروندۀ من نوشته شده است: به من موضوع اعتصاب را گفتند و من آنها را به متانت تشویق کردم ( یعنی توصیه کردم از راه ملایم وارد شوند بهتر است.)</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بالاخره با ذکر بعضی خصوصیات زندگی خودم دفاع را تمام میکنم . صرفنظر از مذاکرۀ مجهول بین کامبخش و شورشیان با کامران مجهولالهویه ، دیگران اصولاً قدم برای مرام اشتراکی بر نداشتهاند. اگر یکی دو نفر خیال کردهاند چنین عملی میکنند تصور پیش خود بوده. جوانان دانشجو به اختصاص ازهر شائبۀ سیاسی مبّرا هستند. این پیش آمد جز به ضرر ملت فایده دیگری نداشته ، ولی جبران ناپذیراست. من تصدیق میکنم پس از اینهمه جنجال برای یک دادگاه تبرئه اکثریت اتّم و یا تقریباً همه مشکل میآید ولی اگر به نظرتان قانون اجازه میدهد با نهایت شجاعت این امر را انجام دهید. زیرا با این عدالت به اسم مشروطیت ایران و به ملت ایران و به نام خودتان بزرگی خواهید کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من شخصاً داخل جریان فرقۀ اشتراکی نبوده ، چنین فرقهای تأسیس نکردهام و به عقیدۀ من چنین فرقه ای اصلاً وجود نداشتهاست، بنابراین تبرئۀ خودم را می خواهم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من در دورۀ متوسطۀ دارالفنون، با وجود داشتن پدر بالنسبه متمول و اعیان با فقر درغربت ( به واسطۀ لاابالی بودن پدر) زندگی کرده، در تمام مدت تحصیل متوسطه موفق به خرید یک کتاب هم نشدهام و آنها را امانت گرفتهام ولی درعین حال هم در دروس فکری و هم حافظهای جالب بودهام. دانشنامهام را با نمرۀ اول تمام کردهام. درآلمان، تولسی ( ؟) ( استاد معروف ) به یک روزنامه نویس ایرانی گفت ما خوشحالیم دکترارانی را برای ایران ارمغان میفرستیم. حال اگر دادستان نمیپسندد اختیار دارد . دردانشگاه برلن کرسی تدریس داشتم، نُسخ خطی مهم مانند « وجه دین » [ ناصر خسرو] «شرح ما اشکل » خیام ، رباعیات خیام با تعیین بحور بوسیلۀ من انتشاریافت. [ مخارج] تحصیلات را با مزد کارخود تهیه میکردم . از ساعت 8 تا 5 در لابراتوار و از 5 تا 9 در مطبعه بودم. در ایران کتب علمی زیاد تألیف، بخرج خود انتشار داده به محصلین بیبضاعت تقسیم کردهام . انتظام اداری من معروف است که خشونت من ازگفتۀ اشتری معلوم میشود. در امتحانات و غیره و عملیات واضح شد که من عفیف بودهام. در افتضاح امتحانات، که تقلباتی موقع امتحانات مسابقه پیش آمد صحت عمل من واضح شد که سئوالات تمام شعب را بعضی قبلاً تحصیل کرده بودند بجزشعبۀ من، و آن موقعیت، که مطابق اظهارات این مجلس در معارف برای من بود ازهمین نظریات تحصیل شده بود. <b>وطن پرستی من طوری است که تمام جوانان را به معاونت مدیران خارجی نصب کرده ، نقشهای تعیین کرده بودم که درعرض دو سال در قسمت اداری من دیگر مستخدم خارجی نباشد،</b> من مادرم را جزء این جمعیت نمیبینم. خبر شنیدهام که اطاق کار مرا بسته و تمام آثار مرا درآن جمع کرده و بیحرکت و مستأصل و بدبخت شدهاست. موقع ملاقات ، وقتی که با خواهرانم صحبت میکنم بلاجواب، گریان به من نگاه میکنند مثل اینکه عارضۀ جنونی پیدا کرده باشند. لابد به واسطۀ اتهام خیانت به کشور و انتشار آن ادعانامه که آنهم نسبت دروغ و مخصوصاً اقرار کذب نسبت داده اینها خود را درجامعه مخذول میدانند. تنها تأثیر مهم من همین وضعیت مادی و اجتماعی آنهاست. من پاکم، مرا تبرئه کنید. اسم مرا از این تهمت پاک کنید. حاضرم با نیکنامی معدوم شوم ولی با این بدنامی زنده نباشم. وقتی که مرا گرفتند چند ماه بود پدرم فوت کرده بود، و این خانمان بیسرپرست چون برادر و قوم مرد دیگرندارم. امیدشان به شماست. به آنها پدری کنید چون پدراجتماع هستید. 2/ 8/ 17</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* « خلاصۀ لایحۀ دفاعیۀ دکتر ارانی » در42 صفحه و روی اوراق « ادارۀ زندان » نوشته شدهاست. این لایحه بخط خود دکتر ارانی است.» (10) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span><b> یوسف افتخاری</b> یکی از زندانیان در زمان ارانی و یکی از رهبران سندیکای کارگران ایران بین سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۹ مینویسد : </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال ۱۳۱۵ هم عدهای را گرفتند که به گروه «دکتر ارانی» و یا پنجاه و سه نفر مشهورند. «دکتر ارانی» در آلمان تحصیل کردهبود و ضمنا تمایلی به «حزب کمونیست آلمان» داشتهاست و از طریق شوروی به ایران میآید.در «مسکو» [ برخی از اعضای حزب کمونیست ایران] حسابی با او صحبت میکنند و میگویند که در ایران تشکیلات ما را گرفته اند و ما نیاز داریم که کسی باشد و مجددا اقدام بکنیم. «دکتر ارانی» قول میدهد که اینکار را بر عهده گیرد. در ایران میآید ولی هیچ اقدامی نمیکند. شخصی به نام «کامران» که اهل «قزوین» و از محصلین دانشگاه «کوتو» بود مامور میشود که به ایران آمده و با «دکتر ارانی» صحبت کند و سازمان بدهد. «کامران» میآید و «دکتر ارانی» موافقت میکند. بعد پشت سرش یک نفر را به نام «شورشیان» از «روسیه» میفرستند. بعد «کامبخش» و «الموتیها» را به «ارانی» معرفی میکند که سوابقی داشتند. آنها مجلهای به نام «دنیا» منتشر میکردند، ولی پلیس متوجه اصل ماجرا نبود. اغلب قضات بیسواد بودند و پلیس هم متوجه نمیشده و تشکیلاتشان را توسعه میدهند و خوب هم پیشرفت میکردند. اکثرشان هم روشنفکر، تحصیل کرده و یا محصل بودند. چند نفری هم بیسواد در میان خود داشتند. گرفتاری آنها هم به این طریق پیش میآید که «شورشیان» به «خوزستان» میرود. چون شنیده بود که در آنجا تشکیلاتی و سازمانی است و سندیکای جهانی اهمیت میدهد . به آنجا رفته و یک جفت چکمه میپوشد و ریشش را به طور عجیب و غریبی که در ایران معمول نبود بلند میکند و آگهی میدهد که من آرتیست هستم و میخواهم نمایش بدهم. از طرف شهربانی به سراغش رفته میگویند مثل اینکه تو جاسوسی. میگوید من جاسوس نیستم من مافوق جاسوسم. می پرسند« مافوق جاسوس» چیست؟ جواب میدهد: به شما نمیگویم به رئیس شهربانی میگویم. به رئیس کل شهربانی تلگراف میکنند که یک شخص را گرفتهایم اینطور جانوری است و میگوید قضیه را فقط به خود رئیس شهربانی میگویم. او را به «تهران» میآورند و نام رفقایشان را میخواهند .میگوید یک شرط دارد. پرسیدند: شرطت چیست؟ گفته بود مرا به مرز ببرید و وقتی رد شدم میگویم. رئیس شهربانی بلند میشود سه تا کشیده میزند که فلان فلان شده این حرفها چیست و خلاصه کل ماجرا را تعریف میکند. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«دکتر ارانی» تعریف میکرد که در منزل نشسته بودم از پنجرهی کوچک دیدم که «شورشیان» با دو نفر میآید. به خدمتکار گفتم در را باز کن رفقا میآیند. فکر کردم که «شورشیان» با رفقایش میآید. وارد شدند. «شورشیان» گفت آمدهایم شما را بگیریم. «ارانی» میگفت خیال کردم اینها شوخی میکنند، گفتم عیبی ندارد حالا بنشینید، یک چای بخورید بعد میگیرید. آن مامور گفت: آقا کار از کار گذشته رفقایت اقرار کردهاند بنشینید یعنی چه؟ میگفت آنوقت فهمیدم که «شورشیان» ما را گیر دادهاست. «شورشیان»، «کامبخش» را میشناخته و گیر میدهد و چند نفر دیگر را هم که میدانست گیر میدهد. «کامبخش» هم که سابقه دار بود و پروندهی جاسوسی داشته از ترس همه چیز را اقرار میکند. اینها را گرفتند و آوردند «قصر»، بعد که تحقیقاتشان تمام شد ما خواستیم از آنها یک اطلاعاتی به دست بیاوریم. «کامبخش» گفت: «دکتر ارانی» ما را لو داده و قرار شد که «دکتر ارانی» را بایکوت کنند و با او حرف نزنند و حرف هم نمیزدند. یک نفر یهودی آلمانی بود که به اتهام اختلاس و دزدی گرفته بودند. «ارانی» بیچاره در کریدورش کسی نبود ناچار با او حرف میزد و صحبت میکرد. بعد درآوردند که یهودی مزبور جاسوس است و «ارانی» هم جاسوسی میکند، «دکتر ارانی» را جاسوس هم کرده بودند! یک شب ساعت ٧ یا ٨ بود که افسر کشیک آمد و گفت آقایان بیایند زیر هشت پرونده خوانی هست. تا آن روز سابقه نداشت که پروندهی کسی را بیاورند و در زیر هشت برایش بخوانند. البته من خودم نرفتم. بعضی از رفقا رفته بودند و پرونده را میخوانند معلوم میشود که «دکتر ارانی» هیچ چیزی نگفته، تمام اینها را «شورشیان» و «کامبخش» گیر دادهاند. بعدا همه یکدیگر را لو دادهاند. دیگر هیچ یکی مقاومت نکرده بود و براحتی همدیگر را گیر داده بودند و اذیت و آزاری هم ندیده بودند. آمدند زندان و در زندان هم با هم بر سر ریاست رقابت داشتند. «کامبخش»، «یزدی»، «بهرامی» و «اسکندری» هر کدام میخواستند رئیس بشوند. هر یک مقامی را دوست داشتند که در راس آن بنشینند. با هم رقابت داشتند و خیلی سخت به هم تهمت میزدند. گاهی هم اعمالی انجام میدادند که خیلی زننده بود مثلا «طبری» که برای خودش جوانی بود با «جهانشاهلو» نوهی «جهانشاه خان امیر افشار» دوست بود و باهم مینشستند و صحبت میکردند. باقی حضرات ناراحت بودند که چرا با او حرف میزند. بعدا که میانه ی آنها به همخورده بود «طبری» با «پیشه وری» راه میرفت و دربارهی ادبیات و این چیزها صحبت میکردند، راه که میرفتند ما میشنیدیم که صحبتشان مربوط به ادبیات فارسی و غلطهای مصطلح فارسی و از این حرفها بود. خلاصه آنکه رفتارشان خوب نبود و به این حد خودشان را پایین آورده بودند. دیگر کم کم آن احترامی که زندانیان سیاسی و ماها داشتیم از بین رفته بود. علت شلاق خوردن «دکتر ارانی» و دیگران هم همین پایین آوردن احترامات بود. دیگر احترامی نداشتیم. اول که اینها آمدند، آوردند به یک کریدور بزرگی، کریدور ٩ میگفتندکه اتاقهای بزرگی داشت. میگفتند«دکتر یزدی» و دوستانش یک گوشهای درست کردهاند به اسم «لبس ایکه» (گوشه محبت) گویا در زبان المانی « گوشه محبت» معنا دارد. آنجا با بچهها سر و کله میزدند و بازی در میآوردند. این طوری احترام زندانیان سیاسی را پایین آوردند و ارزششان را کم کردند. پهلوی شهربانی یک زندان موقت بود و هنگامی که ما را مجرد [ انفرادی] میکردند به آنجا می آوردند. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک روز« دکتر ارانی» را آوردند پهلوی اتاق من. صدای همدیگر را میشنیدیم و با هم صحبت میکردیم. پرسیدم شما را برای چه اینجا آوردند؟ گفت یک صاحب منصب به «خلیل ملکی» کشیدهای زده بود، من دستور اعتصاب غذا دادم. غذا نخوردیم و ما را در حیاط شلاق زدند. «خلیل ملکی» را شلاق نزدند ولی بقیهی ما را شلاق زدند و مرا به اینجا آوردند. گفت شما هم غذا نخورید. گفتم آقای دکتر این صحیح نیست چون ما در زندان سوابق زیادی داریم (درآن موقع حدود هفت سال بود که در زندان بودیم. اینها را تازه آورده بودند) و وضع زندان را بهتر میدانیم! اینجا اروپا نیست اینجا کسی نمیتواند غذا نخورد. حتی یک دفعه ما سیزده روز غذا نخوردیم و این کار اشتباه بود. گفت نه شما مدتی است که زندانی هستید از بیرون اطلاعی ندارید و اگر شما اعتصاب غذا نکنید، رفقایتان هم در بالا اعتصاب نمیکنند و ما شکست میخوریم و شکست ما از شماست. گفتم اعتصاب نمیتوانم بکنم ولی حالا که شکست و اشتباهتان را میخواهید بیندازید گردن ما، من هم نمیخورم. غذا آوردند نخوردم. رفتند خبر کردند، افسر کشیک آمد که چرا غذا نمیخوری ؟ گفتم به این علت که شما به یک دکتر عالی مقام توهین کردید، من هم غذا نمیخورم. گفت: بزنید. چهار نفر بودند، یک گروهبان و دو نفر پاسبان و خود افسر کشیک. تا گفتند بزنید من یک کشیده به خودش زدم. دیگر نفهمیدم که چه شد. مثل اینکه به سرم زده بودند و بیهوش شدم . دیگر نفهمیدم وقتی حال <span class="s1">آ</span>مدم دیدم عرق کردهام. در صورتی که زمستان بود. فکر کردم چرا عرق کردهام. یادم آمد که یک چنین اتفاقی افتاده، بعد پا شدم و دیدم که تمام بدنم کبود است. معلوم شد بعد از این که بیهوش شدم هم مرا زده بودند. نمیگذاشتند که پزشک بیاید و معاینه کند. بعد به مرور معلوم شد که خیال جنایت هم دارند. ماجرا از این قرار بود که عدهای تیفوسی به بند آورده بودند که ماها را از بین ببرند. من بودم «عبدالقدیر آزاد» که روزنامه «آزاد» را مینوشت و «دکتر ارانی» در آن جا بودیم. «عبدالقدیر آزاد» خوب متوجه شد و دوستی در بیرون داشت ( گویا میرزا هاشم افسر که خودش شاعر و ادیب و وکیل مجلس و رفیق تیمور تاش هم بود) و توسط او اقدام کردند و «عبدالقدیر آزاد» را از زندان موقت به زندان بالا بردند. من و «دکتر ارانی» همان جا ماندیم.«عبدالقدیر» آزاد اطلاع میدهد که اگر به داد آنها نرسید جانشان در خطر است. ما در زندان موقت پهلوی شهربانی بودیم. «سردار رشید» یکی از رؤسای کردها که میانهاش با من خیلی خوب بود، بلند میشود و میرود پیش رئیس زندان و میگوید یا «افتخاری» را بیاورید و یا الان دستور میدهم همه کردها شورش کنند. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این سبب شد که من را هم آوردند و از خطر جستم. به رفقای «ارانی» گفتم شما اشتباه کردید اعتصاب غذا کردید، در این موقعی که دنیا آتش گرفته بود من هم ناچار شدم اینکار را بکنم و کتک خوردم. ولی حالا باید اعتصاب غذا بکنید بگویید «دکتر ارانی» را میخواهیم. «دکتر یزدی» گفت داغ و درفش است ما این کار را نمیکنیم. گفتم آخر آقای «دکتر ارانی» شما برای یک عقیده و ایمانی زندانی شدهاید. گفت والله به خدا به مذهب به دین و به هر چه که معتقدی اصلا ما عقیده نداشتیم، گرفتار شدیم! خلاصه این سبب شد که «دکترارانی» همانجا بماند و بیمار شود. و تیفوسی که با مقداری گنه گنه معالجه میشد، دوا ندادند و «دکتر ارانی» هم به این طریق از بین رفت. البته رفقای ما حاضر بودند که به خاطر «ارانی» اعتصاب کنند ولی از آن پنجاه و سه نفر که اصل کار بودند، تمایلی به این کار دیده نشد.( 11 ) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزارت كشور</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اداره كل شهرباني</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تاريخ 15/11/18</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شماره 7858</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موضوع دكتر تقي اراني زنداني شماره 740 مرده</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گزارش</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محترما به عرض ميرساند ساعت 30/13 روز 14 ماه جاري دكتر تقي اراني فرزند ابوالفتح زنداني شماره 740 كه ار طرف اداره سياسي زنداني و در بهداشت تحت معالجه بوده طبق گواهي پزشك به مرض تب عفوني مرده ساعت 30/17 روز مزبور پس از تشريفات قانوني جنازه به متوفيات حمل گرديد اينك عين يك برگ صورت مجلس به پيوست تقديم و مراتب را استحضاراٌ معروض ميدارد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امضاء: 18</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◄</span> « متين دفتري در خاطرات خود در محاكمه 53 نفر چنين ميگويد: «... به دلايل عديده شاه را مجاب كردم كه فرستادن پرونده به ارتش به صلاح و مصلحت نيست هم از لحاظ اعتبار وزارت دادگستري هم از نظر سياست خارجي. اصلح اين است كه پرونده در وزارت دادگستري مورد رسيدگي قرار گيرد زيرا يقين داشتم كه اگر به ديوان حرب ارجاع ميشد همه متهمان به اعدام محكوم ميشدند، شاه اجازه داد كه محاكمه متهمان در سال 1317 در دادگستري انجام شد...»( 12 ) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ادامه دارد.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◄</span> جهانشاهلو علت واگذاري پنجاه و سه نفر به دادگستري را اينگونه بيان ميكند:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«تلاش خانوادهها به ويژه مادرمن و مادر ايرج اسكندري كه به نمايندگي از سوي همه خانوادهها آسايش را از دولتيان و مجلسيان سلب كردهبودند و آنها سرانجام آقاي شكوهالملك كروري، رئيس دفتر ويژه رضاشاه را وادار به رساندن واقعيت موضوع به رضاشاه كردند و سپس چون ذهن رضاشاه آماده شد آقاي حاج محتشمالسلطنه اسفندياري در ديدار با رضاشاه از او استدعا كرد كه كار گروهها را به دادگستري ارجاع كنند رضاشاه خواست او را پذيرفت»(13) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span><b> </b> <b>سیف پورفاطمی در گفتگوئی که با علی اصغر حکمت وزیرفرهنگ وقت داشته است مینویسد:</b> </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حکمت میگفت « روزی مختاری رئیس شهربانی در دفتر او در وزارت فرهنگ حضور یافته و سئوالاتی راجع به دکتر ارانی و دکتر رادمنش میکند. تا قبل از توقیف، دکتر رادمنش در وزارت فرهنگ و دکتر ارانی در وزارت صناعت مشغول کار بودند. حکمت میگوید دکتر رادمنش در دبیرستانها تدریس میکرد ویکی ازمعلمین خوب وزارت معارف وکارهایش از هرجهت رضایتبخش است وهیچ گونه عملی بر خلاف مصالح کشور از او دیده نشده است ولی چون ارانی در وزارت صناعت مشغول کاربوده بنابراین حکمت اطلاع زیادی راجع به کار او ندارد ولی آنچه از خارج اطلاع دارد دکترارانی به نیکنامی معروف است. مختاری میگوید این افراد دارای عقاید مارکسیستی و وابسته به سفارت روس هستند. اکنون همۀ آنها در زندان هستند و به زودی محاکمه خواهند شد. حکمت از این ملاقات و از این که شهربانی پای وزارت معارف را در میان کشیده و چند نفر از معلمین برجسته دبیرستانهای تهران را متهم و دستگیر کردهبود بسیار افسرده میشود و در ضمن برای خودش هم بیمناک بود که مبادا شهربانی این موضوع را هم مانند قضیه وزارت پست و تلکراف پیراهن عثمان کرده و او را هم دچار سرنوشت صوراسرافیل بنماید.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درضمن محاکمه و تحقیق معلوم شد که جز چندین نفر از این گروه که یا دارای مرام مارکسیستی یا مراوده با سفارت بودهاند مابقی بیگناه و تقصیرشان آشنایی با دکتر ارانی یا خواندن مجله دنیا که صاحب امتیاز و مدیر آن ارانی بود میباشند. قضات و مدعیالعموم دادگاه نسبت به جرم و بزه بسیاری از متهمین مشکوک بودند ولی مختاری به آنها میگوید که امر شاه است که آنها را محکوم کنید و مدت حبس هر یک را قبلاً تهیه کرده و به فضات میدهد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> چندی بعد از پایان محاکمه</b><span class="s1"><b>،</b></span><b> حکمت در جلسهای با مختاری روبرو شده از او میپرسد که چطور وجدانتان اجازه داد که این افراد بیگناه که بهترین معلم و طبیب و مستخدم دولت در این کشور بودند وجودشان را عاطل و باطل ساخته وبه زندان بفرستید. مختاری در جواب میگوید اگر از جان خودتان و من میترسید دیگراز این مقوله سخنی بر زبان نیاورید. عملی به خطا یا صواب انجام گرفته بحث و شک و تجسس در این زمینه برخلاف مصالح کشور و توهین به مقام شامخ سلطنت است.(</b> 14 ) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"> <b>۵۳ نفر به روایت کامبخش؛ گزارش سری به رفقای روس</b></span><span class="s1"><b>:</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تاریخ ایرانی مینویسد: با سقوط رضا شاه و باز شدن فضای سیاسی، گروه از زندان به درآمدند، در حالی که رهبر فکری شان تقی ارانی به مرگی مشکوک درگذشته بود. کامبخش در آبان ۱۳۲۰ پس از آزادی از زندان، گزارشی در ارزیابی امکانات بهره برداری از توانایی های فردی اعضای ۵۳ نفر به سود کمونیسم روسی نوشت و توسط پ.م فتین مشاور امور امنیتی ژوزف استالین رهبر وقت شوروی برای بینالملل کمونیست ارسال کرد. خسرو شاکری، استاد بازنشستۀ تاریخ دانشگاه پاریس در تازهترین شمارۀ مجلۀ «مهرنامه» بخش پایانی این گزارش را که به تکنگاریهایی دربارۀ اعضای گروه ۵۳ نفر اختصاص دارد، منتشر کرده است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> شاکری در مقدمهای بر این گزارش مینویسد:«اینکه چنین گزارشی را کامبخش پیرامون فاجعۀ ۵۳ نفر به بینالملل کمونیست ارسال داشته بود خود کامبخش و نزدیکان او - نورالدین کیانوری و اردشیر اُوانسیان - گفتهاند. کیانوری در خاطرات خود مینویسد نسخهای از آن نزد خواهر وی اختر، همسر کامبخش، وجود داشته و او آن را به احسان طبری نشان داده بود. او میافزاید کمینترن نیز پس از دریافت آن گزارش، بر اساس آن، برای او تقصیری قائل نبود، یعنی او را تبرئه کرد. برعکس اردشیر اُوانسیان در بخش منتشرنشده خاطراتش مینویسد که کمینترن هرگز کامبخش را تبرئه نکرد. مهمتر از سخن اُوانسیان، نوشتۀ یکی از کادرهای کمینترن به نام پلیشفسکی (Plyshevskyi) است که یک سال پس از انحلال کمینترن، در سال ۱۹۴۴، در سرگذشت کامبخش نوشت: لطمهای که در اثر اعترافات کامبخش به حزب کمونیست وارد شده بود تاکنون مورد تحقیق قرار نگرفته است.»</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> هرچند عبدالصمد کامبخش بعدها دبیر اول حزب توده ایران شد، اما هیچگاه نتوانست در میان ۵۳ نفر به اعتباری که ارانی داشت دست یابد بلکه این وابستگی او به شوروی بود که زمینههای ترقیاش را فراهم کرد. شاکری مینویسد: «گزارش کامبخش به نحوی تنظیم شده بود که نویسنده تنها به نزد قاضی برود و هیچ یک از پنجاه و دو نفر دیگر امکان رد تحریفهای او را در آن زمان نداشتند و سران حزب توده نیز در اظهارات علنی خود هرگز به آن که در برخی محافل درونی خویش چون «خیانت» به کامبخش نسبت میدادند، اشارهای نمیبردند. گویی دستگیری، محاکمه و مجازات گروه و قتل ارانی در زندان همچون یک تصادف عادی رخ داده بود. البته در آغاز تاسیس حزب توده، نزدیکان ارانی چون ایرج اسکندری، بزرگ علوی، دکتر محمد بهرامی و برخی دیگر نخست تقاضای عضویت کامبخش در حزب را رد کردند، اما کوتاه مدتی پس از آن در اثر توصیه (بخوانید: فشار) مشاور کنسولی سفارت شوروی، علی علیاف (مسئول وقت کا.گ.ب در ایران) او را به عضویت پذیرفتند.»</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> کامبخش در گزارش مفصل خود برخوردی دوگانه دارد؛ خصوصاً دربارۀ تقی ارانی که از یک طرف او را «ضد کمونیست»ی معرفی میکند که در زندان «فتنهانگیزی» میکرد و از طرف دیگر پیشنهاد میکند که نام او را به عنوان فردی که زندگیاش را در راه انقلاب کبیر از دست داده، به پرچمی برای توسعۀ کمونیسم روسی در ایران تبدیل کنند! او در گزارش خود تعابیر جالبی دربارۀ اعضای گروه به کار میبرد، مثلاً آنجا که به نام ایرج اسکندری عضو برجستۀ سالهای بعد حزب تودۀ ایران میرسد از او با عنوان چهرهای «شهرتپرست» یاد میکند، احسان طبری را «کماراده» و «ناپایدار» میداند، بزرگ علوی را «ترسو» میخواند، نصرتالله جهانشاهلو را «دارای گرایشهای فاشیستی» معرفی میکند و از خلیل ملکی به عنوان فردی «عصبی» نام میبرد. «کمونیست نبودن» مرتضی یزدی، «سادگی» انور خامهای، «شرافتمندی» نورالدین الموتی و «به درد بخور» بودن رضا رادمنش هم از دیگر مسائلی است که در گزارش کامبخش به رفقای روس دیده میشود. بخشهایی از گزارش کامبخش را در ادامه میخوانید:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* تقی ارانی؛ خاطرهاش نباید تیرگی یابد</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> او از خانوادهای ثروتمند برخاست. وی از پدر خود یک خانه، یک قطعه کوچک زمین و قسمت کوچکی از یک معدن را به ارث برد. نخست به خرج خود و سپس با بورس دولتی در آلمان تحصیل کرد و درجۀ دکترای شیمی را دریافت داشت. در زمان تحصیل در آلمان، به عضویت سازمان دانشجویان درآمد. با مرتضی علوی، رهبر حزبی این سازمان رابطه نزدیک برقرار کرد. او که به مارکسیسم علاقه پیدا کرده بود، آن را به طور جامع مطالعه کرد و در ایران به مناسبت ارتباط نزدیک با [عبدالحسین] حسابی، ایدئولوژی مارکسیستی خود را تنظیم کرد. او پیش از فعالیت در حزب، مجلۀ «دنیا» را منتشر میکرد که بعدها توسط ما رهبری میشد. در سازمان ما برای عضوگیری و سازمان دادن جوانان محصل فعالانه کار میکرد. او تا قبل از دستگیری، به عنوان رئیس بخش آموزش اداره صنایع مشغول به کار بود. او زبانهای آلمانی، فرانسه و ترکی را خوب میدانست و با زبان انگلیسی آشنایی داشت.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> مشخصات منفی: عدم مطلق استعداد برای کار مخفی، مقامپرستی، خودخواهی، فتنهانگیزی.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بعضی نکات برجسته را برای معرفی شخصیت او در ذیل میآورم:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ۱ – در اعترافات خود از صحبت درباره مسائلی که به شخص او مربوط میشود دریغ میکند. درباره مسائل عمومی مخفی حزب زیاده میگوید به عنوان مثال، به اصرار رفیق احدی [سرهنگ سیامک] را نام میبرد؛ با وجود این من توانستم او را نجات دهم. درباره فرستادههای مسکو، روابط، آدرس خانهها و غیره شرح میدهد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ۲ – در زندان نزاع به وجود میآورد و نمیخواهم به آن به تفصیل بپردازم.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ۳ – ما که در آستانۀ دادگاه به اشتباهات خود پی برده بودیم و سعی داشتیم آنها را جبران کنیم، بدین مناسبت قرار گذاردیم که دربارۀ این یا آن اعتراف یک نوع توضیح ارائه دهیم. بین من و او نیز چنین قراردادی وجود داشت. من به نوبه خود این قرار را رعایت کردم، اما او در دادگاه همان چیزهایی را گفت که قبلا درباره آنها توضیح داده بود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ۴ – در نطق دفاعیه او نکات ضدکمونیستی زیادی وجود دارد، که مهمترین آن نام بردن از کامران [اصلانی] (نماینده کمینترن) به عنوان پروکاتور و آدم توخالی است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ۵ – در روبهرویی با [انور] خامهای (یک بچه ساده) او میگوید: «من همه چیز را اعتراف کردهام و به تو هم توصیه میکنم اعتراف کنی.» پس از این بود که خامهای همه چیز را تا کوچکترین جزئیات نوشت.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> نکات مثبت: استعداد فراوان، حافظه خوب، هضم صحیح، برخورد درست مارکسیستی.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر او در آغاز حبس ضعف نشان داد، در زندان آبدیده شد و بعدها او را چون انسانی مسئول و قوی میبینیم.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بعضیها سعی داشتند رفتار قبیح و وحشیانه پلیس را برشمارند، از جمله پژوه که دادستان سه بار صحبت او را قطع کرد، و به من [نیز] دو بار اخطار شد و اجازه صحبت به من داده نشد. اما ارانی، با استفاده از تجربه ما توانست بخشهای مختلف دفاعیه خود را طوری تنظیم کند که پیش از آنکه رئیس دادگاه او را به سکوت وادارد، بعضی مطالب را بگوید. این خدمت اوست.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> او فعالانه با پلیس مبارزه میکرد. این شجاعت را داشت که اشتباهات خود را بپذیرد. به عنوان مثال، بعدها که به من نزدیکتر شد و من و گذشتهام را شناخت، او صریحا اعلام کرد که در مورد من اشتباه کرده بود، حتی این مساله را توسط یکی از زندانیان سیاسی اردبیل به رفقای خود در زندان قصر اطلاع داد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> پلیس او را سازماندهندۀ حزب میدانست، زیرا از پرونده او چنین معلوم میشد که پیش از سازمان ما، او دوره آموزشی دیده بود. چنین چیزی در پرونده من نبود. به علاوه، او ناشر و سردبیر مجله دنیا بود که پیش از پیدایش سازمان ما منتشر میشد، از همه مهمتر، دانشجویان او را محرک اصلی معرفی میکردند. دادگاه درستتر تشخیص داد، چون او را به عضویت و من را به عنوان سازماندهنده محکوم نمود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ارانی به علت مرض تیفوس در زندان درگذشت. اگر در اینجا بعضی جنبههای منفی شخصیت او ذکر شدهاند، این امر تنها به خاطر درست بودن اطلاعات است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> به طور کلی، خاطره او نباید به هیچ مناسبتی تیرگی یابد یا به آن خدشه وارد آید. ما باید از او همچون بهترین انقلابی و مبارز برای کمونیسم و کسی که زندگی خود را برای انقلاب کبیر کمونیستی از دست داد، یاد کنیم.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* انور خامهای؛ شایستۀ اعتماد است</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تهرانی است. از خانواده فقیری برخاسته است. مدرسه متوسط را تمام کرد و به مدرسه عالی نیز رفت، ولی به اتمام نرساند. وی با زبان آلمانی آشنایی دارد و فرانسه نیز میداند. عضو س. ج. ک [سازمان جوانان کمونیست] بود. جسماً بسیار ضعیف است، ولی از لحاظ فکری خوب است. کتاب خوانده است و روی مارکسیسم خیلی کار کرده است. زمان بازرسی ضعف نشان داد، به ویژه پس از روبهرویی با ارانی، جزئیاتی نیست که او درباره آنها سکوت کرده باشد. در زندان به خود آمد و رفتارش را درست کرد. در بدترین روزهای سیاه ارتجاع به طور فعال با پلیس مبارزه میکرد. یکی از شرکتکنندگان فعال اعتصاب غذا بود. در دادگاه خود را به خوبی نشان داد. کوتاه سخن، او (نه بدون جهت) شایستۀ اعتماد است و میتوان از او برای تبلیغ و تهییج و کارهای ادبی با ثمربخشی بسیار استفاده کرد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b> * ایرج اسکندری؛ کمونیست لهستانی است</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تهرانی است. از خانواده قاجار است. عموزاده سلیمان میرزا است. مدرسه عالی حقوق را تمام کرده است. به خوبی به فرانسه صحبت میکند و آلمانی نیز میداند. قبلا در وزارت دادگستری کار میکرد و سپس به وکالت اشتغال داشت. با دانش است، اساس مارکسیسم را خوب میداند، نامزد عضویت در حزب به شمار میرفت، ولی هیچ نوع فعالیتی از خود نشان نداد. در اداره سیاسی اعتراف کرد (اعتراف او کامل نبود) در دادگاه اعترافات را رد کرد. از نقطه نظر حقوقی دفاعیه خوبی در دادگاه ایراد کرد. از آنجا که عموی او سرهنگ پلیس بود، او را در زندان مورد فشار قرار نمیدادند. پایداری از خود نشان نداد. سعی داشت همه از او خوششان بیاید. شهرتپرست است و وقتی ما او را برای اعتصاب غذا در برابر عمل انجامشده قرار دادیم، برای حفظ حیثیت خود در اعتصاب غذا شرکت کرد، ولی آنطوری که بعدها معلوم شد، او به رئیس زندان گفته بود که فقط از ترس ارانی و کامبخش وارد اعتصاب شده بود و اگر آنان با خوردن غذا موافقت میکردند، ما هم به اعتصاب غذا خاتمه میدادیم. او در جهت رسیدن به توافق پیشنهاد میداد. زمانی که به ما دستبند زدند و ما را برای شلاق خوردن بردند، نیرومند او را به اتاق همجوار برد تا او از آنجا این منظره را ببیند. دیدن این منظره کافی بود که او فورا پرچم ختم اعتصاب غذا را برافرازد. او جزو آن دسته از زندانیان سیاسی بود که ایدئولوژی و فعالیتشان با رویدادهای جهانی رابطه نزدیک داشت. پس از اشغال لهستان توسط شوروی، زمانی که کفه ترازو به نفع ما شد، او از خود فعالیت زیادی نشان میداد. راستی این اشخاص در زندان به «کمونیستهای لهستانی» معروف بودند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> با وجود همه اینها، از اسکندری میتوان به خوبی استفاده کرد. او مستعد، معقول، مورد اعتماد است و وزنه اجتماعی دارد. برای فعالیت ما حتی از شهرتپرستی او نیز میتوان استفاده برد. او که به درد فعالیت مخفی نمیخورد، در فعالیت علنی میتواند بسیار ثمربخش باشد.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* بزرگ علوی؛ میخواهد خود را با استقامت نشان دهد</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">تهرانی و از خانوادۀ نسبتاً مرفهی است و برادر مرتضی علوی است که یک زمان حوزه جوانان محصل در آلمان را رهبری می کرد. او دوره متوسطه را در آلمان دید، زبان آلمانی را به </span>خوبی می داند، انگلیسی، کمی هم فرانسه و روسی می داند. او در مدرسه فنی ای که آلمانیان تاسیس کرده بودند زبان آلمانی را تدریس می کرد. نامزد عضویت در حزب بود. معقول و با سواد است و آشنایی خوبی با اساس مارکسیسم دارد. خوب می نویسد. شهرت پرست است. مایل است خود را با استقامت نشان دهد، ولی ملزومات لازم برای آن را ندارد. کمی ترسو است. بعدها، زیاده پر حرفی کرد. زمان اعتصاب غذا، از خود گرایش های توافق گرایانه نشان داد. از شمار «کمونیست های لهستانی» بود. او میتواند به فعالیت تبلیغاتی و ادبی استفاده زیادی برساند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b> مرتضی یزدی؛ کمونیست نبود و نخواهد بود</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> فرزند مجتهد معروف، شیخ محمدحسین یزدی است. تحصیلات عالی را در آلمان کسب کرد و درجه دکتری دریافت نمود. با یک زن آلمانی ازدواج کرد، زمانی که در زندان بود، همسرش را به آلمان فرستاد. به آلمانی خوب صحبت میکند، زبان انگلیسی را میداند، کمی هم فرانسه و روسی. علت دستگیری او این بود که نزد ارانی رمز مکاتبات بین او و ارانی و مرتضی علوی را، که در آلمان بود، پیدا کرده بودند. در بازپرسی معلوم شد که رمز توسط یزدی فرستاده شده بود. یزدی توقیف شد و اعتراف کرد و انتظار عواقب سختی نداشت، ولی او به عنوان عضو فعال حزب، به پنج سال حبس محکوم شد. دادستان میگوید: «اگر او عضو فعال نبود، چنین مدرک مهمی را به او نمیدادند.» در واقع یزدی هیچوقت کمونیست نبود و نخواهد بود. او در آلمان در حوزه محصلین شرکت میکرد، ولی پس از بازگشت به ایران، به طرف اردوگاه کاملاً مخالف روی آورد. در اعتصاب غذا شرکت کرد، ولی جنبههای توافقگرایانه نشان میداد. پس از محکومیت در دادگاه، از خود فعالیتهایی نشان میداد. پس از اشغال لهستان، تبدیل به «کمونیست لهستانی» شد، معقول و مستعد است. جراح خوبی است. موقعیت اجتماعی او میتواند برای فعالیت ما مورد استفاده قرار گیرد.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* نصرتالله جهانشاه لو؛ هیچگاه کمونیست نبود</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اهل زنجان و از خانواده امیر افشار معروف است. زمین دار بزرگی است. دارای تحصیلات متوسطه است. محصل دانشکده طب است. زبان ترکی و فرانسه را می داند. علت دستگیری او در جمع شدن گاه به گاهی محصلین در خانه او بوده است. هیچگاه کمونیست نبود، تا پیش از توقیف، حتی گرایش های فاشیستی داشت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* خلیل ملکی؛ یک سیلی خورد و همه چیز گفت</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> آذربایجانی است، نسبتش از ایرانیان اران است. از یک خانواده قدیمی و معروف و نسبتاً غنی است. تحصیلات عالیاش در رشته شیمی در آلمان بود. به خاطر شرکت فعال در حوزه جوانان دانشجو به ایران فراخوانده شد. در ایران مدرسه عالی آموزش را در بخش فلسفه تمام کرد. پس از بازگشت او به ایران سعی شد که به فعالیت بازگردانده شود، ولی با وجود آشنایی خوب با مارکسیسم، ایدئولوژی کمونیستی برای او غریبه بود. او یک روشنفکر نمونه است، کسی که برایش مهمتر از همه چیز عقیدۀ خود اوست، حتی وقتی بداند که عقیدهاش درست نیست. بسیار عصبی است. با وجود عدم تمایل کامل به فعالیت در زندان به خاطر عصبی بودن مرتب با پلیس درگیر بود. یکی از علل اعتصاب ما شلاق زدن او توسط پلیس بود. به روابط خود اعتراف کرد. یک سیلی از بازپرس خورد و بسیاری چیزهای غیرلازم را گفت. معقول و شرافتمند است، برای کار علنی خوب است، ولی بههیچوجه برای فعالیت موافقت نخواهد کرد.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* رضا رادمنش؛ از شوخی خوشش نمیآید</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اهل گیلان و از خانواده نسبتاً مرفهی است. درجه دکترا در فیزیک را از فرانسه دریافت کرد. زبان فرانسه را خوب میداند و با زبان انگلیسی آشنایی دارد. پیش از رفتن به فرانسه، از فعالیت کناره گرفت. پس از بازگشت به ایران، دکتر ارانی درباره فعالیت دوباره با او صحبت کرد. او، نهتنها فعالیت کمونیستی را رد کرد، بلکه حتی فعالیت در سازمان علنی دانشجویان را نیز نپذیرفت. او را سلیمی [فروهید] که از زمان فعالیت در گذشته با او آشنا بود، لو داد. به این مناسبت او خیلی قبل از ما توقیف شد. اما به خاطر صحبت او با دکتر ارانی، او را از شمار ما دانستند (با وجود تاکید ارانی مبتنی بر رد پیشنهاد همکاری توسط رادمنش). زندان او را به فعالیت کمونیستی بازگرداند. در زندان رفتار خوبی داشت. پرانرژی، خوددار، معقول و بااستعداد است. از شوخی خوشش نمیآید. برای هر نوع فعالیتی بدردخور است.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* احسان طبری؛ باید از استعداد ادبیاش بهره برد</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> متولد مازندران است. از خانواده کمدرآمدی است. پدرش وکیل است، دارای تحصیلات متوسطه است. فرانسه، انگلیسی، اندکی روسی، آلمانی و ترکی میداند. توجه ما را به خاطرعلاقهاش به ترجمه جزوهها (بهویژه جزوههای مارکسیستی) به خود جلب کرد. این حقیقت است که او کماراده و ناپایدار است. اما جوانی، انرژی، استعداد زبان و ادبی او باید صد درصد به وسیلۀ ما مورد استفاده قرار بگیرد.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* نورالدین الموتی؛ فریاد زد زندهباد کمینترن!</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> برادر عماد الموتی، سواد فارسی خوبی دارد. دوره حقوق تحت نظر دادگستری را تمام کرده است. زبان خارجی نمیداند. پیش از توقیف درعدلیه تبریزکارمیکرد. چون کارمندی [بود که] به درستکاری شهرت داشت عضو دادگاه اولیه بود. کارآموزی حزبی را از سال ۱۹۲۷ آغاز کرد. در سازمان جدید هم عضو بود، اگرچه شرکت فعال نداشت. او را خواجوی لو داد و اظهار داشت که نورالدین با نماینده ما در قزوین با نماینده کمیته مرکزی، لطفی، تماس داشته است. با وجود کوشش من برای درگیر نکردن نورالدین در این مساله و اظهار قاطعانه من درباره عدم ارتباط، او توقیف شد. در بازرسی او توانست ثابت کند که در زمان ذکر شده توسط خواجوی، او نمیتوانست در قزوین بوده باشد، زیرا او هر روز دفتر ثبت حضور وزارت عدلیه را امضا میکرد. با یک چنین دلیل وزین و عدم برگههای دیگر، دادگاهی کردن او با ما امکانپذیر نبود، ولی او را آزاد هم نکردند. پرونده او را پس از دو سال و نیم به دادگاه فرستادند، زیرا با عدم برگهای علیه او و دفاعیه خوب به عضویت او در حزب ظنین بودند. او را به شش سال حبس محکوم کردند. او که از حکم غیرعادلانه دادگاه از جا در رفته بود، به قضات ناسزا گفت و اظهار داشت، در شش ماه آینده حکومت به دست ما خواهد افتاد (این زمان جنگ شوروی- فنلاند بود)، فریاد زد «مرگ بر ارتجاع فاسد، زندهباد کمینترن». به خاطر این گفتهها او را در اداره سیاسی کتک زدند، دوباره محاکمهاش نمودند، و این بار او را به هفت سال محکوم کردند. مجموعا او به نُه سال و نیم زندان محکوم شد. الموتی که تا پیش از دادگاه فعالیتی در زندان نمیکرد، از این دقیقه به مبارزه پرداخت. در نتیجه این رویدادها او را، برای مدت هفت ماه در سلول همجوار من قرار دادند و بعداً هم او را با من به جنوب فرستادند. انسان بسیار شرافتمندی است. مورد اعتماد است. از نقطه نظر ایدئولوژیک خوددار است. با وجود اندک ضعف سلامتی، برای هر نوع فعالیتی مناسب است.(15)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span><span class="s1">◀</span><span class="s1"> <b>بزرگ علوی در «</b> کتاب 53 نفر» در بارۀ مرگ دکتر ارانی نظر خود را اینگونه به قلم میآورد: صدها سال تاريخ دورههای پرتلاطم زندگانی ملتی را طی میکند. فقط يک مرد بزرگ که مانند مشعل فروزان قرنها می درخشد، به وجود میآورد. ملتها زنده میشوند و در میگذرند، اسم آنها در صفحات تاريخ حک میشود، ولی اسم اين مردان که موجود و مخلوق اين ملتها هستند هميشه زنده میماند. در تاريخ فداکاری و شهامت اين مردان فراموش شدنی نيست. چه بسا اتفاق میافتد که مشخصات وخصوصيات دورهای به اسم مرد بزرگواری که موجود و مخلوق اين دوره است، مجسم میگردد. میگويند دوره پريکلس، فرانسه ناپلئون، انگلستان کرامول. بعضی در اهميت و نفوذ مردان بزرگ به حدی غلو کرده و تصور میکنند که آنها خط سير تاريخ را تغيير داده اند، ولی در حقيقت اين مردان بزرگ که محصول اوضاع مادی دورههای خود هستند، توانسته اند آمال و آرزوی اکثريت مردم دوره خود را در قالب عمل ريزند و از همين جهت اسامی آنها نماينده مفهوم آن آرزو و آمال است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">کلمه شکسپير امروز مفهوم خاصی دارد، يعنی دوره تجدد ادبی در انگلستان، يعنی دوره هنر و صنعت در اين کشور. وقتی اسم واشنگتن را می شنويم به ياد جنگ های آزاديخواهی و مبارزه های دموکراسی می افتيم. با اسم لنين تکان و حرکت مردم ستمديده و زنجير شده در نظر ما تجلی می کند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> دکتر ارانی يکی از آن نوابغی است که هرچند صد سال يک بار در زندگانی ملت ايران آفتابی میشود. دکتر ارانی با فداکاری و شهامت و بزرگ منشی و با غرور و تکبر و در عين حال تواضع و فروتنی که مخصوص او بود، پی استواری ريخت که ثمرات و آثار آن بعدها جلوه گر خواهد شد.اسم دکتر ارانی نيز امروز معنا و مفهوم خاصی پيدا کردهاست. دکتر ارانی يعنی مقاومت در مقابل شديدترين و سياهترين استبدادهای جهان، دکتر ارانی یعنی فکر روشن، يعنی سر نترس، يعنی از جان گذشتگي، يعنی ايمان به موفقيت. مفهوم دکتر ارانی ناقض مفهوم رضاخان است. اگر رضاخان را به معنای ستمگری و زورگويی و طمع و ظاهرسازی بگيريم، مفهوم ضد آن دکتر ارانی يعنی رحم و محبت يعنی مقاومت، يعنی سخاوت، يعنی معنی و حقيقت. با مرگ دکتر ارانی نقش تاريخی که بعهده اين بزرگوار واگذار شده بود، خاتمه نيافته است. شهامت بینظير و مقام ارجمند اخلاقی او در دلهای هواخواهانش ريشه دوانده و بارهای گران بهائی خواهد داد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> مرگ ارانی از آن مصيبتهائی است که کليه کسانی که در زندان بوده و اسم او را شنيده و يا يک بار او را در سلولهای مرطوب کريدر سه و چهار زندان موقت ديده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ضربت ناگوار و غيرقابل تحملی با مرگ ارانی بر تمام پنجاه و سه نفر بدون استثناء وارد آمد. من امروز هر وقت میشنوم که کسی ولو از نزديکان خودم هم باشد، فوت کردهاست ابداْ تعجب نمیکنم. زيرا فوری به يادم میآید که دکتر ارانی هم مرد. دکتر ارانی که برای زندگاني، برای نجات ديگران، خلق شده بود، دکتر ارانی که برای رهائی خلق از چنگال ظلم و نکبت و بدبختی زائيده شده بود، مرد. چه تعجبی دارد اگر فلان پيره زن در بستر مرگ جان میکند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">چطور دکتر ارانی مرد، جزو اسراری است که بعداْ کشف خواهد شد، جزو رمزهائی است که حل آن با سرنوشت ملت ايران توام است. هر روزی که ملت ايران توانست قاتلين دکتر ارانی را به کيفر برساند و مجازاتی را که حق اين گونه اوباش است، درباره آنها اعمال نمايد، يک قدم در سير ترقی و تکامل فراتر نهاده و فقط وقتی ملت ايران می تواند جزو ملل مترقی دنيا به شمار آيد که از قتل ظالمانه امثال دکتر ارانی جلوگيری کند و راه ترقی و تکامل آنها را تضمين نمايد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> روز چهاردهم بهمن 1318 نعش دکتر ارانی را به غسال خانه بردند. يکی از دوستان نزديک دکتر اراني، طبيبی که او را از بچگی و فرنگستان معاشر و رفيق بود، نعش او را معاينه کرد و علائم مسموميت در جسد او تشخيص داد. مادر پير دکتر اراني، زن دليری که با خون دل وسائل تحصيل پسرش را فراهم کرده بود، روز چهاردهم بهمن 1318 جسد پسر خود را نشناخت. بيچاره زبان گرفته بود، که اين پسر من نيست. اين طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همين مادر چندين مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود اين کار ميسر نيست. برای اينکه به من دستور دادهاند که او را معالجه نکنم. مادر دکتر اجازه نداشت حتی گلابی برای بچهاش بفرستد. کسی تصور نکند که مقررات زندان و حتی مقررات من درآری زندان رضاخان ورود دوا و غذا را برای زندانيان قدغن کردهاست. زندانيان میتوانستند هر روزه از منزل خود غذا دريافت کنند و اگر کسی مريض میشد طبيب زندان نسخهای مینوشت و اين نسخه را زندانيان برای کسان خود فرستاده، دارو دريافت میکردند. در بعضی موارد حتی اجازه داده میشد که پزشک از خارج به عيادت زندانی بيمار بيايد. من خود در زندان مبتلا به آپانديست شدم و چون خودداری کردم از اين که پزشک زندان مرا معالجه و جراحی کند، پس از يک هفته طبيبی که خود من انتخاب کرده بودم، به عيادتم آمد و اگر اين طبيب آن روزمرض مرا آپانديست تشخيص داده بود، شهربانی حاضر بود حتی اجازه دهد که مرا در بيمارستانی خارج از زندان معالجه کنند. بنابراين اوليای زندان و شهربانی از رفتاری که با دکتر ارانی کردند، هيچ قصدی جز قتل او را نداشته اند. اگر مسموم کردن دکتر ارانی مسلم نيست به طور قطع منظور آنها از اين شکنجه و آزار هيچ چيز ديگری جز نابود کردن او نبوده است. ما يکی دو روز پس از 14 بهمن 1318 از مرگ رهبر بزرگ خود باخبر شديم. آن روز يکی از شوم ترين ايام دوره زندگانی ما پنجاه و سه نفر بوده است. مردان بزرگ مثل بچه هائی که مادر خود را از دست داده باشند، گريه میکردند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ابراهيم زاده کارگر جاافتاده ای که بطور قطع مصيبت روزگار را زياد چشيده بود مثل بچه پدر مرده ناله و ندبه میکرد. ما آن روز احساس میکرديم که بزرگترين قوه خود را از دست دادهايم. زندان و حکومت سياه بزرگترين ضربت را بر ما وارد آورد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ما تصميم گرفتيم که در تمام کريدرهای سياسی مجلس عزائی ترتيب دهيم. کليه زندانيان سياسی به دسته های پنج تا ده نفری در سلولهای خود جمع شدند و به ياد دکتر ارانی مجالس سوگواری و تذکر ترتيب دادند. يکی از رفقای نزديک دکتر چنين گفت : دکتر اراني، امروز ما در بيغولهها به ياد تو گرد هم آمدهايم اما اميدواريم روزی بتوانيم قبر ترا گلباران کنيم و به تو بگوييم دکتر سر از خاک به در آر و ببين که تو نمردهای و ياران و هم زنجيران تو منظور ترا برآوردهاند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> هر کس خاطرهای داشت، برای ديگران حکايت کرد و بالاخره آن روز کليه زندانيان سياسی متفق الرای تصميم گرفتند که روز14 بهمن روز يادبود کليه کسانی که در زندان استبداد جان دادهاند باشد و هر جا که هستند، چه زندان و چه در تبعيد و چه در آزادی اين روز را محترم بشمارند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> روز چهاردهم بهمن 1319 زندانيان سياسی که در تبعيد و يا در زندان بودند، مجالس تذکری ترتيب دادند . روز 14 بهمن 1320 اغلب پنجاه و سه نفر و ساير زندانيان سياسی در سر مزار او در ابن بابويه به قول خود وفا کردند. عده زيادی از آزاديخواهان در آن روز آن جا حضور يافتند و قبر دکتر ارانی را گلباران کردند. ولی هنوز آن روز نرسيدهاست که ما قولی را که به دکتر دادهايم، وفا کنيم. هنوز آن روز نرسيدهاست که ما بتوانيم بگوئيم: دکتر سر از قبر در آر و ببين که ما منظور ترا برآورده ايم و آنچه تو آرزويش را میکردی به صورت عمل درآمده است. ما فقط میتوانيم بگوئيم دکتر ارانی خاطر جمع باش. ما بیکار ننشسته ايم.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> درپی مقصود تو میکوشيم، آن روز هم خواهد رسيد. ما ايمان داريم که دير يا زود به منظور خود که همان منظور توست خواهيم رسيد.( 16 ) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"><b> </b></span><span class="s1"><b> توضیحات و مآخذ:</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b></b>1 - خسرو شاکری - « تقی ارانی در آینه تاریخ»- انتشارات اختران- 1387– (صص 36 – 26 )</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2 - باقر مومنی « دنیای روشنگر دکتر ارانی » - کتاب نقطه ، پائیز 1374 - صص 47 – 45 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3 – پیشین - صص 48 – 47 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4 - حمید احمدی «تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و « گروه دکتر ارانی»(1316-1304) انتشارات - اختران - چاپ اول 1379 - ص 38 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">5 - پیشین - صص 40 -39 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">6 - حسین فرزانه « پروندۀ پنجاه وسه نفر» - انتشارات آگاه – 1372 - ص 31 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">7 - پیشین – صص 38 – 37 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">8 - خسرو شاکری - « تقی ارانی در آینه تاریخ»- - ص186 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">9 - حسین فرزانه « پروندۀ پنجاه وسه نفر» - صص 48 – 47</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">10 - حسین فرزانه « پروندۀ پنجاه وسه نفر»- صص 285 -265 . حسین فرزانه تاکید میکند که: « خلاصۀ « لایحه دفاعیه دکتر ارانی در 42 صفحۀ اوراق« ادارۀ زندان » نوشته شدهاست. این لایحه چنانکه دیده میشود، در پنج قسمت و یک خاتمه است و تاریخ نگارش آن 20/ 8/ 17 قید شده است» (پیشین –ص 265 ) و بعقیده نگارنده متن «لایحه دفاعیه دکتر ارانی» در 42 صفحۀ اوراق« ادارۀ زندان » نوشته شدهاست موثق و قابل استناد تاریخی است و آن متن « لایحۀ دفاعیۀ ارانی » که حزب توده درسال 1324 برای اولین بار به چاب رسانده ، تبلیغات حزبی و قابل اطمینان نیست و چنانکه این حزب در دفاعیه خسرو روزبه هم دست برد. و اما حسین فرزانه درحاشیه آن متن «کذائی» توضیح دادهاست که : متن حاضر «لایحۀ دفاعیه ارانی » که از طرف حزب توده در بهمن 1324 در تهران برای اولین بار به چاپ رسیده و بعدها عیناً تجدید چاپ شده است. چنانکه ملاحظه میشود این متن با « لایحۀ دفاعیه » ای که در پرونده موجود بوده ، اختلافاتی دارد و در عین حال بسیار مفصل تر از آن است. منبع اصلی این متن معلوم نیست و درعین حال روشن نیست که تاچه حد برحسب مصلحتهای سیاسی و حزبی در آن دستکاری شدهاست.». ( پیشین – ص 540 )</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">11 - از کتاب «خاطرات دوران سپری شده » به قلم «یوسف افتخاری» – منبع سایت افق روشن </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">12 - خاطرات یک نخست وزیر (دکتر احمد متین دفتری) / نویسنده: باقر عاقلی ; نشر :تهران; علمی , ۱۳۷۱، ص 126 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">13 ـ « ما و بيگانگان» خاطرات سیاسی دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار. به کوششِ نادر پیمایی. انتشارات سمرقند. چاپ دوم، 1388، صص 60-59. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">14 - نصرالله سیف پور فاطمی - « گزند روزگار» انتشارات شیرازه - 1379 - صص 32 – 31 15 - تاریخ ایرانی بنه نقل از مقاله خسروشاکری «<span class="s1"> </span>راپرت به رفقا؛ گزارش سري عبدالصمد کامبخش به بين الملل كمونيست در باره ويژگي هاي 53 نفر» - «ماهنامه مهرنامه» - سال چهارم، شماره 32، آذر 1392 - ص 209</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">16 - بزرگ علوي.- پنجاه و سه نفر نوشته – سازمان انتشارات جاویدان – 1357 – صص 207 - 204 </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"> <b>تاسیس فرقه جمهوری انقلابی ایران</b></span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ارانی در ایام دانشجویی دربرلن تحت تاثیرمرتضی علوی که دراواسط دهه بیست میلادی کمونیست شده بود قرار داشت و علوی به همراهی ارانی و دانشجویان ایرانی ساکن در برلن از قبیل علی اردلان – محمد بهرامی – محمد یزدی – محمود پور رضا- ابراهیم مهدوی – منصور رکنی فرقه جمهوری انقلابی ایران را با گرایشات ضد امپریالیستی تشکیل دادند . ناگفته نماند که فرقه جمهوری انقلابی ایران با انشعاب توسط افراد رادیکالتر عضو درسازمان انجمن ایران مقیم آلمان شکل گرفته است .این سازمان در ارتباط نزدیک با جامعه ضد امپریالیستی قرار داشت که با اقدام مونتسنبرگ ایجاد شده بود و کنگره نخست خود را در فوریه 1927 در بروکسل برگزار کرده بود. البته وضعیت داخلی ایران هم بشدت بر این دانشجویان رادیکال ایرانی تاثیر داشته و به ویژه شورشهای سه گانه مردمی در خراسان وگیلان وآذربایجان باعث راسختر شدن عزم این افراد برای تشکیل این سازمان گشتهاست .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> این فرقه بنا به اسناد و بیانیههای آن مطلقا کمونیست نبود بلکه تا حدی ملی بود و برنامهاش پاسداری از اصول دموکراسی بود.ارگان این سازمان روزنامه پیکار بود.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"><b> برنامه فرقه جمهوری انقلابی ایران:</b></span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">یک:استقرار یک جمهوری دموکراتیک متمرکز بر اساس قدرت پارلمان و...</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دوم:تجدید سازمان ولایتی و ایجاد شهرداریهای منتخب مردم تحت هدایت دولت مرکزی</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">سوم: دولت جدید قانونی علاوه بر الغای حقوق کاپیتولاسیونی قدرتهای بیگانه و از هر گونه دخالت روحانیون جلوگیری به عمل خواهد آورد .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">چهارم: داراییهای خاندان پهلوی ملی گردیده و خائنان محاکمه و اموالشان مصادره میگردد.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">پنجم:علاوه بر تشخیص لزوم اعزام دانشجویان از طبقه کارگر به خارج برنامههای آموزشی و تربیتی وخط مشیهایی را مورد تاکید قرارمیدهد که دراینزمان در سوسیالیستترین گرایشها درغرب دیده میشود .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">شش: در حیطه اقتصاد ملی برنامه نیروهای تولیدی کشور را برای ایجاد سرمایه گذاریهای سود آور به کار میگیرد و به فعالیت وا میدارد و سرمایه گذاری خارجی را نیز زیر نظر دولت تضمین نموده و انحصارات را برداشته و یک بانک ملی برای تنظیم اقتصاد ملی و نظام اعتباری ایجاد مینماید .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">هفتم : کاهش مالیاتهای غیر مستقیم از یک سو و افزایش مالیاتهای مستقیم از سوی دیگر که باعث کاهش مالیات بر دهقانان میگردد.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">هشتم: اتخاذ خط مشیهای گمرکی و تعرفهای که از رشد صنایع بومی حمایت کند .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نهم: در زمینه اجتماعی برنامه خلع سلاح و اسکان عشایر را مدنظر قرارداده و با کمک دولت به بازآموزی و متمدن نمودن آنان میپردازد. همچنین قوانین روز مدنی و تجاری و قضایی برمبنای الگوهای اروپایی برای بهبود زندگی شخصی و اجتماعی شهروندان را در اولویت قرارداده و با سنتها و عادات زیانباربرای سلامتی افراد جامعه به مبارزه برخاسته و کمک به اسقرار نهادهای فرهنگی به مانند تئاتر و سینما و موزه و ... مینماید.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دهم: تشویق مردم به پس انداز از طریق ایجاد صندوقهای پس انداز – افزایش جمعیت – دقت ویژه به بهبود وضع زنان از جمله به رسمیت شناختن حق طلاق برای آنان و لغو حجاب اجباری – برابری تمامی شهروندان در برابر قانون بدون توجه به باورهای مذهبی آنان – اصلاح زبان فارسی از راه انکشاف با بهبود و پیشرفت آن.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">یازده: ممنوعیت مصرف تریاک و حشیش و سایر مواد مخدر و نیزممنوعیت خرید و فروش نوشابه های الکلی وایجاد خدمات بهداشتی گسترده ملی برای بیماریهای جسمی و روحی .</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دوازده: ایجاد تعاونیهای مصرف- ممنوعیت کار کودکان – به رسمیت شناختن حق اعتصاب –هشت ساعت کاروسایر اقدامات ملهم از قوانین کار مترقی رایج در اروپا مانند بیمه اجتماعی و حداقل دستمزد روزانه و غیره.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">سیزدهم: لغو بدهیهای دهقانان و تاسیس بانکهای کشاورزی برای کمک به دهقانان و خرید زمینهای کشاورزی برای تقسیم میان دهقانان و مدرنیزه نمودن کشاورزی در ایران.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">چهاردم: به رسمیت شناختن مذهب به عنوان امرخصوصی شهروندان و جدایی قدرتهای معنوی و حکومتی (جدایی کلیسا و دولت ) و ملی نمودن تمام موقوفات مذهبی برای هدف رفاه عمومی مردم و ساختن مدارس و اعمال نظارت و کنترل حکومت بر مساجد و آموزش و پرورش و فارغ التحصیلی ودادن جواز به روحانیون.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> با توجه به بندهای برنامه فرقه فوقالذکر بنظر میرسد که مرام کمونیستی کمترین تاثیر را در تفکرات اعضا آن داشته {هرچند که مرتضی علوی عضو حزب کمونیست آلمان بودهاست}و بیشتر دارای مرام ترقی جویانه با تکیه بر اصول غربی بوده و با مقایسه پیشرفت غرب و عقب ماندگی ایران راه حل آن را در پی گرفتن همان راهی که غرب برای گذار از قرون وسطی و وارد شدن در رنسانس و قرون جدید دنبال نمود میدانستند. در این مرام نامه هرچند که برای کمینترن مرکزی حزب کمونیست ارسال گشته بود ولی دارای کمترین تاثیر مرام اشتراکی بوده و تنها بر اصلاح وضع جامعه با هدف از بین بردن دلایل عقب ماندگی ایران تکیه داشته است . این تفکر تا مرگ مرحوم ارانی شاخصه اصلی او قرار داشته و ملیت و صلاح ایران را بر هر مرام و برنامه حزبی دیگر ارجح میدانسته است.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"><b> </b>ارانی در این سالها که در برلن اقامت داشت در مجلات فارسی زبانی که در آلمان منتشر میشد مقالاتی مینوشت که دو تا از آنها قابل توجه هستند :یکی راجع به آذربایجان همچون بخش جدایی ناپذیر و تاریخی ایران و دیگری درباره اهمیت زبان پارسی .اهمیت این دو مقاله تا آن حد است که تاریخ نگاران ایران با دیدگاه هوادار شوروی پیوسته با سکوت محض آنها را نادیده گرفته اند هرچند مرحوم ارانی در دفاع خود در دادگاه در سال 1318 خورشیدی از آنها یاد کردهبود.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در نخستین مقاله که در سال بیست و چهار میلادی انتشار یافت، ارانی به مسئله آذربایجان به عنوان موضوعی حیاتی و مماتی برای ایران پرداخت. او آذربایجان را نماد آتشی میداند که اندیشه و روح ایرانیان را روشن میکند :</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"><b> دکتر تقی ارانی « آذربایجان: یک مساله حیاتی و مماتی ایران» است:</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">از مدتی به این طرف روزنامه ای عثمانی مقداری از صفحات انتشارات خود را صرف فحاشی به ایـران و ایرانیان نموده از وقاحتی که مخصوص ملل بی تمدن و وحشی است خودداری نمی کند. البته اشخاص مطلع و فکور به این یاوه سرایی ها وقعی نگذاشته بلکه اظهارات آن ها را بـا یک خنده سرد تمسخر آمیزی تلقی خواهند نمود. زیرا: «شب پره گر نور آفتاب نخواهد، رونق بازار آفتاب نکاهد». ولی نظر به این که ممکن است بعضی ها از روی جهل و نادانی ادعا های باطل آن ها را صحیح پندارند، ما خود را وجدانا مسئول می دانیم که از بیان حقیقت خودداری ننموده و در جواب مطالب بعضی از مقالات آن ها عقاید خود را به معرض اطلاع عمومی بگذاریم.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> آذربایجان چنان که از اسمش پیدا و آشکار است، مظهر آتش مقدسی است که روشنایی فکر و حرارت روح ایرانی را در ادوار مختلفه به عالمیان نشان داده و ثابت نموده است که این نژاد دارای احساسات و ذوق مخصوصی است که نظیر آن در ملل دیگر کمتر مشاهده میشود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> این ناحیه که از ازمنه قدیمه مسکن اقوام آریان نژاد و یکی از مهم ترین مهدهای تمدن ایرانی بوده، آثاری به ظهور رسانده که الحق باید تمام آریان های دنیا بدان افتخار کنند. مثلا قدیمی ترین مقنن اخلاقی که برای تهذیب اخلاق هیات جامعه بشر قانون وضع نموده و هنگامی که تمام ملل دنیا به حالت توحش بوده اند، مـردم را به داشتن عقاید و رفتار پاک دعوت کرده زردشت بوده است که از این سرزمین برخاسته و قوانینی آورده که اساس آن ها امروز در قرن بیستم هم می تواند پیشوای اخلاقی یک ملت متمدن باشد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بدبختانه پس از حمله وحشیان مشرق و تسلط قوم خون خوار مغول که شنایع اعمال آن ها از صفحهی تـاریخ محو نشدنی است، در قسمت عمده آذربایجان اهالی زبان خود را فراموش نموده، نظر به این که هلاکوخان مراغه را پایتخت خود کرده بود،به زبان ترکی متکلم شدهاند. ولی چون احساسات ملی در نهاد اهالی آن سامان سرشته شده تغییر دادن آن از عهده قدرت قضا و قدر و از حیز امکان مقتدرترین موثرات عالم هم خارج بوده و ایـران دوستی در قلب پاک یک آذربایجانی بـا شیر اندرون شده بـا جان بدر شود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ترکی زبان بودن بعضی از قسمت های ایـران، باعث اشتباه برخی مردمان بی اطلاع شده. بدون این که این قبیل اشخاص قدری صفحات تـاریخ را ورق زده و از حقیقت مطلع شوند، فورا ادعا می کنند که این قوم ترک و هم نژاد ما هستند. ما در جواب این مدعیان باطل باید سئوال کنیم آیا وقتی که مغول ها به ایـران و آسیای صغیر حمله کردند تمام این نواحی خالی از سکنه بود و فقط قوم مغول زن و بچه خود را از مغولستان آورده و در آنجا سکنی گزیدند؟ نه، فقط سربازان مغول بودند که حمله می کردند و چون خونخوار بودند غالب می شدند. پس از آن که در نواحی مختلفه ساکن می شدند چون عده شان نسبتاً قلیل بود در میان ملل دیگر مستهلک می گشتند و فقط چون غالب بودند زبان آن ها در میان مـردم معمول می گشت به طوری که اهالی آسیای صغیر که امروز ادعای ترکی می کنند، قسمت عمده ترک نیستند بلکه ایرانی و یونانی و عرب و ارمنی و رومی و غیره هستند که خود را ترک تصور می کنند و در حقیقت عده ترک های حقیقی در آنجا خیلی کم است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بـا این حال ما ادعا نمیکنیم که ملت ترک صلاحیت حکومت ندارد و باید مضمحل شود، زیرا امروز دیگر دنیایی نیست که فقط همنژادی باعث تشکیل یک حکومت و دولت گردد بلکه اوضاع سیاسی و اقتصادی در این مساله دخالت کلی دارند. به قسمی که ممکن است دو ملت همنژاد از نقطه نظر اقتصاد و سیاست بر خلاف یکدیگر بوده و دو ملت دیگر که نژادهای مختلف دارند، متحد باشند. بنابراین اگر کسی بـا نظر دقت در ادعای اشخاص فوقالذکر بنگرد، نه فقط بطلان آن را درک نموده بلکه مضحک بودن آن را تصدیق خواهد کرد.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> یکی از این اشتباهکنندگان که اغلب عقاید خود را دراین باب انتشار میدهد «روشنی بیک» نامی است که ادعا دارد در ایـران سیاحت نموده، آثار روح ترک را مشاهده کردهاست. مثال میزند که گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان و مسجد کبود در تبریز از این قبیل هستند. غافل از این که اگر این آثار از روح ترک و نژاد مغول است، چرا در مغولستان وطن مبارکشان چند عدد از این شاهکارها نکردهاند. حقیقت قضیه غیر از این است که او تصور میکند. روح ایرانی در هر موقع آثار خود را به ظهور رسانده و خواهد رساند. منتها این که چون در زمان استیلای مغول این آثار به ظهور رسیده به اسم مغول مشهور گشتهاست و گرنه همان ذوقی که در ازمنه قدیمه تخت جمشید و طاق کسری و کوه بیستون وطاق بستان و طاق بسطام وغیره را به وجود آورده در زمان مغول در تخت صورت گنبد سلطانیه و مسجد کبود تبریز ظهور کردهاست. چرا آقای روشنی بیک وقتی که ایـران را سیاحت میکرده آثار آتش زردشت را که در هر گوشه از ایـران بلکه در قطرات خون هر ایرانی پاک شعلهور است توجه ننموده، فقط از اسم مسجد کبود (گوی مسجد) حکم میکند که این از آثار ترک است. اگر این طور باشد خود ایشان ایرانی هستند چون اسمشان فارسی است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در این قبیل قضایای مهم به ادعای صرف نمیتوان قناعت کرد بلکه برای هر موضوع باید دلایل منطقی اقامه نمود وگرنه ایرانیهای آذربایجان را «برداران آذری ما» خطاب کردن نتیجهای ندارد. زیرا اگر چه امروز از آتشکدههای قدیم ایـران در آذربایجان و قفقاز جز آثاری بیش باقی نمانده، ولی هنوز قلب هر آذربایجانی در محبت ایـران، آتشکده مشتعل و سوزانی است. شاید اگر به ایرانیهای ایالات دیگر از طرف عثمانیها اظهار محبت و دوستی دروغی بشود، فریفته شده و ادعای آنها را قبول کنند، ولی اهالی آذربایجان مخصوصا در دوره اخیر، عثمانیها را شناخته، فجایع آنها را هنوز فراموش نکردهاند. مثلا وقتی که سربازان وحشی دولت تزاری روسیه آذربایجان را ترک کردند، مـردم بـا یک دنیا شادی و مسرت عثمانیها را استقبال نمودند. ولی این دسته ظلم و تعدی را به پایهای رساندند که هر کسی دورهی استیلای روسها را آرزو میکرد و اگر سربازان روس تعدی میکردند اقلا از صاحب منصب میترسیدند. ولی صاحب منصبان عساکرهم مذهب ما، از سربازها بیشتر مـردم را ادیت و آزار میکردند. تـا میتوانستند از خانهها اسباب بردند و عده زیادی کسبه از عطار و بقال و غیره ورشکست شدند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">یک عسکر ترک هرچه می خواست می کرد و از هر دکان هرچه می خواست می برد. ولی در مقابل آذربایجانی ها می گفتند عیب ندارد، هم مذهب و هم دین است، باید کمک کرد. ملت ترک تمام خساراتی را که ایرانی ها برای کمک کردن به همسایه مسلمان خود متحمل شده بودند، تمام جوان هایی را که در این راه قربانی داده بودند، فراموش نموده. امروز به جای تشکر، زخم به دل ایرانی های آذربایجان زده، آن ها را ترک خطاب می کنند. گویا نمی دانند که یک نفر آذربایجانی، ترک شدن را برای خود ننگ می داند. گویا این ها بـا یک آذربایجانی، طرف مکالمه واقع نشده اند تـا ببینند که احساسات ایرانی از بیان و سیمای این ایرانی های پاک لبریز می شود. گویا نمی دانند کلمه «آذری» که به آذربایجانی ها خطاب می کنند به معنی آتشی است که نیاکانشان در روح آن ها به ودیعه گذاشته و آن را برای سوزاندان خرمن هوا و هوس دشمن ذخیره کرده اند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> جز این که هلاکوخان چند روزی در آذربایجان اقامت گزیده، باعث تغییر زبان اهالی گردیده، دلیل دیگری هم برای ترک بودن آذربایجان دارید؟ واین واضح است که عده سربازان مغول که از آذربایجان عبور کردهاند نسبت به عده نفوس آن ایالت به قدری کم بوده که نمیتوانسته است در نژاد دخالت کلی حاصل کند. بـا این شرح، انصاف باید داد که سلب شرافت ایرانی بودن و نسبت ترک دادن به یک نفر ایرانی، ظلم صرف است. آقای روشنی بیک، تعجب میکند که دولت جوان ترک تمام مدارس خارجه را در عثمانی بسته ولی دبستان ایرانیان در اسلامبول به دست خود آذریها مشغول تبلیغ زبان و تمدن ایرانی است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ما در اینجا از خود ایشان انصاف میخواهیم که در صورتی که اغلب همین آذریها { ساکن قلمرو عثمانی} به زبان فارسی هم آشنا نبوده، در مهد ترک نشو و نما میکنند و پیشرفتهای عثمانی را دیده، عقبماندگی ایـران را مشاهده مینمایند، آیا جز یک قلب پاک و احساسات سرشار چیز دیگری هم میتواند علت این تعصب در ایراندوستی و فداکاری در وطنپرستی بشود که تمام تحقیراتی را که ترکها بـا اطلاق کلمه عجم و غیره به آنها وارد میآورند، قبول کرده و باز بـا نهایت سربلندی و سرفرازی افتخار میکنند و خود را شرافتمند میدانند که ایرانی هستند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بلی آذربایجانیها اگر زبان فارسی را هم ندانند مانند طفلی که زبان مادر خود را ندانسته، ولی علاقه روحی به او دارد خودشان را نثار خاک پاک مادر عزیز خود یعنی ایـران خواهند نمود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بعضی از دلایلی که آقای روشنی بیک برای اثبات مدعای خود اقامه میکند، واقعا ذکر کردنی است. مثلا یک جا میگوید اسم فلان رود یا فلان کوه ترکی است. پس نژاد آن نواحی ترک است. نمیدانم چرا به اسم خود آذربایجان و تبریز و دهات و رودهای این ایالت توجه نمیکند که همه فارسی هستند و حتی در بعضی دهات آذربایجان سهل است، در قفقاز هم فارسی تکلکم میکنند و هنوز پیرمردهای بادکوبه به زبان فارسی بـا یکدیگر مکاتبه مینمایند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در اینجا اقرار میکنیم که ما تکاهل کرده در ترویج و تبلیغ زبان و تمدن خود کوتاهی کردهایم و اگر بیشتر مسامحه کنیم بیشتر دچار اشکال خواهیم شد، ولی این مطلب ابدا نمیتواند دلیل بر ترک بودن اهالی قسمت عمدهای از نواحی ایـران بشود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">من چون می دانم عقاید نویسنده فوق الذکر در میان عثمانی ها موافق زیاد نداشته، حتما بر جوانان تحصیل کرده ترک که دارای معلومات اساسی هستند حقیقت مساله روشن و آشکار است. لذا از شرح زیاد صرف نظر نموده فقط یک مساله مهم را خاطر نشان می نمایم: ترک ها وقتی که به ایـران آمدند وحشی بودند و ایرانی ها آنها را به مذهب اسلام درآورده، لباس تمدن را به تن آن ها پوشاندند و تنها ملتی که به این قوم وحشی تمدن را آموخت ایرانی ها بودند. بنابر این افراد حق شناس ترک باید حقوق ایرانیان را همواه در نظر داشته و در جاده تمدن، آن ها را استاد خود بدانند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> امروز عثمانی به مناسبت حسن موقع طبیعی خود ترقی کرده و شاید مبتکر هم باشد، ولی نباید فراموش کند که اگر وحشیترین ملت هم در چنین محلی که دارای موقعیت بسیار مهم طبیعی و سیاسی است و نظر تمام ملل متمدنه دنیا متوجه آنجاست، سکنی گرفته بود ترقی میکرد و ترکها خیلی دیرتر از مدتی که لازم بود متمدن شدند. بنابراین هیچ جای غرور و تکبر نیست و تصور نکنند که اگر بـا ایـران مخالفتی کنند، نتیجه مفیدی خواهند گرفت زیرا دیگر دنیا ایران و ترک را به حال خود نمیگذارد و سیاست دول مستعمرات طلب اروپایی در جزییات کارهای ما دخیل خواهد بود. در این مورد واضح است که از این قبیل کدورتها استفاده نموده و ضرر کلی به دو ملت ایـران و ترک وارد خواهند کرد. پس شرط وطنپرستی هر یک از افراد ایرانی و ترک این است که برای استحکام مراسم مودت این دو ملت کوشیده به اجنبیان مجال استفاده ندهند و چنان که سابقا اشاره شد تمام ایرانیان به غیر از اهالی آذربایجان نسبت به اتراک خوشبین و خوش عقیده هستند و آنها را همسایه مسلمان و همدین خود میدانند، ولی اگر بعضی از اشخاص بیاطلاع بـا اطلاق اسم ترک به عدهای از ایرانیها، آنها را ننگین کنند، برخلاف سیاست دولت ترکیه رفتار کردهاند و جز تولید نفرت نتیجه دیگری نخواهند گرفت. بنابراین دولت عثمانی باید از این قبیل اشخاص جاهل جلوگیری کرده نگذارد که ملت ترک منفور سه میلیون ایرانی آذربایجان بشود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ما در اینجا توجه تمام ایرانیان را به این نکته مهم جلب مینماییم که مساله آذربایجان یکی از مهمترین قضایای حیاتی و مماتی ایـران است و بر هر ایرانی واضح است که این ایالت برای ایـران حکم سر را دارد و اگر به تـاریخ نظر کنیم، از خدماتی که اهالی آن به وطن عزیز خود ایـران نمودهاند علاقه آنها را به این آب و خاک خواهیم فهمید. مثلا پس از حمله عرب و انقراض دولت عجم و ملوکالطوائفی تمام دوره قرون وسطی فقط در نتیجه اقدامات شاهنشاهان صفوی که از این خاک برخاستند، دولت ایـران شخصیت و استقلال خود را از دست نداده و توانست پس از چند قرن ابهت ملی خود را دوباره جلوهگر سازد و اگر زحمات پادشاهان این سلسله نبود امروز ایـران وجود نداشت و هر قطعه آن در تحت تسلط یکی از دول همجوار بود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> همچنین در انقلاب مشروطیت ایـران فداکاری آذربایجانیها بر همهکس واضح و آشکار است. پس در این مساله باید افراد خیراندیش ایرانی فداکاری نموده و برای از بین بردن زبان ترکی و رایج کردن زبان فارسی در آذربایجان بکوشند. مخصوصا وزارت معارف باید عده زیادی معلم فارسی زبان بدان نواحی فرستاده، کتب و رسالهها و روزنامجات مجانی و ارزان در آنجا انتشار دهد و خود جوانان آذربایجانی باید جانفشانی کرده، متعهد شوند تـا میتوانند زبان ترکی تکلم نکرده، به وسیله تبلیغات عاقبت وخیم آن را در مغز هر ایرانی جایگیر کنند.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> به عقیده من اگر اجباری کردن تحصیلات در سایر نقاط ایـران برای وزارت معارف ممکن نباشد در آذربایجان به هر وسیلهای که باشد باید اجرا شود، زیرا این امر نه فقط برای توسعه معارف ایـران بلکه از نقطه نظر سیاسی هم یکی از واجبترین اقدامات است.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">برلن 30 اوت 1924</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دکتر تقی ارانی، </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نقل از مجله فرنگستان، چاپ برلین، شماره 5 سال 1303 (1924) صفحات 247 ـ254</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«ما علیه هر تجاوزی حتی اگر {متجاوز} شورویها باشند می جنگیم و باید از مملكت خودمان دفاع كنیم.» </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
"دکتر تقی ارانی"</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ بخشی از «خاطرات بزرگ علوی» در ارتباط با دکتر ارانی</strong><strong> </strong> </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="Bozorg Alvi-1" height="258" id="img9359" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/Bozorg%20Alvi-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="300" /> در «خاطرات بزرگ علوی» بکوشش حمید احمدی، بزرگ علوی ارتباط خود را با « دکتر تقی ارانی » اینگونه بیان میکند: روزی « نورالله خان همایون » که در باره او قبلاً صحبت کردم، مرا به تالار مجلس شورای ملی برد. در آن روزها، موضوع در بارۀ ایجاد یک بانک زراعتی بود. کاسه لیسان، لایحه را وسیلهای برای اصلاح حال دهقانان و یا زارعین آن طوری که خودشان میگفتند، قلمداد میکردند و آن را یکی از فعالیتهای مشعشع رضا شاه میخواندند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«فرخی یزدی» <strong>که در آن زمان وکیل مجلس(شورای ملی) بود، نطق آتشینی در مجلس ایراد کرد و می خواست ثابت کند که این قانون یعنی تأسیس بانک زراعتی تنها به سود مالکین بزرگ تمام می شود و این باعث می گردد که دهقانان زمین های خودشان را رها کنند و به شهرها بریزند و به سپاه بیکاران اضافه شوند. خلاصه، صحبت آتشین «فرخی یزدی» این بود که این قانون به سود دهقانان نیست و فقط منافع مالکین را درنظرمیگیرد. او میگفت: کشت کاران آوار، خواهند شد و اغتشاش ایجاد خواهد شد و اینها موجب ازدیاد لشگر بیکاری در شهرهای بزرگ خواهند شد.</strong> من امروز واقعاً نمیدانم ، آنچه را که « فرخی یزدی » در مجلس با شور و هیجان اظهار میداشت، واقعیت داشت یا تبلیغات آن روز یک آدمی بود که، به حساب، خودش را اگر بگوییم کمونیسم و اقلاً سوسیالیسم میدانست و بدون اینکه یک کلمه از مارکس و دیگران خوانده باشد. این نظر یک آدمی بود که بگوییم طرفدارعدالت اجتماعی بود وازاین هم تجاوز نمیکرد. او خودش را سوسیالیست میدانست ، حال تا چه اندازه بریک مبنای علمی بود یا نبود ، این را من نمیدانم . اما وقتی هیاهوی نمایندگان مجلس در گرفت ، یکی ازآنها یعنی یکی از دست نشاندگان شاه به پشت تربیون رفت و با پس گردنی او را بیرون انداخت.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - واقعاً او را کتک زد؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - بله ، بله . من با چشم خودم دیدم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – عجب مجلسی؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /> علوی - بله، عجب مجلسی بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - پس انتقاد دوست تان « نورالله خان همایون » تند نویس مجلس نسبت به سیستم رضا شاهی ، شاهد این نمونهها بوده است؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی- بله، من آن وقت دانستم که آنچه را که « فرخی» گفته، غیظ و کینه اکثریت [ نمایندگان] مجلس را که همشان دست نشاندههای شاه وشهربانی بودند، برانگیخت. من از این حادثه به اندازهای وحشت کردم و تحریک شدم که وقتی از مجلس به منزل بر میگشتم ، در مسیر راه با دکتر ارانی روبرو شدم - او را در آلمان دیده بودم و میدانستم که از دوستان برادرم است - تمام آنچه را که دیده بودم جزء به جزء برای دکتر ارانی شرح دادم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – این واقعه که در آن ایام درارتباط با «فرخی» اتفاق افتاده در خرداد ماه 1309 بود. همین دیدارتان در خیابان با دکتر" ارانی" نشان میدهد که تاریخ دیدارتان با او در ایران، در این زمان بوده است.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - قبلاً هم او را دیدم . حال که شما این مطلب را گفتید، حدس میزنم در ارتباطی که او مستقیماً یا باواسطه با « مرتضی علوی» داشت، شاید به توصیه او میل داشت که با من آشنا بشود. در آن روز ها وقتی که تمام حوادث را برای او تعریف کردم. دکتر" ارانی" با آرامی میشنید، شیوه اواین بود که گوش به حرفهای آدم میداد. آن روز گفت: گاهی پیش من بیایید تا با هم دراین زمینهها صحبت کنیم. ازهمین رفتن به خانه دکتر"ارانی"، زندگی سیاسی من بدون اینکه خود بخواهم آغاز شد و من را به زندان، تبعید، دربدری، بیخانمانی، غربت، یأس و سرخوردگی کشاند. چند سالی این آمد و رفت با دکتر"ارانی" ادامه داشت تا اینکه نامهای ازبرادرم رسید[و نوشت] خوشحالم که در محفل دکتر"ارانی" درس میخوانی. فهمیدم که خب ، پس من هم دارم کاری میکنم که « مرتضی علوی» متوجه شد و به من تبریک میگوید.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - در این زمان « مرتضی علوی» هنوزبه مهاجرت شوروی نرفته بود؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – نخیر، گمان میکنم که هنوز در آلمان بود از آنجا نامه نوشت.گمان میکنم " مرتضی " در سال 1311 یا 1312 به شوروی رفت.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - در سال 1311 از مرز « بوخوم » آلمان اخراج شد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - فکر میکنم سال 1310 بود که این نامه را نوشت . من با دکتر " ارانی " چندین هفته کتاب کاپیتال مارکس را خواندم و با هم بحث میکردیم و کوشیدیم به نکتههایی از مارکسیسم پی ببریم. بعد از ظهرهای تابستان ، من میرفتم به آنجا [ خانه دکتر ارانی ] و یک ساعت مینشستیم و کاپیتال مارکس را که به آلمانی داشتیم ، میخواندیم . بعد که خسته میشدیم ، دکتر" ارانی " هم که آدم منظم و مرتب بود، میگفت: حالا یک نیم ساعتی استراحت میکنیم. من البته خوابم میبرد. بعد از نیم ساعت دکتر" ارانی " یک چای درست میکرد و بعد یکی دو سه ساعتی در روز وقت ما صرف خواندن کاپیتال مارکس میشد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد « ایرج اسکندری » به ایران آمد به قصد اینکه حقوق پدرش را که دولت قطع کرده بود از چنگ مخالفین در آورد و به تحصیل خود در فرانسه ادامه دهد. او هم در این محفل درس ما شرکت کرد. ما با هم A.B. C. کمونیست « بوخارین» را خواندیم . دکتر « ارانی » در همین زمان ، حالا باید سال 1310 یا 1311 باشد ، از راه روسیه سفری به آلمان کرد. نمیدانم با برادرم ملاقات کرد یا نه؟ اما در هر حال شاید با او تماس کتبی یا تلفنی بر قرار کرده بود. ما سه نفر یعنی دکتر" ارانی "، «ایرج اسکندری » و بنده مجله « دنیا » را راه انداختیم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – اجازه بفرمایید برای اینکه تاریخها تداخل پیدا نکند، اشارهای داشته باشم . شماره یکم مجله « دنیا» در اول بهمن 1312منتشر شد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – بله .</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – آیا فکرنمیفرمایید دکتر " ارانی " بعد از انتشار مجله « دنیا» به مسافرت آلمان رفته باشد؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – ممکن است.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – من استناد میکنم به این مسئله که در شمارۀ هفتم مجله « دنیا» [ در شهریور 1312] دکتر " ارانی" راجع به مسافرت خود به آلمان که در این ایام بوده اشاره میکند و این موضوع در رابطه با « کتاب اشکال مصدرات کتاب اقلیدس » یعنی نسخهای از آنرا که در زمان دانشجوئی در آلمان از کتابخانه « لیدن» هلند به اتفاق دکتر « فریدریش روزن » [ شرق شناس ] که در آن زمان از پست وزیر امور خارجه آلمان باز نشسته شده بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – یک سال بیشتر وزیر امور خارجه آلمان نبود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – بله او و دکتر " ارانی " به اتفاق هم این کتاب را آوردند [ به کتابخانه پروس ] « ارانی » در جریان این مسافرت ( 1312 ) در برگشت به ایران ، این کتاب را همراه خود [ از آلمان] به ایران آورد و در مقدمه آن ازدکتر « روزن» سپاسگزاری میکند و با اظهار تأسف از اینکه در مرحله چاپ این رساله در ایران، دکتر « روزن»* دیگر در قید حیات نیست و یک سال قبل فوت شد. منظورم از این توضیحات، استناد به این سند است که دکتر « ارانی » در سال 1313 به مسافرت آلمان رفته است یعنی بعد از تاریخ فعالیت انتشار مجله « دنیا» بود. حال میخواهم این سئوال را مطرح کنم ، چطور شد نام مجله را « دنیا » گذاشتید؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – [ خنده ]، این یک چیزهایی است که البته در آن زمان چنین نامی در خارج به روزنامهای که جنبه چپ داشت ولی نمیگویم جنبه مارکسیستی داشت ، وجود داشت. دکتر «ارانی » و « ایرج اسکندری» پیشنهاد کردند و البته من که بیشتر تابع دکتر « ارانی » بودم ، پذیرفتم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقالات ما در مجله « دنیا » با نامهای مستعارالف. جمشید که « ایرج اسکندری » بود و فریدون ناخدا [ که من بودم] منتشر میکردیم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - دکتر« ارانی » هم با نام مستعار « قاضی» مینوشت.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – بله، « ارانی مقالات خود را بنام « قاضی» منتشرمیکرد. این ماهنامه تأثیرعمیقی در جوانان کرد . بین جوانان 18 تا 20 ساله و دانشجویان و کسانی که سرشون به تنشون میارزید. خوب یادم میآید یک کسی که الان اسمش را فراموش کردم، اهل خراسان بود و با کسی در خیابان باب همایون رد میشدیم ، او به ما گفت : ماتریالیسم دیالکتیک یعنی خوب کمونیسم دیگه . اینرا همه کس میدانند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی– این شخص نامش " اسدی " نبود؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - چرا، چرا اسدی بود. خوب گفتی" اسدی " خراسانی که پدر یا عمویش را سر قضیه آن کشتار مشهد ، کشتند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – مسئول آستان قدس بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – بله، بله . این اسدی خراسانی را که کشتند ، با پسرش در زندان ، در یک زندان بودیم. آدم چیز فهمی بود و بعدها یکی دو مرتبه هم در تهران دیدمش، سرمایه دار شده بود. در هر صورت آن "اسدی" به من گفت: ماتریالیسم دیالکتیک یعنی کمونیسم ، این را دیگر هر بچه ای میداند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهرحال، این مجله « دنیا» خوانندگانی در بین جوانان پیدا کرده بود و جمعی دور دکتر « ارانی » حلقه زدند و از همین گروه دانشجویان، رئیس شهربانی وقت؛ گروه 53 نفر را ساخت و پرداخت وبه 5 تا 10 سال حبس [محکوم] و به مرگ دکتر« ارانی » در زندان منتهی شد. باید دراین مورد تأکید کنم که در این آمد و رفت و درس و بحث، هرگز گفتگویی از حزب یا حزب کمونیست و یا گروه و دسته بندی وجود نداشت. حدس میزنم که « ارانی » پس از بازگشت ازراه آلمان [1313] بوسیله ای و شاید در ارتباط با « مرتضی علوی » با « کامبخش » تماس پیدا کرد. « کامبخش » که از ابتدا به اتهام جاسوسی برای روسها گرفتار شده بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - « کامبخش» در سال 1311 که در نیروی هوایی بود، او را به اتهام جاسوسی از نیروی هوایی اخراجش کرده بودند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – بله ، بله . بنابراین شهربانی او را می شناخت . شاید بوسیله این « کامبخش » چنین نقشه ای که با سیاست روسها، سیاست شورویها تطبیق میکرد، پیدا شده باشد. اما به نظر من قصد « ارانی» و « ایرج اسکندری » تأسیس یک حزبی آن هم به اسم کمونیست وجود نداشت و گمان میکنم که اگر دکتر« ارانی » چنین فکری و یا تصمیمی داشتهاست، من از آن خبر ندارم و تصور میکنم که من حاضر نبودم وارد [ چنین ] حزبی شده باشم. من برای نخستین بار لغت « فرقه» را در اد ارۀ سیاسی [ شهربانی] از«جوانشیر » و « اسفندیاری » این جلادان و شکنجه گران شنیدم . به نظر من « فرقه» جنبه مذهبی داشته نه سیاسی.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البته درمحفل « ارانی » در گفتگوبا « ارانی » و « ایرج اسکندری » صحبتهایی که درجامعه آن روز ایران مطرح بود سخن به میان میآمد. مثلاً ساختمان راه آهن چرا به سرحد روسیه میرود، آزادی زنان، کشف حجاب، نفوذ انگلیسیها در دستگاههای دولتی و یا در باره جدال با ایلات راه سازی، تجدد وعلاقه و توجه به ایران باستان با همه افراط و تفریط آن، خارج کردن لغت عربی از زبان فارسی، اینها مسائلی بودند که در آن روزها مطرح بودند. طبیعی بود که در محفل ما نیز از آنها گفتگومیشد. « ارانی » هم با شاگردانش و با گروهی که دور و برش بودند این بحثها را به میان یکشید. در آن زمان، اینها مطالبی بود که هر کس میخواست بفهمد که چیه و به کجا دارد میرود. البته به اینکه رضا خان و اطرافیانش و یک عده از روشنفکران تمایلاتی به ایران باستان داشتند، شکی نبود. موزه ایران باستان را داشتند میساختند و فرهنگستان را درست کردند که لغات فارسی و عربی [ نامفهوم ]، اما اینها اقلاً نتیجه نمیگرفتند که تمایلات به ایران گذشته ساسانی و هخامنشی در طرد اسلام [ است] و شاید عدهای از روشنفکران، این چنین نظریهای داشتند. اما ازمظاهرآن، نمیشد بکلی به این نتیجه رسید ، نتیجهای که خیلیها امروز میخواهند از آن بگیرند. البته روشن است که در میان این گروه روشنفکران [ این قضاوت] از عواقب سیاست انگلیسها و دولت روز، این تمایلات دولتیها را میشناختند و میدانستند که رضا خان را ژنرال «آیرونساید » سرکار آورده و چیزهای دیگر. در مقابل ، یک تمایلاتی هم به شوروی [ وجود] داشت. چون دولت شوروی ادعا میکرد که طرفدار ملتهای ضعیف است و باید یوغ انگلیسیها را در دنیا شکست. بنابراین در این گروه ، تمایلاتی بسود شوروی وجود داشت. اما هیچ وقت نباید تصور کرد که « ارانی » یا « ایرج اسکندری» و بنده که داخل آدم نبودم دست نشانده یا نوکر روسها بودیم. مطلب و نکتهای که سرپاس مختاری رئیس شهربانی میخواست به کرسی بنشاند که اینها را روسها بوجود آوردند و به همین جهت هم « مختاری » اصرار داشت که پرونده 53 نفر به دیوان حرب [ دادگاه نظامی] ارجاع شود. به روایتی، کسانی مانند « متین دفتری » که در آن زمان نخست وزیر بود .</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – در آن زمان وزیر دادگستری بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - بله ، وزیر دادگستری بود و بقول « علی اصغر حکمت » ، اینها بودند که نگذاشتند به دیوان حرب ارجاع شود چون به دیوان حرب میفرستادند یعنی جاسوسی واینها نگذاشتند. بنابراین، پرونده به دادگستری رفت و دیگر اعدام نبود و حداکثر به 10 سال زندان [ منتهی] شد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – آقای علوی، اجازه به فرمایید با طرح سئوالی و برای روشنتر شدن و دقیق تر شدن که شما فرمودید( قدری بحث بشود) <b>. </b><strong>بعدها این نتیجه بدست میآید که دکتر « ارانی » هیچ ارتباطی با تفکر کمینترنی نداشت، یک مارکسیست مستقل بود و تحول در جامعه ایران را از راه رفرم میدید.</strong> به همین دلیل، در دستگاه رضاشاه، از سال 1312 مدیر کل صنایع ایران شد. در حالی که سیاست عمومی کمینترن [ درآن دوره از مصوبات کنگره ششم کمینترن مبتنی بر مبارزه کمونیستها ] علیه حکومتهای بورژوازی در شرق و درکشورهای مستعمره و نیم مستعمره بوده و کمونیستها نمیباید با این حکومتها همکاری میکردند. بنابراین " ارانی " دنبال سرنگونی حکومت رضا شاه نبود. «ارانی» میخواست اندیشۀ تحول طلبی خود را که در دوران تحصیل در اروپا در خود او رشد کرده بود، از جمله از طریق نشریه « دنیا» به درون جامعۀ روشنفکری آن روز بکشاند. با نگاهی به 12 شماره نشریه « دنیا» [ در آن معلوم میشود] هیچ ارتباطی با اندیشۀ کمبنترنی ندارد. در واقع این دستگاه پلیس رضا خان بود که برای خود نمایی خودش و برای جلوه دادن دستگاه شهربانی، پس از بازداشت این جوانان، میخواست آنها را کمونیستهایی که سرشون هم به کمینترن وصل است «معرفی» کند. حال ، شما در مرحله بازجویی در شهربانی، به این نتیجه رسیدهاید که چنین خطی را دنبال میکرد؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - دوست عزیز آقای احمدی ، این تز شما در کتاب « جمهوری انقلابی وگروه ارانی» است و شما به این نتیجه رسیدید که اینها تمایلات سوسیالیستی و سوسیال دمکراسی داشتند وغیره و غیره که من راجع به آن نمیخواهم دراینجا وارد بشوم . این تز شماست و در آن حقیقتی است و واقعیتی هم در آن مستتراست. اما آیا بحث در باره آن با کار ما در اینجا جور در میآید و ربطی پیدا میکند؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – به هر حال، شما هم فرمودید که دستگاه شهربانی میخواست چنین خطی را [ دنبال کند] .</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - دستگاه شهربانی میخواست به رضا شاه بگوید که اگر من نبودم ، اینها ترا از بین میبردند همچنان که آن « بختیاری » بعنوان مدعیالعموم [ در دادگاه] گفت: اینها میخواستند تیشه به ریشه حکومت بزنند. « ایرج اسکندری» در جواب گفت: آقا، این تیشه به ریشه دیگه چیه، این را از کجا آوردید؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به هراینها میخواستند به شاه بگویند که اگر ما نبودیم ، اینها ترا از بین میبردند. یکی از اینها، من نمیدانم که، دریک کتابی، میگوید: « علی اصغرحکمت» [وزیر فرهنگ وقت] به « سرپاس مختاری» گفتهاست. ممکن است این کتاب را پیدا کنم و اسمش را بگویم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - الان اسمش را می گویم، اسم کتاب بنام «آئینه عبرت» است.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – آفرین – در آنجا [ به نقل از علی اصغر حکمت ] به « مختاری » گفته بود که اینها کسی نبودند و چیزی نبودند.« سرپاس مختاری» به « حکمت» گفت: اگراین مطلب را در جای دیگر بگویی، هر دویمان نابود میشویم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - نویسنده کتاب آیینه عبرت " مصباح فاطمی برادر دکتر حسین فاطمی است.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - بله، چه خوب بلدید شما و چه حافظه خوبی دارید. من میدانستم که این را یک جایی خواندم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[توضیح جمال صفری : نویسندۀ کتاب دکترنصرالله سیف پور فاطمی بود نه مصباح فاطمی. ]</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – این گفتگو بین « سرپاس مختاری» و« علی اصغر حکمت » و بیان آن مضمون در آن کتاب یعنی در ارتباط با پرونده سازی شهربانی، هم نظر شما را تأیید میکند و هم عرایض بنده را.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی – اما این تمایلات یعنی تمایلات طرفدار شوروی و عکس العمل سیاست دانسته رجال ایران و شاه ، آن اندازه نبود که امثال « ارانی » و « ایرج اسکندری » خود را حلقه بگوش روسها بدانند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فراموش نمی کنم که روزی دکتر «ارانی» در بحث این مطلب که اگر جنگ میان روس ها و امپریالیست ها و آلمان هیتلری و همدستانش [درگیرد]، به ایرانی ها چه نقشی تعلق می گیرد، «ارانی» گفت: ما مخالف آدم کشی هستیم و اگر میان این دو دشمن جنگی در گرفت، ما بی طرف خواهیم بود و علاقه خود را به</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیروزی شوروی ابراز خواهیم کرد<span class="s1">. </span>یک کسی این را از <span class="s1">«</span>ارانی<span class="s1">» </span>پرسید، من نمی دانم کی بود؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی– انورخامنه ای نبود؟ او چنین میگوید که از دکتر « ارانی پرسید: اگر روزی شوروی ها به خاک ایران حمله کنند وظیفه ما چیست ؟ دکتر « ارانی » گفت: <strong>دفاع در مقابل شورویها و مبارزه با آن در جنگ یعنی دفاع از میهن.</strong></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - بله، بله، بله ،. جواب این بود. تا آنجا که ما می توانیم برکنار می مانیم. اما اگر روسها قصد تسخیر ایران را داشته باشند، باید با تمام قوا بجنگیم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما حوادث برخلاف آنچه «ارانی» و یارانش پیشبینی میکردند به وقوع پیوست و جزو اولین اقدامات ارتش سرخ به ایران، رهایی زندانیان سیاسی بود. هم ارتش انگلیس و هم ارتش آمریکا نیز چنین تقاضایی را داشتند که بایستی زندانیان سیاسی را آزاد کرد و همین گروه 53 نفر، هر یک به گوشهای گریختند و چند تن به حزب توده پیوستند. این همان گروهی بود که به قول دادستان در محکمه، میخواستند تیشه به ریشه ایران بزنند. برخی بکلی خود را از معرکه کنار کشیدند و چند تن به حزب « همرهان» پیوستند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – این حزب را « مصطفی فاتح » درست کرده بود در سال 1321.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی- بله، چند تن به حزب « همرهان» رفتند که آمال دمکراسی انگلیسیها را هدف خود قرار دادند و اسم نویسی کردند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی - آقا ، تعداد اینها خیلی کم، « عباس نراقی »، بود دیگه ، کس دیگری نبود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - کسان دیگر بودند. من یادم میآید که یک شب « مصطفی فاتح » که با من دوست بود و قبلاً گفتم، « میس لمپتون » و اگر اشتباه نکنم « ایرج اسکندری » ، « دکتر یزدی » و من و چند نفر دیگر را به خانه اش دعوت کرد. آنجا حدس میزدیم که « میس لمبتون » میخواست بفهمد مزه دهان ما چیست. البته زمان جنگ بود و ما انگلیسیها را جزو متفقین شوروی و ضد هیتلری میدانستیم و اباء نداشتیم ازاینکه با « مصطفی فاتح» هم در یک شب بنشینیم. اما « مصطفی فاتح» از این کوشش و تلاش برای جلب عدهای از زندانیان سیاسی[ گروه 53 نفر] به شرکت در حزب « همرهان» نتیجهای نگرفت. حتی « مصطفی فاتح» نتوانست اقلاً من را جلب کند . من به فاتح رو در رو گفتم: آقای «فاتح» ، من باید آنحایی باشم که « ارانی » و « ایرج اسکندری » هستند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدی – در این ایام دیگر« ارانی » وجود نداشت، در واقع راه « ارانی ».</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوی - بله. در آن سمت و مقصودم این است که از این [ نوع] کوشش و تلاشها شد اما کسی به آن راه نپیوست. همین زمان است که « کامبخش » به محض اینکه از زندان بیرون آمد، دو سه ماهی غیبش زد یعنی به روسیه گریخت. درآنجا یاران سابق خود را فریب داد که گروه 53 نفر را «ارانی» لو داده نه او. تا آنجا که این دروغ محض، مدتی در میان چپها رواج داشت. چون دکتر« ارانی » که مرده بود و کسی درآنجا یعنی روسیه یا در باکو و هرجایی که « کامبخش» رفته بود، وجود نداشت تا ثابت شود که اولین کسی که همه را لو داده، مسلماً « کامبخش » بوده است.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برخی خوش باورمانند من عقیده داشتند که حزب توده آمال آنها را که آزادی و برقراری عدالت است، برآورده میکند و به حزب توده آمدند. <strong>غافل از اینکه « کامبخش » پس از بند و بست با روسها سکان کشتی حزب توده را در دست گرفت و تا آنجا برد که حزب توده مرکز خبرنگاری به سود روسها گردید و موجبات زوال آن را فراهم آورد.</strong></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> منبع: « خاطرات بزرگ علوی »، بکوشش حمید احمدی – ناشر نشر باران (سوئد) – چاپ اول تابستان 1997 – صص 161 – 151 </strong></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>*</b> فردریش روزن (Friedrich Rosen)، (متولد 30 اوت 1856 درلایپزیک، وفات 27 نوامبر 1935 در پکن) مستشرق آلمانی، دیپلمات و سیاستمدار بود. او از ماه مه تا اکتبر 1921 پست وزارت امور خارجه آلمان را بعهده داشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ دستگیری گروه پنجاه و سه نفر</strong></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دكتر خامهای در پاسخ به سئوال دیگردر گفتگو با «علی دهباشی سردبیر مجله بخارا» درباره ی دو شخصیت یعنی دكتر تقی ارانی و عبدالصمد كامبخش گفتهاست:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ـ بد نیست بدانید كه من قبل ازآن كه با تفكرات دكتر ارانی آشنا بشوم شاگردش بودم. معلم فیزیك ما بود. دكتر ارانی خصوصیات برجسته و قابل ذكری دارد. در زمانی كه ما را بازداشت كردند در بازجوییها دكترارانی ازخود شجاعت و مقاومت نشان داد. و همینطور مقاوت میكرد، ولی بعد از آن كه عبدالصمد كامبخش با پلیس ساخت ارانی در زیرشكنجه مجبورشد اعترافات دیگران را تأیید كند. برعكس برخی تصورات <strong>ارانی عجیب میهن پرست بود</strong><strong>. قبل از این كه ماها را بگیرند یك بار از او سئوال كردم كه اگر در ضمن جنگ دولت شوروی مجبور شود به ایران حمله كند ما باید چه كار كنیم؟ واقعاً این سئوال بود كه ما باید طرف روسها را بگیریم یا نه؟ به خوبی و به روشنی به یاد میآورم كه خیلی صریح و بدون مكث گفت: «ما علیه هر متجاوزی حتی اگر شوروریها باشند میجنگیم و باید از مملكت خودمان دفاع كنیم.»</strong> بد نیست این را هم بگویم كه یكبار دیگر در زمانی كه من و دكتر ارانی در بند2 زندان قصر زندانی بودیم وضعیت سیاسی دنیا بحرانی شده بود و آلمانها (منظورم دولت هیتلر) است میخواستند چكسلواكی را بگیرند ولی انگلیس و فرانسه و شوروی با این كار مخالفت میكردند. صحنه برخورد خیلی جدی شده بود. و من و دكتر ارانی در حیاط زندان درباره این كه چه خواهد شد و احتمالات چیست حرف میزدیم. من از دكتر ارانی پرسیدم: اگر بر فرض دولت شوروی به ایران یورش آورد و مملكت را اشغال كند تكلیف مبارزان چه میتواند باشد؟ دكتر ارانی باز به همان صورت كه عرض كردم صریح و روشن و مصمم جواب داد «باید همراه با قشون ایران با متجاوزان جنگید.» ازدكتر ارانی خاطرات زیادی دارم كه بخش مهمی ازآنها را درخاطراتم نوشتم.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دكتر انورخامهای در پاسخ به اینكه نقش عبدالصمد كامبخش در گروه پنجاه و سه نفر چه بود، با كمی تأمل پاسخ گفت: «اولاً باید بگویم كه كامبخش چندین اسم داشت. و من حدود 1314 او را میشناختم اما نه به اسم كامبخش. از گروه 53 نفر عدهای معدود با كامبخش مربوط بودند. و من ازآن چند نفر محدود بودم كه با كامبخش ارتباط سازمانی و تشكیلاتی داشتم. حتی پس از دو سال ارتباط من مطلب قابل توجهی از او نفهمیدم. آدم مرموزی بود. در جریان تصفیههای استالینی هم به همه چیز متوسل شد تا ثابت كند كه مثلا زینوف و كامنف و دیگر رهبران حزبی را كه استالین بازداشت كرده بود خائن به كمونیسم هستند و حتی میگفت تمامی این اتهامات وارد است. بیمحابا از استالین دفاع میكرد. </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اساساً عبدالصمد كامبخش در بحث های تئوریك آدم ضعیفی بود و همیشه به صورت خیلی آگاهانه و علنی ازشركت در این مباحثات پرهیز می كرد. شما كافی است بروید نشریات حزب را از سال 1322 كه كامبخش از شوروی به ایران آمد تا 1325 كه از ایران فرار كرد ورق بزنید. حتی واقعاً می گویم یك مقاله تئوریك از او پیدا نمی كنید.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا یادم نرفته بگویم كه كامبخش روسی را از زبان فارسی بهتر میدانست. با این كه روسی میدانست به ترجمه متون كلاسیك ماركسیستی نپرداخت. اساساً خودش هم نمیخواست تئوریسین باشد. بیشتر یك تشكیلاتچی بود. در بازیهای حزبی و رقابتها و ماجراهای درون حزب كامبخش به هر وسیلهای متوسل میشد. واقعاً به هیچ چیز اعتقاد نداشت. حتی از دوستان نزدیكش به عنوان مهره استفاده میكرد. كامبخش هیچ ربطی به ارانی نداشت. ارانی میهن پرست بود. در صورتی كه كامبخش نه تنها این تفكر را قبول نداشت، بلكه یك عامل سرسپرده روسها بود و تنفر خاصی از ایران داشت و همیشه میل داشت به شوروی برود. واقعاً سراسر وجودش در خدمت شورویها بود. آنقدر در این خوش خدمتی پیشرفت كه سالها بعد رفقایش مجبور شدند شرح حالهای قلابی از او بنویسند. كامبخش در همان بازجویی اول كل گروه 53 نفر را به پلیس معرفی كرد. یك خاطره هم بگویم و به سئوال بعدی بپردازیم. كامبخش در عین حال آدم بسیار خونسرد و خودداری بود. حتی اگر بد و بیراه به او میگفتند عكس العملی نشان نمیداد. واقعاً خونسرد بود. فقط یادم است یك بار كامبخش از خونسردی خارج شد و سخت دستپاچه شد. عكس العملهای عجیب و غریب نشان داد. داستان مربوط به روزی بود كه برای اولین بار در دادگاه پروندههای ما را میخواندند و همه فهمیدیم برخلاف آنچه او میگفت مسبب گرفتاریهای ما خودش بودهاست. من به صورت مستند عرض میكنم كه دقیقاً روز دوشنبه 20 اردیبهشت 1316كامبخش دراولین بازجویی یك گزارش كامل از كل جریان داد و ما را به این فاجعه كشاند. خوشبختانه متن بازجوییها هست و معلوم است كه هر كدام از ماها چه گفته و نوشتهایم. مقاوم ترین ماها بد نیست یادی از او بكنم «مهدی رسائی» بود. او با این كه چند هفته بود كه قضایا لو رفته بود مقاومت میکرد و اتهامات وارده را رد میکرد. درست یادم هست كه یك بار برای بازجویی مرا میبردند به اداره سیاسی. یكی ازهمین شكنجه گران از مقاومت مهدی رسایی میگفت و با افتخار داد میزد كه دیروز آن چنان توی گوش مهدی رسایی زدم كه خون از دماغش پرید بیرون. خلاصه بگویم كه براساس اسنادی كه الان موجود است قسمت اعظم ماها را یك روز بعد از اعترافات كامبخش دستگیر كردند. بیست سال بعد آقای كامبخش در شوروی برای توجیه خیانتش گفت كه ما یك شاخه نظامی داشتیم و برای این كه توجه حكومت و پلیس به طرف دیگری برود این اعترافات را كردم. این ماجرای خیانت كامبخش همیشه در حزب مطرح بودهاست. حتی پس از كودتای 28 مرداد كه جریان در داخل حزب به طرف محاكمه كامبخش پیش میرفت و دسته رضا روستا تقاضای محاكمه كامبخش را كرد، كامبخش به صراحت گفت كه كمیته مركزی حق محاكمه مرا ندارد و «رفقای شوروی» باید در این باره نظر بدهند. و رفقای شوروی كه تكلیفشان با كامبخش معلوم بود.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: گفتگو علی دهباشی سردبیر مجله بخارا با دكتر انور خامه ای -17 اردیبهشت 1388</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ مصاحبه با خسرو شاکری </strong></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ﻓﺮﺷﺎد ﻗﺮﺑﺎﻧﭙﻮر: «اراﻧﯽ درﺁ ﻳﻨﻪ ﺗﺎریخ» از جمله ﻧﺎدر کتابهـﺎیی اﺳـﺖ که پیرامون زﻧﺪﮔﯽ و اﻧﺪﻳﺸﻪ های دکتر تقی ارانی که به نوعی میتوان او را از جمله پیشروﺗﺮین ﺳﻮﺳیاﻟﻴﺴﺖ های اﻳﺮان ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺁورد، ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺷﺪﻩاﺳﺖ . اراﻧﯽ در دورانی وﻳﮋﻩ و ﺗﻜﺮار ﻧﺸﺪنی ﺳﺮدﻣﺪار ﺟﻨﺒﺶ ﻧـﻮﻳﻦ ﻓﻜﺮی ﺷﺪ که ﺑﻌﺪها اﺣﺰاب کمونیستی و ﻣﺎرکسیستی اﻳـﺮان همه ﺁن را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان میراث ﺧﻮد ﻗﻠﻤﺪاد کردﻧﺪ. اﻣﺎ برخی از مورخان با واکاوی دوباره لایههای تاریخی سعی دارند ﺗﺎ ﭼﻬـﺮﻩهـﺎی واقعی را از میان پیرایه و خیال بیرون بکشند. از همین دﺳﺖ اﺳﺖ ﺗﻼش دکتر خسرو شاکری ﺑﺮای ﻧﻮشتن کتاب «ارانی در آینه تاریخ » ﺁﻧﭽﻪ در پی میآید متن گفتگو ﺑﺎ ﺷﺎکری پیرامون این کتاب است . </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- ﻣﺮام و ﻣﺴﻠﻚ اراﻧﯽ ﺑﻪ راﺳﺘﯽ ﭼﻪ ﺑﻮد؟ ﺑﺴﻴﺎری نمیتوانند ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ چنین پاسخ بدهند اﻣﺎ شما اﺷﺎرﻩای به این ﻣﺴﺌﻠﻪ کردهاید. او ﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴﺖ، ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖ، ﻳﺎ ﺗﻔﻜﺮ دﻳﮕﺮی داﺷﺖ؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ﺁﻧﭽﻪ می ﺗﻮان ﺑﻪ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ ﮔﻔﺖ اﻳﻦاﺳﺖ که او ﻣﺎرکسیست ﺑﻮد ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻋﻠﻤﯽ کلمه. ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ از ﮔﻔﺘﻪهای او ﺑﻪ هنگام دﺳﺘگیری بر میآید، او زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻮی کموﻧﻴﺴﻢ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد وﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد در بارۀ آن با رهبران حزب کمونیست (ﺣﺴﺎﺑﯽ و ﻻدﺑﻦ) وارد مذاکره ﺷﻮد، اﻣﺎ این مذاکرات به نتیجه نرسیدند. هنگامی که کامران به ایران آمد کوﺷﻴﺪ دﺳﺖ او را در کمیته رهبری حزب کمونیست بند کند، اﻣﺎ ﺳﻔﺮ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ اراﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻮ ﺑﺮای ﻣﻼﻗﺎت رفیق قدیمیاش ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻋﻠﻮی، که ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﺑﻪ آسیای مرکزی نفی بلد شده بود و مذاکراتش با کامران و شخص دیگری، که گویا نامش «روﺷﻦ» ﺑﻮد، ﺑﺎﻳﺴﺘﯽ او را ﻗﺎﻧﻊ کردﻩ ﺑﺎﺷﺪ که راﻩ ﺷﻮروی (استالینی) راﻩ او ﻧﻴﺴﺖ. از همین رو، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺧﻮد ﮔﻔﺘﻪاﺳﺖ، رواﺑﻂ ﺧﻮد را ﺑﺎ کامبخش آهسته آهسته تقلیل داد. همین بدبینی او را اردشیر آوانسیان که با او در زندان بود، درگفته خود منعکس کمیکند. او میگوید هنگامی که در زندان بر سراختلاف استالین و تروتسکی بحث میشد، ارانی اظهار میداشت که این موضوع شورویها بود و به ایرانیها ربط نداشت. روشن است که این راه ارانی برای پرهیز از مجادله با استالیسنستها در زندان بود. ﻧﻜﺘﻪ دﻳﮕﺮ که دوری او را از «ﻣﺎرکسیسم» روﺳﯽ ﻧﺸﺎن میدهد ﻋﻼﻗﻪ او ﺑﻪ روان ﺷﻨﺎﺳﯽ و ﻓﺮوید بود امری که در سالهای 1350 مورد انتقاد اسکندری قرار گرفت. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*** </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- ویژگی اﻧﺪﻳﺸﻪ ﭼﭗ آلمانی که طبق تأکید شما ارانی ازآن تأثیر پذیرفته بود چه بود؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: در ﺟﺮﻳﺎن چپ آلمان گرایشهای متفاوت بود. یکی گرایش هواداران روزا لوکزامبورک بود که، در تقابل با لنین، از جمله، بیشتر به دموکراسی درون حزبی تأکید میورزید. گرایش دیگری هم بود که به خودگردانی کارگری معتقد بود. در میان هواداران حزب کمونیست شوروی هم در آلمان نظرات یکدست نبود. ارانی و رفقایش در برلن با یکی از رهبران حزب کمونیست آلمان تماس داشتند به نام ویلی موتسنبرگ (Muenzenberg)، که در جوانیاش کارگر بود. وی در عملیات خود در آلمان همواره مورد تأیید کمینترن نبود و سرانجام هم از دستگاه شوروی برید و با آمدن هیتلر به فرانسه گریخت. اما چند سال بعد جنازه او را دریکی از جنگلهای فرانسه یافتند. مورخان بر این عقیدهاند که قتل او، همانند قتل تروتسکی و بسیاری دیگر، کار دستگاه ترور استالین بود. آشنایی ارانی و مرتضی علوی با این کمونیست آلمانی باید تخم شک و تردید نسبت به کمونیسم روسی را در مغز آن دو کاشته بوده باشد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- ﻧﮕﺎﻩ اﻳﻦ اﻧﺪیشه به دین و سیاست چگونه بود؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: تردید کمی میتوان داشت که اراﻧﯽ ﺗﻔﻜﺮی ﻋﺮﻓﯽ (ﻻئیک ) ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻩﺑﺎﺷﺪ. اﻣﺎ این بدان معنا نیست که اهل مبارزه ﺑﺎ ﻣﺬهب ﺑﻮد. او هوادار ارتقای سطح فرهنگی جامعه بود، ﭼﻪ ﺑﻪ نظراو حتی بیشتر منورالفکرهای آن زمان هم شعوراجتماعی متناسب با وضعیت ایران در جهان را نداشتند. </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در ﻧﻈﺮ اراﻧﯽ تجدد به چه مفهومی بکار برده میشد؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: اراﻧﯽ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﺪرﻧﻴﺰﻩ کردن ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻳﺮان ﺑﻮد، اﻣﺎ ﺑﺪون ﺗﻘﻠﻴﺪ مکانیکی از فرنگستان، کاری که دو پادشاه پهلوی کردند. ارانی معتقد به این بود که نخست میبایستی جامعه ایران به شعور فرهنگیای که فرنگستان را فرنگستان کرده بود دست یابد. نه اینکه ایرانیانی که دستشان بدهنشان میرسید با تصاحب تجملات و ظواهر فرنگستان خود را فرنگی بنمایانند ، بدون آنکه کوچکترین فهمی از مبانی فلسفی، علمی و کلاً فرهنگی فرنگستان میداشتند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- ﭼﺮا اراﻧﯽ ﺑﺎزداﺷﺖ ﺷﺪ. در واﻗﻊ اﻋترافی که کامبخش کرد و منجر به بازداشت ارانی و 53 نفر شد بر اساس چه گناهی بود؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: اراﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮاﻳﻨﻜﻪ کامبخش او را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان یکی از رهبران حزب کمونیستی که در واقع وجود نداشت لو داده بود باز داشت شد. این کار با برنامه دستگاه ترور استالین انجام گرفته بود که در صدد از میان برداشتن تمام مارکسیست هاییبود که به نظام شوروی با خرد انتقادی مینگریستند. این ﻣﺴﺌﻠﻪ را در اراﻧﯽ در آینه ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﺸﺎن دادﻩام. </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- ﺧﻮاﺳﺖ ﺳﻴﺎﺳﯽ اراﻧﯽ ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻳﺮان ﭼﻪ ﺑﻮد؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ارانی خواستار جامعهای عاری از استثمار وعاری از بیفرهنگی بود. به نظراو، هنگامی که جامعه با فرهنگ میشد افراد آن میتوانستند کاملاً بر سرنوشت خود حاکم شوند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- آیا ارانی بدنبال مدل حکومتی خاصی بوده و شعارخاصی میداد؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: او دراین مورد اظهارخاصی نکردهاست، اما میتوان از عقیده کلی او استنباط کرد که او هوادار نظامی بود که درآن استثمار و بیعدالتی وجود نداشته باشد، نظامی که معمولاً سوسیالیستی گفته میشود. اما با شناختی که از او دارم دراین تردید ندارم که وی هوادار« سوسیالیسم» نوع شوروی نبود. خواست های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ارانی را در ارانی در آینه تاریخ آوردهام.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- دیدﮔﺎﻩ اراﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮد؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ارانی یک ایراندوست معلم بود. برای اوکشورکهن ایران، که صاحب فرهنگ قدیمی مهمی بود، ربانش جز فارسی نبود، اما به نظر بعید میرسد که او هوادار حفظ زبان آذری و دیگر زبان های قومی رایج در ایران نبوده باشد، در عین اینکه نوشته است که ترکی را مغولان به مردم شمال غربی ایران تحمیل کردند.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- تأثیر ارانی بر جنبش چپ ﺑﻌﺪ از ﺧﻮد ﭼﻪ ﺑﻮد؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ﻧﮕﻮﻧﺒﺨﺘﺎﻧﻪ، اراﻧﯽ تأثیری درجنبش چپ ایران نداشتهاست، با اینکه مجلۀ دنیای او بعدها از طرف حزب توده چاپ شد، کمتر کسانی را میشناسیم که آن را خوانده باشند. از سوی دیگر، چنانکه در کتاب فوقالذکر نشان دادهام ، کامبخش به عنوان نمایندۀ دستگاه سرکوب و تبلیغاتی شوروی در ایران، همه کوشش خود را کرد تا ارانی تنها چون شهید پرچمی برای نشر کمونیسم شورویستی باشد. امری که ارانی ازآن در همان زندان دوری میجست. از همینرو، دﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﺮور ﺷﻮروی ﻗﺼﺪ ﺟﺎن او را کرد و ﻣﻮﻓﻖ همﺷﺪ. ﺑﻪ ﺟﺮأت میتوان ﮔﻔﺖ که حزب توده کمترین قرابتی با تفکرو منش اجتماعی ارانی نداشت. گروه های چپی که پس از 28 مرداد پدید آمدند نیز، به رغم مخالفتشان با حزب توده، نا آگاهانه منش فکری حزب توده را داشتند و نتوانستند خود را ازچنگ آن بیرون آورند. شاید بتوان گفت تنها کسی که در میان چپی ها به خرد انتقادی ارانی نزدیک شود مصطفی شعاعیان بود. که<b>، چون یک مارکسیست، از همان آغاز سنگ های خود را با استالینیسم، لنیننیسم، مارکسیسم روسی و سیاست خارجی آن کشور واکند و روشن داشت که هیچکدام آنها ربطی به اندیشه مارکس نداشتند، مارکسی که خود به نظرات پیشین خویش با خرد انتقادی مینگریست</b>. در یک کلام، ارانی در میان پرچمداران نامش نفوذی نداشت، از همین رو وی را باید از نو شناخت.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- دیدگاه اراﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺎم ﺳﻴﺎﺳﯽ ﺷﻮروی و ﺣﺰب کموﻧﻴﺴﺖ ﺷﻮروی ﭼﻪ ﺑﻮد؟ </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﮔﻔﺘﻢ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮمیرسد هنگامی که او هنوز به شوروی سفر نکردهبود، مانند هزاران روشنفکر برجستۀ اروپایی، به شوروی تمایل پیدا کردهبود، اما هنگامی که آن را مختصراً چشید، دانست که آن نظام سرکوب کننده منتقدان از گونه سوسیالیسمی نبود که او مد نظر داشت.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- آیا پژوهش شما در مورد ارانی ادامه خواهد یافت؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاکری: ﺁری ﺳﺎلهاست که دست اندر کار دستیابی به همه اسناد و مدارک مربوط به ارانی هستم و در همه بایگانیهایی که فکر میکردم درآنها مطلبی در مورد ارانی بیابم کار کردهام: شوروی، بریتانیا، آمریکا ، آذربایجان شوروی، آلمان فدرال و آلمان شرقی سابق و فرانسه. متأسفانه باید بگویم که در میهن خودم از سخاوت آرشیوهای خارجی بهره مند نشدهام و در خواستهای مکررم بیجواب ماندهاند. جای افسوس بسیاراست. روشن نیست که با زندانی کردن اسناد چه هدفی را تعقیب میکنند؟ کار من در مورد ارانی ادامه دارد و امیداوارم بتوانم کتابی را که سالها پیش در بارۀ ارانی به انگلیسی آغازکردم به اتمام برسانم، چون هدف من از شناخت ارانی تنها به خاطر مارکسیست بودن او و متمایز بودنش از « مارکسیسم» شوروی و حزب توده نیست، بل همچنین به خاطر شناخت تاریخ تفکر در میان چپیهای ایران است. گونه تاریحی که فریدون آدمیت عمرخود را برای شناخت مشروطه سازان و مشروطه خواهان وقف کرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: فرشاد قربانپور «مغزی از شک و تردید: "ارانی در آینه تاریخ" » در گفت و گو با نویسندهاش خسرو شاکری - نشریه: کارگزاران </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;">http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8851-20140520-js-1.html</span></span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><br /></span></span></div>
</div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-7898091057368898382014-05-29T15:01:00.000-07:002014-05-29T15:01:15.238-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت صدم، از جمال صفری<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8172-2014-04-08-17-59-51.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<br /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="farokhi yazdi" height="323" id="img9777" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/farokhi_yazdi.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="221" /></b></div>
<div>
<div style="direction: rtl;">
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکتر محمّد مصدّق،</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8172-2014-04-08-17-59-51.html">«زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق» (100): </a></b></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif;"><span style="line-height: 22.75px;"><span style="font-size: x-small;"> </span><span style="font-size: large;">قتل فرخی یزدی در زندان رضا خانی</span></span></span></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;"> </strong><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8172-2014-04-08-17-59-51.html">قسمت اول</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8288-jamale-safari-20140415.html">قسمت دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/8408-20140422-js-1.html">قسمت سوم</a></b></span></span></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong><br /></strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی -- دست خود ز جان شستم از برای آزادی/</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>تا مگر به دست آرم دامن وصالش را -- می دوم به پای سر در قفای آزادی/</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>در محیط طوفانزای، ماهرانه در جنگ است -- ناخدای استبداد با خدای آزادی/</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین -- می توان تو را گفتن پیشوای آزادی/</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>فرخی ز جان و دل میکند در این محفل -- دل نثار استقلال جان فدای آزادی </strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>◀ شرح زندگی فرخی یزدی را به قلم خودش آغاز می کنم:</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
مختصرى از زندگینامه فرخى یزدى که با قلم شیوا و شیرین خویش، در زندان رضاخانى، نوشته است را بخوانیم:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
هنگامى که من بدنیا آمدم ناصرالدینشاه بر ایران حکومت میکرد، البته در این کار دست تنها نبود، ۸۵ زن و معشوقه با صدها مادر زن و پدر زن به اضافه مقدار زیادى پسر و دختر و نوه و نتیجه او را دور کرده بودند. اینان ایران را مثل گوشت قربانى بین خود تقسیم کرده بودند. هرگوشه اى از مملکت در دست یکى از شاهزاده ها و نوه ها بود که خون مردم را توى شیشه می کردند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
مخلص پس از چند سال خاکبازى در کوچه ها، مثل همه بچه ها به مدرسه رفتم. ببخشید اشتباه کردم همه بچه ها که نمی توانستند به مدرسه بروند، از همان کودکى به کارى مشغول مى شدند تا تکه نانى به دست آورند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
مدرسه ای که من رفتم مال انگلیس ها بود. سئوال و جواب ممنوع بود و معلم ها اصلاً خوششان نمى آمد که از آنها سئوال کنیم. می ترسیدند چشم و گوش ما باز شود. مثلا اگر دانش آموزى می پرسید شما اینجا در میهن، چه کار می کنید؟ ترش می کردند و تکلیف شاگرد هم معلوم بود، اخراج. به نظر آنها چنین شاگردى که در کار آنها فضولى می کرد حق درس خواندن نداشت و نمی توانست متمدن شود.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
من خیلى زود متوجه شدم که کاسه اى زیر نیم کاسه است و اینها نمی خواهند کسى را با سواد کنند، مدرسه و کلاس، معلم و کتاب همه سرپوشى بود تا مردم نفهمند آنان در این مملکت به چه جنایتى مشغولند. من که این اوضاع را می دیدم رغبتى به مدرسه رفتن نداشتم. به ما می گفتند دزدى نکنیم، اما خودشان بود و نبود میلیونها گرسنه و پابرهنه را در سرتاسر دنیا بالا می کشیدند . کشیش هاى انگلیسى به ما اندرز می دادند با همه مهربان باشیم، اما خودشان انواع شکنجه و خشونت را به کار می بردند، هرکس را که صدایش بلند می شد، بیرحمانه می کشتند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
انگلیس ها، با همهٔ این وحشیگری ها ما ایرانی ها را داخل آدم نمی دانستند و رفتارشان با ما بسیار زننده بود. در هر فرصتى به رفتار و کردار آنها اعتراض مى کردم، اشعارى می ساختم و چهره واقعى این درندگان را براى مردم آشکار می کردم و مردم را هشدار می دادم بچههاى خود را به دست آنان نسپارند. مرا از این مدرسه بیرون کردند و چه کار خوبى هم کردند. زیرا درس هاى آنها به درد زندگى نمی خورد و فقط شستشوى مغزى بود.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
از ۱۵ سالگى مرا ترک تحصیل دادند، بناچار از مدرسه بیرون آمدم. درس زندگى را از کلاس اول شروع کردم و با زندگى واقعى آشنا شدم. ابتدا به کارگرى مشغول شدم، مدتى پارچه می بافتم و چند سالى هم کارگر نانوایى بودم. ساعتى از روز را که کارى نداشتم با مردم بودم. در کارهاى اجتماعى شرکت می کردم و کتاب و روزنامه می خواندم، گاهى هم شعر می ساختم. بعضى از شاعران، انواع دروغ و چاخان سرهم می کردند و براى شاه یا حاکم شهر می خواندند. اما من حاضر نبودم خودم را به حاکم بفروشم، براى او چاپلوسى کنم. با این حال از شما چه پنهان من هم شعرى در وصف حاکم شهر ساختم. شعر را براى حاکم نخواندم، بلکه براى مردم خواندم. زیرا براى مردم ساخته بودم، اما سرانجام به گوش حاکم رسید. حاکمی که از بام تا شام دروغ می گفت و دروغ می شنید. مرا پیش حاکم بردند، او هم دستور داد لب هاى مرا با نخ و سوزن دوختند و به زندان انداختند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در سال ۱۲۹۸ وثوق الدوله قرارداد ننگین تقسیم ایران را امضا کرد، حقا که روى همه وطن فروشان را سفید کرد. در روزنامه ها به وثوق الدوله تاختم و شعرهاى زیادى براى او ساختم، وثوق الدوله هم که از انتقاد خوشش نمی آمد، مرا گرفت و زندانى کرد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
یک سال بعد کودتا شد و انگلیس ها نوکر تازه نفسى را به نام رضاخان قلدر بر سر کار آوردند. او مدتها بود که براى انگلیس ها خوش خدمتى کرده بود و به مردم هم روى نشان نداده بود. این جانور، نه شرف داشت و نه حیثیت و آبرو و وجدان. در عوض هرچه بخواهید اسم داشت. بعد هم که شاه شد، یک اسم دیگر انتخاب کرد: پهلوى. آن را هم از خانوادهٔ محمود گرفت (منظور خانوادهٔ احمد محمود نویسندهٔ نامدار ایران است که رضا شاه او را مجبور کرد نام خانوادگى خود را که پهلوى بود عوض کند و او نام محمود را برگزید). وعده داد که سلطنتى را به جمهورى تبدیل کند، ولى بعداً که بر خر مراد سوار شد، زیر قولش زد. رضا خان همان کسى بود که در انقلاب مشروطیت سرکردهٔ قزاق ها بود و مجاهدان راه آزادى را به گلوله بست.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
اینجانب هم فهمیدم که قضیه از چه قرار است، رضا قلدر مرا گرفت و انداخت به زندان. آنها هرچه زور زدند، نتوانستند مرا خر کنند. از زندان که بیرون آمدم، به یارى دو تن از دوستانم روزنامهٔ طوفان را به راه انداختم. روزنامهٔ طوفان را مانند بچه ام دوست می داشتم. اما این بچه هم به پدرش رفته بود و مثل خودم پشت سرهم توقیف شد. در ایران روزنامه هاى بسیارى منتشر می شد و کسى با آنها کارى نداشت. سرشان را به زیر انداخته بودند و مثل بچه آدم پول در می آوردند. پا تو کفش نوکران انگلیس ها نمی کردند و چیزى نمی نوشتند که آنها ناراحت شوند. من مطالب یکى از این روزنامه ها را به شعر درآورده ام تا آشنا شوید:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
دوش ابر آمد و باران به ملایر بارید قیمت گندم و جو چند قرانى کاهید</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در همان موقع شب دختر قاضى زایید فتنه از مرحمت و عدل حکومت خایید </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
اما روزنامهٔ طوفان نمی توانست این چرندیات را بگوید. از همان بچگى عادت داشت به پر و پاچهٔ گنده ها بچسبد و با بزرگترها در افتد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
از همهٔ اینها مهمتر، من و روزنامه ام با رضا قلدر هم درافتادیم. او همهٔ پست هاى نان و آبدار را قبضه کرده بود و مالیات و بودجهٔ مملکت را به جیب می زد، من نوشتم که رضا خان که وزیر جنگ است به چه حقى این کارها را می کند، مگر شهر هرت است که او هر غلطى بخواهد می کند؟ القصه رضاخان به گوشهٔ قبایش برخورد، نامه ای به مجلس نوشت و از نمایندگان خواست که مرا محاکمه کنند. من از این موضوع خوشحال شدم، زیرا رضا خان قلدر تا آن روز هر کار می خواست می کرد و از هر نویسنده و روزنامه چى که خوشش نمی آمد، خودش او را کتک و شلاق می زد و شکنجه می کرد یا به تبعید می فرستاد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در سال ۱۳۰۷ شمسى مردم یزد مرا به نمایندگى مجلس انتخاب کردند و مخلص هم رفتم توى مجلس شوراى ملى، اما در مجلس هم زیاد خوش نگذشت. با اینکه مجلس صندلی هاى برقى داشت و همهٔ وکلا خوابشان می برد، ما دو سه نفر خوابمان نمی برد که هیچ، پرحرفى هم می کردیم و همیشه فریاد اعتراضمان بلند بود. حتى به دکتر رفتیم و گفتیم چرا در مجلس خوابمان نمی برد و بقیهٔ وکلا با خیال راحت می خوابند. دکتر پس از معاینه گفت علت بى خوابى شما این است که بقیهٔ وکلا نماینده دولت هستند، ولى شما دو سه نفر نمایندهٔ ملت. البته بر اثر فریادهاى اعتراض ما، گاهى چُرت نمایندگان محترم پاره می شد، سر بلند می کردند، فحش و ناسزا می گفتند و دوباره به خواب خرگوشى فرو میرفتند، هر وقت هم نخست وزیر یا وزیر صحبت می کرد، کارشان این بود که بگویند صحیح است قربان. در اثر تمرین در این کار ،استاد شده بودند. حتى در حال چرت زدن هم می توانستند وظیفهٔ خود را انجام دهند و بگویند صحیح است قربان، بدون اینکه چرتشان پاره شود. بله در همان حال چرت، سرنوشت یک ملت را معلوم می کردند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
یک روز که داشتم به برنامه هاى دولت اعتراض می کردم، یک نمایندهٔ مجلس که گویا حافظ منافع دولت بود و نه ملت، آمد جلو و مشت محکمى به صورت من فرو کوفت. خون از دماغ من فواره زد. من فهمیدم که دولت می خواهد هر طورى شده کلک مرا بکند، من هم به عنوان اعتراض، رختخوابم را در مجلس پهن کردم و در آنجا متحصن شدم. رضا خان که دید من در مجلس وصله ناجورى هستم، در صدد برآمد به هر ترتیبى هست مرا بکشد. من هم بدون اطلاع قبلى از تهران جیم شدم.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
یکدفعه دیدم در اروپا هستم. در اروپا هم در روزنامه ها مقاله می نوشتم، جنایات رضا خان و وضع فلاکت بار هموطنانم را براى مردم دنیا بازگو می کردم، رضاخان که دید دنیا دارد متوجهٔ جنایت او می شود، توسط عبدالحسین تیمورتاش (وزیر دربار رضا شاه که در به قدرت رساندن رضاخان نقش فعال داشت، اما بعدها چون بسیارى دیگر مغضوب و به دستور رضاخان در زندان کشته شد) پیغام داد و قسم خورد به ایران برگردم و با خیال راحت در ایران زندگى کنم. یک روز رئیس شهربانى پیش من آمد و پیشنهاد کردکه ماهیانه مبلغى به من قرض بدهد، من قبول نکردم، گفتم مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان. یعنى برو گورت را گم کن. رئیس شهربانى یاور مختارى تیرش به سنگ خورد و دید این نفشه هم نقش بر آب شد، خیلى خیط شد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
رضاخان به هر در زد، دید نمی تواند مرا تسلیم کند، دوباره مرا گرفت و زندانى کرد. از بس به زندان رفتم و بیرون آمدم، شما هم خسته شدید. ولى خیالتان راحت باشد، این دفعهٔ آخرى است. قول میدهم دیگر بیرون نمی آیم. زندان هاى تنگ و تاریک و مرطوب رضا شاهى بیشتر شباهت به گور داشت، اگر در این سلول دو موش با هم دعوا می کردند، سر یکى می خورد به دیوار.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
دادگاه مرا به سى ماه زندان محکوم کرد. گناه من این بود: «توهین به رضاخان». در زندان هم بیکار ننشستم، براى زندانیان سخنرانى می کردم و شعر می ساختم، روزى که داشتم براى زندانیان سخنرانى می کردم، مأموران برسرم ریختند و به حدى مشت و لگد به من زدند که تمام پیچ و مهره هاى بدنم از هم در رفت. سپس کشان کشان در سلول انفرادى مرطوب انداختند، ولى فکر می کنم مأموران مرا به سلول اشتباهى انداختند، زیرا این سلول انفرادى نبود و من تنها نبودم، چند رأس رطیل، عنکبوت، سوسک هم وجود داشت. غیر از این ها، چند نوع حشرهٔ دیگر هم بر در و دیوار بالا می رفتند که اسم آنها را نمی دانستم و افتخار آشنایى با آنها را نداشتم.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
رضا خان که دید زندان، شکنجه، گرسنگى بر من کارگر نیست، تصمیم گرفت مرا بکشد و خودش را خلاص کند. مدتى خوراک و پوشاک کافى به من نمی دادند، شاید کم کم بمیرم، کس و کارى هم نداشتم که از بیرون برایم غذاى حسابى بیاورد. با اینکه هوا سرد و مرطوب بود، لباس هاى روى خود را فروختم تا غذا تهیه کنم. این بود حال و روز من, این نوشته ها را در گوشهٔ زندان رضا خانى نوشتم.(1 ) </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>٭حسین مکی در« مقدمۀ دیوان فرخی » زندگی فرخی را اینگونه شرح می کند:</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
میرزا محمد، متخلص به فرخی، فرزند محمد ابراهیم سمسار یزدی، در سال 1306 هجری قمری، در یزد متولد شد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
پس طی دوران خردسالی مشغول تحصیل گردید. فرخی نزدیک پایان تحصیلات مقدماتی در مدرسۀ مرسلین انگلیس های یزد، به علت روح آزادیخواهی و افکار روشن وی و اشعاری که بر علیه اولیای مدرسه می سرود، {از مدرسه اخراج شد}. وی را به مناسبت شعر[ی] که در حدود سن 15 سالگی سروده است، از مدرسه خارج نمودند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
1 - عبدالحسین آیتی نویسندۀ کتاب کشف الحیل در مجلۀ نمکدان در بارۀ فرخی نوشته است: نام فرخی یزدی، محمد، پدرش محمد ابراهیم، سمسار از اهل یزد. تولد فرخی در سال 1302 هجری قمری و برادر مهترش که یازده سال از او بزرگتر است، نامش عبدالغفور و نام فامیلش فرخی و لقبش (ملت) تولدش در سال 1291 قمری بود. ( چند سال قبل فوت شده است.) </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
2 - آیتی در مجلۀ نمکدان دربارۀ تحصیلات فرخی چنین نوشته است: «فرخی تحصیلات زیادی نداشت، فقط در مکاتیب و مدارس قدیمه، فارسی را با اندکی از مقدمات عربی تا نیمی از «انموذج» آموخته بود. ولی پس از دریافتن آن مقدار خط و سواد، علاقه به اشعار شعرا پیدا کرده و بطوردائم دیوان های شعر را مطالعه می کرد و بیش از همه کلیات سعدی و دیوان مسعود سلمان، همدمش بود. بطوریکه خودش حکایت می کرد، طبعش از بررسی اشعار سعدی به شعر میل کرد. ولی از اشعار مسعود سعد متأثر شد به حدی که می خواست شعر و شاعری را بدرود گوید. عاقبت روح سعدی بر او غلبه یافته و به سرودن اشعار آغاز کرد و بارها می گفت هیچ شعر از اشعار سعدی مانند این رباعی در من اثر نکرد که شیخ سعدی می فرماید: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
گر در همه شهر، یکسر نیشتر است</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در پای کسی رود که درویش تر است</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
با این همه راستی که میزان دارد </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
میل از طرفی کند که زر بیش تر است</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
سخت بسته با ما چرخ عهد سست پیمانی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
داده او به هر پستی دستگاه سلطانی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
دین ز دست مردم برد فک های شیطانی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
جمله طفل خود بردند، در سرای نصرانی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
رویهم رفته تحصیلات فرخی تا حدود سن 16 سالگی او می باشد. فارسی و مقدمات عربی را فرا گرفته و چون از طبقهٔ متوسط بود، پس از خروج از مدرسه به کارگری مشغول گردید و از دسترنج خود که مدتی در کار پارچه بافی و مدتی هم در کار نانوایی بود، امرار معاش کرد. </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در همان اوان از قریحۀ تابناک و ذوق سرشار خدا داده، اشعاری بکر با مضامین بی سابقه می سرود. در طلوع مشروطیت و پیدایش حزب دموکرات در ایران، «فرخی» از دموکرات های جدی و حقیقی یزد و جزء آزادی خواهان آن شهر بوده است و در غزلی، آزادی را چنین تفسیر می کند: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
[قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است، نام آزادی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان، احترام آزادی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
چگونه پای گذاری به صرف دعوت شیخ به مسلکی که ندارد مرام آزادی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
هزار بار بود به ز صبح استبداد برای دسته پا بسته، شام آزادی]</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در آن عصر چنین مرسوم بودهاست که در اعیاد، شعرا قصائدی می ساختند در مدح حکومت وقت و در روز عید، در دارالحکومه می خواندند. فرخی، برخلاف معمول و برخلاف انتظار حکومت، در نوروز 1327 یا 1328 هجری قمری، مُسَمَّطی به این مطلع را ساخت:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>عید جم شد ای فریدون خو بت ایران پرست</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>مستبدی خوی ضحاکی است این خو نه ز دست</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا آنجا که صریحاً به حاکم خطاب می کند: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
خود تو می دانی نیم از شاعران چاپلوس</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
کز برای سیم بنمایم کسی را پای بوس</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>و در مجمع آزادیخواهان و دموکرات های یزد خواند. همین امر موجب غضب «ضیغم الدوله قشقایی» حاکم یزد واقع گردید و امرکرد دهان فرخی را با نخ و سوزن به تمام معنی دوخته و به زندان افکندند. دیگر اینکه:</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
و از طرفی هم در اثر مقاومتی که فرخی با اعمال و تعدیات ضغیم الدولۀ قشقائی ازخود نشان می داد، او را در شبی با یک عده از رفقای آزادی خواه وی گرفته، به زندان تسلیم نمودند و در موقع مذاکرات عتاب آمیز، ضیغم الدوله که فرخی با کمال جرأت و جلادت دفاع از آزادیخواهان و خود می نمود، امر کرد دهان او را بدوزند. </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
آیتی در نمکدان دراین باره ( دهان دوختن فرخی) چنین نوشته است:<strong> « این اشعار، ضیغم را بخشم آورده، در صدد آزار او بر آمد و او را گرفته، پس از ضرب و شتم و توهین و حبس فرمان داد لب و دهان حق گوی او را بهم دوختند و بعد از آنکه اندکی خشم او فرو نشست و لب های سخن سرای شاعر از هم باز شد، تا دیر گاهی به الیتام اشراق خود پرداخته، چون اطراف دهانش ملتئم گشت»، باز خاموش نشسته، اشعاری می سرود و نزد این و آن می فرستاد و حتی اواخر زندانش، چند خط شعر بر دیوار زندان نوشت:</strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong> بعد از این ماجرا در انجمن بلدی متحصن شد. </strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
آزادیخواهان و دموکراتهای یزد پس از مشاهدۀ این امر شرم آور، در تلگرافخانه تجمع کرده و تلگرافی به مجلس و سایر مقامات مخابره کردند. این خودسری در بیدادگری که نمونۀ کامل استبداد در دورۀ مشروطیت است، عموم وکلای مجلس شورای ملی را برانگیخت که وزیر کشور وقت را سخت مورد استیضاح قرار دهند. ولی وزیر کشور این حادثه جنایت آمیز را تکذیب کرد. در صورتی که همان موقع، فرخی لب و دهانش مجروح و در شهربانی یزد محبوس بوده است.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
مذاکراتی که در مجلس در این مورد به عمل آمد، بدین شرح بوده است( نقل از شمارۀ 92 مذاکرات رسمی مجلس شورای ملی):</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
« آقای فهیم الملک اظهار نمودند: چندی است که شکایات زیادی از حکام ولایات به مرکز می رسد؛ مخصوصاً از حکامی که از اول دولت جدید تاکنون، برای عراق ( اراک) معین شده؛ همینطور از یزد و گویا در آنجا دهن شخصی را دوخته اند. آیا این شکایت صحت دارد یا خیر؟»</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
معاون وزارت داخله ( کشور ) جواب دادند: البته وزارت داخله آنها را عزل می کند و باید در عدلیه رسیدگی شده در صورت صحت، مجازات قانونی شوند. </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
حکومت عراق (اراک) هم احضار و مدعی های او را به عدلیه رجوع نموده اند. در خصوص یزد هم راپرتی که از نایب ... رسیده بود، به حکومت یزد اخطار شد که او را به یزد احضار نموده و در باب دهان دوختن هم تحقیق شد؛ به قید قسم جواب داده بود <strong>این مسئله، کذب و شخصی را بواسطۀ قدح مشروطیت و مدح استبداد چوب زده ام .» </strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در همان موقع شرح این جنایت در ورق کاغذ بزرگ، بوسیلۀ چاپ سنگی طبع و منتشر گردید که اینک عین آن را در قطع کوچکتر، گراور و ضمیمهٔ این شرح حال می نماید ( صفحات 18 و 19).</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
موقعی که فرخی در زندان محبوس بود، مسمطی ساخته و برای آزادی خواهان و دموکرات های تهران به نام ارمغان فرستاد که ( قسمت اول از آنرا ذکر می نمائیم) : </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
ای دموکرات، بت یا شرف نوع پرست </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
که طرفداری ما رنجبران خوی تو هست</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
اندر این دوره که قانون شکنی دل ها خست</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
گرز هم مسلک خویشت، خبری نیست بدست </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بالاخره پس از یکی دو ماه از زندان فرار اختیار کرده و این بیت را به خط خود با ذغال به دیوار زندان نگاشت:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
به زندان نگـــردد اگر عمــر طي من و ضغــــيم الدوله و ملك ری </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
به آزادی ارشــــد مــرا بخت يار بر آرم از آن بختيـــــاری دمــــــــار</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بالاخره ضیغم الدوله معزول و حاج فخرالملک به حکومت یزد منصوب شد و از فرخی دلجوئی کرده به او گفت: اگر ضیغم لب و دهان تو را به هم دوخت، من دهانت را پر از اشرفی می کنم و چند دانه اشرفی ناصر الدین شاهی در دهان او ریخت.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تقریباً در اواخر سال 1328هجری قمری، فرخی به تهران آمد و در جراید، اشعار آبدار و مقالات مؤثری راجع به آزادی ایران انتشار داد. مطلع یکی از آن اشعار چنین است:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
دوش ایران را بهنگام سحر دیدم بخواب وه چه ایرانی سراسر چون دل عاشق خراب</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
این شعار و مقالات که سخت دارای روح آزادی خواهی بود، فوق العاده مورد توجه آزادیخواهان قرار گرفت و ملیّون از آن استقبال شایانی نمودند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
فرخی تقریباً در اوایل دورۀ جنگ جهانگیر گذشته (بینالمللی اول) به بین النهرین مهاجرت کرده و مورد تعقیب انگلیس ها قرار گرفت. از اینرو از بغداد به کربلا و از آنجا به موصل و از آنجا، از بیراهه و برهنه به ایران مراجعت کرد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
پس از مختصر توقفی در تهران، مورد حملۀ ترور قفقازی ها قرار گرفت و چند تیر گلوله بدو شلیک شد، ولی به وی اصابت نکرد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در دورۀ نخست وزیری وثوق الدوله با حکومت وی و قرارداد منحوس 1919 مخالفت ها کرد و در اثر آن مدتها در حبس عادی و نمرۀ 1 شهربانی تهران زندانی گشت. در این موقع اشعار زیادی سرود که دو قسمت اول از آنها را ذکر می نمائیم: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
داد كه دستــور ديو خوی ز بيداد كشــــور جــم را بباد بيی هنری داد </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
داد قــــــراری كه بيقـــراری ملت زان به فلــك ميی رسد ز ولوله و داد </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بار دیگر، برای مدت دو سه ماهی در دورۀ کودتای 1299 خورشیدی در باغ سردار اعتماد زندانی شد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>٭ خدمات فرخی به عالم فرهنگ و آزادی ایران: </strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
فرخی در اواخر سال 1339 هجری قمری برابر 1300 خورشیدی، روزنامۀ طوفان را انتشار داد. صدر هاشمی در جلد سوم کتاب تاریخ جراید و مجلات کشور چنین نوشته است:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
روزنامۀ طوفان در تهران به صاحب امتیازی و مؤسس « فرخی» و مدیر مسئولی موسوی زاده تأسیس و شمارۀ اول آن در تاریخ جمعه 2 ذیحجه مطابق با 2 سنبله 1300 شمسی انتشار یافته است. روزنامۀ طوفان با کلیشه سرخ که حکایت از انقلابی بودن آن می نموده و به طرفداری از تودۀ رنجبر و دهقان و هواداری از کارگران منتشرمی شده و به همین جهت به شرحی که ذیلاً خواهیم نوشت مدیر، مرحوم فرخی، در اغلب کابینه ها یا حبس و یا تبعید شده است. معذلک به علت ثبات و پایداری در عقیدۀ خود، به محض اینکه از زندان نجات پیدا می کرد و یا از تبعید بر می گشت، روزنامه را با همان روش سابق منتشر می ساخت و هر وقت روزنامه توقیف می شد، با در دست داشتن امتیازات روزنامه های دیگر، عقاید سیاسی و نظریات خود را در آن روزنامه منعکس می کرد </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>چنانچه روزنامۀ پیکار، قیام، طلیعه، آئینه افکار و ستاره شرق، روزنامه هایی بودند که پس از توقیف طوفان، هر نوبت منتشر گشته اند. طوفان در طول مدت انتشار، بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شده است. تا اینکه در سال 1307 شمسی فرخی بعنوان نمایندگی مجلس شورای ملی، در دورۀ هفتم تقنینیه، از طرف مردم یزد، انتخاب گردید و در مجلس، جزو اقلیت بود.(2) </strong></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
« بالاخره در دورۀ هفتم، بعلت مخالفت های پی در پی با حکومت دیکتاتوری و استبداد وقت[ رضا خان]، وضعش سخت به مخاطره افتاد، تا یکروز در جلسۀ رسمی در حالیکه مشغول نطق کردن علیه یکی از وزرای نظامی کابینه که گویا یکی از مدیران کل وزارتخانه را کتک زده، بود، از یکی از وکلا کتک خورد و خون از دماغش جاری گشت.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در این موقع کاسۀ صبر فرخی لبریز گشت و بر پای خواسته و رسماً اظهار نمود که دیگر تأمین جانی ندارد و چنین اظهار کرد: وقتی در کانون عدل و داد یعنی دارالشورای ملی، در قبال دفاع از آزادی، به من حمله کنند، بدیهی است که در خارج از این محوطه، چه به روزم خواهند آورد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در نتیجه وسائل زندگی و رختخواب خواست و چندین شب و روز در مجلس بسر برد تا بالاخره مخفیانه از تهران فرار اختیار کرد. پس از چندی ناگهان از مسکو سر در آورد و در آنجا به علت اینکه گویا نسبت به رژیم کمونیزم انتقاد می کرد، نتوانست بسر برد و توسط نمایندۀ سیاسی ایران (سفیر کبیر ایران) مقیم مسکو با تهران برای صدور گذرنامه، مذاکراتی بعمل آورد. دولت ایران هم ناگزیر از لحاظ سیاسی صلاح در آن دید که گذرنامۀ وی را صادر کند. فرخی پس از صدور این گذرنامه از مسکو به برلین رهسپار گشت.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
پس از ورود به برلین، باز هم از تعقیب افکار آزادیخواهانه خود دست بر نداشت و بلافاصله مقالاتی چند، در مجلهٔ پیکار علیه حکومت استبداد و زور آن روز ایران منتشر کرد. چندی نگذشت که سفیر ایران مقیم برلین، جلسۀ محکمه ای به وکالت از طرف شاه سابق، علیه روزنامه پیکار و نویسندگان آن تشکیل داد. سفیر نامبرده مدعی بود که مقالات این مجله منافی با شئون کشور شاهنشاهی ایران و شاه است و اظهار می داشت که کشور ایران کاملاً کشوری آزاد و قانونیست و به تمام معنی اصول حکومت مشروطه در آن حکمفرماست.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
فرخی در این محکمه فقط به نام یکی از شهود احضار شد: منتهی مدارکی ارائه و بیاناتی کرد که در پیشگاه محکمه به محکومیت شاه سابق و سفیر ایران منجر گردید. محکمه متعاقب این دعوی، حکمی علیه شاه سابق و له مدیر مجله و نویسندگان آن صادر نمود.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
از این گذشته، فرخی روزنامۀ دیگری به نام نهضت برای تعقیب افکار خود و تنبیه اولیای امور حکومت استبدادی بوجود آورد که بیش از دو سه شماره از آن منتشر نشد. زیرا در اثر اقدامات دولت ایران و اولیای امور نامبرده، ادارهٔ شهربانی برلین فرخی را ملزم کرد که بکلی از خاک آلمان خارج شود. </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
در این گیر و دار، تیموتاش وزیر دربار وقت، به اروپا رفت و در برلن با فرخی ملاقات کرد و به وی از طرف شاه سابق اطمینان اکید داد که به ایران بازگشته و بدون دغدغه بسر برد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بیچاره شاعرخوش قریحه و آزادیخواه فریب خورده و از طرفی هم بعلت تهی دستی نتوانست در خارجه بسر برد. از طریق ترکیه و بغداد به ایران بازگشت و با پای خود به سیاه چال رفت. و چنین تصور نمی کرد که شیری را که در کودکی از پستان مادر نوشیده، با ناخن از پنجه اش خواهند کشید.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
فرحی تقریباً به سال 1311 و 1312 خورشیدی به تهران ورود کرد و به منزل یکی از دوستان صمیمی خود ( توکلی) وارد شد و چندی در آنجا بسر برد تا آنکه در عمارت فوقانی یکی از گاراژها واقع در سه راه امین حضور برای خود منزل شخصی انتخاب کرد و از همان تاریخ بر حسب دستور، تحت نظر مأمورین محرمانۀ شعبۀ اطلاعات شهربانی قرار گرفت.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<strong>٭ پایان عمر و سرانجام زندگی فرخی یزدی</strong>: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
با وضعیت فوق فرخی بیش از یک سال در تهران بسر نبرده بود که به عمارت معروف به کلاه فرنگی واقع در دربند شمیران نقل مکان کرد. آنجا وضعیتش دشوار شد و تحت نظر شدید قرار گرفت و غزلی در آنجا بسرود که مطلعش بدین مضمون است:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
ای که پُرسی تا به کی در بندِ دربندیم ما</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا که آزادی بود در بند دربندیم ما</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
پس از مدتی به این اتهام که 3000 ریال به آقای رضای کاغذ فروش مدیون است، علیه وی اجرائیه صادر شد. فرخی چون هیچوقت برای خود اساساً اندوخته ای نمی نمود. و هر چه بدست می آورد، خرج می کرد، بدیهی است در چنین موقع وخیمی، تهی دست و بی چیز بود. آری استاد سخن سعدی گوید:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
قرار در کف آزادگان نگیرد مال</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
به همین علت ظاهری و دستاویز( اجرائیه،) زندانی گردید. در این موقع چند نفر از دوستانش خواستند قرض او را بدهند. ولی قبول نکرد و مدتها در زندان ثبت اسناد بسر برد.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
شنیدم که در حبس چندی بماند</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
نه شکوه نوشت و نه فریاد خواند</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
ولی به سبب روح آزادیخواهی که بحد افراط در طبیعت و سرشت وی بود، آرام نمیگرفت و مانند عاشق هجران کشیده ای که از معشوق خود جدا مانده باشد و یا مانند شخصی که دانه فوق العاده قیمتی و پربها از کفش بیرون کشیده باشند، دائماً به جستجوی معشوق و دانۀ قیمتی خود ( یعنی آزادی) بود، چنانکه گوید:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
شاهد زیبای آزادی خدا پس کجاست؟</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
مُقدم او را به جانبازی اگر پذیرفته ایم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا مگر خاشاک بیداد و ستم کمتر شود</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بارها این راه را با نوک مژگان رفته ایم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
سخنانی آبدار بدون پروا و درشت به زبان می راند که در حقیقت همین امر و عوامل دیگری موجبات زندانی ابدی وی را به زندان شهربانی تهران و زندان قصر فراهم ساخت.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا آنکه یک روز به زندانبان خود می گوید: «که من در فروردین 1316 خواهم رفت». زندانبانان به تصور آنکه فرخی خیال فرار دارد(در اثر جملۀ بالا) در اطراف وی مراقبت را شدید می نمایند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا بالنتیجه، شب 14 فروردین 1316 بقصد انتحار، مقداری تریاک می خورد و چکامه ای به دیوار زندان به خط خود می نویسد که متأسفانه بیش از چند بیت آن در دست نیست: </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
هیچ دانی از چه خود را خوب تزیین می کنم؟</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بهر میدان قیامت رخش را زین می کنم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
می روم امشب به استقبال مرگ و مردوار</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
تا سحر با زندگانی جنگ خونین می کنم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
نامۀ حقگوی طوفان را به آزادی مدام</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
منتشر بی زحمت توقیف و توهین می کنم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
می روم در مجلس روحانیون آخرت</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
و اندر آنجا بی کتک طرح قوانین می کنم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
و نیز این رباعی را می گوید:</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
زین محبس تنگ در گشودم رفتم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
زنجیر ستم پاره نمودم رفتم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
بی چیز و گرسنه و تهی دست و فقیر </div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
زآنسان که نخست آمده بودم رفتم</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
پاسی از شب گذشته، زندانبان آگاهی حاصل کرد که وضع تنفسش غیر طبیعی و در حال خفه شدن است ( در این موقع زندانبان مفهوم جملۀ فرخی را که قبلا از او شنیده بود در می یابد) . فوراً چگونگی حال وی را به مقامات مربوط اطلاع می دهد. چیزی نمی گذرد که پزشک قانونی و دادستان و یک نفر دیگر به بالین وی حاضر می شوند و وی را از خطر مرگ نجات می دهند.</div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<b style="text-align: justify;"><br /></b></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<b style="text-align: justify;"><br /></b></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<b style="text-align: justify;">٭فرخی در زندان شهربانی:</b></div>
<div style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;">
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این موقع پروندهای سیاسی به نام اسائۀ ادب به مقام سلطنت که به شاعر بیپروا و آزادیخواه میچسبید، برایش تهیه میکنند و او را به زندان شهربانی (توقیفگاه موقت ، کریدور شمارۀ یک، اتاق شمارۀ 1 و بعداً به اتاق شمارۀ 28 ) میبرند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در محکمه بدوی به 27 ماه و بعداً به سی ماه حبس محکومش میکنند! فرخی در تمام محکمات کاملاً سکوت اختیار میکرد و در اخر هر جلسۀ محکمه فقط این جمله را به زبان میراند: قضاوت نهائی با ملت است و حکم محکمه را رؤیت و امضاء نمیکرد<b>.(3 ) </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« فرخی مدتی در زندان شهربانی تهران بسر برد تا آنکه یک روز در اتاق خود با صدای بلند بطوری که زندانیان او را نمیدیدند، ولی صدای او را بخوبی تشخیص میدادند شروع به معرفی خود و صحبت کرد . در این اثناء عدهای بسر او ریخته و با کتک و لگد او را از حرف باز میداشتند، ولی فرخی به صحبت خود ادامه میداد در حالیکه کشان کشان وی را میبردند به زندان قصر تا در کریدور شمارۀ 4 در اتاق مرطوب 23، زندانی نمایند.(4) <b> </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخی با آنکه برای کف دستی نان سنگک و یک ساعت استراحت در رختخواب صحیح و استنشاق در هوای آزاد ( حتی در حیاط کریدور زندان و زندانهای غیر انفرادی) و یک دست لباسی که او را از سرما حفظ کند حسرت میبرد و آرزو میکشید، معهذا در همان مواقع اشعاری را که نمونۀ آنها ذیلا درج میشود میساخت :</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پيش دشمن سپر افکندن من هست محال</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ره دوست گر آماجگه تير شوم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جوهرم هست و برش دارم و ماندم به غلاف</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون نخواهم کج و خونريز چو شمشير شوم</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بيگناهی گر به زندان مرد با حال تباه</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاويد نيست</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و هر وقت فرصتی پیدا میشد که برای رفقای زندانی خود بخواند با یک حالت وجد و سرور بطوری که برق شهامت از چشمانش میجهید ، میخواند که همین اشعار موجبات قتل وی را فراهم ساخت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زیرا جاسوسان پست زندان که از خود زندانیان بودند و برای کاسه لیسی و دریافت جیره اضافه و بالاخره خود شیرینی به رئیس زندان گزارش دادند که فرخی اشعاری ساخته و بین زندانیان منتشر میسازد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به همین علت او را از زندان قصر به زندان موقت تهران انتقال داده و در محبس انفرادی جایش میدهند و لباس و حمام و سلمانی و خوراک صحیح و سیگار و... را بر وی حرام مینمایند که شاید بدین کیفیت هلاک شود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر چه شداید وسختیهای زندان بقدری او را در فشار گذاشته بود که مرگ را بزرگترین سعادت و آسایش خود میدانست، چنانکه خود میگوید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اشعار فرخی یزدی که در زندان قصر سروده شده یکی قطعه « ای دژ سنگدل، قصرِ قاجار» است که متاسفانه از بین رفته است. نامبرده در غزلی که در نوروز ۱۳۱۸ سرودهاست، فضای خفقان رضاخانی را این چنین به تصویر کشیدهاست:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خواب من خواب پریشان خورد من خون جگر</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خسته گشتم ای خدا از خورد و خواب زندگی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهر من این زندگانی غیر جان کندن نبود</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرگ را هر روز دیدم در نقاب زندگی</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ای عمر برو که خسته کردی ما را </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی مرگ بیا ز زندگی سیر شدم</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک پی مرگ ناگهانیم دوان</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از بسکه زدست زندگی خسته شدیم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بس جان ز فشار غم به زندان کندیم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیراهن صبر از تن عریان کندیم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
القصه در این جهان به مردن مردن.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک عمر به نام زندگی جان کندیم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کردهایم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود اینهمه شداید نتوانستند بدینوسیله وی را هلاک کنند. تا یک روز درغذایش سم ریختند، ولی فرخی استنباط کرد که غذایش مسموم است و از خوردن آن امتناع ورزید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باز دست از سر وی بر نداشته و شب او را به بیمارستان زندان ( که خود توقیفگاه موقت میباشد) بردند و در آنجا بطور اسرار امیزی به زندگانی آن شاعرآزادیخواه در شهریور 1318 خاتمه دادند. <b>(5) </b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> آخرین روز های عمر فرخی یزدی</b><b>:</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از زندانیان در بارۀ آخرین روزهای عمر فرخی چنین مینویسد:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« فرخی از روز اول بازداشت از تمام آنچه که در زندان حتی در بارۀ یک زندانی عادی ، یک سارق و یک جیب بر رعایت میشد محروم بود. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مختصراحترامی را که در روزهای اولیۀ حبس در بارۀ او مرعی میداشتند معلول دوعلت بود:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اول آنکه فرخی مختصر پولی درجیب داشت که در نتیجۀ طبع افراطی خود و عدم اعتنا به پول به زودی آن را ازدست داد و دوم آنکه مأمورین زندان هنوز از نظریۀ مقامات مافوق خود در بارۀ او بیاطلاع بودند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی پول فرخی تمام شد و نظر آن مقامات هم راجع به او مشخص گردید، در چنان مضیقهای قرار گرفت که واقعاً قابل توصیف نیست.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همین روزها بود که در نتیجۀ رفتار مأمورین زندان با خود ، با منظرۀ مرگ روبرو میشد و کم کم خویش را برای پذیرایی اطبای مبتکر آمپول هوا مهیا میکرد . فرخی پس از اتمام پولش، به فروش اثاثیۀ خود پرداخت. در وهلۀ اول، شاپوی عالی بعد پتوهای ظریف خود را فروخت و کم کم کار به جایی رسید که به حراج کت و شلواری که پوشیده بود اقدام کرد.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علت قتل فرخی ابیاتی بود که در زندان در هجو و مذمت شاه و ولیعهدش وازدواج حسب الامری انگلیس با فوزیه مصری سروده و آن را برای ارباب گودرزی یکی از زندانیان زرتشی - و همشهری فرخی – فرستاده بود. این شعر دربهار سال 1318 شمسی، به مناسبت عروسی ولیعهد با خواهر پادشاه مصر سروده شده بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابیات نغز و دلنشین آن که رژیم خودکامه را محکوم میکرد و حقایق سیاه ودردناک زندگی در ایران را بر ملا میساخت موجبات خشم وغصب در باریان را فراهم میآورد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخی که در زندان کت و شلوار و پتوهای خود را میفروخت تا زندگی پراز محرومیت و رنج و گرسنگی روزمره را بگذارند، فرخی که در زندان در معرض توهین و تحقیر پاسبانها و دژخیمان بود، فرخی که تمام عمرش را به دنبال آرمانهای مقدس آزادی و عدالت دویده و به جایی نرسیده بود، با اشعار آتشین خود همه را غرق در حیرت و اعجاب وشگفتی میکرد. خوانندگان شعر او به نام « جشن عروسی» نخست به وحشت افتادند که این کیست که در چنین بحبوحۀ اختناق وارعابی جرأت کردهاست چنین کلماتی را بر صفحۀ کاغذ بیاورد و سپس از مؤثر بودن، نغز بودن و مهمترازهمه عینیت و واقعیتی که دران ابیات بود زبان به تحسین میگشودند. در حالی که ادارۀ پلیس ومأمورین ریز و درشت آن در سراسر کشوردر جستجوی سرایندۀ این اشعار بودند، ارباب گودرزی، همشهری فرخی، برای خوش خدمتی گزارش پرآب و تابی نوشت و اشعار فرخی را همراه با گزارش خود برای رئیس زندان فرستاد. رئیس زندان که از اعتصاب غذاهای فرخی و سخنان تلخ و نیشدار او دلتنگ بود، اشعار را برای رئیس ادارۀ سیاسی فرستاد و بالاخره اشعار به نظر شاه رسید و فرمان قتل او صادر شد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزی فرخی را برای پارهای مطالب، به ادارۀ سیاسی احضار کردند. او با رب دوشامبر شطرنجی و با کفش سرپایی همراه مأمورین به اداره سیاسی اعزام شد ودر بازگشت بسیار ناراحت و عصبانی به نظر میرسید. دستهایش متشنج و چشمانش سرخ و خیره و چهرهاش بر افروخته بودند. معلوم نبود چه بر سرش آوردهاند که آن چنان خشمگین و متشنج و بر آشفته است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چندی بعد او را از زندان قصر به بازداشتگاه تهران منتقل کردند و سپس به حبس مجرد فرستادند که سلولی تاریک، نمناک و متعفن بود و هر کس به آنجا میرفت پس از چند روز بیمار میشد. غذای عادی، استحمام، لباس و سیگار را از او مضایقه میکردند و اجازۀ قدم زدن در حیاط هم نمیدادند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از پاسبانان زندان معروف به آژدان یزدی در دادگاه اظهار داشت:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... فرخی را در زندان به طور مجرد نگاه داشتند و در به روی او بسته وغذایش خیلی بد بود. نمیدانم غذاها را میخورد یا دور میریخت. لباسشش یک پیراهن توری و یک زیر شلواری پاره پاره بود. مدت سه چهار ماه در آن اتاق و به همان وضع در به روی او بسته بود. هر وقت ناهار یا شام خبر میکردیم پایور ( افسر) میآمد در اتاقش را باز میکرد و غذاهای او را میدادیم . صبح ها چای نمیخورد. قدری نان با آب جوش میخورد. پایور نگهبان دستور و تذکر میداد که این زندانی غذای خارج و ملاقات ندارد. نباید با کسی حرف بزند. بنیهاش کم کم تحلیل میرفت . زندانیان که برای هوا خوری آمد و رفت میکردند پنهان از ما میوه و غذا به او میرساندند و اگر این کمکها نبود زود میمرد<b>.» (6)</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از پزشکیاران زندان بعدها در بازجویی گفت:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ... در حدود یک ربع به غروب مانده روز 24 مهر مرا برای کاری به خارج فرستادند. بعد از یک ساعت و نیم بر گشتم. وقتی وارد بیمارستان شدم غذای زندانیان را تقسیم میکردند. پزشک احمدی، بر خلاف معمول، منتظر من نمانده و رفته بود. در ساعت 8 یا 8:30 فرخی را آورده بودند. خواستم برای او غذا ببرم. از آژدان یزدی کلید خواستم گفت فرخی گفتهاست شام نمیخورم. صبح پس از آنکه درجۀ حرارت بیماران را برداشتم، به اتفاق دکتر هاشمی، خواستیم برای معاینۀ فرخی برویم . کلید خواستیم . آژدان یزدی با پایور ( افسر ) نگهبان کلید آوردند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در باز شد ، دکتر از جلو و من از عقب وارد شدیم . فرخی را دیدیم که بر خلاف روزهای دیگر که در آن ساعت بیدار بود روی تخت دراز کشیده ، یک پایش از تخت آویزان بود. یک دستش روی سینه و دست دیگرش روی شکمش قرار دادشت. چشمهایش از حدقه در آمده و باز بود. رنگ کبود و صورتش متورم بود. جرأت نکردم بگویم فرخی را کشتهاند اما همۀ آثار نشان میداد که او به مرگ طبیعی نمردهاست<b>...»(7) </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀<b> </b> مظفر شاهدی مینویسد: « محمد فرخی یزدی شاعر بلندمرتبه و آزادیخواه ایران در سال 1267ش در یزد متولد شد و در 24 مهر ماه 1318ش در بیمارستان زندان موقت شهربانی به قتل رسید. پیش از او بسیاری از رجال، سیاستمداران و آزادیخواهان برجسته کشور که در صدر همه آنها سیدحسن مدرس قرار داشت با روشهایی مشابه جان خود را از دست داده بودند. فرخی یزدی به هنگام مرگ بیش از دو سالی بود که به جرم «اسائه ادب به بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی» در زندان به سر میبرد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قرار بود فرخی پس از سه سال زندان آزادی خود را بازیابد. اما دستگاه مخوف شهربانی رضاشاه نظیر آنچه طی سالیان گذشته مکرر انجام داده بود بار دیگر دست به کار قتلی شد و با آمپول هوای پزشک احمدی جلاد، همانند دهها تن از مردمان آزاده این کشور، در حمام بیمارستان زندان موقت شهربانی (و در تاریخ 24 مهر ماه 1318) به حیات محمد فرخی یزدی شاعر آزادیخواه و دلیر خاتمه داده شد. آنچه در زیر میآید گزارش فتحالله بهزادی پزشکیار وقت بیمارستان زندان موقت شهربانی است که پس از سقوط رضاشاه از سریر سلطنت درباره روند و کیفیت به قتل رسیدن محمد فرخی یزدی به دادگاهی که جهت تعقیب جانیان دوره مذکور تشکیل شده بود ارائه دادهاست. بهزادی و همکارش علی سینکی در شب حادثه در بیمارستان فوق کشیک داشتهاند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یادآور میشود که مدت کوتاهی قبل از شب حادثه محمد فرخی یزدی را به عنوان زندانیای که دچار بیماری شدهاست از بند و سلول مربوطه به بیمارستان منتقل کرده و در حمام بیمارستان بستری کرده بودند تا چنانکه دلخواهشان بود توسط پزشک احمدی مداوایش نمایند! </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> عین گفتههای فتحالله بهزادی: </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبلاً از طرف اداره زندان محمد یزدی سرپاسبان آمده، شیشههای پنجره اطاق حمام را گل سفید زده و پنجرههای اتاق حمام را گرفته و مسدود نمودند. و روز 21/7/18 فرخی را به آن اطاق انتقال دادند. و دستور دادند که کسی حق ندارد به اطاق حمام داخل شود و درب را قفل کردند و کلیدش را همراه خود بردند و نزد پایور نگهبانی بود و هر وقت که برای معاینه و دادن دستور دوایی لازم بود به پایور نگهبانی اطلاع داده و با حضور آنها عذا و دوا داده میشد و مجدداً درب را قفل و کلید آن را با خود میبردند. تا روز 24/7/18 ساعت 30/17 [ساعت پنج و نیم بعداز ظهر] برحسب دستور یاور بردبار، رئیس زندان موقت مرا مأمور کردند که به منزل سلطان متنعم، پایور زندان بانوان رفته و از او عیادت کنم. بنده هم حسبالامر به وسیله اتومبیل کاری به منزل نامبرده عازم شدم و در موقع رفتن به دکتر احمدی که در بیمارستان بوده اظهار داشتم که طبق این یادداشت برای عیادت متنعم میروم. قریب دو ساعت در منزل متنعم بودم و دستورات دوایی نیز به ایشان دادم و با همان اتومبیل که آمده بودم مراجعت کردم، دیدم پزشک احمدی هم نیست. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از علی سینکی سؤال کردم چرا دکتر احمدی نماند؟ شاید اتفاقی رخ بدهد. علی سینکی جواب داد پس از رفتن شما پایور نگهبان دستور داد که ملافههای بیماران را که جمع کردهاند بردار و چون از زندان بانوان انفرمیه خواستهاند به فوریت به آنجا برو و من هم از زندان خارج شده و همان ملافهها که برای شستن جمع شدهبود را با خود به زندان بانوان برده و پس از مراجعت به زندان دیدم که پزشک احمدی نیست. من [فتحالله بهزادی] از علی سینکی سؤال کردم که احمدی کجاست؟ گفت رفتهاست. از پشت پنجره بیمارستان صدا کردم که کلید را بیاورید تا شام فرخی را بدهیم. جواب دادند که فرخی گفتهاست امشب شام نمیخورم. ساعت بین نه و نیم و ده بود که نیرومند وارد زندان شده و پایور نگهبان هم از عقب ایشان بودند. صبح که آقای دکتر هاشمی آمدند پس از آنکه تمام اتاق را بازدید نمودند برای عیادت فرخی آمد دم پنجره بیمارستان بنده صدا زدم آژان کلید را بیاورید که هم چای فرخی را بدهم و هم دکتر او را معاینه کند. کلید را آوردند درب اتاق فرخی را باز کردند. دکتر هاشمی در جلو بنده از عقب ایشان پایور نگهبان یزدی هم از قفای ما داخل شده و علی سینکی هم با ما بود. مشاهده کردم که فرخی روی تخت برخلاف همیشه دراز کشیده است. چون همه روزه که وارد میشدیم به پا ایستاده و پس از سلام و تعارف چند بیتی اشعار و رباعی که ساخته بود برای ما میخواند. وضعیت فرخی این طور بود: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک پایش از تخت آویزان و یک دستش روی تنه و جلو یقه پیراهن، یک دست دیگر او روی شکم، چشمانش باز و گودافتاده بود. از مشاهده این وضعیت دکتر هاشمی و من و علی چنان تکان خوردیم که یزدی و پایور نگهبان که همراه ما بودند ملتفت این موضوع شدند و پس از اینکه از اطاق خارج شدیم دکتر هاشمی با حالت رنگ پریدگی باقی بود. وقتی فرخی را مرده مشاهده کردم چون انتظار دیدن چنین وضعیتی را نداشتم تکان سختی خوردم و دکتر هاشمی مدت یک ساعت در حالت بهت بود و پشت میز نشسته ولی نمیتوانست دفتر نگهبانی و نسخهها را بازدید کند. روز قبل از فوتش وقتی وارد اتاق فرخی شدیم فرخی به پا ایستاده تا دم درب ما را مشایعت کرد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من با علی سینکی که خارج شدیم نزدیک بانک سپه بودیم به علی گفتم بابا چطور شد که فرخی مرد و گفتم مگر آمپول کانف فرخی را که دستور دادم و دکتر هاشمی داده بود به او نزدید؟ گفت آمپول را دکتر احمدی از من گرفت و گفت من خودم به فرخی میزنم و آمپول را از من گرفت و آنچه بنده میدانم از روی ایمان عرض کنم این است که فرخی به مرگ طبیعی نمرده و غیرطبیعی مرده است و تا آن تاریخ معمول نبوده که دکتر احمدی آمپول را از علی سینکی یا انفرمیههای دیگر بگیرد و مثل مورد فرخی خودش به بیمار تزریق کند. (دکتر احمدی صریحاً در بازجویی گفته است که من هیچ وقت آمپولی به بیمار تزریق نکردهام و این کار مربوط به انفرمیه است). بنابراین دکتر احمدی فرخی را کشته است.<b>(8) </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀<b> </b>حسین مکی می نویسد: از مطالب تندی که فرخی در سال دوم منتشر نموده و صدر هاشمی مؤلف تاریخ جراید ایران بدان اشاره نموده مقالۀ ذیل میباشد(نقل از شمارۀ 8 سال دوم جمعه 29 محرم 1341 قمری برابر 30 سنبله 1301 ) در صدر صفحۀ اول، بالای سر مقاله این چند سطر را نوشته و بجای سر مقاله ابوالهول ارتجاع درج کرده است:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>آقای سردار!</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مملکت مشروطه در مقابل مجلس یک نفر وزیر هر چند مقتدر هم باشد، قانون به او اجازه نمیدهد مدیر روزنامه را جلب به محاکمات عسکریه نماید. در صورت مقصر بودن مدیر روزنامه، باید مقررات قانون او را مجازات کند نه ارادۀ شخصی.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>ابوالهول ارتجاع</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فشارارتجاع هر روز دایم التزاید زندگانی با شرافت در این محیط مرگبار و مذلت. خیز را ، غیر ممکن میسازد. عوامل دولت انگلستان در شرق عموماً و در بین النهرین و ایران خصوصاً بیباکانه دواسبه بر پیکر آزادیخواهان تاخته دستهای آلوده و ناپاک خود را تا مرفق به خون پاک احرار رنگین مینمایند! از این پس تحصن در سفارت، گرو(اعتصاب) کارگران، تشکیل هیئت متحد مطبوعات و... نتیجه و ثمری ندارد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یا باید مانند قائدین شجاع و فداکارسالار ( حسین (ع)، مصعب ابن زبیر) با یقین به مرگ ومغلوبیت دامن شهامت و جانبازی به کمر استوار نموده با ایسستادگی و استقامت در برابر ابوالهول خود سری و ارتجاع سعادت و افتخار ابدی را در زیزش خون بیگناه خویش مشاهده نمود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یا اینکه مانند شیخ بزرگوار نصیرالدین طوسی بایستی از این شهرخاموشان و کشور سراسر تنگ وافتضاح رخت بر بسته با کوشش فراوان هلاکوی صالحی به چنگ آورده با مشت آهنین و شمشیر انتقام او دماغ ارتجاع را به خاک پستی مذلت سائید.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>تقاضای محاکمۀ فرخی</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شمارۀ دهم سال دوم مورخ پنجم صفرالمظفر 1341 برابر چهارم میزان 1301، فرخی در زیرعنوان:« انحصار مشاغل دولتی یا اختصاص منابع ثروت مملکتی » مقالهای نوشته و انتقاداتی نسبت به سردار سپه نموده و در خاتمۀ آن، چنین نوشته بود: « آقای خدایار خان میر پنج با اخذ حقوق منصب خود، به چه دلیل ریاست کل مالیات غیر مستقیم و خالصجات را اشغال نموده و نصب یک نفر نظامی را به این شغل مهم کشوری ، چه صیغه ای میتوان نامید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردارسپه علیه فرخی به مجلس شورای ملی نامه ای مینویسد و تقاضای محکمۀ او را مینماید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شمارۀ بعد فرخی مقالۀ زیر را مینویسد( نقل از شمارۀ 11 سال دوم ، جمعه 7 صفرالمظفر 1341 ، 2 میزان ( مهر ماه 1301 )):</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اولین محاکمه: </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«هنگامی که سقراط آن رب النوع اخلاق و آن حکیم دانشمند را به اتهام پیروی و متابعت از سی گانه به محبس کشانیدند؛ زمانی که آن متهور وطن پرست را سوفیستهای سفسطه باف به جرم هدایت خردم به راه حق به زندان انداختند، مخالفین او یعنی کسانی که به هیچ چیزدرعالم عقیده نداشتند مجلس محاکمه برای او تشکیل داده و به جهت اثبات تقصیر آن بیگناه مسندهائی به قضات دور از عدالت تقدیم نمودند. سقراط به میل خود محکوم شد و تا زمانی که به جبر قصد نوشیدن شوکران تلخ یا آن جام زهر را داشت با کمال جرأت وقوت قلب شاگردان خود را که دامن شکیبائی، چاک کرده، اشک حسرت میریختند، به صبر وتقوی نصحیت میکرد. حتی شبی که فردای آن بایستی سقراط بدرود زندگانی گوید، شاگردانش او را به فرار تحریص نمودند. ولی آن وطن پرست فرزانه در جواب گفت: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من راضی هستم که تسلیم قانون مملکت خود بشوم ، اگر چه آن قانون به غلط در بارۀ من مجری گردد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افکار و رفتار بزرگان همیشه دستور و سرمشق دیگران است. واینک ما با نهایت فروتنی و انکسار به پیروی آن استاد بزرگوار و آن نابغۀ عصر، خود را تسلیم قانون نمینمائیم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زیرا به قراری که شنیده شده آقای وزیرجنگ عریضهای به مقام مجلس عرض و تقاضای محاکمۀ ما را از پارلمان نمودهاند. پس از اینکه مدیر جریده تبعید شد و دیوان محکمه تشکیل نشد، پس از اینکه مدیر یک روزنامه شلاق خورد و بازپرسی درمیان نیامد، پس از اینکه در نتیجۀ فشار حکومت نظامی و تهدید قلمهای حق نویس و زبانهای حقگو به شکستن و بریدن که اعلان آن نیز به دیوارها الصاق شد، مسئله تحصن پیشآمد و بالاخره در تعقیب و دستگیری و کتک خوردن دونفر مدیر جریده در چند روزقبل که هنوز در زندان ارتجاع محبوسند، به استناد مقالۀ شمارۀ گذشته طوفان و شمارههای قبل از آن که افکار محبوس جامعه را بدون اندیشه و هراس منعکس نموده بود به محاکمه دعوت شدهایم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> زهی خرمی و سعادت!؟ مگر ما چه نوشته بودیم؟ ما نوشتیم که در مملکت مشروطه قانون اساسی مقدس بوده و مافوق هر قوه محسوب میشود. ما نوشتیم که تجاوز از حدود قانون تولید مسئولیت میکند و این مسئولیت برای هر متجاوزی مجازاتی معین مینماید. ما نوشتیم که با وجود پارلمان حکومت نظامی بیمعنی و بیمنطق است. ما نوشتیم که تحویل چندین شغل به یک نفر دراین مملکت که مردمانش از بیکاری بجان آمدهاند خارج از حدود عدالت است.</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این بیانات محاکمه ما را ایجاب نموده و ما این خبر مسرت اثر را یک خوشوقتی و شادی تلقی مینمائیم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر چه وزیر جنگ درعریضهای که به مجلس عرض نموده ، متذکر گردیدهاند:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> در صورتی که پارلمان ازمحاکمۀ ما قصور ورزد ناچاردولت بقوۀ خود این محاکمه را مجرا خواهد نمود! حیرت انگیز است در جائی که دولت دست نشانده و منتخب پارلمان محسوب میشود و مجلس در مملکت مشروطه ما فوق هرقوه شناخته شده و قانون هیئت دولت را در مقابل مجلس مسئول دانسته و تمام افراد را در برابر خود متساوی و بیتفاوت معرفی میکند، اینگونه محاکمات از وظیفۀ دولت خارج بوده و ایشان نمیتوانند قانون را ملزم به اجرای این محاکمه نمایند.</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این وجود ما خوشوقتیم که برای اولین دفعه وزیر جنگ خود را راضی نمودهاند به محاکمه تسلیم شوند. و ما را به قضاوت دعوت نمایند. بلکه ما حاضریم در مقابل محکمه که تشکیل میشود با اینکه ادعای ما محتاج به محاکمه نبوده و هر وجدان با حقیقتی به صدق دعاوی ما اعتراف مینماید، متعمداً به محکومیت خویش اقرار دامان بیگناه خود را آلوده به خون بنگریم، ولی باب تاریک و مسدود محاکمه وزرا با افراد ملت مفتوح شده تساوی حقوق عامه در برابر قوانین مملکتی ثابت گردد.» <b>(9)</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> </b> </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b></b>◀<b> توضیحات و مآخذ:</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - برگرفته از سایت روشنگری. براى تهیه این مطلب ازکتاب کشتار نویسندگان در ایران نوشته محمود ستایش استفاده شده است</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - ديوان فرخي يزدي: مقدمه و تصحیح : حسین مکی- موسسه انتشارات اميركبير - چاپ 8 سال 1357 - صص 22 -13 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – پیشین صص 63 - ص 58 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – پیشین - ص 65 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – پیشین - ص 71 - 69 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - خسرو معتضد - « پلیس سیاسی عصر بیست ساله – جلد دوم – نشر البرز – 1388- ص 682 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 – پیشین - ص - 683 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 - مظفر شاهدی «گزارشی درباره قتل محمد فرخی یزدی» - مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://iichs.org/index.asp?id=587&doc_cat=1" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://iichs.org/index.asp?id=587&doc_cat=1</a></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - - ديوان فرخي يزدي: مقدمه و تصحیح : حسین مکی – صص 31 – 27 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b> <b>دکتر انور خامه اي: دو سال با فرخي يزدي در زندان قصر:</b></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انورخامه ای که از گروه 53 نفر و از یاران زنده یاد دکتر ارانی در زندان رضا خانی بود و «به مناسبت هفتادودومين سال درگذشت محمد فرخي يزدي» مقالهای در "نشریه مردمسالاری" تحت عنوان « دو سال با فرخي يزدي در زندان قصر» نوشته بود که به شرح زیر است:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> </b> زنده ياد فرخي از دوستان مرحوم پدرم شيخ يحيي کاشاني بود و در زماني که او روزنامه طوفان را منتشر میکرد، پدرم رييس هيات تحريريه روزنامه ايران بود و گاهي جلسات دوستانهاي با بعضي ديگر از روزنامه نگاران، مانند مرحوم صفوي مدير روزنامه "کوشش" و معتمدالاسلام رشتي مدير روزنامه "وقت" و... داشتند. من که در آن زمان شش يا هفت سال داشتم گاهي همراه پدرم به اين مجالس ميرفتم ولي البته از صحبتهاي آنها چيزي نميفهميدم. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سالها بعد، هنگامي که دانشجو بودم و براي مطالعه به کتابخانه ملي، که در آن زمان در خيابان ناصر خسرو و درضلع جنوب شرقي دارالفنون قرار داشت، ميرفتم دوره روزنامه طوفان را مطالعه کردم و با افکار فرخي آشنا شدم. انتشار اين روزنامه از شهريور 1300 شروع شده بود و يکي از چپ ترين روزنامههاي آن دوران محسوب ميشود. هر روز و در هر شماره يک رباعي از خود فرخي در بالاي ستون وسط صفحه اول، يعني جايي که حالا روزنامهها مهم ترين عنوانها يا خبرها را ميگذارند، به چاپ ميرسيد. اين رباعيها عموما حاوي گزندهترين انتقادهاي سياسي و اجتماعي بود. يکي از اين رباعيها که پس از شصت و چند سال هنوز آن را به ياد دارم چنين بود: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از يک طرفي مجلس ما شيک و قشنگ </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از سوي دگر عرصه به مليون تنگ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قانون و حکومت نظامي و فشار</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين است حکومت شتر گاو پلنگ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنين اغلب در پايين صفحه اول غزلي که باز از خود فرخي بود چاپ مي شد. موضوع اين غزلها هم عموما سياسي و انتقادي بود. مثلا در يکي از اين غزلها اين ابيات به چشم ميخورد: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هست ز درباريان دو دسته و دايم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت ما ميشود از اين دو مشکل </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دسته اول جسور، اما خائن</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دسته دوم فکور، اما مهمل</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يا در غزل ديگري آورده بود: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به انتخاب چو کاري نميرود از پيش</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به پورکاوه بگو فکر انقلاب کند</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزنامه طوفان به زودي با مشکلاتي مواجه شد. يکبار آن را توقيف کردند و فرخي مجبور شد خودش آن را زير بغل بگيرد و در خيابانهاي تهران بفروشد. بار ديگر خودش را زنداني کردند، اما فرخي با وجود اين دشواريها چند سال به انتشار آن ادامه داد. فرخي در جريان انتقال سلطنت از قاجاريه، از رضاشاه طرفداري میکرد. در دوره هفتم به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد. ولي در مجلس با انتقادات شديد خود از بعضي اقدامات دولت موجب نارضايي شاه را فراهم آورد. شديدترين نطق او در رد لايحهاي بود که به بانک شاهي انگليس اجازه ميداد در ايران زمين و اموال غيرمنقول بخرد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخي اين لايحه را با جريان ورود کمپاني هند شرقي به هندوستان مشابه دانست و گفت اين لايحه مقدمه مستعمره کردن ايران است و با تصويب آن فاتحه استقلال ما خوانده شدهاست. پس از آن ديگر به او اجازه ورود به مجلس را ندادند و پس از پايان عمر دوره هفتم چون مصونيت فرخي از بين رفته بود و امکان داشت او را بازداشت کنند، پنهاني از ايران گريخت و به شوروي رفت. ليکن چون در مسکو هم محيط را با افکار خود مساعد نيافت به آلمان پناهنده شد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ فرخي را فريب ميدهند:</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اين هنگام، يکي از دانشجويان ايراني در آلمان بر اثر تضييقاتي که سفارت ايران در برلن و سرپرستي دانشجويان ايراني برايش ايجاد کرده بودند، خودکشي کرد و اين امر موجب اعتراض شديد دانشجويان ايراني و روزنامههاي هوادار آنها شد و کار به دادرسي کشيد. در اين دادگاه دانشجويان معترض اظهار داشتند در ايران آزادي وجود ندارد و حکومت استبدادي برقرار است، به طوري که نمايندگان مجلس نيز تامين ندارند تا عقيده خود را ابراز کنند. آنها فرار و پناهنده شدن فرخي را به عنوان دليلي ارائه کردند. دادگاه فرخي را احضار کرد و فرخي صحت گفته دانشجويان را مورد تاييد قرارداد. در نتيجه دادگاه حکم به محکوميت دولت ايران صادر کرد. اين رويداد باعث اوج گرفتن آتش خشم رضاشاه نسبت به فرخي شد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنده ياد فرخي مدتي در آلمان اقامت داشت ليکن از لحاظ مالي و امکانات و محل زيست در مضيقه بود. دولت ايران از اين وضع استفاده کرد و با دادن تامين و قول و قرار او را راضي کرد به ايران بازگردد. فرخي فريب خورد و به ايران بازگشت. اما هنوز به تهران نرسيده، مجبور به اقامت اجباري در "بند" شد. روح آزرده شاعر انتقام اين عهدشکني را با سرودن غزل معروفي گرفت که اين ابيات آن، پس از گذشت ساليان دراز، هنوز در يادم مانده است: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اي که گفتي تا به کي دربند، دربنديم ما</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا که آزادي بود دربند دربنديم ما</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کشتي ما را خدايا ناخدا درهم شکست </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود آنکه طوفان را خداونديم ما</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فقر و بدبختي ايراني بود زان رو که ما</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پاسبان گنج نفت و سنگر هنديم ما</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخي دربند بود، اما اين غزل و غزل هاي آتشين ديگرش در تهران و سراسر ايران دست به دست ميگشت و شاه خودکامه را تاب تحمل آن نبود. ازاين رو مردي به نام آقارضا کاغذفروش را واداشتند تا طلب خود را بابت کاغذي که سالها پيش به روزنامه طوفان فروخته و بخشي از بهاي آن را دريافت نکرده بود، مطالبه کند. چون فرخي آه در بساط نداشت و زندگي روزانهاش هم با حق التبعيدي که شهرباني ميپرداخت ميگذشت، کار به دادگستري کشيد و فرخي را زنداني کردند. به احتمال زياد رادمرداني بودند که با جان و دل آماده پرداخت بدهي اين شاعر آزاده بودند، اما دولت مانع آنها ميشد. زندان، آن هم نه زندان سياسي، بلکه به اتهام مال مردم خوري براي روح حساس فرخي تحمل ناپذير بود. از اين رو مرگ را بر اين ننگ ترجيح داد و با خوردن ترياک اقدام به خودکشي کرد و پيش از آن اين رباعي را برديوار زندان نوشت: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زين محبس تنگ در گشودم رفتم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنجير ستم پاره نمودم رفتم </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عريان و گرسنه و تهي دست و ضعيف</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنسان که نخست آمده بودم رفتم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دژخيمان اين گونه مرگ را براي شاعر آزاديخواه خوش نداشتند و شکنجه و عذابي بيشتر براي او رقم زده بودند. ازاين رو جلو خودکشياش را گرفتند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ با فرخي در بند 2</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخي پس از آنکه خود را دوباره زنده يافت، آنچه در دل داشت نثار شاه و تاج و تخت و دولت او و ستمکاريهايش کرد. اين بار فرخي را به زندان موقت شهرباني انتقال دادند و پرونده توهين به "مقامات عاليه" برايش درست کردند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخي در بازجوييهاي اداره سياسي شهرباني و دادسرا و در دادگاه مطلقا سکوت کرد و نشان داد تمام اينها صحنه سازي و مسخره بازي است. او را به چند سال زندان محکوم کردند و به زندان قصر منتقل ساختند. فرخي در پاسخ به همه اين مسخره بازيها در نخستين ساعات ورود به زندان قصر غزل تاريخي زير را سرود: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بايد اين دور اگر عالي و وگردون باشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گنگ و کور کر سرگشته چو گردون باشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در محيطي که پسند همه ديوانه گري است</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عاقل آن است که در کسوت مجنون باشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خسرو کشور ما تا بود اين شيرين کار</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لاله سان ديده مردم همه گلگون باشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخي از کرم شاه شدي قصرنشين</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر تو اين منزل نو فرخ و ميمون باشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همين زندان قصر بود که با فرخي آشنا شدم. ما هردو در بند 2 زنداني بوديم. بند 2 سابقه بدي داشت. در آغاز افتتاح زندان قصر اين تنها بندي بود که اختصاص به زندانيان سياسي داشت و از اين رو، مورد حراست ويژهاي قرار ميگرفت. زندانيان آن در هر سلول يک يا دو نفر بيشتر نبودند، اما چند سال بعد وقتي ما را به اين بند آوردند در هر سلول سه و گاهي چهار نفر را جاي دادند. جز دو سلول که فقط يک زنداني در آن بود: يکي از آنها فرخي و ديگري که روبه روي آن قرار داشت حبيب الله رشيديان پدر رشيديانهاي معروف زنداني بود. من در سلول چسبيده و ديوار به ديوار سلول رشيديان زنداني بودم، يعني تقريبا روبه روي سلول فرخي. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بازگرديم به سابقه بد اين بند. تيمورتاش را نيز ابتدا در همين بند زنداني ميکنند، منتها براي اينکه کاملا از زندانيان ديگر جدا باشد چهار اتاق ته اين بند را با ديواري از بقيه جدا ميکنند. بدينسان سلول رشيديان که پيش از آن، بنا به گفته زندانيان قديمي، در ميان بند قرار داشته بود، در انتهاي بند يعني چسبيده به آن ديوار واقع ميشود. اما در آن چهار اتاقي که جدا کرده بودند نخست تيمورتاش و سپس سردار اسعد را ميکشند و بعدا پنجرههاي دو تا از سلولها را ميبندند و تبديل به سياه چال ميکنند تا متخلفان از مقررات زندان را در آنجا به مجازات برسانند. اين بود سابقه شوم بند 2 زندان قصر و جاي دادن فرخي در اين بند و در سلولي که مجاور قتلگاه تيمورتاش و سردار اسعد بود. احتمالا انتخاب اين محل براي زنداني کردن فرخي هشداري بود به وي تا مواظب دهان خود باشد والا به سرنوشت آنها گرفتار خواهد شد!</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما فرخي سادهتر، يا بيباکتر از آن بود که به اين هشدارها توجه کند. او مرتبا جلوي زندانيان ديگر، نظام ديکتاتوري را مورد انتقاد قرار ميداد و سرنگوني آن را پيش بيني میکرد. به اين هم اکتفا نمیکرد و اعتراض خود را به صورت غزل و رباعي و غيره ميسرود و در ميان زندانيان پخش میکرد، غافل از اينکه جاسوسان اداره زندان آنها را گزارش ميدهند و پرونده فعاليتهاي او در اداره سياسي مرتبا قطورتر ميشود. سرانجام هم يک غزل که به مناسبت عروسي وليعهد (محمدرضا) و فوزيه و آغاز جنگ جهاني دوم سروده بود کار را تمام و حکم قتل او را صادر کرد. در زير ميکوشم آنچه را که از اين غزل تاريخي به ياد دارم، بياورم: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به زندان قفس مرغ دلم کي شاد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مگر روزي که از اين بند غم آزاد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زآزادي جهان آباد و چرخ کشور دارا</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از مشروطه با ابزار استبداد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زاشک و آه مردم بوي خون آيد که آهن را</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دهي گر آب و آتش دشنه فولاد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تپيدنهاي دلها ناله شد آهسته آهسته</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رساتر گر شود اين نالهها فرياد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زبيداد فزون آهنگري گمنام و زحمتکش</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علمدار و علم چون کاوه حداد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دلم از اين عروسي سخت مي لرزد </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که قاسم همچون جنگ نينوا نزديک شد داماد میگردد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزي که فرخي را براي تهيه مقدمات قتلش به زندان موقت بازگرداندند تقريبا همه ما و شايد خودش آن را پيش بيني میکرديم. وقتي اثاث مختصر او را از سلولش بردند من به سلول خالي او رفتم، باور کنيد تمام ديوارهاي سلول از شعر و غزل سياه شده بود. اما آنچه مرا بيش از همه تکان داد رباعي زير بود: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هرگز دل ما زخصم در بيم نشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در بيم زصاحبان ديهيم نشد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اي جان به فداي آنکه پيش دشمن</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تسليم نمود جان و تسليم نشد</div>
<div align="JUSTIFY" dir="RTL" style="margin-bottom: 0cm; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<strong>٭ يک عمر پيکار</strong></div>
<div align="JUSTIFY" dir="RTL" style="margin-bottom: 0cm; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
<div style="direction: rtl;">
زنده ياد فرخي آدم ساده، پاکدل و خوش معاشرتي بود. آنچه بود همان بود که مینمود. به همه کس اعتماد میکرد و آنچه در دل داشت براي همگان میگفت. ذرهاي کينه يا حسد در دل او نبود. مطلقا اهل توطئه و برنامه ريزي و فريب ديگران نبود. گاهي سادگي و خوش باوري را به حدي ميرساند که انسان را شگفت زده میکرد. مثلا يک روز با هيجان و احساسات به ديگران گفت: «دوستان من مطمئنم که تغييرات مهمي به زودي روي خواهد داد، چون يک آفتابه مسي توي مستراح گذاشته اند!» از علوم جديد بهره چنداني نداشت ولي از تحصيلات قديمي، به ويژه آنچه مربوط به شعر و شاعري است برخوردار بود. هيچ زبان خارجي نميدانست و با آنکه چند سال در آلمان زيسته بود جز چند اصطلاح خيلي معمول مانند "گوتن تاگ"( روز بخير) و "دانکه شون" (متشکرم) چيزي نياموخته بود. يکي از اين اصطلاحات "آين مومن" (يک لحظه) بود و هر وقت کسي در سلول او را ميکوفت به صداي بلند میگفت: "اي مومن، آين مومن". تازه در زندان به فکر آموختن زبان آلماني افتاده و يک کتاب آموزش مقدماتي آن را تهيه کرده بود و پيش آلماني دانها درس ميخواند.</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>فرخي از لحاظ سياسي يک آزاديخواه صميمي با گرايشهاي سوسياليستي عاميانه بود:</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
عميقا اعتقاد داشت که دشمني آلمان و شوروي جنگ زرگري است و آنها هر دوهم عقيده و دشمن انگليساند و به زودي با هم متحد خواهند شد و امپراتوري انگليس را نابود خواهند کرد و زندانيان سياسي ايران آزاد خواهند شد.</div>
<div style="direction: rtl;">
اين اظهارات او باعث شد که بعضي از کمونيستهاي متعصب زنداني نسبت به او سردي و کدورت نشان دهند وعيد نوروز آن سال که در زندان جشن گرفته بوديم، به سراغ او نروند و شادباش نگويند. فرخي مانند هميشه پاسخ اين سردي را با سرودن غزل زير داد:</div>
<div style="direction: rtl;">
سوگواران را مجال بازديد و ديد نيست</div>
<div style="direction: rtl;">
باز گرد اي عيد از زندان که ما را عيد نيست</div>
<div style="direction: rtl;">
گفتن لفظ مبارکباد طوطي در قفس</div>
<div style="direction: rtl;">
شاهد آئينه دل داند که جز تقليد نيست</div>
<div style="direction: rtl;">
سر به زير پر از آن دارم که با من اين زمان</div>
<div style="direction: rtl;">
ديگر آن مرغ غزل خواني که مي ناليد نيست</div>
<div style="direction: rtl;">
هرچه عريان تر شدم، گرديد با من گرم تر</div>
<div style="direction: rtl;">
هيچ يار مهرباني بهتر از خورشيد نيست</div>
<div style="direction: rtl;">
با وجود اين، وقتي که زندانيان سياسي تصميم به اعتصاب غذاي عمومي گرفتند با نهايت صميميت به ما گفت: «دوستان من اقدام شما را ستايش ميکنم و آرزو ميکنم موفق شويد، اما من طاقت گرسنگي کشيدن را ندارم.» بعد به شيوه خودش با ما همکاري کرد و اين رباعي معروف را سرود:</div>
<div style="direction: rtl;">
صد مرد چو شير عهد و پيمان کردند</div>
<div style="direction: rtl;">
با شوق و شعف ترک سر و جان کردند</div>
<div style="direction: rtl;">
چون شير گرسنه از پي حفظ مرام</div>
<div style="direction: rtl;">
اعلان گرسنگي به زندان کردند</div>
<div style="direction: rtl;">
به هر حال شکي نيست که زنده ياد فرخي يک عمر در راه آزادي و با عشق والايي به آزادي پيکار کرد. او مبارزه در اين راه را از عنفوان جواني آغاز کردهبود و هجويهاي که از حاکم يزد کردهبود معروفتر از آن است که نياز به باز گفتن داشته باشد. اما داستان دوختن دهان او که بسيار شايع است و بعضي از تاريخ نويسان نيز آن را واقعيت پنداشته اند، صحت ندارد. من خود که اين موضوع را شنيده بودم روزي در زندان از او پرسيدم: «آقاي فرخي لبهاي شما را چطور دوختند؟ راستي خيلي درد داشت؟!» با سادگي عادي خودش جواب داد: «مگر لبهاي من کرباس بود که بدوزند!!» بعد توضيح داد که حاکم يزد تهديد کرده بود که دهانش را خواهم دوخت و منظورش خفه کردن و خاموش ساختن فرخي بودهاست. در حقيقت لبهاي فرخي به طور طبيعي قدري کلفتتر و برآمدهتر از حد معمول بود و اين امر نيز از سوي بسياري، همچون دليل صحت آن شايعه تلقي ميشد.</div>
<div style="direction: rtl;">
به هرحال فرخي يزدي شاعر و روزنامه نگاري بود که با عشق به آزادي زيست، در راه آزادي پيکار کرد و در اين راه جان باخت.</div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>منبع : دکتر انور خامه اي« دو سال با فرخي يزدي در زندان قصر » ، به مناسبت هفتادودومين سال درشهادت محمد فرخي يزدي- نشریه مردمسالاری - شماره 2756 -24 مهر 1390</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>◀ حسین رزمجو: آزادگی و ستم ستیزی فرخی یزدی</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
دکتر حسین رزمجو - در کنگره بزرگداشت فرخی یزدی،شاعر آزادیخواه معاصرکه اسفند ماه 1378 در یزد برگزار شد - در نوشتۀ خود در باره فرخی یزدی آورده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
در دوران نخست وزیری میرزا حسن خان وثوق الدوله که از مرداد 1297 تا تیر ماه 1299 شمسی به طول میانجامد، قرارداد ننگین موسوم به 1919 میان دولت ایران و انگلستان منعقد میشود.و با عقد این قرارداد، نفوذ دولت انگلیس در ادارات و سازمانهای دولتی ایران بیشتر میگردد و انگلیسیها بتدریج زمینهء روی کار آمدن رضاخان و سلطنت وی را فراهم میکنند. چنانکه در سال 1920 م/1298 ش، به پیشنهاد ژنرال آیرون ساید، فرمانده سپاه بریتانیا در ایران، رضاخان به فرماندهی لشگرقزاق میرسد. و چون پادشاهان ضعیف قاجارعرضه و توان برآوردن خواستهای سیاسی دولتهای انگلیس و روس را- در ایران- ندارند،زمینه برای سرنگونی سلسله قاجار وبه سلطنت رسیدن رضاخان پس از قرارداد 1919 م فراهم میشود. فرخی یزدی از جملهء روشنفکران وطن دوستی است که با سرودن اشعاری نظیر آنچه که در ذیل نقل میشود، با این قرارداد مخالفت میکند و به گناه دفاع از حقوق و حیثیت ملت ایران به زندان میافتد:</div>
<div style="direction: rtl;">
...کاش یکی بردی این پیام به«دستور»</div>
<div style="direction: rtl;">
کی ز«قرار» تو،داد و«عهد» تو فریاد</div>
<div style="direction: rtl;">
چشم بدت دور،وه چه خوب نمودی</div>
<div style="direction: rtl;">
خانهء ما را خراب و خانهات آباد</div>
<div style="direction: rtl;">
...سخت شگفتم ز سست رأیی تو کی دون</div>
<div style="direction: rtl;">
با غم ملت چهای ز کردهء خود شاد؟!</div>
<div style="direction: rtl;">
شاد از آنی که داده آتش کینت</div>
<div style="direction: rtl;">
آبروی خاک پاک ما همه بر باد</div>
<div style="direction: rtl;">
حبس نمودی مرا که گفتهام آن دوست</div>
<div style="direction: rtl;">
در به روی دشمن وطن ز چه بگشود؟!</div>
<div style="direction: rtl;">
...... و در زندان قطعهای محکم خطاب به وثوق الدوله میسراید و مخالفت خود را شجاعانه، در آن، این گونه بیان میکند:</div>
<div style="direction: rtl;">
با وثوق الدوله ای باد صبا گو این پیام</div>
<div style="direction: rtl;">
با وطن خواهان ایران بد سلوکی نیک نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
آنکه تقصیری ندارد هیچ جز حب وطن</div>
<div style="direction: rtl;">
جای او در هیچ مذهب محبس تاریک نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
...آنکه استقلال ما را در«قرار»انشاء نمود</div>
<div style="direction: rtl;">
مقصدش در آن«مواد شوم»جز تملیک نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
...ور به استبداد خواهی کرد ما را بیوطن</div>
<div style="direction: rtl;">
در بر اهل خرد مستحسن این«تاکتیک»نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
ز آنکه پیش چشم ما آزادهء ایران برست</div>
<div style="direction: rtl;">
تا طناب دار یک مو موقع باریک نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
داد ملت،دادگر بشناسد از بیدادگر</div>
<div style="direction: rtl;">
دادخواه ار در«اروپ»و ملت«آمریک»نیست9</div>
<div style="direction: rtl;">
فرخی از اشعار مایه ور و پراحساس- گاه برندهتر از تیغ-خود،با هدف ریشهکن کردن درخت استبداد و ظلم و خیانت، سود میجوید و به هنگام کودتای 1299 ش،و سردار سپه شدن رضاخان و بعدا به پادشاهی رسیدن اوو روی کار آمدن چهرههایی چون احمد قوام و علی اکبر داور وزیر عدلیه،و میرزا حسن خان مستوفی الممالک که چند بار به وزارت دارایی و نخست وزیری رسید و بعضی از وکلای مزدور دورهء پنجم مجلس شورای ملی،از شعر هشیاری بخش خود در رسوا کردن خائنان وطن استفاده میکند.ابیات ذیل نمونههایی است از آثار ظلم ستیز او دربارهء شخصیتهای مذکور:</div>
<div style="direction: rtl;">
در غزلی دربارهء سردار سپه- رضاخان پهلوی - گوید:</div>
<div style="direction: rtl;">
...هر جنایت که بشر میکند از سیم و زر است</div>
<div style="direction: rtl;">
کاش از روز ازل،در هم و دینار نبود</div>
<div style="direction: rtl;">
بود اگر جامعه بیدار،در این دیر خراب</div>
<div style="direction: rtl;">
جای سردار سپه جز به سر دار نبود10</div>
<div style="direction: rtl;">
و در رباعی ذیل او را این گونه هجو کرده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
اسرار نهفته گر نگفتی بهتر</div>
<div style="direction: rtl;">
وین راز نگفته گر نهفتی بهتر</div>
<div style="direction: rtl;">
کز بهر زمامدار امروزی نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
سرمایهای از پوست کلفتی بهتر11</div>
<div style="direction: rtl;">
و در غزلی با مطلع:</div>
<div style="direction: rtl;">
بهر آزادی هر آن کس استقامت میکند</div>
<div style="direction: rtl;">
چارۀ این ارتجاع پر وخامت میکند</div>
<div style="direction: rtl;">
از قوام السلطنه که در سالهای 1300 و 1301 ش نخست وزیر بوده،چنین یاد کرده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
...چون وثوق الدوله خائن،قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
بهر محو مرز ایران،استقامت میکند</div>
<div style="direction: rtl;">
پشت کرسی دزدیش مطرح شد و از رو نرفت</div>
<div style="direction: rtl;">
الحق این کم حس، به پر رویی کرامت میکند12</div>
<div style="direction: rtl;">
و در این رباعی وثوق الدوله و قوام السلطنه را به عنوان ایادی سیاست انگلیس و موجب بدبختی ملت ایران معرفی نموده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
بدبختی ایران ز دو تن یافت دوام</div>
<div style="direction: rtl;">
این نکته مسلم خواص است و عوام</div>
<div style="direction: rtl;">
آن دولت،انگلیس را بود«وثوق»</div>
<div style="direction: rtl;">
این سلطنت هنود را بود«قوام»13</div>
<div style="direction: rtl;">
و در غزل گونهای از خیانتهای قوام السلطنه این گونه پرده برداشته است:</div>
<div style="direction: rtl;">
محو شد ایران، زاقدام قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
محو بادا در جهان نام قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
مذهبش کافر پرستی دینش آزادی کشی</div>
<div style="direction: rtl;">
ای دریغ از دین و اسلام قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
گشته بیت المال ملت بهرمشتی مفتخور</div>
<div style="direction: rtl;">
مخزن الطاف و النعام قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
روز و شب آباد شد بغداد جمعی کاسه لیس</div>
<div style="direction: rtl;">
همچو اهل کوفه،از شام قوام السلطنه</div>
<div style="direction: rtl;">
دوخت تشریف خیانت گوئیا خیاط صنع</div>
<div style="direction: rtl;">
از برای زیب اندام قوام السلطنه14</div>
<div style="direction: rtl;">
و در اشعاری نظیر چند رباعی ذیل،انتخابات فرمایشی مجلس شورای ملی زمان سلطنت رضاشاه و وکلایی را که با استفاده از روابط و بند و بستهای سیاسی به مجلس پنجم راه یافته بود،چنین به زیر شلاق انتقادات سازنده خود کشیده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
از رأی خران دلم دمی بیغم نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
وز رأی فروش،جان من خرم نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
بل این وکلای مجلس پنجم ما</div>
<div style="direction: rtl;">
از مجلس تاریخی چارم کم نیست15</div>
<div style="direction: rtl;">
اظهار همدردی که فرخی به هنگام قتل آزادگانی چون:کلنل محمد تقی خان پسیان و میرزاده عشقی در رباعیات ذیل اظهار داشته است، نشانهء انزجارش از ظالم و مبین روح ستم ستیز اوست. دربارهء کلنل محمد تقی خان این گونه سروده:</div>
<div style="direction: rtl;">
روزی که شهید عشق قربانی شد</div>
<div style="direction: rtl;">
آغشته به خون و فخر ایرانی شد</div>
<div style="direction: rtl;">
در ماتم او عارف و عامی گفتند</div>
<div style="direction: rtl;">
ایام صفر،محرم ثانی شد16</div>
<div style="direction: rtl;">
در رثای میرزاده عشقی گوید:</div>
<div style="direction: rtl;">
یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد</div>
<div style="direction: rtl;">
ویرانهء ما از ستم آزاد نشد</div>
<div style="direction: rtl;">
دادند بسی به راه آزادی جان</div>
<div style="direction: rtl;">
اما چه نتیجه، ملت آزاد نشد17</div>
<div style="direction: rtl;">
و مبارزات روشنگرانه فرخی را با استعمار خارجی در ایران- بویژه با سیاست دولت انگلیس-از آثاری نظیر ابیات ذیل، میتوان استنباط کرد:</div>
<div style="direction: rtl;">
جز جفاکاری و بیرحمی و مظلومکشی</div>
<div style="direction: rtl;">
شیوه و عادت دبار«بریتانی»نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
فتنه در پنجهء یک سلسله«لرد»است و مدام</div>
<div style="direction: rtl;">
کار آن سلسله،جز سلسله جنبانی نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
ملل از سرخی خون،روی سفیدند و لیک</div>
<div style="direction: rtl;">
هیچ ملت به سیه بختی ایرانی نیست18</div>
<div style="direction: rtl;">
و یا مبارزهای که او برای ریشهکن کردن جهل از جامعهء آن روز ایران و دمیدن روح تحرک و کوشش در آحاد اجتماع خود، با سرودن اشعاری نظیر این رباعی به عمل آورده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
با علم و عمل اگر مهیا نشویم</div>
<div style="direction: rtl;">
همدوش به مردمان دنیا نشویم</div>
<div style="direction: rtl;">
نادانی و بندگی است توأم،به خدای</div>
<div style="direction: rtl;">
ما بنده شویم اگر که دانا نشویم19</div>
<div style="direction: rtl;">
فرخی،غیر از اشعار نغز پر مغز خود،که از آن به عنوان کارسازترین وسیله در راه مبارزه با بیداد و استبداد و رسوا کردن دولتمردان خائن- نظیر نمونههایی که ارائه شد- سود میجوید، قلم توانا و بیان شیوای او نیز در نگارش مقالات کوبنده و ایراد خطابههای هشیاری بخش در مجلس هفتم که نمایندگی مردم یزد را در آن به عهده دارد و جمعا ادبیات سیاسی او را تشکیل میدهد،سرمایه دیگری است که او را در نیل به هدفهای خیرخواهانه و وطن دوستانهاش مددکار است،هر چند که گرفتاریها و دردسرهایی را برایش فراهم میکند.</div>
<div style="direction: rtl;">
او که اعتقاد دارد در میدان تنازع بقا و عرصهء مبارزات مردمی:</div>
<div style="direction: rtl;">
در کف مردانگی شمشیر میباید گرفت</div>
<div style="direction: rtl;">
حق خود را از دهان شیر میباید گرفت</div>
<div style="direction: rtl;">
تا که«استبداد»سر در پای«آزادی»نهد</div>
<div style="direction: rtl;">
دست خود بر قبضهء شمشیر میباید گرفت</div>
<div style="direction: rtl;">
بهر مشتی سیر تا کی یک جهانی گرسنه</div>
<div style="direction: rtl;">
انتقام«گرسنه»از«سیر»میباید گرفت20</div>
<div style="direction: rtl;">
برای تحقق این اهداف بلند انسانی، در سال 1300 ش، روزنامهء«توفان»را تأسیس ومنتشر میکند،وهر چند که مدت عمر این روزنامه بیش از هفت سال به طول نمیانجامد و حدود 15 بار توقیف میشود و ناگزیر به منظور تداوم مبارزات قلمی خود از روزنامههای دیگری نظیر«ستاره شرق» «قیام»و«نهضت»و«آئینه افکار» که امتیاز نشرشان با اوست،استفاده میکند، با نشر«توفان» در واقع ساحل سلامت و آرام زندگی روزمرهء خویش را ترک میکند و خود را به دست امواج پرتلاطم دریای توفانی سیاست میافکند.«از جمله مقالات تندی که فرخی در سال دوم توفان با عناوین«ابوالهول ارتجاع» و«انحصار مشاغل دولتی»علیه سردار سپه مینویسد،منجر به شکایت رضاخان علیه او میشود.و طی نامهای به مجلس تقاضای محاکمه فرخی را میکند...او در دوره هفتم تقنینیه- سالهای 1307 تا 1309 شمسی که از یزد به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردیده است، به علت مخالفتهای پی در پی با حکومت دیکتاتوری و استبداد وقت،وضعیتش،سخت به مخاطره میافتد و مورد فحش و دشنام قرار میگیرد،تا یک روز که در جلسه علنی مشغول نطق کردن علیه یکی از وزرای نظامی کابینه است، از وکیل مهاباد کتک میخورد،به طوری که خون از دماغش جاری میشود.در این موقع که کاسه صبرش لبریز شده، بر پای میخیزد و رسما اظهار میدارد که دیگر تأمین جانی ندارد و میافزاید که در کانون عدل و داد یعنی دار الشورای ملی وقتی در قبال دفاع از آزادی به من حمله کنند، بدیهی است که در خارج از این محوطه چه به روزم خواهد آمد. در نتیجه وسائل زندگی و رختخوابی میخواهد و چندین شب و روز در مجلس به سر میبرد،تا بالاخره از تهران فرار میکند21. ابتدا به مسکو و سپس به برلین میرود و در آلمان مقالاتی را علیه استبداد رضاخان در مجله «پیکار»که مدیریت آن با شخصی به نام علوی است مینویسد 22 تا با اشاره حکومت ایران، مورد تعقیب شهربانی برلین قرار میگیرد و ملزم به ترک خاک آلمان میشود. ولی چون او قصد بازگشت به ایران را ندارد، دراین هنگام - سالهای 1311 و 1312 ش- تیمور تاش وزیر وقت دربار پهلوی که در برلین به سر میبرد،با فرخی ملاقات میکند و از طرف رضاخان به او اطمینان تأمین جانش را میدهد که اگر به ایران بازگردد کسی مزاحمتی برایش فراهم نخواهد کرد.</div>
<div style="direction: rtl;">
فرخی گول سخنان تیمور تاش را میخورد و در سال 1312 به ایران مراجعت میکند.اما به محض ورود به تهران، بازداشت میشود و مدتها تحت نظر شهربانی است و سپس به زندان میافتد و به واسطه فشارهایی که در این ایام مجلس به او وارد میکنند، شب 14 فروردین 1314 ش،دست به خودکشی میزند ولی او را از مرگ نجات میدهند و سپس پروندهای سیاسی با عنوان«اسائه ادب به مقام سلطنت»برایش تشکیل میدهند و به سی ماه حبس محکومش میکنند.از این زمان:«او زندگانی را چون مرگ تدریجی ادامه میدهد. با دل خونین میخندد.رسوا میکند، حبسیههایی مؤثر میسازد و به اطراف میپراکند.و هنگام تنهایی ماه را در لحظههای نادری که به هوای آزاد میرسد،به بزم خیالش میطلبد.و با افسانهء شیرین، خود را به خواب میسپارد.به دل وعده میدهد که خرابی بدان حد رسیده که بنیاد ظلم را در هم ریزد...</div>
<div style="direction: rtl;">
در بهار 1318 زمزمهء عفو عمومی است- به مناسبت ازدواج ولیعهد- فرخی امید اندکی به رهایی دارد،اما بیشتر از آن طلب مرگ میکند و میسراید:</div>
<div style="direction: rtl;">
دفتر عمر مرا ای مرگ سر تا پا بشوی</div>
<div style="direction: rtl;">
پاک کن با دست خود ما را حساب زندگی</div>
<div style="direction: rtl;">
زیرا به خوبی میداند که بزرگترین مخرب این امید، منش خود اوست.سخن باقی مانده فقط برای این است که محیط مردگان از سرگذشت او آگاه شود.پس در ادای این رسالت، واپسین شعلهها را از دلش سرمیکشد و در این حال و هوا، یکی از چند غزل بسیار عالی خود را- چنین میسراید:</div>
<div style="direction: rtl;">
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست</div>
<div style="direction: rtl;">
هر که شادی میکند از دودهء جمشید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
سر به زیر پر از آن دارم که دیگر این زمان</div>
<div style="direction: rtl;">
با من آن مرغ غزلخوانی که مینالید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
بیگناهی گر به زندان مرد با حال تباه</div>
<div style="direction: rtl;">
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست</div>
<div style="direction: rtl;">
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ</div>
<div style="direction: rtl;">
هر چه باشد،از حوادث فرخی نومید نیست</div>
<div style="direction: rtl;">
ماه بعد، خبرعفو عمومی دروغ در میآید.بنابر معمول،این گونه بخششها در مملکت به شکرانه جشن، فقط گروهی از جنایتکاران آزاد میشوند و «زندانیان سیاسی به نام جنایتکاران در زندان میمانند».اینک فرخی که به اوج هنر خویش رسیده، نومید از عفو و آگاه و خشمگین از اینکه دوران محکومیتش پایان یافته و همچنان بدون مجوز قانونی در زندان مانده است،غزل شورانگیزی میسازد که در آن به فراگرد تحول آینده دل میبندد.خود را دل خوش میدارد که ظلم عاقبت ندارد،همه چیز که ویران شد نتیجهء طبیعی آن آبادی است.زیرا از بر هم پیوستن نالهها، فریادی عظیم برخواهد خاست.</div>
<div style="direction: rtl;">
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته،آهسته</div>
<div style="direction: rtl;">
رساتر گر شود، فریاد میگردد</div>
<div style="direction: rtl;">
ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را</div>
<div style="direction: rtl;">
دهی گر آب و آتش،دشنهء فولاد میگردد</div>
<div style="direction: rtl;">
دلم از این خرابیها بود خوش ز آنکه میدانم</div>
<div style="direction: rtl;">
خرابی چون که از حد بگذرد،آباد میگردد</div>
<div style="direction: rtl;">
این غزل برای فرخی حکم تیر خلاص را داشت. در خرداد 1318 فرمان قتل او صادر میشود. پس او را به زندان شهربانی منتقل میکنند تا برای سر به نیست کردنش جای مناسبتری باشد...اجرای این دستور چهار ماه به تعویق میافتد.</div>
<div style="direction: rtl;">
اینک به آخرین پردههای نمایش میرسیم.پزشک زندان به عیادت فرخی میآید و تشخیص میدهد که او بیمار است و باید برای«معالجه»به بیمارستان زندان منتقل شود.فرخی معنی آن را میداند...23 دل به قضا میسپارد و تسلیم سرنوشت میشود.تا سرانجام شامگاه روز بیست و پنجم مهر ماه 1318 شمسی در زندان شهربانی با اشارهء رضا شاه او را میکشند.و با ارتکاب این جنایت پرونده زندگی دلاور مردی که سراسر عمر خود را در راه مبارزه با ظلم و استبداد صرف کرده است بسته میشود.</div>
<div style="direction: rtl;">
دژخیمان رژیم سفاک پهلوی معلوم نیست که جسد فرخی را پس از کشتن کجا دفن کردند؟با آنکه آرامگاهش ناشناخته و ناپیداست،اما بیگمان مصداقی است از آنچه که شاعری صاحبدل در مورد خود چنین سروده:</div>
<div style="direction: rtl;">
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی</div>
<div style="direction: rtl;">
در سینههای مردم عارف مزار ماست</div>
<div style="direction: rtl;">
با توجه به مبارزات نستوهی که فرخی یزدی- در سراسر عمر خود- با بیداد و استبداد کرد و سرانجام بدون آنکه سر در برابر ستمگر ناکسی خم کند و عود مجاملت برای کسی بسوزاند و از قدرتمندی برای رهایی خود- از مشکلاتی که دشمنان برایش ایجاد کردند- استمداد جوید،جان را بر سرعقیده و اهداف انسانی و ملی خود فدا کرد و مرگ با عزت را بر زندگی توأم با ذلت برگزید.اگر بخواهیم شخصیت معنوی یا ویژگیهای روحی، فکری و عاطفی و به طور کلی جهانبینی او را مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، با این صفات عالی انسانی و مکارم اخلاقی مواجه میشویم که در اغلب آزادمردان بلند همت یا آنان که به تعبیر: لسان الغیب:«خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پا»ی دارند، مشاهده میشود:</div>
<div style="direction: rtl;">
این ویژگیهای معنوی واخلاقی به ترتیب اهمیت،شامل: خدامحوری و توکل،آزادگی و بیاعتنایی به قدرتهای مادی،مناعت طبع توأم با فروتنی،ستم ستیزی و دشمنی با صاحبان زر و زور و تزویر،آزادی خواهی و هواداری از حریت و استقلال فکری،دردآگاهی و غمخواری انسانهای مستضعف،وطن دوستی و عشق به ایران است و دیوان اشعارش به منزلهء آیینهای است که ابعاد اعتقادی و روحی مذکور را که در شخصیت فرخی یزدی و آراء و آثارش وجود دارد،به وضوح در آن میتوان دید.</div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>پینوشت:</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
7 - برای آشنایی با مواد شش گانه و ضمائم قرارداد 1999 م. رک:تاریخ سیاسی معاصر ایران،همان،ج 1 صفحات 144 تا 147.</div>
<div style="direction: rtl;">
8 و 9 - رک:دیوان اشعار فرخی یزدی،همان،صفحات 202 و 203 و 198.</div>
<div style="direction: rtl;">
10 تا 20 - رک:همان،صص 145،241،136 از 246، 204،217،229،244،226،240 ،110،249،92 و 94.21 - رک:مقدمهء دیوان،همان،صفحات 27 تا 31 و 57 و 58.</div>
<div style="direction: rtl;">
22 - رک:خاطرات و خطرات،نوشتهء حاج مهدیقلی میرزا مخبر السلطنه،چاپ دوم،تهران 1344،انتشارات زوار،ص 390.</div>
<div style="direction: rtl;">
23 - رک:چهار شاعر آزادی،نوشتهء:محمد علی سپانلو،چاپ اول تهران 1369 ش،انتشارات نگاه،صفحات 452 تا 456.</div>
<div style="direction: rtl;">
منبع: رزمجو،حسین« آزادگی و ستم ستیزی فرخی یزدی» - نشریه کیهان فرهنگی - فروردين 1379 - شماره 162- صص 24 -22</div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>◀ حسين مسرت در بارۀ « فرخي يزدي، سخنوري سخندان و ستم ستيز» می نویسد:</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
فرخي در «جشن دهمين سال انقلاب اكتبر» در «روسيه»، بنا به دعوت «دولت اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي»، به اتفاق چند تن ديگر به آن كشور رفت و يازده روز در آن ديار ماند. سپس به ايران بازگشت و سفرنامه خود را در روزنامه طوفان به ثبت رساند و چون مقالاتش برخلاف تمايلات دولت وقت بود، روزنامه اش توقيف شد و سفرنامه اش ناتمام ماند.»</div>
<div style="direction: rtl;">
منبع: حسين مسرت« فرخي يزدي، سخنوري سخندان و ستم ستيز» مجله: يزدا -شماره: 9، شهريور 1386، ويژه نامه فرخي يزدي</div>
<div style="direction: rtl;">
نگاه کنید به سایت « غول آباد دانش نامه یزد:</div>
<div style="direction: rtl;">
<a href="http://ghoolabad.com/index2.asp?id=25" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://ghoolabad.com/index2.asp?id=25</a></div>
<div style="direction: rtl;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<strong>◀ فرخي: شاعر آزادي</strong></div>
<div style="direction: rtl;">
<strong> </strong></div>
<div style="direction: rtl;">
نشریه دنیای اقتصاد تحت عنوان « فرخی شاعر ازادی » مینویسد: فرخی در دوره نخستوزیری وثوق الدوله با حکومت وی و قرارداد 1919 به مخالفت پرداخت و مدتها در شهربانی تهران زندانی شد. او در اواخر سال 1300 روزنامه طوفان را منتشر کرد. این روزنامه با کلیشه سرخ به طرفداری از توده رنجبر و کارگران انتشار مییافت به همین جهت فرخی در اکثر کابینههای آن زمان در حبس و تبعید به سر میبرد. روزنامه طوفان بیش از پانزده بار توقیف شد تا آنکه در سال 1307 نماینده مردم یزد در مجلس شورای ملی شد و همراه با نماینده رشت (محمودرضا طلوع) در جناح اقلیت قرار گرفت و با مخالفتهای شدید بدخواهان روبهرو شد. او به ناچار ایران را ترک گفت و طوفان برای همیشه تعطیل شد. آنچه میخوانید یادداشت کوتاهی از فرخی است که در این روزنامه به چاپ رسیده است. </div>
<div style="direction: rtl;">
***</div>
<div style="direction: rtl;">
اگرچه موضوع مقاله امروز ما به قدری در افکار و اذهان عمومی جایگیر شده و شاید در نتیجه مقاصد سوئی تاثیرات زشت نموده است که صحبت نمودن در اطراف آن به نظر نیکو و خوب نمیآید، ولی احساس احتیاج و فقر این قسمت بزرگ اجتماعی و ملی و برای شناساندن این مایه حیات بشری لازم دیدیم که به طور اجمال در این مبحث وارد شویم. </div>
<div style="direction: rtl;">
وقتی که انسان خود را محتاج به زندگانی و تهیه وسایل حتمیه آن دید به فکر کسب و تحصیل لوازم حیات میافتد، آنگاه توجه نمیكند که چگونه آن را به نفع خویش و در ضمن منفعت دیگران تمام کند، بلکه مایل است که به هر وجه و وسیله شده از لوازم حیاتی همنوع خویش ربوده و صرف آسایش و رفاه خود نماید. </div>
<div style="direction: rtl;">
بشر خود را بر هر وجود مقدسی ترجیح میدهد و برای ادامه بقا و حیات خویش هزاران قربانی از نوع خود را جایز میشمارد. همین فکر قبیح که میتوان گفت روح حیوانی و توحش انسان را تشکیل میدهد، سبب ایجاد حکومتهای استبدادی و تحکمات افراد بر قبایل و امم مختلفه گردید و رفته رفته اربابهای متجاوز و خودسر زمام اختیار دستهای از مردم را به دست گرفته و فرمانفرمایی خود را بر جامعه بشر قائل گردیدند. </div>
<div style="direction: rtl;">
باز حرص و شهوت انسانی این مالکالرقابهاي متعدی را راحت نگذاشته و از طایفه خویش تعرض به دیگران را نیز شروع نمودند، طایفه دیگر هم که برای بقاي خود دست و پا میزدند، نجات خود را در توجه به مقتدرترین افراد خود مشاهده نموده و آنها هم به نوبه خویش متنفذ زورمندی را برای مدافعه از تهاجمات طبقه و طایفه دیگر برانگیختند. این نزاع و زد و خورد قبایل کم کم ملوکالطوایف را در اقلیمهای متفاوت به وجود آورده و هر زورمند با قدرتی حاکم و زمامدار قبیله گردید. از اینجا حکومتهای استبدادی نشو و نما کرده و فکر خودسری و مالکیت تام در دماغها تمرکز یافت. اما این زورمندان قوی تا وقتی آبرومند و دارای اعتبار بودند که بشر از نعمت صلح و سلامت بهرهمند و متلذذ نشده و قدر عافیت را نمیدانست و همین که آن زد و خوردهای حیاتی برطرف گردید، مردم زندگانی خود را با فرمانروایان ستمکار سنجیده و چون تفاوتی در کیفیت اعضا و افکار ندیدند به سمت آزادی و حریت فکر متمایل گردیدند. </div>
<div style="direction: rtl;">
عامه و هيات اجتماع با متنفذین و مستبدین محلی علم مخالفت برافراشتند و گفتند ما هم باید از خوشیها و تنعمات طبیعت کامیاب بشویم، ما هم خوشی و استراحت میخواهیم، ما هم انسان هستیم. </div>
<div style="direction: rtl;">
جنگ آزادی و استبداد از این مرحله شروع شده و برای رسیدن به این منظور خونهای فراوانی ریخته شد. به قدری حیات بشر برای انجام این آرزو قربانی دادهاست که تاریخ تمدن از ذکر آن عاجز و ما هم اگر بخواهیم حدیثی از آن دفتر بنویسیم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود. </div>
<div style="direction: rtl;">
عاقبتالامر توفیق نصیب مردم و هيات اجتماعیه گردید و زندگانی ملل به این صورت که میبینیم درآمد. اجداد ما و اسلاف انسان امروزه برای تحصیل این حریت و آزادی که متنفذین را مقید نموده است، فداکاری و جانفشانیهای بسیار نمودهاند، ولی سعادتمندتر، ملتی است که زحمات و مساعی پیشینیان خود را قدر و قیمت گذاشته و از عهده نگاهداری آن برآید. امروز خوشبختترین ملل و طوایف بشری آنهایی هستند که از این درخت برومند برخوردارتر و از ثمره آزادی کامیابترند. هر قومی که در میان آنها اصول تساوی حقوق و مواد آزادی به تمام معنی نفوذ یافته؛ یعنی مردم از روی فهم و تتبع خود توانستند از نتایج آن متنعم بشوند به کانون ترقی نزدیکترند و در حسابگاه عمل سبکبارتر. </div>
<div style="direction: rtl;">
ملتی که در میان آنها مراتب حریت مستقر مانده و مردم در برابر قوانین عدالت تساویالحقوق باشند. غنی و فقیر همه برای حساب و سنجش حسن و قبح اعمال دعوت شوند. دزد فقیر و دزد ثروتمند را مطابق یک اصل محاکمه و مجازات نمایند. هر کس در حدود قانون از آزادی تمتع گرفته و شادکام گردد. بیچاره و خوشبخت همه در برابر عدالت و قانون زانو به زمین زده و درجات آزادی به یک نسبت شامل همه بشود. چنین قومی از کاروان تکامل عقب نمانده و با افتخار خواهد بود. آری چقدر خوشبخت است پادشاهی که به عدالت مشهور و به انتشار آزادی موصوف باشد. چقدر سعادتمند و مفتخر است سلطانی که رعایای او همه قوی و ضعیف در برابر اصول آزادی به یک قسم محاکمه شوند. چقدر شرافتمند است پارلمانی که برای ترویج حریت و آزادی فداکاری نموده و نمایندگان آن به آزادمنشی و آزادیطلبی مشتهر باشند. چه اندازه آبرومند و نیکبخت است دولتی که مراسم و اصول آزادی را مقدس شمرده و اجرای این اصول را وظیفه حتمی خود بداند و برعهده شناسد. </div>
<div style="direction: rtl;">
اگر حکومتی توانست این درجات را طی نماید و عموم افراد آن به این سبک و روش همدوش آزادی گردند، به طور قطع این ملت نخواهد مرد و چنین حکومتی دارای حیاتی جاودانی خواهد بود.</div>
<div style="direction: rtl;">
روزنامه طوفان </div>
<div style="direction: rtl;">
آزادی </div>
<div style="direction: rtl;">
محمد فرخی یزدی </div>
<div style="direction: rtl;">
۲۰ مهر ۱۳۰۵ </div>
<div style="direction: rtl;">
منبع: « فرخی شاعر آزادی » روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۲۵۸۴ – 3 اسفند 1390</div>
</div>
</div>
</div>
</div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-30911596846342094942014-05-29T14:48:00.001-07:002014-05-29T14:49:10.872-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و نهم، از جمال صفری<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="850 Safari Jamal 1" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_1.jpg" height="138" id="img1610" style="float: left; margin: 10px;" width="111" /> 26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکتر محمّد مصدّق</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7939-2014-03-24-850-js-10.html">«زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق» (99)</a></strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="font-size: x-large;"> </span><span style="font-size: large;">کشتار در مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (٣)</span></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><br /></span></span></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7939-2014-03-24-850-js-10.html">قسمت اول</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7938-2014-03-24-850-js-9.html"> قسمت دوم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7937-2014-03-24-850-js-8.html">قسمت سوم</a> </b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7934-2014-03-24-850-js-5.html">قسمت چهارم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7936-2014-03-24-850-js-7.html">قسمت پنجم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7932-2014-03-24-850-js-3.html">قسمت ششم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7931-2014-03-24-850-js-2.html">قسمت هفتم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7930-20140324-850-js-1.html">قسمت هشتم</a></b></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<br /></div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
پروانه فروهر: «نام انسان برازندهٔ کسی است که در برابر خود و در برابر همهٔ دلواپسی هایی که در اين جهان آشفته و آن </div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
ميهن شوربخت ماست، خود را مسئول بداند. به الزام ها و تعهدهای انسانی، سرشتی مطلق و قطعي دهد و آزادی را جز در بقاي عينی آن، آنهم برای همه، تصور ننمايد و رسالت مساوی زن و مرد را که مبتنی بر يک ساحت ذاتی و مستقل از جنسيت است، باور دارد و جز با خيز گرفتن به سوی آينده ای به غايت باز و آزاد، توجيه ممکن ديگری برای هستی نشناسد.» …</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
«انديشه برسوگنامهٔ وطن و ضرورت دستيابی به رهيافت های خردگرايانه و نياز به مددگيری از همت و غيرت ملی، چنان زمان برما تنگ کرده که فرصت پيشآمده را برغم سنگينی سهمگينی</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
که وظيفهٔ زن بودن بر شانه هايم می نهد، برای دست ياری درازکردن به همه، زن و مرد ايرانی را در برون و درون سرزمينم، به نجات ميهن فراخواندن واداشته تا با رگ رگم فرياد برآورم ايران روزگار تلخ و سختي را می گذراند، مغاک تيره ای بر هستي ملی ما کام گشوده، تنهايش نگذاريم، توان هايمان را درهم آميزيم. از خويشتن و همهٔ ستم هایی که بر ما رفته بگذريم تا از اين ورطهٔ سخت تاريخي بار ديگر سربلند بدر آیيم.</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
بياييد همهٔ گلايه هايمان را از مردان؛ پدران، همسران و پسرانمان که در درازای پيکارهای ويژه مان، ما را ياری ندادند يا شمار آنها که همراهی مان کردند بسيار اندک بود ،برای زمانی ديگر بگذاريم که ميهن مان، هويت مان، نياخاک ورجاندمان، گهواره گهواره از ستم رها گردد.»</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
</div>
<div style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<strong>«از گفتار پروانه فروهر در هفتمين کنفرانس بينالمللی سالانهٔ بنياد پژوهش های زنان ايران پيرامون «زن ايرانی و حقوق بشر» در روز جمعه بيست و چهارم خرداد ماه ۱۳۷۵</strong></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br />
<img alt="850 Safari Jamal 2" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_2.jpg" height="201" id="img5833" style="float: left; margin: 10px;" width="150" />◀برنامه گسترده برای زنان ایران « نو»: </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسمین رستم کلابی در نوشته تحقیقی تحت عنوان « برنامه گسترده برای زنان ایران « نو» در دوران پهلوی اول را اینگونه بررسی می کند: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دهه 1310 برای نخستین بار در تاریخ ایران ، زنان از مهمترین سود برندگان اصلاحاتی شدند که رضا شاه پهلوی انجام داد. مجله عالم نسوان( به معنای « جهان زنان » 1313 – 1299) گرچه نماینده طرز تفکرهمه اصلاح طلبان و روشنفکران ایرانی نبود، ولی طرفدار پر شور و خوش بین اصلاحات رضا شاه بود. همان گونه که از قطعه نقل شده در بالا پیداست، نویسندگان و سر دبیران این مجله می دانستند که در گذشته ، دولت ، مردها، و افکار عمومی علیه اصلاحاتی آنان و دیگران هوادارش بوده اند کار می کرده اند. اما اکنون به این باور رسیده بودند که وضع فرق کرده است. دولت پهلوی بر خلاف سلف خود سلسله قاجار ، وانمود می کرد که یارو پشتیبان زنان اصلاح طلب است. سرگذشت مجله عالم نسوان نشان می دهد که این زنان اصلاح طلب ایرانی فعالانه ازبرنامه خاص ناسیونالیستی و تجدد طلبانه ای حمایت کردند که سرانجام خود گروگان آن شدند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوره رضا شاه را غالباً به عنوان عصراصلاحات و تغییرات اجتماعی برجسته ستوده اند. بیشتر هواداران غیرمذهبی حقوق زن از این دوره به عنوان دوره ای که زنان از قید عقب ماندگی وسنّت آزاد شده اند یاد می کنند و آن را گرامی می دارند.2 درعین حال، ازاین دوره به عنوان دوره خشونت و سرکوب سیاسی یاد شده و برآن تأسف خورده اند. برخی متفکران اصلاح طلب وغیرمذهبی آن زمان، شدیداً مخالف رضا شاه بودند و ازماهیت مستبدانه رژیم او بیم داشتند، 3و بسیاری از زنان متدّین طبقات گوناگون هرگزاو را به خاطر ممنوع کردن چادر درانظار عمومی نبخشیدند.4 در یافت ما از برداشت های گوناگون در بارۀ دوره رضا شاه چیست؟ چرا هیئت تحریریه عالم نسوان تا این اندازه به اصلاحات وضع زنان توسط دولتی امیدوار و علاقه مندبودند که در سراسر دهه 1300 نشریات و سازمان های دیگر زنان را تعطیل کرده بود؟ نویسندگان وخوانندگان این مجله و به طور کلی زنان اصلاح طلب ایرانی آن دوره افراد تحصیل کرده طبقات متوسط و بالای شهری بودند .» </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسمین رستم کلابی در ادامۀ آن می نویسد:« مجله عالم نسوان درهواداری از اصلاحات رضا شاه تنها نبود. اصلاح طلبان دیگرآن دوره ، به خصوص اعضای حزب تجدد مانند علی اکبر داور، [ونیز ] حسن تقی زاده، محمد تقی بهار، محمد علی فروغی و احمد کسروی نیز طرفدار تشکیل یک دولت نیرومند و متمرکز بودند. آنان اعتقاد داشتند که چنین دولتی می تواند اصلاحاتی را که انقلاب مشروطه در انجام آنها ناکام مانده بود تحقق بخشد مانند: جدا کردن دین از سیاست ؛ ایجاد یک ارتش و دیوان سالاری نیرومند؛ پایان دادن به وابستگی به بیگانه؛ صنعتی کردن کشور؛ توسعه آموزش و پرورش مردان و زنان ؛ و ایجاد وحدت ملی از طریق زبان فارسی به عنوان زبان مسلط .6 همذات انگاری اصلاحات و پیشرفت بایک دولت نیرومند بسیار زودتر با بر آمدنِ اندیشمندان قرن نوزدهم ایران مانند میرزا فتحعلی آخوند زاده ، میرزا آقا خان کرمانی و میرزا ملکم خان شروع شده بود که به ضعف و فساد قاجارها انتقاد می کردند و نگران وضع ئ نقش زنان ایرانی در خانواده و جامعه بودند. 7 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تصویر مترقی حکومت رضا شاه ، وقتی از 1314 « اصلاحات از بالا» به زیان هر گونه ابتکار مستقل فردی بر صحنه کشور مسلط شد ، دیگر به خوبی سابق حفظ نشد. رضا شاه به محض آنکه پایه های قدرت و اقتدار خود را استوارتر کرد، آخرین نشریات و سازمان های باقی مانده زنان ممنوع کرد و خود « کانون بانوان » را که ساختۀ دولت بود تأسیس کرد با بیشتر شدن قدرت دولت ، حتی زنان اصلاح طلب طرفدارحکومت نظیر نویسندگان عالم نسوان توانایی هدایت اصلاحات را از دست دادند و خاموش شدند. تا وقتی دولت ضعیف بود، زنان اصلاح طلب، همانند دوره قاجار، می توانستند خواسته های خود را از طریق نشریات زنان بیان کنند. اما وقتی دولت در زمان رضا شاه قدرت یافت و خواسته های زنان تا اندازه ای بر آورده شد، این آزادی بیان نیز بطور کلی به حالت تعلیق در آمد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورۀ سانسور فعال ، و گاه خشن ، مطبوعات از سوی دولت ، نشریۀ عالم نسوان توانست ماهرانه با دستگاه دیوان سالاری سلطنتی کنار بیاید و از آزادی نسبی در دو رژیم سیاسی پیاپی - اواخر قاجار ( 1304 – 1299) و اوایل سلطنت پهلوی ( 1313 – 1304) - برخوردار شود. این نشریه از حمایت مادی و معنوی دانش آموختگان مدرسه دخترانه بتل در تهران که از سوی مبلغان مذهبی آمریکایی اداره می شد بر خوردار بود، در میان مطبوعات ادواری ایران از موضعی مستقل ونیمه رسمی بهره مند بود. این مجله موفق شد در یک دوره چهارده ساله هر دو ما یک بار انتشار یابد و بیشتراز هر نشریه دیگر زنان در دهه های 1300 و 1310 و حتی بیشتر ازاکثر نشریات ادواری آن دوره عمر کند.8</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عالم نسوان اولین مجله ای نبود که انحصار با مسائل زنان اختصاص داشت ، چون یک دهه قبل از او نشریات متعدد دیگری نیز وجود داشتند مانند: دانش ( تهران ، 1290 – 1289) و شکوفه ( تهران 1295 – 1292 ) . میان سال های 1297 تا 1306 نشریات و انجمن های بسیاری توسط زنان ایرانی تأسیس شدند. در نتیجه ، مجله عالم نسوان هنگامی که پا به عرصه وجود گذاشت، از همراهی نشریات زنانه دیگری مانند زبان زنان ( اصفهان 1301 – 1298 ) جهان زنان (مشهد ، 1300 ) ، نامه بانوان ( تهران ، 1300 – 1299 ) و پیک سعادت نسوان ( رشت ، 1307 – 1304 ) بر خوردار شد. عمرانتشار کوتاه این نشریات زنان نه تنها معلول مشکلات مالی و مواد و مطالب برای گرداندن یک نشریه بلکه ناشی از اِعمال سانسور دولتی مطبوعات ادواری بود. پتر آوری معتقد است که قتل میرزا ده عشقی شاعر و روزنامه نویس در 1303 که اشعارهجویه اش علیه رضاخان معروف بود، تاریخ مطبوعات ایران را وارد مرحله ای تازه کرد، <b>چون روزنامه نگاران در برابر ماهیت مستبدانه رژیم نو خاسته پهلوی شروع کردند به محافظه کاری و زبان در کام کشیدن</b>. بدین ترتیب تعداد نشریات در دوره 1304 تا 1320 از حدود 150 به 50 نشریه کاهش یافت.9 توانائی بر پا ماندن عالم نسوان در چنین فضای سرکوبی در خور توجه است و رابطه میان مطبوعات زنان و دولت را روشن می سازد .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عالم نسوان با ورود به دهه دوم انتشار خود، احساسات پهلوی دوستانه شدیدی نشان می داد. دراین ضمن با تحکیم رژیم پهلوی در اواخر دهه 1300 و اوایل دهه 1310 ، عالم نسوان خواسته های متعدد تازه و مهمی برخواسته های پیشین خود درباره تحصیل ، بهداشت و تندرستی زنان افزود. این خواسته های جدید عبارت بودند از: اصلاح قانون خانواده ، اشتغال زنان و کشف حجاب که بحث های زنده و پرشوری میان نویسندگان وخوانندگان مجله ایجاد کرد. در این زمان نویسندگان نشریه دیدگاه بازتر و استوارتری برای مخاطب قراردادن دولت پهلوی پیدا کردند و خواسته های خود را مستقیماً و صادقانه مثلاً از طریق ستونی به نام « یک زن می پرسد » مطرح می کردند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این فصل نشان خواهد داد که چگونه برنامه کارعالم نسوان برای « پیشرفت زنان» با برنامه «بیداری زنان » رضا شاه تداخل و همپوشی یافت. بررسی سه موضوع مورد علاقه این نشریه طی اواخر دهه 1300 و اوایل 1310 - اصلاح قانون خانواده ، اشتغال زنان، و کشف حجاب - نقش عالم نسوان را در آغازگری و کمک مستقیم به اصلاحات و واکنش نشریه به خط مشی دولت درآغاز دوره رضا شاه را روشن می سازد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀« زن گمراه » و اصلاح قانون خانواده</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانواده به مهمترین موضوع اجتماعی و کانون اصلاحات برای نویسندگان عالم نسوان تبدیل شد. این نشریه حیاتی ترین مسائل زندگی خانوادگی را ازدواج دختران خردسال ، نکاح موقت(صیغه) ، چند زنی، امراض مقاربتی( بیماری های آموزشی) وسایر تهدیدات نسبت به سلامتی زنان، و غیرمستقیم ، فحشاء می دانست. نشریه می خواست علاوه براصلاحات آموزشی و بهداشت عمومی، برای بهبود پایگاه زنان در خانواده و روابط زناشویی تغییراتی در قانون انجام گیرد. در ایران آغازسده بیستم ، ازدواج دختران خردسال هنوز در نواحی شهری روستایی مرسوم بود. داشتن چند زن ( تا چهار زن عقدی ) و تعداد نامحدودی صیغه که بر اساس احکام شرع مجاز بود، غالباً درمیان طبقات ثروتمند تر رواج داشت. نویسندگان اصلاح سلب سده نوزدهم این رسوم « عقب مانده» زناشویی را نکوهش کرده بودند و در دهه های 1300 و 1310 این گونه وصلت ها به نحو گسترده تری به عنوان تهدید برای زندگی زنان مورد انتقاد قرارگرفت. بدین ترتیب بحث های مربوط به روابط جنسی و اخلاقیات وارد مباحث مربوط به ازدواج زودرس و بیماری های آمیزشی شد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجله عالم نسوان داستان ها و گزارش ها ی تلخی از زنان جوانی را که دراثرنزدیکی جنسی با شوهران مبتلای خود بیمارشده بودند چاپ می کرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« والدین من باعث بدبختی من شدند و مرا مثل یک برده [ کنیز] به کسی شوهر دادند که هرگزندیده بودم نامش را هم نمی دانستم . آنها می دانستند که من مخالف این ازدواجم ، اما موافقت یا مخالفت من برایشان اهمیتی نداشت ... من دختر جوان ، تیره روز و قربانی شده یا بودم ، دخترهجده ساله ای با قلبی پرازامید که تنها پشتیبانان من یعنی ، پدرومادرم مرا قربانی کردند... اولین شب تحقیرشدنم یعنی شب عروسی ام گذشت و ظرف پانزده روز سفلیس گرفتم.10» </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این گونه قصه گوئی روال عادی کارمجله عالم نسوان شده بود . طرح کلی روایت ها این بود که دخترجوانی را خانواده اش درسنین پایین به زور شوهر داده بودند که از شوهرش که قبل یا شاید در زمان زناشویی با روسپیان رابطه داشت بیماری آمیزشی گرفته بود. طلاق ، تهیدستی وبیماری نهایی، این زنان را به ستوه آورده بود. این گونه زنان معمولاً بچه نداشتند.( یا به علت نازایی یا مرگ بچه ها ، به علت عوارض ناشی ازامراض مقاربتی ، یا ازدست دادن حضانت (سرپرستی) طبق قانون خانواده درشرع اسلام )، وغالباً به عنوان یگانه حامی مالی فرزندانشان تهیدست می شدند. آنان مجبور بودند برای ادامه حیات به مشاغل تحقیر امیزی مانند خدمتکاری درخانهها (کلفتی) روی آرند.11 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این تصویرهای نگران کننده از زندگی خانوادگی درایران با تصاویرآرمانی ازعشق رو مانتیک مدرن که گفته می شد باعث شادی و احترام ومانع طلاق می شود مغایرت داشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عالم نسوان از خانواده جدید تک همسری، وصلتی میان زن وشوهر مبتنی بررضایت وعلاقه متقابل پشتیبانی می کرد. 12 دراین تصویر آرمانی، زوجین از لحاظ فکری و عاطفی مناسب یکدیگر بوده و می توانستند شرکای خوبی برای زندگی باشند. « ازدواج مناسب » ازدواجی نظیرازدواج عادل خلعت بری سردبیر روزنامه با فخری عُظما مدیرمدرسه دخترانه بود 13 هر دو تحصیل کرده ، از طبقه متوسط بالا ، از لحاظ اجتماعی فعال وافراد شهری کارشناس در رشته خود بودند. این نوع ازدواج با ازدواج سنتی میان یک مرد ثروتمند و سالمند با دختری جوان که عالم نسوان او را به عقب ماندگی محکوم می کرد، مغایرت و تضاد داشت. ازدواج مبتنی برعشق به عنوان ازدواجی ارمانی به طبقات متوسط بالا و متوسط جدید معرفی می شد. متن یک سخنرانی که در مراسم فارغ التحصیلی مدرسه دخترانه « ایران بتل» ایراد شده و بعداً در نشریه به چاپ رسید ، اعلام می کرد که عشق و احترام متقابل شالوده ی هر ازدواج سعادتمندانه است ، ضمن این که شعری هم در مجله چاپ شد که درآن عشق واحترام و نه کسب مال می بایست اساس تصمیم گیری برای زناشویی باشد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازدواج هایی بودند که غالباً والدین دختران جوان خود را به مردی مسن تر«می فروختند»، این ازدواج ها باعث گسترش امراض مراقبتی می شد و زنان ازحقوق خود چه پیش وچه پس ازازدواج خبری نداشتند. از آن جا که اکثرزنان نمی دانستند قانون شیعه اجازه داده که آنان شرایط خود را در عقد نامه بنویسند، عالم نسوان به آنان توصیه می کرد که چگونه از این اهرم به سود خود برای داشتن یک شوهرخوب استفاده کنند. درسال 1302 هما محمودی یکی از نویسندگان مجله به خوانندگان اندرز می داد که در مذاکرا ت مربوط به ازدواج محتاط باشند و در خواست ها و شرایط متعدد مهمی را برتازه داماد تحمیل کنند . توافق یک ازدواج خوب باید تضمین می کرد که: (1) خانواده داماد محترم و آبرومند و خود داماد خوب و خوش ذات باشد، ( 2) به آزمایش پزشکی ازنظر سلامت جسمانی تن دردهد. ( منظور سلامتی از لحاظ ابتلا به بیماری ها آمیزشی بود)، (3 ) مهریه معادل نیمی از دارایی داماد باشد، و(4) داماد ازحق ازدواج دوم چشم بپوشد. 15 نویسندگان دثیگر نشریه از توصیه خانم محمودی در مورد سلامت جسمانی داماد به شدت حمایت کرده بودند. 16</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نویسندگان وهمکاران مجله نسوان از تصویب قانون خانواده بسیاردلگرم شدند. دولت در اواخر دهه 1300 و سراسر دهه 1310 قانون خانواده را با الحاقیه هایی تکمیل کرد. قانون مدنی ایران که برای اولین بار در 1307 به تصویب مجلس رسید، دارای 100 ماده (غیرازکل 1335 ماده ) در باره خانواده بود17 قانون ازدواج وقانون مربوط به ارائه گواهینامه پزشکی هنگام عقده ، به ترتیب در سال های 1310 و 1317 افزوده شد.18</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در قانون ازدواج بسیاری از مواد قانون مدنی سال 1307 در باره ازدواج و طلاق تکرارشده بود . ماده 1041 سن ازدواج دختر را به 15 و پسر را به 18 سال افزایش داد. در ماده 1063 قید می شد که زن و مرد هر دو باید به ازدواج راضی باشند. در مواد 1042 و 1043 آمده بود که زن باید برای اولین ازدواج خود از پدر یا پدر بزرگش کسب اجازه کند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قانون مدنی نیزسنت تعدد زوجات را حفظ کرد، گرچه مستقیماً از آن نام برده نشده بود ولی تلویجاً در چارچوب امرازدواج می گنجید. ماده 1105 شوهر را رئیس خانواده و مسئول تأمین معشیت همسر ( یا پرداخت نفقه) می دانست. در مواد 1075 تا 1077 تصریح شده بود که مرد می تواند تعدادی صیغه بگیرد. 20 ماده 1133 طلاق حضور دو شاهد مذکر لازم است. حال آن که به حضور و حتی اطلاع زن نیازی نبود. 21 در مواد 1121 تا 1132 شرایطی که زن می توانست تقاضای طلاق کند ذکر شده بود: عدم پرداخت نفقه ( خرجی روزانه ) ازسوی شوهر؛ جنون شوهر ؛ ناتوانی جنسی شوهر؛ و بد رفتاری او با همسر خویش . ماده 1127 این حق را به زن می داد که از آمیزش جنسی با شوهری که بیماری آمیزشی دارد خود داری کند ، گرچه در این صورت تقاضای طلاق نمی توانست بکند. 22</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مفاد کنونی قانون مدنی در باره قانون خانواده ، کاملاً تازه نبود. در حالی که اکثر موارد دیگرقانون مدنی مبتنی برقوانین فرانسه و وجود دادگاه ها و قضات عرفی بود، قوانین جدید خانواده قوانین اسلامی موجود واختیارات محاکم و قضاوت مذهبی را حفظ می کرد. 23 باردیگر تصویب قانون ازدواج درمجلس کانون بحث های عالم نسوان شد. تقریباً درتمام شماره های مجله از1310 تا 1311 قانون اصلاح طلبانه رضا شاه در مورد ازدواج و طلاق ستوده شده است. عالم نسوان اعلام کرده بود که یکی ازهدف هایش تقویت ازدواج ازطریقارتقای آموزش وتحصیل زنان ، ازدواج براساس علاقه و تفاهم و شراکت ، کشف حجاب و از بین بردن روسپی گری است . بدین ترتیب زنان مبتلا به بیماری و بدون بچه در صفحات نشریه پس ازتصویب قانون مدنی جدید و الجاقیه های بعدی آن لزوماً با رفتاری از نوع دیگرو متفاوت ترسیم نمی شدند، چون همه مفاد آن عمدتاً همان احکام واعمال موجود اسلامی و شرعی بود. با این حال مقالات متعدد عالم نسوان به ستایش از قانون جدید رضا شاهی در مورد ازدواج و طلاق پرداخت. مثلاً درهمان ستونی که به شخصیت خیالی وشوخی به نام « دلشاد خانم » اختصاص داشت محدودیت های اعمال شده بر صیغه و تعدد زوجات ستوده می شد. 24 حال آن که قانون جدید مدنی هیچ تغییری در احکام شرعی پیشین آن نداده بود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان اصلاح طلب عالم نسوان زیرذره بین مقامات دولتی قرار داشتند. سانسورچی های حکومت مجله را زیر نظر داشتند، زیرا این مجله حتی از طریق زنان درباری و خویشاوند که مشترک آن بودند به درون کاخ رضا شاه نیز راه یافته بودند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به علاوه از اواسط تا اواخر دهه 1300 کارمندان دولت نیز گهگاه مقالاتی درعالم نسوان انتشار می دادند وبدین ترتیب منزلتی نیمه رسمی به آن بخشیده بودند. در سال 1311 مستوره افشارچنین نوشت:«بارها انجمنی میهنی [ زنان ] به مجلس پیشنهاد کرده - و اکنون نیز تکرار می کنیم و از نمایندگان محترم تقاضا داریم... که قانونی بگذرانند که مردان بدون ارائه تصدیق پزشکی ازلحاظ پاک بودن از بیماری حق ازدواج نداشته باشند.»26 در 1317 مجلس قانون ارائه گواهنینامه پزشکی پیش ازازدواج را تصویب کرد که در آن ذکرشده بود:« اشخاصی که می خواهند ازدواج کنند باید گواهینامه پزشکی مبنی براین که هیچ گونه بیماری مسری مهمی ندارند وبه اطلاع و تأیید وزارت دادگستری رسیده باشد ارائه دهند.» 27</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چرا مجله عام نسوان برای قانون مدنی و قانون ازدواج این همه شور و اشتیاق نشان می داد؟ سن ازدواج برای دختران و پسران افزایش یافته بود و ازدواج دختران خردسال ممنوع شده بود ، که دستاوردی برای زنان اصلاح طلب محسوب می شد. چنان که پیش از آن اشاره شد، نویسندگان نشریه غالباً به ازدواج دختران خردسال خرده می گرفتند، گرچه می دانستند که با دسترسی بیشتر دختران به آموزش و پرورش و نیز تغییراتی در قانون ازدواج ، سن ازدواج دختران بالا خواهد رفت. 28 قانون دیگری اهرم بیشتری درطی مذاکرات برای ازدواج دراختیار زنان قرارمی داد ودر درون همان بافت پیشین چند همسری ، مرد ملزم شده بود هنگام عقد اگر قبلاً ازدواج کرده بود آن را به همسر آینده و احتمالی خود اطلاع دهد ودختر می توانست درآن صورت ازازدواج خود داری کند. همچنین طبق قانون جدید اگرهر یک ازطرفین هنگام مذاگره برای زناشویی اطلاع نادرستی درباره خود اظهارمی داشت که طرف مقابل درصورت داشتن اطلاع درست می توانست از ازدواج خود داری کند، خلافکاربه « شش ماه تا دو سال » زندان محکوم می شد. 29 نحوه ی انجام این قانون، براینکه آیا زنان به این دلیل از دادگاه تقاضای طلاق کرده باشند روشن نیست . </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نشریه عالم نسوان از قانون ثبت اجباری همه ازدواج ها وطلاق ها دردفترخانه های رسمی دولتی نیز بسیاراظهارشادی می کردند و آن را جزو حقوق جدید زنان می شمردند. بخش یکم قانون ازدواج ثبت هرگونه ازدواج ( از جمله نکاح موقت) و طلاق را اجباری می ساخت: درنواحی تعیین و تأیید شده وزارت دادگستری باشد و در یک دفتر خانه رسمی ثبت شود. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درنواحی فوق الذکر، هرکس به ازدواج، طلاق یا احضار[همسر خود] بدون ثبت دردفترخانه ثبت [ازدواج و طلاق ] بپردازد نیز مشمول همان مجازات فوق خواهد بود. 30 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از نویسندگان عالم نسوان به نام امیرارسلان خلعت بری که وکیلی تحصیل کرده فرانسه بود، 31 با شور و حرارت به حمایت از قانون جدید پرداخت و آن را باعث افزایش قدرت زنان در ازدواج دانست. او این افزایش قدرت دو لت را به منزله آزادی زنان تلقی کرد، چون مانع از آن می باشد که مردان از زیربار مسئولیت های زناشویی شانه خالی کنند. پیش از آن چون هیچ گونه سند رسمی ازدواج وجود نداشت ، اگر شوهری پس از کامجویی زن خود را ترک می کرد آن زن نمی توانست وقوع عقد را اثبات کند یا تقاضای دریافت مهریه یا ارث برای فرزندی که درشکم داشت نماید . قانون جدید ازدواج به زنان قدرت می داد که مردان را به جرم تخلف از قانون به دادگاه بکشانند وحقوق خود را مطالبه کنند و مردان را به انجام تعهدات خود وا دارند . خلعت بری پیش بینی کرد که به علت وجود قانون جدید، نکاح موقت ( صیغه) به زودی ازبین خواهد رفت. با توجه به ننگ و بدنامی صیغه گرفتن درمیان طبقات متوسط بالا ومتوسط جدید ، کمتر مرید در صورت اجبار به ثبت علنی نان خود حاضرمی شد به این کاراقدام کند . اوعقیده داشت که هم اکنون ظرف یک سال موارد نکاح موقت در تهران حدود ده در صد کاهش یافته است.32 تعدد زوجات در میان طبقات بالا نیز دراین دوره کاهش یافت.33 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما سرانجام به رغم دستاوردهای مهم برای زنان ، قانون مدنی ایران در 1307 و قانون ازدواج سال 1310 تغییری بنیادی در وضعیت قانونی زنان درازدواج وطلاق ایجاد نکردند. گرچه قانون جدید سن ازدواج را افزایش داد و ملزم کرد که هر دو طرف باید به ازدواج راضی باشند و همه زناشویی ها رسماً به ثبت برسند ، اما برخی اعمال که مورد انتقاد مجله عالم نسوان نیز قرارداشت به جای خود باقی ماند. از آن جا که احکام شرعی موجود در قوانین جدید گنجانده شده بودند، زنان درمورد مسائل پیش از ازدواج ، زمان ازدواج و پس از ازدواج ، توان و حقوق ناچیزی کسب کردند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یگانه نکته ای را که می توان بزرگ ترین پیروزی هواداران تغییرات قانونی درمجله عالم نسوان دانست تصویب ماده ای درباره لزوم ارائه گواهینامه سلامت جسمی ازسوی داماد پیش از وقوع عقد بود. از آن جا که انتشاراین نشریه درسال 1313متوقف شد، از واکنش نویسندگان و دبیران آن در برابراین قانون اطلاعی نداریم. محتوای قانون خانواده تا اندازه زیادی دردهه 1310 بی تغییر ماند و نهضت زنان ایران از آن پس همچنان به مبارزه خود در مورد خانواده ادامه داد. 34 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ فراسوی آموزگاری و خانه داری : گسترش کار و اشتغال زنان</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نشریاتی نظیرعالم نسوان نه فقط از لحاظ مطالبی که می نوشتند بلکه فی نفسه وجود خودشان سندی بود گواه براولین مشارکت زنان ایرانی درمشاغل تازه ای مانند روز نامه نگاری به عنوان سردبیر، نویسنده، مترجم یا مدیراموراداری. انتشارگزارش ها و واکنش خواسته های زنان برای توسعه مشارکت ایشان درحیات اقتصادی ، درونمایه مهم و اصلی نشریه عالم نسوان دراوایل دهه 1310 را تشکیل می داد. تا آن زمان گزینه های شغلی اندکی برای زنان شهری طبقه متوسط بالا و متوسط وجود داشت. زنان و دختران تهیدست شهری درحرفه هایی مانند دوزندگی، ریسندگی ، بافندگی ، خدمتکاری درخانه ها، دایگی(پرستاری از بچه) ، قابلگی ( مامایی) ، درمانگری ، واعظی ، واسطگی برای ازدواج ، فروشندگی، کارگری در حمام های عمومی( دلّاگی )، مرده شویی، آوازخوانی، رقاصی و نوازندگی کار می کردند.35 همچنین به روسپیگری می پرداختند، حرفه ای که عالم نسوان آن را نکوهید ومی کوشید ریشه کن سازد. 36</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اوایل قرن بیستم گروه کوچکی از زنان تحصیل کرده شروع به افتتاح ، اداره و تدریس در مدارس دخترانۀ خصوصی کردند. با افزایش تعداد مدارس دخترانه ( خصوصی و دولتی) ، زنان آموزگار کافی برای تدریس درآن ها وجود نداشت. به نوشته یک ناظرخارجی ، در اوایل دهه 1300 « غیراز کلفتی درخانه ها و معلمی درمدارس دخترانه ( که اکنون امکان آن بسیار محدود است) عملاً هیچ شغل دیگری برای آنکه زنی بتواند امرار معاش کند وجود ندارد، چون تقریباً هر کار دیگری مستلزم تماس با مردان است که برای زنان مسلمان ممنوع شده است.» 37 چنین باورهایی، که مجله عالم نسوان نیز در آن شریک بود، معرّف دیدگاهی بود که فقط به زنان شعری توجه داشت. این نشریه غیراز احترامی که برای تصویر آرمانی شدۀ زنان روستایی قئل بود، ازهرگونه توجه یا بحث جدّی در مورد زنان کشاورز یا عشایری که به طور مختلط در کنار مردها کارمی کردند پرهیز می کرد.38</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا دهه 1300 آن مشاغلی که در آن زمان دراروپا و آمریکا برعهده زنان بود - نظیر کارهای دفتری و منشی گری، آموزگاری و پرستاری – در ایران توسط مردان انجام می گرفت.39 یگانه مؤسسه آموزش عالی که درهایش به روی زنان گشوده بود« کالج تعلیم معلمان زن» بود، و این در واقع دبیرستانی بود که درسال 1318 درتهران افتتاح شده بود. با این حال ، تعداد اندکیازخانواده های ثروتمند ، دختران خود را برای تحصیل به خارج فرستاده بودند و در نتیجه شمار بسیار ناچیزی از زنان درتهران مدرک تحصیلی برای کاردراختیارداشتند.40</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نشریه نسوان ازهمان سال 1301 ضرورت وجود یک دانشگاه تخصصی برای پرورش زنان تا درجه دکتری را تشخیص داده بود، « زیرا درایران امروز، ما حتی یک زن دکتر ، وکیل ، حقوقدان ، پزشک ، دندان پزشک ، خیاط، یا ماما نداریم.» 41 در سال 1307 در میان « پزشکان با معلومات و مشهور تهران »42 فقط سه زن پزشک ایرانی وجود داشت. سه نفر از اولین فارغ التحصیلان « کالج معلمان» کارمند دولت شده و به عنوان بازرس مدارس دخترانه کار می کردند. بیشترزنان طبقه متوسط بالا و متوسط که در این زمان مشغول به کار بودند در عرصه آموزش و پرورش به عنوان آموزگار، مدیر، و بازرس مدارس دولتی کار می کردند. 43 عالم نسوان به طور مستند نشان می داد که فارغ التحصیلان این کالج در دهه 1300 بنیادگذار مدارس دولتی دخترانه درشهرستان ها بوده اند. زنان تحصیل کرده با مجوز وزارت آموزش و پرورش درمناطق مختلف کشور به تأسیس مدارس دخترانه همت گماشتند: فاطمه و کیل درساری؛ مهرتاج رخشان همکار مجله عالم نسوان و بازرس وزارت آموزش و پرورش در انزلی ؛ و مریم اردلانی در کردستان. 44 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان برای مشاغل وحرفه های دیگرنیزآموزش می دیدند. آموزش یکسان و استاندارد برای تحصیلات مامایی نخست درعصر رضا شاه انجام شد. فهرست فارغ التحصیلان مدرسه جدید مامایی در 1309 نشان می دهد که اکثر آنان از اقلیت های مذهبی - قومی ایران بوده اند. 45 در بحث انگیزترین حرفه های جدید نظیر هنرپیشگی تئاتر، زنان برجسته مانند لورتا یرپتیان و وارتو تاریان ازایرانیان ارمنی46 بودند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیش از 1310 عالم نسوان غیراز خانه داری ( خانم خانه) و آ موزگاری الگوهای چندان زیادی برای معرفی به زنان نداشت. در 1311 صفحه تازه ای درنشریه به نام « مشاغل زنان» گشوده شد که به معرفی و بحث درباره مشاغلی که زنان برای آنها مناسب تر بودند می پرداخت. نخستین اولویت زنان هنوز اداره خانه و خانواده بود، اما اکنون علاوه براین ها تشویق می شدند که پزشک ، دندان پزشک ، پرستار، آموزگار، مدیر مدرسه ، دفتردار، ماشین نویس ، تندنویس ، مدیرشرکت ، مترجم ، روزنامه نگار ، کاسب ، مددکار اجتماعی و خیاط شوند. مریم سُهرابی از شهرک ناصری به خوانندگان مجله نوشت که در کنار شوهرش به کار فروش پوشاک اشتغال دارد.48 عالم نسوان که در 1310 این پرسش را مطرح کرده بود که « اگر یک میلیون [تومان] داشتم» چه می کردم ، از میان پاسخ های رسیده ، پاسخ مقاله نویسی را چاپ کرد که نوشته بود: « بزرگترین پسرم را می فرستادم [ به اروپا] که مهندس معدن شود، پسر کوچکترم را که ادبیات تحصیل کند، اولین دخترم رشته آموزگاری بخواند و دومین دخترم در رشته پرستاری به تحصیل بپردازد.»49 این مشاغل جدید برای زنان به منزله ادامه و گسترش کار زنان در خانه تلقی می شد ، راهبردی که برای توجیه گسترش اشتغال زنان در مشاغل جدید مورد استفاده قرارمی گرفت. برای نمونه ، خانم اشرف صادقی مدیریت خانه توسط زنان را با مدیریت یک بیمارستان ، یک ضیافت ، یک باشگاه ، یک هتل یا یک مدرسه قیاس می کرد و آنها را شبیه به هم می دانست. 50 استدلال می شد که ماری کوری هم دانشمند بوده است و ههم خانه دار. 51 اکثر این حرفه ها گرچه به عنوان توسعه وادامه وظایف زنانگی درخانه به عنوان مادر و خانه دار وانمود می شدند، ولی در واقع به زنان امکان می دادند وارد اجتماع بشوند و در خارج از خانه کار کنند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بسیاری از نویسندگان کار زنان در « مشاغل آبرومند» را درمان آسیب های اجتماعی و نشانه تمدن می دانستند. محمد علی ایروانی می گفت: فقدان شغل برای زنان باعث فساد اجتماعی می شود.52 خانم ایران ارانی ضمن سخنرانی در« کنگرۀ زنان شرق » که درسال 1311 در تهران برگزارشد اظهار داشت اولین گام به سوی آزادی زنان ورود به نیروی کار است. همچنین این مفهوم که کار زنان نشانه تمدن است، شالوده بسیاری از مقالات درعالم نسوان را تشکیل می داد. 54 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای اشتغال د ر خارج از خانه ، زنان خارجی به عنوان الگو مطرح می شدند. یک زن انگلیسی بانکی تأسیس کرده بود؛ زنان مصری به تند نویسی و ماشین نویسی برای دولت می پرداختند؛ زنان آمریکایی خودشان کسب و کار به راه می اندختند؛ زنان ترکیه ای درپی شغل های خاص بودند و پستچی می شدند. 55 رضا خلیلی در مقاله « زنان باید کار کنند» نوشت:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« بعد ازاشاعه فرهنگ اروپایی [ در ایران] از جمله تک همسری ، بالا رفتن سن ازدواج و پرهیز از طلاق ( که امیدواریم در آینده گسترش بیشتری یابد ) ، ما اکنون درایران ناچار به کمک مالی زنان نیازداریم. در غیر این صوررت مردها نمی توانند از پس مخارج زنانی برآیند که از زنان اروپایی تقلید می کنند، بدون انکه که کارهای ایشان را انجام دهند... هر زنی لازم است ازطریق درآمدی که کسب می کند درهزینه های خانه سهیم شود، درست همان طور که مرد تلاش معاش برای تأمین هزینه زندگی خانواده است...زنان باید کارکنند ، مهارت وحرفه ای یاد بگیرند و بتوانند شغلی داشته باشند... منظور ما از « شغل » لزوماً کار اداری ، تجاری یا کار در کارخانه ها نیست. منظور این است که زنان باید حرفه ای بیاموزند یا داد ستد را یاد بگیرند تا در صورتی که نتوانستند شوهر کنند یا در خانه بمانند، بتوانند زندگی خود را تآمین نمایند.. هم اکنون شغل هایی خاص زنان وجود دارد که متأسفانه توسط مردان اشغال شده اند و این ها عبارتند از: آموزگاری در مدارس ابتدایی ، مامایی ، پرستاری ، خیاطی و غیره. این گونه شغل ها بیشتر برای زنان مناسب هستند... بعضی زنان شهری به کار جوراب بافی و قالی بافی اشتغال دارند. علاوه بر منافع مالی و غلبه بر بیکارگی وتنبلی ، کار این طبقات به روشنی نشان میدهد که هیچ آسیبی به کار خانه داری بچه داری ایشان وارد نیامده است.» 56</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عالم نسوان غالباً کار زنان را « شغل آبرومندانه ای » توصیف می کرد که در جامعه به ایشان حیثیت واعتبارمی بخشد. با این حال واقعیت چیز دیگری بود. دردهه 1310 بیشتر زنان به کارکار آموزگاری و پرستاری می پرداختند، اما خیل عظیم نان ایرانی در نواحی روستایی کار کشاورزی می کردند. زنان معلم ، ماما، پرستار، پزشک ، حتی در نواحی شهری ، استثناء بودند، زیرا بیشتر زنانی که کار می کردند به تحصیلات عالی یا آموزش های حرفه ای دسترسی نداشتند. بیشتر زنان ایرانی که در خارج از خانه کارمی کردند مجبور بودند به کار ناخوشایند در کارگاه های قالی بافی یا کارخانه های نساجی بپردازند و بنابراین دررده کارگران فقیر قرار می گرفتند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نوع کاری که نشریه برای زنان تهیدست شهری پیشنهاد می کرد نیازی به تحصیلات بالا نداشت، زیرا در کارگاه یا کارخانه انجام می گرفت و نیاز آموزش حرفه ای داشت. از آنجا که ناسیونالیست ها و اصلاح طلبان ایرانی رشد صنعت را عامل اساسی اقتدارملی و بی نیازی به کالاهای خارجی می دانستند، نویسندگان نشریه توصیه می کردند که زنان فقیر می توانند در کارخانه های ریسندگی و بافندگی کار کنند. درنتیجه استدلال می شد که هم ملت و هم زنان زندگی شان رونق می گرفت. بدین ترتیب دو مسیر متفاوت برای زنان تنگدست وزنان طبقه متوسط پیشنهاد می شد. صدیقه دولت آبادی ضمن هواداری از اجباری کردن تحصیل عمومی برای دختران نوشت: « منظورم این نیست که همه دختران باید هندسه وزبان های خارجی یاد بگیرند، بلکه باید خواندن ونوشتن فارسی را درسطح ابتدایی بیاموزند. پس ازآن باید به مدارس فنی بروند و به آموختن صنایع دستی نظیرجوراب بافی بپردازند.» 58 این نکته درک شده بود که همه زنان نمی توانند ولازم نیست برای حرفه هایی مانند آموزگاری یا پرستاری تحصیلات عالیه داشته باشند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به طور کلی توصیه می شد که زنان طبقات تهیدست شهری به عنوان کارگر در صنایع جدید به کار بپردازند. همچنین راهی « متمدنانه » برای زنان« فریب خورده » وغالباً ازدست رفته ای که گاه ناچارمی شدند تن به فحشاء بدهند پیدا کرده بودند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> معنای حجاب و بی حجاب در دهه 1310</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="850 Safari Jamal 3" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_3.jpg" height="198" id="img4436" style="float: left; margin: 10px;" width="226" />در باره سیاست کشف حجاب رضا شاه درایران مطلب زیاد نوشته شده است. وقتی در باره بی حجابی بحث می کنیم باید دقت کنیم تا میان انواع متعدد حجاب که در آن زمان درایران مرسوم بود ومعانی گوناگون این واژه و مفهوم حجاب تمایز قائل شویم. بیشتربحث های محققانه در باره کشف حجاب در دوره رضا شاه از لحاظ مفهوم حجاب و بی حجابی مبهم هستند.59 اغلب پذیرفته شده که بی حجابی به معنای بازکردن و نشان دادن سر و موی زن است. یا برداشتن پوشش صورت و«چادر» به سبک ایرانی (پارچه بزرگی که سرا پای زنان را می پوشانده وغالباً با همان چادر نیز رو می گرفته اند، یعنی صورت را نیزمی پوشانده اند) بودن تا بازکردن کامل سر[یعنی بدون روسری یا کلاه] این تفاوت در گزارش های تاریخی روشن نیست و روشن کردن آن برای پژوهش های بعدی وجّروبحث های سیاسی درباره « حجاب » در ایران وجاهای دیگر اهمیت دارد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مطالعه نشریه عالم نسوان و سایر منابع آن زمان نشان می دهد که وقتی نویسندگان ایرانی دهه های 1300 و1310 دراین باره سخن می گفتند از واژه های « حجاب » و « چادر» استفاده می کردند. بی حجابی دردوره رضاشاه بنا به برداشت اصلاح طلبان ودولت به طورکلی به معنای کنار گذاشتن «چادر» و « پیچه» (روبنده ای که از موی سیاه است بافته می شد و در زیرچادربا بند یا نواری به سر می بستند)60 یا« نقاب/ روبنده» ( پوشش چهره ازپارچه سفید مستطیل با قاب بازشبکه گونه ای در برابر چشمان برای دیدن ) 61 بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکثریت عظیم زنان ایرانی که یاد در روستاها زندگی می کردند یا به عشایر گوناکون تعلق داشتند، حجابی به معنای چادر سرکردن یا روی خود را از مردم پوشاندن نداشتند. به طور کلی حجاب در ایران و خاورمیانه پدیده ای شهری و بیشترخاص طبقه بالا بود.62</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حجاب مرسوم نبود، ولی کمترمسافریا جهانگردی به پوشش و پوشاک زنان روستایی وعشایری اشاره کرده است.63 مقامات دولتی در مناطق روستایی آذربایجان طی دوره رضا شاه نظر داده اند که «زنان دهقان و کشاورز همانند گذشته بی حجاب هستند و به کار می پردازند وهنگامی که غریبه ای را می بینند با « کلاغی » [ چارقد ابریشمی بزرگ] و« دستمال» نیمی از صورت خود را می پوشانند.» 64 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>با سبک های گوناگون لباس بانوان شهری ایرانی در خارج از خانه در اوایل سدۀ بیستم آشناتر هستیم. یکی ازاعضای هیئت مبلغین مذهبی آمریکایی به نام خانم آنی "استوکینک بویس" که تقریباً مدت پنجاه سال در ایران اقامت داشته است ، در حدود سال 1300 عناصر پوشاک زنان شهری طبقه بالا و متوسط رو به بالا را چنین توضیح می دهد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« برای زنان محمدی [ مسلمان] درایران، حجاب با چادرعبارت است از پارچه ای سیاه از جنس ساتن [اطلس] ، آلپاکا [ نوعی پارچه از پشم شترآلپا] یا ابریشم، بسته به امکانات مالی هرکس. چادرکاملاً تن و بدن را می پوشاند. صورت با تکه بزرگی بافته ازموی اسب به نام « پیچه» که تمام چهره را در بر می گیرد پوشانده می شود. اما درعین حال زن میتواند به خوبی از لابلای آن بیرون را ببیند. در شهرهای کوچکتر و روستاها زنان همچنان« چادربه سرمی کنند که پارچه بلند وبارکی است درست جلوی چشمان شکاف می خورد» به سرمی کنند که پارچه بلند وباریکی است که درست درجلوی چشمان شکاف می خورد وبه جای این شکاف توری گلدوزی شده ای دوخته شده است. زنان قدیمی معمولاً زیر چادرشلولاری تنگ و بارک و بلند و چسبان و روی شلوارچند دامن بسیارکوتاه چین دارمی پوشند... وقتی ازخانه بیرون می آیندعلاوه برچادریک شلوارسه رُبعی پُف داراطلسی[ چاخچور ] که در قسمت قوزک پا جمع می شود و به پا می کنند . فقط زنان شهرنشین هستند که عوض شده اند. اینان درزیرچادر پیراهن اروپایی می پوشند و درکوچه و خیابانهای تهران به ندرت زنی با شلوارپُف داردیده می شود ، زیرا چپاندن یک دامن بلند درتوی شلوارپُف دارتقریباً غیرممکن و نامناسب است. سبک قدیمی آرایش موهنوز وجود دارد که عبارت است ازشش یا دوازده رشته گیس بافته باریک و بلند که از پشت می آویزند که« چار قد» تقریباً تمام آنها را می پوشاند. جنس چار قدها از لطیف ترین و قشنگ ترین پارچه های قابل تصورمانند مشمش [ یا موسلین ظریف]، تور، دانتل ، حریر، یا پوینت دسپری[عیناً] ومعمولاً سفید و بیشتربا سایه های قشنگی از رنگ های صورتی ، سبز، بنفش روشن و سرخ است» 65 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسناد دولتی دوره رضا شاه مربوط به خط مشی رسمی دولت در باره لباس زنان درسال های 1314 و 1315 که به مبارزه برای « کشف حجاب » معروف شده نشان می دهند که این سیاست به تدریج و با درجات متفاوت اجبارکه بستگی به هر منطقه و میزان مقاومت محلی داشت اعمال گردید.66 به علاوه ، کشف حجاب درهمه ایالات وشهرستان ها نه یک جوراعمال می شد ونه برداشت یکسانی از آن داشتند. مثلاً در آذربایجان به علت شرایط اقلیمی مانند سرمای شدید زمستانی یا کرمای تابستان بر داشتن« روسری » اجباری نبود. تا وقتی روسری مانند چادر و پیچه صورت را نمی پوشاند پلیس اجازه دخالت « خشن برای برداشتن این نوع حجاب ازسر» را داشت.67 چون برخی از زنان فقیردر آذربایجان هنوز چار قد به سر می کردند، مقامات محلی به این نتیجه رسسیدند که برای ایشان کلاه بخرند. 68 اصولاً دولت ترجیح می داد زنان کلاه به سر بگذارند، اما چون چنین کاری در همه جا مقدورنبود یا دولت توانایی اجرای کامل قانون خود را نداشت – مانند نواحی روستایی – گزینه های موجود به جای چادر و پیچه قایل قبول بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدرالملوک بامداد ازهواداران سرسخت رضا شاه گواهی می دهد که کشف حجاب تا جایی برای زنان بی خطر است که « رویشان را نپوشانند» و « صورتشان را نشان دهند ». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>افزون براین، نویسندگان عالم نسوان کشف حجاب را به عنوان « پوشیده نبودن صورت و دست وپا» و این که « صورت ها بازباشد» 70 توصیف ومعنا می کنند. در 1311 ستون معروف و محبوب «دلشاد خانم » روزنامه که شخصیتی خیالی بود، 71 کشف حجاب را گرامی داشت و اعلام کرد«خوشحالم که پیچه نمی زنم». ویژگی های دیگر کشف حجاب « رها کردن چادر و ظاهر شدن ملاء عام با لباس اروپایی» بود72 و منظور از لباس اروپایی، پیراهن ، نیم تنه یا کُتی روی آن، یک جفت دستکش و یک کلاه بود. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بلافاصله پس ازاعلام کشف حجاب در1315 درجشن فارغ التحصیلی کالج تربیت معلم زنان در تهران، دولت به صدوراعلامیه یی در باره چگونگی رفتار زنان درملاء عام ومجامع خصوصی پرداخت. دراین اعلامیه به زنان توصیه شد که حتی در خانه وقتی مرد غریبه ای هست نباید کلاه خود را بردارند و نیم تنه و دستکش را دربیاورند.74 این لباس جدید نو آوری و بدعت کاملی برای اکثر زنان شهری بود. چون همه موها و گردن را نمی پوشاند و بیش از گذشته ساق پا و شکل بدن را نشان می داد. با این حال این جامعه غیراز صورت بیشتربدن را می پوشاند. از شوخی روزگار، آن چه در آن زمان « کشف حجاب » محسوب می شد، تقریباً همان چیزی است که امروزه به عنوان «حجاب اسلامی» درجمهوری اسلامی ایران با تفاوت اندکی پذیرفته واجباری شده است. زنان شهری طبقه متوسط ایران امروز همان لباس رسمی جمهور یا سلامی را بیشتر ترجیح میدهند که عبارت است از روپوشی بلند، روسری و روی باز تا چادر و« مقدمه» ( روسری مخصوصی که درست قالب صورت است وبه آن می چسبد) . بدین قرارکشف حجاب سال های دهه 1300 و1310 به معنای روی باز، نیم تنه ای به سبک غربی و پوشش نسبی سر بدعت تمام عیاری برای آن روزگار محسوب می شد و تغییر مهمی بود که حتی جمهوری اسلامی نتوانست آن را بد و غیراسلامی بداند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>نشریه عالم نسوان در دهه 1300 از بیم برانگیختن خشم سانسور برانگیختن خشم سانسوردولتی و روحانبون علاً در باره حجاب بحث نمی کرد. نشریه جهان زنان که گستاخی کرده و به این عرصه گام نهاده بود، مدتی پیش توقیف شده و مدیر آن به قم تبعید شده بود. بحث جدی تر در باره حجاب پس از سال 1307 آن هم به صورت اشاراتی غیر مستقیم به تغییر لباس زنان درعثمانی درعالم نسوان آغاز شد. در1310 عالم نسوان به بحثی علنی در باره پوشش و جامه زنان پرداخت واستوارانه علیه چادر و پیچه موضع گرفت، و این موضعی بود که سپس تبدیل به سیاست رسمی دولت شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درسال های 1310 و 311 مباحثات مربوط به کشف حجاب دربخشی با عنوان « در بارۀ حجاب » که درهرشماره منتشرمی شد درمجله عالم نسوان به اوج خود رسید، بیشترهمکاری و نویسندگان مجله هوادار کشف حجاب بودند، گرچه نشریه نظریه مخالفان را نیزچاپ می کرد. طرفداران کشف حجاب عقیده داشتند که چادرجلوی پیشرفت زنان را می گیرد و دسترسی آنان به تعلیم و تربیت و مجامع عمومی را محدود می سازد. از آنجا که حجاب با انزوای زن همراه بود و پدیده ای شهری مربوط به طبقات ثروتمند تلقی می شد، نویسندگان عالم نسوان به حجاب به عنوان محدودیتی« غیر طبیعی» که به زنان شهری تحمیل شده حمله می کردند. ستون« دلشاد خانم» غالباً با همین استدلال به این موضوع می پرداخت و روزی نوشت: <b>« </b>زنان عشایری و روستایی آزاد هستند ، ولی برای زنان شهری آزادی از دم در گاه خانه شان فراتر نمی رود... آنان کاملاً در بیم و ترس هستند و حتی ازسایه خودشان هم می ترسند.» دلشاد خانم توصیه می کرد با لباسی بیرون بروند که همه بدنشان غیراز صورت و دست ها را بپوشاند ، زیاد آرایش نکنند و شأن و منزلت خود را حفظ نمایند. آن گاه از خوانندگان درخواست کرد به او کمک کنند تا ببیند کدام سبک و رنگ جامعه ای مناسب تراست ؟ 75 در شماره بعد خوانندگان زن از شهرهای کرمانشاه ، دزفول ،شیراز و رفسنجان به او پاسخ دادند ، گرچه چندان اهمیتی به رنگ لباس نمی دادند ، ضمن این که عده ای عقییده داشتند همه باید یک رنگ لباس بپوشند. اما گروهی نیزمسئله رنگ را نادیده می گرفتند و روی هم رفته هدف گسترده تر ترک کلی حجاب را دنبال می کردند به شرطی که جای آن را لباسی نگیرد که زنان تنگدست قادر به تهیه آن نباشند. 76 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهم این بود هواداران حجاب درعالم نسوان نیز استدلال های خود را در پس هدف هایی مانند وحدت ملی، پیشرفت اجتماعی و آزادی حجاب ، برخی نویسندگان ارتباط میان آزادی زنان با کشف حجاب را رد می کردند. فاطمه انصاری در1311 نوشت: « عده ای از مردم ، ازجمله خود من ، عقیده داریم که نه برداشتن چادرآزادی می آورد ونه داشتن حجاب و چادرمانع از فساد اخلاقی می شود... آیا به سینما و تئاتر رفتن... که لزوماً به تمدن نمی انجامد یگانه هدف برداشتن چادر است؟» 77 دکترسعید جمال الدین از بوشهرعقیده داشت این ساده لوحی است که باورکنیم کشف حجاب فساد اجتماعی را ریشه کن خواهد ساخت، زیرا نوع لباس شاخصی سطحی برای پیشرفت وتمدن یک ملت محسوب می شود . بهتر است به جای تقلید سطحی ار لباس اروپایی وفکل و کراوات و بی حجابی ، تقلید از صنایع، کارخانه ها ، هواپیما ها و کشتی های ایشان بپردازیم.78</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقاله دیگر دلشاد خانم به بحث در بارۀ خصلت پیچیده و نتایج فرهنگی بی حجابی در آن دوره اختصاص داشت. دلشاد خانم در یک اجتماع خیالی زنان برای تدفین و بزرگداشت» شرکت کرده بود که مثلاً در یکی از گورستان های تهران برگزارشده و زنان درآن مراسم چادرهای خود را برداشته بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« من با چهار زن دیگر که نقاب زده بودند سوار ماشینی شدم و به باغی رفتیم... که در آن جا میزو صندلی چیده بودند. دویست زن جمع شده بودند... یکی اعلام کرد « مراسم برگزارخواهد شد، یکی تدفین و دیگری بزرگداشت ، چون امروز دشمن پیشرفت خود، دشمن تمدن و انسانیت را دفن می کنیم و از شَردیو سیاه خلاص می شویم... گور آن را قبلاً مردان میهن پرست کنده اند و اکنون باید آن را به خاک بسپاریم.» در ته باغ گودالی کنده شده بود. زنان شروع به آوازخواندن کردند. سپس به هیجان آمدند و به چادرها و پیچه ها حمله بردند و آنها را در گودال دفن کردند. این کارطریف ده دقیقه تمام شد و روی خاک [گور] را لکدکوب کردند و سپس سنگی برآن گذاشتند که رویش نوشته شده بود « این جا محل دفن کفن سیاه یعنی زشت ترین ، منفورترین و تیره ترین موجودی است که حالا به جهنم رفته است.» آن گاه جشن گرفتیم و کلاه به سر گذاشتیم . چنان عوض شده بودیم که همدیگر را نمی شناختیم.»79</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دلشاد خانم سپس به شرح احساس خود بدون چادر قدیمی و تبدیل خویش به زنی جدید می پردازد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« از این که با کلاه بیرون رفته ام نگران وعصبی بودم ، اما هیچ کس حتی به من نگاه نمی کرد؛ آن چه مرا ترسانید یک توهّم بود. آن اعتماد به نفس پیدا کردم و با مردم حرف زدم و از دکان دار سئوالاتی پرسیدم... و او به من « مادام » خطاب کرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>من با آن که زبان خارجی نمی دانستم « مادام » شده بودم. از فکر این که مادام شده ام خوشحال بودم وحتی خودم را نمی شناختم. این تکه پارچه سیاه [چادر] بود که مرا « ضعیفه»، « نازک نارنجی » و« ناقص عقل » [ فهرست القاب تحقیرکنندۀ زنان ایرانی ] کرده بود. آن گاه مغازه دار گفت: « من شما را نمی شناسم، آیا تازه به این خیابان آمده اید؟»... گفتم « میرزا علی زمان بربریت گذشته است. ما داو طلبانه می خواهیم پیش برویم. افکار قدیمی راباید کناربگذاریم. زن ومرد باید متحد باشند وبه کشورشان خدمت کنند.» میرزا با قبول این که درمغازه اش به کمک احتیاج دارد گفت: « به عیالم بگویید لباسش را عوض کند ودرمغازه کمک کارمن باشد.» بنابراین با حرف زدن با او دریافتم که روح آزادی براکثرمردم غلبه کرده و کسانی را که پیش از ما این سدها را شکستند تحسین می کنم. ما سومین یا چهارمین گروهی بودیم که چنین کردیم.»80</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این ماجرای خیالی به مسائل گسترده تر هویت ملی ، اعتماد به نفس ، دسترسی زنان به اجتماع عمومی و جهان کار ، روابط زن و مرد، و تاریخچه نهضت زنان ایران اشاره دارد. براساس این داستان ، حجاب نه تنها نماد منفورعقب ماندگی ، بلکه سدّی در برابرعزت نفس و خود شناسی زنان بود. کنارگذاشتن حجاب تأثیردگرگون کننده ای داشت و بی درنگ دلشاد خانم طبقه متوسط رو به پایین و « سنّتی » را به فردی مشارکت جوتر در امور روزانه خود تبدیل کرد ، هویت نوینی با جسارت و اعتماد به نفس به او بخشید و او را الگویی برای زنان دیگر نظیرهمسر دکاندار کرد. او در عین حال « مادام یعنی یک زن شریف اروپایی گونه شد. اکنون که سّد حجاب شکسته بود او می توانست در ملاء عام با مردان سخن بگوید و از منزلت واحترام اجتماعی والاتری نظیر زنان اروپایی برخوردار شود. او با یک ضربه متمدن شده بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افزون بر این، همان طور که میرزا علی دکان دار به او فهماند ، بی حجابی زنان شهری را از بیکارگی و بطالت می رهانید و به آنان امکان می دا د و در زندگی اجتماعی و اقتصادی شرکت کنند و در تحمل بار تأمین معشیت با مردان سهیم شوند. کنار گذاشتن کامل چادر و پیچه به معنای دور کردن کل نظام انزوای زنان شهری و فراهم کردن امکان بیشتری برای مشارکت ایشان درفعالیت های اجتماعی واقتصادی بود. اشاره دیگر داستان آزادی دلشاد خانم ، آگاهی به استمرار بی حجابی در ایران بود. جمع شدن خیالی زنان در 1310 اولین اقدام برای کنار گذاشتن حجاب نبود. رجبعلی خان، نویسنده اصلی دلشاد خانم ، به فعالیت های پیشین زنان ایرانی آگاهی داشت، چه قرۀ العین زن شاعره و رهبر بابی که گفته شده در میانه قرن نوزدهم ، بی حجاب در میان مردم ظاهر می شد، 81 چه تهرانی های طبقه بالای متوسط شمال شهرنشین که دراواخر دهه 1310 خطر می کردند و بی حجاب از خانه خارج می شدند. همانند دلشاد خانم خیالی ، نویسندگان دیگر عالم نسوان دراین امید و خوش بینی بزرگ سهیم بودند که بی حجابی همه مسائل اجتماعی را حل خواهد کرد و به سعادت ملی خواهد انجامید. مردان مسن دیگر با زنان خیلی جوان تر از خود ازدواج نخواهند کرد، پایه های زندگی زناشویی استوارتر خواهد کرد و به سعادت ملی خواهد انجامید. مردان مسن دیگر با زنان خیلی جوان تر از خود ازدواج نخواهند کرد، پایه های زندگی زناشویی استوارتر خواهد شد، طلاق کاهش خواهد یافت، زنان در امرار معاش به شوهران خود کمک خواهند کرد، از وابستگی ایران به واردات خارجی کاسته شد و فحشاء و خود فروشی زنان ریشه کن خواهد گریدد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گزارش های حاکی از آن است که در سال 1315 قبل از ممنوعیت رسمی چادر و پیچه برخی از زنان نخبه بی چادردر انظار ظاهر می شدند. در 1306 دولت نظمیه [ شهربانی ] بخشنامه کرد که حق ندارند درخیابان ها مزاحم زنان « بی حجاب » ( یعنی زنان ایرانی که به سبک زنان اروپایی لباس پوشیده بودند) بشوند ، حال آن که قبلاً پلیس این گونه زنان را بازداشت می کرد. 82 ناظری می نویسد که در اواخر دهه 1300« دو یا سه زن و نیم دوجین دختر مدرسه ای شجاعت آن را دارند که با رضایت خانواده ای خود بی حجاب در انظار ظاهر شوند... می گویند شب ها خیلی از زن ها بی حجاب بیرون می روند»82 در میان زنان ثروتمند با حجاب تهرانی ، تغییراتی در سبک پوشش رخ داد که آمیزه ای بود از مُدهای آریانی و اروپایی : چادرها و پیچه های کوتاه تر ، جوراب های روشن تر و کفش های پاشنه بلند ، موهای کوتاه تر و استفاده از پودر و ماتیک.84 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیدار ملکه مادر از حرم حضرت معصومه ( س ) در قم در اسفند 1306 بدون چادر مشکی و با چادر روشن و روی عملی بازعمله ریشه ای و تند درکنارگذاشتن چادر مشکی بود. درخرداد ماه 1307 امان الله پادشاه افغانستان و ملکه ثریا ضمن بازگشت از اروپا یک توقف رسمی در تهران داشتند که تأثیری عمیق بررضا شاه نهاد، چون ملکه با روی باز و بدون بُرقع درانظارعمومی ظاهر شد. امان الله سپس استفاده از بُرقع ( تکه ای بزرگ پارچه که سراپای زنان را می پوشاند) را در افغانستان ممنوع کرد گرچه اصلاحات او در زمینه تغییر لباس زود گذر بود زیرا سال بعد ، از سلطنت خلع شد.85</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سیاست کشف حجاب رضا شاه محتاطانه و به تدریج همراه با تبلیغات عمومی انجام گرفت و نخست در مورد معلمان، دانش آموزان و کارمندان دولت اجرا شد. بامداد نوشته: « ظاهراً در1311( سال برگزاری کنگره زنان شرق) بود که رضا شاه کبیربه این نتیجه رسید که برای پیشرفت زنان در ایران باید گام های بلندتری برداشت.» 86 دیگران گفته اند که مسافرت رضا شاه به ترکیه در تابستان 1313 نقشی قطعی درشتاب بخشیدن به برنامه اصلاحات او درزمینه لباس درایران داشته است.87</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>مدارس نوبنیاد دخترانه اولین مؤسسات عمومی بود که برنامه کشف حجاب به نحوی منظم تر در آنها اجرا شد. دریک گزارش دولتی نوشته شده:« ما درحال کشف حجاب به نحوی منظم تردر آنها اجرا شد. دریک گزارش دولتی نوشته شده:« ما درحال کشف حجاب نخست درمدارس دخترانه میان زنان آموزگار و خانواده های تحصیل کرده هستیم.» 88 در1313 زنان آموزگار و دانش آموزان دختر نخست داوطلبانه وسپس با دستوردولت چادرهایشان را درمدرسه ازسر برداشتند.89 وزارت آموزش و پرورش( معارف ) زنان بازرس را به مدارس فرستاد تا هم به شاگردان و هم به معلمان محاسن بی حجابی را تفهیم کنند.90 با این حال به نظرمی رسد که حتی پیش ازسال 1313 بیشتر دختران شهری بالای هشت یا نه سال و به ویژه دانش آموزان چادر به سر انداختند.91« دختران چهار مدرسه امریکایی و مدرسه زرتشتیان چادر را کنار گذاتشه و با کلاه و کُت به خیابانها می روند.» 92</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>گام های تدریجی دولت درجهت تغییرلباس به اعلام رسمی کشف حجاب در17 دی 1314 انجامید. در این تاریخ رضا شاه که در مراسم فارغ التحصیلی یک مدرسه عالی دخترانه شرکت کرده بود و قبلاً دستور داده بود تمام زنان حاضر باید بدون حجاب باشند، طی سخنانی در حضور فارغ اتحصیلان و معلمان و همسران کارمندان دولت اظهار داشت:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[“بی نهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا, و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانطورکه خانم تربیـت اشاره نمودند، زنهای این کشـوربه واسطه خارج بودن از اجتماع, نمیتوانستند استعـداد و لیـاقت ذاتی خود را بــروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا میرونـد علاوه بر امتیـاز برجستـه مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مـا نباید از نظر دور بـداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمیشد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمیآمدند،خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق درمضیقه میافتاد و درآن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانمهای دانشمند این است که در زندگی قانع باشید وکارنمائید و از تجمل و اسراف به پرهیزید. سعادت آتیه در دست شماست”] 92 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این جا سخنان رضا شاه تکرار کلمۀ استدلال هایی است که قبلاً عالم نسوان تکیه می کرد . تکیه بر نقش زنان به عنوان مادران معلمان نسل آینده ، به عنوان اندازه سنج پیشرفت ملی و مدیران خردمند خانه ومحل کار همان چیزهایی بود که زنان اصلاح طلب واصلاح طلبانی دولتی جدید در پی آن بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از آن جا که انتشار عالم نسوان در سال 1313 وبلافاصله پیش از آغاز کشف حجاب متوقف شد، از واکنش دبیران و نویسندگان آن نشریه در باره ماهیت اجباری کشف حجاب اطلاعی نداریم. اما مدارک نشان می دهند که هوادران کشف حجاب روی هم رفته نه خواستار و نه منتظر ممنوعیت اجباری حجاب بودند. صدیقه دولت آبادی در مقاله تیر ماه 1311 خود در عالم نسوان از اجباری بودن بی حجابی در ترکیه انتقاد کرد و افزود« خوشبختانه در ایران چنین نیست ، چون آزادی عمل مراعات می شود. کسانی که می خواهند حجاب داشته باشند و می توانند، و کسانی که می خواهند بی حجاب باشند کسی آنها را مجبور نمی کند.» 94 با نگاه به گذشته می بینیم که از شوخی روزگار اتفاقاً مصطفی کمال آتا تورک در ترکیه هیچ قانونی برای ممنوعیت حجاب به تصویب نرسانید ولی رضا شاه سرانجام چنین کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اصلاح طلبان عالم نسوان موافق ممنوعیت تند روانه حجاب نبودند، بلکه ترجیح می دادند می دادند دولت نسبت به این موضوع مدارا داشته باشد و فقط از زنانی که می خواستند بی حجاب باشند حمایت کند ، به امید آن که با گذشت زمان زنان بیشتری به بی حجابی روی آورند. یک ناظر آمریکایی می نویسد: « اصلاح طلبان ایرانی معتقدند که « ما[ایرانیان] اگرمی خواهیم از وقوع انقلابی در کشورمان اجتناب شود باید آهسته تراقدام کنیم... وقتی بی حجابی بیاید اجباری نخواهد بود و بی تردید بسیاری از زنان نسل گذشته هرگز دست ازچادر برنخواهند داشت.» 95 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> شیوه سرکوب لباس پوشیدن برای ورود به مکان های عمومی</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همراه با بی حجابی مناسبات متقابل اجتماعی میان زنان و مردان در مجامع عمومی و خصوصی شهری نظیرخیابان ها، باغ های عمومی، درشکه ها واتومبیل ها، کافه ها و رستوران ها، مهمانی ها، تماشاخانه ها وسینماها افزایش یافافت.96 در نیمه دوم دهه 1310 اکثر کارمندان دولت موظف شدند در مجامعی که اقتضا می کرد با همسران خود شرکت کنند، آنان را بدون حجاب ( و با لباس سبک اروپایی) همراه ببرند. 97 با شروع اختلاط مردان و زنان طبقۀ متوسط بالا در برخی محافل دولتی یا مکان های کمتر رسمی، مُدهای اروپایی، آرایش و لوازم آرایش چهره و شیوه آرایش موها به سبک اروپاییان رفته رفته در آگهی های تبلیغاتی و مقالات عالم نسوان و انتشارات دولتی دهه های 1300 و 1310 ظاهر شد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>این توجه جدید به شیوه لباس پوشیدن و مُد ارتباط مستقیمی با ناسیونالیسم داشت. دبیران عالم نسوان در ستون « یک زن می پرسد» در دفاع از شیوه ها و الگوهای جدید پوشاک و آرایش ، دولت را به توسعه صنعت ملی فراخواندند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« چرا کلاه های زنانه سبک اروپایی را در ایران نمی سازیم؟ مگر نه این که انواع کلاه های مردانه را می سازیم . می توانیم به جای وارد کردن دستکش های چرمی و پشمی و ابریشمی از خارج ، خودمان کارخانه دستکش سازی در ایران داشته باشیم . اگر می خواهیم ازمحصولات ساخت ایران استفاده کنیم، چرا « تافته» یزد خودمان را بهتر نمی سازیم که رنگ آن با شستن نیز نمی رود؟»98</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدین ترتیب مد لباس و آرایش غربی به یک دلمشغولی ملی شد که از منزلت فرضی آن در محافل خصوصی و عمومی، جهان سیاست، صنعت و پیشرفت ملی مایه می گرفت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>مجله عالم نسوان ازهمان سال های آغازین انتشارخود، بخشی را به لباس و پوشاک زنان اختصاص داد. شماره های بعدی مجله توضیحات عمیق درباره مُدهای اروپایی و امریکایی را کنار گذاشت، چون ازاواخر دهه 1300 نشریه می توانست نسبت به گذشته به بحث آزادتر و آشکارتری در باره لباس زنان ایرانی بپرازد. با این حال، پیش از آن ، همکاران ایرانی مجله به ترجمه مقالات زنان آمریکایی در باره آخرین مدُ های اروپایی و آمریکایی، خیاطی وطراحی پیراهن ها ولباس های زنانه و بچگانه ونیز چگونگی تعمیریا مطابق مُد روزکردن لباس های کهنه و قدیمی می پرداختند . چاپ تصاویر لباس های زنان و کودکان از اولین شماره های نشریه تا 1302 ادامه داشت واز آن تاریخ نشریه به این نتیجه رسید که چاپ آنها هزینه زیادی می برد.99 درعین حال ، حمایت غیرمستقیم نشریه از بی حجابی در این دوره از چاپ تصاویر لباس های زنانۀ بیرون از منزل نظیر کُت، کلاه، پیراهن های آخرین مد بلند و گشاد به سبک اروپایی معلوم می شود. زنان بی حجاب موهایشان را کوتاه و به اصطلاح « گوپ» می کردند. 100 پس از آن که مجله مدت کوتاهی فقط به چاپ این گونه عکس ها پرداخت، گزارش هایی توصیفی در باره تازه ترین مُدهای « ری وی یرا»ی فرانسه ، پاریس و نیویورک از لحاظ شرح جزئیات طول ، بُش، پارچه، بافت و رنگ لباس ها را آغاز کرد..101 با این حال نویسنده همیشه سطح بحث های خود بالا می برد و می افزود که گرچه این نشریه همه مُدهای خارجی را چاپ می کند اما این لزوماً به معنای تأیید همه این مُدها نظیر پیراهن های تنگ و چسبان نیست.102 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عقاید و تلقینات هیئت های مُبلّغ مذهبی امریکایی در ایران نیز در مجله عالم نسوان تأثیر داشت که ازمُدهای ساده و پوشیده عملی برای لباس های زنان حمایت و ازمُدهای پرزرق و برق و تا حدی زننده انتقاد می کرد. با این همه، هدف راهبردی جذب زنان ایرانی به سوی فرهنگ اروپایی و آمریکایی، از جمله لباس های« مد روز» اقتضا می کرد که در باره همه مُدها بحث شود و مزایا و معابی آنها بررسی گردد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عملی واقتصادی بودن درونمایه اصلی مقالات متعدد بخش« لباس» نشریه را تشکیل می داد که پیوسته از اقدامات کم هزینه، مانند این که بهتر است بانوان خودشان لباس های خویش را در خانه بدوزند یا همان لباس های قدیمی را به جدید تبدیل کنند پشتیبانی می کرد. 103 آموزش ها و الگوهای خیاطی ضمیمه مجله می شد تا بدین ترتیب زنان طبقه متوسط بتوانند بدون پرداخت دستمزد خیاط لباس های آخرین مد بپوشند. چرخ خیاطی به سرعت بر تولید این گونه پیراهن های آخرین مُد می افزود و آنها را بیشتردر دسترس عموم زنان قرار می داد. 104 در سال 1310 خانم قمر بانو شیوایی که در مدرسه دخترانه زرتشتیان معلم خیاطی بود در مجله آگهی داد که کلاس های تعلیم دوزندگی را برای عموم افتتاح کرده است . 105 همچنین برای کسانی که قادر به پرداخت هزینه آن بودند، آگهی های فروش پیراهن ها و کلاه های آخرین مد پاریس و لندن در نشریه چاپ می شد. 106 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک مدیر و خانه دارمتجدد بودن مستلزم آن بود که خانم خانه مسئولیت تنظیم بودجه، هزینه ها و صرفه جویی را برعهده بگیرد. فلسفه مجله عالم نسوان درمورد پوشاک زنان با اخلاق صرفه جویی و تدبیرمنزل پیوند داشت و نویسندگان پیوسته به خواننندگان خود عادت درست خرج کردن را یادآور می شدند. سر دبیران بیشتر به جای تشویق به ولخرجی در زمینه پوشاک، هوادارآن بودند که « لباس هایتان را خودتان بدوزید در پول صرفه جویی کنید... و برای هم چشمی با دیگران بیش از امکانات خود خرج نکیند و » « پیروی از مُدهای جدید نباید پیش از خرید کتاب های درسی بچه ها و کمک به فقرا انجام گیرد.» 107 علی اصغر شریف نوشت که مقالات نشریه در باره تنظیم بودجه خانواده را تایید می کند و این را « مهم می داند که زنان بیاموزند که چگونه پول را خرج و پس انداز کنند و آن را برای مُدهای مختلف لباس که هر فصل تغییر می کند به هدر ندهند.» 108 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عالم نسوان در کناربحث های مربوط به مُد لباس و آرایش مو، براهمیت بهداشت و تندرستی شخصی و دارا بودن یک ظاهر جذاب در یک سلسله مقاله با عنوان « زن محبوب» تأکید می کرد. خوانندگان می آموختند که زن متجدد زنی است که خوش تیپ و برازنده ، تندرست ، خوش لباس ، اجتماعی ، شاداب و سرزنده ، ولی جّدی و با وقار، با قلب و ذهنی جوان باشد . چنین زنی مطمئناً حمام می کرد و چهره گیسوان خودرا پاکیزه نگه می داشت. ضمن این که در حفظ سلامتی خود می کوشید وهرروز ورزش می کرد.109 زنان ایرانی آغاز قرن بیستم ازحنا، سُرمه وعطراستفاده می کردند، اما اکنون لوازم آرایش جدید از اروپا و آمریکا وارد می شد. هر زنی این توانایی بالقوه را داشت که با کمک کمی لوازم آرایش زیبا شود. به علاوه ، استفاده از پودرها ، کرم ها و مواد محافظ پوست عملی جلف و غیر اخلاقی تلقی نمی شد، چون « زنان هنگام انقلاب های فرانسه و آمریکا نیزاز لوازم آرایش استفاده می کردند.»110</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سالنامه های دولتی از اواخر دهه 1310 تا سال 1320 با پیروی از روشی که مجله عالم نسوان آغاز کرده بود ، به انتشار و نمایش مُد های غربی پرداختند. وقتی دولت در سال 1314 اجرای برنامه « بیداری زنان» خود را آغاز کرد، نشریات دولتی نیز توصیه های قبلی زیبایی و سلامتی مجله نسوان را پذیرفتند. درسالنامه های دولتی بخشی به نام « هزار راز زیبایی» وجود داشت که قواعد جدید بهداشت و مُدهای مدرن را چاپ می کرد. در این مقاله به خوانندگان تأکید می شد که زیبایی را می توان کسب و باید آن را حفظ کرد؛ زیبایی فقط از بدو با انسان زاده نمی شود. 111 هرکس می توانست طبیعت مادرزادی خود را با وسایل و ابداعات جدید بهبود بخشد. مثلاً شخصی به نام دکترحسین ریاضی چین و چروک های پوست، مشکلات مربوط به رنگ پوست و داشتن موهای زائد را می توانست با الکتروتراپی [ برق درمانی ] بر طرف سازد 112 چنانکه درمقاله ای در باره بهداشت شخصی توضیح داده شده بود ، « بانوانی که از زیبایی طبیعی محروم هستند می توانند به کمک صنعت ،طبیعت واقعی خود را شکوفا کنند و از سعادت و موفقیت درخانواده برخوردار شوند.» 113 تا جایی که هر زن امکانات مُد جدید را دراختیار داشت ، انتشارات دولتی نیز اندیشه های مطرح شده درستون « چگونه» مجله عالم نسوان را به کار می بستند و مثلاً آموزش می دادند که کیف و کلاه زنانه را چطور می شد ساخت. به زنان گفته می شد « شما در ساعات مختلف روز به کیف های متفاوتی نیاز دارید : کیف اسپرت برای صبح؛ یک کیف تیره وچرمی برای استفاده مرتب؛ یک ابریشمی برای مهمانی چای ؛ و یک کیف کوچک گلابتون آراسته به سنگ های گرانبها برای شب .» 114 انتشارات دولتی تحت تأثیر روحیه ناسیونالیستی حاکم برآن دوره، تأکید می کردند که این نمونه های« بهترین و زیباترین جامه ها وآرایش زنانه » درایران و کارخانه های وطنی با پوست جانوران ایران ساخته می شوند.115</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تبلیغات بری رنگ موی زنان ازهمان سال های آغازین 9 – 1308در نشریات دولتی آغازشد116 در سال های 1314 تا 1315به علت کشف حجاب مراقبت از مو تبدیل به یک اولویت ملی شد. یک سالنامه دولتی مقاله ای طولانی با ذکرجزئیات در باره چگونگی اصلاح ، پاکیزه نگه داشتن، رنگ و انواع مدل های آرایش مو برای خانم ها چاپ کرد. در این مقاله دستور تهیه شامپو، رنگ و مداوای برخی عوارض مو نظیر شوره سر، موخوره ، و ریزش مو دراختیار خوانندگان نهاده شده بود که مدل موی« آلاگارسون اروپایی بهتر است».117 به خصوص پس از سال 1315 مدل لباس اروپایی رایج درمیان زنان طبقات متوسط روبه بالا محبوبیت یافت. «این دوره ، دوره رونق فراوان کارخیاط ها وسلمانی های زنانه بود. یکی دیگر دیگر از ویژگی های آن زمان ظهور کلاه فروشی های زنانه در خیابان های اصلی تهران و شهرستان ها بود.» 118</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>نتیجه گیری </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانکه پژوهندگان متذکر شده اند در زمان رضا شاه موانع عمده پیشرفت زنان برطرف نشد119 ایجاد یک قدرت اجرایی نیرومند به راستی کوشید تا اصلاحات درآموزش و پرورش زنان را که مدتی طولانی به تأخیرافتاده بود تحقق بخشد. با این حال، زنان دردوره رضا شاه زیرسلطه حکومت بود و مانع بحث های گسترده درباره « مسئله زنان» شد. عالم نسوان برای مدتی طولانی یگانه نشریه زنان در دوره رضا شاه بود و مقالات و عقاید آن بسیاربه نظرات دولت و سایر نشریات اصلاح طلب آن زمان نزدیک بود. عالم نسوان به عنوان نشریه ای که میان یک نشریه مستقل و یک نشریه نیم رسمی نوسان داشت، دارای رابطه ای مردد و پرنوسان نیز با دولت بود. پشتیبانی شدید آن از برنامه کار دولت واکنش مستقیم ناملایمات و مخالف ها و مصیبت هایی بود که زنان اصلاح طلب در اواخر دوره قاجار تحمل کرده بودند. با این حال این نشریه در پی تأیید شورمندانه خو از اصلاحات دولتی، رفته رفته شروع به این استدلال کرد که پیشرفت بیشتر زنان مستلزم تلاش های خود ایشان است. گسترش برنامه کار ازطریق اصلاح قانون خانواده ایجاد فرصت های شغلی برای زنان و کشف حجاب در سال های اخرعمر عالم نسوان می توانست به مسیری مستقل بینجامد، اما دولت درست در این بُرهه زمانی، حرکت این مسیر را متوقف ساخت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این همه، نشریه عالم نسوان نمونه دیگری است که نشان نمی دهد چگونه اصلاحات رضا شاه براساس برنامه ای انجام گرفت که قبلاً بخش خصوصی واصلاح طلبان مطرح کرده بودند. عالم نسوان به عنوان یگانه نشریه مجاز زنانه دردهه های1300 و1310 کمک کرد تا برنامه بزرگ رضا شاه برای«بیدارکردن زنان ایرانی ازخواب» تحقق یابد. اما تعطیلی اسرار آمیزعالم نسوان در1313 بدان معنا بود که « فضای مستقل» ابتکارات خصوصی وغیردولتی در زمینه دیگری از اصلاحات اجتماعی به طورکامل تحت اختیاردولت درآمد.120 رضا شاه در1314 « کانون بانوان » را جایگزین طرح های انجام شده عالم نسوان وسایرسازمان های مستقل زنان نظیر« مجمع زنان میهن پرست » کرد. « کانون بانوان» مجالس سخنرانی وآموزش زنان را در زمینه بی حجابی و مشاغل با برچسب خاص خود انجام می داد و یک مدرسه برای زنان بزرگسال را اداره می کرد. دراساس این کانون مهاربرنامه وفعالیت هایی را که زنان اصلاح طلب ایران از چند دهه پیش هوادارای کرده بودند به دست گرفت. هرچه دولت متجدد رضا شاه نیرومند تر شد ، نهضت مستقل زنان ایران ضعیف تر گردید سرانجام توسط دولت منحل شد ، همان دولتی که اصلاح طلبانی نظیر نویسندگان عالم نسوان با شور و اشتیاق ازآن« پشتیبانی کرده بودند.»(1) </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="850 Safari Jamal 4" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_4.jpg" height="248" id="img8910" style="float: left; margin: 10px;" width="319" /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2" data-mce-mark="1">◀</span><span class="s3" data-mce-mark="1"> </span>اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیتهای زنان در دورۀ حکومت رضا شاه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افسانه نجم آبادی در نوشتۀ پژوهشی «اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیتهای زنان در دورۀ حکومت رضا شاه» دورۀ رضا خان را اینگونه سنجش و ارزیابی می کند: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مقدمه</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ظهور یک هویت آشکارا فمینیستی و فعالیت های بانوان در بین زنان مسلمان ایرانی در دهه ۱۹۹۰ برای بسیاری از ناظران تعجب آور (و غالباً آمیخته با شک و ناباوری) بود. اما برای تاریخ دانان و مطلعان از تاریخ ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این مسئله تعجب انگیز نیست. در واقع اگر مسئله تعجب آوری وجود داشته باشد. شباهت بسیار زیادی است که بین این دو برهه زمانی وجود دارد. این شباهت ها، از جمله عمل گرایی فلسفی یعنی به چالش کشیدن این استدلالِ برخی اسلام گرایان با مخلوطی از استدلال های زن محورانه، اسلامی، ملی و بین المللی و همچنین یک ارتباط متعهدانه، و در عین حال خودمختارانه، بین زنان فعال و ساختارهای دولتی و صاحبان قدرت را دربرمی گیرند. بین این دو برهۀ زمانی، فعالیت های مربوط به دفاع از حقوق زنان به شکلی روز افزون، از نظر ایدئولوژیک و ساختاری، حالت دولت مدار پیدا کردند. صرف نظر از آن که در جهت حمایت از کشور و حکومت بودند یا بر ضد آن. در کتاب نسب شناسی فمینیسم ایرانی سعی کرده ام روایت دیگری دربارۀ فعالیت های زنان ایرانی در این دوره ارائه کنم. در مقالۀ حاضر بر یکی از قطعات این پازل متمرکز می شوم: اقدامات اجتماعی دهه های ۱۳۰۰ و ۱۳۲۰ و بحث های مربوط به حجاب و مشارکت اجتماعی زنان.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی مدرنیته و سکولاریسم ایرانی (یک برداشت اجمالی)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاست های مربوط به مدرنیته در ایران، از اواسط قرن نوزدهم میلادی با ظهور طیفی از بحث ها و گفت و گوهای ملی گرایانه و اسلام گرایانه همراه بود. در درون این طیف، یکی از مفاهیم مدرنیتۀ ایرانی، اروپا را به عنوان مظهر ترقی و تمدن دو واژۀ اصلی و کلیدی این برداشت می دانست و به شکلی روز افزون این مسئله را با توصیه به بازیافت و حرکت به سمت ایران پیش از اسلام همراهی می کرد. سایر روندها سعی می کردند ملی گرایی خود را نه با احیای دوران پیش از اسلام بلکه با گرایش به سمت اسلام، با مسئله رقابت و حرکت به سمت اروپا پیوند بزنند. آنها تشیع را شکل ایرانی شدۀ اسلام در قرون اولیۀ آن می دانستند. به دو علت و با قطعیت اصرار دارم دومین مورد را در طیف مدرنیته قرار دهم: اول به دلیل تمایز آن با سایر روندهای ضد مدرنیسم مثل روندهایی که انقلاب مشروطه توسط مشروعه خواهان هدایت شدند؛ و دوم آن که روند شتابان توسعه از اواخر قرن بیستم به شدت باعث خروج و یا کناره گیری جریان مدرنیست ملی مذهبی از پیوندهای پیچیدۀ مدرنیتۀ ایرانی گردیدند (البته اواخر دهۀ ۱۹۸۰ شاهد بازگشت مجدد آن در قالبی جدید بود). تا همین چندی پیش، این مفهوم یک مفهوم کاملاً پذیرفته شده بود که از قرن نوزدهم به بعد، امور سیاسی ایران همواره جبهۀ جنگی بین مدرنیته و سنت بوده است: و اسلام نیز همواره در حوزۀ سنت جای می گرفته است. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علاوه بر این، ناسیونالیسم ایرانی برخلاف ناسیونالیسم های ضد استعماری بیش از آن که حالت ضد بیگانه داشته باشد، ضد استبداد و ضد مذهب بود. ماهیتی که از این واقعیت حکایت داشت که ایران هیچگاه مستعمره نبوده است، اگرچه سرنوشت دوران جدید آن همواره با نقشه های استعماری و مستعمرات جهان گره خورده بود. اما در طول قرن بیستم، یک دیدگاه و نگرش ضد بیگانه نیز به شکلی روزافزون پدیدار گشت: نخست رویکرد ضد انگلیسی در جنبش ملی سازی صنعت نفت در اواخر دهۀ ۱۹۴۰ و اوایل دهۀ ۱۹۵۰ و خارج کردن این صنعت از سیطرۀ انگلستان، و سپس رویکرد ضد امریکایی با ظهور ایالات متحده به عنوان قدرت اقتصادی و سیاسی برتر و حامی رژیم شاه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیدایش این حالت ضد بیگانه در درون ناسیونالیسم ایرانی به طور عمیقی با دستاوردهای دیگری عجین شد: اول آن که از دهۀ ۱۹۳۰ یک شکاف رو به رشد بین حکومت و جامعۀ مدنی به وجود آمد که در واقع خلائی مجازی بین دولت و اکثریت جمعیت کشور محسوب می شد. شاید پیامدها و عواقب تبدیل این خلاء و شکاف به تعریفی محترم و مقدس برای خط مشی سیاسی مخالفان و دگراندیشان به مراتب از قطع ارتباط واقعی بین مؤسسات مدنی و ساختارهای دولتی مهم تربود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دومین مطلب این بود که آن دسته از رویکردهای مدرنی که سعی داشتند ناسیونالیسم و جستجو برای رسیدن به مدرنیته را با مفاهیم اسلامی پیوند بزنند به طور مَجازی از حوزۀ مدرنیسم کنار گذاشته شده و یا خارج شدند چون مدرنیسم به طرز فزاینده ای با حکومت پهلوی یا ناسیونالیسم، سوسیالیسم و کمونیسم جناح چپی شناخته می شد. اسلام که با واژه هایی چون سنت بازگشت به گذشته پیوند زده می شد به عنوان سد راهی برای مدرنیته قلمداد می گردید. سومین مطلب نیز این است که از دهۀ ۱۹۵۰ به بعد، اسلام گرایی در ابتدا به عنوان یکی از ارکان و به تدریج به عنوان اصلی ترین و مهم ترین رکن خط مشی سیاسی ضد حکومتی مطرح گردید. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انقلاب سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) به نوعی هم باعث یکی شدن این روندها شد و هم باعث جدا شدن آنها. در ابتدا در سال های ابتدایی انقلاب یک اسلام ضد بیگانه، ضد ناسیونالیسم و ضد سکولاریسم پا به عرصه گذاشت، اما بسیاری از اقدامات صاحبان قدرت و سایر وقایع تاریخی که در خلال این مدت رخ دادند همانند جنگ هشت سالۀ ایران و عراق شروع به تغییر دادن تمام این واژه ها کردند. بیست و پنج سال بعد، یک ناسیونالیسم متفاوت و یک اسلام متفاوت، تا حدی مخالف خوان و در برهه هایی حتی نیمه رسمی پدیدار شدند که نه لزوما از طریق جنبش های اجتماعی یا سیاسی منظم و سازماندهی شده، که به واسطۀ بسیاری از عملکردها و نشانه های کوچک محلی تبیین می شوند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به نوعی می<span class="s2">¬</span>توان چنین گفت که گویی ایرانیان در تلاشند تا با توجه به قدرت و در دسترس بودن ارتباطات بسیار برای ایجاد و تصاحب تصویر خودشان، فرهنگ سیاسی خاص خودشان را به وجود آورند. علاوه بر این، آنها این کار را به نحوی انجام می دهند که چندان در تقابل با حکومت رسمی کشور نیست و در واقع به نوعی از کنار و میان آن با احتیاط حرکت می کنند؛ گاه طوری رفتار می کنند که گویا حکومتی وجود ندارد و گاه تقاضای این را دارند که حکومت در جهت مصالح شان اقدامی انجام داده و مهیا باشد. این جنبه از خط مشی دگراندیشان جدید ایرانی صرفاً نتیجه محدودیت ها و سرکوب های اعمال شده توسط دولت نیست. بلکه بخشی از این دستاوردها میراث اندیشۀ ضد دولتی است که باعث بروز انقلاب سال ۵۷ شد و شکاف مقدسی که بین حکومت و مخالفان وجود داشت. اما از آن زمان به بعد این شکاف اگر هم خطرناک محسوب نشود، حداقل از نظر سیاسی، نامطلوب قلمداد می شود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی فمینیسم و سکولاریسم ایرانی (یک برداشت اجمالی دیگر!)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شروع و ابتدای حرکت های مربوط به فمینیسم ایرانی با علائم خاصی نشانه گذاری نشده است. فعالان عرصۀ حقوق زنان از تمام جایگاه ها و فرصت های موجود در جهت ایجاد بحث ها و گفتگوهای زنانه و درجهت مصالح زنان استفاده می کردند. در اوایل قرن بیستم، شاهد بروز سه نوع هویت خودخواسته برای زنان بودیم: آنها خود را خواهران وطنی، خواهران دینی و خواهران نوعی می نامیدند. در گفتار مشروطه خواهی ایرانی، زنان با ادغام خود در حوزه های ایران گرایی و اسلام گرایی، ادعای شهروندی و داشتن حقوق شهروندی نمودند. از سوی دیگر آنها با خواهران نوعی خواندن خویش به نیاز زنان برای رفع برخی نگرانی های خاص خودشان توجه می دادند. نگرانی هایی که دو گروه دیگر به آنها توجهی نداشتند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگرچه بحث ها و مشاجراتی در مورد موضوعات مختلف در بین زنان وجود داشت، اما این تفاوت ها و اختلافات به شکل مغایر و متضاد مطرح نشده و یکدیگر را نفی نمی کردند. همچنین اسلام هم فی نفسه، ضد زن تلقی نمی شد. نیروهای ضد مشروطه، مخالفت سیاسی خود را با مشروطه و اصلاحاتی که توسط تجددگرایان و تعابیر و برداشت های خاص آنها از دستورات اسلامی مطرح می شد، بیان می کردند. به عنوان مثال، آنها اعتقاد داشتند تاسیس مدارس جدید برای دختران مثالی از لغو و فسخ قوانین الهی می باشد. اما طرفداران مدارس جدید دخترانه نیز از همان منابع برای حمایت از تحصیلات زنان استفاده می کردند. یکی از بانوان در آن دوران به طور مستقیم در یکی از مقالات خودش شیخ فضل الله نوری را مخاطب قرار داده است. وی در ابتدا یکی از سخنرانی های وی که در آن گفته بود «مدارس تحصیل زنانه و دخترانه برخلاف دین و مذهب هستند» را نقل کرده و سپس بحثی را مطرح کرده بود که ارزش نقل قول را دارد:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر مقصود جنابعالی از این سخن این است که جماعت زنان میباید هیچ علمی نیاموزند و مانند حیوان بی شاخ و دم باشند تا از این دنیا بروند و این فرمودۀ خداوند است، </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس مرقوم فرمائید که خدا واولیای خدا جل واعلا در کجای کلام الله و احادیث این مطلب را فرموده اند و اگر چنین مطلبی صحیح است سبب این بی التفاتی خدا و اولیا و انبیاء نسبت به صنف نسوان چه بوده است که ایشان را به صورت انسان خلق کرده ولی تجاوز ایشان را از سیرت حیوانی به حقایق انسانیت قدغن فرموده است وباوجود این بی مرحمتی چرا همه را مکلف به تکالیف فوق الطاق نموده و از ایشان عبادت و تهذیب اخلاق و اطاعت شوهر و پدر خواسته و مردها را به چه سبب عزیز داشته و با آن که نعمت علم را از ایشان مضایقه نکرده است چرا مثل ما بی نواها که گذشته از بندگی خدا بندگی و اطاعت شوهر را بر ما واجب نموده است ایشان را مطیع کسی جز خدا قرار نداده است و اگر فیض حق نسبت به همه یکسان است در مقابل این زحمت فوق الطاقه و تکالیف شاقه با چه مزدی و نعمتی بما داده است که به مردها نداده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاید بفرمایید که شما را در کارهای خداوند حق چون و چرا نیست، عرض می کنم که روی سخن حقیره با خدایی است که شما او را از عدل بی نیاز کرده و او را به ما نسوان ظالم قلم داده اید و الا آن خدایی که ما می شناختیم و می پرسیتم خیلی بالاتر و بزرگتر از آن است که این نوع تفاوت ها را ما بین زنان و مردان منظور دارد و بدون حکمت حکمی نماید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیغمبر گرامی آن خدای ما جل و علا فرموده است که طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه و خیلی فرق است مابین خدای ما که طلب علم را بر نسوان واجب نموده و خدای شما که علم را برای زنان حرام کرده و خلاف دین و مذهب قرار داده است. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به زبان دیگر، نظرات و آرای مذهبی شیخ فضل الله به عنوان قدرت انحصاری اسلامی و در برگیرندۀ کل حقایق دانسته نمی شد. زنان آن دیدگاه او را با زبان خودشان و به نام پروردگارشان به چالش می طلبیدند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگرچه در دوره<span class="s2">¬</span>های پیشین در نوشته های چندی از تجددگرایان، حجاب زنان ایرانی به عنوان عامل اصلی مشخص کنندۀ تفاوت بین اروپا و ایران / اسلام معرفی شده بود، اما اختلاف نظر بر سر حجاب زنان صرفاً بین تجدد گرایان و ضد تجدد گرایان نبود. تمام اصلاح طلبان ایرانی از کشف حجاب پشتیبانی نمی کردند؛ بعضی از آنها به شدت با کشف حجاب زنان مخالفت کردند اما در عین حال از تحصیلات و مشارکت اجتماعی زنان طرفداری می نمودند. در میان این عده، گروه های زنانۀ مهمی نیز به چشم می خوردند. علاوه بر این، در ابتدای قرن بیستم، فعالیت های زنان اصلاح طلب حول مسائل دیگری متمرکز شده بود. مهم ترین مسائلی که زنان آن دوره دنبال می کردند یکی مسئله تحصیل زنان بود و دیگری اصلاح قوانین ازدواج و طلاق بود (آنها می<span class="s2">¬</span>خواستند حق اختیار کردن چند زن به نوعی محدود شود و حق طلاق یک طرفۀ زنان در هر زمان و به هر دلیل از مردان گرفته شده یا محدود شود). در حقیقت فعالان عرصۀ حقوق زنان از مسئلۀ حجاب منفک شده و به مسائل دیگری روی آوردند. به عنوان مثال در صفحات مجلۀ شکوفه (که از اواخر سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۶ چاپ می گردید) در حالی که بعضی نویسندگان مثل شهناز آزاد و شمس کسمایی از بی حجابی طرفداری می<span class="s2">¬</span>کردند، اما دیگرانی از جمله صاحب امتیاز و دبیر نشریه یعنی مزین السلطنه، به شدت با آنان مخالفت می<span class="s2">¬</span>کرد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نکته مهمی که در اینجا باید خاطرنشان سازیم این است که بحثی که بر سر مسئله حجاب و بی حجابی در دهه های اولیۀ قرن بیستم صورت می گرفت با بحث های پس از سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در ایران و مشاجرات اجتماعی فرهنگی و سیاست های حکومتی، که با همان مجموعه لغات و واژگان صورت می گرفت، تفاوت بسیار زیادی دارد. کشف حجابی که بعضی از مردان و زنان در دوره های پیشین از آن دفاع می کردند عبارت بود از برداشتن روبنده و تبدیل حجاب به یک روسری و یک مانتوی گشاد و بلند به جای چادر. نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم در واقع تغییرات تاریخی معنای کشف حجاب است که گاهی اوقات در بحث های مربوط به حجاب از آن غفلت می شود. چیزی که به طور رسمی و از دهۀ ۱۹۸۰ در ایران تحت عنوان حجاب مطرح گردید همان حجابی نیست که در دهه های اول این قرن وجود داشت؛ در واقع حجاب رسمی امروز بیشتر به چیزی شباهت دارد که زنان آن دوره از آن تحت عنوان کشف حجاب دفاع و طرفداری می کردند. علاوه بر این، طرفداری یا مخالفت با کشف حجاب نشانۀ مستقیم و مسلم تقابل تجدد با ضد تجدد، نبود اما بعدها به چنین حالتی تبدیل شد. در بین خود گروه های طرفدار حقوق زنان در این مورد اختلافاتی وجود داشت اما هیچگاه این اختلافات به حالات خصمانه بدل نشدند و هیچیک از این گروه ها، گروه های دیگر را ضد تجدد، ضد اصلاحات و سنت گرا نمی خواند. پس جای این پرسش هست که چنانچه در این دورۀ اولیه، اختلافاتی دربارۀ حقوق زنان بین دو گروه طرفدار حقوق زنان یعنی مدرن ها و غیر اسلامی ها از یک سو و با طرفداران اسلام، سنتی ها و ضد مدرن ها از سوی دیگر، وجود داشته، حول چه مسائلی بروز می کرده است؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک دورۀ حیاتی برای دگرگونی این اختلافات و شکل گیری دسته بندی های مخالف و رقیب، دورۀ حکومت رضا شاه بود. کشف حجاب زنان ایرانی از مسائل عمده ای است که باعث اثرگذاری دورۀ حکومت رضا شاه بر حافظۀ تاریخی ایرانیان می باشد. این مسئله هم در مورد کسانی که از آن دفاع می کردند صادق است و هم در مورد آنانی که با آن مخالف بوده و مبارزه می کردند. روایت متداول در این مورد این است که رضا شاه به عنوان بخشی از اقدامات اصلاح گرانه و تجددگرای خویش در سال ۱۹۳۶ (۱۳۱۵) دستور کشف حجاب زنان را صادر کرد. برای مخالفان کشف حجاب، این پروژه نه تنها غیراسلامی، بلکه بخشی از یک هجوم فرهنگی امپریالیستی تلقی می شد که رضاخان خود نیز در این میان آلت دستی بیش نبود. طرفداران کشف حجاب نیز به گروه های مختلفی تقسیم می شدند. عده ای روش های وی را تایید می کردند (از نظر آنها اعمال فشار حکومتی لازم بود چون چند سال زمینه چینی برای متقاعد کردن مردم به نتیجۀ مورد انتظار و مطلوب منتهی نشده بود و زنان به طور داوطلبانه از کشف حجاب استقبال نمی کردند)، گروهی دیگر منتقدانی بودند که خشونت و ظلم صورت گرفته در این اقدام را به عنوان عامل شکست آن معرفی کرده و آن را عامل اصلی واکنش های اسلامی دهۀ ۱۹۴۰/۱۳۲۰ می دانند که به تدریج به انقلاب اسلامی منتهی گردید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند اشکال در این روایت موجود است. نخست آن که این روایت از تغییرات صورت گرفته در سیاست های رضا شاه دراین مورد چشم پوشی می کند چون در پاییز سال ۱۹۳۲ (۱۳۱۱) دولت با بی چادری یعنی تعویض چادر با هر نوع پوشش تمام قد دیگر، مخالفت می نمود. افضل وزیری در مقاله ای در شفق سرخ نوشت که پلیس با خشونت تمام دختران را از رفتن به مدرسه بدون چادر بازمی دارد. اداره تحصیلات عمومی در این مورد سختگیری شدیدی دارد به نحوی که اگر یک دختر هفت یا هشت ساله بدون چادر به مدرسه برود، مدیر مدرسه به دستور ریاست ادره تحصیلات عمومی او را از مدرسه اخراج می کند ... مردم باید مختار باشند و بتوانند خودشان انتخاب کنند: نه فرمان بی چادری صادر کنید و نه مانع راه زنان بی چادر شوید ... دولت باید فقط وظیفۀ دفاع از نظم و ترتیب را برعهده گرفته و زنان را از آزار و اذیت مردان مصون نگهدارد. باید وظایف مردان نسبت به زنان نوشته شده و در مکان های عمومی و اتوبوس ها نصب شود و پلیس نیز باید ابتدا خودش طلایه دار عمل به این وظایف باشد و سپس پیروی از این مقررات را ضروری نماید. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که دومین کنگره زنان شرق در ۲۷ نوامبر تا ۲ دسامبر ۱۹۳۲ در تهران برگزار شد، شیخ الملک اورنگ، که یکی از محارم رضا شاه بود، توسط تیمورتاش، وزیر دربار، به آنجا فرستاده شد تا علیه کشف حجاب که تحت اداره بعضی از زنان پیشنهاد شده بود سخن براند. سه سال بعد در فوریۀ ۱۹۳۶، همان شیخ الملک اورنگ دربارۀ مزایا و منافع کشف حجاب زنان داد سخن سر می داد. بین دسامبر ۱۹۳۲ تا فوریه ۱۹۳۶، تغییری رخ داده بود. در واقع، روایات معاصر مخالفت اولیۀ دولت با بی چادری را در نظر نمی گیرند و زمان توجه رضا شاه به کشف حجاب را در هنگام سفرش به ترکیه در ژوئن ۱۹۳۴ یعنی یک سال قبل از بروز هر گونه علامتی مبنی بر تغییر مواضع دولت و رویکرد به کشف حجاب می دانند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زندگینامۀ یکی از شخصیت های آن دوره آمده است که رضا شاه همواره درصدد انجام کشف حجاب بود، اما از اغتشاشات و آشوب های اجتماعی ناشی از آن می هراسید. سفر ترکیه او را مصمم نمود تا به هر قیمتی این کار را انجام دهد. اما بسیاری از منابع معاصر، حاکی از تصویری پیچیده تر در درون دولت بودند. به عنوان مثال، عین السلطنه در نوامبر ۱۹۳۱ نوشت که رضا شاه در اصل با کشف حجاب و بی چادری مخالف بود و این وزیر قدرتمند دربار یعنی تیمورتاش بود که شروع به گسترش اقدامات اروپایی در ایران کرد. او ادامه می دهد: «او در بسیاری از این موارد نظیر رفتن زنان به سینماها، گردشگاه ها و کافه ها موفق بود اما در مورد کنار گذاشتن چادر موفق نشد. دلیل این امر این بود که والا حضرت با بی چادر خارج شدن زنان از منزل مخالف بود. اگر به خاطر مخالفت وی نبود، زنان شش سال زودتر بی چادر می<span class="s2">¬</span>شدند. او [تیمورتاش] در کل موفق نبود. اما بعضی از مقاصدش تا حدودی تحقق یافتند (به عنوان مثال حجاب در تهران و سایر شهرها فقط به معنی چادر مشکی است و باز بودن صورت، دست ها، قفسه سینه و گردن زنان مانعی ندارد. حتی پیچه باعث می شود صورت زنان در سایۀ آن زیباتر و دوست داشتنی تر به نظر برسد.» دربحث های مختلفی که در صفحات شفق سرخ در سال های ۱۹۲۹و۱۹۳۰ مطرح می شدند، اکثریت مقالات که اکثراً توسط مردها نوشته شده بودند، با استخدام زنان در بیرون از خانه و بی چادری مخالفت می کردند. این نشریه تحت ادارۀ علی دشتی قرار داشت و از همان آغاز به عنوان یکی از نشریات حامی سردار سپه شناخته می شد. این مسئله چندان محتمل نیست که دولت تمایل به پشتیبانی از بی چادری داشته است و در عین حال صفحات شفق سرخ در سال ۱۹۳۰ همچنان موضع مخالف بگیرد. حداقل می توان حدس زد که نارضایتی ها و مخالفت هایی در این مورد در داخل و خارج از حلقۀ دولت وجود داشت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علاوه بر این، این روایات از این مسئله غفلت می کنند که کشف حجاب زنان در دهۀ ۱۹۲۰ به یکی از موضوعات اجتماعی و کشمکش های اصلی تبدیل شده بود که نه تنها سیاستمداران مرد، بلکه خود زنان نیز در بحث های مربوط به آن مشارکت می کردند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود آنکه در طی سال های انقلاب مشروطه، کشف حجاب زنان در دستور کار اصلاح طلبان قرار نداشت، اما تغییر بافت اجتماعی باعث مطرح شدن این موضوع گردید. زنان از طریق مشارکت در فعالیت های مشروطه خواهانه، ایجاد انجمن ها و برگزاری جلسات میهن پرستانه، تأسیس مدارس و برگزاری مراسم فارغ التحصیلی برای دانش آموزان و نوشتن در مطبوعات و نشریات زنانه، نقش برجسته ترو آشکارتری را درعرصه های اجتماعی ایفا نمودند. همچنین آنها با آزادی بیشتری به خیابان ها می آمدند. زنان شهری طبقات میانی و بالاتر، کم کم فضاهای محدود خود را گسترش می دادند فضاهایی که حتی از زنان طبقات پایین و طبقۀ کارگر که به خیابان آمده و به اطراف شهر رفت و آمد می کردند نیز محدودتر بودند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به غیراز این حضور روزمره، زنان طبقات عامۀ اجتماع در تعزیه های مساجد و بازار نیز حاضر می شدند، در سیزده به دربه باغ ها و فضاهای باز می رفتند و برای حنابندان و مراسم های مشابه آن نیز به امام زاده زید و مکان های مشابه آن رفت و آمد می کردند. یکی دیگر از موارد حضور عمومی زنان هنگامی بود که شاه قصد داشت در ملاء عام ظاهر شود که در این صورت زنان نیز برای اظهاراتحاد و دعای خیر یا بالعکس برای نشان دادن خشم وانزجار خود به صورت گروهی در محل حاضر می شدند. نوشته های عین السلطنه تصویر روشنی از این مراسم منظم و همیشگی ارائه می دهد. وی با پیش بینی یک روز بارانی در اول آوریل ۱۸۹۰، چنین می نویسد که: «خدا به حال زنان رحم کند؛ آنها لباس های نو و چادرهای نوی خود را آماده کرده اند و آرایش های زیادی را برای روز سیزده تدارک دیده اند؛ تمام اینها به هدر خواهد رفت و خوشگلی آنها به بدگلی بدل خواهد شد. ان شاء الله که باران نبارد و مردان بتوانند از منظرۀ زنان بزک کرده در لباس های نو لذت ببرند.» وی سپس در گزارش مربوط به آن روز چنین نوشت که در هنگام بازگشت در روز سیزده به همراه برادرش به خیابان لاله زار رفته است، «آن قدر زن به باغ لاله زار آمده بود که حتی یک جای خالی هم وجود نداشت ... همچنین امیریه و سایر باغ ها نیز مملو از زنان و مردان بودند. خیابان ها پر از درشکه و مردان و زنانی بودند که با اسب یا پیاده درحال رفت وآمد بودند. تماشای خوبی داشت. روزهای کمی تا این حد تماشایی هستند. ما نیز تماشای کاملی نمودیم و سپس به خانه بازگشتیم.». او مشاهده کرده بود که در روضه خوانی های روزانه در ماه محرم و صفر تعداد زنان شرکت کننده بیش از مردان بوده است. وی اشاره می کند که این تمایل روز افزون در زن ها وجود داشت که این مراسم را به عنوان ضیافت در نظر بگیرند، آرایش کرده، حجابشان را کمتر رعایت کرده و خود را بیشتر نشان بدهند. آنها حتی از این موقعیت برای اختلاط با مردان نیز استفاده می کردند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی با ابراز خشم و غضب زنان نسبت به شاه در انظار عمومی و در ملاء عام مخالف بود، «یک روز شاه را برای بازدید از مسجد سپهسالار، همراهی کردیم. نمی دانم دربارۀ زنان چه بنویسم. ما در بین زنان گرفتار شدیم که تماشای بسیار خوبی بود. آنها چیزهای بی معنی و یاوه ای بر زبان می آوردند .... گاه گاه حرف هایی به شاه و همراهان وی می گفتند. نمی دانم با گذشت زمان چه اتفاقات دیگری رخ خواهد داد.» </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مشارکت آنها حالت اعتراض آمیزی داشت. گروه هایی از مردان یا پلیس های شهری تجمع زنان را اداره می کردند، آنها گاهی درمساجد و مکان های مذهبی را به روی آنها می بستند یا مانع خروج آنها از شهرهای دروازه دار می شوند. عین السلطنه می نویسد که در سیزده به در ۱۳۰۸ (۱۸۹۱) زنان حق خروج از دروازه شهر را نداشتند و در نتیجه اکثر افرادی که در دولاب و دوشان تپه جمع شده بودند را مردان تشکیل می دادند. زنان نیز این روز را در باغ های مختلف داخل شهر سپری کردند. در سحرگاه ۲۷ رمضان ۱۳۱۰، تعدادی از روحانیون درهای امامزاده زید را به روی زنان بستند و به تقاضای هزاران زن برای گشودن درها وقعی ننهادند و بنابراین زن<span class="s2">¬</span>ها بین چندین مسجد مختلف پخش شدند. کم کم این محدودیت ها برای حضور زنان در مراسم ها و راهپیمایی های محرم نیز اعمال گردید، که در ژوئن ۱۸۹۸ زنان از حضور در راهپیمایی عصر تاسوعا منع شدند. اما آنها با جمعیت بیشتری در مراسم روز دهم (عاشورا) شرکت جستند. هنگامی که در رمضان ۱۳۴۲ زنان از شرکت در یک وعظ مهم توسط میرزا عبدالله معروف در مسجد سپهسالار محروم شدند، خیابان های اطراف را پر کرده و فضای بیرونی بهارستان را هستۀ مرکزی خود قرار دادند. کاری از دست پلیس برنمی آمد. عین السلطنه چنین گزارش می کند که «زنی را دیدم که فریاد می کشید که تا زمانی که همۀ زنان کشته نشوند از دست ما خلاص نمی شوید، زنان همه جا هستند!» عین السلطنه گزارشاتی نیز از تغییر مد لباس ها، آرایش مو و آرایش چهرۀ زنان دربار ارائه کرده است. وی امین اقدس، یکی از همسران محبوب ناصرالدین شاه، را سردمدار این تغییرات معرفی می کند و می گوید او روال و رسومی را ایجاد می کرد که سایر زنان تراز اول شهری از آنها پیروی می کردند. همچنین گزارشاتی وجود دارند مبنی بر آن که قوانین افتراق و جداسازی جنسیتی (جدا کردن دختران و پسران) در اندرونی سلطنتی با شدت کمتری اعمال می شد. عین السلطنه در بازدید دوباره اش از تهران در سال ۱۹۱۲ پس از گذراندن چهار سال در الموت، چنین نوشت که «لباس درون خانۀ زنان کاملاً اروپایی شده است و فقط یک چارقد باقی مانده ... که آن هم به زودی از مد خواهد افتاد.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کم کم زنان برای گشت و گذار نیز در خیابان ها حاضر می شدند. به عنوان مثال، بعضی مکان های خاص در داخل و حومۀ شهر تهران به عنوان مکان های متداول برای گردش و تفریح عصرگاهی شناخته می شدند. بسیاری از این مکان ها، در واقع جاهایی بودند که زنان در مناسبت های خاص مثل سیزده به در به آنجا می رفتند اما در آن زمان زنان به طور روزانه به آنجا می رفتند یا روزهای جمعه را در خارج از خانه سپری می کردند. این مکان ها شامل خیابان امیریه، لاله زار، قلهک، تجریش و دربند بودند. بسیاری از باغ های خصوصی و سلطنتی نیز (حداقل در بعضی دوره های خاص) برای عموم و همچنین زنان باز بوده و مردم می توانستند همانند پارک های عمومی از آن مکان ها نیز استفاده کنند. حضور زنان در این مکان ها، بحث ها، طنز نویسی ها و بررسی های دقیق و موشکافانۀ سایر مردان و زنان را به همراه داشت. بلدیه و بعدها آژان ها و پاسبان ها قوانینی را برای پرهیز از اختلاط زنان و مردان تبیین می کردند. به عنوان مثال آنها ساعت حضور زنان و مردان را در این مکان ها محدود نمی نمودند (مثلاً زنان مجبور بودند باغ ظهیرالدوله را مقارن با غروب آفتاب ترک کنند؛ همچنین آنها گذرگاه ها و پیاده روهای مجزایی را برای مردان و زنان ایجاد کرده بودند تا از هم جدا باشند. این مسائل گاه باعث بروز مشکلات فکاهی و گاه نه چندان فکاهی می شد. یکی از اشراف که برای خودش و دوستانش نیمکت هایی را در مقابل باغش تعبیه کرده بود دریافت که این نیمکت ها بی مصرف و بیهوده هستند چون آن سمت خیابان مخصوص عبور و مرور زنان است. گاه گاه زنان از حضور در این مکان های عمومی منع می شدند. دکتر استپانیان به منع رفت و آمد زنان به طور نامنظم در خیابان لاله زار معترض بوده و اظهار داشته بود این کار باعث شده پلیس با برخی از بانوان متشخص رفتار بدی داشته باشد و بسیاری از آنها دیگر به مطب وی نیایند. در محرم سال ۱۳۴۱، زنان از رفتن به بازار برای تماشای دسته های عزاداری محروم شدند، اما آنها اجازه داشتند در اطراف شمس العماره حضور یابند که در آن قسمت «آژان ها کاملاً مواظب بودند مردان وارد گروه های زنان نشوند و جدای از هم باشند.» عین السلطنه با تایید این کار چنین ادامه می دهد که «این حکم و دستور بسیار خوبی بود چون دیگر رو نمی گرفتند و تمام توجه مردان به آنها معطوف می گشت.» همچنین قوانینی هم برای استفادۀ زنان از درشکه های خیابانی در نظر گرفته شده بود. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی فعالیت های اجتماعی جدید نیز بر حوزه های قبلی اثر گذاشتند. مجلس در سپتامبر ۱۹۲۲ (محرم ۱۳۴۱) یک روضۀ سه روزه بر پا نمود اما عین السلطنه دربارۀ آن نوشته است که این مجلس بیشتر شبیه به یک مهمانی و ضیافت ملی بود، «تنها یک تفاوت وجود داشت: زنان حق ورود داشتند، حتی تعداد زنان بیش از مردان بود؛ تمام فضای باغ و تمام خیابان های اطراف مملو از زنان زیبا و مد روز بود که چادر ابریشمی به سر کرده و لباس های عالی به تن داشتند. آنها وارد می شدند، کمی قدم می زدند، چای می نوشیدند و خارج می شدند. وکلا و فکلی ها نیز بسیار لذت می بردند و تمایلی به اتمام روضه نداشتند.» یادداشت های مردان این دوره حاکی از تازگی و نوظهوری چشم چرانی و مواجهه با زنان در خیابان ها است. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که رفت و آمدها و گردش های خیابانی زنان جا افتاد و آنها به انجام آن روی آوردند، شروع به اصلاح و تعدیل پوشش های خود نمودند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیدعلی شوشتری که به دلیل مخالفتش با مدارس زنانه در طول انقلاب مشروطه معروف بود، نیز از این بابت ناراضی بود. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین عرصۀ دیگری هم وجود داشت که در آن مسئله حجاب که چالش کشیده شده بود. فعالیت ها و مراسم اجتماعی زنان شهری باعث همنشینی بیشتر جمع های مذهبی مختلف با یکدیگر شده بود. زنان مسلمان و غیرمسلمان پیش از این نیز بر که مشروطیت با یکدیگر فعالیت هایی کرده بودند. این فعالیت ها جمع آوری اعانه برای مجلس، بانک شاهی و مدارس را شامل می شد و به تشکیل انجمن هایی نیز انجامیده بود. هر چند زنان غیرمسلمان در عرصه های عمومی از قوانین حجاب مسلمانان تبعیت می کردند، اما در خلوت حجاب نداشتند یا میزان حجابشان بسیار کمتر بود. به طور خاص، زنان بهایی که در شبکه های خانوادگی مسلمانان رفته بودند، شروع به برقراری ارتباط و معاشرت با مردان و بیرون رفتن از منزل بدون روبنده کردند. داستان هایی باور نکردنی دربارۀ زنان بی حجاب «بابی» [بهایی] به طرز گسترده ای شایع شدند. زنانی که در دورۀ مشروطیت انجمن هایی را راه اندازی کرده بودند مورد این سوءظن قرار داشتند که تحت تأثیر زنان بابی یا بهایی قرار دارند و گرایش به کشف حجاب دارند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تعامل با زنان اروپایی و زنان مسلمان روس، یکی دیگر از عواملِ تاثیرگذار بر تغییرات زندگی روزمره بود. به عنوان مثال اقامت چند سالۀ کسمایی در قفقاز و حتی شاید مهم تر از آن، اقامتش در عشق آباد و ارتباطش با یک انجمن بهائیان نمی تواند بر دیدگاه های وی بیتأثیر باشد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آن «تهدید بلشویک ها» مطرح گردید! شایعات گسترده ای وجود داشت مبنی بر آن که «بلشویک ها» در گیلان زنان را ترغیب می کنند تا کشف حجاب کرده و به گروه میرزا کوچک خان و برنامه هایِ اصلاح طلبانه او بپیوندند. عین السلطنه می گوید که زنان ازاین تلاش ها استقبال نکردند، اما اضافه می کند که: «به طورقطع وضعیت این گونه نخواهند ماند. فکر می کنم وضعیت ایران نیز ازالگوی حاکم برمصرو عثمانی پیروی کند، یعنی حجاب کاملاً از بین نخواهد رفت ولی به شکل یکپارچه نیز دیگر وجود نخواهدداشت.» </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گیلان تنها مکانی نبود که در آن درگیری های سیاسی به اختلاف در مورد حجاب زنان تبدیل شده بود. از همان آغازین روزهای ظهور رضاخان و بالا رفتن وی از مسند قدرت، کابوس کشف حجاب توسط مخالفان وی مطرح شده بود. با بروز بحث های مربوط به فروپاشی و اضمحلال نظام استبدادی و جایگزینی احتمالی آن با نظام جمهوری، همواره جمهوری خواهان به طرفداری از اقدامات ضد اسلامی نظیر مخلوط شدن و معاشرت زنان و مردان و بی حجابی زنان، متهم می شدند . زنجیره ای از ارتباطات مختلف بین جمهوری خواهی، الحاد، بابیت (بهائیت) و طرفدارای از روبازی به وجود آمده بود. «مردم شهر» به زنان طرفدار قاجار که در فعالیت های ضد جمهوری خواهانه دست داشتند می گفتند که لازم نیست از منزل خارج شوید «ما شما را پوشش می دهیم». میرزا عبدالله معروف در جمع کثیری از مردم مشتاق که اکثر آنها را زنان تشکیل می دادند در مسجد سپهسالار گفت آنچه در کشور در حال وقوع است در اثر تبلیغات بابی<span class="s2">¬</span>ها و ملحدان است؛ آنها قصد دارند حجاب را از بین برده و زنان و مردان را با هم بیامیزند. شنوندگان نیز با شعار دادن علیه آنها از وی حمایت و سخنانش را تایید کردند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>در اوایل دهۀ ۱۹۲۰ در بعضی محلات به ویژه در محلات شمال تهران، زنان بدون روبنده به خیابان می رفتند. عین السلطنه در ۲ می ۱۹۲۵ چنین می نویسد که : «حجاب زنان امروزی فقط چادر مشکی است؛ دست ها، صورت و سینه زنان باز است. به ندرت زنی یافت می شود که آنها را به نمایش نگذارد.» بعضی از زنان به خود جرات داده و بدون چادر بیرون می رفتند و به جای آن از مانتوهای بلند و گشاد استفاده می کردند. هنگامی که دولت آبادی در سال ۱۹۲۷ از اروپا بازگشت، حتی در محل کارش در وزارت آموزش و پرورش نیز از پوشیدن چادر امتناع نمود که در آن زنان خیلی سر و صدا کرد.</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> بحث های مربوط به حجاب در دهۀ ۱۹۲۰</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بحث های مربوط به حجاب در دهۀ ۱۹۲۰ در حوزه ها و قلمروهای مختلفی شامل نشریات زنان، مطبوعات عمومی (چاپ شده در داخل و خارج از کشور)، پاسخ های روحانیون به این بحث ها و شعرها و داستان های اخلاقی آن دوره مطرح می شدند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از موارد آغازین حضور عمومی زنان در بحث های مربوط به حجاب در صفحات نامۀ بانوان بود که توسط شهناز آزاد منتشر می شد. او درآن زمان نامی آشنا درحلقۀ اصلاحات به حساب می آمد. او دختر حسن رشدیه بود که با ابوالقاسم آزاد مراغه ای ازدواج کرد و برای شکوفه و زبان زنان نیز مطلب می نوشت. در ژوئیه سال ۱۹۰۲، او شروع به چاپ نشریۀ خودش یعنی نامۀ بانوان نمود. او در دو شمارۀ اول این نشریه با طرح مطلب «کفن سیاه» [چادر مشکی] و شعرهای عشقی، آشکارا از کشف حجاب جانبداری نمود.(۱،۲۲ (۲۸) ژوئیه۱۹۲۰، صص ۷۸ ؛ ۲ ، ۱۶ آگوست ۱۹۲۰، صص ۹ ، ۱۰)، همچنین گزارشی از بحث های صورت گرفته در پارلمان سوریه دربارۀ حق رأی زنان چاپ کرده بود که در آن بحث کشف حجاب نیز مطرح شده بود. وی که کاملاً مشخص بود مورد حمله قرار گرفته، در سر مقالۀ شمارۀ سوم (۳، ۴ سپتامبر ۱۹۲۰، صص ۱ ۲) بر این نکته تأکید کرد که منظورش از حجاب فقط پوشش خرافه گرایی، جهالت و سنت پرستی بوده و هیچ گاه منظورش چادر و روبنده نبوده است؛ و اظهار داشت که پیام او به طرفداران حق رأی زنان و کشف حجاب این است که تا زمانی که زنان تحصیل نکرده اند، چنین آزادی هایی مضر خواهند بود. همچنین در این شماره دیگر خبری از شعرهای عشقی نبود. البته استفاده از این حسن تعبیر، یعنی برطرف کردن حجاب خرافات، آن قدرها هم بی گناهانه نبود. بدون این تعبیر در جهان زنان (۱: ۵ سپتامبر ۱۹۲۱) : ۹ ۱۳) نیز استفاده شده بود. سردبیر این نشریه یعنی فخر آفاق پارسا با صراحت چنین نوشت که: «زنان هنوز حق انتخاب لباس خود را ندارند ... آنها هنوز هم از حق استنشاق هوای تازه و آزادی محرومند.» این در واقع یک عقب نشینی تاکتیکی بود. شهناز آزاد و همسرش ابوالقاسم آزاد در سال ۱۹۱۴ انجمنی متشکل از زنان و مردان تاسیس کردند [گروه بانوان و بانوئیان] . در سال ۱۹۲۱، آنها پیشنهاد کردند زنان و مردان محرمشان به طور منظم، هفته ای یک یا دو بار با هم ملاقات کنند و دربارۀ موضوعات اجتماعی و اخلاقی بحث و تبادل نظر کنند. همچنین چنین اعلام کردند که این انجمن ها می توانند از نامه بانوان به عنوان ارگان هماهنگ کنندۀ فعالیت هایشان و مطلع شدن از خبرهای یکدیگر استفاده کنند. در سال ۱۹۲۶، آنها گروه هواداران انجمن را راه اندازی کردند (جمعیت همدلان). درمقدمۀ قانون یا اساسنامۀ این گروه چنین آمده بود که «تمام مشکلات اجتماعی، ادبی، اقتصادی، خانوادگی و حتی سیاسی ایران ناشی از حجاب زنان است که باعث می شود نتوانند به اجتماعات وارد شوند.» گروه اولیه به غیر از آزادها شامل افرادی نظیر فخر آفاق پارسا، بتول رفعت زاده، احمد شریفی و عصمت الملوک شریفی بود. </div>
</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی دیگر از نشریات زنان به نام« پیک سعادت نسوان» که در رشت منتشر می شد، محافظه کارتر بودند. این نشریه در شمارۀ دوم خود («مرده باد عادت»،) از خوانندگان خود برای اشکالات تایپی شمارۀ اول عذرخواهی نمود و علت آن را مشکلات موجود در کشور عنوان نمود که باعث می شوند زنان محجبه نتوانند به چاپخانه ها بروند چون مردان با چشمانی پر از حرص به آنها می نگرند ، «چون آنها مستوره اند و هر چیز مستوره ای مجهول است و انسان ها تمایل دارند مجهولات را کشف نمایند.» در همان سال این نشریه قصیده ای به چاپ رساند و در آن کشف حجاب زنان در ازبکستان را تحسین می نمود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانطور که رستم کلایی در صفحات مختلف کتاب عالم نسوان، با مستندات فراوان اشاره کرده است. بحث های زیادی در مورد این مسئله وجود داشت. زنان نه تنها برای نشریات زنانه بلکه برای نشریات عمومی نظیر شفق سرخ نیز مطلب می نوشتند. در تمام این بحث ها موضوع بی چادری به شدت بامسئله استخدام زنان در ارتباط بود. مخالفان این موضوع می گفتند که بهترین حرفه برای زنان مادری کردن و مدیریت خانه برای همسرانشان است. به نظر می رسید مردان از اینکه زنان مشاغل خدماتی خود را رها کرده و به کارهای بیرون خانه بپردازند احساس تهدید می کنند. طرفداران این موضوع، به ویژه زنان نویسنده، اعتقاد داشتند زنان در خانه به در می روند و شکوفایی کشور بی مشارکت آنها امکان پذیر نیست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این بحث ها به نوعی حاکی از ظهور نسل جدیدی از زنان بود: فارغ التحصیلان اولین مدارس مدرن که بعضی از آنها تحصیلات تکمیلی هم داشتند و به این که فقط مادران و همسرانی تحصیلکرده باشند، قانع نبودند. در طی سال هایی که فعالیت های مشروطه خواهانه صورت می گرفت آنها سعی کردند از طریق استخدام و پیدا کردن کار به مشارکت در عرصه های عمومی بپردازند. همانطور که سرمقالۀ «پیک سعادت نسوان» اشاره کرد، آنها احساس می کردند چادر مانع استخدام آنها می شود. آنها تمایل داشتند پوشیده و مستور باشند اما این کار را به شکل دیگری انجام دهند و انتظار داشتند برادران وطنی شان با آنها همکاری کرده و از آرمان ها و آرزوهای آنها برای ایجاد ایرانی نو استقبال نمایند. اما مخالفت عمومی مردان تجددخواه نا امید کننده بود. آنها به ویژه از این مسئله ناراحت و عصبانی بودند که دولت از حضور زنان بی چادر در مدارس و سایر فعالیت های اجتماعی، جلوگیری می کرد. خود زنان نیز مواضع گوناگونی داشتند. همه مخالفت ها به صورت طرفدار تحصیل / طرفدار استخدام / ضد حجاب یا بالعکس آن نبودند. بعضی از مردان و زنان بر این باور بودند که تحصیل و استخدام زنان منافاتی با حجاب و چادر آنها ندارد. این موضع نیز در نوشته های اواخر قرن نوزدهم و دورۀ مشروطیت دارای پیشینه و سوابق خاص خودش، بود. مزین السلطنه نیز در شکوفه از همین موضع حمایت می کرد. نشریۀ نوبهار به سردبیری ملک الشعراء نیز در سال ۱۹۱۴ از همین دیدگاه طرفداری می نمود. اما دستاوردهای بعدی و اثرات آنها بر تاریخ دورۀ پهلوی باعث شد همۀ مخالفان کشف حجاب در زمرۀ مخالفان «پیشرفت زنان» محسوب شوند و این ایده و صداهای حامی آن از تاریخ ایران کنار گذاشته شوند. علاوه بر این برخی از نویسندگان زن و زنان فعال دیگر این بحث را مطرح کردند که تأکید بر بی چادری و استخدام، تأکیدی نادرست بوده است. به طور خاص، مستوره افشار، رئیس یکی از سازمان های زنانۀ موفق تهرانی به نام جمعیت نسوان وطن خواه، به این مطلب اشاره کرد که پیش شرط انجام هر گونه تغییری در وضعیت و زندگیزنان، اصلاح قوانین ازدواج است. وی در صفحات نشریۀ جمعیت نسوان وطن خواه و شفق سرخ و سایر نشریات و جراید دربارۀ این موضوع مطلب می نوشت و از طریق ارسال چندین درخواست به مجلس در این مورد به تلاش پرداخت. حمایت وی از قوانین مربوط به سال های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۸، بیش از آن که نشان دهندۀ پذیرش پیشنهادات و آرای زنان توسط دولت باشد، بیانگر موفقیت وی بود. این مسئله که بعضی از زنان به مردان حکومتی به ویژه کسی که هر روز بر قدرتش افزوده می شد، یعنی رضاخان روی آوردند از همان سال ۱۹۲۱ روشن بود. به طور مثال، فخر آفاق پارسا می گفت که «زنان ایرانی برای کسب آزادی و حقوق پایمال شدۀ خویش به یک انقلاب نیاز دارند و آن انقلاب به دست مردان رخ خواهد داد... بنابراین برای دستیابی به اهدافمان باید حامیانی را برای خودمان به دست آوریم نه از طریق خشونت و تهدید بلکه از طریق تعقل و استدلال مسالمت آمیز! حال اگر شما این مسئله را تملق و چرب زبانی می دانید، خود دانید! » اما به زودی روشن شد که ارتباط با دولت مرکزی چالشی دشوار در مبارزه زنان است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> نسوان شرق</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کنگرۀ نسوان شرق در سال ۱۹۳۲ نقش مهمی را در تکامل جمعیت زنان وطن خواه (که میزبان کنگره بود) ایفا نمود و باعث تغییرات زیاد و بروز شکل جدیدی از بحث هایی شد که زنان دنبال می کردند، ریاست این انجمن که در سال ۱۹۳۲ تاسیس شد پس از مرگ بنیانگذار و رئیس اول آن محترم خانم اسکندری (وفات. ژوئیه ۱۹۲۴) به مستوره افشار محول گردید. کمی پس از کنگرۀ سال ۱۹۳۲، انجمن به کلیه فعالیت های خود خاتمه داد. روایت معمول دربارۀ این تعطیلی بر سیاست های سرکوب گرانۀ رضاشاه تأکید می کند که هم ناظر بر کشف حجاب اجباری بود و هم توقیف کردن کلیه نشریات، اتحادیه ها و سازمان ها، شامل نشریات و انجمن های زنانه، را در بر می گرفت. این روایت از این مسئله غفلت می کند که چیزی بیش از زورگویی و استبداد در این میان وجود داشت و آن اینکه خود زنان نیز در مورد برخورد با مسئله کشف حجاب و همچنین دولت مرکزی و مستبد رضا خان به چند دسته تقسیم می شدند و اختلاف نظر داشتند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تفاوت ها و اختلاف نظرهای مربوط به مسئله کشف حجاب، کاملاً از کنگرۀ نسوان شرق به گوش رسیده و مشهود بود. تعدادی از زنان ایرانی در حمایت از کشف حجاب به عنوان گامی ضروری در جهت پیشرفت زنان، سخن گفتند. دیگرانی نیز در مورد پیشرفت صحبت کردند اما با کشف حجاب مخالف بودند. مسائل سازمانی در صورت جلسات کنگره چندان مشخص و واضح نبودند اما بعدها خاطرات و زندگینامه های بعضی از شرکت کنندگان و برخی جزئیات دربارۀ آنچه در کنگره ارائه شد، از بروز اختلافات و شکاف هایی حکایت می کنند. محل برگزاری سمینار نیز دوباره تغییر کرد. اولین جلسه در یک مدرسۀ دخترانۀ خصوصی به نام «عفتیه» برگزار شد، جلسات دوم تا پنجم در اقامتگاه شخصی ریاست جمعیت زنان وطن خواه یعنی خانم مستوره افشار برگزار و جلسۀ پایانی در سالن اجتماعات وزارت آموزش. این تغییر مکان ها نشان دهندۀ این بودند که دولت قصد دارد فعالیت های زنان را تحت کنترل خود قرار دهد. اگر چه این کنگره توسط جمعیت زنان وطن خواه برگزار می شد اما دولت به شکلی روز افزون، نقش مداخله گرانه ای را ایفا می کرد. علاوه بر اورنگ که در جلسات برنامه ریزی در اوایل نوامبر ۱۹۳۲ نیز حاضر شده بود، همسر تیمسار عبدالرضا افخمی (معاون رئیس شیر و خورشید سرخ که البته نام وی در اسناد نیامده است)، و خانم عفت الملوک خواجه نوری، نمایندۀ شاهزاده شمس پهلوی، به خانۀ مستوره افشار رفتند تا به گروه برنامه ریزی خوشامد گفته و ادای احترام نمایند. نور حماره از لبنان، حنیفه خوری از مصر و سعیده مراد از سوریه در اوایل نوامبر جهت هماهنگی و سازماندهی کنگره به ایران وارد شدند. تیمورتاش وزیر دربار، با هیئت نمایندگی دیدار کرد و مراتب پشتیبانی دولت از کنگره و «رهایی زنان» را به اطلاع ایشان رسانید. اورنگ به طور رسمی در تاریخ ۲۷ نوامبر کنگره را افتتاح نمود و خانم افخمی که اینک او نمایندۀ شاهزاده شمس پهلوی بود، به اطلاع همگان رسانید که شاهزاده توافق کرده اند که ریاست افتخاری کنگره را بر عهده بگیرند. وی در ادامه به تعریف و تمجید از رضا شاه و تلاش های وی در جهت احیای ملت ایران و بهبود وضعیت تحصیل و رفاه زنان ایرانی پرداخت. پس از وی مستوره افشار روی صحنه رفت. طبق اظهارات نورالهدی منگنه، یکی از زنان پیشتاز در زمینۀ فعالیت های حقوق زنان و عضو هیئت مدیرۀ جمعیت زنان وطن خواه، این سخنرانی آن چیزی نبود که توسط انجمن برنامه ریزی شده بود. او با تلخی چنین بیان کرده است که:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما کمیسیون های مختلفی را [در درون جمعیت زنان وطن خواه برای پرداختن به سازماندهی کنگره] ایجاد کرده بودیم، اما مستوره خانم در غیاب کمیسیون ها [و به شکل پشت پرده] به مذاکره می پرداخت. چندین بار به او خاطرنشان کردم که او بدون مشاوره با کمیسیون ها و بدون اطلاع دادن به سایر زنان دست به عمل می زند و اینکه تمام زنانی که اعضای کمیسیون ها هستند از این رفتار وی آزرده خاطر و ناراحت هستند ... پس از تشکیل جلسۀ کنگره ... گزارش خانم مستوره افشار دربارۀ فعالیت ها و دستاوردهای مثبت جمعیت زنان وطن خواه نبود. اعضای جمعیت نارضایتی خود را به صورت همهمه و زمزمه ابراز می داشتند و می گفتند، « این گزارش هیچ ارتباطی به ما ندارد؛ چرا او دربارۀ فعالیت ها و خدماتمان صحبتی نمی کند؟؛ چرا او از بنیان گذاران انجمن یعنی افرادی مثل خانم اسکندری و خود شما (منظورشان خود من بودم) قدردانی نمی کند؟» پس از این گزارش غیرواقعی، خانم مستوره افشار که وجه شخصی آن بر منافع عمومی انجمن می چربید، تمام اعضای کوشا و فعال انجمن از جمله خودِ من که بار سنگین کارهای انجمن را را برعهده داشتم، دلسرد شدند و استعفا دادند. پس از آن، دیگر کسی وجود نداشت که بتواند با استواری و ثبات قدم، اهداف انجمن را دنبال کرده و با تلاش و پیگیری فراوان آن را بر پایه ای محکم و سودمند دوباره بنیان گذارد و به همین دلیل، انجمن از هم گسیخت. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محتوا و مضمون «گزارش دروغین خانم مستوره افشار» چه بود که باعث این همه هیاهو و یاس و ناامیدی شد؟ او به جای «فعالیت ها و دستاوردهای مثبت جمعیت زنان وطن خواه» به چه مطلبی پرداخت؟ سخنرانی افشار در نخستین روز این کنگره پر از تحسین و تقدیر و طرفداری از موقعیت زنان ایرانی در دورۀ رضا شاه بود. او از یک طرف وضعیت زنان ایرانی را با سایر زنان شرقی و از طرف دیگر آن را با وضعیت اسف بار دوران قبل از «طلوع درخشان» دورۀ پهلوی مقایسه کرد. در طول این کنگره، اگر چه بسیاری از زنان ایرانی از این موقعیت برای انتقاد از دولت ایران و بیان خواسته های خود استفاده کردند، اما دیگران بیشتر به نمایش دستاوردهای دولت رضا شاه پرداختند و از وی تعریف و تمجید کردند. هنگامی که اختلاف نظری در میان زنان ایرانی (در مورد موضوعاتی مثل کشف حجاب یا اعزام زنان به خارج از کشور برای تحصیل) رخ می داد، اورنگ مداخله و سمت و سوی بحث را به طرف سیاست<span class="s2">¬</span>های دولتی معطوف می کرد. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگرچه اورنگ موفق نشد زنان را از صحبت کردن درباره کشف حجاب، در زمانی که هنوز جزو سیاست های دولت قرار نگرفته بود، باز دارد اما حداقل توانست یک جناح از این جنبش را تحت پوشش دولت درآورد. آیا این امکان وجود دارد که تغییرات به وجود آمده در سیاست های دولت در زمینۀ کشف حجاب در اثر اقدامات همین زنان باشد؟ تاریخ معاصر مخالفان و دگراندیشان که در سازمان های زنانه مشغول به فعالیت بودند نه تنها رضا شاه را مسئولیت عملیات کشف حجاب می داند، بلکه زنانی همچون مستوره افشار، هاجر تربیت و صدیقه دولت آبادی را خائنین به نهضت زنان مستقل و آلت دست رضا شاه معرفی می کند. کانون بانوان، سازمان زنانه ای بود که در ماه مه ۱۹۳۵ با حمایت وزارت آموزش تاسیس گردید، تا به هدایت و رهبری مبارزات زنان در مورد کشف حجاب و دیگر مسائل مربوط به زنان بپردازد. سازمان یک سازمان کشوری و حکومتی بود که بر روی بقایای کلیۀ سازمان های مستقل زنانۀ قبلی ایجاد شده بود. اما به سختی می توان زنی مثل دولت آبادی را آلت دست حکومت دانست. او از اواخر دهۀ ۱۹۱۰ با بازگشایی مدرسه و انتشار نشریات مختلف فعالیت های خود را آغاز نمود. وی در سال ۱۹۲۳ برای ادامۀ تحصیل به اروپا رفت و در کنگرۀ ائتلاف بین المللی برای حق رأی زنان در پاریس در سال ۱۹۲۶ به عنوان نمایندۀ جمعیت زنان وطن خواه شرکت نمود، و در مراجعتش به ایران در سال ۱۹۲۷ در مدارس دخترانۀ تهران سال ها قبل از آن که کانون بانوان پا به عرصه بگذارد مشغول به کار شد. او پس از کنار گذاشته شدن رضا شاه از سلطنت در سال ۱۹۴۱ و تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ به فعالیت های خود ادامه می داد. اما روایت متقاعد کننده تری نیز وجود دارد که نشان می دهد برای یک مقطع زمانی خاص، خط سیر و روند حرکتی او و دولت بر هم منطبق شدند. <b>به همان اندازه که می توان گفت دولت از دولت آبادی استفاده کرده، می توان گفت دولت آبادی نیز از دولت بهره گرفته است</b>. هاجر تربیت به یاد می آورد که هنگامی که در سال ۱۹۳۲ از وی خواسته شد تا ریاست دارالمعلمات را برعهده بگیرد، به او دستور داده شد حتی در داخل محوطۀ دانشکده نیز از چادر استفاده کند چون همۀ دختران مجبور به انجام این کار بودند. او شروع به مذاکره با والدین دختران نمود تا آنها را متقاعد سازد که دخترانشان در داخل محوطۀ دانشکده به جای چادر از یک یونیفرم مشکی قابل قبول استفاده کنند. این اقدام وی توسط مدارس دخترانۀ دیگر نیز پیگیری شد . جالب تر آن که وی می گوید که در ماه مارس ۱۹۳۵ تعدادی از همکارانش را تشویق کرده بود تا بدون چادر به دانشکده بیایند و به خود دختران محصل نیز اجازه داده بود که این کار را انجام دهند. او روایت مربوط به تشکیل کانون بانوان را به این صورت بیان می کند: « در آوریل / می (اردیبهشت) سال ۱۹۳۵، از وزارت آموزش درخواست مجوز تاسیس یک انجمن زنان به نام کانون بانوان را نمودم. با این درخواست موافقت شد.» او پیش از آن که دولت وی را برکنار کرده و دولت آبادی را جایگزین نماید، نخستین رئیس این کانون بود. اینکه رضا شاه طی یک اقدام نادر در سخنرانی خود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ از وی نقل قول کرد، حاکی از آن است که اقدامات و فعالیت های وی از نظر دولت مهم بوده اند. رضا شاه سخنان خود را به این صورت آغاز کرد که، همان طور که خانم تربیت اشاره کرده اند، زنان این کشور نتوانسته اند قابلیت های ذاتی خود را بروز دهند چون از جامعه کنار گذاشته شده بودند. » به بیان دیگر، قدرتمندترین مقام کشور تایید اثرات مثبت اقدامات جسورانۀ خود در مورد آزادسازی زنان ایرانی را در سخنان یک زن جستجو و به آن استناد کرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من سعی ندارم این داستان را وارونه جلوه داده و کارهای انجام شده توسط زنان را بر اقدامات دولتی تاثیرگذار بدانم. ما به تبیین یک ارتباط ظریف تری بین فعالیت های زنان و دولت نیازمندیم. همان طور که صفحات مختلف نشریۀ شکوفه ادعا می کنند، نوشته ها و اقدامات زنان در دهۀ ۱۹۲۰ نشان می دهند و بحث های ارائه شده در کنگرۀ ۱۹۳۲ تایید می کنند، نه تنها زنان ایرانی در دهۀ ۱۹۳۰ در مورد نحوۀ ارتباط با حکومت مستبد رضا شاه به چند دسته تقسیم می شوند، بلکه در مورد مسئله کشف حجاب ـ برخلاف اصلاح قوانین ازدواج و طلاق و تحصیلات زنان ـ یک شکاف عمیق بین خود زنان ایرانی وجود داشت که حداقل به دورۀ انقلاب مشروطه بازمی گشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تأکید من بر شکاف موجود بین زنان از این جهت است که پس از منع رسمی استفاده از چادر، نه تنها خشونت نیز به عنوان یک عامل حکومتی وارد معرکه شد، بلکه یک شکاف برطرف نشدنی نیز بین زنان به وجود آمد. دختران از رفتن به مدرسه منع و در خانه ها محبوس شدند. زنان معلمی که نمی خواستند کشف حجاب کنند یا استعفا دادند و یا از کار اخراج شدند که فضا را برای حضور زنان دیگر مهیا نمود. مدارس دخترانه که معمولاً محلی برای برگزاری جلسات عمومی زنانه بودند و در آنها به جز محصلان و معلمان سایر زنان شهروند نیز به عنوان «خواهران وطنی و نوعی» گردهم جمع می شوند، حال محل بروز اختلاف و شکاف بود. همان طور که بعدها زنانی که کشف حجاب را پذیرفتند اشاره کردند، مدارس ناگهان «خالی» شدند. البته معنای خالی شدن این نیست که هیچ کس دیگری در آنجا حضور نداشت و کاملاً خالی شدند، چون حداقل خود زنانی که این مسئله را گزارش کرده اند برای مشاهده و گزارش این خالی بودن، در آنجا حضور داشته اند. بلکه منظور این است که از زنانی خالی شد که نمی خواستند (یا به دلیل فشارهای پدران، برادران و شوهرانشان، نمی توانستند) کشف حجاب نمایند. اما پایگاه های زنان که خواهران وطنی و نوعی در آن جمع بودند و کشف حجاب را پذیرفتند از «خواهران دینی» که دیگر به مدرسه بازنگشتند، خالی شد. در فضای قبلی تمام زنانی که تحصیلات جدید می خواستند، قصد فرار از ازدواج اجباری را داشتند، قصد حرفه ای شدن و یاد گرفتن یک تخصص خاص را داشتند، تمام آنهایی که اصلاح قوانین ازدواج و طلاق را با روحیۀ اصلاح طلبانۀ اسلامی سازگار می دیدند، فرصت فعالیت و مشارکت داشتند. تمام این اصلاحات از نظر اسلامی قابل پذیرش بودند، اما در مورد کشف حجاب مسئله به این شکل نبود. عملیات کشف حجاب که توسط دولت به اجرا درآمد، بعضی از افراد را از این پایگاه عمومی خارج کرد. همانند سایر اقدامات رضا شاه، مدرنیته و تجددگرایی وی نیز فقط با مدرنیته ای توافق داشت که به اسلام مرتبط نبوده و با ایران گرایی یا ایرانیت پیش از اسلام مطابقت داشته باشد. لباس زنان آن قدر از نظر دولت مهم بود که در بیانیه های دهۀ ۱۹۳۰ بارها و بارها از آن تحت عنوان لباس تجدد نسوان یاد شد. آن دسته افرادی که قصد داشتند جستجو و کاوش خود برای رسیدن به مدرنیته یا تجدد را با ارائه شکل دیگری از اسلام توأم کنند، انگ سنتی و ضد تجدد بودن را بر پیشانی خود یافتند هویتی که تنها در دهۀ اخیر تغییر یافته است. این فرایند معنای مدرنیته، ایرانیسم و اسلام را دستخوش تغییر کرد. مدرنیتۀ ایرانی به شکلی روز افزون معنایی غیراسلامی (و نه لزوما ضد اسلامی) پیدا کرد. سکولاریسم و ناسیونالیسم ایرانی به شکلی انتقادی از طریق حذف سایر گونه های مدرنیته، یعنی از جمله آن گونه ای که تلاش می<span class="s2">¬</span>کرد. پیوندی با ناسیونالیسم و تشیع برقرار کند، تغییر شکل داد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روایات متداول در این دوره با تمرکز بر مسئله خشونت یا مسئله درگیری های موجود بین حکومت و سردمداران روحانیت در مورد اختیارات و قدرت های اجتماعی، خود ظهور و پیدایش مدرنیته را به عنوان بخشی از طیف عوامل تاثیرگذار بر ایجاد سکولاریسم در مدرنیته به حساب می آوردند. در مقالۀ دیگری این بحث را پیش کشیده ام <b>که </b>«شکاف بین سنت گرایان و تجددگرایان ... در واقع در اثر مجموعه ای از سیاست های حکومتی که توسط رضا شاه اعمال شد و همچنین عکس العمل پایگاه ها و عناصر مذهبی و روحانی به آن سیاست ها بود ... دوبار، یک بار در دهۀ ۱۹۳۰ و یک بار دیگر در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، دولت پهلوی تمام فعالیت های زنان را ممنوع کرده و مسائل مربوط به زنان را به نفع خود مصادره نمود. در عوض، در هر کدام از این دوره ها، گروه روحانیون نیز با هر گونه تغییر در وضعیت اجتماعی زنان مخالفت می کردند و در نتیجه آزادی خواهی زنان را به عنوان مسئله ای غیراسلامی و فاسد می شناختند که توسط دولت حمایت می شود. در نتیجه تجددگرایی و تشیع هر کدام حوزه های قدرت و اقتدار مربوط به خود را به وجود آوردند و باعث شدند اسلام و فمینیسم به صورت مفاهیمی مانعه الجمع و گردنیامدنی مطرح شوند.» مطلبی که در بحث های گذشته ام به آن اشاره نکردم این بود که خود سازمان و عناصر فعال در حوزۀ زنان نیز در این پیکربندی ها و تغییر شکل دادن های مجدد نقش داشتند. در واقع، فمینیسم به یکی از اصلی ترین عوامل مشخص کنندۀ سکولاریسم ایرانی بدل شد. شاید بیش از هر مسئله فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دیگر، مسائل مربوط به حقوق زنان آن چنان که عبارات «لباس مدرنیته» و «لباس تمدن» نشان می دهند ـ نشانگر و مشخص کنندۀ سکولاریسم و تجددگرایی (مدرنیته) باشند. فمینیسم به حجابی تبدیل شد که باعث شد نوعی از مدرنیته از طریق خروج از اسلام به چیزی فراتر از مدرنیته تبدیل شود که در آن عقب افتادگی و مذهب به واسطۀ سکولاریسم که «دیگری» ایندو به شمار آمد، یکسان شدند.. به نظر من همین میراث تاریخی است که باعث بروز ترس های فعلی از آلوده شدن سکولاریسم و فمینیسم با مذهب شده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از نتایج این فرایند این است که مسائل مربوط به زنان، همان طور که در مورد تضادهای مربوط به (کشف) حجاب مشاهده شد، در زمرۀ مسائلی هستند که نمی توان در آنها به یک نظر واحد دست یافت. نه تنها آن دسته از افرادی که با خاتمه دادن به کلیۀ فعالیت های زنان و پذیرش قیمومیت و سرپرستی حکومت مخالف بودند (مثل نورالهدی منگنه) کنار گذاشته شده و محکوم شدند، کسانی هم که با کشف حجاب مخالف بوده و حاضر به پذیرش آن نبودند، به خانه های خودشان فرستاده شدند. این شکافی است که تنها دستاوردهای اخیر توانسته اند آن را به چالش کشیده و تغییر دهند. امروزه دوباره گفتگوهای همکاری و فعالیت های مسالمت آمیز بین زنان اسلامی و سکولار در حال شکل گیری است. فعالیت های زنان اسلامی در ایران امروز محصول دوره های گذشته است. آنها، هم از نظر اجتماعی و هم در حوزۀ مربوط به مسائل زنان، شاهد نتایج چندین دهه تغییر و تحولات اجتماعی فرهنگی هستند. آنها مسائلی را مطرح می کنند که از نظر خودشان کاملاً اسلامی هستند، اما شاید مادران شان آنها را غیراسلامی تلقی می کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ظهور یک موقعیت کاملاً آشکار فمینیستی از درون جنبش اسلامی در دهه های گذشته در ایران، در واقع جدایی آشکاری است از دیدگاهی که اسلام و مدرنیته را دو موضوع جدا و مجزای از هم می دانست. این گروه ها با گشودن حوزه های مختلف تعابیر اسلامی به ناباوران و غیرمسلمانان، از طریق تکیه کردن بر کیفیت های مختلف زنان و مردان در تمام زمینه ها و همچنین از طریق تمایز بخشیدن بین تفاوت های خدادادی زنان و مردان و تبعیضات اجتماعی و فرهنگی توانستند فضا را برای گفتگو و ائتلاف بین زنان اسلام گرا و زنان فمینیست سکولار باز نمایند و به شکاف شصت ساله ای که در آن هر کدام از این دو گروه، طرف دیگر را دشمن خود می<span class="s2">¬</span>پنداشت، خاتمه دهند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* نتیجه گیری</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هدف از بررسی تاریخچه سکولاریسم، ناسیونالیسم و فمینیسم در این مقاله این نبود که داستان و روایت دوره<span class="s2">¬</span>ای طلایی را بازگو کنم که در آن زنان با هم متحد بودند و سپس بین آنها شکاف و اختلاف پیش آمد، به امید آن که کسی بتواند دوران جدید اتحاد و همدلی را بازسازی کند. اما اگر اسلام، سکولاریسم، ناسیونالیسم و فمینیسم از نظر تاریخی با ارتباطات متغیری با هم تعریف شده اند، هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوان صورتبندی جدیدی از این مفاهیم را تصور نمود. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اگر نهضت، انقلاب و دولت اسلامی که در سال ۱۳۵۷ تشکیل شد، محدودیت هایی را جهت ابراز وجود سکولاریسم و فمینیسم ایرانی اعمال نمودند، در واقع فرصت هایی را نیز برای ارائه شکل جدیدی از مدرنیته فراهم کردند. اگر به اسلام به عنوان نقطه مقابل مدرنیته و سکولاریم نگریسته شود، امکان تشخیص این پدیده های نوین از بین رفته و جلوی تشکیل ائتلاف ها گرفته می شود. همچنین این مسئله باعث جدایی اسلام از سکولاریسم، دموکراسی و فمینیسم می شود.</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نکاتی که از طریق بحث دربارۀ فمینیسم و اسلام گرایی به آنها اشاره کردم در مورد بررسی مجدد ناسیونالیسم ایرانی و اسلام گرایی نیز صادق هستند و شاید بتوانند در این حوزه ها نیز باب جدیدی را برای گفت و گو بگشایند.(2 ) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوي اول (1320-1305)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناهید کشاورز- جلوه جواهری در مقاله ای تحت عنوان «سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوي اول (1320-1305)<b> » </b>را بررسی و ارزیابی می کنند : </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حکومت رضاشاه به عنوان پیامد مبارزات قدرت در دوران پس از انقلاب مشروطه فصل تازه ای در تاریخ سیاسی ایران در زمینه ایجاد تمرکز در منابع قدرت بازکرد. رضاشاه، پس از تاج گذاری در سال 1305 با بناکردن و تقویت تکیه گاه خویش بر سه رکن «ارتش جدید»، «بوروکراسی دولتی» و «حمایت دربار»، به تثبیت قدرت خود پرداخت. برای نخستین بار پس از عصر صفوی دولت توانست با ابزارهای گسترده مدیریت، نظم و سلطه، جامعه را اداره کند و رضاشاه نیز با تثبیت قدرتش قادر بود برنامه بلندپروازانه اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را آغاز کند. او توفیق یافت بسیاری از نوآوری هایی را که اصلاح طلبانی چون شاهزاده عباس میرزا، امیرکبیر سپهسالار، ملکم خان، و دموکرات های انقلاب مشروطه پیشنهاد کرده بودند و سرانجامی نیافته بود، به انجام رساند. دولت ایران در زمان سلطنت او، در مقایسه با ملاک های ناخوشایند سلسله ی قاجار، به قدرت سیاسی و اقتصادی بزرگی دست یافت. قدرتها در دست شاه متمرکز گردید، شاهی که خاستگاه نهادین و کلیدی او ارتش بود. به همین سبب برخی چون جان فوران رژیم رضاشاهی را استبداد نظامی می نامند. سلطه و سیطره قدرتمند دولت در داخل کشور، خود را برای مداخلات در امور اقتصادی – اعم از صنعتی یا زیربنایی – هموار نمود. در توجیه ایدئولوژیکی اصلاحات پردامنه قضایی، آموزشی و یا سایر نهادهای مشمول «تجددخواهی» آمیزه متناقضی از ناسیونالیسم غیردینی و غرب گرایی را می توان دید. در نهایت نیز مجموعه این عوامل، دولت و دیوان سالاری جدیدش را به درون زندگی مردم شهر، روستا و قبیله وارد کرد. (فوران، 1378: 330 ؛ آبراهامیان، 1377: 124)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوره رضاشاه با وجود آن که از لحاظ ایجاد تحولات اجتماعی و اقتصادی و وحدت و قدرت سیاسی وامدار انقلاب مشروطه بود، اما نوسازی ایران از لحاظ فرهنگی و اقتصادی بر سایر اهداف به ویژه تغییر رابطه و شیوه اعمال قدرت و افزایش مشارکت سیاسی ترجیح داده شد. کوشش در زمینه تمرکز منابع قدرت، لازمه ایجاد امنیت و وحدت ملی و نیز ایجاد تحولات اجتماعی و اقتصادی تلقی می شد و طبعاً معطوف به گسترش مشارکت و نهادسازی نبود. ایران در این دوران به طور هم زمان با ضرورت پاسخگویی به معضلات ناشی از انقلاب وحدت ملی، انقلاب در ساخت مدیریت، انقلاب رفاه اقتصادی، و انقلاب مشارکت مواجه شد. لیکن بحران های ناشی از فقدان وحدت و هویت ملی و عقب ماندگی اقتصادی ضرورت تاکید بر افزایش و تمرکز منابع قدرت سیاسی را ایجاب می کرد. بدین سان از بین اهداف و ضرورت های مهم آن دوران، هدف افزایش قدرت سیاسی اولویت یافت. حکومت رضاشاه با وجود آن که شیوه های اعمال قدرت خودسرانه و خودکامه را به سبک حکام پیشین به کار می برد، لیکن برخلاف حکومت های قدیم با تمرکز بخشیدن به منابع قدرت، برای نخستین بار مبانی ساخت دولت مدرن مطلقه را ایجاد کرد. (بشیریه، 1380: 68- 67)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه با کسب قدرتِ بلامنازع، اصلاحات اجتماعی را آغاز کرد. حکومت وی خواهان ایرانی بود که از یک سو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر، و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در خارج از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانجات دولتی، شبکه های ارتباطی، بانک های سرمایه گذار، و فروشگاه های زنجیره ای باشد. هدف بلند مدت او بازسازی ایران طبق تصویر او از غرب بود. وسیله وی برای رسیدن به این هدف هم، مذهب زدایی، برانداختن قبیله گرایی، ناسیونالیسم، توسعه آموزشی، و سرمایه داری دولتی بود. او حقوقدانان دارای تحصیلات جدید را جانشین قضاتی کرد که تعلیمات سنتی داشتند؛ متون اصلاح شده قانون مدنی فرانسه و قانون جزایی ایتالیا را، حتا با آن که در مواردی با احکام قرآن تضاد داشتند، تهیه کرد؛ و مقررات شرعی را مدون ساخت تا به حل و فصل مسائل شخصی چون ازدواج، طلاق و نگهداری اطفال بپردازد، همچنین امتیاز پر سود ثبت اسناد رسمی را از روحانیون گرفت و به دفاتر و محاضر غیر مذهبی سپرد. او سلسله مراتبی از دادگاه های کشوری به شکل دادگاه شهرستان، دادگاه منطقه ای، دادگاه استان، و دیوان عالی کشور ایجاد کرد و بنیادی تر از همه، اختیار تصمیم گیری در این خصوص را که کدام موارد باید در محاکم شرع و کدام در دادگاه های مدنی رسیدگی شود، به حقوق دانان جدید تفویض کرد. رضاشاه، از حضور روحانیون در مجلس ملی به شدت کاست (از تعداد 24 نفر در مجلس ششم به 6 نفر در مجلس دهم). در سال 1318 فرمان تصرف کلیه موقوفات مذهبی را صادر کرد. در نتیجه این تغییرات، روحانیون نه تنها در سیاست بلکه در امور حقوقی، اجتماعی و اقتصادی نفوذ خود را از دست دادند. (آبراهامیان، 1377: 128)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حرکت برای ترفیع موقعیت زنان در سال 1313 بلافاصله پس از دیدار رضاشاه از ترکیه آغاز شد. موسسات آموزش به ویژه دانشگاه تهران درهای خود را به روی زن و مرد گشودند. اماکن عمومی چون سینماها، کافه ها و هتل ها در صورتی که تبعیضی در خصوص زنان قایل می شدند، باید جرائمی سنگین می پرداختند. سازمان های فرهنگی که اغلب جایگزین انجمن نسوان وطنخواه بودند، دوباره به کار افتادند. مهم تر از همه این که رضاشاه حجاب به ویژه چادر سنتی را که از فرق سر تا نوک پا را می پوشاند، ممنوع کرد. پس از 1314 مقامات عالیرتبه با خطر برکناری روبرو بودند مگر آن که زنان خود را بدون حجاب در جشن های اداری می بردند و کارمندان رده پایینی مثل رفتگرها جریمه می شدند مگر آن که زنان آنها بی حجاب از خیابان های اصلی رژه می رفتند. بسیاری این را نه آزادی زنان که سرکوب پلیسی می دانستند. رضاشاه کشف حجاب را مساوی با رهایی آنان از اسارت و خودآگاهی زنان به حقوق شان می دانست و بر این عقیده بود که با برداشتن چادر، زنان وارد فعالیت های اجتماعی می شوند. سرکوب پلیسی و قانونی که آزادی پوشش را منع می کرد، باعث شده بود تا زنان سنتی و سالخورده به ویژه در شهرها در خانه ها زندانی شوند. و با وجود همه مدعیات رضاشاه که خود را آزاد کننده زنان می دانست، در حقوق خانواده زنان همچنان مورد تبعیض قرار می گرفتند و قانون همچنان مردها را در چندین مورد مهم برتر می شمرد. مردان از حق اسلامی تعدد زوجات تا چهار همسر در آن واحد و حق طلاق برخوردار بودند. آنان سرپرست قانونی خانواده شناخته می شدند و حق ارث مطلوب تری داشتند. علاوه بر این زنان همچنان از حق رای دادن و انتخاب شدن در انتخابات عمومی محروم بودند. (همان: 132 ؛ فوران، 1378: 359)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاستی که در برابر عشایر اتخاذ شد، با هدف بلند مدتِ تبدیل امپراتوریِ کثیرالمله به دولتی یکپارچه با مردمان واحد، ملت واحد، زبان واحد، فرهنگ واحد، و اقتدار سیاسی واحد ارتباط نزدیک داشت. سواد فارسی با توسعه مدارس دولتی، بوروکراسی دولتی، دادگاه های مدنی، و ارتباطات جمعی، توسط حکومت افزایش یافت. برعکس، زبان های غیرفارسی، به ویژه آذری، عربی و ارمنی با تعطیلی معدود مدارس و نشریات چاپی اقلیت ها کاهش یافت. (همان: 130) اصلاحات آموزشی موثرترین اصلاحات مدنی آن زمان بود. بین سال های 1304 و 1320 ظرفیت آموزشی به طور عینی تا دوازده برابر افزایش یافت. تحصیلات عالی نیز ترقی کرد. در سال 1320 بالغ بر 3300 دانشجو در یازده دانشکده تهران مشغول تحصیل بودند. تعداد فارغ التحصیلات دانشگاه های خارج نیز چشمگیر بود. اکثریت قاطع فارغ التحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه به عنوان کارمند، تکنسین ماهر، مدیر عمومی، معلم، قاضی، پزشک، یا استاد دانشگاه وارد خدمات دولتی شدند. روشنفکران در این دوره 7 درصد نیروی کار ایران را تشکیل می دادند. اغلب آنها به تولید سرمایه داری نزدیک تر بودند و از نهادهای خصوصی حقوق می گرفتند؛ هرچند برخی از آنها به بازار نزدیک تر بودند. به این ترتیب جمع روشنفکران با توسعه بوروکراسی دولتی و تسهیلات آموزشی، توسعه یافت و روشنفکران از یک قشر کوچک به یک طبقه اجتماعی تبدیل شدند که با شیوه تولید، وسیله مدیریت، و روند نوسازی ارتباطی مشابه داشت. روشنفکران با توجه به گرایش های سیاسی، به چند دسته تقسیم می شدند: 1) اقلیتی که از رژیم شاهی حمایت می کردند و از آن سود می بردند؛ 2) گروهی که با آن مخالفت می کردند و سرکوب می شدند؛ و 3) جمعی هم بينابین قرار می گرفتند؛ خنثی، غیر متعهد و بی تفاوت اما در کل از گسترش دستگاه اداری، آموزشی و صنعتی سود می بردند. ( فوران، 1378: 371 ؛ همان: 133-132)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
توسعه اقتصادی با بهبود ارتباطات آغاز شد. رضاشاه با تثبیت قدرت خود در سال 1304، بی درنگ پروژه راه آهن سراسری را که دیری مورد بحث بود، آغاز کرد. هم چنین بزرگراه های جدیدی احداث شد. اگر چه این راه ها اساسا برای مقاصد نظامی احداث شده بود اما زیر بنای توسعه اقتصادی، به ویژه صنعتی را تشکیل می دادند. توسعه صنعتی طی دهه 1310 که رکود بزرگ قیمت کالاهای سرمایه ای را به شدت کاهش داد، به طور جدی شروع شد. تعداد واحدهای جدید صنعتی بدون محاسبه تاسیسات نفتی، در دوره سلطنت رضاشاه تا 17 برابر افزایش یافت. این رشد سریع در صنعت و مدیریت دولتی، مراکز شهری را هم به لحاظ بافتی و هم جمعیتی دگرگون کرد. از نظر جمعتی، در این دوره جمعیت ایران 50 درصد رشد داشته است. در فاصله سال های 1314 تا 1319 با رشد جمعیتی بیشتری نسبت به دوره های قبل روبرو بود که در این میان رشد جمعیت شهری به دلیل خدمت نظام وظیفه، ایجاد کارخانه ها و طرح های پردامنه راه آهن (3/2 درصد) بسیار بیشتر از رشد جمعیت روستایی (3/1درصد) بود. در سال 1319 شش شهر بزرگ کشور جمعیتی متجاوز از یکصد هزار نفر داشتند. جمعیت ایران در پایان این دوره بیشتر شهری و صنعتی بود اما باز بخش بزرگی از جمعیت بر روی زمین کار می کردند. به لحاظ بافتی نیز شهرها تغییرات بسیاری کردند، به طوری که تا سال 1320 محلات قدیمی از جمله نعمتی، حیدری، کریمخانی، شیخی و متشرع که با هم درگیری های بسیاری داشتند، از بین رفت و نواحی جدید صنعتی، تجاری، اداری، و مسکونی ایجاد شد. (فوران، 1378: 341 ؛ همان: 135-133)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صنعتی شدن باعث گسترش طبقه کارگر غیرسنتی در دهه 1310 شد به طوری که بنا به برآوردهای مختلف تعداد این کارگران از 170 هزار نفر تا 260 هزار نفر بود. بزرگترین بخش این کارگران را 60 هزار کارگر ساختمانی تشکیل می داد و بعد به ترتیب کارگران صنایع بافندگی، نفت، پشم، برنج پاک کنی و حمل و نقل بود که هر کدام از 20 تا 30 هزار کارگر را در اشتغال داشت. از جمله بخش های کارگری قابل توجه دیگر، از کارگران راه آهن، صنایع غذایی، باراندازان و کارگران شیلات می توان نام برد. احتمالا 45 هزار کارگر در کل کارخانه های کشور کار می کردند. طبیعتا شرایط کار نیز یکسان نبود اما در کل در دهه 1300 ساعت های طولانی کار، مزد کم، استثمار زنان و کودکان رواج داشت. ناظران بریتانیایی و امریکایی شرایط کار را به بردگی تشبیه کرده اند. 80 هزار زن در صنایع و تعداد نامعلومی در ادارات و مغازه ها کار می کردند. مزدشان بسیار ناچیز و از مزد مردها کمتر بود. ساعت های طولانی در شرایط نامطلوب خاصه در قالی بافی و بافندگی به کار می پرداختند. در سال های 1316- 1314 مزد کارگر در صنایع بافندگی 1.5 تا 2 ریال به ازای 15 ساعت کار روزانه بود. در 1320 مزد مردان به 3 تا 6 ریال افزایش یافت اما مزد دخترها 1 تا 2 ریال بود. در سال 1315 مزد روزانه یک کارگر بافندگی در ایران معادل با 6 پنس بود و در همین زمان در بریتانیا معادل با 63 پنس و در زاپن معادل با 23 پنس بود. (فوران، 1378: 359-354)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی دیگر از تغییرات اقتصادی که در این دوره به وجود آمد، دخالت حکومت در امور اقتصادی به منظور اعمال نظارت بر منابع مالی قدرت بود. از جمله اقدامات حکومت در این زمینه می توان به انحصار تجارت خارجی و برخی انحصارات داخلی در زمینه ارزاق عمومی و نظارت بر توزیع آنها اشاره کرد. این گونه اقدامات، قدرت دولت را در مقابل سرمایه تجاری افزایش می داد. همچنین ایجاد موسسات مالی و بانکی جدید واکنش های نامساعدی در میان طبقه بازرگانان سنتی برانگیخت. روی هم رفته بخش دولتی در مقابل بورژوازی سنتی رشد کرد و دستگاه نظامی و اداری دولت به عنوان دو مرکز عمده استخدام و اشتغال نیروی کار در ایران آن روزگار پدیدار شد. (بشیریه، 1380: 74) رضاشاه از بسیاری جهات همانند معاصر مشهور خود مصطفی کمال در ترکیه بود. اما این دو از یک جنبه مهم با هم تفاوت داشتند. مصطفی کمال آگاهانه پشتیبانی پر شور روشنفکران را به سوی حزب جمهوری خواه سوق داد در حالی که رضاشاه به تدریج حامیان غیرنظامی خود را از دست داد. حکومت او به رغم نهادهای موثر، فاقد پایگاه های طبقاتی کارآمد و تکیه گاه های اجتماعی مطمئن و بنابراین بنیان های مدنی بود. رضاشاه، زماني به قدرت رسيد که جامعه ايران به دلايل متعددي – از دخالت نيروهاي خارجي گرفته تا گسترش شورش هاي داخلي – دستخوش هرج و مرج بود. به همين دليل، بسياري از نيروهاي مترقي سياسي، از به قدرت رسيدن يک دولت مقتدر حمايت مي کردند. از جانب ديگر، در ابتداي سلطنت پهلوي نيز، وي هنوز به چنان قدرتي دست نيافته بود که بتواند همه مخالفان خود را سرکوب کند. در واقع، از نيمه حکومت پهلوي اول بود که به سرعت جنبه هاي استبدادي حکومت رضاشاه نمايان شد. (آبراهامیان، 1377: 137- 136 ؛ ساناساریان، 1384: 95)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه مجهز به ارتش، بوروکراسی و حمایت دربار، می توانست سیطره مطلق بر نظام سیاسی اعمال کند. از مجلس ششم به بعد نهادهای برآمده از مشروطیت درون ساخت دولت مطلقه ادغام شدند و در مقابل، قوه مجریه و دربار و ارتش به عنوان مراکز اصلی قدرت سیاسی پدیدار شدند. از مجلس ملی اول تا پنجم، سیاستمداران مستقل در شهرها فعالیت می کردند و در روستاها اربابان رعایای خود را به پای صندوق رای می راندند. اما از مجلس ملی ششم تا سیزدهم، نتیجه هر انتخابات و به این ترتیب، ترکیب هر مجلس را شاه تعیین می کرد. از نقطه نظر اصول مشروطه، قدرت سیاسی در این دوره در دست گروه هایی مانند اشراف زمین دار، خوانین، روسای قبایل و روحانیون قرار داشت، آزادی فعالیت انتخاباتی و حزبی موجب تقویت همان گروه ها می شد. مشکل اصلی رضاشاه این بود که از یک سو ایجاد ساخت دولت مطلقه لازمه دگرگونی اجتماعی و اقتصادی بود، ولی از سوی دیگر همین ساخت قدرت با مقتضیات توسعه سیاسی تعارض داشت. (بشیریه، 1380: 69)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به همین دلیل، رضاشاه برای تنظیم قدرت مطلق خود، روزنامه های مستقل را تعطیل کرد، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان سلب کرد، اصناف را تحت سیطره خود قرار داد – به طوری که پلیس محلی آنها را موظف می کرد از پیش گزارش جلسه های خود را به پلیس بدهند تا ناظری به جلسه بفرستند – و باز مهمتر از آن، احزاب سیاسی را از بین برد. حزب تجدد که از رضاشاه حمایت کرده بود، نخست جای خود را به حزب ایران نو و بعد حزب ترقی داد. اما حتا همین حزب ترقی نیز به زودی به تصور این که نیات خطرناک جمهوری خواهانه در سر دارد، برچیده شد. حزب سوسیالیست با کناره گیری اجباری سلیمان اسکندری منحل و دفاتر آن به دست اوباش سازمان یافته به آتش کشیده شد. در انزلی پلیس گروهی مذهبی را ترغیب کرد که به تئاتری سوسیالیستی به ین بهانه که در اجرایی از تارتوف مولیر بازیگر زنی به صحنه رفته است، حمله کند و در تهران، پلیس ناظر بود که گروهی متعصب، انجمن نسوان وطنخواه را سنگباران کرد و نشریات انجمن را آتش زد. حکومت، همه اتحادیه های کارگری را ممنوع ساخت و در سال های 1306 تا 1311، 150 نفر از فعالان جنبش کارگری را دستگیر کرد. عهد رضاشاه شاهد ظهور طبقه کارگر صنعتی ناراضی نیز بود. دستمزد پایین، ساعات کار زیاد، مالیات های سنگین، انتقال اجباری کارگران به منطقه مالاریاخیز مازندران و شرایط کاری که به بردگی شباهت داشت موجب نارضایی وسیع در بخش صنعت شده بود و از آنجا که اتحادیه های کارگری در سال 1395 ممنوع شده بود، نارضایی به شکل کانون های زیرزمینی و اعتصاب های بی پشتوانه درآمد. در روز اول ماه می 1308 یازده هزار نفر کارگر در صنعت نفت دست به اعتصاب زدند و در مقابل پانصد نفر دستگیر شدند. همچنین اقدام رضاشاه برای یکسان سازی ملی، رنجش های بیشتری بین اقلیت های دینی و زبانی ایجاد کرد. (آبراهامیان، 1377: 127-126، 148- 147)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
به طورکلی در دوران رضاشاه گرچه در نتیجه تحولات ساختاری و اقتصادی و آموزشی شاکله قدرت سیاسی تا حدودی تثبیت شد، اما تمرکز منابع قدرت در دست حکومت هیچ گونه مجالی برای رقابت و مشارکت سیاسی باقی نمی گذاشت. به طوری که این دوره با فشردگی نیروهای اجتماعی همراه بود. دوره ای که طی آن، نیروهای اجتماعی زیر فشار دولت قوی قادر به ابراز وجود نبودند. رضاشاه در ایران دهه 1310 از راه قانون گذاری، اقدامات نظامی و تمهیدات نهادین کوشید هر نوع نارضایتی را در نطفه خفه کند. با توجه به انحصار منابع قدرت در دست حکومت، طبقات و گروه های قدرت قدیم و جدید امکان و توان سازماندهی به علایق خود را نداشتند. دولت رضاشاه از حیث رابطه با طبقات و نیروهای اجتماعی «دولت ضعیفی» بود. هنگامی که در سال 1320 نیروهای خارجی رضاشاه را از سلطنت کنار زدند، جنبش های اجتماعی حالت انفجاری به خود گرفتند. به طوری که سال های 1320 تا 1332 که هنوز سلطنت شاه بعدی تثبیت نشده بود سال های شکوفایی جنبش های اجتماعی در ایران بود. (بشیریه، 1380: 75)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
* وضعیت جنبش زنان در دوره پهلوی اول</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
زنان در این دوره به دلیل گسترش آموزش، راه یافتن به آموزش عالی و صنعتی شدن، به قلمروهای آموزشی و بازار کار وارد شدند و روز به روز بر تعدادشان افزوده شد. در سال 1319 حدود 450 دختر از دبیرستان فارغ التحصیل شدند. افزایش جمعیت زنان تحصیل کرده، می توانست موجب رشد زنان روشنفکر و گسترش اعتراضات اجتماعی زنان به مدد بالارفتن آگاهی آنان شود، اما عملا به دلیل سرکوب دولتی این مهم اتفاق نیفتاد. جنبش زنان در این دوره، تا سال هاي ابتدايي دهه 1310 همچنان متاثر از فضاي دوره مشروطه به فعاليت خود ادامه مي داد، و برخي از سازمان ها و نشريات مطرح در اين مقطع نيز، به جاي مانده از دوره پيشين بودند. اما، با آشکار شدن سرکوب سياسي از يک سو، و انجام تغييرات از بالا در موقعيت زنان ايراني از سوي ديگر، عملاً جنبش زنان دچار افول و نهفتگي شد. (فوران، 1378: 159 ؛ ساناساريان، 1384: 95) با این وجود، رشد آموزشی زنان و ورود آنان به بازار کار پیش زمینه ای شد تا جنبش زنان از نهفتگی بیرون آمده و یک دوره شکوفایی در توسعه نهادها و نشریات زنان را تجربه کند. به ویژه زمانی که تلاش های رضاشاه برای آنچه که آزادی زنان می دانست عملا به تغییراتی در قوانین خانواده منجر نشد و آنها حتا به حق رای نیز نایل نشدند، بنابراین شکاف میان ذهن و عین آنها گسترش یافته و سبب روی آوردن هر چه بیشتر زنان به بسیج نیروهای شان برای پیگیری اهداف مشخص در دوره بعد شد. به طوری که در سال های بعدی شاهد فوران جنبش زنان در ایران هستیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span class="s2">◀</span> سازماندهی و ابزارهای مبارزاتی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
اوایل دوران حکومت رضا شاه انجمن ها و نشریات زنانی که از دوران پیشین باقی مانده بودند همچنان به کار خود ادامه می دادند و نیز تشکل های دیگری توسط فعالان حقوق زنان پدید آمدند. اما، از سال 1310 به بعد فشار دولت بر نشریات و انجمن های زنان به مانند بقیه احزاب و گروه ها جدی تر شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
* سازمان هاي زنان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
- جمعيت نسوان وطن خواه، فعاليت هاي تبليغي خود را در خصوص حقوق زنان در دروه حکومت رضاشاه نيز ادامه داد. آنها در يک اعتراض نمادين، مجموعه اي از يک کتاب با عنوان «مکر زنان» را در ميدان توپخانه تهران آتش زدند. از ديگر فعاليت هاي تاثيرگذار آنها در اين دوره، برگزاري «کنگره نسوان شرق» در سال 1311 در تهران بود. [1] جمعيت نسوان وطن خواه توانسته بود، نشريه اي نيز با همين عنوان منتشر کند و نیز جمعیت نسوان وطن خواه کلاس های مبارزه با بی سوادی برای زنان بزرگسال دایر کرده بود. علاوه بر آن کتاب هایی در زمینه حقوق زنان به چاپ رساند و چند نمایش تئاتر را سازماندهی کرد. در اواخر فعاليتش، افرادي چون صديقه دولت آبادي و فخرآفاق پارسا نيز به آن پيوسته بودند. محترم اسكندري در تمام جلسات جمعيت، بانوان را به ترويج معارف تشویق مي كرد. از جمله اقدامات مهم اين جمعيت ارائه عريضه اي به مجلس شوراي ملي بود كه در آن خواسته شده بود ازدواج دختران تا 16 سالگي ممنوع شود، معاينه زن و مرد از لحاظ سلامتي قبل از ازدواج اجباري شود. اين عريضه در قانوني كه بعدا به تصويب رسيد تاثير زيادي داشت. سرانجام اين جمعيت با فشارهاي رضاشاه در سال 1311 منحل شد. (ببران، 1381: 82 ؛ پايدار، 1379: 175 ؛ ساناساريان، 1384: 105) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
- «جمعيت بيداري زنان» عنوان گروهي جدا شده از جمعيت نسوان وطن<span class="s2">¬</span>خواه بود که با مشي کمونيستي، مواضع نسوان وطن<span class="s2">¬</span>خواه را به اندازه کافي راديکال نمي دانست. اين جمعيت در سال 1305 تشکيل شد و در زمينه مبارزه با بي سوادي زنان فعال بود. همچنين نمايشنامه هايي را در مورد مسائل زنان سازمان داد و به مناسبت روز جهاني زن برنامه هايي برگزار کرد. اين جمعيت سرانجام در نتيجه سرکوب کمونيست ها در سال 1308 منحل شد. (پايدار، 1379: 177 ؛ احمدي خراساني، اردلان، 1382: 430) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
- «عالم نسوان»، نام نشريه اي است که از سال 1300 توسط انجمن فارغ التحصيلان مدرسه دخترانه امريکايي ها در زمينه مسائل زنان با رويکردي ميانه منتشر مي شد. در سال 1310، به دليل سانسور شديد مطبوعات، اين نشريه نيز توقيف شد. (پايدار، 1379: 173 ؛ ساناساريان، 1384: 106) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
- «پيک سعادت نسوان» عنوان تشکل و نشريه اي است که در سال 1306 در شهر رشت تاسيس شد. روشنک نوعدوست، مدير اين انجمن بود که مدرسه اي دخترانه را نيز در رشت اداره مي کرد. پيک سعادت نسوان گرايش هاي چپ داشت و با فعالان کمونيست در انزلي در ارتباط بود. اولين جشن روز جهاني زن (هشت مارس) در ايران توسط اين انجمن برگزار شد. برگزاري کنفرانس آموزشي، تئاتر و تاسيس کتابخانه از جمله فعاليت هاي اين انجمن بود. اين انجمن نيز به دستور رضاخان از فعاليت بازماند. (پايدار، 1379: 178-177 ؛ ساناساريان، 1384: 63) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
- «مجمع انقلابي نسوان»، عنوان تشکلي است که توسط زندخت شيرازي در سال 1306 در شهر شيراز تاسيس شد. از جمله فعاليت هاي اصلي اين تشکل، مبارزه با حجاب بود. نشريه اي نيز با عنوان «دختران ايران» توسط اين تشکل منتشر مي شد. (پايدار، 1379: 174 ؛ ساناساريان، 1384: 65) بعد از آنکه بيشتر نهادهاي مستقل زنان در سال هاي نخست دهه 1310 توسط حکومت رضاخان منحل شدند، به دستور وي تشکلي دولتي با عنوان «کانون بانوان ايران» به رياست افتخاري دخترش، شمس پهلوي در سال 1314 تاسيس شد. کانون بانوان به دور از مداخله در امور سیاسی و مذهبی (ماده 11 نظام نامه کانون) شروع به کار کرد. هاجر تربیت به ریاست آن انتخاب شد و با ایجاد مجالس سخنرانی، نمایش ها، کلوپ های ورزشی، کتابخانه و کلاس های اکابر به توسعه فعالیت های زنان پرداخت. (فتحی، 1383: 131ـ130) این کانون در ایالات و ولایات ایران متجاوز از 50 شعبه داشت. نایب رئیس جمعیت صدیقه دولت آبادی بود. از سال 1316، صديقه دولت آبادي سرپرستي کانون را بر عهده گرفت و تا سال 1340 در آنجا فعاليت داشت. (احمدي خراساني، اردلان، 1382: 434-431) انجمن های کانون بانوان شامل انجمن ادبی، انجمن تشویق به سادگی، انجمن ورزش، انجمن خیریه و موسسه تربیت مادر بود. همه این انجمن ها فعالیت هایی از قبیل برگزاری سخنرانی، کلاس و برگزاری نمایش داشتند. به طور مثال، در کلاس تربیت مادر روابط خانوادگی، آشپزی، شیرینی پزی، آداب معاشرت، صرفه جویی، شناختن روحیه مرد، بهداشت خانواده، تزیینات منزل و خیاطی آموزش داده می شد. البته بعدها آموزشگاه تربیت مادر در برنامه دروس خود مختصر تغییراتی داد و مواردی چون تاثیر یک فرد در جامعه از دیدگاه تاریخ و تفسیر اشعار و نصایح بزرگان در موضوع اهمیت مادر و جامعه به برنامه اش اضافه شد. (فتحی، 1383: 147)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
هدف اساسی جمعیت کانون بانوان از آغاز تاسیس، رفع حجاب بود و اعضای آن که غالبا مدیران مدارس و ماموران وزارت معارف بودند در مدارس دختران، رفع حجاب را ترویج می کردند. بدرالملوک بامداد در این زمینه می گوید: «ضمن سایر اقداماتی که در اساسنامه کانون به آن ها اشاره شده بود، منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه تدریجا پیشرفت می کرد، بدین طریق که زنان عضو جمعیت با راضی کردن خانواده های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت کرده و در مجالس سخنرانی سایر زنان را تشویق به کشف کفن سیاه می کردند.» (همان: 132) اما با تمامی اقداماتی که در این زمینه صورت گرفت پیشرفت زیادی در زمینه آماده سازی برای کشف حجاب مشاهده نشد. قیام مسجد گوهرشاد در شهر مشهد (20 تیر 1314) با انگیزه اعتراض به شایعات مربوط به نزدیک بودن کشف حجاب و نیز تغییر کلاه مردان صورت گرفت. این قیام با سرکوب مواجه شد و سرانجام در 17 دی ماه 1314 کشف حجاب با عنوان «آزادی زن» اجرا شد. (همان: 134ـ133) بدون قائده مشخصی دو شیوه در برابر مسئله حجاب دنبال می شد. یک شیوه شامل کشف حجاب مستقیم زنان بود؛ تعداد زنانی که این شیوه را دنبال می کردند از میان طبقات تحصیل کرده بودند به ویژه در تهران که با به قدرت رسیدن رضا شاه تعدادشان افزایش یافته بود، زیرا رضا شاه برای نیروهای انتظامی فرامین محرمانه و شدیدی صادر کرده بود تا از این زنان در برابر اراذل و اوباش حفاظت شوند. روش دیگر شامل تغییر رنگ در چادر و روسری بود. گروه های زنان در خیابان های تهران و شهرهای دیگر با چادر های رنگی ظاهر می شدند. (ساناساریان، 1384: 100ـ99)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
می توان دو ویژگی برای نهادهایی همچون کانون بانوان بر شمرد. از سویی کانون بانوان به دلیل قرار داشتن زیر چتر حمایت دولت، توان تغییر و اصلاحات بیشتری را داشتند و از آن جا که در آن دوره دولت رضا شاه قصد تدوین قانون مدنی، گسترش آموزش و نیز زمینه سازی برای کشف حجاب را داشت، برخی از فمینیست های ایرانی این امر را فرصتی برای دسترسی آسان تر به تغییرات مورد نظرشان در زمینه احقاق حقوق زنان می دانستند. اما از سوی دیگر به دلیل وابستگی به دولت، نهادی همانند کانون بانوان، محدودیت های خاص خود را داشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در مجموع، در این دوره، با وجود اين که انجمن هاي زنان تشکيل شده در سال<span class="s2">¬</span>هاي پاياني دهه 1290 همچنان تا سال 1310 فعال بودند، اما به تدريج در نتيجه سياست هاي رضاخاني، جنبش زنان دچار افول شد. نخست به دليل استقرار يک نظام استبدادي و سرکوبگر، و پس از آن به دليل اجراي تغييرات از بالا در وضعيت زنان، خصوصاً کشف حجاب اجباري، جنبش زنان نتوانست بطور مستقل، مطالبات و برنامه هاي خود را عملي نمايد. در نتيجه، به تدريج جنبش زنان غير فعال و راکد شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span class="s2">◀</span> <b>نشريات زنان</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در اين دوره نشرياتي با عناوين عالم نسوان (1299)، جمعيت نسوان وطن خواه (1302)، نسوان شرق (1304)، رهنماي بانوان (1305)، پيك سعادت نسوان (1306)، گل رعنا و زيبا (1307)، نورافشان (1309)، دختران ايران (1310)، نامه بانوان ايران (1317) و راهنماي زندگي (1319) منتشر مي شد. در اين ميان عالم نسوان با 13 سال انتشار بيشترين عمر را داشته است. از سال 1311 به بعد تنها سه نشريه زنانه يعني «دختران ايران» به مديريت زندخت شيرازي، «نامه بانوان ايران» به مديريت و سردبيري عادل خلعت بري رئيس دبيرستان بانوان، و «راهنماي زندگي» به مديريت ماه طلعت پسيان و صاحب امتيازي حسينقلي مستعان منتشر مي شدند. (ببران، 1381: 56)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
عالم نسوان در تهران و در سال 1299 به صاحب امتيازي نوابه خانم صفوي و تحت نظر مجمع فارغ التحصيلان مدرسه عالي اناثيه امريكايي ايران و به مدت 13 سال يعني تا سال 1311 و هر دو ماه يك بار منتشر مي شد. بيشتر مقالات آن توسط فارغ التحصيلان مدرسه اناثيه امريكايي نوشته مي شد. تاكيد عالم نسوان بر تعليم و تربيت نسوان بود به طوري كه هدف از تاسيس آن در شماره اول مجله: «تعاون و تعالي و ترقي نسوان و تشويق آنان به خدمت وطن و خانواده و حسن اداره امور تربيتي» عنوان شده بود. عمده زمينه هاي موضوعي «عالم نسوان» هم چون مجله هاي ديگر زنان در اين دوره آموزش خانه داري، پرستاري و تربيت اطفال، طرز لباس، و همچنين اخبار ترقي زنان به خصوص در زمينه هاي آموزشي زنان و مقالات ادبي بود. (همان: 66-60)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
جمعيت نسوان وطنخواه ايران ارگان سازمان جمعيت نسوان وطن خواه در سال 1302 به صاحب امتيازي و مدير مسئولي شاهزاده ملوك اسكندري در تهران تاسيس شد. اين جمعيت به ويژه رهبر آن كه در سخنراني هاي خود عليه حجاب و حمايت از تحصيل زنان سخن مي گفت از سوي برخي از رهبران مذهبي مورد حملات بسياري قرار داشت به طوري كه يك بار خانه محترم اسكندري غارت و به آتش كشيده شد و خود او نيز به دليل سازماندهي يك تظاهرات بر عليه نوشته هاي برخي از روحانيون عليه حقوق زنان و به آتش كشيدن جزوات آنها دستگير شد. عمده نوشته هاي جمعيت درباره حجاب و تحصيل زنان بود و مرداني هم چون سعيد نفيسي، رضازاده شفق، ميرزاده عشقي و ابراهيم خواجه نوري از حاميان جمعيت بودند. جمعيت و ارگان متعلق به آن پس از مرگ محترم اسكندري در سال 1304 فعاليت سابق خود را از دست داد. (ساناساريان، 1384: 64 ؛ ببران، 1381، 78)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
مجوز انتشار پيك سعادت نسوان در سال 1306 به نام روشنك نوع دوست مدير مدرسه سعادت رشت صادر شد، اما شماره اول آن در سال 1307 منتشر شد. اين نشريه ارگان جمعيت پيك سعادت نسوان بوده و به صورت دوماهنامه منتشر مي شد. عمده مقالات اين نشريه در ارتباط با توسعه فرهنگ و بيداري زنان و به طور مشخص آموزش زنان بود. (ببران، 1381: 45-83)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
مجله دختران ايران در سال 1310 در شهر شيراز توسط زندخت شيرازي تاسيس و در تهران منتشر مي شد. زندخت شيرازي در مقاله اي با عنوان «آرزو، طرز تربيت دختران موجد نوع تمدن ملت ماست» در اين نشريه هدف از نشريه را انتشار مقالاتي از دختران ايران و براي بيداري زنان ايران عنوان كرده است. اين مجله در راستاي ارتقاي دانش زنان ايران به معرفي زنان شاعر و نامي ايران نيز مي پرداخت. به دليل مشكلات مالي انتشار مجله گاه با تاخير همراه بود. (همان: 88-87)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
با توجه به نشرياتي كه در اين دوره منتشر مي شدند، مي توان ديد كه نسبت به دوره قبل افول بسياري كرده اند. پيش از تثبيت قدرت رضاشاه و در نيمه اول سلطنت او مي توان نشرياتي را مشاهده كرد كه منتقدانه به وضع موجود پرداخته اند و براي آموزش و بيداري زنان همت گمارده اند اما به تدريج از انتشار آنان كاسته مي شود به طوري كه در پايان دوره تنها سه نشريه باقي مي مانند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span class="s2">◀</span> مطالبات و خواسته های زنان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
1. آموزش</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
شايد از زيربنايي ترين تغييراتي که در دروه پهلوي رخ داد در زمینه نهاد آموزش بود. البته، در دوره مشروطه زمينه هاي اصلي اين تغييرات فراهم شده بود؛ نه تنها مدارس پسرانه به سبک مدرن، بلکه مدارس دخترانه بسياري نيز در کشور ايجاد شده بودند. اما در دوره پهلوي اول، بر تعداد مدارس دولتي افزوده شد، وزارت آموزش و پرورش تشکيل گرديد، نظام آموزشي تدوين شد، مدارسي که توسط خارجي ها اداره مي شد به نيروهاي داخلي واگذار شد و دانشگاه ها و دانشسراها به تدريج تاسيس شدند. در همين دوره زنان نيز توانستند با وجود مخالفت هاي بسيار سنت<span class="s2">¬</span>گرايان به آموزش عالي راه يابند. (پايدار، 1379: 196-198 ؛ ساناساريان، 1384: 97)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
2. حجاب</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
از اواسط دهه 1300 انتقاد به حجاب آسان تر شده بود. در سال 1310 نشریه عالم نسوان مسئله حجاب را به بحث گذاشت و فراخوانی را در این مورد به چاپ رساند. پاسخ ها چشمگیر بود. در مجموع زنان در پاسخ به این فراخوان از بی حجابی به شدت طرفداری می کردند و انحطاط اخلاقی در جامعه را ناشی از سرکوب زنان توسط مردان می دانستند. مسئله حجاب اگرچه براي بسياري از فعالان جنبش زنان مطرح بود، اما هيچ يک از فعالان جنبش زنان احتمال نمي داد که حجاب در جامعه غير قانوني شود. حتي مخالفان سرسخت حجاب نيز تنها به اقدامات فرهنگي و تبليغي مي پرداختند و هيچ کدام در پي ايجاد قانون براي پوشش نبودند. زمزمه هاي کشف حجاب براي نخستين بار پس از سفر شاه و ملکه افغانستان به ايران در سال 1308 شنيده شد. البته پيش از آن نيز رضاشاه نسبت به اين مسئله ابراز تمايل نشان داده بود اما به دليل مخالفت روحانيون هيچگاه بصورت علني چنين بحثي مطرح نشده بود. پس از سفر وي به ترکيه و مشاهده وضعيت زنان در آنجا، در بازگشت به ايران موضوع کشف حجاب جدي تر شد. سرانجام، کشف حجاب در 17 دي 1314 توسط دولت پهلوی اول به صورت «قانون» در آمد و استفاده از چادر و روسري ممنوع شد. نحوه اجراي اين قانون بسيار قهرآميز بود. رضاشاه به طرق مختلف سعي مي کرد ماموران دولتي را وادار کند که همسرانشان را بدون حجاب در انظار عمومي بياورند. همچنين ماموران شهرباني را موظف کرده بود که چادر از سر زنان بکشند. (ساناساريان، 1384: 98-104)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
به دلیل برخورد قهرآمیز حکومت، کشف حجاب اظهار نظرهای گوناگونی را در پی داشت. گروهی ممنوعیت حجاب را گامی مثبت در بهبود شرایط زنان می دانستند و گروهی منتقد آن بودند. در واقع، خواست آزادی پوشش، خواستی رایج در میان فعالان زنان در آن دوران بود، اما عملا رضا شاه با توسل به زور برای کشف حجاب فعالان را خلع سلاح کرد و این خواست را به عقب راند. فعالان زنان حرکتی را آغاز کرده بودند که در زمینه معایب حجاب «فرهنگ سازی» کرده و در نشریات خود فضا را برای پذیرش حق پوشش زنان فراهم کنند. اما برخورد قهرآمیز حکومت از طرفی باعث شد که رفع حجاب پایدار نباشد و از طرف دیگر در همان دوره کوتاه خود برخی از زنان سنتی به خصوص زنان مسن را خانه نشین کرد، چرا که آنان بی حجابی را به مانند برهنگی می دیدند. در حالی که زنان تجدد طلبی همچون هاجر تربیت رئیس وقت کانون بانوان، از چادر به عنوان جامه های خفت و حقارت نام می برد، گزارش هایی از زنان آن دوره منتشر شده است که نشان می دهد زنان سنتی ای که نمی توانستند بدون حجاب بیرون بیایند با خفت بیشتری روبرو می شدند. در مواردی مردان خانواده آنان را در گونی کرده و به بیرون می بردند. بعد از خلع رضا شاه از قدرت در سال 1320 وزارت فرهنگ طی حکمی پذیرش زنان بی حجاب در دانشگاه را ممنوع اعلام کرد و استادان زن دانشگاه و دبیران مدراس از حضور در کلاس های درس بدون حجاب منع شدند. به دلیل فقدان روند جامعه پذیری گسترده برای کنار گذاشتن حجاب در میان زنان و عدم آموزش در این رابطه، فرصت پیشبرد راه حل دراز مدت برای موضوع حجاب با توجه به این که به طور ناگهانی حق انتخاب از زنان گرفته شده بود را از بین برد. از منتقدان کشف حجاب اجباری، نشریه «بیداری ما» ارگان زنان حزب توده بود. این نشریه در دی ماه 1324 یعنی 10 سال بعد از اعمال کشف حجاب و 4 سال بعد از خروج رضا شاه از کشور، در مقاله ای ضمن معرفی حجاب به عنوان سمبل عقب ماندگی زنان، قربانیان اصلی قانون رضاشاه را زنان تهیدست شهری دانست چرا که به باور نویسنده مقاله، زنان مرفه شهری خود پیش از اعمال قانون کشف حجاب، حجاب را برداشته بودند و زنان روستایی هم حجاب نداشتند. یکی از تاثیرات قانون کشف حجاب این بود که عمدتا زنان مسن در خانه های خود محبوس شدند. (فتحی، 1383: 135 ؛ ساناساریان، 1384: 102ـ 101)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
3- قوانین خانواده</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در این دوره نقد به قوانین خانواده در نشریات زنان، به خصوص در زمینه حق طلاق یک طرفه، ازدواج زنان در سنین پایین، و تعدد زوجات در ادامه دوره پیش منعکس می شد. رضا شاه با وجود آن که قانون تعدد زوجات را لغو نکرد اما اصلاحات محدودی در قوانین ازدواج و طلاق ایجاد کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در زمینه اعطای حق طلاق به زنان و تغییر قانون ازدواج، عملیات تبلیغی گسترده ای در سال 1310 صورت گرفت که لایحه آن به مجلس ارجاع شد و حتا در نشریات خارجی نیز انعکاس یافت. یکی از اقداماتی که در این زمینه انجام می شود، مکاتبات کانون بانوان با وزارت فرهنگ است. این کانون به دلیل گستردگی تظلمات زنان، طی گزارشی به وزارت فرهنگ در سال 1318، جهت رسیدگی به حقوق زنان، به ویژه اعطای حق طلاق به آنان، خواستار ارجاع آنها به دادگستری می شود. (فتحی، 1383: 155-154)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
مواد قانونی در حوزه قوانین ازدواج و طلاق طی سال های 1305 تا 1319 به تدریج تغییراتی کرد. اصلاحات مهم تر اما الغای دادگاه های مذهبی غیر رسمی - حداقل در قانون - و جایگزینی دادگاه های مدنی به جای آنان بود؛ ازدواج ها – چه موقت و چه دائم – باید در محضرهای رسمی زیر نظر وزارت دادگستری ثبت می شدند. طرفین ازدواج می توانستند در قباله ازدواج هر شرطی که می خواستند قید کنند. برای نمونه، زن می توانست شرطی بگذارد که اگر شوهر با زن دیگری ازدواج کرد، زن بتواند ازدواج را به نمایندگی از طرف شوهرش باطل کند؛ داماد باید عروس را از این که آیا زن دارد یا نه مطلع می کرد و سن ازدواج نیز مورد توجه قانون قرار گرفت، یعنی فقط کسانی که به سن بلوغ می رسیدند می توانستند ازدواج کنند. این لوایح قانونی در نوع خود رادیکال نبودند و اساس و جوهره شریعت در آن ها حفظ شده بود . [2] از سوی دیگر این مسئله که تا چه حد قوانین تغییر یافته اجرا می شدند نیز روشن نیست. در بسیاری از قسمت های ایران به ویژه در مناطق روستایی محضرهای رسمی دولتی وجود نداشت و مردم مجبور بودند به روحانیون مراجعه کنند. همچنین سن بلوغ را قانون روشن نکرده بود. مردم بر این باور بودند که دختران خیلی زودتر از پسران به سن بلوغ می رسند؛ به همین دلیل این قانون نتوانست از ازدواج کودکان جلوگیری کند. با این حال، اصلاحات رضا شاه در حوزه های دیگر یعنی آموزش و کشف حجاب با جدیت بیشتری به اجرا گذاشته شد. (همان: 96- 95 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<b>* </b>گفتمان های موجود در ارتباط با مسئله زنان در دوران پهلوی اول</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در این دوران هم چنان که در فضای سیاسی، گفتمان ملی گرایی و تجدد خواهی اولویت داشت، زنان نیز در چارچوب همین گفتمان ها به توسعه حقوق و تغییر شرایط فرودست شان می پرداختند. گفتمان مسلط حکومت رضاشاه مدرنیزاسیون بود، اما جنبش زنان مدرنیته بود. زنان متوسط شهری به دلیل اصلاحات آموزشی و دسترسی به دانشگاه تهران تا حدودی مدرنیزاسیون رضاشاه را پذیرفتند؛ اما سیاست های مدرنیزاسیون رضاشاه در حوزه زنان، از جمله کشف حجاب اجباری و محدود کردن آزادی زنان به این مقوله در حالی که هم چنان حق رای زنان قانونی نشده بود و قوانین خانواده به نفع مردان و در تبعیض آشکار با زنان بودند، در مقابل مدرنیته قرار گرفت، اما در نهایت این مدرنیزاسیون رضاشاهی و دولت وی بود که برنده این مقابله و جدال شد. (كيان،شهريور 1384:44) مدرنیزاسیون رضاشاهی برای زنان بحث انتخاب در نقش را به همراه نداشت. مثلا کانون بانوان نقش های سنتی زنان یعنی مادری و همسری را نفی نمی کرد بلکه بر بازنمایی مدرن آن ها تاکید داشت. یعنی به نوعی مادر و همسری مدرن ترویج می شد که مورد علاقه و پسند مرد بود، آداب معاشرت را خوب می شناخت، خوش لباس و مدیر و صرفه جو بود. در واقع آن چه که در این دوران مهم است نمادسازی از زن به عنوان نماد مدرنیزاسیون رضاشاهی است. کشف حجاب به آزادی زن تعبیر می شد. هر چند که با اجباری کردن کشف حجاب آنچه ندیده گرفته می شد انتخاب زن ایرانی در برگزیدن سبک زندگی و نحوه سلوک و پوشش خود او بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
از طرف دیگر، گفتمان «حقوق برابر» در راستای گفتمان مدرنیته با تاکید بر اصلاح قوانین ازدواج و طلاق در اوایل حکومت رضاشاه توسط گروه های زنان مطرح می شد اما به تدریج با تسلط بحث حجاب عملاً این گفتمان به حاشیه رانده شد. فعالان زنان در آغاز حکومت رضاشاه امیدوار بودند که او بتواند با نمایش اقتدار خود حق رای زنان را به رسمیت بشناسد، اما رضا شاه به این خواسته توجهی نکرد چرا که در بینش او نیز زن شایسته زنی مدرن اما فروتن بود. سلطه گفتمان حجاب و متعاقب آن تحمیل قهرآمیز بی حجابی عملا به شکاف بیشتر میان نخبگان زن و زنان عامه منجر شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
با انحلال انجمن های مستقل زنان و نشریات آنان و تمرکز فعالیت های آن ها در تشکلی وابسته به دولت نوعی فمینیسم دولتی [3] در این دوره باب شد که ناچار به تطبیق گفتمان و سیاست های خود با گفتمان و سیاست های دولتی بود و همین امر باعث تحمیل محدودیت هایی به کنش زنان در این دوره شده بود. از سوی دیگر به نظر می رسد چون رضا خان در زمینه وضعیت زنان سرگرم اصلاحاتی بود و مانع مهمی که فعالان زن بر سر راه اصلاح موقعیت زنان می شناختند، عرف سنتی و روابط عشیره ای بود، به نوعی زنان در این دوره اصلاحات در این زمینه را به رضا شاه و دولت او واگذار کردند و شاید به همین دلیل است که در زمینه حقوق زنان نتوانستند گفتمانی مستقل از دولت ایجاد کنند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<b>نتیجه گیری</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
رشد و بهبود نسبی وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران بر وضعیت اجتماعی - اقتصادی زنان ایران نیز تاثیرگذار بود. صنعتی شدن نسبی کشور و گسترش کارخانجات در کشور و متعاقب با آن مهاجرت روستائیان به شهرها و پیدایش طبقه کارگر در جامعه، رشد شهرنشینی، پیدایش و رشد طبقه متوسط، افزایش نسبی باسوادان و در نتیجه رشد قشر روشنفکر و تبدیل آن به طبقه روشنفکر، و در نهایت سیاست های مدرنیزاسیون رضاشاه و اصلاحاتی که در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انجام داد، متغیرهایی بودند که در بهبود نسبی جامعه ایرانی تاثیر گذاشت اما بر موقعیت زنان تاثیر متناقضی داشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
رضاشاه، با ایجاد اصلاحاتی در زمینه آموزش زنان اعم از گسترش آموزش ایتدایی و متوسطه و ورود زنان به دانشسراها، کم کردن قدرت روحانیون به واسطه عرفی کردن دادگاه ها و دولتی کردن ثبت احوال، جلوگیری از تبعیض در مکان های عمومی، آماده کردن محیط اجتماعی برای پذیرش زنان بی حجاب، و وارد کردن زنان به بازار کار، در زمینه موقعیت زنان تغییراتی ایجاد کرد که در موارد بسیاری به نفع زنان بود. در اوایل دوره رضاشاه هنوز جنبش زنان پابرجا بود و نهادهای از قبل برجامانده به فعالیت هایی در زمینه زنان دست می زدند. اما با تثبیت قدرت رضاشاه، به تدریج موقعیت جنبش زنان متزلزل شد. رضاشاه از یک طرف با اجباری کردن کشف حجاب و ایجاد اصلاحات در زمینه های اجتماعی- اقتصادی نوید رهایی زنان را می داد. از طرف دیگر با سرکوب جنبش زنان هم راستا با سرکوب جنبش های اجتماعی دیگر، حفظ قوانین خانواده در بستری تبعیض آمیز و تایید قدرت پدرشاهی مرد در خانه، سرکوب پلیسی زنان عمدتاً سنتی برای اعمال قانون کشف حجاب اجباری، سرکوب انجمن ها، نشریات و فعالیت های مستقل زنان و ایجاد کانونی دولتی که انجمن های دیگر باید در آن حل می شدند، عملاً موجب رکود جنبش زنان و تضعیف موقعیت زنان سنتی در این دوره شد. تغییرات از بالایی که رضاشاه با اجبار اعمال کرد باعث دلسردی بسیاری از فعالان جنبش زنان شد که ابتدا با روی کار آمدن وی امید به اصلاحات در موقعیت زنان را داشتند. در واقع دوره ای که به پروسه ساخته شدن دولت - ملت در ایران معروف است به دلیل فعالیت های قهرآمیز و دیکتاتور مآبانه دولت برای ایجاد تغییرات اجتماعی عملا به ایجاد شکاف میان دولت - ملت منجر شد. در این میان از آن جا که با از میان رفتن انجمن های مستقل زنان، عملا حرکت های زنان در کانون بانوان زیر چتر دولت رفت، و همچنین به دلیل کشف حجاب اجباری که عمدتا به ضرر زنان سنتی و خانه نشین کردن آنها منجر شد، شکاف دولت - ملت به شکافی عمیق میان زنان نخبه و زنان عامه نیز منجر شد، تعمیق چنین شکافی نقش خود را بر فعالیت های زنان در دوره های بعدی نیز گذاشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
يكي از مهمترين ويژگي هاي اين دوره تلاش رضاشاه براي دولتي كردن انجمن هاي زنان بود. رضاشاه پس از سركوب انجمن ها و تشكل هاي زنان، آنها را در مجموعه اي به نام كانون بانوان زير نظر دولت گرد آورد. اغلب كساني كه به نقد كانون بانوان پرداخته اند آن را تنها از نقطه نظر عملكرد پهلوي اول در راستاي دولتي كردن ساختار فعاليت هاي جنبش زنان در اين دوران ارزيابي كرده اند. در پي چنين نگاهي، هر دستاوردي در اين دوره به شاه نسبت داده شده است و عموما نقش زنان فعالي كه در كانون بانوان فعاليت داشتند و سابقه درخشاني نيز داشتند ناديده گرفته شده است. درست است كه دولتي بودن كانون بانوان براي اين فعالان محدوديت هايي را ايجاد مي كرد و به دليل عملكرد قهرآميز رضاشاه، باعث شكاف عميق فعالان زنان با ديگر زنان مي شد، اما در نهايت در فضايي كه اجازه فعاليت هاي مستقل داده نمي شد، فعالان زني كه درون كانون گرد آمدند تنها راه فعاليت خود را به اين طريق نبستند بلكه برعكس از طرز تلقي رضاشاه درباره آموزش زنان و برخي از اصلاحاتي كه مدنظر داشت بيشترين سود را در عمل جستند. گرچه بسياري از آنان موافق عملكرد زورمدارانه رضاشاه در زمينه رفع حجاب نبودند. در هر حال حضور اين زنان در كانون بانوان كه تنها امكان فعاليت آنان بود باعث شد تا در دوره بعدي بتوانند بسياري از اين فعالان به سازماندهي برخي از گروه هاي زنان از جمله «حزب زنان ايران» بپردازند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
در کل، مهمترین ویژگی های موقعیت زنان و جنبش زنان در این دوره شامل تسلط گفتمان حجاب، دولتی شدن ساختار فعالیت های زنان، گسترش آموزش دختران به ویژه آموزش بزرگسالان، ایجاد اشتغال برای زنان طبقات متوسط و بالا، ایجاد دانشسرا و نیز راهیابی زنان به دانشگاه تهران، ایجاد اصلاحاتی در زمینه حقوق زنان در خانواده و همچنین ایجاد دادگاه های عرفی و ضرورت ثبت ازدواج و طلاق در این دادگاه ها است.(3)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span class="s2" style="background-color: transparent; text-align: justify;">◀</span><span class="s2" style="background-color: transparent; text-align: justify;"> توضیحات و مآخذ:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>1 - استفانی کرونین « رضا شاه و شکل گیری ایران نوین » مترجم : مرتضی ثاقبفر - نشر جامی – 1382 مقالۀ یاسمین رستم کلابی برنامه گسترده برای زنان ایران « نو» از کتاب - صص 270 – 235 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>2 - افسانه نجم آبادی اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیتهای زنان در دورۀ حکومت رضا شاه - گفتگو شماره ۴۴</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>3 - سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوي اول (1320-1305)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناهید کشاورز- جلوه جواهری-10 دی 1387 – سایت مدرسه فمینیستی </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br />
<img alt="850 Safari Jamal 5" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_5.jpg" height="190" id="img6865" style="float: left; margin: 10px;" width="230" /> <span class="s3">◀</span> روشنك نوعدوست، بانوي فرهنگساز گيلاني و از پیشگامان جنبش آزادی زنان </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مريم حسين خواه می در بارۀ روشنک نوعدوست می نویسد: سالخوردگان گيلاني هنوز زن كوچك اندام جواني را كه با روسري كوتاه و پالتوي هميشگياش به دنبال راهاندازي مدرسه و كتابخانه و روزنامه براي زنان بود، به ياد دارند و «روشنك نوعدوست» را با مجله پيك سعادت و مدرسه دخترانه سعادت نسوان ميشناسند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنك نوع دوست(1277 خورشيدي) چنانچه «فريدون نوزاد» محقق قديمي گيلاني مينويسد:" سواد خواندن و نوشتن را از پدر پزشكش آموخت و رياضيات را از شيخ «علي تنها» جاودانه مرد فرهنگ پژوه گيلان فرا گرفت. او در ميان روشن فكران زمان و خصوصان بانوان متجدد و صاحب فضيلت گيلان جاي خود را باز كرد و براي رهايي زن از گرداب جهل و بي سوادي، در سن 21 سالگي به افتتاح مدرسه دخترانه نسوان در سال 1296 خورشيدي، دست زد."(1) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>سایت سیتی تومب در بارۀ روشنک نوعدوست اینگونه شرح می کند: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانچه «فريدون نوزاد» محقق قديمي گيلاني مينويسد:روشنک سواد خواندن و نوشتن را از پدر پزشكش آموخت و رياضيات را از شيخ «علي تنها» جاودانه مرد فرهنگ پژوه گيلان فرا گرفت. اندکی بعد در محضر میرزا محمد حسین صدر ادبیات عربی و ریاضی را آموخت. به زبان روسی نیز تسلط داشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او در ميان روشنفكران زمان و خصوصا بانوان متجدد و صاحب فضيلت گيلان جاي خود را باز كرد و براي رهايي زن از گرداب جهل و بي سوادي، به افتتاح مدرسه دخترانه نسوان ، دست زد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>دبستان سعادت نسوان</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="850 Safari Jamal 6" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_6.jpg" height="209" id="img9877" style="float: left; margin: 10px;" width="300" />در سن 23 سالگی، اقدام به تاسیس دبستان ملی چهار کلاسه ی سعادت نسوان کرد و در سال 1300 به این دبستان، دبیرستانی 11 کلاسه ضمیمه نمود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرسه ی سعادت نسوان از کلاس آمادگی تا کلاس یازده را ارائه می کرد. مدرسه تا کلاس چهارم مختلط بود و دانش آموزان پسر را نیز می پذیرفت و دختر و پسر در کلاس، کنار هم درس می خواندند و زنگ تفریح با هم بازی می کردند. از کلاس پنجم به بعد فقط دانش آموزان دختر به این مدرسه راه داشتند. هنگامی که وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش کنونی) کلاس دوازده را به سیستم آموزشی افزود، این مدرسه نیز کلاس دوازده را اضافه کرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنای اصلی مدرسه ی سعادت نسوان در حاشیه ی خیابان «سبزه میدان رشت» بود که در سمت دیگرش باغ «سبزه میدان» قرار داشت. روشنک هر روز هنگام زنگ پایانی صبح برای نهار و نیز هنگام زنگ پایانی مدرسه در مقابل مدرسه و در حاشیه ی باغ سبزه میدان می ایستاد و مواظب بود که پسرها مزاحم دختران مدرسه نشوند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک مخالف حجاب دختران و زنان بود. گرچه خودش به خاطر سلیقه ی شخصی از موهای خود خوشش نمی آمد و چنانکه در عکسهایش دیده می شود تقریبا همیشه روسری به سر داشت، اما اجازه نمی داد که دانش آموزان در داخل محوطه مدرسه حجاب داشته باشند. هنگامی که مدرسه تعطیل می شد، دانش آموزان در یک صف دو نفره که مبصرهای کلاس پیشاپیش آن حرکت می کردند، در طول خیابان سبزه میدان حرکت می کردند. مدرسه سعادت نسوان در یک نبش این خیابان در مقابل باغ «سبزه میدان» قرار داشت، و دانش آموزان تا نبش دیگر خیابان در امتداد باغ سبزه میدان به صف می رفتند. روشنک که در مقابل مدرسه می ایستاد، مواظب بود که دختران دانش آموز با صف منظم حرکت کرده و در طول صف حجاب به سر نکنند و فقط وقتی که طول خیابان را طی کرده و به نبش دیگر می رسیدند، آزاد بودند که صف را بشکنند و در صورت تمایل حجاب داشته باشند. روشنک نوعدوست با اینکه مخالف حجاب زنان بود، روی پوشش و رفتار باوقار برای دختران تاکید داشت: ناخن های دختران مرتب بازرسی می شد که بلند نباشد، دامن ها نباید زیاد کوتاه می بود، و دختران حق نداشتند ماتیک بزنند یا ابروهایشان را بردارند. همه ی دانش آموزان روپوش داشتند و باید با روپوش و بدون حجاب در مدرسه حاضر می شدند. معلم هایی که همزمان مشغول تدریس و آموزش بودند، روپوش خاصی داشتند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک نام "سعادت نسوان" را به دقت برگزیده بود و مفهوم "سعادت" برای او بس گسترده تر از "موفقیت" در درس و تحصیل بود. وی زنی همه جانبه نگر بود که از تعصب عقیدتی بس به دور بود. تنها موضوع مهم چرخاندن مدرسه، استخدام معلم های خوب و تامین حقوق آنها، و کیفیت بالای آموزشی بود. در مدرسه ی روشنک، آموزگاران مسلمان و آموزگاران سکولار و چپی در کنار هم تدریس می کردند. یکی از معلم ها یک خانم بهائی بود، و معلم موسیقی که به نام "مادام" خوانده می شد، ارمنی بود. در مدرسه تعلیمات دینی نیز تدریس می شد. شهر رشت نیز فضای نسبتا آزادی داشت که چنین مدرسه ای در آن توانست رشد کند و مردم روشنک نوعدوست را واقعا دوست داشتند، در حالیکه شاید در برخی شهرهای دیگر که میزان تعصب سنتی مردم نسبت به زنان بیشتر بود، چنین زنی را شاید در آن دوران تکفیر می کردند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دهه 1330 دستوری از سوی وزارت فرهنگ وقت به مدرسه ها ابلاغ شد که هیچ دانش آموزی را تا کلاس 4 یا 5 دبستان مردود اعلام نکنند و هر دانش آموزی، صرف نظر از میزان پیشرفت تحصیلی اش، پس از گذراندن سال تحصیلی به پایه ی بعدی ارتقاء یابد. این دستور بر اساس «اصل چهار» در دوران ریاست جمهوری آیزنهاور در امریکا بود و هدف آن افزایش نرخ توسعه ی کشورها بود. روشنک نوعدوست اعلان کرد که سنجش میزان پیشرفت دانش آموزان در تحصیل یک امر جدی است و نباید به هیچ بهانه ای نادیده گرفته شود. وی شجاعانه از پیروی از این دستور وزارت فرهنگ آن زمان سرباز زد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درمورد معیارهای آموزشی بسیار سختگیر بود و کار آموزش را خیلی جدی می گرفت. اگرچه مدرسه ی سعادت نسوان یک مدرسه ی ملی بود و دانش آموزان باید شهریه ی خصوصی می پرداختند، اما پرداختن شهریه کافی نبود و استعداد و پشتکار دانش آموزان نیز در پذیرش آنان به مدرسه شرط بود و مدرسه ی او در شهر رشت به عنوان یک مدرسه نمونه با سطح بالای تحصیلی شناخته شده بود. در کنار دانش آموزانی که شهریه می پرداختند همواره تعدادی شاگردان بی بضاعت نیز که دارای استعداد تحصیلی بالاتر از متوسط بودند در مدرسه پذیرفته می شدند که از پرداخت شهریه معاف بودند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با افزایش تاکید دولت بر تحصیل کودکان، مدرسه ی سعادت نسوان از برخی کمک های دولتی برخوردار شد؛ از جمله اینکه برخی آموزگاران این مدرسه از معلم های رسمی دولتی بودند و این شامل کسانی می شد که توانسته بودند کلاس 11 را به اتمام برسانند. ملوک، خواهر روشنک، یکی از این آموزگاران بود که کلاس 11 را به پایان رساند و توانست بعدها از حقوق و مزایای بازنشستگی دولتی برخوردار شود. اما روشنک خود به عنوان مدیر مدرسه هیچگاه کارمند رسمی دولت نشد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک وضعیت مالی آنچنانی نداشت که مدرسه را با پول خود بچرخاند و مرتب از پدران و مادران دانش آموزان درخواست می کرد که در تامین بودجه ی مدرسه او را یاری کنند. وی برنامه های جمعی گوناگونی برای مشارکت پدران و مادران در امور مدرسه در محل مدرسه ترتیب می داد و همیشه از یاری آنان برای ادامه ی کار مدرسه برخوردار بود.از جمله صاحب ساختمان مدرسه فردی بود بنام آقای میخچی که فرزندان وی نیز از شاگردان روشنک بودند. اسکلت ساختمان چوبی بود و گاه پاشنه ی کفش خانم ها لای چوب های کف ساختمان گیر می کرد. ساختمان مدرسه قدیمی بود و هر تابستان نیاز به مرمت و آماده ساختن برای زمستان داشت.روشنک نوعدوست همیشه با پرداخت اجاره ی ماهیانه به آقای میخچی مشکل داشت و آقای میخچی با او مدارا می کرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همواره در تلاش برای اداره ی مدرسه بود. تابستان ها که مدرسه تعطیل بود، بخشی از وقت وی و خواهرش و حتی بچه های خواهرش صرف تهیه ی هیزم برای سوخت و گرم کردن کلاسهای درس در فصل زمستان می گشت. این زن خستگی ناپذیر و دیگر اعضای فامیل وی هیزم ها را در تابستان به کمک همدیگر در زیر سرپوش سقف مانندی در حیاط منزل خود انبار می کردند تا زمستانها در مدرسه به مصرف برسد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه ی آشنایان، دوستان و خویشان روشنک به او احترام خاصی می گذاشتند و درباره ی مسائل گوناگون، حتی مسائل زندگی شخصی خود، از او نظر می خواستند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دوران مصدق که اوراق قرضه ملی برای کمک به دولت به فروش گذارده شد، مدرسه ی سعادت نسوان بیشترین پول قرضه ملی در میان دبیرستانهای رشت را برای مصدق جمع آوری نمود. بیشتر آموزگاران مدرسه به مسائل سیاسی علاقمند و در حزب های سیاسی وقت فعال بودند. آموزگاران، بچه های مدرسه را تشویق می کردند که اوراق قرضه را در میان خویشان و آشنایان بفروشند و شعری نیز درباره قرضه ی ملی ساخته شده بود که دانش آموزان می خواندند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عکس های یادگاری که از روشنک نوعدوست و همکاران ایشان و دانش آموزان مدرسه ی سعادت نسوان به جای مانده است به همت یکی از آموزگاران مدرسه بنام آقای مرکزی گرفته شده که دبیر نقاشی مدرسه بود و در کنار شغل آموزگاری، یک مغازه عکاسی در خیابان شاه در شهر رشت داشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محل مدرسه ی سعادت نسوان بعدا عوض شد. روشنک در سالهای آخر زندگی مدرسه ی سعادت نسوان را به وزارت فرهنگ واگذار نمود و وزارت فرهنگ نام این مدرسه را به «روشنک» تغییر داد. پس از انقلاب اسلامی نام مدرسه ی روشنک تغییر یافت و اعتراض های رسمی خویشان روشنک به این تغییرنام و نامه نگاری آنان به اداره ی فرهنگ فایده ای نداشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>جمعیت پیک سعادت نسوان</b></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون ندای مشروطه خواهان از شهرهای گوناگون ایران برخاست روشنک نیز به آنان پیوست و با شالوده ریزی انجمنی به نام "پیک سعادت نسوان" گروهی از زنان هم اندیش چون جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ ، اورانوس پاریاب را به گرد هم آورد و از آن پس با آرمان آزادی زنان ایران تلاشی پیگیر را در جهت بیداری و آگاهی زنان در پیش گرفت که به زودی با انتشار نشریه ای به همان نام بر شدت آن افزوده شد . او در سال 1302 جمعيت پيك سعادت نسوان را با هدف كسب حقوق سياسي و اجتماعي زنان تشكيل داد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>مجله پیک سعادت نسوان</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در پانزدهم مهرماه سال 1306 به همت جمعی از بانوان شهر رشت، انتشار مجلهای در 32 صفحه بنیان گرفت که نام "مجله پیک سعادت نسوان"بر خود داشت. "پیک سعادت" در شمار نخستین نشریات ویژه زنان در ایران است که پس از جنبش مشروطیت منتشر شد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او خود مسئولیت اداره و انتشار مجله را که طی شش شماره از مهر 1306 تا شهریور 1307 دوام آورد، بر عهده داشت. نوعدوست در کنار همفکران خود در این جمعیت، علاوه بر انتشار نشریه ی پیک سعادت نسوان (که محل انعکاس آثار نویسندگان برجسته ای چون سعید نفیسی بود) به تاسیس کتابخانه و قرائتخانه ی عمومی، گروه تئاتر و کلاس خیاطی و صنایع دستی برای زنان، اقدام کرد . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گیلانیها روشنک نوعدوست را با مجله پیک سعادت و مدرسه دخترانه سعادت نسوان میشناسند. روشنک در شماره اول نشریهاش، هدف از انتشار پیک سعادت نسوان را اینگونه بیان کرد: «در این هنگام که پردههای سیاهبختی و هزارگونه عوامل تیرهروزی سدّ بزرگی در مقابل ترقیات نسوان گردیده، در این زمان که اصول اجتماعی تمام ملل خاموش و عقبمانده... بالاخره در وقتی که ایران هم از خواب غفلت طولانی خود برخواسته، با این اوضاع اسفناک و رقتآور حیاتی و معارف، نسوان ایران ما هم به نوبه خویش سکوت را بیش از این جایز ندانسته، خامه ناتوان به دست گرفتیم که تا حد امکان عوامل و وسایل سیهروزی را نشان داده، اصلاحات اساسی آنها را خواستار شویم ». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عهده دار شدن مسئوليت يك نشريه آن هم در آن زمان چندان راحت نبود.چنانكه روشنك در شماره دوم چنین نوشت: «بر اثر عادت بي منطقي در جامعه براي زن، رفتن در چاپخانه و انجام دادن عمل سهل غلط گيري عيب است. زيرا ياد گرفته اند زن را فقط و فقط مستوره بدانند و پرده نشين بخوانند.... و علت اين نواقص بي شمار يك چيز است: ما زن هستيم و بدتر از همه ايراني و آنان عادت كردهاند كه ما را ضعيفه و بيچاره و سر و دست شكسته و بي دست و پا بنامند». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ماهنامه ی پیک سعادت نسوان که امتیاز آن علمی و تربیتی و ادبی بود و بخشی از آن به زنان اختصاص داده شده بود، با گزارش های جالب و مقالات آتشین خود تاثیر زیادی بر زنان روشنفکر گیلان گذاشت.به ویژه که روشنک در کنار انجمن و نشریه اش کلاس هایی را هم به منطور سوادآموزی زنان بزرگسال دایر کرده و کتابخانه ی انجمن هم به کتاب خوانی زن ها کمک چشمگیری کرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک ، مجلهی «پیک سعادت نسوان» را اینگونه شناساند که «قسمت مهم و جزء اعظم آن مربوط به جامعه نسوان میباشد؛ در برگیرنده نوشتههای اخلاقی، ادبی، اجتماعی و تاریخی». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از میان مردان یار و همکار مجله، از اهل قلم و فرهنگ، سعید نفیسی، کریم کشاورز، م. جودی، شناخته شدهاند. م. جودی، همان میرزا محمدخان؛ رئیس ادارهی پست لنگرود است، گیله مردی فرهنگ پرور و خوشنام، اهل شعر و شاعری. کریم کشاورز با نام مستعار «فاطمه»، مقالههائی برای مجلهی «پیک سعادت نسوان» میفرستاد. کریم کشاورز، خود پس از گذشت پنجاه سالی از آن همکاری قلمی، یعنی درسال هزار و سیصد و پنجاه و پنج خورشیدی و در کتاب «فی مدة المعلومه»، این همکاری قلمی را آشکار کرده است. در نخستین شمارهی مجله، بر اهمیت آموزش دختران و نیاز به تاسیس مدرسههای دخترانه تاکید شده بود. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهی «پیک سعادت نسوان»، برپایهی سرشت و حوزهی کار و کوشش خود، نگاه و علاقهای به کوششهای جنبشهای برابری خواهانهی زنان در «جوامع اسلامی» و همسایه، ترکیهی جوان، افغانستان و مصر داشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به جرات میتوان روشنک نوع دوست را یکی از نخستین پایهگذاران سوادآموزی و آموزش و پرورش زنان گیلان و یکی از کارآترین مبارزان حقوق زنان ایران دانست. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیک سعادت نسوان نیز همانند دیگر نشریاتی که در آن دوران از سوی زنان منتشر میشد مبارزه با کلیشههای سنتی مردان و زنان و احیای هویت زنانه را در دستور کار خود قرار داده بود و با مقالاتی چون علت تیره روزی زن در جامعه، سهم مادرها در ترقی و تجدد ایران، تشریح اوضاع زنان در افغانستان، عاقبت صیغه و… تلاش میکرد تا قوانین و سنتهایی را که عموما بر چارچوب مردانه متکی بودند به چالش بکشد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين نشريه كه از فرودين ماه 1306 تا شهريورماه 1307 به صورت دو ماهنامه منتشر ميشد، پس از آن به دلائل نامعلومي از انتشار بازماند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال ۱۲۹۷ نخستین گروه زنان مترقی را در کنار مدرسه «سعادت» رشت تشکیل داد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما روشنك فعاليت هاي خود را درقالبي ديگر ادامه داد و با افتتاح قرائت خانهاي به نام پيك سعادت در سال 1309 گام ديگري در آگاهسازي زنان برداشت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>اولين تئاتر زنان در گيلان</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او علاوه بر تاسيس مدرسه و كتابخانه و راه اندازي نشريه، از اجراي تئاترهاي زنانه نيز براي آنچه خودش «مبارزه اجتماعي» و «قدمهاي سريع در راه تعالي و نجات و تثبيت حقوق مدني نسوان» ميناميد، بهره ميبرد و با تشكيل مجمع فرهنگي و هنري پيك سعادت نسوان، اولين تئاتر زنان در گيلان را در 25 اسفند 1302 با نام «دختر فروشي» كه دقيقا گزارش زندگي زنان آن دوران بود، در تماشاخانه اولوش بيك به روي پرده برد. اين گروه در كنار اجراي تئاترهايي كه به مشكلات آن روز زندگي زنان مي پرداخت، به تبعيت از تئاترهاي آن زمان در تهران، بخشي از آثار «مولير» را نيز براي زنان اجرا ميكرد و كليه درآمدهاي حاصله را صرف مدرسه سعادت نسوان و نشريه پيك سعادت نسوان مي كرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آن زمان رشت دومين شهري بود كه پس از تهران، تئاتر را از انحصار مردان خارج كرد، اما عمر اين مجمع فرهنگي و هنري چندان طولاني نبود و به بهانه مخالف بودن با سياست هاي روز ، براي هميشه تعطيل شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* روز جهانی زنان</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جمعيت پيك سعادت نسوان همچنين اولين گروهي بود كه هشت مارس را در سال 1300، 11 سال پس از پیشنهاد کلرازتکین برای نامگذاری این روز به روز جهانی زن، در ايران برگزار كرد، تا اعلام كنند: « ما هم امروز جمع شده ایم تا برای نخستین بار در ایران ندای حق طلبانه زنان ایران را در این روز به گوش جهانیان برسانیم». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هرچند اعضای انجمن پیک سعادت نسوان و برگزار کنندگان روز جهانی زن به زندان افتادند اما تأثیر این برنامه چندی بعد از انزلی به تهران کشیده شد. چنانکه در سال ۱۳۰۶ سازمان بیداری زنان نمایشنامه ی «دختر قربانی» را به مناسبت این روز اجرا کرد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تنها اطلاع موثقي كه از ادامه زندگي و فعاليتهاي اين بانوي گیلانی به جاي مانده اين است كه او تا سال 1320 كاملا تحت نظر شهرباني بود و با وجود توقف انتشار روزنامه و اجراي تئاتر، توانست مدرسه دخترانه سعادت نسوان را حفظ كند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* مسئوليت و مقام ها:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از پیشگامان جنبش زنان در ایران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از موسسان جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صاحب امتیاز نشریه پیک سعادت نسوان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدیر و بنیانگذار مدرسه سعادت نسوان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک بیماری های گوناگونی داشت و در بهار سال 1338 برای معالجه به تهران رفت. خواهرش ملوک و فرزندانش او را در این سفر یاری کردند. متاسفانه بیماری او درمان نشد و روشنک در بیمارستان درگذشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مراسم بزرگداشتش در تهران بدون تشریفات مذهبی و با سخنرانی یکی از دانش آموختگان دانشگاه تهران درباره ی وی برگزار شد. این دانش آموخته که بعدا خود استاد دانشگاه شد، همان مرد جوانی بود که سالها پیش به رشت رفته بود تا زن بگیرد و روشنک او را تشویق کرده بود که به تحصیلات عالیه بپردازد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس ترحیم وی در مسجدی در شهر رشت برگزار شد. از آنجایی که روشنک در شهر رشت به عنوان یک فرد چپی معروف بود، روحانیون شهر می خواستند او را بایکوت کنند. اما فرهنگیان شهر از این امر عصبانی شده و به روحانیون فشار آوردند و از آنها خواستند که برجسته ترین روحانی شهر در مسجد در رثای روشنک نوعدوست صحبت کند. موضوع دیگر تنش میان فرهنگیان و روحانیون این بود که روحانیون نمی پذیرفتند که فرهنگیان با کفش وارد مسجد شوند و می گفتند ما در مسجد میز و صندلی نداریم و همه روی فرش می نشینند. ولی سرانجام داخل مسجد را صندلی چیدند و یکی از بهترین واعظین شهر رشت در این مراسم سخنرانی کرد .آرامگاه وی در ابن بابویه تهران است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* نقل قول و خاطرات:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک نوع دوست:...دختران من تفاوت شما با پرتقال فروش سر کوچه در دانش شماست.حتی اگر او آدم زحمتکش و خوبی باشد ،وقتی نتواند درست فکر کند،درست زندگی کند،بی فایده است.یک مادر خوب و فداکار اما بی دانش ،هیچ وقت کافی نیست... </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک بار یکی از خویشان روشنک که جوانی بود که تازه دبیرستان را تمام کرده و کاری گرفته بود، همراه خانواده ی خود از کرمان به رشت رفت که روشنک او را در انتخاب همسر یاری کند. روشنک به او گفت "پاشو! پاشو برو تهران درست را بخوان!" آن مرد جوان حرف روشنک را به جان گوش کرد و به تهران رفت و در دانشگاه تهران به ادامه ی تحصیل پرداخت و تحصیلات خود را تا گرفتن درجه ی دکترا ادامه داد و پس از پایان تحصیل بود که ازدواج کرد. ایشان از دانشگاهیان بنامی شد که سالها در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی پرداخت.(2 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - مريم حسين خواه «<b>روشنك نوعدوست، بانوي فرهنگساز گيلاني</b>» روزنامه اعتماد ملي | سه شنبه ۱۷ مرداد ۸۵</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - منبع: سایت سیتی تومب </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><a href="http://www.citytomb.com/wiki/view/Roshanak_Nodoust/" style="color: #83a3b4; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://www.citytomb.com/wiki/view/Roshanak_Nodoust/" style="color: #83a3b4; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.citytomb.com/wiki/view/Roshanak_Nodoust/</a></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>«<b>پيک سعادت نسوان »</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="850 Safari Jamal 7" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/850_Safari_Jamal_7.jpg" height="300" id="img6019" style="float: left; margin: 10px;" width="200" />ناصر رحيمخاني در نوشتۀ خود تحت عنوان « نگاهي به مجلهي «پيک سعادت نسوان» می نویسد: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>مجلهي «پيک سعادت نسوان<b> </b>»، چهارمين نشريهي زنان است که بيرون از تهران، پا گرفتهاند. نشريهي «زبان زنان» در اصفهان منتشر شد در هزار و دويست و نود و هشت (۱۲۹۸) خورشيدي، «جهان زنان» در مشهد به سال هزار و دويست و نود ونه (۱۲۹۹) خورشيدي و «نسوان شرق» در بندر انزلي در هزار و سيصد و پنج (۱۳۰۵) خورشيدي. سال بعد، با انتشار مجلهي «پيک سعادت نسوان» در مهرماه هزار و سيصد و شش (۱۳۰۶) خورشيدي، گيلان و گيلانيان با دومين نشريهي زنانهي آن ديار آشنا ميشوند. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، هشتاد و پنج سال پيش در شهر رشت پايهگذاري شد؛ به مديريت بانو روشنک نوعدوست و همکاري شماري از زنان روشنفکر گيلان.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نخستين شمارهي مجلهي «پيک سعادت نسوان» در پانزدهم مهر ماه هزار و سيصد و شش خورشيدي چاپ شد و به دست خوانندگان علاقمند رسيد. مجله، هر دو ماه يک بار، به صورت دو ماهنامه منتشر ميشد. دربارهي زنان همکار مجله، در نخستين شمارهي مجله، چنين ميخوانيم: «اين مجله به قلم و آثار فکري جمعي از خانمهاي حساس و معارفپرور گيلان اداره خواهد شد». فخر عظمي ارغون، اشرف قائم مقامي، سرور (مهکامه) محصص، جميله صديقي و شوکت روستا در شمار همکاران و هيئت تحريريهي «مجلهي پيک سعادت نسوان» بودند. مجله، خود را از «کمک نويسندگان محترم» و عموم «خواتين منورالفکر»، بينياز ندانسته بود. مجله، واژهي «منورالفکر»، ابداعي مترجمان و نويسندگان طليعهي جنبش مشروطهخواهي را بکار ميبرد. مفهومي برساخته در آغازه ي آشنائي با مفهوم هاي عصر روشنائي فرانسه. بدين ترتيب «مجلهي پيک سعادت نسوان»، «زنان روشنفکر» زمانهي خود را به همکاري فراميخواند و نويد ميداد که نوشتههاي زنان روشنفکر در «اطراف آمال و ايدهآل قلبي کارکنان و مرام مجله» را چاپ کند و «به معرض افکار و استفاده عامه» بگذارد. اما «آمال و ايدهآل » و «مرام» مجلهي «پيک سعادت نسوان» چگونه بيان شده بود؟ بانو روشنک نوعدوست، در همان نخستين شماره و در سرسخن مجله، زير عنوان «بيان مقصود»، چنين نوشته است: «در اين هنگام که پردههاي سياهبختي و هزار گونه عوامل تيرهروزي، سد بزرگي در برابر ترقيات نسوان گرديده... ما هم بنوبه خود خامه ناتوان را بدست گرفتهايم که تا حد امکان عوامل و وسايل تبهروزي را نشان داده، اصلاحات اساسي آنها را خواستار شويم. مجله ما نيز خود را براي مبارزه اجتماعي تجهيز نموده، در سلک مطبوعات عالم نسوان ايران... مجله شمع ضعيفي است که در راه ترقي و سعادت نسوان گذاشته ميشود و اميدوار است قدمهاي سريعي در راه تعالي و نجات و حقوق مدني نسوان به پيش بردارد».</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشنک نوع دوست، مجلهي «پيک سعادت نسوان» را اينگونه شناساند که «قسمت مهم و جزء اعظم آن مربوط به جامعه نسوان ميباشد؛ در برگيرنده نوشتههاي اخلاقي، ادبي، اجتماعي و تاريخي».</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از ميان مردان يار و همکار مجله، از اهل قلم و فرهنگ، سعيد نفيسي، کريم کشاورز، م. جودي، شناخته شدهاند. م. جودي، همان ميرزا محمدخان رئيس ادارهي پست لنگرود است، گيله مردي فرهنگ پرور و خوشنام، اهل شعر و شاعري. کريم کشاورز با نام مستعار «فاطمه»، مقالههائي براي مجلهي «پيک سعادت نسوان» ميفرستاد. کريم کشاورز، خود پس از گذشت پنجاه سالي از آن همکاري قلمي، يعني درسال هزار و سيصد و پنجاه و پنج خورشيدي و در کتاب «في مدة المعلومه»، اين همکاري قلمي را آشکار کرده است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در نخستين شمارهي مجله، بر اهميت آموزش دختران و نياز به تاسيس مدرسههاي دخترانه تاکيد شده بود. دانسته است که ده سالي پيش از راهاندازي مجلهي «پيک سعادت نسوان»، روشنک نوعدوست ،مدرسهي دخترانهي «سعادت نسوان» را تاسيس کرده بود در سال هزار و دويست و نود و شش /۱۲۹۶/ خورشيدي. مدرسهاي چهار کلاسه و در شمار نخستين مدرسههاي دخترانهي گيلان. در اين مدرسه، کلاس اکابر زنانه برپا شد؛ به مديريت سرور (مهکامه) محصص و بيش از صد /۱۰۰/ زن گيلگ آموزش ديدند .اين همه اما، سهل و آسان بدست نيامده بود، با ايستادگي و سختکوشي و در زمانهاي به دست آمده بود که کهنهانديشان آن ديار، بانو فرزانه نيکروان ، مدير دبستان آذرميدخت را تکفير کردند، آزار دادند، به مدرسهاش سنگ انداختند و در و پنجرهي مدرسه را شکستند و باز اينهمه در حالي که پدر فرزانه نيکروان خود از بازرگانان شناخته شدهي شهر رشت بود. سختي بدست آوردن پروانه تاسيس مدرسهي دخترانه از ادارهي معارف بجاي خود، اجارهي محل و ساختمان مدرسه هم براي زنان دشوار بود. روشنک نوعدوست که با پشتيباني و به اعتبار پدر، ساختمان مدرسه را اجاره کرده بود، با کوشش بسيار توانست پروانهي تاسيس مدرسهي دخترانهي شش کلاسه را هم بدست آورد در سال هزار و سيصد و دو /۱۳۰۲/ خورشيدي. بدين ترتيب، هنگام راهاندازي مجلهي «پيک سعادت نسوان» در سال هزار وسيصد و شش /۱۳۰۶/ خورشيدي، بانو روشنک نوعدوست، پيشينه و اندوختهي آموزشي و تجربي پرباري دارد در شناخت دشواريهاي برسر راه دگرگون کردن موقعيت زن ايراني/ گيلاني در اين زمينه و ديگر زمينههاي اجتماعي و سياسي. در نخستين شمارهي «پيک سعادت نسوان»، م. جودي مقالهاي دارد با عنوان «زن در جامعه ما». لاف و گزاف يکي از «رجال» مدعي طرفداري از آزادي را، اين گيله مرد شاعر شوخ، چنين پاسخ ميدهد: «ملتي که با زنان خود مثل بهائم و جانوران وحشي معامله کند، حق دعوي آزاديخواهي ندارد.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شمارهي دوم، سعيد نفيسي، مقالهاي نوشته است با عنوان «سهم مادرها در ترقي و تجدد ايران». اگر بخواهيم با در نظر داشت اين گزارهي سعيد نفيسي، سخني بگوئيم درباره «سهم» خود زنان روشنفکر يا «خواتين منورالفکر» مجلهي «پيک سعادت نسوان»، آنگاه گذشته از «سهم» زنانهي خودشان در کوششهاي فکري و قلمي و تلاش عملي در راه «ترقي» و «تجدد»، دربارهي «سهم» مادرانهي آنها در«ترقي» و«تجدد» هم، ميتوان به راستي به اشارهاي کوتاه بسنده کرد و گفت و گذشت که فخرعظمي ارغون، مادر سيمينبر خليلي/ سيمين بهبهاني/ است و سرور (مهکامه) محصص، مادر اردشير محصص. و نيازي نيست به کيل و پيمانهي بازارچهي آوازهگري سياسي براي سنجيدن «سهم» سيمين بهبهاني شاعر و «سهم» اردشير محصص کاريکاتوريست آزاد از هرچه رنگ تعلق، در ترقي فرهنگ و هنر تجددگرايانهي ايران.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شمارهي سوم مجلهي «پيک سعادت نسوان»، در مقالهاي با عنوان «زن و مرد»، نابرابري اجتماعي زن و مرد نقد ميشود. نويسنده، با امضاي پ. ا، نسبت دادن اين نابرابريها به تفاوت جسمي زن و مرد را «عقيدهي طفلانه» ميداند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شمارهي چهارم، شعر بلندي چاپ شده است در نقد «صيغه» با عنوان «در عاقبت صيغهروي» با امضاي م. شيدوش.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، برپايهي سرشت و حوزهي کار و کوشش خود، نگاهي و علاقهاي دارد به کوششهاي جنبشهاي برابريخواهانهي زنان در «جوامع اسلامي» و همسايه، ترکيهي جوان، افغانستان، مصر. ميدانيم زنان برابريخواه مصر، هدا شعراوي، سزا نبراوي، بناويه موسي، در بازگشت از گردهمائي فمينيستي رُم، در برابر صدها زن و مرد استقبال کننده در ايستگاه راه آهن قاهره، حجاب برداشتند در سال هزارو نهصد و بيست وسه /۱۹۲۳/ ميلادي.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، در شمارهي چهار و پنج /۴ و ۵/ ارديبهشت ماه و تيرماه هزار و سيصد و هفت /۱۳۰۷/ خورشيدي، دو نوشته دربارهي افغانستان، چاپ کرده است. «اوضاع زنان در افغانستان» و «خلاصهي مصاحبه با علياحضرت ملکه ثريا». در اين مصاحبه، ملکه ثريا، ملکهي افغانستان به پرسش خبرنگار غربي دربارهي حجاب اسلامي پاسخ ميدهد. مصاحبه از نشريهاي اروپائي، ترجمه شده است و به مناسبت سفر امانالله خان پادشاه افغانستان و همسرش ملکه ثريا به ايران و ديدار با رضاشاه چاپ شده است. «ثريا طرزي»، در سوريه به دنيا آمد در خانوادهاي از خاندانهاي حکومتگر و اصلاحطلب افغان، آن زمان تبعيدي در سوريه. فارسي و عربي و ترکي و فرانسه را در سوريه آموخت. با آغاز دورهي اصلاحات تجددگرايانهي امانالله خان در هزار و سيصد و پنج /۱۳۰۵/ خورشيدي، ثريا طرزي، ملکه ثريا، نقش موثري داشت در برنامههاي آموزش دختران، در نقد چند همسري، و در نقد حجاب و برقع. در سفر سال هزارو سيصد و هفت /۱۳۰۷/ خورشيدي به ايران، و در ديدار با رضا شاه و درباريان پهلوي، ملکه ثريا، بدون حجاب در اين ديدارها حضور دارد. در واقع ده سالي پيش از «کشف حجاب» اجباري رضاشاه، ثريا طرزي، زن زيرک و زيباي افغان، خود بدست خود حجاب از چهره برداشته است با آگاهي خود و به ارادهي خود.</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان» در اين نگاه و چشم داشتن به کوششهاي برابريخواهانهي زنانِ شرق، تنها نبود. پيش از «پيک سعادت نسوان»، مجلهي فرهنگ رشت، گزارشي روشنگر دربارهي «زنان مصر و مختصري از اوضاع اجتماعي آنها» چاپ کرده بود؛ در بهمن ماه هزار و سيصد و چهار /۱۳۰۴/ خورشيدي.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان» در واقع، دهمين نشريهي ويژهي زنان است از پس انقلاب مشروطهي ايران.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، چهارمين نشريهي زنان است که بيرون از تهران، پا گرفتهاند. نشريهي «زبان زنان» در اصفهان منتشر شد در هزار و دويست و نود و هشت /۱۲۹۸/ خورشيدي، «جهان زنان» در مشهد به سال هزار و دويست و نود ونه /۱۲۹۹/ خورشيدي و «نسوان شرق» در بندر انزلي در هزار و سيصد و پنج /۱۳۰۵/ خورشيدي. سال بعد، با انتشار مجلهي «پيک سعادت نسوان» در مهرماه هزار و سيصد و شش /۱۳۰۶/ خورشيدي، گيلان و گيلانيان با دومين نشريهي زنانهي آن ديار آشنا ميشوند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميدانيم در طليعهي جنبش مشروطهخواهي، بعد در زمانهي سر برآوردن جنبش جنگل، سپستر در هنگامهي رويدادهاي جنگ اول جهاني، توفان انقلاب اکتبر، پايهگذاري فرقهي کمونيست ايران، تکاپوي گرايشها و گروههاي سياسي، در همهي اين دورهها و دگرگونيها، گيلان نيز همچون آذربايجان ، کانون کوششهاي تجددخواهانه، آزاديخواهانه و عدالتجويانه است .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تيرماه هزار و دويست و نود و شش /۱۲۹۶/ خورشيدي، گروهي از جوانان با ذوق که «خدمت به عالم معارف» را در نظر داشتند، «جمعيت فرهنگ» را تشکيل دادند در شهر رشت. «جمعيت فرهنگ رشت» در هزارو دويست ونود و هشت /۱۲۹۸/ خورشيدي مجلهي «فرهنگ» را منتشر ميکند. حسين جودت از پايهگذاران «جمعيت فرهنگ رشت» است و در ارتباط با فرقهي کمونيست ايران. شماري از کوشندگان «جمعيت فرهنگ رشت» از نويسندگان و همکاران بعدي مجلهي «پيک سعادت نسوان» ميشوند. م . جودي، نويسنده ي مقاله ي «زن در جامعه ما»، از اعضاي «جمعيت فرهنگ رشت» بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما پيرامون پيوند «جمعيت فرهنگ رشت» با تشکلها و جمعيتهاي زنان در گيلان، و چند و چون مناسبات تشکيلاتي يا سياسي آنها، آگاهيها، چندان روشن و دقيق نيستند. در ميان چند انجمن زنان در گيلان، «جمعيت پيک سعادت نسوان»، سر آمد انجمنها بود و در سال هزار و سيصد /۱۳۰۰/ خورشيدي يا سالي بعد شکل گرفت. همين جمعيت است که براي نخستين بار جشن روز هشت /۸/ مارس را در رشت و انزلي برگزار ميکند، به آموزش دختران و زنان همت ميگمارد، گروه تئاترال زنانه تشکيل ميدهد واز کشف حجاب و آموزش فکر و فرهنگ بانوان سخن ميگويد. روشنک نوعدوست در اين «جمعيت پيک سعادت نسوان» حضور موثر دارد. ميتوان ديد که «جمعيت فرهنگ رشت» در گرايش زنان پيشروي گيلک به کنش اجتماعي و پويش «راه تعالي و نجات و تثبيت حقوق مدني نسوان» نقشي انکار ناپذير داشت. رضا روستا، عضو فرقهي کمونيست ايران دربارهي چگونگي نقش «جمعيت فرهنگ رشت» و تاثير آن بر انجمنهاي زنان گيلان، ميگويد: «در نتيجهي کار اين مجمع (فرهنگ) بين بانوان، عدهاي از بانوان گيلان به ابتکار روشنک خانم و جميله صديقي و سکينه شبرنگ به تشکيل جمعيت پيک سعادت نسوان مبادرت ورزيدند و براي بيداري زنان و دوشيزگان دست به تشکيل مدرسه سعادت و مجله پيک سعادت زدند».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، در مرداد ماه هزار و سيصد و هفت /۱۳۰۷/ خورشيدي روبهروست با بازخواست ناظر شرعيات وزارت معارف و اوقاف دربارهي فرستادن نسخهي مجله به آن اداره براي تشخيص «عدم تخالف آن با اصول و فروع مذهب». رئيس معارف و اوقاف گيلان، علي محمد مولوي ، بانو روشنک نوعدوست را فراميخواند براي پرسش از امري که ناظر شرعيات وزارت معارف پيگيري قانوني آن را خواستار شده بود. روشنک نوعدوست به آگاهي علي محمد مولوي ميرساند که همهي «نمرات مجله را مستقيما به وزارت جليله متبوعه ايفاد نموده است» اما «حسبالامر، مجددا شمارههاي آن را (۱ الي ۵) تلواً تقديم مينمايد» پس از شمارهي ششم، انتشار مجلهي «پيک سعادت نسوان»، متوقف ميشود. آيا دستور ناظر شرعيات بود؟ يا اقدام ناخواستهي خود روشنک نوعدوست؟ بنا به شم سياسي در روزگار رو به تباهي و سياهي استبداد سياسي. دانسته نيست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر، در پژوهش پيگيرانه و دقيق خود دربارهي مجلهي «پيک سعادت نسوان» براي نخستين بار در حوزهي پژوهشي نشريههاي زنان ايران، به اين نکتهي تاکنون پنهان مانده دست يافتهاند که « در ارديبهشت ۱۳۰۹، مجلهي پيک سعادت نسوان باز چهره نمود.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنان پس از يافتن «سرنخي» از اين شمارهي مجلهي «پيک سعادت نسوان» به اين ارزيابي رسيدهاند که «اين پديداري جاي ترديد نميگذارد که روشنک نوعدوست از انديشهي انتشار مجله دست نشسته بود و در پي مجال مناسبي بود تا کار از سر گيرد و به سهم خود فراشد بيداري و آگاهي زنان گيلاني و ايراني را گامي پيشتر برد. اينکه بانو نوعدوست با چه توجيه و تدبيري توانست اجازهي «شمارهي اول، سال دوم» را بگيرد، در هالهاي از ابهام است. حتا به يقين نميدانيم که در پي آن شمارهي اولِ دورهي دوم، شمارهي دومي هم به انتشار رسيد يا نه! پاسخ به اين پرسش هرچه باشد، يک نکته محرز است و آن اينکه کوشش بانو نوعدوست و همکارانش براي زنده نگهداشتن پيک به فرجام دلخواه نرسيد. اين مجله نيز به سرنوشت دهها نشريهي ديگر گرفتار آمد که با شدتيابي دمافزون استبداد رضاشاهي، تا هميشه از دنياي مطبوعات ايران رخت بربستند.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون و نزديک به هشتاد و پنج سال پس از خاموشي «شمع ضعيف» مجلهي «پيک سعادت نسوان»، بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر، نسخهاي از اصل هر شش شماره بدست آوردهاند، پيشگفتار يا درآمد دقيق و روشنگرانهاي نوشتهاند، توضيحات ريز و آگاهگرانه دادهاند براي هر شماره و اين مجموعه را منتشر کردهاند با همان قطع و طرح روي جلد خود مجلهي «پيک سعات نسوان»، به همان شکل هشت دهه پيش از اين.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کند و کاو دقيق و نکتهسنجي ويراستاران در بازخواني سندها و روايتها، ارزيابي آنان از نقش «فرقهي کمونيست ايران» در برانگيختن «انديشههاي پيشرو»، دريافت آنان از چند و چون پيوند واقعي يا مفروض تشکلهاي زنان و «جرگههاي فمينيستي» با «فرقهي کمونيست ايران»، ارزيابي از ديدگاهها و برنامههاي انجمنها و نشريههاي زنان، نشانگر گسست روشنيست از نگاه و روش غالب در بررسي تاريخ و تاريخنويسي پيرامون جنبش زنان ايران، پيش گذاشتن پرسشهاي تازه، و / با احتياط مينويسم/ گشودن روزن تازهاي براي نگريستن به گذشته و به اکنون خود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزني براي بازخواني و بازانديشي پيشينه، سرشت و چند و چون بُرشي از تاريخ جنبش برابريخواهي زنان ايران؛ روزني تازه براي بازخواني نقش جنبش چپ و کمونيستي در جنبش برابرخواهي زنان ايران و چند و چون پيوند آن. ديگر اينکه با روشن کردن هويت «فاطمه» ـ به عنوان نمونه ـ و نيز نشان دادن نقش مردان همکار مجلهي «پيک سعادت نسوان» ـ باز به عنوان نمونه ـ گوئي ناگفته فراخواندهاند به درنگ و بازانديشي در پارهاي گزارههاي نامحتاط دربارهي «زبان زنانه»ي نشريههاي زنان. بگذريم که نام و قلم زنانه هم به خودي خود به معناي گسست از فرهنگ و زبان پدرسالار و مردسالار نيست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر در ارزيابي و نقد روايتهاي غالب، ميگويند: اين درست است که شماري از زنان عضو يا هوادار فرقهي کمونيست ايران، نقش به سزائي در پيدايش و گردش کار جرگههاي زنان داشتند و به همين اعتبار با اعضاي فرقه «مربوط بودند»، اما ارتقاء سطح اين ارتباط به مناسبات تشکيلاتي ميان جرگهها و فرقه، بزرگنمائي و گزافهگوييست. آنها با بررسي برنامهي مصوب کنگرهي اول فرقهي کمونيست در تيرماه هزار و دويست و نود ونه /۱۲۹۹/ خورشيدي و«تزهاي» مصوب کنگرهي دوم در شهريور هزار و سيصد و شش /۱۳۰۶/ خورشيدي (يک ماه پيش از انتشار مجلهي پيک سعادت نسوان) ميگويند: در «برنامه» و «تزها» طرح يا پيشنهادي دربارهي بهبود وضعيت «جنس دوم» و «حقوق اوليه نسوان» ديده نميشود. هرچند که در «برنامه» خواست «منع کار شبانه براي نسوان و اطفال»، بيان شده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنان افزودهاند که فرقهي کمونيست در پراکندن «انديشههاي پيشرو»، برانگيختن زنان به کنش اجتماعي و سياسي و پيوستن آنها به جنبشها و جرگههاي عدالتجو و آزاديخواه، نقشي انکارناپذير ايفا کرد؛ اما آنها که به «اوضاع اسفناک و رقتآور حياتي و معارفي نسوان ايران» پرداختند، «سلطهي نفوذ ظالمانهي عادات و آداب و رسوم» را هويدا ساختند و «احتياجات نسوان» وطن را برشکافتند، جرگههاي فمينيستي بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر، در ارزيابي از مجلهي «پيک سعادت نسوان» هم بر اين نظراند که پيک سعادت نسوان، گرچه نخستين نشريهي زنانهي چپگراي ايران بود؛ اما نشريهاي چپرو نبود. جهان نگرياش از مارکسيسم روسي دور بود. پيرو شوروي هم نبود. نقطهي حرکتش واقعيتهاي جامعهي ايران بود. از واقعيتها حرکت ميکرد تا رفته رفته آگاهي را بر ذهنها بيافشاند و دستيابي به «تمدن ايراني» و آرمان والاي انساني را ممکن سازد. اين راه را هم محافظهکارانه پيمود. هم از اين رو به مقولاتي چون حجاب اسلامي و معناي نمادين آن نپرداخت و از پديدهي شوم چند همسري پرده برنداشت. در حالي که هفت ماه پيش از آنکه خود پديد آيد (مهر ۱۳۰۶) دولت شوروي طرح «هجوم» را در قفقاز و آسياي مرکزي به اجرا گذاشته بود (۱۷ اسفند ۱۳۰۵) که بنمايهاش کشف حجاب اجباري بود... الگوئي که دولت رضاشاه آن را در دي ماه ۱۳۱۴، سر و گوش و دم بريده به کار بست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر پس از اشاره به خاموشي شمع «پيک سعادت نسوان»، ميگويند «اما آنها که پيام پيک سعادت نسوان و «پيک»هاي زنانهي تجددخواه پيشين را دريافته بودند، براي پيشرفت زن ايراني، راه يافتن او به فضاي همگاني، بيداري اجتماعي، برابري حقوقي و دگرديسي مناسبات جنسيتي از تلاش دست نشستند. اين تلاش در متن تجدد آمرانهي رضاشاهي، زمينهساز خرده گامهاي دولت جهت گونهاي مشارکت زنان در برخي نهادهاي شهري شد».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مي توان گفت در متن دگرگونيهاي فرهنگي و اجتماعي و سياسي و در دورهي چرخش تاريخي برافتادن قاجار و برآمدن رضاشاه پهلوي، گرايشها و جنبشهاي برابري خواهانهي زنان ايران، در روياروئي با دور تازهاي از جدال «کهنه» و «نو» ،از سه سرچشمهي دگرگونيهاي فکري و سياسي، بهرهمند بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نخست از سرچشمهي انديشهي انتقادي پيش از مشروطه، نقد پايههاي فکري کهن و مناسبات سنتي، و گشودن چشماندازها و ايدهآلهاي نو. ميراث فکري ميرزا آقاخان کرماني، ميرزا فتحعلي آخوندزاده . دوم ،هم از ادبيات انتقادي و هم از ديدگاههاي نوين سياسي دوران مشروطه و پس از آن. نقد سنت در شعر بهار، ايرج ميرزا، عارف قزويني و ميرزادهي عشقي. در سياست ، تبليغ برنامهي « حزب دموکرات ايران » ، با گرايش سوسيال دموکراسي پيرامون «انتخابات عمومي و مساوي»، «انفکاک کامل قوه سياسيه از قوه روحانيه» و «توجه مخصوص در تربيت نسوان». پيشنهاد حق راي زنان در مجلس دوم آن هم از طرف بازرگان مسلمان باورمند نمايندهي همدان. با مخالفت شديد مدرس و با استناد به باورهاي مذهبي، گفت و گو پيرامون حق راي زنان خاتمه يافت. سوم روندها و پروژههاي تازه تجددخواهي. نقش نشريههائي چون «ايرانشهر»، «کاوه» و «آينده» و نيز برنامههاي تجددخواهانهي گرايشها و گروههاي سياسي، «حزب سوسياليست»، «حزب تجدد»، «حزب راديکال» و انجمن «ايران جوان». انجمن «ايران جوان» در برنامهي خود در آغاز سدهي کنوني، خواهان « آزادي زنان » و « فرستادن دانشجوي دختر و پسر به اروپا » ست . در پروژههاي تجدد، برپائي «دولت مقتدر مرکزي» براي دستيابي به پيشرفت، ضرورت بيچون و چرا تلقي ميشود. خواست تجدد و اشتياق و اميدواري برخاسته از چشمانداز دستيابي به پيشرفت، گروههاي بزرگي از طبقهي متوسط جديد شهري را به دايرهي کوششهاي فکري و اجتماعي و سياسي کشاند. گرايشها و گروههاي زنان تحولخواه و برابريطلب پيشين جان تازه گرفتند، گروههاي تازه پديد آمدند، همسوئي و همپوشي بانظم سياسي نوين در حال استقرار، طبيعي مينمود. در فاصلهي سالهاي ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۶ خورشيدي انجمنها و نشريههاي گوناگون بدست زنان ايراني پايهگذاري شد. اما دورهي نشريههاي مستقل، کوتاه است. در فاصلهي سالهاي ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشيدي شمار نشريههاي ايران از ۱۵۰ نشريه و روزنامه به ۵۰ نشريه کاهش مييابد. سانسور دولتي، عامل اصلي اين کاهش است. انجمنها و نشريههاي زنان هم در امان نبودند. همزمان با روند تکوين ساخت دولت مدرن مطلقه، انجمنها و نشريههاي زنان همسو با برنامههاي دولت نيز به حاشيه رانده شدند. با تاسيس نهاد دست ساخت دولت، يعني «کانون بانوان»، در سال ۱۳۱۴ خورشيدي، حتي «زنان اصلاحطلب طرفدار حکومت نظير نويسندگان [مجلهي] عالم نسوان، توانائي هدايت اصلاحات را از دست دادند و خاموش شدند. تا وقتي دولت ضعيف بود، زنان اصلاحطلب، همانند دوره قاجار، ميتوانستند خواستههاي خود را از طريق نشريات زنان بيان کنند. اما وقتي دولت در زمان رضاشاه قدرت يافت و خواستههاي زنان تا اندازهاي برآورده شد، اين آزادي بيان نيز به طور کلي به حالت تعليق درآمد.» (ياسمين رستم کلايي. برنامه گسترده براي زنان ايران «نو»)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلهي «پيک سعادت نسوان»، در همان سالهاي نخست سلطنت رضاشاه، از ادامهي کار بازماند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنفشه مسعودي و ناصر مهاجر پس از اشاره به خاموشي شمع مجلهي «پيک سعادت نسوان» مينويسند: «هرچه بود در آن سال ۱۳۰۷، تتمهي روزنامههائي که هوادار تجددي همه سويه بودند و آزاديخواه و چپگرا يکي پس از ديگري نيست و نابود شدند. (ستاره ايران، کيميا، آينده، فروغ...). آنها که از پهنهي مطبوعات کشور پا پس نکشيدند و خاموشي برنگزيدند، به دست پليس رضاشاهي خفه شدند. برجستهترين نمونهاش فرخي يزديست و طوفانش که به سرنوشت واعظ قزويني گرفتار آمد و ميرزاده عشقي.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع <span class="s2">- </span>ناصر رحيمخاني <span class="s2">«</span>نگاهي به مجلهي <span class="s2">«</span>پيک سعادت نسوان<span class="s2">»</span>هديهي ۸ مارس <span class="s2">- </span>چهار شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ <span class="s2">- </span>۰۷ مارس ۲۰۱۲ <span class="s2">- </span>اخبار روز<span class="s2">: <a href="http://www.akhbar-rooz.com/" style="color: #83a3b4; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"><span class="s3">www.akhbar-rooz.com</span></a></span><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span> یا دداشت ها: مقالۀ یاسمین رستم کلابی برنامه گسترده برای زنان ایران « نو»</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>1 – مستوره افشار« آیا ما ازجایگاه خود درجامعه آگاه هستیم ؟» عالم نسوان ، 5 (شهریور1311 ):</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>194 - 193</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>2 – نک. بدرالملوک بامداد، ازظلمتبه روشنایی: آزادی زنان در ایران ( نیویورک، ترجمه انگلیسی : انتشارات اکسپوزیشن ، 1977 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>3 – See Afshin Matin asgari;Sacred City profaned: Utopianism and Despair in Early Modernist Persian Literature ; in Rudi Matthee and Beth Baron , eds, Iran and Beyond : Essays in Honor of Nikki R. Keddie (Costa Mesa , Calif.: Mazda Publishers , 2000),pp.201-211</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>4 - ستاره فرمانفرمائیان ، دختر ایران : سفری زنانه از حرم پدر تا انقلاب اسلامی( نیویورک:« ابل دی ، 1992 ) ص 95 ، و گفتگو با مادر بزرگ خودم مُنیرمعاونیان رستم ملایی ، ساری، تابستان 1376 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>5 – Afsaneh Najmabadi; Hazards of Modernity and Morality : Woman , State, and Ideology in Contemparary Iran; in Albert Hourani , Philip S. Khoury and Mary Wilson, eds , The Modern Middle East ( Berkeley and Los Angeles, Calif.: University of California Press, 1993 ), p.672 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>6 – Arvand Abrahamian , Iran Between Two Revolution ( Princeton , NJ: Princeton University Press, 1982 ), pp.120-127</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 - برای بحثی در مورد « مسئله زنان » درادبیات اصلاح طلبانه قرن نوزدهم بنگرید مثلاً به : شعله آبادی« میرزا فحتعلی آخوند زاده و مسئله زنان » ، نیمه دیگر 17 ( زمستان 1371 ) 37 – 39 ؛ کامران امین « الطاف پدر بزرگ : رضا شاه ، « مسئله زن» و مطبوعات ایران،1926 – 1890 « رسالۀ دکتری ، دانشگاه شیکاگو، 1996 ؛ مهرداد کیا « زنان، اسلام و تجدد در نمایشنامه های آخوند زاده و آثارمنتشر نشده »، مطالعات خاور میانه 3 ، 4 ( جولای 1998 ) : 33- 1 ؛ محمد توکی ،« زنان پنداری غرب: فرنگی دیگرو ظهور مسئله زن در ایران » در اندیشه سیاسی هویت و زنان ویراسته والنتین مقدم (Boulder , Col: Westivew Press 1994) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 - برای بحث مشروح درباره این نشریه بنگرید به : یاسمین کلابی « نشریات زنان ، آموزش و پرورش مدرن و دولت در ایران آغاز قرن بیستم ، 1930 – 1900 » پایان نامه دکتری ، دانشگاه کالیفرنیا ، لس آنجلس ، 2000 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>9 – پترآوری « چاپ ، مطبوعات وادبیات درایران جدید» در تاریخ ایران به روایت کمبریج ، ( ترجمه مرتضی ثاقب فر ، انشارات جامی »</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - حمیده نیکو، « اولین لحظه بدبختی ، یا شب عروسی من » ، عالم نسوان 2 ( آبان 1302 ) : 35 – 34 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>11- برای نمونه هایی از این گونه بنگرید به نصرالله رستگار،« ضرورت پیشرفت زنان و تحصیل دختران » ؛ « مبارزه ما » ، عالم نسوان 2 ( آبان 1301 ) 3 – 1 ؛ مستوره افشار، « سلامتی زنان و کودکان»،عالم نسوان 5 ( شهریور1311 ): 198 – 195 ؛ و همدم نبوی ،« زن و غصه » ، عالم نسوان 5 ( دی 1303 ) : 38 – 35 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 – For a discussion of the emergence of companionate marriage in turn-of-the- century Egypt, see Beth baron , “The Making and Breaking of Marital Bonds in Modern Egypt; in Nikki Keddie and Beth baron, eds Women in Middle Eastern History (New Haven, Conn.: Yale University Press, 1991).</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
13 - « یک ازدواج مناسب » ، عالم نسوان 4 ( تیر 1310 ) : 193 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>14 – اقدس آشتوداخ « اهمیت درک مسئولیت در بنای خانواده »، عالم نسوان 5 (شهریور1310): 214 – 210 ، و آقا نیّری، عالم نسوان 5 ( شهریور1310): 216. مؤلف شعری را که در انتقاد به رسم ازدواج به منظور انتفاع ملی سروده است تقدیم نموده</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>15 - هما محمودی ، « ازدواج جدید » عالم نسوان 2 ( آبان1310) : 28 – 25</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>16 - نیز نگاه کنید به : آنی اسوگینگ بویس، « هشدار» ، عالم نسوان 6 ( تیر 131 ): 20 – 18 ؛ اشرف نبوی ، « ازدواج های قدیم وجدید درایران »، عالم نسوان 4 ( تیر1310 )؛ و مستوره افشار ،« سلامتی زنان و کودکان » عالم نسوان 5 ( شهریور1311 ) : 198 -195</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>17 – پروین پایدار، زنان و فرایند سیاسی درایران قرن بیستم ( کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج ، 1995 ) ص 109</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>18 - علیرضا تقوی، « قوانین خانواده درایران (II) »، مطالعات اسلامی 7 ، 1 ( خرداد 1347 ) : 129. بخش 1040 قانون مدنی اجازه داده که هر یک از طرفین پیش از ازدواج در خواست ارائه گواهی نامه پزشکی نماید ، اما مانند قانون جدید آن را اجباری نکرده بود. نقوی بحث هایی دیگر و نیزمتن کامل فارسی وانگلیسی قانون مدنی و قانون ازدواج در شماره های بعد نشریه را انتشار داده است. نیزنگاه کنید به « قوانین خانواده درایران (III) »، مطالعات اسلامی 7 ، 3( شهریور1347): 303 – 265 ،« قوانین خانواده در ایران (IV ) »، مطالعات اسلامی 7 ، 4(آذر1347): 378 – 339</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>19 – نقوی ، همان (II) صص 149 ، 152 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
20 همان صص 153 ، 156 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
23 – پایدار، زنان و فرایند سیاسی ...، ص 109 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>24 – دلشاد خانم ،« بیماری رقص»، عالم نسوان ، 1( دی 1310 ): ( دی 1310 ) 609</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>25- Boyce , report, July 1 , 1926 to June 30 , 1927, Presbyterian Historical Sociiety (PHS),p.2.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>26 – افشار،« سلامتی زنان و کوکان» ، همان، ص 198</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>27 – نقوی ، همان(II ) صص 129، 161 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>28 - برخی ناظران این گونه ازدواج های دیررس را معلول تحصیل دانسته اند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Sec A.S. Boyce and P.C. McDowell; Social, Moral, Economic, and Industrial Movements;c.1930s,p.2, PHS,RG 91 -18-11.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>29 – – نقوی ، همان (II ) صص 158</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>30 – همان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>31 – Abrahamian , Iran between Two Revolutions,p.254.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>32 – امیر ارسلان خلعت بری « قانون جدید ازدواج» ، عالم نسوان 3 ( اردیبهشت 1311 ) : ص 103 – 97</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>33- Nikki Keddie , Roots of Revolution ( New haven, Conn,: Yale University Press 1981 ),p.109.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>34 – پایدار، زنان و فرایند سیاسی ...، ص 112 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>35 – همان ، ص 41 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>36 – مثلاً نگاه کنید به « جهاد ما» عالم نسوان 2 ( ابان 1301 ) : 3 -1 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>37- Boyce , ch.5, from Chapters in the Life of an American Woman in the Shah’s Capital; unpublished memoirs, p. 5, PHS, RG 19-18-11</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
38 – نیکی کدی متذکر شده که تقریباً 90 در صد ایرانیان دراین دوره بخش کشاورزی کار میکرده اند . نک. کدی ، ریشه های انقلاب ، ص 111 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>39- Ruth Frances Woodsmall, Women and the New East ( Washington, DC: The Middle East Institute , 1960),p.71;</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نیزنگاه کنید به : رضا خلیلی « زنان باید کار کنند »، عالم نسوان 2( اسفند 1310) : صص 96 – 92</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>40 – مثلاً گوهرخانم پزشکی بود تحصیل کردۀ روسیه که در1301 درتهران طبابت می کرد. نک. عالم نسوان 2 ( شهریور1300) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>41 – مرآت السطان نسوان3 ( دی 1300): ص 39</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>42 – امیر جاهد، سالنامه پارس( تهران ، 1307) صص 41 -41</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>43 – بامداد، از ظلمت به روشنایی، صص61 – 59، 81 – 80 ، 84 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>44 - « خبرهای خوبتر»، عالم نسوان 5 ( اردیبهشت 1310 ) ص 17</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>45 - جاهد ، سالنامه پارس ، 1309 ، ص 101 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>46 - برای اگاهی بیشتردر باره لورتا نگاه کنید به: محمد تقی مینا « بانو لورتا هایرپتیان( نوشین)»، چیستا150، 10( خرداد 1377): 777 – 774. برای عکسی از لورتا درصحنه تئاتر در کنارمردان، نگاه کنید به : جاهد ، سالنامه پارس ، 1311 ص 205 . در باره وارتوتاریان بنگرید به : بامداد ، از ظمت به روشنائی ، ص 67 ، 89 – 88.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>47 – اشرف صادقی ، « اشتغالات زنان: یک زن ایرانی چه کار می تواند بکند؟» عالم نسوان 1 (دی 1310 ) : 31 – 29 ؛ « اشتغالات زنان » ، عالم نسوان 3 ( اریبهشت 1311 ): 112 – 110 ؛ خلیلی ، زنان باید کار کنند» ، صص 96 – 92 ؛ و حشمت هدشیان ، « یک زن ایرانی چه کار می تواند بکند ؟ » ، عالم نسوان 5 ( شهریور 1311 ): 210 – 198 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>48 – مریم سهرابی « تحقیقی از ناصری » ، عالم نسوان 4 ( دی 1309 ) : صص 160 – 158</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>49 - بدرالملوک نژند ، اگر یک میلیون [ تومان ] داشتم » ، عالم نسوان 1 ( دی ماه 1310 ) : ص 48</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>50 - « اشتغالات زنان : یک زن ایرانی چه کار می تواند بکند؟ » ، صص 31 – 29 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>51 - « مادم کوری »، عالم نسوان 4 ( اسفند 1300 ) 34 – 29 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>52 – محمد علی ایروانی، « در باره حجاب » ، عالم نسوان 33 ( اردیبهشت 1311 ) : 142 – 140</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>53 - ایران خانم ارانی،« سخنرانی ایران خانم ارانی در کنگره زنان »، عالم نسوان 6(آبان 1311 ) : 281 – 277. تجدید چاپ در روزنامه ایران</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>54 - دکتر رضا زاده شفق « زنان و کار » علم نسوان 6 ( ابان 1311 ) : صص 249 – 241</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>55 - » چه خبرهایی از زنان؟» عالم نسوان 3 ( اردیبهشت 1310 ) ص 131</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>56 – خیلیل ، « زنان باید کار بکنند »، صص 96 – 92</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>57 - همان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>58 – صدیقه دولت آبادی،« پیشرفت زنان » ، عالم نسوان 3 ( دی 1310 ): ص 27 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>59 - پاتریشیا بیکر حجاب را پوشیدن چادر و پیچه می داند .</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Baker, “ Politics of Dress: The Dress Reform Laws of 1920/30s Iran” in Nancy Lindsfarne- Tapper and Bruce Ingham , eds , Languages of Dress in the Middle East ( Surrey: Curzon Press, 1997), P.180.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هوشنگ شهابی آن را سرکردن « روسری یا چادر » تلقی میکند</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Chehabi, “Staging the Emperor’s New Clothes : Dress Codes and nation – Building under Reza shah” Iranian Studies 26, 3-4 (Summer / fall 1993 ): 220,</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نیزنک . « ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن» فصل 11 همین کتاب ، در مورد مصر در آغاز قرن بیستم، بث بارون بی حجابی را رو باز بودن می داند. اوهمچنین عقیده دارد که حجاب فراگیرنده کل سیستم انزوای زنان بوده است.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Baron, “ Unveiling in Early Twentieth Century Egypt: Practical and Symbolic Considerations” Middle Eastern Studies 25,3 (July 1989):370.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>60- Eleanor Sims; Clothing – Historical Lexicon of Persian Clothing; 8 Encyclopaedia Iranica (Costa Mesa , Calif,: Mazda Publishers, 1992 ), p 862.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>61- Ibid.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>62 – نگاه کنید مثلاً به : حسام الدین آشنا ، خشونت و فرهنگ : اسناد حجاب ( 1322 – 1313 ) (تهران: بایگانی اسناد ملی ، 1371) ، ص 47. مأموران دولتی از روستای تیکان تپه آذربایجان نوشتند: « حجاب آن طورکه در شهرها وجود داشته در این جا هرگز وجود نداشته است. در این جا زنان بنا به رسم عشایری با روی باز زندگی می کنند. فقط زنان خانواده های تجار و رؤسای ایل هستند که حجاب و چادر دارند. » دو گروه آخر بخشی از طبقه بالای شهری بودند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>63 – عکسی از لباس زنان روستایی وعشایری ایران درآغاز قرن بیستم درکتاب زیر وجود دارد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Ruth Frances Woodsmall,Moslem Women Enter a New world ( New York : Round table press, 1938),p.65 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سبک های گوناگون لباس و پوشش زنان درعکس های پایان کتاب : نیکی کدی ، ایران قاجار و ظهور رضا خان ، 1925 - 1796 ( کوستامسا ، کالیفرنیا : انتشارات مزدا ، 1999 ) .</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>64 - اشنا ، خشونت و فرهنگ ، ص 48</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>65 – بویس ، فصل 5 ، صص 5 – 4 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>66 – آشنا، همان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>67 - همان ، شماره 44 ، صص 27 – 26</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>68 – همان ، شماره 77 ، ص 45</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>69 - بامداد ، از ظلمت به روشنایی ، صص 92 و 95 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>70 – مثلاً نگاه کنید به : م.ر.هزارف « حجاب در ایران» عالم نسوان 1 ( دی 1310 ) : 23 – 19 و دکتر سعید جمال الدین ، « در باره حجاب » ، عالم نسوان2 ( اسفند 1310 ) : 72 – 68</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>71 - « دلشاد خانم » نام مستعار آقای رجبعلی خان بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>72 - دلشاد خانم « بیماری رقص » ، عالم نسوان ، 1 ( دی 1310 ): 9</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>73 – Boyce; Moslem Women in the Capital of Persia ; The Moslem World 20,3 (July 1930): 266.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>74- baker; Politics of Dress; p. 186</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>75 - دلشاد خان ، « هیپوتیزم »، عالم نسوان 1 ( دی 1309 ) : 9-8 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>76 - « در باره موضوع مقاله دلشاد خانم »، عالم نسوان 2 ( اسفند 1309 ): 81 و 98</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>77 – فاطمه انصاری، « من آزادی را در لباس وظیفه شناسی می پذیرم»، عالم نسوان، 5 ( شهریور 1311 ): 220 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>78 – جمال الدین ، « در باره حجاب »</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>79 - دلشاد خانم ، گزارش واقعه »، عالم نسوان 3 ( اردیبهشت 1310 ) : 105 – 97</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>80 - همان ، ص 105 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>81 – در باره قرۀ العین وبی حجابی او بنگرید به : عباس امانت ، رستاخیز و تجدید حیات : بنای نهضت بابی درایران( ایتاکا، نیویورک : انتشارات دانشگاه کورنل ، 1989 ) ؛ و فرزانه میلانی ، حجاب وکلمات : صداهای برخاستۀ نویسندگان زن ایرانی ( سیراکوز، انتشارات دانشگاه سیراکوز، 1993 )</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>82 – mary Park Jordan; Persian Women Move Forward ; The Moslem World 25,3 (July 1953): 301 , and Mamdad , Form darkness into Light,p. 94.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>83 – Boyce ; Moslem Women ; pp. 266-267.Mary Park Jordan reported that ; some hundreds ; took advantage of this directive and ;many others used either constume , as circumstance or convernience demande.’ See Jordan; Persian Women Move Forward ; p.301.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>84 – Boyce ; Moslem Women; p.267.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>85- baker; Politices of Dress; pp. 180 , 182 , and Chehabi; Staging the Emperor’s New Clothers;p.213.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
86 – بامداد ، اط ظلمت به روشنایی ، ص 91</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>87 – هوشنگ شهابی، « به صحنه آمدن لباس های جدید شاهنشاه»، ص 215</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>88 - آشنا ، خشونت و فرهنگ ، صص 2 -1 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
89- Roger savory ; Social Development in Iran During the Pahlavi Era;in George Lenczowski, ed ., Iran Under The Pahlavis (Stanford, Calif: Hoover Institution Press, 1978),p. 97.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
90 - بامداد ، از ظلمت تا روشنایی ، ص 92 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>91 – See Boyce ; Moslem Women ; p. 267: Jordan ; Persian Wmen ; p.301 ; and Chehabi ; Staging the Emperor’ New Clothers’pp. 216.218.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>92- Boyce and McDowell; Social, Moral, Economic, and Industrial Movements;p.1</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>93 – رضا شاه پهلوی، سخنان ایراد شده در17 دی 1314به نقل از، جاهد، سالنامه پارس ، 1315 ، صص 95 – 94 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>94 – صدیقه دولت آبادی ، « تاریخچه وضع زنان در ایران : گذشته و حال »، عالم نسوان 4 ( تیر 13111 )ک 152 -145</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>95 - Boyce ; Moslem Women ; p. 266</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>96. Jordan; Persian Woomen ; p. 300; Boyce ; Moslem Women ; p. 265; and Boyce and McDowell; Social, Moral, Economic, and Industrial Movements;p.1</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بویس ماجرای رئیس نظمیه [ شهربانی] تهران که همسرش را با چادر به کافه ای در شمال تهران می برد تا بدین ترتیب از سایر زنان بخواهد که با مردان درانظارعمومی ظاهر شوند را نقل می کند.« لورتا » هنرپیشه ارمنی ایرانی در نمایش ها در کنار مردان بازی می کرد، نک : جاهد ، سالنامه پارس ، 1311 ، ص 205</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>97- Chehabi; Staging the Emperor’s New Clothes; pp. 216, 218, and Baker ; Politics of Dress; p.186 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>98 - « یک زن می پرسد» ، عالم نسوان 3 ( اسفند 1309 ) : 50</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>99 - « قدردانی و اطلاعیه » ، عالم نسوان 1 ( شهریور 1301 ) ، و « مخارج کافی است » ، عالم نسوان 2 ( آبان 1301 ) : 6 – 4 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>100– عالم نسوان 3 ( دی 1300 ) : 18 ، 19 ، 22؛ 4(اسفند 1300 ) : 18 ، 19 ، 22 ، 23 ، 5 ( اردیبهشت 1301): 18 ، 19 ، 22 ، 23 ؛ 6 ( تیر 1301 ):10 ، 11،14 ، ص15 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>101 - میس یانگ، « مُد بهاره » ترجمۀ طوبی ضرغامی ، عالم نسوان 1 ( شهریور 1301 ) : 18 – 16 ، و خانم ویشام ، « لباس روزی » ، ترجمه طوبی ضرغامی ، عالم نسوان 3 (دی 1301 ): 17 – 16 ، تصاویر مُدهای لباس در شماره های بعدی نشریه حذف شده اند چون دبیران نشریه از کیفیت چاپ سنگی آنها راضی نبوده اند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>102 - همان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> </span>103 - « مخارج کافی است» ، صص 6 – 4 ، و خانم یانگ « نوکردن لباس ها ی قدیمی » ، ترجمه طوبی ضرغامی ، عالم نسوان 2 ( آبان 1301 ) ، 25 – 24 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
104 - جاهد ، سالنامه پارس ، 1309 ، ص 189</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>105 – نک،« اطلاعیه»، عالم نسوان1( دی 1308): 52 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>106 – نک، عالم نسوان2(شهریور1300 ): 18 ، 19 ، 22 و3 (دی 1300):18، 19،22</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>107- « مخارج کافی است» ، صص 6 – 4 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>108 - علی اصغر شریف، « هزینه ها »، عالم نسوان 3 ( دی 1301 ) : 32 – 30</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>109 - « یک زن برازنده » ترجمه خانم م . جلالی، عالم نسوان 2 ( اسفند 1309): 57 – 51 ؛ همان ، 3 ( اریبهشت 1310 ) : 129 – 118 ؛ و همان ، 6 ( ابان 1310 ): 288 – 282</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>110- « فصل ششم: رهنمای خانواه ها، ترجمه خانم جلالی، عالم نسوان3 (اریبهشت 1311) :124 – 113 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>111 - جاهد،« زیبایی بدن» سالنامه پارس، 1315 ، ص 87</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>112- جاهد،« آرایش با جراحی» ، سالنامه پارس، 1319، صص 3 -2 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>113– جاهد « پاکیزگی بدن ونظافت»، سالنامه پارس،1319، ص 72</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>114- جاهد«ساختن کلاه های زنانه»، سالنامه پارس، 1315، صص83 – 82 و« کیف های زنانه » ، سالنامه پارس ، 1315، صص 81 – 78</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>115 – جاهد ، سالنامه پارس ، 1318، صص 75 – 72، و1319 ، صص 83 – 72</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>116 – جاهد ، سالنامه پارس ، 1308 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>117 - جاهد « هزار رمز زیبایی» ، سالنامه پارس ، 1314 ، صص 85 – 70</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>118 – بامداد ، از ظلمت به روشنایی ، ص 96</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>119 – See Eliy Sanasnsarian, The Women‘ s Rights movement in Iran ( New York: Praeger , 1982); Najmabadi; Hazards of Modernity ; and Paidar, Women and the Political Process.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>120 – افسانه نجم آبادی این تیپ شناسی را مربوط به دوره محمد رشا شاه می داند Hazards of Modernitz”, p.674 ) اما من معتقدم که در مورد دوره رضا شاه نیز صدق می کند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
منبع: استفانی کرونین « رضا شاه و شکل گیری ایران نوین » مترجم : مرتضی ثاقبفر - نشر جامی – 1382 مقالۀ یاسمین رستم کلابی برنامه گسترده برای زنان ایران « نو» از کتاب - صص 270 – 235 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3">◀</span>یادداشت ها: افسانه نجم آبادی اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیتهای زنان در دورۀ حکومت رضا شاه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> </span>این مقاله با عنوان:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Authority and Agenuy; Re visiting Women's Activisim during Riza shah's period.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در سمیناری که در ۱۹ و ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۳ در آمستردام برگزار شد، ارائه گشت سمینار تحت عنوان زیر برگزار شد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
The Triumphs and Travails of Anthoritiorian Modernism in Turkey and Iran: Twientieth Century Turkish and Iranian Histories from Below.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
خانم نجم آبادی همچنین تقدیر و تشکری را در آغاز نوشته آورده بودند که متن آن چنین است: سپاسگزاری و تشکر فراوان خود را نثار دوستان، همکاران و کتابدارانی می نمایم که کمک هایشان برای دسترسی به اطلاعات آرشیوی استفاده شده در این مقاله برایم حیاتی بود: آذر اشرف، هما هودفر، غلامرضا سلامی و متیو اسمیت. ایشان همچنین یادآور شده اند که از گفت و گوهای صورت گرفته با کامران امین و پروین پایدار در مورد بسیاری از موضوعات مورد بحث در این مقاله، بهرۀ بسیار برده<span class="s3">¬</span>اند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱ . ادبیات مربوط به مدرنیتۀ ایرانی و سیاست های مربوط به آن بسیار فراوان است . به نظر اینجانب مواردی که در ادامه مطرح می کنم بسیار مفید و مؤثر می باشند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Fariba Adelkhah, Being Modern in Iran, tr. Jonathan Derrick (London: Hurst & Co., ۱۹۹۹), Mehrzad Boroujerdi, Iranian Intellectuals and the west: The Tormented Triumph of Nativism (Syracuse: Syracuse University Press, ۱۹۹۶), Roy Mottahedeh, The Mantle of the Prophet (New York: Simon and Schuster, ۱۹۸۵), </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
و بسیاری از نوشته های محمد توکلی طرقی:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Mohamad Tavakoli Targhi, Emergence of Two Revolutionary Discourses in Modern Iran (Ph.D. Dissertation, University of Chicago, ۱۹۸۸), and Refashioning Iran: orientalism, Occidentalism and Historiography (New York: Palgrave, ۲۰۰۱)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲ . به عنوان مثال خانم هایده مقیسی، جامعه شناس فمینیست ایرانی و عضو فعال جامعۀ بانوان چنین مطرح می کنند که : «به اعتقاد من، چیزی که امروز در ایران در حال وقوع است، نمی تواند گواه مشروعیت اسلام سیاسی به عنوان یک راه حل بومی برای مشکلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ناشی از تجربۀ مدرنیته و سیاست ها و خط مشی مربوط به آن باشد. این مسئله به نوعی دنباله جنگ بین سنت و مدرنیته است که از عصر مشروطیت تا زمان حال همواره با فراز و نشیب های فراوان در زندگی اجتماعی ایران وجود داشته است.» هایده مقیسی، «زن، تجدد و اسلام سیاسی» ص ۹۸ - ۱۱۴، مجموعه مقالات نهمین کنفرانس سالانۀ مجمع مطالعات زنان ایرانی، واشنگتن دی<span class="s3">¬</span>سی، ۲۶ ، ۲۸ ژوئن، ۱۹۹۸، نه نقل از صفحات ۱۰۱ و ۱۰۲.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳ . برای مشاهدۀ دو مقاله دربارۀ تمایلات مشابه در سایر جوامع انسانی و همچنین دربارۀ اثرات فناوری های جدید بر روی این دستاوردها به مقالات زیر رجوع کنید: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Charles Kurzman, "Liberal Islam: Prospects and Challenges," and Dale Eickelman, "the Coming Transformation of the Muslim World," both in Middle East Review of International Affairs۳, ۳ (September ۱۹۹۹) at www.biu.ac.il/SOC/besa/meria.html.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴ . اگرچه منظور داشتن زنان غیرمسلمان در دسته بندی های خواهران وطنی و خواهران نوعی میسر بود ولی می توانست مخاطرات خود را هم داشته باشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵ . این نامه همچنان ادامه دارد و مفصل است. برای مشاهدۀ متن کامل آن به نشریۀ حبل المتین (نسخۀ تهران) شمارۀ ۱۰۵، (۲۲ رجب ۱۳۲۵/اول سپتامبر ۱۹۰۷) صفحات ۴ الی ۶ چاپ مراجعه فرمائید. همچنین بنگرید به صص ۶۵ تا ۷۰ کتاب مهرانگیز فلاح و افسانه نجم آبادی تحت عنوان:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Bibi Khanum Astarabadi and khaunm Afzal Vaziri: Pioneering Mother and Daughter for Women Education and Right in Iran</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>(نیویورک، ۱۹۹۶) مراجعه نمایید. برای دیدن مباحث مشابه به نامه های بی بی خانم استرآبادی در همان کتاب مراجعه کنید. این الفاظ و معانی در نوشته های زنان در مطبوعات مشروطهخواه آن دوره متداول بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۶ . محمد توکلی طرقی با توجه به گردآوری مستندات فراوان چنین اظهار می کند که در قرن نوزدهم، زنان اروپایی و ایرانی / مسلمان در واقع «زمینۀ مجادلات و مشاجرات فرهنگی و سیاسی» بوده اند. به نقل از صفحه ۷۴ از مجلۀ Radical America ، شمارۀ ۲۴ (۱۹۹۰) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۷ . به عنوان مثال به شماره<span class="s3">¬</span>های زیر مراجعه کنید: شکوفه ۱، ۱۴ (۳۱ آگوست، ۱۹۱۳)؛ ۱، ۱۵ (۲۱ سپتامبر ۱۹۱۳) : ۳ ۴؛ ۲، ۵ (۲۲) (۱ فوریه ۱۹۱۴): ۱ ۲؛ ۲، ۶ (۲۳) (۱۶ فوریه ۱۹۱۴): ۴؛ و ۲، ۷ (۲۴) (۲ مارس ۱۹۱۴): ۳.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۸ . برای اطلاعات و منافع بیشتر به مقالۀ حامد الگر تحت عنوان Chador in Islamic Persia ، صفحات ۶۱۰ ۶۱۱ از دایره المعارف ایرانیکا، مجلد IV (لندن، Routledge and Kegan Paul ، ۱۹۹۰) مراجعه کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۹ . برای مطالعۀ تاریخچۀ کاملتری از طرفدارای مردان از کشف حجاب به عنوان مقیاسی برای توسعه و پیشرفت زندگی زنان در ایران در قرن نوزدهم، به مقالۀ کامران امین به عنوان The Attention of the Great Father : Reza Shah, "The Woman Question", and the Iranian Press, ۱۸۹۰ - ۱۹۴۶ (پایان<span class="s3">¬</span>نامۀ دکتری، دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۶) مراجعه کنید. همچنین می توانید به مقالۀ فرزانه میلانی تحت عنوان Veils and Words: The Emerging Voices of Iranian Women Writers (دانشگاه سیراکوز، ۱۹۹۲)؛ توکلی طرقی Imagining Western Women و «زنی بود، زنی نبود» در نشریۀ نیمه دیگر ۱۴، بهار ۱۹۹۱: ۷۷ - ۱۱۰، نیز مراجعه نمایید. برای مشاهدۀ از چیزی که زنان از آن تحت عنوان کشف حجاب در این دوره طرفداری می کردند به عکسی از افضل امیری، ص ۲۸، در کتاب ملاح و نجم آبادی تحت عنوان بی بی خانوم استر آبادی و خانم افضل وزیری یا عکسی از صدیقه دولت آبادی در کتاب نماها، نوشته<span class="s3">¬</span>ها و یادها نوشتۀ مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی (نیویورک، نگارش و نگارش زن، ۱۹۹۹)، جلد سوم، ص ۱۱۶ مراجعه کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۰ . برای مشاهدۀ بحثی در این ارتباط به مقالۀ ارائه شده<span class="s3">¬</span>ام در انجمن مذهب آمریکا، ۲۳ نوامبر ۱۹۹۹ و نسخۀ کوتاه شدۀ آن در نشریۀ Social Text ، ۶۴، (۲۰۰۰(: ۲۹ - ۴۵، مراجعه نمایید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۱ . یاسمین رستم کلایی اظهارات مشابهی را در مقالۀ ارزشمند خود تحت عنوان Expanding agendas for the 'new' Iranian Woman: Family law, Work and Univeiling ، ص ۱۵۷ - ۱۸۰، در کتاب The Making of Modern Iran، ویرایش شده توسط استفانی کرونین (لندن، ۲۰۰۳) ارائه نموده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۲ . خط آهن سراسری در ایران نیز از دیگر نمادهای برجای مانده از این دوره است. در حالی که ساخت خط آهن یک دستاورد موفقیت آمیز تلقی می گردد، اما کشف حجاب رویکردهای مختلفی را به همراه دارد، عده ای آن را یک دستاورد می دانند، گروهی دیگر آن را یک اقدام ننگین دانسته و عدۀ دیگری آن را فاجعه ای بزرگ می<span class="s3">¬</span>خوانند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۳ . علاوه بر چندین مجموعۀ خاطرات شخصی، سه مجموعه مستند از احکام حکومتی، یادداشت ها و گزارش<span class="s3">¬</span>های مربوط به داستان کشف حجاب به چاپ رسیده اند که امکان بررسی و ارزیابی مجدد تاریخ این عملیات را به صورت عمیق و جزیی فراهم می کنند. برای دستیابی به مستندات کاملی از منابع موجود به کتاب The Attentions of the Great Father نوشتۀ امین مراجعه نماید. برای آگاهی از یک بحث جدید دربارۀ عدم امکان دسترسی و دستیابی به حقوق زنان بدون اقدامات شدید رضاخان به مقالۀ شیرین مهدوی تحت عنوان Reza Shah Pahlavi and Women: A re evaluation در صفحات ۱۸۱ تا ۱۹۲ از کتاب The Making of Modern Iran مراجعه نمایید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۴ . در دهۀ ۱۹۲۰ و اوایل دهۀ ۱۹۳۰، تعداد روز افزونی از زنان شهری طبقۀ میانی، استفاده از روبنده را کنار گذاشتند. اما مسئله ای که هنوز زنان در مورد آن اختلاف نظر داشتند، تعویض چادر با سایر پوشش های تمام قد بود که زنانی مانند افضل وزیری و صدیقه دولت آبادی از آن طرفداری می کردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۵ . افضل وزیری، «مردها خیلی زرنگی می<span class="s3">¬</span>کنند»، شفق سرخ ۹، ۱۵۶۵ (۱۸ آگوست ۱۹۳۰) ۳: صص ۹۲ ۹۵ در کتاب ملاح و نجم آبادی. نقل از صفحات ۹۴ - ۹۵.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۶ . برای مشاهدۀ ترجمۀ فرانسۀ بخشی از مقالات و گزارشات ، مراجعه کنید به: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Revue des etudes Islamique VII, (۱۹۹۳), pp.۴۵ - ۱۴۱</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۷ . اطلاعات، ش۲۷۲۱ (۲۵ فوریه ۱۹۳۶): ۵.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۸ . برای مشاهدۀ تحلیلی عمیق از اهمیت سفر ترکیه به مقالۀ افشین مرعشی تحت عنوان: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Performing the nation: the Shah's Official State Visit to Kemalist Turkey, June to July ۱۹۳۴</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
صص ۹۹- ۱۱۹ در کتاب The Making of Modern Iran ، مراجعه نمایید. اگرچه من نیز با تأکید مرعشی بر اهمیت این سفر از نظر فرهنگی در بافت مربوط به «بروز یک روایت رو به رشد از فرهنگ مدرن در منطقه» (ص ۱۰۲) موافق هستم، اما فکر می کنم تأکید بیش از حد بر این سفر به عنوان واقعه ای که منجر به اصلاح لباس و کشف حجاب زنان گردید باعث نادیده گرفتن شدن اثرات تغییرات فرهنگی و فعالیت های زنان در دو دهۀ پیشین در درون ایران می شود. همچنین باید خاطرنشان سازم که سال ها پیش از سفر رضاخان به ترکیه، ایرانیان نیز از تغییراتی که در ترکیه رخ می داد کاملاً پیروی می<span class="s3">¬</span>کردند. تغییر لباس مردان نیز در واقع به عنوان قهقرا به استبداد تلقی می گردید. مراجعه کنید به قهرمان میرزا سالور (عین السلطنه)، روزنامه خاطرات عین<span class="s3">¬</span>السلطنه ، ویراست شده توسط مسعود سالور و ایرج افشار، در ده مجلد (تهران: اساطیر ، ۱۹۹۵ - ۲۰۰۱)، ۶۸۹۷: ج ۹، ۳ آوریل ۱۹۲۴؛ همچنین مراجعه کنید به ۷۳۶۱: ج ۹ ، ۱۵ اکتبر ۱۹۲۵؛ ۷۴۸۵: ج ۹، ۲ مه ۱۹۲۶. لغو قوانین اسلامی ازدواج با هشدار و اعلام خطر ذکر شده بود. ( ۲۹ ژانویه ۱۹۲۵، ۷۲۲۳ : ج ۹) دولت باید هر گونه اقدام مشابهی را تکذیب کند؛ حداقل در حال حاضر. (۱۲ نوامبر ۱۹۲۵، ۷۳۶۸: ج ۹ ) گزارش تحولات جاری در ترکیه نیز یکی از موضوعات دائمی اطلاعات، شفق سرخ و مطبوعات مربوط به زنان بود. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۱۹ . مراجعه کنید به یحیی دولت آبادی، حیات یحیی (تهران: ابن<span class="s3">¬</span>سینا، ۱۹۵۲)، مجلد ۴، صص ۴۳۰ ۴۳۶. برای روایات دیگر در این زمینه مراجعه کنید به مرتضی جعفری، صغری اسماعیل زاده و معصومه فرشچی، واقعه کشف حجاب (تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۹۹۳)، مقالۀ دوم نوشتۀ غلامحسین زرگری نژاد، ص ۲۱؛ علی اصغر حکمت، سی خاطره از عصر فرخندۀ پهلوی (تهران: پارس، ۱۹۷۶)، صص ۸۷ - ۱۰۲؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات (تهران: زوار، ۱۹۶۵)، صص ۴۰۵ - ۴۰۸؛ محسن صدر، خاطرات صدر<span class="s3">¬</span>الاشراف، (تهران: وحید، ۱۹۸۵)، صص ۳۰۲ -۳۰۷. شهابی براساس روایات افواهی و یادداشت<span class="s3">¬</span>های بعدی مانند مطالبی که به آنها اشاره کردیم، چنین اظهار می<span class="s3">¬</span>کند که کشف حجاب حتی در زمانی که رضاخان نخست<span class="s3">¬</span>وزیر بود (۱۹۲۳ - ۱۹۲۵) نیز در دستور کار وی قرار داشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مراجعه کنید به هوشنگ شهابی The Banning of the Veil and its Consequences صص ۱۹۳ ۲۱۰، در The Making of Modern Iran, Cronin . روایات مقارن و هم عصر آن از چنین موضوعی حمایت و پشتیبانی نمی کنند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۰ . خاطرات عین السلطنه جلد ۱۰، ص ۷۷۰۱، زنان دهه های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ معمولاً به این مسئله متهم می شدند که با استفاده از پیچه های نیمه متحرک با مردان در انظار عموم اختلاط می<span class="s3">¬</span>کردند. برای مشاهدۀ تصاویر کاریکاتوری که چنین صحنه هایی مراجعه کنید به ناهید ۳، ۵۰ (پاییز ۱۹۲۴): ۴. این شماره و شماره های ۴۷ - ۴۹ بدون تاریخ هستند. تاریخ شمارۀ ۴۶ در ۱۹ نوامبر ۱۹۲۴ و شمارۀ ۵۱ در ۶ دسامبر ۱۹۲۴ می باشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۱ . عین السلطنه همان، جلد ۱ صص ۷۰ - ۲۶۹ و ۲۷۰ ، مطالب بسیار نادر و غیرمستقیمی از بحث های مربوط به حجاب در مطبوعات مشروطیت به چشم می خورد. یکی از این منابع عبارت است از سخنرانی فارغ<span class="s3">¬</span>التحصیل بدرالدجا امام الحکما، یکی از شاگردان مدرسۀ امریکایی دختران در تهران که در ایران نو ، ۳ ، ۸۰، (۲۹ ژوئن ۱۹۱۱): ۳ و ۸۱ (۱ جولای ۱۹۱۱): ۲ - ۳، به چاپ رسید. وی اظهار تاسف کرده بود که زنان به واسطۀ محجوب بودن در قرون اخیر از شرکت در فعالیت های ورزشی محروم بوده اند و بنابراین ضعیف و ناتوان شده اند. حتی زنانی که به طور خصوصی و در درون گروه ها و انجمن های مذهبی خویش کشف حجاب می<span class="s3">¬</span>کردند، در نوشته های عمومی خود از این مسئله جانبداری نمی کردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۲ . عین<span class="s3">¬</span>السلطنه، همان ، ج ۱، صص ۷۰ ۲۶۹ و ۲۷۰، برای مشاهده و اطلاع از سایر تماشاهای سیزده به در به ۹۱۷: جلد ۱ مراجعه کنید. برای مطالعۀ توصیف وی از مراسم حنابندان در روز ۲۷ رمضان ۱۳۰۷ [۱۷ می ۱۸۹۰] به ۲۷۳: جلد ۱ مراجعه کنید. همچنین نقل وی از مراجعۀ زنان به مسجد سپهسالار برای خرید از فروشندگان محلی در جلد ۱ : ۲۷۴، ۵۷۷، ۷۰۷ ،۷۰۸ و ۹۰۵ آمده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۳ . برای مطالعۀ مطلب مربوط به صفر ۱۳۰۸ [سپتامبر و اکتبر ۱۸۹۰] به I: ۲۹۹-۳۰۰ و برای مطالعۀ مطالب مربوط به سال های بعد به I: ۳۸۵، ۵۹۹ و ۹۰۸ مراجعه نمایید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۴ . عین<span class="s3">¬</span>السلطنه، ۵۱۲، به جلد ۱: ۷۱۱ و ۷۱۲ ، ۸۵۰، ۹۰۶ نیز مراجعه کنید. بسیاری از این مضامین در منابع قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ذکر شده اند. مظفرالدین شاه برخلاف پدرش نمی<span class="s3">¬</span>دانست با این گروه های زنان معترض چگونه برخورد کند و دستور داد زنان معترض دستگیر و زندانی شوند. صدر اعظم او مجبور شد مداخله کرده و از طریق آزاد کردن زنان و معذرت خواهی بابت دستگیری آنها از یک انفجار بزرگ جلوگیری نماید. در اوایل دهه ۱۹۲۰، زنان به سردار سپه نیز به همین صورت روی آورده و از سختی های روزمره به وی شکایت می کردند. به توصیف مجلس روضۀ سه روزه در پایان ماه صفر در سپتامبر ۱۹۲۵ در ج ۹ : ۷۳۳۷ و ۷۳۳۸ مراجعه کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۵ . به جلد ۱ : ۷۲۱۵۲ - ۳۵۳؛ ج۲ : ۱۱۳۵ مراجعه کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۶ . به ج۱: ۵۲۲ و ۷۱۶ مراجعه کنید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۷ . به جلد ۱، ص ۱۲۵۵، جلد ۲، ۶۹۸۸، جلد ۱ : ۹۰۸ - ۹۰۹؛ ج ۲ : ۱۰۷۰ مراجعه کنید. دربارۀ تغییر مد لباس<span class="s3">¬</span>های مردان و موی سرشان مراجعه کنید به ج ۲ : ۱۸۷۳، ج۳ : ۱۹۳۱، ج۸ : ۶۴۸۶ - ۶۴۸۷.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۸ . مراجعه کنید به عین السلطنه، روزنامه خاطرات ، ج۱: ۷۵۱ و ۷۵۲، تاریخ ۸ ژوئن ۱۸۹۵، ج۱: ۷۹۴ (۱۷ ژوئیه ۱۸۹۵)، ج۱ : ۸۸۹ (۳ فوریه ۱۸۹۶) که در آن عین السلطنه از وضعیت موجود ابراز نگرانی می کند «به زودی اوضاع ایران وخیم خواهد شد، تمام زنان شروع به انجام این کار خواهند کرد. البته تعدادی از آنها آغاز به این کار کرده اند.» و همچنین جلد ۵، ص ۳۸۲۲، جلد ۶، ۴۸۴۹.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۲۹ . عین السلطنه ، همان، جلد ۹، ص ۷۱۲۶؛ جلد ۸ ، ص ۶۴۹۵, جلد ۹، ص ۷۰۸۷ و ۷۱۵۶. دکتر استپانیان، «مکتوب سرگشوده»، ایران نو ۳، ۳۵ (۶ می ۱۹۱۱): ۴.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۰ . نگرانی های مربوط به نامناسب بودن چشم چرانی ها و اختلاط های مردان به تفصیل در نشریات زنانه به چشم می خورد. به عنوان مثال مراجعه کنید به دانش، ۲ (۲۹ سپتامبر ۱۹۱۰): ۲؛ شکوفه ۲، ۸ (۱۷ مارس ۱۹۱۴): ۳ـ ۴؛ ۲؛ ۱۹ (۲۷ سپتامبر ۱۹۱۴): ۳ ،؛ ۲، ۲۰ (۲۱ اکتبر ۱۹۱۴): ۴ ؛ ۲ ، ۲۱ (۹ نوامبر ۱۹۱۴): ۴ ؛ ۳ : ۲ (۱۶ دسامبر ۱۹۱۴): ۲ ۳؛ ۳، ۸ (۲۹ مارس ۱۹۱۵): ۲و ۳ و ۴، ۱۰ (۱۳ می ۱۹۱۶): ۱ - ۲.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۱ . عین السلطنه، همان، جلد ۸، ص ۶۵۰۷؛ ج ۹، ص ۷۰۸۷ و ۷۱۵۶، رجوع کنید به ناهید ۳، ۵۰ (پاییز ۱۹۲۴) : ۴</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۲ . عین السلطنه، همان، ج ۸، ص ۶۵۲۹</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۳ . به عنوان مثال رجوع کنید به، عین السلطنه، روزنامه خاطرات ، ج ۱ : ۷۳۹و ۷۴۰، تاریخ ۱۹ می ۱۸۹۵</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۴ . به عنوان مثال رجوع کنید به، عین السلطنه، روزنامه خاطرات ، ج ۳ : ۲۰۰۹ ، تاریخ ۲۸ مارس ۱۹۰۸.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۵ . عین<span class="s3">¬</span>السلطنه، همان، ج ۷، ص ۵۶۹۳ و ۵۷۱۸</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۶ . عین <span class="s3">¬</span>السلطنه، همان، ج ۸، ص ۲۱ - ۶۵۲۰ در حالی که مخالفان قاجار تصویری از احمد شاه با یک زن اروپایی را منتشر کرده بودند تا بی کفایتی او را برای ادامۀ سلطنت نشان دهند، مخالفان سردار سپه نیز تصویری از رضا خان را منتشر کردند که وی یکی از الواح بهائیان را در دست داشت. هر کدام از این موارد اسلامی نبودن طرف مقابل را نشان می داد. عین السطنه، ج ۹: ۷۰۶۶.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۷ . عین السلطنه، همان، ج ۹، ص ۷۲۹۶؛ ج ۱۰، ص ۷۷۰۱، همچنین رجوع کنید به ج ۹ : ۷۴۴۹ / ۲۱ مارس ۱۹۲۶ که در آن عین السلطنه در بازدید از شیراز می نویسد که زنان آنجا روبنده و چاقچور می پوشیدند و تعداد کمی از آنها از پیچه استفاده می کردند، «برای ما که مدت طویلی بود روبنده ندیده بودیم این منظره ارزش تماشا داشت؛ یاد گذشته ها افتاده بودیم».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۸ . در این مقاله بیشتر به مطبوعات زنانه پرداخته شده است. در طرح گسترده تری که در دست دارم عرصه های دیگر نیز تحلیل و بررسی شده اند. مجموعه ای از نوشته<span class="s3">¬</span>های روحانیون، شامل نوشته های مربوط به دهۀ ۱۹۲۰، به تازگی چاپ شده است. مراجعه کنید به رسول جعفریان ، رسائل حجابیه، (قم؛ انتشارات دلیل ما، ۲۰۰۱). برای مشاهدۀ تحلیلی از دو نمونه از این متون مراجعه کنید به محمد توکلی ـ طرقی، «زنی بود، زنی نبود: بازخوانی وجوب نقاب» ، در نیمۀ دیگر ، ۱۴ (بهار ۱۹۹۱): ۷۷ -۱۱۰</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۳۹ . برای مشاهدۀ متن گفتگوی خصمانه بین عین السلطنه و ابوالقاسم آزاد دربارۀ این نشریه رجوع کنید به ج ۹ : ۷۰۸۰/ ۲ ژوئن ۱۹۲۴. عین السلطنه با بیانی اهانت آمیز راجع به شهناز آزاد صحبت کرده بود و دریافت مجوز نشر چنین نشریه<span class="s3">¬</span>ای را مایۀ بدنامی و ننگ می دانست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۰ . «به دختران ایران»، ۱ ، ۶ (آگوست / سپتامبر ۱۹۲۸): ۱۶۷ . به دیوان بهار مراجعه کنید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۱ . رستم کلایی، «Expanding agendas for the 'new' Iranian Woman» . روایت رستم کلایی یکی از معدود روایات زن محور این دوره است. اما او نیز بر این باور بود که مداخلۀ زنان در امور حکومتی و کشوری لزومی ندارد؛ هیچ گزینۀ دیگری وجود نداشت. معلوم نیست چرا زنان تلاش در جهت دخالت در امور کشور نمی کردند. به نظر می رسد این مسئله ردپای دستاوردهای سیاسی گذشته و تأثیر آن بر تاریخ نگاری دوره های قبلی باشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۲ . برای مشاهدۀ ارزیابی عین السلطنه از بحث های مطبوعات دربارۀ حجاب دراین دوره، مراجعه کنید به: X : ۷۷۰۴. همچنین رجوع کنید به ج۱۰ : ۷۷۰۱- ۷۷۰۵ که در این بخش نظرات و گزارشات وی از جلسات برگزار شده در کلوب ها و مهمانی های خصوصی و فعالیت های مربوط به کشف حجاب و اختلاط زنان و مردان مطرح شده است. شفق سرخ نیز در سال های ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ بحث هایی را به چاپ رساند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۳ . شهابی می نویسد: «به نظر نمی رسد این ایده که زنان می توانند چادر بپوشند و در عین حال فعال بوده و در یک حوزۀ عمومی با مردان ارتباط داشته باشند، در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ از خاطر مردان و زنان زیادی گذشته باشد و به آن عمل کرده باشند.» و باز هم : «به نظر نمی رسد این ایده که می توان فعالیت های زنان را در عرصه های اجتماعی گسترش داد و در عین حال در مورد انتخاب لباس و پوشش به آنها آزادی داد از خاطر تجددگرایان گذشته باشد، اما اگر بخواهیم عادلانه سخن بگوییم، علما نیز به آن توجهی نکردند.» شهابی ، The Banning of the Veil and its Consequences ، به نقل از صفحات ۱۹۳ و ۲۰۳.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۴ . برای مطالعۀ بحث<span class="s3">¬</span>های منتقدانه در مورد قوانین ازدواج در عالم نسوان به مقالۀ رستم کلایی به نام Expanding agendas for the 'new' Iranian Woman مراجعه فرمایید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۵ . حسین شجره، «نهضت نسوان شرق»، ایران ، ۳۹۴۴ (۴ نوامبر ۱۹۳۲): ۱.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۶ . کمیتۀ اجرایی حقیقی عبارت بود از نور حماره، رئیس؛ مستوره افشار، نایب رئیس؛ و خانم ها جمیل و صدیقه دولت آبادی نیز منشی های کمیته بودند. ایران ، ۳۹۶۳، (۲۷ نوامبر ۱۹۳۲): ۱.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۷ . نورالهدی منگنه، دیوان ، (تهران: ابن<span class="s3">¬</span>سینا، ۱۹۵۷)، صص ۱۵ - ۱۶</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۸ . یک بار تعدادی از زنان به این مسئله اعتراض کردند و گفتند وی حق صحبت کردن در این کنگره را ندارد؛ و اینکه قرار بوده است در این کنگره فقط زنان سخن بگویند. اورنگ در این مقطع اعلام نمود که وی نمایندۀ جمعیت زنان وطن خواه است و مستوره افشار نیز سخنان وی را تایید نمود. توجه داشته باشید که در این مقطع نه تنها زنان ایرانی می<span class="s3">¬</span>توانستند حضور و حق سخن گفتن وی را زیر سوال ببرند، بلکه وی برای توجیه حضورش نیازمند استمداد از قدرت جمعیت زنان وطن خواه بود چون اولاً هیئت های نمایندگی بین<span class="s3">¬</span>المللی در جلسه حضور داشتند و ثانیاً اینکه ارتباط دولت با سازمان<span class="s3">¬</span>های زنانه هنوز به شکل روشن و شفاف مشخص نشده بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۴۹ . هاجر تربیت و صدیقه دولت آبادی اولین و دومین رئیس کانون بانوان بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۰ . رستم کلایی نیز در بحث های خود در عالم نسوان به نتیجه گیری مشابهی می رسد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۱ . در مورد بسیاری از زنان فعال در دهه<span class="s3">¬</span>های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ ، می توان به نتیجه گیری مشابهی رسید. رجوع کنید به ، مانا کیا، Negotiating Women's Right: Activism and Modernization in Pahlavi Iran, پایان نامۀ MA منتشر نشده، دانشگاه نیویورک، ۲۰۰۱.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۲ . هاجر تربیت «سی خاطره قبل از17دی۱۳۱۴» تهران مصور، ۱۰ (ژانویه / فوریه ۱۹۵۷): ۱۲ و ۱۳ و ۳۵.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۳ . «سی خاطره قبل از ۱۷ دی ۱۳۱۴»، ص ۱۳ ، روایت دولت آبادی از تشکیل کانون بانوان حاکی از آن است که ایدۀ اولیه توسط اصغر حکمت، وزیر آموزش وقت، پس از بازگشت رضا شاه از ترکیه مطرح شد. وی همچنین به خاطر می آورد که پس از موافقت با درخواستش یک یونیفورم برای مدارس دخترانه طراحی نمود که همه مدارس آن را به کار گرفتند. او می گوید اعلام این نکته که این مسئله یک حکم دولتی است، مسئولیت معلمان و کادر مدرسه را در مقابل والدین شاکی و ناراحت کمتر می نمود. به صفحه ۱۲ از همین مقاله مراجعه کنید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۴ . عبدالرضا صدیق پور، یادگار گذشته: مجموعۀ سخنرانی های اعلیحضرت فقید رضا شاه کبیر (تهران: جاویدان، ۱۹۶۸)، ص ۱۳۷.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۵ . هما هودفر در مقالۀ The Veil in Their Minds and our Heads: Veiling Practices and Muslim Women ، صص ۲۴۸ - ۲۷۹ ، در کتاب Lisa Lowe و David Lloyd تحت عنوان Politics of Culture in the Shadow of Capital (دانشگاه دوک، ۱۹۹۷)، به شکلی دقیقی به طرح این مسئله می پردازد که تحمیل بی حجابی، برخلاف برداشت های مطرح، باعث افزایش فرصت های تحصیل و اشتغال برای زنان نگردید. برای بسیاری از زنان شهری، عدم علاقه و تمایل به کشف حجاب باعث محدودیت تحصیل، فعالیت های اقتصادی، فرصت<span class="s3">¬</span>های اجتماعی و وابستگی بیشتر آنها به مردان گردید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۶ .ادبیات رسمی مربوط به کشف حجاب بارها بر این نکته تأکید دارند که نه تنها اقدامات صورت گرفته در مورد روبنده و چادر غیراسلامی بودند، بلکه لباس های مورد استفاده در این دوران نیز همان لباس هایی هستند که زنان ایرانی از دوران بسیار کهن استفاده می کرده اند. به عنوان مثال مراجعه کنید به خشونت و فرهنگ ، انتشارات بخش تحقیقات و آموزش، سازمان اسناد ملی ایران ، (تهران، ۱۹۹۲)، ص ۳.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۷ . همچنین از اصطلاح لباس تمدن نیز استفاده می شد. رجوع کنید به جعفری و همکاران، واقعیت کشف حجاب ، صص ۱۰۵ و ۱۴۸. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۸ . نجم آبادی، «فمینیسم در جمهوری اسلامی»، ص ۷۶</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۵۹ . در واقع این مسئله حایلی بود که باعث گردید امتناع و خودداری دولت از سکولار کردن قوانین از نظرها پنهان بماند: در واقع قانون مدنی ایران که در دهۀ ۱۹۳۰ پیش نویس آن تهیه شد، در مورد موضوعاتی چون ازدواج، طلاق، حضانت کودکان، ارث و مطالب دیگر همان قانون اسلامی بود که بدون اشاره به متون اسلامی تغییر شکل یافته بود و به جای آن که تحت نظارت رهبران مذهبی محلی باشد، تحت نظارت مؤسسات دولتی بود. نظر رادیکالتر فمینیست های سکولار این بود که حکومت به حد کافی سکولار نشده است. اما در این چارچوب نسبت به تأثیر خود به مثابه یک پرده و زمینه<span class="s3">¬</span>ساز ساخت مدرن سکولاریسم غافل مانده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۶۰ . البته باید به این نکته نیز توجه کنیم که نباید این حالت دو شاخگی و دوگانگی موجود را به طور معکوس به وجود آورد. یعنی نباید حال فمینیسم اسلامی را تنها منبع موثق در زمینۀ فعالیت های مربوط به حقوق زنان تلقی کرده و فمینیسم سکولار را یک مسئله وارداتی قلمداد کنیم. [این دو روند در گذشته از یک منبع ریشه گرفته اند و در میانه راه از هم جدا شده اند]. برای بررسی بیشتر رجوع کنید به، انوار مجید، «The Politics of Feminism in Islam» ،Signs: Journal of Women in Culture and Society ۲۳، ۲، (زمستان، ۱۹۹۸).</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>۶۱ . هنگامی که مشغول بررسی این موضوع بودم به طور تصادفی کتابی از Janet Jakobsen به نام </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
Working Alliances and the Politics of Differnce: Diversity and Feminist Ethics </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>(Bloomington : انتشارات دانشگاه ایندیانا، ۱۹۹۸) به دستم رسید که به طرزی عمیق بر تفکر و نوشته<span class="s3">¬</span>هایم تأثیر گذاشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"></span>(2) افسانه نجم آبادی اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیتهای زنان در دورۀ حکومت رضا شاه - گفتگو شماره ۴۴</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>یادداشت ها : - ناهید کشاورز- جلوه جواهری سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوي اول (1320-1305)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
منابع:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دوانقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیرشانه چی، تهران: نشرمرکز، 1377. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- احمدی خراسانی و اردلان، نوشین و پروین، سناتور، تهران: نشر توسعه، 1382. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- ببران، صديقه، نشريات ويژه زنان، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1381 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- بشیریه، حسین، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران: گام نو، 1380. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- پایدار، پروین، زنان در فرایند سیاسی ایران در قرن بیستم، ترجمه شهرام زرندار، چاپ نشده، 1379. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- ساناساریان، الیز، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران: نشر اختران، 1384. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- فتحی، مریم ، کانون بانوان با رویکردی به ریشه های تاریخی حرکت های زنان در ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1383. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- فوران، جان، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران ار صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه احمد تدین، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1378. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- کیان، آزاده، فمینیسم دولتی و جنبش مستقل زنان، زنان، 124، شهریور 1384.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
قسمت اول: شیوه های عمل، مطالبات و گفتمان مسلط زنان در دوران انقلاب مشروطه (1300-1285)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پانوشت:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[1] براي کسب اطلاعات بيشتر درباره نهضت نسوان شرق مي توانيد به کتابي با همين عنوان که افسانه نجم آبادي تدوين و توسط نشر شيرازه منتشر شده است، مراجعه کنید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[2] رضا شاه گرچه اصلاحات محدودی را در قوانین ازدواج و طلاق به عمل آورد اما این اصلاحات همچنان به مبانی شریعت در مورد زنان وفادار بود. بر طبق قانون مدنی مصوب سال 1931 تعدد زوجات هم چنان وجود داشت. ریاست خانواده از خصائص شوهر بود و مرد هر وقت که می خواست می توانست زنش را طلاق دهد. رضا شاه با اصلاحات سعی داشت سلطه روحانیون بر نظام حقوقی ایران را از بین ببرد و به همین دلیل اصلاحاتی در قوانین خانواده ایجاد کرد اما به برابری زنان اعتقادی نداشت و خود دارای دو همسر بود. به گفته افسانه نجم آبادی، رضا شاه، زنان را مدرن اما فروتن می خواست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[3] فمینیست های دولتی کسانی هستند که سیاست های دولت در مورد زنان را در جامعه به پیش می برند. (كيان،شهريور 1384: 47)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
(3 ) سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوي اول (1320-1305)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ناهید کشاورز- جلوه جواهری-10 دی 1387 – سایت مدرسه فمینیستی </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5"><a href="http://www.feministschool.com/spip.php?article1907" style="color: #83a3b4; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://www.feministschool.com/spip.php?article1907" style="color: #83a3b4; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.feministschool.com/spip.php?article1907</a></span></div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<br /></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-58502493461511260542014-05-29T14:27:00.000-07:002014-05-29T14:33:39.271-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و هشتم، از جمال صفری<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق </b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7706-20140310-846-js7.html">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (98)</a></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<h2 class="art-postheader" style="direction: rtl; margin: 5px 10px; padding: 0px; text-align: start;">
<span style="color: #1a4861; font-family: Arial, Arial Unicode MS, Helvetica, sans-serif;"><span style="font-size: x-large; font-weight: normal; line-height: 28.799999237060547px;">کشتار در مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (٢)</span></span></h2>
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7706-20140310-846-js7.html">قسمت اول</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7705-20140310-846-js6.html"> قسمت دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7704-20140310-849-js3.html">قسمت سوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7703-20140310-849-js4.html">قسمت چهارم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7702-20140310-846-js3.html">قسمت پنجم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7701-20140310-849-js2.html">قسمت ششم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7700-20140310-849-js-1.html"> قسمت هفتم</a> </b></span></span></div>
<h2 class="art-postheader" style="background-color: #fcfdfd; direction: rtl; margin: 5px 10px; padding: 0px;">
</h2>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« من موظفم به شما بانوان یاد آوری کنم که یک خطربزرگ ما را تهدید می کند. وآن خطربسیار بزرگ و وحشتناک است. کدام خطر؟ خطرمرگ استقلال و آزادی بانوان. اگرامروز ازاین خطر جلوگیری نکنیم. فردا به خطرمهیب مرگ استقلال ایران گرفتارمی شویم. چرا؟ به دلیل آنکه حفظ استقلال مملکت مربوط به حفظ شخصیت وحیثیت افراد ممکت است. اگر افراد مملکتی بدون اراده ، بی تصمیم و ترسو باشند، آنچه لازمۀ حیثیت بشری است ندارند و اگر فاقد این مشخصات باشند، استقلال آن مملکت قابل دوام و بقا نیست و دیگران به خود حق می دهند که برآن ملت قیمومیت داشته باشند.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>صدیقه دولت آبادی </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>صدیقه دولت آبادی شرح زندگی خود را به اختصار اینگونه بیان می کند:</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="849 Safari-Jamal-2" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-2.jpg" height="255" id="img930" style="float: left; margin: 10px;" width="200" /></b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جد مادری من آخوند ملاعلی مجتهد حکیم نوری مقیم اصفهان بود که از علمای طراز اول ایران محسوب می شد. مرحوم آخوند شاگردان زیادی داشت و چون محل درس او گنجایش آن همه شاگرد را نداشت ، روزی سه مرتبه درس می گفت. مرحوم آخوند دو دختر داشت. یکی 21 ساله و دیگری 23 ساله .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دخترهای آخوند ، با اجازه پدر، پشت تجیر[ پرده کرباسی وسط حیاط یا اطاق ] می نشستند و از درس پدراستفاده می کردند . جزء شاگردان آخوند دو سید محترم همدانی( دو برادر ) بودند. نام یکی از این برادرها سید علی اکبر است. این دو برادر مدتی درمحضر آخوند درس خواندند و به درجه اجتهاد رسیدند. روزی که می خواستند اجازه اجتهاد بگیرند، آخوند به آنها وسایر شاگردان گفت « من دو دختر فاضله دارم که از تجیر همدرس شما بوده اند و اینک هر یک از شما که مایل به وصلت با من هستید کتابتان را هم بگذارید.» اتفاقاً هیچ یک از شاگردان کتاب را هم نگذاردند. آخوند که نظر خاصی به آن دو برادرسید داشت ، خطاب به آنان نموده ، گفت« معلوم می شود شما هم نمی خواهید با من وصلت کنید.» آن دو برادرکه شاید به واسطه حجب و حیا یا تنگدستی تا آن وقت اظهار رضایت نمی کردند، از گفته مکرر آخوند جرأت پیدا کرده ، کتاب را هم گذاردند. آخوند به آنان گفت که « مطابق قواعد شرع اسلام شوهر باید زن خود را یک نظر ببیند و بعد او را عقد کند. شما هم پشت تجیر بروید و همسران آینده خود را انتخاب کنید.» </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دو برادرپشت تجیر رفتند و دو دختری که صورت خود را گشوده بودند دیدند. برادر بزرگتر خواهر کوچکتر و برادر کوچکتر خواهر بزرگتر را انتخاب کرد. همانموقع صیغه عقد جاری شد. نام یکی از این برادرها آقای مهر علی اکبر و نام همسرش بیگم صاحب بود و مادر من نواده همین میرعلی اکبر و بیگم صاحب است.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و اما پدرم: مرحوم حاج میرزا هادی دولت آبادی ازعلماء وملاکین معروف اصفهان از خاندان سادات مرعشی که چندین قرن درمازندران حکومت داشتند ومادر شاه عباس کبیرازهمان خاندان سادات مرعشی بود. به هر حال پدر و مادرم هفت پسر داشتند و من یگانه دختری بودم که سرهفت پسر آمدم و ازهر جهت عزیز و گرامی بودم. للۀ ای داشتم که او را حاجی صفرعلی می گفتیم و خیلی به اوعلاقه مند بودم. همین که به سن شش سالگی رسیدم معلم سرخا نه ای به نام آقاشیخ محمد رفیع برای ما آوردند که تحصیلات عربی خود را در بیروت تمام کرده بود وشاید تا آن روز هیچ مرد معلمی غیر از او به بیروت نرفته بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قرار شد شیخ محمد رفیع به من قرآن و فارسی یاد بدهد. هر روز که من به اتاق معلم می رفتم . حاجی صفر علی لـله را نیز با خود می بردم. روزی پدرم از این واقعه خبر دار شد و مرا احضار نمود . با کمال وقار و ادب گفت « شرط نبود که شما با لـله نزد معلم بروید. از این به بعد لـله باید به کار خود برسد ، شما هم مشغول درس خواندن خود باشید.» مقصودم از ذکر این نکته آن بود که جزوهای مهم قرآن را تمام کردم و همینکه نزد پدرم امتحان دادم پدرم یک قرآن خطی، که می گفتند هدیه آن در آن روز ها صد تومان بود، به آقا شیخ محمد رفیع داد و مادرم یک النگوی طلا توسط پدرم به من جایزه داد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تحصیلات من نزد آقا شیخ محمد رفیع و گاه هم نزد برادرم مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی ادامه یافت و فارسی وعربی را نزد آنها تکمیل کردم. دراین اثنا پدرم از مظالم حکومتهای وقت و نامساعدی محیط به ستوه آمده، به قصد زیارت مشهد از اصفهان حرکت کرد و من نیز همراه پدر و مادرم. اما همین که به قم رسیدیم از مقامات بالا دستور رسید که اگر آقا حاج میرزا هادی عازم مشهد است باید خانواده خود را به اصفهان برگرداند و این برای آن بود که مبادا پدرم بر ضد مظالم حکام اصفهان اقداماتی کند. درهرصورت پدرم ناچار مرا که خردسال بودم به عنوان خانواده، در تخت روان نشانیده، با دستگاه زیاد، به اصفهان برگردانید و پس از چندی خود او با مادرم به تهران مراجعت نموده و در تهران ماندند. یکی دو نفر از برادرهای من ، مرحوم آقا میرزا احمد و دیگری، در اصفهان ماندند. برادر دیگرم حاج میرزا مهدی دولت آبادی درتهران به طور مخفیانه نزد یک خارجی فرانسه می خواند و همینکه من این را دانستم با اجازه پدرم پیش برادرم زبان فرانسه خواندم و چون به این زبان عشق و علاقه داشتم به زودی و بخوبی پیشرفت کردم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازدواج: یکی از دوستان پدرم پسر خود را از قزوین نزد پدرم فرستاده بود که با مساعدت پدرم درس طب بخواند. این شخص تحصیلات در طب را تکمیل کرد و دکتر الحکماء لقب گرفت. پدرم نسبت به او آنقدر محبت داشت که با وجود تفاوت سن ، مرا برای او عقد کرد. در آن موقع من شانزده ساله و داماد چهل و شش ساله بود. د ر همان اوقات پدرم جزوه دان چرمی کوچکی به من داد و گفت «این امانتی نزد تو باشد. پس از مرگ من آن را باز کن.» و من امانتی را گرفته ، در کیسه ای گذاردم و سر آن را دوختم و همینکه پس از مرگ پدر آن را گشودم ، معلوم شد پدرم که چندان امیدی به ادامه این ازدواج نداشته، اختیار طلاق را ضمن عقد از شوهرم گرفته و به من واگذارده و سند آن را در دست من سپرده که پس از وفات او در صورت لزوم از آن استفاده کنم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زندگی زنا شوئی ما به واسطه اختلاف سن رضایتبخش نبود و پس از مرگ پدرم با شوهر به اصفهان برگشتم. مرحوم دکتر را بکار فلاحت و احداث باغ مشغول داشتم، و خودم در سرطان 1298 برای اولین مرتبه در اصفهان روزنامه هفتگی به نام « زبان زنان» منتشر نمودم و این نخستین نشریه ای بود که درایران برای نهضت زنان و به مدیریت یک زن ایرانی در چهل و چند سال پیش انتشار یافت. « زبان زنان» مدتی در اصفهان به طور هفتگی وسپس در تهران به طورمجله ماهانه بازحمات و مشقات بسیار انتشار یافت.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سفرفرنگ: پس از وفات پدر و دلتنگی از وضع محیط و غیره تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل در رشته تعلیم و تربیت به اروپا بروم ، شاید با تحصیلات بالاتردرمراجعت بتوانم برای تعلیمات عمومی بانوان، که در آنوقت بسیار مشکل بود، کمک بیشتری بکنم اتفاقاً موقعی هم که پدرم حیات داشت این فکر در سرم بود و به پدرم می گفتم و حتی اصرار داشتم که پدرم را نیز برای معالجه ب ببرم. ولی او می گفت که « از من گذشته است، ولی تو برو دنبال تحصیل را بگیر .»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درهر حال ، موقعی که من می خواستم اروپا بروم قانون ایران فقط به زنانی اجازه می داد تنها اروپا بروند که سنشان از سی سال کمتر نباشد و یا اینکه مریض باشند، آن موقع من بیست و شش ساله بودم. دو برادرم مرحوم حاج میرزا علی محمد دولت آبادی و مرحوم حاج میرزا یحیی آبادی این موضوع را در هیئت دولت مطرح کردند. مرحوم مستوفی الممالک رئیس الوزراء و مرحوم فروغی وزیر امور خارجه بودند و شادروان اعلیحضرت فقید وزیر جنگ بودند و زودتر از همه مرحوم فروغی و اعلیحضرت فقید با این امر موافقت کردند وهمینکه صحبت سن به میان آمد. اعلیحضرت فقید فرموده بودند « خانمی که می خواهد برای تحصیل به اروپا برود. البته حاضربه چنین فداکاری خواهد شد که سن خود را چهارسال زیادتر بنویسد. » به این ترتیب تذکره من حاضر شد. یک روز صبح چادر را از سر برداشته ، سوار اتومبیل شدم که از راه قصر شیرین به فرانسه بروم . هم سفرهای من یک زن روسی، یک مرد فرانسوی و یک مرد سویسی به نام مسیو ویتلی بود که هنوز هم در تهران است. من نوکری به نام حسن همراه خود بردم که تا سرحد همراه باشد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مسافرت ما تاکرند به خوبی گذشت. موقعی که به کرند رسیدیم ، قرار شد شب را در آنجا توقف کنیم. آن موقع در تمام ایران حکومت نظامی بر قرار بود و همینکه افسر فرماندار نظامی کرند از آمدن من خبردار شد، نوکرمرا حسبش کرد، تذکره مرا توقیف نمود. بهانه اش این بود که چگونه یک زن ایرانی تک و تنها با مردهای خارجی به اروپا می رود؟ خواست خداوند با من یاری کرد و فرماندارغیر نظامی آنجا آقای مسیب خان ، از آزادیخواهان مشهور و از اقوام مرحوم جهانگیر خان صوراسرافیل و از دوستان خانوادگی ما بود، وهمینکه از واقعه خبردار شد به وسیله مخابره تلگراف حضوری و فوری به برادرانم دستور آزادی من ازتهران صادرگردید و بعد از یک شبانه روز توقف ازکرند حرکت کردند. در آنجا هم خداوند با من یاری کرد و آقای اسدالله خان، فرماندار قصرشیرین، با زحمات زیاد به وسیله تلفنهای متعدد به مقامات عالی وسایل آزادی مرا فراهم ساخت و خلاصه با مشقت فراوان خود را به پاریس رساندم ودر کلژ فمیئن فرانسه در رشته تعلیم و تربیت مشغول تحصیل شدم. در ظرف این مدت هرچه از ارث پدرملک وعلاقه داشتم فروختم و خرج تحصیل خود کردم و به استثنای مبلغ بالنسبه مختصری که در دو سال اخیر تحصیلاتم وزارت معارف آن روز به من کمک کرد ازهیچ جای دیگر هیچ نوعی همراهی با من نشد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از تکمیل دورۀ کلژ و ورود به دانشگاه، رئیس دانشگاه گزارشی راجع به تحصیلات و رفتارمن به اعلیحضرت فقید رسانید، که این محصل درمدت هفت سال تحصیل از کلاسهای کلژ و دانشگاه یک روز غیبت نکرده است. ایشان به برادرم، مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی، فرموده بودند که «این گزارش موجب افتخار ما و شماست. بنویسید زودتر به ایران بیاید و به فرهنگ کشور خدمت کند.» مرحوم تیمور تاش دراین جلسه حضور داشتند. اعلیحضرت فقید به وی فرموده بودند که شصت لیره طلا به عنوان خرج سفر برای خانم دولت آبادی بفرستند و بنویسند که فوری بیاید. تیمورتاش گفته بود « لیره کاغذی و یا حواله می فرستم.» شاه فرموده بودند « خیر. آنچه من می گویم انجام بدهید. شصت لیره طلا لای کیسه چرمی بگذارید و بفرستید تا معلمین و استادان پاریس توجه ما را به ترقی زنان ببینند، دستور اعلیحضرت فقید اجرا شد. لیره های طلا به پاریس رسید . من به ایران بازگشتم . در آن موقع هنوز زنان ایران حجاب داشتند. ولی من بدون حجاب حرکت می کردم. مرحوم اعتمادالدوله وزیر فرهنگ بود و از طرف ایشان به بازرسی مدارس دخترانه تعیین شدم. خوشمزه اینکه برای جلوگیری از قال و مقال آن روز، من اول روز برای رفتن به وزارت فرهنگ چادر سر نمی کردم، از آنجا به تفتیش مدارس می رفتم. ولی دوبار برای رفتن به دو مدرسۀ دور دست چادر به سر کردم . این جریان تا 17 دی ادامه داشت که در آن موقع رفع حجاب شد و از آن موقع تاکنون به اداره کردن کانون بانوان و تأسیس دبستان و دبیرستان و کلاسهای بزرکسالان کانون بانوان مشغول هستم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اتفاق مهمی که دراین اواخر برای من رخ داد یکی آن بود که سالی در ایام عید به مازندران رفتم. موقع بازگشت عجله داشتم که هنگام باز شدن مدارس در تهران باشم و لذا ماشینی که به سرعت می آمد، میان راه برگشت؛ استخوان پایم شکست . در سال 1326 برای معالجه به سویس رفتم. در آنجا گفتند که معالجه پای من یک سال تمام وقت لازم دارد. چون سرمایه ای برای انجام این برنامه نداشتم، ناچار بازگشتم و از آن موقع تا به حال با پای دردناک مشغول خدمت هستم. واقعه مهم دیگر اینکه در آبان سال گذشته، نیمه شبی شخص ناشناسی از پشت بام خود را به عمارت کانون انداخت و حریقی ایجاد کرد و ازهمان راهی که آمده بود برگشت. فوری به اداره آتش نشانی تلفون کردم. با سرعت قابل تقدیری آمدند و حریق را که در کتابخانه کانون روی داده بود خاموش کردند. ولی افسوس که قسمتی از بهترین کتابها و یادداشتهای من طمعۀ آتش شده بود و از همه مهمتردورۀ تمام تعلیم و تربیت و پداگوژی از زمان راسین تاکنون صفحه گرافون تهیه کرده بودم. از دست رفت. اینک با آنکه باز نشسته ام شب و روز مشغول اداره کردن دبیرستان کانون و کلاسهای اکابر کانون هستم . آرزوی من این است که سال آینده کلاس دوازدهم برای دبیرستان کانون بگشایم . عمارتی که نقشه آن را طرح کرده ام، در زمین کانون که شهرداری واگذار کرده ، برای کانون بسازم. سپس این مؤسسه را به دست بانوان لایق جوان تربیت شدگان مدارس کانون بسپارم و خود درگوشه ای بنشینم و از روی یادداشتهای چندین ساله خود کتابی برای روشن کردن اذهان نسل معاصر و آینده تألیف کنم. (1 ) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ پری سکوتی در نوشته ای تحت «عنوان صدیقه دولت آبادی: وطن پرستی، منسوجات اسلامی و حجاب» روحیه وطن دوستی و استقلال طلبی صدیقه دولت آبادی را اینگونه شرح می دهد: مردادماه چهل و نه سال پیش، روزی که پیکر خسته و فرسوده از بیماری صدیقه دولت آبادی را به خاک سپردند در کسوت یکی از مبارزان کسب حق رأی برای زنان، نمی دانست که اگر فقط یک سال بیشتر عمر میکرد تحقق عملی«حق رأی زنان ایرانی» را بچشم خود می نگریست و این پیروزی بزرگ را به جشن می نشست.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="849 Safari-Jamal-3" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-3.jpg" height="281" id="img1861" style="float: left; margin: 10px;" width="198" />بازتاب مرگ صدیقه دولت آبادی در مطبوعات</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی درگذشت. مطبوعات آن زمان، منجمله روزنامه اطلاعات در مورد وی نوشت: «صدیقه دولت آبادی، که باید او را از پرچمداران نهضت زنان ایران دانست، در 20 صفر سال 1300 هجری قمری (10 دی ماه 1261 خورشیدی) در اصفهان و در یک خانواده روشنفکر روحانی متولد شد.» و روزنامه تهران مصور در مقاله ای با عنوان «چگونه دو زنی که می خواستند او را بکشند از باوفاترین دوستانش شدند» نوشت: «دراین هفته صدیقه دولت آبادی که چهل سال برای آزادی و مبارزه با بی سوادی بانوان ایران فعالیت می کرد، پس از بیماری طولانی درگذشت. او که در سال های اخیر از بیماری اش رنج می برد، از روی تخت بیماری، کانون بانوان و مدرسه بانوان را اداره می کرد و خانه اش محل بست زن های آسیب دیده از خانه شوهران ظالم و ستمکار، بود... زنان فراری از خانه شوهرانی که زنان شان را زجر و شکنجه می دادند. او با نفوذی که در دستگاه های دادگستری داشت اکثرا موفق می شد این گونه زنان را نجات بدهد. از زنان متحصن در تمام مدتی که در خانه اش بودند، مجانا پذیرایی می کرد و حتا به آن ها لباس و لوازم زندگی می داد.» سپس در این روزنامه یک خاطره فراموش نشدنی را از صدیقه دولت آبادی درج می کند:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«در آخرین ملاقاتی که خبرنگار ما با صدیقه دولت آبادی کرد او شیرین ترین خاطره اش را با اشاره به زنی که در کنارش نشسته بود، دانسته و چنین گفت: «این خانم را که در کنارم می بینید 26 سال قبل می خواست مرا بکشد، ولی از همان روز تاکنون از صمیمی ترین دوستانم است.» خانم دولت آبادی درباره آن واقعه چنین گفت: « دراوایل شهریور ماه 1314 که مدارس تازه باز شده بود، در یکی از روزها از بازرسی یکی از مدارس پشت مسجد سپهسالار مراجعت می کردم، ناگهان با انبوهی از زنان چادری مواجه شدم. یکی از زنها که همین خانم باشد مرا شناخته به دیگران معرفی کرد و بلافاصله همه دسته جمعی شروع به ناسزا گفتن کردند... آنها دست بردار نبودند و به من حمله ور شدند. کارآگاهی که آنجا مراقب بود به سرعت خود را به پاسبان خیابان رسانید و مرا از دست زنان نجات دادند. دو نفری که محرک بودند به کلانتری 2 که پشت مسجد سپهسالار بود جلب شدند. در کلانتری آنها را به جرم پاره کردم خز پشت روپوش و فحش دادن توقیف کردند و دستور زندانی ساختن آنها صادر شد. در همین وقت من وارد کلانتری شدم و خودم را به رئیس کلانتری معرفی نمودم و از آن دو زن شفاعت کردم. سروان افسر نگهبان گفت: الان با ریاست کل شهربانی صحبت کردم دستور توقیف و زندانی ساختن آن ها صادر شده است. گفتم آنها اشتباه کرده اند به جای حبس باید آنها را راهنمایی کرد، به علاوه دندان جدم پیغمبر هم به دست مردم جاهل شکسته شد، ولی آیا پیغمبر دست از هدایت مردم کشید؟ بالاخره افسر نگهبان به تقاضای من دستور داد که این دو نفر زن را از زندان بیرون بیاورند. بعد من مدتی با آنها صحبت کردم. صحبت های من چنان در آن ها موثر شد که هر دو شروع به گریه کرده مرا بوسیدند. حتا پس از چندی هر دو زن عضو کانون بانوان شدند و در دی ماه 1314 یکی از کارگردانان فعال کانون بانوان گردید، به طوری که می بینید او یکی از صمیمی ترین دوستانم است که اکثرا در اینجاست و مرا تنها نمی گذارد». (نامه ها، نوشته ها و یادها، ص. 628 – 643)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ از مری وینسون تا مهرانگیز منوچهریان: در وصف مبارزات صدیقه دولت آبادی</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهرانگیز منوچهریان پس از درگذشت صدیقه دولت آبادی در مجله خواندنیها در وصف شخصیت او می نویسد: «مرحوم صدیقه دولت آبادی از بانیان نهضت زنان است و زنان ایران باید رفتاراو را سرمشق خود قرار دهند و برای اجرای مقاصد عالی وی که سعادت بانوان را در بردارد، از جان و دل بکوشند و یگانه پاداشی که پس از مرگ می توان به روح وی داد آن است که ما زنان ایران آرزوهای اجتماعی و فردی او را از صفحه تصور و خیال، به عرصه عمل و واقع درآوریم» (همان، ص. 631)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شمس الملوک جواهر کلام، یکی دیگراز فعالان جنبش زنان در آن دوره درباره صدیقه دولت آبادی نوشت:« آن روزها نه کانون بانوان بود، نه دانشگاهی که دختران را بپذیرد، نه محفل و مجلسی که زنان را درآن راه بدهند، اما بدون اغراق کوشش و فداکاری خانم دولت آبادی درایجاد بسیاری از موسسات فرهنگی و برداشتن موانع، عامل موثری بوده واین قولی است که جملگی برآنند».(ص. 630)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناصر دولت آبادی (نوه برادریِ صدیقه دولت آبادی) مرگ صدیقه را در شعری چنین سرود:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیشوای بانوان از دست رفت/ بانویی با عز و شأن از دست رفت </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نهضت نسوان ما افسانه شد / قهرمان داستان از دست رفت </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شمع جمع بانوان خاموش شد / اختر این آسمان از دست رفت </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
....</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br />
<img alt="849 Safari-Jamal-4" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-4.jpg" height="325" id="img9269" style="float: left; margin: 10px;" width="200" />مری وینسون، از فعالان جنبش حق رای زنان آمریکا بود که در کنفرانس بین المللی حق رای برای زنان در فرانسه با صدیقه دولت آبادی آشنا شد. مری وینسون موسسه فیلادلفیا تحصیل کرده بود. وینسون، موسس و رئیس جامعه حق رای محدود شده، بود. در سال 1917 دو بار بدلیل حضور در میتینگ هایی که در مورد حق رای زنان انجام میشد به زندان دو ماهه و ده روزه، محکوم شده بود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامیکه صدیقه دولت آبادی برای کنفرانس بین المللی حق رای برای زنان در سال 1926 به پاریس رفت در آنجا با زنان مدافع حق رای، منجمله با مری وینسون، آشنا شد. در همان موقع وینسون، صدیقه دولت آبادی را در مجله «حقوق برابر» درسال 1926 با عنوان«فمینیست ایرانی» خطاب کرد و درباره او نوشت: «ما، ملاقات صدیقه دولت آبادی را با برخی از اعضای حزب ملی زنان ترتیب دادیم. اعضای سازمان ما به داستان این زن که برای آزادی و برابری و فرصت های برابر مبارزه می کند، گوش فرا دادند، آن هم مبارزه در چنین سرزمین دوری از ما، که در عین حال که از جهان غربی ما بسیار متفاوت است اما با این حال شباهت های بسیاری هم با جهان ما دارد و آن هم به خاطر این است که نبرد زنان برای رهایی همین جهان هم هنوز به پایان نرسیده است. تجربه قهرمان ایرانی ما، با آشنایان و با نمایندگان مذهبی شان، حکایت از تجارب مشابهی در همین جا دارد.... و حالا ما یک نماینده ایرانی در شورای مشورتی بین المللی مان داریم، کسی که ما را در تماس با پیشرفت های زنان در آن سرزمین دور، قرارمی دهد.» (ص. 620 )</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی در این کنگره که مری وینسون از آن یاد میکند به نمایندگی از زنان ایران در پاریس سخنرانی کرد. متن سخنرانی دولت آبادی در اول دی ماه 1305 در روزنامه ایرانشهر منتشر شد (ص. 254:)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانم های نماینده و خانم های محترم!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقدمتا از طرف هموطنان خودم مقدم شما را تبریک گفته، سلام و تهنیت ایشان را تقدیم و نیز مسرت و خوشبختی فوق التصور خودم را از بودن در میان شما، ممتازترین زنان دنیا، اظهار می کنم. طبیعی است که هموطنان من مسرت کامل دارند از داشتن نماینده خودشان در مجمع شما و خوب می دانند که ایشان از حیث معرفی خودشان در کنگره عمومی زنان حقوق طلب دنیا، کمی دیر جنبیدند. ولی گمان نمی کنم آنان قابل ملامت باشند، زیرا که تاریخ به ما نشان می دهد که زنان ایران همه وقت این طور نبوده اند. حوادثی علت تاخیر ایشان شده، بلکه تاکنون به خود مشغول بوده اند. تاریخ قدیم ایران، زنان را لایق و قوی نشان می دهد. می دانید که ایران قدیم دارای زنان فعال و منورالفکر، مانند دختران خسرو پرویز، شهربانو، دختر یزدجرد وغیره بوده است که بعضی از آن ها زمامدار مملکت شده و در عصر خود کارهای برجسته برای مملکت خود نموده اند. پس از پیش آمدن حوادثی از چندین قرن پیش، زنان در امورسیاسی و اجتماعی جای خود را گم کردند و مردان در ردیف اول جا گرفتند. به این جهت زنان رفته رفته خود را ضعیف جستند. و وقتی به خود آمدند که تقریبا موقعیت خود را گم کرده بودند. در این وقت فهمیدند که ضعف آنان نه فقط آن ها را در عالم وجود نابود می کند، بلکه بیچارگی زنان سبب می شود که ایران از داشتن مردان لایق محروم بماند. تذکر به این نکته تکان غریبی به احساسات ایشان داد و بدون فوت وقت مشغول به اصلاح کار خود شدند. پیشرفت کار ایشان فوق التصور بود و می توان گفت در ظرف پنجاه سال راه صد ساله را پیمودند. امروز زنان ایران دارای احساسات قوی، عزم ثابت قدم برای کسب تربیت و معلومات جدید و هم قدیم ایران می باشند. گرچه ما هنوز حق انتخاب [حق رأی] نداریم ولی در مواقعی که برای وطن مخاطراتی بوده یا در امور اجتماعی اشکالاتی پیش آمده است زنان با یک احساسات قابل تقدیری اقدامات جدی نموده و کار ایشان اثرات خوب داده است. چنانچه مستر شوستر آمریکایی در کتاب خود راجع به ایران این نکته را ذکر می کند و از اقدامات زنان قدردانی می نماید.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیر زمانی است که ما دارای روزنامه جات ومجلات به قلم زنان هستیم. زنان ایران انجمن های تجارتی و ترقی پروردارند که پروگرام آنها را می بینیم و با پروگرام سوسیته های اروپایی مطابق است. قریب پنجاه سال است که مدرسه آمریکایی زنانه در طهران دایر و دختران دیپلمه از آن مدرسه، زنان برگزیده ما هستند. محفل مخصوص و مجله ای به نام عالم نسوان دارند. من موقع را مغتنم شمرده، از موسسین آن اساس، تشکر می کنم. مدرسه ژاندارک فرانسوی در طهران پانزده ساله است. وضع و ترتیب آن کاملا موافق سلیقه ما، و دختران ایرانی به آسانی زبان شیرین فرانسه را در آن مدرسه فرا می گیرند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راجع به صلح، زنان ایران در این موضوع جدیت کامل دارند و در هنگام جنگ بین المللی، ما داخل در جنگ نبودیم. اما مکرر دیده می شد که حقیقتا روح خانم های ایرانی از طول مدت جنگ خسته و از داشتن مجامع عیش وعشرت دوری می جستند. در مجامع همه وقت خانم ها آرزوی تمام شدن جنگ را می کردند. این مطلب آن قدر عمومی شده بود که به اطفال خردسال هم اثر کرده بود. به خاطر دارم، وقتی که اعلان متارکه جنگ منتشر شد روزی در یک اجتماعی یک دختر پنج ساله ای پیش آمد و گفت «خانم ها به شما مژده می دهم که جنگ تمام شد».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانچه در ابتدای ورود من مادام هاشپی اظهار نمودند: « اکنون که زنان ایران یک عضور از اعضای کنگره عمومی هستند، ما امیدواریم که با تمام مقاصد خیریه ما شرکت داشته باشند». طبیعی است که از این به بعد هموطنان من اتحاد معنوی خود را با زنان حقوق طلب دنیا عملا نشان خواهند داد». </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی مدیره روزنامه زبان زنان </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و نماینده ایران در کنگره عمومی نسوان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ تلقی صدیقه دولت آبادی از حجاب زنان</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی، از اولین زنانی است که پیش از «کشف حجاب»، وقتی که تحصیل اش را در فرانسه به پایان میرساند و به کشور باز میگردد، روبنده (شبیه برقع) و چادر را کنار میگذارد. خود او در این مورد تعریف میکند: «من به ایران بازگشتم. در آن موقع هنوز زنان ایران حجاب داشتند، ولی من بدون حجاب حرکت می کردم.» او سپس می افزاید: «در روز دوم ورودم با لباس به شهربانی، نزد مرحوم سرتیپ کوپال رئیس شهربانی وقت رفته، گفتم اگر اجازه می دهید با همین لباس مشغول خدمت باشم، وگرنه به اروپا بر می گردم. ایشان نیز موافقت نمودند با این لباس باشم».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«حاج ناصر» از کسبه قلهک که خانم صدیقه دولت آبادی را از کودکی می شناخت و پدربزرگ و پدرش در خانه صدیقه دولت آبادی کار میکردند در مورد حجاب صدیقه دولت آبادی شهادت میدهد و میگوید: «بله، ایشان بی حجاب بودند اما نه بی حجاب جلف. لباس شان بلند بود. سرشان باز بود ولی کلاه می گذاشتند... من خانه خانم دولت آبادی از صبح تا شب بودم. هیچوقت هیچ کجای بدن این زن را ندیدیم.» (همان، ص 596)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی درخردادماه 1323 در مجله «زبان زنان» می نویسد: «آتش حجاب/ بی حجابی را در میان طبقه بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن می زنند. نزاع میان پدران و دختران، و میان زنان و شوهران برمی انگیزند، برای زنان بوالهوس راه بی عفتی را در زیر حجاب صاف می کنند و هزاران معایب دیگر به وجود آورده، ذره ای توجه به عکس العمل خود در انظار خارجی ها ندارند. بسیار کارهای لازم داریم که ممکن است برای اصلاح آن ها اقدام نمود. از قبیل جلوگیری از فحشاء که خود یک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است. حفظ نظافت اجتماعی، جمع آوری کودکان بی سرپرست، جلوگیری از اسراف کاری های بی مورد، محدود کردن اراذل و اوباش از دزدی و زخم زدن، منع وافورکشی در تمام قهوه خانه ها و مشروب خوری در ملاء عام، جلوگیری از رشوه دادن و رشوه گرفتن و دزدی های علنی و مخفی که امروز چنان بازار آن ها به قدرت گرم شده که می توان گفت صفت ثانوی ایرانی شده است. همه این ها مخالف با مذهب اسلام است، اما کوتاه نظران و تاریک بینان تمام این امور مهمه را روا داشته، فقط حجاب را مورد بحث قرار داده اند. در صورتی که در دین مبین اسلام آزاد بودن صورت و دست زن مجاز و زنان را به داشتن حجاب عفت و عصمت امر داده اند. بدیهی است که هر ذیعلاقه به مقام مقدس زن از بی پروایی بعضی از بانوان بی نظم و ترتیب راضی نیست. به علاوه، تمدن و تدیّن، هر دو، به بانوان اجازه نمی دهد که با موی پریشان، و نیمی عریان در معابر عرض اندام کنند و بایستی در نهایت نظافت و نزاکت لباس شرافتمندانه و مقتضی مقام بانوان ارجمند بپوشند.» (همان. ص 337)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طرح مباحث و ایده های نو در نشریه «زبان زنان»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی، در نشریه زبان زنان از «سوسیال دموکراسی» و «سوسیالیزم» هم بحث میکرد و سعی مینمود زنان ایرانی را نسبت به این مباحث جدید روزگار نو، آگاه سازد. دولت آبادی با رویی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتیک از طرح افکار تجددخواهانه و مسائل نظری مدرن جهان در میان زنان کشورش استقبال مینمود و در این جهت، صادقانه و با تعهد عمیق اجتماعی اش، بی خستگی تلاش میکرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محض نمونه ای از مکتوبات اش، مطلبی است که در مجله «زبان زنان» به قلم خود خانم صدیقه دولت آبادی در 26 تیرماه 1299 با عنوان «سوسیالیزم» (ص. 208) به چاپ رسیده است. مینویسد: «سوسیالیست ها که اجتماعیون باشند تغییر نظامات و عادات کنونی دنیا را از راه مسایل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانین را از این بابت می خواهند که خوشی زندگانی برای همه آدم ها متساوی المیزان باشد. سوسیالیست های چند قسمت می باشند و هر دسته ای از راهی به سوی انجام مقصود می روند. یک قسمت مهم از اجتماعیون سوسیالیست دموکرات نامیده می شوند... کلا مراد سوسیالیست دموکراتها تمام امور و امتیازات را به دست عامه اهالی می سپارد و هیچ چیز و هیچ کاری در کشورهای سوسیال دموکراسی نمی تواند بدون رضایت عامه به موقع اجرا گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسیال دموکراتها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسیال دموکرات ها مدیریت مملکت به طور انتخابی، به یک انجمن بزرگ محول می گردد که اداره کننده کشور است. درخشندگی این حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پیشرو این جمعیت شناخته می شود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در اروپای غربی عملی گردیده است. البته سوسیالیزم پس از جنگ بین المللی مقام بسیار بلندی را در اروپا و پاره ای از قطعات آسیا احراز کرده است. » او سپس اضافه می کند: «وقت است که با احساسات آدمیت برخیزیم و چشم و گوش خود را باز کنیم و از هر چیز بپرسیم، بسنجیم و خبر بگیریم و بیاموزیم و بدانیم؛ راه علوم را توسعه بدهیم و اختلافات من ـ من و تو ـ را دور بریزیم و همه ملت در زیر کلمه «ما» جمع شویم.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> گفتمان «وطن پرستی» در پیوند و الزام با «حضور اجتماعی زنان» در دیدگاه صدیقه دولت آبادی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی، همراستا و همقدم با همتایان اش در روزگار خود، به مسائل مختلف منجمله به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از زاویه زنان می پرداخت. «خرید منسوجات وطنی» بمنظور تقویت صنعت درون زاد، یکی از دغدغه های صدیقه دولت آبادی بود. اولین نوشته او در این زمینه در سال 1292 منتشر شد و این ایده ـ تحریم کالاهای خارجی ـ نزدیک به یک دهه به درازا کشید تا نهایتاَ به یک مفهوم عملی ـ عمل اجتماعی و دسته جمعی ـ در میان جنبش زنان تبدیل شد. یعنی در سال 1301 گروهی از زنان مشروطه خواه تحریم کالاهای خارجی را بعنوان کنشی اجتماعی به راه انداختند. در سخنرانی که صدیقه دولت آبادی در مدرسه مخدرات اسلامی ایراد میکند شادمانی اش از انجام این عمل اجتماعی از سوی زنان، کاملا آشکار است. «جمعیت نسوان وطن خواه» یکی از اهداف انجمن اش را «ترویج صنایع وطن» و انجمن دیگری بنام «مجمع انقلاب زنان» در شیراز نیز یکی از برنامه های اصلی اش برگزاری جلسات سخنرانی در جهت استفاده از «امتعه میهنی» بوده است. لذا مفهوم سازی از استقلال مالی و صنعت ملی و گفتمان «خرید منسوجات وطنی» که در کشور ما مفهومی تازه بود از زمان نهضت مشروطه شکل گرفته بود (محض نمونه: کمک وسیع و داوطلبانه زنان برای تشکیل بانک ملی) و تا دوران ملی شدن صنعت نفت ادامه داشت و در همین مدت نیز در حوزه تئوریک و عملی، رشد و گسترش بسیار پیدا کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لذا گفتمان «وطن پرستی» نیز یکی دیگر از گفتمان های فعالی است که در میان کنشگران جنبش زنان در آن دوره وجود دارد. در اکثر گفتارها، سخنان و عملکرد گوناوند فعالان زن میتوان دید که «وطن پرستی» را یکی از انگیزه های «مشارکت زنان» در حوزه عمومی و به ویژه در «حوزه سیاست» میدانند، به طوری که یکی از انجمنهای مهم و تاثیرگذار دوران مشروطیت («جمعیت نسوان وطن خواه») مشخصاَ بر همین گفتمان «وطن پرستی» پایه گذاری میشود. بازتاب این گرایش حتی در عنوان و نام این انجمن نیز آشکار است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما در روزگار صدیقه دولت آبادی، گفتمان وطن پرستی و مراد از این معنا، به گونه ای غیرایدئولوژیک و با فاصله گذاری از ارزش های تعصب و غیرت مرسوم پدرسالارانه، در زبان روزمره و مکتوبات فعالان جنبش زنان جاری بوده است. در این دوره، هدف متکثر زنان برای حفظ وطن (ـ که «مادر» تلقی میشود ـ) در واقع مشروعیت بخشیدن به حضور اجتماعی و سیاسی خود است و نهایتاَ به این باورند که «بدون حضور سیاسی و اجتماعی زنان» داعیه ی وطن پرستی، ناممکن و حتی شعاری دروغین است. لذاست که برای صدیقه دولت آبادی و همتایانش (از زمان مشروطه تا دوره ملی شدن صنعت نفت، و بعد از آن) مراد از «وطن پرستی» در عین تقویت بنیه مالی و تولیدی مملکت، انگیزه ای برای به رسمیت شناختن حضور زنان در عرصه سیاسی نیز تلقی میشده است. تا جاییکه حتی کسانیکه به رشد «معارف» زنان و توسعه مدارس دخترانه کمکی نمیکنند به حد «خائن به وطن» نزول مییابند. لذا مطمئناَ یکی از گفتمان هایی که صدیقه دولت آبادی در مطالب و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی اش، بی خستگی دنبال میکند ارتباط وثیق و متقابل توسعه مدارس و «معارف برای زنان» با «وطن پرستی» است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت آبادی در اولین نوشته های خود در سال 1292 خورشیدی که در نشریه «شکوفه» منتشر شد در نقد بی توجهی مردم به کالاها و تولیدات ایرانی و عادت آنها به خرید منسوجات خارجی (ص. 170) مینویسد: «منسوجات اسلامی که برای هر ایرانی، بزرگ ترین زینت است پشت پا انداخته و خود را به زر و زیور فرنگ آراسته می داریم. کمیته، قدر پارچه های وطنی را به خوبی می داند و فواید آن ها را بی نهایت ادراک نموده؛ چونکه از دیر زمانی است که قهرا پارچه های خارجه را متروک و با کمال افتخار لباس خود را از منسوجات اسلامی قرار داده. خوشبختانه یک کمپانی اسلامی در اصفهان دایر است که قابل همه قسم تمجید است، زیرا که پارچه های ابریشمی و ریسمانی در کمال نظافت و قشنگی ترتیب می دهد. ولی افسوس که اهالی این شهر هم توجهی به او ندارند چه رسد به شهرهای دیگر ایران.... خیلی افسوس دارم که در یزد و کاشان و اصفهان و غیره پارچه هایی عمل می آورند که فرنگی ها هم باور ندارند آن ها را بشود بدون کارخانه ترتیب داد ولیکن ما ایرانیان آنقدر همت و حمیت نداریم که آنها را خریداری نموده رواج دهیم، بلکه باعث تشویق آن بیچارگان شده، بر زیبایی و لطافت آن بیفزایند.» (شکوفه 20 ربیع الالول 1332، 27 بهمن 1292)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت آبادی در جلسه ای که در منزل خانم «درةالمعالی» (او هم از فعالان حقوق زنان در آن روزگار و مدیر مدرسه مخدرات اسلامی است)، در باره حمایت از تولیدات و صنایع داخلی سخنرانی میکند. سخنرانی او در روزنامه بهارستان در 9 دی ماه 1301 منتشر میشود (ص. 175). وی در آن سخنرانی تاریخی، بطور مبسوط از ترویج کالاهای ایرانی سخن میگوید: «مبحث کنفرانس امروز ما ترویج منسوجات وطنی است و عرایض بنده هم روی همین زمینه می باید. ولی قبلا از خانم های محترمات سوال می کنم برای چه می خواهیم اقدام به این کار بکنیم؟ البته خانم های وطن دوست که این اوقات برای این مقصود قیام نموده اند دو مقصود در نظر دارند: اول ترقی صنایع ایرانی که تحصیل ثروت مربوط به آن است و دوم رفع احتیاج از خارجه. عجب مرام و مقصود مقدسی را در نظر گرفته اند. اما در این کار یک شرط لازم است و آن این است که این جنبش وطن پرستانه، ثابت قدم و روز به روز این اقدام خیر را امتداد بدهند تا مثل اقدامات گذشته عقیم و بی نتیجه نماند، یعنی زود خسته و سرد نشوند... حالا که خانم ها حاضر شده اند که صنایع و منسوجات وطنی خودشان را رواج بدهند، البته اگر این گفته ها را به فعل برسانند، صنعتگران ما هم تشویق می شوند و کوشش می کنند تا نواقص پارچه ها و صنایع خود را حتی المقدور رفع نمایند...»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه در 25 مهر 1299 در «زبان زنان» در مطلبی با عنوان «دشمنان، تفنگ می کشند» (ص. 218) مینویسد: «ما اینک با صدای بلند خطاب به همه مستبدین و دزدان و دشمنان کرده و می گوییم: ما را عشق وطن، ما را آرزوی پرورش مشروطیت ایران و ما را افتخار خدمت در نگهداری استقلال با معنی ایران، به میدان معارف دواند. ما برای رستگاری ملت از روزگار تاریک و برای نجات خواهران بینوای خود و برای یاری به وطن، قلم به دست گرفتیم. ما با خدای یگانه عهد کردیم که از راه خدمات علمی و اخلاقی و مقاله های قلمی، ایرانپرستی کرده و عوام را بیدار کنیم. ما نویسنده ها مجاهد قلم هستیم. ما خداوند یگانه را می پرستیم و به محاکمه الهی او جل علی اعتقاد داریم و پناه ما نیز همان پروردگار یکتا می باشد. ما از کشته شدن باک نداریم و بلکه فدا شدن در راه وطن و ملت آزاد خود، افتخار می کنیم. زنده باد ایران! / نیست باد استبداد / نابود باد دشمنان ایران»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی در همان نشریه (زبان زنان) در 20 آذر 1298 بار دیگر مینویسد: «فقر و فلاکت و نکبت که از چندین صد سال دور ما را زنجیر بسته و ما را از حدود بشریت هم به خارج می کشیده، باید خاتمه داد. این مردان خودخواه ما که اکثریت مردان ایران را تشکیل می دهند هرگز انصاف و مروت را نمی توانند پیشه خود ساخته و اندکی به حال ما تفکر کنند. جوانان آزادیخواه دانشمند کشور ما هم آنقدرها نیستند که بتوانند کاری بکنند. گویا خودشان هم بیش از ما زنان و دختران گرفتار جدال با عالم استبداد هستند. بزرگتر درمانی که می تواند همه دردهای بدبختی نوع ما را علاج کند همانا معارف است.» او سپس ادامه میدهد: «ما در این موقع نمی خواهیم از اظهار یک نکته مهم خودداری کنیم و آن این است: از قراری که شنیده ایم بودجه اداره نظمیه مملکت ما ایران بیش از بودجه وزارت معارف است و این بودجه هم صرف میز و صندلی های سبز و سرخ و مرکب پرطاووسی می شود. آیا یک چنین مملکتی می تواند ترقی کند؟ اوف، آدم تا کی نگوید! تا چه اندازه خاموش بماند! نه! آیا نباید فریاد کشید و گفت: ملت آن روح دموکراسی زحماتی را که می کشد و پول هایی که می دهد برای پرورش هیئت جامعه خود حق دارد و باید در راه همین ملت صرف بشود».</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین دیدگاه صدیقه دولت آبادی نسبت به وطن پرستی و پیوندش با حضور فعال اجتماعی زنان و افزایش معرفت و دانش آنان را میتوان با وضوح بیشتری در مقاله ایشان با نام «مادر ما ایران» که در تیرماه 1299 در روزنامه زبان زنان (همان، ص. 199) منتشر شده، یافت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>مادر ما ایران</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ایران: این نام به گوش هر علاقه مند به آن، عزیز است. آنانی که قدر مادر را می دانند و می دانند که به واسطه وجود مادر که در دامن مهر او پرورش گرفته و در سایه حفاظت و حمایت او آسایش دارند به خوبی مقام ارجمند مادر وطن را تشخیص داده و نمی توانند از خوشبختی او شاد نباشند و در بدبختی پیر مادر با عظمت، نالان نگردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هر کس از هر گروه و هر مرعی و یا هر جنبنده ای باشد به مادر خود همین علاقه را دارد. چنانچه هر بچه در میان انبوه زنان، مادر خود را می شناسد و از دور به سوی آغوش او می دود و همین طور بچه هر سرزمینی به سوی آغوش مادر وطن خویش می دود. جنگ ها و رزم ها همه برای حفاظت و حراست احترام دامن ناموس مادر وطن است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصول سوسیال دموکراسی که دنیا را به منزله مادر بزرگ بشر می داند و اشتراک عمومی را در گیتی مساوی می خواهد باز هر قطعه از سرزمین را با آغوش باز فرزندان همان سرزمین مهرانگیزانه آرزو می کند و در صورت کلی و اجتماعی، همه بچه های جهان را در آغوش مادربزرگ گیتی، دعوت می نماید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آری، ما فرزندان ایران تا کی و تا چند پریشانحالی و ستم کشی و بدبختی مادر ناتوان خود را خواهیم دید؟ آیا تا کدام سال، کدامین ماه، کدامین روز، کدامین ساعت، کدامین دقیقه و کدامین ثانیه در ماتم و سوگواری و غربت و کربت مادر، پیر مادر پریشان خواهیم نشست و نالان بود؟ سعدی می فرماید: «چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار». ایران که از نقطه نظر سوسیالیزم یک عضوی از عضوهای مادربزرگ (جهان) می باشد و اگر همین طور قرنها دردمند و بیمار و مجروح باشد چگونه عضوهای دیگر ترقی خواهند داشت؟ اگر این نقطه نظر را کنار بگذاریم و در آینه مطلق خودپسندی و خودخواهی نگاه کنیم ولی باز، مسئولیت و غیرت محافظت عفت مادری ما را نباید ساکت بگذارد. ما چندین سال است که یکی از لغات کثیرالاستعمال را در هر جا خوانده و می شنویم و آن: واژه خیانت است!</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیا وطن ما آن قدر خادم ندارد که دست های خائنین را بربندد؟ اگر خدای ناکرده خائنین بیشتر از خادمین باشند وانگاه چه باید کرد؟ راه رستگاری کدام است؟ درمان درد مادر ناتوان چه می باشد؟</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ای خواهر گرامی!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شما می دانید که چندین قرن است برادران ما، ما را به خدمات مادر وطن نخواندند و بلکه راه نداده و سکوت ما هم گناه عظیمی شناخته می شود و خودشان هم جز به افزودن بدبختی کاری نکردند. شکر خدا را که ما هم اینک خواهران دانشمند و تربیت شده بسیار داریم. آیا گمان می کنید وقتی آن نرسیده که دامن خدمتگزاری مادر وطن را به کمر بزنیم؟ و در اطراف آن اجتماع نماییم؟ برای پرستاری و چاره بیچارگی او بکوشیم؟ همه می دانیم که بزرگترین درمان، ایجاد دبستان است، دبستان های کوچک و بزرگ در دهات و شهرها باید گشود، بیشتر سعی کرده که مدارس مجانی و دولتی باشد و قانون تحصیل اجباری را که یکی از مواد قانون اساسی مشروطیت ما است از دولت خواست که به موقع اجرا بگذارد. خواهران دانشمند طهرانی ما و یا شهرهای دیگر که برای آن شهرها بسیار می باشند باید به شهرها و دهات هایی که زنان و دختران عالمه ندارند رهسپار شوند و وسایل آسانی راه های تحصیل و تربیت برای بینوایان آنجاها را فراهم نمایند. باید مجامع اجتماعی استوار داشت که به این کارها کمک کنند. انجمن های معارفی مختلفه باید ایجاد کرد که هر کدام از راه خود چهار اسبه به سوی کام بتازند تا کامیابی حاصل شود. ما هر قدر از حالت اجتماعی و عمومی برادران مان بدبینی داشته باشیم، باز می دانیم و اعتقاد داریم که برادران دانشمند آزادی خواه وطن پرست هم داریم و از آن ها هم می خواهیم که ندای ما را برای یاری مادر وطن بشنوند و فروغ های خوش بینی را پاک و تا به امید پروردگار از روشنی اجتماعی و عمومی، گوی تجدد ایران را از خیابان معارف عبور داده و به میدان مهر و سعادت و آزاد دنیا برسانیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>دکتر مصدق، صدیقه دولت آبادی و نهضت ملی در دهه 1330</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی، در سال 1330 تا 28 مرداد 1332، از طرفداران عقیده استقلال طلبانه دکتر مصدق بود. لذا در 17 دی 1330 در هفدهمین سال تاسیس کانون بانوان (ص، 305)، در سخنرانی اش خبر کمک به «قرضه ملی» را به جهت کمک به بنیه مالی دولت، اعلام و چنین گفت: «به خاطر دارم محصل خردسالی بودم با پرستارم از جلوی مجلس شورای ملی عبور کردم. جمعیت زیادی از بانوان محترم در جلوی مجلس اجتماع کرده، خانم محترمی، نقاب بر صورت، روی سکویی ایستاده و لایحه می خواند. این جملات به گوشم رسید: "ما زنان ایران با فروش جامه، حتی پادرهای ابریشمی و زینت آلات خودمان، قرض دولت را می دهیم و راضی نمی شویم که دولت ما از روی استیصال قرض جدیدی از دولت خارجی بکند و گمرکات ما را به گرو ببرند." این جملات در صورتی که نفهمیده بودم معنی گمرکات چیست، اما چنان مرا تهییج کرد که اولین سئوال از مادرم این بود: گمرکات ما را به گرو ببرند یعنی چه؟ مادرم برایم توضیح داد. از او خواهش کردم که اجازه بدهد من هم گوشواره های عزیز خودم را در این راه بدهم. مادرم مرا تشویق کرد و گفت: قیچی بیاور تا گوشواره هایت را چیده، از گوشت درآورم، و با نامه مختصری به انجمن خانم ها فرستاد. بعد شنیده شد که چندین هزار گوشواره و انگشتر و دستبند طلا و جواهر را بازرگانان بازار با قیمت مضاعف خریداری نموده و به قرض دولت پرداخته اند. اکنون نیز این پیشنهاد را تقدیم می دارم که مردمان متمکن وطن پرست زینت آلات را به مزایده بخرند.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانم دولت آبادی در سخنرانی دیگری که برای پخش در برنامه رادیویی کانون بانوان ایراد نموده، ایضاَ گفته است : «مدتی است لب فروبسته و به معنی دو صد گفته چون نیم کردار نیست به خدمات فرهنگی و معلومات هنری پرداخته بودم... اکنون در طی تحولات اخیر مطمئن شدم که مورد مبارزه برای تمام افراد ایرانی از عالی و دانی فرا رسیده و اگر مردم بخواهند به حق مشروع خود برسند الان همان وقتی است که می توانند به نتیجه اعمال وطن پرستانه خودشان نائل شوند.» ایشان سپس به شرح چرایی این که امروز زمان عمل فرارسیده می پردازد و نهایتا می گوید: «بنابراین موقع آن رسیده که کانون بانوان هم با این نهضت خداپسندانه قیام کند و هر اندازه ای که بتواند از راه کمک به خرید اوراق قرضه ملی، دولت را مدد نماید. اول اقدام، از شخص این جانب است که خدمتگزار کانون بانوانم و می توانم با لحن صیح و صدیق عرض کنم هر چه اکنون در دسترس من است برای خرید اوراق قرضه ملی تقدیم می کنم.... اکنون کانوان بانوان به بانوان هیئت مدیره و اعضای رسمی کانون و نیز اعضای وابسته کانون یعنی کسانی که بر طبق دفاتر موجوده آموزشگاه ها متجاوز از دو هزار نفر می شوند اخطار و پیشنهاد می کند هر کدام در تهران هستند در روز تعیین شده به بانک ملی رفته، به اندازه قوّه خودشان اوراق قرضه ملی خریداری کنند. کسانی که در شهرستانها ساکنند می توانند در همین روز به بانکهای ملی رفته و به قدرت استطاعت خود از خرید قرضه ملی استفاده کنند. در پایان عرایضم با امید به فضل خدای متعال موفقیت افراد میهن را در این استمداد عمومی آرزو و پایندگی دولت بی ریای نخست وزیر محبوب ملی را تحت توجهات مخصوص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی مسئلت می نمایم.» (ص، 308)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* تعامل صدیقه دولت آبادی با محمد مصدق، درباره «حق رای زنان»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اردیبهشت ماه 1330 که صدیقه دولت آبادی نامه ای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای برای زنان در قانون انتخابات را داد، تا اردیبهشت سال گذشته (1388) که نامه ای سرگشاده توسط ائتلاف بزرگ «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات خطاب به کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شد و در آن، درخواست شده بود تا کاندیداها «حق انتخاب شدن برای زنان» در قانون به رسمیت شناخته شود و نسبت به پایمال شدن «حق انتخاب شدن زنان» اعتراض کنند، 48 سال گذشته است و در این نیم قرن، رابطه جنبش زنان با حوزه سیاست و نیروهای سیاسی (دولت)، با فراز و فرود وچالشهای بسیار، همراه بوده است. یکی ازدوره های چالش، در روزگار صدیقه دولت آبادی است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 19 فروردین 1299 صدیقه دولت آبادی در مجله خود، «زبان زنان» مینویسد: «ما خیلی افسوس داریم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمن های ایالتی و ولایتی را می نوشتند برای این که ما زنان حق رای نداشته باشیم و شرکت نجوییم ما را در ردیف قاتل ها، مجانین و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر می کردند گمان می رود که تصدیق می کردند ما زنان بی حق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غیره، مستبدین و ملاکین.. را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پیشرفت آزادی انتخاب نمی کردیم.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی در شماره های بعدی زبان زنان در اردیبهشت ماه 1299 خورشیدی در مقاله ای تحت عنوان «انتخابات» (ص. 187) باز هم موضوع عدم حق رای زنان را پی میگیرد و مینویسد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* انتخابات</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانچه شنیده ایم امر شروع انتخابات برای مجلس شورای ملی از وزارت داخله به حکومت اصفهان رسیده. اگر چه ما زنان در آن سه دوره پیشین، چیزی از نتایج عقاید انتخاب کنندگان و همچنان خدمات انتخاب شدگان ندیدیم. ولی اگر برادران ما میل داشته باشند از ما بشنوند، جسارتاَ از اظهار نصیحت زیرین خودداری نمی کنم:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برادران وطنی ما!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البته شما می دانید که حکومت ایران ملی می باشد، یعنی کل اختیارات مملکت از کوچک تا بزرگ در دست مجلس شورای ملی است. پس سرنوشت وطن، قوانین مملکت، به خصوص دخل و خرج، مالیات بندی، روش دولت، حیات، ممات و ناموس همه ملت به اختیار دو ساله وکلاء مجلس یعنی نمایندگان مختار ملت که از طرف ملت و به اختیار آزاد از ملت انتخاب می شوند می باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این صورت مثلا اگر ما زنان حق شرکت در انتخابات می داشتیم... یقین بدانید که هرگز یک نفر مستبده،، یک نفر متنقذ، یک نفر ملاک، یک نفر اعیان، یک نفر متشخص، یک نفر از بزرگان و یا کسان این جور آدمها انتخاب نمی کردیم. چه که برحسب قاعده آنها همه چیز دارند و برای نگهداری آن ها ناچارند هستند قوانینی وضع کنند که اعتبار و اقتدار آن ها زیادتر و محکم تر باشد و بدیهی است که هرچه رای بدهند و هر قانونی را وضع بکنند ناچار باید در ضرر ملت باشد و به عقیده ما به همین جهت است که در مدت 14 سال لذت مشروطه را ملت ندیده است. وی اگر ما زنان اختیار می داشتیم که وکیل انتخاب بکنیم البته می گشتیم فقط از میان خود ملت و یا از جنس نزدیک به ملت هر کس عاقل، عالم، دانا، آزادیخواه، مشروطه پرور، وطن پرست، ملت دوست، راست کردار، درست گفتار، فداکار و خداپرست بود انتخاب می کردیم تا به واسطه این جور وکلا که بی شک اولین فکر اینها قوانین گذاری و نقشه کشی هایی خواهد بود که ملت، یعنی رنجبر (زارع) کارگر، کاسب، صنعتکار، بازاری فقیر و بیچاره از ذلت و فشار و نکبت خلاص بشوند. دخل ملت خوب باشد و بدهی مالیاتی آن کم بشود و وسایل آسایش و تحصیل و زندگانی ملت و کودکان آن فراهم گردد که توده جمعیت یعنی ملت ترقی بکند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی علیرغم حمایت صادقانه و متعهدانه اش از عقاید ملی دکتر مصدق، اما در اعتراض به حذف حق رای زنان در لایحه انتخابات از سوی مصدق، نامه ای مشفقانه و هشداردهنده به مصدق نوشت که متن آن چنین بود:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نامه مهم و تاریخی صدیقه دولت آبادی به دکتر محمد مصدق ( اردیبهشت 1330 خورشیدی )</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حضرت مستطاب آقای دکتر مصدق نخست وزیر</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محترما اجازه می خواهم در خصوص قانون انتخابات و موضوع محرومی زنان، از حضورتان محرمانه استفسار کند. آیا عقیده شخص حضرت عالی اینست که زنان امروز در مقابل قانون دوره اول مشروطیت پست تر و محدوتر در انظار بیگانگان باید معرفی شوند؟ چنانچه بفرمایید بلی و صلاح مملکت چنین است، بنده اطاعت نموده؛ متجاوز از دو هزار نفر زنی که در حوزه این جانب هستند با منت آنها را بنا به مصحلت وقت، ساکت نگاه می دارم. اما به حقی که از نیم قرن پیش در سه مرحله به زنان داده اند توجه فرمایید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>1- قانون اساسی دوره اول مشروطیت زنان را در ردیف دیوانگان و کودکان، جا داده بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>2 - قانون مرمت شده در مجلس موسسان 1328 (که مجلس سنا زائیده آن بود) زنان را از میان دیوانگان و کودکان بیرون آورده، البته در ظاهر صورت بهتری به آنها داده، در صورتی که همان وقت از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در همین موضوع به وسیله آقای جم وزیر دربار وقت کسب تکلیف نمودم _ جواب فرمودند _ مجلس سنا این قضیه را حل خواهد کرد و زنان به حق مشروع خودشان خواهند رسید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>3 - قانون کنونی که در دست مصلحت عموم است باز زنان را بدون هیچ دلیلی نه تنها از انتخاب کردن محروم داشته، بلکه زیر موضوع محرومین در سر لوحه جانی، فاسد العقیده، محکومین به جنحه و جنایت، ورشکستگان و غیره قرار داده است. آیا با آن همه اهمیت که برای رشد و بلوغ ملت ایران در قضایا قائل شده اند به زنان سهمی داده می شود یا فقط مختص مردان است؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حضرت آقای نخست وزیر محبوب، بنده نمی خواهم وقت جنابعالی را بگیرم، بلکه می خواهم مطلب را حلاجی کنم تا بتوانم از عهده جواب به زنان حوزه خودم برآیم. اگر رشد و نمو مخصوص مردان است پس زنی وجود نخواهد داشت و در این صورت بهتر است در قانون وضع شده (که خدا می داند برای چه مدت زنان را از حق خود محروم می کند) اسمی از زن برده نشود و کار آنها را مسکوت بگذارند. چنانچه زنان هم جزو ملت ایران هستند و از رشد ملی بهره دارند در قانونی که با امضاء حضرتعالی نوشته می شود بایستی بانوان را در ردیف پست ترین و مجهول الهویه ترین مردمان بشمرند؟ خوب بود حضرتعالی دستور می دادید برای زنان نیز تا اندازه حقی قائل می شدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر سئوالات این جانب را سازمان بین الملل از جنابعالی بکند چه جواب می فرمایید؟ اگر بنده قبلا آن جواب را بدانم بهتر می توانم اسکات بانوان باسواد را عهده دار شوم. در پایان به حکم وجدان از حق شخصی خود دفاع می کنم. بنده که جزو همان زنان قید شده در قانون هستم، از خدمات چهل ساله فرهنگی گذشته، در مدت هجده سال برای اداره کردن کانون بانوان و ترقی و تربیت فرهنگ زنان با ضیق بودجه تنها هدف عالی خود را که تربیت مادران شایسته برای نسل آینده است به بهترین وجهی پیروی نموده و با کمک خداوند یک موسسه پر زحمت را حفظ کرده ام و خدمات اجتماعی و نوع پروری را هر سال متزاید بر سال پیش انجام داده ام.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
استدعا می کنم با یکی از متصدیان صالح عالی رتبه این کشور مقایسه فرمایید. کدام یک بیشتر و بهتر انجام وظیفه انسانیت کرده ایم؟ قضاوت این مقایسه را به شخص جضرتعالی واگذار می نمایم و اگر امروز بنا به مصلحت، وقت و امر شخص نخست وزیر محبوب ساکت ماندم و دیگران را هم ساکت نگاه داشتم باز هم یک فداکاری نموده که دنیای آینده آن را قضاوت خواهد کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگر عرضی ندارم و اگر جسارتی شده پوزش می خواهم و با نهایت بی صبری منتظر جوابم. چون روز یکشنبه جمعی از بانوان بنده را مورد ملامت، بلکه تهدید نموده و شاید نگهداری رشته امور کانون بانوان بعد از این خالی از اشکال نباشد، مجبورم به ایشان جواب قانع کننده بدهم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>با تقدیم احترامات فائقه و ادعیه خالصه - امضاء</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاد و خاطره صدیقه دولت آبادی، گرامی و عزیز است، راه حق خواهانه و روش مسالمت آمیز اش، پُر رهرو باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پانوشت: منبع مورد استفاده نگارنده در تهیه و تدوین این مقاله، اثر سه جلدی « صدیقه دولت آبادی: نامه ها، نوشته ها و یادها» به کوشش: مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی (تابستان 1377، آمریکا) بوده و صفحات ذکر شده در متن، صفحاتی است که مطالب مذکور در این کتاب سه جلدی، قید شده است.(2) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span><b>مصدق و شرکت زنان در انتخابات</b> </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمد صفوی در مقالۀ « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی» می نویسد: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>با شروع یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و آغاز دوبارۀ فعالیت های منسجم تر کنشگران جنبش زنان در داخل کشور، به تازگی سه بخش بهم پیوسته از مقاله نوشین احمدی خراسانی منتشر شده است که من در ادامه به دومین بخش از این مقاله تحت عنوان «مطالبات ما و منفعت عمومی زنان»[1] می پردازم. در بخش دوم، که ادامه ی مباحث بخش اول در مورد مطالبات زنان و هماهنگی روشمند این مطالبات با خواسته های عمومی جامعه (مطالبات دموکراتیک مردم) است نویسنده به عرصه های مختلفی از جمله به تجربه مبارزات زنان در تاریخ معاصر ایران نقب می زند و به شرایط پیچیدۀ سالهای 1320 تا 1332 نگاهی گذرا و اشاره وار می اندازد. نوشین احمدی دو روش و رویکرد عمدۀ زنان فعال در دوران پُرتلاطم نهضت ملی شدن صنعت نفت را نسبت به مسئله «حق رأی زنان» (به عنوان کانونی ترین خواسته ی زنان در آن دوره)، بر می شمارد که یکی روش و نگرش صدیقه دولت آبادی است و دیگری، شیوۀ برخورد زنان حزب توده در بحبوحه آن سال هاست. نویسنده سپس در ادامه ی کندوکاو خود، عدم ایستادگی دکتر محمد مصدق نسبت به احقاق «حق رأی زنان» را مورد چالش قرار می دهد و می نویسد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... نمونه دیگری که می توان در شناخت نحوه هماهنگی میان مطالبات عمومی و مطالبات جنسیتی در تاریخ معاصر ایران ذکر کرد، دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت است. می دانیم که در آن برهه، «حق رأی زنان» در لایحه انتخابات دولت دکتر مصدق به دلیل مخالفت های مذهبیون افراطی و غیرمذهبی های زن ستیز، (و عدم ایستادگی خود مصدق) بالاخره حذف شد...» (احمدی خراسانی، نوشین، همان)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این نوشتار کوتاه، قصد نقد نگرش نوشین احمدی خراسانی و یا بررسی راهکارهای عملی و شدنی که در مطلب آموزندۀ ایشان برای دست یافتن به این هماهنگی و نهایتاَ، شکستن بن بست های موجود در راه فعالیت های جنبش زنان آمده را ندارم، بلکه در این نوشته صرفاَ تلاش کرده ام به موضع مصلحانه ی دکتر مصدق نسبت به حقوق زنان و شرایط بسیار سختی که این نخست وزیر در آن قرار گرفته بود بپردازم. پیش از هرچیز باید به یاد بیاوریم که « اعطای حق شرکت زنان در انتخابات » قانونی که مصدق عرضه کرد در دور دوم زمامداری ایشان (از تیرماه 1331 تا 28 مرداد 1332) مطرح شد، یعنی دورۀ پُر تلاطمی که فقط 13 ماه طول کشید و بعد هم به کودتا و به سرنگونی دولت منتخب و ملی دکتر مصدق انجامید . او در تلاش بود که به اصلاحات پر دامنه ای ، ازجمله اعطای حق شرکت زنان در انتخابات همت گمارد و سلطنت مشروطه ی ایران را بر مدار دمکراسی واقعی قرار دهد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در طول سالهای 1320 تا 1332 ایران ما با دوره ای از کشاکش های فرسایندۀ سیاسی و اجتماعی روبرو می شود که نمونه مشابهی ـ به جز تلاطم های انقلاب مشروطیت ـ نداشته است یعنی دوره ای که محمد مصدق به عنوان نخست وزیر و نماد مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت، با چالش های بسیار عظیمی روبرو بوده است. می دانیم که بعد از قیام تیر 1331 و بازگشت مجدد مصدق به قدرت، او با مشکلات فزاینده تری روبرو شد که بخشی از این مشکلات، ناشی از فشار قدرت های بزرگ استعماری بود و بخش دیگر، برآمده از جزم اندیشان و متعصبین تنگ نظر بود که منافع خود را بر منافع ملی مرجح می دانستند. اگر بخواهم مجموعه موانع و مشکلاتی که بر سر راه مصدق وجود داشت را در این مختصر بیان کنم می توانم به طور کلی به دو نکته اشاره داشته باشم :</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکم: در مورد فشارهای خارجی و نقش قدرت های استعماری که در مقاله به آنها اشاره ای نشده است. در مورد این برهه پر تلاطم ، "معدودی از صاحب نظران مثل کدی ،کاتوزیان و به درجه کمتری کاتم بر اهمیت عوامل داخلی و خارجی – هردو – تاکید کرده اند..."[2] تا آنجا که به عوامل خارجی مربوط است کمتر از یک سال پس از قیام شکوهمند1331، دولت بریتانیا که بازگشت مجدد دکتر مصدق به نخست وزیری را خلاف منافع خود می دید روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. در آمریکا آیزنهاور از حزب جمهوریخواه به قدرت رسید و با یک چرخش به راست شدید، مخالف هر گونه استقلال خواهی کشورهای جهان سوم از جمله ایران شد زیرا او متوجه شده بود که تلاش مصدق فقط برای ملی کردن نفت نیست بلکه مصدق خواهان خارج شدن از رابطه سلطه و تابعیت و نیز خواهان تغییرات و اصلاحات بنیادی در ساختار اجتماعی قدرت در ایران است. یعنی کوششی که اگر به بار می نشست می توانست هم از نفوذ نادرست قدرت خارجی بکاهد و هم ارتجاعیون داخلی را به عقب براند. از سوی دیگر چنین تلاش آگاهانه ای می توانست برای عموم مردم ایران یک قدم غول آسا به جلو و به سوی دموکراسی باشد. بنابراین از سال 1331 است که طرح کودتا برای خنثا کردن اقدامات اصلاح طلبانه مصدق، مشخصاَ از طرف نیروی خارجی، آغاز می شود ، که هم اکنون خوشبختانه بخشی زیادی از اسناد و مدارکی که مربوط به این مداخلات است در دسترس عموم قرار گرفته است. « از طرفی شوروی هم در زمینه اقتصادی با دولت مصدق همکاری نکرد و حاضر نشد 20 میلیون دلاری را که ایران از جنگ دوم جهانی در آن کشور داشت به دولت باز پس دهد و...»[3]. این گونه فشارها و مداخلات سلطه جویانه خارجی، طبعاَ فشار مضاعفی را بر دکتر مصدق برای پیشبرد اصلاحات اجتماعی داخلی از جمله:«حق رأی زنان» وارد کرد. این مستندات نشان می دهند که در آن شرایط بغرنج و با وجود فشارهای داخلی و خارجی، مصدق نسبت به استقلال ملت ایران و اصلاحات ساختاری (از جمله «حق رأی زنان») بی تفاوت نبوده و عملا پیگیر این قضیه بوده است، که اگر این پیگیری و استقامت در مصدق وجود نداشت، قدرت های سلطه گر انگیزه و دلیلی برای سرنگونی دولت ملی مصدق، پیدا نمی کردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوم: و اما در مورد نقش نیروهای عقبگرا و زن ستیز داخلی که نوشین احمدی خراسانی در مقاله اش با بیطرفی و منصفانه به آنها اشاره کرده است با ایشان همراه و هم عقیده ام. برای اطلاعات بیشتر، نکات زیر را در تأیید نقش بازدارندۀ این نیروها ذکر می کنم: تصور من این است که اقدامات ترقی خواهانه و اصلاح طلبانه مصدق برای بوجود آوردن تغییرات ساختاری درون جامعه ایران بیش از هر چیز دیگر باعث خشم و عصبانیت نیروهای زن ستیز و افراطیون مذهبی داخلی شد، و اتفاقاَ به همین دلایل بوده است که به مرور، مذهبیون افراطی به صفوف کودتاچیان علیه مصدق پیوستند تا بتوانند همچنان ساختارهای قدیمی قدرت را نسل به نسل حفظ کنند و تداوم بخشند!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدق علاوه بر این که در دوره دوم زمامداری خود قانون حق شرکت زنان در انتخابات را عرضه کرد، در عین حال، تلاش های مهمی را در زمینه اصلاحات اجتماعی نیز به کار بست. دکتر مهدوی[4] در مورد بخشی از برنامه های اصلاحی و گستردۀ مصدق می نویسد: «اصلاحات جامع و ساختاری: برنامه ۹ مادهای مصدق شامل اصلاح قانون انتخابات (شرکت زنان در انتخابات)، نظام قضایی، قانون مطبوعات، قانون کار، مالیات، آموزش، بهداشت, شوراها و اصلاحات ارضی بود. بر اساس این طرح, بیش از ۰۰۰ ۴۰ روستای کشور برخوردار از شوراهای نیمه انتخابی میگشتند. وی شاه را مجبور ساخت تازمینهای دربار را به دولت واگذار نماید تا از آن طریق به کشاورزان منتقل شود. دانشگاه تهران را از نظر مالی مستقل از دولت اعلام نمود. تحصیلات رایگان و اجباری را نهادینه کرد. استقلال کانون وکلا را به رسمیت شناخت. وزارت جنگ را به وزارت دفاع ملی تغییر داد. بودجه ارتش را کاهش داد. مصدق، نخستین نخست وزیری بود که حتی پیش از پارهای از دول غربی فرمان داد تا مذاکرات مجلس شورا بطور مستقیم از رادیو پخش شود. در سال ۱۳۳۱، از مجموع ۲۷۳ نشریه موجود در ایران، هفتاد نشریه برعلیه مصدق آزادانه قلم میزدند. بنیادیترین اصلاح ساختاری دولت مصدق در شعار «اقتصاد بدون نفت» تجلی مییافت. توفیق نسبی مصدق در بازسازی اقتصاد بدون نفت، صادرات ایران را ۱۳% افزایش و واردات آن را۵۰% برای مدت زمانی محدود کاهش داد. این تراز مثبت تجاری نشانه آشکاری برای یک شروع خوب در جهت تغییرات بنیادی در ساختار اقتصادی بود. از نظر سیاسی، اقتصاد بدون نفت، گامی اساسی در مقابله با دولت رانتیر و استبداد نفتی در ایران بود. ویژگی دولت رانتیر این است که به سهولت، وابستگی خود به منابع داخلی درآمد را کاهش داده و از همین رو، متکی به طبقات اجتماعی نیست. شیوهٔ مدیریت درآمد نفت در دولت رانتیر، دولت را از جامعه، مستقل و در برابر شهروندانش غیرپاسخگو میسازد.»[5]</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مورد «قانون حق شرکت زنان در انتخابات» اسناد، گزارش ها، کتاب ها و منابع فراوان پژوهشی و مستقل وجود دارد از جمله پژوهش دکتر خسرو شاکری (زند) در کتاب «غروب شوکت جناب اشرف احمد قوام السلطنه» [6] یکی از این کتابهاست. ایشان می نویسد: «می توان به درستی حدس زد که یکی از دلایل کاشانی – شاید نه مهمترین آن- برای مخالفت با دور دوم اختیارات قانونی مصدق این بوده باشد که طی آن مصدق قانونی را برای اعطای حق شرکت زنان درانتخابات عرضه کرد- حقی که از دوران مشروطه بدلایلی [...] از جمله نقش مدرس در مجلس دوم شورای ملی ، با آن مخالفت ورزیده بودند. همین طرح قانونی مصدق بود که با مخالفت ملایان روبرو شد و تحریکات و همکاری آنان را با کودتاچیان افزایش داد. اهمیت این قانون چنان بود که سفارت فرانسه در تهران گزارشی به تاریخ پانزده ام دیماه 1331 به وزارت خارجه دولت متبوع خود می نویسد: طرح اصلاح (قانون) انتخابات که دکتر مصدق به آن قوت قانونی خواهد بخشید فرصتی برای کارزاری برای اعطای حق رأی به زنان ، امری که در ایران کاملا تازه است. در واقع در این کشور فمینیسم هنوز دوران کودکی خود را می گذراند. آزادی نسبی زن مسلمان ایرانی توسط رضا شاه محدود به برداشتن حجاب و دفع حرم بود، که تغییرات مهم اجتماعی دیگری را موجب شد.، (اما) هرگز مسئله این نبود که تا اعطای حق رآی به زنان پیش رود، و اگر یک کنگره زنان خاور زمین – که در آن نمایندگان کشورهای عربی و ترکیه شرکت جستند – در زمان پادشاه پیشین در تهران اجازه برگزاری گرفت به این شرط بود که هر گونه مسئله سیاسی (در آن) ممنوع باشد. کاردار فرانسه با استهزاء می افزاید که در آن کنگره رضا خان برای زنان « در واقع تنها از قیمت پارچه ها سخن رفت»! (کتاب دوم،ص 78-79). ناگفته پیداست که منابع و پژوهش های تاریخی، اغلب به ضعف و طفولیت اندیشه های فمینیستی و برابری خواهانه در ایران تأکید گذارده اند. این نارسایی ساختاری چه بسا یکی از مهمترین موانع بر سر راه اصلاحات ترقی خواهانه دکتر محمد مصدق بویژه اصلاح قانون انتخابات و حق مسلم شرکت زنان در رأی گیری به حساب می آید. (3 ) </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خسرو شاکری در بارۀ مصدق و شرکت زنان در انتخابات اینگونه بیان می کند: می توان بدرستی حدس زد که یکی از دلایل کاشانی – شاید نه مهمترین آنها – برای مخالفت دور دوم اختیارات قانونی مصدق این بوده باشد که طی آن مصدق قانون برای اعطای حق شرکت زنان درانتخابات عرضه کرد – حقی که از دوران مشروطه به دلایل ارتجاع دینی، از جمله نقش مدرس در مجلس دوم شورای ملی، باآن مخالفت ورزید. همین طرح قانونی مصدق بود که با مخالفت ملایان رویرو شد و تحریکات و همکاری آنان را با کودتاچیان افزایش داد. اهمیت این قانون چنان بود که سفارت فرانسه در تهران گزارشی به تاریخ پانزدهم دیماه 1331 به وزارت خارجه ی دولت متبوع خود می نویسد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طرح اصلاح [ قانون ] انتخابات که دکتر مصدق بزودی به آن قوت قانونی خواهد بخشید فرصتی است برای کارزاری برای اعطای حق رأی به زنان ، امری که درایران کاملاً تازه است. در واقع در این کشورفمینیسم هنوز دوران کودکی خود را گذاراند. آزادی نسبی زن مسلمان ایرانی توسط رضا شاه محدود به بداشتن حجاب و دفع حرم بود، تغییرات مهم اجتماعی دیگری را موجب شد،[ اما] هرگز مسئله این نبود که تا اعطای حق رأی به زنان پیش رود، واگر یک کنگره ی فمینیست های خاور زمین - که درآن نمایندگان کشورهای عربی و ترکیه شرکت جستند- در زمان پادشاه پیشین درتهران اجازه ی برگذاری گرفت ، به این شرط بود که هرگونه مسئله سیاسی [ در آن ] ممنوع باشد.(4 )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* دیگراینکه، ساره عسگري وسیاوش شوهانی مقاله ای تحت عنوان «جدال موافقان ومخالفان حقرأی زنان برای شرکت در انتخابات» در فصلنامه پیام بهارستان نوشته اند که در متن به حکومت مصدق که پیش نویس لایحه تغییر قانون انتخابات تنظیم کرده اشاره نموده که مراجع دینی به دلیل اینکه پیش نویس «حق رأی برای زنان» را به رسمیت شاخته به مخالفت برخاستند. در مقاله آمده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما مخالفت های گسترده ای که با فعالیت سیاسی زنان وجود داشت موجب نشد که آن گروه از زنانی که خواستار مشارکت زنان در صحنه سیاسی بودند از مواضع خود عقبنشینی کنند. از جمله زنان پیش رو در این عرصه صدیقه دولتآبادی بود که در سال 1331 و پس از یک دهه از اظهار نظر مجلس درباره حق رأی زنان، در اعتراض به محروم بودن زن ایرانی از حق رأی می نویسد: «ما خیلی افسوس داریم که برادران ما وقتی [نظام نامه] انتخابات مجلس و انجمن های ایالتی و ولایتی و بلدیه را مینوشتند، برای این که ما زنان حق رأی نداشته باشیم و شرکت نجوئیم ما را در ردیف قاتلها، مجانین و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر می کردند که ما زنان بیحق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غیره، مستبدین و مالکین را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر، کارگران و پیشرفت آزادی انتخاب نمی کردیم.» </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اردیبهشت 1330 دولت وقت، پیش نویس الیحه تغییر قانون انتخابات را تنظیم کرد، که در این پیش نویس حق رأی برای زنان را به رسمیت شناخته شده بود. حزب زنان ایران به منظور تصویب این لایحه تلاش زیادی نمود، اما متأسفانه با مخالفت احزاب و گروههای مختلف در جامعه، دولت حق رأی زنان را ار پیش نویس لایحه انتخابات حذف کرد. نمونه هایی از این مخالفت ها به صحن علنی مجلس نیز کشیده شد، سیدشمس الدین قنات آبادی، نماینده شاهرود، از هر فرصتی برای مخالفت با این لایحه بهره برد وسیدباقر جاللی موسوی، نماینده دماوند، در نطقی طولانی حضور زنان در انتخابات را منافی با مشروطیت، قانون اساسی و اسالام دانست و از اقدام دولت در حذف مواد حضور زنان در انتخابات حمایت کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسنادی که در ادامۀ این مقالۀ آورده خواهد شد نشان از جدالِ موافقان و مخالفان حضور زنان در انتخابات، به عنوان شرکت کننده و کاندید، در این سال و به دنبال طرح لایحۀ جدید قانون انتخابات و پس گرفتن آن از جانب دولت است. اسناد شمارۀ 1 تا 7 نامه هایی است که موافقان حضور زنان در امر انتخابات به مجلس شورای ملی ارسال داشته اند،2 4 و اسناد شمارۀ 8 تا 10 نامه های مخالفان این حضور می باشد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صرف نظر ازادبیات و دلایل هر دو سویۀ جدال، پایگاه اجتماعی و محل سکونت موافقان و مخالفان که در برخی اسناد نمایان می باشد، قابل تامل است. (5) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> <b>در بارۀ مشارکت زنان درانتخابات ، رسول جعفریان درمقالۀ </b>« جدالهای دینی درباره مشارکت زنان در انتخابات، مروری بر مقالات محمد باقر مجتهد کمرهای» واکنش برخی از مراجع دینی و مخالفان برعلیه « اصلاح قانون انتخابات درحکومت مصدق برای حق رأی زنان » آورده و رسول جعفریان روحانی و پژوهشگر تاریخ ایران و اسلام است و می نویسد: منتفی شد می نویسد: جدی تر تحول در این زمینه در جریان رویدادهای سال 1331 ش طرح گردید، زمانی که دولت دکتر مصدق در صدد بود تا قانون جدیدی برای انتخابات تدوین کند. در اینجا بود که شماری از مخالفان و موافقان به میدان آمده و مطالبی در این باره ابراز کردند. طرح این بحث در مطبوعات و نامهها و طومارها، سبب شد تا مسأله در مجلس و نطقهای پیش از دستور مطرح شود. در این زمینه مفصلترین مطلب را سید باقر جلالی موسوی به عنوان نطق قبل از دستور در روز 11 دی ماه 1331 مطرح کرد. این سخنان نشان میدهد که در جریان قانون انتخابات جدید که دکتر مصدق با استفاده از اختیاراتش مطرح کرد، کسانی به دنبال طرح بحث حق رأی زنان بوده و حتی تظاهراتی نیز در بهارستان برگزار کردند. در این باره مقالاتی هم در روزنامهها انتشار یافت. در این سخنرانی اشاره به صدور برخی از فتاوا نیز شده است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. به هر حال، این نطق، گوشهای از مسائل مطرح شده در این باره را در مجلس هفدهم نشان میدهد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... مطابق قانون اختیاراتی که ازطرف مجلس شورای ملی بجناب آقای دکترمصدق داده شده است چند روزپیش قانون جدید انتخابات تدوین و برای اظهارنظرعمومی منتشرشده است و مسأله جدیدی که در اثر انتشار آن بوجود آمده واز چند جهت واجد اهمیت است بحث درباره حقوق بانوان وحق انتخاب به آنان است، چون این بحث به مجلس شورای ملی نیز کشیده شده است و حتی استناد به اصل دوم وهشتم قانون اساسی ومتمم آن بعمل آمده است لازم میدانم توضیحاتی دراین باره بعرض برسانم:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّلا آن طوری که من استنباط میکنم منظور قانونگذار از جمله «قاطبه اهالی» که در اصل دوم قانون اساسی مندرج است و میگوید مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است که درامور معاشی وسیاسی کشورخود دخالت دارند، کلمه رابط فیما بین جملتین کاملا روشن است، زیرا در زمان تدوین این قانون بلکه تاکنون هیچگاه از زنان ایران درامور سیاسی کشورخود دخالت نداشتهاند تا بتوانند در امور انتخاباتی مداخله نمایند، مضافاً به اینکه فرمان مشروطیت که مبنای مشروطیت ما و قانون اساسی است صراحتا بیان می نماید که منتخبین باید از طبقه مردان باشند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثانیا اصل هشتم قانون اساسی نباید برای کسی سوء تفاهم ایجاد نماید، زیرا مقصود از این اصل تساوی حقوق اهالی مملکت درمقابل قوانین دولتی از قوانین حقوقی وجزایی می باشد که تاکنون معتبر و مجری است و ناظر به انتخابات نخواهد بود و بهترین دلیل بر صحّت این مدعی عمل وسیره، ادوار قانونگذاری بوده که از بدو تدوین قانون اساسی تاکنون جز مردان دخالت در امر انتخابات نداشتند و این تفسیر عملی که ازدوره واضعین قانون اساسی باقیمانده است کاشف ازمنظور قانون گذارمی باشد، وبعلاوه لااقل اگر در فهم اصل دوم قانون اساسی و اصل هشتم قانون متمم آن ابهام وتردیدی ایجاد شود، باید مقررات موضوعه اصل دوم متمم قانون اساسی رفع ابهام نماید، یعنی در چنین مواقعی که مسائل پیچیده و غامضی ازنظر مذهب در مجلس مطرح میشود، نظر پنج نفرمجتهد طراز اول قاطع بوده وابهام وتردید را مرتفع سازد، ولی متأسفانه این چنین اصل اساسی، سالها است که متروک وتعطیل شده است. حال که این اصل برخلاف منطوق صریح اصل هفتم متمم قانون اساسی که میگوید مشروطیت کلا وجزءاً تعطیل بردارنیست، تعطیل شده است، از نظراصول حکومت کشور ایران در مسائل مذهبی باید منتظر فرامین مراجع تقلید صاحب نظر بود، چنانچه دراین زمینه فتاوی دادهاند وبزودی در دسترس عمومی قرارخواهد گرفت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقایان نمایندگان محترم! درچنین موقعیت خطیری چرا ما نباید بفکرچاره و درمان هزاران بدبختی وبیکاری وبیماری وفلاکت مردم این مملکت اسلامی باشیم و وارد یک مسئله پرجنجال که مسلما طرح آن بصلاح کشور نیست و ملت ازآن طرفی نمیبندد بشویم (صفایی رونوشت فتاوی آقایان را دادم خدمتتان خواهش میکنم بخوانید) بسیارخوب، امروز روزی نیست که در مقابل مسئله پر اهمیتی که با حیات جامعه ومملکت ما بستگی دارد به موضوع تشنّج آوری بپردازیم. این صحنهای که روزپنجشنبه درجلوی بهارستان نمودارگردیده، ناقوس خطر بود و مسلما اگر این هیاهو و جنجال ادامه یابد بعید نیست، دامنه آن توسعه پیداکند و میتوانم به جرأت قسم بخورم که استعمارگران انگلستان فقط ازاین هیاهو و جنجال وتشنّج بهره مند میشوند (صفایی صحیح است). ورود زن در انتخابات، نه تنها باری از دوش جامعه ما برنمی دارد بلکه بر مشکلات ما با مخالفتی که اکثریت قریب باتفاق ملت ایران با آن دارند، خواهد افزود. بنده در عین حالی که به پیروی از دیانت اسلام که مبنای آن برفطرت بشری قراردارد، کمال احترام را به مقام بزرگ مادری دارم و درعین حالی که زنان را مربی ومعلم اخلاق فرزندان یعنی مراحل اولیه رشد و زندگی دختران وپسران میدانم، در عین حالی که عزّت و شوکت جامعه اسلام را در گرو آسایش زنان میدانم، باید بگویم که دین اسلام ضامن وحافظ حقوق بانوان به بهترین صورت ممکن می باشد و با این حال طرح مسأله شرکت بانوان را در انتخابات عامل تشنّج وآشوب میشناسم وآن را مضرّ به حال وحدت جامعه و بالنتیجه مخل به پیروزی میدانم... چرا به نام حقوق زن در مملکتی که هنوز مردم آن با هیولای استعمار سینه به سینه ایستاده و نبرد میکنند، هیجان و عصبانیت وعصیان تولید مینماییم؟ اگر به دنبال حقوق زن قدم بر میداریم و راهنمای ما جز صداقت وراستی چیز دیگر نیست، پس چرا به فکرهزاران زن دیگر که در منجلاب سقوط و بدنامی و درگرداب عفن عفت فروشی دست پا میزنند نیستیم (صفایی صحیح است). در همین تهران هزاران زن به صورت موهنی که هر ایرانی متعصّب ومسلمان را می لرزاند ارتزاق میکنند. مگراینها زنان اجتماع نیستند وحق زندگی آبرومندانه ندارند. مگر دام راه آنان جز فقر و فساد وبیچارگی ونظامات غلط اجتماعای چیز دیگری بوده است؛ و باید گفت بهتراست بیش ازهرکاری در صدد ازبین بردن این عوامل شویم، یعنی بیکاری وفقر و بیعدالتی برآئیم».[5]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر اساس گزارش روزنامه اطلاعات در روز پانزدهم دی ماه 1331 جلالی موسوی که نتوانسته بود در نطق پیشگفته روز قبل، متن نامه های حضرت آیت الله بروجردی، آیت الله صدر و آیت الله حجت را قرائت کند، متن آن ها را روزنامه در صفحه هفتم روز مذکور درج کرده است:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>نامه حضرت آیت الله سید صدرالدین صدر:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خدمت حضرت مستطاب آیت الله آقای حاج میر سید محمد بهبهانی دامت برکاته.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به عرض عالی می رساند همواره ازخداوند متعال سلامتی وعزت وجود محترم وتأیید وتوفیق را برای خدمتگزاری به اسلام ومسلمین خواستارم. تلواً تصدیع میدهد با آن که درطرح قانونی لایحه انتخابات که اخیراً از طرف جناب نخست وزیر در معرض افکار عمومی قرار داده شده، صریحاً اجازه مداخله درانتخابات به زنها داده نشده است و این امراز هر جهت مورد تحسین و تقدیرمیباشد، ولی چون اخیراً زمزمههایی از بعض اطراف شنیده میشود و مطالبی در بعضی جرائد نشر میگردد، مقتضی است حضرت عالی متذکر فرمایید که این صحبتها و مطالب موجب تزلزل و تردید جناب آقای نخست وزیر و مصادرامرنگردد، زیرا این امریعنی مداخله زنها درانتخابات به جهاتی چند محرم وغیرمشروع میباشد ودرکشوراسلامی به حول و قوه الهی اجرا نمی گردد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دنبال آن نامه کوتاه آیت الله بروجردی، و همین طور آیت الله حجت آمده و در انتها از قول آقای بهبهانی آمده است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به طوری که ملاحظه میشود شرح فوق را به حقیر مرقوم و صریحا عدم جواز شرکت زنان را در انتخابات اعم از وکیل نمودن و وکیل شدن حکم فرمودهاند. حقیر هم بالصراحه به اطلاع اولیاء امور رسانیده.[6]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بحث شرکت و عدم شرکت زنان آن زمان داغ بوده و نمونهای از آن را میتوان در روزنامه اطلاعات هفتم دی ماه 1331، و دهم دی ماه همان سال ملاحظه کرد. خلاصه مقاله حاج سراج انصاری در شماره اخیر یعنی روز دهم دی ماه 1331 درج شده و وی به عنوان مخالف در این باره سخن گفته است. همانجا آمده است: دونامه طومار مانند نیز درباره مخالفت با شرکت زنان در انتخابات به اداره روزنامه رسیده که اولی را حجت الاسلام آقای شهرستانی و چهارصد نفر دیگر امضاء کرده و درآن نوشتهاند: ما ملت مسلمان ایران با شرکت نسوان درامور انتخاباتی مخالف هستیم و تنفر خود را اعلام مینماییم». اتحادیه بازرگانان و پیشهوران تهران نیز در این باره اطلاعیهای داده و تأکید کردند که «حاضرند ثابت کنند که عدم دخالت نسوان در انتخابات به نفع کشور است».</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ماجرای اصلاح قانون انتخابات دردولت مصدق منتفی شد و این بحثها نیز به پایان رسید.(6 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span>اهمیت «دکتر مصدق» برای جنبش زنان و جنبش دموکراسی خواهی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اینجا چکیدۀ سخنرانی خانم دکتر نیره توحیدی را که در «کانون دوستداران فرهنگ ایران» در «اهمیت دکتر مصدق برای جنبش دموکراسی خواهی امروز» در تاریخ 13 ژوئن 2010 ایراد شده است در اختیار خوانندگان قرار می دهم :<span class="Apple-tab-span"></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نیره توحیدی خصوصیات و شخصیت مصدق را اینگونه بیان می کند: «اما چه عواملی این مشروعیت، حقانیت و مقبولیت را بیش و پیش از همه به نماد مصدق می بخشد؟ اگرسه جنبه از زندگی دکتر مصدق، یعنی شخصیت و منش، شیوه کار و روش، و بالاخره دیدگاه ها، باورها و نگرش مصدق را بررسی کنیم، شاید به راحتی بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی خصوصیات شخصی افراد می تواند یکی از معیارهای مهم باشد. فمینیسم در همان شعار معروف «هر چیز شخصی، سیاسی است» به درستی نشان داده که زندگی خصوصی با زندگی عمومی و سیاسی افراد ارتباط دارد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدق در زندگی شخصی و خصوصی اش، به طور کلی شخصی سالم، صادق، متعهد به اخلاق، شرافت و دارای عزت نفس بود. از قول یکی از دستیارانش می خواندم که مصدق از امکانات دولتی هرگز به سود منافع شخصی اش استفاده نکرد، از چاپلوسی و رشوه گریزان بود، از مردان چند زنه خوشش نمی آمد، از خیانت به همسرو همینطور از صیغه ابراز نفرت می کرد. مصدق دو یتیم را به خرج خود بزرگ می کرد و...او به رغم آن که از خانواده طبقه بالا و مرفه بود، اما همیشه ساده زیست بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از سوی دیگر مصدق دارای توانایی ها، دانش، اعتماد به نفس و مهارت های بسیار هم بود. او اولین ایرانی بود که دکترای حقوق گرفت. مصدق شخصیت محکمی داشت. همچنین در فن بیان و خطابه، مهارت و خلاقیت بسیاری از خود نشان می داد... او فردی مقتدر و قوی بود. البته منظورم این نیست که او فردی «اقتدارگرا» بود، چرا که شخصیت مقتدر با شخصیت اقتدارگرا متفاوت است. مصدق نه نظامی بود، نه ایدئولوژیک و نه پارتیزان، بلکه وکیل مردم (وکیل مجلس) بود و دغدغه اش به جز دفاع از منافع مردم نبود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گذشته از سلوک روحی و شخصیتی اش ، شیوه و روش کار و مبارزه اش نیز، قابل اطمینان بود. او فرا ایدئولوژیک، فرامسلکی، فراحزبی، عمل گرا، فراطبقاتی و به شیوه ائتلافی عمل می کرد. پراگماتیسم او به معنای زیر پا گذاشتن اصول نبود، او وقتی در 1949 جبهه ملی را تشکیل داد با نیروهای گوناگون مانند سوسیالیست ها، سکولارها و مذهبی ها از گرایش های مختلف بر سر اهداف ملی، ائتلاف تشکیل داد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باورها و دیدگاه های دکتر مصدق نیز، نشان دهنده جنبه مثبت دیگری از زندگی اوست. زیرا مصدق یک دموکرات لیبرال و سکولار بود و در عین همکاری با نیروهای مختلف سیاسی، در مسیر استقرار و تحکیم یک دولت ملی، دموکراتیک و سکولار نیز صادقانه تلاش می کرد. در حقیقت هر چند محمد مصدق از لحاظ اخلاقی و آرمانهای ملی گرایی به مهدی بازرگان شباهت داشت اما امتیاز مصدق نسبت به بازرگان این بود که سکولار بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او به لحاظ نظری، فردی عمل گرا، مدرن، قانون مدار و به دور از تعصبات ایدئولوژیک بود. از این رو تنها در دوران مصدق بود که حتا احزاب کمونیست مثل حزب توده هم می توانستند به طور قانونی فعالیت کنند و در خیابان تظاهرات ترتیب بدهند و...</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این میان به نظر می رسد که برای شناخت دقیق تر دکتر مصدق باید به دیدگاه های ناسیولیستی و تجددخواهی و مبارزات ضداستعماری ایشان نیز با ظرافت بیشتری برخورد کرد. چرا که می توان سه نوع ناسیونالیسم متفاوت را از یکدیگر تمیز داد: اول ناسیونالیسم دولت مدار، اقتدارگرا و استبدادی است که آن را می توان در دیدگاه های رضاشاه و محمدرضاشاه یافت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناسیونالیسم نوع دیگر، ناسیونالیسم پوپولیستی و مذهبی است که ضدیت اش با استعمار از زاویه ترقی خواهانه نیست. این نوع ناسیونالیسم، تفاوتی بین مدرنیت و استعمار قائل نیست و با غرب و دموکراسی لیبرال خصومت دارد نمونه آن نومحافظه کاران حاکم بر ایران است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما ناسیونالیسم مصدق، ماهیت ضدیت با مدرنیت و یا غرب را نداشت، بلکه مصدق می خواست مانع استثمار و سوء استفاده غرب شود و خواهان گسترش دموکراسی لیبرال و تجدد در ایران بود. او دموکراسی لیبرال را تبدیل به بدیل در مقابل استبداد و استعمار کرد. البته او، هم با استعمار مشکل داشت و هم با کمونیسم و خطر شوروی. اما افسوس که غرب این تفاوت او را درک نکرد و از این رو آمریکا از وحشت این که حزب توده دارد قوی می شود و با این توهم که مصدق دارد به طرف حزب توده و شوروی کشانده می شود، با انگلیس همکاری کرد و کودتای 28 مرداد را مهندسی نمود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در هر صورت، تفاوت این سه نوع دیدگاه های ناسیونالیستی بسیار است، به طوری که نام دکتر محمد مصدق را از نمادهای آن دو ناسیونالیسم دیگر، کاملا مجزا می کند. هرچند همه حاکمانی که در ایران حکم رانده اند هیچ گاه سر سازگاری با مصدق را نداشتند به طوری که حتا یک خیابان و پارک و یا حتا یک سالن را به نام مصدق نگذاشتند، درحالی که به اسم خالد استامبولی، یعنی قاتل انور سادات رییس جمهور مصر، خیابانی را در تهران نامگذاری کردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اوایل انقلاب خود مردم به طور خودجوش و ابتکاری، نام خیابان پهلوی را به خیابان مصدق تغییر دادند اما دولت با فاصله کوتاهی آن را تغییر و نام ولی عصر بر آن نهاد. اما به رغم عنادورزی حاکمان، مردم ما همواره یاد و خاطره دکتر مصدق را پاس داشته اند به طوری که به گفته شاهرخ اخوی در 16 اسفند 1358 یک میلیون نفر در احمدآباد برای بزرگداشت مصدق جمع شدند ولی هیچ کس بزرگداشتی برای آیت الله کاشانی برگزار نکرد، جز عده معدودی در منزل یکی از دوستان آیت الله طالقانی. هرچند در آن مراسم خود آیت الله طالقانی به صراحت و روشنی اظهار کرد : «نام دکتر مصدق همان اندازه که برای هشیاری، بیداری، نهضت مقاومت و قدرت ملی خاطره انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، استعمار خارجی و عوامل استعمار داخلی وحشت آور و نگرانی آور است.» شاید از همین رو بود که سال گذشته (1388)، پس از انتخابات حتا اجازه برگزاری سالگرد کوچکی برای دکتر مصدق را ندادند، چرا که به نظر می رسد آن ها حتا از نام مصدق گریزانند تا چه برسد که برای او سمینار و کنفرانس و یا بزرگداشت برگزار کنند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* مصدق و حقوق زنان</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شرایط دهه 1940 و اوایل دهه 1950، ایران تجربه دموکراسی پارلمانی را به شکلی کوتاه از سر می گذراند. در این دوران تحرکات سیاسی و حزبی گسترش یافته بود و احزاب مختلف به صورت رسمی فعالیت می کردند. در این دوران با توجه به فضای باز نسبی که ایجاد شده بود، شمار انجمن های زنان و نشریات زنان به سرعت افزایش یافت. «جمعیت زنان ایران» در همین دوران فعالیت داشت که آن را بدرالملوک بامداد هدایت می کرد. بدرالملوک بامداد در همان دوره نشریه «زن امروز» را هم منتشر می کرد. از سوی دیگر، نشریه «بانو» نیز که بین سال های 1944 تا 47 به چاپ می رسید توسط نیره سعیدی منتشر می شد و نیز انتشار نشریه «حقوق زنان» که در سال 1951 صورت می گرفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1942 «حزب زنان ایران» با هدایت صفیه فیروز و فاطمه سیاح به راه افتاد و نشریه «زنان ایران» به سردبیری دکتر فاطمه سیاح و نویسندگانی همچون فروغ حکمت، زهرا خانلری، سیمین دانشور، و... در میان نشریات زنان می درخشید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
می دانیم که در این دوره محور فعالیت جنبش زنان، درخواست «حق رای برای زنان» بود. بنابراین اکثر سازمان ها و نشریات زنان برای گرفتن این حق، تلاش می کردند و البته در این میان، برخی از احزاب سیاسی نیز این درخواست را مورد حمایت قرار می دادند. از جمله حزب دموکرات به رهبری احمد قوام و نیز حزب توده. اما بخشی از روحانیون محافظه کار مخالف حق رای برای زنان بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حزب توده و یا در واقع بخش زنان حزب توده در سال 1946 برای تصویب حق رای زنان در مجلس تلاش کرد، اما این تلاش به نتیجه نرسید. در 1949، مصدق که نماینده مجلس بود کوشید تا یک لایحه اصلاحی در زمینه قانون انتخابات را در مجلس به تصویب برساند که این قانون در ابتدا شامل حق رای برای زنان هم می شد. در این دوره انجمن های زنان تلاش بسیار کردند تا با طرح این مسئله در افکار عمومی و نیز لابی با نمایندگان مجلس، حق رای برای زنان را در مجلس شورای ملی به تصویب برسانند، اما مخالفت بخش مذهبی جبهه ملی و نیز روحانیون محافظه کار مانع این کار می شد، به طوری که حتا یک نماینده مجلس، حق رای به زنان را ضد اسلام دانست. و در قم، علیه حق رای زنان تظاهراتی به راه افتاد و یک نفر کشته و 15 نفر زخمی شد ند. بعد از مخالفت های گسترده، بند مربوط به حق رای برای زنان از لایحه اصلاحی حذف شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در حقیقت در این دوره ما شاهد اتحاد سکولارها و مذهبی ها، علیه حقوق زنان هستیم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حسن نزیه که یک ملی گرای سکولار بود و 30 سال بعد در مخالفت با جمهوری اسلامی نقش مهم و فعالی باز کرد یکی از کسانی بود که در آن زمان با دادن حق رای به زنان مخالفت کرد و گفت: «چنان که می دانیم زنان ظرفیت های روانشناختی لازم برای تصدی مقامات و امور سیاسی را ندارند... زنان بیش از مردان اسیر هوی و هوس ها هستند. جاه طلبی و حسادت و غرور در میان زنان بیش از مردان یافت می شود. حال اگر آن ها مجاز گردند که در امور سیاسی شرکت کنند و در انتخابات رای دهند هرج و مرج باور نکردنی در دنیای زنان ایجاد خواهد شد. زنان خواهند توانست که مردان را به خود جذب کنند و در عین حال ثابت کنند که برتر از مرد هستند. خواهید دید که حتا دختر مدرسه ای ها خواب و رویای وکیل مجلس شدن را در سر می پرورانند. برای آن ها وظایف طبیعی زنان، نظیر مادریت و امثال آن، یا کاملا فراموش می شود و یا بی اهمیت خواهد شد» (محمد گلبن، 1975، نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات فاطمه سیاح، انتشارات توس، ص 144).</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سال ها بعد از کودتا هم در دوره نخست وزیری علی امینی در سال 1962، باز هم عده ای از سکولارها، با روحانیون مخالف حق رای زنان و تغییر در قونین خانواده، همزبان شدند. در حقیقت در طول تاریخ معاصر ایران و نیز در نقاط دیگر جهان، ما معمولا شاهد آن بوده ایم که حقوق زنان وجه المصالحه قرار گرفته است. اما آنچه می خواهم در این جا تاکید کنم آن است که مصدق به رغم آن که مدافع حق رای زنان بود، اما در آن زمان در موقعیتی قرار گرفته بود که او را به عقب نشینی در مقابل مخالفان واداشت. او خودش دلیل این کار را چنین توضیح می دهد: نمی خواهم در چندین جبهه جنگ کنم، حقوق زنان جبهه های چالش را بیش از حد امکانات موجود، گسترش می دهد(7 )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
الهه باقری به مناسبت «دهم دی ماه، سالروز تولد صدیقه دولت آبادی» مقاله ای در مورد کودکی و جوانی و ازدواج صدیقه دولت آبادی به نگارش در آورده که در زیر می خوانید:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شرايط چالش برانگيزي، صديقه دولت آبادي نيز جزء زناني بود كه براي دستيابي به تغييرات، وارد عمل شد. مسير اين زندگي سياسي ـ اجتماعي، سرنوشتي را برايش رقم زده كه از سرنوشت آن دسته از زناني كه زندگيشان عمدتاً با مسايل و حوادث روزمره، شخصي و خانوادگيشان مرتبط بوده است، متمايز مينمايد. در عصر و زمانهاي كه اكثر مردم، خاصه گروهي از زنها نيز عقيده داشتند كه اگر دختر باسواد شود شب و روز مينشيند و به مردها نامهي عاشقانه مينويسد و در دنيايي كه زن در چهار ديواري حرمسرا زنده به گور بود، صديقه دولت آبادي در راه مبارزه با جهل، خرافات و ارتقاي فكري و فرهنگي زنان كشور بسيار كوشيد. در چنين شرايطي بود كه مدرسهي دخترانه و روزنامه منتشر كرد. چه بَسا در اين راه با سختيها، اهانتها، ناسزاها و تهديدهاي بسياري مواجه شد، چرا كه در آغاز راه دشواريهاي بسياري در پيش بود و راه بسيار مخاطره آميز بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>تَبار و خانوادهي صديقه دولت آبادي</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صديقه دولت آبادی هفتمين فرزند خاتمه بيگم و حاج ميرزا هادی و از نوادگان آخوند ملاعلی مجتهد حکيم نوری بود.[1] وي پس از شش برادر، در اصفهان در20 صفر1300هـ .ق/10 دي ماه 1261 هـ .ش/ مطابق با 1882م. به دنيا آمد.[2] مادرخاتمهبيگم دخترمحمدعلی نوری حکيم معروف درحکمت و اشراق بود و زنی فاضل به شمار میرفت. خاتمهبيگم هم پس از شش دختر ديگر به دنيا آمده بود و با گذاشتن اين نام میخواستهاند به کائنات بگويند که دست از اين شوخی بشويد[3]. اسم ايشان را خاتمه گذاشته بودند كه ديگر زادن دختر ختم بشود. ميرزا هادي دولت آبادي با خاندان ميرمحمد صادق واعظ كه در محلهي بيدآباد اصفهان ساكن بودند، وصلت نمود. خاتمه بيگم از طرف پدر از اين خاندان و از طرف مادر نوهي ملا علي حكيم نوري است كه در روزگار خود اول حكيم متشرع بوده است.[4] وي زني بود، قد بلند با اندامي لاغر، بسيار باسواد و علاوه بر قرآن، اغلب اخبار و احاديث را در حافظه داشت و در ضمن سخن به آنها استناد ميكرد.[5] صديقه دولت آبادی نيز در بازگويی از اوضاع خانوادگی خود از جدهي مادری خود بيگم ياد میکند که «دختری فاضله» و همدرس شوهر آيندهي خود بوده و حکمت را از پدر (ملاعلینوری) به نوههای خود منتقل کرده است.[6] وي همچنين از جد مادري خود آخوند ملاعلي مجتهد حكيم نوري، كه از علماي طراز اول ايران و مقيم اصفهان بود به نيكي نام ميبرد. مرحوم آخوند شاگردان زيادي داشت و چون محل درس او گنجايش آن همه شاگرد را نداشت، روزي سه مرتبه درس ميگفت. وي دو دختر داشت كه با اجازهي پدر در پشت در اتاق مينشستند و از درس پدر استفاده ميكردند كه يكي از اين دخترها 21 ساله و ديگري 23 ساله بوده است.[7] اين دو دختر با شاگردان پدر خود كه دو سيد محترم همداني (دو برادر) بودند، ازدواج نمودند. نام يكي از اين برادرها سيدعلي اكبر است و نام همسرش بيگم صاحب بود و مادر صديقهدولت آبادي از نوادهي همين مير علي اكبر و بيگمصاحب بود.[8] صديقه دولت آبادي علاوه بر مادربزرگش از مادر خود، خاتمه بيگم نيز به عنوان زني اديب ياد میکند.[9]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج ميرزا هادی دولت آبادی پدر صديقه، که از روحانيون روشنفکر و متجدد زمان خود بود. وي فرزند عبدالكريم فرزند ميرمحمدهادي فرزند ميرعبدالكريم از علماي معروف بوده كه در زمان ملامحمد باقر مجلسي از شوشتر به اصفهان آمد و در دولت آباد[10] ساكن شد. هرچند كه حاج ميرزا هادي دولت آبادي به منظور اجراي برنامههاي فرهنگي خود اصفهان را ترك گفت و در تهران ساكن شد، اما فرزند ارشد او حاج ميرزا احمد، كماكان در اصفهان بر مسند شرع نشست و به ارشاد و هدايت اصفهانيها مشغول شد.[11] حاج ميرزا هادي در سال 1326هـ .ق./1908م. در سن 69 سالگي در تهران درگذشت و در شهر ري در ابن بابويه به خاك سپرده شد.[12]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميرزا هادی از علما و معاريف زمان خود در اصفهان بود. خاندان آنها به سادات مرعشی ميرسيد که چندين قرن در مازندران حکومت داشتند. او شش پسر داشت: ميرزا احمد، ميرزا يحيی، ميرزا علیمحمد، ميرزا مهدی، ميرزامحمدعلی و ميرزا رضا.[13] پسرهاي حاج ميرزا هادي همه در علم و هنر و دانش صاحب نامي بودند. ميرزا هادی و يك دختر داشت به نام صديقه كه در اصفهان متولد شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج ميرزا هادی در اواخر عمر، هنگامی که همسر اولش مريض و زمينگير شد، دختر خردسالی به نام مرضيه را برای انجام کارهای شخصی انتخاب کرد. از آن جا که طبق رسم و رسومات آن زمان، اين دختر بايد با «آقا» محرم باشد، صيغهي محرميت خوانده شد.[14] پس از اجرای صيغهی محرميت، اين دختر«مونس آغا» نام گرفت و پس از چندی، فخرتاج و قمرتاج به دنيا آمدند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فخرتاج در سال 1324 هـ .ق./1906م. متولد شد و در سال1363هـ .ش./1984م. فوت كرد. او با سرشکستگي ازدواج كرد. صديقه از همسر فخرتاج راضی نبود و به نظر میرسد خود او نيز با اين ازدواج سر سازگاری نداشته است، چرا که بالاخره بعد از ده سال از شوهرش جدا شد. همسر اول او شاهپور مختاري (رئيس نظميه معروف زمان رضاشاه) بود.[15] از اين ازدواج فرزندی نداشت و پس از چند سال، جدا شد. هر چند كه فخرتاج زن كدبانويي بود، اما شاهپور، اهل عيش و نوش و خوشگذراني بود. اين ازدواج سرانجامي نداشت. فخرتاج در وزارت دارايي شاغل بود. دومين ازدواج با اميرفريدي يكي از همكاران اداري او بود و سومين ازدواج با وزيري بود كه وي زودتر از فخرتاج فوت نمود.[16]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قمرتاج درسال 1326هـ .ق./1908م. متولد و در سال1371هـ .ش./1992م. از دنيا رفت. (زماني كه صديقه 26 سال بوده) او آخرين فرزند ميرزا هادي است. شش ماه پس از تولدش، پدر خانواده فوت ميكند. قمرتاج در سن 14 سالگي با عبدالحسين صنعتي ازدواج كرد وي پسر حاج علي اكبر صنعتي، از چهرههاي ماندگار كرمان بود، پرورشگاهي در كرمان داشت كه بيشتر اوقات خود را در كنار بچههاي يتيم ميگذراند. حاصل اين ازدواج، سه فرزند بهنامهاي: همايون، فريدون و مهدخت صنعتي بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>كودكي و جواني صديقه دولت آبادي:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صديقه، در كلام فارسي به معناي زن راستگو و مهربان است. صديقه دولت آبادي در شرح احوال خانوادگي خود مينويسد: «من تنها دختر خانواده بودم كه بعد از هفت پسر به دنيا آمدم و از هر جهت عزيز و گرامي بودم.».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميرزا هادي در سن شش سالگی به صديقه گفته بود: «صديقه، من آرزو نداشتم كه در اين محيط آلوده به جهل و تبعيض صاحب دختري بشوم، اما حالا که پس از هفت برادر در محيطی پراز جهل و تبعيض به دنيا آمدهای، به تو میگويم: اگر مانند برادرانت درس بخوانی، مانند آنها از من ارث خواهی برد. وگرنه تو را از ارث محروم خواهم کرد.».[17] صديقه از روز بعد همراه هفت برادرش در منزل زير نظر پدر و استادان، تحصيل اساسي و پايه خود را آغاز كرد و خيلي زود نشان داد كه دختري است كه پيش تر از سن و زمان و مكان خود، مايهي پيشرفت دارد و در عصري كه عامهي مردم اعتقاد به آزادي زن نداشتند و معتقد بودند اگر دختري سواد بياموزد، شب و روز، وقتش صرف نوشتن نامههاي عاشقانه ميشود، صديقه دولت آبادي، يكه و تنها در شهري مانند اصفهان، فعاليتهاي اجتماعي خود را آغاز كرد.[18]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وي در ادامهي شرح احوال خانوادگي خود اشاره ميكند: « لـلهاي داشتم كه او را حاجي صفرعلي ميگفتند و خيلي به او علاقه داشتم همين كه به سن شش سالگي رسيدم معلم سر خانهاي به نام شيخ محمد رفيع[19] داشتم كه تحصيلات عربي خود را در بيروت تمام كرده بود و شايد تا آن روز هيچ مرد معممي غير از او به بيروت نرفته بود.».[20] زنان باسواد آن زمان نزد پدر يا شوهر خود باسواد ميشدند. بعضي خانوادههاي اَشرافي دختران خود را نزد معلمان خصوصي قابل اعتماد، در خانه به تحصيل وا ميداشتند. اهتمام بسياري صرف خواندن كتابهاي مشكل مانند مثنوي و سعدي ميشد. داشتن خط خوب، هنر دختران خانوادههاي بزرگ به شمار ميآمد. بدين ترتيب صديقه دولتآبادی تحصيلات عربی و فارسی را نزد شيخ محمد رفيع طاری و دروس دورهی متوسطه را نزد معلمين خصوصی فرا گرفت. به اتفاق حاجي صفرعلي لـله در كلاس درس حاضر ميشد. روزي پدر صديقه از اين واقعه خبردار شد و وي را احضار كرد و با كمال وقار و ادب گفت: «شما نبايد با لـلهي خود نزد معلم برويد، از اين به بعد لـله بايد به كار خود برسند و شما هم مشغول درس خواندن باشيد.». مقصود از ذكر اين نكته طرز مراقبت پدر صديقهدولتآبادي در امر تحصيل دخترش ميباشد. وي هفت ساله بود كه جزوههاي مهم قرآن را تمام كرد و نزد پدرش امتحان داد. پدرش يك قرآن خطي در آن روزها صد تومان بود و مادرش يك النگوي طلا به صديقه جايزه دادند.[21] وي تحصيلات فارسي و عربي خود را نزد برادرش حاج ميرزا يحيي دولت آبادي تكميل كرد. در آن هنگام پدرش از مظالم حكومت وقت و نامساعدي شرايط آن زمان به ستوه آمد و به قصد زيارت مشهد از اصفهان حركت كرد. صديقه همراه پدر و مادر خود در اين سفر بود اما همين كه به قم رسيدند، از مقامات بالا دستور آمد كه اگر ميرزا هادي عازم مشهد است بايد خانوادهي خود را به اصفهان برگرداند. اين براي آن بود كه مبادا ميرزا هادي دولت آبادي بر عليه مظالم حكام اصفهان در مشهد اقداماتي كند. در هر صورت وي دختر خردسال خود را به عنوان خانواده در تخت رواني نشاند و با دستگاه زياد به اصفهان برگرداند و پس از چندي حاج ميرزا هادي دولت آبادي به تهران آمدند و در آنجا ماندند.[22] خانوادهي دولت آبادي در تهران درخيابان شاه آباد زندگي مي كردند.[23]</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>ازدواج صديقه دولت آبادي :</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكي از دوستان ميرزا هادي دولت آبادي از قزوين نزد وي آمد تا با مساعدت او درس طب بخواند اين شخص تحصيلات خود را در طب تكميل كرد و دكتر اعتضاد الحكماء لقب گرفت. ميرزا هادي آن قدر نسبت به وي محبت داشت كه با وجود تفاوت سن، دخترش را به عقد او درآورد.[24]</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در روايتی ديگر آمده است: «صديقه در سن هجده سالگی در تهران با طبيب خانوادگی خود دکتر اعتضاد الحکماء كه با اختلاف سنی زيادي داشت، ازدواج کرد.».[25] در منابع مختلف سن ازدواج او متفاوت ذکر شده است.[26] در آن زمان ازدواج اجباری دختران و كودكان بسيار رايج بود. طلاق نيز برای مردان بسيار آسان بود. هر مرد اجازه داشت چهار زن داشته باشد و نيز هر قدر بخواهد زن صيغهاي اختيار كند تا جايي كه بتواند اداره كند. زنان نمیتوانستند به هيچ منصب سياسی دست يابند. از كودكي به دختران، ساکت نشستن و تحرک کم، پرسش نکردن، فضولي نكردن و اطاعت کردن از مردان حتی برادر کوچکتر خود آموخته میشد. گرچه ثبات و دوام ازدواجها به واسطهي اطاعت محض و تحمل اجباري زن، بيشتراز امروز بود. همين كه دختر به سن بلوغ نزديك ميشد، تشويش و نگراني تازهايي بر او دست ميداد. ممكن بود طفل از نُه سالگي به خانهي شوهر برود و زير دست مادر شوهر قرار بگيرد. حتي نميدانست كه سرنوشتش به دست چگونه مردي افتاده و نميتوانست حتي چهرهي خيالي او را در نظر مجسم كند. يك وقت به خود ميآمد و درمييافت در پايان جشن و سروري كه ديگران از آن لذت برده و تفريح كردهاند، از حبس خانهي پدر به بندگي و اسارت مرد ديگري به نام شوهر در آمده است، يعني از چاله در آمده، به چاه افتاده است؟![27] در چنين فضايي بود كه پدر فرهيختهی صديقه، پيش از ازدواج، جزوهدان چرمي كوچكي به او داده بود و گفته بود: «اين امانتي نزد تو باشد، پس از مرگ من آن را باز كن.». صديقه امانتي را گرفته و در كيسهاي گذاشت و سر آن را دوخت. همين كه پس از مرگ پدر آن را باز كرد معلوم شد كه اختيار طلاق را از داماد گرفته و به وکالت به دخترش داده بود.[28] معلوم ميشود كه ميرزا هادي دولت آبادي نگران آيندهي تنها دخترش بوده و از آنجا كه چندان اميدي به ادامهي اين ازدواج نداشته، اختيار طلاق را ضمن عقد از داماد گرفته تا پس از وفات وي در صورت لزوم از آن استفاده كند.[29] وي نسبت به طلاق، نگاه سختگيرانه و منفي روزگار خود را نداشته است و اين مسأله حاكي از تفاوتهاي روحي و قابليتهاي فرهنگي خانواده ميباشد. صديقه از اين وصلت صاحب فرزند نشد. در مورد ازدواج و جدايي صديقه دولتآبادي اطلاعات زيادي در دست نيست. دليل جدايي در جايي ازدواج دوم شوهر و در جايي ديگر اختلاف سني و عدم وفق خلق وخو گزارش شدهاست. آخرين نوشته از او كه به اين مبحث مربوط ميشود، «يادي از مرحوم دكتر اعتضاد قزويني» است: «براي به دست آوردن اولاد، عشق آميخته به جنون نشان ميداد.».[30] صديقه ضمن شرح احوال خود، علت ناكامي زندگي زناشويي را اختلاف سن بيان ميكند. جد دكتر اعتضاد، آقا شيخ هادي مجتهد قزويني بوده است. او يگانه فرزند خانواده بود. مادر خود را در كودكي از دست داده بود و چنانكه بيان شد در سن 20 سالگي براي تحصيل طب به تهران آمده بود. پدرش او را به ميرزا هادي مجتهد سپرده بود و ميخواست تنها فرزندش تحت سرپرستي او، به تحصيل طب بپردازد.[31] پس از مرگ ميرزا هادی، صديقه به همراه شوهرش به اصفهان آمد. مرحوم ميرزا هادي، دكتر را به كار كشاورزي و احداث باغ مشغول كرده بود. صديقه پس از فوت پدر از اعتضادالحكماء جدا شد و به فعاليتهاي اجتماعي پرداخت. از اصفهان به تهران آمد و سپس عازم اروپا شد. اعتضادالحكماء با ازدواج با خواهر مونس آغا (همسر دوم ميرزا هادي)، پيوند تازهاي با صديقه پيدا كرد و شوهرخالهي خواهران صديقه (فخرتاج و قمرتاج) شد. مقالات صديقه دولت آبادي در شكوفه و بهارستان، همچنين آغاز فعاليتهاي اجتماعي او در اصفهان، يعني گشايش «مكتب خانهي شرعيات» و «شركت خواتين اصفهان» و انتشار دورهي نخست زبان زنان مربوط به دوران ازدواج اوست.[32] (8 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><img alt="849 Safari-Jamal-5" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-5.jpg" height="217" id="img6946" style="float: left; margin: 10px;" width="160" />◀</span><span class="s3"> </span><b>ششم مرداد ماه سالگرد درگذشت صدیقه دولت آبادی</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سایت مدرسه فمینیستی می نویسد : ششم مرداد ماه سالگرد درگذشت صدیقه دولت آبادی یکی از اولین زنان پیشگام ایرانی در عرصه حقوق زنان در دوران مشروطه و سال های پس از آن است که با تأسیس انجمن ها ، مدارس زنان و انتشار مجلات زنان نقش بزرگی در راستای حقوق زنان در آن دوران داشت. به همین مناسبت الهه باقری مقاله ای در مورد نشریه زبان زنان که اولین بار در زمینه ی حقوق زنان توسط صدیقه دولت آبادی منتشر شد، را به رشته ی تحریر در آورده است. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا پيش از انقلاب مشروطه نشرياتی مانند صوراسرافيل، حبل المتين، مساوات، ايران نو، ندای وطن و ملانصرالدين که توسط مردان منتشر میشد،آنان در بخشهايی از مطالب خود به مسائل مربوط به زنان میپرداختند و يا نوشتههايی از زنان را منتشر میکردند.[1] ولي فعاليتهای مطبوعاتی، اغلب به قشر خاصي از اجتماع تعلق داشت. از اين رو زنانی که به اين گونه فعاليتها وارد شدند چند ويِژگی خاص داشتند: در درجه ی اول، به مردان سياسی و فرهنگی و يا مردانی که خود دستی در انتشار روزنامه و مجله داشتند وابسته بودند و همين وابستگی سبب میشد که در نخستين گام ازحمايت مردان برخوردارشوند، دوم اينكه، از آن جا که سيستم آموزش سواد تنها محدود به طبقات بالای جامعه میشد، تنها زناني از سواد بهرهمند بودند كه اغلب متعلق به همان طبقات خاص بودند و توانسته بودند وارد اين عرصه شوند.[2] اعلاميهها و شب نامه[3] های دستنويسی که گاه از سوی زنان و در واکنش به مسائل سياسی ـ اجتماعی پخش میشد، به منزلهی تمرينی برای چاپ نشريه توسط آنان بود. نخستين انجمنهای زنان همچون انجمن آزادی به رشد و تسريع روزنامهنگاری زنان کمک نمود.[4]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در واقع در سه سال اول مشروطيت هرچند وزارت خانهاي به اسم وزارت معارف و اوقاف و فوايد عامه تشكيل يافته بود ولي نسبت به دورهي پيش از مشروطيت ترقي عمدهاي حاصل نشد و برتعداد مدارس وتشكيلات وزارت خانه چيزي افزوده نگشت.[5] با تصويب قانون مطبوعات در مجلس در روز شنبه پنجم محرم 1326هـ . ق./1907م. موجب گشت تا شماري از مطبوعات ايران به درجه كمال برسد،[6] زنان نيز از اين آزادي استفاده كرده و در همين زمان است كه نشرياتي منتشر كردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بي شك اين نشريات در تحولات جامعه زنان ايران به خصوص در ارتباط با فراگيري علم و دانش و شناساندن فوايد آن، ايجاد مدارس جديد دخترانه، تساوي بين زن و مرد، جايگاه زنان ايران، تصفيه اخلاقي و تربيت دوشيزگان و همين طور آشنايي زنان به حقوق خويش و از بين بردن خرافات قديمي نقش موثري داشتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اولين نشانهای که از انتشار نشريهی مختص بانوان ايران در دست است، مربوط به سال 1328 هـ.ق./1909م. است. به اين ترتيب به نظر ميرسد که کار زنان روزنامهنگار از ديگر زنان هنرمند و فعال به مراتب اهميت بيشتری داشت.[7] اگر بخواهيم به طور اجمال از جرايد و مجلاتی که در ايران به همت و قلم بانوان تأسيس و منتشر شده نام ببريم، اولين مجله به نام «دانش» است که خانم دکتر کحال آن را در سال 1328هـ .ق./1909م. در تهران تأسيس و منتشر نموده است. بعد از مجلهی دانش بايد به روزنامهی شکوفه که به صاحب امتيازی و سردبيری مريمعميدسمنانی ملقب به«مزين السلطنه» در تهران اشاره کرد.[8] سه سال پس از تعطيلی روزنامهی شکوفه بود که دولت آبادی روزنامهی «زبان زنان» را در اصفهان منتشر کرد و ترتيب انتشار آن پانزده روزه بود.</div>
<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7703-20140310-849-js4.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<input class="button art-button" name="submit_vote" style="-webkit-background-origin: border !important; background-attachment: initial; background-clip: initial; background-color: #7bacc6; background-image: initial; background-origin: border-box !important; background-position: initial; background-repeat: initial; background-size: initial; border-collapse: separate; border: 0px; box-sizing: content-box; color: black; cursor: pointer; float: none !important; height: 27px; line-height: 27px; margin: 0px !important; overflow: visible; padding: 0px 10px; position: relative; vertical-align: middle; white-space: nowrap; zoom: 1;" type="submit" value="امتیاز" /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><img alt="849 Safari-Jamal-6" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-6.jpg" height="373" id="img8758" style="float: left; margin: 10px;" width="260" /> </span><b>روزنامه و مجلهي زبان زنان :</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امتياز انتشار روزنامهي «زبان زنان» از طرف وزارت فرهنگ صادر شده و صاحب امتياز آن صديقهدولتآبادي بود. وي نشريهي «زبان زنان» را در سه دوره منتشر كرد. در 27 تيرماه 1298هـ .ش./1919م. در اصفهان به صورت روزنامهي يك ورقي، هفتهاي يك بار از افق تاريك اصفهان در پشت ابرهاي تيره، با نور ضعيفي منتشر گرديد و در دي ماه سال 1299 هـ .ش/1920م. كه سال دوم روزنامه به حساب ميآمد، به علت مخالفت با قرارداد 1919م. و پيش آمدن كودتاي اسفند 1299 هـ .ش/1920م روزنامه در اصفهان توقيف شد. بعد از 13 ماه توقيف، در تهران به صورت مجله در سال 1300هـ .ش/1921م. منتشر شد.صورت آن هم به حروف سربي مطبعه حبل المتين اصفهان به خط نستعليق ملك الخطاطين و چاپ سنگي تبديل شد. دورهي دوم اين مجله بيشتر از يازده شماره به چاپ نرسيد و جز يك شماره آن ـ كه در مورد دعوت از متفقين براي ترك خاك ايران بود ـ هيچ كدام از شمارههايش جنبهي سياسي نداشت، ولي به علت محدوديتهاي ايجاد شده از وزارت معارف و هم چنين مسافرت صديقه دولت آبادي به اروپا به چاپ نرسيد و مجدداً بعد از بازگشت از سفر اروپا خرداد ماه سال 1321هـ .ش./1942م. در تهران به طور پراكنده منتشر گرديد و يك مجلهي ماهانهي زنان بود.[9]</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزنامهی «زبان زنان» در اصفهان: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>صديقه دولت آبادی در سال 1337هـ .ق/1919م. تقاضانامهی انتشار جريدهای به نام «زبان زنان» را به وزارت معارف داد که در 17 شعبان/18 مه همان سال، مجوز آن به عنوان مجله صاد ر شد، اما صديقه دولت آبادی بی اعتنا به آن مجوز، «زبان زنان» را در چهار صفحه به قطع وزيري با چاپ سربي به صورت روزنامه منتشر کرد.[10]</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولين شمارهی زبان زنان در روز 20 شوال 1337 هـ . ق/ 1918م. و آخرين شمارهی آن شمارهی 57 در21ربيع الثانی 1339 هـ . ق/1920م. منتشر شد. قيمت اشتراك روزنامه در سال اول 12 قران و در سال دوم 30 قران و براي دختران دبستانيها 24 قران و در «كشور دروني و خاك بيگانه» تمبر پست افزوده ميشود. تك نمره دهشاهي.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>«زبان زنان» سومين نشريهي اختصاصي زنان ايران محسوب میشود، اين نشريه برخلاف دو روزنامهي پيشين، علاوه بر مباحث ويژهي زنان، از سياست و مسائل جامعه سخن ميراند و تجربهيی نو در روزنامه نگاری زنان بود. برخی آن را آغازی واقعی برای روزنامهنگاری زنان عنوان میکنند. صديقهدولتآبادي براي اينكه كاري براي زنان و به خصوص در زمينهي تربيت و پرورش آنان انجام بدهد، اين روزنامه را با سرمايهي شخصي خود داير نمود و به نام و به قلم زن و همچنين به منظور آشنا كردن زنان به حقوقشان انتشار داد.[11] وي خود مينويسد: «اول روزنامه اي بوده كه توانست اسم زن به خود بگيرد و با فكر زن و قلم زنان نوشته شود و اهميت موقعي داشته باشد، چون كه در آن تاريخ، در اصفهان فناتيك[12]، به طبع ميرسيد.».[13]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اين روزنامه نه تنها در کارنامهی دولت آبادی بلکه درجنبش زن ايرانی از اهميت بسيار زيادی برخوردار است. زيرا زن ايرانی برای نخستين بار توانست روزنامه منتشر کند و از طريق آن مواضع و نظريات خود را ارائه نمايد.صديقه دولتآبادی مشارکت زنان در زندگی سياسی و اجتماعی را «حق طبيعی» آنان و احقاق آن را ضرورتی جهانی و ملّی میدانست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دولت آبادي روزنامهي زبان زنان را در محيط متعصب مذهبي آن روز اصفهان، منتشر كرد و از اهداف اين روزنامه مبارزه عليه خرافات و جهل، پرداختن به حقوق زنان و مبارزه با استبداد عليه زنان بود.[14] بحث اصلي مقالات مربوط به زنان است. اين روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشيزگان (مانند شرايط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و...) میپرداخت ولي سپس به موضوعات ديگری هم چون مناقشهي قلمي با مردان پرداخت. که در نتيجه روزنامه جنبهی جنجالی پيدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پيش از مرد و زن و مسايل مختص به زن، هدف بحث قرار داد.[15]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>انتخاب نام «زبان زنان» برای روزنامه نيز چنانكه افسانه نجم آبادی میگويد: «آشكارا سنت شكني و وارونه سازی مفاهيم غالب بود.چرا که در طرح غالب «زبان زن» بايد کوتاه باشد و زبان درازی برای زنان بار منفی دارد. اما صديقه دولت آبادی با ناميدن عنوان روزنامه به نام «زبان زنان» طرح غالب را نه تنها به بازی گرفت، بلکه به آن باری مثبت داد.».[16]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>دولت آبادي شيفتهي كار مطبوعاتي بود، ميگفتند: روزنامهها را كف اطاق رديف كرده و ساعتها به تماشا و خواندن مطالب آن مشغول ميشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>در چنين محيط فرهنگی انتخاب «زبان زنان» به عنوان نام مجله، طرح غالب را تصاحب کرده، با به بازی گرفتن و وارونه کردن آن، مفهومی بس منفی و زن ستيز را به باری عميقاً مثبت و برای خلق فضايی به نفع زن به کارگرفت. با اين انتخاب، دولت آبادی«زبان زنان»را از تهديدی عليه مردان گسسته با آگاهي آن را به وسيلهای برای بهبود وضع زنان تبديل كرد.[17]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>در سال 1337 هـ .ق/1918م. هفت عنوان نشريه در مشهد، شش عنوان در اصفهان، چهارعنوان در شيراز، سه عنوان در تبريز، دو عنوان در همدان، يک عنوان در قزوين، يک عنوان در کرمانشاه و يک عنوان در انزلی منتشر شد. مجموع تيراژ نشريات شهرستانی9400 نسخه برآورد گرديده است. پرتيراژترين نشريهي شهرستانی در اين سال جريدهي بهار، چاپ مشهد است که به مديريت شيخ احمد با تيراژ1200 نسخه توزيع شده و کم تيراژترين نشريهي شهرستانی نيز متعلق به مجلهي زبان زنان چاپ اصفهان به مديريت صديقه دولت آبادی است باتيراژ 100 نسخه[18]بوده است .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>«زبان زنان» در سال اول ماهی دو شماره و در سال دوم به صورت هفتگی انتشار مييافت.[19] مندرجات آن در چند شمارهی اول از قبيل: «زنان و علوم» و «زن بيچاره نيست» و مقالاتی مربوط به زنان بود ولی سپس مقالات مختلف و اخبار داخلی، خارجی و سياسی به آن اضافه شد.[20] از همان شمارههاي اول، داستاني به عنوان «داستان رقت انگيز» در پاورقي روزنامه چاپ شد. زبان زنان نشريهي پرنفوذي بود كه وضعيت زنان را در ايران به صراحت مورد انتقاد قرار ميداد و اولين نشريهي زنان بود كه به نام منتشر كنندهي آن، يعني صديقه دولت آبادي مجوز انتشار گرفت. تا آن زمان مجوز نشريه،بهنام زنان صادر نشده بود. انتشار اين نشريه آغاز مبارزهاي دراز مدت براي حقوق زنان بود. دولت آبادي اظهار داشته كه مشاهدهي ازدواجهاي اجباري دختران 8 يا 9 ساله در اصفهان انگيزهي مهمي براي فعاليتهاي او بوده است.[21]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>در سال دوم، روزنامه هفتهاي يك بار روزهاي شنبه چاپ و پخش ميشد و تا شمارهي 41 سال دوم كه «نمرهي پياپي» آن 57 است منتشر گرديده. هر شنبه 2500 نسخه از زبان زنان فروخته ميشد و مردان بيش از زنان خوانندهي ثابت آن بودند. دولت آبادي زنان را در محلات سازماندهي كرد و تلاش كرد تا از طريق نشريهاش فعاليتهاي آنان را هماهنگ سازد. زبان زنان از آموزش و استقلال اقتصادي زنان حمايت ميكرد. يكي از اقدامات او متقاعد ساختن 40 زن به منظور استفاده از سرمايههاي شان براي ايجاد كارگاههاي كوچك بافندگي در يزد، كرمان و اصفهان و استخدام زنان در آن بود. تعداد زنان در اين گروه به هفتاد نفر رسيد.[22]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>لازم به ذکر است که اکثر مقالات زبان زنان را صديقه دولت آبادي مینوشت و انتشار دورهی نخست زبان زنان نيز متعلق به دوران پس از ازدواج او است. پس از نشر چند شماره مندرجات آن از مطالب مربوط به زنان خارج شده و مقالات مختلف و اخبار داخله و خارجه نيز در آن ديده ميشود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نگاهي به محتواي روزنامهي «زبان زنان»:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>يکی از هدفهاي جدی روزنامهی «زبان زنان» تأسيس دبستانهای رايگان از طرف دولت برای دوشيزگان،سوادآموزی، آموزش، پرورش زنان و ترويج معارف بود. به طور کل، معارف وضع نابهسامانی داشت و شمار باسودان و شاگردان مدارس اندک و امر فراگيری علوم محدود بود.روزنامهی «زبان زنان» وضع بالا را به شدت انتقاد کرد و تأکيد نمود: «بدبختی از بیعلمی است. از بیدانشی است.».[23] بزرگترين درمانی که میتواند همه دردهای بدبختی ما را علاج کند همانا معارف است ... بايد از دولت بخواهيم ... در مرکز اقلاً، يک دبستان فنی برای دختران تشکيل نمايد.».[24]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>او در نوشتهی «بازهم مینويسيم» تأکيد میکند که ما از تکرار «لزوم دبستان دخترانه ... و افزودن اعداد آنها و مجانی و دولتی بودن آنها خسته نمیشويم ... به مجاهدت خود ادامه میدهيم ... میگوييم ... مدرسه! مدرسه! مدرسه!»[25]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزنامهی «زبان زنان»، ديدگاه تازهای در رابطه با تربيت کودکان به زنان ايرانی ارائه کرد و به نقش معـنوی و تربيتی مادر در تربيت سالم کودکان با روحيهي وطندوستی توجه جدی نمود. او مینويسد: «اگر اطفال شيرينی محبت مادر را نچشيدهاند، محبت مادر وطن به گوش آنها صدايی است... محبت مادر نمونهی محبت مادر وطن است.».[26]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>قرائت خانهي مجاني زنان در سال1301 هـ .ش/1922م. به همت درۃ المعالی مدير مدرسهي مخدرات اسلامي تأسيس شد. صديقه دولت آبادي در روزنامهي «زبان زنان» ضمن تاكيد بر اهميت اين قرائت خانه «خواتين محترمات شرافتمند» را به استفاده از آن تشويق ميكند و درۃ المعالی را به خاطر هجده سال خدمات جاني و مالي در استواري مدرسه و ربودن گوي پيش قدمي در تأسيس قرائت خانه براي نسوان ستايش مينمايد.[28]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از لحاظ ويژگی محتوايی میتوان به ساده نويسی و استفاده از کلمات اصيل فارسی اشاره کرد. روزنامه موضع خود را در اين رابطه چنين بيان میکند: «کوشش ما اين است هميشه فارسی را ساده نوشته و از لغات غير فارسی کمتر به کار آورده، کمکم واژههای فارسی را در نگارش افزوده و تا خرد خرد به آنجا برسيم که هم نوشتن فارسی خالص برای ما عادت و آسان شده و هم برای خوانندگان دشوار نيايد.».[29] صديقه دولت آبادي از كاربرد واژهها و اصطلاحات عربي در محتواي روزنامه پرهيز ميكرد. از شمارهي ششم سال اول به جاي بعضي كلمات و لغات، فارسي سره گذاشته شده بدين قسم ميباشد: «پرهونگاه (محل اداره) شمسآباد اسپهان، پرهوند و سردبير (مدير وصاحب اداره) صديقه دولتآبادي، نخستين سال پايست(تأسيس)، آشكار نامه (اعلان ).».[30]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پس از مدتي نگرش صديقه دولتآبادی که از َفعالان سياسی و تندروی تساوی حقوق زنان بود، روزنامه را به تدريج به حوزه سياست و مسايل روز از جمله استقلال ملّی، مبارزه با نفوذ بيگانگان،تحريم کالاهای وارداتی، انتخابات، مبارزه عليه استبداد، فقر ... کشانيد و بار سياسی نشريه پررنگتر شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چون اين روزنامه در خارج از تهران انتشار مييافت موجب نگرانی فعالان حقوق زن گرديد، چرا كه در محيط متعصب مذهبی آن روز اصفهان منتشر گرديده و برای مبارزه عليه خرافات و جهل مردم ايران و دربارهی حقوق زنان و مبارزه با استبداد بود.[34]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ممتاز الدوله در نامهای اين گونه نگرانی خود را نوشته: «امتياز مجلهی زبان زنان صادر و ارسال؛ ولی ناگزيرم تذکر دهم، چون اول نامهای است که به نام زنان منتشر میشود و اقدامات بانوان در هر کشور ذی قيمت میباشد، اگر میتوانيد، اين طفل نوزاد را پايدار کرده تا به حد رشد برسانيم. در انتشارش کوشش کنيد؛ والا اين اقدام به وقت موافقتری موکول و زبان زنان را در شهر آزادتری به چاپ برسانی. زيرا که ضرر يک قدم عقب افتادن بيش از دو قدم جلوتر است.».[35]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نويسندهي كتاب سرگذشت موسيقي ايران، ضمن شرح اولين سفرخود، اشاره ميكند: «در اصفهان به منزل صديقهي دولت آبادي وارد شديم و اين بانو، خواهر حاج ميرزا يحيي و از زنان باسواد متجددي بود كه براي آزادي نِسوان بسيار كوشش ميكرد و در آن وقت روزنامهي «زبان زنان» را انتشار ميداد و اين دختر با روبنده و چادر، روزنامهي زبان زنان را به دست داشت و از جمله كساني بود كه ميخواست راه تربيت و ترقي، براي خواهرانش باز كند و تا آنها بتوانند دوش به دوش مردان، پيشرفت كنند. البته زمينه مساعد نبود و بسياري از مرتجعين با او به مخالفت ميپرداختند ولي دست از كوششهاي خود برنداشت و به فعاليتهاي خود ادامه ميداد.».[36]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با اين حال صديقه دولت آبادی روزنامهي «زبان زنان» را به مدت دو سال در اصفهان منتشر کرد. اين روزنامه برای نخستين بار در تاريخ مطبوعات ايران براي انتشار مقالهها و مطالب، قائل به محدوديت جنسی شد و هم چنين صفحههاي نشريه را تنها به نوشتههاي زنان و دختران اختصاص داد به طوري كه درسرلوحهی تمام شمارههای «زبانزنان» تصريح شده بود: «تنها نوشتههای دختران و زنان پذيرفته» میشود. هرگاه مقالهای از مردان به اين روزنامه میرسيد دولت آبادی ضمن اعلام دريافت آن تذکر میداد: «نگارش شما را چاپ نخواهيم کرد. البته در سرنوشت {سرلوحه}روزنامهي «زبان زنان» خواندهايد که مطلق نوشتههای زنان و دختران پذيرفته میشود نه مردان».[37] در مورد اجرای چنين محدويتی در تاريخ مطبوعات ايران اطلاعي در دست نيست. درتاريخ مطبوعات اختصاصی زنان ايران، تنها نامهی بانوان بود که چنين محدوديتی را رسماً اعلام کرد؛گرچه عملاً نتوانستند به آن پايبند باشند چرا كه درشمارهي اول آن (اول مرداد 1299 هـ .ش/1920م. ) شعر «کفن سياه» از ميرزادهي عشقی به چاپ رسيد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>توجه به نقش مادري و همسري، پيام اصلي اين نشريه بود. زبان زنان، نه تنها به عنوان نشريهاي كه مطالب آن «همهاش راجع به حقوق زن، راجع به پيشرفت زن» بود،[38]كه به عنوان مجلهاي كه «تمام مباحث آن مربوط به شوهر داري، بچهداري و آداب معاشرت بود. آداب و رسوم را ياد ميداد.»[39] در يادها مانده است در واقع دولت آبادي، نوعي نوگرايي را به خانمها آموزش ميداده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از دور اول مجلس شورای ملّی به بعد که امکان مشارکت عمومی در قدرت سياسی فراهم شد، هرگاه زنان تجدد طلب درصدد بر آمدند تا تشکل سياسی مستقل خود را ايجاد کنند يا در امور سياسی به رأی و صلاحديد خود مشارکت نمايند با واکنش سريع و قاطعانهي مجلس شورای ملی يا وزارت معارف مواجه شدند. حتی در سال 1331هـ . ق /1913م. روزنامهي شکوفه تنها به اين دليل که از بين کانديداهای نمايندگی دورهي سوم مجلس شورا عدهای را به عنوان منتخبين خود برگزيد و از مردان خواست که به آنان رأی بدهند، از سوی وزارت معارف چند روزی توقيف شد.[40] علاوه بر چنين پيشنهادی، دولت آبادی در هنگام تقاضای امتياز «زبان زنان» ملتزم شده بود که راه و روش اين مجله صرفاً «آگاهی زنان بر وظايف مشروعهي خود و نشر آثار ادبی و اخلاقی در ميان ايشان» باشد.[41]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بعدها نيز روزنامهی «زبان زنان» در مقالهای با عنوان «قلم در دست مردان بود» به محروم کردن زنان از حق رأی اعتراض نمود و نوشت اگر زنان حق رأی داشتند به عکس مردان، مستبدان و مالکان را برای رسيدگی به امور ملت ستمديده و پيشرفت آزادی انتخاب نمیکردند.[42] صديقه دولت آبادی در برخورد با اين وضعيت پيش از هر چيز به استقلال و تماميت ارضی ايران میانديشيد. او خطاب به فعالان سياسی کشور نوشت: «ما وقتی میتوانيم کار بکنيم که در دامن استقلال و ارتقاء وطن نشسته باشيم ورنه اگر خدای نکرده اصل نباشد، در فرع با کدام جان و دل{می} توان دامن خدمات را به کمر زد و کار کرد.».[43] صديقه دولت آبادی که بنيان انديشه سياسی و اجتماعیاش مبتنی بر ناسيوناليسم و احقاق حقوق زنان بود. مَشی سياسی روزنامهي «زبان زنان»را به نحوی تعيين کرد که در خدمت اين وظيفه باشد. او دراين باره نوشت: «روزنامهي زبان زنان از هيچکس ملاحظه ندارد و تنها برای منافع ايران و ايرانيان و سعادت اجتماعی و ترقی عالم زنان قيام کرده و با پول خود و فکر آزاد خويش به اميد يکتا پروردگار، روی پاهای خويشتن استوار است ... در مرام خود آنچه را عليه ايران ديده بد میگوئيم و آنچه را بر منافع وطن ديده، خوب میخوانيم.».[44]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روزنامهی «زبان زنان» در مقالههای متعددی از جمله زير عنوان «قانون اساسی»؛ «کابينهي وثوقالدوله افتاد»؛ «امروز ما کابينه آقای مشيرالدوله»؛ «گفتنیها را بايد گفت»؛ «ايران در يک سلسله حوداث سياسی و تاريخی» و... رويدادها و تحولات سياسي ايران را به طور جدي پی ميگيرد،عملكرد دولتهاي موقت را به بررسی و نقد میکشد و ميكوشد مواضع سياسي زنان تجددطلب و آزادانديش را بيان كند و راه را براي مشاركت زنان در عرصه سياسي هموار نمايد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>صديقه دولت آبادی، در نشريهي زبان زنان از «سوسيال دموکراسی» و «سوسياليزم» هم بحث ميکرد و سعی مينمود زنان ايرانی را نسبت به مباحث جديد روزگار نو، آگاه سازد. وي با رويی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتيک از طرح افکار تجددخواهانه و مسائل نظری مدرن جهان در ميان زنان کشورش استقبال مينمود و در اين جهت، صادقانه و با تعهد عميق اجتماعیاش، بیخستگی تلاش ميکرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نمونهای از مکتوباتاش، مطلبی است که در مجلهي «زبان زنان» در 26 تيرماه 1299 هـ .ش/1920م. با عنوان «سوسياليزم» به چاپ رسيده است،مينويسد: «سوسياليست ها که اجتماعيون باشند تغيير نظامات و عادات کنونی دنيا را از راه مسايل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانين را از اين بابت میخواهند که خوشی زندگانی برای همهي آدمها متساوی الميزان باشد. سوسياليستها چند قسمت میباشند و هر دستهای از راهی به سوی انجام مقصود میروند.يک قسمت مهم از اجتماعيون، سوسياليست دموکرات ناميده میشوند...کلاً مراد سوسياليست دموکراتها تمام امور و امتيازات را به دست عامهي اهالی میسپارد و هيچ چيز و هيچ کاری در کشورهای سوسيال دموکراسی نمیتواند بدون رضايت عامه به موقع اجرا گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسيال دموکراتها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسيال دموکراتها مديريت مملکت به طور انتخابی، به يک انجمن بزرگ محول میگردد که اداره کنندهي کشور است. درخشندگی اين حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پيشرو اين جمعيت شناخته میشود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در اروپای غربی عملی گرديده است. البته سوسياليزم پس از جنگ بين المللی مقام بسيار بلندی را در اروپا و پارهای از قطعات آسيا احراز کرده است.». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جريان قرارداد۱۹۱۹م. روزنامهی «زبان زنان» به افشاگري عليه نمايندگان سياسى دولت انگليس در ايران و طرفداران آنها پرداخت و با درج مقالهاي در شمارهي ۵۵ با عنوان «مجلس عالى بادگير»، جلسه ۱۲ آذرماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. مجلس شوراي ملي را مورد نقد و ارزيابي قرار داد.در اين مقاله بر انتخاب آزاد نمايندگان توسط مردم تأكيد شده و در ضمن از نقش مداخلهگرانهی انگلستان و فعاليتهاي مأموران آن در ايران براي تسلط بر نيروهاي قزاق ابراز نگراني میکند. به دنبال انتشار اين مقاله بود كه رئيس الوزراي وقت، دستور توقيف روزنامه را صادر كرد و در تلگراف ۱۵ ديماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. به حاكم اصفهان نوشت: «روزنامه زبان زنان بدون اجازهي وزارت داخله و معارف، جديداً در اصفهان عرض اندام كرده است و برخلاف سياست دولت دُرفشاني ميكند. البته توقيف كرده اطلاع دهيد.».[46]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اينگونه نقد و بررسي عملكرد دولتهاي وقت، باعث مخالفت با او ميشد[47] و حتي موجب گشت كه عدهاي با سنگ باران خانهی مسکونی و آتش زدن دفتر روزنامه، خودش را هم مورد ضرب و شتم قرار داده و او را مجبور به ترک اصفهان كنند.[48]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حمله به دفتر روزنامهي زبان زنان و خانهي وي هر چند با اعتراض روزنامهها و مجلههايي مانند نامهي بانوان،حلاج، آسايش و... روبهرو شد،اما علي رغم پيگيريهاي وي به نتيجه نرسيد و عاملان و محركان آن رسماً معرفي نشدند.سالها بعد صديقه دولت آبادی طی سخنرانی راديويي در کانون بانوان در بهمن سال1330هـ .ش/1951م. مدعی شد که تمام اين حرکات به علت مخالفت زبان زنان با قرارداد 1919م. بوده است و عدهای به تحريک کنسول دولت انگلستان در اصفهان به دفتر روزنامه و خانهی دولت آبادی حمله کردهاند.[49] اوگفت كه در يكي از اين حملهها: «با جديت شهرباني سه نفر دستگير شدند كه يكي از آنها نوكر شخصي قنسول اصفهان بود و بعد از چند ساعت رسماً آن سه نفر را از قنسولگري اصفهان خواستند و نظميه آنها را با قيد اينكه نگذارند از قنسولخانه خارج شوند،تسليم قنسولگري داد.».[50]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>سرانجام همين حوادث صديقه دولت آبادي را مجبور به ترك اصفهان كرد. زبان زنان از سال 1339هـ.ق/1921م. به بعد در تهران به صورت مجلهي ماهانه منتشرميشد با اين شرط كه از پرداختن به مسائل سياسي خودداري كند. به دليل مخالفت با قرار داد 1919م. وثوق الدوله، تحت فشار قرار گرفته بود و تهديداتي حتي عليه مدير روزنامه انجام گرفت. با كودتاي 1299هـ .ش/1920م. انتشار آن در اصفهان پايان يافت[51] و دورهي بعدي انتشار آن در تهران پي گرفته شد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* نگاهي به مجلهي زبان زنان :</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صديقه دولت آبادی مجلهی زبان زنان را از فروردين ماه سال 1301 هـ . ش/1922م. در تهران منتشر كرد و انتشار آن تا پايان همان سال دوام داشت و در آخر سال 1301هـ .ش/1922م. زبان زنان به علت غيبت مديرـ كه براي تكميل تحصيل به اروپا رهسپار بودـ تعطيل شد. در سال 1306هـ .ش/1927م. از اروپا مراجعت و قصد داشت تا انتشار مجله را دوباره از سرگيرد كه به دلايلي پانزده سال اين نشريه منتشر نشد. پس از 23 سال از زمان انتشار، اولين شمارهي آن دوباره شروع به كار كرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از زبان مدير مسئول، خانم دولت آبادي در مورد بودجهي زبان زنان ميخوانيم: «در انتشار دورهي اول در اصفهان پايان سال اول هزينه و درآمد تطبيق و سيزده ريال و يك شاهي اضافه داشت. سال دوم؛ اگر در پايان سال توقيف نشده بود،ده هزار ريال سرمايه ميداشت ولي چون حق اشتراك را مشتركين نپرداخته، زبان زنان از پا درآمد و نصف سرمايهي اوليه را از دست داد. سال سوم؛ در تهران به شكل مجله منتشر ولي حسابش روشن و درآمد و خرجش مساوي بود. اين دفعه در سال 23 شمارهي اول پس از انديشهي بسيار چنين تصميم اتخاذ شد: كه اين بار مجلهي زبانزنان مثل پيش تنها با سرمايهي كوچك پا به عرصهي كارزار نگذارد تا بر پايداريش اميد بيشتري بوده باشد. بنابراين سهامي چاپ و يك عده از بانوان دانشمند كارمندان رسمي كانون بانوان مايل به شركت شدند و نيز بنگاه پروين حاضر به كمك در انتشار مجله شدهاست. اين دو كمك مهم اميدواري تام ميدهد كه اگر مؤسس هم از بين برود، زبان زنان به اتكاء يزدان پاك و كمك بانوان و آقايان طرفدار ترقي عالم نسوان، برقرار خواهد ماند. باب شركت به روي همهي خانمها باز است و هر سهمي فقط يكصد ريال ميباشد.».[52]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مجلهی زبان زنان دنبالهی روزنامهی زبان زنان است. بنابراين سال تاسيس مجله همان سال تاسيس روزنامه محسوب میشود.[53] اين مجله به صورت ماهنامه انتشار يافت. سال چهارم حيات آن در واقع دومين سال انتشار اين نشريه در تهران میباشد.[54] شمارههای اوليهي اين مجله با چاپ سنگی[55] بود. از بانفوذترين ماهنامههای حقوق زنان بود. «زبان زنان» برای آشنا کردن زنان با حقوقی همچون: آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی بود و در 32 صفحه در تهران و توسط چاپ رنگين تحرير و چاپ میشد.[56] مجله علاوه بر دفتر تهران، نمايندگيهايي در شهرستانهاي اصفهان، شيراز، دماوند، اهواز وتبريز داشت. دو دوره انتشار يافته است: دورهي اول در دههي 1310هـ .ش/1931م. كه ارگان كانون بانوان بوده و دورهي دوم پس از شهريور1320 هـ .ش/1941م.كه سردبير آن بانو اختر معدلي بوده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اين مجله اثر ديگري از استعداد و ذوق خانمهاي تحصيلكردهي ايراني است و به طوري كه در سر لوحهي آن نوشته شده است،«مجلهي مزبور 25 سال قبل، زندگي خود را آغاز كرده، ولي توقيف طولاني سبب شده كه مردم كمتر به وجود آن آگاه باشند. اما حالا كه سال سوم انتشار حقيقي خود را آغاز كرده و در چاپخانهي بانك ملّي ايران منظم چاپ ميشود، اميد است كه به زودي مورد اقبال خانمها واقع شده، علاقمندان به فرهنگ، نه فقط در توسعهي انتشار آن بكوشند، بلكه عقايد و نظريات خود را براي آن مجله بنويسند. تا تنوع مطالب آن زيادتر شود و در عالم مطبوعات، زنان جايگزين مجلهي آينده در مطبوعات عالم مردان بشوند. زيرا هر قدر راه نو يا بانو از لحاظ روش، يعني اقتباس افكار و آراء پسنديدهي اجتماعي اروپايي و عالم خارج، همپايي ميكنند، زبان زنان و مجله آينده آثار ترشح افكار فضلا و دانشمندان است كه بيشتر آراء و افكار خود را اظهار ميدارند و اگر انصاف بدهيم هر دو روش مقبول و حفظ آن با تأكيد ضروري و بلكه واجب است تا هر يك رونق و جاه خود را از دست ندهند.».[57]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>در دورهي سوم انتشار زبان زنان «مرام مجله» هم چنان «تربيت مادر» باقي مانده، عبارت «بهشت زير پاي مادران است» بر هر شمارهي آن نقش بسته بود. پس از انتشار اولين شماره در سال 23، بازهم مجلهي زبان زنان مدت هجده ماه به علت چاپ مقالهاي در مورد «زنان و دكان نانوايي و رشوه گرفتن ترازودار» تعطيل شد. تا اينكه سرانجام نخست وزير وقت عوض شد و مجله از محبس شهرباني بيرون آمد و دوباره پس از اين مدت، شمارهي دوم در خردادماه 1323 منتشر شده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در جمادي الاول 1339هـ..ش/ فوريه1921م. با انتشار يك «متحدالمآل» ضمن توضيح دلايل غيرقانوني بودن توقيف زبان زنان و تلاشهايش براي رفع آن اعلام كرد: «ميدانم اگر در مملكت يك بيحسابي و تعدي به يكي وارد شود بايد به مقامات دولتي شكايت كرد؛ ولي اكنون نميدانم به كجا و به كي داد ببرم! گناه زبان زنان به جز حق نويسي و داد وطن پرستي چه بوده است؟».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>صديقه دولت آبادي «زبان زنان» را مدرسهی سيّاری ميخواند و نقش خود را با طبيب يكي ميدانست[58] او حتي پا را از اين تشبيهات و استعارات فراتر نهاده و در روزنامهي «زبان زنان» آموزش علم طب و پرستاري را از نيازهاي اساسي زنان ميداند. در مجلهي «زبان زنان»، تعليم و تربيت، راهي براي دستيابي آنان به تعصب ملّي چنانكه در زنان آمريكا و اروپا به وجود آمده است،[59] انگاشته شده و در شمارهي ديگر، متذكر ميشود كه «بيداري خواهران هموطن با كسب معارف، حتي در علوم فني كه فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.».[60] و همچنين تحصيل علم معاش را براي بانوان از ضروريات ميداند.[61]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>اما با خواندن دقيق روزنامهي «زبان زنان» ميتوان به مقالاتي در حمايت از اسلام اما انتقاد از جامعهي سنتي ايران دست يافت.[62] صديقه دولت آبادی در خردادماه 1323هـ .ش/1944م. در مجلهي «زبان زنان» مینويسد: «آتش حجاب / بیحجابی را در ميان طبقهي بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن میزنند. نزاع ميان پدران و دختران، و ميان زنان و شوهران بر میانگيزند، برای زنان بوالهوس راه بی عفتی را در زير حجاب صاف میکنند و هزاران معايب ديگر به وجود آورده، ذرهای توجه به عکس العمل خود در انظار خارجیها ندارند. بسيار کارهای لازم داريم که ممکن است برای اصلاح آنها اقدام نمود. از قبيل جلوگيری از فحشاء که خود يک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>زبان زنان و پيگيري حق راي براي زنان :</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صديقه دولت آبادي از معدود زناني بود كه از همان دوران شروع فعاليتهايش، پيگير ايجاد حق راي براي زنان بود. از ارديبهشت ماه 1330هـ .ش/1951م. که نامهای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای برای زنان در قانون انتخابات را داد. در 19 فروردين 1299هـ .ش/1920م. صديقه دولت آبادی در نشريه خود، «زبان زنان» مينويسد: «ما خيلی افسوس داريم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمنهای ايالتی و ولايتی را مینوشتند برای اين که ما زنان حق رای نداشته باشيم و شرکت نجوييم ما را در رديف قاتلها، مجانين و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر میکردند گمان میرود که تصديق میکردند ما زنان بیحق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غيره، مستبدين و ملاکين ... را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پيشرفت آزادی انتخاب نمیکرديم.».[64]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>در اطلاعات بانوان[65] با اين تيتر كه «شركت در انتخابات حق مسلم هر زن ايراني است، اما براي دريافت اين حق، بايد آمادگي پيدا كرد!» نوشت: «روز پنچ شنبهي هفتهي گذشته در بحبوبهي فعاليتهاي انتخاباتي،جمعيتهاي بانوان ايران اعلاميهي مشتركي صادر كردند و طي آن اعلام داشتند كه چون «مادهي دوم قانون اساسي راه را براي شركت زنان در انتخابات باز گذاشته و منشور سازمان ملل متحد و اعلاميهي جهاني حقوق بشر كه حق شركت در انتخابات را براي همگان به رسميت شناخته، مورد تأييد دولت ايران قرار گرفته، به زنان ايران نيز مثل خواهران مسلمان و غير مسلمان شان در ساير كشورها بايد حق رأي داده شود تا نيمي از مردم وطن ما در تعيين سرنوشت شان شركت كنند و همراه با كاروان ترقي زنان گام بردارند.». اطلاعات بانوان در ادامه، نظر صديقه دولت آبادي را درباره ي اطلاعيه مذكور پرسيده بود: «..من با اين اعلاميه كاملاً موافق هستم، اما عقيده دارم كه زماني خانمها بايد به مجلس راه يابند كه اطلاعات كافي از اوضاع داخلي و خارجي داشته باشند و صلاح مملكت را بتوانند تشخيص دهند تا موقعي كه اين امر تحقق نيافته است، ايشان بايد صبر و شكيبايي پيشه سازند و در انتظار فرصت مناسب به سر برند.» دولت آبادي سپس در مورد عدم توفيق زنان در مورد حق رأي تا آن زمان گفت: «مقتضيات وقت باعث عدم توفيق خانم ها در مورد حق رأي بوده است...» و افزود كه وظيفه ي مهم تري هم زنان دارند كه آن «كوشش همه جانبه براي با سواد كردن زنان ايراني است، زيرا مهم ترين عامل عقب ماندگي و برخوردار نبودن زن ايراني از حقوق سياسي و طبيعي، وجود بي سوادي است و بدين جهت جمعيت هاي متشكل بانوان اولين هدف خود را بايد مبارزه با بي سوادي قرار دهند.». </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در واقع ديدگاه دولت آبادي نسبت به حق رأي زنان به رغم موافقت او با اعلاميه زنان تا حدودي عوض شده بود چه او طي سال هاي 1299 هـ .ش/1920م. و 1330 هـ .ش/1951م. كه قانون انتخابات مجلس و انجمن هاي ايالتي و ولايتي را نقد كرده بود از فعالان كسب حق رأي براي زنان به شمار مي آمد اما اين نياز زنان به آموزش و سواد آموزي را نسبت به ديگر نيازهاي زنان در اولويت مي دانست. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>نتيجهگيري :</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>صديقه دولتآبادي در خانوادهاي فرهيخته، پرورش يافت. در جامعهي سنتي آن روز ايران به تحصيلات خود در داخل و خارج از كشور ادامه داد،وي عقيده داشت رنجي كه زنان در خانواده همچنين در جامعهي خود متحمل ميشوند ناشي از عدم آموزش است. بنابراين عقيده، آموزش و تغييرات را از شخص خود همچنين زنان خانواده آغاز كرد، نخستين اقدامات وي در جهت تأسيس مدارس براي دختران بود. از اصفهان آن روز تا تهران كه پايتخت محسوب ميشد با مخالفتهاي شديد اقشار مختلف از جمله روحانيون، سياسيون و حتي گروهي از زنان مواجه شد اما با وجود تهديدات، اهانتها و اقدامات جدي براي بستن مدارس از پاي ننشست. در راستاي آگاهي دادن به زنان، روزنامهي زبان زنان را تأسيس كرد و باز هم با وجود كارشكنيهاي مختلف، به انتشار آن ادامه داد. گرچه در خلال انتشار آن بارها دستگير شد. يكي از رموز مؤفقيت وي در انتشار زبان زنان، نوشتن و تنظيم مطالب براساس مقتضيات جامعهي آن روز ايران، همينطور، ديگر مقتضيات طبيعي انسان بود. به عنوان مثال: هيچگاه ازدواج، تشكيل خانواده و مادر شدن را نفي نكرد بلكه در جهت هر چه بهتر شدن زندگي زناشويي تلاش كرد. در كنار بحثها و آگاهيهاي خانوادگي، از اطلاعات سياسي ـ اجتماعي نيز فروگذار نكرد. انتقاد از قراردادهاي مختلف بسته شده با دول خارجي، حمايت از دولت دكتر مصدق و انتقاد از عملكرد كلي دولت نيز از نكات بارز نوشته شده در روزنامهي زبان زنان بود. در عرصهي اجتماعي نيز تأسيس و عضويت در انجمنهاي مختلف زنان، از مهمترين فعاليتهاي او بود. <b>(</b>9)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> یک نامه ، دوسخنرانی و یک مقاله از صدیقه دولت آبادی </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در اینجا یک نامه ، دو سخنرانی و یک مقاله از صدیقه دولت آبادی از مجموعه مقالات و سخنرانی ها او در اختیار خوانندگان گرامی قرار می دهم: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> آنچه میخوانید متن یکی از این نامهها به قمرتاج خواهر ناتنی اش است. صدیقه دولت آبادی برای خواهران ناتنی اش فخرتاج و قمرتاج، دختران حاج میرزا هادی دولت آبادی و همسر دومش مونس آقا. مادر هم بوده است و در تربیت آنها نقش اساسی داشته است : </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>9 ژوئن 26 </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><b>دختر نازنینم، قمر عزیزم ، قربان تو ثمره زندگی ام بگردم.</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کاغذهای ۱۹ فروردین و ۱۷ اردیبهشت تو را در یک وقت دریافت کردم. نمیدانم چرا آنها اینقدر در راه مانده بودند؟ از سلامتی تو، شوهر و فرزند عزیزت شکر خدا را به جای آوردم. عزیزم برای دیدن و اشتیاق در برگرفتن تو هر آن در فشارم. چه کنم؟ این تکلیف است که مرا از تو جدا کرده و ادای وظیفه این قدر مدت فراق را طولانی نمود! پس ببین ادای وظیفه و انجام تکلیف چقدر مهم است در دنیا که مادر از فرزند جدا میشود، فرزند آرزوی بوسیدن مادر در زحمتش دارد، اما هر کدام باز دنبال تکلیف خود هستند. ما اگر تمام وقت با هم میبودیم و یکی از گوشهخانههایی که در مدت زندگی با هم- مثلا باغ کربلایی خان با خانه میرزا علیاکبرخان را تا حال ول نکرده بودیم- من کی میتوانستم زنان ایران را در کنگره انترنسیونال دنیا جا بدهم و بیرق ایران را مابین بیرقهای چهل دولت بالای سر یک زن ایرانی به نام زنان ایران بزنم؟ تو کی میتوانستی مادر بشوی و یک پسر خوب برای وطن تربیت کنی؟ عزیزم، روح روان من، تو هستی که باید یک ایرانی شریف تربیت کنی، تویی که میتوانی به وسیله آن دستهایت که گهواره را می جنبانی به ایران خدمت کنی و نام نیک از خودت باقی بگذاری. خدمت من تو هستی که باید یک پسر برای فدایی بودن به واقع برای وطن تربیت کنی. این کاغذ مرا نگاه بدار وقتی او به حد رشد رسید اگر من زنده بودم این را به او نشان بده و بگو مربی من مرا برای خدمت یک چنين پسری تربیت کرده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دختر جان، ایران نامیترین ممالک عالم بوده است و اکنون گمنامترین است. اگر تو با من بودی [و] روزی که وارد کنگره شدم و اسم خودم را ثبت کردم به عنوان نماینده زن ایران، احساسات خانمهای آمریکایی را نسبت به من میدیدی خون گریه میکردی. در ظاهر فوقالتصور خوشحالیآور بود؛ اما در معنا هر کلمه آنها از دو هزار فحش به من سختتر بود. مثلا میگفت: «وقتی کاغذ شما رسید که یک خانم ایرانی به سمت نمایندگی حاضر است، ما اعضای خصوصی کنگره با هم خوشحالی کردیم. این مدال و اسبابی که به شما تقدیم میکنم، این دفعه پنجم است که ما با خودمان به هر مملکت که رفتیم بردیم و منتظر نماینده ایران بودیم بالاخره بی ثمر پس بردیم. الحمدلله که حالا جای خودش را گرفت.» مرا به نهار دعوت کردند، وقتی رفتم ۵ دقیقه دیر كردم چون که ترن رتار [تاخیر] داشت. از آنها معذرت خواستم، گفتند در صورتی که مدتی است زنان مملکت شما را منتظریم ۵ دقیقه شما را منتظر باشیم نقلی نیست. در (تیرُکاردرُد) در یک مجمع عمومی تمام نمایندگان معرفی شدند. مرا که با بیرق ایران میدیدند، میپرسیدند شما ایتالیایی هستید؟ چون رنگ بیرق آنها هم مثل مال ماست. وقتی میگفتم ایرانیام، خیال میکردند یک زن اروپاییام نماینده زنان ایران شدهام. مجبور بودم برای هر کدام شرحی بخوانم که ایران زنان فاضله هوشمند دارد. چنین و چنان. بالاخره یک انگلیسی بدجنس گفت شما اهل کدام مملکت هستید؟ ما ایرانیان را خوب میشناسیم، مردهاشان هنوز داخل در این چیزها نیستند یقین شما شوهر ایرانی کردهاید؟ من خیلی متغیر شدم و به قدر نیم ساعت راجع به ترقی زنان ایران و مدارس به طرز جدید و غیره حرف زدم. حالا میفهمی که چه میگویم؟ آری عزیزم، باید در دنیا کار کرد. فایده برد و فایده رساند. امیدوارم باز روزی برسد که ما به هم بربخوریم و انشاءالله باز من به تو کمک میدهم که در ادای وظیفه مادری و تربیت خودت کوتاهی نکنی. حالا هر دو در جاده تکلیف قدم میزنیم و باید خودمان را برای روزهای آینده بهتر حاضر کنیم. من اگر عمری داشته باشم تقریبا نصف بیشترش رفته است؛ اما تو اول عمرت است و باید از کوشش خودت، خودت را برای آینده بهتر حاضر کنی؛ چون که مایهاش را داری و طبیعت هم وسایل آن را برایت فراهم کرده است.<span class="s4"> </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حالت مزاجی من بعد از ده روز تب و نوبه سخت حالا بد نیست. هنوز میکروب مالاریا در خون من کار می کند. در صورتی که اینجا نوبه وجود ندارد. اما ما ایرانیان از بس با وفا هستیم میکروب هم مارا ول نمی کند. بی اندازه خسته ام از کار رفت و آمد به شهر ، مخصوصاً برای کار کنگره . حالا تمام شد ولی هفته ای دو روز باز برای درسهای خصوصی که اینجا نیست به پاریس می روم . امیدوارم این سال هم بگذرد و سال آینده خودم را در ایران ببینم. اگر پول به من برسد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حالا به جواب کاغذ 17 می پردازم: این کاغذ تو مرا خیلی امیدوار کرد. پیش از آنچه امید داشتم به تو، فمرجان تو مایه امید من و نتیجۀ زندگی گذشته من هستی. هر وقت افسوس می خورم که عمرم و جوانی ام بدون داشتن ذره لذت جسمانی گذشت. فوراً به یادم می رسد که حالا لذایذ روحانی دارم، از داشتن یک دختری مثل تو که من می خواستم لااقل یک مادر فامیل خوب تربیت کرده باشم که اخلاق او ازهر حیث مبرا باشد. « می گویی هیچ وقت من مخل آزادی شوهرم نیستم.» البته نباید بشوی. من نمی دانم تو چه می خواهی بگویی؟ اگر مخل آزادی او بشوی مخل آزادی خودت شده ای . مگر میان تو و او یک تو و اویی هست؟ اگر تو ازخودت می توانی ظین بشوی، از او هم ممکن است ظن پیدا کنی. هزار دفعه گفتم باز هم می گویم زن و شوهری آن قدر مقدس است که خالق وجود یک یکی هستند. پس چطور می توان حمل کرد که میان اینها ذره ای نفاق یا ناموافقی هست؟ آن زنی که از شوهرش اطمینان ندارد ازآن زن نمی توان اطمینان داشت. چطور ممکن است یک زن شرافتمند در صورتی که از یک مرد اطمینان کامل به محبت او ، به صداقت او، به یکرنگی او و به عمل او ندارد بتواند با او بخوابد؟ بتواند او را پدر فرزند خود بداند؟ آن دقیقه که از شوهرش ظنین شد ، همان طور که مرد اگر از زنش گمان بد پیدا کرد ، باید او را ترک کند. یعنی درجۀ اطمینان خود را روی پایۀ محکمی بگذارد که اگر وقتی از او ظن پیدا کرد باید او را ترک کند. هرگز در کار مرد نباید کنجکاو شد. زیرا که مرد وجودش قوی تر از زن و به همین جهت هم به خود مغرور است. اگر دید یکی او را می پاید، ( هر کس باشد ولو عزیز ترین کسانش ) طبیعتاً می خواهد کار و اسرار خود را از او پنهان کند. آنوقت رفته رفته رنگ نفاق ریخته ، بعد تخم عداوت کاشته می شود. و بعد کار به جدال می کشد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عزیزم اینها که بتو می نویسم ، در نتیجۀ بیست سال تجربه است، در زندگی شخصی و اجتماهی . پس کوشش کن همیشه خوشبین باشی نسبت به کار شوهرت. هرگزهیچ چیز از او پنهان نکن. هرگز دقیق نشو که چقدر پول داری و خرج آن چه بوده است. هرگز از او نپرس چیزی را که خودش به تو نمی گوید. آنوقت طبیعتاً او چیزی از تو پنهان ندارد. می گویی: که من هنوز بچه ام درست پخته نشده ام و گاهی خیالات واهی می آید پیش من و اندیشه های فاسد می کنم.» عزیزم ، درست است که تو هنوز پخته نشده ای ، اما همین که می فهمی که هنوز بچه ام یعنی کاملاً دانستنیها را نمی دانی. از همین من راضی ام ؛ « آنکس که نداند و بداندکه نداند اسب خرد خویش به منزل برساند.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اینکه می گویی شوهرت تو را از صمیمی قلب دوست دارد اما خیلی ظاهر نمی کند، من این را هم می پسندم. آیا یک رنگ جوهری تند بی ثبات بهتر است یا رنگ ثابت ملایم؟ طبیعی ثابت ملایم ؟ بدیهی است ، رنگ جوهری از آفتاب، هوا و آب فوراً می پرد. اما رنگ ثابت طبیعی تا آخر عمرهر شیئی با او وفادار است. از همایون عزیزم نوشته ای ، خیلی خوشحالم که او سلامت مزاج دارد. این اول چیز است. نه ، تو دلتنگ نباش از اینکه گفتم او زشت است . بر فرض زشت هم باشد من او را چون جان شیرین دوست دارم. من برای او سلامت مزاج ، روح قوی، ذوق فطری، هوش سرشار و سلیقه خوب می خواهم. اگر هم وجاهت هم داشته باشد آن نورعلی نور است و الا آخری فرع و دیگران اصل اند – عزیزم ، کوشش کن که حالا به زودی بچه پیدا نکنی– چندین عیب دارد. اولاً مزاج خودت ضعیف می شود. دوم ، نمی توانی از عهده پرستاری و تربیت دوتا تا سه تا مثل یکی ، بر آیی . بهترین راه اینست که یک دوش بخری و همیشه مواظب باش بعد از موقع ، خودت را با آب جوشیده نیم گرم بشور. از هر حیث خوب است ولی باید بلافاصله شست و شو داد و این یک کاریست که هیچ ضرر ندارد و هر وقت نشستی و خواستی آبستن بشوی می توانی. تمام زنان اروپایی همین کار را می کنند که یکی دو تا بچه بیشتر ندارند. اگر مثل ایرانی بدبخت بخواهند یک زن نود ونه تا بچه بزایند از کجا می توانند آنها را با این تربیت مدرن پرستاری کنند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>خدمت سرکار آقای حاجی و سرکار خانم محترمه شان هر وقت نوشتی سلام مرا ابلاغ کن. امیدوارم سفر شماها به خوبی گذشته باشد. این کاغذ را به طهران می فرستم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای صنعتی زاده عزیز مرا قربان می روم، امیدوارم به مقصود رسیده باشند و به وکالت منتخب شده باشند، گرچه من همه اینها را شعر می دارم [ دانم ] .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باقی فدای دختر عزیز خودم . همایون را عوض من ببوس .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امضاء(10)</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="849 Safari-Jamal-7" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/849_Safari-Jamal-7.jpg" height="313" id="img8624" style="float: left; margin: 10px;" width="300" />عکس: صدیقه دولت آبادی در حال سخنرانی در کانون بانوان</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« این سخنرانی برای پخش در برنامۀ رادیویی کانون بانوان نوشته شده بود. اوراق تاریخ ندارد. ولی تاریخ « خلع ید »، تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت توسط مجلس شورا و سنا ، 29 اسفند 1329است. درمهر ماه 1330 کلیه کارکنان انگلیسی آبادان ایران را ترک کردند. تاریخ اوراق قرضۀ ملی دیماه 1330 است. قاعدتاً متعلق به اواخر1330 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کانون بانوان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایران – تهران </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> سخنرانی صدیقه دولت آبادی در موضوع خرید اوراق قرضۀ ملی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شنوندگان محترم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانم دولت آبادی درسخنرانی دیگری که برای پخش در برنامه رادیویی کانون بانوان ایراد نموده، ایضاَ گفته است: «مدتی است لب فروبسته و به معنی«دو صد گفته چون نیم کردار نیست» به خدمات فرهنگی و معلومات هنری پرداخته بودیم. اجازه می خواهم اینک علت مزاحمت و اشغال وقت شریف شنوندگان را بیان کنم تا با نظر دقیق به عرایضم توجه فرمائید.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاید ثابت شده باشد که شخص خدمتگزار و مبارزی هستم و کوشش داشتم همیشه مبارزه را با جهل به کاربرده و حتی المقدور از میان دوره باشم. چرا؟ دلیلش را به فکر نکته سنجان محترم وا می گذارم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اکنون در طی تحولات اخیرمطمئن شدم که مورد مبارزه برای تمام افراد ایرانی ازعالی و دانی فرا رسیده و اگر مردم بخواهند به حق مشروع خود برسند الان همان وقتی است که می توانند به نتیجه اعمال وطن پرستانه خودشان نائل شوند. چون آدم استدلالی هستم با دلیل عرض می کنم. سابق براین دست به هرکاری زده می شد در مقابل عدم موفقیت جواب این « نمی خواهند و نمی گذارند» و شاید تا اندازه ای این جواب قابل قبول بود. ولی اکنون با تحولات غیر قابل قبول فعالیت و جدیت باید تا کار از پیش برود و خودمان باید بخواهیم و آرزوها را به موقع عمل بگذاریم . به چه دلیل عرض می کنم تحولات غیرقابل تغییر به وجود آمده ؟ شاید بعضیها گویند اگر دولت عوض شد تحولات هم تغییرمی کند. برای کارهای عادی ممکن است. اما برای وضعیت آبادان و«خلع ید» وآنچه شده غیرقابل تغییر است و به صورت اول هرگز بر نخواهد گشت؛ مگر خدای نخواسته....[ چند نقطه دراصل]</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما مسئله دوم که غیر قابل تغییر است کنسولگریهای انگلستان که عذرشان خواسته شد. برفرض ایران قبول کند که دوستانه درحد لزوم کنسولگری درمحل معینی وجود پیدا کند غیر قابل قبال است که به صورت اول در بیاید و معنی اعمال روزهای گذشته را بدهد. برای اینکه ذکر گوشه ای از تاریخ شنوندگان را از کسالت بیرون آورد اجازه می خواهم مختصری از روزنامۀ « زبان زنان» بیان کنم. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1299 شمسی موقعی که روزنامۀ «زبان زنان» دوسال بود دراصفهان به چاپ می رسید ماجرای قرارداد وثوق الدوله برپا شد. روزنامه « زبان زنان» در صورتی که مرامش تعلیم وتربیت و احقاق حق تساوی حقوق زن و مرد از حیث فرهنگ بود چون به مواد قرارداد وثوق الدوله پی برد وظیفه خود دانست که عین قرارداد را به چاپ رساند و مضرات اجرای هر کدام از آن فصول را برای استقلال مملکت بیان کند. روزنامه « زبان زنان» هفتگی بود و بازرگانان جوان اصفهان طرفدارآن بودند. درهمان وقت با دخالت غیرمستقیم قنسولگری اصفهان، که "مسترهیک" نام سرقنسول بود، بازاریان جوان را اغوا کرده بودند که در تلگرافخانه مجتمع شده امضای قرارداد را از مرحوم احمد شاه بخواهند. در تلگرافخانه چادرها زده شده بود و دیگ آش و پلو با ر و کاسه لیسان به دورش جمع و غوغا می کردند. درهمان وقت قریب به ظهر<b>یکی از بازرگانان یک برگ روزنامه </b>« زبان زنان» را به دست گرفت و فریاد زد « گوش بدهید ببینید این روزنامه چه می نویسد و یقین داشته باشید که هر چه نوشته است حق است. چونکه نویسنده اش نه می خواهد وکیل بشود و نه وزیر و جز درد وطن پرستی و فرهنگ دوستی مرضی ندارد.» بعد ازآنکه نوشته های روزنامه به پایان رسید و مردم فهمیدند که قرار داد وثوق الدوله به ضرراستقلال مملکت و به تبلیغات قنسولگری اصفهان برای اغوای مردم ساده لوح آن سامان است، به ظهرنرسیده اثری از چادرها و حتی خاکستردیگهای آش و پلو باقی نبود. امّا روز بعد راه دزد بازی به اداره « زبان زنان» بازشد. فردای آن روزشنبه 30 مهر 1299 تحت عنوان « دشمنان تفنگ می کشند» مقاله ای در« زبان زنان» انتشار یافت. سرمقالۀ آن این جملات بود « سه گروه یعنی مستبدین و دزدان ودشمنان ایران یک روش هستند. البته مستبدین برضد آزادیخواهان و دزدان برعلیه پاکان و دشمنان به نابودی وطن پرستان کوشش دارند الا آخر » و روز پنجشنبه پنج آبان ماه ساعت هشت شب در حالیکه اداره « زبان زنان» به وسیلۀ آژانها درحال دفاع بود عده ای اداره را گلوله باران کردند و آن شب تا صبح هفتاد و دو تیرتفنگ ردّ وبدل شد. در روشنائی روزسه نفر از کمینگاه فرار کردند. <b>شب بعد این بازی تکرار شد و با جدیت </b>شهربانی سه نفر دستگیرشدند که یکی از آنها نوکرشخصی قنسول اصفهان بود و بعد ازچند ساعت رسماً آن سه نفررا ازقنسولگری اصفهان خواستند و نظمیه آنها را با قید اینکه نگذارند از قنسولخانه خارج شوند تسلیم قنسولگری داد. این قضایا با تفصیل خودش در کتاب روز نامه« زبان زنان» که در چاپخانه حبل المتین اصفهان منتشرمی شد درج ، همچنین کتاب امروز به شماره ( 1) کتابخانه کانون بانوان بوده و در دسترس خوانندگان می باشد . </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
غرضم از این تاریخ نویسی تذکر به این نقطه می باشد که قنسولگریها از 32 سال پیش که بنده به خاطر دارم این نوع دخالتها در کار مردمان وطن پرست ایران می کردند.<b>بنابراین موقع آن رسیده که کانون بانوان هم با این نهضت خداپسندانه قیام کند و هر اندازه ای که بتواند از راه کمک به خرید اوراق قرضه ملی، دولت را مدد نماید</b>. اول اقدام، از شخص این جانب است که خدمتگزار کانون بانوانم و می توانم با لحن صریح و صدیق عرض کنم هر چه اکنون در دسترس من است برای خرید اوراق قرضه ملی تقدیم می کنم که عبارت باشد از مبلغ 8501 ریال در دفتر پس انداز شماره حساب 42042 که در تاریخ 26 مرداد ماه 1319 در بانک مرکز باز نموده، برای منظور پس انداز تا در موقع کفن و دفن مزاحم بازماندگان نشده باشم و این مبلغ با ارقام پنجاه ریال و یک صد ریال و دویست ریال به این مقدار رسیده است. خدمت دیگر که می توانم انجام بدهم و <b>آن را رهین منت کارمندان دبستان و هنرستان کانون از ناظمه با شهامت وآموزگاران دانشمند می باشم که آنها درجلسه شورای معلمی روز شنبه </b>21 دیماه در اطاق محقر من پیشنهاد کردند که حقوق یک ماه خودشان را به مصرف خرید قرضه ملی بگذارند. دراین صورت این افتخار نصیب من شد که رقم بزرگتر اول این لیست به نام صدیقه دولت آبادی که مبلغ 5433 ریال می باشد اضافه بر آن مبلغ اولی اوراق قرضه ملی خریداری کنم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حالا توجه می فرمائید که حقوق این آموزگاران شجاع و زحمتکش فرهنگ چه مقداراست. ناگزیرم جمع لیست را به عرض تان برسانم. مجموع لیست شماره 66 دبستان کانون درماه کلاً 16063 ریال است. حقوق بنده که از آن تفریق شود سهم خانم ناظم و هشت نفرآموزگار و دو نفرهنر آموز هنرستان کانون 10 630 ریال می شود. با این مقدارکم درصورتی که همه آنها کارمند وزارت فرهنگ هستند و چهارنفرشان دانشرا تمام کرده می باشند از روی رضا و رغبت حاضرشدند که از یک ماه حقوق ناچیز خود، در صورتی که احتیاج مبرم بدان دارند. صرفنظر نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افتخار دارم که شاگردان بزرگسال کانون به مربیان خود تأسی کرده و داو طلب خریداری شده اند. بنده ازاین استقبال شکرگزارم و گزارش کارآنها را به وزارت فرهنگ تقدیم داشته، چنانکه صلاح بدانند و اجازه فرمایند کانون بانوان از کلیه بانوان کارمندان وزارت فرهنگ دعوت کند که دریک روزمعین سه شنبه هشتم پهن ماه برای خرید اوراق قرضه ملی هرکس به فراخور کرم خودش با کانون همکاری کند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اکنون کانوان بانوان به بانوان هیئت مدیره و اعضای رسمی کانون و نیز اعضای وابسته کانون یعنی کسانی که بر طبق دفاتر موجوده آموزشگاه ها متجاوز از دو هزار نفر می شوند اخطار و پیشنهاد می کند هر کدام در تهران هستند در روز تعیین شده به بانک ملی رفته، به اندازه قوّه خودشان اوراق قرضه ملی خریداری کنند. کسانی که در شهرستانها ساکنند می توانند در همین روز به بانکهای ملی رفته و به قدرت استطاعت خود از خرید قرضه ملی استفاده کنند. </b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در پایان عرایضم با امید به فضل خدای متعال موفقیت افراد میهن را در این استمداد عمومی آرزو و پایندگی دولت بی ریای نخست وزیرمحبوب ملی را تحت توجهات مخصوص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی مسئلت می نمایم.» پاینده ایران کهن(11) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span><b>سخنرانی با نو صدیقۀ دولت آبادی</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>روز یکشنبه مهر ماه در موضوع حجاب</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کانون بانوان </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از حضارمحترم تمنا دارم سپاسگزاری مرا از طرف کانون بانوان و به سهم خودم بپذیرند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موضوعی که در پیرامون آن سخن می رانم « احتیاج است» ، در زمینۀ دوموضوع مهم: « اخلاق عمومی و برگشت حجاب».</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تاریخ به ما می فهماند که احتیاج یک عامل بزرگ ترقی است و همان احتیاج است که انسان وحشی بادیه نشین دیروزی را کاخ نشین امروزکرده است. اغلب اوقات احتیاج از احتیاج تولید می شود. (وقتی خانه ساختیم، می فهمیم که اطاق لازم است ودر تنظیم اطاق پی به احتیاج گنجه واثاثیه می بریم.) گاهی می شود که مورد احتیاج به قدری حساس است که با حیات وممات ملتی برابری می کند ، واگر در صد د رفع آن نشوند با حیثیت آن ملت بازی کرده اند. افکار و رفتار سران اصلاح طلب دنیا را که در نظر بگیریم و می بینیم که هر کدام در زمان و مکان خود به هر کاری قیام کردند.، وقتی بوده که درجۀ احتیاج قضیه «یا مرگ یا استقلال» را به گوش آنها خوانده است. درایران هم ازاین قبیل اشخاص داشته ایم که می شود کاوه آهنگر را به طور مثل از میان آنها بیرون کشید و با دقت در تاریخ تشخیص داد که موقع و مورد قیام او بسیار باریک بوده است. البته فکر و فداکاری از او بوده ، ولی همت وپشتکار از مردم تا به مقصود رسیدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون کمی فکرمی کنیم آیا ما مردم احتیاج داریم یا بی نیازیم؟ به طور حتم هر کس خواهد گفت احتیاج فراوان داریم. و چه جورهم محتاجیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدیهی است احتیاج درجات دارد واول احتیاج عمومی ما، فقراخلاقی است، که مسبب آن بی خبری و زود باوری می باشد. من وقتی مهیج ترین مقالات را درروزنامه ها، راجع به قبیح ترین اعمال اشخاص منفعت پرست از جلو نظرم می گذرانم تعجب نمی کنم. چرا؟ چونکه خوب می دانم کسی که فاعل آن عمل بود، هیچگونه حسی غیر از خود پرستی پیش او یافت نشده است و درهرمکتبی بوده، همین روش را به او یاد داده اند . نیزمحیط زندگی هم همین رویه را خاطر نشانش کرده است. پس چه انتظاری غیر ازاینکه هست ازاو خواهد بود؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تصورنفرمایید احتیاجی که من امروز در موضوع آن صحبت می کنم احتیاح مادی است. نه ، بلکه احتیاج معنوی است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در ظرف سه سال آزادی قلم، نویسندگان مبرزما نوشتند آنچه که خوانده اید و گفتند هرچه معایب و نواقص ایران و ایرانی بوده. گنجه ها وقفسه ها پرشد از اسناد تاریخی در پی لیاقتی ایرانی به قلم ایرانی. گوشها الحق و الانصاف کر شد، از شنیدن و چشمها کورشد ازخواندنش . من که یک زن ایرانی و پا بست به هیچگونه سیاستی ، جزاستقلال ایران نیستم<span class="s4">،</span> از آن مقالات هرچه بدستم افتاد با دقت تمام خواندم . آنجا که حقیقت بود، تأسف و آنجا که تلقین ومفعت پرستی بود، غصه خوردم. خوب توجه فرمایید. هرجا اشتباه می روم مرا برگردانید. خانمها وآقایانی که سابقه دارند می دانند سخنرانیای کانون بانوان مثل مجلس مباحثه است و من افتحار دارم که هر کسی در این مجلس با نهایت آزادی می تواند در موضوع سخن اظهارعقیده کند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از زمانی که به خاطر دارم و اوضاع زمانه را تشخیص داده ام متعتقدم تفاوت زیاد دراخلاق عمومی حاصل شده است و امروز فقر اخلاقی واحتیاج معنوی ایرانی از سی چهل سال پیش یک پرده تفاوت کرده. حالا از کجا سرمنشا ء گرفته وچه عواملی سبب اصلی شده ، از موضوع کلام خارج است. اما نکته از موضوع سخن خارج نیست که سه صفت ممتاز ایرانی ، شجاعت و تصمیم و راستی وبوده و بدبختانه امروز بسیارکم اشخاص با این صفات باقی هستند. (چقدراحتیاج به اتحاد همان عدۀ کم داریم.) پندارنیک، گفتار نیک و کردار نیک، دستور دو هزار سالۀ ما و مسلم است. که گفتار نیک وکردار نیک نتیجۀ پندار نیک می باشد . راستی و تصمیم مولد شجاعت است. برای رفع احتیاجات شخصی این قدرها تشریفات لازم نیست. ( گرچه همان احتیاج افراد است که منجر به احتیاج عمومی می شود.) البته احتیاجات عمومی را با کمک جمعیت باید رفع نمود و برای این منظور یک پشتیبانی کامل لازم است. خیال می کنید آن پشتیبانی دسیسه و انتریک است ؟ نه. هو و جنجال است؟ نه. حزب بازی و دسته بندی است؟نه. پس چیست ؟ شجاعت و راستی و تصمیم است و تا این سه را نداشته باشیم فقراخلاقی ما مرتفع نمی شود و تا از حیث اخلاق غنی نباشیم ، هر روز گرفتار این و آن هستیم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای رفع خستگی حضارعزیزحکایت کوچکی از ژاندارک دخترک دهقانی فرانسوی عرض کنم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی آن دخترشانزده ساله فرانسوی درکوه ودشت گوسفندان مردم را آهسته آهسته می راند. اشعار وطن پرستانه را با صدای بلند می خواند. این ندا به کوشش رسید: « وطن درخطر است.» اطراف را نگاه کرد. چیزی ندید. باز به کار خود مشغول شد. ندا مکرر شد. « وطن در خطر است.» در این دفعه بیشتر کاوش کرد وکمتر اثری از صاحب صدا جست. درمرتبۀ سوم ژاندارک لرزید. وقتی که متوجه گوسفندان شد، دید میشها و بژها همه متوجه او هستند وهرکدام به یک وضع مخصوصی راه خود را ترک و دور او جمع شدند. این منظره چوپان را متذکر کرد؛ با خود گفت « شاید من باید ندای حق را لبیک گویم و برای نجات وطن بکوشم. وشاید من باید درشهر پاریس درمیان خواهران بلاکشیده خود باشم!»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
( اینطورتاریخ حکایت می کند که آن روز فرانسه هم مثل جنگ کنونی بسیارضعیف و درشرف اضمحلال بوده است.) ژاندارک که یک دختر راست و درستی بود، اول گوسفندان مردم را به دست صاحبانش رسانید. چون ازاوپرسیدند« چرا بی موقع ازصحرا مراجعت کردی؟»گفت:« وطن درخطر است.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روانۀ شهر شد. از دخول او به شهر ممانعت کردند گفت: « وطن در خطر است!» زنان پاریس که از ترس جنگهای تن به تن در گوشه های خانه ها خزیده بودند، صدای او را شنیدند. دورش جمع شدند. درپاسخ هرسئوالی ژاندارک گفت:« وطن درخطراست!» پیرزنی دراثراین صدا از خانه بیرون دوید. روسری کهنه وسفید خود را به چوب بست وبه دست ژاندارک داد وگفت« بگیراین علم نصرت تست.» آن دختر با عزم راسخ و شجاعت فوق طاقت بشر رفت و فتح بعد از شکست نصیب او شد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تاریخ هرگزفراموش نمی کند که ژاندارک یک دختردهقانی تاج سلطنت را دو باره برسرسلطان فرانسه گذاشت و بالاخره در پایان همین داستان آن دختر وطن پرست درخرمن آتش سوخت و تا آخرین نفس فریاد او از میان شعله آتش شنیده می شد که می گفت:« زنده باد فرانس!»</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درنتیجه این فداکاری، مجسمۀ ژاندارک، سواراسب وبیرق سفید به دست ، درمیدان ژاندارک درپاریس برقراراست. روز قیام ژاندارک هرسال ملت فرانسه جشن بزرگی می گیرد و آنقدر گل نثار مجسمۀ او می کنند که فقط بیرق ژاندارک ازمیان تل گل دیده می شود و دراین وقت قشون فرانسه از جلو مجسمۀ او دفیله داده عبور میکند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آیا غیراز درک حس احتیاج چیزدیگری آن دختر شجاع را به این فداکاری واداشت؟نه، پس به این نکته رسیدیم که احتیاج فداکاری ایجاب میکند، مخصوصاً اگرمورد احتیاج مربوط به حفظ استقلال وطن یا حیثیت ملیت باشد. امروز بزرگترین احتیاج اتحاد برای حفظ آزادی بانوان است . پس من موظفم به شما بانوان یاد آوری کنم که یک خطربزرگ ما را تهدید می کند. وآن خطربسیاربزرگ و وحشتناک است. کدام خطر؟ خطر مرگ استقلال و آزادی بانوان. اگر امروز از این خطر جلوگیری نکنیم. فردا به خطر مهیب مرگ استقلال ایران گرفتار می شویم. چرا؟ به دلیل آنکه حفظ استقلال مملکت مربوط به حفظ شخصیت وحیثیت افراد ممکت است. اگر افراد مملکتی بدون اراده ، بی تصمیم و ترسو باشند، آنچه لازمۀ حیثیت بشری است ندارند و اگر فاقد این مشخصات باشند، استقلال آن مملکت قابل دوام و بقا نیست و دیگران به خود حق می دهند که بران ملت قیمومیت داشته باشند. اکنون روز به روز تحریکات درموضوع برگشت حجاب بیشتر است و مرتجعین دارند به مقاصد شوم خود می رسند نمی دانند به اقدامهای تند روبه کجا می روند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدبختانه زنان ازهمه جا بی خبر کورکورانه به جای پای آنها قدم می گذارند . به شما قول می دهم که اشخاص مختلف درمکانهای مختلف برای خفه کردن زنان، یعنی نیمی از بدن افراد ایرانی، آستینهای فراخ را بالا زده و در جیبهای گشاد را باز کرده اند که شما و مرا خفه کنند و بعد ازآنکه حق استقلال و آزادی ما را کشتند وبه ثبوت رسید که نصف بدن ایرانی فلج است، در پای میز صلح عمومی هم قلمی روی حق استقلال ایران و ایرانی کشیده می شود. و حق هم دارند ؛ زیرا یک ملت که نیمی با قلم و قدم به جان یکدیگرافتاده و نیمی دیگر حکم این میز را دارند که روزی من که بر آن مسلطم میل دارم این رو میزی را از روی آن برمی چینم و روزی دیگر به روی آن پهن می کنم، چه حق دارند و با چه لیاقتی می خواهند در ردیف مردمان زندۀ دنیا باشند؟ فقط برای اینکه خانۀ ما راهرو جنگ بوده است. ما چنین حق بزرگ را داریم ؟ نه . از بیابان خدا هر کس عبور می کند و حقی هم به جایی ندارد؟ ! اگر ما به حقوق خود آشنا نباشیم و سند بیماری و بی لیاقتی ما ثبت شده باشد، آیا در انجمن صلح دنیا مفاد « رأی وعلیل وعلیل را» در بارۀ ما اجرا نمی کنند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانمهای محترم و عزیز . حالا تصدیق می کنید که ما احتیاج مبرم و هم یک وظیفه سنگین داریم. و رفع احتیاج منوط به یک اتحاد واقعی است. تا وظیفه خود را انجام دهیم و نگذاریم ما را در دنیا به منزلۀ یک میز و یک در چوبی معرفی کنند. باز هم یک احتیاج دیگر داریم و آن اتحاد مردان منورالفکراست با ما- والا یک دست صدا ندارد. و واجب است که متحداً قدم به میدان مجاهدت بگذاریم و با هیکلهای مهیب و مردهای کفن پوش و متحرک مبارزه کنیم. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چه طور مبارزه ای ؟ مبارزه عقلانی ، نه هیاهو . امروز عدۀ ما بسیار کم و عدۀ زنان کهنه پرست و فریب خورده زیاد است. آیا شما حاضرید زیر پای جهال خرد شوید؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
می گویند آنهایی که تملق گویی ، کیسه پرکردن و عوام فریبی را پیشه خود دارند منتظرند تا از مقامات مربوط اطمینان حاصل کنند که وقتی آنها شروع به عملیات کردند، اینها هم سکوت خواهندکرد. آن وقت علناً بر بانوان محترم بی حجاب توی کوچه وخیابان حمله کنند . حالا می خواهم از عرایضم نتیجه بگیریم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولاً مطمئن باشید که عرایض و اطلاعات من بی مورد و بی مأخذ نیست. ثانیاً برای شما خانمها من تکلیفی نمی توانم معین کنم. فقط وظیفه من است اگر بر علیۀ شخصیت زن و حقوق اجتماعی بانوان اقداماتی باشد، بازرسی نموده، شما را مستحضر کنم. خانه کوچکی که اسمش کانون بانوان است. هر بانوی ایرانی بدان حق دارد و تاکنون جز راه صواب نپیموده و هرگز آشوب طلبی شیوۀ آن نبوده است. اما در مواقع بسیار تاریک و باریک اگر سکوت اختیار کند و بازهم به عهد شاه سلطان حسین رجعت کرده، بگوید « ما از شهر اصفهان بس » بهتر است درآن بسته شود و یک اسم بی مسما وجود نداشته باشد. باز هم به شما عرض می کنم من برای شما تکلیفی تعیین نمی کنم، ولی آنچه وظیفه خودم می دانم آن است اگر روزی رسید که تاریک نشینان و پست طینتان بخواهند علناً بر ضد ترقی و تعالی زن قیام کنند و آزادی ده سالۀ ما را برگردانند و حیثیت زن ایرانی را لکه دار نمایند. باور کنید بدون اینکه پشت سرم را نگاه کنم یا در خانه ام را پیش بکشم، بی درنگ با یک علامت سفید به نام آزادی زنان در میان جمع مردان که نمی فهمند کور و کر کردن مادر، خواهر ، زن و دخترشان جنایتی عظیم است ولی نمی خواهند بفهمند که مادران آنها عاقل و تربیت شده نباشند، عفت اسلام محفوظ نمی ماند و این چادر بی عصمتی که می خواهند بر سر زنان بکنند پردۀ عفتی است که به روی اعمال فواحش می کشند، نه آنچه آنها برای خودشان مذهب ساخته اند ...بله. درمیان همان مردان برخواهم خاست و با صدای رسا به دنیا می فهمانم که ایراد خالی از زن نیست. و بر فرض در این راه کشته بشوم. افتخار ابد را خواهم داشت و بدانید که این ادعای من به ثبوت رسیده است . آن وقتی که در موقع چادر برداری در قم بعد از قضایای خراسان ، روی قبرستان در مقابل حرم مطهر حضرت معصومه بالای کرسی به پا ایستادم وزنان را به وظیفۀ خودشان آشنا ساختم، عدۀ کثیری آخوند دراینجا حاضر و سخنان مرا گوش می دادند. و من شهدالله امید به اینکه از کرسی خطابه زنده به زیر می آیم نداشتم و از کشته شدن هم هراسان نبودم. نیزاولیاء اموردوائر آنجا این کار مرا خالی از احتیاط می دانستند. اکنون هم مطمئن باشید که مرگ آنی را به مردن تدریجی که در اثربی حسی و بی لیاقتی زن ایرانی است ترجیح داده و بیان خودم را به چند اندرز از برادر فقیدم خاتمه می دهم.</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*اثر طبع از یحیی دولت آبادی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ستمکاری چنان پرچم برافراشت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که ویران خانۀ آزادگان کرد</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چه تقصیراست برهمسایه آنجا</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که صاحبخانۀ خود بی خانمان کرد</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بباید دست وحدت داد و شد جمع</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نه تنها ماند و چون کودک فغان کرد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ز پا خیزیم پیش از آنکه ما را </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تواند دست گردون ناتوان کرد </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به کار آخرین باید زدن دست</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که نتوان تا قیامت امتحان کرد(12) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> مختصری از شرح احوال گذشته و حال زنان ایران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مقالۀ ذیل را سرکار خانم دولت آبادی برحسب تقاضای آقای دکتر تاگور برای استحضار برحال گذشته و کثرتی زنان ایران با رعایت حقیقت گویی و آبرومندی مرقوم داشته اند.</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جای تردید نیست که از چندین قرن پیش زنان ایران در پشت سر مردان جا داشتند؛ نه تنها از حیث مقام و رتبه، بلکه ازهرجهت که اعظم آنها بی حق بودن به معاشرتهای اجتماعی بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدون شک هم این علت عقب ماندگی ایشان از اخذ معلومات صوری و معنوی می باشد. دانشمندان و تاریخ شناسان به خوبی زمان انقلاب مذهبی ایران را می دانند که یک بدبختی بزرگ دراثر آمدن عربها به این سرزمین از آن زمان نصیب ما گشت! در واقع ازآن موقع ایران ویران و ترقی ایرانی نه متوقف بلکه سیر قهقرایی نمود. یکی از مهمترین بدبختیها همانا جا گرفتن زنها در حرمسرا و تأسیس بیرونی و اندرونی بود که تاکنون بعد از هزار و کسری سال هنوز آن قانون جاری و چنان جزء طبیعت ثانوی ایرانی شده که با داشتن آزادی کامل کنونی جرأت و جسارت ترک آن عادت برای هزار یک زنان ایران نیست ! بنابراین عدم موفقیت کامل تنها روی همین اصل است که ترک عادت دیرینه گفتن ، خود تولید امراض گوناگون انقلابات می کند. علت اصلی باز از خود مطلب است که موانع مذکور سبب شد تا ایرانیها عموماً و زنان خصوصاً نتوانسته اند معلومات کافی از راه علم و تربیت بدست آرند تا در اول ازمنه امکان احقاق حق خود نمایند. باید اعتراف کنیم که خمودی و بیچارگی عموم را بیشتر زنان سبب واقعند؛ چون فقط مادر است که می تواند تربیت به اطفال دهد. تنها وجوه زنان است که عامل اخلاق نیکو و ناشر رفتار نکو بایستی باشند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زمان بعیدی نمی گذرد که افکار تجدد پروری در مغز دانشمندان ما زنده و پی به این معنی ببردند و با خود گفتند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان که ما آنها را در پشت پرده خفا در حال خاموشی نکاه داشتیم مربیان اولاد ما هستند و اگر مادران ما دراندرون جهل پشت خیمه بدبختی زندگی نکرده بودند. امروز تفاوت ما با دیگران از زمین تا آسمان نبود و در حالی که دیگران با سریعترین وسایل سیر هوانوردی می کردند ما روی شتر استراحت نمی نمودیم؟!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدین سبب از سی سال قبل درب دبستانها را به روی دختران گشودند. البته در خم و پیچ این راه عقب مانده به مشکلات عدیده بر خوردند . اما خوشبختانه افتان و خیزان طی طریق نمودند تا به منزل آرزوی رسیدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>میان مادران دیروز و زنان امروز چه تفاوت ؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان قدیم دیده نمی شدند! و شناسائی ایشان فقط در مهمانیهای مردانه بود. آنهم نه به صورت، بلکه به تصور که مهمانان به خود اجازه می دادند در موقع خوردن غذاهای مأکول کدبانوی خانه را تمجید کنند ، نیز شوهر او را در ضمن تعریف از غذاها و مرتب بودن طرز مهمانی از داشتن زن لایق به اشاره تبریک بگویند . یا در معنی او را از نصیب شدن یک خدمتگذارکافی خوشبخت تصور کنند! امروز زنان در گوشۀ جامعه جای کوچکی جسته و روی کرسیهای امتحانات علوم مقدماتی مقامی دارند. اما درعین حال تحصیلات آنها محدود و باز هم در مقابل پروگرام تحصیلات ذکور رتبۀ پائین تر را حایزاند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* استعداد زنان:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان و دختران ایران دارای هوش و ذکاوت فطری هستند و یک صفت به نظر قاصر بنده مختص ایشان است: « تقلید» . هنرهای دستی را اغلب آنها به محض دیدن فرا می گیرند و احتیاج زیاد به علم و طرز تعلیم ندارند. از این رو تفاوت زیاد با زنان مغرب زمین دارند. چنانچه خودم دیدم. کارهای دستی از قبیل نقاشی، خیاطی، گلدوزی، طوری بافی ، توالت و غیره را ایرانیها به آسانی یاد گرفته و اکثرشان به خوبی از عهده بر می آیند . همانها را در اروپا برای تحصیل آنها وقت زیاد مصرف کرده، اهمیت بزرگ به کارهای کوچک می دهند، بلکه نمی توانند باورکنند که یک خانم با فکر و عمل خود بدون خود سالها پیمودن راه مدرسه یک هنری را به حد کمال برساند . یک لباس بی عیب نمی توانند به اندام خود بپوشانند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در قسمت تحصیل علوم ، با وجودی که هنوز وسایل کار تا حدی که برای ذکور مهیاست برای اناث نیست دیده می شود که جد و جهد و موفقیت دختران درامتحانات نهایی از میزان جلو افتاده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مدارس اناث</b> :</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدارس دولتی وملتی کوچک و بزرگ درطهران قریب به شصت باب دایراست و درهر سال متجاوز ازهزار دختر داوطلب امتحانات نهایی وزارت معارف از کلاس ابتدایی تا دورۀ دوم متوسطه می باشند. در میان ایشان محصلات خوب لایق یافت می شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>محصلات ایرانی در اروپا:</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سابق براین وجود دختری در خانواده شناخته می شد فقط هنگامی که به نکاح مردی در می آید . پدر او تنها وقتی که مکدر نمی شد از ذکر وجود دخترش در جامعه ، همانا موقع عروسی او بود و شاید اغلب خانواده ها را گمان می رفت که از داشتن اولاد دختر محرومند تا موقعی که مردی او را برای خدمتگذاری انتخاب می کرد!! ولی امروز دختران ایرانی مانند پسران دراروپا مشغول تحصیلات معلمی ، موزیک ، قابلگی، طبایت وغیره می باشند. البته اکثر آنها به خرج اولیای خود و کمتر به خرج دولت زندگی می کنند. ولی باز هم در اثر تقویت نمودن و آزاد گذاشتن از طرف مقام منیع دولت است و شکرانه دارد که بگویم بعضی از آنها از رشتۀ تحصیلیۀ خود خارج گشته ، به وطن مراجعت و در انتظار موقع اند که وظایف محوله را انجام دهند ( تا کی به این آرزو رسند خدا داناست)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>فکر خانمها در ادبیات</b>:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان ایران طبیعتاً ادبیات و اشعار را دوست می دارند و دیده می شود در مدارس خواندن و یاد گرفتن اشعار کتب فارسی را از سایر نگارشات آن بیشتر رغبت دارند و حافظه ایشان برای ضبط آنها حاضر و فوری است. نیزاگر مسابقه ای در جراید منتشر شود زنان و دختران بیشتر درآن شرکت می نمایند. اما از نقطه نظر اینکه درهرکاری ابتدا عجول ولی تعقیب و پشتکارشان کم است. هنوز شعرای متخصص فن شاعری در میان خانمها به ندرت دیده می شوند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اجتماعات خانمها:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سوسیته های ادبی ، تجارتی ، و اخلاقی و صنعتی به فکر خانمها تأسیس شده و نتیجه کارایشان مطبوع بوده است. یک مدرسۀ اکابر نسوان برای خانمهای خانه دار و من از طرف « انجمن نسوان وطنخواه» مدت ده سال است دایر می باشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میل و آرزوی زنان ایران:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان و دختران شهری ایران عموماً به هنرهای دستی مایل و چنانچه ذکر شده در فرا گرفتن آنها ید طولی دارند. اقدام ایشان به یاد گرفتن صنعت و کارهای اجتماعی فوری و قوی است، ولی قوت نفس برای امتداد دادن آن ندارند و همین صفت ایشان را از ترقی کامل باز می دارد . البته این نقص بزرگ را زنان دانشمند فداکار بایستی با تدابیر علمی و عملی و پافشاری برای انجام کارهای مشکله در میان جامعه از روح رنجه و خسته شدۀ خانمها رفع و بر طرف نمایند و امیدواری است که در آیندۀ نزدیک موفقیت کامل حاصل شود، چونکه خود پی به درد خود برده ایم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>زنان دهاتی از اینرو بر زنان شهری توفق دارند، چونکه هنرمندند و هم پشتکار را دارند. خانمها آرزمندند که تساوی حقوق با مردان داشته باشند و اگر هنوز پشت در این آرزو مانده اند برای اینست که یک عده ای می دانند چه می خواهند ، ولی جرأت اظهار ندارند ؛ یک عده می دانند و جرأت دارند، ولی همه چیز را یک دفعه می خواهند و این غیر ممکن است . یک عده که خیر اندیش و راه صلاح پیما هستند، هنوز عده شان به حدی نیست که بتوانند افکار خود وصدای خودشان را به عموم برسانند یا موانعی آنها را از بروز لیاقت بازداشته است ! خوشبختی اینجاست که مأیوسی در پیش نیست ودر عین حال به اصلاح همآغوش گشته ، به تدریج پیش می روند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>نگارشات زنان:</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از بیست سال پیش خانمها به فکر نوشتن مقالات و روزنامه ها افتادند که اولین آنها «شکوفه» نام داشت و در طهران به طبع می رسید. بعد از آن روز نامه « زبا ن زنان» را نگارنده در 1919 منتشر نمود. زبان زنان اول نامه ای بوده که توانست اسم زن به خود بگیرد و با فکر زن و قلم زنان نوشته شود و اهمیت موقعی داشته باشد؛ چونکه درآن تاریخ در اصفهان فناتیک به طبع می رسید!! بعد از آن جراید دیگرمنتشرشد: «عالم نسوان» ( به همت کلاس عالی محصلات مدرسه اناث آمریکایی در طهران ) به طبع رسید سپس "نامۀ بانوان" ، "جهاد زنان" و "مجلۀ سعادت" [ پیک سعادت نسوان] و "نسوان شرق" در رشت و انزلی چاپ می شد. دختران ایران در شیراز به طبع می رسد. مجلات فوق الذکر به طور هفتگی و ماهانه از طبع خارج و قلم آنها علمی، ادبی، اخلاقی و صنعتی می باشد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>آزادی زنان ایران :</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان ایرانی یک نوع آزادی از قدیم الایام داشتند که زنان اکثر از ممالک اروپا از داشتن آن محروم بوده و هستند. این آزادی و حق را قانون اسلام هم برای زنان ایران منظور داشته که زنان مانند مردان فاعل مختار در ثروت و مال خود می باشند؛ برعکس زنان فرانسه و بلژیک را که به طور حتم اطلاع دارم از داشتن این نعمت مادی و معنوی محروم ، بدین طریق زن هم که به ازدواج تن در داد شوهر مالک دارایی اوست و به طوری سلب حق از زن می شود که اگربا پول زن معامله شده باشد و آن معامله در خطر افتد زن بدون حضور شوهر خود حق دافع با طرح دعوا در عدلیه ندارد. البته طرز دیگر ازدواج هم وجود دارد. که با شرط اختیار داشتن زن در اموال خودعروسی می کنند. ولی این طریق به طور استثنا و عموماً طریق اولی حکمفرما است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون آزادی زنان ایران از حیث کشف حجاب . می خواهم با جرأت بگویم که با معنی تر ازسایر ملل ، مخصوص ترکیه است. چونکه وقتی در ترکیه اعلان کشف حجاب از طرف دولت شد. زنان ر ا مجبور به بی حجابی نمودند. البته در میان آنان نارضایتی بسیار بود وشنیدم که اکثر از نارضایان یعنی زنان متعصب به مذهب برای داشتن آزادی از حجاب آزادی زندگی را بدورد گفتند و با خود عهد کردند که تازنده اند به خانه بمانند و این آزادی اجباری را قبول نکنند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> اما برای ما آزادی و کشف حجاب به طور خیلی طبیعی پیش آمده، که دولت و افکار منور روی این زمینه زنان را در کشف حجاب مختار گذاشته اند ، تا هرکس میل دارد با حجاب و هر کس مایل است بی حجاب معاشرت کند. بنابراین دوم آزادی است که ما از اروپاییان کامل تر داریم.</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناگزیرم از قناعت فطری خانمهای مسن ومتعصب ایرانی تشکر کنم. با وجودی که حجاب برای زنان ایران تقریباً یک قانون مذهبی شده ، خانمهای مخالف این عقیده با کشف حجاب کنونی ضدیت ندارند و دلیل آن این است که آزادی در عمل دارند. مهم ترین چیزی که زنان را ازداشتن آزادی معنوی محروم و روح مقدس ایشان را خسته و کسل کرده بود، همانا تکرار ازدواج مردان وعدم تساوی حقوق در طلاق بود. در چند سال پیش نگارنده به اندازه فکر کوچک خود پی به مفاسد آن پرده و مکرر در جراید اثرات بد آن را که شامل حال و اخلاق کنونی ایرانی است گوشزد نمود، تا اینکه در سال گذشته دولت و عدلیۀ اعظم قانون ازدواجی مقتضی با وضعیت زمان گذرانده و به موقع اجرا گذاردند که ما می توانیم در سایۀ آن یک قسمت از حقوق تلف شدۀ خود را به دست آورده، امیدوار باشیم که در آتیۀ نزدیک متمم آن قانون به ما عطا شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در خاتمه افتخار می کنم که با قلم شکسته این اطلاعات مختصر را به عرض حضرت فیلسوف بزرگوار آقای دکتر تاگورهندی رسانیده ، امیدواری خود را برای ترقیات آتیه نسوان ایران تقدیم و تشکرات صمیمانه از توجه مخصوص ایشان نسبت به جامعه زنان و تمایلشان به استحضار از اوضاع گذشته و حال خانمها برگذار می داد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت آبادی(13) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span><span class="s5">◀</span><span class="s4"> توضیحات و مآخذ:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>1 - صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی -جلد سوم – چاپ اول ، 1377 – سلسله انتشارات « نگرش و نگارش زن»- صص 617 – 613 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یحیی دولت آبادی برادر بزرگ صدیقه دولت در خاطرات خود « حیات یحیی » می نویسد: « پدر من[ هادی دولت آبادی ] از روحانیان و دانشمندان بزرگ معروف ایران است از احفاد قاضی نورالله شوشتری ، پدر و اجداد وی همه در زمرۀ روحانیان و از جمله اخیار بوده اند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد برخوارکه بدو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان است اقامت گزیده کتاب غنبۀ العابدین را در اخبار و آثار دیانت اسلامی امامی مشتمل بر دوازده جلد آنجا تألیف نموده است، اجداد من بطول زمان در دولت آباد مختصر علاقۀ ملکی تحصیل کرده امورشرعیه آن آبادی را با دهات اطراف آن تصدی می نموده اند. میرعبدالکریم دوم جد من در دولت آباد علاقۀ ملکی خود را زیاد کرده ئائرۀ معیشت خویش را وسعت داده بریاست شرعی برخوار قناعت نکرده در اواخرعمر در شهر اصفهان هم خانۀ ملکی تحصیل نموده مرجعیت مختصری یافته است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: یحیی دولت آبادی« حیات یحیی» - جلد اول – انتشارات عطار – 1361 – ص 11 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>2 - پری سکوتی : « صدیقه دولت آبادی: وطن پرستی، منسوجات اسلامی و حجاب»- سایت مدرسه فمینیستی: -5 مرداد 1389 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://www.feministschool.com/spip.php?article5373" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.feministschool.com/spip.php?article5373</a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>3 - :محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»- سایت مدرسه فمینیستی -13 شهریور 1392 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><a href="http://www.feministschool.com/spip.php?article7371" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.feministschool.com/spip.php?article7371</a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 - دکتر خسرو شاکری (زند) در کتاب «غروب شوکت جناب اشرف احمد قوام السلطنه» - جلد دوم – انتشارات مزدک / پادزهر - ص 87 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 - سارهعسگري وسیاوششوهانی « جدال موافقان ومخالفان حقرأی زنان برایشرکت درانتخابات» فصلنامه پیام بهارستان –دفتر هشتم ، تابستان 1389 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>6 - رسول جعفریان «جدالهای دینی درباره مشارکت زنان در انتخابات، مروری بر مقالات محمد باقر مجتهد کمرهای(1339 – 1342 ش) ،فصلنامه پیام بهارستان ـ دفتر نهم( کتبخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>7 - - مدرسه فمینیستی :این مقاله، متن تحریر شده ی نکات اصلی سخنرانی دکتر نیره توحیدی است که در «کانون دوستداران فرهنگ ایران» در تاریخ 13 ژوئن 2010 ایراد شده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>8 - الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی»- مدرسه فمینیستی-11 دی 1392 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - الهه باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشريهاي متفاوت در عرصهي روزنامه نگاري زنان» مدرسه فمینیستی 28 July 2011 at 02:15</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی - جلد اول – چاپ اول ، 1377 – سلسله انتشارات « نگرش و نگارش زن» - صص 113 - 110</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>11 - صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی - جلد دوم – چاپ اول ، 1377 - صص 309 – 306 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 – همان - صص 378 – 373 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>13 - صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم ابادی -جلد اول – چاپ اول ، 1377 – صص 260 – 256 و نگاه کنید به عالم نسوان ، سال 12 ، شماره 4 تیر 1311 ( ژوئیه 1932 ) صص 152 – 135</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> نگاهی به تاسیس مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رباب حسیبی می نویسد : در سال 1214 ش-مصادف با 1835 م- مبلغان مسیحی آمریکايی، اولین مدرسه چهار کلاسه پسرانه و دخترانه را در ارومیه تاسیس کردند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنها سپس اجازه تاسیس مدرسه دخترانهای را نیز در تهران گرفتند؛ مشروط به اینکه هیچ دختر مسلمانی به آن مدرسه راه نداشته باشد. چهل سال بعد- در سال 1254 ش-به خواهش بنجامین وزیرمختار آمریکا، ناصر الدین شاه اجازه داد که دختران مسلمان هم به این مدرسه بروند. به این ترتیب، درسال 1275 ش، اولین دختران (خانم مریم اردلان و خانم مهرتاج رخشان) از مدرسه آمریکايی فارغالتحصیل شدند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1265ش(1887 م) مدرسه سن ژوزف، توسط مسیون کاتولیکهای فرانسوی، در تهران به خدمات فرهنگی پرداخت. این مدرسه بعدها به نام دبستان و دبیرستان منوچهری به رسمیت شناخته شد؛ ولی در سال 1320 ش-طبق دستور دولت وقت- از ادامه کار موسسات خارجی جلوگیری به عمل آید؛ در نتیجه کلاسهای فرانسه آن برای اطفال خارجی همچنان دایر بود. در سال 1332 ش به منظور هماهنگی مدرسه با مقررات وزارت فرهنگ و به خواهش خواهران راهبه فرانسوی، بخش فارسی آن نیز گشوده شد و مدرسه با نام «دبستان و دبیرستان ژاندارک» به مدیریت خانم بدر الملوک مصفا (پازارگادی) شروع به کار کرد. مدرسه فرانکوپرسان از دیگر مدارسی بود که در سال 1287 ش (1908 م) به وسیله مسیو یوسف خان ریشارد (مودب الملک) به وجود آمد. پدر وی یکی از استادان مدرسه دارالفنون بود که ناصرالدین شاه او را از فرانسه استخدام نموده بود؛ وی بعد با یک بانوی ایرانی ازدواج کرد و به اسلام گروید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یوسف خان به ریشارد مدرسه فرانکو پرسان را ابتدا به صورت کلاس خصوصی در منزل خود تاسیس کرد و چند سال بعد این مدرسه به یکی از بهترین مدارس دخترانه تبدیل شد. این مدرسه دارای آزمایشگاه و لوازم سمعی و بصری نیز بود. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>امور دشوار مدارس نسوان</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آن زمان تاسیس مدرسه دخترانه کار بسیار سخت و دشواری بود. عوام آموزش علم را برای دختران، مغایر با مذهب میدانستند و اجازه نمیدادند دخترانشان به مدرسه بروند. هیچکس خانهاش را برای مدرسه اجاره نمیداد؛ زیرا مردم آنجا را خانه فساد قلمداد و موسس آن را به بیعفتی متهم میکردند؛ حتی گاهی تابلوی آن را سنگ باران میکردند و دیوانگان را میگماشتند تا مزاحم شاگردان و مدیران مدرسه شوند. در چنین شرایطی، از طرف اولیاي امور وقت هم هیچ گونه حمایتی از مدرسه نمیشد و تمام مسوولیت حفظ و نگهداری انتظام مدرسه و امنیت جانی شاگردان با اولیا مدرسه بود. نامه اسدالله اسفندیاری- موسس مدرسه انائیه استرآباد- به وزارت معارف در تاریخ 30/11/1305) موید مخالفت عوام با تاسیس مدرسه نسوان است. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>تاسیس اولین مدارس ملی مدرسه دوشیزگان</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اواخر دوره قاجاریه (1324 ق) زمانی که صنعالدوله بر مسند وزارت معارف تکیه داشت، بیبی خانم وزیراف، یکی از زنان روشنفکر زمان، دبستان دخترانه دوشیزگان را بنیان گذاشت؛ اما اقدام او با مخالفت شدید عدهای روبهرو شد؛ بهطوری که میخواستند مدرسه را ویران کنند. بیبی خانم به وزارت معارف شکایت کرد ؛ اما در جواب به او گفته شد که صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود و به این ترتیب مدرسه دوشیزگان تعطیل شد. مدتی بعد پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی، بیبی خانم مجددا نزد صنعالدوله وزیر معارف رفت. اینبار تقاضای وی پذیرفته شد، مشروط بر اینکه فقط دختران بین 4 تا 6 سال در مدرسه تحصیل کنند و دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود (واژه دوشیزه را به علت اینکه مشخصکننده نوع جنسیت بود، مناسب برای عنوان مدرسه نمیدانستند.)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرسه ناموس</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1286 ش به رغم شرایط بسیار سخت اجتماعی، دبستان ناموس توسط طوبی خانم آزموده- در خیابان فرمانفرما- تاسیس شد. وی با اخذ تدابیر لازم و با پیشبینی برنامههای متناسب با افکار مردم، کار خود را شروع کرد؛ چنانکه هر سال مجالس روضهخوانی در مدرسه ترتیب میداد. از اولیاي شاگردان دعوت به عمل میآورد و آیههایی از قرآن را که خداوند در آنها آموختن به علم و دانش را از اهم وظایف مسلمانان دانسته، گوشزد مینمود و به این تدابیر از آشوب و جنجال و مزاحمت مردم جلوگیری میکرد. مدرسه ناموس بعدها به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مدرسه فرحیه نوباوگان</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1335 ق وزارت معارف و اوقاف، پس از اخذ ضمانتنامه و التزام نامه از خانم فرح الملوک، با تقاضای نام برده - مبنی بر اجازه تاسیس یک باب مدرسه ابتدايی، به نام فرحیه نوباوگان، در چهار راه حاج شیخ هادی- موافقت نمود و امتیازنامه مدرسه مزبور را به نام وی صادر کرد. خانم فرح الملوک خود در تهران تحصیل نموده و دارای تصدیق نامه وزارت معارف بود. او قبل از تاسیس مدرسه، دوازده سال در مدارس دیگر تدریس کرده و با کار تعلیم و تربیت آشنايی کامل داشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مدرسه حسنات</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مدرسه در سال 1336 ق به مدیریت خانم سکینه شهرت و به تشویق حاج میرزا حسن رشدیه-پایهگذار مدارس ایران- در خیابان ولیعصر، چهار راه معز السلطان تاسیس شد و پس از مدتی تغییر نام داده، به مدرسه ژاله موسوم شد. مدرسه مزبور دارای دوازده کلاس و سالها در منطقه فوق از مدارس معتبر تهران به حساب میآمد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مدرسه عفتیه</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرسه عفتیه از دیگر مدارسی بود که در سال 1289 ش، در خیابان سیروس تهران، توسط خانم صفیه یزدی به تشویق شیخ محمد (تصویرتصویر) معلمین و محصلین دبستان دوشیزگان ملایر درسال 1314 شمسی حسین یزدی شوهر نام برده- که یکی از روحانیون طراز اول تهران به شمار میرفت و به عنوان حاکم شرع برای نظارت بر تصمیمات مجلس انتخاب شده بود-تاسیس شد. در شهرستانها نیز مدارسی در همان زمان دایر شد که معروفترین آنها مدرسه فروغ بود که در یک شرایط بسیار آشفته و پر هرجومرج، در شهر مشهد-که یک شهر مذهبی بود-توسط خانم فروغ آذرخشی دایر شد. در اصفهان مکتبخانه شرعیات را در سال 1296 ش میتوان نام برد که موسس آن خانم صدیقه دولتآبادی بود. در فارس نیز مدرسه عصمتیه شایان ذکر است که توسط آقای خوشنویسزاده و به سرپرستی خانم «حیا»، در سال 1300 ش تاسیس شد و شروع به کار کرد. مدرسه عصمتیه یک مدرسه شش کلاسه بود که تا سال 1314 ش هنوز فاقد امتیاز نامه رسمی از وزارت معارف بود. آقای خوشنویسزاده در قسمتی از نامه خود به وزارت معارف چنین مینویسد: «فدوی با هزارگونه مشکلات، زیاد از چهارده سال دبستان شش کلاسه عصمتیه را تاسیس نموده و هر ساله عدهاي از محصلات موفق به اخذ تصدیقنامه شدهاند. سه سال به اسم اینکه دبستان عصمتیه هنوز امتیاز در دست ندارد، محصلات این دبستان-موقع امتحانات سالانه- ضمیمه دبستانهای دیگر شده و به اسم آن دبستان تصدیق نامه گرفته اند... »در رابطه با امتیاز مدارس، خانم فخری قویمی (خشایار وزیری) در کتاب کارنامه زنان مشهور ایران مینویسد: «در سال 1310 خورشیدی امتیاز رسمی وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه به نام بانو عزت الشریعه صادر و مدرسه ابتدايی محمودیه دوشیزگان به رسمیت شناخته شد؛ تا تاریخ فوق، تشکیل موسسات فرهنگی احتیاج به اجازه رسمی نداشت و در آن سال از طرف دولت وقت مقرراتی وضع شد. مدارس موجود به رسمیت شناخته شد و تاسیس مدارس جدید مستلزم صدور امتیاز رسمی گردید...» اما اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران حاکی از آن است که افراد از ابتدا-برای تاسیس موسسات فرهنگی-موظف به اخذ امتیاز نامه از وزارت معارف بودند. گرفتن این امتیاز نامه مستلزم تهیه محل مناسب، ارائه التزام نامه رعایت مواد پروگرام دولتی و ضمانت نامه اخلاقی بوده است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البته گاهی بعضی افراد بدون امتیاز نامه اقدام به تاسیس مدرسه و کلاسهای اضافی میکردند. در 27 مهرماه 1309 ش - به موجب اصل 27 متمم قانون اساسی- قانونی راجع به رسمیت مدارس ملی که تا آخر خرداد سال 1309 ش دایر بودند، مشتمل بر یک ماده و یک تبصره، از تصویب مجلس گذشت که در آن شرایط سنی و اخلاقی مدیر قید شده بود. در تبصره این قانون گفته شده مدارسی که در تاریخ تصویب ماده فوق مفتوح بودهاند حق ندارند کلاسی اضافه از آنچه دارند داشته باشند؛ مگر وقتی که سواد قانون فوق به نظر میرسد. از جمله دیگر اسنادی که در این رابطه میتوان ذکر کرد، نامهای از قسمت دایره تعلیمات عمومی اداره کل معارف است به وزارت معارف، که در رابطه با تاسیس کلاسهای اضافی مدارس ملی و امتیاز نامه آنها در تاریخ 25/2/1312 نوشته شده. در هفدهم اسفندماه 1308 ش به منظور پرداخت کمک خرج به مدارس ملی تهران، نظام نامهای مشتمل بر شش ماده به تصویب کمیسیون معارف مجلس شورای ملی رسید و به موجب قانون مصوب شش بهمنماه 1308 ش به مورد اجرا گذاشته شد. بر اساس این نظام نامه در این مدارس علاوه بر سایر دروس، هنرهای یدی از جمله قالی بافی، خیاطی و بافندگی نیز تعلیم داده میشد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دار المعلمات</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوره تحصیل در مدرسه دار المعلمات سال بود که به دو قسمت تقسیم میشد. در قسمت اول مطابق پروگرام سه سالی متوسطه اناث شرایط پرداخت اعانه به مدارس اناث نیز- براساس تعداد کلاسها و میزان قبولی شاگردان- مشخص شده است. به موجب این نظام نامه، مدارس اعانه گیر موظف بودند به نسبت اعانهای که دریافت میدارند، تعدادی از شاگردان را که وزارت معارف معرفی میکند بهطور مجانی در مدرسه بپذیرند. از دیگر اسنادی که در این رابطه میتوان ذکر کرد، صورت تقسیم کمک خرج مدارس ملی ذکور و اناث و دستور پرداخت آن به اداره محاسبات-در تاریخ بیستم اسفندماه 1308 ش- است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>تاسیس مدارس دولتی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1297 ش نصیرالدوله، وزیر معارف کابینه وثوقالدوله پس از تاسیس اداره تعلیمات نسوان، اقدام به تاسیس ده مدرسه دولتی و یک مدرسه تربیت معلم به نام دار المعلمات کرد. مدارس دولتی از شماره 31 تا شماره 40 نامگذاری شده و در نواحی ده گانه تهران شروع به کار کردند. اولین جشن رسمی مدارس دختران نیز-پس از پایان کلاسهای قسمت اول دار المعلمات- در فرانکو پرسان برگزار شد و از طرف وزیر معارف، نصیرالدوله، دو کلامالله مجید به دو تن از شاگردان اول و دوم (خانم حرمت سپانلو و خانم بدر الملوک) اهدا شد. این مدرسه درسال 1300 ش از فرانکو پرسان جدا و بانو فصیح الملوک مهام مدیریت آن را به عهده گرفت؛ ولی در سال 1304 ش دکتر عیسی صدیق-ريیس تعلیمات نسوان- یک بانوی فرانسوی را که «هلن هس» نام داشت برای اداره امور دار المعلمات تعیین کرد و دروس تدبیر منزل، تعلیم و تربیت و روانشناسی کودک را به مواد درسی آن افزود: میرزا علی اصغر خان حکمت در این باره مینویسد: «شاگردان این مدرسه از پرداخت شهریه معاف میباشند؛ مشروط بر اینکه در موقع ورود ملتزم شوند که بعد از اختتام دوره تحصیلات، به عده نسوانی که در مدرسه بودهاند موظفا در مدارس دولتی- مطابق مقررات و دستورات وزارت معارف- تدریس نمایند و الا مکلفند که مطابق نظام نامه شهریه را بپردازند.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهطور کلی تا قبل از سال 1297 ش مدارس نسوان فقط منحصر به مدارس ملی در تهران و بعضی از نقاط کشور بود که اطلاع دقیقی از تعداد آنها در دست نیست؛ ولی درسال 1297 ش تعداد مدارس اناث تهران 49 باب و تعداد مدارس ذکور نیز 49 باب بود. این مقایسه هنگامی به عمل آمده که تعدادی از مدارس ملی ذکور - به علت ضعف مالی و عده توجه وزارت معارف- منحل شده بودند. در این رابطه هیئت مدیران مدارس ملی- در نامه خود به وزارت معارف و اوقاف-درسال 1297 ش چنین مینویسد: «در سنه 1329 ق مطابق راپورت رسمی وزارت معارف عده مدارس ذکور این شهر بالغ بر هفتاد و هشت بود که از این عده 64 باب فقط ملی، و به توسط موسسين خصوصی دائر بود. و امساله برحسب تحقیقات، از مجموع مدارس ملی، 25 باب بیشتر باقی نمانده. »</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تعداد فارغالتحصیلهای مدارس</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهطوری که از اسناد برمیآید، در سال 1291 ش در دوره ابتدايی سه نفر، در سالهای 1292 پنج نفر، در سال 1293 دهنفر، در سال 1294 چهل و سه نفر ، در سال 1295 هشتاد و نه نفر، در سال 1296 یک صد و سی و پنج نفر، در سال 1297 پس از تاسیس مدارس دولتی یک صدو چهل و یک نفر، در سال 1298 یک صد و هفدهنفر، در سال 1299 یک صد و چهارده نفر، در سال 1300 یک صد و پنجاه یک نفر، در سال 1301 یک صد و هشتاد نفر، در سال 1302 سیصد و نه نفر، در سال 1303 سیصد و سیزدهنفر، در سال 1304 سیصد و هشتاد نفر، در سال 1305 چهارصد و پنجاه و یک نفر، در سال 1306 ششصد و چهل و نه نفر، در سال 1307 فارغ التحصیلان دوره ابتدايی هفتصد و شصت و دو نفر و اولین فارغالتحصیلان دوره متوسطه چهل نفر، در سال 1308 در دوره ابتدايی یک هزار و بیست و نه نفر و در دوره متوسطه شصت و شش نفر، در سال 1309 در دوره ابتدايی یک هزار و صد و بیست و نه نفر و در دوره متوسطه چهل و هشتنفر، در سال 1310 در دوره ابتدايی یک هزار و سیصد و هشتاد و چهار نفر و در دوره متوسطه نود و پنج نفر، در سال 1311 در دوره ابتدايی یک هزار و سیصد و چهار نفر و در دوره متوسطه یک صد و بیست نفر بودند و در سال 1312 تعداد فارغالتحصیلان دوره متوسط به دویست و سی و پنج نفر رسید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولین گروه دخترانی که به دانشگاه راه یافتند</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1314 ش پس از تاسیس دانشگاه بالاخره اولین گروه دختران که عبارت بودند از خانمهای شاهزاده اسکندری، شمس الملوک مصاحب، بدر الملوک بامداد، سراج النسا (دختری که از هندوستان برای تحصیل در دانشکده ادبیات به ایران آمد)، مهرانگیز منوچهریان، زهرا بیات اسکندری، بتول سمیعی، طوسی حائری، شایسته صادق، تاج الملوک نخعی، فروغ کیا و زهرا کیا (خانلری) به دانشگاه راه یافتند که همگی آنها از زنان دانشمند، فعال و سرشناس معاصر به شمار میروند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: دنیای اقتصاد - شنبه 30 آبان 1391<span class="s2"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>پی نوشتها : </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>پانوشت ها :محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[1] ـ <a href="http://www.feministschool.com/spip.php?article7366" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.feministschool.com/spip.php?article7366</a></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[2] - جان فوران. مقاومت شکنندۀ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب. ترجمه احمد تدین. ص440</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>[3]- پیشین،ص439</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>[4] ـ مجتبی مهدوی ، استاد علوم سیاسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه آلبرتا، کانادا .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[5] - مجتبی مهدوی، محمد مصدق و تجربه اصلاح انقلابی.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://shahrgan.co/2013/08/16" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://shahrgan.co/2013/08/16</a>/ </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[6] – خسرو شاکری،استاد بازنشسته تاریخ ، پاریس. تاریخنگاری جایگاه زنان در جنبش مشروطه، پیشنهاد حق رأی برای زنان و ردّ آن در مجلس دوم شورای ملی، گزارش خبرنگار تایمز از تهران، 9 اوت 161911، حامیان حق رأی زنان بایستی ممنون باشند که حتی در بُحبُحهء دشواری ها و گرفتاری های ایران در حال حاضر، که پادشاه پیشین [محمد علی شاه] پرچم افراشته و جنگ داخلی در جریان است، یک حامی حق زنان در مجلس ایران پیدا شده است. او کسی جز حاجی وکیل الرعایا، نمایندهء همدان نیست که در سوم اوت مجلس را با دفاع جانانهء خود از حقوق زنان در شگفتی کرد. مجلس در حال مذاکرهء آرام نظامنامۀ [انتخابات] بعدی بود که باید در پائیز انجام گیرد و به مادهء مربوط به محرومیت زنان از حق رأی رسیده بود 0مذاکره بر سر مسئله ای به این روشنی غیرضروری به نظر می رسید، و هنگامی که وکیل الرعایا به پشت تریبون رفت و صریحاً اعلام کرد که زنان صاحب روح و حقوق اند و بایستی حق رأی [هم] داشته باشند، لرزه به تن مجلسیان افتاد. آری، تا کنون وکیل الرعایا سیاستمداری جدی بوده است، [اما] مجلس به نطق جنجالی او با سکوت مرگباری گوش داد 18 و نمی توانست بداند که آیا این یک شوخی بیموقع بود یا اظهاریه أی جدی. سخنران از علماء خواست ازو پشتیبانی کنند، اما حمایتی دیده نشد. مجتهدی که وی با دست به او با اشاره برد از جای خود بلند شد و رسماً اعلام کرد که هرگز در زندگی نگونبختانه اش گوش هایش با چنین اظهارات ناپاکی مورد حمله قرار نگرفته بودند...</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»- سایت مدرسه فمینیستی -13 شهریور 1392 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> پی نوشت ها مقال، الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* پانوشت ها:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[1] دژم ، عذرا و همکاران، اولين زنان، ص158 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[2] دولت آبادی، صديقه،(1377)، نامهها، نوشتهها و يادها، به کوشش افسانه نجم آبادی و مهدخت صنعتی، ج اول، چاپ اول، شيکاگو ، انتشارات نگرش و نگارش زن، ص5 و جهت كسب اطلاع بيشتر به:جوادي،كمال، (1378)، اثر آفرينان، ج3 ، تهران،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، ص50 . معين، محمد، (1356)،فرهنگ فارسي، ج 5، چاپ سوم، تهران، اميركبير، ص543 ؛ دهخدا، علي اكبر، لغت نامهي دهخدا ، ج22، بخش دوم دا، تهران، دانشگاه تهران، ص 416. ؛ صبور، داريوش(1387)،فرهنگ شاعران و نويسندگان معاصر سخن،تهران، سخن، ص228. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[3] دولت آبادی، صديقه، نامهها، نوشتهها و يادها، پاورقی ص5.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[4] دولت آبادی، يحيی، حيات يحيي، ج1، ص11.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[5] دولت آبادی،صديقه، نامهها ، نوشتهها و يادها ، اطلاعات و خاطره از آقاي ناصر دولت آبادي (ناصرفرزند نصرالله و مهدي فرزندحسام الدين)، ص5.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[6] دولت آبادی، صديقه، نامهها، نوشتهها و يادها، ج3 ، صص631-614.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[7] جواهركلام، شمس الملوك، (1338)، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، تهران، بيناشر، ص35.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[8] جواهركلام، شمس الملوك ، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، ص37.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[9] همانجا.؛ اين گرايش مادرتبارانه را در نوشتههای برخی ديگر از زنان اين دوره نيز میيابيم. بیبیخانم استرآبادی تحصيل خود را به پدر که مديون مادر میدانست و در داستان زندگی او از زبان دخترش خانم افضل وزيری نيز اين تحصيل به مادر او و به شکوه السلطنه (مادرمظفرالدين شاه) و ديگر زنان حرم قاجار نسبت داده شده است.خانم افضل نيز خود را مديون مادرش بیبیخانم برمیشمارد. (جهت كسب اطلاع بيشتر به: وزيری،افضل، مهرانگيز ملاح، نرجس، (1375) ، بیبیخانم استرآبادی، آمريكا، نگرش و نگارش زن، صص17-11.) .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[10] دولت آباد در20 كيلومتري شمال اصفهان واقع شده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[11] سعادت نوري، حسين،(1346)، «حاج ميرزا يحيي دولت آبادي»، مجلهي ارمغان، شمارهي7، دورهي سي و ششم، ص339.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[12] همان،صص214 و 215 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[13] مرعشی،علیاکبر(هوشنگ)، شجره خاندان مرعشی، ج اول، ص278 و جهت کسب اطلاع بيشتر ر.ک. به : دولت آبادی، يحيی، حيات يحيي، جاول، ص11</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[14] مصاحبه نگارنده با مهدخت صنعتي (خواهرزادهي صديقه دولت آبادي)، منزل شخصي در كرمان،17/6/89 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[15] دولت آبادي، صديقه، نامهها، يادها و نوشتهها ، ص 146.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[16] مصاحبه با مهدخت صنعتي .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[17] پيرنيا،منصوره،(1374)، سالار زنان ايران، ايالات متحده آمريكا، انتشارات مهر ايران، ص 68.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[18] پيرنيا،منصوره، سالار زنان ايران، ص 68.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[19] شيخ محمد رفيع كه اهل طرق و طار نطنز بود.يكي از شاگردان وي صديقه دولت آبادي بود در يكي از نامههاي خصوصي خود به شيخ محمد رفيع عمليات برخي از هموطنان در خارج از كشور را كه موجبات بدنامي ايران و ايراني را فراهم ساختهاند. به نحو مطلوبي يادآور گرديده از جمله نوشته است ما با سوابق درخشان تاريخي و نيكنامي قديمي كه داشتهايم امروز خيلي گمنام هستيم در ميان اين مردم و بلكه بدنام هستيم بواسطه عمليات هموطنها كه هركدام يادگارهاي ننگآور از خود باقي گذاشتهاند. (جهت كسب اطلاع بيشتر ر.ك. به كتاب: رفيعي طارمي،محمّدباقر،(1350)،ذكربديع شيخ محمد رفيع،[بيجا] ، [بينا] .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[20] جواهر كلام، شمس الملوك، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، ص37.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[21] جواهركلام، شمس الملوك، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، ص39.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[22] همانجا ، ص39.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[23] دولت آبادي،صديقه، نامهها، يادها و نوشته ها، ج1 ،ص 106.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[24] دولت آبادي،صديقه، نامهها، يادها و نوشته ها، ج3، ص 586 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[25] پيرنيا، منصوره، سالار زنان ايران، ص 68. (بنگريد به : عكس پيوست شمارهي 8 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[26] خانم مهدخت صنعتي، (خواهرزادهي صديقه دولت آبادي)، براي ازدواج او سن 20 سالگي را به حقيقت نزديكتر ميداند. در كتاب؛ببران، صديقه،(1381)، نشريات ويژهي زنان (سير تاريخي نشريات زنان در ايران معاصر)، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.؛ که سن ازدواج او را 16سالگی و در كتاب نامهها،يادها و نوشتهها سن ازدواج او را 20 سالگی ذکر کردهاند. هر چند خودش بيان ميكند در خاطراتش از اين كه در سن شانرده سالگی ازدواج كرد و داماد چهل و شش ساله بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[27] بامداد، بدرالملوك، (1348) ، زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ج2، تهران، ابنسينا، صص57 و 58 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[28] فرخزاد، پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگساز ايران و جهان، ج1، چاپ اول، تهران، انتشارات زرياب،ص875 و جواهركلام، شمسالملوك، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، ص39.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[29] جواهركلام، شمسالملوك، زنان نامي اسلام و ايران، ج اول، صص39 و40.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[30] دولت آبادی، صديقه، نامهها، نوشتهها و يادها، ج3 ،ص 587.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[31] همان ،ص 586.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[32] همان،ص 678.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی»- مدرسه فمینیستی-11 دی 1392 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>منابع و پانوشت ها ی مقالۀ الهه باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشريهاي متفاوت در عرصهي روزنامه نگاري زنان» </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منابع و مأخذ:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>الف) روزنامهها: روزنامهي زبان زنان / روزنامهي اطلاعات بانوان / مجلهي راه نو</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>ب) كتابها:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آژند، يعقوب،(1363)،ادبيات نوين ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي، تهران، اميركبير.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسکندری نژاد،نازلی،(1387)، زن ايرانی و عصر روشنگری (بازخواني تاريخ تحول اجتماعي زن ايراني)، تهران، زيبا.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ببران،صديقه،(1381)،نشريات ويژه زنان (سير تاريخي نشريات زنان در ايران معاصر)،تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>ترابی فارسانی، سهيلا، (1378)، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، تهران، سازمان اسناد ملّي ايران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خالقي،روح الله،(1376)،سرگذشت موسيقي ايران،جلداول، چاپ ششم، تهران، انتشارات صفي عليشاه.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خسرو پناه، محمد حسين، (1384)، هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، چاپ دوم، تهران، پيام امروز.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت آبادی،صديقه، (1377)، نامهها، نوشتهها و يادها، به کوشش؛ افسانه نجم آبادی و مهدخت صنعتی، جلد اول، دوم و سوم ، چاپ اول، شيکاگو، انتشارات نگرش و نگارش زن.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رنجبرعمرانی،حميرا،(1385)، سازمان زنان، تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شيخ الاسلامي، پري، (1351)، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، تهران، انتشارات زرين.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدر هاشمی، محمد، (1364) ، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد دوم، سوم و چهارم، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات کمال.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، جلداول، تهران، انتشارات زرياب.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قاسمی،فريد،(1374)، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار،تهران،مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قاسمی، فريد،(1379)،تاريخ روزنامهنگاري ايران (مجموعه مقالات)،جلد اول،تهران،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قويمی(خشايار وزيری)، فخری، (1352)، کارنامهی زنان مشهور ايران،تهران،انتشارات وزارت آموزش و پرورش.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محيط طباطبايي،محمد، (1366)، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران،تهران،انتشارات بعثت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناهيد،عبدالحسين، (1360)، زنان ايران در جنبش مشروطه، تبريز، نشر احياء.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* پانوشت ها: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[1] رنجبر عمرانی، حميرا، سازمان زنان ايران، تهران ، موسسه مطالعات تاريخ ، 1385، ص54</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[2] شب نامهها نمونههايي از روزنامههاي تك ورقي ايران هستند كه در دهههاي پاياني حكومت ناصرالدين شاه قاجار شكل گرفتند. شبنامه نويسي كه در آغاز جنبش مشروطه و در دوران استبداد صغير رواج بسيار داشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[3] شيخ الاسلامی، پری، ص75.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[4] ترابي فارساني، سهيلا، اسنادي از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوي،تهران،سازمان اسناد ملّي ايران،1378، ص5.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[5] همان، ص6.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[6] اسکندری نژاد، نازلي، پيشين، ص114.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[7] صدرهاشمی ، محمد ؛ تاريخ جرائد و مجلات ايران ، ج اول ، اصفهان ،کمال ، ص266. و صدرهاشمی، محمد؛ تاريخ جرائد و مجلات ايران ، ج3 ، ص 7.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>[8] قاسمی، فريد، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها، ص149.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[9] آژند،يعقوب، ادبيات نوين ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي،ص289. ؛ ابوترابيان، حسين، (1366)،مطبوعات ايران از شهريور1320 تا 1326،تهران، اطلاعات، ص98. ؛ اسنادي از مطبوعات ايران (1340-1320هـ .ش) ؛ ادارهي كل آرشيو،اسناد و موزه دفتر رئيسجمهور، (1378)،تهران،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص248. ؛ محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، ص174. ؛ شيخ الاسلامي،پري، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص91 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[10] نامهي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف 26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ايران (1330-1286هـ .ش)، ج1، به کوشش کاوه بيات، مسعود کوهستانی نِژاد،(1372)، تهران،سازمان اسناد ملی ايران،ص584، و نامهي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف به ادارهي معارف اصفهان، 9خرداد 1300، در همان منبع، ص582 ؛ صدر هاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران،ج3، 6.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[11] قويمي، فخري، كارنامهي زنان مشهور ايران ، ص 109</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[12] متعصب،خشكه مقدس</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[13] زبان زنان،سال دوازدهم،ش4 ، ص3 و دولت آبادي، صديقه، نامهها، نوشتهها و يادها، ج1، ص259.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[14] شيخ الاسلامي،پري، زنان روزنامهنگار و انديشمند ايران، ص76.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[15] ببران، صديقه، نشريات ويژه زنان، ص 49 و محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، ص173.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[16] دولت آبادی، صديقه، نامهها، نوشتهها و يادها،ج1،ص 66.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[17] خسرو پناه،محمد حسين، هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص237.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[18] قاسمی،فريد، تاريخ روزنامهنگاری ايران (مجموعه مقالات، ص297 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[19] خسرو پناه،محمد حسين، هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص236.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[20] صدرهاشمی، محمد،تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3، ص 6.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[21] شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامهنگار، صص96-97 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[22] ساناساريان، اليز،جنبشحقوق زنان در ايران، ص58.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[23] روزنامهي زبان زنان ،ش23 ، 1339هـ .ق،ص2.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[24] روزنامهي زبان زنان، ش11، 1338هـ .ق ،ص3.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[25] زبان زنان، ش52، 1338هـ .ق، ص2.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[26] زبان زنان، ش6، 1338هـ .ق، ص4</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[27] زبان زنان، ش25، 1339هـ .ق،ص2-1.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[28] زبان زنان، ش4 ،ربيع الاول 1301 هـ .ق، ص4.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[29] زبان زنان، ش30، محرم 1339هـ .ق، ص3.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[30] صدرهاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج4 ، ص6.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[31] روزنامهي زبان زنان،ش9 ، سال2، شنبه3 رمضان1338 ، ص3.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[32] زبان زنان، ش42، 1339هـ.ق، ص3.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[33] زبان زنان،ش18، 1339هـ .ق ، ص 4.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[34] شيخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص 76.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[35] خسرو پناه،محمد حسين، هدفها و مبارزه زن ايراني از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوي، ص236.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[36] خالقي، روح الله، سرگذشت موسيقي ايران، صص176 و 177.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[37] روزنامه زبان زنان،ش9، سال2، دوم رمضان 1338 هـ .ق، ص3-1.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[38] دولت آبادي، صديقه، نامهها ،يادها و نوشتهها، ج3 ،ص608 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[39] همان، ص600.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[40] برای اطلاع بيشتر بنگريد به: محمد حسين خسروپناه ،هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی،صص130-132 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[41] نامهي صديقه دولت آبادي از وزارت معارف به اداره معارف اصفهان، جوزا {خرداد}1300 به نقل از: اسناد مطبوعات</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[42] زبان زنان، ش3 ، سال دوم،20رجب 1338 هـ .ق ، صص3-2 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[43] زبان زنان، ش24،20 سال دوم، ذی الحجه 1338 هـ .ق ، ص2 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[44] زبان زنان،ش22، 6 ذی الحجه1338 هـ .ق ، صص 4-2 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[45] زبان زنان، دورهي اول، ش34 ،30 شوال 1338 (13 ژوئيه 1920 م.)، صص3-1 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[46] نامهي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف،26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ايران ،ج1، ص584.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[47] جهت کسب اطلاع بيشتر راجع به ؛ دشمنان و مخالفان ر. ک. به : صدر هاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج2، صص 10-7 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[48] فرخ زاد، پوران، دانشنامه ی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان ، ج 1 ، ص 876.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[49] خسرو پناه، محمدحسين، هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص243.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[50] سخنرانيصديقه دولت آبادي، «در موضوع خريداري اوراق قرضهي ملي»، نقل شده از: دولت آبادي،صديقه، نامهها،يادها و نوشتهها، ج2، ص308.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[51] شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامهنگار و انديشمند ايران، ص98 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[52] زبان زنان ، ش اول ، سال 23 ، آذرماه 1321 هـ .ش (دسامبر 1942)، صص5-2 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[53] صدرهاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3 ، ص10.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[54] قاسمی، فريد، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار، ص149.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[55] ببران،صديقه،نشريات ويژه زنان، ص73.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[56] صدرهاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3، صص 10-6 . ؛ محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، صص174-173 ؛ خسرو پناه، محمد حسين، هدفها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص239.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[57] مجلهي راه نو، سال3، خرداد 1324 هـ .ش، ص88 و دولت آبادي، صديقه ، نامهها،يادها و نوشتهها، ج3، ص648.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[58]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[59] زبان زنان، ش7 ،20 محرم 1338 هـ . ق ، صص2-1 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[60] همان، ش11، ص1 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[61] همان، ش14 ، سال دوم، 9 شوال 1338 هـ . ق، صص3-2.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[62] شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامهنگار، ص95.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[63] زبان زنان، ش2، سال 24، دورهي سوم،خرداد 1323 (ژوئن 1944م. )،صص 4-3.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[64] زبان زنان، ش23، 12شعبان 1338 (27 اوريل1920م.)، ص1.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"></span>[65] اطلاعات بانوان، ش37، دورهي2، دوشنبه 31 مرداد 1339،ص3 .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع : الهه باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشريهاي متفاوت در عرصهي روزنامه نگاري زنان» مدرسه فمینیستی 28 July 2011 at 02:15</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
<div id="social_button" style="background: rgb(239, 239, 239); border-bottom-left-radius: 4px; border-bottom-right-radius: 4px; border-top-left-radius: 4px; border-top-right-radius: 4px; border: 1px solid rgba(193, 193, 194, 0.45098); overflow: hidden; padding: 10px; width: 902.5px;">
<div id="tweet-zone1">
<div class="tweetmebutton">
</div>
</div>
</div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-55341683156840705872014-02-24T17:02:00.000-08:002014-05-29T14:22:37.331-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و هفتم، از جمال صفری<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7444-2014-02-24-js-10.html?Itemid=0&hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<br /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="848 Safari-Jamal-848 1" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_1.jpg" height="167" id="img416" style="float: left; margin: 10px;" width="188" />26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7444-2014-02-24-js-10.html?Itemid=0"> «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (97 )</a></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b>کشتار در مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (١)</b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7444-2014-02-24-js-10.html?Itemid=0"><b>قسمت اول</b></a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7443-2014-02-24-js-9.html">قسمت دوم</a></b> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7442-2014-02-24-js-8.html"> <b>قسمت سوم</b></a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/29-ees/gozaresh/7441-2014-02-24-js-7.html">قسمت چهارم</a></b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><br /></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7440-2014-02-24-js-6.html"><b>قسمت پنجم</b></a> </span></span><span style="line-height: 22.75px; text-align: right;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/29-ees/gozaresh/7439-2014-02-24-js-4.html">قسمت ششم</a></b> </span></span><span style="line-height: 22.75px; text-align: right;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7438-2014-02-24-js-3.html">قسمت هفتم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7437-2014-02-24-js-2.html">قسمت هشتم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7436-20140224-js-1.html"> قسمت نهم</a></b></span></span><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small; line-height: 22.75px; text-align: right;"> </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« اگربه تدریج که دختران ازمدارس خارج میشدند حجاب رفع میشد چه میشد؟ رفع حجاب از زنان پیرو بىتدبیرچه نفعى براى ما داشت؟...فرض کنیم با هواداران این رژیم موافقت کنید وبگویید دیکتاتور (بدلیل ساختن جاده و یا چند بنا) به مملکت خدمت کرد درمقابل آزدی ما را سلب کرد برای ما چه کرد؟ ... دیکتاتورشبیه به پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس از مرگ خود اولادى بىتجربه و بىعمل بگذارد. پس مدتى لازم است که اولاد او مجرب و مستعد کار شود یا باید گفت که درجامعه افراد در حکم هیچاند وباید آنها را یک نفر اداره کند. این همان سلطنت استبدادی است که بود. مجلس براى چه خواستند و قانون اساسى براى چه نوشتند و یا باید گفت که حکومت ملى است و تمام مردم باید غمخوارجامعه ودرمقدرات آن شرکت نمایند دراین صورت منجى وپیشوا مورد ندارد. اگر ناخدا یکى است هر وقت که ناخوش شود کشتى در خطراست و وقتى که مُرد کشتى به قعردریا میرود ولى اگر ناخدا متعدد شد ناخوشى و مرگ یک نفردر سر کشتى مؤثر نیست.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا اگرغمخواراین ملتاند به ترقى و تعالى وطن معتقدند و نمیخواهند به عناوین هیچ و پوچ به آتش نفاق دامن بزنند باید خود را فوق دیگران ندانند و بگذارند که در سایه آزادى و جامعه خودش کشتى متلاطم را به ساحل نجات رساند.»</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«دکتر مصدق »</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
( دورۀ چهاردهم مجلس شورای ملی ، ۱۶ اسفند۱۳۲۲)</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدیقه دولت آبادی در مقاله ای سال 1311 در بارۀ « با حجاب و بی حجاب» می گوید:«اما برای ما آزادی و کشف حجاب به طور خیلی طبیعی پیش آمده، که دولت وافکارمنور روی این زمینه زنان را درکشف حجاب مختار گذاشته اند، تا هرکس میل دارد با حجاب وهرکس مایل است بی حجاب معاشرت کند. بنابراین دوم آزادی است که ما ازاروپاییان کامل تر داریم.» ولی این سیاست «اصلاحات تدریجی جامعه » همراه با زمان ادامه نیافت زیرا که طبیعت رژیم رضا خانی براساس اراده گرائی همراه با قهرو زور بود که با تصورات نادرست از ساختار و بافتهای آن زمان جامعه با اعلام رسمی «کشف حجاب 17 دی 1314» باعث واکنش بخش بزرگی از مردم جامعه گردید. </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حافظه وذهنیت تاریخی معاصرایران نمایانگراین است که رشد، توسعه، نوگرائی واصلاحات اجتماعی، فرهنگی،سیاسی واقتصادی جامعۀ ملی توأم با تکوین قوانین موضوعه برای برابری حقوق فطری زن و مرد و از بین بردن تبعیض درحوزۀ عمومی و خصوصی، نیازبه آزادی های فردی و اجتماعی در اندیشه وعمل و فضای باز و...دارد که با هرگونه طرزفکر و روش قهرآمیز نظام های تمامیت خواه، تام گرا وسرکوب گر درتعارض وتقابل است. تجربۀ نظام های« شاه وشیخ» امثال رضا خان وخمینی که یکی با خشونت ویرانگرفرمان«بی حجابی» می دهد ودیگری با جباریت منحط فرمان «با حجابی» صادرمی کند نمونۀ بارز شکست تصورات و طرز تلقی آنها از فرد وجامعه است. </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازطرفی دیگرخوشبختانه تلاشهای بیش ازیکصد سالۀ زنان ایران برای احقاق حقوق برابربا مردان در حوزه عمومی و حوزه خصوصی وهمچنین مبارزۀ پیگیر وخستگی ناپذیرزنان آگاه و پیشرو برعلیه قوانین تبعیض آمیزو پوشش اجباری درجهت مطالبات وخواسته های به حق خود درچهارچوب «اعلامیه جهانی حقوق بشر» انکار ناپذیر و درخور تمجید است. بدون شک برای تحقق برابری حقوق فطری و طبیعی زنان ومردان لزوم همکاری، همیاری وهمبستگی همۀ مردان وزنان بیدار و آزادیخواه ضروری است. </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اینرو، این فصل مجموعه ای است دربارۀ واقعۀ مسجد گوهرشاد درمشهد، بهلول، تعویض لباس، کشف حجاب وجنبش زنان وصدیقه دولت آبادی از پیشگامان جنبش زنان که در سه قسمت دراختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهم<b>:</b></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> ◀ مقدمتاً، بطور اجمال از منظر پژوهشگرانۀ یرواند ابراهامیان ، مهر انگیز کار وهوشنگ شهابی در رابطه این فصل مجموعه آغاز می کنم که : </b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - یرواند ابراهامیان در کتاب « تاریخ ایران مدرن » که قبلا آورده ام می نویسد: کشمکش با مخالفان روحانی به رغم تهاجم رضا شاه به تحصّن کنندگان قم درسال 1928/ 1308، تا سال 1935 / 1314 چندان درصدرقرارنگرفت و پس ازآن تیر ازمشهد فراترنرفت آن چه این غائله را برانگیخت، رشته ای ازاقدامات خصمانۀ رضا شاه بود که به اعتقاد برخی به این منظورطرّاحی شده بود که به جهان نشان دهد که رئیس[واقعی] کشورکیست. وی فرمان قانون جدید لباس را صادر کرد که براساس آن کلاه پهلوی را با کلاه « فرنگی » جایگزین می کرد؛ کلاهی که با واسطۀ لبه اش مانع ازسجدۀ مؤمنین به هنگام عبادت می شد. اجرای این فرمان سرسختانه پی گیری شد. این فرمان زنان را - درابتدا نه به صورت اجباری - به کنار گذاشتن حجاب تشویق و ترغیب می کرد.... » (1) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« واکنش پیش بینی پذیر درسال 1935 / 1314 روی داد. درتاریخ دهم جولای / 20 تیرماه - به مناسبت سالگرد به توپ بستن حرم امام رضا ( ع ) توسّط روس ها در سال 1911 / 1390 - یک واعظ محلّی ازفرصت برای محکوم کردن این « نوآوری های کفرآمیز» وهمچنین فساد گستردۀ دولتی<img alt="848 Safari-Jamal-848 2" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_2.jpg" height="257" id="img9202" style="float: left; margin: 10px;" width="300" />ومالیات های سنگین برکالاهای مصرفی، استفاده کرد. این امرموجب برانگیختن بسیاری از بازاریان و روستا ییان هم جوار شد. آنان در حرم امام رضا متحصّن شدند و شعار می دادند: «شاه یزید دوران است» و « امام حسین ما را از این شاه شرورمصون دار» مقامات محلّی طیّ چهار روز متوالی با ناتوانی شاهد این حوادث بودند زیرا نیروهای نظامی استان و پلیس شهر از تجاوز به حریم حرم سرپیچی کرده بودند. به گزارش کنسول بریتانیا در[ مشهد] ، افسران وحشت زده کلاه های جدید را زیرلباسهای شان پنهان کرده ،این طرف و آن طرف می دویدند، و آماده بودند تا درصورت مواجهه با افسران ارشد، کلاه شان را بر سر بگذارند. این بن بست موقعی به پایان رسید که نیروهای کمکی از آذربایجان وارد صحنه شدند وبه حرم هجوم آوردند. در این کشاکش دویست نفرغیرنظامی جراحت های جدّی برداشتند و بیش از یک صد نفر از جمله زنان و کودکان کشته شدند. درماه های بعدی، متولّی حرم و سه سربازی که از شلیک به معترضین سرپیچی کرده بودند ، اعدام شدند. یک دیپلمات انگلیسی هشدار داد که: «شاه به هنگام نابود کردن قدرت ملّاها سخن ناپلئون را از یاد برده است که هدف اساسی مذهب ممانعت از کشتاراغنیا به دست فقرا است و هیچ چیزی نمی تواند جای نفوذ مذهبی را پرکند و این ناسیونالیسم مصنوعی را نجات دهد، ناسیونالیسمی که احتمالاً با مرگ شاه از بین خواهد رفت و دوره ای ازهرج و مرج برجای خواهد گذاشت.»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما طغیان مردم درمشهد برسایرمناطق کشور چندان تأثیر گذار نبود. مجتهدان ، به ویژه علمای برجستۀ شهرهای قم و اصفهان، در این زمینه سکوت کردند. از سوی دیگر شاه نیز اجرای اقدامات بحث برانگیز خود را تسریع کرد . به سنّت اعلام آغاز ماه رمضان با شلیک توپ و کاهش ساعات کاری در این ماه پایان داد. ادارۀ بنیادهای روحانی را از دفتر اوقاف مذهبی به وزارت معارف منتقل کرد. افزون براین ، پوشیدن چادر را در مکان های عمومی اعم ازخیابان ها، ادارات دولتی، سینما ها ، حمّام های عمومی، اتوبوس های شهری وحتّی کالسکه های شهری، صراحتاً ممنوع کرد. به شهروندان عادی فرمان داد تا همسران شان را بدون حجاب درآیین های عمومی به همراه داشته باشند. دراین بین، رفتگران، مغازه داران و درشکه چیان نیزبه اجرای این فرمان ملزم شدند. بنابرگزارش کنسول انگلیس، امتناع کنندگان ازاین فرمان به مراکز پلیس معرّفی می شدند. همسریکی از استانداران کشور به اثرنارضایی از اجرای این فرمان ، دست به خودکشی زد. بسیاری اززنان نیز ناگزیر به پوشیدن روسری های بلند و لباس هایی یقۀ بسته تا زیرگلو روی آوردند . کنسول بریتانیا تلاش کرده است تا ماجرا را از چشم اندازی وسیع تر توصیف کند»...(2) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>2 - خانم مهر انگیز کار در کتاب پژوهشی خود تحت عنوان « مشارکت سیاسی زنان: موانع و امکانات » در رابطه دوران پهلوی اول می نویسد</b>: « با آغاز سلطنت سلسله ي پهلوي هر چند نهادهاي دموكراتيك اجازه ي كمترين فعاليت سياسي به كف نياوردند، اما در زندگي فردي و اجتماعيِ زنان ايران وقايع و حوادث دگرگون ساز اتفاق افتاد كه در پرتو آن نيازهاي روز و مقتضيات اجتماعي آشكار شد. درعصر پهلوي بحران حقوق زن كه مكتوم و نهفته ودرخفا بود، درشكلهاي خشونت آميز، خود را نشان داد. زيرا در اين عصر بود كه تجددگرايي و سنت گرايي حول محور حقوق زن براي نخستين بار درتقابل آشكاربا يكديگر قرار گرفتند. زنان ايران نهادها و نمودهاي زنده ي اين رويارويي مقدر و اجتناب ناپذير شدند. حساس ترين حركت رضاشاه در جهت تجددگرايي كشف حجاب در17 ديماه 1314 شمسي (1936 ميلادي ) بود كه بحران حقوق زن را برملا ساخت. در جريان زمينه چيني براي كشف حجاب بود كه مراجع ديني ، به مقابله ي صريح و رودررو با رضاشاه قيام كردند. بخش وسيعي از زنان ايران نيزبه طرفداري از مراجع ديني با كشف حجاب اجباري شاه مخالفت ورزيدند. شمه اي از اين مقابله به روايت تاريخ درمسجد گوهرشاد مشهد اتفاق افتاد و در جريان آن جمعي از مخالفان كشف حجاب كشته شدند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مورخين ، حتي كساني كه اختناق سياسي رضاشاهي را به شدت مورد نقد قرارداده اند نسبت به تغيير موقعيت زنان درعصراو، به داوري مثبت پرداخته اند. از آن جمله گفته اند:«بي شك دوران حكومت رضاشاه به خاطر پيشرفت قابل ملاحظه ي زنان در حيات عمومي در يادها خواهد ماند، هر چند اين پيشرفت بناگزير بيشتر زنان طبقه ي بالا و متوسط را دربر مي گرفت. زنان سست شدن قيودي را كه هنجارها و ارزشهاي سنتي برآنها تحميل كرده بود به چشم ديدند. آنها اكنون اين فرصت را دراختيار داشتند كه درمشاغل جديدي از قبيل پرستاري، آموزگاري و نيز دركارخانه ها به كارمشغول شوند. سياست رسمي اين بود كه زنان خود را براي برآوردن انتظارات رژيم جديد پهلوي آماده سازند. اصرار براين بود كه زنان به لحاظ آموزش ، پوشش وفعاليتهاي اجتماعي از خواهران غربي خود تقليد كنند و در سال 1936 ميلادي (1314 شمسي ) پوشيدن چادر رسماً غيرقانوني اعلام شد. اما بعضي از اين نوآوري ها آرايه اي بيش نبود. يك جامعه ي شديداً مذكر كه تكيه اش برشرافت خانوادگي بود، نمي توانست نگرش خود را نسبت به زنانش تغييردهد. در واقع، قانون مدني معروف رضاشاه ، تا آنجا كه به زنان مربوط مي شد، هنوزهم در مورد نقشهاي جنسي و مناسبات ميان دو جنس ، مفروضات سنتي را منعكس مي كرد، و براي از ميان بردن تابعيت قضايي ديرپاي زنان از مردان، كار زيادي نمي كرد. اما همه ي اينها نبايد به مكتوم ماندن اين واقعيت بينجامد كه دوران حكومت رضاشاه به لحاظ ارتقاء منزلت زنان ، شاهد يكي از مهمترين پيشرفتهاي تاريخ ايران نو بوده است . به اجرا در آوردن نظام آموزش اروپايي به معني رواج آموزش درميان زنان نيز بود. دانشگاه تهران از آغاز كار خود، زنان را با شرايطي برابر با مردان مي پذيرفت. به اين ترتيب ، نسل جديدي از زنان تحصيل كرده وارد ميدان شدند كه در حيات اقتصادي و فرهنگي كشور نقشهاي هردم مهمتري را بر عهده گرفتند. با گذشت زمان تعداد سازمانهاي زنان افزايش مي يافت ، زنان به درجاتي از ايفاي نقش در زندگي عمومي دست مي يافتند وجامعه به تدريج حضور زنان را در بازار كار مي پذيرفت.» (3 ) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... رضاشاه به قوه ي قهريه كشف حجاب كرد وبا آنكه توانست با همين شيوه جامعه ي يكدست محجبه ي زنان ايران را براي هميشه تكان بدهد، اما هرگز مادر بزرگ و مادران ما نتوانستند چهره ي استبدادگر او را كه در زمينه ي چهره ي غضبناك پليس هايي كه چادر از سر زنان درمعابرعمومي بر مي داشتند بازسازي شده بود، فراموش كنند. اين است كه رضاشاه نزد نسلهايي از زنان ايراني دو چهره دارد. طرحي از اين چهره ي مدافع پيشرفت هاي زنان در قلمرو حيات اجتماعي است و طرحي از اين چهره مدعي آزادي آحاد مردم در انتخاب پوشاك است. رضاشاه با كشف حجاب وايجاد مراكز آموزشي براي زنان و تشويق آنان به سوادآموزي و كسب تخصص واشتغال، بخشي از جمعيت زنان كشور را فعال كرد، اما از طرفي، به علت شهرت به بي ديني و پرده برداري از نواميس ، بخش بزرگي از جمعيت ايران كه مردمي پاي بند به باورهاي ديرينه بودند خصم او شدند و نواميس خود را بيش از پيش در پستوي خانه ها از نظر نامحرمان دور نگاه داشتند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درنتيجه : جامعه دچار تضاد فرهنگي و دوگانگي شد. در تمام عصر 57 ساله حكومت پهلوي ، زنان نمود و نماد زنده و متحرك اين تضاد ودوگانگي بودند. در گذار از مرحله ي كشف حجاب ، تضادها فزوني گرفت وهر يك از بخشهاي دوگانه از جامعه ي متلاطم كه درگير نزاع فرهنگي با بخش ديگر شده بود، در تفكر و بينش انتخابي خود به افراط گراييد. تاريخ تحولات اجتماعي ـ سياسي ايران گزارشگر اين تضادها و افراط گري هاست. چندانكه اين سخن عطا هودشتيان كه درسمينار «مسأله ي هويت درجامعه ي امروز ايران» پاريس در سال 1375 طرح شده به دل مي نشيند كه گفته است:</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با ورود مدرنيته در ايران فضايي كه در آن امكان مكالمه هماهنگ ميان عناصرتشكيل دهنده ي جامعه ي ايراني وجود داشت از ميان رفت . تعادل پيشين دستخوش حادثه گرديد و هويت جامعه ي ايراني دچار بحران شد. ايران در طول سده ي اخيردرگيربرخوردهويت سنتي پيشين وعناصروارداتي مدرنيته ي غربي شد.اين گونه درگيرشدن به تدريج تحقق يافت و مشخصه هاي خود را نيز به سختي ظاهر نمود. نهادها و اقداماتي كه از حدود انقلاب مشروطه برپا گرديد كم و بيش دستاورد آگاهانه يا ناآگانه ورود مدرنيته در ايران بودند. با وجود آنكه هيچ كدام از آن اقدامات به كمال تحقق نيافتند، ليكن مباني ورود ايران به دوران جديدي از حيات تاريخي خود را پايه ريختند. ايران جديد نه كاملاً سنتي است و نه تماماً مدرن ، بلكه جامعه اي است با هويت بحراني . اما پرسش آن است كه چرا و چگونه مدرنيته ي غربي قادر شد هويت پيشين جامعه ي ايراني را بحران زا نمايد؟ معناي دقيق بحران هويت كدام است و آيا راه خروجي از آن قابل تصور است ؟»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همزمان با دوراني كه انواع تنش ها، مخالفتها و بحرانهاي سياسي به علت اقدامات رضاشاه در زمينه ي حضور زنان بروز كرد، يك نيروي ورزيده و تحصيلكرده از جنس زن نيز در ايران تربيت شد كه لايق و فرهيخته و حق خواه بود و مي خواست در موقعيت خود تغييرات مثبت ديگري را ايجاد كند. اين نيرو كه بالقوه مبارز و زياده خواه بود، در فضاي اختناق آميز سياسي نمي توانست آن گونه كه توان و ظرفيت داشت ، در تشكل هاي آزاد فعال بشود. در نتيجه با وجود ورود به بازار كار و احراز مشاغل نوين كه به ايجاد يك نظام ارزشي نوين در كنار يك نظام ارزشي كهن منجرشد، به دلخواه در عرصه ي سياست ندرخشيد. به خصوص كه رضاشاه هرگز به ايجاد تغييرات مهم در قانون مدني مصوب 1310 شمسي ايران توفيق نيافت. قانون مدني از مرد تصويري برتر، رئيس ، صاحب حقِ ولايت بر همسر و فرزند ارائه داده است و زن را منفعل ، فرو دست ، مطيع و گوش به فرمان تصويركرده است . اين تصاوير در قانون مدني امروز ايران همچنان باقي است .</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در عصر رضاشاه زنان از حقوق سياسي محروم بودند و قوانين انتخاباتي چنانكه گذشت زنان را مانند صغار و مجانين از رأي دادن و انتخاب شدن منع كرده بود. زنان نمي توانستند در فضاي اختناق آميز سياسي، اين حقوق را بر پايه ي مباني دموكراسي كه مستلزم ايجاد تشكل هاي مستقل سياسي وغيرسياسي ، حزب گرايي و در مجموع ايجاد جامعه ي مدني است مطالبه كنند. در نتيجه زنان در نبود جامعه ي مدني ، تجارب لازم را براي حق طلبي و فعاليتهاي سازمان يافته كسب نكردند. در خلاء جامعه مدني ، زنان وابسته به دربار پهلوي و اقمار آن گاهي چتر حمايت خود را مي گشودند و جماعات و سازمانها و انجمن هاي زنانه ي وابسته را تأسيس مي كردند تا اقليتي از زنان كه تشنه ي پيوندهاي اجتماعي شده بودند بتوانند اندكي فراتر از زندگي خانگي و محفلي ، استعدادهاي خود را بروز دهند. اين سازمانهاي وابسته ، به علت خصلت حكومتي خود كه به ويژه در ايران مردم گريز است ، زمينه هاي رشد جنبش زنان را مهيا نكرده اند. صرف نظر از نبود جامعه ي مدني و قوانين حمايت كننده كه شكل گيري جنبش زنان ايران را به تأخير انداخته است ، در تمام دوران بعد از مشروطه ، مردان نيز مانع حضور زنان شده اند. مردان ايراني دور شدن زنانِ خود را از خانه وخانواده تاب نمي آوردند و اين خروج نامتعارف را تعرض به نواميس شان تلقي مي كردند. بنابراين زنان ايران حتي در بخش تجددگرا، براي سازماندهي نيروهاي پراكنده و ناپيوسته ي خود همواره با دو مانع عمده روبرو بوده اند:</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1ـ فقدان جامعه ي مدني كه ناشي ازعملكرد اجرايي نيروهاي طرفداراختناق است .</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 ـ مخالفت مردان ايراني كه ريشه هاي عميق اعتقادي و سنتي دارد...»(4 ) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 - هوشنگ شهابی در مقالۀ تحلیلی تحت عنوان « ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن» به این نتیجه رسیده بود که: سیاست کشف حجاب رضا شاه بیزاری اکثریت مردم را برانگیخت ودرعدم محبوبیت او سهم بزرگی داشت. خشونتی که با آن کشف حجاب بر زنان نافرمان تحمیل شد بیشتربه روش های بلشویک ها در آسیای میانه شباهت داشت تا به روش آتا تورک در ترکیه زیرا آتاتورک اجازه داد تا حجاب خود رفته رفته بپوسد واز میان برود. یکی از جنبه های مهم سیاست حجاب رضا شاه این بود که اومیان «حجاب » با « پرده» تمایزی قایل نشد. توجیه کشف حجاب اجباری این بود که می خواهند زنان را به مسیر اصلی تحولات اجتماعی وارد کنند، و به راستی نیز کشف حجاب با گشوده شدن را آموزش و پرورش برای زنان توأم شد. با همه ارزش ستودنی توسعه امکانات تحصیلی برای زنان و نیز ستایش برانگیزی ورود زنان به حیات اجتماعی ، اما راه های معقول تر و سنجیده تری برای اجرای این سیاست ها وجود داشت تا هم سنّت تا حدودی رعایت شود و هم علاقه آن برانگیخته گردد ، به خصوص آنکه ایران سنّتی منابع و سرچشمه های فرهنگی لازم برای بهره برداری و مشروعیت بخشیدن به جهت گیری های نوین را در اختیار داشت. این گفته رضا شاه درسخنرانی 17 دی 1314 که تاکنون زنان ایرانی « خارج از جامعه » قرار گرفته بودند آشکارا مغایر با تجربه روزانه میلیون ها زن روستایی و عشایری ایران بود کوشش برای تأسیس دبستان های مختلط ( پسر و دختر) این واقعیت را نادیده می گرفت که بعضی از « مکتب خانه ها ی » سنّتی را زنان اداره می کردند و درآنها دختران نزدیک به سن بلوغ در کنار پسران درس می خواندند. این فکرکه مشارکت زنان در فعالیت های اجتماعی با آزادی دادن انتخاب لباس به ایشان گسترده تر خواهد شد نه به ذهن تجددطلبان خطور کرد و نه ، اگر انصاف دهیم ، به ذهن علما.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در برخی موارد برنامه شاه برای مشارکت دادن زنان در فعالیت اجتماعی از طریق بی حجابی حتی گاه نتیجه وارونه داد و پیامدهای غیر منتظرهای به بار آورد که با نتایج معکوس فاصله چندانی نداشت. بسیاری از زنان در برابر آزارهای پلیس ترجیح دادند درخانه بمانند . پس از آن که دختران مجبور شدند بی حجاب به مدرسه بروند، رسم قدیم مکتب خانه های سنّتی که دختران و پسران را کنار هم درس می دادند بر افتاد . اگر چه فرصت های تحصیلی و آموزشی برای زنان افزایش و بهبود یافت، اما همین عمل باعث شد بسیاری از دختران خانواده های سنّتی از تحصیل محروم شوند چون والدین ایشان به خصوص در نواحی مذهبی تر کشورمانند قم دختران خود را از رفتن به مدرسه باز داشتند. مدیران مدارس دخترانه ای که مخالف بی حجابی بودند تهدید به اخراج شدند. تلاش های رضا شاه برای متحدالشکل کردن لباس های زنان و مردان به شیوه غربی با آن که به قصد ایجاد وحدت ملی از طریق حذف تمایزات طبقاتی و منطقه ای انجام گرفت، در واقع شکاف عمیق دیگری در جامعه ایران پدید آورد، یعنی میان غرب گرایانی که از این سیاست استقبال کردند و داوطلبانه مُدهای اروپایی را برگزیدند( وبا چنان تعصب و شورو اشتیاقی که حتی باعث حیرت خود اروپائیان شد) و بقیه جامعه که از دخالت دولت درزندگی خصوصی خود بیزار بودند. </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کناره گیری رضا شاه از سلطنت در1320 و آزادی های سیاسی – اجتماعی که در پی آن فرا رسید، درست همانند عرصه های دیگر، به اجبارهای پوشاکی نیز پایان داد و بسیاری از ایرانیان به ویژه زنان ، به طور خود انگیخته به لباس های سنُتی خود باز گشتند. برخی فروشگاه ها اعلان هایی به شیشه های خود چسباندند وهشدار دادند که به زنان بی حجاب چیزی نخواهند فروخت ، ودربعضی جاها زنان سربرهنه اغلب به تحریک روحانیون مورد آزار واذیت قرار گرفتند.»(5 )</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> ◀ واقعۀ «مسجد گوهر شاد» و « کشف حجاب»</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حسین مکی در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران » در بارۀ واقعه «مسجد گوهر شاد» و « کشف حجاب» اینگونه شرح می دهد: نخستین کشوراسلامی که اقدام به کشف حجاب از بانوان کرد افغانستان بود که امان الله خان پادشاه افغانستان مسافرتی به اروپا کرد و درمراجعت از اروپا درسال 1306 شمسی به ایران آمد و از طریق خراسان به کشورش بازگشت.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به محض ورود به پایتخت اعلام نمود که نسوان بایستی بدون حجاب باشند، نخست با همسر خود بدون حجاب درمجامع ومحافل ظاهرشد. این بی پروائی آنهم درکشوری چون، افغاستان موجب قیام عمومی درآن کشور گردید و امان الله خان ناچار به استعفا و ترک کشورشد ...</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصطفی کمال پاشا هم که رژیم خلافت وسلطنت آل عثمان را درهم کوفت به تغییر لباس وکشف حجاب و« رفرم هائی» پرداخت که اهم آنها تغییرخط ترکی بود به لاتین و تعطیل روز جمعه را به یکشنبه و تاریخ هجری را به میلادی تبدیل نمود.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تغییر لباس وکلاه و بعضی رفرم های دیگر تقلیدی ازترکیه بود.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* مخالفت روحانیت با شاپو</b></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبل از آنکه مسئلۀ تغییر کلاه پهلوی به شاپو به مرحلۀ اجرا در آید برای آنکه از جهت جامعۀ روحانیت خیالشان راحت شده باشد نخست به فکرافتادند که آنها را محدود و تحت شرایطی بتوانند ازپوشیدن لباس روحانی که عبارت ازعمامه وعبا بود جلوگیری نمایند:</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* ایجاد محدودیت روحانیون</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبل از آنکه طرح تغییرلباس بر سر گذاشتن شاپوبه مرحلۀ اجرا در گذارده شود برای پیش بینی از مخالفت روحانیون نخست دولت اعلام نمود از نظر اینکه اشخاص غیر روحانی و یا روحانی نمایان نتوانند از پوشیدن لباس وعمامه سوء استفاده نمایند باید اشخاصی که به این لباس ملبس هستند از دونفراز مراجع گواهی گرفته باشند که صلاحیت دارند و مجتهدین شهادت نامه بدهند و آن گواهی را به وزارت معارف برده تحصیل اجازه نمایند والا از این ببعد هیچکس حق ندارد عمامه بر سر بگذارد مگر از وزارت معارف کسب اجازه کرده باشد.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این ترتیب نسبت بکسانی که مععم بودند سخت گیری هائی نمودند ومعممین یا در معابر آفتابی نمی شدند ودرخانه می ماندند و یا اگردرمعابر پیدا می شدند گرفتار پلیس می گردیدند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کلاه شاپو برسر گذاشتن اجباری می شود دولت فروغی متحد المآلی در این مورد صادرمی نماید ، مردم، مردم علی رغم دستور دولت بی میلی نشان می دهند و استقبال نمی کنند لذا دولت بخش نامه دیگری صادر می نماید که در زیر نقل می گردد و کارمندان دولت را مجبور می کند که کلاه شاپو بر سربگذارند.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* متحد المآلی</b> </div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« در تعقیب متحد المآل نمره 16591 – 1286 اشعار می شود که استعمال کلاه بین الملی برای مأمورین دولتی اجباری است و باید هر چه زودترکلیۀ مأمورین کلاه خود را تغییر دهند و هر یک از مأمورین و مستخدمین تعلل یا استنکاف نمایند فوراً منظر خدمت خواهند شد اگر چنانچه درمحل بقدر کفایت کلاه یافت نشود اطلاع دهند از طهران فرستاده شود. استعمال کلاه فرم معرف به کپی هم در موقع خدمت مجازاست. وصول این متحد المآلی را اطلاع دهید.»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس ازانتشار این متحد المآل تهدید آمیزکارمندان دولت دیگرچاره ای جز بسر گذاشتن این کلاه نمی بینند.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>شیراز موجد قیام مشهد بود</b></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند ماه قبل از قیام مردم مشهد یعنی دریکی از شبهای جمعۀ ماه ذیحجۀ سال 1353 قمری برابرسال 1313 خورشیدی وزیر معارف ( میرزا علی اصغر خان حکمت) مسافرتی به شیراز می کند و به مناسبتی مجلس جشنی که از پیش تدارک آن دیده شده بود بر پا می کند که عدۀ زیادی از طبقات مردم در آن جشن شرکت نموده بودند. پس از ایراد سخنرانیها و نمایش در خاتمۀ آن عده ای از دوشیزگان بر روی صحنه ( سن) نمایان می شوند و ناگهان نقاب از چهره بر می گیرند و ارگستر آهنگ رقص می نوازد و دختران به پای کوبی می پردازند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این هنگام عده ای بعنوان اعتراض از آنجا خارج می شوند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز بعد این خبر در شهرمانند بمبی صدا می کند و موجب سرو صدای مردم می شود و عدۀ زیادی از مردم در مسجد وکیل اجتماع می نمایند، سید حسام الدین فالی که از علماء و روحانیون متنفذ شیراز بود به منبر می رود و سخت اعتراض می کند و اعمال جشن را تقبیح و محکوم می نماید. خبرجنبش شیراز و تعطیل بازار به تهران میرسد ، لاجرم دستورگرفتاری سید حسام الدین صادر و او را زندانی می کنند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبر گرفتاری فالی به حوزۀ علمیۀ قم و مشهد و تبریز می رسد . در تبریز دو مرجع مورد توجه یکی آیت الله سید ابوالحسن انگجی و دیگری آیت الله آقا میرزا صادق آقا در بارۀ تغییر لباس وکلاه شاپو اعتراض می کنند. از تهران دستور تعقیب داده میشود که آن دو نفر توقیف و به سمنان تبعید می گردند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این جلسات که آیت الله حاج آقا حسین قمی و آیت الله سید یونس اردبیلی و آقازاده فرزند آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب کفافه) و جمعی دیگراز علما و مدرسین درجۀ اول مشهد شرکت داشتند مسئلۀ تغییر لباس مطرح و اظهار عقیده می کنند که دنبالۀ تغییر لباس به برداشتن حجاب منتهی خواهد گردید و باید با شدت ازآن جلوگیری نمایند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در یکی ازاین اجتماعات که در منزل آیت الله یونس اردبیلی تشکیل یافته بود پیشنهاد می شود که آیت الله حاج آقا حسین قمی به تهران رفته و با رضا شاه وارد مذاکره شود.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج آقا حسین قمی که مرجعی صاحب رساله بود قبول می کند و قبل از حرکت از مشهد تلگرافی به پهلوی می کند و عزیمت خود را به تهران اطلاع می دهد و بروحانیون و وعاظ و مردم مشهد می گوید: من میروم به تهران تا با این شاه صحبت بکنم شاید او را از تصمیمش منصرف گردانم.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج آقا حسین خود را به شهر ری می رساند و در باغ سراج الملک سکونت می نماید.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلافاصله پس از ورود اطراف باغ سراج الملک را محاصره نموده و از رفت وآمد اشخاص جلوگیری می کنند و بعداً ایشان را به عتبات تبعید می نمایند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبر گرفتاری آیت الله حاج آقا حسین قمی که در مشهد بسیار مورد توجه بود باعث بیشتر شدن شدت احساسات و غلیان افکار عمومی می گردد.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لذا اجتماعات مردم در اطراف مراجع فشرده تر گردید و خطبا برای مردم که در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی همه روزه اجتماع می کردند به وعظ و خطابه پرداخته و چنین نتیجه می گرفتند که این تغییر لباس مقدمۀ رفع حجاب از بانوان خواهد بود.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بطوریکه گفته اند دراین موقع محمد ولیخان اسدی نایب التولیه درمسئله تغییر لباس به مرکزگزارش داده که در شهر مذهبی و مقدسی چون مشهد عجالتاً موقوف الاجرا گذارده شود، ولی به او دستورداده اند که امر شاه باید اجرا شود.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازدحام مردم به جائی می رسد که دیگر در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی گنجایش نداشته وناگزیر به مسجد گوهرشاد منتقل میگردد. و خطبا به منبر رفته به وعظ و خطابه پرداخته مردم را دعوت به مقاومت و تهییج می نمایند. مخصوصاً دو نفراز خطبا یک شیخ بهلول و دیگری نواب احتشام رضوی بیش ازسایر وعاظ ابراز احساسات نموده بطوریکه مردم تا پای جان حاضر به مبارزه و قیام می گردند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بالاخره صبح جمعه 20 تیر ماه 1314 قوای انتظامی اطراف مسجد را محاصره می نماید و زدو خورد آغاز می گردد.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین زدوخوردها عده ای ازدو طرف کشته و زخمی میشوند ولی چون مردم مسلح نبودند تعداد کشته و زخمی از مردم حدود یک صد نفر و از قوای انتظامی دوسه نفر بیشتر نبوده است.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین موقع به قوای انتظامی دستور داده می شود اطراف مسجد گوهر شاد را تخلیه و به مراکز خود مراجعت نمایند ولی شب هنگام با قوای بیشتر و تجهیزات بیشتر اطراف صحن و مسجد را کاملاً محاصره می کنند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلۀ سروش درسال دوم شمارۀ 90مورخ شنبه 16 اسفند ماه 1359 که تقریباً یک شماره مخصوص خود را صرف واقعۀ مسجد گوهرشاد نمود در صفحه 102 در زیرعنوان « بیاد حماسۀ خونین گوهر شاد» چنین نوشته است:</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... علماء و مجتهدین ، در یکی از جلساتشان در منزل مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی تصمیم می گیرند تلگرافی به رضا شاه مخابره کنند تا او را از این عمل منصرف گردانند . این تلگراف به امضای هشت تن از علماء مسئول و متعهد می رسد و همجنین قرار میشود که خطبای معروف ، امثال شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهر شاد به منبر بروند و مردم را بیدارسازند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صبح روز جمعه 10 ربیع الثانی 1354 قمری برابر با 20 تیر ماه 1314 شمسی ، قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم ، وارد عمل می شود. بی مهبا به روی مردم آتش می گشایند و حدود یک صد نفررا کشته و زخمی می گردانند مردم متفرق نگشته و مقاومت می نمایند وقزاقان علی الظاهر می گریزند این گریز، بخاطر این بود که آنان دستوری برای اعمال هر چه بیشتر خشونت جهت متفرق کردن مردم نداشتند. لذا بنا بدستور، عقب نشینی می نمایند.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="848 Safari-Jamal-848 3" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_3.jpg" height="225" id="img2401" style="float: left; margin: 10px;" width="150" />پس ازاین هجوم ، مردم اطراف مشهد با داس و چهار شاخ و بیل و...بطرف مسجد سرازیر می شوند. مسجد گوهر شاد لبریزازجمعیت می شود، روحانیون به ترتیب در منبر حضرت صاحب الزمان قرار می گیرند و برای مردم توطئه های رژیم شاهنشاهی را افشا می کند . غذای مورد نیاز مردم متحصن در مسجد از بیرون توسط پشتیبانان نهضت میرسد. زنان خواستار شرکت در نهضت می شوند. ی عنی خواستارحضور در متن جریان هستند.</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« مسجد پیرزن » که در وسط مسجد گوهر شاد واقع است ، با زدن چادری برای زنان شجاع و آزادۀ مسلمان آماده می گردد. مرحوم نواب احتشام رضوی، برای زنان سخنرانی می کند و که روز شنبه 11 ربیع الثانی برابر 21 تیر ماه 1314 مسجد گوهرشاد دیگرجای سوزن انداختن نیست ، شعارهائی ضد سلطنت و ضد کلاه بین المللی و ضد « حجاب زدائی» داده می شود. مسجد یکپارچه ، سرود مقاومت سر می دهد.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولتیان وحشت خویش را به مرکز خبر میدهند. مرکز تلگرافخانۀ مشهد شاهد رفت و آمد شتابزدۀ نمایندگان حکومت استعماری است ذات ملوکانه امر می فرماید که « مسجدیان » را تار و مار کنند و همه را گرفته مجازات نمایند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سران قشون و سران شهربانی و آگاهی نیروهای خویش را هماهنگ می کنند و قرار می شود بعد از نیمه های شب ، کشتار آغاز شود. قبل از ظهر قزاقان در شهر و در نقاط حساس و استراتژیک مسجد گوهر شاد مستقر می شوند و مسلسلهای سنگین را بر بام های مشرف به حیاط گوهر شاد مستقر می نمایندو شایع می کنند برای حفاظت از بانکها آمده اند . اسدی نایب التولیۀ رضا شاه ، از نقشۀ کشتار مطلع است و چون می داند که مجتهدین هم در مسجد هستند. در صدد برمی آید آنها را از مسجد خارج کند. لذا به دروغ پیام می فرستد که تلگراف شما را اعلیحضرت همایون پاسخ گفته، تشریف بیاورید برای مذاکره . با این حیله، مجتهدین را از کشیک خانۀ مسجد به دارالتولیه می کشانند. شاید هم این مکر را، خود سران و طراحان جنایت ، خلق کردند. برای اینکه ، اگر مجتهدین وعلماء طراز اول در این حمله و یورش کشته شوند ، خراسان یکپارچه آتش خواهد شد و این آتش گسترش خواهد یافت و دیگر به هیچ روی نتوان جلوگیری نمود. پس با این حمله، آنان را از مسجد خارج می سازند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
توپهای سنگین در خیابان تهران روبری مسجد گوهر شاد استقرار یافته و در ذهن مردم مشهد هجوم روسیه را درسال 1330 قمری به سرکردگی ژنرال « ردکو» دو باره زنده کرده است. اما این بار روسها دیگر نیستند که می خواهند حمله کنند، بلکه قزاقان رضا خان هستند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پاسی از نیمه های شب 12 ربیع الثانی گذشته بود که صدای غرش مسلسلهای قزاقان آسمان مقدس خراسان را بلرزه انداخت و قشون شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی و... برای فتح مسجد گوهر شاد به حرکت در آمد و صدای شیپور آغاز جنگ از همه طرف بلند شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عده ای از مأمورین مخفی رژیم ، قبلاً وارد مسجد شده بودند و قرار بود آنها ازداخل وارد عمل گشته و راهها را برای ورود نیروهای رضاخان بداخل مسجد هموارسازند. وچنین شد. دژخیمان اسلحه بدست پای بدرون خانۀ خدا گذاردند و همه مسجدیان را از دم تیغ گذراندند و به هیچکس رحم نکردند و بقول خودشان کاری کردند که روسها نکرده بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامیکه سپیده سرمی زد، دیگرنه صدای گلوله ای بود نه صدای « پا علی ، یا علی » و قزاقان فاتح در پناه مسلسل کورو نابینای خویش پای بر روی کشته شدگان بر زمین افتاده می گذاشتند و بدنبال زندگانی بودند که درپناهگاهی از دسترس گلوله بدورمانده بودند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اینک قزاقان با کشتن بیش از دو هزار تن ( تا پنج هزار تن ) واسیرکردن هزار و پانصد تن ، توانستند فلب مقاومت گران مسجد گوهر شاد را درهم شکنند...»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از روز یکشنبه به توقیف روحانیون شروع می نمایند و عده ای از وجوه علما توقیف وعده ای هم مخفی می شوند. از جمله توقیف شدگان مهم سپیده یونس اردبیلی و آقا زاده فرزند آخوند ملامحمد کاظم که مورد توجه بود و بیش از سی نفر دیگرازمعاریف علما و وعاظ.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>و از مردم عده زیادی دستگیر و تقریباً شهرحکومت نظامی می شود و ورود و خروج اشخاص به شهر مستلزم داشتن جواز برای خروج و واردین هم بایستی خود را معرفی نمایند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لشکر شرق برای دستگیری بهلول جایزه تعیین کرده بود پس از رع غائله ادارۀ شهربانی برای پیدا کردن مسببین واقعه دست بکارشد وعده ای تحت بازجوئی قرارگرفتند و درنتیجه اسدی هم یکی از محرکین معرفی شد که بلافاصله دستگیر و تحت محاکمه دردادگاه نظامی محکوم به اعدام گردید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از قراری که گفته شد بهلول با تعویض لباس وپوشیدن لباس نیم تنۀ پاسبانی فرارکرد و نیز گفته شد که رانندۀ اسدی او را به مرز افغانستان رسانیده بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آقا زاده نخست به حبس طویل المده وسپس در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. ولی براثراقدام علماء نجف ازاعدام وی صرف نظرو مدتی زندانی شد سپس درمنزل تهران تحت نظر بود و بطوریکه گفته شده هنگامیکه بیمار بود بوسیلۀ پزشک احمدی در سال1316 مقتول گردیده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>عده ای از محکومین دادگاههای نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور 1320 درمجلس دوره سیزدهم مورد سئوال و اعتراض واقع شد که دولت ناچارهمگی را آزاد کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرهنگ نوائی پس از وقایع خونین مسجد گوهر شاد ، مورد تشویق قرار گرفت ولی پس از وقایع شهریور1320 خانوادۀ اسدی علیه او شکایت کردند و دادگاه او را محکوم به حبس نمود ومدتی در زندان مشهد بود تا آنکه در زندان بیمارو بطوریکه گفته اند پشتش کرم گذاشت ودر همانجا در گذشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کشتاردست جمعی مشهد و دستگیری ومحاکمه عده ای ازعلما و محکوم کردن جمعی دردادگاههای نظامی و صدور مجازات های سنگین و احکام اعدام عده ای رفته رفته در کشور موجب گفتگوها و ابراز نارضایتی هائی شد و نسبت به دیانت رضا شاه ابراز تردید گردید. زیرا مخالفین آنچه در صحن حضرت رضا و اطراف آن واقع شده بود با آب و تاب فراوان برای افراد و آحاد ملت بیان می کردند ومردم هم اینهمه قساوت و خونریزی را تقبیح می کردند مخصوصاً که احترام آستان قدس رضوی را رعایت نکرده ودرمحلی که همواره حتی محل بست مجرمین بود وحکام وقت نسبت به مجرمینی که بست می نشیستند متعرض آنها نمی شدند ، حال چنین خونریزیهائی شده ، بسیار سوء اثر بخشید و تا مدتها صحبت روز مردم بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رضا شاه برای آنکه در این مورد مطلبی گفته باشد و خورا معتقد بدیانت اسلام وانمود سازد در سلام عید غدیر در پاسخ تبریک رئیس مجلس ( محتشم السلطنه ) مطالبی بیان نمود که اطلاعات در یک ربع قرن در این باره چنین نوشته است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« تمدن کنونی با شرایع و اصول دینی مغایرت ندارد: روز 11 اسفند 1315 مراسم سلام عید غدیر خم با جلال بسیاری در کاخ گلستان منعقد گردید. پس ازعرض تبریک از جانب مرحوم اسفندریاری رئیس مجلس ، شاه فقید چنین گفت: « خیلی ها در اشتباه هستند و تصور می کنند معنی تجدد واخذ تمدن امروزی دنیا این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت ننمایند و یا کسب تجدد و تمدن مغایرتی با دین و مذهب دارد و حال آنکه اگرمقنن بزرگ اسلام درحال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت موافق بودن اصول شرایع حقۀ خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروزنشان می داد، متأسفانه آن افکار روشن و بزرگ صدر اسلام به مرور زمان وسیلۀ سوء استفادۀ بعضی اشخاص قرار گرفت وبالنتیجه کشور را به قهقرا کشانید و ما اکنون در برابرنواقص گذشته قرار گرفته باید این خمود و عقب افتادگی را جبران کنیم.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>انتشاراین بیانات در جراید عوض اینکه آبی بر روی احساسات مردم بریزد شعله آن را بیشترکرد مخصوصاً دراین بیانات پیغمبراکرم را بنام مقنن خوانده بود واز رسالت وخاتم بودن و ولایت و امامیت علی بن ابیطالب(ع) نامی نبرده بود وهرکس بنحوی و مطا بق سلیقه و فهم خود این بیانات را تجزیه و تحلیل و تعللی می کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><img alt="848 Safari-Jamal-848 4" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_4.jpg" height="225" id="img7967" style="float: left; margin: 10px;" width="300" /><b> </b></span><b><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>رفع حجاب </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>برای برداشتن حجاب بانوان مجالس جشن سخنرانی ابتدا در تهران و شهرهای شمال ایران وسپس بتدریج درسایر شهرها برقرار می گردید ولی پیشرفت زیادی نداشت و اکثریت مردم نه تن ها استقبالی نمی کردند بلکه با نظر تنفر می نگریستند تا روز 17 دیماه 1314 که شاه به اتفاق ملکه و شاهدخت ها در جشن دانشسرای مقدماتی حضور یافتند. دراین روز دو اتومبیل سلطنتی که اولی رضا شاه و دومی ملکه تاج الملوک و شمس و اشرف پهلوی درآن بودند بدون حجاب وارد دانشسرا شدند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این اولین دفعه بود که خانوادۀ سلطنتی حجاب از سربرداشته بودند، ملکه دیپلم و جوائز دوشیزگان را توزیع نمودند. در این دعوت رئیس الوزراء و جمعی از رجال نیز با بانوان خود مشارکت داشتند، تمام محوطۀ عمارت نو بنیاد دانشسرا را دختران پیشاهنگ پرکرده بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه پس ازخطابه ای که خانم تربیت ایراد نمود ، در نطقی که خطاب به بانوان آموزگار و دوشیزگان فارغ التحصیل نمود گفت:» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>[“بی نهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا, و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانطور که خانم تربیـت اشاره نمودند، زنهای این کشـور به واسطه خارج بودن از اجتماع, نمیتوانستند استعـداد و لیـاقت ذاتی خود را بــروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشورو میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا میرونـد علاوه بر امتیــاز برجستــه مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما نباید از نظر دور بـداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمیشد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمیآمدند،خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه میافتاد و در آن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانمهای دانشمند این است که در زندگی قانع باشید وکارنمائید و از تجمل و اسراف به پرهیزید. سعادت آتیه در دست شماست”]* جشن و پذیرائی در مجلس </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردرمجلس تزئین شده بود برحسب دعوت رئیس مجلس(اسفندیاری) تمام نمایندگان با بانوان خود مجبور بودند در جشن رفع حجاب شرکت نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اطلاعات در یک ربع قرن در این موضوع می نویسد: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« از آن پس جشن های بسیاری برای همین موضوع در تهران و نقاط مختلف مملکت برقرارگردید و پیشرفت زیادی پیدا شد وموضوع عمومیت یافت ودرعین حال برای اجرای وعملی شدن آن اعمال خشونت آمیز می گردید و بعضی ازمأمورین انتظامی برای برداشتن حجاب شدت عمل به خرج می دادند و نتیجۀ غیر منطقی بودن این کار همین بود که پس شهریور20 دسته ای که با رضایت چادر خود را برداشته بودند و اهمیت آنرا احساس کرده بودند تغییردر وضع خود ندادند ولی دستۀ دیگر در تهران و در تمام شهرستانها دو باره به حجاب برگشتند.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* خاطرات محمود جم</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود جم که کشف حجاب در کابینۀ او صورت گرفته درمجلۀ روشنفکر مورخه 5 شنبۀ 14 دیماه 1340 خاطرات خود را در بارۀ کشف حجاب و مذاکراتی که در این مورد درهیئت دولت با حضور پهلوی صورت گرفت به شرح ذیل بیان کرده است:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« روز11 آذر1314 کابینه مرحوم محمد علی فروغی مستعفی شد. درآن کابینۀ من سمت وزیرکشور را داشتم. پس ازاستعفای دولت، من از معاونین و همکاران اداری خود خدا حافظی کرده به منزلم در قلهک رفتم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اتفاقاً آنروز مرحوم دکتر قاسم غنی نهار میهمان من بود. وحدود ساعت سه بعد ازظهر من و آن مرحوم برای قدم زدن وگردش کردن از خانه بیرون آمدیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قلهک آنروز مثل حالا شلوغ و پرجمعیت نبود. بیشتر اراضی اطراف آن که امروز تبدیل به خانه و ویلای مسکونی شده زمینهای زراعتی و باغهای میوه بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ما درطول یکی از کشتزارهای گندم قدم میزدیم و بیش ازسه کیلومترازخانه دور شده بودیم که ناگهان پیشخدمت منزل نفس خود را به ما رسانید و خطاب بمن گفت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- دوباراز دربار تلفن کرده و شما را خواسته اند. تلفن چی گفته که هرکجا هستید بلافاصله خود را بدربار برسانید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>من به خیال اینکه دولت جدید تعیین شده و مرا هم برای یکی از وزارتخانه ها در نظر گرفته اند. فوراً به منزل بازگشتم. در تماس با رئیس دفتر مخصوص ایشان گفتند که از طرف اعلیحضرت(رضا شاه) احضار شده اید. فوراً در کاخ اختصاصی شرفیاب بشوید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با عجله لباسهایم را پوشیدم وعازم شهر شدم. اعلیحضرت در محوطۀ کاخ مشغول قدم زدن بودند که من به حضور رسیدم. اعلیحضرت به محض آنکه چشمشان بمن افتاد فرمودند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- جم؛ چرا امروز در وزارت خانه حاضر نشدی؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبل از آنکه من جوابی بدهم ایشان اضافه فرمودند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- بهرحال شما را مأمور تشکیل کابینه می کنم ، بهتر است اعضای دولت تازه نیزهمان وزرای کابینۀ فروغی باشند، بنابراین خیلی زود آنها را احضار کنید و مراسم معرفی را به عمل آورید</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دستور اعلیحضرت را بلافاصله اجرا کرده و اعضاء دولت جدید را به کاخ احضار کردم. نیمساعت بعد مراسم معرفی انجام شد. وقتی می خواستیم از حضور مرخص شویم اعلیحضرت بمن امر کردند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- شما اینجا بمانید کار مهمی دارم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>راستش از حرف شاه کمی دستپاچه شدم فکر کردم اعلیحضرت چه کاری دارند که در شرفیابی قبلی نگفته اند؛ در یک لحظه هزار و یک خیال بنظرم خطور کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت درآن موقع در طول سالن بزرگ کاخ اختصاصی قدم میزدند. سکوت همه جا را گرفته و جز صدای قدمهای شاه هیچ چیز شنیده نمی شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از مدتی اعلسحضرت رو در روی من ایستاده و فرمودند: : این چادرو چاقچور را چطورمیشود از بین برد؟ دوسال است که این موضوع فکر مرا بخود مشغول داشته؛ از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کارمی کنند دیگراز هر چه چادری بود بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم ما است ؛ درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نشتر زد و از بینش برد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من مدتی است به این فکرهستم که زن ایرانی در این قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چی از مرد کمتر دارد اوهم باید پا بپای مرد وارد زندگی شود. سرباز خوب – مهندس خوب و تحصیلکرده خوب باید در دامان زن پرورش پیدا کند. اگر زن امل و نفهم و محبوس باشد چطور می تواند نسل خوب و شایسته پرورش دهد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عرض کردم: صحیح می فرمائی قربان. زن باید از اندرون بیرون کشید و زنجیر اسارت را از پای او برداشت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت کمی دیگر قدم زدند و بعد فرمودند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمودند چطور است این تحول را از اندرون دربار شروع کنیم.؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من فکر کردم و بعرض رساندم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- اگراجازه بفرمائید دروزافتتاح دانشسرای مقدماتی تهران علیا حضرت ملکه وعلیا حضرت شاهدختها به اتفاق اعلیحضرت در محل جشن حاضرشوند . ضمناً به همه بانوان وزراء و رجال نیز دستور خواهیم داد که بدون حجاب در آن جشن حضور یابند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این عمل اولین قدم برای رفع حجاب خواهد بود. و زمینه ای برای اجرای نیات و مقاصد شاهنشاه در از بین رفتن چادر و چاقچور است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت کمی فکر کردند و سپس گفتند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- بشرط آنکه موضوع در هیئت دولت مطرح و تصویب شود فکر خوبی است. همین حالا بروید و در این باره فکر بکنید که طرح لازم را بریزید . این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر صورت بگیرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانموقع مرخص شدم و در سراسر راه فکر برداشتن حجاب و چادر مرا بخود مشغول داشته بود. با نظر اعلیحضرت موافق بودم اما... کار ساده ای نبود، محافل متعصب خار راه بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آنموقع تشکیل جلسات هیئت دولت به این ترتیب که هفته ای یکبار درنخست وزیری و دوبار در کاخ اختصاصی در حضور اعلیحضرت فقید تشکیل می یافت. اولین جلسه بعد از این شرفیابی یک جلسه عادی بود. من موضوع را با همکاران خود در میان گذاشتم و گفتم ؛ اعلیحضرت مصمم هستند که بهر قیمتی شده این مشکل اجتماعی را از بین ببرند. چنانچه پیشنهاد و یا راهی برای این کار به نظرتان می رسد بگوئید تا بعرض برسانم. کسی حرفی نزد و پیشنهاد شد که وزراء دراین باره 24 ساعت فکر کنند و دنبالۀ مذاکرات و اخذ تصمیم به جلسۀ بعد که قاعدتاً در حضور اعلیحضرت تشکیل می گردید موکول شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>یادم هست که مخصوصاً فرمودند: نجابت وعفت زن به چادرمربوط نیست زن و روحاً و اخلاقاً باید عفیف باشد ، مگر میلیونها زن بی حجاب خارجی نانجیب اند؟</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و بعد افزودند: شرکت همسر و دختران من درجشن افتتاح دانشسرای مقدماتی باید سرمشقی برای همۀ زنان و دختران ایرانی مخصوصاً خانمهای شما و وزرای مملکت باشد. ممکن است در ابتدا این عمل سرو صدا و جنجال زیادی بپا کند ولی بهر حال کاری است که باید انجام بشود. ما با هوچی بازی و تعصب های خشک نمی توانیم کاروان ترفیات مملکت را عقب نگهداریم . زن باید این از این چادر سیاه آزاد بشود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد اعلیحضرت دستور دادند که اجرای اینکار بصورت تصویب نامه دولت در آید و خودشان از مجلس تشریف بردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رسم بر این بود که صورت جلسات هیئت دولت را منشی مخصوص نخست وزیر بنویسد ولی من چون باهمیت مذاکرات آن جلسه و تصمیم اخذ شده واقف بودم تصمیم گرفتم که صورت مذاکره آن جلسه را شخصاً تحریر نمایم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هم اکنون متن این صورت جلسه به خط من در بایگانی نخست وزیری موجود است. روز تحول فرا رسید ، روز هفدهم دی که قرار بود عمارت جدید دانشسرای مقدماتی با تشریفات جدید افتتاح شود فرا رسید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما قبلاً اهمیت کشف حجاب و احتمال بروز حوادث و جنجالهای مخالفین را طی تلگرافهای رمز به شهربانی ها و دستگاههای امنیتی ولایات اطلاع داده و دستور اکید داده بودیم که مأمورین دولتی با تمام قوا جلو تظاهرات و سر و صدای مخالفین را بگیرند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در تهران نیز پیش بینی های لازم را بعمل آورده بودیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ساعت دو بعد از ظهر 17 دی که من به اتفاق همسرم که برای اولین بار حجاب از خود بر گرفته و بجای چادر کلاه بسر گذاشته بود به صحن باغ دانشسرای مقدماتی وارد شدیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بعد بتدریج سایر ـ آقایان و زرا به اتفاق همسران بدون حجاب خود آمدند. ولوله ای بود. همه یکدیگر را نگاه می کردند، قوای نظامی مراقب بود و خانمهای خیلی خوشحال به نظر می رسیدند و با کنجکاوی زیاد به سرو لباس یکدیگر خیره شده بودند بعضی ها پوزخند میزدند ، بعضی ها می گفتند: خدا عاقبت این کار را به خیر کند و بعضی دیگر که فرنگ رفته و تحصیل کرده بودند بهم تبریک گفتند و این اقدام را یکی از بزرگترین خدمات اعلیحضرت تلقی می کردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهر حال روز بزرگ و عجیبی بود و راستش بخواهید من تشویش داشتم در حالیکه در ته دلم از اینکه می دیدم « زن آزاد شده » احساس خوشحالی می کردم. سرو لباس خانمها درآنروز خیلی دیدنی بود واگر خانمهای امروزی می آمدند و می دیدند که مادرنشان در روز 17 دی 1314 چطور خود را آراسته بودند از خنده غش می کردند. پیراهن ها همه بلند و تا قوزک پا می رسید توالت ها اکثراً ناشیانه بود و کلاههائی که خامهای سرشان گذاشته بودند ، چون بی حجابی خیلی تازگی داشت و زن ایرانی برای اولین بار کلاه را جانشین چادر ولچک کرده بود بسیار تماشائی بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما جالب ترازهمه این این بود که میهمانان – حتی وزرا - که یک عمر بود با هم دوست و رفیق بودند آنروز برای اولین بار صورت زنهای یکدیگر را می دیدند چونکه تا آنروز هیچ دوستی مجاز نبود صورت زن دوست خود راببیند وبعلاوه جشن 17 دی اولین روزی بود که زن ایرانی در کنار شوهر خود در یک مراسم رسمی و اجتماعی شرکت می جست - تا آنروز همه مجلس در ایران مردانه و زنانه و مجزا از یکدیگر بود و زن و مرد به هیچوجه به اصطلاح « قاطی » نمی شد ولی 17 دی 1314 این رسم را بهم زد و زن نیز در یک جشن ملی و اجتماعی پابپای مرد و با حق مساوی شرکت جست و حالا وقتی من در این کوکتل پارتی ها و مجالس میهمانی می بینم که خانمها با لباس های دکولته و آرایش اروپائی شانه به شانه مرد گل می گوید و گل می شوند بیاد آنروز می افتم که زنان با حالتی ناراحت - خجالتی و نگران در کنار دست شوهران خود ایستاده و برای اولین بار صورت و موی سر خود را در معرض نگاه مردانی دیگر قرار داده بودند و درست حالت آدمهای غریبی را داشتند که تازه وارد دنیا و شهر جدیدی شده اند . بهر حال در این مراسم بود که حتی آقایان وزراء برای اولین بار تواستند با خانمهای یکدیگر آشنا شوند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="848 Safari-Jamal-848 5" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_5.jpg" height="195" id="img777" style="float: left; margin: 10px;" width="258" />*</b> <b>شاه و ملکه آمدند</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بالاخره ساعت 3 بعد از ظهر فرا رسید و اتومبیل مخصوص اعلیحضرت درحالیکه علیاحضرت ملکه پهلوی بدون حجاب در کنار ایشان نشسته بودند به محل جشن وارد شدند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اتومبیل دوم نیز والاحضرت شاهدخت شمس، شاهدخت اشرف پهلوی قرار داشتند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت ملکه پیراهن تیررنگی بتن داشتند که روی آن پالتوی پوست پوشده بودند. یک کلاه مشکی لبه پهن نیزبسر داشتند والاحضرت شاهدحت ها نیز کلا بر سرداشتند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در آن روزاعلیحضرت فقید با قیافه متبسم و خندانی به جشن وارد شده و با دیدن دوشیزگان و بانوانی که لباس جدید پوشیده بودند این شعف وخوشحالی هرلحظه بیشتر می شد. بالاخره اعلیحضرت برای ایراد نطق افتتاحیه پشت تربیون رفتتند چند لحظه از بالای تالارچشم به جمعیت دوخته و سپس در حالیکه خنده در لبهایشان بود سخنانی به این شرح ایراد فرمودند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« بی نهایت مسرورم که می بینم خانمها در نتیجه دانائی و معرفت بوضعیت خود آشنا شده و بی حقوق و مزایای خویش برده اند، متأسفانه تا کنون زن های این کشور بواسطه خارج بودن از اجتماع نتوانسته اند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند، حتی باید گفت که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ولی حالا با تحولی که در زندگی آنان پدیدار شده می روند تا علاوه برامتیاز برجسته مادری از مزایای دیگر اجتماع هم بهره مند گردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>من میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمی خواهم فرقی بین امروز و روز های دیگربگذارام ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشوراستفاده نمائید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خواهران و دختران من:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حالا که وارد اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود جلوگذارده اید بدایند وظیفه شماست که برای بزرگی و اعتلای نام وطن خویش کار کنید . سعادت آینده مملکت دردست شما است. شما تربیت کننده نسل آتیه خواهید بود و شما هستید که می توانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی را به جامعه ایرانی تحویل دهید.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت پس از ایراد سخنرانی مدتی در میان جمعیت قدم زدند و سر و وضع و لباس خانمها را برانداز کردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>یادم هست که با خوشحالی فرمودند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- لباس ها و آرایش ها خوب است. حیف نیست که زن خود را قایم کند و از جامعه بگریزد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین فرمودند: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- عیب لباسها را خودشان به تدریج برطرف می کنند. برای اول کار خیلی سلیقه به خرج داده اند. باید خیاط ها و کلاه دوزها را تشویق کرد تا مدهای قشنگ و سنگین و ارزانی را ببازار بیاورند. ما میله های زندان را شکستیم – حالا با خود زندانی آزاد شده است که خانه قشنگی بجای قفس برای خودش بسازد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس ازچند دقیقه گردش و گفتگو - اعلیحضرت وعلیا حضرت ملکه به کاخ اختصاصی مراجعت فرمودند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اما قبل از آنکه سوار اتومبیل شوند خطاب به من فرمودند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- این قبیل جلسات باید تکرارشود تا خانمها بیشتر به آداب و رسوم اجتماع و معاشرت آشنا گردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از خودتان شروع کنید، هرهفته یکی از وزراء در باشگاه شاهنشاهی یک میهمانی عمومی ترتیب بدهد. اولین میهمانی را من بر پا کردم. در این جشن که در باشگاه شاهنشاهی واقع در خیابان سعدی ، منزل مرحوم صاحب اختیار بر پا شده بود بیش از پانصد نفر از رجال ، نمایندگان مجلس سفرا و اعیان شهر با بانوان بدون حجاب خود شرکت کردند و به این ترتیب دریچه دنیا نو بروی زنان وطن ما بتدریج باز شد.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مخبرالسطنه هدایت در بارۀ برداشتن حجاب در «خاطرات و خطرات» چنین نوشته و از قرار این نوشته چنین بر می آید که مخالف بوده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* رفع حجب یا حجاب سوقات آنکارا </b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« مجالس نشاط لولیدن مرد و زن دربساط می آورد و نفس را انتعاش می دهد لیکن شب شب شراب نیززد به بامداد خمار. معروف است جوجه را آخر پائیز می شمرند. فکر تشبّه به اروپائی از آنجا بسر پهلوی آمد ، صورت بلی آراسته است و بیشتر معایب که امروز گریبانگیر ملل است از طرز زندگی بر خاسته، در شرق فقط زنها درچادر نبودند زندگی اعیانی تا درجه ای در پرده بود تجملات در برزن و بازار ظهورنداشت و کمتر تحریک به شک و رقابت می کرد بیشتر دراثر اصطکاک سیاست بود تقلید اروپائی به صورت خوش می نماید به معنی دشوار است و معنی بکارتقلید بولوار دلفریب است تأسی به لابراتوار کار مرد اریب ، ترقی اروپا در افزار سازی است نه دراسکی و فوتبال بازی.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلی ! پوشیدن رو طبیعی نیست حتی پوشیدن لباس طبیعی نیست تمدن آورده است چه بسیار مردم امروز هم برهنه می گردند آنها را وحشی می خوانیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنهای ما به نیمۀ راه وحشت رسیدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چادرچاقچور و رو بند شرعی نبود حجابی که درشرع وارد است خود داری از تظاهر و جلب نظر است، در مکه و مدینه رو بند نیست نصف صورت بازاست با جامعۀ با جامعۀ بلند عبا وچادر پرده ای بود بر سر صد عیب نهان.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چادرو مشکو رسم ایرانیان بود واز آنجا ریشه داشت در شاهنامه در سه جا ذکر چادر شده است: یکی در رفتن کردیه به ایوان بهرام چوبین یکی در ملاقات شیرین و شیرویه و باز در تکلیف کاوس به سیاوش که به مشکو برود که سبب هلاکت او شد. حفاظ فخر نجبا بوده است و ما مدعی تجدید دورۀ پهلوانی هستیم. در تخت جمشید یا نقش های بیستون صورت زن نست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندید تنم آفتاب </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در چین تا چهل سال قبل که مسافرتی اتفاق افتاد زن در معابر دیده نشد مگر در محفه یا پرده اندرونی و بیرونی داشتند بشر درهر کار افراط و تفرط دارد «كُلُّ شَیءٍ جاوَزَ حَدَّهُ اِنْعَكَسَ ضِدَّهُ »؛(هر چیزی كه از حد خودش تجاوز كند نتیجة ضد آن را می دهد.) (6 ) <b> </b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><br /></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>استعفای فروغی</b> </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«پس از دستگیری محمد ولی خان اسدی نایب التولیۀ آستان قدس رضوی و جستجو وتهیه مدارک به نامه ای برخوردند که فروغی رئیس الوزراء در بارۀ گرفتاری اسدی نوشته بود:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کف شیر نر خونخواره ای </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>غیر تسلیم و رضا کوچاره ای </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این نامه را به نظر پهلوی رسانده بودند پرواضح است که او را ناراحت می کند و فروغی را احضار ومورد تعرض قرار می گیرد و امر می کند که فوراً استعفا نماید و خبر آنرا روز دهم آذر 1314 به مطبوعات بدین شرح داده بودن:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« فروغی رئیس الوزراء بواسطۀ علت مزاج استعفای خود را به پیشگاه اعلیحضرت همایونی تقدیم نموده است»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* تشکیل کابینۀ جم</b> </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز یازدهم آذرماه در بارۀ کابینۀ کجدید این خبر به مطبوعات داده شد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«حسب الامر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی آقای جم به سمت ریاست وزراء انتخاب گردیدند. پست وزارت داخله نیزبا ایشان خواهد بود. سایرآقایان وزراء و رؤسای آدات مستقل کابینۀ سابق درپست های خود باقی هستند.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> کابینۀ جم:</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولین کابینۀ محمود جم درتاریخ 13 آبان آذر 1314 شمسی برابر با 9 رمضان 1354 هجری قمری و دسامبر 1935 میلادی بدین شرح به مجلس شورایملی معرفی گردید: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - رئیس الوزراء: محمودجم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- وزیر عدلیه : محسن صدر</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – باقر کاظمی :وزیر امور خارجه</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – وزیر مالیه : علیاکبر داور</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5- کفیل وزارت جنگ: سرلشکر احمد نخجوان، </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – وزیر معارف و واوقاف و صنایع مستظرفه: علی اصغر حکمت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 – وزیر طرق و شوارع : علیمنصور </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – وزیر پست و تلگراف : نظام الدین حکمت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – رئیس کل فلاحت: مصطفی قلی بیات</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 – رئیس کل تجارت: [مظفر] اعلم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - رئیس صناعت معادن : [محمدحسن] امین </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی روز یکشنبه 28 دیماه 1314 علی منصور ازخدمت منفصل و تحت تعقیب قرار گرفت و بجای وی مجید آهی والی فارس به وزارت طرق و شوارع انتخاب گردید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و در اسفند ماه 1314 سرلشکر جهانبانی بریاست ادارۀ کل صناعت، و در25 فروردین 1315 عنایت الله سمیعی بوزارت امورخارجه و سرلشکرامیر فضلی به کفالت وزارت جنگ تعیین گردید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 15 مرداد 1315 صادق وثیقی به کفالت ادارۀ کل تجارت ، و در19 مهر1315دکتراحمد متین دفتری بوزارت عدلیه ، در 25 بهمن 1315 محمود بدربه کفالت وزارت مالیه ، در15 خرداد 1316 حسین علاء بریاست ادارۀ کل تجارت انتخاب شدند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s3">◀</span> اعدام اسدی </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اطلاعات در یک ربع قرن در مورد اعدام اسدی چنین نوشته است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« شیخ بهلول نامی درمشهد در تیر 1314 مردم را بوسیلۀ موعظه و خطابه بر علیه حکومت مرکزی اغوا و تحریک می نمود و اجتماعات درمسجد هرساعت بیشتر می شد و صورت بلوا بخود می گرفت و بالاخره درنتیجۀ گزارشاتی که از اوضاع محل به تهران داده شد دستورتفرقه صادرگردید و عدۀ زیادی نظامی اطراف صحن و مسجد را محاصره کردند و چون کار بالا گرفت شلیک شروع کردند و دراین میانه عدۀ زیادی مردم بیگناه مقتول و مجروح گردیدند وشیخ بهلول هم فرارکرد و به این ترتیب موضوع خاتمه یافت ولی اقدامات برای یافتن محرکین ادامه داشت تا روزی که خبری در حراید انتشار یافت مبنی بر اینکه چون محمد ولی اسدی محرک این فتنه و فساد تشخیص داده شد اولاً امورآستانه درتاریخ 4 آذر به آقای پاکروان والی خراسان محول گردید و ثانیاً اسدی حبس و تحت استنطاق و محاکمۀ نظامی قرار گرفت و چندی بعد هم خبری به جراید داده شد که اورا طبق حکم محکمۀ نظامی اعدام کردند. بیش از این کسی از واقعه اطلاع نیافت تا پس از تغییر اوضاع که گفته شد تحریکات برای ایجاد بلوای مشهد از ناجیۀ کسان دیگری بود غیر از مرحوم اسدی ، کسانی که مایل به بقای نایب التولیۀ آستانه قدس نبودن، جریان را برعلیه آن مرحوم به شاه فقید گزارش دادند و اوضاع را از اول تا آخر برعلیه او تمام کردند.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* انعکاس کشف حجاب</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حسینقلی مستعان نویسندۀ معروف که در روز17 دی ماه 1314 سردبیر روزنامۀ ایران مهمترین و بزرگترین روزنامۀ یومیه وقت بود حوادث ایام مقارن 17 دی را از نگاه یک روزنامه نگار برای مجلۀ روشنفکر که مدیرآن دکتر رحمت مصطفوی بود برشته تحریردرآورده که درشمارۀ 433 مورخ 5 شنبه 14 دیماه 1340 درزیرعنوان های: « ولوله و چادر برداری در میان خانواده ها و محافل و مردم. بسیاری از فامیل ها برای اینکه زنهایشان از حجاب بیرون نیایند از مملکت مهاجرت کردند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عده ای می گفتند: انقلاب و خونریزی می شود جمعی معتقد بودن: دیگرهیچکس نباید زن بگیرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردان متدین قسم خوردند علیه بی حجابی کفن می پوشند وبا دولت جهاد می کنند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>عده ای از حاجی ها زنشان را طلاق دادند.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به چاپ رسیده که قسمت هایی از آن در ذیل نقل می گردد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... به خانۀ یک دوست بسیارعالیمقام رفتم: این مرد بزرگ که از رجال درجۀ اول به شمارمی رفت و بی نهایت هم مورد توجه شخص شاه بود مدتی بود پیش من فرانسه می خواند هفته ای دو روز یا من به منزل او می رفتم و یا او به منزل من می آمد. این دفعه من رفتم . تا نشستم گفت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>افسوس ! امروز آخرین درسمان است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- چرا؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>می روم به اروپا ، دسته جمعی با خانم وبچه ها...؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- چطور؟ بی هیچ سابقه، ناگهانی ! </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- بله ، وضع طوری است که نمی توانم بمانم !</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>گمان بردم که مرتکب تقصیری شده و از چشم شاه افتاد است. با احتیاط توضیح خواستم گفت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- بزودی کشف حجاب خواهد شد نمی توانم بمانم!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>واقعاً تعجب کردم به مرد منجمد صاحب مقام بسیار عالی، اروپا رفته، دنیا دیده ! با حیرت گفتم:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به این مناسب می خواهی بروید؟ واقعاً عجیب است ؟ اتفاقاً شما و امثال شما باید درتحولی چنین بزرگ پیشقدم باشید. این تحول بزرگی است، اما در هر تحولی عده ای زیر دست و پا می روند: این مسلم است، خصوصاً در مورد این تحول و من نمی خواهم زن و دختران من در جریان این تحول وارد باشند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او هم با همۀ افراد خانواده اش رفت که رفت...</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... غوغای عجیبی بود. واقعاً به قول آن شاگرد عالی مقامم آشوب بزرگی بود که ازیک تحول عظیم باورنکردنی بوجود آمده بود. البته محیط کمابیش آمادگی داشت اما فقط درتهران و یکی دو ایالت دیگر مثلاً گیلان و بعضی قسمتهای خوزستان و فارس ولی در دیگرنقاط اثریک طوفان را بخشید، ... دو روز پیش از آن تاریخ یعنی همانروز که برای خرید لباس خانم به لاله زار رفته بودم باد دی ماه در وسط لاله زار چادرخانم مجللی را بلند کرد. این زن که لباس سنگینی هم داشت چنان خودش را بزمین انداخت و چنان هول و هراس وآشفتگی برای پائین آوردن چادرش و پوشاندن تنش بکار برد که خیال کردم سکته اش خواهد زد. همان خانم دو روز بعد بی چادر در مجلس جشن یافته بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سراسر تهران آنقدر روی این موضوع گفتگو می شد که مردم خواب و خوراکشان را فراموش می کردند. بعضی طبقات خصوصاً بازاری ها ماتم گرفته بودند. یک حاجی فلان التجاربسیارمتمول را که درهمسایگی ما بود و یکی دو ماه قبل عزای زن اولش را شکسته و یک زن خوشگل گرفته بود دیدم که چشمانش از حدقه بیرون آمده بود مثل اینکه گلویش را فشرده اند... از ته دل می گفت:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کاش می مردم و این روز را نمی دیدم وناچار بود به مجلس جشن برود و رفت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... یک حاجی بسیار مقدس در آن محفل بود که از نیکان روزگار بود. در بازار حجره داشت. با من رفیق بود. قسم خورد که ازغلیظش دو شبانه روز است یک لقمه غذا از گلویش پائین نرفته است. من قدری برایش استدلال کردم بخشم آمد و با سوگند های مؤکد گفت:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- نخواهد شد، امکان ندارد، هیچکس زیربار نخواهد رفت. خون راه خواهد افتاد، انقلاب خواهد شد، هزارها نفر از مردان متدین قسم خورده اند که کفن بپوشند و مبارزه وجهاد کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان این طبقه نیز وحشت داشتند. شاید درهمان ایام از ده پانزده نفراز این زنان شنیدم که می گفتند هرگز پا خانه بیرون نخواهند گذاشت .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و باز همان روزها مرحوم ساعی خبرنگار روزنامه خبری آورد که چاپ نکردیم. خلاصۀ خبراین بود که چند نفراز آقایان بااسم و رسم رفته اند زنانشان را طلاق داده اند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک مرد با تقوی و با سواد ولی متعصب درهمسایگی ما با دو دختر زیبایش را که به مدرسه ناموس می رفتند وتا آن روز مثل همۀ دختر مدرسه ها با چادر بودند از مدرسه بیرون آورد که بی چادر نروند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما درطبقات روشنفکرو بین خانم هائی که از مدتها پیش انجمن ها و محافلی داشتند و مقدمات امر را بتدریج فراهم می آوردند و برای روشن کردن و آماده کردن اذهان می کوشیدند شور و نشاطی عجیب وجود داشت. هرگز دست یافتن بر یک نعمت بزرگ یا احراز یک پیروزی درخشان اینقدر ذوق و طرب بوجود نمی آورد؛ این برای همه این افراد بالاتر از یک نعمت و درخشان تراز یک پیروزی بود... یکی از خانم هائی را که مدتی پیش از آن در یکی از محافل زنان که من خود کنفرانسی درآن داشتم دیده بودم پس از اعلام خبر نهضت هفده دی دیدم ؛ وجد و شادی چهره اش را آنقدرعوض کرده بود که نشناختمش .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما یک عده دیگرهم بودند که مسرتی از یک نوع دیگر داشتند. اینها همان زنان ودخترانی بودند که زیر چادر هزار کار می کردند و آزادی را می خواستند بری آنکه کیف وعیش هوسرانی شان را بحد اعلا برسانند!</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از تماشائی ترین و جالب ترین روزهای قرن بود آن روزها...گردش درشهروحضور درمحافل مختلف با مطالب و بگو مگوهای رنگارنگ و متضادی که بگوش می رسید حیرت آور وعبرت انگیز بود. کمیاب نبودند افرادی که جداً اعتقاد به نماسیدن و پیش نرفتن این امر مهم داشتند و مثل آن حاجی مقدس معتقد بودند که خون راه خواهد افتاد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>ولی روز هفدهم دی رسید. جشن های بزرگ منعقد شد. پیش چشم حیرت آلود متعصبین بی آنکه آب از آب تکان بخورد شاه مملکت به اتفاق ملکه درمجلس زنان بی چادری که با شوهرشان آمده بودند حضور بافت و فرمان پر جنجال ولی سعادت بخش کشف حجاب در سراسر کشور منتشر شد .</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما من آنروز فراوان خندیدم ... برای یک نویسندۀ کنجکاو که داستانهایش را به نیروی دید و دقتش بوجود می آورد تماشای این مجلس لطف بی پایان داشت...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانمم مثل کنه بمن چسبیده بود پیوسته رنگ برنگ می شد و رعشه ای داشت. بسیاری از خانمهای، همین وضع را داشتند. زمین خوردن ، پا پیچ خوردن ، تنه های غیر ارادی زدن ، افتادن کلاه از سر و کیف از دست و ازآن جالب تر ریخت ها ، آرایش ها ، لباسها، روسری ها، کلاهها، وبا از آن تماشائی تر قیافه های عده ای از مردان بود که ناچار شده بودند خانمشان را بی حجاب بیاورند و خودشان بیش از خانمشان اشفته ، ناراحت و نامرتب بودند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر خبرنگارهای عکاس امروزی آنروز هم می بودند و عکس های روشن از گوشه های مختلف و از افراد و زن و شوهرهائی که با هم در آن مجالس شرکت می کردند برمی داشتند جالب ترین و مضحک ترین مجموعه های لباس وآرایش زنان دنیا را فراهم آورده بودند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آشوب تمام شد ، بگو مگو فرونشست ، زن پیروز شد، حجاب بر افتاد ، زن ایرانی دوش بدوش زنان دنیا قرارگرفت ، منتها آنکه خوب بود دوش بدوش خوبها قدم برمی داشت و آنکه بد بود پا بپای بدها میرفت...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وامروز افتخار می کنیم به زنان روشن دل و با تقوایی که مقام واقعی زن را بالا می برند ، و من به سهم خود کمال نفرت را دارم از زنانی که از این آزادی برای هوسرای و مد پرستی و فسق و فجور و ترویج فساد استفاده کردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> <b>فاجعۀ مشهد در مجلس طرح می شود</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اولین مرتبه که فاجعۀ مشهد در مجلس مطرح مطرح شد ، هنگامی بود که در دورۀ پانزدهم در جلسۀ 20 مورخ نهم مهر ماه 1326 که کابینۀ قوام وزرای خود را به مجلس معرفی نموده بود و برنامۀ دولت مطرح بود وعباس میرزا اسکندری بعنوان مخالف و اینکه چرا محمود جم به سمت وزیر جنگ در کابینه شرکت داده شده در بارۀ وقایع مشهد در سال 1314 مطالب بیان می کند و اظهار می دارد که محمود جم باید به دیوان کشور برای محاکمه فرستاده شود. برای مزید اطلاع خوانندگان گرامی قسمتهائی از نطق اسکندری ذیلاً نقل می شود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... آقاى محمود جم در ۲۵ تیرماه ۱۳۱۴ وزیر كشور بودهاند، بزرگترین عملى را كه نمیدانم اسمش را چه بگویم لقبش را شما بگویید بزرگترین عملى كه در تاریخ ایران در ۱۱ قرن پیش نیامده بود ایشان مرتكب شدند وزیر كشورى است كه مطابق نوشتهای كه موجود دارم دستور داد در سه و نیم بعد از نصف شب گنبد آستان قدس رضوى را به مسلسل بستند. (امیر تیمور- دروغ است، این طور نیست) (اسلامى- آقاى اسكندرى به مرد مسلمات این طور توهین نكنید) (زنگ رئیس- همهمه نمایندگان) (سزاوار- وزیر كشور آن وقت نمیتوانست چنین دستورى بده) اصل ۶۴ قانون اساسى تصریح دارد هیچ وزیرى نمیتواند فرمان پادشاه را مستمسك قرار بدهد و اصل ۴۴ قانون اساسى میگوید وزرا مسئول مجلسین هستند و شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است من به شما تصریح میکنم، پادشاه گذشته را هیچ قانونى نمیتوانست محكوم بكند (سزاوار- این حرفها را میخواستند قبل از شهریور بزنید) آقایان نمایندگان در مدت ۱۱ قرن دو وجود محترم، دو وجود آسمانى یكى معصومه قم است یكى على بن موسىالرضا اینها به ایران آمدند مهمان این مملكت بودند در طى قرون هجومهایی كه به این مملكت شد، همیشه اینها از طرف ایرانیها و حتى مهاجمین محترم بودند صاحب این آستانه پیشواى عالم تشیع است در عالم اسلام سیصد میلیون به این وجود محترم احترام میکنند، در این شبى كه به شما میگویم ۸۰۰ نفر بدون سلاح، مردمى را سیاست دور، اینها اسلحه نداشتند، اینها كه نمیخواستند مملكت را تجزیه كنند اینها در آنجا راحت و آسوده خفته بودند كه درهاى صحن و مسجد را میبندند و سه و نیم بعد از نصف شب به موجب اعلامیهای كه به امضاى آقاى وزیر كشور آقاى محمود جم موجود و الان پیش من است (ملك مدنى- بخوانید آقاى اسكندرى كه معلوم بشود) الان بنده به سركار عرض میکنم (یك نفر از نمایندگان- خارج از موضوع است) من هیچ وقت هیچ چیز خارج از موضوع نمیگویم (ملك مدنى- بسیار مطالب صحیحى است) قبول فرمودید اینها را آقاى ملك مدنى؟ (خنده نمایندگان) بنده خودم را ناراحت میکنم، مردم از ما میرنجند برنجند ما وظیفه داریم این كار را بكنیم این حرفها چیست؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از طرف وزارت داخله اعلامیه وزارت داخله است، بر طبق راپورت واصله از ایالت خراسان شب نوزدهم شیخ بهلول نامى كه سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقاً تحت تعقیب واقع شده بود در مشهد مقدس جمعى از عوام سده لوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت كرده دو سه روز این عمل را مداومت داده و اراذل و اوبا را دور خود جمع و عنوان كلاه و لباس را پیش كشیده یاوهسراییها نموده و كار را به هتاكى رسانیده مأمورین انتظامات خواستند بدواً با ملایمت و نصیحت او را از این رفتار و گفتگوهاى خلاف و مفسدتآمیز باز دارند مساعى آنها ثمرى نبخشید و بیم اختلال نظم رفته و مردم از این جهت اظهار نگرانى نمودند مأمورین انتظام درصدد تفرقه آنها برآمدند مقاومت نموده مأمورین نظمیه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آنها را مجروح و مقتول نمودند مأمورین ناچار از نظامیان استمداد كردند و اشرار با آنها هم ستیزه نمودند و آلات حرب و قبل كه همراه داشتند به كار بردند نظامیان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه گرم حفظ نظم را به آنها الزام نمایند در نتیجه اراذل و اوباش كه باعث این بىنظمى شده بودند گرفتار و بعضى متفرق شدند ولیكن متأسفانه شیخ بهلول كه این مفسده را بر پا كرده بود موفق به فرار شده امنیت و انتظام كاملًا برقرار گردید فعلًا نظمیه مشغول تعقیب قضیه و كشف حقایق میباشد وزارت داخله محمود جم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضى از نمایندگان- چیزى نیست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاذقى- اظهار تأسف كردند كه یك عده بىگناه كشته شدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عباس اسكندرى- جواب آن کشتهها را كه میدهید آقایان، آن ۸۰۰ نفرى كه سر و دستشان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قطع شد جوابشان را باید داد آنها ایرانى و بیگناه بودند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امیر تیمور- دروغ میگوید آقاى رئیس بنده اجازه میخواهم جواب بدهم و ماسکها بر داشته شود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضى از نمایندگان- این ارتباطى ندارد این مربوط نیست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عباس اسلامى- چرا توهین میکنید آقاى اسكندرى اگر میخواهید ملت ایران از شما خوشش بیاید راجع به همه صحبت كنید (صحیح است)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ملك مدنى- آقاى اسكندرى راجع به نخست وزیر هم بفرمایید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عباس اسكندرى- آقاى ملك مدنى راجع به نخست وزیر فرمودید عرض كنم در ۲۶ شعبان ۱۳۱۷ آقاى محمود جم نخست وزیر بودند و سید حسن مدرس مبارز معروف وكیل شجاع نایب رئیس مجلس را آوردند به ترشیز و به وسیله مأمورین شهربانى كه از طهران فرستادند خفه كردند كشتند (سزاوار- شهربانى مستقل بود) این حرفها چیست؟ بنده قبول نمیکنم كه بگویند دیگرى گفت كى گفت؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دفعۀ دیگری که موضوع کشتار مشهد در مجلس مطرح شد موقعی بود که پس زا واقعۀ 15 بهمن دانشگاه که یک محیط ارعاب و ترور و سانسور شدید مطبوعات آزاد بوجود آورده بودند و عده ای از نمایندگان برای تملق گوئی و خود شیرنی طرحی به امضای 60 نفر با قید دو فوریت تقدیم کردند که به رضا شاه لقب کبیر بدهند!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« در فوریت اول و در کلیات بعنوان مخالف مطلبی گفته ام که عیناً از صورت جلسل رسمی در زیر نقل می گردد: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نقل از صورت مشروع مذاکرات مجلس روز یکشنبه 29 خرداد 1328 – جلسه 175 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس اگر اجازه میدهید چون وقت خیلى نمانده یك لایحه دو فورى آقای دكتر اقبال آوردهاند باید با آن رأى گرفته شود یكى هم طرحى است از طرف جمعى از نمایندگان با دو فوریت چون نیمساعت بیشتر وقت نداریم قرائت میشود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تقدیم و تصویب دو فوریت طرح پیشنهادى جمعى از نمایندگان راجع به قدردانى از خدمات اعلیحضرت فقید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(به شرح زیر قرائت شد)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملى : خواهشمندم طرح تصمیم زیر را مقرر فرمایید در مجلس شورای ملى قرائت و رأى گرفته شود. سلطانى ،</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساحت مقدس مجلس شورای ملى : نمایندگان ملت ایران با توجه به تحولات عظیمى كه در دوره زمامدارى و سلطنت اعلیحضرت شاهنشاه فقید رضاشاه پهلوى در شئون مختلف كشور به وقوع پیوست و با سنجش و مقایسه دقیق بین این ترقیات نجاتبخش و اوضاع تأسفانگیز دورههاى قبل از آن اعلام میدارند: از لحاظ ابراز خلوص عقیدت و حقشناسى ملت ایران در برابر مقام جلیل و خدمات بىنظیر اعلیحضرت شاهنشاه فقید و تجلیل از تحول عظیمى كه آن اعلیحضرت در كلیه شئون مملكت بوجود آورد و فصل جدیدى در راه تجدید دوران مجد و عظمت تاریخى ایران باز کردهاند (احسنت) و در واقع سلطنت با شكوه آن اعلیحضرت مبدء نهضت اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و مظهر نشو نیرو و غرور ملى بوده است و از این جهت ملت حقشناس ایران همواره آن شاهنشاه را به نام كبیر یاد كرده است از این رو به پیروى از نیت ملت ایران امضاكنندگان زیر اتخاذ تصمیم ذیل را با قید دو فوریت پیشنهاد میكنیم - مجلس شوراى ملى : به پاس حقشناسى ملت ایران تصویب میكند عنوان رسمى سرسلسله دودمان عظیمالشأن پهلوى اعلیحضرت رضاشاه كبیرخواهد بود این تصمیم باید دو لوحهاى طلا حك و در آرامگاه شاهنشاه فقید نصب گردد (صحیح است).</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس - قریب به شصت امضاء دارد و دو فوریت دارد و البته وقتى فوریتها تصویب شد براى طبع و نشرفرستاده میشود و بعد از ۲۴ ساعت یعنی در جلسه بعد مطرح میشود فوریت اول مطرح است آقای مكى مخالفید؟ بفرمایید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مكى - البته هیچكس منكر نیست كه شاه سابق یك خدماتى به این مملكت كرده است (نورالدین امامى- خیلى خدمات كرده یك خدمت نیست) اجازه بفرمایید بنده مطالبم را عرض كنم آقایان هم رأى خودشان را خواهند داد ولى همیشه باید قضاوت منصفانه باشد یعنى در یك جریانى شما نیست به هر یك از سلاطین ایران اگر نگاه كنید بعد از اسلام به این طرف ما سلاطین بزرگ زیاد داشتیم تمام سلاطین بزرگ ایران یك صفات خوبى داشتهاند كه یك صفات بدى هم داشتهاند یك نقاط ضعفى داشتهاند مجموعه آنها را بعد از صد سال صد و پنجاه سال كه از مرگ آنها گذشته است دنیا و مورخین در تاریخ قضاوت کردهاند الان در این لایحه پیشنهادى از طرف آقای سلطانى بنده میخواهم عرض كنم (امامى - خیلى ها امضاء کردهاند آقای مكى هشتاد امضا دارد) بنده میخواهم عرض كنم در رژیم گذشته یك كارهاى خوبى شده است یك كارهاى بدى هم شده است من به استناد ادعانامهاى كه آقای دكتر عبده دادستان دیوان كیفر صادر کردهاند و به استناد حكمى كه آقای برزین رئیس دادگاه دیوان كیفر صادر کردهاند و رژیم گذشته را آقایان محكوم کردهاند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امامى - آقا اجازه ندارد این حرفها را بزند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس - آقای مكى حالا موضوع مطرح نیست بعد از طبع و نشر وقتى مطرح شد صحبت بفرمایید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مكى - بنده همین راجع به فوریتش میخواهم عرض كنم این یك موضوعى نیست كه ما همین طور در اینجا قضاوت كنیم كه یك چنین چیزى هست باید صد سال صد و پنجاه سال دیگر رویش قضاوت بشود كه مجموعه خدمات شاه سابق مفید یا مضر به حال مملكت بوده كارهاى خوبش زیادتر بوده یا كارهاى بدش یا به اصطلاح نقاط ضعفشان زیادتر بوده البته ایشان كارهاى بزرگ خیلى در این مملكت کردهاند البته به كارهاى خوبشان ملت سر تعظیم فرود مىآورد ولى كارهاى دیگرى هم هست كه نسبت به آنها البته بایستى قضاوت شود این است كه بنده خواستم عرض كنم كه بلافاصله با یك قیام و قعود این كار را نكنیم طبع و توزیع بشود برود در كمیسیون عقیده مخالف و موافق هم رویش اظهار بشود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برزین - اجازه میفرمایید؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس - لزومى ندارد طبع و توزیع میشود بعد مطرح میشود. رأى گرفته میشود به فوریت اول آقایانی كه با فوریت اول موافقند قیام كنند (اغلب برخاستند) تصویب شد. فوریت دوم مطرح است آقای نورالدین امامى موافقید؟ (امامى - بلى) آقای كشاورز صدر موافقید؟ (كشاورز صدر - موافقم) آقای حائرىزاده (بعضى از نمایندگان - نیستند) (گفته شد مخالفى نیست) مخالفى ندارد رأى گرفته میشود به فوریت دوم آقایانی كه موافقند قیام كنند (اغلب برخاستند) تصویب شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طرح نمایدگان در جلسه 176 مورخ سه شنبه 31 خرداد 1328 مطرح گردید حائری زاده بعنوان مخالف صحبت کرد و ضمن بیانات خود مطالبی اظهار داشتند که مختصر آن چنین بوده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[ولى ما رضاشاه متعددى نداشتهایم تا بیاییم یكیش را اینجا كبیر به نامیم این جور موضوعات یك چیزى نیست كه ما بیاییم اینجا در این مملكت با این تنگى وقت و كارهاى زیادى كه داریم روى آن بحث كنیم كه این كبیر است یا صغیر در وقایعى كه دنیاى امروزه ما بین جنگ اول و دوم بینالمللى اتفاق افتاد حوادث زیادى دیدیم دیكتاتورها، قلدرها و رؤساى جمهور زیادى در جریان آمدند و رفتند بعضى خودشان آمدند و بعضى را آوردند برخى خدماتى كردند و بعضى خدمت و خیانت با هم كردند تاریخ باید قضاوت كند نه فتواى ما در آخر مجلس كه به صورت تملق بیشتر شباهت دارد تا به صورت قدردانى و قدرشناسى این حرف براى بچه گول زدن بد نیست ولى براى دیگران فایده ندارد و اساساً نتیجهاى ندارد این موضوع امثال هیتلر موسولینى آتاتورك و دیگران در این فاصله دو جنگ آمدند هر كدام در ملت و مملكت خودشان یك اعمالى داشتند، پردههاى زشت و زیبا البته زیاد بوده است] اگر مقصود از این طرح این بوده است كه من بیایم پردههاى زشت را اینجا بگویم و آنها براى خود شیرینى استفاده كنند بنده ذكر نمیکنم پردههاى زشت خیلى است اشخاصی كه در محبس كشته شدهاند براى ضبط املاكشان زیاد هستند آقاى برزین و آقاى دكتر عبده دیروز آقاى مكى تذكر دادند كه اینها در محكمه حكم محكومیت رژیم گذشته را دادند اینها پردههاى زشت و زیبا زیاد داشتهاند و ما وارد آن بحث نمیشویم باز هم باید این قسمت را روشن كنیم فرض كنید نادر افشار در این مملكت یك كار حسابى كرد وقتى مرد ماده تاریخ خیلى بدى روى او گذاشتند و گفتند نادر به درك رفت ولى روزگار كم كم او را معرفى كرد كه نادر یك خدمات بزرگى به این مملكت كرده است و یك مرد بزرگى بوده است به عقیده بعضى نادر افشار جزو مفاخر این مملكت شمرده میشود به عقیده برخى دیگر هم ممكن است همان ماده تاریخ صدق بكند این است كه این كار با این كار زیادى كه مجلس دارد من این موضوع را یك چاپلوسى بیجایى میدانم یك كار بىربط و بىاثرى است كه با این نه صغیر كبیر میشود و نه كبیر صغیر«.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نورالدین امامی بعنوان موافق مطالبی بیان داشت سپس نوبت به مخالف دوم رسید که عیناً از صورت مذاکرات چند جمله آنرا عیناً نقل می نمایم: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس - آقاى مكى.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مكى - میگویند وقتى كه یعقوب لیث صفار در حال احتضار بود وصیت كرد (یكى از نمایندگان - كى آقا؟). عرض كردم وقتى كه یعقوب لیث صفار در حال نزع و بستر مرگ بود وصیت كرد كه بعد از او بر سنگ قبرش بنویسند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تلك آثارنا تدل علینا </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فانظرو ابعدنا الى آثار</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آثار ما به صفحۀ گیتی نشان ماست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از بعد ما نگاه به آثار ماکنید</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چیزی كه دلیل بر عظمت و قدرت یك سلطان میشود اعمال و فتوحات او است كه بعد از ۱۵۰ سال دویست سال تاریخ در آن باره قضاوت میکند وقتی كه حب و بغض از بین رفته و اعمال خوب كم كم نمودار میشود و آن وقت روی هم رفته میگویند فلان پادشاه وجودش براى یك ملتى مفید بوده یا وجودش به حال یك ملتى مضر بوده است این عنوانى كه آقایان پیشنهاد كردهاند، این هیچ اشكالى ندارد كه آن را روى طلاى سفید بكنند و ببرند آنجا بگذارند و یا با الماس زینت دهند و ببرند آنجا بگذارند ولى این كه مجلس شوراى ملى این را بیاید و یك چنین عنوانى را بدهد مجلس شوراى ملى مگر جامعه مورخین دنیا است یا متخصص تاریخ است كه تمام وقایع زندگى را ثبت كرده باشد و تمام بدیهاى او را هم ذكر كرده باشد بعد مجموعهاش را در یك شاهین و ترازوى فوقالعاده حساس گذارده باشند و بگویند ما سنجیدیم و مجموعه كارهاى خوب او بر كارهاى بد او میچربد خیر این طور نیست لقب كبیر را خارجیها و مستشرقینى كه میآیند قضاوت میکنند و به آنها میدهند ... بعلاوه این تصمیم از طرف مجلس شوراى ملى ایران بنده خیال میکنم و از نظر خارجیها هم مسخره باشد كه مجلس شوراى ملى بنشینند و قیام و قعود كنند و بگویند كبیر بوده یا نبوده این را تاریخ باید قضاوت كند و دنیا باید قضاوت كند صد سال كه گذشت ۱۵۰ كه گذشت باید تصدیق كرد كه قضاوت مورخین آن عصر هر چه باشد صحیح است و قضاوت امروز هم من گمان میکنم هر چه باشد درست نیست و این شتابزدگى است و عجله و بنده خیال میکنم روح رضاشاه هم از این شتابزدگى بیجا بیزار باشد .... در دوره حیات رضاشاه و سلطنت او مستشرقین و مورخین به این مملكت آمدند و مخصوصاً من به خاطرم هست كه یك كتابى گویا به نام لوسولى دولاپرس كه تصور میکنم نویسندهاش یك نفر بلژیكى و یا فرانسوى باشد كه عملیات او را نوشته است و نسبت به یك قسمت از عملیات رضاشاه شدیداً انتقاد كرده است و مخصوصاً راجع به راهآهن گفته است كه از لحاظ ترانزیت این راهآهن مفیدى نیست و یك راهآهن استراتژیكى است و هر وقتى كه یك جنگ عمومى در بگیرد این راهآهن مورد استفاده فاتحین جنگ قرار خواهد گرفت و باعث بدبختى ملت ایران خواهد بود... همچنین راجع به سایر كارها یك ترازو و شاهین حساسى پیدا نمیشود كه مجموعاً كارهاى خوب او را با كارهاى بد او بسنجد و بگوید كارهاى بد او زیاد بوده و یا كارهاى خوب او و اصولاً یك چنین شاهینى در هیچ كجاى دنیا نمیتوانیم پیدا كنیم مگر بعد از صد سال، مرور زمان این شاهین را در دسترس مورخین میگذارد كه مجموعه كارهاى خوب و بد او وحتى با آن قتلها و آن كشتارهایى كه در مشهد و در زندانها و در آن محیط وحشت بیجهت شده است قضاوت كنیم كه كارهاى بزرگ او زیاد بوده است یا عملیات زشت او. (7)<b> </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><br /></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s2">◀</span> امر شاه به پوشیدن کلاه شاپو و رفع حجاب زنها</b> </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در خاطرات محسن صدر الاشراف وزیر عدلیه وقت آمده است : « رضا شاه بعد ازمسافرت ترکیه در اغلب اوقات ضمن پیشرفت سریع کشور ترکیه از رفع حجاب زنها آزادی آنها صحبت و تشویق می کرد تا اوایل حرداد 1312 یک روز هیئت دولت را احضار کرد <b>و گفت ما باید صورةً و سنتاً غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهما تبدیل به شاپو بشود و پس فردا که افتتاج مجلس شورا است همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس کلاه را بعادت غربی ها باید بردارند</b>. و نیز باید شروع برفع حجاب زنها نمود و چون برای عمدۀ مردم دفعتاً مشکل است اقدام کنند شما وزرا و معاونین باید پیشقدم بشوید و هفته ای یک شب با خانهمای خود در کلوب ایران ( همان عمارت که حالا بانک بازرگانی است ) مجتمع شوید و چون متوجه بود که برای من اقدام به این امر بی نهایت مشکل است به من گفت شما حالا معاف هستید . و به حکمت وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمات و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگز زن یا دختری امتناع کرد او را درمارس راه ندهند و امر داد زنهائی که مایل به خدمت از قبیل ماشین نویسی باشند در ادارات به پذیرند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزرا انجام اوامر شاه را شروع کردند <b>و باید دانست که در آن تاریخ دخترهائی که مدرسه می رفتند اگر چه بزرگ بودند حجاب نداشتند مگر بعضی خانواده های متدین و بعضی از زنها هم طبعاً و به میل خود حجاب نداشتند</b> و این نظر و ارادۀ شاه که در مردم شایع گردید بسیاری از زنها به ارادۀ خود بدون اکراه ترک چادر و حجاب کردند. همنین که چند روزی گذشت دستور به حکام ولایات و استاندارها صادر شد که ترک حجاب را تشویق و زور ترویج و بهربهانه ممکن است ترتیب مجالس عمومی فراهم کنند و طبقات درجۀ اول مردم را دعوت کنند که با خانمهای خودشان درآن مجالس حاضر شوند تا تدریجاً این امر متعارف شود و چون شهربانی بیشترمأمور اجرای این امر بود درولایات با شدت اقدام کردند ولی دردو ولایت یکی در قم ویکی در مشهد از طرف علما و مقدسین زمزمۀ مخالفت آغاز شد. رئیس هیئت علمیۀ قم مرحوم شیخ عبدالکریم [حائری]یزدی مرد عاقل ومآل اندیش بود در بروی خود بست و سکوت اختیار کرد و بواسطۀ سطوت دولت و نزدیکی قم به تهران زمزمه ها بزودی خاموش گردید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* آمدن حاج آقا حسین قمی از مشهد به تهران</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی مشهد علما به خصوص مرحوم حاج آقا حسین قمی که در مشهد مطاع مطلق بود ودیگرعلما ابراز مخالفت کرده تلگرافات عدیده به شاه کردند و حاج آقا حسین به عزم مذاکره با شاه و جلوگیری از این امر به تهران آمد ودرامام زاده عبدالعظیم ( شهر ری) و از طرف شهربانی امرمحرمانه صادر شد که مأمورین مرقب باشند کسی بدیدن او نرود مردم هم که ازاین دستورمطلع شدند از ترس دولت کسی بدیدن او جز معدودی از علما نتوانستند بروند. او شرحی بدربار نوشت و درخواست ملاقات با شاه کرد ولی پذیرفته نشد وی چند روزی تنها و سرگردان در محل ورود خود ماند و از زمینۀ کار مطلع شد و در خواست اجازۀ رفتن به عراق یعنی عتبات را خوست و دولت هم که مایل بتوقف او در تهران نبود اجازه داد و او به عتبات رفت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* مقدمات</b> </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی اوضاع مشهد خاموش نشد و زمینۀ انقلاب بیشتر فراهم شد. دراین بین آخوندی باریک اندام که بزهد شدید موصوف و بنام بهلول معروف شده بود درمسجد جامع گوهرشاد که جنب حرم مطهر است منبر می رفت و با بیانات خود مردم را تحریض به مخالفت با پوشیدن کلاه شاپو و رفع حجاب زنها می کرد و عده ای از عوام که مانند فدائی او بودند دور او جمع شدند ودرمسجد تحصن اختیار کردند و چون درایام تابستان جمعیت زوار مشهد زیاد است عده ای ازاهالی دهات خراسان و یاسایر ولایات فقیرند و جا و منزل ندارند شبها در صحن مسجد وصحن مطهر حرم می خوابند و این جمعیت هم به متحصنین افزوده شده و با اینکه اکثریت اهالی می شد مذهبی و تابع علماء هستند و جوارحرم مطهر را هم پناهگاهی منیع وغیرقابل شکست می دانستند بعنی هیچگونه تصور نمیکردند که ازطرف دولت احترام حرم شکسته شود موضوع تحصن مردم کسب اهمیت نمود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>... هیئت دولت از اقداماتی که در مشهد برای جلوگیری از غائلۀ مخالفت با پوشیدن کلاه شاپو و برداشتن حجاب زنها به امر شاه شده بود اطلاعی نداشت وهمین قدر بطور اجمال دولت مطلع شده بود که مردم در مسجد گوهر شاد مجتمع شده و بر ضد امر شاه و موضوع کلاه و رفع حجاب مقاومت کرده اند و تصور نمی کنم هیچیک از وزراء مطلع از دستورهای مستقیم شاه به نظامی ها و شهربانی مشهد بوده اند و اگر رئیس الوزراء یا وزیر کشور مختصر اطلاعی داشته اند اظهاری نمی کردند.</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تااینکه در همان روزها كه انقلاب مشهد [قیام مردم در مسجد گوهرشاد] در افواه شایع بود روزی هیأت دولت در دربار منعقد بود شاه با تبسم اظهار داشت كه غائله مشهد به كلی خاموش و رفع شد و بعدها من هم مانند سایر مردم شنیدم كه فجایعی مرتكب شده و نظامیها بیرحمانه مردم بیگناه را كشتهاند و شیوع اخبارمشهد در تهران و ولایات مردم را وادار به سكوت و اطاعت مطلق كرد . قسمتی از مردم كه متجدد و طبعاً مایل به رفع حجاب بودند و نیز دستهای از مردم كه زیاد مقید و تحت تأثیر ظواهر نبوده طوعا شروع به پیروی از تمایل شاه كردند و سایر مردم هم كه مقید و فناتیك بودند از <b>ترس اهانت مأموران شهربانی كلاه شاپو را دفعتا پوشیدند و حجاب زنها هم به تدریج موقوف شد </b>. زنهایی كه زیاد مقید به حجاب بودند از خانه بیرون نیامدند، چه آن كه دراتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهایی كه چادر داشتند با نهایت بیپروایی و بیرحمی فروگذار نمیكردند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>حتی بعضی از مأموران بخصوص درشهرها و دهات زنهایی كه پارچه روی سرانداخته بودند اگرچه چادرمعمولی نبود از سرآنها كشیده پاره پاره میكردند و اگر زن فرار میكرد او را تا توی خانهاش تعقیب میكردند و به این هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش كرده و اگر چادر از هر قبیل میدیدند پارهپاره میكردند یا به غنیمت میبردند،</b> من این حركات وحشیانه مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم، ولی درمحلات كه بهتراز همه جا اطلاع به اوضاع داشتم این قبیل اقدامات از طرف مأموران حاكم و خود حاكم زیاد واقع شده بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* سخت گیری بر معممین و روحانیون</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آن اوقات بر معممین و آخوندها سخت گیری بی نهایت درجه رسید و چون در قانون لباس متحدالشکل مجتهدین و محدثین مستثنی ومجاز در پوشیدن لباس روحانیت بودند سیل تصدیق اجتهاد و محدثی از نجف به طرف ایران جاری شد و هر آخوند تصدیق اجتهاد یا محدثی دردست داشت ولی از آنطرف شهربانی اعتنائی به این تصدیقات نکرده بسیاری از معممین را توقیف و بعضی ها را به تراشیدن ریش تکلیف و اذیت می کردند . خوش رقصی مأمورین شهربانی برای خوش آمد یا طمع کاری و رشوه گرفتن بجائی رسید که حقیقتاً این طبقه بستوه آمده و بسیاری از این طبقه جدا و آخر شب آن هم در پس کوچه ها که پاسبان نبود، آمد و رفت با ترس و لرز می کردند و بیشتراوقات مقیم خانه بودند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه برای این که مردم عادت کنند امرکرد وزراء هر کدام در وزارتخانۀ خود یا در کلوب ایران جشن بگیرند و از افراد آن وزارتخانه و وجوه رجال دعوت کنند که با خانمهای خود در آن جشن حاضر شوند . ابتدا در وزارت جنگ این امر اجرا شد و خود شاه هم در آن جشن حاضر شد، زنهای افسران طوعاً و کرهاً حاضر شدند و سایر وزرا هم شروع کردند. همین که یکی دو وزارتخانه جشن گرفت روزی شاه در هیأت دولت گفت وسیلهای فراهم بیاورید که من خودم هم با دخترهای خود بدون حجاب حاضر شوم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حکمت وزیر فرهنگ گفت برای جشن توزیع دیپلم در مدارس دخترانه مناسب است شاه تشریف فرما شوند. شاه پسندید و قرار شد در آن جشن حاضرشود و گفت وزراء و معاونین و مدیر کلها باید با خانمهای خود حاضر شوند. این امر برای من اشکال زیاد داشت زیرا خانم من به هیچوجه حاضر نبود. حتی به من گفت مرا طلاق بده و از این امر معاف بدار. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من به توسط شکوهالملک رئیس دفتر مخصوص به شاه پیغام دادم که خانم من مریضه است و نمیتواند حرکت کند جواب داد که خود شما حاضر شوید ولی این عذر را به سایر وزرا بگویید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مرحله هم گذشت چند روز بعد شاه به من گفت نوبت جشن در وزارت عدلیه چه وقت خواهد بود؟ من گفتم جمعیت اعضاء عدلیه زیاد و دو قسم هستند: قسمتی اعضاء اداری و جمعی قضات هستند که در بین آنها اشخاص عالم و پیرمرد است مناسب میدانم که مجلسی فراهم کنم که اول اعضاء اداری و بعد نوبت دوم قضات. شاه گفت مناسب نیست وکار را باید از نقطه مشکل شروع کرد تا دیگران حساب کار خود را بکنند. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* زنم از غصه مرد</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من ناچار شدم و مجلسی در کلوب ایران که وسعت زیاد داشت فراهم کرده و دعوت کردم ولی در خانۀ من حالت عزا بود ناچار شب وقتی عدۀ زیاد از اعضاء و سایرین آمده بودند خانم من با کراهت با دخترهایم حاضر شدند و از مدعوین پذیرایی شد . <b>اما بعد از مراجعت از آنجا خانم من مریض شد و دیگر از آن خانه بیرون نیامد تا در مدت یک سال بعد فوت شد و جنازه او بیرون رفت</b>.(8 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>*</b> دیگر اینکه « چهارروز پس از واقعه 17 دی ، سرلشکر نخجوان که کفالت وزارت جنگ را به عهده داشت، بخشنامه گونه ای را به شرح زیر صادر کرد:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« اداره شهربانی تقاضا نموده چون از ورود خانمهای با حجاب به اماکن تفریحی از قبیل : سینماها و تآترها و کافه ها و رستورانها و غیره جلوگیری می شود، به طور مقتضی به عموم افسران ارتش مراتب اطلاع داده شود واز طرف دژبانی نیز چند نفر افسر برای سرکشی به این قبیل اماکن مأمور شوند که از تخلف بعضی افسران جلوگیری و ممانعت به عمل آید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مراتب به پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی راپرت گردید ، مقرر فرمودند :قبلاً افسران ابلاغ شود که بدانند و مطلع باشند ، بعد اقدام به گذاردن افسر، از طرف دژبانی بشود. مراتب بدینوسیله ابلاغ گردید.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و سه روز پس از این ابلاغیه ، همو بخشنامه کرد که :</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« حسب المقرر، پس از اجرای مهمانیها ، خانمهای افسران نباید چادر استعمال نمایند، مقتضی است قدغن فرمایند به وسایل مقتضی این موضوع را به افسران گوشزد نمایند کفیل وزارت جنگ».</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تاریخ 29 / 10 . 1314 ، بخشنامه ذیل را خطاب به : لشکرها و تیپها وهنگهای خارج نیروی دریایی جنوب و نیروی دریایی شمال ، ابلاغ کرد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« حسب الامر مبارک مقرر است : در این موقع که از طرف بانوان مرکز وسایرشهرهای کشور شاهنشاهی شروع به نهضتهای ترقیخواهانه شده و برای شرکت در حیات اجتماعی مثل سایربانوان ممالک متحدند برای کشور وخانواده خود سعی و کوشش می نمایند، بایستی فرماندهان واحدهای ارتش نیزدر تشویق و پیشرفت رفع حجاب اقدام و پیشقدم باشند. مخصوصاً بایستی به منظور ترویج بانوان آن منطقه و ترغیب آنها در مشارکت باقدامات سایر نسوان کسور، مجلسهای مهمانی برای افسران از طرف فرماندهان قسمتها تشکیل و از آنها دعوت شود که در معیت خانمهای خودشان بدون حجاب در مهمانی مزبور حضور پیدا کند...</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سرلشکر ضرغامی</b> </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از این دستور، سیل مکاتبات از بخشهای مختلف ارتش به مرکز ارسال شد که مهمانیها تشکیل می گردد و منظور نظر رضاشاه که کشف حجاب بانوان است، تأمین شده است. » </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>«بخشنامه ای که برای جلوگیری از «بی حجابی زنان معروفه و اجبار آنان به استفاده ازچادر» صادر شد به شرح زیر است:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>« چون این طور مقرر گردیده که کلیه زنهای معروفه و معلوم الحال بایستی با چادر بوده باشند، علی هذا مقتضی است قدغن فرمایید مراتب را به وسایل مقتضی به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالی نمایند که افسران ارتش شاهنشاهی به هیچ وجه حق ندارند با این قبیل زنها ی معروفه در مجامع و معابرعمومی رفت و آمد نموده و یا آنها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانواده های نجیب [!] نمیاند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرلشکر ضرغامی (9) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><img alt="848 Safari-Jamal-848 6" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_6.jpg" height="240" id="img1039" style="float: left; margin: 10px;" width="205" /> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span><b>روایت شیخ محمد تقی بهلول از قیام گوهرشاد </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گروه تاریخ « روزنامه ایران می نویسد: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«شیخ محمد تقی بهلول پس از انقلاب[بهمن 57] در یک سخنرانی، شرحی از وقایع آن روزها ذکر نموده است که بخش هایی از این سخنرانی را با هم می خوانیم:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«گرفتاری آیت الله حسین قمی باعث شد که قیام جلو افتاد و الّا من قیام نمی کردم مگر بعد از عمل کردن تمام نقشه خود، اما نشد. آیت الله حاج آقا حسین قمی رفتند تهران که جلوگیری از بی حجابی کنند و شاه ایشان را زندانی کرد در باغی و شاه به شهربانی مشهد هم اطلاع داد که طرفداران آیت الله را بگیرند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... به منزل آیت الله قمی رفتم و سؤال کردم که قضیه چه نحو است، آقا خودش رفته یا برده اند؟ عیالشان گفت: آقا خودش به تهران رفته است ولی خبر داریم که در تهران در یک باغی زندانی است و طرفداران او را در مشهد گرفته اند و تو هم با خبر باش که تو راهم می گیرند. من گفتم عیبی ندارد، و با خود فکر کردم که به تهران بروم و با آیت الله ملاقات کنم، هر دستوری که داد اجرا کنم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... آن روز هم پنج شنبه بود تصمیم گرفتم روز جمعه زیارت کنم و بعد بروم تهران. برای اینکه کسی من را نبیند تصمیم گرفتم از حرم امام رضا (علیه السلام) بیرون نروم، شب و روز جمعه را در حرم بگذرانم و بعد بروم تهران. ولی از آن جهت که جستجوی زیاد برای پیدا کردن من داشتند همان روز پنج شنبه ساعت دو بعد از ظهر پلیس مخفی آمد و من را پیدا کرد و گفت بیا برویم که شهربانی تو را خواسته. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>[زندانی شدن در صحن حرم]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... چند نفر مشهدی که من را می شناختند آمدند جلو و گفتند شیخ بهلول را کجا می بری؟ ... نزدیک بود نزاع شود که خدّام حرم آمدند که واسطه شوند که نگذارند من را به شهربانی ببرند. ... خدّام که چنین دیدند به مأمورین گفتند حالا شیخ تا صبح شنبه در صحن کهنه در اطاقی در بسته تحت نظر باشد و فردا صبح رئیس شهربانی بیاید هر چه می خواهد بگوید، اینجا به شیخ بگوید. ظاهرِ عمل خدّام، مصلحت را می رساند و باطن چیز دیگری بود که خدّام می خواستند مردم را ساکت کنند و شب مرا به شهربانی تحویل بدهند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... من را در یکی از اطاق های صحن کهنه زندانی کردند. من به این فکر افتادم که اگر مردم ردّ من را گم کنند و نفهمند که چه شدم دیگر من را خواهند کشت و از دست آنها خلاصی ندارم و مردم هم از قضیه با خبر نمی شند تا قیامی بکنند لذا به فکر افتادم که درِ اطاق شیشه ای است، سر خود را به شیشه بچسبانم و این طور وانمود کنم که دارم شهر را نگاه می کنم و این عمل را انجام دادم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... شب که شد مردم زیاد جمع شدند. صحن کهنه سر تا سر پر از جمعیت شد، روی بام ها و غرفه ها همگی پر از جمعیت شد. ... یک مرتبه دیدم یک آدم دارای کلاه پهلوی و کراواتی و دارای فکل، خلاصه به تمام معنی متجدد، دارد به طرف اطاق من می آید. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>[ورود نواب احتشام رضوی و شروع قیام]</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... متجدد را راه دادند آمد داخل اطاق من و پرسید که شما را برای چه آوردند به این اطاق و زندانی کرده اند؟ من فکر کردم که این متجدد مأمور شهربانی است و دارد از من بازجوئی می کند، لذا ملایم حرف زدم و گفتم من به زیارت آمده ام و نمی دانم چرا مرا به اینجا آورده اند. متجدد گفت: وای، حالا علما را می گیرند، مثل شما آدم ها را. ... گفتم: برادر، اگر با من دوست هستی گرفتن من قابلیت محزون شدن تو را ندارد به فکر آیت الله حسین قمی باش که در تهران زندانی است. تا این سخن را گفتم، گفت: واقعاً آیت الله زندان است؟ گفتم: بلی. گفت: پس حالا خود را به شما معرفی می کنم، اسم من نواب احتشام رضوی است، سر کشیک پنجم آستانه هستم و تا دو ماه قبل عمامه داشتم، گفتند که شاه دستور داده خدّام باید کلاهی شوند لذا من هم کلاهی شدم، ولی فکر می کردم فقط سخن از یک کلاه است، نمی دانستم زیر این کلاه، چه کلاه ها بر سر ما خواهند گذاشت. حالا دیگر امروز می خواهم توبه کنم، ببینید چه می کنم الآن.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این را گفت و رفت بیرون. نمی دانستم چه می خواهد بکند، اگر نه نمی گذاشتم. ولی رفت وسط حرم و یک مرتبه صدا زد ای مردم بی غیرت، نزدیک به پنج هزار نفر هستید از چهار تا پلیس محافظ شیخ بهلول می ترسید؟ بریزید و عالِم خود را آزاد کنید. لعنت بر کسی که این کلاه را بر سر ما گذاشت. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کلاه را متجدد برداشت و به زیر پای خود انداخحت و گفت یا حسین (علیه السلام) و حمله کرد به اطاقی که من بودم و مردم هم به پیروی او حمله کردند و یک مرتبه چهار تا پلیس فرار کردند و گم شدند. من را مردم برداشتند و روی دست بلند کرده و بردند در مسجد گوهر شاد روی منبری که معروف است به منبر امام زمان با صلوات جا دادند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس شهربانی آمد جلوی منبر و گفت: شیخ، منبر نرو، ممنوع است. و مردم هم او را زیر مشت و لگد گرفتند و از مسجد بیرون کردند. ... در تمام محوطه مسجد و صحن ها صدای مرگ بر شاه و لعنت بر شاه و مرده باد پادشاه و زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما بلند بود. مردم که مشغول شعار دادن بودند، من وقت را غنیمت شمرده به فکر فرو رفتم که حال باید چه کنم. نقشه ای کشیدم که کاملاً صحیح نبود ولی باز هم خوب بود در آن وضع. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>[تجمع قیام کنندگان در صحن و اعلام خواسته ها</b>] </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی مردم کم کم ساکت شدند و منتظر اینکه من چه بگویم، من بلند شده روی منبر ایستادم و گفتم: مردم، خوب کاری نکردید، لازم نبود که این طوری کنید دست به زد و خورد بزنید، اگر شما جمعاً به جای این کار می رفتید پیش رئیس شهربانی یا استاندار و خواهش می کردید که من را آزاد می کردند، مشکلی پیش نمی آمد، می ترسیدند و آزاد می کردند. اما اکنون عملی شده کاری که نباید می شد، و ما نباید نرمی نشان دهیم، باید پایمردی کرده و مقاومت کنیم، یا حاج آقا حسین قمی را آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم یا همه کشته شویم. و گفتم: مردمی که در مسجد و صحنین [صحن نو و صحن قدیم]، پس دسته دسته بروید به خانه خود خرجی خانواده را برای مدت یک هفته یا هر قدر که می توانید آماده کرده و برگردید، کاری که می خواهیم عملی کنیم حداقل یک هفته یا دو هفته وقت لازم دارد و شما باید از خانواده های خود خاطر جمع باشید، هر دسته بعد از انجام کار خود با اسلحه ای که دارید به مسجد بیایید تا ببینیم باید چه کنیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین چند کلمه را توانستم بگویم. بعد عده کثیری رفتند. ما با آنهایی که از خانواده راحت بودند و در مسجد مانده بودند، در مسجد جای خود را به صحن نو تغییر دادیم و شب جمعه را در صحن نو گذراندیم. تا صبح دعا می خواندیم. گاهی سخنرانی می کردم، گاهی یادی از شب عاشورا می کردیم و دولتی ها در آن شب به جنگ ما نیامدند چون تلگراف به تهران زده بودند و منتظر جواب بودند که شاه در جواب چه خواهدگفت و در عین حال دولتی ها هم می دانستند که خواباندن این شورش هم آسان نیست، می خواستند اگر بتوانند شهر را آرام کرده و من را دستگیر کنند، چون نمی توانستند شهر را آرام کنند و من را بگیرند، اگر من را هم بدون ساکت کردن شهر می گرفتند به ضررشان تمام می شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آن شب جمعه عوامل شهربانی به طرف ما نیامدند. اول اذان صبح یک شیپور بلندی زدند. آنهایی که سربازی رفته بودند گفتند شیپور آماده اش است و لشگر آماده جنگ خواهد شد و ممکن است به طرف ما بیایند. البته همین حرف هم درست بود. اول طلوع آفتاب تمام دور فلکه پر از نظامی شد و فقط مأموریت داشتند کسی به ما ملحق نشود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اول صبح داشتیم دعای ندبه می خواندیم یک شخصی آمد و گفت: آقایان من آمده ام از طرف استاندار به شما بگویم متفرق بشوید و اگر کاری دارید بیایید به استاندار بگویید. من خودم جواب او را دادم، گفتم: ما برای این جمع نشدیم که به سخن تو و استاندار متفرق شویم. نه، ما استاندار را نمی شناسیم، برو زود از اینجا که اگر نروی سرنوشتت مثل رئیس شهربانی خواهد شد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s3"></span>[اولین درگیری با ارتش]</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او رفت. ما توی صحن مشغول دعا و ذکر بودیم و مردم از بیرون هجوم آوردند که از ارتش گذشته و به ما ملحق شوند، مأموران هم جلوگیری می کردند. جنگ جاری شد، نه با تفنگ، بلکه با نیزه و شمشیر و این طور چیزها بود. مردم با کمک بعضی از درشکه ها از بیرون فلکه سنگ آوردند نزدیک فلکه و به مأموران زدند. به مأموران امر کردند که شلیک کنند. در همان وهله اول شلیک دو نفر افسر دولتی کشته شدند که یکی خودش را [برای تیر اندازی نکردن به مردم] کشته بود و سربازی هم افسر دیگری را کشته بود. چند تن مأمور در جنگ (صبح جمعه) کشته شد و چند نفری هم از مردم شهید شدند. رئیس شهربانی برای اینکه انقلاب نظامی هم نشود و عده ای از سربازان به ما نپیوندند دستور باز گشت داد که سربازان به پادگان برگردند. سربازها رفتند و جلوی درب ها را باز گذاردند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این جنگ و گریز صبح جمعه چند قبضه از سلاح مأموران به دست ما افتاد. بالاخره راه باز شد و مردم به ما می پیوستند. اگر در همین وقت به فکر می افتادم که دنبال سربازان کنیم و بعد به پادگان حمله کنیم هم عده کثیری از سربازان به ما می پیوستند و هم اسلحه بیشتری به دست می آوردیم و شاید غالب و پیروز می شدیم اما من که ... 27 ساله بودم و به فنون جنگی و سیاست زیاد وارد نبودم و طلبه ای بودم لذا به فکر نیفتادم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>... ما به اجتماع خود ادامه دادیم و هر چه صبح جمعه کشته بودند و شهید شده بودند دفن کردیم و زخمی ها را به صاحبان خود دادیم، اگر صاحبی نداشت بردیم بیمارستان. بالاخره روزجمعه گذشت و شب شنبه شد. ... شب شنبه به آرامی گذشت. روز شنبه سر تا سر مشهد شعار و حرکت بود و شهر شلوغ بود و از دهات شروع کردند به آمدن با کلنگ و بیل و تیشه و ... . </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s3"></span>[افزایش جمعیت قیام کنندگان و وحشت نیروهای دولتی]</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عده ای از دهات آمدند گفتند: ما از دهات نزدیک آمده ایم و بی سلاح هستیم ولی فردا صبح یکشنبه از دهات دور و نزدیک باسلاح زیاد به یاری شما می آیند. این خبر که به ما رسید خوشحال شدیم ولی دولت هم از این کار با خبر بود و لذا تصمیم گرفته بود سحر کار را تمام کند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این جنگ دو تلگراف از رضا شاه به مشهد رسیده بود که وقتی به او خبر دادند مردم در مسجد هستند و بهلول علیه حکومت تو سخنرانی می کند گفته بود بهلول کیست، مسجد چیست، آتش کنید. تلگراف دوم وقتی روز جمعه جنگ شد و به او خبر دادند گفت به هر قیمت شده مسجد را بگیرید. این تلگراف نصفه شب یکشنبه رسید. همه آمادگی های خود را فراهم کردند، لشگر را عوض کرده بودند، سربازهای مؤمن را از میدان گرفته بودند و سربازهای بی دین را آماده برای حمله کرده بودند که از کشتن مضایقه نکنند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساعت 12 نصفه شب یکشنبه به ما خبر دادند که دولتی ها تمام آمادگی خود برای جنگ را درست کرده اند و سنگر بندی کرده اند و توپها را مسلط بر مسجد گوهر شاد و صحن نصب کرده اند و می خواهند نیم ساعت به صبح مانده حمله کنند و ما را متفرق کنند. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>[آغاز درگیری اصلی در مسجد گوهرشاد]</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... ما تمام درهای مسجد را به طرفداران خود سپردیم که از هر دری دشمن بخواهد حمله کند تا جای امکان مدافعه کنند. توی ایوان مسجد من روی منبر بودم مردم دور منبر جمع شدند. دیدم اگر روی منبر بمانم، [منبر را] چپه می کنند و من را می گیرند، [چون مأمورین] داخل شده بودند. من و چند نفر فرار کردیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مأموران به ظاهر عقب نشینی می کردند ولی مقصود این بود مسجد را بگیرند و ما را در بیرون بگیرند. ما در ظاهر می جنگیدیم ولی مقصود این بود که راهی پیدا کنیم و فرار کنیم. به همین ترتیب بیرون شدیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افراد محکم و مدافعین سرسخت 25 نفر با من فرار کردند. وقتی به فلکه رسیدیم به آنها گفتم مقصد پایین خیابان است. ما با فرار بین فلکه رسیده بودیم. بیشتر مأموران خیال می کردند که تا به ما حمله کنند زودتسلیم خواهیم شد ولی عملاً دیدند که اعتنایی به آنها نداریم و مشغول فراریم، لذا تیر اندازی را به طرف ما شروع کردند و ما بدون اینکه اهمیتی بدهیم، چون از شهادت باکی نداشتیم، به حرکت خود ادامه می دادیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما همراه با شعار الله اکبر، لا اله الّا الله رو به پایین خیابان پیش می رفتیم و گاهی با چند تفنگی که همراهان داشتند به طرف مزدوران در فرصت مناسب تیر اندازی می کردیم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین طور می رفتیم یک دفعه دیدیم از پایین خیابان، هفت مأمور با فرمانده جلوی ما پیدا شدند. فرمانده فریاد زد: ایست! پدر سوخته کجا فرار می کنید؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک نفر از میان ماگفت: ما جزو انقلابیون نیستیم و زوّاریم و زن و بچه ما منتظرند، ما به کسی کاری نداریم. بگذار برویم. به خاطر ابوالفضل بگذار رد شویم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن طرف فرمانده فریاد زد: ابولفضل هم [العیاذ بالله] مانند شما مزدور و دزد بوده. تا این حرف را گفت یکی از همراهان ما پرید روی فرمانده و با چوب به سرش زد و نقش زمین شد و اسلحه را برداشت و دو مأمور مزدور دیگر را کشت و بقیه فرار کردند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین طور می رفتیم. در راه از 24 نفر همراه، 6 نفر شهید شدند و در خیابان افتادند. من دیدم اگر حرکت جمعی را تا دروازه ادامه دهیم همگی کشته خواهیم شد. من فریاد زدم هر کدام می توانید فرار کنید و خود را نجات بدهید. این را خطاب به یاران گفتم، خود به کوچه باریکی فرار کردم و چهار نفر از همراهان هم با من آمدند. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>[نحوه نجات یافتن شیخ محمد تقی بهلول]</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در داخل کوچه می رفتیم که در خانه ای باز شد و زنی خواست بیرون آید.نزدیکی های صبح بود. تا چشمش به ما افتاد وحشت کرد. گفت:شما کیستید؟ یک نفرمان گفت: سر و صدا نکن ما از مسجد فرار کردیم. زن گفت: بهلول چه شد؟ [او را] کشتندیا نه؟ گفت همراه ماست. زن فوری گفت: بفرمایید تو و در را بست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زن گفت صبحانه و هر چه می خواهید بگویید، این خانه من است و زوّار خانه [است]، اکنون هم خالی است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفتیم: ما چون چند شب است استراحت نکرده ایم احتیاج به خواب داریم. زن وسایل خواب را فراهم کرد. به او گفتم: برو بیرون و اخبار و اوضاع را برای ما بیاور. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما خوابیدیم و تا نزدیک ظهر ساعت 10 خواب بودیم. در ساعت 10 زن آمد و ما را بیدار کرد و گفت: تمام مسجد گوهرشادبه خون شهیدان آغشته است و طبق اخبار، مردم مجروح و کشته همگی را با هم می ریزند در گودال و رویشان را خاک می ریزند و هرچه مجروحین فریاد می زنند ما زنده هستیم کسی اعتنایی نمی کند. بعد از شنیدن این اخبار چهار نفر را گفتم رفتند و من هم با نقشه ای از شهر فرار کردم.» (10 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> <b>قیام گوهرشاد به روایت شاهدان عینی ونقش شیخ محمد تقی بهلول</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج سید محمود سلیمانی از شاهدان قیام گوهرشاد میگوید(خواهر ایشان در واقعه مسجد جزو شهدا بود) نواب احتشام از رؤسای آستانه بود فوری عبای مشکی روی شانه انداخت و کلاه پهلوی را پاره کرد و عمامه سبز پیچید و پایین منبر نشست تمام مردم هم از چهار طرف وارد صحن میشدند و کل صحن پر از جمعیت شد.یکی دیگر از شاهدان قیام گوهرشاد در خاطرات خود میگوید: 2یا3 قدم عقبتر از من کسی بودگفتند این سرکشیک حرم است آمد روی پله منبر ایستاد و به بهلول گفت: ساکت باش! مردم خیال کردند آمده بهلول را پائین بیاورد کلاهش را از سرش برداشت و نشانی که مربوط به آستانقدس رضوی بود از کلاه خود کند و بوسید و به لباسش زد و کلاه را محکم به زمین زد و گفت: من این کلاه را بر سر نمیگذارم و قیام مردم اوج گرفت تا نیمه شب جمعیت عده ای رفتند و بازگشتند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ محمد تقی بهلول در خاطرات خود میگوید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نواب احتشام همین که به وسط صحن رسید کلاه خود را از سر برداشت و به دست گرفت و بلند کرد و فریاد زد ای مردم بی غیرت! چهار هزار نفر هستید،چرا از چهار پلیس میترسید؟ حمله کنید و شیخ را آزاد سازید،نابود باد آن کس که این کلاه بی غیرتی را سر ما گذاشت،لعنت به این کلاه این را گفت: کلاه خود را بر زمین زد و زیر پا مالید و فریاد زد یا حسین و به حجره حمله کرد و مردم همراه او هجوم آوردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقایع بعد از بردن بهلول از حجره خدام به صحن نو ( آزادی فعلی )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از شاهدان قیام گوهرشاد میگوید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرکشیک مسجد مولوی آمد بهلول را از منبر پایین بیاورد مردم او را زیر کتک گرفتند و میزدند من هم خواستم او را بزنم،اما آنقدر او را زده بودند که یکی گفت مرده است بعد بردند به مریض خانه که خوب شد و به مقامات بالائی رسید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ محمد تقی بهلول در خاطرات خود میگوید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس اطلاعات شهربانی در پیش منبر خود را به من رساند و گفت: منبر نروید که ممنوع است و مردم بر سرش ریختند و او را با کتک زدن به صورت فجیعی از مسجد بیرون کردند،نمیدانم کشته شد یا زنده ماند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج موسی رحمت جو ازخاندان معظم شهداء وازناظرین قیام گوهرشاد میگوید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب (جمعه) منبر را بردند به مسجد گوهرشاد و جمعیت مسجد همه مشهدی بودند و یا زوار،هنوز از اطراف مردم نرسیده بودند،گاهی بهلول منبر میرفت و گاهی احتشام.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج غلامعلی فخلعی(ره) کفشدارمسجدگوهرشاد و از شاهدان قیام مسجد میگوید: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهلول در شب (جمعه) بالای منبر میگفت: آقا امام حسین «علیه السلام» اصحابش را جمع کرد و گفت: اینها با من کار دارند و با شما کاری ندارند. بهلول گفت: من هم همینطور هستم اینها با من کار دارند،با شما کاری ندارند بعد بال قبایش را به صورتش کشید و گفت هرکس میخواهد برود،برود. مردم شروع کردند به گریه کردن،نواب احتشام هم گفت: خیر ما هستیم جائی نمیرویم ما با تو هستیم...... ساعت 2یا3 شب بود از کفشداری برای تجدید وضو خارج شدم دیدم بهلول در مسجد بالای منبر نشسته و احتشام رضوی در پله سوم منبر نشسته بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>" نبرد اول "</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم آقای حاج غلامعلی فخلعی میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صبح جمعه بود که متوجه شدم که سربازها میخواهند بیایند برای دستگیری بهلول،از علاقه ای که به بهلول داشتم ذکری را از مرحوم آقا میرزا مهدی(اصفهانی) آموخته بودم که برای حفظ او خواندم،خدا حفظش کند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
...... صبح حمله شروع شد (19/4/1314 روز جمعه) تا اینکه نزدیک طلوع آفتاب خبر دادند از بیرون صدائی نمیآید رفتند از پشت بام خبر گرفتند،دیدند سربازها همه رفته اند ما آمدیم بیرون آمدم پائین خیابان دیدم تعدادی جنازه هست نزدیک 32 یا 33 نفر کشته شده بود رفتیم کوچه های اطراف و جنازه ها را آوردیم و کنار همدیگر گذاشتیم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج موسی رحمت جو از شاهدان قیام گوهرشاد میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک روز صبح بنده میخواستم کار بروم،آن زمان در پادگان های ارتش شاگرد بنا بودم در کوچه سیاه آب پائین خیابان دیدم مردم جمع شده اند گفتم چه خبر است؟ گفتند آمده اند شیخ بهلول را ببرند. فرمانده و سربازها را با سنگ میزدند و خود من هم جزو مردم بودم به فلکه حرم که رسیدیم،از بالا خیابان و طبرسی نیز مردم هجوم آوردند سربازها به مردم تیراندازی کردند،تعدادی از مردم کشته شدند حتی یک رفیق من به نام یوسف در همان روزکشته شد و در این درگیری حدوداً 35 نفر کشته شدند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ محمد تقی بهلول در خاطرات خود میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(صبح جمعه) در این وقت یک نفر داخل مسجد شد و به ما گفت: آقایان من از طرف استاندار آمده ام به شما میگویم متفرق شوید و اگر درخواستهائی از دولت دارید استاندار پیش بست بالا ایستاده است،بیائید و عرض کنید. بنده به او گفتم: ما جمع نشده ایم برای اینکه به حرف استاندار متفرق شویم،زود از اینجا برو که نمیخواهیم به تو صدمه برسد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج سیدمحمود سلیمانی ازخدام حرم و ازحاظرین درقیام مسجد درباره آمارکشتار برخورد اول میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابتدا در روز (جمعه) سربازها در اطراف فلکه آب تیراندازی هوائی کردند مردم خونشان به جوش آمد بعدکه دیدند مردم متفرق نمیشوند روبروی مردم تیراندازی کردندکه 20 الی 25 نفرکشته شدندکه تعدادی از زوار جزوکشته ها بودندکه من برخی ازکشته شدگان را دیدم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حجت الاسلام حاج اسماعیل تهرانی از ناظرین قیام مسجد میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در خیابان تهران تقریباً یک گردان نظامی آماده بودند، بهلول در آن موقع در صحن منبر بود اجتماعات مردم زیاد بود من داخل صحن شدم حدود 11 یا 12 نفر کشته شده بودند. من خودم 4 جنازه را داخل صحن دیدم که رو به قبله خوابانیده بودند من یک جنازه را نگاه کردم که ببینم میشناسم یا خیر، اولی و دومی را نگاه کردم سوم را که نگاه کردم دیدم نصف سر و صورتش از بین رفته بود من ضعف کردم و نتوانستم جنازه چهارمی را نگاه کنم ...... این روز مصادف با روز به توپ بستن حرم مطهر توسط روسها بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حجه السلام شیخ محمد تقی بهلول در خاطرات خود میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جنگ اول 22 کشته و 67 زخمی به جا گذاشته بود، چهار نفر از کشته ها طرفدار بنده و هشت نفر نظامی بودند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>" اتفاقی غیر منتظره "</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج سید محمود سلیمانی از ناظرین در قیام مسجد میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از کشتار اول بهلول را از منبر بلند کردند و نواب احتشام در همین موقع افتاد و ما خیال کردیم او تیر خورده است او را بردند کنار ضریح و دکمه هایش را باز کردند و فهمیدیم که غش کرده، بهلول را روی منبر صاحب الزمان روی پله آخر قرار دادند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای حاج غلامعلی فخلعی میگوید: احتشام رضوی بعد از کشتار روز جمعه صبح غش کرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حجت السلام شیخ محمد تقی بهلول در خاطرات خود میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نواب احتشام رضوی که اول مهیج انقلاب بود و شب جمعه همان ساعت که من خوابیده بودم با دولتی ها تماس گرفته بود و به آنها وعده داده بود که در مواقع مهم با آنها یاری کند، آنها هم به او وعده داده بودند که تولیت آستانه را به او بدهند ...... سربازها به پادگان عقب نشینی کردند ...... بهترین موقعی که ما میتوانستیم به نظامیان غالب شویم موقعی بود که سربازها برای اولین مرتبه به پادگان عقب نشینی کردند، اگر ما به آنها حمله میکردیم حتماً پیروز می شدیم، اتفاقی غیر منتظره رخ داد و آن این بود که احتشام رضوی که شبانه با دولتی ها سازش کرده بود و به آنها قول همکاری داده بود، وقتی که سربازها به پادگان رفتند و مردم به مسجد آمدند نواب احتشام خودش را به غش مصنوعی زد و به زمین افتاد و ... ذهنم از صدور فرمان حمله به پادگان پرت شد و این را بعداً فهمیدم که آن غش مصنوعی بوده است ...... هنوز پنج دقیقه از غش کردن نواب احتشام نگذشته بود .... یک هیئت هشت نفری از طرف دولت آمد برای مذاکره صلح ..... بنده به آن حجره که تعیین شده بود رفتم هشت نفر در آن حجره نشسته بودند، چهار نفر معمم و چهار نفر کلاهی، چهار نفر معمم یکی آقازاده پسر بزرگ آخوند ملا کاظم خراسانی بود، دوم شیخ مرتضی آشتیانی و دو نفر دیگر را نشناختم. احتمال میدهم از علماء طرفدار شاه در تهران بودند. چهار کلاهی یکی اسدی متولی آستانه، دوم پاکروان استاندار خراسان، سوم سرهنگ نوائی رئیس شهربانی مشهد، چهارم فرمانده لشکر مشهد که اسمش را نمیدانم ..... هیئت صلح قول داد که آیه ا... حاج آقا حسین قمی (ره) تا روز یکشنبه به مشهد خواهد آمد ما یک روز صلح کردیم و مضمون قرارداد چند ماده بود:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- تا روز یکشنبه صلح برقرار باشد، 2- سربازها مسلح حق دخول به حرم راندارندولی برای زیارت غیرمسلح میتوانند بروند، 3- شهر دراختیار سربازها است ولی حق تعرض به مردم را ندارند، 4- حاج آقا حسین قمی (ره) تا روزیکشنبه باید به مشهد بیایند</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این موارد مورد توافق قرار گرفت. من به آقازاده گفتم حاج آقا حسین که آمد صلاح ما در دست اوست هرچه او بفرماید همان خواهیم نمود.(11) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span><b>کشتار مسجد گوهرشاد</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>به روایت «کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی» این [مقاله] «مختصر، گزارشی است از رویداد گوهرشاد که در سال 1330 نوشته شده...» و « .متن اصلی آن به صورت چاپ حروفی در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.» </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>هنگامی که حاجی آقا حسین قمی در تهران محصور گردید و تحت نظر قرار گرفت، روسای اصناف به تهران تلگراف کردند و تقاضای بازگشت او را نمودند. شهربانی مشهد که مثل سگ شکاری مترصّد در هم شکستن هرگونه مقاومت بود، تلگراف کنندگان را توقیف کرد و با این عمل بر هیجان و خشم مردم افزود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این زمان اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی بود. او به مناسباتی به طور پنهانی از حکومت دیکتاتوری رضاخان ناخشنودیهایی داشت. به همین جهت از چند سال پیش، پلیس مختاری در کمین جان او بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این هنگام اسدی از مرکز درخواست کرد که اِعمال خشونت در مشهد قدسی به تأخیر افتد. اما حکومت تهران بیش از پیش مصمم شد که با اعمال جبر و زور، با بکار انداختن سر نیزه نظامیان و با اتخاذ روشهای وحشیانه و ضد انسانی پلیس مختری، هرگونه صدای اعتراض را خاموش کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این هنگام مردی به نام شیخ بهلول، از طرفداران جدّی حاجی حسین آقا قمی، از طریق گناباد - تربت حیدریه به مشهد وارد شد. گمان میرود که بین ورود شیخ بهلول و تمایلات اسدی میتوان رشته ارتباطی یافت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ بهلول بلافاصله پس از ورود به مشهد (18 تیر 1314) مردم را برای شنیدن خبر تازه و مهمی به مسجد دعوت کرد. مردم ناراضی و عصبانی که طی چند سال از مظالم حکومت دیکتاتوری به جان آمده بودند و اینک در برابر اعمال فشار تازهای قرار میگرفتند، به این دعوت جواب مثبت دادند. دسته دسته از مردم مشهد به سوی مسجد گوهرشاد روانه گردیدند، مردم که به جان آمده و خواهان مقاومت بودند، در این زمان که سنن مذهبیشان مورد اهانت قرار گرفته بود، اعتقادات باشد. پیش از روز 18 تیر کمتر کسی شیخ بهلول را میشناخت، و شاید هم کمتر کسی دانست که چگونه این مرد به مشهد آمد و چگونه از میان معرکهای خونین جان به در برد. آنچه برای مردم مهم بود، این بود که صدای اعتراضی بر ضد فشارهای حکومت تهران برمیخاست و آنها، ناراضی و عاصی، آماده بودند به این صدای اعتراض نیرو بخشند. هنگامی که مسجد گوهرشاد پر شد، مردم مرد کوچک اندامی را دیدند که از بالای منبر به اقدامات حکومت وقت اعتراض میکند و آنها را به مقاومت میخواند. گرد آمدن انبوه جمعیت برای اعتراض به فشارهای بیدادگرانه حکومت تهران، از نظر کارگزاران دیکتاتوری و پلیس مختاری گناهی نابخشنودنی بود. حکومت دیکتاتوری بیش از ده سال به کمک کشتار و شکنجه و زندان کوشیده بود وطن ما را به ماتمکده خاموش و بیروحی تبدیل کند. به ماتمکدهای که جز صداهای منظور ستایش دیکتاتور، از آن برنخیزد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی اینک همراه با احساسات مذهبی صدای اعتراضی برخاسته بود و عمله دیکتاتور برای فرونشاندن این صدا در اندیشه کندن گورهای تازهای بودند. شهربانی مشهد، همین که از اجتماع مسجد گوهرشاد و گفتههای شیخ بهلول آگاه شد، در صدد دستگیری او برآمد. و چون حفظ امنیت صحن برعهده آستانه بود، بنا به دستور شهربانی، مأمورین آستانه در ساعت 4 بعد از ظهر روز پنجشنبه 19 تیر ماه شیخ بهلول را گرفته و به کشیکخانه بردند و در به روی او بستند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتشار این خبر بر هیجان و خشم مردم افزود. غروب همان روز، جمعیت انبوهی جلوی کشیکخانه گرد آمدند. شیخ بهلول را بیرون آوردند و او را روی دست به مسجد گوهرشاد بردند. چند تن از روحانیون که برای ادای فرائض مذهبی در مسجد بودند به جمعیت پیوستند. بهلول در میان هیجان مردم بالای منبر رفت؛ به اقدام حکومت تهران مبنی بر تغییر لباس، به روشی که درباره حاجی آقا حسین و سران اصناف اِعمال شده بود اعتراض کرد. او مردم را دعوت کرد که در برابر تصمیم حکومت تهران مقاومت کنندو برای بازگرداندن حاجی آقا حسین از تهران و آزادی سران اصناف بکوشند. هیجان و خشمی که مردم را فراگرفته بود، زنگ خطر را در گوش عمله پست دیکتاتوری به صدا درآورد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صبح روز بعد، از طرف لشکر سربازانی برای محاصره مسجد فرستاده شد. به سربازان دستور داده شده بود که از ورود افراد به مسجد گوهرشاد جلوگیری کنند. سربازان دستور داشتند که در صورت بروز کوچکترین مقاومتی با گلوله به مردم جواب بدهند. در نخستین ساعات صبح همین روز، کسانی که از یک مجلس روضه خوانی بازمیگشتند و قصد ورود به مسجد را داشتند، با مقاومت مسلحانه سربازان برخورد کردند، ممانعت از ورود به مسجد برای آنها قابل قبول نبود. به همین جهت در برابر تهدید مسلحانه سربازان به مقاومت پرداختند. این مقاومت کشمکشی خونین را بین مردم و سربازان برانگیخت. سربازان با سرنیزه به جان مردم افتادند و با تفنگهای مسلح به مردمی حمله کردند که جز مشتها و فریادهای خود وسیله دفاعی نداشتند. این حمله و حشیانه و کینهتوزانه، سی نفر از مردم بیدفاع را در خون غلطاند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین که این خبر به فرمانده لشکر رسید، از عاقبت این کشتار بیمناک شد و دستور داد که از محاصره مسجد دست بردارند. در این موقع دستههای انبوهی از اطراف مشهد به جانب مسجد به راه افتاد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این هنگام اسدی میکوشید برای تأمین مقاصد خود، از هیجان و خشم عصیانآمیز مردم استفاده کند. طرفداران اسدی از اطراف شهر برای پیوستن به جمعیت کمک میخواستند. دستههای انبوه جمعیت، مرد و زن و کودک، از همه جوانب شهر به سوی مسجد روانه گردید.مردم میرفتند که به مظالم حکومت دیکتاتوری اعتراض بکنند، میرفتند که در کنار دعاها و تکبیرها فریاد پرکین و اعتراضآمیز خود را برآوردند. بهانه این اعتراض هرچه میخواست باشد، برای آنها اهمیتی نداشت. فعلا تغییر کلاه توانسته بود روزنهای برای بروز خشم مردم بگشاید. شاید کسانی قصد استفاده خصوصی از این فریادهای اعتراضآمیز داشتند و شاید کسانی برای تأمین مقاصد خود این عصیان را دامنه میدادند. ولی قدر مسلّم این است که محرّک اصلی اعتراض مردم، بیدادگریهای حکومت دیکتاتوری بود. مردمی که بیش از ده سال فشار استبداد، تن و روحشان را فرسوده بود، اینک راهی برای پیشراندن خشمهای فرو خورده و آرزوهای درهم شکسته خود مییافتند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این روز بیش از ده هزار نفر در مسجد گوهرشاد آمدند. چند واعظ بر منبر رفتند و مخالفت خود را با تغییر کلاه اعلام داشتند و بازگشت حاجی آقا حسین قمی و آزادی سران اصناف را خواستار شدند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ده هزار انسان در زیر آفتاب داغ تیرماه، ساعتها ایستادند و کینه خود را نسبت به حکومت، به صورت تأیید این درخواستها بیرون ریختند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمانده لشکر و رئیس شهربانی به تهران گزارش دادند که بیم «حوادثی» میرود. کوشیدند «خطر» را بزرگ جلوه دهند تا از دژخیمان حکومت طهران فرمان کشتار مردم را بگییرند. دشمنیهای دیرینهای که میان سرپاس مختار رئیس کل شهربانی و اسدی نایبالتولیه آستان قدسرضوی موجود بود، به پیشرفت این مقصود کمک کرد. به این طریق دشمنیها و منازعات خصوصی افراد هیئت حاکمه، راه کشتار مردم را هموار میکرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از تهران دستور رسید که مسجد را محاصره کنند و مردم را زیر باران گلوله بگیرند. به زودی سربازان مسجد را محاصره کردند. مسلسلها در اطراف مسجد مستقر شد و چند توپ سبک برای بمباران صحن، پشت دیوارهای مسجد موضع گرفت. به دستور فرمانده جلاد درهای مسجد را بستند تا کسی نتواند از زیر باران گلوله جان به دربرد. نخستین گلوله توپ برگنبد طلائی فرود آمد و چند آجر طلائی را از جا کند. رگبار مسلسلها و غرش توپها آغاز شد. فریادها و نالهها از مسجد به آسمان رفت. در نخستین رگبار جمع کثیری کشته شدند. فریاد امان از مسجد برخاست. مردم به سوی درها هجوم آوردند، ولی درها بسته بود و مسلسلها و توپها همچنان آتش میبارید. فقط هنگامی که سیلی از خون روی سنگفرش مسجد به راه افتاد، مسلسلها و توپها خاموش شد. در این روز بیش از دو هزار نفر انسان بیپناه، زن و مرد و کودک، در اثر یک هجوم وحشیانه و ناجوانمردانه جان سپردند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از تعداد صحیح کشته شدگان و زخمیان هرگز آمار درستی به دست نیامد. پس از کشتار، گاریها را به در مسجد آوردند و کشتهها و زخمیها را روی هم انباشتند و بیرون شهر در گودالهایی که از پیش آماده شد بود ریختند. زخمیها و نیمهجانها مینالیدند و دژخیمان آنها را در کنار اجساد مردگان به زیر خاک مدفون میساختند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این طریق حربهای که حکومت تهران به دست گرفته بود، در نخستین مرحله بیش از دو هزار نفر انسان بیگناه را در خون غلطاند. دیکتاتوری از این راه چهره وحشتناک خود را به مردم نشان میداد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حکومت خائف دیکتاتوری که از کارهای اسدی به شدت بیمناک بود، برای اینکه از او زهر چشم بگیرد، جان دو هزار انسان را با گلولههای مرگزا گرفت. حکومت تهران که میخواست قدرت مطلقه خود را بر کرسی بنشاند، در پی این کشتار به حبس عده کثیری از مردم به اتهام «شرکت در غائله مسجد»، پرداخت. پلیس مختاری برای کشف «ریشه قضیه» دست به کار توقیف دسته جمعی مردم بیگناه شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای این منظور، سرهنگ نوائی - که پیش از این مدت 6 سال و نیم رئیس شهربانی مشهد بوده - به ریاست شهربانی مشهد منصوب گردید. نوائی به سرپاس مختاری قول داده بود که «عاملین فاجعه» را دستگیر و مجازات خواهد کرد. نوائی یک بار پیش از این رئیس شهربانی مشهد بوده و بر سر اغراض خصوصی با اسدی اختلافاتی داشته است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تلگرافاتی که در همین زمان بین وزارت دربار و اسدی ردّ و بدل شده، نشان میدهد که شخص دیکتاتور نسبت به اسدی مظنون و بدبین بوده و برای از بین بردن او بهانهای میجسته است. دشمنیهای جم وزیر کشور و پاکروان استاندار وقت خراسان و سرپاس مختاری رئیس کل شهربانی با اسدی، به پیشرفت این مقصود کمک کرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نوائی پس از ورود به مشهد، عده کثیری را توقیف کرد. آقازاده، حاج رفیع سنجر، اسدالهی، محمود قدس طینت، شیخ احمد بهار، شیخ ابوالقاسم مجتهد از متنفذین مشهد به دستور نوائی به زندان افتادند. همچنین نوائی دستور داد که 6 نفر از بربریهای اطراف شهر را که در املاک آستانه کار میکردهاند، به شهر بیاورند و زندانی کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با انواع شکنجه با بکار بردن دستبند قپانی، اماله آب جوش، شلاق زدن، خواب گرفتن؛ لخت کردن در یک سلول منفرد در شب زمستان و بازگذاشتن در، از این افراد اقرار گرفت که مباشرین املاک در روز فاجعه ما را مجبور کردند به شهر بیاییم. سپس آنچه را که میخواست، با شکنجه بر آنها تحمیل کرد. در اثر شکنجههای بعدی آنها را وادار به اعتراف کردند که اسدی دستور حرکت جمعیت به طرف شهر را داده است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آنکه پرونده مطابق دلخواه نوائی تکمیل شد، اسدی مسئول اصلی حوادث معرفی گردید و بلافاصله از تهران دستور توقیف و محاکمه او رسید. اسدی به زندان افتاد و پس از پانزده روز گرفتار شکنجههای پلیس نوائی شد. بعد زندانیان گواهی دادند هنگامی که او را برای بازجوئی میبردهاند، فریادها و نالههایش به گوش میرسیده است. در زیر شکنجههای طاقت فرسا اسدی گفت که دستور حرکت جمعیت به طرف شهر از جانب او صادر شده است. نوائی اعتراف اسدی را به مرکز گزارش داد و تقاضا کرد در دادگاه نظامی زمان جنگ محاکمه شود. معاقب این گزارش داد گاهی به ریاست سرتیپ - جانی معروف - تشکیل شد و پس از چند ساعت حکم اعدام اسدی را صادر کرد. صبح روز بعد اسدی در لشکر اعدام شد و با اعدام او ظاهراً پرونده ننگین فاجعه خونین 21 تیر ماه بسته شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی این پرونده هرگز بسته نشد. این پرونده هنوز باز است، زیرا دو هزار انسان بیگناه که در خون خود غلطیدند، دادخواهی میکنند. دستهای استخوانی آنها از زیر خروارها خاک درخواست میکند که مسببین کشتار خونین مسجد گوهرشاد و دیگر جنایات دوره دیکتاتوری مجازات شوند. دهقانان فریمان هنوز خاطره رعبآور جنایات دژخیمان دیکتاتور را فراموش نکردهاند. آنها و همه کسانی که چرخ بیدادگریها تن و روحشان را درهم شکسته است، مجازات شایستهای را برای جلادان و آدمکشان درخواست میکنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که در شهریور ماه 1320 بنای پوشالی دیکتاتوری فرو ریخت، در دادگاهی که برای محاکمه و رسیدگی به جنایات تبهکاران دوره بیست سال تشکیل شد، شمهای از فجایع خونین و غمانگیز تیرماه 1314 در دادگاه مطرح شد. از عاملین جنایت تنها سرهنگ نوائی به پای میز اتهام فراخوانده شد. عاملین اصلی و درجه اول کشتار دو هزار انسان در امان ماندند. اگر هم ظاهراً به مجازات مختصری محکوم گشتند، پس از مدت کوتاهی باز هم بر اریکه فرمانروائی تکیه زدند. عامل اصلی کشتار خونین مسجد گوهرشاد، رژیم سیاهی بود که مدت بیست سال قبل، مثل کابوسی بر وطن ما سایه افکنده بود، میبایست این رژیم محکوم شود و پدید آورندگان و حافظین آن به مجازات شایستهای برسند. دادگاهی که بنا به فشار افکار عمومی - ولی در زیر سلطه بازماندگان حکومت دیکتاتوری - تشکیل شده بود، نمیتوانست به خواستهای مردم ستمدیده جواب مثبت و قانع کنندهای بدهد. دادگاهی که رژیم موجود بر آن مسلط بود، نمیتوانست به محکومیت این رژیم حکم بدهد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تنها در دوران یک حکومت واقعاً ملی است که میتوان به حساب این جنایات و تبهکاریها رسیدگی کرد و تبهکاران و جلادان حقیقی را به کیفر رسانید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تنها با متّحد گشتن و ادامه یک مبارزه منطقی و پیگیر است که میتوان به این مقصود نائل شد. تنها با پیوستن به نهضت بزرگ طبقات زحمتکش است که میتوان برای آیندهای که در آن نشانی از ستم و بیدادگری نباشد، کوشید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با یادآوری فاجعه خونین مسجد گوهرشاد، مردم خراسان باید مصمم گردند که چنین پیکار ثمربخشی را دنبال کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردم خراسان به چشم دیدند که حکومت دیکتاتوری به هیچ چیز اکتفا نکرد. مسجد را به توپ بست و خون هزاران انسان را ریخت. مردم را به زیر چکمههای خونآلودش کوبید و به مقدسات و اعتقاداتشان بزرگترین توهینها و زشتکاریها را روا داشت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردم خراسان به چشم دیدند که در پی این کشتار و زشتکاری، کابوس دیکتاتوری سنگینتر و خفقان آورتر شد. مردم به چشم دیدند که دیکتاتوری حتی آزادی انجام فرائض مذهبی را از آنها سلب کرد. همراه با کشتارها و بیدادگریها آخرین نشانههای آزادی و اندیشه پاک را هدف گرفت و درهم کوبید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که بساط پوشالی حکومت دیکتاتوری درهم ریخت، مردم خراسان امیدوار بودند که حکومت جنایتکاران و جلادان پایان یابد. ولی به زودی دیدند که باز هم همان جلادان و تبهکاران، بازماندگان و دست پروردگانشان بر کرسیهای حکومت و فرمانروایی جلوس کردند وچند سالی نگذشت که اندک اندک به تجدید روشهای گذشته پرداختند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هماکنون زندانهای سراسر ایران، پر است از آزادمردانی که با خلوص و پاکی برای پیروزی حق و حقیقت پیکار کردهاند. زندانیان و شکنجه دهندگانِ آنها همان جلادان و آدمکشان دوره بیست ساله هستند. کسانی که شانزده سال پیش مسجد را به توپ بستد و هزارها زن و مرد و کودک را در خون غلطاندند، از چند سال پیش همین که جان تازهای یافتند، تازیانه به کف گرفتند و به شکار انسان و شکنجه آزاد مردان پرداختند، کشتند، سوختند، به غارت بردند، احزاب آزادیخواه را «غیر قانونی» اعلام کردند، پاکدلترین و مؤمنترین مبارزان راه خلق را به زندان انداختند و به جزایر سوزان جنوب تبعید کردند، قوانین ضد آزادی و خفقانآور از مجلس گذراندند. با این اقدامات کوشیدند راه برای استقرار دیکتاتوری تازهای هموار کنند و بار دیگر بساط جلّادی و بیدادگری بیست ساله را بگسترند. ولی زمانه عوض شده بود، مردم خیلی تغییر کرده بودند، با چشمهای گشاده و روشن، با همه نیروی خود در برابر دسیسههای توطئهگران مقاومت کردند و حتی از درون زندانها ندای حق طلبانه خود را برآوردند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی کارگزاران دیکتاتوری و دشمنان مردم هنوز هم آرام ننشستهاند، هنوز هم میکوشند وطن ما را بار دیگر به ماتمکده خاموشی مبدل کنند که از آن جز صدای قهقهه شوم غارتگران و جلادان مردم شنیده نشود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما با یادآوری فاجعه غمانگیز و خونین مسجد گوهرشاد، از مردم خراسان و همه مردم وطن خود میخواهیم که بر کوشش دسته جمعی خود برای پایان دادن به حکومت شوم و بیدادگرانه این بدکاران و آدمکشان بیفزایند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما از آنها میخواهیم که با پیوستن به نهضت نجات بخش ملت ما برای پایان دادن به دوران فقر و محرومیت و اختناق، عملا به مبارزهای مثبت و ثمربخش دست بزنند. اکثریت عظیم مردم وطن ما زندگی تیرهای دارند، فقر، دربدری، محرومیت از نخستین و ضروریترین وسایل زندگی، هرگونه آسایش و خوشی را از آنها سلب کرده است. گرسنگی و رنج نداری زندگی را به کامشان تلخ کرده است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کنار همه این مصائب، جلادان، غارتگران و دشمنان خلق، تازیانه به کف گرفته اند و قصد جان کسانی را دارند که برای از میان برداشتن این ستمگریها و آن تیره ورزیها میکوشند و مبارزه میکنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردم خراسان!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای نجات از مصائب فقر و گرسنگی، برای پایان دادن به حکومت بیدادگرانه غارتگرانه و جلادان دامنه مبارزه خود را توسعه دهید. بیش از پیش به نهضت نجات بخش ملت ما بگروید و با پیکاری منطقی و ثمربخش ثابت کنید که برای به کیفر رساندن بدکاران و گناهکاران و انتقام کشیدن از آدمکشان منفور، از پای ننشینید. برای اعتلای حق و حقیقت، برای پیروزی راستی و عدالت، برای برافکندن بنیان ظلم و فقر و گرسنگی، با همه نیروی خود پیکار کنید. برای نجات از تیره روزیها راهی جز این وجود ندارد. تنها از این راه است که میتوانید به نجات خود و وطن خود، به وصول یک زندگی آزاد و مرفه امیدوار باشید. (12) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s4">◀</span>هوشنگ شهابی : واکنش و ایستادگی عمومی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به راویت هوشنگ شهابی : نخست وزیرمیانه رو او مخبرالسلطنه [بعد از کشتارمسجد گوهرشاد] پیشنهاد کرد زن ها به جای سرکردن چادر روپوشی مناسب بپوشند و روی خود را باز بگذارند، اما رضا شاه زیربار نرفت و برلباس کامل اروپایی اصرار ورزید. او در آذر1314 ضمن درد دل با نخست وزیر آینده اش محمود جم گفته بود که وقتی دیده چگونه زنان ترکیه حجاب را رها کرده و دوش به دوش مردان کار می کنند، ازهرچه زن چادری است بدش می آید. دستور شاه در مورد برگزاری جشن های مختلط اولین بار توسط وزیر جنگ و با حضور شاه اجرا شد. آن گاه شاه پرسیده بود آیا می توان فرصتی پیش آورد که او بتواند همراه با دختران بی حجاب خود در آن شرکت کند ، علی اصغرحکمت وزیر معارف گفته بهترین فرصت جشن مراسم فارغ التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی است. ساختمان دانشسرای مقدماتی نوبنیاد (مدرسه عالی تربیت معلم زنان) که با سرعت به اتمام رسیده بود برای اعلام رسمی کشف حجاب اجباری انتخاب شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین ضمن وزرای داخله(کشور) و معارف ( آموزش و پرورش) پیام هایی محرمانه برای رؤسای ادارات خود در استان ها فرستاند و دستوردادند با تربیت دادن سخنرانی ها وجشن ها که درآنها از امتیازات و محاسن مشارکت زنان درامور اجتماعی سخن گفته شد افکارعمومی محلی را برای کشف حجاب آماده کنند . این جشن ها گاه با مقاصد آشکار و گاه به بهانه هایی دیگر برگزارمی شد. تا این مرحله هنوز تأکید می شد که از خشونت و زور احتراز شود و زنان ساده بپوشند تا بروز احساس حسادات میان فقرا نسبت به ثرومند ان پرهیز گردد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز بزرگ در17 دی 1314 فرا رسید ورضا شاه همراه با ملکه و دو دخترش شاهدخت شمس و اشرف که هر سه بی حجاب بودند در مراسم افتتاح « دانشسرای مقدماتی » نوبنیاد تهران شرکت کرد تا ضمناً دیپلم های دختران فارغ التحصیل به آنان اعطا شود. ضرب المثل عربی قدیمی می گوید: « الناس علی سلوک ملوکهم »[مردم از شیوه شاهان خود پیروی می کنند]، ورضا شاه ظاهراً تصمیم گرفته بود همسر دخترانش را سرمشق مردم قرار دهد. با این حال رضا شاه به عنوان یک مرد ایرانی شخصاً در باره بی حجابی چندان دودلی اضطراب خاطر نبود. شاهدخت اشرف خواهر دوقولوی شاه سابق در خاطرات خود می نویسد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضا شاه عزم راسخ داشت ایران را « غربی کند» و وارد قرن بیستم سازد. او برای این کار و ایجاد رفاه و قدرت برای کشور، نمی توانست اجازه دهد که زنان ما، یعنی نیمی از جمعیت اندک کشور ، غیر فعال و در حجاب بمانند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما در عین حال در باره پدرش می نویسد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« به عنوان یک مرد هرچه به همسر و خانواده اش مربوط می شد یک موضوع خصوصی بود... پدرم در خانه یک مرد تمام عیار نسل گذشته بود( به یاد دارم یک بار که با پیراهن بی استین سرمیزنهار آمده بودم دستورداد فوراً لباسم را عوض کنم). اما او به عنوان شاه خود را آماده کرده بود احساسات نیرومند شخصی خود را به سود پیشرفت کشور خود کنار بگذارد. وقتی تصمیمش را گرفت نزد ما آمد و گفت: « این سخت ترین کاری است که درعمرم کرده ام ، اما باید ازشما بخواهم که سرمشق خوبی برای سایرزنان ایران باشید.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سال ها بعد در 1353 ملکه مادر به امیراسدالله علم وزیر دربار اقرار کرد که رضا شاه در مسیر رفت به دانشسرا برای شرکت در مراسم فارغ التحصیلی به او گفته بود:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ترجیح می دهد بمیرد، و در زندگی زنش را سر برهنه به مردان غریبه نشان ندهد، اماچاره دیگری ندارد، چون درغیراین صورت دیگران فکرخواهند کرد ایرانیان وحشی وعقب افتاده اند.» (13) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« به استان ها دستورداده شد مراقب باشند تا همه زنان از زنان خاندان سلطنتی سرمشق بگیرند. بدین منظور در ماه های دی و بهمن درسراسر کشور جشن هایی برای گرامیداشت بی حجابی برگزار شد و جراید هر روزه گزارش های این جشن ها و« اشتیاق خود جوش» برای اصلاحات را چاپ می کردند. در واقع جشن ها بیشتر باعث دلهره و هراس شده بودند:« منظره مشترک بسیاری ازاین جشن ها زنان و مردانی بودند که در اتاق ها روبروی هم نشسته بودند و زنان از خجالت صورت های خود را با دست یا با یقه کُت هایشان می پوشاندند.» مثلاً در اردبیل ضیافتی درمحل فرمانداری ترتیب داده شد که در آن تجار، مقامات دولتی وسایر بزرگان شهر با زنانشان دعوت شده بودند. برای همسران مقامات دولتی این امر چندان مشکل نبود، اما زنان محلی معذب بودند و نمیدانستند چه بپوشند. چون در این بخش آذربایجان زمستان ها خیلی سرد است، بیشتر زن ها پالتو پوشیده ودنباله ی سروسری ها خود را در یقه پالتوها یشان فرو کرده بودند. وقتی در خارج دسته موزیک ارتش نواختن آهنگ یا شادی را آغازکرد، در داخل زنان با قیافه های عبوس و خجول نشسته بودند و مردان بی صبرانه سیگار پشت سیگار دود می کردند . فرماندار سخنانی در ستایش از آزادی زنان ایراد کرد وحاضران کف زدند . پس از او فرماندار سخنانی درستایش از آزادی زنان ایراد کرد و حاضران کف زدند. پس ازاو فرمانده نظامی منطقه نخست سخنان مشابهی گفت و آن گاه یک بشقاب پر از شیرینی برداشت و به یکایک آقایان و بانوان حاضر تعارف کرد. از این پرده دری [!] بی سابقه ، زنان از خجالت سرخ شدند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به کارمندان دولت وام داده شده بود تا برای زنان خود لباس های نو مناسب خریداری کنند، و اگر کسی همسر خود را بی حجاب به این ضیافت ها نمی آورد به او مرخصی بدون حقوق می دادند و در واقع منتظر خدمت می شد. گزارش دقیقی از حاضران و غایبان داده می شد و کسانی که نیامده یا بدون همسران خود آمده بودند، سخت توبیخ و سپس اخراج می شند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت برای اجرای کامل این سیاست ، اگر بخواهیم از اصطلاح میشل فوکو استفاده کنیم، گویی همه جا دوربین مخفی کار گذاشته بود. مقامات محلی در تمام کشور دستور داشتند هرکسی به خصوص روحانیون معترض علنی به این سیاست را باز داشت و مجازات کنند و مانع از ورود زنان با حجاب به فروشگاه ها ، سینماها و گرمابه ها ی عمومی شوند . در برخی موارد مأموران مخفی درمدخل حمام ها می ایستادند تا بر اجرای درست قانون نظارت داشته باشند. سوار شدن زنان چادری به درشکه ها واتومبیل ها و درمان ایشان دردرمانگاه های عمومی ممنوع شده بود. برای افزودن اهانت و در واقع بدتر کردن وضع زنان چادری ، فاحشه ها حق بی حجاب شدن نداشتند مگر در بهارتا بتوانند شوهر کنند: نماد عفت تبدیل به نماد بی عفتی شده بود. مقاله ای در مجله شهربانی ، آماری از جرایم و بی عفتی هایی که در زیرچادر انجام شده بود ارائه داد و ادعا کرد که همین موضوع باعث بیچارگی زنان شده و به مجرمان کمک کرده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* واکنش و ایستادگی </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
واکنش عمومی در برابر بی حجابی اجباری دولتی برحسب هر طبقه و هر منطقه فرق می کرد. درنواحی شمالی ایران که مدت های طولانی از طریق روسیه با اروپا ارتباط داشتند این موضوع بدون مقاومت چندانی پذیرفته شد! در واقع حتی بعضی از روحانیون با آن همراهی کردند. درمیان اقشار تجدد خواهی این امر به عنوان آزادی زنان با استقبال روبرو شد و شادی فراوانی برانگیخت. چون از آغاز بی حجابی ارتباط نزدیکی با بهبود فرصت های آموزشی و تحصیلی برای زنان یافته بود ، این نظر تا حدی حقیقت داشت: تعداد دختران ثبت نام شده دردبستان ها و دبیرستان ها دراواخر دهه 1310 به نحو شگفتی افزایش یافت و زنان به آموزش عالی و دانشگاه راه یافتند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اما برای اکثریت زنان ایرانی دوره دشواری آغاز شد و شگردهای گوناگونی برای ایستادگی در برابر تعدی دولت به زندگی خصوصی افراد ابداع شد . در آغاز بسیاری از زنان با پوشیدن یک پیراهن بسیاربلند و سرکردن روسری واکنش نشان دادند ، اما دراواخر بهار 1315 دولت به مقامات محلی دستور داد جلوی این کار را بگیرند یا عواقب آن را بپذیرند. گرچه وزارت کشور به مأموران شهربانی دستورداده بود از خشونت بپرهیزند ، آنان که دستور داشتند خیابان ها را از وجود زنان چادری پاک کنند ، گاه به زنان حمله می کردند و چادرهایشان را از سرشان می کشیدند و پاره می کردند که شاید این امر به علت انتصاب سرتیب رکن الدین مختاری دراسفند 1314 به مقام ریاست شهربانی بود که به بی رحمی شهرت داشت. گویی این خشونت دولتی کافی نبود، زیرا به خصوص درشهرهای کوچک زنانی که قوانین جدید را رعایت می کردند مورد آزار و اذیت عوام الناس محلی قرارمی گرفتند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بسیاری از زنان در برابر این خواسته های متناقض تصمیم به خروج از کشور گرفتند. در خرمشهر بعضی زنان از مرز گذشتند و به عراق رفتند. بسیاری از زنان در خانه ماندند، اما این کار مشکل دیگری ایجاد کرد، چون در آن زمان خانه های ایرانیان حمام نداشت، بنابراین زنان برای حمام رفتند نیمه های شب از راه پشت بام و عبور از بام های خانه های همسایه خود را به حمام محل رساندند یا به امید این که چشم پاسبانی به آنان نمی افتد از کوچه پس کوچه ها می گذشتند. رضا براهنی نویسنده به خاطر می آورد که پدرش عادت داشت مادر و همسر خود را در گونی بگذارد و به حمام عمومی ببرد تا آن روزی پاسبانی به او مشکوک شد و جلویش را گرفت. پدر ادعا کرد که درون گونی پسته است و لمس و قلقلک گونی توسط پاسبان باعث شد مادربزرگ نویسنده به خنده بیفتد و پدرش بازداشت شود. بسیاری از کسانی که آن روز ها را به یاد دارند ماجراهای مشابه تحقیر آمیزی را نقل می کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قانون تغییر لباس تمام هدف نبود، بلکه هدف اصلی برانداختن پرده واز میان بردن تبعیض جنسی در جامعه بود. بدین منظور از دولتمردان رژیم خواسته شد مهمانی هایی بدهند و ازمهمانان بخواهند همسران خود را همراه بیاورند تا اختلاط زن و مرد رواج یابد . بسیاری چنین کردند، و« کافه شهرداری » تهران که گروه موسیقی زنده ای هم داشت محل مطلوب و مورد علاقه مهمانی ها و رقص ها شد. برخی مردان که گویا زنان صیغه ای داشتند، این همسران موقت خود را به مهمانی ها می بردند و همسران حقیقی شان را در خانه می گذاشتند . حتی شهربانی به نخست وزیرسابق مخبرالسلطنه هدایت که همسرش از وقتی حجابش مورد اعتراض قرار گرفته بود از رفتن به دربار خود داری می کرد دستور داد یک ضیافت در ملک خود درّوس که در آن زمان درحومه تهران واقع شده بود برپا کند بسیاری از ساکنان آن زمان درّوس ارمنی بودند و بنابراین می توانستند دعوت او را بپذیرند. به مقامات محلی استان ها و شهرستان ها نیز دستور داده شد مهمانی بدهند و به بازرگانان دستور داده شد با همسران خود در این مهمانی ها حضور یابند. فرماندار گرگان به شهربانی محل دستور داد مراقب باشند تا در این مهمانی ها زنان و مردان جدا ازهم ننشینند تا این « عادات وحشیانه قدیم » از بین برود. در آن سال ، ماه سوگواری محرم چند هفته پس از اعلام رسمی کشف حجاب فرا رسید و چون اجرای سایر شعائرمذهبی قبلاً غیر قانونی شده بود، نخست وزیر به مقامات محلی دستور داد اجازه دهند مردان و زنان در مجالس روضه خوانی شرکت کنند و ( به جای زمین ) در کنار هم روی صندلی ها و نیمکت ها بنشینند. حتی تلاش اندکی شد تا چهار کلاس اول دوره دبستان مختلط شود که بلافاصله پس از کناره گیری رضا شاه این برنامه متوقف شد. بیزاری از بی حجابی یکی از عناصر تغذیه کننده انزجار جامعه سنّتی از دولتی بود که پیوسته در زندگی روزمره مردم گاه به شکل نظام وظیفه اجباری ، گاه بالا بردن مالیات و گاه قانون لباس پوشیدن دخالت می کرد. دولت برای فرونشاندن انتقادها و اثبات صلاحیت و حقانیت اسلامی خود متوسل به ترفند قدیمی قربانی کردن منافع اقلیت ها شد: در 1315 تمام افسران بهایی ارتش به دستور مستقیم شاه اخراج شدند، و شایع شد که او می خواهد ژست اسلامی بگیرد تا این برداشت عمومی را که انگیزه کشف حجاب مخالف با سالام بوده است خنثی سازد. همچنین در1315 یهودیان به طور منظم و برنامه ریزی شده از دارات کمرک وسایر دوایر دولتی بیرون رانده شدند. اما هیچ یک از این اقدامات نتونست در ما بین سنت گرایان محبوبیتی برای شاه به بار آورد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>خاندان سلطنتی بی اعتنا به مقاومت مردم به سرمشق دادن خود ادامه دادند. به نوشتۀ مهدیقلی هدایت در دعوتنامه هایی که به مناسبت عروسی ولیعهد با شاهدخت فوزیه مصری در4 اردیبهشت 1318 فرستاده شده بود قید شده بود که بانوان باید پیراهن های سفید دکولته بی آستین بپوشند . ذهن رضا شاه و هواداران سیاست غرب گرایانه او آکنده از این فکر بود که بقیه جهان به خصوص کشورهای پیشرفته تر از ایران خوششان بیاید و تحت تأثیر قرار گیرند. بنا به گزارش یک دیپلمات بریتانیایی در تهران در 1317 « سیاست خارجی ایران بعضی جنبه های قابل تشخیصی دارد که یکی از آنها عزم راسخ ایران به « رفتار همسان » است « و ایران برای این که خود را سزواراین رفتارهمسان نشان دهد ناچار است « معیار تمدن غربی » را بپذیرد، و یکی از مهمترین این معیارها لباس غربی بود. دریکی از بخشنامه های محرمانه وزارت آموزش و پرورش به شهرستان ها نوشته شده که سال ها زنان ایرانی از آموزش و تحصیل محروم بوده اند ، اما اکنون این خطا را باید جبران کرد تا « زنانی که مادران دولتمردان آینده ایران هستند، نظیر زنان سایر ملل متمدن ، از نعمت دانش و معرفت و تحصیل و تمدن برخوردار شوند تا بتوانند خانوادهایی خوب و مفید تشکیل دهند و کودکانی میهن پرست و شجاع برای مملکت تربیت کنند.» سپس در بهار 1315 استاندار کرمانشاه در رهنمودی به فرمانداران زیر دست خود نوشت که هدف نهضت زنان هیچ گاه محدود به کشف حجاب نیست، زیرا در ایران فقط زنان شهری این« عادت زشت» را دارند. مقامات حکومتی می خواستند مطمئن شوند که لباس زنان پس از مدتی شبیه به زنان دهاتی کرمانشاهی نشود، بلکه « نظیر زنان متمدن جهان» گردد. از طنز روزگار این عزم راسخ به تقلید از غرب و ممنوعیت حجاب باعث تنش هایی دیپلماتیک میان ایران و بریتانیا شد که مدافع حق زنان مسلمان هندی برای دیدار از ایران با پوشش سنّتی خودشان بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین دردسرهایی دیپلماتیک درمورد چگونگی رفتار با زائران افغانی درمشهد پیش آمد. زنان افغانی از ممنوعیت حجاب معاف شده بودند، اما تشخیص و شناسایی آنان از زنان ایرانی کار دشواری بود. استاندار خراسان به منظورچارۀ این وضع از سرکنسول ایران درهرات درخواست کرد از«چادرهای» افغانی عکس بگیرد وآنها را در مشهد بفرستد، اما او نتواسنت این وظیفه را به درستی انجام دهد، زیرا زنان افغانی به محض دیدن او می گریختند. مقامات ایرانی پس از مشورت با مقامات افغانی و بریتانیایی تصمیم گرفتند بازنان خارجی چارقد یا چادر به سر تا وقتی لباس ملی خود را برتن دارند مدارا کنند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما خواسته رضا شاه برای « رفتار همسان » ناگهان برباد رفت و آن هنگامی بود که ارتش های متفقین در شهریور 1320 بی طرفی ایران را در جنگ جهانی دوم نادیده گرفتند و بدون رعایت نزاکت سیاسی ایران را اشغال کردند و کمی بعد رضاشاه را مجبور به کناره گیری ساختند. شایع شد که بعضی از افسران ارتش مغرور رضا شاه ناگهان فایده « چادر بی تمدن» را کشف کردند و در زیر آن تواسنتند از دست مهماجمان بگریزند.(14) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s3">◀</span>کشتار مشهد به روایت « اسناد وزارت خارجه آمریکا »</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمد قلی مجد در کتاب « رضا شاه و بریتانیا» با استناد به« اسناد وزارت خارجه آمریکا »در بارۀ کشتار مشهد آورده است : کشتاری که در روز های 12 تا 14 ژوئیه 1935 در داخل و اطراف حرم مقدس امام رضا درمشهد اتفاق افتاد از خونین ترین و بی رحمانه ترین وقایع تاریخ ایران بود. تنها واقعه دیگری که شاید تا حدودی با آن قابل مقایسه باشد سرکوب تظاهر کنندگان و قتل بسیار از آنها به دست نیروهای مسلح در روز های 5 تا 8 ژوئن 1963 بود. کشتار مشهد به ویژه ازاین جهت اهمیت داشت که درحرم مقدس یکی از امامان شیعه صورت گرفت. چنانکه هورنی بروک گزارش داده است. با تیربارتظاهر کنندگان و زائران را مورد هدف قرار دادند که منجر به « تلفات هولناکی شد.» پس از آن واقعه مردم گفتند، « ازحرم مقدس امام رضا هتک حرمت شده،» و پیش بینی کردند که آخرِ رضا خان رسیده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیش بینی آنها شش سال بعد تحقق یافت ؛ ولی آنچه مردم فکرش را نکرده بودند این بود که اربابان انگلیسی رضا خان او را نجات می دهند و ازچنگال عدالت می رهانند. در همان زمان هم بروز وقایع 12 تا 14 ژوئیه 1935 مشهد شدیدترین بحرانی تلقی می شد که در تاریخ معاصر ایران رخ داده است. نتیجۀ این کشتارها تشدید فضای خفقان حاکم برکشور، ازجمله دستگیری ومجازات آنهایی بود که ادعا می شد درتحریک مردم دست داشته اند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>کلاه فرنگی، ممنوعیت عزاداری روز عاشورا</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>و کشف حجاب زنان ؛ سال 1935</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برنامه رضا شاه برای کشف حجاب زنان مسلمان و اجبار مردان برای کنارگذاشتن کلاه های سنتی و پوشیدن کلاه « فرنگی » در تابستان 1934 با جدیت بیشتری دنبال شد. در ماه ژوئن 1934، نخست وزیر وقت، فروغی ، با انشتار اعلامیه ای دلیل غیرموجهی برای این امربرشمرد: « حسب الامر ملوکانه اعلیحضرت همایونی شاهنشاه ایران ، هیئت دولت ، کلیه وزارتخانه ها وادارات را موظف می سازد که به دستگاه های تابعه خود ابلاغ نمایند کارگرانی که کارشان درفضای باز و آفتاب است، ازاین پس باید کلاه با لبه بر سر بگذارند که صورتشان را از تابش آفتاب حفظ کند.» (1) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مراسم افتتاحیه مجلس دهم درماه ژوئن 1935، رسماً اعلام شد که پوشیدن کلاه پهلوی قدغن است و مردها باید کلاه فرنگی به سرکنند. هورنی بروک دراین ارتباط می نویسد:« اطلاع یافته ام که شاه بعد از قدغن کردن کلاه پهلوی گفته است که پوشیدن کلاه فرنگی برای مردان با چادر پوشیدن زنان ایرانی اصلاً جوردر نمی آید. از قرار معلوم ، در نتیجه این اظهار نظرشاه که البته برای مشاورشان حکم دستور دارد، درمیان نسل جوان تر زنان ایران جنبشی برای کشف حجاب به راه افتاده است»(2 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هورنی بروک گزارش می دهد که تلاش برای « عملی ساختن منویات اعلیحضرت » برای ممنوع ساختن حجاب اسلامی رسماً از سوی فروغی که در مقام رئیس الوزراء قرار بود روز 28 ژوئن 1935 درباشگاه ایران میهمانی بدهد، آغاز شد. همه وزرای کابینه و معاونان به همراه همسرانشان به این میهمانی دعوت شده بودند، و زنان باید بدون حجاب در مجلس حاضر می شدند. هورنی بروک اضافه می کند:« ازقرار معلوم به دنبال این میهمانی سایر اعضای کابینه وهمسرانشان هم میهمانی های مشابهی برای همکارنشان خواهند داد.»(3 ) وسپس همکارنشان میهممانی های مشابهی برای زیر دستان وهمسرانشان می دهند و این میهمانی ها همینطور ادامه پیدا می کند. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>استعمال کلاه فرنگی و کشف حجاب زنان بخشی ازبرنامه غربی کردن ایران بود که با هدف تضعیف اسلام وعلماء صورت می گرفت. دراوایل آوریل 1935، دولت محدودیت های سفت وسختی برای عزاداری در روزعاشورا وضع کرد. راه افتادن دسته های عزاداری ممنوع شد. جی . ریوزچالدز، کاردار موقت آمریکا ، این ممنوعیت ها و « نا آرامی های » بعد از آن را در چندین شهراینگونه گزارش کرده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از قرار معلوم امسال پلیس راه افتادن دسته های عزاداری در خیابان ها به شیوه سال های گذشته را ممنوع کرده بود. می گویند که چند روز قبل از فرا رسیدن عاشورا ، که امسال به 14 آوریل افتاده بود، برخی ملاها مستقیماً به شاه تلگرام زدند و از او خواستند که محدودیت های فوق را بردارد. می گویند ملاهایی را که در کرمانشاه و تهران دست به اقداماتی زده بودند فوراً بازداشت کردند وتا فردای عاشورا درحبس نگاه داشتند. به همین ترتیب در بابل ، که می گویند بیشترین نا آرامی ها را داشته ، ظاهراً ملاها از مقامات شهر خواسته بودند که اجازه راه افتادن دسته های عزاداری درخیابانهای را بدهند، ولی مقامات از دادن اجازه خود داری کردند، و از قضا شب 13 آوریل در بابل زلزله آمد. در نتیجه مردم خشمگین بابل که حالا باید برای واقعه ای ملموس تر از شهادت [ امام ] حسین[ع] در هزار سال پیش عزاداری می کردند به خیابان ریختند و با نادیده گرفتن حکم دولت ، دسته های عزاداری به راه انداختند . مأمورانی که قصد متفرق ساختن عزاداران را داشتند با مردم در گیرشدند و می گویند که دراین معرکه حداقل مأمورپلیس کشته شدند. می گویند نآرامی های کوچکتری هم برخی نقاط دیگر کشور روی داده است ؛ ازجمله مشهد، قم ، کرمان ویزد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تهران ، عزاداری های روز عاشورا به تجمع عزاداران در مساجد و خانه ها محدود بود و حتی در این موارد هم عزاداران مواظب بودند که عزاداری شان از حد سینه زنی فراتر نرود.(4) ( چایداز. گزارش شماره 429 ( 40/ 404 . 891 ) ، مورخ 29 آوریل 1935 ) ظاهراً تنش مداومی گه بین شهر وندان و مأموران سرکوبگر پهلوی وجود داشت همه کشور را فرا گرفته بود. تحمیل اصلاحات و روند مدرن کردن شهر ها غالباً موجب بروز مخالفت ها و درگیری ها خشونت آمیز می شد. اگوستین دبلیو. فرین (Augustin W.Ferrin)، کنسول آمریکا در تبریز ، مخالفت مردم این شهر با قانون سربازگیری در سال 1928 و واکنش رژیم را شرح داده است:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طبق خبری که همین الاّن حسنعلی خان آصف ، کارمند کنسول گری تبریز ، به من داد ، بعد از ظهر 12 اکتبر دراین شهراعلام کرده اند که قانون سربازگیری به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. ولی صبح فردای همان روز مردم بازار ها را بسته و در مسجدها تجمع کردند و برخی هم در منازل مجتهدان شهر ، میرزا صادق آقا و حاج میرزا عبدالحسن آقا ، از رهبران مذهبی شهر، جمع شدند. تلگرام هایی هم در اعتراض به سربازگیری ، و همچنین پوشیدن کلاه پهلوی و کشف حجاب به تهران فرستاده شد. در14اکتبر، سربازان با شلیک تیرهوایی جمعیتی را که به سوی مرکز سربازگیری درحرکت بود متفرق کردند. در17 اکتبر جمعیت دیگری به سوی کنسول گری روسیه حرکت کرد، که البته نیت اصلی شان معلوم نبود، و ظاهراً قصد داشتند در آنجا پناه بگیرند. سربازان هم با شلیک هوایی چند گلوله جمعیت را متفرق کردند. همان شب مجتهدان فوق به همراه چند تن دیگر از تجار سرشناس شهر ، از جمله کرباسی ، بازداشت شدند. روز 18 اکتبر بازاری ها به سر حجره هایشان برگشتند و گمان می رود که جنبش مردم خاتمه یافته است. جمعیت تبریز دست خالی است و نیروی نظامی مستقر در این شهر انبوه و ورزیده است.(5) آنچه کشف حجاب را متمایز می ساخت گستردگی مخالفت های مردم با چنین اقدامی بود که گویا انگلیسی ها و رضا شاه را غافلگیر کرده بود. هورنی بروک با لحنی کاملاً متفاوت با آنچه در گزارش مربوط به میهمانی های پنج روز پیش نوشته بود از مقاومت مردم در برابر این اقدام سخن گفت. ظرف کمتر از یک هفته ، وضعیت کاملاً به هم ریخته بود:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احداث شبکه مدرن بزرگراههای عمومی به قیمت تحمیل مالیات های سنگین بردوش مردم، پهن کردن خیابان ها به قیمت تخریب املاک مجاور، و پروژه کشیدن خط آهن از دریای خزر به خلیج فارس برای انتقال سریع محصول مزارع خصوصی شاه درمثال ایران ، همه و همه را مردم این مملکت همچون تجملاتی پرهزینه به جان خریدند. ولی اعلیحضرت همایونی با پیشنهاد کشف حجاب زنان مسلمان پا برچیزی گذاشت که برای مردم مسلمان اهمیتی پس فراتر ازسنگین ترشدن بارمالیات ها دارد. او می خواهد سنتی را پایمال کند که ریشه ای بس عمیق دارد، و صدها سال است که دراین مملکت رواج داشته، و[این کاراو] احساسات مردم را جریحه دارمی کند. به رغم موافقت های اجباری و ابرازهمدلی عمومی با عزم شاه برای اجرای این اصلاحات، خصومتی پنهان با کل این برنامه در دل عدۀ کثیری ازمسلمانان موج می زند. <b>البته وزرای دولت که مایل نیستند پست هایشان را از دست بدهند مسلماً همسران خود را واداربه کشف حجاب خواهند کرد و مقامات دون پایه وسایرشهروندانی که دلبسته رژیم گذشته نیستند نیزازآنها پیروی خواهند کرد</b>. باوجود این، بسیاری ازمقامات رسمی که در انظارعموم با چهره ای گشاده ازاین اقدام استقبال می کنند، در خلوت با اخم به آن می نگرند. روحانیون که ازآنچه« لامذهبی شاه » می نامند به سرحدّ جنون رسیده اند، حالا حربه جدیدی برای جنگ مخفیانه خود دارند، و دوستان صمیم وفامیل نزدیک زندانیانی که به مرگ های مرموز در زندان جان باخته اند و یا کسانی که بدون محاکمه تبعید شده اند حالا ترکش پُرتری برای مقابله با سلسله حاکم به دست آورده اند.(6) هورنی بروک در گزارش تکمیلی اش همچنان از مخالفت مردم با کشف حجاب می نویسد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هیچیک ازاصلاحات دوران رضا شاه به اندازه پیشنهاد کشف حجاب با احساس اضطراب و بلاتکلیفی، و با انزجارعلنی ازرژیم کنونی درمیان مردم همراه نبوده است. به جرئت می توان گفت که روحانیون با حذف چادر شدیداً مخالفند و اکثر مسلمانان هم از این امربه خشم آمده اند. گرچه پوشیدن کلاه به اصطلاح« بین المللی » با توسل به ارعاب و خشونت به اقشار پائین تر جامعه تحمیل شد، اکثر ایرانی های متعلق به طبقات بالا و متوسط بجای آنکه از کلاه پهلوی ، که اتفاقاً دیگر نام « پهلوی » برخود ندارد، استفاده کنند با سعه صدر و خوش خُلقی این کلاه را بر سر گذاشتند. حتی برخی ازشخصیت های متجدد و روشنفکر از این امر استقبال کردند ، ولی بسیاری از آنهایی که شاید در رواج کلاه فرنگی برای مردان محاسنی هم متصور بودند در پیشنهاد تغییر پوشش زنان فقط شرّ می دیدند و بس . حاج اقا حسین قمی ، یکی از سه ملای عالیرتبه خراسان ، در اعتراض به کشف حجاب زنان ، و تا حدودی تغییر کلاه مردان ، ابتدا نظراتش را برای شاه تلگرام کرد و سپس عازم تهران شد تا شخصاً مراتب اعتراضش را به عرض شاه برساند. وقتی به شاه عبدالعظیم در مجاورت پایتخت. رسید حضورش حادثه ای ایجاد کرد که بهمان اندازه اهمیت داشت. خبر ورود او خیلی زود به گوش مسلمانان متدین رسید و در 4 ژوئیه بیشتر بازاری ها حجره هایشان بستند ، و صدها نفربه سوی مسجد روانه شدند تا نظرش را در باره اصلاحات اخیرجویا شوند. بلافاصله عده ای مأمور یونیفورم پوش و لباس شخصی به مسجد ازعام و بدینوسیله مانع از تماس مردم با ملا شدند. از آن زمان تاکنون عده زیادی پلیس دراین محل مستقرهستند وفکر نمی کنم تا زمان عزیمت ملا ازآنجا تکان بخورند. روز6 ژوئیه یک بار دیگر بازار تعطیل شد، ولی مأموران پلیس بازاری ها را تهدید کردند که اگر حجره هایشان راباز نکنند مقامات دولت همه اجناس شان را به حراج می گذارند ، و آنها هم اجباراً حجره هایشان را بازکردند. هنوز شایعه شورش مردم تبریز تأیید نشده است. می گویند حاج شیخ عبدالکریم [حائری یزدی ] ، از ملایان قم ، تلگرام مؤدبانه ای برای شاه فرستاده واز او خواسته از انحام اعمالی که در اسلام حرام است جلگیری کند. می گویند شاه بلافاصله پاسخ داده که برداشتن کلاه پهلوی هیچ ربط مستقیم و غیرمستقیمی با دین ندارد و اینکه هنوزهیچ دستوری برای کشف حجاب نداده است. همچنین شایع است که شاه دستورداده و از این به بعد هیچ افسری حق ندارد با زنان محجبه به خیابان بیاید. اگر چنین حرفی صحت داشته باشد، که یکی از افسران عالی رتبه ارتش صحت آن را تأیید کرده است، معلوم است که شاه خطربزرگ افتادن تفرقه در بین نیروهای نظامی اش را به جان خریده است. البته در این که خصومتی عمیق و روز افزون نسبت به برنامه شاه وجود دارد شکی نیست. اخباری که به دست کنسول گری رسیده، اخبار واصله به سفارت را تأیید می کند و به گمان فقط تغییربرنامه کنونی می تواند خصومت علنی روحانیون وعده کثیری از جمعیت ایران با شاه را فرو بنشاند. البته واقعاً کسی نمی داند د که آیا شاه حاضراست برنامه اش را کنار بگذارد یا خیر، که اگر کناربگذارد بدون شک حیثیتش به باد خواهد رفت. تا وقتی نظامیان و مأموران پلیس به شاه وفادارهستند ، و تا زمانی که این عده برای دولت مشکلی ایجاد نکنند ، مردم مجبورند هر اصلاحاتی را که به میل رضا شاه باشد ، بپذیرند.(7) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* خبر شورش در مشهد : سانسور شدید </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز 12 ژوئیه 1935، مردم و سفارت آمریکا حس کردند حادثه بدی رخ داده ، هرچند نمی دانستند کجا . هورنی بروک گزارش داد که کنسولگری های ترکیه و انگلیس در تبریز شایعه شورش مردم شهررا تکذیب کرده اند. (8) علاوه براین ، دکتراشمیت ، مدیر حفاری گروه باستان شناسی آمریکایی در شیراز نیزخبر شورش مردم این شهر را تأیید نکرده بود. مأموران نظمیه هم « پیام تلگرافی رمزی » هورتی بروک به دکتر "دونالد سن" از مبلغان مسیحی آمریکایی در مشهد را رد گیری کردند و جلوی رسیدن آن را به مقصد گرفتند. این امر نشان از شدت سانسوری دارد که حتی نگذاشت سفارت آمریکا با مشهد ارتباط برقرار کند و حدود یکی هفته از شورش مردم دراین شهر بی خبر ماند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبرتظاهرات مردم بالاخره توسط تلگرام مورحخ 18 ژوئیه به سفارت رسید ؛ هر چند سفارت از تاریخ دقیق و جزئیات حادثه بی خبر ماند: « شورش 8 ژوئیه در مشهد که در اعتراض به کلاه فرنگی و پیشنهاد کشف حجاب صورت گرفت به مرگ چندین مأمور پلیس انجامید و در نهایت برای برقراری نظم از نیروهای نظامی کمک خواسته شد. تا به امروز که اعلامیه وزارت داخله ایران شایعات را تأیید کرد سانسور شدید مانع از تأیید اخبار واصله بود. حکم شاه برای پوشیدن کلاه فرنگی به شدت اجرا می شود . هنوز حکم رسمی برای کشف حجاب صادر نشده است. شورشی در تهران صورت نگرفته و دولت کاملاً کنترل اوضاع مشهد را در دست دارد.» (9 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اعلامیه ای که دولت در ارتباط با وقایع مشهد منتشر ساخت ، و در آن تاریخ دقیق حادثه ذکرنشده بود ، نیز همان روز 18 ژوئیه صادر شد که هورتی بروک در گزارشش به آن اشاره کرده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شورشی که می گفتند در تبریز صورت گرفته و مقامات دولت ایران به شدت آن را تکذیب می کردند در واقع در روز هشتم ژوئیه در مشهد رخ داده است و وزارت داخله ایران امروز رسماً این مسئله را تأیید کرد. در اعلامیه وزارت داخله ایران امروز رسماً این مسئله را تأیید کرد. دراعلامیه وزارت داخله اشاره ای به تعداد کشته ها و مجروحین نشده و سانسور شدیدی که بلافاصله به دنبال بروز شورش بر اخبار ارسالی ازمشهد اعمال شد، اطلاع از جزییات بیشتری از آنچه از سوی وزیر داخله منتشر شده را بسیار دشوار ساخته است. لازم به ذکر است که طی ده روزاخیر شایعاتی درباره شورش مردم تبریز، شیراز و قم وجود داشت، ولی هیچ خبری ازناآرامی درمشهد نبود. شایعات مربوط به سه شهراول خیلی زود تکذیب شد، ولی فضای حاکم بر تهران سنگین است وظاهراً یک حس بلاتکلیفی برمردم حاکم شده است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هورونی بروک ترجمه اظهارات وزیر داخله را نیز در گزارش خود گنجانده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بنا به گزارش واصله ازاستاندارخراسان درشب هشتم ژوئیه ملایی به نام شیخ بهلول که سابقه آشوبگری و توطئه داشت وقبلاً نیز تحت پیگرد قرار گرفته بود عده ای اوباش ساده لوح و بی سواد را دور خود جمع کرده و برای آنها سخنرانی کرد، وجلسات سخنرانی او سه روز ادامه داشت. عده ای اراذل واوباش دور اوجمع شدند و بهلول به یاوه گویی درباره کلاه و لباس جدید پرداخت. وقتی که این شخص زبان به فحاشی وهتاکی گشود، مقامات نظمیه سعی کردند او را ازایراد یاوه هایی که می توانست موجب شورش وبی نظمی ونا امنی شود منصرف کنند ولی موفق نشدند. مردم ازاین امرنگران بودند ومقامات نظمیه تصمیم گرفتند جمعیتی را که در برابرشان مقاومت می کرد متفرق سازند، که منجربه قتل وجرح تعدادی[ازمأموران پلیس] شد. نظمیه ناچاراز نیروهای نظامی کمک خواست. آشوبگران هم با سلاح های مهلکی که دردست داشتند با سربازان درگیر شدند. سربازان نیز برای اعاده نظم ناچاربه شلیک گلوله روی آوردند. اراذل واوباش یا دستگیر و یا پراکنده شدند ، ولی مسبب این اغتشاش ها، یعنی شیخ بهلول، توانست فرار کند. نظم و امنیت باردیگر بر قرارشده است. مأموران نظمیه هم اینک در حال تحقیق برای یافتن حقایق هستند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روزنامه روژنال در تهران برای آنکه از قافله عقب نماند ، پس از چاپ اعلامیه وزیر داخله ، افزود:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چرا این توطئه گر با آن سابقه نفرت انگیزش روز 11 ژوئیه را برای این حادثه اسفناک انتخاب کرد ؟ زیرا بعد از 25 سال که از به توپ بستن گنبد حرم امام رضا به دست نیروهای تزاری در روز 11 ژوئیه می گذرد، هرسال مردم مشهد برای ادای احترام و تأثر خود از این واقعه در صحن مسجد جمع می شوند. شیخ و اراذل و اوباش در صحن مسجد مزبور، که مأمن مردم است، تجمع کردند؛ ولی برای حفظ جانشان مجبور به فرار شدند. البته او فرد آرمانگرایی نبود، بلکه شخص خائنی بود که بازداشت و به جرم آدمکشی یا تبهکاری مجارات خواهد شد. این هم یک جنبش مردمی نبود، زیرا مردم مشهد با آشوبگران مخالف بودند. این یک توطئه است، عمل ننگین یک مرتجع بی دین و بی ابرو که متأسفانه مسبب مرگ عده ای مأمور پلیس وسربازشد که در راه ادای وظیفه جان باختند ، و[ما هم ] به احترام شان بر فرود می آوریم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حتی اشاره ای هم با تلفات سنگین غیر نظامیان نشد . بیداد و پوچی اجبارمردان به پوشیدن کلاه فرنگی بجای کلاه پهلوی ازاین گزارش بخوبی پیداست:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حداقل عجالتاً شاه عزم خود را جزم اجرای حکم ممنوعیت کلاه پهلوی کرده است. نظمیه با هوشیاری تمام حکم شاه را اجرا می کند و دیگر شک و تردیدی نیست که مردان ایرانی بعد ازاین کلاه های فرنگی به سرمی کنند ، و بدین ترتیب حداقل ظاهر تمدن اروپایی را خود می گیرند. مأموران نظمیه کلاه شهروندان را از سرشان برداشته و درملأ عام پاره کرده اند. دراین ارتباط هیچ کوتاه نیامده اند و حتی نشانه ای از آن بروز نداده اند، و نتیجه این بوده است که صدها آدم خشمگین ناچارسربی کلاه به محل کارشان رفته وبه منزل بازگشته اند. همین چند روز پیش درلاله زاریک پلیس سوار با سرعت می تاخت و کلاه پهلوی را تکه تکه می کرد و به طرف جمعیت می انداخت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هورنی بروک که هنوز از وسعت خونریزی های مشهد خبرنداشت، گزارشش را با این نظرآمیزبه پایان می رساند: « تا وقتی کلاه پهلوی کاملاً و قطعاً ازکل ایران محو نشده است نباید انتظارداشت که کشف حجاب به مسئله مهمی تبدیل شود. از نظر من ، اجرای چنین حکمی تهران را به یکی ازجالب ترین محل های مأموریت درسرویس خارجی تبدیل خواهد کرد.» (10)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هورنی بروک ابتدا ازسفیرافعانستان جزئیات حادثه هولناک مشهد را شنید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درگفتگویی که در باره اخبار ارسالی از سرکنسول افغانستان در مشهد به سفیرافغانستان با او داشتم ، اطلاعات زیربه دست آمد: سفیربه من اطلاع داد که از طریق یک پیام رمزی ازسوی سرکنسول افغانستان در مشهد شرح مفصلی از اوضاع به دستش رسیده است ؛ اینکه در جریان شورش هشت افغانی کشته شده، پانصد نفرازمردم جان باخته اند، هشتصد نفرمجروح شده اند و تقریباً دو هزارنفر یا به زندان افتاده اند یا ناپدید شده اند. اطلاعات واصله از سرکنسول افغانستان حاکی از آن است که بر خلاف آنچه در اعلامیه وزارت داخله ایران آمده بود ، شورش در 8 ژوئیه صورت نگرفته ، بلکه روز دوازدهم ژوئیه شروع شده و تا پاسی از شب 13 ژوئیه ادامه یافته است. طبق گزارش سفیر، پلیس از جمعیت کثیری که دراعتراض به تصمیمات جدی شاه درمسجد جمع شده بودند، خواست که متفرق شوند و آنها هم خود داری کردند. <b>آنوقت استاندار خراسان با ارسال تلگرامی برای شاه ازاو کسب تکلیف کرده بود. پاسخ آمد که یک باردیگر از آنها بخواهید تا به طور مسالمت آمیز حرم را ترک کنند و چنانچه خود داری کردند از نیروهای نظامی کمک بگیرید و آنها را به زور متفرق کنید.</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سربازان ابتدا برای بیرون راندن مردم از تفنگ استفاده کردند ، و سپس با تیربارآنها را به آنها رابه گلوله بستند که منجربه تلفات هولنکی شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ارتش هم اینک کنترل کامل و مطلق اوضاع را در دست دارد ، ولی فضای حاکم برشهربسیار سنگین و پر تنش است. هیچ یک از اتباع آمریکایی یا اروپایی در این ماجرا کشته نشده اند. سفیر افغانستان از سرکنسول این کشور در مشهد خواسته است تا نان و شماره گذرنامه هشت زائر افغانی را که ادعا می کند در جریان این شورش کشته شده اند در اختیار او بگذارد تا به محض انتشاراین اطلاعات مراتب رسمی اعتراض خود را به دولت ایران ابلاغ نماید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هورنی بروک شرح گفتگوهایش با دکتر دونالد سن، ازمبلغان آمریکایی، را که روز20 ژوئیه وارد تهران شده بود چنین گزارش می دهد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتردونالد سن، که پیش از آمدنش به تهران سعی کرده بودم از طریق تلگراف با او تماس بگیرم ولی موفق نشده بودم ، اطلاعات زیر را در اختیارم گذاشت. شورش صبح روز12 ژوئیه شروع شد؛ و یک ملای ایرانی که در حرم بالای منبر رفت و سخنان تندی بر ضد اصلاحات پیشنهادی شاه ایراد کرد، شورش را تشدید کرد. نگهبانان او را منبر پایین کشیدند و موقتاً حبس کردند. مردم ناگهان سر به شورش گذاشتند و ملا را از دست نگهبانان نجات دادند. او هم دوباره برای جمعیتی که هر لحظه به تعداد شان افزوده می شد شروع به سخنرانی کرد . نیروهای کمکی پلیس به صحنه شتافتند و تلاش های نافرجامشان برای متفرق کردن جمعیت تا پایان روز منجر به کشته و مجروح شدن چند نفرشد. استاندار خراسان اوایل صبح روز بعد تلگرامی برای شاه فرستاد و از او کسب تکلیف کرد و در پاسخ تلگرامی دریافت کرد به این مضمون که همه نیروهای نظامی موجود رابه کمک بگیرید وجمعیت را به روز متفرق کنید حتی اگر این امر مستلزم ویران کردن حرم باشد. به محض دریافت این تلگرام متن آن را برای آشوبگرانی که هر لحظه تعدادشان زیادتر می شد خواندند. تا بعد از ظهر روز 14 ژوئیه جمعیت حاضر در حرم و اطراف آن به بیش از 10 هزار نفر می رسید. نیروهای نظامی مشهد چندان منظم نبودند و <b>برخی از آنها از فرمان افسران مافوق برای شلیک به مردم سرپیچی کردند</b>. <b>یکی از آنها خود کشی کرد و بعداً چندین افسر به اتهام ناتوانی در مطیع کردن افراد زیر دست خود باز داشت شدند.</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به همین دلیل به سرعت پانصد نظامی کادر را از شهر مجاور به مشهد آوردند و همین نیرو بود که بعداً به روی جمعیت حاضر در حرم آتش گشود و بالاخره آنها را متفرق ساخت. مجموعاً بیش از دوهزار نیروی نظامی در این درگیری شرکت داشتند. ابتدا با تفنگ و تیربار به سوی مسجد آتش گشودند که صدمه جدی ولی قابل جبرانی به مسجد وارد کرد. ابتدا به بالای سر جمعیت شلیک می شد ولی به تدریج لوله ها پایین ترآمد و تلفات هولناکی به جای گذاشت. طبق برآورد مبلغان مقیم محل بین چهار ضد تا پانصد نفر کشته یا مجروح شدند و دست کم بین پانصد تا ششصد نفر هم دسگیر شدند . البته تعدادی مأمور پلیس و سرباز نیز درمیان کشته ها و مجروحین دیده می شد، ولی بیشترشان غیر نظامی بودند.(11) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* بر آورد تلفات از سوی انگلیسی ها</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انگلیسی ها در ابتدا سعی داشتند این تراژدی را کوچک جلوه دهند. درست همانگونه که مرگ سردار اسعد و دیگران در زندان به عامل طبیعی نسبت داده بودند، حالا هم سعی داشتند تعداد تلفات را بسیار کم جلوه دهند . هورنی بروک تفصیل صحبت هایش با سفارت انگلیس را اینگونه حکایت می کند: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وقتی خبرشورش به تهران رسید وزیرمختار بریتانیا شمیران را به قصد کمپینک ترک کرده بود و زیر دستانش هم تمایلی نداشتند پیش از اینکه بتوانند با او تماس بگیرند و اجازه افشای محتویات گزارش واصله از کنسول بریتانیا را کسب کنند ، اطلاعاتی در اختیار من قرار دهند. وقتی اجازه او را کسب کردند، دبیر سفارت کل گزارش را دراختیارم گذاشت. گزارش مزبور کلاً اظهارت سفیر افغانستان و دکتر"دونالد سن " را ، به استثنای تعداد کشته ، مجروح و دستگیرشدگان، تأیید می کرد. برآورد سفارت بریتانیا به ترتیب زیراست : آمار و ارقام به دست آمده از نظمیه مشهد توسط کنسول بریتانیا به شرح زیر است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بیست و پنج نفر کشته و شصت نفرمجروح . (12 )</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با وجود این ، انگلیسی در برآورد خود از تعداد کشته و مجروح تجدید نظرکردند و هورنی بروک گزارش می دهد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>امروز صبح با سفیرافغانستان صحبت کردم و او ابراز داشت که سرکنسول افغانستان در مشهد آمار کشته ها ،مجروحین و محبوسین را تغییر نداده وشخصاً معتقد بود که برآوردها تقریبا درست است. علاوه براین، محتویات آخرین گزارش های رسمی ارسالی از مشهد را از وزیرمختاربریتانیا دریافت کردم. گزارش های مکتوب و تلگرافی به سهولت در اختیارم قرار گرفت و به طور کلی با اطلاعاتی که قبلاً به وزارت امور خارجه تسلیم کرده بودم مطابقت داشت. وزیر مختار بریتانیا هم اینک تعداد کشته ها و مجروحین را بین چهار صد تا پانصد نفرتخمین می زند. در زیر برخی اظهارت کنسول بریتانیا به طور محرمانه در اختیارم قرار داده است نقل می کنم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هورنی بروک گزیده ای از گزارش کنسول را ذکر می کند:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقامات نظامی یکصد و بیست وهشت کشته را در گودال هایی دفن کرد اند. شمار مجروحین هم از دویست یا سیصد نفر کمتر نیست . هم اینک پانصد و چهارنفردر سرباز خانه ها محبوس هستند، که از این تعداد دویست نفرشان مجروحند. در زندان های غیر نظامی نیز سیصد و یازده نفر محبوسند که از این تعداد بیست وهشت نفرشان مجروح هستند. هر روز محبوسین سربازخانه ها را در گروههای سی نفره به فلک می بندند. دو افسروهجده سربازهم کشته و چهارده نفردیگرمجروح شده اند. سیزده زائر افغان هم جان باخته اند(سفیرافعانستان تعداد آنها را هشت نفر ذکر کرده است) . تعداد بازداشت شدگان هم اینک از مرز هشتصد نفر هم می گذرد. اولین خونریزی ها در شب یازدهم رخ داد که آشوبگران فرمانده سربازان را درون جوی آب انداختند . همین کارباعث شد که او به زیردستانش فرمان آتش به سوی جمعیت بدهد. در اثراین تیراندازی ها هجده نفر کشته و پنجاه نفر مجروح شدند. جمعیت در روزهای دوازدهم و سیزدهم بیشتر و شورش فراگیرتر شد که نهایتاً به قتل عام شب چهاردهم انجامید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نا رضایتی قشون مشهد موجب شد که فرمانده قشون بسیاری از آنها را خلع سلاح و درطول دو روز بعدی درسرباز خانه ها محبوس کند. ملاهای حاضر در حرم علناً به شاه می تاختند و از نوآوری ها ی اروپایی و مالیات های سنگین به خدا پناه می بردند. آشوبگران داخل و خارج حرم نیز با آنها همدلی می کردند...</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علاوه بر این، [ وزیر مختار بریتانیا] تلگرامی را به من نشان داد که ازکنسول بریتانیا در تبریز به دستش رسیده بود. در تلگرام آمده بود که پناهندگان مشهدی وارد تبریز شده اند و خبر قتل عام اخیر را نیز با خود به شهر آورده اند و اینکه مردم شدیداً از دست شاه خشمگین هستند... آستان قدس امام را به خون کشیده اند. این جملهای است که همه مسلمانان متدین رد تهران به یکدیگر می گویند، وبدون شک تأثیر زیادی بر اذهان مردم داشته است . به جرئت می توانم بگویم که شاه قطعاً محبوبیت خود را در بین مردم عادی ، و تا حدود کمتری بین مقامات کشوری از دست داده است. خیلی از آنهایی که تا چند ماه پیش او را « رضا شاه کبیر » می خواندند، حالا درخلوت به خاطرقتل عام مشهد تقبیح می کنند. اطلاع یافته ام که حتی ایرانی های فرهیخته و متجددی که دارای مناصب عالی نیز هستند علناً معتقدند که [ شاه ] مرتکب اشتباه بزرگی شده و به همین دلیل آبرو وحیثیت خود را تا حدود زیادی از دست داده است.(13) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s3">◀</span> اعدام نایب التولیه آستان قدس</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به محض وقوع این واقعۀ اسفناک جستجوی برای یافتن سپربلا شروع شد. بنا به گزارش روزنامه ها، رضا شاه درجمع وکلای مجلس که در24 ژوئیه 1935 به کاخ سعد آباد رفته بودند «سخنان بسیار مهمی ایراد کرد». هورنی بروک این سخنان را در گزارش خود آورده است:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازمنبعی که به نظرم موثق است اطلاع یافتم که دردیدارفوق شاه سخنان زیر را ایراد کرده است: حرم باید محل عبادت باشد، نه فتنه و آشوب. اعلیحضرت به روشنی ابراز داشتند که با توجه به رفتارفتنه جویانه بسیاری ازآنهایی که در حرم پناه گرفته بودند، هرگونه اقدامی ، حتی تخریب بنای آن، تحت چنان شرایطی موجه بود. ایشان مشخصاً به ملای جوانی اشاره کردند که رهبری شورش را داشت و او را متهم ساختند که درسوریه مشغول تبلیغات مخربی علیه دولت ایران بوده است. سپس به مقامات بی کفایت مشهد شدیداً تاختند وآنها را بی عرضه و بزدل خواندند. ایشان اعتقاد داشتند اگرمقامات غیر نظامی ابتکارعمل وجسارتی را که ازچنین مقاماتی انتظارمی رود ازخود نشان داده بودند ، به سادگی می شد از خونریزی پرهیز و جمعیت را متفرق ساخت. شاه در آخر اسدی ، فرزند نایب التولیه آستان[قدس] را مخاطب قرار داد و او را درحضور وکلای دیگرمجلس شدیداً تحقیرکرد.(14 ) همان </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>کاملاً روشن بود که شاه ، اسدی را سپر بلا قرار داده وآخرکاراسدی نزدیک است. هورنی بروک در گزارشی با عنوان « بازداشت گسترده مقامات دولتی- اعدام محمد ولی اسدی» سرنوشت نایب التولیه نگون بخت آستان ، و ادامه حکومت وحشت را چنین شرح می دهد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رسماً اعلام شد که محمد ولی اسدی ، که تا همین اواخر نماینده شاه درتولیت آستان قدس درمشهد بود، در21 دسامبر اعدام شد. یک دادگاه نظامی ، اسدی را محرک اصلی آشوب گران در مشهد شناخت واو را به اتهام خیانت به کشور مجرم اعلام کرد. مقامات می گویند که پیش از صدور حکم ، اسدی به جرم خود کاملاً اعتراف کرده. در ارتباط با اعدام اسدی قابل ذکر است که می گویند رئیس الوزرای سابق [ فروغی] از اسدی نزد شاه شفاعت کرده بود. ولی یکی از دوستان نزدیک رئیس الوزرای سابق می گوید که او هرگونه تلاش برای آزادی اسدی را شدیداً تکذیب می کند. وقایع دوهفته اخیر از این جهت اهمیت دارد که عده ای از مقامات دولت دستگیروعده ای دیگرهم از پُست های خود منفصل شده اند. سلمان اسدی ، پسرمحمد ولی اسدی ، از پُست مدیرعاملی بانک کشاورزی ایران برکنار شد. علی اسدی ، از پُست مدیر عاملی بانک کشاورزی ایران بر کنار شد. علی اکبر اسدی ، پسر نایب التولیه اعدام شده آستان ، ترجیح داده که در جلسات مجلس حاضر نشود و شکی نیست که همکارانش او را استیضاح خواهند کرد. محمد رضوی ، معاون وزارت پُست و تلگراف و تلفن نیز بازداشت و بعداً ازاد شد. حجازی از وزارت مالیه ، بازداشت و بعداً آزاد شد. هر دوی این اشخاص به اتهام اختلاس دستگیر شده بودند، ولی بعد از آزادی به پُست هایشان برگشتند. عبدالعلی لطفی ، رئیس دادگستری خراسان ، نیز هم اینک در یک دادگاه نظامی تحت محاکمه است و تعدادی از مقامات دون پایه نیز که اتهام بیشترشان اختلاس است باز داشت شده اند. حاجی قائم مقام التولیه ، آقا زاده و عده دیگری از ملایان مشهد نیز باز داشت و از خراسان تبعید شده اند. (15) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* امنیت شخصی رضا شاه : نقش انگلیس </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هورنی بروک درانتهای گزارش 25 ژوئیه اش به اقداماتی اشاره می کند که انگلیسی ها برای حفظ امنیت شخصی رضا شاه و محافظت از او در برابر ترورانجام داده بودند. بنابراین نباید تعجب کرد که چرا انگلیسی ها د رسال 1941 جان رضا شاه را با آن سرعت نجات دادند و او را به منزل امن رساندند. در فصل سوم به همراهی سرگرد پیبوس ، وابسته نظامی انگلیس، با شاه در سفرش به چالوس و بندر پهلوی در سال 1936 اشاره کردیم.(16) حالا می توانیم علت نزدیکی وابسته نظامی انگلیس به شخص شاه را در طول این سفر درک کنیم : این امر برای تضمین امنیت رضا شاه بود. علاوه بر این ، انگلیسی ها با حفاظت از او ادامه کشتارها را نیز تضمین می کردند. از اسدی و داور که بگذریم ، نصرت الدوله و مدرس هم خیلی زود به سرنوشت دیگران دچار شدند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>همه دیپلمات هایی که در باره این مسئله با آنها صحبت کردم موافقند که شورش مشهد مهمترین حادثه ای بود که در طول حکومت شاه فعلی رخ داده است ، و هر چند شاه توانست قانون و نظم را برقرار کند، ولی محبوبیت و آبرو وحیثیتش را کاملاً از دست داد. وزیر مختار بریتانیا اوضاع کنونی را از بحرانی ترین اوضاع طول تاریخ این مملکت می داند. البته او هیچ شکی به توانایی شاه برای حفظ نظم و قانون ندارد، بلکه از احتمال ترور او می ترسد . او اخباری را که قبلاً به دستم رسیده بود تأیید کرد ؛ مبنی بر اینکه نگهبانان کاخ شاه در شمیران دو برابر شده ومردمی را که درتپه های مجاورکاخ سلطنتی بودند نیز از آنجا دور کرده اند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زا گفته های یکی از اعضای گروه باستان شناسی آمریکایی در ری این طورفهمیدم که مقامات نظامی برای جلوگیری از کشیده شدن وقایع مشهد به سایرشهرهای بزرگ و کوچک کشورهیچ چیز را به بخت و اقبال واگذار نکردند. او گفت که فردای شورش های مشهد دیده است که چهل کامیون سرباز روانه قم هستند ، که از نظرتعصب مذهبی فقط مشهد از ان جلوتر است.(17) (15) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s3">◀</span> واقعه گوهر شاد و کشف حجاب بر اساس اسناد« وزارت خارجه فرانس» </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تهران 10 ژوئیه 1935 شماره 95</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جناب آقای وزیر امور خارجه – پاریس </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تصمیم تغییر کلاه سابق با شاپوی اروپایی درمیان طبقات روشنفکر و مرفه با خوشحالی مواجه شد ولی در میان مذهبیون عدم رضایت عمیق ایجاد کرد و مردم تا حدی برابرش مقاومت نشان دادند . چند سال پیش وقتی شاه پهلوی از مردم خواست تا به کلاهشان لبه ای بیفزایند آخوندها گفتند کلاه تازه مانع انجام فرایض دینی روزانه می گردد که باید پنج نوبت به هنگام ادای نماز پیشانی برخاک بسایند ولی در برابرارادۀ خلل ناپذیر اعلی حضرت سر تسلیم فرو آوردند و نماز گزاران ایرانی بسادگی راه حلی جستند بدینطریق که در وقت انجام نماز کلاهشان را چرخاندند و لبه را به پشت سرقرار دادند تا مانع سجده نشود، اما این عمل با کلاه شاپو که لبه آن بشکل دایره واقع شده غیرعملی است وانگهی از مدتها پیش برسرگذاشتن کلاه شاپو بعنوان علامت خاص مسیحیان ولامذهبان فرنگی تلقی شده است و منظماً تکرارمی شود یک مسلمان خوب و واقعی نباید خودش را بصورت خارجیان درآورد، زیرا آن که لباس وآداب وعادات طبقۀ مخصوصی را تقلید کرد. جای آنها را گرفته وشبیه به آنها خواهد بود. البته این همان چیزیست که شاه درصدد انجام آنست و ملت از آن می ترسد. درحقیقت شاه پهلوی با تحمیل آداب و رسوم اروپایی به افراد ملتش تصورکرده می تواند آن ها را به غرب نزدیک سازد و بدین طریق سعادت و خوشبختی به آنها بدهد درحالیکه آخوند ها و بویژه طبقۀ معتقد به مذهب درست معکوس می اندیشد و سلامت خویش لطمه زده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>معهذا مذهبیون آگاه ازقدرت وهیبت شاهانه و ضعف خودشان هیچ نوع آثارعدم رضایت نشان نداده بودند تا اینکه واقعه تازه ای رخ داد. شاه از یک اجلاس دولت تمایل خود را ابراز داشت که می خواهد بزودی زنان ایرانی را از قید چادر رها سازد، تغییر لباس مردان و بی حجابی زنان و دگرگونی اخیر نه تنها با مقاومت و مردان که قرنهاست زنان را با حجاب دیده اند مواجه شد ، سیب اعتراض قشر معتقد گردید و اعلام کردند هر زنی که بی حجاب باشد به لعن ابدی گرفتار خواهد شد و زن که بر غیر محارم رو بگشاید( پدر- برادر- شوهر) ملعون است...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مشهد مذهبیون یکی از ملاهای معتبر آقای حسین قمی را مأمور کردند تا به تهران برود واز شاه وقت بگیرد و شکایات آنان را مطرح سازد. ولی وی هنگامی که به شاه عبدالعظیم رسید که در دوازده کیلمتری تهران است این مرد مقدس توقیف شد و منزلی که در آن اقامت کرده بود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به محاصره پلیس در آمد و تحت مراقبت قرار گرفت وحتی صحبت این بود که او را به تبعید بفرستند تا دیگرجسارت ننماید . دو مرد روحانی دیگر نیز توقیف شدند زیرا متهم بودند که بازار ایران را تحریک به بستن کرده اند تا روزشنبه ششم ژوئیه تعطیل نمایند. مغازه داران مجبورشدند دکان ها را باز کنند و جریمه بپردازند. یکی از این آخوندها که بازداشت و زندانی گردید پدر دکتر سجادی مدیر گمرک ایران است که او را آقا یحیی سجاد می نامند و در میان قشرمذهبی سر شناس می باشد...(1) ژان پوزی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>بلوای شهر مشهد</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت انتظار نداشت دگرگونی شکل ظاهری مردان و تعویض کلاه پهلوی با لبه نیم دایره ای آن با شاپو یکباره آشوب بپا کند. هنگامیکه مسأله توسط رضا شاه درهیأت دولت مطرح گردید وبرآن موضوع تغییرلباس زنان و رها ساختن چادر مورد بحث واقع شد، هیچ نوع مخالفتی ازسوی وزیران ابراز نگشت بلکه آن را مفید و عملی تشخیص دادند و در پی بهانه ای بودند که برای نخستین بار به آن توسل چویند و نه تنها کلاه پهلوی را کنار بگذارند و ملبس به کت و شلوار و شاپو بشوند بلکه با همسرانشان در اولین فرصت بدون چادر و چاقچور بیرون آیند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اکثردولتمردان ایرانی درآن تاریخ سفری به اروپا کرده بودند واز زندگی آنان آگاهی داشتند وبعلاوه دانشجویان و بورسیه های دولتی باز آمده نوع زندگی درخارج ازایران. آداب ورسوم اروپائیان دوستانه می گفتند وبا تغییرات موافقند تا اینکه شخص رضا شاه درکوتاه سفرخویش به ترکیه مواردی به چشم دیده بود. گرفتاری دولت تنها این نبود که کلاه سر مردان بگذارد چادراز سر زنان بدارد، مهمتراز این طرز استعمال شاپوبه مردان بود که خیلی زود عنوان کلاه فرنگی پیدا کرد. وزیر کشور طی بخشنامه ای به حاکمان وفرمانداران نوشت:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- کاسکت مستعمراتی را فقط تا غروب آفتاب می توان برسرگذاشت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- کلاه حصیری را فقط در تابستانها می توان مورد استفاده قرارداد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- کپی در تمام فصول قابل استفاده است ولی درمراسم رسمی نباید آن را برسرنهاد </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در منزل نباید شاپو برسرداشت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در مواقع برگزاری مراسم رسمی وتشریفاتی باید شاپورا در رخت کن نهاد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در کوچه وخیابان جهت ادای احترام سلام کردن باید شاپو را ازسر برداشت(2 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* یک ماه پس ازدستور دولت که باید کلاه فرنگی برسرگذاشت و در پی آن که زنان باید ترک حجاب گویند ، شهرمقدس مشهد پیشقدم ابرازمخالف جدی با نظر رضا شاه گردید. مطلب نخست درمحافل مذهبی1مطرح شد ومقررگردید درشب یازدهم ماه ژوئیه که مقارن سالروزتوپ بستن حرم مُطهرحضرت رضا ازسوی روسهاست تظاهرات علنی گردد. یکی از وعاظ شهرمشهد معروف به بهلول 2 با مقدمات قبلی ودعوت عام ازمردم برای حضور در حرم مطهر برمنبر رفت واز رفورم های دولت چه از نظر استعمال شاپو و چه از بابت کشف حجاب به سختی انتقاد نمود و آن را ازهر حیث عیناً نظیرحمله روسها و به توپ بستن حرم مطهرامام هشتم دانست و در مقام قیاس رضا شاه را به اجنبی خارج از مذهب از حیث اعمال و کردار یکی کرد. دنباله های سخنرانی شیخ بهلول تا سه شب ادامه داشت و طبیعی است هر شب هجوم مردم برای اسماع وعط و خطابه وی بیشتر می شد. مداخله پلیس برای اؤامش مردم و احتمالاً جلوگیری از ورود به حرم مطهرو شنیدن سخنان واعظ مثمر نگشت. هراندازه شوق مردم برای حضور در پای وعظ شیخ بهلول افزایش می یافت بهمان اندازه لبه تیزانتقادها متوجه دولت وزیران و خود شاه می گردید چنانکه درشب دوم شیخ واعظ از مردم خواست علیه دولت وقت بپاخیزند و در برابراین ستم ها و جورها ساکت ننشینند و قیام کنند. ازاین تاریخ مردم و پلیس مقابل هم صف آرائی کردند. ازشهرها ودهات مجاوردهات مجاور دهاتی های چماق بدست به مشهد آمدند و در صحن حضرت رضا بیتوته نمودند . بازارشایعات داغ شد و شهر بحالت غیرعادی در آمد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تهران 20 ژوئیه 1935 شماره 101 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وزیر مختار فرانسه درایران به</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جناب آقای پی یر لاوال رئیس دولت و وزیرامورخارجه - پاریس</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>کلاه ایرانی وجانشین ساختن آن توسط شاپوی غربی درمشهد بسادگی انجام نشد. دراین شهرکه مرقد امام هشتم یعنی حضرت امام رضاست هرساله ده ها هزارشیعه ازهمه جا برای زیارت به آنجا می روند ... روز نهم ژوئیه یک ملای واعظ بنام شیخ بهلول که مشهور است به صداقت واعتقاد ، ضمن خطابه خویش جرأت کرد فریاد اعتراض را علیه اقدامات اخیردولت که به نظراوخلاف دین و آئین است بلند کند و بگوید تأثیرات این رفورم ها حد اجتماع فراتر می رود و به ساحت مقدس دین اسلام لطمه می زد به خصوص مسأله برداشتن چادر از سرزنان نباید ساده تلقیگردد. ( گزارش شماره 95 تاریخ 10 ژوئیه ) در پی خطابه واعظ عده قابل ملاحظه ای ازمردم شهر مشهد استعمال کلاه شاپو را کنار گذاشتند و چون پلیس اصرار داشت که باید عابران مرد کلاه سرداشته باشند اهالی به جانب کلاه قبلی روی آوردند...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی واعظ از طرف پلیس تهدید به باز داشت گردید متوسل به بست در حرم مطهرشد واین عمل اداره کنندگان مسجد واماکن مقدسه را درمحظور سختی نهاد زیرا نه می توانستند بست نشین را تحویل مقامات پلیس بدهند زیرا بلافاصله متهم به بی دینی وعدم رعایت اصول مذهبی میگردیدند و نه می توانستند در مقابل درخواست دولت که خطر بلوا و شورش و اشوب را مطرح می ساخت ساکت بنشینند. سرانجام راه حل تازه ای یافتند و مقرر شد موقتاً واعظ در زندان اختصاصی حرم تحت نظر قرار گیرد و از صحن خارج نشود . این کار صورت گرفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اما فردا صبح درمیان بهت و حیرت عموم شیخ بهلول که توانسته بود از زندان بگریزد بازبر منبر رفت ودر برابرعدۀ بسیار زیادی از آنها که جهت شنیدن سخنانش آمده بودند و دیگران که بلافاصله مغازه های خود را بسته و به صحن مطهر هجوم می اورند تا شاهد وقایع باشند انتقادها را از سرگرفت. پلیس وارد حرم شد تا تا واعظ را دستگیر سازد و جمعیت را متفرق کند. مردم مقاومت بخرج دادند مجادله زود آغاز گشت و صدای تیر بگوش رسید و از میان افراد پلیس تعدادی کشته و بسیاری زخمی گشتند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مأموران امدادی پلیس بلافاصله سر رسیدند اما نتواستند نظم را برقرار کنند ناچار از استعمال اسلحه آتشی شدند و روی پشت بام ساختمان بانک شاهی ایران مسلسل نهادند و تیراندازی کردند... هیچ کس از تعداد واقعی مجروحان و کشته شدگان آگاه نشد ، مقامات آن را مخفی نمودند مردم گفتند پنجاه مرده و یکصد و پنجاه مجروح و یکصد وهشتاد بازداشتی ... بارگاه امام هشتم درماجرا آسیب دید...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چند روز بعد از واقعه اعلامیه دولت به امضای وزیر داخله بطور مبهم و نارسا نشر یافت شیخ بهلول که در اعلامیه محمود جم وزیر داخله گفته شد گریخته در حقیقت توقیف و تیر باران گردیده است. (3 ) ژان پوزی</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* ترجمۀ اعلامیه وزارت داخله</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر اساس خبر هائی که از حکومت ایالت خراسان واصل گردیده در شب یازده ژوئیه شخصی بنام « شیخ بهلول » که سوابق بسیار بدی دایر به محکومیت های متعدد دارد سبب تحریکات و ایجاد بلوا و آشوب گردیده ضمن خطابه های خود از مسجد حرم مطهر رضا ازعامه مردم خواسته علیه رفورم های دولت قیام کنند . وی به مستعمین خطابۀ خویش که جمعی ولگرد و کولی و اوباش بودند طی سه شبانه روزمنظماً از منبر طرز آرایش و لباس پوشیدن اهالی را مورد انتقاد شدید قرارداد و هراندازه پلیس خواست با او مدارا نماید و بطرز مسالمت آمیز به ماجرا خاتمه بخشد نتیجه ای حاصل نگردید و چون بیم اغتشاش و بی نظمی در شهر مشهد می رفت پلیس ناچارتدابیر جدی تر اتخاذ کرد تا اجتماع را متفرق سازد. از سوی شیخ بهلول و طرفدارانش مقاومت شد وعده ای بسوی مأموران حمله بردند در نتیجه چند پاسبان مقتول و عده ای زخمی شدند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آشوبگران حتی در مقابل نیروهای نظامی مقاومت بخرج دادند و آن ها را مجبوربه تیراندازی نمودند بطوریکه سرانجام ارتش مجبور شد مداخله کرده نظم را برقرار سازد وعاملان بلوا را بازداشت نماید جز اینکه عدۀ زیادی گریختند. متأسفانه شیخ بهلول سازمان دهندۀ آشوب و توطئه موفق به فرار گردید ... پلیس در تعقیب فراریان می باشد و پرونده جهت روشن شدن موضوع باز است. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر داخله(4) - محمود جم </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تهران – 27 دسامبر 1935 - شماره 173</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>جناب آقای وزیر امور خارجه – پاریس</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>گزارش شماره 169 تاریخ 19 دسامبر خبربازداشت آقای اسدی را به آنجناب اعلام داشت وی در وقایع مشهد متهم بود. دادگاه نظامی او را به اشد مجازات محکوم ساخت و درنتیجه تیرباران شد. از چندی پیش اسدی بعنوان مرد مقتدرخراسان شهرت یافت. مالک عمده زمین، برخوردار از اعتماد اعلی احضرت ، مأمور اداره املاک سلطنتی که در این منطقه وسعت فراوان دارد وبعلاوه تولیت استان قدس امام هشتم حضرت رضا که در این شهربسیارعظیم است. وی شهرت به هوشمندی و در عین حال زیرکی داشت بنابراین نمی توانست دراین قبیل می گویند جاه طلبی چشم ، عقل و خرد را کور می کند پذیرفت. وی اگرعامل بلوای مشهد نبود دست کم آنرا تشویق می کرد وامیدش این بود که جای حاکم ولایت را بگیرد که خود را برتر از وی می شمرد و به نظرش رسید از هرحیث شایانی آنرا دارد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در حقیقت بازجوئی هائی که از عاملان شلوغی بعمل آمد ... مسئولیت عظیم اسدی مسلم گردید و از سوی بوجود آورنده بلوای اصلی شیخ بهلول که پس از ماجرا به افغانستان پناهنده شد، در سفر اخیر آقای کاظمی وزیر امور خارجه به این کشور اتهامات شدید به اسدی زد و اذعان کرد ازجانب او تشویق و تحریک شده و وعده هائی هم در یافت داشته است. آقای کاطمی تلگراف رمزی فرستاد و در آن به ماجرا اشاره کرد و به این طریق ذهن شاه روشن شد که مرد مورد اعتماد او گناهکار است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بیش از مغضوبیت آقای فروغی ، سرعت عمل ، خشونت در محکومیت اسدی ، خویشاوندی وی مردم را متعجب ساخت. در این شتابکاری ایرانیان به این نتیجه رسیدند که این اخطاریست از سوی اعلی حضرت بهمۀ کسانیکه در اجرای سیاست های او تردید به خرج دهند. شاه بدین ترتیب زمینۀ مساعدی برای مهم ترین رفورم خود یعنی بر بی حجابی زنان ایرانی فراهم کرده است ( به گزارش شماره 170 همین روز مراجعه شود )(5 ) ژان پوزی </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تهران - 28 دسامبر 1935 - شماره 170</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>جناب اقای وزیر امورخارجه - پاریس</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>معهذا شاهنشاه پهلوی بنظر می رسد کاملاً مصمم است آخرین رفورم را عمل کند. تا چندی دیگر علیرغم همه پیش آمدها اگر چه برای مردم رویاروئی با این مسأله که قدمت هزارساله درایران دارد تکان دهنده است ولی بی حجابی انجام خواهد گردید ، اگر چه از نظر اقتصادی نیز مخالفتی دارد زیرا چادر بهر حال پوشش گرانی تلقی نمی شود. تدریجاً روشن شده که دیگر چیزی نمی تواند مقابل این تصمیمی مقاومت به خرج دهد و اراده شاهانه شکل می گیرد: کلاه چیزی نمی تواند مقابل این تصمیم مقاومت به خرج دهد و اراده شاهانه شکل می گیرد: کلاه شاپوی فرنگی برسر مردان گذشته شد، چادر نیز از سر زنان ایرانی برداشته می شود تا چه مدتی به درازا بکشد(6 ) ... ژان پوزی </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* خاطره ای که از مجموع حوادث شهرمشهد در ذهن اینجانب باقی مانده حکایت ازسختی و خونریزی و بیرحمی دارد . مادرم می گفت : خشونت بسیار نظامیان و کشتار فجیع پناهندگان حرم مطهرو انتقال مرده و زنده مجرمان واقعه با کامیون به بیرون شهر و دفن گروهی آنها چند روزی مانع ورود به حرم گردید و دخول بارگاه ممنوع شد ، پس از اینکه اجازه دادند زوار بداخل حرم بروند هنوز آثار خون ها در داخل رواق ها دیده می شود... به هنگام اعدام اسدی لحظاتی برق شهر قطع گشت.»(16)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s2"> </span><span class="s4"></span><span class="s5">◀</span><span class="s4"> </span><span class="s6">توضیحات و مآخذ:</span></b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- یرواند ، آبراهامیان«تاریخ ایران مدرن» ، ترجمه محمد ایراهیم فتاحی، نشر نی-1389،صص 174 - 173</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- پیشین – 176 -174 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – مهرانگیز کار« مشارکت سیاسی زنان: موانع و امکانات » انتشارات روشنگران و مطالعات زنان - 1380 – صص 25 – 24 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – پیشین – صص 31 – 28 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5- استفانی کرونین « رضا شاه و شکل گیری ایران نوین » مترجم : مرتضی ثاقبفر - نشر جامی – 1382 - مقاله شهابی« ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن» صص 306 – 305<b> </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>6 - حسین مکی « تاریخ بیست سالۀ ایران» جلد ششم ، نشر ناشر - -1362 ( صص 269 -250 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>7 - حسین مکی « تاریخ بیست سالۀ ایران» جلد ششم، نشر ناشر - -1362( ص 385 -273 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>8 - خاطرات صدر الاشراف- انتشارات وحید – چاپ اول 1364 – صص 307 – 302 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - نگاه کنید به مقالۀ ابراهیم ذوالفقاری «کشف حجاب بانوان» انتشارات - موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- فصلنامه - شماره : 3 - <span class="Apple-tab-span"> </span>تابستان – 1383 – صص 221 -220<span class="Apple-tab-span"></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - سایت روزنامه ایران به نقل از (حکایت کشف حجاب، انتشارات قدر ولایت، جلد اول، صفحات 103 تا 110 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=46659" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=46659</a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>11 - منبع : بنیاد ملی بهلول گنابادی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>12 - « کشتار مسجد گوهرشاد» عطارد دانش (جشن نامه عزیزالله عطاردی). به کوشش و ویرایش عبدالحسین طالعی. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1390. ص. 203-212.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
13 - استفانی کرونین « رضا شاه و شکل گیری ایران نوین »- صص 299 – 288 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
14 – پیشین - صص 304 – 300 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>15 - محمدقلی مجد - «رضاشاه و بریتانیا» مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» ترجمه: مصطفی امیری- 1389 – صص 192 – 173 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
16 - «قزاق: عصر رضاشاه پهلوی بر اساس اسناد وزارت خارجه فرانسه»، نویسنده و مترجم : محمود پورشالچی – انتشارات مروارید، 1984 - صص661 – 660 و صص 650 – 646 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><img alt="848 Safari-Jamal-848 7" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/848_Safari-Jamal-848_7.jpg" height="205" id="img5928" style="float: left; margin: 10px;" width="200" /><b> </b></span><b><span class="s4"></span><span class="s7">◀</span>زندگینامه ولی خان اسدی </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمد ولی خان اسدی، معروف به مصباح دیوان و مصباحالسلطنه، فرزند علیاكبر، در 1257ش، در بیرجند به دنیا آمد. بخشی از تحصیلات خود را در مدرسة معصومیة زادگاهش گذراند. مدتی از شاگردان محمدباقر مجتهد بود. در 1323ق كه مظفرالدین شاه، امیراسماعیل خان شوكتالملك (حاكم قاینات و بیرجند)، را به تهران احضار كرد، او به سبب بیماری، برادرش محمدابراهیم خان را به تهران فرستاد و محمدولی نیز در این سفر از ملازمان او بود. در پایان همان سال، امیراسماعیل خا ن درگذشت و محمدابراهیم از طرف شاه لقب شوكتالملك گرفت و به حكومت بیرجند و قاینات منصوب شد. محمدولی نیز به عنوان پیشكار و مستوفی ولایت قاینات با وی همراه گردید. در 1300ش، محمدتقی خان پسیان، فرمانده ژاندارمری خراسان، به مخالفت با دولت قوامالسلطنه پرداخت و امیر شوكتالملك علم از طرف دولت مركزی مأموریت یافت كه پسیان را به تسلیم وادارد. علم، محمدولی خان را به نمایندگی خود به مشهد فرستاد تا زمینة ملاقات او را با پسیان فراهم كند، اما چون پسیان در مشهد حضور نداشت، این مأموریت به نتیجه نرسید. محمدولی در دورههای چهارم و پنجم و ششم، با حمایت شوكتالملك، از سیستان و زابل به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. در دورة پنجم مجلس شورای ملی به صف جمهوریخواهان پیوست. وی از جمله كسانی بود كه در جلسة 9 آبان 1304 به تغییر سلطنت قاجار رأی مثبت داد. او در مجلس مؤسسانی كه به منظور ایجاد تغییراتی در قانون اساسی تشكیل شد، عضویت داشت و در آن جلسه نیز به تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسی، برای جا به جایی سلطنت رأی داد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورة ششم مجلس، خود را به اندازهای به شاه نزدیك كرد كه در 4 اسفند 1304، از طرف او به نیابت تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد و در 8 فروردین 1305 وارد مشهد گردید. وی در اولین سال اقامتش در مشهد، زمینه سفر رضاشاه را به این شهر فراهم ساخت. در این سفر، رضاشاه دستور داد هیئتی مركب از تیمورتاش، وزیر دربار، بهرامی، رئیسدفتر مخصوص، میرزا مرتضی قلی خان، نایبالتولیه قبلی و محمدولی اسدی تشكیل شود تا اصلاحاتی در زمینه ادارة آستان قدس صورت گیرد. او از فروردین 1305 تا 4 آذر 1314، نیابت تولیت را برعهده داشت و در این مدت، چند طرح عمرانی را به اجرا رساند، از جمله احداث بیمارستانی به نام رضاشاه در 1313ش و احداث چندین باب مدرسه وی نظامنامة جدیدی نیز برای ادارة حرم ترتیب داد. او در دوران تصدی نیابت تولیت به شهرت رسید و كوشید اعتماد رضاشاه را جلب كند و در صدد بود كه استاندار خراسان نیز بشود. معمولاً، در برخی مواقع كه استاندار به سفر میرفت یا انتخاب استاندار جدید طول میكشید، اسدی مسئولیت استانداری را برعهده میگرفت؛ به همین سبب برخی از واعظان در مراسم سوگواری، پس از دعا در حق شاه، وی را نیز دعا میكردند و او را ذوالریاستین میخواندند. این موارد، حسادت عدهای را برمیانگیخت و اغلب كسانی كه استاندار مشهد میشدند، با اسدی اختلاف پیدا میكردند و از همین رو، او مخالفان زیادی در سمتهای مختلف داشت كه برای بركنار شدنش منتظر فرصت بودند. شوشتری مخالفان دیگری نیز برای او برشمرده است: حقوق بگیران پیشین كه اسدی دست آنها را كوتاه كرده بود، دهداران آستان قدس كه درآمد آنها كاهش یافته بود و مالكان متنفذ كه اسدی از اقتدار آنها كاسته بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 1313ش، كه كنگرة هزارة فردوسی در مشهد برگزار شد، رضاشاه و خانوادهاش كه به مشهد رفته بودند، در منزل اسدی اقامت كردند. ظاهراً قرار بود یكی از دختران شاه به ازدواج یكی از فرزندان اسدی درآید كه چنین نشد و دختر محمدعلی فروغی به ازدواج علیاكبر اسدی درآمد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از پایان كنگرة فردوسی، فتحالله پاكروان به عنوان استاندار خراسان معرفی شد و از همان ابتدا اختلافات او با اسدی آغاز گردید. به عقیدة اسماعیل رایین، شاه برای كاستن قدرت اسدی به دنبال فرصت بود و به همین منظور پاكروان را استاندار خراسان كرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آغاز تابستان 1314ش، به دستور رضاشاه تلاشهایی برای تغییر كلاه و لباس آغاز شد و زمزمههایی نیز برای كشف حجاب برخاست. اجرای این دستور در قم و مشهد، نسبت به شهرهای دیگر، با دشواریهای فراوانی همراه بود. در مشهد تعدادی از روحانیون در مجالس خود زبان به اعتراض گشودند. حاج آقا حسین قمی، از مراجع آن زمان كه در مشهد سكونت داشت، تصمیم گرفت برای منصرف كردن شاه از این تصمیم، به تهران عزیمت كند، اما در شهر ری تحتنظر قرار گرفت و هرگز اجازة ملاقات نیافت. زمانی كه خبر این ماجرا به مشهد رسید، گروهی از مردم با هدایت شیخ محمدتقی بهلول (واعظ و خطیب) در مسجد گوهرشاد متحصن شدند. آنها خواستار آزادی حاج آقا حسین قمی و ممانعت از اجرای طرح تغییر لباس در مشهد بودند. بهلول پیش از این، به سبب خطابههای ضد رضاشاه، تحت تعقیب بود و وقتی در صحن حرم، مأموران او را شناسایی كردند، خود را به میان مردم انداخت و بر ضد اقوام شاه سخن گفت. تحصن مردم با سخنرانیهای متعدد بهلول و تعداد دیگری از روحانیون معترض ادامه یافت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تداوم این موضوع باعث شد تا در 19 تیر 1314، با دستور صریح نیروهای نظامی برای متفرق كردن مردم به مسجد گوهرشاد هجوم بردند، ولی پس از درگیری مختصری نظامیها بدون توفیق از اطراف مسجد كنار رفتند، اما دامنة این حركت باعث شد تا شاه شخصاً دستور صریح ختم ماجرا را صادر كند. اسدی چون میدانست شاه در مقابل این اقدام كوتاه نخواهد آمد به سرعت تعدادی از روحانیون طراز اول را كه در بین متحصنان بودند به دفتر خود فراخواند و تا پایان درگیری در آنجا نگاه داشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سحرگاه 24 تیر هجوم همهجانبة نیروهای نظامی به طرف مسجد آغاز شد و تا صبح ادامه یافت و تحصن با كشته و زخمی شدن تعدادی از حاضران پایان گرفت. بهلول نیز توانست به طرف افغانستان فرار كند. برخی گفتهاند كه اسدی توانست بهلول را به افغانستان فراری دهد، اما بهلول این موضوع را «كذب محض» دانسته است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موقعیت پیش آمده فرصت مناسبی در اختیار مخالفان اسدی قرار داد تا بتوانند برای كنار زدن او اقدام كنند. فتحالله پاكروان با ارسال گزارشهایی به تهران مبنی بر مخالفت اسدی با تغییر كلاه، ذهن شاه را نسبت به اسدی مشوش ساخت. شاه به منظور یافتن عاملان اصلی ماجرای گوهرشاد، محمدرفیع نوایی را به عنوان رئیس شهربانی به مشهد اعزام نمود و او نیز اسدی را عامل اصلی تحریك مردم در ماجرای گوهرشاد معرفی كرد. در گزارشهای مشترك پاكروان و نوایی، اسدی متهم شد كه تعدادی از اهالی روستاهای اطراف مشهد را تحریك كرده كه با چوپ و چماق به یاری تحصنكنندگان بشتابند و این اقدام او منجر به كشته و زخمی شدن تعداد زیادی از نظامیان گردید. علاوه بر این، او متهم گردید كه هنگام درگیری، بهلول را به طرف افغانستان فراری داده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از پایان ماجرای گوهرشاد تا 4 آذر 1314، اسدی همچنان در سمت خود باقی بود و در طول این مدت پروندهاش سنگینتر میشد تا سرانجام در همین روز مأموران شهربانی او را بازداشت كردند. وی مدت كوتاهی در مشهد زندانی بود تا اینكه در 28 آذر 1314 دادگاهی نظامی در دیوان حرب لشكر شرق، به ریاست عباس البرز، تشكیل شد. دادستان، عبدالرضا خلعتبری، كه بعدها به سرتیپ قریب شهرت یافت، با استناد به مطالب پرونده، اسدی را متهم به خیانت به میهن و اغوا و تحریك اجامر نمود و برای او تقاضای اعدام كرد. در پروندة اسدی، در مورد خیانت به میهن قید شده بود كه سلمان اسدی، بزرگترین فرزند اسدی، با تیمورتاش به اروپا رفته و پس از عزل تیمورتاش با او ملاقات كرده است، كه این مسئله مورد تعرض محمدحسین آیرم رئیس شهربانی قرار گرفت. سرانجام دادگاه به استناد محتویات پرونده، اسدی را مجرم شناخت و برای او حكم اعدام صادر كرد و در ساعت هفت صبح 29 آذر حكم به اجرا درآمد و اسدی تیرباران شد. پس از اعدام، خانواده اسدی نیز از تبعات آن مصون نبودند. سلمان اسدی كه مدیر بانك فلاحت بود، به همراه برادرش علیاكبر اسدی كه نمایندگی مجلس را برعهده داشت از كار بركنار و روانه زندان شدند. علیاكبر، داماد نخستوزیر وقت (محمدعلی فروغی) بود و چون فروغی نیز پس از ماجرای گوهرشاد كنار گذاشته شد، سبب بركناری او را پادرمیانیاش برای ازادی اسدی میدانند. اما فرزند فروغی مدعی است كه پدرش هیچگونه وساطتی برای آزادی اسدی انجام نداده و عامل اصلی عزل او همان ارتباط سببی بوده است. پس از شهریور 1320 و خروج رضاشاه از ایران، فرزندان اسدی با جمعآوری اسناد و مدارك، علیه عاملین اعدام اسدی شكایت كردند كه حاصلش بازداشت و محكومیت محمدرفیع نوایی در سال 1324ش، بود. علاوه بر این، آنان جنازة پدرشان را به صحن حرم منتقل كردند و در همان جا به خاك سپردند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>خاطرات خود نوشت</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی خاطرات یک شهروند عادی و دیدگاه او در مورد مسایل مختلف جامعه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تیرباران محمد ولی اسدی یکی از خادمان وطن توسط دژخیمان رضا شاه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امروز بیست و نهم آذر ماه مصادف با تیرباران محمد ولی اسدی یکی از خادمان صدیق که در شهر مشهد مقدس و آستان قدس رضوی منشا خدمات بسیاری بودتوسط جلادان سفاک رضا می با شد.بنابر این نگاهی می اندتزیم به شرح این واقعه که به صورت مختصر آن را نوشته ام.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ب) اعدام اسدی:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نزدیك به ساعت 4 صبح روز بیستونهم آذرماه هزار و سیصد و چهارده، پس از نگارش وصیتنامه، مأموران زندان اسدی را برای اعدام به میدان تیرِ هنگ شاهپور بردند. در میدان تیر هنگ شاهپور، اسدی سرلشكر مطبوعی، سرهنگ قادری و نوایی را دید و خواست كه با آنها صحبت كند؛ ولی آنهایی كه زمانی به دوستی نایبالتولیه مباهات میكردند، روی خود از او برگردانند. اسدی خواست به آنها نزدیك شود، ولی افسر نگبهان مانع شد. به ناچار با صدای بلند فریاد كرد: «جناب سرهنگ مطبوعی...» ولی نتیجهای نگرفت و افسر نگهبان او را به سوی عدهای سرباز مسلح كه در گوشة میدان ایستاده بودند راهنمایی كرد. اسدی از این بیاعتنایی متأثر شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سربازان جوخة اعدام را از میان اقلیتهای مذهبی انتخاب كرده بودند، زیرا احتمال میدادند سربازان مسلمان از تیراندازی به نایبالتولیه خودداری كنند. خواستند چشمهای اسدی را ببندند كه نگذاشت. مهرنامِ خود را از جیبش بیرون آورد و از مأموران خواست كه آن را جلوی چشمش بشكنند، زیرا او نامهها و اسناد خود را با آن مهر میكرد و بیم آن داشت كه پس از مرگش از مهر او سوءاستفاده كنند. سپس به گنبد حضرت رضا(ع) رو كرد و پس از تعظیم گفت:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«یا ثامنالائمه من شاید در بعضی موارد منافع رضاشاه را بر مصالح تو شاهرضا ترجیح دادم آیا جزای من این است.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنگاه پس از ادای شهادتین خطاب به فرماندة جوخه اعدام گفت:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«چرا حكم را اجراء نمیكنید؟»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرماندة جوخة اعدام دستش راستش را بالا برد و فرمان شلیك داد.[1]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود فرخ دربارة اعدام اسدی از زبان سرگرد غضنفری مینویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«سپس او را برای اعدام كه شب حكم از تهران رسیده بود بردند و من مطابق معمول حكم را خواندم و او گوش داد و او را به طرف دیوار بردند كه تیرباران كنند، برگشت و گفت: چكش به من بدهید، نبود، مهر عتیقی كه در زندان مخفی كرده بود از لای لباسش درآورد و با سنگ خرد كرد. سپس رفت و كنار دیوار ایستاد و تیرباران شد. در وهلة اول نیفتاد. سربازها ملاحظه كرده بودند مورد تغّیر واقع شدند، دفعة دوم افتاد.»[2]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدینگونه اسدی را با شتاب و بدون رعایت حقوق انسانی و قانونیاش، و بیحق درخواست تجدیدنظر از حكم صادره داده به او داده شود، اعدام كردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جنازة اسدی را به مأموران آستان قدس تحویل دادند. خانوادة اسدی مایل نبودند جنازة او در جایی جز حرم مطهر دفن شود، از این رو جنازه را در قبرستان خارج دروازة پایینخیابان به امانت گذاشتند و پس از شهریور 1320، كه فرزندان اسدی بخشوده شده و دوباره بر سر كار آمدند، با اجازة محمدرضاشاه به توحیدخانة حرم مطهر كه برای دفن خود سردابی در آن ساخته بود، آوردند و به خاك سپردند.[3]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگام انتقال جنازة اسدی از قبرستان عمومی به مقبرة خانوادگی، مردم بسیاری در مراسم تدفین شركت كردند و مراسم تدفین مجدد اسدی در پشت صحن مبارك با تشریفات ویژهای برگزار شد.[4]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود فرخ در مرثیهای برای اسدی چنین سرود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تیر بـــاران بی هیچ گنــاه شــد اســدی از هـــلاك اســــدی رادی گــــردیــــد ردی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تیربـاران بــود از پاس نكـویــی یــا رب؟ چیست در مذهب ایـن شاه مكافـــات بــــدی!؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه از كشتــن این خـادم فعــال صــدیق ننگی انـــدوخت بـــرای خـود ننـگی ابـــدی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آتش كینه چو دشمن زدن، اندر تـن دوست چیست جز بد گوهری، نیست به جز بی خـردی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سال تاریخ همین مصرع وصف الحال است تیــر بـــارانی بــی هیچ گناه شـــد اســـدی[5]</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>پی نوشت ها: </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[1] مهدینیا: زندگی سیاسی سید ضیاءالدین طباطبایی، ص 728 و 727.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[2] فرخ: سرگذشت فرخ، ص 221.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[3] فرخ: سرگذشت فرخ، ص 222؛ آیتی: خاطراتی از بیرجند، ص 159.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[4] مهدینیا: زندگی سیاسی سید ضیاءالدین طباطبایی، ص 728. مكی: تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص311.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[5] فرخ، محمود: دیوان دست نویس اشعار فرخ، این دیوان هم اكنون در اختیار خانواده ایشان می باشد.وی در مورد سرودن این مرثیه نوشته است» در روز 29 آذر 1314 كه مرحوم اسدی نایب التولیه آستان قدس تیر باران شد گفتم.» ص 147.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>منبع</b>: <b>فراز و فرود محمد ولی خان اسدی در تولیت آستان قدس رضوی </b>- مؤأسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>شیخ محمدتقی بهلول</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>حاج شیخ محمّدتقی بهلول گنابادی (بیلندی) در سال 1279 ش در روستای بیلند از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد. در سن شش سالگی به مكتب رفت و به فراگیری قرآن كریم پرداخت و در سن هشت سالگی، حافظ كل قرآن شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در هفت سالگی برای زنها به منبر میرفت و به خاطر رفتار ویژهاش به بهلول شهرت پیدا كرد. درسهای حوزه را از ادبیات تا قوانین، در بیلند نزد پدر آموخت. در چهارده سالگی به عنوان یك منبری، معروف بود و در همین سن با صوفیهی گناباد (فرقهی نعمتاللهی) مخالفت میكرد. صوفیها در آن زمان چند بار تصمیم گرفتند كه او را بكشند، به همین دلیل پدرش تصمیم گرفت با خانوادهاش به سبزوار مهاجرت كند تا بهلول، هم از درس باز نماند و هم از صوفیهای گناباد دور باشد. بهلول اولین سخنرانی خود را در زمان احمدشاه، در سن 16 سالگی و هنگامی كه امر به معروف و نهی از منكر ممنوع شده بود، علیه رژیم شاه ایراد كرد. با به قدرت رسیدن رضاخان، اسلامزدایی در كشورهای اسلامی، به ویژه در منطقهی خاورمیانه، به صورت مهمترین استراتژی استعمار درآمد. رضاخان تصمیم به كشف حجاب از زنان گرفت، امّا برخورد قاطع مردم به رهبری روحانیت، از جمله موضعگیری تند و كفرستیزانهی آیتالله بافقی، موجب شد كه طرح حجابزدایی به مدت 8 سال به تعویق بیفتد. در این هشت سال، یعنی در فاصلهی سال 1305 تا 1314، روحانیت در معرض شدیدترین توهینها و یورشهای تبلیغاتی قرارگرفت. طرح استفاده از عمامه به شرط داشتن مجوز دولتی هم، از جمله فشارهای روانی بر روحانیت بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آنكه رضاخان و آتاتورك، پادشاه تركیه، در انگلستان با هم عهد بستند كه ممالك خود را به صورت كشورهای اروپایی درآورند و مانع از حضور و فعالیت روحانیت شوند و بیحجابی و شرابخواری را ترویج دهند، برای تحقق این امر، رضاخان از امانالله خان، شاه افغانستان، خواست تا با خانمش به ایران سفر كنند. او در بین راه به هر شهری كه میرسید، باغ ملی آن شهر را آذین میبست و مراسم جشن و سرور در آن برپا میكرد. شب اول محرم بود كه آنها به سبزوار رسیدند. بهلول به امامان جماعت سبزوار مراجعه كرد و از آنها كمك خواست تا نسبت به برگزاری جشن در ماه محرم اعتراض كنند، ولی آنها ترسیدند و گفتند كه مخالفت با دولت، حكم خودكشی را دارد و شرعاً و عقلاً ممنوع است. بهلول به تنهایی جلوی باغ ملی رفت و با سخنرانی مردم را تحریك كرد كه در مقابل این عمل زشت بایستند. سرانجام پیگیری و سخنان روشنگرانهی او سبب شد كه عدهی زیادی دور او جمع شدند و شهردار به ناچار تسلیم شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهلول از سبزوار به قم میرود تا در كنار علما در مقابل دولت بایستد، امّا در آنجا مشاهده میكند كه علما مخالفتی با دولت ندارند و در مقابل، نزد دولت، بسیار محترم هستند و حتی شاه به درخواست آنها برای معافكردن شهر قم و حومهی آن از خدمت نظاموظیفه هم پاسخ مثبت داده است. بهلول تصمیم به ادامهی تحصیل میگیرد و گاهی هم برای سخنرانی به دهات اطراف قم میرود و در 25 ده، نفود كاملی پیدا میكند. او مدت پنج ماه با شهربانی به صورت جنگ و گریز مقابله كرد و هرگاه فرصت مناسبی دست میداد، علیه رژیم سخنرانی میكرد و دوباره به مخفیگاه خود برمیگشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهلول پس از پنج ماه به سبزوار برمیگردد و به تقاضای مادرش، او را به كربلا میبرد. در آنجا با آیتالله ابوالحسن اصفهانی ملاقات میكند و بنا به فتوای ایشان كه میگویند:«ما مجتهد، زیاد، امّا منبری و سخنران كم داریم و تو باید به ایران برگردی و علیه شاه سخنرانی كنی»، به ایران برمیگردد. بهلول در مسجد شاه به سخنرانی میپردازد و در نتیجه دستگیر و زندانی میشود. مردم تهران اعتصاب میكنند و او پس از ده روز آزاد میشود و به سبزوار برمیگردد. شهربانی از پدر بهلول میخواهد، ضمانت بدهد كه پسرش دیگر سخنرانی نكند. پدر بهلول میگوید پسرش دیوانه است و به همین دلیل هم به او بهلول میگویند و او نمیتواند برای كارهای پسرش ضمانت بدهد. شهربانی كه میداند اگر او را آزاد نكند، مردم سبزوار دست به قیام میزنند، بالاخره از خود او ضمانت میگیرد و آزادش میكند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ بهلول تصمیم میگیرد، برای ادامهی مبارزه با رژیم، به همهی شهرهای ایران سفر كرده و سخنرانی نماید. او از بیم آسیب رژیم به همسرش، با مشورت و موافقت او، طلاقش داد و سپس با خیالی آسوده به مبارزه با دولت پهلوی پرداخت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهلول پس از طلاق همسرش، خواهرش را به كربلا برد و در فاصلهی ده ماهی كه این سفر طول كشید، برای مردم شهرهای بین راه، منبر میرفت و سخنرانی میكرد. بهلول پس از برگرداندن خواهرش به گناباد، به اصفهان رفت و در آنجا به سخنرانی پرداخت. شهربانی بهلول را دستگیر كرد، ولی در اثر اعتراضات شدید مردم، ناچار شد تا او را آزاد كند. بهلول سپس به شیراز رفت و در آنجا هم چند باری شهربانی سعی كرد او را دستگیر كند كه هوشیارانه از چنگ مأموران گریخت. بهلول پس از شیراز به یزد و كرمان و تمام شهرهای جنوب و غرب كشور سفر و در آنجا سخنرانی كرد. او قصد داشت مردم را علیه دولت بسیج كند. تمام شهرهای جنوب و غرب ایران با او همراه بودند، ولی هنوز به شهرهای شمالی و شرقی سفر نكرده بود كه فاجعهی مسجد گوهرشاد پیش آمد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از ماجرای مسجد گوهرشاد، مأموران امنیتی، جستجوی گستردهای را برای پیدا كردن بهلول آغاز كردند. بهلول با كمك یك زن از مشهد میگریزد و به افغانستان میرود. استاندار هرات، به محض ورود بهلول دستور میدهد، او را به خانهی سرمنشی استاندار ببرند و تحت مراقبت قرار دهند. پس از 40 روز به استاندار دستور میرسد كه بهلول را به كابل بفرستد. دولت افغانستان بهلول را زندانی میكند و بهلول مدت چهار سال را در زندان انفرادی میگذراند. او وقتش را با جوراببافی و سرودن شعر میگذراند و چون به او قلم و كاغذ نمیدادند، حدود صد هزار بیت شعری را كه در این دوران گفت، حفظ كرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا ده سال پس از واقعهی مسجد گوهرشاد، بهلول در زندان افغانستان به سر میبرد و كوچكترین ارتباطی با خانواده و به خصوص مادرش نداشت. شیخ نظامالدین، پدر بهلول، در این دوران مسموم میشود و از دنیا میرود. پس از مرگ او، مادر بهلول، نامهای به رئیس كل پلیس و ژاندارم افغانستان مینویسد و از او میخواهد كه بهلول را پیدا كند و از او بخواهد تا به مادرش نامهای بنویسد. رئیس پلیس افغانستان كه اتفاقاً یكی از شاگردان بهلول است؛ نامه را به او میدهد و پاسخ را گرفته و برای مادرش میفرستد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت افغانستان پس از چند سال تصویب میكند كه زندانیان سیاسی آزاد شوند، امّا در اطراف كشور و به صورت تبعید زندگی كنند. بهلول را به یكی از شهرهای استان مزار بلخ به نام خلم فرستادند. در آنجا بهلول با دختری بیمار از یك خانوادهی فقیر ازدواج كرد، امّا متأسفانه فرزند بهلول به هنگام تولد در اثر نبودن دایه و دكتر و دارو و سوء تغذیهی مادرش، مرده به دنیا میآید و زن نیز بیست روز بعد از دنیا میرود. بهلول مدتی را در تبعید میماند و سپس او را به زندانی سیصد نفری در جلالآباد، مركز استان شرقی افغانستان منتقل میكنند. پس از فرار و دستگیری مجدد تعدادی از زندانیان، بهلول به اتهام همكاری با آنها، تحت فشار قرار گرفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دنبال تشدید اختلافات میان افغانستان و پاكستان، رادیوی پاكستان اعلام كرد كه افغانستان، شیخ بهلول را كه پناهندهی آن كشور بوده، بدون هیچ گناهی دستگیر و زندانی كرده است، ولی باز هم دولت افغانستان، بهلول را آزاد نكرد. پس از استقرار غلام صدیقخان در استان شرقی، او كه دوست وزیركشور و نخستوزیر بود، تلاش كرد تا بهلول آزاد شود. بهلول پس از آزادی، تصمیم گرفت به مصر برود، چون میدانست رئیسجمهور مصر با دولت پهلوی مخالف است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مصر، روزها به جامعهی الازهر میرفت و دانشجویان بسیاری با او مأنوس شدند. پس از آنكه مدت اقامت او تمام شد، تصمیم گرفت از مصر عزیمت كند كه دانشجویان، مخالفت میكنند و یكی از دانشجویان كه پدرش از وزرای دربار است،با او صحبت كرده و مشكل اقامت بهلول را حل میكند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ بهلول، یك سال و نیم دیگر در مصر میماند و از طرف جمال عبدالناصر كه مخالف رضاشاه بود، ریاست بخش فارسی رادیو مصر را به عهده میگیرد و به پخش اشعار و مطالب عربی و فارسی در مخالفت با امریكا، صهیونیزم و رژیم پهلوی میپردازد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهلول برای دیدن خواهر و مادرش به نجف میرود و سپس دو سال و نیم در آنجا اقامت میكند و به مبارزه با رژیم پهلوی ادامه میدهد. به هنگام مراجعت به ایران، دستگیر و زندانی میشود. بهلول را به تهران برده و بازجویی میكنند. این بازجویی پنج روز طول میكشد. بهلول به زندان میافتد و پس از سی و پنج روز آزاد میشود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رژیم پهلوی همانگونه كه پس از فاجعهی مسجد گوهرشاد، بهلول را عامل بیگانه خواند، در زمانی هم كه پس از سی سال به ایران برگشت، در بین مردم شایع كرد كه او نزد شاه رفته و طلب عفو كرده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهرغم آنكه بهلول، 31 سال از عمر خود را در زندانهای مختلف افغانستان گذراند، بعد از این مدت طولانی هم، با شوری انقلابی به منبر میرفت و مردم را به مبارزه علیه ظلم و بیگانگان دعوت میكرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیخ بهلول، سرانجام در نهم مرداد 1384 دار فانی را وداع گفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>از ویژگیهای او كه زبانزد همگان است، ذوق و ادب او بود، به طوریكه بیش از دویست هزار بیت شعر سرود و حدود پنجاه هزار بیت هم از شاعران دیگر، حفظ بود. او به ادبیات عرب، تاریخ انبیا و اولیا و تاریخ یكصد سالهی اخیر ایران و جهان تسلط داشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجتهدی بود كه بر فقه اهل سنّت هم كاملاً آگاهی داشت و در دانشگاه الازهر مصر، تدریس میكرد. فعالیت علمی و فرهنگی او، در رادیو «الشرق الاوسط» مصر و رادیو «بغداد» در پایان دوران تبعیدش بسیار مؤثر بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>منبع</b>: <b>سایت تیبان</b> </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=98065" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=98065</a></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s3">◀</span> گفت و شنود روزنامه جوان با بهلول </b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای اینکه به اخلاق و خصوصیات و شرح زندگی بهلول بیشترآشنا شوید ، روزنامه جوان با شيخ محمدتقي بهلول گنابادي در سال 1380 گفت و شنودی داشته است که در ذیل می خوانید:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* آقاي بهلول! شما يکي از نوادر روزگار ما هستيد و زندگي پر فراز و نشيب و سراسر مبارزه شما گواهي بر اين مدعاست. با تشکر از اينکه دعوت ما را براي انجام اين گفتوگو پذيرفتيد. با اينکه قريب به 100 سال از عمر شما ميگذرد، خانه و کاشانهاي نداريد و اين سؤال براي همه علاقهمندان به شما مطرح است که روزگار بر شما چگونه ميگذرد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* بنده الآن 92 سال عمر دارم. زندگي من غير از چهار سالي که در ايران زندار بودم و يک سال هم در افغانستان، هميشه به تجرد گذشته است. از همسر ايراني خود فرزندي نداشتم و بچه زن افغاني من هم مرده به دنيا آمد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*از پدر و مادر و خانواده و تربيت دوران کودکيتان برايمان تعريف کنيد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*من حافظه خارقالعادهاي داشتم و پدرم بر خلاف بقيه پدرها که براي بچههايشان اوسانه [قصه] ميگويند، به جاي آن براي من جغرافيدان ميگفت و من در شش سالگي و در حالي که هنوز الفبا نخوانده بودم، جغرافيدان خوبي بودم و پايتخت هر کشوري را که از من ميپرسيدند، بلد بودم. پدر من دادستان و در عين حال مدرس بزرگ حوزه سبزوار بود. ايشان در درس حکمت، شاگرد حاج ملاهادي حکيم مشهور سبزواري و در درس خارج فقه و اصول، شاگرد حاج ميرزا ابراهيم سبزواري، از مراجع بزرگ بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*دو معلم مدارس جديد شاگرد پدر من بودند. آنها چون حافظه مرا ديدند، از پدرم خواهش کردند که اين بچه شش ساله را به ما بدهيد تا به او درس بدهيم و در ظرف سه سال تصديق کلاس ششم را بگيرد و چنين و چنان. پدرم ميخواست اين کار را بکند و چه خوب شد که نکرد که اگر ميکرد، من به خاطر همان هوش و حافظهام از لامذهبترين مردم دوره پهلوي ميشدم! در دوره پهلوي دو نفر از حيث لامذهبي لنگه نداشتند. يکي تيمورتاش، وزير دربار پهلوي بود که ميگفت به 70 دليل ثابت ميکنم که خدا نيست و يکي هم دادگر رئيس مجلس شوراي ملي بود که يک روز در بهارستان، پشت پنجره مجلس نشسته بود و تماشا ميکرد و ديد که يک سگ نر و يک سگ ماده در خيابان به هم چسبيدهاند. وکلا را صدا زد و گفت: «آرزو ميکنم روزي ايران آن قدر پيشرفت کند که زن و مرد بتوانند اين طور آزادانه در خيابانها با هم بگردند و کسي کاريشان نداشته باشد.» هر دوي آنها هم به دست پهلوي کشته شدند، ولي من اگر در دست پهلوي ميافتادم، از حيث لامذهبي از هر دوي آنها جلو ميزدم!</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*اما خدا نخواست. برايم روپوش مدرسه هم دوخته بودند و قرار بود به مدارس جديد بروم که فرمان عزل پدرم از تهران آمد. پدرم فرمان را پاره کرد و گفت: «چه بهتر! من از سبزوار بيزارم» و سبزوار را يله کرد و به وطن اصلي خودمان يعني گناباد برگشتيم. در آن تاريخ در گناباد مدرسه جديد نبود، اين بود که به جاي آن، شاگرد خاله پدرم شدم که به بچهها قرآن درس ميداد. ششسال و نيمه بودم که قرآن را نزد او شروع کردم و در هشت سالگي حافظ کل قرآن شدم که الآن هم هستم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از آن درس عربي را نزد پدرم شروع کردم و همزمان منبري مجالس زنانه هم شدم. در 14 سالگي که بالغ شدم، پدرم گفت که ديگر حرام است به مجالس زنانه بروي و روضه بخواني. شش ماه تمام نه براي مردان و نه براي زنان روضه نخواندم. براي زنها ممنوع بودم که روضه بخوانم و براي مردها هم خجالت ميکشيدم. يک شب در شب شهادت امام حسن(ع) در مجلسي که باني آن پدرم بود، به خودم جرأت دادم و در مسجد بيلند روضه خوبي خواندم و از آن به بعد روضهخوان رسمي مجالس گناباد شدم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*ماجراي شما با صوفيهاي گناباد چه بود؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در منبر خندههاي زيادي به صوفيان گناباد ميکردم و به مرشدشان قلنبههاي زيادي ميگفتم و قصههايي از رسواييهاي صوفيها تعريف ميکردم و مردم از ته دل ميخنديدند و ميفهميدند که اينها چه جانورهايي هستند، براي همين مريدان مرشدشان دور هم جمع شدند و تصميم گرفتند مرا بکشند. يک شب ميخواستم بروم روضه بخوانم که سر راهم کمين کردند و جلوي مرا گرفتند و گفتند: «کجا ميروي؟» گفتم : «بايد بروم روضه بخوانم.» يکيشان محکم زد تخت سينهام، يکي ديگر زد توي گوشم و سومي با لگد به گردهام زد. چهارمي هم چاقو کشيد. من وسط آن معرکه گرفتار شده بودم که اردلاني، فرماندار گناباد که از مهماني به خانهاش برميگشت، اين قضيه را ديد. سوت زد و سربازها ريختند و آنها را گرفتند و 17 روزي در حبس بودند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پدرم مرد سياسي هوشيار و دانشمندي بود و متوجه شد که اينها بالاخره يک بلايي سر من ميآورند، براي همين مرا به سبزوار برد که در آنجا درست درس بخوانم. در سبزوار منبر نرفتم و درسم خيلي پيش رفت، ولي بالاخره مردم سبزوار وادارم کردند منبر بروم. همان سال اولي که در مسجد جامع سبزوار منبر رفتم، مخالفت من با پهلوي شروع شد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*چگونه و به چه شکل با رضاشاه مبارزه ميکرديد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*با تعريف کردن قصهها و لطيفههاي معنادار بر منبر. اين قصهها بهقدري روشن بودند که مردم عوام هم منظورم را ميفهميدند، چه رسد به خواص! يادم هست در همان سال، پهلوي اعلاميهاي را نشر داد که منظورش اين بود که در دوره سابق که آخوندها و علما به عنوان امر به معروف و نهي از منکر مزاحم مردم ميشدند، به خاطر اين بود که دولت ايران ضعيف بود و به اين طور کارها نميرسيد؛ ولي امروز دولت قوي شده و به همه کارها ميرسد. حرفهايي را که خوب باشند، خود دولت امر ميکند و حرفهايي را که بد باشند، خود دولت منع ميکند. کار خوب آن است که مجلس شوراي ملي بگويد خوب است و کار بد آن است که از سوي مجلس منع شود. آخوندها و علما از اين به بعد حق ندارند به عنوان امر به معروف و نهي از منکر مزاحم مردم شوند و اگر شدند، تعقيب خواهند شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در آن روزها دو تن از علماي بزرگ ما فوت شده بودند. يکي حاج شيخ محمدتقي بافقي يزدي، شوهر خواهر شيخ عبدالکريم حائري مشهور بود که وقتي زن پهلوي بيحجاب به حرم حضرت معصومه(س) آمد، او را بيرون کرد و به همين خاطر شيخ را گرفتند و به تهران بردند و هشت سال تحت نظر بود و بالاخره در تهران مرد. ديگري حاج آقا نورالله اصفهاني، برادر آقا نجفي اصفهاني از مؤسسين مشروطيت بود. حاج آقا نورالله به قم آمد که مانع از کارهاي پهلوي شود که مريض شد و پهلوي هم از موقعيت استفاده و کرد آنچه را که کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*اين خبرها به سبزوار و به من ميرسيد و من مخالفتم را از همان موقع با پهلوي شروع کردم. روي منبر مثالي زدم و گفتم: «اگر يک بچه انگليسي از پدرش بپرسد آلماني بهتر است يا انگليسي؟ جواب خواهد شنيد انگليسي» و همين طور يک يک کشورها را نام بردم تا رسيدم به ايران و گفتم: «اگر بپرسد ايراني بهتر است يا انگليسي؟ پدرش ميگويد بچهام دهنم را بست. ايران با يک تمدن دو سه هزار ساله معلوم است که بهتر است، ولي اين را ميگويم که يک ايراني دانشمند سياستمدار ملتپرور رعيتنوازي که مثل اعليحضرت رضاشاه پهلوي به همه صفات عاليه آراسته باشد، از انگليسي هيچ کمتر نيست!» و به اين ترتيب به اهل فن فهماندم که رضاشاه انگليسي است! اين اولين منبري بود که در سبزوار در مخالفت با رضاشاه حرف زدم و هشت سالي از اين مخالفتها داشتيم تا به قضيه مسجد گوهرشاد منتهي شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*قضيه باغ ملي چيست؟</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ماه رمضان در مسجد سبزوار منبر ميرفتم، ولي منبرم مخالفت صريح با پهلوي نداشت که به جنگ برسد. گوشه و کنايه ميگفتم. پهلوي هم هنوز آن قدر قدرت نداشت که آخوند را به کنايهگويي به بند بکشد، ولي من هم مراقب بودم که خيلي صريح حرف نزنم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يک سال و نيم از اقامتم در سبزوار گذشته بود و هنوز کسي از مردم سبزوار نديده بود که من به باغ ملي بروم! يک روز در آنجا تدارک جشن ميديدند که رفتم. مردم با تعجب به من ميگفتند: «چطور شده شيخ هوس باغ و تماشا کرده؟» از خود من هم پرسيدند: «شيخ! هوس تماشا کردهاي؟» گفتم: «هوس مرگ تماشا را کردهام. از دلم خون ميريزد که شب اول ماه محرم، در سبزوار مهماني اروپايي راه بيندازند.» وقتي با مردم حرف زدم، گفتند: «شيخ! درست ميگويي» و کمکم در ميان مردم ولوله افتاد که شيخ چرا آمده و وقتي موضوع دهان به دهان گشت، حس کردم که دارند حرف مرا تصديق ميکنند. وقتي ديدم وضعيت اين طوري است، رو کردم به مردم و گفتم: «اي مردم! شما همهتان ميگوييد که اين جشن بد است؛ پس چرا همگي قيام نميکنيد؟» يکي از ميان جمعيت گفت: «شيخ! شما اگر مجتهد نيستيد، ولي براي ما از مجتهد هم محترمتريد. اگر شما جلو بيفتيد، ما حاضر هستيم هر چه را که بگوييد اجرا کنيم» گفتم : «از ميان شما دو نفر که شجاعتر هستند، بروند و به شهردار بگويند که مؤمنين سبزوار در باغ ملي جمع شدهاند. اينها شهردار را بياورند تا من با او حرف بزنم. » دو نفر رفتند و به شهردار گفتند. او فهميد که او را براي چه ميخواهيم و به شهرباني خبر داد. آنها هم به او گفتند تو برو، اگر مشکلي پيش آمد ما کمک ميکنيم. شهردار آمد و گفت: «آقايان! چه ميگوييد؟» من جلو افتادم و گفتم : «ما ميگوييم به حرمت ماه محرم، بايد اين جشنها تعطيل شوند. » او با يک هيبتي گفت : «اين مجلس را اعليحضرت رضاشاه پهلوي براي مهمان عزيزشان اعليحضرت پادشاه افغانستان برقرار کردهاند و هيچ کس حق مداخله ندارد. شما هم اگر از اين حرفها بزنيد، ما به شهرباني ميگوييم که شما را دستگير کنند.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من با او صحبت ميکردم و در عين حال خيابان روبهرو را هم ميديدم و متوجه شدم که سه پليس شهرباني رو به باغ ملي ميآيند، ولي هنوز به باغ نرسيده بودند که پليس ديگري دوان دوان آمد و به آنها يک چيزي گفت و آنها را از نيمه راه برگرداند. من از هوشيارياي که خدا به من داده، مطلب را گرفتم. آنها پليسهايي را براي دستگيري ما فرستاده بودند و بعد جاسوسها به آنها خبر داده بودند که اجتماع مردم خيلي زياد است و آنها از انقلاب ترسيده و پليسها را برگردانده بودند. اين را که فهميدم، دلاور شدم و يکمرتبه رو کردم به مردم و گفتم: «مردم! شهردار که قبول نميکند اين جشن را برچيند، مثل اينکه دست ندارد. شما که دست داريد، اين جشن را برچينيد. »</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا اين امر را دادم، برادر زن شجاع ما که عبدالوهاب نام داشت، دست انداخت و ريسهاي را از ديوار کند و گفت: «مرگ بر پهلوي و مهمانش امانالله خان!» و ريسه را محکم به زمين زد. شهردار به التماس افتاد و گفت: «آقايان! خواهش ميکنم بينظمي نکنيد. خود ما جمعش ميکنيم.» به او گفتم: « دقيقه وقت داري که ما برويم مسجد، نماز شام را بخوانيم و برگرديم. اگر برگشتيم و ديديم چيزي باقي مانده، همه را آتش خواهيم زد.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردم را به مسجد بردم و نماز شام را خوانديم و برگشتيم و ديديم هيچ خبري نيست. همه جا را پاک کرده بودند. به اماناللهخان خبر دادند که به سبزوار نيا که اوضاع شلوغ شده! آنها بهقدري ترسيدند که سبزوار که هيچ، در نيشابور هم توقف نکردند!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در زندگي چگونه گذران کردهايد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*زندگي شخصي من از ابتدا همين طور بوده و غير از نان خوردن چيزي ندارم. هيچ وقت چاي نميخورم. مقيد به غذايي نيستم و هر جا باشد ناني ميخورم و اگر باشد ماست. هر جا هم باشم ميخوابم. همين طور که الآن ميبينيد زندگي ميکنم، همه زندگي من به همين نحو بوده. بعد از مسجد گوهرشاد هم که 31 سال در افغانستان زنداني بودم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بعضيها ميگويند شما طيالارض داريد ...</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طي الارض را به آن معنايي که مردم ميگويند من بالکل منکر هستم، يعني علاوه بر اينکه خودم ندارم، انکارش هم ميکنم و ميگويم قبول هم ندارم که يک دعايي بخوانم و فوت کنم و از اينجا گم شوم و يک جاي ديگري پيدا شوم. طيالارض به اين معنا اصلاً ندارم. من ندارم، هر کس دارد نوش جانش! من طيالارضي دارم غير از اين طيالارضي که گفتم. طيالارض به اين معنا که راه دور را از اينجا گم و جاي ديگر پيدا شوم، محال است، ولي طيالارض به اين معنا دارم که وقتي اراده به انجام کاري بکنم، خدا به صورت خارقالعاده اسباب و وسيله انجام آن کار را برايم فراهم ميکند. مثلاً اگر شما الآن بخواهيد برويد و سر جاده بايستيد که ماشيني شما را سوار کند و ببرد به مشهد، ممکن است هشت، نه ساعت بايستيد و ماشيني نيايد، ولي اگر من بروم بايستم، همان موقع ماشين مناسبي ميآيد و مرا سوار ميکند و ميبرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*پس طيالارض شما به اين معناست ...</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بله، به اين معنا هيچوقت بيوسيله نماندهام. به اين معنا اگر دشمني هم به من حمله کند، خدا مدافعي را ميرساند، چنانکه چند مرتبه اين طور شده است. يک بار در همين جاده سبزوار ايستاده بودم که بروم مشهد. ماشيني آمد و دست بالا کردم که نگه دارد و نگه نداشت و رد شد. دو ساعت بعد از آن ماشين ديگري آمد و نگه داشت و مرا سوار کرد. ماشيني که برايم نگه نداشته بود، در بين راه عيب کرده و دو سه ساعت معطل شده بود. ماشين بعدي که مرا سوار کرد، از او جلو افتاد. در تربتحيدريه، نزديک شاتقي در قهوهخانهاي بودم که آن ماشين آمد و رانندهاش حيرت کرد که چطور او که مرا سوار نکرده بود، زودتر از او رسيدم. متوجه نبود که ماشين بعدي، مرا سوار کرد و آورد، به همين خاطر مردم تصور ميکنند طيالارض دارم، در حالي که التماسي با خداوند دارم که به هر چيزي که محتاج شوم، خداوند وسيلهاش را فراهم ميکند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*آيا در اين 92 سالي که عمر کردهايد و انشاءالله خداوند، شما را همچنان براي ما نگه دارد، هيچگاه سر و کارتان به دوا و دکتر افتاده است يا نه؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*نسبت به بقيه مردم خيلي کمتر، براي اينکه از هفت سالگي توبه کردم و هرگز چاي نخوردم، به دود محتاج نيستم، خوراکم را از روي طبالرضا ميخورم. اين کتاب را خوانديد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*شما توضيح بدهيد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بگذاريد تاريخش را برايتان خلاصه کنم؛ خلاصهاش اين است که خلفاي عباسيه از بس که به حيات خود پابند بودند که صحيح و سالم باشند، هر کدام در پايتخت خود يک دکتر اروپايي دائمي داشتند که هر وقت محتاج شدند به او مراجعه کنند. مأمون هم يک دکتر داشت. وقتي که امام رضا(ع) را وليعهد خود کرد، يک روز در مجلس مأمون، امام رضا(ع) با آن دکتر روبهرو شدند. آن دکتر از ايشان پرسيد: «جد شما با اينکه تصديق طبابت کرده و گفته: «العلم علمان علم الابدان و علم الاديان»، پس چرا در طب کتابي ندارد؟ و خدايتان در قرآن چرا در باره طب چيزي نگفته؟» امام رضا(ع) جواب دادند: «خداي ما همه طب را در قرآن در يک کلمه گفته؛ کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. اگر کسي به اين کلمه عمل کند، بيمار نميشود و به طبيب هم احتياج پيدا نميکند. و جدم فرمودهالمعده بيت کل داع و الحميه راس کل دوا؛ شکم مايه درد است و پرهيز مايه دوا».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مأمون گفت: «خيلي خوب است که شما اين را يک کمي بسط بيشتري بدهيد. » امام رضا(ع) قبول کردند و رسالهاي در طبابت نوشتند و به مأمون دادند و او منتشر کرد. اين رساله به «رسالة ذهبيه» مشهور شد و شايد الآن هم در بعضي از کتابفروشيهاي مشهد پيدا شود. من «رسالة ذهبيه» امام رضا(ع) را از بر دارم و يک عمر است که به دستورات آن عمل ميکنم، مخصوصاً دستوري را که حضرت درباره وعدههاي غذايي به مأمون دادند و از اين بابت خيلي کم گرفتار مرض ميشوم و حالم خوب است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميگويند شما ميتوانيد ساعتها بي آنکه حرکتي بکنيد روي آب بمانيد و مهارت خاصي هم در شنا کردن داريد. در اين مورد برايمان توضيح بدهيد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من در هر دريايي هر قدر هم سنگين و بزرگ باشد، شنا ميکنم. ميشود بدون اينکه دست کار کند، فقط با پازدن جلو برويد، ولي نميشود نه دست کار کند نه پا. بر عکس هم ميشود که دست کار کند و پا بيرون باشد. بي دست و پا زدن که نميشود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شما علاقه خيلي زيادي به بچههاي کوچک داريد و بچه هر قدر هم که بيتابي کند، موقعي که شما او را در آغوش ميگيريد، ساکت ميشود. رمز اين قضيه چيست؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من در نگهداري بچههاي کوچک متخصص هستم و در زندان افغانستان که بيکار بودم، 12 بچه بيمادر را از شيرخوارگي تا وقت از شير گرفتن بزرگ کردهام.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در مورد تحصيلاتتان براي ما توضيح بدهيد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*دوره سطح را پيش پدرم تمام کردم و به خارج رسيدم. مقداري هم در قم درس خواندم و بعد براي درس خارج و اجتهاد به نجف رفتم. در آن وقت آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف مرجع بودند. از ما پرسيدند: «تو به چه کاري به نجف آمدهاي؟» گفتم: «حالا که مادر خود را به زيارت آوردهايم. او را برميگردانم، ولکن دو باره براي درس خارج ميآيم، چون که دوره سطحم تمام شده و بايد درس خارج بخوانم و اجازه اجتهاد بگيرم. » گفتند: «از چه کسي تقليد ميکني؟» گفتم: «از شما» گفتند: «به فتواي من، پشت 40 سال درس خواندن، ميگويم که الآن درس خواندن براي تو حرام قطعي است و مبارزه با پهلوي به همان شکلي که تا به حال مشغول بودهاي، براي تو واجب عيني است. مبارزاتي که تو با پهلوي کردي، خبرش به ما رسيده. » بعد از جريان منبر سبزوار که تعريف کردم، تا قضيه مسجد گوهرشاد هشت سال طول کشيد و من در اين فاصله در تمام شهرهاي ايران مبارزات منبري با پهلوي داشتم و حبس و يله هم ميشدم. بزرگترين مبارزه من با پهلوي غير از مسجد گوهرشاد اين بود که در تهران منبر ميرفتم. يکي از منبرهايم برخورد کرد به شب وليعهدي محمدرضا. رضاشاه پشت سر خودش او را وليعهد کرد. در اين دوره من در مسجد شاه تهران 10 روز منبر داشتم. شب هفتم منبر ما مصادف شد با شب وليعهدي شاه. مسجد شاه تهران هم که پر بود از جمعيت و در و بام هم چراغاني و مهمترين جلسه بود. رفتم منبر و اولش خوب گفتم. گفتم امشب شبي است که اعليحضرت پهلوي پسرش را وليعهد کرده. قدمش براي ايران مبارک باشد و از خدا موفقيتش را ميخواهيم. اينها را گفتم، ولي بعد مطلب خودم را گفتم که چون شب وليعهدي است ميخواهم يک تفريحي به مستمعين داده باشم. و اين قصه را شروع کردم که پادشاهي بر بام خانه خود شهر را تماشا ميکرد. ديد مردي نشسته است و ميخواهد به خودش ادرار کند. گفت اين مردک ابله را بياوريد ببينم اين چه کاري است که ميکند؟ او را آوردند و پادشاه با تغير پرسيد : «مردک! اين چه کاري است که ميکني؟ مگر ديوانهاي؟» گفت : «اعليحضرتا! من اين کار را با هر کسي کردم، به مقام وزارت و صدارت رسيد. اين بار خواستم با خود اين کار را بکنم، بلکه من هم به جايي برسم. » پادشاه خنديد و 100 تومان به او داد. مرد با مشت به خود کوبيد و گفت: «خاک بر سرت. به روي خود ادرار نکردي و 100 تومان گرفتي، اگر ادرار کرده بودي، الآن وليعهد شده بودي!»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به خاطر همين حرف، 11 شب مرا در تهران بندي کردند! مردم تهران مردم فهميدهاي بودند و فوراً مقصود مرا فهميدند و قصه را دهان به دهان نقل کردند. مردم مشهد اگر حواسشان مثل مردم تهران جمع بود، اصلاً حادثه مسجد گوهرشاد به وجود نميآمد. مردم تهران خواستند از من حمايت کنند، اين طور نکردند که بزنند و از من[حمایت] بکنند، بلکه سه چهارهزار نفر به آرامي سياهپوش شدند و در کوچهها و خيابانهاي تهران راه افتادند و شعار دادند که: «ما شاه بابي نميخواهيم/ شاه وهابي نميخواهيم/ ما نان ارزاق نميخواهيم/ پليس و قزاق نميخواهيم» خبر به گوش پهلوي رسيد، رئيس شهرباني را خواست که: «چه کار کردي که مردم عليه ما شعار ميدهند؟» گفت: «يک آخوند گنابادي بوده، بالاي منبر يک حرفهاي بيخودي گفته، گرفتيم حبسش کرديم».</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*از فاجعه کشتار مسجد گوهرشاد برايمان بگوييد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*کشف حجاب توسط رضاخان در بسياري از علما و متدينين انگيزه ايجاد کرد تا در برابر حکومت بايستند. در اين ميان حضرت آيتالله حاجآقا حسين قمي به تهران سفر کرد تا رضاخان را از کشف حجاب برحذر دارد. شاه نه تنها جلوي کشف حجاب را نگرفت، بلکه ايشان را در باغي بازداشت کرد. علاوه بر اين به مأمورين مشهد دستور داد تا مقربين آيتالله قمي را هم بگيرند. آنها هم 15 نفر از علماي شاخص مشهد از جمله مرحوم حاج شيخ عباس قمي (مؤلف مفاتيحالجنان) و حاج شيخ علي اکبر نهاوندي و حاج شيخ مهدي واعظ و حاج شيخ غلامرضا طبسي و امثال آنها را دستگير کردند و ميخواستند مرا هم بگيرند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*شما در اين مقطع، يعني فاجعه مسجد گوهرشاد چند سال داشتيد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* در آن وقت من يک جوان 27 ساله بودم و هيچ گونه تجربهاي در اداره اين گونه اجتماعات نداشتم. اصلاً تا آن موقع اين همه جمعيتي را که انگيزه انقلابي داشتند، در يک جا مجتمع نديدهبودم. کار دشواري بود که البته با کمک خدا انجام شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زماني که در قضيه مسجد گوهرشاد مرا گرفتند و در يک اتاق زنداني کردند و مردم ريختند و مرا از آنجا بيرون کشيدند و رئيس اطلاعات شهرباني را که آمد مقابله کند، زدند و کشتند، اگر آن کارها را نميکردند، جنگ مشهد پيش نميآمد. اگر مردم مشهد مثل مردم تهران ميرفتند و تظاهرات ميکردند، خود به خود يله ميشدم، ولي نکردند. آنجا آنطور قسمتشان نبود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بعضي ميگويند وقتي نام بهلول برده ميشود، بهلول زمان امام جعفر صادق(ع) تداعي ميشود. اسم واقعي شما چيست و چرا به شما بهلول ميگويند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*اسم من محمدتقي است. قديمها نام فاميل وجود نداشت. از دوره پهلوي نام فاميل پيدا شد. قبل از آن فقط يک نام بود. يا حسن بود يا علي يا حسين. ديگر تفکري و تشکري و اعتمادي و اقتصادي و از اين حرفها نبود! من پيش از اين حرفها در دهان مردم به بهلول مشهور شده بودم، وقتي که پهلوي امر کرد که بايد شناسنامه داشته باشيم و نام فاميلي لازم است، گفتم بهلول را نام فاميلم بنويسند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*من از سنين کودکي همراه با درس خواندن، منبر رفتن را شروع کردم. البته در کودکي تنها براي زنها منبر ميرفتم. هميشه بعد از درس و منبر، در اوقات فراغت به بازيهاي کودکانه و بيشتر به بازي با حيوانات ميپرداختم. زنهاي محل هم ميگفتند نه به آن منبر و روضهات و نه به اين بازيگوشيهايت! رفتارهاي تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق(ع) است. تقريباً از همان زمان و به دليل همان تشابه اين اسم روي ما ماند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*شما زياد سفر ميکنيد. الآن هم ظاهراً عازم سفر هستيد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بله، بايد اول بروم تهران و بعد هم به خوزستان. از ناصريه و دزفول و شوشتر و چند جاي ديگر براي منبر دعوت دارم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*به چه کشورهايي سفر کردهايد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بسياري کشورها را ديدهام: پاکستان، هندوستان، عراق، حجاز، سوريه، مصر. . .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در مصر مشغول چه کاري بوديد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*ساعت چند است؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* 10 دقيقه به 11.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* بسيار خوب. پس هنوز تا نماز وقت هست. بعد از 31 سال که در زندان افغانستان بودم، حکومتها بدل شد و حکومت جديد افغانستان تصميم گرفت که ديگر مرا از زندانش خلاص کند و از من پرسيدند کجا ميروي؟ گفتم هر جا که مرا جا بدهند. ديدم اگر در افغانستان بمانم، باز ممکن است کارهايي بشود که کارم به زندان برسد، چون قضيه سني و شيعه و اين حرفها بود، براي همين تصميم گرفتم از آنجا بروم. پرسيدند کجا ميخواهي بروي؟ گفتم اگر به مصر بفرستيد که دارالعلم دارد، برايم بهتر است. مرا با هواپيما به مصر فرستادند. به مصر که رسيدم، اول در يک مسافرخانه جاي گرفتم. در آنجا چهار طلبه ايراني بودند که در راديوي مصر به طرفداري از جمال عبدالناصر و به ضد پهلوي کار ميکردند. آن چهار نفر فکر کردند که من مزاحمشان هستم و اگر آنجا باشم، بازار آنها ميشکند. يک کاري کنيم که اقامتش بگذرد و محکوم به اخراج شود و ما آسوده باشيم. اين توطئهاي بود که آن چهار طلبه براي من کردند. به ديدنم آمدند و من با آنها مشورت کردم که در اينجا چه کار کنم؟ گفتند شما هيچ کاري نکنيد. آسوده بنشينيد. ما خودمان ميرويم و با مقامات عالي صحبت ميکنيم و براي شما کاري را درست ميکنيم. آنها ما را به انتظار گذاشتند، ولي مقصدشان اين بود که اقامتم طولاني و محکوم به اخراج بشوم. من هم که نميدانستم فقط يک ماه وقت دارم و يک ماه ديگر اقامتم تمام ميشود، چون به انگليسي نوشته بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اين ماند و يک ماه گذشت. در مدتي که آنجا بودم، به جامعالازهر رفته و اعلام کرده بودم که طلبههاي آنجا هر کدام در ادبيات و علوم اشتباهاتي داشته باشند، من بيکارم و ميتوان اشتباهاتشان را رفع کنم. هر روز تا 50 نفر از طلبههاي الازهر براي پرسيدن اشتباهات درسيشان پيش من ميآمدند. بعد از يک ماه که آنجا بودم، يک روز صاحب مسافرخانه آمد و گفت شما چرا اين طور بيفکريد؟ از دوره اقامت شما سه روز گذشته و شما يا بايد تمديد اقامت کنيد يا خارج شويد، چون شهرباني گفته هر کس يک روز بيشتر از اقامتش اينجا ماند، اطلاع بدهيم. ما تا به حال اطلاع نداديم. يا اقامتتان را تمديد کنيد يا ما مجبوريم به شهرباني اطلاع بدهيم. من که ديدم اين طور است، تصميم گرفتم بروم، چون پيش خود فکر کردم حالا که اين طور شده، نميتوانم بمانم. فهميدم که آن چهار نفر به من خيانت و مرا غافل کرده بودند، ولي حالا ديگر وقتش گذشته بود. روز آخر هر کدام از طلبههاي الازهر که ميآمدند اشتباهاتشان را بپرسند، ميگفتم فردا ديگر نيا که من بايد بروم. يک نفر از آنها پرسيد: «چرا شما اين طور زود ميرويد؟ چرا نميمانيد که ما از شما استفاده کنيم؟» گفتم: «من که آمده بودم دائمي در اينجا بمانم، ولي اين طور واقعهاي شد و چهار نفر گفتند ما براي تو کرسي درست ميکنيم و نکردند و سه روز هم اضافي از اقامتم گذشته و مسافرخانهچي هم بايد مرا تحويل شهرباني بدهد و آنها هم مرا تحويل ايران ميدهند. » آن طلبه گفت: «اگر من بتوانم براي شما اقامت بگيرم، ميخواهيد؟» گفتم: «بله، ولي اين آقا ميگويد قانوناً ممکن نيست.» گفت: «براي اين ميگوييد ممکن نيست که مرا نميشناسيد. من پسر وزير تبليغات مصر هستم. الآن به پدر خود ميگويم که برود پيش خود عبدالناصر و براي شما اقامت بگيرد. محتاج هيچ جايي نباش» رفت و به پدرش گفت و او گفت بيايد خودم او را ببينم. شب مرا مهمان کرد و نان داد و بعد از اينکه من رفتم خوابيدم، رفت و با جمال عبدالناصر حرف زد که اين کساني که از ايرانيها آوردي در راديو که ضد پهلوي صحبت کنند، کاري از دستشان ساخته نيست، چنين آدمي هست. او را نگه بدار، چون او ميتواند ضد پهلوي صحبت کند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فردا صبح آمدند که شما را اداره راديو خواستهاند. رفتم آنجا و رئيس راديو بيمقدمه گفت که شما به شعبه عربي و فارسي راديوي تبليغي جامعالازهر از طرف جمال عبدالناصر مقرر شدهايد و اگر قبول ميکنيد، قرارداد را امضا و شروع به کار کنيد. قضيه خدايي شد. طي الارضهاي ما از اين نوع است!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن چهار طلبه شما را غافلگير کردند، غافل از اينکهو مکروا و مکر الله والله خير الماکرين.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين بود که از آن روز مجري شدم و صحبت ميکردم و شعرهاي هزلي که گفته بودم ميخواندم. شعر هم زياد گفتم. براي شاه ايران گفته بودم: شاه ايران ديشب از ايران گريخت/ روبه مکاري از شيران پابرجا گريخت/ آنکه ميکردند کفار آريامهرش لقب/ شاه بي دين و علم از ترس شمشير مسلمانان گريخت....</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از واقعه مسجد گوهرشاد شما به چه طريق از معرکه گريختيد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کساني که دور من بودند و ميجنگيدند، مرا از معرکه بيرون کشيدند و چهار نفر از باوفاترينآنها با من ماندند. داخل کوچهاي شديم و ديديم در خانهاي باز است و خانمي در برابر در ايستاده است. به ما گفت: «کجا ميرويد؟» يکي از ما گفت: «صدايت را بالا نبر. ما از کشتار مسجد گوهرشاد فرار کردهايم. » خانم سؤال کرد: «شيخ بهلول کجاست؟ آيا او سالم است؟» يکي از همراهان به من اشاره کرد و گفت: «اين همان شيخ است. » خانم گفت: «بفرماييد داخل خانه.» بعداً فهميديم که اين خانم از اهالي قوچان و مقيم مشهد است و از طريق اجاره دادن خانهاش به زائرين امام رضا(ع) امرار معاش ميکند. تا اذان صبح در خانه آن زن مانديم. هنگام اذان براي ما لباس پاکيزه آورد و ما لباسهاي خونآلودمان را عوض کرديم و نماز خوانديم. صبح وقتي که اين خانم داشت از منزل بيرون ميرفت به او گفتم اخبار شهر را جمعآوري کن و براي من بياور.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حدود ساعت 10 صبح بود که او برگشت و گفت: «مأمورين خيلي سعي ميکنند تا شهر را به حالت عادي برگردانند. خونهايي را که بر در و ديوار حرم بود، شستهو مغازهداران و کسبه را هم مجبور کردهاند تا مغازههاي خود را باز کنند. در تمام شهر مأموران به دنبال شيخ بهلول ميگردند و ميخواهند خانهها را به نوبت بازرسي کنند. » من ديگر صلاح ندانستم در خانه آن زن بمانم و از همراهانم خواستم به شهر برگردند. خودم هم با آن زن ابتدا به روستاي «سيسآباد» و پس از آن به طرف افغانستان حرکت کردم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در زمان کدام پادشاه به افغانستان رفتيد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*در زمان ظاهر شاه.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*چه شد که دستگيرتان کردند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*من به قانون عمل کردم و رفتم به هرات پيش استاندار آنجا. دم استانداري سربازي ايستاده بود. گفتم: «برو به استاندار بگو که بهلول انقلاب مشهد از آنجا فرار کرده و به افغانستان پناه آورده. » او رفت و به استاندار گفت و ديدم که خودش بيرون آمد و احوالپرسي کرد و گفت خوش آمديد. بعد گفت: «شما بايد در يک اتاق دربست مخصوص بمانيد و با هيچ کس صحبت نکنيد تا من به کابل خط بنويسيم و در باب شما کسب تکليف کنم» يک ماه آنجا بودم تا از کابل خط آمد که اگر به زندگي در زندان قناعت دارد، نگه بداريد و اگر ندارد به ايران بازگشت بدهيد. من ناچار بودم به زندان قناعت کنم، چون اگر به ايران برميگشتم، مرا ميکشتند. مرا به کابل بردند و 31 سال در زندانهاي مختلف بودم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*شما در افغانستان ازدواج کرديد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*بله در آخر که از زندان برآمدم، ازدواج کردم و بچهاي پيدا شد که مرده به دنيا آمد و مادرش هم مرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*پدر و مادرتان را در چند سالگي از دست داديد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*تا وقتي زنداني نشده بودم، پدر و مادرم بودند. در زندان بودم که خبر مرگ پدر و مادر و خواهر پي در پي به من رسيد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند خواهر و برادر بوديد؟</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*فقط يک خواهر داشتم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*به عنوان سؤال آخر اشارهاي هم به تأليفاتتان بفرماييد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
200هزار بيت شعر دارم و همهشان را هم حفظ هستم. هيچ شاعري نيست که 200 هزار شعر خود را حفظ داشته باشد. خواهر و برادر که در آن واقعه کربلا را نوشتهام. کتاب مهمي که دارم و تا به حال چاپ نشده، مثنوي بهلول شامل 123 هزار بيت است که در برابر مثنوي ملاي رومي گفتهام.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند تا از ابياتش را براي ما ميخوانيد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ذات حق را ميسزد حمد و سپاس/ بهر نعمتهاي بيحد و قياس/ حمد او را هر چه گويم من سزاست/ چون که کرده است ما را راه راست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مقابل شعر مطلع مثنوي يعني بشنو از ني چون حکايت ميکند، اين را گفتهام: بشنو از خر چون حکايت ميکند/ و از گرانباري شکايت ميکند/ که به پشتم تا که پالون کردهاند/ زير بارم زار و نالان کردهاند. . .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با تشکر از شما که وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع : بنیاد ملی بهلول گنابادی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://sheikhbohlool.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=63&Itemid=65" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://sheikhbohlool.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=63&Itemid=65</a></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <span class="s3">◀</span> پی نوشت ها کشتار مشهد به روایت « اسناد وزارت خارجه آمریکا »:</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- ستاره جهان ، مورخ 29 ژوئن 1934 ؛ هورنی بروک ، گزارش شماره 143 ( 15/ 4051 ، 891 ) ، مورخ 12 ژوئیه 1934 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>2- هورنی بروک ، گزارش شماره 478 ( 19/ 4051 ، 891 ) ، مورخ 18 ژوئن 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>3 - هورنی بروک ، گزارش شماره 478(19/ 4051 ، 891 ) ، مورخ 27 ژوئن 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>4 - چایداز. گزارش شماره 429 ( 40/ 404 . 891 ) ، مورخ 29 آوریل 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>5 - فرین ، گزارش شماره 20 ( 1475 /00. 891 ). مورخ 22 اکتبر 1928 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>6 - هورنی بروک ، گزارش شماره 491 ( 22/ 4051 . 891 ) ، مورخ 2 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>7 - هورنی بروک، گزارش شماره 503 ( 23 / 4051 . 891 )، مورخ 9 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 - هورنی بروک، گزارش شماره 507 ( 24 / 4051 . 891 )، مورخ 12 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>9 - هورنی بروک، تلگرام شماره (1605 /00. 891 ) ، مورخ 18 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>10 - هورنی بروک . گزارش شماره 509 ( 1610 / 00, 891 ). مورخ 18 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>11- هورنی بروک ، گزارش شماره 512 ( 1611 /00. 891 ). مورخ 21 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 - همان </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>13 - هورنی بروک ، گزارش شماره 518 ( 1612 /00. 891 ). مورخ 25 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>14 - همان </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
15 - هورنی بروک ، « بازداشت گسترده مقامات دولتی - اعدام محمد ولی اسدی » گزارش شماره 660 ( 1629 /00, 891)، مورخ 24 دسامبر 1935 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
16 – در آنجا آمده است :« از خشونت [رضا شاه] علیه زیر دستانش حتی در مواقع شادمانی هم چیزی کم نشده بود. در ماه مه 1936 ، رضا شاه برای استقبال از پسر و ولیعهدش، محمد رضا ، که بعد از پنج سال تحصیل در سویس به کشور بر می گشت ، به بندر پهلوی ( انزلی امروزی) رفت. در راه ، توقفی هم در چالوس داشت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در راه بندر پهلوی، شاه برای صرف ناهار در چالوس توقف کرد. باغبان تمام صبح سراسیمه مشغول آبیاری دار و درختان بودند تا همه چیزتر وتازه باشد. سرگرد پیبوس ، وابسته نظامی انگلیس ، که از پنجره هتلش ناظر این ماجرا بوده، تعریف میکند که شاه تقریباً به محض پیاده شدن از اتومبیلش ، کشیده جانانه ای به گوش یکی از باغبان ها نواخت، و قبل از اینکه از آنجا برود حق دو باغبان دیگر را هم به همان ترتیب کف دستشان گذاشت، و دستور داد دو درخت را که جا و یا شکل شان باب میلش نبود، از ریشه در آوردند. وقتی شاه از آنجا رفت معلوم بود که همه نفس راحتی کشیدند.» (صص 56 – 55) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>17 - هورنی بروک ، گزارش شماره 518 ( 1612 /00. 891 ). مورخ 25 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* منبع (15) محمدقلی مجد - «رضاشاه و بریتانیا» مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» ترجمه: مصطفی امیری- 1389 – صص 192 – 173 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s3">◀</span> پی نوشت ها واقعه گوهر شاد و کشف حجاب بر اساس اسناد« وزارت خارجه فرانس» </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - مجلد 104 صفحه 38 تا 40 – 1/367 E</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - با یگانی اسناد وزارت خارج فرانسه گزارش شماره 12 کنسول فرانسه از تبریز به تاریخ 21 ژوئیه 1935 1/364 E</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 - با یگانی اسناد وزارت خارج فرانسه، مجلد 104 صفحه 41 تا 43 – 1/367 E</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – گزارش مطبوعاتی سفارت فرانسه به شمارۀ 32 از تهران مجلد 104 صفحه 1/364 E تاریخ 16 ژوئیه 1935 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 - مأخذ پیشین – مجلد 108 صفحه 73</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - مأخذ پیشین – مجلد 108 صفحه</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
. (16)«قزاق: عصر رضاشاه پهلوی بر اساس اسناد وزارت خارجه فرانسه»، نویسنده و مترجم : محمود پورشالچی – انتشارات مروارید، 1984 - صص661 – 660 و صص 650 – 646 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-4581822502096650932014-02-24T16:49:00.002-08:002014-02-24T16:50:21.973-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و ششم، از جمال صفری<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7160-2014-02-10-js-8.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<br /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="847 html Safari-Jamal-1" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/847_html_Safari-Jamal-1.jpg" height="174" id="img2039" style="float: left; margin: 10px;" width="206" />26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق </b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><br /></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7160-2014-02-10-js-8.html">«زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق» (96)</a></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><br /></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7160-2014-02-10-js-8.html">قسمت اول</a> </b></span></span><span style="line-height: 22.75px; text-align: right;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7159-2014-02-10-js-7.html">قسمت دوم</a> </b></span></span><span style="line-height: 22.75px; text-align: right;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7158-2014-02-10-js-6.html">قسمت سوم</a> </b></span></span><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7157-2014-02-10-js-5.html">قسمت چهارم</a></b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><br /></b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7155-2014-02-10-js-4.html">قسمت پنجم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7154-2014-02-19-js-3.html">قسمت ششم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7153-2014-02-10-js-2.html">قسمت هفتم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/7152-2014-02-10-js-1.html"> قسمت هشتم</a></b></span></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ولی طبیعت ناراحت مظنون رضا شاه هیچگاه او را راحت نمی گذارد و می کوشید که افرادی که ممکن است پس از مرگش پسرش را ببازی نگیرند نابود کند. این بود که پس ازکشتن تیمورتاش واسعد و سران بختیاری و خودکشی داور و خواست سه نفری که ممکن بود در راه دیکتاتوری پسرش سدی بوجود بیاورند از میان ببرد. بنابراین نقشه قتل فیروز و مدرس و دکتر مصدق را تهیه کرد. دو نفرآنها را از میان برد ولی خدای ایران دکتر مصدق را نگهداشت تا در روزهای سختی به کشورش خدمت کرده و درمقابل سلطه روس و انگلیس به ایستد.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>« سیف پور فاطمی» </b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این فصل مجموعه بررسی و کنکاش در بارۀ « تجدّد، اصلاحات و توسعه در دوران«پهلوی اوّل» که ازاهل نظر آورده ام به پایان می رسد. سیاست وبرنامه رضا خان و یارانش سیاست «تجدد، اصلاحات و توسعه» در وابستگی و استبداد و قهر فزاینده و ویرانگر، بنام امنیت بود که با آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و حقوق ملی ایرانیان همخوانی نداشت. زیرا اجرای برنامۀ رشد دراستقلال و آزادی و برخوردارکردن جامعه ملی ازاقتصاد تولید محور، نیازمند بسط استقلال وآزادی ها و این کار، محتاج دولت حقوق مداراست. حکومت مصدق چنین دولتی را برپا میکرد و بر اساس موازنۀ منفی، در کار اجرای چنین برنامهای بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زندگینامه نصرت الدولۀ فیروزکه در این مجموعه آورده ام، نقش داور، تیمورتاش و نصرت الدوله درخلع قاجاریه، سرنوشت تیمورتاش به عنوان وزیردربار، نصرت الدوله فیروز وزیرمالیه وعلی اکبر داور در وزارتخانه های عدلیه و مالیه را، قبلاً شناساندهام. اینها در پیشبرد برنامه های « تجدد، اصلاحات، توسعه » سلطنت رضا خان بسی مهم هستند. این سه، با خدمات خود به رضا خان و درهمکاری با او، توانستند نظام مالی و قضایی کشور را تغییر دهند. اما رضا خان بعد ازاستفادۀ ممکن ازآنها اقدام به سربه نیست کردنشان کرد. این طبیعت استبداد و قدرت است که انسان را ابزاری میبیند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«مخبرالسلطنه هدایت مینویسد: رضا شاه، هنگام نهضت قم، خیال داشت نصرت الدوله را سپربلای خود بکند: « فرمودند دیگر حاجتی به نصرت الدوله نداریم چه عیب دارد ازخدمت معاف باشد. عرض کردم دراینموقع صلاح نیست معارضین جری می شوند . فرمودند هر چه عقلت می رسد بکن». و سیف پور فاطمی در توضیح آن می نویسد: « بنابراین شاه از روز اول به فکر این بوده که از این افراد استفاده کرده و همینکه احتیاجش تمام شد [ آنها را]از میان ببرد. ولی این افراد صمیمانه او را بقدرت رسانیده و هیچ فکرنکردند که بر دوستی پادشاهان و آواز خوش کودکان غره نباید شد که آن به خیالی و این بخوابی مبدل شود.» <b> </b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀<b>نوگرایى، تحوّل و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش (1927-1929م / 1306-1308) (1)</b></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
استفانی کرونین(2) در نوشتۀ تحقیقی خود تحت عنوان «نوگرایى، تحوّل و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش» که فرشید نوروزى (3) آنرا ترجمه کرده است نوگرایی و دیکتاتوری در دوران پهلوی اوّل را اینگونه مورد بررسی قرار داده است : </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چکیده: سالهاى نخستین حکومت پهلوى در ایران بهطور عمده از منظر تلاش این حکومت براى ایجاد ساختار حکومتى متمرکز، بررسى شده است. [در این راستا] تمام توجّه [پژوهشگران]، از یک سو بر نوع رویکرد سیاسى نخبگان تهران و از سوى دیگر بر نمودارى که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابى موفّقیت آنان در گذار ایران به نوسازى، استقلال سیاسى و تشکیل دولت و ملّت ترسیم شده، متمرکز شده است.(4) این توجّه به رژیم تهران و شکل نو سازى آن به عنوان یک روى سکهاى است که روى دیگر آن، سکوتى نسبتاً کامل به جذّابیتها و ابعاد دیگر این نوسازى است. به منظور تشریح گزارش تاریخى یا فهم تجربۀ گروههاى دیگر، بهعنوان نمونۀ عامّۀ مردم، از جمله مردم تهران، گروههاى غیر پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقۀ اجتماعى ساکن در نواحى روستایى، تلاش اندکى انجام گرفته است. هدف نوسازى اقتدارگرایانهاى که توسّط رژیم رضا شاه تحمیل مىشد تغییر دقیق این عناصر بود. امّا به [این نوسازى] نه تنها بىاعتنایى شد، بلکه با مخالفت بىباکانۀ این عناصر قرارگرفت. به بیانى دقیقتر، حاکم شدن نظم نوین، بهطورعمده، عکسالعملهاى پیچیده و چند وجهى اقشار و طبقههاى مختلف جامعۀ ایرانى را برانگیخته بود. اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبى درنیمۀ نخست این دهه بهطور گستردهاى استقبال شده بود وحکومت به همین نسبت، دورهاى از نوسازى بنیادى را، مخصوصاً در طول سالهاى 1306-1308 / 1927-1929م آغاز کرده بود، امّا گروههاى قدرتمند اجتماعى، بهویژه گروههاى پایین جامعه، به استراتژى مقاومت منفى، مخالفت و در مواقعى مقاومت در برابر نوسازى روى آوردند. هدف این پژوهش از شرح این عکس العملها و راهبردها، تلاش براى نمایاندن ترتیب تاریخى (تقدّم و تأخّر تاریخى) این سالهاست.(5)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>1 . مقدّمه</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="847 html Safari-Jamal-2" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/847_html_Safari-Jamal-2.jpg" height="299" id="img3069" style="float: left; margin: 10px;" width="209" /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1306/1927م رضا شاه به دنبال بنیاد نهادن سلسلهاى جدید، برنامۀ افراطى غیر مذهبى، تمرکزگرایى وسیع و طىّ سالهاى آتى سیاستهاى جدید خشونتآمیزى را غالبا از طریق بهکارگیرى ارتش به اجرا در آورد.(6) طرحهاى حکومت رضا شاه بهطور اساسى بهوسیله روشنفکران دوره مشروطه تدوین شده بود و مشروعیت خودش را نیز مدیون نخبگان سیاسى ملّىگ را بود. با وجود این، زمانى که این اصلاحات با زور بر بخش اعظم مردم تحمیل شد، دشمنى گسترده و در بعض ى مواقع عصیان آشکار آنان را نیز برانگیخته بود. سالهاى 1306-1307/ 1927-1928م به عنوان پیش درآمد و اجراى قطعى اقدامات اساسى که نشانۀ فرا رسیدن عصر جدیدى بود، در نظر گرفته مىشود. در سال 1306/1927م نخستین تلاشهاى پىگیر در اجراى قانون ثبت احوال و قانون خدمت نظام وظیفه عمومى صورت گرفت، نظام قضایى در راستاى خطّ مشى عرفى، دوباره سازماندهى شد و در حالى که سیاست کلّى اسکان عشایر در شرف تکوین بود، نخستین تلاش گسترده در تغییر مکان ایلات و عشایر در لرستان به مرحلۀ اجرا در آمد. کار ساخت راه آهن سراسرى ایران نیز شروع شده بود. در سال1307/1928م قانون مدنى به تصویب رسید، کاپیتولاسیون [حقّ قضاوت کنسولى] ملغا اعلام شد و مجلس قانون لباس متّحد الشکل و نیز قانون مؤثّر ثبت املاک و اموال منقول و غیر منقول آنان را از تصویب گذراند. در همین سال، امتیاز انحصارى تریاک، گام اوّل از مجموعۀ راهکارهاى اقتصادى که ارائه شده بود، واگذار شد. در ادامه، یعنى در سال بعد، امتیاز انحصارى دخانیات نیز اعطا شد. این اصلاحات گسترده با تسلّطى که مشاوران اصلى شاه،[یعنى] علىاکبر داور، فیروز میرزا، و بهویژه تیمور تاش داشتند، حرکتى هماهنگ پیدا کرده بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این اقدامات، ارکان اصلى حرکت ملّى گرایان براى ایجاد دولتى قوى و توانا در ادارۀ جامعهاى نوگرا و متجانس بود. با وجود این، هر کجا که این اقدامات با زور تحمیل مىشد به عنوان ظلمى گران، مخالفت عامّۀ مردم را در پى داشت. اصلاحات مالى و نظامى، هزینههاى فراوانى داشت و تهىشدن سرمایۀ مادّى و استانى از استانها به منافع متقابل، ولى اندک اجتماعى ـ اقتصادى و آموزشى انجامیده بود. مخالفت با لایحۀ جدید دولت در فاصلۀ سالهاى 1306-1308/1927-1929م در همۀ استانها، شهرها و شهرستانهاى مختلف و در میان گروههاى مختلف روستایى پدیدار شد. این اعتراضات بهطور عمده به وسیلۀ روحانیون محلّى و اصناف در مراکز شهرى، و خانها و ایلخانان ایلات کوچک در نواحى روستایى رهبرى مىشد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نیمۀ نخست سال 1299/1920م در حقیقت، دورۀ نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. تحوّلات سیاسى این سالها رضایت اجتماعى اندکى را فراهم آورده بود. با وجود این، وقتى که مسائل مهمّ سیاسى و قانونى در حمایت از تأسیس دیکتاتورى سلطنتى ـ نظامى تصویب شد، رژیم قادر بود که به تدوین برنامهاى فراگیر و ایجاد نوسازى گسترده مبادرت نماید.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نیروى محرّک و پشتیبان این برنامه، گروه سه نفرۀ تیمورتاش، داور و فیروز بود. بین سالهاى 1306-1308/1927-1929م دولت جدید در پویاترین و اطمینان بخشترین دورۀ خود قرار داشت. رژیم جدید در بسیارى از اقدامات خاص اصلاحى و به همان نسبت در مسیر کلّى که در پیش گرفته بود، به خواستههاى دیرین ایرانیان مشروطهخواه جامۀ عمل پوشاند و به این ترتیب، توانست حمایت گستردۀ ملّى گرایان را از این اقدامات به دست آورد. اگر چه فعّالان حکومت جدید آشکارا با اسلاف ناتوان و نالایق خویش در حکومت قاجار متمایز بودند، با این همه، افزایش ماهیت دیکتاتورى رژیم، بر راهکارى که براى تحقّق بخشیدن به برنامههاى اصلاحىاش در پیش گرفته بود، تأثیر عمیقى نهاد. تحمیل تحوّل سریع و افراطى بر تحوّل گام به گام و آهسته، همراه با فرایندى دموکراتیک ترجیح داده شد. عناصر کلیدى حکومت رضا شاه نه تنها به طور گسترده از اخلاق خشن و نظامى شخص رضا شاه تأثیر پذیرفتند، بلکه هم زمان با توسعۀ رویکرد سلطهگرا در صدد برآمدند که خواستههاى خود را با استفاده از دیکتاتورى بر سراسر نواحى وسیع جغرافیایى [ایران] و طبقات پیچیده اجتماعى تحمیل نمایند. آنها در این راه از حمایت نظامى هم برخوردار بودند. این روشها در بین مقامات دولتى و بهویژه در میان افسران نظامى تمایل به دست کم گرفتن و حتّى گاهى اوقات بهطور عمد کوچک جلوه دادن پیچیدگىها و مشکلات کارشان را بهوجود آورد و این مسئله، اغلب به مقدار زیادى یا حتّى بیشتر از خود اصلاحات نارضایتى را برانگیخته و حادتر مىکرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قوانین نیمه دوّم سال 1299/1920م بر زندگى روزانه اقشار گستردهاى از مردم تأثیر نهاد. مردم بهواسطۀ هدف کلّى نخبگان سیاسى در تکوین جامعهاى با ظاهرى اروپایى و نیز نوسازى در آداب و رسوم اجتماعى و فرهنگى، آگاهىهایى را به دست آوردند. نوآورى این سالها اغلب در برخوردشانبا مردم ساکن در شهرهایى غیر از پایتخت و نیز گروههایى غیر از نخبگان سیاسى نه تنها خانمان برانداز و ویرانگر بود، بلکه به تشدید فقر و افزایش شکاف بین نخبگان سیاسى و عامّۀ مردم منتهى شد. به عنوان مثال قانون خدمت نظام وظیفه که از خواستههاى دیرین روشنفکران مشروطه خواه بود ابتدا و به طور عمده برطبقات ضعیف جامعه تحمیل شد، و این در حالى بود که توانگران بهراحتى قادر بودند معافیت از این قانون را بهدست آورند.(8) قوانین مربوط به لباس اگر چه از سوى تحصیلکردگان و عناصرنوگرا در شهرها، یعنى کسانى که در هر موردى در فرایند پذیرش مدلهاى غربى قرار داشتند، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوى روحانیون دور از پایتخت وعناصرایلى، یعنى کسانى که احساس مىکردند هویت و نقش رهبرىشان تضعیف شده است، و طبقات پایین جامعه نقاط مختلف ایران که الزامات پوشیدن لباس جدید فراتر از توان مالى شان بود، و نیز از سوى کسانى که فاقد هرگونه درک فرهنگى در خصوص سبک جدید لباسها بودند، مورد تکفیر قرار گرفت. دادگاههاى حقوقى غیر مذهبى جدید که نزد دولتهاى غربى جذّابیت فراوانى یافته بود، در واقع براى عامّۀ مردم ایران نسبت به نظام قضایى قدیمى که به وسیلۀ علما در شهرها و خانها در ایلات اداره مىشدند، بسیارگران، صعب الوصول و ناآشنا بود. قانون براى ثبت اسناد و املاک اشراف زمیندار و خانها، یعنى کسانى که قادر بودند زمینهایى را که حقّ مالکیتشان مشخص نبود به اسم خودشان ثبت کنند، امتیازاتى را در نظر گرفته بود.(9) آغاز انحصارات دولتى برمحصولات کشاورزى مثل تریاک، نه تنها ضربۀ سختى به کشاورزان روستایى وارد آورد، بلکه به تعداد زیادى از مغازهداران کوچک و دستفروشانى که وابسته به تجارت تریاک بودند نیز ضرر و زیان وارد کرد.(10) خلع سلاح و اسکان ایلات اگر چه از سوى خانهاى بزرگ که تقریباً جذب در نخبگان شهرى شده بودند، با مخالفت روبهرو نشد، اما بنیان روش زندگى چادرنشینى و نیمه چادرنشینى را تهدید کرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مخالفتهاى عمومى و سپس مقاومت در برابر تحمیل این تحولاتِ نمایشى، نخست در بستر شهرها نمایان شد. البتّه در تهران که ابزارهاى جدید نظارتىِ دولت، یعنى نظمیه و ارتش فوقالعاده کارآمد بودند، تنها اعتراضات مختصرى دیده شد. به هر حال، شهرها و شهرستانهاى استانها کانون اصلى رویارویى مردم محلّى و نمایندگان نوسازى دولت (نخبگان نظامى و سیاسى) بود.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براى رژیم جدید و برنامههاى اصلاحى افراطىاش، در شهرها و مراکز استانها چالشهاى پى درپىِ پیشبینىنشدهاى بهوجود آمد. در اواخر سال 1306/1927م شهرهاى جنوبى ایران، بهویژه اصفهان و شیراز، به واسطۀ حرکتهاى اعتراضى عامّۀ مردم در مخالفت با خدمت نظام وظیفه، آشفته بود. در سال بعد تبریز مخالفت شدید و گستردهاى را علیه قانون خدمت نظام وظیفه و اصلاحات لباس ابراز داشت. سرانجام در سال 1308/1929م تفوۀق شکننده، امّا پابرجاى حکومت در نواحى شهرى با قیامهاى پىدرپى ایلى و روستایى شکسته شد. در نواحى عشایرنشین مناطق غربى، جنوبى، مرکزى و جنوب شرقى ایران قیامها یکى پس از دیگرى پدیدار شد. طولانىترین و جدّىترین این قیامها در اصفهان و شیراز و در بین قشقایىها، خمسهاىها و بختیارىها در گرفت و جنوب ایران تقریباً از نظارت کلّى دولت خارج شد. اگر چه براى مدّتى در طول قیامها تنها سایهاى از سلطۀ تهران، حتّى بر شهرهایى مثل اصفهان و شیراز، باقى مانده بود و اگر چه ایلات قادر بودند به طور موقّتى از مصالحه با دولت سر باز زنند، امّا این قیامها همانند مخالفتهاى شهرى که پیش از این در گرفته بود، در بلند مدّت، در بازداشتن رژیم از اجراى سیاست تمرکز گرایى ناکام بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>2 . اعتراضها و مقاومتهاى علما و مردم شهرهاى اصفهان و شیراز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه عمومى</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نخستین مقاومت عمومى مردم علیه نظم نوین در شهرهاى شیراز و اصفهان که به واسطۀ تلاشهاى وزارتخانههاى جنگ و کشور در تحمیل قانون خدمت نظم وظیفۀ عمومى تحریک شده بودند، متمرکز بود. این مقاومت که از مهر ماه 1306/اکتبر 1927 آغاز شده و تا دى ماه/ اواخر دسامبر همان سال ادامه یافته بود، به وسیلۀ علماى اصفهان و شیراز که از حمایت کامل بازاریان و بهویژه اصناف این دو شهر برخوردار بودند، رهبرى مىشد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اوایل دهه 1299/1920م مهمترین شهرهاى جنوب و بهویژه تجّار این شهرها با آغوش باز از ایجاد نظم و امنیت استقبال کردند. نظارت ارتش به جادّهها این امکان را فراهم آوردهبود که تجارت و بازرگانى به طور فعّال در جریان باشد. با وجود این، در سال 1306/1927م در ذهن طبقات متوسّط سنّتى این شهرها سوءظنهایى در خصوص رژیم جدید تهران شکل گرفت. آنها [طبقۀ متوسّط سنّتى] از افزایش بیش از پیش رویکرد اقتصاد دولتى و فرایندهاى تمرکزگرایانۀ گستردۀ دولت که به نادیده انگاشتن شهرهاى کوچک و کاهش قدرت و نفوذ محلّىشان[طبقۀ متوسّط سنّتى] منجر شده بود، نگران شدند، آنها [همچنین] از افزایش ترازهاى مالیاتى که از آنها مطالبه مىشد و خروج منابع [مالى] از شهرهایشان براى برطرف کردن نیازهاى در ظاهر سیرىناپذیر بودجۀ نظامى و هزینه راهآهن ایران اظهار نارضایتى مىکردند. آنها علاقهاى به تغییر سلسله نداشتند و مقامات نظامى حاکم بر استانها را ظالم و بىرحم یافتند. علاوه بر این، آنها نه تنها از دخالت وزارت کشور و ارتش در امر انتخابات ناراضى بودند،(11) بلکه از اعتراض فزایندۀ متّحدان سنّتىشان، یعنى علما نیز بهطور عمده تأثیر پذیرفتند. اصناف بهطورمشخّص به واسطۀ الغاى [قانون قبلى چگونگى دریافت] مالیات برانگیخته شدند، زیرا به موجب آن، دولت از بزرگان اصناف قدرتى را سلب نموده بود که براساس آن مىتوانستند سهم هر یک از اعضاى صنف را براى پرداخت مالیات مشخّص نمایند. این راهکارِ اخیر دولت ظاهراً بهطور آگاهانه و براى تضعیف نظارت کافرمایان تجارت و صنعت بر شاگردان، کارگران فنّى، کارگران روزمزد و دیگر کارگران و ضربهزدن سخت بر سازمان اصناف طرّاحى شده بود.(12)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بسیارى از علما همانند بازرگانان از به قدرت رسیدن رضاخان استقبال کرده، او را منشأ نجات اسلام و ایران مىدانستند. در فاصلۀ سالهاى 1302-1304/1923-1925م، یعنى دوران بین رئیس الوزرایى شایستۀ رضاخان تا دست یابى وى به سلطنت، آنها عموماً به همکارى با رژیم جدید، متمایل شده بودند، امّا این گرایش فقط براى مدّت زمان کوتاهى بود، زیرا[این همکارى] به واسطۀ جنبشهاى انقلابى اوایل سال 1303/1924م از هم گسیخته شد. با وجود این، روحانیون مىدانستند که تعادل قدرت بین خودشان و رژیم در سال 1306/1927م به تغییر قطعى در رفتار گذشتهشان منوط است. آنها اگر چه در موضع دفاعى قرار داشتند، امّا براى نبرد نیز آماده بودند. روحانیون از سازماندهى مجدّد و عرفى شدن نظام قضایى ایران که در طول سال 1306/1927م به اجرا در آمده و رهبرى، منزلت اجتماعى و درآمدشان را تهدید و بهطور کلّى بخش اعظم روحانیون محلّى را از امرار معاششان محروم کردهبود، عصبانى بودند. آنها از تصمیم هیئت وزرا در مرداد/ اوایل آگوست مبنى بر استفاده از کلاه پهلوى، همانند کلاه کپى فرانسوى، بهعنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى ناراضى بودند و آن را نمادى از ترویج و تعمیق فرهنگ غیر مذهبى مىدانستند.(13) علاوه براین، آنها بهواسطۀ قدرت یافتن عبدالحسین تیمورتاش، وزیر جدید دربار شاه و طرفدار سرسخت نوسازى و کسى که آنها معتقد بودند شاه را علیه آنها برانگیخته است، مضطرب و نگران شده بودند. علما، بهویژه در مرداد و شهریور1306/آگوست 1927م بهواسطۀ تأسیس گروهى جدید در ایران توسّط تیمورتاش و دیگر رهبران غیر مذهبى که از عضویت هر شخصى که کلاه بر سر نمىگذاشت، آشکارا ممانعت به عمل مىآوردند، شرطى که هدف آن روحانیون بودند، برانگیخته شدند. همچنین آنها در بد گمانى و احساس خشم عمیق عامّۀ مردم در خصوص تقلّب متصدّیان در انتخابات مجلس ششم نیز سهیم بودند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طىّ تصویب لایحۀ قانون خدمت نظام وظیفه در مجلس، بین سالهاى 1302-1304/1925-1923م نمایندگان روحانى اعتراض اندکى را ابراز داشتند، زیرا نگرانى مذهبى آنها بهواسطۀ اعطاى امتیاز معافیت از خدمت نظام وظیفه براى همۀ طلبههاى علوم دینى از بین رفته بود.(14 ) علاوه بر تأثیر غیر مذهبى خدمت نظامى که بهطور فزایندهاى آشکار بود، نارضایتى آنها بهویژه با این حقیقت مرتبط بود که قانون جدید، قدرت تصمیمگیرى در مورد معافیت از خدمت نظام وظیفه افراد بسیارى را که به تحصیل و فعّالیت مذهبى مشغول بودند، به دولت داده است. در سال 1306/1927م قانون خدمت نظام وظیفه براى علما مسئلهاى بسیار پر اهمّیت شده بود. بنابراین، مخالفتهاى متوالى علیه حکومت و شاه بهوجود آمد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به هر حال، خدمت نظام وظیفۀ عمومى براى رژیم نیز مسئلۀ پر اهمّیتى بود. خدمت نظامى عمومى، عنصر لازم براى دفاع از برنامههاى نوسازى ایرانیان از اوایل قرن نوزدهم و نظریه پردازان اوایل قرن بیستم بود. تأسیس ارتش ملّى قوى بر مبناى خدمت نظام وظیفه، عنصر اساسى تأسیس دولت بود. ارتش جدید براى رضاشاه در قلب برنامههاى احیاى ایران قرار داشت و او براى گسترش اساسى منابع انسانى و براى چیزى که ممکن بود نظامیان به سوى آنها جذب شوند، مصمّم بود. بهرهگیرى شاه از قانون خدمت نظام وظیفه نه تنها وى را براى تحقّق بخشیدن به هدفش [در اختیار داشتن] ارتش صدهزار هزار نفرى مسلّح و آماده جنگ قادر مىکرد، بلکه بهرغم هوادارانش منافع دیگرى نیز از این طریق حاصل مىشد. قانون بهطور ویژهاى تصریح کرده بود که خدمت نظام وظیفه نه تنها به ارتش ایران ماهیتى ملّى و به تمام خانوادهها تمایل به دفاع از ملّیت و استقلالشان را خواهد داد، بلکه به افزایش احساسات میهنپرستانه در میان مردم ایران و احساس رضایت متقابل بین طبقات مختلف و ایجاد احساس برابرى نیز منجر خواهد شد و مظهر برابرى در پیشگاه قانون خواهد بود.(15)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این همه، این مزایا در رویارویى نمایندگىهاى سربازگیرى با مردم بهطور عمده از بین رفت. در طول سال 1305/1926م اجراى قانون خدمت نظام وظیفه بىاندازه آرام پیش مىرفت. امّا در اوایل سال 1306/1927م حکومت احساس کرد که براى اعمال این قانون در سراسر کشور به اندازۀ کافى قدرتمند شده است. بنابراین، نمایندگىهاى سربازگیرى تأسیس شدند و اعلانهاى فراخوان [خدمت نظام وظیفه]به تمام مراکز استانها ارسال شد. با این همه، بلافاصله مخالفتهاى شدیدى نمایان شد. مخالفتها به دنبال ورود مأموران سربازگیرىدرشهرها شکل گرفت. بازارها بسته شد و به نمایندگىهاى سربازگیرى حمله کردند.(16) اگر چه نارضایتى عمومى نسبت به دورنماى خدمت داوطلبانۀ نظامى درهرمنطقهاى [که این قانون اجرا مىشد] به واسطۀ فساد آشکار مأموران سربازگیرى وخیمتر شدهبود، امّا با وجود این، حکومت بر اجراى آن پافشارى مىکرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر چه در طول تابستان سال 1306/1927م بیزارى از اجراى قانون خدمت نظام وظیفه شدید بود، امّا فقط به مقاومتهاى پراکنده و خود جوشى منتهى شد. با وجود این، تلاش براى تحمیل قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب ایران در پاییز سال 1306/1927م مقاومت هماهنگى پدید آورد. حتّى مناطق روستایى [و عشایرى] جنوب ایران نیز با دادن سرباز، نامأنوس بودند و شیوۀ جذب نیرو مبتنى بر کشاورزى (بُنیچه) که میراثى از قرنهاى پیشین بود، بهطور معمول در جنوب به اجرا در نیامده بود. تحمیل ناگهانى و بىسابقۀ قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب براى شهرنشینان غیر قابل تحمّل بود و بلافاصله مخالفتى به رهبرى علما که از حمایت سخت بازار و به ویژه طبقه اصناف برخوردار بودند، پدید آمد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در طول بهار و تابستان سال 1306/1927م افزایش اصطکاک بین رژیم و علما، بهویژه در مورد اجراى قانون ثبت احوال و نیز استفاده از کلاه پهلوى به برپایى اعتراضاتى در شهرهاى جنوب کمک کرد. اما با وجود این در پاییز، پادگانهاى نظامى مهیّاى آغاز جذب سربازان وظیفه شدند. پانزدهم مهرماه/ هشتم اکتبر روزى بود که براى نخستین احضار به خدمت در شیراز در نظر گرفته شده بود. روز بعد از این فراخوان، بازارهاى شیراز تعطیل شد و به نشانۀ اعتراض، تعطیل باقى ماند و تجارت به حالت رکود درآمد.(17) اقدامات همانندى در اصفهان و به مقیاس کمترى در کرمانشاه، قزوین و تهران انجام شد. بازارهاى اصفهان و شیراز که در آن مخالفت قاطعانه تر بود، براى سه ماه تعطیل باقى ماند. اصناف مشاغل در شیراز و جاهاى دیگر، اعتصابات عمومى را سازمان دادند و نجّاران، بنّاها، سنگتراشان و آجرپزان و دیگر بازاریان نیز دست از کار کشیدند، حتّى بازار تهران نیز بسته شد و اصناف و بازاریان آن شهر در تلاش بودند که با کمک عامّۀ مردم تظاهراتى را مقابل مجلس برگزار کنند، امّا نظمیه از برپایى تظاهرات ممانعت به عمل آورد.(18)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اصفهان مجتهد سالخورده، آیتاللّه حاج آقا نوراللّه اصفهانى در پاسخ به درخواست مردمِ شهر براى عزیمت به شهر مقدّس قم و بستنشینى در آن شهر موافقت کرد و از آنجا مبارزات خویش را علیه قانون خدمت نظام وظیفه رهبرى کرد.(19) حاج آقا نوراللّه اصفهانى و چندین نفر از همقطارانش به همراه دیگر روحانى جوان اصفهان، آیتاللّه میرزا حسین فشارکى، به واسطۀ استقبالى که از آنها در شهر قم صورت گرفته بود، در این شهر که نمایندگان روحانیون تهران و دیگر شهرها مثل شیراز، همدان، مشهد و تبریز و از نجف در عراق به آنها پیوسته بودند، ساکن شدند. با وجود این، علمایى که به حاج آقا نوراللّه اصفهانى در قم پیوسته بودند به جز یکى دو نفر شخصیتهاى برجستهاى نبودند و این موضوع، موقعیت آیتاللّه اصفهانى را تضعیف کرده بود. اما شکست اصلى نهضت، ناکامى آن در کسب حمایت روحانیون ساکن در قم بود. شیرازىها و اصفهانىها امیدوار بودند که مهمترین روحانى شهر قم، یعنى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى، را در ایفاى نقش فعّالى در مبارزه، متقاعد نمایند، امّا ایشان که گذشتهاى به دور از مداخله در امور سیاسى داشت، بىطرفى خود را به طور صریح اعلام کرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قیامِ ضدّ قانون خدمت نظام وظیفه، در جنوب پیچیدگى عجیبى یافته بود، زیرا در حقیقت، ائتلافى از کثرت شکایات و تقاضاها را در برداشت. علما که قاطعانه به عنوان رهبران قیام تثبیت شده بودند، نه تنها به واسطۀ اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه در خصوص خودشان، بلکه به دلیل اصلاحات همه سویه رژیم که به کاهش دائمى قدرتشان منجر شده بود، نیز برانگیخته شدند. مخالفت مردم با قانون خدمت نظام وظیفه که معمولاً خودجوش، اصیل و اساسى بود، با فساد نمایندگىهاى سربازگیرى وخیمتر شد. شکایتهاى گسترده تر علیه حکومت زمانى مطرح شد که مردم به آگاهى سیاسى بیشترى دست یافته بودند. مهمترین این شکایتها رنجش آنها از دخالتهاى شاه، نظامیان و حکومت در امر انتخابات بود. در واقع، این تلقّى که مجلس منتخبِ وقت، غیر قانونى است، در همهجا عمومیت داشت.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه و مأمورانش در دفاعیات خودشان، هم در پایتخت و هم در استانها، بیشتر اینگونه استدلال مىکردند که [قانون] خدمت نظام وظیفه توسّط مجلس تصویب شده و تنها مجلس است که مىتواند این قانون را لغو نماید، و شاه به عنوان پادشاهِ نظام مشروطه، راهى جز اجراى قانون ندارد.(20)با این همه این نوع استدلال تنها سبب عصبانیت بیشتر معترضان مىشد. در شیراز استاندار فارس به این دلیل که تنها نمایندگان مجلس مىتوانستند براى قانون خدمت نظام وظیفه پاسخگو باشند، هیئت منتخبى از مخالفان را براى ملاقات با نمایندگان شیرازى در مجلس تشکیل داد. هیئت منتخب نه تنها بىپرده مشروعیت مجلس را باطل اعلام کرد، بلکه انحراف رژیم از چارچوب مشروطیت را نیز محکوم کرد. شیرازىها به نمایندگان مجلس حاضر در جلسه نه تنها گفتند که انتخاباتشان با زور برگزار شده، بلکه از اینکه قانون خدمت نظام وظیفه به همان سرنوشتِ دیگر قوانین تصویب شده توسط</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس، یعنى زیر پا گذاشته شدن و نادیده انگاشته شدن از سوى حکومت دچار شود، نیز اظهار نگرانى کردند.(21)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علماى بستنشین در قم مسئلۀ مشروطهخواهى و قانون خواهى را غنیمت شمرده، این امر را محور مخالفتهاى خود با قانون خدمت نظام وظیفه قرار دادند. آنها نه تنها درخواست کردند که به مشروطه احترام گذاشته شود، بلکه اعلام کردند از آنجا که شاه، پادشاهى مشروطه است، باید حکومت را براى روى کار آمدن هیئت وزرایى کاملاً پاسخگو ترک کند. علاوه بر این، آنها خواهان برگزارى انتخابات آزادى بودند که در آن نمایندگان بهوسیلۀ شاه یا ارتش منصوب نشوند. مهمتر از همه اینها آنها خواستار اجراى یکى از بندهاى قانون اساسى تحت نظارت هیئتى متشکّل از پنج مجتهد بودند که قادر به بررسى دقیق تمام لوایح تصویب شده در مجلس باشد تا از عدم مغایرت لوایح با شرعِ اسلام اطمینان حاصل شود. طبق این مطلب اخیر، آنها اعتقاد داشتند که تمام لوایح تصویب شدۀ مجلس در غیاب این هیئت در حقیقت غیر قانونى و غیر مجاز است. این دیدگاهها حربههاى مؤثّرى بودند. علما، بهویژه در خصوص قانونگذارىِ مجالس پنجم و ششم و در مورد لایحهاى که قاجارها را خلع مىکرد ظاهراً اهدافى را مدّ نظر داشتند. بنابراین، این مسئله مىتوانست براى مشروعیت سلسلۀ نوبنیان تهدیدى به شمار آید.(22)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه ابتدا بنا به توصیۀ اطرافیانش، در خصوص قیام جنوب با تحقیر و بىاحترامى رفتار کرد. این نگرش به طور فزایندهاى غیر قابل قبول شد، وضع قانون حکومت نظامى و ورود سربازان کمکى از اصفهان و شیراز نیز تأثیرى برروند اعتصابات نداشت. اگر چه شاه بهواسطۀاعتراضات به شدّت عصبانى شده بود، امّا درک تیز بینانهاش از واقعیات سیاسى و استعدادش در ارزیابى خطرات سیاسى، ضرورت عقبنشینى تاکتیکى همراه با مصالحهاى ظاهرى را ایجاب مىکرد، و زمانى که حکومت تصمیم به اجراى این راهکار گرفت. امیدوار بود که از این طریق از وخیمتر شدن بحران، جلوگیرى کند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 2 آبان/24 اکتبر شاه گروهى از علما، بازرگانان و نمایندگان مجلس را دعوت کرد و سخنرانى مفصّلى را که مضمون آن، اخلاصِ شخص شاه به اسلام بود، براى آنان ایراد کرد.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دنبال آن، نه تنها حکومت دستورى را براى نظمیه و ارتش براى مدارا با تظاهرات ضدّ قانون خدمت نظام وظیفه در تهران صادر کرد، بلکه شاه نیز فرامینى را مبنى بر نرمش در اجراى قانون خدمت نظام وظیفه صادر کرد. در 20 آبان/12 نوامبر اجراى قانون خدمت نظام وظیفه در تهران به طور کامل متوقّف شد. شاه در اوایل آبان/نوامبر وزیر در بارش، تیمورتاش را براى ملاقات با علمایى که از اصفهان به قم مهاجرت کرده بودند فرستاد، امّا آنها از ملاقات با وى امتناع کردند.(23) پس از این مسئله، نشانههاى مربوط به مدارا و معافیت، در حال رنگ باختن بودند. حکومت آشکارا در تلاش بود که بدون کنار گذاشتن اصول سیاست قانون خدمت نظام وظیفه و به وسیلۀ تکیه بر طبقۀ روستایى، مخالفت عناصر مرفّه شهرى و بهویژه اصناف را مهار کند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از شکست مأموریت تیمورتاش در قم شاه پىبرد که اوضاع خطرناک شده است. بهرغم سانسور مطبوعات، اخبار اعتصاب در سراسر کشور منتشر مىشد. تداوم اعتصاب نیز ناتوانى در بخشى از حکومت مرکزى و کاهش نظارت مدنى و نظامى رژیم پهلوى را نمایان مىکرد. شاه ابتدا پافشارى کرد که تجدیدنظر در قانون خدمت نظام وظیفه برعهدۀ مجلس است. در این هنگام، پاسخهاى رئیس مجلس به علماى شیراز و رئیسالوزراء به رهبران بازرگانان نیز حرفهاى کلیشهاى پىدرپى بودند که دربارۀ مدارا زده مىشد. در آذر/اوایل دسامبر بىصبرى شاه براى توافق، توانفرسا شده بود. در 19آذر/10 دسامبر شاه بار دیگر تیمورتاش را که به وسیلۀ رئیس الوزرا و دو نفر از روحانیون فرمانبردار تهران همراهى مىشد، به قم فرستاد. این بار، مأموریت با پاسخ متفاوتى روبهرو شد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این هنگام علماى بستنشین در قم نیز براى رسیدن به مصالحهاى آبرومند در حمایت از اعتراضاتِ فروکش کرده شیراز و اصفهان مشتاق بودند. اگر چه تجّار بزرگ براى مدّتى به طور مخفیانه کسب و کار محدودى را انجام داده بودند، امّا تجّار خردهپا گرفتارىهاى واقعى را تجربه کردند. سختىهاى شدید شاگردان، مغازهداران کوچک و اصناف نیز تنها به واسطۀ توافق براى پرداخت مقدارى پول به آنان التیام یافته بود.(24) خود علما مقدار معتنابهى پول براى تداوم اعتراض هزینه کردند. شخص آیتاللّه اصفهانى به تنهایى اعتراض را در اصفهان تأمین مالى مىکرد. در آذر/دسامبر مردم اصفهان و شیراز از مبارزۀ مداوم خسته شده بودند و فرارسیدن زمستان هم به سست شدن عزم آنها و کسانى که در قم بستنشسته بودند، منجر شد. در آذر/ اوایل دسامبر بازارهاى اصفهان دوباره باز شدند.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> دوّمین ملاقات تیمورتاش از قم بسترى را براى توافق فراهم آورده بود. شاه و آیتاللّه اصفهانى و آیتاللّه فشارکى تلگرامهاى ستایشآمیزى را مبادله کردند که در مطبوعات نیز چاپ و منتشر شد.(25) چند روز بعد دو نفر از علما از قم به تهران رفتند و با موافقت حکومت مبنى بر پذیرش پنج شرط برگشتند.(26) این پنج شرط شامل:</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 1ـ از سوى مجلس آینده، در قانون خدمت نظام وظیفه بازنگرى صورت گیرد؛</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 2ـ پنج تن از مجتهدان طراز اوّل، همانگونه که در قانون مشروطه تصریح شده است، به شکل هیئتى بر مجلس نظارت داشته باشند؛</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 3ـ ناظران روحانى (مذهبى) بر مطبوعات استانها نظارت داشته تا چیزى خلاف شرع اسلام چاپ نشود؛</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 4ـ براى اعمالى که اسلام آن را حرام اعلام کرده است، مانند نوشیدن شراب و قمار بازى و غیره ... ممنوعیت شدیدى اعمال شود؛</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 5ـ دادگاههاى کوچک شرعىِ متعدّدى براى رسیدگى به دعاوى اشخاص، انجام مراسم قسامه و غیره ... که به تازگى توسّط وزارت دادگسترى در دادگاههاى مرکزى قضایى ادغام شده بودند، بار دیگر ایجاد شوند.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> حکومت همچنین ظاهراً قولهاى شفاهى دیگرى راجع به موضوعاتى، مثل عدم مداخله در انتخابات آینده داده بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه این توافق از راه مذاکره بین تیمورتاش و آیتاللّه اصفهانى حاصل شده بود، امّا سردرگمى و نگرانى شدیدى را در میان بستنشینان قم ایجاد کرد، زیرا به نظر آنان این توافق ناکافى و غیر قابل اجرا بود در 4 دى/26 دسامبر آیتاللّه اصفهانى؛ مردى که نزدیک به نود سال سن داشت و براى مدّتى نیز بیمار بود، از دنیا رفت.(27) این روىداد نه تنها قیام ضدّ قانون خدمت نظام وظیفه را از رهبر خودش محروم کرد، بلکه تأثیر علماى دیگر را بر مردم تضعیف کرد. با مرگ آیتاللّه اصفهانى یأس و ناامیدى وسیعى ایجاد شد و روز بعد از [وفات آیتاللّه اصفهانى] اعتراضات در شیراز به پایان رسید. بحران پایان یافته بود و تلقّى عامّه، پیروزى حکومت بود. براى علما وجهۀ اندکى حاصل شد و عامّۀّ مردم معتقد بودند که توافق با حکومت، جز کاغذى که این توافق بر روى آن نوشته شده است، هیچ ارزش دیگرى ندارد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> براى شش ماه آینده کار نمایندگىهاى سربازگیرى با تردید و دشوارى پیش مىرفت و آنها تنها قادر بودند که تلاشهاى خود را در میان روستاییان آرام در روستاها؛ کسانى که از سازمان دادن اعتراضى گروهى و مستمر، همانند عناصر مرفه شهرى به رهبرى اصناف در شهرها ناتوان بودند، متمرکز نمایند. امّا حدود اواسط سال 1307/1928م شاه ظاهراً مطمئن بود که زمان براى اجراى قانون خدمت نظام وظیفه با تجدید نظر در تصمیم گذشته، فرا رسیده است. به این ترتیب، فعّالیت جدّى در حمایت از خدمت نظام وظیفه به عنوان وظیفهاى میهنپرستانه، هم در مطبوعات سراسرى و هم در مطبوعات محلّى، آغاز شد. با وجود این، ادامۀ کار نمایندگىهاى سربازگیرى در هرجایى با ادامۀ مخالفتها، گاهى اوقات خودجوش و زمانى سازمان یافته، روبهرو شد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>3 . اعتراضات و مقاومتهاى روحانیون و مردم شهر تبریز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه و قانون اصلاح لباس مردان</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> سربازگیرى که با تلاش شدید گروهى از مقامات نظامى و کشورى در الزام مردان به کنار گذاشتن کلاههاى سنتى و پذیرش کلاه پهلوى هم زمان شده بود، از سرگرفته شد. این تلاش با تصمیم هیئت وزرا در اواسط مرداد 1306/اوایل آگوست 1927 براى رسمیت دادن به کلاه پهلوى به عنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى، آغاز شد و در طول 1307/1928م شاه خودش آشکارا پیشگام اصلى براى کنار گذاشتن عبا و عمامه شد. شاه در پذیرایىهاى هفتگى قصرش، زیردستان خود را به نو کردن لباسهایشان مجبور مىکرد و گو این که این سال، سخت گذشته بود، امّا او عملاً طرد کردن آنهایى را که عبا و عامه به تن داشتند، از پذیرایىهایش آغاز کرد. در 3 دى 1307/25 دسامبر1928 لایحۀ ارائه شده بهوسیله تیمورتاش که براى همۀ مردان ایرانى انتخاب اجبارى کلاه پهلوى و کت کوتاه را درخواست مىکرد، در مجلس به تصویب رسید. طرح کلّى لایحه، مجازاتهایى، شامل جریمهها و زندان براى آنهایى که از این قانون تبعیت نمىکردند با استثناهاى صرفاً محدود، در نظر گرفته بود. لایحه در نشستهاى روزهاى 3-5دى/ 25 ـ 27 دسامبر در مجلس به بحث گذاشته شد و بعد از اصلاحات اندکى توسّط اکثریت نمایندگان به تصویب رسید.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> با این همه، نظمیه منتظر تصمیم مجلس نمانده بود، زیرا در اواخر سال 1307/1928م فشار سختى را بر مردان بسیارى از شهرهاى ایران براى بر سر گذاشتن فورى کلاه پهلوى شروع کرده بود. تنها تعداد اندکى از نخبگان غربگراکلاه پهلوى را پذیرفته بودند، امّا نزد دیگران بىنهایت منفور بود. اقدامات نظمیه نیز نارضایتى و رنجش بیشترى را ایجاد کرده بود. براى بسیارى از آنهایى که عبا و عمامه به تن داشتند، لباس جدید نه تنها دور از شأن بود، بلکه در حقیقت لکّۀ بدعت داشت. در انظار عمومى به آنها[روحانیون] اهانت مىشد و نظمیه، عمامهشان را به زور خشونت از سر آنها برمىداشت. نگرانى عمومى بهواسطۀ رواج شایعات ظاهراً موثّقى که نوروز 1308/1929م براى الغاى اجبارى حجاب در نظر گرفته شد، وخیمتر گردید.(28)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در سال 1307/1928م تبریز، مرکز استان آذربایجان کانون اعتراض گسترده علیه دو اصلاح عمده، دوّمین و آخرین بخش مهمّ مقاومت شهرى علیه نظم نوین در این دوره بود. در اینجا مثل مقاومتهاى سال گذشته در جنوب ایران، نارضایتى از خدمت نظام وظیفه و اصلاح لباس همراه با رنجش گسترده از تأثیرات اجراى اجبارى اصلاحات، چالشهاى عمومى و شدیدى را براى نظارت محکم رژیم تهران ایجاد کرد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تا اوایل 1307/1928م هنوز هیچ اقدامى براى اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه یا حتّى اجراى قانون ثبت احوال در تبریز انجام نشده بود. هنگامى که در اواخر سال، مقامات در مورد از سرگیرى اجراى اجبارى خدمت نظام وظیفه و بهطور هم زمان، اجراى قانون کلاه پهلوى تصمیم گرفتند، این موضوع بلافاصله خودش را به شکل مخالفتهاى عمدهاى نشان داد. بازارها تعطیل شد و در مساجد، جلساتى در اعتراض به این اقدامات تشکیل گردید. اعتراض در نهایت در 25مهر/17اکتبر به برپایى تظاهرات ده هزار نفرى مردم تبریز که قصد بستنشینى در کنسولگرى شوروى را داشتند، منجر شد. این تظاهرات توسّط نظمیه و ارتش و با استفاده از خشونت اندکى سرکوب شد.(29) در طول سال گذشته، رژیم در اعتماد به نفس و جسارت به ثبات و بلوغ رسید. اکنون رژیم به اعمال اصلاحات با مذاکره و توافق قادر بود. امّا در شیراز و اصفهان و در واکنش فورى به اعتراض تبریز مجبور به برخورد خشن با استفاده از نیروى نظامى شده بود. با وجود این، سرکوب قیامها به طور عمده موفّقیتآمیز بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه مخالفتهاى مردمى در تبریز شدید بود، ولى هم علما و هم بازاریان این شهر، دیدگاهشان نسبت به حکومت از همتایان سال قبلشان در جنوب بىاندازه محتاط تر بود. براى نمونه آیتاللّه حاج میرزا ابوالحسن آقا انگجى یکى از چهار مجتهد تبریز، در برابر گردنکشىهاى حکومت، به خموشى سیاسى متمایل شده بود. هنگامى که نمایندگان مردم شهر از وى خواستند که در خصوص خدمت نظام وظیفه بیانیهاى صادر کند با احتیاط و دور اندیشى پاسخ داد که مردم باید هنگام رویارویى با محظوریت در انتخاب بین پذیرش ثبت نام یا ترک سفرهاى زیارتىشان به مکّه و کربلا یا مشهد، از سفرهاى زیارتىشان دست بردارند. با وجود این، کلاه پهلوى براى او مسئلۀ بسیار مهمّى بود و پاسخش نیز نتایج بسیار جدّى در پى داشت.(30) در شکهرانان شهر که پس از چند روز استفاده از کلاه جدید آنرا دور انداختند، به ادارۀ نظمیه فراخوانده شدند و از آنها خواسته شد که تعهّد نامهاى را امضا کنند که فقط کلاه پهلوى را برسر بگذارند. آنها پس از امضاى تعهّدنامه نزد آیتاللّه انگجى رفتند و وى به آنها گفت که تعهّدى که به زور گرفته شده باشد الزامآور نیست، نتیجه اینکه آنها مىتوانند کلاههاى قدیمىشان را بر سر بگذارند.(31)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تظاهرات عظیم روز 25 مهر/17اکتبر بهطور عمده توسّط روحانیون سطح پایین رهبرى مىشد، امّا در نهایت، مجتهدان که مردانى سالخورده و مصلحت اندیش بودند(32) و تجّار ثروتمند نیز که در آغاز براى مشارکت در قیام تمایلى نداشتند، به واسطۀ فشار افکار عمومى به اجبار، نقشى را در قیام پذیرفتند، با وجود این، بازداشتها که حتّى پیش از برپایى تظاهرات شروع شده و براى چند صباحى بعد از آن نیز ادامه یافته بود، تعدادى از علما و تجّار ثروتمند را نیز در برگرفت و آنان بعد از مدّتى تبعید شدند. آیتاللّه انگجى و مجتهد دیگر به نام آیتاللّه میرزا صادقآقا از جمله تبعید شدگان بودند. تجار علاوه بر اینکه از حضور در جشنى که به افتخار [اجراى قانون] خدمت نظام وظیفه در کاخ استاندارى برپا شده بود و آنها هم دعوت شده بودند، امتناع ورزیدند، به پرداخت پول به مغازهدارانى که مغازههایشان را بسته بودند و چاى و فرش جلسات مختلف معترضان را تهیّه مىکردند، نیز متّهم بودند. در واقع تعدادى از این تجّار تنها تحت فشار شدید [افکار] عمومى عمل مىکردند. یکى از دستگیرشدگان، حاج محمّد آقا حریرى، رهبر تجّار بازار بود که بهطور عمده به واسطۀ مردم محلۀ دوهچى (شتربان) شهر تبریز (محلهاى که براى احساسات مذهبىاش شناخته شده بود و او در آن زندگى مىکرد) به شرکت در جلسات اعتراض در مساجد مجبور شد.(33)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> حامیان اعتراض در تبریز، روحانیون محلّى و مغازهداران جزء بودند که شدیدترین اعتراض را در بازار برپا داشتند. این عناصر اکنون با پیامدهاى جدّى روبهرو شدند. آنها به خیانت و تحریک مردم براى ایستادگى در برابر مأموران متّهم بودند. تعدادى از آنها به اعدام تهدید شده و بقیّه بلافاصله با چوب، تنبیه شدند. از اواخر سال 1307/1928 تا اوایل سال 1308/1929م مأموران نظامى فشار بىرحمانهاى را براى اجراى اصلاحات بر مردم وارد کردند و بسیارى از مغازهداران کوچک، جزء نخستین نفراتى بودند که به عنوان سرباز وارد ارتش شدند.(34) این مردان نه تنها اغلب نانآور خانوادههایشان بودند، بلکه کسانى بودند که در معرض فقر قرار داشتند. سیاست تحمیلىِ قانون بر سر گذاشتن کلاه پهلوى نیز با ارادهاى هم سنگ در حال اجرا بود. نظمیه و سربازان هر روز در خیابانها در حالى دیده مىشدند که عمامههاى روحانیون را پاره و لگدمال مىکردند و روحانیون در حالى که سرهاى برهنهشان را با عبایشان مىپوشاندند به راه خودشان ادامه مىدادند. این سیاست بهطور حساب شدهاى دنبال و محلّههاى مختلف شهر براى روزهاى مختلف انتخاب مىشد. مأموران نظامى به بهانۀ اجراى طرح [جدید] شهرى، حتّى به تخریب ساختمانهاى اصلى مربوط به تجّار و روحانیون مبادرت مىکردند. آنها براى احداث خیابانهاى جدید شروع به تخریب تعداد زیادى از خانهها و بازارها کردند و یکى از این خیابانهاى جدید الاحداث دقیقا از وسط محلّۀ دوهچى (شتربان) مىگذشت. این محلّه جایى بود که چندى پیش مخالفتى سخت در آنجا شکل گرفته بود. تخریبها سبب بىخانمانى عدّهاى شد. این افراد از مساجدى که ابتدا به آن پناه برده بودند، بیرون رانده شدند و به وسیلۀ مأموران نظامى به عجزهخانه؛ مکانى که بىسرپناهان تهىدست ممکن بود که در آنجا سر پناه و نان و غذایى پیدا کنند، رانده شدند.(35)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>4 . قیام ایلات و عشایر علیه نظم نوین ایران</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4-1 . قیام ایلات شمال غرب</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در نواحى روستایى، ایلات چادرنشین و نیمه چادرنشین به واسطۀ بخشى از برنامههاى نوسازى افراطى تهران وحشت زده شدند و [به این دلیل [تحوّلات شهرها را از نزدیک زیر نظر داشتند. در حالى که نیروهاى نظام هنوز درگیر تحمیل نظارت بىرحمانهشان در تبریز بودند و مخالفت با خدمت نظام وظیفه و تحمیل کلاه پهلوى هنوز تازه بود، نخستین قیام ایلى علیه نظم نوین در آذربایجان سرکوب شد. در اواخر سال 1307/1928م قیامهایى در میان کردهاى منطقۀ جنوب غربىِ دریاچه ارومیه ظاهر شد. این منطقه جایى بود که نیروهاى نظامى تبریز ظاهرا تلاشهایى را با فشار براى کنار گذاشتن لباسهاى ایلات به نفع کلاه جدید شروع کرده بودند. این تلاشهاى با بهرهگیرى از تهدید و ارعاب پشتیبانى مىشد. ایلات کُرد عموماً از نظارت نزدیکى که مأموران محلّى ایرانى براى برقرارى آن تلاش داشتند، متنفّر بودند و از خلع سلاح و قانون خدمت نظام وظیفه به همان اندازه لباسِ متّحدالشکل نگران بودند. آنها بهویژه از کلاه پهلوى که دریافته بودند بهطور اجتناب ناپذیرى در پى خواهد آمد، بیزار بودند. در دى ژانویه هنگامى که ملّا خلیل، یکى از رهبران مذهبى محلّى، اعلامیهاى را خطاب به ایلات براى مقاومت در مقابل این نوآورىها با استفاده از سلاح و گردآورى نیرو انتشار داد، درخواستش با عکسلالعمل فورى در میان ایلات کُرد مناطق ساوجبلاغ [مهاباد]، ارومیه و تبریز روبهرو شد و قیام حتّى مىرفت که سیمایى ملّىگرا و پان کردیش به خود بگیرد.(36) منگور، ممیش و برخى دیگر از ایلات، نیرویى را زیر نظر خانهایشان جمع آورى کردند که در اواخر ژانویه حدود پانزده هزار مرد مسلّح تخمین زده مىشد. اینها تحت رهبرى کلّى ملّا خلیل، [نیروهاى] ارتش را از شهر سردشت بیرون رانده، پادگان شهر ساوجبلاغ را محاصره و به ساختمان مالیه در آن شهر حمله کردند. کردها اگر چه در رشتهاى از نبردها نیروهاى ارتش را شکست دادند امّا فاقد انسجام در بهرهگیرى از پیروزىهاى نظامىشان بودند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در خود شهر تبریز مقامات نظامى با موقعیت حسّاسى روبهرو شدند، چرا که نیروهایشان به واسطۀ نیازهاى جبهۀ مقابله با کردها کاهش یافته بود و [به این دلیل] نظارتشان بر شهر نیز شکننده بود. از این گذشته، این وضعیت نمایانگر این بود که قیام ممکن است به آسانى و به سرعت در سراسر نواحى کردنشین گسترش یابد. تیمسار حسین خزاعى، فرمانده ارتش تبریز براى رسیدن به توافقى شایق بود. در نتیجه در 26 بهمن/ 15 فوریه او به کردها پیشنهاد عفو عمومى داد. با وجود، این پیشنهاد براى کردها جاذبۀ اندکى داشت. همچنین خزاعى دستور آزادى دو تن از رهبران برجستۀ ایل منگو را که در تبریز دستگیر شده بودند، صادر کرد. با این حال، این دو رهبر بىدرنگ به قیام پیوستند و نقش فعّالانهاى را در نبردهاى بعدى ایفا کردند. نبرد و مذاکره تا ماه خرداد/ ژوئن، یعنى زمانى که نیروهاى کُرد خود را از جلب کمک گروههاى ایلى مرزى ناتوان دیدند، ادامه پیدا کرد. کمبود مهمّات همراه با نگرانى که کردها در خصوص سلامتى خانوادهها و بستگانشان داشتند، سبب شد که قیام، رو به ضعف نهاده و شرکت کنندگان در آن به درون کوهها عقب نشسته و رهبرانشان نیز به عراق پناهنده شوند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4-2 . قیام ایلات جنوب</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> امّا در جنوب، قیامهاى ایلى ابعاد بسیار خطرناکى به خود گرفت. مرکز قیام ایلى در استان فارس بود.(37) در بهار سال 1308/1929م نخست قشقایىها و در ادامه خمسهاىها علیه حکومت مرکزى قیام کردند. تعدادى از گروهاى ایلى کوچک تر، بهویژه کهکیلویهها و همچنین رهبران راهزنان و دار و دستهشان به قیام پیوستند و درگیرى تمام فارس را به سرعت فراگرفت. با آغاز خرداد ژوئن قیام به سمت شمال، یعنى به استان اصفهان که تعدادى از طوایف بختیارى بهطور عمده از چهار لنگها و تعداد کمى نیز از هفت لنگها به قیام پیوسته بودند، گسترش پیدا کرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه هر یک از گروههاى ایلى نگرانىهاى خاصّ خودشان را داشتند، با وجود این، معترضان در یک سرى از نارضایتىهاى معیّن، عمده و اساسى سهیم بودند. افراد ایلات سراسر جنوب از تلاشهاى صورت گرفته توسّط حکومت براى خلع سلاحشان عصبانى، از افزایش همیشگى و بىاندازۀ مالیاتها که آنان مجبور به پرداخت به مأموران وزارت دارایى بودند، ناخرسند؛ از قانون لباس جدید بیزار، از دسترسى فزایندۀ نمایندگىهاى سربازگیرى و اجراى [قانون] ثبت احوال که در مرحله مقدّماتىاش بود، نگران، و از دخالت و فساد مأموران نظامىِ محلّى، عصبانى بودند. آنان علاوه بر این از برقرارى انحصارات جدید حکومت بر محصولاتى چون تریاک و تنباکو دچار زیان شدند و از فعّالیتهاى ادارۀ ثبت اسناد و املاک و از شایعات اسکان اجبارى، اظهار نگرانى مىکردند. اوضاع در مورد قشقایىها که به خصوص از دست حاکمان نظامى چپاولگر در طول سه سال از زمانى که ایلخان سابقشان، اسماعیلخان صولتالدوله معزول شده بود، رنجهایى را متحمّل شدند، فوق العاده نگران کننده بود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4-3 . موضع سران ایلات جنوب در برابر نظم نوین ایران</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> نابودىِ خود مختارى و قدرت ایلات در راستاى تلاش براى تمرکز ساختار دولت، در اوایل دورۀ پهلوى از اهمّیت تمام عیارى برخوردار بود. به محض اینکه رژیم جدید در تهران قدرت را بهدست گرفت به تلاش پىگیر براى برقرارى تفوّق ادارى و نظامى بر اتّحادیههاى ایلى مبادرت کرد. ملّىگرایان ایرانىِ تازه به قدرت رسیده، همانند معاصرانشان در نقاط دیگر خاورمیانه اصرار داشتند که اقتدار و استقلال تنها براساس خلع سلاح کامل افراد غیر نظامى و تمرکز قدرت مادّى در دست حکومت ممکن است. در این راستا بنیاد نهادن[حکومت] واحد ملّى در ایران که از حمایت عمومى و کامل برخوردار باشد و روابط با قدرتهاى خارجى را به تنهایى اداره نماید، براى حیات سیاسى کشور ضرورى بود. علاوه براین از نظر آنها [ملّی گرایان]، چادرنشینان در مقابل نوسازى بودند. رژیم و حامیانش و در واقع، بخش وسیعى از جمعیّت شهرى، ایلات را هم به عنوان انسانهاى بدوى در بین خودشان و هم به عنوان نشانۀ عقب ماندگى ایران مىدیدند. در دیدگاه ملّىگرایان مسئلۀ ایلات در ارتباط با دیگر مسائل مهم، از قبیل دولتسازى و نوسازى بود. رژیم جدید دیدگاههایى را که نخستین بار توسّط روشنفکران نوگراى قرن نوزدهم ابراز شده بود و اکنون در میان نخبگان ملّىگرا عمومیت داشت، بیان مىکرد.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> سالهاى صعود رضاخان به اوج قدرت 1300-1304/1921-1925م به طور اساسى دورهاى از نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. همچنین او در این سالها مطیع کردن رهبران سیاسى و نیز رهبران اتّحادیههاى بزرگ ایلى را به عهده گرفته بود. از 1304/1925م رضاشاه تمام رهبران ایلات بزرگ و افراد مهمّ از کار افتاده و معزول شدۀ مناطق مختلف را به همکارى پذیرفته بود. امّا فضاى سیاسى [ایران] تنها به نبرد ثابت و بدون تغییر بین آشفتگى ایلى و نظم تحمیلى دولت خلاصه نمىشد. اگر چه دولت جدید گاهى اوقات در مقابل سرکشى ایلات به استفاده از راه حلّ نظامى، به عنوان نمونه، به طور چشمگیرى در رابطه با لرها(38) یا سرکوبى سیاسى، براى مثال در مورد سرداران بجنوردو ماکو، مبادرت مىکرد، امّا بسیارى از مهمترین رهبران ایلى از روى رغبت و گاهى اوقات با شور و شوق، حمایتشان را از رژیم جدید نشان مىدادند. این بهویژه در مورد رهبران ایلات جنوب، مانند اسماعیلخان صولتالدوله قشقایى، ابراهیمخان قوام الملک خمسهاى، خان بزرگ بختیارىها، و ابراهیم شوکت الملک، امیر قاینات و سیستان، صادق بود و تنها شیخ خزعل، رهبر محمّره در رسیدن به توافقى با رضاخان ناموفّق بود. این رهبران ایلى جنوب به دور از دشمنى با نظم نوین رضاخان و به عنوان یک گروه تشکیل دهندۀ نخبگان، بهطور معمول آمادۀ پذیرش دیدگاه ملّىگرایانه نوسازى ایران بودند.(39)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> پیشرفت نسبى تمرکز گرایى در میان اتحادیههاى بزرگ ایلى فارس و اصفهان به این معنا بود که نگرش رهبران ایلات در خصوص برنامههاى نوسازى در میزان توانایى تهران براى بسط نظارت مؤثّرش بر تمام مناطق عشایرى سرنوشت ساز بود. این وضعیّت با اوضاع حاکم در لرستان که بهطور عمده فقدان رهبرانى که توانایى مصالحه با دولت را داشته باشند، براى بیش از یک دهه برخوردهاى نظامى همیشگى را ایجاب کرده بود، کاملاً متفاوت بود. رهبران جنوب نه تنها هیچ مقاومتى در برابر دولت جدید نشان ندادند، بلکه بهطور فعّالى در صدد حمایت از آن برآمدند. بنابر این، ایلات قشقایى خمسه و بختیارى کم و بیش صلح طلب، و استانهاى فارس و اصفهان نیز آرام باقى ماندند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> از اوایل دهه 1290/1920م صولت الدوله، قوامالملک و بسیارى از خانهاى بزرگ بختیارى بیشترین همسانى را براساس گرایش طبیعى اشرافیّت ایلى در جستوجوى روابط بهتر با قدرت مرکزى حاکم انجام داده بودند. قوام الملک که روابطش با انگلستان او را در معرض گستردهترین سوءظنهاى تهران قرار داده بود، به شخصیّتى طرفدار وفادار نظم نوین در جنوب و ملازم شاه جدید تبدیل شده بود. صولتالدوله نیز نمایندۀ مجلسى بود که از سوى محافل ملّىگرا تحسین مىشد و این زمانى بود که جعفر قلىخان سردار اسعد بختیارى در 1306/1927م وزارت جنگ را بهدست آورد.(40)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> رهبران ایلات نه تنها بهطور جداگانه براى بهدست آوردن ترفیعات سیاسىِ شخصى از طریق تملّقگویى از رضاخان تلاش مىکردند، بلکه اشراف ایلات نیز به عنوان یک قشر مشخّص اجتماعى به سرعت در نخبگان شهرى جذب شدند. براى مثال، بسیارى از خانهاى بزرگ بختیارى براى همیشه در شهرهاى اصفهان و تهران ساکن شدند. منبع در آمد این خانها بهطور عمده از عواید حاصل از زمینهایشان، به عنوان صاحبان املاکى که در ملک خویش حضور نداشتند، و از محل ّسود حاصل از سهامهایى که آنها در شرکت نفت داشتند، تأمین مىشد.(41) طىّ سالهاى اوّلیۀ قرن [بیستم میلادى]، تمام اشراف ایلات جنوب، خانهاى بختیارى، قوامىهاى شیراز و خاندان صولتالدوله، زمینهاى زیر کشت خودشان را بهطور فزایندهاى افزایش دادند و به همین دلیل بود که همه مجبور بودند تا اندازهاى دیدگاه طبقۀ زمیندار را بپذیرند. جمعیّتهاى ایلى خودشان نیز ظاهراً افزایش نظم و امنیت را که به تدریج و در طول اوایل دهه 1300/1920م حاکم شده بود، و نیز کاهش قدرت خانهاى ایلشان را پذیرا بودند.(42) جمعیّت ایلى به طور فزایندهاى تمایل داشت که خانها را بهعنوان عناصر نامرتبط در زندگى روزانۀ خود ... ببیند.(43) مدیریّت روزانۀ مسائل ایل، مثل سازماندادن کوچها، بهطور عمده جزئى از وظایف کلانترها شده بود و چادرنشینان نیز به این آگاهى دست یافته بودند که حضور خانها نه تنها براى تداوم زندگى اجتماعى و اقتصادى شبانىشان ضرورى نیست،(44) بلکه تجربه نیز ثابت کرده بود که کارها بدون حضور آنها بهگونۀ مطلوبى انجام مىشود. از این رو، بسط مستمر نظارت تهران و کاهش یا حتّى فقدان نقشها و مسئولیتهاى خانهاى بزرگ، هم براى خود خانها و هم براى چادرنشینان، اجتنابناپذیر و حتّى تا حدودى ضرورى مىنمود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> رهبران ایلات جنوب که در عین خودمختارى سیاسى، گذشتهاى در حمایت از سلطنت داشتند و به دلیل تعقیب علایق شخصى و اخلاق بد و غیر قابل اعتماد نیز مشهور بودند، به استثناى موارد جزئى، تقریباً در بیشتر مسائل با رژیم جدید در تهران همکارى داشتند. امّا آنها هرگز نتوانستند پایۀ محکمى را براى بنیاد نهادن نظم نوین در جنوب فراهم کنند. از سوى دیگر، رضاخان نیز مخصوصاً به واسطۀ سوءظنهاى همیشگى خود در مورد عدم وفادارى یا خیانت رهبران ایلات، فوقالعاده آسیبپذیر بود. براى رژیم عزل نهایى اشرافیّت ایلى از پایگاه ایلخانىشان و برقرارى نفوذ مستقیم حکومت مرکزى بر ایلات، گامى منطقى در حرکت به سوى برقرارى نظارت کامل و بىواسطهاش بر تمام کشور بود. علاوه براین، از زمانى که ارتش به ابزار اصلى رضاخان براى اعمال قدرتش تبدیل شده بود، انتصاب حاکمان نظامى روند دائمى، هم در پایتخت و هم در دیگر استانها بود. از این رو لاجرم نه مأموران غیر نظامى دولت، بلکه افسران ارتش جایگزین ایلخانان ایلات مىشدند.(45)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در 1304/1925م بعد از مطیعشدن شیخ محمّره و اقامت آرام و فرمانبردارانۀ دیگر رهبران جنوب، مثل صولت، قوام و دیگر خانهاى بزرگ بختیارى در تهران، رضاخان در صدد برآمد جمعیّتهاى ایلى جنوب را تحت نظارت نزدیک و بسیار دقیق دولت قراردهد. مأموران نظامى در طول تابستان، تلاش گستردهاى را براى خلع سلاح مردم روستاها [ایلات و عشایر] آغاز کردند. امّا این تلاش فقط موفّقیت بسیار اندکى به همراه داشت. در مرداد و شهریور / آگوست، زمانى که فعّالیت براى خلع سلاح در جریان بود، قشقایىها نخستین دسته از ایلات جنوب بودند که نظارت مستقیم نظامى را تجربه کردند. رضاخان منصب ایلخانى را از خاندان صولت الدوله گرفت و ناصرخان، پسر صولت را همراه با حاکمى نظامى، سرهنگ محمود خان پروین، جایگزین منصب ایلخانى کرد. صولت، خودش مقاومتى نشان نداد و از بین رفتن ناگهانى منصب موروثى ایلخانى قشقایىها نیز ظاهراً تنها آرامش اندکى را در میان آنها ایجاد کرد.(46)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>4-4 . قیام ایلات فارس و اصفهان</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> به هر حال برقرارى نظارت مستقیم نظامى بر قشقایىها بهبودى را در اوضاع آنها بهوجود نیاورد، بلکه برعکس، ورود حاکم نظامى حریص و فاسد و مطالبات ظالمانه و روز افزون مأموران وزارت دارایى که اکنون همه جا با ارتش همراه بودند، نقطۀ عطفى در برقرارى آرامش [از دیدگاه حکومت] در فارس بود. مأموران مالیاتى، مالیاتهاى بیشترى را مطالبه کرده و این مطالبات را بسیار بهتر و منظّمتر جمعآورى مىکردند. در حالى که حاکم نظامى ظالم و غارتگر نشان داده بود، [اما برخلاف انتظار حکومت] اوضاع فارس در مدّت یک سال به سرعت روبه وخامت گذاشت. تحمیل نظم نوین نظامى و مالى، به از هم گسیختگى انسجام ایلى و پیدایش راهزنى در میان گروههاى ایلى تهىدست و نادیده انگاشته شده، منتهى شد. تعدادى از چادرها [عشایر] وحدت قبیلهاىشان را برهم زده و خودشان را کم و بیش به عنوان یاغى و راهزن در نقاط مختلف استان مخفى کردند.(47)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> از 1304/1925م به این طرف، اقدامات حاکم نظامى و مأموران مالیاتى در منطقۀ قشقایىها به پیدایش اوضاعى در فارس منجر شد که کاملاً فراتر از توانایى ارتش براى کنترل و برقرارى امنیت در نواحى روستایى [مناطق عشایرى] بود که اوضاع در آن به سرعت روبه وخامت مىرفت. رهبران ایلات زندگى خود را به طور فزایندهاى محدود شده و تحت فشار یافته بودند. اگر چه قوام و خانهاى بختیارى هنوز ظاهراً منصب ایلخانى اتّحادیههاى ایلى خود را در اختیار داشتند، امّا آنهاو همچنین صولت و پسرانش به اقامت در تهران مجبور بودند و تنها در صورتى مىتوانستند آنجا را ترک کنند که اجازۀ رسمى به آنان داده مىشد. در حقیقت، همگى آنها خودشان را [به عنوان] زندانیان واقعى [مىدیدند، چرا که] تحت نظارت نزدیک و دائم نظیمه قرار داشتند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در 1307/1928م استان فارس صحنۀ قیام جدّى بود و مأموران نظامى نظارتشان را برجادّهها از دست داده بودند. نارضایتى عمیقى در بین قشقایىها بروز کرد که سبب رواج دوبارۀ قیام در میان ایلات شمال غربى فارس، یعنى بویر احمدى و ممسّنى شده بود. ناامنى عمومى در تمام راههاى منتهى به شیراز با سرقتهاى فراوان در مقیاسى وسیعتر از هر زمانى، یعنى از وقتى که براى نخستین بار ارتش و ژاندارمرى جدید به برقراراى نظارتشان در 1301/1922م مبادت کرده بودند، بروز پیدا کرد. اوضاع در جادّۀ بوشهر به شیراز که دستههاى مختلف راهزن فعّال بودند، فوقالعاده وخیم بود.(48)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> مشکلات ارتش در فارس روز به روز افزایش مىیافت. لشکر جنوب نیز مشکلات داخلى خودش را تجربه مىکرد. براى ارتش، آغاز خدمت نظام وظیفه به سرازیر شدن سربازان ناراضى و آموزش ندیده به درون یگانهاى ارتش منتج شد. این در حالى بود که فرماندهى ارشد ارتش در اوج بىسازمانى خود بود. در 1306/1927م شاه جدید بدون ترس از تیمسارها و ارتشبدهاى بلند پایه، خود اقداماتى را براى انجام اصلاحات در ارتش آغاز کرد. در 1306/1927م پس از مغضوب شدن فرماندهان ارتش از سوى شاه، دیویزیون مرکزى [لشکر اصلى] که مهمترین لشکر در ارتش و منبع عمدۀ نیروى کمکى براى لشکرهاى ایالتى در مواقع نیازشان بود، به لشکرهایى مجزّا تقسیم شد. در مرداد 1307 / اوایل آگوست سال 1928 در راستاى این اصلاحات، تیمسار محمود آیرم که فرماندهى لشکر جنوب را از زمان تشکیل آن در سال 1300-1301/1921-1922م همواره به عهده داشت، برکنار شد. به دنبال این اقدام، فرماندهى [لشکر] جنوب منحل و لشکر جنوب به چهار بریگاد مستقل و مجزّا تقسیم شد که بریگاد فارس یکى از آنها بود.(49)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>4-4-1 . قیام قشقایىها</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در 1307/1928م حکومت نظامى در منطقۀ قشقایىها نیز به مرز بحران رسید. در مرداد و شهریور 1307/آگوست 1928 حاکم نظامى قشقایىها، سرهنگ عبّاس خان شاه بختى فرماندهى یگان فارس را تحویل گرفت، یکى از اوّلین اقداماتش آزادى نیکبخت از زندان بود. در دى 1308/ ژانویه 1929 شاه بختى وى را به مقام سابقش، به عنوان حاکم نظامى بازگرداند.(50) این حرکت بسیار تحریکآمیز به اتّحاد قشقایىها علیه بازگشت نیکبخت منجر شد. نیکبخت نه تنها در تحکیم دوبارۀ قدرتش، بلکه حتّى در رسیدن به فیروز آباد، به عنوان مرکز قشلاقات قشقایىها، نیز به طور کامل ناتوان بود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در اواخر 1308/ سه ماه نخست 1929م منطقۀ فیروز آباد فارس در ناآرامى فرو رفته بود و نه تنها ارتش نظارت برجادّهها را از دست داده بود، بلکه قدرت حاکمان محلّى در شهرهاى کوچک استان در برابر افزایش نظارت ایلات بر مناطق روستایى [عشایرى] سست و بىدوام بود. در اوایل بهار 1308/سال 1929م اگر چه بسیارى از طوایف قشقایى بهواسطۀ موفّقیتشان در خوددارى از پذیرش انتصاب مجدّد سرهنگ نیکبخت نیرو گرفته بودند، امّا از مالیات بندى سرانۀ حکومت برگلّههایشان و اینکه ارتش در صدد بود که از کوچشان ممانعت کرده و آنان را در زمینهاى کشاورزى ساکن کند، نگران شدند. این نگرانىها به قیام تمام عیارى به رهبرى کلانترهایشان و علىخان، برادر ناتنى و رقیب سابق صولتالدوله، منتهى شد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> حکومت یا از روى ناآگاهى و یا از روى بىاعتنایى و در حالى که اوضاع ملتهبى بر سراسر فارس حاکم بود، گامى بىاحتیاط در عزل قوام از منصب ایلخانى ایل خمسه برداشت. آنها [خمسهاىها] نیز بلافاصله به برپایى قیامى مبادرت کردند. نبرد اکنون به واسطۀ درگیرى با قشقایىها در جنوب شیراز، خمسهاىها در شرق و بویراحمدىها در شمال، سراسر استان فارس را در برگرفته بود و ارتش مقابله با خطرى را آغاز کرد که از لحاظ نظامى توان فرسا بود. در تهران اگر چه صولتالدوله تأکید مىکرد که قیام تنها بهواسطۀ ظلم حاکم نظامى قشقایىها در گرفته است، اماّاووپسربزرگترش دستگیروروانۀ زندان شدند. این قدمی بودکه قشقا ییها را بیشتر عصبانی کرده بود.(51)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ارتش به رغم مشکلاتش در فارس هنوز مدافع راهحلّ نظامى بود. امّا مقامات غیر نظامى که همیشه با ارتش درگیرى داشتند، باب مذاکره با قشقایىها را باز کردند.(52) در اردیبهشت و خرداد/ آغاز ماه مى، کلانتران قشقایى علىالظاهر تحت رهبرى علىخان، نشستى را با اکبر میرزا صارم الدوله، فرماندار کلّ استان فارس برگزار کردند. آنها فهرستى از درخواستها را ارائه دادند و شرط تسلیم شدن خودشان را پذیرش این درخواستها از سوى حکومت قرار دادند.(53) تقاضاهایشان از حکومت مرکزى به شرح زیر اعلام شده بود:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>1ـ آزادى صولت الدوله از زندان تهران؛</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2ـ انتصاب صولت، و در صورت عزل وى، انتصاب پسر بزرگترش ناصر خان به عنوان ایلخان قشقایىها؛</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3ـ قشقایىها نباید از نیروى نظامىشان محروم شوند؛</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4ـ خدمت نظام وظیفه نباید در مورد قشقایىها به اجرا در آید؛</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">5ـ قانون لباس متّحدالشکل نباید در مورد قشقایىها به کار برده شود؛</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">6ـ اداره ثبت احوال، اسناد و املاک باید منحل شود.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> حکومت شرایط قشقایىها را کاملاً غیر قابل پذیرش تشخیص داد امّا با وجود این، سیاست دفع الوقت را اتّخاذ کرده، به مذاکرات ادامه داد. این در حالى بود که [همزمان] تمام منابع قابل دسترس ارتش را بسیج مىکرد. در اردیبهشت و خرداد اواخر ماه مىتعداد نیروهاى ارتش در شیراز حدود هشت هزار نفر رسید و در اوایل تیر / ژوئن تیمسار حبیب الدوله شیبانى براى به دست گرفتن فرماندهى ارتش شیراز راهش را با نبرد از تهران به شیراز باز کرد. نیروهایش با وجود این و در حالى که نظارت ارتش بر دیگر مناطق استان فارس از بین رفته بود، مجبور بودند که در شیراز به صورت متمرکز باقى بمانند.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه علىخان برادر ناتنى صولت در ظاهر رهبرى قیام قشقایىها را به عهده داشت، امّا به نظر مىرسید در واقع، الهام بخش اصلى حرکت، بیشتر کلانترها بودند که با مردمان ایلات رابطۀ بسیار نزدیک داشتند، در زندگى روزانه و مشکلاتشان سهیم بودند و سهمى نیز در همکارى نزدیک با حکومت مرکزى نداشتند. نمونهاى از نقش و دیدگاههاى کلانترها ممکن است در عریضه با امضایى که گروهى از آنها در 16 تیر/7 ژوئن براى کنسول انگلیس در شیراز تنظیم کرده بودند، استنباط شود. امضا کنندگان پنج نفر از کلانترهاى قشقایى ایلات کشکولى، درّه شورى و فارسیمدان بودند. آنها در عریضۀ خود به آمادگى گذشتهشان در همکارى با ارتش در نبردهایش تأکید کردند و انتخاب حاکمان ظالم و حریص را به عنوان تنها دلیل اعتراضات خود عنوان کردند. آنها از این ناراضى بودند که براى سه ماه، درخواست امان کرده بودند، امّا [این در خواستشان] نادیده انگاشته شد. آنان عریضه را با درخواستى غیرمعمول که کنسول انگلیس عریضه آنها را به جامعۀ ملل منتقل نماید، به پایان بردند.(54)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> به نظر مىرسید رضا شاه در تلاش براى اعمال مجدّد نظارت اندک بر اوضاع فارس تصمیم به بازگرداندن صولت و استفاده از خاندانش را داشت، زیرا در اواخر خرداد/ مى او ملک منصورخان، پسر جوانتر صولت را با هواپیما به شیراز فرستاد و صولت و پسر ارشدش ناصرخان را از زندان آزاد کرد.(55) این اقدام با وجود این، نتیجۀ عکس داد، زیرا منصورخان به محض ورود به اردوهاى ایلى، بلافاصله بخت خودش را با پیوستن به قیام آزمود و رهبرى جدید، پویا و جذّابى را براى آن فراهم آورد.(56) در اواسط تیر/ژوئن اوضاع از نقطه نظر حکومت بسیار خطرناک شده بود. قشقایىها قادر شده بودند که به فرودگاه کوچک شیراز حمله کرده و دو فروند از هواپیماهاى نظامى را از کار بیندازند. جادههاى بین اصفهان به شیراز و شیراز به کازرون قطع بودند. ژاندارمها یا فرارى بودند و یا بیرون رانده شدند. تنها پادگان باقیمانده در شهر کازرون محاصره و در معرض خطر بود. خطّ تلگراف شیراز به کازرون و شیراز به اصفهان نه تنها قطع شد، بلکه در بیشتر مناطق از بین رفته بود و براى مدتى یک دستگاه کوچک تلگراف بىسیمى در شیراز، تنها وسیلۀ ارتباطى با دنیاى خارج بود. بخش اعظم نبردها در مناطق اطراف شیراز رخ داده بود و این در حالى بود که در 4 تیر/25 ژوئن مردم شهر در برابر حملۀ ایلات محکم ایستادند. شیبانى دفاع از شهر را براساس استفاده از سربازان پیشقراول در نقاط استراتژیک تدارک دید.(57)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> ارتش در فارس به ناتوانىاش آگاه بود و حکومت تهران نیز از پىآمدهاى سیاسى سقوط یکى از شهرهاى بزرگ جنوب به دست نیروهاى ایلات وحشت داشت. بنابراین، در 4تیر/25 ژوئن تیمسار شیبانى ظاهراً در تلاش براى افشاندن بذر اختلاف در میان قشقایىها عفو عمومى اعلام کرد. عفو عمومى شکایات و اعتراضات کلانترهاى قشقایى علیه حاکم نظامى سابقشان را مىپذیرفت و به همۀ آنهایى که تسلیم مىشدند، وعدۀ عفو مىداد.(58) تعداد بسیار اندکى از خانها، آن هم از کم اهمّیتترین آنها، از این پیشنهاد استقبال کردند. امّا تحت پوشش عفو عمومى، فرستادههایى براى انجام مذاکره [با سران ایلات] آمدند. درگیرى و مذاکره به تناوب ادامه داشت. اگر چه ارتش بهطور مشخّص از شکست قشقایىها در صحرا ناتوان بود، امّا ایلات قشقایى نیز نیازمند محلّى براى سکونت بودند. آنها فاقد وحدت و انسجام بودند و مهمّاتشان نیز تمام شده بود. این در حالى بود که خانوادهها و گلّههایشان به وضوح مصیبت زده بودند و مرگ و میرى وسیع نیز در میان فرزندان جوانشان وجود داشت.(59)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بن بست تا 16 تیر/9 جولاى ادامه پیدا کرد. این زمانى بود که گسترش نا آرامى بختیارىها به سمت شمال، عامل جدیدى را در توازن قدرت بین قشقایىها و حکومت وارد کرده بود. به این دلیل، تهران دستکم براى مدّت زمانى مجبور به تسلیم بود. حکومت پیش از این سعى داشت با استفاده از خاندان صولت و شخص ملک منصورخان و در واقع بدون برداشتن نظارت برخودِ صولت، قشقایىها را مهار نماید. در 17 تیر/10جولاى رضاشاه تصمیم گرفت که خودِ صولت را به این امید که ممکن است قشقایىها را آرام نموده و نظم را دوباره برقرار سازد، به میان ایلات بفرستد. ورود صولت به شیراز اوضاع را دگرگون کرد. او بلافاصله سه دسته از قدرتمندترین طوایف اتّحادیه را براى حرکت به ییلاقاتشان متقاعد کرد و در پایانِ ماه افراد ایلات مخالف به سرعت پراکنده شدند و بهتدریج جادههایى ارتباطى و ارتباطات تلگرافى دوباره برقرار شد.(60) اگر چه قسمت اعظم قشقایىها از ترک قشلاقهایشان امتناع کردند، با وجود این، صولت قادر بود آنها را از انجام مخالفتهاى جدّى بیشترى باز دارد. بازگشت صولت به شیراز نتیجۀ دیگرى هم به بار آورده بود که به نظر مىرسد، مورد نظر رضا شاه بود.(61) حضور دوبارۀ صولت در شیراز براى بسیارى از عناصر قشقایى، یعنى کسانى که از روابط نزدیک وى با رژیم رنجیده خاطر بودند، به طور عمیقى ناخوشایند بود. بنابراین، اختلافات جدّى به سرعت رشد پیدا کرد. به زودى اختلاف نظر جدّى بین صولت و رهبر سابق قیام، برادر ناتنى و رقیب دیرینهاش، على خان بهوجود آمد.(62)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> صولت اگر چه به عنوان ایلخان منصوب نشد، با وجود این از تمام قدرتهاى آن مقام برخوردار بود. او در اواخر تابستان کوچ قشقایىها را به سمت جنوب سازمان داد و براى جمع آورى مالیاتهاى قشقایىها نیز تدارک لازم را فراهم آورد. او به یکى از مأموران مالیاتى اجازه داد براى جمع آورى مالیات، ایلات را در قشلاقهایشان همراهى کند.(64) قشقایىها راضى به نظر مىرسیدند، زیرا به اهدافى که به منظور آن دست به قیام زده بودند، دست یافتند. آنها مغلوب ارتش نشدند، حاکم نظامى رفته بود و آنها نیروى نظامىشان را نیز باز یافته بودند.(65)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4<b>-4-2 . قیام بختیارىها</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بروز قیام در میان طوایف بختیارىِ شمال اصفهان مهمترین عامل در تصمیم تهران براى مصالحه دستکم به صورت موقّتى[با قشقایىها [بود.(66) در تیرماه/اواخر ژوئن و اوایل جولاى نشانههاى آشکارى از قیام قریب الوقوع در بین بختیارىها وجود داشت و در ظرف چند روز مرکز ثقل قیامهاى ایلات از شیراز به اصفهان که به نظر مىرسد به واسطۀ اخبارى که از قیامهاى جنوب شنیده بودند، تحریک شده و براى نبردى سخت در برابر ارتش مصمّم بودند، منتقل شد. در این مرحله، استان اصفهان تقریباً خالى از سرباز بود، زیرا ارتش تمام نیروهاى قابل دسترس خود را در فارس متمرکز کرده بود. در طول تیر/اوایل جولاى چندین هزار سرباز که به طور عمده سربازانى بىتجربه بودند، تهران را به مقصد اصفهان ترک کردند. همچنین به دنبال توافق با صولت، نیروهاى کمکى شیراز نیز رسیدند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> معترضان بختیارى ظاهراً جلساتى را با قشقایىها داشتند، زیرا بسیارى از همان تقاضاهاى قشقایىها را مطرح کردند: قانون لباس متّحدالشکل و خدمت نظام وظیفه نباید در مورد آنها به اجرا در آید و ادارۀ ثبت احوال، اسناد و املاک و انحصارات حکومتى منحل شوند.(67) قیام بختیارىها اگر چه در بسیارى از همان دلمشغولىهایى که دیگر ناآرامىهاى ایلات داشتند، سهیم بود با وجود این، ماهیت خاصّ خودش را داشت.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه مردم عادى ایلات دربارۀ خدمت نظام وظیفه و کلاه پهلوى نگران بودند، امّا خانهاى جوان که رهبرى قیام را در دست داشتند، هم در مقابل خانهاى ارشد و هم در مقابل حکومت تهران اهداف خاصّ خودشان را دنبال مىکردند. اختلاف نظرهاى شدید و لاینحل براى سالهاى متمادى روابط بین خانهاى ارشدِ بختیارى و نسل جوان خانهاى تازه به قدرت رسیده را تیره و تار کرده بود.(68) خانهاى جوان از بزرگان خودشان، هم به دلیل آسودگى خاطر سیاسىشان و هم به خاطر مسائل خاصّى چون بىکفایتى آنها در خصوص درآمدهاى نفتىِ بختیارىها، ناراضى و متنفّر بودند. به نظر مىرسد اختلاف نهایى زمانى پدید آمد که تعدادى از خانهاى ارشد ساکن در تهران از مزایاى قوانین جدید ثبت املاک، براى ثبت نام خودشان براملاک متعلّق به خانهاى جوان استفاده کرده بودند. بنابراین، عنصر مهم در قیام بختیارىها نارضایتى مستمر خانهاى جوان در خصوص [شیوۀ [رهبرى خانهاى ارشدشان بود. خانهاى ارشد کسانى بودند که اکنون به صورت اشرافِ زمیندارِ غایب در تهران زندگى مىکردند و از مسائل ایلى نیز کاملاً برکنار مانده بودند. تعدادى از خانهاى جوانِ طایفۀ هفت لنگ، بهویژه سردار فاتح و سردار اقبال به همراه خان چهارلنگىها، على مردان چهار لنگ، خودشان را در رأس تنفّر فزایندۀ ایلى از ظلم حکومت قرار دادند. این تنفّر در نهایت به قیامى که بیشتر علیه خانهاى ارشد ساکن در تهران بود، منجر شد.(69)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> با وجود این، مدارک اندکى نیز وجود دارد که برخى از خانهاى جوان اهداف بسیار جاهطلبانهاى داشتند و امیدوار بودند با استفاده از قیام، تغییر اساسى را نه تنها در بین بختیارىها، بلکه در خود رژیم تهران نیز تحقّق بخشند. براى مثال، سردار فاتح ظاهرا نقشه مفصّلى براى فتح اصفهان و تهران و خلع رضا شاه طرح کرده بود.(70) تنها بیست سال پیش از این بود که بختیارىها براى خلع محمّد على شاه و باز گرداندن مشروطه به تهران حمله کردند و خاطرۀ این واقعه نه تنها در میان خانها به مقدار نسبتاً زیادى زنده بود بلکه این موضوع، نقل همیشگى محافل آنان بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> با وجود این، بختیارىها در آغاز قیام به عنوان یک اتّحادیه نبودند. بیشتر معترضان تقریباً از طوایف زراسوند، هفتلنگ، یعنى آن ایلى که خانهاى ارشدش مورد توجّه بودند، و چهار لنگ، تحت رهبرى على مردانخان بودند. به نظر مىرسد که رهبر کلّى قیام علىمردانخان چهارلنگ بود. آنها با سرتیپخان، برادر زن سردار فاتح، هم پیمان شدند و دستههاى متعدّدى از راهزنها، بهویژه آنهایى که به وسیلۀ خیبر یاغى رهبرى مىشدند، به آنها پیوسته بودند.(71)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بلافاصله بعد از قیام در میان بختیارىها، شاه بار دیگر به استفاده از شخصیتهاى ارشد اتّحادیۀ ایلى براى بازیابى نظارت تهران، متوسّل شد. او سردار اسعد، وزیر جنگ را براى استفاده از نفوذش بر ایلات و آرام کردن آنها به اصفهان فرستاد، با وجود این، برادرِ سردار اسعد، یعنى ایلخان، بهواسطۀ قیام بختیارىها از دهکرد، مرکز منطقهاى، به سختى بیرون رانده شده بود. خود سردار اسعد نیز اکنون به واسطۀ جدایى از مسائل ایلى، قادر به ایفاى نقش مؤثّرى نبود. علاوه براین و برخلاف تصوّر شاه، سردار اسعد به واسطۀ ارسال گزارشات تلگرافى پیوسته که حکایت از وخامت اوضاع داشت، تنها به وحشت شاه افزود. او از پاسخى محکم به قیام طرفدارى مىکرد و به شاه توصیه مىکرد که تنها چیزى که باید انجام گیرد اعزام سربازان و دادن درس عبرتى به سرکشى خانها و مردم ایلات است.(72)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> نبرد بین بختیارىها و ارتش در تیر/اوایل جولاى، یعنى هنگامى که معترضان، حاکم نظامى چهار محال و ایلخان را از شهر دهکرد بیرون رانده بودند، آغاز شده بود. تنها نیروهاى نظامى اصفهان در قلعه سفیددشت بلافاصله به محاصرۀ بختیارىها درآمده و به صورت ضعیف و متفرّق، جمع بودند.(74) اگر چه نیروهاى کمکى بلافاصله به اصفهان رسیدند، امّا در رشتهاى از درگیرىهاى نظامى باقى مانده، افراد ایلات از قدرت بیشترى برخوردار بودند. ارتش مجبور شد به موضع تدافعى خودش در خارج از اصفهان عقبنشینى کند. هنگامى که رضاشاه در دورهاى از نگرانى عمیق قرار داشت و از ضعف ارتش نیز آگاه و در فارس نیز هنوز اوضاع خطرناکى حاکم بود، اتّخاذ تصمیمى براى کمک گرفتن از روشهاى مسالمتآمیز ضرورى مىنمود. او جلسات مختلفى را با خانهاى ارشد در تهران برگزار کرد و سرانجام دو نفر از محترمترین آنها، یعنى صمصام السلطنه و امیر مفخّم را براى استفاده از نفوذشان به منظور مهار ایلات، به جنوب فرستاد.(74) صمصام در جایى که ارتش شکست خورده بود، موفّقیتهایى را بهدست آورد. محاصرۀ قلعه نظامى سفید دشت را شکست و ایلات را متقاعد کرد که از این منطقه متفرّق شوند. بسیارى از معترضان بختیارى فرمانبردارى خودشان را از دولت اعلام کردند. اگر چه آنها ابتدا درخواست کرده بودند که هر توافقى باید یا بهواسطۀ شرکت نفت ایران و انگلیس و یا به وسیله هیئت نمایندگى سیاسى انگلیس تضمین شود، با وجود این این درخواست، مورد تأکید نبود. در عوض، ایلخان نامحبوب، برادر سردار اسعد و ایل بیگى، معزول شدند و به ایلات اجازه داده شد که جانشینان آنان را انتخاب نمایند. حاکم نظامى منفور چهارمحال معزول شد و رهبران قیام به وسیلۀ شاه که همچنین قول داده بود خدمت نظاموظیفه در مورد بختیارىها به مدت پنج سال اجرا نخواهد شد، مورد عفو قرار گرفتند. علىمردان خان، رهبر کلّى قیام به طور رسمى تا پاییز، یعنى زمانى که او دستگیر و به تهران فرستاده شد، تسلیم نشده بود او در تهران مورد استقبال و عفو شخص شاه قرار گرفت. علىمردانخان که با لباسهاى سنتى بختیارى به پایتخت وارد شده بود، براى شرفیابى به حضور شاه، لباسهاى یکدست جدید همراه با کلاه پهلوى، به تن کرده بود.(75)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>نوگرایى، تحو4-4-3 . قیام ایلات خمسه</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> حکومت تهران در میانۀ آشوبهاى بهار 1308/1929م و در ادامۀ تلاش همه جانبهاش براى تحکیم بخشیدن نظارتش بر سراسر جنوب، قوام الملک را در اقدامى عجولانه از منصب ایلخانى ایلات خمسه و حکمرانىاش بر شرق فارس برداشت و حاکم نظامى، تیمسار ابوالحسنخان پورزند را به جاى او منصوب کرد.(76) از آنجا که از سوى دولت براى این جابهجایى بسترسازى اندکى انجام گرفته بود، این اقدام سبب شد تا تمام هرم حسّاس و شکنندۀ قدرت در شرق فارس سقوط کند. افراد ایل خمسه بلافاصله از پذیرش تیمسار پورزند امتناع کردند. ضعف آشکار و ناتوانى پورزند در تحمیل قدرتش، نه تنها اعتبار ارتش را در شرق فارس به حدّاقلّ ممکن رسانده بود، بلکه طوایف ایل خمسه، بهویژه بهارلو را براى قیام، تحریک کرد. بهارلوها به انضمام قوامىها، همواره به داشتن قدرتى در برپایى ناآرامى و آشوب مشهور بودند.(77) و قوام با بهرهگیرى از سیاست مشت آهنین، اقتدار آنها را تحت کنترل در آورده بود.(78) به دنبال این عزل، خمسهاىها به سرعت قیامى را برپا کردند. آنها نه تنها قسمت جنوب شرقى استان فارس، بلکه در ادامه، حتّى مرزهاى همجوار را با استان کرمان در نوردیدند. اهدافشان به طور کلى همانهایى بود که قشقایىها و بختیارىها مدّ نظر داشتند: لغو قانون خدمت نظام وظیفه، لغو قانون خلع سلاح عشایر و مهمتر از همه لغو انحصار تریاک.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> گسترش نفرت از انحصار تریاک، عامل بسیار مهمّى، هم در سقوط اقتدار حکومت در نواحى شرقى استان فارس و هم در وحدت بخشیدن به جمعیّتهاى ناهمگون منطقه علیه رژیم تهران بود. اگر چه سنگینى نبرد بر دوش عناصر چادرنشین، از جمله بهارلوها بود، امّا آنها، هم از سوى گروههاى چادرنشین غیر خمسهاى و هم از سوى کشاورزان به طور فعّالى حمایت مىشدند. هنگامى که بهارلوها علیه حکومت به پا خاستند، اتّحاد طوایف غیر خمسهاى لار و سر کوه و جمعیّتهاى یکجانشین در نواحى داراب و فارس را نیز به همراه داشتند.(79) بسیارى از کشاورزان شرق فارس که در اصل خمسهاى بودند و منطقه آنها بزرگترین مرکز تولید تریاک در فارس بود، حمایت کاملى را از قیام بهارلوهایى به عمل آوردند که آشکارا اعتراضات آنان را نیز به زبان مىآوردند.(80)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در فروردین / اواخر آوریل سال 1929 بهارلوها شهر و ناحیۀ داراب را متصرّف شدند. مأموران حکومتى را از آنجا بیرون راندند و انبارهاى تریاک و غلّات را تصاحب کردند. آنان موجودى انبار تریاک را بعد از برداشتن ده درصد؛ یعنى معادل سهم مالیات حکومت، به کشاورزان برگرداندند.(81) در 18 اردیبهشت/ نهم ماه مى آنها شهر فسا را در جادّۀ داراب ـ شیراز متصرّف شدند. در تیر/ اواخر ماه ژوئن آنها منطقۀ نیریز را نیز به تصرّف در آورده و به ادارۀ آن پرداختند و مالیات دولتى را جمع آورى کردند. از این گذشته، آنها سعیدآباد را نیز در شرق فارس در اختیار گرفتند. در مرداد/ اواخر جولاى نبرد سختى که بین خمسهاىها و نیروهاى ارتش در گرفته بود سبب ناکامى خمسهاىها از دخالت در جادّههاى اصلى یا حمله به شیراز شد. امّا با وجود این، آنها تمام مناطق شرق و جنوب شرقى شیراز تا قسمت غربى کرمان را که نمایندگان نظامى و غیر نظامى حکومت تهران حضور فعّالانهاى نداشتند، در اختیار گرفتند. [به این ترتیب، آنان] علاوه بر سرزمینهاى خودشان شهرها و بخشهاى داراب، فسا، سروستان، نیریز و اصطهبانات را در تصرّف داشتند.(82)بهارلوها در هر منطقهاى که نقش مأموران دولتى را برعهده مىگرفتند نه تنها مالیاتهاى دولتى را جمع آورى مىکردند، بلکه اجاره بهاى دارایىهاى قوام الملک را نیز اخذ مىکردند.(83)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> قوام الملک در این فاصله به واسطۀ ترس از خشم و غضب شاه و پیامدهاى قابل پیشبینى عزلش، ایران را به مقصد اروپا ترک کرد. بنابراین، او نمىتوانست به شرق فارس مراجعت نموده و براى اعادۀ نظم تلاش کند.(84) به این ترتیب، حکومت، ماژور محمّدتقىخان عرب را که یکى از افسران ارشد هنگ سواره نظام در لشکر جنوب و از متنفذان ایلات خمسه بود، بهعنوان حاکم فسا و لار به جاى تیمسار پورزند منصوب کرد. ماژور محمّدتقى خان عرب شیراز را با ستونى متشکّل از هزار نفر سرباز ترک کرد. پیشروىاش به سمت شرق، بعضاً همراه با نبرد و گاهى اوقات همراه با مذاکره بود. نیروى نظامى ماژور محمّدتقى خان عرب اگر چه از اجراى راهحلّ نظامى در شرق فارس ناتوان بود، امّا اعتبار و وجهۀ شخصى قابل ملاحظهاى که او در میان بهارلوها داشت، حکومت را ظاهراً امیدوار کرده بود که او خواهد توانست نظم را با استفاده از شیوههاى مسالمتآمیز، مستقر کرده و با بهدست آوردن اطاعت ظاهرىِ ایلات، وجهۀ ارتش را حفظ کند. وى با استفاده از تدبیر و کاردانى قابل ملاحظه همراه با بهکارگیرى متناوب از اقدامات نظامى، به تدریج شهرهاى شرق فارس را آزاد کرد. در شهریور/ اوایل سپتامبر بعد از اینکه بهارلوها ظاهراً تسلیم شده بودند، سربازان ماژور محمّدتقىخان عرب عملیات نظامى موفّقیتآمیزى نزدیک داراب انجام دادند. درگیرىهاى گاه و بیگاه براى مدّتى ادامه داشت، اماّ امنیت بهتدریج اعاده گردید و در اواخر سال، جادّههاى شرق فارس و غرب کرمان بار دیگر قابل استفاده شدند.(85)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>5 . موضع روستاییان در برابر نظم نوین ایران</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بهرهگیرى قیامهاى ایلى در فارس و اصفهان از جمعیّتهاى چادرنشین مسلّح و کوچنشینان (که در برابر هر چیزى که براى زندگى صحرانشینى آنها تهدید اساسى محسوب مىشد، مقاومت نشان مىدادند)، بهطور عمده قابل پیشبینى بود. همچنین قیامهاى ایلى بسترى را براى پیدایش دو پدیدۀ مرتبط به هم، امّا کاملاً مجزّا، یعنى قیام و راهزنىِ روستایى فراهم آورد.(85) چادرنشینان در قیامهاى مسلّحانهشان مىتوانستند بر افزایش ناگهانى نارضایتى روستایى تکیه کنند. آشفتگىهاى سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى که بهواسطۀ ماهیت استبدادى نوسازى رژیم در مناطق روستایى بهوجود آمده بود، به پناهندگى حاشیهنشینان این اجتماعات به راهزنان دائمى منجر شد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> چادرنشینان به همان اندازه قانون خدمت نظام وظیفه و استفاده از کلاه پهلوى، از اسکان اجبارى که رژیم آشکارا حمایت از آن را شروع کرده بود، نگران بودند. با وجود این، در حقیقت، روند اسکان [ایلات] پیش از این بهصورت آزمایشى در میان مردمان چادرنشین آغاز شده بود. تعداد زیادى از چادرنشینان سابق در جنوب ایران پیش از این داوطلبانه زندگى نیمه یکجانشینى یا یکجانشینى را با پرداختن به کشاورزى پذیرفته بودند. امّا این عشایرِ یکجانشین شده نیز به واسطۀ اصلاحات تهران لطمه سختى خورده و به همین دلیل، نغمۀ مخالفت علیه نظم نوین را ساز کرده بودند. سقوط اقتدار تهران در شرق فارس بهطور قطع با حمایت فعّال روستاییان که در اتّحاد با خویشاوندان چادرنشین خود بودند، انجام شده بود، در جنوب فارس نیز تحمیل نظم نوین، ناآرامى را در میان جمعیّتهاى یک جانشین ایلى ایجاد کرده بود. براى نمونه، مهدى سرخى که رهبرى گروهى از راهزنان را به عهده داشت، ناآرامىهایى را بهوجود آورد. مهدى سرخى، زمیندارى کوچک و خانِ طایفه کوچک سرخى و متّحد قشقایىها، اما نه در حقیقت متعلّق به آنها، نیمه چادرنشین و به شدّت با کشت و کار تریاک درگیر بود. با بازگشت گستردۀ راهزنى در اواسط دهه 1300/1920م بهعنوان راهبرد مخالفت روستایى، مهدى که به واسطۀ ظلم مقامات محلّى براى یاغى شدن تحریک شده بود از 1305/1926م به این طرف تعداد زیادى از ناراضیان، هم از سرخهاىها و هم از بسیارى از طوایف کوچک قشقایى را به دور خودش جمع کرد.(86) اعمال انحصار تریاک در سال 1307/1928م مهدى را از یک یاغى، به رهبر جنبش روستایى، یعنى گستردهترین مقاومتى که در برابر انحصار در میان کشاورزان یکجانشین سراسر فارس بهوجود آمده بود، تبدیل کرد. او و طایفۀ کوچک سرخى بهطور فعّالانهاى در قیام قشقایىها شرکت داشتند.(87) از سوى دیگر، قیام بختیارىها بار دیگر به طور آشکارا تشابه علایق بین روستایىیان و ایلات چادرنشین را با راهزنان اطرافشان نشان داد. براى نمونه، در تیر /جولاى شخصى به نام خیبر، رهبر یکى از بزرگترین دستههاى راهزن، به همراه دویست نفر بختیارى، روستاى طاقون را در 17 کیلومترى غرب قمشه در جادّۀ اصفهان ـ شیراز تصرّف کرد. او سپس همانند بهارلوها در داراب، انبار تریاک حکومت را گشود و سهم ده درصدى حکومت را برداشت و مابقى را به روستاییان برگرداند و رسید دریافت کرد.(88) اگر چه قیامهاى ایلات در تابستان 1308/1929م به سرعت کمرنگ شدند، امّا راهزنى در مقیاسى کمتر، پدیدهاى رایج براى مقاومت در سراسر جنوب ایران، حتّى در طول دهۀ بعد بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>6 . دلایل ناکامى قیام ایلات و عشایر</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> شاید بتوان مهمترین دلیل براى شکست نهایى سیاست مقاومت عشایرى را ناتوانى آنها در برقرارى ارتباط با عناصر ناراضى در شهرها، یعنى کسانى که در بسیارى از نارضایتىهاى آنها سهیم بودند، ذکر کرد. تصرّف شهرهاى عمدۀ ایالتى توسّط ایلات این امکان را پدید آورد که موازنۀ نیروهاى سیاسى ملّى را بر هم زند. امّا هیچ نوع وحدت عملىِ قابل ملاحظهاى بین قیامهاى نواحى عشایرى و نیروهاى وسیع شهرى و حتّى با روحانیون محلّى و عناصر بازارى، یعنى کسانى که در این اواخر در مخالفت با نظم نوین تهران بسیار فعّال شده بودند، وجود نداشت. بهارلوها توانایى خودشان را براى ادارۀ شهرهاى کوچک جنوب شرقى فارس، براى یک دورۀ زمانى، ثابت کرده بودند. بسیارى از شهرهاى کوچک بهطور متناوب مقاومتهاى سختى را علیه نمایندگان مادّى و انسانىِ نظم نوین نشان دادند. براى مثال، نمایندگىهاى سربازگیرى و مقامات غیر نظامى محلّى، با مخالفت و حمله به نظمیه و ژاندارمرى روبهرو بودند. امّا مردم شهرهایى مثل شیراز، اصفهان و تبریز که تنها ترس از حملات احتمالىِ ایلات به شهرها را تجربه کرده بودند، هراس، عکسالعمل معمولى آنها هنگام نزدیک شدن نیروهاى ایلات بود. با وجود این، اگر چه ترس از احتمال ورود قریب الوقوع جنگجویان مسلّح ایلات در این شهرها وجود داشت، امّا در همان زمان نیز همدردى قابل توجهی [بین آنها و ایلات] براى مصیبتها و رنجهایشان از دست ارتش و وزارت دارایى نیز وجود داشت. [بهعنوان نمونه] مردمان شهرها و بهویژه طبقات فقیر، از ضعف آشکار مأموران در تابستان 1308/1929م استفاده کرده و با کلاههاى منفور پهلوى که آن را با مصونیت و بهطور دسته جمعى دوره انداخته بودند، آتش بازى راه انداخته و به این صورت، خوشحالى خود را ابراز داشتند.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>7 . اعتراضات و مقاومتهاى مردم شهرها علیه نظم نوین ایران</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بىتردید شهرها تا اندازۀ زیادى در اعتراض نواحى غیر شهرى در برابر ظلمها و بىعدالتىهاى فزاینده [رژیم] بهویژه در مورد قانون خدمت نظام وظیفه، کلاه پهلوى یا در شهرهاى جنوب، در خصوص انحصار تریاک، سهیم بودند. در سال 1308/1929م قدرت ارتش در نواحى روستایى رو به ضعف نهاد. شهرهاى بزرگ مختلفى، بهویژه در آن نواحى که نارضایتى شدید ایلى وجود داشت، مثل تبریز، اصفهان و شیراز به صورت انبارِ باروت نارضایتى و مخالفت در آمده بودند. نظارت مأموران نظامى در تبریز هنوز از زمان برخوردهاى شدید ماه مرداد/ آگوست سال گذشته ناپایدار بود و ارتش گزارش داده بود که مردم آمادۀ همراهى با هر حرکتى هستند که ممکن بود از هر دسته و قومى علیه حکومت صورت پذیرد.(89) مردم شهرهاى جنوب اگرچه به طور جدّى اعتراضى انجام ندادند، امّا ناراحت و رنجیده خاطر بودند.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> علما، تجّار بازار و اصناف در شهرهاى بزرگ جنوب و به همان نسبت، مردم عادى شهرها عموماً هنوز از ناکامىشان در اعتراض طولانى و تلخ سال 1306/1927م ناراحت بودند، زیرا چیزى به دست نیاورده و از آن پس نیز سیاستهاى اقتصادى رژیم، گرفتارى مالى قابل توجّهى را براى آنها بهوجود آورده بود. در سال 1307/1928م مرحلهاى از رکود اقتصادى عمومى، سراسر جنوب را فراگرفت. اعمال انحصار تریاک در شهریور و مهر 1307/ سپتامبر 1928 در شهرها بیشتر یا خیلى بیشتر از نواحى روستایى، سبب اعتراضات گسترده ترى در میان بخشهاى وسیعى از مردمى که نگران تهدید جدّى وسایل امرار معاششان بودند، شده بود. میلسپو، رئیس ادارۀ کلّ مالیه، برآورد کرده بود که دستکم یک چهارم از تمام جمعیّت شهر اصفهان بهطور گستردهاى به تجارت تریاک وابسته بودند. عناصر تجارت تریاک، شامل دست فروش تریاک، دلالها، تجّار بازار، نمایندگى و تجّار صادر کننده، کارگران بستهبندى، باربران، وافورسازان، سازندگان و مصرف کنندگانِ تریاک،(90) همۀ آنها خودشان را بهوسیلۀ تمرکز در ساختار انحصار ذاتى دولتى، تهدید شده یافته بودند، از دیگر عللِ اقتصادى اعتراضات، بالا بودن میزان مالیات وضع شده توسّط رژیم تهران بود. مخالفت با قانون خدمت نظام وظیفه، بىوقفه ادامه داشت. بهعنوان نمونه، بازار شیراز در 1307/1928م تعطیل شد و در بیرون مسجد، اعتراضى شکل گرفت. این اعتراض با تیراندازى سربازان به سوى جمعیّت روبهرو شد. رنجش در تمام استانها علیه شیوۀ اجراى انتخابات مجلس در سال 1307/1928م که وزراى جنگ و کشور بیش از هر زمان دیگرى برآن نظارت بسیار سختى داشتند، عمومى بود.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> احساس جدایى شهرهاى جنوب از رژیم جدید افزایش یافته بود و این جوّ شهرهاى جنوب در استقبال از شاه هنگام بازدید وى در اواخر سال 1307/1928م نمود بارزى داشت. هرگونه تدارکاتى در شهرها براى استقبال از ورود شاه ممنوع اعلام شد. هنگامى که نظمیه اقدامات امنیتى سخت و شدیدى را اعمال کرده بود ترس شاه از ترور، بیشتر جلب نظر مىکرد. براى نمونه، در شیراز سه ساعت قبل از ورود شاه خیابانها قُرق بودند و تهدید اصلى براى نظمیه این بود که فردى پشت درها یا دروازهها ایستاده و قصد تیر اندازى داشته باشد. تمام ساختمانهاى بلند مشرف به مسیر شاه توسّط نظمیه قُرق شدند و به هیچ کشاورزى نیز اجازۀ ورود به دویست مترى مسیر عبور شاه داده نمىشد. شاه به سرعت وارد شهر شد. درهاى ماشین بسته بود و او در صندلى عقب طورى نشسته بود که به سختى دیده مىشد. تمام اقدامات امنیتى نظمیه، تصوّر اصلى را که از حالت ورود شاه بهوجود آمده بود تقویت مىکرد. این حالت، همان ترس بود.(91) علاوه بر این، لطمه به افکار محلّى سبب شده بود که شاه در آن هنگام نمایندگان بازرگانان، اشراف و اعضاى منتخب شهرستان و دبیران روزنامهها را به حضور بپذیرد. سخنرانى شاه براى آنها تند و توهینآمیز بود، به حدّى که حاضران در جلسه تمام دل و جرأت خودشان را براى بیان اعتراضات و خواستهها از دست دادند؛ چه آن اعتراضاتى که مجبور به بیانش بودند و چه آن خواستههایى که قصد بیانش را داشتند. این اعتراضات و خواستهها شامل انحصار تریاک و اقدامات مأموران مالیاتى وزارت دارایى و نیاز به بودجهاى هنگفت براى آموزش در فارس بود. بازدید شاه به غیر از تقویت روحیۀ مقامات محلّى و هواداران نظم نوین در جنوب، نتیجهاى جز کاهش شدید احترام و ارزش سابق او نداشت. شیرازىها عموماً به واسطۀ تنفّر آشکار شاه از آنها، ناراحت شدند و با رفتن وى نه تنها مردم شهر شیراز، بلکه مأموران ارتش نیز آرامش پیدا کردند.(92)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> اگر چه مخالفت شهرى با رژیم در طول سال 1308/1929م به صورت نهفته باقى ماند و هیچ اعتراض عمومى یا سازمان یافتهاى در شهرها تحقّق نیافت، با وجود این، مقامات از جایگاه بىثباتشان کاملاً آگاه بودند. با نزدیک شدن ایّام عاشورا و اختصاص ده روز از محرّم براى گرامى داشت شهداى مذهبى به همراه مراسمهاى عزادارى، اضطراب و دلهرۀ خاصىّ در تهران و به همان اندازه در دیگر استانها پدید آمده بود. در سال 1308/1929م عاشورا با ماه خرداد /ژوئن هم زمان شده بود. قیام قشقایىها در این ماه در اوج خودش بود و رژیم که در دورهاى از بحران بود تصمیم آگاهانهاى را براى مصالحه با احساسات عامّه پسند و مذهبى گرفت. حکومت که براى چندین سال، برگزارى تمام مراسمهاى سنتى عاشورا را به شدّت ممنوع کردهبود اکنون نه تنها از ممنوعیتهاى خود کاست، بلکه اجازۀ اجراى عمومى این آیینها، همراه با تشویق در اجراى آنها را صادر کرد. تمام روحانیون محلّى که از معافیت آنها به خاطر سر نگذاشتن کلاه پهلوى امتناع شده بود، براى دو ماه عزادارى محرّم و صفر اجازه پیدا کردند که عمامههاى خود را بار دیگر به سر بگذارند. تنها محدودیتهاى بسیار جزیى از سوى نظمیه در خصوص دستههاى عزادارى اعمال شد. این در حالى بود که روضهخوانىها، خواندن شرح شهادت امام حسین در کربلا، به صورت پرشورى برگزار شد. شاه خودش در یکى از این روضه خوانىها در تالار اجتماعات حکومت [تکیه دولت] حاضر شد و در دو نوبت مبلغ پانصد تومان به روضهخوان داده شد.(93)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> تغییر نگرش مقامات نظامى در تبریز که هنوز به واسطۀ قیام کردها در معرض تهدید بود، نمود بارزى داشت. ارتش در جریان سرکوبىِ مخالفت در پاییز سال گذشته تمام وسایلى را که در طول اجراى مراسم بزرگداشت عاشورا مورد استفاده قرار گرفته بود، مثل شمشیرها، پرچمها، طبل و دهل و ... را جمع و مصادره کرد. امّا در هفتههاى منتهى به عاشورا که اعلامیههاى بىنام و امضا بر در و دیوارهاى ساختمانهاى شهر نصب شده بود و بیان مىکرد که مردم قصد دارند بهرغم ممنوعیت مقامات، عزادارىهاى معمول خودشان را انجام دهند و در برابر دخالت مقامات، مقاومت خواهند کرد و اگر ضرورى باشد خون خودشان و دیگران را خواهند ریخت.(94) از این رو مقامات نظامى نه تنها تصمیم به عقبنشینى گرفتند، بلکه حتّى سعى کردند ظاهرى با تقوا و دیندار به خود بگیرند. در دهم ماه محرّم، نظمیه شمشیرهاى توقیف شده را براى اجراى مراسم بزرگداشت ماه محرّم بین عزاداران تقسیم کرد و مراسم روضهخوانى نیز در بعد از ظهر و عصر این روز برگزار شد. تیمسار حسین خزاعى، رئیس نظمیه، به همراه استاندار و دیگر مأموران ارشد سیاسى و نظامى که شرکت کنندگانى سرشناس بودند، با ظاهرى حاکى از همد ردى، در یکى از بزرگترین تجمّعات بازار شرکت کردند. عزادارى خزاعى که دستور داده بود به همه چاى بدهند با سینهزنى در ملأعام بسیار با شور و حرارت بود و بهطور علنى بیان شد که او این سنّتها را پذیرفته است.(95)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> در سرتاسر 1300/1920م مأموران ارتش یکى از جسورترین سکولارها شده بودند. اقدامات آنها در این راستا اغلب از محدودیتهایى که تهران به نحو معقولانهاى ایجاد کرده بود، بىاندازه فراتر بود.(96) با وجود این، وجهۀ دینى تازهاى که رژیم به خود گرفته بود بیشتر از وجههاى که حاصل اقتدار دوران بحران بود، تداوم نیافت. در سال 1309/1930م محدودیتهایى در خصوص انجام آیینهاى مذهبى مردم اعمال شد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>8 . پیامدهاى هراس و نگرانى شاه</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> قیامهاى متوالىِ ایلات در سال 1308/1929م بررضاشاه و رژیمش تأثیر جدّى داشت. اگر چه رضا شاه قادر به واکنش عملى در سطح معقولى بود، امّا با وجود این ،شاه در سراسر تابستان، در دورانى از نگرانى مفرط باقى ماند. اجراى نوسازى در افغانستان امید بخش نبود. امان اللّه، شاه افغانستان اصلاحات و نوسازى افراطى را از مدل نوسازى رضاشاه اقتباس کرده بود. وى که هم علما و هم گروههاى ایلى سنّتى را از سر راه خود برداشته بود، بهوسیلۀ قیامهاى ایلاتِ این سال سرنگون شد. در ایران، شاه اکنون خودش اعتقاد داشت که با جدّىترین بحران از زمانى که به سلطنت رسیده روبهرو شده و بقاى طولانى سلسلهاش تهدید گردیدهاست.(97) او نه تنها نگران بود که جنوب ایران بهطور کامل از نظارت حکومت خارج شود، بلکه به این اطمینان نیز رسیده بود که قیامها از سوى انگلیسىها بود که آرزوى تجدید قدرتشان را در ایران داشتند.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> بىشک انگلیس در گذشته، روابط نزدیکى، هم با قوام الملک و هم با خانهاى بختیارى داشت، اگر چه هرگز با صولت و قشقایىها ارتباط نداشت، امّا این ارتباطات با رضایت دو طرف در اوایل دهه 1300/1920م به سردى گرایید.(98) با وجود این، شاه بهطور شدیدى اعتقاد داشت که انگلیس مسبّب تحریک ایلات است و محافل رسمى و بهویژه ارتش نیز در این دیدگاه سهیم بودند.(99) اعتقاد شاه به سوءنیت انگلیس به واسطۀ آغاز اعتصاب کارگرانِ میادین نفتى جنوب در اردیبهشت و خرداد 1308/مى1929 تشدید شد. تیمورتاش تهدید منسوب به کمونیست را که شرکت نفت ایران و انگلیس آنرا بزرگ جلوه مىداد، رد کرد. شاه به واسطۀ ورود کشتىهاى نیروى دریایى انگلیس، تنها در آن طرف مرزهاى آبى ایران که با اعتصاب کارگران شرکت نفت هم زمان شده بود، عصبانى بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> همچنین تجدید ترس قدیمى رضا شاه در خصوص جاهطلبىهاى امپراتورى انگلیس، که با قیامهاى سال 1308/1929م هم زمان شده بود، ترس شاه را در خصوص امنیت سلسلهاش تشدید کرده و سبب شده بود که در مورد پرشورترین هوادارانش سوء ظن پیدا کند. ترس دائمىاش از ترور نیز بیشتر جلب نظر مىکرد. در خرداد/ژوئن شاهزاده فیروز فرمانفرما وزیر دارایى که یکى از اعضاى گروهِ سه نفره متشکّل از وى و تیمورتاش و داور بود، و از زمانى که شاه به تاج و تخت دست یافته بود، بر تمام دستگاه حکومت نظارت داشت، دستگیر و روانۀ زندان شد. در همان روز، شاه زادۀ قاجار، اکبر میرزا صارم الدوله، استاندار سابق فارس و ارتشبد فضل اللّه خان زاهدى، فرماندۀ ژاندارمرى استان فارس که در طول قیامهاى ایلى در شیراز حضور داشت، دستگیر و در تهران زندانى شدند. اندکى بعد تیمسار محمودخان آیرم، فرمانده سابق ارتش جنوب، دستگیر و زندانى شد. رئیس سابق ستاد ارتش در جنوب، تیمسار شاهزاده محمّد حسین فرمانفرما، برادر فیروز نیز تأثیر سوء ظنّ را لمس کرده و دستگیر شد. دلایل قانع کنندهاى براى این بازداشتها ارائه نشد، امّا اشارات مختصرى که در روزنامههاى اطّلاعات و شفق سرخ وجود داشت نشان مىدهد آنها در ارتباط با توطئهاى در حمایت از قیام قشقایىها بودند.(100) در حقیقت، فیروز، صارم الدوله و تیمسار محمّد حسین فرمانفرما، همگى از شاهزادگان قاجارى بودند و به نظر مىرسد که شاه گمان کرده بود قیامهاى ایلى سرآغاز تلاشى براى کمک به انگلیسىها بوده که هدف آن سرنگونى سلسلهاش و اعادۀ قاجارها بوده است.(101)</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> شاهزاده فیروز از نخستین مأموران بلند پایۀ شاه که سرنوشت دردناکى در انتظارش بود، بازداشت و روانۀ زندان شد. با زندانى شدن فیروز، جریانى که پایانش مرگ و زندانى شدن یا تبعید بود، بیشترِ مأموران ارشد و وفادار شاه مثل تیمورتاش، وزیر دربار و سردار اسعد را در برگرفت. تأثیر قیامهاى ایلات در سال 1308/1929م نه تنها بر حیات سیاسى مأموران ارشد و وفادار حکومت سایه انداخته بود، بلکه سرنوشت رهبران ایلى را نیز رقم زده بود. در سال 1309/1930م سردار اسعد و صولتالدوله بهترین اقدامات را براى اثبات وفادارى خودشان و تداوم مطمئن و مفید وفادارىِ هواداران ایلىشان نسبت به حکومت انجام دادند. علاوه براین اقدامات اساسى، اقدامات مشروط و نامنظّمى را براى شکلگیرى عملیاتهاى ارتش علیه بویر احمدىها نیز انجام دادند. امّا در همان سال تهران تلاشهایش را براى خلع سلاح ایلات و برقرارى نظم در بین آنها تجدید کرد. در سال 1311/1932م شاه تلاشهاى جدّى را در تحقّق بخشیدن به سیاست اسکان ایلات از سرگرفت. مقارن همین ایّام، رضا شاه هدفش را در جدا سازى ایلات جنوب از رهبران موروثىشان و مسائلى که به سرعت به موضوعى مهم تبدیل مىشدند، مجدّانه پى گرفت. در مرداد و شهریور 1311/آگوست 1932 صولت الدوله و پسر ارشدش، ناصرخان زندانى بودند. در مرداد و شهریور 1312/آگوست 1933 صولت در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر سردار اسعد هنوز وزیر جنگ بود. تعداد زیادى از خانهاى بختیارى و قوام الملک به اتّهام توطئه علیه زندگى شاه دستگیر شدند.(102) در فروردین و اردیبهشت 1313/آوریل 1934 سردار اسعد در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر هشت نفر از کسانى که در توطئۀ معروف بختیارىها شرکت کرده بودند، اعدام شدند.(103) در میان آنهایى که اعدام شدند نام على مردانخان چهارلنگ، خانهاى هفتلنگ از ایل بختیارى، سردار اقبال و سردار فاتح، برادر زن سردار فاتح، سرتیپ خان بویر احمدى و تمام رهبران قیام سال 1308/1929م، یعنى کسانى که پیش از این توسّط شاه مورد عفو قرار گرفته بودند، دیده مىشد. بیست نفر دیگر از بختیارىها به زندانهاى طویلالمدّت و از جمله، چهارخان به حبس ابد محکوم شدند.(104) رهبران ایلات جنوب که به عنوان عاملى در حیات سیاسى ملّى تلقى مىشدند، با این اقدامات براى همیشه کنار زده شدند.(105)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>9 . نتیجه گیرى</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> به طور کلّى 1308/1929م براى ایلات و عشایر نقطۀ عطفى بود. در تابستان آن سال، آخرین اعتراض مهم و جمعىِ ایلات و عشایر دورۀ رضاشاه دیده شد. این اعتراض، ناکامى ایلات و عشایر را به تأخیر انداخت و تصمیم رژیم را براى تحمیل دستورات هدایت شدهاش در سراسر نواحى روستایى و در دههاى که مشکلات فراوانى فراروى رژیم بود، تغییر داد یا تعدیل کرد. خلع سلاح، دریافت مالیاتهاى سنگین و فشار براى اسکان [عشایر] که تنها به واسطۀ فساد مقامات محلّى به خوبى اجرا نشده بود، با اعدام یا زندانى شدن خانهاى ایلات، به درستى اجرا شده و ایلات و عشایر شدیداً تضعیف شدند. با تجاوز رژیم به روش زندگى چادرنشینى و تلاشهایش در تخریب اقتصاد شبانى همراه با نظارت نظامىِ شدیدتر از همیشه برچراگاهها و مسیرهاى کوچ ایلات، سبب شد که ایلات به اعمال قدرت سیاسى و نظامى گذشته، قادر نباشند. روستاییان نیز اوضاع رو به وخامتى را در طول این سالها تجربه کردند. پروژههاى حیثیتى رژیم، یعنى راه آهن و تشکیل ارتش که همراه با وضع مالیاتهاى بىرحمانه براى انجام آنها بود، به واسطۀ گسترش تورّم به تدریج ضعیف شد و علاوه براین، رژیم به علّت فقدان پول و آموزش براى بهرهبردارى از نهادهاى جدید، مثل دادگاههاى حقوقى و اداره ثبت اسناد و املاک، بهطور عمده ناتوان بود. نقطۀ عطف برخورد روستاییان با دولت جدید به علّت فعّالیت نمایندگىهاى خدمت نظام وظیفه بود. با وجود این، پیدایش مخالفت روستایى در سراسر دهه 1310/1930م ادامه داشت. امّا روستاییان در آن دهه به دلیل شیوع راهزنى مستمر؛ جریانى که نه تنها بهطور ویژه از سوى عناصر چادرنشین حمایت مىشد، بلکه گاهى اوقات افراد کم اهمّیتى مثل فراریان ارتش نیز به آن مىپیوستند، به رویگردانى و نافرمانى از دولت جدید ادامه دادند. چنین راهزنی، نه بازماندۀ عصر ما قبل جدید بود و نه خلاف روند تاریخ، بلکه بهطور عمده عکسالعملى بود در برابر اوضاع نابسامان و دیکتاتورى نوسازى رژیم، و از هم پاشیدگى اجتماعى روستاییان.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> مخالفت روستایى با نظم نوین که تمام پهنۀ جنوب ایران را در طول بهار و تابستان سال 1308/1929م در برگرفته بود، در نهایت در دفاع از جوامع روستایى و چادرنشین در برابر بینش نوگرایانه نخبگان ملّىگراى شهرى ناموفّق بود. نمودهاى مختلف اعتراض روستایى آن ماهها در مرحلۀ ادغام شدن در جنبشى واحد و مستمر نبود. اتّحادیههاى ایلات و عشایر، نه تنها در آغاز، دستخوش چند دستگى بودند، بلکه در هیچ موردى نتوانستند قیام کاملى را علیه حکومت انجام دهند و علاوه بر این، دشمنى شدیدى نیز بین اتّحادیههاى ایلات و عشایر، بهویژه بین قشقایىها و خمسهاىها وجود داشت. اگر چه خواستههاى معترضان همواره از موضع دفاعى ابراز مىشد، امّا دعوت براى لغو یا انحلال قوانین و ادارات جدید و پیشرفت نه چندان گسترده راهبرد منسجم و ژرف سیاسى که از طریق آن، چالشى براى حکومت مرکزى ایجاد مىشد، ممکن بود افزایش پیدا کند. قیامهاى ایلى اگر چه دلایل قانع کنندهاى، مثل کمبود شدید مهمّات و نیازهاى اقتصاد شبانى، بهویژه نیاز به ییلاق و قشلاق را داشتند، ولى بهطور عمده به واسطۀ روزمرّه گى به تدریج محو شدند با وجود این، آنها محدودیتهاى قدرت سرکوبگر رژیم را به وضوح آشکار کردند.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> قیامهاى ایلى نه تنها خانهاى ارشد را براى دست کشیدن از اتّحادشان با دولت جدید متقاعد نکرد، بلکه برعکس، شخصى مثل سردار اسعد بختیارى تمام ارزش و اهمّیت خودش را در پشتیبانى از واکنش نظامى حکومت، هزینه کرده و از دست داد. دیگر خانهاى ارشد نیز ابزارهایى در بازسازى اقتدار تهران بودند. صولت الدوله به محض اینکه به مقام سابقش در شیراز بازگردانده شد، تردیدش به پایان رسید و به دنبال آن از اینکه بار دیگر بهعنوان مجرایى براى انتقال ارادۀ تهران به سمت مردم رنجدیده ایل خود عمل مىکرد، شادمان بود. قیام کلانترها بهعنوان سخنگویان اصیلتر براى ایلات و عشایر به افزایشِ از هم پاشیدگى و کاهش شدید توانایى ایلات براى اقدامى متّحدانه منتهى شد. تنها بیست سال پیش از این، خانهاى بختیارى به واسطۀ نقششان در خلع شاه [محمّد علىشاه] و اعادۀ مشروطیت در سیاست ملّى مداخلهاى سرنوشت ساز داشتند. اگر چه اسطورۀ سال 1287/1909م هنوز بهطور درخشانى در میان خانها زنده بود، امّا مقایسۀ اوضاع در سال 1308/1929م با قیامهاى پیش از این، شرایط بسیار متفاوتى را نشان مىدهد. در سال 1308/1929م خانهاى جوان بختیارى نتواستند تصویرى از توانمندى علىقلىخان سردار اسعد، پدر سردار اسعد، کسى که توانایى اعمال رهبرى خردمندانه همراه با متّحد کردن اتّحادیههاى ایلات و عشایر را براى پیشروى به سوى تهران داشت، ارائه نمایند. قیامهاى ایلى انجام شده در سال 1308/1929م نه تنها فاقد رهبرانى با بصیرت و توانایى بسنده بود، بلکه به طور کلّى فاقد متّحدان شهرى و خردمند نیز بود. در سال 1287/1909م بختیارىها در هماهنگى با رادیکالها و مشروطهخواهان اصفهان، تهران و دیگر نقاط ایران عمل کرده بودند. در سال 1308/1929م رضا شاه اگر چه تازه شروع به تحقّق بخشیدن به بسیارى از خواستههاى روشنفکران ملّىگرا نموده بود با وجود این، حمایت این گروه را که به غیر از شرایط استثنایى در هر صورت بهطور طبیعى از اتّحاد با عناصر ایلى روى گردان بودند، حفظ کرد. همچنین در این زمان براى حملۀ موفّقیتآمیز قیامهاى فزایندۀ ایلى به پایتخت، شانس اندکى وجود داشت و [بهتر است بگوییم] اصلاً شانسى وجود نداشت، زیرا نظارت دولت جدید در تهران در مقایسه با دورۀ گذشته، در قالب ارتش و نظمیه کامل بود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> سال 1308/1929م هیچ مخالفت ایلى و نیز هیچ مخالفت شهرى به رهبرى علما که پیش از این به آن اشاره داشتیم، توانایى باز داشتن یا منحرف کردن ماشین تمرکزگرایى تهران را نداشت. اتّحاد نیروهاى مذهبى و گروههاى رادیکالى و همکارى بین اصلاحطلبان سکولار و روحانیون ناراضى که درگذشته موفّقیتهایى را بهدست آورده بودند و در آینده نیز بسیار مؤثّر بودند، در ایرانِ اواخر دهه 1300/1920م بىاثر بود. رضاشاه این اتّحاد را با تحقّق بخشیدن به بسیارى از خواستههاى روشنفکران ملّىگرا متلاشى کرده بود. اکنون دو مؤلّفه با هم درگیر بودند؛ یکى حمایت پر شور عمومى و دیگرى مخالفتى سخت در خصوص سلطۀ شاه و ماهیت پروژه دولت سازىاش.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> دقیقا به همان اندازه که قیامهاى ایلى در کسب اتّحاد با شهرنشینان و بهویژه در بهدست آوردن حمایت پایتختنشینان ناموفّق بودند، علما نیز به همین صورت در برقرارى ارتباط بین نارضایتىهاى خودشان با ناخرسندىهاى رو به رشد در میان عناصر غیر مذهبى، نسبت به دیکتاتورى رو به افزایش حکومت شاه فاقد هرگونه راهبردى بودند. علما نه تنها فاقد حمایت سکولارها بودند، بلکه آنها خودشان از درون، دستخوش چند دستگى در خصوص مناصب برتر و فروتر نیز بودند. دقیقاً به همان اندازه که نگرانىِ اعضاى عادّى ایلات از کلاه پهلوى، خدمت نظام وظیفه و اسکان اجبارى، در زمانى که رهبران [ایلات] مردّد، گوشهگیر یا حتّى متخاصم باقى مانده بودند، پویایى را براى قیامهاى ایلى فراهم آورده بود، نگرانى روحانیت در مراکز استانها نیز بیشتر به واسطۀ نگرانىهاى روحانیون محلّى، مبلّغان و طلّاب، یعنى کسانى که به طور عمده به قوانین لباس جدید و خدمت نظام وظیفه حساّس بوده و بهطور معمول از معافیت هیئت وزرا محروم و منبع در آمدشان را نیز به واسطۀ غیر مذهبى شدن نظام قضایى از دست داده بودند، برانگیخته شده بود. اگر چه [اطاعت] از رهبرى مجتهدان شهرهاى بزرگ، مثل آیتاللّه اصفهانى براى عدّهاى از عقلاى محلّى فرض انگاشته مىشد، امّا مهمترین شخصیتهاى ارشد مذهبى و بهویژه شیخ عبدالکریم حائرى براى بهدست گرفتن نقش رهبرى در جنبش اعتراضى و قرار دادن خودشان در رأس چالشى با دولت جدید، بىمیل و ناتوان نشان دادند. بروز مقاومت بین سالهاى 1306-1308/1927-1929م توسّط گروههاى مختلف اجتماعى، شهرى و روستایى، فقیر و غنى علیه نظم نوین، بیشتر از آنکه مستمر باشد، پراکنده و بدون استمرار بود. و هنگامى که این مقاومتها در چالش با یکدیگر بودند، علایق فرقهاى، منطقهاى و محلّى را تداعى مىکردند. همچنین این مقاومتها، نه رهبرى را که توانایىاش فراتر از این علایق باشد، داشت و نه ایجاد کرد. علاوه براین، این اعتراضات در سال 1309/1930م خود دچار رکود شده بود. اگر چه این مخالفتها با شکست روبهرو شدند، اما با وجود این، بر رژیم، تأثیرى جدّى و سخت داشتند. ضربۀ ناشى از وقایع سال 1308/1929م تمایل همیشگى شاه به سمت سوء ظنّ را تشدید کرد. شاه به واسطۀ حملات آشکار به فرمانروایىاش، از جهات مختلف، به طور عمیقى متزلزل شده بود و اعتماد به حامیانش را از دست داد. دستگیرى فیروز میرزا در اواسط سال 1308/1929م سرآغازِ آن چیزى بود که نتیجهاش حاکم شدن ترور، نابودى نخبگان ایرانى، انزواى شاه و سرگردانى و ناامیدى رژیمش بود.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>◀</b></span><span class="s1"><b> حکومت وحشت در سراسر کشور در دورۀ پهلوي اوّل</b></span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">محمّد قلی مجد در کتاب «از قاجار به پهلوی» بر اساس « اسناد وزارت خارجۀ آمریکا » ، «حکومت وحشت در سراسر کشور در دوره پهلوي اوّل» را اینگونه بررسی می کند: حکومت وحشت دردورۀ رضاخان كه روحانيت و عشايررا هدف گرفته بود، درگام بعدي گریبان رجال سیاسی کشوررا نیزگرفت. خبردستگیری فیروز وعدّهاي ديگرطيّ تلگرام مورخ 22 ژوئن 1929 مخابره شد:«وزيرماليه و برادرش، وهمچنين استاندار فارس و تعداد ديگري از ژنرالهاي کشور احتمالاً همگي به اتّهام خيانت به دستور شاه زنداني شدند.» (1) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ويليامسن كاردار وقت آمريكا در گزارش مورخ 26 ژوئن 1929 اين ماجرا را پي ميگيرد: «احتراماً به اطّلاع ميرساند که مهمترين حادثۀ سياسي دو هفته گذشته دستگيري فيروز ميرزا (نصرتالدوله)، وزير ماليه، و يکي از سه ضلع مثلث قدرتي بود که در دو سال اخير عملاً بر ايران حکومت کردهاند. ضمناً شاهزاده صارمالدوله، استاندار فارس و ژنرال زاهدي، رئيس امنيه دستگير شدهاند. اين سه نفر در روز دهم محرّم (18 ژوئن) پس از برگزاري مراسم عزاداري عاشورا، دستگير شدند. گفته ميشود که شاه هيأت دولت را در کاخ خود جمع کرد و بدون هرگونه هشدار قبلي علناً دستور داد شاهزاده فيروز را دستگير کنند. دو فرد ديگر در خانههاي خود دستگير و روانۀ زندان شدند. اين دستگيريها سر و صداي زيادي در تهران کرده است. شايعات زيادي بر سر زبانهاست، به خصوص اين شایعه که حضرت اشرف تيمورتاش هم به سرنوشت رفيق شفيقش در مثلّث قدرت دچار شده است. البتّه معلوم شده است که اين شايعه صحّت ندارد. هنوز رسماً هيچ دليلي براي اين اقدام شاه اعلام نشده است. امّا گمان ميرود که فيروز و ژنرالهاي مذکور به اتّهام دست داشتن در معاملهاي خائنانه در فارس دستگير شدهاند. طبق گزارشهاي تأييد نشده، برادر فيروز، ژنرال محمّدحسين فيروز، و يک ژنرال ديگر در فارس به نام ابوالحسنخان نيز دستگير شدهاند. همچنين ميگويند که امير مجاهد، يکي از سران سالخورده بختياري و عموي [سرداراسعد] وزير جنگ، زنداني شده است. رئيسالوزرا موقّتاً امور وزارت ماليه را رفع و رجوع ميکند... محافل صاحبنظر معتقدند که حذف فيروز به نفع و موهبتي بزرگ براي ايران است. او با بسياري از اصلاحات شاه مخالف بود و بزرگترين دشمن دکتر ميلسپو به حساب ميآمد.»(2) موري در يادداشت 2 جولاي 1929 خود مينويسد: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">وزيرمختار ايران از من براي صرف ناهار در روز شنبه 29 ژوئن 1929 دعوت کرد تا در اين فرصت دربارۀ بحران کنوني در جنوب ايران صحبت کنيم، که ايل قشقايي عليه دولت مرکزي سر به شورش برداشته و شيراز، مرکز استان فارس، را محاصره کرده است. او اتّفاقاً اظهار داشت که خبر دستگيري و زنداني شدن افراد ذيل نيز از طريق تلگرام به او اعلام شده است: شاهزاده فيروز، وزير ماليه؛ شاهزاده محمّدحسين [فيروز]، فرماندۀ سپاه جنوب (يکي از برادران فيروز)؛ شاهزاده صارمالدوله، استاندار فارس (قوم و خويش فيروز)؛ و ژنرال فضلالله [زاهدي]، از فرماندهان سپاه جنوب. سفارت ما در تهران نيز دستگيري افراد مذکور به اتّهام خيانت را تأييد کرده است. به سبب آشنايي قبليام با خلق و خوي ايرانيها، وزيرمختار ايران، با همان نگرش خاصّ ايرانيها، تلويحاً به بنده فهماند که تمام افراد متّهم مذکور شديداً انگلوفيل هستند و نتيجه گرفت که بريتانيا در پس همۀ اين وقايع است. برداشت اوازکلّ اين ماجرا به اين شرح بود: انگليسيها با تلاش رضاخان براي سرنگوني خاندان قاجار مخالفتي نداشت و همچنين حمايت خود را از شيوخ و سران عشاير جنوب ايران قطع کرد، با اين باور که رضاخان پس از رسيدن به سلطنت منافع بريتانيا را در نظر خواهد داشت و حتّي اميدوار بود که در برخورد احتمالي انگليس و روس جانب انگليس را بگيرد. با اين حال از زماني که رضا شاه به سلطنت رسيده است ناسيوناليسم ايراني با شعار استقلال از تمام قدرتهاي خارجي گسترش يافته و ايرانيها نيز ديگر نميخواهند به زورگوييهاي بريتانيا گردن بنهند، به ويژه كه اين عقيده روز به روز تقويت ميشود كه قدرت امپرياليسم بريتانيا رو به افول است. يکي از عوامل بسيار مهم در اين اوضاع، نفوذ و تأثيرگذاري عبدالحسينخان تيمورتاش، وزير دربار و عملاً صدراعظم شاه، است. تيمورتاش... همواره بر اين باور بوده است كه روسيه، چه تزاري و چه شوروي، در موقعيتي است كه اگر اراده كند ميتواند ايران را بسازد يا نابود کند، و كنار آمدن با رهبران روسيه بايد سياست اصلي ايران باشد. در نتيجۀ همين سياستِ تيمورتاش، ايران امتياز شيلات درياي خزر را با شرايط دلخواه مسکو به آن كشور اعطا كرد؛ و در اوّل اكتبر 1927 نيز يك عهدنامۀ امنيتي و پيمان بيطرفي با روسيه به امضا رساند... اين سياست دوستي و تجديد روابط در قبال روسيه، كه بابت آن هرگز چيز دندانگيري نصيب بريتانيا نشد انگليسيها را سخت رنجاند... با وجود اين، آنطور که آقاي مفتاح ميگويد، در تمام اين مدّت تيمورتاش با زيرکي تمام تلاش ميكرد كه انگليسيها را نيز آرام نگه دارد، و در واقع با آنها بسيار صميمي بود. برگ برندۀ او در اين بازي، رفيق شفيقش شاهزاده فيروز، وزير ماليه بود، كه روابط پرسودش با انگليسيها مشهور است. مصيبتي كه شاهزاده فيروز هم اکنون گرفتارش شده ظاهراً نشان ميدهد كه نقشۀ تيمورتاش بيش از آن چيزي که انتظارش را داشت پيش رفته است. خلاصه اينکه شکّي ندارم که وزيرمختار ايران مطمئن است که بريتانياي کبير عامل پشت پردۀ شورشهاي فعلي در جنوب ايران است و به گمان او بريتانيا با اين اقدامات ميخواهد به ايران بفهماند که بيش از حدّ به روسيه نزديک شده است.(3)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* جزئيات بيشتر دربارۀ دستگيريها</b></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ويليامسن در گزارشي مورخ 13 جولاي 1929 جزئيات بيشتري در مورد دستگيري فيروز مخابره ميکند: «عطف به تلگرام شماره 29 مورخ 22 ژوئن، 12 ظهر، دربارۀ دستگيري فيروز ميرزا، احتراماً به اطّلاع ميرساند که اين روزها دليل اصلي انفصال ناگهاني وزير ماليه موضوع اصلي صحبتها در تهران است. سر رابرت کلايو، وزيرمختار بريتانيا، گفت که صريحاً علّت را از حضرت اشرف تيمورتاش جويا شده است، ولي ظاهراً او با صداقت کامل پاسخ داده که علّت را نميداند، و اعليحضرت فقط به او گفته است که سوءظنهاي شديدي در مورد فيروز وجود دارد که در صورت تأييد آنها به موجب اسناد و مدارک، علني خواهند شد. داستانهاي مختلفي که همگي از خيانت فيروز خبر ميدهند در توضيح اين دستگيري ناگهاني به گوش ميرسد. براي آگاهي شما از نوع شايعاتي که در حال حاضر بر سر زبانهاست، توجّهتان را به داستان زير جلب ميکنم. تقريباً تمام نيروهاي ذخيرۀ ارتش در اطراف شيراز متمركز شده بودند و تنها نيروهاي امنيه همچنان در تهران باقي بودند. ژنرال فضلاللهخان زاهدي، رئيس امنيه و شاهزاده صارمالدوله، والي شيراز [فارس]، به گمان اينکه فرصت مناسبي براي کودتا فراهم شده است با شاهزاده فيروز همدست شدند تا شخص شاه را بگيرند و حکومت را سرنگون سازد. چيزي نمانده بود که اين نقشه به ثمر بنشيند که ژنرال شيباني، يکي از افسران وفادار و صادق شاه، براي فرماندهي نيروهاي شيراز به اين منطقه اعزام شد. توطئهگران در شيراز به اشارۀ فيروز از اين ماجرا با خبر شدند و ترتيبي دادند که گروهي از قشقاييها به اتومبيل ژنرال کمين بزنند. ژنرال به زحمت از اين مهلکه جان سالم به در برد و توانست به موقع جلوي اين دسيسه را بگيرد. شايد اين داستانها اساساً صحّت داشته باشند، ولي تا وقتي تأييد نشوند نميتوان آنها را باور کرد. روزنامهها مطالب توهينآميزي در مورد وزير معزول و پسرش مظفّر، که در واشنگتن به سر ميبرد، منتشر ساختهاند. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بعضيها معتقدند که دولت تلاش دارد با تحريک احساسات عمومي بر ضدّ فيروز آنها را براي خبر اعدام فيروز که قبلاً صورت گرفته است، آماده کنند. در مقابل برخي ميگويند که او به خارج از کشور تبعيد شده است. چه فيروز تيرباران شود و چه به دليل نبود شواهد کافي آزاد گردد، بسياري بر اين باورند که زندگي سياسي او به پايان رسيده است.» (4) در 25 جولاي 1929، ويليامسن ادامه ميدهد: «عطف به گزارش شماره 881 مورخ 13 جولاي 1929، احتراماً به اطّلاع ميرساند که اطّلاعات جديدي دربارۀ علّت دستگيري فيروز ميرزا، و يا تصميم شاه دربارۀ اين زنداني به دست نيامده است. با اين حال، يکي از سه مظنوني که در دهم محرّم دستگير شدند آزاد شده است. ژنرال زاهدي، رئيس امنيه، آزاد شده است و درجه و مقام سابقش را پس گرفته و مورد لطف و عنايت شاه قرار گرفته است. ميگويند ژنرال خدايارخان، متصدّي اجراي قانون نظام وظيفۀ اجباري و از دوستان نزديک شاه، به همراه مستوفيالممالک، رئيسالوزراي پيشين، شفاعت ژنرال زاهدي را نزد شاه کردهاند. ظاهراً شاه از بيگناهي ژنرال مطمئن شده و به سرعت دستور آزادي او را صادر کرده است. البتّه اين عمل باعث شد که برخي گمان کنند که ممکن است شاهزاده صارمالدوله و شاهزاده فيروز نيز در نهايت مورد عفو قرار بگيرند. به دلايل متعدّد، موضوع عفو، حدّاقل در مورد فرد اخير [فيروز] منتفي است. اوّلاً، هر دوي اين زندانيها متعلّق به خاندان سلطنتي سابق هستند. يک غاصب وقتي که نجيبزادگان سابق فايدهاي برايش ندارند اهمّيتي برايشان قائل نيست. ثانياً، بنابر گزارشها، تحقيق و تفحّصي که هم اينک در وزارت ماليه جريان دارد از چندين مورد اختلاس بسيار هنگفت پرده برداشته است. يکي از مواردي که تأييد شده مربوط به کمبود 000/25 خروار گندم (000/8 تن) در انبار غله دولت است. چندين مورد ديگر نيز در ارتباط با انحصار ترياک و تنباکو گزارش شده است؛ ميگويند از زماني که دکتر ميلسپو از ايران رفته است، حتّي يک دلار هم از آژانسهاي مالي ولايات دريافت نشده است. بسياري معتقدند که اخراج مستشاران امريکايي به تحريک فيروز، اثرات اسفناکي بر وضعيت ايران داشته است. شايع شده است که شاه هم شخصاً از اخراج دکتر ميلسپو پشيمان شده است. انتصاب دکتر اشنيويند* در ماه جولاي به مديركلّي وزارت ماليه تلاشي بود براي سر و سامان دادن به وضعيت آشفتۀ وزارت ماليه. در ضمن او همچنان مستشار مالي دولت است... بنابراين دستگيري فيروز منجر به اين شده است که يک متخصّص مالي خارجي بر مسندي اجرايي گماشته شود. تجربۀ سپردن ادارۀ امور مالي کشور به يک ايراني براي دولت بسيار گران تمام شده است که حتّي دو سال هم دوام نياورد. در اين مدّت، يک سازمان مالي كه بخوبي و رواني کارش را انجام ميداد فاسد و نابود شد... جناب آقاي م. فرزين، کفيل وزارت خارجه، کفالت وزارت ماليه را نيز عهدهدار شده است. با روي کار آمدن چنين فرد مطيعي خيلي راحت ميتوان پيشبيني کرد که جزئيترين امور وزارت ماليه نيز تحت نظر دکتر اشنيويند قرار ميگيرد، و البتّه سياستهاي کلّي را حضرت اشرف تيمورتاش ديکته خواهند کرد.» (5)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در گزارش ديگري مورخ همان 25 جولاي 1929، فرزين مينويسد: «دولت اذعان دارد که امور وزارت ماليه «بسيار آشفته» است و چندين مورد اتّهام کسري وجوه در حال بررسي است. شايعات تأييد نشده حکايت از آن دارد که 3 ميليون تومان از وجوه عمومي گم شده است... [و] مردم نسبت به وضعيت فعلي امور مالي بسيار بدبين هستند. مقابله با قشقاييها بسيار پرهزينه بوده است. تاکنون هزينههاي اين جنگ از اندوختۀ خزانه تأمين شده است؛ اما از اين اندوخته فقط حدود 7 ميليون تومان باقي مانده است، و بودجۀ عادي جاري حکايت از چهار ميليون و هشتصد هزار تومان کسري بودجه دارد.»(6) البتّه منظور از «اندوختۀ خزانه» درآمدهاي نفتي کشور است که در بانکهاي لندن سپردهگذاري ميشود. در 9 آگوست 1929 ويليامسن مينويسد: «عطف به وضعيت زندانياني که کم و بيش به دست داشتن در شورش عشاير متّهم هستند، احتراماً به اطّلاع ميرساند که هر چند خبر بيشتري دربارۀ شاهزاده فيروز به دست نيامده، معلوم شده است که شاهزاده محمّدحسين فيروز، برادر وزير سابق ماليه و از فرماندهان سابق نيروهاي مستقر در منطقه نظامي شيراز، دستگير شده و در حبس به سر ميبرند. شاهزاده صارمالدوله همچنان در زندان به سر ميبرد. حملات متعدّدي به «فرمانفرما و تولههايش» در روزنامهها شده است. به نظر ميرسد که شاه فرصت را مناسب يافته و تصميم دارد اين بخش از خاندان قاجار را، که کانون فتنه تلقي ميشود، نابود کند. ظاهراً موقعيت حضرت اشرف تيمورتاش بار ديگر کاملاً تثبيت شده است. اعليحضرت در ماه جولاي دو سگ شکاري اصيل انگليسي را (که در ايران بسيار نادر هستند) احتمالاً به نشانۀ آشتي به او هديه داد. کاملاً مشخّص است که امور وزارت ماليه هم، که هم اکنون آقاي فرزين، کفيل حرفشنوي وزارت، آن را اداره ميکند نيز تحت نظر او قرار گرفته است.» (7)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">فرزين در گزارش 20 آگوست 1929 خود تحت عنوان «شورشهاي جنوب» وضعيت فيروز و صارمالدوله را شرح ميدهد: </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">سياست در ايران، همانند اسپانيا، معمولاً يک اپراي مضحک است، ولي «توطئه» اخير عناصر طنزي در خود دارد که معمولاً در اين نوع رويدادها ديده نميشود. شورش قشقاييها که وطنپرستان دو آتشۀ ايراني آن را به انگليسيها نسبت ميدهند، و حتّي اگر از آسمان تگرگ، برف يا باران هم ببارد انگليس را مقصّر ميدانند، ظاهراً تا حدود زيادي ريشه در سياستهاي داخلي دارد، که يکي از مهمترين آنها گماشتن مأموراني براي جمعآوري ماليات از قشقاييهاست، در حالي که دکتر آرتور سي. ميلسپو با اين اقدام مخالف بود و سنّت ديرينۀ عشاير را که طبق آن خانها ماليات را جمعآوري و ارسال ميکردند کاملاً رضايتبخش ميدانست. البتّه مخالفت با سربازگيري ارتش هم بود که اهمّيت کمتري داشت. هواداران حکومت مدّعي هستند که شاهزاده فيروز ميرزا با اعزام مأموران مالياتي به ميان قشقاييها عمداً آنها را شوراند تا تخت طاووس را ساقط کند، و يا به نفع يکي از اعضاي خاندان قاجار، احتمالاً خودش يا پسر عمويش اکبر ميرزا مسعود (صارمالدوله)، استاندار فارس که او نيز به خيانت متّهم شده است، پادشاه فعلي را برکنار سازد. شورش قشقاييها ابعاد مخاطرهآميزي به خود گرفت بدون اينکه شاهزاده مسعود به طور مؤثّر يا حتّي آشکاري با آن مقابله کند، تا اينکه دولت تصميم گرفت ژنرال شيباني را براي سرکوب اين ناآرامي به منطقه بفرستد. برغم تدابيري که براي محرمانه نگاه داشتن مسير حرکت شيباني اتّخاذ شده بود، در جاده اصفهان- شيراز به او کمين زدند، و دشمنان مسعود مدّعي هستند که او حملۀ فوق را ترتيب داده و يا حدّاقل «خبر» خروج ژنرال از اصفهان را به گوش قشقاييها رسانده بود. به هر حال، با اينکه 400 قشقايي به کمين او نشستند، شيباني توانست خود را به شهربرساند و مسعود را دستگيرکند و با هواپيما به تهران بفرستد. درهمين حين، فيروز که در مراسمي درتهران ظاهراً براي شهداي کربلا عزاداري ميکرد بازداشت شد. ژنرال شيباني با ملغمۀ زور و نرمش قشقاييها را بر سر عقل آورد، ولي در همين زمان، يکي از طوايف بختياري که در همسايگي قشقاييها زندگي ميکردند فرصت را غنيمت شمرده و براي جنگ با دولت تهيّه ديدند. ميگويند که بختياريها به قانون جديد ثبت املاک اعتراض داشتند، زيرا ادّعا ميشود که جعفرقليخان اسعد (سردار اسعد)، وزير جنگ، و ساير «سران» بزرگ ايل سعي دارند با سوءاستفاده از قانون جديد زمينهاي ايل را به نام خود ثبت کنند. در همين حال، طبق شايعۀ ديگري که بر سر زبانها افتاد خودِ سردار اسعد با خانهاي شورشي همدست بود و شورش قشقاييها و بختياريها هم بخشي از توطئۀ سرنگون کردن رضا شاه به حساب ميآمد که فيروز حلقۀ آخر آن بود. واقعيت هر چه باشد، که احتمالاً هيچگاه مشخّص نخواهد شد، رضا شاه به کمک شيباني و تيمورتاش توطئۀ، قيام و شورش را در نطفه خفه کرد.» فرزين ميافزايد: «فيروز و مسعود همچنان در بازداشت به سر ميبرند و معلوم شده است که هر روز شديداً مورد بازجوييهاي خشونتآميز قرار ميگيرند تا نه فقط چيزهايي را که در مورد شورشهاي جنوب ميدانند، بلکه هر راز ديگري هم که دارند فاش کنند. فيروز حدّاقل به طور غيررسمي اتّهامات رنگارنگي دارد، از اختلاس 000/8 تن گندم از انبار غلّۀ ادارۀ ارزاق گرفته تا تلاش براي فروش کشور به انگليس. هنوز علناً هيچ اتّهامي عليه مسعود اعلام نشده است، و اگر جرمي داشته باشد، ظاهراً سياسي است و نه مالي، ولي به هر حال او يکي از اعضاي مثلثّي بود که به همراه فيروز و حسن وثوق (وثوقالدوله) قرار داد «معروف» 1919 انگليس و ايران را تهيه و به امضا رساند... دولت بريتانيا به امضاكنندگان قرارداد مبلغ 130 هزار پوند پرداخت، که پس از لغو قرارداد آن را از دولت ايران مطالبه كرد و استدلالش اين بود كه مبلغ فوق در حکم پيشپرداخت دو ميليون ليره وامي بوده است كه در قرارداد قيد شده بود، ولي در ايران هيچكس باور نميكند كه اين پول چيزي بجز پاداش بلاعوض به وثوق و صارم و فيروز بوده است، و ظاهراً اين سه نفر هم همين برداشت را داشتهاند، زيرا هيچكدامشان قراني از اين پول را به دولت نداده و توضيحي دربارۀ نحوۀگرفتن آن ارائه نکردهاند. با اين كه فيروز يكي از سه دست راست شاه بود، و مسعود نيز چنان موقعيتي نزد شاه داشت که به استانداري فارس با تمام مواهبش منصوب شود، شاه هرگز از فكر اين 130 هزار ليره بيرون نيامد، و يكي از اهدافش از اينکه آنها را در حال حاضر تحت فشار گذاشته اين است پول را از حلقوم آنان بيرون بكشد. علاوه بر اين، گرفتن و حفظ چنين پول هنگفتي از انگليسيها همواره آنان را در معرض اين سوءظن قرار ميداد كه از عوامل انگليس هستند، و احتمالاً اساس اين عقيده نيز شد كه شورش قشقاييها و بختياريها به تحريک فيروز و همدستانش بوده، تا 130 هزار ليرهاي كه قبلاً پرداخت شده بود حفظ کنند و يا از درخت پربار انگليس ميوۀ بيشتري بچينند. (8) </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ادامه بازداشت فيروز و صارمالدوله باعث شد که ويليامسن در گزارشي مورخ 30 سپتامبر 1929 توضيح بيشتري در مورد دستگيرشدگان بدهد: </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">عطف به گزارش شماره 881، مورخ 13 جولاي 1929، احتراماً برخي جوانب اوضاع اخير ايران را که به دنبال دستگيري شاهزاده فيروز و يا به دليل آن روشن شده است به اطّلاع وزارت خارجه ميرساند. همانطور که پيش از اين نيز مکرّراً گزارش شده است، طمع و فساد فيروز وزارت ماليه را به تباهي کشيده است. او آنقدر باهوش بود كه مستقيماً از خزانۀ کشور دزدي نكند و از طريق پرسنل وزارتخانه و با فشار بر آنها خواستههايش را عملي سازد... البتّه اعليحضرت با سنّت ديرينۀ ايرانيها در فروش سمتها و مناصب پردرآمد و کمزحمت ناآشنا نيست؛ بر کسي پوشيده نيست که خود اعليحضرت نيز ثروت بزرگي از اين راه به دست آورده است. با وجود اين، دلايل قانعکنندهاي وجود دارد که باور کنيم شاه دقيقاً عواقب فعّاليتهاي فيروز را درک نکرده بود... تيمورتاش... قول داده بود که تحت مديريت هوشمندانۀ فيروز درآمد دولت بدون اينکه فشاري بر مردم وارد شود به پنجاه ميليون تومان خواهد رسيد. ظاهراً اين ادعاي تيمورتاش و احتمالاً ترس خفي شاه از قدرت فيروز در استانها باعث شد كه فيروز مدّتي بر سر كار بماند. با اين حال در ژوئن 1929، نوبت به انتقام از فيروز هم رسيد که به نظر من ناگزير بود. با اينکه هم اکنون بيش از سه ماه از دستگيري او ميگذرد، هنوز کسي دقيقاً دليل تصميم ناگهاني شاه را نميداند... به همين دليل، بيانيهاي رسمي دربارۀ دلايل دستگيري وي منتشر نشده است؛ ولي شايعاتي حاكي از همدستي فيروز در فعّاليتهاي خائنانه در فارس دهان به دهان چرخيد و اکثر مردم آنها را باور دارند. دستگيري صارمالدوله در همان روز، که بدون شک با عشاير همدست بود، به اين شايعات قوّت بخشيد. حتماً همکاري فيروز و اين شخص را در عقد قرارداد منفور انگليس و ايران به ياد ميآوريد. ولي چرا فيروز بايد خود را درگير فراز و نشيبهاي يک کودتا ميکرد در حالي که ميتوانست تمام ايران را بچاپد؟ چرا بايد افرادي ضعيف و بياعتبار را همدستش کند؟ آيا منطقيتر نيست که فرض کنيم شاه، که به بيکفايتي و فساد وزيرش پي برده بود، از اين فرصت براي رهايي از شرّ او استفاده کرد؟ در دفاع از اين نظريه، مجازات سبکي که براي فيروز تعيين شده ميتواند شاهدي بر اين مدّعا باشد... فيروز در کمال آسايش در خانۀ خود زندگي ميکند و سختي حبسش به تدريج آسان ميشود. شايد بپرسيد: پس اگر فيروز متّهم به تخلّف از قانون، سوءاستفاده از مقام و غيره است، چرا تحت پيگرد قانوني قرار نميگيرد و در ديوان عالي کشور که براي چنين پروندههايي به وجود آمده، محاکمه نميشود؟ اگر اشتباه نکنم پاسخ اين است که شاه نقشههاي ديگري براي فيروز دارد؛ البتّه حدس و گمان در اينباره سودي ندارد، ولي بنابر شواهد قطعاً اين شاهزادۀ معزول بيجهت مورد عقاب قرار نگرفته است. با اينکه ممکن است از مجازات سنگين جان سالم به در ببرد، ولي بعيد است که بار ديگر به زندگي سياسي بازگردد. چهرههاي قدرتمندي براي آزادي او تلاش کردهاند. تيمورتاش بدون شک شفاعت اين دوست و همکارش کرده است؛ ديپلماتهاي خارجي هم متذکّر شدهاند که عزل و رسوا ساختن يک وزير چه تأثير بدي بر افکار عمومي جهانيان دارد؛ فرمانفرما هنوز براي خودش قدرتي است. همچنين شايع شده است که بخش قابلتوجّهي از اموال غيرمشروع فيروز را بي سر و صدا از او پس گرفتهاند. (9)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در اکتبر 1929 رضاشاه از کردستان ديدن کرد: «شايع شده است که سفر رضا شاه به کردستان با حبس فيروز ارتباط دارد. ميگويند که فرمانفرما، پدر فيروز، براي آزادي پسرش، قبالۀ چند روستا در شمال کرمانشاه را به نام شاه کرده است؛ و شاه نيز قصد دارد پيش از آزاد کردن فيروز ارزش اين املاک را ارزيابي کند، و اگر راضي بود، بلافاصله پس از بازگشت به تهران فيروز را آزاد کند. ادّعا ميشود که ارزش اين رشوۀ سلطنتي برابر با يک ميليون تومان است.» (10)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">شخص ديگري که صادقانه به رژيم پهلوي خدمت کرد و بيمقدّمه طرد و زنداني شد کسي نبود جز ژنرال شيباني که قبلاً به نقش مؤثّرش در سرکوب شورشهاي کردستان و فارس اشاره کرديم. هارت در گزارش 27 نوامبر 1931 خود خبر ميدهد که «ژنرال شيباني، که قبلاً از افراد مورد علاقۀ شاه بود، و بابت عمليات موفّقيتآميزش عليه قشقاييها در سال 1929 مشهور است، به خاطر محبوبيت بيش از حدّش در ميان جناح خاصّي در ارتش از کار برکنار شد.» (11) در گزارش ديگري مورخ 12 دسامبر 1931، هارت جزئيات بيشتري ارائه ميکند: «داغترين داستان که اتّفاقاً کسي چيز زيادي دربارۀ آن نميداند حکايت ژنرال شيباني است. نيازي نميبينم که در اين گزارش شرح حال کاملي از اين ژنرال ممتاز ايراني ارائه کنم. به نظر کاپيتان ديويد، او لايقترين ايراني است که تاکنون دورۀ دانشکدۀ جنگ فرانسه را ديده است. به نظر تقيزاده، وزير تواناي وزارت ماليه و ميرزايانس، نمايندهاي که به طرفداري از امريکا معروف است، ژنرال شيباني، اگر نگوييم لايقترين، وفادارترين و قابل اعتمادترين فرد گروه کوچک وطنپرستان ايراني است، حدّاقل يکي از آنها به شمار ميرود.» در زمان شورش قشقاييها در ماه مي 1929، شيباني به فرماندهي نيروهاي ارتش در فارس منصوب شد: «اوضاع بحراني بود. حتّي جاي اشتباه هم براي دولت نمانده بود چه رسد به شکست. ولي حرکت اوّل ژنرال، اگر نگوييم شکست، يک اشتباه بزرگ بود. در يک کمين، حدّاقل 500 تن از افرادش را از دست داد. برخي از منتقدين اين ميزان را تا 900 تن ذکر کردهاند. کاپيتان ديويد، رقمي بينابين ذکر ميکند. ژنرال احضار شد. او در دفاع از خود اعلام کرد که همان کاري را کرده که به نظرش بهترين کار ممکن بوده است. او به شواهدش استناد کرد. ظاهراً پاسخ او مورد قبول واقع شد. حرکت بعدي او، اگر چه شايد از لحاظ تکنيکهاي نظامي موفّقيتآميز نبود، امّا شورش را فروخواباند. بدون استثناء همۀ افسران زيردستش از او حمايت کردند. شورش «ظاهراً فروکش کرد». اما همانطور که در گزارش شماره 947 مورخ 27 نوامبر 1931 خبر دادم، شاه حاضر نبود او را ببخشد. شيباني بيش از حدّ محبوب شده بود. اين گناه بزرگ ديگر قابل بخشش نبود. بنابراين او بايد برکنار ميشد. تحقيقات جديدي از چند ماه پيش آغاز، و سپس يک دادگاه نظامي نيز تشکيل شد. اطّلاع يافتهام که حکم دادگاه صادر ولي هنوز منتشر نشده است. ولي سه منبع موثّق خبر دادهاند که او بايد دو سال را در حبس بگذراند. او بايد خودش را آدم خوش اقبالي بداند، چرا که شاه در مورد او بر مجازات اعدام پافشاري نکرد.» هارت ميافزايد: «يک داستان نظامي ديگر: سپهسالار احمد آقا [اميراحمدي]، که يکي از همقطاران قديم شاه است، و محبوبيت زيادي در ميان ارتشيها دارد- به اتهام بيكفايتي- از فرماندهي لشکر خراسان برکنار شد. او همان کسي است که يكي دو سال پيش با اقدامات ستودنياش لُرها را آرام کرد و امنيت عمومي را در جادۀ همدان ـ بروجرد ـ دزفول برقرار ساخت.»</span><span class="s4">12</span><span class="s1"> (2)</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><span class="s5"> </span><span class="s1"><b>ایران نو و زوال سیاست های حزبی در دورۀ رضا شاه </b></span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> مَتیو الیوت در بارۀ سیاست حزبی در زمان اوائل « سلطنت رضاخان» حزب ایران نو را که برنامه اش « فاشیستی» بود مورد بررسی قرار می دهد. این حزب را تیمورتاش و آنهایی که تفکّر « آمرانه» داشتند و از یاران رضا خان بودند با تأیید وی تشکیل دادند . متیو الیوت می نویسد: ایران نونام یک حزب سیاسی ایرانی بود که تنها سه ماه فعاّل بود، با این حال پیدایش ایران نو درسال 1306و شاخۀ دیرپاتر پارلمانی اش ، ترقّی، نقطۀ عطفی درسیاست های حزبی و پارلمانی در دورۀ رضا شاه محسوب می شود. دیپلمات ها و روزنامه های غربی بی درنگ اهمّیت ایران نو را دریافتند وآن را به عنوان حزبی با « خط مشی فاشیستی » توصیف کردند؛ وگزارش های پیاپی دیپلماتیک اهمّیت ترقّی راطیّ سال های 11 – 1306 نشان دادند . امّا تاریخ ایران ، چه به فارسی و چه به انگلیسی ، تقریباً آن را فراموش کرده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">برخی نکته های کلّی به قرار دادن ماجرای ایران نو درتاریخ سیاسی معاصر و خاور میانۀ به دو جنگ جهانی کمک می کند. نکتۀ اوّل مربوط به سنّت استبدادی سلطنتی در ایران است. این سنّت ، که دودمان قاجار به موازات برخی اصلاحات در قرن نوزدهم آن را حفظ کرد، براثرانقلاب مشروطۀ 1285 تضعیف شد. امّا در دورۀ سلطنت رضاشاه پهلوی به وضع سابق خود بازگشت. یک تفاوت مهم بین استبداد قاجاریه و استبداد رضا شاه این بود که اوّلی دارای حکومت استبدادی بود، امّا از جوهرۀ آن اندک داشت، درحالی که رژیم رضا خانی هر دو را بنمایش گذاشت. هر چند قاجارها تا پیش از قانون اساسی 1285 فارغ ازهر گونه محدودیت و نظارتی بودند ، تسلّط نسبتاً کمی برایران درمجموع داشتند و در واقع ، به واسطۀ ضعف دستگاه اجرایی و نظامیشان ، فاقد ابزار لازم برای جمع آوری بیشترعایدات یا تحمیل تغییرات اساسی به کشوربودند. از طرف دیگر، رضا خان یک حکومت متمرکز وارتش نیرومند ایجاد کرد .( توضیح ج.ص.: البتّه این ارتش در شهریور1320یک روز در جلوی قوای بیگانه مقاومت نکرد.) که با کمک آن مالیات های بالا و اصلاحات رادیکال را به اجرا درآورد. درنتیجه، حکومت رضا شاه بسیاربیش از پیشینیان قاجارش بر ایران سنگینی می کرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دوّم این سرشت و پیشینۀ نظام پارلمانی وحزبی در ایران را، بدان گونه که پس ازانقلاب مشروطه برقرار شد، باید به حساب آورد. حقّ رأی به شدّت به نفع رده های بالای جامعه بود و نظام دو مرحله ای انتخابات ولایات ( که دخالت و درستکاری مقامات محلّی و اجرایی را سهیل می کرد) حوزۀ تأثیر سیاسی را بازهم تنگ تر می کرد. برخی از جناح های بزرگ تری که در مجلس شکل گرفت نمایندۀ گروه های اجتماعی قابل تشخیص با خطّ مشی سیاسی روشن بودند ، امّا اکثراً تنها معرّف پیروان شخصی افراد یا ائتلاف های موقّتی افراد ذینفع بودند. هیچ کدام احزاب سیاسی اصیل ملّی با اعضای زیاد ومبارزات انتخاباتی مبتنی برتعهّدات اعلام شدۀ جدّی نبودند . درواقع ، خطّ مشی لیبرالی درایران، ازنظربُرد اجتماعی محدود و چند دستگی اش، با الگوی خاورمیانۀ عربی همانند بود. امّا سال های بین دوجنگ جهانی شاهد نه تنها سرخوردگی فزاینده نسبت به دولت انتخابی دراین منطقه ودرقارۀ اروپا، بلکه همچنین پیدایش الگوهای جایگزین اقتدارطلب جدید بود. این امر برخی کشورها به ویژه آن هایی را که گرفتار تنش بودند ، به سوی راه حل های اقتدارطلبانه متمایل ساخت. ایران، که تجربۀ حکومت پارلمانی اش بین سال های 1285 و1299مصیبت باربود، از زمرۀ این کشورها بود. دولت های ضعیف و گرفتاردسته بندی آن درتصویب اصلاحات اساسی ناکام ماندند، تسلط بر ولایات را از دست دادند، وبا در ماندگی نظارگر این بودند که قدرت های بزرگ کشور را در خلال جنگ جهانی اوّل - با وجود بی طرفی ایران - به صحنۀ نبرد تبدیل کردند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> سوّم آن که رژیم رضا خانی به یکباره موجودیت نیافت، بلکه به تدریج شکل گرفت. کودتای نظامی اسفند 1299 او تأثیرچندانی بر نظام مشروطۀ ایران نگذاشت ، هرچند حضور در کابینه و فرماندهی کلّ قوا را برایش تضمین کرد. رضا خان سپس با عملیات نظامی موفّقیت آمیزعلیه جنبش های شورشی در ولایات واز راه کسب نفوذ درمیان جناح های گوناگون سیاسی ( به ویژ کسانی که به اصلاحات علاقه مندی نشان می دادند)، برقدرت و امتیازاتش افزود. در حالی که از سوی دیگر نهادها و افراد قدرتمند و بالقوّۀ دشمن در معرض خطر بود، از نارضایتی نسبت به نظام سیاسی لیبرال و تمایل همراه آن به یک مرد مقتدر ، که بتواند با اقدامات قاطع به کشور جان تازه ای بِدَمَد ، بهره بُرد. امّا انتخاب اوبه پادشاهی درآذر ماه 1304 از سوی مجلس مؤسّسان ( از پی عزل احمد شاه قاجار ) او را به نحو مؤثّری مطمئن ساخت. دراین مقطع اواز محبوبیت و منزلت زیادی در ایران برخوردار بودو، همانگونه که بسیاری از ایرانیان و ناظران خارجی امید داشتند ، می توانست تصمیم بگیرد با همکاری مجلس سیاستمداران برجستۀ کشور در رأس فرایند اصلاحات قرار گیرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">امّاچنین نشد.برعکس رضاشاه پهلوی،باتکیه ی فزاینده برروشهای اعمال فشار خودسرانه به کسب قدرت و سلب اختیار از دیگر نهادها و افراد ادامه داد. یک وجه مهمّ این سیاست را می توان در رفتاراو با مجلس و سیاستمداران ایران مشاهده کرد. او طیّ یک سال ونیم نخست سلطنتش به ندرت دست به اصلاحی زد، بلکه به جای آن کوشید مجلس را ضعیف وبی اعتبارسازد، چنان که تحلیل من از تحوّلات مجلس از آذر1304 تا تابستان 1306 آن را نشان خواهد داد. از آن پس ، تأسیس ایران نو و ترقّی ضربه ای مهلک به عناصر بازماندۀ آزاد اندیشی درمیان سیاستمداران ایران و وکلای مجلس وارد کرد. برخی ازگرایش های « سلطانی » شاه در دورۀ مورد بحث در این فصل آشکار شد: بدرفتاری و خشونت ؛ بازداشت های خود سرانه و قتل های غیرقانونی ؛ و غصب زمین ها در مقیاسی گسترده. واگذاری سِمَت های عالی دولتی، به ویژه نخست وزیری، به آدم های کم مایۀ وفادار نشانۀ شاخص بی اعتنائی به روح قانون اساسی بود. امّا چنین سبک حکومتی با استبداد حکومت پیش از مشروطۀ ایران ناهمخوان نبود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ایران دورۀ رضا شاه ، مانند اتّحاد شوروی ، ایتالیای فاشیستی و ترکیۀ جمهوری ، نهادهای حکومت نمایندگی را حفظ کرد امّا آن ها را از روح آزادی خواهانه شان تُهی ساخت. دیپلمات ها و روز نامه های غربی هم عقیده بودند که شکل های ایران نو و ترقّی به معنای پذیرش روش های مدرن حزبی اقتدار طلبانه در ایران است. این ناظران بر پایۀ مقالات روزنامه های ایران و اظهارات علنی رهبر حزب ، تیمور تاش وزیر دربار، همچنین - در خصوص سفارت بریتانیا - مذاکرات خصوصی او با گاد فری ها وارد ، وزیر امور شرق ، ایران نو را حزبی فاشیستی توصیف می کردند . ایران نو دو هدف را دنبال می کرد: نخست ، ایجاد یک حزب نیرومند طرف دار شاه به قصد تشکیل یک اکثریت منضبط در مجلس و تضمین این که بشود طرح های اصلاحی رادیکال را تصویب و قانونی کرد؛ و دوّم ، بسیج و سازماندهی افسران ارتش ، کارگزاران و برخی عناصر گسترده تر جامعه در پشت سر شاه از راه عضو گیری در مقیاس گسترده. به نظر می رسد که تیمور تاش هم ایران نو و هم ترقّی را در نظر داشته است ، منتها با مشورت تنگا تنگ با شاه و تأیید او ، آیا ارتباط مشخّصی با ایتالیا وجود داشت ؟ وضعیت در آن جا ، که موسولینی و حزب فاشیست به تدریج در چارچوب نظام پادشاهی مشروط یک رژیم متمرکزاقتدارطلب به وجود آوردند ، با وضعیّت در ایران پس از کودتای نظامی رضا خان شباهت هایی داشت. امّا تیمورتاش تا سال 1928 / 1307 با موسولینی دیدار رسمی نداشت. ازآن گذشته ، تعریفی که از یک حزب فاشیست در این جا به کار رفته می توانست به همان اندازه حاکی از آن باشد که حزب کمونیست دراتّحاد شوروی یا ، محتمل تر از همه ، حزب جمهوری خواه خلق در ترکیه الگو قرار گرفته است. تیمور تاش ، که در روسیه تحصیل کرده بود، بخشی ازسال 1305 را صرف مذاکره برای عقد قرارداد تجاری با مسکو کرد و درهمان سال مصطفی کمال او را در ترکیه به حضور پذیرفت. به عبارت دیگر، تیمورتاش توانست به یک رشته تجربیات دست یابد . خود رضا شاه نیز به موفّقیت های آتاترک علاقۀ وافری نشان می داد. افزون بر آن ، برخی نشانه های علاقۀ شخصی رضا شاه به مفهوم یک حزب « فاشیست » در زمان درسایه قرار گرفتن ترقّی در سال 1311 آشکار شد، او خودش تا سال 1313 به ترکیه سفر نکرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> اگر ایران نو در ظرف چند ماه با شکست روبرو شد، بررسی آن چه ارزشی دارد ؟ بخشی از ارزش بررسی آن به خاطر هدفی است که در آن شکست خورد . ایران نو به منظور بسیج پشتیبانی از شاه درسراسرکشورآغازبه کارکرد و ازاین جهت هیچ جایگزین واقعی نداشت. نداشتن پشتیبانی حزبی فراگیر را ، نظیرآنچه مصطفی کمال در ترکیه از آن برخوردار بود، غالباً ضعف عمدۀ رژیم رضا شاه به حساب می آورند. امّا ایران نو به خاطر هدفی که خود، یا بیش تر شاخۀ پارلمانی اش ترقّی ، در آن موفّق شد نیز شایان توجّه است . ترقّی تا اواسط نیمۀ دوّم سال 1306 کنترل مجلس را در دست گرفت و با راهنمایی های تیمورتاش تاز مان انحلالش در 1311 به خدمت به شاه ادامه داد. این امر خصلت نمایندگی مجلس ایران را از بین برد امّا کار کرد قانونگذاری آن را احیا کرد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> گرچه چند نمایندۀ مستقل متمایز از کسانی که عضو ترقّی یا حزب دولتی هستند ، در مجلس وجود دارد ، هیچ حزب اقلّیتی در مجلس نیست ... حزب ترقّی بیش از 95 در صد کلّ نمایندگان را شامل و چنان ازسوی وزیر دربار خوب هدایت می شود که لوایحی که دولت به مجلس ارائه می کند بدون هیچ مشکلی به تصویب می رسند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در واقع، تیمورتاش وجود حزب ایران نو را بعضاً به عنوان وسیله ای برای به نظم در آوردن مجلس آشفتۀ ایران ( از نظر سفارت بریتانیا) توجیه می کرد . استدلال او این بود که مجلس و نظام سیاسی لیبرال ایران با شکست مواجه شده . برای فائق آمدن بر کشمکش وچند دستگی و پیشبرد اصلاحات مورد نیازکشور تمرکز بیش تر قدرت ضروری است. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> از آن گذشته، موضوع ازاین جهت نیز قابل توجّه است که در حالی که بریتانیایی ها، آمریکایی ها آلمان ها، فرانسوی ها و ایتالیایی ها به ایران نو توجّه داشتند و آن را حزبی از نوع خاصّ به حساب می آوردند، تا آن جا که ما می دانیم سیاستمداران ایرانی چنین نظری نداشتند. امّا برخی در زمان به ایران نو به دلیل این که یک حزب ضدّ دین. ضدّ روحانیت بود و دار و دستۀ تیمورتاش به حساب می آمد حمله می کردند. این حزب ازنظرسیاستمداران بازنشسته وتاریخ نویسانی ایرانی، به هنگام بازنگری ، حتّی اهمّیت کم تری می یافت: مخبر السلطنۀ هدایت نخست وزیر درخاطرات خود ، هرچند نسبتاً مفصّل است، به خود زحمت اشاره ای به آن را نمی دهد، همچنان که دوجلد تاریخ مختصراحزاب سیاسی ایران ملک الشعرای بهار. باقرعاقلی در زندگینامۀ تیمورتاش چند خطیّ به ایران نواختصاص می دهد، امّا آن را با ایرا ن جوان اشتباه می گیرد، و اثر مشهور هشت جلدی حسین مکّی ، تاریخ بیست سالۀ ایران ، تنها به انحلال ترقّی اشاره دارد. عامل دیگری که موجب این در آمیزی شده این گزارش است که شاه ترقّی را به خاطر گرایش های جمهوری خواهانه اش منحل کرد - که تقریباً به یقین می توان گفت دستاویز گمراه کننده ای برای انحلال تشکّلی بود که مدّت ها به شاه خدمت کرده منتها رهبرش ، تیمورتاش ، اینک مورد بی مهری قرار گرفته بود. بی توجّهی به ایران نو تا حدّی از آن جا ناشی می شود که به دلایلی که در بالا ذکر شد برای احزاب سیاسی ایران ارج و اعتبار چندانی قایل نشده اند. دیگر موضوع های مهمّ آن زمان – الغای کاپیتولاسیون ( حقّ قضاوت کنسولی )، اصلاحات حقوقی، ونظام وظیفه - نیز به در سایه قرارگرفتن بحث به ظاهر کم اهمّیت ایران نو و تشکّل بدون مخالف ترقّی کمک کردند. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> با این حال شرح ظهور و سقوط ایران نو حکایتی جذّاب است. مثلاً ترفند فوق العاده و تزویر و دورویی رضا شاه را نشان می دهد . هنگامی که مخالفان سیاسی ایران نو در کشور ، همین طور در مجلس و حتّی در کابینه ، خودی نشان دادند ، رضا شاه با مهارت بیزانسی واکنش نشان داد. به رئیس پلیسش اجازه داد ادارۀ حزب دیگری ، موسوم به ضدّ اَ جنبی ها ، را که مقاومت در برابر ایران نو را هدایت و رهبری می کرد ، بر عهده بگیرد. او از این طریق نظارت غیر مستقیم بر عناصر مخالفت را تأمین می کرد. سپس در حالی که احزاب رقیب با هم درگیر بودند ، و در کارهای یکدیگر وقفه ایجاد می کردند، رضا شاه برای گردش راهی استان های شمالی شد. به پایتخت که برگشت، دستورانحلال ضدّ اجنبی ها را صادر کرد و سپس کارمندان مسئولان دولتی را از عضویت درهر حزبی از جمله ایران نو منع کرد و بدین ترتیب آرامش را باز گرداند . حرکت دوّم نشانۀ نوعی همراهی با احساسات عمومی و روحانیون محافظه کا ر بود که دشمنی اوّلیه شان نسبت به ایران نو اینک به کارزاری علیه اصلاحات غیر دینی اخیر در دستگاه قضایی و قانون موجود نظام وظیفه گسترش یافته بود. ایران نو رو به زوال رفت. در این میان ، ترقّی که درشهریور ماه به آرامی سر از تخم در آورده بود، به دنبال کردن هدف هایش ادامه داد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">توضیحی چند در بارۀ منابع . مکاتبات عادی وزارت امورخارجه بریتانیا ( FO 371 ) و اسناد محرمانۀ مأخوذ FO 416 ) ) در « مرکز اسناد ملّی » در کیو Kew ) ) شالودۀ اصلی دیپلماتیک را برای این پژوهش فراهم می آورند، امّا این پژوهش از اسناد دیپلماتیک آلمان، ایتالیا و ایالات متّحده نیز کمک می گیرد. گزارش های رسمی ایالات متّحده چکیده های منظّم تعدادی از روز نامه های ایرانی را در بر می گیرد . دیگر منابع شامل روزنامۀ ایرانی اطلاعات ، خاطرات و آثار دست دوّم به زبان فارسی ، و چکیده های گزارش های مطبوعات آن زمان از اورینته مُدرنئ (« شرق معاصر») و مجلّۀ مطالعات اسلامی است . اما کمبود اطلاعات و بالاتر از همه تفسیر و اظهارنظر در منابع فارسی ، این پژوهش را به گزارشی صرفاً غربی از موضوع ایران نو تبدیل می کند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> هر چند منابع نقل شدۀ بریتانیایی در خصوص برخی سیاستمداران ایرانی ( به ویژه سه نخست وزیر ) و در خصوص رضا شاه تند وسختگیرانه به نظر می رسند، خواننده دچار اشتباه خواهد شد اگراین اظهارات را بدون پایه و مدرک جدّی یا بازتاب نگرش کلّی بریتانیا تلقّی کند . مثلاً انتقادات از فروغی بر نشانه های مشخّص عملکرد ضعیف او مبتنی اند، انتقاداتی که از جمله ایرانی ها وآمریکایی ها به عمل می آورند و اظهارات بریتانیایی ها در خصوص او و دیگر نخست وزیران با توجّه به سلوک و فرهنگ شخصیتشان ( که عمدتاً نقل نشده باقی مانده ) به این انتقادات تعادل می بخشید. وزیر مختار آلمان ، گراف فردریش وِرنر فون دِرشولنبرگ ، نیز می توانست به همان اندازه نقّاد و خرده گیر باشد. به همین ترتیب ، اظهارات بریتانیائی هادر بارۀ رضا شاه در 1926 / 1305 تند و خشن به نظر می رسد، اما درشرایط دورۀ خاصّ بیماری او صورت گرفته و الزاماً دیدگاه دراز مدّت تربریتانیایی ها را نسبت به او منعکس نمی کند.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> *</span><span class="s4"> </span><span class="s2"><b>ایران نو </b></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«رابرت کلیو» وزیرمختار بریتانیا در ایران، در اواخر ژوئیه 1927 میلادی (اوایل مرداد 1306 خورشیدی) در گزارش اطّلاعاتی پانزده روز یکبار خود به اختصار میگوید: «حزبی با خطّ مشی فاشیستی با تأیید رضاشاه در تهران تشکیل شده است که خود را «ایران نو» مینامد.» او در ادامه میافزاید: «… حزب ایران نو با مقداری تبلیغات مطبوعاتی مطرح شده است و گفته میشود که در محافل بالا با نظر مساعد به این حزب نگریسته میشود.» امّا در طول ماه اوت همان سال، حزب ایران نو به سرعت توسعه یافت و وسعت پشتیبانیاش در میان شخصیتهای برجستهی رژیم آشکار شد. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بانیان این حزب تنی چند از سیاستمداران جوانتر و پیشروتر ایران، نظیر «عبدالحسین تیمورتاش»، وزیر دربار؛ «نصرتالدوله» فیروز، وزیر مالیه ؛ «علیاکبر داور»، وزیر عدلیه؛ به همراه معدودی از نمایندگان جوانتر و افسران بلندپایهتر ارتش بودند. گفته میشد «رضا شاه» به شخصه ریاست افتخاری آن را بر عهده دارد. تیمورتاش در زمان نخستین میتینگ عمومی حزب، در ششم شهریور 1306 خورشیدی به عنوان رهبر رسمی حزب ظاهر شد و در آنجا هدفهای ایران نو را چنین خلاصه کرد: استقلال ایران در زیر درفش پهلوی؛ پیشرفت ایران از طریق قدرت رضاشاه به سوی تمدّن و تجدّد؛ مقاومت در برابر نفوذ خارجی؛ مخالفت با همۀ عقاید ارتجاعی و ضالّه؛ و صداقت و تعهّد در دستگاه دولتی.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">تیمورتاش در جریان همان سخنرانی نظر خود را با لحنی «به شدّت ضدّ روحانی، اگر نه دقیقاً ضدّ اسلامی» بیان کرد. رفتار غیردوستانهی حزبش نسبت به روحانیت در الزام اعضا به اختیار کلاه لبهدار پهلوی به نشانهی اطاعتشان از شاه آشکار شد. به دلایل مذهبی مربوط به لبهی کلاه و احکام نهی تقلید از کافر، چنین موضوعی باعث رنجش افراد مؤمن و اکثریت علما شد. روحانیان همچنین به این نکته توجّه داشتند که خودشان اگر کلاهپهلوی را اختیار کنند، باید یک عنصر اساسی استقلال از سلطنت را کنار بگذارند، و بنابراین احساس میکردند که به عمد از حزب جدید کنار گذاشته شدهاند. چنین رویکرد ضدّ روحانیتی در عمل توجّه فعّالان «ایران جوان» را به خود جلب کرد و گروهشان با ایران نو درآمیخت. درحالیکه روزنامۀ «طوفان» استدلال میکرد که کلاه و لباس هیچ ربطی به اسلام ندارد، داور، وزیر عدلیه، که حزب رادیکالش را در ایران نو ادغام کرده بود، با دستور به تمام کارکنان وزارتخانه که کلاه لبهدار بر سر بگذارند، به شخصه ضربهای به نفوذ روحانیون در عدلیه وارد کرد. امّا چنانکه تیمورتاش در گفتگو با دبیر امور شرق سفارت بریتانیا بیان کرد، انگیزهی قویتری در پشت تأسیس ایران نو قرار داشت.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">استقلال ایران در زیر درفش پهلوی؛ پیشرفت ایران از طریق قدرت رضاشاه به سوی تمدّن و تجدّد؛ مقاومت در برابر نفوذ خارجی؛ مخالفت با همۀ عقاید ارتجاعی و ضالّه؛ و صداقت و تعهّد در دستگاه دولتی.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">تیمورتاش در جریان همان سخنرانی نظر خود را با لحنی « به شدت ضد روحانی ، اگر نه دقیقاً ضد اسلامی » بیان کرد. رفتار غیر دوستانۀ حزبش نسبت به روحانیت درالزام اعضا به اختیار کلاه لبه دار پهلوی به نشانۀ اطاعتشان از شاه آشکار شد. به دلایل مذهبی مربوط به لبۀ کلاه و احکام نهی تقلید از کافر ، چنین موضوعی باعث رنجش افراد مؤمن و اکثر علما شد. علما همچنین به این نکته توجّه داشتند که خودشان اگر کلاه پهلوی را اختیار کنند ، باید یک عنصر اساسی استقلال از سلطنت را کنار بگذارند ، و بنابراین احساس می کردند که تعمداً از حزب جدید کنار گذاشته شده اند. چنین رویکرد ضدّ روحانیتی عملاً توجه فعالان ایران جوان را به خود جلب کرد گروهشان با ایران نو در آمیخت. در حالی که روز نامۀ طوفان استدلال می کرد که کلاه و لباس هیچ ربطی به اسلام ندارد، داور ، وزیر عدلیه ، که حزب رادیکالش را در ایرا ن نو ادغام کرده بود، با دستور به تمام کارکنان وزراتخانه که کلاه لبه دار بر سر بگذارند، شخصاً ضربه ای به نفوذ روحانیون در عدلیه وارد ساخت.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اما چنان که تیمورتاش در گفتگو با دبیر امور شرق سفارت بریتانیا روشن ساخت ، انگیزۀ قوی تری در پشت تأسیس ایران نو قرار داشت . او استدلال کرد که تلاشهای ایران برای ادارۀ نظام پارلمانی لیبرال با شکست روبرو شده است: «ایران، پس از بیست سال از حکومت به اصطلاح مشروطه، پیشرفت بسیار کمی داشته است و تاکنون حتّا نتوانسته است اصول حکومت مشروطه را درک کند. همه چیز باید دوباره از نو شروع شود. کسی وجود دارد که یک گروه سیاسی بتواند به دورش حلقه زند و آن کس شاه است. اعلیحضرت آرزو دارند ایران در مسیر تجدّد و پیشرفت قرار بگیرد و همۀ کسانی که همین عقیده را دارند باید به گرد او حلقه زنند. امروزه در زندگی سیاسی کشور هیچ نظم و انظباطی وجود ندارد و بدون انضباط امیدی هم وجود ندارد. مشاهده کرده ایم که انتخابات چگونه برگزار می شود و وقتی نمایندگان برای دوسال در صندلی هایشان با خیال راحت لَم می دهند چقدر بی عرضه هستند. آنها که انتخاباتشان برمبنای برنامه یا اصلی نبوده است ، اعمالشان عاری از عقل و احساس است. هر کس به دنبال نفع شخصی خویش است. آن ها احزاب قارچ گونه تشکیل می دهند ، که بی حساب و کتاب رشد می کنند، دچار انشعاب می شوند، با احزاب دیگر یکی می شوند و تقریباً پیش از آن که بالغ شوند از بین می روند. دلیلش این است که نفع شخصی در درجۀ اوّل اهمّیت قرار دارد ...یک حزب همگون و منضبط، که گرد یک شخصیت حلقه زده باشد و از طریق آن شخصیت برای خیر و صلاح کشور کار کند، تنها امید برای آینده است. «ایران نو» سابقهی نامزدهای عضویتش را به دقّت بررسی خواهد کرد و او امیدوار است که وقتی زمان انتخابات فرا برسد، آنها در موضع قوی قرار داشته باشند. اگر، آنطور که او امیدوار است، آنها در کسب اکثریت کرسیها موفّق شوند، آن وقت میتوانند به هرنوع اصلاحاتی که لازم باشد، حتّا اصلاح قانون اساسی دست بزنند. او دشواری های فراروی دولت کنونی را درمجلسی آشفته و بی انظباط به عنوان مثال ذکرمی کند و به تقاضای دولت درخصوص بدهی دولت ایران اشاره می نماید. می گوید که با شرایط فعلی واقعاً هیچ دولتی نمی تواند مطمئن باشد که مجلس به این موضوع یا موضوع های مشابه با روحیۀ بی طرفی و انصاف رسیدگی کند، چون هیچ دولتی را حتّی نمی توان پیشنهاد کرد که درمجلس دارای اکثریت قاطع باشد. هیچ پیوند نظم ، انضباط ، یا اصول تعاونی این دو نهاد را با هم همراه نمی کند واز این رو ما دولت هایی داریم که صرفاً با میل و هوس عدّه ای ازنمایندگان بی وجدان می آیند و می روند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">خلاصه، کشمکش های داخل مجلس همین طوربین مجلس و دولت از حلّ و فصل اموردولت و تصویب اصلاحات جلوگیری می کرد. تیمور تاش تنها از وضعیت این امور خیلی خوب آگاه بود، چون رضا شاه مسئولیت ادارۀ روابط مجلس و دولت را به او سپرده بود. خود کلیو انتقادات مشابهی ابراز داشته و در گزارش سالانه اش برای 1926 برنیاز به انضباط بیش تر در دولت ومجلس تأکید کرده بود. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اما پیشنهاد تیمورتاش که درواقع از نوعی راهحل تک حزبی حکایت داشت.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">*</span><span class="s4"> </span><span class="s2"><b>مخالفت با ایران نو</b></span><span class="s4"><b> </b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ایران نو ، تقریباً به محض این که شروع به گسترش یافتن کرده با مخالفت از جانب برخی علما و سیاستمداران رقیب روبرو شد. کلیو تشکیل یک حزب جدید نا مشخّص را در حدود اواخر مرداد 1306 ثبت کرده که وظیفۀ اصلی اش رویا رویی با یاران نو بود. این تشکّل جدید احتمالاً گروه ضدّ اجنبی ها بوده که کلیو بعدها شرح داد که آن را « خالصی زاده ورئیس پلیس ، اداره می کردند. به هر صورت به نظر می رسد که این حزب به مثابۀ چتر با حلقۀ پیوند برای چندین عنصر مخالف ایران نو عمل می کرده است. مثلاً تدیّن ، وزیر معارف ، و حزب موجود «تجدّد» او ، به همراه تعدادی از جناح های کوچک تر مجلس، در میان مخالفان نقش عمده و بارزی داشتند. برای مدّتی در اوایل شهریور به نظر میرسید که شاه آنها را تحتفشارگذاشته است: تدیّن تهران را « به قصد سفری اسرار آمیز به تبریز [ ترک کرد] و شایع شد که او را به آن جا فرستاده اند و از آن جا به اروپا خواهد رفت، چون به خاطرامتناع از منحل کردن حزبش و پیوستن به حزب جدید [ ایران نو ] مغضوب واقع شده است.» افزون برآن ، هدایت ، نخست وزیر ، اخطاریۀ عمومی شدید الحنی در خصوص سوء استفاده از دین در جهت مقاصد سیاسی صادر کرد. امّا در آن موقع مخالفت با ایران نو داشت در مقیاس وسیعی در کشور احساس می شد . چندین تن از علما نه تنها علیه ایران نو وکلاه پهلوی موضع گرفتند بلکه به حمله به اصلاحات حقوقی داور ، وزیرعدلیه ، قانون نظام وظیفه، و حتّی خود شاه ادامه دادند:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ملایان ، که هم ازتشکیل حزب ایران نو وهم دیگر نشانه های بی اعتنایی فزاینده نسبت به اقتدارشان ازسوی « ایران جوان » برانگیخته شده اند، شروع به تحریکات کرده اند. آنها روی اصلاح دادگاه ، تصویب رسمی به سر گذاشتن کلاه پهلوی ( کلاه معمولی ایرانی لبه دار) و لباس پهلوی ( کت و شلواربا یقه وکراوات ) ، که اکنون برای کارکنان دولت اجباری است ، و تا آن جا که به اوّلی مربوط است ، تقریباً همۀ « ایرانیان جوان » آن را به سر می گذارند ، به عنوان هدف های حمله انگشت گذاشته اند. در برخی از سخنرانی های تند و نکوهش آمیز آن ها تمایز روشنی بین شاه و دولتش به چشم نمی خورد، که در مواردی به بازداشت سخنرانان می انجامد و از پی آن در میان بخشی از جمعیّت که ملایان هنوز در میانشان هواداران بسیاری دارند شلوغی هایی به وجود می آید. شلوغی های جدّی تر دراصفهان رخ داد. ملّایان اصفهان فرصت بازداشت یک خطیب را، که شاه وبرخی اقدامات رژیم کنونی را مورد انتقاد قرار داده بود، غنیمت شمردند و تظاهرات اعتراضی سازمان دادند. بازار اصفهان هشت ر وز بسته بود و انبوه مردم در تلگرافخانه جمع شده بودند تا به تهران تلگرام بفرستند. روحانی مشکل آفرین آزاد شد ، امّا ملّایان دست از تحریکاتشان بر نداشتند تا این که رئیس پلیس از مقامش برکنار شد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در چنین فضایی که تحریکات تداوم داشت ، شاه در هفتم شهریور شخصاً عازم تبریز شد و درآن جا از جمله تدیّن را به حضور پذیرفت. تیمور تاش دردهم شهریور به همان شهر پرواز کرد و همزمان با آن تدیّن اجازۀ بازگشت به تهران را دریافت کرد. باز گشت او دشمنان تیمورتاش و ایران نو را دلگرم و تلاش ها یشان را دو چندان کرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مخالفت با حزب [ ایران نو ] از سوی محافل گوناگون دارد شدت می یابد و به هم می آمیزد. روحانیان به صورت یکپارچه با آن مخالفند، درمجلس نیز مخالفان زیادی دارد، که تدیّن ، وزیر معارف ، آنها را هدایت می کند. یک عضو بسیار فعّال جناح مخالف رئیس پلیس است که نوکر کاملاً فرمانبردارشاه است. بعید است که او بدون رضایت شاه به جناح مخالف پیوسته باشد ، همان طور که بعید است وزیر درباربر خلاف میل شاه به حزب جدید پیوسته باشد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> بسیاری از علما عقیده داشتند که معیشت و نفوذشان از طرف رژیم در معرض تهدید جدّی قرار گرفته و آن ها باید از هر فرصتی برای ایستادگی مؤثّر استفاده کنند. همان طور که در بالا اشاره شد ، این کارزارو پیامد حادثۀ اصفهان به اعتراضات روحانیان به اصلاحات حقوقی ( که معیشت بسیاری از آنها را تحت تأثیر قرار می داد) ، نبود نمایندگان روحانی درمجلس ، و بالاتر ازهمه قانون نظام وظیفه ، موضوعی که برای عموم مردم و تجّاربیش ازهمه اهمّیت داشت ، کشیده شد. احساس عمومی چنان بود که گروه بزرگی از علما، به پیشوایی مجتهد حاج آقا نورالله ، عملاً با بست نشینی در قم نوعی جنبش اعتراضی ملّی به راه آنداختند. هر چند آن حرکت اعتراضی عمدتاً خارج از محدودۀ مطا لعۀ کنونی است ، نشانۀ چالشی جدّی با اقتدار رژیم بود و چند ماه طول کشید تا فرو کش کند. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">نقش شاه در قضیۀ ایران نو و دست داشتن در هر جناح ، باعث گمانه زنی های بسیاری درمیان سیاستمداران برجستۀ ایرانی و در سفارت بریتانیا در این خصوص شد که پس از بازگشت او چه اتّفاقی خواهد افتاد . به گزارش کلیو « در یک سو وزیر در بارش قرار دارد، در سوی دیگر رئیس پلیسش مخالفان را تحریک می کند . بعید است که هر کدام از اینها بدون دستور او عمل کنند. عموماً پیش بینی می شود که این مبارزه به سرکوب یک شخص یا یک جناح خواهد انجامید.» در چهارم مهر ماه که رضا شاه به تهران برگشت، « به نمایندگان مختلف ملّایان ، که آمده بودند تا از اعمال ایران نو شکایت کنند » بی اعتنایی و دستور انحلال «ضدّ اجنبیها» را صادر کرد . اما فرمانی نیز صادر کرد که مقرّر می داشت هیچ عضو دربار، یا هر مقام لشکری یا کشوری نباید به یک حزب سیاسی بپیوندد. این به معنای آن بود که تیمورتاش دیگر نمیتوانست به عنوان رهبر رسمی ایران نو عمل کند و بسیاری از حامیان پرنفوذتر این حزب مجبور بودند از آن کنارهگیری کنند. افزون بر آن، شاه با تدیّن به مصالحه رسید و « به رهبران توصیه کرد اختلافات حزبی خود رامهار کنند.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> به گزارش کلیو، این اقدام شاه علیه ایران نو ، بخشی از توافق او را با علمای بر آشفته تر تشکیل میداد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> شاه، پس از آنکه به نحوی پَروبال ایران نو را قیچی کرد، احساس کرد میتوان به دادخواست طرف روحانی گوش بسپارد، و برای برخی از آنها پیغام فرستاد که خواستشان در مورد تحریکات علیه ایران نو برآورده شده است. روحانیون تهران این پیام را به همکارانشان در مشهد منتقل کردند، و شاه از حاج آقا جمال ، یکی از مجتهدین اصلی تهران ، خواست به این منظور به حاج آقا نورالله تلگراف بزند.... (3 ) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><span class="s2"><b> بحران ارزي و وخامت وضع اقتصادي 1941-1928</b></span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> دكترمحمدقلي مجد، پژوهشگر ايراني «براساس اسناد وزارت خارجه آمريكا» در کتاب تحت عنوان «رضاشاه و بريتانيا » بخشي از آن کتاب را به بحران ارزي ايران در سالهاي 1928 تا 1941 ميلادي اختصاص يافته است که در اینجا در دسترس خوانندگان ارجمند قرار می دهم.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">غارت نفت ايران به دست انگليسيها و انحراف مسير درآمدهاي نفتي ايران به لندن، سوئيس و نيويورك و همچنين عملا محروم شدن اقتصاد ايران از درآمدهاي نفتي در سالهاي 1928 تا 1941 منجر به سقوط ارزش برابري قران و بحران ارزي طولاني مدتي شد كه نهايتا در سال 1941 كه بالاخره بخشي از درآمدهاي نفتي به اقتصاد تزريق شد، خاتمه يافت. فقط در طول سالهاي 1929 تا 1930، نرخ برابري از 48 قران به ازاي هر پوند استرلينگ به 67 قران رسيد كه بيانگر 40 درصد كاهش ارزش پول ايران بود. فوريترين اثر كاهش ارزش قران، بالا رفتن هزينه كالاهاي وارداتي بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از همان ابتدا براي ناظران داخلي و خارجي محرز بود كه سقوط ارزش قران به سبب انحراف مسير درآمدهاي نفتي ايران است. اسنادي كه در اين فصل ارائه شده است نشان ميدهد كه كمبود ارز و به اصطلاح راهحلهاي اين معضل خسارات عظيمي به اقتصاد ايران وارد آورد. آگوستين دبليو. فرين، كنسول آمريكا در تهران، مينويسد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سقوط ارزش قران و از آن بدتر بلاتكليفي درباره اين مساله كه اين روند بالاخره چه وقت متوقف خواهد شد، روحيه بازاريها را تضعيف و بازارهاي واردات را فلج كرده است. بانك شاهنشاهي هنوز شرايط [وخيم] ارزي كشور را به حقالامتيازهاي شركت نفت انگليس و ايران، حجم عظيم واردات مايحتاج راهآهن و اتومبيل و كاهش صادرات ايران نسبت ميدهد. به نظر ميرسد كه پيش از اين حقالامتيازي كه شركت نفت انگليس و ايران به دولت ايران پرداخت ميكرد و متوسط آن در سالهاي اخير به 6 ميليون تومان (1.200.000 ليره) ميرسيد، بلافاصله به قران تبديل ميشد. در طول دو سال گذشته، اين حقالامتيازها را در حكم ذخيره خزانه به پول استرلينگ در لندن نگه داشتهاند كه از قرار معلوم حالا به 3 ميليون ليره ميرسد. آقاي بوشهري (همان معينالتجار سابق) نيز با مقامات بانك شاهنشاهي هم عقيده است كه دولت ايران ميتواند با فروش اين ذخيره استرلينگ، حداقل به طور موقت هم كه شده، از وخامت اوضاع بكاهد. البته كسي انتظار ندارد كه دولت ايران همه ذخيره استرلينگش را به قران تبديل كند، ولي به احتمال فراوان دولت بانك ملي ايران را مجاز خواهد ساخت كه در عمليات ارزي روزمرهاش قدري از اين ذخيره برداشت كند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مقامات ديپلماتيك و بانكي انگليس در تهران هيچ شكي درباره دلايل بحران ارزي نداشتند. ري اترتن از سفارت آمريكا در لندن نسخهاي از يك جزوه را با عنوان شرايط اقتصادي ايران براي واشنگتن فرستاد كه آر. ئي. لينگمن، كارمند بخش امور اقتصادي سفارت انگليس در تهران تهيه كرده بود. لينگمن در صفحه 16 جزوهاش، دلايل اصلي سقوط ارزش قران را ذكر ميكند:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">حقالامتياز نفت از 1.488.392 ليره در سال اول [1927] به 596.885 ليره در سال دوم [1928] كاهش يافت، ولي از آن زمان تاكنون يك بار ديگر به 25/1 ميليون ليره رسيده است. تا دو سال پيش نرخ برابري قران بين 45 تا 48 قران به ازاي هر پوند حفظ شده بود؛ به اين دليل كه تراز تجاري ايران، شامل محمولههاي نفت كه در قالب حقالامتياز سود سرشاري به جيب دولت ايران ميريخت، در حد مطلوبي بود. با وجود اين، در طول سه سال گذشته، اين حقالامتيازها كه به استرلينگ در لندن پرداخت ميشود و قبلا بهطور مقتضي به ايران انتقال مييافت در لندن نگهداري ميشود و در نتيجه مبلغي حدود 3 ميليون ليره از ستون بستانكاري تراز تجاري حذف شده است. در چنين شرايطي، تقاضا براي ارز به مراتب بيشتر از عرضه آن است.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سقوط ارزش قران در روزنامههاي تهران نيز بحث داغي بود. هنري اس. ويلارد، كنسول آمريكا، ميگويد: «آقاي ئي. ويلكينسن، رييس كل بانك شاهنشاهي ايران، با ارسال نامهاي به مدير روزنامه ايران دلايل اصلي [سقوط ارزش قران] را ذخيره وجوه حقالامتيازهاي نفت در اروپا، خريد حجم عظيمي از ملزومات راهآهن از خارج و سقوط بازار سهام ايالات متحده و به تبع آن كاهش صادرات ايران ذكر كرده است.» روزنامهها سروصداي زيادي درباره ضعيف شدن قران به راه انداختند، ولي روزنامههاي تحت كنترل دولت به دنبال دلايل ديگري براي سقوط ارزش دلار ميگشتند. هارت درباره هياهوي روزنامهها مينويسد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">رييس بانك شاهنشاهي ايران ميگويد كه شاه، پس از بازگشت از سفر جنوب، به روش شرقيها به مشاورانش اطلاع داده است كه ارزش قران بايد فورا بالا برود و دستور داده است تا 8 فوريه طرحي براي اين كار آماده و به او تقديم كنند. از زمان صدور دستور [شاه]، آقاي اشنيويند، رييس كل ماليه و ديگران سخت مشغول پيدا كردن پاسخي براي اين معما هستند. وزير مختار آلمان به من گفت كه آقاي اشنيويند و آقاي ويلكينسن، رييس بانك شاهنشاهي ايران، در گزارشهايشان درباره اين مساله، هر دو به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد براي تثبيت ارزش قران يك صندوق ايجاد شود. آقاي ويلكينسن ابراز عقيده كرده بود كه نيم ميليون ليره استرلينگ براي اين منظور كافي است. ولي آقاي اشنيويند معتقد بود كه احتمالا يك و نيم ميليون ليره لازم است و گفته بود كه در صورت ايجاد چنين صندوقي نبايد از موجودي آن خرج كرد، تا اينكه تاثير مطلوبش را بگذارد. از قرار معلوم هر دو گزارش نرخ برابري 60 قران در برابر پوند استرلينگ را هدفگذاري كردهاند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">حساسيت بيش از حد دولت ايران به انتقادهاي روزنامههاي خارجي را ميتوان از واكنش آن دولت به مطلبي كه در روزنامه باكينسكي بابوچي چاپ باكو انتشار يافت، فهميد. اين روزنامه از دولت ايران انتقاد كرده بود كه چرا درآمدهاي نفتياش را در لندن نگهداري ميكند و سقوط ارزش قران را نتيجه همين سياست دانسته بود. پاسخ تيمورتاش در روزنامه شفق سرخ مبني بر اينكه اگر درآمدهاي نفتي در لندن نگهداري نميشد، سقوط قران از اين هم شديدتر بود خوانندگان روزنامه را متحير ساخت. البته شايعاتي بر سر زبانها بود كه دولت سعي داشت با استفاده از ذخيره استرلينگش قران را تقويت كند. هارت گزارش ميدهد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">آقاي سيدني راجرز از دفتر بانك شاهنشاهي ايران در لندن به تهران آمده است. طبيعي است كه هيچ تمايلي به افشاي موضوع مذاكراتش با دولت ايران نداشته باشد. اخيرا در گفتوگويي با سفارت گفت كه وزير دربار به او اطلاع داده است كه 300 هزار پوند استرلينگ از محل ذخيره مملكتي در لندن صرف خريد ارز ايراني شده است. البته آقاي راجرز معتقد است كه تلاش بانك شاهنشاهي براي حفظ خودسرانه برابري 60 قران به ازاي هر پوند استرلينگ كه از نظر او «35 قران بيشتر از نرخ برابري است»، با توجه به نامطلوب بودن تراز تجاري بينتيجه خواهد بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">كمي پس از ارسال اين گزارش، هارت خبر داد كه استفاده از ذخيره استرلينگ و خرج 300 هزار پوند از محل اين وجوه، نتيجه سفتهبازي ارزي غيرعاقلانه دكتر كورت ليندن بلات، رييس آلماني بانك ملي ايران، بوده است. اين پول براي پوشش زيانهاي ارزي بانك مورد استفاده قرار گرفته بود: «معلوم شده است كه ليندن بلات مشغول فروش پوند به نرخ هر پوند بيش از 60 قران [64-61] بوده و اميد داشته كه بعدا پوند را به نرخ 60 قران بخرد و از اين راه سودي هم به جيب بزند. از قرار معلوم نزديك به 250 هزار پوند فروخته بود، ولي ارزش قران بالا نرفت، بلكه بيشتر هم سقوط كرد و به 67 قران در هر پوند رسيد. به همين دليل، ناچار نزد تيمورتاش رفت و تقاضاي اين 300 هزار پوندي را كه قبلا ذكر شد، كرد.» تقريبا يك ماه بعد، ويلارد در تشريح وخامت بحران اقتصادي، مينويسد كه «خيليها معتقدند كه بخش عمدهاي از آن [ذخيره لندن]</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به بهانه خريدهايي نظير خريد ملزومات نظامي از صندوق خالي شده است.» حتي در سال 1930 نيز سفارت آمريكا مشكوك بود كه رضاشاه دارد ذخيره لندن را غارت ميكند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>* </b></span><span class="s2"><b>قانون كنترل اسعار خارجي و متمم آن</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«راهحل» دولت براي بحراني كه خودش ايجاد كرده بود گذراندن قانون كنترل اسعار خارجي از تصويب مجلس بود. به موجب اين قانون كه در تاريخ 25 فوريه 1930 به تصويب رسيد، كليه معاملات ارزي به برخي بانكهاي مجاز محدود شد؛ واردات و صادرات شمش نقره و صادرات طلا به هر شكل و صورتي ممنوع شد؛ كميسيوني براي تعيين نرخ خريد و فروش ارز تشكيل گرديد و كميسيون ديگري نيز تشكيل شد كه واردكنندگان پيش از خريد هر نوع برات ارزي بايد از آن كميسيون كسب مجوز ميكردند. بانكهاي مجاز به موجب اين قانون عبارت بودند از بانك شاهنشاهي ايران، بانك ملي ايران، بانك عثماني و بانك روس و ايران.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">برخي از كالاهايي كه واردات آنها كاملا ممنوع شد عبارت بودند از همه نوع خودرو، مبلمان، البسه و محصولات آرايشي و بهداشتي و كالاهايي كه مشمول محدوديتهاي ارزي قرار گرفتند عبارت بودند از جواهرات، سنگهاي قيمتي، اشياي هنري و عتيقهجات، فرش و كليه غلات و حبوبات، ميوه، شير، لبنيات، دام زنده و پارچه حرير و نخي. ميلسپو قانون تجارت خارجي جديد را به خوبي توصيف كرده است:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ايران براي رويارويي با مشكلات ارزي كه گريبانگير كشورهاي ديگر نيز شده است، چنانكه در اداره كشور و همچنين بخش صنعت مرسوم بود، در بخش تجارت نيز عملا رويكردي مستبدانه اتخاذ كرده است. مجلس قوانيني به تصويب رسانده است كه امور ارزي و صادرات و واردات را در انحصار دولت قرار ميدهد. دولت ايران وارد معاملات تهاتري با آلمان و روسيه شوروي شده است. شاه و نورچشميهايش كه در مورد چند كالاي مشخص قادر به اداره مستقيم واردات و صادرات نيستند، امتيازهاي انحصاري گستردهاي به شركتهاي خصوصي ايراني اعطا كردهاند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ويلارد برخي از عواقبي را كه اجراي اين قانون بر تجارت خارجي و دستاندركاران آن داشت، شرح داده است: «در حال حاضر، واردات به كلي فلج شده و تجاري كه به وارد كردن كالاهاي استوك خارجي عادت داشتند كاملا روحيه خود را از دست دادهاند. در بيرون دفتر كميسيون صفهاي طويلي از تجار كه درخواست صدور مجوز واردات دارند تشكيل شده است كه يادآور «صف نان» در طول جنگ [جهاني اول] است، ولي كميسيون آنقدر سخت ميگيرد كه بدون شك واردكنندگان دلسرد ميشوند و از تلاش براي وارد كردن كالا از خارج دست ميكشند.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">دولت پس از آنكه واردات كالاهاي خارجي را فلج كرد، دست به كار فلج كردن صادرات شد. به موجب قانون متمم كنترل اسعار خارجي، مصوب 22 ژوئيه 1930 كه ظاهرا براي جلوگيري از فرار سرمايه از ايران از تصويب مجلس گذشت، صادركنندگان موظف بودند 90 درصد و در صورت وارد كردن كالاهايي كه صدور مجوز براي آنها لازم نبود 40 درصد ارز خارجي حاصل از صادراتشان را به دولت بفروشند. ويلارد مينويسد كه در نتيجه اين تمهيد «صادرات ايران نابود شده است.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">كاهش شديد ارزش قران فرصت سودآوري در اختيار صادركنندگان كالاهاي ايراني قرار داده بود، ولي وقتي قرار بود به موجب قانون جديد 90 درصد ارز حاصل از صادرات به دولت، كه عملا به معناي رضاشاه بود، تسليم شود، دليل نداشت كسي زحمت صادرات كالا را بر خود هموار كند. دولت با اتخاذ چنين سياستي در واقع قشر تاجر ايران را به خاك سياه نشاند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>*</b></span><span class="s1"><b> آغاز بحران اقتصادي </b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">هارت نكتههايي درباره دلايل بحران اقتصادي 1930 ذكر ميكند:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">احتراما به عرض ميرساند كه اوضاع مالي ايران هر روز وخيمتر ميشود. در همين ارتباط، توجه شما را به پاراگراف آخر گزارش كنسولگري در تهران، به تاريخ 24/26 ژوئيه 1930 جلب ميكنم:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«گويي سكانداران اقتصاد ايران دچار دستپاچگي شده و به جاي انداختن بار، عقل سليم را براي نجات اين كشتي غريق به دريا انداختهاند.» شكي نيست كه حتي اگر دولت ايران سياست آشكارا غيرعملي تعيين نرخ ارز بدون تثبيت آن با استفاده از ذخاير ارزياش را پيش نميگرفت، باز هم كشور از بحران اقتصاد جهاني لطمه ميديد. اين سياست به تصويب قانون كنترل اسعار خارجي انجاميد كه دارد تجارت ايران را نابود ميكند و درآمدهاي گمركي ايران را كه درآمد عمده دولت است به قدري كاهش داده كه يك كسري بزرگ در بودجه تقريبا ناگزير مينمايد. در همين ارتباط، سفير تركيه زمستان گذشته گفت ايران اصلا دچار بحران اقتصادي نبود تا اينكه دولت با سياست احمقانهاش چنين بحراني را ايجاد كرد. عموم مردم در تهران معتقدند كه بحران سختي در راه است؛ يعني طي يك تا دو ماه آينده، مگر اينكه كاري براي بهبود اوضاع انجام شود. در تاريخ 28 ژوئيه، روزنامه ايران با چاپ مطلب صريح و بيسابقهاي اشاره كرد كه حقوق كارمندان وزارت اقتصاد كه از 21 مارس 1930 تا آن موقع پرداخت نشده بود، «هفته آينده پرداخت خواهد شد.» طبق اخباري كه سفارت شنيده است كارمندان دولت، به غير از ارتشيان و مقامات دربار، چندين ماه است كه حقوق نگرفتهاند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">چنانكه ويلارد در گزارش ماه اوت خود مينويسد، تصويب قانون متمم كنترل اسعار خارجي بحران را از آنچه بود هم بدتر كرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">همانطور كه انتظار ميرفت، صادركنندگان به جاي اينكه ارز خود را به دولت تحويل بدهند يا خود را گرفتار پيچ و خم چنين معاملاتي بكنند، عطاي تجارت را به لقايش بخشيدهاند. بدين ترتيب، تصويب قانون جديد، كه فقط يك ماه است دارد اجرا ميشود، به جاي بهبود اوضاع در واقع نقض غرضي بيش نبوده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در حكم نمونهاي از تاثيرات منفي قانون فوقالذكر بر صادرات، گزارش شده است كه از زمان تصويب اين قانون هيچ محمولهاي از بندر بوشهر به خارج از كشور صادر نشده است و از بندر پهلوي هم خبر رسيده است كه تجار ايراني هيچ كالايي براي صادرات به بندر نبردهاند. تجار ايراني ظاهرا تمايلي به گرفتار شدن در روند تشريفات اداري لازم براي صدور كالاهايشان ندارند، كه همراه با دل چركيني آنها نسبت به آنچه تصميم خودسرانه دولت تلقي ميكنند، ميتوانند صادرات محصولات ايراني را كاملا فلج كنند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>*</b></span><span class="s1"><b> برنامههاي رضاشاه و تيمورتاش</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">يك ماه بعد ويلارد مينويسد:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بهرغم تمامي تمهيداتي كه به تصويب رسيده است، اوضاع اقتصادي كلا تغييري نكرده و از برخي جهات بدتر هم شده است عليالخصوص در ارتباط با موجودي ارز در بانكها، تا جايي كه آنهايي كه قصد خريد براتهاي ارزي دارند، حتي با داشتن مجوز كميسيون كنترل اسعار خارجي هم بايد جان بكنند تا بتوانند گوشهاي از ارز مورد نياز خود را تهيه كنند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در حكم نمونهاي از كمبود ارز در مملكت قابل ذكر است كه يك دانشجوي ايراني كه ميخواست براي ادامه تحصيلات تخصصياش در دانشگاه آمريكايي بيروت به آن كشور سفر كند- كه البته دولت ايران چنين چيزي را بسيار تشويق ميكند- فقط توانست از 900 دلاري كه كميسيون بابت هزينه سفرش تصويب كرده بود، 100 دلارش را تهيه كند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">به رغم آنكه صادركنندگان ايراني به موجب قانون متمم كنترل اسعار خارجي موظف بودند ارز حاصل از صادرات كالاهايشان را به دولت بفروشند، كمبود غيرعادي ارز در مملكت همه ناظران را متحير ساخته بود. هر ماه فقط پولي كه شركت نفت انگليس و ايران در داخل مملكت هزينه ميكرد، به 80 تا 100 هزار ليره (400 تا 500 هزار دلار) بالغ ميشد. پس چه بلايي بر سر اين پول ميآمد؟ در عين حال، قيمت كالاهاي وارداتي شديدا افزايش يافته و ظرف شش ماه دو برابر شده بود. كسب و كار در ايران فلج شده بود. «در ارتباط با كاميونها، بسياري از اين كاميونها كه به صورت اقساطي فروخته شده بودند و به دليل ناتواني خريداران در پرداخت اقساط مصادره شدهاند و فقط در حدود 10 درصد از آنها با قيمت خريد به فروش رفتهاند. اين خودروها هم اينك در گوشهاي افتادهاند و هيچ اميدي نيست كه به جادهها برگردند؛ مگر اينكه اوضاع تسهيلات اعتباري بهبود يابد و وضعيت ارزي تغيير كند.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ويلارد در گزارش خود به مصيبتي كه دانشجويان ايران در خارج از كشور به آن گرفتار بودند نيز اشاره ميكند. در سال 1930، هزار و صد و شانزده دانشجوي ايراني در خارج از كشور تحصيل ميكردند كه از ميان آنها 746 نفر به هزينه خانوادههايشان درس ميخواندند و 320 نفر بورسيه دولت بودند. «دانشجويان مشغول به تحصيل در انگلستان و آمريكا ماهانه 25 ليره، در فرانسه 20 ليره، در آلمان 17 ليره، در سوئيس 16 ليره و در بيروت و سوريه 10 ليره نياز دارند. ميگويند به دليل اينكه خانوادهها نميتوانند ارز كافي براي آنها بفرستند، اين دانشجويان تيره بخت در شرايط بسيار بدي به سر ميبرند.» ويلارد گزارش ميدهد كه شركت نفت انگليس و ايران ماهانه مبلغ 15 هزار ليره را از محل فروش محصولاتش در ايران به رفع نياز اين دانشجويان اختصاص داده است.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>*</b></span><span class="s1"><b> اوضاع آذربايجان در سال 1930</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در ماه اوت 1930، كنسول آمريكا هنري اس. ويلارد به تبريز رفت تا كنسولگري آمريكا در اين شهر را تعطيل كند. ده سال بعد، جيمزاس. موس پسر، يكي ديگر از كنسولهاي آمريكا سفري به اين شهر كرد. مقايسه گزارشهايي كه اين دو از سفر خود ارسال كردهاند حكايت از وخيمتر شدن اوضاع سياسي و اقتصادي در طول آن ده سال دارد. اوضاع مصيبتباري كه در اين دو گزارش توصيف شده است بيانگر آن جنبه از حكومت رضاشاه است كه متاسفانه در نوشتهها و آثار از آن غفلت شده است. ويلارد مينويسد كه رضاشاه با روشهاي ددمنشانه خود مردم را سركوب كرده و كينهتوزي و ياس را نصيب آنها كرده بود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">احتراما به عرض ميرساند كه در سفر اخيرم به تبريز براي بستن كنسولگري آمريكا در اين شهر، فرصت يافتم تا اجمالا اوضاع سياسي و اقتصادي استان آذربايجان را نيز كه ممكن است براي آن وزارتخانه جالب توجه باشد بررسي كنم. نتيجه مشاهداتم به طور خلاصه مويد آن است كه مردم اين استان اگر واقعا در شرف شورش نباشند، حداقل آشكار از دست دولت ناراضياند و بسياري از ساكنين استان معتقدند كه اگر تهديدي متوجه ثبات دولت كنوني شود، تبريز و توابع آن مسلما بلافاصله از آن حركت حمايت خواهند كرد. فعلا دليل اصلي نارضايتيها، جداي از ركود تجارت كه تاثير بدي بر كل كشور گذاشته است، ظاهرا همان چيزي است كه آدمهاي عادي ماليات كمرشكن ميخوانند. صحبت از مالياتهاي سنگين نقل همه مجالس است و ياس و نفرت از اينكه چرا دولت بايد، آن كه طور مردم ادعا ميكنند، عملا همه عايداتشان را از دستشان بيرون بكشد احساس غالب مردم است. مردم احساس ميكنند كه تلاش براي پيشرفت در چنين شرايطي بيفايده است؛ كه از نظر من، دليل اصلي خصومت قابل مشاهدهاي است كه در توليدكنندگان كالاهاي ايراني ميتواند ديد و باعث شده است كه صادرات ايران به ويژه در منطقه آذربايجان متوقف شود. مقايسه وضع زندگي افسران ارتش با وضعيت اسفبار عموم مردم به اين تنفر دامن ميزند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">علاوه بر خصومتي كه به دليل برنامههاي مالياتي دولت در بين مردم ايجاد شده است، اتهام بيكفايتي و فساد اداره ماليه آذربايجان نيز مزيد بر علت است. در واقع رييس فعلي ماليه آماج اصلي اين اتهامات است كه فقط مانده مردم از بالاي پشت بام خانههايشان آن را جار بزنند چون صحبت از آن نقل همه مجالس است. تقريبا همه معتقدند كه مسببين اخراج هيات ميلسپو خائن به مملكت بودند و حتي آنهايي هم كه قبلا خواهان اخراج هيات آمريكايي بودند حالا به اشتباه خود اذعان دارند. مكررا از مردم سادهدل شنيدهام كه دولت از دكتر ميلسپو تقاضا كرده به ايران بازگردد و او به زودي به ايران بازخواهد گشت؛ كه اين امر حكايت از حمايت و طرفداري روزافزون مردم از اداره منابع مالي مملكت به دست هيات آمريكايي دارد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">اگر چه مردم با احتياط بيشتري درباره برخي مسائل ابراز نظر ميكنند، ولي به نظر ميرسد كه چندان دل خوشي از اعليحضرت همايوني رضاشاه پهلوي ندارند. اعليحضرت كه هيچوقت واقعا محبوبيتي در آذربايجان نداشته، چندان احترامي در بين مردم تبريز ندارد و يكي از دلايل عدم محبوبيتش هم اين است كه اصل و نسبت خانوادگي درست و حسابي ندارند؛ كه از همين حالا ميتوان حدس زد آينده دموكراسي در ايران چگونه خواهد بود. با وجود اين، هنوز خيلي ميترسند كه اگر تخت شاهي به دليل مرگ يا دلايل ديگر خالي بماند، وضع از آنچه در دوران قاجار بود هم بدتر شود.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* وخيمتر شدن اوضاع اقتصادي </b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در اوايل سال 1931 ديگر اميدي به بهبود اوضاع اقتصادي ايران نبود.هارت در گزارشي شرح گفتوگوهاي خود را با غفارخان جلال، وزير مختار ايران در واشنگتن، اينگونه بازگو ميكند: «احتراما به عرض ميرساند كه اوضاع اقتصادي ايران مدام وخيمتر ميشود. غفارخان جلال به من گفت كه خارجيها اصلا نميتوانند وضعيت فلاكتبار تجار ايراني را درك كنند. تعداد آنهايي كه ورشكست شدهاند واقعا وحشتناك است و تعداد خيلي زيادي از آنها هم در مرز ورشكستگي هستند.» در ماه ژوئن 1933، هارت گوشه ديگري از وضعيت اسفبار مردم در دوران حكومت رضاشاه را در گزارش خود به تصوير كشيد:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">[اينكه] امسال چه نويدي براي مردم ايران دارد مساله ديگري است كه در گزارشي جداگانه به آن خواهم پرداخت. هزينه زندگي در ايران همچنان بالا ميرود. خصوصا كشاورز جماعت لطمه فراواني ديدهاند و غرولند شهرنشينها، به ويژه كارمندان دولت كه حقوق كمي دارند، بلند شده است. بسياري از زمينداران ديگر توان پرداخت ماليات ندارند. نرخهاي بهره سر به آسمان گذاشتهاند و قيمت زمين افتاده است. علاوه بر اين، كاهش قابل ملاحظه تجارت خارجي كه مسائلي چون سهميههاي واردات و «انحصار تجارت» از سوي دولت به نفع تجار بزرگ و به ضرر تجار كوچك، در آن سهيم بوده، نقش زيادي در وخامت وضع معيشت جامعه تجار ايراني داشته است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در سال 1953، اوضاع اقتصادي وخيمتر شده بود. ويليام اچ. هورنيبروك، جانشين هارت در تهران، مينويسد: «اگرچه تودههاي مردم با اين مالياتهايي كه [براي تامين مخارج ارتش] ميپردازند هنوز به دريوزگي نيفتادهاند، ولي به جرات ميتوان گفت كه سطح معيشتشان به بخور و نمير تنزل يافته و تا زماني كه دولت بار سنگين مخارج ساخت راهآهن را كه اهميت آن بيشتر سياسي است تا اقتصادي از دوش آنها برندارد، هيچ اميدي به بهبود سريع اوضاع نخواهد بود.» در سال 1938، اوضاع از آنچه بود هم وخيمتر شد. سي.ون اچ. انگرت، كاردار آمريكا در گزارش خود درباره بودجه سال 1940-1939 مينويسد كه طبق آمار و ارقامي كه بانك ملي ايران منتشر كرده است، هزينه زندگي در سال 1936 به ميزان 27 درصد افزايش يافت در حالي كه متوسط دستمزد كارگران روزمزد همان 7 ريال در روز باقي ماند. او در اظهارنظرش درباره برنامه بودجه سال 40-1939 مينويسد: «طبق برآوردهاي بانك ملي ايران هزينه زندگي توده مردم از اول ژانويه 1937 تاكنون 31 درصد افزايش يافته است؛ و همچنان در حال افزايش است، ولي دستمزد كارگران كه روزي 7 ريال [در حدود 24 سنت] است هيچ تغييري نكرده. وضعيت فلاكتبار اقشار فقير جامعه كه در گزارش سفارت در ارتباط با برنامه بودجه سال 1317 تشريح شده، وخامت بيشتري پيدا كرده است. اگر خبري از ناآراميهاي اجتماعي نيست به اين دليل است كه هنوز [فرصت] بروز نيافته است.» در سال 1941، كمي بعد از خروج انگرت از ايران، ناآراميهاي اجتماعي و شورش مردم بر سر نان شروع شد. تورم كه در سال 1937 به وضعيت خطرناكي رسيده بود از كنترل خارج شد. براساس آمار و ارقام موجود، هزينه زندگي در سال 1941 به 339 درصد افزايش يافت (مقايسه كنيد با 100 درصد در سال 1937)، و نرخ متوسط تورم به 36 درصد در سال رسيد.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* رضاشاه و تيمورتاش عرصه را بر بازار ارز تنگ می کنند</b>.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">هارت در واكنش به شكايتهاي متعدد واردكنندگان كالاهاي آمريكايي، به ويژه قطعات اتومبيل، با فروغي ملاقات كرد تا ارز لازم را براي تسويه طلب صادركنندگان آمريكايي كه قبلا كالاهايشان را تحويل ايران داده بودند، تامين كند:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">متذكر شدم كه ايالات متحده تقريبا بهترين مشتري ايران است، زيرا حداقل دو برابر آن چيزي كه به ايران ميفروشيم از اين كشور جنس ميخريم؛ و غيرمستقيم به آنها فهماندم كه اگر اقدامات تلافيجويانهاي اتخاذ كنيم، تجارت ايران خيلي بيشتر از ما لطمه خواهد ديد. گفتم كه ايران اتومبيل و كاميون را كه مسلما براي حملونقل در كشور ضرورت دارند جزو كالاهاي تجملي به حساب آورده و آن را در فهرست كالاهاي وارداتي ممنوعه قرار داده است. ولي آيا فرش ايراني كه عملا كل واردات آمريكا از ايران را تشكيل ميدهد، جزو تجمليترين كالاهاي دنيا نيست؟ توجه فروغي را به اين نكته جلب كردم كه طبق برآوردهايي كه براساس سياهههاي بازرگاني موجود در كنسولگريها انجام شده است، ما در شش ماهه اول سال 1930 به ميزان 000/700/2 دلار كالا از ايران خريدهايم و پرسيدم با اين وصف چرا بخشي از اين درآمد ارزي براي تسويه طلب صادركنندگان آمريكايي اختصاص نمييابد و اينكه كمتر از نصف اين پول هم براي تسويه طلب آنها بابت محمولههايي كه قبل از اجراي محدوديتهاي ارزي به ايران تحويل شده بود، كافي است. ظاهرا كه خيلي متاثر شد، يادداشتهايي برداشت و خيلي مودبانه و دلسوزانه برخورد كرد؛ ولي چه فايده كه هيچ نتيجهاي نداشت.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">گزارشي كه هارت قبل از اين ملاقات ارسال كرده بود نشان ميدهد كه دليل اختصاص نيافتن دلارهاي صادراتي براي پرداخت طلب صادركنندگان آمريكايي را ميداند: رضاشاه و تيمورتاش عرصه را بر بازار ارز تنگ كرده بودند و عملا همه ارز را خودشان ميخريدند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بهرغم افت شديد فعاليتهاي تجاري طبق برآوردها چيزي بيش از 500 هزار دلار [در ماه ارز] وارد كشور ميشود. ولي مساله اين است كه چه بلايي بر سر اين پول ميآيد؟ </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">حتي تجار خردهپا هم نميتوانند آن مقدار ارز ناچيزي را كه براي ادامه كارشان لازم دارند به دست بياورند. بانكها هم مدام شكايت دارند كه هيچ كاري براي كمك به مشتريانشان كه به دنبال ارز يا پرداخت پول كالاهايي هستند كه به صورت اعتبار اسنادي وارد كردهاند، از دستشان برنميآيد. حرفي كه چند روز پيش همكار انگليسيام گفت ظاهرا موجهترين توضيحي است كه ميتوان براي وضعيت كنوني پيدا كرد. او گفت كه همه ارز را شاه، وزير دربار و ديبا، حسابدار دربار، ميخرند و اميدوارند كه پس از حذف كنترلهاي ارزي قيمت ارز سر به آسمان بگذارد. سر رابرت با چنان اطمينان و بدون اما و اگري اين حرف را زد كه مظنون شدم لابد اين اطلاعات را از مقامات بانك شاهنشاهي به دست آورده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">يك تاجر آلماني فرش دو ماه است كه بازارها را براي پيدا كردن جنس به دردبخور زير و رو ميكند. او تا الان 200 هزار دلار فرش خريده و اخيرا هم اعلام كرده است كه اگر جنس به درد بخوري پيدا شود، حاضر است تا 500 هزار دلار ديگر هم خريداري كند. بين مردم شايع شده است كه اين تاجر را بانك ملي فرستاده تا از اين طريق بتواند ارز تهيه كند. ولي ديروز شنيدم كه دولت او را آورده است تا هرچه ميتواند فرش بخرد و دولت نيز ارز لازم را براي خريد تجهيزات نظامياش به دست بياورد. </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* قانون انحصار تجارت مارس 1931</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">به موجب قانون انحصار تجارت مصوب مارس 1931، هر واردكنندهاي كه درخواست صدور مجوز واردات تحت سهميههاي وارداتي داشت، بايد تصديقنامه صدور كالايي به همان ارزش را ضميمه تقاضايش ميكرد. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">وقتي صادركنندهاي كالايي صادر ميكرد، يك تصديقنامه صدور كالا به او تسليم ميشد كه ميتوانست آن را به قيمت بسيار بالا در بازار بفروشد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">يك واردكننده ناچار تصديقنامه مزبور را ميخريد و ضميمه درخواستش براي مجوز واردات ميكرد. هدف از اين اقدام اطمينان از برابري كل واردات و صادرات بود. در نتيجه اجراي اين قانون، واردات به قدري محدود شد كه قانون كنترل اسعار خارجي 1930 عملا ديگر به كار نميآمد و لغو شد. هارت توضيح ميدهد، «با وجود اين، تعهدات ارزي صادركنندگان كما فيالسابق وفق ماده 13 قانون متمم انحصار تجارت به قوت خود باقي است؛ ولي عوايد حاصل از اين منابع توسط دولت در حساب ويژهاي نگهداري ميشود تا واردكنندگاني كه براساس گواهي صادرات مجوز ورود كالا دريافت كردهاند از آن استفاده كنند.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بدين معنا كه بهرغم «لغو» قانون كنترل اسعار خارجي، اين قانون نفرتانگيز كه به موجب آن بايد 90 درصد عوايد ارزي صادرات در اختيار دولت قرار ميگرفت به قوت خود باقي ماند. هارت بعدا نوشت كه از زمان لغو قانون كنترل اسعار خارجي در 15 فوريه 1932، «اوضاع ارز در طول دو هفته گذشته كاملا به هم ريخته است.... علت هم كاملا واضح است- تقاضا براي ارز خيلي بيشتر از عرضه آن است. بنابراين، دولت بايد بخشي از ذخيره استرلينگش در لندن را در اختيار بانكها قرار بدهد.» ولي خودش توضيح ميدهد: «هنوز هيچ اعلام رسمياي مبني بر قصد دولت براي انجام اين كار صورت نگرفته است.» نه فقط درآمدهاي نفتي صرف تامين نيازهاي تجاري مشروع كشور نشد، بلكه «نزديك به 200 هزار ليرهاي هم كه صادركنندگان به موجب قانون انحصار تجارت به بانك ملي ايران فروخته بودند، براي تامين نياز واردكنندگان مجاز در اختيار آنها قرار نگرفت و ظاهرا به طور موقت صرف وارد كردن مصالح و ملزومات راهآهن شد.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ويلكينسن، رييس كل بانك شاهنشاهي ايران «بهخصوص بر اين نكته تاكيد داشت» كه 200 هزار ليرهاي كه بايد به موجب قانون انحصار تجارت مارس 1931 براي تامين نيازهاي ارزي واردكنندگان كنار گذاشته ميشد، صرف خريد مصالح و ملزومات راهآهن شده بود.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">يكي از تجار بزرگ تهران اينگونه از نتايج قانون فوق ابراز تاسف كرده بود:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ميگويند قانون انحصار تجارت خارجي ايران، كه از ماه مارس گذشته نوع و ميزان كالاهاي وارداتي مجاز را محدود و آن را منوط به صادرات كالاهاي ايراني يا خريد تصديقنامههاي صادرات به قيمت گزاف كرده است، به قدري تجارت خارجي را محدود كرده و به هم ريخته است كه تجار خارجي تقريبا عطاي تجارت در ايران را به لقاي آن بخشيدهاند. ولي اوضاع، پيش از تصويب قانون انحصار هم همين قدر مشكل بود؛ زيرا اگرچه انحصار تجارت آخرين تير تركش به نظر ميرسيد، اعمال همزمان آن با قانون غيراقتصادي كنترل ارز بود كه اين هرج و مرج را ايجاد كرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">انگليسيها براي توجيه سياستهاي غيراخلاقيشان در ايران، رياكاري را با چاشني دروغگويي مخلوط كردند. وزير مختار بريتانيا در اين ارتباط اظهار داشت:به هر حال، اگر در شرايط كنوني دولت اين تمهيدات را اتخاذ نميكرد معلوم نبود چه بلايي بر سر ايرانيها ميآيد. بسياري از ايرانيهاي طبقات بالا داشتند ثروت خود را با خريد كالاهاي تجملاتي خارجي دور ميريختند و پولشان را كه با خون دل رعيتها به دست آمده بود به باد ميدادند. شايد اين تمهيدات خيلي سختگيرانه باشد، ولي حداقل در اين مملكت، به كار ميآيد؛ چون همان اندك پولي هم كه اين كشور دارد، در داخل مملكت باقي ميماند و چون به هر حال مبادلات خارجي ايران نقش بسيار كماهميتي در تجارت خارجي دارد، بايد پذيرفت كه كاهش موقتش حتي كماهميتتر از آن است كه بخواهيم آن را عاملي براي تداوم بحران مالي و اقتصادي بدانيم كه اروپاي بعد از جنگ گرفتار آن شده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بهرغم كمبود شديد ارز، دولت بدون هيچ تاملي مبلغ 200 هزار ليره بابت غرامت لغو امتياز انحصار اسكناس به بانك شاهنشاهي ايران پرداخت كرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">علاوه بر اين، هزينه وارد كردن ماشينآلات چاپ اسكناسهاي جديد توسط بانك ملي در حدود 100 هزار ليره بود. مبالغ مورد نياز از محل ذخيره مملكتي تخصيص يافت. وقتي مخارج ريالي نيز به آن اضافه شد، كل هزينهها به 500 هزار ليره (5/2 ميليون دلار) رسيد. هارت در اين ارتباط مينويسد: «در خاتمه، جسارتا عقيدهاي را كه بسياري از ناظران ذيصلاح داخلي نيز به آن باور دارند، بازگو ميكنم كه اين هزينه 000/500/2 دلاري هيچ فايدهاي براي ايران ندارد مگر دو چيز: اول جايگزين كردن اسكناسهاي يك بانك بريتانيايي بسيار معتبر با اسكناسهاي بانك ملي ايران كه هنوز هيچ اعتباري در دنيا ندارد و دوم جايگزين كردن تصوير سلاطين منحط قاجار بر روي سكههاي نقره با تصوير ديكتاتور حاكم كنوني.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بعد از اعطاي امتياز جديد نفت كه از تاريخ 30 مه 1933 به اجرا درآمد، صادركنندگان ديگر موظف به فروش ارز به دولت نبودند. در گزارشي كه از سوي بانك ملي ايران درباره وضعيت تجاري كشور منتشر شد، آمده بود كه كسري تراز تجاري «احتمالا با حقالامتيازهايي كه دولت ايران سالانه از شركت نفت انگليس و ايران دريافت ميكند جبران خواهد شد؛ ولي دولت ترجيح ميدهد كه اين مبالغ را در حساب ذخيرهاي در لندن نگاه دارد.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در انتهاي گزارش آمده بود كه حقالامتياز شركت نفت انگليس و ايران «مستقيما بر وضعيت ارز در بازار ايران تاثير نخواهد گذاشت.» بدين ترتيب، «به دليل سفتهبازي ارزي عليه قران و انباشت ارز» كاهش ارزش قران بهرغم تلاشهاي دولت براي متوقف ساختن آن همچنان ادامه يافت؛ تا اينكه نهايتا، چنانكه ترجمه جي. ريوز چايلدز از گزارش بانك ملي ايران نشان ميدهد، به بدترين نحو ممكن متوقف شد، يعني «از طريق اجراي قانون انحصار تجارت خارجي، كه بحران روبه رشد اقتصاد جهاني آن را برجستهتر ساخته بود و همچنين با اعمال محدوديت براي واردكنندگان برخي كالاها نظير اتومبيل، لاستيك چرخ، قطعات يدكي و نظاير آن و موظف ساختن آنها به خريد ارز از دولت به قيمتهاي غيرواقعي كه خود موجب كاهش تقاضا براي ارز در بازار آزاد شد.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ولي عمر گزارشهاي صادقانه بانك ملي ايران درباره اقتصاد كشور بسيار كوتاه بود. در اوايل سال 1936، هورنيبروك محتواي گزارش سالانه بانك ملي ايران (گزارش فارسي) را اينگونه توصيف كرد: «[گزارش بانك] بيارزش به نظر ميرسد و نظر دادن درباره گزارشي تا اين اندازه كلي و مبهم هيچ فايدهاي ندارد؛ به ويژه وقتي بدانيم كه يك منبع مستقل حسابها را بازرسي نكرده است؛ و اينكه به هر حال، حتي اگر كسي هم اطلاع دقيقي از عمليات بانك داشته باشد جرات نميكند زبان به انتقاد باز كند.»</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* تجارت خارجی قانون اسعار خارجي 1 مارس 1936</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در تاريخ اول مارس 1936، مجلس قانون اعمال مجدد كنترلهاي سختگيرانه بر بازار ارز را با قيد دو فوريت، كه حالا ديگر مرسوم شده بود، به تصويب رساند. قانون جديد در واكنش به كاهش مدام نرخ برابري ريال (نام جديد واحد پول به جاي قران) در طول چند ماه گذشته به مجلس تسليم شده بود. هورنيبروك در اين ارتباط مينويسد:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">اصول عقلاني تجارت سقوط ارزش ريال را نتيجه قانون عرضه و تقاضا ميداند. بهرغم قانون انحصار تجارت خارجي و با توجه به نگهداري مبالغ هنگفت حقالامتيازهاي شركت نفت انگليس و ايران در خارج از كشور، تقاضا براي ارز موجب سقوط ارزش ريال شد. پيشبيني شد كه نرخ برابري به 120 ريال به ازاي هر پوند استرلينگ برسد. در نتيجه، واردكنندگان با دريافتن اينكه وارداتشان به ريال پرهزينهتر خواهد شد، سفارشها و پرداختهاي لازم براي خريد كالاي چندين ماه خود را زودتر انجام دادند كه خودش به كاهش بيشتر ارزش ريال كمك كرد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">طبق اين قانون نرخ برابري ارز 80 ريال به ازاي هر پوند و 02/16 ريال به ازاي هر دلار تعيين شد. هدف از تصويب قانون قبلي انحصار تجارت، تضمين تراز كلي تجارت خارجي بود؛ ولي تحت قانون جديد دولت تراز تجاري با هر كشور دلخواه را به صلاحديد خود تضمين ميكرد. در پاسخ به سوال مجلس درباره درآمد ارزي صادركنندگان، وزير ماليه اظهار داشت كه صادركنندگان بايد ارز خود را وارد كشور كنند و به بانكهاي مجاز بفروشند؛ زيرا طبق قانون موظف به انجام چنين كاري هستند. در مورد ارزي كه پيش از تصويب اين قانون در خارج از كشور نگهداري ميكردند نيز به نفع هيچ تاجر ايراني نيست كه بخواهد پولهايش را آنجا نگه دارد، زيرا بانك ملي ايران 12 درصد بهره به پول آنها ميدهد كه از بهره بانكهاي خارجي بيشتر است. البته ظاهرا درستش آن است كه بانك ملي هيچ بهرهاي بابت حسابهاي سپرده نميپردازد، بلكه 12 درصد بهره وامي است كه به مردم ميدهد.براساس ماده 1 قانون جديد، يك كميسيون اسعار خارجي تشكيل شد كه 5 عضو داشت. مهمترين وظيفه اين كميسيون، چنانكه در ماده 2 آمده بود، عبارت بود از «بررسي درخواستهاي مجوز خريد ارز و صدور مجوز در صورت لزوم، چه اين درخواستها از طرف موسسات دولتي يا عمومي باشد و چه شركتها و اشخاص.» طبق ماده 3 همه اشخاص و موسسات بايد سپردههاي ارزي خود را به دولت اظهار ميكردند. طبق ماده 4 «از تاريخ تصويب اين مقررات، هيچكس حق ندارد بدون اجازه قبلي كميسيون اسعار خارجي وارد معاملات ارزي شود.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">ماده 18 درباره تعهد صادركنندگان براي فروش ارز به دولت بود: «هر صادركننده ملزم است ظرف مدتي كه در موقع صدور تعيين خواهد شد و حداكثر آن سه ماه خواهد بود ارز خارجي خود را به ميزان تقويمي كه در گمرك به ريال به عمل خواهد آمد بهعلاوه 10 درصد به يكي از بانكهاي مجاز بفروشد.» در ماده 6 نيز آمده بود: «هر يك از بانكهاي مجاز مختار است روزانه تا سقف 4000 ريال [80 پوند] ارز را بدون مجوز كميسيون، براي تامين نياز دانشجويان ايراني و بيماران ساكن خارج از كشور؛ و نيز خريد كتاب و مجلات و اشتراك روزنامهها و مجلات به فروش برساند، مشروط بر اينكه به هر شخص بيشتر از 10 پوند در ماه نفروشد و اطمينان حاصل كند كه ارز فروخته شده به همان مصارفي كه در بالا ذكر شد خواهد رسيد.»به بيان ديگر، قانون جديد، كنترلهاي بسيار سختگيرانهاي بر معاملات ارزي تحميل كرد و عملا معاملات ارزي كشور را در دستان دولت قرار داد. چنانكه انتظار ميرفت، در قانون جديد تمهيدي براي پرداخت طلب صادركنندگان خارجي كه كالاهايشان را پيش از اول مارس 1936 تحويل داده بودند، پيشبيني نشده بود. چنانكه در ادامه توضيح خواهم داد. به صادركنندگان آمريكايي كه پيش از تاريخ مزبور به ايران كالا صادر كرده بودند، تا سال 1941 هنوز پولي پرداخت نشده بود كه همين امر موجبات خشم شديد سفارت آمريكا در تهران و شركتهاي مربوطه را فراهم آورد. علاوه بر اين، به موجب اين قانون، كليه حسابهاي ارزي متعلق به صادركنندگان خارجي و داخلي در ايران مسدود شده بود و آنها ديگر قادر نبودند كالاهايي را كه قبلا پولش پرداخته شده بدون تعهد فروش عوايد ارزي آن را به يك بانك مجاز صادر كنند.اسناد وزارت امور خارجه آمريكا پر از شكايت شركتهاي آمريكايي است كه به دنبال تصويب اين قانون وجوهشان در ايران مسدود شده بود. در ماه آوريل 1936، نايب كنسول آمريكا، كرين، خاطرنشان ساخت كه، «از اول مارس، هر نوع صادراتي به طور مشهود كاهش يافته و انتظار اين است كه كميسيون براي بهبود اوضاع اقداماتي اتخاذ كند.» البته وضعيت هيچوقت بهبود نيافت، بلكه بدتر هم شد. كرين گزارش ميدهد كه بهرغم وضع مجازاتهاي سنگين، كه در قانون آمده بود، يك بازار سياه پررونق شكل گرفته بود كه در آن هر پوند به 103 تا 106 ريال فروخته ميشد، در حالي كه نرخ برابري در قانون جديد 5/80 ريال تعيين شده بود. </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* نكول عملي بانك ملي ايران، 1937</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">گوردن پي. مريام پس از اجراي كنترلهاي ارزي و تجاري جديد از كمبود شديد ارز، افزايش قيمت مواد غذايي در داخل كشور و «قيمتهاي شوكهكننده» مواد غذايي وارداتي گزارش ميدهد. چند ماه بعد، كرين گزارش ميدهد كه بانك ملي ايران عملا پرداخت براتهاي ارزي را متوقف كرده است: در حالي كه كميسيون كنترل اسعار خارجي تعداد زيادي مجوز ارزي براي واردكنندگاني كه تعهدات ريالي لازم را انجام داده بودند، صادر كرده بود؛ ولي براتها قابل وصول نبودند، زيرا بانكها موجودي ارزي نداشتند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">بنابراين، اگرچه ظاهرا بانك ملي پرداخت براتها را متوقف نكرده است، وضعيت كنوني عملا معنايي به جز توقف ندارد، البته بانك ملي از پرداخت براتها خودداري نميكند، ولي به بهانههاي مختلف و گاه واهي مثل اينكه مدارك كافي نيست يا هر چيز ديگري كه به ذهنش برسد واردكنندگان را سر ميدواند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">اين كنسولگري در طول هشت ماه گذشته پيشنهاد تعليق اعطاي تسهيلات اعتباري از هر نوع به واردكنندگان ايراني صرفنظر از اعتبار آنها را داشته است؛ زيرا اين خطر جدي وجود دارد كه پرداختها به دليل وضعيت نامناسب ارز به تعويق بيفتد. اوضاع مدام وخيمتر ميشود و اميد است كه شركتهاي آمريكايي سياستي را كه به آنها توصيه شده است، اتخاذ كنند. به عقيده ناظران ذينفع در تهران، دولت بايد يا واردات رسمي را به قدري كاهش بدهد كه ارز بيشتري براي پرداختهاي تجاري معوقه باقي بماند يا بدهيهايش را استمهال يا وامهاي جديدي از خارج استقراض كند. از قرار معلوم دولت با كاهش واردات براي ارتش و موسسات دولتي تا حدودي در حال اجراي راهكار اول بوده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">چنانكه در ادامه خواهيم ديد، معلوم شد كه در سال 1937 دولت واردات مايحتاج ارتش را متوقف ساخت. پس از آن بار ديگر تخصيص بودجه از محل صندوق ذخيره براي ارتش مجددا با قوت از سر گرفته شد. كرين مينويسد: «تقريبا نميتوان تصور كرد كه كشوري مثل ايران با اين همه منابع و استعداد ممكن باشد كه براي پرداختهاي خارجياش استمهال كند، هر چند اين امكان هست و شايد دقيقا همين اتفاق هم بيفتد.» </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* نظرات متفاوت آمريكاييها و انگليسيها در بارۀ اوضاع اقتصادی </b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">مقايسه گزارشهاي اقتصادي سفارت آمريكا و انگليس در سال 1937، ماهيت سياستهايي را كه انگليسيها در ايران دنبال ميكردند به خوبي فاش ميسازد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">يكي از گزارشهاي سي. ون انگرت، كاردار موقت آمريكا، در اين ارتباط روشنگر و مناسب است. او توضيح ميدهد كه قانون اول مارس 1936، بار ديگر يك نظام پيچيده كنترل و سهميهبندي سختگيرانه ارزي را براي واردات مستقر ساخت كه از ماه ژوئيه 1933 تا آن زمان وجود نداشت؛ نظامي كه «شامل مجموعه تدابيري براي محدود ساختن آزادي تجارت خارجي بود و در برخي موارد عملا آن را ممنوع ميساخت.» طبق نظام كنترل تجارت و ارز، نهادي به نام كميسيون اسعار خارجي عهدهدار مسووليت نظارت بر كليه معاملات ارزي بود و بدون مجوز كتبي آن هيچ كس حق خريد و فروش ارز يا برات خارجي را نداشت.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">اين كميسيون بايد وضعيت ارزي بين ايران و كشوري كه ارز بايد به آنجا حواله ميشد بررسي ميكرد. اگر معلوم ميشد كه حساب ارزي با آن كشور داراي كسري است، جوازي صادر نميشد. همه تجار و اشخاص حقيقي ملزم بودند دارايي ارزي خود را به دولت اظهار و آن را به نرخ رسمي به بانكهاي مجاز بفروشند. كليه معاملات ارزي بايد از طريق يكي از بانكهاي مجاز و به قيمت رسمي صورت ميگرفت و بانكها نيز موظف بودند روزانه گزارش معاملات خود را به كميسيون تسليم كنند. با توجه به ارزشگذاري غيرواقعي ريال، تقاضا بسيار بيشتر از عرضه بود. واردكنندگان خوشاقبالي كه ارز به دست آورده بودند، با فروش كالاهاي وارداتي كمياب سود هنگفتي به جيب زدند.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">فساد و رشوهخواري در اين نظام موج ميزد. از سوي ديگر، اجبار صادركنندگان ايراني به فروش عايدات ارزيشان به قيمت غيرواقعي و پايين موجب دلسردي آنها و كاهش صادرات شده بود. نهايتا اينكه طبق گزارش انگرت، در حالي كه وضعيت ارز به مرز بحران رسيده بود، مبالغ هنگفتي از محل حقالامتيازهاي نفت براي خريد سلاح و مصالح ساخت راهآهن و بندر كه سود آن قطعي نبود و مدت بهرهبرداري از آن نيز طولاني بود، صرف ميشد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">در همان زماني كه انگرت گزارشش را ارسال ميكرد، دولت انگليس جزوهاي منتشر ساخت كه توسط دستيار دبير تجاري سفارت پادشاهي بريتانيا در تهران تهيه شده بود و تصوير كاملا متفاوتي از اوضاع ارائه ميداد. در اين جزوه وجود بحران اقتصادي در ايران كتمان شده و پرداخت ماليات و حقالامتيازها از طرف شركت نفت انگليس و ايران مورد تاكيد قرار گرفته بود: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">حقالامتيازها و مالياتهايي كه شركت نفت انگليس و ايران در طول سالهاي 1936 و 1937 پرداخت بالغبر 4,772,127 ليره بود. در قانون متمم بودجه 1937-1936 و 1938-1937 مبلغ دو ميليون ليره براي خريد تجهيزات نظامي، دو ميليون ليره براي ساخت راهآهن و 80 هزار ليره براي ساخت كارخانه قند اختصاص يافت كه مجموعا مبلغ 4,080,000 ليره را تشكيل ميداد و بايد از محل ذخيره ارزي تامين ميشد و به اين ترتيب از مبالغ پرداختي شركت نفت انگليس و ايران فقط 690 هزار ليره باقي ميماند. اطلاع ديگري از ساير پرداختها يا برداشتها از صندوق ذخيره ارزي در دست نيست و موجودي اين صندوق نيز فاش نشده است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نكته قابلتوجه در اين گزارش آن است كه نويسنده خيلي گذرا به مساله كمبود ارز اشاره كرده و دليل آن را نيز روند سريع توسعه كشور دانسته است. در گزارش، به مساله حذف درآمدهاي نفتي از تراز تجاري و صرف آن بابت خريد سلاح و ساخت راهآهن و بنادر حتي اشاره هم نشده است و نهايتا اينكه نويسنده در تلاش براي تاكيد بر جنبههاي مثبت اقتصاد ايران به بررسي وضعيت ذخاير طلاي كشور پرداخته است.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نويسنده كه گويي ميخواهد به مردم اطمينان خاطر بدهد، مينويسد كه ذخاير سه ميليون ليرهاي طلاي كشور در سال 1935 به بانك ملي انتقال يافت. اين طلا به همراه مقداري نقره كه جمعا 5 ميليون ليره ارزش داشت، پشتوانه فلزي اسكناسهاي بانك ملي را تشكيل ميداد و «پوششي صد درصدي» براي پول مملكت فراهم ميآورد. با خواندن اين گزارش، ميتوان فهميد كه انگليسيها با چه تبليغات ماهرانهاي از رضاشاه و رژيمش در هشتاد سال گذشته طرفداري و حمايت كردهاند.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>* عدمپرداخت طلب صادركنندگان آمريكايي به ايران</b></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نكتهاي كه خشم آمريكاييها را پس از سال 1936 برانگيخته بود، قصور دولت ايران در تامين ارز لازم براي پرداخت طلب شركتهاي آمريكايي بود كه پيش از تاريخ اول مارس 1936 به ايران كالا صادر كرده بودند. ظاهرا در قانون ارزي 1936 تمهيدي براي پرداخت طلب صادركنندگاني كه قبل از اجراي اين قانون به ايران كالا صادر كرده بودند، پيشبيني نشده بود. البته با توجه به اين امر كه قانون فوق بدون بحث و بررسي در مجلس به تصويب رسيده بود، اين مساله چندان هم عجيب نبود. اگرچه واردكنندگان ايراني كالاهاي آمريكايي معادل ريالي لازم براي خريد كالاهايشان را به بانك ملي داده بودند، كميسيون اسعار خارجي مجوز پرداخت معادل دلاري آن به صادركنندگان آمريكايي را تامين نكرده بود. شركتهاي آمريكايي دست به دامن وزارت امور خارجه آمريكا و سفارت آمريكا در تهران شدند. سفارت آمريكا با تلاشهاي فراوانش براي فراهم آوردن زمينه فروش ارز به واردكنندگان ايراني به منظور پرداخت بدهيشان به صادركنندگان آمريكايي صرفا با اين وعده مبهم دولت ايران مواجه ميشد كه «به واردكنندگان اجازه ميدهيم تا تصديقنامه صدور كالاهاي درجه سوم بخرند و آن را به كميسيون اسعار خارجي ارائه بدهند كه اين كميسيون هم به نوبه خود مجوزهاي لازم را جهت خريد معادل ارزي آن براي واردكنندگان صادر خواهد كرد.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نامهاي كه دبليو.اف.فيشر، مدير صادرات شركت توتهيل اسپرينگ در شيكاگو براي والاس اس.موري، رييس بخش امور خاور نزديك وزارت امور خارجه آمريكا نوشته است، اطلاعات زمينهاي خوبي در اين ارتباط به دست ميدهد: هماكنون كه اين برنامه را مينويسم، هنوز طلبي كه بابت معاملاتمان در سال 1935 داريم، پرداخت نشده است. به عقيده ما، مقامات ايراني اصلا علاقهاي به حل اين مساله ندارند. نزديك به يك سال است كه تلاش ميكنيم طلبمان را از طريق شركت فرش ايران كه بيشك ميدانيد انحصار فرش ايران در آمريكا را دارد، تسويه كنيم. ما حاضر بوديم به جاي پولمان فرش ايراني در نيويورك را تحويل بگيريم و اگرچه نماينده تجاري ايران در نيويورك، سلطان محمود عامري، با ما بسيار همكاري كرد، هيچ نتيجهاي حاصل نشد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">حقيقت امر اين است كه نامههاي متعددمان به بانكها و شركت فرش ايران در تهران بيجواب مانده است. به عقيده ما حتما طلبكاران آمريكايي ديگري نيز در وضعيت مشابهي قرار دارند و فكر ميكنيم كه اين مساله شايسته توجه وزارت امور خارجه باشد.حق با شركت توتهيل اسپرينگ بود؛ زيرا شركتهاي آمريكايي متعدد ديگري نيز همان وضعيت را داشتند. آنچه شركت نميدانست اين بود كه سفارت آمريكا و وزارت امور خارجه اين كشور مدتها است كه درگير اين مساله هستند. كنسولگري آمريكا در تهران حتي پيشنهاد اقدامات تلافيجويانه بر ضد دولت ايران را مطرح كرده بود. انگرت در تلگرامي محرمانه به هنري اف. گريدي در وزارت امور خارجه ميگويد: «عطف به گزارش شماره 1677، مورخ 11 سپتامبر 1939 [نگاه كنيد به انگرت، گزارش شماره 1677 (195/819.1515) مورخ 11 سپتامبر 1939]، از قرار معلوم حتي تسهيلات اعتباري براي پرداخت طلب يك شركت آمريكايي هم اعطا نشده است. بنابراين پيشنهاد ميشود كه امكان مصادره سپردههاي دولت ايران، مثلا در بانك اروينگ تراست و بانك چيس نشنال نيويورك براي پرداخت طلب شركتهاي آمريكايي مدنظر قرار بگيرد.» گريدي در پاسخ به اين تلگرام به انگرت خاطرنشان ميسازد: «در ارتباط با پيشنهادي كه در انتهاي تلگرام سفارت مطرح شده بود، مصادره وجوه متعلق به دولتهاي خارجي در آمريكا توسط وزارت امور خارجه به منظور حفظ منافع شركتهاي آمريكايي رويه اين وزارتخانه نيست. البته چنين شركتهايي مختارند هر راهكار ممكني را كه صلاح ميبينند، اتخاذ كنند.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">وزير مختار آمريكا، لوئيس دريفوس پسر، فهرست ناقصي از بدهكاران و طلبكاران و مبالغي كه پرداخت آنها از سال 1936 معوق مانده بود، ارائه ميدهد. كمترين بدهي به مبلغ 44/19 دلار متعلق به م.ح.حمنيپور به كانون روزنامهنگاران آمريكايي در نيويورك بود. نيكولا سركيسيان از شاهي مازندران، مبلغ 04/48 دلار به شركت بارنز اند نوبل در نيويورك را بدهكار بود. برادران اوانسف در تهران مبلغ 37/549 دلار به شركت صنعتي باركولا در بوفالوي نيويورك؛ 47/1221 دلار به شركت گيبسن در ايندياناپوليس؛ 9400 دلار به شركت قطعات اتومبيل مرمونت در شيكاگو؛ 10/1564 دلار به ئي.اي.رودرگوئز به آدرس 55 غربي، خيابان چهل و دوم در نيويورك و 18/430 دلار نيز به شركت ريلايبل جك در ديتون اوهايو بدهكار بودند. شركت استرلينگ پروداكتس اينترنشنال در نيووارك نيوجرسي مدعي طلب 000/21 دلاري از شركت تجاري وكيلي در تهران بود. شركت تامس اي. اديسن در نيويورك ادعاي طلب 45/1306 دلاري از «يك مشتري ايراني ناشناس» را داشت.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">دانشگاه پرينستن نتوانسته بود 76/313 دلار طلبش را از م.مقدم در تهران وصول كند و ساير طلبهاي 200 تا 300 دلاري هم وصول نشده بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">كل مبلغ بدهي كمتر از 50 هزار دلار بود؛ ولي دولت ايران تسهيلات ارزي لازم براي پرداخت آنها را فراهم نميكرد. دريفوس كه به وضوح از اين مساله خشمگين بود، مينويسد: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روال كنوني بازپرداخت بدهيها نزديك به 16ماه است كه اجرا ميشود و اين مدت زمان كمي براي امتحان كارآيي آن نيست. اگرچه نميتوان گفت كه امكان پرداخت با اين روال وجود ندارد، ولي اگر هم پرداخت شده باشد سفارت از آن خبر ندارد؛ ولي ميداند كه پيش از اجراي قانون كنترل اسعار خارجي مورخ يك مارس 1936، شركتهاي آمريكايي متعددي از ايران طلبكار بودند كه هنوز طلب آنها پرداخت نشده است... بنابراين منصفانه نيست كه سفارت و كنسولگري همچنان هر ماه به فروش براتهاي رسميشان به دولت ايران ادامه بدهند در صورتي كه دولت اين كشور از فراهم آوردن امكان پرداخت طلب آمريكاييها كه برخي از آنها چهار ساله شده است خودداري ميكند و حتي اجازه خريد اندك ارز (استرلينگي) را هم كه سفارت و كنسولگري براي پرداخت مخارج رسمي در خارج از ايران دارد به آنها نميدهد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">عدمپرداخت طلب صادركنندگان آمريكايي در واقع بخشي از يك سياست عامدانه براي توقف واردات از ايالاتمتحده بود. چنانكه در تلگرام انگرت آمده است، اين سياست به همراه تشويق صادرات از ايران منجر به مازاد تراز تجاري قابلتوجهي براي ايران شد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">كنسول موس و من احساس ميكنيم كه عوامل زير بايد در ارتباط با مناسبات تجاري ايران و آمريكا مدنظر قرار بگيرد. بنگاهداران ايراني مدعي هستند كه [دولت] با موافقتنامههاي پاياپاي يا تهاتري با آلمان و روسيه بر ضد قطعات اتومبيل آمريكايي تبعيض قائل ميشود. ميگويند كه كنترلهاي ارزي را به نحوي اجرا ميكنند كه به نفع خريد اتومبيلهاي آلماني تمام شود و اينكه همين اخير 413 كاميون به شركت فروشتال آلمان سفارش دادهاند؛ در حالي كه اين نوع كاميونها را معمولا به آمريكا سفارش ميدادند. يك واردكننده موثق غيرايراني محصولات آمريكايي ميگويد كه بخشنامه كاملا محرمانهاي از وزارت ماليه ديده است كه طبق آن همه پيشنهاد قيمتهايي كه براي فروش ملزومات به دولت ايران ميشود، حتي پايينترين قيمتها، اگر فقط قابلپرداخت به دلار باشد بايد رد شود، مگر اينكه امكان خريد اقلام موردنظر از هيچ جاي ديگري وجود نداشته باشد. در طول يك سال گذشته سياهههاي بازرگاني گواهي شده در كنسولگري براي حمل كالاهاي ايراني به ايالاتمتحده دو برابر شده و تجار ايراني هم خبر از افزايش قابلتوجه اين نوع صادرات ميدهند. ايالاتمتحده تنها بازار مهمي است كه ارز آزاد در اختيار صادركنندگان ايراني قرار ميدهد هر چند بخشي از هزينه خريدهاي ايران از روسيه و آلمان به دلار پرداخت ميشود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">انگرت در تلگرام خود به مسائلي اشاره ميكند كه درخور توضيح بيشتري است. اولين مساله تراز تجاري ايران با ساير كشورهاي جهان است. طبق آمار و ارقامي كه از اسناد محرمانه وزارت خزانهداري آمريكا به دست آمده است، از سال 1938 تا 1940، ايران سالانه به طور متوسط 3/116 ميليون ريال مازاد صادرات داشته است. اين مازاد تجاري قابل توجه نه فقط از بابت صادرات نفت حاصل شده بود، بلكه نتيجه عملا گرسنگي مردم ايران و محدوديت سفت و سخت واردات با اعمال سهميهها و محدوديتهاي تجاري بود. در طول همين سه سال، در نتيجه اعمال محدوديت بر واردات كالاهاي آمريكايي پس از شروع جنگ [جهاني دوم] در سال 1939، مازاد تجاري سالانه ايران با ايالاتمتحده نزديك به 5 تا 10 ميليون دلار بود. در اواخر سال 1939، كميسيون خريدهاي نظامي ايران به آمريكا رفته بود تا هواپيماهاي نظامي خريداري كند. والس موري پس از بررسي دقيق درخواست ايران و با توجه به نياز خود آمريكا به تسليحات، از معاون وزير امور خارجه، ولز، خواسته بود كه با فروش هواپيما به ايران مخالفت شود و توصيه كرده بود كه اين مساله به رييسجمهور روزولت ارجاع داده شود. پاسخ ولز به توصيه او كوتاه بود: «از نظر من هيچ راهي براي كمك به دولت ايران در مورد اين مساله وجود ندارد. اميدوار كردن مقامات ايراني به اينكه دولت آمريكا ميتواند در شرايط كنوني كمكي در مورد اين مساله به آنها بكند هيچ فايدهاي ندارد.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>* پولهاي ايران به نيويورك سرازير شد</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">درخواست ايران براي خريد هواپيماهاي غيرنظامي نيز با پاسخ مشابهي مواجه شد. واكنش دبليو.ال. پاركر از بخش امور خاور نزديك كاملا بيانگر نگرش آمريكا در اين ارتباط بود:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ديروز در خلال صحبتهايمان، آقاي گرين اشاره كرد كه با توجه به كمبود روزافزون اقلامي كه دولت ايران معمولا تمايل به خريد آنها دارد (نظير فولاد، سيم مسي، ورق حلبي و صد البته آلومينيوم)، احتمالا اكثر درخواستهاي صدور مجوز صادرات براي ايران، ازجمله درخواستهايي كه از طرف سفارت ايران صورت گرفته، رد خواهد شد مگر در ارتباط با چند كالاي متفرقه كه به هر حال ايران چندان علاقهاي به خريد آنها ندارد. آقاي گرين افزود كه با رسيدن به اواخر ژوئيه فقط قادر خواهيم بود اقلام مورد نياز بريتانيا و كانادا و همچنين پرتغال را براي دفاع از جزايرشان تامين كنيم و قدري هم ملزومات براي چين بفرستيم و احتمالا چيزي هم براي ارسال به آمريكاي لاتين بچلانيم. آقاي گرين همچنين اظهار كرد كه فقط ميتواند توصيه بسيار كوچكي درباره اجابت درخواست ورق حلبي براي كارخانه كنسروسازي شاه بكند كه به احتمال قوي آن هم رد خواهد شد. ديروز از منابع مختلف در دفتر بازرگاني شنيديم كه اداره نظارت بر صادرات تعدادي از درخواستهاي ايران را رد كرده است و اينكه حداقل برخي از اين درخواستها را سفارت ايران با يادداشت ديپلماتيك فرستاده بود. با توجه به توضيحات آقاي گرين، احتمالا با صدور اقلام بسياركمي به ايران موافقت خواهد شد و عملا ايران دستش به كالاهايي كه بيشتر از همه ميخواهد نميرسد.اگر ايران نميتوانست چيزي از ايالات متحده وارد كند، پس چه بلايي بر سر مازاد تراز تجاري ايران با آمريكا ميآمد؟ چه بلايي بر سر درآمدهاي نفتي ايران ميآمد كه در كانادا به طلا تبديل ميشد و نهايتا به بانك اروينگ تراست در نيويورك انتقال مييافت؟ چرا طلب صادركنندگان و شركتهاي آمريكايي كه به سال 1935 برميگشت، پرداخت نميشد؟ چنانكه در ادامه خواهيم ديد، در سال 1940، كارمندان خارجي دولت ايران كه بايد بخشي از حقوق آنها به دلار پرداخت ميشد، «در طول هشت يا نه ماه گذشته حتي يك دلار هم به چشم خود نديدهاند.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>* فروش تمبر پستي به جاي ارز</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در اواخر حكومت رضاشاه، به منظور بزرگداشت شصتمين سال تولد او (15 مارس 1938)، دولت يك مجموعه تمبر يادبود منتشر ساخت. در اعلان چاپ اين تمبرها آمده بود كه در طول 90 روز فروش تمبرها از مهرهاي مخصوص براي باطل كردن آنها استفاده خواهد شد. صبح روز 15 مارس 1938، اداره پست براي راحتي بيشتر خريداران تمبر جديد باز بود. تعدادي از دلالان و بسياري از كلكسيونرها تقاضاي خريد تمبرها را داشتند و كليه تمبرهاي مجموعه، سوراخدار و بدون سوراخ، را به جز تمبرهاي يك و دو ريالي خريداري كردند. كارمندان اداره پست داستانهاي ضد و نقيضي درباره اين دو تمبر ميگفتند. حداقل به يك خريدار گفته بودند كه تمبرهاي يك و دو ريالي اصلا چاپ نشده است و يك خريدار ديگر هم شنيده بود كه تمبرها تمام شدهاند. بعد از يكي دو روز، كاشف به عمل آمد كه كل تمبرهاي يك و دو ريالي در اختيار فردي به نام اسدالله كردستاني، وكيل سابق مجلس، قرار گرفته است. او تحت نام شركت تمبر ايران [ايران فيلاتليك] انتشار قريبالوقوع تمبرها را آگهي كرد. آقاي كردستاني ادعا كرد [و براي اثبات ادعايش سندي را كه ميگفت قرارداد با مقامات پست ايران است ارائه داد] كه از طرف وزارت پست و تلگراف براي فروش اين تمبرها انتخاب شده و همه تمبرهاي يك و دو ريالي و همينطور كليه تمبرهايي را كه با مهرهاي مخصوص باطل شده بود، خريده است.علاوه بر اين، كردستاني اظهار داشت كه فقط ميتواند تمبرها را به قيمت اسمي آن و به ارز خارجي بفروشد و عوايد ارزي فروش تمبرها را نيز در اختيار دولت ايران قرار خواهد داد. اينطور كه ادعا ميشود مقامات ايراني در تعقيب سياست مرسوم اعطاي امتيازات انحصاري، انحصار فروش مجموعه كامل تمبرهاي جديد را عملا به آقاي كردستاني دادهاند و در عين حال او را موظف ساختهاند كه عوايد ارزي فروش آنها را به كميسيون اسعار خارجي تسليم كند. آقاي كردستاني برآورد كرده است كه قيمت اين تمبرها به 30 هزار پوند استرلينگ بالغ شود. احتمالا اين اولين باري است كه يك دولت تمبرهاي پستياش را به صورت ارزي ميفروشد. اگر حاجتي به شواهد و قرائن باشد، اين اقدام دولت نشان ميدهد كه چه كارهايي كه حاضر نيست براي به دست آوردن حتي مقدار كمي ارز انجام بدهد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">چرا دولت ايران حاضر بود براي حتي مقدار كمي دلار دست به هر كاري بزند؟ چرا دلار آنقدر كمياب بود؟ پاسخ را بايد در انتقال وجوه ايران به نيويورك و بانكهاي سوئيس يافت.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>* انتقال پولهاي ايران به نيويورك</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در حالي كه مدتها كسي رنگ دلار را هم در ايران نديده بود و حتي برخي از تمبرهاي پستي را به ارز خارجي ميفروختند، مبالغ هنگفتي پول به حسابهاي بانكي ايرانيها در نيويورك سرازير شده بود، كه بخش عمده آن بعد از مدتي از نيويورك به بانكهاي سوئيس انتقال مييافت. وزارت خزانهداري آمريكا بدون اطلاع رضاشاه و مديران و مشاوران مالياش جريان اين پولها را به بانكهاي نيويورك و ساير شهرها زير نظر گرفته بود. البته هدف اصلي وزارتخانه نظارت بر پولهايي بود كه به دولتها و اتباع آلمان، ايتاليا و ژاپن تعلق داشت و دولتهاي فوق از بانكهاي سوئيس براي ورود پول به آمريكا و خروج پول از آن استفاده ميكردند. يكي از نتايج فرعي اين تحقيقات اطلاعاتي بود كه درباره انتقال پولهاي ايران به ايالات متحده و سوئيس به دست آمد كه درخور تحقيقات عميق جداگانهاي است.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">وقتي بر روي مساله ديگري تحقيق ميكردم، چشمم به گزارشهاي روزانهاي افتاد كه وزارت خزانهداري آمريكا از 2 ژانويه تا 26 ژوئن 1941، يعني ماههاي آخر حكومت رضاشاه، در ارتباط با انتقال پول به برخي حسابهاي خارجي در نيويورك و برداشت از آنها تهيه كرده بود. جدول شماره 1/11 ميزان و منبع پولهايي را كه به حساب ظاهرا اتباع ايراني در اين بانكها انتقال مييافت بهطور خلاصه نشان ميدهد. واضح است كه انتقال نزديك به 4/4 ميليون دلار پول ايران به نيويورك در بحبوحه جنگ جهاني دوم، علاوه بر انتقال درآمدهاي نفتي كشور، علت اصلي كمبود شديد دلار در مملكت بود. وقتي فقر و فلاكت سايه خود را بر سر ايران انداخته بود، مبالغ هنگفتي پول به نيويورك انتقال مييافت. منابع اين پولها بسيار جالب توجهند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با توجه به اينكه صادرات ايران به سوئيس در شرايط عادي ناچيز و عليالخصوص در طول جنگ در اروپا صفر بود و با توجه به انتقال پولهاي ايران از سوئيس به بانك اينديانا نشنال، انتقال پول از سوئيس به نيويورك لابد مربوط به كميسيون خريدهاي ارتش شاهنشاهي ايران در برن بوده است. معلوم است كه انتقال دهندگان اميدوار بودند كه انتقال مبالغ كوچك (عمدتا 20 تا 200 هزار دلار در ماه) از نظرها پنهان بماند. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ولي از آنجايي كه اين نقل و انتقالات تحتنظر بود حتي كوچكترين مبلغ هم ضبط و ثبت شد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مبلغ 005/570 دلاري كه ذيل هنگكنگ و چين آمده است شامل پرداخت 420 هزار دلار از طرف هنگكنگ و 005/150 دلار از طرف چين است كه لابد بابت صادرات ترياك از ايران به اين كشورها صورت گرفته است. از آنجايي كه هنگكنگ مستعمره انگليس بود، جالب است بدانيم كه انگليس علاوه بر اينكه مجبور بود بخش عمدهاي از حقالامتياز نفت را به دلار بپردازد، پول ترياك ايران را هم به دلار پرداخته بود. مبالغ ذيل ايتاليا نيز مربوط به صادرات ايران به اين كشور بود كه عمدتا از فرش و محصولات كشاورزي تشكيل ميشد.مبالغي از اتحاد شوروي پرداخت كرده بود (چهارمورد 250 هزار دلاري و يك مورد 100 هزار و يك مورد ديگر 997/119 دلاري) شايد از همه موارد ديگر روشنگرتر باشد. از قرار معلوم چهار محموله غله و دام از شمال ايران به شوروي صادر شده بود. چنانكه در ادامه خواهيم ديد، در شرايطي كه ايران در سالهاي 1941-1940 در شرف قحطيزدگي بود مقادير قابل توجهي محصولات كشاورزي از ايران به اتحاد شوروي صادر ميشد كه از آن جمله ميتوان به 200 هزار راس دام از مناطق حاشيه درياي خزر اشاره كرد. چنانكه كنسول آمريكا، موس، در طول سفرش در سال 1941 به بجنورد در شمال خراسان شاهد بود، بهرغم شرايط فلاكتبار مردم، ماموران «انحصارغله» سخت مشغول كار بودند و غله كشاورزان را به منظور صادرات خريداري ميكردند. از آنجايي كه رضاشاه كل منطقه خزر و بجنورد را صاحب شده بود، عوايد حاصل از صادرات مستقيما به جيب او ميرفت. صدور گندم، برنج، پنبه و دام از شمال ايران به اتحاد شوروي دلارهايي به جيب او ميريخت كه آنها را به حسابهايش در نيويورك و نهايتا بانكهاي سوئيس انتقال ميداد.بنابراين تعجبي ندارد كه رضا شاه تا روزهاي آخر حكومتش مجدانه تلاش ميكرد زمينهاي مناطق مجاور خاك اتحاد شوروي را به تصرف خود درآورد. اما بزرگترين مورد انتقال پول از ايران 600 هزار دلار بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اگر اين پول به جاي انتقال به نيويورك در اختيار آدمهايي مثل آقاي حمنيپور و خانم سركيسيان و سايرين قرار ميگرفت كه معادل ريالياش را در سال 1935 پرداخته بودند ولي نميتوانستند همان اندك دلاري را كه براي تسويه بدهييشان لازم داشتند به دست آورند، مسلما شرايط زندگيشان به مراتب بهتر ميشد.با توجه به اينكه واردات از ايالات متحده عملا ناممكن بود، انتقال پولهاي ايران وعوايد حاصل از صادرات به نيويورك اين شايعه را بر سر زبانهاي انداخته بود كه رضاشاه دارد ثروت خود را به بانكهاي آمريكايي منتقل ميكند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">چنانكه در سال 1940 آلبرت سي.سي. امبر شتس كارمند بلژيكي شركت آمريكايي اينترنشنال تلفن اند تلگراف در تهران، توصيف كرده است، كمبود شديد دلار در ايران نتيجه اقدام رضاشاه براي انتقال ثروتش به آمريكا بود و شايعاتي كه در همين ارتباط بر سر زبانها افتاده بود كاملا صحت داشت.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">آنچه امبرشتس و معاصرانش نميدانستند اين بود كه همزمان با انتقال مبالغ هنگفت به نيويورك، چنانكه اسناد وزارت خزانهداري آمريكا نشان ميدهد. مبالغ كلاني پول نيز از نيويورك به بانكهاي سوئيس انتقال مييافت.جدول شماره 2/11 نشان ميدهد كه از تاريخ 2 ژانويه تا 16 ژوئن 1941، تقريبا 2 ميليون دلار از بانكهاي نيويورك به بانكهاي سوئيس انتقال يافته – يعني تقريبا همان مبلغي كه اتحاد شوروي، هنگكنگ، چين و ايتاليا (1940002 دلار) به ايران پرداخت كرده بودند. علاوه بر اين، مبلغ 13/1 ميليون دلار از پول ارتش ايران از بانك اينديانا نشنال به بانك ملي سوئيس انتقال يافت. اين اطلاعات نشان ميدهد كه انتقال پول به نيويورك در واقع به منظور پنهان كردن مقصد اصلي و واسطهاي براي انتقال پول به مقصد نهاييشان، يعني بانكهاي سوئيس بوده است.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مثلا، در تاريخ 11 و 13 ژوئن 1941، اتحاد شوروي دو پرداخت 250 هزار دلاري به ايران داشت. در تاريخ 16 ژوئن 1941، مبلغ 808/305 دلار از يك حساب متعلق به ايران در نيويورك به سوئيس حواله شد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ميلسپو اشاره ميكند كه در طول بيست سالي كه رضاشاه بر ايران حكومت كرد، «ثروتي كلان براي خود انباشت... و كاملا كشور را دوشيد.» انتقال وجوه به بانكهاي نيويورك و سوئيس (علاوه بر حسابهاي بانكياش در لندن) نشان ميدهد كه غارت ثروتهاي ايران توسط رضا شاه خيلي گستردهتر از چيزي است كه ميلسپو حتي تصورش را هم ميكرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">دليل اصلي كمبود شديد ارز در ايران در طول سالهاي 1928 تا 1941 اين بود كه رضاشاه بخش عمدهاي از درآمدهاي ارزي اقتصاد ايران را تصاحب و به حسابهاي بانكي خودش در اروپا و آمريكا سرازير ميكرد.(4)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><span class="s4"> </span><span class="s5"><b>توضیحات و مآخذ:</b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - استفانی کرونین - فرشید نوروزى: نوگرایى، تحول و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش (1927-1929م / 1306-1308 – فصلنامه نامه تاریخ پژوهان – پائیز 1385 ، شماره 7 - ص 217- 168 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><a href="http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx</a><span class="s6"></span></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 2 - محمدقلي مجد «قاجار به پهلوي » - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- 1389 – صص 632 – 621 </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - « تجدّد آمرانه، جامعه و دولت در عصر رضاشاه» گرد آوری و تألیف تورج اتابکی ترجمهی مهدی حقیقتخواه، تهران، نشر ققنوس – 1385 – صص 107 – 93</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - محمدقلي مجد «رضا شاه و بریتانیا » - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- 1389- صص 452 – 411</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">◀</span><span class="s2"><b> زندگینامه نصرت الدوله فيروز</b></span><span class="s4"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="847 html Safari-Jamal-3" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/847_html_Safari-Jamal-3.jpg" height="270" id="img3643" style="float: left; margin: 10px;" width="248" /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> زينب ابراهيمي زندگینامه مختصری در بارۀ نصرت الدوله فيروز بنوشته آورده است که می نویسد: فیروز میرزا که به لقب دوران قاجاریهاش، نصرت الدوله شهرت دارد، از شخصیتهای سیاسی دوران سلطنت رضاشاه بود که نقش ویژه ای در حد تحکیم مبانی سلطنت او ایفا کرد. وی فرزند ارشد عبدالحسین فرمانفرما و مورد توجه خاص او بود. مادرش عزت الدوله، اولین همسر عبدالحسین و دختر مظفرالدین شاه و ام الخاقان دختر میرزا تقیخان امیرکبیر بود. دوران کودکی را در تبریز گذراند و از پنج سالگی تحصیلات مقدماتی شامل زبان فارسی، عربی، قرآن و شرعیات، حساب و هندسه و زبان فرانسه را تا حدی فرا گرفت. در چهارده سالگی که پدرش به خارج از ایران، نجف، تبعید شد، در مدرسه فرانسوی ها در بیروت ثبت نام کرد. سرانجام مظفرالدین شاه پس از پنج سال در زمان صدارت عین الدوله با بازگشت فرمانفرما به ایران مشروط بر ترک دسیسه هایش موافقت کرد؛ اما چون یک سال از تحصیلات فیروز میرزا باقی مانده بود، در بیروت ماند و پس از اخذ دیپلم به ایران بازگشت. مادرش از مظفرالدین شاه خواست فرزندانش فیروز میرزا و عباس میرزا را مورد لطف و توجه خود قرار دهد. از این رو فیروز میرزا، نصرت الدوله وعباس میرزا(سالار لشکر) لقب گرفت و نصرت الدوله حاکم ایالات کرمان و بلوچستان گردید. در این ایام فجایع بسیاری به او نسبت دادند. در بیست سالگی با دخترعمه اش، دفترالملوک[ خواهردکتر مصدق ] ازدواج کرد.(1) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">*به بیان دیگر، دکتر باقرعاقلی در کتاب « رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران» در بارۀ نصرت الدوله چنین آورده است: : « فیروز فیروز؛ معروف به نصرت الدوله ، فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما ، در 1264 در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در آذربایجان تحت نظر معلمین خصوصی فراگرفت تا حدی زبان فرانسه را نیز آموخت . در 1317 هـ . ق برای ادامۀ تحصیل عازم بیروت گردید و دورۀ متوسط را ظرف پنج سال طی کرد . در1322 که پدرش فرمانفرما برای سوم حکومت کرمان را گرفت، فیرزا میرزا را به تهران خواست و با درخواست لقب نصرت الدوله او را به نیابت خود در کرمان تعیین نمود. فیروز قبلاً لقب سالار لشکر داشت که آن هم به پسر دوم فرمانفرما به نام عباس میرزا داده شد. نیابت حکومت فیروز درکرمان دو سال طول کشید ولی شدت عمل و جوانی و نپختگی او موجب رنجش و ناراحتی غالب مردم کرمان شد ولاجرم ازکار خود متعزل و به تهران آمد. در مشروطیت و استبداد صغیر کاری نداشت تا اینکه مجدداً برای ادامۀ تحصیل به اروپا رفت و در پاریس در رشتۀ حقوق و علوم سیاسی درجۀ لیسانس گرفت. پس از مراجعت به ایران، معاون وزیر عدلیه گردید تا اینکه در شهریور 1295 در کابینۀ اول وثوق الدوله به وزارت عدلیه منصوب شد. در 1297 در کابینۀ مجدد وثوق ، وزیر عدلیه و در ترمیم همان کابینه به وزارت امور خارجه رسید. قرارداد 1919 در زمان حکومت این دولت اتفاق افتاد و کارگردانان آن وثوق الدوله و صارم الدوله و نصرت الدوله بودند که گویا انگلیس ها برای انجام کارمبلغی داده بودند و درسفراول سلطان احمد شاه به اروپا ، نصرت الدوله به سمت وزیر امور خارجه جزء همراهان بود و درانگلستان پذیرائی مهمی از احمد شاه به عمل آمد. این پذیرائی برای تنفیذ و امضاء قرار داد به وسیلۀ احمد شاه بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> نصرت الدوله تلاش خود را به کار برد تا احمد شاه را راضی به امضاء قرار داد نماید ولی موفق نشد وقرار داد نگرفت . (2) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> لازم به یاد آوری است که قبلا در نوشتۀ خود دربارۀ قرارداد 1919 وثوق الدوله اشاره نموده ام ؛ عمل نصرت الدوله و صارم الدوله همراه با وثوق الدوله در 1919 است که به طور محرمانه مذاكراتي را براي انعقاد يك قرارداد با نمايندگان دولت انگليس انجام دادند و سرانجام در روز هجدهم مرداد سال 1298 شمسی منجربه امضاي قرارداد 1919 خائنانه گردیدند، این قرارداد بر ضد منافع و حقوق ملی ایران بود که ملیون ایران و مردم مخالفت برخاستند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> انگلیسی ها برای تسهیل امضای قرارداد، مبلغ چهار صد هزار تومان( که به پول آن زمان مبلغ بسیار هنگفتی می شد) میان سه وزیر عاقد قرار داد به شرح زیر تقسیم کرده بودند:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> نخست وزیر ( وثوق الدوله) -200,000 تومان ، وزیر خارجه ( شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله) 100,000 تومان و وزیردارائی(شاهزاده اکبرمیرزاصارم الدوله) 100,000 تومان داده شد.(3)</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">توجیه نصرت الدوله دربارۀ قرارداد 1919 اینستکه« سیاست نزدیکی با انگلیس برای بدست آوردن سرزمین ازدست رفته ایران در رابطه با «قرار داد گلستان و ترکمنچای» با روسیه است وبر این باور بود « این قرارداد از حرف تجاوز نمی کند و جز روی ورق کاغذ بی اعتبار جامه ای دیگر برتن نخواهد کرد.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">* سیف پور فاطمی در بارۀ نصرت الدوله می نویسد : مردی بود دانشمند و فاضل . تحصیلات خود را در فرانسه تمام کرده و اولین ایرانی بود که از دانشگاه پاریس موفق باخذ درجه دکترا در علوم سیاسی شد. چندین کابینه قبل از کودتا وزیر عدلیه و مالیه و خارجه بود. در کابینه اول و دوم وثوق الدوله با سمت وزیر مالیه انجام وظیفه کرده و در سفر اول احمد شاه با سمت وزیر خارجه جزو همراهان شاه به اروپا رفت ودرانگلستان احترامی که از او به عمل آمد موجب حسادت و رنجش و کدورت احمد شاه شد. پس از مراجعت ازانگلستان خیال کودتا درسرداشت ولی برف زیاد در گردنه اسد آباد او و همرانش را ده روز متوقف کرد وقتی به تهران رسید که سید ضیاء ورضا خان براو پیش دستی کرده بودند و قزاقان در دروازه تهران جلو او را گرفته و یکسر بزندانش بردند.»(4) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> يحيي دولت آبادي در باره قصد کودتا نصرت الدوله چنين مي نويسد:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« نصرت الدوله در اروپا مي داند در تهران کودتا خواهد شد و تصور مي کند نظر به دوستي که با انگليسيان دارد ميتواند زمامدار مملکت بشود و شايد تا يک اندازه بي خبر نباشد که رفيق او مدير روزنامه رعد ( سيد ضيا الدين ) هم در حال دست و پا زدن براي خويش است، ولي نمي تواند تصور کند که دست وي به زمامداري برسد و مي کوشد زودتر خود را به تهران برساند، ولي پيمودن راه طولاني از طريق بصره و بغداد به واسطه ترس عبور از روسيه دست او را از رسيدن به دامان مقصود کوتاه کرده و به حريفش فرصت و مجال داده است.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">نصرت الدوله به بغداد مي رسد و با دوست قديم خود سرپرسي کاکس وزير مختار سابق انگليس در ايران و حاکم سياسي کنوني انگليس در عراق ملاقات مي نمايد و شايد بهتر پي مي برد که سيد ضياءالدين از او پيش افتاده است. مامورين سياسي انگليس در تهران هم، مثل اين است که در راه مانده را فراموش کرده باشند.... به نظر ميرسد که نصرت الدوله در حال گذشتن از درياها و شايد در عالم خيال به خود وعده مي داده که در ورود به بغداد به واسطه خصوصيت با سرپرسي کاکس از تندروي رفيق خود در تهران جلوگيري مي نمايد و کارکنان سفارت انگليس را در تهران با همان دست با خود همراه مي سازد و به مقصود مي رسد. نصرت الدوله در عالم خيال همه چيز را مي ديده مگر سياست تازه رسيده روس را در ايران، که در غياب او در سرتاسر مملکت طنين انداز شده و افکار عمومي را به خود جلب نموده است، و عقيده ضد اشرافي و مخالف سرمايه داري طوري قوت گرفته است که حواس انگليسيان و دوستان آنها را به شدت پريشان ساخته و براي جلوگيري از آن به هر وسيله باشد متوسل مي شوند، بي آنکه توجهي به خصوصيت وزير خارجه انگلستان با کسي و يا دوستي سرپرسي کاکس با شخصي داشته باشند. سياستمداران انگليس در ايران جز به وسيله يک حمله شديد مصنوعي بر ضد اعيان و اشراف و فريت عوام چاره ندارند.....</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">نصرت الدوله در فاصله ميان ترک لندن و رسيدن به تهران از حوادث اخيرواحساسات تازه هموطنانش بي خبر مانده، بلکه ملاقاتهايي که در کرمانشاهان با اکبر ميرزاي صارم الدوله حاکم غرب و شريک عقد قرارداد و دوست صميمي خود نموده و تدارک اسلحه اي که در کرمانشاهان و همدان مي ديده است مي رساند که آنطور که بايد از اوضاع سياسي مرکز آگاه نشده و معلوم نيست با کي جنگ داشته که اسلحه تهيه مي ديده است... نصرت الدوله هر چه به تهران نزديک مي شود، بهتر مي فهمد که سيد ضياءالدين سفارت انگليس را از دست او گرفته و قزاقخانه هم در دست قدرت آنهاست و براي عمليات او زمينه اي باقي نمانده است...</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اينجاست که نصرت الدوله کارکن و دوست انگليس به ديده اشخاص بي خبر منفور آنها تصور مي شود، در صورتي که اين طور نيست و او همان است که بوده. نهايت پيش آمدها از روي مصلحت او را عقب انداخته و کسي را که سمت پادوي نسبت به وي داشته جلو انداخته است، و گرنه سياستمداران انگليس نه با او دشمني داشته اند و نه با حريفش دوستي. بالجمله نصرت الدوله و خانواده اش روز و شب دوندگي مي کنند بلکه پناهگاهي به دست آورند و رو به هر در مي روند آنجا را به روي خود بسته مشاهده مي کنند، تا اين که بالاخره گرفتار شدن خود و پدرش به دست مامورين کودتا و افتادن آنها به زندان بار زحمت دوندگي را از دوش آنها بر ميدارد.....»(5) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« نصرت الدوله پس از سقوط حکومت سید ضیاء الدین از زندان آزاد شده و خود را بدار و دسته مدرس و سایر ملیون بسته و بیانیه شدیدی به قلم او بر علیه عاملین کودتا و سیاست مزورانه و"ده روی " انگلستان منتشرکرد. در مجلس چهارم با اعتبار نامه او مخالفت کردند. ولی مدرس جدا از خدماتش دفاع کرد واظهارداشت نصرت الدوله را برای یک اشتباه نباید ازصحنه سیاست طرد کرد.» [ منظورقرارداد ننگین 1919 وثوق الدوله است که نصرت الدوله در آن شرکت داشت]</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> او به اتفاق تیمور تاش و داورو فروغی دست بیعت به سردار سپه داده و تا آخرین روز پای علم او سینه زد. در دورۀ نخست وزیری سردار سپه با سمت والی فارس مدتی درآن ایالت با نیکنامی خدمت کرد. بعد از فارس سردار سپه وزارت دارایی را به او سپرد و از آن تاریخ تا روزی که دستگیر شد متناوباً پنج سال وزارت دارائی ایران را اداره کرد و بدستور رضا شاه کلک مستشاران امریکائی راکند» [ میلسپو مستشار آمریکائی در مقایل برد و خوردو دزدی رضا خان ایستادگی می کرد.] وزارت دارائی را پس از رفتن مستشاران با کمال لیاقت اداره نموده بسیاری از صلاحاتی را که آمریکائی ها نتوانسته بودند عملی کنند عملی کرد. برنامه ایجاد کارخانه و صنعتی کردن کشور را برای اولین دفعه در بودجه کشور گنجانید. نصرت الدوله به قدرت و مقام خیلی اهمیت میداد و همیشه میل داشت در رأس کارها باشد... </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">... مخبرالسلطنه هدایت اظهار می دارد که رضا شاه هنگام نهضت قم خیال داشت نصرت الدوله را سپربلای خود بکند: « فرمودند دیگر حاجتی به نصرت الدوله نداریم چه عیب دارد ازخدمت معاف باشد. عرض کردم در اینموقع صلاح نیست معارضین جری می شوند . فرمودند هر چه عقلت می رسد بکن». بنابراین شاه از روز اول به فکر این بوده که از این افراد استفاده کرده و همینکه احتیاجش تمام شد [ آنها]از میان ببرد. ولی این افراد صمیمانه او را بقدرت رسانیده و هیچ فکرنکردند که بر دوستی پادشاهان و آواز خوش کودکان غره نباید شد که آن به خیالی و این بخوابی مبدل شود. <b>نقش داور، تیمور تاش و نصرت الدوله در خلع قاجاریه، سرنوشت تیمور تاش به عنوان وزیر دربار، نصرت الدوله فیروز وزیر مالیه و علی اکبر داور در وزارتخانه های عدلیه و مالیه که در پیشبرد برنامه های « تجدد، اصلاحات ، توسعه » سلطنت رضا خان نباید فراموش کرد آنها با خدمات خود به رضا خان توانستند نظام مالی و قضایی کشور را تغییر بدهند . </b></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سیف پور فاطمی می نویسد: طبق مدارکی که بعد از شهریور [1320] بدست آمد و همانموقعی که رضا شاه فیروز را بر همه وزراء مقدم می داشت و اغلب او را طرف مشورت و مهرمخصوص قرارمی داد بطوریکه همه فکر می کردند بزودی فیروز مأمور تشکیل دولت خواهد شد ، شهربانی دستور پرونده جزائی برای او می داد.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در آن ایام هنوز قدرت و شقاوت رضا شاه به آنجا نرسیده بود که امثال فیروز و تیمورتاش را از میان ببرد . شاه از عکس العمل مردم و خارجی ها بیم داشت این بود که با پرونده سازی و لکه دار کردن نام فیروز و تیمورتاش برای دور کردن آنها از صحنۀ سیاست اقدام کرد. ولی فیروز از همه جا بی خبر شب و روز کوشش می کرد اوامر شاه را اجرا کرده وعایدات کشور را هرسال بیش از سال پیش کند. روی این اصل انحصاردخانیات ، انحصار تریاک و قند و شکر وانحصارتجارت خارجی را پیشنهاد کرده و با دلگرمی زیاد مشغول عملی کردن آنها و از یاد مخالفین خود بود.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روزعاشورای سال 1308 رضا شاه از فیروز دعوت می کند که بهمراه او به مجلس روضه خوانی تکیه دولت برود . پس از پایان مجلس روضه خوانی ، فیروز دوش بدوش شاه درحالیکه حاج مخبر السلطنه و سایر وزراء ازعقب سر آنها در حرکت بودند راه می افتد. نزدیک اتومبیل شاه چندین عکس ساختمان راه آهن سرتاسری ایران را به فیروز نشان می دهد و سپس با او خداحافظی کرده و سوار اتومبیل شده و بطرف اتومبیل خود می رود . همینکه داخل اتومبیل می شود درگاهی رئیس نظمیه به او نزدیک شده و می گوید حسب الامر باید یکسر به منزل تشریف برده و در آنجا تحت نظر باشید تا تکلیف شما روشن شود. اتومبیل رئیس نظمیه تا منزل او را تعقیب و دونفر مأمور برای نگهبانی درخارج منزل فیروز می گمارد.» (6 )</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مخبر السلطنه در خاطراتش می نویسد: « روضه خواني که در وزارت جنگ، پهلوي در قزاقخانه مي شد، از اول سلطنت درتکيه دولت مي شود.... 18 خرداد برابر 10 محرم درب تکيه جمع بوديم.آلبومهايي مشتمل برعکسهايي از راه آهن جنوب رسيده بود. شاه سينه به سينه نصرت الدوله با بشاشت عکسها را نشان مي دادند و شرحي مي فرمودند. بر حسب معمول تشريف بردند و ما به طرف درب شمس العماره راهي شديم. جلوي پله عمارت بادگير، افسري از نظميه جلو آمد و نصرت الدوله را جلب کرد. تيمورتاش هم بي خبر بود. متحير مانديم. راست گفته اند که خنده سلاطين، نمودن دندان شير است. علت رنجش شاه از نصرت الدوله به اين غلظت معلوم نشد. حدس من اين بود که بايد ارتباط با صارم الدوله و قضاياي فارس داشته باشد. از خواص پهلوی است که فکر اواز وجنات او ظاهر نمی شود با اینکه خالی از عصبانیت نیست گاهی در چشم او حالی پیدا میشد که نه حدقه تجسمی حاصل می کرد و دور می زد . من یک نوبت این طرز نگاه را از او دیده بودم در صورتیکه مقتضائی هم نبود.(7) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«در جلسه 26 اسفند 1308 وزیر عدلیه لایحه ای به مجلس برده و به موجب اصل 25 – 70 و 96 قانون محاکمه وزراء که خود نصرت الدوله طرفدار تصویب آن در مجلس بود اجازه محاکمه نصرت الدوله را دردیوان کشور خواست. مجلس در جلسه دوازدهم فروردین 1309 لایحه تعقیب نصرت الدوله را تصویب کرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> اتهام نصرت الدوله به قدری سخیف بود که مورد استهزاء مردم کوچه و بازار گردید . نصرت الدوله متهم بگرفتن مبلغی درحدود یکهزار و نهصد و سی شش تومان رشوه ازارباب علی آقای یزدی بود. در صورتیکه هیچگونه دلیلی کتبی با شفاهی وجود نداشت و شخص وزیر دارائی از جریان معامله ارباب بی اطلاع و مطلقاً رابطه ای بین آنان وجود نداشت . شهربانی پرونده جعلی را تهیه کرده و کاظم صدر مدعی العموم تهران از آن امضاء کرده و درمجلس هم کسی جرئت مخالفت نکرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">محاکمه نصرت الدوله درشعبه اول دیوان جزا تحت ریاست نیر الملک هدایت شروع شد. اعضای دیوان محاکمه عبارت بودند از بروجردی ، میرزا حسنخان فلسفی ، اسدالله ممقانی ، محمد رضا وجدانی، میرزا طاهر تنکابنی ، مجید آهی ، سلطان احمد خان راد ، ابوالقاسم فروهر، سید نصرالله تقوی ، محمد رضا ایروانی ،سید ابوالحسن حایری زاده.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مدعی العموم دیوان کشور میرزا رضا خان نائینی یکی از منسوبین من مردی شریف و پاک ولی کینه توز و مخالف جدی نصرت الدوله بود و در این حادثه با کمال نظری ادعا نامه اغراق آمیزی بر علیه فیروز صادر کرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">دستگاه نظمیه هم بوسیله روز نامه ها که تمام تحت کنترل دولت بودند و روضه خوانهای در باری یک سلسله تبلیغات شدید بر علیه فیروز شروع کرده و محاکمه او را پایان اصول و اشرافیت و استکبار نامیدند. گروهی هم پیراهن عثمان قرار داد 1919 را دو باره پیش کشیده و با کمال وقاحت به مردی که تا دیروز هزار گونه تعظیم و کرنش به او می کردند، حمله های ناجوانمردانه و سرتا پا دروغ و اغراق آمیز کردند . و به این محاکمه مسخره لباس انقلاب برعلیه ارتجاع و استبداد پوشانیدند و یکی نبود که از این ناب خردان دغل سئوال بکند که این مرد از روز اول تا به امروز مشاور و مشیر و رفیق و دوست صمیمی شاه بوده اگر واجد این صفات بود چطور " ذات ملوکانه " تا دیروز او را بر کلیه و زراء و در باریان تقدم داده و آنهمه قدرت و اختیاربه اوداده بودند؟ امان از دیکتاتوری و نادانی که روز ایران راسیاه کرده است و به قول دکترغنی :« پیوسته یکعده فرصت طلب دور ابلهی را گرفته و آنقدر به او تعلق می گویند که فکرمی کند طاووس علیین شده و در نتیجه آنهمه تملق مملکتی را برباد داده وآنگاه خودش هم با خفت وخواری و مذلت به جهنم واصل می شود».</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بگفته دبیر اعظم : " بدستورشاه ، داور وزیر عدلیه ازهرگونه نظارت درکاردادگاه با " اظهار نظر ممنوع بود و شاه صریحاً کفته بود فیروز باید محکوم و از صحنه سیاست خارج شود."</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> در طول محاکمه فیروز برغضب شاه افزوده افزوده شد زیرا با کمال شهامت از خود دفاع کرده و طوری جوابهای مستند درمقابل ادعا نامه سست و پوچ مدعی العموم داد که مردم بطرز بی سابقه ای او را ستودند و محبوبیتش موجب شد که رئیس نظمیه شخصا قضات را دیده واظهارمی دارد محاکمه را پایان بدهید و اجازه ندهید که از فیروز یک امامزاده درست شود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">وقتیکه رئیس دادگاه ازشغل او سئوال کرد، در جواب گفت " سیاستمدار". موقعیکه ادعا نامه رشوه را خواندند . درجواب گفت : من در هرماه سه برابر این مبلغ را انعام به نوکرهایم و روزنامه نویس ها و روضه خوانها و هوچیه ها می دادم . نصرت الدوله آفتاب دزد نیست.» (8 )</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مخبر السلطنه در خاطراتش آورده است که : چندی نصرت الدوله در نظمیه توقیف بود آقای مستوفي وساطت کرد من به عرض رساندم فرمودند راه قانونی پیدا کنند ، داور به موجب مادۀ 55 قانون مجازات پیشنهاد کرد در خانۀ خودش توقیف باشد به ورد آورد ملک خودش باشد. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در محاکم پس از اخبار داور به مجلس 26 اسفند و 14 فروردین 1309 محکوم به محرومیت از حقوق مــدنـي و چـهـار مـاه حـبـس تـاديـبـي و پـرداخت 58080 ريال جريمه بابت اخذ 1936 تومان رشوه محکوم گرديد.»(9) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> به روایت سیف پور فاطمی : « پس ازسوم شهریوردر نتیجه کوشش و سعی مظفر فیروز پسرارشد نصرت الدوله پرونده زجر و قتل نصرت الدوله برملا شد.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> محتویات پرونده نشان می دهد که رضا شاه همیشه به فیروز بد گمان و هراسان بود. با تنظیم پرونده رشاء و ارتشاء ، فیروز را از صحنه سیاست خارج ساخت ، ولی طبیعت ناراحت مظنون رضا شاه هیچگاه او را راحت نمی گذارد و می کوشید که افرادی که ممکن است پس از مرگش پسرش را ببازی نگیرند نابود کند. این بود که پس از کشتن تیمور تاش و اسعد و سران بختیاری و خودکشی داور و خواست سه نفری که ممکن بود در راه دیکتاتوری پسرش سدی بوجود بیاورند از میان ببرد. <b>بنابراین نقشه قتل فیروز و مدرس و دکتر مصدق را تهیه کرد. دو نفر آنها را از میان برد ولی خدای ایران دکتر مصدق را نگداشت تا در روز های سختی به کشورش خدمت کرده و در مقابل سلطه روس و انگلیس به ایستد.</b></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b><br /></b></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">صدرالاشراف وزیر عدلیه رضا شاه می گوید: « نصرت الدوله را که شاه احتمال می داد در مقام مخالفت با او بر آید در سال 1308 از وزارت دارائی معزول و در اوایل سال 1309 بعنوان ارتشاء محاکمه و محبوس نمود و بعدها در حدود سال 1317 درمحبس او را تلف کرد.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> بطوریکه سابقاً تذکار دادیم نصرت الدوله در آن روزها کاملاً منزوی و اغلب در ده یا فرمانیه دور از نظرمردم می زیست. درسالهای آخرسلطنت رضا شاه شهربانی مختاری آحرین چوب حراج رژیم را بر زمین زده و دوست و دشمن را یا به زندان فرستاده یا تسلیم دژخیم مرک می کرد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">بقول ملک الشعراء ، مختاری برای نتبیت مقام خود و تشجیع بدگمانی و سوء ظن رضا شاه هر چند روزی افسانه توطئه برعلیه شاه را به او گزارش داده و بیگناهی را از ظلم و ستم دردهانها می انداخت. محاکمه پنجاه و سه نفربجرم قیام برعلیه حکومت ، کشتن ارانی و فرخی و خان بابا اسعد در زندان ، اعدام اسدی و مرگ خزعل و امیر مجاهد بختیاری ، کشتن مدرس و تبعید رهنما و تجدد و دبیراعظم و زندانی کردن دشتی و افشار و عامری و عماد السلطنه فاطمی ومنصورالملک و مجید آهی و قائم مقام الملک و بسیاری از افراد وطن پرست دیگرنتیجه این دوره وحشت و ترور بود.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">وجود این وقایع خونین در خارج تا اندازه ای درکشورهای اروپای غربی مخصوصاً فرانسه عکس العمل شدید بوجود آورده و روزنامه های پاریس نقشه ایران را ترسیم و در روی آن افعی آدمخوار روی زمین خواری پیدا شده که نه فقط مردمان را می بلعد بلکه سرتاسر شمال ایران را بلعیده و اینک بطرف سایر ولایات ایران می خرد.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">مندرجات این روزنامه ها را شهربانی به نظرشاه رسانیده و می گوید که محرک این نوشتجات در خود ایران هستند و شاه هم دستور می دهد بهر قیمتی هست آنها را پیدا بکنید . در ضمن بوزیرمختارها در لندن و پاریس دستورمی دهد که از دولت ها بخواهد جلوی این ارجیف را بگیرند. وقتیکه به گزارش می رسد که این کشورها جراید آزاد هستند، شاه عصبانی شده و می گوید:«هر جا که روزنامه آزاد است حکومت گرفتارهرج و مرج است . « تقی زاده را از پاریس احضارمی کند و خیال حبس و زجر او را داشته است . سهیلی معاون وزارت خارجه که مقام خود را مدیون کمکهای تقی زاده می دانست با تلگراف رمزبه او میرساند که هوای تهران برای مرض اوخطرناک است. او هم از پاریس بلندن رفته و تا سوم شهریوردرکابینه اول سهیلی به سمت سفیرکبیرایران درلندن منصوب شد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">عذرتقصیرهمی خواهد و گوید مأمور</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> کاین جنایت حسب الامرهمایونی شد</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">متأسفانه دربارو نظمیه در پی حقیقت امرنبودند . یکی با گزارشات دروغ و دیگری با اوامربرخلاف قانون و انسانیت بلای جان مردم شده و کشور را بطرف نابودی می بردند.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">نظمیه تهران در دنبال دستور دربار صورتی از اسامی افراد سرشناس که در فرانسه درس خوانده بودند یا با سفارت فرانسه رفت و آمد داشتند ، تهیه می کند. اول بسراغ دکتر معاون جراح حاذق تحصیل کرده فرانسه می روند. گناه معاون این بود که فرانسه خوب حرف میزد و در یکی از میهمانی ها ی سفارت فرانسه هم شرکت کرده بود. گویا شاه نظری هم به املاک او درکرمانشاه داشت. دکتر را بدون دلیل و برهان ، محاکمه به زندان انداختند و تا سوم شهریور در بند بود. پس ازرفتن رضا شاه ، دکترمعاون به مجلس چهاردهم ازکرمانشاه انتخاب شد و حکایاتی از جنایات درون زندان می گفت.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> زندانی شدن دکترمعاون جلو حمله روزنامه های فرانسه را نگرفت، بلکه بر شدت آن افزود. این دفعه شهربانی به سراغ دبیر اعظم[ نطق های و سخنرانی های برای رضا خان ایشان می نوشت و کتاب خوزستان هم به قلم وی است ] می رود. چون در اجارۀ یک نفر در سفارت آلمان بود و از تلفن خانه مستأجرش مرتب با سفارت آلمان صحبت می کرد. نظمیه به رضا شاه گزارش می دهد که تلفن دبیر اعظم با سفارت آلمان سروکار دارد . شاه که گویا از سابق تعرضی که دبیر اعظم به خرابی دستگاه مأمورین کشوری و لشکری خراسان کرده بود و در تهران هم اغلب با دشتی و رهنما و چند نفر از دوستان دیگر دور هم جمع می شدند نارضی بود دستور می دهد که دبیر اعظم را تبعید کنند.»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">... تلفن های نصرت الدوله کاملاً تحت کنترل بود و مأمورین تلفنحانه روزانه راپورت تلفنهای مورد سوئظن را به شهربانی می رساندند. یکی از جاسوسها گزارش می دهد که نصرت الدوله با خانم کلارک که شوهرش فرانسوی است رابطه تلفنی دارد.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">خانم کلارک و شوهرش که منشی سفارت فرانسه بود مستاجر یکی از عمارت های فرمانیه بودند. در تابستان بعضی روزها نصرت الدوله با خانم مستأجرتنیس بازی می کرده است. مختاری پس از وصول این گزارش فیروز را احضار و راجع به رابطه او با خانم کلارک توضیح می خواهد . فیروز حقیقت امر را بیان می کند و می گوید این خانم و شوهرش همسایه و مستاجر من هستند گاهی برای یک ساعت با هم تنیس بازی می کنیم. مختاری جریان را با آب و تاب زیاد به رضا شاه گزارش داده و او را یکمرتبه بیاد فیروز می اندازد. شاه می گوید فیروز را آزاد کنید ولی چون او مرد ناراحت و ماجراجوست عملیاتش را تحت مراقبت کامل بگیرید. چندی بعد یکی از جاسوسان تلفنخانه به شهربانی گزارش می دهد که : از تلفن نصرت الدوله با سفارت فرانسه مرتب صحبت می شود." مختای باز گزارش مفصلی بدربار فرستاده از کاه کوهی می سازد و کسب تکلیف می کند. شاه دستور می دهد فوراً او را زندانی کنید. زمانی از حبس نصرت الدوله می گذرد از دربار می پرسد " تکلیف ما با نصرت الدوله چیست؟" جواب می دهند: حسب الامر او را به سمنان تبعید کنید". بعد از چندی ضمن گزارش روزانه از شاه می پرسد " مدتی است فیروز در سمنان است چه امرمی فرمائید؟ رضا شاه در پاسخ می گوید" مگر فیروز هنوز زنده است؟" مختاری خوانخوارآدمکش از این حرف شاه اتخاذ سند کرده فوراً میرغضب شهربانی فولادی را با دو نفر پاسبانان به سمنان فرستاده و آنها با کمال بیرحمی و قساوت و پستی نصرت الدوله را به قتل می رسانند.» » (10) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">* درکتاب « زندگی سیاسی مظفر فیروز » به کوشش علی دهباشی در بارۀ چگونگی قتل نصرت الدوله آمده است: « اما در بارۀ قتل نصرت الدوله به دلایل عداوت شخصی رضا خان با او و خانواده اش جریان دیگری هم پیش آمد که شاهزاده فیروز واجب القتل تشخیص داده شد. مسألۀ ضبط املاک مردم یا به ثمن بخس خریدن زمین های اعیان و اشراف از طرف رضا خان به سراسردنیا پیچیده بود. فرانسوی ها در آن وقت مقالاتی دراین باره نوشتند و دریکی از روزنامه ها عکس گربه که به زبان فرانسه شا (Chat ) می گویند با پنجه های پهن روی زمینی وسیع قرار داشت و در زیر آن نوشته بودند، گربه ای که زمین می خورد ، وبه مثل معروف خودمان « چوب را که بر می دارند گربه دزد می فهمد حساب کجاست» رضا خان متوجه شد که کنایه به اوست و سفیرش را فوراً احضار کرد. رضا خان فرانسه نمی دانست که هیچ فارسی را هم به زحمت می خواند ومی نوشت ولی مختاری مقالات روزنامه های فرانسه را که در بارۀ ایران مطالبی داشت به ترجمه می رسانید و آنها را برای رضا خان می خواند ومی نوشت ولی مختاری مقالات روزنامه های فرانسه را که در بارۀ ایران مطالبی داشت به ترجمه می رسانید و آنها را برای رضا خان می خواند و قبل از جریان گربه وقطع روابط سیاسی با ایران و فرانسه، مطبوعات آن مملکت گاه و بیگاه از شاهزادۀ نصرت الدوله که تمام تحصیلاتش را در فرانسه انچام داده و به اتمام رسانیده و رساله اش را تحت عنوان رژیم سلطانی عمان در سوربن ( Sorbonne) ) 1914 گذرانده بود ، صحبت می کردند. او و دوستان فراوان درآن کشور داشت که غالباً مصادر امور مهمی بودند و احترام فراوان برای نصرت الدوله » بودند...</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">... لهذا مقالات منتشره درمطبوعات فرانسه را مختاری که مردی مسکین و حقیر و جیره خوار بود در دوران حملات جراید فرانسه به ایران و انتقاد از دیکتاتوری و ظلم وغصب اموال مردم به وسیلۀ رضا شاه ، ذهنی رضا خان کرده بود که این مقالات قاطعاً به قلم نصرت الدوله است زیرا ، کس دیگری که تا این حد به زبان فرانسه مسلط باشد و جریانات داخل مملکت را هم بداند جز فیروز نداریم. و با همین گزارشات جعلی او را بدواً زندانی و بعداً تبعید به سمنان کردند و دو نفراز مستخدمین قدیمی هم در خدمت ایشان به تبعید گاه حرکت نمودند....</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">... در حقیقت تبعید گاه هم برای نصرت الدوله حکم زندان انفرادی را داشت. چند روز قبل از قتل شاهزاده یکی از نوکرهای او را به تهران برگرداندند و روز انجام جنایت ، دیگری را هم به بهانه ای از منزل تبعید دور نمودند و فرستاه های مختاری وارد اتاق زندانی شدند و به او تعارف چای کردند نصرت الدوله با شجاعت چای را از آنها گرفت و نزدیک دهان برد که بیاشامد ، ناگهان مصدر مخصوص رکن الدین مختاری رئیس نظمیۀ رضا خان نصرت الدوله را به زمین افکند و روی سینه اش نشست و با فشردن گلویش او را خفه کرد و به تهران هم خبر دادند که نصرت الدوله با سکته قلبی درسمنان فوت کرده است. اینها مطالبی است که در محاکمۀ مختاری جزء به جزء ، مجرمین و مرتکبین این اعمال ننگین و شهود اعتراف کرده و شهادت داده اند. بدیهی است شرح محاکمه معروف و باور نکردنی مختاری ، که صرفاً با تلاش و پیگیر مظفر، علی رغم تمام کار شکنی های دولت ، صورت پذیرفت در آرشیوهای وزارت دادگستری باقی است و همه کس می تواند آنها را بخواند و بر قضای وقوف یابد.»(11) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> بنا بنوشتۀ زینب ابراهیمی «اساس این بدبینی به دورانی باز می گردید که رضا شاه افسر جزء بود و بارها هنگام دادن سلام نظامی، نصرت الدوله از سرغرور پاسخ او را نداده و یا به او امر کرده بود افسار اسبش را نگه دارد. سرانجام با اتهام اخذ رشوه، به چهار ماه حبس و محرومیت از خدمات اجتماعی محکوم شد. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> پس از آن تا سال 1315 مشغول رسیدگی و رونق بخشیدن به املاکش بود. تا این که جراید فرانسه مطالبی درباره دیکتاتوری رضاشاه و غصب املاک مردم نوشتتند. شهربانی وقت «رکن الدین مختاری» انگشت اتهام را متوجه نصرت الدوله کرد که چنین اطلاعاتی را به دیپلماتی فرانسوی داده که مستاجرش بود و روابط گرمی با او داشت. بنابراین پس از توقیف وی، در دی ماه 1316 در زندان [ سمنان] به وضع فجیعی به قتل رسید. «نصر ت الدوله در 1315 مجدداً دستگير و به زندان سمنان منتقل شد. جرم او اين بار «همدستي با سرداراسعد بختياري براي برانداختن رژيم پهلوي» بود. نصرتالدوله در 20 دي 1316 به طرز فجيعي در زندان رضاشاه به قتل رسید.» (12 ) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">* دیگر اینکه ، چگونگي واقعه اين قتل و نحوه اجراي اين دستور از زبان کسي که شاهد و ناظر اين ماجرا در سمنان بود، شنيدني و عبرت انگيز است. جريان واقعه قتل نصرت الدوله فيروز که چند سال پيش توسط شخص محترمي که امروزه در جمع ما نيست و مدعي بود که خود از زبان سيد کاظم آقا شريعت پناهي شنيده، جالب و خواندني است. وي تعريف مي کرد: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">در آن سال ها من به علت شغلي که داشتم به اتفاق خانواده خود در تهران سکونت کرده بودم. يک شب در فصل زمستان بود که درب منزل ما را دق الباب کردند، مسافري وارد منزل ما شد. او دوست بسيار صميمي وبا صفاي من سيد کاظم شريعت پناهي متولي موقوفات مسجد سلطاني سمنان و قريه مهماندوست راه خراسان موقوفه ضيا»الدوله بود. جهت آشنايي بيشتر خوانندگان با مرحوم شريعت پناهي عرض مي کنم، وي فرزند مرحوم ميرزا مسيح فرزند مرحوم حاجي ميرزا علي اکبر فرزند مرحوم حاج سيد حسن بود که بناي مسجد سلطاني سمنان به پيشنهاد و تصدي مرحوم حاج سيد حسن و به امر فتحعلي شاه قاجار انجام پذيرفت. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">سيد کاظم شريعت پناهي در سال 1317 قمري در سمنان تولد يافت و در سوم اسفند ماه سال 1328 شمسي در تهران به علت سکته قلبي درگذشت. همان گونه که بيان شد، وي توليت مسجد سلطاني سمنان را عهده دار بود. در آغاز جواني در تهران چندي در وزارت جنگ سمت نويسندگي و دبيري داشت و چندي هم در سمنان نماينده اداره اوقاف و فوائد عامه بود. اما از زماني که توليت مسجد سلطاني را به عهده گرفت، به ميل خود، خدمات دولتي را رها کرد و به کار توليت خود در مسجد مذکور مشغول گرديد. سيد کاظم شريعت پناهي آقا و آقازاده بود. بود خوش محضر ، سيدي بود نجيب و مجلس آرا و با کمال. چنان که درب خانه اش بر همگان باز بود و کمتر رجالي، از علم و ادب، بدون ملاقات او از سمنان مي گذشتند. به هنگامي که شريعت پناهي وارد خانه ام شد، مشاهده کردم که خيلي خسته و ناراحت به نظر مي رسد. علت مسافرت بي سابقه او را آن هم چنين ديروقت جويا شدم. با اضطراب گفت: اين روزها خيلي ناراحت و افسرده شده ام. مساله اي که باعث شد که چنين شتابان سفري داشته باشم، درد دلي بکنم، شايد از اضطرابم کاسته شود. پرسيدم: موضوع چيست؟ ضمن مقدمه اي سرانجام گفت: شهرباني سمنان تصميم گرفت که نصرت الدوله فيروز را در سمنان منزل مسکوني بنده تحت نظر نگاه دارد. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">راوي اين واقعه تاريخ اين جريان را، اشتباها سال 1315 ذکر کرده، در صورتي که طبق نامه شماره /278 254 مورخه 28 فروردين ماه سال 1316 نصرت الدوله فيروز به سمنان اعزام گرديده بود. معلوم مي شود که شهرباني سمنان در آن زمان محرمانه با مرکز مکاتبه کرده و حياط بيروني منزل ما را براي اقامت نصرت الدوله فيروز مناسب تشخيص داده است. بدون آن که به بنده اطلاعي بدهند يک شب عده اي افسرو پاسبان و مامور آگاهي به خانه بيروني ما آمدند و اتاق هاي آن جا را تصرف کردند . رئيس شهرباني وقت سمنان با کمال عذرخواهي سخناني بيان کرد و گفت : از مرکز دستور داريم که نصرت فيروز را در منزل شما مسکن دهيم و البته چند نفر مامور آگاهي و پاسبان هم براي حفاظت شب و روز در اين جا اقامت خواهند داشت. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">شريعت پناهي آن شب با ناراحتي به سخنانش ادامه داد و گفت : با چنين وضعي ناچار کسي را بفرستم تا يک نفربنا و چند کارگر بياورد و جلوي درهاي بيروني و اندروني را از ما در خيابان منوچهري سمنان ازاين قرار بود. خيابان منوچهري سابق و هفت تير فعلي که در جبهه خياباني بيروني و اندروني دو در جداگانه وجود داشت، در بيروني وارد يک حياط نسبتا بزرگي مي شد و دراندروني به يک باغ نسبتا وسيع ارتباط داشت. يک عمارت بزرگ در وسط حياط ساخته شده بود که يک رديف آن اتاق هاي بيروني و پشت آنها يک رديف اتاق هاي دروني رو به باغ قرار داشتند. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">در آن هنگام، شهرباني سمنان قسمت بيروني منزل ما را اشغال کرده بود، از اتاق هاي اندروني ما دو اتاق هم براي مامورين شهرباني و آگاهي اختصاص داده بودند و بقيه اتاق ها را براي خانواده من باقي گذاشته بودند. در مقابل در بيروني تعدادي پاسبان و مامورين آگاهي ايستاده بودند و شب و روز کشيک مي کشيدند. حدود سه ماه اين وضع ادامه پيدا کرد. تا اين که چند شب پيش که در اتاق اندروني خود خوابيده بودم و پاسي از نيمه شب گذشته بود، در اثر سر و صداي زياد از خواب پريدم، گوش فرا دادم، شنيدم که در اتاقي که نصرت الدوله فيروز سکونت داشت، فعاليت هاي مشکوکي در جريان است، ساعت حدود 2 نيمه شب بود. افرادي که مامورين شهرباني و آگاهي بودند، در حياط بيروني ما در حال رفت و آمد بودند. گاهي آهسته با يکديگر صحبت مي کردند و زماني هم صدايي شبيه به فرياد ضعيفي به گوش رسيد. بعد از آن سکوت سنگيني حکمفرما شد. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">معلوم گرديد که ديگردرآن اتاق فعاليتي نمي شود. اما مامورين درحياط نزديک اتاق نصرت الدوله فيروز در حال رفت وآمد بودند وآهسته صحبت مي کردند. سرانجام صبح شد و من خيلي زود ازبستر خواب بلند شدم، ديدم که خانم من هم بيداراست. گفتم: خانم شما ديشب بر خلاف شب هاي قبل ازاتاق نصرت الدوله سر و صدايي نشنيديد؟ </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">خانم بنده گفت: چرا و اين مساله باعث شد که من تا صبح خواب به چشمم نيايد. ما مشغول صرف صبحانه شديم. درهمان زمان ستوان يکم فولادي به اتاقمان آمد و گفت: شما ديشب راحت خوابيديد؟ گفتم: بلي. فولادي پس از صرف چاي و صبحانه هنگامي که داشت اتاق را ترک مي کرد، گفت: فردا ما اين جا را ترک مي کنيم. شما راحت باشيد. چون نصرت الدوله فيروز فوت کرده است. و بنده بعدا فهميدم که آن سر و صدا در آن شب براي آن بوده است که مامورين آگاهي پاسبان ها سرگرم خفه کردن نصرت الدوله فيروز بوده اند. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">اين بود جريان قتل يک وزيرکابينه دولت رضاخاني که از زبان دوست باصفاي خود سال ها شنيده بودم. (13) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> دکتر جلال عبده که بعد از شهريور 1320 در مقام دادستان ديوان کيفر به پرونده قتل نصرت الدوله فيروز رسيدگي مي نمودند چنين مينويسد:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">« نصرت الدوله فيروز در سمنان تبعيد بوده و رسدبان سيف الله فولادي از وي مراقبت مي کرده است. سه نفر به نامهاي عقيلي پور، فرشچي و عباس مختاري (معروف به شش انگشتي ) به منظورقتل وي به سمنان اعزام مي گردند. روزي بر حسب دستورمختاري ( رئيس شهرباني رضا شاه ) سه نفر به اتفاق رسدبان فولادي وارد اتاق او شده، ابتدا گيلاس محتوي سم را به وي مي دهند تا بنوشد. همين که نصرت الدوله دست خود را براي گرفتن گيلاس سم دراز مي کند، عباس مختاري که پشت ميز نصرت الدوله ايستاده بود، غفلتا وي را بغل کرده و به زمين مي زند و گلوي او را سخت مي فشارد. فولادي هم برروي سينه وي نشسته، دستهاي فيروز را محکم مي گيرد و فرشچي هم با گرفتن پاهاي او درارتکاب جرم شرکت مي کند. در تحقيقات بازپرس سرانجام فرشچي کارمند شهرباني به اين ترتيب اقرارميکند که " چون عباس مختاري خدمتکارشخص رئيس کل شهرباني، نهايت تخصص را درخفه کردن اشخاص داشته، بنا به گفته خودش طوري گلوي مقتول را گرفته که آثاري از آن باقي نمانده و پس از آنکه قضيه خاتمه پيدا مي کند، لباسهاي وي را مرتب نموده و عينک شاهزاده را به چشمش زده روي تخت خوابانديم و دنبال دکتر محلي فرستاديم.»(14) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">مظفر فیروز رفتار رضا خان را نسبت عبدالحسین فرمانفرما بعد از قتل پدرش نصرت الدوله افشا می کند ومی نویسد: « باید همه بدانند که رضا خان پس از قتل نصرت الدوله برسرفرمانفرما چه آورد و هر روزبه وسایل مختلف دست به آزار و اذیت شاهزادۀ عظیم الشأنی که نشان دو قرن سلطنت خانوادگی را در پیشانی داشت چگونه فراهم آورد. آتش کینه و حسد در دل این مرد مأمور نسبت به فرمانفرما هرگز فرو ننشست. روزی مرحوم محتشم السلطنه اسفندیاری ، در آن تاریخ، رئیس مجلس شورای ملی ، به دیدن فرمانفرما آمد به او چنین گفت: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> « حضرت والا، رضا خان برای املاک اسد آباد ، کرمانشاه و همدان که متعلق به شما است دندان تیزکرده است من درمقام خویشاوندی از شما تقاضا دارم خود نواب والا این ملک را به این مرد پیش کش فرمایند ، صلاح شما دراین است.»</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> پدربزرگم از این پیشنهاد چهره درهم کشید و جواب داد: هرگزامکان ندارد این کاررا بکنم و فرزندان صغیر و کبیرم را ازهستی ساقط سازم، آن هم نه برای ایجاد مدارس و مکاتب، نه برای آبادی کشور، نه برای رفاء رعیت ، فقط وفقط برای ارضای خاطر رضا ماکسیم یعنی برای به آرزو رساندن مردی که پنج ردیف پشت سرمن درصف فرمانبرداران نظامی حاضر باش ، برای اجرای فرامین و دستوراتم باید می ایستاد. نعوذبالله ! خداوند از من راضی نباشد اگر من این طماع آدمکش را به این موهبت و آرزو برسانم.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">پیشنهاد محتشم السلطنه را با اراده و قدرتی که همواره دراو وجود داشت رد کرد. رئیس مجلس بدون نتیجه از وساطت خود ، خدا حافظی به عمل آورد و رفت . چند روز بعد از دیداری که بین پدر وپدر شوهر دختر رخ داده بود عمه ام مریم فیروز عروس محتشم السلطنه( همسر اول مریم فیروز سرهنگ عباسقلی اسفندیاری بود] ، نزد من آمد و به من گفت : «مظفرجان، همۀ ما می دانیم که توتا چه حد نزد پدرم عزیز هستی و به همین جهت از تو خواهشمندم ، شخصاً، به وکالت از طرف جمع ما خدمتش بروی و از او بخواهی که از این مال در گذرد و از قول ما بگو هرآینه این اموال را برای ما می خواهد، هیچ یک از ما ثروت او را که به قیمت آزارش تمام می شود هرگز نمی خواهیم، ما به وجودش محتاجیم و طول عمرش ازهرثروتی برای ما مهمتر و بالاتر است.» </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">من بلافاصله خدمت فرمانفرما رسیدم و پیام مریم را گذاشتم و التماس خود را هم بر آن افزودم ولی با همۀ علاقه ای که به من داشت سعی من هم دراین باره بجایی نرسید و پدر بزرگم زیر بار امضاء و معامله با رضا خان که تیغش گوش همۀ ملاکین و معتبرین کشور را بریده بود، نرفت و گفت: بذل و بخشش با جنایتکاری که عزیزترین فرزندم پسرارشدم نصرت الدوله را کشته است بر من حرام باد. دوسال دوری و جدایی از نور بصرم ، فرزندم فیروز میرزا ، دوری ازعمر زندگیم بوده است و من بی عمرزنده ام ، هیچ رغبتی به این حیات پردرد ورنج ندارم.» پس از یک هفته عبدالحسین فرمانفر در سال 1318 درگذشت.(15 )</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3">◀</span><span class="s4"><b>پی نوشت ها : 1 - استفانی کرونین - فرشید نوروزى: نوگرایى، تحول و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین</b></span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">1 این مقاله، ترجمهاى است از: </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">Stephanie Cronin, "Modernity, Change and Dictatorship in Iran: The New Order and Opponents, 1927-1929" , Middle Eastern Studies, Vol. 39, No. 2, April 2003, pp. 1-36. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">2 - استفانی کرونین ( (Stephanie Cronin - دستیار آموزشى بنیاد میراث ایران در یونیورسیتى کالج نورث امپتون و استادیار ارشد پژوهشى در رشته تاریخ SOAS دانشگاه لندن، کتاب ارتش و ایجاد دولت پهلوى در ایران 1910-1962م از تألیفات اوست. کار کنونى او بررسى واکنشهاى فرعى درباره تجدد در ایران است. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">3 – فرشید نوروزی کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامى از دانشگاه تربیت معلم تهران. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">4 - براى نمونه اخیر این رویکرد ر.ک: </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">C. Ghani. Iran and the Rise of Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi Power (London and New York:I.B. Tauris, 1998. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">5 - براى تلاش در جهت گسترش بحث به دورهاى فراتر از رژیم و نخبگان سیاسى، ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> The article collected in S.Cronin (e.d), The Making of Modern Iran:state and Society Under Riza Shah, 1921-1941 (London and New york : Routledge Curzon, 2003).</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">6 - چنین گفته مىشود که اصلاحات در حقیقت از سال 1304/1925م آغاز شده است، اما به واسطه بحرانهاى متعددى که رژیم و بهویژه ارتش را طى سال 1305/1926م تحت تأثیر قرار داده بود، دچار وقفه و تأخیر شد ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> S. Cronin, The Army and the Creatlonof the Pahlavi State in Iran, 1910 - 1926 (London and New York: I.B. Tauris, 1997 .</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">7 -Conscription and Popular Resistance in Iran (1925-41), in E.J.Zurcher (e.d) , Arming the State: Military Conscription in the Middle East and Central Asia 1775-1925 (London and New York: I.B. Tauris, 1999), p. 145-167.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">8 - Anne K.S Lambton, Landlord and Peasant in the Persia (Oxford: St. M artins Press, 1953), p.189.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">9 - . A. C. Millspaugh, The American Task in Persia (New York and London: The Century Press, 1925) , p. 190.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">10 - براى انتخابات اوایل دوره پهلوى ر.ک: اسنادى از انتخابات مجلس شوراى ملى در دوره پهلوى اول (تهران، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه دفتر ریاست جمهورى، 1378).</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">11- 2 . 8- E. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (princeton, NJ: Princeton University Press, 1982), pp. 151-152.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">12 - 1 . H. E. Chehabi, Stagine the Emperors New Clothes: Dress Codes and Nation - building under Reza Shah, Iranian Studies, Vol. 26, Nos. 3-4(1993), p 209-233. The Uniform Dress Law as Passed by the Majlis actually came into effect from 21 March 1929.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">13 - 2 . Cronin , The Army, p . 126.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">14 - 1 . A translation of the Bill as originally presented to the Majlis in April 1923 may be found in Loraine to Curzon , 28 April 1923 , Fo371/9021- E5823/71/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">15 - . Intelligence Summary No. 1,8 Jan. 1927, FO371/12285/ E512/34/34, </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">16 - Intelligence Summary, No. 2,22Jan. 1927, Fo371/12285/E883/34/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">17 - Consul Chick, Shiraz, to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">18 - Annual Report, 1927, Clive to Chamberlin, 21 May 1928, FO371/13079/E2897/2897/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">19 - حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1323) ج 4، ص 39-415.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">20 - براى مثال ر.ک: سند شماره 2، اعلانیه حکیمى اصفهانى (نظام الدین حکمت) خطاب به اهالى اصفهان در خصوص لزوم تبعیت از قانون نظام وظیفه و تهدید مخالفان به سرکوب و مجازات و على رضا اسماعیلى، اسنادى درباره نهضت و مهاجرت علماى اصفهان به قم (1360ش)، گنجینه اسناد، 1375، ص 15-16.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">21 - Intelligence Summary No. 21, 15 Oct. 1927, FO371/12286/E4742/34/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">22 - Chick, Shiraz , to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">23 - Clive to Chamberlin, 19 Nov. 1927, Fo371/12293/E5207/520/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">24 - Clive to Chamberlain, 5 Nov. 1927< FO371/12293/E4979/520/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">25 - Consul Chick, Shiraz, to Clive, 8 Nov. 1927, FO371/12293/E5208/520/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">26 - Translation in Consul Chick, Shiraz , to Clive, 1 Dec. 1927, FO371/13056/E40/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">27 - Clive to Chamberlain, 29 Dec. 1927, FO371/ 13056/E375/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">28 - مرگ اصفهانى، بلافاصله به شایعهاى که او به دستور مقامات تهران مسموم شده است، قوت بخشید، ولى از آنجا که او پیر و بیمار بود این احتمال وجود دارد که به مرگ طبیعى مرده باشد، اگر چه رژیم شاه، روش کشتن پنهان رقبا را در دستور کار خویش داشت.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">29 - با وجود این، کشف حجاب اجبارى زنان به تعویق افتاد. این بیشتر به دلیل نگرانىهاى مربوط به اوضاع امان الله، پادشاه افغانستان بود که پس از پىگیرى اصلاحاتى مشابه (کشف حجاب) سرنگون شده بود.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">30 - Consul Gilliat - Smith, Tabriz , to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">31 - حتى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى، کسى که از نظر سیاسى فردى آرام بود، از قم تلگرافى براى رضاشاه فرستاد که در آن به ضدیت اصلاح لباس با قانون اسلام اشاره کرده بود.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">32 - S.Akhavi, Religion and politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in the Pahlavi Period (Albani, Ny: State University of New York Press, 1980), p . 44.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 33 - . Consul Gilliant-Smith, Tabriz, to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 34 - Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">35 - Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Extract from Tabriz Consulate Dailry, No. 11, Nov. 1928, Clive to Chamberlain, 12 Dec. 1928. FO371/13781/E95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 36 - Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 37 - </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Annual Report. 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/13781/E1658/95/34, Clive to Camberlain , 12 March 1929, FO371/E1658/95/34.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">38 - کاوه بیات، شورش عشایر فارس (تهران، نشر نیرگرا، 1365)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 39 - براى نبردها در لرستان، ر.ک: امیر احمدى، خاطرات نخستین سپهبد ایران (تهران، 1373) و عملیات لرستان، اسناد سرتیپ محمد شاه بختى، 1303 و 1306ش، به کوشش کاوه بیات، (تهران، نشر شیرازه).</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">40 - . براى مطالعه موردى در خصوص خانهاى بزرگ بختیارى ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> S.Cronin, Riza Shah and the Disintegration of Bakhtiyari Power in Iran, 1921-34 , in Cronin, The Making of Modern Iran. p. 124-268.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">41 - براى مثال، در خصوص قوام ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Chick to Clive. 15 March 1929, FO371/13781/E1872/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 42 - Cronin, Riza Shah.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">43 - براى مثال ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> R. Tapper, Frontier Nomads of Iran: a Political and Social History of the Sahsevan (Cambridge: Cambridge University Press, 1997), P.287.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">44 - Cronin, Riza Shah.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">45 - Cronin, The Army, p . 199-205.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">46 - Annual Report, 1925, Loraine to Chamberlain, 8 April 1926, FO371/11500/E2635/34, Nicolson to Camberlain, 28. July 1929, FO371/11502/E4812/4323/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 47 - </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Chick to Nicolson, 12July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">48 - </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Annual Report , 1928, Clive to Henderson, 14July 1929, FO371/13799/E3676/3676/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 49 - </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1929, Chick, Shiraz, to Clive, 25 March 1929, FO371/13781/E2149/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">50 - Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 51 - Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">52 - </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Davis, Shiraz, to Clive, 15 May 1929, FO371/E2814/95/34, Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz , to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">53 - Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">54 - Petition from Certain Kashgai Chiefs to his Majesty s Consulate, Shiraz(undated), Davies, Shiraz, to Clive, 10June 1929, FO371/13781/E3350/95/34, Persian Original in FO248/1389/591/22.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 55 - Clive to Chamberlain, 1 June 1929, FO371,13781/E3975/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">56 - Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis , Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">57 - Clive to Henderson, 28June 1929, FO371/13781/E3553/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">58 - Copy in translation of General Shaibani s Proclamation, Clive to Henderson, 12July 1929, FO371/13781/E3668/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">59 - Annual Report, 1930, Clive to Henderson, 22May 1931, FO371/15356/E3067/3067/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">60 - Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34,Davis, shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371.13782/E4083/95134.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">61 - Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4084/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">62 - Davis, Shiraz, to Clive, 3Aug 1929, FO371/13782/E4083/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 63 - Summary of Events and conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">64 - Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">65 - Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Eavis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/ 14545/E2445/522/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">66 - Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">67 - See Cronin, Riza Shah.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">68 - Clive to Henderson, 27Jult 1929, FO371/13782/E3918/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">69 - Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934. FO371/ 17889/E7530/ 40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 70 - Intelligence Summary No. 15, 27July 1929, FO371/13785/E3919/104/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 71 - خاطرات سردار اسعد بختیارى ، به کوشش جعفر قلى خان امیر بهادر ، (تهران، انتشارات اساطیر 1372) ، ص 232-233 و بهرام امیرى، زندگینامه : حماسه علیمردان خان بختیارى، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 2، ص 73-90.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">72 - Bristow, Isfahan, to Clive, 11July 1929, FO371/13781/E3668/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">73 - Clive to Henderson, 10Aug 1929, FO371/E4084/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">74 - Clive to Henderson, 27July 1929/ FO371/E3918/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">75 - Clive to Henderson, 13 Nov 1929, FO371/13782/E6242/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">76 - Chick, Shiraz, to Clive, 15 March 1929, FO371/13782/E6242/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">77 - Lois Beck, The Qashqai of Iran (new york, CT: Yale University Press, 1987), p . 81</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">77 - Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">78 - Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">79 - Davis, Shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">80 - Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">81 - Davis, Shiraz, to Clive, 31July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">82 - . Clive to FO , 12 July 1929, FO371/13781/E3315/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">83 - Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930 , Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">84 - این به معناى پایان اعتراض بهارلوها نبود، زیرا در سال بعد اعتراض خود را از سرگرفتند و در این دوره، ماژور محمدتقى خان عرب کشته شدهبود.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">85 - براى بحث در خصوص اعتراضات و شورشهاى روستاییان در ایران ر.ک :</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> J. Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1906-1911: Grassroots Democracy, Social Democracy, and the Origins of Feminism (New Yory: Columbia University Press, 1996), p 145-176 . For the Concept of : Social banditry: See E.Hobsbawm, Bandits (London: Weidenfeld and Nicolson, 2000).</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">86 - Chick to Nicolson, 12 July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">87 - بیات، شورش عشایر فارس، ص 125-126.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">88 - Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">89 - Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 28Jan 1929, FO371/13781/E1658/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">90 - Millspaugh, The American Task, p.190.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 91 - Chick to Clive, 5 Dec 1928, FO371/13781/E95/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">92 - Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 93 - Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">94 - Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 19June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 96 - . Ibid.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">97 - See Cronin, The Army, p . 217-219.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">97 - Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4086/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">98 - . See Cronin, Riza Shah.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">99 - براى مثال ر.ک:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> Clive to Henderson, 12 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34, extract from the Tehran newspaper Iran, 5 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34: Taimourtache to Clive, 13 July 1929, FO371/13781/E3659/95/34.: Clive to : Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3557/95/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">100 - Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13782/E3554/96/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 101 - Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34: Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">102 - Hoare to Simon, 16 Dec 1933, FO371/17889/E41/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 103 - ر.ک: حمیدرضا دالوند، ماجراى قتل سردار اسعد بختیارى (تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1379).</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"> 104 - Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934, FO371/17889/E7530/40/34.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">همچنین ر.ک: روشنک بختیارى، «زندگى و مرگ خان باباخان اسعد»، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 1، ص 76-98.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">105 - N. R. Keddie, The Origins of the Religious-Radical Alliance in Iran, in idem, Iran: Religion, Politics and Society (London and Portland, OR: Frank Cass, 1980) p. 53-65.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 7</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s4"><a href="http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx</a><span class="s5"></span></span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s6"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s4"><b>2 - پی نوشت ها ی : حکومت وحشت در سراسر کشور در دوره پهلوي اول</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">1. . تلگرام ویلیامسن، شماره 29، 1474/00/891 ، مورخ 22 ژوئن 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">2. . گزارش ویلیامسن، شماره 869، 1474/00. 891، مورخ 26 ژوئن 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">3. . يادداشت موری، شماره 891.00/1478، مورخ 2 جولای 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">4. . گزارش ویلیامسن، شماره 881، 891.002/196، مورخ 13 جولای 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">• Schniewind.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">5. . گزارش ویلیامسن، شماره 890، 891.002/199، مورخ 25 جولای 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">6. . گزارش فرین، شماره 89، 891.51/426، مورخ 25 جولای 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">7. . گزارش ویلیامسن، شماره 906، 891.00/1491، مورخ 9 آگوست 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">8. . گزارش فرين، شماره 97، 891.00/1492، مورخ 20 آگوست 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">9. . گزارش ویلیامسن، شماره 946، 891.002/203، مورخ 30 سپتامبر 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">10. . گزارش ویلیامسن، شماره 967، 891.00/1495، مورخ 31 اکتبر 1929.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">11. . گزارش هارت، شماره 947، 891.00/1534، مورخ 27 نوامبر 1931.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">12. . گزارش هارت، شماره 970، 891.00/1536، مورخ 12 دسامبر 1931</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s7">◀</span><span class="s8"><b> </b></span><span class="s2"><b>پی نوشت های زندگینامه « نصرت الدوله فيروز» </b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">1- زينب ابراهيمي «نصرت الدوله فيروز» سایت پژوهشکده باقرالعلوم</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">2 - – دکتر باقر عاقلی « شرحال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران » جلد دوم – نشر گفتار و نشر علمی – 1380 – ص 1137 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">3 – دکتر محمد جواد شیخ الاسلامی « سیمای احمد شاه قاجار» جلد اول – نشر گفتار – 1375 – صص 223 -222</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">4 - سيف پور فاطمي«آئينه عبرت» (خاطرات و رويدادهاي تاريخ معاصر ايران). انتشارات جبهه مليون ايران لندن – ص 632 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">5 - یحیی دولت آبادی « حيات يحيي» جلد چهارم- انتشارات عطار – 1361 - صص 226 – 224 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">6 - سیف پور فاطمی « آیینه عبرت » - صص -634 - 632 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">7 - حاج مخبر السطنه هدایت« خاطرات و خطرات» ، کتابفروشی زوّار - 1363–صص 386 – 385 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">8 - سیف پور فاطمی « آیینه عبرت» - صص 636 - 635 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">9 - حاج مخبر السطنه هدایت« خاطرات و خطرات» –ص 386 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">10 - سیف پور فاطمی « آیینه عبرت - صص 644 - 640 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">11 - « زندگی سیاسی مظفر فیروز» به کوشش علی دهباشی - انتشارات سخن – 1380 - ( صص 43 – 41 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">12 - زينب ابراهيمي «نصرت الدوله فيروز» سایت پژوهشکده باقرالعلوم</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">13 - منبع: سایت سمنان - «ماجراي خواندني قتل نصرت الدوله فيروز در سمنان» به نقل از « برگرفته از کتاب بنيادهاي هويتي سمنان:» اثر خسرو عندليب سمناني (گويا)</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2"><a href="http://www.payamesemnan.com/Template1/News.aspx?NID=4752" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.payamesemnan.com/Template1/News.aspx?NID=4752</a></span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">14 - دکتر جلال عبده «چهل سال در صحنه» ویرایش و تنظیم:مجید تفرشی. ناشر:مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،چاپ اول،1368.- صص 172 – 71 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">15 - « زندگی سیاسی مظفر فیروز» - صص 61 – 59 </span></div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-254696275255740892014-02-24T16:28:00.000-08:002014-02-24T16:28:42.556-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و پنجم، از جمال صفری<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s1"> <img alt="846 Safari-Jamal-1" height="286" id="img8910" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/846_Safari-Jamal-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="174" /> 26 </span>خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق</strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><br /></strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6898-846-20140127-js-5.html"><span class="s1">«</span>زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق<span class="s1">» (95)</span></a></strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6898-846-20140127-js-5.html">قسمت اول</a> </b></span></span><span style="background-color: transparent; line-height: 22.75px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6897-846-20140127-js-4.html">قسمت دوم</a> </b></span></span><span style="background-color: transparent; line-height: 22.75px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6896-846-20140127-js-3.html">قسمت سوم</a> </b></span></span><span style="background-color: transparent; line-height: 22.75px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6895-846-20140127-js-2.html">قسمت چهارم</a> </b></span></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="background-color: transparent; line-height: 22.75px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6894-846-20140127-js-1.html">قسمت پنجم</a></b></span></span><b style="background-color: transparent; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: small; line-height: 22.75px;"> </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> « </span>قبل از این که هر کار مفیدی در این مملکت انجام شود باید در صدد اصلاح قوۀ حاکمه و تهذیب اخلاق مجریان قوانین و سایر اهالی مملکت برآمد و آن هم با رعایت اصول و ترتیبات عادی، کاری است بس مشکل و مدت طولانی وقت می خواهد که معلوم نیست با وضع جهان دیگر فرصت آن را داشته باشیم<span class="s1">...»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span><span class="s1"> «</span>اللهیار صالح<span class="s1">»</span><span class="s1"> ( </span><span class="s1">1) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">یرواند ابراهامیان در کتاب </span><span class="s1">« </span>تاریخ ایران مدرن <span class="s1">» </span>رضا شاه دولت جدیدش را بر دو ستون اساسی پی ریزی کرد: ارتش و بوروکراسی<span class="s1">. </span>در دوران حکومت وی؛ ارتش ده برابر و بوروکراسی هفده برابر رشد کرد<span class="s1">. </span>شمار نفرات ارتش در سال <span class="s1">1921 / 1300 </span>تنها <span class="s1">22 </span>هزار نفر و شامل هشت هزار قزّاق، هشت هزار ژاندارم و شش هزار نفر نیروی تفنگدار جنوب بود<span class="s1">. </span>این تعداد تا سال <span class="s1">1925 / 1304</span>، به بیش از چهل هزار نفر نیروی منسجم تحت نظارت وزارت جنگ افزایش یافت و تا سال <span class="s1">1941 / 1320</span>، به بیش از صد و هفتاد هزار نفر رسید<span class="s1">. </span>از سوی دیگر، در سال <span class="s1">1921 / 1300</span>دولت مرکزی فقط عبارت بود از مجموعۀ بی نظمی از مستوفیان تقریباً خود مختار، منشی ها و صاحب منصبان<span class="s1">. </span>امّا این مجموعه تا سال <span class="s1">1941 / 1320</span>، مبدّل به هفده وزارتخانۀ کامل با نود هزار کارمند حقوق بگیر شد<span class="s1">. </span>وزارتخانه های مهمّی نظیر داخله، معارف وعدلیه، تا سال <span class="s1">1921 / 1300 </span>عملاً فعّالیتی نداشتند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">البتّه این گسترش به واسطۀ درآمدهای حاصل از چهار منبع مختلف امکان پذیر شد</span><span class="s1">: </span>حقّ الامتیاز استخراج نفت؛ گردآوری مالیات های معوّقه؛ افزایش عوارض گمرکی و وضع مالیاتهای جدید بر کالاهای مصرفی<span class="s1">. </span>درآمدهای مربوط به حقّ الامتیاز نفت که پرداخت آن در سال <span class="s1">1911 / 1290 </span>به شکل مبلغی ناچیز آغاز شده و در سال های <span class="s1">1922– 1921 / 1301 – 1300 </span>در مجموع به <span class="s1">583960 </span>پوند رسیده بود، طیّ سال های <span class="s1">1931– 30 19 / 1311- 1310 </span>به بیش از <span class="s1">1288000 </span>پوند و در سال های <span class="s1">1941 – 1940 / 1320 – 1319 </span>به بیش از <span class="s1">4 </span>میلیون پوند افزایش یافت<span class="s1">. </span>سایر در آمدهای نیز از هنگام انتصاب آرتور میلیسپوی امریکایی به سمت خزانه داری کلّ و آغاز اجرای برنامه های ناتمام شوستر برای ایجاد یک نظام مالیاتی پیشرفته در وزارت مالیه، روند افزایشی یافت<span class="s1">. </span>افراد بدبین به هنگام ورود میلیسپو به ایران برای وی <span class="s1">« </span>سه ماه آموختن کارش، سه ماه برای جریان انداختن کارها و سه ماه برای جمع آوری حقوقش پیش از ترک ناامیدانۀ کشور، زمان در نظر گرفته بودند<span class="s1">»، </span>امّا او درعرض پنج سال، ادارۀ جدیدی را تأسیس کرد، اجاره دادن زمین های دولتی را لغو کرد، نرخ های قدیمی را روز آمد ساخت، بر عوارض فروش تریاک افزود و از همه مهم تر مستوفیان را به صورت کارمندان تمام وقت سازمان دهی کرد<span class="s1">. </span>چیزی نگذشته بود که میلیسپو توانست نخستین برنامۀ بودجۀ جامع سالانه را هم تنظیم کند<span class="s1">. </span>همۀ این برنامه ها به واسطۀ پشتیبانی رضا شاه میسّر شد<span class="s1">- </span>البتّه هنگامی که رضا خان به این باور رسید که در این کشور فقط جای یک شاه هست<span class="s1">. </span>میلیسپو مینویسد که <span class="s1">« </span>بدلیل تهدید فرماندۀ کلّ قوا مبنی برتصرّف املاک اعیان و برجستگان محلّی، قادر شده بود تا از ملّاکین بسیار عمده از جمله سپهدار، مالیات دریافت کند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>برخی معتقدند این گونه مالیات گیریهای همراه با فشار و تهدید، به خودکشی سپهدار در سال <span class="s1">1926 /1305 </span>منجر شد<span class="s1">. </span>میلسپو معتقد است<span class="s1">: « </span>رضا خان از جنس دولتمردانی است که نخستین سرمشق آنان هنری دوّم پادشاه انگلستان، فیلیپ اگوستویی فرانسه، بودند<span class="s1">. </span>او نیروی انسانی و نیروی نظامی لازم را برای شکل گیری اقتدار دولت مرکزی تأمین کرد<span class="s1">.» </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین، وی خان های بختیاری و شیخ خزعل را برای واگذاری سهام نفتی خود به دولت مرکزی تحت فشار قرار داد<span class="s1">. </span><span class="s1">در این خصوص، وزیر مختار بریتانیا در سال </span><span class="s1">1933 / 1312 </span><span class="s1">چنین گزارش داده است</span><span class="s1">:</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>چنین موفّقیتی بدون کمک مؤثّر رضا خان ممکن نبود، زیرا وی گردآوری درآمدها اعمّ از معوّقه و جاری را در مناطقی که دولت های قبلی فاقد قدرت لازم برای وصول آن بودند امکان پذیر کرد<span class="s1">. </span>هم اکنون همۀ بخش های پادشاهی تحت کنترل دولت مرکزی درآمده است و مالیات ها به طور منظّم از تمام مناطق به خزانه واریز میشود<span class="s1">- </span>مناطقی که طیّ سال های گذشته نه تنها چیزی به درآمدهای دولت اضافه نمی کردند، بلکه دولت ناچار بود مبالغ هنگفتی در آن جا هزینه کند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درآمدهای دولت همچنین به دلیل بهبود وضعیّت تجارت پس از جنگ اوّل جهانی افزایش یافت، علاوه بر این، مالیات بردرآمد<span class="s1">- </span>عمدتاً حقوق و دستمزد – نیز وضع و از همه مهم تر انحصار دولتی برقرار شد، و مالیات هایی بر کالاهای مصرفی به ویژه قند و شکر، چای، تنباکو، پنبه، پوست و تریاک اعمال گردید<span class="s1">. </span>درآمد گمرکی نیز از <span class="s1">51 </span>میلیون قران در سال <span class="s1">1300 </span>به <span class="s1">93 </span>میلیون در سال <span class="s1">1304 </span>و سپس <span class="s1">675 </span>میلیون در سال <span class="s1">1320 </span>افزایش یافت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">همچنین در آمدهای مربوط به مالیات های کالاهای مصرفی از </span><span class="s1">38 </span>میلیون قران <span class="s1">( </span>ریال<span class="s1">) </span>در سال <span class="s1">1304 </span>به بیش از <span class="s1">180 </span>میلیون قران در سال <span class="s1">1320 </span>رسید<span class="s1">. </span>مالیات بر قند و شکر و چای – که در سال <span class="s1">1305 </span>وضع شد<span class="s1">- 122 </span>میلیون قران در سال <span class="s1">1307</span>، <span class="s1">421 </span>میلیون در سال <span class="s1">1317 </span>و <span class="s1">691 </span>میلیون در سال <span class="s1">1320 </span>به درآمدهای دولت اضافه کرد<span class="s1">. </span>به عبارت دیگر فقط در آمد ناشی از این مالیات از کم تر از <span class="s1">246 </span>میلیون ریال به بیش از <span class="s1">3610 </span>میلیون ریال در سال <span class="s1">1320 </span>افزایش یافت<span class="s1">. </span>بر اساس برآورد بریتانیا، تا سال <span class="s1">1314 </span>بیش از <span class="s1">34 </span>در صد از این در آمد صرف نیروهای مسلّح شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نیروهای نظامی در واقع مهم ترین ستون رژیم جدید تلقی می شد</span><span class="s1">. </span>رضا خان فعّالیت در این بخش را بی درنگ پس ازکودتای <span class="s1">1299 </span>آغاز کرد<span class="s1">. </span>وی بمنظور ایجاد یک ارتش بیست هزار نفری، نیروهای قزاق را با بقایای ژاندارمری و نیروی تفنگداران جنوب ادغام کرد<span class="s1">. </span>هم قطاران خود را جایگزین افسران روسی، سوئدی و انگلیسی کرد<span class="s1">. </span>با وضع عوارض بر راه ها و مالیات بر تریاک، بودجۀ ارتش جدید را تأمین کرد<span class="s1">. </span>وی طیّ مدّت دوسال، پنج لشکر متشکّل از سی هزار نفر در ارتش تشکیل داد، این لشکرها جدا از لشکر تهران، تبریز، همدان، اصفهان و مشهد بود. براساس گزارش های انگلیس، رضا شاه <span class="s1">« </span>تمام سال های <span class="s1">1923– 1921 / 1302 – 1300 </span>را صرف ایجاد یک نیروی منضبط کرد<span class="s1">. </span>نخستین نیروی مناسب پس از دورۀ فتحعلی شاه در سال <span class="s1">1834 / 1213 ». </span>این ارتش جدید شماری از شورش های ولایات را <span class="s1">- </span>به ویژه کوچک خان و گروه جنگلی ها در گیلان، خیابانی در تبریز، سیمکو در کردستان و صولت الدوله در فارس – با موفّقیت سرکوب کرد<span class="s1">. </span>وی همچنین شورشیان ژاندارمری به رهبری ماژور لاهوتی در تبریز و کلنل تقی پسیان درمشهد را در هم کوبید<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>رشد و گسترش نیروهای نظامی به ویژه پس از تصویب قانون نظام وظیفۀ اجباری در سال <span class="s1">1925 / 1304</span>، تداوم یافت. این قانون را محوری ترین فعّالیت رژیم نیز نامیده اند<span class="s1">. </span>همراه با این قانون، صدور شناسنامه و همچنین اخذ نام خانوادگی برای ایرانیان اجباری شد، مطابق این قانون همۀ مردان سالم بالای <span class="s1">21 </span>سال ، باید دو سال در ارتش و چهار سال دیگر به صورت نیروی ذخیره خدمت می کردند<span class="s1">. </span>مشمولان نظام وظیفه در ابتدا از میان جمعیّت روستایی، سپس ایلات و عشایر و سرانجام از جمعیّت شهری جذب می شدند<span class="s1">. </span>ارتش تا سال <span class="s1">1941 / 1320 </span>دارای هجده لشکر کامل متشکّل از <span class="s1">127 </span>هزار نفر شده بود – یک لشکر برای هر یک از استان های دوازده گانه و یک لشکر ویژه در مرزهای روسیه. همچنین نیروی زمینی ارتش متشکّل از <span class="s1">100 </span>دستگاه تانک و <span class="s1">28 </span>خود روی زرهی؛ نیروی هوایی دارای <span class="s1">157 </span>فروند هواپیما و نیروی دریایی شامل <span class="s1">2 </span>دستگاه ناو و <span class="s1">4 </span>دستگاه ناوچه بود<span class="s1">. </span>بخش های خدماتی ارتش را هم یک ستاد مشترکی متشکّل از رؤسای نیروهای عمده اداره می کرد<span class="s1">. (2) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>رضا شاه به تکیه گاه های دوگانۀ خود یک شبکۀ گستردۀ مالی هم افزود، تا جایی که یک پست وزیر دربار خارج از کابینه ایجاد کرد<span class="s1">.</span>این سرباز ساده که از درجات پایین نظامی بر آمده بود، در دوران حکومتش آن قدر ملک تصاحب کرد که به ٍثروتمندترین فرد ایران <span class="s1">- </span>اگر نگوئیم خاورمیانه – تبدیل شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>بر اساس بر آورد یکی از زندگی نامه نویسان هوادار رضا شاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود <span class="s1">5/1 </span>میلیون هکتار زمین بوده است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>بیش تر این زمین ها در منطقۀ اجدادی اش مازنداران قرار داشت<span class="s1">. </span>وی همچنین صاحب مزارع گندم درهمدان، گرگان و ورامین بود<span class="s1">. </span>بعضی از این املاک با مصادرۀ مستقیم، بخشی دیگر از طریق نقل وانتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طریق آبیاری زمین های بایر، و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمین هایشان به قیمت اسمی، بدست آمده بود<span class="s1">. </span>یکی از قربانیان این مال اندوزی، سپهدار بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درهمان اوایل سال <span class="s1">1932 / 1311</span>، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضا شاه <span class="s1">« </span>حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوری که همۀ خانواده ها را روانۀ زندان می کرد مگر این که با فروش املاک شان به وی موافقت کنند<span class="s1">: « </span>اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه ای بود که چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همۀ ایران را به نام خود به ثبت نمی رساند<span class="s1">.» </span>این گزارش در ادامه می افزاید <span class="s1">: </span>به رغم <span class="s1">« </span>نارضایتی شمارچشمگیری از زمین داران ، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را می کند که دودمان های پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهر برداری می کند و<span class="s1">« </span>به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلّق دارد<span class="s1">.» </span>البتّه بلند نظری وزیر مختار بریتانیا کم تر بود<span class="s1">: « </span>او همچنان در کار انباشت ثروت از راه های مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خودرا نیز در کار آزاد گذاشته است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>و در عین حال، از هیچ فرصتی برای بی اعتبار کردن فرماندهان در صورت سوءظن نسبت به قدرت گرفتن آنان از طریق اندوختن ثروت پرشمار برای بهره گیری شخصی ، فروگذار نمی کند<span class="s1">. </span>البتّه اگر آنان سهم عمده ای از ثروت به دست آمده را به شاه بدهند، او نیز از دزدی های آنان چشم پوشی خواهد کرد<span class="s1">.» </span>وی می افزاید <span class="s1">:« </span>رضا شاه نسبت به ثروت حریص و طمع کار است و از دیدگاه او هر وسیله ای برای کسب پول وزمین مطلوب است <span class="s1">... </span>جادۀ جدید منتهی به درۀ چالوس <span class="s1">( </span>در مازندران<span class="s1">) </span>که با هزینۀ هنگفتی ایجاد شده، صرفاً برای ارضای هوس شخصی وی بوده است<span class="s1">.» </span>برخی بر این گمان بودند که رضا شاه برای شکوفایی منطقۀ اجداد اش ، بقیۀ کشور را خشکانده است<span class="s1">. </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>رضا شاه برای عمران و آبادی مازندران نه تنها جادّه های مختلف بلکه راه آهنی از تهران به بندر تازه تأسیس بندر شاه احداث کرد<span class="s1">. </span>هتل های لوکسی در شهرهای رامسر و بابلسر ساخت<span class="s1">. </span>درشهرهای ساری ، بابل وعلی آباد که نامش را به شاهی تغییر داد، کارخانه های دولتی قند و شکر، توتون و نساجی تأسیس کرد<span class="s1">. </span>وی برای تأمین نیروی کار ارزان قیمت این کارخانه ، به بیگاری کشیدن از مردم، سربازان وظیفه و حتّی آدم ربایی ازکارگران نساجی اصفهان متوسّل شد<span class="s1">. </span>سفارت بریتانیا گزارش داد که کارخانه های وی با <span class="s1">« </span>کار بدون دستمزد<span class="s1">» </span>سرپا مانده اند<span class="s1">. »(3 ) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">برخی </span><span class="s1">« </span>رضا شاه را همواره <span class="s1">« </span>اصلاح گر<span class="s1">»</span>، <span class="s1">« </span>بانی مدرنیزاسیون <span class="s1">» </span>و حتّی <span class="s1">« </span>عرفی ساز<span class="s1">»[ </span>جامعه<span class="s1">] </span>کبیر تلقی کرده اند<span class="s1">. </span>در واقع ، قصد او از تأسیس نهادهای جدید ، گسترش سلطه از طریق گسترش قدرت دولت درهمۀ بخش های کشور بود، از سیاست گرفته تا اقتصاد و اجتماع و ایدئولوژی میراثی که او پشت سرگذاشت در واقع محصول فرعی اقدامات مصمّم وی برای ایجاد یک دولت متمرکز قدرتمند بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سلطۀ مطلق او بر نظام سیاسی ، عمدتاً از طریق تبدیل مجلس از یک مرکز قدرت آریستوکراتیک به یک مجلس کاملاً فرمایشی و فرمان بردار صورت پذیرفت<span class="s1">. </span>در دورۀ قبل ، از مجلس دوّم در سال <span class="s1">1909 / 1288 </span>تا مجلس پنجم در سال <span class="s1">1925 / 1304</span>، سیاستمداران مستقل ، اعیان و متنفّذان روستایی قادر بودند رعایارا در مقام شبان دهقانان و رعایای وفادار به سوی صندوق های رأی هدایت کنند <span class="s1">. </span>به تعبیر ملک الشعرای بهار، شاعر سرشناس و مشروطه خواه کهنه کار<span class="s1">:</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نظام نامۀ انتخاباتی که تا به امروز </span><span class="s1">( 1944 / 1323 ) </span>به مصیبت آن دچار هستیم، یکی از زیان بارترین و ناسنجیده ترین قوانینی است که توسّط ما دموکرات ها به تصویب رسیده است<span class="s1">. </span>ما از طریق ارائۀ یک قانون دموکراتیک اروپای مدرن در محیط پدر سالارانۀ ایران سنّتی ، نامزدهای لیبرال را تضعیف کرده و به همین نسبت برجستگان روستایی محافظه کار را که می تواند دهقانان ، افراد ایلات وعشایر و دیگر رعایا را به مانند گله ای به پای صندوق های رأی بکشاند، تقویت کرده ایم<span class="s1">. </span>تعجّبی ندارد ، موقعی که لیبرال های مجلس چهارم برای اصلاح اشتباه خود دست به اقدام زدند، محافظه کاران سرسختانه و با موفّقیت پشت ، <span class="s1">« </span>قانون دموکراتیک <span class="s1">» </span>کنونی تجدید سازمان کردند<span class="s1">.» </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">رضا شاه این نظام نامۀ انتخاباتی را همچنان حفظ کرد ، امّا ورود به مجلس را به دقّت تحت نظارت خود در آورد شخصاً نتایج هر انتخابات و در نتیجه ترکیب هر مجلس را – اعمّ از مجلس پنجم در سال </span><span class="s1">1926 / 1305 </span>تا مجلس سیزدهم در سال <span class="s1">1920 / 1319 - </span>تعیین می کرد <span class="s1">. </span>طیّ این مدت ، ترکیب طبقاتی مجلس تغییر چندانی نیافت – بیش از <span class="s1">84 </span>در صد از نمایندگان از بین زمین داران، اعیان محّلی، کارمندان وتجّار مرتبط با دربار بودند<span class="s1">. </span>درواقع، شمار نمایندگانی که در اصل زمین دار بودند ، افزایش یافت امّا ترکیب سیاسی مجلس به گونه ای تغییر یافت که فقط نامزدهای مطیع اجازۀ ورود پیدا می کردند <span class="s1">. </span>مکانیسم نظارتی آن نیز بسیار ساده بود<span class="s1">. </span>شاه – به همراه رئیس شهربانی – فهرست نامزدهای احتمالی را بررسی کرده و آن ها را با صفاتی چون <span class="s1">« </span>مناسب <span class="s1">» </span>یا <span class="s1">« </span>بد <span class="s1">»</span>، <span class="s1">«</span>فاقد عرق ملّی <span class="s1">»</span>، ـ<span class="s1">« </span>دیوانه<span class="s1">»</span>، <span class="s1">« </span>مغرور<span class="s1">»</span>، <span class="s1">« </span>مضرّ<span class="s1">»</span>، <span class="s1">« </span>احمق<span class="s1">»</span>، <span class="s1">«</span>خطرناک<span class="s1">»</span>، <span class="s1">« </span>بی شرم <span class="s1">»</span>، <span class="s1">«</span>لجوج و یک دنده <span class="s1">» </span>یا <span class="s1">« </span>کلّه پوک<span class="s1">» </span>علامت گذاری می کرد<span class="s1">.[</span>توضیح ج<span class="s1">.</span>ص<span class="s1">.: </span>رضا خان به مجلس شورا می گفت طویله<span class="s1">] </span>سپس این اسامی در اختیار وزارت کشور و به واسطۀ وزارت کشور نیز در اختیار استانداران و هیئت های محلّی انتخاباتی قرار می گرفت<span class="s1">. </span>تنها وظیفۀ این هیئت ها توزیع برگه های رأی گیری و نظارت بر صندوق آرا بود<span class="s1">. </span>شمار اعضای تمام این هیئت ها را دولت مرکزی تعیین می کرد<span class="s1">. </span>نامزدهایی هم که بر رقابت انتخاباتی پافشاری می کردند ، به زندان می افتادند یا تبعید می شدند<span class="s1">. </span>در نتیجه ، نامزدهای پیروز همواره افراد <span class="s1">« </span>مناسب<span class="s1">» </span>بودند که اغلب به دلیل داشتن املاک و دارایی در حوزه های انتخاباتی خود ، از پشتیبانی لازم برخوردار بودند<span class="s1">. </span>به عنوان مثال ، در انتخابات مجلس هفتم تصمیم شاه براین بود که دو تن از زمین داران بزرگ مراغه ، عبّاس میرزا فرمانفرما و اسکندرخان مقدّم، به دلیل داشتن <span class="s1">« </span>حمایت محلّی <span class="s1">» </span>چشمگیر، باید کرسی هایشان را حفظ کنند<span class="s1">.</span>در نتیجه اوّلی سه دوره و دوّمی نُه دوره نمایندگی مراغه را بر عهده داشتند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>شاه برای مطمئن شدن از فرمانبرداری نمایندگان ، مصونیت پارلمانی را نادیده گرفت ، همۀ احزاب سیاسی اعم از گروههای هواخواه را ممنوع و کلّیۀ روزنامه های مستقل را تعطیل کرد و جماعتی را به کار گماشت که خود حکومت آنان را </b></span><span class="s1">« </span>مخبر<span class="s1">» </span>و <span class="s1">« </span>مأمور مخفی <span class="s1">» </span>می نامید<span class="s1">. </span>وزیر مختار بریتانیا در اوایل سال <span class="s1">1926 / 1305 </span>گزارش داد که به نظر می رسد رضا شاه می کوشد نوعی <span class="s1">«</span>اتوگرایسم برپا کند و <span class="s1">« </span>هدفش هم نه تنها بی اعتبار کردن سیاستمداران کهنه کار، بلکه کلّ دولت پارلمانی است <span class="s1">... </span>او فضای بی اطمینانی و ترس ایجاد کرده است <span class="s1">. </span>کابینه از مجلس می ترسد، مجلس از ارتش درهراس است ؛ و در مجموع همگی از شاه می ترسند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">نمایندگان و دیگرسیاستمداران منتقد شاه عاقبت دلخراشی داشتند</span><span class="s1">. </span>مثلاً ساموئل حیّم ، نمایندۀ یهودی ، به جرم <span class="s1">« </span>خیانت<span class="s1">» </span>اعدام شد؛ میرزادۀ عشقی ، شاعرسر شناس ، سوسیالیست و سر دبیر نشریۀ قرن بیستم ، وخسرو شاهرخ <span class="s1">[ </span>ارباب کیخسرو<span class="s1">] </span>، نمایندۀ زردشتی ، در روز روشن هدف گلوله قرار گرفتند<span class="s1">. </span>محمّد فرخی یزدی نمایندۀ مجلس و سردبیر پیشین سوسیالیستی توفان ، ناگهان در بیمارستان زندان درگذشت <span class="s1">. </span>سید حسن مدرّس که رهبری اعتدالیون را پس از بهبهانی بر عهده گرفته بود ، به روستایی دور افتاده در خراسان تبعید شد و درآنجا به طور ناگهانی درگذشت<span class="s1">. </span>شایعه بود که مرگ مدرس بر اثر خفگی بوده است<span class="s1">. [ </span>توضیح ج<span class="s1">. </span>ص<span class="s1">.: </span>آبراهامیان از قول کسروی آورده است که <span class="s1">«</span>شایعه<span class="s1">» </span>است<span class="s1">. </span>ولی در آنروز دو مأمور و عامل بنام جهانسوزی و خلج برخاسته عمامۀ سیّد حسن مدرّس را از سرش برداشته در دهانش كردند و دور گردنش پیچیدند<span class="s1">. </span>او را خفه كردند<span class="s1">] </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سفارت بریتانیا ، بی خبر از این شایعات ، در سال <span class="s1">1940 / 1320 </span>در بارۀ این موضوع این گونه گزارش کرده است<span class="s1">:</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">مدرّس زندگی ساده ای دارد و نزد طبقات پایین اجتماعی که اغلب به خانۀ وی رفت و آمد دارند و توصیه های وی را در مورد مسائل مختلف جویا می شوند ، بسیار محبوب است </span><span class="s1">. </span>او مردی نترس و صریح است<span class="s1">. </span>دیدگاه هایش را آزادانه مطرح میکند<span class="s1">. </span>هیچ کس ، حتّی شاه از انتقادهایش مصون نیست<span class="s1">. </span>صبح یکی از روزهای آبان ماه <span class="s1">1926 / 1305</span>، ظاهراً تلاش سازمان یافته ای برای قتل وی انجام گرفت، امّا وی به رغم زخمی شدن از سه جا، از مهلکه جان سالم به در برد <span class="s1">. </span>در مقام یک روحانی سنّت گرا، مدرّس مردی زیرک و دوراندیش، امّا یک دنده ، لجوج وعوام فریب است<span class="s1">.[</span>توضیح ج<span class="s1">.</span>م<span class="s1">. : </span>انگلیسها به مصدّق هنگام حکومتش بوسیلۀ رسانه هایشان عوام فریب و توسّط نشریات و رسانه ها ناسزا های فراوان می گفتند<span class="s1">.]</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">پارلمان ازنقش جدّی و تعیین کننده اش بازداشته شده و به جامعه ای تزئینی تبدیل شده بود که عریانی حاکمیت نظامی را می پوشاند</span><span class="s1">. </span>یکی از نخست وزیران بعدها تصدیق کرد که<span class="s1">:« </span>شاه اصرارداشت که کار مقنّنه، فقط مهرتأیید زدن بر اقدامات قوّۀ مجریه است، بنابراین مجلس به نهادی تشریفاتی تبدیل شده بود<span class="s1">.» </span>بدین ترتیب مجلس وظایفش را به حدّی بر وفق مراد انجام می داد که شاه دریافت تشکیل مجلس سنا <span class="s1">- </span>که به شاه قدرت بیش تری می داد – با ایجاد تغییرات قابل توجّه در قانون اساسی ضرورتی ندارد<span class="s1">. </span>تنها تغییردر قانون اساسی در سال <span class="s1">1925 / 1304 </span>ایجاد شد که به موجب آن سلطنت از سلسلۀ قاجار به شاه جدید تفویض گردبد<span class="s1">. </span>سفارت بریتانیا در سال <span class="s1">1926 / 1305 </span>گزارش داد که <span class="s1">: </span><span class="s1"><b>«</b></span>مجلس ایران را نمی توان چندان جدّی تلقی کرد<span class="s1">. </span>هیچ یک از نمایندگان استقلال رأی ندارند، همچنان که انتخابات مجلس آزادانه انجام نمی شود<span class="s1">. </span>اگر ارادۀ شاه بر تصویب لایحه ای قرار گیرد، آن لایحه تصویب می شود و اگر شاه مخالف باشد، آن لایحه از دستورکار خارج میشود<span class="s1">. </span>فقط موقعی که شاه موضعی بی طرفانه دارد ، بحث های بی هدف فراوانی درمجلس در می گیرد<span class="s1">. »</span><span class="s1">(</span><span class="s1">4) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>ایجاد نظام واحد آموزشی در کشور یکی دیگر از اهداف و اصلاحات بود<span class="s1">. </span>شماردانش آموزان ایران درسال <span class="s1">1923 / 1302</span>، شامل دانش آموزان مدارس دولتی وخصوصی ، حوزه های علمیه ، میسیونری ها و مدارس اقلّیت های دینی در مجموع کم تر از <span class="s1">91000 </span>نفر بود که کم تر از <span class="s1">12000 </span>از آن ها ، دانش آموزان مدارس دولتی بودند<span class="s1">. </span>مطابق آمارهای میلیسپو در مجموع <span class="s1">650 </span>مدرسه در کشور وجود داشت که شامل <span class="s1">250 </span>مدرسۀ دولتی ، <span class="s1">47 </span>مدرسۀ میسیونری ، وبیش از <span class="s1">200 </span>مکتب خانه می شد<span class="s1">. </span>شمار دانش آموزان دختر<span class="s1">-</span>که همگی در مدارس میسیونری بودند <span class="s1">- </span>کم تر از <span class="s1">1800 </span>نفر بود<span class="s1">. </span>تا سال <span class="s1">1941 / 1320 </span>، تعداد مدارس تحت پوشش دولت به <span class="s1">2336 </span>مدرسۀ ابتدایی با <span class="s1">210000 </span>دانش آموز و <span class="s1">241</span>دبیرستان با <span class="s1">21000 </span>دانش آموز از جمله <span class="s1">4000 </span>دانش آموز دختر رسید<span class="s1">. </span>مدارس میسیونری های و همچنین مؤسّسات آموزشی اقلّیت های دینی ، <span class="s1">« </span>ملّی <span class="s1">» </span>اعلام شدند<span class="s1">. </span>مکتب خانه ها نیزدر نظام دبیرستان های دولتی ادغام شدند<span class="s1">. </span>نظام آموزشی دولتی ازسیستم آموزشی فرانسه الگو برداری شد و بر اساس آن مدارس به دو سطح شش سالۀ ابتدایی و متوسّطه تقسیم شد<span class="s1">. </span>این نظام بر یکپارچگی تأکید داشت و در سرتاسر کشور دارای برنامۀ آموزشی و کتاب درسی یکسان والبتّه زبان واحد <span class="s1">- </span>فارسی <span class="s1">-</span>بود تدریس به سایر زبان ها که در گذشته در مدارس اقلّیت ها مجاز بود ، ممنوع شد<span class="s1">. </span>سیاست کلّی نظام آموزشی جدید ، فارسی سازی اقلّیت های زبانی بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">آموزش عالی کشور نیز به همین صورت رشد کرد </span><span class="s1">. </span>در سال <span class="s1">1925 / 1304 </span>، کم تر از <span class="s1">600 </span>دانشجودر شش دانشسرای موجود <span class="s1">- </span>حقوق ، ادبیات ، علوم سیاسی ، پزشکی ، کشاورزی و تربیت معلم <span class="s1">- </span>نام نویسی کرده بودند<span class="s1">. </span>این مؤسّسات شش گانه در سال <span class="s1">1934 / 1313 </span>با یکدیگر ادغام شدند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>و دانشگاه تهران را تشکیل دادند<span class="s1">. </span>دانشگاه تهران در اواخر دهۀ <span class="s1">1930 / 1310 </span>شش دانشکدۀ جدید برای رشته های دندانپزشکی ، داروسازی ، دامپزشکی ، هنرهای زیبا ، الهیات وعلوم و فنّی ایجاد کرد <span class="s1">. </span>شمار دانشجویان این دانشگاه در سال <span class="s1">1941 / 1320 </span>به <span class="s1">3330 </span>نفر رسید <span class="s1">. </span>به همین نسبت نام نویسی دردانشگاههای خارج ازکشور رشد یافت<span class="s1">. </span>اگرچه خانواده های متموّل فرزندان خود را از نیمه های سدۀ نوزدهم برای تحصیل به خارج از کشور اعزام می کردند، امّا این شمار تا قبل از سال <span class="s1">1929 / 1308 </span>، یعنی هنگامی که دولت اعطای سالانه <span class="s1">100 </span>بورس تحصیلی به اروپا را آغاز کرد، زیاد نبود تا سال <span class="s1">1940/ 1319</span>، بیش از<span class="s1">500 </span>نفر دانش آموختۀ ایرانی به کشور بازگشته و<span class="s1">450 </span>نفر دیگر در حال تکمیل تحصیلات خود بودند <span class="s1">. </span>دانشگاه تهران <span class="s1">- </span>همانند نظام مدرسه ای <span class="s1">- </span>بر اساس الگوی ناپلئونی طراحی شده بود و درآن نه تنها بریکپارچگی تأکید می شد، بلکه تربیت نیروی کارشناسی برای بخش عمومی را هم مدّ نظر قرار داده بود<span class="s1">.(5 ) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>رضا شاه برای توسعۀ نظام دادگستری دولت اهمّیت فراوانی قائل بود<span class="s1">. </span>داورو فیروزفرمانفرما حقوقدانان تحصیل کردۀ اروپا، ایجاد یک و زارتخانۀ دادگستری را بر عهده گرفتند – تلاشی که پیش ازاین بارها ناکام مانده بود<span class="s1">. </span>آنان ساختارقضایی دولتی جدید را جایگزین دادگاه های سنّتی قرارداده، از جمله دادگاه های شرعی وهمچنین دادگاه های محلّی، شهرستان ، شهری ، استان و در رأس آن دیوان عالی کشور بود<span class="s1">. </span>همچنین مرجع ثبت همۀ اسناد حقوقی <span class="s1">- </span>از جمله معاملات مربوط به املاک ، ازدواج و طلاق <span class="s1">... </span>از روحانیون به سردفتران اسناد رسمی منتقل شد<span class="s1">. </span>قضات دادگستری نیز به دریافت مدرک از دانشکدۀ حقوق یا تطبیق خود با نظام جدید فضایی ملزم شدند<span class="s1">. </span>قوانین این نظام قضایی نیز از قوانین ناپلئونی ، سویس وایتالیا الگو برداری شده بود<span class="s1">. </span>البتّه دراین نظام امتیازات قابل توجّهی برای شریعت در نظرگرفته شد<span class="s1">. </span>مردان همچنان حقّ طلاق ، حضانت از فرزندان، چند همسری و صیغه را برای خود حفظ کرده بودند<span class="s1">. </span>امّا شریعت درسه حوزۀ عمده تضعیف شد <span class="s1">: </span>تفاوت حقوقی بین مسلمانان و غیرمسلمانان ملغی گردید ؛ مجازات مرگ منحصراً به موارد قتل ، خیانت و شورش مسلّحانه محدود شد، وشکل جدید مجازات ، یعنی حبس بلند مدّت جایگزین مجازات های بدنی به ویژه در ملاء عام شد<span class="s1">. </span>این نظام یا پذیرش قوانین جدید به طورضمنی رویکردهای سنتی مجازات را <span class="s1">- </span>دندان دربرابر دندان ، چشم دربرابرچشم ، و حیات درمقابل حیات – منسوخ کرد<span class="s1">. (6) </span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span><span class="s1"> </span>دولت و جامعه </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>دولت جدید با برخوردهای متفاوتی مواجه شد<span class="s1">. </span>از دیدگاه برخی ایرانیان وهمچنین ناظران خارج از کشور، این دولت نظم ، قانون، انضباط ، اقتدارمرکزی و وسایل رفاهی جدید– مدرسه ، راه آهن، اتوبوس، رادیو، سینما، و تلفن <span class="s1">- </span>و به عبارتی <span class="s1">« </span>توسعه <span class="s1">» </span>، انسجام ملی <span class="s1">» </span>و <span class="s1">« </span>مدرانیزاسیون<span class="s1">» </span>را – که بعضی آن را غرب گرایی می نامیدند<span class="s1">- </span>به همراه آورد<span class="s1">. </span>به باوربرخی دیگرسرکوب، فساد ، مالیات، بی هویتی و امنیت از نوع دولت های پلیسی ره آورد این دولت بود<span class="s1">. </span>میلیسپو که درسال <span class="s1">1942 / 1321 </span>مجدّداً به ایران بازگشت ، معتقد بود که میراث رضا شاه <span class="s1">« </span>حکومتی فاسد ، محصول فساد و برای فساد<span class="s1">» </span>است<span class="s1">: « </span>سیاست مالیات بندی شاه به شدّت واپس گرایانه بود طوری که موجب افزایش هزینۀ زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد<span class="s1">... </span>به طور کلّی او کشور را دوشید ، دهقانان، ایلات وعشایر و کارگران را ازپای در آورد و از زمین داران مالیات و عوارض سنگینی دریافت کرد <span class="s1">. </span>در شرایطی که فعّالیت هایش طبقۀ جدیدی از <span class="s1">« </span>سرمایه داران<span class="s1">» - </span>تجاّر، صاحبان انحصار، پیمانکاران و نورچشمی های سیاستمداران را به ثروت رسانده بود، تورّم ، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی توده ها را پایین آورد<span class="s1">. « </span>همچنین خانم <span class="s1">«</span>آن لمپتون <span class="s1">» </span>ایران شناس پرآوازه انگلیسی که در زمان جنگ وابستۀ مطبوعاتی کشورش در تهران بود ، <span class="s1">[</span>توضیح ج<span class="s1">.</span>ص<span class="s1">.: </span>خانم آن لمپتون <span class="s1">Ann Lambton ) </span>، <span class="s1">2008 – 1912 ) </span>شدیداً با حکومت مصدّق مخالف بود و ازاینرو معتقد بود با وجود مصدّق نمىتوان منافع امپریالیسم انگلستان را در ایران تأمین كرد<span class="s1">.] </span>، گزارش داد که <span class="s1">« </span>اکثریت قابل توجّهی از مردم از شاه بیزارند<span class="s1">.» </span>چنین حسّ و حالی را سفیرآمریکا در تهران نیز گزارش داده بود<span class="s1">: « </span>خودکامه ای ستمگر ، طمع کار و بی احساس که سقوط وی از قدرت و مرگش در تبعید<span class="s1">... </span>هیچ کس را متأثّر نکرد<span class="s1">.» </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>اما در واقع ، نگرش مردم وحتّی نخبگان کاملاً ضدّ و نقیض بود<span class="s1">. </span>اعیان و برجستگان از یک سو القاب ، معافیت های مالیاتی ، اقتدار محلّی و قدرت شان در مرکز را <span class="s1">- </span>به ویژه درکابینه و مجلس – از دست داده بودند<span class="s1">. </span>برخی حتّی زمین و زندگی شان از بین رفته بود<span class="s1">. </span>امّا از سوی دیگر ، مزایای پرشماری هم کسب کرده بودند<span class="s1">. </span>آنان دیگر در ترس از اصلاحات ارضی ، بلشویسم و انقلاب مردم زندگی نمی کردند<span class="s1">. </span>همچنان می توانستند از ارتباطات خانوادگی <span class="s1">- </span>پارتی بازی <span class="s1">- </span>برای ورود به دانشگاه، گرفتن بورسیه های دولتی و کسب موقعیّت های وزارتی استفاده کنند<span class="s1">. </span>کسب و کارشان با فروش محصولات کشاورزی – به ویژه غلّات <span class="s1">- </span>به مراکز رو به رشد شهری رونق یافته بود<span class="s1">. </span>از امتیاز قانون جدید ثبت برای تصاحب املاک ایلاتی بهره بردند<span class="s1">. </span>فشار مالیات بر زمین را به دهقانان خود منتقل کردند و از همه مهم تر، برای نخستین باراز قدرت قانونی برای تعیین کدخداهای روستایی برخوردار شدند<span class="s1">. </span>بدین ترتیب دولت برای حمایت اززمین داران دربرابر روستائیان وارد عمل شد<span class="s1">.«</span>مدرنیزاسیون<span class="s1">» </span>چندان هم بدون قربانی نبود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">افزون براین، بزرگ زادگانی که حاضربودند نخوت اشرافی شان را کناربگذارند، به دالان امتیازهای انحصاری </span><span class="s1">- </span>و حتّی دربار <span class="s1">- </span>را یافتند<span class="s1">. </span>رضا شاه همسر سوّمش را از خانوادۀ دولتشاهی <span class="s1">- </span>طایفه ای قاجاری که به واسطۀ ازدواج با خاندان های پرسابقه ای مانند آشتیانی، مستوفی و زنگنه درپیوند بود – انتخاب کرد<span class="s1">. </span>دخترش شاهزاده اشرف را به عقد یکی از پسران خانوادۀ قوام الملک ، حاکم شیراز و از رؤسای قدیمی ایل خمسه ، در آورد<span class="s1">. </span>دختردیگرش ، شمس ، را به عقد پسر محمود جم <span class="s1">(</span>مدیر الملک<span class="s1">) - </span>اشراف زاده ای که در شکل گیری نظم جدید کاملاً همکاری داشت – درآورد<span class="s1">. </span>محرم ویژه اش ژنرال امان الله جهانبانی، افسرهمکار در نیروی قزّاق وازنوادگان مستقیم فتحعلی شاه را همچنان در سمت ریاست ستاد ارتش و بازرس ویژۀ نظامی حفظ کرد<span class="s1">. </span>وی همچنین پایگاه خانوادگی اش را از طریق ازدواج ولیعهد با شاهزاده فوزیه ، <span class="s1">[ </span>خواهر<span class="s1">] </span>ملک فارق ، پادشاه مصر ، تقویت کرد<span class="s1">. </span>رضا شاه که به ادّعای برخی ، کارش را با مهتری اصطبل آغاز کرده بود، به انحای مختلف راهش را به سوی رده های بالای برگزیدگان وسرآمدان باز کرد<span class="s1">.(7 )</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">کشمکش با مخالفان روحانی به رغم تهاجم رضا شاه به تحصّن کنندگان قم در سال </span><span class="s1">1928 / 1308 </span>، تا سال <span class="s1">1935 / 1314 </span>چندان در صدر قرار نگرفت و پس از آن تیر از مشهد فراتر نرفت آن چه این غائله را برانگیخت ، رشته ای از اقدامات خصمانۀ رضا شاه بود که به اعتقاد برخی به این منظور طرّاحی شده بود که به جهان نشان دهد که رئیس <span class="s1">[</span>واقعی <span class="s1">] </span>کشور کیست <span class="s1">. </span>وی فرمان قانون جدید لباس را صادر کرد که بر اساس آن کلاه پهلوی را با کلاه <span class="s1">« </span>فرنگی <span class="s1">» </span>جایگزین می کرد ؛ کلاهی که با واسطۀ لبه اش مانع از سجدۀ مؤمنین به هنگام عبادت می شد<span class="s1">. </span>اجرای این فرمان سرسختانه پی گیری شد<span class="s1">. </span>این فرمان زنان را <span class="s1">- </span>در ابتدا نه به صورت اجباری <span class="s1">- </span>به کنار گذاشتن حجاب تشویق و ترغیب می کرد <span class="s1">. </span>رضا شاه مقامات ارشد را مجبور کرد تا همسران خود را بدون حجاب در مجامع عمومی همراه کنند و اظهار امیدواری کرد که کلّیۀ زنان سرانجام حجاب را کنار گذارند و وی همچنین اعلام کرد که آموزگاران خانم دیگر نمی توانند با پوشش سر وارد مدرسه شوند<span class="s1">. </span>یکی از دختران وی نیز بدون پوشش حجاب در یک رویداد ورزشی دختران حضوریافت<span class="s1">. </span>در مراسم افتتاح مجلس ، سربرهنه و بدون آن که هیچ یک از روحانیون رسمی درکنارش باشد – عملی که در حکم توهین به عرف و مذهب ، بود<span class="s1">. </span>به زنان اجازه داد تا در دانشکده های پزشکی تحصیل کنند<span class="s1">. </span>همچنین کالبد شکافی اجساد را در دانشکده های پزشکی مجازکرد که خشم مراکزمذهبی را به همراه داشت<span class="s1">. </span>زاد روز رسمی اش را به نوروزمنتقل کرد <span class="s1">. </span>منع القاب را به عناوینی همانند سید ، حاجی ، مشهدی و کربلایی نیز تعمیم داد<span class="s1">. </span>آیین های عزاداری رابه یک روز محدود کرد ومساجد را به استفاده از صندلی درحین برگزاری این مراسم مجبور کرد<span class="s1">. </span>برگزاری آیین های خیابانی محرّم و عید قربان را ممنوع کرد<span class="s1">. </span>حرم امام رضا <span class="s1">( </span>ع<span class="s1">) </span>در مشهد و مساجد تاریحی و قدیمی اصفهان را بر روی جهانگردان خارجی گشود<span class="s1">. </span>وی همچنین ایدۀ افزایش سن ازدواج را <span class="s1">- </span>هیجده سالگی برای مردان و پانزده سالگی برای زنان – مدّ نظر قرار داد<span class="s1">. </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>واکنش پیش بینی پذیر درسال <span class="s1">1935 / 1314 </span>روی داد<span class="s1">. </span>در تاریخ دهم جولای <span class="s1">/ 20 </span>تیرماه <span class="s1">- </span>به مناسبت سالگرد به توپ بستن حرم امام رضا <span class="s1">( </span>ع <span class="s1">) </span>توسّط روس ها در سال<span class="s1">1911 / 1390 - </span>یک واعظ محلّی ازفرصت برای محکوم کردن این <span class="s1">« </span>نوآوری های کفرآمیز<span class="s1">» </span>وهمچنین فساد گستردۀ دولتی ومالیات های سنگین برکالاهای مصرفی، استفاده کرد<span class="s1">. </span>این امرموجب برانگیختن بسیاری از بازاریان و روستا ییان هم جوار شد <span class="s1">. </span>آنان در حرم امام رضا متحصّن شدند و شعار می دادند <span class="s1">: « </span>شاه یزید دوران است<span class="s1">» </span>و <span class="s1">« </span>امام حسین ما را از این شاه شرور مصون دار <span class="s1">» </span>مقامات محلّی طیّ چهار روز متوالی با ناتوانی شاهد این حوادث بودند زیرا نیروهای نظامی استان و پلیس شهر از تجاوز به حریم حرم سرپیچی کرده بودند<span class="s1">. </span>به گزارش کنسول بریتانیا در<span class="s1">[ </span>مشهد<span class="s1">] </span>، افسران وحشت زده کلاه های جدید را زیرلباسهای شان پنهان کرده ، این طرف و آن طرف می دویدند ، و آماده بودند تا در صورت مواجهه با افسران ارشد، کلاه شان را بر سربگذارند<span class="s1">. </span>این بن بست موقعی به پایان رسید که نیروهای کمکی از آذربایجان وارد صحنه شدند وبه حرم هجوم آوردند<span class="s1">. </span>در این کشاکش دویست نفر غیر نظامی جراحت های جدّی برداشتند و بیش از یک صد نفر از جمله زنان و کودکان کشته شدند<span class="s1">. </span>در ماه های بعدی ، متولّی حرم و سه سربازی که از شلیک به معترضین سرپیچی کرده بودند ، اعدام شدند<span class="s1">. </span>یک دیپلمات انگلیسی هشدار داد که<span class="s1">: « </span>شاه به هنگام نابود کردن قدرت ملّاها سخن ناپلئون را از یاد برده است که هدف اساسی مذهب ممانعت از کشتاراغنیا به دست فقرا است و هیچ چیزی نمی تواند جای نفوذ مذهبی را پرکند و این ناسیونالیسم مصنوعی را نجات دهد، ناسیونالیسمی که احتمالاً با مرگ شاه از بین خواهد رفت و دوره ای ازهرج و مرج برجای خواهد گذاشت<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>اما طغیان مردم در مشهد برسایرمناطق کشور چندان تأثیر گذار نبود<span class="s1">. </span>مجتهدان ، به ویژه علمای برجستۀ شهرهای قم و اصفهان، در این زمینه سکوت کردند<span class="s1">. </span>از سوی دیگر شاه نیز اجرای اقدامات بحث برانگیز خود را تسریع کرد <span class="s1">. </span>به سنّت اعلام آغاز ماه رمضان با شلیک توپ و کاهش ساعات کاری در این ماه پایان داد<span class="s1">. </span>ادارۀ بنیادهای روحانی را از دفتر اوقاف مذهبی به وزارت معارف منتقل کرد <span class="s1">. </span>افزون براین ، پوشیدن چادر را در مکان های عمومی اعم از خیابان ها ، ادارات دولتی، سینما ها ، حمّام های عمومی ، اتوبوس های شهری و حتّی کالسکه های شهری ، صراحتاً ممنوع کرد<span class="s1">. </span>به شهروندان عادی فرمان داد تا همسران شان را بدون حجاب درآیین های عمومی به همراه داشته باشند<span class="s1">. </span>در این بین ، رفتگران ، مغازه داران و درشکه چیان نیزبه اجرای این فرمان ملزم شدند <span class="s1">. </span>بنابرگزارش کنسول انگلیس، امتناع کنندگان ازاین فرمان به مراکز پلیس معرّفی می شدند<span class="s1">. </span>همسریکی از استانداران کشور به اثرنارضایی از اجرای این فرمان ، دست به خودکشی زد<span class="s1">. </span>بسیاری اززنان نیز ناگزیر به پوشیدن روسری های بلند و لباس هایی یقۀ بسته تا زیرگلو روی آوردند<span class="s1">. </span>کنسول بریتانیا تلاش کرده است تا ماجرا را از چشم اندازی وسیع تر توصیف کند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">گذشته از قوت روزانه ، آن چه بییش ترین تأثیر را در زندگی مردم دارد اموری است که با آداب و عرف اجتماعی سر و کار داشته باشد ، علی الخصوص عرف و آدابی که مذهب اسلام نیزبرآن صحّه گذاشته است</span><span class="s1">. </span>ایرانیان دربین مسلمانان ، مردم متعصّبی نیستند<span class="s1">. [ </span>امّا <span class="s1">] </span>موضوع کشف حجاب زنان که در سال گذشته آغاز شد، محافظه کاری اجتماعی وهمچنین غیرت آنان را هدف گرفته است<span class="s1">. </span>افزون براین ، این موضوع همانند قانون سربازگیری اجباری نمادی از نفوذ پی در پی در زندگی روزمرۀ آنان است<span class="s1">. </span>نفوذی که همراه با خود دخالت خارجی بیش تر و همچنین مالیات بیش تری را به همراه خواهد داشت می شود، این امر در نظر شهر نشینان مرفّه در حکم نوعی انقلاب است ، امّا در گروه های پایین تراجتماعی که در آن ها زنان نقش نیروی کار بعدی خارج ازمنزل را هم برعهده دارند ، تأثیر این رویّه هم عادات و هم در بودجۀ خانوادۀ منفی است<span class="s1">. </span>البتّه این تأثیر پذیری در میان طبقات مختلف ایلاتی در مقایسه با سایرین ، کم تر است <span class="s1">. </span>به همین دلیل مقاومت بیش تر مردم در برابر این پدیده انفعالی بوده است و درموارد عینی نیزبه شکل بی میلی نسل های قدیمی تر به خروج از منازل و رفتن به خیابانها بروز کرده است <span class="s1">. </span>منبع حجاب زنان یک چیزاست و اختلاط آزاد آنان با مردان چیز دیگر<span class="s1">.(8 ) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6897-846-20140127-js-4.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<br /></div>
</form>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="846 Safari-Jamal-2" height="348" id="img2640" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/846_Safari-Jamal-2.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="176" />◀ میلسپو و مستشاران مالی آمریکایی در ایران 1927- 1922 : «اصلاحات مالی ما به رضا خان کمک کرد تا دیکتاتوری اش را تحکیم کند.»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمّد قلی مجد در کتاب « رضا شاه و بریتانیا » بنا براستناد « اسناد وزارت خارجۀ آمریکا» می نویسد: آرتور چستر میلسپو (Aurthur Chester Millspaugh) روز اوّل مارس 1883م، در مزرعه ای واقع در 5 مایلی شهر «آگوستا» (Augusta) در ایالت میشیگان متولّد ش د. دورۀ دبیرستان را در شهر «آگوستا» در سال 1902 به پایان رساند. سال 1908 درجۀ لیسانس از کالج «آلیبون»، در سال 1910 درجۀ فوق لیسانس از دانشگاه ایلی نویز و بالاخره سال 1912 در جۀ دکترای خود را در رشتۀ «اقتصاد» از دانشگاه معروف «جان هاپکینز» دریافت کرد. بعد در سال 1939 یک درجه ی دکترای افتخاری حقوق نیز از طرف دانشگاه ایلی نویز به او اعطا شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از سال 1912 به عنوان استاد علوم سیاسی در کالج «ویت من» واشنگتن و از سال 1917 در سمت دانشیار علوم سیاسی دانشگاه «جان هاپکینز» به کار پرداخت. در اوخر سال 1918 در وزارت خارجه آمریکا استخدام شد و به عنوان مشاور درجۀ چهارم در امور اقتصادی نفت مشغول به کار گردید و در همین سمت بود که برای بار اوّل در سال 1922 به استخدام دولت ایران در آمد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو اندکی پس از پایان دورۀ نخست خدمت خود در ایران در سال 1927م، از طرف وزارت امور خارجۀ آمریکا به سمت مشاور کلّ امور مالی هائیتی منصوب شد. فعّالیت وی در هائتی سه سال ادامه یافت. وی پس از پایان سال 1929 م، به آمریکا و فعّالیت های دانشگاهی بازگشت و در سال 1930 به تدریس در دانشگاه وهمکاری با مؤ سّسۀ بروکینگز (Brookings Institute) واشنگتن پرداخت تا آن که دوباره در فاصلۀ سال های 1943 تا 1945 به ایران آمد و ریاست کلّ دارایی ایران را به عهده گرفت و دربارۀ مأموریت ثانوی خود در ایران، کتاب «آمریکایی ها در ایران» را نوشت و پس از بازگشت از ایران دوباره در همان شغل سابق در مؤسّسۀ بروکینگز مشغول به کار شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو در سال 1949م، بازنشسته شد و در پنج سال آخر زندگی، ریاست شورای نویسندگان (سر دبیری) روزنامه «کالامازوگات» را به عهده داشت. دکتر میلسپو عصر روز 24 سپتامبر 1955 به علّت سکته قلبی در گذشت و در شهر زادگاهش «آگوستا» در ایالت میشیگان به خاک سپرده شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوره ی کوتاه مستشاری مورگان شوستر، مدیر کلّ مالیۀ ایران در سال 1911، این تصویر را ایجاد کرده بود که استخدام یک مشاور مالی آمریکایی، کلید نجات مالی و سیاسی ایران است. شوستر در طول مأموریت کوتاهش در ایران توانسته بود اعتماد و توجّه مردم این کشور را جلب کند. علاوه بر این، آمریکا در حکم وزنه ی متقابلی در برابر بریتانیا و روسیه تصوّر می شد. با انتصاب قوام السلطنه به ریاست کابینه در ماه مه 1921 و تشکیل مجلس چهارم، استخدام یک مشاور مالی آمریکایی با جدّیت پیگیری شد. قوام به رغم این که برادر وثوق الدوله و خودش نیز در گذشته از حامیان بریتانیا بود، تلاش کرد ایران را از چنگال بریتانیا و کابوس دیکتاتوری رضا خان که بر کشور سایه افکنده بود برهاند؛ که آن را باید مایۀ افتخارش دانست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قوام تلاش داشت با استخدام مستشاران آمریکایی، ایران را به ایالات متّحده نزدیک تر کند. او معتقد بود، شروع کار آن ها آمریکا را نیز درگیر امور سیاسی و مالی ایران خواهد کرد؛ که هر دو به ضرر بریتانیا تمام می شد. طبیعی بود که این سیاست به مذاق انگلیسی ها اصلاً خوش نیاید، چون آن ها ایران را قلمرو انحصاری خود می دانستند. انگلیسی ها هرگز قوام را نبخشیدند؛ چرا که او و مجلس به وضوح تلاش داشتند با استقرار یک هیأت مستشاری آمریکایی در ایران نگذارند ثمره ی کودتا از گلوی انگلیسی ها پایین برود. بنابراین تعجّبی نداشت که- طبق گزارش کنسول آمریکا، برنارد گوتلیب- رضا خان در حضور احمد شاه دست روی قوام بلند کند. قوام به حسین علائی، وزیر مختار ایران در واشنگتن (که بعدها نامش را به حسین علاء تغییر داد)، دستور داده بود تا موضوع اعزام یک هیأت مالی آمریکایی و امکان پرداخت وام به ایران را پیگیری کند. او هم چنین به خصومت وزیر مختار بریتانیا با طرح پیشنهادی آمریکا اشاره کرده، و در انتهای پیامش نوشته بود: «باید با اطمینان کامل کارتان را ادامه بدهید. در این لحظه ی بسیار حسّاس، دولت و مجلس چشم به تلاش های شما دوخته اند و مشتاقانه منتظر دیدن مدرک مستندی از حسن نیّت آمریکا نسبت به ایران هستند.» (1)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همان طور که لحن مأیوسانۀ تلگرام نشان می دهد، اخذ وام از آمریکا؛ استخدام مستشاران آمریکایی؛ و سعی واهی قوام برای به دست آوردن «مدرک مستندی از حسن نیّت آمریکا» تلاش بی ثمری بیش نبود. قوام و مجلس برای نجات ایران از ورطه ی دیکتاتوری رضا خان- که به کمک انگلیسی ها به سرعت دهان باز می کرد- به این تلاش دست زده بودند. صد حیف که مدرک حسن نیّت آمریکا هرگز رو نشد. گویا آمریکایی ها پیشنهاد بریتانیا را برای این که «نگذاریم ایرانی ها ما را به جان هم دیگر بیندازند» پذیرفته بودند. پیش از این، سر پرسی لورن، وزیر مختار بریتانیا، مراتب ناخشنودی دولتش را از احتمال کمک آمریکا به ایران، مستقیماً به اطّلاع سی. ون اچ. انگرت، کاردار آمریکا در تهران، رسانده بود. تلگرام انگرت این نکته را به خوبی نشان می دهد: «همین حالا نامه ی محرمانه ای از وزیر مختار بریتانیا دریافت کردم که حکایت از تعجّب ایشان از تصمیمی داشت که مجلس در ارتباط با وام گرفته است، زیرا [طبق گفته ایشان] رئیس الوزرا «از زمان ورودم [به تهران] دربارۀ شرایط مورد نظر دولت متبوعم برای تسهیل اعطای وام [به ایران] از منابع بریتانیایی در حال مذاکره بوده، علاوه بر این که سِر اوکلند گدیس با وزارت امور خارجه آمریکا بر سر این مسئله به توافق رسیده است که نگذاریم ایرانی ها ما را به جان همدیگر بیندازند. از منابع موثّق شنیده ام که رئیس الوزرا و وزیر مختار بریتانیا عملاً بر سر شرایط اعطای وام از انگلستان به ایران به توافق رسیده بودند.» (2)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀انتصاب میلسپو- 1922</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به زغم مخالفت انگلیسی ها، قوام به تلاش خود برای استخدام یک مشاور مالی از آمریکا ادامه داد. قوام در تلگرام دیگری که برای علائی فرستاد، به او دستور داد بلافاصله قرار داد میلسپو را امضاء کند: «مجلس در نشست امروزش مورّخ 23 ماه اسد (15 اوت) با افزودن کلمۀ «انتصاب» به مادّه ی 6 قرار داد و اختیارت مدیر کلّ مالیه ها موافقت کرد. این مطلب را به دکتر میلسپو اطّلاع بدهید و بدون فوت وقت قرار داد ایشان را امضاء بفرمایید.- قوام السلطنه» (3) شخصی که به مدیریّت کلّ مالیه های ایران منصوب شد، دکتر آرتور چستر میلسپو (1955- 1883) نام داشت که اقتصاد دانی 38 ساله و تحصیل کرده ی دانشگاه جان هاپکینز بود. میلسپو علاوه بر مسئولیت های دانشگاهی سمت مشاور اقتصادی وزارت امور خارجۀ آمریکا را هم داشت، و همان وزارتخانه او را برای احراز این پست توصیه کرده بود. میلسپو در ماه نوامبر 1922 وارد ایران شد و در ماه اوت 1927 ایران را ترک کرد. بعدها آنهایی که مسئول خروجش از ایران بودند، خائن به وطن لقب گرفتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو از همان ابتدا با خصومت انگلیسیها و آلت دست شان، رضا خان، مواجه شد. معمولاً قوام را به دلیل نقشی که در حلّ بحران آذربایجان در سال های 46- 1945 داشت ستایش می کنند؛ ولی تلاش های جانانه اش برای نجات ایران از دیکتاتوری نظامی بی رحمانه ای که داشت بر روی ایران سایه می انداخت نیز، در خور ستایش است. انگلیسی ها از همان ابتدا دست به کار شدند و چوب لای چرخ هیأت مستشاری گذاشتند؛ بنابراین شکست هیأت از قبل مسلّم بود. رضا خان نیز با حمایت و دل گرمی های حامیان انگلیسی اش، با هیأت مالی آمریکایی شاخ به شاخ شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو در کتاب خود (1946)، به دلیل این که ندانسته، ابزاری برای تحکیم دیکتاتوری رضا خان شده بود خودش را ملامت می کند: «اصلاحات مالی ما به رضا خان کمک کرد تا دیکتاتوری اش را تحکیم کند.» (4) با وجود این، هیأت میلسپو توجّه عمیق وزارت امور خارجه و سفارت آمریکا را به مسایل ایران جلب کرد؛ به نحوی که هم اکنون آرشیو مفصّلی از مکاتبات میلسپو، سفارت آمریکا در ایران، و وزارت امور خارجه آمریکا باقی مانده است. علاوه بر این، گزارش های سه ماهه ی میلسپو درباره ی شرایط اقتصادی و مالی ایران در طول سال های 1923- 1927 اطّلاعات جامعی را درباره ی شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران شامل می شود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>خصومت انگلیسی ها با میلسپو و هیأت آمریکایی</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از همان ابتدا، مقامات آمریکایی از خصومت انگلیسی ها با هیأت آمریکایی و میلسپو کاملاً آگاه بودند. از گزارش های موجود به وضوح پیداست که کاسه ی صبر آمریکایی ها از دست توطئه های انگلیس بر ضدّ هیأت آمریکایی لبریز شده بود. تامس آر. اوونز، کنسول آمریکا در بغداد، این طور به نگرش انگلیسی ها نسبت به میلسپو اشاره می کند: «انگلیسی های زیادی در بغداد آرزوی موفّقیت مستشاران آمریکایی را کرده اند، ولی کاملاً پیداست که بیشترشان به طعنه حرف می زنند و صداقتی در گفتارشان نیست. همه قرائن حاکی از آن است که انگلیسی ها واقعاً دل شان نمی خواهد هیأت موفّق شود، و پنهانی دست به کار شده اند که به نتیجۀ دلخواهشان برسند.» (5) در ماه ژوییه 1923- که هنوز شش ماه بیشتر از ورود هیأت آمریکایی به ایران نگذشته بود- جوزف کورنفلد، وزیر مختار، با لحنی این چنین بدبینانه گزارش می دهد: «متأسّفانه، هر توصیه ای برای اصلاح همه جانبه ی مالیه های ایران با مخالفت قاطع مواجه می شود» (6) چند روز بعد، کورنفلد، بار دیگر ناخشنودی اش را از دست انگلیسی ها ابراز کرد: «روابط میلسپو با نمایندگان خارجی دوستانه است. انگلیسی ها به ویژه ارادت زیادی نشان می دهند، ولی مسلّماً به ضرر هیأت. انگلیسی ها قصد و غرض شومی دارند. حالا که نتوانسته اند از آمدن هیأت جلوگیری کنند، دست به کار شده اند تا از آن ها به نفع خود استفاده کنند و در عین حال نابودشان کنند. متأسّفانه دارند موفّق می شوند. دولت ایران تمایلی ندارد بی چون و چرا توصیه های میلسپو را اجرا کند. اخیراً (میلسپو) در حضور وزرای کابینه بر اخذ مالیات تریاک در اصفهان پافشاری کرد که مشیرالدوله، رئیس الوزرا، در پاسخ گفت، این یک مسئله و خارج از صلاحیت اوست.» (7) علاوه بر این، انگلیسی ها علناً مستشاران آمریکایی را تهدید می کردند که همان رفتاری را با میلسپو خواهند داشت که با شوستر داشتند. البتّه کورنفلد هم بدون فوت وقت این مسئله را به اطّلاع وزارت امور خارجۀ آمریکا رساند: «انگلیسی ها فقط تا زمانی از مستشاران [آمریکایی] حمایت می کنند که به نفع شان باشد. در گزارش شماره 205 سفارت که برای تان ارسال شده است گفتگوی دبیر سفارت بریتانیا و یک کارشناس آمریکایی شهرداری را می خوانید؛ که دبیر سفارت در جواب پافشاری کارشناس شهرداری بر عدم معافیت انگلیسی ها و یا هر تبعۀ خارجی دیگر از عوارض جادّه ای می گوید، اگر هیأت [آمریکایی] نگرش خود را نسبت به انگلیسی ها تغییر ندهد، آن ها هم مجبور خواهند شد همان رفتاری را بکنند که باشوستر کردند. کاردار بلژیک به دبیر سفارت آمریکا گفت که معاون بانک شاهنشاهی ایران به طور محرمانه به او گفته است. اگر هیأتی از ایران برای اخذ وام به لندن بیاید، اوّلین خواست [انگلیسی ها] اخراج مستشاران آمریکایی خواهد بود.» (8)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برنارد گوتلیب، کنسول آمریکا در تهران، شیوۀ کارشکنی انگلیسی ها را در گزارش خود شرح داده است. او می نویسد: «در 21 ژوئن 1923، مجلس با تصویب لایحه ای به دکتر میلسپو اختیار داد که مبلغ 5 میلیون دلار از بانک های آمریکایی برای دولت ایران وام بگیرد. از 73 نماینده مجلس 50 نفر به این لایحه رأی مثبت دادند. با وجود این، فردای همان روز، اصلاحیه ی زیر در مجلس به تصویب رسید: «بازپرداخت مبلغ 5 میلیون دلاری که در مادّۀ 1 ذکر شده است (بعلاوه بهره آن) از محلّ در آمدهای کشور به استثنای در آمدهای حاصل از شرکت نفت انگلیس و ایران صورت خواهد گرفت.» بدین ترتیب بریتانیا عملاً اخذ وام از آمریکا را و تو کرده بود.» گو تلیب می گوید: «بعید است هیچ مؤسّسۀ مالی آمریکایی وامی به این بزرگی را بدون ضمانت نفتی به کشوری بدهد.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کارشکنی انگلیسی ها در مسئلۀ وام باعث اظهار نظرهای خشمگینانه ای درباره سیاست بریتانیا در ایران شد: «به این ترتیب، مطمئن ترین ضمانتی که ایران برای وامش دارد بلا استفاده می ماند. ظاهراً شکّی نیست که حقّ الامتیازهای نفت را برای ضمانت وام 10 میلیون دلاری که قرار است بعد از اعطای امتیاز نفت شمال به ایران پرداخت شود، کنار گذاشتند.» قرار بود انگلیس این وام 10 میلیون دلاری را در عوض کسب امتیاز نفت پنج استان شمالی ایران به دولت بدهد. گوتلیب اعطای وام 5 میلیون دلاری را بدون ضمانت درآمدهای نفتی صلاح نمی دانست و در گزارش خود افزود: «فکر نمی کنم ثبات سیاسی ایران طوری باشد که بشود این سرمایه گذاری را توجیه کرد. از خاتمه ی کار مجلس قبلی تا تشکیل مجلس فعلی چهار سال طول کشید، و هیچ تضمینی نیست که چنین اتّفاقی برای مجلس بعدی هم نیفتد. مهار دولت عملاً در دست یک نفر است، یعنی وزیر جنگ؛ وزرای کابینه روز به روز عوض می شوند، و کافیست فشار ناشی از اوضاع فقط قدری بیشتر شود تا دولت را هم اسماً و هم رسماً به یک دولت دیکتاتوری تبدیل کند.» (9) خیلی پیش تر در ژوییه 1923 و چندین ماه پیش از انتصاب رضا خان در پست ریاست کابینه در اکتبر 1923، برای گوتلیب و دیگران کاملاً روشن بود که ایران به کجا می رود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دسیسه چینی انگلیسی ها علیه مستشاران آمریکایی علاوه بر حملات لفظی در روزنامه های تحت حمایت بریتانیا، شامل خصومت و کار شکنی وزرایی نظیر مدیر الملک که یکی از عوامل آشنای انگلیس بود هم می شد. حملات روزنامه ها بی وقفه ادامه داشت. در ماه ژوئن 1924، در همان چند روزنامه ای که از طرف رضا خان اجازه ی کار داشتند، مجموعه مقالاتی به چاپ رسید که در آن ها شدیداً به میلسپو و مستشاران آمریکایی حمله شده بود. از آن جا که روزنامه ها با اجازۀ رضا خان، و وفق مراد انگلیسی ها مطلب می نوشتند، بر کسی پوشیده نبود که منبع این حملات کجاست. کورنفلد در گزارشی نوشت:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ارباب کیخسرو و ذکاء الملک چندان خوش بین نبودند. اگر چه هر دو نفرشان احساس می کردند که این حملات به تحریک انگلیسی ها انجام شده است، تأسّف شان از این بود که دکتر میلسپو هم چندان بی تقصیر نیست. طیّ دو ملاقاتی که با دکتر میلسپو داشتم، ایشان خیلی بی پروا درباره ی مشکلات مالی شان صحبت کردند؛ که عمده ترینش مخالفت های مدیر الملک، وزیر مالیه بود. از آن جایی که مدیر الملک از دوستان بسیار نزدیک انگلیسی هاست، دکتر میلسپو خصومت او با هیأت مالی آمریکا را حمل بر نگرش انگلیسی ها می کند. گزارشی که کلنل مک کورمک، از اعضای هیأت مالی آمریکایی، به آقای موری، دبیر سفارت داده است بیانگر نحوه ی همکاری انگلیسی ها با مدیر الملک و انجام اهدافشان از طریق اوست. او گزارش کرده است که چند روز پیش که با مدیر الملک ملاقات داشته یادداشتی را می بیند که آقای هاوارد، دبیر بخش شرقی سفارت بریتانیا، برای او نوشته و در خواست کرده است که قطعه زمینی دولتی را که مستشاران مالی به دلیل اجاره بهای بسیار ناچیز و مسخره از دست یک ایرانی سر شناس در آورده اند با همان اجاره بها به او برگردانند. دکتر میلسپو فکر می کند که حتماً رابطه ای بین حملات اخیر به مستشاران و مخالفت های کنونی بریتانیا با نفس مأموریت آمریکایی ها در ایران وجود دارد. (10)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کورنفلد حین توضیح دلایل احتمالی این امر میزان ناخشنودی اش را از سیاست بریتانیا در ایران، و مخالفت آن ها با مستشاران آمریکایی نیز آشکار می کند:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احتراماً به عرض می رساند که حقایق متعدّدی در اثبات نظرات اینجانب درباره نگرش انگلیسی ها نسبت به مستشاران آمریکایی وجود دارد. مخالفت انگلیسی ها با فعّالیت مستشاران آمریکایی از تلگرامی که وزیر مختار ایران در واشنگتن در تاریخ 15 ژانویه 1922 از رئیس کابینۀ ایران دریافت کرده است، و رو نوشت آن به پیوست این گزارش ارسال می شود، به وضوح پیداست. این که انگلیسی ها بالاخره با فعّالیت مستشاران [آمریکایی] موافقت کردند به هیچ وجه به معنای مثبت بودن نظر آن ها نبود؛ بلکه چاره ای جز این نداشتند. اکراه انگلیسی ها در پذیرش این مسئله از گفته های بسیار سنجیده ی سر پرسی لورن، وزیر مختار بریتانیا در تهران، به آقای جان کلایتن، خبرنگار شیکاگو تریبیون، کاملاً هویداست. در فرمولی که وزیر مختار بریتانیا داده است، و منظورش هم دقیقاً همین است، بریتانیا فقط به شرطی از مستشاران [آمریکایی] حمایت می کند که «نسبت به منافع خارجیان در ایران کاملاً بی طرف باشند.» منظور او از «منافع خارجیان» بدون شک همان منافع بریتانیاست. امپراتوری بریتانیا، که بزرگ ترین طلبکار و یکی از همسایگان ایران است، ظاهراً باید از سامان یافتن مالیه های ایران واقعاً خوشحال باشد، ولی متأسّفانه باید عرض کنم که اصلاً این طور نیست. منافع ایران و منافع بریتانیای کبیر در ایران اصلاً یکسان نیستند. یک ایران جان گرفته و قوی می تواند ابراز وجود کند و بدین وسیله الگویی برای هند شود که مسلّماً انگلیسی ها از چنین چیزی اصلاً خوششان نخواهد آمد. علاوه بر این، جان گرفتن ایران ضرورتاً موجب تضعیف کنترل انگلیسی ها در جنوب ایران خواهد شد؛ یعنی منطقه ای که میدان های نفتی شرکت انگلیس و ایران قراردارد، و در حال حاضر عملاً یکی از استان های بریتانیاست. ضمناً اگر موفّقیت مستشاران آمریکایی ورود سرمایه های کلان از آمریکا را به زندگی اقتصادی ایران توجیه کند، آن وقت بانک شاهنشاهی ایران دیگر نمی تواند بی اعتنا به قیمت نقره در بازار، کاهش یا افزایش ارزش قران را کنترل کند. از نظر من، مستشاران مالی آمریکایی هر چه بیش تر در جهت سعادتمندی و استقلال ایران گام بر دارند، بیشتر با منافع بریتانیا برخورد خواهند کرد، و در نتیجه بیش تر با مخالفت آن ها مواجه خواهند شد. اگر چه این مخالفت ها ضرورتاً موجب شکست هیأت نخواهد شد، ولی پیش از آن که آمریکا بخواهد دست به تعهّدات کلان در ایران بزند، باید این مسئله را مدّ نظر قرار بدهد و تمهیدی بیندیشد. (11)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
والاس اس، موری، کاردار موقّت آمریکا در تهران که پس از کورنفلد امور سفارت را می گرداند نیز، مکرّراً به خصومت بریتانیا با هیأت مستشاران آمریکایی اشاره کرده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موافقت ظاهری انگلیسی ها با فعّالیت مستشاران مالی آمریکا، و سنگ اندازی پنهان آن ها در هر کاری که هیأت قصد انجامش را داشته، به خوبی دست به دست هم داده و چرخ هیأت را از حرکت بازداشته است. دکتر میلسپو معتقد است که این سنگ اندازی ها را عمدتاً مدیر الملک، وزیر سایق مالیه، انجام می داده که از طرف انگلیسی ها در کابینه ی قبلی منصوب شد، و حالا خوشبختانه عزل شده است. دکتر میلسپو به قدری اطمینان داشت که مخالفت اساسی با کارهایش به تحریک انگلیسی ها انجام می شود که ماه ژوئن گذشته یادداشتی با همین مضمون</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای وزارت امور خارجه ی آمریکا تهیّه کرد و آن را به وزیر مختار آمریکا، آقای سپر، نماینده سینکلر، و ایمبری مرحوم، کنسولیار سفارت، نشان داد، ولی هرگز جرأت نکرد آن را برای وزارت امور خارجه بفرستد. (12)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀<b>خصومت رضا خان با میلسپو</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="846 Safari-Jamal-3" height="169" id="img8600" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/846_Safari-Jamal-3.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="300" />یکی از اصلی ترین دلایل خصومت رضا خان با هیأت تازه منصوب مستشاران آمریکایی ، این بود که رضا خان از همان ابتدا می خواست کنترل مطلق مالیه های دولت را بدون الزام به پاسخگویی درباره نحوۀ هزینه ها داشته باشد. میلسپو و هیأت مالی مانعی جدّی بر سر راه عملی شدن نقشه های رضا خان به حساب می آمدند. به همین دلیل، روابط میلسپو و رضا خان از همان ابتدا پر تنش بود. علاوه بر این، رضا خان به دلیل خصومت انگلیسی ها با هیأت مالی آمریکایی در رفتارش با آن ها گستاخ تر شده بود. تلاش های میلسپو برای محدود ساختن میزان بودجه ای که به ارتش، نظمیه و امنیه اختصاص می یافت، یعنی همان ابزارهای حفظ قدرت برای رضا خان، تنش هایی را بین میلسپو و رضا خان ایجاد می کرد. بسیاری از ناظران اذعان داشتند، حفظ چنین ارتش بزرگی بجز اتلاف منابع، نفع دیگری برای مملکت نداشت. موری در گزارشش درباره ارتش می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از مشاهده ی وضعیت امروز ایران ناگزیر از خود می پرسیم که اصلاً ارتش به چه درد این مملکت می خورد! آن هم ارتشی که نیمی از در آمدهای سالیانه مملکت را می بلعد؟ کاملاً واضح است که ایران نه بنیه مالی و نه بنیه اقتصادی داشتن چنین ارتش پر خرجی را دارد. ایران با خالی کردن خزانه اش و محروم کردن مزارع از کشاورزانی که نیاز مبرمی به آن هاست، نه توانسته ارتشی بسازد که به تنهایی در مقابل هر یک از همسایگانش داوم بیاورد، و نه ارتشی که حتّی شورش عشایر کشور، نظیر کرد و لر را کاملاً بخواباند. خیر خواهان ایران چاره ای جز تأسّف ندارند که چرا این مملکت درایت منحل کردن «ارتش» و سازماندهی یک ژاندارمری توانمند به استعداد 10 تا 15 هزار پرسنل کاملاً مجهز را ندارد، که مخصوص جنگ های عشایری تعلیم دیده اند، و بهترین وسائط موتوری را برای جا به جایی سریع در اختیار دارند. البتّه تا وقتی که سردار سپه[رضا خان] زنده است، این امیدها همه نقش بر آب است؛ همین سردار سپه ارتش کنونی را ایجاد کرده و هر قدر هم که ناقص باشد، هرگز با کوچک تر شدن موافقت نخواهد کرد. رژیم [احمد] شاه هر قدرهم بد بوده، کمتر ایرانی ای باور دارد که رژیم سردار سپه، در دراز مدت، بهتر از آن باشد. (13)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موری می نویسد، ارتش ایران به دردی نمی خورد، زیرا از شش امیر لشکر آن فقط یکی تعلیمات نظامی واقعی دیده و با سواد است. پنج امیر لشکر دیگرش، مثل رضا خان، بی سواد و قبلاً «درجه دار یا افسر جزء بریگاد قزّاق بودند که پیش از به قدرت رسیدن رضا خان از دوستان صمیمی اش به حساب می آمدند.» (14) بی کفایتی مطلق و بزدلی این امیر لشکرها در ماه اوت 1941 که متّفقین به ایران هجوم آوردند و این ارتش «ملّی» کاملاً بی فایده از آب در آمد، کاملاً ثابت شد. به رغم تلاش های میلسپو برای کاهش بودجۀ نظامی و شبه نظامی، (چنانکه موری اشاره کرده است) پنجاه تا شصت درصد از کلّ وجوه دولتی به ارتش، نظمیّه و امنیّه اختصاص می یافت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنابراین، با توجّه به «بی سوادی و بی فرهنگی» رضا خان، ناگزیر آموزش و پرورش هم در اولویت نبود (نگاه کنید به جدول شماره 1،1). این اعدا و ارقام فقط آن هایی است که در بودجۀ عادی مملکت آمده و هزینه هایی را که از محلّ در آمدهای نفتی به اصطلاح خرج خرید تسلیحات می شد، شامل نمی شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بودجه ی تخصیصی به ارتش، نظمیه و امنیه در آن سال بیش از 125 میلیون قران، یا 45 درصد کلّ بودجه ی مملکت بود. ولی علاوه بر این، نزدیک به 60 میلیون قران (معادل2/ 1 میلیون لیره) نیز با «رأی» مجلس از محلّ سپرده های نفتی در لندن به خرید تسلیحات اختصاص یافت. وقتی این مبلغ را به بودجه عادی مملکت اضافه کنیم، بودجه ی ارتش، نظمیه و امنیه به 67 درصد کلّ بودجۀمملکت می رسد. با لعکس، بودجه ی آموزش و پرورش یک چهاردهم مبالغی بود که برای نیروهای مسلّح دور ریخته می شد؛ نیروهای مسلّحی که هیچ هدفی بجز حفظ رژیم پهلوی بر سرقدرت نداشت. میلسپو می نویسد، یکی از عواقب بی توجّهی به آموزش و پرورش این بود که بعد از 20 سال حکومت رضا شاه «توده های مردمی ایران هنوز عمدتاً بی سواد و عمیقاً نا آگاه هستند... با وجود این، روند آموزش و پرورش توده ها هنوز کاملاً شروع نشده و هیچ تاثیر محسوسی نداشته است.» (15)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نه فقط بخش عمده ای از این بودجه به خرید از ابزارهای زور تخصیص می یافت، بلکه رضا خان به بهانه ی این که مسایل نظامی محرمانه اند اصرار داشت که هیچ نظارت و کنترلی از طرف میلسپو و وزارت مالیه بر چگونگی هزینه ی آن نباشد. اصرار میلسپو بر اعمال کنترل های مالی و پاسخگویی رضا خان، از جمله حساب و کتاب طلا و اشیاء قیمتی که رضا خان و ارتشش از عشایر غارت کرده بودند، منجر به مشاجره ی لفظی تند رضا خان و میلسپو، و حدّاقل قتل یک کارمند دولت ایران شد که اطّلاعاتی درباره ی بی نظمی های مالی وزارت جنگ در اختیار سیّد حسن مدّرس، از نمایندگان مجلس، و میلسپو قرار داده بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به منظور ارعاب سایر کارمندان دولت که شاید سودای ارائۀ اطّلاعات مالی به اشخاصی نظیر مدرّس و میلسپو را در سر داشتند، جسد سر بریده ی حسابدار خاطی را در بیرون از دروازه های مجلس انداختند. کمتر کسی می توانست این پیام را نادیده بگیرد. خوشبختانه، همه ی این وقایع در گزارش ها و یادداشت های دقیق ارسالی میلسپو به وزارت امور خارجه آمریکا ثبت و ضبط است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جدول شماره 1،1 بودجه ی ارتش، نظمیه و امنیه 1928- 1925 (به قران)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1926/ 1925 1927/ 1926 1928/ 1927 1929/ 1928 الف</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزارت جنگ- 94000000- 94000000- 98000000- 98000000</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نظمیه- 11460386- 11615577- 12048224- 15194636</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امنیه- 5580000- 5580000- 5580000- 2211600</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آموزش و پرورش-7731380- 9935138- 11719725- 13722730</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کل بودجه- 246159072- 241215026- 243130815- 276828377</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
الف- مبالغ پیش بینی شده</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: بیستمین گزارش سه ماهانۀ مدیر کلّ مالیه، 23 ژوئن- 23 سپتامبر1927 (416/ 51، 891)؛ بیست و یکمین گزارش سه ماهانۀ مدیر کلّ مالیه، 24 سپتامبر- 22 دسامبر 1927 (417/ 51، 891).</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
استفاده از خشونت و ارعاب علیه اعضای هیأت مالی</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود این، روابط میلسپو و رضا خان از همان اوّل شکر آب نبود؛ زیرا میلسپو ابتدا به خواست های مالی رضا خان تن می داد. ولی به تدریج که خواست های رضا خان بیشتر شد، روابط آن دو هم به سرعت رو به وخامت گذاشت. کورنفلد می نویسد: «فعلاً که او [ میلسپو] از حمایت های وزیر جنگ، که [ میلسپو] پرداخت ماهیانه 750 هزار تومان را برایش تضمین کرده، برخوردار است. دولت برای تأمین هزینه هایش دو میلیون تومان از بانک شاهنشاهی ایران دریافت کرده و ضمانت آن را حقّ الامتیاز نفت شرکت انگلیس و ایران قرار داده است.» (16) روابط دوستانه ی رضا خان و میلسپو عمر کوتاهی داشت. رضا خان، وزیر جنگ، به اقتضای خلق و خویش، برای دریافت وجوه بیشتر به ارعاب و خشونت علیه آمریکایی ها متوسّل شد. کورنفلد در گزارش نقل می کند که دو قزّاق رضا خان یک کارمند بلژیکی وزارت مالیه را کتک زده و از او اخّاذی کرده بودند، و سپس می گوید، روش معمول رضا خان برای اخّاذی با توسّل به خشونت و ارعاب در مورد میلسپو نیز به کار بسته شده، ولی نتیجه نداده است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احتراماً به اطّلاع وزارت خارجه می رساند که در شب 14 آگوست گزارشی دریافت کردم با این مضمون که صبح همان روز دو قزّاق به دفتر میلسپو در وزارت مالیه رفته، و از طرف وزیر جنگ[رضا خان] خواسته بودند که فوراً مبالغ قابل ملاحظه ای پول را که وزارت مالیه به وزارت جنگ بدهکار است بپردازد. وقتی پاسخ مساعدی به آن ها داده نشد، دو افسر قزّاق شروع به فحاشی کردند، و تهدید نمودند که وزارت مالیه را خواهند بست. وقتی دیدند که دکتر میلسپو و همکارانش در مقابل رجز خوانی آن ها کاملاً آرام نشسته اند. بدون این که تهدیدشان را عملی کنند از آن جا رفتند. همان موقع، دکتر میلسپو، سر مترجمش را به همراه یک یادداشت اعتراض شدیداللحن بابت بی احترامی که شده بود به وزارت جنگ فرستاد. وزیر جنگ هم که از رفتار آمرانه ی آن دو افسر به خشم آمده بود، دستور داد که آن ها را شدیداً تنبیه کنند، و از دکتر میلسپو عذرخواهی کرده و به او اطمینان داده بود که هم کاری تمام عیاری خواهد داشت. برای این که از گزارش فوق مطمئن شوم، از آقای والاس اس. موری، دبیر سفارت، خواستم تا ترتیب ملاقات من را با آقای توماس پیرسن، منشی دکتر میلسپو که در زمان وقوع حادثه در آن جا حاضر بوده، بدهد تا بتوانم گزارش دقیقی درباره ی آن چه اتّفاق افتاده است تهیّه کنم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کورنفلد پس از تأیید گزارش از طرف پیرسن و دیگران، می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به رغم ابراز بی گناهی و بی اطّاعی وزیر جنگ از کلّ ماجرا، کاملاً مطمئنم او به افسران قزّاق گفته بود که دقیقاً همان کاری را بکنند که کردند. او در چند مورد دیگر هم همین بلا را بر سر کارمندان بلژیکی آورده بود و شکّی ندارم که اگر در این مورد هم موفّق می شد، این قدر نگران تبرئه کردن خودش نبود. ولی حالا که دستش رو شده، طبیعتاً باید با محکوم کردن اعمال زیر دستانش، سعی داشته باشد تا نظر مساعد مستشاران را جلب کند. (17)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آن که احمد شاه در اکتبر 1923 به اجبار رضا خان در پست ریاست کابینه منصوب، و ایران را برای همیشه ترک کرد، موقعیّت هیأت مستشاران مالی آمریکایی بیش از پیش تضعیف شد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احترماً به اطّلاع وزارت امور خارجه می رساند که رضا خان از زمان تصدّی ریاست کابینه با بی اعتنایی تحقیر آمیزی با دکتر میلسپو، مدیرکلّ آمریکایی مالیه ها رفتار می کند. اتّفاقات زیر که بیانگر نگرش اوست به این جانب گزارش شده است. اوّل. پس از فوت دکتر رایان، درمدیریت مالیه های شهرداری تهران چنان بی مبالاتی شد که اصرار بانک شاهنشاهی ایران، و به منظور حفاظت از وامی که داده بود، مالیه ها را به دکتر میلسپو سپردند. رضا خان پس از انتصابش به ریاست کابینه دستور داد که همه متکّدیان شهر را از خیابان ها جمع و به خرج شهرداری در جایی نگهداری کنند. دکتر میلسپو به بی اعتنایی کامل رئیس الوزراء به مستشاران مالی و عدم مشورت با آن ها درباره ی هزینه اضافی که بر دوش شهرداری گذاشته بود اعتراض کرد. او متذکّر شد که با توجّه به تعهّدات فعلی اش، شهرداری نمی تواند این هزینۀ اضافی را متحمّل شود. معلوم است که دکتر میلسپو توانسته اوضاع را به خوبی برای رئیس الوزراء تشریح کند. زیرا او به طور خصوصی به دنبال وجوهی برای اجرای این طرح افتاده است. با وجود این، معنی اش این نیست که رئیس الوزراء توصیه ی دکتر میلسپو را با طیب خاطر پذیرفته باشد. بالعکس، از منابع موثّق شنیده ام که رضا خان با خشم درباره ی تلاش دکتر میلسپو برای «دخالت در امور شهرداری که رئیس الوزراء به اعتبار مقامش، رئیس آن نیز به حساب می آید صحبت کرده است.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوّم. طبق قانون استخدام دولتی، هیچ تبعۀ بیگانه نمی تواند به استخدام دولت در آید مگر به تصویب مجلس. دکتر میلسپو در اجرای این قانون شاپورگو بومانگو موریس را، که یک زرتشتی تبعۀ هند، و در نتیجه از اتباع دولت بریتانیا بود اخراج کرد. اگر چه [موریس] فقط یک کارمند جزء بود که مسئولیت یک انبار دولتی را بر عهده داشت، توانست[به] حضور رئیس الوزراء شرفیاب شود. او نیز بدون مشورت با دکتر میلسپو به سرپرست کارمند اخراج شده دستور داد که بلافاصله او را به سر کارش برگرداند، و با این کارش نه فقط قرار داد دکتر میلسپو را نقض کرد، بلکه قانون ممنوعیت استخدام اتباع بیگانه را نیز نادیده گرفت. (18)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کنسولگری آمریکا در تهران هم نسبت به وضعیت آینده ی هیأت مالی آمریکا چندان خوش بین نبود. گوتلیب، کنسول آمریکا در گزارشی روابط مستشاران آمریکایی و رضا خان را از زمان رسیدن رضا خان به ریاست کابینه در سال 1923 بررسی کرده است. گوتلیب بعد از توصیف خلق و خوی خشن رضا خان، درباره ی امنیّت فیزیکی آمریکایی ها ابراز نگرانی می کند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خود مستشاران هم بی نهایت بدبین هستند و خودشان را برای هر اتّفاق احتمالی آماده کرده اند اطمینان دارم که اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، به احتمال قوی هیأت مستشاری ظرف شش ماه آینده ایران را ترک خواهد کرد. خروج آن ها از ایران ضربه ی اسفناکی به حیثیت و اعتبار آمریکا در میان مردم خواهد زد، ولی صادقانه بگویم که در همان چند ماه اوّل کاملاً معلوم بود که آن ها موفًق نخواهند شد. آن ها سعی داشتند کاری فوق بشری انجام بدهند، آن هم در شرایطی که همه چیز بر ضدّشان بود. بیش و پیش از همه این که معدود ایرانی هایی که در رأس کار بودند و موضع و همکاری شان به حساب می آمد، آن هم خیلی بیشتر از نگرش توده های نا آگاه مردم، و یا آن عدّه ی قلیل اصلاح طلبان به اصطلاح درس خوانده ای که از دانشگاه های اروپایی برگشته بودند و به دنبال پستی در کشورشان می گشتند، واقعاً نمی خواستند که این مستشاران در کشورشان مشغول به کار شوند. آن هایی که در رأس امور بودند خیلی خوب می دانستند که مملکت دیگر نمی تواند بدون وام سر پایش بایستد؛ و تا وقتی هم که ضمانت قابل قبولی نداشته باشند، نمی توانند از هیچ منبع دیگری غیر از منابع انگلیسی وامی دریافت کنند. چه چیزی بهتر از این که می توانست نظر مساعد وام دهندگان آمریکایی را جلب کند که وام آن ها تحت نظر کارشناس مالی آمریکایی به بهترین نحو به کار انداخته خواهد شد. ولی کسی به ایران وام نمی دهد، و این سرخوردگی، علاوه بر عدم توفیق مستشاران در انجام هر گونه اصلاحات قابل توجّهی که می توانست موقعیت شان را تحکیم کند، اوضاع را بدتر کرده است. با افزایش اخّاذی های رضا خان برای ارتشش و تحکیم قدرت و نفوذ او، تمایل به اخذ وام هم کاهش یافته، چون همه مطمئن هستند که بخش عمده ای از وام به جیب رئیس الوزرا سرازیر می شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پرسنل مستشاری نیز اکثراً مترجمان، مشاوران، و منشی های خصوصی هستند که سر در آخور سفارت بریتانیا دارند. شکست قرار داد انگلیس و ایران و اخراج بی مقدّمه ی هیأت مالی آرمیتاژ- اسمیت بی آبرویی بزرگی برای انگلیسی ها بود. به همین دلیل، خیلی راحت می توان فهمید که شکست آمریکایی هایی که جانشین آن ها شدند مسلماً می تواند آبروی رفته شان را برگرداند. با وجود این، کارشکنی و سنگ اندازی آن ها در طول نیم سال گذشته بسیار پنهانی و مخفیانه بوده است. آن ها دست به سینه کناری ایستاده اند، و منتظرند تا مستشاران [آمریکایی] با دست خودشان گورشان را بکنند. یک ناظر بی طرف ناچار به این نتیجه می رسد که هیچ بیگانه ای نمی تواند مالیه های ایران را کنترل کند مگر این که نیروهای مسلّح، یا حدّاقل تهدیدآن را با خود داشته باشد. بله، تا به امروز، مستشاران مالی از حمایت ارتش رضا خان برخوردار بودند، و مسلماً بدون آن هیچ قدرتی نداشتند. ولی چه فایده وقتی که ابزار جمع آوری در آمدها خود بخش عمده ای از آن را می بلعد! (تازه ترین بودجۀ ارتش 9 میلیون تومان بود.) دکتر میلسپو، آن گونه که این مستشاران مالی بریتانیا از جانب لندن حمایت می شود، از حمایت دولتش برخوردار نیست، و نمی تواند باشد. (19 )</div>
<div class="p9" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀اخّاذی ارتش از مردم عادی و غارت اموال آنها: فارس و خراسان</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="846 Safari-Jamal-4" height="200" id="img8088" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/846_Safari-Jamal-4.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="315" />فردای تصویب بودجۀ وزارت جنگ، موری گوشه های تازه ای از رفتار رضا خان را کشف کرد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز سوّم دسامبر 1924، دکتر میلسپو اطّلاع داد که سردار سپه در «پیشروی پیروزمندانه اش به سوی دریا» وجوهی را از مأموران مالیه و مقامات گمرک اصفهان و بوشهر گرفته که به 27.000 تومان بالغ می شود، و آن ها را فوراً به حساب خودش ریخته است. موسیو دو کرکهیر، کفیل بلژیکی مدیریت گمرکات، که از کارمندان بسیار با تجربۀ خارجی در ایران است، وقتی فهمید که سردار سپه در فکر دیدار از شهر است، درایت به خرج داد و دستور داد که همه ی وجوهی را که در گمرکات بوشهر اخذ شده است بدون فوت وقت به پایتخت بفرستند. با وجود این، دستور او قدری دیر رسید و ارتش توانست نزدیک به 2000 تومان را مصادره کند . (20)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از «پیشروی پیروزمندانه» رضا خان به سوی دریا و دیدار او از بوشهر، یک یکان ارتش در آن جا مستقر شد. جورج گرک فولر، کنسولیار آمریکا در بوشهر، فاش می کند، پس از آرام سازی و غارت عشایر تیره بخت، نوبت به شهروندان غیر نظامی شهری رسیده بود. در این جا گزارش کامل فولر را با هم می خوانیم:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احترماً چندین رویداد را که اخیراً اتّفاق افتاده و نشان می دهد که ارتش ایران واقعاً آن موهبت محضی نیست که در تهران القاء می کنند، به اطّلاع می رساند. نا گفته نماند که ارتش حمل و نقل را امن تر و جمع آوری بیشتر مالیات ها را ممکن ساخته است، امّا اقدامات خودسرانه ی سربازان و افسران آن موجب نا رضایتی گسترده ای در ایالات دور دست تر شده است. بوشهر نمونه ی خوبی برای درک عملکرد ارتش در این ایالات دور افتاده است. مشکل اصلی این جاست که این نیروها حقوقشان را شش ماه است که نگرفته اند، هر چند حقوق برخی یکان ها فقط چهار ماه به تعویق افتاده است. افراد ارتش همیشه مفلس یا بدهکارند، برای همین، قدرت بلا منازع شان منبع اصلی درآمدشان شده است. مثلا آن ها خانۀ خالی یکی از تجّار ثروتمند شهر را برای استفاده موقّت افسران خود مصادره کرده و تاکنون به این تاجر هیچگونه کرایه ای نداده اند- و امیدی هم نیست که بدهند- هر کالایی که چشمشان را بگیرد بر می دارند، و انتقال از آن جا هم بهانه ای می شود برای نپرداختن بدهی شان. رانندگان تاکسی آن قدر بی مزد افراد ارتش را جا به جا کرده اند که به ستوه آمده اند. قبلاً پیدا کردن تاکسی بسیار ساده بود، حالا همه ی آن ها از سطح شهر ناپدید شده اند و کسی هم به سمت چنین شغلی نمی رود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حمل و نقل کالا از بوشهر به شیراز و شهرهای مرکزی همیشه به خاطر راهزنی عشایر کم و بیش نا امن بود. حالا ارتش امنیت این راه را تامین می کند، ولی وضع چارواداران همان است که بود. البتّه دیگر کالاهای تجاری را نمی دزدند، ولی ارتش خرها و قاطرها را مصادره می کند و فقط با دریافت باج های کلان آن ها را بر می گرداند. نتیجه اش این شده که چاروادارها دیگر چیزی حمل نمی کنند. تعداد زیادی عدل و جعبه این جا معطّل مانده اند چون کاروانی به راه نمی افتد. فقط یک شرکت اروپایی 500 بسته دارد که از شیراز رسیده و برای آن ها سه بار نامۀ مختلف صادر شده است- هر بار که کاروان ها راه می افتادند، ارتش قاطرها را مصادره می کرده و اجناس را کنار جاده می انداخته.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اخیراً هم فرمانی صادر شد که تنفّر مردم را به خشم مبدّل ساخت. تعدادی از هواپیماهای وارداتی فرانسوی قادر به پرواز نبودند، بنابراین کار را به حمّالان و چارواداران قابل اطمینان سپردند تا آن ها را به شیراز برسانند. قاطرهای زبان بسته که نمی توانستند اعتراض کنند، ولی بارکشان با تجربه این پیشنهاد نه چندان جالب دولت را رد کردند. در عین استیصال دستور صادر شد که با استفاده از زور افراد کافی را برای حمل این بار به کار بگیرند، بنابراین افراد قشون به خیابان ها ریختند و هر کسی را که دم دستشان می آمد با عدالت دموکراتیک دستگیر می کردند؛ از عشایر و کارمندان دولت گرفته تا تجّار آبرومند،. دستگیری تجّار متموّل پول خوبی به جیب قشون ریخت؛ ما بقی دستگیر شدگان هم مجبور بودند روزانه در ازای دریافت تکّه ای نان و جرعه ای آب زیر آفتاب سوزان جان بکنند. تجارتخانه های خارجی عدّه ای را برای نجات کارمندانشان اعزام کردند، و مقامات دولت هم خواستار آزادی کارمندانشان شدند. هر کسی که توانست از شهر گریخت و یا در حرم ها مخفی شد. کوچ نشینانی که چادر هایشان را خارج از شهر بر پا کرده بودند به این کنسولگری پناه آوردند. بنابراین، همین اوّلین بار هم که دولت ایران نیروهای قشون را در بوشهر مستقر ساخته، محبوبیتی برای خودش به دست نیاورده است. این اعمال تمام انتقادها را متوجّه شخص رئیس الوزراء کرده است. (21)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با نشستن رضا خان بر تخت شاهنشاهی ایران در دسامبر 1925، و تاجگذاری او در اوایل سال 1926، اخّاذی و بدرفتاری ارتشش به اوج خود رسید. هافمن فیلیپ، وزیر مختار آمریکا در تهران، بلایی که این ارتش به اصطلاح ملّی بر سر مردم مشهد آورد، این گونه گزارش کرده است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گزارش هایی که در طول ماه های گذشته از ایلات مختلف رسیده بیش از پیش هویدا ساخته است که نگرش مستبدّانه و ظالمانه فرماندهان ارشد ارتش در این ایالات فقط موجب بی اعتباری و بی آبرویی شاه و دستگاه نظامی اش در میان مردم شده است. این فرماندهان چندین بار مبالغ هنگفتی از غیر نظامیان اخّاذی کرده و از جمع آوری قانونی مالیات توسّط مأموران وزارت مالیه جلوگیری کرده اند. اطّلاعات دقیقی درباره ی پول هایی که مقامات نظامی از مردم جمع آوری کرده اند در دست ندارم، ولی می گویند که مبالغ هنگفتی است. از منابع</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موثّق شنیده ام که مثلا امیر لشگر مشهد، در آوریل گذشته و پیش از عزیمتش به تهران برای شرکت در مراسم تاجگذاری شاه، نزدیک به 350 هزار تومان از ساکنین این شهر پول جمع کرده است. به رغم مبالغ هنگفتی که از محّل بودجه های تخصیصی خزانه و منابع متعدّد دیگر، در اختیار وزارت جنگ قرار دارد، معلوم شده که حقوق پرسنل ارتش چندین ماه عقب افتاده است. طبق گزارش ها، حقوق اکثر سربازانی که خارج از پایتخت خدمت می کنند از 4 تا 8 ماه پرداخت نشده است. در عین حال، در همه شاخه های ارتش پول زیادی به هدر می رود. دلایلی وجود دارد که شاه از بی نظمی های فرماندهانش در طول این مدّت بی خبر نبوده است. در واقع، بعضی ها معتقدند که قسمتی از این پول ها به جیب خود او هم رفته است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند ماه پیش دکتر میلسپو توجّه بنده را به اوضاع نا مطلوب مدیریت مالی مملکت جلب کرد که به سبب خود رأی بودن وزارت جنگ و عدم پذیرش نظارت های بودجه ای از سوی این وزارتخانه ایجاد شده است. خلاصه این که، وزارت مالیه هم چنان بودجه کلّی سالیانه ای به وزارت جنگ اختصاص می دهد که تقریباً به اندازه نیمی از در آمدهای دولت است، و هیچ حساب و کتابی هم پس نمی گیرد. علاوه بر این، وزارت مالیه اطّلاع دارد که ارتش مبالغ هنگفتی پول از منابع داخلی دریافت کرده است که وزارت مالیه آن ها را نمی شناسد. از صحبت هایی که با وزیر مختار بریتانیا داشته ام، که این روزها خود را برای بازنشستگی آماده می کند، با این که هیچ وقت صداقت چندانی درباره ی مسایل روز نشان نداده، این طور دستگیرم شده است که دولت مطبوعش از وضعیت نا به سامان ارتش ایران نگران است. شنیده ام که نگرانی آن ها به خاطر این است که بریتانیای کبیر تمایل دارد ارتشی نسبتاً قوی و کارآمد در مرزهای روسیه حضور داشته باشد. (22)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فیلیپ چند روز بعد در گزارشی با همین مضمون افزود: «شکّی نیست که همان سوء رفتاری که از ارتش در خراسان گزارش شده است، از همه ی یکان هایی که در سایر ایلات مستقر هستند نیز سر می زند. اخیراً شنیده ام که احساس نارضایتی مشابهی در شیراز وجود دارد، که از یک طرف به خاطر عدم پرداخت حقوق سربازان است، و از طرف دیگر به خاطر اخّاذی فرماندهان از غیر نظامیان. این اوضاع دارد ضربه ی بزرگی به حیثیت و اعتبار شاه در کشور وارد می کند.» (23)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>بانک پهلوی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">همه گزارش های فوق الذکر حکایت از آن داشتند که به رغم اختصاص نیمی از کلّ بودجۀ مملکت به وزارت جنگ، حقوق سربازان چندین ماه عقب افتاده بود</span><span class="s2">. </span>علاوه بر این، از گزارش ها معلوم می شود که اندازۀ واقعی ارتش، نصف اندازۀ ادّعایی بود<span class="s2">. </span>پس چه بلایی بر سر این همه پول می آمد؟ پاسخ این سئوال را می توان در یادداشت <span class="s2">63 </span>صفحه ای میلسپو یافت که در آن اوضاع ارتش و مالیه های وزارت جنگ ودزدی افسران ارتش را به طور مستندی توصیف کرده و هیچ شکّی باقی نگذاشته است که این دزدی ها با اطّلاع، تأیید و مشارکت رضاخان و بعدها رضا شاه<span class="s2">- </span>صورت می گرفته است<span class="s2">. (24)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">میلسپو در همین سند فاش می کند که دلیل دیگری هم برای عقب افتادن حقوق سربازان وجود دارد</span><span class="s2">. </span>او به بانک تازه تأسیس پهلوی اشاره می کند که یک سیستم اختلاس به راه انداخته بود<span class="s2">. </span>سربازانی که حقوق شان عقب افتاده بود، می توانستند به بانک پهلوی مراجعه کنند و با کسر مبالغی حقوق شان را از بانک بگیرند، و بانک نیز در عوض حقوق کامل آن ها را از وزارت جنگ دریافت می کرد<span class="s2">. </span>علاوه بر این، بانک فوق با وجوه ارتش و صندوق بازنشستگی ارتش برای منافع شخصی رضا خان تأسیس شده بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">طبق اساسنامۀ بانک، در تاریخ اوّل فروردین </span><span class="s2">1304</span>، بانکی به نام <span class="s2">«</span>بانک پهلوی<span class="s2">» </span>به منظور رفع نیاز افسران و سربازان تأسیس شد<span class="s2">. </span>سرمایۀ بانک حدّاقل <span class="s2">1.000.000 </span>تومان و حدّاکثر<span class="s2">5.000.000 </span>تومان مقرّر گردید، که <span class="s2">60 </span>درصد آن از محلّ صندوق بازنشستگی ارتش پرداخت شد<span class="s2">. </span>از اساسنامۀ بانک معلوم نیست که آیا این بانک قرار است یک مؤسّسۀ خصوصی باشد، یا وابسته به وزارت جنگ، و یا یک نهاد مستقلّ دولتی<span class="s2">. </span>اگر این بانک یک مؤسّسۀ خصوصی است، پس استفاده از صندوق بازنشستگی ارتش برای خرید سهام آن غیر قانونی است<span class="s2">. </span>طبق قانون، همۀ وجوه دولتی باید به خزانۀ کلّ سپرده شوند<span class="s2">. </span>علاوه بر این، معلوم شده است که وجوه شهرداری تهران هم در بانک پهلوی سپرده گذاری شده است<span class="s2">.</span>چنین سپرده هایی هم همین طور که در بالا ذکر شد غیر قانونی هستند<span class="s2">. </span>اگر بانک وابسته به دولت است، خزانۀ ارتش نمی تواند بدون اجازه ی وزارت مالیه وجوه دولتی را به افراد وام بدهد، و وزارت نیز نمی تواند چنین اجازه ای صادر کند مگر با تصویب مجلس<span class="s2">. </span>علاوه بر این، بانک یک مؤسّسۀ مالی است<span class="s2">. </span>طبق قرار دادم مسئولیت مالیه های ایران بر عهده من است<span class="s2">. </span>فعّالیت بانک پهلوی بدون اطّلاع، تأیید و نظارت من خلاف قرار دادی است که امضاء کرده ام<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بانک پهلوی هم چنین قراردادی برای حمل محموله های پستی در جادّه ی خانقین</span><span class="s2">- </span>تهران امضاء کرده است<span class="s2">. </span>فکر نمی کنم هیچ راه قانونی وجود داشته باشد که بتوان وجوه دولت را که برای مقاصد نظامی به وزارت جنگ پرداخت شده است خرج خرید اتومبیل و تجهیزات برای مقاصد غیر نظامی کرد؛ ضمن این که هنوز نمی دانم چه بلایی بر سر در آمدهای حاصل از این قرار داد پستی می آید<span class="s2">. </span>جدای از غیر قانونی بودن بانک پهلوی، فعّالیت های این مؤسّسه نیز مشکوک و غیر قانونی است<span class="s2">. </span>این بانک عملاً نقش خزانۀ ارتش را دارد<span class="s2">.</span>سربازانی که حقوق شان عقب افتاده است<span class="s2">. </span>به بانک مراجعه می کنند، و بانک هم با کسر مبلغی از حقوق شان، که سود بانک است، بقیّه را می پردازد<span class="s2">. </span>همین اتّفاق برای کسانی که به ارتش ملزومات فروخته اند نیز می افتد<span class="s2">. </span>در خزانه ی ارتش به آن ها می گویند که پولی در خزانه نیست که بپردازند<span class="s2">. </span>آن ها هم به بانک پهلوی مراجعه می کنند، که عملاً همان خزانۀ ارتش است، و می شنوند که می توانند با کسر مبلغی از پولشان آن را از بانک دریافت کنند<span class="s2">. </span>بدیهی است که اگر ارتش پول کافی برای راه انداختن یک بانک و خدمات حمل و نقل و تنزیل حقوق و صورت حساب های عقب افتاده را دارد، پس حتماً پول کافی هم برای پرداخت حقوق و صوت حساب های عقب افتاده دارد<span class="s2">. </span>وقتی هیأت آمریکایی به ایران آمد مستمرّی ها همه عقب افتاده بود<span class="s2">. </span>مستمرّی بگیران حواله های خود را نزد بازاری ها تنزیل می کردند<span class="s2">. </span>بازاری ها هم حواله ها را به وزارت مالیه می بردند و در بسیاری از موارد مبلغ کامل به آن ها پرداخت می شد<span class="s2">. </span>ما بلافاصله این روش نا مشروع را که به نفع دلّالان بود متوّقف کردیم<span class="s2">. </span>تا آن جایی که اطّلاع دارم عملیات بانک پهلوی هم اساساً فرقی با آن چه توصیف کردم ندارد<span class="s2">. </span>اگر بانک پهلوی می خواهد چنین عملیاتی انجام بدهد، اوّل باید تحت نظارت مدیریت مالیه ها در وزارت مالیه قرار بگیرد و سپس به دنبال مجوّز آن در مجلس برود<span class="s2">. </span>اگر نمی خواهد به دنبال مجوّز مجلس برود، باید کاملاً از خزانه ی ارتش جدا شود، دیگر از وجوه دولتی استفاده نکنند، و در حکم یک مؤسّسه ی کاملاً خصوصی با سرمایه ی خصوصی فعّالیت کند، و کاری هم با تنزیل پرداختهای عقب افتاده نداشته باشد<span class="s2">. (25)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در سال </span><span class="s2">1932 </span>بانک پهلوی توسعه ی زیادی یافته بود، و خدمات اتوبوسرانی تهران را نیز می گرداند<span class="s2">. </span>چارلز کامر هارت در این باره می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">[</span>بانک پهلوی<span class="s2">] </span>مؤسّسه ی عجیب و غریبی است<span class="s2">. </span>این بانک که در سال های اوّلیه ظهور شاه فعلی ایران تأسیس شد، اصولاً فقط قرار بود نقش خزانه ای را برای بودجه های سالیانه ارتش داشته باشد که شاه <span class="s2">[</span>که آن وقت وزیر جنگ بود<span class="s2">] </span>اصرار داشت شش ماه زودتر پرداخت شود<span class="s2">. </span>و حالا با این که قسمتی از سود مازاد خود را در خدمات اتوبوسرانی تهران سرمایه گذاری کرده و به غیر نظامیان وام می دهد، هنوز شخصیت نظامی اش را حفظ کرده است<span class="s2">. </span>می گویند که شاه سهام دار اصلی بانک است<span class="s2">. </span>این بانک هنوز تنها خزانه ی وجوه ارتش در ایران به حساب می آید<span class="s2">. </span>رئیس بانک، امیر لشگر خدایار، و معاون و مدیر کلّ آن، کلنل امیر خسروی، از افسران ارتش هستند<span class="s2">. </span>سپرده گذاران و بستانکاران بانک، تقریباً همگی از پرسنل ارتش هستند<span class="s2">. </span>البتّه بانک پهلوی در حکم یک مؤسّسه ی بانکداری در مقایسه با بانک شاهنشاهی ایران اهمّیت چندانی ندارد؛ ولی به هر حال وظیفه اش را خوب انجام می دهد و ظاهراً به نحوی مدیریت می شود که منبع ثابت سودی هر چند اندک برای سهام دار اصلی اش، که شاهنشاه ایران باشد، فراهم کند<span class="s2">. (26)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">هارت در گزارش بعدی اش فاش می کند، سود بانک آن قدر ها هم که فکر می کرد اندک نبوده است</span><span class="s2">. </span>طراز نامۀ <span class="s2">«</span>بانک پهلوی<span class="s2">» </span>برای دوره ی منتهی به <span class="s2">21 </span>مارس <span class="s2">1933 </span>نشان می داد، سود خالص بانک به میزان <span class="s2">51 </span>درصد طیّ همان سال افزایش یافته، و به <span class="s2">8/ 3 </span>میلیون ریال <span class="s2">(230.000 </span>دلار<span class="s2">) </span>رسیده است<span class="s2">. </span>سپرده ها به میزان <span class="s2">166 </span>درصد افزایش یافته و به <span class="s2">38</span>میلیون ریال <span class="s2">(3/ 2 </span>میلیون دلار<span class="s2">) </span>رسیده و ارزش دارایی های بانک نیز به <span class="s2">42 </span>میلیون ریال <span class="s2">(5/ 2 </span>میلیون دلار<span class="s2">) </span>بالغ می شد<span class="s2">. </span>اندوخته ی بانک به <span class="s2">10 </span>میلیون ریال <span class="s2">(600.000 </span>دلار<span class="s2">)</span>، و سرمایه اش به بیش از <span class="s2">10 </span>میلیون ریال افزایش یافته بود<span class="s2">. </span>هارت اضافه می کند<span class="s2">: «</span>از یک منبع موثّق شنیده ام که وجوه جدیدی که در بانک سپرده گذاری شده متعلّق به شخص شاه است<span class="s2">.» </span>هارت گزارشش را این طور به پایان می رساند<span class="s2">: «</span>نقدینگی مطلوب بانک که در سال گذشته گزارش شده بود حالا خیلی بهتر شده است<span class="s2">.» (27)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">هارت هم چنین روابط صمیمی رضا خان با بانک دار شخصی اش و نمایندگی انحصاری واردات اتومبیل های پیرس</span><span class="s2">- </span>ارو، یعنی کلنل امیر خسروی را این گونه توصیف می کند<span class="s2">: «</span>اتومبیل های پیریس<span class="s2">- </span>ارو بر ایران به نوعی وجهۀ سطنتی دارند، زیرا شاه علاوه بر چندین اتومبیل مارک لینکلن و رولز<span class="s2">- </span>روسی که دارد، سه یا چهار دستگاه پیرس<span class="s2">- </span>ارو نیز خریده است<span class="s2">. </span>بانک دار خصوصی شاه، کلنل رضا قلی خان امیر خسروی، رئیس بانک پهلوی، نمایندۀ انحصاری واردات اتومیبل های پیرس<span class="s2">- </span>ارو در کلّ ایران است، و شاه هم مشتری اصلی اوست<span class="s2">. </span>می گویند که همین امیر خسروی بوده که پیرس<span class="s2">- </span>اروی سفید لب طلایی دولوکسی را که چند ماه پیش تحویل شد اختصاصاً برای شاه سفارش داده بود<span class="s2">.» (28)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در نهایت، همین امیر خسروی که رضا شاه در ماه مه </span><span class="s2">1941 </span>با چک و لگد او را عزل کرد، رئیس بانک ملّی ایران شد<span class="s2">. </span>ویلیام هورنی بروک، وزیر مختار آمریکا در باره ی ترفیع او به درجه ی سر تیپی می نویسد<span class="s2">: «</span>کلنل امیر خسروی، مدیر عامل بانک ملّی ایران و کسی که روزی رؤیای یک امپراطوری انحصاری اتومبیل تحت مدیریت خودش را در سر می پروراند، در طول جشن های نوروز از طرف شاه به درجه سر تیپی ترفیع یافت<span class="s2">.» (29)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>امتیاز نفت سینکلر و رشوه گیری</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در سال </span><span class="s2">1922 </span>مجلس به دولت ایران اجازه داد تا امتیار پنج استان شمالی را که مشمول امتیاز دارسی نمی شدند، به یک شرکت آمریکایی واگذار کند<span class="s2">. </span>نهایتاً، در دسامبر <span class="s2">1923</span>، یعنی تقریباً دو ماه پس از ریاست رضا خان بر کابینه، امتیازی به شرکت اکتشافات سینکلر در نیویورک اعطا شد<span class="s2">. </span>از همین روز پرداخت رشوه هم به منظور دریافت امتیاز های اقتصادی و معدنی به رضاخان و وزرایش <span class="s2">(</span>نظیر تیمور تاش و فروغی<span class="s2">) </span>شروع شد؛ درست مثل رشوه های کلانی که بابت امتیاز شیلات دریای خزر پرداخت می شد<span class="s2">. </span>بر نارد گوتلیب، کنسول آمریکا، در این باره گزارش می دهد<span class="s2">: </span>از اظهارت محرمانه ی نمایندگان شرکت سینکلر چنین بر می آید که رئیس الوزراء به احتمال خیلی قوی امتیاز سینکلر را ظرف چند روز آینده امضاء خواهد کرد<span class="s2">. </span>اگر رضا خان این امتیاز را امضاء کند، تصویب مجلس هم که باید طیّ یک ماه آینده تشکیل جلسه بدهد تقریباً حتمی است، زیرا مجلس کاملاً مطیع رضا خان است<span class="s2">.» (30)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دو هفته بعد، گوتلیب در تلگرامی می نویسد</span><span class="s2">: «</span>امروز بعد از ظهر شخصاً شاهد امضای امتیاز نفت شمال ایران از طرف رضا خان، رئیس الوزرا ء و آر<span class="s2">.</span>سپر، نماینده ی شرکت اکتشافات سینکلر بودم<span class="s2">.»(31) </span>گوتلیب متعاقب این تلگرام در گزارشش می نویسد<span class="s2">: «</span>نکته ای که در ارتباط به امتیاز نفت شمال قدری عجیب، ولی بسیار مهمّ است، این گونه طبق اظهارت شخصی وزرای امور خارجه و مالیه به نماینده ی شرکت سینکلر، دکتر میلسپو، مدیر کلّ مالیه های ایران، تا قبل از امضای امتیاز توسّط رضا خان از مذاکرات مربوط به آن کاملاً بی خبر بود<span class="s2">.» (32)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دلیل بی خبر گذاشتن میلسپو از همان روزهای اوّل مذاکرات مشخّص بود</span><span class="s2">. </span>آلن دالس درباره ی دیدار یکی از اعضای سفارت بریتانیا در واشنگتن می نویسد<span class="s2">: «</span>آقای کریگی از سفارت بریتانیا به دیدنم آمد و گفت که گزارش هایی از سفارت به او داده اند که شرکت نفت سینکلر به منظور جلب حمایت برخی از ایرانی های متنفّذ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">به آن ها رشوه داده است</span><span class="s2">. </span>گفتم که شایعاتی با همین مضمون به گوش ما هم رسیده است، که احتمالاً منبع شان همان است که سفارت بریتانیا از آن شنیده ولی هیچ اطّلاع موثّقی دال بر تأیید این شایعات در دست نداریم<span class="s2">.» (33)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">کمی پس از اعطای امتیاز گزارش هایی دالّ بر پرداخت رشوه های کلان به رضا خان و وزیر امور خارجه اش، فروغی، در مطبوعات آمریکا به چاپ رسید</span><span class="s2">. </span>هیوز، وزیر امور خارجۀ آمریکا، طیّ تلگرامی به سفارت آمریکا در تهران نوشته<span class="s2">: «</span>واشنگتن هرالد در شماره <span class="s2">7 </span>فوریه اش نوشته است که <span class="s2">«</span>می گویند یک آمریکایی در رقابت سخت گروه های نفتی برای تصاحب امتیاز میدان های بزرگ نفت شمال ایران مبلغ یکصد هزار دلار به وزیر امور خارجه ایران رشوه داده است<span class="s2">.» </span>در این مقاله هم چنین آمده است که <span class="s2">«</span>می گویند خود وزیر امور خارجه ایران که از زیرکی اش در گرفتن این پول خیلی به خود می بالد به شایعه ی رشوه ی <span class="s2">100 </span>هزار دلاری دامن زده است<span class="s2">. </span>همه ی روزنامه های شرق مدیترانه مطالبی در ایران در این باره چاپ کرده اند<span class="s2">.» (34) </span>یک روزنامه ی تهرانی به نام ناصر المله مقاله ای به چاپ رسانده، در آن مدّعی شده بود که شرکت نفت سینکلر مبلغ <span class="s2">300 </span>هزار تومان <span class="s2">( </span>معادل <span class="s2">300</span>هزار دلار<span class="s2">) </span>به رضا خان و فروغی پرداخت کرده که از این مبلغ <span class="s2">100 </span>هزار تومان سهم فروغی بوده است<span class="s2">. (35) </span>کورنفلد، وزیر مختار آمریکا، که از این اتّهامات شرمنده و خشمگین شده بود تلگرام زیر را برای امور خارجه فرستاد<span class="s2">: «</span>وزیر امور خارجه انسانی بسیار شریف و درست کاراست<span class="s2">. </span>ناصر المله روزنامه ایست که به طور مرتّب چاپ نمی شود و آن چه درباره ی پرداخت <span class="s2">300.000 </span>تومان از طرف سینکلر به رئیس الوزراء نوشته کاملاً بی پایه و بی اساس است<span class="s2">. </span>هیچ کس در اینجا این مقاله را جدّی نگرفته است<span class="s2">. </span>همین روزنامه در <span class="s2">24 </span>ژانویه حرفش را کاملاًپس گرفت<span class="s2">.» (36)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در همین اثنا، به حسین علائی، وزیر مختار ایران در واشنگتن، دستور داده بودند که پاسخ مناسبی به این شایعات بدهد</span><span class="s2">. </span>علائی نیز با دالس، رئیس بخش امور خاور نزدیک در وزارت امور خارجۀ آمریکا، ملاقات و گفت و گو کرد<span class="s2">. </span>دالس در یادداشتی در این باره می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">وزیر مختار ایران از مقاله ای که درباره ی ادِّعای رشوه گیری مقامات ایرانی بر سر اعطای امتیار نفت شمال به شرکت سینکلر در شماره </span><span class="s2">7 </span>فوریه واشنگتن هرالد به چاپ رسیده بود ابراز نا خشنودی کرد<span class="s2">. </span>او مقاله ی فوق را افترا آمیز، کاملاً بی پایه و اساس، و بسیار ناراحت کننده خواند، و گفت که این مقاله مسلّماً به حیثیّت و اعتبار ایران در آمریکا لطمه می زند، آن هم کاملاً غیر منصفانه، زیرا کوچک ترین نشانی از حقیقت در این گزارش وجود ندارد<span class="s2">. </span>او گفت که طیّ ارسال بیانیه ای به خبر گذاری آسوشیتدپرس این گزارش را تکذیب کرده، ولی تا آن جا که می داند این خبر گذاری بیانیه اش را منتشر نکرده است<span class="s2">. </span>علائی گفت که درک می کند که این مسائل به وزارت امور خارجه مربوط نمی شود، ولی سپاسگزار خواهد بود اگر بتوانیم برای خنثی کردن تأثیرات بدی که این مقاله ممکن است در آمریکا داشته باشد به او توصیه ای بکنم<span class="s2">. </span>آیا باید نامه ای به سر دبیر بنویسد؟ <span class="s2">[</span>از نظر او<span class="s2">] </span>این مقاله واقعاً دروغی بیش نبود<span class="s2">. </span>چه کاری باید بکند؟ به وزیر مختار گفتم که مقاله را دیده ام و می فهمم که چه احساسی دارد<span class="s2">. </span>با وجود این، فکر نمی کنم در موقعیّتی باشم که توصیه ای به او بکنم<span class="s2">. </span>گاه بهتر است که اصلاً به مقالات جنجالی مطبوعات توجّه نکنیم، ولی به هر حال او خودش بهتر از هر کس دیگری می داند چه کاری باید انجام بدهد<span class="s2">. (37)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ایرانی ها به کورنفلد، وزیر مختار آمریکا در تهران، هم فشار آورده بودند</span><span class="s2">. </span>او در گزارشی می نویسد<span class="s2">: «</span>احترماً ترجمه ی نامه ذکاء الملک، وزیر امور خارجه ایران، به پیوست ارسال می گردد<span class="s2">. </span>ایشان در این نامه آزردگی خاطر شدید خود را از چاپ مقاله ای در مطبوعات آمریکا که درآن ادّعا شده بود او برای اعطای امتیاز نفت شمال از شرکت اکتشافات سینکلر<span class="s2">100.000 </span>دلار رشوه گرفته، ابراز کرده است<span class="s2">. </span>چنانکه قبلاً هم به عرض وزارت امور خارجه رسانده ام، ذکاء الملک یکی از محترم ترین مقامات ایرانی است<span class="s2">. </span>نمی دانم وزارت امور خارجه چگونه می تواند این خبط و خطا را جبران کند، ولی احتراماً پیشنهاد می کنم که با انتشار بیانه ای این اتّهام کاملاً بی پایه و اساس را شدیداً تکذیب کند<span class="s2">.» (38) </span>سه روز بعد کورنقلد تلگرام زیر را ارسال کرد<span class="s2">:«</span>متأسّفانه باید به اطّلاع برسانم که طبق گزارش تلگرافی روز گذشته ی آقای علائی، مطبوعات آمریکا از چاپ تکذیبیۀ ایشان در ارتباط با خبری که چندی پیش به چاپ رسیده بود خود داری کرده اند<span class="s2">. </span>بنابراین، تقاضا دارد اقدام لازم و فوری جهت پذیرش و انتشار تکذیبیه ی رسمی ایشان از سوی مطبوعات مبذول بفرمایید<span class="s2">.» (39)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پاسخ مورّخ </span><span class="s2">16 </span>فوریه ی هیوز می تواند هم چون مطلبی درسی درباره ی دولت و رویه های سیاسی ایالات متّحده تلقّی شود<span class="s2">: «</span>انتظار دارد توجّه وزیر امور خارجّ ایران را به این نکته جلب بفرمایید که قوّۀ مجریۀ <span class="s2">[</span>آمریکا<span class="s2">] </span>هیچ کنترلی بر مطبوعات این کشور ندارد<span class="s2">. </span>چنانکه آن وزیر محترم بدون شک اطّلاع ندارد، در مواردی که بیانات دروغ و افترا آمیزی عنوان شود به موجب قانون می توانند برای اعاده ی حیثیت به دادگاه های آمریکا شکایت ببرند<span class="s2">.» (40)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">با وجود این، رضاخان و فروغی برای اعاده ی حیثیت شان از این کانال های حقوقی استفاده نکردند</span><span class="s2">. </span>کاملاً مشخّص بود که این دو بر سر اعطای امتیاز سینکلر رشوه های کلانی گرفته اند<span class="s2">. </span>میلسپو در نامه ای محرمانه در <span class="s2">21 </span>سپتامبر <span class="s2">1924</span>، به دالس اطّلاع داده بود که بر اساس اطلاعات موثّق رضا خان چند ماه پیش مبلغ <span class="s2">200.000 </span>دلار را که ظاهراً همان رشوه ی شرکت سینکلر بود، به اروپا انتقال داده است<span class="s2">. </span>صد هزار دلار بقیه هم که طبق گزارش روزنامه ها به جیب فروغی رفته بود<span class="s2">. </span>ولی این که مشهور بود فروغی فرد با شرافتی است، هارت، وزیر مختار آمریکا، وقتی با شواهد متقن رشوه گیری و فساد او مواجه شد، نوشت که در کلکسیون شیّادان و کلاهبرداران <span class="s2">«</span>هر کسی فروغی را نداشته باشد، کلکسیونش ناقص است<span class="s2">».</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">البتّه رشوه ی کلانی که سینکلر پرداخته بود، به کارش نیامد</span><span class="s2">. </span>پس از قتل رابرت دبلیو ایمبری، کنسولیار آمریکا در تهران، شرکت سینکلر نیز امتیازش را پس داد<span class="s2">. </span>همین اتّفاق موری را بر آن داشت که از نبود شرکت های نفتی آمریکایی در ایران ابراز تأسّف کند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">واقعاً جای تأسّف است که هیچ شرکت نفتی آمریکایی هم اکنون در تهران نماینده ای ندارد</span><span class="s2">. </span>امروزه نوعی اضطراب و بلاتکلیفی در محافل سیاسی ایران سایه انداخته است که به هیچ وجه دلگرم کننده نیست<span class="s2">. </span>می گویند رئیس الوزراء می خواهد رژیم سیاسی را طوری تغییر بدهد که خودش نایب السلطنه یا شاه بشود<span class="s2">. </span>شاید برای تحقّق نقشه هایش مجبور به جلب حمایت انگلیسی ها باشد<span class="s2">. </span>متأسّفانه باید بگویم که اگر نهایتاً این کودتا با حمایت انگلیسی ها انجام بشود، بخت شرکت های آمریکایی برای به دست آوردن امتیاز نفت شمال ایران، از نظر من، بسیار کمتر خواهد شد<span class="s2">. (41)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پیش بینی موری خیلی دقیق از آب در آمد</span><span class="s2">. </span>شرکت های آمریکایی در <span class="s2">30 </span>سال آینده از گردونۀ رقابت بر سر نفت ایران بیرون رانده شدند، و تا زمان امضای قرار داد کنسرسیوم نفتی در سال <span class="s2">1954 </span>از قرار دادهای نفتی ایران محروم ماندند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span><b>شیلات خزر</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در تاریخ اکتبر </span><span class="s2">1927</span>، تنها چند هفته پس از خروج میلسپو از ایران، امتیاز شیلات که میلسپو شدیداً با آن مخالف بود، با امضای دولت ایران به اتّحاد شوروی واگذار شد<span class="s2">. </span>با امضای این قرار داد، شیلات ایران در دریای خزر به مدّت <span class="s2">25 </span>سال در اختیار اتّحاد شوروی قرار می گرفت<span class="s2">. (42) </span>سه سال قبل از اعطای این امتیاز، اوضاع قدری خشونت آمیز شده بود<span class="s2">. </span>در ماه مه<span class="s2">1924</span>، میلسپو مصادرۀ شیلات از شوروی ها را صادر کرد<span class="s2">. </span>در آن موقع، شیلات خزر عملاً در دست آنها بود<span class="s2">. </span>اطّلاعات مفیدی در این باره در یکی از روزنامه ها وجود دارد<span class="s2">: «</span>شیلات خزر از دست روس ها در آمد<span class="s2">: </span>طبق گزارش خبرنگار نمایندگی راشن تلگراف از تهران، آقای میلسپو، مستشار مالی آمریکایی در ایران، دستور اشغال مسلّحانه ی شیلات جنوب خزر را که روسیه شوروی بر اساس عهدنامه ی <span class="s2">1921 </span>روسیه و ایران از آن بهره برداری می کرد، صادر کرده است<span class="s2">. </span>آقای میلسپو برای این منظور از یکان های ارتش که در خدمت وزارت مالیه ایران بودند استفاده کرده است<span class="s2">.» (43)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پاسخ شوروی، سریع و قاطع بود</span><span class="s2">. </span>رابرت ایمبری، کنسولیار آمریکا در گزارشی با عنوان <span class="s2">«</span>اشغال شیلات ایران توسّط بلشویک ها<span class="s2">» </span>می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">احتراماً به اطّلاع می رساند که اخیراً یک ناو جنگی بلشویک تفنگدارانی مسلّح به مسلسل را در نزدیک بندر انزلی در ساحل جنوبی دریای خزر پیاده و شیلات را اشغال کرده است</span><span class="s2">. </span>اشغال این تأسیسات بر اساس هیچ گونه ادّعای قانونی مبنی بر تعلّق آن ها به اتباع روسیه صورت نگرفته، و در واقع با حقوق لیانازُف ها، که از اتباع روسیه هستند نیز مغایرت دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت ایران مراتب اعتراض شدید خود به اشغال شیلات را به اطّلاع وزیر مختار بلشویک ها در تهران و همچنین از طریق نمایندۀ خود در مسکو به اطّلاع دولت آن کشور رسانده، ولی هنوز هیچ پاسخ رضایت بخشی دریافت نکرده است<span class="s2">. </span><span class="s5">ناو جنگی محل را ترک کرده، ولی تفنگداران و مسلسل هایشان هنوز در محل هستند، و به نظر نمی رسد که دولت ایران مایل باشد با اعزام نیرو برای مقابله با این تفنگداران مسئله را به یک رویارویی بزرگ تبدیل کند</span><span class="s2">. (44)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یادداشت میلسپو درباره ی شیلات</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">طبق گزارش ها، کمی بعد از اشغال تأسیسات شیلات توسّط روس ها، امتیاز ماهیگیری به دولت شوروی واگذار شد؛ </span><span class="s2">(45) </span>ولی عمر ایمبری کفاف نداد که داستان را دنبال کند<span class="s2">. </span>پس از قتل او در ژوییه <span class="s2">1924</span>، موری این مطلب را دنبال کرد<span class="s2">. </span>میلسپو پس از اطّلاع یافتن از شرایط قرار داد در یادداشتی که به دولت ایران نوشت، شدیداً با آن مخالفت کرد<span class="s2">. </span>شرح جالبی از ماجرا و هم چنین رونوشتی از یاد داشت میلسپو را که به سفارت آمریکا در تهران تسلیم شده بود، می توان در گزارش موری یافت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دکتر میلسپو روز سوّم اکتبر به من اطّلاع داد که روز قبلش او را فوراً به جلسۀ هیأت دولت فراخواندند</span><span class="s2">. </span>در آن جا رئیس الوزراء و همۀ وزرای کابینه اش، و همچنین وزیر مختار شوروی در حال بحث و گفتگو بر سر اعطای یک امتیاز پیشنهادی به دولت شوروی بودند که به موجب آن <span class="s2">50 </span>درصد حقّ شیلات خزر به دولت شوروی واگذار می شد<span class="s2">. </span>جزئیات این امتیاز به خوبی در یاد داشت پیوست دکتر میلسپو تشریح شده است<span class="s2">. </span>آن طور که دکتر میلسپو گزارش داده است<span class="s2">. </span>جلسۀ هیأت دولت باید خیلی پر حرارت بوده باشد<span class="s2">. </span>از قرار معلوم به محض ورود وزیر مختار شوروی به جلسه، از او خواهش کرده بودند که در اتاق مجاور منتظر بنشیند تا وزراء به طور محرمانه دربارۀ امتیاز صحبت کنند<span class="s2">. </span>آن طور که شنیده ام، رئیس الوزراء تحت تأثیر وزیر فواید عامّه، یعنی سردار معظم خراسانی، که از حامیان این امتیاز بود، و بدون شک به این پست گمارده شده بود تاامتیاز ها و قرارداد های دلخواه دولت شوروی را به تصویب برساند، در شرف امضای امتیاز مذکور بود که میلسپو سر می رسد<span class="s2">. </span>به دستور سردار سپه امتیاز را به دست مدیر کلّ مالیه می دهند و نظرش را جویا می شوند<span class="s2">. </span>میلسپو با این که حتّی نمی دانست دولت در حال بررسی چنین امتیازی است، یا یک نگاه توانست پیامدهای فاجعه آمیز آنرا تشخیص بدهد و نظرش را بدون تردیدی ابراز کرد<span class="s2">. </span>نظر او در یادداشت پیوست به طور کامل مذکور است<span class="s2">. </span>در نتیجه ی توضیحات او، رئیس الوزراء از امضای فوری قرار داد منصرف می شود، و دکتر میلسپو اطّلاع داده است که از زمان ارسال یادداشتش به رئیس الوزراء دیگر هیچ خبری از امضای امتیاز نشده است<span class="s2">.» (46)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">میلسپو در یادداشت مورّخ </span><span class="s2">7 </span>اکتبر <span class="s2">1924 </span>خود توضیح می دهد، امتیاز شیلات چگونه حقوق اقتصادی و سیاسی ایران را ضایع می کند<span class="s2">. </span>به همین خاطر، مردم ایران و آن هایی که تاریخ این دوره ی کشور را مطالعه می کنند، مدیون او هستند<span class="s2">. </span>در گزیده ی زیر میلسپو جوانب اقتصادی قرار داد را مورد بحث قرار داده است<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">این مفاد، ظاهراً به این معنی است که سالیانه </span><span class="s2">80.000 </span>تومان بعلاوه ی <span class="s2">15 </span>در صد در آمد خالص و هم چنین <span class="s2">50 </span>درصد از هر در آمد خالص با قیمانده ای به دولت ایران پرداخت خواهد شد<span class="s2">. </span>اگر اصلاً قرار باشد این مادّه ها پذیرفته شوند، باید کاملاً روشن و واضح باشند<span class="s2">. </span>طبق تصمیم کمیسیون داوری که امتیاز لیانازف راقانونی تشخیص داد، لیانازف ها باید <span class="s2">50 </span>درصد سود خالص را به دولت می پرداختند بدون این که دولت هیچ گونه الزامی برای سهیم بودن در سرمایه داشته باشد<span class="s2">. </span>طبق مادّه ی <span class="s2">5 </span>این قرار داد، هر مبلغی که بابت پرداخت <span class="s2">80.000</span>تومان بعلاوه ی <span class="s2">15 </span>درصد در آمدهای خالص طلب دولت ایران باشد باید بابت بستانکاری دولت روسیه از بابت وامی که به ایران داده است به دولت روسیه بازپرداخت شود<span class="s2">. </span>بنابراین، دولت ایران به مدّت چندین سال هیچ حقوقی از در آمدها ی شیلات، بجز احتمالاً <span class="s2">50 </span>درصد سود خالصش نخواهد داشت<span class="s2">. </span>از آن جایی که در آمد دولت ایران به موجب این قرار داد عمدتاً درصد مشخّصی از سود خالص خواهد بود، لازم است که دولت ایران روش تعیین سود خالص را از قبل مشخّص کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">خاطر نشان می کنم که مشکلات فراوانی بر سر همین مسئله با شرکت نفت انگلیس و ایران پیش آمد، و در امتیاز نفت سینکلر مفادّ صریحی برای حفاظت از منافع دولت ایران در ارتباط با محاسبه ی سود خالص وجود دارد</span><span class="s2">. </span>چنین چیزی در قرار داد پیشنهادی شیلات وجود ندارد<span class="s2">. </span>شرکت مشترکی که تحت نظر روس ها فعّالیت می کند ماهی و خاویار را یا مستقیماً به وزارت خوارو بار دولت شوروی و یا به شرکت روسی که به همین منظور تشکیل شده است می فروشد<span class="s2">. </span>بنابراین، قیمت ها را می توان به نحوی غیر واقعی تعیین کرد که سود فروش تجاری به جیب وزارت خواروبار و یا شرکت روسی برود و نه شرکت مشترکی که به موجب این قرار داد تشکیل می شود<span class="s2">. </span>بدین ترتیب، دولت روسیه می تواند کاری کند که سود خالص شرکت مشترک بسیار اندک باشد، و سود حاصل از خرید و فروش ماهی و خاویار در روسیه <span class="s2">(</span>و بقیه نقاط جهان<span class="s2">) </span>بسیار کلان<span class="s2">. </span>موادّی که در این قرار داد به در آمدها و قیمت محصولات مربوط می شوند جای تقلّب و اختلاف نظر و در نتیجه ضرر دولت ایران را باز گذاشته اند <span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">طبق مادّه ی قرار داد، دولت روسیه باید بابت استفاده از تأسیسات شیلات در دو سال گذشته مبلغ </span><span class="s2">100.000 </span>تومان به دولت ایران پرداخت می کرد<span class="s2">. </span>محاسبات دقیق میلسپو در ارتباط با هزینۀ اقدامات روسیه و استفادۀ تحمیلی آن ها از شیلات نشان می داد، روس ها در واقع <span class="s2">950.000 </span>تومان به ایران بدهکار هستند<span class="s2">. </span>خسارات دیگری که به سبب فعّالیت های نظامی روسیه از سال <span class="s2">1918 </span>به شمال ایران وارد شده بود به حدود <span class="s2">3 </span>میلیون تومان بالغ می شد<span class="s2">. </span>میلسپو می نویسد<span class="s2">: «</span>مشاهده می کنید که پیشنهاد سفارت شوروی برای پرداخت <span class="s2">100.000 </span>تومان به دولت ایران چندان هم دست و دلبازانه نیست<span class="s2">.» </span>میلسپو سپس به جوانب سیاسی قرار داد می پردازد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پیامدهای سیاسی این قرار داد تأثیر عمیقی بر منابع اقتصادی و مالی کشور خواهد گذاشت</span><span class="s2">. </span>این قرار داد منجر به قبول تعهّدات مالی و ریشه ی اختلافات مدام بین دو دولت خواهد شد<span class="s2">. </span>با امضای این قرار داد، روسیه جای پایی در شمال ایران پیدا خواهد کرد، و هر وقت بی نظمی کوچکی رخ دهد، روس ها به بهانه ی حفظ نظم در آن جا نیرو پیاده خواهند کرد<span class="s2">.</span>دیر یا زود بنادری که در ساحل جنوبی دریای خزر قرار دارند تحت کنترل دولت روسیه در خواهد آمد<span class="s2">. </span>نباید انتظار داشت که مدیران روسی امور شیلات از لحاظ سیاسی بی طرف باشند<span class="s2">. </span>با این قرار داد، مقامات شوروی در واقع اموال عمومی را به طور قانونی تصاحب کرده اند<span class="s2">. </span>از آن جایی که دولت ایران مدّعی مالکیت رودخانه ها و سرزمین های ساحلی است، همیشه بر سر این مسئله با دولت روسیه دعوی داشت<span class="s2">. </span>نهایتاً اینکه، دولت روسیه مسلّماً در سایر صنایع شمال نیز دخالت خواهد کرد، و چندی نمی گذرد که مدّعی حوزۀ نفوذ مشخّصی در شمال ایران خواهد شد؛ یعنی درست همان کاری که در سال <span class="s2">1907 </span>انجام داد<span class="s2">. </span>بنابراین، اگر قرار است مسئلۀ شیلات بااین قرار داد پیشنهادی حل شود، همان بهتر که اصلاً حل نشود<span class="s2">. </span>همان بهتر که روس ها شیلات را به زور و به رغم اعتراضات دولت ایران بگیرند تا این که ایران با دست خودش حقوق و منافعی را که نه فقط ارزشمند بلکه حیاتی هستند به او تقدیم کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو یاد داشتش را با این توصیه به پایان می رساند:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از نظر من، دولت ایران حتّی یک لحظه هم نباید به طور جدّی به این قرار داد فکر کند</span><span class="s2">. </span>راه درست، قانونی و عملیِ حلّ مسئلۀ شیلات، مطابق با عهدنامۀ روسیه و ایران، اجاره و یا خرید حقوق یا اموال لیانازف هاست؛ ثانیاً، عقد قرار داد با وزارت غذای شوروی برای فروش ماهی <span class="s2">( </span>ونه خاویار<span class="s2">) </span>به آن وزارتخانه به قیمتی بیشتر از <span class="s2">30 </span>سنت، و دادن حقّ تعیین کمیسیونر به دولت روسیه برای بازرسی مراحل صید و حمل ماهی<span class="s2">. </span>اگر دولت ایران واقعاً می خواهد استقلال اقتصادی خود را حفظ کند، راه دیگری هم برای حفظ حقوق هست<span class="s2">.</span>مطمئن هستم که تقاضای دولت ایران از روس ها برای سپردن همه مسائل حل نشده به کمیسیون داوری، آن ها را از انجام هر گونه اقدام خود سرانۀ دیگر باز خواهد داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر دولت ایران نمی خواهد دست به چنین اقدامی بزند، باید اوضاع را همین طور که هست نگاه دارد، و به اعتراضاتش علیه اشغال روس ها ادامه بدهد و از امضای هر گونه قرار دادی که شیلات را در دست آن ها قرار می دهد خودداری کند<span class="s2">. (47)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>امتیاز شیلات و پرداخت رشوه به شاه</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">به رغم توضیحات و تذکّرات میلسپو، هنوز یک ماه از ارسال یادداشتش درباره شیلات نگذشته بود که رضا خان به او فشار آورد تا از مخالفت با قرار داد شیلات دست بردارد، و معلوم است </span><span class="s2">[</span>رضا خان<span class="s2">] </span>داشت هدایایی از روس ها می گرفت<span class="s2">. </span>عدم همکاری میلسپو باید خونش را به جوش آورده باشد<span class="s2">. </span>موری در گزارشی بسیار محرمانه روش های فاسد رضا خان و همکاران نزدیکش، نظیر ذکاء الملک؛ را تشریح می کند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">احترماً به اطّلاع وزارت امور خارجه می رساند که، در </span><span class="s2">4 </span>نوامبر، دکتر ای<span class="s2">. </span>سی<span class="s2">. </span>میلسپو، مدیر کلّ مالیه، به طور محرمانه به این جانب خبر دادند که روز قبل، مدیر روسی شیلات خزر که عملاً در مصادره ی دولت شوروی است، بابت بهره برداری روس ها از این شیلات و صید ماهی که می خواهند آن را از انزلی به روسیه صادر کنند، چکی به مبلغ <span class="s2">100.000 </span>تومان تسلیم رئیس الوزراء <span class="s2">[</span>رضا خان<span class="s2">] </span>کرده بود<span class="s2">. </span>ذکاء الملک، وزیر مالیه، نیز چک فوق را به دکتر میلسپو تسلیم و از طرف رئیس الوزراء تقاضا کرد که مبلغ چک را پس از وصول در خزانۀ کل واریز، و رسیدی به نام رئیس الوزراء صادر کنند<span class="s2">. </span>وقتی دکتر میلسپو پرسید که این پول تحت چه شرایطی پرداخت شده است، وزیر مالیه با لحنی رسمی به او اطمینان داد که اصلاً شرایطی در کار نبوده، ودولت ایران هیچ تعهّدی نکرده است، لازم به ذکر است که اظهارت وزیر مالیه بر خلاف مضمون نامه ای است که رئیس الوزراء ضمیمه ی چک کرده و در آن توضیح داده بود که این پیش پرداخت با امید امضای هر چه سریع تر امتیاز شیلات صورت</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">گرفته است</span><span class="s2">. </span>دکتر میلسپو نیز به محض دریافت پاسخ وزیر مالیه نامه ای به او نوشت و قویّاً اعتراض کرد که این کار سنّت خطرناکی را در ارتباط با این اموال شدیداً مورد اختلاف باب می کند<span class="s2">. </span>او نوشت که واقعاً نمی تواند تصوّر کند که مقامات شوروی به میل خود چکی به مبلغ <span class="s2">100.000 </span>تومان به رئیس الوزراء بدهند و هیچ توقّعی نداشته باشند، ضمن اینکه قبول چنین مبالغی به امید تصویب نهایی امتیاز شیلات دست دولت ایران را می بندد و مذاکرات مستقل را ناممکن می سازد<span class="s2">. </span>وزیر مالیه پس از دریافت این نامه دوباره به دکتر میلسپو توضیح داد که <span class="s2">«</span>میلسپو دچار سوء تفاهم شده<span class="s2">» </span>و این که رئیس الوزراء هیچ تعهّدی بابت قبول این پول نپذیرفته است، و از آن جا که دولت <span class="s2">«</span>سخت به پول احتیاج دارد<span class="s2">» </span>بهتر است که فوراً آن را نقد کند<span class="s2">. </span>دکتر میلسپو به وزیر مالیه گفت که اوّلاً رییس الوزراء چک را ظهر نویسی نکرده اند، و ثانیاً چک عهدنامه ی بانک روسیه و ایران در تهران کشیده شده است که همه می دانند هیچ پولی در بساط ندارد<span class="s2">. </span>بنابراین قبول چنین چکی نه فقط به معنای رسیدن به پول نیست، بلکه نهایتاً اعتراض به اشغال تأسیسات شیلات توسّط روس ها را غیر ممکن خواهد کرد<span class="s2">. </span>میلسپو برای روشن ساختن این مطلب که قبول چک غیر عاقلانه بوده، این مثال را می زند<span class="s2">. </span>هر لحظه ممکن است که سر و کلّۀ روس ها در استان های حاشیه خزر پیدا شود، و به رغم اعتراض دولت ایران، شروع به حفّاری چاه و استخراج نفتی بکنند که می خواهند به روسیه صادر کنند<span class="s2">. </span>اگر مبلغی پول بابت این نفت، که به طور غیر قانونی استخراج کرده و هیچ حقّی نسبت به آن نداشته اند، به ایران پیشنهاد کنند دقیقاً مثل همین وضعیتی می شود که الآن پیش آمده، یعنی همین <span class="s2">100.000 </span>تومانی که مقامات شوروی بابت صید ماهی در آب های ایران که به طور غیر قانونی اشغال کرده و از آن بهره برداری می کنند، پرداخت کرده اند<span class="s2">. </span>اگر چه وزیر مالیه متقاعد نشد، چک را برای وصول به بانک نفرستادند، و به احتمال زیاد آن را قبول نخواهند کرد<span class="s2">. (48)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">رویدادهای بعدی نشان می دهد، به رغم اعتراضات و مخالفت های میلسپو، رضا خان یارای مقاومت در برابر وسوسۀ روس ها را نداشت</span><span class="s2">. </span>خیلی زود پس از اخراج میلسپو و خروج او از ایران در <span class="s2">4 </span>اوت <span class="s2">1927</span>، قرار داد شیلات با روس ها به امضاء رسید<span class="s2">. </span>اورسن ان<span class="s2">. </span>نیلسن، کنسول آمریکا، در این باره گزارش می دهد<span class="s2">: «</span>این شایعه بر سر زبان هاست که قرار است اختلاف روسیه و ایران بر سر شیلات با قبول مشارکت مساوی هر دو کشور در عملیات ماهیگیری حلّ و فصل شود<span class="s2">. </span>آقای فلسنر می گوید که از آقای مهدی قلی هدایت، رئیس الوزراء شنیده است که به زودی قرار دادی به همین منظور به امضاء خواهد رسید<span class="s2">.»(49) </span>البتّه این شایعه چندان هم بی پایه و اساس نبود<span class="s2">. </span>فیلیپ، وزیر مختار آمریکا، گزارش می دهد، قرار داد شیلات خزر که در <span class="s2">1 </span>اکتبر به امضاء رسید و مشتمل به <span class="s2">21 </span>مادّه، پنج پروتکل، و <span class="s2">5 </span>تبصره بود، برای بررسی از سوی نمایندگان به مجلس تسلیم شده است<span class="s2">. </span>این قرار داد عملاً همانی بود که میلسپو شدیداً با آن مخالفت داشت<span class="s2">. </span>فیلیپ اضافه می کند<span class="s2">: «</span>باور همگان بر این است که مجلس قرار داد شیلات خزر را تصویب خواهد کرد<span class="s2">. </span>احترماً به اطّلاع وزارت امور خارجه می رساند که طبق این قرار داد، ایران حقّ استخدام هیچ تبعۀ خارجی، بجز روس ها، را برای انجام امور بنادر و شیلات نخواهد داشت<span class="s2">.»(50)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">فیلیپ می نویسد که قرار داد شیلات و چندین موافقت نامه دیگر با روس ها </span><span class="s2">« </span>در تاریخ <span class="s2">23 </span>همان ماه <span class="s2">[</span>اکتبر<span class="s2">] </span>با عجله <span class="s2">(</span>در مجلس<span class="s2">) </span>به تصویب رسید<span class="s2">.» </span>تنها نمایندگانی که با این قرار داد مخالفت کردند دکتر مصدّق و تقی زاده بودند<span class="s2">. </span>آن ها به ایرادهای قرار داد اشاره و توصیه کرده بودند که نمایندگان پیش از تصویب قرار داد به دقّت آن را مورد بحث و بررسی قرار دهند<span class="s2">. </span>فیلیپ ادامه می دهد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">همه می دانند که تصویب شتابزدۀ قرار داد نتیجه ی تاکتیک های سلطه جویانه شاه است</span><span class="s2">. </span>طبق گزارش ها، بیست و دوّم ماه گذشته، شاه برای نمایندگان مجلس که به کاخ دعوت شده بودند سخنانی ایراد کرد و دوباره گفت تا زمانی که این موافقت نامه ها تصویب نشوند <span class="s2">«</span>خواب به چشمش نمی رود<span class="s2">.» </span>علاوه بر این، یکی از همکاران می گوید که از قرار معلوم تیمورتاش با چند نفر از نمایندگان صحبت و منویات شاه را به آن ها گوش زد کرده بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>تصویب تحمیلی<span class="s2">» </span>این قرار دادها که حالا به یکی از روش های معمول در مجلس تبدیل شده است مسلّماً موجب بی اعتباری و عدم استقلال نهادِ مجلس خواهد شد<span class="s2">. </span>ظاهراً احساس کلّی این است که روس ها سود بسیار محسوس تری نسبت به ایرانی ها از این قرار داد عایدشان شده است<span class="s2">. (51)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">کمی پس از اعطای امتیاز، شایعاتی درباره ی قبول هدایای کلان از طرف رضا شاه به گوش رسید</span><span class="s2">. </span>فیلیپ در این باره می نویسد<span class="s2">: «</span>وزیر مختار بریتانیا به طور محرمانه به من خبر داد که شنیده است دولت شوروی هدایای بسیار گران قیمتی برای تصویب موافقت نامه های ایران و روسیه پرداخت کرده است<span class="s2">.» (52) </span>افشاگری های آقا بیگف و هم چنین گزارش های عالی چارلز سی<span class="s2">. </span>هارت، وزیر مختار آمریکا در تهران، روشن ساخت که به منظور تصویب امتیاز شیلات مبالغ هنگفتی پول به رضا شاه و تیمور تاش پراخت شده است<span class="s2">. </span>در سال<span class="s2">1931</span>، با تجدید علاقۀ آمریکا به شیلات خزر، شرکت های تجاری در نیویورک به دولت ایران پیشنهاد دادند که سهم ایران از خاویار و ماهی را به بازار عرضه کنند<span class="s2">. </span>پس از مذاکرات بسیار، ایران ناگهان علاقۀ خود را به پیشنهاد آمریکایی ها از دست داد<span class="s2">. </span>هارت علّتش را توضیح داده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p8" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>هدیه ی <span class="s2">850.000 </span>دلاری</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در ماه ژوئن </span><span class="s2">1932</span>، هارت با تیمور تاش ملاقات کرد<span class="s2">. </span>تیمور تاش ابراز تمایل کرده بود که در عوض امتیاز شیلات خزر به روس ها، امتیازی نیز بابت ماهیگیری در خلیج فارس به شرکت های آمریکایی واگذار شود<span class="s2">. </span>تیمور تاش هم چنین گفته بود، هر چند دولت ایران مذاکراتش را با گروه سَتین و پوپ نیویورک ادامه نداده بود، ولی <span class="s2">«</span>آنها کمک بسیار بزرگی در مذاکرات بعدی با روس ها شدند<span class="s2">.» </span>هارت عین گفته ی تیمور تاش را نقل می کند<span class="s2">: «</span>به روس ها گفتم نگاه کنید، این جا یک پیشنهاد جدی <span class="s2">[</span>از آمریکا<span class="s2">] </span>داریم، و پیشنهاد ستین و پوپ را به آن ها نشان دادم، آن وقت آن ها هم فوراً کنار آمدند<span class="s2">. </span>آنها نقداً <span class="s2">850.000 </span>دلار بابت امتیازی که قرار بود به ستین پوپ واگذار شود به من پرداخت کردند<span class="s2">.» </span>هارت که نتوانسته بود حیرتش را از اعتراف صادقانه تیمور تاش به این رشوه گیری کلان و سایر مسایل پنهان کند، می نویسد<span class="s2">: «</span>فکر می کنم برخی از همکارانم از شنیدن این اطّلاعات، که البتّه به آن ها نخواهم گفت، بهت زده شوند<span class="s2">.» (53)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">جای تأسّف است که هارت اطّلاعات بیشتری درباره ی آن چه از تیمورتاش شنیده بود، در گزارشش نگنجانده است</span><span class="s2">. </span>او در گزارش ماه دسامبرش که پس از عزل تیمور تاش نوشته است، دوباره به موضوع رشوه ی <span class="s2">850.000 </span>دلاری بر می گردد<span class="s2">: «</span>توجّه شما را به مطلبی که در یکی از گزارش های قبلی ام نوشته بودم جلب می کنم<span class="s2">. </span>در آن گزارش <span class="s2">[</span>تیمور تاش<span class="s2">]</span>گفته بود که مبلغ <span class="s2">850.000 </span>دلار از دولت شوروی گرفته است تا صرفاً قرار داد خرید و عرضه ی سهم پنجاه درصدی ایران از خاویار و سایر محصولات دریایی شیلات دریای خزر را که امتیازش در اکتبر <span class="s2">1927 </span>واگذار شده بود تأیید کند<span class="s2">. </span>به خاطر دارم که تیمورتاش اصلاً نگفت که آیا این مبلغ بالاخره به خزانه ی کلّ واریز شد یا خیر<span class="s2">.» (54) </span>هارت قبل از این خاطر نشان کرده بود، <span class="s2">«</span>بخش عمده ای <span class="s2">[</span>از این رشوه ها<span class="s2">] </span>به جیب اعلیحضرت رفته است<span class="s2">. (55) </span>البتّه شکّی نیست که بخش عمده ای از هدیه ی فوق الذکر از کجا سر در آورده است<span class="s2">. </span>افشاگری های آقابیگف تصدیق می کند که روس ها برای کسب امتیاز شیلات چه رشوه های کلانی که به رضاخان پرداخت نکرده بودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>افشاگری های آقابیگف و نامه ویلیامسن به هارت</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در سال </span><span class="s2">1930 </span>یک فراری روس به نام آقا بیگف کتابی در پاریس نوشت و در آن رشوه های کلانی را که بابت تصویب اعطای امتیاز شیلات به شوروی در اکتبر<span class="s2">1927 </span>پرداخته شده بود، فاش ساخت<span class="s2">.(56 )</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">او هم چنین تیمور تاش، وزیر دربار رضا خان را، یکی از مأموران بسیار مؤثّر شوروی خواند که در قبال دادن اطبلاعات محرمانه به سفارت شوروی، پاداش خوبی از آن ها دریافت می کند</span><span class="s2">. </span>هارت در گزارش محرمانه ای می نویسد، تعجّب می کنم چرا با برخی مقامات عالی رتبۀ ایرانی که نام شان در کتاب آقابیگف آمده هیچ برخوردی نشده است<span class="s2">. </span>او خودش خیلی خوب دلیل را می دانست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دولت، چنان که در گزارش قبلی ام اشاره کردم، نزدیک به </span><span class="s2">400 </span>نفر را دستگیر کرد، ولی هیچ اقدامی برای مجازات آن هایی که در افشاگری های آقابیگف ادّعا شده بود مأمور<span class="s2">[</span>شوروی<span class="s2">] </span>هستند انجام نداد<span class="s2">. </span>تعدادی از اتباع خارجی را که نامشان در آن کتاب آمده از کشور اخراج کرده اند<span class="s2">. </span>ولی بیشتر مظنونین ایرانی هنوز در زندان به سر می برند، بجز یکی از متّهمان عالی رتبه به نام عبّاس میرزا اسکندری، که قبلاً رئیس کابینه ی وزارت فواید عامّه بود، و پس از دستگیری به قید ضمانت آزاد شد<span class="s2">. </span>دشمنان ایرانیِ تیمور تاش، که عدّه شان بی شمار است، حاضرند همه ی آن چیزهایی را که آقابیگف درباره اش گفته باور کنند، و او را کارآمدترین دستیار روس ها برای رسیدن به اهدافشان در ایران و جاسوس اطّلاعات محرمانّ سیاسی از سایر سفارت ها به سفارت شوروی می دانند<span class="s2">. </span>نمایندگان خارجی مقیم اینجا هم تیمور تاش را کاملاً مجرم می دانند و حتّی معتقدند که جرمش خیلی سنگین تر از این هاست<span class="s2">. </span>دشمنان ایرانی تیمور تاش، که عمدتاً از وفاداران شاه هستند، واقعاً سر خورده شده اند که چرا شاه دستور نداده تا اقدامی علیه وزیر دربار و سایر کسانی که نام شان در کتاب آقابیگف آمده صورت بگیرد<span class="s2">. </span>آن ها حتی ذرّه ای هم تردید ندارند که شاه از داستان آقابیگف دربارۀ خرید اتباع ایرانی برای نوکری مسکو با خبر است، و به همین دلیل بسیار سر خورده شده اند<span class="s2">. </span>آرامشی که پس از طوفانِ آقابیگف ایجاد شده اصلاً شبیه به وضعیتی نیست که پس از رسیدن خبر رسوایی های ملّی به گوش شاه اتّفاق می افتاد<span class="s2">. </span>نتیجه ای که اکثر ناظران، چه ایرانی و چه خارجی، می گیرند این است که شخص شاه هم لابد بخشی از این مبالغ را که به طور غیر قانونی از روس ها و امتیاز خواهان دیگر اخذ شده به جیب زده است؛ و این که اگر دولت شوروی چندین میلیون روبل برای امتیاز نفت و الوار در استان های شمالی پرداخته باشد، چنانکه آقابیگف مدّعی است، حتماً بخشی از آن، که نباید کم هم باشد، به جیب خود اعلیحضرت رفته است<span class="s2">. </span>البتّه خیلی ها هستند که نمی خواهند این حرف ها را باور کنند، ولی وقتی به دنبال دلیلی برای رفتار ملایم شاه با ایرانی هایی می گردند که ادّعا شده برای روسیۀ شوروی در خاک ایران جاسوسی می کردند، و حقوق ماهیگیری در دریای خزر و امیتاز نفت و الوار، و اطّلاعات محرمانه ی وزارت امور خارجه را به آن ها می فروختند، فقط یک دلیل به ذهنشان می آید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">شاه غرق مال اندوزی های شخصی خود است</span><span class="s2">. </span>ایرانی های خوش صحبت معمولاً با گفتن این داستان که شاهشان دوّمین مرد ثروتمند دنیاست، و تأکید بر موفّقیت بهت آور او که فرزند بی سواد یک دهاتی به همان اندازه بی سواد است که به قدرت و مکنت رسیده است، اسباب سر گرمی خارجیان می شوند<span class="s2">. (</span>در دائره المعارف بریتانیکا آمده است که شاه فرزند یک افسر ارتش بوده، ولی فکر می کنم این را نوشته اند که اصل و نسب آبرومندی به او بدهند<span class="s2">. </span>حقیقت ظاهراً این است که او فرزند یک دهاتی بسیار فقیر است<span class="s2">). </span>او بخش عمده ای از این ثروت را از طریق مصادرۀاموال، یا مصادره ی نسبی آنها و یا خرید املاک بزرگ به ثمن بخس جمع کرده است<span class="s2">. </span>اگر چه از مدّتها پیش می دانستم که<span class="s2">[</span>رضا شاه<span class="s2">] </span>پول و ثروت را می پرستد، ولی نمی خواستم باور کنم که همه ی راههای فساد نهایتاً به تخت پادشاهی او ختم می شود<span class="s2">. </span>حالا از این بابت مطمئنم و این گزارش را جهت ثبت در آرشیو می نویسم<span class="s2">. </span>به نظر من، این حقایق و حدسیات باید در دسترس آنهایی که بعد از من عهده دار این پست می شوند قرار بگیرد<span class="s2">. </span>اگر گزارشی در بین فایل ها بود که به من می گفت تیمور تاش آن قدر بی اخلاق است که به بهای تبانی با دولت های خارجی و آن هایی که به دنبال امتیاز هستند به ثروت شخصی خودش اضافه می کند، فکر می کنم که مسلّماً کمک بسیار بزرگی به من می کرد<span class="s2">. </span>ولی بدون داشتن این اطّلاعات، چندین روز طول کشید تا او را بشناسم<span class="s2">. (57)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">هارت در گزارش بعدی اش، بخشی از نامۀ مورّخ </span><span class="s2">17 </span>فوریه <span class="s2">1931 </span>دیوید ویلیامسن، کاردارآمریکا در تهران در سال <span class="s2">1927 </span>را که حالا در سفارت آمریکا در ترکیه مشغول به کار بود، درباره ی افشاگری های آقابیگف آورده است<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">افشاگری های آقابیگف آن چه را که همیشه به آن مظنون بودیم تأیید می کند</span><span class="s2">. </span>همان طور که در سال <span class="s2">1927 </span>همه می دانستند، وقتی مذاکرات شیلات در جریان بود، برخی مقامات عالی رتبه ایرانی هدایای بزرگی<span class="s2">- </span>هدایای خیلی بزرگی<span class="s2">- </span>دریافت کردند<span class="s2">. </span>تاریخ <span class="s2">1 </span>نوامبر <span class="s2">1927</span>، یعنی همان روزی که قرار داد شیلات به رغم اعتراض های دکتر میلسپو به امضا رسید، از ذهنم بیرون نمی رود<span class="s2">. </span>آن روز، روز پاداش بود<span class="s2">. </span>به همین دلیل است که شخص اوّل مملکت، شخص دوّم را مجازات نکرد؛ چون هر دو سهم داشتند<span class="s2">. </span>البتّه فکر نمی کنم درست باشد هیچ یک از آنها را <span class="s2">«</span>مأمور<span class="s2">» </span>لقب بدهیم، ولی حدّاقل آقابیگف بااین کارش مأموران ناشناختۀ روس را که کشف شان خیلی دشوار بود لو داد<span class="s2">. (58)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گزارش هارت این گونه خاتمه می یابد:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">برای نظرات آقای ویلیامسن در تأیید ظنّ و تردیدهایی که اعضای هیأت های دیپلماتیک خارجی از زمان افشاگری های آقا بیگف عموماً ابراز کرده اند، ارزش زیادی قائلم</span><span class="s2">. </span>هم چنین جالب است بدانیم که دکتر میلسپو، مستشار مالی آمریکایی دولت ایران در آن زمان، ایرادهای قرار داد را خاطر نشان کرده بود<span class="s2">. </span>این نشان می دهد که دکتر میلسپو ذهنیت ایرانی را نشناخته بود؛ و فکر می کرد که وظیفه اش دادن توصیه های خوب است، که البتّه همیشه از آن استقبال نمی شد<span class="s2">. (59)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><b>اخراج میلسپو</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">همان طور که قبلاً هم گفتیم، به رغم ثروت عظیم رضا شاه، هزینه های اهلِ خانه اش نیز از طرف وزارت جنگ پرداخت می شد که میلسپو هیچ کنترلی بر آن نداشت</span><span class="s2">. </span>رضا شاه هم چنین توقّع داشت که وزارت مالیه هزینه ساخت و مرمّت کاخ هایش را بپردازد<span class="s2">. </span>هافمن فیلیپ، از هزینه های ساخت و ساز رضا شاه و در خواستش از میلسپو برای پرداخت آن ها می نویسد، تعجّبی ندارد که امتناع میلسپو، موجب ناخشنودی اعلیحضرت همایونی شده باشد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دکتر میلسپو گفت که از نظر او شاه اصلاً مسئولیّت مالی سرش نمی شود</span><span class="s2">. </span>در همین ارتباط اشاره کرد که شاه اخیراً مبلغ هشتاد هزار تومان صرف مرمّت و بهبود ساختمان ها و باغ خصوصی ویلای تابستانی اش کرده است<span class="s2">. </span>در خواستی برای پرداخت این هزینه ها به وزارت مالیه تسلیم شد، که فقط شش هزار تومان آن را قانونی و قابل پرداخت تشخیص دادند<span class="s2">. </span>شاه حقوقی بالغ بر چهل هزار تومان از دولت می گیرد، و طبق گزارش ها ثروت شخصی کلانی درسال های اخیر برای خودش جمع کرده است<span class="s2">. (60)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">با جلوس رضا خان به تخت شاهی، آن هم با کمک انگلیسی ها، سر نوشت هیأت مالی آمریکایی و آیندۀ فعّالیت های اقتصادی آمریکا درایران، از جمله اعطای امتیاز نفت به شرکت های آمریکایی نیز، معلوم شد</span><span class="s2">. </span>اتّفاقات و دلایلی که منجر به اخراج میلسپو شد، در گزارش های متعدّد ذکر شده است<span class="s2">. </span>برای همه روشن بود که اخراج هیأت آمریکایی یک پیروزی مهم برای انگلیسی ها، و یک گام بلند برای رضا شاه در کنترل امور مالی کشور بود<span class="s2">. </span>تا زمانی که میلسپو و تیم آمریکایی اش در ایران بودند، سلطه ی کامل بریتانیا بر ایران و دیکتاتوری نظامی مطلقه ی رضا خان <span class="s2">(</span>که هر دو یکی بودند<span class="s2">) </span>میسّر نبود<span class="s2">. </span>کوپلی اموری، کاردار موقبت آمریکا درتهران، می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">خصومت پهلوی با هیأت مالی به طور اعم و دکتر میلسپو به طور اخص اصولاً ناشی از این احساس رو به رشد پهلوی است که نقش هیأت مالی آمریکایی در اجرای برنامۀ توسعه اقتصادی ایران از بسیاری جهات با نیازها و بلند پروازی های اوهمخوانی ندارد</span><span class="s2">. </span>دکتر میلسپو مشکلات اصلی هیئت مستشاری را همین حسادت عناصرنظامی و تمایل آنها به کنترل منابع مالی که قانوناً متعلّق به دولت است نسبت می دهد<span class="s2">. </span>او وضعیت موجود را این طور برایم خلاصه کرد<span class="s2">: </span>ارتش طیّ سه سال گذشته بودجۀ سالیانه ای در حدود <span class="s2">9 </span>میلیون تومان دریافت کرده است<span class="s2">. </span>فرماندهان ارتش همیشه بخش عمده ای از این مبلغ را دزدیده اند<span class="s2">. </span>در طول این مدّت، ارتش بزرگ تر شده، و مقدار معتنابهی دستگاه های بی سیم، تانک، هواپیما، و سایر تجهیزات خریداری کرده است<span class="s2">. </span>ارتش تا به حال نیازش به پولِ بیشتر را از طریق اخّاذی <span class="s2">[</span>های<span class="s2">] </span>مختلف بر آورده کرده است<span class="s2">. </span>مردم عادی، به ویژه در ولایات و ایالات مختلف، هدف این اخّاذی ها بوده اند<span class="s2">: </span>مثلاً از عشایر و رؤسای آنها باج می گیرند<span class="s2">. </span>بر آورد می شود که</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">پول هایی که از راه های غیر قانونی به دست آمده از </span><span class="s2">2</span>تا <span class="s2">4 </span>میلیون تومان، یا بین <span class="s2">25 </span>تا <span class="s2">50 </span>درصد کلّ بودجه ی <span class="s2">9 </span>میلیونی وزارت جنگ باشد که از طرف وزارت مالیه پرداخت شده است<span class="s2">. «</span>در ارتش همه دزدند الاً سربازان صفر<span class="s2">.» </span>دزدی در میان افسران ارتش، مثل هر عادت دیگری، قباحتش را از دست داده است، و همراه با افزایش هزینه های قانونی نیاز وزارت جنگ به پول در طول سال گذشته حتّی بیشتر هم شده است<span class="s2">. </span>از شواهد و قرائن چنین بر می آید که بسیاری از منابع غیر قانونی در آمد دارند خشک می شوند؛ و با خشک شدن این منابع اخّاذی های مختلف هم دارد خطرناک تر می شود<span class="s2">. </span>تابستان گذشته، چندین بار <span class="s2">[</span>از طرف پرسنل ارتش<span class="s2">] </span>سعی شد مالیات های دولتی را از چنگ مأموران در آورند، ولی موفّق نشدند<span class="s2">. </span>با فرا رسیدن پاییز، معلوم شد که این حرکت ها چیزی نبوده که مقامات مرکزی نتوانند فوراً و قاطعانه جلویش را بگیرند<span class="s2">. </span>در برخی موارد حتّی به نظر می رسد که این حرکت ها توسّط مقامات نظامی محلّی که از تهران دستور می گرفتند انجام شده است؛ و در موارد دیگر ظاهراً شخص پهلوی چراغ سبز این کار را به زیر دستان نشان داده است<span class="s2">.</span>اختلاف بین مقامات نظامی، که قدرت سیاسی و نظامی پهلوی را تشکیل می دهند، و مقامات مالی، که هیأت مالی آمریکایی نمایندۀ آنهاست، دلیل اصلی این مشکلات را تشکیل می دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی موقعیّت هیأت مالی نخواهد بود مگر با اشاره به افکار عمومی مردم که همگی اذعان دارند دکتر میلسپو و دستیارانش مجدّانه و بدون هیچ چشم داشتی در حال خدمت هستند و کارشان نتایج قابل ملاحظه ای در پی داشته است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دکتر میلسپو فکر می کند که شاید به هنگام تشکیل مجلس مؤسّسان اصلاحیه ای به قانون اساسی اضافه شود که مستقیم یا غیر مستقیم بر جایگاه و اختیاراتش در قرار داد او با دولت ایران </span><span class="s2">(</span>که در <span class="s2">14 </span>اوت <span class="s2">1922 </span>امضا شد<span class="s2">) </span>تأثیر بگذارد<span class="s2">. </span>هدف از این اصلاحیه احتمالاً کاهش اختیاراتی است که به موجب مادۀ <span class="s2">5 </span>قرار داد <span class="s2">[</span>به میلسپو<span class="s2">] </span>تفویض شده است<span class="s2">: </span>این که دولت شاهنشاهی ایران موافقت می کند که بدون تأیید کتبی وزیر مالیه و آرتور چستر میلسپو هیچ گونه تعهّد مالی توسّط و یا به نام دولت ایران صورت نگیرد، و هم چنین موافقت می کند که بدون امضای وزیر مالیه و امضای متقابل آرتور چستر میلسپو هیچ هزینه یا انتقالی از محلّ وجوه دولتی صورت نگیرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر میلسپو احساس می کند که محدود کردن اختیاراتش از هر طریقی که انجام شود، هدفِ آن نهایتاً پنهان ساختن تمایل پهلوی به کنترل مستقیم و خود سرانه ی وجوه دولت است<span class="s2">. (61)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دردسامبر </span><span class="s2">1925</span>، مجلس مؤسّسان، رضا شاه را جانشین سلسله ی قاجار کرد<span class="s2">. </span>کاردار آمریکا در گزارشش در این باره اصلاً سعی نکرد خشم خود رااز انگلیسی ها پنهان کند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دکتر میلسپو اصلاً نسبت به روابط آتی اش با پهلوی خوش بین نیست</span><span class="s2">. </span>او تأکید دارد که دید محدود شاه جدید که ناشی از بی سوادی اوست و هم چنین خلق و خویش برای فرار از هر نوع قید و بندی ثابت می کندکه نگرش پهلوی به قانون و حقوق قانونی خیلی زود مشکل ساز خواهد شد<span class="s2">. </span>فکر می کنم موقع خوبی است که به نگرش انگلیسی ها درباره ی هیأت مالی هم اشاره کنم<span class="s2">. ... </span>طبق گزارش ها روابط او <span class="s2">[</span>رضا شاه<span class="s2">] </span>با مقامات عالی رتبه ایرانی که از حامیان شناخته شده ی بریتانیا هستند اخیراً خیلی خوب شده است<span class="s2">.</span>دوستان هیأت مالی گفته اند که یکی از اهداف سیاست بریتانیا در این جا این است که در محافل سطح بالا درباره ی پر ریسک بودن، دوری، و حتّی بی فایده بودن جذب سرمایه های آمریکایی به ایران تبلیغ کنند<span class="s2">. </span>دشوار بتوان باورکرد که انگلیسی ها، باتوجّه به تمایل شان به ثبات در این کشور، در حال حاضر حتّی به طورپنهانی هم از خروج هیأت مالی از ایران حمایت کنند<span class="s2">. </span>بنابراین می توان نتیجه گرفت که آن ها می دانند که ایرانی ها با مدیریت مالیه های ایران توسّط انگلیسی ها موافقت نخواهندکرد<span class="s2">. </span>احتمالاً آنها وظایف هیأت مالی آمریکایی را به دو بخش تقسیم می کنند<span class="s2">: (1) </span>مدیریت مالی واقعی وزارت مالیه و <span class="s2">(2) </span>نظارت عمومی بر جوانب گسترده تر توسعۀ اقتصادی در ایران؛ و تلاش هایشان را معطوف بخش دوّم ازفعّالیتهای دکتر میلسپو می کنند<span class="s2">. </span>نا گفته نماند که کنترل مرحلۀ دوّم، از بسیاری جهات، بستگی به کنترل مرحلۀ اوّل دارد<span class="s2">... </span>در گزارش محرمانۀ مورّخ <span class="s2">4 </span>دسامبر<span class="s2">1925 </span>خود خاطرنشان ساختم که فعّالیت بدون چشمداشت، عملی و کار آمد دکترمیلسپو وهیأت مالی تاثیر گسترده و مطلوبی بر افکار عمومی داشته است<span class="s2">. </span>در همین ارتباط، شماره ی مورخ <span class="s2">1 </span>دسامبر <span class="s2">1925 </span>روزنامۀ تهرانی حیات وطن را به همراه این گزارش برای تان ارسال می کنم<span class="s2">. </span>در این روزنامه به زبان فارسی و انگلیسی توصیف خوبی از دکتر میلسپو و کارهایش شده است<span class="s2">. (62)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">قدرشناسی مردم ایران، برای نجات هیأت مالی آمریکایی کافی نبود</span><span class="s2">. </span>هافمن فیلیپ، وزیر مختار جدید آمریکا در تهران، خروج میلسپو از کشور و نگرش مردم نسبت به آن را در گزارشش توصیف کرده است<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">احترماً به اطّلاع می رساند که دکتر ای</span><span class="s2">. </span>سی<span class="s2">. </span>میلسپو مدیر کلّ مالیۀ ایران، روز چهارم ماه جاری تهران را به مقصد ایالات متّحده ترک کرد<span class="s2">. </span>شاه و دولتش خروج دکتر میلسپو را پس از چهار سال و نیم خدمت بی وقفه و موفّق به منافع مردم ایران کاملاً نادیده گرفتند<span class="s2">. </span>به گمان من، عمدتاً به خاطر نگرشی که شاه، که هم اینک در مقام یک دیکتاتور است، ایجاد شده، و همچنین به خاطر تشویش اذهان دربارۀ حقایقی که توسّط روزنامه های نوکرمآب تهران صورت گرفته است، مجلس و مردم هیچ حرکتی برای ابراز تأسّف یا قدر دانی از او نشان ندادند<span class="s2">. </span>خروج <span class="s2">[</span>میلسپو<span class="s2">] </span>نقطه ی پایانی بود برای تلاشی شجاعانه جهت سامان دادن وثبات بخشیدن به مالیۀ این کشور و استقرار اصلاحاتی که هم برای مردم ایران مفید بود و هم اعتماد جهان را به ایران به واسطه ی استقلال مالی واقعی اش جلب کرد<span class="s2">. </span>اگربتوانم از گفته ای متناقص نما استفاده کنم، باید بگویم که دقیقاً موفّقیت این تلاش بود که علّت شکستش شد<span class="s2">. </span>گذار سریع ایران از کسری بودجه مأیوس کننده و هرج و مرج مالی به استقلال مالی و حساب بانکی پر و پیمان و وسوسه انگیز، آن هم فقط در طول چهار سال و نیم، ظاهراً خیلی بیشتر از صبر و تعادل روانی شاه جدید ایران و مشاورانش بوده است<span class="s2">. </span>از نظرمن، و خیلی های دیگر، یکی از ضعف های اصلی مدیریّت میلپسو در این بود که موجودی <span class="s2">[</span>بانکی<span class="s2">] </span>دست نخورده زیادی برای دولت ایجاد کرد<span class="s2">. </span>البتّه این حقیقت که بانک شاهنشاهی ایران بهرۀ زیادی بابت این موجودی به دولت می پرداخت ربطی به بحث ما ندارد<span class="s2">. </span>این موجودی دهان خیلی ها را آب انداخته بود؛ و تا زمانی که دکتر میلسپو در ایران بود، هیچ کس نمی توانست باروش های پیچیده و فریبکارانۀ خود حساب آن را برسد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">با تصاحب تخت پادشاهی از سوی مردی که خلق و خویی سلطه جودارد و هنوز بوی اردوگاه های نظامی را می دهد، ولی از سواد و فرهنگ بی بهره است، مشکلات هیأت مالی آمریکایی نیز بیشتر شد</span><span class="s2">. </span>مبالغ زیادی بلا استفاده افتاده بود<span class="s2">. </span>شاه و ارتش، خواهان بودجۀ بیشتری بودند<span class="s2">. </span>به آن ها می گفتند که بدون تصویب مجلس دستتان به این پول نمی رسد؛ زیرا بودجۀ وزارت جنگ قبلاً خرج شده بود<span class="s2">. </span>غیر قانونی و غیر معقول بودن این تقاضا هیچ تغییری در اوضاع نداد<span class="s2">. </span>مردی که این چنین در مقابل منویات بالاترین قدرت مملکت ایستاد کسی نبود بجز دکتر میلسپو<span class="s2">. </span>اغراق نیست اگر بگویم که طبقات بالای جامعۀ ایران عموماً اخراج میلسپو توسّط شاه را حرکتی برای تصاحب وجوه دولت میدانند<span class="s2">. </span>ظاهراً یکی از خصوصیات ایرانی هایی که به قدرت می رسند این است که حقّ دارند هر گونه دخل و تصرّفی که می خواهند در پول مملکت بکنند، ولی از تمایل دیگران به این کار انتقاد می کنند<span class="s2">. </span>به گمان من، ماجرای میلسپو شدیداً به عدم محبوبیّت روزافزون شاه و مشاوران قدرتمندش کمک خواهد کرد<span class="s2">. </span>هر چند آن ها فعلاً ثدرتمند ترین آدم های این مملکت هستند<span class="s2">. (63)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فیلیپ در گزارش بعدی اش اضافه می کند:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تأثیر ماجرای </span><span class="s2">[</span>اخراج<span class="s2">]</span>میلسپو بر وضعیت سیاسی ایران قابل ملاحظه بوده است<span class="s2">. </span>اگر چه این ماجرا سلطه جویی شاه در همۀ شاخه های دولت را آشکار ساخته، ولی در عین حال نگرانی و عدم اعتمادی رو به رشد محافل کارتل و روحانی ایران را درباره ی انگیزه های واقعی شاه و مشاوران اصلی اش تقویت کرده است<span class="s2">. </span>مطمئن هستم که روش های دولت در ارتباط با این مسئله کاملاً بر خلاف افکار عمومی بوده است<span class="s2">. </span>اصولاً، مردم ایران به میلسپو و همکارانش اعتماد و به صداقت و حسن نیّت آن ها ایمان داشتند؛ و اصولاً، به انگیزه های شاه و مشاورانش، با توجّه به روش هایی که در بیرون آوردن مدیریت مالی از دست آمریکایی ها اتّخاذ کردند، مشکوک هستند<span class="s2">. </span>احساسی که از این ماجرا به انسان دست می دهد این است که شاه و دولتش دیگر از محدودیت هایی که یک عدّه آمریکایی با آن قوانین انعطاف ناپذیری و غیر شخصی شان گذاشته بودند و مانع از اعمال خود سرانۀ آن ها در ارتباط با مسایل مالی می شدند به تنگ آمده بودند، و می خواهند پول ملّت را صرف اهداف سیاسی و منافع شخصی خود کنند<span class="s2">. </span>دو هفته پیش این شایعه بر سر زبان ها افتاد که یک سرباز در اقامتگاه خارج از شهر شاه قصد جان او را کرده است<span class="s2">. </span>می گویند که او چندین تیر به طرفش شلیک کرده بود که به هدف نخورد و بلافاصله اعدامش کردند<span class="s2">. </span>اگر چه هیچ کس این شایعه را تأیید نکرده است، ولی فکر می کنم همه باورش کرده اند<span class="s2">. (64)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>نتیجه</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میلسپو توضیح داده است که رضا شاه چگونه ایران را <span class="s2">«</span><span class="s5">دوشید</span><span class="s2">»:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وقتی که شاه داشت این شاهکارهای پر خرج و مشکوکش را انجام می داد، ثروت هنگفتی برای خودش جمع کرد</span><span class="s2">... </span>شاه این پول ها را از کجا می آورد؟ در حکومت اومالیه مملکت، شهرداری، و خصوصی همه با هم مخلوط بود؛ هیچ آمار قابل اطمینانی منتظر نمی شد<span class="s2">... </span>ثروت خصوصی اش را از فروش محصول زمین های کشاورزی که مصادره کرده بود، از سهامی که در برخی شرکت های خصوصی داشت، از هدایا و رشوه هایی که می گرفت، از باج هایی که رؤسای عشایر پرداخت می کردند و از سهمی که از فساد مالی دیگران می گرفت جمع کرده بود<span class="s2">. </span>کلاً مملکت را دوشید<span class="s2">. </span>کشاورزان، عشایر، و کارگران را له کرد و باج های سنگینی از زمین داران گرفت<span class="s2">. </span>اگر چه فعّالیت های او قشر جدیدی از <span class="s2">«</span>سرمایه دارها<span class="s2">»- </span>یعنی تجّار، انحصار طلبان، پیمانکاران، و سوگلی های سیاستمداران<span class="s2">- </span>را ثروتمند کرد، تورّم، مالیات های سنگین، و سایر چیزها سطح زندگی توده های مردم را کاهش داد<span class="s2">. (65)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">رضا شاه جدای از تمایلش برای کنترل کامل منابع مالی ایران، در سال </span><span class="s2">1927 </span>دو دلیل اصلی دیگر هم برای خلاص شدن از دست میلسپو و آمریکایی ها داشت<span class="s2">. </span>اوّل، امضای قرار داد شیلات با روس ها و دریافت هدایای بزرگ<span class="s2">. </span>دوّم<span class="s2">- </span>که بسیار مهمتر بود<span class="s2">- </span>بر کناری میلسپو، گامی ضروری در غارت در آمدهای نفتی ایران توسّط رضا شاه به حساب می آمد<span class="s2">. </span>بعد از اخراج میلسپو، در آمدهای نفتی، دیگر جزو در آمدهای دولت به حساب نمی آمد و در بودجۀ عادّی مملکت منظور نمی شد<span class="s2">. </span>این درآمدها بخشی از سپرده های ذخیره ی مملکتی را که در لندن نگهداری می شد، تشکیل می داد که هر سال مبلغی از آن به کارهای خاص اختصاص می یافت<span class="s2">. </span>در طول <span class="s2">14 </span>سال تقریباً تمام در آمدهای نفتی ایران به حساب های بانکی رضا شاه در اروپا و ایالات متّحده سرازیر شد<span class="s2">. </span>علاوه بر این، با توجّه به مذاکرات مهمّی که قرار بود بر سر مسایل نفتی انجام بشود و هم چنین تمایل انگلیسی ها برای بازنگری در امتیاز دارسی، انگلیسی ها به ویژه مشتاق بودند که هر چه سریع تر از شرّ میلسپو خلاص شوند<span class="s2">. (9)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>اوضاع اقتصادی ایالات ایران در دوره رضاخان </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دنیای اقتصاد می نویسد</span><span class="s2">: </span>عبدالحسین تیمورتاش، وزیر نیرومند دربار رضاشاه، گویا این عادت را داشت كه دربارۀ هر مسالهای در سطح ملّی از نخبگان و مسؤولان به صورت كتبی نظرخواهی كند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیا این نظرخواهیها در بهبود مدیریت كلان اقتصادی به كار گرفته میشد یا نه، بحث دیگری است؛ امّا این اقدام وی دست كم موجب میشد مسؤولان كشور تلاش برای شناخت وضعیت موجود را در دستور كار قرار دهند<span class="s2">. </span><span class="s5">وی در بهار </span><span class="s2">1310 </span><span class="s5">نامهای حاوی </span><span class="s2">10 </span><span class="s5">پرسش به حكّام ولایتهای آن روز ایران میفرستد و از آنها میخواهد دربارۀ این پرسشها تحقیق و پاسخشان را به صورت كتبی ارائه كنند</span><span class="s2">. </span><span class="s5">ده پرسش تیمورتاش عبارتند از</span><span class="s2">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>چه نوع صنایعی در حوزۀ ماموریت آنها موجود و مخصوصاً حتّیالامكان معیّن كنند<span class="s2">. </span>چند دستگاه قالیبافی، پارچهبافی، نخریسی، پنبه پاككنی و سایر مؤسّسههای صنعتی یا كارخانه موجود است؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 - </span>استعداد محل در توت كاری و عمل آوردن ابریشم چیست و به چه وسایل میتوان مردم را تشویق به كاشتن درخت توت و عمل آوردن ابریشم كرد؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - </span>مقدار اراضی كه تحت زراعت تریاك میرود چه اندازه بوده و هر جریب، هزار ذرع مربع چه اندازه شیرۀ تریاك میدهد؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - </span>استعداد حشمداری حوزۀ ماموریت چه بوده و آیا میتوان حشمداری را زیاد كرد یا خیر و از حیث مرتع استعداد مرتع چیست؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5 - </span>آیا در محل سدها و بندهایی موجود میباشند كه با بستن آنها مساحتهای تازه تحت زراعت بیاید؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">6 - </span>اسامی خالصجات دولتی <span class="s2">(</span>غیر خالصجات انتقالی<span class="s2">) </span>در محل را صورت دهند و حتۀیالامكان استعداد هر یك از آنها را ذكر كنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 - </span>چه محصولاتی در محل به عمل میآید و آیا استعداد عمل آوردن پنبه، توتون و درخت توت موجود است یا خیر؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">8 - </span>حكّام مأمور هستند مردم را وادار به كاشتن درخت توت كنند و عمل آوردن محصول ابریشم را تشویق كنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">9 - </span>چه معادنی در محل موجود است و كدام یك از آنها كار میكنند؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">10 - </span>حتّیالامكان اطّلاعات مذكور باید كامل و توسّط حكام تهیّه و جامع باشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این نامه در حكم یك اقدام ضروری برای حكّام یعنی استانداران امروزی را داشت</span><span class="s2">. </span>این استانداران آن روز هر كدام بر پایۀ دانش، تجربه و كارشناسانی كه داشتند به درخواست تیمورتاش پاسخ دادند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">راپورت اوضاع عمومی و اقتصادی کرمان که در اواخر دهه اول سده </span><span class="s2">1300 </span>شمسی توسط مهرآوران رییس هیات تفتیشیه کرمان تهیه و به تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه ارسال شده است، نگاه ویژهای به بخش صنعت و معدن این ایالت دارد که در زیر میخوانید<span class="s2">: </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>راپورت اوضاع عمومی و اقتصادی كرمان</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون اطّلاعات راجع به اقتصادیات كرمان دارای اهمّیت زیادی بود و هرگاه بر طبق مقرّرات، نظامنامه آن را برای تقدیم مقامات وزارت خلاصه مینمودیم، فایدۀ منظور از آن حاصل نمیشد، لذا عیناً بدون كم و كاست تقدیم میدارد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وضعیت فلاحت و آبیاری</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمتی از كرمان از قبیل بم و نرماشیر و راین و جیرفت و رودبار و اقطاع و خبیص و ماهان و جوپار و رابر و غیره حاصلخیز و مستعدّ همه نوع آبادی است و آب هم به قدر كفایت وجود دارد، امّا اوضاع فلاحتی جلگۀ شهر كرمان به واسطۀ كمآبی رضایتبخش نیست و چون از منبع تا مظهر قنوات مسافت خیلی زیادی، یعنی از پنج فرسخ الی ده فرسخ فاصله است، حفر و مرمّت و تنقیه قنوات از یك طرف مستلزم زحمت و مخارج خیلی زیادی است و از طرفی هم چون منبع خیلی گود است و آب به درستی بر مزارع سوار نمیشود، آب به طور خیلی كندی جریان دارد و اغلب برای مشروب ساختن مزارع محتاج به كشیدن و راندن آب هستند<span class="s2">. </span><span class="s5">به این معنی كه باید یك نفر زارع به وسیله بیل آبهای نیمه راكد را به طرف مزرعه براند و هرگاه این وضعیت كه در ظرف پنجاه سال پیش آمده كه در اثر كمی بارندگی پیوسته منابع قنوات گود افتاده است دوام كند، محتمل است كه در آتیه به كلّی این شهر بیآب شود</span><span class="s2">. </span><span class="s5">برای پیدا كردن آب تا اندازه</span><span class="s2">(</span><span class="s5">ای</span><span class="s2">) </span><span class="s5">كه هیأت توانسته است مطالعه نماید كه جز چند طریق ذیل راهی به نظر نمیرسد</span><span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>قدیم در یك فرسخی شهر كرمان در خطّ مزرعۀ سعیدی سدّی وجود داشته است كه به سدّ هلاکو معروف است و نسبت بنای آن را به هلاکوخان معروف میدهند<span class="s2">. </span>این سدّ آبهای سیل زمستانه را ذخیره مینمود و یك دریاچه را تشكیل میداده است<span class="s2">. </span>در صورتی كه میزان بارندگی در حدود متوسّط باران فعلی كرمان باشد و یك خشكسالی فوقالعاده پیش نیاید، میتوان برای مدّت تمام سال از بستن این سد به میزان <span class="s2">15 </span>سنگ آب برای شهر كرمان و اطراف شهر تهیّه نمود<span class="s2">. </span>مهندسی كه توسّط تجارتخانه كیانیان برای مطالعه و بازدید مخارج این سدّ رفته مخارج آن را در حدود صدهزار تومان برآورد كرده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 - </span>رودخانه درختنجان كوهپایه كه پس از مشروب ساختن اراضی كوهپایه داخل آبهای خبیص میشود نیز میتوان به طرف شهر آورد، در صورتی كه هیچ نوع صدمه به آبادی خبیص هم نمیرساند<span class="s2">. </span>زیرا این آب به مصرف زراعت اراضی شنزار كوهپایه میرسد كه چندان حاصلی نمیدهد ولی اگر به وسیلۀ این آب اراضی مستعدّ و حاصلخیز اطراف شهر مشروب گردد، علاوه بر این كه در آبادی خود شهر خیلی مؤثّر خواهد بود چند برابر امروز حاصل میدهد<span class="s2">. </span>قسمت عمدۀ آب مزبور خالصۀ انتقالی درختنجان <span class="s2">[</span>را<span class="s2">] </span>كه متعلّق به قاسم آقا معینالتجّار است مشروب میسازد و یك قسمت قلیلی هم مزارع اشخاص متفرّقه را مشروب مینماید<span class="s2">. </span>طوری كه میشنویم خود قاسم آقا نیز مایل است كه این آب به شهر آورده شود<span class="s2">. </span>مخارج آوردن این آب را پنجاه هزار تومان حدس میزنند<span class="s2">. </span>از نقطه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه میتوان این آب را به طرف شهر برگردانید تا شهر چهار فرسخ است كه دو فرسخ آن به طور خیلی سهولت خواهد آمد و دو فرسخ دیگر آن بیشتر كار و زحمت میخواهد<span class="s2">. </span>آب این رودخانه در زمستان <span class="s2">8 </span>سنگ و در بهار شش الی هفت سنگ و در تابستان پنج سنگ است<span class="s2">. </span>عقیدۀ اشخاص بر این است كه اگر دولت این آب را به شهر برساند، در ظرف چهار سال میتواند كلّیۀمخارج را استیفا نماید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - </span>ایجاد آب به وسیلۀ چاه آرتیزین، در صورتی كه ممكن باشد، البتّه چون كسی نبوده است كه در این باب مطالعه نماید نمیتوان در این باب یك نظر قطعی اظهار نمود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - </span>دو آب بیمصرف دیگر در كرمان وجود دارد كه اگرچه برای شهر مفید نخواهد بود، امّا میتوان برای زراعت در همان حوالی از آن استفاده كرد<span class="s2">. </span>یكی از این دو آب، آب رودخانۀ دهنه غار است كه به كویر میریزد و بیفایده به هدر میرود<span class="s2">. </span>این آب را میتوان به ده سیف خبیص آورد و به مصرف زراعت رسانید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5 - </span>آب دهنه حور است كه نیز بینتیجه به كویر میریزد<span class="s2">. </span>در صورتی كه در همان حوالی اراضی قابل زراعت وجود دارد و میتوان به وسیلۀ این آب اراضی بایرۀ آن حدود را مزروع نمود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>وضعیت كرمان و مقایسه با بلوچستان انگلیس</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">6 - </span>جلب تلمبه و ماشینهای آبیاری كه بتوان آب را از چاه بیرون آورد، زیرا در زیر زمین كرمان به عمق ده الی <span class="s2">15 </span>ذرع به طور كثرت آب وجود دارد<span class="s2">. </span>در این قسمت لیوتنان كلنل نول، قنسول انگلیس مقیم كرمان امتحاناتی كرده است<span class="s2">. </span>به این معنی كه چون میبیند كشیدن آب با تلمبه دستی از چنین عمق زیادی خیلی پرزحمت است، پیش خود فكر مینماید كه اگر تلمبه پایین در روی آب نصب شود، زحمتش كمتر باشد<span class="s2">. </span>بر اثر این فكر امتحان میكند و یك چاه مخصوص كه دارای پلّههای شبیه به پلّههای مناره است حفر مینماید و در روی آن یك دخمه كه شبیه به اتاق است درست مینماید و تلمبه را نصب میكند و بر روی تلمبه یك لولۀ خیلی بلند نصب مینماید كه میتوان آب را به وسیلۀ آن بدون زحمت به طبقات فوقانی عمارت هم برد<span class="s2">. </span>این امتحان نتیجۀ بسیار خوبی میدهد، زیرا به طور خیلی سهولت و با جزئی قوّه میتوان به خوبی آب از چاه كشید<span class="s2">. </span>این رقم تلمبه معمولاً به قیمت <span class="s2">25 </span>تومان وارد كرمان میشود، در صورتی كه تلمبههای دیگری كه در كرمان معمول است كمتر از <span class="s2">120 </span>تومان وارد نمیشود<span class="s2">. </span>پس از این امتحان درصدد برمیآید كه یك ماشین بخاری جلب نماید و به همان شكل در روی آب نصب كند<span class="s2">. </span>عقیدهاش بر این است كه یك ماشین كه به قوّۀ پنج اسب باشد، در هر ساعت دو هزار ذرع مربع زمین آب میدهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 - </span>حفر قنوات<span class="s2">: </span>چون در كرمان از منبع تا مظهر قنوات مسافت خیلی زیادی است و بعضی از چاهها در حدود هشتاد ذرع ریسمان میخورد و در غالب قسمتها به زمینهای خیلی سخت مصادف میشود و از این رو حفر قنوات بیاندازه گران تمام میشود، چنانكه در حدود یك ذرع و نیم، نه تومان مخارج برمیدارد، قنسول فوقالذكر در این باب با كمپانیهای مختلف مكاتبه كرده آنها جواب دادهاند كه در صورتی كه با ماشینهای مخصوص حفر شود میتوان همان مساحتی كه نه تومان مخارج دارد با سه تومان حفر نمود<span class="s2">. </span>بدیهی است در ایران كه شاید در حدود <span class="s2">50 </span>هزار فرسخ قنات وجود دارد اگر دو ثلث مخارج حفر قنوات كمتر شود یك فایده عظیمی است كه به مملكت میرسد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">8 - </span>در كرمان و سایر نقاط هنوز قنوات را با چرخهای دستی و به وسیلۀ انسان تنقیه مینمایند و برای این كار یك مخارج زیادی متحمّل میشوند<span class="s2">. </span>مثلاً در رفسنجان كه به طول <span class="s2">500</span>فرسخ قنات وجود دارد، اقلاً سالی <span class="s2">100 </span>هزار تومان مخارج تنقیه قنوات مینمایند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">طوری كه كلنل نول حساب كرده است برای بیرون آوردن هر خرواری گل و لای قنوات سی شاهی مخارج میشود و طوری كه حساب كردهاند از هر هفت نفر رعیت همیشه یك نفر مشغول تنقیه قنوات است</span><span class="s2">. </span>در صورتی كه به واسطۀ كمی رعیت بیاندازه به وجود رعیت احتیاج دارند<span class="s2">. </span>ایشان در این باب امتحان كرده و به وسیله قرقره و یك طنابی كه به اسب میبندند شروع به تنقیه قنوانی نموده و طوری كه حساب كرده است بدین طریق هر خرواری گل با نوزده شاهی از چاه میتوان بیرون آورد، یعنی در هر خروار یازده شاهی كمتر مخارج دارد، زیرا هر اسب به اندازه <span class="s2">6 </span>نفر كار میكند<span class="s2">. </span>این مطلب حدس و نظر نیست، بلكه امتحانی است كه یك نفر اروپایی دقیق كرده است<span class="s2">. </span>فایده دیگری كه در این كار است صرفه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>است كه از حیث وقت عاید میشود زیرا یك رشته قناتی را كه در ظرف شش ماه تنقیه مینمایند، در مدّت یك ماه تنقیه خواهد شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">9 - </span>مساله قابل توجّه این است كه وضعیت بلوچستان انگلیس از حیث كمآبی كاملاً شبیه به نقاط كمآب ایران است و انگلیسیها برای پیدا كردن آب اقدامات زیادی كردهاند كه ذیلاً تا درجه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه ما توانستهایم اطّلاع پیدا نماییم به عرض میرسانیم<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">الف</span><span class="s2">) </span>در هر نقطه كه ممكن بوده بنای سدّسازی كردهاند كه سیل زمستانه را ذخیره نموده و در طول مدّت سال به تدریج به مصرف زراعت میرسانند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">ب</span><span class="s2">) </span>چون مخارج حفر و تنقیه قنوات محتاج مخارج خیلی زیادی است اغلب برای استغناء از قنات به وسیله تلمبه و ماشین، آب از چاه استخراج مینمایند و آن را بیشتر از حفر قنوات مقرون به صرفه میدانند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">ج</span><span class="s2">) </span>در نقاط كوهستانی و در دامنههای كوهها كه زمینهای سنگلاخ و غیرقابل زراعت وجود دارد، سدّهای كوتاهی میزنند كه آبهای زمستان گلولای را از كوه آورده در آنجا بخواباند كه پس از چند سال یك زمین خیلی مستعد و حاصلخیزی از آن خاكهای متراكم تهیّه شود<span class="s2">. </span>خیلی سزاوار است كه وزارت اقتصاد ملّی یك نفر متخصّص بصیر و بااطّلاع و باهوش برای مطالعۀ اوضاع فلاحتی بلوچستان انگلیس كه خیلی شبیه به اراضی جنوب ایران است، به كویته، مركز جدید بلوچستان اعزام دارد و از تجاربی كه انگلیسیها در این موضوع كردهاند، استفاده نماید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">10 - </span>یكی از مسائلی كه بیاندازه كرمان بدان احتیاج دارد، مسأله درختكاری است؛ زیرا به طوری كه اشخاص مسن و فهمیده اظهار میدارند در اثر بریدن درختهای جنگلی كوهستان كه سابق زیاد بوده، میزان بارندگی كرمان نسبت به سابق كمتر شده و بدیهی است كه اگر بدین رویه پیوسته درختها را قطع نمایند، میزان بارندگی از امروز نیز كمتر خواهد شد؛ ولی اگر دولت، قانونی برای درختكاری وضع نمایند و با تمام وسایل ممكنه موجبات تشویق مردم <span class="s2">(</span>را<span class="s2">) </span>به كاشتن درخت فراهم سازد و از بریدن درختهای فعلی جلوگیری نماید ممكن است كه ظرف <span class="s2">15 </span>سال به كلّی وضعیت آب و بارندگی كرمان تفاوت نماید<span class="s2">. </span>علاوه بر درخت كاری برای این كه جلوگیری از قطع اشجار عملی شود مقتضی است كه دولت هر چه زودتر به استخراج زغالسنگ كه در چند نقطۀ كرمان وجود دارد و در قسمت معادن به عرض خواهد رسید اقدام فرمایند<span class="s2">. </span>احتیاج دیگر كرمان به درخت كاری این است كه به واسطۀ نزدیكی به كویر و صحاری شنزار، در فصل بهار و تابستان كه بادهای تند میوزد به كلّی هوای شهر از گرد و خاك، فاسد و غیرقابل تحمّل میشود<span class="s2">. </span>اگر در حوالی شهر تا چند فرسخ درختكاری شود مانع از ورود خاك و موجب تصفیه هوا خواهد شد<span class="s2">. </span>مسألۀ درختكاری و جلوگیری از قطع اشجار موجوده مخصوصاً در قسمتهای مركزی و جنوبی مملكت یك امری است كه باید جداً مورد توجّه اولیای معظّم دولت واقع شود؛ حتّی اگر رعایا را مجبور سازند كه در سال هر نفر مقدار معیّنی درخت به تناسب محل بكارند نیز ظلمی به آنها نشده، چنانكه دولت مصر بعد از جنگ عمومی یك چنین قانونی را تصویب نمود<span class="s2">. </span>عقیدۀ هیأت بر این است كه اگر رعایا را در اصل درخت شریك و ذینفع نمایند، بدون زحمت مسألۀ درختكاری در ایران پیشرفت مینماید<span class="s2">. </span>به این معنی كه نصف یا ثلث عین درخت به طریق غارس و مالكی متعلّق به خود رعیّت باشد چنانكه در قسمتهای زیادی از جنوب غرس نخل بدین نهج صورت میگیرد و همین مسأله، یعنی ذینفع بودن رعیّت در اصل نخل موجب شده است كه حتّی در قسمتهایی كه ابداً آب جاری وجود ندارد، نخلهای دیمی زیادی به عمل آید<span class="s2">. </span>هرگاه در قسمت درختكاری این اصل اتّخاذ شود، بیش از هر تدبیری برای پیشرفت امر درختكاری مؤثّر خواهد بود؛ زیرا اگر خود رعیّت سهیم نباشد چون به بقای خود اطمینان ندارد همیشه سعی مینماید كه محصول آنی به عمل آورد<span class="s2">. </span>آب در غالب نقاط برای غرس اشجار موجود است و در دنیا و حتّی خود ایران درختهای خیلی زیاد وجود دارد كه جز در ابتدای غرس به آب احتیاج ندارد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>وضعیت فلاكتبار رعایا در كرمان</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">11. </span>در غالب كوهستان كرمان مخصوصاًمحلّات خمسه انقوزه وجود دارد <span class="s2">(</span>در غالب كوههای فارس مثل لارستان و سعبه و غیره انقوزه به طور كثرت وجود دارد<span class="s2">) </span>و چون از قرار اطّلاعی كه قنسول انگلیس میدهند و اظهاری كه تجّار این جنس مینمایند انقوزه فقط در ایران و مقداری هم در افغانستان وجود دارد و طرف احتیاج هست<span class="s2">. </span>اگر دولت یك اتّحادیه بین تّجار تشكیل دهد كه در فروش آن با هم رقابت ننمایند، ممكن است كه با هر قیمتی كه ایران مایل باشد به مصرف فروش برسد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">12. </span>خومك یك بتّه است كه به لاتین آن را اقیدار مینامند<span class="s2">. </span>این بتّه در كرمان و سایر نقاط جنوب خیلی زیاد است و فقط به مصرف سوخت میرسانند<span class="s2">. </span>چنانكه فعلاً یك بار الاغ در كرمان به چهار قران میفروشند<span class="s2">. </span>كلنل نول كه خیلی در قسمت اقتصادیات كرمان مطالعات عمیقه نموده، مقداری از این گیاه را به لندن فرستاده و آن را تجزیه نمودهاند و جواب دادهاند كه هر تن از اصل این بتّه به قیمت سیپوند انگلیسی خریداری میشود، ولی این بتّه در همه جا دارای جوهر اقیدار نیست<span class="s2">. </span>از بین قسمتهای زیادی كه قنسول فوقالذكر برای امتحان به لندن فرستاده فقط آن قسمتی كه ازجلگۀ سرآسیاب شش، نزدیكی شهر كرمان فرستاده، دارای اقیدار بوده است<span class="s2">. </span>البتّه در نقاط دیگر كرمان و سایر جاهای ایران این گیاه وجود دارد كه دارای همان خاصیت باشد<span class="s2">. </span>به این معنی كه از یك طرف قطع این بتّه جلوگیری سخت بنماید و از جهتی در سایر نقاط نیز درصدد برآید و امتحان كند<span class="s2">. </span>یك مقدار از آن بتّه كه به وسیلۀ قنسول انگلستان به دست آمده به وسیلۀ پست تقدیم گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">متك</span><span class="s2">: </span>یك بتّه است كه در بسیاری از قسمتهای ایران وجود دارد و در كرمان خاصّه ناحیۀ بم و نرماشیر خیلی زیاد است<span class="s2">. </span>از ریشۀ این بتّه سوس یا ربعالسوس میگیرند<span class="s2">. </span>فعلاً من تبریز در دزداب <span class="s2">(</span>زاهدان<span class="s2">) </span>سه قران است و تجّار زردشتی در كرمان و بم و نرماشیر به مصرف فروش میرسانند<span class="s2">. </span>بدیهی است كه اگر دولت توجّه كند و در هر جا تجسّس نماید ممكن است كه این نیز یكی از صادرات مهمّ مملكت شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">13. </span>درمنۀ تركی<span class="s2">: </span>از این گیاه جوهر سنتنین كه دوای كرم است، گرفته میشود و طوری كه قنسول تحقیق نموده قبل از جنگ این گیاه منحصر به تركستان بوده و هر كیلوگرم سنتنین كه از این به عمل میآوردهاند، به قیمت دو لیره انگلیسی به فروش میرفته است<span class="s2">. </span>لیكن بعد از جنگ كه دولت روسیه این گیاه را به خود منحصر ساخت قیمت هر كیلوگرم به <span class="s2">60 </span>لیره بالغ گردید<span class="s2">. </span>دولت انگلیس پس از جنگ خیلی در هندوستان درصد برآمده و بالاخره در یك بقعۀ كوچكی كه به طول یك فرسخ و عرض <span class="s2">500 </span>ذرع است به دست آورده است كه بتّه مزبوره دارای جوهر سنتنین میباشد<span class="s2">. </span>در صورتی كه در سایر نقاط هندوستان خیلی این گیاه زیاد است، امّا دارای این جوهر نیست<span class="s2">. </span>در ایران مخصوصاً قسمتهای سردسیری این گیاه به طور كثرت وجود دارد لیكن تا اندازهای كه قنسول مومیالیه امتحان كرده، یعنی نمونههایی از نقاط مختلف به لندن فرستاده و تجزیه كردهاند، دارای سنتنین نبوده است<span class="s2">. </span>امّا با این حال خوب است كه وزارت اقتصاد ملّی در نقاط مختلفۀ مملكت به وسیلۀ اشخاص متخصّص تجسّس نماید، شاید در ایران هم قسمتهایی به دست آید كه دارای همین جوهر باشد<span class="s2">. </span>دولت هندوستان از همین مقدار زمین كه دارای این بتّه است منافع خیلی عظیمه عاید میكند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">14. </span>در هندوستان نخلی موسوم به داچیلیفرا وجود دارد كه میوۀ ذیل را میدهد<span class="s2">: </span>سیلریسترا<span class="s2">. </span>این درخت عینا شبیه به درخت خرما است، اماّ میوهاش بد و غیرنافع است لیكن در این نخل یك مادّۀ قندی وجود دارد كه میتوان به طور خیلی سهولت قند از آن به عمل آورد<span class="s2">. </span>بدین معنی كه خوشۀ میوۀ مزبور یا جای دیگر آن را زخم میزنند و سر یك كوزه به محلّ زخم مزبور وصل مینمایند<span class="s2">. </span>كوزۀ مزبور پر از یك شربت خیلی خوب و گوارایی میشود كه به طور خیلی ساده یك قند خیلی خوب سفیدی از آن میگیرند<span class="s2">. </span>در هر قریۀ هند یك كارخانه قندسازی خیلی سبكی به قیمت سیصدروپیه وجود دارد كه با سهولت هر چه تمامتر از درخت مزبور قند میگیرند<span class="s2">. </span>درخت مزبور جنگلی است و در جاهای بیآب به عمل میآید<span class="s2">. </span>ممكن است كه وزارت اقتصاد ملّی توجّهی به این مساله بفرماید و نهال این درخت را جلب كرده، كاشتن آن را در نقاط گرمسیر و كم آب جنوب ترویج نماید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">15. </span>قند از خرما<span class="s2">: </span>اخیرا در نتیجه كسادی بازار خرما، دولت بینالنهرین به خیال استخراج قند از خرما افتاده و فعلاً مشغول امتحان است<span class="s2">. </span>هرگاه این مسأله پیشرفت نماید ممكن است كه مسألۀ قندسازی درایران خیلی خوب پیشرفت نماید زیرا خرما دارای صدی پنجاه مادّۀ قندی است،در صورتی كه نیشكر فقط صدی ده قند دارد<span class="s2">. </span>خوب است اولیای معظّم دولت راجع به پیشرفت یا عدم پیشرفت گرفتن قند ازخرما از عراق عرب تحقیقاتی بفرمایند<span class="s2">. </span>كتابی راجع به استخراج قند از خرما به زبان انگلیسی چاپ شده و در كلكته به قیمت پنج روپیه به فروش میرسد<span class="s2">. </span>عیناً اسم كتاب و آدرس كتابخانه تقدیم میشود كه در صورت لزوم دستور ابتیاع آن را صادر فرمایند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">16 - </span>وضعیت رعایا و فلاحتی كرمان<span class="s2">: </span>وضعیت رعایا و فلاحتی كرمان خیلی رقّتآور است و اغلب به حدّی فقیر و پریشان هستند كه جز اشخاصی كه از نزدیك آنها را دیدهاند نمیتوانند درجۀ فقر و پریشانی آنها را به خوبی احساس نمایند<span class="s2">. </span>میتوان گفت اغلب تقریباً عور و لخت هستند و غذای آنها در غالب قسمتهای سال علف صحرایی است، زیرا اغلب املاك این ایالت متعلّق به متنفّذین و خوانین و رؤسای ایلات است كه با زور اراضی و املاك دیگران را مالك شده و حتّی از دادن قوت لایموتی به رعایا مضایقه مینمایند<span class="s2">. </span>در موقع برداشت خرمن با آنكه حصۀ زارع خیلی كم و ناقابل است، همان مقدار قلیل را نیز به اسم طلب و تقاوی ضبط نموده و هنوز غلّه به انبار نرفته است كه باز رعیت بیچاره مجبور است كه دست گدایی برای قرض به طرف ارباب دراز نماید و ارباب هم دست ردّ بر سینهاش گذارد<span class="s2">. </span>غالب رعایا چون از فرط استیصال مقداری جو و ارزن از ارباب قرض كرده و مدیون او هستند اكنون آزادی نقل و انتقال را نیز ندارند و ناچارند كه با تمام مظالم ارباب بسازند<span class="s2">. </span>سابق بر این تعدّیات خیلی زیادی از قبیل حبس و زجر و شكنجه به آنها مینمودهاند<span class="s2">. </span>ولی در سنوات اخیره در نتیجۀ بسط نفوذ دولت و كم شدن نفوذ خوانین و رؤسای ایلات، قسمت زجر و شكنجه و هزار تعدّی دیگر كه انسان حسّاس تحمّل شنیدن آن را ندارد از بین رفته، اما قسمت كارهای قلاع و تحمیل مخارج ارباب و مباشر و نمایندۀ ارباب به رعایا و اجحاف در حصّۀ رعیّت از محصول هنوز به حال خود باقی است كه امید میرود در اثر ازدیاد نفوذ دولت و بسط تشكیلات محاكم قضایی و تعمیم معارف از بین برود<span class="s2">. </span>چیزی كه هنوز تا درجه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>به نفوذ خوانین و متنفّذین كمك مینماید، این است كه برخی از مأمورین دولت از روی یك اغراض خیلی پستی با آنها سازش مینمایند و آنها هم از این مسأله استفاده كرده به مردم میفهمانند كه در هر دوره و هر پیشآمدی ما مصدر كار هستیم و همین مسأله بیش از هر چیز موجب بقای نفوذ خوانین خواهد بود و بلكه تنها به همین مسأله زنده هستند و این بزرگتر سیاستی است كه آنها برای بقای نفوذ خود بازی میكنند<span class="s2">. </span>یكی از لطمات بزرگ اجحافات ملّاكین به مملكت این است كه به واسطۀ اجحاف زیاد بر رعایا آنها هم ابداً به آبادی و ازدیاد محصول علاقه ندارند<span class="s2">. </span>هرگاه انسان با یك نظر سطحی به املاك خرده مالك نظر نماید و با املاك ملّاكین بزرگ مقایسه كند، به خوبی این مسأله بر او واضح خواهد شد كه تا رعیت به مزرعۀ خود علاقهمند نباشد، آن آبادی كه منظور نظر اولیای معظّم دولت میباشد صورت نخواهد گرفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در بافت مركز ناحیه اقطاع یك آب خیلی مهمّی وجود دارد كه در ظرف </span><span class="s2">6 </span>روز چهار روز آن متعلّق به مختارالملك كرمانی است و دو روز دیگر آن بر خرده مالك تقسیم میشود<span class="s2">. </span>طوری كه اشخاص مطّلع محل اظهار میداشتند حاصلی كه از تمام املاك مختارالملك برداشته میشود، ربع محصول سایرین نیست<span class="s2">. </span>برای آبادی مملكت و جلوگیری از اجحافات متنفّذین لازم است كه یك قانون عادلانه كه تكالیف رعایا و ملّاكین را معیّن نماید وضع شود كه رعایا كاملا به حقوق خود مطمئن شده درصدد ازدیاد آبادی و عمران برآیند، زیرا امروز رعایا خود را یك عملۀ مزدور بلكه یك عابر سبیل فرض نموده ابداً علاقه به آبادی ندارند<span class="s2">. </span>چون تربیت نواحی مختلفه مملكت خیلی با هم تفاوت دارد، البتّه باید در وضع چنین قانونی از اطّلاعات اشخاص نقاط مختلفۀ مملكت استفاده نمود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>روزگار صنعت در كرمان دهۀ اول <span class="s2">1300</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>صنعت كرمان</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صنعت عمدۀ كرمان قالیبافی است كه از مهمترین صادرات این ایالت به شمار میرود، ولی متأسّفانه به واسطۀ دو عیب ذیل آنطوری كه باید و شاید اهالی كرمان نمیتوانند یك استفادۀ مهمّی از این صنعت زیبای خود ببرند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اوّلاً</span><span class="s2">: </span>غالب كارخانههای قالیبافی كرمان متعلّق به شركتهای خارجی است و لذا نمیتوان قالی كرمان را یكی از صادرات مملكت دانست<span class="s2">. </span>قالی كرمان عیناً مثل نفت جنوب است كه اگر به احصائیه گمركی مراجعه نماییم میبینیم كه نفت جنوب یكی از صادرات ایران است، ولی اگر به نتایج حاصله از آن بنگریم خواهیم دید كه جز مزد عمله كارگر ایرانی و سهم دولت، بقیّه به ایران مربوط نیست<span class="s2">. </span>قالی كرمان نیز همانطور است زیرا جز قیمت پشم و مزد خیلی ناقابلی كه به كارگرها میدهند، فایدۀ دیگری عاید اهالی نمیشود<span class="s2">. </span>خیلی سزاوار است كه وزارت اقتصاد ملّی به این مسأله توجّهی بفرماید و تجّار و سرمایهداران داخلی، چه از خود كرمان و چه از نقاط دیگر مثل یزد و اصفهان و تهران و تبریز را تشویق نماید كه در شهر كرمان مؤسّسات قالیبافی دایر نمایند كه شاید پس از مدتّی متدرّجاً این صنعت زیبا به دست خود ایرانی افتاده و منافع هنگفتی كه از این راهگذر به جیب خارجیها میرود عاید خود ملّت ایران شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ثانیاً</span><span class="s2">: </span>نخ قالی راعموماً از خارج وارد میكنند و البتّه این خود یك نقص خیلی عظیمی است<span class="s2">. </span>برای اینكه قالی كرمان و پارچهبافی یزد از ریسمان خارجه مستغنی شود، تأسیس یك كارخانۀ نخریسی در كرمان بیاندازه ضرورت دارد<span class="s2">. </span>سابق اغلب تصوّر مینمودند كه شاید پنبۀ ایران به تنهایی برای نخ و ریسمان خوب نیست، ولی كلنل نول، قنسول انگلیس كه راجع به هر رشته از اقتصادیات كرمان مطالعات دقیقی نموده، یك خروار از پنبۀ رفسنجان فرستاده است در بمبئی و رشتهاند<span class="s2">. </span>نخهای این پنبه تا نمره <span class="s2">20 </span>خیلی خوب بیرون آمده به مراتب بهتر از نخهای نمرۀ بیستی است كه در كرمان و یزد معمول است و اینك نمونۀ نخ مزبور <span class="s2">[</span>را<span class="s2">] </span>تقدیم میدارد<span class="s2">. </span>در صنعت قالیبافی عموماً نمرۀ <span class="s2">20 </span>به كار میبرند و برای پارچههای یزد نیز صدی <span class="s2">95 </span>از همین نخ مصرف مینمایند<span class="s2">. </span>چنانكه اكنون روزانه سیصد بقچه از نخ نمرۀ <span class="s2">20 </span>در یزد مصرف میشود<span class="s2">. </span>قنسول مزبور پس از امتحان پنبه، مطالعاتی در مقدار پنبه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه در رفسنجان به عمل میآید و مقدار احتیاج یزد و كرمان به نخ نمره <span class="s2">20 </span>مینماید، معلوم میكند كه تنها در رفسنجان در سال بیآفت <span class="s2">2500 </span>خروار، در سالهای آفتدار در حدود <span class="s2">1500 </span>خروار پنبه به عمل میآید و احتیاج كرمان و یزد <span class="s2">[</span>را<span class="s2">] </span>در حدود <span class="s2">1200 </span>خروار تشخیص میدهد<span class="s2">. </span>ایشان برای یك ماشینی كه در سال، <span class="s2">1200 </span>خروار نخ تهیّه نماید، با مؤسّسات ماشینفروشی لندن مكاتباتی مینمایند و پس از سؤال و جوابهای زیاد معلوم میكند كه یك كارخانه كه در سال، <span class="s2">1200 </span>خروار نخ تهیّه كند تا موقع كار افتادن و شروع به كار در حدود چهارصد هزار تومان مخارج خواهد داشت<span class="s2">. </span>بعد از آن مخارج را با عایدات تطبیق میكند و چنین نتیجه میگیرد كه اگر قیمت پنبه كه در غالب اوقات در كرمان یك من <span class="s2">8</span>قران است به یك تومان ترقّی كند و قیمت نخ كه فعلاً در غالب اوقات <span class="s2">64 </span>قران است به <span class="s2">45 </span>قران تنزل نماید، در سال صدی سیوهفت از منافع خالص به صاحبان سهام خواهد رسید<span class="s2">.</span>بعد از اتمام این مطالعات، راجع به قوّه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه ماشین را حركت دهد مطالعاتی میكند<span class="s2">. </span>در این قسمت دو نظر اتّخاذ نموده است<span class="s2">: </span>اوّلاً استخراج معدن زغال سربنان كه تا شهر <span class="s2">24</span>فرسخ مسافت دارد و گویا طوری كه مهندس پلیس جنوب تشخیص داده این معدن از سایر معادن زغال كرمان پرمایهتر است، به نظر مشارالیه اگر زغال استخراج شود این كار زودتر عملی خواهد شد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ثانیا</span><span class="s2">: </span>به وسیلۀ قوّۀ آبشار در این قسمت مطالعات ذیقیمتی نموده و پس از تحقیقات زیاد معلوم مینماید كه آب تیكران بالای سر ماهان كه پس از مشروب ساختن باغ شاهزاده وارد قریه ماهان میشود، از جای دیگر مناسبتر است<span class="s2">. </span>زیرا قوّۀ این آب در تابستان و زمستان همیشه به یك میزان است و در حدود <span class="s2">500 </span>اسب قوّه دارد<span class="s2">. </span>به خلاف اغلب آبهای ایران كه در زمستان و بهار قوی است، ولی در تابستان ضعیف میشود<span class="s2">. </span>كارخانه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه ایشان در نظر گرفتهاند محتاج <span class="s2">250 </span>قوّه اسب است<span class="s2">. </span>لیكن برای استفاده از این آب و تشكیل یك آبشار قوی لولهكشی لازم است كه مخارج آن قدری زیاد است، امّا معهذا چون در آتیه مخارج زیادی بر آن تعلق نمیگیرد از سایر اقدامات مفیدتر خواهد بود<span class="s2">. </span>پس از تكمیل در صدد تشكیل یك شركت سهامی از تّجار كرمان و یزد و اصفهان بر میآید و در این باب كوششهای زیادی كرده و زمینه را كاملاً حاضر نموده چنانكه چند نفر از تّجار و متموّلین كرمان، مثل سروشیان و كیانیان را كه ملاقات كردیم جداً داوطلب این امر هستند، ولی چون قونسول مزبور از كرمان احضار شده، شاید این اقدامات عقیم بماند<span class="s2">. </span>خیلی لازم است كه اولیای معظّم دولت این اقدام را تعقیب فرمایند<span class="s2">. </span>زیرا این مساله برای اقتصاد كرمان از مسائل حیاتی به شمار میآید<span class="s2">. </span>هرگاه این كارخانه تأسیس شود، بیاندازه در بهبودی اوضاع این حدود مؤثّر خواهد بود، زیرا فعلاً تمام پارچههای یزد و قالی كرمان با نرخ خارجی بافته میشود و در حقیقت پارچه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>كه با نخ خارجی بافته میشود، نمیتوان آن را یك پارچه وطنی دانست<span class="s2">. </span>اقدام در تأسیس یك كارخانۀ نخریسی برای كرمان مقدّم بر تمام كارها است و زودتر از هر چیزی میتوان نتیجه گرفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">* </span>معادن</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طوری كه اشخاص مطّلع اظهار میدارند و از بعضی از دوسیههایی كه در مالیۀ كرمان موجود است، میتوان استنباط نمود معادن مختلفه زیادی در كرمان موجود است كه اینك اسامی قسمتهای مهمتر آن را به عرض میرساند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">* </span>زغالسنگ<span class="s2">:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>در نزدیكی كوه بادامویه كه <span class="s2">7 </span>فرسخ در شمال غربی شهر كرمان است، معدن زغالسنگ خیلی بزرگی وجود دارد كه دارای چندین فرسخ طول و عرض است و در سال <span class="s2">1305 </span>ادارۀ مالیه مقداری از این زغال <span class="s2">[</span>را<span class="s2">] </span>برای امتحان آورده و با وجود اینكه از سطح زمین بدون عملیات حفّاری برداشته شده باز به خوبی سوخته است<span class="s2">. </span>البتّه در صورت حفّاری و استخراج زغالسنگ از طبقات پایین بهتر خواهد شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 - </span>در كوه بنان و طغرالجرد واقع در زرند، دو معدن زغالسنگ موجود است كه مخصوصاً معدن موسوم به سربنان كه در <span class="s2">24 </span>فرسخی شهر كرمان واقع است، بر طبق تحقیقات مهندسین پلیس جنوب از سایر معا دن زغال كرمان پرمایهتر است<span class="s2">. </span>البتّه در این قسمت تحقیقات عمیقتری لازم است كه كدام یك از معادن پرمایهتر میباشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - </span>در <span class="s2">6 </span>فرسخی شهر كرمان، شرقی باغ سرآسیاب كوهی است كه روی آن معدن زغالسنگ وجود دارد<span class="s2">. </span>قسمتی كه از زغال آن نمایان است به طول <span class="s2">15 </span>و عرض <span class="s2">3 </span>ذرع است<span class="s2">.</span>خیلی مقتضی است كه هرچه زودتر دولت برای استخراج زغالسنگ كرمان اقدام بفرماید، زیرا از یك طرف اهالی به واسطۀ احتیاج زیاد به سوخت، درختهای جنگلی كوهستان را قطع نموده و به مصرف سوخت میرسانند و همین مسأله چنانكه در قسمت فلاحت عرض شد، باعث قلّت اشجار و بالنتیجه كمی بارندگی شده است<span class="s2">. </span>برای جلوگیری از قطع اشجار كوهستان جز به دست آوردن موادّ دیگری برای سوخت چاره دیگری موجود نیست<span class="s2">. </span>از طرف دیگر، شهر كرمان بالاخره یك شهر فلاحتی نخواهد شد و باید از راه صنعت این شهر را آباد نمود و برای اینكه این شهر به یك شهر صنعتی واقعی مبدل گردد، قبل از همه چیز محتاج به زغال و اگر زغال موجود بود خود تجّار محلّی نیز به جلب ماشین اقدام مینمودند، زیرا روی هم رفته ذوق سكنۀ كرمان ذوق صنعتی است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span><b>راه و معدن استان كرمان</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
استان كرمان كه از لحاظ جغرافیایی در منطقۀ مركزی ایران قرار گرفته، نه تنها از محصولات كشاورزی و صنعت قالیبافی برخوردار بود، بلكه دارای معادن زغالسنگ، مس، سنگ پنبه و همچنین راههای ارتباطی با سایر شهرهای شمالی<span class="s2">- </span><span class="s6">جنوبی و شرقی</span><span class="s2">- </span><span class="s6">غربی كشور نیز بوده است</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">در این شماره به قسمت دیگری از راپورت اوضاع عمومی و اقتصادی كرمان كه توسّط مهرآوران، رئیس هیأت تفتیشیه مالی كرمان برای تیمورتاش تهیّه شده است، پرداخته میشود</span><span class="s2">. </span>این اسناد تحت عنوان مجموعه گزارشهای ایالات و ولایات از اوضاع اجتماعی<span class="s2">- </span>اقتصادی ایران در سال <span class="s2">1310 </span>و توسّط مركز اسناد ریاست جمهوری در سال <span class="s2">1383 </span>به چاپ رسیده است كه تقدیم خوانندگان گرامی میشود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">سنگ پنبه</span><span class="s2">: </span>در كوهستان زرند در محلّی موسوم به كوجهر كه از نقاط كوهستان است، در قلۀ كوهی به طول سه هزار ذرع و عرض دویست ذرع، معدن سنگ پنبه وجود دارد و اوّل مرتبه كه به استخراج آن شروع شده است، توسّط سكراتخان نامی بوده است كه در <span class="s2">37 </span>سال قبل بر حسب دستور یك نفر انگلیسی سه تن سنگ پنبه استخراج نموده و به لندن حمل كرده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مشارالیه به تاریخ </span><span class="s2">29 </span>ژوئن <span class="s2">1927 </span>در جواب مراسلۀ مالیۀ كرمان مینویسد كه معدن سنگ پنبه كه در دو فرسخی قریه كوجهر واقع است و ما آن را كشف نموده و سه تن از آن به لندن ارسال داشتیم، معلوم شد كه سنگ پنبه زرند از حیث جنس از بهترین سنگ پنبه های دنیا است، ولی طولش قدری كوتاه و به طول سنگ پنبه ایطالی كه از همه جای دنیا بلندتر است، نیست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">سكراتخان تعطیل استخراج سنگ پنبه را به گرانی و نبودن وسایل حملونقل نسبت میدهد و میگوید چون از سیرجان تا بندرعباس خرواری </span><span class="s2">15 </span>تومان الی <span class="s2">18 </span>تومان كرایه میگرفتند و ما از روی اصول علمی هم استخراج نمینمودیم مقرونبهصرفه نبود<span class="s2">. </span>بدیهی است امروز كه راه از سیرجان تا بندرعباس اتومبیلرو میباشد و كرایه هم ارزانتر است، در صورتی كه از روی اصول علمی استخراج شود مقرونبهصرفه خواهد بود و اینك مقداری از نمونۀسنگ پنبۀ مزبور به وسیله پست ارسال گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">سنگپنبه خبر اقطاع</span><span class="s2">: </span>از وضعیت سنگ پنبۀ آنجا اطّلاعات مبسوطی در دست نیست، فقط یك مقدار از نمونه آن نیز به دست آورده به ضمیمه نمونههای دیگر تقدیم میشود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">معدن مس بهراسمان</span><span class="s2">: </span>معدن مس بهراسمان كه در مضافات جیرفت واقع است، از معادن مهم ایران به شمار میرود<span class="s2">. </span>سابق اهالی آن حدود با عملیات خیلی ساده مس مزبور را استخراج كرده و به مصرف ساختن جامهای معروف كرمانی میرساندهاند<span class="s2">. </span>از چند سال به این طرف دولت از دخالت دیگران جلوگیری نموده و به اجاره آقای مؤسّسخان و دیگران داده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">گویا مستاجرین مزبور حاج معینالتجار بوشهری را نیز شركت دادهاند، ولی آنها نیز از روی یك عملیاتی طبق اصول علمی شروع به استخراج ننمودهاند فقط با همان ترتیب قدیم مقداری استخراج كرده و امسال به كلّی كار كردن را تعطیل نمودهاند</span><span class="s2">. </span>طوری كه یك نفر مهندس آلمانی كه برای معاینۀ این <span class="s2">[</span>معدن<span class="s2">] </span>استخدام كردهاند، اظهار داشته است<span class="s2">. </span>معدن مس بهراسمان از معادن خیلی مهمّ مس میباشد<span class="s2">. </span>مس مزبور از قرار معلوم دارای مقداری مادّۀ طلایی است و به همین واسطه دارای رونق و جلای مخصوص میباشد<span class="s2">. </span>نمونهای از سنگ معدن مزبور نیز تقدیم گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طرق و شوارع</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">راههای عمدۀ اتومبیلرو كرمان فعلاً راه بندرعبّاس به كرمان و راه كرمان به یزد و اصفهان و تهران است</span><span class="s2">. </span>از سیرجان كه در معبر راه بندرعبّاس واقع است تا شیراز نیز راه اتومبیلرو میباشد، ولی این راه در فصل زمستان به واسطۀ یك كویر باتلاقی كه در فاصلۀ بین فارس و كرمان واقع است، مانع از عبور اتومبیل است<span class="s2">. </span>از كرمان به بم كه باز یك نقطۀ مهمّی است نیز راه شوسه وجود دارد، ولی اگر تا نرماشیر و راین كه از حیث حاصلخیزی بر بم هم ترجیح دارد، راه شوسه كه چندان خرجی ندارد موجود بود، البتّه منافع آن خیلی زیادتر بود و در آبادی شهر كرمان هم تأثیری زیاد داشت<span class="s2">. </span>اگر چه راههای كرمان نواقصی دارد، امّا چندان بدتر از سایر راههای ایران نیست و امید است كه به طول مدّت و توجّه اولیای دولت و كوشش زیادی كه رئیس طرق این ناحیه دارد، نواقص فعلی نیز مرتفع گردد<span class="s2">. </span>لكن عقیدۀ هیات بر این است كه راههایی كه برای آبادی این ایالت مؤثّر خواهد بود از این قرار است<span class="s2">:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>راه كرمان به جیرفت و بندرعبّاس كه تفصیل آن در قسمت اوضاع محالات خمسه به عرض میرسد<span class="s2">. </span>این راه چون همه جا از نقاط حاصلخیز و پراستعداد عبور مینماید، در آبادی شهر كرمان تأثیر خیلی عظیمی خواهد داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 - </span>راه خبیص به كرمان<span class="s2">: </span>چون خبیص یك نقطۀ حاصلخیز و پرنعمتی است و قسمتی زیاد از مایحتاج شهر كرمان از آنجا تأمین میشود، بدیهی است كه تسطیح این راه تاثیر زیادی در آبادی كرمان خواهد بخشید<span class="s2">. </span>قبل از این والی ایالت كرمان كمیسیونی از تجّار و ملّاكین تشكیل داده كه بعضی از مخارج این راه را از ملّاكین خبیص تقبّل نمایند و مقداری هم دولت بدهد<span class="s2">. </span>مقتضی است تاكید شود كه والی جدید نیز این نقشه را تعقیب نماید كه هرچه زودتر وسایل تسطیح این راه را فراهم سازند<span class="s2">. </span>مخارج تسطیح این راه را گویا در حدود <span class="s2">30</span>هزار تومان برآورد كردهاند كه <span class="s2">18 </span>هزار تومان آن را ملّاكین بدهند و بقیه را دولت بدهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - </span>راه كرمان به قلعه عسكر و بافت و از آنجا به جیرفت<span class="s2">: </span>چون هیأت در مراجعت از جیرفت از این راه مراجعت نمود، كاملاً به اهمّیت این راه پی برد و چون ناحیۀاقطاع كه مركز آن بافت است یك ناحیۀخوب حاصلخیزی است كه اتّصال آن به كرمان و سایر نقاط هم موجب آبادی خود آن حدود میشود و هم از لحاظ آبادی شهر كرمان دارای تأثیر زیادی است، تسطیح آن ضرورت دارد<span class="s2">. </span>این راه چنانكه در قسمت راپورت جیرفت عرض شده راه خیلی سهل و آسانی است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - </span>راه از سیرجان به بافت<span class="s2">: </span>این راه اتومبیلرو است، ولی اصلاحاتی لازم دارد<span class="s2">. </span>اگرچه پس از تسطیح راه بافت به جیرفت و كرمان این راه چندان مهم نخواهد بود، امّا چون اصلاحش مخارجی ندارد و از لحاظ نقاط واقع بین بافت و سیرجان بیاهمّیت نیست و تا موقعی كه راه جیرفت به بندرعبّاس و بافت تسطیح نشده است، برای استفادۀ نواحی اقطاع از راه بندرعبّاس مفید است، اصلاح آن ضرورت دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span><b>نگرانی از استعمال افیون مردم كرمان</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر صنعت قالیبافی و معادن زغالسنگ و مس كرمان و همچنین محصولات كشاورزی این استان مركزی ایران بهعنوان ابزارهای قدرت محسوب میشدند، امّا استعمال افیون توسط <span class="s2">80 </span><span class="s6">درصد از زن و مرد كرمان بهعنوان بلای خانمانسوز این استان موجب نگرانی بود</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانچه مهرآوران، رئیس هیأت تفتیشیه مالی كرمان در راپورت خود به تیمورتاش وزیر دربار پهلوی اوّل از آن به عنوان بلای مسری به نسلهای آینده نام برده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوضاع صحّی</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">چون هوای كرمان خشك است و پشه هم وجود ندارد، از این رو هوایش سالم است و امراض زیادی ندارد</span><span class="s2">. </span>فقط امراض مقاربتی است كه بدبختانه به واسطۀ شیوع فساد اخلاق و عدممواظبت و نبودن اطبّای مخصوص این كار در اینجاها نیز مثل غالب شهرهای عمده شیوع دارد و پیوسته هم بر انتشارش میافزاید و البتّه این خود بیش از هر چیزی نسل آتیۀ ایران را تهدید مینماید<span class="s2">. </span>خیلی مقتضی است كه تدابیر قاطعی برای جلوگیری از انتشار زیادتر این مرض و محدود كردن آن به وسیلۀ مواظبت اطبّای مخصوص اتّخاذ شود، والّا اگر به این نوع پیش رود، آتیۀ خطرناكی خواهد داشت و چنانكه شروع شده است از شهر به قراء و ایلات كه تنها عناصر قوی و نشیط مملكت هستند و هیچ گونه وسایل معالجه برای آنها میسّر نیست، سرایت خواهد كرد<span class="s2">. </span>دیگر بلای خانمانسوز تریاك است كه به طور خیلی موحش از هر مرض بدتر در شهر و حتّی در دهات كرمان شیوع دارد؛ چنانكه اگر بگوییم صدی هشتاد از مرد و زن در شهر كرمان مبتلا به استعمال افیون هستند، شاید اغراق نگفته باشیم و در نتیجه این همه تنبل و بیحال هستند، چنانكه یك نفر مسافر غریب به مجرّد ورود این امر را احساس مینماید<span class="s2">. </span>خیلی لازم است كه برای تقلیل استعمال این سمّ مهلك تدابیر مؤثّری اتّخاذ شود<span class="s2">. </span>تصوّر میرود كه تبلیغ دائمی و منظّم و متوالی بیاثر نخواهد بود، اقلًّا از سرایت به جوانان جلوگیری مینماید<span class="s2">. </span>اگر بتوان كاملاً از قاچاق جلوگیری به عمل آورد، البتّه مؤثّر خواهد بود، ولی با وضع فعلی و نبودن بودجۀكافی برای جلوگیری از قاچاق كه بتوان مفتّشین لایق درستكار مأمور جلوگیری نمود، البتّه نتیجۀ مهمّی گرفته نخواهد شد<span class="s2">. </span>تصوّر میرود تنها راه علاج، محدود نمودن زراعت تریاك و تهیّۀ محصولات دیگری است كه جانشین تریاك شود<span class="s2">. </span>چیزی كه تا درجهای انسان را امیدوار میسازد این است كه خوشبختانه در بین شاگردان مدارس و حتیّ كسانی كه از مدارس ابتدایی تصدیق گرفتهاند اشخاصی كه مبتلا به استعمال افیون باشند دیده نمیشود<span class="s2">. </span>این خود نیز یك مسألۀ قابلدقّتی است كه لزوم بسط معارف ابتدایی را ایجاب مینماید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حكومت</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ایالت كرمان سابق بر این دارای چهل حكومتنشین جزء و بیحقوق بوده كه غالباًد علاوهبر نگرفتن حقوق، مبلغی هم به والی وقت برای تفویض شغل میدادهاند، ولی بعداً بسیاری از این حكومتها الغا شده، امّا هنوز هم ده حكومتنشین جزء دارد كه بعضی از آنها بیحقوق هستند</span><span class="s2">. </span>واقعاً مسألۀ حكومت یا هر مأمور بیحقوق یكی از كارهای خیلی خبطی است كه جز تحمیل بر رعایا و ظلم و تعدّی به اشخاص ناتوان كه فریادشان به جایی نمیرسد، یعنی قادر بر فریاد نیستند نتیجۀ دیگری ندارد<span class="s2">. </span>مثلاً حكومت جیرفت دارای حقوق نیست در صورتی كه چند اسب و نوكر دارد كه همه مخارج و زندگانی لازم دارند<span class="s2">. </span>حكومت مزبور همیشه در نواحی مختلفۀ جیرفت در گردش میباشد و از قراری كه آنجا شهرت داشت به هر دهی كه وارد شود، مخارجش با كدخدا است<span class="s2">. </span>كدخدا هم اگر پنج تومان مخارج كند، حتماً <span class="s2">20 </span>تومان از رعایا خواهد گرفت<span class="s2">. </span>اگر تنها همین یك تحمیل بیشتر بر مردم شود برای رعایای بیچیز این حدود خیلی گران تمام میشود در صورتی كه حكومت یا مأمور بیحقوق با چند نفر اجزا اگر اباذر و سلمان هم باشند مجبور به تعدّی خواهند شد و تعدّی هم به یك بیچاره میشود كه نتواند صدای خود را به گوش دولت برساند<span class="s2">. </span>اگر دولت به جای اینكه حكومت بیحقوق را بر مردم بگمارد یك مالیات اضافی بر اهالی آنجا تحمیل مینمود كه به طور مساوات بر همه تقسیم میشد، باز بهتر از این بود كه به اشخاص ضعیفتر تعدّی شود<span class="s2">.</span>عقیدۀ هیأت بر این است كه نقاط جزء، حكومت با حقوق لازم ندارد زیرا حكّام جز اینكه برای پیدا كردن راه دخل پیوسته مردم را به جان هم انداخته و تولید نفاق و اختلاف نمایند هیچ كار و وظیفه دیگری ندارند و چون مردم بیرون همه چشم و گوش بسته و بیاطّلاع از اوضاع هستند، هنوز با همان نظر سابق كه حاكم همهكاره و فاعل مایشاء بوده نظر مینمایند و از این رو در مقابل تعدّیات او با مأمورینش قوّۀ چون و چرا ندارند<span class="s2">.</span>هر گاه در نقاط جزء كه صلحیّه ندارد به جای حاكم یك امین صلح تعیین نمایند كه بتواند به مسائل حقوقی رسیدگی نموده و دعاوی مردم را حلّوفصل نماید، خیلی اولی و اصلح میباشد<span class="s2">. </span>مخارج یك امین صلح هم شاید كمتر از مخارج یك حاكم و اجزایش باشد و علاوهبر آن خود صلحیّه دخل هم دارد در صورتی كه ادارۀ حكومتی هیچ دخلی برای دولت ندارد<span class="s2">. </span>مثلا صلحیّۀ بم در حدود ماهی هفتاد هشتاد تومان و گاهی صد تومان دخل دارد و مخارج ماهانۀ آن از صد و ده تومان تجاوز نمیكند<span class="s2">. </span>لیكن تنها حاكم بم كه هیچ شغل و وظیفه<span class="s2">[</span>ای<span class="s2">] </span>هم نداشته، شخصاً بدون اجزایش ماهی <span class="s2">120 </span>تومان حقوق داشته است و فعلاً حكومت ندارد و ضرری هم به دستگاه دولت نرسیده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span><b>با تأمین قضایی زحمت دولت كمتر میشود</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">وجود ولات و حكّام بزرگ در مراكز ایالت و ولایات شاید لازم باشد، زیرا آنها در شهر و در بین اشخاص فهمیده هستند كمتر تعدّی میكنند و علاوهبر آن اغلب اشخاص با فهم و دانایی میباشند، ولی حكّام جزء غالبا از همان فرّاشهای عهد استبداد میباشند كه در نظر آنها ظلم و تعدّی اساسا قبیح نیست</span><span class="s2">. </span>هر مأموری كه به درد هیچ كار نمیخورد و برای هیچ امری خوب نیست<span class="s2">. </span>فوری او را حاكم یكی از نقاط دوردست مینمایند كه فریاد مردمش به گوش اولیای امور نمیرسد و مثل این است كه تعدّی به اشخاص جاهل و نفهم جایز و روا باشد<span class="s2">. </span>خلاصه تصوّر میرود وجود حكّام در نقاط جزء هیچ لزومی ندارد و به جای آنها رئیس بلدیّه یا نظمیّه تعیین نمایند كه به كارهای حكومتی نیز رسیدگی نمایند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>* </b></span>معارف</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ایالت كرمان دارای </span><span class="s2">45 </span>باب مدرسۀ مذكور و <span class="s2">10 </span>باب مدرسه اناث است كه دارای <span class="s2">2912 </span>نفر محصّل و <span class="s2">873 </span>محصّله و <span class="s2">24 </span>معلّمه و <span class="s2">162 </span>نفر معلّم میباشد<span class="s2">. </span>البتّه در مقابل هیچ، این اندالزه مدرسه و محصّل یك چیزی است<span class="s2">. </span>لیكن اگر به وسعت ایالت كرمان نظر نماییم میبینیم كه هیچ نیست چنانكه بلوكات بسیاری وجود دارد كه اصلا دارای مدرسه نیست و در نقاطی كه هم هست به واسطۀ كمی بودجه، نواقص خیلی زیادی دارد<span class="s2">.</span>حقوق معلّمان مدارس نواحی به حدّی است كه ابدا نمیتوان با این حقوق زندگانی كرد و تصوّر میرود كه علّت عمدۀ آن افراط و تفریطی است كه در مركز میشود، زیرا بعضی از معلّمان مركزی بیش از گنجایش بودجۀ ایران حقوق میگیرند، ولی به معلّمان ولایات حتّی به اندازۀ فرّاش مركز هم حقوق نمیدهند<span class="s2">. </span>تصوّر میرود كه اگر در بودجۀ مركزی وزارت معارف و حقوق معلّمان مركزی وزارت معارف تجدیدنظری شود و همین بودجۀ فعلی از روی عدالت و انصاف تقسیم گردد بتوان كمك بیشتری به معارف ولایات كرد<span class="s2">. </span>رئیس معارف یك آدم جدّی لایق و كارآمدی است، امّا با قلّت بودجه میتواند چه بكند؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اقبال اهالی كرمان به تحصیل قابل همه نوع تمجید است، ولی عیبی كه در ایران است این است كه میخواهند همه چیز را دولت بكند و هیچ یك از ملّاكان و متموّلان حاضر نیستند كه یك مدرسۀ ابتدایی هم تأسیس نمایند، یعنی صفت ایثار ابداً در بین ما وجود ندارد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روحیات اهالی</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مردم شهر چند دسته هستند</span><span class="s2">: </span>یك دسته متنفّذین و كسانی هستند كه سابق در نتیجۀ ضعف دولت بر گردن مردم سوار بوده و چون به نفوذ نامشروع آنها خاتمه داده شده، از اوضاع فعلی ناراضی هستند<span class="s2">. </span>طبقۀ عوام و نفهم كه البتّه دارای عقیده و ارادهای نیستند، ولی روی هم رفته <span class="s2">[</span>مثل<span class="s2">] </span>همان طبقه نیز بدبین نمیباشند<span class="s2">. </span>طبقۀ دیگر كه عبارت از اشخاص فهمیده بیغرض باشند، روی هم رفته از اوضاع فعلی راضی هستند و به آتیۀ ایران امیدواری زیاد دارند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مخصوصاً هر قدر كه دولت عملاً حسننیّت و اصلاحطلبی خود را بیشتر نشان میدهد، بر امیدواری مردم و اعتماد به حكومت مركزی افزوده میشود</span><span class="s2">. </span>هر گاه بعضی از مأموران طمّاع و بیایمان موجبات عدمرضایت مردم را فراهم نمیكردند، روی هم رفته خود ملّت ایران یك ملّت مطیع و دولتخواهی است و اغلب پیشامدهای سوء كه در گوشه و كنار مملكت پیش میآید، نتیجۀ غرضورزی یا طمع یا نفهمی مأموران است<span class="s2">. </span>اگر مأموران درست و بیطمع بودند ابداً پیشامدهای سوئی رخ نمیداد و دولت با فراغ خاطر میتوانست به اصلاحات بپردازد<span class="s2">. </span>مسألۀ تفكیك مأموران خوب و بد از همدیگر یك مسألهای است كه باید جداً مورد توجّه اولیای معظّم دولت واقع شود<span class="s2">. </span>بسیاری از خسارتها فقط نتیجۀ نفهمی و سوء سلوك مأموران بوده است<span class="s2">. </span>در خاتمه یك مطلب دیگر را عرض مینماید و آن این است كه باید به تمام معنی تأمین قضایی به مردم داده شود<span class="s2">. </span>اگر تأمین قضایی به معنی واقعی خود به حدّی در مملكت بسط پیدا نماید كه مردم به آن ایمان آورند خیلی از زحمات دولت در قسمت اصلاحات كم خواهد شد و مردم خودشان شروع به آبادی و به كار انداختن ثروت خود مینمایند، ولی به طوری كه در مسافرت خود مشاهده نمودیم، در نتیجه گفتن زیاد و عمل كمی كه مردم از حكومتهای سلف شنیده و دیدهاند، هنوز این ایمان در بین مردم پیدا نشده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">وظیفۀ دولت است كه به هر قیمتی است این مطلب را به مردم بفهماند</span><span class="s2">. </span>گمان میرود كه فهمانیدن این مطلب از هر چیز برای دولت و مملكت مفیدتر باشد<span class="s2">. </span>یكی از مسائلی كه شاید در این باب خیلی مؤثّر واقع شود این است كه اگر بعضی از قوانین به ضرر دولت هم باشد، دولت آن قانون را مجری و محترم شمرد، ولی متأسّفانه امروز هنوز این مسأله رعایت نمیشود<span class="s2">. </span>مثلاً در جایی كه به نفع دولت ممیّزی شده دولت آن ممیّزی را میپذیرد، ولی در هر نقطه كه به واسطۀ خرابی یا از بین رفتن ملك به ضرر دولت ممیّزی شده است، دولت آن ممیّزی را نمیپذیرد<span class="s2">. </span>این قبیل قوانین خیلی زیاد است كه همین كه با مصالح دولت اصطكاك نمود آن قانون مجری نمیشود و این مسأله بیش از هر چیزی سلب اطمینان مردم را مینماید<span class="s2">. </span>منافعی كه از اعتماد مردم به دولت عاید خواهد شد خیلی بیش از خسارتی است كه از اجرای آن قانون متوجّه دولت میشود<span class="s2">. </span>ما باید تنها مسائل مادّی را در نظر نگیریم و به معنویات نیز اهمّیت دهیم، زیرا فواید معنوی مستلزم جذب فواید مادّی هم خواهد شد<span class="s2">.(10)</span></div>
<div class="p8" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span><span class="s7">توضیحات و مآخذ</span><span class="s8">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1- </span>به اهتمام دکتر مرتضی مشیر <span class="s2">« </span>خاطراتی از اللهیار صالح<span class="s2">» </span>، انتشارت مهر اندیش – <span class="s2">1382 - </span>ص <span class="s2">332 </span>، <span class="s2">( </span>توضیح اینکه زنده یاد اللهیار صالح <span class="s2">(1360 – 1273 </span>ش<span class="s2">) </span>از رهبران نهضت ملی ایران و یاروفار دکتر مصدق بود که شرح زندگی سیاسی و اخلاق و خصوصیات این رجل ملی ایران را به نوشته خواهم آورد<span class="s2">.)</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2- </span>یرواند ، آبراهامیان<span class="s2">« </span>تاریخ ایران مدرن<span class="s2">» -</span>،<span class="s2">1389</span>، تاریخ ایران مدرن ، ترجمه محمد ایراهیم فتاحی، تهران<span class="s2">: </span>نشرنی ، صص <span class="s2">134 – 131 </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">صص </span>141 – 139 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 - <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">صص </span>145 – 141 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">صص </span>159 – 158 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">ص – </span>164 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">صص </span>171 – 169 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">صص </span>177 – 173 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - *<span class="s6">فصل سوم کتاب</span>: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003»: <span class="s6">منبع</span>: <span class="s6">مطالعات تاریخی شماره </span>27</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">10 - «</span>اوضاع اقتصادی ایالات ایران در دوره رضاخان<span class="s2">» </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">منبع</span><span class="s2">: </span>دنیای اقتصاد <span class="s2">- </span>یكشنبه <span class="s2">11 </span>تا <span class="s2">18 </span>بهمن <span class="s2">1388</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><a 194311="" asp="" com="" default_view="" donya-e-eqtesad="" href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/%3Ca%20href=" mailto:="" quot="" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;" www="">//www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=194311</a>"><a href="http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?</a>@=194311<span class="s9"></span></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پی نوشت ها <span class="s5">:</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
*<span class="s6">محمد قلی مجد </span>« <span class="s6">رضاشاه و بریتانیا</span>» - <span class="s6">فصل سوم کتاب</span>: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003»: <span class="s6">منبع</span>: <span class="s6">مطالعات تاریخی شماره </span>27</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1- </span>تلگرام قوام، مورخ <span class="s2">15 </span>ژانویه <span class="s2">1922</span>، ضمیمه گزارش کورنفلد، شمـ <span class="s2">222 (891,51/319)</span>، مورخ <span class="s2">25 </span>جولای <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2- </span>انگرت، تلگرام شمـ <span class="s2">(241/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">7 </span>ژانویه <span class="s2">1922.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3- </span>قوام، تلگرام شمـ <span class="s2">(287/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">16 </span>آگوست <span class="s2">1922.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4- </span>میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص<span class="s2">. 253.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5- </span>اوونز، تلگرام شمـ <span class="s2">(,51 </span>،<span class="s2">891 A</span>،<span class="s2">89 )</span>، مورخ <span class="s2">7 </span>دسامبر <span class="s2">1922.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">6- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">203 (315/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">5 </span>جولای <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7- </span>کورنفلد، تلگرام شمـ <span class="s2">(51</span>، <span class="s2">891 A/97)</span>، مورخ <span class="s2">9</span>جولای <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">8- </span>کورنفلد، تلگرام شمـ <span class="s2">(891</span>،<span class="s2">51 A/ 101)</span>، مورخ <span class="s2">23 </span>جولای <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">9- </span>گوتلیب، تلگرام شمـ <span class="s2">94 (318/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">23 </span>ژوییه <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">10- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">538 (A/87 891,01)</span>، مورخ <span class="s2">11 </span>ژوئن <span class="s2">1924.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">11- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">222 (319/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">25 </span>جولای <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">12- </span>موری، گزارش شمـ <span class="s2">638 (A/199 891,51)</span>، مورخ <span class="s2">8 </span>سپتامبر <span class="s2">1924.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">13- </span>موری، گزارش شمـ <span class="s2">(1346/ 00</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">6 </span>مارس <span class="s2">1925.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
14- <span class="s6">همان</span>.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">15- </span>میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص <span class="s2">75.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">16- </span>کورنفلد، تلگرام شمـ <span class="s2">(A/93 891</span>، <span class="s2">51)</span>، مورخ <span class="s2">9 </span>فوریه <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">17-</span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">244 (51</span>،<span class="s2">A /115</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">21 </span>آگوست <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 18- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">317 (51,A/135 891)</span>، مورخ <span class="s2">8 </span>دسامبر <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">19- </span>گوتلیب <span class="s2">«</span>وضعیت سیاسی کنونی در ایران که بر مستشاران آمریکایی و چشم انداز تجارت آمریکا تأثیرمی گذارد<span class="s2">»(51,A /137</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">2 </span>دسامبر <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
20- <span class="s6">همان</span>.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">21- </span>فولر، گزارش <span class="s2">59 (57/ 20</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ آگوست <span class="s2">1925.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
22- <span class="s6">فیلیپ، شمـ </span>116 (59/ 20<span class="s6">، </span>891)<span class="s6">، مورخ </span>30 <span class="s6">ژوئن </span>1926.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
23- <span class="s6">فیلیپ، شمـ </span>121 (60/ 20<span class="s6">، </span>891)<span class="s6">، مورخ </span>3 <span class="s6">جولای </span>1926.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">24- </span>میلسپو، یادداشت شمـ <span class="s2">(51/A/ 325 891)</span>، مورخ <span class="s2">13 </span>جولای <span class="s2">1926.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">25- </span>میلسپو، یادداشت شمـ <span class="s2">(51/A ,325 891)</span>، مورخ <span class="s2">13 </span>جولای <span class="s2">1926.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">26- </span>هارت، گزارش شمـ <span class="s2">1240 (61/ 516</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">1 </span>اکتبر <span class="s2">1932.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">27- </span>هارت، گزارش شمـ <span class="s2">1606 (81/ 516</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">26 </span>دسامبر <span class="s2">1933.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
28- <span class="s6">هارت،گزارش </span>325 (56/ 5151<span class="s6">، </span>891)<span class="s6">، مورخ </span>28 <span class="s6">ژانویه </span>1931.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
29- <span class="s6">هورنی بروک، گزارش </span>393 (p / 115 891<span class="s6">، </span>001 ) <span class="s6">، مورخ </span>25 <span class="s6">مارس </span>1935.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">30- </span>گوتلیب، گزارش شمـ <span class="s2">(312/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">5 </span>دسامبر <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">31- </span>گوتلیب، تلگرام شمـ <span class="s2">(318/ 6363 </span>،<span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">20 </span>دسامبر <span class="s2">1923.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">32- </span>گوتلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">(321/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">27 </span>دسامبر <span class="s2">1923</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">33- </span>دالس، تلگرام شمـ <span class="s2">(274/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">23 </span>ژانویه <span class="s2">1923</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">34- </span>هیوز، تلگرام شمـ <span class="s2">(6363 ,A/ 335 891 )</span>، مورخ <span class="s2">7 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
35- <span class="s6">همان</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">36- </span>کورنفلد، تلگرام شمـ <span class="s2">(337/ 63636</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">9 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">37- </span>وزارت امور خارجه، یادداشت شمـ <span class="s2">(338 /6363</span>، <span class="s2">891) </span>مورخ <span class="s2">9 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">38- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">373(340/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">12 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">39- </span>کورنفلد، تلگرام شمـ <span class="s2">(344/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">15 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">40-</span>هیوز، تلگرام شمـ <span class="s2">(345/ 6363</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">19 </span>فوریه <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">41- </span>موری، گزارش شمـ <span class="s2">854 (582/ 6363</span>، <span class="s2">891) </span>، مورخ <span class="s2">20 </span>ژانویه <span class="s2">1925.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">42- </span>کورنفلد، گزارش شمـ <span class="s2">55 (1/ 628</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">4 </span>اوت <span class="s2">1922</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">43- </span>زندگی اقتصادی، <span class="s2">20 </span>مه <span class="s2">1924</span>؛ گزارش وزارت بازرگانی به وزارت امور خارجه، شمـ <span class="s2">(5 /628</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">21 </span>ژوئن <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">44- </span>ایمبری، گزارش شمـ <span class="s2">42 (6/ 628</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">14 </span>ژوئن <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">45- </span>ایمبری، گزارش شمـ <span class="s2">44</span>، <span class="s2">«</span>قرار داد بین ایران و روسیه شوروی برسر شیلات خزر<span class="s2">» (7/ 628</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">20 </span>زوئن <span class="s2">1924.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">46- </span>موری، گزارش شمـ <span class="s2">700 (8/ 891/ 628)</span>، مورخ <span class="s2">23 </span>اکتبر <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">47- </span>میلسپو، یادداشت <span class="s2">«</span>قرار داد پیشنهادی شیلات با روس ها، مورخ <span class="s2">7 </span>اکتبر <span class="s2">1924</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">48- </span>موری، گزارش شمـ <span class="s2">724 (9/ 628</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">5 </span>نوامبر <span class="s2">1924.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">49- </span>نیلسن، گزارش شمـ <span class="s2">( 18/ 628</span>، <span class="s2">891) </span>، مورخ آگوست <span class="s2">1927.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">50- </span>فیلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">466 ( 4/ 9111</span>، <span class="s2">761)</span>، مورخ <span class="s2">21 </span>اکتبر <span class="s2">1927.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">51- </span>فیلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">(6/ 761)</span>، مورخ <span class="s2">3 </span>نوامبر <span class="s2">1927.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">52- </span>فیلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">487 (1435 / 00</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">12 </span>نوامبر <span class="s2">1927.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">53- </span>هارت ، گزارش شمـ <span class="s2">1158( 33/ 628</span>، <span class="s2">891) </span>، مورخ <span class="s2">14 </span>ژوئن <span class="s2">1932.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">54- </span>هارت، گزارش شمـ <span class="s2">1310 ( 1/ </span>ع<span class="s2">. </span>ح<span class="s2">. </span>خ<span class="s2">. </span>تیمورتاش <span class="s2">/44</span>، <span class="s2">891) </span>، مورخ <span class="s2">29 </span>دسامبر <span class="s2">1932.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
55- <span class="s6">هارت ،گزارش شمـ </span>282 ( 00/ B /36<span class="s6">، </span>891) <span class="s6">مورخ </span>12 <span class="s6">ژانویه </span>1931.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
56- <span class="s6">همان</span>.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
57- <span class="s6">همان</span>.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
58- <span class="s6">هارت، گزارش شمـ </span>485 (00/ B /44<span class="s6">، </span>891)<span class="s6">، مورخ </span>24 <span class="s6">مارس </span>1931.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
59- <span class="s6">همان</span>.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">60- </span>فیلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">129 (325/ 51</span>، <span class="s2">891)</span>، مورخ <span class="s2">13 </span>جولای <span class="s2">1926</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">61- </span>اموری، گزارش شمـ <span class="s2">1253 (891,51A)</span>، مورخ <span class="s2">4 </span>دسامبر <span class="s2">1925</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">62- </span>اموری، گزارش شمـ <span class="s2">1260 (891,51A/313)</span>، مورخ <span class="s2">16 </span>دسامبر <span class="s2">1925</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">63- </span>فیلیپ، گزارش شمـ <span class="s2">405( 891,51A/407)</span>، مورخ <span class="s2">11 </span>آگوست <span class="s2">1927</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
64- <span class="s6">فیلیپ، گزارش </span>409 ( 891,51A/405)<span class="s6">، مورخ </span>13 <span class="s6">آگوست </span>1927</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">65- </span>میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص <span class="s2">. 34.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>منبع</b></span><span class="s2"><b>:</b> </span>مطالعات تاریخی شماره <span class="s2">27</span></div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-14889094726532974132014-02-24T16:08:00.001-08:002014-02-24T16:08:52.038-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و چهارم، از جمال صفری<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق</div>
<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div style="direction: rtl;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6639-845-js-4.html"> «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (94)</a></b></div>
<img alt="845 1 Safari-Jamal" height="207" id="img3612" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_1_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="200" /><br />
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; direction: rtl; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"> </span></span><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6639-845-js-4.html">قسمت اول</a></b><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"> </span></span><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6638-845-js-3.html">قسمت دوم</a></b><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22.75px;"> </span></span><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6637-845-js-2.html">قسمت سوم</a> </b><span style="background-color: transparent; line-height: 22.75px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6636-845-js-1.html">قسمت چهارم</a></b></span></span></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s2">◀</span>دولت ، جامعه و اقتصاد در دورۀ رضا شاه (1925- 1941م / 1304 – 1320 ش) :</b></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جان فوران، جامعهشناس و نظریه پرداز «انقلابهای اجتماعی» در بررسی «دولت ، جامعه و اقتصاد در دورۀ رضا شاه» با این نقل قول از « پیو فلیلیپانی رانکانی » شروع می کند که : « بی آنکه به دام ستایش واسطوره سازی بیجا فرو افتیم،... حقایق ملموس زیر را بررسی می کنیم: قراردادن تمامی کشور زیر کنترل دولت مرکزی تازه ایجاد شده ، نوسازی نهادهای آن ، حفظ تمامیت ارضی آن در طول مرزها، تدوین قانون مدنی و کیفری جدید، ایجاد بانک ملّی که مبنای پول ملّی و تجارت کشوری است، طرّاحی الگوی جدید آموزش و پرورش ، ایجاد دانشگاهها و مدرسه ها در تمام سطوح و مقطع ها ، احداث راه آهنی که از بزرگترین دستاوردهای معاصر است، برپا کردن کارخانه های فراوان به منظور تولید کالاهای عمومی، توسعۀ صنایع جدید، اصلاح بنیادی کشور، مبارزه با - اگر نگوئیم ریشه کنی – سوء استفاده های مالی و فساد آزاد کردن زنان از حجاب ، فراهم آوردن امکانات آموزشی و پیشرفت ازهر نوع برای زنان ، پایان دادن به بهره کشی منابع طبیعی سرزمین حاصلخیز و غنی ایران توسّط خارجیان.» </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>«پیو فلیلیپانی رانکانی : سنّت تقدّس پادشاه در ایران»</b></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[ رضا شاه ] درمجموع ، سراسرکشور را می دوشید ، دهقانان ، عشایریها و کارگران را لِه می کرد و ازمالکان زمیندارعوارض سنگینی می گرفت. در حالی که فعّالیتهایش به نفع طبقۀ جدید « سرمایه داران » - بازرگانان، دارندگان انحصار، مقاطعه کاران و نور چشمی های سیاسی – بود. تورم ، مالیات سنگین و سایراقدامهای او موجب پایین آمدن سطح زندگی شد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>« میلسپو: امریکاییان در ایران»</b></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سلطنت رضا شاه پهلوی ، (1925- 1941م / 1304 – 1320 ش ، در معرض ارزیابیهای متضاد قرار گرفته است. دو نقل بالا شاهد صادقی بر این نکته اند. شاید یکی از دلایل امر آن باشد که مجموعۀ تا آن زمان بی سابقۀ دولت ، جامعه و اقتصاد ، در گرمخانۀ توسعۀ فزایندۀ سرمایه داری وابسته در نظام جهانی و در حال دگرگونی رویدادهای دهۀ 1930 یکجا ذوب می شد. درخلال این دوره دولت خودکامه و نوپای رضا شاهی از کاهش سلطۀ مستقیم بریتانیا بهره گیری کرد و دست به توسعۀ صنعتی و زیر بنایی زد و به تقویت و کنترل قدرت دولت برتمامی سطوح جامعه پرداخت. امری که از زمان اوج قدرت صفویه سابقه نداشت. این فرایند البتّه با تضادهای سیاسی ، اقتصادی و ایدئولوژیکی همراه بود و بعضی از تضادها تا پایان سلطنت رضا شاه در 1941 [ شهریور 1320] ادامه یافت. و قبل از آنکه ارتش متّفقین ایران را به اشغال در آورد با قدرت کامل جلوه کرد. در این فصل می خواهیم با ارائه ی طیف متضاد داوریهای مربوط به این دوره به تشریح دولت ایران ، ساختار طبقاتی ، رابطه با غرب ، ناکامی جنبشهای اجتماعی در چارچوب توسعۀ وابسته و فشردگی نیروهای اجتماعی که تا حدّ زیادی زیر کنترل دودمان جدید پهلوی بودند ، بپردازیم.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>استبداد نظامی ، تجدّد و غرب گرائی </strong></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="845 2 Safari-Jamal" height="225" id="img5017" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_2_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="206" />دولت ایران در زمان سلطنت رضا شاه درمقایسه با ملاکهای ناخوشایند سلسلۀ قاجار ، به قدرت سیاسی و اقتصادی بزرگی دست یافت. سرانجام، قدرتها دردست شاه متمرکز گردید، شاهی که خاستگاه نهادین و کلیدی او، ارتش بود. به همین سبب می توانیم رژیم رضا شاهی را استبداد نظامی ( military autocracy)بنامیم. سلطه و سیطرۀ قدرتمند دولت در داخل کشور، خود را برای مداخلات درامور اقتصادی - اعم از صنعتی یا زیربنائی – هموار نمود. در توجیه ایدئولوژیکی اصلاحات پردامنۀ قضایی ؛ آموزشی وسایر نهادهای مشمول روند « تجدّد خواهی » آمیزۀ متناقضی از ناسیونالیسم غیردینی و غرب گرایی اقامه شده است. در نهایت نیزمجموعۀ این عوامل ، دولت و دیوان سالاری جدیدش را به درون زندگی مردم شهر ، روستا و قبیله وارد ساخت.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اصلاح بنیادین رضا شاه ، ایجاد ارتشی قدرتمند بود که قدرت دولت را درهمه جا به اجرا در می آورد. آپتن) Joseph Upton ) می گوید : بیشتراصلاحات دیگر رضا شاهی از کوچک تا بزرگ در محدوۀ همین اقدام قرارمی گیرد که به نحوی ارتش در آن نقش داشته است.(1) از جمله اقدامات او ]اینها بودند[: بالا بردن درآمدهای دولتی ازطریق مالیات ، بانکداری و فعّالیتهای گمرکی ، بهبود بخشیدن به نظام ارتباطی از راه جاده سازی. احداث راه آهن سرتاسری ایران ، احداث جاده های تازه ، ایجاد خطوط تلگراف و شبکه تلفنی ؛ اجباری کردن خدمت نظام وظیفۀ عمومی و سرباز گیری که خود مستلزم سازماندهی دو بارۀ استانها بود؛ ایجاد نظام قضایی ، نظام آموزشی که هر دو اینها قدرت روحانیت را شدیداً تضعیف می کرد ؛ مشارکت دادن زنان در آموزش و پرورش و اقتصاد و زندگی عمومی ( امّا نه در انتخابات)؛ توسعۀ شبکه های بهداشتی و درمانی ؛ و نوسازی شهرها و ایجاد نظم و امنیت با کشیدن خیابانهای پهن در محلّه های پرجمعیّت شهرهای بزرگ . شاید بتوانیم این اقدام ها را فرایند ( تجدّد خواهی نظامی به رهبری دولت » بگذاریم. سمت و سوی این اقدام ها و نحوۀ طرّاحی و اجرا به گونه ای است که نامگذاری بالا و عنوان استبداد نظامی را توجیه می کند.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>ارتش و دیوان سالاری و حکومت بطور اخصّ ( کابینه و مجلس ) ، سه ستون نهادین نظام را تشکیل می دادند. ارتش از حالت اوّلیۀ فوج چند هزار نفرۀ قزّاق در دهۀ 1920 م / 1300 ش به 126000 مرد مسلّح دائم تبدیل شد و در سال 1941 م / 1320 ش امکان بسیج تا 400 هزارنفرنیز وجود داشت و این تعداد برای کشوری که جمعیّت فعّال اقتصادیش از 5 میلیون مرد تجاوز نمی کرد ، بسیار زیاد بود. خدمت نظام وظیفۀ اجباری دوساله ( بعلاوه سالهایی که هر فرد جزو ارتش ذخیره یا فعّال محسوب می شد) برای همۀ مردان جوان کشور ، ایجاد نیرویی را آسان می ساخت. سربازانی که عمدتاً از روستاها و به اجبار به خدمت فراخوانده می شدند در شهر و در معرض زندگی شهری قرار می گرفتند، گاه اندکی سواد می آموختند و به کسب و کار نیز می پرداختند. ارقام رسمی بودجه نشان میدهد که بطور متوسّط 5 / 33 در صد در آمد دولت در فاصلۀ سالهای 1926 – 1941 م / 1305 – 1320 ش صرف ارتش شده است. بعلاوه، بخش بزرگی از درآمد نفت ( که در بودجه ذکر نمی شد) صرف خرید تجهیزات گرانقیمت تسلیحاتی و ایجاد صنایع کوچک مهمّات سازی در تهران و شهرهای دیگر می شد. امیران بلند پایۀ ارتش ، پستهای کابینه و مقامهای کلیدی دستگاههای دولتی را پر می کردند ، با اندوختن ثروتهای کلان، اعضای پر نفوذ طبقۀ حاکم می شدند و غالباً املاکی نیزبه دست می آوردند. بطوری که خواهیم دید رضا شاه از این دستگاه عظیم نظامی مقدّمتاً برای درهم شکستن جنبشهای اجتماعی داخلی و جبهۀ مخالف دولت در دهه های 1920 م / 1300 ش و 1930 م / 1310 ش استفاده کرد ( نیروهای منظّم پلیس مخفی تازه تأسیس نیز ارتش را در این زمینه ها یاری می دادند)، امّا همین ارتش قدر قدرت در برابر نیروهای قدرتمند تر خارجی که در 19431 م / 1320 ش ایران را اشغال کردند زبون ماند.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیوان سالاری دوّمین رکن دولت رضا شاه بود که آن نیز مثل ارتش گسترش زیادی یافته ، تجدید سازمان شده و بهتر از زمان قاجار آموزش دیده بود. دیوان سالاری پهلوی 90 هزار کارمند غیر نظامی را در بر می گرفت. در زمان قاجار ، دستگاه دیوان سالاری ، تیول شاهزادگان قاجاری و دودمانهای دیوانی قدیمی بود امّا در زمان مورد بحث این در به روی طبقه های متوسّط تحصیل کرده باز شد. البتّه باز هم حقوق دولتیان کم بود و رشوه و حقّ حساب ، نظام دولتی ر ا در تمام سطوح فلج می کرد. افراد رده های بالای دیوان سالاری بخشی از نخبگان حاکم بودند امّا رده های میانی و پایینی ، در واقع همان رده های میا نی و پایینی جامعۀ مدنی بودند که غالباً معیشیت خود را به سختی تأمین می کردند. عدم کارایی همگام با پیچیده تر شدن ماشین دولتی مسأله سازتر شد. ناآشنایی به کار از یک سو و کنترل کامل دستگاه توسّط شاه از سوی دیگر ، مانع از آن می شد که وزارتخانه ها و دستگاههای دولتی کار عادی خود را انجام دهند. کنترل مرکز بر مناطق کشور از طریق بر هم زدن تقسیمات کشوری عصر قاجار صورت گرفت. به جای چهارایالت ، یازده استان به وجود آمد و استان نیز به شهر و بخشهای کوچکتر تقسیم شد. استانها و شهرستانها آزادی عمل چندانی نداشتند چون وزیر کشور در تهران ، شهرداران و مقامهای شهری را تعیین می کرد هر چند به موجب قانون سال 1930م / 1309 ش شهرداریها می تواستند درآمدهای محلّی را در همانجا هزینه کنند.(2)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>گسترش دامنۀ دولت بدین شکل تنها ازطریق دخالت آن درقلمرو آموزش و پرورش امکان پذیرشد. مدرسه های زیرکنترل روحانیت ، که شکل عمدۀ تحصیل درعصر قاجار بودند اهمّیت خود را در حدّ زیادی از دست دادند. نخبگان و طبقه های متوسّط ایران با آهنگی فزاینده به مدرسه های دولتی روی آوردند و در سطوح بالاتر تحصیلی به دانشگاه تازه تأسیس تهران ، مدرسه های فنّی وزراتخانه های گوناگون ، یا دانشگاههای خارج رفتند. "کدی" با تشریح طبقاتی عمل کردن نظام آموزشی می نویسد: « کمتراز 10 در صد جمعیّت ، به تحصیلات ابتدایی و کمتر از یک در صد به تحصیلات متوسّطه می پرداخت»(3) ، که در همین حدّ ، توسعۀ دامنۀ آموزش و پرورش ، نیروی انسانی لازم دستگاههای رو به توسعۀ دولتی را تأمین می کرد امّا درعین حال به پیدایش و رشد طبقۀ جدید روشنفکر و صاحبان مشاغل تخصّصی [ پزشکی و مهندسی] کمک می نمود. از این گذشته ، دولت با استفاده از نظام آموزشی ، جلو تفکّرسیاسی آزاد را گرفت ، نوعی همرنگ جماعت شدن و همگونی را بر روشنفکران تحمیل کرد و برنامۀ تحصیلی را طوری تنظیم نمود که « چاپلوسی بنده وار، پشتیبانی تبلیغاتی و توجیه ایدئولوژیکی را » القا کند.(4)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی <b>تردید رضا شاه تنها معمار اصلاحات دورۀ خود نبود </b>. خاصّه در نیمۀ نخست سلطنت خویش پشتیبانی مدیران کار آموزدۀ درون کابینه را با خود داشت و اینان در کنار مجلس رام و گوش به فرمان ، سومین رکن سلطنت وی را تشکیل می دادند. برحسته ترین این مشاوران بلند پایه ، علی اکبر داور ، عبدالحسین خان تیمور تاش ، سردار اسعد و فیروز میرزا بودند. فیروز میرزا تاسال 1929 م / 1308 ش که مغضوب واقع شد وزیردارایی بود آن سال توقیف و به جرم رشوه خواری محاکمه و اعدام شد. تیمور تاش در مقام وزیر درباراز 1926 م / 1305 ش تا 1932 م / 1311 ش خدمت کرد امّا رضا شاه که از قدرت گیری فزاینده اش نگران شده بود وی را نیز به جرم رشوه خواری به زندان انداحت و در 1933 م / 1312 ش رسماً اعلام شد که بر اثر عارضۀ قلبی در گذشته است. سردار اسعد رئیس ایل بختیاری که وزیر جنگ رضا شاه بود، نیز به همان نحو در 1933 م / 1312 ش باز داشت شد، اگر چه هر گز به جرمی متّهم نشد. او سال بعد در زندان در گذشت . سرانجام ، داور، معماردادگستری نوین ایران که بعداً وزیر دارایی شد در 1937 م / 1316 ش به دنبال اختلافش با شاه برسر سیاستگذاری اقتصادی، خود کشی کرد. همۀ این رجال به خاطر استقلال رأی و ظرفیتی که برای محبوبیت داشتند مورد بدگمانی رضا شاه بودند و به دستور او از گردونۀ قدرت به خارج پرتاب شدند . نگاهی به فهرست سران کابینه در <b>سالهای بعد از </b>1935 م / 1314 ش نشان می دهد که افراد مزبور صاحب رأی و اراده نبودند به همین سبب به درد کنترل استبدادی رضا شاهی می خوردند امّا عیب کار آن بود که دسترسی رضا شاه را به اطّلاعات حساّس و مدیریت کاردان و لایق از میان می برد و زمینه برای سقوط وی در1941 [ شهریور 1320 ] بدین ترتیب فراهم شد.(5)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کنترل شاه برمجلس و زندگی سیاسی عمومی نیز ازهمین الگو تبعیّت می کرد اغلب چهره های برجستۀ نیمۀ دهۀ 1920 م / 1300 ش بسرعت از صحنۀ مجلس بر کنارشدند. در1926 م / 1305 ش به جان مدرّس سوء قصد شد که ناکام ماند. سپس در 1928 - 1929 م / 1307 - 1308 ش به دستور شاه وی را به نقطۀ دوردستی تبعید و در 1938 م / 1317 ش مسموم کردند . امّا صدای محمّد مصدق ، ناسیونالیست آزادیخواه ، در 1928 م / 1307 ش خاموش شد. از« انتخاب مجدّد » او به نمایندگی مجلس ممانعت به عمل آمد و وی با کناره گیری از سیاست به ملک شخصی خود [دراحمد آباد] رفت و در1940 - 1941 [ 1320 ] درخانه اش تحت نظرقرار گرفت. سایرکسانی که جبهۀ مخالفان بالقوّه را تشکیل می دادند، بازداشت شدند ، به تبعید رفتند یا از زندگی سیاسی کناره گرفتند ، آپتن می گوید : درمجموع ، در دورۀ سلطنت رضا شاه چند صد مورد قتل سیاسی به دستوردولت واقع شده است. مجلس ازهمان آغاز کلاً به صورت مُهرتأیید به دستورات و نیّات شاهانه درآمد. چهارحزب سیاسی که دراواخر دهۀ 1920 / 1300 ش در مجلس نماینده داشتند همه اساساً طرفدار رژیم بودند امّا بازهم رضا شاه آنها را منحل کرد چون از آن بیم داشت که رقیبان وی دراین حزبها متشکّل شوند. نمایندگان مجلس هردوسال یکبارانتخاب می شدند امّا دیگرعضوحزب نبودند و حالت منفرد را داشتند. زمینداران ، کسبۀ غیربازاری و کارمندان بلند پایه 84 در صد کلّ نمایندگان مجلس را در دورۀ رضا شاه تشکیل می دادند ، در سال 1940 م / 1319 ش ابداً در مجلس حضور نداشتند. انتخابات از مجلس ششم ( 1926 م / 1305 ش ) تا مجلس سیزدهم ( 1940 م / 1319 ش ) دقیقاً ازجانب وزارت کشور و همکاری استانداران و فرمانداران تحت کنترل رضا شاه بود. رضا شاه بدین ترتیب ابزارها و ظواهرمشروعیت را نگاه داشت امّا درعمل به عنوان یک « دیکتاتوری مشروطه » حکومت کرد . او هیچ نارضایتی سازمان یافته در درون دولت را تحّمل نداشت و بیرحمانه هر نوع نارضایتی از آنرا سرکوب می کرد.(6)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>یکی دیگر از ارکان نهادین رژیم جدید ، منابع اقتصادیش بود، دامنه و مقیاس این منابع به مراتب از منابع دورۀ قاجار فراتر می رفت و به میزان ایران عصر صفویه در زمان شاه عبّاس بزرگ می رسید زمانی که انحصار ابریشم موجب تفوّق اقتصادی کشور شده بود. کلّ در آمدهای دولتی در فاصلۀ سالهای 1924 – 1941 م / 1303 – 1320 ش به بیش از 15 برابر رسید یعنی از 237 میلیون ریال در 1924 م / 1303 ش به 61 / 3 میلیارد ریال در 1941 م / 1320 ش افزایش یافت.(7) در آمد نفت ده برابر شد و از 469 هزار پوند استرلینگ در 1919 – 1920 م / 1298 – 1299 ش به 4271000 میلیون پوند رسید. این تنها 10 در صد ( و شاید حدّاکثر25 در صد ) درآمد دولت بود بنابراین بخش عمدۀ درآمد دولتی از سایرمنابع می آمد . فعّالیت دولت در زمینه های اقتصادی - تجارت و صنعت انحصاری - 28 در صد ، مالیات ارضی ده تا 20 در صد ، گمرگ حدود 10 در صد ، مالیات بردرآمد را تأمین می کرد. با توجّه به مصرف همگانی وعمومی قند و چای ، درآمد دولت از این رهگذر قابل توجّه بود.(8) در این دوره هزینه ها هم رشد عظیمی یافت و از 276د میلیون ریال در 1928 م / 1307 ش به 17 / 4 میلیارد ریال در 1941 م / 1320 ش رسید. با افزایش هزینه ها ، اولویتها نیزعوض شد. سرمایه گذاری دولت در صنعت و تجارت از 1/1 در صد بودجه در 1928 م / 1307 ش به 1/ 24 در صد بودحه در سال 1941 م / 1320 ش افزایش یافت درعوض هزینه های مستقیم دفاعی از 4/ 40 در صد بودجه در 1928 م/ 1307 ش به 2/ 14 در صد کاهش یافت ( البتّه رقم مطلق هزینه های دفاعی بازهم در حال افزایش بود). در 18=941 م / 1320 ش بخش عظیمی از بودجه صرف « ارتباطات » شد ( 6 / 26 در صد) . بخشی از این ارتباطات در قلمروهزینه های نظامی ، در حالی که تنها 2 در صد بودجه صرف بهداشت و 9 / 2 در صد صرف کشاورزی می شد. در 1928 م / 1307 ش هیچ رقمی برای هزینه کردن کشاورزی پیش بینی نشده بود. بودجه که در 1925 م / 1304 ش تعادل داشت در 1941 م / 1320 - 710 میلیون ریال ( 39 میلیون دلار ) کسری پیدا کرد. هزینه های عظیم نظامی، راه آهن و صنایع، علل عمدۀ کسری بودجه بودند.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضا شاه که راه آهن سراسری را مظهرعظمت قدرت دولتی خود ، استقلال ملی ، توسعۀ اقتصادی می دانست، برای تأمین هزینه های عظیم آن ، تجارت خارجی ، نرخ ارز، پول در گردش را در کنترل گرفت. در پایان دهۀ 1920 م / 1300 ش تراز پرداخته و ارزانی پول دچارنابسامانی شد. و از 1830 م / 1309 ش انحصار دولت برتجارت خارجی برقرارگردید . دولت بیش از آنکه به کنترل داد وستد خارجی علاقه مند باشد می خواست کسری بودجه را از میان بردارد و به یاری انحصار مزبورارزی به دست آورد وموادّ مورد نیاز راه آهن را ازخارج خریداری و وارد کند. انحصارتجارت اقلامی خاص به سازمانهای دولتی با شرکتهای خصوصی واگذار شده بود. دولت در نیمۀ دهۀ 1930 م / 1310 ش بریک سوّم واردات و نیمی از صادرات کنترل مستقیم وغیرمستقیم داشت و طیّ دهۀ مزبور توانست تراز بازرگانی خارجی مازادی ولواندک به وجود آورد در 1936 م / 1315 ش برای اقلام گوناگون صادراتی نرخهای ارزی متفاوتی تعیین شد اما این امر بر روابط تجاری ایران تأثیر منفی گذاشت و دولت ناچارشد در زمینۀ تجارت خارجی با آلمان و شوروی وارد قراردادهای معاملۀ پایاپای شود. درسال 1927– 1928 م / 1306 - 1307 ش با ایجاد بانک ملّی به یکی از آرزوهای دیرین ایرانیان جامۀ عمل پوشانید ، به بانک حقّ نشر اسکناس و تنظیم سیاست مالی کشورداده شد اینها همه اقدامهایی در مسیرتقویت ایران در رابطۀ نابرابریش با قدرتهای محوری اقتصاد جهانی بود. رضاشاه می خواست بدین وسیله ازمیزان و حدّ ت تأثیربحران بزرگ بکاهد امّا این اقدامها درچارچوب محدوده های خاصّی انجام می گرفت و ما درضمن بحث ازجنبه های داخلی وبین المللی اقتصاد سیاسی، محدودیتهای مزبور را نشان خواهیم داد.(9)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>قدرت جدید دولت بر ثروت رئیس خودکامۀ نظام نیزتأثیرخود را گذاشت. رضا شاه درسال 1926 م / 1305 ش صمن بیانات پارسایانه ای گفت: « ثروت موجب نارضایتی شدید فکری می شود. نمی گذارد شخص توجّه خود را صرف منافع عمومی کند.» امّا همین شخص درپایان سلطنت خویش در 1941 م / 1320 ش یکی از ثروتمند ترین افراد ایران بود. دربانک ملّی موجودیهای او از یک میلیون ریال در1930 م / 1309 ش به 680 میلیون ریال ( 7 میلیون پوند استرلینگ ) در 1941 م/ 1320 ش رسید. علاوه براین ، املاک وسیعی شامل 3 میلیون جریب زمین دشت، «درکارخانه ها، شرکتها وانحصارهای متعدّد داخلی سهام زیادی داشت که سود سرشاری رابه همراه می آورد»(10) . رضا شاه در زمین خواری شهرۀ خاص وعام بود. زمینداران از روی اکراه با ترس بخشی ازاملاک خود را به او« پیشکش » می کردند و رضا شاه از زمینهای سایرنقاط کشور پیشکشی آنها را جبران می کرد. تقریباً همۀ زمینهای استان مازندران ( زادگاه رضا شاه ) و بخشهای وسیعی از گیلان و گرگان، که مرکز تولید برنج ایران بود به مالکیت او قرارگرفت. ویلبربا تردید می گوید شاید رضا شاه« ازهمۀ شیوه هایی که مأموران متعصّب اوبه نام شاه بر مردم روا می داشتند» آگاهی نداشته ، امّا از قول یکی ازبستگانش می گوید: « شاه زمینهای وسیعی را مالک بود و به خاطر نفعی که باران در کشاورزی دارد ، روز های بارانی سراپا شوق می شد.»(11)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دربطن طرح مشروعیت نظام ، آمیزۀ متناقض و ابهام آمیزی ازملّی گرایی وغرب گرایی وجود داشت. البتّه در نظام بین المللی دهۀ 1930 م / 1310 ش ناسیونالیسم جاذبۀ خاصّی داشت و این جاذبه صرفاً به گونه های فاشسیتی آن محدود نمی شد. بلکه مواردی در جهان سوّم، نظیر ناسیونالیسم دولت مکزیک بعد از انقلاب 1910 – 1920 م/ 1289 – 1299 ش و ناسیونالیسم آتاتورک در ترکیه نیز اینجا وآنجا وجود داشت. در مورد ایران ، بنانی می گوید: ناسیونالیسم این دورۀ کشور یک پدیدۀ متناقض بود چون از یک سو « بشدّت غربگرا» بود و از سوی دیگر و درهمان حال نسبت به غرب « بدگمانی و نارضایتی » وجود داشت و نوعی بیگانه پرستی حکمفرما بود. (12) رضا شاه درمسیرتقویت ایران در برابرغرب و خاصّه تجاوزو تعرّض دیرینۀ روسیه و بریتانیا ، مفاهیم و واقعیتهای اقتصادی ، سیاسی و قضایی بسیار زیادی را از غرب می گرفت . از لباس و معماری شهری تا قوانین مدنی و کیفری ، نظامی آموزشی ، ایدئولوژیهای غیر دینی که شکوه دولت و ملّت را پاس می داشتند، تا صنایع و تکنولوژی نوین همه از غرب گرفته می شد.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>گرایش شخص رضا شاه نسبت به غرب، رابطه پیچیدۀ عشق – نفرت بود. او در 1930 م / 1309 ش درسخنرانی خود خطاب به دانشجویانی که عازم دانشگاههای اروپا بودند« اخلاقیات» غرب رابه شیوۀ حیرت انگیزی تحسین کرد. </div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>هدف اصلی ما دراعزام شما به اروپا آن است که آموزش اخلاقی می بینید، چرا که می بینیم کشورهای غربی به مقام بلندی دست یافته اند چون آموزش اخلاقی کامل وهمه جانبه ای دارند. اگر فقط آموزش علوم بود نیازی به اعزام شما به خارج نداشتیم می توانستیم معلمان و استادان خارحی را استخدام کنیم.(13)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ادامۀ نطق خود اظهار امیدواری کرد که غرب بر ایرانیان تأثیرگذار باشد:</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>نمی خواهم ایرانیان را به نسخۀ بد یک اروپایی تبدیل کنم. این کار ضرورتی ندارد چون سنّت های قدرتمندی پشت سر آنها قرار دارند. می خواهم از هموطنانم بهترین ایرانیان ممکن رابسازم/ لزومی ندارد که بطور اخصّ شرقی باشند. هرکشوری قالبهای خاصّ خود را دارد که این قالب باید تحوّل یابد واصلاح شود بطوری که در آن شهروندانی تربیت شوند که نسخۀ دیگران نباشند. افرادی با اعتماد به نفس بارآیند و از ملّیت خود احساس غرور کنند.(14)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>درهمان حال چنین احساس می کرد که « ایران باید یاد بگیرد که بدون خارجیان به زندگی ادامه دهد.» (15) یعنی می خواست با غرب همچشمی کند تا مستقل [ازغرب ] شود و این آرمانی متناقض بود. کاتوزیان با اصطلاح « شبه تجدّد خواهی » ، [ شبه مدرنیسم ] سطحی بودن این تلاش در مسیر جذب دستاوردهای غرب را نشان می دهد. (16)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناسیونالیسم رضا شاه نیز با ناسیو نالیسم پیشین ایرانی فرق داشت. چون ناسیونالیسم را غیر دینی می دید نه اسلامی و آنرا با واژگان غیر اسلامی بیان می داشت، ناسیونالیسمی که به شکوه دولت و شاه تمرکز داشت. تنها ناسیونالیسم مجاز دورۀ پادشاهی او ، به قول "کدی"، « ناسیونالیسم رسمی تأکید برهمگنی و تجانس ملّی ، ضد روحانی ، تجدّد و قدرتی بود که به گذشتۀ قبل از اسلام ایران اشاره داشت.»(17) گفتنی است که به تشویق سفارت ایران در آلمان نازی ، رضا شاه در 1934 م / 1313 ش طی فرمانی اعلام کرد نام کشور درغرب باید به جای « پرسیا» ، « ایران» باشد این نام یادآور شکوه وعظمت گذشته بود و برخاستگاه نژاد آریایی دلالت داشت.»(18) ازآرمانها واندیشه های ایران قبل ازاسلام به منظور نزدیک شدن سیاست غیر دینی استفاده می شد. هر چند مستقیماً به اسلام حمله می شد امّا به نسل جدید چنین آموزش می دادند که اسلام دینی بیگانه است که قومی نامتمدّن آنرا بر ایران تحمیل کرده است.» (19) دراین راستا با توسّل به شکوه وعظمت شاهانه و زنده کردن این مفهوم ، کوشش می شد تا شاه رابا عنوان « شاهنشاه» در رأس جامعه قرار دهند و او را فرمانروای بی چون چرای کشور قلمداد کنند.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رژیم رضا شاهی به منظور جا انداختن این خود فریبی مستبدّانه دست به تلاشهای گوناگونی زد تا در اذهان ایرانیان مشروع جلوه کند و قدر مسلّم آن است که از این لحاظ ، اعتماد به نفسش بیش از دولت قاجار بود . ایدئولوژی رژیم از طریق « دایرۀ تنویر افکار عامّه » که در اواخر دهۀ 1930 م / 1310 ش در وزارت آموزش و پرورش ایجاد گردید تبلیغ می شد. « این سازمان طیّ بر گزاری سخنرانیهای عمومی توسّط صاحبنظران مشهور و شناخته شده و مردان حرفه ای ، طیف گسترده ای از مسایل و موضوعها و از جمله اخلاق ، تاریخ ، بهداشت ، ادبیات ، علوم اجتماعی ، آموزش و پرورش « تجدّد » و میهن پرستی ، وفا داری به شاه و ذکر پیشرفتهای نمایان کشور در سالهای اخیر را به بحث می نهاد. »(20) ویلبر یاد آور می شود : « این سازمان که ظاهراً از روی نمونه های تبلیغات نازی و فاشیسستی شکل گرفته بود در نظر داشت افکار عمومی را در راستای خطوط مورد نظر سوق دهد، مردم را با دستاوردهای دولت آشنا سازد ، حمایت عمومی را برای دولت کسب کند و غرور و آگاهی ملّی را برانگیزاند. »(21) بطوری که دربالا گفتیم ، نظام آموزشی در مجموع به گونه ای پی ریزی شده بود که سکولاریسم ، ناسیونالیسم و شکوه و عظمت شاهنشاهی ایران رابه دانش آموز القا ء کند.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سئوال اینست : تلاشهای نظام رضا شاهی در کسب مشروعیت در جامعۀ ایرانی تا چه پایه با توفیق همراه بود؟ اصلاحات رضا شاه و ادّعاهای دولت او قبل از همه به منظور جلب حمایت مردم شهرها صورت می گرفت. می خواست قلبها و مغزهای جماعت شهری را تسخیر کند امّا جماعت یکدست نبود و در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت [ تنها ] بخشهایی ازعناصر شهری با او همراه بودند. دهقانان در حد ّزیادی از تأثیر اصلاحات رضا شاه برکنارماندند ، و عشایر و ایلات بیرحمانه و به زور اسکان یافتند. دولت رضا شاه سرانجام در این زمینه به زورتوسّل جست. درحالی که سیاستگزاریهای او در زمینۀ و تحوّل و توسعۀ اقتصادی یاد آور دوران صفویّه بود، نبود مشروعیت عمیق در نظام پهلوی و اتّکایش به قدرت نظامی ، وی را به حکومت نادرشاه افشار نزدیک می کرد و رفتارش با ایلات ، ستم نادر را در این زمینه به یاد می آورد. (22)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مسألۀ واکنش جامعۀ مدنی در برابر ادّعای مشروعیت رژیم رضا شاه را تنها هنگامی می توان به کمال پاسخ داد که شکل اقتصادی جامعه و در هم شکسته شدن همه ی جنبشهای اجتماعی دورۀ پادشاهی او را مورد بررسی قرار دهیم.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>*اقتصاد و ساختار طبقاتی </b></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دهۀ 1930م / 1310 ش دورۀ کلیدی گذار از توسعۀ وابستۀ ماقبل سرمایه داری عهد قاجار به توسعۀ وابستۀ سرمایه داری بعد ازجنگ جهانی دوّم است. بنابراین ماهیت و دامنۀ دگرگونیهای اقتصادی و طبقاتی درساختاراجتماعی ازاهمّیتی خاصّ برخورداراست که صاحبنظران مختلف دراین باره مواضع متفاوتی اتّخاذ کرده اند.(23) دراین فصل به بررسی این موضوعها و بحثها می پردازیم وآنها را از منشور مفهوم پیشگفته مان یعنی توسعۀ وابسته عبور میدهیم. دراین بخش یک رویۀ قضیّه را به بحث می گذاریم یعنی ساختارطبقاتی را به شیوۀ تجربی و با توجّه به وجه های تولید تجلیل می کنیم و در بخش بعدی به بحث در مورد موانعی می پردازیم که نظام جهانی برسر راه رشد ایران قرار داد. این دوبخش بر روی هم ملاکهای مرحلۀ گذار توسعۀ وابسته را نشان می دهد وامکانات ومحدودیتهای درونی و بیرونی آنرا به نمایش می گذارند. با آنکه به داده ای کاملاً موثّق مربوط به این دوره دسترسی نبوده است ، امّا موارد تاریخ نگارانه به قدر کافی وجود دارد که ما بتوانیم نقشۀ ساختار طبقاتی ایران در دورۀ بین دو جنگ جهانی زا ترسیم کنیم.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>داده های مربوط به جمعیت ، نشان دهندۀ رشد مداوم همراه با جابجایی های مهمّ داخلی است. کلّ جمعیّت ایران را در دورۀ 1900 – 1914 م / 1279 - 1293 ش ده میلیون نفر بر آورد کرده اند که این رقم در 1940 م / 1319 ش یه 6 / 14 میلیون نفر رسیده یعنی تقریباً 50 در صد رشد داشته است . نرخ کلیّ افزایش جمعیّت کشور که در فاصلۀ سالهای 1900 – 1926 م / 1279 – 1305 ش بر اثر قحطی و جنگ سالانه 8 0/0 در صد بوده در فاصلۀ سالهای 1926 - 1940 م / 1305 – 1319 ش به نرخ چشمگیر 5 / 1 در صد رسیده است. دراینجا نیز تغییر و جابجایی قابل توجِهی به چشم می خورد: در سال 1900 جمعیّت شهر نشین 7 0 / 2 میلیون یعنی 9 / 20 در صد ؛ جمعیّت ایلی 47 / 2 میلیون یعنی 1 / 25 در صد ؛ و جمعیّت روستایی 33 / 5 میلیون یعنی 54 در صد بوده است . بنا به بر آوردهای سال 1940 م / 1319 ش ، ایران دارای 2 / 3 میلیون جمعیت شهر نشین ( 22 در صد ) ، تنها یک میلیون ( 9 / 6 در صد ) جمعیّت ایلی و35 / 10 میلیون ( 1 / 71 در صد ) جمعیّت روستایی بوده است. واین آمارمیزان عظیم یک جانشین شدن و نیمه تخت قاپو شدن عشایرکشور را نشان می دهد. آمار نیروی کار نشان می دهد که بخش کشاورزی در 1906 م / 1285 ش 90 درصد ؛ در 1926 م / 1305 ش ، 85 در صد ؛ در 1946 م / 1325 ش، 75 در صد کلّ جمعیّت کشور را تشکیل می داده هر چند تعداد مطلق کارگران کشاورزی از 000, 431 , 3 به 000, 828 , 3 نفر رسیده است.(24) خدمت نظام وظیفه ، ایجاد کارخانه ها و طرحهای پردامنۀ راه آهن ، موجب ازد یاد سریع جمعیّت شهری شد بطوری که در فاصلۀ سالهای 1935 – 1940 م / 1314 - 1319 ش رشدی معادل 3 / 2 در صد داشته است ، درحالی که رشد بخش روستایی طیّ همان مدّت تنها 3 / 1 در صد بوده است/ 1940 م / 1319 ش شش شهرکشورجمعیّتی متجاوز از یکصد هزار نفر داشته اند. آمارهای مختلف حکایت از آن دارند که تهران 540 هزار نفر ، اصفهان 250 هزار نفر ، تبریز 200 تا 300 هزار نفر ، مشهد و شیراز هر یک 200 هزارنفرجمعیّت داشته اند. شهر آبادان که به تازگی پایانۀ نفتی شده بود یکصد هزار جمعیّت داشته است . بدین ترتیب می توان گفت جمعیّت ایران تا اندازه ای در پایان دورۀ مورد بحث بیشتر شهری و صنعتی بوده است امّا بازهم بخش بزرگی ازجمعیّت بر روی زمین کار می کرده است.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>وجه های تولید روستایی</b> </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دو وجه دیرپای تولید روستایی در روستاهای ایران وجود داشته است: کشاورزی سهم بری دهقانی و چادرنشینی – شبانکارگی. این هردوبه موجودیت خود ادامه دادند، اوّلی تا حدّ زیادی دست نخورده باقی ماند درحالی که دوّمی به خاطر سیاست دولت در تخت قاپو کردن عشایردستخوش دگرگونی و بحران جدّی شد.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انواع اصلی زمینداری سده های شانزدهم ( 879 تا 979 ش ) تا نوزدهم ( 1179 تا 1279 ش ) ، که در فصلهای دوّم و چهارم مورد بررسی قرار گرفتند ، در دورۀ 1925- 1941 م / 1304 - 1320ش نیزبه همان صورت ادامه یافتند، امّا در این دوره زمینهایی که در تملّک مالکان خصوصی بودند اهمّیت بیشتری یافت. بنا به بر آوردهای دهه های 1930 م / 1310 ش و 1940 م / 1320 ش شاید بتوانیم نسبت تقریبی زمینها را به شرح زیر مشخّص نماییم: زمینهای دولتی 10 در صد؛ املاک موقوفه 10 تا 25 در صد؛ املاک خرده مالکی 5 تا 15 در صد ؛ و املاک بزرگ 50 تا 80 در صد.(25) تحوّل کلیدی این دوره ، انسجام و رشد بزرگ مالکی و پیدایش املاک پهناوربا مالک غایب بود رضا شاه خود با خرید و مصادرۀ املاکی وسیع دراین زمینه پیشقدم شد. زمینداران با اعمال نفوذ در دربار توانستند قبالۀ املاکی را که مالکیتشان بر آنها محرز نبود به دست آورند. </div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهدی می گوید: 37 خانواده در1941 م / 1320 ش مالک 20 هزار پارچه آبادی بودند . بنا بر آوردی که در سال 1949 م / 1328 ش از 1300 پارچه آبادی دراطراف تهران به عمل آمده است ، 5 در صد زمینداران ، 83 در صد زمینها را مالک بودند و 85 در صد جمعیّت این آبادیها، یا بی زمین بودند ( 60 در صد ) ، یا کمتر از یک هکتار زمین داشتند ( 25 در صد ). (26)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باز هم وجه تولید غالب در کشاورزی وجه سهم بری دهقانی بود که در فصل دوّم در باره اش توضیح دادیم. لمبتون می گوید : سهم بری متداول ترین شکل رابطه میان دهقان و زمیندار است و سنجابی در بررسی 1934 م / 1313 ش خود غلبۀ این وجه تولید را در زمینهای زمینداران بزرگ و متوسّط مورد تأیید قرار داده است. قانون مدنی 1934 م / 1313 ش سهم بری را تعریف کرده امّا مشخّص نکرده است که هرطرف به چه نسبتی سهم می برد. « قرار دادها » معمولاً وبطور نسبتی لفظی بود . سهم واقعی زمیندار بر حسب منطقه ، رسوم محلّی ، نوع محصول و اینکه آب ، بذر، کود ، گاو آهن و حیوان را چه کسی داده باشد فرق می کرد. در مجموع چنین به نظرمی رسد که مالک یک سوّم تا نیمی از کلّ محصول ر می برد .(27) اما معنی این حرف آن نیست که فرد دهقان هم نیمی تا دو سوّم محصول را به خود اختصاص می داده است، چون باقیماندۀ محصول بین چند دهقان تقسیم می شد. سهم هایی از آن به افراد مختلفی که در روستا خدماتی انجام داده بودند تعلّق می گرفت. دهقان سهم بر بطور مرسوم عرفاً دارای حقّ نسق بود امّا در تضمینی وجود نداشت که او هم همیشه بر روی زمین کار کند. هر چند اخراج دهقان از روی زمین به دلیل سنّتهای قوی و ریشه دار و نیز کمبود نیروی کار در روستا چندان معمول نبود امّا در اطراف شهرهای بزرگ که دهقانان جز سهم بری تقریباً راه دیگری برای تأمین زندگی نداشتند این رسم متداولتر بود.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در این دوره صدورمحصولات کشاورزی و تجاری شدن آنها هنوزادامه داشت امّا نشانه های چندانی در دست نداریم که بگوییم این فعّالیتها درمقایسه با دورۀ قاجار شدّت بیشتری یافته اند. به انگیزۀ تولید قند وشکر در محل و فروش در بازار ایران، عدّه ای از دهقانان ، زمینهای اطراف کارخانه ها ی قند را به کشت چغندر اختصاص دادند امّا بعید است که کاشت این محصول نقدی نفع چندانی را عاید دهقانان کرده باشد چون نظارت مالک در این زمین دقیقتر بود و اقتصاد پولی تامّ با این نوع فعّالیت به مقروض شدند روستاییان می انجامید. در فاصلۀ سالهای 1925 م / 1304 ش تا 1939 م / 1318 ش تولید سالانۀ گندم 67 در صد ، جو 36 در صد ، برنج 44 در صد ، پنبه 90 در صد و توتون و تنباکو 114 در صد افزایش یافت. ابریشم ، پنبه ، چای و تنباکو در بازارجهانی برای فروش عرضه می شد. بنا به یک بر آورد در مورد محصولات معیشیتی در اواخر دهۀ 1940 م / 1320 ش ، دو در صد تولید صادر می شده است . یک محصول عمدۀ پولی ، یعنی تریاک که در دهۀ 1920 م / 1300 ش بین 10 تا 15 در صد صادرات مرئی ایران و 30 در صد محصول جهانی را تشکیل می داده ، به دنبال تصمیم دولت مبنی بر ممنوعیت یا محدودیت کاشت، به میزان دو سوّم تنزّل یافته است.(28) تصوّر می رود سایر محصولات نقدی جای تریاک را گرفته باشند امّا چون دولت کمترین توجّهی به بخش کشاورزی نداشت رونق واقعی چندانی در صادرات پدید نیامد . پس شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد که گرچه علائم چندانی در مورد کشاورزی سرمایه داری در سطح بازار جهانی و واسطه های داخلی به چشم نمی خورد ، کشاورزی یکجا نشین عمدتاً همان وجه تولید دهقانی سهم بری بود.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در رابطه با عملکرد کلیّ کشاورزان باید گفت کشاورزی ایران در دهۀ 1930 / 1310 ش اساساً برای تأمین [ معیشت] جمعیّت و رشد کافی بوده امّا بهبود چندانی در کیفیّت امر مشاهده نمی شود . در مقایسه با صنعت و نفت ، سهم بخش کشاورزی در تولید نا خالص ملّی مدام در حال تنزّل بوده و از 80 – 90 در صد درسال 1900 م / 1279 ش به حدود 50 در صد درسالهای دهۀ 1930 م / 1310 ش رسیده است.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>از آنجا که نیروی کار کشاورزی 75 در صد یا بیشتر جمع نیروی کار ایران را تشکیل می داده ، در مقایسه با پخش پویا و رو به گسترش شهری ، بهره وری چندانی نداشته است . امّا با همۀ اینها تولید غلّات اساسی در سالهای 1925 - 1939 م / 1304 ش حدود 5 / 52 در صد افزایش داشته در حالی که زمین زیرکشت در همان مدّت 25 در صد و جمعیّت 22 در صد رشد داشته است، پس اندکی بهبود در زمینه حاصل شده امّا از آن مهمتر ، پیشی گرفتن رشد تولید کشاورزی بر رشد جمعیّت به میزان 2 برابریا بیشتراست. ایران حتّی درسال 1940 م / 1319 ش اساساً از نظر موادّ غذایی ( جز قند وشکر و چای که به رغم افزایش چشمگیر تولید داخلی ، مقادیر زیادی وارد می شد) خود کفا بود : برنج و غلّه در بعضی سالها صادر می شد امّا گندم در بعضی از سالهای دهه 1930 م / 1310 ش جزو اقلام وارداتی بود.(29) </div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>برای رشد محدود کشاورزی این دوره سه دلیل عمده می توان اقامه کرد:1 ) در فنون کشاورزی کوچکترین تغییری حاصل نشد. ماشینی شدن کشاورزی ، حفر چاه عمیق و استفاده از بذرهای اصلاح شده جز در زمینهای شاه یا در موارد معدودی که مورد استفادۀ بعضی زمینداران ترقّیخواه قرار گرفت، مرسوم نبود. درو کردن وخرمن کوبیدن هنوز با دست انجام می شد.2 ) دولت کمترین توجّهی به بهبود وضع کشاورزی نداشت. جز تلاش توأم با فساد و سوء مدیریت در مورد تقسیم املاک سلطنتی در سیستان، گامی در اصلاحات ارضی برداشته نشد. بر عکس نوعی حرکت وارونه درجهت توقیت زمیندار و امینت بزرگ مالکی آغاز و پیگیرشد. در مجموع ، سیاست زارعی به فراموشی سپرده شد. بودجه ای که به این بخش پهناور عظیم اقتصادی اختصاص می یافت بسیار ناچیز بود. سیاستهای قیمت گذاری دولت عملاً علیه توسعۀ کشاورزی بود. ناکامی دولت در حلّ مشکل اصلاحات ارضی ما را به سوّمین عامل می رساند.3 ) گرایشهای رکود طلبانه در درون وجه تولید سهم بری . عملکرد و نحوۀ کار تولید سهم بری به گونه ای بود که تولید را تشویق نمی کرد و اصولاً بهره وری را در همۀ جهات با دلسردی روبرو می ساخت . دهقانان نگران بودند که اگر محصول زیادتری به بار آورند طمع زمیندار و سایر متقاضیان بالاتر برود چون درهر صورت هر قدر محصول افزایش می یافت بخش بیشتر آن سهم مالک می شد. به همان دلیل زمیندار نیز که بیشترین سهم محصول را می برد دلیلی برای افزایش سرمایه گذاری و بهبود وضعیت زمین نمی دید. حاصل این گرایشها در فنون ، سیاستگذاری دولت و اخذ مازاد آن بودکه که نظام موجود کشاورزی به حال خود رها شود یعنی در کشوری که جمعیّت با آهنگی فزاینده رشد می یافت بخش کشاورزی زیر فشار روز افزون قرارگرفت.(30) ادامۀ این روندها و گرایشهای بعد از جنگ ، پیامدهای عمده ای بر ساختار اجتماعی ایران بر جای نهاد.</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>طبقۀ زمیندار ایران از نظر ترکیب و قدرت در برابر دولت دستخوش تعییراتی شد امّا در دهۀ 1930 م / 1310 تغییر چندانی نکرد و قدرت خود را در مقابل دهقانان حفظ نمود . البتّه بعضی از خاندانهای زمیندار قدیمی و سران ایل املاکشان را از دست دادند و در عوض ، بازرگانان ، مقاطعه کارها، امیران ارتشی ، رده های بالای دستگاه دولتی و شخص رضا شاه زمینهای زیادی را مالک شدند. این دست به دست شدن بخشی از مالکیت زمین در ایران امر تازه ای نبود و با هر تغییر دودمان و رژیم چنان وضعی پیش می آمد امّا تغییر درهرحال در محدوده های خاصّی صورت می گرفت. به نوشتۀ آبراهامیان: « درفاصلۀ سالهای 1825 – 1941م / 1304 -1320 ش ، از 50 عضو کابینه 37 عضو در خاندانهای اشرافی و نام ونسب داربه دنیا آمده بودند.»(31) تعداد زیادی از نمایندگان مجلس را نیز زمینداران تشکیل می دادند. آنچه تازگی داشت ، کاهش نسبی قدرت سیاسی زمینداران بطور کلّی بود، زمینداری درمنطقۀ مراغه این طور آه وناله می کرد « تا پیش از رضاشاه هرکسی خودش یک شاه بود بعداز آنکه رضا شاه به قدرت رسید همۀ ما را زیر کنترل گرفت.» (32) رضا شاه عناوین اشرافی را لغو کرد و از نظر اقتدار سیاسی، نخبگان زمینداران به شکلی کاهش یافت امّا ثروت و مکنتشان دست نخورده باقی ماند چون نه اصلاحات ارضی صورت گرفت و نه در مالیاتهای ارضی افزایشی حاصل شد. در واقع باید گفت بسیاری از مالکان بر نفوذ و املاک خویش در منطقه درسودسالیانه شان افزودند و هرچند سود ناشی از کشاورزی به پای سود فعّالیتهای بخش شهری نمی رسید امّا هنوز10 تا 15 در صد سود سالیانه عاید زمینداران می شد. حیدری بر آورد کرده است که هرخانوار زمیندار سالانه 2300 دلار درآمد ملکی داشته و این 10 برابر درآمدی است که بنا به برآورد تقریبی وی عاید دهقان می شده است و جای هیچ تردیدی نیست که این مبلغ به مراتب ازدرآمد سالانۀ زمینداران بزرگ کمتر بوده است.(33) سرانجام، شاید قدرت و آمریّت ارباب زمینداردراملاکش دستخوش نوعی تغییرشده باشد امّاهنوزاین قدرت وآمریّت بسیار شدید بود. لمپتون می نویسد: ازانقلاب مشروطیت « وضعیت ملّاکان بزرگ[ تغییر کرد ] وازحالت یک شاهزادۀ کوچک درقلمرو اربابی به صورت یک مالک معمولی درآمد.» طرح کلّی که لایل هایدن (Lyle Hayden ) از دهکده های نمونه درفلات مرکزی تهیّه کرده مؤیّد آن است که مالک هنوز از اقتدار زیادی بر خوردار بوده است. « مالک کنترل مطلقی را برامورجاری ملک اعمال می کند و سرنوشت شخصی یکایک ساکنان ملک تا حدّ زیادی توسّط او تعیین می گردد. »(34) </div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>وضعیت آن 5 / 3 میلیون دهقان ایرانی و خانوارشان چگونه بود ؟ دهکده اگر نسبتا ً بزرگ بود، از نظر داخلی قشربندیهایی داشت اکثریت نیروی کار از دهقانان بدون زمین مستأجر و سهم بر تشکیل می داد امّا عدّه ای پیشه ور و خدماتی نیز در روستا حضورداشتند. آهنگر، نجار، حمّامی ، سلمانی و ملّای ده هر یک سهمی از محصول را به ازای خدمات سالانه شان دریافت می کردند یا هربار که کاری برای دهقانان انجام می دادند نقداً بدانان پرداخت می شد. علاوه براین ، دسته ای از دهقانان تهیدست تر در روستا بودند که نه زمین داشتند و نه حقّ نسق . اینان در فصلهای کاری اجیر می شدند یا به شهرهای نزدیک می رفتند و کاری پیدا می کردند. زنان روستایی سهم عمده ای در فعّالیتهای اقتصادی داشتند و بدین وسیله از طریق نخ ریسی ، بافندگی و خوشه چینی به معیشت خانواده کمک می کردند و در بعضی مناطق مثل سواحل دریای مازندران در برنجزارها به صورت کارگر کار می کردند یا در فصل خرمن اجیر می شدند مثلاً در کرمان در مزرعه به کار می پرداختند اماّ مزدشان نصف مزد پرداختی به مردان کارگر بود و مزد کارگر هم بسیار ناچیز بود. (35) در دهۀ 1930 م / 1930 ش درآمد دهقانان درسطح معیشت با پایین تر از آن بوده است. پایین نگه داشتن قیمت غلّات به سود بخش شهر نشین کشور، در واقع به زیان دهقانان عمل کرد.(36) داده های مربوط به در آمد سهم بری نشان دهندۀ آن است که [ میانگین] این درآمد سالانه بین 100 تا 200 دلار یا حتّی کمتربود و تازه این میزان نیز در مناطق مختلف کشور فرق داشت، حتّی در درون یک روستا در آمدها هم سطح نبود.(37) بنا به برآوردی که درمورد درآمد دهقانان اطراف تهران به عمل آمده چهار برزگر در یک گروه جمعاً سالی 100 « بار » گندم تولید می کردند و بعد از پرداخت 5 / 47« بار » سهم ارباب ، 5 / 7 تا 10 بار سهم بذر ، 8 بار برای آهنگر، حمامی ، ملا و دشتبان ، 17 – 5 / 18 « بار» برای صاحب گاونر، برای هردهقان 5/4 « بار » گندم یعنی 12300 کیلو گرم باقی می ماند. « بدیهی است این میزان برای معیشت او و خانواده اش کفایت نمی کرد مگراینکه از جاهای دیگرنیز درآمد تکمیلی داشته باشد.(38) سایرمنابع درآمد و مصرف ، با فندگی زنان ، باغداری در قطعات کوچک ونگه داشتن چند رأس دام بود. حتّی زمیندار کوچکی که مقداری زمین داشت گاه مجبور بود به سایر فعّالیتها روی آورد و درآمدی کسب کند و گرنه در آمد زمین خودش تکافوی معاش خانواده را نمی کرد. حال اگر طریق خدمت اجباری نظام در زمان نامناسب می توانست آن منبع گزینۀ در آمد را هم بخشکاند، سرانجام دهقان در وضعیتی قرار می گرفت که بناچار به نزولخوار ده متوسّل می شد.(39)</div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مجموع باید گفت سطح زندگی دهقانان ایرانی رضایت بخش نبود. به اعتقاد بسیاری از ناظران در اواخرسلطنت رضا شاه این وضع بدترشد. (40) البتّه در مواردی هم که سطح زندگی رضایت بخش می نمود این امر براثرکاردشوار وطاقت فرسا حاصل می شد. رژیم غذایی در یک خانوادۀ معمولی دهقانی به شرح زیربود: « صبحانه: نان و چای؛ ناهار، نان و ماست؛ شام: نان وماست وچای »(41) کدی نتیجه می گیرد« دهقان غالباً گرسنگی می کشید.» (42) سازمان ملل متّحد در دهۀ 1950 م / 1330 ش برآوردی در این زمینه به عمل آورد و متوجّه شد در ایران هر بزرگسال روزانه کمتر از 1800 کالری دریافت می کند، که از تمامی مناطق فقیرنشین خاورمیانه کمتر و پایینتر بود.» (43) شرایط بهداشتی نیز بسیار نامطلوب بود. در اواخردهه 1940 م / 1320 ش به موجب یک بررسی معلوم شد« نرخ مرگ و میر کودکان 50 درصد و امید زندگی در روستا 27 در صد است ؛ اغلب مردم با بیماری دست به گریبانند؛ و اغلب روستاها فاقد امکانات بهداشتی اند. (44)با این وضع مریض شدن یک مشکل عمده و جدّی بود. در این دوره کمتر روستایی از نعمت مدرسه برخوردار بود و نمی شد بچّه ها را براحتی از فعّالیتهای کشاورزی و کارهای خانه جدا کرد [ وبه مدرسه فرستاد] . در مجموع، مالکان نیز در روند بهبود بخشیدن به وضعیت تحصیلی، مسکن، یا وضعیت بهداشتی دهقانان کاری انجام ندادند یا اگر دادند بسیارناچیز بود. (45)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در زمان پادشاهی رضا شاه بخش جمعیّت ایلی شدیداً ازسیاستگذاری دولت تأثیر پذیرفت. تجربۀ رضا شاه در فرو نشاندن نا آرامیهای قبیله ای وایلی بعد از سال 1921 م / 1300 ش وی را به این نتیجه گیری رسانده بود که ایلی ها « وحشیانی نابهنجار، سرکش و بیسوادند که در وضعیت طبیعی بدوی خود رها شده اند.» (46) لمبتون می گوید : این قبیل گرایشها یا دست کم سیاستگذاری دولت بر پایۀ آنها « ازحمایت عمومی عناصر غیر ایلی کشور برخوردار بود»(47) در یک چنان جوّ فکری ، دولت با تمام نیروی خود به جنگ ایلات رفت؛ ابتدا کوشید آنها را تابع قدرت مرکزی سازد ، این امریست که برای همیشه درسرتاسر دهۀ 1920 م / 1300 ش در شکل جنگی مداوم حاصل شد، سپس تصمیم به «متمدّن ساختن، آنها گرفت و کوشید از طریق برنامۀ اسکان اجباری [ تخت قاپو کردن] آنان را به دنیای نوین و متمدّن وارد سازد. در فاصلۀ سالهای 1927 – 1932 ش نافرمانی ایلات قشقانی ، عرب ، لرو بقیّه سرکوب شد. به دنبال خلع سلاح ، مسیر ییلاق و قشلاق آنها بسته شد تا مجبوربه اقامت دریک منطقه شوند، به کشت و زرع بپردازند و دست ازشبانکارگی بردارند. گاه به منظور تشویق ، زمینهای دولتی را به آنها واگذار می کردند یا می فروختند، بذر، در اختیار شان می گذاشتند، البتّه زمینها در مناطقی دوراز مسیرکوچ ایل بود و ارزش کشاورزی چندانی نداشت. فرمانداران نظامی را به مناطق ایلی می فرستادند، از افراد ایل سرباز وظیفه می خواستند ، کسانی که مقاومت می کردند جریمه می شدند ، به زندان می افتادند ، یا اعدام می شدند. دستاویز این قبیل اعمال آن بود که افراد ایل از قانون سال 1928 م / 1307 ش و پوشیدن لباس متّحدالشکل سر پیچی کرده اند . راه سازی و احداث راه آهن بر قدرت مراقبت دولت و کنترل ایلات افزودند و با اسکان ایلات مسأله جمع آوری مالیاتها آسانترشد. </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این قبیل سیاستها تأثیرهای متفاوتی برمردم ایلات می گذاشت امّا باید گفت تأثیر درمجموع مخرّب و خانمان برانداز بود. طبیعتاً مقاومتهایی وجود داشت امّا مبارزه با منابع روز افزون نظامی ، اقتصادی و اداری نظام پهلوی روز به روز دشوارتر می شد و یا در شرایط نابرابرانه تری صورت می گرفت. با این وضع از جمعیّت و تولید عشایری درحدّ چشمگیری کاسته شد. آمار ارقام در مورد تلفات نفوس ایلی بدان گونه که باریر ذکر می کند تکان دهنده است او می گوید از 000 , 470 , 2 جمعیت شبانکاره در سال 1900 م / 1279 ش تنها 1 میلیون نفر در 1932 م / 1311 ش باقی مانده بود (بقیه یا یک جانشین شده یا مرده بودند. ) (48)این شکل تلفات انسانی بطور جدّی اقتصاد شبانکاره را تضعیف کرد و از عرضۀ فرآوردهای دامی در سطح کشور کاست. تولید گوشت و پوست ، چرم و فرآورده های شیر دچار کاهش شد. (49)تعداد دامهای مورد استفاده در حمل و نقل نیز کاهش پیدا کرد. اسکان اجباری بدان معنا بود که فرد ایلی نمی تواند مانند سابق به همان تعداد دام داشته باشد. زمین نامرغوبی که به ایلاتی ها داده می شد و به حال خود رها شدن آنها بی هیچ پشتوانۀ مالی ، بر روی هم، موجب شد گذار از زندگی شبانکارگی به یکجانشینی بسیار پر مشقت باشد و « دهقانان» قبیله یا به حاشیه ای ترین مکان جامعه رانده شوند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دو طبقۀ اساسی تشکیل دهندۀ وجه تولید شبانکارنگی چادر نشینی را خانها و افراد عادّی ایل تشکیل می دادند و هر دو از اثرات ویرانگرانۀ جریان اسکان اجباری آسیب دیدند. شیوۀ زندگی شان سخت لطمه دید، امّا بازهم در رابطه شان با مازاد تولید شده و شانس زندگی ، فاصلۀ زیادی این دو طبقه را از هم جدا می کرد. خانهای قشقایی ، بختیاری ، بویر احمدی و ممسنی به خاطر مقاومت در برابر اقتدار دولتی بهای سنگینی پرداختند ، تبعید شدند ، در خانه هایشان در تهران تحت نظر قرار گرفتند، اموالشان مصادره شد، به زندان افتادند و یا سرانجام کشته شدند. سایر خانها گردنکشی را کنار نهادند و با دولت دمسازی نشان دادند ، دولت هم رفتار آشتی جویانه ای با آنها در پیش گرفت و یاآنها را به جمع هیئت حاکمه افزودند . به خانوادۀ قوام شیرازی در ازای زمینهای غصب شده شان، زمینهایی در خراسان و مازندران داده شد. آنان و بسیاری دیگر از همتا یانشان ثروت کلانی اندوختند امّا حالا دیگر خان قبیله محسوب نمی شدند و [ تنها ] زمیندار بزرگ بودند. آنها که در تهران به عنوان گروگان نگاه داشته شدند زندگی آسوده ای داشتند و آرام آرام دگردیسی حاصل کردند و از طریق فرزندانشان که در تهران یا فرنگ تحصیل می کردند بخشی از اعضای هیئت حاکمه شدند.(50)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در سوی دیگر مناسبات طبقاتی ، افراد عادی ایلات یعنی جمعیبت کوچ نشین ( تا آن زمان ) شبانکاره قرارداشتند . بی هیچ تردیدی وضعیت زندگی اینان در دورۀ سلطنت رضا شاه به وخامت گرایید . به زور اسکان داده می شدند، یا مسیر کوچ آنها را سدّ و به سختی کنترل می کردند ، مجبور بودند با سطح زندگی پایینترازسابق بسازند و سختی بیش از حدّی را تحمّل کنند. حاصل بدیهی و طبیعی این روند ، فقر روز افزون ایلاتی ها بود. جوامع اسکان یافتۀ ایلی از لحاظ وضعیت غذا ، مسکن و بهداشت بهتراز دهقانان نبودند و با توجه به درهم ریختن شیوۀ زندگی مرسومشان ، وضع معیشتی نه تنها از دوران شبارنکارنگی بدتر شده بود بلکه در مقایسه بازندگی دهقانانی که از دیربازیکجانشین بودند ، وضعیت رقّت باری داشتند . خدمت اجباری نظام ، مالیاتهای فزاینده، خلع سلاح و شبیخون خود سرانۀ مقامهای ارتشی به مناطق اسکانی ایلات ، برایشان عوارض اضافی به بارمی آورد. توده های ایلات اسکان یافته به مراتب بیش از دهقانان استثمار می شدند . چون علاوه بر دولت ، خانها نیز آنان را مورد بهره کشی قرار می دادند. حاصل کار ، از دست دادن معیشت، منزلت و رفاه توده های اسکان یافته بود. زنان ایلی بعد از اسکان نیز به فعّالیت و کار ادامه دادند و در نتیجه از آزادی بیش از زنان شهری یا کشاورزان برخوردار بودند . هر چند به تدریج که کوچ نشینی پایان گرفت ، ایلاتی ها نیز به هنجارهای زندگی روستایی نزدیک شدند. (51)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی شک تجربۀ شاقّ اسکان اجباری عشایر از سوی دولت تأثیرش را بر گرایشها ی قبیله یا وآگاهی سیاسی برجای نهاد. رژیم پهلوی به جای آنکه با ادّعای مشروعیت قوی برعشایرحکومت کند با زور اسلحه یا تهدید برآنها حکومت کرد. سرکوب باعث شد که بسیاری از قبایل به آگاهی سیاسی دست یابند وهویّت خویش را در رابطه با مسیرکوچ ، فرهنگ ، رسوم و سنّتها و زبان جستجو کنند. اقلّیتهای قومی به مغهومی یک ائتلاف واقعی در برابر روند « فارس سازی » رژیم به وجود آوردند (52) و چون در معرض پدیده های صنعتی و شهری قرار گرفتند( مثل بختیاریهایی که در حوزه های نفتی خوزستان کار می کردند ) با افکار سیاسی جدید – آزادی و برابری – آشنا شدند و این امر در پاره ای قیامها که در ذیل مورد بحث قرار می گیرد، نقش مسلّمی ایفا کرد . پوشالی بودن موفّقیت رژیم در قلمرو این سیاستها شهر یور1320 معلوم شد که به دنبال کناره گیری رضا شاه، بسیاری از مردم ایلاتی و عشایری که اسکان یافته بودند دیگر بار زندگی شبانکارگی را از سر گرفتند. این تحوّل د ر فصل هفتم مورد بحث قرارمی گیرد. امّا مبالغی که بابت عوارض و باج در دهۀ 1930 م / 1310 ش از آنها گرفته شد متأسّفانه بسیاربالا بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>وجه تولید شهری</b> </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وجه تولید شهری در ایران را وجه تولید خرده کالایی صنایع دستی و وجه تولید سرمایه داری صنعت جدید تشکیل می داد منتها وجه تولید سرمایه داری ، هم به صورت مطلق و هم در رابطه با تولید پیشه وری بسرعت رشد می کرد. در دهۀ 1930 م / 1310 ش دولت پیشگام گسترش توسعۀ سرمایه داری در کشور شد ( هر چند بخش خصوصی نیز دراین فرایند نقش کمی هم ایفا نکرد). بخش عمدۀ توسعۀ منابع دولتی صرف طرحهای زیربنائی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خط آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود ، هدفهای اقتصادی چندانی نداشت و از هیچیک از شهرهای عمدۀ کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه داشت ؛ در حالی که جادّه های ماشین رو با یک تا 5 /1 درصد این هزینه امکان پذیر بود. به نظر می رسد عمده ترین عملکرد آن ، ایجاد امنیت داخلی در جنوب بود چون امکان بسیج و اعزام نیرو را آسانتر می کرد. در شمال نیز موجب بهبود وضع بازرگانی با شوروی شد و بنابراین تصادفی نبود که املاک رضا شاه در مازندران با احداث راه آهن رونق بیشتری پیدا کرد. اقدامات زیر بنایی دیگری نیز صورت گرفت<b> ، </b>20 هزار کیلو متر راه، فرودگاه ، نیرو گاه برق در همۀ شهرهای بزرگ ( در سیستم آبرسانی تحوّلی پدید نیامد) و ارتباطات از جمله فعّالیتهای مهمّ زیر بنایی بود. (53) حاصل این سرمایه گذاریها آن شد که زیر بنای ایران برای توسعۀ سرمایه داری صنعتی درفاصلۀ سالهای 1925 – 1941 م / 1304 – 1320 ش رشد نمایانی یافت هرچند هنوزهم در مقایسه با سایرکشورهای خاورمیانه سطح پایینی داشت چون بخش اعظم سرمایه نابخردانه صرف راه آهن شد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در فصل چهارم به ایجاد کارخانه های جدید و تولید صنعتی در ایران در دورۀ قبل از جنگ پرداختیم امّا بازدراینجا می گوئیم که صنعتی شدن واقعی کشور در مقیاس وسیع تنها در1920 م / 1300 ش آغاز شد و در دهۀ 1930 م / 1300 ش به اوج تازه ای رسید دولت در شروع این فرایند نقش مهمّی داشت امّا سرمایۀ خصوصی نیز درمقدار زیاد در این زمینه به کار افتاد و روند به صورت اقدامی خصوصی - دولتی در آمد. به نظر نمی رسد دولت ایران آگاهانه یک استراتژی صنعتی شدن جایگزینی واردات ( (Import – Substitution industrialization را درنبال کرده باشد تا صنایعی احداث کند که نیازمندیهای داخلی کشور را تأمین نمایند و نیازی به واردات نباشد، امّا بخش بزرگی از صنایع دراین راستا ایجاد شد: صنایع بافندگی ، مواد غذایی و صنایع کمکی همگی در راستای الگوی جانشینی بودند. در سیاستگذاریهای عملی دولت نشانی از اقدامات تعرفۀ حمایتی برای تولیدات کارخانه های داخلی به چشم نمی خورد. در عوض نرخ نادرست ارز از سال 1936 م / 1315 ش به بعد موجب جذّابیت هرچه بیشتر کالاهای وارداتی درمقایسه با تولید داخلی می شد. (54) در این مرحله هیچ تردید نیست که دولت در کلّ قصد داشت ایران را صنعتی کند و تا سال 1941 م / 1320 ش طرحهای بزرگی - برنامه ریزی شده یا غیر آن - انجام شد یا مورد بهره برداری قرار گرفت. تعداد کارخانه ها که در سال 1925 م / 1304 ش کمتراز بیست واحد بود ( و تنها 5 کارخانۀ بزرگ با بیش از50 کارگر فعّالیت داشت) در 1940 م/ 1319 ش به بیش از 300 واحد رسید ( که 28 کارخانه هر یک بیش از500 نفر کارگرداشت) تا آن تاریخ سرمایه گذاری در این زمینه به بیش از 260 میلیون دلار می رسید که یک سوّم را دولت و نیمی را بخش خصوصی تأمین کرده بود. ک(55) وربی فهرستی تهیّه کرده که به موجب آن در سال 1941 م / 1320 ش از 105 شرکت صنعتی ، 21 در صد متعلّق به دولت و 55 در صد متعلق به بخش خصوصی بوده است ( امّا این بخش تنها 5 / 13 درصد نیروی کار را در استخدام داشت) 24 درصد تحت مدیریت مشترک دولتی - خصوصی و یک در صد متعلّق به خارجیان ( صنعت نفت که 40 در صد نیروی کار را در استخدام داشت) بوده است. (56) بزرگترین بخش دولتی در صنعت را بافندگی تشکیل می داد ؛ دولت در صنایع کارخانۀ قند ، دخانیات و سیمان تنها کار فرما و در صنایع غذایی عمده ترین کار فرما بود و تمامی صنعت فلزکاری نیز درحیطۀ مدیریت دولت قرارمی گرفت. بخش خصوصی درصنعت بافندگی، مواد غذایی و پشمبافی بزرگترین نقش را داشت. عمده ترین صنایع مشترک بخش در صنعت بافندگی بود که 50 تا 60 در صد نیروی کار صنعتی را در 34 کار خانه از 57 کارخانه با بیش از 200 کارگر دراشتغال داشت. دوّمین حوزۀ بزرگ تولید، صنایع غذایی فرآورده های کشاورزی بود که 8 کارخانۀ قند و شکر، یک کارخانۀ بزرگ دخانیات ، امکانات چای خشک کنی ، تولید ، برنج پاک کنی ، تهیۀ گوشت و سایر موادّ غذایی را در برمی گرفت. ازجمله صنایع موفّق دیگر، صنایع سیمان ، کبریت ، صابون، کاغذ ، شیشه و مواد پشمبافی را می توان نام برد. بخش صنایع نظامی هر چند کوچک بود امّا رشد چشمگیری یافت کارخانه های اسلحه و مهمّات سازی و امکانات تعمیرجنگ افزارهای ساده در این بخش قرار می گرفت. دولت برنامه هایی برای احداث ذوب آهن و خرید کارخانه ازآلمان نازی تهیّه کرده بود که جنگ جهانی دوّم این طرح را عقیم گذاشت.(57) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با همۀ این دستا وردها باید گفت برنامۀ صنعتی کردن کشور توسّط رضا شاه با شکستها و محدودیتهایی همراه بوده است: 1 ) این صنایع بسیار تخصّصی بودند و در چند نقطۀ معدود کشور یعنی تهران ، تبریز ، اصفهان و چند شهر مورد نظر رضا شاه در شمال متمرکز . 2 ) همان طور که گفتیم ایجاد این صنایع از روی یک برنامۀ مشخّص صورت نمی گرفت. 3) در رابطه با هزینه ها ، سود و سرمایه گذاری نیز مشکلات در کار بود. 260 میلیون دلاری که درهمۀ صنایع سرمایه گذاری شد معادل پول سرمایه گذاری شده در راه آهن سراسری بود منتها این دوّمی توان توسۀ صنعتی کشور را تحلیل برد. بخش دولتی به خاطر بالا بودن هزینۀ تولید وسود اندک انگشت نما بود و به همین لحاظ به نظرمی رسد همۀ کارخانه های دولتی ضرر می داده اند. 4 ) هرچند ایران عصر رضا شاه ازمقایسه با دوران قاجاریه به پیشرفتهای بزرگی نایل آمد امّا بازازسایرکشورهای خاورمیانه نظیرترکیه و مصر در سراسر دهۀ 1930 م / 1310 ش بسیار عقب بود.( 58 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>طبقۀ سرمایه دار ایران باز هم با سرمایۀ دولتی ، خارجی و محلّی سر و کار داشت و هر سه این سرمایه ها در دورۀ مورد بحث رشد کردند. بخش دولتی شامل مدیران صنایع متعلّق به دولت و شخص رضا شاه بود که سهام زیادی در کارخانه ها داشت. سرمایۀ خارجی عمدتاً همان صنایع نفت جنوب متعلّق به بریتانیا وشیلات شمال متعلّق به شوروی بود و ما در زیر بدانها خواهیم پرداخت. در بخش خصوصی داخلی دوعنصرعمده قابل تشخیص بود : یکی صاحبان و مدیران صنایع جدید و دیگری بازرگانان ومقاطعه کاران بزرگ. درمورد این بورژوازی صنعتی جدید دومکتب فکری اظهارنظر کرده اند به موجب یکی از اینها ، بورژوازی صنعتی درمقابل دولت کوچک و ناچیز بود و آمادگی احداث کارخانه های جدید را نداشت؛ به موجب مکتب دوّم ، سرمایه داران صنعتی ایران با جهشهای سریع رشد می یافتند. ( 59 ) درهردو نظرمطالب درستی وجود دارد سرمایه داران ایران به تجارت بیش ازصنعت علاقه مند بودند و بنابراین دولت ناچاربود خود زمینۀ صنایع بزرگ سرمایه گذاری کند. این نکتۀ درستی است. امّا یک مطلب دیگر نیز درست است: درسال 1941 م / 1320 ش اکثر کارخانه ها وشرکتهای صنعتی ایران به بخش خصوصی تعلّق داشت. چنین به نظرمی رسد که بزرگترین کارخانه داران کشور از میان بازرگانان عمده ، بلند پایگان دولتی و شاید بعضی از خانواده های زمیندار بر خاستند. سود حاصل بسیار جذّابیت داشت تا حدّی بدین علّت که در بازار داخلی تقاضا زیاد بود و مصرف کننده از روی ناچاری بهای زیادتری را برای کالای نا مرغوب می پرداخت. بنا به یک برآورد ، سود سهام صنعتی در فاصلۀ سالهای 1931 – 1937 م / 1310 – 1316 ش سالانه 22 در صد بوده است. بعد از سال 1935 م / 1314 ش سودهای صنعتی به خاطر وجود تورّم افزایش یافت. با این تورّم درآمدها میان سرمایه داران توزیع می شد . شاید سود بازرگانی و سود مقاطعه های دولت از سود صنعتی هم بیشتر بوده و این امر موجب ازدیاد و گسترش دوّمین جزء طبقۀ سرمایه دار بخش خصوصی ایران - « بازرگانان، دارندگان انحصار ، مقاطعه کاران و نور چشمی ها ی سیاسی » - شده است که در نقل قول آغاز فصل از میلسپوبدانها اشاره رفته بود و شاید بتوان سفته بازها ، قاچاقچیان و نزولخواران را نیزبه این خیل افزود. بازرگانی خارجی و انحصارارز به زیان طبقۀ بازرگان سنّتی بازار و به سود معدود شرکتهای بازرگانی بزرگی بود که غالباً درتهران فعّالیت داشتند و از روابط با دولت سود می بردند . بازرگانان خرده پا خاصّه در استانها بناچار از صحنه کنار زده شدند چون نمی توانستند پروانۀ صادرات و واردات بگیرند. در سرتا سر دهۀ 1930 م / 1310 ش بازرگانی خارجی با سودهای کلان و بادآورده همراه بود. مقاطعه کاران ساختمان و مصالح ساختمانی از قبیل احداث راه آهن ، کارخانه های دولتی و سایرامور زیر بنایی سود بردند . گروه دیگری که سودهای کلانی بردند افرادی بودند که در قاچاق و بازار سیاه دست داشتند. این بخش در مجموع نه تنها وابسته به دولت بود (سرمایه داران صنعتی هم تا حدّ زیاد چنین بودند ). بلکه برای خرید و فروشهایش به بازارهای خارجی ، نیز اتّکاء داشت و در واقع اینان بورژوازی وابسته از نوع دلّال ( کمپرادور) محسوب می شدند . (60)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>طبقۀ گارگر غیر رسمی در دهۀ 1930 م / 1310 ش رشد نمایانی داشت . بنا به بر آوردهای مختلف تعدادش 170 هزار تا 260 هزار نفر بود. (61) بزرگترین بخش این کارگران را 60 هزار کارگرساختمانی [ عمله ] تشکیل می داد و بعد به ترتیب کارگران صنایع بافندگی ، نفت، پشم، برنج پاک کنی و حمل و نقل بود که هر یک 20 تا 30 هزارکار گر را در اشتغال داشت. از جمله بخشهای کارگری قابل توجّه دیگر، از کارگران راه آهن، صنایع غذایی، باراندازان و کارگران شیلات می توان نام برد. احتمالاً 45 هزارکارگردرکلّ کارخانه های کشور کار می کرده است. (62) طبیعتاً شرایط کار نیز یکسان نبوده امّا دردهۀ 1920 م / 1300 ش ساعتهای طولانی کار، مزد کم ، استثمار زنان و کودکان رواج داشته که مادربخش چهارم بدان پرداختیم . ناظران بریتانیایی و امریکایی شرایط کار را به «بردگی » تشبیه کرده اند. در سالهای 1934 – 1937 م / 1316 ش مزد کارگر در صنایع با فندگی 5 / 1 تا 2 ریال ( 8 تا 1 سنت ) به ازای 10 ساعت کار روزانه بوده است؛ در1941 م / 1320 ش مزد مردان به 3 تا 6 ریال افزایش یافته اما مزد دخترها 1 تا 2 ریال بوده است (6 پنس مزد روزانۀ کارگر بافندگی در ایران سال 1936 م / 1315 ش را مقایسه کنید با 63 پنس در بریتانیا ، 23 پنس درهند ، 14 پنس در ژاپن ). به عمله ها به ازای 12 ساعت کار روزانه درسال 1930 م / 1309 ش، بین 2 تا 3 ریال مزد می دادند. به احتمال زیاد مزد واقعی در آن دوره کاهش یافته است چون افزایش مزدها تناسبی با نرخ فزایندۀ تورّم 30 تا 50 در صدی در فاصلۀ سالهای 1920 – 1940 م / 1299 – 1319 ش ( بنا به گزارش سال 1941 م / 1320 ش سفارت امریکا ) نداشت. داده های فلور در مورد مزدها و قیمت مواد غذایی نشان می دهد که طبقۀ کارگر فارس و آذربایجان از حدّاقلّ سطح زندگی برخوردارا ست. در چنین اوضاع و احوالی جای تعجّب نیست که آگاهی طبقۀ کارگرتا حدّی افزایش یافته باشد، این آگاهی در صنایع بزرگ نظیر صنعت نفت ، راه آهن، بافندگی و سایر صنایع کارخانه ای بالا بوده است. اعتصاب کارگری منع قانون داشت و تشکیل اتّحادیه های کارگری هم ممنوع بود امّا بطوری که خواهیم دید کارگران ایرانی آنقدرها هم منفعل نبودند. فشارهای سیاسی و اقتصادی بر طبقۀ کارگر رو به رشد ایران بسیار زیاد بود و در چنان شرایطی بقای خود را بر مبارزه ترجیح می دادند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در این دوره ، در شیوۀ تولید خرده کالایی، پیشه وران شامل صنعتگران ، دست اندر کاران صنایع دستی و فروشندگان جزء در برابر دولت و بخش سرمایه داری از نظر سیاسی و اقتصادی شدیداً اُفت کردند. ازنظر اقتصادی بدترین لطمه را نه از دولت، بلکه از تولید صنعتی و واردات مصنوعات خارجی متحمّل شدند . دولت مالیات 230 صنف را لغو کرد [ چون ] در آمدها بسیار پایین بود. شهرها توسعۀ چشمگیری یافتند. خیابانهای عریضی که گاه بازار را نیز قطع می کرد احداث شد و فرصتی برای ایجاد فروشگاههای تازۀ خارج از بازار به وجود آمد که در دسترس اتومبیل سواران بود. تا آن حدّ که دولت در پیشبرد صنعتی کردن کوشید تولید صنایع دستی و پیشه وری دستخوش انحطاط گردید . گسترش صنایع بافندگی ، فلز کاری و سایر صنایع کارخانه ای در رابطه با کاهش نمایان هزینه های حمل و نقل بعد از سال 1930 م / 1309 ش مهمترین علّت انحطاط صنایع دستی بود. بر آورد ها در مورد [ شاغلین ] بخش صنایع دستی یکدست نیست. </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>عبدالله یف انها را 10 هزارنفر و فلور 250 هزار نفر برآورد کرده اند رقم اخیر احتمالاً درست تر است . بنا به برآوردها ، در حوالی سال 1928 م / 1307 ش درآمد پیشه وران روزی 5 تا 10 قران بوده یعنی به 2 تا 3 برابر مزد کارگر صنعتی می رسیده است. احتمال دارد وضع رژیم غذایی نیز در مقایسه با مردم روستا متنوّع تر و بهتر بوده است.( 63 )</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دوّمین طبقه درارتباط با شیوۀ تولید خرده کالایی، دراین دوره هم مانند گذشتۀ بازرگانان بودند. تعدادی از بازرگانان بازار را رها کردند و به صنایع وانحصار روی آوردند و با این اقدام به درون شیوۀ تولید سرمایه داری پرتاب شدند . عدّۀ زیادی که در بازار ماندند به فعّالیت در مقیاس اندک ادامه دادند و بی تردید بر اثر روندهای کلّی شیوۀ تولید خرده کالایی این دوره آسیب دیدند. بعضی نیز بناچار شغل تجارت را رها کردند همۀ کسانی که از شهری به شهر دیگر سفر می کردند به مجوّز دولتی نیاز داشتند. سایۀ دولت زیاد بود و با توجّه به وضعیت طبقاتی شان بازهم به استثمار پیشه وران ، وردست ها ، کارگران روز مزد، که همگی در رده های پایینی آنها قرار داشتند ادامه می دادند .</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در سطح سیاسی ، اصناف بیش از هر زمان در گذشته زیر مراقبت دولت بودند، پلیس محلّی آنها را موظّف کرده بود از پیش گزارش جلسه های خود را به پلیس بدهند تا نا ظری به جلسه بفرستد. از بُعد فرهنگ سیاسی ، بازار دژ حمایت از اسلام و احتمالاً کانون نارضایتی فزاینده از دولت بود امّا بنا به ملاحظات امنیتی ، این قبیل مسائل علنی نبوده و ارزیابی دامنۀ آنها دشوار است . کسبۀ خرده پا ظاهراً چندان علاقه ای به شاه نداشته و یادآوری خاطرۀ مشارکت قهرمانانه شان در انقلاب مشروطیت نیز آنان را در این بی علاقگی مصرّ می ساخته است. بازهم می توان این را پذیرفت که « مسایلی نظیر نوآوریها و پیشرفتهای سطحی پیرامون پیشه وران ، به آنها رضایت و غروری می داد که نارضایتی هایشان را جبران می کرد.( 64 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روشنفکران ، روحانیون و طبقه های حاشیه ای را می توان گروهها یا طبقه های شهری قلمداد کرد که در دهۀ 1930 م / 1310 ش دیگر به مفهوم اکید کلمه طبقه های دست اندر کار این یا آن شیوۀ تولید شهری نبودند بلکه در دو شیوۀ تولید سرمایه داری وخرده کالایی عضویت داشتند، در هر صورت وضعیت این سه طبقه نیز تا حدّ زیادی تغییر کرد. روشنفکران عمدتاً طبقۀ سرمایه دار و روحانیان طبقۀ مبتنی بر بازار ( خرده کالایی ) بودند، هر دوی اینها در ساختار اجتماعی شهری گروهها یاطبقه های بینابینی به حساب می آمدند امّا طبقه های حاشیه ای براستی میان دو شیوۀ تولید تقسیم می شدند و به عنوان یک مادون طبقه در پایین ترین قاعدۀ هرم جامعۀ شهری قرار می گرفتند . وضعیت اقلّیتهای دینی ایران و زنان شهری نیز معمولاً به گونه ای بود که در برش ساختار طبقاتی قرار می گرفتند و نمی توان آنها را در طبقۀ خاصی جای داد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روشنفکران از آموزگاران ، دانشجویان ، پزشکان ، حقوق دانان، هنرمندان ، نویسندگان ، ناشران و بعضی از کارمندان تشکیل می شد. این طبقه پا به پای قدرت گیری و بزرگ شدن دولت در دهۀ 1930 م / 1310 ش رشد کرد. حیثیت و میراث اجتماعی روشنفکران خاصّه تحصیلکردگان خارج ا ارتقای بسیار یافت. آبراهامیان که احتمالاً اکثریت کارکنان دولت را دراین طبقه جای داده می گوید: روشنفکران بالای 7 در صد نیروی کار ایران را در دورۀ مورد بحث تشکیل می دادند. رقم دقیق آنها هرچه بوده، روشنفکران به تولید سرمایه داری زیاد نزدیک بودند. از دولت یا نهادهای خصوصی حقوق می گرفتند؛ هر چند همۀ آنها هنوز درچارچوب این شیوۀ تولید جای نمی گرفتند، چون بعضی پزشکان ، معلمان ، نویسندگان و مانند اینها به بازار نزدیکتر بودند. ( 65) بنانی می گوید: « اکثریت روشنفکران، الهام بخش ، مشوّق و پشتیبان » رضا شاه بودند.(66) این نکته به خصوص در مورد کسانی مصداق دارد که در ارتش یا رده های کشور خدمت می کردند. ریچارد کاتم از محذور اساسی روشنفکران بدین نحو سخن می گوید: بسیار [ روشنفکران] از برنامۀ غیر دینی و صنعتی کردن کشور توسّط رضا شاه و نوعی سوسیالیسم او حمایت می کردند امّا با روش دیکتاتوری و گرایشهای شبه فاشیستی اش موافق نبودند.(67) بدین ترتیب روشنفکران با توجّه به گرایشهای سیاسی ، به چند دسته تقسیم می شدند: اقلّیتی از رژیم رضا شاهی حمایت می کردند ( و از آن سود می بردند ) یا با آن به مخالفت بر می خاستند ( و سرکوب می شدند ). یک گروه هم بینابین قرار می گرفتند. خنثی ، غیر متعهّد ، یا بی تفاوت بودند امّا در کلّ از گسترش دستگاه اداری آموزشی و صنعتی سود می بردند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روحانیت در دهۀ 1930 م / 1310 دست کم از لحاظ مادّی در وضعیت نامساعدی قرار می گرفت. بخش عمدۀ مواضع خویش در زمینه های قضایی و آموزشی را از دست داد چون این نظامها جنبۀ غیر دینی پیدا کرده و سرچشمۀ درامد و قدرت روحانیت بدین نحو خشکانده شده بود. مؤسّسه های آموزشی دینی تضعیف شدند چون دولت در مورد دوره های آنها قوانین وضع کرد، طلبه های جوان را به خدمت سربازی فرا می خواند، مدرّسان و طلبه ها را به زندان می انداخت و مورد اذیت و آزار قرارمی داد. تعلیمات دینی اجباری در مدارس حذف شد، قلندری و درویشی ممنوع گردید و جلوی برگزاری تعزیه و بعضی مراسم مذهبی گرفته شد. دولت کنترل شدیدی را بر ادارۀ موقوفه ها اعمال کرد و این نیز به حدّ زیادی از در آمد روحانیان کاست. بازار منبع حمایت سیاسی و مالی روحانیت شد، روحانیت وجوه شرعی را از بازاریان اخذ می کرد و به امور دفتری و خدماتی از این قبیل می پرداخت. روحانیت با این شیوۀ زندگی هرچه بیشتر به تولید خرده کالایی وابسته شد و انحطاط این شیوۀ تولید در برابر تولید سرمایه داری به رشد روشنفکران غیر دینی و به زیان روحانیت منجر گردید. بعضی از روحانیان برجسته ثروت قابل ملاحظه ای به هم زدند، عدّه ای نیز سعی کردند سنّت های علمی خود را حفظ کنند ، امّا اکثریتی از آنها در این دوره فقیرتر شدند. بطوری که در زیرخواهیم دید ، بعضی از روحانیان مخالفت خود را به دولت نشان دادند امّا این مخالفتها بیرحمانه سرکوب می شد. کلاً دورۀ رضا شاه را باید دوران تاریک روحانیت قلمداد کرد .(68) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محرومترین طبقۀ شهری جمعیّت حاشیه ای شامل خدمتکاران، شبگردها، کارگران نیمه وقت، گدایان ، روسپیان و دزدان بود. اینان که از قبل نیزتهیدست ترین مردم شهرها بودند با کاهش درآمد در دورۀ مورد بحث روبرو شدند و در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت در دهۀ 1930 م / 1310 ش در آمدشان افزایش نیافت چون مزد کارگر روز مزد پایین بود و تورّم و بیکاری رو به افزایش داشت. در مورد بیکاری ، بر آوردها بسیار متفاوت است و از 59 در صد در دهۀ 1920 م / 1300 ش برای کارگران ناماهر تا 2 تا 4 در صد درجمعیّت شهری دهۀ 1930 م / 1310 ش نوسان دارد. برای سال 1940 م / 1320 ش رقم 30 هزار بیکار پیشنهاد شده است. عالیجناب جی. آر تامسون در دهۀ 1940 م / 1320 ش نوشت«بخش وسیعی فقیرند، دچار سوء تغذیه اند، ژنده پوشند.» (69) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>می گویند رضا شاه در دهۀ 1920 م / 1300 ش کانون لوطیها را درمناطق اطراف تهران درهم ریخته است ( لوطیها افرادی مسلّح، خشن و مردمی بودند که در کنار یک رشته فعّالیتهای قانونی ، روسپیان را زیر « حمایت » می گرفتند). امّا این گروه نیز به بقای خود ادامه داد. اینها و سایر گروههای حاشیۀ شهری درلابه لای دو وجه تولید سرمایه داری و تولید خرده کالایی به زندگی متزلزل خویش ادامه می دادند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نقش زنان در جامعۀ شهری موضوع وسیعی است که ما در این مورد چند نکته را یاد آور می شویم. زنان در این دوره ورود به قلمرو های آموزشی و نیروی کار را آغاز کردند و روز به روز بر تعدادشان افزوده شد. در سال 1940 م / 1319 ش حدود 450 دختر ( و 645 پسر) از دبیرستان فارغ التحصیل شدند. نخستین زنانی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدند مشاغل خوبی به دست آوردند. در آن ساختار اجتماعی، یعنی طبقۀ کارگر ، 80 هزار زن در صنایع و تعداد نامعلومی در ادارات و مغازه ها کار می کردند مزدشان بسیار ناچیز و از مزد مردها کمتربود، ساعتهای طولانی در شرایط نامطلوب - خاصّه در قالی بافی و بافندگی – به کار می پرداختند . به رغم آنکه رضا شاه خود را آزاد کنندۀ زنان می دانست. در قانون مدنی اکثر قوانین شریعت اسلامی موردتأیید قرارگرفت. در حقوق خانواده زنان مورد تبعیض قرار گرفتند و حتّی قانون پر آوازۀ « کشف حجاب » سال 1936 م / 1315 ش مورد انتقاد قرار گرفت و گفته شد این قانون باعث شده زنان سنّتی وسالخورده خود را در خانه ها زندانی کنند امّا نسل جوان مستقلّا گا مهای بلندی برای شرکت در زندگی عمومی برمی داشت بی آنکه قانون در این زمینه ها تدوین شده باشد. زنان از حقّ رأی بر خوردار نشدند و جنبشهای زنان در مقایسه با سالهای 1905 م / 1284 ش تا 1925 م / 1304 ش از خود جوشی و فعّالیت و سرزندگی چندانی برخوردار نبود. پس می توان گفت ازلحاظ مشارکت در زندگی اجتماعی پیشرفتهای زیادی حاصل شد امّا این پیشرفتها در محدوده های خاص و – در مقایسه با مردان و شرایط طبقاتی – بسته به شانس و تصادف بود.(70) اسناد مربوط به اقلّیتهای مذهبی نشان می دهد[ که آنها ] در دهۀ 1930 م / 1310 ش وضعیتی بهتراز زمان قاجاریه داشته اند و در چارچوب محدودیتهای خاصّ از فرصتها و حدّ و حدودی از امنیت برخوردار بوده اند. ( 71 ) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* شیوه های تولید و محدودیتهای توسعه</b></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به بحثی که درآغاز فصل داشتیم بر می گردیم. حالا می توانیم جمع بندی کنیم که نه ساختار طبقاتی ایران ایستا و ثابت بود نه توسعۀ اقتصادی به آن حدّ رسیده بود که « پیشرفت فوق العاده » و همه جانیه ای به حساب آید. درنمودار6 -1 و 6 – 2 نکتۀ اوّل را از راه مقایسه شیوه های تولید تشکیل دهنده و سهم نسبی شان در جمعیت سالهای 1914 م / 1293 ش و1941 م . 1320 ش می آوریم.(72) تغییرات داخلی در قوّت و قدرت نسبی هر شیوۀ تولید از اهمّیت کاملاً زیادی بر خوردار است. در این فاصله جمعیّت شبانکارۀ ایلی از 25 در صد به 7 در صد جمعیّت کشور رسید . در نتیجه جمعیّت دهقانی از 50 تا 55 در صد به 70 در صد افزایش یافت. طبقۀ کارگر از 3 تا 4 در صد به 10 در صد جمعیّت رسید، در عوض پیشه وران از 17 تا 22 در صد به 13/5 در صد نیروی کار کاهش یافتند ( فراموش نکنیم که به جز ایلات در بقیۀ موارد با افزایش مطلق روبر هستیم زیرا در این فاصله جمعیّت 50 در صد افزایش یافته و از 10 میلیون به 55 / 14 میلیون نفر رسیده است). اندازه گیری تقریبی سهم هر یک از این بخشها در تولید ناخالص ملّی نشان می دهد شیوۀ تولید دهقانی سهم بری 50 در صد ، شبانکارگی 10 در صد سرمایه داری 20 در صد و تولید خرده کالایی 20 در صد تولید مزبور را تشکیل می داده اند. ( 73 ) بدین ترتیب بخش سرمایه داری و به دورۀ کمتری بخشهای خرده کالایی و شبانکاره به نسبت جمعیّت خود بهتر از بخش ذهقانی ، به رغم درصد جمعیّت بالایش عمل کرده اند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از زاویۀ ساختار طبقاتی ، تغییرات بیشتری در درون و ما بین هر وجه تولید روی داد. در بخش قبیله ای خانها در مقایسه با قبل زمینهای بیشتری را مالک شدند و افراد قبیله که به زور اسکان داده شده بودند دهقان شدند امّا وضعیت معیشتی شان آنقدربد بود که در واقع به صورت یک مادون طبقه درآمدند. در مورد سربازگیری ایلی نیز تغییری به وجود آمد. قبلاً دولت از هر رئیس ایل تعداد مشخّصی سرباز می خواست ، حال که ایل تخت قاپو شده بود دیگر آن نظام عملکرد نداشت اما افراد ایل هم مانند سایر ایرانیان مشمول خدمت سربازی [ و به صورت انفرادی به خد مت احضار می شدند]. </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 3 Safari-Jamal" height="298" id="img597" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_3_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 4 Safari-Jamal" height="297" id="img2606" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_4_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیوۀ تولید دهقانی سهم بری عملاً دست نخورده باقی ماند. زمینداران خصوصی منسجم تر شدند و حتّی شاید درموضع برتری قرار گرفتند. شاه دیگر زمینهای دولتی زیادی را درکنترل نداشت ( هرچند خود او عملاً بزرگترین زمنیدار کشور شد.( در بخشهای شهری دگرگونیهای بیشتری روی داد. در شیوۀ تولید کالایی ، دیگر وضعیت زمان صفویه یا حتّی قاجار وجود نداشتو از « روحانیت درباری» هم خبری نبود، چون نقش روحانیت اصولاً کاهش چشمگیری یافته بود. روحانیت در عوض همراه روشنفکران و خاصّه طبقه های حاشیه شهری بین دو شیوۀ تولید سرمایه داری و خرده کالایی تقسیم شد، روشنفکران به زیان روحانیت ارتقاء یافتند و در نتیجه روحانیت درسطوح متفاوت بینابینی ساختار طبقاتی جای گرفت. رابطه اش را با پیشه وران و بازرگانان بازار حفظ کرد. روشنفکران تا حدّی به دولت گره خوردند. در شیوۀ تولید سرمایه داری ، دولت به عنوان بازیگر مسلّط بر صحنه ظاهر شد و سرمایه داران ایرانی همراه با بازرگانان بزرگ به امر صادرات و واردات پرداختند. شاید نطفه های « اتّحاد مثلث» در شیئوۀ تولید سرمایه داری شکل گرفته باشد اما سرمایۀ خارجی کاملاً و بواقع از دولت و سرمایۀ خصوصی جدا و متمایز بود و سرمایۀ دولتی از نظر کیفی- وشاید هم کمّی – بر سرمایۀ خصوصی غلبه داشت. ساختار طبقاتی ایران مانند قبل بسیارپیچیده بود یعنی از چند گروه نخبگان ، طبقه های بینابینی ، طبقه های تحت سلطه و گروههای مادون طبقه تشکیل می شد. این تقسیم بندیها و اتّحاد بالقوّه شان در تحلیل جنبشهای اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد ما در پایان این فصل و فصل هفتم بدانها خواهیم پرداخت.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از نظر توسعۀ اقتصادی، کشور تا حدّ زیادی صنعتی شد و هر چند میزان صنعتی شدن در ایران بی سابقه نبود، امّا محدویتهایی نیز داشت. در بخش کشاورزی ، نه اصلاحات ارضی صورت گرفت و نه در بهره وری یا فنّ تولید تغییر روی داد. تولید با [ افزایش] جمعیّت بالا رفت امّا دهقانان از حدّاقلّ معیشت بر خوردار بودند. بخش قبیله ای براثر تلاشهای دولت به منظور اسکان سخت بر هم ریخت ، عدّه ای از مردم ایلات دراین فرایند تلف شدند و تولید شبارنکارنگی سخت کاهش یافت. در بخش شهری نیز که دولت همۀ تلاشهای تحوّل گرایانه اش را متمرکز کرد برای اکثریت مردم بهبود زندگی روزمرّه حاصل نشد. سطح زندگی با توجّه به درآمد و رژیم غذایی ، مسکن ، بهداشت و آموزش و پرورش چندان بهبود نیافت. صنعتی شدن و مداخلۀ دولت در تجارت خارجی به منظور احداث راه آهن ، به یک اقتصاد تورّمی بلند مدّت بعد از سال 1933 م / 1312 ش انجامید، بطوری که درسال 1941 م / 1320 ش قیمتها دو برابر گردید . مزدها با تورّم افزایش پیدا نمی کرد. تولید ناخالص ملّی در فاصلۀ 1925 - 1940 م / 1304 -1319 ش دو برابر شد اماّ بر میزان نابرابری درآمدها افزوده گردید. بخش روستایی تاوان غذای ارزان شهر نشینان را می پرداخت و توده ای شهری هم بار سنگین مالیاتها را بجای سرمایه داران بر دوش می کشیدند و منافع کلان سرمایه داران از قِبَل آنها تأمین می شد.(74 ) مزایای صنعتی شدن برای همۀ افراد وگروههای جامعه یکسان نبود. صنعت به چند شهر کشور اندکی راه یافت ولی به تهران در رابطه با استانها مرکزیّت بسیار زیادی بخشید. اماّ باز هم ایران از کشورهای در حال صنعتی شدن خاورمیانه نظیر مصر و ترکیه عقب بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این تصویر از رشد با مزایا ی نابرابر آن برای طبقه ها، بخشها و مناطق کشورهمان الگویی است که ما عنوان توسعۀ وابسته را به آن دادیم. برای درک عوامل دست اندرکار نظام جهانی این فرایند ، روابط ایران با سایر کشورها ، خاصّه غرب راباید به حساب آورد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s3">◀</span>ایران در نظام جهانی دهۀ 1930 م / 1310 ش</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رضا شاه و دولت او تلاشهای متعدّدی به عمل آوردند تا استقلال کشور را در نظام جهانی دهۀ 1930 م / 1310 ش تأمین کنند. نظام کاپییتولاسیون در 1928 م / 1307 ش بطوریک جانبه از سوی ایران لغو شد ومزایای برون مرزی کشورهای خارجی درایران که یادگار عهد قاجار بود از میان رفت. در همین راستا یک رشته حقوق دیگر خارجیان در ایران ملغی گردید.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از آن جمله حقّ خارجیان به تملّک زمین درایران، راه اندازی مدرسه، زناشویی با ایرانیان، تصدّی مقامهای دولتی در نظام اداری ایران و حتّی مسافرت آزادانه از آنها سلب شد. چنان که دیدیم ، دولت کنترل بازرگانی خارجی را در دست گرفت. بخشی ازآنرا مستقیماً اداره کرد و برای بقیّه به وضع مقرّرات پرداخت. شبکۀ گمرگی و خطوط تلگرافی را از متصدّیان خارجی تحویل گرفت. البتّه درپایان دهۀ 1930 م / 1310 ش دولت در صدد تهیّۀ وام از خارج و جلب سرمایۀ خارجی بود و چون به مقصود نرسید سرمایۀ لازم برای راه آهن را در خود کشور تأمین کرد. نیاز بدین ترتیب سبب خیر شد. (75 ) [ امّا به هرحال] بدهیهای دولت به خارج گسترش یافت. رضا شاه کلاً به خارجیان سوءظنّ داشت و از نفوذشان می ترسید ( هرچند کوشید کشور را از روی الگوی غرب نوسازی کند) [امّا] به همان سبب برای ایجاد روابط حسنه و فعّال با خارجیان اقدام چندانی نکرد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به رغم این گرایشها و اقدامها درواقعیت امر ایران هنوز در مدار وابستگی بود. برای مثال ، لغو کاپیتولاسیون تأثیر محدودی داشت چون در قوانین جدید ایران به خارجیان تأمین داده می شد در ایران به فعّالیت بپردازند و تا سال 1936 م / 1315 ش نرخهای تعرفه ای نیز برایشان تضمین شده بود. جدّیتر از همه، بحران اقتصادی بود که موجب شد قیمت کالاهای صادراتی ایران در بازار جهانی کاهش یابد؛ این امر زمانی فاجعه بار شد که ریال نیز با کاهش ارزش روبرو گردید . سرمایه گذاری خارجی عمدتاً به دو حوزه محدود ماند: یکی عملیات انگلستان در میدانهای نفتی جنوب و دیگری شیلات شوروی در دریای خزر. امّا سرمایه گذاری در همین دو محدوده نیز رشد مداوم داشت، کنترل بریتانیا بر پر ارزشترین منبع کشور نه تنها ادامه یافت بلکه به دنبال مذاکرۀ مجدّد در مورد امتیاز نفت و تمدید مدّت امتیاز در 1936 م / 1315 ش، سلطۀ آن دولت تحکیم شد و سرانجام به ملاحظات موازنۀژئوپلتیکی قدرت ، آزادی مانور ایران را خاصّه بعد از جنگ جهانی دوّم در 1939 م / 1318 ش محدود کرد. در دهۀ 1930 م / 1310ش سلطۀ غرب برایران عمیقتر شد. این بار به جای رقابت ما قبل سالهای 917 م / 1296 ش روسیه با انگلستان با سلطۀ منحصر بریتانیا از 1918 م / 1297 ش تا کودتای 1921 م / 1300 ش، سبک دگرگونی ایجاد شد. مبارزۀ سه جانبۀ امپراتوری بریتانیا ، اتّحاد شوروی و آلمان نازی برای اعمال نفوذ بر ایران شدّت یافت.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در مجموع، بریتانیا قدرتمند ترین کشورغربی درایران باقی ماند. فشار شدید مبانی که در سرتاسر عصر قاجار ادامه یافت و در قرداد 1919 م / 1298 ش به اوج رسید، تا حدّی تخفیف یافت و مداخلۀ آشکارا در سیاست داخلی و حاکمیت ملّی عملاً از بین رفت. رضا شاه نیز مانند شاهان قاجار، بریتانیا را به چشم دوست و متّحد احتمالی، دربرابرتهدید محتمل تراز ناحیۀ شمال (اتّحادشوروی ) می نگریست. بریتانیا هم به نوبۀ خود پذیرفت که رضا شاه فرمانروای مقتدر باشد چون برای حفظ ثبات در ایران به چنان فرمانروایی نیاز داشت که هم در برابر جبهۀ مخالفان داخلی و هم در مقابل گسترش نفوذ شوروی بایستد. (76 ) روابط اقتصادی ، بارزترین جنبۀ نفوذ بریتانیا در ایران بود. در دهۀ 1920 م / 1300 ش بریتانیا بزرگترین شریک تجاری ایران بود و ( همراه با هند بریتانیا) 67 در صد وارادات ایران را در سالهای 1920 – 1924 م / 1299 – 1302 ش تأمین می کرد. این رقم در سالهای 1925 – 1929 م / 1304 – 1308 ش به 46 در صد و در سالهای 1924 - 1930 م / 1303 – 1309 ش به 29 در صد کاهش یافت. صادرات ایران به ممالک انگلستان و هند در طیّ این دوره دچار کاهش گردید و از 37 در صد در 1920 – 1924 م / 1299 – 1303 ش به 20 در صد در 1925 - 1929 م / 1304 / 1308 ش و 23 در صد در طیّ سالهای 1930 – 1934 م / 1309 – 1313 ش رسید. در اواخر دهۀ 1930 م . 1310 ش بریتانیا با 17 در صد ، سوّمین طرف تجاری ایران شد و بعد از آلمان و شوروی قرار گرفت. در سرتاسر دهه تر از بازرگانی به سود بریتانیا بود هرچند کسری تراز ایران نیز تا حدّی کاهش یافت. در ژوئیه 1941( تیر– مرداد 1320 ) درآستانۀ سقوط رضا شاه ، بین ایران و انگلستان قرار دادی بسته شد « که اگراجرا می شد انحصار عملی بریتانیا را بر بازرگانی ایران محرز می ساخت.» جنگ مانع از توصیب و اجرای قرارداد شد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کلید سلطۀ بریتانیا بر ایران، سیاسی یاتجاری نبود. صرف در دست داشتن امتیاز نامۀ دارسی تضمینی بود که انگلستان از سود کلان ارزشمند ترین منبع ایران در آورد. وقتی معلوم شد در فاصله 1924 - 1931 م / 1303 – 1310 ش حقّ امتیاز ایران بسیار ناچیز است ( یعنی ایران کلاً 000, 380, 7 پوند استرلینگ در یافت کرد و شرکت 000,501 , 31 پوند استرلینگ سود خالص داشت) ، رضا شاه کوشید امتیاز رایکطرفه لغو کند. بریتانیا در 1933 م / 1312 ش به جامعۀ ملل شکایت برد و قرار داد جدیدی بسته شد که به جای 16 در صد سود خالص ، 4 شلینگ ( یک دلار ) در هر تن به ایران تعلق می گرفت و مقرر گردید پرداخت سالیانۀ شرکت به ایران حدّاقلّ یک میلیون پوند استرلینگ باشد . منظقۀ مورد قرار داد به چهار پنجم مساحت سابق ( یعنی همۀ میدانهای نفتی شناخته شده) محدود شد و به موجب یک مادّۀ کلیدی قرار داد 28 سال دیگر بر طول مدّت امتیاز افزوده شد یعنی مقرّر شد قرار داد تا سال 1993 م / 1372 ش معتبر باشد . بدین ترتیب رضا شاه شتابزده به لغو امتیاز پرداخت و در نهایت هم نابخردانه مدّت آنرا تمدید کرد. در دهۀ 1930 م / 1310 ش حقّ امتیاز سالانه و مالیاتها ی ایران بطور میانگین 5 / 2 میلیون پوند استرلینگ بود که سالانه اندکی کمتر از یک میلیون پوند استرلینگ نسبت به سالهای دهۀ 1920 م / 1300 ش افزایش داشت. باز هم سود شرکت تا سال 1932 م / 1311 ش پنج برابر حقّ امتیاز ایران بود و طیّ دورۀ مزبور به 50 میلیون پوند رسید. تولید نفت افزایش یافت تا به نیاز کشورهای صنعتی اروپا پاسخ داده باشد. انگلستان به یاری اهرم شرکت نفت انگلیس –ا یران موضع مسلّط خود را در ایران حفظ کرد. ( 78)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دولت شوروی نیز در مقایسه با دولت تزاری روس کنترل کمتری را بر دولت ایران اعمال کرد امّا در دهۀ 1930 م / 1310 ش این کشور را در زمینه های بازرگانی کاملاً زیر فشار گذاشت. از نظر سیاسی شورویها حکومت رضا شاه رابه عنوان عامل دست اندکار ایجاد ثبات در منطۀ تأیید کردند و امید داشتند دست کم از این ناحیه به ینروهای مخالف شوروی اجازۀ تعرّض به خاک آن کشور داده نشود ود ر بهترین حالتش شاید رژیم پهلوی با امپریالیسم بریتانیا به مخالفت برمی خواست. به موجب پیمان سال 1927 م / 1306 ش بیطرفی ایران تضمین شدو دو دولت تعهّد کردند در امور داخلی یکدیگر مداخلۀ نکنند.(79) بعد از انقلاب 1917 م / 1296 ش شوروی ، تجارت بین دو کشور دچار وقفه شد امّا در سال 1927 م / 1306 ش شوروی یک بار دیگر بازار اصلی برنج ، دخانیات، خشکبار، پنبه و پشم مناطق شمالی ایران شد و تجارت دو کشور بار دیگر به سطح قبل از 1914 م / 1293 ش برگشت. انحصار دولت شوروی بر تجارت کشور خود ، بر سرعت گرفتن کنترل انحصاری دولت ایران برتجارت خارجی اش افزود وبازرگانی دو کشور هر چه بیشر به سوی شیوۀ پایاپای حرکت کرد. در دهۀ 1930 م / 1310 ش که شوروی سیاست صنعتی کردن پردامنۀ کشور را در پیش گرفت در واردات ایران به آن کشور وقفه ای ایجاد شد. مازاد جدید بازرگانی شوروی عامل دیگری بود که اقتصاد شمال ایران را به بحران دچار کرد. در دهۀ 1930 م / 1310 ش داد و ستد دو کشور با نوسانهایی همراه بود: 28 در صد واردات و 24 در صدر صادرات ایران با شوروی بود و در سال 1938م / 1317 ش ، 38 در صد بازرگانی خارجی به شوروی اختصاص داشت . با این جهش ، شوروی در تجارت با ایران از بریتانیا پیشی گرفت بازرگانی در سالهای 1938 - 1939 م / 1317 – 1318 ش اُفت نمایانی پیدا کرد و در سال بعد عملاً به صفر رسید. در سال 1940 م / 1319 ش پیمان بازرگانی جدیدی به امضا رسید و ایران امیدوار بود بتواند با استفاده از خاک شوروی ، روابط تجاری خود با آلمان را تقویت کند . امّا جنگ مانع اجرای این طرح شد. عمده ترین سرمایه گذاری شوروی از ایران امتیاز شیلات دریای خزر بود. این امتیاز در سال 1927 - 1928 م / 1306 – 1307 ش بار دیگر به مدّت 25 سال تمدید شد. مسکو از طریق این انحصار به سود کلانی دست می یافت. در مجموع ، رابطۀ اقتصادی ایران و شوروی عمدتاً نابرابر باقی ماند و نیازها و مقتضیات اقتصاد شوروی تعیین کنندۀ آهنگ تجارت و سرمایه گذاری در ایران بود. ( 80) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آلمان نازی عمدده ترین کشوری بود که به دبنال کاسته شدن فشارهای روسیه و بریتانیا بر ایران تواسنت از موقعیت به سود خود بهره برداری کند. رضا شاه شاید از طریق ایجاد رابطۀ خوب با آلمان خواسته است فشارهای شوروی و انگلستان را خنثی سازد امّا نباید فراموش کرد که او نسبت به آلمان هیتلری نوعی احساس عاطفی و همدلی نیز داشت . آلمان نازی ایران را نیز به «آریایی بودن مفتخر ساخت » کاتوزیان می نویسد: رضا شاه « طرفدار آلمان و هوادار نازیسم بود. چون دولت گرا، نظامی گرا، خودکامه، نژادپرست و پان ایرانیست بود». (81 ) در ان طرف رابطه آلمان نازی قرارداشت. در 1934 م / 1313 ش طی گزارشی به هیتلر توصیه شده است:</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که درآینده در سرزمینهای مابین آسیا و آفریقا فضای حیاتی کافی برای ملّت خود ایجاد کنیم لازم است درایجاد بلوکی از کشورها اقدام کنیم که تسلّط قویترین نژادهای توتونیک تضمین گردد. قبل ازهمه لازم است دولتهای حوزۀ دانوب ، ترکیه و ایران را در این حوزه ادغام کنیم.(82 )</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از این بدتر، قرارداد 1937 م / 1316 ش آلمان و ایتالیا بود که به موجب آن مقرّر شد ایرا ن و عراق در حوزۀ نفوذ آلمان و مصر و سوریه در حوزۀ نفوذ ایتالیا باشد. درداخل ایران ، اینجا وآنجا خاصّه روشنفکران ، کارمندان و افسران با انگیزۀ احساسات ضدّ « روسی » و ضدّ انگلیسی ، با آلمانها همدلی نشان می دادند. (83 ) این روابط در مناسبات بازرگانی بازتاب می یافت آنچنان که در اواخر دهۀ 1930 م / 1310 ش ، آلمان بزرگترین طرف تجاری ایران محسوب می شد و بریتانیا و روسیه را پشت سر گذارده بود. واردات از آلمان از 2 در صد در 1920 – 1924 م / 1299 – 1303 به 5 در صد در 1925 - 1929 م / 1304 – 1308 ش، 8 در صد در 1930 – 1934 م / 1309 - 1313 ش و 25 در صد 1935 – 1939 م / 1314 – 1318 ش رسید. طیّ همین دوره صادرات از صفر به 32 در صد رسید. در سالهای 1940 – 1941 م/ 1319 – 1320 ش آلمان 6 / 42 در صد واردات و 9 / 47 در صد صادرات ایران را در دست داشت. باشتاب گیری روند صنعتی شدن آلمان در دهۀ 1930 م / 1310 ش تقاضا بر غذا و موادّ خام افزایش یافت ود ر همان حال ، صنعتی شدن ایران ، واردات ماشین و قطعات یدکی را ضروری می ساخت. در قرار داد 1939 م / 1318 ش مقرّر شده بود ایران به صدور پنبه ، پشم ، گندم ، جو و سایر فرآورده ها ی کشاورزی درحجم زیاد به آلمان مبادرت ورزد و انتظار می رفت شکل داد و ستد به صورت پایاپای و دوجانبه باشد . این قبل از همه به سود آلمان بود زیرا آلمان به فرآورده های ایران بیشتر نیازمند بود تا ایران به کالاهای ساخت آلمان . وانگهی ، شرایط قرارداد و نرخ کلاً به سود آلمان بود که کالاهای سرمایه ای و ساخته شده به ایران می داد. در سال 1939 م / 1318 ش تراز بازرگانی برهم خورد و صادرات ایران معادل 40 میلیون مارک ( 15 میلیون دلار ) بر واردات پیشی گرفت که در نظام پایاپای به معنی « وام درخواسته» به آلمان بود. شرکتهای آلمانی علاوه بر داد و ستد ، در صنایع ایران نیز فعّال بودند و در احداث راه آهن سراسری و سایر طرحهای صنعتی بزرگ از جمله مقدّمات احداث ذوب آهن مشارکت داشتند. در استانۀ تهاجم متّفقین به یارانف آلمان نازی مناسبات بسیار مستحکمی با رضا شاه و اقتصاد ایران بر قرار کرده بود. تنها تهاجم می توانست به چنان وضعی خاتمه دهد. (84 ) ایالات متّحدۀ آمریکا در مقایسه با بریتانیا ، آلمان و شوروی در دهۀ 1930 م /1310 ش در رابطه با ایران یک قدرت دوردست محسوب می شد. هیئت نمایندگی مالی میلسپو در 1927 م / 1306 ش ایران را ترک کرد درحالی که رضا شاه کاملاً سرخورده شده بود. میلسپو نتوانست برای ایران از کشورهای خارج وام بگیرد ضمن اینکه شاه از قدرت طلبی میلسپو چندان خوشش نیامده بود. در1936 م / 1315 ش فترتی در روابط ایران – امریکا پدید آمد چون ایران کارکنان سفارت خود را در واشنگتن به تهران فراخواند تا به توقیف سفیر ایران در آمریکا به جرم سرعت زیاد رانندگی و مقاله های روزنامه های امریکایی علیه رضا شاه اعترا ض کند. اما در سال 1938 / 1317 ش روابط دو کشور روبه بهبود گذاشت و رضاشاه به فرانکلین روزولت رئیس جمهور ایالات متّحده آمریکا نوشت: « ما و نیز ملت ایران.. به حفظ و تقویت روابط دوستانه و دیرینۀ دو کشور ارج فراوان می نهیم.» (85 ) با شروع جنگ جهانی دوّم ، رضا شاه از امریکا در خواست وام و تجهیزات نظامی کرد که با پاسخ مساعدی روبرو نشد. در زمینۀ اقتصادی در دهۀ 1930 م / 1310 ش ایالات متّحدۀ امریکا مقام چهارم را درتجارت ایران داشت یعنی 7 تا 8 در صد واردات عمدتاً اتومبیل وماشینهای کشاورزی و 12 – 13 درصد صادرات ایران ، عمدتاً فرش کرمان که بر اثر بحران اقتصادی در وضعیت تجاری بسیارنامساعدی بود - در دست آن کشور بود. همین اقدامها و ارقام نه چندان چشمگیر، موجب باز شدن جاپای محکم ایالات متّحدۀ امریکا در ایران شد با شروع جنگ و بعد از آن ، امریکا نیز حضور سلطه گرانۀ خود در ایران را آغازکرد.(86 ) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روابط ایران با همسایگانش درآسیا و خاورمیانه در مواردی با اهمّیت بود امّا این روابط درشکل بخشیدن به ساختاراجتماعی ایران از طریق مکانیسم وابستگی جزو عوامل تعیین کننده نبود مهمترین تعهّد منطقه ای که ایران درآن نقش داشت پیمان سال 1937 م / 1316 ش سعدالله آباد بود که افغانستان، عراق و ترکیه درآن شرکت داشتند. نام رسمی آن « پیمان عدم تعرّض » بود. با مطالعۀ دقیق متن پیمان معلوم می شود تهدید خارجی توسّط یکی از این کشورها یا کشورهای غیر عضو در کنفرانس ایران نقش کمتری داشته است تا تهدید جنبش های انقلابی در داخل هر کشورکه موجودیت رژیمهای آن کشور را تهدید می کرده است. درمادۀ 7 پیمان سعدالله آباد آمده است: هریک از دول متعهّد متقبّل می شوند که درحدود سرحدّات خود از تشکیل و یا عملیات دسته جات مسلّح و از ایجاد هرگونه هیئت و یاتشکیلات دیگری برای تخریب مؤسّسات موجود یا اخلال نظم و امنیّت هرقسمتی ازخاک متعاهد دیگر(سرحدّی یا غیرسرحدّی) و یا برای واژگون ساختن طرز حکومت طرف دیگرجلوگیری نماید.(87) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این تفسیر زمانی قوّت می گیرد که بدانیم بریتانیا در1940 م / 1319ش به عراق حمله برد و بریتانیا و شوروی متّفقاً در1941 م / 1320 ش به ایران تجاوز کردند و پیمان نیزمانع اقدام آنها نشد. البتّه به همان دلیل، بُعد امنیتی پیمان هم مدّ نظر نبود و تنها تلاشی در مسیر پیشبرد دیپلماسی منطقه ای گروهی از کشورهای غیر غربی بود که نمی خواستند در برقراری روابط با یکدیگر قدرتهای محوری جهان را دخالت بدهند. البتّه ایران بر سر آبراه مرزی شطّ العرب [ اروند رود ] با عراق ، عضو دیگر پیمان آباد اختلاف داشت اما باز ترکیه روابط درحدّ بسیار خوبی بود و رضا شاه سیاست آتاتورک را در صنعتی کردن کشور وطرحهای جدایی دین از دولت مورد تحسین قرارمی داد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>جوّ سیاسی دهۀ 1930 م / 1310 ش تماس با یک قدرت آسیایی ، یعنی ژاپن را ایجاب می کرد. ژاپن در 1933 م / 1312 ش متقاضی خرید پنبۀ ایران در حجم زیاد بود و در عوض کالاهای خود را به ایران صادر می کرد( چون دولت ژاپن بر تجارت خارجی کشور انحصار داشت). داد وستد کشور به آنجا رسید که در سالهای 1930 – 1934 م / 1309 – 1313 ش ، 9 در صد و در 1935 م / 1314 ش تا 1930 م / 1318 ش 7 در صد واردات ایران را به خود اختصاص داد. اما تنها 2 تا 3 در صد صادرات ایران با ژاپن بود. (88) ژاپن که در این دوره یکی از قدرتهای بزرگ سیاسی محسوب می شد از ایران بسیار دور بود و اشتیاقی به ابقای نقش فعّال در این کشور نداشت. با این حساب کشورهای آسیایی و خاورمیانه توان قدرتهای بزرگ اروپایی را درتأثیر گذاری براقتصاد و سیاست ایران درفاصلۀ دو جنگ جهانی نداشتند.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>می توان دورۀ 1930 م / 1309 ش را دورۀ گذار تلقّی کرد چون جایگاه ایران در اقتصاد جهانی در حال گذار بود. اشرف معتقد است عصر رضا شاه دورۀ گذار ایران از« نیمه استعماری قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به نواستعماری دوران بعد از جنگ سرد بوده است.» (89) با توجّه به چشم انداز مورد بحث در این کتاب ، این دوره یک فترت موقّت مابین وابستگی به قدرتهای امپریالیستی رقیب – بریتانیا و روسیه - ایران عصر قاجار وابستگی جدید به امریکا در دنیای بعد از جنگ جهانی دوّم بوده است. هیچ قدرت غربی به اندازۀ بریتانیا و روسیه در عصر قاجار اقتصاد ایران را تغییرندادند و شکل دوباره نبخشیدند، خود کفایی و دولت قوی ، وابسته باقی ماند این امرعمدتاً به دلیل سه مکانیسم به هم مرتبط بوده است: کنترل بریتانیا بر نفت ایران ، بازرگانی نابرابر با شوروی و آلمان و نوسان تجارت به خاطرعرضۀ حاشیه ای موادّ خام .</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پیدایش نفت به عنوان کالای کلیدی دراقتصاد جهانی و اینکه ایران در دهه های 1920 م / 1300 ش و 1930 م / 1310 ش پنجمین تولید کنندۀ جهانی نفت بوده، تأییدی برنقش حاشیه ای ایران درنظام جهانی است. صادرات ایران را عمدتاً نفت فرش و موادّ کشاورزی تشکیل می داد. طرفهای سنّتی تجارت ایران – آلمان ، شوروی، بریتانیا وایالات متّحدۀ امریکا - موادّ ساخته شده و کالاهای سرمایه ای به ایران عمل کرد چون ارزش ریالی موادّ خام صادراتی به میزان دو تا سه برابر کاهش یافت در حالی که ارزش کالاهای وارداتی کشور که به پول کشورهای هستۀ مرکزی نظام جهانی بود افزایش پیدا کرد هنگامی که دولت ایران انحصار تجارت خارجی را به دست گرفت این امر در رابطه با آلمان و شوروی به زیان ایران عمل کردند این دوکشوربه موجب قراردادهای دو طرفه که معمولاً به نفع اقتصاد بزرگترو صنعتی تر ( هستۀ مرکزی ) بود ، در شرایط مساعدتری قرارگرفتند/ بدین ترتیب شرایط بازار به زیان ایران عمل می کرد علّت آن نیز نوع اقلام صادراتی و وارداتی کشور، توان اقتصادهای هستۀ مرکزی نظام جهانی طرف تجارت ایران وعواقب تجاری تضعیف کننده برای کشوری بود که درخلال بحران بزرگ اقتصادی عالم گیر دارای اقتصادی حاشیه ای قرار داشت.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>سرانجام ، دهۀ 1930 م / 1310 ش را از آن رو می توان دوران گذار نامید که اقتصاد ایران از نظر تأمین بودجۀ طرحهای دولتی و تراز بازرگانی به تک محصولی نزدیک می شد. اگر حقّ امتیاز نفت نبود، کسری تراز بازرگانی به حالت پیشین باقی می ماند. حالتی که از ابتدای قرن بیستم وجود داشت. نفت موجب شد بعد از سال 1931 م / 1310 ش تراز بازرگانی خارجی ایران مثبت شود از نیاز مبرم کشوربه وام خارجی کاسته گردد. با این همه، بخش اعظم سود ناشی ازتملّک این منبع ارزشمند به شرکت نفت انگلیس – ایران متعلّق به دولت بریتانیا می رسید. بریتانیا 80 درصد و ازآن ایران تنها 20 درصد بود. بخش نفت یک بخش منزوی و جزیره ای دراقتصاد ایران باقی ماند که حدّاقلّ پیوند صنعتی – تکنولوژی یا انتقال زایی از برای اقتصاد داخلی داشت برعکس با چرخه ها و تقاضاهای کشورهای پیشرفته صنعتی هستۀ مرکزی گره خورده بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدین ترتیب در دهۀ 1930 م / 1310 ش جایگاه ایران به عنوان کشور حاشیه ای د ر نظام اقتصاد جهانی تثبیت شد. وابستگی بازرگانی به آلمان، انگلستان و شوروی به همان شدّت عصر قاجار و دولت تزاری باقی بود. بی ثباتی اوضاع ژئوپلیتیکی جهان در1941 م / 1320 ش، میزان وابستگی سیاسی ایران را به قدرتهای خارجی نشان داد.</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span><b>جنبشهای اجتماعی و مداخلۀ خارجی در دورۀ سلطنت رضا شاه</b></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دورۀ سالهای 1925 – 1941 م / 1304 – 1320 ش را می توان دورۀ فشردگی نیروهای اجتماعی نامید. دوره ای که طیّ آن، نیروهای اجتماعی زیرفشار دولت قوی قادر به ابراز وجود نبودند. از لحاظی این وضعیت همان تضادّ مارکسیستی میان نیروها و روابط تولیدی بود بدین معنی که در خلال یک دورۀ زمانی ، تا آن حدّ که سطح تکنولوژی تولید و تعادل قدرت میان استثمارشونده و استثمارگر اجازه می دهد طبقه ها به حدّاکثر رشد و توسعۀ خود می رسند. وقتی جامعه ای به این نقطه برسد فشارها از هر سو وارد می شود و حلّ تضاد تنها از طریق کشمکش طبقاتی امکان پذیر خواهد بود. رضا شاه در ایران دهۀ 1930 م / 1310 ش از راه قانون گذاری ، اقدامهای نظامی و تمهیدهای نهادین کوشید هر نوع نارضایتی را در نطفه خفه کند. تا حدّی تقسیم کاردر وابستگی واستثمار نیز در آن زمان به این هدف رضا شاه کمک کرد ، بدین معنی که سلطۀ داخلی نیز با دولت مرکزی ، یعنی تنها قدرت سیاسی کشور بود که نقش اقتصادی رو به افزایش پیدا می کرد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگامی که در سال 1941 م / 1320 ش نیر وهای خارجی رضا شاه را از سلطنت کنار زدند جنبشهای اجتماعی حالت انفجاری به خود گرفتند. این حالت از1941 تا 1953 [ از 1320 تا 1332 ] ادامه یافت و باز دوره ای از فشردگی نیروها آغازشد که از 1953 تا 1977 [ 1356 ] ادامه پیدا کرد که این انفجار در سالهای 1978 – 1079 [ 1356 – 157 ] به وقوع پیوست . درهردو دورۀ فشردگی نیروها، برآیندی از توسعۀ اقتصادی و سرکوب سیاسی به چشم می خورد .</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نیم نگاهی به موازنۀ نیروهای اجتماعی در دهۀ 1930 م / 1310 ش می تواند شاهدی در تأیید نظر بالا ارائه دهد. عمده ترین منابع قدرت و حمایت از رضا شاه همان نهادهایی بودند که خود وی ایجاد کرده بود. اینها عبارت بودند. از : ارتش ، دیوان سالاری بازرگانان برخوردار از انحصار ، صاحبان صنایع جدید و بخشهایی از روشنفکران. گروهها و طبقه های مخالف او - روحانیت ، عشایرو ایلات، روشنفکران مترقّی و طبقۀ کارگر – بیرحمانه سرکوب شدند . بقیه نیزیا زیرمراقبت دقیق بودند(مثل اصناف) وهمکاری می کردند یا بی تفاوت بودند(زمینداران ) و یا جان می کندند تا معاش خود را تأمین کنند و دیگرمجالی برای مبارزه با رژیم نداشتند ( دهقانان ، طبقه های حاشیه شهری ، کارگران روزمزد و تا حدّی کلّ طبقۀ کارگر). هرچند سلطنت رضا شاه ازمشروطیت عمیق در جامعۀ مدنی برخوردار نبود امّا توانست با ترکیبی از مزایای مادّی رو به افزایش برای گروههای نوخاسته، مخالفان دیرین و بازماندگان فرایند توسعه را سرکوب کند و اکثریت جامعه را بی تفاوت، غیر سیاسی یاهراس زده سازد. اتّکایش به ارتش، این نگرش به قدرت را در طول سلطنتش موفّقیت آمیز جلوه داد وهر جنبش اجتماعی بیرحمانه در هم کوبیده شد. در نهایت هم نیروهای خارجی رضا شاه را به زور ازسلطنت برکنارکردند وهمین امر راه را برای ابراز وجود نیروهای داخلی هموار نمود . </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در اوایل دوران به قدرت رسیدن رضا شاه ، الگوی نوعی شورشها، قیام خود جوش ایلات یک محل ، دهقانان، سر بازان پادگان و طبقه های حاشیۀ شهری بود که بی درنگ با قدرت نظامی رضا خان روبرو می شدند. ( 90 ) از 1927 م / 1306 ش تا 1933 م / 1311 ش شورشهایی در قبایل عرب، قشقایی، بختیاری، بلوچ و سایر ایلات ایران روی داد. سرانجام ایل به اجبار اسکان یافتند و زیر مراقبت نظامی دقیقی قرار گرفتند . کنسول بریتانیا در اصفهان در سال 1928 م / 1307 ش یکی از این موارد را گزارش کرده است.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چند تن از خانهای زمیندار با دهقانان ایلاتی خود مشکلاتی داشته اند اینان ضمن شورش مدّعی شده اند که زمین و آب از آن خدا و کسانی است که بر روی زمین کار می کنند ( یعنی دهقانان) . در یکی از روستاها کمیته ای متشکّل از خدمۀ پیشین و اخراجی خانها که به تهران و اصفهان سفر کرده بودند جلسه ای تشکیل دادند و برنامه ای تدوین کردند که کاملاً بلشویکی بود. آنان افکار جدید آزادی و برابری را در میان روستاها تبلغ می کردند دولت به ارتش اجازه داد در صورت لزوم با استفاده از زور دهقانان را وادار به پرداخت بهرۀ مالکانه کند. (91 ) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از اینجا به خوبی پیچیدگی ساختار اجتماعی ایران معلوم می شود . دهقانان ایلاتی در معرض افکار خدمۀ قبیله ای شهری شده ای قرار داشتند که علیه خانهای زمیندار دست به شورش و نافرمانی زده بودند. جدیّت دولت در سرکوب شورش های دهقانی را از گزارشی می توان درک کرد که می گوید در دسامبر 1932 ( آذر – دی 1311 ) دولت بیش از 150 دهقان شورشی را تیر باران کرد . این شورشها همگی دور از هم و پراکنده بودند و به شدّت سرکوب می شدند و کارایی سرکوب آنچنان بود که دیگر در اوایل دهۀ 1930 م / 1310 ش کسی یا گروهی سودای شورش را درسر نمی پروراند . </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رابطۀ دولت و روحانیان اندکی بعد از تاجگذاری رضا شاه در 1926 م / 1305 ش تیره شد. او تاجگذاری حمایت خویش را ازاسلام اعلام کرد. با اعلام مقرّرات خدمت نظام وظیفۀ عمومی روحانیون درصورتی از خدمت نظام معاف می شدند که در یک آزمون دولتی قبول شوند. در اصفهان و شیراز بازارها بسته شد. دولت برای متوقّف ساختن تبلیغات روحانیان به وعده و وعید متوسّل شد و وعده داد روحانیان را از خدمت نظام معاف کند و به تقاضاهای دیگر آنها نیز جامۀ عمل بپوشاند. البتّه دولت بعداً این وعده ها را نادیده گرفت. در سال 1928 م / 1307 ش در تبریز اعتراضهای پردامنه تری صورت گرفت و نیروهای مسلّح به سرکوب اعتراض پرداختند و رهبران اعتراض رابه تبعید فرستادند . در سال 1928 م / 1307 ش به دنبال دستگیری سید حسن مدرّس سرشناس ترین روحانی منتقد رضا شاه در مجلس بار دیگر اعتراضها از سر گرفته شد. در قم در سال 1928 م / 1307 ش یکی از زنان خاندان سلطنتی وارد حرم حضرت معصومه شد اما یکی از ملاها وی رابه دلیل نداشتن حجاب مناسب نکوهش کرد . می گویند رضا شاه با شنیدن این خبر از تهران عازم قم شد و با همان چکمۀ نظامی به حرم حضرت معصومه رفت و ملّای معترض رابه باد کتک گرفت. ( 92 ) در سال 1925 م / 1314 ش شاه دست به اقدام تعرّضی تازه ای زد. جماعتی از مردم در آن سال درحرم امام رضا درمشهد گرد آمده بودند و به سخنرانی واعظی گوش فرا می دادند که لباس، قانون اروپایی و کشف حجاب زنان را مورد حمله قرار داده بود . رضا شاه به نیروهای مسلح دستور داد وارد حرم شوند و مردم را به زور پراکنده سازند. در آن حادثه 400 تا 500 نفر جان خود را از دست دادند، عدّه ای نیزدستگیر شدند و بعدآً اعدام شدند. مقابلۀ تند و خشن رضا شاه با مخالفان دینی اصلاحات و اقتدار خویش موجب شد تا اکثریت روحانیون در دهۀ 1930 م / 1310 ش خود را به دور از سیاست نگاه دارند و در صورت مواجهه با پلیس و دستگیر شدن، یا تقیّه کنند یا به روستایی پناه ببرنذ که ایستادگی دربرابر رژیم در چشم مردم آنجا از محبوبیتی برخوردار بود. آیت الله های برجسته در برابر حکومت موضع سیاسی نگرفتند و اقدام سرکوبگرانۀ رژیم در ریشه کن کردن مخالفت فعّالانۀ روحانیان با موفّقیت همراه بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مخالفان چپگرای رژیم نیز مانند روحانیت به اعتراض پرداختند و با سرکوب روبرو شدند صدای آنان نیزخفه شد. اتّحادیۀ کارگری در سالهای 1927 م / 1306 ش و 1929 م / 1308 ش سالروز اوّل ماه مه روز کارگر را در تهران جشن گرفتند و در فاصلۀ سالهالی 1928 - 1932 م / 1307 – 1311 ش به یک رشته اعتصاب مبادرت ورزیدند. در سال 1929 م / 1308 ش کارگران صنعت نفت و در سال 1931 م / 1310 ش کارگران کاخانۀ بافندگی وطن در اصفهان ، دو اقدام نمونۀ طبقۀ کارگر ایران را به نمایش گذاشتند.</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به گفتۀ آبراهامیان در اعتصاب پالایشگاه نفت آبادان یک هزار کارگر شرکت کرد و به رغم توقیف 500 کارگر اعتصابی از سوی دولت ، خواست خود را در مورد افزایش دستمزد به شرکت قبولاندند اما فلور با ناچیز جلوه دادن اقدام می نویسد : « این توفانی در یک استکان چای بود و تأثیر چندانی بر روبط کارگری نداشت.» (93 ) درهر صورت بر آورد فلور و بحث کاملی که در این زمینه ارائه می کند با تفسیری که ارائه کردیم مغایرت دارد . هسته های سازمان یافتۀ</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>کارگری در پالایشگاه وجود داشت ، در خواستها به خوبی پرورانده و مطرح شدند، رویا رو یی زیاد بود و به دستگیری آن همه کارگر اعتصابی انجامید این موضع گیری کارگران نگرانیهای زیادی را در شرکت نفت انگلیس – ایران ایجاد کرد . درست است که با سرکوب بعدی برای یک دهه جلو هر نوع حرکتی گرفته شد امّا این امر نباید موجب کم جلوه دادن جایگاه اعتصاب در تاریخ کارگری ایران گردد. دو سال بعد از این ماجرا 5400 کارگر بافندگی کارخانۀ وطن اصفهان دست به اعتصاب زدند و از حمایت قاطبۀ کارگران و از جمله کودکان کارگر روبرو شدند حاصل اعتصاب کم شدن روز کار از 12 ساعت به0 ساعت ، افزایش دستمزدها به میزان 20 درصد، رفتار بهتر مدیریت و بهبود شرایط کاری بود. البتّه تعدادی از کارگران دستگیر شدند و بعضی ازآنها به ده سال زندان محکوم گردیدند و این نوع واکننش رژیم موجب دلسردی اتّحادیه ها و اعتصابگران می شد ، با وجود این ، در مورد اعتصاب با راندازان بندرهای دریایی خزر در 1928 م / 1308 ش ، اعتصاب کارگران کبریت سازی تبریز در 1930 م / 1309 ش ، اعتصاب کارگران کارخانه ای در شیراز و چند مورد اعتصاب کارگران ( راه آهن در سالهای 1929 – 1937 م/ 1308 – 1316 ش و اعتصابهای دانشجویی در فاصله 1934 – 1939 م / 1313 – 1318 ش) گزارشهایی موجود است. بعضی از این اعتصابها با موفّقیت همراه بود اعتصابگران امتیازهایی گرفتند. بعضی نیز به شکست انجامید و اعتصابگران توقیف شدند . در مجموع در دهۀ 1930 م / 1310 ش جنبش کارگری سرکوب شد و رضا شاه دستور بستن اتّحادیه ها ، توقیف سازمان دهندگان آنها و زیر نظر گرفتن دقیق تجمّع های کارگری بیش از سه نفرتوسّط پلیس مخفی را صادر کرد: فلور گفتار خود را با این حکم به پایان می برد که « اتّحادیه به عنوان نیروی سیاسی و اجتماعی ، نقشی در دهۀ 1930 م / 1310 ش ایفا نکرد ».( 94 ) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گروههای چپ نیز چنان سرنوشتی داستند. قانون ضدّ کمونیستی سال 1931 م / 1310 ش برپایی سازمان یا انجمنی « با هدف استقرار قدرت یک طبقۀ اجتماعی بر طبقه های دیگر از راه زوریا سرنگونی نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور از راه زور و قهر» را تخلّف اعلام کرد. (95 ) حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندری منحل گردید و با شگاههای آن به آتش کشیده شد. حزب تازه تأسیس کمونیست ایران در برابر رژیم ایستادگی کرد و در نخستین کنگره اش درسال 18927 م / 1306ش رژیم را « فئودالی، نیمه استعماری و سرمایه داری دلال [ کمپرادور] » نامید و آنرا رد کرد. ( 96 ) دولت شوروی در 1929 م / 1308 ش به سفارت خود در تهران دستور داد هر نوع تماس با کمونیستهای ایرانی را قطع کند و به مناسبات خوب خود با رژیم رضا شاه پایبند باشد. به دنبال آن، حدود دو هزار ایرانی مظنون به هواداری از حزب کمونیست دستگیر شدند. بعضی تا سال 1941 [ شهریور 1320 ] در زندان ماندند. بعضی به شوروی فرار کردند و در آنجا چند تن از کمونیستهای سرشناس ایران در جریان تصفیه های استالینی کشته شدند . در نیمه های دهۀ 1930 م / 1310 ش گروهی از روشنفکران چپگرای ایرانی به رهبری دکتر ارانی ، استاد فیزیک و تحصیل کردۀ آلمان ، نشریه ای تئوریکی به نام دنیا منتشر کردند و مقاله هایی در زمینۀ مادّه گرایی تاریخی در سطح دانشگاهی به چاپ رساندند . در سال 1938 م / 1317 ش دکتر ارانی و گروهی از همفکران او موسوم به « پنجاه و سه نفر » دستگیر و محاکمه شدند ، جرم آنها عضویت در حزب کمونیست ، دریافت پول از شوروی ، تبلیغ و طرفداری از اعتصاب بود. ارانی در1940 / 1319 ش در زندان در گذشت، بقیه پنجاه و سه نفر بعد از شهر یور 1320 جزو رهبران حزب توده ، نخستین حزب چپ توده ای شدند. ( 97) در دورۀ رضا شاه جنبش چپ ایران از طریق دستگیریهای و سانسورتحت کنترل شدید بود. اینان مانند روحانیت و اتّحادیه های کارگری ، نیروی اجتماعی ای بودند که زیر نظارت خودکامه و قدرتمند قرار داشتند. (1 ) </div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s4">◀</span> بورو کراسی جدید: افراد و دستگاه</b></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>همایون کاتوزیان در کتاب « اقتصادی سیاسی ایران » دوران رضا خان از نظر از دیدگاه اقتصادی اینگونه بررسی می کند: </div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="845 5 Safari-Jamal" height="239" id="img4562" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_5_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="181" /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رشد و تمرکزدستگاههای اداری ونظامی الزماً سریع قدرت دولت را در پی داشت. درعصر قاجاربا اینکه قدرت دولت مطلق و خودکامه بود، شبکۀ متمرکزوگستردۀ بورو کراتیک وجود نداشت این تا اندازه ای ناشی از فقر نسبی دولت و جامعه بود، تا اندازه ای ناشی از ماهیت سنّتی دولت و درارتباط این دو، تا اندازه ای ناشی از فقدان وسایل جدید ارتباطی و فنّی . اما دولت جدید ، هم در پی اعمال قدرت برای انجام تغییرات اجتماعی و اقتصادی بود وهم به نسبت ثروتمند تر، که این عمدتاً ثمرۀ انحصار درآمد نفت توسّط آن بود. بدین سان هم اراده و هم توانش را داشت که تکنولوژی مدرن را در راه تحقّق اهدافی که برای اقتصاد سیاسی ایران درنظر داشت ، بکار بگیرد. از این رو آغاز حاکمیت سلسلۀ پهلوی همراه بود با گسترش ، نوین سازی و تمرکز ارتش و بوروکراسی و فعّالیت هایی که مکمّل این سیاست بودند: جادّه سازی ، کشیدن راه های آهن ، گسترش وسایل ارتباطی و آموزش عالی و جز اینها.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اطرافیان رضا شاه ، یعنی کسانی که سهم بسزایی دربه تخت نشاندن او داشتند، به هیچ رو نوکران و سرسپردگانی بی هویت وسربزیرنبودند برعکس، شماری از آنان در زمرۀ تواناترین سیاستمداران ، مدیران ونظامیان کشورقرارداشتند. فی المثل، عبدالحسین تیمورتاش مردی بود با توانایی وهوشی سرشار که از چهره ای زیبا و ظرافتی اروپایی برخوردار بود و این همه او را دچار خودستایی و تکبّر ساخته بود. او آمیزۀ شگفت انگیزی بود ازشایستگی فکری وعملی ، اعتماد به نفس ناپلئون وار و بیرحمی و شقاوتی استبدادی.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مقایسه ، علی اکبر داور که در لیاقت واستعداد و توان فکری چیزی از تیمورتاش کم ( اگرنه بیش) نداشت، حقوقدانی متعهّد و تقریباً عاری از خود خواهی بود که آرزوی اصلیش خدمت به کشوربه بهترین وجه ممکن بود. او مردی بود کاملاً خودساخته که از فرصتی مساعد برای تحصیل حقوق درسوئیس استفاده کرد و در میان نزدیکان رضاشاه ، تنها کسی بود که هیچ گاه حیثیت و شایستگی اش نه در دوران حیاتش و نه پس از آن ، مورد تردید واقع نشد: اودچار خطاهای بسیار شد که بزرگترینش باور صادقانه ای بود- که بعدها پیشمان شد – به اینکه رضا خان تنها محمل موجود برای نجات ایران است. داور در شرایطی گرفتار آمده بود که در خور مردانی با شخصیت و شایستگی او نبود، امّا تا به آخر می کوشید تا حتّی در بدترین اوضاع بهترین نتایج را به دست آورد. واین حتّی در مورد خودکشی او نیز صادق است.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نصرت الدوله ( فیروز)، یکی از اعضای اتّحاد سه گانۀ وثوق الدوله و واسطۀ قرار داد بدنام 1298 / 1919 ، فردی توانا و متّکی به خود، امّا کاملاً غیراخلاقی ، فو ق العاده خود خواه و تا سرحدّ وقاحت فرصت طلب بود. او با رنجاندن وثوق الدله و کنارگذاشتن مدرّس به روشنی نشان دادکه حاضراست روح و روانش را به بهترین خریدار بفروشد. فرج الله بهرامی ( دبیر اعظم) هرچند مدیر یا سیاستمدارممتازی نبود، امّا درشمار اهل فکر و ادب به حساب می آمد و از هنگام انتصاب رضاخان به وزارت جنگ رئیس دفتر او بود و مدّتی هم با نام مستعار« ف. برزگر» درباب مسایل ادبی قلم می زد. علی دشتی، از آخوندهای سابق بوشهر که بخاطر فسق و فجور از آن شهر رانده شده بود، و دراین دوره به عنوان یک روزنامه نگار«مترقّی» شهرتی به دست آورده بود، نویسنده ای «درامانتیک » بود و آثارش برای آن دوران چندان هم بی ارزش نبود. اما مهمتر آنکه او روشنفکری بی اخلاق بود که برای شغل آتی اش ، یعنی سانسور چی کلّ کاملاً مناسب بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرلشکر امیر احمدی ( قبلاً احمد آقا خان ) ، فرماندهی فوق العاده توانا و بیرحم بود و این دو خصوصیت وی را قادرساخت که شورش ها و راهزنی ها ی مناطق غربی و جنوب غربی کشور را بطور مؤثّر و بیرحمانه ای سرکوب کند. سرلشکر امیر طهماسبی – مافوق سابق رضا خان – توانا و با هوش بود ، امّا برخلاف امیر احمدی ، تحصیلکرده، آداب دان و با عطوفت بود. فرماندهان نظامی دیگری نیز به شاه نزدیک بودند که یزدان پناه ، آیرم ، حبیب الله شیبانی ، و امیر خسروی مهمترین آنها بودند.( 9 ) </div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افراد دیگری هم بودند که به رضا شاه چندان نزدیک نبودند و برحی از آنها بطور فعّال یا منفعل با به قدرت رسیدن او مخالفت کرده بودند . میرزا حسن مستوفی ، سیاستمدار محبوب وکهنسال چند صباحی با رژیم جدید همکاری کرد ولی به سرعت کناره گرفت و چندی بعد هم مرد. مهدیقلی هدایت ( مخبر السلطنه ) - از رهبران نسبتاً محافظه کار انقلاب مشروطه – در طول این مرحله دوام آورد ، ولی در مرحلۀ بعدی یعنی دوران چیرگی شبه مدرنیسم تند و تیز که مورد پسندش نبود، رفته رفته کناره گرفت. جعفر قلی بختیاری ( سرداراسعد و قبل ازآن امیر بهادر) که یکی از فرماندهان اصلی انقلاب مشروطه بود و زمانی رضا خان با درجۀ گروهبانی تحت فرمان او بود، تا زمان دستگیری و قتل ظاهراً غیر قابل توضیحش در زندان، به همکاری ادامه داد، سید حسن تقی زاده – از رهبران تند روی انقلاب مشروطه – به مقام وزارت دارایی رسید، ولی سرانجام داوطلبانه به تبعید رفت. باقر کاظمی ( مهذّب الدوله ) ، از طرفداران میان روی مشروطه، وزیرخارجه شد، ولی او عاقبت کناره گرفت، و تا عزل شاه در1320 درحاشیه ماند تا اینکه پس از بیست سال کناره گیری در کابینۀ مصدّق به وزارت دارایی رسید. بسیاری دیگرهم بودند واز آن جمله یکی محمّد علی فروغی بود، آمیزه ای از دانش وسیع و دنباله روی از ارباب سیاسیش.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این پدیده شایان توجّه است که تا 13 – 1312 از میان نزدیکان برجسته و مستقل رضا شاه تنها داور بودند. این سرآغازحاکمیت استبداد اصیل ایرانی بود، یعنی ترکیب قدرت مطلق وخودکامه.(10 )</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* دستگاه</b> </div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این افراد مسؤول بر قراری نظام بودند که رضا شاه بوسلیۀ آن نخست خود آنها را نابود کرد تا بتواند سیادت استبدادی بی چون و چرای خود را بر ایران و مردمانش تحمیل کند. شبکۀ نظامی - اداری جدید شباهت بسزایی به نظام امپراتوری ایران باستان داشت، کشور به استان هایی تقسیم شد که مرز های بعضی از آنها صرفاً بر پایۀ اهداف استراتژیک دولت تعیین شده بود . حاکمیت دوگانۀ نظامی وغیر نظامی درهراستان هم به منظور تقسیم کار بود و هم برای اینکه فعّالیت های هریک از دو حکمران ( استاندار و فرماندۀ نظامی ) به وسیلۀ دیگری کنترل شود. به موازات این تقسیم بندی نیروی پلیس شهری ( شهربانی ) بوجود آمد که معمولاً تحت فرماندهی یکی از امرای نیروی زمینی در تهران قرار داشت و یک نیروی پلیس روستایی ( ژاندارمری ) که آن هم زیرنظر یکی از امرای نیروی زمینی در تهران اداره می شد. این نظام تا امروز که این کتاب تحریر می شود برجامانده است، جز اینکه به همراه افزایش بسیار درآمد نفت در پانزده سال اخیر، نفرات ، تجهیزات و تکنولوژی عمبال استبداد گسترش وسیعی یافته است.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در عرصۀ اجتماعی ، اقتصادی و قضایی بی تردید بعضی قوانین با اهمّیت برای نوسازی خدمات اداری ، مالی و قضایی تصویب شد. در اینجا ، داور نقش به ویژه فعّالی داشت و مهمترین اقدامش در زمینۀ اصلاح اداری ، تجدید سازمان وزارت عدلیه و تأسیس ادارۀ ثبت احوال بود. برای انجام این کار او گروهی از کارشناسان حقوقی و قضائی فرانسوی را به کار گرفت و بدین سان مخالفت دکتر مصدّق را دراولین وآخرین دورۀ نمایندگیش درمجلس های دوران سلطنت رضاشاه برانگیخت. درنطقی که طبق معمول طولانی ، طنزآمیز و منطقی بود او استدلال کرد که زیان مستشاران خارجی می تواند از سودشان بیشتر باشد ، چون آنها گرایش خواهند داشت که مسایل را درچارچوب اجتماعی نامربوط خودشان تعمیم دهند. به این هشدار ساده ولی ژرف چه در آن هنگام و چه مدت ها پس از آن ترتیب اثر داه نشد. (11) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روشن است که ثبت رسمی اموال و املاک ایدۀ خوبی بود که می توانست کارآیی حقوقی، قضایی و اقتصادی را به طور قابل ملاحظه ای افزایش دهد و تا اندازه ای نیز چنین تأثیری را داشت. اما خواه ناخواه وسیلۀ مؤثّری شد دردست کسانی که کاردان یا قدرتمند و یا هردو بودند تا پاره ای از اموال و املاک دولتی ، به خصوص زمین های بایر حاشیۀ شهرها و اراضی وسیعی را که به شمار زیادی از خرده مالکان روستایی تعلق داشت، غصب وثبت کنند. بدین ترتیب ثبت اسناد حتّی نتوانست امنیّت مالکیّت را تثبیت کند، زیرا در مدّت زمانی کوتاه شاه و دولت به چنان قدرتی دست یافته بودند که هیچکس نمی توانست در برابرتصرّفات خصوصی وعمومی آنها دردارایی های خصوصی مردم ( به خصوص در روستاها) ایستادگی کند. حتّی اصلاحگرهوشیار و خوش نیتی مانند داور نمی توانست درک کند که در یک نظام اجتماعی که بر پایۀ بی قانونی نظامی – بورو کراتیک استوار شده است ، قوانین و مقرّرات به خودی خود ثمر چندانی ندارد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمونۀ روشن اصلاحات بوروکراتیک و ویرانگری بودجه ای بود که صرف نوسازی و« زیبا سازی » پایتخت وسایرشهرها و شهرستان ها شد. البتّه چنین اصلاحات و بازسازی هایی به شدّت مورد نیاز بود: ساختن خیابانهای عریضتر، آسفالت یا سنگفرش کردن معابر ، اعمال مقرّرات راهنمایی و رانندگی وجزاینها . اما نحوۀ انجام اصلاحات ، سطحی ، بی قاعده و نا منظّم و – براستی – ویرانگر بود. دیوارها و دروازه های کهن شهر تهران همچون نمادهای شرم آور عقب ماندگی تخریب شد و در ساختن خیابانهای جدید توسعه و تعریض خیابانهای قدیم ، همۀ ساختمانهایی را که در مسیر قرارمی گرفتند- خانه های مسکونی ، یادبودها و بناهای تاریخی و غیره – صرفاً برای اینکه خیابان مستقیم باشد ، خراب می کردند و بدین ترتیب این ویرانگران با زندگی جامعه و بناهای تاریخی آن هرچه می خواستند کردند.(12) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زمرۀ مهمترین لوایحی که در این دوره در زمینۀ اجتماعی به اجرا در آمد، مجموعه لوایحی بود در مورد گسترش آموزش عالی. در 1304 نخستین گروه شصت نفره از بورسیه های دولتی به کشورهای اروپایی – به خصوص فرانسه و بلژیک و آلمان – اعزام شدند تا در رشته های علمی ، فنی و دیگر رشته ها به تحصیل بپردازند. حذف انگلیس دارای اهمّیت سیاسی قابل ملاحظه ای است: در تمامی دورۀ سلطنت رضا شاه، حتّی یک بورسیۀ دولتی به انگلیس اعزام نشد و حتّی یک کارشناس یا شرکت انگلیسی به مشارکت درانجام طرح های دولتی دعوت نشد. بسیاری ازاین دانشجویان در ابتدا جهت تأمین نفرت لازم برای تدریس در دبیرستان های دولتی و خصوصی که شمارشان به سرعت رو به افزایش بود و سپس جهت تأمین استادان لازم برای دانشگاه جدید التأسیس تهران به خارج اعزام می شدند . یکباردیگر، هماهنگی سیاست آموزشی رژیم جدید با نگرش عمومی آن که دولتگرایی شبه مدرنیستی بود ، آشکارمی شود: در جایی که بیش از 90 در صد جمعیّت کشور بیسواد بودند ، طرح های پر هزینه آموزشی به اجرا در می آمد تا برای دولت کارمند تربیت شود و لاف زنند که شمار پزشکان، مهندسان ، معلمان و سایر کارشناسان جدید ایران رو به افزایش نهاده است.</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* اقتصاد سیاسی </b></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تب توسعۀ اقتصادی ، به معنای تحوّل جامع و سریع اجتماعی – اقتصادی که در پایان جنگ جهانی دوّم بروزکرد، اساساً پدیده ای بود متعلّق به دورۀ ما بعد استعماری درسالهای 1300 / 1920 اندیشۀ پیشرفت اجتماعی و اقتصادی در جوامع عمدتاً روستایی هنوز بدیع ، مبهم وآزمایش نشده بود. حتّی اتّحاد شوروی - وارث یک امپرا توری عظیم با منابع فوق العاده غنی و متنوّع انسانی ، کشاورزی و معدنی وزیرسیادت یک کشور نیمه صنعتی اروپایی ( روسیه ) – در تلاش هایش برای یافتن روش های مناسب جهت توسعۀ اقتصادی همه جانبه درگیرودار آزمون و خطاهای تکنولوژی وجدل های سیاسی بود تا سرانجام در1307 / 1928 راه برنامه ریزی جامع واشتراکی کردن کشاورزی را در پیش گرفت. دست کم دو دهه به طول انجامید تا ثابت شود که برنامه ریزی شوروی ، قطع نظراز محاسن یا مضارّ جامعه شناسی آن ، می تواند از لحاظ فنّی موفقیت آمیز باشد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بی گمان ، اروپای غربی کمال مطلوب ناسیونالیست های افراطی ایرانی بود و برای آیندۀ ایران چیزی جزآن آرزو نمی کردند. امّا خواست های عاجلتر آن برگرد شماری و« اصلاحات» جزیی و تدریجی درآموزش، حمل و نقل و وسایل ارتباطی ، بهداشت وسایرخدمات اجتماعی وشبکه های اداری و نظامی دور می زد. امروزه در متون توسعۀ اقتصادی ، اینگونه فعّالیت ها را سرمایه گذاری ها ی زیربنایی می نامند و عموماً پیش نیازاجرای طرح های آگاهانه وجامع در زمینۀ توسعه تلّقی می شود . ایرانیان چنین الگویی را در نظر نداشتند. در حقیقت خود این مدل نیز بیشترتعمیم و توجیهی پسینی (Aposterori) است ازآنچه در کشورهای « درحال توسعه » رخ نموده و نه فرضیه ای پیشینی Apriori) ) برای استرا تژی توسعۀ اقتصادی .</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رژیم جدید در راه تحقّق اهداف عاجلش از یاری مجموعه ای از عوامل مساعد و متقابلاً تشدید کننده نیز برخوردار بود: مبالغ قابل توجّه درآمد نفت مستقیماً بوسیلۀ دولت دریافت می شد و نیزمی توانست مالیات های غیر مستقیم و عوارض گمرکی بالایی وضع و گرد آوری کند و در این کار به نسبت کارآمد هم بود، و سرانجام ازتأیید وهمکاری اقشار جدید روشنفکران ، متخصّصان و کارمندان برخوردار بود. هز ینه های دولتی به ابزار اصلی اصلاحات تدریجی بدل شد.</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* پول، بانکداری و مالیه</b></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تأسیس یک بانک سراسری ایرانی یکی از رؤیاهای ناسیونالیست های افراطی بود و رژیم جدید بلافاصله در راه تأسیس آن اقدام کرد. بدین سان بانک ملّی ایران با کمک یک « کارشناس » آلمانی که بعداً به اتّهام فساد مالی محاکمه شد، بوجود آمد. انحصار چاپ اسکناس که تا آن زمان در اختیار بانک ( انگلیسی ) شاهی ایران بود، به بانک جدید منتقل شد و قرار بود که انتشاراسکناس با پشتوانۀ صد در صد ( عمدتاً نقره ) باشد که بعداً به 60 درصد اسکناس های در گردش کاهش یافت. ایجاد بانک ملّی مظهرنخستین گامهایی بود که در ایران و دیگر کشورها برای انگیزش توسعه برداشته می شد. اینها در جایی ایجاد ظرفیت می کنند که تولید کم است وعرضه را در جایی گسترش می دهند ، که تقاضا اندک است. این به خودی خود ممکن است سیاست نادرستی نباشد، ولی مشروط براینکه ، الف ) سیاست های مکمّلی برای گسترش فعّالیت های دیگر به اجرا درآید که زمینه های استفاده از کالاها یا خدمات تولید شده بوسیلۀ طرح های اوّلیه را فراهم آورد( یعنی نقشه ای برای انگیزش فعّالیت های مستقل دردست باشد) ؛ و ب) ایجاد بنگاه ها و نهادهای مدرن صرفاً به معنای تکرارتولید و تکنولوژی سنّتی و بومی نباشد. در این مورد نظیر غالب کشورهای « درحال توسعه» هیچ یک از این دو شرط محقّق نشد در آن زمان وتا مدّت ها بعد، بازاریان ایرانی برای رفع نیازهای « بانکی » خود به صرّافان سنّتی وابسته بودند. این نهادی بود جا افتاده و تاجران و صرّافان هر دو با نحوۀ کارآن آشنایی کامل داشتند. به علاوه بین دو طرف یک اعتماد متقابل وجود داشت و درمبادلاتشان احساس امنیت می کردند. درمقایسه ، بانک دو.لتی جدید بی تجربه بود و درادارۀ امورخود نیزچندان تخصّصی نداشت. بانک جدید هم برای کارمندانی که آن را اداره می کردند و هم برای مردمی که قرار بود از خدمات آن استفاده کنند، پدیده ای بیگانه بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>شاید گفته شود که صرّافی ها نرخ های بهرۀ بالا گرفتند، اعتبار را محدود می کردند واغلب وثیقه های قابل ملاحظه می خواستند و جزاینها - که جملگی مانع توسعۀ فعّالیت های تجاری و افزایش کارآیی اقتصادی است. امّا واقعیّت این است که بانک جدید و چند بانکی که بعداً بر پایۀ اهداف مشابه تأسیس شدند ، نیزنتوانستند ونمی توانستند در این زمینه ها به موفّقیت بیشتری دست یابند: نرخ های بهرۀ آن نیز بالا بود ودرگزینش مشتری وسواس بسیاربه خرج می دادند، ودرنتیجه میزان اعتبارات اعطایی آنها ناچیز بود. تفاوت این دو نهاد در این بود که صرّافی ها صرفاً بر پایۀ میز ان اعتبار تجاری مشتریان خود را بر می گزیدند، حال آنکه بانک ها که نهادهایی بوروکراتیک بودند، بر مبنای قوم و خویشی و دیگر امتیازات غیر اقتصادی عمل می کردند . دو گانگی های اجتماعی ، فنّی و نهادی مخرّبی که شبه مدرنیست ها در کشورهای « در حال توسعه » آفریده اند ریشه درهمین برخورد اند ریشه در همین برخود و نگرش آنها نسبت به توسعۀ اقتصادی دارد . سوء تفاهم نشود، انتقاد ما متوجّه کوشش های اصیل برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی نیست، بلکه تقلیدهای شبه مدرنیستی بیهوده و حتّی زیانبار مورد نظراست. شاید به روز در آوردن و دگرگونی بنیادی خدمات بانکی کشورضروری بوده باشد، امّا اگر توسعه و تکامل شبکۀ صرّافی موجود ترغیب وحتّی یک صرّافی دولتی نمونه نیز تأسیس می شد که بوسیلۀ افراد کارآزموده درامورتجاری و اقتصادی سازماندهی و اداره شود، احتمالاً کارها بهتر و ارزانتر صورت می گرفت.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>منابع درآمد دولت عبارت بود ازعواید نفت ، درآمد گمرکات ، سایرمالیات های غیر مستقیم و مالیات بردرآمد. درآمدهای مستقیم وغیر مستقیم نفتی بزرگترین رقم درآمد دولت را تشکیل می داد. به علاوه ، افزایش سریع درآمد نفت اهمّیت نسبی آن را سریعاً به حدود یک سوّم کلّ هزینه های دولتی رساند. با این همه نوسانات هرسالۀ درآمد نفت موجب اضطراب و آزردگی می شد و این – چنانکه به زودی خواهیم دید- به فسخ امیتیازدارسی وعقد قرارداد نفت 1312 / 1933 انجامید. اقداماتی نیز در مورد اخذ مالیات بردرآمد به عمل آمد که پی آمدهای آن نه ازلحاظ نظری مترقّی بود و نه ازحیث عملی چندان مؤثّر. مالیات داخلی همچنان بوسیلۀ عوارض گمرکی، مالیات های علی الرأس وسایرمالیات های غیر مستقیم تأمین می شد که برای توده های مردم مشهود بود و برای اقشارممتازکه به راحتی توان پرداخت آن را داشتند ناخوشایند نبود. الگوی مخارج دولتی با آرمان های آن کاملاً خوانایی داشت توسعه ، تمرکز و نوسازی شبکۀ نظامی – بوروکراتیک و نیزگسترش خدمات « زیر ساختی » . جدول های 1 – 6 و سه مطلق و در صدی وزارتخانه ها از بودجۀ کشوری را به ترتیب اهمّیت نشان می دهند بخش عمدۀ شبکۀ نظامی – بورو کراتیک – وزارتخانه های جنگ ، مالیه وداخله (کشور) – بیش از 70 در صد اعتبارات را به خود اختصاص می دادند ، در حالی که هزینه های وزارت جنگ به تنهایی بیش از 40 در صد کل بودجه بود. با این همه ، این رقم سایرمخارج نظامی را که بطورغیر قانونی واز منابعی مانند درآمد املاک دولتی ( خالصه) تأمین می شد، دربرنمی گیرد. سایرعرصه هایی که از اولویت بالایی برخوردار بودند عبارت بودند از پست و تلگراف و تلفن ، معارف (آموزش] ، عدلیه و از 11 – 1310 به بعد ، صنایع . کشاورزی امّا ، به حال خود رها شده بود.</div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 6 Safari-Jamal" height="481" id="img3842" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_6_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p2" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 7 Safari-Jamal" height="390" id="img1363" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_7_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* زیر ساخت </b></div>
<div class="p9" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنانکه پیش ازاین دیدیم گذشته از مخارج نظامی و بوروکراتیک ، پست و تلگراف و تلفن وآموزش از اولویت خاصّی در بودجۀ دولتی برخوردار بودند؛ بین سالهای 1307 و 1312 ، میانگین هزینه های این دو بخش به ترتیب 2/ 6 و 8 / 6 در صد بودجه بود. در مورد آموزش ، سهم نسبی آن از 5 / 6 در صد در 1307 به 3 /8 در صد در سال 1312 افزایش یافت ( ر.ک. جدول 1- 6 ) در بودجۀ هر کشوری تخصیص چنین در صدها یی برای مخارج آموزشی چشمگیراست ، حتّی اگر خود مبالغ به همان اندازه قابل ملاحظه نباشد. با همۀ اینها ، چنان که پیش ازاین هم گفته شد، بیشتر بودجۀ آموزشی صرف طرح های پرهزینۀ « دهن پرکن» می شد و به خصوص کمترین توجّهی به مبارزه با بیسوادی یا افزایش آگاهی فکری بخش اعظم مردم نمی شد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دیگر سرمایه گذاری « زیر ساختی » این دوره ، ساختن راه آهن سراسری ایران بود که بندر شاه را از طریق تهران وغرب و جنوب غربی به اهواز در فاصلۀ 1400 کیلومتری آن وصل می کرد . ساختمان این راه آهن در 23 مهر ماه 1306 آغاز شد و تکمیل آن 11 سال به طول انجامید. هزینۀ آن عمدتاً از محلّ مالیات ویژه ای که بر چای و قند و شکر – دو قلم حیاتی درغذای روزانۀ « نان و پنیرو چای » مردم - بسته شد، و کسری آن نیز از طریق وام های بانکی واعتبارات دولتی تأمین می شد. این طرح ، بی گمان ، از لحاظ اقتصادی فاجعه آمیز بود ، هر چند درآن دوران برداشت اکثراهل سیاست به گونه ای دیگر بود. انتقادهای وارد به این طرح را می توان دردو پرسش اساسی خلاصه کرد: <b>« </b>چرا از شمال مرکزی به جنوب غربی ؟ » و « چرا یک راه آهن و نه یک جادّه ؟»</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هر دو پرسش هنگامی که لایحۀ ساختمان راه آهن به مجلس تسلیم شد، به وسیلۀ دکتر مصدّق عنوان شد . او استدلال کرد که مسیر دیگری که مناطق شمالی و مرکزی را – اتّصال تبریز ومشهد از طریق تهران - به هم متّصل کند ، خیلی معقول تراست ، و در ست می گفت : به دلائل جغرافیایی و دلایل دیگر ، ساخت و نگاهداری این راه ارزانتر بود . هزینۀ حمل و نقل داخلی و بین المللی در کشور کاهش می یافت ؛ و افزایش تقاضا برای حمل و نقل کالا و مسافر موجب افزایش بهره برداری از ظرفیت می شد(13 ) . با همۀ اینها ، این نظر را یج که تنها علّت انتخاب راه نامناسب تر این بود که چهارده سال بعد انگلیس ها بتوانند محمولات جنگی را به روس ها برسانند، قانع کننده نیست.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نخست آنکه، در1306 کمترین احتمالی نمی رفت که اتّحادی نظامی بین شوروی وانگلیس برضدّ انگلیس دردرگیری های احتمالی آن کشور با شوروی ساخته شده بود، بازهم پای استدلال چوبین بود. درچنین صورتی شوروی ها می توانستند آن را قطع و نابود کنند، و یا حتّی سریعتر ازطرف مقابل به بهره برداری ازآن بپردازند ؛ گذشته ازاین، چنین طرحی درصورتی مؤثّرمی بود که بندرعبّاس را به آستارا یا اردبیل متّصل می کرد نه گوشۀ جنوب شرقی دریای خزر را به انتهای خلیج فارس ؛ و سرانجام تأکید این نکته ضروری است که دراین طرح، همانند سایر طرح های مشابه از ابتدا تا انتهای کارحتّی یک شرکت مشاور انگلیسی نیز به کار گرفته نشد.(13 ) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پرسش دوّم ، « چرا یک راه آهن و نه یک جادّه » نیز به همین اندازه موجّه است. بی گمان ، ساخت و نگاهداری یک شاهراه مدرن و با دوام - چه به پول داخلی و چه به پول خارجی - ارزانترتمام می شد و زودتر نیزمورد بهره برداری کامل قرار می گرفت(15) . نکات زیر ممکن است به ارائه پاسخ های معقولی برای هردو پرسش کمک کند.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مسیرجنوبی راه آهن ، از تهران به خلیج فارس ، می بایستی با در نظر گرفتن مسایل نظامی داخلی تعیین شده باشد، زیرا دستیابی به مناطق سکنی اقوام وعشایر ناآرام را بسیار آسانترمی ساخت. در حقیقت احتمال دارد که رضا شاه نخست هنگامی که برای سرکوب شیخ خزعل به خوزستان لشکرکشی می کرد، به این فکر افتاده باشد مسیرشمالی راه آهن از تهران تا بندر شاه ظاهراً اهداف دوگانه ای را برآورده می کرده است: تهران را به مازندران – زادگاه خود رضا شاه وجایی که او املاک وسیعی را بدست آورده ودر پی مصادرۀ بسیاری دیگر بود- و فراتر از آن به ترکمن صحرا متّصل می کرد که ازلحاظ تولید پنبه بسیارحاصلخیز بود و او به اراضی حاصلخیزآن چشم طمع داشت. درضمن این راه ، تجلّی یک راه آهن سراسری واقعی بود و این خواست ، جزیی از یک دیدگاه کلّی بود. به دلایلی مشابه ، راه آهن به جادّه ترجیح داده شد: هم دولت وهم وابستگان و مخاطبان آن به شدّت خواستار راه آهن بودند و ساختن جادّه اشتیاق آنها را به هیچ وجه سیراب نمی کرد. ازاین گذشته ، ملاحظات مربوط به استراتژی نظامی درداخل کشور ممکن است به سود ساختن یک راه آهن بوده باشد: معمولاً نقل وانتقال تجیهزات سنگین ونفرات نظامی ازطریق راه آهن سریعتر و مؤثّر ترانجام می گیرد و این خصوص درمورد ایران آن دوران صادق بود.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دولت ، گذشته ازطرح راه آهن ، سرمایه گذاری قابل ملاحظه ای نیز در زمینۀ ساخت، توسعه ویا مرمّت جادّه های معمولی کرد. درطول این دوره ، درحدود 000و 13 کیلو متر جادّۀ جدید ازگونه های مختلف ساخته شد که شهرهای عمده و کوچکتررا به یکدیگر متّصل می کرد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>صنعت ، کشاوری و تجارت</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین دوره ، چنان که دیده ایم ، نشانۀ چندانی از توسعه ونوسازی صنایع کارخانه ای مشاهده نمی شود. امّا ، بخصوص دراواخراین دوره دولت مستقیماً درکارخانه های مدرن، به ویژه کارخانه های قند سازی سرمایه گذاری هایی کرد. بنابرآمار رسمی ، 24 واحد تولیدی جدید با 10 نفرکارگریا بیشترتأسیس شد. اغلب این واحدها ، هرچند نه به طور کامل، دولتی بودند. امّا طبقه بندی صنایع بر حسب تعداد کارگران احتمالاً گسترش بخش تولیدی را کمتر از میزان واقعی آن نشان می دهد. این نوع طبقه بندی طبعاً بیشترتحت تأثیر واحدها و کارخانه های مدرن قرار دارد و مشکلات گردآوری آمار مربوط به کارگاه های کوچکتر سنّتی و تعمیر کاری ها نیز درآن انعکاس می یابد . با همۀ اینها، شواهد کیفی – رشد مخارج مستقیم دولتی و گسترش دستگاه نظامی بورو کراتیک – از رشد مشابهی در تولید کالاهای ساخته شده و میزان اشتغال حکایت دارد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین نشانه هایی در دست است که در کشاورزی نیز ، با اینکه مورد عنایت دولت نبود، کلّ تولید بایستی به کندی رو به رشد نهاده باشد. طیّ این دوره الف ) درآمدها، جمعیّت وتقاضای داخلی روبه افزایش بود. ب) کمبود ساختاری موادّ غذایی بندرت روی میداد و پ) حجم صادرات غیر نفتی ایران – که تقریباً به تمامی از محصولات تجاری کشاورزی و فرش تشکیل میشد – به طورمتوسّط ثابت ماند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هزینه های دولت برای طرح های نوسازی خود به رشد مداوم واردات ایران انجامید و نیازهای ارزشی ناشی از آن می بایست به طور فزاینده ای ازمحلّ درآمد نفت تأمین می شد. با این حال ، این نمی توانست دلیل اصلی نا آرامی شاه در مورد نوسانات ظاهراً غیر قابل توضیح درآمد نفتی پرداختی از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران باشد: تراز بازرگانی مشهود ایران مازاد نشان میداد و تراز نامشهود آن – که آمار آن وجود ندارد- احتمالاً بیشتر از مازاد مشهود، کسری داشت. این ، از جمله مواردی است که محافظه کاری و بلکه حسّاسیت معروف رضا شاه در مورد خرج کردن را نشان می دهد. اما دقیقاً بواسطۀ همین حساسیت ، او از سطح و نوسانات درآمد نفت راضی نبود. به اعتقاد او ایران در شرایط قرارداد اوّلیه با دارسی مغبون شده و اینک نیز- درچارچوب آن شرایط – قربانی تصمیمات بی ضابطۀ شرکت نفت انگلیس و ایران بود. پی آمدهای این نگرش با لغو یک جانبۀ امتیاز دارسی به اوج خود رسید که حضیض قرار داد نفت 1312 / 1933 را به دنبال داشت.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* نفت و قرارداد 1312 / 1933 </b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی ارقام جدول 3 – 6 برای ادامۀ بحث مفید است. ستون (1) این جدول نشان می دهد که در حالی که تولید نفت هرساله، بجز1310، روبه افزایش بوده است، درآمدهای نفت دراین دوره نوسانات بسزایی داشته است. فی المثل ، در1306 / 1927 تولید نفت افزایش یافت، درحالی که درآمد نزدیک به 3 / 2 کاهش داشت. ستون (2 ) این تغییرات سالانه در تولید درآمد را نشان می دهد. شاه ازاین وضع خیلی ناراضی بود و شرکت در پاسخ به اعتراض های رسمی رکود جهانی و « علل» گوناگون دیگرعنوان می کرد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 1310 / 1931 ، زمانی که درآمد به سطح مضحک 000/ 31 لیره نزول کرد ، کاسۀ صبر ایرانیان لبریزشد. نظربه اینکه الف ) چنین سقوط درآمدی ظاهراً غیر قابل توجیه بود، ب ) شاه به همه چیز و همه کس مظنون بود تا حدّی که دچار نوعی سوءظن جنون آمیز (Paranoia ) شده بود و پ) رضا شاه و بسیاری از رهبران دیگر درواقع کلّ جامعۀ سیاسی همیشه در تحلیل امور سیاسی توطئه ای پنهان را می دیدند، شاه مطمئن بود که حکومت انگلیس خود به شرکت فرمان کاهش پرداخت ها را داده است، زیرا – به تصوّر وی - یا از او ناراضی بود یا به دلایلی می خواست او را تحت فشار قرار بدهد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او به کابینه دستورداد تا مذاکرات رسمی رابا شرکت آغازکند. رئیس هیأت نمایندگی ایران قدرتمندترین مرد کشوربعد از شخص شاه بود: عبدالحسین تیمورتاش وزیر مقتدردر بار . در واقع ، تیمورتاش از دیدگاه رادیکالتری به اوضاع می نگریست و حتّی معتقد بود که حکومت ایران باید ، هم برای هراساندن انگلیس و هم بهبود روابط ایران و شوروی ، رویّۀ دوستانه تری را با شوروی در پیش گیرد. مذاکرات به طول انجامید و شاه کنترل اعصاب خود را از دست داد: یک روز غرّش کنان به جلسۀ هیأت دولت وارد شد و پروندۀ نفت را به داخل بخاری پرتاب کرد و گفتن اینکه« نمی روید تا امتیاز را لغو کنید» به آنها دستور داد که بیانیۀ لغو یکجانبۀ امتیاز دارسی را آماده کنند. این نمونه ای بود از رفتارعجولانۀ مستبدّی که عادت کرده بود ارادۀ خودش را در هر شرایطی تحمیل کند.. این بار، امّا، رضا شاه پایش را از گلیمش بیرون گذاشته بود و نمی توانست حرفش را تماماً و به شیوه هایی که به آن خو گرفته بود، به کرسی بنشاند. امتیاز دارسی طبق دستورلغو شد ، اما شاه نیز فهمید – یا مجبور شد بفهمد – که باید قرار داد جدیدی را بپذیرد: ایرانیان ابتکارعمل را از کف دادند و قرار داد 1312 / 1933 بسته شد. طبق معمول این قرار داد به عنوان یک پیروزی بزرگ جلوه داده شد، در حالی که شکستی مفتحضانه بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قرار داد جدید تنها یک چهارم منطقۀ تحت پوشش امتیاز دارسی را می پوشاند، امّا این تمامی</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 8 Safari-Jamal" height="402" id="img3380" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_8_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مناطق مورد بهره برداری و بیشتر ذخایر کشف شده را در بر می گرفت. مدّت قرار داد نیز از 27 به 60 سال افزایش یافت. پایۀ پرداخت سهم ایران نیز از 16 در صد سود خالص سالانۀ شرکت به 4 شیلینگ برای هر بشکۀ تولید شده تغییر کرد. این به هیچ رو به معنای سهم ایران درطول دورۀ امتیاز نبود ولی ازاین نظرکه مانع ازآن شد که نوسانات قیمت بازار و یا تعهّدات مالیاتی شرکت به حکومت انگلیس به عنوان دلیل برای کاهش شدید سهم حکومت ایران قلمداد شود با امتیازپیشین تفاوت داشت. تغییراتی نیزدر مفادّ فرعی امتیاز قبلی به عمل آمد. سرانجام برای زدودن تلخکامی تحمیل چنین قراردادی ، شرکت پذیرفت که یک میلیون لیره برای سال 1310 و یک میلیون لیره نیز برای تجدید نظر ومذاکره در بارۀ قرارداد درآینده منظورنشد: از ایرانیان انتظار می رفت که به مدّت شصت سال به مفاد این قرارداد غیرمنصفانه پایبند بمانند.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این یک آبروریزی بود ؛ اما انداختن همۀ تقصیرات به گردن امپریالیسم انگلس هم ساده لوحانه است و هم تکرار مکرّرات . در باب قدرت واهداف انگلیس جای پرسش و تردید نیست. امّا در این نیز تردیدی نیست که اگر مذاکرات با دقّت و ظرافت و دیپلماسی لازم انجام پذیرفته بود، ایرانیان نتایج بسیار مساعدتری بدست می آوردند. مسئولیت اصلی عدم تحصیل چنین شرایط مساعدی بر عهدۀ روش های استبدادی ، متکبرانه و جاهلانۀ رضا شاه درانجام امور بود. از این زاویه است که می توان فهمید سید حسن تقی زاده ، وزیر مالیۀ رضا شاه و کسی که رسماً پای قرار داد را امضاء کرد( مدّتی قبل از آنکه به خاطر ناخشنودی از استبداد رأی و خود بزرگ پنداری شاه داو طلبانه جلای وطن کند ) چه بوده ، موقعی که چهارده سال بعد گفت که در امضای قرار داد 1312 / 1933، او تنها « آلت فعل » بوده است.(17 )</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این قضیّه بی آنکه قربانی مهمّی داشته باشد، پایان نگرفت، هرچند با یا بدون بحران نفت ، روند اوضاع چنین پیشامدی را اجتناب ناپذیرساخته بود: سقوط ، محاکمه ، محکومیت ، زندان و بالاخره ، قتل تیمور تاش ، شخص دوّم مملکت در زندان. شاه ظنّ داشت که تیمورتاش در طول مذاکرات دو دوزه بازی کرده است؛ همچنین از بابت تماس های او با روس ها عصبی بود و فکر می کرد - هرچند که احتمال آن بسیار اندک است- که تیمور تاش در تدارک به تخت نشستن خودش پس ازمرگ وی است بعید هم نیست که شرکت نفت انگلیس وایران و یا حکومت انگلیس که احتمالاً از سختگیری تیمورتاش درمذاکرات و تماس های دوستانۀ با روس ها ناخشنود بوده است، به طورغیرمستقیم به سقوط او کمک کرد آ نرا تسریع کرده باشد .(18 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تیمور تاش هم سازنده و هم ساختۀ رژیم استبدادی جدید بود. او به همان شمشیری نابود شد که به وسیلۀ آن زیسته و مرگ دیگران را تدارک دیده بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سقوط تیمورتاش مظهر دستیابی رضا شاه به قدرت مطلق و خودکامه بود، زیرا از آن لحظه تا زمانی که نوبت خودش فرا رسید، شاه فرمانروای بی چون و چرای زندگانی ، ازادی ، حقوق و اموال مردم ایران شد.(2) </div>
<div class="p5" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>ظهور و سقوط استبداد شبه مدرنیست </b><b>1320 -1312</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> اختناق سیاسی و اجتماعی</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در نخستین مجلسی که پس از تاجگذاری رضا شاه تشکیل شد، معدودی نمایندگان واقعی مردم حضور داشتند که همگی در صف مخالفان جای گرفتند. در میان این نمایندگان ، مدرّس و مصدّق تواناترین و سازش ناپذیرترین بودند. در ابتدا مدرّس کوشید که با استفاده از تاکتیک های پراگماتیستی معمول خود، تا آنجا که ممکن است اوضاع را تحت کنترل خود درآورد، اما بزودی دریافت که شاه مایل به هیچ نوع سازشی نیست. ازسوی دیگرمصدّق موضعی مخالف ، بی تزلزل و شجاعانه درپیش گفت. تقریباً با همۀ لایحه های پیشنهادی حکومت به نوعی مخالفت می کرد، حتّی اگر تنها دلیلش این ومنشأ آنها شاه است. به بیان دیگر به نظر او ، قطع نظر از محتوای لوایح ، چگونگی تدوین و ارائۀ آنها با موازین قانونی منطبق نبود. رژیم از مدرّس نیز چندان دل خوشی نداشت: او یکباردر مقام توضیح دلیل حمایتش از لایحۀ خدمت نظام وظیفۀ اجباری علناً گفته بود که به خاطر آن بوده است که مردم کار برد تفنگ را یاد گرفته و رژیم جدید را سرگون کنند! با اینکه آنها معمولاً فعّالیت هایشان را از پیش هماهنگ نمی کردند ولی در کنار یکدیگرموجبات شرمندگی چشمگیروحتّی اضطراب شاه را در طول این دورۀ مجلس فراهم آوردند. واپسین سخنرانی مصدّق در مجلس دوران رضا شاه حمله ای بود محکم ، طنز آمیز و مستند علیه نقش ارتش ، شهربانی و ژاندارمری در تعیین نتایج انتخابات مجلس جدید.(1 ) مدّت کوتاهی بعد ، مصدّق و مدرّس ، هر دو خود را فارغ از وظایف نمایندگی مجلس یافتند. (2 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدبق در ملک شخصی اش در غرب پایتخت تا یازده سال بعد که در بند عمّال استبداد گرفتار آمد، گوشۀ عزلت اختیار کرد. تمایل او به فعّالیت سیاسی علنی به قوّت خود باقی بود، لکن دیگر امکان بر قراری هرگونه تماس با مردم را از دست داده بود. مدرّس ، امّا فرد متفاوتی بود و همچون یک پیشوای مذهبی مجاری ارتباطی خاصّ خود را داشت. از این رو در تهران ، در خانۀ ساده اش در کوچۀ داردار خیابان ری ، ماند و به فعّالیت های نیمه مخفی ادامه داد.»(3) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کاتوزیان در ادامۀ آن می نویسد: « در 1308[ مدرّس] بازداشت ودرقلعه ای قدیمی درحاشیۀ کویر لوت درخراسان، بدون رعایت هیچ یک از ضوابط قانونی وحقوقی زندانی شد. ونه سال بعد ، درپی فرمان مستقیم رضا شاه ، وی را در کمال بیرحمی به قتل یا در واقع به شهادت رساندند.»( 4 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این حال شاه حکومت پلیسی خود را در کنار دولت غیر نظامی و قدرتمند تر از آن ، سازمان و گسترش می داد. نخست در پی تعقیب و یا ارعاب چند عنصر با قیمانده از اپوزیسیون سابقش صارم الدوله و بسیاری دیگر بر آمد ، تا جملگی را به انفعال بکشاند. سپس به نابودی هر کسی پرداخت که به دلایل واقعی یا واهی تهدیدی بالقوّه محسوبشان می کرد: درآغازنوبت برخی از نزدیکان مستقلترش همچون سردار اسعد و شیخ خزعل بود و در پایان نوبت به میر غضبان و نزدیکانی چون سرتیپ درگاهی ، رئیس جنایتکار شهر بانی ، و تیمورتاش رسید. در پاره ای از موارد، دسته های سازمان یافته ای از مأموران شهر بانی به خانۀ قربانی یا زندان موقّتی که در آن در بند بود می ریختند و او را خفه می کردند: این سرنوشت نصرت الدوله و خزعل بود. در عین حال ، دستگاه پلیسی رژیم سرگرم تعقیب و دستگیری یا تبعید بقایای حزب کمونیست قدیمی بود که ضعیف و سرخورده شده بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه همزمان با مطلق و خودکامه تر شدن قدرتش ، روز به روز بیشتراسیر دست معدودی نوکران اطرافش ( که اینک عمدتاً سربراه و منفعت طلب بودند ) و نیز قربانی تبلیغات خودش می شد. نه تنها بحث و انتقاد که حتّی اندیشه و عمل مستقل از میان رفت. تبلیغات وسیع ، زشت و مبتذل حتّی فراتر از آنچه خود بزرگ بینی شخصی او می توانست ، به او قبولاند که مظهر کمال و خدای متجسّد است. سازمان بد آوازۀ پرورش افکارکه بوسیلۀ روشنفکران واخورده و زبون اداره می شد، تنها تبلور خارجی و سازمان یافتۀ این سیاست بود. مجلس زائده ای باسمه ای و وزیران به نوکران خانگی شاه وزارتخانه هایشان پیش از هرچیز به ابزاری بدل شدند برای تحقّق آرزوهای شاه و افزایش ثروت شخصی او. <b>آزا</b>رو مصادرۀ اموال بزرگ مالکان و تا اندازۀ کمتری بازرگانان معتبر برای شاه ، نوکران و ارتشش امری عادّی شده بود. عدلیه ، مهمترین دستاورد انقلاب مشروطه و آخرین سنگر آن بود که تضعیف و سرانجام تسلیم شد. همزمان با بسته شدن حلقۀ دولت پلیسی ، اعلیحضرت قدر قدرت خود نیز کنترل واقعی اوضاع را از کف داد ، زیرا به منبع اطّلاعاتی و خبری مستقلّی دسترسی نداشت: او انتظار داشت چیزی را بشنود که خود باور داشت، و در نتیجه جز باور کردن آنچه می شنید راهی نداشت. دیالکتیک سادۀ قدرت مطلق و خود کامه اینگونه است.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرایند دیالکتیکی همانندی نیز به نارضایتی بسیاری از دانشجویان جوانی انجامید که رژیم جدید با غرور تمام برای تحصیلات عالی به کشور های اروپایی فرستاده بود. آنها که تکنولوژی و رونق مادی کشورهای اروپایی را با عقب ماندگی و فقرایران مقایسه می کردند، به مدرنیست هایی رادیکالتر و ناشکیباترازشاه وخدمتگزارانش بدل شدند. آنها فضای نسبتاً بازجوامع اروپایی را با اختناق دولت استبدادی در ایران مقایسه می کردند وبا جنبش های سوسیالیستی و کمونیستی اروپایی همدلی داشتند، زیرا این جنبش ها از حقوق مردم تحت ستم چه در کشورهای اروپایی و چه در مستعمرات دفاع می کردند. بنابر این معدودی که به سلک مارکسیست های فعّال در آمدند، کمونیسم را ، چنانکه یکی از انها بعدها گفت ، برنگزیدند، بلکه این کمونیسم بود که آنها را برگزید7. نظر به شرایط موجود می توان گفت که راه دیگر ی وجود خارجی نداشت.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مردان جوان معتقد بودند که مارکسیست لنینیست هستند و در تحلیل اقتصاد سیاسی ایران از نظر« نظریه های»- درحقیقت از واژگان خاصّ مارکسیستی– استفاده می کردند. امّا در واقع ، گرویدن آنها ماهیتی عاطفی داشت و بر پایۀ چند شعار صورت می گرفت. بسیاری از آنها حتّی بعدها هم دانش چندانی از مارکسیسم نیاموختند، و در هر حال برداشت نظری - تاریخی شان نیز قرابت اندکی با مارکسیسم یا ایران داشت. احتیاج ما دراختراع است: « مالک ایرانی که زندگی ، آزادی و داراییش در معرض تهدید دائمی دولت استبدادی بود به فئودال » بدل شد ( هر چند این به معنای انکار آن نیست که او ، در هرحال ، عامل استثماربود) دولت استبدادی که هرکاری که دلش می خواست، می کرد به کمیتۀ اجرایی طبقات « بورژوا – فئودال » بدل شد؛ تاجر ایرانی - که سابقۀ تاریخیش به چندین قرن پیش از ظهور فردگرایی سرمایه داری دراروپا باز می گردد – بورژوا خوانده شد ؛ و جمع رنگارنگ خدمتکاران خانگی، صنعتگران، تعمیرکاران ، دستفروشان و گداها به پرولتاریای ایران بدل شدند. چنین سیاست ثمرۀ آمیزش مقوله های ذهنی و ضرورت های عینی که هنوز در ایران و جاهای دیگر به بار می نشیند. البتّه مسلّم است که مارکسیسم و سایر نظریه ها، اندیشه ها و تکنیک ها پدیده ها زمانی به وسایل بیهوده و انحرافی بدل می شوند که همچون مجموعه ای از جزم مکانیستی بکار بسته شوند، یعنی زمانی که پویایی نقّادانۀ خود را از دست بدهند و به اصول اعتقادی ایستا و نامربوطی تقلیل یابند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براستی ، اما ، « مارکسیبست ها»ی جوان ایرانی مدرنیست هایی با آگاهی اجتماعی بودند که خواستار صنعت و تکنولوژی جدید و نیز رهایی از فقر و اختناق بودند.« حوزه های حزبی » معدودی که به هنگام بازگشت آنها به تهران بر پاشد نیز عمدتاً به مباحث « تئوریک » اختصاص داشت که بطور نهانی در گاهنامۀ دنیا منتشر می شد در اواخر 1316 ، هم این عدّه ، هم برخی از خوانندگان دنیا – که حتّی نمی دانستند این نشریه قرار است مارکسیستی باشد - دستگیر و به اتّهام « قیام علیه سلطنت مشروطه و ترویج مرام اشتراکی » محاکمه شدند. تعداد آنها بر روی هم 53 نفر بود و از آن پس به 53 نفر معروف شده اند. آنها هم قبل و هم بعد از محاکمه با بی احترامی ، خشونت و شکنجه روبرو شدند و رهبر آنان ، تقی ارانی ، که شیمیدانی فوق العاده با هوش و از حیث اخلاقی کاملاً منزه بود، در زندان به قتل رسید.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سه سال بعد ، عمّال استبداد خود کامه به تبعید داوطلبانۀ دکتر مصدّق در ملکش پایان دادند و او را بی آنکه کمترین خلافی کرده باشد، باز داشت کردند، هر چند در کاوش و غارت خانه اش نیز« مدرک جرمی » نیافتند. او سرانجام به همان زندانی در خراسان فرستاده شد که مدرّس مدت کوتاهی پیش از قتلش در آن بسر میبرد. اگر به خاطر دخالت شخصی ولیعهد جوان ( محمّد رضا شاه بعدی ) نبود، احتمالاً مصدّق نیز به همان سرنوشت مدرّس گرفتار می آمد. ولیعهد مصدّق را اصلاً نمی شناخت و صرفاً در پی توصیۀ یک سوئیسی به نام ارنست پرون نیز به نوبۀ خود در پی مراجعۀ پسر مصدّق که دکتر معالج او در بیمارستان نجمیه ( وقفی عام المنفعۀ مادر مصدّق) بود به این کار اقدام کرده بود. دخالت محمّد رضا به آزادی مصدّق نیاجامید، بلکه او تا 1320 که رضا شاه استعفا کرد و ایران را ترک گفت، در خانه اش تحت نظر باقی ماند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>* پیشرفت اجتماعی یا تغییر اجباری البسۀ سنتی </strong></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا به حال نشان دادیم که مدرنیست های اروپایی ومقلّدان سطحی آنها درکشورهای « درحال توسعه» درمورد امورعلمی کمال گرا ودراموراجتماعی همگون گرائی. وشبه مدرنیست های کشورهای درحال توسعه که هم دچارازخود بیگانگی اند و هم ازعقدۀ حقارت ملّی رنج می برند، تمامی کوشش خود را بکار می برند تا خرده مدل هایی نمایشی را که نشان دهندۀ « همگونی » جوامع آنها با جوامع اروپایی باشد ، خلق کنند. ازاین روست که در کشورها در کناربقایای عقب ماندگی واقعی، شاهد دوگانگی مخرّب وتحمیلی اجتماعی اقتصادی نیزهستیم. در فصل پیشین چند نمونۀ بارز این واقعیت را درعرصه های اقتصادی واداری بدست دادیم. دراینجا چند صفحه ای را به نمونه های انزجار آورتر و بی ضابطه تر آن در زمینه های اجتماعی و نهادی اختصاص می دهیم.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از دیر باز، سنن و آداب اجتماعی مردان ایرانی را ملزم به استفاده از گونه ای سرپوش می کرد، چه فضای بازو چه در مجلس رسمی که در مکان های سرپوشیده برگزارمی شد. این سرپوش ها از عمامۀ آخوندی ودستار شب کلاه و عرق چین تا کلاه پوستی « اشرافی » ( که از پوست گوسفند بود و شکلی ازآن اینک در کشورهای غربی نیز رواج پیدا کرده است» را در بر می گرفت . از همان آغاز رضا شاه و هم مسلکان شبه مدرنیسش معتقد بودند که الف) استفاده انواع گواناگون سرپوش موجب سر شکستگی است و ب ) این سرپوش ها جملگی نشانۀ عقب ماندگی ایران است. بنابراین ، کلاه جدیدی طرّاحی کردند و آن را که شباهت خاصّی به کلاه نظامی فرانسویان داشت ، کلاه پهلوی خواندند و فرمان دادند تا همه آن را برسر نهند. واکنش مردم چندان منفی نبود، به خصوص که این کلاه به کلاه سنّتی هم شباهتی داشت. کت و شلوارهای اروپایی نیزکه از پیش از این درمیان محافل فرادست جامعه رواج داشت برای کارمندان ومتخصّصان اجباری و در میان سایر اقشارتبلیغ و تشویق می شد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما ، چند سال بعد شاه بر آن شد که کلاه پهلوی چنانکه این مدرن نیست. پس فرمانی صادر شد تا همگان کلاهی بر سر نهند که در آن دوران در اروپا و امریکا مد بود، یعنی شاپوی « فرانسوی» که درایران به « کلاه لکنی » مشهور بود . </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این اندکی زیاده روی بود و به ناآرامی مردم انجامید. به خصوص در مشهد واعظی به نام بهلول در پی اعتراض به این خودکامگی و زور گویی آشکار توانست شنوندگان بسیاری را به دورخود جمع کند، که سرانجام به قتل عام و دستگیری شمار بسیاری از مردم انجامید. شاه شکّاک بعداً شنید که اسدی استاندارخراسان که از اهالی سرشناس و سنّت گرای آن استان بود در « قیام » دست داشته است. شواهد مستندی در این باره وجود نداشت، اما در هرحال اسدی در ملاء عام به دار آویخته شد. اینها پیش درآمدهای بزرگترین دستاورد رضا شاه بود برای تسریع« ترقّی اجتماعی » که با تحسین دوست و دشمن همراه بوده است: « آزادی زنان».</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 17 دی 1314« کشف حجاب » زنان ایرانی رسماً با تشریفات ، بلا استثناء. بزورانجام پذیرفت. مجالس دولتی و مجالسی که به تشویق دولت ترتیب یافته بود، درسراسر کشوربرگزارشد تا « آزادی » زنان ایران جشن گرفته شود. از آن تاریخ استفاده ازچادر وهمین طورهرچارقد یا سرپوشی بجز کلاه های اروپایی ممنوع شد. آنها که جرئت می کردند در مقابل این بی قانونی خشونت بارایستادگی کنند دستگیر، محاکمه ، زندانی و یا در صورت محکومیت جریمه نمی شدند، بلکه مورد حملۀ مأموران شهربانی قرار می گرفتند که در ملاء عام چادر یا چارقد را با فحاشی ازسرشان می کشیدند و پاره پاره اش می کردند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بسیاری یا در حقیقت بیشتر زنان بالای چهل سال خود را درخانه هایشان زندانی کردند. این درست به این می مانست که در اروپا قانونی وضع شود که طبق آن از نام مجاز به پوشیدن لباس های « بالابرهنه» باشند. در هر حال حتّی این در خانه محبوس ماندن نیز مشکلات آنها را کاملاً حل نمی کرد. فی المثل حدّاقل هفته ای یکبار می بایست به حمّام رفت: پیش از گسترش شتابان شبه مدرنیسم همۀ طبقات اجتماعی ایران از حمّام های عمومی استفاده می کردند. این سنّتی بود که طیّ قرن ها شکل گرفته بود- زیرا ایران جامعه ای اشتراکی بود نه فرد گرا . آنها که می توانستند از فراز بام خانه های همسایگانشان راهی به حمّام بیابند خوش اقبال بودند و دیگران می بایستی خطراهانت های سابق الذکر را به جان می پدیرفتند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براستی این پیروزی بزرگی برای حقوق بشر ، حیثیّت اشخاص ، آزادی فردی ، امنیّت خصوصی ، ادب اجتماعی، حقوق قانونی، عدالت اجتماعی و بالاتر از همه رهایی زن بود! با این وصف شمار بسیاری از صاحبنظران درست اندیش - « بسیار مترقّی » - خارجی و ایرانی این اقدام جبّارانه را که در تمامی تاریخ استبداد ایرانی بی سابقه است، چون نقطۀ پایان « قرون وسطی» در ایران پنداشتند. این است تل شواهد بر ضد مدرنیسم جاهلانه و آثارمخرّب آن بر فرهنگ و زندگی بشر در قرن بیستم میلادی که هرعلاقمندی می تواند به بررسی آن بنشیند.( 9 )</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قدمت چادر که همانند هر پوشش دیگری در طول تاریخ دستخوش دگرگونی های بسیار شده است به دوران امپراطوری ساسانی باز می گردد که در آن نه فقط تعدد زوجات، بلکه همخوابگی با محارم و صیغه کردن برای شماراندکی که ازعهدۀ مخارج آن برمی آمدند، مجازبود. بدین سان چادر همواره مظاهرشهر نشینی بوده است. گرویدن به اسلام نقش بسزایی در رهایی زنان ایران داشت: آنها از قید ازدواج اجباری رها شدند، این حق را بدست آوردند که از ارثیۀ پدران، مادران، شوهران ، پسران و سایربستگان خود تا نیمی از سهم بازماندگان ذکور بهره مند شوند، توانستند مستقلاً مالک شده و دارایی خود را معامله کنند؛ به هنگام طلاق در صورتی که مهریه پرداخت نشده بود آنها حقّ مطالبه و دریافت آن را داشتند. پس از ظهور اسلام، درغالب اوقات مشارکت زنان ایرانی در امور اقتصادی و اجتماعی بیشتر از زنان اروپایی بوده است. هنگامی که « قانون رهایی » زنان به اجرا درآمد ، بسیاری از زنان جوان اقشار مرفّه در مجالس و مجامع خصوصی بدون چادر و چارقد بامردان نشست و برخاست می کردند، بسیاری از دختران به مدرسه می رفتند و سایرزنان نه تنها در خانه ها زندانی نبودند، بلکه، تقریباً هر روزه با چادر به خرید ودیدار بستگان و غیره می رفتند؛ وبطور کلّی تعصّبات روانی و اجتماعی رو به سستی گذارده بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این سخنان نه برای ارائه تصویری دل انگیز از مسأله، بلکه برای طرح موضوع در زمینه و چشم انداز واقعی آن است. هیچ کس نمی تواند انکار کند که زنان ، نسبت به مردان ، چه در ایران و چه در سایر کشورها، در موقعیت نابرابری قرار داشته و دارند. همچنین تعصّب و بی عدالتی گسترده ای – از جمله تبعیض علیه زنان - وجود داشته ، که مذهب را به خودی خود نمی توان مسئوول آن دانست: حدّاکثر می توان مذهب و سایر ایدئولوژی ها را برای توجیه آداب وعادات، ارزش ها و پیشداوری های ناشایست بکار بست نه آنکه از طریق مذهب آنهارا بوجود آورد. امّا جامعه ای که مردان خود ملعبۀ بی اخیتار بی قانونی های دائمی دولت بودند، آیا نهادن نام آزادی براعمال آزار دهندۀ زنان، تهوّع آور نیست؟ به هر حال این کار که فی نفسه سطحی بود، انجام شد؛ در حالی که سایر چیز ها دست نخورده باقی مانده بود- و خود شاه نیزبا سه همسرش همچون حیوانات خانگی رفتار می کرد – آیا « کشف حجاب » به معنای رهایی زنان بود؟</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنچه رخ نمود، در واقع نه رهایی بود ونه پیشرفت؛ اقدام خودکامه وشبه مدرنیستی یک مستبد و معدودی متعصّب بی ریشه بود که او را همچون «ناجی ایران » می ستودند. </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>◀ پیشرفت اجتماعی یا انحصار قدرت</b></div>
<div class="p5" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سیاست اقتصادی و اقتصاد سیاسی </b></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>چشم انداز کلّی </b></div>
<div class="p5" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خواننده ای که منطق استبداد شبه مدرنیست را دریافته باشد می تواند حتی بدون اطّلاع از امور واقع شده ، روند حاصله در عرصۀ رویدادها وسیاست های اقتصادی را پیش بینی کند: رشد صنایع تولیدی، افزایش ظرفیت و سرمایه برای آن در نتیجۀ کاربرد فزایندۀ تکنولوژی خارجی؛ افزایش تعداد و سهم انحصارات دولتی و خصوصی در تولیدات صنعتی و تجاری ، بوروکراتیزه شدن بیشتر زندگی و کار، ایجاد ظرفیت تولیدی زاید درنتیجۀ عدم توجّه به وابستگی متقابل صنایع مختلف در سیاست های سرمایه گذاری دولت؛ اتلاف مضاعف سرمایه گذار درطرح های آموزشی گزاف در جایی که از سویی برای فارغ التحصیلان جدید اشتغال مولّدی وجود نداشت و از سوی دیگر دولت به ایجاد مشاغل غیرمولّد و افزایش تعداد میز وصندلی های دفتری وادار می شد؛ و جزاینها. ازاین گذشته افزایش هایی که درمالیات ارضی صورت می گرفت، مالکان را به سود دولت زیر فشار قرار می داد، و انحصار دولتی تجارت خارجی و نیز عرصه های مهمّی از تجارت داخلی ، تاجران را از بخش وسیعی از فعّالیت های اقتصادی محروم می کرد. تعرفه هایی برتجارت بسته شد و سفرشهری به شهر دیگر مستلزم کسب جواز رسمی بود!</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* <b>نفت، دولت و اقتصاد</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قرارداد 1312/ 1933 و آغاز بهبود اقتصاد جهانی ودر پی آن تسلیح عمومی مجدّد وجنگ جهانی دوّم ، ابتدا موجب تثبیت در آمدهای نفت ایران وسپس رشد آن شدند. جای تأکید است که این درآمد مستقیماً به دولت پرداخت می شد. رویهمرفته ، درآمد نفت بیش از 20 در صد کلّ بودجه راتشکیل می داد، امّا نظربه اینکه مخارج واقعی تقریباً بلااستثناء کمتراز اعتبارات برنامه ریزی شده بود، مسلّم است که سهم نفت درمخارج دولت بیش از رقم مزبور بود. به علاوه ، ازآنجا که درآمد نفت به ارز پرداخت می شد، حساب جاری تراز پرداخت ها نیز مازاد نشان می داد.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اینرو دولت، جدا از اقتصاد سیاسی داخلی و کارکرد تولیدی آن ، منبع درامد و ارز قابل ملاحظه ای در اختیارداشت که نه به تعرفه و مالیات هایی که بر مردم می بست وابسته بود، نه حاصل صادرات تولید شده وسیلۀ وسایل تولید داخلی و به ویژه نیروی کار.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بررسی چگونگی تخصیص بودجۀ سالانه نشانه هایی از روند های کلّی تر سیاست دولت و فعّالیت های کلان اقتصادی را به دست می دهد، به خصوص که هزینه های وزارتخانه ها ، هزینه های جاری و طرح های سرمایه گذاری هر دو را در بر می گیرد. جدول های 1 – 7 و 2 – 7 به ترتیب بودجۀ وزارتخانه های مختلف و سهمشان را از بودجۀ کلّ نشان میدهد نیست .می پردازیم به پاره ای مشاهدات عام دربارۀ داده های ارائه شدۀ کلّ اعتبارت تخصیص یافته ( با اینکه معمولاً از هزینه های واقعی کمتر بود) به سرعت افزایش می یافت؛ مثلاً در سال 1318 کلّ بودجه (2613میلیون ریال ) چهاربرابر رقم مشابه</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 9 Safari-Jamal" height="423" id="img9120" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_9_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درسال 1313( 625 میلیون ریال ) بود (ر.ک. جدول 1-7 ) با توجّه به اینکه میانگین نرخ تورّم دراین پنج سال نازل بود ، این مشاهدات بیانگر افزایش قابل ملاحظۀ هزینه های واقعی دولت است. درنتیجه، تقریباّ سهم اکثر وزارتخانه ها هرساله رو به افزایش بود؛ امّا در صد آان افزایش ها بسیار ناهمگون بود، به طوری که در جایی که سهم برخی وزارتخانه ها ازکلّ بودجه </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افزایش می یافت، سهم سایر وزارتخانه ها رو به کاهش بود. ( ر.ک. جدول 2 – 7 ) </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این همه کاهش مستمر وسریع دودر صد سهم وزارت جنگ را از 38 در صد 1313 به 14 در صد در 1320 باید با احتیاط بررسی کرد: نخست آنکه ، به طور قطع مخارج شبکۀ نظامی خیلی بیشتر از بودجۀ وزارت جنگ بود، زیرا اوّلاً این وزارتخانه تمامی فعّالیت های نظامی را در برنمی گرفت و در ثانی در آمد سایر منابع مانند املاک دولتی نیز به مصرف اهداف نظامی می رسید ؛ دوّم آنکه حتّی بودجۀ قانونی وزارت جنگ نیز مشکوک می نماید ، چون به احتمال زیاد از 1315 به بعد، اقلامی مانند « راه» و « سایراعتبارات» پوششی برای هزینه های نظامی بوده است . و بالاخره ارقام سالهای 1318 ، 1319 و1320 با ارقام مشابه درسالهای پیشین به آسانی قابل مقایسه نیستد، زیرا در 1318 مسئولیت ها و هزینه های وزارتخانه ها تغییرکرد. این تغییرو تجدید سازماندهی بایستی به خصوص بر بودجه و هزینه های رسمی وزارتخانه های جنگ دارائی تأثیر گذارده باشد : فی المثل ، وزارت دارایی بخشی از امپراتوری عظیم خود را به وزارت صنایع ومعادن واگذار کرد.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="845 10 Safari-Jamal" height="463" id="img4834" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/845_10_Safari-Jamal.jpg" style="margin: 7px;" width="500" /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حمایت ناگهانی و شتابانی که در طول این مرحله ازصنایع به عمل آمد ، به خودی خود گویاست: در 1320 ، بودجۀ صنایع تقریباً پنجاه برابر رقم مربوط به 1313 بود( ر. ک. جدول 1 – 7 ) ، و حاصل آنکه در صد سهم صنایع و بازرگانی از 1 / 3 درصد ( در313 ) به 1/ 24درصد کلّ بودجۀ کشوررسید. بیشتراین بودجه به مصرف برپایی کارخانه های ماشینی و مدرن رسید که عمدتاً به تولید قند وشکر ، محصولات نخی و ابریشمی ، مصالح ساختمانی و – به میزان کمتری - شیشه ، کبریت ، محصولات چرمی و غیره اشتغال داشتند. امّا افزایش نیروی کار صنعتی به اندازۀ افزایش عمومی در ظرفیت تولید بارز نبود، و این ناشی از سرمایه برای کارخانه های بزرگتربود: در 1320 ، نیروی کارصنعتی ، به جز بخش نفت، تقریباً سه برابرده سال پیش بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کارخانه های تولیدی به وسیلۀ کارمندان دولت و بوروکرات های وزارتخانه ها اداره می شد و ضوابط انتصاب ، سلسله مراتب و عملکرد عمومی آنها تقریباً بی کم و کاست همانند مشاغل اداری بود. فساد به همان گستردگی سایر بخش های دولتی بود؛ مدیران امنیت شغلی نداشتند، و سرعت تغییر آنها به نحو مضحکی بالا بود؛ اهداف تولیدی و قیمت گذاری نیز بی ضابطه و بی قاعده بود.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وجود گرایشی در جهت احداث کارخانه های نسبتاً بزرگ و استفاده از تکنولوژی وارداتی آشکار بود، به رغم اینکه توسعۀ اوّلیه در صنایع مصرفی « سبک » رخ نمود . بااین وصف ، این تازه اوّل کار بود و اگر عمر حکومت رضا شاه طولانی تر می شد به سرعت به « استراتژی » گسترش صنایع سنگین روی می آورد. در واقع ، آلمان ها بیشتر کوره های یک کارخانۀ ذوب آهن مدرن – یکی از بزرگترین آرزو های همۀ گرایش های گوناگون شبه مدرنیسم ایرانی - را تحویل داده بودند، اما سرایت جنگ به ایران تحقّق این نیاز روانی را برای بیست و پنج سال دیگربه تأخیر انداخت.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1317 ساختمان راه آهن سراسری ایران به پایان رسید، و کار بروی قسمت دیگری که با جدّیت کمتری دنبال شده بود و تبریز را از طریق تهران و مشهد متّصل می کرد، آغاز شد. این طرح عملاً به اتّصال تهران - از کرج ، قزوین و زنجان - به میانه انجامید تا اینکه بعدها ، در اواخر سالهای 1330 تکمیل شد. همچنین ، کشیدن جادّه نیز ادامه یافت ، امّا در مقایسه با دورۀ 12 – 1305 از شتاب و تأکید کمتری برخورداربود. آموزش، امّا، کمابیش ازهمان اولویّت پیشین برخوردار بود: با اینکه در طول سال ها در صد سهم آموزش کاهش یافت ( ر. ک. جدول 2 – 7 ) ، امّا افزایش سهم مطلق آن قابل ملاحظه بود؛ و در هرحال ، میانگین تقریبی 5 در صد از بودجه برای آموزش رقم ناچیزی نیست. همانطورکه پیش از این گفته شد، اشکال سیاست آموزشی دولت در تمرکزسرمایه گذاری در آموزش های پرخرج ( یعنی سرمایه بر) بود- یعنی مشی ای که از لحاظ اجتماعی ناعادلانه از لحاظ اقتصادی اتلاف منافع، از لحاظ تکنولوژیکی نامناسب بود.( 11)</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>کارنامۀ اقتصادی </b><b>رضا شاه</b></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاست های اقتصادی محض یک رژیم و پی آمدهای آن را نمی توان از سایر تصمیمات و عواقب آن جدا کرد. و این دیدگاهی است که در طول این بررسی همواره مدّ نظر بوده است. با این همه، بسیاری ازایرانیان تحصیلکرده- تلویحاً، در نوشتار یا گفتار - تمایز آشکاری میان عواقب مختلف استبداد رضا شاهی قایل شده اند: فی المثل نفی « دیکتاتوری » ( که کار برد آن در این ارتباط خطاست) و یا یورش او به مذهب ، و پذیرفتن یا تحسین احساسات و آرمان های ناسیونالیستی و یا سیاست های « تجدّد خواهانه» اش. آنها اغلب فراموش می کنند که آن « دیکتاتوری » و این « صنعتی کردن» - یا آن یورش به همۀ سنت ها و این « نوسازی »- فراورده های مشترک یک نظام هستند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با همۀ اینها ، ارزیابی عواقب استبداد رضا شاهی از جنبه های اقتصادی محض می تواند مفید افتد. در دوره ای کمتراز بیست سال ، جادّه ها و شبکۀ ارتباطی ، ظرفیت صنعتی ، کار برد تکنولوژی مدرن آموزش جدید متوسّطه و عالی و جز اینها ، گسترش بسزائی یافت . بنابراین آیا منصفانه نیست اگر گفته شود که - دست کم از دیدگاه اقتصادی» - رضا شاه کشور را در مقایسه با آنچه بود، در وضعیت بسیاربهتری ترک کرد؟ پاسخ به دلایل زیر منتفی است:</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« دستاوردهای اقتصادی» رضاشاه حاصل برخورد معقول ومتناسب ، چه رسد به موافق ، با پیشرفت اقتصادی نبود و جملگی از محلّ در آمد نفت و مالیات های غیرمستقم که بار آن بدوش مردم عادی بوده، پرداخت می شد. هر گونه سرمایه گذاری به ساختمان جادّه ها ، کارخانه، مدرسه ها و بانک ها می انجامد، اما استراتژی سرمایه گذاری متناسب آن است که بر پایۀ بهترین استفاده از منابع ملّی استوار باشد. به بیان ساده تر، آنچه اهمّیت دارد این است که اقتصادملّی ازهزینه ای که برای ساختن یک کارخانه پرداخت می کند، چه عایدش می شود، نه اینکه کارخانه ای ، هر کارخانه ای که باشد ، ساخته شود تا همگان ببینند. با همۀ اینها ، بر پایۀ شواهد موجود پیداست که سیاست های اقتصادی رضا شاه با سرمایه گذاری در طرح های کم بازده موجب اتلاف منبع ملّی شده است. </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما پرسش های « صرفا» اقتصادی، مسایلی مانند در آمد، مصرف، رفاه و چگونگی توزیع آنها در میان مردم رانیزدر بر می گیرد. سری های درآمدی و تولیدی برای این دوره وجود ندارد، چه رسد به داده های کمی برای مصرف ، توزیع و غیره. با این همه تردید نمی توان داشت که رشد کلّ تولید و در درآمد قابل ملاحظه بود؛ اما برندگان اصلی اقشار مرفّه تهران و چند شهرعمدۀ دیگر بودند. و از این میان ، بیشترین سود را اقشار بالای بورو کراسی دولتی و شرکای تجاری شان بردند ، هرچند تاجران و واسطه ها نیزعموماً ازآن بی بهره نماندند. کشاورزی ، برروی هم ، کمک چندانی دریافت نکرد و مناسبات حاکم برآن دقیقاً به همان حالی باقی ماند که قرن ها دچارش بود. امّا دامنۀ تبعیض مداوم و همه جانبه ای که علیه روستائیان اعمال می شد تنها در تمرکز سرمایه گذاری دولتی در صنایع تبلور نمی بافت و بسیار فراتر از آن می رفت.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت خریدار و توزیع کنندۀ انحصاری محصولات عمدۀ کشاورزی ، شامل گندم وجو ، بود که غذای اصلی مردم را تشکیل می دهد. بدین سان ، دولت به عنوان خریدار انحصاری ، قیمت های محصولات کشاورزی را در پایین ترین حد ممکن و شرایط مبادلۀ داخلی را پیوسته برضدّ جمعیّت روستایی نگاه می داشت. غرض از این کار تحصیل مازاد واقعی بیشتری از کشاورزی ، نوعی «پس انداز اجباری » - برای بکارگیری در جهت انباشت سرمایه نبود. بر عکس، تنها هدف این سیاست نا عادلانه کاهش مصرف دهقانان به نفع تهران و یکی دو شهر دیگر بود. به عبارت دیگر ، انحصار دولتی برای سوبسید معدودی شهرهای ممتاز به ضرر جامعۀ روستایی به کارگرفته می شد. افزون بر این ، سیاست اقتصادی رژیم عمداً برضدّ برخی مناطق ، به خصوص آذربایجان ، تبعیض قائل می شد. در واقع ، آذربایجان – که تصادفاً در شمار توانا ترین و مولّدترین منافع انسانی کشور قرار دارند- دستخوش چنان تبعیضی بودند که بسیاری ازآنان دستجمعی به تهران مهاجرت کردند.</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از این گذشته، تقریباً تمامی خدمات رفاهی و به خصوص آموزش و بهداشت وتسهیلات عمومی ، در تهران و به میزان کمتری درچند شهردیگر تمرکز یافته بود. بدین سان ، روستایی ایرانی از همه طرف زیر فشار قرار داشت .(4) </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> ◀ توضیحات و مآخذ:</b></div>
<div class="p5" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه: احمد تدین، تهران، مؤسّسۀ خدمات فرهنگی رسا، 1378 - صص 378 – 330 - (توضیح – پی نوشته های مربوط به این نوشته را به کتاب رجوع کنید.)</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>*</b> جان فوران (( John Foran متولد 1955 استاد دانشگاه «سانتا باربارا» در جنوب غرب ایالات متحده، جامعهشناس واندیشمند«انقلابهای اجتماعی» اوکتابهای متعددی پیرامون انقلاب و جنبشهای اجتماعی ایران و جهان نوشته و دهها مقاله در معتبرترین نشریات جامعهشناسی غرب پیرامون انقلاب ایران منتشر کرده است. حوزههای مطالعاتی و تدریس وی شامل مطالعه تطبیقی انقلابهای قرن بیستم و تغییرات رادیکال اجتماعی قرن بیست و یکم است.</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آثاری از فوران:</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- مقاومت شکننده- دگرگونی اجتماعی در ایران از سال ۱۵۰۰ تا انقلاب</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- قرن انقلاب، جنبشهای اجتماعی در ایران</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- آینده انقلابها، دوباره اندیشیدن به تغییرات رادیکال در عصر جهانی شدن</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- فرضیهای کردن انقلاب</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- انقلاب در ساختن جهان مدرن، هویتهای اجتماعی، جهانیسازی و مدرنیته</div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>منبع</b>: دیپلماسی ایرانی - جمعه 28 بهمن 1390 12:55</div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - محمد علی همایون کاتوزیان «اقتصاد سیاسی ایران :ازمشروطیت تاپایان سلسله پهلوی» - ترجمه محمد رضا نفیسی وکامبیز عزیزی - نشرمرکز ؛ 1372 - صص 164 – 152 </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – پیشین - ص 168 </div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 - پیشین - صص 180 – 168 </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>*</b>محمد علی همایون کاتوزیان (متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۱، تهران) اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی و استاد پیشین دانشگاههای انگلستان ، ایران کانادا و ایالات متحده است . « زمینهٔ تحقیق مورد علاقهٔ او مسائل مربوط به ایران است. تحصیلات رسمی دانشگاهی کاتوزیان در اقتصاد و جامعه شناسی است. کتابها و مقالاتش را در زمینهٔ اقتصاد ، تاریخ و ادبیات ایران و... می باشد. </div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22.75px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(توضیح – پی نوشتهای مربوط به این نوشته را به کتاب رجوع کنید.)</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-76865020168229197342014-01-01T17:48:00.001-08:002014-01-01T17:48:37.784-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و سوم، از جمال صفری<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><img alt="844 1 Safari-Jamal" height="204" id="img1437" src="http://www.enghelabe-eslami.com./images/stories/image/ees/844_1_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="150" /><b>26 </b></span><b>خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6379-844-js-6.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (93)</a></b></span></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6379-844-js-6.html?Itemid=0">بخش اول</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6377-844-js-5.html">بخش دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6376-844-js-4.html">بخش سوم </a> </b></span></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6374-844-js-3.html">بخش چهارم </a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6373-844-js-2.html">بخش پنجم </a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6372-844-js-1.html">بخش ششم</a></b></span></span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>بنی صدر </b></span><span class="s1">« </span>تحوّل اقتصاد ایران<span class="s1">» </span>در تاریخ معاصر ایران را اینگونه بررسی می کند<span class="s1">: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"><b>الف </b></span><span class="s7">- </span><span class="s8">سیری در تاریخ اقتصاد ایران </span><span class="s7">: </span><span class="s8">از قطب تمرکز و تکاثر به قطب تلاشی همه جانبه و ادغام</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>پیدایش بازارمشترک وسیع درحوزۀ فرهنگ<span class="s1">(1) </span>و دولت <span class="s1">« </span>اسلامی <span class="s1">» </span>به اقتصاد ایران امکان میداد تا که به مدّت هفت قرن یعنی ازقرن سوّم تا اواسط قرن یازدهم هجری دراقتصاد حوزه موقعیت ممتازی داشته باشد ویکی از قطبهای اصلی جذب وادغام کار و سرمایه درجهان به شمار آید <span class="s1">(2). </span>بسط روابط اکمال متقابل دراقتصاد های حوزه و ایجاد واحدهای بزرگ صنعتی و بازرگانی وافزایش همبستگی متقابل و بهم پیوستگی فعّالیتها به پیدایش شهرهای بزرگ صنعتی و بازرگانی می انجامید<span class="s1">. </span>از قرن چهارم تا حملۀ مغول، اقتصاد ایران چنان توسعه ای می کرد و قدرت جذب و تمرکز وتکاثری می جست که هیچگاه نه پیش ازآنها و،نه پس از آن تا امروز، به آن درجه ازتوانمندی نرسیده بود و نرسیده است<span class="s1">. </span>در نتیجه، شهرها بزرگ می شدند<span class="s1">. </span>به طوریکه در قرن هفتم به هنگام حملۀ مغول تنها در شمال شرقی ایران دوشهربیش از یک میلیون و دو شهر بیش از دومیلیون تن جمعیت می داشتند <span class="s1">(3 ) </span>که <span class="s1">«</span>صنعت ها و پیشه ها در آنها شکوفائی وسرمایه بازرگانان کلان بود وتجارت بسط داشت<span class="s1">.» (4) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>رونق اقتصاد شهری و توسعۀ شهرنشینی یک امرعمومی در تمامی قلمرو حوزه می بود<span class="s1">.(5 )</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 1 – </span>جریان جدائی از حوزۀ فرهنگی <span class="s1">- </span>اقتصادی </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از زمان مسعود غزنوی، عصرهجوم طوایف هفتگانۀ ترک، زدو خورد های نظامی از خارج حوزه به داخل حوزه منتقل شد<span class="s1">.(6) </span>درواقع، آغازانحطاط و تلاشی اقتصاد ایران را از این زمان باید دانست<span class="s1">. </span>با وجود حملۀ مغول و از بین رفتن بخش بزرگی از اقتصاد صنعتی و کشاورزی و نکث بازرگانی، براثر وجود روابط اکمال متقابل و همبستگی درون حوزه ئی، اقتصاد ایران خرابی ها را جبران کرد تا متلاشی شدن حوزه و ازبین رفتن بازار بزرگ، اگرنپذیریم که به دوران رونق پیش ازمغول بازگشت <span class="s1">( 7 ) </span>با وجود این از رونق بسیار برخوردارمی بود و هنوز بزرگترین شهرهای صنعتی در ایران واقع بودند و وظیفۀ پایتخت های اقتصادی جهان را شهرهای ایران انجام می داند<span class="s1">. (8) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>بازارها به مثابه جایگاه و سازمان فعّالیت اقتصادی ومرکزتولید و توزیع فرآرده های صنعتی ومحلّ مبادلۀ فرآورده های بخشهای مختلف اقتصاد، مبادلۀ کالاها را در مقیاس ملّی و بین المللی سازمان می دادند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>این بازارها به یک نظام بانکی مجهّز بودند<span class="s1">. </span>در بازارها صرّافان راسته ای ویژۀ خود می داشتند و ابتکار چک و ایجاد شبیه پول از آنهاست<span class="s1">.(9 ) </span>و به کمک این <span class="s1">" </span>نظام بانکی <span class="s1">" </span>پس از اندازها را جذب وبه صورت اعتباردراختیارسرمایه گذاران و بازرگانان می گذاردند<span class="s1">. </span>وجود بازاربزرگ پول و سرمایه، انباشت سرمایه را سهل می کرد و ثروتهای کلان دولتیان و مالکان اراضی بدستیاری <span class="s1">" </span>تاجران و صنعتکاران <span class="s1">" </span>در فعّالیتهای صنعتی بکار می افتاد<span class="s1">. </span>تا بدانجا که شرکتهای بسیار بزرگ بین المللی فراوان پدیدار می شدند<span class="s1">. (10) </span>هرچند شرکت کردن با شاه و امنای دولت، برای فرار از مالیات و تحصیل امنیت و امتیازهای دیگر رواج می داشت، <span class="s1">(11) </span>امّامؤسّسات پولی و مالی خصوصی می بودند و تا پیش از پیدایش اقتصاد شهری وابستهِ <span class="s1">« </span>جدید <span class="s1">»</span>، صرّافان همواره محلّ رجوع حکومت و <span class="s1">" </span>اعیان <span class="s1">" </span>برای گرفتن قرض می بودند<span class="s1">. ( 12 ) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>برخورداری از موقعیت قطب جاذبه و تراکم و مجهّز بودن به پول مسلّط <span class="s1">( 13 ) </span>و تعادل مثبت بازرگانی خارجی، به <span class="s1">" </span>نظام بانکی <span class="s1">" </span>امکان میداد نقش خزانه دار و اداره کنندۀ فعالیتهای پولی و سرمایه ای را برای بخش بزرگی از جهان ایفا کند<span class="s1">. </span>جریان پول و سرمایه به کشور و وجود امنیت و منزلتی نسبت به امروز کم تزلزل تر، موجب می شد که سرمایه ها امنیت را نه در نقدینه ومخفی شدن که درفعّالیتهای گوناگون و نه دریک که درچند رشته بجویند<span class="s1">. </span>در حقیقت تمایل عمومی، بر تقسیم سرمایه به سه سهم بود، سهمی درصنعت، سهمی در کشاورزی و سهمی را نیزدربازرگانی بکارمی انداختند <span class="s1">( 14 ). </span>درآمد ها نیز به سه بخش تقسیم می شد<span class="s1">: </span>سهمی ذخیرۀ سرمایه وسهمی هزینه های خانه و سهمی دیگربه صورت نقدینه یا زینت آلات واشیای دست به نقد، می شد<span class="s1">.(15 ) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>این تمایلات دوران رونق، سنّت دیرپای فعّالیتهای اقتصادی شد و به شرحی که می آید امروزنیز نظریۀ راهنما ست<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از دوران صفوی به بعد، پیدایش قدرتهای جدید اقتصادی وسیاسی دراروپا، برخاستن قدرتهای جدید در مرزهای کشور، انعکاس رابطۀ قدرتهای جدید و نیروهای اجتماعی حاکم برکشورهای عضو حوزه، به صورت بر خوردهای شدید بینابین که به متلاشی شدن حوزه می انجامید، اقتصاد ایران را از بازارگسترده و <span class="s1">" </span>طبیعی<span class="s1">" </span>خود محروم می کرد<span class="s1">. </span>امّا سنگینی بار وظایف هنوز بردوشش می بود<span class="s1">. </span>بودجۀ دولتی که بر اثر فشار نظامی در مرزها افزایش می یافت و بار مالیاتها و بهرۀ مالکانه را سنگین ترمی کرد، بنیه اقتصاد کشوررا به تحلیل می برد<span class="s1">.(16)</span>پول همان مدارسابق خود را می داشت، امّا جهت عمل خویش را تغییر می داد<span class="s1">. </span>توضیح اینکه<span class="s1">: </span>نقش پول ایران این بود که مازاد اقتصادهای دیگر را می مکید و به اقتصاد مسلّط ایران منتقل می کرد<span class="s1">. </span>امّا به همان ترتیب که اقتصاد ایران با اقتصادهای بقیّۀ حوزۀ فرهنگی قطع رابطه می کرد و بتدرج که <span class="s1">- </span>در عصرقاجار<span class="s1">- </span>تجزیه می شد و به زیر سلطۀ اقتصاد نو توان غرب درمی آمد، پول ایران خود ابزار انتقال ثروتها و سرمایه های ایران به خارجه می شد<span class="s1">. ( 17 ) </span>جریان اوّل به صورت صدور مسکوک و سرمایه بوجود می آمد<span class="s1">. </span>و این امر امکانات سرمایه گذاری و بازار را محدودتر می کرد<span class="s1">. </span>تولید، به خصوص تولید صنعتی نقصان می گرفت و در نتیجه سرمایه ها ونیروی انسانی ماهر روی به مهاجرت از کشور می آوردند<span class="s1">.(18 )</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از سال <span class="s1">1134 </span>هـ <span class="s1">. </span>ق تا <span class="s1">1250 </span>، باز تاب فشار اقتصادی حاصل از متلاشی شدن حوزه و فشارهای قدرتهای نوخاسته، در داخل کشور، به صورت جنگهای داخلی پیاپی بروز می کرد<span class="s1">. </span>این فشارها از سوئی و انتقال ناقص و جزئی عناصر فرهنگی و ضدّ ارزشهای غرب سلطه گر که با هدفهای اقتصادهای مسلّط در زمینۀ تهیّۀ مادّۀ اوّلیه و بدست آوردن بازار فروش و استفاده از نیروی انسانی <span class="s5"><b>،</b></span><span class="s1">.... </span>جامعه ایرانی از فرآوردن نیروهای محرّکه ناتوان تر می کرد<span class="s1">. </span>بیشتر از آن، ایران در موقعیت زیر سلطه قرار می گرفت و خود زمینه ساز تحقّق هدفهای سلطه گر می شد<span class="s1">.</span>این همه به ویرانی اساس فرهنگ و از آنجا به انحطاط اقتصاد ایران و قرار گرفتن آن در مسیر تجزیه و تلاشی مدد می رساند<span class="s1">. </span>بازارهای همجوار <span class="s1">( </span>عثمانی، آسیای میانه، افغانستان و هندوستان و حتّی بخارا و <span class="s1">... ) </span>نیز از دست اقتصاد ایران بدر می شدند<span class="s1">.(19 ) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سرمایه ها به سرعت از فعّالیتهای اقتصادی خارج می شدند و امنیت و منزلت را درغیر فعاّل شدن<span class="s1">( </span>نقذینه <span class="s1">) </span>و فرار از کشور می جستند<span class="s1">. </span>این انحطاط شتاب گیر اقتصادی درست وقتی گریبانگیر کشور می شد که نیاز دولت به منابع مالی، به علّت فشار عظیم قدرتهای نوخاسته، افزایش می یافت<span class="s1">. </span>کشوری که در قرن <span class="s1">14 </span>میلادی مالیات پایتختش، تبریز، از مالیات تمام فرانسه بیشتر بود، سه قرن بعد، بودجه اش تا یک دهم بودجه فرانسه و انگلیس آن روز، کاهش یافته بود<span class="s1">. </span>و این درحالیکه در قلمرو و جمعیّت ازآن کشورها بزرگتر بود<span class="s1">.(20 )</span>فشاردولت برای افزایش مالیتها بیشتر می شد تا آنجا که مالیاتها اسماً دوبرابر و رسماً سه برابر می گشت<span class="s1">.(21 )</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s1">2 - </span>جریان اندیشۀ تجزیۀ اقتصاد کشور و بند از بند گسستگی همه جانبه آن<span class="s1">:</span></strong></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>با شکست از روسیه و محرومیت ایران از استقلال گمرگی، اینک اقتصاد کشور، به عنوان یک مجموعه، دچار تجزیه و بند از بند گسستگی می گشت<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>در داخله کشور، از شهری به شهری گمرک برقرار می شد و تولیدهای داخلی تا بدست مصرف کننده برسد، سه برابر <span class="s1">( 22 ) </span>و گاه <span class="s1">4 </span>تا <span class="s1">5 </span>برابر قیمت خود، انواع عوارض شهری و حقوق گمرکی و باج و <span class="s1">... </span>از آنها وصول می شد<span class="s1">. ( 23 ) </span>وجود این مرزها ی داخلی وعلاوه بر عوارض، انواع باج ها و رشوه ها مبادلات را در داخل کشور نیز تا حدّ محال مشکل می کرد ویکی از مشخّصه های اقتصاد ملّی، یعنی وحدت بازار و توحید اقتصادی را از میان می برد<span class="s1">. </span>به سخن دیگر، اقتصاد ملّی به اقتصادهای محلّی بریده از هم تجریه می شد<span class="s1">. </span>این امر از سوئی بازگشت به اقتصاد طبیعی <span class="s1">( </span>یعنی اقتصاد تولید در حدّ اقلّ احتیاج اوّلیه<span class="s1">) </span>را شتاب می بخشید و از وسوی دیگر موجبات از بین رفتن ممیّزه و مشخّصۀ دیگر وحدت اقتصاد ملّی، یعنی بریدن پیوند بخشهای کشاورزی و صنعتی و خدمات از یکدیگر و حتّی تجزیه در داخل هر کدام از این بخشها را فراهم می کرد<span class="s1">. </span>توضیح اینکه در آن حال که این کمرگ های داخلی، قدم به قدم، بر قرار می شد، دولت ایران برابر مادّۀ <span class="s1">3 </span>عهد نامۀ بازرگانی ایران و روسیه – که با استفاده از حقّ <span class="s1">" </span>دولت کاملة الوداد<span class="s1">" </span>، دیگران نیز از آن سود می جستند<span class="s1">- </span>از واردات فقط یک نوبت آنهم حدّ اکثر<span class="s1">5 </span>درصد می توانست حقوق گمرکی بگیرد و کالاهای وارداتی از حقوق وعوارض گمرک های داخله معاف بودند<span class="s1">. (24 ) </span>طرفه این که این حقوق برای اتباع ایران <span class="s1">3 </span>در صد بود <span class="s1">(25 ) </span>و بر اثر رسم اجاره دادن گمرک و رقابت مستأجران، معمولاً حقوق گمرکی تا <span class="s1">5 /1 </span>در صد پائین می آمد<span class="s1">. (26 ) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>و نیز، ایجاد کارگاه های صنعتی در روسیه و انگلیس که کارشان فقط تولید کالاهای مشابه کالاهائی بود که در ایران تولید و مصرف می شد<span class="s1">(27 ) </span>و وارد کردن آنها به ایران و رقابت پیروزشان با فرآورده های داخلی، تولید صنعتی پیشه وری ایران را پامال می کرد ومانع ایجاد و گسترش صنعت جدید نیز می شد<span class="s1">. (28) </span>تجارت خارجی کشوراز حوزۀ اصلی خویش بطور قطع بیرون می رفت و تقریباً به بازرگانی با روسیه و انگلیس محدود می گشت<span class="s1">. </span>تجارت ایران با کشورهای عضوحوزۀ فرهنگی که، سابق، نزدیک به تمامش با آنها بود، اینک تا دو در صد کلّ تجارت پائین می آمد<span class="s1">.( 29 ) </span>بدین سان هدف جنگهای صلیبی که مقصد اصلیشان پاشاندن حوزۀ بزرگ اقتصادی و اختصاص تجارت کشورهای حوزه به اروپا بود، سرانجام برآورده می شد<span class="s1">.( 30) </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درنتیجه، کارگران ماهر بیکار می شدند و فوج فوج راهی خارجه می گشتند<span class="s1">(31) </span>و سرمایه ها از صنعت روی گردان می شدند<span class="s1">. </span>حق اینست که برای مقابله با این هجوم اقتصادی که به قصد نابود کردن بنیادهای داخلی اقتصاد وخارجی کردن این اقتصاد و برای قراردادن کشور در جریان و فراگرد خارجی شدن همه جانبه بعمل می آمد، سرمایه های دولتی و خصوصی، به ویژه درعهد قائم مقام و امیرکبیر، در ایجاد صنایع نوزاد بکار می افتادند<span class="s1">. (32 ) </span>امّا براثر محرومیت از وسائل دفاع از صنایع نوزاد <span class="s1">( </span>پیش از این دیدم که بنابر قرارداد بازرگانی ایران و روس دولت ایران از داشتن سیاست گمرکی مستقل محروم شده بود <span class="s1">) </span>و اجرای از روی قرار و قاعده سیاست ممانعت از پیدایش صنعت و رشد آن در ا یران <span class="s1">( 33)</span>، تلاشها به جائی نمی رسید<span class="s1">. </span>شرکتهای بزرگ صنعتی و مالی خصوصی پی در پی ورشکست و از بین می رفت<span class="s1">. (34) </span>حاصل آنکه سرمایه ها ازبخش صنعت گریزان می شدند و فعّالیت اقتصادی در واردات فرآورده های ساخته که حالا دیگرغالباً کالاهای طرفه بودند و مقصود از وارد کردن نشان غربی کردن فرهنگ ومصرف ایرانیان بود<span class="s1">(35 ) </span>و صادرات فرآورده های کشاورزی و موادّ خام خلاصه می شد<span class="s1">. </span>بدین سان، جای ایران درتقسیم بین المللی کار تغییر می کرد<span class="s1">. </span>اقتصاد شهری بتدریج همبستگی خود را با بقیۀ اقتصاد از دست می داد و روز بروز بیشتر به اقتصادی مسلّط و ابسته می شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>افزایش کسر بازرگانی خارجی که موجب خروج همۀ طلا و نقرۀ موجود کشور<span class="s1">( 36 ) </span>و پیدایش مستمر کسر بودجه، بودجه ئی که، در آن، سهمی برای هزینه های عمرانی در نظرگرفته نمی شد<span class="s1">( 37 )</span>، نیاز روز افزونی به قرضه های خارجی پیدا می کرد<span class="s1">. </span>افزایش روز افزون قرضه ها که به گرو گذاشتن تمامی در آمدهای گمرکی و قرارگرفتن گمرکها در ید خارجی می انجامید <span class="s1">( 38 ) </span>و افزایش سهم درآمدهای خارجی <span class="s1">(</span>یعنی درآمده ای گمرکی وقرضه های خارجی و درآمد حاصله ازامتیازات اعطائی به خارجیان<span class="s1">) </span>در بودجۀ دولت که اینک خود عامل خارجی شدن اقتصاد ایران می شد، عملاً پیشرفت هرسیاستی را جز سیاست جانشین تولید داخلی کردن واردات غیر ممکن می ساخت<span class="s1">. </span>به خصوص که علاوه بر وجود بسیاری موانع ، فنون نیز روز به روز بغرنج تر و هزینه های سرمایه گذاری عظیم تروسازماندهی ایجاد و رشد صنعت مشکلتر و نیاز به نیروی محرّکه ای که دانشمندان و فن دانان و کارگران ماهر هستند، <span class="s1">- </span>که حالا دیگرحکم کیمیا را پیدا کرده بود<span class="s1">-</span>، شدید تر می شد<span class="s1">. </span>ارقام زیربه خواننده امکان می دهد تغییر ترکیب بودجه که در خود منعکس کنندۀ تغییر ترکیب اقتصاد کشور و پیشر فت سریع اقتصادهای مسلّط در اقتصاد ایران است را روشن تر ببیند و جریانی که به ایجاز توصیف و تحلیل شد را واضح تر درحیطۀ سنجش بیاورد<span class="s1">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: center;">
<img alt="844 2 Safari-Jamal.jpg" height="467" id="img2044" src="http://www.enghelabe-eslami.com./images/stories/image/ees/844_2_Safari-Jamal.jpg.jpg" style="margin: 7px;" width="604" /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>بدین قرار در آمدهای بازرگانی خارجی که سه قرن و نیم بیش از این به حساب نمی آمده و <span class="s1">105 </span>سال پیش همه جهت <span class="s1">4 </span>در صد در آمدهای دولتی می بوده ، <span class="s1">60 </span>سال پیش حدود <span class="s1">43 </span>در صد درآمدهای دولتی و اگر کسری را هم درنظر بگیریم <span class="s1">( </span>چرا که با در آمدهای خارجی پرداخت می شد<span class="s1">) </span>جمعاً<span class="s1">5/62 </span>در صد درآمد های دولتی را تشکیل می داه است<span class="s1">. </span>درآمدهائی که درعصر صفوی تنها <span class="s1">5 </span>در صدشان خرج می شده ویک قرن پیش هنوز حدود <span class="s1">24 </span>در صد بر مخارج زیادت می جسته ، در زمانی که ما می خواهیم نقش مدرّس را درآن بررسی کنیم <span class="s1">20 </span>در صد از مخارج کسری داشته است و در این فاصله سهم در آمدهای داخلی درکلّ در آمدها از<span class="s1">96 </span>در صد به <span class="s1">5/37 </span>در صد کاهش پذیرفته است<span class="s1">!</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>اما بنیادهای پولی که دیگر بارابزارتراکم منابع و سرمایه ها در کشورمی بودند، نمی توانستند اثرات تحوّل عمومی اقتصاد کشور را نپذیرند<span class="s1">: </span>پول سابقاً مسلّط ایران، بتدریج زیرسلطۀ پولهای تازۀ مسلّط میرفت و کوششهای تأسیسات صرّافی برای دفاع ازموجودیت مستقل خود، ناکام می ماند<span class="s1">(42) </span>و این مؤسّسه ها به تابعیت بانکهای بیگانه گردن می نهادند<span class="s1">. </span>تسلّط نظام بانکی اقتصادهای مسلّط جریان تجزیۀ عمومی اقتصاد کشور را تشدید می کرد تا بدانجا که <span class="s1">(43 ):</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>الف – واردات بر جملگی فعاّلیتهای اقتصادی، از جمله سرمایه گذاریها و جهت یابی سرمایه ها سلطه می یافت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ب – اقتصاد کشور نه می توانست خود تولید کند و نه بدون تسلیم منابع کانی وغیر کانی می توانست کسر بودجه و کسر بازرگانی خارجی و کسرفعّالیت نیروی محرّکه که مجموعۀ صاحبان دانش و فن و مهارت باشند را جبران کند</span><span class="s1">. </span>از این رو، نیاز به سرمایه ها و قرضه های خارجی روز افزون می شد و بانکهای خارجی وظیفۀ تسهیل قرضه گرفتن و تبدیل ایران به بازار فرآورده های انگلستان و روسیه وحضورفعّال سرمایه های خارجی در اقتصاد ایران را برعهده می گرفتند<span class="s1">.(44 )</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>آن روش که امنیت سرمایه را در فعّالیت و فعاّلیت در چند بخش می جست اکنون نیز رعایت می شد، منتهی فراخور شرائط نو، جهت ها تغییر می کردند<span class="s1">: </span>بخشی کلان بصورت نقدینه از فعّالیتهای اقتصادی خارج می شد<span class="s1">. </span>قسمتی دیگر در پی در آمدهای ثابت صرف خرید مستغلّات واملاک مزروعی که حالا خرید وفروششان آسان تر شده بود<span class="s1">( 45 ) </span>و سهم سوّمی درداد وستد ، خصوص در داد وستد فرآورده های وارداتی بکار گرفته می شد<span class="s1">. </span>فرارسرمایه ها مرسوم می شد و بویژه نقدینه ها درمقام امنیت جوئی راهی بانکهای خارجی می شدند <span class="s1">(46 ) </span>و این امر خود برشدّت نیاز به سرمایه های خارجی و بهره ورکردن منابع ثروت کشور می افزود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s1"> 3 – </span>جریان ادغام در قطب های تراکم جهانی و پیدایش نیروهای محرّکۀ جدید<span class="s1">:</span></strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>جریان تجزیۀ عمومی اقتصاد ایران هم همزاد و همراه بود با جریانهای تجزیه اجتماعی و سیاسی وفرهنگی کشور<span class="s1">( </span>به شرحی که در فصلهای دیگر خواهد آمد<span class="s1">). </span>گروه های حاکم، برای اوّلین بار، بطور قطع وابسته به فعّالیت سرمایه های خارجی و منابع درآمدی می شدند که از رهگذر فعّالیت این سرمایه ها پدیدارمی شد<span class="s1">. </span>از لحاظ فرهنگی، کوشش نظام یافته ای برای تبدیل انسان خلّاق و مبتکر به انسان مقلّد، بکارمی رفت واین مرام تبلیغ می شد که کار ترقّی اقتصاد ایران را باید به اروپائیان وسرمایه ها و ابتکارا تشان گذارد<span class="s1">. ( 47 ) </span>بدین سان، کار غرب ایجاد امکان در ایران بسود خود و کار ایرانیان، به خدمت غرب درآمدن در صدور ثروت ملّی و نیروهای محرّکه می گشت<span class="s1">. </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>نیاز گروه های حاکم کشور به منابع درآمد جدید و نیاز اقتصادهای مسلّط به منابع کانی وغیرکانی برای رشد و گسترش خود مقارن می شد و این دو نیازهم افق می شدند، یک هویّت می یافتند و در پی آن <span class="s1">"</span>رجال کشور<span class="s1">" </span>خود به دریوزگی می رفتند و سرمایه داران انگلیسی و روسی را برای گرفتن امتیازبه کشور می آوردند<span class="s1">. (48) </span>این شد که ادارۀ کلیۀ فعّالیتهای اقتصادی کشور بنابرقرار داد رویتر در اختیار انحصاری سرمایه داران انگلیسی قرار گرفت<span class="s1">. (49 ) </span>مقاومت سخت مردم، برغم خلاف وانمود کردنها، <span class="s1">(50) </span>با قرارداد رویتر <span class="s1">( </span>احصار توتون و تنباکو و معادن و<span class="s1">...) </span>و بار دیگربا قرارداد <span class="s1">1907 </span>که به تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ سیاسی و بدو بازار انحصاری بازرگانی وبهره برداری از منابع طبیعی، رسمیت می داد<span class="s1">(51) </span>و بارسوّم با قرار داد <span class="s1">1919 </span>که تکرار قرارداد رویتر بود<span class="s1">( 52 )</span>، مانع از رسمیت پیداکردن قراردادها می شد<span class="s1">. </span>امّا، درعمل، اقتصادهای مسلّط هدفهای خویش را تعقیب می کردند <span class="s1">(53 ). </span>تاریخ اقتصاد قرن اخیر ایران تاریخ تجزیۀ این اقتصاد و ادغام رشته های ادغام پذیر آن در اقتصاد مسلّط و راه زوال در پیش گرفتن رشته های ادغام ناپذیر آن است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از نیمۀ قرن نوزدهم میلادی بدین سو، به تدریج که نقش دولت به عنوان خریدار از فرآورده های صنعتی و وام واعتبار دهنده ناچیز می شد <span class="s1">( 54 ) </span>و قدرت خرید دولت که ازدرآمدهای بخش خارجی شدۀ اقتصاد کشور بدست می آورد، متوجّه واردات می گشت، اقتصاد شهری اقتصادی بریده از اقتصاد بقیۀ کشور، گرفتار بیماری تشنگی روز افزون به پول و در حیات و رشد خود قائم به هزینه های دولتی و وابسته به اقتصاد های مسلّط می گشت<span class="s1">. </span>ایرانیان مصرف کنندۀ فرآورده های اقتصاد مسلّط، <span class="s1">" </span>از کاغذ قرآن تا چلوار کفن<span class="s1">" (55 )</span>، می شدند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>داده ها و ستاده های بخشها و در درون بخشها، رشته های اقتصادی با یکدیگر کم و کمتر می شدند<span class="s1">. </span>در داخل بخشهای مختلف، روابط اکمال متقابل بوجود نمی آمد و تولید، در تمامی بخشها، به نیازهای مصرف کنندگان، بی اعتناء می شد و تابع توقّعات بازا رهای اقتصاد مسلّط می گشت<span class="s1">. </span>اقتصادهای شهری که اینک قطب های تجزیه کنندۀ اقتصاد و جامعه ، و ادغام کنندۀ بخش های ادغام پذیر در اقتصاد مسلّط می گشتند، بدین سان، پدیدارمی شدند<span class="s1">. </span>حالا دیگر، بر خلاف گذشته، رشد اقتصاد شهری، تابعی شد و هست از رشد در آمدهای دولتی که آن نیز بطورعمده مستقیم وغیر مستقیم تابع میزان در آمدهای نفتی شد و ماند <span class="s1">( 56 ). </span>از آنجا که این امر خود موضوع یکی از آینده سنجی های داهیانه مدرّس است<span class="s1">( 57 ) </span>بجاست که جدول شماره <span class="s1">1 </span>را با جدول دومی کامل کنیم<span class="s1">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<img alt="844 3 Safari-Jamal" height="600" id="img9208" src="http://www.enghelabe-eslami.com./images/stories/image/ees/844_3_Safari-Jamal.jpg" style="display: block; margin: 7px auto;" width="600" /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ازتفاوت بنیادی که دوران مصدّق، یعنی دوران اجرای سیاست موازنۀ عدمی </span><span class="s1">( </span>منفی<span class="s1">) </span>و بازسازی اقتصاد تولید محور، با دروۀ پیش و پس ازآن که دوره های تخریب اقتصاد تولید محور و ساختن اقتصاد مصرف محور بود و هست که بگذریم، نسبت ها بیانگر نیروهای محرّکۀ جدید و جهتی هستند که این نیروها گرفته اند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درحقیقت ، سهم درآمدهای بودجه از فعّلیتهای صرفاً داخلی از <span class="s1">5 / 37 </span>در صد در سال <span class="s1">1295 </span>شمسی <span class="s1">(</span>جدول <span class="s1">1)</span>، به <span class="s1">12 </span>در صد <span class="s1">( </span>کلّی محلّ شکّ است که همۀ این در آمد از فعّالیت اقتصادی داخلی بدست آمده باشد <span class="s1">) </span>تقلیل پیدا کرده است<span class="s1">. </span>به همین خاطر بود که با شروع جنگ ، همه چیز نایاب شد و قحطی همه جانبه گریبانگیرکشور گشت<span class="s1">. </span>کسر بودجه تقریباً همان که بود باقی ماند، امّا سهم در آمدهای حاصل از نفت و بازرگانی خارجی سخت بالا رفت و این بود آن ایران به اصطلاح <span class="s1">" </span>نوین<span class="s1">» </span>که دیکتاتور بر جای گذاشت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>در دوران بحران نفت و به ویژه در حکومت مصدّق، اجرای برنامۀ استقلال اقتصادی، از راه باز سازی اقتصاد تولید محور و ادامۀ جبری اثرات اجرای این برنامه تا اواخر سال <span class="s1">1334 </span>، موجب شد که بیشتراز تمامی دوران قاجار و پهلوی تا سال <span class="s1">1327 </span>، کار گاه صنعتی خرد و کلان<span class="s1">(61 ) </span>بوجود آید و با وجود نبود در آمدهای نفتی، افزایش تولید داخلی امکان داد بودجۀ کشور که <span class="s1">25 / 2 </span>برابر بودجۀ سال <span class="s1">1320 </span>بود، تکیۀ خود را بر منابع داخلی، بیشتر کند و درآمدهای حاصل از بازرگانی خارجی تغییر جهت کامل دهد<span class="s1">. </span>یعنی واردات تابعی از متغیرنیازهای رشد اقتصادی بگردد<span class="s1">. </span>پس از کودتا ، کشور از نو بازیچۀ سیاست دوران استبداد رضا خانی با قرار و قاعده ای هر چه به تمامتر شد<span class="s1">. </span>در نتیجه نیروهای محرّکۀ اصلی اقتصاد ایران بیش از گذشته عبارت شدند از<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">- </span>نفت بعنوان درآمد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">- </span>قرضه ها و سرمایه های خارحی </div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">- </span>واردات کالا و خدمات</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>و این نیروها در جهت هرچه مصرف محورتر کردن اقتصاد ایران و متلاشی کردن بازهم بیشتر آن و ادغام اجزاء ادغام پذیرآن دراقتصاد مسلّط عمل می کردند وعمل می کنند<span class="s1">. </span>پیدایش ورشد گروههای اجتماعی <span class="s1">- </span>سیاسی که با استعانت به فرهنگ انقیاد، در طول این تاریخ دراز بوجود آمده و شکل گرفته و به گروه های حاکم کشورهای مسلّط پیوسته اند، هم جریان با تحوّل اقتصادی بود و هست که به توضیحش پرداختیم<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>4 </b>– </span>در پی انقلابی که در آن گل بر گلوله پیروز شد، تدابیر برای بازسازی اقتصاد تولید محور به اجرا گذاشته شدند و، یکبار دیگر، کودتا اقتصاد کشور را مصرف محور گرداند<span class="s1">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>مطالعۀ سیر تحوّل اقتصاد ایران، به نویسنده امکان داد برنامۀ جامعی، شامل ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، تهیّه کند<span class="s1">.</span>پیش از انقلاب، این برنامه را، او در اجتماع های ایرانیان در شهرهای مختلف اروپا و امریکا، به بحث آزاد گذاشت<span class="s1">. </span>بدین قرار، در پی پیروزی گل بر گلوله، او تدابیر اقتصادی را که می باید به اجرا گذاشته می شدند تا که اقتصاد کشور تولید محور و بودجۀ دولت متّکی به این اقتصاد بگردند، می شناخت<span class="s1">. </span>زمانی که آقای خمینی درنوفل لوشاتو بود، یکبار، در حضور او و با اشاره به او، گفت<span class="s1">: </span>اقتصاد دانی چون او هست امّا رﮊیم شاه نمی گذارد که او و امثال او اقتصاد ایران را درست کنند<span class="s1">. </span>باوجود این، یکبار دیگر در تاریخ معاصر، کارشکنی ها از جانب او و دستیاران <span class="s1">«</span>روحانی<span class="s1">»</span>و غیر روحانی او سبب شدند، اقتصاد تولید محور نگردد<span class="s1">. </span>پیش از آن، تجربه های پیشین می گفتند وقتی جامعه ای در موقعیت زیر سلطه است، بدون اقتصاد مصرف محور تحت سلطۀ اقتصاد مسلّط، دولت استبدادی نمی تواند برقرار بماند<span class="s1">. </span>اما اینک او خود تجربه گر بود و می دید اجرای برنامه برای بازیافت اقتصاد تولید محور، چسان قدرتمدارهای داخلی را بر آن می دارد به سراغ قدرتهای خارجی بروند و دستیار آنها در اجرای طرح گروگانگیری بگردند و آن را <span class="s1">«</span>انقلاب دوّم<span class="s1">» </span>بزرگ تر از انقلاب اوّل بخوانند<span class="s1">. </span>صدّام را به حمله به ایران برانگیزند و چون ارتش ایران، تحت فرماندهی منتخب مردم ایران، معجزه کرد و ارتش متجاوز در چهارمین ماه جنگ، ناکام گشت و رﮊیم صدّام خواستار متارکۀ جنگ شد، در درون کشور، آنها که با ریگان و بوش، رئیس و معاون ریاست جمهوری امریکا، به هنگامی که نامزد ریاست و معاونت ریاست جمهوری بودند، معامله پنهانی کرده بودند <span class="s1">(</span>اکتبر سورپرایز<span class="s1">)</span>، در خرداد <span class="s1">1360</span>، دست به کودتا زدند<span class="s1">. </span>پیش از آن، حکومتی را تحمیل کردند که بلااجرا کردن تدابیر اقتصادی را کار اصلی خود کرد تا که اقتصاد تولید محور نگردد و دولت استبدادی بازسازی بگردد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درحال حاضر، بخش دولتی اقتصاد بطور کامل خارجی شده و اقتصاد <span class="s1">«</span>بخش خصوصی<span class="s1">» </span>به تابعیت بخش دولتی درآمده و هر دو، تحت سلطۀ اقتصاد مسلّط هستند<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">1 – </span>دولت به ایرانیان سرانه یارانه می دهد، پس، دیگر از تولید داخلی برداشت نمی کند<span class="s1">. </span>منابع آن یکسره خارجی هستند<span class="s1">: </span>الف – فروش ثروت نفت و گاز و فرآورده های پتروشیمی خام و و نیمه ساخته ب – فروش ارز و ج – کسر بودجه که از محل اعتبارات بانکی تأمین می شود<span class="s1">.</span>بدیهی های دولت برف انبارمی شوند و چون بهمن، برسرنسلهای ایرانی که از پی هم می آیند، فرو می ریزند<span class="s1">. </span>در نتیجه، ردیف اول جدول،<span class="s1">«</span>درآمدهای صرفا″ داخلی<span class="s1">»</span>، صفر نیست، منفی است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2 – </span>سیاست اقتصادی که از حکومت رجائی بدین سو، بطور مستمر، اجرا می شود، مجموعه ای از <span class="s1">«</span>تدابیر<span class="s1">» </span>هستند برای ایجاد مدار میان اقتصاد مصرف محور زیر سلطه با اقتصاد مسلّط <span class="s1">. </span>این تدبیرها می گویند در واقع ضد تدبیرها هستند و جانشین آن نوع تدبیرها شده اند که می باید اقتصاد ایران را تولید محورمی گرداندند<span class="s1">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8"><b>الف – بودجۀ دولت</b></span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">1 – </span>افزایش مداوم حجم بودجه که جانشین تدبیر کاهش حجم بودجه، در آغاز و آنگاه، در حدّ مطلوب نگاه داشتن آن شده است<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2 – </span>ترکیب بودجه بسود هزینه های جاری و وسیله تسلّط سپاه بر اقتصاد کردن بودجه عمرانی که جانشین ترکیب بودجه به سود بودجۀ سرمایه ای شده است<span class="s1">. </span>جهت یابی هزینه های دولت، بلحاظ محل ها که عمدۀ این هزینه در آنها به عمل می آیند و توزیع نابرابر قدرت خرید، قدرت خرید عظیمی می شوند که یا مستقیم به بازار روان می شود و یا بکار ایجاد فرصتها برای رانت خواری می روند<span class="s1">. </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>حال آنکه تدبیر نخستین، در درون کشور، مداری بوجود می آورد با اقتصاد تولید محور<span class="s1">: </span>برداشت بودجه از تولید داخلی و بازگرداندن آن، در شکل سرمایه به همین اقتصاد<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3 – </span>تغییر رابطه میان بودجه با تولید ملی<span class="s1">. </span>توضیح این که استقرار مردم سالاری نیازمند وابستگی دولت در بودجۀ خود به ملت است و این وابستگی ایجاب می کند که بودجه از مالیات حاصل شود که برداشت از تولید است<span class="s1">. </span>درعوض، استبداد ایجاب می کند که بودجه از تولید داخلی برداشت نشود ومتّکی باشد به رابطه با اقتصاد مسلّط<span class="s1">. </span>در حال حاضر، رابطۀ تولید داخلی با بودجۀ دولت وارونه شده است<span class="s1">. </span>تولید داخلی وابسته به بودجۀ دولت است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4 – </span>تبدیل بودجه به قدرت خرید به جای تبدیل آن به سرمایه<span class="s1">. </span>در نتیجه، برقرار شدن این رابطه<span class="s1">: </span>قدرت خرید <span class="s9">↔</span> بازار <span class="s9">↔</span> واردات<span class="s1">. </span>این ضدّ آن تدبیری است که این رابطه را برقرار می کرد<span class="s1">: </span>قدرت خرید <span class="s9">↔</span> بازار سرمایه <span class="s9">↔</span> سرمایه گذاری و تولید <span class="s9">↔</span> درآمد و قدرت خرید <span class="s9">↔</span> بازار <span class="s9">↔</span> تولید<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">5 – </span>بالابردن شتاب گیر میزان حجم نقدینه که هم عامل تعیین کننده ای از عوامل تورم مزمن و شدبت گیری است که اقتصاد ایران بدان گرفتار است و هم رانت ساز و فرصت ساز برای رانت خواری است<span class="s1">. </span>این <span class="s1">«</span>تدبیر<span class="s1">» </span>در واقع ضدّ تدبیری است که حجم نقدینه را متناسب می گرداند با نیازمندی اقتصاد تولید محور در جریان رشد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">6 – </span>تنظیم بودجه بسود رانت خواران<span class="s1">. </span>توضیح این که بودجه آشکار می کند که آیا بر پایۀ روابط قدرت در سطح رﮊیم تهیه شده است یا خیر و چه اندازه گویای سلطۀ دولت بر جامعه و خارجی شدن آن از جامعه است<span class="s1">. </span>هرگاه ملاک تسهیم رانت به نسبت سهم هر گروه از قدرت باشد، بودجه چنان تنظیم می شود که هریک از دارندگان قدرت، بنا بر موقعیت خود، در سلسله مراتب قدرت، سهم خود را از رانت ببرند<span class="s1">. </span>چنانکه در بودجه ها، سپاه سهم شیر را می برد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از لحاظ محل یابی نیز، بودجه وقتی بر اساس رشد همآهنگ نقاط مختلف کشور، با در نظر گرفتن امکان های موجود و یا قابل ایجاد، تهیّه نمی شود، بر پایۀ سهم هر نقطه از مصرف که تعیین کنندۀ موقعیت آن نقطه در روابط قوا نیز هست، تهیّه می شود<span class="s1">. </span>نتیجۀ آن، توسعه بیابان در ایران و تمرکز جمعیت در نقاطی می شود که قدرت خرید در آن نقاط راهی بازار می شود و میزان مصرف را مدام بالا می برد<span class="s1">. </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">7 – </span>چند و چون هزینه های جاری و سرمایه ای نیز تابع دو عامل هستند<span class="s1">: </span>میزان رانتی که هزینه کردن بودجه می تواند ایجاد کند و سهمی که هریک از دارندگان قدرت می توانند از رانتی ببرند که ایجاد می شود<span class="s1">. </span>در حقیقت، هزینه کردن بودجه در اقتصادی که بخش دولتی مالک <span class="s1">80</span>درصد اقتصاد است، در بورس زمین و بورس ارز و بورس طلا و نیز واردات پرسود و حتی قاچاق، نقش اوّل را بازی می کند<span class="s1">. </span>تورّم مزمن و رو به افزایش مهمترین عامل در به حدّاکثر رساندن میزان رانت است<span class="s1">. </span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>ضدّ تدبیرهای هفت گانه همراه شدند با ضد تدبیرها در سیاست اعتباری و سیاست بازرگانی خارجی و سیاست تقسیم کار و توزیع قدرت خرید در سطح جامعه و سطح کشور<span class="s1">:</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><b>ب – سیاست پولی و اعتباری:</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 – </span>حجم پول در جریان را، در اقتصاد تولید محور، بکار گرفتن نیروهای محرّکه در رشد اقتصادی و توزیع قدرت خرید بر میزان عدالت اجتماعی به ترتیبی تعیین می کند که هم بازار تولید وسعت بگیرد و هم قدرت خرید توسّط نظام بانکی به سرمایه بدل شود و به تولید باز گردد<span class="s2">. </span>در اقتصاد مصرف محور، تمرکز مصرف در شهرهای پر مصرف و بودجۀ دولت و نیز فرصتهای رانت خواری تعیین کنندۀ حجم نقدینه می شوند<span class="s2">. </span>از آنجا که تولید داخلی نمی تواند این قدرت خرید را جذب کند، باید دروازه را به روی واردات گشود<span class="s2">. </span>بدین ترتیب، بودجه و اعتبارات بانکی با اقتصاد تولید محور بمثابه یک سامانه، قطع رابطه می کنند و با اقتصاد مسلّط رابطه برقرار می کنند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 – </span>چند و چون نظام بانکی و حجم اعتبارات و ترکیب آن را هم تناسب قوا در سطح رﮊیم واندازۀ سلطۀ دولت بر جامعه تعیین می کنند<span class="s2">. </span>فرصت های رانت خواری ایجاد شده و فرصتهای رانت خواری که ازراه اعطای اعتبارات می توان ایجاد کرد، هم جهت یاب وهم تعیین کنندۀ میزان وترکیب اعتبارات هستند<span class="s2">. </span>حال آنکه، در دوران مرجع انقلاب ایران، نظام بانکی تجدید شد ودرمدار ایجاد سرمایه <span class="s4">↔</span> تولید <span class="s4">↔</span> درآمد <span class="s4">↔</span> سرمایه، جای خویش را باز جست<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 – </span>ترکیب اعتبارات بانکی، در حال حاضر، سهم شیر را اعتبارات بازرگانی دارد<span class="s2">. </span>و چون اعتبارات متناسب به قدرت اعتبارگیرندگان توزیع می شوند، خود رانتی بزرگ هستند که ایجاد می شوند و بعنوان قدرتی که رجحان نقدینه است، در ایجاد رانت ها بکار می روند<span class="s2">. </span>بدیهی است نرخ بهره نقش مهمّی در گریز از فعّالیتهای تولیدی و هجوم به فرصتهای رانت خواری پدید آمده و یا قابل پدید آوردن، بازی می کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 – </span>جا یافتن نظام بانکی دراقتصاد تولید محور، نیاز دارد به توانائی این نظام درسمت دادن به اعتبارها به فعّالیتهای تولیدی<span class="s2">. </span>وجود بازار پولی<span class="s2">«</span>غیر رسمی<span class="s2">» </span>و دربیرون از نظام بانکی می تواند مانع کار این نظام بگردد<span class="s2">. </span>و اگر این <span class="s2">«</span>بازار غیر رسمی<span class="s2">» </span>پول و ارز مسلّط بر نظام بانکی نیز شد، بزرگ ترین ایجاد کنندۀ رانت و فرصت رانت خواری می گردد<span class="s2">. </span>نه تنها دوگانگی نرخ بهره خود یک رانت است، بلکه سوق دادن پول به فعّالیتهائی که بیشترین سود را عاید می کنند، رانت سازی و رانت خواری بزرگ تری است<span class="s2">. </span>بدین ترتیب است که نظام بانکی ضدّ اقتصاد تولید محور و عامل اقتصاد مصرف محور و خدمتگذار رانت خواری می گردد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5 – </span>بدین قرار، بخصوص در مرحلۀ باز سازی اقتصاد تولید محور، علاوه بر این که، در ترکیب اعتبارات، اعتبارهای سرمایه ای می باید بزرگ ترین بخش آن باشند و اندازه های بخش های دیگر نیز متناسب با بخش اعتبارهای سرمایه ای، تعیین گردند، بلکه نرخ بهره وقتی اعتبار در سرمایه گذاری بکار می رود، می باید نزدیک به صفر باشد و اگر بیشتر از صفر معیّن می شود، می باید چنان تعیین شود که جهت یاب سرمایه ها به انواع سرمایه گذاریهای ضرور بگردد<span class="s2">. </span>در عوض، نرخ بهره در مورد اعتبارهای بازرگانی هم باید بالا باشد و هم مجال رانت خواری باقی نگذارد و هم عامل تغییر مدار بگردد<span class="s2">. </span>توضیح این که بکار جانشین کردن مدار قدرت خرید با واردات با مدار سرمایه با تولید، بیاید<span class="s2">. </span>تدبیری که در دوران مرجع انقلاب ایران بکار رفت این تدبیر بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بدیهی است صفر کردن نرخ بهره نیاز به ثبات ارزش پول و حذف تمامی فرصتهای رانت خواری دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">6 – </span>هرگاه توزیع درآمدها عادلانه بگردند، به ترتیبی که هر انسانی مالک سعی خود و حاصل آن بشود و این توزیع و هزینه کردن آن از طریق نظام بانکی بعمل آید، یعنی قدرت خریدی که ایجاد می شود از نظام بانکی خارج نشود و این نظام آن را سرمایه بگرداند و در اقتصاد تولید محور بکار اندازد، نظام بانکی بطور کامل در اقتصاد تولید محور ادغام شده و این اقتصاد به فعّال کردن نیروهای محرّکه در خود، توانا گشته است<span class="s2">. </span>در چنین اقتصادی، هربار، نیروهای محرّکۀ بزرگ تری ایجاد می شوند و عامل باز و تحوّل پذیر شدن نظامی اجتماعی می گردند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وارنۀ این وضعیت، وضعیت کنونی توزیع درآمد و نقش نظام بانکی است<span class="s2">. </span>بازار غیر رسمی پول بزرگ تر از آن شده است که در دورۀ شاه بود<span class="s2">.</span>و این بازار و نظام بانکی در خدمت پیش خور کردن و از پیش متعیّن کردن آینده هستند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 – </span>روشن است که حجم اعتبارات را اقتصاد تولید محور در جریان رشد معیّن می کند<span class="s2">. </span>پس <span class="s5"><b>نسبتی می</b> باید وجود داشته باشد میان اعتباراتی که نظام بانکی ایجاد می کند با نیاز این اقتصاد و نیز دارائی های نظام بانکی</span><span class="s2">. </span>هرگاه این نسبت ها رعایت شوند و، نیز، رابطه با آینده را هدفی معیّن کند که ایجاد نیروهای محرّکه بیشتر و نه پیش خور کردن و از پیش متعیّن کردن فعّالیتهای اقتصادی در آینده است و اگر اقتصاد فرصت رانت خواری ایجاد نکند و در بیرون آن، قدرتی که این فرصت را ایجاد می کند، نباشد، قدرت خرید پول ثابت می ماند و نرخ بهره به صفر میل می کند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وارونۀ این وضعیت، وضعیت کنونی حجم اعتبارات و نقش نظام بانکی و بازار غیر رسمی پول و نیز حجم بودجه و سهم کسر بودجه در آن و چگونگی مصرف بودجه است<span class="s2">. </span>دراین وضعیت، این همه در کاستن مستمر از ارزش پول و بالا بردن میزان پیشخور کردن ثروتهای ملّی و از پیش متعیّن کردن سرنوشت اقتصاد وبسا مردم کشور، بکار می روند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"><b>ج </b></span><span class="s7">- </span><span class="s3">ترکیب بازرگانی خارجی</span><span class="s7">: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 – </span>صادرات و واردات، در درجۀ اوّل، صادر کردن و وارد کردن نیروهای محرّکه است<span class="s2">. </span>هرگاه کشوری نیروهای محرّکه صادر کند <span class="s2">(</span>کارمایه و سرمایه و استعدادها و موادّ اوّلیه و<span class="s2">...) </span>و در ازای آن، کالاهای مصرفی دریافت کند، دارای اقتصاد مصرف محور در حال متلاشی شدن است<span class="s2">. </span>در حقیقت، اقتصادهائی که به اندازۀ مصرف تولید نمی کنند و یا جامعه به مصرف معتاد می شود و بیش از اندازه مصرف می کند، پیشخور می کنند<span class="s2">.</span>ناگزیر، نیروهای محرّکۀ خود را صادر می کنند و در ازای آن، کالا و خدمات وارد می کنند که بنوبّ خود نیروی متلاشی کنندۀ اقتصاد تولید محور می شود<span class="s2">. </span>این ویژگی ویژگی عمومی اقتصادهائی است که زیر سلطه اند و یا دارند موقعیت مسلّط خود را از دست می دهند و مصرف محور می شوند<span class="s2">. </span>ویژگی دیگر این اقتصادها اینست که نیروهای محرّکۀ بیشتری در اختیار نسل آینده نمی گذارند و امکانهایش را بیشتر نمی کنند، به عکس، از نیروهای محرّکه و امکانها می کاهند و آینده را از راه پیشخور کردن و کاستن از نیروهای محرّکه و امکانها متعیّن می کنند<span class="s2">. </span>اقتصاد دوران پهلوی ها این دو ویژگی را داشت و اقتصاد رﮊیم ولایت مطلقه فقیه این دو را بیشتر دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایران بیش از پیش نیروهای محرّکۀ خود را صادرمی کند و آن بخش از این نیروها که در ایران فعّال می شوند، در خدمت اقتصاد مصرف محور زیر سلطه فعّال می شوند<span class="s2">. </span>یعنی عامل صدور بازهم بیشتر نیروهای محرّکه می شوند<span class="s2">. </span>واردات نیز، نیروهای محرّکه ای که اقتصاد تولید محور مستقل به آنها نیاز دارد، نیستند<span class="s2">. </span>بلکه فرآورده هائی هستند که عامل بند از بند گسستن اقتصاد کشور شده اند و می شوند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 – </span>تعیین حجم واردات، همراه با تدابیر در دو قلمرو بودجه و اعتبارات بانکی و بازسازی نظام بانکی در خدمت رشد بر میزان عدالت اجتماعی، ایجاب می کند که حجم واردات را اقتصاد تولید محور تعیین کند<span class="s2">. </span>باتوجه به این امر که گذار از اقتصاد مصرف محور زیر سلطه به اقتصاد تولید محور مستقل، یک شبه انجام نمی شود، تعیین حجم واردات نیازمند تدبیر دیگری نیز بود و آن تغییر تقسیم کار و ساخت توزیع درآمدها درسطح کشور، بر میزان عدالت است<span class="s2">. </span>توزیع عادلانه از تراکم قدرت خرید در شهرهای بزرگ و ایجاد قدرت خریدی غیر قابل جذب توسّط تولید داخلی، می کاهد<span class="s2">. </span>در نتیجه، تورّم عامل بازکردن دروازه ها بر روی واردات مصرفی نمی شود<span class="s2">. </span>یاد آور می شود که، در دوران مرجع انقلاب، در شهرها و روستاها، متوسّط درآمد خانوارها از متوسط هزینه بالا تر شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 – </span>حجم و ترکیب واردات نمی باید تابع نیاز بودجه به درآمد، هم از راه فروش ارز و هم از راه حقوق و عوارض گمرکی باشند، بلکه می باید تابع نیازهای اقتصاد تولید محور باشند<span class="s2">. </span>از این رو، در دوران مرجع، ساخت واردات تابع متغیّر اقتصاد تولید محور گشت<span class="s2">: </span>سهم کالاهای سرمایه ای بیشتر و سهم فرآورده های مصرفی کمتر شدند<span class="s2">. </span>وارد کردن نیمه ساخته ها و یا <span class="s2">«</span>کالاهای واسط<span class="s2">» </span>تابع متغیّر کامل شدن هر صنعت و برقرار شدن رابطه میان رشته های صنعتی در هر بخش و میان بخش ها، گشت<span class="s2">. </span>در دوران شاه و اینک، در استبداد ولایت مطلقه فقیه، همچنان حجم و ترکیب واردات تابع نیاز بودجه به درآمد و فرصتهای رانت خواری هستند<span class="s2">. </span>در حقیقت، تابع فرصتهائی که از راه پرشمار شدن مونتاﮊها ایجاد می شوند و نیز فرصتهائی هستند که از رهگذر توزیع نابرابر درآمدها، پدید می آیند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 – </span>از لحاظ محل یابی فعّالیتهای اقتصادی و نیز مدار تولید <span class="s4">↔</span> مصرف <span class="s4">↔</span> تولید در اقتصاد تولید محور، نیز، واردات نیروی محرّکه اقتصادهای شهری قرار گرفته در مدار مصرف <span class="s4">↔</span> واردات <span class="s4">↔</span> مصرف هستند<span class="s2">. </span>بهای واردات را تولید این اقتصادها نمی پردازد<span class="s2">. </span>بلکه این بها با صدور نیروهای محرّکه پرداخت می شود<span class="s2">. </span>وابستگی اقتصاد شهری به اقتصاد مسلّط عامل تخریب اقتصاد تولید محور و از جمله، توسعه بیابان در ایران بوده است و هست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5 – </span>نگاهی به ترکیب صادرات معلوم می کند که غیر از سهم نفت و گاز و موادّ اوّلیه، فرآورده هائی که صادر می شوند، بیشتر فرآورده هائی هستند که هزینه تولید آنها را ایران می پردازد امّا در مدار جهانی تولید و توزیع ماوراء ملّی، قرار دارند<span class="s2">. </span>علاوه بر سودی که عاید آنها می کنند، تضمین کنندۀ سلطۀ آنها بر اقتصاد ایران هستند<span class="s2">. </span>تحریمها که برقرار شده اند، آیا ایرانیان را از زیان تحت سلطه بودن اقتصادشان آگاه می کند؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اما فرآورده های کشاورزی و صنعتی که صادر می شوند، فرآورده های نیستند که بتوان مازاد تولید بقصد مبادله با نیروهای محرّکۀ ضرور توصیفشان کرد<span class="s2">. </span>تازه، تولید این فرآورده ها، بنوبۀ خود، بیش از پیش متّکی به واردات شده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این تدابیر که به قصد مصرف محور کردن اقتصاد سازگار با استبداد ولایت مطلقه فقیه به اجرا گذاشته شده اند، نمی توانسته اند با تدابیر در قلمرو تقسیم کار و توزیع درآمدها، همراه نباشند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>د – تقسیم کار و توزیع درآمدها ترجمان سلطۀ دولت بر ملّت و مصرف محور شدن اقتصاد:</b></span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 – </span>به صفر رساندن میزان رانت از رهگذر موقعیت در سلسله مراتب قدرت و منحصر کردن درآمد به حاصل کار هر کس در یکی از بخشهای اقتصاد، توأم با کاستن از اندازۀ استثمار، تدبیر اوّل در توزیع درآمدها است<span class="s2">. </span>این تدبیر، با ضدّ تدبیر توزیع نابرابر درآمدها و ایجاد درآمد در بیرون از فعّالیت در یکی از بخشهای اقتصاد جانشین شد<span class="s2">. </span>بنابر حکم بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که نیمه اجرا شده است و می شود، قیمتها ازمهار رها و یارانه ها حذف شدند<span class="s2">. </span>امّا وقتی قدرت خرید ره آورد فعّالیت در اقتصاد تولید محور نیست و این قدرت خرید به سرمایه بدل نمی شود و در تولید بکار نمی رود و تورم رو به شدت را بیماری مزمن اقتصاد می کند،عامل توزیع در آمدها نه کار در اقتصاد تولید محورو نیاز این اقتصاد به سرمایه و دیگر نیروهای محرّکه، که جا و موقعیت در سلسله مراتب قدرت می شود<span class="s2">. </span>پس باید توزیع سخت نابرابر و بیکاری و کار انگلی که تحمیل می کند را جبران کرد<span class="s2">. </span>در حال حاضر، با پرداخت یارانه جبران بعمل می آید<span class="s2">. </span>یارانه وسیلّ خریدن سکوت و در همان حال وابسته کردن قشرهای وسیع مردمی است که فقیر می شوند<span class="s2">. </span>بدین سان، کاسته شدن درآمد حاصل از کار <span class="s2">(</span>که یک عامل عمدۀ آن، تفاوت میزان افزایش مزد با میزان تورّم است<span class="s2">) </span>و از دست رفتن قدرت خرید درآمد، با دریافت یارانه، جبران می شود<span class="s2">. </span>امّا این سان رها کردن مهار قیمتها و توزیع قدرت خرید، همانطور که تجربه معلوم کرده است، خود از عوامل بیشتر شدن تب تورّم می شود<span class="s2">. </span>تورّم یارانه را می بلعد و فقر را بازهم همگانی تر می کند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>درخور یادآوری است که بخشی از حکم بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که مربوط می شود به ضرورت برخورداری ایرانیان از حقوق و منزلت وآزادی جریان اطّلاعات و نسپردن بخش عمدۀ اقتصاد به گروه بندی های صاحب قدرت که از دید این دو مؤسّسه، رقابت اقتصادی را ناممکن می کند، اجرا نشده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 – </span>تدبیر دوّم در توزیع درآمدها، مربوط می شد به خلع ید از گروه بندیهای قدرتمدار و سپردن مدیریت تولید به شرکت کنندگان در تولید<span class="s2">. </span>بدین قرار، بخش دولتی که از رهگذر ملّی کردنها بزرگ تر شده بود، در همان حال که، بلحاظ ادارۀ سرمایه و استهلاک و نوگردانی، توسّط دولت بمثابه منتخب ملّت اداره می شد، ادارۀ تولید با کارکنان هر واحد تولیدی می گشت<span class="s2">. </span>به یمن این تدبیر، توزیع درآمدها از راه شرکت در فعّالیت تولیدی، با کاهش میزان استثمار، همراه می شد<span class="s2">. </span>روشن است که این تدبیر، با باز سازی استبداد سازگاری نداشت<span class="s2">. </span>چرا که با تولید محور شدن اقتصاد و متّکی گشتن بودجۀ دولت به برداشت از تولید داخلی، بنا براین، با وابستگی دولت به ملّت خوانائی داشت<span class="s2">. </span>امکان برخورداری ایرانیان را از حقوق شهروندی فراهم می آورد و شهروندان دولت را حقوقمدار می گرداندند<span class="s2">. </span>این تدبیر نیز با ضدّ تدبیری جانشین شد که به تیول دادن واحدهای تولیدی به گروه بندی های صاحب قدرت است<span class="s2">. </span>این تیولها، با گذشت زمان، زیر عنوان <span class="s2">«</span>خصوصی سازی<span class="s2">»</span>، به بهای ناچیز، به همین گروه بندیها واگذار شدند<span class="s2">. </span>کاری از کارهای اصلی دستگاه های سرکوب، بی نقش کردن کامل تولید کنندگان در ادارۀ واحدهای تولیدی گشت<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 – </span>عادلانه کردن توزیع درآمدها در سطح کشور، سبب بزرگ شدن بازار برای فرآورده ها و خدمت هائی می شد که در داخل قابل تولید بودند<span class="s2">.</span>در همان حال، با ایجاد قطب های رشد در سطح کشور خوانائی داشت<span class="s2">. </span>این تدبیر نیز با ضدّ تدبیر هرچه متمرکز کردن قدرت خرید در شهرهای بزرگ مصرف کننده و هرچه نابرابر کردن توزیع درآمدها جانشین شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">4 – </span>توزیع سرمایه و دیگر نیروهای محرّکه در سطح کشور به ترتیبی که هر قسمت توانائی بکار گرفتن مجموعۀ نیروهای محرّکه در اختیار را در تولید فرآورده ها و خدمت هائی که نیازهای واقعی انسان را بر می آورند و امکان صاحب درآمد شدن از راه کار را برای همگان فراهم می کنند، تدبیر دیگری بود که با ضدّ تدبیر توزیع نابرابر نیروهای محرّکه و بکار افتادن آنها در به حدّاکثر رساندن سود و رانت و، در همان حال، تحکیم سلطۀ دولت بر جامعه، جانشین شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">5 – </span>تدبیر مالیاتی و نیز نرخ بهره نیز به دو کار می آمدند<span class="s2">: </span>سمت دادن سرمایه و دیگر نیروهای محرّکه به تولید و کاستن از میزان استثمار و عادلانه کردن توزیع درآمدها<span class="s2">. </span>از این رو، از سهم مالیاتهای غیر مستقیم که جمهور مردم می پردازند باید کاسته و بر میزان مالیاتهای مستقیم افزوده می شد<span class="s2">. </span>افزون بر این، مالیاتهای مستقیم نیز می باید از مجال رانت خواری می کاست و نیروهای محرّکه را به تولید سوق می داد<span class="s2">. </span>در همان حال، می باید با سطح فعّالیت اقتصادی در مناطق مختلف کشور نیز، انطباق می جست<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این تدبیر نیز با ضدّ تدبیری جانشین شد که بیشترین مجال را بر واردات کم خطر و پر سود فراهم می کند<span class="s2">. </span>مناطق محروم را محروم تر و مناطق مصرف کننده را به مصرف بیشتر معتاد می کند<span class="s2">. </span>سیمای شهرها و روستاهای ایران، از جمله، گویای سیاست مالیاتی و نرخ بهره ایست که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه بکار می برد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">6 – </span>سیاست گذاری لیبرال براینست که توزیع برابر درآمدها، مانع از تشکیل سرمایه می شود<span class="s2">. </span>در عوض، توزیع نابرابر درآمد سبب می شود که صاحبان درآمدهای بزرگ سرمایه گذاری کنند و برای بیکاران کار و درآمد پدید آورند<span class="s2">. </span>امّا این سیاست در اقتصادهای زیر سلطه کارائی پیدا نکرد<span class="s2">.</span>یک دلیل آن این بود که دستگاه تولید در بیرون جامعه های زیر سلطه قرار دارد و درآمدهای بزرگ و دیگر نیروهای محرّکه را به خود جذب می کند<span class="s2">. </span>افزون بر این، در کشورهائی که سرمایه از راه فروش ثروت نفت و گاز و<span class="s2">... </span>حاصل می شود، نخست، این درآمد است که می باید به سرمایه تبدیل شود<span class="s2">. </span>پس کارآ ترین سیاست توزیع درآمدها، سیاستی است که مانع از تخریب این درآمدها از راه تبدیل آنها به قدرت خرید می شود<span class="s2">. </span>بکار افتادن این نیروی محرکه در اقتصاد تولید محور، نیروهای محّرکۀ دیگر را نیز فعّال می کند و اقتصاد را به ایجاد سرمایه و بی نیاز شدن از فروش ثروت ملّی، توانا می کند<span class="s2">. </span>بدین قرار، در کشورهائی از نوع کشور ما، توزیع هرچه برابرتر درآمدها، بازار لازم را برای جذب تولید، بنا بر این، رشد اقتصادی، پدید می آورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روشن است که چرا این تدبیر با ضدّ تدبیر تبدیل درآمدهای حاصل از فروش ثروت ملّی و بودجّ دولت و اعتبارات بانکی به قدرت خرید جانشین شده است<span class="s2">: </span>دولت استبدادی که در کار وابسته کردن ملّت به خویش است، خود نیز، از لحاظ بودجه، بیش از پیش، به اقتصاد مسلّط وابسته می شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">7 – </span>اقتصاد تولید محور نیاز دارد به این که بیشترین فرصت کار را ایجاد کند<span class="s2">. </span>برای مثال، درآنچه به نفت مربوط می شود، یک مرحله از کار در ایران و مراحل دیگر در اقتصادهای صنعتی انجام می گیرند<span class="s2">. </span>بعکس، وقتی نوبت به مونتاﮊها می رسد، تمامی مراحل در اقتصادهای صنعتی و مرحلۀ سوار کردن در اقتصاد مصرف محور ایران انجام می گیرند<span class="s2">. </span>بدین قرار، تبدیل کردن اقتصاد به یک مجموعه خود انگیخته به ترتیبی که بخشها با یکدیگر و، در هر بخش، رشته ها با هم داد و ستد داشته باشند، می باید هدف سیاست اقتصادی باشد<span class="s2">. </span>این مجموعه به میزانی که نظام اجتماعی باز و تحوّل پذیر می شود و به میزانی که خود باز و تحوّل پذیر می شود، نیروهای محرّکۀبیشتری تولید می کند و برفرصتهای کار می افزاید<span class="s2">. </span>بدین قرار، تغییر ساختار تقسیم بین المللی کار و توزیع کار در سطح کشور، بستگی مستقیم دارد به تولید محور شدن اقتصاد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">8 – </span>دانش و فنّ، بمثابه دو نیروی محرّکه، می باید از میزان کار یدی بکاهد به ترتیبی که هر انسان، بتواند بکار شهروندی و شرکت در ادارۀ جامعه و بکار رشد، بپردازد<span class="s2">. </span>به سخن دیگر، مجموعه ای از کارهای ضرور برای رشد همآهنگ استعدادها و فضلهای خود بیابد و بدانها بپردازد<span class="s2">. </span>در جهان امروز، نظامهای اجتماعی بر میزان عدالت اجتماعی بنا ندارند<span class="s2">. </span>تقسیم کار در مقیاس جهان ودر مقیاس هر کشور به ترتیبی که هر انسان بتواند انواع کارها را انجام دهد، نیاز به جامعه های باز و تحوّل پذیر و به صفر رساندن تخریب نیروهای محرّکه و تألیفی از این نیروهایی دارد که، هم زمان، بر همه انسان ها و مجموعه ای از کارها ایجاد شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این تدبیرها با ضدّ تدبیرهائی جانشین شدند که وضعیت کنونی را ببار آورده اند<span class="s2">: </span>در اقتصاد ایران، دستگاه تولید، در حدّ اقلّ، کار ایجاد می کند و بسا تنها یک مرحله از کار را ایجاد می کند و تا بخواهی کار کاذب و انگلی و کار در بخش <span class="s2">«</span>خدمات<span class="s2">» </span>پدید می آورد<span class="s2">. </span>از این رو است که درآمدها را حدّ اقل و بار تکفّل را حدّاکثر می کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مجموعۀ این تدبیرها همراه هستند با تدبیرهای اقتصادی دیگر و تدبیرها در قلمروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به قصد باز و تحوّل پذیر کردن نظام اجتماعی و متحقّق کردن جمهوری شهروندان<span class="s2">. </span>همانطور که مجموعۀ ضدّ تدبیرها بکار رفته اند برای جلوگیری از باز و تحوّل پذیر شدن نظام اجتماعی و تولید محور شدن اقتصاد<span class="s2">. </span>در نتیجه، برپا ماندن ولایت مطلقه فقیه، بیگانه با جامعۀ ملّی و یگانه با قدرتهای مسلّط<span class="s2">(62).(1)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> <img alt="844 4 Safari-Jamal.jpg" height="347" id="img9908" src="http://www.enghelabe-eslami.com./images/stories/image/ees/844_4_Safari-Jamal.jpg.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="464" /></span><span class="s8">◀</span><span class="s2"> « </span>دیکتاتوری و اقتصاد <span class="s2">(</span>گزارشی از اوضاع اقتصادی ایران عصر رضاشاه<span class="s2">)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">عطا آیتی بنام </span><span class="s2">« </span>دیکتاتوری و اقتصاد <span class="s2">(</span>گزارشی از اوضاع اقتصادی ایران عصر رضاشاه<span class="s2">) </span>در نشریۀ تاریخ معاصر ایران اسناد زیر را از سری اسناد <span class="s2">«</span>وزارت امورخارجۀ فرانسه ترجمه کرده است که در دسترس خوانندگان ارجمند قرار می دهم <span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">علی اکبر داور فرزند کلب علیخان در اواخر دور ۀ قاجار از کارمندان عدلیه</span><span class="s2">(</span>دادگستری <span class="s2">) </span>بود<span class="s2">. </span>داور به سویس عزیمت کرد و در رشتۀ حقوق به تحصیل پرداخت<span class="s2">. </span>پس از کودتای سوّم اسفند ٬<span class="s2">1299 </span>در سال <span class="s2">1300 </span>شمسی به تهران بازگشت و با تشکیل حزب رادیکال و تأسیس روزنامۀ مرد آزاد ٬ به عنوان یکی ازفعّالان صحنۀ سیاست ایران به یاری رضاخان شتافت و از یاران نزدیک او گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">به همین علّت به وکالت و وزارت نیز دست یافت و از جمله </span>٬ در سال <span class="s2">1304 </span>ش در کابینۀ اوّل محمّدعلی فروغی وزیر فواید عامّه و تجارت ٬ و در سالهای <span class="s2">1305 </span>تا <span class="s2">1312 </span>ش در کابینه های مستوفی الممالک و مخبرالسلطنه هدایت وزیر دادگستری شد<span class="s2">. </span>از سال <span class="s2">1312 </span>تا هنگام مرگش در بهمن <span class="s2">1315 </span>وزارت مالیه را به عهده داشت و سیاستهای اقتصادی رضاشاه را مدیریت می کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مطالبی که از نظرتان میگذرد در بردارندۀ دو گزارش از کاردار سفارت فرانسه در ایران است که در تاریخهای </span><span class="s2">4/12 / 1315 </span>و <span class="s2">1/2/ 1316 </span>٬ پس از مرگ داور دربارۀ اوضاع اقتصادی ایران برای وزارت متبوع خود ارسال داشت <span class="s2">. </span>هدف این گزارشها تشریح وضعیت اقتصادی ایران با تجلیل و تأکید بر نقش داور در مدیریت اقتصادی کشور و آماده سازی دولت فرانسه برای رویارویی با تحوّلات احتمالی در صحنه اقتصاد ایران پس از مرگ داور است <span class="s2">. </span>هدف این اشاره ٬ نقد ارزیابیهای گزارشگر از توسعه اقتصادی دورۀ رضاشاه و مدیریت داور نیست ٬ زیرا دیدگاه مثبت و تمجید نسبی هر دیپلمات غربی از سیاستها و برنامه ها و مدیران کشوری جهان سوّمی که آن را همسو با خود میداند ٬ امری طبیعی است<span class="s2">. </span>آنچه این گزارشها را برای پژوهشگر و خوانندۀ تاریخ معاصر ایران سودمند می سازد ٬ آن است که به رغم این همه ٬ اگرچه در نظر اوّل ممکن است اینگونه به نظر برسد که مدیریت داور باعث ساماندهی مناسب و بهبود وضع اقتصادی شده و فقدان او سبب بروز بحرانهایی در عرصۀ اقتصاد گردیده است ٬ امّا با تأمّل بیشتر در متن گزارش روشن می شود که اقتصاد حکومت رضاشاه حتّی در دوران مدیریت داور از آسیب بحرانها و نابسامانیهای ذاتی یک نظام دیکتاتوری و همچنین فقدان مدیران شایسته و کارآمد مصون نماند و به شدّت شکننده بود ٬ به گونه ای که مرگ داور نه علّت و عامل بحرانها که شاید خود معلول همین بحرانهاو ترس او از ناتوانی حلّ آنها و مجازات مرگ به دست دیکتاتور بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">نکتۀ شایان توجّه اینکه این دو گزارش در وهله ای خطیر از تاریخ روابط ایران و فرانسه تهیه شده است </span><span class="s2">. </span>در این برهۀ حسّاس انتقاد روزنامه های فرانسه از حکومت رضاشاه در برانگیختن خشم مقامات ایرانی و به کدورت کشاندن روابط بین دو کشور در اوج خود به سر می برد<span class="s2">. </span>نکتۀ دیگر اینکه سفارت فرانسه در تهران مدّتی بدون سفیر مانده بود ٬ به همین جهت این دو گزارش به قلم کاردار فرانسه برای مقامات متبوع کشورش تهیه و ارسال شده است <span class="s2">. </span>اسناد مزبور اکنون در بایگانی وزارت امور خارجۀ فرانسه در پاریس به نشانی <span class="s2">/PERSE.NO 107: - 1940 1918 : ASIE : </span>نگهداری می شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[1 ]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نمایندگی جمهوری فرانسه</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در ایران</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">تهران</span><span class="s2">: 24 </span>فوریه </div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شماره</span>: 23 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">از</span><span class="s2">: </span>کلارک ٬ کاردار فرانسه در ایران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">به </span><span class="s2">: </span>جناب آقای وزیر امور خارجه</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">موضوع </span><span class="s2">:</span>مرگ علی اکبر داور ٬ وزیر دارایی</div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مرگ ناگهانی علی اکبر داور </span>٬ وزیر دارایی ایران محافل سیاسی این کشور را متأثّر نمود<span class="s2">. </span>او در این محافل به عنوان تنها شخصیت مؤثّر در بین وزراء به حساب می آمد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">فعّالیتهای داور در نظام پهلوی </span>٬ باگذشت زمان ٬ به اندازه ای اهمیّت پیدا کرده بود که منزلت او از رئیس الوزرا نیز مهمتر بود<span class="s2">. </span>داور با درایت تمام توانست دوستان و همکاران مبتکر خود را در سمتهای عالی ادارات کشور قرار دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای همۀ افراد بلند پایه و سیاسی ایران روشن بود که داور از اعتماد و اطمینان کامل خاصّ رضاشاه برخوردار است به طوری که در هیئت دولت تمام افکار و تصمیمات وی بدون چون و چرا همیشه به تصویب می رسید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">سازماندهی وزارت دارایی به وی امکان می داد تا وی به نحوی حقّ نظارت بر هزینه های سایر وزارتخانه های دیگر داشته باشد</span><span class="s2">. </span>از زمان پیدایش شرکتهای دولتی از جمله<span class="s2">: </span>آبیاری ٬ سدسازی ٬ مدرسه ٬ شهرسازی و غیره همۀ آنها تحت نظر وزارت دارایی اداره میشد و امور این شرکتها بدون نظر علی اکبر داور اداره نمیشد<span class="s2">. </span>به همین جهت ٬ نقش وی آنقدر مورد توجّه مسئولان مهمّ کشور بود که همه از خود سؤال میکردند آیا در اثر وظایف متعدّدی که به عهده دارد یا بی احتیاطی های سیاستهای مالی که تاکنون اتّخاد کرده است ٬ زمینۀ سقوط وی فراهم نخواهد آمد؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من چندین بار در گزارشهای قبلی خود عقاید و سیاستهای این شخصیت با نفوذ ایران را به اطّلاع آن مقام محترم رسانده بودم و خاطرنشان نیز نمودم که تا چه حدّ افکار وی ظاهراً با عقاید عمومی جامعه ایران سازگار نیست و خطرناک به نظر می آید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>وزیر دارایی ایران در یک وضعیت بسیار دشواری قرار گرفته بود؛ از یک سو </b></span>٬ میبایستی جوابگوی هزینه های سرسام آور دولت باشد؛ از سوی دیگر ٬ رضاشاه به او اجازه نمی داد تا وسایل تهیۀ ارز مورد نیاز برای هزینه های دولت را میسّر سازد<span class="s2">. </span>نه میتوانست به گرفتن وام از خارج تن دهد و نه برایش میسّر بود از ذخائر طلای بانک ملّی بهره جوید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">تأمین هزینۀ دولت که از طریق تبادلات تجاری و عایدات شرکت نفت ایران و انگلیس به دست می آید </span>٬ تنها منبع درآمدی بود که وی به آن اتّکاء داشت<span class="s2">. </span>البتّه عایداتی را که شرکت نفتی مذکور به دولت ایران میپردازد از سال گذشته به طور محسوسی افزایش یافته است ولی نباید فراموش کرد که این افزایش با آهنگ سریعی که هزینه های دولت افزایش مییابند ٬ هماهنگی نخواهد داشت<span class="s2">. </span>بنابراین ٬ در کشوری چون ایران ٬ که درهای اقتصادی ٬ سیاسی و فرهنگی خود را به روی ترقّی و تجدّد گشوده است و سعی دارد تمام محسّنات تجدّد را داشته باشد و بخش عمدۀ درآمد آن برای خرید تسلیحات و ماشین آلات و استخدام کارشناسان اروپایی و انعقاد قرارداد با شرکتهای خارجی به مصرف می رسد ٬ به یقین تمامی این امور باید با ارز خارجی پرداخته شود<span class="s2">. </span>البتّه می دانیم که رضاشاه در مورد خواسته های خود انعطاف نشان نمی دهد و فرمانهای او غیرقابل تغییرمیباشد؛ از این روعلی اکبر داور هرگز نمیتوانست خود را به خطر بیندازد و ازرضاشاه تقاضا کند از هزینه های دولت بکاهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">داور وظیفۀ خود می دانست مشکلات و سختیهای مانع رسیدن به اهداف خود را به هر نحوی که شده حلّ و فصل نماید</span><span class="s2">. </span>بودجۀ سال گذشته که در <span class="s2">21 </span>مارس به پایان میرسد بالغ بر یک میلیارد ریال بود<span class="s2">. </span>نظارت بر ارزهای خارجی و ثابت کردن خودسرانۀ ارزش <span class="s2">80 </span>ریال در برابر یک لیره استرلینگ <span class="s2">(</span>تقریباً <span class="s2">30 % </span>بیشتر از ارزش واقعی<span class="s2">) </span>به وزیر دارایی ایران امکان داد تا ٬ حدّاقلّ روی کاغذ ٬ توازن عایدات و هزینه های دولت را برقرار سازد<span class="s2">. </span>امّا چنین اقدامی قطعاً ارزهای خارجی را در بازار داخلی با کمبود مواجه میکرد و <span class="s2">%30 </span>افزایش قیمت کالاهای ایرانی صادرات کشور را فلج مینمود<span class="s2">. </span>از طرف دیگر ٬ با وجود تمام این فشارهای شدید ٬ برای دولت ایران غیرممکن بود از تمام تقلّبات <span class="s2">: </span>از جمله خارج شدن سرمایه ها ٬ فروش قاچاق ارز و غیره جلوگیری کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">علی اکبر داور </span>٬ برای اصلاح این نابسامانیهای مالی ٬ در نخستین مرحله ٬ یک سیاست فعّالانۀ موازنه پیش گرفت<span class="s2">. </span>تا این زمان ٬ تنها کشور روسیه با ایران یک قرارداد تبادلات اقتصادی برپایۀ میزان خالص داشت که آلمان به آنها پیوست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آلمان یک قرارداد تهاتری با ایران منعقد ساخت که این قرارداد آغاز ناگهانی توسعه و رونق تجارت آلمان در ایران محسوب شد<span class="s2">. </span><span class="s9">از آن پس ٬ اصل مطلب این بود که کشورهای خواهان فروش کالا به ایران میبایستی در عوض از این کشور کالا خریداری کنند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">علی اکبر داور با دادن امتیازهایی به طور منظّم به کشور آلمان </span>٬ امیدوار بود بازار رقابت رادر کشورش به وجود آورد<span class="s2">. </span>معذالک ٬ بسیار زود متوجّه شد که چنین سیاستی امکان تحقّق راه حلهای مورد نظرش را نخواهد داد<span class="s2">. </span>در واقع ٬ ایران ٬ با وجود تمام منابع طبیعی ای که مورد بهره برداری قرار نداده ٬ همچنان یک کشور فقیر باقی مانده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>به مدّت ده سال هیچ توجّهی به توسعۀ کشاورزی نمی شد در صورتی که به احداث کارخانجات متعدّد و خطوط راه آهن سراسری مبادرت کردند که این دو اقدام بخش مهمّی از منابع بودجۀ کشور را به خود جذب میکرد؛ غیرممکن به نظر می رسید که یک روزی کالاهای ایرانی به حدّ کافی افزایش یابد تا سیاست مبادلات تجاری به دولت ایران امکان دهد توازن صادرات و واردات خود را برقرار سازد</b><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">علی اکبر داور تلاشهای مهمّی جهت توسعۀ کشت پنبه </span>٬ گندم و بهره برداری ازکارخانجات انجام داد؛ ولی نتیجه فوری کسب نکرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">دکتر شاخت در هنگام مسافرتش به تهران متعهّد شد که کشورش در آینده محصولات ایرانی وارد کند</span><span class="s2">. </span>حتّی داور اجازۀ فروش مقدار قابل توجّهی گندم به آلمان صادر نمود که این فروش باعث کمبود گندم در سیستان شد<span class="s2">. </span>شاید این امر یکی از علل عزل وی از وزارت بود و ٬ سرانجام ٬ مرگ وی را نیز درپی داشت <span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">در مرحلۀ دوّم برای بهبود بخشیدن به نابسامانیهای مالی کشور </span>٬ وزیر دارایی نظارت بر شاخه های اصلی فعّالیت بازرگانی را به اجرا درآورد تا از فرارهای احتمالی ارزهای خارجی جلوگیری کند و منابع جدید مالیاتی مطمئنی نیز پیدا کند<span class="s2">. </span>در آغاز به منظور انحصار صادرات و واردات به ایجاد شرکتهای دولتی ٬ که بخش مهمّی از سرمایه های آنها را دولت می داد ٬ اهتمام ورزید<span class="s2">. </span>به زودی معلوم شد که این شرکتهای انحصاری کارآیی رضایتبخشی ندارند<span class="s2">. </span>در اثر نبودن مدیریت شایسته و وظیفه شناس ٬ نابسامانی غیرقابل تصوّری بر آنها حکمفرما شد و آن شرکتها به حال خود رها شدند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>علی اکبر داور </b></span>٬ باهمه درستکاری بیچون و چرا ٬ تلاشها و توانمندی خود قادر نبود به تنهایی از نزدیک بر نهادهای مختلفی که به وجود آورده بود نظارت داشته باشد<span class="s2">. </span>شرکت ساختمان نخستین شرکتی بود که با ورشکستگی مواجه شد<span class="s2">. </span>هر روز در گوشه و کنار این سرزمین فاجعه و سروصدایی پدید میآمد<span class="s2">.</span><span class="s5"> </span>برای مثال ٬ به علّت عدم پیشبینی در ورود وسایل تخلیۀ اتومبیل از یک کشتی باری در بندر شاهپور ٬ شرکت واردات اتومبیل مدت <span class="s2">9 </span>روز کشتی حمل اتومبیل را در بندر مذکور نگه داشت<span class="s2">. </span>حتّی هنگامی که تخلیۀ اتومبیلها صورت گرفت ٬ شرکت نامبرده ٬ آنها را روی یک اسکله بارگیری شناور رها کرد که با وزیدن تندبادی <span class="s2">60 </span>دستگاه از آنها به ته دریا فرو رفتند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">با وجود تمام این حوادث و نابسامانیهای مالی </span>٬ موقعیت وزیر دارایی ظاهراً در معرض خطر قرار نگرفته بود<span class="s2">. </span>مغضوبیت وی بارها اعلام میشد؛ امّا اندکی بعد مورد تکذیب قرار میگرفت به طوری که دیگر کسی به آن اعتنا نداشت<span class="s2">. </span>وانگهی ٬ باید اذعان نمود که شخصیت برجسته ای وجود نداشت که بتواند جایگزین داور باشد<span class="s2">. </span>به همین جهت ٬ <span class="s5"><b>اقتدار و نفوذ وزیر دارایی ایران با خصلت خود بزرگ بینی پادشاه ایران سازگار نبود</b></span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">روز نهم فوریه حدود ساعت چهار بعداز ظهر </span>٬ رضاشاه وزیر دارایی خود را به کاخ احضار میکند او را به علّت نالایق بودن مورد سرزنش قرار می دهد<span class="s2">. </span>گفته می شود که رضاشاه ٬ علی اکبر داور ٬ این یار دیرینۀ سلطنت خود را به حبس تهدید کرده است <span class="s2">! </span>وزیر دارایی ایران از این امر متأثّر میگردد و با اندوه بسیار عازم منزل خویش می شود<span class="s2">. </span>هیجان شگفت آوری بر ادارات دولتی حاکم می شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">علی اکبر داور چون قبلاً از رضاشاه محبّت زیاد دیده بود </span>٬ تحمّل عزل برایش سنگین و دور از انتظار بود<span class="s2">. </span>او برای رهایی از این تحقیر رضاشاه ٬ از منزل خود با تلفن از شرکت انحصارات درخواست نمونۀ تریاک برای آزمایش درصد مرفین آن می کند<span class="s2">. </span>او شب ٬ طبق روال همیشگی ٬ پس از اندکی گفتگو با همسر خود ٬ وارد دفتر کارش می شود و درآنجا به حیات خود پایان می دهد<span class="s2">. </span>صبح روز بعد همسرش متوجّه می شود که شوهرش از شب گذشته از دفتر کار خود بیرون نیامده و درِدفتر قفل است<span class="s2">. </span>چون داور را صدا میزند و جوابی نمی شنود ٬ فوراً به پزشک اطّلاع می دهد<span class="s2">. </span>وقتی پزشکان به منزل داور می رسند او هنوز در قید حیات است<span class="s2">. </span>چند دقیقه ای به هوش می آید و سرانجام برای همیشه چشم فرو میبندد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">دولت میکوشد تا به مردم بقبولاند که وزیر دارایی در اثر یک حملّ قلبی جان سپرده است ؛ امّا خبر خودکشی او فوراً در همه جا پخش می شود</span><span class="s2">. </span>تا یکی دو روز خبر مغضوب شدن داور پنهان نگهداشته شد<span class="s2">. </span>رضاشاه دستور داده بود که هیچ مراسم رسمی ای برای داور برپا نشود ولی در اثر دخالت رئیس الوزراء ایران ٬ رضاشاه از تصمیم خود صرفنظر کرد<span class="s2">. </span>هیئتهای سیاسی خارجی ٬ نظامیان بلندپایه و شخصتیهای سیاسی دور و نزدیک با داور در مراسم ترحیم او در مسجد سپهسالار شرکت کردند<span class="s2">. </span>با همۀ اینها به مطبوعات ایران دستور داده شده بود که هیچ تفسیری در مورد مرگ داورو هیچگونه قدردانی از او به چاپ نرسانند؛ حتّی زمانی که مجلس شورای ملّی ایران برای انتصاب ”بدر<span class="s2">" (Bader) </span>معاون سابق وی به عنوان کفیل وزارت دارایی تشکیل جلسه داد ٬ نه رئیس مجلس و نه نمایندگان نام داور را در نشست خود به زبان نیاوردند<span class="s2">!</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>یک دوره اضطراب و وحشت درپی مرگ داور بر جامعه سیاسی ایران حکمفرما شد.</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">پلیس عدۀ زیادی را دستگیر کرد که یکی از آن افراد </span>٬ فروهر سفیر ایران در پاریس بود<span class="s2">. </span>او ٬ پس از هشت روز بازداشت در زندان نظامی آزاد شد<span class="s2">. </span>شاهزاده فیروز ٬ وزیر سابق دارایی نیز به سرنوشت فروهر دچار شد<span class="s2">. </span>تعداد زیادی از شخصیتهای سیاسی رده پایین به علل مختلف و در کل به علل نامشخّص رسمی به زندان افتادند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مسلّم است که همکاران و همپایه های داور از مرگ وی تأسّف میخوردند </span>٬ ولی تودۀ ایران چندان تحت تأثیر خودکشی وی قرار نگرفت ؛ زیرا او را بانی و مسبّب افزایش عوارض و برقراری سیاست انحصارات می دانست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اشتباهات علی اکبر داور در کجا بود؟ واضح است که وی تنها وزیر شایستۀ کابینه بود</span><span class="s2">. </span>در کار سریع و فوراً تصمیم گیرنده بود و به تصمیمات خود جامۀ عمل میپوشاند<span class="s2">. </span>قاطع بودن درکار باعث شده بود که اروپاییان کلاً با وی به مذاکره و معامله بپردازند<span class="s2">. </span>افزون برآن ٬ <span class="s5"><b>داور مزیّت ویژه ای نسبت به سایر همکاران خود و حتّی ایرانیان داشت و آن این بود که می دانست آنچه را نمیخواهد و یا نمیتواند با آن موافقت نماید بدون هیچ مشکلی رد میکرد </b></span>٬ امری که در بین ایرانیان به ندرت مشاهده می شود<span class="s2">. </span>شرافت ٬ پشتکار و وفاداریش به شاه ٬ همه از ویژگیهای انکارناپذیر او بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">با مرگ داور </span>٬ کشور ایران یکی از شخصیتهای پرنفوذ و برجستۀ خود را از دست داد<span class="s2">. </span>اکنون سؤالی که مطرح است این است <span class="s2">: </span>چه کسی با تمام این ویژگیها و محسّنات میتواند جایگزین او شود؟ ”بدر“ معاون وی ٬ که اکنون کفالت وزارت دارایی را به وی محوّل کرده اند ٬ دارای هیچ یک از خصوصیات داورنیست واستعداد شایستگی چنین سمتی را نیز ندارد<span class="s2">. </span>او فقط مدّتی را در این وزارتخانه سپری خواهد کرد و به خواستهای آلمانیها نیز تن خواهد داد<span class="s2">. </span>وانگهی ٬ وظیفه ای را که به وی سپرده اند ٬ خارج از توان اوست ؛ زیرا مسائل مالی که علی اکبر داور پشت سر خود گذاشت بسیار پیچیده و مشکل است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اکنون کمیسیون ارز تصمیم قاطع گرفته <span class="s2">000/000/4 </span>لیره استر لینگ مبلغی بیشتر از آنچه را در اختیار دارد پرداخت کند<span class="s2">. </span>هرچه زودتر باید بودجۀ سال آینده تعیین گردد<span class="s2">. </span>آنچه مسلّم است تمام این مسائل به امر شاه بستگی دارد که هنوز خواسته های وی روشن نیست <span class="s2">.</span></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>[2 ]</b></div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">تهران</span>: 21 <span class="s9">آوریل </span>1937 <span class="s9">نمایندگی جمهوری فرانسه</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شماره</span>: 47 <span class="s9">در ایران</span></div>
<form action="http://www.enghelabe-eslami.com./component/content/article/28-ees/maghalat/6376-844-js-4.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<span class="s3" style="text-align: justify;"><b><br /></b></span></div>
<div class="content_vote">
<span class="s3" style="text-align: justify;"><b>موضوع </b></span><b><span class="s3" style="text-align: justify;">: </span><span style="text-align: justify;">انعکاس مرگ علی اکبر داور بر سیاست اقتصادی ایران</span><span style="text-align: justify;"> </span><span class="s3" style="text-align: justify;">- </span><span style="text-align: justify;">اوضاع مالی و اقتصادی ایران</span></b></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b><img alt="844 5 Safari-Jamal.jpg" height="204" id="img5767" src="http://www.enghelabe-eslami.com./images/stories/image/ees/844_5_Safari-Jamal.jpg.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="132" /></b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از<span class="s2">: </span>کلارک <span class="s2">(Clarac)</span>، کاردار سفارت فرانسه در ایران <span class="s3">به </span><span class="s2"> </span>عالیجناب ٬ آقای وزیر امور خارجه:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">همان طوری که در گزارش شماره </span><span class="s2">23 </span>مورخ <span class="s2">24 </span>فوریه به اطّلاع آن مقام محترم رسانیدم ٬ مرگ علی اکبر داور در دستگاه دولتی ایران نابسامانیهایی به وجود آورد که هنوز این وضعیت ادامه دارد<span class="s2">. </span>داور ٬ که شخصی فعّال و پرکار بود ٬ وزارت دارایی را از زمان انتخاب شدنش به این مقام به طور جدّی اداره میکرد<span class="s2">. </span>بدون شک ٬ ابتکارات و سیاستهای اقتصادی او خیلی غیرمحتاطانه بود<span class="s2">. </span>برای تمام ناظران آگاه بر مسائل ایران به خوبی آشکار بود که به اجرا درآمدن برنامه های وی منجر به بروز بحران خواهد گردید و در نهایت ٬ سقوط وی را درپی خواهد داشت با وجود این هیچ کسی فکر نمیکرد که این بحران به سرعت و با چنین وضع اسفناکی به وقوع خواهد پیوست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">نزدیک به دوماه از مرگ اسفناک این شخصیت برجستۀ حکومت رضاشاه میگذرد و اکنون به اثرات و نتایج این واقعه پی می بریم </span><span class="s2">. </span>این رویداد یکی از مهمترین وقایعی است که بر حکومت پهلوی اثر گذاشت<span class="s2">. </span>تیمورتاش ٬ در قیاس با علی اکبر داور ٬ از قدرت بیشتری برخوردار بود و بدون شک بیشتر در افکار پادشاه ایران نفوذ داشت ؛ ولی وزیر دربار ٬ در زمان اقتدار خود ٬ با چنین مشکلات پیچیده ای که در برابر داور وجود داشت ٬ روبه رو نبود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">سازمان اداری و فعّالیتهای صنعتی ایران هنوز تا این حدّ گسترش نیافته بود</span><span class="s2">. </span>یک چنین پیشرفتی برای کشوری چون ایران ٬ که بدون شک یک کشور ثروتمند به حساب میآید ولی به لحاظ تراکم جمعیتی و بهره برداری ازمنابع ثروت خود با کمبودها و نارسایی هایی مواجه است ٬ امری خطرناک تلقّی میگردد<span class="s2">. </span>بنابراین ٬ درچنین موقعیتی حلّ و فصل مسائل مالی دولت و جواب دادن به تمام نیازهای مالی ٬ آن هم با رعایت اصول و مقرّراتی که از طرف مقام سلطنت تعیین می شود ٬ درحقیقت کارساده ای نبود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">درعوض </span>٬ داور میبایستی سازمانهای اداری دولت را از فضای فرصت طلبی و رکود ٬ که گریبانگیر مردم ایران میباشد ٬ خارج ساخته آینده نگری توسعۀ آتی کشور را در برنامه ریزی های خود بگنجاند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">من اغلب این فرصت را به دست می آورم تا در مورد تضادّ و دوگانگی عجیبی که شاه ایران در مورد وزیر اقتصاد خود داشت با داور صحبت کنم</span><span class="s2">.</span>شاه به طور مدام از وزیر خود میخواست که پول و ارز خارجی بیشتری برای دولت فراهم نماید؛ ولی برای این کار امکانات لازم را به وی تفویض نمی نمود<span class="s2">. </span>داور براین باور بود که با تکیه بر روی امکان افزایش شدید تولیدات کشور میتوان اینگونه مشکلات پیچیده را حل کرد<span class="s2">. </span>شخص داور بود که دولت را به سوی سیاست قراردادهای <span class="s2">«</span>کلیرینگ<span class="s2">clearing)« : </span>تهاتری<span class="s2">) </span>هدایت نمود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">علی اکبر داور </span>٬ کشور آلمان را یک طرف تجاری مناسب و متعهّد می دانست<span class="s2">. </span>او معتقد بود ماشین آلات صنعتی و کالاهایی را که ایران به آنها احتیاج داشت ٬ کشور آلمان در ازای قول تحویل موادّ اوّلیه به این کشور دراختیار ایران قرار خواهد داد<span class="s2">. </span>بدین ترتیب ٬ دیگر مجبور به گرفتن وام از خارج نخواهد بود ٬ و به ویژه ٬ در چنین حالتی دیگر وی ناگزیر نخواهد بود با شاه در مورد مسئله ای که او را دچار عصبانیت میکند سخن به میان آورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">با وجود این </span>٬ باید گفت این نوع وام غیرمستقیم از وام دیگری خطرناکتر و زیان آورتر است<span class="s2">. </span>در مرحلۀ اوّل ٬ چنین معامله ای اقتصاد ایران را از مزایای رقابت بین المللی محروم می سازد<span class="s2">. </span>در مرحله دوّم ٬ این معامله ٬ مانند یک وام معمولی که مالی ساده میباشد ٬ عمل نمیکند و پرداخت وام به صورت مالی را به صورت ارزی در آینده شامل نمی شود بلکه تولیدات کلّ کشور را زیر علامت سؤال میبرد<span class="s2">. </span>درحالتی که کشور ایران قادر به تحویل موادّ اوّلیه نباشد ٬ طرف مقابل قرارداد ٬ بدون شک ٬ حقّ خود میداند که ایران به آن اجازه بدهد تا به طور مستقیم منابع و موادّی را که دولت ایران قادر به تولید و تحویل آنها نبوده است ٬ خود تولید و برداشت کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاست آلمان در قبال ایران و براساس سخنان دکتر اسمند <span class="s2">(Smend) </span>، که در حضور رئیس هیئت سیاسی کشور ترکیه ایراد گردید و اینجانب آن را به اطّلاع شما رساندم ٬ به وضوح نشان می دهد که دولت آلمان یک چنین برنامه ای را درنظر دارد و امید دارد که ٬ با استفاده از بحرانهای آتی که در برابر دولت پادشاهی ایران به وجود خواهد آمد ٬ نفوذ خود را در این کشور محکمتر کند<span class="s2">. </span>درحقیقت ٬ دکتر اسمند در گفت وگوی خود با جمال حسنو <span class="s2">(J.Husnu) </span>که از شتاب دولت آلمان در جهت گسترش روابط اقتصادی با دولت ایران و پیش فروش کالاهای مورد نیاز دولت ایران ابراز شگفتی نموده بود ٬ چنین میگوید<span class="s2">: ”</span>آیندۀ اقتصادی ایران بسیار نویدبخش میباشد و ما در روابط خود با دولت ایران شتابی نداریم ؛ آنچه که پیش از هرچیزی در اینجا اهمّیت دارد این است که سیاست مستلزم صبر و تأمّل است<span class="s2">. </span>ما ٬ سرانجام ٬ روزی ثمرۀ این سرمایه گذاریها و تلاشها را به دست خواهیم آورد<span class="s2">.“ </span>این سخنان بدون نتیجه نبود و در میان افرادی که علاقه مند به برقراری این سیاستها بودند بازتاب و تبلیغات جالبی داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بنابراین </span>٬ سیاست اقتصادی علی اکبر داور افزایش سریع تولیدات بود<span class="s2">. </span>شتاب داور در این راستا باعث شد که او در برخی از بخشهای صنایع دست به برقراری انحصارات دولتی بزند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وی امیدوار بود که </span>٬ از این طریق ٬ بر حجم تولیدات بیفزاید و کیفیت آنها را نیز افزایش دهد<span class="s2">. </span>او بر این گمان بود که با به کار انداختن سرمایه های هنگفتی که دراختیار دارد میتواند شرکتهای صنعتی تولیدی بزرگی را که سرمایه های خصوصی قادر به راه انداختن آنها نیستند دایر کند و به صورت اقتصادی مناسبی از آنها بهره برداری نماید<span class="s2">. </span>از طرف دیگر ٬ علی اکبر داور از به کار بستن رهنمودهای بلن<span class="s2">(Belin) </span>در زمینه مسائل مالی اجتناب ورزید<span class="s2">. </span>بلن این رهنمودهای اقتصادی را در طیّ مسافرت خود به ایران با رئیس بانک ملّی ایران در میان نهاده بود<span class="s2">. </span>علّت اصلی به کار نبستن رهنمودهای بلن را باید در رقابتی که بین وزیر دارایی و تیمسار <span class="s2">[ </span>رضاقلی<span class="s2">] </span>امیرخسروی <span class="s2">(</span>رئیس بانک ملیّ<span class="s2">) </span>وجود داشت ٬ جست وجو نمود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در یک چنین موقعیتی بلن به دولت ایران توصیه کرد که از بالا بردن نرخ ارزش ریال که به دنبال اعمال سیاست یکجانبۀ دولت آمریکا در مورد سیاست پولی مبتنی بر دو فلز</span><span class="s2">(bimetallist) </span>و این کشور در بازارهای جهانی و در جهت بهره برداری از ذخایر فلز سفید<span class="s2">(( standard gold </span>به وجود آمده بود ٬ استفاده کند؛ ولی داور از این فرصت استثنایی ٬ که بدون شک دیگر تکرار نمیشد ٬ استفاده نکرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">احتیاجات دولت ایران به ارز خارجی با شتاب زیادی افزایش مییافت و پول ایران به علّت نداشتن پشتوانه رسمی طلا </span>٬ ارزش خود را از دست میداد که شاه برای جلوگیری از سقوط ارزش ریال و اوضاع آشفته مالی به وزیر دارایی اخطار داد<span class="s2">. </span>داور به نظارت مبادلات ارزی اقدام نمود<span class="s2">. </span>این امری است که در برخورد دولتهای غیر دمکراتیک با اقتصاد نابسامان و با قوانین سیاست اقتصادی به وجود می آید<span class="s2">. </span>وی نیز ٬ مانند بسیاری از افراد ٬ قربانی توهّماتی گردید که به کار گرفتن زور و قدرت در یک چنین زمینه هایی در انسان متبلور میگردد<span class="s2">. </span>نظارت بر مبادلات ارزی ٬ قبل از داور ٬ به توسّط تیمورتاش امتحان شده بود<span class="s2">. </span>تیمورتاش در اجرای این سیاست ٬ به طور غم انگیز و تأسّف آوری ٬ شکست خورد به طوری که بانک ملّی مجبور شد در بازار آزاد به خریدن ارزهایی که از باجه های بانک ملّی خارج می شد ٬ اقدام نماید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">داور فکر میکرد که برای جلوگیری از هرگونه فرار ارزی </span>٬ با تصویب قوانین مناسب و محکم ٬ موفّق خواهد شد از تکرار شکست تیمورتاش اجتناب ورزد<span class="s2">. </span>بنابراین ٬ در دام دخالت سیاست اقتصاد دولتی افتاد<span class="s2">. </span>او برای جلوگیری از تقلّب ٬ صادرکنندگان تولیدات کشور را مجبور کرد که معادل ارزش ریالی کالاهای صادراتی خود را در بانک ملّی به عنوان ضمانت به ودیعه بسپارند<span class="s2">. </span>پس از گذشت شش ماه ٬ آنها ارزهایی را که از طرف خریدار گرفته اند به بانک اعلام می نمایند<span class="s2">. </span>اجرای این سیاست ٬ تجارت آزاد صادراتی را فلج نمود<span class="s2">. </span>یک چنین سیاستی داور را به آنجا کشانید که شرکتها و انحصارات دولتی و</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">صادرات و واردات رادر دست خود متمرکز سازد</span><span class="s2">. </span>دیری نپایید که افزایش بی سابقه این شرکتها و وجود نداشتن مسئولان کارآمد و صادق اوضاع اقتصادی کشور را دچار هرج ومرج نمود<span class="s2">. </span>همه وی را مسئول چنین وضعی می دانستند که ٬ سرانجام ٬ خودش نیز قربانی این نابسامانیهای اقتصادی گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وانگهی </span>٬ این دور از واقعیت نیست اگر بگوییم علی اکبر داور در اجرای برنامه های اقتصادی تا حدودی تحت تأثیر افکار و عقاید اجتماعی خود بود<span class="s2">. </span>وی با تکیه بر تجربیات کشور اتّحاد جماهیر شوروی و حکومتهای فاشیستی ٬ به این نتیجه رسیده بود که قبضه کردن تدریجی تمام بخشهای اقتصاد ملّی از سوی دولت یک حرکت مثبت به حساب میآید<span class="s2">. </span>به نظر او این تفکّر و راه حل کاملاً با اوضاع کشور ایران همسازی دارد؛ زیرا کشور ایران فاقد متخصّص و شیوه های جوامع صنعتی است<span class="s2">. </span>بدین ترتیب ٬ او نمیتوانست برطبق خواسته های شاه برای توسعۀ اقتصادی کشور به فعّالیتها و ابتکارات بخش خصوصی تکیه کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">زمانی که سیاست وی را زیر علامت سؤال میبردیم </span>٬ بدین معنا که به او میگفتیم اعمال چنین سیاستی پیشه وران را به نابودی می کشاند و برخی از منابع مالی که از مالیات بردرآمد حاصل می شود از بین می رود ٬ داور در جواب میگفت که سرنوشت واسطه های تجاری برای وی اهمیتی ندارد و همین موضوع نیز درمورد مالکان اموال غیرمنقول نیز صادق میباشد<span class="s2">. </span>آنان بهتراست که بروند کشت کنند و٬ از این طریق ٬ به افزایش تولیدات کشور کمک کنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور میگفت که تلاش مینماید تا با دادن امکانات مناسب به طبقه روستاییان وضع زندگی و کارشان را بهبود بخشد و آنان را از حرص و طمع و گزند واسطه ها محافظت نماید.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این گزارش کوتاه نشان میدهد که علی اکبر داور یک طرح کامل و جامع را در سر می پروراند و با پشتکار قابل تحسینی این طرح را دنبال میکرده است </span><span class="s2">. </span>البتّه مفادّ این طرح قابل بحث است و نمیتوان گفت که وی در اجرای برنامه های خود دچار شکست شده بود؛ زیرا در طرح برنامه فرصت لازم جهت تصحیح اشتباهات اجرایی خود را که به مرور زمان آشکار می شدند و خود وی نیز این اشتباهات را مشاهده می نمود ٬ پیدا نکرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به هر صورت و گذشته از انتقادی که میتوان نسبت به عقاید او داشت </span>٬ باید بپذیریم که این وزیردارایی به افراد و کارمندان فاقد صلاحیت و بی تجربه اتکا داشت <span class="s2">. </span>از طرف دیگر ٬ بی صبری و عجله شاه ایران برای تحقّق خواسته های خود ٬ داور را در تنگنا و وضعیت نامساعدی قرار داده بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به رغم این اشتباهات و کمبودها </span>٬ وزیر دارایی شخصیت دلنشینی داشت<span class="s2">. </span>او فردی فعّال و پویا درکار٬ صادق و بسیار وطن پرست بود<span class="s2">. </span>داوربا شهامت بود و اندیشه ای باز و روشن داشت<span class="s2">. </span>میان هیئت وزیران از چنان نفوذی برخوردار بود که بدون موافقت وی هیچگونه تصمیمی گرفته نمی شد<span class="s2">. </span>او می دانست چگونه و به طور سریع موضعگیری نماید و درموضع خود پابرجا بماند<span class="s2">. </span>افزون برآن ٬ داور وقتی که قولی می داد همیشه بر سر قول خود وفادار می ماند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">از این نظر میباشد که مرگ داور به طرز تأسّف آوری در صحنۀ سیاست کشور ایران احساس میشود</span><span class="s2">. </span>ترس و وحشت ناشی از مرگ وی در میان همکاران وی چنان اثری گذاشته که وزیران جرئت نمیکنند کمتر مسئولیتی را بپذیرند و تصمیم گیری در مورد ساده ترین و کم اهمّیت ترین امور را از این کمیسیون به آن کمیسیون حواله میکنند<span class="s2">. </span>بدین ترتیب هرچند بودجۀ سال ٬ قبل از عزیمت رضاشاه به جنوب به تصویب مجلس رسیده بود ولی هیچ هزینه ای تا مراجعت شاه به تهران پرداخت نگردید و یک چنین وضعیتی بیش از یک ماه پرداختها را دچار تأخیر کرد<span class="s2">. </span>برای پی بردن به حالت وحشتی که در دولت ایران حکمفرماست به نمونه های بسیاری میتوان اشاره کرد که فعّالیتهای دولت را فلج نموده است و برکندی پرسابقه و سنّتی فعّالیتهای وزارتخانه های ایران افزوده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اکنون پس از بروز این واقعه </span>٬ میتوانیم خطوط کلّی توسعۀ اقتصادی ایران را ٬ که مقام سلطنت ترسیم نموده است ٬ مشاهده کنیم<span class="s2">. </span>واکنش شاه در قبال این واقعه بسیار شدید بود و همین واکنش شدید موجب گردید که وی موضعی کاملاً متضاد با سیاست برنامه ریزی شده از سوی مرحوم داور اتّخاذ کند که همین امر تمام تلاشها و کارهای نیمه تمام وی را برباد داد<span class="s2">. </span>رضا شاه ٬ بدون اینکه کارهای مرحوم داور را مطالعه و بررسی نماید و بدون اینکه نکات مثبت برنامه های او را درنظر بگیرد ٬ دست به تغییر دادن سیاست اقتصادی ای زد که قطعاً زیانهای مالی هنگفتی به بار خواهد آورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1- </span>بازگشت به تجارت آزاد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">برنامۀ ایجاد شرکت انحصاری یک نارضایتی عمومی در میان قشر تجّار به وجود آورد؛ زیرا چنین سیاستی منابع درآمد و در نتیجه امکان ادامۀ فعّالیت آنها را ازمیان برمیداشت</span><span class="s2">. </span>دراین راستا ٬ شکایت های متعدّدی به دربار شاهنشاهی ارسال شد<span class="s2">. </span>افزون بر آن ٬ رسواییها وهرج و مرجی که درپی اجرای برنامه این انحصارات به وجود آمد ٬ بیش از پیش ٬ به این سیاست اقتصادی لطمه وارد ساخت ؛ هم اکنون تخریب آنها ادامه دارد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اوّلین سازمان انحصاری </span>٬ شرکت کلّ ساختمان با سرمایه <span class="s2">300 </span>میلیون ریال بود که تعطیل گردید<span class="s2">. </span>این شرکت ٬ که در زیربار قراردادهای ساختمانی کمر خم کرد ٬ یا فاقد کارکنان متخصّص بود و یا اینکه کارکنان آن فاسد بودند که جملگی این عوامل سبب شد که این سازمان خیلی زود ورشکسته شد و اصولاً قادر نبود ساده ترین کارها و عملیات را به درستی انجام بدهد<span class="s2">. </span>اوّلین رئیس آن یک فرد کلدانی به نام جمال بود که اکنون در زندان به سر میبرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">شرکت مرکزی که انحصار کالاهای متعدّدی </span>٬ از جمله صادرات پنبه و واردات اتوموبیل ٬ لاستیک چرخ ماشین و لوازم یدکی را در دست داشت ٬ به تدریج از اهمّیت فعّالیت هایش کاسته می شود<span class="s2">. </span>این شرکت نیز درطیّ دوران فعّالیتش عدم کفایت و صلاحیت خود را به درستی نشان داد؛ بدون اینکه امکانات پذیرش و تحویل بنادر کشور را در نظر بگیرد ٬ اقدام به خرید تعداد زیای اتومبیل و کامیون از آمریکا نمود و از آنجا که این شرکت امکانات تخلیه این کالاها را از کشتی به اسکله و سوار کردن قطعات ماشین و یا راه اندازی این اتومبیلها و کامیونها را نداشت ٬ سرانجام با مشکلات بسیار زیادی روبه رو گردید<span class="s2">. </span>در ابتدا بازار ایران دچار کمبود لاستیک اتومبیل شد<span class="s2">. </span>سپس ٬ همان طوری که قبلاً در نامۀ شماره <span class="s2">23 </span>به اطّلاع آن مقام محترم رسانیده ام ٬ در حدود <span class="s2">60 </span>دستگاه اتومبیل در آبهای بندر شاهپور افتاده و ٬ بدون شک ٬ ماهها و سالها در آنجا باقی خواهند ماند<span class="s2">. </span>کامیونها باید با یک نوع روغن مخصوص راه اندازی شوند که بدون آن غیرممکن است کار کنند ٬ و کارخانۀ تولید کنندۀ آنها نیز ضمانت به راه انداختن شان را قبول نکرده است<span class="s2">. </span>سرانجام ٬ باید به اطّلاع برسانم که نزدیک به <span class="s2">100 </span>دستگاه اتومبیل از نوع کرایسلر<span class="s2">(chryslers) </span>دولوکس از دوماه پیش بدون هیچ محافظتی در اطراف مغازه های بوشهر افتاده اند و مردم محل ٬ که دچار کمبود چوب هستند ٬ شروع کرده اند به کندن چوبهای صندوق محافظ ماشینها<span class="s2">. </span>این افراد فقط به کندن چند تکه چوب بسنده نخواهند کرد؛ این خطر وجود دارد که اگر سریعاً تدابیری اتّخاذ نشود ٬ این اتومبیلها از بین خواهند رفت و دیگر امکان فروش آنها وجود نخواهد داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اکنون فعّالیتهای شرکت مرکزی محدود به ثبت سفارشات فروشندگان اتومبیلها محدود شده و از این طریق مالیاتی بالغ بر </span><span class="s2">5</span>درصد دریافت میکند<span class="s2">. </span>شرکت انحصاری آبیاری نیز منحل اعلام شد و همین سرنوشت هم گریبانگیر شرکت انحصاری فرش ٬ که جدیداً دایر شده ٬ خواهد شد<span class="s2">. </span>در ضمن ٬ هیئت ترک در طیّ مذاکراتش با دولت ایران بر سر موافقتنامۀ حمل و نقل و همچنین جادّۀ طرابوزان با مخالفت دولت ایران در مورد احداث یک شرکت جدید حمل و نقل میان تهران و مرز ایران و ترکیه روبه رو گردید<span class="s2">. </span>یک مقام مسئول وزارت دارایی اعلام نمود که سیاست جدید شاه مخالف دخالت دولت در فعّالیت های تجاری است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2- </span>پایان سیاست پرداخت وام</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">علی اکبر داور</span>٬ جهت تشویق افراد برای ایجاد شرکتهای صنعتی و ٬ بدون تردید ٬ به منظورفعّال کردن گردش پول ٬ به بانکهای دولتی دستور داده بود تا به طورِ هرچه گسترده تر٬ امکانات مالی خود را به کار اندازند و از دادن وام دریغ نکنند<span class="s2">. </span>در اینجا نیز باز شاهد بی بندوباری در اجرای این سیاست بودیم و زیان این سیاست خیلی بیشتر و خطرناکتراز سوء استفاده از سیاست تجارت آزاد بود<span class="s2">. </span>به همین دلیل ٬ تمام وامها پس گرفته شد و دستور رسید که از واگذاری هرگونه وامی خودداری شود<span class="s2">. </span>داور نیز از فروش سهام شرکتهای دولتی سرباز زد که درنتیجه ٬ شرکتهای دولتی از سرمایه های دولتی محروم ماندند در حالی که این شرکتها با کمک سرمایه های دولتی تأسیس شده بودند و ادامه حیات آنها به همین سرمایه های دولتی وابسته بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این وضع درمورد شرکت فروش </span><span class="s2">«</span>کالا<span class="s2">» (Kala) </span>صادق است<span class="s2">. </span>این شرکت ٬ که به وارد کردن شراب ٬ لیکور ٬ کالاهای لوکس و غیره میپرداخت ٬ اکنون در موقعیت بسیار ناهنجاری به سر میبرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">کنسرسیومی برای تأسیس یک کارخانۀ تولید کاغذ در شهر اصفهان به وجود آمده بود</span><span class="s2">. </span>این کنسرسیوم از یک شرکت فرانسوی جهت اجرای برنامه های صنعتی خود تقاضای همکاری کرده بود که اینک این برنامه هم به دست فراموشی سپرده شده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون برنامه ریزان این طرح درصدد هستند که سرمایۀ آن را با <span class="s2">20 </span><span class="s4">درصد ضرر به مصرف برنامه های دیگر برسانند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3- </span>توقّف سیاست صنعتی کردن کشور </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">مرگ علی اکبرداور</span>٬ دست کم ٬ این نتیجۀ مثبت را دربرداشت که رضاشاه را در برابر واقعیت اوضاع وخیم کشور قرار دهد<span class="s2">. </span>شهامت و جسارت داور آنقدر نبود که به شاه مملکت بگوید<span class="s2">: </span>کشور ایران قادر نیست هزینه های سرسام آور پروژه های اقتصادی و صنعتی مختلفی را که برای کشور برنامه ریزی شده است ٬ تحمّل کند<span class="s2">. </span>این مسئله ٬ بدون درنظر گرفتن هزینه های ساختن راه آهن که بخش بسیار مهمّی از بودجۀ سال <span class="s2">38 - 1937</span>را به خود اختصاص می دهد و یا خرید تسلیحات که رقم قابل توجّهی از منابع دولت را میبلعد و یک مجتمع کامل ذوب آهن که قادر بود لولۀ توپ تولید نمایدو چند کارخانۀ دیگر که دارای اهمّیت کمتری بودند ٬ در دستور کار دولت بود؛ ولی بازدهی و مفید بودن این واحدهای صنعتی مورد تردید بود<span class="s2">. </span>در همین زمان شاه ایران اعلام کرد که پس از خاتمۀ کار راه آهن سراسری ٬ ساختن راه آهن تهران به تبریز شروع خواهد شد و با مقامات دولت ترکیه جهت اتّصال این خطّ آهن به خطّ آهن دیاربکر مذاکراتی صورت گرفته است<span class="s2">. </span>بنابراین ٬ چنین به نظر می رسد در حالی که ایران برای ساختن راه آهن سراسری کشور فشار زیادی را از نظر اقتصادی تحمّل نموده است بدون اینکه درجهت تجدید نیروهای مالی و اقتصادی فرصتی به خود بدهد؛ درست برعکس ٬ به برنامه های صنعتی و اقتصادی خود ادامه داد<span class="s2">. </span>و ٬ بدینترتیب ٬ چنین به نظر می رسد که مرگ وزیر دارایی ٬ رضاشاه را به فکر کردن دربارۀ برنامه های صنعتی و اقتصادی سوق داد<span class="s2">. </span>سخنان شاه ایران درطیّ مسافرتش به جنوب کشور قابل تأمّل میباشد<span class="s2">. </span>وی گفته که به اندازۀ کافی در کشور کارخانه تأسیس نموده ایم و ٬ بعد از این ٬ تلاشهای ملّت ایران باید به سوی تولیدات کشاورزی جلب گردد<span class="s2">. </span>معذالک به رغم منطقی بودن سخنان وی ٬ بودجۀ تصویبی کشور با این گفته ها در تضاد بود؛ درحقیقت ٬ بودجۀ آن سال ٬ در مقایسه با بودجۀ سال گذشته <span class="s2">25 </span>٬ درصد افزایش یافته بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در این بودجه ملاحظه میکنیم که اعتبارات قابل توجّهی برای تسلیحات درنظر گرفته شده است و مبلغ </span><span class="s2">9 </span>میلیون ریال برای ساختن یک کارخانۀ تولید ماسک گاز پیش بینی شده است<span class="s2">. </span>در عوض ٬ اعتبارات کشاورزی ٬ مانند سال گذشته ٬ بالغ بر <span class="s2">30 </span>میلیون ریال میباشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بنابراین </span>٬ میتوان از خود سؤال کرد آیا رضاشاه در گفته های خود صداقت نشان می دهد؟ آیا او نمیخواسته با یک چنین سخنانی رضایت خاطر مردم را جلب نماید؟ یا آیا این سخنان نشان دهندۀ خطّ مشی سیاسی جدیدی است که شاه بعد از تهیّه و تدوین بودجۀ امسال انتخاب کرده است؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - </span>سیاست بازرگانی کلیرینگ <span class="s2">(clearing - </span>تهاتری<span class="s2">) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در این باره هنوز زود است که اظهارنظر کنیم </span><span class="s2">. </span>به گمانم هیچگونه تصمیم قاطع و روشنی در این زمینه اتّخاذ نشده است <span class="s2">. </span>با وجود این ٬ یک حالت تردید و بی ثباتی در بین دولتمردان ایران در این باره دیده می شود<span class="s2">. </span>همتای سوئیسی من ٬ که از سه ماه پیش بنا به درخواست دولت متبوع خود در حال مذاکره با وزیر تجارت ایران است تا به انعقاد یک موافقتنامۀ بازرگانی تهاتری موفّق گردد ٬ در دیدار اخیرمان گفت تغییراتی در افکار مسئولان امور ایران مشاهده کرده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">همتای سویسی من </span>٬ از وثیقی کفیل وزارت تجارت خواسته که به دنیکر <span class="s2">(Daeniker) </span>، بطور صریح و روشن اعلام نماید آیا هنوز هم قرارداد تهاتری اساس سیاست بازرگانی دولت ایران راتشکیل می دهد یا خیر؟ وثیقی در جواب میگوید<span class="s2">: «</span>اکنون بدون شک ٬ این نوع قراردادها رکن اصلی سیاست بازرگانی ایران است ٬ ولی من نمیتوانم مدّعی باشم که فردا ما باز هم از این سیاست پیروی نماییم<span class="s2">. »</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">کاملاً بدیهی است که در یک چنین اوضاع و احوال نامشخّص و نابسامانی وارد مذاکره با دولت ایران نشویم ؛ ولی قرارداد تهاتری با آلمان </span>٬ که به نفع این کشور پیش می رفت <span class="s2">(</span>این رابطۀ تجاری به مرز اعتبارات کالاها رسیده است و چنین تلاشهایی به همّت دکتر شاخت در هنگام مسافرتش به تهران صورت گرفت<span class="s2">) </span>٬ اکنون به حالت راکد درآمده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روابط تجاری بین ایران و روسیه از قوانین و قواعد دیگری پیروی میکند و در میان دو کشور روابط تجاری دیگری به جز معاملات پایاپای نمیتواند صورت بگیرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اما در مورد کشورما </span>٬ قبل از پیشنهادهای جالب جنابعالی ٬ با انحصاری گفت وگو کردم و پس از دریافت تلگرافی که درآن از من خواسته بودید از برقراری مجدّد مذاکرات با سفیر کشورمان به تهران٬ خوداری کنم ٬ انحصاری مقامات ایرانی تا ورود بودار<span class="s2">(Bodar) </span>از من به بهترین وجهی تشکّر کرد<span class="s2">. </span>در من کم و بیش این امید وجود دارد که این پیشنهادها بتواند شاه را آرام نماید و از سفیر جدیدمان در ایران به نحو دوستانه تری استقبال کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">کاملاً روشن است که سیاست قرارداد تهاتری به آزادی تجارت لطمه می زند و چنانچه رضاشاه واقعاً میخواهد خیالش راحت باشد </span>٬ باید این سیاست تجاری را کنار بگذارد؛ شواهد نشان می دهد که وی علاقه مند به چنین کاری است و قصد دارد از سیاست تجاری قبلی پیروی نماید ولی وی بیش از حدّ خود را آلودۀ سیاست تجاری تهاتری نموده است و به همین دلیل نمیتواند به سهولت اقتصاد ایران را از این سیاست نجات دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">برای بازپرداخت کلیرینگ </span>٬ آلمانی ٬ باید تا جمع آوری محصولات کشاورزی سال آینده صبر کرد؛ زیرا بخشی ازتولیدات آینده میبایستی به منظورپرکردن و ترمیم کسری ای که هم اکنون در بازپرداختهای ایران به کشور آلمان وجود دارد ٬ به کار برده شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به هرحال </span>٬ کاملاً بدیهی است که برای کشوری مثل ایران سیستم <span class="s2">«</span>موازنۀ خالص <span class="s2">» </span>دارای امتیازات بهتری میباشد به شرط اینکه دولت ایران بتواند محتاطانه از آن بهره برداری نماید<span class="s2">. </span>بنابراین ٬ فکر میکنم که این دورۀ بی ثباتی فعلی سپری خواهد شد؛ امّا تا زمانی که یک شخصیت قابل و کارآمد و با اراده ٬ که دارای قدرت تصمیم گیری باشد ٬ جای علی اکبر داور را پر نکند ٬ همۀ اینگونه مذاکرات با دولت ایران بسیار مشکل خواهد بود<span class="s2">. </span>به همین دلیل ٬ بیم آن است که نه تنها از اهمّیت کلیرینگ آلمان کاسته نشود ٬ بلکه باز این سیاست در ایران توسعه یابد<span class="s2">. </span>البتّه سیاست اقتصادی تهاتری ملموس میباشد و به این جهت هم تلاش چندانی برای از میان برداشتن آن نمی شود؛ چون یک راه حلّ ساده و بدون زحمت برای تجارت به نظر میرسد؛ مهمتر اینکه این روش به مزاج مسئولان امور اقتصادی کشور ایران سازگارتر است<span class="s2">. </span>آنان با توسّل به این سیاست دیگر مجبور نیستند با پادشاه ایران در مورد گرفتن وام ٬ تهیۀ ارز خارجی و مذاکرات جدیدی که بر ایشان نتیجۀ خطرناکی دربردارد ٬ گفت وگو کنند<span class="s2">. </span>چنانچه نمایندگان دولت آلمان بتوانند از این نقطۀ ضعف روحی مسئولان ایرانی سود جویند ٬ بدون تردید ٬ قادر خواهند بود منافع هنگفتی را از این کشور به دست بیاورند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5- </span>سیاست پولی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بازگشت به سیاست آزادی تجارت قاعدتاً باید به نظارت ارزی پایان دهد</span><span class="s2">. </span>در بالا اشاره نمودم که داور برای اینکه بهتر بتواند معاملات ارزی را نظارت کند ٬ ناگزیر شد صادرات و واردات را به انحصار دولت درآورد<span class="s2">. </span>به همین سبب ٬ اکنون سخنان زیادی درمورد حذف قانون نظارت ارزی و یا لااقل ملایم تر کردن آن بر سر زبانهاست ؛ ولی به نظرم چنین سیاستی به زودی در ایران کنار گذاشته شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در واقع </span>٬ کمبود ارزی به طور محسوسی در ایران احساس می شود<span class="s2">. </span>برای اجرای برنامه های مختلف چنان احتیاجی به ارز وجود دارد که حذف نظارت ارزی موجب سقوط شدید ارزش پول کشور خواهد شد و ارزش پول کشور حتّی از آنچه که در بازار سیاه رایج است پایین تر خواهد آمد<span class="s2">( 25 </span>درصد پایین تر از نرخ رسمی<span class="s2">) </span>بنابراین ٬ دولت و بانک میبایستی ٬ حدّاقلّ در ابتدای کار ٬ مقدار قابل ملاحظه ای ارز در اختیار بگذارند تا بتواند تقاضاهای فوق العادّۀ ارزی را ٬ که در ابتدا دولت با آنها روبه رو خواهد شد ٬</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جوابگو باشد و در یک چنین حالتی مسئلۀ گرفتن وام از کشورهای خارجی پیش خواهد آمد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">جالبتر اینکه سیاستهای قانعانۀ رضاشاه در رویارویی با مسائل مالی و وامهای خارجی </span>٬ برخلاف آنچه که انتظار میرفت ٬ به اعتبار مالی کشور ایران در محافل مالی بین المللی لطمه وارد ساخت ؛ نظارت ارزی ٬ گرفتاریها و از دست دادن بسیاری از بازرگانان خارجی را به وجود آورد و احساسی را در بین این افراد برانگیخت که وضعیت مالی کشور ایران نابسامان است و این کشور قادر نیست به تمام تعهّدات خود جامۀ عمل بپوشاند<span class="s2">. </span>درحالی که واقعیت امرچنین نیست <span class="s2">. </span>دولت ایران کاملاً بر اضاع مالی کشور مسلّط است و مشکلاتی را که اکنون با آنها کلنجار می رود ناشی از اراده و خواست شخص رضاشاه میباشد؛ زیرا وی نمیخواهد از راه حلهای ساده ای که در پیش پای وی قراردارد بهره جوید<span class="s2">!</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به هرصورت </span>٬ انگلستان و آمریکا پیشنهادهای عملی ای در جهت دادن وام به ایران ارائه داده اند؛ امّا برای دادن این وام شرایطی گذاشته اند که پادشاه ایران بیش از پیش به آن تن نخواهد داد<span class="s2">. </span>در واقع ٬ از رضاشاه خواسته اند که مشاوران و بازرسان مالی آنها را به استخدام درآورد<span class="s2">.</span>طبق اخبار غیرموثّق ٬ انگلستان وامی به مبلغ <span class="s2">20 </span>میلیون لیره استرلینگ به ایران پیشنهاد نموده است که <span class="s2">12 </span>میلیون آن به صورت کالاهای انگلیسی و <span class="s2">8 </span>میلیون به صورت نقدی پرداخت خواهد شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این احتمال وجود دارد که پادشاه ایران مفید بودن واقعی وام را متوجّه شده است ولی چون به طور رسمی اعلام می دارد که هرگز از کشورهای خارجی تقاضای وام نخواهد کرد </span>٬ بنابراین ٬ امروزه برای او دشوار میباشد که برخلاف عقاید قبلی اش عمل نماید<span class="s2">. </span>شاید به کاربردن یک ترفند ماهرانه به وی امکان بدهد ظاهر را حفظ کند و ٬ سرانجام ٬ به گرفتن وام تن دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">من از برنامه های گروههای مالی کشورمان در این زمینه بی اطّلاع هستم ؛ شاید آنها علاقه ای به اجرای این برنامۀ مالی نداشته باشند؛ با وجود این </span>٬ به نظر غیرممکن نمیرسد که دادن وام به ایران را با گرفتن امتیاز اکتشاف نفت در مناطق گیلان و مازندران مرتبط بسازیم ٬ اهمّیت یک چنین معامله ای آنقدر ارزش دارد که ما تلاشهایی در این جهت به عمل آوریم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">ما خواهان این هستیم که ایران سیاست گرفتن وام از کشورهای خارجی را درپیش بگیرد</span><span class="s2">. </span>اعتبارات مالی ای که ٬ بدین ترتیب ٬ ایران دراختیار خواهد داشت به آن امکان خواهد داد مجدّداً آزادی اقتصادی خود را بازیابد و روابط اقتصادی اش را با کشور آلمان و حتّی با روسیه قطع نماید و با سهولت بیشتری کارشناسان خارجی مورد نیاز خود را استخدام کند<span class="s2">. </span>سرانجام اینکه ٬ این وامها میتواند از فشارهایی که هم اکنون بردوش مردم سنگینی میکنند ٬ به تدریج بکاهند<span class="s2">. (2) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>نطر علی اکبر داور دربارۀ اقتصاد ايران</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نوشتهای از داور دربارۀ اقتصاد ايران در سالهای <span class="s2">1300 </span>به بعد است<span class="s2">. </span>نوشتۀ حاضر در سال <span class="s2">1305 </span>در مجلۀ آينده درج شده و دكتر باقرعاقلی آن را عينا در كتاب ياد شده چاپ كرده است<span class="s2">. </span>در زیر می آورم<span class="s2">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>* </b></span>اساس بحران ما اقتصادی است</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كلمۀ بحران در اين اواخر ورد زبانها بود<span class="s2">- </span><span class="s4">لابد به خاطر داريد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزرای بلاتكليف، نمايندگان ملّت، ارباب جرائد، مردم بيكار، خلاصه همه از صدر تا به ذيل، همه میپرسيدند بحران كی تمام میشود؟ همه میگفتند <span class="s2">«</span><span class="s4">زود به بحران خاتمه بايد داد</span><span class="s2">». </span><span class="s4">بالاخره بحران تمام شد</span><span class="s2">: </span><span class="s4">دولت به مجلس آمد، مجلس به دولت اظهار اعتماد كرد</span><span class="s2">!</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا حقيقت امر را بخواهيد، بحران دوام دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بله، بحران واقعی روزبهروز بيشتر میشود<span class="s2">!</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اين اوضاعی را كه ملاحظه میكنيد اوضاع بحرانی است</span><span class="s2">: </span>اگر دولتهای ما، همه پشت سر هم، جوان مرگ میشوند، اگر مردم از ادارات ناله دارند و ادارات مردم را به ستوه آوردهاند، اگر هيچكس از جريان امور راضی نيست، تمام برای اين است كه از سالها به اين طرف از دورۀ ناصری تا به امروز، ايران مبتلا به بحران شده و برای رفع آن كاری نكردهايم و عملی نمیكنيم<span class="s2">! </span>اساس بحران ما اقتصادی است، همه پيشآمدهای ديگر ناشی از آن بحران است<span class="s2">. </span>مقصود من هم در اينجا تشريح اين موضوع است نه صحبت از بحران دولت<span class="s2">.</span>پنج سال و چند ماه قبل، تازه به ايران مراجعت كرده بودم و با دو نفر از آقايانی كه به ديدن آمده بودند در همين باب اختلاط میكرديم<span class="s2">. </span>آقايان شرحی از اوضاع سياسي مملكت گفتند، از فشار مامورين دولت و به خصوص ظلم عدليه شكايتهای حسابی داشتند، صحبت از غريبی مساوات و بیكسی مشروطيت هم به ميان آمد، خائنين و اشراف هم در اين ميانه سهمی از فحش و لعنت و ناسزا بردند و بالاخره از من پرسيدند<span class="s2">: «</span>حالا چه بايد كرد؟<span class="s2">» </span>به نظر شما چه میرسد؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جوابی كه دادم قريب به اين مضمون بود: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>* </b></span>اول فكر نان </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چه بايد كرد؟ فكر نان</span><span class="s2">. </span>اساس خرابی كارهای ما بیچيزی است، ملّت فقير به حكم طبيعت محكوم به تمام اين نكبتها است<span class="s2">. </span>شما خيال كرديد اصول حكومت ملّی را به چند بند و اصل و مادّه به حلق مردم مفلوك فرو میشود كرد، اين بود كه تمام سعی و توجّهتان دنبال حرف آزادی و مساوات رفت و در ضمن خواستيد اين بساط مشروطيت كار فرنك را به دست همّت رجال دربار قديم از قمش تپه تا دشتی و دشتستان پهن بكنيد<span class="s2">!«</span>امروز گويا جای ترديد ديگر نباشد، ديدید كه غلط رفتيد و نتيجه حاصل نشد<span class="s2">. </span>پس خوب است از اين عبارت عذر ميخواهم، ما هم مثل بچه آدم از راهكار داخل بشويم<span class="s2">: </span>به اعتقاد علمای از ما بهتران، طرز توليد ثروت، اساس اخلاق و ادبيات و سياست ملل دنيا است و حكومت امروزی ما زندگاني ايلات، قدرت ايلخانيان و خوانين محلي، نبودن آزادي و همه عيبهايي كه گفتيد همه تراوشات طبيعي سبك و شيوهاي است كه ما در توليد ثروت و به عمل آوردن محصول داريم<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اگر واقعاً ميل داريد اوضاع عمومي اصلاح بشود زندگاني اقتصادي را تازه و نو كنيد و كار نداشته باشيد من شبي چند مرتبه از عشق آزادي ضعف ميكنم</span><span class="s2">. </span>نگاه كنيد براي اصلاح زندگي مادّي شما چه نقشه و فكر عملي دارم<span class="s2">. </span>خلاصه دنبال نان برويد آزادي خودش عقب شما ميآيد<span class="s2">.»</span>آن روز كه من اين جواب را ميدادم از مسائل اقتصادي چندان صحبت نميشد، البتّه مردم از <span class="s2">«</span>بيپولي<span class="s2">» </span>ناله داشتند، ولي عقيده عمومي اين بود كه بايد حكومت آزاديخواه را <span class="s2">«</span>از بين اشراف پاكدامن<span class="s2">» </span>جست و به سر كار آورد آن رييسالوزراي <span class="s2">«</span>قانوني<span class="s2">» </span>ادارات را اصلاح بكند، معارف را ترقّي بدهد و مختصر كلام ايران شش هزار ساله را موافق اصول مشروطيت بچرخاند<span class="s2">.</span>به همين جهت بود كه به آزاديخواه بودن رئيس حكومت بيشتر از همه چيز اهمّيت داده ميشد<span class="s2">. </span>اگر ميگفتند از اين وزير چه ساخته است رئيسالوزرا به چه درد ميخورد، همه خلقشان به هم ميخورد كه اين چه سؤالي است، از اينها آزاديخواهتر و پاكتر كجا سراغ داريد؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">امروز، نسبت به آن اياّم فكر ما ترقّي كرده است، </span><span class="s2">«</span>اقتصاديت<span class="s2">» </span>همه جايي است، هر نطق و مقاله را كه تكان بدهيد دو سه نخود <span class="s2">«</span>اقتصاديات<span class="s2">»</span>از آن ميريزد<span class="s2">. </span>ولي اگر از كسي نميترسيدم ميگفتم باز هنوز اغلب نميدانيم چه ميگوييم<span class="s2">!</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علل بحران اقتصادي ما</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برگرديم به اصل موضوع.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بحران اقتصادي ما از كجا است؟ چطور پيدا شده؟ بحران فعلي يك قسمت ناشي از علل موقّتي است<span class="s2">: </span><span class="s4">بدي محصول سال گذشته و بسته شدن سرحدّات روسيه، من به اين علل موقّتي كار ندارم</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اساس كار ما از جاي ديگر عيب كرده است، فقر ما مربوط به اين نيست كه حاصل سال قبل يك قسمت ايران خوب نبوده يا محصولات ما ر ا روسيه نخريده است، درد ما اگر منحصر به همين بود آنقدر ناله و فرياد جا نداشت.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بحران اصل كاري غير از اينها است</span><span class="s2">. </span>كهنه تر است و اساسيتر است<span class="s2">. </span>به عقيدۀ من بحران اقتصادي ما ناشي از اين است كه تعادل بين مصرف و توليد ثروت در ايران به هم خورده يا روشنتر بخواهيم بگوييم<span class="s2">: </span>ما بيش از قوۀ توليد خودمان مصرف ميكنيم<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اجازه بدهيد اوّل يك مثال بزنم</span><span class="s2">: </span>فرض كنيد اهالي يك قريه، براي اينكه همه به قدر احتياج خود بخورند و بپوشند در سال محتاج به صد خروار گندم، دو خروار و پنجاه من پنير و هزار ذرع پارچه باشند<span class="s2">. </span>اگر بيش از ميزان اين مصرف، گندم و پنير و پارچه به عمل بياورند البتّه روزگارشان بهتر خواهد شد، مازاد را پسانداز ميكنند خوراك و پوشاكشان بهتر ميشود، زيادي گندم و پنيرشان را مثلا با گوشت و برنج و روغن معاوضه خواهند كرد، پارچۀ اضافي را ميدهند و زينتآلات ميگيرند<span class="s2">.</span>خلاصه زيادي محصول همه را بيش و كم صاحب ثروت ميكند و در زندگاني عموم آسايش و استراحت پيدا ميشود<span class="s2">.</span>شايد زندگاني امروز دنياي متمدّن، خوراك و پوشاك طبقه سيّم اروپاي امروز هيچ طرف نسبت با يك قرن پيشتر نيست و مردم عموماً بهتر و بيشتر از سابق ميخورند و ميپوشند و زندگي ميكنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">حالا خيال كنيد اهالي قريه فرضي ما در سال هشتاد خروار گندم، يك خروار پنير و پانصد ذرع پارچه بيشتر نداشته باشند</span><span class="s2">- </span>نتيجه چه خواهد شد؟يا همه بالتساوي بايد گرسنگي بكشند و لختي ببينند يا به معدودي به قدر احتياج خوراك و پارچه برسد و اكثريت گرسنه و لخت بمانند<span class="s2">.</span>محض اينكه از خودمان مايه نگذاريم ممكن است اوضاع هشتاد و چند سال پيش فلاندر را شاهد بياوريم<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تا حوالي </span><span class="s2">1840 </span>ميلادي كتانبافي در فلاندر رونق داشت<span class="s2">- </span>قريب سيصد هزار نفر با اين كسب زندگي ميكردند<span class="s2">.</span>در اوايل قرن نوزدهم پارچه بافي به وسيله چرخ در انگلستان پيدا شد<span class="s2">- </span>از <span class="s2">1825 </span>اين صنعت بناي ترقي گذاشت و رفتهرفته كارش بالا گرفت<span class="s2">- </span>در <span class="s2">1840 </span>نخ و پارچههاي فلاندر كه دست بافت بودند دگر در انگلستان به فروش نميرفت سهل است در داخله مملكت هم دگر مشتري نداشت<span class="s2">.</span>بيچارهايي كه كسبشان به اين روز افتاده بود تا ميتوانستند بيشتر كار كردند و كمتر مزد گرفتند ولي با ماشين مسابقه نميشد داد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">نسّاجي كه سابقا روزي دو فرانك كار ميكرد به روزي </span><span class="s2">63 </span>سانتيم مزد<span class="s2">- </span>تقريباً ثلث مزد سابق ساخت و با وجود اين حال اغلب نميتوانستند كار پيدا كنند<span class="s2">.</span>در راپورتي كه همان اوقات براي دولت تهيّه شده بود، مينويسند<span class="s2">: </span>مزد كارگر براي رفع ضروريترين حوائجش دگر كافي نيست<span class="s2">«</span>مردم استطاعت پوشيدن لباس ندارند، عايداتشان به اندازه ای نيست كه لااقل به قدر كافي غذا بخورند<span class="s2">».</span>فقرا از گرسنگي به محبس پناه ميبردند<span class="s2">. </span>در سال <span class="s2">1847 </span>محبس شهر بروكسل به تنهايي <span class="s2">24600 </span>حبسي داشت كه <span class="s2">19450 </span>نفر از اين عدّه اهل فلاندر بودند<span class="s2">.</span>از تمام دهات، زن و مرد و بچّه و هركس كه قوّۀ حركت داشت به طرف شهرهاي نزديك فرار ميكرد و در كنار هر جادّه صدها نعش زن و مخصوصاً بچّه روي هم ريخته ميديدند<span class="s2">! </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s3">* </span>آدم كم داريم، شيوه كارمان هم حسابي نيست</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">علياكبر داور دربارۀ بحران اقتصادي ايران كه ريشه در تاريخ اين كشور دارد نكاتي را بيان كرده و سپس در ادامه به موضوع واردات و تأثير مخرّب آن بر كسبوكار ايرانيان ميپردازد</span><span class="s2">. </span>در نوشتۀ حاضر كه داور آن را براي درج و انتشار عمومي به يك نشريۀ معتبر آن دوره داده است، نوعي غربستيزي فرهنگي نيز ديده ميشود و تحوّلات مصرف در ميان شهروندان را تصوير ميكند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بعد از اين مثال بد نيست حال خودمان را تشريح كنيم</span><span class="s2">: </span>ما هم تا وقتي كه با پيهسوز كار وطن ميساختيم، زنهاي شيك كشورمان به كلاغي ابريشمي خوش بودند و دهاتيهاي فولاد محلّه و كلارستان عادت به چاي نداشتند<span class="s2">. </span>ناخوشهامان به شير خشت خوب ميشدند يا به رحمت خدا ميرفتند – گوشها با بوق اتومبيل آشنا نشده بود و قشونمان براي خودش كسبوكاري داشت <span class="s2">(</span>هيزم ميشكست و تخممرغ ميفروخت<span class="s2">.) </span>ماليات مملكت با چند دوجين مستوفي و سررشتهدار و عزب دفتر وصول ميشد يا نميشد در هر حال خاكي به سرما ميكرد و مختصر چه تصديع بدهم تا وقتي ما باب سليقه اجداد پدربزرگمان زندگي ميكرديم كار و بارمان لااقل به چشم خودمان بد نبود و اين دو روزه عمر را به يك شكلي ميگذرانديم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آ<b>ن دورها بين مجموع ثروت كليه اجناسي كه در سال تمام افراد ما روي هم مصرف ميكرديم و مجموع ثروتي كه اهل مملكت به عمل ميآوردند تناسبي بود و اگر ثروت زياد توليد نميكرديم ثروت زيادي هم مصرف نميشد</b><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>از وقتي كه پاي مصنوعات فرنگ به ميان آمد و قسمت اعظم مصنوعات خودمان ور افتاد، ذوقها تغيير كرد و احتياجات زياد شد و از آن روز بحران اقتصادي نرمنرم پيش آمد و آمد و آمد پا و دامن و بالاخره گريبانمان را گرفت تا امروز كه به اين حالمان انداخته و زير پنجۀ آن دست و پا ميزنيم</b><span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گمان نميكنم زياد شدن احتياج و بالنتيجه زياد شدن مصرف محلّ انكار باشد، ولي باز احتياطاً چند مثال بزنم<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دواهاي زمان مرحوم سلطانالحكماي نائيني كه يادتان هست؟ سلطان تا نزديكهاي عهد مشروطيت حيات داشت توي نسخههاي آن مرحوم و اطباي آن دوره هيچ، به قول عوام، از اين جوهريات فرنگي ميديديد؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناصرالدين شاه به آن كذائي در اواخر سلطنتش تازه با گنهگنه سر و كار پيدا كرده بود و امروز هيچ عطار بيسوادي جرات دارد بگويد دهاتيهاي شهريار گنهگنه نميخواهند؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتي در همان عهد ناصري بالاخره اجازه دادند تهران قهوهخانه داشته باشد خرج قهوهخانه ولي خرجي مسلّم بود، اما امروز جوجه مشتيهاي ما دگر به قهوهخانه اعتنايي ندارند و <span class="s2">«</span><span class="s4">كافه</span><span class="s2">»</span><span class="s4">، </span><span class="s2">«</span><span class="s4">لقانطه</span><span class="s2">»</span><span class="s4">، </span><span class="s2">«</span><span class="s4">رستوران</span><span class="s2">» </span><span class="s4">و </span><span class="s2">«</span><span class="s4">هتل</span><span class="s2">» </span><span class="s4">براي آنها لازم است</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تفريح عمومي بسيار از مردم تا چند سال پيش منحصر به اين بود كه دور بساط لوطي غلامحسين و درويش مرحب دو ساعت سر پا بايستند و آخر يك دو پولي سياه هم ندهند، امروز چقدر از افراد همان مشتريهاي پا قرص درويش مرحب هستند كه به معركهگيري فلك زدۀ درويش ميخندند و عوضش به تماشاي سينما و تئاتر ميروند؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وقتي مظفرالدين شاه اتومبيل يا به قول بچههاي آن روز </span><span class="s2">«</span>كالسكه دودي<span class="s2">» </span>وارد كرده بود يادتان ميآيد؟ دستهدسته مردم ميرفتند تماشا كنند ببينند باز اين فرنگي خدا خوب كرده چه شيوه به كار زده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امسال در راه شميران افراد طبقات خرده پا اغلب با اتومبيل به قلهك و تجريش ميرفتند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">خلاصه مصارف ما زياد شد و همۀ ماها احتياجات و عاداتي پيدا كردهايم كه پدران ما نداشتند</span><span class="s2">. </span>مجموع ثروت يعني مجموع اجناسي كه ما الآن همه ساله براي خوراك و لباس و به طور كلّي براي زندگي خودمان به عمل ميآوريم ديگر كافي براي رفع احتياجاتمان نيست<span class="s2">. </span>اين است كه عدّۀ كثيري از هموطنهاي ما زياد و كم دچار گرسنگي شدهاند اغلب زارعين <span class="s2">«</span>واگردون<span class="s2">» </span>ندارند، بيشتر اهل اين مملكت يك دست لباس را آنقدر ميپوشند و وصله ميزنند كه انسان از سر و وضعشان به رقت ميآيد و خجالت ميكشد<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باز جاي شكرش باقي است اجناسي كه ما فعلاً مصرف ميكنيم زياد كار نميبرد و به همين جهت ارزان است والّا مگر ميشد چرخ زندگي ما شش ماه بچرخد؟ امكان نداشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">واقعاً فكر بكنيد</span><span class="s2">! </span>اگر بنا بود كارد و چنگال و چاقو يا پارچه كه در ايران صرف ميشود با همان طرز خودماني، با دست و با ابزار وطني ساخته و آماده ميشد چطور ما ميتوانستيم از عهده بربياييم؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولي چون كارخانههاي انگليس به تنهايي در سال به قدري پارچه ميبافند كه ميشود سه مرتبه دور كره زمين را پارچه پوشاند، چون كارخانۀ فورد در يك روز <span class="s2">3482 </span><span class="s4">اتومبيل ميسازد و پارچه و اتومبيل اگر نميترسيدم ميگفتم طوري هدر ميرود كه ما هم ميتوانيم پارچه كار فرنگ بپوشيم و اتومبيل سواري كنيم</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما با همۀ اختراعات ديگران هر قدر هم ملل آدم دنيا خوب كار كنند و جنس زياد و بالنتيجه ارزان به عمل بياورند، باز اين اجناس كار ميبرد و قيمت دارد، بس ما كه بنا گذاشتهايم خوشسليقه باشيم ما هم بايد در مقابل اجناس تهيّه كنيم، باب ذوق ديگران – به قيمت مناسب و به مقدار زياد<span class="s2">. </span><span class="s4">اگر اينطور نيست بگوييد اشتباه ميكنم تا من هم از اشتباه بيرون بيايم و اگر حقّ با من است بگوييد چه كردهايم؟</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>البتّه منكر نيستم – نسبت به هفتاد سال قبل ما هم در توليد بعضي اجناس پيش رفتيم، مثلا محصول كشمش و ترياكمان زياد شد و قالي هم امروز بيشتر از سابق ميبافيم</b><span class="s2">. </span><span class="s4">ولي نكاتي در اينجا است كه غافل از آن نبايد بود</span>:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّلاً – اگر بعضي اجناس بيش از گذشته به عمل ميآيد و بسياري از ثروتهاي سابق يا به كلّي يا تقريباً امروز ديگر توليد نميشود، شال كرمان و مخمل كاشان براي مثال كافي است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثانيا – با اصولي كه ما در فلاحت و صنعت و تجارت و بالاخره در تمام زندگاني خودمان داريم توليد ثروت ما منتها تا يك حدّي ميتوانست ترقّي بكند و تا يك درجه معيّني ترقّي كرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميگوييد چطور قدري فكر بكنيد دلايلش روشن ميشود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1- </span>محصولات ما غالب فلاحتي است و اساساً محصول فلاحتي را تا يك حدّي ميشود بالا برد<span class="s2">. </span>زمين ماشين نيست كه مطيع ارادۀ شما باشد و هر چه بخواهيد و در هر فصل بخواهيد براي شما بسازد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">2- </span>صرفنظر از اين موضوع، اصول زندگاني ما اجازه نميداد و نميدهد مثل ديگران از فلاحت خودمان فايده ببريم و محصولمان را زياد بكنيم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر در اين باب ترديدي هست بفرماييد؟ ما زمين زياد داريم، راست است اما با زمين تنها كه زندگي نميشود به هم زد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محصول ما وقتي فوقالعاده ميشود كه سرمايه و كارمان با زيادي زمينمان متناسب بشود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولي اينطور كه نيست.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميگوييد هست؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما هم آدم كم داريم هم شيوه كارمان شيوه كار آدمحسابي نيست و از حيث سرمايه نيز دست و بالمان بسته.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">كمي نفوس ايران يكي از بزرگترين علل فلاكت ماست، مملكت به اين عرض و طول را با اين عدّه محال است به جايي رساند</span><span class="s2">. </span>چون عدّۀ ما كم است براي همه كار پيدا نميشود، ولي شرح اين موضوع را به وقت ديگري بايد گذاشت فعلاً همين قدر ميخواهم بگويم با جمعيت كم ايران تمام زمين وسيعش را نميتوان اساساً آباد كرد ولو آنكه جميع مردم همه اوقاتشان را به كار آبادي زمين ميزدند تا چه رسد به اينكه جماعت زيادي از اين عدّۀ كم ناچار به كارهايي غير امور فلاحتي بايد بپردازند و جمع كثيري هم اصلا مفتخوري و بيكاره بودن و دزدي و راهزني و امثال اين <span class="s2">«</span>مشاغل آزاد<span class="s2">» </span>را بر همه قسم كارو شغلي ترجيح بدهند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصه و بدون تفصيل زياد، واضح است كه ما براي حاصل گرفتن از خاكمان هرچه بخواهيد آدم كم داريم و اين عدّۀ كم هم مثل آدمهاي امروز كارنميكنند<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسلوب كار ما باب زندگي عصر حاضر نيست.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من نميخواهم بگويم چرا مزارع ما تمام با ماشينهاي جديد شخم و كشت نميشود، نه، ممكن است پس از مطالعه و حساب دقيق ببينيم اصلاً تا مدّتي فلاحت با ماشين براي ايراني صرفه ندارد و فقط قصد من اين است كه به اصول علمي فلاحت بايد ايمان آورد و برعكس آنچه ما هيچ به آن اعتنا نداريم، فلاحت علمي است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وقتي كه علماي ديگران سالها عمر خود را در كشف اسرار خاك صرف ميكنند و به قدرت علم نشان ميدهند ممكن است از يك دانه گندم تا هفتصد و نه هزار </span><span class="s2">(!) </span>گندم به عمل آورد – زارع بيچارۀ ما براي اينكه گندمش از شر ملخ و سن محفوظ بماند – به طلسمنويس متوسّل ميشود و دعا ميگيرد و من و شما از ترس جرأت نداريم بگوييم اين چه حقّهبازي است<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هيچ توجّه كردهايد گاوميري چقدر از سرمايۀمملكت را به باد داده؟ خبر داريد هنوز در اغلب دهات ما قلم پاي ماموري را كه بياحتياطي كند و براي تزريق گاو برود خواهند شكست؟ ميدانيد اكثر دهاتيها طاعون گاوي را با طلسمبندي جلوگيري ميكنند؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با اين معتقدات علمي انتظار داريد زارع ما در يك هكتار زمين صد هزار من سيبزميني به عمل بياورد؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باري، طول كلام چرا؟ فكر ما به قدري كند و اطّلاعاتمان به درجه ای كم و كار رعيتمان به قسمي جاهلانه است كه به حكم طبيعت محصولات ما ممكن نبود و نيست ترقّيات فوقالعاده بكند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خب، آدم و كارمان اين، حالا ببينيم سرمايهمان چه صورت دارد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البتّه همه ميدانيم سرمايه يعني چه و سرمايه محصول و جنسي است كه پسانداز شده و به مصرف نرسيده و آن را كنار گذاشتهاند<span class="s2">. </span><span class="s4">با توجّه به اين معني لابد متوقّف نيستيم سرمايۀ ما زياد باشد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرمايۀ كسي زياد است كه بيش از مصرف توليد ثروت كند و ما كه دائم مصارفمان زياد ميشود و به آن نسبت توليدمان پيش نميرود نميتوانيم سرمايه داشته باشيم<span class="s2">. </span><span class="s4">چيزي علاوه از مصرف براي ما باقي نميماند كه آن را كنار بگذاريم آدمي كه با بخور و نمير بايد بسازد پساندازش كجا است</span><span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جايي كه سرمايه اينطور كم شد ناچار كرايۀ پول و نرخ تنزيل بالا ميرود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">فرع زياد هم كه ميدانيد، مانع ترقّي محصولات فلاحتي است</span><span class="s2">: </span>آبادي و توسعۀ فلاحت بدون پول نميشود<span class="s2">. </span>وقتي تنزيل صدي بيست و چهار رسيد، چطور ميخواهيم مالك به فكر آباداني نيفتد؟ امروز كدام ملك است كه نفع خالصش به صدي بيست و چهار برسد؟ در اين صورت پولي را كه بيست و چهار درصد منفعت ميدهد به چه علتي كسي به كار آبادي زمين ميزند؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر فرض مالكي براي آبادي زمينش محتاج به قرض نبود و شخصاً سرمايه داشت، تصوّر نميكنيد چون مالكين محتاج زياد هستند و اغلب به ثلث قيمت حاضر ميشوند قرض بگيرند و ملك خودشان را بيع بدهند، آن مالك صاحب مايه بيع گرفتن ملك ديگران را بر آباد كردن زمين خودش ترجيح خواهد داد؟ هم اميد بيست و چهار درصد و عايدي بيدردسر دارد و هم مخصوصاً اميد اينكه مدّت سر برسد و ملك را به قيمت نازل ببرد<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البتّه نتيجۀ اين رقم حساب اغلب جز جمع كردن دهات خرابه چيزي نيست، ولي اگر ما حساب صحيح سرمان ميشد كه روزگارمان بهتر از اينها بود و مالكي مثل مرحوم سپهسالار سابق عاقبتش به انتحار نميكشيد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">باري تمام آنچه گفته شد خلاصه كنم</span><span class="s2">: </span>كمي آدم؛ بدي سبككار و كمي سرمايه و همه دست به دست هم داده نميگذارد املاك ما آباد و محصولات فلاحتي ما فراوان بشود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3- </span>ترقّي محصولات زراعتي ما، چنانچه ديديم، ناچار محدود است در امور صنعتي چه كرديم و چه ميكنيم؟ هيچ<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راز ترقّي اقتصادي ديگران</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ميخواهيد باور كنيد كه اين كلمه <span class="s2">«</span><span class="s4">هيچ</span><span class="s2">» </span><span class="s4">را بيفكر ننوشتهام؟</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يك دقيقه در اسلوب كار كردن ديگران تأمّل كنيد سرعت ترقّيات اقتصادي آنها را ببينيد و سرّترقّي را در نظر بگيريد آن وقت به حقيقت اين كلمۀ<span class="s2">«</span><span class="s4">هيچ</span><span class="s2">» </span><span class="s4">واقعا پي خواهيد برد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرّترقّيات اقتصادي ممالك غرب را ميدانيد<span class="s2">: «</span><span class="s4">در مدّت كم جنس زياد به عمل آوردن</span><span class="s2">».</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تمام سعي و تدبير مغرب زمين صرف اين ميشود كه فردا نسبت به امروز با وقت كمتر محصول بيشتر توليد بكنند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نظر به اين اصل است كه يك كارخانۀ آمريكايي با شش نفر كارگر روزي چهار هزار تن خطّ آهن <span class="s2">«</span><span class="s4">ريل</span><span class="s2">» </span><span class="s4">بيرون ميدهد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از كرامت اسلوب جديد كار است كه فرانسه در فاصلّ ده سال محصول آهن خودش را بيشتر از دوبرابر ميكند<span class="s2">. </span><span class="s4">در </span><span class="s2">1903 </span><span class="s4">مجموع چدن و فولادي كه به عمل آورده بود </span><span class="s2">5.966.000 </span><span class="s4">تن ميشد و در </span><span class="s2">1913 </span><span class="s4">سال قبل از جنگ </span><span class="s2">12.939.000 </span><span class="s4">تن</span><span class="s2">!)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به واسطۀ تغيير سبك كار و ايمان به اصول جديد اقتصادي ژاپن كه در </span><span class="s2">1868 </span>فقط هشت هزار <span class="s2">«</span>ين<span class="s2">» </span>مس به خارج ميفروخت در <span class="s2">1907 </span>به قدري مس استخراج كرد كه <span class="s2">29.200.000 «</span>ين<span class="s2">» </span>صادرات مس مملكتش بود<span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اعتقاد به اصول جديد آمريكاييها بيش از ساير ملل غرب قرص و محكم هستند، به همين مناسبت هم ترقّي اقتصادي در آمريكا بيش از همه جا است<span class="s2">: </span><span class="s4">نصف تمام فولاد سالانه دنيا را آمريكا ميدهد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همين طور ترقّي اقتصادي آلمان تمام ناشي از ايمان به اصول جديد است، از بركت اين ايمان است كه بازارهاي عالم پر از اجناس آلماني شده و تنها كارخانههاي رنكسازياش در <span class="s2">1912 </span><span class="s4">معادل يك ميليارد و </span><span class="s2">750 </span><span class="s4">ميليون مارك طلا ثروت توليد كرد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با قرار خود فرانسويها اغلب دواهايي كه قبل از جنگ در دواخانههاي فرانسه به فروش ميرسيد مال آلمان بود، چرا؟ براي اينكه آلماني در عمل بيشتر از فرانسوي به اصول جديد اعتقاد نشان ميداد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سر دو راهي</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خيال ميكنم بيش از اين دگر تفصيل لازم نيست – كمر مطلب را همين جا بايد درز گرفت – به قدر كفايت مثال زديم كه كار به معني كار آدم چيست.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصۀ كلام اينكه احتياج ما – يا به عبارت ديگر مصرف ما – سال به سال زياد ميشود و ثروتي كه توليد ميكنيم بالنسبه به مصارفمان كم است – با اين ترتيب ناچار اكثر افراد ما براي رفع اغلب احتياجاتشان معطّل و بيچاره ميمانند – فقر زياد و كم بر تمام ناس مسلّط شده و تا اين بحران يعني اين عدمتناسب بين مصرف و توليد علاج نشود همه دچار بدبختي خواهيم ماند كه هيچ روزبهروز فلاكتمان بيشتر خواهد شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حالا چه كنيم؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عدم تناسب را چطور ميشود از بين برد؟ </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">* </span>فقط دولت ميتواند مسأله را حل كند</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">داوري نهايي علي اكبر داور براي اقتصاد ايران با پرسشي از سوي او مطرح ميشود كه كدام نهاد بايد بحران را برطرف كند</span><span class="s2">: </span>نهاد دولت يا نهاد خانواده و او با قاطعيت جواب ميدهد كه دولت<span class="s2">. </span>آنچه در <span class="s2">3 </span>شماره از نوشتههاي داور خوانديد از كتاب داور و عدليه نوشتۀ دكتر عاقلي اخذ شده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">* </span>حالا چه كنيم</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">عدم تناسب را چطور ميتوان از بين برد؟ نگفته معلوم است</span><span class="s2">: </span>يا بايد از مصرف كاست يا بر توليد بايد افزود<span class="s2">.</span><span class="s3"> </span>جاي امّا و اگر هم نيست، سر اين دو راهي ماندن و پا به پاي كردن هم از عقل دور است، يكي از دو جادّه را بايد جلو داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما كدام؟ همّه صحبت در اينجا است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">شايد به عقيدۀ بعضي خوب باشد راه كم كردن مصرف را پيش بگيريم، مگر مرحوم شيخ نفرموده </span><span class="s2">«</span>چو دخلت نيست خرج آهستهتر كن<span class="s2">»</span>؟ ولي به اعتقاد من اين راه نه موافق مصلحت است و نه عملي<span class="s2">. </span>بله، اين كار اگر شدني هم بود خوب نبود<span class="s2">. </span>حيف نيست كه آدم يابو را بر اتومبيل ترجيح بدهد؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راستي، چوخا بهتر است يا ماهوت؟ كرباس بهتر است يا چلوار؟ واقعا خيال ميكنيد اگر به جاي چراغ برق از امشب پيهسوز را زنده كنيم آدمهاي حسابي به فكر ما نميخندند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">لازمۀ تمدّن جديد پيدا شدن احتياجات تازه است و هرقدر كسي به زندگاني دنياي امروز آشناتر بشود احتياجاتش بيشتر خواهد شد</span><span class="s2">. </span>حماّم نمره البتّه بيش از حمّام معمولي مصرف برميدارد، ساختمان و سوخت و لوازمش گرانتر ميشود، ولي هركس نظافتپسند شد حمّام نمره خواهد رفت و بايد كاري كرد كه همه نظافتپسند بشوند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شما عقيده داريد بايد درشكه را از بين برد؟ من موافقم ولي به شرط اينكه اتومبيل به جاي درشكه بيايد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به عقيدۀ من، ولو اين عقيده به نظر همه كفر بيايد، امّا درصدد كاستن احتياج و كم كردن مصرف، افتادن مخالف با وطنپرستي است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">آرزوي هر وطنپرستي بايد اين باشد كه هر صبح در تمام افراد مردم ايران حسّ احتياج تازه طلوع بكند و مصارف هريك از اهالي مملكت ما چندين برابر بشود</span><span class="s2">. </span>آن وقت ما را بدون تعارف آدم مي شود حساب كرد كه هر ايراني در سال مبلغها بيش از امروز به مصرف مطبخش برساند، لباس تميز بپوشد و در صورت مخارجش مبالغ عمده براي رفع حوائج صحّي و تربيت خود و اولادش ببينيم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">يقين داشته باشيد ملّت قانع، گدا طبيعت و گدا خواهد شد</span><span class="s2">. </span>مردمي كه بگويند <span class="s2">«</span>گر نباشد شانه ای از بهر ريش<span class="s2">- </span>شانه بتوان كرد با انگشت خويش<span class="s2">» </span>مستحّق نكبت و ادبارند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">البتّه ممكن است بدون هيچ ضرر روي بعضي از مصارف امروز ما قلم كشيد </span><span class="s2">(</span>واقعاً چه خواهد شد اگر ما در سال مقداري عطر <span class="s2">«</span>كتي<span class="s2">» </span>استعمال نكنيم و از خوردن جگر غاز كار فرنگ بگذريم؟<span class="s2">) </span>اما اغلب مصارف ما كم شدني نيست<span class="s2">: </span>مردم را از قند و چاي منصرف ميكنيد؟ يا نميگذاريد قند به ايران بيايد؟ به زور مردم را با كرباس وا ميداريد بپوشند؟ يا حكم خواهيد داد پارچه فرنگ وارد ايران نشود؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قانون ميگذاريد كه مردم باید با پوست بيد بسازند؟ يا جلوي گنه گنه و ساير <span class="s2">«</span><span class="s4">جوهريات</span><span class="s2">» </span><span class="s4">فرنگي را خواهيد گرفت؟</span> امر ميدهيد الاغ سواري عموميت پيدا كند؟ يا منع ميكنيد درشكه و اتومبيل به ايران نياورند؟ از واردات آهن و فولاد و نقره و طلا جلو ميگيرد؟ كاغذ و نفت و شمع و شيشهآلات را نخواهيد گذاشت از سر حد بگذرد؟ اسلحه نميخواهيد بخريد؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اگر در جواب اين سؤالات ميگوييد </span><span class="s2">«</span>بله<span class="s2">»</span>، به هزار دليل در اشتباه هستيد<span class="s2">. </span>اگر ميگوييد <span class="s2">«</span>نه<span class="s2">» </span>كه اغلب مصارف شما همينها است و بنابراين تصديق كردهايد از مصرف كاستن عملي نيست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راه علاج، افزايش توليد</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس بايد بر توليد افزود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راه علاج منحصر به همين است و بس.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>وقتي ايران را ميشود گفت ترقّي كرده كه همين اتومبيل عليه ما عليه در شهرها و بين شهرها و همه جا در دسترس همۀ طبقات ناس باشد و تمام مردم داراي جميع وسائل آسايش و استراحت بشوند، هر سال چندين صدميليون ابريشم و پنبه و پشم و توتون، ميوۀ خشك و تر، مس و سرب و صدها قسم مالالتجاره ديگر به ساير ممالك بفروشيم و با آن پول اجناس خوب فرد اعلي بخريم</b><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تمام همّ ما بايد مصروف اين شود كه جنس مشتري پسند زياد براي بازارهاي داخل و خارج تهيّه كنيم، ثروت زياد به عمل بياوريم و توليدمان بر مصرفمان بچربد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چطور به اين مقصود بايد رسيد؟ من به طور اختصاربه سه شرط مهمّ آن اشاره ميكنم؛<span class="s4"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1- </span>قبل از به عمل آوردن جنس بازارش را بايد در نظر گرفت و باب آن بازار جنس حاضر كرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">عادت ما براين شده كه توجّه درستي به بازار نداشته باشيم و دنبال پيدا كردن بازار نرويم</span><span class="s2">. </span>زبان حال ما تقريبا اين است <span class="s2">«</span>بازار خودش ما را پيدا خواهد كرد<span class="s2">.» </span>اين اشتباه است، سالي چندين ميليون ما ضرر اين فكر را داريم<span class="s2">! </span>در اين عهدي كه زندگي ميكنيم مشتري كمتر پيمتاع ميرود و متاع دنبال مشتري است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تمام نمايندههاي تجارتي، مأمورين تجارتخانهها و قنسولهاي ملل غرب همه كارشان اين است كه بازارهاي ممالك دنيا را بگردند پيدا كنند، بلد بشوند بسنجند و ببينند چه اجناسي در هر بازار مرغوبتر است، بيشتر طالب دارد و سليقۀ مشتري هر بازار چيست<span class="s2">. </span><span class="s4">چطور مشتري ديگران را بايد از دستشان گرفت و به چه حقّه بايد مردم را داراي احتياجات تازه كرد و جنسهاي تازه به آنها فروخت، چه رنگي به آب بايد زد كه حناي متاع سايرين پيش مشتري رنگي نداشته باشد؟ ما از اين مسأله كاملاً غافليم</span><span class="s2">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نه تجّارمان اطّلاعات صحيحي از طرز تجارت امروز دارند، نه وسايل مادّيشان اجازۀ اين قبيل اقدامات را ميدهد و نه قنسولهاي ما براي اين كار قنسول شدهاند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با غفلت از بازار هم جنس زياد به عمل آوردن حاصل ندارد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتي كشمش ما را جز يك قسمت از اهالي روسيه هيچكس نميپسندد و ما بلد نيستيم راه ديگري را بجوريم و مطابق سليقۀ آن بازار جنس تهيّه كنيم، زياد كردن كشمش چه فايده خواهد داشت؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گل سرخ و توتون مملكت ما به درد كارخانۀ عطركشي و سيگارسازي اروپا ميخورد، ولي بايد رفت و حرف زد و دستور گرفت و مطابق آن دستور جنس حاضر كرد و فرستاد از اين راه سالي مبلغها فايد كرد، والّا ممكن است سالها بگذرد و هيچكس دنبال توتون و گل سرخ شما نيايد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">2- </span>توليد يك قسمت از اجناس فعلي ما درست كه حساب كنيم مقرون به صرفه نيست آنها را بايد به اجناس ديگر تبديل كرد<span class="s2">. </span>جنس به عمل آوردن البتّه ضروري است، ولي ملّت فهميده وقت و كارش را بيمطالبه صرف به عمل آوردن هر جنسي نميكند<span class="s2">. </span>مثلاً فرانسه هر قسم ماشين ميتواند بسازد امّا بسياري از ماشينها است كه از انگليس و آمريكا ميخرد<span class="s2">. </span>چرا؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براي اينكه اين دو مملكت معادل ذغالسنگ و آهن زياد دارند و به اين مناسبت آلات و ادوات ميكانيكي را ارزانتر تمام ميكنند و براي فرانسه ماشين وارد كردن از آمريكا و انگليس و صرف وقت كردن در شعبۀ ديگر توليد ثروت بيشتر صرفه دارد<span class="s2">. </span><span class="s4">ما هيچ اهل اين رقم حساب نيستم</span><span class="s2">!</span><span class="s4">همچو نيست؟ اگر بوديم آنقدر برنج كاري نميكرديم؟</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هيچ فكر كردهايد زراعت برنج چقدر به ما ضرر ميزند؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حساب كنيد يك نفر آدم تا به حد رشد برسد و عامل زراعت بشود چقدر تمام خواهد شد، چه مقدار صرف خوراك و پوشاكش ميشود و به طور كلي چه ميزان خرج برميدارد، تخمين زدهايد، خوب حالا ببينيد با اين مخارج زياد اين ماشين انساني وقتي به كار زراعت برنج افتاد چطور زود خراب و اسقاط ميشود و از كار ميافتد<span class="s2">. </span><span class="s4">پس قطع نظر از نوعپرستي و صرف از لحاظ اقتصادي، زراعت برنج در حكم كسبهاي ملانصرالدين عليهالرحمه ضرر محض است</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه لطف زندگاني ما در اين است كه حساب توي كارمان نيست والّا عوض برنج محصولات ديگري به عمل ميآوريم، آن وقت هم جان يك عدّه از مردم بيچارهمان را همه ساله روي اين زراعت نميگذاشتيم و هم محصولي داشتيم كه اگر يك سال همسايهمان نميتوانست آن را بخرد در بازارهاي دوردست هم به فروش ميرفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">باري به طور كلّي بايد در محصولات فلاحتي و صنعتي خودمان تجديدنظر كنيم</span><span class="s2">- </span>اجناسي را كه صرفه ندارد بيندازيم دور<span class="s2">- </span>جنسي به عمل بياوريم كه به زحمتش بيارزد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3- </span>جنس را به قيمت مناسب وارد بازار بايد كرد<span class="s2">. </span>بازار پيدا كردن و به سليقۀ مشتري و از روي حساب جنس عمل آوردن لازم است ولي كافي نيست، قيمت مناسب شرط اساسي فروش است بيش از هر چيز به اين شرط بايد توجّه داشت<span class="s2">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهترين اجناس وقتي با قيمت نامناسب وارد بازار شد، بيمشتري است و محصول ما در صورتي به فروش ميرسد كه نظير آن را ارزانتر ندهند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين هم مقدور نخواهد شد مگر محصولات خودمان را اعم از فلاحتي و صنعتي طبق تازهترين اصول علمي و باصرفهترين سبك كار به عمل بياوريم و با ارزانترين وسايل نقليه سريع به بازار برسانيم.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چون ميخواهم كوتاه بيايم</span><span class="s2">. </span>بيش از اين تفصيل نميشود داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به طور خلاصه، هر وقت موفّق شديم بيش از احتياج و مصرفمان توليد ثروت كنيم، آن وقت بحران اقتصادي دست از گريبان ما خواهد كشيد و نفس راحت كشيدن براي آن روز ما مقدور شده و بس<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبل از آن روز هر چه بگوييم و بگويند، هر رئيسالوزرايي روي كار بيايد و خانهنشين بشود، ابداً تفاوتي در اساس زندگي ما پيدا نخواهد شد<span class="s2">!</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كي بايد رفع بحران بكند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">يك كلمه ديگر و دعا ميكنم</span><span class="s2">. </span>بحران ما معلوم و طريق رفع آن معيّن<span class="s2">. </span>كي بايد جان ما را از دست بحران خلاص بكند؟ مردم يا دولت؟ </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به عقيده من، در حال فعلي مملكت جز دولت هيچ قوّه ای قادر به رفع بحران نيست</span><span class="s2">. </span>از تجّار امروز ما نميشود انتظار داشت بازار براي محصولات ايران پيدا كنند<span class="s2">- </span>دولت بايد به تجّار بازار نشان بدهد نميشود از مردم توقّع داشت طرح تازه براي محصولات فلاحتي ما بريزند<span class="s2">.</span>مأموران متخصّص دولت بايد مردم را راهنمايي بكنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جنس ارزان به عمل آوردن بسته به اصول علمي جديد، طرق تجارتي خوب، وسائل نقليۀ خوب و مناسب و كمي كرايه پول يا به عبارت ديگر كمي نرخ تنزيل است كه آن هم تا درجۀ زيادي مربوط به امنيت قضايي است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انجام كدام يك از اين شروط در قوّۀ مردم بياطّلاع ما است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بله، دولت بايد اين اوضاع پرنكبت امروز ما را عوض كند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما كي؟ لابد بايد گفت<span class="s2">: «</span><span class="s4">هر وقت خدا بخواهد</span><span class="s2">»! (3 </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>احمد سیف <span class="s2">«</span>در بارۀ داور و ایران به زمان رضا شاه<span class="s2">» </span>می نویسد <span class="s2">: </span></strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از دوستان روزنامه نگار درایران این چند پرسش را برای من فرستاد که برای یکی از نشریات داخلی به آنها پاسخ بدهم که دادم<span class="s2">. </span><span class="s4">چون خبر ندارم برسرش چه آمده است بهتر دیدم که آنها را در این وبلاگ فکسنی خودم هم منتشربکنم</span><span class="s2">. "</span><span class="s4">احمدسیف</span><span class="s2">"</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">1</span>ـ از حیث آمار و مستندات اداری تا چه اندازه گزارش کلارک را با اقتصاد دوران پس از داور منطبق و سازگار می دانید؟</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چه قبل ازداور و چه پس از داور واقعیت این است که وضعیت اقتصادی ایران تعریفی نداشت</span><span class="s2">. </span>حتّی فراتر رفته و می گویم که دولت رضاشاه دربارۀ مسائل اساسی اقتصاد ایران درآن دوران فاقد برنامه و دورنما بود دراین حوزه ها کاری که کاری باشد انجام نگرفت<span class="s2">. </span>اگرچه چند سال پیشتر درعکس العمل به بحران همه جانبه ای که برایران حاکم بود، انقلاب مشروطه را از سر گذرانده بودیم ولی کودتای سوّم اسفند به واقع بازگشتی بود به نظام حکومتی ناصرالدین شاهی<span class="s2">. </span>مشکل اقتصاد و جامعۀ ایران این نبود که دیکتاتورهایش <span class="s2">« </span>مصلح<span class="s2">» </span>بودند یا نبودند، شوربختی تاریخی ما دراین بود که حتّی روشنفکران ما هم درآن دوره، مقدّمات تجدّد و مدرنیته را خوب نفهمیده بودند و آن را با ساختمان سازی و راه سازی عوضی گرفته بودند چون اگر مرتکب این خبط اساسی نمی شدند دلیلی نداشت که برای مثال زنده یاد ملک الشعرا بهار خواستار <span class="s2">« </span>دیکتاتور مصلح<span class="s2">» </span>باشد که می تواند <span class="s2">« </span>ضامن خیر و صلاح جامعه باشد<span class="s2">». </span>و بعد درمقالۀ <span class="s2">« </span>استبداد یا روح قانون<span class="s2">» </span>حتّی فراتر رفته و معتقد است که علّت ناامنی و شورش ها درایران این است که <span class="s2">« </span>کسی ازدولت نمی ترسد<span class="s2">» </span>و بعد <span class="s2">« </span>هرچه استبداد یک دولت بیشتر است نظم آن دولت زیادتر است<span class="s2">». </span>اگرچه به <span class="s2">« </span>استبدادقانون<span class="s2">» </span>اشاره می کند ولی آن چه باید انجام می گرفت ایجاد نهادهای لازم برای اجرای قانون بود و آن چه که درپناه قانون به دست می آید نه <span class="s2">« </span>ترس از دولت<span class="s2">» </span>که امنیت درپناه قانون و درپناه یک دولت قانونمند است<span class="s2">. </span>ولی آن چه که دراین سالها داریم ترس و عدم امنیت سراسری شده است که ذهنیت ساده اندیش ما این ترس را <span class="s2">« </span>امنیت<span class="s2">» </span>می خواند و روشن است که اگرفارغ ازحبّ و بعض سیاسی به وارسی واقعیت ها بپردازیم سیاستهای این دوره را به طور کلّی سیاستهای گمراهی خواهیم یافت<span class="s2">. </span>امنیت درپناه قانون منشاء خیر است و رونق اقتصادی و این امنیتی که ما درایران داشتیم<span class="s2">- </span>یعنی این ترس سراسری و ملّی شده<span class="s2">- </span>مثل موریانه مغز ساختار اقتصادی و سیاسی را می خورد<span class="s2">. </span>شاهد من هم این است که همین که خود رضاشاه از صحنه ناپدید شد، اغتشاش و خرابی کشور را در برگرفت<span class="s2">. </span>همۀ مسایل به کنار<span class="s3"><b>، اگرتنها به سه نهاد یک جامعۀ متجدّد بسنده کنیم، باید پرسید که برسرشان دردورۀ رضا شاه چه آمده است</b></span><span class="s2">! </span><strong>اوّل نهاد مجلس و دوّم هم مطبوعات و سوّم هم احزاب، نهاد مجلس که درایران سابقۀ زیادی نداشت ولی از مجلس چهارم به بعد، تقریباً هیچ کس بدون موافقت رضاشاه وکیل نشد<span class="s2">. </span>وضعیت مطبوعات و احزاب هم که روشن تر از آن است که توضیح بیشتری بطلبد<span class="s2">. </span>نکته ام این است که اقتصاد و سیاست پردازی اقتصادی در خلاء شکل نمی گیرد</strong><span class="s3"> و در خلاء جواب نمی دهد</span><span class="s2">. </span>وقتی شمای نوعی، همان مجلس نو پا را از حیّزانتفاع می اندازید، و جلوی مطبوعات تازه پا را سدّ می کنید و همۀ احزاب را هم جمع می کنید، خوب انتظار دارید که درحوزۀ اقتصاد معجزه بشود؟ خوب نمی شود کما این که نشده است<span class="s2">.</span>همان گونه که دراین گزارش هم آمده است اگرچه مشکل اصلی اقتصاد ایران در این دوران خرابی وضع کشاورزی آن است، ولی برای ده سال هیچ توجّهی به این بخش نشد<span class="s2">-</span>به غیر از این که می دانیم در طول <span class="s2">17 </span>سال، رضا شاه <span class="s2">44000 </span>سند مالکیت زمین به نام خود صادر کرده است <span class="s2">( </span>زمین های مردم را غصب کردند<span class="s2">)- </span>و می دانیم که درآمدهای نه چندان زیاد دولت هم عمدتاً صرف قشون شد<span class="s2">. </span>برای مثال در <span class="s2">1308 </span>بودجۀ وزارت جنگ به تنهائی بیش از ده برابر کلّ بودجۀ وزارت فوائد عامّه، معارف و بهداری بود<span class="s2">. </span>و این را خبر داریم که همان طور که دراین گزارش هم آمده است <span class="s2">« </span>فرمانهای او غیر قابل تغییرمی باشد<span class="s2">». </span>می خواهد درایران باشد و یا در هر کجای دیگر، از بطن این شیوه ادارۀ امور یک اقتصاد پایدار و پررونق درنمی آید و ایران از این قاعدۀ کلّی مستثنی نبود<span class="s2">. </span>البتّه از دستکاری درآمارها هم کوتاهی نکرده بودند<span class="s2">. </span>اگرچه سهم ایران از درآمدهای بخش نفت تنها <span class="s2">16 </span>درصد آن بود و <span class="s2">84% </span>اصلاً به ایران باز نمی گشت، ولی محاسبۀكلّ درآمد شركت نفت در درآمدهای صادراتی ایران این حسن اضافی را داشت كه نشان <span class="s2">« </span>از توسعه و ترقّی تجارت خارجی<span class="s2">» </span>ایران دراین دوره می داد كه به واقع صحّت نداشت و راست نبود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s3">2- </span>صرف نظر از گزارش کلارک تا چه اندازه گردش و فعّالیت اقتصادی عصر رضا شاهی را با توجّه به نابسامانی عصر قاجار و پتانسیل موجود اقتصاد ایران پیش از عصر رضا شاه را کارآمد و مثمر ثمر ارزیابی می کنید؟</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">درپاسخ به پرسش قبلی شما هم گفتم، حالا هم اضافه می کنم دراین که درسالهای پایانی سلسلۀ قاجاریه اوضاع درایران ناهنجاربود تردیدی وجود ندارد</span><span class="s2">. </span>ولی نکته این است که برای تخفیف این مشکلات چه باید می شد و رضاشاه چه کرد؟ البتّه می دانیم که درموارد مکرّر رضا شاه ادّعا کرد که می خواهد ایران را <span class="s2">« </span>مانند اروپا<span class="s2">» </span>بازسازی کند<span class="s2">. </span>البتّه که این هدف بسیار مقدّسی بود ولی نه رضاشاه می دانست که اروپا چگونه اروپا شد و نه مشاوران و همراهانش<span class="s2">. </span>نه به ارزش های اجتماعی اروپا توجّه کردند و نه به معیارهای سیاسی آن و نه سعی کردند ازرمز و راز موفّقیت اقتصادی اروپا سردربیاورند<span class="s2">. </span>وقتی کسری تراز پرداختها زیاد شد، قانون انحصار تجارت خارجی را تصویب کردند که خودش مصیبتی شد روی دیگر مصیبت ها<span class="s2">. </span>دربرخورد به مقولۀ زمین هیچ کاری نکردند<span class="s2">- </span>به غیر از سلب مالکیت از بعضی از زمین داران و ثبت مالکیت آن زمینها به اسم شاه<span class="s2">. </span>درواقع آن چه که انجام گرفت به اصطلاح <span class="s2">« </span>مصادرۀ تنبیهی<span class="s2">» </span>بود یعنی بعضی ها را که <span class="s2">« </span>خطرناک<span class="s2">» </span>تشخیص داده بودند زمین های شان را گرفتند<span class="s2">. </span>ولی از این کار دولت، وضعیت دهقانان نه فقط بهتر نشد که به مراتب بدتر هم شد<span class="s2">. </span>چون علاوه بررضاشاه و اراضی سلطنتی بخشی از املاک نصیب نظامیان حامیان او هم شد<span class="s2">. </span>رضاشاه و مشاورانش این حدّاقلّ را نفهمیده بودند که اگرمی خواهند درمقابل نفوذ خارجی ایستادگی کنند، با وام ستانی از آنها نمی توان با آنها مقابله کرد و <span class="s3"><b>می دانیم که هروقت که انگلیسی ها اراده می کردند فرش را اززیرپای دولت می کشیدند و رضاشاه و دولت ایران هم کوتاه می آمد</b></span><span class="s2">. </span>کاری که باید می کردند و نکرده بودند این که حوایج ابتدائی و اساسی کشور<span class="s2">- </span>یعنی توسعّ کشاورزی و آموزش و بهداشت و بهبود شرایط زندگی<span class="s2">- </span>باید تامین می شد<span class="s2">. </span>باید رفته رفته درراستای قانونمند کردن امور و تبدیل حاکمیت اختیاری سیاسی به یک حاکمیت قانونی حرکت می کردند که درست درجهت عکس آن قدم برداشتند<span class="s2">.</span>حتّی قبل از این که شاه بشود، رضاشاه فرماندۀ دائمی قوای مسلّح شد و بعد که شاه شد، تیمورتاش وزیر دربار او که یکی از وزرای کابینه هم به حساب نمی آمد و به همین خاطر دربرابر مجلس شورا هم مسئولیت نداشت، درعمل همه کاره شد<span class="s2">. </span>نه فقط در همۀ جلسات کابینه شرکت می کردو حتّی اگرادّعای وزرات امور خارجۀ بریتاینا درست بوده باشد <strong><span class="s2">« </span>درواقع این تیمورتاش است که برمملکت حکومت می کند و نه شاه<span class="s2">»</span><span class="s3">. </span></strong>همین وزیر دربار غیر مسئول عملاً وزیر امورخارجه هم بود و تا <span class="s2">1310 </span>که فروغی وزیر امور خارجه شد، دیگر وزرای خارجه درواقع زیردرست تیمورتاش بودند و تیمورتاش هم نه دربرابر مجلس که دربرابر رضا شاه مسئولیت داشت<span class="s2">. </span>هم او بود که دربارۀ قرارهای تجاری ایران با دنیای بیرون مذاکره می کرد و حتّی اغلب مذاکرات با شرکت نفت انگلیس هم بوسیلۀ او انجام می گرفت<span class="s2">. </span>درواقع دارم به این نکته اشاره می کنم که اگرچه نهادهای لازم برای رونق و توسعۀ اقتصادی درایران ضعیف بودند ولی همین نهادهای ضعیف با اقدامات رضاشاه تقریباً بطور کامل بی فایده شدند<span class="s2">. </span><strong>براساس قوانین مشروطه، قرار بود دولتی که دربرابر مجلس شورای ملّی مسئولیت دارد، مملکت را اداره کند<span class="s2">. </span>دردورۀ رضاشاه هم نهاد دولت بی خاصیت شد و هم با تقلّبات گسترده و اعمال نفوذ درانتخابات، نهاد مجلس<span class="s2">. </span>پیشتر هم گفتم نهاد مطبوعات هم جان سالم به درنبرد و همین طور نهادهای مربوط به احزاب<span class="s2">. </span>خوب دراین شرایط، می خواهد درایران باشد یا درهرکجای دیگر، اقتصاد پررونق و پایدار نخواهید داشت<span class="s2">. </span>عمده ترین انتقادی که من به دورۀ رضا شاه دارم ازبین بردن این نهادهای نوپاست<span class="s2">. </span>نهادهائی که بدون آنها هیچ اقتصادی توسعه پیدا نمی کند و اقتصاد ایران هم استثنا برقاعده نبود</strong><span class="s2">.</span><span class="s3"></span>درهمان اوایل شاه شدن رضا شاه، لایحه به مجلس می برند برای انحلال عدلیه و از مجلس می خواهند که به دولت اجازۀ قانون گزاری بدهد و اینجا هم مصدّق است که درجلسۀ <span class="s2">25 </span>خرداد <span class="s2">1306</span>اعتراض می کند که <span class="s2">« </span>اگربناباشد مجلس بوزرا اجازه بدهد بروند قانون وضع کنند، پس وظیفۀ مجلس شورای ملّی چیست؟<span class="s2">». </span>البتّه توضیحات بسیار بیشتری می دهد که از جزئیات می گذرم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">3 - </span>علیرغم آنکه فضای اقتصادی جهانی کم وبیش همان فضایی بود که در ایران وجود داشت امّا به نظر می رسید مدلی که داور در ادارۀ اقتصاد ایران پیاده نمود مدل ویژه و منحصر به فردی بود، مدلی که همۀ بنگاههای اقتصادی خرد و کلان را در یک مجموعۀ زنجیره ای ـ شبکه ای ادغام نموده و تحت یک مرکزیت واحد در آورده بود؟</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">من متأسّفانه هیچ ویژگی دراین مدل اقتصادی نمی بینم</span><span class="s2">. </span>حتّی فراتررفته و می گویم شبیه به همین الگو را درزمان شاه عبّاس صفوی هم داشتیم<span class="s2">. </span>نکته این است که تا زمانی که مغضوب بشود، به غیر از خود رضا شاه، تیمورتاش همه کارۀ دولت بود نه داور و همۀ عرصه ها از جمله عرصۀ اقتصادی هم با مدیریت او می گذشت<span class="s2">. </span>مسئولیت داور بنا نهادن عدلیۀ جدید درایران بود<span class="s2">. </span>پیشتر هم گفتم مشکل اقتصادی ایران دراین دوره مثل بقیّۀ دوران بعد از آن، وابستگی شدید آن بود به درآمدهای نه چندان زیاد نفتی و آنهم عمدتاً دردست بریتانیا بودو هروقت هم که اراده می کردند با کنترلی که داشتند دراجرای سیاست ها درایران اخلال می کردند<span class="s2">. </span>البتّه دولت شوروی هم دراین خرابکاری و اخلال دست کمی از دولت استعماری بریتانیا نداشت<span class="s2">. </span>وقتی مذاکرات برسرماهیگیری دربحرخزربه دست انداز افتاد، نه فقط بانک استقراضی برمحدودیت ها افزود بلکه در<span class="s2">1304 </span>بدون هیچ اخطارقبلی شوروی هم صادرات ایران را تحریم کرد<span class="s2">. </span>این تحریم برای کشاورزان استان های شمالی که درضمن مولّد ترین بخش اقتصاد کشاورزی ایران بود، فاجعۀ بسیار عظیمی بود ولی وقتی دوسه سال بعد، دولت ایران برای حلّ این مشکل دست به اقدام زد، با خرابکاری بیشتر انگلیسی ها روبروشد<span class="s2">. </span><strong>یعنی می خواهم براین نکته تاکید بکنم که دراین دوره ایران متاأسّفانه سیاست مستقلّی نداشت که براساس نیازهای ضروری اقتصاد داخلی شکل گرفته باشد<span class="s2">. </span>به عبارتی، اغراق نیست اگربگویم که بین راضی کردن شوروی ها و انگلیسی ها بندبازی می کردند<span class="s2">. </span></strong>جالب است اگراضافه کنم وقتی قرارشد تیمورتاش برای مذاکرۀ خصوصی و منفی به مسکو برود شماری از وزرای کابینه، ازجمله وثوق الدوله که دراین زمان وزیرمالیه بود برای سفارت انگلیس خبرچینی می کردند<span class="s2">.</span>دراین سالها بریتانیا نه فقط شاهرگ اصلی درآمدی ایران را ازطریق نفت کنترل می کرد، بلکه در تجارت خارجی کشور هم دست بالا را داشت<span class="s2">.</span>و این وضعیت بخصوص درسالهای پس از انقلاب اکتبر درروسیه که اقتصاد آن کشور را برای چند سالی نامنظّم کرده بود، تشدید شد<span class="s2">. </span>براساس پژوهش دکتر برزگر درفاصلۀ سالهای <span class="s2">1304 </span>تا <span class="s2">1312 </span>حدود <span class="s2">66.1% </span>از کلّ واردات منسوجاب پنبه ای ایران، <span class="s2">77.7% </span>از واردات نخی، <span class="s2">74.7% </span>از کلّ واردات چای، <span class="s2">70% </span>از واردات ماشین الات و <span class="s2">84.9% </span>از واردات محصولات فلزّی و فولادی دردست بریتانیا بود و تازه ایران کسری تراز روزافزونی هم داشت و به همین خاطر هم بود که در<span class="s2">1310 </span>طرح انحصار تجارت خارجی درایران مطرح شد<span class="s2">- </span>نه این که این سیاست دست پخت داور باشد<span class="s2">- </span>که شاید بتوانند این کسری را اندکی کاهش بدهند<span class="s2">. </span>شما اگر یک دورۀ ده ساله را درنظر بگیرید، یعنی فاصله <span class="s2">1921</span>تا <span class="s2">1931 </span>برای کلّ این دورۀ ایران درحالی که فقط <span class="s2">902.5 </span>میلیون قران کالا به امپراطوری بریتانیا صادر کرده بود، کلّ وارداتش برای این دوره <span class="s2">3589 </span>میلیون قران بود که نشان می دهدبرای این دوره میزان کسری از <span class="s2">2622 </span>میلیون قران هم فزونی گرفت که حدوداً <span class="s2">3 </span>برابر کلّ صادرات ایران بود<span class="s2">. </span>متأسّفانه در همین سالها دولت شوروی هم درایران به سیاست دامپینگ – فروش محصولات خود به قیمتی پائین تر از هزینۀ تولید<span class="s2">- </span>رو کردو وضعیت اقتصادی ایران از همیشه خراب ترشد و ورشکستگی تجّار و حتّی کشاورزان شدّت گرفت<span class="s2">. </span>برای کنترل وضعیت اقتصادی، در<span class="s2">1308</span>، مجلس با تصویب لایحه ای، انحصارمعاملات ارزی دردست دولت را تصویب کرد<span class="s2">. </span>البتّه یک سال پیشتر بانک ملّی هم ایجاد شده بود و به این ترتیب دولت وقت می توانست برای اجرای این انحصارات دست به اقدام بزند<span class="s2">. </span>البتّه در این دوره، دولت ایران با آلمانی ها روابط حسنه ای برقرارکرده است و حتّی مدیریت بانک ملّی را به یک آلمانی سپرده بودندکه مدّتی بعد به اتّهام اختلاس برکنارشد<span class="s2">. </span>با او چه کردند، خبر ندارم<span class="s2">. </span>یعنی می خواهم به این نکته اشاره کنم که گرفتن همّ امور دردست دولت نه نشانۀ یک نگرش تازه که درواقع عکس العملی بود به آن چه که اتّفاق افتاده بود و به گمان من هم دولت غیر از این راهی نداشت<span class="s2">. </span>این که آیا این سیاست به نتایج دلخواه رسید یانه پرسشی است که باید درجای دیگر به آن پرداخت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">4</span>ـ به نظر شما منشاء این مدل اقتصادی از کجا سرچشمه می گرفت؟</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اجازه بدهید به این پرسش و پرسش های بعدی تان به این صورت جواب بدهم که برداشت کلّی خودم را از اقتصاد ایران ارایه بکنم<span class="s2">. </span><span class="s4">فکر می کنم که جواب سئوالات دیگر شما هم داده می شود</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">من درپاسخ های پیشین هم به همین نکته اشاره کردم و حالا سعی می کنم اندکی دربارۀ همه شان توضیح بدهم</span><span class="s2">. </span>به گمان من هم به سلطنت رسیدن رضاشاه و هم سیاست های اقتصادی و حتّی خارجی حکومت او در خلاء شکل نگرفته بودند<span class="s2">. </span>یعنی می خواهم این نکته را گفته باشم که هردو با هزار و یک رشته به آن چه در ایران می گذشت مربوط می شوند<span class="s2">. </span>اقتصاد ایران، درزمان کودتای سوّم اسفند <span class="s2">1299</span>اگرکاملا ورشکسته نبود، درشرایط بسیار ناگواری بود<span class="s2">. </span>و ازجمله دلایلی که می توانم برایش ارایه کنم گذشته از سوءمدیریت ها طبیعتاً اغتشاش و هرج ومرجی است که درکشور وجود دارد<span class="s2">. </span>آن چه که وجود دارد با هیچ تک عاملی قابل توضیح نیست<span class="s2">. </span>واقعیت این است که اقتصاد ایران در قرن نوزدهم و درسالهائی که به کودتای سوّم اسفند منجر می شود، تحوّلات اسف باری داشته است<span class="s2">. </span>منظورم از این تحولات این است که درطول این قرن، اگرچه اقتصادما سرمایه داری نشد، ولی دیگر آن چه که درابتدای قرن بودیم هم نبودیم<span class="s2">. </span>ادغام هر چه بیشتر اقتصاد ایران در اقتصاد سرمایه سالاری جهانی، مصیبت اضافه ای شد بر دیگر مصیبت های ما<span class="s2">. </span>با آن ذهنیت دلّال مسلك و انگل دوست قوام یافته در گذر تاریخ، خود را در وضعیتی یافتیم كه می بایستی با محصولات تولید شده در كارخانه های مدرن جوامع سرمایه سالاری رقابت هم بكنیم<span class="s2">.</span>و بدیهی است كه از عهدۀ چنین كاری برنمی آمدیم<span class="s2">. </span>مضافاً كه محدودیت های قرار داد های اسارت بار را نیز داشتیم كه حتًی اگر می خواستیم <span class="s2">- </span>كه قدرتمندان خودپرست حاكم بر ایران نمی خواستند <span class="s2">- </span>احتمالاًنمی توانستیم برای حمایت از صنایع دستی مان سیاست های لازم را در پیش بگیریم<span class="s2">. </span><strong>رفته رفته كه صنایع دستی ما آب رفت، اقتصاد ایران به واردات این محصولات از اروپا و روسیۀ تزاری وهندوستان وابسته تر شد<span class="s2">. </span>برای رفع كسری تراز پرداخت ها، <span class="s2">« </span>ایران فروشی<span class="s2">» </span>آغاز گشت و برای رفع بحران مالی دولت <span class="s2">-</span>شاه <span class="s2">- </span>به <span class="s2">« </span>خصوصی سازی بدوی<span class="s2">» </span>رو كردند و زمین های خالصه را به ثروتمندان و اشراف فروختند<span class="s2">. </span>فروش مشاغل و عناوین سرعت بیشتری گرفت و تتمّۀ اخلاق اقتصادی جامعه را به تباهی كشاند<span class="s2">. </span></strong>من تردید ندارم که دراین قرن صنایع دستی درایران لطمات جبران ناپذیری دید بدون این که جایش را به صنایع پیشرفته تری بدهد ازبین رفتند<span class="s2">. </span>در سالهای پایانی قرن نوزدهم، تلاش هائی شد كه مثمر ثمر نگشت<span class="s2">. </span>از سوئی، ما هم چنان در عرصۀ دانش و دانشوری كمبود داشتیم و از سوی دیگر، نفع خود طلبی های حقیرانه، تصویه حساب كردن های مكرّر، احتمال موفّقیت این كوشش ها را موریانه وار خورد و تعجّبی ندارد كه راه به جائی نبرد<span class="s2">. </span>البتّه از نقش تعیین کنندۀ عدم تغییر ساختار و فلسفۀ سیاسی حاکم برایران دراین شکست ها هم نباید غافل ماند<span class="s2">. </span><strong>البتّه در پوشش <span class="s2">« </span>احداث كارخانه<span class="s2">» </span>امتیازات بی شماری به خودی و بیگانه بخشیدند كه اگرچه برای ایران كارخانه نشد، ولی برای صاحبان بومی این امیتازات كه وطن دوستی شان از كوره راه جیب های گشادشان می گذشت، منبع درآمدهای <span class="s2">« </span>ارزی<span class="s2">» </span>گشت كه در بانك های فرنگ برای روز مبادا به امانت گذاشتند<span class="s2">. </span>از صاحبان خارجی این امیتاز نامه ها نیز، اگر چه بانك شاهنشاهی و بانك استقراضی به وجود آمدند که بعد به صورت ابزارمؤثّری برای کنترل سیاست ها بکار گرفته شدند، ولی نه یك كیلومتر راه ساخته شدو نه كارخانه و كارگاهی بنا گشت كه حدّاقل پارچۀ كفن مردگان ما، وارداتی نباشد<span class="s2">.</span></strong></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در </span><span class="s2">50 </span>سال حكومت خودكامۀ ناصرالدین شاه قاجار بر ایران، بیش از <span class="s2">80 </span>قرارداد با خارجیان به امضاء رسید كه اگرچه به اقتصاد ایران از آنها خیری نرسید ولی امضاء كنندگان و شاه و وزرای كیسه گشادش به درجات مختلف به آب و نان رسیدند و رشوه ستاندند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">خصوصی سازی بدوی نیز، از سوئی نشانۀ تضعیف حاكمیت خودكامۀ شاه بود و از سوی دیگر، نمودار سربرآوردن طبقه ای كه اگرچه تازه و بدیع نبود ولی در یك مورد بسیار مهم، دستخوش تحوّلی بسیار اساسی گشته بود</span><span class="s2">. </span>یعنی، برای اوّلین بار در تاریخ دراز دامن ایران، زمین دارانی پیدا شدند كه زمین داریشان نتیجۀ <span class="s2">« </span>هدیه و سله ای<span class="s2">» </span>از سوی مستبد اعظم نبود بلكه، ملك را، اگرچه به قیمتی ارزان، ولی از مستبد اعظم<span class="s2">« </span>خریده<span class="s2">» </span>بودند<span class="s2">. </span>البتّه زندگی روستائیان از این رهگذر، اسفناك تر شد و شایدبه همین خاطر است كه در سالهای پایانی قرن نوزدهم شاهد تحرّك چشمگیر جمعیّت به مناطق جنوبی روسیه تزاری هستیم<span class="s2">. </span>كارگرانی كه نه فقط خودشان، كه مازاد كارشان را نیز از اقتصاد ایران به در برده بودند<span class="s2">. </span>درعرصۀ تكنولوژیك هم شاهد هیچ تحوّلی نبودیم<span class="s2">. </span>نه ماشین آلات تازه ای بكار گرفته شد و نه شیوه های نوئی برای اداره و سازمان دهی تولید بكار افتاد<span class="s2">. </span>حتًی، همان نظامات قدیمی ولی بسیار مؤثّر و مفید <span class="s2">- </span>نظام آبیاری با قنات <span class="s2">- </span>حفظ و مرمّت نشدند <span class="s2">.</span>یعنی می خواهم بگویم که با همۀ تحوّلاتی که در جهان اتّفاق می افتد، وضعیت اقتصادی ما در پایان قرن نوزدهم به واقع و به وطور خیلی جدّی بحرانی است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وامّا، در اوایل قرن بیستم، با دو مقولۀ مهم در ایران روبرو هستیم که یکی به راستی بازتاب سیاسی این وضعیت بحرانی است و دیگری نیز، به مقدار زیادی نتیجۀ یک تصادف است که با سهل انگاری های ملّی ما به صورت یک مصیبت ادامه دار اقتصادی در می آید:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1- </span>مشروطه طلبی و مخالفت با نظام خودكامگی به تشكیل مجلس و حكومت مشروطه منجرمی شود كه اگرچه، متأسّفانه در نهایت موفّق و پیروزمند نبود ولی اركان حكومت خودكامۀ ایران را به لرزه در آورد<span class="s2">. </span>همكاری وهم گامی مؤثّرمثلث ارتجاع <span class="s2">- </span>گذشته پرستان بومی، روسیه تزاری، بریتانیا <span class="s2">- </span>لازم بود تا جنین این حركت پیشرو قبل از موقع سقط شودو به بار ننشیند<span class="s2">. </span>برخلاف ادّعای شماری از مورّخان گران مایۀ ما، از نهضت مشروطه طلبی چیزی نگذشته بود كه دولت فخیمۀ بریتانیا نیز همانند همتای روسی اش از هیچ كوششی برای خفه كردن انقلاب كوتاهی نكرد<span class="s2">. </span><strong>مدّتی بعد <span class="s2">[ </span>در فاز دوّم انقلاب<span class="s2">]</span>، رهبران نهضت در آذربایجان سردار ملّی و سالار ملّی، با دستور مشترك سفارت انگلیس و روس به مشروطه رسیده های بومی درتهران، از تبریز اخراج شدند تا در پارك اتابك، به خاك و خون بیافتند<span class="s2">.</span></strong><span class="s2"> </span>در همین راستا و به نشانۀ همین هم سوئی با روسیۀ تزاری، لرد گری، وزیر امور خارجۀ بریتانیا بر این گمان بود كه <span class="s2">« </span>اشغال موقّت ایران بوسیلۀ سربازان روسی كه در شرایط ناامنی و اغتشاش برای حفاظت <span class="s2">[</span>؟<span class="s2">] </span>صورت گرفته، نشانۀ نادیده گرفتن استقلال ایران نیست<span class="s2">»[1]. </span>و امّا در بارۀ اخراج ستّارخان و باقرخان از تبریز، سخن گوی دولت بریتانیا در مجلس عوام انگلستان به پاسخ گوئی بر آمد <strong><span class="s2">« </span>پیش بینی می شود كه خروج ستّارخان وباقر خان از تبریز پی آمد آرام كننده داشته باشد<span class="s2">»</span></strong><span class="s2"> </span>و وقتی از سوی نمایندگان با سئوالات بیشتر روبرو شد، افزود، <span class="s2">« </span>در گذشته، این دو بسیار مشكل افزا بوده اند<span class="s2">» </span>ولی توضیح بیشتری نداد<span class="s2">[2]. </span>در جلسۀ <span class="s2">21 </span>آوریل <span class="s2">1910</span>، مجلس عوام درلندن نماینده ای پرسید كه آیا دولت بریتانیا دراخراج این دو از تبریز نقش داشته است؟<span class="s2">. </span>سخن گوی دولت بدون که این حرف اش ابهامی داشته باشد، پاسخ داد، <strong><span class="s2">«</span>ستّارخان به خواستۀ سفرای انگلیس و روس در تهران كه به دستور دولت های متبوع خویش عمل می كردند، بوسیلۀ دولت ایران از تبریز اخراج شد<span class="s2">. </span>این قدم، به نظر سفرا و كنسول های روس و انگلیس درتبریز، بطور مطلق لازم و ضروری بود چون تا خروج این دو از شهر و خلع سلاح پیروان مسئله افزایی آنها، امیدی به برقراری نظم واعتماد عمومی وجود نخواهدداشت</strong><span class="s2"><strong>»</strong>[3].</span>ولی لینچ كه نماینده مجلس بود به اعتراض بر آمد كه بر اساس اطّلاعاتی كه هست، آنچه ستّار و پیروانش برای برقراری <span class="s2">« </span>نظم<span class="s2">» </span>درتبریز انجام داده اند، <span class="s2">« </span>سزاوار قدرشناسی<span class="s2">» </span>است<span class="s2">.[4] </span>ودر تائید نظر لینچ، گزارش كنسول روسیه، بوخیستونف، را نیز داریم از تبریز كه <span class="s2">« </span>انقلابیون در ایجاد نظم بیش از مأمورین شاه مراقبت می نمودند<span class="s2">» </span>و ادامه داد كه <span class="s2">« </span>در منطقۀ توقّف حكّام قلّابی <span class="s2">[ </span>یعنی حكّام شاه<span class="s2">] </span>كلیۀ دكاكین غارت شده در حالی كه در منطقۀ حكومت ستّارخان دكاكین دست نخورده است<span class="s2">».[5]</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بعد، شماری از همان مستبدّان ریز و درشت قبل از مشروطه می شوند </span><span class="s2">«</span>مشروطه خواه <span class="s2">» </span>و به جاه و مقام می رسند<span class="s2">. </span>محمّد ولی خان تنكابنی و عین الدوله و فرمانفرما ووو تنها چند نمونه اند<span class="s2">. </span>پیش از آن البتّه، استبداد صغیر محمّد علی شاهی را داشتیم و به گمان من تعجّبی ندارد که كمتر از دو دهه بعد نیز استبداد رضا شاهی را داریم كه از خاكستر نظام مشروطه سر بر آورد، یعنی باز برگشتیم به اوّل سطر، یا به عبارت دیگر، برگشتیم به عصر فتحعلیشاه قاجار<span class="s2">. </span>ولی با ظاهری متفاوت، اكنون دیگر كراوات هم می زدیم و كلاه پهلوی هم به سرمان گذاشته بودند<span class="s2">. </span>البته یك تفاوت عمده و اساسی امّا وجود داشت<span class="s2">. </span>اگر به زمانۀ آن مستبدّ ریش بلند كوتاه عقل، قانون نداشتیم، <span class="s3"><b>حكومت خودكامۀ رضا شاه بنایش را بر قانون شكنی گذاشت</b></span><span class="s2">. </span><strong>یعنی در این زمان، قانون اساسی داریم ولی به آن عمل نمی شود<span class="s2">. </span>بگیر و ببندها به جای خود، مال و جان مردم نیز در امان نیست<span class="s2">. </span>ضبط اراضی و دهات به زمانۀ رضاشاه مسئله ای نیست كه بر سر آن بحث و جدلی باشد<span class="s2">. </span></strong>به همین خاطر است كه از تبلیغات متعدّد كه بگذریم، نه در عرصۀ سیاست قدمی به جلو بر می داریم و نه درعرصۀ اقتصاد و البتّه روشن است یا باید روشن باشد كه من به ظواهرامور كار ندارم كه ممكن است متفاوت باشد<span class="s2">. </span>بااین وضع، یعنی <span class="s2">« </span>مشروطه خواه<span class="s2">» </span>شدن مستبدین و مدّتی بعد با باز سازی حاکمیت سیاسی خودکامه، از زمین و زمان شكوه می كنیم كه چرا كار درایران به سامان نمی رسد؟ اوّلاً معلوم نیست، با تداوم همان ساختار، و به ویژه با نابودی نهادهای نوپای مدرن که درزمان رضا شاه اتّفاق افتاد، چرا باید به سامان برسد چون خودکامگی بد و خوب ندارد، همه نوع اش مخلّ زندگی اجتماعی مردم است و تباه کنندۀ رفاه عمومی و در ثانی، در بارۀ <span class="s2">«</span>مشروطه خواه<span class="s2">»</span>شدن شماری از سردمداران خودکامگی درایران، اگر این حضرات قابل و آدم بودند كه پیش از مشروطه گلی به جمال ایران می زدند<span class="s2">! </span>بدون این كه مسائل را آن گونه كه بود بررسی كنیم درعکس العمل به روی کارآمدن خودکامگی رضا شاهی به این نتیجه می رسیم كه اشكال كار ما در این بود <span class="s2">«</span>احمد شاه <span class="s2">» </span>چنین بود و چنان<span class="s2">. </span>مگر به عنوان یك پادشاه مشروطه، احمد شاه كاره ای بود كه مسئولیت خرابی اوضاع ایران با او باشد<span class="s2">! </span>با این همه، هنوز <span class="s2">15 </span>سالی از انقلاب مشروطه نگذشته است كه رضا خان سر بر می آورد كه اگر چه به ادّعای طرفدارانش <span class="s2">« </span>ایران مدرن<span class="s2">» </span>را پایه گذاری می كند ولی واقعیت دردناك این است كه در وجوه عمده – یعنی شیوۀ حكومت و مملكت داری<span class="s2">- </span>ایران به زمانۀ شاه عبّاس صفوی بر می گردد با این اختلاف <span class="s2">«</span>ناچیز<span class="s2">» </span>كه اگر به زمانۀ شاه عبّاس، آن نظام حكومتی عهد دقیانوسی و عقب مانده مشكل آفرین نبود <span class="s2">( </span>كه بود<span class="s2">)</span>، در ابتدای قرن بیستم كه دنیا طور دیگری شده بود و شرایط تاریخی كاملاً فرق می كرد، چارۀ دردهای ایران برآمدن یك خودكامۀ دیگر، حتّی به هیبت رضا شاه، نبود<span class="s2">. </span>شاه عبّاس هم مثل رضا شاه راه ساخت، كاروانسرا ساخت، مسجد و میدان ساخت<span class="s2">. </span>ساختن میدان شاه اصفهان در نزدیك به <span class="s2">400 </span>سال پیش، با آن همه عظمت به واقع كم كاری نبود<span class="s2">. </span>شاه عباس هم ولی مثل رضاشاه، به بیماری <span class="s2">«</span>زمین خواری<span class="s2">»</span>مبتلا بود<span class="s2">. </span>كلّ ایالت گیلان و اندكی بعد، كلّ ایالت مازندران را <span class="s2">«</span>خالصه<span class="s2">» </span>اعلام كرد<span class="s2">[6]. </span>یعنی، مالكان خصوصی دراین ایالات ول معطّل بودند<span class="s2">.</span>توجّه دارید که کشاورزی بخش اصلی اقتصاد و زمین دراقتصاد کشاورزی عامل اصلی تولید است<span class="s2">. </span>بدیلش در <span class="s2">300 </span>سال بعد، و اندكی پس از خلع رضا شاه، به گفته وكیل ملایر در مجلس شواری ملّی این شد كه <span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">« </span>شاه سابق را می دانم <span class="s2">17 </span>سال در این مملكت سلطنت كرد و این را تقسیم به روز كه بكنیم تقریبا شش هزار روز می شود و ایشان چهل وچهار هزار سند مالكیت صادر كرده اند<span class="s2">. </span>تقسیم كه بكنیم روزی هفت سند ایشان گرفته اند<span class="s2">... </span>به عقیده بنده مادۀ اوّل این قانون باید این طور نوشته شود <span class="s2">( </span>نظر به این كه شاه سابق املاكی را از مردم قهراً غصب كرده بود و الزاما سند مالكیت هائی صادر كرده بود<span class="s2">... </span>این اسناد بلااثر و ملغی ازدرجۀ اعتبار ساقط است</strong><span class="s2"><strong>)»</strong>[7].</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بدون تردید ساختن پل و راه و راه آهن و هزار و یك چیز دیگر ضروری بود و هست ولی مشكل اصلی جامعۀ ایران به اعتقاد من، بی حقّ وحقوقی عمومی و بی اختیاری ما بود</span><span class="s2">. </span>وقتی شاه و در كنارش هر صاحب قدرت دیگری به خود<span class="s2">«</span>حق<span class="s2">» </span>می دهد كه اموال دیگران را بالا بكشد و با دیگران هرغلطی که می خواهد، بکند، انگیزه ای برای كار و برای سرمایه گذاری و برای تولید وبرای نوآوری باقی نمی ماند یعنی می خواهم این نکته را بگویم که همین زیاده طلبی ها و ضبط مال و اموال درنهایت باعث می شود که اتّفاقاً ساختن همان راهها و پل ها و دیگر زیرساخت ها نیز از نظر اقتصادی چندان مفید فایده نباشد<span class="s2">. </span>یا بطور كلّی، وقتی كسی در جامعه ای هیچ حقیّ ندارد، در آن صورت، كلّ جامعه بی حقّ می شود ودریک جامعه بی حق، البته که مسئولیت شناسی هم نیست و نمی تواند باشد<span class="s2">. </span>مسئولیت شناسی توام با بی حقیّ <span class="s2">- </span>اگر چنین چیزی امكان پذیر باشد که نیست<span class="s2">- </span>نام دیگرش بردگی عمومی است و بردگان نیز وقتی كارد به استخوانشان می رسد، همانند خودمان درسال <span class="s2">1357</span>، تر و خشك را با هم می سوزانند <span class="s2">. </span>و در این وضعیت، اقتصاد و جامعه و البتّه كه مردمان فقیر و بی چیز باقی می مانند<span class="s2">. </span>و راه و راه آهن و پل استفاده چندانی ندارد، یعنی، نمی تواند داشته باشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>نكته این است كه در هر جامعه ای كه در آن امنیت جان و مال و احترام به حقّ و حقوق فردی نباشد، یا وقتی، مملكت با قانون اداره نشود، می خواهد ایران به زمان رضا شاه باشد یابه عصر شاه عبّاس و یا هرکس دیگر، درآن جامعه پیشرفت و رونق اقتصادی هم نیست همان گونه که دردورۀ رضا شاه هم نبود</b></span><span class="s2">. </span><strong>گوشه ای از آمارهایش را درصفحات پیشین به دست داده ام و تکرار نمی کنم<span class="s2">. </span></strong>دراین شرایط، تولید و تولید ارزش افزوده جان نمی گیرد<span class="s2">. </span>دست و دل كسی به كار نمی رود<span class="s2">. </span>مسئولیت پذیری فردی واجتماعی لطمه می خورد<span class="s2">. </span>قانون شكنی به صورت <span class="s2">«</span>قانون<span class="s2">» </span>در می آید<span class="s2">. </span>غنای فرهنگی هم اگرادّعا شود، چیزی به غیر از تبلیغات حکومتی نیست<span class="s2">. </span>ترس ووحشت ملّی شده و سراسری به غلط امنیت نامیده می شود<span class="s2">. </span>ووقتی به فردائی امیدی نباشد، برای بهتر ساختن آن فردا برنامه ای هم نیست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بدبختی و فقر مزمن، سرانجامِ این چنین وضعیتی است كه از آن گریزی هم نیست</span><span class="s2">. </span>و اگر نبودن امنیت با خودكامگی توام شود كه اغلب این طور می شود، همه چیز به سر موئی بند می شود<span class="s2">. </span>یعنی همان ترس ووحشت سراسری شده، همان امنیت دروغین، به ناگهان به چنان هرج ومرجی دگرسان می شود كه در وهلۀ اوّل باور كردنش دشوار است و این هرج ومرج هم، تا آن زمان كه همه چیز از اساس و ریشه دگرگون نشود، بدون زمینه سازی های لازم و کافی به ویژه ایجاد نهادهای لازم برای دفاع و حفظ حقّ و حقوق فردی، برای وضع قانون، برای اجرای قانون، و برای نظارت برعملکرد دولتمردان، آن گاه سامان می یابد كه باز خودكامه ای دیگر بر تارك این نظام می نشیند<span class="s2">. </span><strong>یعنی آن چه که اتفاق می افتد، به واقع بازسازی خودکامگی است نه تجربۀ زندگی به شیوه ای دیگر که با ضوابط زمانۀ مدرن بخواند<span class="s2">. </span>از درون این نظام، یعنی از خودکامگی بازسازی شده، رونق و رفاه اقتصادی در نمی آید<span class="s2">. </span>البتّه که عدّه ای بارشان را می بندند ولی اکثریت مطلق مردم فقیر و ندار باقی می مانند<span class="s2">. </span>اقتصاد ایران به عصر رضاشاه همۀ این مختصّات را درخود دارد<span class="s2">. </span>وقتی شهریور<span class="s2">1320 </span>می رسد و رضا شاه از ایران تبعید می شود، شیرازۀ امور مملکت از هم می پاشد<span class="s2">. </span>نه نهادی ساخته اند و نه زیربال نهادهای نوپای موجود را گرفته بودند و نه سیاست مدار قابلی باقی مانده بود که بتواند نظام را از سقوط کامل نجات بدهد<span class="s2">.</span></strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">2 - </span>وابسته شدن اقتصاد ایران به نفت<span class="s2">.</span></strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیشتر از ذهنیت اقتصادی خاصّ خودمان سخن گفتم و این را نیز گفتم که خودکامگی حاکم و بی حق و حقوقی کامل ما، این ذهنیت را به تباهی کشانده است و بدون این که احتمالاً خودمان خواسته باشیم و یا حتّی از این وضعیت راضی و خوشحال باشیم، لاابالی و مسئولیت گریزمان کرده است <span class="s2">. </span><span class="s4">ولی نکته این است که وقتی به قرن بیستم می رسیم، دلار های نفتی، به صورت بانك دار این ذهنیت منحط اقتصادی ما در می آید</span><span class="s2">[8]</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">البتّه اگر نظامی كارآمد و غیر خودكامه داشتیم كه خود را در برابر مردم ایران مسئول می دانست و به همان مردم نیز پاسخگو بود، بی گمان درآمدهای نفتی می توانست فرایند تحوّل اقتصادی ما را تسریع كند</span><span class="s2">. </span>ولی به قول زنده یاد لسانی، این <span class="s2">« </span>طلای سیاه<span class="s2">» </span>به واقع <span class="s2">« </span>بلای ایران<span class="s2">»</span>شد<span class="s2">. </span>به یك تعبیری، وضع اقتصادی ما در دهه های اول قرن بیستم از گذشته خراب تر گشت<span class="s2">. </span>چون در كنار وابستگی روزافزون اقتصادی به نفت، و در كنار تغییر و دگرگونی جهان بیرون ازما، نظام سیاسی حاكم برجامعۀ ما هم چنان خودكامه بود و خودکامه باقی ماند و نظام خودكامه، به تجربۀ تاریخ، از نظر اقتصادی، نظامی بسیار غیركارآمد است<span class="s2">. </span>دردورۀ رضا شاه، تا جائی که من خبردارم عمدۀ مذاکراتی که عمدتاً از سوی تیمورتاش می شد فقط برای افزودن برپولی بود که دولت از شرکت نفت انگلیس می گرفت و بخش عمدۀ درآمدهای دولت هم صرف قشون می شد<span class="s2">. </span>نه به کشاورزی پرداخته بودند و نه هیچ گونه برنامۀ جدّی صنعتی داشتند<span class="s2">. </span>تردیدی نیست كه كوشش هائی برای راه اندازی كارخانه صورت گرفت<span class="s2">. </span><strong>راه آهن</strong> <span class="s3"><b>سراسری نیز ساخته شد كه البتّه به قول دكتر مصدق </b></span><strong><span class="s2">« </span>در رو <span class="s2">» </span>نداشت<span class="s2">[9]</span>، یعنی برای پیشبرد تجارت خارجی ایران مفید فایده ای نبود و پیرمرد راست می گفت، <span class="s2">« </span>این راهی كه فعلاً دولت در نظر گرفته برخلاف مصالح اقتصادی است<span class="s2">».[10] </span>ولی به عصر و زمانۀ خودكامگی رضا شاه چه كسی به رهنمودهای دلسوختگانی چون مصدق گوش می داد؟</strong></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جالب است و عبرت آموز كه به زمان رضاشاه، همان سیاست ناصرالدین شاهی ادامه پیدا می كندو سیاست ایران به عصر محمّدرضا شاه نیز درگوهر با همۀ تظاهرات مدرنیستی اش، به سیاست ایران به عصر فتحعلیشاه بی شباهت نیست<span class="s2">. </span><span class="s4">و بعد</span><span class="s2">...</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>به نظر من مشکل و مصیبتی که داشتیم این بود که تجدّد طلبی حکومت قلابی بود و به دلیل ضعف های ساختاری اش نمی توانست پایدار باشد</b></span><span class="s2">. </span><strong>گفتم و باز باید تکرار کنم که ساختمان سازی یک چیز است و تجدد و مدرن کردن بافت جامعه یک چیز دیگر<span class="s2">.</span>درشرایطی که دراین عرصه های کار زیادی صورت نگرفت<span class="s2">- </span>و حتّی پس هم رفته بودیم<span class="s2">- </span>البتّه که درحوزه ساختمان سازی کارهائی صورت گرفت<span class="s3">. </span>بدیهی است كه در ظاهر امر، ما و جامعۀ ما متجدّد شده بودیم<span class="s2">. </span>و امّا، از تمام پروژه مدرنیته، تنها به ظواهرچسبیده بودیم و آنچه داشتیم به واقع مدرنیتی قلّابی و حرامزاده بود<span class="s2">. </span>پارلمان و مجلس را به همّت مشروطه طلبان به تقلید غربیان راه اندازی كردیم ولی به روال استبداد شرقی خویش، اجازۀانتخاب آزاد به مردم ندادیم</strong><span class="s2"><strong>.</strong>[11] </span>دانشگاه ساختیم ولی نه منابع كافی برای تحقیق و پژوهش تدارك دیدیم ونه اجازۀ تحقیق و پژوهش مستقلّ و آزاد دادیم<span class="s2">. </span>تحقیق و پژوهش های رسمی هم بیشتر به دفاعیه ای بد نوشته درتوجیه یك واقعیت شبیه بود تا كوششی برای دانش آفرینی و شناخت بهتر از خود ودنیای خود<span class="s2">. </span>لباس و ظاهرمان نیز به تقلید از غربیان، <span class="s2">« </span>متجدّد<span class="s2">» </span>شد، ولی نه احترام به قانون را از آنها آموختیم و نه احترام به حقّ و حقوق فردی را<span class="s2">. </span>مظاهر دنیای صنعتی و مدرن، برای نمونه اتوموبیل، كه به ایران آمد در عمل از آن به صورت اسلحه ای برای <span class="s2">« </span>خودكشی<span class="s2">» </span>درسطح ملّی استفاده كردیم و هنوز هم می كنیم<span class="s2">[12].</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">هنوز از احترام به حقّ وحقوق فردی در ذهنیّت ماو قدرتمندان ما خبری نیست</span><span class="s2">. </span>هنوز نه تحزّب داریم و نه كثرت گرائی<span class="s2">. </span>هنوز نه آزادی عقیده داریم و نه آزادی اندیشه<span class="s2">. </span>هنوز مطبوعات ما قاچاقی نفس می كشند و كتاب وروزنامه های ما قبل از ممیّزی توزیع نمی شوند<span class="s2">. </span>هنوز هم حکومت ما دروجه اختیاری است تا این که قانونی باشد<span class="s2">. </span>منظورم از حکومت اختیاری هم این است که حتّی حکومت گران به قوانینی که خود وضع می کنند عمل نمی کنند<span class="s2">. </span>این مشکل هم درزمان رضا شاه وجود داشت و هم دردورۀ محمّد رضا شاه و حتّی درسالهای پس از آن<span class="s2">. </span>اگرچه در گذشته ای نه چندان دور، ادراكی بسیار سطحی از لیبرالیسم را پذیرفته بودیم، ولی دموكرات نشده بودیم<span class="s2">. </span>اگرچه تا به همین اواخر، ادای غربی ها را در آوردن نشانۀ تشخّص بود <span class="s2">- </span>شاید هنوز هم باشد<span class="s2">- </span>ولی از اكثریت این جماعت نه سخت كوشی را آموخته بودیم و نه وظیفه شناسی و صداقت و احترام به قانون را<span class="s2">. </span>وقت شناسی ما هم همۀ مختصّات روزوروزگار ماقبل ساعت، یعنی عصر وزمانۀ بردیای دروغین را درخویش نهفته دارد<span class="s2">. </span>در عرصۀ اقتصاد هم، وقتی به <span class="s2">«</span>تجارت<span class="s2">» </span>علاقمند می شویم، درعمل، <span class="s2">« </span>محتكر<span class="s2">» </span>از كار در می آئیم<span class="s2">! </span>اگرچه به دنبال <span class="s2">«</span>سود<span class="s2">» </span>دویدن تظاهر می كنیم، ولی به راستی و در دنیای واقعی، باج طلبی و رانت خواری را رواج می دهیم<span class="s2">. </span>یعنی می خواهم براین نکته تاکید کرده باشم که راه برون رفت اقتصاد ما از کوشش برای تولید و تولید ارزش و ارزش افزوده می گذشت و دراین عرصه ها، کار زیادی نکرده بودیم<span class="s2">. </span>جالب این که در این عرصه ها، نیز همگان مقصربودند و هستند وگناهكار، بغیر ازخودما<span class="s2">. </span>اقتصاد هرکشوری برای این که بتواند روی پای خودش بیایستد باید برای ایجاد و گسترش این نهادها بکوشد<span class="s2">. </span>گمان نمی کنم سئوال سختی باشد<span class="s2">. </span>از خودمان باید بپرسیم که دردورۀ رضا شاه وحتّی محمّد رضا شاه اقتصاد و جامعۀ ایران در چه جهتی متحوّل شد؟ همین نهادهای نو پا که اگراز آن ها به درستی و با صداقت و دوراندیشی پاسداری می شد می توانست، سرآغاز عصر و زمانۀ تازه ای درحیات اقتصادی وسیاسی ماباشد، بیشتر از همیشه زیر ضرب قرارگرفتند و درواقعیت امر از کارافتادند<span class="s2">. </span>البتّه که اقتصاد هم دراین شرایط از همیشه شکننده تر می شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تعجّبی ندارد كه با سخت جانی این دیدگاه های عهد دقیانوسی، چیزی از اساس در ایران دگرگون نمی شود و بدیهی است كه اقتصاد از این قاعده مستثنی نیست و نمی تواند باشد</span><span class="s2">. </span>البتّه در مقطعی، ادّعا می كردند كه به <span class="s2">« </span>دروازه های تمدّن بزرگ<span class="s2">» </span>نیز رسیده و شاید از آن نیز گذشته باشیم ولی عاقل را اشاره ای كافیست<span class="s2">. </span>دیگران را كه نمی شد فریب داد، به واقع داشتیم سر خودمان را شیره می مالیدم<span class="s2">!</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">با این ترتیب، می خواهم بر این نكته دست بگذارم كه در بخش عمده ای از صدسال گذشته، تحوّلات اقتصادی ایران با معضلات عدیده ای روبرو بوده است</span><span class="s2">. </span>این معضلات نه تماماً ریشۀ داخلی داشتند ونه با تكیه بر عوامل برون ساختاری و با چشم پوشی از زمینه های داخلی آن قابل درك و تبیین هستند<span class="s2">. </span>البته می توان با عمده كردن یك دسته از این عوامل مسئله ساز، به قیمت نادیده گرفتن عوامل دیگر این مقولۀ پیچیده را ساده كرد ولی تحلیل های ساده انگارانه حلّال مشكل نیستند<span class="s2">. </span>وارسیدن تحوّلات اقتصادی ما كه در صدسال گذشته توفیق رضایت بخشی نداشته، به وضوح روشن می سازد كه تحوّل اقتصادی در خلاء اتّفاق نمی افتد<span class="s2">. </span>اگر زمینه های فرهنگی و سیاسی مساعد آماده نباشد، تحوّل اقتصادی اگر موفّق به نظر آید در سطح می ماند و عمقی نمی شود و در نتیجه، مصائب مزمن اقتصادی اگر چه ممكن است به دیده نیایند ولی رفع نمی شوند<span class="s2">. </span>برجا و استوار باقی می مانند تا در فرصت مناسب سر بر زنند و حتّی مسئله آفرین بشوند<span class="s2">. </span>واقتصاد با همۀ هیاهو شكننده باقی می ماند<span class="s2">. </span>به سخن دیگرـ ممكن است راست باشد كه در نبود رشد وتوسعۀ اقتصادی، توسعۀ فرهنگی و سیاسی ناپایدار می ماند ولی از آن روشن تر، آن است كه در نبود توسعۀ فرهنگی و سیاسی، رشد و توسعۀ اقتصادی در عمل غیر ممكن است<span class="s2">. </span>همین جا بگویم كه غرضم تقدّم یا ارجحیّت قائل شدن یكی بر دیگری نیست<span class="s2">. </span>بلكه بر این گزاره تاكید دارم كه در وجه كلّی، این دو یا باهم هستند و یا اگر یكی نباشد، در نهایت، آن دیگری هم نیست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">برای نشان دادن این ارتباط، ایران به زمانۀ رضا شاه نمونۀ خوبی است</span><span class="s2">. </span>در این تردیدی نیست كه در حول وحوش سوّم اسفند <span class="s2">1299</span>، شیوه ای ملوك الطوایفی بر كشور حاكم بود<span class="s2">. </span>بعید نیست در شماری از آن اغتشاشات، حفظ و حفاطت از منافع خارجی هم دخیل بوده باشد ولی با كودتای سوّم اسفند و به قدرت رسیدن رضا خان، این اغتشاشات به شدیدترین حالت سركوب می شوند<span class="s2">. </span>شوربختی تاریخی ما در این بود که پی آمد این <span class="s2">« </span>موفّقیت<span class="s2">» </span>درسرکوب، حاكمیت قانون نبود<span class="s2">. </span>و به همان نسبت مهم و تعیین کننده، حكومتی پاسخگو به مردم به جای حكومت پیشین نمی نشیند<span class="s2">. </span>برای حفظ و گسترش این نهادها هیچ کاری صورت نمی گیرد<span class="s2">. </span>به عکس از همه سو، ازسوی تازه به قدرت رسیدگان این نهادها زیر ضرب قرار می گیرد<span class="s2">. </span><strong>آن چه <span class="s2">« </span>امنیّت<span class="s2">» </span>نامیده می شود، امنیّت درپناه قانون و درسایۀ یک دولت قانونمند نیست، بلکه، به واقع ترس همگانی از سركوب است و این ترس ملّی شده و سراسری به خصوص در شرایطی كه با قانون ستیزی قدرتمندان مشخّص می شود بهترین زمینه برای به هرز رفتن قابلیّتها و امكانات است<span class="s2">. </span>گذشته از سركوب شورشیان، حذف روشنفكران و سیاستمداران و حتّی اندیشمندان نیز در دستور كار حكومت قرار می گیرد<span class="s2">. </span>مصدّق و مستوفی و مدرّس <span class="s2">- </span>به عنوان نمونه <span class="s2">-</span>خانه نشین می شوند<span class="s2">[</span>مدّتی بعد، حكومت حتّی به ترور ناجوانمردانۀ زنده یاد مدرّس متوسّل می شود<span class="s2">].</span><span class="s3"> </span></strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">حتّی ازموافقان ساختار تازه نیز، بنگرید به سرنوشت تیمورتاش، داور، و فیروز میرزا نصرت الدوله و چند تن دیگر</span><span class="s2">. </span>مشاهده کنید تقی زاده سالها بعد درجواب انتقاد به تمدید اسارت بار قرارداد نفت برای <span class="s2">60 </span>سال دیگر که در<span class="s2">1933 </span>اتفاق افتاد وضع را چگونه توصیف می کند<span class="s2">: « </span>برای کسی دراین مملکت اختیاری نبود و هیچ مقاومتی دربرابر ارادۀ حاکم مطلق آن عهد نه مقدوربود و نه مفید<span class="s2">.... </span>من شخصاً هیچوقت راضی به تمدید مدّت نبودم و دیگران هم نبودند و اگرقصوری دراین کار یا اشتباهی بوده نقص برآلت فعل نبوده بلکه تقصیر فاعل بود که بدبختانه اشتباهی کرد و نتوانست برگردد<span class="s2">. </span>او خود هم راضی به تمدید مدّت نبود<span class="s2">.... </span>ولی عاقبت دربرابر اصرارتسلیم شد<span class="s2">».[13]</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">من یکی تردید ندارم که همین روایت بود دردیگر حوزه ها، یعنی کسی از این مقامات، می خواهد داور بوده باشد یا تیمورتاش و همین تقی زاده، اختیاری نداشت که مبدع نگرشی تازه به قضایا باشند</span><span class="s2">. </span>هیچ نهاد مستقلّی هم نبود که مثلاً سیاست پردازی را مدیریت کند و درنتیجه، وضع همان گونه می شود که تقی زاده توصیف می کند<span class="s2">. </span>و امّا، درپیوند با اغتشاشاتی که برکشورحاکم بود<span class="s2">. </span>نه رضا شاه و نه کس دیگری، به ریشه های اغتشاشات کاری نداشتند<span class="s2">. </span>حتّی ملک الشعرای بهار هم خواهان <span class="s2">« </span>استبداددولت<span class="s2">» </span>است تا به گفتۀ او قانون حاکم شود و حتّی آدم اندیشه ورزی چون بهار هم درک نمی کند که وقتی پای خودکامگی و استبداد به میان می آید، دیگر جایی برای قانون مداری باقی نمی ماند<span class="s2">. </span>و اقتصاد و جامعۀ غیر قانون مند درهیچ دوره ای و درهیچ نقطه ای درجهان، اقتصاد پررونق و پایداری ندارد<span class="s2">. </span>درهمین سالها، حكومت <span class="s2">«</span>اصلاح طلب<span class="s2">» </span>رضاشاه نه فقط به ریشه های اغتشاشات كار ندارد بلكه با سیاست هائی كه در پیش می گیرد، آن مصائب را تعمیق می كند<span class="s2">.</span>اصلاح مالیه، به عنوان مثال، به خصوص به شیوه ای كه انجام می گیرد <span class="s2">- </span>یعنی باافزودن بر مالیات های غیر مستقیم<span class="s2">- </span>نتیجه ای غیر از فقر افزائی ندارد<span class="s2">. </span>به جای رسیدگی به آموزش و بهداشت و اقتصاد مملكت، بخش اعظم بودجۀدولتی صرف قشون می شود كه اگر چه برای <span class="s2">«</span>امنیت<span class="s2">» </span>لازم است ولی به واقع كاربرد اصلی اش سراسری كردن ترس است<span class="s2">. </span>برای بهبود زندگی روستائیان كه بخش اعظم جمعیّت اند، اقدامی صورت نمی گیرد، اگر چه مالیات های غیر مستقیم، بار اضافه ای می شودبر امكانات محدود این جماعت كثیر العدّه<span class="s2">. </span>با این همه، با پرداختن به ظواهر، ادّعای <span class="s2">« </span>تجدّد طلبی<span class="s2">» </span>نیز هست<span class="s2">. </span>این تجدّد خواهی چون بی ریشه و قلابی است، به صورت شیوۀ نوین حكومت كردن در نمی آید بلكه مدّتی بعد، به صورت كلاه پهلوی و لباس متّحد الشكل <span class="s2">[ </span>برای مردان<span class="s2">] </span>و بركشیدن اجباری حجاب از زنان كه هم چنان فاقد هر گونۀ حقّ و حقوق اجتماعی هستند، جلوه گر می شود<span class="s2">. </span>با هزارمن سریشم هم نمی توان این گونه اقدامات خودسرانه و سرکوبگرانه را تجدّد نامید، حتّی اگر شماری از فرزانگان ما با <span class="s2">« </span>آمرانه<span class="s2">» </span>خواندن تجدّد، دراین راه بکوشند<span class="s2">[14].</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">لجام گسیختگی خودكامگی در ساختار سیاسی ایران كه ریشه در گذشتۀ ایران دارد با اندك وقفه ای در طول نهضت مشروطه خواهی و حتّی بعد ازآن، دركناروهمراه سلطۀ امپریالیستی سرمایۀ انگلیسی و روسی، به سرمایۀ ایرانی امكان حیات مستقل نمی دهد</span><span class="s2">. </span>استبداد سرمایه امپریالیستی به واقع مکمّل استبداد سیاسی نظام خودکامۀ حاکم است و حدّاقلّ از منظری که من به دنیا می نگرم، تعجّبی ندارد که امکان نفس کشیدن پیدا نمی کند<span class="s2">. </span>از سوی دیگر، <span class="s2">« </span>بوورژازی<span class="s2">» </span>ایران به دلایل مختلف مختصّات ویژه ای دارد<span class="s2">. </span>از همان آغاز توزیع كنندۀ محصولات وارداتی و مآمور خرید موادّ اوّلیۀ صادراتی برای همان سرمایه های فرنگی است<span class="s2">. </span>بخش عمده ای از دارائی اش اگر چه <span class="s2">« </span>سرمایه<span class="s2">» </span>خوانده می شود ولی به واقع ثروتی است كه دراغلب موارد به صورت مالكیت مشروط و یا غیر مشروط زمین وجود خارجی دارد<span class="s2">. </span>به عبارت دیگر، زمین داریست كه در نبود یك طبقۀ بورژوازی تجارتی مستقل،خود به نقد كردن مازاد تولید زمین می پردازد و عمدتا نیز در گیر گردش كالائی است<span class="s2">.</span>یعنی از كالا <span class="s2">[</span>مازاد تولید زمین <span class="s2">] </span>آغاز می كند و سرانجام به كالا <span class="s2">[ </span>برای مصرف شخصی و احتمالا برای توزیع در میان دیگران<span class="s2">] </span>ختم می كند <span class="s2">[</span>البته بورژوازی مستقل از پول آغاز می كند برای خرید كالا و وسپس به پول، پولی كه در ازای فروش می گیرد، ختم می كند<span class="s2">]. </span>و امّا، همین خصلت <span class="s2">« </span>بورژوازی<span class="s2">» </span>در ایران، یعنی پائی در زمین نیز داشتن، علّت اصلی تزلزل آن هم هست<span class="s2">. </span>یعنی نمی داند چه باید بكند؟ آیا به صورت بورژوازی خواهان پایان بخشیدن به بهره كشی ماقبل سرمایه سالاری باشد و با بهبود بخشیدن به زندگی اكثریت جمعیت <span class="s2">[</span>دهقانان<span class="s2">] </span>برای خویش بازار مصرفی بزرگتری ایجاد كند یا به اخذ بهرۀ مالكانه از همان اكثریت دل خوش باشد<span class="s2">. </span>این كه در طول نهضت مشروطه و حتّی حكومت های بعد از آن تا سال های <span class="s2">60 </span>میلادی قرن بیستم در این عرصه ها شاهد تحوّلی مؤثّر نیستیم، ناشی از همین شخصیت دو گانه است<span class="s2">. </span>تازه به زمان رضا شاه، قانون انحصار تجارت خارجی هم تصویب می شود كه اگر چه برای وابستگان به دولت منشاء خیر وبركت است ولی محدودۀ زندگی تجّار را محدود تر می كند<span class="s2">. </span>ادّعای دولت امّا، چیز دیگری است<span class="s2">. </span>می خواهدكسری تراز پرداخت ها را چاره كند ولی چون دررسیدن به این هدف نیز صداقت ندارد، به رهنمودهای دلسوزانۀ دكتر مصدّق توجّهی نمی كند<span class="s2">. </span>اگرچه با گسترش مناسبات با آلمان و درپیش گرفتن مبادلات تهاتری<span class="s2">- </span>درقبل و بعد ازبه قدرت رسیدن هیتلر<span class="s2">- </span>کسری تراز پرداختهای ایران با امپراطوری بریتانیا اندکی تخفیف پیدا می کند ولی در<span class="s2">1937 </span>ایران با آلمان <span class="s2">20 </span>میلیون مارک کسری تراز دارد و یک سال بعد این میزان به <span class="s2">32.6 </span>میلیون مارک می رسد<span class="s2">[15]. </span>از سوئی از توسعۀ سیاسی و فرهنگی نشانه ای نیست واز سوی دیگر، زیر بنای اقتصادی نیز پیشا سرمایه سالاریست و طبیعی و کشاورزی هم چنان نادیده گرفته می شود و حتّی می گویم بدیهی است كه در این مجموعه، امیدی به تحوّل معنی دار اقتصاد وجود ندارد<span class="s2">. </span>در مواردی اموال زمین داران ضبط می شود ولی نه به نفع تولید كنندگان و نه برای توزیع در میان كارگران، بلكه به نفع مستبّ اعظمی كه بر صدر این نظام نشسته است<span class="s2">. </span>در این دوره، تنها حوزه ای كه فعّلیت چشمگیری دارد، بخش نفت است كه آنهم عمدتاً در تملّك خارجیان است و در برابر هر قرانی كه به دولت ایران می پردازد، چندین قران سود در بانك های لندن به ودیعه می گذارد<span class="s2">. </span>به عنوان مثال خبرداریم که در<span class="s2">1947 </span>اگرچه دولت بریتانیا از شرکت نفت نزدیک به <span class="s2">19 </span>میلیون لیره مالیات دریافت می کند سهم ایران درهمانسال فقط اندکی بیش از <span class="s2">540 </span>هزارلیره است و اگربه درصد گفته باشم، <span class="s2">36</span>درصد از درآمدهای شرکت به صورت مالیات نصیب دولت بریتانیا می شود و با همۀ زوری که زده بودند و مدّت قرارداد را برای <span class="s2">60 </span>سال دیگر تمدید کرده و امتیازات دیگری هم داده بودند از جمله این که دولت ایران درهیچ شرایطی حق ندارد این امتیاز استعماری را لغو کند، ولی سهم ایران فقط <span class="s2">1.5 </span>درصد بود<span class="s2">[16] </span>از آن گذشته، درهمۀ این سالها بخش نفت رابطه ای با بقیّۀ اقتصاد ندارد<span class="s2">. </span>بخش عمدۀ نیازهای خود، حتّی آنچه كه در ایران هم بود، را با معافیت گمركی از هندوستان و دیگر مستعمرات بریتانیا وارد می كند<span class="s2">. </span>شماری از ایرانیان البتّه در این شاخه به كار گمارده می شوند كه در ازای كار طولانی و طاقت فرسا مزد اندكی می گیرند و اعتصابات كارگری در همان سالها، در <span class="s2">1307 </span>مثلا، انعكاسی است از آنچه دراین بخش می گذرد<span class="s2">. </span>البتّه شماری دیگر هم بودند، مثل شماری از رهبران قبایل و ایلات، كه به كارگمارده نشده از این بخش بهره مند می شوند و بدیهی است كه خدمت گزار اربابانند به هر وقت و موقعی كه نیازی پیش بیاید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تازمان تشكیل بانك ملّی، نبض پولی اقتصاد دردست بانك شاهنشاهی است كه به هزار ویك ترفند تنها در اندیشۀ </span><span class="s2">« </span>حداكثر سازی<span class="s2">» </span>سود خود است<span class="s2">. </span>البتّه از <span class="s2">1307</span>، با یك اختلاف فار بیست و چند ساله<span class="s2">- </span>تا آنجا كه من می دانم، بسی پیشتر استاد علی اكبر دهخدا در صور اسرافیل از ضرورت ایجاد بانك سخن گفت <span class="s2">- </span>بانك ملّی به مدیریت آلمانی ها آغاز به كار می كند كه اگر چه اقدام بسیار مفید و مؤثّریست ولی مدّتی بعد، راز رشوه خواری متخصصین آلمانی از پرده برون می افتد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روایت نفت، ولی به دو دلیل اهمّیت فوق العاده ای دارد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>از یك سو، بخاطر اهمّیت درآمد نفت در ادارۀ اقتصاد گرفتار ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>از سوی دیگر، كمپانی نفت انگلیس و ایران اگر چه به صورت یك كمپانی خصوصی آغاز به كار می كند ولی از <span class="s2">1914 </span>به صورت یك شركت دولتی <span class="s2">[ </span>بریتانیا<span class="s2">] </span>در می آید و از امکانات خویش برای پیشبرد سیاست استفاده تامّ و تمام می کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این هم جالب است كه از </span><span class="s2">1927 [ 1306] </span>كلّ درآمد این شركت انگلیسی از صادرات نفت ایران به عنوان <span class="s2">« </span>صادرات ایران<span class="s2">» </span>منعكس می شود در حالیكه سهم ایران تنها <span class="s2">16 </span>درصد آن بود و بقیه، درواقع درآمدی بود كه براساس قرارداد به ایران باز نمی گشت<span class="s2">. </span>ولی محاسبۀ كلّ درآمد شركت نفت در درآمدهای صادراتی ایران این حسن اضافی را داشت كه نشان <span class="s2">« </span>از توسعه و ترقّی تجارت خارجی<span class="s2">» </span>ایران دراین دوره می داد كه به واقع صحّت نداشت و راست نبود<span class="s2">. </span>در عین حال، این هم لازم به یادآوری است كه سهم ایران <span class="s2">16 </span>درصد از <span class="s2">« </span>منافع خالص<span class="s2">» </span>كمپانی بود و همین، شرایط را برای حساب سازی های كمپانی برای كم نشان دادن منافع خالص و در نتیجه پرداخت كمتر به ایران فراهم كرده بود<span class="s2">. [ </span>نمونۀبارز این دست حساب سازی ها این بود كه اگرچه دولت ایران نمی توانست ازدرآمد های كمپانی مالیات بگیرد ولی دولت بریتانیا، به چنین كاری دست می زد و مقدارمالیات نیز سیر صعودی داشت<span class="s2">. </span>به گفتۀ دكتر برزگر، <span class="s2">« </span>ایران در عین پرداخت مالیات بر درآمدی گزاف به خزانۀ بریتانیا، خود نمی توانست ازطریق وضع مالیات درآمد خویش را افزایش دهد<span class="s2">»[17] .</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>یكی از افتخارات رضاشاه، ساختن راه آهن سراسری ایران است كه قراراً از مالیات انحصار قند و شكر تأمین مالی شد</b></span><span class="s2">. </span><strong>وقتی در همین پروژه كمی دقیق می شویم، احتمالاً به نتیجۀ متفاوتی خواهیم رسید<span class="s2">. </span>در همان سالها دكتر مصدّق كه نمایندۀ مجلس بود به تفصیل در خصوص <span class="s2">« </span>غیر اقتصادی<span class="s2">» </span>بودن آن سخن گفت و ادلّه و شواهدش را ارایه داد ولی این احتمالاً درست است كه با همۀ ادعاها، تصمیم به احداث این راه نیز به همان روالی که تقی زاده متذکًرشده است، اتّخاذشده بود و غیر قابل تغییربود<span class="s2">.</span>به گوشه هایی از استدلال دكتر مصدّق درجای دیگرپرداخته ام و دیگر تکرار نمی کنم<span class="s2">.</span><span class="s3"> </span></strong>از جزئیات قرارداد احداث راه آهن سراسری هم سخن نخواهم گفت، چون به گمان من، این و بسیاری قرار و مدار دیگر، حلقه هائی بودند از یك زنجیر و به همین سبب، می كوشم بررسی مختصری از این مجموعه به دست بدهم<span class="s2">. </span>پیش از آن امّا، بایدبه چند سئوال دیگر پاسخ داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>هزینۀ احداث راه آهن <span class="s2">75 </span>میلیون تومان برآورد شده بود ولی كلّ درآمد انحصار قند و شكر در سال تنها <span class="s2">6 </span>میلیون تومان بود ومعلوم نشد كه بقیه از چه منبعی باید تأمین شود؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>در نبود و توسعه نیافتگی راه و كمی تولید، فایدۀ اقتصادی این راه آهن در چه بود؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>چراعوارض اضافی بر قند و شكروضع شد و برای نمونه، منسوجات وارداتی شامل این عوارض اضافی نشده بودند؟ آیا علّت می تواند این بوده باشد كه انگلستان در قند وشكر وارداتی به ایران سهمی نداشت؟ به عبارت دیگر، آیا ممكن است كه غرض به واقع لطمه زدن به منافع تجاری روسیه در ایران بوده باشد که دراین دوره صادر کنندۀ اصلی قند و شکر به ایران بود؟</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای فراهم كردن زمینۀ پاسخ گوئی به این پرسش ها، بد نیست بحث رادر حاشیۀ چند موضوع كلّی تر دنبال كنیم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>تحوّل در عرصۀ ادارۀ مملكت<span class="s2">. </span>بازهم باید تاکید کنم که من به ظواهر کاری ندارم ولی درواقعیت امر، گذشته از تقلّب گسترده درانتخابات، تیمورتاش كه وزیر دربار بود تا زمان معزولی در<span class="s2">1311 </span>همه کاره شد و نه در برابر همان مجلس قلابی پاسخگو بود و نه می توانست از سوی مجلس برای ارایه توضیحات احضار شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سیاست اقتصادی ایران در آن سالها<span class="s2">. </span>احداث راه آهن سراسری، تمدیدقرارداد <span class="s2">1933 </span>وسیاست بودجۀ دولت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سلطۀ بانك شاهنشاهی بر زندگی مالی و پولی ایران <span class="s2">[ </span>قرارداد <span class="s2">1305].</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">از مسائل دیگری چون ضبط اموال و فساد مالی </span><span class="s2">[ </span>جریان نفت خوریان، برای نمونه<span class="s2">] </span>و اقدامات خودسرانۀ <span class="s2">« </span>كشف حجاب<span class="s2">» </span>و لباس متّحد الشكل برای جلوگیری از اطناب كلام درمی گذرم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>تحوّل سیاسی<span class="s2">: </span>پیشتر به اشاره گذشتم كه برآمدن رضا شاه، به معنای قانونمند شدن امور در ایران نبود و این در حالی بود كه آنچه كه ایران نیاز داشت، نه جایگزینی یك خودكامه با خودكامه ای دیگر، بلكه دقیقا، قانونمند شدن كارها بود<span class="s2">. </span>گذشته از سركوب خشونت بار جنبش های مردم <span class="s2">[ </span>جنگلی ها، كلنل پسیان، شورش تبریز، شورش سلماس، شورش مراوه تپه در خراسان، شورش ابراهیم خان درفومن<span class="s2">]. </span><strong>آن چه كه <span class="s2">«</span>استقرار امنیّت<span class="s2">» </span>نامیده می شود، به واقع <span class="s2">« </span>ملّی و سراسری كردن ترس و عدم امنیّت<span class="s2">» </span>بود ولی از آن أسف بارتر، برخورد حكومت تازه به انتخابات بود<span class="s2">. </span>از سوئی، دولت به <span class="s2">« </span>تجدّدطلبی<span class="s2">» </span>تظاهر می کرده و انتخابات را تعطیل نمی كند<span class="s2">. </span>از سوی دیگر، انتخاباتی بر گزار می كند كه درآن مردم از حقّ انتخاب به گسترده ترین حالت محروم می شوند</strong><span class="s2"><strong>.</strong> </span>برای تكمیل این كمدی<span class="s2">-</span>تراژدی به عیان ترین حالت درانتخابات مداخله می كند<span class="s2">. </span>به عنوان نمونه، انتخابات مجلس هفتم نمایش مسخره ای بود از خودكامگی لجام گسیخته<span class="s2">. </span>و<span class="s3"><b>اگر حافظه ام خطا نكند، همان انتخاباتی بود كه مرحوم مدرس، نمایندۀ اوّل تهران در دورۀ ششم، كه گویا دراین دوره حتّی یك رأی هم نیاورده بود به طعنه برآمد که </b></span><strong><span class="s2">«</span>گیرم هیچ کس به من رای نداد، برسر رأی خودم كه به خودم داده بودم، چه آمد؟<span class="s2">» [</span>نقل به مضمون</strong><span class="s2"><strong>]</strong>.</span><span class="s3"> </span>نه فقط در بسیاری از حوزه ها، آراء <span class="s2">«</span>نمایندگان رضا شاهی<span class="s2">» </span>از تعداد جمعیت واجد الشرایط بیشتر بود بلكه درشماری از حوزه ها، شمارۀ آراء از كلّ جمعیت حوزۀ انتخابیه هم بیشتر شد<span class="s2">. </span>نمایندۀ اوّل تهران، شیخ حسین طهرانی نزدیك به <span class="s2">50 </span>هزار رأی آورد<span class="s2">. </span>جمعیت تهران ولی كمتر از <span class="s2">250 </span>هزار نفر بود كه نیمی از آن زنان بودند بدون حقّ رای، و براساس آمار های دولتی در همان موقع، نزدیك به <span class="s2">40 </span>درصد هم كمتر از <span class="s2">21 </span>سال سن داشتند كه نمی توانستند در انتخابات شركت نمایند<span class="s2">. </span>بعلاوه، خارجیان مقیم تهران، و بی خانمان ها نیز كم نبودند<span class="s2">.</span>با احتساب همۀ این موارد، به ظنّ غالب، تعداد افراد واجد الشرایط به دشواری به <span class="s2">50 </span>هزار نفر می رسد كه به ادعای دولت، نه فقط <span class="s2">100 </span>درصد كسان در انتخابات شركت كرده بودند بلكه همگان نیز به نامزد دولتی رأی داده بودند<span class="s2">! </span>حاجی تقی وهاب زاده از اردبیل كه به روایتی <span class="s2">30 </span>هزارتن و به روایت دیگر، <span class="s2">40 </span>هزار تن جمعیت داشت با <span class="s2">36636 </span>رأی نماینده شد<span class="s2">! </span>نمایندگان بارفروش، دادگر و شریعت زاده با <span class="s2">32884 </span>و <span class="s2">33841 </span>رأی وكیل شدند در حالیكه كلّ جمعیّت بارفروش در آن موقع تنها <span class="s2">30 </span>هزار نفر بود<span class="s2">. </span>ثقه الاسلام بروجردی از بروجرد كه <span class="s2">30 </span>هزار نفر جمعیّت داشت با <span class="s2">35359</span>رأی به نمایندگی رسید<span class="s2">. </span>از ساری كه جمعیّتش تنها <span class="s2">10 </span>هزار تن بود، عمادی نامی با <span class="s2">33742 </span>رأی به وكالت رسید<span class="s2">. </span>آرای وكیل ساوه، دو برابر جمعیّت شهر ساوه بود<span class="s2">[18]. </span>با اشاره به این دست مداخلات، می خواهم بر این نكته انگشت بگذارم كه مشكل جوامعی چون ایران، در وهلۀ اوّل آماده نبودن شرایط عینی برای تحوّل و دگرگونی اساسی نبود<span class="s2">. </span>همان جریاناتی كه به این صورت گسترده، امّا مضحك، در انتخابات مداخله می كردند، می توانستند<span class="s2">- </span>اگر می خواستند <span class="s2">- </span>از امكانات و قدرت خویش برای انجام صحیح انتخابات استفاده نمایند<span class="s2">. </span>پرسش اساسی این است كه چرا این چنین نمی كردند؟ پاسخ صریح و بدون پرده پوشی، به گمان من، این است كه بر خلاف آنچه كه به آن تظاهر می كردند درد مردم و دردمملكت نداشتند<span class="s2">. </span>درد، اگر دردی بود دردمنافع حقیرانۀ شخصی بود<span class="s2">. </span>جالب و توجّه بر انگیز است كه حتّی در برابر چنین مجلسی هم، شاه مستبد در عمل همۀ امور را به دست وزیر درباری می سپارد كه در برابر مجلس مسئولیت نداشت<span class="s2">. </span>با این وصف، از چپ و راست از سوی اندیشمندان خودی با ادّعای <span class="s2">« </span>تجدّد طلبی<span class="s2">»</span>و<span class="s2">« </span>تحوّل اساسی<span class="s2">» </span>در ایران به عصر رضاشاه روبرو هستیم<span class="s2">!</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این البتّه درست است كه تیمور تاش و داور در سازمان دهی عناصر طرفدار رضا خان در آبان </span><span class="s2">1304 </span>نقش بسیار مؤثّری داشتند و احتمالاً به همین خاطر نیز، بعد به وزارت رسیدند<span class="s2">. </span>ولی پاسخ به چرائی همه كاره شدن تیمورتاش، كماكان ناروشن است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>به نظر من، نه فقط در این دوره با تجدّد طلبی سطحی و قلاّبی روبرو هستیم بلكه، </b></span><strong><span class="s2">« </span>ناسیونالیسم<span class="s2">» </span>رضا شاهی نیز از نوع ویژه ای بود كه با سلطۀ امپریالیستی تناقضی نداشت<span class="s2">. </span>یعنی، نه فقط تجدّد طلبی واقعی نبود، بلكه هم خوان با آن با ناسیونالیسمی قلابی نیز مواجه هستیم كه مكمّل تجدّد طلبی قلّابی است<span class="s2">. </span>در این میان، تكلیف تحوّل اقتصادی نیز روشن می شود<span class="s2">.</span></strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">هر تعریفی ازناسیونالیسم را كه بكار بگیریم، ناسیونالیسم با سلطۀ امپریالیسم تناقضی آشتی ناپذیر دارد</span><span class="s2">. </span>در ایران در صد سال گذشته، حدّاقلّ در دومورد بسیار اساسی <span class="s2">- </span>قرارداد <span class="s2">1305 [ </span>قرارداد بانك شاهنشاهی <span class="s2">]</span>و قرارداد <span class="s2">1312 [ </span>تمدید قرارداد نفت<span class="s2">] </span>نمی توان از حفظ منافع ایران سخن گفت<span class="s2">. </span>از خود رضا شاه نقل است كه وقتی جریان را به او خبرداده بودند، اوّلین عكس العملش این بود كه <span class="s2">« </span>این <span class="s2">[ </span>تمدید قرارداد<span class="s2">] </span>ابداً نمی شود، می خواهید سی سال كه ما به گذشتگان لعنت كردیم پنجاه سال هم آیندگان به ما لعنت كنند<span class="s2">»[19]. </span>ولی چیزی نمی گذرد كه امتیاز نفت مطابق خواستۀ دولت بریتانیا تمدید می شود<span class="s2">. </span>هرچه كه زمینۀ تمدید قرارداد باشد <span class="s2">- </span>خواه پرداخت رشوه به شخص شاه و یا تهدید به قطع رابطه <span class="s2">- </span>واقعیت این است كه بیش از <span class="s2">80 </span>درصد درآمدهای نفتی برای <span class="s2">32 </span>سال دیگر <span class="s2">- </span>یعنی بیشتر از همان قراردادی كه شاه واضعین آن را لعنت می كرد<span class="s2">- </span>در اختیار انگلیسی ها قرار گرفت<span class="s2">. </span>علاوه بر آن، این نیز پذیرفته شد كه دولت ایران تحت هیچ عنوانی نمی تواند امتیاز را لغو نماید<span class="s2">.</span>البتّه در كنار آن، موادّ دیگری نیز بود كه همین تعهّدات یك جانبه در زمان مصدّق، به نفع امپریالیسم بریتانیا بسیار كار ساز افتاد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">از سوی دیگر، برای سی سال، شركت از پرداخت هر گونه مالیات بر درآمد به دولت ایران معاف شد</span><span class="s2">. </span>به عوض، دست دولت بریتانیا، برای اخذ مالیات بر درآمد باز گذاشته شد<span class="s2">. </span>از طرف دیگر، سهم ایران، هر چه بود، از درآمدمالیات دررفتۀ شركت برداشت می شد<span class="s2">. </span>به این ترتیب، <span class="s2">« </span>هر قدر مالیاتهای بریتانیا افزایش می یافت از سهم ایران نیز به همان اندازه كاسته می شد<span class="s2">» [20]. </span>قرارداد بانك شاهنشاهی، اگر نه بدتر، به همین بدی بود<span class="s2">. </span>آیا مصدّق راست نمی گفت كه این قرارداد، <span class="s2">« </span>هم مخالف قانون است و هم بحال مملكت مضرّ<span class="s2">»[21]. </span>مادّۀ <span class="s2">4 </span>ضمیمه قرارداد، <span class="s2">«</span>از دولت ایران سلب آزادی می كند كه از هیچ دولتی ولو به تنزیل كمتر نتواند استقراض نموده قرض دولت انگلیس راتأدیه نماید<span class="s2">». </span>فصل ششم همان قرارداد دولت را <span class="s2">« </span>ملزم می كند كه با هیچ بانكی غیر از بانك شاهنشاهی طرف داد وستد نباشد<span class="s2">»[22]. </span>در نطقی دیگر ازمصدّق در <span class="s2">22</span>آذر ماه <span class="s2">1305</span>در مجلس، مسائل بیشتری آشكار می شود كه قرارداد بین دولت و یك شركت خارجی كه بر خلاف قانون اساسی به مجلس ارایه نشده است چه وضعیت دست و پا گیری برای مردم و برا ی اقتصاد كشور ایجاد كرده است؟<span class="s2">[23]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قرارداد نفت كه به آن صورت و قرارداد مالیه كه به این صورت، درآن صورت چرا تعجّب می کنیم که اوضاع اقتصادی به سامان نمی رسید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وامّا، وقتی می رسیم به </span><span class="s2">« </span>تجدّد طلبی<span class="s2">» </span>رضا شاه، این ادّعا باید با توجّه به مختصّات ایران مورد ارزیابی قرار بگیرد و به خصوص لازم است از ظاهر قضایافراتر رفته به مسائل ریشه ای برخورد شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>به سلاطین بی خبر قاجار كه تا سال <span class="s2">1906 </span>بر ایران حكم راندند، نمی توان تهمت قانون شكنی و قانون گریزی بست<span class="s2">. </span>چرا كه قانونی نبود تا از سوی آنان شكسته شود<span class="s2">. </span>ولی آیا، همین نكته در مورد رضا شاه هم صادق است؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>به ناصرالدین شاه، شاید ایرادی نباشد <span class="s2">- </span>كه بود<span class="s2">- </span>كه مملكت را به آن صورت اداره می كردو امین السلطان همه كاره شد<span class="s2">. </span>نه مجلسی بود و نه تجربۀ مشروطه ای<span class="s2">. </span>ولی همه كاره بودن و همه كاره شدن وزیر دربار رضاشاه با شیوه های مدرن حكومتی جوردر نمی آمد<span class="s2">. </span>مسئله اصلاً این نیست كه تیمورتاش آدم خوبی بود یا نبود<span class="s2">. </span>نكته این است كه در حكومتی كه ادّعای مشروطه بودن و مجلس و قانون اساسی داشتن داشت ، هیچ مقامی نمی توانست ونمی بایست این گونه، همه كاره بشود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این درست كه مدّتی بعد، به اجبار چادر از سر زنان بركشیدند و بر مردان هم لباس مّحد الشكل پوشاندند و كلاه پهلوی </span><span class="s2">« </span>مقدّس<span class="s2">» </span>شد<span class="s2">. </span>ولی این هم واقعیت دارد كه در وضعیت زندگی روستائیان كه اكثریت مطلق جمعیّت كشور بودند، بهبودی حاصل نشد<span class="s2">. </span>آیا خود كامه ای كه با صرف آن همه امكانات از سرزنان چادر بر می كشید، نمی توانست سیاستی مبنی بر تعدیل بهرۀ مالكانه را اجرا نماید؟ تقسیم اراضی و اصلاحات ارضی دیگر پیشكش<span class="s2">. </span>ولی این چنین نشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در سالهای اوّلیۀ قرن گذشته، قرارداد </span><span class="s2">1919 </span>را داریم كه می رفت تا ایران را به صورت كشوری تحت الحمایۀ بریتانیا در آورد كه خوشبختانه ناموفق ماند<span class="s2">. </span>هنوز دو سالی از آن نگذشته بود كه كودتای سوّم اسفند پیش آمد و صدارت صدروزۀ سید ضیاء و بعد همه كاره شدن رضا خان<span class="s2">.</span>به جزئیات و دیدگاههای مختلفی كه در بارۀ این رویدادها هست، در این جا تكیه نمی كنم<span class="s2">. </span>ولی بر خلاف باور عمومی، <span class="s2">« </span>امنیت آفرینی<span class="s2">» </span>رضا خان نه نتیجۀ قانون مند شدن امور و احترام به قانون و به حقّ وحقوق افراد در ایران، بلكه پی آمد سركوب گسترده و ملّی كردن و سراسری كردن ترس وواهمه بود<span class="s2">. </span>كه به همین دلیل درعرصۀ اقتصاد واجتماع ناموفّق ماند<span class="s2">. </span><strong>مشاهده كنید كه مصدّق در همان موقع در نطقی كه دراعتراض به وزارت وثوق الدوله دركابینۀ مستوفی الممالك می كند اوضاع را چگونه تصویر می كند<span class="s2">: «</span>وضعیات امروز با دورۀ قرارداد مناسب نیست زیرا عناصر منتقد مرعوب وعامّه بفقر مبتلا گردیده اند<span class="s2">. </span>حكومت نظامی و سانسور مطبوعات و آزاد نبودن اجتماعات كه بهترین وسایل اختناق است بخود صورت عادی گرفته ووسایل فقر و تنگدستی از هر حیث فراهم گردیده است<span class="s2">.</span>چنانچه كسی از مركز مملكت بخواهد به اطراف نزدیك برود باید چند روز برای اخذ مجوّز معطّل باشد<span class="s2">»</span></strong><span class="s3"> </span>و به همین خاطر بود كه در همان مجلس به اعتراض بر آمد كه <span class="s2">«</span>بیائید برای خدا دست از گریبان ملّت بردارید<span class="s2">»[24]. </span>جان مایۀ سیاست های دولت های بر آمده ازكودتای سوّم اسفند، تكیه بر مالیات های غیر مستقیم بود و تخصیص بخش اعظم درآمد ها به <span class="s2">« </span>وزارت جنگ<span class="s2">». </span>البتّه از پروار كردن دیگر عوامل سركوب نیز غفلت نكرده بودند<span class="s2">. </span>وقتی برای ساختن زندان های بیشتر و تعمیر قصور سلطنتی از كیسۀ مردم از مجلس بودجه می خواهند، این جا باز مصدّق است كه به عنوان سخن گوی وجدان اجتماعی عصر وزمانۀ ما به صدا در می آید كه چه خبرتان است، <span class="s2">« </span>چند سالیست كه یك مبلغ زیادی همین بودجه نظمیه برای خرج سانسور <span class="s2">- </span>چیزی كه بر خلاف قانون اساسی و چیزی كه پایمال كنندۀ حقوق ملّی است <span class="s2">- </span>می گیرد و خرج می كند<span class="s2">. </span>امسال چند سال است كه همین نظمیۀ یك عدّه اشخاص معلوم الحال را دم دروازه می گمارد كه هركسی كه می خواهد از دروازه بیرون برود تمام تاریخ خود و اعقابش واجدادش را از او سئوال بكند<span class="s2">. </span>شما تحقیق بكنید امروز كه در ممالك اروپا یك چنین چیزی نیست سهل است در عصر ناصری در عصر مظفّری در عصر محمّد علی میرزائی همچو چیزهائی نبوده، نه سانسور مطبوعات بوده ونه این كه اگر كسی بخواهد از خانه اش به دهش برود یك عریضه به نظمیه بنویسد و بدون اجازه نتواند حركت بكند و اگر بتوانند هزار گونه جلو گیری كنند ودم دروازه بایستنداسم خودش و عیالش و پسرش را بپرسند وتقریبا تمام امور اقتصادی را فلج بكنند<span class="s2">» ( </span>ص <span class="s2">157).</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیا حكومتی كه با آن همه خشونت، حكومت متمركز رابر قرار كرده و اموال دیگران را به حساب شخصی شاه ضبط می كرد، نمی توانست از ثروتمندان برای بهداشت و آموزش مالیات بگیرد؟ سئوال این است كه ، چرا نگرفتند و چرا از این كارها، كمتر كردند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به عنوان مشتی از خروار، این اصلاً مهم نیست که آیا این سیاست دست پخت داور بود یا تیمورتاش و یا هرکس دیگر، واقعیّت این است که از بطن این نگرش، رونق اقتصادی در نمی آید</span><span class="s2">. </span>كلّ درآمد دولت در <span class="s2">1308 </span>نزدیك به <span class="s2">35 </span>میلیون تومان بود كه <span class="s2">7-6 </span>میلیون تومانش مالیات قند و چای بود<span class="s2">. 12 </span>میلیون تومان هم درآمد گمركات، <span class="s2">5-4 </span>میلیون تومان هم مالیات مستقیم<span class="s2">. </span>درآمد نفت هم <span class="s2">12 </span>میلیون تومان بود كه <span class="s2">6 </span>میلیون تومان را به عنوان ذخیره برای مصارف نظامی كنار گذاشته شد<span class="s2">. </span>علاوه بر آن، كلّ بودجۀ وزارت جنگ در <span class="s2">1308 </span>معادل <span class="s2">14.6 </span>میلیون تومان بود<span class="s2">. </span>به سخن دیگر،در مملكتی كه نه راه داشت، و نه مدرسه و نه بیمارستان، نزدیك به <span class="s2">20 </span>میلیون تومان از درآمد <span class="s2">35 </span>میلیون تومانی بطور مستقیم صرف ارتش شد<span class="s2">. </span>ارقام زیر را برای مقایسه به دست می دهم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بودجۀ وزارت جنگ <span class="s2">14618460 </span><span class="s4">تومان</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">[ 6 </span>میلیون تومان ذخیره محاسبه نشده است<span class="s2">].</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بودجۀ وزارت فوائد عامه <span class="s2">343100 </span><span class="s4">تومان</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بودجۀوزارت معارف <span class="s2">909900 </span><span class="s4">تومان</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بودجۀ وزارت بهداری <span class="s2">716000 </span><span class="s4">تومان</span><span class="s2">[25]</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">یعنی بودجۀ وزارت جنگ به تنهائی، بیش از ده برابر كلّ بودجه وزارت فوائد عامّه، معارف و بهداری بود</span><span class="s2">! </span>حالا می خواهد حكومت رضا شاه باشد و یا هر حكومت دیگری، بقیّۀ مسایل به کنار این چنین حكومتی، با این شیوۀ تخصیص بودجه، چه در ایران و چه در هر جای دیگر، نمی تواند اقتصاد کشور را بازسازی کند<span class="s2">. </span>با این همه باید تأکید کنم که ایرادعمده و اساسی من به اوضاع ایران درزمان رضا شاه، هم چنان به اقداماتی است که موجب تضعیف بیشتر نهادهای نو پائی شد که تازه درایران شکل گرفته بودند و برای پیشرفت و توسعۀ کشور لازم بود که از حمایت قانونی برخوردارباشند<span class="s2">. </span>دولت مسئول به گمان من دولتی بود که برای گسترش این نهادها می کوشید و موانع کارکردن شان را رفع می کرد<span class="s2">. </span>از این جمله نهادها می توان به مجلس و نمایندگی اشاره کرد و هم به مطبوعات و بطور کلّی به حکومت پارلمانی که با اقدامات رضا شاه و مدافعانش به شدّت تضعیف شدند<span class="s2">. </span>این قطعه که درباره عزل تیمورتاش نوشته شده است به گمان من توصیف بسیار مناسبی از اوضاع ایران درعصر رضاشاه است<span class="s2">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« </span>سقوط وزیردربار <span class="s2">[ </span>تیمورتاش<span class="s2">] </span>نمونۀ دیگری بود از نحوۀ عملکرد یک دیکتاتور آکنده از سوء ظن و بیمناک از باختن تاج و تخت، درنابودی و انهدام یک به یک کلّیۀ رجال قابل و مستقل، سیاست شاه <span class="s2">[</span>رضا شاه<span class="s2">] </span>برآن قرارداشت که هیچگاه اجازه ندهد دولتمردی وجود خود را لازم و ضروری فرض کند<span class="s2">. </span>وی بدین ترتیب نه تنها رهبران را ازمیان برد بلکه اصولا نفس رهبری را هم نابود ساخت<span class="s2">. </span>از این رو هنگامی که از صحنه کنار رفت، درایران فقط نشانی از تاک نشان و معدود شخصیت هائی که دراین بیست سال جان بدربرده بودند، برجای بود و آن تعداد نیز اندک و خرد بودند<span class="s2">. </span>درواقع هیچ کشوری نمی توانست تا بدین حدّ درآستانۀ ورشکستگی سیاسی قرار گرفته باشد<span class="s2">.»[26] ( 4 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><strong>◀ توضیحات و مآخذ:</strong></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- ابوالحسن بنی صدر- «موقعیت ایران و نقش مدرس »( سیری در تاریخ تحول اقتصادی و سیاسیو طبیعی ایران- انتشارات مدرس – آذر 1356 – صص 27 – 3 و «تدابیر اقتصادی را که[ بعد از فروپاشی رژیم پهلوی ] می باید به اجرا گذاشته می شدند تا که اقتصاد کشور تولید محور و بودجۀ دولت متّکی به این اقتصاد بگردند».</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- عطا آیتی « دیکتاتوری و اقتصاد (گزارشی از اوضاع اقتصادی ایران عصر رضاشاه)- در نشریه «تاریخ معاصر ایران » بهار 1385 - شماره 37 - صص 203 تا 224</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3- ) دكتر باقر عاقلی- کتاب «داور و عدلیه» ،انتشارات علمی – چاپ اول 1369 - صص 350 - 333 و سایت دنیای اقتصاد « داوري علياكبر داور درباره اقتصاد ايران» - از 31 اردیبهشت تا 2 خرداد 1390</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- : احمد سیف « داور و ایران به زمان رضا شاه» شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ه.ش.- نیاک - یادداشتهای احمدسیف</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://niaak.blogspot.de/2011/11/blog-post_12.html" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://niaak.blogspot.de/2011/11/blog-post_12.html" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://niaak.blogspot.de/2011/11/blog-post_12.html</a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ «[رضا] شاه از وزرای فهمیده و زیرک خوشش نمیآید.»</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنده یاد اللهیارصالح از رجل خوشنام سیاسی عصر پهلوی و از یاران مصدق و رهبران نهضت ملی بود . نشریۀ دنیای اقتصاد می نویسد : آنچه در چند شماره از «پرونده صالح» میخوانید، از کتابی به همین نام است که شادروان ایرج افشار با مراجعه به اسناد به جا مانده از این رجل سیاسی استخراج کرده و در فصل 5 و تحت عنوان «ایران زمان رضاشاه» گنجانده است. براساس نوشته کتاب یاد شده «اللهیار صالح این نوشته را در 4 مرداد 1321 در نیویورک و در حالی که نماینده اقتصادی ایران در ایالات متحده بود نوشته است» دقت در خاطرات اللهیار صالح از موضوعی که برای ایران اهمیت داشته است <b>چند نکته را برای خواننده این خاطره به ذهن میآورد</b>. <strong>نکته اول بیاطلاعی شاه مملکت ایران از کم و کیف اداره وزارتخانهها و از طرف دیگر نشان دادن اقتدار بیهوده شاهی است که تصور میکند همه اطلاعات کشور را بهطور کامل در اختیار او میگذارند. نکته دوم این است که وزیر یک کشور برای اداره بخشی از اقتصاد فقط به این میاندیشد که در برابر قدرت نخست کشور پاسخگو باشد</strong>... متن خاطرات صالح را میخوانید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>«منشی شرکت نفت»</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«معاون- بیا جلوتر... میخواهم بدانم منشی شرکت نفت چه حق دارد برود وزیر را ملاقات کند؟... مگر وزارت دارایی معاون یا مدیرکل ندارد؟... درستش را بخواهی- منشی شرکت حق دیدن معاون یا مدیرکل را هم ندارد!... حرفی دارد باید برود منشی، یا اگر خیلی ادعایش میشود، رییس اداره نفت را ملاقات کند...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه مطابق عادتی که داشت وسط اتاق راه میرفت و حرف میزد. بیشتر وقت دستهایش پشت کمر بود و با تسبیحی که مصطفی کمال در سفر ترکیه یادگار داده [بود] بازی میکرد...</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناگهان وضع دستهایش را تغییر داد و ایستاد. قدری به من نگاه کرد... آهنگ صدایش که تا این لحظه ملایم بود بلند شد...</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«چرا جواب نمیدهی؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من نمیدانستم چه جوابی بدهم- زیرا از موضوع صحبت شاه و قضیه منشی شرکت نفت هیچ اطلاع نداشتم. سرتیپ خسروی، وزیر دارایی، فقط از منزلش به من با تلفن به وسیله رییس دفتر گفته بود که اعلیحضرت همایونی امر فرمودهاند متفقا شرفیاب شویم. بین راه فکر هر چیزی را کرده بودم غیر از احتمال ملاقات «منشی» شرکت نفت با وزیر دارایی... از صحبت توی اتومبیل با سرتیپ خسروی هم که سعی کردم بفهمم آیا اخیرا شرفیاب شده و دیگر چه دستهگلی به آب داده چیزی سر در نیاورده بودم. ترسیدم اگر عرض کنم «قربان اطلاع ندارم» در این روز خلق شاه تنگ شود. ناچار سرم را به حال کرنش فرو آورده به حال اول مثل جماد ایستادم. به چشمهای شاه نگاه میکردم. به امید اینکه خیال مرا از قیافهام بفهمد و خودش توضیح بدهد...</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه برگشت و در حالی که به طرف پنجرههای اطاق میرفت و پشتش به من و وزیر دارایی بود گفت:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«عجب وزارتخانهای!... این وزیر، این هم معاون!...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه یکی دو دقیقه جلو پنجره ایستاد و به باغ نگاه کرد... من و وزیر ساکت سر جای خود ایستاده بودیم. یکی دو دفعه چشم خود را از شاه برگردانده و به سرتیپ نگاه کردم. خواستم به او بفهمانم یک چیزی بگوید بلکه مطلب روشن شود. خیر... او همانطور به حال خبردار ایستاده بود و مثل کسی که هیپنوتیزم شده باشد به سوی شاه مینگریست. تا اینکه شاه مجددا به طرف ما برگشت. در این موقع من جسارت نموده عرض کردم:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«قربان! شاید این شخص منشی نبوده- اگر اجازه فرمایید تحقیق شود.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این حرف خوشبختانه تاثیر نیکویی کرد... موقعی که نزدیک بود شاه حالت کوه آتشفشان را پیدا نموده وزیر و من را از اتاق خارج نماید قدری نزدیکتر آمد... با کمی تبسم آمیخته به استهزا به سرتیپ خسروی مختصر نگاهی کرد، بعد به من رو نموده گفت:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«الان برو تحقیق کن و جواب را با تلفن به شکوه بگو.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من و سرتیپ کرنشکنان از اتاق خارج شدیم. سرتیپ بدون اینکه چیزی بگوید با قیافه خیلی سادهای که دارد مثل بچه میخندید و حال آنکه من منتظر بودم راجع به صحبت شاه چه توضیحی خواهد داد... از پلههای قصر نوساز مرمر پایین آمدیم و تک پا تک پا از جلوی اتاق دفتر شاه عبور کردیم... خوب که از قصر دور شدیم از سرتیپ پرسیدم:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«این موضوع چه بود؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باز خندید... و به جای اینکه جواب دهد گفت:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«آقای صالح! امروز نزدیک بود هر دو شلاق بخوریم...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منتظر بودم سوار اتومبیل که شدیم وزیر شروع به مطلب خواهد نمود... از در قصر تا عمارت وزارت دارایی چند دفعه به حال استعلام به صورت سرتیپ نگاه کردم. ولی او خندید. بدون اینکه حرف دیگری بزند مکرر گفت:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«امروز نزدیک بود شلاق بخوریم.»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رسم سرتیپ بود به محض اینکه به در اتاق خود میرسید و پیشخدمت در اتاق را باز مینمود مستقیم به طرف میز کنفرانس میرفت و به پیشخدمت میگفت: «به مدیرکل و دکترها اطلاع بده تشریف بیاورند.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این دفعه هم همان دستور را داد. من دیدم الان سیل مدیرکل و دکتر سرازیر میشود و دیگر مجال تحقیق راجع به موضوع صحبت شاه باقی نمیماند. وزیر را تنها توی اتاق گذاشتم و برگشته یواشکی به پیشخدمت گفتم: «چند دقیقه صبر کن».به اتاق وزیر برگشتم. دیدم هنوز سرتیپ میخندد. پهلویش نشستم گفتم: «خواهش دارم این موضوع را قدری جدی بگیرید! میدانید با اعلیحضرت نمیشود شوخی کرد! ممکن است الساعه تلفن کند و بپرسد که نتیجه چه شد؟ بفرمایید شخصی که از طرف شرکت نفت آمده شما را ملاقات کرده کی بود؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیدم باز سرتیپ میخندد! ... بعد دستش رفت روی تکمه زنگ اخبار ... لحظه[ای] نگذشت مدیر دفتر وارد شد... خیال کردم از او میخواهد چیزی راجع به این مساله بپرسد...</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«- گفته بودم مدیرکلها...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سر خود را نزدیکتر برده از سرتیپ پرسیدم: «آیا مصطفی فاتح یا دکتر مشرف نفیسی از این موضوع خبر دارند؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«بلی- خود دکتر مشرف نفیسی او را آورده بود.»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگر منتظر نشدم گوشی تلفن وزیر را برداشته به دکتر مشرف نفیسی گفتم:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«آقای دکتر معذرت میخواهم! آن شخص که اخیرا از شرکت [نفت] به اتفاق شما آمده آقای وزیر را ملاقات کرده چون وزیر اسمش را فراموش نموده خواهش دارم بفرمایید کی بوده و چه سمتی در شرکت دارد؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«- این شخص مستر... رییس کل شرکت در ایران میباشد که محل اقامت دائمش آبادان است و فقط سالی یکی دو دفعه به تهران میآید. چون اخیرا تهران بود برای ادای احترام او را به ملاقات جناب آقای وزیر دارایی آوردم که ضمنا...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بقیه آن روز مثل غالب روزها به مباحثات بینتیجه راجع به «برنامهها» و «صورت سازمان» ادارات در سر میز کنفرانس گذشت. فردا که وزیر آمد چون قبل از احضار مدیرکلها و دکترها گاهی با من دو به دو صحبت میکرد و درد دل خود را میگفت- پشت در اتاق من آمد در را زد و من را برد توی اتاقش سر میز کنفرانس نشاند و برعکس دیروز با قیافه متاثر و جدی شروع به صحبت کرد:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«- لابد دیروز شما خیلی تعجب کردید... آخر من اخلاق اعلیحضرت همایونی را خوب میدانم زیرا بیشتر عمرم را با ایشان صرف کردهام...» </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفتم: «مقصود جنابعالی را درست نمیفهمم.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفت: «غیر از این نمیشود با اعلیحضرت صحبت کرد.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفتم: «شما که اصلا صحبت نکردید.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفت: «مقصودم شرفیابی دیروز نیست... رییس کل شرکت آمد در مساله تسعیر لیرهها مدتی صحبت کرد. موقع شرفیابی و گزارش موضوع جرات نکردم مقام واقعی او را به شاه عرض کنم، زیرا شاه دوست ندارد امثال من با اشخاص موثر خارجی ملاقات کنیم. از این جهت بود که گفتم منشی شرکت...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صحبت وزیر مرا نگران کرد. گفتم: «پس معذرت میخواهم. حالا که من تحقیق و به شاه عرض کردهام ممکن است به شما ایراد بگیرند. ...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفت: «برعکس حالا شاه پیش خود خیال میکند من عجب آدم نفهمی هستم که بین منشی و رییس کل شرکت فرق نمیگذارم خوشحال میشود. ...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- «چهطور؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- «شاه از وزرای فهمیده و زیرک خوشش نمیآید. ...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این داستان عین حقیقت و مربوط به زمستان سال 1320 شمسی- تقریبا هفت ماه قبل از هجوم انگلیس و روس به ایران و استعفای رضاشاه است. نمونهای است از وضع دربار شاهنشاه بزرگ ایران و وقایعی که از چند سال قبل مرتب بین شاه و وزرا جریان داشت. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هریک از این وقایع وقتی به دقت مورد بررسی اشخاص دوراندیش قرار میگرفت به خوبی نشان میداد که اساس حکومت رضاشاه چگونه متزلزل میباشد. شاه به هیچکس اعتماد ندارد! همه از او میترسند و به او دروغ میگویند! تا کی میتواند چنین وضعی دوام پیدا کند، خصوصا که ماه به ماه و روز به روز حال عصبانی و سوءظن او سختتر میشد و در عین حال وضع سیاسی جهان نیز پیوسته تیرهتر میگردید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>منبع:</b> نشریۀ دنیای اقتصاد- «حکومت متزلزل رضاشاه» ، پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۰- شماره روزنامه: ۲۵۸۵ و نگاه کنید به «پرونده صالح»( در بارۀ الهیار صالح) به کوشش ایرج افشار- کتاب روشن وبسته به نشر آبی - چاپ 1384 – صص -53 – 48</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ پی نوشت های: ابوالحسن بنی صدر- «موقعیت ایران و نقش مدرس »</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - حوزه ای که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر گسترده بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – ن. و. پیگلولوسکایا و دیگران : تاریخ ایران از باستان تا پایان سده هیجدهم. ترجمۀ فارسی – جلد 1 ص 210 و جلد 2 صص 362 – 365 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 - ی . پ. پتروشفسکی : کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول ( قرنهای 13 و14 ) ترجمۀ قارسی – تهران 1344 جلد 1، ص 61 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 - تاریخ ایران باستان تا آخرقرن 18 جلد اول صص 270 – 265 و باز صص 280 – 275 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 - ابن بطوطه : سفر نامه . این سفرنامه را باید از روی دقت خواند تا به واقعیت مهمی که از آن غفلت داشته ایم یعنی نقش حوزۀ فرهنگی در تبدیل شدن بمراکزتراکم و تکاثر قدرت مالی و سیاسی و فرهنگی پی برد. ابن بطوطه دراین سفرنامه وصفی از شهر های سرزمینهای اسلامی از شمال آفریقا تا دورترین نقاط آسیای دور - از جمله شهرهای ایران- بدست می دهد. ترجمۀ فارسی این سفرنامه را بنگاه نشرکتاب چاپ کرده است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - آن كاترين سواينفورد لمبتون : « مالک و زارع در ایران» - مترجم: منوچهراميري، انتشارات بنگاه نشر کتاب ، تهران 1345 - ص 132 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 - درباره تجدید حیات و رونق اقتصادی بعد از حملۀ مغول، میان تاریخ نویسان اتفاق نظر وجود ندارد: بعضی بر آنند که رونق اقتصادی دوران بعد از حملۀ مغول ، بلحاظ گشوده شدن ابواب بازار چین بروی کشورهای حوزۀ اسلامی، از دوران پیش از حمله مغول در گذشت. از جمله عباس اقبال براین باوراست: نگاه کنید به تاریخ مغول صص 575 – 568 . اما تاریخ نویسان روسی نمی پندارند که کشور توانسته باشد آن حد رونق را باز یافته باشد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 - تبریزبه تنهائی به اندازه کشور فرانسه مالیات می داد. نیز درمقدمۀ ابن خلدون جلد 2 ترجمۀ فارسی در صص 695 - 693 شرحی از بزرگی وسعت شهرهای حوزۀ اسلامی دارد . از جمله بغداد با شهرهای اقمارش.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - تاریخ ایران - جلد اول- ص 278</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - تاریخ ایران جلد اول - صص 268 و 310 . نویسندگان این تاریخ برآنند که همدستی و همپشتی بازرگانان و اشراف فئودال یعنی سران سیاسی و نظامی از ویژه گی های جامعه ایران است و به این سبب بورژوازی نتوانسته است مستقل از فئودالیته رشد کند. اما به نظرمی رسد که این همدستی و همپشتی ویژۀ جامعه ها و اقتصادهای مسلط است . همانسان که امروز نیز مابا پدیدۀ نظامی کردن ادارۀ شرکتهای بزرگ و همپشتی سران نظامی و سرمایه داران درآمریکا روبروئیم. در دنبالۀ بحث به این موضوع بیشترخواهیم پرداخت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
11 – شاه و اشراف تاجران و صنعتکاران بسیاردر خدمت می داشتند که به ظاهر برای خود و در باطن برای آنها کار می کردند. رسم خود بستن به قدرت بدستان و تفویض سهام شرکتها به آنها نیز مثل امروز وجود داشته است ( امر واقع مستمر) تا آنجا که ابن خلدون ضمن اشاره به این امر ( جلد 1 ص 562 ) به عنوان نظریه ساز، هر کسی را لایق بازرگانی نمی داند. کسی را لایق این کار می داند که گستاخ و سرسخت است و نزد فرمانروایان نفوذ و اعتبار ندارد . </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 – در باره دورۀ صفوی نگاه کنید به </div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Chardin – Voyage En Perse, Tome 4 , Paris 1011. P. 1558</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و در باره دورۀ قاجار از جمله نگاه کنید به: عباس اقبال - « میرزا تقی خان امیر کبیر » - انتشارات دانشگاه تهران 1340 - آوردن ناصرالدین شاه به تهران .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
13- در بارۀ نقش پول ایرانی به مثابۀ پول جهانی در دوران قبل وبعد از اسلام نگاه کنید به صص 142 – 140 کتاب </div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Maurice lambard: Mnnaie et Histoire d’ Alexandre a mohamet , Edition Mouton , Paris 1971 .</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
14 - خواجه نصیرالدین طوسی ( قرن هفتم هجری) : اخلاق ناصری به تصحیح ادیب، چاپ اول، تهران سال 1346، ص 185 .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
15 - امیرعنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر بن قابوس وشمگیرزیار : قابوس نامه به تصحیح نفیسی - 1342 باب 21 اندرآئین جمع کردن مال، ص 74 ( تاریخ نگارش کتاب 475 هـ . ق ) و نیزنگاه کنید به مقالۀ حسینقلی ستوده با عنوان عواید و در آمدهای خواجه رشید الدین فضل الله وکیفیت مصرف آن از ص 33 تا 53 مندرج درمجلۀ تحقیقات اقتصادی شماره های 19 و 20 پائیز زمستان 1349 - دانشگاه تهران </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
16– دربارۀ اثرات فشارهای داخلی - خارجی برمتلاشی شدن اقتصاد ایران وبریده شدنش از اقتصادهای حوزه ، نگاه کنید به صص 82 – 67</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Qavim hambiy : An Introduction to The Economic Orgamization of Early Qajar , Iran Journal of The B.I. S. P. Volume II, 1964 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
17 - - تا 266 هـ . ق پول ایران هنوز از بغداد تا مرز چین و از هندوستان تا حدود روسیه وسیلۀ مبادله بود. نگاه کنید به «تاریخچۀ سی ساله بانک ملی ایران» – تهران شهریور 1338 ، ص 14 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
18 - تاریخ ایران – جلد دوم – ص 580</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
19 - سعید نفیسی : «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر» ، تهران 1344 – جلد دوم - صص 219 و220 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
20 - دربارۀ مقایسه مالیاتها نگاه کنید به : مرتضی راوندی : تاریخ اجتماعی ایران جلد سوم - ص 126 و در بارۀ مقایسۀ بودجه نگاه کنید به تاریخ ایران جلد د وم ص 586 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
21 – فتحعلیشاه پس از شکست از روسیه و براثر تعهدات مالی سنگین که به موجب دو قرارداد ترکمنچای و گلستان برعهدۀ ایران نهاده شد، مالیاتها را از ده در صد به بیست در صد افزایش داد! این افزایش اسمی بود و درعمل 30 تا 35 در صد درآمدها به عنوان مالیات اخذ می شد: محمد علی جمال زاده : گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران - 1335 هـ . ق. چاپ برلین صص 12 و 121 و 125 و 127 و 129 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
22 - مارسل دیولا نوا : «سفرنامه ایران و کلده » از ص 281 تا ص 283 و کلیات ملکم- جلد اول- ص 15 – چاپ 1907 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
23 – این عوارض و حقوق و باج و ... از اوائل قاجار وجود داشت منتهی چون منابع دیگردرآمد قطع شده بود، فشار بیشتری برای اخذ عوارض شهری و راه و... بعمل می آمد. نگاه کنید به </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آرمینوس، وام برای سفرهای یک درویش دروغی، ترجمۀ فارسی، انتشارات نشر کتاب، تهران 1959 نویسنده ( ص 345 متن فارسی ) شرح خریدی را می دهد که در حین سفرخود، درشهر تنجه کرده به 5 / 22 فرانک وجدولی بدست می دهد از اینگونه عوارض وگمرک ها: 9 باراز گمرکها گذشته تا به هرات رسیده و جمعاً 73 فرانک گمرک پرداخته است. یعنی بیشتراز3 برابر قیمت. خود او می نویسد که نرخ بهره درهرات صدی بیست بود، تاجرکالا را به چه قیمت بفروشد تا ضرر نکند؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
24 – این قرار داد بازرگانی براساس ماده 10 عهد نامه ترکمانچای مورخ 5 شعبان 1243 هجری – 22 اکتبر 1828 - و همز مان با امضای آن عهد نامه امضاء شد. در بارۀ تاریخ این قرار داد و تجدید نظری که در آن بعمل آمد نگاه کنید به محمود محمود، «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19 »، چاپ اقبال، تهران 1341 ، جلد 6 ، صص 76 - 1356 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
25 – گنج شایگان – ص 38 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
26 – تاریخچه سی ساله بانک ملی ایران، صص 2 تا 14</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
27 – ملک زاده، «تاریخ انقلاب ایران»، صص 171 – 172 جلد یک </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
28 - محض نمونه وعبرت: منسوجات ایران که ورودشان در1700 میلادی به انگلستان ( برای حمایت از تولید داخلی آن کشور) ممنوع شده بود آنقدر ناچیز شد که منسوجات وارده به ایران 20 در صد تمام واردات را تشکیل میداد. تاریخچه سی ساله بانک ملی، ص 2 . </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
29 - گنج شایگان – ص 11 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
30 - در باره هدف اقتصادی جنگهای صلیبی صد ساله از جمله نگاه کنید به صص 445 – 439 – جلد چهارم کتاب :</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Jawad baulos : Les Peuples et Civilisations du Proche Orient , Mouton , paris 1968 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
31 – خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و حشت، ناشر امیرکبیر، چاپ اول، صص 125 و 248 و 259، </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و نیز ترجمه فارسی G. Drouville : Voyage En Perse 1812 – 1813 فصل علل کاهش جمعیت ایران صص 43 تا 48</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
32 - حسین مکی : میرزا تقی خان امیر کبیر، چاپ سوم ، تهران 1337 ، صص 99 – 6 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
33- زنجاني، محمدرضا، تحريم تنباكو، تهران 1333، مؤسسه انتشارات فراهاني، صص 17 و 18 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
34 – جغرافیای اقتصادی نوشتۀ مسعود کیهان و گنج شایگان فهرست هائی از صنایعی که در دوره قاجار در ایران ایجاد شده و براثر مجموع شرایط ناشی از سلطۀ سیاسی و اقتصادی از کار افتاده اند بدست می دهند. تاریخ نویسان دورۀ قاجاربه ویژه رضا قلی خان هدایت در روضۀ الصفای نادری و... در همین باره ها گفتنی بسیارگفته اند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
35 - حسین مکی : «تاریخ 20 ساله ایران» - جلد 2 ، ص 71 و مهديقليخان هدايت. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، 1344. چاپ دوم، توضیح می دهد چسان تجدد بمعنای رشد انسان، جای به غربی کردن ظاهر ایرانیان می دهد. او از فاش می سازد که «برنامه 10 ساله» در کار بوده است که حاصل آن، از دید او، نه تمدن واقعی که « تمدن بولواری» می شود. زمان شهادت می دهد که حق به جانب او بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
36 – عبدالله مستوفی، زندگی من یا تاریخ اجتماعی واداری دورۀ قاجار، انتشارات زوار، چاپ دوم، جلد 3 ، صص 169 – 167 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
37 - گنج شایگان ص 147 ، نیز به نقل از تاریخ عبدالله مستوفی ، ص 520 ، در حقیقت وزارت فوائد عامه که متصدی " کارخانجات و فلاحت و صناعت و طرق و شوارع و معدن " بود همه جهت سالی 150 الی 200 هزار تومان بودجه داشت که تکافوی هزینه های پرسنلی را نمی داد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
38 - در بارۀ تجارت خارجی و کسر آن دراین دوره نگاه کنید به «گنج شایگان»، صص 9 تا 11، بنابراین کتاب ، در سال 1329 هـ - ق کسر موازنۀ بازرگانی به 110 میلیون قران رسیده بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* تازه عمده این درآمد مربوط به راهداری می بوده و به قول شاردن رقم ناچیزی را تشکیل می داده است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
** این مقداراضافه بودجه شگفت به نظر می رسد. شاردون می گوید شاه یک سیستم درآمد را بیشترخرج نمی کرد. و وقتی بدانیم به قول شاردن عمده مخارج را بکادرهای عالی دولتی و ثروتمندان تحمیل می کرد ، تعجب ما بر طرف می شود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
39 - برای عصر صفوی : 1 - در بار اضافه بودجه و میزان کل بودجه :</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Chatdin , Tom 5 , pp 411 – 415 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - برای ترکیب بودجه : تذکرۀ الملوک ارقام این کتاب فرق می کند – به فصل 7 کتاب باستانی پاریزی : « سیاست و اقتصاد عصر صفوی »- تهران 1348 – صص 140 تا 149 و193 تا 201 و 207 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
40 – برای سال 1249 شمسی : مجید یکتائی - « تاریخ دارائی و گمرکات و انحصارات »- تهران 1340 - صص 137 تا 139 و نیز </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>Charles P. Issawi The Economic and History of Iran 1800 – 1914 , The University</b></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>of Chicago Press, 1971 PP 352 – 353 </strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
41 – <strong>گزارش Jacques Joseph Mormard </strong> که در 15 ربیع الاول 1330به خزانه داری کل ایران منصوب شده است به سفیر وقت انگلیس به نقل گنج شایگان صص 119 – 118 . شوستر مورگان نیز در کتاب خود خفقان ایران ارقامی نزدیک به ارقام این جدول بدست می دهد. در دودهه قبل و بعد ازانقلاب مشروطه بودجه ایران سالانه 10 میلیون تومان کسرمی داشته است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
42 – ع. دانشور، بانک شاهنشاهی و امتیاز- چاپ دوم - تهران آذر1327 صص 20 – 16 </div>
<div class="p16" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
43 - با ایجاد بانک خارجی نیز نماینده موازنۀ منفی، میرزای شیرازی مخالفت بعمل آورد و تابود مانع از ایجاد آن می شد: ابراهیم صفائی ( اسناد سیاسی دوره قاحار، تهران 1346 ، صص 8 و 9 و 10 ، تلگراف میرزا را به ناصرالدین شاه آورده است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
44 - ناصرالدین شاه " مبتکر" فروش املاک و مستقلات و مزارع " دیوان اعلی " به اشخاص شد. رژیم ارباب و رعیتی مبانی حقوقی پیدا کرد و بعد ها با لغو رسمی تیول داری ازجانب مجلس در 1907 میلادی و قانون ثبت املاک ( 1310 شمسی ) رژیم ارباب ورعیتی فی الجمله تثبیت شد: مجله اندیشه وهنر شمارۀ 7 تیر ماه 1342 به نقل از الاثر و آلاثار .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
45 – غیراز مأخذ یاد شده ، از جمله نگاه کنید به مجلۀ کانون بانک ها شمارۀ 32 مهرماه 1350 صص 22 تا 24 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
46 – صدور سرمایه و نقدینه را شاهزادگان و اشراف باب کردند. ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه 400 هزار تومان از ایران خارج و به بانکهای اروپا سپرد . گویا نخستین حساب بزرگ ایرانی در بانک خارج باشد : «سیاست و اقتصاد صفوی»، صص 451 – 450 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
47 - فریدون آدمیت، فکر آزادی در ایران، ص 145 ، ما در قسمت فرهنگ وایدئولوژی ارباب طلب به این امر باز خواهیم پرداخت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
48 – اعتماد السلطنه، خاطرات روزانه، تقریباً نز دیک به تمام صفحات گفتگواز دلالی رجال برای خارجی ها است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
49 - لرد کرزن درکتاب خود ایران و مسئلۀ ایران می نویسد: مندرجات این قرارداد حاکی ازتسلیم کامل و خارق العاده کلیۀ منابع کشور به بیگانگان بود که هیچگاه درتاریخ سابقه نداشته است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
50 – در واقع روش وام دهی به توتون کاران و توزیع درآمد حاصل از کشت وتهیۀ توتون سخت به زیان دهقانان بود . توضیح این که «با بازی مالیات عملاً 5 درصد درآمد محصول به دهقانان بیشتر نمی رسید. یعنی دولت وقت اخذ مالیات را تغییرمی داد و زیر فشارمأمورین دولت دهقانان محصول را به سلف به یک پنجم قیمت می فروختند و سه چهارم آن را مالیات می دادند. فایدۀ عمده کار به این ترتیب به جیب همان " اشراف " و مالکان و" پنجاه شصت نفر تاجرعمده می رفت».</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از یک سال پیش از امضای قرار داد عمال رژی به دستیاری میرزا علی اصغر خان اتابک ، به دهقانان وام با بهرۀ 6 در صد می دادند و توتون را هم حاضر بود ند به بهای بهتر بخرند. این زمینه سازی قرار داد رژی از دید محققان به عمد یا بسهو مخفی مانده و تنها اعتمادالسلطنه بدان توجه کرده است. باری گمان اتابک وهمدستان خارجیش این بوده است که با این زمینه سازی طبقۀ دهقان را با خود یارخواهند کرد و بازاریان به تنهائی قادربه مقاومت نخواهند شد. بنا بر این که ایرانیان در شمار مردمی بوده اند که پیش از همه به موازنه عدمی پی برده اند و آن را اصل راهنما، از جمله در رابطه با قدرتمدارها کرده اند، قشرهای زحمتکش، نمی باید فریب بذر پاشی را می خوردند و نخوردند. این قشرها که زیر سلطه گروه بندی های حاکم می بودند، به حکم تجربه تاریخی، می دانستند که این گروه بندی ها، وقتی پشتشان به قدرت خارجی گرم شود، برشدت استثمار خواهند افزود. ازعهد اسکندر و معاویه... تا دوران معاصرسراسرتجربه است. در حقیقت، موقعیت گروهای حاکم همواره از راه همپشتی با گروههای حاکم بیگانه محکم می شده و می شود. از این رو، مقاومت اصلی از جانب دهقانان و مردم خرده پا شهری اظهارشد. در حقیقت قرار داد وقتی باطل شد که دهقانان برغم وعدۀ سودهای کلان از کشت آن دست شستند. شگفتا! با وجود صراحتی که اعتمادالسلطنه در لو دادن این توطئه بکار برده است و معلوم کرده که اتابک و اعوانش خود با همکاری عمال شهری زمینه فراهم می آورده اند، مقدمه نویس کتاب خلسه کشف کرده است که انقلاب مردمی در کار نبوده و تضاد منافع در بالا موجب جنبش شده است! محمد حسنخان اعتماد السلطنه: «خلسه» مشهور به «خوابنامه» چاپ تهران 1348 صص 6 و 7 مقدمه و صص 123 – 127</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
51 – مورگان شوستر، اختناق ایران، صص 231 و 305 و 207 و 325 و نیز نجف قلی حسام معزی، تاریخ سیاسی ایران با دنیا، جلد 1 تهران فروردین 1325 ص 382 و بالاخره محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، جلد 7 از فصل 89 تا 94 . در حقیقت همان سان که در این تاریخها آمده است، ایران پیش از قرار داد 1907 درعمل بدو منطقه نفوذ تقسیم شده بود: از تجارت خارجی و داخلی ایران22 در صد در دست روسها و بقیه در دست انگلیسها بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
52 – دکتر مصدق، نطق ها، گرد آوری حسین مکی، تجدید انتشار توسط انتشارات مصدق، شماره 7، نطق مصدق در مخالفت با وزارت وثوق الدوله </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
53 - کی استوان، سیاست موازنۀ منفی - نطق های مصدق در مخالفت با قرار داد سه جانبه، صص 217 تا 244 و نیز انتشارات مصدق، شماره 2 ، نطق های وی در مخالفت با قانون انجمن های ولایتی که سپهبد رزم آراء، بهنگام نخست وزیری، بنا داشت از تصویب مجلس بگذراند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
54 - در حقیقت نقش دولت تا قرار داد ترکمنچای در رشد تولید مهم بود. دولت از طریق خرید کالا و قبول فرآورده ها بعنوان مالیات و اعطای وام ، موجب رشد و توسعه واحدهای تولیدی می شد. دراینباره نگاه کنید به :</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- کتابهائی که در باره امیر کبیرنوشته شده است و نویسندگانش عبارتند ازعباس اقبال ، فریدون آدمیت ، حسین مکی، اکبر هاشمی رفسنجانی ، جملگی متذکرسیاست اقتصادی وی در این زمینه شده اند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- حسن نراقی، تاریخ اجتماعی کاشان، تهران 1345 صص 245 – 244 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- مهدیقلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، چاپ دوم، تهران 1344 ، ص 57</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- مهدی بهشتی پور : تاریخچه نساجی ایران - تهران - پائیز 1343 ص 42 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- تراز نامه بانک ملی ایران، پایان اسفند 1330 ص 10 و ...</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
55 – عبدالرحیم طالب اف : کتاب احمد ص 113 و گنج شایگان ص 15 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
56 - نخستین محصول نفت ایران در سال 1912 به صورت مواد خام صادر شدمصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، ص 262</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
57 – پیام مدرس به احمد شاه به وسیلۀ رحیم زادۀ صفوی به نقل از کتاب حسین مکی،تاریخ بیست سالۀ ایران، جلد سوم صص 304 و 305 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
59 – مجلۀ سوسیالیسم - دورۀ دوم شمارۀ 3 ، چاپ خارج کشور ، فوریۀ 1965 ص 9 </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
60 - برای سر درآوردن ازسازو کارهای تغییرشکل درآمدهای نفتی و قرضه های خارجی بدر آمدهای دیگرنگاه کنید به فصل دوم کتاب :</div>
<div class="p17" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
Paul Vieille, Abol- Hassan Banisadr , Petrole et Violence ,), Ed. Anthropos , Paris 1974 </div>
<div class="p16" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
61 - وزارت کشور خلاصۀ آمارگیری خاص سال 42 ، ص 68 جدول 8 / 6 مدعی است که تا سال 1327 در حدود 15692 کارگاه صنعتی وجود می داشته و در فاصلۀ 27 تا 1331 ، 9925 و اگرسالهای 32 و 33 حتی 1334 را که هنوز در آمدهای نفت و کمک ها اثرات سیاست استقلال را از میان نبرده بود درنظربگیریم ، در دوران حکومت نهضت ملی ایران با وجود محاصره اقتصادی دینامیک استقلال چنان رونقی صنعتی را بر انگیخته بوده است. با این اختصاص که این صنعت متکی به منابع کشور می بوده است. (مدرس - ابوالحسن بنی صدر صص 3 تا 26 )</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
62 – مطالعه در باب اقتصاد را هیچ گاه رها نکرده ام. بخصوص مطالعه اقتصاد ایران را. از جمله می توانید رجوع کنید به نفت و سلطه و مقاله های اقتصادی و عدالت اجتماعی و برنامه حکومت ملی و استبداد فراگیر و...</div>
<div class="p18" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ پی نوشت های احمد سیف « داور و ایران به زمان رضا شاه»</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p19" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[1] به نقل از لرد گري: گزارش رسمي، در اسناد و مدارك پارلماني، وزارت امور خارجۀ بريتانيا، 1910 جلد 17و ص 573</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[2] مكيننوود: همان اسناد، ص 1858</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[3] همان اسناد،جلد 16، ص 2287</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[4] سخنان لينچ، همان اسناد،جلد 2و صص 25-1824</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[5] م . س. ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران، چاپ خارج از كشور، بي تاريخ، ص 48</div>
<div class="p20" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p19" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[6] بنگرید به احمدسیف:« استبدادوفروپاشی اقتصاد ایران، 1500-1800» درکتاب: الی کدوری و سیلویا هایم ( ویراستار): مقالاتی درباره تاریخ اقتصادی خاورمیانه، فرانک کاس، لندن، 1988 ( به انگلیسی)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[7] به نقل از محمد تركمان: نگاهي به اموال منقول و غير منقول رضاشاه، تاريخ معاصر ايران، كتاب هفتم، بهار 1374، ص 110</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[8] هنوز هم كم نيستند كساني كه بر اين گمان باطلند كه با همين يك سنگ نفت مي توانند چند و چندين گنجشگ چاق و چله شكار كنند! كل درآمد ايران از نفت حالا که قیمت نفت خیلی افزایش یافته است از سالی 100 میلیارددلار بیشتر نیست وتازه این مبلغ باید برای برآوردن نیازهای 75 میلیون ایرانی سرشکن شود. آن وقت فقط 4 تا بنگاه بزرگ بین المللی را در نظر بگیرید- وال مارت- بی پی- شل- اکسون موبیل- در 2011 این 4 شرکت که به یقین 75 میلیون نفر به آنها وابسته نیستند حدودا 15 برابر درآمد ایران از نفت درآمد داشتند. یعنی 1464 میلیارددلار. تفاوت البته در اين است كه درمورد اين بنگاهها، اين اندك شمار صاحبان سهامند كه از اين مقدار درآمد سالانه بهره مند مي شوند ولي در ايران، درآمدي به مراتب كمتر از اين بايد صرف واردات گندم براي سيركردن شكم چندين ده ميليون جمعيت بشود. به همين نحو، مواد اوليه كارخانه ها هم هست از واردات كود شيميائي و پارچه كفن مردگان و نخود ولوبياي ديزي و هزار و يك نوع حيف وميل، ديگر چيزي نمي گويم. بديهي است كه تا زماني كه حامل اين شيوه ارزيابي از مسائل هستيم، كارمان به همين صورت كنوني اش زار باقي مي ماند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درآمد بنگاهها را از این آدرس گرفته ام.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://money.cnn.com/magazines/fortune/global500/2011/full_list/" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://money.cnn.com/magazines/fortune/global500/2011/full_list/</a></div>
<div class="p20" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p19" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[9] نطق مصدق در 9 اردبيهشت 1306، به نقل از « نطق ها و مكتوبات دكتر مصدق در دوره هاي پنجم وششم مجلس شوراي ملي» چاپ خارج از كشور،1349، ص 96</div>
<div class="p20" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p19" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[10] همان جا</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[11] نشريۀ وزين تاريخ معاصر در 10 شماره خويش، تعداد بيشماري از اسناد مربوط به انتخابات در دورۀ پهلوي ها را چاپ كرده است كه بسيار خواندني و مفيد اند. انتخابات کنونی هم با دستکاری های شورای نگهبان، هرچه باشد انتخابات به تعبیری که از آن داریم، نیست.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[12] لینک اش را گم کرده ام ولی درجائی خوانده بودم که سالی نزدیک به 30 هزار نفر درجاده های ایران تلف می شوند! جالب است در كنار همين جماعت مي خواهي از دري بيرون بروي و يا به منزلي ورود كني. جانت را با تعارف مي گيرند. چند لحظه بعد، وقتي همين آدم هاي سوپر تعارفي به رانندگي مي پردازند تو گوئي كه اكثريت شان بايد يك ارگان بدن انسان را براي پيوند به بيماري در حال موت به بيمارستاني ديگر برسانند. نه ضوابط رانندگي رعايت مي شود، نه محدوديت سرعت ونه سرسختي جاده...و پي آمددردناكش هم، عيان تر از آن است كه قابل چشم پوشي باشد. هركسي هم يا دولت را مقصر مي داند براي تنگي جاده ها و خيابان ها و يا ديگري را . و روشن است كه اگر ادعاي تنگي جاده راست باشد، آدم عاقل در چنين جاده اي با احتياط مي راند نه به عكس! و براي آدم غير عاقل، نيز، اين البته راست است كه وقتي كه عقل نباشد، جان در عذاب است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[13] به نقل از علی اصغربرزگر: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس دردوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران1372، ص321</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[14] برای اطلاع بیشتر بنگرید به تورج اتابکی: تجدد آمرانه: جامعه و دولت درعصر رضا شاه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران 1387</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[15] برزگر: همان، ص 372</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[16] همان، پانویس ص 324</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[17] علي اضغربرزگر: تاريخ روابط سياسي ايران وانگليس در دورۀرضا شاه، ترجمۀ كاوه بيات، تهران، انتشارات پروين، 1372، ص 324</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[18] به نقل از « مجلس هفتم يا پارلمان « پهلوي»، در ستارۀ سرخ، سال اول، شمارۀ2-1، صص 68-57</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[19] به نقل از دكتر علي اصغربرزگر: تاريخ روابط سياسي ايران وانگليس در دورۀرضا شاه، ترجمۀ كاوه بيات، تهران، انتشارات پروين، 1372، ص 319</div>
<div class="p21" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[20] همان، ص 324</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[21] نطق مصدق در جلسۀ 29 شهربور 1305، به نقل از نطق ها و مكتوبات دكتر مصدق در دوره هاي پنجم وششم مجلس شوراي ملي، چاپ خارج از كشور، انتشارات مصدق، اسفند 1349، ص 47.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[22] همان، ص 49</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[23] بنگريد به همان، صص 65-61</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[24] بنگريد به همان، صص 47-50</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[25] به نقل از ستارۀ سرخ، شمارۀ1و2 ، ر. پيامي : « بودجۀدولتي و ارتجاع رژيم پهلوي»، صص 57-45</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[26] به نقل از برزگر: همان، ص 312</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p22" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>احمد سیف</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمد سیف، اقتصاددان و مدرس دانشگاه، متولد سال 1324 در آمل و فارغالتحصیل مدرسهٔ عالی بازرگانی سابق از ایران است. او از سال 1348 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و درجهٔ دکتری خود را از دانشگاه ردینگ دریافت کرد و اکنون نیز ساکن این کشور است. وی قریب سی سال در دانشگاههای مختلف تدریس کرده و با بیش از بیست سال سابقهٔ تدریس در دانشکدهٔ اقتصاد دانشگاه استافوردشایر بازنشسته شده و اکنون نیز به تدریس در کالج ریجنتز لندن مشغول است.</div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-40275729220262868542014-01-01T16:39:00.000-08:002014-01-01T16:39:39.293-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و دوم، از جمال صفری<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <img alt="843 Safari-Jamal-1" height="180" id="img3544" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/843_Safari-Jamal-1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="187" /> 26 </b>خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6092-843-js-6.html">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (92)</a></b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6092-843-js-6.html"><b>بخش اول</b></a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6091-843-js-5.html">بخش دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6090-843-js-4.html">بخش سوم</a> </b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6089-843-js-3.html">بخش چهارم</a> </b></span></span><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: small; line-height: 22px;"> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6088-843-js-2.html">بخش پنجم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/6087-843-js-1.html">بخش ششم</a></b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه اش عالم گیر است، دو تمدن است ; یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوراها: تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتابخانه ها است . گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند، آثاری که بیش تر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار آن بودند .»</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مخبر السلطنه هدایت (1)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اندیشه ی تجدّد خواهی و توسعه</b> </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این فصل را با گفتۀ مخبرالسلطنۀ هدایت شروع نمودم زیرا جامعه ملی ما همچنان دچار«تمدن بلواری» است واساس زندگی سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی اش را «مصرف محور» تشکیل می دهد! </div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ذهنیت بیاد می آورم که مهدیقلی هدایت ( مخبرالسلطنه) از رجال عصر قاجار و پهلوی و مامور تدوین قانون اولین انتخابات مجلس و انتخابات دور نخست قانون گذاری بود و در اولین کابینه قانونی ایران به وزارت معارف منصوب شده بود، و در مقاطع مختلف متصدی مناصب مختلفی ازجمله حکومت آذربایجان وفارس، نمایندگی مجلس در صدر مشروطه، وزارت علوم، وزارت فواید عامه، وزارت عدلیه، ریاست دیوان تمیز (دیوانعالی کشور) و بالاخره نخست وزیر از سال 1306 شمسی تا سال 1312 در دوران پهلوی اول بود. مخبر السلطنه تاریخ و فرهنگ ایران را می شناخت و همچنین « زبان وادبیات فارسی، عربی، آلمانی و فرانسه را خوب می دانست، تا حدی به زبان انگلیسی هم آشنا بود. در فن گراور سازی و کلیشه سازی سررشته داشت و به موسیقی علاقه بسیار داشت و از نظر علمی آن فن را آموخته بود. در ریاضیات ، هیئت و فلسفه هم فضلی داشت.» ( 2) </div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگراینکه ، دراین فصل دو رسالۀ اندیشه تجدّد خواهی از دو روشنفکردراواخر دوران قاجارو اوائل عصر پهلوی یعنی ابوالحسن فروغی و سید حسن تقی زاده را می آورم .</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این دورساله از چهار رساله ای که بکوشش امیر هوشنگ کشاورز در یک کتاب جمع آوری کرده است را انتخاب نمودم.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هوشنگ کشاورز در مقدمۀ این کتاب می نویسد:</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« آنچه پیش روست چهار رساله است در بارۀ مقوله هایی چون ملیّت و دین، تجدّد و آزادی، تساهل و ویژگی های تمدّن دنیای غرب و لزوم توجّه عاجل و بهره گیری ما ایرانیان ازآن ، از نیم تا یک قرن پیش.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اشتراک نظر نویسندگان این چند اثر در باور آنها به ضرورت دگرگونی اساسی در زندگی اجتماعی و اقتصادی ِ جامعۀ آن روز ایران است. الگوی این « دگرگونی » نیز اروپایی است که رنسانس و انقلاب صنعتی را پسِ پشت دارد. ناگفته پیداست که ریشه ی فکر و ضرورت اندیشیدن به آن در تحوّل های سال های پایانی قاجارها و طلوع مشروطیت نهفته است، دورانی که رابطه ی ایران با غرب روز افزون و اجتناب ناپذیر است.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما پراگندگی یِ دل و نگرانی آنها در چگونگی به کارگیری این مدل و سرمشق است، پس از این نظر در افتراق اند.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی را برا ین باور است که« از سرتا پا باید فرنگی شد»( تقی زاده )، هرچند حدود چهار دهه بعد خود این نظر را نقد و تعدیل کرد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگری ( شادمان ) برای احتراز از اشاعۀ ظواهر و پوستۀ تمدّن غرب ، بر این باور است که باید به مدد فرهنگ غنی و دیرپای ایران ، تمدّن غرب را « مسخّر» کرد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کاظم زاده ایرانشهر ضمن تاکید بر ضرورت « دگرگونی » ، دل نگران عوامل مُخّل بومی است و بیش از همه به نظام اجرایی مذهب رایج ما یعنی نظام حاکم روحانیون توجّه دارد. از این روی برای متحقّق شدن دگرگونی های ِ لازم و قرار گرفتن در مدار تحوّل هایِ جهانی ، پالایش دین و زدودن خرافه را از اذهان تودۀ ایرانی، از راه کوتاه کردن دست این متولّیان دین پیشنهاد می کند. راه عملی آن را نیز « تفکیک امور جسمانی از امور روحانی » (جدائی دین از سیاست ) می داند.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابوالحسن فروغی ، بر باور تلفیق تمدّن غرب با فرهنگ ایران است. او ایران و فرهنگ آن رابه درختی کهن تشبیه می کند که باید تمدّن غربی را بدان پیوند زد و با استدلالی فیلسوفانه این راه را وسیله ی پذیرش و شرکت مردم در امر تغییرات می داند.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محتوای نوشتارها چنان که ملاحظه خواهید کرد، طرح نیازهای مبرم جامعه ی ایران در صد سال پیش است به زمانی که بانک ناقوس های مشروطه، ما را از خواب گرانِ تاریخی بیدار می کند . حالا رو در روی ما پاسخ هائی به این سئوال اساسی است که : ما که هستیم، چه می خواهیم و تحقّق این خواست ها چه زمینه ی اجتماعی را طلب می کند. مباحثی در حکایت هویت ما ، ملاحظاتی در فرهنگ و ساختار اجتماعی ما و بالاخره جستجو برای یاقتن راهی در برون رفت از این باتلاق اجتماعی.</div>
<div class="p17" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سبب انتشار مجدّد رساله های مذکور آن است که بعد از گذشت یک قرن جامعۀ ما با همان معضل ها و به یقین با دشواری های بزرگتر روبروست و به تعبیری همان پرسش ها که تأمّل و تفکّر و نگرانی ها ی صاحبان اندیشه را به خود معطوف داشته بود امروز نیز در مقابل جامعه ی ایران، روشنفکران و پاک باختگانی که سربر آرمان استقرارنظامی که راه رسم آن آزادی و سعادت مردم است گذاشته اند. قرار داد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به نظرمی رسد آگاهی بر چگونگی راه تاریخی طی شده ، و استمرار آن، به ویژه برای نسل جوان کشور ما که دل و جان در گرو ایرانی آباد و آزاد و به ویژه انسانی که در این بوم، از قید و بند فردی و اجتماعی رها شده باشد دارند، در خور اهمیت است.» (3 ) </div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درمتن رسالۀ فروغی آمده است « باری نتیجۀ عملی این عقیده و نظر یعنی این گمان که کوشش درتجدّد برما واجب گشته و آن سعی در تقلید محض از ملل متمدّنۀ اروپاست ناچار اهتمام تمامی می شود درمحوآثار و حیثیات خاصّۀ خودمان و درآمدن در لباس تمدّن و آثار واحوال دیگران، اما درعین این عقیده و میل با عزم جزم برتجدّد تقلیدی که فراموشی ذات خودش وفنا شدن در وجود سایرین باشد» وی هوشیارانه به این تناقض درراه و روش مقلّدین اشاره می کند که :« اگرچه در نفوس خود ما هیچ علاقه به ملّیت و آثارملّی خودمان نباشد، بازاین مشکل برای ما پیش می آید که نزد اروپائیان یکی از اشرف احساسات بلکه سرآمد همه و متفّق علیه بیشتر جماعت ها حسّ وطن خواهی و حفظ ملّیت را می بینیم، پس درمقام تقلید کامل باید واجب بشماریم که از این صفت ایشان نیزبه درستی پیروی کنیم لیکن حسّ ملّیت و وطن خواهی درهر قومی عبارت است از بستگی به استقلال و اسم و اعتبار یا تفرّد قوم وملّت خود در میان اقوام دیگر. لهذا چنان که نزد ملل متمدّنه که اخلاق و احوال ایشان را سرمشق خود قرار داده ایم مشاهده می کنیم این حسّ متضمّن بستگی کلّی است از جانب دارندۀ آن به جمیع حیثیات مشخّصه و ممیّزۀ قوم خویش<b>» </b></div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید حسن تقی زاده بعد از چهار دهه از این گفتۀ معروف « سرتا پا باید فرنگی شد!» می گوید : من باید اقرار کنم که فتوای تند و انقلابی من در این امر در چهل سال قبل از روزنامۀ کاوه و بعضی مقالات بعدی مبنی بر دعوت به تغییرات کلّی انقلابی نیز متضمّن مقداری از این نوع افراط بوده، خاصّه که به تجربه دیده شد که بعضی از تبدّلات در آداب ملّی گاهی موجب بعضی تسلسلهای نامطلوب ميشود و حتّی منتهی به خلل در زبان هم که اختلال آن باعث تزلزل ارکان ملّیت تواند شد ميگردد، و این اندیشه باید عایقی جلو سستی و مسامحه در حفظ و حتّی تندروی در ترک آداب ملّی دیگر گشته و محرّک اعتدال باشد. من هم در آن موقع در حکم به لزوم اخذ کامل تمدّن و آداب فرنگی زبان را استثناء کرده بودم. در اینجا این دورساله و خطابه را در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهم : </div>
<div class="p19" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="843 Safari-Jamal-2" height="350" id="img5338" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/843_Safari-Jamal-2.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="300" /> ◀ ابوالحسن فروغی : تحقیق درحقیقت تجدد و ملیت</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ابوالحسن فروغی متفکروشخصیت فرهنگی ایران ( 1301هـ.ق.- 1338 هـ.ش.) مدیردارالمعلمین ( 1397 هـ. ش.) مدرّس مدرسۀ حقوق و سیاسی ، مؤسّس مجلۀ ماهانۀ فروغ تربیت نمایندۀ ایران درجامعۀ ملل در1310 شمسی) وظاهراً وی نخستین کسی است در ایران که نمایشنامۀ منظوم «شیدوس وناهید» راتصنیف کرده است(دانشنامۀ فارسی مصاحب). فروغی به زبان فرانسه اشراف داشته و کتابهایی درحکمت و فلسفه به زبان فرانسه تآلیف نموده است. او مسلّط به حکمت، فلسفۀ عرفانی بود و در زمینۀ ادبیات فارسی و عربی هم مطالعات زیاد داشت. آثاراوعبارتنداز: سرمایۀ سعادت یا علم وآزادی، تهران1327 ق.،اوراق مشّوش یا مقالات مختلفه، تهران1330 ق.، مجموعه ی اشعار، تهران1330ق.،تاریخ شعرا، با مشارکت محمّدعلی فروغی،تهران 1335ق.،نمایشنامه ی منظوم شیدوش وناهید ،تهران1340ق. ، تحقیق درحقیقت تجدّد وملّیت و تناسب ایندو معنی با یکدیگر ، تهران 1309.و...) </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابوالحسن فروغی در رسالۀ « تحقیق درحقیقت تجدّد وملّیت» می نویسد: </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p20" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>بسم الله الرحمن الرحیم</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>« </b>رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي»</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چندی است که منظور و مطلب ملل مشرق عموماً و ما ایرانیان خصوصاً طرزاصلاحی در اوضاع عمومی شده که به نام تجدّد می خوانیم وتجدّد را کوشش دراخذ تمدّن جدید می دانیم. تمدّنِ جدید را نیز تمدّنِ مخصوص به اروپا یا ممالک مغرب شناخته ایم و از این جهت درنظرما تجدّد عبارت شده است از تقلید رسوم و آداب واخلاق و آثار ملل مغرب ، اعم از علم و صنعت و تربیت زندگی و آداب معاشرت و غیرها. به عبارت آخری، چنین فرض می کنیم که تمدّن ما ازهرجهت ناقص وناقابل است. بلکه به طورمبالغه می گوئیم ما وحشی هستیم و اروپائیان متمدّن و چون برتری تمدّن را بر توحّش واضح می دانیم برخود واجب می شناسیم که از هر حیث مقلّد اروپائیان شویم و از راه این تقلید خود را به ایشان برسانیم غافل که هیچ مقلّدی دررتبه و مقام بیانیۀ مخترع و مبتکر اوّل نمی رسد و با اصل هم سر وهم دوش نمی شود. لیکن به همین سبب همّت ما چنان پست شده که دیگرمنظور ما در باطن وظاهر، رسیدن به رتبۀ ترّقی اروپائیان نیست. بلکه به نزدیک شدن صوری و تشبّه به ایشان راضی و قانعیم.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باری نتیجۀ عملی این عقیده و نظر یعنی این گمان که کوشش درتجدّد برما واجب گشته و آن سعی در تقلید محض از ملل متمدّنۀ اروپاست ناچار اهتمام تمامی می شود درمحوآثار و حیثیات خاصّۀ خودمان و در آمدن در لباس تمدّن و آثار واحوال دیگران، امّا درعین این عقیده و میل با عزم جزم برتجدّد تقلیدی که فراموشی ذات خودش وفنا شدن در وجود سایرین باشد (مثل عرفای قدیم که طالب فنای فی الله و فی المراد می شدند) اگرچه در نفوس خود ما هیچ علاقه به ملّیت و آثارملی خودمان نباشد، بازاین مشکل برای ما پیش می آید که نزد اروپائیان یکی از اشرف احساسات بلکه سرآمد همه و متفّق علیه بیشتر جماعت ها حسّ وطن خواهی و حفظ ملّیت را می بینیم،پس <b>درمقام تقلید کامل باید واجب بشماریم که از این صفت ایشان نیزبه درستی پیروی کنیم لیکن حسّ ملّیت و وطن خواهی درهر قومی عبارت است از بستگی به استقلال و اسم و اعتبار یا تفرّد قوم وملّت خود در میان اقوام دیگر</b>. لهذا چنان که نزد ملل متمدّنه که اخلاق و احوال ایشان را سرمشق خود قرار داده ایم مشاهده می کنیم این حسّ متضمّن بستگی کلّی است از جانب دارندۀ آن به جمیع حیثیات مشخّصه و ممیّزۀ قوم خویش. پس اگرتجدّد ما باید به همان معنی تقلید صرف ازملل اروپا باشد ناچارشامل تناقض صریحی خواهد بود. چه ازیک طرف این تجدّد چون تقلید صرف از دیگران است مقتضی تغییر و محو آثار خود <b>ماست از طرف دیگر چون آن دیگران حفظ ملّیت و آثارملّی را واجب می داند ما هم باید همین کار را بکنم به عبارت آخری برای تجدّد باید در ترک آثار و حیثیات خویش بکوشیم و در همان حال برای وطن خواهی و حسّ ملّیت که جزو لازم همان تجدّد است نگاهبان همان آثار و حیثیات حاصل خود باشیم و پیداست که این دو وظیفه متناقض و جمع هردو با هم محال است</b>.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال مسئله این است که این تناقض وتکلیف محال راباید ازحقییقت تجدّد وملّیت، و ناسازگاری این دو معنی با یکدیگر دانست یا از نقص فهم و خطای فکر ما ؟</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شک نیست که اگر نقص فهم و خطای فکری به این درجه فاحش هست در فکر و فهم عامّه یا عوام تجدّد مآب ماست نه در علم خواص پس باید گفت صورت تناقض مزبور یا عقیده ای که حاوی این صورت است از بی تصرّفی و میل تقلید مخصوص به عوام ناشی شده که علامت پستی نظرو نقض همّت و بی مغزی و نادانی است و همه بالاخره نتایج فساد اخلاق و طلب زرق و برق ظاهر و مفتون و مرعوب شدن نسبت به صاحبان قدرت و غلبه می باشد. پس قابل آن نیست که وضع تحقیق و ردّ و قبول به مباحثۀ علمی شود و اگرفی الحقیقه ، شبهۀ مزبورفقط دراین مرتبه می بود کافی می بود که از جانب عقلای قوم تقلید بی تحقیق اخلاقاً مورد مذمّت و سرزنش گردد و به حسن تربیت، این خُلقِ زشت را به قدرِ مقدور از نفوس تربیت پذیر دور نماییم تا تناقض مزبور از فکرها بیرون رود و امکان جمع تجدّد و حفظ ملّیت با هم به خوبی دانسته شود. و البتّه باید سران قوم این نظر تربیتی را فراموش نکنند و همواره به کار داشته باشند تا در نتیجۀ دون همتی و نادانی عوام یک باره خلق را تقلید شان بر باد ندهد. لیکن علاج تمام درد به این یک دوا نخواهد شد چه باز در مرتبۀ بالاتری یک اشتباه نظری هست که ممکن است برای خواص نیز تجدّد و حسّ ملِّی با حفظ خصایص قومی را در درجۀ اعلای آن با یکدیگر منافی به نظر آورد و لزوم رفع آن اشتباه علاوه برذمّ تقلید جاهلانه ، تحقیق در حقیقت ملّیت و تجدّد و تناسب این دو معنی را با یگدیگر واجب می گرداند.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر تمدّن را یک حقیقت واحدۀ خالی از تنوّع بدانیم که هر قوم و جماعتی درهرجا وهر محیط در راه ترقّی درآید به آن حقیقت واحدۀ بسیط خواهد رسید نتیجه این خواهد بود که همۀ اقوام متمدّنه بالاخره باید به یک شکل و یک حال در آیند. مثلاً اگر تمدّن حقیقی دراین زمان چنان که معتقد شده ایم تمدّن اروپایی است و مقابل و هم عرضی ندارد، همۀ ملل عالم باید بکوشند تا خود را به صورت ملل اروپایی در آرند. به این فرض، ترقّی و تعالی یِ همه دراین هم شکل شدن با اروپائیان خواهد بود و برگشت از شکل اصلی خود به این یکسانی یِ حال و صورت با اقوام متمدّنه ، تجدّد خوانده خواهد شد. پس به فرض این عقیده که تمدّن یک حقیقت واحدۀ خالی از تنوّع است در درجۀ نظر خواص نیز تناقض و تخالفی که گفتیم بین دو معنی تجدّد و ملّیت اثبات می گردد و این گمانی نیست که از عدم تحقیق برای ما آمده باشد بلکه اگر قدری دقیق شویم می بینیم این مشکل در طرز فکر محقّقین اروپایی و غیر اروپایی دخیل است چه اختلافاتی که در آراء و اقوال علماء در معنی ملّیت و بنیان آن هست ( یعنی بحث های معروف در این که آیا بنیان ملّیت یک قوم ، اشتراک نژاد یا زبان احساسات یا ساکن بودن در یک خاک یا امر دیگری را باید دانست). همچنین عقیده ای که اخیراً نزد بعضی جماعت ها بر ضدّ وطن خواهی و ملّیت یا نزد بعضی از خود متمدّنین جدید بر ضدّ تمدّن جدید دیده می شود ، در معنی ناشی ازهمین اشکال است. پس واقعاً مشکلی در معنی تجدّد و ملّیت و تناسب این دو امر با یکدیگر موجود است که باید به حلّ آن پرداخت و بالاختصاص برای ما که باید راه حقیقی ترقّی را بیابیم تا تکلیف خویش را در اصلاح ضروری احوال و تهیۀ شرایط و لوازم رستگاری خود بدانیم حلّ این مشکل و شناسایی حقیقت امر در نهایت وجوب می باشد .</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگرچنین است و مطلب فی الحقیقه به این درجه مهم و دقیق ، پس باید درحلّ این مسئله برای رنج دماغ و صرف همّت درتأمّل و تدقیق حاضرشد. واگرنکته نیز راست باشد که همین مشکل در اختلافات آراء و اقوال محقّقین و علمای اروپا موضوع ملّیت و اساس قومیت دخیل است پس حقیقت امر بر همۀ ایشان نیز روشن نگریده و این حال باید علّت خاصیّ داشته باشد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به عقیدۀ ما علّت این است که به اقتضای روش تحقیق و اسلوب عادی بحث در علوم جدیده یعنی روش استقرایی معمول در این علوم، مسئله را چنان که باید از ریشه یعنی مبانی و مبادی حکمتی آن شروع نمی کنند. لهذا اگر ما بخواهیم واقعاً به حلّ این مسئله که برای ما به اصطلاح روز ،از اوّلین مسائل حیاتی و مماتی است برسیم باید مطلب را از جایی شروع کنیم که نکرده اند، یعنی از اعلی مرتبۀ مباحث حکمتی ابتدا کنیم اگر چه این کار بدواً فوق طاقت و استعداد ما به نظر آید چه حال از دو بیرون نیست یا استعداد و قوّۀ کشف این حقیقت را که مقدّمۀ هر اصلاحی است خواهیم یافت و در طریق این تحقیق کوشش ما مفید فایده خواهد بود پس از این راه روزنۀ امیدی برای نجات و فلاح ما گشوده خواهد شد یا به کلّی از این قوّه و استعداد محرومیم و در آن صورت از فلاح و نجات محروم و به فنا و زوال محکوم خواهیم بود. پس چون امر دایر بین امید نجات و بقا ویقین برهلاک و فناست شرط عقل آن است که کاری را فوق طاقت و مایل توانایی خود نکنیم و به تصوّرضعف ونقص خویش از صرف فکر درهیچ تحقیق و تدقیق عالی و مطالعۀ سخت و صعبی تن نزنیم تا رشتۀ امید را از دست نداده باشیم.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>مقدمۀ حکمتی امر </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلی چون دومعنی تجدّد و ملّیت هرکدام امری است که در امور بشری دراوّل درجۀ اهمّیت و اصالت است و بشرنیزدر دنیای ما خلاصه ی عالم وجود به شمار می آید ، لهذا حقیقت هر دو به احکام و اصول اوّلیۀ عالم وجود به شمارمی آید، لهذا حقیقت هردو به احکام و اصول اوّلیه وجود بستگی دارد یعنی مقدّمات آن باید از بالاترین اصول فلسفه گرفته شود.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حقیقت و ضرورت وجود ملّیت و تجدّد شناخته نخواهد شد جزبه این که دخالت وجود و کثرت را در معنای هستی و وجود بدانیم . همیشه حکما و اهل تحقیق ، خصوصاً عرفای مشرق از وحدت و کثرت و مقابلۀ این دو معنی گفتگو کرده اند و نزد اهل عرفای عموماً مسّلم است که اصل و مبدأ هستی یا حقیقت غیبیۀ وجود ، متّصف به وحدت و یگانگی است ( و این معنی توحید است). امّا چون وجود ازغیب به شهود، و بود به جلوه و نمود می آید لباس کثرت می پوشد. <b>پس حاصل نظرعُرفَا و حکمایِ صاحب نظر چنین می شود که وحدت و کثرت هردو درعالم وجود واجب است</b> ، یکی در طرف ذات و هستی و دیگری در طرف صفات و نمود به عقیدۀ ما علّت این حال این است که کمال وجود را باید در ترکیب دو امر شناخت یکی قوام یا قیام یعنی بنیان و ثبوت هستی دیگر فزونی و بیشی یعنی آنچه در فرانسه به لفظ دارایی یا دارندگی richesse) ) تعبیرمی کنند چه پر واضح است که وجودی که در صفات و آثارفقیر باشد پست و حقیراست و آن که علیل در قوام و ثبوت باشد سست و ضعیف خواهد بود. امّا قوام و قیام هر وجودی به یک حیث وحدت و یگانگی است . چه اجزایی که به هیچ وجه یگانگی ، یا بستگی به یکدیگر که وجهی از یگانگی است، نداشته باشد به کلّی پراکنده خواهد شد و پراکندگی علّت ضعف و سستی است بلکه فنا و نیستی همان نهایت پراکندگی است. در مقابل ، فزونی و دارندگی یا پرمایگی richesse) ) به کثرت و بسیاری است. لیکن وجه کامل آن ، بسیاری و کثرتِ ناشی از تنوّع را باید دانست زیرا که زیادتیِ شماره با یکسانیِ حال ، چون از حدّ تجاوزکند به همان پراکنگی برمی گردد ونشان نقص و ضعف می شود. درحقیقت تقسیم یک نوع واحد به افراد کثیره بی آن که هر فرد از خود اختصاصی داشته باشد در حکم تفرقه در یک حقیقت است نه به وجود آمدن حقایق عدیده که نمایندۀ فزونی و پرمایگی شمرده شود و به هر حال خیلی روشن است که در کثرتِ همراه با تنوع و زیادتیِ خصایص و مزایای متنوّعه، پرمایگی و بیشی یا فزونیِ وجود بیشترنمایان است پس این حال به کمالِ هستی نزدیک تر می باشد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شگ نیست که برای فهم و ذوق انسان نیکی و زیبایی برترین شرایط و نشان های کمال است. و زیبایی خصوصاً مشروط به همین ترکیب دو حیث وحدت و کثرتی است که همراه با تنوّع یا بیشی و پرمایگی وجود باشد. پس از این راه می توانیم مقصود و مطلب فوق را به چند مثال ذیل روشن سازیم:</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صحرای لوت یا ریگسان های مسطّح از صحرای کبیرآفریقا بسیار وسیع و شامل مقدار بی شماری از دانه های ریگ و خاک است. پس از حیثی مظهر بزرگی و بسیاری است. لیکن به سبب یکسانیِ حال وعدم تنوع شکل ، منظر زشتی دارد و چون به علّت این یکسانی ویک هوایی خالی به نظر می آید برای بیننده وحشت می آرد . امّا منظر کوهستان هرچه باشد چون تنوّع اشکال دارد زیباتراست و بیشترنمایش بزرگی و فزونی می دهد. با این که منظرسبزی برای انسان بسیارمطلوب و چمنِ سبزِ گشاده محلّ فرح و صفاست، هرگاه چند فرسخ راه در چمن بی گُل و همواری حرکت کنیم که سبزۀ آن تمامأ به یک اندازه و از یک گیاه یا برگ ساده باشد خسته خواهیم شد و صفای آن زمین را کم و طبیعت آنجا را فقیرخواهیم یافت. اگرباغبانی یک باغ را تماماً یک درخت بی شکوفه و گل بکارد وبی صفا خواهیم دانست. زیباتر و مصفّا ترباغ وچمن درنظر ما آن است که آب و سبزه و انواع و اقسام درخت وگل و گیاه را با الوان واشکال گوناگون در هم داشته باشد و درهرجا کمال قوّت وگرانبهایی خاک و زمین را به کثرت آثار متنوّعۀ آن ازاقسام معدنیات و نبات و حیوان می شناسیم.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این ها همه شواهد آن است که کمالِ وجود ، بسته به فزونی و بسیاری است و کمالِ افزونی یا پرمایگیِ حقیقی، در بزرگی و کثرتِ شماره در یک قسم اشیاء یک سان وهم شکل نیست بلکه در تنوّع اقسام و کثرتِ انواع و افراد متفاوته است. لهذا آن حیث و حدت نیز که قوام و قیام هستی به آن باشد، در این عالم یگانگی یک ذات بسیط وعاری ازتعدّد صفات نخواهد بود، بلکه در یک جهتِ یگانگیِ خاصی خواهد بود که عدّۀ کثیری از اجزای متنوّعه را به هم بستگی داده یک هیئت بسازد، و این بستگی اجزاء به یکدیگر سبب قوام و ثبوت هستی مجموع گردد یعنی ازآفت پراکندگی محفوظ دارد . یک یک چیزها در حکم دانه های پراکنده از یک تسبیح گسیخته که در کار گم شدن است نباشد، بلکه دانه هایی باشد که به توسّط یک رشتۀ درونی به هم پیوسته ومجموعاً در حکم یک تسبیح یا گلوبند تمام در آمده باشد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا درعالم وجود ، محکم تر رشتۀ پیوند رشتۀ معنوی است و به سبب همین معنویّت که بستگی و پیوندی که بین اجزاء و اشیاء می دهد. بست و بند جسمانی نیست به وحدت و یگانگی تعبیر می شود و نمایش آن در ظاهر به امری است که تناسب (harmonie ) می گوییم و از این رو زیباترین و با قوام ترین مجموعه ها آن است که اجزای آن کاملاً متناسب باشد. از این سبب است که نظم و اتّخاد شکل، در جای خود هم علّت قوّت و استحکام هم موجب زیباییِ ظاهربه نظرمی آید. و حق این است که زیبایی و قوّت ، هر دو نه درکثرت و اختلاف اشکال ، نه دراتّخاد شکل تنهاست بلکه در وجود یک مجموعۀ متناسب و منظّم است که کثرت و وحدت هر دو را شامل می باشد . یعنی کثرت اشکال با رعایت نظم و قرینه که درعین حالِ جلوۀ فزونی و بسیاری، نمایش اتّخاد شکل را نیز می دهد یا در عین وحدت نظم و تناسبِ اجزاء تنوع اشکال و فزونی آثار را به جلوه و ظهور در می آورد.</div>
<div class="p17" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تنوع اشکال اگر چه درنظر بَدوی ، کثرت و اختلاف است، در واقع نزدیک تر به قوام و قیام و حقیقتِ وحدتی می باشد که قوام و قیام وجود را به آن دانستیم زیرا که تناسب بین اجزای متنوّعه دقیق تر می شود و آن اجزا را بیشتر به یکدیگر بستگی می دهد چنان که دانه های تسبیح یا گلو بند را که همه هم شکل است بدون رشته بندی اضافی نمی توان به هم پیوند داد لیکن اجزای یک خاتم کاری یا یک زیور مرصع و امثال آن را می توان طوری ساخت که همان تناسب اجزاء با یکدیگر سبب بستگی و پیوند آنها با هم شود چه هر جزء ، متمّم جزء دیگر است وعلّت قیام آن را تکمیل می نماید. به عبارت آخری ، درک هیئت مرکّبه از اجزایِ متنوّعه و متناسبه با یکدیگر ، چون هر جزء متمّم جزء دیگرمی باشد صورتِ مجموعِ دارای وصف یگانگی و وحدت می شود . از این رو ، تنوّع اشکال به شرط تناسب، پیوند میان دو حقیقت وحدت و کثرت است نه فزایندۀ اختلاف و پراکندگی . و درمقابل هم شکلی ویکسانی که فقط نمایندۀ فقر وجود است از کمالات هستی ، که چون فرد ازهرافراد متشابهه متمّم فرد دیگرنیست ، همان یکسانی و تشابه درمعنی سبب بیگانگی و دوری آن افراد و استعداد دشمنی و فرار از یکدیگر می گردد ( گریزندگی دو الکتریستۀ منفی و مثبت را می توان داخل در شواهد این حکم دانست).</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عقیده ای که درطبیعی ، به پیروی ازمذهب داروین، بر تنازع بقا و جنگ عموم موجودات با یکدیگرپیدا شده، ناشی ازهمین فرضِ عدم تنوع بین ساختمان اصلی وجودها وحوائج موجودات است . زیرا که چون بین انواع موجودات احتیاجات مشترک شد بر سر وسایل رفع آن قهراً کشمکش و نزاع پیش آید ( اگرچه آن وسایل و مواد آن محدود نباشد چه در بسیاری از موارد ربودن نعمت حاضراز دست غیر سهل تر از تحصیل و به دست آوردن آن به راه دیگر است). اما اگرموجوداتی باشند با حوائح متفاوته و استعدادات متنوّعه به طوری که استعدادات خصوصاً متمّم ومکمّل یکدیگرشمرده شود، به جای جنگ و تنازع طبعاً تجاذب و تعاون پیش خواهد آمد. و این است سِرّ آن که در مقابل مذهب مبارزه و تنازع بقأ ، اخیراً مذهب تعاون وبستگی موجودات نیز نزد حکماء و محقّقین معاصراعتباری حاصل نموده ودر نقّادی ومقایسۀ دو مذهب با یکدیگر، <b>باید گفت کسانی که بیشتراحوال مشترکه یا اشتراک حوایج را بین موجودات دیده اند جهت تفرقه و نزاع را بیشتریافته وبه عمومیت تنازع بقا معتقد گشته اند ، و کسانی که آثار تنوع دراستعدادات و حوائج وامکان تناسب بین آنها را بیشترملتفت شده راه تجاذب بین موجودات را کشف نموده وازاین راه قابل به اصالت تعاون وهمدستی درعالم وجود گردیده اند</b>. و به عقیدۀ ما حق این است که هرچه مرتبۀ وجود پست ترباشد تنوع در احوال موجودات و حوائج و استعدادات آنها کمتراست و صفات و قوای هرموجود کمتر و متمّم و مکمّل قوای دیگران به شمارمی آید لهذا تنازع بقاء بیشترقوّت دارد. هر چه موجودات در مراحل کمال بیشتر آیند چون فزونی و پرمایگی وجود بیشتر می شود بر تنوّع حوائج و استعدادات هر دو می افزاید و صفات و قوایی که متمّم و مکمّل یکدیگر باشد در افراد وانواع مختلفه بیشتر یافته می شود به این سبب تنازع بقاء به تجاذب بین وجودها و تعاون وهمدستی مبدّل می گردد و این حال نمایندۀ کمال هستی است چه تناسب بین استعدادات و قوای افراد و اصناف مختلفه و تعاون وهمدستی ایشان جهت وحدت و قوام و قیام وجود را فراهم می سازد و تنوّع احوال و آثار، حیثِ بیش و فزونی یا پرمایگی هستی را موجود دارد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاصل آن که ازهر وجه نظر کنیم ، کمال هستی با وجود تمام وحدت و کثرت هر دو را شامل می باشد، و وجود به حیث وحدت ، قوام و قیام می یابد وبه کثرت ، فزونی و بیشی یا پرمایگی خویش را ظاهر می سازد. ازاین رو درعالم ما، کمال درهیئت یا مجموعه ای است که دارای اجزای متنوّعه متناسب با یکدیگر باشد تا دو شرط لازم با دو بنیان واجب کمال را جمع دارد و این حکم است که در جمعیت بشری نیز دو معنی تجدّد و ملّیت را توأماً واجب ساخته و تشریح این کلام به توضیح ذیل خواهد شد.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* </b>حل مسئله </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p20" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به حکم جمیع آثار و جمیع اقوال پسندیده جمعیّت بشری بالاتر مجموعۀ وجودی است که ما در عالم خود می شناسیم پس از آنچه را شرط کمال وجود است به الضروره باید شامل باشد یعنی از دو حیث وحدت و کثرت به وجهی که گفته شد نمی تواند خالی گردد مگر آن که در حال تنزل درآید و رو به فنا رود امّا حیث وحدت و یگانگی بین جماعت های مختلف بشردرصفات مشترکۀ انسانیت است و شک نخواهد بود که منظور ازاین صفات اوصاف جسمانی نیست چه طبیعت به اختلاف نژاد و تأثیر مختلف اقلیم و آب و هوا خلقت ظاهر بشر را از رنگ و قد و قامت و ظاهرچهره و قیافه و غیرها متفاوت ساخته و این تفاوت صوری هیچ جماعت را از بشر بودن <b>نینداخته است بلکه مراد صفات معنوی و روحانی است از عقلیات و ذوقیات و اخلاقیات به این معنی که هرگونه تفاوتی به اقتضای اختلاف محیط و استعداد اقوام جسماً و روحاً بین جماعت های مختلف بشرموجود و وجود آن جایزباشد هیچ جا سزاوارمقام انسانیت نیست که خلق انصاف یا عدل یا راستی را مذموم دانند و ترک کنند</b> و عدم انصاف یا ظالم یا دروغ مقبول و معمول باشد همچنین همه جا و درهرحال دانش وکار کردن از روز دانایی مفید و واجب است و نافهمیده کارکردن مضر و منافی شأن انسانیت به شمارمی آید بنابراین انسانیت مستلزم پاره ای صفات مشترکه بین افراد و اصناف نوع انسان است و آن صفات مشترکۀ واجبه را می توان حیث وحدت و مایۀ قیام و قوام جمعیت بشری دانست. اما اگر بخواهیم حیث وحدت یا جهت جمع بین مجموع این صفات را نیز به دست آریم یعنی بخواهیم رشتۀ پیوند حقیقی را که قوام و قیام وجود هر جماعت و بستگی و پیوستگی همۀ جماعت های بشری به آن باشد و همۀ صفات معنوی انسانیت جزء یا فرع آن محسوب گردد معلوم کنیم باید بگوییم آن رشتۀ پیوند معنوی داشتن یک کمال مطلوب کلّی ومشترک است (commum et ideal universel) یعنی در نظر داشتن یک مرتبۀ بلندی از کمال معنوی برای نوع انسان که جمع ازافراد و اقوام به جمیع قوای خود ازعقل واحساس و ذوق و اراده باید به سوی آن سیر نمایند تا بر طبق ناموس کلّی ارتقاء قابل دوام و بقاء و پیشرفت در راه سعادت حقیقی باشند و از کاروان هستی که خواهی نخواهی در گردش و جویای برتری است واپس نمانند.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
واضح است که این کمال مطلوب کلّی هنوز برای همۀ اقوام به خوبی روشن نشده وبه طور آشکارمنظور و مطلوب مطلق جماعت ها نگردیده ولی باید گفت به همین سبب است که هنوز اقوام عالم، آن بستگی را که باید بین جماعت های انسانی باشد دشمنی های غیرمعقول وجنگ و بدبختی های عظیم فعلی را مرتفع کند حاصل نکرده اند و هنوز قوام و قیام نوع بشرکامل نیست اما درهمین حال آن چه ازمکارم اخلاق و کمالات صوری و معنوی وآثارترقّی درعالم دیده شده نتایج تصویرهای جزیی است که از کمال مطلوب انسانیت میان هر قوم دردماغ افراد با استعداد یا دراذهان عامۀ ناس مصوّر بوده و مقدّمۀ ظهور و تشکیل کمال مطلوب کلّی به شمارآمده و می آید که بالاخره باید نمایندۀ سرمنزل سعادت وقوام هستی نوع یا غایت وجود انسانی باشد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون که با جمال رشتۀ پیوند معنوی و حیث وحدت را در نوع بشرشناختیم و این معنی را درتوجّه به سوی کمال مطلوبی کلّی و مشترک یافتیم می توانیم متذکّر شویم که تمدّن همان طرز جمعیت بشری و آثار و کمالاتی است که متناسب با سیر به سوی آن کمال مطلوب کلّی باشد چه بدون منظور و مقصود مشترکی جمعیت فراهم نمی آید و نیز سیر به سوی مقصود و مطلوبی که فزایندۀ کمالی نباشد ترقّی محسوب نمی شود و حال آن که ما تمدّن و ترقّی را لازم و ملزوم یکدیگر می دانیم پس حکمت وجود جمعیتی که به وصف تمدّن شناخته شود توجّه یا سیر به سوی کمال مطلوب انسانیت است و این نکته به خوبی مدلّل می کند که قوام و قیام جمعیت وحیث وحدت یا پیوستگی بین جماعت های بشری که عین معنی تمدّن است(از وجه مقابلۀ با توحّش که متضمّن پراکندگی است) باید توجّه به کمال مطلوب کلّی و سیر عمومی به سوی آن باشد و نیز روشن می سازد که ترقّی واقعی همۀ نوع دراین سیراست و به این سبب باید گفت ترقّی نیز فی نفسه شرط واجب قوام وقیام جمعیت بشری می باشد .</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما جریان ترقّی نیزبه یکی از دو صورت خواهد بود: یا دائم است یعنی بدون آن که توقّف و تنزّلی برای قوام و جمعیت حاصل شود مستمرّاً پیش می رود و در این صورت احوال قوم ترّقی کننده دائماً درتجدید است چه هر روز از مرتبۀ پس تری به مقام بالاتری منتقل می گردند و درحال نوی در می آیند یا سیر ترقّی منقطع است و به دفعات واقع می شود یعنی درضمن سیر گاهی تنزّل و توقّف اتّفاق می افتد گاهی دوباره جنبش و ترقّی بازگشت می کند پس دراین بازگشت باید احوال دور و زمان عقب ماندگی بالنسبه به طور ناگهانی تغییریابد و از این رو دفعات ترقّی قابل نامیدن به نام تجدّد می گردد و چون ترقّی دائم درعالم نقص امکانی تقریباً محال است هر سیر ارتقاء ناچار شامل ادوار تنزل و اوقات تجّدد خواهد بود پس از همین راه هر وقت در یک جماعت آثارتوقّف وعقب ماندگی دیده شد باید گفت برای آن جماعت نهضت به سوی تجدّد واجب گشته و اگر چنین نهضتی پیش نیاید جمعیت مزبوراز آنچه مایل قوام و قیام است محروم خواهد ماند یعنی نه فقط از پیشرفت وعزّت برتری بی بهره خواهد بود بلکه قهراً به سوی فنا و هلاک خود نزول خواهند نمود.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این بیان تجدّد امری است که از حیث وحدت و قوام ترقّی و تمدّن ناشی می گردد معذالک از هر دومعنی وحدت و کثرت نمی تواند خالی بماند تجدّد حقیقی ازاین حیث که تجدّد سیربه سوی کمال مطلوب کلّی و مشترک انسانیت است جهت و حدت را شامل می باشد و جمیع اقوام وجماعت های متجدّد را در معنی به سوی یک منظور واحد سیرمی دهد امّا اگر در وجه ظهورآن تنوّع و تفنّن اشکال و آثارنباشد حیث فزونی و بسیاری در مایۀ وجود انسانی و جمعیت بشری ازمیان می رود . دارندگی و پر مایگی هستی richesse) ) مبدّل به فقرمی گردد و کمال وجود که منظور اصلی بود حاصل نمی آید به عبارۀ آخری یکسانی و بی فرقی در آثار یا عدم تنوّع که نمایندۀ کسر و نقض است حیث وحدت معنوی را به جای آن که علّت قوام و قیام باشد مبدّل به رشتۀ جامد یا چوب بست خشکی می کند که آزادی حرکت و نرمی حیات را از پیکر تمدّن گرفته شجر ترقّی و برتری را بالاخره از نو و رسیدن به شکوفه و ثمر باز خواهد داشت.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چنین یکسانی و بی فرقی در آثار نه فقط منافی ذوق و دوراز قبول عقل و روح است بلکه در همین عالم ناقص جسمانی و کرۀ خاکی ما خلاف طبیعت نیزخواهد بود چه طبیعت به ذات خویش یعنی به تصرّف قدرتی که وجود دهندۀ ذات اوست جنبۀ کثرت و تنوّع را بیش از حدّ تصوّر ما بزور و ظهور داده و از این راه نهایت فزونی و دارندگی را در مایۀ هستی خود به نمایش در آورده است. بر اثر این جلوۀ بیشی و پرمایگی کرۀ مسکونۀ ما با آن که در جنب باقی و عا لم وجودی صغیر و حقیر است شامل محیط های بی شمارمختلف الاحوال گردیده چه از حیث وضع اراضی و جنبش معدن و چه از حیث آب و هوا و اقسام حیوان و نبات و به وسیلۀ همین تنوّع و اختلاف درمحیط های طبیعی که با فرق استعداد در اقوام و افراد بشر ترکیب می شود کثرت و تنوع آثار را در احوال و امور متعلّقه به انسان نیز داخل نموده است. این حال به حکم مقدّماتی که دیدیم بی تردید عین صلاح و خیر بشر است زیرا که معلوم شد کمال وجود و سعادت نوع بشرنیز در تعدّد و تنوّع آثار وجودیۀ این نوع می باشد پس هر جماعتی در عین آن که درتوجّه و سیر به سوی کمال مطلوب کلّی و مشترک نوع بشرکه حیث وحدت و وسیلۀ بستگی هر جمعیت به وجود نوع است باید در هر زمان با پیش قدمان راه ترقّی هم آهنگ باشد موظّف است که خصایص و مزایایی را که هم طبیعت برای آن جماعت پیش آورده است و طبعاً طرز و طور خاصیّ در وجه اظهار و ابراز کمالات فراهم می سازد با نهایت علاقه حفظ نماید بلکه باید به جدّ تمام بکوشد تا در میدان هنر و بازار تعالی روز به روز کمالات خاص تر به خود و متمایز تر از آثار دیگران به جلوه در آرد تا در جمعیت کلّ بشر از وجود خود فایده و نفع مخصوصی ظهور داده باشد و عضو زیادتی بی ثمرکه مستحقّ قطع یا بی اعتنایی و کنار گذاشتن باشد به شمارنیاید و این امتیاز ضروری و مفید عین فرق و فصلی است که امروز به نام ملّیت خوانده میشود بلکه صورت حقّانی ملّیت و بنیان معقول و مرغوب آن را باید در این وجه از امتیاز و اختصاص در حیثی از کمال دانست که فزونی دهندۀ کمالات و آثار وجودیۀ نوع و جمعیت بشری باشد.</div>
<div class="p16" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span><span class="s4"> </span>این است علّت مقبولیت تجدّد و حکمت اختلاف ملّیت یا قابلیت علاقۀ که عقل و فطرت سلیم درعین قبول تجدّد برای حیثیات ملّی می شناسد پس به این بیان و کشف این بنیان برای اصولی ملّیت، تناقضی که بین دو معنی ملّیت و تجدّد به نظر می آمد مرتفع و نکات کثیرۀ دیگرنیز معلوم می گردد که مشکلات چند را به سهولت حل می کند و باب وصول به مصلحت و صلاح علمی و عملی را به روی ما می گشاید <span class="s4">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>اولاً، دانسته می شود که اختلاف ملّیت صورتی است که مدبّر امر عالم برای خیر و صلاح خصوصی اقوام و عمومی بشربه ظهور آورده نه آن که شرّی باشد که از اتّفاقی و بی حکمت بودن امور دنیا پیش آمده باشد<span class="s4">. </span>نه چنان که عقیدۀ بعضی مخالفین وطن خواهی و طرفداران وحدت سیاسی اقوام و ملل <span class="s4">( internationalisme ) </span>است می توان آن را از میان برداشت و مصلحت را در برداشتن آن دانست نه موافق سلیقه و رأی متعصّبین خشن و بی تصرّف قومیّت فرقی است که اقوام و ملل را ازهر جهت از یکدیگر جدا کرده منافع آنها را منافی یکدیگر ساخته باشد به طوری که ناچار مستلزم کشمکس و دشمنی یا سعی در افنای یکدیگر به اسلوب تنازع بقاء شناحته شود بلکه درحقیقت بنیانی است برای توزیع وظایف و تقسیم کار در تهیۀ لوازم ترقّی و تمدّن و ترتیب آثار حشمت و کمال انسانیت که معنی فزونی و بیشی و جلوۀ دارندگی و پرمایگی را باید به ظهور رساند لهذا اگربه این راه اختلاف صورتی بین جماعت های مختلف به نظر رسد در معنی این اختلاف یعنی فرق ملّیت اقوام با استعداد دنیا را بیشتربه یکدیگر بستگی می دهد چه تنوّع استعدادات و تعدّد وجوه اظهار آن مناسب تعاون وهمدستی درتکمیل آثار وجودی است و به داد وستد اسباب ترقّی و تتمیم قوای یکدیگر در فراهم ساختن شرایط و آثار سعادت و کمال دعوت می نماید بلکه طبعاً این همدستی و تعاون در ردّ وبدل معلومات و افکار و منقولات اموال وقوع می یابد وهمین قدرکه سوء سیاست اهل جور وطمع صورت موحش خصومت و تنازع خونخوارانه را درکارنیارد بستگی و پیوستگی اعضاء را در جمعیت کلّ بشر محفوط می دارد<span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>ثانیاً ، از همین راه اثبات می گردد که اگر چه اختلاف خاک و نژاد و زبان وامثال آن از مقدّمات یا آثار اختلاف ملّیت است لیکن هیچ کدام بنیان ملّیت هیچ قومی نمی شود بلکه ملّیت یک ملّت آن است که خدمت خاصّی را در تکمیل مزایا و ترقّی نوع بشر ازعهده بر آید و نمایندۀ وجه مخصوصی ا ز کمالات انسانی باشد که آن قوم و ملّت را به منزلۀ عضو مفید و واجبی در پیکر کلّ نوع بشناساند به وجهی که جمعیت بشری برای قوام و کمال هستی خود از وجود آن جماعت بی نیاز نباشد و این امر را می توان با ان چه مورّخان این دوره و اهل فلسفۀ تاریخ در مورد آثار مترقّیه و منتظره از وجود هر قومی مأموریت تاریخی آن <span class="s4">( mission historique ) </span>می نمایند تطبیق نمود با شرط توجّه به این نکته که آن مأموریت تاریخی که بنیان ملّیت است نمی تواند امر تخریبی باشد یعنی نمی تواند از قبیل جنبش یا استیلایی باشد که جزتخریب آثار تمدّن و ضرر و آزار نوع یا ملل و اقوام دیگر هیچ نتیجه نداشته باشد بلکه تنها مأموریت تاریخ مفید در ترقّی عمومی تمدّن بنیان ملّیت است و بس و جمعیّتی در حقیقت یک ملّت به شمار می آید که ودیعه دار چنین وظیفه و همّت نافعه برای هیئت اجتماعیۀ بشری باشد و از عهدۀ وظیفۀ خود بر آید هر جماعت که عاطل و عاری از چنین اثر خیر است و فقط برای تمتّع جسمانی خود یعنی برای خور و خواب به طور زندگانی حیوانی می خواهد زنده باشد یا در حوزۀ زیست و جوانب و اطراف زیستگاه خویش اثر مضر و مخرّب آثار تمدّن دارد اگر چه به اختلاف نژاد و زبان وامثال آن از اقوام دیگر متمایز باشد یا به اضافه دارای زوربدنی و شجاعت جنگی بوده چندی نیز بر یک قسمت از دینا مستولی شده باشد به واقع ملّت نیست در بدو امر نژاد یا گروه جداگانۀ از مردم است لیکن هیئتی به شمار نمی آید که سزاوار عنوان ملّیت باشد و در خور استقلال و محترم بودن به این عنوان محسوب گردد بلکه بالضروره چنان که سوابق تاریخ نشان می دهد دیریا زود محکوم به فنا و زوال یا استهلاک در ضمن سایراقوام خواهد بود <span class="s4">( </span>تاریخ ممالک خود ما یعنی ممالک آسیای غربی هم چنین تاریخ اروپا که امروز به مناسب قوّت واعتبارملل اروپایی مشهورتراست چه بسیارازهجوم کنندگان وحشی وعاری از استعدادات غیر جنگی را می نماید که عاقبت نسل ایشان خود به خود برطرف شده و آنچه برطرف نشده به طوری در ضمن دیگران مستهلک گرده اند که امروز کمتر جماعتی از ایشان شناخته می شود و حال آن که از صاحبان استعداد و مزیّت خاصّ درتمدّن اینگونه هلاک و استهلاک کمتر دیده شده یا بالعکس گاهی مثل نژاد بنی اسرائیل یعنی قوم انبیاء و پارسیان هند یعنی فراریان ایران قدیم دوام و بقای این سنخ از شرکای همّت انسانیت با وجود انواع شداید و در بدری ها مشهود گردیده است<span class="s4">) </span>جای حرف نیست که شهامت و شجاعت و مردی و رزم آوری به هنگام از شرایط واجبۀ بقا و استعلاست لیکن این قوّه نیزمانند قوای دیگرحیاتی مایه ای که به وجه ظهور و مخلّ صرف خویش شرافت می یابد و برای نگاه داری وپیشرفت جمعیّت مفید می گردد<span class="s4">.</span>شجاعت قومی که مزایای معنوی دیگر دارد ناجی آن قوم و پشتبان تمدّن دنیاست لیکن تهوّرگروهی نادان و عاری از لیاقت تمدّن مانع هلاک آن گروه نیست بلکه عاقبت موجب قطعی فنا و زوال ایشان است<span class="s4">. </span>به هر حال و به هرصورت وجود بشرنامی که اثرمفید و مکمّل یا لااقل حافظ تمدّن از خود آشکارنکند سازندۀ عنوان ملّیت و قابل دوام و بقا به این عنوان نخواهد شد<span class="s4">. </span>درعوض آن مظهر کمالی از کمالات حقیقی انسانیت و مصدر خدمتی به تمدّن معنوی و مادّی بشریّه به زور بازوی خود نگاهدار اساس تمدّن است ملّت حقیقی و در ملّیت خود ثابت و باقی است و این باقی بودن او گذشته از فلاح و نجات خود اوخیرعموم نوع بشر و حوزۀ انسانیت دانسته خواهد شد <span class="s4">( </span>خوشبختانه اهل آگاهی و خبردر ملل متمدّنۀ قدیمه یکی ازکامل ترین مثال ها برای این طبقه قوم وملّت ایران را خواهند شمرد واگر مثالی از غیر خودمان را بخواهیم یونان و مصر را ازممالک نزدیک به خود می توانیم به یاد بیاوریم<span class="s4">.)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ثالثا،ً چون کمال وجود و جمعیت بشری در آن کثرت و فزونی است که متضمّن تنوّع آثار باشد تمدّن بشرنیز نمی تواند یک حقیقت واحدۀ خالی از تنوّع شناخته شود</span><span class="s4">. </span>ازاین جهت که دانستیم تمدّن آن طرز زندگانی و آثار اجتماعی است که متوجّه سیر به سوی کمال مطلوب کلّی و مشترک انسانیت باشد یک حقیقت واحدۀ کلّیه است <span class="s4">( </span>به قول منطقیین جنس است<span class="s4">) </span>لیکن ازاین حیث که باید فزونی در معنی تنوّع را حاوی باشد شامل انواع و اصناف خاصّه می شود که هر یک از آن تمدّن های خاص به تناسب لوازم و مقتضیات مختلفۀ محیط ها و اختلاف انواع استعدادها اختصاص به یک قوم و ملّت مخصوصی می یابد<span class="s4">. </span>نه تنها در تمدن درجات هست بلکه در هر درجه اقسام متعدده در یک وقت موجود است زیرا که در طوایف و اقوام دینا اختلاف حال تنها به بیش و کم استعداد نیست بلکه بین جماعت های مستعد نیز نوع استعداد مختلف است<span class="s4">. </span>به علاوه هرمحیط طبیعی و مسکن و مأوایی اقتضای دیگر را دارد و ازهر قسم ازاستعداد و هر مسکن و محیطی یک وجه تمدّن خاص به وجود می آید که ممکن است چندین تمدّن مختلف و متساوی در رتبه وجود باید که همه درجای خود پسندیده و مفید بلکه به همان وجه خاصّ خود واجب باشد و مکمّل و متمّم مصالح و کمالات جمعیت کلّ بشرشمرده شود<span class="s4">. </span>ازاین رو بیانی را که در فقرۀ قبل از بنیان ملّیت کردیم می توانیم به تعبیردیگر درآورده روشن تر و واضحترنماییم و بهتر به دلیل مدلّل داریم یعنی می توانیم بگوییم چنان که نظر دانشمندان علوم اجتماعی است یک گروه وحشی لایق تسمیه به لفظ ملّت شمرده نمی شود چه توحّش روابط لازمۀ ملیت وقومیت که همان اصول تشکیل جمعیت و اساس تمدّن است به درستی برقرارنیست بنابراین عنوان ملّیت مخصوص به جماعت های متمدّن است وچون تمدّن نیزدارای اقسام واصناف است و گروهی که اختصاص به قسم خاصّی از آن است که منسوب به تمدّن خاصّی باشد یا تمدّن خاصّی به او منسوب گردد تا این امتیاز و اختصاص برای آن جماعت استحقاق هستی مستقل که استقلال سیاسی مظهر آن است فراهم سازد<span class="s4">. </span>و نیز ملّت اهل ترقّی آن است که در تمدّن مخصوص خود از ترقّی وتکمیل باز نماند ودر ادای وظیفۀ خاصّۀ خویش نسبت به مقداری که سایرین هرکدام در سنخ وظایف خود پیش رفته اند عقب نیفتد<span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>رابعاً، چون ترقّی و تمدّن نیز دوحیث وحدت و کثرت را فرا می گیرد لهذا تجدّد نیزکه بر گشت به سوی ترقّی و از سرگرفتن طرزابداع و ابتکار در آثارتمدّن است هر دو معنی را شامل می شود چه در هر دوره که تنزّل و توقّفی برای یک قوم اتّفاق افتد و تجدّد را لازم آرد آن توقّف و تنزّل هم جهات عمومی و مشترک تمدّن و کمال مطلوب انسانیت را نزول و وقوف می دهد هم امیتازات ومزایای مختصّۀ به تمدّن خاصّ آن قوم را پس تجدّد در این خواهد بود که هم امور عمومی را از اخلاقیات و علم و حکمت به طور کلّی به مرتبۀ مقتضی زمان برسانند هم در افزایش وتکمیل خصوصیات و فضایل و مزایای خاصّۀ ملّی پیش روند و اصل در وظیفۀ هرمّلت همین قسمت دویّم است وقسمت اوّل به عنوان پایه وبنیان عمومی کارمنظور و مطلوب می باشد لهذا برای هرمّلتی باید متناسب باحاجتی باشد که وظیفۀ خاصّۀ آن قوم و ملّت یعنی تکمیل تمدّن مخصوص به آن جمعیت به این پایه و مقدّمه دارد پس طریق صحیح کار این نیست که آثارمنظوره را بدون تصرّف از دیگران اخذ کنند به تقلید ناقص اکتفا جویند به فرض همّت به رسیدن به دیگران قانع باشند بلکه باید میزان حاجت خود و حدّ ضرورت امر را به تناسب دخالت آن در وظایف خصوصی خویش درنظرگیرند اگرچه آن حدّ فوق مقامی باشد که امم راقیه یا پیشقدمان ترقّی به آن رسیده اند <span class="s4">.</span>تدبیرعقلی در رعایت تناسب مذکور و بلندی همّت دراین عدم توقّف به حدّ وصول دیگران است تقلید بی تحقیق و پیروی با چشم بسته نه مفید فایده است نه شایان کوشش واجب نیست چه اگر قوم عقب مانده ای با اقوام پیش رفته ای در تمدّن و ترقّی روبروشد مزایای تمدّن آن اقوام که امورعمومی منظور جزء آن است بدون سعی و جهد بسیاربه طورسرایت اخذ واقتباس می شود امّا همین اخذ اقتباس امور و کمالات عمومی مصالح خصوصی را چنان که امروز در احوال ما مشرقیان نمایان است به شدّت به خطرمی اندازد و از این راه اساس ملّیت بلکه وجود قوم وملّت عقب مانده در تهدید زوال وهلاک می افتد<span class="s4">. </span>زیرا که درضمن کمالات عمومی ومشترک تمدّن خصایص وامتیازات شخصیۀ اقوام پیش افتاده نیز به خوبی و برتری جلوه می یابد وبه خطا مطلوب ومرغوب عموم می گردد یعنی به نظرها عموماً شایستۀ اخذ و اقتباس می آید در حالی که قوم عقب مانده امتیازات و خصایص ملّی خود را اگرچه تماماً فضیلت وهنر باشد به قیاس تنزّل عمومی که احوال خویش می بینند حقیر وخفیف می شناسند و به چشم پستی دیده فرق آن را بااحوال دیگران از بدی و عیب آن فرض می کنند لهذا طالب تقلید صرفی می شوند که عاقبت وجود قوم مقابل را زشت وغیر مفید و مستحق زوال می سازد بنابراین درعین آن که نباید بستگی به حیثیات ملّی عایق و مانع پیشرفت درتهیّه و تکمیل آثار عمومی و مشترک تمدّن گردد کوشش و اهتمام کلّی باید متوجّه نگاهداری و برتری دادن جنبه های خصوصی ملّی باشد<span class="s4">. </span>تنها اصلاحی که این حکم برمی دارد این است که آثارعمومی و مشترک تمدّن یعنی آن چه باید مراقب حدّ پیشرفت آن نزد ملل راقیه بود چون بیشترامور معنوی است ازانظار کوتاه عامّۀ ناس پوشیده می ماند ودر صورتی که واجب ترقسمت کسب کردنی است دیرتر موضوع اخذ و اقتباس می گردد لهذا کشف و شناسایی این قسمت و اخذ اقتباس آن به همان درجۀ حفظ و تکمیل خصایص ملّی یا قدری بیشتر سزاوار جهد و سعی است لیکن این نکته نیزکلّیت حکم ما را نقض نمی کند چه باز از این راه تقلید بی تحقیق تجویز نمی شود بلکه ظاهر می گردد که بزرگتراستفاده برای عبرت و تنبّه ازتوجّه به پیشرفت و برتری ملل راقیه سعی در تحقیق و تجسبس معنویاتی است که علل و اسرار تقدّم ایشان را معلوم سازد و به کشف طریق ترقّی و درآمدن در آن طریق مدد نماید پس درهر حال کار با تحقیق است نه تقلید و این تحقیق اضافه برآنچه پیش گفته شده این نکته را نیز به یاد می آورد که در هر جا و هرمقام معنویات بیشتر محلّ حاجت و سزوارکوشش و اهتمام است<span class="s4">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تکمیل این معنی باید متذکّر شد که عادات و رسومی که داخل در فروع زندگانی است مثل ادب ظاهر و طرز نشست و برخاست وخوراک و پوشاک وامثال آن چندان درحقیقت تمدّن داخل نیست چه بستگی صریحی به کمال مطلوب کلّی و معنوی انسانیت ندارد لیکن در همین حال اوّلین اموری است که در ضمن حشر اقوام با یکدیگر بیش یا کم از قومی به قوم دیگر سرایت می یابد پس نظر به کمی اهمیت آن با قوّت سرایتی که دارد بهتر است که آن را به سیرطبیعی خود واگذارند چه صرف وقت به دفع و جلوگیری این گونه سرایت ها یا به ایجاد و تقویت و تسریع آن هر دو باز دارنده از مقصود حقیقی ترقّی و تجدّد و از این رو مضروّخطاست یعنی تلف وقت و اسراف در قوایی است که قابل صرف در موارد مفیدۀ حقیقی خواهد بود امّا از این که این گونه اقدامات به نام تجدّد بشود بیشتر احراز واجب است زیرا که دراین صورت لفظ تجدّد را به کلّی بی معنی و قوّۀ نهضت را عاطل و بی مغزمی سازیم و به این که چنین امر سَبُکی را به نام تجدّد که حقیقتی سنگین وعظیم است خوانده و به جای آن مستحقّ کوشش دانسته ایم و بی مایگی خود را اثبات می کنیم یا عمداً به سوی بی مایگی و بی مغزی می رویم<span class="s4">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>* </b></span>نتیجه </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>اکنون می توانیم بگوئیم حلّ مشکل و رفع تناقض شد چه مشکل حقیقی از این جا برخاسته بود که حقیقت معنی ملّیت و تجدّد هیچ کدام را به درستی نمی دانستیم و تناقضی که بین این دو امربه نظرمی آمد ناشی از خطای ما در فهم معنی هردو بود<span class="s4">. </span>حال می دانیم که اختلاف قومیت ها و ملّیت ها نمایندۀ حیث فزونی و پرمایگی در حقیقت انسانیت با جمعیت کلّ بشری است که مظهرآن حقیقت باشد وچون این فزونی و پرمایگی باید در کمالات انسانیت باشد والّا تکثیر نواقص یا آثارغیرقابل اعتنا مفید نخواهد بود چه درمعنی نمایش بی مایگی و فقری معنوی و مقرون به پراکندگی است لهذا بنیان ملّیت هرملّت خدمتی است که نسبت به ترقّی نوع و جمعیت بشری ازعهده برآید و کمالی که برکمالات نوع بیفزاید بنابراین ملّت حقیقی باید اهل ترقّی نیز باشد و چون پیش آمد روز گار تنزّل یا توقّفی را در یک حال برای یک ملّت پیش آرد بازگشت به سوی ترقّی یعنی ابداع و ابتکار کمالی تازه واجب می شود تا برحیث ملّیت و قوام وجود آن قوم و جماعت شکستی وارد نیاید و این بازگشت به سوی ترقّی وابداع کمال یا کمالات تازه همان تجدّد صالح وحقیقی است پس ملّیت وتجدّد دو امر متمّم ومکمّل یکدیگر است دومعنی متخالف و متناقض و حق این است که ملّیت به منزلۀ اصل و ریشه است چه قوام هستی هرجمعیتی به این معنی است یعنی به حیث امتیازی در جمعیت است که واجب سازندۀ وجود آن باشد و تجدّد درمواقع لزوم متمّم این اصل شمرده می شود<span class="s4">. </span>می توان گفت قومیت و خصایص قومی با تربیت خاصّ ملّی درحکم تنه و ساقۀ درخت و تجدّد به جای پسوند و اصلاحی در شاخ هاست که برگ و بار درخت را قوّت و بهبودی بخشد به علاوه تجدّد به فعل آمدن امری است که رشتۀ پیوند و حیث وحدت را در جمعیت کلّ بشری می سازد و آن طلب ترقّی حقیقی است که حقیقت آن توجّه و سیر به سوی کمال مطلوب کلّ انسانیت باشد<span class="s4">. </span>از این وجه تجدّد قوام دهندۀ بنیان ملّیت نیزمی گردد چه ملّیت بیشترمظهر کثرت و تجدّد مظهر حیث وحدت می شود لیکن در واقع امر در جمعیت بشری حیث وحدت که بخشندۀ قوام و قیام وجود باشد آن حقیقت معنوی است که ملّیت و تجدّد هر دو از آن مغز و معنی می گیرد یعنی توجّه به سوی کمال مطلوب انسانیت و تجدّد اختلاف ملیت یا تنوّع خصایص و آثار ملّی هر دو مظهر کثرت یا فزونی و پرمایگی است در حقیقت انسانیت و جمعیت بشری به قول محقّقین اروپایی اختلاف ملّیت تنوّع در مکان است و تجدّد تنوّع در زمان یا به اصطلاح حکمای خودمان یکی تفنّن و تنوّع را عرض است دیگر تفنّن و تنوّع در طول چه اگر اختلاف ملّیت آثار وجود اقوام و ملل عالم را در یک زمان مختلف ومتنوّع می سازد و تمدّن های کثیرهم عرض به وجود می آرد تا بیشی و پرمایگی استعداد بشری را در یک وقت به نمایش در آرد تجّدد صالح در یک قوم تولّی تراوش و فزایش کمالات کثیره را از منبع استعداد آن قوم در ازمنۀ عدیده به ظهور می رساند پس تجدّدهای صالح اقوام برروی هم فزونی مایل وجود را درنوع بشردرطّی ادوار واعصارحیات بشری به جلوه می آرد<span class="s4">. </span>ازاین جا می توان به این نکته منتقل شد که وجوب تجدّد بالاصاله ناشی ازضرورت این معنی است که چون ترقّی برای هرجمعیتی واجب است و تکمیل وترقّی نیزباید به ظهورآرندۀ فزونی و بیشی وجود ازمنه باشد لهذا دوام غیرمحدود دریک صورت ویک طرز <span class="s4">. </span>اسلوب واحد اگرچه درنوعی ازکمال باشد پسندیده نیست بلکه توقّفی است که با تنزّل همسایه است و جوباً باید طرز وسبکی جدید آن یکسانی زشت احوال را از میان بردارد واسلوب تازه وبدعی را به جای آن گذارد به عبارة اخری کمال و تکمیل در ابداع و ابتکار است و مخالف جمود و تقلید هردو می باشد پس تجدّد حقیقی دوای دو درد جمود و تقلید است و خواه قبلاً تنزّلی در احوال قوم مشاهده شده باشد خواه نشده باشد برای رفع آن دردها که مزمن شدن سکون و یک حالی با غلبۀ خفت و ناپایداری است واجب خواهد بود نهایت آن که آشکار شدن وقوع تنزّل و توقّف این وجوب را نمایان ترمی سازد <span class="s4">. </span>امّا ازهمین راه که تجدّد باید علاج جمود و تقلید هر دو باشد وجه حقیقی و صالح آن تماماً ابداع و ابتکار خواهد بود یعنی ابراز کمالاتی که ازفطرت واستعداد خود قوم متجدّد ناشی گردد نه آن که به کلّی از دیگران اخذ و اقتباس شود وهمین معنی یعنی تراوش از فطرت و استعداد خود قوم کافی است که آثارعصر تجدّد را به حیثیات قومی و ملّی بستگی دهد و ملّیت و قومیت را از شکست ومحو شدن درضمن فساد تقلید محفوظ دارد چنان که جنبۀ نوسازی ابداع و ابتکارعیب جمود یعنی پابند آثارکهنه و مبتذل بودن و اسیرحالات و عادات نا مرغوب قدیم ماندن را چاره خواهد کرد<span class="s4">. </span>نیزاز یک طرف علاقۀ قوم به گذشتۀ خویش به وجه صحیح و صالح آن یعنی بستگی به کمالات خاصۀ پیشینه محکم می گردد چه هر تازه ای وقتی کمال تازه است که فزایشی باشد بر کمالات سابقه پس همۀ آن کمالات درحکم مقدّمات آن خواهد بود<span class="s4">. </span>برای وصول با این تازه باید همۀ آن کهنه ها <span class="s4">(</span>کمالات و فضایل نه نواقص و معایب کهنه <span class="s4">) </span>محفوظ و محلّ رجوع باشد از طرف دیگر وجوب توجّه و سیر نظر در کمالات دیگران به همین راه واضح می گردد زیرا که ابداع و ابتکار بسته به قوّۀ تصرّف است و امری که قوّۀ تصرّف را بیش از هر چیز بسیط می دهد مشاهده و مطالعۀ آثار متنوّعه است خصوصاً آن چه از نوع فضایل و کمالات باشد و برترین درجۀ این تنوّع در بازدید احوال و آثار و فضایل و مآثر امم و اقوال مختلفۀ عالم محسوس و مشهود خواهد شد<span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">باری اختلاف ملّیت در وجه صالح خود تنوّع کمالات است نه تباین اوصاف واخلاق تا مستلزم دشمنی و آن بیگانگی باشد که مانع هم خبری و داد وستد در بازار معارف ومعالی گردد و تجدّد ابداع و ابتکارکمالات تازه است به تراوش ازفطرت و استعداد خود قوم نه به تقلید بی تحقیق تا ضعیف کنندۀ ملّیت وحیثیات خاصۀ ملّی برای ملّت متجدّد شود یا سبب یکسانی دراحوال ملل و تمدّن های ایشان و کسرو نقص در بیشی و فزونی مایۀ وجود و تمدّن بشر باشد</span><span class="s4">. </span>تمدّن بنا برمقدّماتی که دیدیم یک حقیقت واحدۀ خالی از تنوّع نیست تا وصول به آن همۀ اقوام و ملل دنیا را هم شکل و ترقّی و تجدّد عقب ماندگان را مستلزم تقلید صرف از ملل پیش افتاده نماید و به حیثیات ملّی شکستی وارد سازد بلکه هرملّت قابل تسمیه به این اسم باید تمدّن خاص به خود داشته باشد و تجدّد او متوجّه تکمیل و ترفیع آثار و مزایای آن تمدّن خاص گردد<span class="s4">. </span>تمدّن و جمعیت کلّ بشری که مظهر حقیقت نوعیۀ انسانیت است حیث وحدتی را برای قوام و قیام خود در بر دارد و آن توجّه به سوی یک کمال مطلوب کلّی است که طلب آن سزاوار مقام معنوی انسانیت و استعداد نوع بشرباشد لیکن چون آن کمال مطلوب نیز برای تمام بودن درهستی وکمال خود باید حیث فزونی و پرمایگی یعنی کثرت صفات و آثار را فراهم داشته باشد واز این جهت طلب آن نیز از وجوه کثیره و به نمایش استعدادات مختلفۀ عدیده انجام یابد هر قوم وملّتی باید دارای راه و روش خاصیّ دراین طلب و خواستاری عمومی باشد واز این جا تنوّع اقسام در تمدّن لازم آید <span class="s4">. </span>نیز حیث وحدت و قوام و قیام تمدّن به تناسبی باید محفوظ شود که همۀ روندگان را در تمام وجوه مختلفه رونده به سوی یک منظور کلّی نگاهدارد و این تناسب چنان که حالا به خوبی می دانیم به تنوّع احوال و آثار که هر وجودی می تواند نفع مخصوص برای هیئت مجتمعه داشته باشد و از این راه به جای خود واجب گردد بهتر فراهم می آید تا به هم شکلی و یکسانی که چون عدّۀ اجزای هم شکل از حدّ تجاوز کرد و جود اجزای آخربالاحقین چیزی زائید و ذیل و حشوی سزاوار بریدن خواهد شد<span class="s4">. </span>در چنان تنوّع با تناسب که در این مقام مرغوب و مطلوب است صفات مشترکه و واجبۀ انسانیت از دانش و بینش و مکارم اخلاق در عین آن که درهر جماعت وجه خاصی ظاهرمی سازد و اسباب کمال نوع را به ترکیب وجوه مختلفه فراهم می دارد همه جا موجود و نمایان خواهد بود رشته های پیوند بین اعضایی خواهد شد که به نام بنی آدم خوانده می شوند و با پیوستگی به بند این رشته ها جمعیت کّل بشر را تشکیل می دهند پس دستورعملی برای عموم ملل واقوام با استعداد عالم این است که هر قومی باید همۀ همّت خود را مصروف ترقّی و تکمیل خویش داشته باشد و اگرتنزل یا توقّفی در خود مشاهده می کند به سوی تجدّد گراید وبکوشد تا به این وجه درنهضت در آید و تجدّد حقیقی و صالح او نیز در این خواهد بود که تمدّن خاصّ به خود را افزایش و برتری دهد واین فزایش و تکمیل مشروط به آن است که مبانی موجوده یعنی آثار و اصولی را که تمدّن آن قوم از پیش داشته در نهایت عزّت نگاه دارد ازعوارض تنزّل و فساد که سبب عقب ماندگی شده به جدّ تمام مانند زنگی که از آینه می زدایند پاک کند و به آنچه موجبات کمال و فزونی است و هنوز در آن تمدّن نشکفته به وجهی که متناسب با تمدّن مزبور و تراوش فطرت و استعداد خاصّ خود قوم باشد یعنی به ابداع و ابتکارنه به تقلید و گدایی آرایش وافزایش دهد تا در جمعیت کلّی بشری ملّیت هرملّت که همان قوام وجود اوست چنان که باید ثابت و مستجکم باشد و هر تمدّن خاصّی به مقام ومرتبه ای که درهر وقت شایستۀ دور و زمان است برسد ازاین راه سعادت خصوصی هر قوم حاصل شود و عموماً کاروان تمدّن و تعالی نیز که باید عموم نوع بشر را حاوی باشد به یک نظم و آهنگ به سوی منزل نیک بختی پیش رود<span class="s4">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span><span class="s6">◀</span><span class="s4"> </span>کمال مطلوب ایرانیت یا مأموریت تاریخی ایران </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
غور و تأمل در این دستورکلّی با یک نگاه منصفانه به تاریخ گذشتۀ خودمان وموقع ومقام ملّت ایران دستورخصوصی ما را نیز در نهضت وتجدّد مقتضی این زمان معلوم می سازد<span class="s4">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">به شهادت تاریخ و گواهی محقّقین خارجی </span><span class="s4">( </span>یعنی شهادت اعدا یا اقلّاً مردم بی طرف<span class="s4">) </span>در حالی که بسیاری ازمجاورین ومخالطین ما که بار دوّمش و بلای جان ما بوده و درهمان حال رعونیت و تکبّر به ما فروخته اند بنا بر اصول مذکوره در فوق به واقع ملّت شمرده نمی شده دلایل ملّیت و کفایت و لیاقت ملّی ایرانیان بسیار است بلکه کمتر قومی می تواند از این حیث با ملّت ایران برابری کند<span class="s4">: </span>قرن ها اجداد ما به زور بازو نگاه دار حوزۀ تمدّن بوده و در جایی که گفته اند<span class="s4">: </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پدر بر پدر پهلوان بوده ام نگهدار تاج کیان بوده ام </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">درمعنی به این نگاه داری خود ازحوزۀ تمدّن عالم بالیده اند </span><span class="s4">. </span>مکرّرسبب ارتباط وامتزاج تمدّن های مختلف با یکدیگر وازاین راه فراهم کنندۀ پیوستگی بین عوامل ترقّی و تمدّن گردیده اند<span class="s4">( </span>دردورۀ هخامنشی عصرانوشیروان زمان خلافت عبّاسیان وغیرذالک<span class="s4">) </span>درهمۀ ادوارسختی حافظ و پاسبان تمدّن عالم و کمالات انسانیت شده در هر امری از امور معنوی و مادّی از روحانیت و اخلاقیت <span class="s4">( </span>دین و مکارم اخلاق <span class="s4">) </span>ذوقیات و عقلیات <span class="s4">( </span>صنایع منتظرفه و ادبیات علم و حکمت <span class="s4">) </span>لوازم معیشت و آبادی <span class="s4">( </span>زراعت وصنعت تجارت و سیاست <span class="s4">) </span>در ادوارعدیده با سبک و روش مخصوص به خویش سهم عمل و اقدامی ظاهرساخته و سازندۀ تمدّن خاصّی بوده اند که کمتربه نام خود ایران خوانده شده <span class="s4">(</span>چنان که گاهی به اسم عرب گاهی عموماً به نام مسلمین یا به مشرق منسوب گردیده<span class="s4">) </span>چون فی الحقیقه فوق تمدّنی است که بدواً قابل منسوب شدن به یک قوم واحد به نظر آید و دربسط و نشر کلّی که دارد اصل و منشأ آن به آسانی یافته شود واینها همه چنان که گفته شد ادّعای خودما نیست شهادت دانشمندان بیگانه است درحقّ ما از ایشان نیزنه فقط قول زبانی است بلکه اقرارهای کتبی آن درهمۀ زبان های علمی موجود است و به اندک تجسّس به دست همه کس می آید<span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>بنابراین قومی که هیچ حق ندارد حیثیات ملّی خود را فراموش کند وحاضر یعنی درعرضه گاه لیاقت و برتری بدون آوردن تمدّنی خاص به خود و عاری از لباس ننگین و پرمذلّت تقلید به میدان بیاید قوم ایرانی است<span class="s4">. </span>به همین دلیل امروز ایران مکلّف و مجبور به در آمدن در نهضت تجدّد است تا ننگ در خواب ماندگی و از راه دورافتادگی خود را بشوید و به سر بلندی که شرط حیات و بقاء در کشاکش دریای وجود است زنده بماند <span class="s4">. </span>مجبور و مکلّف به اختیار تجدّد است اما تجدّد به معنی حقیقی و کامل آن شک نیست که اگر به راستی بیدار و مهیّای کار شود استعداد این نهضت را به خوبی خواهد داشت چه این بار اوّل نیست که ایران محتاج به تجدّد شده بلکه در طول مدّت سه هزار سال زندگانی تاریخی خود ناچار بوده است که مکرّر افت و خیزها داشته باشد پس مکرّر چنان که در تواریخ می بینیم در نتیجۀ خوشی ها یا نا خوشی ها تن پروری و فساد اخلاق ناشی از رفاه و دارندگی یا بی اسبابی و دست بستگی اوقات شکست و سختی و به حال تنزّل وتوقّف افتاده لیکن به دلیل وجودی که امروز دارد وآثارهنر و فضایلی که به طورشکسته پاره ها ازکشتی طوفان زده اش دراطراف عالم منتشر است و دیگران می دانند و بعد ازهر دورۀ تنزّل باز گشتی به سوی ترقّی نموده وغالباً ازآنچه پیش ازآن زمان پستی بوده پیشتررفته است بنابراین ادوارتجدّد ایران مکرّر و به تصدیق اهل خبر دراین جهت نیز تفاخر تاریخی ایران بیش ازاکثراقوام دیگر است پس دلیلی نیست بر این که امروز ازعهدۀ کاری که دفعات چند کرده و به توانایی و درخشندگی انجام داده برنیاید و در چاهی که چندین باربا چابکی از آن جسته یک باره فرو بماند<span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>شاید بعضی از فریفتگان شوکت وعظمت عصر کیانی و ساسانی برتری بزرگی برای نژاد باستانی ایران شناخته اختلاط با نژادهای بیگانه را که به گمان ایشان از استیلای عرب پیش آمده سبب انحطاط و پستی ما فرض کرده باشند و ازاین راه فکر ایشان نزدیک باشد به آن که بگویند نژاد فعلی ایران قابل آن نیست که بار دیگرهنرهای پیشنیان را از خود باز نماید<span class="s4">. </span>چنین عقیده خطای محض است و تحقیق حقیقت به شرح ذیل خواهد شد<span class="s4">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اوّل امر یعنی در بدو ایجاد یک تمدّن و تشکیل یک ملّت استعداد نژادی بسیار دخیل است و نژاد باستانی ایران از این حیث یعنی از جهت کمال استعدادی که در آن مقام ابراز کرده شرافتی را که گمان برده اند بی گفته دارا است لیکن بعد از آن که تمدّن مهمّی تشکیل یافت معنی و روحی در جمعیّت دمیده می شود که بر قوای مادّی و جسمانی غالب می گردد و از آن به بعد ناقل استعداد و اوصاف قومیّت تنها خون و نسل و نژاد یا خویشی بدنی نیست بلکه بزرگتر ناقل آن استمرار تربیت خواهد بود به عبارت اخری افراد چنان قوم متمدّن دیگر کسانی نیستند که از پشت گذشتگان آن قوم به وجود آمده بلکه افرادی هستند که به تربیت ناشی از روح آن تمدّن پرورش یافته باشند خواه جسماً از نسل پیشینیان همان ملّت باشند خواه نباشند پس اختلاط نژادهای مختلف به طور مطلق نه چنان که بعضی گمان برده اند سبب تکمیل است نه به قول طرفداران ایران باستانی یا مخالفین عصر اسلامی علّت نقص بلکه بعد از هر دورۀ اختلاط باید نظر کرد و دید روح تمدّن و تربیت گذشته باقی است یا نه تنزّل کرده یا ترقّی نموده و تکمیل شده است<span class="s4">. </span><span class="s7">اگر آن روح تربیت تنزّل کرده اختلاط نژاد صورت مضرّی داشته و ملّیت ملّت قدیمه را ضعیف و خراب نموده اگر عیناً در همان مقام سابق خود باقی است پس روحاً همان ملّت است که با وجود اختلاط با نژادهای جدید ثابت و باقی می باشد و بالاخره اگر بهبودی و تکمیل یافته پس ملّت مزبور در این اختلاط و امتزاج رو به ترقّی و برتری رفته و آن ترکیبی از خون ها صورت گرفته که مکمّل استعداد و قوای نژادی و آثار جسمانی و روحانی بوده است</span><span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>اماّ اختلاط نژاد در ایران به استیلای عرب شروع نشده بلکه از قدیم ترین اعصار تاریخی گاهی کم تر و گاهی بیش تر این امتزاج و ترکیب در کار بوده است و معذالک در جمیع ادوار چه پیش از اسلام چه بعد از اسلام به تصدیق مورّخین و محقّقین اروپایی که بهتر بینای این دقایق هستند ملّت ایران مزایای خاصّۀ خود را به خوبی نگاه داشته و چه در غالبیت و چه درمغلوبیت بزرگی و برتری و فرق و امتیاز خویش را از اقوام دیگر آشکار نموده است و این همان اثر روح تمدّن و تربیت باستانی ایران است که کهن بنیان ملّیت ماست و به قوّت نفوذ روحانی خود هر نژادی را که به ایران وارد و در تمدّن ایرانی داخل شده روحاً با پیشنیان اهل ایران خویش و در حکم افراد یک نسل و نژاد ساخته است و حق این است که اگر برای ما اختلاط نژادی سبب تکمیل استعداد نگردیده برخورد به تمدّن های دیگر و وصلت با روح تربیت هایی که در پیش آمدهای تاریخی و داد و ستدهای معنوی نزد سایر اقوام یافته ایم چنان که قانون کلّی وجود است تمدّن و روح تربیت ایرانی یعنی بنیان معنوی ملّیت ما را تکمیل کرده و برتری داده است و به این سبب است که باز به تصدیق دانشمندانی که خبرۀ کارند نهایت ترقّی و کمال تمدّن گذشتۀ ما در عصر اسلامی است که بر ترین آثار علمی و ادبی و صنعتی و هنری ایران را در اعصار مابعد اسلام باید جست <span class="s4">( </span>هر کس می تواند معتقد شود که شاهنامۀ فردوسی و کلّیات سعدی ، خمسۀ نظامی ، مثنوی مولوی ، دیوان حافظ ویک دریا آثارادبی که از برترین آثار ذوقی و روحانی عالم است یا مصنفات فارابی و شیخ الرئیس و خیام و خواجۀ طوسی و فوج ها از حکما و علما در حکمت و علوم یا بنای گنبد شاه خدابنده و مسجد گوهر شاد خراسان و ابنیۀ اصفهان یا خطوط میر و درویش و تذهیب ها و نازک کاری ها در نقاشی یا به قول فرنگی ها مینیاتور ایرانی که هوش از سر اهل ذوق عالم ربوده همه از قبل ازاسلام است ؛ مختارخواهد بود که استیلای عرب و نشر اسلام را به طور کلّی مبدأ تنزل و رونق تمدّن ما نداند والّا چاره از تصدیق برتری این دوره نخواهد بود<span class="s4">) </span>این فضلیت دورۀ اسلامی ایران در حیث کمال تمدّن ناشی نتواند بود جز از این معنی که دمیده شدن روح ایمانی قرآن و اسلام که دم و نسیم محرک نهضت برای اقوام بدوی و شهری پیرو جوان وحشی و متمدّن بوده <span class="s4">( </span>چون محدّد اصول اوّلیه اخلاق و روحانیت مهیّج ذوق عشق و در همان حال بیدار کننده و به حرکت آرندۀ عقل و فهم است<span class="s4">) </span>وضمناً خصایص و مزایای استعداد و روح ملّت قومی دیگر را برای پیوند معنوی با روح تربیت و تمدّن کهن و فشرده شدۀ ایرانی همراه می آورده ترکیبی از قوای معنوی و تجدّدی روحانی و مقتضی وقت را پیش آورده که کشانیدۀ راه و رانندۀ رهروان به سوی ترکیب های دیگرمثل آشنایی با علم و حکمت یونانی گردیده و این نهضت ممتد درمعنویات تمدّن با وجود تجزیه و ضعف سیاسی مملکت مکمّل تربیت و جهات قوام و قیام ملّیت ایرانی شده و ثروت و رفاه و کثرت آثار آبادی و ذوق وهنر را به طور برگ و بارآن نهال یا درخت پیوند خورده معنی ومعنویت فراهم آورده است و نتیجه این گردیده که پس ازاستیلای عرب اسلام به همان وجه روح تمدّن ایران و داخل دربنیان ملّیت ایرانی شده که کیش زردشتی در روزگار باستانی بوده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باری آن اختلاط کلّی ایرانیان با نژادهای اجنبی که همراه با خرابی کلّی نیز بوده درهجوم ترک و تاتار و استیلای مغول که بی خبران سهواً یا عمداً خرابی های عظیم آن را به غلبۀ عرب واسلام نسبت می دهند واقع گشته و فی الحقیقه تنزّل وانحطاطی را نیزسبب شده که جبران آن محال می نموده و اگر کسی بگوید آن بلای نازل روح تربیت و معنویت تمدّن ایران وعموماً مشرق را کشته و استعداد ترقّی و تجدّد حقیقی را از ما سلب نموده چندان مورد ملامت نیست.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لیکن به فضل خداوند شاهدی در دست است که خطای این نظر را نیز به آسانی معلوم می کنند و آن ترقّی درخشان عصر صفوی است که آثار گران بهای آن در صنایع هنوز آبروی تمدّن مشرق است و راستی رونق و شکوه آن عهد به جایی رسید که هیچ عقلی از پیش چنان آبادی و جلال را بلافاصله بعد از آن خرابی های موحش وغیرقابل تصوّر باور نمی کرد. دراین بازگشت ترقّی و صنایع وهنرهای بدیع از هیچ زمانی کم نیامده. علم و حکمت اگربه مقام اّول خود نرسیده دراوّل دوره به خوبی قابل اعتناء بوده و شعر و فصاحت که درعین زمان شداید به وجود حضرت خواجه شمس الدین حافظ و یک عدّه استادان بزرگ که تحت الشعاع آن وجود بی نظیرشده اند دراوج رفعت جا داشته اگراز بوالعجبی های روزگاردر عصرصفوی نهایت تنزّل خود را دیده در دورۀ بعد باز گشت نمایانی به سبک صحیح قدما نموده ومقدّمۀ تجدید رونقی را به اسلوب رنسانس فرنگستان دراوایل قرون جدید ظاهرساخته است واینها همه شواهد آن است که بدترین بلایا یعنی استیلای مغول و عواقب آن نیزمایۀ معنوی را که بنیان ملّیت و اصل استعداد ملّت ایران است از میان نبرده و توانایی و امکان ترقّی و تجدّد می باشند ساکنین فعلی خاک ایرانند خواه از حیث نژاد اصل ایشان به ایرانیان باستانی برسد خواه نرسد پیوند قرابت ما روح تربیت ایرانی است که همان تکمیل شدۀ تربیت باستانی ایرانی است و به عوامل معنوی تازه تر مانند فصاحت عربی و ذوق صنعتی و هنری یونان و چین وهند وعلم و حکمت یونانی و از همه بالاتر به کمال مطلوب الهی اسلام و عرفان خاصّ ایرانی با آزادی فکر و لطف ذوق پیروان آن مکمّل گشته پس اگرعموم سکنۀ ایران این روح تربیت را چنان که باید دریافته اند به خویشی معنوی یعنی اشرف و اقوای خویشی ها فرزند و وارث تمدّن و قومیّت همان نیاکان بزرگوارند که هنوز دوام و بقای ملک و ملّت ایران به بلندی نام ایشان است و اگر آن روح تربیت را در نیافته اند باید علّت عمدۀ تنزّل اخلاقی وعلمی عصر اخیر را دانست که ازابتلاء به بلیات عدیده عظیمه و گرفتاری مربّیان عقلای قوم به اصناف موانع نتیجه شده و کوشید تا مقتضی فراهم شده زودتر آن مایۀ تربیتی را در ضمن اسلوب مجدّد و کاملترین دریابند و بوی نا خوش بیگانگی ازبوستان وطن سعدی و فردوسی بیرون رود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سوای پارسیان زردشتی هیچ یک ما نمی دانیم چه خون ها درعروق ما جاری است تا بتوانیم از حیث نسب منحصراً خود را به ایرانیان کیانی و ساسانی منتسب سازیم و دیگران را دشمن و بیگانه بخوانیم پس بیگانه آنست که ادباً و روحاً فرزند تربیت و تمدّن ایران نباشد و دشمن آن که حیثیات ملّی ما را که سبک و طرز هنر و مکارم اخلاقی و روحانیات وذوقیات خاصۀ ایرانی باشد فدای شهوت خود یا منافع بیگانگان بخواهد باقی همه خویشند اگر جسماً خون دشمنان قدیم ایران را در عروق خویش داشته باشند چه در طیّ تاریخ گذشته دیده ایم که همان دشمنان و بیگانگان را معجز روح تمدّن و تربیت ایرانی ( و پس از اسلام روحانیت اسلامی) آشنا ساخته و در تکمیل یا تجدید بنای ملّیت ما شریک نموده : گنبد شاه خدا بنده کمتر از طاق کسری نمایندۀ آثارگذشته ایران نیست و زیج الغ بیگی و هنرهای بایسنقری به همان عنوان دخیل در تشکیل و تکمیل تمدّن معنوی ایران است که دارالعلم جندی شاپور ومدرسۀ نوشیروانی بوده است ( نباید فاموش کرد که جمع آوری شاهنامه یعنی بزرگ تربنای تازه کننده و نگاهدارندۀ نام و زبان و ملّیت ایرانی پس از پراکندگی کلیّ به اقدام بایسنقر شاهزادۀ هنرمند تیموری شده است ) بلی مرهم زخم خرابی ها و گسیختگی ها در رشتۀ وجود این ملّت همین پیوستگی هاست که به حسن استقبال تازه واردان در جمعیت و دم مسیحایی تربیت ملّی ظهور می یابد تا مرده را زنده و کهنه را نو را به قرابت هم قدمی در راه شرافت و افتخار با یکدیگر ممزوج و سازنده یک ملّت واحده می سازند لهذا اگر در نتیجۀ شداید و نوایب گذشته اثری از پراکندگی و سستی نیز در بنای ملّیت ما راه یافته باشد چارۀ آن امروز به همان در آمدن در طریق تجدّد به معنی حقیقی یعنی به کوشش در ترفیع و ترقّی دادن تمدّن خاصّ ایرانی است که وجهی خلاصۀ تمدّن شرقی و اسلامی به شمار می آید زیرا که این کوش و حصول کمال منظور پیکر تمدّن و تربیت ما را جان تازه خواهد داد و بین تمام کوشندگان در این طریق خویشی معنوی و یگانگی درهستی را کامل کرده وحدت ملّی ایرانیان ولیاقت تامۀ ایران را برای استقلال و سربلندی درمیان ملل و ممالک عالم بهتر ثابت و روشن خواهد نمود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا این تجدّد حقیقی ما در چیست؟ بنا برمقدّماتی که گذشت در این که یک نظر به آینده کمال مطلوب کلّ بشر و نظر دیگری به آثار گذشتۀ خویش و سرمایۀ معنوی که بر اثرسیر تاریخ و کوشش پیشینیان برا ی ما فراهم شده همچنین نگاهی به موقع و مقام ملک و ملّت خود درعالم انداخته ببینیم سهم عمل و طرز کار ما با کمال مطلوب خاصّی که غایت تمدّن خصوصی ما باید باشد چیست و به حکم این بینش قدم کوشش در سیربه سوی آن کمال مطلوب خاص بگذاریم به آن تناسب و طرز و اسلوبی که مقتضی این توجّه است دراحیاء و تکمیل آثارملّیت و تمدّن خود ازعلم و ادب و هنر و مکارم اخلاق بکوشیم تا به جایی رسیم که با عضاء پیش روندۀ کاروان تمدّن به آوردن آثارتازۀ مخصوص به خود هم قدمی نماییم و بدانیم که همین قدر که به صحّت و راستی به راه افتیم این منزل اوّل یعنی رسیدن به پیش رفتگان چندان دور نیست چه آن قدر که خود گمان می کنیم از مایه عقب نیستیم عقب بودنی که می بینیم درهمین است که ما بر سر گنج شایان خویش بیکار و بیخبرنشسته و دست خود را از گرفتن گوهرهای آن بسته ایم درحالی که دیگران به دل آگاه و به جان در جنبش و کوششند وسرمایه های معنوی و مادّی خود را بی دریغ در کار دارند و نوبه نو از آن سود برمی دارند. سرمایۀ درخاک مانده یا به خواری برخاک ریختۀ ما هیچ کم نیست یا مایۀ دیگران فرقی درجنس و نوع دارد و این فرق چنان که دانسته شد فضیلت وعلّت سودمندی یا قیمت و گرانبهایی آن در بازار معرفت و داد و ستد اموال است که نشان پستی و نقص و عیب آن نقص و عیب حقیقی در این است که ما صاحبان این ماهی ازسعی و عمل عقب مانده ایم و این عقب ماندگی و سستی کاهلی اگرممتد شود منتهی به فقدان هرحیثیت و رسیدن به فنا و زوال خواهد بود و در حقیقت از این تنزل خویش بی خبریم چه بلندی مقام گذشته را به کلّی از یاد برده ایم و رجز خوانی به عنوان تاریخی مرکّب از حکایت زورمندی و جهان گیر یعنی ستمگری بر اقوام دیگر با رعایای زیر دست که راست و دروغ آنرا نیز ازهم نمی شناسیم هرچه می خواهیم به طور قصّه و زمان پهلوانی به آن می افزائیم جای شناسایی . معرفت در تمدّن گذشته و بلندی مقام آن نمی گیرد بلکه چون خودمی دانیم که واقع را ندانسته لاف می زنیم هر چه نیز ا ز حقیقت بشنویم به سخن عادی خود قیاس کرده و بی اعتبار فرض می کنیم و درآنچه نیز باور داریم و به آن می بالیم چون همه داستان زور وغلبه شمشیراست پیشینیان خود را در ردیف وحشیان شمشیر زنی می آوریم که فرزندان ایشان باید یک روز در مکتب مغلوبین و روز دیگر در دبستان غالبین الفبای تمدّن و تربیت را بیاموزند و حال آن که از اوّل عهد باستان گذشته کار ما همیشه به عکس بوده یعنی اگرغالب بوده این مغلوبین را تربیت کرده و به تمدّن آشنا نموده و اگر مغلوب شده ایم غالبین را درمعنی مغلوب تمدّن و تربیت خود ساخته ایم باری دراین بی خبری فعلی تمدّن خویش را نمی دانیم چه بوده تا بلندی مقام آن را بدانیم پس نمی توانیم به واقع بدانیم حالی که درآن هستیم تنزّل و واپس رفتگی است نه مرتبۀ اصلی و ذاتی ما بلکه چون ضعف خود وقوّت دیگران را به شدّت احساس نموده و به اغراق در واهمه زیاده از حد بزرگ دیده ایم اصلاً به پستی وجود خود معتقد شده ایم و کسی که بالذات خود ازپست دانست هرچه اظهارغیرت و پرهیز ازننگ وعار کند ودروغ و فریب است چه عارداشتن ازعیبی است که شخص سزاوار نفس خود نداند که ذاتاً خود را پست شمارد پستی را سزاوار وجود خویش می شناسد پس چه ننگی از آن داشته باشد ؟ بنابراین کسانی از ما که در این خظا هستند و به فرومایگی قوم خویش که خود ازآن بیرون نتوانند بود معتقد گردیده اند درباطن ازاین پستی ننگ ندارند و دروغ است که از راه غیرت و خیرخواهی خواهان عزّت قوم و ملّت خویش و طالب نهضت و تجدّد می باشند بلکه این کلمات فریبی است برای آن که اسباب تقلید ازمتنعّمین دینا فراهم گردد و این کامجویان فرو ریزندۀ نام به رذالت و شناعت از وسایل عیش اهل شهوت و هوس متمتّع شوند و به طورشخصی اسباب تنعّم منعمین و دارندگان بی کار ممالک و ملل توانا را که ریزه خواران خوان تمدّن محسوبند می طلبند نه سربلندی با کوشش وهمّت اهل کمال وهنر را که سازندگان بنای تمدّن و شرافت ملّیت و انسانیت می باشند پس به راستی تجدّد نمی خواهند ریزه خواری خوان ریزه خواران دیگر یعنی اهل نعمت ممالک متمدّنه را به این نام طمع دارند و این نه تنها به حقیقت رزالت وذلّت است بلکه علّت محرومی از همان خیرمادّی است که مطلوب مطلق طالبان دنیاست چه مادّیات مرغوبه همه صورت است و صورت بدون معنی قیام وهستی نمی پذیرد بلی تا مکارم اخلاق بزرگان بی طمع و علم وهنر دانشمندان از همه چیز گذشته نمی بود درهمین ثروت طلبی عصر آن همه آبادی در ممالک متمدّنه که جهّال نا متمدّن ایشان را مادّی صرف می خواهند صورت نمی بست و در تاریخ قدیم خود ما تا پشت پازدگان به دنیا یعنی به گفتۀ حافظ آن روندگان طریقت که « قبای اطلب هرکس که ازهنر عاریست» به نیم جو نمی خریدند به وجود نمی آمدند امثال دولت زرین و آباد عضدالدوله وشاه عبّاس کبیرقیام نمی یافت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای آن که از مقدّمه به نتیجه رسیم یعنی در این موضوع نیز که کمال مطلوب خصوصی ما با مرام کلّی ملّت ایران در تجدّد و حفظ و اثبات ملّیت و حقّ حیات خویش چه باید باشد علی الاجمال وارد شویم باید به جنس و نوع استعداد ملّی خود و حدود و جوانب آن نیز نظری بیفکنیم و این از میزان چندین رساله تجاوز می کند چه باید به سوابق تاریخ ایران و آثار استعدادی که تاکنون از ایرانیان بروز کرده مراجعه نماییم و این جمله که شرح مأثر و مفاخر گذشتۀ ماست در کتاب ها به آسانی نگنجیده است پس باز باید به امیدی که بر تصدیق اهل خبرداریم متّکی شویم و به اختصار بگوئیم انواع استعدادی که از مردم ایران به ظهور رسیده کثیراست و درکمتر چیزی است از علم و هنر و شعر و ادب صناعت و زراعت سیاست و تدبیرمنزل یا آبادی بلاد که کمال ذوق و لیاقت ایرانیان در آن ظاهر و واضح نگردیده باشد لهذا برای تجدّد این قوم نمی توان نظرمقصور به یکی دو منظور جزیی کرد که گفته شود به حکم محدود بودن استعداد به این یکی دو امر بایستی به آن اکتفا جوئیم بلکه چون از مرام کلّی و کمال مطلوب ایرانیت تنها آنچه را موضوع تجدّد است از آثار مختلفۀ تمدّن و تربیت به نظر گیریم ( چنان که منظور فعلی ما از این تحقّق است) باز تنوّع اموری که مقصود و مطلوب می شود به قدری است که به سهولت نمی توان به شماره و شرح بیان آن پرداخت لیکن ازخوشبختی وجه مخصوصی درکارهست که پس از روشن شدن دستوری کلّی به دست ما دهد لااقل در این که بازگشت به ترقّی<b> در آثارتمدّن را از چه راه باید </b>بکنیم از سرگشتگی بیرون می آرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این اواخر در ایران قولی به دهن ها افتاده می گویند تمدّن مشرق معنوی وازمغرب مادّی است به اختلاف سلیقه بعضی این قول را ذمّ مشرق و مدح مغرب و برخی قدح مغرب و مدح مشرق می شناسند این تعبیر به این شکل یکی از اشتباهات بزرگ ماست زیرا که هیچ تمدّنی خالی از دو حیث معنوی و مادّی نبوده و نخواهد بود؛ تمدّن یعنی زندگانی کردن عقل و حکمت و عقل و حکمت عین معنی است. از طرف دیگر هیچ زندگانی انسانی بی اسباب وآلات نیست واسباب وآلات ناچارجسمانی ومادّی است پس همیشه و درهرجا معنویات بنیان و روح تمدّن است و مادّیات به منزلۀ جسم و لباس جسمانی آن فرق دقیق در این است که چون بالاصاله طلب کمال خصیصۀ انسانیت است باید منظور ومطلوب اصلی و حقیقی تمدّن معنی و معنویات را دانست و مادّیات را اسباب و آلات جسمانی کار شناخت امّا چون قوّت معنی ازهر جهت مولد آثار و نتایج است فواید و منافع کثیرل مادّی نیز به طور تراوش و ریزش فرعی از آن حاصل می آید و به قول شعرا برگ عشرت کامجویان و نعمت خواهان دنیا را فراهم می سازد و از این رو همه جا این اختلاف نظر پیش می آید که بزرگان اهل دانش و بینش معنویات را اصل مقصود و مطلوب می دانند و عوام کوتاه نظر و فریفتگان شهوات دنیوی منظور و مقصود اصلی مادّیات مرغوبۀ خویش را می شناسند وعجب آن که در این جهل و استغراق در طلب متاع مرغوب خود به حدّ غفلتی می رسند که وجود اهل معنی و خداوندان کمال هنر را نیزبا معنویت کمال و هنر ایشان که ایجاد همان مادّیات مطلوبۀ جماعت را کرده فراموش می کنند و هر چه منافع و آثار خیر تمدّن بیشتر می شود این حرص و آز بشر بالاتر می رود تا به جایی می کشد که در پیکر ظاهر تمدّن و قسمت مشهود جمعیت جز جنبۀ مادّی و مفاسد و معایب شنیعۀ آن چیزی دیده نمی شود و این حالی است که کوتاه بینان ما در تمدّن مغرب دیده و به مادّی بودن آن معتقد شده اند و الّا درهر تمدّنی معنویات و مادّیات با یکدیگرهمراه است و دو لفظ معنوی و مادّی دوحیث مختلف یک تمدّن را باز می نماید چنان که فضلا و علمای مغرب هر وقت تمدّن معنوی می گویند مراد ایشان معنویات یک هیئت جامعه است از روحانیات و اخلاقیات و علم و حکمت وفصاحت و ادب چون تمدّن مادّی می گویند مقصود ایشان لوازم ثروت وآثار آبادی وغیره است وهر دو جنبه را در تشریح احوال یک قوم و جمعیت مذکور می دارند پس ما نیز باید این خطای عظیم را که تمدّنی ممکن است معنوی یا مادّی صرف باشد از سر بیرون کنیم تا به این عقیدۀ فاسدۀ خطرناک که مادّیات خالی از معنویات یا صورت بی معنی قیام پذیر تواند بود گرفتار نمائیم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا اگر دو جنبۀ مادّی و معنوی از هیچ تمدّنی جدا نشدنی نیست به علل چند از وجه استعداد نژادی یا مقتضیات آب و هوا یا سوابق تاریخی ممکن است از یکی دوجنبۀ زمانی بر دیگری غالب گردد واگردرممالک متمدّنۀ مشرق عموماً وایران خصوصاً دراعصار سعادت و عظمت جنبۀ مادّی نیز به دلیل کثرت آباد و ثروت بی حسابی که محلّ طمع ورشک جمیع اقوام بوده نهایت جلوه و رونق را داشته این افتخار نیز برای ممالک ما ثابت است که درهر حیث ازحیثیات معنوی تمدّن و ازهمه بیشتر درآن چه به حیث روحانیت و جنبۀ ذوق بسته است همیشه پایگاهی بلند نمودارساخته اند و این حسن استعداد برای ما این خیر بزرگ و نعمت بیرون از حدّ شکر وسپاس را فراهم ساخته که اگر مادّیات تمدّن و ثروت ظاهر ما به حکم زوال پذیری سریع ماّدیات و صوریات دنیوی به زودی در معرض کسر و زوال در آمده چون معنی و معنویات دراین عالم ناقص جسمانی نیز بهتر ثابت و باقی است سرمایۀ معنوی ما کمتر کسر و نقص دیده در مقام نسبت معنویت تمدّن ما بیشتر فزایش یافته تا این نیک بختی و سرافرازی را نه از نظر چشم دوختگان به مادّیات پنهان است برای ما پدید آورده که در عوض ضعف فعلی در جنبۀ مادّی یا ثروت عمومی تمدّن ما را بیشتر به صورت تمدّن معنوی جلوه داه است پس به فضل و رحمت خداوند منّان بعد از همۀ شدّت ها این راه فرج خیر برای ما بازاست که درچشم منصفان وآگاهان دنیا امتیازما درجهات معنوی تمدّن ومتاع مرغوب ما درداد وستد بین اقوام وملل عالم اشرف قماش ها یعنی خواسته وکالای معنی است وبه واقع نیز تمدن قدیم ما سرمایۀ معنوی معظمی ازحکمت وادب و فضل وهنر برای ما گذاشته که می تواند بنیان نهضت جدید ما دراین طریق گردد و گذشته از آن که این درهر زمان و درهرحال بزرگترین سعادت ها و شرافت ها است امروز یگانه روشنایی است که می تواند روزنۀ فرج حتمی ما شود چه خواهیم توانست جبران ضعف و فقرخود را به توسّل به این سرمایۀ معنوی که فعلاً درعین بلندی مرتبه و دقیق و خفی بودن برای ما سریع الوصول تر است بنمائیم علیهذا تکلیف قطعی ما آن است که بکوشیم تا در تقسیم کار بین المللی و داد وستد ارباب مدنیّت هنر خویش را در سهمی از معنویات تمدّن ظاهر سازیم و این کار را به شرط تنبّه و کوشش به زودی و آسانی می توانیم در حکمت و ادب و سبکی از صنعت و هنر انجام دهیم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مقدّمۀ کلام گفتیم آن حقیقت واحده که پیوند دهندۀ عموم تمدّن ها به یکدیگر است کمال مطلوب کلّی و مشترک انسانیت می باشد و نگفتیم این کمال مطلوب به تفصیل معلوم نیست. همین قدر می توان دانست کمال مطلوبی هست و معنوی است و بالاجمال منتهی مرتبۀ کمال انسانیت و سعادت ممکن را برای نوع انسان باید حاوی باشد . منظور اصلی و فایدۀ حقیقی از حکمت و فلسفه تحقیق در همین معنی و سعی در کشف و شناسایی تفصیلی این کمال مطلوب کلی است چنان که برترین سود و شرافت شعر و ادب و صنعت و هنر در تهییج احساسات انسانی است به سوی آن مقصود کلّ بشر و تکمیل لطف و ذوق و دقّت فهم برای دریافت حقیقت و شناخت نشان ها وآثار آن. پس هیئت مجتمعۀ جسیمی مثل ممالک مشرق و ملّت کهن شده، در تمدّن و تربیت مانند ملّت ایران نمی تواند درهیچ نهضت و تجددّی قدم بگذارد مگر آن که برای معنی دادن به آن نهضت و احتراز از سرگشتگی و گیج کم بودن در راه ( از نشناختن مقصد وجهت حرکت ) قبلاً در تحقیق حقیقت این کمال مطلوب کلی وارد شود علی الخصوص که معنویات تمدّن اسلامی و ایرانی از مبانی ایمانی وحکمت و عرفان و معانی مندرجه در شعر و سخن منظوم و غیر منظوم که هنوز در مشرق و مغرب محلّ استفادۀ اهل و ذوق و معرفت است بلکه روزبه روز بیشترمورد توجّه والتفات دانشمندان دنیا می شود زمینۀ کلّی از پیش تهیّه کرده بلکه مسلمین یا عموم شرقیین و درمیان ایشان ایرانیان را خصوصاً ( چون به سبب نزدیکی نژاد و ذوق یا روح تربیت به آرین های اروپا می توانند جامع ذوقیات شرق و غرب و قدیم و جدید شوند ) بیش از اقوام دیگر برای ورود درمبحث منظور مستعد و مهیّا ساخته است به طوری که به آسانی می توانند در این میدان به هم قدمی با متمدّنین دینا به جلوه و جولان درآیند به شرط آن که به جان و دل ساعی و جاهد شوند و در نگاه داری افزایش مایۀ قدیمی خود مطالعه وآموختن معلومات زمان یعنی به دست آوردن حاصل مطالعات دیگران به جد تمام بکوشند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بندۀ گویندۀ این کلمات را یقین به حدّ ایمان است که اگرما چنان که باید آرد این طریق شدیم پیش ازآن که انبان فنون و علوم جدیدۀ دیگر را به جزئیات و تفصیل ها کاویده باشیم درفن معقول یعنی حکمت و فلسفه وآن قسمت از کلیات علم که بنیان علوم دیگراست به احیا و تجدّد حقیقی که مقتضای زمان باشد موفّق و به چندین نتیجۀ خیرنایل خواهیم بود:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّلاً از این ننگ که نسبت به زمان خود مطلقاً ازاقوام جاهل وعقب مانده درعلم وتربیت شمرده شویم خواهیم رست و در صورتی که سوابق معارف و آثارقدیمۀ خود را ترک نگوئیم و درمسایل جدیده نیز به نظر تحقیق نظرکنیم از بدو امر به تناسب خصوصیات ذوق و استعداد خود و مقتضیات خاصّۀ محیط بالطبیعه سبکی تازه و خاص به خویش خواهیم داشت و جهانی از مطالب را منظور گرفته به نکاتی بر خواهیم خورد که شاید جالب توجّه و محلّ التفات دیگران نشده باشد پس درآن چه جان ومغز دانش و بینش و روح تمدّن است متاع نوی به بازار دنیا آورده سری درمیان سرهای بلند عالم می افزایم و این خدمت بزرگ یا تکلیف واجب خود را نسبت به تمدّن دنیا انجام می دهیم که یکی از وجوه مهمّۀ نظر را که به اقتضای ضرورت کثرت یا فزونی و بیشی در مایۀ وجود برای تکمیل علم وحکمت وشناسایی کمال مطلوب انسانیت مفید ولازم است به کارآورده بر وجوه نظردیگری که در کارهست و به حکم بیداری وهشیاری لوازم تکمیل خود را از هرسو می طلبد می افزائیم ( برای آن که اهمیت ضرورت این مداخلۀ ما وعموم متمدّنین مشرق در اصول حکمتی و معقول تمدّن خصوصاً کشف و بیان کمال مطلوب انسانیت به درستی مورد التفات شود باید به خاطر آورد که پیش ثابت کرده ایم که باید کمال مطلوب کلّ بشر برای تمام بودن مایه و کمال وجودی خود جمیع جهات کمالیۀ ممکنه را حاوی باشد و طرق سیر به سوی آن نیز به همان نسبت تعدّد و تنوّع یا نمایندگی از حیث بیشی و فزونی هستی داشته باشد از این رو تنوّع استعداد اقوام که هر یک را صاحب راه وروش خاص می سازد مقدّمۀ طبیعی این کثرت وتفنّن در طرق و آثار کمال انسانیت است پس برهرقوم مستعد که بتواند سبک و روش مخصوص به خویش داشته باشد واجب است که استعداد خاص خود را لااقل در این مقام به کاراندازد و نظر به اهمّیت واصالت این موضوع معنوی اوّلین وظیفۀ واجبۀ او اظهار هنرخود دراین طریق خواهد بود.) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثانیاً ازهمین راه کمال مطلوب خصوصی یا مرام ملّی خود را درامر تجدید یافته مقتضای کارخویش و روش صالح ومفید اصلاحات را درهر جهت به دست خواهیم آورد از جمله همان اسلوب حکمت وشناسایی کمال مطلوب ملّی که باید معرفت استعداد و ذوق ملّت و اوضاع طبیعی محیط و موقع و مقام ملّت و مملکت ما را نیز متضمّن باشد. اسلوب مقتضی مملکت داری را معلوم و بنیان استقلال و پایۀ سیاست ما را مستحکم خواهند نمود به عبارت آخری مطالعۀ کامل درطریق ادارۀ مملکت و اصلاحات لازمه و نقشه سیاست ما که بدون آن که هرجه بکنیم نقش بر آب خواهد بود بالاخره باید در ضمن این التفات به کمال مطلوب کلّی وعمومی بشر و خصوصی قوم و ملّت خودمان انجام گیرد و ما را از جنبش به طور چشم بستگی و گیجی و سرگشتگی برهاند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثالثاً تصویر یک کمال مطلوب کلّی که کمال مطلوب خصوصی ما از آن به دست آید مهیّج بزرگی برای احساسات لطیفه وعالیه و قوّۀ شریفۀ ذوق خواهد شد. جان و روان تازه به ادبیات و صنایع مستظرفه و کلّیۀ آثار ذوق و هنر خواهد داد و مشوّق همّت و جمیع مکارم و قضایل اخلاقی گردیده فساد اخلاق وسستی و بیکارگی فعلی را برطرف خواهد ساخت بلکه یگانه علاج درد فساد وتنزّل اخلاقی که منشأ همۀدردهای دیگراست همین شوق مهیّج ذوقیات وآن معرفت مشوّق ایمان به معنی و معنویات است و بس وهر وسیلۀ دیگربه نظر گیریم تا این اصل و ریشه درست نشود شاخ بی ثمرخواهد بود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا چون به دمیدن این نفحۀ مسیحایی ذوقیات ما از صنعت و ادب بار دیگرجانی گرفت واز نو رو به ترقّی گذاشت تا با طرز و سبکی مخصوص به خود و یادآور سوابق هنر و آثار مشهوره و مرغوبیۀ خویش شاهکارهای تازه به ظهور آوردیم و به گنج خانۀ بدایع و نفایس دنیا بردیم خواهیم یافت که در بازار سودا و داد وستد فضایل و معانی دست پری داریم: اگر مخترع طیّاره و راه آهن نیستیم یا کاشف رادیو نبوده ایم مبدع آثاری هستیم که در ارزش حقیقی کمتر نیست بلکه همان مایه ای است که یکی از نتایج و فواید آن گشودن راه برای آن گونه اختراعات و اکتشافات است و پیش از رسیدن به این نتیجه برای خود ارزش و قدر مستقلی دارد چه مبداء ومنتهای سیر ارتقاء هر دو دراینجا است و دراین پایه و پلّه بودن برترین برتری ها و چه بی مایه و کوتاه نظر کسی است که نداند نهایت شرافت و افتخاریک قوم در آن است که در تقسیم وظایف اجتماعی بشر مأمور اشرف و اعلای همه یعنی شرکت درشناسانیدن کمال مطلوب انسانیت وبه کار آوردن وجه خاصّی از آثارذوقیه و روحیۀ انسانی باشد !</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از نظرمادّی و اقتصادی نیز نهایت صرفه و صلاح ما درهمین است که علاج فقرخود را درسرمایۀ نقدی به نقد معنی کنیم یعنی در صنعت نیزدر این طرق باشیم که سهم خویش را در تقسیم و توزیع فنون و حرف بین ممالک و بلاد عالم از آن صنایع بدیعه اختیار کینم که امتۀ آن به مقدار کم ارزش بسیار داشته باشند تا قابل ساختن به دست بوده ماشین و مواد اوّلیۀ کثیر المقدار و گران نخواهد به عبارت اخری بعد از محصولات فلاحتی که آن نیز به افزایش علم و معرفت و تهییج ذوق و لطف سلیقه تکمیل پذیر است سازندۀ مصنوعاتی باشیم که مظهر دقّت و رقّت هوش و حسّ کارکنان ما گشته نتایج لطف صنعت وهنر ما را که به نمونه ها ی مختصر مانند فرش قالی و خاتم کاری تذهیب و جلد سازی و امثال آن درعین زمان کم کاری و غلط کاری ما مقبول و مشهورآفاق است بیشتر منتشر سازد. در تجارت خارجی امتعۀ ساختۀ ماشین را ازدیگران بخریم و پرداخته های انگشت هنر و به بار آوردهای ذوق و سلیقۀ خویش را در بها بدهیم. صنعت خری وهنرفروشی کنیم تا به جای فزایندگی زیان بر سود خود بیفزاییم و بدون آن که دیگران را به غنیمتی ی گرفتار نماییم برای خویش و خویشان غنیمتی به سرافرازی به دست آریم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکنون به فضل و کرم خداوند یکتا با آن که کتابی مبسوط در ورقی چند گنجانیده شده و از این جهت سخن بسیار موجز و مشکل افتاده می توانم بگویم گفتنی ها گفته شد. دیگر لیاقت و شایستگی زیور پیکرآن شنوندگان است که به کاربستنی ها را به توفیق الهی و یاری عزم و همّت به کار بندند. والحمدالله خیرالختاک والسلام و الاکرام.( 4 ) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="843 Safari-Jamal-3" height="195" id="img8355" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/843_Safari-Jamal-3.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="150" /> ◀ سید حسن تقی زاده : اخذ تمدّن خارجی، آزادی، وطن، ملّت، تساهل</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید حسن تقی زاده ( 1357 – 1348 هـ.ش) دانشمند ، مورّخ وپژوهشگری بر جست ه در تاریخ و فرهنگ ایران، رجل سیاسی سرشناس و از سران جنبش مشروطه ایران و نمایندۀ نخستین مجلس شورای ملّی از تبریز است . او پایه گذارمجلّه ی کاوه درسال 1334 هـ . ق در برلن است و مدّت شش سال این مجلّه به زبان فارسی در برلن انتشار مییافت،</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به زبانهای ترکی، عربی ، فرانسه ، انگلیسی و آلمانی تسلّط کامل داشت. وصاحب مقاله های بسیار به زبان های فارسی ، انگلیسی ، و آلمانی است.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از آثار او که از وسواسی زیاد برخوردار بود می توان ، «گاه شماری در ایران قدیم»، « مانی و کیش او » و... نام برد ( رک به پژوهشگران معاصر ایران» هوشنگ اتّحاد، جلد 1. همچنین به رجال آذربایجان در عصر مشروطیت ». مهدی مجتهدی » و- کتاب شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، ج 1، نوشته دکتر باقر عاقلی . </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید حسن تقی زاده در دو خطابه بدعوت انجمن مهرگان در بارۀ« <b>اخذ تمدن خارجی، </b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>آزادی، وطن، ملّت، تساهل</b>» بدینگونه نظراتش را بیان می کند: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* دیباچه </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خطابه یا درواقع دو خطابهای که در ذیل ملاحظه ميشود در دو مرتبه در 16 و 18 ماه آذر سنۀ 1339 در انجمن مهرگان ایراد شد و. بعد اینک باهتمام آقای درخشش بشکل رساله ای جداگانه طبع و انتشار مییابد. این خطابههامشتمل بر تصوّرات و تفکّراتی است که در نتیجۀ تجارب و بحث مدّتی از عمر برای اینجانب حاصل شده و در این موقع با استفاده از فرصتی که آن انجمن محترم به من دادند قسمتی از آنها را برای جمعی از علاقهمندان بیان کردم. یقین دارم برخی از این نظرها و عقاید که اظهار شده موافق آراء بعضی یا بسیاری از فضلای مملکت و اشخاص با معرفت و صاحب نظر نیست و البتّه در این گونه مباحث و موضوعات که جزو علوم مثبته نیست اجتهادات و عقاید مختلف است و چون من خود نیز خود را از خطا مصون ندانسته و دعوی وصول به حقیقت قطعی ندارم و ممکن میدانم که بعضی از مطالب مندرجه در این خطابهها مبنی بر خطای اجتهاد شخصی باشد خوشوقت میشوم اگر عقاید مخالفی که محصول اجتهادات و تحقیقات دیگران است طرح و مورد بحث و تأمّل واقع گردیده بیغرضانه بیان شود تا مورد استفادۀ نقّادان دانشمند و صاحبدل و افراد دیگری مانند خود اینجانب گشته و بر اثر تحقیق برق حقیقت از تصادم افکار لامع گردد. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در موقع ایراد خطابه چنانکه رسم اینجانب است تقاضا کردم که اگر شخصی از حاضرین سؤالی راجع به مطلبی از آنچه بیان شد داشته و نکتهای به نظرش برسد بیملاحظه و مضایقه آن را اظهار نماید و بپرسد. ولی جز یکی دو سؤال شفاهی که فیالمجلس به عمل آمد و جواب مختصری داده شد بعضی از حضّار سؤالاتی کتباً دادند که مجال جواب فوری نشد و صلاح چنان دیده شد که جواب آن سؤالات را نیز تا جایی که برای من ممکن است در ذیل این دفتر بیان کنم، خاصّه که محتمل است که آن نکات منحصراً به خاطر سؤال کننده نرسیده و در ضمیر بعضی دیگر هم بوده باشد. اگر من خطایی کرده باشم به سهولت میتوان به کلام عقلاء که گفتهاند المعصمة لله وحده پناه ببرم و اگر بعضی منتقدین برگوینده بسیار برآشفته باشند و او را مستحقّ طعن بدانند باز جواب لازم در آخر خطابه داده شده که تساهل باید مانع تعصّبات گردد. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دی ماه 1339</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀<b>خطابۀ اوّل </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای موضوع خطابه امروز بسیار تفکّر و تأمّل لازم بود و عاقبت با موافقت آقای درخشش که شوق و علاقه و همّت ایشان این مجلس را برای سلسلهای از خطابههای متفکّرین و صاحب نظران دائر نموده موضوع فوق انتخاب شد و من اگرچه در زمرۀ ارباب بصیرت و دانشمندان نبوده و نیستم به دو سبب پیشنهاد سخن گفتن در این موضوع را پذیرفتم. یکی آنکه این مطلب در این زمان محلّ بحث و علاقۀ بسیاری از طبقۀ اهل معرفت و فکر و مورد توجّه خاطر آنان که در طرحریزی رسم و راه ترقّی و تمدّن سهمی کم یا بیش دارند بوده و هست. دوّم آنکه اینجانب در تحریص و تشویق به اخذ تمدّن مغربی در ایران (اگر هم قدری به خطا و افراط) پیشقدم بودهام و چنانکه اغلب میدانند اوّلین نارنجک تسلیم به تمدّن فرنگی را در چهل سال قبل بیپروا انداختم که با مقتضیات و اوضاع آن زمان شاید تندروی شمرده میشد و بهجای تعبیر «اخذ تمدّن غربی» پوستکندۀ فرنگیمآب شدن مطلق ظاهری و باطنی و جسمانی و روحانی را واجب شمردم و چون این عقیده که قدری افراطی دانسته شد در تاریخ زندگی من مانده اگر تفسیر و تصحیحی لازم داشته باشد البتّه بهتر آنست که خودم قبل از خاتمۀ حیات خود نتیجۀ تفکّر و تجربۀ بعدی این مدّت را روزی بیان و توضیح کنم. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا حدّی توضیح یا عذر آن نوع افراط و موجب تشویق بی حدود به اخذ تمدّن غربی در اوایل بیداری و نهضت ملل مشرق آنست که چون این ملّتها بیاندازه نسبت به ملل مغربی در علم و تمدّن عقبمانده و فاصلۀ بین اینها و آنها بیتناسب زیاد شده بود وقتی که تکانی خورده و این بُعد مسافت را درک کردند و چشمشان در مقابل درخشندگی آن تمدّن خیره گردید گاهی پیشروان جوان آنها یکباره بدون تأمّل زیاد و تمیز و تشخیص بین ضروریات درجۀ اوّل تمدّن و عوارض ظاهری آن اخذ همۀ اوصاف و اصول و ظواهر آن را چشم بسته و صددرصد و درواقع تسلیم مطلق و بیقید به آن تمدّن غربی را لازم شمرده و دل به دریا زدند و آن را تشویق کردند و خواستند به یک جهش آن فاصله را طّی نموده خود را به کانون تمدّن جدید عصری که در هزاران سال تکامل یافته بود بیندازند. هوس و شوق و میل شدید به ترک عادات و آداب و سنن قدیمه قومی و پذیرفتن رسوم و راه زندگی مغربیان گاهی به جائی رسید که یکی از متفکّرین و پیشروان اصلاحات عثمانی در قریب پنجاه سال پیش میگفت که باید همه چیز اروپایی را بگیریم حتّی «فرنگی» را و شاید غالب حضار ندانند که کلمۀ «فرنگی» در ترکی عثمانی به معنی مرض منحوس جنسی تناسلی است که من اسم آن را در فارسی و فرنگی چون قبیح است ذکر نمیکنم (چون آن مرض ظاهراً ازآمریکا و به هرحال از ممالک فرنگی به شرق آمده و شاید همان داءالافرنج کتب قدیمه عربی باشد، لذا در مملکت عثمانی لفظ «فرنگی» را به آن استعمال کردهاند. گو.یندۀ این حرف که در حضور خود من هم فاش گفت دکتر عبدالله جودت ادیب و نویسندۀ معروف عثمانی بود که با آنکه اصلاً کرد بود روح خود را فرانسوی ميشمرد. و از این قبیل است نسخ کلّ قوانین شرعی و عرفی ناشی از مقتضیات دینی و عادات قومی و اخذ قانون مدنی و غیره سویس بهطور مطلق و بدون تصرّف و تغییر و بالجمله تبدیل غالب سنن و آداب موجود در مملکت عثمانی حتّی خط و بعضی لغات زبان به آداب اروپایی به دست حکومت نظامی بعد از جنگ اوّل جهانی که آن نیز قسماً ناشی از همان میل شدید هیأت حاکمۀ وقت به ترک اصول و آداب شرقی و استحاله در مغرب بود که به قول خودشان میگویند ما «غربیدیم». </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این بیان مبنی بر حکم به خطا بودن همۀ آن اقدامات انقلابی نیست، بلکه برای توضیح سبب انقلابی فکری حادّی است که گاهی به متفکّرین ملل شرقی پیدا شده و میشود و موجب آن میگردد که ظواهر و عوارض غير مهم و حتّی گاهی نامطلوب زندگی مغربیان را هم مطلقاً به اندازۀ اصول تمدّن علمی آنان ترویج بکنند و هم از تدریج طبیعی و تکامل صرف نظر کرده طرفدار تحوّل انقلابی برقی و سریع شده و بخواهند یک شبه ره صد ساله بپیمایند و <b>من باید اقرار کنم که فتوای تند و انقلابی من در این امر در چهل سال قبل از روزنامۀ کاوه و بعضی مقالات بعدی مبنی بر دعوت به تغییرات کلّی انقلابی نیز متضمّن مقداری از این نوع افراط بوده، خاصه که به تجربه دیده شد که بعضی از تبدّلات در آداب ملّی گاهی موجب بعضی تسلسلهای نامطلوب ميشود و حتّی منتهی به خلل در زبان هم که اختلال آن باعث تزلزل ارکان ملّیت تواند شد میگردد، و این اندیشه باید عایقی جلو سستی و مسامحه در حفظ و حتّی تندروی در ترک آداب ملّی دیگر گشته و محرّک اعتدال باشد</b>. من هم در آن موقع در حکم به لزوم اخذ کامل تمدّن و آداب فرنگی زبان را استثناء کرده بودم. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مختصر اگر برای اخطار لازم و دعوت به احتیاط و حزم نسبت به بعضی افراطها و تندرویهای حاد ضرور باشد نباید داعی بر تفریط هم تلقّی شود یا حمل بر جایز بودن سستی و توقّف در سیر تدریجی و طیّ طریق در راه وصول بغایت تمدّن مطلوب شمرده شود. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از این مقدّمه گذشته وارد اصل مطلب میشویم و ابتدا میخواهم بگویم که تمدّن چنانکه همه میدانند در اصل لغت به معنی شهرنشینی و درواقع آن چیزی است که ما آن را تخته قاپو میگوئیم در مقابل صحرانشینی یا زندگی کوچ نشینان وچادرنشینان و شکارچیان. اگرچه حالا این کلمه در بین بعضی ملل شرقی مثلاً در میان عربها غالباً به مدارج عالیتر اطلاق میشود و مدنیّت سادۀ ملل عقبمانده را «حضارت» مینامند. ولی در حقیقت درجات اوّلیۀ زندگی اجتماعی نیز آغاز تمدّن است هرچند که تمدّن مراحل و مدارج مختلف بسیار بالا و پایین دارد. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درحقیقت نوع انسان از موقعی که به زندگی اجتماعی در یک ناحیه شروع کرد یعنی عدۀ معتنابهی به شکل طایفه یا قبیلۀ کوچک یا بزرگ در کنار هم سکنی گرفته و مقرّ ثابت گزیدند و زبان مرتبّی ولو ناقص و ساده و ابتدائی برای تفاهم بین خود پیدا کردند و آتش را کشف و استعمال نموده و کم کم به زراعت و رام کردن و تربیت حیوانات پرداختند و حکومت یا شبه حکومتی به شکل بدوی برای استقرار نظم در امور داخلی و فصل منازعات یا سرداری در جنگهای با قبایل دیگر به راه انداختند و عقاید روحانی و پرستشی هر قدر هم ابتدایی و خرافی بود مانند توتمی یا آنیمیسم یعنی پائینترین درجات آئینی که به آن به تسامح عقاید دینی یا شبه دین بتوان اطلاق کرد و رؤسای روحانی و کاهنان پیدا کردند و فکر بعد از مرگ افتاده خیالاتی دربارۀ روح انسان و عاقبت آن داشته و اجساد مردههای خود را دفن یا نگاهداری کردند، از همان موقع درواقع پا به مرحلۀ اوّل مدنیّت گذاشته اند و نوعی از تمدّن ابتدایی را دارا شدهاند. طیّ این مراحل ابتدائی هم البتّه محتاج به زمان درازی بوده و شاید بین هر درجه از درجات تکامل فکری و اجتماعی و درجۀ دیگر هزاران و شاید ده هزاران سال فاصله بوده است. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این تکامل مدنی به تدریج بالا رفته و مخصوصاً در بعضی نواحی عالم که آب فراوان و رودخانهها و هوای بالنسبه معتدل و یا گرم وجود داشت مانند وادی نیل و نواحی بینالنهرین و سواحل سند و گنگ و رودخانۀ زردچین زودتر به مراحل عالیتر رسیدهاند. اختراع خط و کتابت در مصر و سومر و شاید در سند و کریت در حدود شش هزار سال قبل بزرگترین قدم اساسی در راه این تکامل بوده اگرچه در دورههایی قبل از آن هم آثار تمدّن به شکل ساختن ظروف گلی خام و پخته یا لعابی و نقش و نگارهای قابل توجّه و کاشف از ترقّی عقلی و فکری در ظرف مدّتی که شاید دو سه هزار سال بوده وجود داشته و باید جزو مراحل و مدارج تمدّن بشری شمرده شود. در دورۀ عظیمی که خط و ثبت مطالب با نقوش نگاشته رواج یافت از طرفی هم بناهای بزرگ و پایدار که حاکی از هنر و صنعت عالی بودند به وجود آمدند و از طرف دیگر انتقال معلومات به واسطۀ نگارش از نسلی به نسلی و افزایش دانش و هنر بهتدریج و تراکم آنها وسیلۀ تکامل مستمر و منظّم علم و هنر گردید. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در قرون قدیمه که بین چهل قرن و هفت قرن قبل از میلاد مسیح واقع است (یعنی در واقع در طی 33 قرن) تمدّن علمی در بعضی نواحل تکامل یافت و آثار آن به وسیلۀ نوشتههای باقیمانده بهدست آمده است. در مصر و سومر (که در قسمت جنوبی بینالنهرین است) و عیلام که در مشرق سومر بود و آشور در شمال بینالنهرین و بابل در شمال سومر و سند در مغرب هندوستان و جزیرۀ کریت (در بحرالجزایر) و میگنی یا بهاصطلاح بعضی از اروپائیها میسن (در نواحی ساحلی جنوب شرقی یونان) و فلسطین و سوریه و اوگاریت در ساحل شمالی سوریه (لاذقیه) و فنیقیه در سواحل جنوبی لبنان و مستعمرۀ فنیقی در قرطاجنبه در شمال آفریقا و مملکت ختیها در آسیای صغیر و اورارتو در مشرق آناطولی و قفقازیه و شمال غربی ایران و ممالک معینیها و سبائیها و قتبانیها و حضرموتیها در یمن و در بعضی نواحی ساحلی شمال غربی عربستان و همچنین در چین تمدّنهائی از این نوع دارای خط نشو و نما یافتند و در آن میان خبر از ترقّی علم نجوم در بابل و علم حساب و طب در مصر داریم. لکن این علوم در مراحل ابتدایی بود </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این دوره که آنرا دورۀ خط توان نامید درواقع اوّلین دورۀ تمد|ن بشری بهمعنی اصطلاحی و پایدار آن است و فصلی مهم در تاريخ تکامل آن تمدّن و آغار علم و هنر باید شمرده شود. انتشار این تمدّن در بین ملل دیگر محدود بوده و فقط اقوامی که خطّ میخی استعمال ميکردند (مانند چند قوم از اقوام سابقالذکر) و یا با خطّ تصویری مصر آشنا بودند (مانند ختیهای هیروگلیفی نویس) کم و بیش اقتباساتی از بابل و مصر نموده و گاهی تا حدّی معرفت را در بعضی رشتهها تکمیل و ابتکارهائی کرده اند، مانند فنّ تربیت اسب نزد ختیهای بوغازکوی.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">پس از آن دوره یک مرحلۀ بسیار عالی از تمدّن علمی در سرزمینی که آن را بعدها در بعضی از ممالک مشرق و از آن جمله در ایران یونان نامیدند و نواحی مجاور آن و بین اقوام یونانینژاد و خویشاوند یونان در سواحل مشرقی و جزایر دریای مدیترانه و سواحل جنوب غربی دریای سیاه و نواحی مختلف آسیای صغیر به ظهور آمد و در این مرحله درواقع عالیترین درجۀ تمدّن بشری از بدو تاریخ انسان تا نهضت مدنی و علمی اخیر اروپا پس از </span><span class="s3">«</span>رنسانس<span class="s3">» (</span>یعنی دورۀ تجدّد و احیاء علوم و آداب یونانی از نیمۀ دوّم قرن <span class="s3">15 </span>مسیحی<span class="s3">)</span>بهوجود آمد که زائیدۀ روح و عقل و فعّالیت فکری و علمی قومی بود موسوم به هلن <span class="s3">(</span>یعنی یونانیان<span class="s3">) </span>این نهضت علمی و مدنی و ادبی و فکری و عقلی که از قرن ششم قبل از مسیح یعنی عصر تالس و فیثاغورس تعالی گرفت سرچشمۀ علم و تمدّن و منبع فیض کمال بشری برای دنیا بود و به حقیقت نور عظیمی در آن قطعه زمین و در میان آن قوم ساطع شد و طلوع کرد که مانند آفتاب جهانتاب تمام ستارههای قوی و ضعیف تمدّنهای دیگر و علم و صنعت ساير نواحی عالم را چه قبل از خود و چه بعد از خود تحتالشعاع انداخت<span class="s3">. </span>سرّ اصلی این فیض و موهبت طبیعی خارقالعاده و قیاسناپذیر با تمدّنهای دیگر قدیم و جدید <span class="s3">(</span>از بابل و مصر وچین و هند<span class="s3">) </span>چنانکه باید بر من و شاید حتّی بر بسیاری از محققین تاریخ علم و تمدّن هم <span class="s3">(</span>کاملاً<span class="s3">) </span>معلوم نیست و برای همنسلهای بعدی و اقوام جهان نیز مورد اعجاب و حیرت بوده است<span class="s3">. </span>برای مثال میخواهم عرض کنم که در ممالک اسلامی و ایران هم که به واسطۀ ترجمۀ کتب یونانی به عربی و استفاده از علوم یونان و قرنها مطالعه و بحث و تتبّع و غور در آنها حکماء و علمای زیاد پیدا شد و مانند فارابی و ابنسینا و ابنرشد و بسیاری دیگر از آن منبع فیض کسب روشنایی کردند ولی مقلّد یونان مانده و کمتر چیزی ابتکاری بر آن علوم که علوم اوايل مینامیدند افزودند<span class="s3">. </span>تا همین عصر ما یعنی اوايل قرن چهاردهم یونان کعبۀ علم و سرمشق معرفت شمرده ميشد<span class="s3">. </span>بهطوری که در عهد جوانی من که منطق و حکمت قدیم نزد علما و مدرّسین میخواندیم همیشه خاک یونان را منشأ علم و سررشتۀ حکمت میشمردند<span class="s3">. </span>تا آنجا که افسانهای بین آنها رواج داشته و به شاگردان خود میگفتند که در خاک یونان خاصیت فوقالعاده سحرآسايی هست که وقتی که کاروانهای مسافرین از آنجا عبور ميکنند در ورود به آن سرزمین در خاطر هر کسی از مسافرین همه آنچه در عمر خود دیده و شنیده و فراموش کرده به ناگهان بیدار ميشود و به یادشان میآید و چون از سرحدّ یونان خارج میشوند باز از ذهن آنها فراموش ميشود<span class="s3">!!! </span>هنوز دانایان مغرب زمین به علم و تمدّن یونانی به نظر اعجاب مینگرند<span class="s3">. </span>چنانکه چند سال پیش بالدوین رئیسالوزراء انگلیس در مجلس ملّی آن مملکت در ضمن نطق خود قریب به این مضمون گفت که بعضی علوم مادّی و صنعتی از زمان حکمای یونان تا حال خیلی ترقّی فوقالعاده کرده، ولی شک دارم که فهم و عقل و علم مبنی بر تفکّر انسانی قدمی بالاتر از عهد ارسطو رفته باشد<span class="s3">. </span>رومیها و سریانیها و مسلمین قرون اوّليۀ اسلامی به وسیلۀ ترجمه از یونانی مایۀ عظیمی از تمدّن و علم و هنر خود را از آن منبع اخذ کردند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به نظر من تاریخ تمدّن بشری را بر چهار دورۀ بزرگ میتوان تقسیم کرد</span><span class="s2">: </span>دورۀ خطّ و کتابت از آغاز ظهور آن در حدود چهار هزار سال قبل از مسیح تا قرن هفتم و ششم قبل از مسیح و دورۀ تمدّن یونانی از قرن ششم قبل از مسیح تا قرن اوّل قبل از مسیح و دو سه قرن بعد هم، پس از سقوط قسطنطنیه در سنۀ <span class="s2">1453 </span>مسیحی و اختراع طبع و کشف دماغۀ امید و آمریکا و ظهور کوپورنیک و نیوتون و بیکن و دکارت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در حالت تمدّن ملل و ممالک قدیمه و کیفیّت آن هم دو نوع مختلف دیده ميشود که یکی را میتوان تمدن علمی نامید مانند یونان عهد قدیم و مراکز یونانی اسکندریه و سوریه در قرون بعد از خاموش شدن یا ضعف کانون قدیم آن در مرکز اصلی که بیش از قدرت و زور با علم و آزادی ارتباط داشت و دیگری تمدّن جهانگیری و کشورگشائی و عظمت و قدرت و انتظام و تشکیلات حکومتی و سلطنتی و استحکات آن بود که نمونۀ بارز آن آشور در قدیم <span class="s2">(</span><span class="s4">تا حدّی</span><span class="s2">) </span><span class="s4">و ایران و روم بعد از آن بودند</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">پس از ظهور و انتشار علم و تمدّن یونانی ملل دیگر آسیای غربی و آفریقای شمالی و اروپای جنوبی و حتّی هندوستان بهتدریج از آن مدنیّت استقاضه نموده و بهره یافتند و پیرو یونان شدند</span><span class="s2">. </span>درایران از عهد داریوش اوّل هخامنشی تا زمان ناصرالدین شاه قاجار برای رفع احتیاجات صحّی از طبّ یونانی استفاده ميکردند<span class="s2">. </span>داریوش برای معالجۀ پای خود که مفصل آن پیچ خورده بود ابتدا به اطبّای مصری مراجعه کرد ولی فایدهای ندید<span class="s2">. </span>پس به طبیب عالقیدر یونانی به اسم دموکدس از اهالی کروتون در جزیرۀ ساموس که در دربار پولیکراتوس جبّار آن جزیره بود و به دست اوروتیوس والی ایران سارد پایتخت قدیم لیدی افتاده و بعدها به شورش آماده شده بود مراجعه نمود و او بدون استعمال فشار و زحمت معمولی اطبا پای داریوش را معالجه کرد و هم سلعۀ زن داریوش یعنی ملکه آتوسا را که در سینه داشت نیز دفع کرد و مقرّب دربار داریوش شد و بعد در عودت به وطن خود داریوش او را مأمور کرد سواحل یونانی را با کشتی دور زده و معاینه کند و نتیجه را اطلاع بدهد<span class="s2">. </span>اردشیر اوّل هخامنشی <span class="s2">(</span>درازدست<span class="s2">) </span>هم در زمان خود <span class="s2">(465-424</span>ق<span class="s2">.</span>م<span class="s2">.) </span>طبیبی یونانی داشت به اسم آپولدنیدس <span class="s2">(</span>از اهل کس<span class="s2">) </span>همچنین اردشیر دوّم <span class="s2">(404-359</span>ق<span class="s2">.</span>م<span class="s2">.) </span>طبیب یونانی بسیار نامداری به اسم کتزیاس در دربار خود داشت که مادر آن پادشاه و زنش و اطفال او را معالجه نموده و سالیان دراز <span class="s2">(</span>قریب <span class="s2">20 </span>سال<span class="s2">) </span>در دربار ایران ماند و پس از عودت به وطنش در سنۀ <span class="s2">397 </span>قبل از مسیح کتاب عظیمی مشهور در تاریخ ایران و هند نوشت که پس از کتاب هرودت مرجع عمدۀ تاریخ ایران بود و هنوز بعضی قطعات آن باقی است<span class="s2">. </span>آن پادشاه پس از وی طبیب یونانی دیگری داشت به اسم پولوکریتس<span class="s2">. </span>علاوه بر طبّ بعضی علوم دیگر مخصوصاً فلسفه نیز از یونان به ایران آمده بود و در تواریخ دیده میشود که وقتی که کتاب هراکلیتوس فیلسوف یونانی <span class="s2">(</span>که در حدود <span class="s2">500 </span>قبل از مسیح میزیست<span class="s2">). </span>به ایران رسید داریوش شرحی به آن فیلسوف نوشت مبنی بر این که بعضی از قسمتهای کتاب شما اینجا خوب فهمیده نمیشود و بهتر است خودتان به اینجا بیائید که برای ما توضیح نمایید<span class="s2">.</span>مشارالیه نپذیرفت و جوابی نوشت مبنی بر اینکه وی از تبختر و درخشانی وحشت دارد و با چیز اندکی که با سلیقۀ وی موافق است قناعت دارد و به این جهت نميتواند به ایران بیاید<span class="s2">. </span>متن یونانی و ترجمۀ انگلیسی هر دو مکتوب در مجموعۀ متون یونانی در <span class="s2">(Loeb Classical Library) </span>چاپ شده است<span class="s2">. </span>اگرچه بعضی از محقّقین در اصالت این نوشتهها شک دارند<span class="s2">. </span>همچنین داریوش سکیلاکس یونانی کاریاندری را که از اوّلین جغرافیدانان محسوب ميشود در سنۀ <span class="s2">519 </span>قبل از مسیح مأمور کرد قسمت مجرای پائینی رود سند را معاینه و تفتیش کند و وی از مصبّ سند حرکت کرده و پس از طیّ سواحل عربستان به سواحل مصر در بحر احمر رسید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">پس از تسلّط اسکندر و اخلاف او یعنی سلوکیها به ایران زبان و آداب یونانی در ایران خیلی رواج گرفت</span><span class="s2">. </span>حتّی پادشاهان اشکانی خود را در سکّه های خودشان که قریب پانصد سال به خطّ یونانی ضرب میکردند با افتخار <span class="s2">«</span>فین هلن<span class="s2">» </span>یعنی محبّ یونان و بهاصطلاح امروزی فرنگیمآب مینامیدند<span class="s2">. </span>در دورۀ ساسانیان هم با مخالفتی که با اشکانیان و رومیها داشتند تا حدّی علوم یونانی در ایران رواج محدود داشت و اگرچه از کتب و آثار علمی آن دوره <span class="s2">(</span>اگر بوده<span class="s2">) </span>چیز قابلی بهدست نیامده، از چند کتاب در علم احکام نجوم و اندکی از فلسفۀ اشراقی و شاید کمی از طبّ یونانی که به زبان<span class="s2">. </span>ایرانی ترجمه شده بوده خبر داریم که بعضی از آنها بعدها در عهد اسلامی از پهلوی به عربی ترجمه شدند<span class="s2">. </span>شاپور دوّم ساسانی <span class="s2">(309-379</span>م<span class="s2">) </span>طبیبی یونانی داشت به اسم تئودوسیوس و یا تئودوروس که او را برای معالجۀ خود دعوت کرد و بعد در جندیشاپور برقرار کرد<span class="s2">. </span>اسم وی در کتب اسلامی ثبت شده و کتابی در طبّ به زبان پهلوی هم به او نسبت داده شده که بعدها به عربی ترجمه شده است<span class="s2">. </span>در عهد شاپور اول <span class="s2">(242-272</span>مسیحی<span class="s2">) </span>بنابر آنچه در کتب پهلوی ذکر شده در ضمن جمع آوری و تدوین کتاب اوستا مقدار معتدٌ به از علوم یونانی از مآخذ یونان و هم چنین هندی و غیره راجع به نجوم و طبّ و ریاضیات و فلسفه اخد در اوستا درج شده که بدبختانه آن قسمت که ظاهراً در بخش سوّم آن کتاب بوده از میان رفته و فعلاً موجود نیست <span class="s2">(</span>رجوع شود به ادبیات اوستا تألیف گلدنر در جزو اساس فقه اللغه ایرانی جلد <span class="s2">2 </span>صفحه<span class="s2">34-35). </span>در قرون بعد علوم یونانی بیشتر از مملکت روم شرقی به ایران راه ميیافت و در میان سریانیهای سوریه و بین النهرین مراکز علم یونانی استقرار داشت<span class="s2">. </span>مانند نصیبین و انطاکیه و ادسا در شمال غربی بین النهرین <span class="s2">(</span>اورفا<span class="s2">) </span>که مراکز روحانی مسیحی هم بودند و سریانیهای معروف به صائبین دروغی در حران که دین قدیم یونانی داشتند و تا حدّی کانون علوم و آداب یونانی در آنجا بود رواج داشت<span class="s2">. </span>بسیاری از کتب یونانی از هر نوع در قرون چهارم تا هفتم مسیحی به سریانی ترجمه شد و نسطوریها در مهاجرت از مملکت روم به قلمرو ایران در سنۀ <span class="s2">489 </span>مسیحی آن آثار را به ایران آوردند و در مراکز استقرارشان در ایران رواج دادند و مدارسی تأسیس نمودند که یکی از آن مراکز علمی جندی شاپور بود که حالا آثاری از آن شهر در شاه آباد نزدیکی اهواز توان دید<span class="s2">. </span>در عهد اسلامی همین کتب سریانی به زبان عربی ترجمه شد و از نیمه دوّم قرن دوّم علوم یونانی چه به وسیلۀ ترجمۀ آن کتب سریانی ترجمه شده از یونانی و چه از طریق ترجمه مستقیم از یونانی به عربی در بین مسلمین انتشار یافت و به این وسیله تمدّن عالی در ممالک اسلامی با مراکز علمی پرمایه بوجود آمد که بعد از دورۀ اوّل تمدّن قدیم یونان تا قرون اخیر، در تاریخ بشری نظیری نداشت، اگر تمدن رومی را ذیل و سایهای از تمدن یونانی و مشترک با آن بشماریم<span class="s2">. </span>در اواخر ساسانیان هم که حکمای اشرافی یونانی را دولت روم در سنۀ <span class="s2">529 </span>مسیحی از آتن تبعید کرد و به ایران آمده فلسفه و طبّ یونانی را در ایران تعلیم کردند باز تعلیمات آنها یونانی باید شمرده شود نه رومی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورۀ ورود تمد ّن و علوم و فنون یونان به حوزۀ مسلمین قدرت معنوی و روحانی اسلامی و آداب آن و تسلّط قوی و فوق العادۀ ادبیات عرب و عجم و نموّ و رشد و تکمیل و تشکّل و انبساط زبان فارسی جدید اسلامی بهقدری روح ملل اسلامی و ایرانی را تسخیر کرده بود که برای بیان مفاهیم عالیۀ حکمت و فلسفه و فنون یونانی از حساب و هندسه و نجوم و ریاضی و طبّ همان زبان عربی را طوری وسعت و صیقل دادند که تمدّن با استقلالی بهوجود آمد و هر چند بعضی لغات یونانی به میزان کم داخل کتب علمی شد آن لغات استحاله شد و تأثیر در زبان ادبی نگذاشت<span class="s2">. </span><span class="s4">کتاب مجسطی را که دفعه اول در بغداد از یونانی ترجمه شده بود نپسندیدند و ترجمۀ بهتری را خواستند و بهوجود آمد و نیز کتاب مفردات ادویه دیسقوریدس را که در بغداد ترجمه شده بود چون در مقابل معدودی از لغات نباتات طبّی کلمات مناسب عربی درج نشده بود یعنی مترجمین پیدا نکرده بودند در اندلس در زمان خلیفه ناصر یعنی عبدالرحمن سوّم </span><span class="s2">(300-350) </span><span class="s4">به کمک راهبی که به خواهش آن خلیفه پادشاه قسطنطنیه </span><span class="s2">(</span><span class="s4">ظاهراً قسطنطین هفتم</span><span class="s2">) </span><span class="s4">به قرطبه فرستاد ترجمۀ بهتر و صحیحتری که در آن حتّیالامکان لغات عربی را به جای لغات یونانی گذاشتند پرداختند</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در قرون دوّم و سوّم وچهارم نهضت عظیمی بین مسلمین مخصوصاً برای تحصیل کتب یونانی و ترجمۀ آنها پیدا شد، به حدّی که به قول ویتینگتون انگلیسی موجب تعجّب قیصر روم شد وقتی که دید از جمله شروط صلحی که مسلمین </span><span class="s2">(</span>به قول او وحشیان<span class="s2">) </span>پس از غلبه بر روم بر آنها تحمیل کردند تحصیل حقّ جمعآوری و خرید نسخههای کتب یونانی بود و باز به قول همان مؤلّف یک نسخه کتاب مفردات ادویه دیسقوریدس بهترین هدایایی بود که از طرف سلاطین روم به امیر مسلم دوست اهداء شود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از تمدّن یونانی تا ظهور تمدّن جدید اروپایی در چند قرن اخیر بزرگترین و عالیترین و پرمایه ترین تمدّنهای عالم تمدّن اسلامی بین قرن دوّم تا هفتم بود که رونق علوم و فنون عقلی درآن دوره اگرچه با ترجمۀ کتب یونانی شروع شده بود به بالاترین درجۀ کمال رسید و علماء و حکما و فلاسفه و ریاضیون و منجّمین و اطبای بیشماری به وجود آورد که عدۀ منجّمین و ریاضیون نامدار و صاحب تألیف آن تنها به قریب هفتصد نفر میرسید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اساس تمدّن اروپایی هم تا آنجا که مربوط به علوم و فنون است به وسیلۀ ترجمۀ کتب علمی عربی از قرون یازدهم و دوازدهم مسیحی به وسیلۀ مترجمین نامداری چون آدلارد از اهل بث و قسطنطین معروف به آفریقائی و جرارد گرومونی و غیره هم پیدا شده و موجب تولید نهضتی گردید که پنج شش قرن در تکامل بود، اگرچه البتّه زندگی مدنی و اجتماعی اقوام مسیحی اروپا همواره همانا در تحت تأثیر حیات مدنی یونانی و رومی بود</span><span class="s2">. </span>از قرن نهم <span class="s2">(</span>قرن پانزدهم مسیحی<span class="s2">) </span>عوامل تمدّن عالیتری در اروپا به وجود آمد و به وسیلۀ این عوامل که توأم با حدّی از آزادی اجتماعی و سیاسی و نیز<span class="s2">(</span>از گاهی بگاهی<span class="s2">) </span>صلح و سکون ممتدّی بود علم و حکمت و مدنیت رونق گرفته و به مدارج بالايی رسید که تمدّن روم هم قابل قیاس با آن نبود<span class="s2">. </span>از طرفی این تمدّن جدید مغربی با سرعت ترّقی و انبساط آن به مقام بلندی رسید و با اختراع فنّ طبع و کشف دماغۀ امید و آمریکا و اصلاح دینی لوتر انبساط گرفت و از طرف دیگر مشرق زمین و ممالک اسلامی پس از استیلای مغول که سرفصل دورۀ جاهلیت و خاتمۀ دورۀ تمدّن بود به انحطاط فوق العاده گرائید و مشعل علوم و فنون عقلی در آن دیار جز در بعضی موارد استثنایی خاموش و یا خیلی ضعیف شد<span class="s2">. </span>مثلاً در ایران حتّی علوم روحانی و معارف دینی نیز بالنسبه سست و پوچ و بیمایه گردید<span class="s2">. </span>برای فرمانروایان مغول یاسای چنگیز کتاب مقدّس و متّبع گردیده به اوستا و قرآن سبقت یافت و در قبال علوم اسلامی از فلسفه و کلام و حکمت الهی و کتب فارابی و رازی و ابن سینا و ابن رشد به اصطلاح علوم کیمیا و لیمیا و هیمیا و سیمیا و ریمیا <span class="s2">(</span>که آنها را با جمع حروف اول آنها کله سر نامیدند<span class="s2">) </span>و رمل و جفر و اعداد و خرافات و موهومات مغولی و ترکی و کفبینی و اختلاجات اعضاء و اوزقنق و احکام نجوم عوامانه و جادو و استخراج خبی و ضمیر و تسخیر جن و ارواح و تسخیر کواکب و طلسمات و نظایر آنها رایج شد و حتّی به جای علم تفسیر و نحو و صرف و عروض و ادب عالمانه به مقدار ضرورت، علمای ظاهری و قشری غرق در مباحث الفاظ بی معنی و بدیع و الغاز و معمّیات بیهوده شدند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا جائی که قول قاسم بیک امین مصری در اعراب بسمله یعنی وجوه مختلف ترکیب نحوی بسم الله بدون مبالغه لاقل هزار شق قائل شدند<span class="s2">. </span><span class="s4">حتّی انشای فارسی نیز از پایۀ تاریخ بیهقی و سیاست نامه تا گودال درۀ نادری انحطاط گرفت</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این دورۀ انحطاط عظیم درممالک مشرق اسلامی و مخصوصاً در ایران قرنی بعد از قرن دوام داشت و دراین اثنا چنانکه گفته شد نهضت جدیدی مدنی درمغرب زمین پیدا شد و بهتدریج بالا گرفت و بر اثر احیاء تمدن و علوم یونانی درآن سامان و کشفیات و اختراعات جدید فاصلۀ مدنی مغرب و مشرق بیش از حدّ تصور زیاد شد</span><span class="s2">. </span>پیشرفت آزادی سیاسی و روحانی و ظهور لوتر و اصلاح دینی او و مبارزهاش با جمود روحانیون قشری نادان عقل را که بزرگترین موهبت الهی برای نوع انسان است از زندان جهل و قیود تعبّد و تعصّب آزاد کرد و عجب آنکه نه تنها در این چند قرن اخیر تمدّن و ترقّی در مغرب زمین پس از رنسانس متوالیاً و مستمراً بالا رفت و درمشرق اسلامی مستمرّاً و بهطور فاحش و ننگآور راه سقوط و نزول و انحطاط گرفت، بلکه ملل شرقی از آن نهضت مدنی و علمی جدید مغرب اصلاً و ابداً مطّلع هم نشدند و اگر هم چیزی میشنیدند عطف نظری ننمودند و شاید سبب عمده همانا اختلاف دین بود<span class="s2">. </span>چه در قرون گذشته دین و مذهب مهمترین و قویترین و مؤثّرترین عامل اجتماعی بوده و استیلاء و تسلّط عظیم فوقالعاده بر افکار و اذهان و اعمال و زندگی افراد و جامعهها داشته و شاید نود درصد امور زندگی تحت تأثیر عقاید و افکار دینی جریان داشت و به همین جهت مسلمین تمدّن غربی را که در بین ملل مسیحی ظهور کرده و رواج گرفته بود تمدّن مسیحی شمرده و از نظر اجتناب از تشبّه به کفّار درهیچ امری حتّی امور دنیوی صرف و علم و تمدّن هم تقلید کفّار را جایز نشمردند وازبزرگترین عالم اسلامی<span class="s2">(</span>یعنی ابوریحان بیرونی<span class="s2">) </span>که این نوع اجتناب از تشبّه را در رسالۀ خود به اسم <span class="s2">«</span>افرادالمقال<span class="s2">» </span>تمسخر کرده است پیروی نکردند و این حالت افتراق و اجتناب در قرون اخیره به مرور زمان در تحت قیادت پیشوایان متعصّب و بسیار شدیدالعمل و مخصوصاً مسلمانان ایرانی دوام کرده و روز به روز شدّت گرفت و نمونۀ آن حکایت خاک ریختن است به جای قدم سفیر فرنگی که به دربار شاه طهماسب صفوی آمده بود و این جهالت در دورۀ قاجاریه هم تخفیف نیافته بلکه از بعضی جهات سختتر و بدتر هم شد و به همین سبب است که وقتی که از قریب <span class="s2">170 </span>سال به این طرف بهتدریج اندک از علم و تمدّن فرنگستان درمملکت عثمانی ازعهد سلطان سلیم ثالث و سلطان مصطفی چهارم و سلطان محمود <span class="s2">(</span>که نظام جدید عسكری را در سنۀ <span class="s2">1241 </span>برقرار کرد<span class="s2">) </span>و سلطان مجید <span class="s2">(</span>که تنظیمات مدنی را با خطّ همایونی گلخانه به عنوان <span class="s2">«</span>وقعۀ خیریه<span class="s2">» </span>تأسیس نمود<span class="s2">) </span>و در مصر پس از آمدن ناپولیون اوّل فرانسوی و اردوکشی او به آن دیار و تقلید محمّدعلی پاشا از او بعد از تخلیۀ مصر رواج گرفت باز ایران شیعه به تقلید از ممالک سنّی رغبتی نشان نداد و نیّت اصلاحات میرزا تقیخان امیرنظام که در مدّت توقف سه سالۀ خود در ارزروم انتظامات جدید عثمانی را مشاهده کرده بود و تشبّثات میرزا حسین خان سپهسالار که مدّتی در استانبول سفیر بود و میل به اجرای همان نوع انتظامات و اصلاحات در ایران کرد عقیم ماند<span class="s2">. </span>اگر مشاهدۀ بالعیان قدرت نظامی ممالک اروپایی و شکست خوردن از فرنگیها و عدم قدرت بر دفع تجاوز آنها به خاک عثمانی و ایران نبود شاید یکی دو قرن دیگر هم آغاز بیداری تأخیر ميیافت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هرکس هرچه ميخواهد بگوید، به نظر من بدیهی است که بزرگترین تکانی که در ایران برای شکستن طلسم جهالت و تعصّب و عقب ماندگی به وجود آمد در آخر ربع اول قرن چهاردهم با طلوع مشروطیت بود و از آن تاریخ است که فجر تمدن و بیداری ساطع شده و رخنهای در بنیان سدّ جاهلیت پیدا شد که سال به سال در وسعت بود و نهضتی ولو ضعیف برای کسب تمدّن جديد عصری و آزادی آغاز شد و اگرچه این تحوّل بسیار ضعیف بوده و هست و برخلاف آنچه در نظر بعضی متجدّدین مينماید هنوز از هزار قدم پنج قدم پیش نرفتهایم و دقایقی بیش از صبح نگذشته و تا طلوع کامل آفتاب تمدّن مراحل بسیار در پیش داریم و هنوز در غالب نواحی ایران همان روح شاه طهماسب و اجتناب از غیر مسلم باقی است شکّی در این نیست که آن نهضت قوّت ميگیرد و خواهد گرفت و قطعاً اگر آزادی سیاسی و اجتماعی محدودتر نشود طیّ دورۀ بین الطلوعین یا تاریک و روشنی تا طلوع کامل خورشید خیلی طولانی نخواهد شد و بدون آنکه غیبگویی کنم امید آن دارم قبل از آخر قرن پانزدهم<span class="s2">(</span><span class="s4">ق</span><span class="s2">) </span><span class="s4">نور تمدن حقیقی در این مملکت بسط یافته و استبداد و تعصّبات جاهلی راه زوال خواهد گرفت و معرفت و تربیت محدود به قلعههای مدارس عالیۀ طهران و حوزۀ جوانان آشنا به زبانهای فرنگی نمانده بین سکنۀ ولایات دوردست کرمان و سواحل خیلج فارس و بلوچستان و اهالی بشاگرد و لرستان و طبس و غیره نیز انتشار خواهد یافت</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">برای دفع شبهه مناسب است گفته شود که این اظهار من راجع به مدّتی که امید است از تاریکی به روشنایی برسیم شاید قدری حمل بر بدبینی شود و تصوّر شود با بسط تعلیم و تربیت و تزاید عدد مدارس و عدۀ تحصیل کردهها که حالا سعی در حصول آن ميشود ممکن است زودتر به سرمنزل برسیم، لذا عرض ميکنم منظور من از تمدّنی که غایت آمال </span><span class="s2">(</span>محدود<span class="s2">) </span>ما باید باشد تنها باسوادی اکثریت مردم و فراگرفتنشان مبادی علوم را یا تبدیل عادات و لباس و وضع معیشت ظاهری آنها به عادات و آداب مغربی نیست، بلکه روح تمدّن و فهم و پختگی و رشد اجتماعی و روح تساهل و آزادمنشی و آزاده فکری و مخصوصاً خلاصي از تعصّبات افراطی و متانت فکری و وطن دوستی از نوع وطن پرستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود است که هنوز به این مرحله نزدیک نشدهایم<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شرایط رسیدن به آن آمال در درجۀ اوّل بسط آزادی است برای همۀ طبقات ملّت و حقّ اظهارنظر در امورعامّه و شرکت و دخالت آنها در حلّ و فصل آن امور، منسوخ شدن مالکیت زمین زراعی برای غیر زارعین یعنی اصول ارباب و رعیت قرون وسطایی حکومت ملّی به شکل ممالک مغربی و آزادی کامل و حقیقی مردم دراعمال حقوق سیاسی خود، تربیت و تکامل تدیّن حقیقی خالی از خرافات و موهومات و تعصّبات متعدّیانه وطن پرستی حقیقی و عادلانه و با رعایت انصاف و اعتدال و فراهم آوردن اسباب حصول و نمو این وطنپرستی از راه رفاه عمومی و عدالت و آزادی که موجد دلبستگی به وطن باشد، احتراز از وطنپرستی کاذب وبعضی ظواهرملّتپرستی کاذب و بعضی ظواهر ملّتپرستی افراطی که درادوار اخیر در بین بعضی ملل شرقی شدّت یافته و شبیه به غلّات شعوبیه قرون اوّليۀ اسلامی است و آن را به زبانهای فرنگی <span class="s2">«</span><span class="s4">شوونیزم</span><span class="s2">» </span><span class="s4">گویند و به زبان خودمان شاید آن را </span><span class="s2">«</span><span class="s4">ملّت بازی</span><span class="s2">» </span><span class="s4">توان نامید و غالباً مبنی بر خودپرستی و خودستایی ملّی است با افراط و دعوی مزیّت و تفوّق بر اغیار و برتری براقوام دیگر و غرورتعصّب آمیز ملّی </span><span class="s2">(</span><span class="s4">که منشأ سرودها و حماسه های آلمان فوق همه در آلمان و مايیم که از پادشهان باج گرفتیم، در ایران میشود</span><span class="s2">) </span><span class="s4">که افراط درآن به ناسیونال سوسیالیست آلمانی هیتلرتواند رسید ونه تنها دور از عقل و انصاف و عدالت است بلکه موجب مضرّات عظيمۀ ملّی و بینالمللی و خطرات و مولّد خصومتهای افراطی بیجهت بین اقوام تواند شد</span><span class="s2">. </span><span class="s4">البتّه ملّتدوستی معقول و معتدل مقتضای طبیعی اقوام است</span><span class="s2">. </span><span class="s4">ولی اگر از اعتدال خارح شد ولو برای فرنگیپسند کردن آن ترجمۀ فرنگی آن یعنی اسم </span><span class="s2">«</span><span class="s4">ناسیونالیزم</span><span class="s2">» </span><span class="s4">برآن اطلاق کنيد باز مستحسن نخواهد بود </span><span class="s2">(</span><span class="s4">کلمۀ</span><span class="s2">«</span><span class="s4">ناسیونالیزم</span><span class="s2">» </span><span class="s4">در زبانهای فرهنگی و بهمعنی مصطلح بین اروپائیان به حقیقت معنی وطنپرستی دارد نه ملّتپرستی</span><span class="s2">) </span><span class="s4">و از این قبیل است گاهی خلط و مغشوش کردن تاریخ و تفسیر آن به نفع خود و نسبت دادن همۀ بزرگان تاریخی به قوم و نژاد خود که حالا در نزد گروهی از غلات قومیّت و متعصّب خودپسند بعضی ملل شرقی گاهی به افراط اندر افراط رسیده و میرسد شرط دیگر برای رسیدن به این آمال غیر از آنچه گفتهاند عبارتست از نشر علوم و مخصوصاً صرف قسمت اعظم و بلکه صدی نود عایدات مملکتی برای رفاه و وسعت معیشت و راحت و علم و معرفت طبقۀ پایین ملّت از دهقان و کارگر و اصناف که بدین طریقها تمدّن عالی حقیقی بهتدریج حاصل ميشود</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بدبختانه فعلاً در مملکت ما گذشته از عدّهای دانا و با فهم وطندوست حقیقی سه طبقۀ متضاد و مختلف وجود داد که هرسه موجب دور ماندن ملّت از تمدّن حقیقی و رشد است</span><span class="s2">: </span>یکی طبقۀ عوام و متعصّب و منهمک در ظلمت که تابع پیشوایان جاهل و متعصّب و متظاهر به تدیّن و عاری از روح دیانت حقیقی وغالباً دنیاپرست و طالب منافع خویش هستند، و دیگری ملّت پرستان جاهل افراطی که در نسبت همۀ مفاخربشر به قوم خود و ترجیح صفات و کمالات ایرانی بر مواهب اقوام دیگری اغراق بیتناسب نموده حتّی مملکت و ملت خود را منبع تمدّنها و علوم عالم میشمردند و جز اثبات جهل خود نتیجهای نمیگیرند و گاهی هم این دعاوی وسیلۀ قبول عامّه برای مدّعیان میشود<span class="s2">. </span>طبقۀ سوّم آن زمره فرنگیمآب خودپرست و منفعتپرست و بیعقیده و ایمان است که جز تحصیل پول <span class="s2">(</span>به هر وسیله که باشد<span class="s2">) </span>و عیش و اخذ ظواهر زندگی فرنگیها و میل به جمع مال و یادگرفتن زبان خارجی <span class="s2">(</span>نه برای کسب علم<span class="s2">) </span>و مسافرت موقّت و مکرّر و یا در صورت اسکان دائمی به اروپا و آمریکا هوسی نداشته و به هیچ چیز از معنویات اعتقاد و دلبستگی ندارد و البتّه از شهامت و استقلال نفس وعزّت و فداکاری در راه خیر به وطن و ملّت خود عاری هستند<span class="s2">. </span>البتّه در طبقۀ تربیت یافته و منوّر چنانکه اشاره شد استثناهایی هم پیدا ميشود معذالک آنان که دارای حسّ فداکاری و حیثیت انسانی هستند فعلاً معدود و محدود هستند و بسیاری از ملّت و وطن خود نفرت داشته عاشق فرنگی و آداب و عادات عارضی آنها هستند و حقارت نفس ملّی بر آنها غلبه دارد<span class="s2">. </span>این قبیل اشخاص میل دارند زن و فرزندانشان آنچه ممکن است از ایرانیت دور بوده و ظواهر کم اهمّیت و حتّی نامطلوب و جلف فرنگیان را اخذ کنند و بچّههای آنها از کودکی زبان فرنگی آموخته و فارسی درست یاد نگیرند و گاهی در مقابل ملامت برای بیسوادی در زبان ملّی خود خط فارسی را مشکل شمرده و عذر جهل خود قرار میدهند و گاهی هم کلمات فارسی عربیالاصل را لغات خارجی شمرده و فرقی بین آنها و لغات فرنگی دارای همان معانی قائل نیستند و این مخالفت با آن نوع کلمات را جزو وطن پرستی خود میدانند و از دشمنی با عرب وترک دم میزنند و خود را قوم و خویش آریایی فرنگیها ميشمارند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من البتّه معتقد به لزوم اخذ تمدّن غربی و علم و معرفت و کمالات و تربیت و فضائل مطلوب و ضروری و بلکه حتّی مستحبّات و مستحسنات اوصاف ملل متمدّن هستم، ولی آرزومند آنم که زبدۀنفوس تربیت یافتۀ ما آداب و سنن ملّی مطلوب و بیضرر خود را نیز حفظ کند و آنها را حقیر نشمرده با نهایت متانت و سرافرازی به رعایت آنها مقید باشند و بدون خصومت به ملل دیگر و آداب آنها یا حقیر شمردن آنها حیثیت ملی خود را نگاه دارند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">گاهی درمقال نکوهش برای تقلید کورکورانه ازفرنگیها واخذ همه اصول و ظواهر و عوارض تمدن آنها و فرق نگذاشتن بین اصول ضروری وعوارض غیر ضروری وبلکه گاهی نامطلوب و مضرگفته شده که تمدن تجزیه ناپذیراست </span><span class="s2">. </span>اگر آن را اخذ کردید همه متعلقات آن بالضروره پایبند شما ميشود و نميتوانید یک قسمت را قبول و قسمت دیگر را رد کنید<span class="s2">. </span>این حرف که شاید ظاهراً منطقی به نظر بیاید اساس صحیحی ندارد و اختیار امور معقول و تمیز آن از نامعقول بسته به قوت نفس و قدرت اخلاقی و حیثیت و عزت نفس و شرافت افراد وملل و ذوق سلیم آنها است و آنها که حس حقارت نفس ملی ندارند به آسانی ميتوانند به عوارض آداب اجتماعی اقوام دیگر بیاعتنا باشند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چنانکه دو قوم متمدن شرقی یعنی ژاپونیها و هندیها با کمال عزت و شرافت نشان دادهاند که اصول تمدن غربی را با حفظ مدنیت اصیل خود و زبان خود اقتباس نموده و اعتنایی به ظواهر آداب غربیها نکردهاند و این صفت دلیل سربلندی و سرافرازی و حیثیت و عزت است</span><span class="s2">. </span>ژاپونیها به عالیترین درجات تمدن و علم وهنر رسیدهاند ولی عادات قدیم خود را حتی زمین نشستن و طرز خوراک و خط مشکل خود را که در حداقل مرکب از هفت تا هشت هزار نقش است و تاریخ و سال و ماه خود را ترک نگفتهاند و در مدت بالنسبه کمی کل نفوس آنها باسواد شده است<span class="s2">. </span>هندیها هم پس اززیستن قریب دو قرن درتحت حکومت انگلیس به خط <span class="s2">«</span>دوانگاری<span class="s2">» </span>مینویسند و خط لاتینی را اخذ نکردهاند هم چنین سال و ماه هندی و تاریخ خود را استعمال ميکنند<span class="s2">. </span>در ممالک غربی هم بعضی ملل خصوصیات زندگی اجتماعی خود را به استقامت حیرتانگیزی حفظ کرده و ميکنند شاید از همه ثابت قدم تر مردم انگلستان هستند که پس از دو سه قرن روابط خیلی نزدیک با ملل دیگر نزدیک به خود و مراودات بین المللی نه املای مشکل زبان خود را تغییر دادهاند و نه اوزان و مقیاسهای خود را <span class="s2">(</span>اگرچه این نوع ثبات در نظر دیگران مستحسن شمرده نميشود<span class="s2">) </span>این صفت ثبات ممکن است گاهی جمود خوانده شود، ولی تا ملتهای مختلف وجود ذاتی متمایز دارند میل خواهند داشت تشخیص ملی وخصائص ذاتی و فطری یا عادی قدیمی خود را به خاطرتشبّه به ملت دیگری از دست نداده وعزت نفس قومی را حفظ کرده از روح حقارت که فرنگیها به آن طبیعت پستی نفس نام ميدهند احتراز بکنند<span class="s2">. </span>البته ميتوان گفت که فیحدّ ذاته جمود تعریفی ندارد و استعداد اخذ عادات مستحسن از اقوام دیگرباید پسندیده باشد<span class="s2">. </span>ولی بیثباتی مفرط و قابليّت ترک آداب خود به سهولت هم نباید از اوصاف مطلوب شمرده شود، مگردر مواردی که معایب فاحش و مضرّ آن آداب مسلم شده و فواید مهمۀ کسوت جدید انکارناپذیر باشد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چون بعضی از آثار این حقارت نفس ملی و تبعیّت حقیرانه به زورمندان قویپنجه و با ثروت ملل دیگر درطبقۀ جوان ما نمایان است بهحدی که زبان خود را بدون جهت به تعبیرات فرنگی پرکرده و حتی به جای کلمات معمول زبان خود ترجمۀ فارسی زبان خارجی را استعمال ميکنند و مثلا به جای فلانی روز شنبه از طهران به سوی اصفهان حرکت کرد که زبان فارسی است میگویند </span><span class="s2">«</span>طهران را ترک کرد<span class="s2">» </span>که ترجمه از فرانسه است و به جای <span class="s2">«</span>هم<span class="s2">» </span>ميگویند <span class="s2">«</span>به نوبۀ خود<span class="s2">» </span>و بدون هیچ جهتی در دنبالۀ نقل کلام شخصی در وسط بیان ميگویند <span class="s2">«</span>افزود<span class="s2">» </span>و هکذا صدتا تعبیر دیگر که در این باب اخطار جدّی لازم است در این زمینه اخیر حالا افراط زیاد است و رو به شدت است و خلل در زبان که احداث ميشود موجب تأسف جدی است<span class="s2">. </span>ملل دیگری سربلند و با عزت در دنیا هستند که در مجاورت و حتی زیر تسلط ملت بسیار بزرگ و پر زوروبا قدرتی زندگی کرده یا ميکنند وابداً از هیچ حیث در آنها اثری از استحاله در بزرگتر دیده نميشود<span class="s2">. </span>مثال بارزی از این قبیل فنلاند کوچک است در مجاورت روسیۀ بزرگ که مدت مدیدی <span class="s2">(</span>قریب یک قرن ونیم<span class="s2">) </span>هم درتحت تبعیتّ سیاسی او بوده ولی همۀ آثار ملی خود را کاملاً حفظ نموده و معرض نفوذ معنوی آن همسایۀ قوی نشده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گمان ميکنم این جمله برای صحبت امروز کافی باشد و باید برای احتراز از تصدیع افراطی خاطر حضار محترم حالا سخن را کوتاه کنم و از بیان بقیۀ مطالبی که در نظر بود، صرف نظر شود و شاید در صورت اقتضاء و احتمال مورد علاقه شدن آن مطالب در موقع دیگری به عرض آنها مبادرت شود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>خطابۀ دوم </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در آخر خطابۀ گذشته عرض کردم که من علاوه بر مبحث اخذ تمدّن خارجی که موضوع آن خطابه بود بعضی یادداشتهای دیگر هم در باب بعضی مواضیع دیگر دارم که اگر فرصتی پیدا شود ممکن است از آن مقولات نیز سخن بگویم، لکن ضیق وقت بهناچار موجب ختم کلام شد<span class="s2">. </span>ولی آقای درخشش که علاقه و توجّه ایشان به افکار و بیانات من موجب تشویق و جرأت من به عرض مطالب و تصوّرات خودم و این جرأت هم البته باعث مزاحمت زیاد خاطر شنوندگان شده و ميشود تقاضا و اصرار فرمودند که باز در آن موضوعات باقیمانده مصدّع گردم<span class="s2">. </span>اینک در اجابت تقاضای ایشان دنبالۀ سخن تعقیب ميشود<span class="s2">. (</span>قبلاً باید خشنودی خود را از این فقره اظهار کنم که تا آنجا که متوجّه شدن طبع و نشر خطابه سابق من در جراید برخلاف انتظار کمغلط بود كه از اندر نوادر است اگرچه باز ارزروم با زاء را ظاهراً بهاجتهاد خود حروف چین ارضروم با ضاد طبع کرده بودند<span class="s2">.)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">آن موضوعات که در نظر بود شرحی در باب آنها بیان شود عبارت بود از</span><span class="s2">: </span>آزادی ـ وطن ـ ملّت و تساهل<span class="s2">. </span>اینک به ترتیب مجملی دربارۀ هر کدام از آنها سخن گفته شود<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اوّل</span><span class="s2">: </span>آزادی ـ در خطابۀ گذشته بیان کردم که تمدّن و علم و هنر بشری در مرحلۀ عالی آن از یونان ظهور کرده یا در آن قوم کمال یافته است و حالا باید بگویم که نه تنها علم و هنر بلکه آزادی و حبّ استقلال و حیثیت انسانی نیز منبعش همان سرزمین و همان ملّت بوده است<span class="s2">. </span>آزادی، این کلمۀ مبارک و معنی واقعی آن بسیار مورد بحث و تحقیق شده است<span class="s2">.</span>البته مقصود آزادی سیاسی و مدنی و روحانی جامعۀ مردم است و آن همان چیزی است که یونانیهای قدیم و مخصوصاً مردم آتن به آن علاقۀ شدید پیدا کردند و آنرا به مقام عمل هم آوردند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در قرون بعد تا نهضت جدید اروپا دیگر این نعمت نصیب ملّت دیگری نشد بجز گاهی در بین رومیها در بعضی دورهها<span class="s2">. </span>آزادی به آن معنی که فعلاً در اصطلاح ملل متمدّن استعمال ميشود در قرون اخیره در ممالک فرانسه و انگلیس اساس گرفت<span class="s2">. </span>مشروطیت در انگلستان در قرن هفتم <span class="s2">(</span>قرن سیزدهم مسیحی<span class="s2">) </span>و انقلاب عظیم فرانسه در اوایل قرن سیزدهم دنیا را تکانی داده و انظار مردم کم و بیش متمدّن عالم را به آن معنی متوجّه ساخت<span class="s2">. </span>مردم در همه جا هزاران سال به چیزهایی نامطلوب و ناگوار عادت کرده و در جزو زندگی خود به آنها انس گرفته بودند که منسوخ بودن آنها به ذهنشان نميآمد، مانند خرید و فروش غلامان و کنیزان و وجود ارباب و رعیّت و تعلّق زمینهای زراعتی به غیر زارعین و تبعیت عامّه از روحانیان و کاهنان<span class="s2">. </span>درهم شکستن آن اوضاع تسلّط بیحدود زبردستان زورمند یا مالدار یا وابستگان به مقامات روحانی در مغربزمین مبدأ تاریخ جدید و آغاز دورهای شد که آن را دورۀ آزادی ميگویند<span class="s2">. </span>تحقیق در معنی منطقی و ماهیت حقیقی آزادی خود موضوع بسیار مهمّی است و چون قابل تأویلات گوناگون است بحث در آن بیفایده نیست و حتّی در میان اهل فضل و معرفت اشخاصی پیدا ميشوند که در خوبی و بدی و صلاح و فساد آزادی اصلاً تردید دارند و آن را مسأله غامضی فرض ميکنند<span class="s2">. </span>به عقیدۀ من آزادی که بزرگترین نعمتی است که خداوند به نوع انسان بخشیده ضروری و ذاتاً لازم است و بدون آن رشد افکار و عقل میسّر نیست<span class="s2">. </span>البته آزادی بدون قید و شرط مطلوب و مفید است و تنها قیدی که بالبداهه لازم است عدم تجاوز به حقوق دیگران است که به نظر من تصریح نکرده است<span class="s2">. </span>این قید بدان ماند که گفته شود غذا برای وجود انسان لازم است مشروط به آنکه مخلوط به سنگ نباشد<span class="s2">. </span>در بعضی افواه این حرف جاری شده که بدون رشد کافی در ملّتی آزادی برای آنها جایز نیست و مضرّ است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این سخن اگر قول اشخاصی است که خود در فقدان آزادی منفعت دارند غرض گوینده واضح است و همیشه نظیر این نوع دلایل برای حفظ سلطۀ قدیم در کار بوده است</span><span class="s2">. </span>ولی گاهی هم اشخاص بیغرض از روی عقیده چنین اظهاری میکنند و غافل از آن هستند که بدون آزادی اصلاً رشد حاصل نميشود و عقل جز با تجربه ولو ناقص رو به کمال نمیرود<span class="s2">. </span>در اواخر ایّام مظفّرالدین شاه که مردم جنبشی برای تحصیل آزادی کردند بزرگان مملکت استهزاء ميکردند و البته درباریان و اعیان به کسر کردن و محدود نمودن خردلی از سلطۀ پادشاه راضی نبودند و یکی از تربیتشدگان تحصیل کرده در اروپا در مجلس درباری که برای گفتگو دراین موضوع و تقاضای مردم منعقد شده بود با کمال استخفاف گفت که مشروطیت برای ایران مثل آنست که جوشن رستم را به یک طفل شش ماهه بپوشانند<span class="s2">. </span>از بعضی اشخاص عاقل و بیغرض در همین زمان خودمان نیز شنیده شده که عدالت مهمتر از آزادی است و آزادی بدون عدالت موجب فساد و هرج و مرج ميشود و عدالت بدون آزادی باعث سعادت و رفاه مردم تواند شد<span class="s2">. </span>این حرف با منطق سازگار نیست و در مقابل استدلال عقلی دوام نمیکند<span class="s2">. </span>فرض آزادی سیاسی افراطی بدون عدالت اجتماعی و مدنی محال نیست و البته آزادی بعضی قیودی معقول و معتدل و بیغرضانه لازم دارد که رویهمرفته در همان قید عدم تجاوز به حقوق و آزادی دیگران جمع است<span class="s2">. </span>لکن حتّی فرض وجود عدالت و بسط و تکامل آن بدون آزادی در دایرۀ عمل <span class="s2">(</span>نه خیال<span class="s2">) </span>مجال و ممتنع است و در مقام بحث ميتوان بهمدّعی چنین عقیده گفت که فرضیات وهمی را کنار گذاشته از واقعیات و وجود خارجی سخن گوید<span class="s2">. </span>در دنیا ممالکی هست که درآنها آزادی تا حدّ کمالی که ممکن است وجود دارد و عدالت هم موجود است و البته ممکن است درجامعهای آزادی بهمعنی متعارفی وجود داشته باشد و عدالت مفقود یا ناقص باشد<span class="s2">. </span>ولی آیا شما یک اجتماعی را در دنیا سراغ دارید که آنجا آزادی نباشد ولی عدالت برقرار باشد<span class="s2">. </span>اگر چنین جایی را پیدا کردید حرف شما معنی و مفهوم پیدا ميکند<span class="s2">. </span>البته تکامل آزادی بهتدریج نتایج مطمئنتر ميدهد<span class="s2">. </span>بعضی اوقات البته در استفاده از آزادی سوء استعمالاتی هم شده است و غالباً همین کارها باعث ارتجاع و نفرت مردم از سیرت آزادی شده و ميشود و در زمان خودمان هم در ممالک مختلف این وضع و حالت را مشاهده کردیم و گاهی دیده شده که دشمنان دموکراسی و طرفداران حکومت فردی یا عمداً خودشان آن افراطها را تحریک کردهاند و یا از وقوع آن سالها استفاده کردهاند و در واقع دکانی برای ادامۀ واهمه های دروغ و اعمال قدرت و سلطه و بگیر و ببند خود باز کردهاند که گاهی خالی از دخل عمده هم نبوده است و هیچ وقت به بسته شدن آن دکان راضی نميشوند<span class="s2">. </span>تیراندازی چند نفر بابی نادان و غافل به ناصرالدین شاه در سنۀ <span class="s2">1268</span>خیلی به درد او و دستگاه استبدادی وی خورد و سالیان دراز هر جنبش آزادی و عدالتخواهانه را و هر آنچه را که برخلاف منافع شخصی خود ميپنداشتند به نام بابیگری تعقیب ميکردند<span class="s2">. </span>از این نکته نباید غافل شد و همیشه باید توجّه داشت که آزادی وسیلۀ تمرین و تکمیل تجربه است<span class="s2">. </span>برای دادن آزادی به مخلوق خدا انتظار اینکه به مرور ایّام آن جماعت عالم و کاملتر و با رشد شوند شبیه آنست که جوانی که میل به یادگرفتن شنا در آب دارد کنار استخر بزرگی پر از آب بایستد و شناگران ماهر جلو چشم او شنا کنند و به او اجازۀ رفتن به آب داده نشود تا با مشاهده و مراقبت حرکات شناگران شنا یاد بگیرد<span class="s2">. </span>اگر آن جوان سالها ناظر عمل ملّاحان باشد در آخر باز اّولین روزی که داخل آب بشود غرق ميشود و تا بهتدریج در آب کم عمق داخل نشده و دست و پایی نزند شنا یاد نميگیرد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدبختانه با کلمۀ آزادی هم در گذشته در بعضی ممالک خیلی بازی شده و در هیچ جای عالم حتّی مستبدترین مدیران امور نگفته که در آنجا آزادي نیست و با شرافت و صداقت به فقدان آزادی اقرار نکردهاند بلکه همیشه دعوی آن بوده و هست که در آن کشور آزادی کامل وجود دارد و گاهی چنانکه در موقع تأسيس دوما در روسیه برای اغفال مردم برخلاف حقیقت اعلان آزادی هم بدون قصد اجرای آن شده بهحدّی که دیگر مردم آن اقلیم اعتقاد و اعتمادی ابداً و اصلاً نداشتند و به هزار سوگند و تأکید هم به حقیقت وعدهها باور نميکردند، بهطوری که اگر درآن ممالک روزی واقعاً و براستی وعدۀ آزادی حقیقی داده ميشد کسی باور نميکرد و مثل قصۀ فریاد مکرّر آمدن گرگ به دروغ، عاقبت وقتی که واقعاً هم گرگ بیاید به راست بودن آن یقین نميکنند<span class="s2">. </span><span class="s4">گاهی در آن ممالک آزادی را بهطوری که بهوضع موجود صدق کند تفسیر ميکنند و حقیقت آنست که منظور اصلی آزادیخواهان آزادی حقیقی است که در بعضی از نقاط عالم مانند سوئد و هولاند و انگلستان و غیره وجود دارد و همهجا باید آن نوع آزادی بالتمام خواسته شود و اگر آنچه داده ميشود فرقی با آن نمونه داشته باشد نباید آن را آزادی نامید و قبول کرد و راضی شد چنانکه حالا حکومتهای بسیار استبدادی کمونیستی نیز به خود اسم حکومت دمکراتیک خلق ميدهند</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وطن و ملّت ـ این دو کلمه که اوّلی در لغت به معنی زادگاه و مسکن انسان و دوّمی در اصل به معنی دین و مذهب بوده در این عصر به معنای دیگری استعمال شده و میشوند و هر دو لفظ به این معانی فعلی از مملکت عثمانی به ایران آمده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وطن به معنی سیاسی آن عبارت است از قطعه زمینی با سرحدّات معیّن که در تحت حکومت واحدی و قلمرو دولت یا پادشاهی باشد و سکنۀ آن تابع قوانین مشترکی بوده در منافع و زیان و غم و شادي شریک باشند، قطع نظر از آنکه دارای دین مشترک یا زبان مشترک یا نژاد مشترک باشند یا نباشند</span><span class="s2">. </span>اتّصال و پیوند آن مردم به وطن خود و به همدیگر و دلبستگی آنها بیشتر موکول به رفاه و آزادی درآن ملک است که موجب آن باشد که به رضا و رغبت در آن اجتماع زیست کنند و خوش باشند<span class="s2">. </span>در بسیاری از ممالک آزاد جماعاتی هستند که از نژاد مختلف بوده ولی هموطن وفاداری هستند<span class="s2">. </span>درکانادا مردم انگلیسینژاد با قومی فرانسویالاصل زندگی ميکنند و هر کدام همان زبان اصلی خود را حرف میزنند<span class="s2">. </span>در سویس سه قوم مختلف دارای سه یا چهار زبان ساکن هستند که همه تحت عنوان <span class="s2">«</span>هلوتی<span class="s2">» </span>علاقه و دلبستگی شدیدی به وطن خود دارند<span class="s2">. </span>سکنۀ مملکت آلمان از دو فرقۀ مذهبی مسیحی و مرکّب بوده و معذالک قوم واحدی هستند<span class="s2">. </span>اهالی مملکت بلژیک مرکّب از دو قوم مختلف با زبانهای کاملاً مختلف هستند با حقوق مساوی یعنی والونها که فرانسه حرف میزنند و فلامانها که بیشتر از نصف سکنه هستند به زبان فلامانی <span class="s2">(</span>قسمی از زبان هولاندی<span class="s2">) </span>سخن ميگویند<span class="s2">. </span>در مملکت فرانسه در نواحی برتانی قریب یک میلیون نفر به زبان برتونی حرف میزنند، ولی غالب آنها زبان فرانسه را هم ميفهمند<span class="s2">. </span>در جزیزۀ بریطانیا سه قوم با سه زبان وجود دارد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">انگلیسی که زبان قسمت اعظم سکنه است و سکوتلاندی که زبان بیش از صد و سی هزار نفر است و قریب به هفت هزار نفر از آنها فقط همان زبان را استعمال ميکنند و انگلیسی نميدانند و زبان ولش که در قسمت ولس </span><span class="s2">(</span>به فرانسه گال<span class="s2">) </span>بیش از یک میلیون نفر با آن سخن ميگویند و قریب دویست هزار نفر از آنها منحصراً همان زبان را استعمال ميکنند و انگلیسی نميدانند<span class="s2">. </span>این ارقام مأخوذ از کتاب معروف <span class="s2">«</span>السنه عالم<span class="s2">» </span>تألیف میه و کوهن است<span class="s2">. </span>زبان ولش زبان کلتی است که در قرون قدیمه در انحاء اروپا و حتّی در آسیای صغیر و آن نواحی که پایتخت حالیۀ ترکیه یعنی آنقره در آن واقع است انتشار زیاد داشته است<span class="s2">. </span>در همۀ ممالک مذکور در فوق زبان رسمی وجود ندارد<span class="s2">. </span>در هندوستان بیش از صد زبان آریایی وجود دارد و زبان قریب <span class="s2">290 </span>میلیون نفر است و اقلاً <span class="s2">15 </span>یا <span class="s2">16 </span>زبان از آنها زبان ادبی و زنده و در قسمتی از مملکت زبان رسمی است و چندین زبان دراویدی در آن مملکت موجود است که عمدۀ آنها چهار تا است و <span class="s2">72 </span>میلیون نفوس با آنها حرف ميزند و همۀ آن زبانها ادبی و مستعمل است و یکی مزاحم دیگری نیست و اگرچه زبان هندی زبان رسمی دولتی مقرّر شده هیچ نوع اجباری برای غلبه آن برساير زبانها نیست<span class="s2">. </span>در عراق هم عربی و کردی زبان مسلم است و مزاحم هم نیستند<span class="s2">. </span>در بلوچستان هندی که حالا یک ایالت پاکستان است و همچنین بلوچستان ایران دو نژاد بکلّی متباین پهلوی هم زندگی ميکنند که یکی <span class="s2">(</span>بلوچی<span class="s2">) </span>از نژاد ایرانی بوده و زبان ایرانیالاصل دارد و دیگری براهویها که اصلاً از نژاد دراویدی جنوب هند هستند و زبانشان نه زبان آریایی است و نه قرابتی با زبان آریایی دارد و حتّی از السنۀ هند و اروپایی هم نیست<span class="s2">. </span>در مصر قریب یک میلیون و ربع میلیون از مصریها مسیحی هستند و باقی مسلمان<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">اکثریت مسیحیها قبطیهای بومی مصرند </span><span class="s3">(</span>قبطیها تا دویست سال پیش زبان مخصوص خود را حرف میزدند و زبان عربی غلبه نکرده بود<span class="s3">). </span>در لبنان تقریباً نصف نفوس مسيحی و نصف دیگر مسلمان هستند که قسمتی معتدٌبه هم از آنها شیعه هستند <span class="s3">(</span>قریب <span class="s3">150000 </span>نفر<span class="s3">) </span>و عدۀ زیادی هم <span class="s3">(</span>قریب پنجاه هزار نفر<span class="s3">) </span>از دروز <span class="s3">(</span>فرقهای منشعب از اسمعیلیه که الحاکم بامرالله را ميپرستند<span class="s3">) </span>در آنجا وجود دارد<span class="s3">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>البته در بعضی ممالک دنیا دین تا حدّی اساس ملّیت است<span class="s2">. </span>مثلاً در ایرلاند <span class="s2">(</span>جنوبی<span class="s2">) </span>که با آنکه زبان انگلیسی در آنجا غالب است مذهب کاتولیک حافظ ملّیت اهالی آنجا بوده و هست<span class="s2">. </span>در پاکستان هم که <span class="s2">9/85 </span>درصد نفوس آن مسلمان است دین بر زبان و نژاد غلبه دارد و قائمۀ ملّیت آن مملکت است<span class="s2">. </span>اهالی هر یک از این ممالک مذکور در فوق با اختلاف نژاد و زبان و دین ملت واحد محسوب ميشوند و خود را از همان ملّت ميدانند و در حقوق انسانی و مدنی و سیاسی امتیازی به همدیگر ندارند و مساوی هستند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در ایران تا </span><span class="s2">50 </span>سال قبل مسیحیان ایرانی <span class="s2">(</span>از ارمنی و آسوری<span class="s2">) </span>و یهودیان ایرانی حتّی زردشتیان را ملل متنوّعه مينامیدند و هنوز هم تحت این عنوان یا اصطلاح اقلیت وکیل مخصوص در مجلس شورای ملّی دارند<span class="s2">. </span>مشروطیت ایران با هزار زحمت مساوی بودن اتباع ایران را از هر طایفه در مقابل قانون مملکتی اصولاً برقرار نمود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گاهی نسبت به وطن دوستی بعضی از طوایف و فرقه های ایرانی اظهار شک و سوء ظن شده است و دلیل آن را تمایل آنها به بعضی از دول خارجی ذکر ميکنند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">البته در موقع جنگ های ایران و عثمان در قرون سابق احساسات دوستانۀ سنّیهای ایران را نسبت به عثمانی نميتوان انکار کرد</span><span class="s2">. </span>گاهی هم سبب مهاجرت دادن ارامنۀ جلفای آذربایجان به اصفهان را دور کردن آنها از ممالک مسيحی نزدیک و بیم تمایل آنها را به دولت مسیحی مجاور فرض کردهاند<span class="s2">. </span>حالا هم در مملکت ما عناصر و اقوام و مذاهب و زبانهای مختلف وجود داشته و دارد<span class="s2">. </span>ظاهراً بیش از یک میلیون سنّیمذهب و قریب صد هزار نفر مسیحی <span class="s2">(</span>ارمنی و آسوری<span class="s2">) </span>و پانزده هزار نفر زردشتی و عدۀ زیادی از اهل حقّ و عدۀ کمی صابئی <span class="s2">(</span>صبه<span class="s2">) </span>و چندین هزار نفر شیعۀ اسماعیلی جزو نفوس ایران هستند<span class="s2">... </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همۀ این اختلاف مذهب و زبان و نژاد ادنی خللی به وحدت ملّی ایران و وطن پرستی آن ایرانیان نمیرساند، فقط بهشرط عدالت و آزادی و رفاه اجتماعی و اگر این شرط موجود باشد جای هیچگونه نگرانی از آن اختلاف مذهب و زبان نخواهد بود چنانکه حالا در فرانسه نسبت به پروتستانت های آن مملکت نگرانی نیست<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">ولی در قرن شانزدهم مسیحی که آنها مورد آزار بودند نگرانی بوده و شب سنت بارتلمی در سنۀ </span><span class="s2">1572 </span>مسیحی که پروتستانها را قتل عام کردند و در همین کتاب معروف لغت لاروس فرانسوی صفحۀ ننگین تاریخ تعصّب در فرانسه، شمرده شده<span class="s2">. </span>در موقع جنگ اروپا نه سویسیهای آلمانینژاد و زبان ادنی تمایلی به آلمان نشان دادند و نه سویسیهای فرانسویزبان نسبت بهفرانسه و همۀ آنان مملکت خود را که مقرّ آزادی و عدالت است بر همۀ ممالک خارجی مجاور خود ترجیح ميدهند پس وطن پرستی حقیقی براساس آزادی و عدالت قائم ميشود، ورنه وطن پرستی اجباری ریشه پیدا نميکند و حبّ وطن گرچه حدیثی است صحیح، طبع انسان هم راحت و رفاه و عدالت و آزادی و حرّیت در زبان و دین خود در اقامتگاه خود ميخواهد و به آسانی به مردن به سختی و ظلم و سلب آزادی تن در نميدهد و پیشوایان ما گفته اند که مملک با کفر دوام ميکند ولی با ظلم دوام نميکند<span class="s2">. </span>ناصرخسرو قبادیانی بلخی که افتخار ایران و شاعر سخنور با ایمان فارسی است به سبب اسماعیلی بودن یعنی هفت امامی بودن از وطن خود آواره شد و خانمان او را به حکم روحانیان و امرای متعصّب ویران و تاراج کردند و او به بدخشان گریخت و در درۀ کوهی به نام یمکان در حوالی فیضآباد و جرم کنونی <span class="s2">(</span>افغانستان<span class="s2">) </span>بقیۀ عمر خود را که بههرحال بیش از پانزده سال بود به عسرت و سختی و تنهایی و عزلت و غربت در آنجا گذراند و با نالۀ دلسوز شکایت کنان گفت<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در بلخ ایمنند زهرشرّی میخوار و دزد و لوطی و زنباره<span class="s4"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ور دوستدار آل رسولی تو از خانمان کنندت آواره </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آزاد و بنده و پسر و دختر پیر و جوان و طفل به گهواره </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بر دوستی عترت پیغبر</span> <span class="s2"><span class="Apple-tab-span"></span> </span>کردندمان نشانۀ بیغاره </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">چنانکه معروف است فردوسی را هم به عنوان اینکه رافضی است از دفن در قبرستان مسلمانان مانع شدند</span><span class="s2">. </span>خسرو انوشروان که بقدر مقدّر آئینهای عادلانه برای رعایا جاری کرد <span class="s2">(</span>اگرچه نسبت به مانویان و مزدکیان تساهلی نشان نداد<span class="s2">) </span>باز قریب <span class="s2">48 </span>سال سلطنت با استحکام و با آسایش کرد و خسرو پرویز که مملکت ایران را وسعت فوقالعاده داده و فتوحات عظیمه کرد و سوریه و فلسطین و مصر و قسمت بزرگی از خاک روم را تا تنگۀ بوسفور و پشت دیوار قسطنطنیه مسخّر ساخت و درنتیجۀ ظلم زیاد و اسراف و جمع مال از رعایا، عاقبت به دست خود ایرانیان هلاک شد<span class="s2">. </span>دولت امپراطوری اتریش تحت سلطنت <span class="s2">68 </span>ساله فرانسوا ژوزف با وجود اختلاف عناصر و زبان و اقوام قلمرو او و تقریباً بیش از صدی پانزده نبودن قوم حاکم بر پایتخت یعنی آلمانی نژادها از کلّ نفوس مملکت <span class="s2">(45 </span>میلیون نفر<span class="s2">) </span>که قریب شش میلیون بودند در همۀ آن مدّت به قدر کافی دوام و استحکام داشت و بدون صدمۀ اساسی جنگ اوّل اروپا درهم نميریخت و پایدار ميماند<span class="s2">. </span>چه سیاست آن پادشاه و آن دولت براساس تساهل و مدارا و توافق و آزادی بود و بنابر آنکه وقتی در جوانی در کتابی خوانده بودم و حالا درست خاطرم نیست کجا دیدهام <span class="s2">(</span>و یقین قطعی به آن ندارم<span class="s2">) </span>در مجلس ملّی آن مملکت نه قوم از اقوام مختلف قلمرو آن امپراطوری وکلايی داشتند که دارای نه زبان بودند و به هشت زبان از آنها در آن مجلس نطق میشد و فقط زبان روتنی استثناء بود که عدۀ آن قوم بالنسه کم بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">این ملّتبازی افراطی که در بعضی از ملل شرقی در قرن جدید پیدا شده و علامت مزاج غیر سالم است و بعضی اوقات آثار سرایت آن به ایران هم در بعضی محافل دیده ميشود هیچ مناسب تقلید نیست و میخواهم بگویم لغو و خطرناک و مضر بوده و فقط موجب خطر و خصومتها تواند شد و مخصوصاً برای مملکت ما که بر پایۀ وطن مشترک و خاک و ایرانیت و وحدت ایرانی و وحدت آداب </span><span class="s2">(</span>کولتور<span class="s2">) </span>و وحدت تاریخ و تاج و تخت پادشاهی متّکی است بعضی تفوّهات جاهلانه و احداث نفاق و دوتیرگی و اختلاف ابداً صلاح نیست<span class="s2">. </span>بعضیها چشم بسته گاهی به عرب و ترک طعن کرده و بدزبانی ميکنند گذشته از آنکه این نوع افراطها و تعصّبات مذموم با روح اسلام که برادری بین مسلمین را ترویج کرده منافات دارد و از جوهر عالی اسلام دور است برای سیاست داخلی نیز فوق العاده خطرناک است<span class="s2">...</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خصومت به عرب برای اینکه بیش از هزار سال قبل به خاک ما هجوم آورده بودند و دینی مبنی بر توحید با مبانی عالی و پرفضیلت و زبانی پر ثروت هم همراه آورده و زبان ایرانی را پرمایه کردهاند به بهانۀ اینکه در این زمان اشخاصی از آن قوم نسبت به ایران مجادلات و اختلافاتی دارند دور از عقل و سیاست است و برای یک ناسازگاری با هیأت حاکمۀ یک مملکت عربی یا گاهی یک فرد جاهل از آنان سنگی به تمام قوم عرب را مانند اقیانوس از سرحدّات ایران تا سواحل آتلانتیک و اواسط قارۀ آفریقا بهطور اتّصال بسط دارد و بیش از پنجاه میلیون نفر نفوس را شامل است انداختن و توهین کردن شایسته نیست و درواقع اظهار کراهت به آمدن عرب به ایران در سیزده قرن پیش نوعی اظهار تأسّف بر قبول دین اسلام و آرزوی ماندن در کیش قدیم است که ترجیحی است بدون مرجع منطقی و عقلی و انصاف<span class="s2">. </span><span class="s4">هم چنین طعنهای خصومتآمیز به اقوام ترکی زبان که از شمال شرقی سیبری تا بالکان در قریب نه هزار کیلومتر زمین انتشار دارند و بر طبق احصائیۀ رسمی </span><span class="s2">51 </span><span class="s4">میلیون نفرند و به حساب دقیقتر و معتدلتر به هرحال کمتر از </span><span class="s2">50 </span><span class="s4">میلیون نیستند سزاوار نیست زیرا که جلب خصومت اقوام زیادی منبسط در هزاران فرسخ از زمین بدون جهت وداعی مهم نه تنها مضرّ است بلکه با ملاحظۀ اینکه اغلب آن اقوام و شاید بیش از صدی نود آنها مسلمان هستند موجب اختلاف بین مسلمین است</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدبختانه همین بدعت تصفیۀ زبان فارسی و افراط در ضدّیت با لغات فارسی عربیالاصل که چندی است در بین طبقهای از متجدّدین شایع شده نه تنها افتراق ما را با ملّت افغان و پاکستان و ترکیزبانان همسایه زیادتر نموده و ما را نسبت بههم پاک بیگانه ميکند، خود ایرانیان عربیزبان وترکیزبان هم که تا حالا زبان فارسی فصیح ادبی را بهواسطۀ اشتراک در بسیاری از لغات سهلتر ميفهمیدند حالا اکثریت بیسواد آنها بهتدریج زبان عجیب تازه را نميفهمند و به زبان رسمی بیگانه ميشوند<span class="s2">. </span><span class="s4">ملل اسلامی هر چه زبانشان بههم نزدیکتر شود در صلاح جامعۀ شرقی و اسلامی است</span><span class="s2">. </span><span class="s4">جای آرزو است اگر سعی شود زبان فارسی در بین ملل غربی و ملل عربی و ترک </span><span class="s2">... </span><span class="s4">بیشتر و بلکه بهطور عمومی تعلیم شود</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
معلوم نیست که چرا درصورتی که وزارت خارجۀ ما به خارجیانی که چند سال در ایران توقّف و اقامت کردهاند در صورت تقاضای آنها اغلب حقّ تابعيت ایرانی ميدهد به لغات عربی که هزار سال در ایران توطّن کردهاند حقّ ایرانی شدن نميدهند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">البته ما به هیچ ملّتی نباید خصومت و کینه زیاد بپرورانیم</span><span class="s2">. </span>ولی باز باید بین ملل شرقی و اسلامی و ملل غربی قدری فرق بگذاریم و این دو گروه اقوام را یعنی غربی و شرقی را نبايد مقایسه کرده و به یک چشم دید<span class="s2">. </span>زیرا که اگر از ملل شرقی ما در گذشتۀ قدیم صدماتی خوردهایم بعضی ملل غربی از دویست سال به این طرف تعدّیات گوناگونی مادّی و معنوی به ما کردهاند<span class="s2">. </span>و هر زخمی به سرعت و سهولت التیام نميپذیرد و هنوز بعضی از آنها در تسلّط جابرانۀ خود بر اقوام اسلامی اصرار و مداومت دارند<span class="s2">. </span>چنانکه همین روزها اخبار فاجعهآمیز آن را در جراید ملاحظه ميکنید و ما گذشته از جهت جامعۀ اسلامی بر اثر همدری با اقوام شرقی چون خود نیز مدّتها گرفتار درد آنها بودهایم نميتوانیم آن ظالمان را با این مظلومان به یک جشم ببینیم و استعمارگران را به معنی تمام برادر خود بخوانیم<span class="s2">. </span>اینست که هم از این جهات و هم به سبب آداب مشترک <span class="s2">(</span>کولتور<span class="s2">- </span>که در ترکی عثمانی حرث گفتهاند<span class="s2">) </span>هزار سالۀ بین ما فرق عظیمی بین ملل شرقی و مخصوصاً اسلامی و بعضی مغربیان متجاوز حس ميکنیم، البته باز بدون اینکه در خصومت و کینه نسبت به دوّميها افراط ورزیم یا از اخذ آثار مستحسن تمدّن آنها بپرهیزیم<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از جوانان مجذوب ظواهر مدنی مغرب و مغربیان و بیمایه از آداب و زبان و تاریخ ملّی خود در نهایت غفلت از این جهانی اشتراکی و افتراقی گاهی در مقام محاجّه با مخالفین ورود بیقید و بند و بیگمرک لغات فرنگی به زبان ما در غیر موارد ضرورت قطعی ميگویند چه فرقی دارد اگر به جای کلمۀ خارجی فرانسوی کلمۀ فارسی عربیالاصل استعمال ميکنید آن هم خارجی است<span class="s2">!!! </span><span class="s4">و حتی پای سامي</span><span class="s2">(!) </span><span class="s4">بودن لغتنامه و هندواروپایی بودن لغت فرانسوی به میان کشیده ميشود که دیگر چه عرض کنم</span><span class="s2">. </span><span class="s4">سبحانالله از این غفلت و مغالطه و استدلال سوفسطايی</span><span class="s2">! </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من وقتی در این باب و مضحک بودن ترجیح کلمات فرانسوی یا روسی که به قول متجدّدین از لغات هند واروپایی هستند بر لغات عربی که باز به قول آنها از اصل سامی است در مقام تشبیه نوشتم اگر یکی از خوانین ایل عرب ورامین قصد ازدواج داشته باشد آیا از ازدواج با یک دختر از ایل اصانلوی خوار یعنی ناحیۀ همسایۀ خود احتراز کرده و به جای آن یک دختر حبشی را که زبان سامی امهری قریب به عربی دارد به زنی اختیار ميکند به این دلیل که زبان دختر اصانلو ترکی و دور از عربی است و زبان دختر حبشی سامی است و قرابت با عربی دارد؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از بلاهای جدید نازل بر مملکتما همین داستان آریائی بودن این و سامی بودن آن و آلتائی بودن آن دیگری است که از اصطلاحات جدید فن زبانشناسی مغربیان است و ورد زبان هوسناکان جدید ما شده است و در مقام خود دست کمی از حیدریان اتباع قطب الدین حیدر و نعمتیان پیرو شاه نعمۀالله ولی ندارد که هر دو از یک فرقۀ مذهبی اسلامی بوده و بیخود به منازعه برخاسته و قرنها به جان هم افتادند<span class="s2">. </span><span class="s4">اولاد نوح هم از سام و حام و یافث نزاع موجّهی با هم نداشتهاند و باید دعا کرد که خدا ما را از اینگونه بلیات محفوظ دارد</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اگر گفته شود که بعضی از اقوام شرقی و مسلمان نیز در گذشته به ما و مملکت ما تعدّی و تجاوز کردهاند درین صورت چه فرقی با متجاوزین عصر اخیر دارند</span><span class="s2">. </span>اینگونه فکرها که به قول علماء جواب نقضی است از انحطاط قوّۀ تمیز و تشخیص و فقدان محاکمۀ عقلی صحیح و موازنۀ منطقی است، زیرا که خود مرور زمان از احکام معقول طبیعی و اجتماعی است<span class="s2">. </span>هیچ ایرانی وطنپرست عاقلی نسبت به اسکندر مقدونی که بیش از دو هزار سال قبل به قهر و غلبه به ایران دست یافت آن احساس خصومت نميکند که به خارجیان دارزنندگان وطنپرستان تبریز و مرحوم ثقۀالاسلام در روز عاشورا در پنجاه سال قبل ميکند<span class="s2">. </span>بعلاوه در کشمکش با اقوام مجاور ما هم گاهی تجاوزاتی به آنها کردهایم و مجادله از طرفین بوده است<span class="s2">. </span>اما ما به ساکنین سواحل نوا و ولگا هیچ وقت نگفتهایم بالای چشمتان ابرو است<span class="s2">. </span>اگر یونانیان تحت لوای اسکندر به ایران صدمه زدند ما هم کمتر از دو قرن پیش از آن به خاک یونان تاخته و از هیچ گونه صدمه خودداری نکرده بودیم<span class="s2">. </span>راست است که یونانیان قریب هشتادسال مستقیماً و صدها سال غیر مستقیم در ایران تسلّط یافتند، ولی آنها تا حدّی تمدّن خود را اینجا آوردند و سعی در ریشهکن کردن نژاد ایرانی نکردند، بلکه امتزاج و اختلاط را ترویج و تشویق نمودند<span class="s2">. </span>عربها هم اگرچه سلطنت بومی ایران را برانداختند قوم ایرانی را از میان نبردند و فقط دینی آوردند که اساس آن مبنی بر مساوات و عدم ترجیح عرب برعجم بود و لغاتی از زبان آنها که اغلب محتاج الیه بود داخل زبان ایرانی شد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">پس همانطور که احترازی از استعمال لغات یونانی داخل در فارسی در زبان خود نداریم مانند پیاله و دیهیم و سپهر و الماس و درم و دینار و فنجان </span><span class="s2">(</span>از پنگان<span class="s2">) </span>و لگن و قپان و کالبد و لنگر و هیون و پسته و نرگس و زمرد و سیم و مروارید <span class="s2">(</span>که پاول هورن آنها را در اساس فقهاللغۀ ایرانی ذکر کرده<span class="s2">) </span>همانطور هم لازم نیست که دشمنی با عرب را مانند خون سیاوش دنبال کرده با کلمات عربیالاصل فارسی شدۀ خودمان به خصومت برخیزیم<span class="s2">. </span>این نوع دشمنیها به خاطر جنگهای هزاران سال پیش منطقی نیست<span class="s2">. </span>اگر عربها سلطنت ایرانی را برانداختند در کمتر از دویست سال بعد سلسلههای سلاطین بومی در ایران شروع به استقرار کرد و مملکت ایران باقیمانده اهالی آن هم عرب نشدند<span class="s2">. </span>درصورتیکه ایرانیان سلطنت بومی مصر را در عهد کمبوجیه برانداختند و دیگر تا دو هزار و پانصد سال بعد دولتی مصری از نژاد مصری و مستقل در آن کشور ظاهر نشد، ولی امروز کسی در مصر به این کینه با ایران ستیزه نميکند<span class="s2">. </span>ولی بعضی از ما نميخواهیم کینۀ عرب و شکست قادسیه و جلولا و نهاوند را فراموش کنیم و ميخواهیم انتقام همه را از لغات بدبخت فارسی خودمان که از اصل عربی آمده و هزار سال در اینجا توطّن نموده و در آغوش فارسی نمو کرده اند بگیریم و آنها را اجنبی و خارجی بشماریم<span class="s2">. </span>ولی تریبون و بیوگرافی و بیبلیوگرافی و کونسولتاسیون و پارانتز و انستاله شدن و سوژه و گرامی و پروتست و کادو و تیراژ و گیومه و تیتر و سن و کلاس و لیسانس و سالون و دیپلم و رمان و سانسور و کنفرانس و سندیکا و کمیته و کمیسیون و کنترول و پنجاه کلمۀ فرنگی سراپا بیگانه را خارجی ندانیم<span class="s2">. </span>عرب چنانکه گفته شد با خود دینی مبنی بر تنزیه و تقوی و مساوات آورد و زبانی بسیار بسیار غنی و وسیع که با امتزاج به زبان شیرین پارسی زبانی فوق العاده لطیف و جذاب و دلکش برای ما ارث گذاشت و به زبان ما حلاوت عجیبی بخشید که گلستان و بوستان سعدی و غزلهای حافظ و قصاید عنصری و اشعار ناصرخسرو نمونههای دلربای آنست و ما از لغات آن زبان حالا میخواهیم اجتناب کنیم<span class="s2">. </span>ولی بعضی لغات مغولی را که زبان قوم وحشی مغول است که بلای آسمانی بوده و شبیهترین چیزها به پلنگ و سباع درنده و مار و عقرب بود بی آنکه کمترین مزیّت بشری و فضیلت انسانی داشته باشند و برای تخریب و قتل عام و برانداختن تمدّن مثل سیل هولناک به سوی مملکت ما روی آوردند و قابل قیاس با استیلاکنندگان قبل نبودند هنوز در زبان فارسی مانند بومی و یگانه استعمال ميکنیم مثل لغت نوکر و داروغه و سیورسات و غیره و غیره و از آنجمله برای اجتناب از لغت فارسی <span class="s2">(</span>عربیالاصل<span class="s2">) </span>مجلس، کنگاشستان و جعل شده از کلمۀ کنگاش مغولی را استعمال ميکنیم<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
غرض آنکه به نظر من نغمۀ خصومت با عرب و ترک زبان که گاهی از طرف بعضی اشخاص خام شنیده ميشود علاوه بر آنکه موجّد اختلاف و نفاق بین ملل شرقی و اسلامی و همسایه تواند شد ناشی از سوء سیاست در داخله هم هست؛ زیرا که چنانکه گفته شد ما همۀ ایرانیان را دارای هر زبان و مذهبی که باشند جزو ملّت ایران و برادر وطنی خود میدانیم و نباید هیچ وقت این وهم باطل در اذهان اقوام غیر فارسیزبان و غیر مسلم و غیر شیعۀ ایرانی ایجاد شود که جماعت ساکن پایتخت میخواهند زبان و آداب و مذهب خود را بر سکنۀ ولایات تحمیل کنند و آن ولایات را در حکم مستعمرۀ خود بشمارند<span class="s2">. </span><span class="s4">بعضی ممالک که این تعصّب را داشتند سودی نبردند</span><span class="s2">. </span><span class="s4">آلمانها بیش از چهل سال برای برانداختن زبان فرانسه از دو ولایت آلزاس و لورن همه نوع جدّ کردند و عاقبت کوشش آنها بینتیجه ماند</span><span class="s2">. </span><span class="s4">در قرون سابق شاید جبر و سختگیری شدید برای هضم یک عنصر قومی بدون سر و صدای زیاد نتیجه ميداد</span><span class="s2">. </span><span class="s4">در مملکت عثمانی سابق که قوم حاکم </span><span class="s2">(</span><span class="s4">یعنی ترکها</span><span class="s2">) </span><span class="s4">فقط یک ربع نفوس امپراطوری بیشتر نبود و شاید چهار خمس نفوس یا بیشتر مسلمان بود آن قوم حاکم قرنها با عناصر غیر ترکی و مخصوصاً مسلمین مدارا داشت و با مسیحیان و یهود هم رفتار تا حدّی قابل تحمّل داشت و حتی در هیأت وزراء همیشه وزیرانی از آن عناصر داشت و غالباً وزیران ارمنی و اولاح </span><span class="s2">(</span><span class="s4">یعنی از رومانیها</span><span class="s2">) </span><span class="s4">در کابینه بودند و بههرحال مسلمین آن مملکت وسیع </span><span class="s2">(</span><span class="s4">که در وسعت چند برابر مملکت ترکیه کنونی بود</span><span class="s2">) </span><span class="s4">با وجود اختلاف زبان با دولت خود یکدل بودند</span><span class="s2">. </span><span class="s4">بعد از انقلاب مشروطیت سال </span><span class="s2">1326 </span><span class="s4">در عثمانی و تجدّدطلبی و فوران ملّت بازی ترکان جوان تندروی سرکار آمدند که میل داشتند سایر عناصر و اقوام را در صورت امکان بهتدریج از بین ببرند و درنتیجه نه تنها با غیر مسلمین به خصومت و میل به افتراق برخاستند بلکه ولایات اسلامی هم که به آنها سختگیری ميشد و زبان قوم حاکم را بر آنها بهشدّت تحمیل ميکردند و از آنجمله عربها و ارناودهای </span><span class="s2">(</span><span class="s4">آلبانیها</span><span class="s2">) </span><span class="s4">مسلمان قیام کردند و نتیجه عاقبت شدّت عمل و دار زدن بزرگان و پیشروان عرب شد</span><span class="s2">. </span><span class="s4">یکی از عقلای ترک در استانبول وقتی به خود اینجانب گفت که در این گرفتاریها که با عناصر مسیحی مملکت خودمان داریم همه گناه به گردن سلطان محمد فاتح است که در آن زمان که استانبول و قسمتی از بالکان را فتح کرد اگر شمشیر به گردن سکنۀ غیر مسلم گذاشته و آنها را بین قبول اسلام و اعدام مخبر ميکرد همه مسلمان ميشدند و ما حالا ملت واحد داشتیم و آسوده بودیم ولی حالا دیگر در این عصر آن کار غیر ممکن است و موجب جنگ با خارجه ميشود</span><span class="s2">. </span><span class="s4">به همین جهت وقتی که بعد از جنگ اوّل جهانی و از دست رفتن همۀ ولایات عرب نشین و غیره و فانی کردن ارامنه در آناطولی از آن امپراطوری تنها همان قسمت آناطولی و کمی از قسمت اروپایی که شاید روی هم رفته بیست درصد وسعت اوّلی بود باقی ماند، باز بعضی از همان ملّت پرستان افراطی علناً ميگفتند که حمد خدا را که ما خلاص شدیم و یک ملّت متجانس شدیم </span><span class="s2">(</span><span class="s4">اگرچه کردها با عدۀ عظیمی که داشتند هنوز در داخلۀ مملکت وجود داشتند</span><span class="s2">.) </span><span class="s4">اینگونه عقیدۀ عجیب بیشباهت نیست به آنچه به ناحق و افتراء و محض خصومت به یکی از رجال ایران در طهران نسبت ميدادند که بر ضدّ بعضی تندرویهای آذربایجانیان گفته بود که آن ایالت حکم شقاقلوسی در بدن ایران دارد که باید به خاطر سلامت باقی بدن آن را بریده دور انداخت</span><span class="s2">. </span><span class="s4">یقین دارم که این اسناد بی اساس بود و ما هیچ وقت چنین سیاستمدار کوتهنظری نداشتهایم</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در مملکت عثمانی بعد از استقرار مشروطیت بعضی افراطیون از تاتارستان روسیه و قفقاز وارد آن مملکت شدند و شروع به تبلیغات تند کردند و یکی از آنها </span><span class="s2">(</span>که از تندروان تاتار بود<span class="s2">)</span>رسالهای نوشته و منتشر ساخت به نام <span class="s2">«</span>سه طرز سیاست<span class="s2">» </span>و در آن به عثمانیان تبلیغ کرد که برای آن مملکت سه طریقۀ سیاست وجود دارد که ميتوانند یکی از آنها را اختیار کنند<span class="s2">: </span>یکی سیاست وطنی عثمانی است<span class="s2">. </span>يعنی همه ی سکنۀ مملکت را یک ملّت دانستن و تقویت حسّ وطنی در آنها کردن، و دوّمی اتّحاد اسلام است که فقط سکنۀ مسلمان مملکت را ملّت خود دانسته و مایل به یگانگی با مسلمانان دیگر دنیا هم باشند، سوّم علاقه مندی فقط به قوم ترک و بیگانه شمردن اقوام دیگر مملکت<span class="s2">. </span>نویسنده سعی کرده بود با استدلالات ثابت کند که همان شقّ سوّم ترجیح دارد<span class="s2">. </span>این عقیدۀ آن شخص متعصّب تاتار که چنگیز را ميپرستید و خود شنیدم که اسم آن ظالم خونخوار را با دعای صلیالله علیه و آله ميبرد پیشرفت کرد و سفسطههای لئون کاهون یهودی فرانسوی در کتاب قصّه مانند خود به اسم <span class="s2">«</span>مقدّمه به تاریخ آسیا<span class="s2">» </span>که در آن چنگیز را بزرگترین سیاسی و شاه مرد عالم میشمارد به وسیلۀ ترجمه به ترکی در بین جوانان ترک رواج گرفت و سیاست اتّحاد اتراک به وجود آمد که چندی خواب امپراطوری ترک از حدود بالکان تا حدود مانچوری را میدیدند و این سیاست فقط با ظهور و تسلّط مصطفی کمال <span class="s2">(</span>آتاتورک<span class="s2">) </span>ظاهراً متروک شد<span class="s2">. </span>در همین زمان خودمان هم نمونۀ دیگری از این نوع سیاست که مبنی بر تفوّق نژادی و از میان بردن نژادهای دیگر مملکت بود در بین ملّتی که خود را بالاترین ملل دنیا میدانست دیده شد که برای تصفیه و یک نواخت کردن سکنۀ مملکت خود خطّ مستقیم را که اقصر فاصله در راه مقصود است انتخاب کرده و قسمتی عمده بیش از هفت هشت میلیون از یک عنصر دیگر اهل وطنشان را کشتار کردند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنچه در باب وضع سیاست عثمانیان در دورۀ سابق گفته شد نباید حمل بر انتقاد افراطی یا خدای نخواسته طعن بر آن ملت شود که امروز هم دوستی با صفا در بین ما و آنها برقرار است و هم اولیای آنها آن سیاست اشتباهی قدیم را در مملکت خود متروک داشتهاند بلکه محض دلسوزی به آنها و بیشتر برای عبرت خودمان آن چند کلمه عرض شد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">غرض آنکه مملکت دارای عناصر مختلف اگر پیرو سیاست عاقلانه باشد باید بر وطن مشترک متّکی باشد و در بین اقوام مختلف خود تبعیضی روا ندارد و به عدالت قلوب همه را جلب کند و رشتۀ اتّحاد ملّی را استوار نگاه دارد</span><span class="s2">. </span>ورنه اگر هم مدّتی نگهداری آن اقوام در تحت حکم یک مرکز قوی ممکن باشد آن اتّحاد ظاهری اجباری است <span class="s2">(</span>چنانکه فعلاً در مملکت روسیه یا بهاصطلاح خودشان <span class="s2">«</span>اتّحاد جماهیر شوروی<span class="s2">» </span>بنا بر اظهار آکادمی علوم روسیه <span class="s2">(</span>چنانکه در دائرۀ المعارف بریطانی در مادۀ روسیه آمده<span class="s2">) 169 </span>قوم و نژاد در تحت انقیاد به یک قدرت مرکزی هستند<span class="s2">. </span>ولی چون قلوب آن جماعات به واسطۀ عدم آزادی با اولیای آن کشور متّحد و یکرنگ نیست همیشه در موقع تزلزل بنیان به واسطۀ صدمه و تکان خارجی یا داخلی از بیم تلاشی ایمن نخواهد بود<span class="s2">). </span>گاهی ملّت<span class="s2">- </span>پرستان افراطی اصلاً وجود اقوام و عناصر و زبانهای مختلف را در ایران بالمره انکار میکنند و گمان ميکنند با تندگویی و تندخویی و مجادله آن عناصر هضم ميشوند و متوجّه نیستند که فقط عدالت و تساهل و برادری و توجّه فوق<span class="s2">- </span>المعمول به رفاه آنها و آزادی آنها بر قوّت هاضمۀ حکومت مرکزی ميافزاید، نه جبر و سختگیری و طعن بر ناصحین در این باب<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تساهل ـ یکی دیگر از مطالب من که فقط به اجمال و اختصار تمام میخواهم به آن اشاره بکنم، آن چیزی است که گویا بهترین لغت برای آن همان تساهل است یا وسعت صدر و تحمّل عقاید مخالف خود و درواقع همان جملۀ ارشادی قرآن است که گوید</span><span class="s2">: «</span>الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه<span class="s2">» </span>و این صفت بسیار مفید و مهم و عالی است ومیترسم متّصفین به آن بین ما زیاد نباشد و خیلی لازم است که ترویج و تشویق شود و البته مجاهدت و تسلّط بر نفس و ریاضت و تمرین و تهذیب خُلق و قوی بودن اعصاب برای آن ضرور است<span class="s2">. </span>بعلاوه وجود آزادی به معنی حقیقی، من از اول جوانی و حتّی ایاّم صبی وقتی که اساتید و علمای ما بهشدّت مانع گفته شدن و نوشته شدن بعضی مطالب میشدند و طعن شدید و تکفیر بلکه قصد جان کسی را که چیزی برخلاف عقاید مسلّم آنها که آن را حقّ مطلق و حتّی بدیهی میدانستند میکرد میدیدم و ميشنیدم که دلیل آنان برای این شدّت عمل و تندی فوق العاده اینست که چون راه ما حقّ است نباید به تقریر و تحریر ناحق اجازه بدهیم و از آنجمله تحصیل علم حکمت قدیم را هم غدغن ميکردند و حتّی خودم دیدم که استاد ما که مجتهد عالمی بود ميگفت که کتاب مثنوی مولانا را با دست نميتوان گرفت و فقط با انبر ميتوان آن را گرفت<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">همیشه با شدّت ایمانی هم که خودم داشتم به خاطرم میگذشت که اگر عقاید ما حقّ است چرا از ذکر و تحریر خلاف آن اندیشه داریم و فقط بیم از قول مخالف وقتی معذور است که مال ما سست باشد و به یک گفتار یا نگارش خلاف آن متلاشی شده و درهم بریزد و این خود علامت خوبی برای عقیدۀ صواب نیست</span><span class="s2">. </span>خلاصه آنکه افکار و عقاید با بحث و ردّ و شنیدن هر طرف مسأله در هر امری پخته وکامل و راسختر میشود و بس<span class="s2">. </span>ترویج صفت تساهل در ایران وظیفۀ پیشروان و پیشوایان قوم است<span class="s2">. </span>پس از وجود آزادی و بهتر از کلام ولتر فرانسوی سخنی نميتوان یافت که گفت من با عقیدهای که شما دارید کاملاً مخالفم، ولی حاضرم حتّی جان خود را فدا کنم برای آنکه شما بتوانید آن عقیده را به آزادی اظهار و تبلیغ کنید<span class="s2">. </span>سعدی هم اين را در قصۀ نزاع جهود با مسلمان به این معنی اشاره کرده که چون<span class="s2">: </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گر از بساط زمین عقل منعدم گردد</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس بگذار هر کس حرف خود را بگوید. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">سخن ما و تصدیع طولانی که حضّار محترم با شکیبائی و حوصله به آن گوش داده و خسته شدند تمام شد و مخلص عرایض امروز من درچند کلمه ميگنجد</span><span class="s2">. </span>ضرورت آزادی اجتماعی و سیاسی و روحانی به اعلی درجه و تا سرحدّ تجاوز به حقوق غیر <span class="s2">(</span>آنهم نه با تأویل و تفسیر<span class="s2">) </span>تمسّک به وطن پرستی حقیقی و راستین و استوار بودن و حاضر شدن به فداکاری در دفاع وطن از یکطرف و سعی عظیم در گوارا کردن توطّن در آن وطن با فراهم نمودن اسباب رفاه و عدالت و آزادی ـ برادری با تمام هموطنان و احتراز از نژادپرستی و ملّت بازی افراطی و بالاخره تساهل کامل بهقدر مقدور برای مدارا با صاحبان عقاید و سلیقههای مختلف<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s3"> </span><b>سؤالات و جوابهای آنها </b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">س ـ از بیانات شما چنین برميآید که درجۀ عالي علم و تمدّن در یونان بوده و از آن سرزمین ظهور نموده است</span><span class="s2">. </span>آیا آنچه ما اغلب شنیدهایم که ایران مهد تمدّن بوده موافق حقیقیت نیست؟ و آیا یونان مدیون ایران نبوده است؟</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمد جواهری </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ج ـ در اینکه ایرانیان یکی از ملل متمدّنۀ قدیمه مشرق بودهاند شکی نیست</span><span class="s2">. </span>لکن در آثار مثبت و علوم مربوط به تمدّن آنها بدبختانه در بین خودشان خبری نمانده و نه تنها در قرون اخیره بلکه حتّی در قرون وسطی هم از اثری کتبی راجع به ادوار قدیمه در ایران خبر نداریم<span class="s2">. </span>نه تنها در دورۀ اسلامی پس از انقراض سلطنت ساسانیان بلکه حتّی در عهد ساسانی هم ظاهراً اطّلاعی از تاریخ قدیم ایران مثلاً از هخامنشیان و مادیها نبوده، ورنه در خدای نامه که در آن عصر تألیف شده ذکری میشد<span class="s2">. </span>شاید حتّی از دورۀ بلافصل قبل از اردشیر بابکان یعنی دورۀ اشکانیان و سلوکیها نیز اطّلاع مرتّبی در دست نبود و فردوسی در شاهنامه خود که منظومۀ شاهنامۀ منثور فارسی ترجمه شده از خدای نامه است در باب اشکانیان گوید <span class="s2">(</span>و باید نقل از همان خدای نامه عهد ساسانی بوده باشد<span class="s2">): </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>از ایشان بجز نام نشنیدهام </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان <span class="s2"><span class="Apple-tab-span"></span><span class="Apple-tab-span"></span></span>نه در نامۀ خسروان دیدهام<span class="s2">» </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نگوید جهاندیده تاریخشان» </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در نوشتههای قرون اسلامی مانند کتب طبری و بیرونی و مطهّربن طاهر مقدّسی و مسعودی و حمزۀ اصفهانی و ثعالبی و نهایۀالارب و الاخبار الطوال و دينوري و مجمل التواریخ و کتب ابن قتیبه و ابن البلخی و ابن الفقیه و ابن الجوزی و بلعمی و سبط ابن الجوزی و مسکویه و غیره هم فهرستهای بسیار مختلفی از اسامی و عدد و مدت سلطنت اشکانیان<span class="s2">(</span><span class="s5">البته به نقل از تواریخ عهد ساسانی</span><span class="s2">) </span><span class="s5">ثبت شده که قریب سیصد سال با هم اختلاف دارند</span><span class="s2">. </span><span class="s5">در عهد ساسانیان مدت بین اسکندر مقدونی و اردشیر بابکان را که در حقیقت </span><span class="s2">547 </span><span class="s5">سال بود </span><span class="s2">266 </span><span class="s5">سال میشمردند و این عدد در تواریخ و حسابهای رسمی آنها بهطور مسلّم منظور شده است که ناشی از اشتباهی بوده که بعداً تاریخ سلوکی را با ظهور زردشت التباس کردهاند</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اطّلاعی که از تاریخ حقیقی ایران قدیم از یک قرن به این طرف کم و بیش در بین ایرانیان عهد اواخر قاجاربه پیدا شد به نقل از کتب فرنگیها به دست آمده، مثلاً از کتب اعتمادالسلطنه </span><span class="s2">(</span>محمد حسن خان<span class="s2">) </span>و مرحوم ذکاء الملک و جمله از منبع مورخین یونانی قدیم معاصر هخامنشیان و بعد از آن است<span class="s2">. </span>شاید غالب ایرانیهاي معاصر حتّی عدهای از تربیت شدگان حرف مورّخین یونانی را هم قبول نمیکردند و بیاساس و خلاف حقیقت شمرده و حمل بر <span class="s2">«</span>غرض<span class="s2">» </span>میکردند اگر کتیبۀ داریوش در کوه بیستون به وسیلۀ محققین فرنگی در قرن اخیر خوانده و مندرجات آن کشف نميشد که عیناً با نوشتۀ هرودوت یونانی بیکم و زیاد مطابقت دارد<span class="s2">. </span>آنچه در شاهنامه و نسخۀ اصلی پهلوی آن <span class="s2">(</span>خدای نامه<span class="s2">)</span>بهعنوان تاریخ قدیم ایران آمده افسانهها و اساطیری بیش نیست که حقیقت ندارد<span class="s2">. </span>با اینهمه بهقول علماء عدم وجدان دلیل عدم وجود نميشود و آثار بنائی ومنقوشات قدیم کم و بیش دلالت بر وجود مایهای از هنر و صنعت درعهد قدیم درایران دارد، ولی البتّه از طرف دیگر عدم وجدان دلیل وجود هم نمیشود<span class="s2">. </span>ایران قدیم تشکیلات دولتی و لشکر نیرومند و تقسیمات کشوری و تا حدّی نظم اداری داشته است و کاخهای با عظمت به وجود آورد و حتّی داریوش اوّل پیک منظّم میان انحاء دور ممالک خود راه انداخته بود<span class="s2">. </span>بعضی جنبههای اخلاقی هم که از ارکان تمدّن باید شمرده شود موجب افتخار ایرانیان تواند شد، مثلاً تأکید فوقالعادۀ سلاطین و پیشوایان دینی قدیم در احتراز از دروغ چنانکه جارج گروندی در دائرۀالمعارف بریطانی در مقایسۀ یونانیها با ایرانیها با همۀ ثنائی که از فضائل و خصال و اوصاف ستودۀ یونانیان در مقابل ایرانیان ميکند گوید که ایرانیان بزرگترین مقام را در اخلاق و روش به راستگوئی میدادند، درصورتی که یونانیان آن صفت را تالی مزایا و صفات نیک دیگر قرار میدادند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">خدمات ایرانیان به علم در قرون اوّليۀ اسلامی و حتّی تا قرن نهم و عهد غیاثالدین جمشید کاشی به حقیقت مایۀ بزرگترین افتخار تاریخ اين ملّت شمرده تواند شد و ابنسینا و بیرونی و محمّدبن زکریای رازی و محمّدبن موسی خوارزمی و نصیرالدین طوسی و همان غیاثالدین جمشید درخشندهترین ستارگان قدر اوّل تاریخ این ملّت هستند</span><span class="s2">. </span>در باب اینکه یونان در علم و تمدّن چیزی از ایران اخذ کرده باشد اطّلاعی ندارم و بعضی روایات افسانهآمیز مبنی بر استفادۀ افلاطون ازمغها یا فیثاغورس از منابع شرقی و تعلیمات جاماسب <span class="s2">(</span>؟<span class="s2">)</span>و مجموعۀ اشعار ملیون ملیون بیت زردشت که پلین رومی روایت کرده و افسانههای منسوب به هرمس و ارتباط او با منابع شرقی شایان اعتماد نبوده و ارزش تاریخی ندارند و ما ایرانیان لازم نیست که بیرونی و خوارزمی و رازی و ابنسینا را دور گذاشته سرافرازی خود را مرهون جاماسب بسازیم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">س</span><span class="s2">- </span>آیا از مضمون بیان شما در باب ملّتپرستی افراطی یا بهقول شما <span class="s2">«</span>ملّتبازی<span class="s2">» </span>اینطور باید استنباط کرد که ترویج ناسیونالیسم مطلوب نیست و جزو فضائل یک ملّت نیست؟<span class="s2">(</span>بهمن گرشاسبی<span class="s2">) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ج</span><span class="s2">- </span>ناسیونالسیم لغت فرنگی است که اگرچه معنی لغوی آن تعصّب ملّی است معنی معمول و مصطلح آن در زبانهای فرنگی وطن پرستی است، چنانکه در انگلیس وطنپرستان ایرلاندی را همیشه ناسیونالیست ایرلاندی ميگفتند و وطنپرستان استقلال طلب هندوستان را ناسیونالیستهای هندی و اغلب آنها را برای ترسانیدن مردم از آنها آنارشیست و انقلابیون هم مینامیدند، و ناسیونالیست به این معنی البتّه برای ما مطلوب و مقبول است و جزو فضائل است<span class="s2">. </span>لکن اگر در موردی مراد از آن معنی تعصّبات قومی باشد مثلاً تعصّب کردی بر علیه فارسی زبانان ایرانی یا تعصّب فارسی زبانان ایران <span class="s2">... </span>و یا تعصّب مسلمین ایران بر علیه اقوام غیر مسلم این مملکت این مفهوم برای وحدت وطنی مملکت مضر تواند شد<span class="s2">. </span>آن نوع ملّتپرستی با تعبیرصحیحترملّت بازی ناسیونالیسم نیست، بلکه معادل کلمۀ فرنگی <span class="s2">«</span>شووینیزم<span class="s2">» </span>و گاهی <span class="s2">«</span>راسیزم<span class="s2">» </span>است که شدّت اعلای آن در آلمان در دورۀ ناسیونال سوسیالیست و در مملکت عثمانی در عهد حکومت اتّحاد و ترقّی دیده شد<span class="s2">. </span>همۀ بلژیکیها به معنی معقول کلمه ناسیونالیست هستند و البتّه خود را ناسیونالیست هم میدانند، اما تعصّبات قومی ندارند و در بلژیک فلامانها بر ضدّ والونها یا بالعکس نیستند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">س</span><span class="s2">- </span>فرمودید در اجتماعی که آزادی به مفهوم واقعی حکمفرما نباشد عدالت وجود ندارد<span class="s2">. </span>چه میفرمائید دربارۀ عدل انوشیروان در آن محیط غیر آزاد؟ </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">(</span>صدیق اسفندیاری<span class="s2">) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ج</span><span class="s2">- </span>نه آزادی و نه عدالت امروزه، آن مفهومی را که در قرون سابق داشته ندارند<span class="s2">. </span>مثلاً نه؛ آزادی عهد کریمخان زند شباهتی به آزادی حقیقی مملکت سویس این زمان دارد و نه استبداد نادرشاه قابل مقایسه با استبداد پسرش عادل شاه است<span class="s2">. </span>عدالت غازانخان که بهترین سلاطین مغولی بود در مقابل خونخواری چنگیز نمود و جلوه میکرد نه در مقابل عدالت آبراهام لنکولن<span class="s2">. «</span>عدالت<span class="s2">» </span>انوشروانی نه محکمه داشت و نه قضات مستقل و نه مدّعیالعموم و نه ژوری <span class="s2">(</span>هیأت منصفه<span class="s2">). </span>بلکه عدالت پادشاهان آن ایّام ناشی از خوشطینتی نسبی اتّفاقی شخص سلطان و تفضیل او بود<span class="s2">. </span>انوشروان در مالیات سرانه که به اشخاص بین <span class="s2">20 </span>و <span class="s2">50 </span>ساله بست و بین <span class="s2">12 </span>و <span class="s2">4 </span>درم بود نجباء و اشراف و اعیان و روحانیان و آنها را که در خدمت دولت بودند و لشکریان را مستثنی کرد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شهرت دادگری او شاید بیشتر مرهون ستایش موبدان زردشتی بوده که به جهت دفع مزدکیان و برانداختن مذهب مزدکی او را جنّت مکان قلمداد کردند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">نخویرغ سردار ایرانی را که در لازستان شکست فاحش خورده بود به حکم انوشروان زنده پوست کندند و در چندین مورد به امر او چوب سرتیزی به رودههای مغضوبین فرو کردند</span><span class="s2">(</span>رجوع شود به کتاب <span class="s2">«</span>ایران در زیر حکم ساسانیان<span class="s2">» </span>تألیف کریستنسن<span class="s2">). </span>پس عدالت انسانی این عصر فقط در مملکت آزاد بهوجود تواند آمد که هزاران زبان و قلم مراقب حصول آن و مؤاخذۀ کار حرکات مخالف آن هستند<span class="s2">. </span>در سال <span class="s2">1313 </span>رئیس یک مملکت بسیار متمدّن اروپائی با هشتاد ملیون نفوس تربیت شده که حکم مطلق واستبدادی برای خود برقرار کرده بود با وجود قانون اساسی و محاکم بیشمار قضايی که چندین قرن در آنجا مستقر بود به قول خود <span class="s2">48 </span>ساعت قوه قضائیه را ابطال کرده و حکم بلامنازع را به دست خود گرفته صدها اشخاص را بی محاکمه اعدام کرد، زیرا قبلاً آزادی را در آن مملکت سلب کرده بود<span class="s2">. </span>اماّ در فرانسه که آزادی جاری بود با وجود توطئه و همدستی غالب مقامات عالی لشکری و کشوری برای محکوم کردن دریفوس یهودی صاحب منصب کوچک نظامی بهناحق در مقابل هیجان مردم آزادیخواه و انتقاد شدید امیل زولا شکست خورده مجبور به عودت دادن دریفوس از جزیزۀ شیطان که محبس او در آن بود به فرانسه و تجدید محاکمه و آزاد کردن او شدند و در این مورد آزادی یکی از بزرگترین آثار باهرۀ خود را نشان داد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">شخصی هم به نام باقر نجفی از کاشان که خطابه را در جرايد خوانده شرحی به اینجانب نوشته و سؤالاتی راجع به موضوع آزادی کرده که چون با نهایت تواضع و فروتنی مينویسد</span><span class="s2">: «</span>امیدوارم به کوچکی بنده نگاه نکرده و عرایضم را بدون جواب نخواهید گذاشت<span class="s2">» </span>و آثار بیغرضی و میل به کشف حقیقت از مراسلۀ او پیدا است<span class="s2">. </span>البتّه <span class="s2">«</span>اینجانب که با کمال میل به هر سؤال کننده و مخصوصاً به اشخاصی از طبقات پایین اجتماع جواب میدهم اینک جواب خدمتشان عرض میکنم خصوصاً که نظیر اشکال ایشان در خاطر بسیاری از مردم خلجان میکند مبنی بر اینکه وجود آزادی مُخِلّ نظام عالم و جامعه و موجب ایجاد هرج و مرج تواند شد<span class="s2">. </span>لُبّ آن فکر مبنی بر اینست که آزادی را به معنی عمل و فقدان قیود در زندگی و به عبارة اخری بیبند و باری فرض ميکنند که هر کسی بتواند هر کاری که دلش ميخواهد بکند ولو آنکه مستلزم تجاوز به حقوق دیگران و اجحاف به غیر و اخلال نظم باشد<span class="s2">. </span>چنین معنی را هیچ آزادیخواهی اراده نکرده و مخالف عقل و نظم اجتماعی و قوانین عادلانۀ مدنی بودنش بدیهی است و هیچ آزادیطلبی حتّی آنارشیست وجود نداشته و ندارد که اصول احکام و وصایای عشرۀ نازل بر موسی و مخصوصاً لزوم اجتناب از قتل و دزدی و طمع به مال غیر و ناموس دیگران و غیره را قبول نداشته و کسی را در ارتکاب هرگونه تجاوز آزاد بداند و قدرتی اجتماعی برای مقیّد داشتن افراد به رعایت آن اصول لازم نداند<span class="s2">. </span>دايرۀ عمل هر کس درحدود حقوق غیر پایان ميیابد و مقصود از آزادی انسانی در اصطلاح مردمان متمدّن امروز آزادی سیاسی یعنی آزادی نطق و آزادی قلم و انتقاد از اعمال متولّیان امور عامّه است و آزادی عقیده و پرستش بر طبق <span class="s2">«</span>لااکراه فیالدین<span class="s2">» </span>و <span class="s2">«</span>لکم دینکم ولی دین<span class="s2">» </span>و آزادی ذات یعنی حرّ بودن هر فرد انسان و نبودن بردگی و آزادی کار و شغل و اجباری برای کار بدنی مانند اسیر نباشد، مگر در مورد ضرورت اجتماعی که در تمام دنیا و نزد ملل متمدّنۀ آن ضرورت مسلّم باشد مانند خدمت نظامی در بسیاری از ممالک<span class="s2">. </span>بهطور کلّی اساساً دادن آزادی به ملّت آنهم به میزان محدود و معیّن از طرف ارباب قدرت که اندازۀ لازم و مفید را بسنجند و هر وقت لازم دیدند به میزانی که صلاح بدانند قدری بیشتر و یا کمتر بدهند اگرچه فرضی معقول و مطلوب است امکان عملی ندارد، یعنی اگرچه محال عقلی نیست قریب به محال عادی است<span class="s2">. </span>زیرا که هیچ صاحب قدرتی به اختیار به گلهای که وی خود را شبان آن میداند آزادی نداده ونمیدهد مگر بسیار بهندرت<span class="s2">. </span>چه آزادی رعایا غالباً موجب محرومیت وی از هوسها و شهوات و طمعها و تمتّعات و ملذات زندگی میشود<span class="s2">. </span>روحانیون دنیاپرست نیز که تسلّطشان بر رمۀ خودشان به وسیلۀ ترسانیدن آنها از عقاب در صورت عدم اطاعت و انقیاد به آنها پایدار میشود مروّج آزادی مخلوق خدا نیستند و غالباً سازمان عظیم فشار و تضییق آنان بر ارواح مردم بدبخت خداترس باسازمانهای ظالمانۀ کشوری و سیاسی حکومتهای جابر و جائر عقد اتّحاد داشتهاند، مانند دستگاه <span class="s2">«</span>تأمینات<span class="s2">» </span>روحانی <span class="s2">«</span>انکیزیسیون<span class="s2">» </span>در اسپانیا و بعضی ممالک دیگر در قرون وسطی و حکومتهای اسلامی اولوالامر خلفای اموی و عبّاسی یعنی آنان که پس از خلفای راشدین تا سقوط بغداد به دست مغول به ناحق لقب و منصب امیرالمؤمنین داشتند <span class="s2">(</span>بهاستثنای عمر بن عبدالعزیز<span class="s2">). </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">برای دفع کامل هر شبهه نظیر آنچه گفته شد کافی خواهد بود گفته شود که مقصود از آزادی بی کم و بیش همان است که نمونۀ آن امروز در بعضی ممالک مانند اروپای غربی </span><span class="s2">(</span>بهاستثنای شبه جزیرۀ ایبری<span class="s2">) </span>و آمریکای شمالی و ممالک اقیانوسیه <span class="s2">(</span>اوسترالی و زلاند جدید<span class="s2">) </span>و هندوستان وجود دارد و بیشتر از <span class="s2">800 </span>میلیون نفوس از آن بهرهمند و برخوردارند و خللی در نظام و انتظام عادلانۀ آن ممالک پیدا نشده و نميشود و اگر برای مملکت و ملّت ما تقلیدی مطلوب و مستحب باشد<span class="s2">. </span>همانا تقلید نظام اجتماعی این ممالک است که مردم آن سامان رفاه و آزادی و عدالت که محصول همان آزادی است دارند، نه تقلید هوسناکانه از بعضی ملل دیگر دنیا که مصداق <span class="s2">«</span>ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد<span class="s2">» </span>خواهد بود<span class="s2">.</span>تقلید از ممالک مذکور در فوق هم که مستحسن شمردیم همانا محدود بر نظام سیاسی مبنی بر آزادی و علم است که مطلوب است نه بسیاری از عادات و آداب نامطلوب آنها<span class="s2">.( 5) </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span><span class="s6">توضیحات و مآخذ</span><span class="s7">:</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>مهدیقلی هدایت<span class="s2">( </span>مخبر السلطنه<span class="s2">) « </span>خاطرات و خطرات<span class="s2">» </span>تهران، زوار، چاپ چهارم <span class="s2">1363</span>، ، ص <span class="s2">383 - (</span>صحبت مخبر السلطنه <span class="s2">(</span>متولد<span class="s4">۱۲۴۳</span> درتهران <span class="s2">- </span>درگذشت <span class="s4">۱۳۳۴</span><span class="s2">)</span>،<span class="s4">در ملاقات با رضا خان در بارۀ تفاوت های تمدن بلورای با تمدن لابراتورای</span> <span class="s2">)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>* </b> </span>مهدیقلی هدایت <span class="s2">(</span>ملقب به مخبرالسلطنه <span class="s2">) </span>در <span class="s2">«</span>خاطرات و خطرات <span class="s2">» </span>می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>تمدن و تربیت در مشرق سابقه دارد <span class="s2">. </span>در مغرب در اکتشافات علمی و صنعتی پیش افتادند <span class="s2">. </span>در اخلاق هنوز به مقام مشرقیان نرسیده اند بلکه در مائه اخیر که مذهب اهل حل و عقد ماتریالیسم شد عقب رفتند <span class="s2">. </span>تمدن بولواری بر تمدن لابراتورای غلبه کرد وآن تمدن ناچیز به ما سرایت <span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تمدن را به صورت گرفتیم </span><span class="s2">. </span>کلا همان را عوض کردیم که رنگ تمدن به خود بدهیم در حوزه خواص ملیت ما از دست رفت <span class="s2">. </span>در مقابل، هنرهای لابراتواری بی سیم، رادیو و هواپیما مستسبع شدیم، رقص، قمار، شرب، تظاهر به فواحش را ترقی دانستیم <span class="s2">. </span>افکار بی پای ماتریالیسم را به خود راه دادیم که امروز از بیداد آن همه جا غوغا بپا است و فریاد بلند <span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دور سر خود چرخ می زنیم و نمی دانیم چه کنیم </span><span class="s2">. </span>یکی از مراحل رسیدن به راه عاقبت برگشتن از این راه غوایت است که العود احمد و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم <span class="s2">. (I)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">هدایت در ادامه می افزاید</span><span class="s2">:«</span>عنوان مجلس که پیدا شد، سخن های سخیف و افکار کثیف در عنوان آزادی بی پیکر بر سر زبان ها افتاد <span class="s2">. </span>به تقلید تمدن بولواری و تفنن در بی عاری، رشته زندگی ساده خودمان از دست رفت و پا به دایره تجدد گذاردیم، آن دمکراسی حقیقی فراموش شد و فساد اخلاق بالا گرفت، درب خانه ها بسته شد، علاقه ها گسسته، شکایات پیوسته، روز به روز بر تکلفات زندگی افزود و از تعیشات عمومی کاست، بین طبقات افتراق افتاد و از هر طرف تزریق نفاق شد، کارخانه اگر داشتیم بازار ارسی دوزها بود باز هم العود احمد <span class="s2">.» «</span>حکایت ما حکایت آن مکتب دار شد که شاگردان روی مواعده گفتند، جناب میرزا خدا بد ندهد مگر کسالت دارید؟ <span class="s2">(II)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در ادامه آن به این موضوع اشاره می کند که </span><span class="s2">«</span>امر بر جناب میرزا مشتبه شد، برخاست واز پی معالجه رفت، مرض را در ذهن ما تزریق کردند و مشتبه شده ایم تا رفع اشتباه نکنیم، صحت نخواهیم یافت <span class="s2">. </span>مرض در ممالک سایره، آزادی و مساوات دروغی است در ولایت ما تعقیب تمدن و ترقی بولوری و تکلفات مضر <span class="s2">.» (III)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پی نوشت:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">I - </span>مهدیقلی هدایت<span class="s2">( </span>مخبر السلطنه<span class="s2">) « </span>خاطرات و خطرات<span class="s2">» </span>، ص، <span class="s2">492 </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">II – </span>پیشین ، ص، <span class="s2">493 .</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">III –</span>پیشین ، ص، <span class="s2">493</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">* </span>از منظر سیف پور فاطمی<span class="s2">: « </span>مخبرالسلطنه درحکومت طولانیش اثری ازخود باقی نگذارد و بقول خودس فقط اسم بود<span class="s2">. </span>دشمنانش او را دوستدار انگلستان نامیده و مدرس می گفت که سر پرسی لرن سفارش او را به رضا شاه کرده است<span class="s2">. </span>در مقابل تسلیم و معتقد بود<span class="s2">«</span>پنجه با شیر و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست<span class="s2">» </span>درجنجال های سیاسی قبل از رضا شاه در میان دستجات مختلف طریقه اعتدال و میانجیگری را می گرفت و با همه گروهها حتی محمد علی میرزا و در بارش نرد آشتی و همزیستی می باخت<span class="s2">. </span>خوب صحبت می کرد، اهل دانش و خرد بود و مثل بسیاری از رجال ایران خود خواه و کینه توز بود<span class="s2">. </span>از نقاشی و فن چاپ و گراورسازی اطلاعات کافی داشت<span class="s2">. </span>مسلمان و معتقد حقیقی بود<span class="s2">. </span>بدرستی وطن پرستی شهرت داشت<span class="s2">. </span>در یاد داشتهایش هم که بنام <span class="s2">" </span>خاطرات و خطرات<span class="s2">" </span>منتشرشده فلسفه زندگانی خود را با این شعرتوصیف می کند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">" </span>ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با پادشه بگوی که روزی میسر است<span class="s2">"</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ازمنیت وخود ستائی سهم کافی داشت</span><span class="s2">. </span>با علوم و صنعت اروپا موافق، با آزادی زن و حکومت جمهورمردم مخالف وحتی درمجالس شب نشینی که زنان حضور داشتند شرکت نمی کرد به آزادی جراید و انتقاد ازهیئت حاکمه معتقد نبود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگام نخست وزیریش بواسطه پیری و دوری ازاوضاع کشورکاملاً تحت قدرت تیمورتاش بود و مقامش درحقیقت اسم بی مسمائی بود<span class="s2">. </span>خود او هم کراراً در خاطراتش به این نکته اشاره می کند<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>منبع :</b> </span>دکترنصرالله سیف پور فاطمی <span class="s2">« </span>آئینه عبرت<span class="s2">» - </span>از انتشارات جبهه ملیون ایران<span class="s2">- </span>چاپ لندن – ۱۳۶۸ ، ص <span class="s2">631 </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 – </span>دکتر باقر عاقلی <span class="s2">«</span>شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران<span class="s2">» </span>جلد سوم ، چاپ اول سال ۱۳۸۰ <span class="s2">- </span>نشر گفتار باهمکاری نشر علم<span class="s2">- </span>ص <span class="s2">1740</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 3 - «</span>چهار رساله در تجدّد ، ملّیت ، دین و آزادی<span class="s2">» </span>،<span class="s2">(</span>ابوالحسن فروغی – کاظم زاده ایرانشهر – سیدحسن تقی زاده – فخرالدین شادمان<span class="s2">) - </span>به کوشش هوشنگ کشاورز صدر<span class="s2">-</span>انتشارات خاوران تابستان <span class="s2">1389 –</span>صص <span class="s2">7 – 6 </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">4 – </span><span class="s5">پیشین </span>- <span class="s5">صص </span>61 – 13 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">5 - </span><span class="s5">پیشین </span>- <span class="s5">صص </span>123 – 67 </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>عبّاس منوچهری <span class="s2">« </span>آراء تقی زاده را در رابطه باغرب ستائی و مدرنیته را به سه دور تاریخی تقسیم<span class="s2">» </span>کرده است<span class="s2">» </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">1 – </span>در آستانه ی مشروطه </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تقی زاده در سال </span><span class="s2">1323 </span>قمری در طیّ سفری به مصر ، ترکیه و قفقاز در سنّ <span class="s2">26 </span>سالگی ، در دورانی که هنوز سفری به غرب نکرده بود، رساله ای تحت عنوان تحقیق درحالات کنونی با مطالعات تاریخی ایران نوشت<span class="s2">. </span>در این رساله وی ریشه یابی عقب ماندگی ایران در مقایسه با ملل پیشرفته پرداخت و سپس تجویز تاریخی خود درباب <span class="s2">« </span>ضرورت پذیرفتن تمدّن غرب <span class="s2">» </span>را ارائه داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>برای یافتن علّت یا علل عقب ماندگی ، تقی زاده دست به تحلیلی تاریخی می زند<span class="s2">. </span>تحلیل وی به طور بارز تحت تأثیر نظریۀ تاریخ بقاء داروین و نظریه ارگانیک دولت است <span class="s2">. </span>وی علّت العمل عقب ماندگی کشور را درافول مکرّر سلسله های حکومتی ایران، که خود حاصل زوال </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">درونی آنهاست، و تهاجم بیگانگان به حکومتهای در حال زوال می بیند </span><span class="s2">. </span>درعین حال ، به ابتذال فرهنگی جامعه ، که به نظر او حاصل زوال اخلاقی حکومتگران بوده است نیز اشاره دارد<span class="s2">: </span>به گفتۀ وی <span class="s2">: </span>تاریخ به ما می نمایاند که هر وقت مستی اولی الامر باعث خرابیهای بزرگ گشته ریاست مکّه و سدانت کعبه به یک خیک شرابی فروخته شد و ازخزانه به قریش گذشت ، و جلال الدین خوارزمشاه با آن دلاوری و جنگاوری و رشادت و مردانگی که عرصه را بر مغول تنگ کرده بود درانجام چون به مستی درافتاد کارش تباه شد<span class="s2">. </span>بلی ، اناالدنیا طعام شراب و<span class="s2">... </span>رأی فلسفی سرپرستان شد و ازتأثیرتربیت ایشان به مقتضای الناس علی سلوک ملوکهم اخلاق عمومی نیز مختل شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تقی زاده پس از بررسی وضع موجود در ایران و با اشاره به پیشرفتها و ترقّیات علمی و اقتصادی درغرب ، در نهایت ، راه حلّ خود را بدینگونه ارائه می دهد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">چاره ای برای زندگی وعزّت و رفاه و سعادت و قوّت و مکنت و جاه و شوکت و غنا و ثروت و رواج تجارت و وفور زراعت و ترّقی صنعت و </span><span class="s2">... </span>ایمان و <span class="s2">.... </span>دین و رونق عمران وصایت جاودانی و رفع نادانی و کسب ظفر<span class="s2">...</span>نام و شهرت و دست بالای دست دیگران شدن جز این نیست و تدبیری غیر از این نه که با شتاب هرچه تمامتر و عزم درست وغیرت واقعی تمدّن جدید را قبول کنیم <span class="s2">. </span>آن را به عین همان اصول اجرا نموده و به کاراندازیم و به تجربه مجرّب نپردازیم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">2 - </span>دوران میانه</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مرحلۀ دوّم حیات فکری تقی زاده با دوران اقامت <span class="s2">8 </span>ساله وی د ربرلن وانتشار روزنامۀ کاوه درآنجا شروع می شود و تا پایان اقامت وی درانگلستان در سال<span class="s2">1324 </span>شمسی <span class="s2">( 1946) </span>ادامه دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">انتشار روزنامه</span><span class="s2">[</span>مجله<span class="s2">] </span>کاوه از نظر محتوا توسّط خود تقی زاده به دو دوره جنگ و صلح تقسیم می شود<span class="s2">. </span>مطالب کاوه در <span class="s2">« </span>صلح<span class="s2">» </span>، به گفتۀ مجتهدی ، تفسیر حرف ، <span class="s2">« </span>یعنی ضرورت پذیرش بلاشرط تمدّن غرب <span class="s2">» </span>، بود تقی زاده خود اشاره می کند که روزنامۀ کاوه <span class="s2">« </span>زائیده جنگ بود و لهذا روش آن با زمان جنگ متناسب بود<span class="s2">.» </span>امّا اکنون <span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روزنامه تازه ای می شود که مندرجات آن بیشتر از هر چیز ترویج تمدّن اروپائی است در ایران ، جهاد بر ضدّ تعصّب ، خدمت به حفظ ملّیت و وحدت ملّی ایران ، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی<span class="s2">... </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">امروز چیزی که به حدّ اعلا ایران لازم است و همه وطن پرستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیزی مقدّم دارند سه چیز است که هرچه در باره شدّت لزوم آن مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده </span><span class="s2">: </span>نخست قبول و ترویج تمدّن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب وعایدات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثناء <span class="s2">( </span>جزاز زبان<span class="s2">) </span>و کنار گذاشتن هر نوع خود پسندی و ایرادات بی معنی غلط وطن پرستی ناشی می شود و آن را <span class="s2">« </span>وطن پرستی کاذب<span class="s2">» </span>می توان خواند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وی سپس در یک جمع بندی با تیتر درشت عصاره ایده خود را این گونه بیان می کند<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">« </span>ایران باید ظاهراً و باطناً ، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس <span class="s2">». </span>چنین روند فکری در شماره های بعدی کاوه نیز ادامه می یابد و فقط تعدیلات جزئی در آن صورت می گیرد<span class="s2">. </span>در شماره اوّل سال دوّم دورۀ جدید ، یعنی در سال <span class="s2">1339 </span>قمری ، تقی زاده بار دیگر بر ضرورت اخذ اصول و آداب و رسوم تمدّن اروپائی و وصول بلاشرط آن تأکید می کند<span class="s2">. </span>در چند شمار بعد به عنوان پاسخ به کسانی که در ایران در مورد شیوه و حدود پذیرش تمدّن اروپائی <span class="s2">« </span>مجادله<span class="s2">» </span>می کنند نگرشی مطلق انگارانه در باب تمدّن غرب ابراز می کند و در پاسخ به این <span class="s2">« </span>مجادلات<span class="s2">» </span>چنین می گوید<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">... </span>در توجیه علوم و آداب و عادات و شئون اروپائی <span class="s2">... </span>یکی می گوید بلی فرنگیها درطب خوب ترّقی گرده اند اماّ درعلم نحو به پایۀ علما ی ما نمی رسند ، دیگری می گوید<span class="s2">...</span>باید بگوئیم ما ایرانیها ، یعنی به طور هیئت اجتماعیه مادّه و معنی ، درعلم و ادب ، در نهضت و ذوق ، در موسیقی و شعر، در عادات و آداب ، در زندگی و مردمی ، در جسم و روح ، در اداره سیاست ، در پشت کار و کار کردن ازملل متمدّن فرنگ صد هزار فرسنگ عقب مانده ایم و باید ملّت خودمان را یعنی نژاد و زمان و تاریخ خودمان را نگاهداشته پشت سرفرنگیها بدویم و ترقّیات و تمدن آنها را بدون چون و چرا و بدون اجتهادات بی معنی اخذ بکنیم و بلاشرط تسلیم تمدّن مغرب بشویم<span class="s2">. </span>نه در الفبای عربی سختگیری کنیم و علاقه مخصوصی بدان اظهار کرده جزو لوازم ملّیتش قراردهیم و نه درباب تربیت زنان نق و نقی کنیم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سپس ، در چند شماره بعد ، با اشاره به اینکه سوء توهّماتی در مورد مقصود اصلی وی پیش آمده است سعی در تعدیل موضع مطلق انگار خود دارد و می گوید:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">... </span>حتّی فضلای قوم مقصود حقیقی ما را درست در نیافته اند و بعضی گمان کرده اند که ما می خواهیم بگوییم اصلاً مشرق زمین را نقص ذاتی و مغرب را مزیتی جبلی است که حتّی از قدیم الایّام علمای ما در خط و غفلت بوده اند<span class="s2">. </span>محتاج به توضیح نیست که این خیال خیلی از منظور ما دور است <span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بلکه ما خوب می دانیم که در قرون وسطی علم به هر درجه که بود در مشرق <span class="s2">... </span>درجه عالی داشت و کسانی مانند بیرونی و ابن خلدون از آنجا ظهور کرده بودند لکن این شرافت و افتخار باز نمی تواند مانع ننگ امروزی شود که درجه ی علم و معرفت در میان ما به همان حال قرون وسطی مانده <span class="s2">( </span>وچندین مرتبه هم عقب تر رفته <span class="s2">) </span>و در مغرب زمین صد هزار درجه بالا رفته<span class="s2">...</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">چندی پس از این موضعگیری مجدداً موضع تندتری اتّخاذ می کند و این بار به اوج استحاله طبّی می رسد</span><span class="s2">. </span>و در سال <span class="s2">1307 </span>شمسی <span class="s2">( 1928 </span>میلادی <span class="s2">) </span>با نوشتن رساله ای تحت عنوان <span class="s2">« </span>مقدمه ی تعلیم عمومی یا یکی از سرفصلهای تمدّن<span class="s2">» </span>قدمی فراتر گذشته در باب ضرورت فرنگی مآبی برداشته و این بار سخن از لزوم تبدیل الفبای عربی به لاتین نیز به میان می آورد<span class="s2">. </span>تألیف این کتاب ، به گفتۀ مجتهدی ، <span class="s2">« </span>نقطه اوج غرب زدگی او بود<span class="s2">.» </span>در این کتاب ، بار دیگر تقی زاده بر آنچه در روزنامۀ کاوه در باب ضرورت اخذ تمدّن غربی گفته تأکید می ورزد و اشاره می کند که <span class="s2">: </span>هرگونه شکّ و هر نوع شبهه و تزلزل را در اخذ تمدّن جدید ، کاملاً ، چه اقتصادی و چه اجتماعی و چه اخلاقی و چه سیاسی و چه اداری، باید کنار گذاشت وهیچ نوع تردید به خاطر راه نداد<span class="s2">...</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس برای زندگی و خوشبختی به عبار ت زندگی عصری باید متمدّن شد و برای متمدّن شدن نیز باید تمام اصول و ارکان و شرایط تمدّن مغربی امروزه را قبول کرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وی سپس به ضرورت تغییر الفباء نیز اشاره کرده می گوید<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">یکی از وسایل مهمّه ی تمدّن ، خطّ است که آلت حفظ و انفصال و انتشار افکار و علم است و مخصوصاً به واسطۀ تعلیم عمومی که امروزه از اصول و اسبابهای عمده ی تمدّن عصری است</span><span class="s2">. </span>سهولت خطّ اهمّیت خاصّی دارد که می توان آن را در جرگه لوازم درجه اوّل گذاشت<span class="s2">. </span>بدبختانه به واسطه ی ظلم تاریخ به ما از این حیث نیز در درجۀ پستی واقع شده ایم و راه بسط تعلیم که یکی از اسباب درجه اوّل ترقّی است بر ما سدّ شده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از بحث مفصّلی در باب شیوه ی تغییر خط در نهایت به این نتیجه می رسد که <span class="s4">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به واسطۀ نشر خطّ لاتینی و تعمیمی تعلّم آن در میان طبقات پایین ملّت از مرد و زن و روستائی و شهری و صغیر و کبیر روزنه ی جدیدی برای تابش نور معرفت باز می شود و تمدّن ما با اروپا مربوط شده و مجرای نهر تمدّن مغربی به مملکت ما گشوده می گردد و به همین طریق یادگرفتن السنۀ اروپائی هم که تمام احتیاج به آن هست تا حدّی سهل تر می شود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">3 - </span>دوران کهنسالی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در سال </span><span class="s2">1328 </span>تقی زاده در مقاله ای تحت عنوان <span class="s2">« </span>بعضی از علل ترّقی و انحطاط ایران <span class="s2">» </span>با عنوان علّت شناسیهای رایج اشاره می کند و سپس نظر خود را در این زمینه ارائه می دهد<span class="s2">. </span>نظر وی ، که در واقع گونه ای روانشناسی اجتماعی است ، مملو از کلّی مسلکی است<span class="s2">. </span>در این مقاله می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سرّاصلی انحطاط ملّت ما درمبانی اخلاق است و نقصی که از این حیث وجود دارد با تاریخ مملکت مربوط است </span><span class="s2">. </span>استیلاهای پی در پی اقوام خارجی و ظلم مفرط داخلی و جنگهای مستمر روح مردم این مملکت را علیل و ذلیل نموده قدرت اخلاقی را در هم شکسته و قوای روحانی لازم برای استقامت در مقابل حوادث و ظلم را ضعیف ساخته است<span class="s2">...</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>استیلای عرب و مغول وسلسله های مختلف ترک بر ایران و زبونی ومحکومیت ایرانیان به تدریج حسّ استقلال فردی و جمعی و مردانگی را ضعیف ساخت و این ناجوانمردی در ادبا و شعرا هم مشهود میشود<span class="s2">. [ </span>در حالی که <span class="s2">] </span>غالب افراد ملل مغربی <span class="s2">... </span>دارای اخلاق متین و راستگو و درست کردار و ، بقول انگلیسها، <span class="s2">« </span>جنتلمن <span class="s2">» </span>هستند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تقی زاده نتیجه گیری را درطیّ بحث دیگری نیز مطرح می کند</span><span class="s2">. </span>اینبار با اشاره به موقعیت جغرافیائی کشور و تاخت و تازهای اقوام مختلف به ایران به این نتیجه می رسدکه <span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صفت مدارا و مجامله با غالبین و صاحبان قدرت به حکم بقای انسب از اصول تکامل داروینی در معنویات ممدّ بقای قوم ایرانی است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">لکن اگر این صفت ، که صفت کمال هم نیست ، مانند صفت مگسها ی کاناری </span><span class="s2">( </span>خالدات<span class="s2">) </span>موجب حفظ نوع شده بدبختانه در اخلاق قوم تأثیراخلاقی نامطلوبی کرده است<span class="s2">.</span>ایرانیان<span class="s2">... </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">فوق العاده نرم و خوشخو و مؤدّب و اهل سازش و مجامله اند</span><span class="s2">... </span>در اندک زمان و بلکه فوراً راه سازش و مدارا با قاهرین خارجی و داخلی را یافته و خود را به آنها نزدیک می کنند<span class="s2">...</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی سپس در پی چارجویی برای چننین نقصان اجتماعی – فرهنگی به ارائه راه حل می پردازد و در نهایت رو به سوی کشورهای غربی دارد <span class="s2">. </span><span class="s5">البتّه این بارسخن از استحاله نیست بلکه صحبت از تعلیم و تربیت اجتماعی اخلاقی است به گفته وی </span><span class="s2">: </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">فراهم آوردن اسباب نشوونمای روح مردانگی ، راستی و ایجاد ملکه فتوّت و مروّت انسانی درقومی سهل نیست</span><span class="s2">. </span>کیفیت تعلیمات اوّلیه و حکایات و داستانها برای با سوادها ومواعظ و تعلیمات روحانی در طبقۀ عوام تأثیر بسیار مهم دارد و گمان می کنم سه چهار وسیله برای شروع به ایجاد روح و اخلاق پاکتر در افراد بالتبع درجامعه باعث شروع نهضتی برای پاکسازی عفّت اخلاقی تواند بود، نخست اقدامی برای ایجاد چند <span class="s2">(</span>مثلاً پنج الی ده <span class="s2">) </span>مدرسۀ ابتدائی ومعادل آن کودکستان و دو یا سه مدرسه ی متوسّطه و دوتا سه دارالمعلّمین درتحت ادارۀ کامل ومطلق یک عدّه معلّمین و پرستاران مرد و زن از یکی از ممالک کوچک متمدّن مانند سوئد یا سوئیس <span class="s2">...</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این نحوه نگرش و شیوه برخورد تا اواخر زندگی تقی زاده بر افکار وی غالب بود<span class="s2">. </span>وی در سال <span class="s2">1339 </span>شمسی در خطابه ای در باب <span class="s2">« </span>اخذ تمدّن خارجی <span class="s2">» </span>بار دیگر به بحث در زمینۀ<span class="s2">« </span>علل عقب ماندگی ایران<span class="s2">» </span>و راه نجات آن می پردازد <span class="s2">. </span>در این خطابه وی ابتدا به تئوریهای اوّلیۀ خود در مورد <span class="s2">« </span>اخذ تمدّن خارجی <span class="s2">» </span>در سالهای آغازین مشروطه اشاره می کند و افراط خود و دیگران در پذیرش همه جانبۀتمدّن خارجی را مورد انتقاد قرار می دهد<span class="s2">. </span>سپس در ریشه یابی <span class="s2">« </span>برتری تمدّن غرب <span class="s2">» </span>به میراث یونان و <span class="s2">« </span>برجستگی تمدّن یونان<span class="s2">» </span>به عنوان یک <span class="s2">« </span>راز تاریخی ناگشوده <span class="s2">» </span>سخن می گوید<span class="s2">. </span>در این سخنرانی ، تقی زاده به جای استحاله گری با بازار انگاری به تمدّن غرب اشاره می کند و می گوید <span class="s2">: </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">«</span>من البتّه معتقد به لزوم اخذ تمدّن غربی و علم و معرفت و کمالات و تربیت و فضائل مطلوب و ضروری و بلکه حتّی مستحبّات و مستحسنات اوصاف ملل متمدّن هستم، ولی آرزومند آنم که زبدۀ نفوس تربیت یافتۀ ما آداب و سنن ملّی مطلوب و بیضرر خود را نیز حفظ کند و آنها را حقیر نشمرده با نهایت متانت و سرافرازی به رعایت آنها مقید باشند<span class="s2">.» </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>منبع:</b> </span>عباس منوچهری مقاله <span class="s2">« </span>مشروطه و مدرنیته پارادوکس تجدّد طلبی در آراء تقی زاده<span class="s2">» - </span>تاریخ معاصر ایران <span class="s2">( </span>کتاب نهم<span class="s2">) – </span>مؤسّسۀ پژوهشی و مطالعات فرهنگی – <span class="s2">1374 -</span>صص <span class="s2">86 – 80 </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>محمّدعلي همايون کاتوزيان در مقالۀ خود تحت عنوان <span class="s2">« </span>سيّدحسن تقي زاده<span class="s2">: </span>سه زندگي در يک عمر<span class="s2">» </span>از قول تقی زاده در بارۀ جملۀ <span class="s2">«</span>ايران بايد ظاهراً و باطناً وجسماً و روحاً فرنگي مآب شود و بس<span class="s2">.» </span>آورده است <span class="s2">: </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تقي زاده درباره آن جمله بخصوص يک بار </span><span class="s2">(</span>در مقالات تقي زاده، جلد سوّم، ص <span class="s2">141) </span>اين توضيح را داد که <span class="s2">«</span>البته ما مي خواستيم فرنگي مآب بشويم ولي هيچوقت نمي خواستيم فرنگي بشويم<span class="s2">.» </span>امّا توضيحات بعدي او در بارۀ آن جمله نشان مي دهد که شبه مدرنيست ها از آن برداشت نادرستي کرده بودند<span class="s2">. </span>و در هرحال نظر او در دهه <span class="s2">1320 (</span>دهه <span class="s2">1940) </span>با برداشتي که از آن کرده بودند بسيار متفاوت بود<span class="s2">. </span>از جمله در دي ماه <span class="s2">1326 </span>تقي زاده در پاسخ به نامه اي از ابوالحسن ابتهاج نوشت که در کشوري که در آن <span class="s2">«</span>انواع مُتصوّرِ بدبختي ها و فلاکت و ذلّت و بي خانماني و آوارگي و گرسنگي و برهنگي و ناخوشي و بيسوادي و کثافت<span class="s2">. . .» </span>وجود دارد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">مخارج پُر اسراف و برافراشتن عمارات شَدّادي و پاريسي اعظمِ گناهان کبيره و کفر است و</span><span class="s2">... </span>تقليدازفرنگي هاي متموّل است در اين امور<span class="s2">. </span>در صورتي که آنها صدها سال به تدريج دراين کارها ترقّي کرده اند وما که لوله آب خوردني در پايتخت<span class="s2">. . . </span>نداريم بايد عماراتي داشته باشيم معادل عصري که در پاريس و لندن هم لوله آب نبوده است<span class="s2">.72</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وي سپس به منظوراصلي خود از آموختن ظاهري و باطني از فرنگ مي پردازد:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">و اگر، چنانکه اشاره فرموده ايد، من مردم را در بيست و هفت سال قبل به اخذ </span><span class="s2">"</span>تمدّن فرنگي<span class="s2">" </span>از ظاهر و باطن و جسماني و روحاني تشويق کرده ام هيچ وقت قصدِ اين گونه تقليد مجنونانه و سفيهانه تجملّي نبوده<span class="s2">. </span>بلکه قصد از تمدّن ظاهريِ فرنگ پاکيزگي لباس و مسکن و امورِ صحّي و تميزيِ معابر و آب توي لوله، و آداب پسنديده ظاهري و ترکِ فحشِ قبيح در معابر<span class="s2">... </span>و تقليد به آمدنِ سَرِ وقت و اجتناب از پرحرفيِ بي معني و بي قيمتيِ وقت<span class="s2">. . . </span>بوده<span class="s2">. </span>و مراد از تمدّن روحاني ميل به علوم و مطالعه و بناي دارالعلوم ها و طبعِ کتاب و اصلاحِ حالِ زنان و احتراز از تعدّد زوجات و طلاقِ بي جهت<span class="s2">. . . </span>و پاکي زبان و قلم و احترام و درستکاري و دفع فساد و رشوه و مَداخلِ و باز هزاران<span class="s2">. . . </span>امور معنوي و حقوقي و اخلاقي و آدابي ديگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه ديگر مي شود<span class="s2">. [</span>تأکيد برکلمات در اصل مقاله است<span class="s2">].</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تقي زاده در ادامه مثالي مي آورد: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">من بدون يک ثانيه ترديد ترجيح مي دهم که وکلاي مجلس قباي قدَکَ و لباس گشادِ هفتاد سال قبل را بپوشند و ريش داشته باشند ولي اگر جلسه ساعت سه و نيم اعلام مي شود ساعت پنج نيايند، و شش و نيم رئيس به طالار جلسه نرود که نيم ساعت ديگر براي حصول اکثريّت منتظر شود، و بيست دقيقه پس از حصول اکثريّت باز جمعي براي سيگار و چايي و صحبت بيرون بروند و باز جلسه از اکثريّت بيفتد</span><span class="s2">. [</span>اينهارا ترجيح مي دهم<span class="s2">] </span>به اينکه همه ريش و سبيل را بتراشند و يقه آهاري تازه زده، شيک و شنگول بر کلّ آداب اجتماعيِ پسنديده فرنگي پشت پا بزنند<span class="s2">. . . . </span>بدبختانه ما نه تمدّن ظاهري فرنگستان را گرفتيم نه تمدّن معنوي آن را<span class="s2">. </span>از تمدّن ظاهري جز فحشاء و قمار و لباسِ ميمون صفت و خودآرايي با وسائل وارده از خارجه، و از تمدّن باطني آنها نيز هيچ چيز نياموختيم جز آنکه اِنکارِ اديان را بدون ايمان به يک اصل و يک عقيده معنويِ ديگر، فرنگي مآبانِ ما آموختند<span class="s2">. </span>دراين باب سخن آنقدر زياد است که در پنجاه صفحه هم نگنجد<span class="s2">. [</span>تأکيد برکلمات درمتن اصليست<span class="s2">]</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>منبع:</b> </span>محمدعلي همايون کاتوزيان<span class="s2">« </span>سيّدحسن تقي زاده<span class="s2">: </span>سه زندگي در يک عمر<span class="s2">» </span>، <span class="s2">« </span>ایران نامه <span class="s2">» </span>سال بیست و یکم</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>دکتر فریدون آدمیت در کتاب ، فکر ازادی و مقدمه نهضت مشروطیت در بارۀ آخر و عاقبت تندرویهای سید حسن تقی زاده در زمان محمد علیشاه می نویسد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">«</span>چنانکه می دانیم محمد علیشاه با جنجال زیاد در سوم جمادی الاول <span class="s2">1326 </span>از طهران خارج شد و در باغشاه مستقرگردید و در<span class="s2">23 </span>آن ماه با بمباران مجلس نابکارترین ضربه رابه حکومت ملی نوبنیاد ایران وارد ساخت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با چیرگی استبداد برآزادی دورۀ حکومت دهشت از نو آغازگردید<span class="s2">. </span>جمعی از آزادگان به زنجیر افتادند، عده ای به دست دژخیمان باغشاه جان سپردند و دسته ای نیز به رنج تبعید گرفتار آمدند<span class="s2">. </span>از آزادگان میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را گشتند<span class="s2">. </span>محمد علیشاه دشمنی ها ی ملک المتکلمین را نیز که از جانب ظل السلطان سود مادی می برد نبخشود و آن خطیب زبر دست را به طرز وحشتناکی معدوم ساخت <span class="s2">. </span>قاضی قزوینی را مسموم کردند، او در نزع تدریجی به سختی جان داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">رئیس انجمن آذربایجان که خود منادی شورش بود از روز قبل از حادثه که قشون ملی آماده کارزار میگردید در خفا می زیست و روز بمباران مجلس که افراد انجمن آذربایجان با دیگرملیون علیه قزاقان مردانه می جنگیدند او به مجلس نرفت و از خفیه گاه به سفارت انگلستان پناه برد</span><span class="s2">. </span>در این دقایق حساس که محک تجربه است و منش واقعی افراد ظاهر می شود آزاد مردان راست کردار با صفت راه و رسم دیگری داشته اند <span class="s2">. </span>انقلابی که سران آن در بزنگاه سنگر خالی کنند محکوم شمشیر بیدادگری است<span class="s2">. </span>این نکته خالی از نیشخند نیست که آقای تقی زاده پس از نیم قرن که از آن روزگار می گذرد از روی تعمق می نویسد<span class="s2">« </span>آزادی بمعنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و مردانگی و مردی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری ومقاومت در مقابل ارباب قدرت جرئت و صراحت که این همه را میتوان درکلمۀ خودمانی <span class="s2">« </span>صفت<span class="s2">» </span>و لفظ فرنگی <span class="s2">« </span>کارکتر<span class="s2">» </span>خلاصه کرد وجود پیدا نمی کند و آن همانست که <span class="s2">... </span>شخص بتواند <span class="s2">« </span>نه <span class="s2">» </span>بگوید و اهل تسلیم زبونی و باز بقول خودمان <span class="s2">« </span>بی صفت<span class="s2">» </span>نباشد<span class="s2">.</span>بدبختانه در مملکت ما حتی سران قوم از این خصلت لازمۀ آزادی که به حقیقت حیثیت انسانی است کم بهره بوده اند و بسیاری از همان سر دسته های مشروطه طلبان اسمی <span class="s2">... </span>ابن الوقت و غلام و کرنش کنندۀ به خود کامان و حکام قهار زمان بوده<span class="s2">...» </span>این بیان حقیقت باعتراف نویسندۀ آن که در باره دوره ای از زندگی سیاسی خود گفت او <span class="s2">« </span>آلت فعل<span class="s2">» </span>ارداۀ دیگران بوده نیک تطبیق می کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>منبع:</b> </span>دکتر فریدون آدمیت <span class="s2">« </span>فکر آزادی و مقدّمَه نهضت مشروطیت <span class="s2">» </span>انتشارات سخن <span class="s2">-1340 - </span>صص <span class="s2">329 - 328 </span></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-54652494393359334302013-12-05T08:57:00.000-08:002013-12-05T08:57:30.115-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نود و یکم، از جمال صفری<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5751-2013-12-02-18-11-05.html?hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<img alt="842 Safari-Jamal-1" height="266" id="img3795" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/842_Safari-Jamal-1.jpg" style="float: left; margin: 10px; text-align: justify;" width="187" /><span style="text-align: justify;"></span></div>
<div>
<br /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"> 26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق</span></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><br /></span></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5751-2013-12-02-18-11-05.html"> «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (91)</a></b></span></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5751-2013-12-02-18-11-05.html"><b>بخش اول</b></a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5750-2013-12-02-18-07-59.html">بخش دوم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5749-2013-12-02-18-06-05.html?Itemid=0">بخش سوم</a></b> </span></span><br />
<span style="line-height: 22px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"></span></span><br />
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5748-2013-12-02-18-05-02.html">بخش چهارم </a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5747-2013-12-02-18-03-51.html">بخش پنجم</a> </b> </span></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><br /></span></span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«اگر روزگاری بود که حصار بلند دور شهرها نیاز به دیوار بلند دور هر خانه را برطرف می کرد، امروز که حصار و دروازه ی شهرها را خراب کرده ایم، همچو جوازی برای بریدن خیابانها، معبر بولدوزرها و تراکتورها و کامیونها شده است، ناچار هر خانه ای به دور خود حصاری دارد و چه دیوارهای بلندی! مملکت ما، مملکت کویرهای لوت و دیوارهای بلند است؛ دیوار گلی در دهات و آجری و سیمانی در شهرها و این تنها در عالم خارج نیست؛ در درون هر آدمی نیز چنین دیوارهایی، سر به فلک کشیده است. هر آدمی، بست نشسته در حصاری است از بدبینی و کج اندیشی و بی اعتمادی و تک روی. »</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«جلال آل احمد» (1)<b> </b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عباس میرزا نایب السلطنه ازپیشروان اصلی تجدّد خواهی و اصلاحات در ایران </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقدمه </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فریدون آدمیت می نویسد : مقدمۀ نهضت ترقّی خواهی در ایران از آغاز قرن نوزدهم میلادی شروع گردید . ولی مقصود این نیست که قبل از آن هیچ گونه سابقه ای از این هوشیاری ملّی وجود نداشته است ، چه می دانیم وقایع تاریخ هیچگاه خلق الساعه نیست بلکه موجبات حوادث همواره با گذشت زمان و طیّ سالهای متمادی فراهم آمده و نتوان گفت که فلان نهضت اجتماعی دقیقاً در فلان سال شروع و در فلان وقت پایان است.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درعهد صفویه و افشاریه بعضی از لوازم و وسایل تمدّن جدید از قبیل کشتی سازی ، اسلحه گرم و نظام اروپائی در ایران راه یافت ولی نشر این فنون سیر مداوم و مستمری پیدا نکرد و نیز ارتباط ایران با دنیای مترقّی که در آن زمان ایجاد شده بود عملاً قطع گردید . به همین علّت این آشنائی مختصر وزود گذر با تمدّن غربی از لحاظ تعقّل اجتماعی هیچ اثری در ایران بجای نگذاشت.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با آغاز قرن نوزدهم میلادی کیفیات جدیدی در سیاست بین المللی به وجود آمد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران را مستقیماً تحت تأثیر قرار داد. تجاوزهای روسیه به خاک ایران در آخرین سالهای قرن هجدهم ، پیشرفتهای ناپلئون به سوی مشرق و ارادۀ او در حملۀ به هند از راه ایران، کوشش انگلستان درنگاهداری مستعمرات خود در آسیا ، و تکاپوی ایران درحفظ سرزمین و استقلال خود در مقابل تعرّض های خارجی جملگی عواملی بودند که در یک وهله بکار افتاده خواه ناخواه ایران رابه صحنۀ سیاست بین المللی کشید. از نظر ایران یک مسئلۀ اصلی و حیاتی وجود داشت و آن مجهّزشدن خود به منظور مقابلۀ با تهاجم روسیه بود. این عامل جهت سیاست ایران را در روابط با کشورهای غربی تعیین می کرد و همان بود که آنرا گاهی به دامان انگلستان می انداخت و گاهی به سوی فرانسه می کشاند. فرانسه و انگلیس نیزهر زمان که با روسیه سرجنگ داشتند بنابرمقتضیات و مصالح سیاسی خود به تقویت ایران می کوشیدند و در این راه از بعضی کمکهای نظامی نیز دریغ نمی ورزیدند. رفت و آمد هیئت های نظامی متعدّد انگلیسی و فرانسوی به ایران، اقدام آنها در اصلاح سپاه و تأسیس نظام جدید ، احداث کارخانه های باروت سازی و توپ ریزی ، نقشه برداری و جمع آوری اطّلاعات جغرافیائی وزمین شناسی و استخراج بعضی معادن همگی از آثار این تغییرات سیاسی بود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر اثراین اوضاع واحوال و خاصّه شکست های نابکارانه ای که ایران در جنگهای با روسیه خورد و در واقع تازیانۀ عبرت و کفاّرۀ گناه عقب افتادگی آن از کاروان علم و صنعت جدید بود ، ذهن بعضی از زمامداران را به لزوم اخذ وسایل مدنیّت جدید متوجّه ساخت. آنها که هوشیار و دل آگاه بودند درک معنی کردند و به انجام دادن بعضی کارهای مفید و مترقّی همّت گماشتند. میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ ( قائم مقام اوّل ) وزیر فرزانۀ عبّاس میرزا نایب السلطنه را باید پیشرو مکتب اصلاح و ترقّی ایران بشمار آورد. در معرّفی مقام او همین بس که دوست و دشمن او را به دانائی و وطن دوستی ستوده اند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از جمله کارهای عباس میرزا و میرزا بزرگ فرستادن یک عدّه محصّل و صنعت آموز به انگلستان بود برای آموختن بعضی صنایع و علوم جدید که به کار ایران آید و به حوائج مردم ایران سودمند باشد . تا جائی که تحقیق کرده ایم این عدّه اوّلین ایرانیانی بودند که با افکار آزادی خواهی و اصول حکومت ملّی آشنائی یافتند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصۀ قضیّه اینکه به قرار شرحی که « سرهار فورد جونز » سفیر انگلیس در طهران نگاشته است بین دولت ایران و ژنرال کاردان فرستادۀ ناپلئون قراری منعقد گردیده بود که به منظور تحکیم بنیان اتّحاد ایران و فرانسه عدّه ای از محصلین ایرانی در پاریس مشغول تحصیل شدند . سفیر انگلیس نیز این فکر را برگزید و موافقت کرد که شاگردان ایرانی در لندن تحصیل کنند . بدین ترتیب در سال 1226 ( 1811) دو نفر محصّل به انگلستان فرستاده شدند. عبّاس میرزا به سفیر انگلیس گفته بود: « آنان را به تحصیلی گمارید که برای من و خودشان و مملکتشان مفید باشد » . یکی از آن دو پس از یک سال و نیم در گذشت و دیگری میرزا حاجی بابا به تحصیل طب پرداخت و پس از شش سال به ایران بازگشت. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دنبال آن در سال 1230 ( 1815) نیز یک هیئت پنج نفری از جوانان ایرانی برای تحصیل رشته های مختلف مثل مهندسی ، طب ، توپخانه ، ریاضی ، زبان و حکمت طبیعی به انگلستان روانه شدند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این عدّه در جمادی الثانی آن سال از راه روسیه عازم لندن گردیدند و پس از سه سال و نه ماه اقامت در انگلستان در محرّم 1235 ( نوامبر 1819 ) به وطن بر گشتند و هر یک به کاری در خور تحصیلات خود گماشته شدند.(2) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« میرزا تقی خان را نیک می شناسیم . او بزرگترین مردی است که ایران در قرون اخیر به وجود آورده است. زیر دست میرزا بزرگ ( قائم مقام ) پیشرو ترقّی ایران و تربیت شد ، و ترقّیات دنیای غرب را دید ه و سنجیده و افکارش تازه شکفته شد ، سه سال در دیار عثمانی بماند و « تنظیمات جدید » آنجا را مشاهده کرد و زمامداری جامع الاطراف بار آمد . او سه سال و کسری از 1264 تا 1268 ( 1851 – 1848 ) بر ایران حکومت کرد و چنانکه میرزا ابوالقاسم قائم مقام در بارۀ او پیش بینی کرده بود« قوانین بزرگ » به روز گار گذاشت . میرزا تقی خان در مدّت کوتاه زمامداری خود بنیان همه گونه اصلاحات تجدّد خواهانه را گذاشت.» ( 3) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگر از تجدّد خواهان و اصلاح طلبان را می توان میرزا حسین خان سپهسالار نامبرد « میرزا حسین خان [ قزوینی ] از برکشیدگان امیر کبیر بود. در اصلاحات داخلی پیرو افکار او و پس از میرزا تقی خان بزرگترین رجل سیاستمدار دورۀ قاجار است. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا حسین خان مشیر الدوله سپهسالار ( 1298 – 1243 ) پسر میرزا نبی خان امیر تومان است. در جوانی با بردارش یحیا خان برای تحصیل به فرانسه رفت، در 1266 یعنی در بیست سالگی از طرف میرزا تقی خان امیر کبیر به « مصلحت گذاری » بمبئی مأمور گردید . در آنجا خدمات شایان کرد . پس از سه سال ژنرال قونسول تفلیس شد، در 1275 به سمت وزیر مختار ایران در اسلامبول منصوب گردید ، مدّت دوازده سال یعنی تا 1287 شاه او را به طهران خواست و به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد ، سپس با لقب سپهسالار به وزارت جنگ و فرماندهی سپاه و بعد در شعبان 1288 به صدارت ایران رسید . در رجب 1290 پس از سفر اوّل ناصرالدین شاه به اروپا میرزا حسین خان معزول گردید. اندکی بعد در همان سال به وزارت خارجه و در سال 1291 به وزارت جنگ منصوب شد. در سال 1297 شاه او را از وزارت بر داشت و به حکومت خراسان و تولیت آستانه مأمور کرد. در ذیحجه 1298 ناگهانی در گذشت . به تواتر آمده است که به دستور شاه مسموم گردید. (4 ) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ ناصر تکمیل همایون، استاد تاریخ در بارۀ «میرزا تقیخان امیرکبیر و میرزا حسینخان سپهسالار دو صدراعظم ناصرالدین شاه در گفت و گو با «ماهنامه نسیم بیداری» اینگونه نظر خود را بیان می کند:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در بسیاری تاریخنگاریها و مقالات تاریخی آغاز برنامۀ ترقّیخواهانه دولتی و رفرم در ایران را به میرزا تقیخان امیرکبیر نسبت دادهاند، اصلاحات در ایران با مفهومی معادل با «رفرم» از چه زمانی شروع شده است؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* اگر به کتب تاریخی نگاهی بیاندازیم ریشههای اصلاحات را باید از عصر صفویه شناسایی کرد؛ دقیقاً از دورۀ شاه عبّاس اوّل. در این دوران، حکومت ایران، برای اصلاح نیروی نظامی خود یا به عبارتی اصلاح در امر ارتش و نظامیگری برادران شرلی (آنتونی و روبرت) را استخدام میکنند؛ از این به بعد شاهد آن هستیم که در دورههای بعد نیز گاه در امر قشون، از نظامیان خارجی استفاده میشد، امّا آنچه را که بتوان به معنای واقعی اصلاحات در نظر گرفت از دورۀ قاجاریه تحقّق پیدا کرده است.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- در دورۀ قاجار مصلحان عمدتاً در دوران حکومت ناصرالدین شاه حضور داشتند؛ پیش از ناصرالدین شاه یعنی از آغاز جنگ ایران و روسیه که عمدۀ تفکّرات اصلاحی از آن سرچشمه گرفته است تا زمان جلوس این پادشاه فضای «رفرم» در ایران چگونه بود؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* از زمان فتحعلی شاه تا جلوس ناصرالدین شاه به تخت سلطنت، پارهای تلاشها توسّط دولتمردان در امر اصلاحات به ظهور رسید، امّا باز هم به دلیل شکستهایی که ایران متحمّل شده بود بیشترین توجّهات در مسائل نظامی بود. جنگهای روسیه با ایران و نیرومندی روسها در امر نظامی و قوانین جنگی و نیز سلاحهای مهم جنگی، عبّاس میرزا را بر آن داشت که ضعفهای نظامی ایران را دریابد و کوشش کند تا آنجا که ممکن است ضعفهای نظامی ارتش ایران را برطرف نماید. وی از مستشاران نظامی (فرانسه و انگلیس) برای این امر بهره جست. در گام بعدی او در جهت فراگیری فنون نظامی و استحکاماتی، محصّل به خارج اعزام کرد و در یک دورۀ نسبتاً کامل از معلّمان و دبیران فرانسوی به رهبری ژنرال گاردان استفاده کرد؛ امّا همانطور که شواهد تاریخی نشان میدهد این اصلاحات چون تنها از بعد نظامی صورت میگرفت با وجود اینکه در مواضعی چند، دستاوردهای خوبی نیز برای ایرانیان به همراه داشت و پیروزیهایی هم حاصل شد، امّا روی هم رفته به آرمانی که عبّاس میرزا و هم فکرانش داشتند نرسید، هر حرکت اصلاحی برای موفّقیت نیاز به هماهنگسازی جوانب گوناگون از جمله اقتصاد، فرهنگ و سیاست در جامعه دارد، پس وقتی قصد حرکت، اصلاحات نظامی باشد، باید هماهنگ و همراه با اصلاحات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به فعل در آید. در دوران عبّاس میرزا این شرایط پدید نیامد و از سوی دیگر وجود رقابتهای درون نظام حکومتی ایران و سیاستهای سلطه طلبانه اروپاییان در مشرق زمین، خاصّه در ایران، حتّی شرایط لازم را برای جلوگیری و ممانعت از سلطه گریهای روسیه برای ایرانیان فراهم نیاورد که نتیجهاش هم چنان شد که طیّ توافقنامۀ گلستان و عهدنامۀ ترکمانچای بخشهایی از سرزمین تاریخی ایران به اشغال روسها در آمد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- میرزا ابوالقاسم قائممقام که به عنوان متفکّری همزمان با عبّاس میرزا بوده است بیشتر به اصلاح نظام حکومتی دست زده است، این دو اصلاح در کنار یکدیگر تا چه میزان، بستر حضور میرزا تقیخان امیرکبیر را فراهم کرد؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* در زمان صدارت میرزا ابوالقاسم قائممقام او به صورت گستردهتر به دنبال اصلاحات بوده است او با آنکه توجّهات لازم را در امر نظامی داشت، امّا بیشترین تلاش خود را در اصلاح نظام حکومتی ایران معطوف کرده بود. آرمانی که او داشت باعث میشد وی کوشش خود را برپایۀ استقلال ایران قرار دهد و به دنبال آن باشد که مفاسد و نابهنجاریهای حکومتی و سلطنتی را از میان بردارد و نظم و قانونمندی را در نهاد سلطنت و حکومت پدید آورد. او در تمام مدّت حکومتش به دنبال رسیدن به این اهداف بود امّا این امر با موقعیتی که بزرگان قاجار، شاهزادگان و دیوانیان سودطلب داشتند، امکان تحقّق پیدا نکرد و سیاستهای موازنۀ مثبت (سلطهطلبیهای روسیه و انگلیس) هم با کارشکنیها و توطئهها، موقعیتهای خوب را از بین برده و در برابر، موقعیتهای نابهنجاری را به وجود آوردند. پس میتوان چنین برداشت کرد که نه تنها اصلاحات آغازین عصر اوّل قاجاریه به سامان نرسید بلکه میرزا ابوالقاسم قائممقام نیز جان بر سر عقیده نهاد و به دستور شاه به هلاکت رسید. شرایط به گونهای بود که میتوان گفت در زمان میرزا تقیخان امیرکبیر چیزی از تلاش مصلحان باقی نمانده بود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- دو مصلح به فاصله ۲۰ سال روی کار آمدهاند میرزا تقیخان امیرکبیر و پس از آن میرزا حسینخان سپهسالار، و هر دو برنامۀ کاملی برای اصلاحات در ایران مطرح کردند امّا امیرکبیر خوشنام تاریخ میشود و سپهسالار معمولا به بدنامی در تاریخ مشهور است علّت آن چیست؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* در رابطه با امیرکبیر باید بگویم که اصلاحات او با مصلحان پیش از خود بسیار متفاوت بود و پس از او هم در دورۀ قاجار کسی به اینگونه عمل نکرده است و همین هم موجب شد او سرآمد مصلحان عصر قاجار شناخته شود. از ویژگیهای امیرکبیر آن است که به اصل قضیّه ایمان داشت و اصل هم استقلال ایران بود. او میدانست که با بودن نفوذ خارجیان و سلطه گریهای آنان هیچگاه شرایط بهبود نمییابد و همین مسألۀ حضور و سلطۀ بیگانگان بر هم زنندۀ اصل استقلال ملّی است، و در این شرایط هیچ اصلاحی صورت واقع پیدا نمیکند. به همین دلیل مسألۀ ناوابستگی به سیاستهای بیگانه را سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داد؛ تفاوت دیگر یا به عبارتی تفاوت عمدۀ امیرکبیر با دیگر مصلحان به این شکل بود که او اصلاحات را در یک بعد، قبول نداشت. به همین دلیل در کنار اصلاحات نظامی برای دستیابی به استقلال دست به اصلاحات در زمینههای دیگر هم زد. او در این مسیر اصلاحات نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در یک پیوند ناگسستنی قرار میداد و میتوان گفت کارهای او بنیادی بود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- پیش از ورود به نحوۀ اصلاحات میرزا سپهسالار، چه موانعی در سر راه اصلاحات امیرکبیر وجود داشت که موجب چنین پایان تلخی شد؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* در فضای نابسامان قاجار او مدرسۀ دارالفنون را به لحاظ علوم و تکنولوژی جدید، ایجاد کرد. از سوی دیگر روزنامۀ وقایعاتّفاقیه را برای اطّلاع عامّۀ مردم به راه انداخت و در دستگاه حکومتی و مالی نظارت کامل به وجود آورد. به صنایع گوناگون ملّی توجّه کرد. از مفاسد اداری و اجتماعی جلوگیری کرد، دست درباریان و شاهزادگان و بزرگان قاجاریه را از بیتالمال ملّت و حیف و میلهای زیانآور کوتاه کرد. به مملکت نظم داد و در برابر خارجیان، شرافت ملّی ایران را پاسدار بود. مسلّم است که در این دگرگونیها، در کشورهایی که نهاد سلطنت و ارگانهایی حکومتی و خاندان شاهی، روشهای دیگری در پیش گرفتهاند، مقبول نمیتوانست قرار گیرد. دسیسههای درون حکومتی و توطئههای بیگانه ساخته، کارایی لازم را داشت تا ناصرالدین شاه جوان و بیتجربه را بر آن دارد تا وی را از صدارت عزل کند و در پی استمرار دسیسههای درباری سرانجام او را در حمام فین کاشان به قتل رساند و تا مدّتها هم قتل او را به صورت در گذشت نابهنگام در مجامع بشناساند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- خب، شما ویژگی اصلاحات امیرکبیر را بیان کردید، اصلاحات میرزاحسین خان سپهسالار به چه نحو بوده است؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* اصلاحات میرزا حسینخان سپهسالار، جنبۀ اقتباسی داشت. او به علّت اقامت در هند، تفلیس و استانبول و آشنایی با تمدّن مغرب زمین در تلاش بود؛ نهادهای پیشرفت غربی را در ایران هم فعّال کند و خود این نشاندهندۀ تفاوت دیدگاهی سپهسالار با امیرکبیر است. او در مسیر اصلاحاتی که در پیش گرفته بود، به راهاندازی و تأسیس مراکزی از قبیل مجلس ـ شورای ملّی، تأسیس مدرسۀ آتاماژوری، ایجاد نظامات اداری جدید و حتّی برای اوّلین بار در تاریخ شاه ایران را به اروپا برد تا ترقّیات و پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی اروپاییان را مشاهده کند و با درایت بیشتر، در کشور خود دست به اصلاحات بزند. با آنکه ناصرالدین شاه تحت تاثیر تمدّن غرب قرار گرفته بود و گاه از اصلاحات سخن میگفت و در بسیاری مواقع رفتارهای سپهسالار را تعریف و تحسین میکرد، امّا آن سان که باید دل و جان در این راه نمینهاد و هر نوع دگرگونی را مغایر با بقای سلطنت میدانست. در این میان فضا به گونهای بود که اطرافیان سنّتگرای و به طور دقیق واپسگرای حکومت او را از نزدیک شدن به تلاشهای اصلاحی میرزا حسینخان سپهسالار بر حذر میداشتند. به طوری که در پایان سلطنت درازمدّت خود هم جنبههای استبداد حکومتی شدیدتر شده بود و هم صبغههای ارتجاعی اندیشهاش دلخراشتر. بر همین روال، طرد او نقطه پایانی و شکست اصلاحاتش بود که ریشه در جامعه و فرهنگ جامعه نداشت و به همین دلیل مردم که در پروسۀ صد ساله آشنایی با مغرب زمین و شیوههای زندگی جدید و اصلاحات واقعی آشنا شده بودند و در جنبش تحریم تنباکو به عظمت و کارایی قدرت ملّی اعتقاد پیدا کرده بودند، شرایط را در سیر جنبش مشروطه فراهم ساختند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- حال، علّت محبوبیت تاریخی میرزا تقیخان امیرکبیر و همچنین بدنامی یا بهتر است بگوییم عدم خوشنامی میرزا حسینخان با توجّه به اینکه او هم در مسیر اصلاحات فعّالیت قابل توجّهی انجام داد و در تلاش بود تا تغییرات قانونمندی در ایران انجام دهد؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* اما در جواب سؤال شما که، چرا امیرکبیر محبوب ملّت است و چرا در سپهسالار بحث و سخن زیاد است. به عقیدۀ من روح ایرانی و وجدان فرهنگی جامعه همواره اصل استقلال را بالاترین و مقدّسترین محور زندگی تاریخی شناخته است و همواره زمانی که این اصل در معرض خطر قرار میگرفت، جامعه در تعارض با حکومتها قرار گرفته و در مقابل بیگانگان و مهاجمان ایستادگی میکردند. این اصل که به قول دکتر مصدّق موازنۀ منفی نام گرفته، جوهره حیات ایرانی است و امیرکبیر مدافع و پشتیبان این اصل بود و سیاست او سیاست موازنۀ منفی بود و با هر گونه نفوذ بیگانه و سلطۀ خارجی از هر نوع مخالفت میکرد و اصلاحت خود را بر پایۀ استقلال ایران طرّاحی مینمود. امّا در رابطه با سپهسالار این دیدگاه با این شرایط وجود ندارد و بسیاری او را حامی موازنۀ مثبت میدانند. البتّه به عقیدۀمن دیدگاهها در رابطه با سپهسالار باید بازشناسی شود و بیتردید از تاریخ دورۀ قاجار این نتیجه به دست میآید که سپهسالار هم یکی از دولتمردان برجستۀ ایران بوده است. او و امیرکبیر هر دو در پی قانونمند کردن جامعه و ایجاد اصلاحات در ساختار کشور بودند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- اصلاحات امیرکبیر جرقّۀ اصلاحات را در ذهن بسیاری اندیشمندان و متفکّران زد. آیا میتوانیم بگوییم که اصلاحات میرزا حسینخان سپهسالار نیز دنباله رو مکتب اصلاحی میرزا تقیخان بوده است؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* این دیدگاه درست است و باید اینگونه گفت که پس از ۲۰ سال مرحوم سپهسالار در پی اصلاحات امیرکبیر حرکت خود را نظم داده بود، و به تحقیق باید اعتراف کرد وضع او با میرزا آقاخان نوری از زمین تا آسمان فرق داشت. با این حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که گرچه در مسیر اصلاحات امیرکبیر قدم برداشته بود امّا سیاست موازنۀ مثبت در ذهن او تبلور داشت و فزون بر آن شیوۀ اقتباسی که گاه مغایر با فرهنگ ایرانی بود در سیاست سپهسالار، مقبول بود، انعقاد پارهای قراردادها و همسویی با برخی اندیشههای غیرایرانی و رواج پارهای شایعات نادرست، به موقعیت سپهسالار آسیبزده و فضا را در مسیری خلاف مسیر اصلاحی او رواج داده است. امّا من در زمینۀ عملکرد این دو شخصیت تاریخی معتقدم که هر دو در یک مسیر در جهت اعتلای ایران گام برداشتند و شاید حتّی بتوان چنین بیان کرد که ممکن است هر دو دریافته بودند که عنایت به استقلال سرلوحۀ همۀ دگرگونیهای در درون جامعه است امّا بیتردید این اصل در اندیشۀ امیرکبیر تبلور بیشتری داشته است و باید توجّه داشته باشیم که این امر در زمان ما هم ارزشمندی خود را دارد و در پیوند با دمکراسی و آزادی حقانیت خود را نشان میدهد.(5 ) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ ایرج پارسی نژاد در بارۀ تجدّدخواهی در ایران می گوید: تجدّد ادبی در ایران حاصلی از اصل تجدّدخواهی (مدرنیته) اروپایی است که با خرد انتقادی و فردیت انسانی، دو عنصر اصلی تجدّد، همراه بوده است. به این معنی هنگامی که آراء عقلی جایگزین سنّت احکام نقلی می شود، تفکّر انتقادی پدید می آید و تمایل به تجدّد ظاهر می شود. 1 خرد انتقادی روشنگران ایرانی حاصل آشنایی ایشان با فرهنگ تجدّدخواهی مغر ب زمین است که در عصر رنسانس قوام گرفت و در دوران روشنگری به اوج خود رسید.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تأثیرعقاید فلسفی دکارت وقوانین فیزیکی نیوتون وعقاید عصرروشنایی یا روشنگری Enlightenment ) ) ، روش علمی آگوست کنت و اصول طبیعی داروین را در بررسی عوامل تحوّل فکری روشنگران ایرانی به سوی تجدّد یاد باید کرد. 2 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشن اندیشان ایرانی چون نمی توانستند پاسخ پرسشهای خود را در الهیات و علم کلام و جهان بینی دینی بیابند، ناچار افکار فیلسوفان اروپایی را جذب کردند. از جملة ایشان میرزا فتحعلی آخوندزاده ( 1228 1295 ) بود که در مکتوبات کمال الدوله افکار مادی خود را مطرح کرد و میرزا آقاخان کرمانی ( 1270 1314 ) در آثار فلسفی خود، تکوین و تشریع ، حکمت نظری و هشت بهشت در تأثیر فیلسوفان تجربی( Empiricist ) به طرح مباحث</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فلسفی خود بر اساس اصول عقلی و تجربی پرداخت. میرزا ملکم خان ( 1249 - 1326 ) برای نخستین بار در تأثیر فیلسوف پوزیتیویست ( Positivist ) فرانسوی، اگوست کنت و فیلسوف اقتصاددان انگلیسی جان استوارت میل به تحلیل جامعۀ ایران و مسائل آن پرداخت. 3 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در بررسی مظاهر اندیشۀ تجدّد ادبی عوامل تجدّد در ایران را نیز نباید ناگفته گذاشت که از جملۀ آنها روابط سیاسی ایران با اروپا و در پی آن اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی در زمان عبّاس میرزا ولیعهد و پل فرهنگی تهران قفقاز، تهران استانبول و تهران قاهره بود که محلّ اجتماع جماعتی از مهاجران سیاسی متفکّر و مبارز ایران شد. همچنین تأسیس مدرسۀ دارالفنون که علاوه بر آشنا کردن دانشجویان ایرانی با علوم جدید باعث ترجمه و تألیف کتا بها و رساله هایی شد که دانش علمی و تحلیلی را در جامعۀ فقیر فکری و فرهنگی ایران پی ریزی کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گذشته از تأمین درس گفتارها برای مدرسۀ دارالفنون ترجمه از زبان های اروپایی به زبان فارسی در عصر قاجار یکی از عوامل انتقال تجدّد مغرب زمین به ایران بود که از زمان عبّاس میرزا طیّ سالهای فرمانفرمایی اش در آذربایجان با تأسیس اداره ای آغاز شد که قصد آن ترجمۀ مقرّرات نظامی لازم برای اصلاح نظام سپاه به اسلوب اروپایی و تجهیز ارتش بود. 4 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه نیز ، به علّت علاقۀ شخص پادشاه به مظاهر علمیِ اروپایی، وزارت انطباعات به سرپرستی اعتماد السلطنه برای ترجمه و طبع و نشر کتاب تأسیس شد( 1300 ق ). بخش مهم آثار به جا مانده در زمینۀ ترجمه در دوره قاجار رمان های تاریخی و عاشقانه است . گذشته از اینکه مضمون این رمان ها مورد علاقه و درخواست شخص عباس میرزا ، محمد شاه و ناصر الدین شاه برای ارضای کنجکاوی شان در آگاهی از نهادها و مناسبات اجتماعی جامعۀ اروپایی بود ، خوانندگان نیز از این رمان ها تعبیر دلخواه خود را داشتند .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در بررسی عوامل تجدّد شکست های نظامی ایران از روسیه را هم نباید از یاد برد که موجب آگاهی فتحعلی شاه و عبّا س میرزای ولیعهد از عقب ماندگی ایران در پیشرفت های صنعتی کشورهای اروپایی شد. در این زمان بود که برنامۀ اصلاحات اقتصادی و سیاسی معروف به «تنظیمات » در زمان پادشاهی سلطان عبدالحمید و وزیری مدحت پاشا در عثمانی و دهۀ اوّل عصر امپراتور میجی و وزیری ایتو در ژاپن موجبات برون رفت این کشورهای آسیایی را از فقر اقتصادی و جهالت فرهنگی فراهم آورده بود و خبر آ نها از راه روزنامه های تر قّی خواه فارسی و ترکی و عربی به ایران می رسید. 5 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این ترتیب زمینۀ تحوّلی عمیق در افکار روشنفکران ایرانی فراهم شد. سختگیری ناصر الدین شاه در برابر اندیشه های ترقّی خواهان و اصلا ح طلبان بر مهاجرت سیاسی افزود و کانون فعاّلیت سیاسی مخالفان به خارج از کشور )قفقاز، عثمانی، هند، مصر، فرانسه و انگلستان) منتقل شد. این مهاجران سیاسی هم از بابیان سابق بودند ( مانند میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی) که بعدها به نظریات اجتماعی مترقّی رسیدند و هم از جماعت طرفداران اتّحاد اسلامی که مبلّغ آن سید جمال الدین اسدآبادی بود. همچنین گروهی از آزاد یخواهان مشروطه طلب که در تأثیر میرزا ملکم خان خواستار «سلطنت محدود » و حکومت قانون و مجلس انتخابی بودند. مقولۀ تجدّد در ادبیات ایران را بدون یاد از سعی و سهم مهاجران ایرانی نمی توان گزارش کرد. گذشته از این فعّالان سیاسی کسانی در میان مهاجران نیز بودند که بر اثر آشنایی با مدنیت و علوم جدید خواستار نشر آن در ایران بودند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمایندۀ اینان میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی ( 1250 1339 ) است که کتاب احمد یا سفینۀ طالبی او در بیان مفاهیم علمی به زبان ساده بسیار مهمّ است. همچنین یکی از نویسندگان ایران دوستی که از عقب ماندگی وطن خود در رنج بودند میرزا زین العابدین مراغه ای ( 1255 1328 ) نویسندۀ سیاحت نامۀ ابراهیم بیک بود که در رمان اتوبیوگرافیک خود از نظام سیاسی مسبتد و فاسد، اقتصاد پریشان، بی سوادی و معتقدات خرافی مردم، روحانیت ریاکار و ادبیات سرشار از تکلّف و تملّق انتقاد می کرد. 6 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهاجران ایرانی که تعداد فعّالانش بسیار نبود، می کوشیدند با برخورداری از امکانات خارج با نشر روزنامه هایی در نقد حکومت استبدادی ایران روشنگری کنند. روزنامۀ اختردر استانبول با همکاری نویسندگانی مانند میرزا حبیب اصفهانی (مرگ 1311 ) و میرزا یوسف خان مستشارالدوله (مرگ 1313 ) و روزنامۀ قانون با نویسندگی میرزا ملکم خان در لندن (از 1890 ) از جمله چنین نشریات انتقادی سیاسی بود. سید جمال الدین، که پیوندی نزدیک با محافل مصری داشت، با همراهی و همکاری شاگرد خود محمّد عبده هفته نامۀ عروةالوثقی را به عربی در پاریس ( 1301 / 1884 ) و ضیاءالخافقین را در لندن ( 1309 / 1892 ) منتشر می کرد. سید جمال الدین کاشانی و میرزا مهدی خان تبریزی (زعیم الدوله) به نشرروزنامۀ حکمت و علی محمّد خان کاشانی با روزنامۀ ثریّا در قاهره ( 1316 / 1898 ) و میرزا علی محمّدخان به انتشار روزنامۀ پرورش می پرداخت. 7 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ادبیات پنج دهۀ نخستین قرن نوزدهم در ایران را باید ادبیات تقلید و تکرار گفت. نبود خلّاقیت و نوآوری در آثار ادبی این روزگار، که حاصل تحجّر فکری و فرهنگی زمانه است، در دوران قاجار حتّی از عصر صفوی هم محسوس تر است. شعر فارسی از زمان پادشاهی فتحعلی شاه به صورت قصیده و غزل که گاه مقلّدان بامهارتی را نیز در میان خود داشت، ظاهر می شود. امّا در شعر این دوره به تصادف می توان صدای مردم را شنید، صدایی که طنین آگاهی ملّی و زندگی واقعی باشد. 8 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نثر این دوره هم لفظ قلم مستوفیانه و منشیانه ای است که از تعبیرات و ترکیبات ادب کهن فارسی بهره می گیرد و با وجود ساده نویسی میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی ( 1193 - 1251 ) در نامه ها و منشآت، میرزا ملکم خان در کتا بها و مقاله ها، حسنعلی خان امیرنظام گروسی ( 1236 - 1317 ) در منشآت و ناصرالدین شاه در سفرنامه ها و یادداشت های خود، نویسندگان و منشیان این روزگار همچنان به شیوۀ گذشتگان، یعنی عبارت پردازی و سجع سازی و تصنّع در نثر، پا یبند مانده اند. به عبارت دیگر گرایش به ساده نویسی دیده می شود، امّا رشد آن بسیار اندک است.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از این رو شگفت نیست که بیشترین تأکید روشنفکران تجدّدخواه ایرانی در نقد ادبی معطوف به انتقاد از «ادبیات غیرواقعی » است. آخوندزاده و میرزا آقاخان در تعریف شعر (پوئزی) بر بیان احوال و اخلاق «واقعی » تأکید دارند و زین العابدین مراغه ای در پرهیز از کاربرد تشبیهات و تمثیلات و افسانه های واهی و موهوم و میرزا ملکم خان در دوری از تکلّف و تصنّع و پیچیدگی در کلام به شاعران و نویسندگان هشدار می دهند. 9 </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این انتقادها، که گاه با لحن تند و بی پرده و گستاخ همراه است، در راهنمایی نویسندگان و شاعران نسل بعد (علی اکبر دهخدا، سیداشر ف الدین حسینی، عارف قزوینی، میرزادۀ عشقی) بی تأثیر نبود؛ همچنان که نهضت مشروطه خواهی ایران در تحوّل افکار به طرح معانی تازه در شعر و نثر فارسی تأثیر داشت.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با افزایش شمار مدرسه ها امکان خواندن و نوشتن در میان عامّۀ مردم فراهم شد و روزنامه ها و نشریه ها با زبان و ادبیاتی که در خور فهم جماعت نوسواد بود، پدید آمد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گسترش روابط با کشورهای اروپایی و نشر اندیشه های انتقادی سیاسی و اجتماعی و ادبی روشنگران ایرانی موجب طرح مفاهیم تازۀ آزاد یخواهی و وطن دوستی شد. 10 این مفاهیم را در قالب مأنوس غزل یا تصنیف و ترانه شاعرانی مانند عارف و عشقی و اشرف الدین حسینی بازگو می کردند و از آن جا که مخاطب آنها مردم کم سواد بودند، طبعاً زبان آنها نیز ساده و در خور فهم آنها و به دور از آرایه ها و صنایع لفظی و بدیعی سخنوران قدیم ایران بود. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا رواج این قبیل غز لها و ترانه ها به تدریج رو به ابتذال آورد و مخالفت بهار و همفکران او را، که پاسدار حریم و حرمت سنّت استوار سبک خراسانی در شعر بودند، برانگیخت. از میان این گروه جز بهار و دهخدا و پروین اعتصامی، از ادیب پیشاوری، ادیب نیشابوری و بدیع الزمان فروزانفر می توان یاد کرد. امّا کمتر اثری از ایشان را می توان به یاد آورد که همچون «دماوند یۀ » بهار یا «یاد آر ز شمع مرده یاد آر » حاوی معنی تازۀ دلنشین باشد. در مقابل محافظه کارانی چون بهار و همفکران او، که می خواستند بر ساختار کهن شعر قدیم شعر نو را بنا کنند، تجدّدخواهان افراطی (تقی رفعت، جعفر خامنه ای و شمس کسمایی) قرار داشتند که در نشریۀ تجدّد گرد آمده بودند و خواهان برانداختن بنای شعرکهن بودند. 11 چنین است که جوانان پرشور تجدّدخواه دراندیشۀ تخریب و تغییرند وادیبان اصلاح طلب در فکر تعمیر. با این همه، بهار بر خلاف ادیبان مرتجعی مانند ادیب الممالک فراهانی و وحید دستگردی جانب احتیاط و اعتدال را نگه می دارد.(6) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ ناصر تکمیل همایون براین نظر است که : اندیشه های حاکم برروشنفکران آن روزگار و بخش هایی از فراماسونیسم جهانی، ریشه در دو منبع فلسفی- اجتماعی زمان داشت: دین انسانیت Religion De L'Humanite ( اگوست کنت ) Conte Auguste (1857 1798- م) که متأثّر از نوعی سوسیالیسم سن سیمون ) Saint- Simon ( هم بود، و دیگر اصول آزادی ( Liberalisme ( جان استوارت میل ) John stuart Mill(1876 - 1806 م) میرزا ملکم خان که زبان انگلیسی و فرانسه می دانست، با خواندن کتابهای مربوط، بی آ نکه به طور علمی ارائه سند نماید، اندیشه های یاد شده را به زبان فارسی انتشار می داد و بسیاری از روشنفکران و آزادیخواهان از قشرهای گوناگون جامعه به طور طبیعی متأثّر از آن نوشتارها می شدند و او را فیلسوف و دانشمند بزرگ می شناختند»(7) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اینجا نگارنده پیش از اینکه در فصل های آینده در بارۀ « تجدّد ، اصلاحات و توسعه در دوران پهلوی اوّل» بپردازم ازعبّاس میرزا نایب السلطنه ازپیشروان اصلی تجدّد خواهی و اصلاحات در ایران در این فصل بطور اجمال و مختصر می آورم:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="842 Safari-Jamal-2" height="217" id="img5526" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/842_Safari-Jamal-2.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="174" /> <strong>◀ عباس میرزا نایب السلطنه تجدّد خواه و اصلاح طلب </strong></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جواد طباطبایی در کتاب « مکتب تبریز و مبانی تجدّد خواهی » در بارۀ تجدّد خواهی عبّاس میرزا بدین نظر است: « سده هایی از تاریخ ایران که پیشتر« دورۀ گذار « نامیده ایم، با چیره شدن آقا محمّد خان بر بخش بزرگی ازاین کشور به پایان رسید. جانشین او، فتحعلی شاه ، در سال 1213 هجری ، فرزند خود، عبّاس میرزا را به عنوان ولیعهد به دارالسلطنۀ تبریز اعزام کرد و شش سال پس از آن ، نخستین دورۀ جنگ های ایران و روس به فرماندهی نایب السلطنه آغاز شد. این جنگ از نخستین رویارویی های ایران و نظام اجتماعی و سیاسی آن با وجهی از پی آمدهای دوران جدید بود که روسیه بهره ای از آن یافته بود. نظام سیاسی ایران مبتنی بر فرمانروایی ایلی و متّکی برایلات و عشایر بود و، دراین جنگ ، ارتش از شیوه های کهن و منسوخ لشکرکشی سنتی سود می جست و جنگ افزارهای آن ، به طور عمده ، شمشیر، تیر و کمان یا تفنگ های فتیله ای بود، درحالی که ارتش روسیه به جنگ افزارهای جدید از جمله توپخانۀ سنگین مجهز بود و با شیوه های جدید اروپایی به جنگ می پرداخت . در این جنگ، ارتش ایران شکست سختی متحمل شد و دور نخست جنگ هایی ایران و روس با معاهدۀ صلح گلستان ( 29 شوال 1228 / 21 اکتبر 1812 ) به پایان رسید و ایالات های شمالی ایران تا گرجستان به تسلط روسیه در آمد. شکست ایران موجب شد که عباس میرزا و کارگزاران حکومتی دارالسلطنۀ تبریز به فکر اصلاحات بیفتند که از پی آمدهای مهمّ آن بازسازی ارتش با شیوه های نو راهبرد نظامی وجنگاوری بود. ابهام هایی که درمتن عهد نامۀ معاهدۀ گلستان وجود داشت. اختلاف های ارضی جدیدی میان ایران و روسیه را به دنبال آورد و بر اثر همین اختلاف ها دور دیگری از جنگ میان دو کشور آغاز شد 1241 / 1826 دورۀ دوم جنگ های ایران و روس شروع شد و ، در آغاز، ارتش ایران، که به دنبال اصلاحات عبّاس میرزا سامانی نو یافته بود، توانست برخی از سرزمین هایی را که در دور نخست جنگ ها به تصرّف سپاهیان روسی در آمده بود، متصرّف شود، امّا با ورود ارتش منظّم روسیه به جنگ، تبریز به دست سپاهیان روسی افتاد و آذربایجان سقوط کرد. با شورش مردم تبریز ، میرزا ابوالقاسم قائم مقام ، از کارگزاران برجستۀ دار السلطنۀ تبریز، به اصلاح و ترمیم دستگاه حکومتی دست زد و مقدّمات امضای عهدنامۀ ترکمان چای را فراهم آورد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با معاهدۀ ترکمان چای، که در پنجم شعبان 1242 / دهم فوریۀ 1838 به امضاء رسید، دفترجنگ های ایران و روس بسته شد و دوره ای از تاریخ ایران ، با فروپاشی ایران زمین ، به پایان رسید. محمّد حسین فروغی، در عبارتی کوتاه به درستی، معاهدۀ ترکمان چای و پی آمد های آن را وهن بزرگ به ملّت یاران خوانده و با اشاره ای به علل و اسباب آن نوشته است که « این وهن بزرگ که برای ایران حاصل شد، اوّل، از نادانی بود، دوّم، از نفاق و تباهی اخلاق بزرگان ایران» با سود جستن از سخن فروغی می توان گفت انتقال از دورۀ گذار به دوران جدید تاریخ ایران و ، بیشتر از آن ، از نیمۀ دوّم فرمانروایی صفویان تا شکست ایران در جنگ های ایران و روس ، گردونۀ تاریخ بر محور « نادانی ، نفاق و تباهی » می چرخید، امّا اختلاف اساسی میان « دورۀ گذار » و «مکتب تبریز» به رغم تدوام نادانی مردم ، نفاق و تباهی اخلاق بزرگان، آن بود که ایران، که در «دورۀ گذار » فرصت آشنایی با منطق دوران جدید و الزامات آن را از دست داده بود ، در« مکتب تبریز» می بایست به اجباربه آن تن در داد. چنین می نماید که، نخست، در دارالسلطنۀ تبریز، حسّ«این وهن بزرگ» به آگاهی از « نادانی، نفاق و تباهی » تبدیل شد و این آگاهی ، به تدریج ، در همۀ سطوح جامعۀ ایرانی رسوخ پیدا کرد قرینه ای در دست نیست که نشان دهد در « دورۀ گذار» حسّ وهنِ بزرگِ فروپاشی ایران زمین در پایان فرمانروایی صفویان به آگاهی از نادانی، نفاق و تباهی تبدیل شده باشد، امّا در « مکتب تبریز» این آگاهی نخست درذهن عبّاس میرزا و اطرافیان او، و آن گاه ، درهمۀ « تبریزیان » - به تعبیری که پیشتر آورده ایم – پدیدار شد و سده ای پس از آن همۀ عرصه های حیات اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ایران را در برگرفت. در نوشته های « دورۀ گذار » عبارتی همسان با آن چه عبّاس میرزا خطاب به فرستادۀ ناپلئون ، آمده ژوبِر ،گفت ، نمی توان یافت.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بیگانه! این ارتش ، دربار و تمام دستگاه قدرت را می بینی ، مبادا گمان کنی که من مرد خوشبختی باشم... بسان موج های خروشان دریا که در برابر صخره های بی حرکت ساحل در هم می شکنند ، دلاوری های من در برابر سپاه روس شکست خورده است. مردم کارهای مرا می ستایند، امّا تنها خود من از ضعف های خود خبر دارم... آوازۀ پیروزی های ارتش فرانسه به گوش من رسیده است و نیز دانسته ام که دلاوری روس ها در برابر آنان جز یک پایداری بیهوده نمی تواند باشد . با این همه ، مشتی سرباز اروپایی همۀ دسته های سپاه مرا با نا کامی روبرو کرده و با پیشرفت های دیگر خود ما را تهدید می کند. سرچشمۀ ارس ، که پیشتر همۀ آن در ایالت های ایران جریان داشت ، اینک در خاک بیگانه قرار دارد و به دریایی می ریزد که پر از ناوهای دشمنان ماست.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عبّاس میرزا که درآن زمان بیش از نوزذه سال نداشت و به دنبال شکست ایران در نخستین دور جنگ های ایران و روس، در جستجوی رمز و رازانحطاط ایران و چاره ای برای « احیای ایرانیان» بود، در دنبالۀ سخنان خود خطاب به همان «اَمِده ژوبر» (Amédée Jaubert)، می گوید:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>چه قدرتی این چنین شما را بر ما برتری داده است؛ سبب پیشرفت های شما و ضعف همیشگی ما چیست؟ شما با فن فرمانروایی ، فن پیروزی وهنر به کار گرفتن همۀ تواناهای انسانی آشنایی دارید، در حالی که ما در جهانی شرمناک محکوم به زندگی گیاهی هستیم و کمتر به آینده می اندیشیم آ</b>یا قابلیت سکونت با روری و ثروت خاک مشرق زمین ازاروپای شما کمتر است؟ آیا شعاع های آفتاب ، که پیش از آن که به شما برسد، نخست، بروی کشور ما پرتو می افکند ، خیر کمتری به ما می رساند تا آن گاه که بالای سر شما قرار دارد؟ آیا ارادۀ آفریدگار نیکی ده ، که مائده های گوناگونی خلق کرده است ، براین قرار گرفته است که لطفش به شما بیش از ما شامل شود؟ من که چنین گمان نمی کنم!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین عبارات ولیعهد ایران می توان ژرفای بحرانی را که در وجدان ایرانی، یا دست کم در میان گروه هایی از کارگزاران و نخبگان، ایجاد شده بود، دریافت. بدیهی است که واژۀ بحران ، به عنوان مفهومی ناظربر وضعی اجتماعی، در تداول زبان فارسی به کار نمی رفت، و عبّاس میرزا و اهل نظری که در دارالسلطنۀ تبریز در خدمت او بودند، نمی توانستند آگاهی از تمایزاز میان ایران و فراسنه را در مضمون مفهوم « بحرانِ» تمدّنی ایرانی توضیح دهند نشانه های این آگاهی ، چنان که از تأمّلی درمنابع دورۀ گذار می توان دریافت نخست ، در افق دار السلطنۀ تبریز پدیدارشد. شکست ایران درجنگ های ایران و روس، نخستین شکست فاجعه بار ایران نبود: تنها شهر تبریز در فرمانروایی صفویان چندین بار به دست سپاهیان عثمانی افتاد؛ فروپاشی ایران زمین به دنبال یورش افغانان از بسیاری جهات شکست اساسی تری بود و، افزون بر این ، برخی پیروزی های ارتش ایران را نیز از دیدگاه مصالح ملّی و مردم ایران می توان در شمارهمین شکست ها آرود، چنان که پی آمدهای نامطلوب پیروزی های نادر شاه کمتر از پی آمدهای یورش افغانان نبود، امّا به نظر نمی رسد که ژرفای بحرانی که در وجدان ایرانی به دنبال شکست ایران در جنگ های ایران و روس ایجاد شد، سابقه ای در تاریخ ایران داشته باشد. این بحران آغاز دوره ای نو در تاریخ ایران بود، امّا در واقع ، با توجّه به پی آمدهای پراهمّیتی که به دنبال داشت، می توان این بحران ژرف در وجدان ایرانی و تکوین آگاهی از آن را سپیده دم – یا، چنان که پیشتر نیز گفته ایم ، « آستانۀ »- دوران جدّی ایران دانست. با « مکتب تبریز » ، « سده های میانۀ » ایران به پایان رسید . سده ای آغاز شد که دو وجه عمدۀ آن نوسازی مادّی کشور و تجدّد خواهی در قلمرو اندیشه بود، سده ای که تا پیروزی جنبش مشروطه خواهی و پس از آن ادامه پیدا کرد . آگاهی از بحرانی که به دنبال شکست ایران درجنگ های ایران و روش در وجدان ایرانی پدید آمد ، پرسش هایی را به دنبال آورد که در تاریخ اندیشۀ ایرانی سابقه ای نداشت و در درون دستگاه مفاهیم اندیشۀ دوران قدیم نمی توانست مطرح شود. تا زمانی که وجدان ایرانی، در مکان جغرافیایی دارالسلطنۀ تبریز و در زمان تاریخی شکست ایران در جنگ های ایران و روس ، در آستانۀ» دوران جدید قرار گرفت، با واژگان جدیدی که پیشتر به کار گرفته ایم، زمان کند و طولانی سنت بر همۀ قلمروهای حیات آن فرمان می راند، امّا در دارالسلطنۀ تبریز، دست کم ، درعمل ، نطفۀ آگاهی از تمایزهای « بساط کهنۀ» نظام سنّتی و « طرح نو » تجدّد بسته شد. پیشتر نیزگفته ایم که جدال قدیم و جدید در میان اهل نظر درنگرفت ، امّا با تشکیل دارالسلطنۀ تبریز، نخست ، در بیرون « بساط کهنۀ» دربار تهران ، در عمل، « طرح نو » دارالسلطنۀ تبریز افکنده شد که به لحاظ دگرگونی هایی که به دنبال داشت، می توان آن را « آستانۀ دوران » جدید ایران خواند. این نکته را باید به اجمال یادآوری کنیم که سلطنت قاجاران، در ادامۀ فرمانروایی غلامان ترک دستگاه خلافت که با غزنویان برایران فرمان راندند ، نظامی قبیله ای بود. اگر چه در دورۀ اسلامی نوعی از وحدت ملّی در ایران به وجود آمده بود، امّا این وحدت ملّی جز در دوره هایی کوتاه نتوانست دولت مرکزی مقتدر خود را ایجاد کند و ، از این رو، با فروپاشی هر یک از سلسله ها سران قبایل و ملوک طوایف جداسری آغاز می کردند وتا بر آمدن « فرزند شمشیر » دیگری ایران به میدان نبردهای داخلی تبدیل می شد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برآمدن آقا محمّدخان قاجار آغاز پایان دوره ای از خلاء قدرت مرکزی بود و او توانست حکومت واحدی دربخش هایی از ایران بزرگ ایجاد کند. افزون بر این ، آقا محمّد خان ، که خواجه ای ابتر بود، زمینۀ انتقال قدرت به جانشین خود را فراهم آورد و با بر تخت نشستن فتحعلی شاه قدرت مرکزی کمابیش مقتدری تجدید شد. در دوره هایی از تاریخ ایران، تا زمان برآمدن قاجاران ، حرمسرای شاهی بخشی مهم از درخانۀ حکومتی به شمار می آمد و فرزندان پر شمار شاه در حرمسرا در میان عجائز زنان و خواجه سرایان می بالیدند، امّا، چنان که اشاره کردیم ، با فتحعلی شاه ، دار السلطنۀ ولیعهد ، به عنوان در بار دوّمی ، در تبریز تشکیل شد و سوّمین فرزند ارشد شاه ، عبّاس میرزا ، به عنوان نایب السلطنه ، در آن دربار استقرار پیدا کرد. از دیدگاه تاریخ حکومت و نیز تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران ، انتقال ولیعهد به دارالسطنۀ تبریز از اهمّیت بسیاری بر خوردار است ، امّا به نظر نمی رسد که نظر تاریخ نویسان را به خود جلب کرده باشد: نخست ، در دارالسلطنۀ تبریز بود که ولیعهد از محبس حرمسرای شاهی و آموزش و پرورش عجائز و مخنّثان رهایی یافت. زمانی که در سال 1213 دارالسلطنۀ تبریز تأسیس شد. عبّاس میرزا ، ده سال بیشتر نداشت و ، از این رو ، کارهای دارالسلطنه با تدبیر میرزا عیسی ، ملقّب به قائم مقام و معروف به میرزا بزرگ ، اداره می شد. دو سال پیش از آن که عبّاس میرزا به عنوان ولیعهد در دارالسلطنۀ تبریز مستقر شود، میرزا عیسی پیشکار ولیعهد بود و فتحعلی شاه فرزند خود را به او سپرده بود تا در تعلیم و تربیت او بکوشد. این عیسی، که به خاندانی از رجال سیاسی ایران وابسته بود، توانست دارالسطنۀ تبریز را، در بیرون میدان جاذبۀ « بساط کهنۀ» دربار تهران ، به کانونی برای « طرح نو » تبدیل کند: هم او ، افزون بر تربیت ولیعهد و، البتّه، دو فرزند خود ، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی ، برخی از اطرافیان خود را برای تحصیل به انگلستان گسیل داشت و نخستین بار اصلاحاتی را در نظام ایالت آذربایجان وارد کرد. درهمین دوره ، دارالسطنۀ تبریز ، بویژه از این حیث که وزیری کاردان گروه هایی از کار گزاران کار آمد تدبیر امور را بر عهده داشتند، به درباری در خلاف جهت در بار تهران تبدیل شد. این که گفتیم جدال میان قدما و متأخّرین ، نخست، در دار السطنۀ تبریز و ، در عمل، در گرفت، نظر به این <b>واقعیّت تاریخ ایران داریم که اندیشۀ برچیدن </b>« بساط کهنه» و در افکندن « طرح نو » ، نخست ، در عمل ، به دنبال تکوین نطفۀ آگاهی از ضرورت اصلاحات در تبریز پیدا شد و پی آمدهایی بی سابقه داشت. از خلاف آمد عادت تاریخ ایران بود که در حالی که پشتوانۀ « بساط کهنۀ» دربار تهران اندیشۀ سنّتی بود، برای « طرح نو » دارالسلطنۀ تبریز هنوز نظریه ای تدوین نشده بود. اندیشۀ دوران قدیم ایران، در قلمرو فلسفه ، به طور عمده ، فارابی ، مؤسّس فلسفه در دورۀ اسلامی، آغاز و با صدر الدین شیرازی به پایان رسیده بود . در همین سنّت اندیشه ، در « دورۀ گذار » با توجّه با الزامات رکورد آن دوره تداوم پیدا کرد و همین تداوم بی تذکّر سنّت نیزشرایطی برای ایجاد آگاهی از بحران هایی که به وجدان ایرانی تحمیل می شد، فراهم نیاورد. به گونه ای که در فصل های آتی توضیح خواهیم داد. بحران آگاهی به دنبال شکست ایران در جنگ های ایران و روس ، راه های ناهموار دیگری را نیز دنبال می کرد و، از همان آغاز، نویسندگان ، روشنفکران و رجالی که پایی در نظام سنتی اندیشیدن داشتند، کوشش کردند به گسترۀ تجربه های متفاوتی گام بگذارند. سفرنامه نویسان اروپایی ، که مقارن جنگ های ایران و روس در دارالسلطنۀ تبریز با عبّاس میرزا دیدار کرده اند، گزارش هایی در بارۀ برخی از دلمشغولی های تجدّد خواهانۀ نایب السلطنه آورده و گفته اند که او دریافت خردورزانه ای از منطق مناسبات جدید و الزامات تجدّد کرده بود و. در نوشته های تاریخ نویسان ایرانی که اسلوب و شیوه های تاریخ نویسی سده های متأخّر دورۀ اسلامی را دنبال می کردند، دربارۀ عبّاس میرزا مطلب مهمّی نیامده است ، امّا توجّه به گزارش هایی که از دارالسطنۀ تبریز در برخی نوشته های تاریخی و نیز سفر نامه های بیگانگان آمده ، می دانیم که دربار نایب السلطنه کانون رجالی بود که همۀ آنان از مهم ترین تجدّد خواهان ایران آغاز دو ران جدید بودند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در واقع ، التفات به آن چه ملکم خان « آیین ترّقی » خوانده است ، که بیشتر به آن اشاره کردیم، به دنبال شکست ایران در جنگ های ایران و روس و با پدیدار شدن بحران در آگاهی ایرانیان ، نخست، دراین کانون تجدّد و ترّقی خواهی آغاز شد، هم چنان که نطفۀ آگاهی از دوران جدید نیز در میان اطرافیان عباس میرزا تکوین پیدا کرد. در دارلسلطنۀ تبریز تدبیر امور حکومت به دست میرزا عیسی، قائم مقام اوّل ، و فرزند او، میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوّم ، بود و با اهتمامی که آن دو در پرورش رجال کار دان داشتند ، در ارتقاء مرتبۀ آگاهی برخی از اطرافیان خود کوشش هایی جدّی و بی سابقه به عمل آوردند . چند تن از نخستین دانشجویان را آنان به خارج از کشور اعزام کردند که از آن میان میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفر مهندس باشی منشاء خدمات مهمّی شدند و میرزا تقی خان نیزکه نخستین طرح گستردۀ اصلاحات را به اجراء در آورد از برکشیدگان خاندان قائم مقام بود. میرزا بزرگ، قائم مقام اوّل ، خود رجلی هوشمند، نویسنده ای بزرگ و وزیری کاردان بود و توانست فرزندی را تربیت کند که یکی از کار آمدترین وزیران سده های متأخّر ، نخستین رجل سیاسی دوران جدید و ادیبی نوآور بود. در بارۀ برخی از رجال دارالسلطنۀ تبریز، به مناسبت های دیگری، توضیحی آورده ایم، امّا در این فرصت به برخی از سوانح احوال و بویژه اندیشۀ سیاسی <b>میرزا ابوالقاسم ، قائم مقام دوّم ، اشاره می کنیم که از بنیاد گذاران ایران جدید بود و برخی از قلمروهای حیات ایران توانست ، چنان که خود او می گفت، </b>« آن بساط کهنه » را برچنیند و « طرح نو » در اندازد. در نوشته های تاریخی رسمی ایران در بارۀ میرزا ابوالقاسم سخنان فراوانی گفته شده است. از سوانح احوال قائم مقام می دانیم که او به دنبال مرگ فتح علی شاه مقدّمات انتقال ولیعهد ، محمّد میرزا به پایتخت را فراهم آورد و با تدبیر های خود توانست دیگر مدّعیان سلطنت را از میان بردارد. در سال نخست سلطنت شاه ، او در مقام وزارت عُظمی ابقاء شد و آن گاه به صدرات عُظمی رسید، امّا هشت ماهی بر نیامده بود که شاه او را به قتل آورد و میرزا آغاسی را به جای او نشاند.(8)<br />
<br />
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جواد طباطبایی در ادامۀ آن می نویسد : « مرگ عبّاس میرزا به معنای پایداری « بساط کهنه» بود و این نکته را می توان آشکارا از نامه های قائم مقام دریافت او ، به دنبال مرگ عبّاس میرزا ، در نامه ای از خراسان به همسر خود « شاهزاده خانم ، خواهر ولیعهد، می نویسد :</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
«شاهزاده جان قربانت شوم!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
که خاک بر سر من باد و مهربانی من</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اما یقین بدانید که در این واقعهی هایله که خاک بر سر من و ایران شد، تلف خواهم گردید … دریغ و درد که آسمان نخواست که ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد. در این اعصار و اعوام کسی مثل ولیعهد جنتْمکان یاد ندارد؛ عدل محض بود، محض عدل بود. حق خدمت خوب میدانست و قدر نوکر خوب میشناخت. به خدمت جزئی نعمت کلّی میداد، ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. اهل آذربایجان در مدت ۳۰ سال، پروردهی احسان بودند. اهل خراسان را در این مدت سه سال، چنان بندهی عدل و انعام و غلام فضل و اکرام خود فرمودند که صد برابر مطیعتر از اهل آن سامان شده بودند. این غلام پیر به چه زبان بگوید و به چه بیان بنویسد؟ خدا نخواست که جهان در عهد جهانداری او زنده و نازنده شود!»(9 ) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<strong><span class="s2"><img alt="842 Safari-Jamal-3" height="279" id="img4281" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/842_Safari-Jamal-3.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="192" />◀</span>در بارۀ عباس میرزا نایب السلطنه بنا به روایت دكتر كریم مجتهدی در نوشتۀ پژوهشی خود بنام «عباس میرزا و مسئله تجدّد» :</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- ایران بعد از استقرار سلسلهی قاجار و با آغاز فتحعلیشاه و ولایتعهدی عبّاس میرزا ، به مدّتی نسبتاً طولانی، دفعتاً به چنان رقابتهای سیاسی بینالمللی و دخالت مستقیم قدرتهای بزرگ وقت در مرزهای مختلف خود روبهرو شد كه دیگر باور نمیرفت كه ایرانیان بتوانند استقلال حكومت خود را حفظ كنند. وقایع و حوادثی كه در این دوره از تاریخ رخ داده نه فقط منجر به تفكیك قسمتهایی از خاك ایران شده، بلكه به سبب عهدنامههایی كه در واقع یك طرفه توسّط دول قویتر به این مملكت تحمیل كردهاند، عملاً خطِ مشی سرنوشت نسلهای بعدی را نیز تعیین كرده و اجتناب از آن، مشكل و احتمالاً ناممكن شده است. دراین جریانات، شاهزاده عباسمیرزا و سعی و كوشش مستمر او را میتوان تصویری گویا از وطنپرستی ایرانیان آن دوره به حساب آورد. در هر صورت سرنوشت شخصی او- همانطور كه در نوشته ی حاضر به مرور روشنتر خواهد شد - با سرنوشت ایران آن عصر عجین و توأم بوده است. البتّه او در آن موقع بسیار جوان و در واقع بیتجربه بوده است؛ اگر شجاع بوده، در عوض غافل از قدرت دشمن هم بوده، اگر خود صادق بوده، در عوض ضعف خوشباوری داشته است، خاصّه آنكه كلاً در جریاناتی كه آن موقع به وقوع میپیوست، دوست و دشمن چهرۀ مشخّص و معیّنی نداشتهاند و همهی آنها در واقع نقابدار بودهاند و به نوبت در شرایط مختلف، دوست و دشمن مینمودهاند و در هر دو صورت نظرها صرفاً انتفاعی بوده است. تمام خارجیانی كه در آن عصر به عبّاسمیرزا نزدیك میشدهاند، چهرهی دوگانه و كلمات دوپهلو داشتهاند؛ حرف هیچ یك با عملش برابر نبوده و هدفش با برنامهای كه پیشنهاد میكرده مطابقت نداشته است، خواه روسی و خواه انگلیسی و خواه فرانسوی، خواه آنهایی كه از سوی هندوستان میآمدهاند و خواه آنهایی كه از قفقاز و عثمانی در تبریز به خدمت عباسمیرزا میرسیدهاند. در واقع همگان بدون اینكه ارمغانی برای او همراه بیاورند و درد مملكت را دریابند، خود از طلبكاران بودهاند و عباسمیرزا بدین ترتیب به نحوی مظهر نجابت و صداقت ملّت سنّتی كهنسال و ایلاتی بوده است كه ناخواسته و از بد حادثه، با افراد تازه به دوران رسیدهی حریص و فرصتطلب و بالاخص مهاجم، روبه رو شده است. شاید حتّی بیش از این، زیرا آنها میخواستهاند به عنوان وسیله از او استفاده كنند، اگرچه ظاهراً به عنوان مشاور اسلحهسازی و متخصّص نظامی و یا با ادّعاهای مشابه دیگر به حضور او میرسیدهاند. ایران قبل از آن دوره نیز به دفعات با دسیسه بازیهای مشاوران خارجی روبه رو بوده است. حتّی در دورهی صفوی و در زمان شاه عبّاس اوّل برادران شرلی با تمام متخصّصانی كه همراه داشتهاند، باز در نهایت نه فقط خدمت زیادی در مقابله با عثمانی به ایران نكردهاند، بلكه در هر صورت طمع و سعی آنها برای سودجویی و سوء استفاده از موقعیت، از هر لحاظ كاملاً محرز و انكارناپذیر بوده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
البتّه در مورد عبّاسمیرزا، سهم قائم مقام فراهانی ، سرپرست و مشاور او را نباید نادیده گرفت. درواقع او بوده كه عبّاسمیرزا را راهنمایی و هدایت میكرده است و شاید بدون او عباسمیرزا در تاریخ عصر جدید ایران نمیتوانست شهرت و مقامی كه دارد، به دست بیاورد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نگارنده در اینجا نمیخواهد به وقایعنگاری دورهی فتحعلیشاه و عبّاسمیرزا بپردازد، خاصّه كه در این زمینه كتابهای زیادی، اعم از سطحی یا عمیق، وجود دارد و موضوع مورد نظر در این تحقیق نیز چنین اجازهای را نمیدهد، ولی به هر طریق از آنجا كه عبّاسمیرزا و اطرافیانش در آن دوره جزو اوّلین كسانی بودهاند كه در موقعیّت بسیار حسّاسی قرار داشتهاند و عمیقاً نیاز مبرم به شناخت فنون و صنایع غربی را درك میكردهاند، لذا با تأمّل در وضع كلّی آن عصر و جوّ فكری آنها و شیوهی برخورد با اروپاییان احتمال دارد كه بتوانیم سر نخی برای فهم بهتر ریشههای تجدّد و مسائل عدیده آن به دست آوریم، خاصّه كه نگارنده آن دوره، سفرنامههای زیادی به زبان فرانسه در اختیار دارد كه در جایجای این نوشته میتواند مورد استفاده قرار دهد و بعضی از این سفرنامهها قبلاً هیچگاه به نحوی مستقل در ایران مورد استفاده قرار نگرفته است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
زندگینامهی عبّاسمیرزا كاملاً شناخته است و به معنایی میتوان تقسیمبندی مراحل مختلف آن را با مقاطع مهمّ تاریخی ایران آن زمان مطابقت داد و شاید به همین جهت بیمناسبت نباشد كه در آغاز و با استفاده از منابع متداول خطوط اصلی آن را فهرست وار در اینجا بیاوریم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاسمیرزا نایب السلطنه ، پسر دوّم فتحعلیشاه، در چهارم ذیالحجّه 1203 ه.ق. (1788 م.) در قصبهی نوای مازندران متولّد و در سنه 1213 ه.ق. (1798 م.) در سن یازده سالگی به للگی سلیمان خان قاجار، اعتضادالدوله و وزارت میرزا عیسی فراهانی مشهور به میرزا بزرگ و سرداری ابراهیم خان ، سردار قاجار در مقام حكمران و ولیعهد مأمور شد كه به آذربایجان برود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s2">◀</span><span class="s3"> </span>جنگهای خانمان بربادده </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>2- در سال 1218 ه.ق. (1803 م) سی سیانوف (Syssianoff) كه ایرانیان و اهالی قفقاز وی را به اسم ایشپخدر میشناختند، مأمور تسخیر نواحی قفقاز شد و پس از گرفتن شهر گنجه سه ساعت تمام اهالی آن شهر را قتل عام كرد. عبّاسمیرزا در سن شانزده سالگی، حدود سی هزار سواره و پیاده برای جلوگیری از قشون دشمن فرستاد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در سال 1224 ه.ق. (1809 م.)، عبّاسمیرزا برای ممانعت از تجاوزات روسها به طرف شهر گنجه مأموریت یافت، ولی كاری از پیش نبرد. در سال 1227 ه.ق. (1811 م.)، میان دو دولت روسیه و انگلستان قراردادی علیه فرانسویان منعقد شده بود و اولیای امور دولت ایران مانند همیشه از این جریان مهمّ سیاسی بیخبر بودند و در نتیجه نایبالسلطنه غافلگیر شد و این شكست منجر به معاهدهی گلستان در 29 شوال 1228 ه.ق. (12 اكتبر 1813 م) گشت. سرگور اوزلی ، (Sir Gore Ouseley) سفیر انگلستان در ایران، به سبب اینكه روسیه، متّحد انگلستان علیه ناپلئون بود، توسّط میرزا محمد شفیع صدر اعظم و میرزا ابوالحسن خان شیرازی كه هر دو روابط بسیار نزدیك با انگلستان داشتند، وارد میدان شد و به موجب فصل سوّم عهدنامهی گلستان، ایران مجبور شد، ولایات قراباغ، گنجه شكی، شیروان، قبّه، دربند، بادكوبه، قسمتی از طالش، تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوقباش، كورنه، منگریل و ابخاز را به روسیه واگذارد و به موجب فصل پنجم معاهدهی مزبور، ایران از داشتن كشتی جنگی در دریای خزر محروم گردید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در سال 1237 ه.ق. (1822 م.)، عثمانیها با هفتاد هزار سرباز به مرزهای ایران حمله كردند كه عبّاسمیرزا به كمك ده هزار سواره و پیاده كه از مركز فرستاده شده بودند، موفّق شد جلو تجاوز ارتش عثمانی را بگیرد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جنگهای دوّم ایران و روس كه به سال 1241 ه.ق. (1826 م.)، آغاز شده بود، با وجود دلیری و تهوّر زیادی كه عباّسمیرزا در این ماجرا از خود نشان داد، به تاریخ سوّم ربیعالثانی 1243 ه.ق. (1828 م) با تصرّف شهر تبریز توسّط روسها خاتمه یافت. در این مدّت عبّاسمیرزا با ژنرال ایوان پاسكیویچ (Juan Paskievitch) و یرمولوف (Yermoloff) به سختی جنگیده بود و پس از چند شكست، امید ایرانیان بیشتر به سپاه مقیم در ایروان بود و سرداران ایرانی این منطقه، یعنی حسین خان و حسن خان ، مدّت چهار ماه در مقابل روسها ایستادگی كرده بودند، ولی از آنجا كه راههای ارتباطی با قسمتهای دیگر ایران به كلّی قطع بود و كمكی به آنان نمیرسید، پس شكست خوردند و همین امر راه روسها را به سوی تبریز باز كرد. عبّاسمیرزا نیز به ناچار از جنگ دست كشید و در دهخوارقان با ژنرال پاسكیویچ، فرمانده كلّ قوای روسیه، دربارهی انعقاد قرارداد صلح به مذاكره پرداخت. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از طرف دیگر در همان موقع، شاهزاده حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه ، حكمران خراسان با سپاهیان خود به تهران آمد و بقیّهی دشمنان عبّاس میرزا نیز در تهران علیه او آشوبی برپا كردند، ولی سرانجام معاهدهی تركمن چای به تاریخ 1243 ه.ق. (1828 م) بسته شد و از آن عصر، دیگر ایران به معنایی، به صورت دولتی پوشالی (Etat tampon) و حایل میان روسیه و هندوستان درآمد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
البتّه اغتشاشاتی كه در بین سالهای 1246-1243 ه.ق. (1831-1828 م.) در یزد و كرمان صورت گرفت، به همّت و دخالت نایبالسلطنه عبّاسمیرزا در سال 1246 ه.ق. (1841 م) بدون جنگ و خونریزی به پایان رسید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس میرزا تا سال 1246 ه.ق. والی آذربایجان باقی ماند و از آن تاریخ به بعد مأمور یزد و كرمان و بعد در سال 1247 (1842 م.) مأمور ایالت خراسان شد، ولی در مشهد سخت بیمار گردید و سرانجام در دهم جمادیالثانیه 1249 (1844 م.) در سن چهل و هفت سالگی به ناخوشی ورم كلیه وفات یافت و در حرم امام رضا(ع) مدفون گشت. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس میرزا به تصدیق خودی و بیگانه شاید بزرگترین شاهزادهای بوده كه از سلسلهی قاجار بیرون آمده است و تمام مسافرانی كه در آن عهد به ایران آمدهاند، متّفقالقول هستند كه آنچه در ضمن او را ممتاز كرده و اعمالش را در نظرها بزرگ جلوه داده است<b>، گذشته از شجاعت شخصی </b>- همانطور كه قبلاً اشاره كردیم - تدبیر و كفایت وزیر او، میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی و پسر او ابوالقاسم بوده كه به قائم مقام ثانی معروف است. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s4">◀</span> متّحد بیوفا؛ فرانسویان در ایران </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>3 - ایرانیان از اوایل قرن نوزدهم میلادی، به سبب خطری كه در مرزهای شمالی كشورشان از جانب روسها احساس میكردهاند و عدم اعتمادی كه نسبت به انگلیسها داشتهاند، به مرور به این فكر افتاده بودند كه متحد جدیدی در اروپا برای خود پیدا كنند. شهرت ناپلئون و اخبار مربوط به فتوحات او موجب شده بود كه آنها از هر لحاظ به یاری فرانسویان امیدوار باشند. ناپلئون به سال 1804 م. ژنرال برون (Brune) را به عنوان سفیر خود به عثمانی فرستاده بود و دو سال بعد از آن تاریخ، از طریق همین سفیر، از پیامی كه ایرانیان توسّط مردی ارمنی به قسطنطنیه رسانده بودند، از تمایل فتحعلیشاه برای همپیمانی با فرانسه اطّلاع یافته بود. در آن زمان هنوز خاطرهی آغامحمّدخان و قدرت سرسختانۀ او در جنگهایی كه انجام داده بود در اذهان اروپاییان زنده بود و ناپلئون نیز بیش از پیش تمایل به گسترش برنامهی سیاسی خود در كشورهای آسیایی - خاصّه هندوستان - پیدا كرده بود. به همین سبب او بلافاصله یكی از افراد خود، یعنی ژوبر (Jaubert) (متولّد 1779، متوفّی 1847 م.) را كه تحصیل كردهی مدرسهی السنه شرقی بود و زبانهای عربی و فارسی و تركی را میدانست و همچنین در دورهی كنسولی ناپلئون با او به مصر رفته بود، به ایران روانه كرد. مأموریت ژوبر مخفی بود و او میبایستی مواظب انگلیسیهایی باشد كه از هر لحاظ سعی در ممانعت از فعاّلیتهای احتمالی فرانسویان را داشتند. ژوبر عملاً در ضمن سفر به تركیه با مصائب زیادی روبهرو میشود و حتّی مدّتی زندانی میگردد و سرانجام در پنجم ژوئن 1806 م. به تهران میرسد. در موقع بازگشت، یعنی در 31 اكتبر 1806 م. او میرزا محمود رضاخان ، سفیر ایران در قسطنطنیه را با خود به اروپا میبرد و آن دو در روزهای دوّم و سوّم ماه مارس 1807 م. در فینكن اشتاین (Finkenstein) ورشو با ناپلئون ملاقات میكنند. در اینجا جزئیات زندگینامهی ژوبر را نمیآوریم، امّا همین قدر اشاره میكنیم كه بعداً، در سال 1838 م.، او رئیس مدرسه السنهی شرقی پاریس شده و در كلژدوفرانس زبان و ادبیات فارسی تدریس كرده است. با توجّه به موضوعكّلی كه در اینجا موردنظر است، مستقیماً به بعضی از قسمتهای سفرنامه ژوبر اشاره میكنیم: ژوبر به ملاقات خود با عبّاس میرزا كه آن موقع جوانی نوزده ساله و در شهر اردبیل بوده است، اشاره میكند و مینویسد: (2) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
قد او بلند و صورت او اندكی كشیده است و تبسم او شیرین و مهربان مینماید. ابروان بسیار پرپشت و پوست سوختۀ او بر حالت مردانهی او میافزاید. طبیعت، به این شاهزاده نظری بلند و قدرت قضاوت محكم اعطا كرده است. شجاعت او بارها به اثبات رسیده و رفتار ملایمش محبوبیت خاص برای او ایجاد میكند.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر در دنبالهی نوشتۀ خود به عینه، گفتههای عبّاس میرزا را تكرار میكند: (3)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ای مرد خارجی، تو این لشكر را میبینی، این میدان و تمام اسباب قدرت ما را، با این حال تصوّر مكن كه من خوشحال هستم. چگونه میتوانم خوشحال باشم؟ مشابه امواج خشمگینی كه با برخورد با صخرههای بیحركت شكسته میشوند، تمام كوششهای شجاعانه من با برخورد با چماق دستان روسی بیاثر میماند. مردم عملیات مرا تحسین میكنند، فقط من از ضعف خود آگاهم. چه كار كردهام كه لایق احترام جنگجویان غربی باشم؟ كدام شهر را گشودهام؟ چه انتقامی از دشمنی كه ایالات ما را غصب كرده است، كشیدهام؟ درواقع بدون شرمندگی نمیتوانم به لشگری كه در دور ماست، نظر بیفكنم. روزی كه باید به حضور پدرم برسم، نمیدانم چه كار خواهم كرد؟ از طرف دیگر خبر فتوحات لشگریان فرانسه به من رسیده است. مطّلع شدهام كه شهامت روسها در مقابل آنها فقط مقاومتی بیفایده بوده است، با این حال روسها تمام دستههای نظامی مرا شكست میدهند و ما را تهدید به پیشرویهای جدیدی میكنند. اَرس، این رودخانه كه سابقاً به تمامه در ایالات ایران جاری بود، امروزه سرچشمهاش در خاك اجنبی قرار گرفته است و دیگر به دریایی خواهد ریخت كه پر از كشتیهای دشمنان ماست. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر باز مینویسد: (4) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>... كه این شاهزاده آنقدر معلومات كسب كرده است كه به كمبود دانستههای خویش وقوف حاصل كند و به همین دلیل بخواهد تا آن را افزایش دهد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
و باز اضافه میكند: (5)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
هیچ ایرانی به اندازهی عباس میرزا به ارزش علوم و صنایع پی نبرده است؛ رفتار او با عیسویان هم خوب است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر در زمینهی اخیر باز گفتههای عباس میرزا را به عینه منعكس میكند و مینویسد: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
روزی به من گفت، چه قدرتی موجب برتری شما نسبت به ما میشود؟ علت پیشرفتهای شما و سبب ضعف دائمی ما چیست؟ شما هنر حكومت كردن و فاتحشدن را بلدید، در صورتی كه ما در جهل شرمآور خود، درجا میزنیم و به ندرت آیندهنگری میكنیم. آیا شرق كمتر از اروپا قابل سكونت و كمتر حاصلخیز است و غنای آنجا را ندارد؟ آیا پرتو آفتاب كه قبل از اینكه به شما برسد ما را روشن میكند، برای ما بركت كمتری را موجب میشود تا برای شما؟ آیا خالق عالم خیر بیشتری به شما میرساند تا به ما، آیا خداوند خواسته است برای شما امتیاز بیشتری قائل شود؟ من این طور فكر نمیكنم. <b>«</b>بگو ای مرد خارجی، ما برای اعتلای ایران چه كار باید بكنیم؟ آیا من هم باید مثل تزار مسكویی رفتار كنم كه از تخت خود پایین آمد تا بتواند شهرهای شما را از نزدیك ببیند؟ آیا من هم باید ایران را ترك كنم و این ثروت انباشته شده را بدون استفاده بگذارم؟ آیا باید بروم و هر آنچه را شاهزادهای باید بداند، یاد بگیرم؟»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر باز اشاره میكند (6) كه گفتههای عباس میرزا به سبب علوّ نظر او و در عین حال تواضع خاصّ او توجّه وی را جلب كرده است، در ضمن از طرف دیگر، به طوركلّی در دقّت در وضع ایرانیان كوتاهی نكرده است و در این زمینه اشاره به دراویشی میكند كه از كوههای كشمیر یا از هندوستان آمدهاند، نوعی اشخاص با سواد و یا فلاسفه رهگذر كه به طور آزاد نقل مكان میكنند و شهرت حكمت آنها موجب میشود كه به دلخواه و بدون قید و شرط به خدمت بزرگان برسند. بعضی از آنها ادعا دارند كه با علوم خفیه، سحر و جادو آشنا هستند، ولی در واقع آنان جاسوسانی هستند ه در امور لشگری و نظامی و یا دربارهی سیاست و حتّی دربارهی امور خانوادگی افراد اطّلاعات كسب میكنند و آن اطّلاعات را به جاهای دیگری منتقل مینمایند. آنها با اینكه لباسهای مندرس و پاره به تن دارند، باز موفّق میشوند به قصر امرا و شاهان راه یابند و كنار آنها بنشینند و از غذاهای آنها تناول كنند و به راحتی و آزادانه سخن گویند. بعضی از آنها به سبب اطّلاعات وسیعی كه دارند، نفوذ خاصّی پیدا میكنند و ادعایشان بر این است كه در راه رضای خدا كار میكنند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر همچنین از میرزا شفیع كه مقام وزارت داشته است، صحبت میكند و خلاصه گفتههای او را در سفرنامهی خویش منعكس میكند: (7)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بدون شك ما از تمدّن اروپایی بسیار دور هستیم. جایی كه غربیان مرزهای دانش را بیش از پیش وسعت میدهند، ما در علم و صنعت پیشرفت نمیكنیم و این امر یا به سبب آب و هواست كه انسان را لَخت و مایل به استراحت و لذّت پرستی میكند و یا به دلایل دیگر.» او همچنین اشاره میكند كه «كشفیات جدیدی كه به ایران آورده میشود، نوعی از گیاهانی است كه در این مملكت به ثمر نمیرسند، در صورتی كه روسها در قدیم جاهل بودهاند و اكنون از خیلی لحاظ بر ما برتری پیدا كردهاند.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ژوبر در قسمت دیگر كتاب خود، (8) از شخصی به اسم فتحعلی خان كه نایب یكی از افسران عبّاس میرزا بود، صحبت میكند و میگوید كه این شخص طوری سخن میگفت كه گویی قبلاً به اروپا سفر كرده بود. البتّه او در سال 1801 م. ملكم، (Malcolm) ژنرال و سفیر انگلیس را از شیراز تا تهران همراهی كرده است و با مبالغه، نظر میدهد كه ملكم، موقعیت سیاسی خود را در ایران مدیون مبالغ زیادی بوده كه به این و آن رشوه میداده است. بنا به روایت ژوبر، فتحعلی خان درمورد پیشرفتهای علمی و فنی و صنعتی تمدّن غرب بسیار كنجكاو بوده است و در مورد قطبنما و دستگاه برقگیر و سفینه هوایی و تلگراف و سرزمینهایی كه تازه كشف میشدهاند و كشتیرانی در اروپا و پیدایی برق و آبلهكوبی و واكسن، بسیار حرف میزده است. او همچنین با هیجان راجع به پیشرفت قشون فرانسه و غیره صحبت میكرده و افزون بر آن میگفته است كه ایرانیها فقط بلدند نجابت خانوادگی خود را به رخ بكشند و یا از فضیلت و حكمت نیاكان و افتخارات قهرمانان گذشتۀ خود صحبت كنند. ژوبر همچنین به یكی از افسران عبّاس میرزا در شهر تبریز به نام نجیب خان اشاره میكند و میگوید كه (9) او كتابهایی به زبان فرانسه و روسی در امور و فنون جنگی به او نشان داده و گفته است كه مایل است، آنها را توسّط نظامیان روسی كه در خدمت دولت ایراناند به فارسی برگردانده شود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>4- فرانسوی دیگری كه در همان عصر به عنوان مأمور ناپلئون به ایران سفر كرد و كتابی از خود به یادگار گذاشت، اگوست بُن تان (Auguste Bontems) (متولد ژنو 1782، متوفی در سال 1864 م.) است. بُن تان در سال 1805 م. وارد ارتش ناپلئون شد و به سبب رشادتی كه در جنگ استرلیتز (Austerlitz) (محلّ جنگ ناپلئون) از خود نشان داد، در ماه مارس سال 1807 م.، مأموریتی در تركیه و ایران به او داده شد و او عملاً نزدیك به دو سال در ایران ماند و سرانجام در هشتم فوریه 1809 م. ایران را ترك كرد. سفرنامهی او اوّل بار به صورت مجموعه نوشتههایی دربارهی ایران در سال 1812 م. در یك مجله بریتانیایی به چاپ رسید و بعداً به صورت كتاب درآمد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بُن تان در مورد عبّاس میرزا مینویسد: (10)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جوان بیست سالهای است باوقار و بالابلند، دارای چشمان درشت و نگاهی نافذ با چهرهای گشاده، ابروانی كمانی، بینی او قوسی دارد كه در تلألو دندانهای سپید و محاسن سیاهش، شكوهی خاص به سیمای با هیبتش میبخشد.» «یكی از خصوصیات اخلاقی وی حسّ جاهطلبی اوست، چه او امیدوار است كه روزی به سلطنت، آن هم به سلطنتی بسیار باشكوه و پرجلال دست یابد و چون میداند كه برای موفقیت باید زحمت فراوان متحمل شود و اطلاعات وسیع داشته باشد به تحصیل میپردازد» «اغلب شبها به مطالعه مشغول است. كمتر كسی از ایرانیان به اندازهی او از ادبیات و علوم شرقی اطّلاع دارد. در ضمن بسیار علاقهمند است بداند چه عواملی باعث پیشرفت غرب گشته است.» «او حاضر است هرگونه تأسیسات نظامی و غیرنظامی را كه لازم باشد به سبك غرب بنیانگذاری كند. به این دلیل خارجیها و به خصوص فرانسویان را با گرمی میپذیرد و برای امپراتور احترام خاصّی قائل است. او ناپلئون را سرمشق خود قرار داده است و او را یك قهرمان میداند.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بُن تان هم مثل ژوبر از دراویش صحبت میكند و میگوید: (11) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>« من از اینگونه افراد بیحیا زیاد دیدهام كه در جوامع خصوصی وزرا كه منظوری جز تمدّد اعصاب و استراحت ندارند، وارد میشوند و با استفاده از فرصت، جسته گریخته حتّی اسرار مملكت را استراق سمع میكنند.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
او همچنین از فرانسویان صحبت میكند: (12)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
یكی از آنها لابلانش (Lablanche) منشی سفارت فرانسه در نزد باب عالی بود كه به عنوان مأمور به دربار شاه اعزام شده، یك ماه قبل از من رسیده بود، همراه وی جوانی به نام نرسیا (Nerciat) بود و جوان دیگری به نام ژوانن (13) كه برای آموختن و تكمیل زبان فارسی آمده و یك سال بود كه در ایران اقامت داشت. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در آن عصر، مهمترین شخصیتی كه از طرف ناپلئون به ایران فرستاده میشود. ژان كلود ماتیو دو گاردان (14) بود كه با همراهان خود در 12 ماه رمضان 1222 ه.ق. (چهارم دسامبر 1807 م.) وارد تهران شده است. آنها در حدود شش ماه در راه بودهاند و در این مدت البته سیاست فرانسه نسبت به روسیه به كلی دگرگون شده بود و ناپلئون به منظور مقابله با انگلستان با روسیه كنار آمده و در 26 ژوئن 1807 م. (معادل بیستم ربیعالثانی 1222) قرارداد تیلسیت (Tilsit) را امضا كرده بود و عملاً مفاد عهدنامهی فینكن اشتاین و آنچه درمورد ایران متقبل شده بود، به دست فراموشی سپرده بود. اعضای هیئت نظامی سفارت گاردان، به جز خود وی، چهارده نفر گفته شده و اعضای سیاسی هیئت شامل بر سیزده نفر بوده است و با محاسبه مأموران و كارگران و مستخدمان و غیره، تعداد آنها جمعاً بالغ بر هفتاد نفر میشده است. (15) با اینكه بُن تان از قبل در اردوی عباس میرزا بوده، ولی باز جزو هیئت گاردان محسوب میشده است. ما در اینجا از لحاظ تاریخی و سیاسی از كم و كیف فعالیت هیئت سفارت گاردان و اهداف اصلی آن و همچنین از علل شكست آن صحبت نمیكنیم، امّا به زبان فارسی علاوه بر كتابهایی كه نام بردیم آثار زیاد دیگری دربارهی این موضوع وجود دارد كه عنداللزوم میتوان به آنها مراجعه كرد، (16) ولی از یكی از اعضای سیاسی این هیئت، یعنی شخصی به نام تانكوانی (Tancoigne) (كه از شاگردان مدرسۀ السنهی شرقی فرانسه بوده و ظاهراً برای تكمیل زبانهای فارسی و عربی و تركی با گاردان همراه شده است) كتابی به صورت مجموعهای از نامهها به زبان فرانسه دردست است كه مطالبی را از آن به عینه در اینجا نقل میكنیم: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
تانكوانی از فرانسویانی، همچون فابویه (Fabvier) و ربول (Reboul) صحبت میكند كه بدون كوچكترین كمك مؤثّر و با وجود دسیسهبازیهای مختلف پنهانی، در اصفهان محلّی برای قالبریزی توپ تأسیس كردهاند و با جدّیت مشغول كاراند. (17) باز در جای دیگری آورده است كه افسران فرانسوی كه مستقیماً در خدمت شاهزاده عبّاس میرزا هستند یكی وردیه ، (Verdier) كاپیتان تفنگچیها و دیگری لامی، (Lamy) كاپیتان مهندسان است و سه نفر سروان هم به لامی كمك میكنند و همه اینان مسئولیتهای زیادی را به عهده دارند و یك فرانسوی به نام ژوانار (Joinard) در تبریز مترجم رسمی دولتی است. (18)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
تانكوانی باز توضیح میدهد كه ایران به كمك فرانسویان، به زودی صاحب یك توپخانهی واقعی خواهد شد و باز با كمك فرانسویان روزی در ایران تغییرات بزرگی رخ خواهد داد و این كشور به سوی تمدّن اروپا (Civilisation europeenne) سوق پیدا خواهد كرد و در نتیجه مردم این كشور با حفظ استقلال خود با احترام و حقشناسی فراوان، از فرانسویان صحبت خواهند كرد. (19)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از طرف دیگر به نظر نگارنده مهمترین نكتهای كه تانكوانی در كتاب خود بدان اشاره كرده، درنامهای است كه او به تاریخ 24 فوریه 1808 م. از تهران نوشته است. (20) او چنین بیان كرده است: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جای تأسّف است كه با وجود استعدادهای طبیعی و لیاقتی كه انسان دوست دارد در ایرانیان ببیند، آنها تا این اندازه از لحاظ دانش عقبافتاده باشند. آنها با هوش و تیزذهن هستند و تمایل به تحصیل و یادگیری دارند، ولی آنچه فاقداند، مشعل فلسفه است (Flambeau de la philosophie) كه از این رهگذر بتوانند وقوف و آگاهی لازم را به دست آورند تا آنگاه از لحاظ علوم و فنون با ما برابر شوند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آنچه در این متن مهم و شایان تأمّل است، مشروط كردن علوم و فنون جدید به فلسفه است كه البتّه در اینجا بیشتر نوع جدید آن مطرح است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s2">◀</span><span class="s3"> </span>عبّاس میرزای متفاوت و تراژدی عقبماندگی ایران </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>5 - در هیئت سفارت گاردان، همهی افراد به اندازهی تانكوانی به جنبههای نظری مسائل توجّه نداشتهاند و نیّت و هدف مشخّص سیاسی خود را در ایران دنبال میكردهاند. در این زمینه احتمالاً یكی از عجیبترین چهرهها كه حتّی مستقیماً و به نحو رسمی با هیئت گاردان وارد ایران نشده، ژنرال ترهزل (Trezel) است. او با لباس مبدّل از طریق عراق به جنوب ایران سفر كرده و به نقشهكشی محلّی و جمعآوری اطّلاعات لازم برای حملهی احتمالی فرانسویان به هندوستان پرداخته است. او مقامات ایرانی، از جمله عبّاس میرزا را فقط در آخر سفر خود و هنگام خروج از ایران دیده است. ژنرال ترهزل نیز در معرّفی عبّاس میرزا چنین نوشته است: (21)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
قامتی بالنسبه كوتاه داشت، ولی متناسب اندام بود و جنبهی چابكی او بر قوّهی بدنیاش غلبه داشت. وجنات او نمایندهی بشاشت بود و چشمان سیاه و بیدار او از نجابت و لطف او حكایت میكرد و وقتی كه صحبت میكرد اگرچه تند حرف میزد، آثار بزرگی از كلام او هویدا بود. نایبالسلطنه ابتدا ما را به سردی پذیرفت، (22) ولی بعد قدری گرم گرفت و اظهار محبّت نمود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در پایان این قسمت، جهت تكمیل مطالبی كه اروپاییان در ترسیم چهرۀ عبّاس میرزا آوردهاند، گزارشی را به عینه نقل میكنیم كه در ماه فوریه 1828 م. در روزنامهی آسیایی (Asiatic Journal) در انگلستان آورده شده است: (23)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
غیرممكن است كه بتوان مناعت و سعهی صدر و رفتار عبّاس میرزا را توصیف كرد. خطوط صورت او كاملاً متناسب است، چشمانش درشت و نافذ و مملو از حیات است، دندانهای بسیار زیبا دارد. پوست صورت او سبزه رنگ پریده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بعد شرح داده شده كه او در آن موقع لباس بسیار سادهای به تن داشته و جز خنجرش كه دستهی آن مرصّع به الماسهای زیبایی بوده، چیز تجمّلی دیگری همراه نداشته است. شاهزاده بین چهل تا پنجاه سال دارد. او مردی خارق العاده است و تأثیر عجیبی در بیننده دارد. جای تأسّف است كه اطرافیان او تا این اندازه از لحاظ احساس و هوش از او پایینتر باشند و تمایلی نداشته باشند تا در تحقّق برنامههای اصلاحی و سخاوتمندانۀ او، یار و یاور وی باشند. تمام خارجیانی كه ایران را میشناسند، نظر میدهند كه عبّاس میرزا واقعاً مایل است مردم كشور خود را روشن و آگاه كند، ولی بعضی از پیشداوریهای فرهنگی هر نوع اصلاحی را ناممكن میسازد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
تا اینجا چند توصیف از فرانسویان و انگلیسیها درمورد عبّاس میرزا آوردیم، در انتها نیز متنی توصیفی از مسافری آلمانی میآوریم كه بعد از عهدنامهی گلستان و در سال 1817 م. به معیّت سفیركبیر روسیه به ایران آمده بود: (24) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّباس میرزا كه دشمن واقعی تجمّل است به لباس سادۀ سرخی كه نقرهدوزی شده بود، ملبّس بود. مانند تمام ایرانیان كلاه سادهای از پوست برّۀ سیاه داشت. تنها زینتش عبارت از یك خنجر مرصّع بود.» «ولیعهد ایران تقریباً سی و پنج سال دارد. حركات واطوارش خیلی جالب توجّه و مظهر اصالت و نجابت است، خیلی قشنگ صحبت میكند، به فاصله میخندد، چشمانش آینهی ضمیر اوست، مكر و كید در آن مشاهده نمیشود، فجایعی كه در نتیجهی قوانین سخت مملكت معمول است هر جا دستش برسد، جلوگیری میكند.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
باز این مسافر اروپایی در صفحات بعدی كتاب خود، میگوید: (25) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس میرزا تحصیلات دیگری نیز كرده است و تاریخ و آداب و رسوم اروپا را به خوبی میشناسد و از علوم نظام و ریاضیات و زبان انگلیسی نیز بیبهره نیست. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از مجموع توصیفهایی كه اروپاییانی كه اهل كشورهای متفاوتی بودهاند از عبّاس میرزا عرضه داشتهاند، با اینكه گاهی فاصله زمانی چندین سالهای میان دیدارهای آنها از او بوده است و همچنین با وجود اختلافنظر جزئی كه در وصف خصوصیات جسمانی او دیده میشود (یكی او را كوتاه قد و دیگری او را بلندقد دانسته است) باز سیمای ثابت و واحدی از عبّاس میرزا در ذهن مجسّم میشود. به هر طریق چهرهی نجیب عبّاس میرزا، شهامت و بزرگ منشی او و سعی و كوشش مستمر وی برای بازسازی و تجهیز سپاه و ایجاد صنایع و فنون لازم و رونقبخشی به تجارت و غیره و بیش از آن، این حالت روانی فداكار و مصمّم برای اعتلای همهجانبهی ایران و تأمین آینده آن و اینكه در هر صورت آیندهی شخص او نیز تابعی از همین اقدامات بوده است، درخشان و فراموشناشدنی مینماید، ولی از طرف دیگر عدم موفّقیت او را كه اغلب مورّخان در مورد آن كم و بیش متّفقالقول هستند، چگونه باید بفهمیم و مشكلتر از آن چگونه باید ارزیابی كنیم؟ آیا آنچه رخ داده به سبب عدم كاردانی او بوده است؟ <b>در آن صورت در ایران آن عصر چه كسانی را باید كاردان بدانیم؟ آیا برادران ناتنی او را كه از هر طرف كارشكنی میكردهاند و علیه او شعار میدادهاند، باید دلسوزتر و با كفایتتر از او به حساب آوریم؟ و یا باید سران و بزرگان خودفروختهای را ترجیح بدهیم كه در استخدام انگلیس و روس بودهاند؟</b> و یا آنها كه از فرانسویان گله داشتند كه در پیشرفت كارهایشان، از لحاظ مالی به اندازهی كافی موجبات رضایت خاطر شخصی آنها را فراهم نمیآورند؟ با مقایسه با اكثر چهرههای دیگر آن عصر، هرچند شخصیت عبّاس میرزا تحسین برانگیز است، در عوض معلوم نیست نتیجهی كار او چقدر رضایتبخش باشد. كدام ایرانی است كه شرح وقایع جنگهای ایران و روس را بخواند و یا با مفاد عهدنامهی گلستان و تركمنچای آشنا شود و عمیقاً متأثر نگردد؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به طور كلی هر قوم و ملّتی در مقابل تاریخ خود گویی با آیینهی خودنمایی روبهرو میشود. او تا خود را عمیقاً نگاه نكند، واقعیت موجود خود را نخواهد دریافت. از این لحاظ تأمل در تاریخ در هویّت خود است، بلكه بهتر شناختن آن، شخص را نه فقط از علل شكستها آگاه میكند، از لحاظی نیز احتمالاً اسراری از راز بقای قومی را بر او آشكار و برملا میسازد. البته مورّخان همیشه تاریخ را دوباره مینویسند و با اینكه تفسیرها و برداشتها متفاوت است، در عوض، وقایع فی نفسه واقعیت تاریخی این امر را نشان میدهند كه ایران ناخواسته در عصر معاصر مورد تهاجم سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ اروپا واقع شده است و از لحاظ فنون و صنایع و خاصّه وضع اجتماعی خود در حدّی نبوده كه بتواند واقعاً سرنوشت خویش را به دست گیرد. به سبب نابرابری همهجانبهی اجتنابناپذیری كه از دورهی تجدید حیات فرهنگی غرب و خاصّه تحولات قرن هجدهم میان ایران و كشورهای پیشرفته قدرتمند اروپا به وجود آمده بود، به ناچار دیر یا زود، ایران بالاجبار غافلگیر میشده و در وضعی قرار میگرفته است كه ما نمونهای از آن را میتوانیم در ابتدای قرن نوزدهم درمورد عبّاس میرزا و مسائل خاصّ زمان او ببینیم. البته عبّاس میرزا را نمیتوان به دلیل شكستهای پی در پی و برنامههای استعماری كه یكی بعد از دیگری بر ایران تحمیل میشده است، واقعاً مقصّر دانست. حتّی گاهی هوشمندی او به اندازهی صداقتش تحسین شدنی است، زیرا او درواقع در مواقعی سعی كرده تا از تعارض میان قدرتهای وقت كه جسته و گریخته از آن مطّلع میشده است، برای حفظ استقلال و تمامیت مملكت استفاده كند و سعی او در نزدیكی به فرانسویان نیز از همین لحاظ بوده است. البتّه میتوان به ركود همه جانبهای كه در ایران حاكم بود، اشاره كرد و از ناآرامیهای پی در پی و عدم امنیت دائمی كه مجال تأمل در امور و اتّخاذ راههای مناسب مؤثّر را بر ایرانیان محال میساخت، <b>صحبت به میان آورد كه الزاماً افراد را در محدودهی نفع شخصی نگاه میداشت و طمع و آز را در آنها تشدید میكرد و توجّه به نفع عمومی ملّی را محال جلوه میداد و مردم را در غفلت عمیق فرو میبرد</b>. سرجان ملكم در این مورد نوشته است: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>... در بحبوحهی حوادثی كه متوجّه ایشان (26) است، كمتر كسی از رعایت مصالح خود بیشتر نگاه میكند». (27) درواقع منظور این است كه همه به فكر منافع خویشند و به مصالح عمومی كمترین توجهی ندارند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عباس میرزا و بعضی دیگر از ایرانیان به خوبی به عقبافتادگی ایران واقف بودهاند و لزوم تجدّد را تذكّر میدادهاند، ولی در این زمینه هم نباید عجولانه قضاوت كرد و نمیتوان بعضی از مطالب را از نظر دور داشت. تجدّدخواهی در نزد عبّاس میرزا و بعضی از افرادی كه خارجیان نیز دربارهی آنها در آن دوره صحبت كردهاند، در میان گروهی از سران مملكت صورت عمومی داشته است، كلاً نظرگاهی بوده كه بر اثر قدرت دشمن و ضعف داخلی به نحو طبیعی در اذهان پدید میآمده است. دراین زمینه، آنها به احتمال مقرون به یقین از طریق روسیه تزاری با تجدّدخواهی آشنا شده بودند؛ وقتی كه میرزا شفیع در تهران به ژوبر میگوید: «روسها در قدیم جاهل بودهاند و اكنون از خیلی لحاظ بر ما برتری پیدا كردهاند» (28) دلالت بر همین معنی دارد. براساس بعضی از مدارك درمورد اقدامات عبّاس میرزا كاملاً معلوم است كه او تا حدودی از برنامههای اصلاحی پطر كبیر و كاترین دوّم در روسیه خبر داشته و میخواسته است آنها را سرمشق كار خود قرار دهد. مثلاً وقتی كه با سادهدلی - برای اینكه نگوییم سادهلوحی - میگوید: بهتر است «یك آبادی» در آذربایجان به اهالی «انگلیس و جرمن» واگذار شود تا در این ایالت اسباب ترقّی و پیشرفت نوع غربی فراهم آید»، (29) كاملاً به اقدامات كاترین دوّم برای استقرار مهاجران، خاصّه آلمانیها در ایالات جنوبی و اوكراین و در اراضی ساحلی حوزهی رودخانۀ دانوب نظر داشته است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در آن موقع نه عبّاس میرزا و نه هیچ كس دیگری در حدّی نبوده و در وضعیتی قرار نداشته است كه بتواند واقعاً در شرایط تحمیلی دائمی به برنامههای طویلالمدّتی فكر كند كه احتمالاً نتایج آنها به نسلهای بعدی برسد. آنها مقهور و محدود به زمان حال خاصّی بودهاند كه فقط به نحو كاربردی و به منظور استفاده در كوتاهمدّت میتوانستهاند فكر كنند و امكان هر نوع برنامهریزی واقعی آتی از آنها سلب شده بود. عبّاس میرزا در مطالبی كه به ژوبر میگوید<b> به این حقیقت واقف است و بدان اعتراف میكند</b>. درست است كه آنها علاوه بر فنون نظامی و جنگی به صنایع و هنرهای نوع دیگر هم علاقهمند بودهاند، ولی هیچگاه مجال نداشتهاند به فكر اقدام بنیادی فرهنگی واقعی بیفتند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در گزارش سفر ژنرال گاردان آمده است كه قرار بوده «چند نفر اهل حرفه از قرار تفصیل از جانب دولت فرانسه روانۀ ایران گردند: سازندهی مكری و ماهوت، نقاش، باسمهچی كتاب، بلورساز و مینای الوان، ساعت ساز كه ساعت اندك بزرگ بتواند بسازد. زرگر و كندهكار و جواهرتراش و نقاش زرگر، فنرساز، چخماقساز و سایر اسباب آهن، چیتساز، چینیساز، نجار، سنگتراش، توپچی و عرادهساز، معدنجوی و كاركن معدن، عكسساز، باروت ساز...» (30)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ظاهراً این قرارداد به نحو كامل هیچگاه به موقع اجرا گذاشته نشده است و مسلماً به نفع ایران بوده كه عدّهای صنعتگر و اهل فن ماهر در این زمینهها پرورش داده شوند، ولی حتّی اگر این اقدامات تحقّق مییافت باز در راه اعتلای ایران و در آن زمان حسّاس، اقداماتی بسیار اندك بود و در مسیر وقوف و آگاهی لازم برای ایرانیان قرار نمیگرفت. دراین مورد آنچه قبلاً نیز از قول تانكوانی ، یكی از همراهان گاردان گفتیم، معنای واقعی خود را نمایان میسازد: <b>«</b>آنچه آنها (31) فاقداند، مشعل فلسفه است كه در این امور، در نزد آنها آگاهی و وقوف ایجاد كند تا آنگاه از لحاظ علوم و فنون با ما برابر شوند.» (32) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
منظور اینكه آگاهی از عقبافتادگی و نیازهای فنی و صنعتی و عملی، به خودی خود تجدّدخواهی را توجیه نمیكند. با تجدّدخواهی لفظی نه فقط شرایط عوض نمیشود و راهی برای رسیدن به مطلوب حاصل نمیآید، بلكه چه بسا این خود مانعی برای تأمّل در مسائل اصلی و زیربنایی شود. در این زمینه آنچه قبلاً از قول میرزا شفیع گفتیم، در اینجا تكرار میكنیم: «كشفیات جدیدی كه به ایران آورده میشود، نوعی از گیاهانی است كه در این مملكت به ثمر نمیرسند.» (33) بیمناسبت نیست كه گفتهی سرجان ملكم را در آخر كتابش نیز در اینجا بیاوریم؛ او اشاره به مردی میكند كه اشتغال به توپریزی داشت و بعضی از توپها كج مینمود و نقصانهایی داشت و بعد مینویسد: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از وی پرسیدم، گفت راست است، اما قصور از من نیست، به من گفتهاند كه كار یك ماه را در ده روز كنم، گفتم چرا نمیگویی كه این محال است، بیچاره سری حركت داد و گفت من بهتر میدانم، آقای من آدم خوب و با انصافی است، لكن با این همه شاهزاده [ كه در ] ایران است و به هر چه حكم كند باید اطاعت كرد...» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آنگاه سرجان ملكم اضافه میكند: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از آنچه مذكور شد میتوان دانست كه چرا مردم ایران در صنایع ترقّی كلّی نكردهاند، این مملكت هزار سال است كه همچون مینماید كه در شرف ترقّیهای برزگست، لكن تا هنوز همانطور ایستاده است. تجارتش تقریباً همان قسم كه در قدیمالایّام بوده است، هست. (34) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
البتّه الزاماً تصوّر نمیرود كه منظور سرجان ملكم توپریز عباس میرزا باشد، <b>ولی كاملاً پیداست كه تجدّد بدون تفكر، معنای خود را از دست میدهد و استمرار آن، غفلت را كه بدترین نوع آن </b>«جهل در نقاب علم»، یعنی جهل مركّب است، فراهم میآورد. نتیجهی این نوع تجدّد، روزمرهزدگی و سطحیاندیشی است كه عملاً از تأمّل اصیل ممانعت میكند و درواقع در جهت تفتیش افكاری به كار میرود كه از طریق آنها سعی میشود در طویلالمدّت احتمالاً راه حلهای ممكنی را به دست آورند و ارادهی خود را در جهت آیندهنگری به حركت درآورند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس میرزا در وقوف به عقبافتادگی، درواقع قدم اوّل را برداشته بود، قدمی كه البتّه صددرصد لازم بود، بیآنكه كافی باشد. به طور كلّی رفع عقبافتادگی با شعار مقدور نیست و به همین سبب صرف تجدّدخواهی، نه فقط نواقص را رفع نمیكند، بلكه نوع سطحی آن، حتّی امكانات واقعی را ناشناخته باقی میگذارد و ذهن را عقیم و قدرت ابتكار را هم از مردم سلب میكند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در سؤالی كه عباس میرزا درمورد پیشرفت ایران از ژوبر میكند، در عین حالی كه دلسوزی تام او نسبت به وطنش دیده میشود و صداقت او محرز مینماید، نوعی سادهلوحی نیز به چشم میخورد. مسئلهی پیشرفت، مسئلهای نیست كه با جواب كوتاهی مشخّص شود؛ هیچ عبارت مرموزی ناگهانی راه حل را نشان نخواهد داد و چنین توقّعی به مانند آرزوی دستیابی به چراغ جادویی علاءالدین و یا به منزلهی میل به شناخت آن كلمه اسرارآمیز خاصّی است كه در داستان علی بابا و چهل دزد، به ناگاه در غار را به روی شخص میگشاید و او را با گنجینهی غیرمنتظرهای روبهرو میسازد. از این لحاظ عبّاس میرزا حتّی اگر از روسها هم شكست نمیخورد و ایروان و مناطق دیگر شمال ایران را از دست نمیداد، باز در هر صورت در آرزویی كه برای پیشرفت ایران داشت، نمیتوانست موفّق شود. این آرزو با «فرمول» یا شعار به دست نمیآید و حتّی ممكن است همین سادهلوحی موجب شود ذخایر قومی و تاریخی گذشته نیز به رایگان از دست برود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در آن دوره، اگر نظم و انضباط در ارتش (35) ایران، برای دفاع از مرزهای كشور ضرورت داشته است و طرحهای عبّاس میرزا برای بازسازی آن در نهایت اهمّیت بوده است و در این مهم او در مواقع مختلف از كارشناسان انگلیسی و فرانسوی و روسی استفاده میكرده است كه البتّه معلوم نیست تا چه حدّ واقعاً در خدمت ایران بودهاند، برای كسب صنایع و علوم جدید نیز میبایستی جامعهی ایرانی از هر لحاظ و به نحوی همهجانبه سازماندهی و آماده گردد كه چنین كاری فرصت و وقت كافی لازم داشته است و عملاً به سهولت حاصل نمیآمده است. سرجان ملكم در كتاب تاریخ ایران خود آورده است: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
حاكمی از باب نیكی ذات یا حُسن ادراك شاید به فكر ترقّی و اصلاح حال مُلك و ملّت بیفتد، لكن تدابیر چنین شخصی تابع وضع اوست، او میخواهد كاری [ را انجام دهد ] كه باید به موجب قانون مخصوص انجام یابد و [ نمیداند كه ] به زور صورت نخواهد گرفت. به علاوه اینكه جمیع ترقّیات كلّی به تدریج است، حتّی اینكه اگر چیزی به جهت صلاح ملّت احداث شود، در ابتدا باید مردم رفته رفته به آن آشنا شوند تا بعد از آن بالطبع میل كنند و الاّ دوام نخواهد یافت.» (36) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از طرف دیگر درست است كه در ابتدای این نوشته گفته شد كه مراحل مختلف زندگانی عبّاس میرزا با مقاطع تاریخ سیاسی ایران در آن عصر مطابقت دارد و گویی وضع یكی، بدون توجّه به موقعیت دیگری روشن نمیشود، ولی در عین حال گویی میان آرمانهای عبّاس میرزا و واقعیّت زندگی مردم و جامعهی ایرانی فاصله غیرقابل گذری وجود داشته است. عبّاس میرزا خود از اركان حكومت آن زمان ایران است و حكومت استبدادی مانع از هر نوع سازماندهی واقعی و رسیدن به نهادهای منسجم، آن هم نه فقط قراردادی، بلكه طبیعی بوده است، سازمانها و نهادهایی كه بر اثر همكاری و هماهنگی میان مردم به نحو خودجوش تحقّق پیدا میكند و شرایط مساعدی برای اعتلای كشوری را فراهم میآورد. آنچه عباس میرزا میگوید با وجود محبوبیتی كه به واقع در مرحلهای از زمان، حدّاقلّ نزد مردم آذربایجان داشته است، نمیتوانسته در نزد اكثریت محروم اجتماع كه هیچگاه جز زور حرفی نشنیده بودهاند، انعكاس واقعی داشته باشد. تجدّد مجموعهای از شعارهایی نیست كه به امید گوشهای شنوا به زبان آورده شود. مادامی كه شرایط زیربنایی به وجود نیاید، این گفتهها باد هوا خواهد بود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سؤالی كه عبّاس میرزا دربارهی پیدا كردن راهی برای رفع عقبافتادگی ایران میكند، خود نتیجهی موقعیّت ناخواستهای است كه بر ایران تحمیل شده و عنان كار را از دست ایرانیان خارج ساخته است. درست است كه بگوییم علاج واقعه قبل از وقوع باید كرد، ولی باز باید بدانیم كه در هر صورت آنچه قبل از «وقوع» است، به خودی خود، اغلب فقط حالت بالقوه ندارد، بلكه آن نیز واقعهی دیگری است، الخ. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آرمانهای عباّس میرزا به معنایی صرفاً دلالت بر آگاهی ازموقعیتی داشت كه عملاً از دست رفته بود. عبّاس میرزا با واقعیت سیاسی جهان در آن روزگار آنقدر فاصله داشت كه جامعهی سنّتی قبیلهای و ایلاتی از جامعهی سازمانیافته و قدرتمند غربی فاصله داشته است. از این لحاظ نه فقط تجدّدخواهی عبّاس میرزا، بلكه درگیریهای دائمی او و البتّه شكستهایش معلول ضرورت عصری بوده است كه عصر تجدّد نامیده میشود. در آن زمان تفاوت ایران و كشورهای اروپایی، تفاوت و اختلاف دو نظرگاه نبود، بلكه به معنای بسیار سادهتر فقط تفاوت ضعیف یا قوی بوده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به هر طریق در تأمل دربارهی تجدّدخواهی عبّاس میرزا و بدون اینكه كوچكترین شكّی دربارهی حسن نیّت و وطنپرستی او داشته باشیم و حتّی با قبول اینكه آنچه در او درخشان است، باز همان آرمان و آرزوهای اوست، باید گفت كه آرمانخواهی بدون واقعبینی نه فقط واهی است، بلكه اصلاً شاید آرمان هم نباشد. آرمانی كه از دل واقعبینی نشئت نگیرد، آرمان نیست. به نظر میرسد كه نه فقط ایرانیان، بلكه كشورهای مشابه نیز بدون وقوف به آنچه واقعاً هستند و بدون تأمل در ریشههای فرهنگی و تاریخی و امكانات محلّی و بومی خود، نمیتوانند عملاً راه مناسبی برای تحقّق آرمانهای ذهنی خود پیدا كنند و حتّی برعكس، هر بار با این خطر روبه رو خواهند بود كه به اسم تجدّدخواهی و خیراندیشی،راه جدیدی برای بیگانهسازی و بهرهگیری از آنها تعبیه شود و بیش از پیش اسباب عقب افتادگی آنها فراهم آید، همانطور كه از زمان عبّاس میرزا تا امروز، بارها شاهد آن بودهایم. (10 )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s4">◀</span> فریده فرهمند زاده «موانع اصلاحات عبّاس میرزا قاجار نایب السلطنه در بخش هاى دربار، سپاه و نهاد دین» را اینگونه شرح می دهد: </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
دغدغه اصلی این پژوهش در واقع اصلاحاتی است كه اولین باربه سبك غربی در دورۀ ولیعهدی عبّاس میرزا، پسر دوّم فتحعلی شاه.دوّمین شاه قاجار با خواست او عملی گردید. اصلاحاتی كه شاید اوّلین گام در راهی بود كه بعدها ایران را به سوی تجدّد به سبک غربی پیش برد. هرچند انگیزۀ آغاز این اصلاحات، بیش از هرچیز افزودن توان نظامی ایران در برابر مهماجمان بیگانه به ویژه روس ها بود اما نباید از نظر دورداشت كه حیطۀ گسترده تری از مسایل نظامی را شامل شد و صورتهای اقتصادی، سیاسی، علمی و حتّی فرهنگی به خود گرفت. امّا ناآگاهی وگاه بی تدبیری ضابطین امر اصلاحات و همچنین عدم همراهی شاه و درباریان و سایرینی كه کمک و یاری آنان دربه ثمر رسیدن اصلاحات مؤثّربود. عدم توانایی مالی برای تأمین بودجه های اموراصلاحی ، دخالت بیگانگانی که صلاح خود را در عقب ماندگی و ضعف ایران می دیدند و ازهمه مهم ترعدم زمینه سازی اقدامات اصلاحی در ارتباط بودند برای پذیرش وپیشبرد اصلاحات، از مهمترین دلایل ناكامی اصلاحات بوده كه دراین نوشته بدان ها پرداخته می شود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
با نگاهی گذرا به اجتماع حاكمیت آن روز ، اساس آن را پرسه پایه خواهیم دید. حاکمیت كه متشكّل از شاه و بخش كوچكی ازشاهزادگان و دیوانیان عالیرتبه است؛ نظامیان كه معمولاً با طبقه بندی حاكمیت پیوندهایی دارند یا جزء آن هستند (منظورسران نظامی است) ؛ روحانیت كه با حاكمیت پهلو میزند و از موقعیت ممتازاجتماعی برخوردار است. گو اینكه ازاثر جریانات اجتماعی و همزمان با افت و خیزهای اقتدار حاكمیت، این طبقه نیز دچار فراز و فرودهایی می گردد. تأثیری كه واكنش مثبت و یا منفی این طبقات به واقع های در موفقیت یا عدم موفقیت آن داشته است، ما را بر آن داشت كه به احوال این سه طبقه بپردازیم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<strong> <span class="s2">◀</span> مقدّمه</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
حكومت ایران در زمان سلطنت باباخان كه پس از قتل آقا محمّد شاه بدست نزدیكانش 1211- ه .ق/ 1796 م- با لقب فتحعلى شاه و به عنوان دومین پادشاه سلسلۀ نوپاى قاجار تاجگذارى كرده بود 1، از تغییرهاى جهان پیرامونش بى خبر و به دور مانده و با مفاهیم تغییر یافته عرصۀ مناسبات سیاسى بین المللى بیگانه بود. اثرهاى این بى خبرى و دورى به تدریج و به محض توجّه قدرت هاى استعمارى به</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ایران، بروز و نمود یافت و با اصطكاك ها و برخوردهاى نظامى و سیاسى، شدّت و عمق آن به روشنى هویدا شد. بارزترین نمود این مسئله در جریان جنگ هاى ایران و روس بود. كاستى ها و نواقص موجود، سردمدار سپاه، نایب السلطنه، عباس میرزا.را به اندیشه اى واداشت كه نتیجۀ مستقیم آن شكل گیرى جریانى شامل اقدامات اصلاحى بود كه در ابتدا شامل مسایل نظامی و سپس حیطه هاى اجتماعى و فرهنگى شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اصلاحات بیانگر مفهومى است از تغییر و تحوّل به سوی وضعیتی بهتر؛ به زبان دیگر حركتى است به سوى تكامل، در جهت رشد و پیشرفت و بهبود و اوضاع تغییر ، همواره با اصطكاك و مقاومت روبرو شده است، با درجات مختلف شدّت و ضعف بشر ، از آغازین روز تا امروز با شدّت و ضعف متفاوت، همواره در صدد پیشرفت و در این راه ناگزیر از تغییر بوده است . در جریان این تغییرها همواره منافع و اعتقادات برخى اشخاص باید قربانى این پیشرفت تحوّل مى شد؛ و این همان اصطکاک و مقاومتى بود كه به تند شدن یا كند شدن جریان اصلاحات مى انجامید.جریان تغییر ، گاهی بر اثرمقاومتها وواكنش متقابل اصلاح طلبان دربرابر آن، تسریع مى شد وگاهی نیزسرکوب و مقاومت در برابر این تغییرشدیدتر از نیروى اصلاح خواهى بود و مى توانست این جریان را کند و گاهی ظاهراً خاموش کند. ولی از آنجا که تغییر، ناگزیر لازمه زندگى بشر است و نفس زندگى آدمى بدون تبدیل و تحول بی معناست . آنچه باید از میان مى رفته و آنچه باید آفریده مى شده، همیشه راه خود را پیموده اند. در این میان ، آن گوشه از تاریخ تغییرها و تبدیل ها ما را به خود مشغول مى دارد كه در دورۀ دوّمین پادشاه قاجار، فتحعلى شاه و ولیعهدش عبّاس میرزا رخ داده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نظرما برتغییرها و اصلاح هایى است كه نایب السلطنه عبّاس میرزا، عامل اجراى آن بوده است؛ و چگونگى و سرانجام آن.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>آغاز اصلاحات:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آن چه در این دوره بر ایران رفته را عبدالرزاق دنبلى درمآثر سلطانیه چنین بیان مى كند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نه سپاه را نظامی و نه رعیت را انتظامی و نه كار را قوامی و نه ملتزمان ركاب را قوامی و نه قلعه و حصاری كه در هجوم نابكاری بكار آید و نه از پیاده و سوار نامداری و كارگذاری كه « در میدان پیكار و هنگام كارزار در شمار آید...»(2)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
خصوصیت اقتصاد كشاورزی و وضعیت خاص حاكم بر آن،نفوذ و حاكمیت عد ه معدودی ارباب (حاكم) برعده فراوانی ازكشاورزان بى زمین كه به دلیل عدم احساس نیاز یا مشغله های خاص زندگی كشاورزی، سواد هم نداشتند (3)، تقابل روزافزون منافع دو گروه حاكم و محكوم و وخیم تر شدن زندگی كشاورزی.با توجه به جنگ های تحلیل برنده اى كه از سقوط صفویان آغاز شده بود را به دنبال داشت. البته از نظر نباید دور داشت كه یكپارچگی حكومت قاجاری، از ناامن یهای قبل از آن كاسته بود (4 )د، ولی خودسرى شاه كه بعد ازخشونت آقامحمدشاه، كار جانشین ر ا آسان تر برای اطاعت بی چون و چرا. حداقل در ظاهر.و در واقع نقطه ای برای تأمین انضباط بیشتر اجتماعی در آمده بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ساختاراجتماعی در ایران، تفاوت عمده ای با آنچه پیش از این بود. نداشت : خانواد ه ایل صاحب اختیار ودر رأس آنان شاه، و سپس روحانیون مذهبی و خانواد ه های وابسته به این دو طیف در راس قدرت بودند؛ (5) تفكیك داخلی طبقات و اصناف فودست نیز هنوز انجام نپذیرفته بودو اصولاً در حیطه مبحث ما نیز نیست.این نوع ساختار اجتماعی، مستلزم این بود که هر نوع تغییر و تحولی لزوماً از بالای هرم اجتماعی صورت پذیرد و راهكارهای آن هم از همین تجویز و اجرا گردد. آنچه دربار ه لزوم احساس نیاز به تغییر نزد عباس میرزا نایب السلطنه و قائم مقام فراهانی میرزا عیسی گفتیم ، نیز در همین مقوله م ی گنجد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
درباره ترقی خواهى و كنجكاوى عباس میرزا در سفرنامه های خارجی و نوشته های داخلی نگاشته اند. آنچه او در گفتگو با ژوبر، سفیر ناپلئون در ایران بیان کرده و توصیفی كه ژوبر از شخصیت « هواخواه علوم و صنایع اروپایی » اونموده (6 ) ، همچنین آنچه میرزا بزرگ قانم مقام از « افكار تجددخواهانه » و علاقمندی عباس میرزا به « اصول و رو ش هایی اروپایی » و خواست نایب السلطنه مبتنی بر تطابق اوضاع آذربایجان با این روشها، نوشته است، 7 نمونه هایی از افكارنوگرای عباس میرزا نایب السلطنه است. آن چنان كه پیش از این گفتیم ابواب جمعی نایب السلطنه نیز همچون او، خواهان اصلاحات و تغییر و تحول به سبك اروپایی بودند. افرادی همچون میرزا عیسی فراهانی و بعدها پسرش.میرزاابوالقاسم فراهانی كه هر دو مقام قائم مقامى در دربار عباس میرزا داشتند و یا میرزا شفیع صدراعظم. (8)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نخستین علتی كه باعث توجه به اصلاحات به شیو ه مدرن و غربی در ایران شد، جنگ هایی بود كه بین ایران و روسیه در دو دوره انجام شد و پیش ازاین، دراین باره سخن گفتیم. آن چه در مدت این جنگ ها بر ایران و قشون آن رفت، عباس میرزا و وزیر او میرزا عیسی قائم مقام را به این اندیشه واداشت كه آنچه روس ها را در میدان نبرد این چنین توانا و بی حریف ساخته چیست و چرا قشون ایران از آن بی بهره است؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در واقع طی این جنگ ها بود كه عباس میرزا و میرزا بزرگ. میرزا عیسی.به نقاط ضعف كلی قشون پی بردند و درصدد برآمدند كه از نقاط قوت سپاه روسیه تقلید كنند. 9 این تفاوت به قدری روی عباس میرزا اثر گذاشته بود كه حتی دربرخورد با بیگانگان و گفتگو با آنان نیز نمود داشت؛ به عنوان نمونه در گفتگویی كه عباس میرزا با ژوبر داشته از راز ترقی آنان و دلیل ضعف ایرانی ها پرسیده است.(10)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نایب السلطنه با همراهى میرزا بزرگ قائم مقام( 11 ) ، تغییرها را از منطقۀ تحت حكمرانی خود، آذربایجان، آغازكرد. وى سعی كرد با تغییرهایی در اوضاع قضایی و مالی، دستگاه دیوانسالاری آذربایجان را انتظامی ببخشد و از برخی اجحاف هاکه دربارۀمردم می شد، جلوگیری کند :</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
«.. حكم اشرف نفاذ یافت كه در هر یک از ولایات آذربایجان دیوان خاصّه بنا كنند و امیرى صاحب فطانت با یکی از فضلا برای اجرای اوامر شرعیه به دیوان نشینند...»( 12 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همچنین تلاش كرد با احیای قنات ها و تعمیر ویرانی های آذربایجان ، كشاورزی را رونق دهد و امنیت را برقرار سازد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
«...وقنوات منطسمه را صاحبان املاك آباد نموده آبی بروی کار نیک نامی و خجسته فرجامى آرند...»(13)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همچنین برای جلوگیری از اجحاف بر مردم ، ترتیبی داد که مواجب و اسب چاپارها كه تا آن زمان توسّط مردم تأمین می شد و حتّی موظّف به پذیرایی از چاپارها بودند. علاوه اختصاص مواجب و اسبی برای چاپارها، برای استراحت آنها نیز مهمانخانه هایی مهیّا شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« هر كس از متردّدین در بار سلطانی و سایر دول از ولایات عبور مینمایند خرجى جداگانه براى عجزه و رعایاى ولایت نیست. دواب و اسب چاپارى و اخراجات عرض راه و مصادف ازاحاد مترددین تا به معارف از عابرین و قاصدین از ایلچیان روم و فرنگ... تمامى اخراجات و مصارف عرض راه از سركار شوكت مدار است و كسى را جرأت آن نیست كه توبره كاهى در راهى از رعیتى خواهد یا به شلتاق منكر جان ضعیفى را در شكنجه ظلم و تعدّى كاهد.»( 14 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
علاوه برآن به اوضاع بهداشتی مردم منطقه نیز توجّه شد. برای اوّلین بار آبله كوبی درایران توسّط</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جرّاحان انگلیسی اجرا شد- زمستان 1226 ه. ق - گو اینكه بدلیل بدگمانی دولت و عدم همكاری پزشكان ایرانی ادامه نیافت.( 15)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
درهر حال اوضاع بی سامان آذربایجان را نظمی دوباره بخشید و البتّه باید گفت كه تا حدّ زیادی نیز</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
موفّق به این كار شد. (16)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از جمله امور اصلاحی كه انجام شد، فرستادن محصّل برای آموختن زبان و علوم خارجه و استخراج . معادن و هنرهای نظامی به كشورهای اروپایی بود( 17) كه از سوی میرزا عیسی قائم مقام فراهانی انجام شد( 18 )گو اینكه این شخص همۀ عملكرد خود را منسوب به ولی نعمت خود، عبّاس میرزا می كرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
میرزا صالح شیرازى یكى از جوانانى است كه سال 1230 ه. ق/ 1815 م به دستور عبّاس میرزا براى تحصیل عازم انگلیس شدند. چهار نفر دیگر نیز همراه او بودند. میرزا رضا صوبه دار توپخانه، میرزا سیدجعفر پسرمیرزا تقى وزیر تبریز، میرزا محمدجعفر، استاد محمّدعلى چخماق ساز.( 19 )مخارج این افراد توسّط عبّاس میرزا نایب السلطنه پرداخت مى شد.( 20 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
میرزا صالح، طیّ سفرش از روسیه هم عبور کرد که با میرزا ابوالحسن خان شیرازى دیدارى داشت و مورد توجّه او واقع شد. از جمله فعّالیت هاى او در انگلستان ورود به فراموشخانه بود - 1233 ه.. ق/ 1817 م. وى پس از بازگشت به ایران نیزبا کمک میرزا جعفر مهندس و ابوالحسن خان شیرازى و سرگوراوزلى فراموشخانه تأسیس كرد( 21 ). تحصیل وی در انگلستان شامل حکمت طبیعی ، تاریخ، زبان لاتین و فرانسه و البتّه صنعت چاپ بود كه با آوردن دستگاه چاپی از انگلستان ، تأسیس اوّلین روزنامه به نام كاغذ اخبار را انجام داد.( 22 )از این شخص سفرنامه ای نیز به جا مانده که شرح مسافرت او به انگلستان و ذكر حوادث زمان اقامتش- البته با رعایت جانب احتیاط - است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نویسنده به بیان همۀ مطالب نمی پردازد و مثلا" درباره فراماسونرى از شرح و بسط مطلب خوددارى</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
می كند.( 23 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از محصّلین دیگر، محمّدعلى چخماق ساز بود كه به دلیل موقعیت ویژه اش از او یاد مى كنیم. او كه در</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
كارگاه اسلحه سازى در تبریز مشغول بوده، براى آموختن اسلحه سازى و توسّط میرزا صالح براى تحصیل درانگلستان معرّفى مى شود( 24 )كه در ازاى كار مجّانى دركارخانۀ اسلحه سازى در انگلستان، كارآموزى مى كرده است.( 25 ) این شخص در مدّت حضورش در انگلستان بدون اطّلاع و مشورت دوستانش، دخترى انگلیسى را مطابق آداب انگلستان در كلیسا به عقد خود درمى آورد كه به این سبب مورد بى اعتنایى دوستانش نیز قرارمى گیرد. به هر حال او همسرش را با خود به ایران آورد و البتّه همسرش با زنان حرم ولیعهد رفت و آمد نیز پیدا كرد.( 26) پس از بازگشت، میرزا محمّد على در جرگۀ نجباى ایران درآمد و با آنچه كه در انگلستان آموخته بود، دستگاه توپ ریزى ساخت كه روزانه یك عراده توپ سوار مى كرد. (27 )</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
محصّلین دیگرى نیز به خارج از ایران فرستاده شدند. از جمله پیش از این در سال 1226 ه.. ق/ 1811م دو دانشجو به انگلیس اعزام شدند تا در زمینه هاى علمى و صنعتى تحصیل كنند. كاظم پسر نقّاش باشى عبّاس میرزا براى تحصیل نقّاشى و حاجى بابا افشار پسر یكى از صاحب منصبان عبّاس میرزا براى تحصیل طبّ و شیمى( 28 ) اوّلى پس از هیجده ماه به مرض سل درگذشت و در انگلستان مدفون شد و دوّمى با راه یافتن به دانشگاه آكسفورد و تحصیل طبّ، پس از بازگشت به ایران به عنوان حكیم باشى در دستگاه عبّاس میرزا مشغول بود. همچنین وى در سفر خسرو میرزا پسر عبّاس میرزا به روسیه براى عذرخواهى از قتل گریبایدوف روسى در ایران، حكیم باشى او بود(29)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سال 1814 م پنج نفر به فرانسه و سال 1816 م نیز دانشجویان دیگرى به اروپا اعزام شدند(30) عبّاس میرزا در پیمان نامه هایى كه با دول بیگانه منعقد مى شد به این مطلب توجّه داشت و از پیشنهاد آنها در این زمینه استقبال مى كرد. ژنرال گاردان که به عنوان سفیر فرانسه و به همراهی تعدادی مستشار نظامی وارد تهران شده بود، تعهّد كرد كه هر ساله تعدادی جوان ایرانی برای تحصیل و تعلیم به پاریس بفرستد.(31<b>) </b>پیشنهادی كه بعدها مورد توجّه سرهارفورد جونز انگلیسی قرار گرفت و عیناً به ایران اعلام شد(32. )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اعزام دانشجو به خارج ازکشور و آشنایی دانشجویان با مظاهر متفاوت بیرون از مرزهاى ایران، منجر به ایجاد تفكّرات و نگرش هاىجدید در این افراد مى شد. دانشجویان تأثیرپذیرى از فرهنگ محیط تحصیل شان، دچار تحوّلات فكرى مى شدند که نتیجۀ آن به شکل تغییرات ظاهری ، همچون ورود و كارگیرى فنون و علوم جدید- همچون ترجمه کتب ، نقشه کشی به شیوۀ مهندسی نظامی ، و صنعت چاپ- <b> </b>یا نوگرایى ذهنى نسبت به مفاهیمى چونحکومت ، آزادی و قانون عیان مى شد. اینان عموماً از بزرگ زادگان بودند و پس از بازگشت به ایران معمولاً مصدرمشاغل و مناصب دولتی مى شدند، اهمّیت این تغییر و تحوّل را مى توان دریافت. میرزا صالح شیرازى از نمونۀ این افراد است. وى در زمینه علوم و فنونى چون صنعت چاپ، همچنین مفاهیمى چون قانون و انتخابات عمومى و محدودیت اختیارات شاه در اروپا، مطالبى را.بیان مى كند كه نشان گر تاثیر پذیرى ذهن وى از آنهاست.(33 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
دربارعبّاس میرزا نایب السلطنه نیز با سیاست هاى او و میرزا عیسى قائم مقام فراهانى، تبدیل به مكانى براى پرورش افكار و آراى نوین شده بود. به عنوان مثال میرزا محمدتقى امیركبیر كه بعدها صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار شد و با نوگرایى دست به تأسیس دارالفنون و یا ایجاد و پرورش صنایعى زد، در دربارعبّاس میرزا رشد كرده بود. وى كه در جریان سفر خسرو میرزا به روسیه همراه او بود، تحت تاثیر مشاهداتش در طول این سفر و همچنین محیط دربار عباس میرزا قرار گرفت و همین به شكل گیرى اقدامات اصلاحى و در سال هاى صدارتش انجامید. میرزا عیسى قائم مقام نیز از هركمك یا پیشنهادى از سوى خارجیان براى آموختن و اقتباس متون آنها، استقبال مى كرد؛ كه این عمل نیز به شكل گیرى افكار و آرا جدید مى انجامید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عمده اصلاحات درگسترۀ نظامی گری بود كه به فرمان ولیعهد در همۀ اركان اعم از ظاهر افراد قشون یا طرز ادارۀ سپاه، می بایست اجرا می شد. براى ایجاد تغییر در قشون به سبك اروپایى، از مستشاران </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نظامى بیگانه استفاده شد. نخست مربیان روسى كه از مردم قره باغ و نخجوان بودند و از زمان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آقامحمّدخان به ایران مهاجرت كرده بودند،( 34 )تعلیم سپاه ایران را بر عهده گرفتند. 35 ولى هنگامی كه فرانسویان به عنوان دوستی و اتّحاد با ایران به ایران آمدند، و سفیری نیز از ایران به فرانسه رفت تا قراردادی براین مبنا با ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسویان امضا کند . نیز توجّه به برنامه های اصلاحی از نظر دور نبود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در مادّ ۀ ششم و هفتم قرارداد فین كن اشتاین امضا شده در 25 صفر 1222 هـ. ق/ 4 مه 1807 م.چنین آمده:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« مادّۀ ششم: چون اعلیحضرت پادشاه ایران مایل است که پیاده نظام و توپخانه و استحكامات خود را بر طبق اصول اروپایی منظّم نماید ، اعلیحضرت امپراتور فرانسویان و پادشاه ایتالیا، متعهّد می شود كه توپ های صحرایی و تفنگ ها وسرنیزه هایی كه اعلیحضرت پادشاه ایران لازم دارد، برای او تدارك نماید.»( 36 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در مادّۀ هفتم نیز فرانسه تعهّد کرد که هر اندازه صاحب منصب توپخانه و مهندس و پیاده نظام كه ایران بخواهد در اختیارش قراردهد.( 37 ) بر مبنای همین اصل بود که درهیأت همراه گاردان، تعدادى مهندس نظامى و صاحب منصب توپخانه حضور داشتند که بنا به در خواست حكومت ایران و دستور ناپلئون، مى بایست چگونگى ساخت استحكامات جدید و نظامى گرى اروپایى را به قشون ایران مى آموختند.( 38 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
هم زمان با آموزش هندسه و ساختمان سازی به جوانان ایرانی. توسّط مسیو لامى از اعضای هیأت همراه گاردان( 39 ) - ساختن و یا تعمیر قلعه های نظامی نیز در دستور كار قرار گرفته و اجرا می شد. از جمله قلعه هاى نظامى چون قلعۀ عبّاس آباد و قلعۀ یزدآباد نخجوان و قلعۀ خوى و حصارالنجیق و تعمیر ایروان و ساختن حصار تبریز.( 40 ) از جمله اقدامات هیأت همراه گاردان، راه اندازى كارخانه توپ سازى در اصفهان توسّط سزوان فابویه، ازافسران توپخانه بود- ذیحجه 1222 ه.. ق/ فوریه 1808 م( 41 ) مخارج راه اندازى این كارخانه به عهده حكومت اصفهان گذاشته شد. نایب الحكومه اصفهان، عبدا... خان پسر حاج محمدحسین خان امین الدوله اصفهان و وزیر مالیۀ دربار فتحعلیشاه بود؛ و از آنجا كه راضى به پرداخت مخارج كارهاى فابویه نبود، با گزارش هاى نادرست، سعى در كارشكنى در عملكرد او داشت. ( 42 ) فابویه از همراهى هیچ كس برخوردار نبود، ولى توانست بیست توپ سنگین آماده كند.( 43 ) امّا زمانى توپ ها را براى آزمایش عرضه كرد كه روابط ایران و فرانسه رو به تیرگى مى رفت. در نهایت، بى آنكه كارش را به پایان رسانده باشد، از سوى گاردان به تهران احضار شد و پس از او هم كارش ادامه نیافت.( 44) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پس از خروج فرانسوى ها از ایران و جایگزینى انگلیسى ها، طبق توافق به عمل آمده، مربّیان انگلیسى</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جاى معلّمان فرانسوى را گرفتند. ( 45 ) از جمله این مربیان، افسران نظامى چون مونتیت و لیندسى بودند كه به همراه سرجان مالكم به سال 1225 ه . ق/ 1810 م به ایران آمدند.( 46 ) آموزش توپخانه ایران به عهدۀ لیندسى گذاشته شد( 47) و در كنار آن لباس های متّحدالشكل به رنگ های یكسان معمول شد. لباس پیاده نظام از ماهوت آبى یا قرمز و لباس توپچى ها از ماهوت آبی بود که با شلواری سفید و گشاد و كلاه پوستى تكمیل مى شد. چكمه نیز جایگزین كفش شده بود؛( 48 ) باروت توسّط خود ایرانیها ساخته مى شد و توپ ها و تفنگ ها از روی نمونه های انگلیسی بود و حتّی افرادی را برای آموختن این شیوه به « فرنگ» فرستادند. ( 49 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
با توجّه به ساختار ایلیاتى قشون و این مهم که متابعت افراد ایل از رئیس، بر متابعت از فرمانده كلّ سپاه ارجح بود، عبّاس میرزا در ساختار فرماندهی قشون نیز تغییراتی ایجاد كرد. در دسته بندى جدید نظامى، ترتیب ایلى سابق به هم مى خورد و رؤسای هر ایل بر ایل خود حکم نمی راندند. صدور حكم نیز تنها از طریق نایب السلطنه یا منصوبین او - كه از امراى معتمدش بودند- انجام مى پذیرفت.( 50 ) از سپاهى كه به این ترتیب تربیت شد پس از اختصاص شاه، عدّه ای از آنها با نام جانباز به خدمت شاه، بقیّه زیر نظر عبّاس میرزا قرار گرفتند. این عدّه شامل دوازده گروهان پیاده به سرباز ، یک اسواران سوار و یك عدّه توپچى كه براى بیست عرّاده توپ كافى بود مى شدند.( 51 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همان طور كه در برخی موارد کار اصلاحات به خوبی پیشرفت مى كرد، با موانع و مشكلاتی نیز روبرو شد. پیشرفت كار بیشتر به دلیل پشتكار و دلگرمی عبّاس میرزا ( 52 ) و همراهانش در نتیجه گرفتن هر چه زودتر از كار بود و همچنین همراهی گروهی كه سود خویش را در همدلی با برنامه های عبّاس میرزا می دیدند.( 53 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در متون مربوط به این دوره می بینیم كه بسیار سعی شده از كمك و همراهی روحانیت به عنوان یكی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>از اصلی ترین گروه های مرجع و اسلامی کردن مفاهیم اصلاحات استفاده شود. همانند سازی « جنگ فرنگ » با نظامی که خداوند در « قرآن حمید» به آن اشاره كرده توسط نایب السلطنه و اینكه مخالفان مسلمانان همان قاعده را به دست گرفته اند( 54 ) یا كمك گرفتن از استعارات و تشبیهات قرآنی برای« زنده کردن قاعده قدیمه » ( 55 ) . همچنین واكنش عبّاس میرزا به مقاومت مردم در حفظ عادات و روش های سابق، به صورت همراهی با سپاهیانی كه تمرینهای جدید جنگی می كردند و یا پوشیدن لباس های نظامی فرنگی( 56 ) از عواملی بود كه به پیشرفت و تسریع امور اصلاحی كمك شایانی می كرد. گذشته از آن همراهی روحانیت با امور اصلاحی جدید، به صورت فتاوی و احكامی كه در تأیید آنها ارایه می دادند و مخصوصأ تشویق های میرزا بزرگ در این زمینه ( 57 ) نیز عامل تسریع كنندۀمهمّى بود. یكی از علمای برجسته پرچم های جدید ساخته شده توسّط انگلیسی ها برای ارتش ایران را ستوده و از نظامیان خواسته بود كه آنها را مانند پرچم پیامبر اسلام انگارند و برای حفظ آن جان ببازند.( 58 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
روند اصلاحات پیشرفت خوبى داشت. ولى پس از اجراى برنامه هاى اصلاحى به ویژه در قشون، ناسازگارى میان عرف وتغییرهاى جدید، عملاً امكان رشد اصلاحات را از بین مى برد. ازسوى دیگر، آنچه سال ها به عنوان نظام رعیتى و ایلی درادارۀامورمربوط به سپاه رایج بود و عبّاس میرزا با تغییر مناصب فرماندهى، قصد دگرگونى آن را داشت، ازموانع دیگراصلاحات اند. تبعات اعزام دانشجوبه خارج از كشوروهمچنین وجود رقبای عبّاس میرزا که معمولاً از کمک روحانیون مخالف عبّاس میرزا و حربۀ مذهبى آنها درناتوان ساختن عبّاس میرزا و گرفتن جایگاه ولیعهدی از او استمداد مى جستند نیز درچگونگى روند اصلاحات مؤثّربودند. آنچه به شکل گیری این موانع امور اصلاحی انجامید و تأثیرى كه این موانع بر اصلاحات داشتند، از مواردیست که در فصل آینده به آن خواهیم پرداخت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>فرجام اصلاحات</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اگرچه در ظاهر، روند امور اصلاحی حاكی از پیشرفت كار و بهبود اوضاع بود، ولی عوامل متعدّدی اجازۀ به نتیجه رسیدن امر اصلاحات را نداد . اگر چه عبّاس میرزا به عنوان نایب السلطنه ی ایران و شخص دوّم مملكت پس از پدرش فرد قدرتمندی بود و علاوه براین اختیار امور سپاه ایران و ایالت ثروتمند آذربایجان را نیزدردست داشت، <b>ولی رقبای قدرتمند او در داخل، كه توسّط بیگانگان صاحب نفوذ در دربار، حمایت می شدند هر كدام به اندازه پشتوانه ای كه داشتند بر اساس اغراض شخصی یا توجیه نشدن دربارۀ امور اصلاحی و احساس خطر از این جانب، نه تنها او را در راه اصلاحات یاری نرساندند، بلكه هر جا توانستند، مانعی بر سر راه اصلاحات ساختند</b>. تا اینكه سرانجام با مرگ عباس میرزا تا مدّتها بعد امور اصلاحی عقیم مانده و دنبال نشد. گواینكه كندی در كار اصلاحات، پیش از مرگ عبّاس میرزا نیز نشانگر دلسردی عبّاس میرزا بود كه دراین باره و دربار ۀ موانع اصلاحات در حیطۀ سه بخش دربار، سپاه و نهاد دین سخن خواهیم گفت.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s2">◀</span> موانع مربوط به دربار</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شاه به عنوان فرد مطلق العنان مملكت به استبدادی ترین شیوۀ ممكن، حكم می راند. در واقع همۀ امور به نظر و خواست او بستگی داشت. گاهی امور جزئی را به زیردستانش محوّل می كرد، ولی تغییرها و</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اصلاحاتی با این گستره و عمق چیزی نبود كه بدون نظر مساعد و پشتیبانی شاه شروع شود تا چه رسد</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
كه به جایی برسد. شاه، بالاترین جایگاه كشور و صاحب جان و مال همه ی افراد از صدر تا ذیل كشور بود. همگان رعایای او بودند و این در برگیرنده تك تك انسانهایی بود كه در قلمرو او می زیستند. خواه فرزندانش باشند یا افراد كوچه و بازار. از ویژگی های بارز و شناسه فتحعلیشاه خساست او بود.( 59 ) آنچنان كه گاردان می <b>گوید فتحعلیشاه خزانه هنگفتی جمع آوری كرده بود، ولی عشق او به پول اجازه به جریان افتادن این ثروت را نمیداد</b>.( 60 ) این ویژگی شاه از جمله در جریان پرداخت غرامت دوّم، زمانی كه پرداخت غرامت به تعویق افتاد و باعث تهدید روسها شد، خطرساز شد. ولی آنچه اینك مورد نظر ماست، تأمین هزینه های اصلاحات قشون ایران است كه رقم ناچیزی نبود. او پادشاه كشوری بود كه هنوز قشون كار آمد و هماهنگی نداشت و پیوسته از ایلاتی بود که وفاداری و راستی شان با شاه در گروگان هایی بود كه نزد شاه داشتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
او پادشاه سلسله ای شده بود که هنوزدرنخستین جنبشهای استوارسازی بود وبا وجود اوضاع آشفته ی زمانش، باید با چیرگی برهماوردان درونی ، با بیگانگان که به زودی ازشمال وغرب یورش می آوردند نیزدست وپنجه نرم می كرد. چارلز عیسوی نوسینده تاریخ اقتصادی ایران می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نیروی نظامی ایران بسیار ضعیف بود، تشکیلات اداری اش کارآیی زیادی نداشت، نظام مالی اش بسیار فرسوده و كهنه بود و نهاد تربیتی و آموزشی اش رو به توسعه نرفته بود». 61 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به گفتۀ « گرزن» (62 ) تصوّرشاه از قشون ، ایلات و عشایری بودند که با افتخاربرای او می جنگیدند ومواجبشان هم از راه غارت و راهزنی تأمین می شد و عبّاس میرزای به اصلاحات هم با این ترتیب نمی توانست دیدگاه های اصلاحیش را عملی سازد.( 63 ) گواینكه ناتوانی عبّاس میرزا با توجّه به خساست پدر و تهی شدن خزانۀ خود اوبه خاطر جنگ و هزینه اصلاحات، سركوبی یاغیان آذربایجان و از دست دادن گرجستان و درآمدهای مربوط به آن، قابل درك است.( 64 <b>) </b>از سوی دیگر استبداد شاه نیز كه تنها قانون حكمفرما در مملكت بود، هیچ كمكی به امور اصلاحی نمی كرد. چه در این موارد اگر شاه، شخصی غافل یا بی توجّه باشد تنها نتیجه خود رأیی افراد و بی سامانی امور خواهد بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آنچنان كه ویلم فلور در كتاب خود می نویسد، قاجارها پس از دستیابی بر ایران، تنها « ارادۀ خود را بر وضع موجود تحمیل کردند ». بی آنكه نظم نویی بیافرینند. بنابراین بزرگان و اشراف پیشین نیز كه در جایگاه خود ماندند ، تنها به « حامیان قاجار مبدل شدند.»( 65 ) این بیش ازهرچیز در برخورد با فرمانداران، مردم، روحانیان و حتّی نزدیكانش هوشیاری شاه را بر می انگیخت. در این میان بیش از هر چیز توانایی شخصی او بود كه كارها را پیش می برد.( 66 ) برای گسترش و استواری نیرویش در سراسر ایران، فرزندان وافراد ایل قاجاری را در جایگاه ها و پایگاه های مهمّ سراسرمملكت گماشت.( 67 ) ولی این كار، خطر آشوب خواهندگان پادشاهی یا كمینه ولیعهدی، كه احساس برابری با شاه و عبّاس میرزا نایب السلطنه داشتند را افزایش می داد. این خطر را نیز خرد و توان شخص شاه می بایست چاره می كرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نبود تامین جانی و مالی در برابر شاه، بخش جدا نشدنی كار حكومتی بود؛ و این دربرگیرندۀ تمام دوره ها و بخش های دیوانسالاری و سپاهى گری می شد. دو برآیند مستقیم این امر عبارت بود از:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1 - رشد بی رویۀ كنكاش بى اعتمادى نسبت به یکدیگر در میان دولتیان : نخست برای از میان بردن رقبای احتمالی و سپس برای محبوب تر نزدیك تر شدن به شخص شاه.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2 - گسترش خیانت نسبت به شاه به صورت وابستگی به نیروهای بیگانه – تنها قدرت هایی که می توانستند آنها را در برابر شاه پشتیبانى کنند. شاهی که از نیروی بیگانه دراندیشه و پرهیز ز بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همچنین رقباى عبّاس میرزا که هرگونه پیشرفت کارعبّاس میرزا، از پیروزی درجنگ ها تا اصلاحات جدید را برنمی تافتند، به بدگویی وكارشكنی دربارۀ او نزد شاه، در پنهان و آشكار می پرداختند.( 68 ) وزیراوقائم مقام میرزا بزرگ نیز دشمنان متعدّد و فراوانی داشت.( 69 ) پشتیبانی او از اقدامات اصلاحی ولی نعمتش، او را نیز در معرض تهمت ها و مخالفت ها قرار می داد. به جهت پیروی از اقدامات اصلاحی، فرستادن دانشجوبه اروپا وآموزش زبان و علوم و فنون اروپایی را تشویق و ترویج پیشنهاد جیمزموریه درباره دریافت كتاب ویا هرچیزدیگری كه دررفع نقایص مفید واقع شود، باخوشحالی استقبال مى كرد.( 70 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
فرماندارى آذربایجان به عنوان انسانی بسیار مهمّ و ثروتمند به ولیعهد واگذار شد. جایگاه استراتژیك مرزی و همسایگی با دو كشور نیرومند- روس و عثمانی- اهمّیت سپاه آذربایجان را بیش از پیش می كرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از سوی دیگر آذربایجان مهم ترین مرز روابط و داد و ستد خارجی به شمار مى رفت و از نظر اقتصادی نیز سرزمین زرخیزی بود.( 71 ) به ویژه جایگاه آذربایجان به عنوان مهم ترین مرز ورود و خروج سفرا و نمایندگان بیگانه، فرماندار این ایالت را در جایگاه كارسازى در سیاست خارجى قرار مى داد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از مهم ترین دشمنان عبّاس میرزا، رقیب عمدۀ او در ولیعهدی، محمّدعلی میرزا دولتشاه فرزند بزرگ</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شاه بود كه برای كارشكنی در اصلاحات، آنها را مخالف اسلام جلوه می داد.( 72 ) دو دستگی آشكاری میان پسران فتحعلیشاه وجود داشت. گروهى كه پیرو ولیعهدی عبّاس میرزا بودند و دسته ای كه ولیعهدی برادر بزرگترش محمّدعلی میرزا را می خواستند. ( 73 ) ناكامى محمّدعلی میرزا به این دلیل بود كه مادرش از قاجارنبود؛ ولی دلایل دیگر ریشه در رفتار او در كودكی و خشم آقامحمّدشاه بر او و سپس كج رفتاریهای او درجوانی و سركشی او در برابر پدر تاجدارش داشت. او ولیعهدی را با تكیه به بزرگسالى، حقّ خود می دانست و از گفتن این خواهش و بدگویی از عبّاس میرزا ) 74 ) حتّی در برابر پدر باكى نداشت. ( 75 ) روزی كه به فرمان شاه و به نشانه ی ولیعهدی عبّاس میرزا، همه به جز ولیعهد از بستن شمشیرمنع شدند، محمّدعلی میرزا شمشیر بسته و آواز داد كه باید شمشیر را به زور از او بگیرند و نیز گفت كه آمادگی نبرد با عبّاس میرزا را دارد. (76) در راستاى هماوردى با ولیعهد، او به هر كاری دست می زد؛ حتّی از همدستی با بیگانگانی چون یرمولف نماینده جنگ خواه روسیه كه به دلیل پایداریهاى عبّاس میرزا در برابر خواستهای او، دل خوشی از ولیعهد نداشت، (77) نیز باكى نداشت. دشمنان ولیعهد از هرگونه سنگ اندازی حتّی در بحرانی ترین فرآیندها چون رویدادهاى مربوط به جنگ نیز خودداری نمی كردند (78) وبرای سر شکسته کردن و جلوگیری از پیروزى نوگرایى هایش، او را متّهم به فرنگی مآبی می كردند. ( 79 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ظاهراًاین شاهزاده به آداب و رسوم قدیمی علاقمند و از آداب فرنگی بیزاربوده است. (80 ) ولی رقابت او با عبّاس میرزا و اینكه ولیعهدی را حقّ خود می دانست را نباید فراموش کرد. همچنین همین شخص، سپاهی با آموزش ها و روش های فرنگی ایجاد كرد(81 ) به هر حال او توانست سایر رقبا و مخالفان عبّاس میرزا در دربار و قشون و هر كجا كه این مخالفت می توانست مثمرثمر باشد، را به خود جلب كند. ( 82 ) این مخالفت ها كه همیشه هم پنهان نمی ماند، گاه تا سر حدّ تمرّد در میدان جنگ نیز پیش میرفت و از این نمونه است نافرمانى اللهیار آصف الدوله دایی عبّاس میرزا در جنگ دوّم ایران و روس به دلیلحسّ برترى نسبت به ولیعهد؛ و یا آنچه پس از درخواست غرامت روس ها پس از فتح تبریز در یكد ستگی علیه ولیعهدی عبّاس میرزا و درخواست جانشینی حسنعلی میرزاشجاع السلطنه روی داد. (83 ) مخالفان عبّاس میرزا مدّعی بودند كه پرداختن به این امور و تقلید از بیگانگان، اصولاً اقدامات كفرآمیزی است و بر این مبنا، عبّاس میرزا شایستگی ولیعهدی را ندارد.( 84 )</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<strong> <span class="s2">◀</span> موانع مربوط به قشون:</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بیشتر رقبای عبۀاس میرزا یا فرزندان شاه بودند كه به نوعی احساس برابری و همطرازی نسبت به ولیعهد داشتند، یا از خوانین و رؤسای ایلاتی كه به نوعی عادت به حكومت نیمه خودمختار داشتند و اكنون انضباط جدید فرنگی مآبانه ولیعهد را برنمی تافتند و از سوی دیگر اراده ای كه ولیعهد در این راه بروز می داد و احتمالاً به هم خوردگی نظم ایلیاتی می انجامید، نمی توانست مورد تأیید رؤسای ایلاتی باشد كه هستۀ اصلی قشون ایران را تشكیل می دادند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به هنگام نبرد، هر ایل بایست به نسبت جمعیتش، شمارى جنگجو به قشون بدهد.( 85 ) این سربازان در كار سپاهى گری و در قشون، تنها از سركردۀ خویش، فرمانبری داشتند كه حتماً از طایفۀ ایشان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بوده است.( 86 ) رؤسای ایل و طایفه، فرماندهان راستین اهل ایل بودند و فرمان ایشان، سخن آغاز و پایان ایل بود. سران ایل های هم پیمان قاجاریه، معتمد شاه بوده و ازسوی او، ایل خود و سرزمین زیر نفوذشان را نگهبانى می كردند. اینان به عنوان سران سپاهى از اهمّیت و بهره مندى هاى فراوانی برخوردار( 87 ) ودر تصمیم گیری های مهم طرف توجّه بودند. افزون بر ایل ها، فرمانداران و شاهزادگانی كه فرمانروایى سرزمینى را در دست داشتند نیز موظّف به تأمین افراد برای قشون بودند که بیشترشان یا از سپاهیان ویژۀ فرماندار بوده یا افراد تازه كار کوی و برزن و کشاورزان که در جریان سربازگیری برای جنگ، به خدمت قشون درآمده بودند.( 88 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
انضباطی كه ولیعهد قصد داشت در قشون پیاده کند ، نفوذ رؤسای ایل را تا حدّ زیادی از بین می برد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پیش از این روال بر این بود که سربازان تنها فرمانده خود فرمانبری داشتند، ولی ولیعهد مقرّر كرده بود که در نظام جدید « افراد و آحاد افواج نظام رعایت ایلیت و رعیتی صاحب طایفه و حاكمی ننمایند و در تمامی مراتب مناصب نظر ایشان بر حکم و فرمان آن حضرت ( ولیعهد) باشد و به حكم او تابع امیر نظام و صاحب منصبان والامقام بوده باشند و اختیار عزل را به احدی از صاحب منصبان محوّل نفرمود». ( 89 ) پیداست كه چنین فرمانی چه واكنشی در پی خواهد داشت، به ویژه اینكه برای نظارت بر اجراى این امور و رسیدگی به مسائل قضایی نظامی، محاكمی نیزبه فرمان ولیعهد تشكیل شد.(90 ) سران ایل به تصوّر اینكه تغییرهای جدید از نفوذ و اهمّیت و اعتبارشان می کاهد و نباید میدان را برای « فرنگی ها » خالی کرد ، با اصلاحات جدید مخالف بودند.( 91 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
گذشته از سران ایل ها، دولتمردان و حكمرانان مناطق نیز چنین شیوه ای را در پیش داشتند. از آن جمله رفتاری كه حكمران اصفهان با فابویه فرانسوی كه برای توپ سازی به اصفهان رفته بود، در پیش گرفته بود و كارشكنی های مكرّر درامر توپسازی او صورت می داد، از این نمونه است؛ تنها به این دلیل كه مخارج این كار را باید حكمران اصفهان می پرداخت.( 92 ) خرابى راه ها و بی خبر ماندن شاه از چنین اوضاعی در مناطق دورتر بیش از پیش به راكد ماندن امور اصلاحی می انجامید. گو اینكه تغییرهای سریع در اوضاع سیاسی و رابطه با كشورهای بیگانه ای كه امور اصلاحی را دردست داشتند نیز خود باعث نوعی بی سامانی و بی نتیجگی می شد. جایگزینی پیاپی گروه های مستشاران نظامی و در نتیجه تغییر در برنامه های آموزشی نظامی كه هركدام مربوط به نوع خاصّی ازنظامی گری و متفاوت با شیوه پیش بود، خود به كند شدن و بی نتیجگی اصلاحات نظامی دامن می زد؛ گو اینكه هیچ برنامه ای نیز به انجام درست و كامل نمی رسید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به عنوان نمونه ناتمام ماندن كار فابویه كه در مسیر پیشبرد توپ سازی، علیرغم مشكلاتی كه حاكم اصفهان برای او فراهم می كرد، تقریباً به نتیجه رسیده بود، از این دست است.( 93 ) از سوی دیگر سپاهی كه درابتدایی ترین شئون نظامی گری از جمله پرداخت مواجب و دریافت اسلحه و ایجاد انضباط نظامی دچاردشواری های فراوان است،( 94 ) تن به پذیرش قیود و روش های نویی كه هیچگونه زمینه سازی ذهنی مناسبی نیز در این باره نداشته است نخواهد داد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
خوی و ویژگى ایلیاتی، از آنجا که بر توانمندی یا ناتوانائی سپاه تأثیر گذار بوده ، درخور گفتگو است. بیشتر عشایر بی سواد و به دور از پرورش شهری بودند . با زندگی بیابان گردی و پیامدهاى آن كه عبارتست از روح سرکش و آزاد و بیزار از بند ، خو کرده و از « تربیت علمی » برخوردار نبودند.( 95 ) نوع زندگی آنان، ایشان را توانا و در برخورد با دشواریهای زندگی شان، چالاك نموده بود.( 96 ) چندان پایبند و سختگیر نبوده و گاهى راهزنی می كردند. ولی بیابان گردی، آنها را مهمان دوست و جوانمرد نیز نموده بود.( 97 ) وابستگی و سرسپردگیشان به قبیله، شگفت آور است. به طوری كه بدون نام بردن از ملیتشان، خود را با نام قبیله مى شناسانند.( 98 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پاسداشت همیشگی از خود و خویشان و گاهی راهزنی ، آنان را جنگجویانی توانا و زبردست، ساخته بود؛ ولی البتۀه این تنها در چارچوب پاسدارى از یک قبیله و نبرد میان قبایل است و نه بیشتر. با این وجود، ایشان پشتوانۀ اصلی شاه در سپاهى گرى بودند.( 99 ) امّا از یاد نمی بریم كه بهره گیرى از این نیرو همیشگی نبود. اینان تنها در فصول گرم به سپاهى گرى می پرداختند و به هرحال زمستان نزد ایل خود بر می گشتند.( 100 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پیش ازاین گفتیم كه چندان پایبند نبودند به این معنی که درنبرد چندان به پیروزی نمی اندیشیدند.خواسته آنان بیشتر چپاول و غنیمت گرفتن بود كه اگر میسّر مى شد، پیروزی اهمّیت چندانی نداشت و اگرمیسّر نمى شد و پیروز هم نمى شدند، به زودى پس مى نشستند.( 101 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
برای پیشبرد برنامه های اصلاحی بین نظامیان ایرانی یا همان افراد عمدتاً ایلیاتی و روستایی، با روحیات خاصّ خود و باورهای سنّتی، نیاز به تغییرات اساسی افكار و خلقیاتی بود كه قرن ها دست نخورده باقی مانده بود و اكنون باید ظرف مدّت كوتاهی تغییر می یافت و پذیرای روش افرادی می شد كه همیشه كافر، نجس، بیگانه و مطرود تصوّر می شدند. درست است كه ایران همیشه با كشورهای همسایه و بیگانه روابط تجاری و گاه فرهنگی داشته است؛ امّا اینان ، عمدتاً مسلمان بودند و ایران پس از صفویان، اگر چه با بیگانگان مسیحی فرنگی آشنا بود، ولی پذیرش آداب و امور آنان، هرگز مورد تأیید نبود. ایرانیان تعلّق خاطر عجیبی به راه و رسوم كهن و سنّتی خویش در هر زمینه داشتند و در برابر هر گونه تغییر در آن مقاومت می كردند، » چه رسد به تغییری كه توسّط بیگانگان « كافر» اعمال شود.( 102 ) كوتزبوئه روسی كه از نزدیك احوال ایرانیان را شاهد بوده می گوید:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« كسی كه از علاقمندی ایرانیان به حفظ و آداب و رسوم قدیم ه خود اطّلاع داشته باشد، می فهمد كه تغییرات تازه چقدر به چشم مردم ناگوار است...»( 103 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از سوی دیگر، زمینه سازی ذهنی نیز وجود نداشت و اهالی عمدتاً بی سواد( 104 ) و نا آشنا به تحوّل ها و پیشرفت های جهانی، چگونه ممكن بود چنین تغییرهایی را بپذیرند و به درستی آن باور داشته باشند. همچنین، تفاوت های مذهبی نیز از ارتباط با غربیان و با خبر شدن تغییر و تحوّل هایی كه در شئون زندگی آنان رخ می داد، جلوگیری می كرد.( 105) به دستورعبّاس میرزا صنعت چاپ( 106 ) و ترجمۀ كتاب های اروپایی دربارۀ نظام و اوضاع اداره اروپا در ایران انجام شد، میرزا بزرگ می گوید:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« ...او (عبّاس میرزا) فرمان داد تا مترجمین زبر دست به ترجمه ی رسالات و كتب مختلف اروپایی كه درباره ی نظام اروپایی و اوضاع اداری آنجا نوشته شده مشغول گردند.» (107)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ولی به دلیل طیف گسترد ۀ بی سوادان در ایران عملاً ترجمۀ این کتب به تغییر محسوسی در ایجاد</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
زمینه سازی ذهنی مناسب نسبت به اصلاحات نمی انجامید. به ویژه که ماهیت فرنگی این كتب و تعلّق شان به شیوه زندگی « کفّار مسیحی» دافعه ی آنها را دو چندان می كرد. اگر چه عبّاس میرزا خود لباس های متّحدالشکل نظامی اروپایی را می پوشید و مشق نظام می کرد.( 108 ) ولی این مانع </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از مخالفت های روزافزون با امر اصلاحات به سبك فرنگ نمی شد. به ویژه که این اصلاحات روز به روز ناكارآمد تر جلوه می كرد. سربازانی كه تنها به دستور رؤسایشان که آنها نیز در باطن ناراضی بودند ، راضی به انجام تمرین های نظامی فرنگی و پوشیدن لباس نظامى بیگانگان می شدند، در حالی كه هنوز آمادگی ذهنی برای پذیرش و باور به این اصول نداشتند و حتّی آمادگی نظامی كامل را هم نیافته بودند و بنابراین از ناكارآمدی این روش مطمئن بودند، به جبهه های جنگ احضار می شدند( 109 ) و به دلیل ناتمام ماندن دور ه های مشق نظام به شیوۀ جدید ، عمدتاً بدون اینكه بتوانند از روش قدیم یا جدید در میدان جنگ، كاملاً بهره گیرند، پی در پی شكست می خوردند و این به تخریب بیش از پیش روحیۀ آنان نیز می انجامید. به این موارد، جایگزینی پی در پی معلّمان نظامی بیگانه( 110 ) را نیز باید اضافه كرد كه زمانی فرانسوی، انگلیسی یا روسی می شدند و هركدام نیز سبك و شیوه خاصّ خود را داشتند كه انتظار نمی رفت مشابه باشد یا خالی از اغراض سیاسی تصوّر شود. چه بسا مربّیان و مستشارانی كه حتّی در نبرد، قشون را رها كرده و اعلام بی طرفی كردند و این عمل هم از سوی فرانسویان و هم از سوی انگلیسی ها مشاهده شد. اگرچه هر كدام سعی در مقصّر جلوه دادن دیگری داشتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به عنوان مثال اوژن فلاندن در سفرنامه اش می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« انگلیسی ها كه پی به استعداد ایرانیان برده بودند و می دانستند در كمترین مدّتی ممكن است با اصلاحات ارتش ایران، این كشور از قوی ترین دول گردد درصدد آشوبی برآمدند...</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>دست افسران فرانسوی را كوتاه كردند ( 1809 م ) .» (111)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
امّا زمانی كه عبّاس میرزا سرگرم نبرد با پاسكویچ بود، افسران فرانسوی به دستور گاردان در جنگ</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مداخله نكردند، به این بهانه كه با روسیه در صلح هستند و می خواهند این صلح را برای كمك به ایران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
حفظ كنند.( 112 ) عدم عملكرد مثبت مستشاران بیگانه، بیشتر به دلیل نبود مدیریت مناسب برای كنترل و نظارت بر راهكارهای بیگانگان بود ؛ و در صورتی که یکی از آنها قصد انجام برنامه ای در این راستا داشت،فوراً با واكنش مخالف نیروهای رقیب بیگانه مواجه می شدند و این به نوعی به خنثی كردن امور اصلاحی طرفین در ایران می انجامید.( 113 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
برای نظارت بر عملكرد بیگانگان در ارائه و پیشبرد راه های اصلاحی پیشنهادی آنها، نیاز به نیرویی كه متخصص امر باشد، بود. اما عملاً نه دانش و مهارت نظامیان ارشد ایرانی و نه توجه و علاقمندی آنها، برای كنترل و نظارت بر عملكرد مستشاران بیگانه کافی نبود. به هر حال ، از سویی حسّ رقابت با عبّاس میرزا ولیعهد و همچنین ترس از دست دادن قدرت سنّتی از جانب نظامیان ارشد ایرانى و از سوی دیگر كشمكش قدرتهای بیگانه دیدگاه های سیاسی و نظامی شان عرصۀ مناسبات با ایرا ن، امكان پیشرفت امور اصلاحی براساس نظامی سالم نمی كرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>موانع مذهبی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
دیدگاه روحانیان نسبت به قاجار، بیگانگى با دیدگاه همیشگی شیعه نسبت به فرمانروایان نداشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
هرچند كه همچنان خویشتن دارى كرده و از رویارویی با ایشان پرهیز داشتند.(114 ) آنان باور داشتند كه مسائل دینى و داورى مسلمانان دراختیارمجتهدان است، ولی سیاست و فرمانروایى زیر نظر مجتهدان و در دست شاهان قرار می گیرد.( 115 ) اما این نظریه نیز پذیرش همگانى نداشت. دراین باره باورها گوناگون بود و گاهی بسته به شرایط دگرگونى می یافت. از جمله نراقى زمانی پادشاهى قاجارها را مشروع دانسته و زمانی دیگر فرمانروایی را تنها شایسته مجتهدان دانسته است.( 116 ) كاشف الغطا دراین باره به فرمانروایى یكسره مجتهدین باور داشت. شاه را بند ه خود می خواند و عبّاس میرزا را محتاج شفاعت خویش.( 117 ) میرزاابوالقاسم قمی در یكی از نوشته هایش پادشاهى شاهان را بی اجازۀ مجتهدین به رسمیت نمی شناسد.( 118 ) كشفی دربارۀ ولایت سیاسی بیشتر به مشروع دانستن شاهان - حتّی ستمكاران آنان، به دلیل نگهدارى و گذران كار مسلمانان- گرایش داشته و اندرز به همكاری شاه و مجتهدان داده است.( 119 )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نمونه این باورها هرچه بود، دورۀ فتحعلیشاه روى هم رفته دورۀ مناسبات نیكوی شاه و روحانیت است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در برابر مشروعیت بخشی روحانیان به نهاد سلطنت و به ویژه همكاری و همراهی فراوان با آن در جریان جنگ های ایران و روس، شاه نیز با مسجد سازی و رویارویى با هم چشمان روحانیان از جمله صوفیان و شیخیه، كمكهای مالی زیادى در قالب پرداختهاى مالى برای نوشتن فتوا یا پیشكش هاى سالیانه، كوشش در پیوستگی هرچه بیشتر در مناسبات نهاد مذهب و نهاد سلطنت داشت.( 120)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شاه خود را « نایب مجتهدین در امر سلطنت » و آرزومند « خدمت ائمّۀ دین مهتدین » مى شناساند.( 121 ) روحانیت نیز تلاش در نگهداشت مناسبات دوستانه با شاه و دربار داشت و حتی گاه از ستایش شاه و عبّاس میرزا، خودداری نمی كرد.( 122 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
با توجّه به آنچه درباره مناسبات شاه و روحانیت گفتیم ، روحانیت نه تنها به آسانى به این حقوق دست یافت، بلكه ازبایسته هاى كاربردى دیگری نیز بهره می جست. حقوقی چون تفسیر قانون های دینى (123 ) كه در حقیقت تنها قوانین نوشته و هماهنگ و رایج در جامعه به جز سخن و خواست شاه بودند، تكفیر مخالفان، كه با همسویى دولت خطر جدّی به همراه داشت؛( 124 ) جانشینی امام عصر كه درحقیقت ادعایی بود بر حكومت، ولی به ندرت آشكار می شد؛( 125 ) توده های دو مورد بود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1 - جایگاه روحانیت به عنوان متولّیان مذهب و مراجع تقلید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>2- پناهگاه مردم دربرابرپادشاهان و گاه بیداد آنها، كه یكسره با مورد پیش پیوند داشت؛( 126 ) ابزارى چون به كارگیری برخی پیروانشان به عنوان سپاه كوچكی كه اوامر روحانیان را بكار مى بستند.( 127 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اما جز این سپاه كوچك، اعتبار و اهمیت یك مجتهد بسته به ویژگى هاى برجستۀ دینى و نیك نامی او دارد؛ كه البتّه بی ارتباط به شمارگان پیروانش نیست.( 128 ) نفوذ معنوی روحانیت در میان مردم به اندازه اى بود كه پیشگاه شان پاك دانسته می شد وگناه و دروغگویی در حضورشان دور از اندیشه بود. (129 ) از سوی دیگر چون اینان نماد پاكی دانسته می شدند، تنها شایستگان آموزش وپرورش فرزندان خانواده ها دانسته می شدند و از این نگاه بارگاه همگان بودند.( 130 ) گاهی اعتبار اینان تا درجه ای بود كه شفیع گناهكاری نزد پادشاه می شدند و شاه نیز به واسطه پایگاه اجتماعی آنان، معمولاً میاندارى آنان را مى پذیرفت.( 131 ) به دلیل نفوذ اجتماعی روحانیت و ساختار دین گرایانه اجتماع ایران، دین و دنیا كاملاً در هم آمیخته و مرزى میان آنها پیدا نبود.( 132 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
علاوه بر عادات و آداب خاص ایرانیان و دلبستگی فراوان به شیوه های مرسوم شان، منشاء اصلاحات كه فرنگی و بیگانه و درواقع به باور ایرانیان مسلمان از كفّار بود، نیز بزرگ ترین مانع در راه پیشبرد اصلاحات بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
با اینكه در جریان جنگ ها و سپس درآغازاصلاحات، روحانیت بیشتر به دلیل حفظ خاك اسلام تا برای</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
محافظت از سلسله قاجار.كه البتّه آن هم به نوعی تنها حكومت حقّۀ اسلامی از سوی فقهای شیعه دانسته</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
می شد.همراهی خود را با فتاوی كتبی و شفاهی با اصلاحات نشان داد؛ ولی پس از مدّتی و به ویژه پس ازناكارآمد تلقّی شدن اصلاحات، كم كم این موافقت نیز كم رنگ شده و از میان رفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شاید نخستین دلیل رویارویى باورها و برداشت ها باشد. <b>عبّاس میرزا از آنجا كه پیرو سیاست های اصلاحی اش، دانش و فناورى اروپایی را می پسندید و حتّی پوشیده به جامۀ آنان می شد، و از سوی دیگر مناسبات نیكویی با اقلّیت های دینى از جمله مسیحیان آذربایجان و قفقاز و یهودیان تبریز داشت</b>، (133) احتمالاً به اندازۀ كافی باعث رنجش روحانیتی سخت ترین لحظه ها،پشتیبانی خود را از او دریغ نكرده بود، می شد. اما نباید از ویژگی رهبری عوام در روحانیت نیز نا آگاه بود. این ویژگی شاید در زمان بسیج قشون و آغاز جنگ ها بسیار كارساز بود،ولی در میدان جنگ و دوگانگی رهبران دینی و رهبران سپاهى در روش مسلماً مشكل ساز می شد. چنان که آقا سید محمّد مجتهد که اوایل پیروزی ها با عبّاس میرزا همراه بود، پس از مدّتی با ولیعهد دوگانگى یافت و به حالت قهر ولیعهد را ترك كرد.( 134 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نگاهی به اختلافات عبّاس میرزا به عنوان فرمانده کلّ قشون ایران – یک نظامی و روحانیت بلندپایه به عنوان مدّعیان رهبری معنوی خود را در تصمیم گیری ها و راهبری اصولی جنگ محقّ می دانستند.که به جدایی آنان از نیمه راه جنگ انجامید ، همچنین با توجّه به شكست های عبّاس میرزا در دورۀ افول نظامیان ایرانی در جنگ دوّم ، که می توان آن را منتسب به ناكارآمدی روش های جنگی نظامی عبّاس میرزا کرد، و <b>مناسبات به شّدت تیرۀ عبّاس میرزا و روحانیت پس از اینكه عامل اصلی اشغال تبریز توسّط روس ها یك روحانی به نام میر فتّاح قلمداد شد، می توان روند نزولی توجّه روحانیت به امر اصلاحات را به روشنی دید</b>.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همچنین با گذشت زمان جلو ه های فرنگی اصلاحات بیشترهویدا و رنگ بیگانه و اروپایی آن آشكارتر</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شد. دو دستگی كه در پی رواج برنامه های اصلاحی در میان قشون و سران نظامی پدیدار شد، اگر چه ریشه در اغراض شخصی مخالفان و رقبای عبّاس میرزا داشت، نیز همه به حساب اصلاحات گذاشته می شد. اگر چه روحانیت برای دفاع از كیان مملكت اسلامی بود كه فتاوایی صادر می كرد، ولی این در واقع تیز كردن شمشیر حكومت قاجاری و به نوعی مشروعیت بخشی به این سلسله بود. با مراجعه به كتاب « احكا م الجهاد و اسباب الرشاد » جمع آوری شده توسّط میرزا عیسی فراهانی قائم مقام ، خواهیم دید که مجموعه ای از فتاوا، مجتهدین به نام از سوی امام عصر (غایب)، اجاز ه جهاد داده اند و یا هزینه كردن خمس و زكات را در این راه حلال و جایز دانسته اند. ولی ناكارآمدی امر اصلاحات كه در سطور پیش به دلایل آن اشاره كردیم از سویی و رنگ آشكارتر اروپایی آن و بیم از تسلّط كفّار بر مسلمین از سوی دیگر، مخالفت روحانیت موافق با اصلاحات را نیز برانگیخت. همچنین روحانیت نیز مانند دو بخش دیگر - دربار و نظامیان- دچار دسته بندی های سیاسی و اغراض شخصی بودند. چنان كه عدّه ای پشتیبان محمّدعلی میرزا دولتشاه برادر بزرگتر و رقیب سرسخت عبّاس میرزا كه مدّعی بود « روابط صمیمانه برادرش با اروپائیان، دیر یا زود عقاید مردم را تغییر داده، حتّی لباس و مذهب آنان را عوض خواهد كرد.» (135 ) احوال و اوضاع این بخش مرجع مهم دربا ریان به هر حال نمی توانست با تغییرهای اصلاحی همخوان و موافق گردد ( 136 ) و در نتیجه این مهم نیز به موانع انجام اصلاحات افزوده می شد.( 137 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بی نظمی ها و بی برنامگی هاى فراوان در امر اصلاحات،در همۀ شئون به چشم می خورد. هیچ چیز از</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
انتخاب مصادر امر تا جزئی ترین نتیجه ها و رویدادهای اصلاحی در برنامه شكل نمی گرفت و سامان نداشت. مهم ترین دلیل آن تغییر برنامه های اصلاحی و متولّیان بیگانه اصلاحات از سویی و عجله در گرفتن نتیجه از برنامه هاو دلسرد شدن نایب السلطنه ازاین موضوع دراثر وجود موانع فراوان ، از سوی دیگر بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>نتیجه گیرى</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پس از تصمیم عبّاس میرزا نایب السلطنه به انجام اصلاحات، تغییرهایى در امور مربوط به نظامى گرى و سپس مسایل فرهنگى و صنعتى به وجود آمد استفاده از مستشاران نظامی و پس از مدّتى اعزام دانشجو به اروپا براى آموختن علوم و فنون جدید - كه دربارۀ آنها در فصل مربوط به اصلاحات سخن گفتیم – از آن جمله اند. با آغاز اصلاحات و در جریان اعمال آن، واكنش هاى متفاوتى نسبت به آن از سوى بخش هاى مؤثّر دراجتماع به وجود آمد. برادران عبّاس میرزا با توجّه به چشم داشت و منصب و موقعیت ولیعهدى و فرماندهى كلّ قشون، در راستاى رقابت با او از هر كوششى براى تضعیف موقعیت ولیعهد فروگزار نمى كردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
شكست عباس میرزا نایب السلطنه درجریان جنگ هاى ایران و روس، علاوه بر مسیحى و بیگانه بودن مستشاران نظامى كه عبّاس میرزا به خدمت گرفت، دافعه ی دوچندانى نسبت به امر اصلاحات ایجاد مى كرد. هرجنگی، زمانی كه سپاه دچار چندگانگی و ضعف داخلی باشد، و به ویژه زمانی كه این سپاه شكست خورده به حساب آید، باعث تشدید اغتشاشات و چند دستگی های موجود می گردد؛ كه تأثیر مستقیم آن ضعف بیشتر سردمداران سپاه و در نتیجه خود سپاه است. سپاه عبّاس میرزا، علاوه براینكه از ایلات و افراد گوناگون تشكیل شده بود،( 138 ) دچار دوگانگی در شیو ۀ جنگیدن نیزبود. شیو ۀ سنّتی كه احساس می شد ناكارآمد است و ازاعتبارافتاده بود و شیوۀ نوین كه به خوبی جا نیفتاده و دارای اعتبار نشده بود. به زبان دیگرسپاه ایران درهر دو روش ناكام می ماند و این برای شخص عبّاس میرزا و موقعیّت ویژه اش كه از سوی مخالفان و رقبای متعدّدش تحت فشار بود، خود نقیص های تازه بود. شكست عبّاس میرزا در جنگ ها ، هم خود او و هم اعتبارشیوۀ نوینی كه او مدّعی درستی آن بود، را خدشه دار می كرد و در موقعیّت او به عنوان ولیعهد، تأثیر مستقیم داشت. پس اوّلین تأثیر جنگ ها دلسردی شخص عبّاس میرزا از اصلاحات نظامی بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بی شك اگر حمایت شخص شاه ودوستی که نسبت به او داشت نبود، موقعیت ولیعهد به طور جدّى به خطرمی افتاد. گو اینكه درجریان مذاکرات صلح دوّم و پرداخت غرامت ، سخن از تغییر ولایتعهدی نیزبه میان آمد.( 139 ) زمانی كه ولیعهد بارها توطئه می كردند یا مانع رسیدن پول و تجهیزات و امكانات به او می شدند تا بلكه شكست خوردن، باعث سرشكستگی او شود.( 140 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
امیدهای بیهوده به یاری دول بیگانه نیز، مزید بر علّت بود.( 141 )</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
گذشته ازاین مردمى كه دلبستگی شدیدی نسبت به آداب و سنن خویش داشتند، بدون ایجاد زمینۀ مناسب و آموزشهاى لازم براى شناخت امور اصلاحی و بدون اینکه در بارۀ لزوم ایجاد تغییر در شئون مورد تأییدشان توجیه شوند، در معرض برنامه ها و روشهای نوینی قرارگرفتند که از سوى بیگانگانى مسیحى یا به زعم ایشان كافر، القا و اجرا مى شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
برنامه هاى اصلاحى با تغییر پیاپی مستشاران که مربیان نظامی ومجریان این برنامه ها بودند تعویض</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مى شد وبى نتیجه مى ماند و ازسوى دیگرنظامیانى كه بدون كامل شدن آموزش هایشان به جبهۀ جنگ</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اعزام شده و به همین دلیل شكست مى خوردند، نسبت به ناكارآمدى اصلاحات مطمئن تر مى شدند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ضعف اقتصادی ناشی از دست دادن مناطق حاصلخیز و درآمدزای آذربایجان و همچنین مخارج بالای</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
جنگ كه پرداخت غرامت نیز بر آن علاوه شده بود به تضعیف بیشتر موقعیّت عبّا س میرزا منجرمی شد وكاهش قدرت اقتصادی مسلّماً منجربه كاهش قدرت نظامی و سیاسی نیز می گردید. شاید برای جبران همین وضعیت بود كه ولیعهد به سركوبی یاغیان یزد و كرمان و خراسان رفت تا ثابت كند كه هنوز جسارت و توان سیاسی و نظامی لازم برای موقعیت ولیعهدی را داراست. ضعف اقتصادی ولیعهد كه گفتیم ضعف سیاسی و نظامی او را به دنبال داشت، در نتیجه باعث افزایش قدرت خانهاى محلّی شد 142 و این به معنی نوعی تقسیم و در نتیجه تضعیف بیشتر قدرت مركزی بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در بخش مربوط به قشون گفتیم كه فرماندهى رسته هاى گوناگون نظامى بر عهدۀ خان هاى محلّى بود كه وظیفه تأمین سپاه براى حكومت مركزى را داشتند. برنامه هاى اصلاحى نظامى نایب السلطنه، كه ضمن طرح شیوه نوین فرماندهى، نظام پیشین را از بین مى برد، گاه باعث جابجایى افراد در سمت فرماندهى شان از ایلى به ایل دیگر مى شد و علاوه بر آن قدرت تصمیم گیرى خانها و فرماندهان ایل را به نفع فرماندهى كلّ- نایب السلطنه- كاهش مى داد كه علاوه بر مغایرت با عرف و عادات ایلى و نظامى گرى، عدم همراهى و همكارى رؤساى ایل به عنوان فرماندهان رسته هاى سپاه با نایب السلطنه به عنوان فرمانده كلّ قشون را به دنبال داشت. این امر توجّه به تأثیر مستقیم در روند نزولى اعمال اصلاحات داشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
آنچنان كه پیش از این گفتیم، حمایت روحانیت از عبّاس میرزا صدور فتواها در تأیید جنگ علیه روس ها - جنگ اوّل- و همچنین تشویق آغاز جنگ دوّم برای بازپس گیرى نقاط اشغال شده توسّط روسیه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
امرى روشن بود. با شروع جنگ ها و توجّه عبّاس میرزا به نقاط ضعف سپاه ایران، برنامه هاى اصلاحى او در این زمینه نیز مورد تأیید و موافقت روحانیت قرار گرفت. امّا به مرور زمان و با ایجاد اختلاف میان روحانیون و عبّاس میرزا دربارۀ سیاست های نظامی و همچنین نظر روحانیت بر این که اصلاحات به شیوۀ بیگانگان، راه تسلّط آنان بر مسلمین را اصلاحى و شخص عبّاس میرزا را به همراه آورد. البتّه نباید از نظر دور داشت که برخی از روحانیان نیز به دلیل حمایت از رقباى عبّاس میرزا، در جبهۀ مخالف با اصلاحات قرار داشتند. نایب السلطنه با توجّه به مواردی که بر شمردیم، در موضع ضعف بود. او بر تغییرهایى اصرار مى ورزیدکه عملاً باعث رویایی وی با نیروهای مؤثّر و مهمّ اجتماع مى شد. امّا در این راه برنامه خاصّى را مدّ نظر نداشت. با توجّه به این موضوع، درگیرى او با دشمنان خارجى و ضعف اقتصادى ناشى از آن نیز به تشدید ناتوانى او مى انجامید. با این حال برنامه هاى اصلاحى كه عبّاس میرزا نایب السلطنه بانى آن شد، اگرچه به سرانجامى كه مدّ نظر او بود، منجر نشد، امّا باعث آغاز تغییرهایى در وضعیت موجود شد كه بروز و ظهوراندیشه هاى نو از آن جمله اند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نمایندگانى كه از ایران به عنوان سفیر یا دانشجو به اروپا رفتند و آنان كه در ایران تحت تعلیم و تدریس بیگانگان صاحب فنّ قرار گرفتند، هریك به نوعى با دنیاى جدید و سریع بیرون مرتبط شده و چیزها آموختند. هرچند كه مفاهیمى چون تغییرات جدید نظام و نظامى گرى مهندسى، و مفاهیم نوینى كه ایرانیان پى درپى با آن آشنا مى شدند را برخى بر نمى تافتند، و على رغم اینكه گاهى رویكرد به چنین</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مفاهیمى، راهى براى وابستگى به بیگانگان بود، امّا باید پذیرفت كه این برخورد سكّه اى با دو رویه بود. اگر خواست نایب السلطنه مبنى بر تجهیز ایرانیان به علوم و فنون بیگانگان، باعث نفوذ آنان در اركان زندگى ایرانى و احتمالاً تشنّج فضاى سیاسى و اجتماعى كشور و در نتیجه بى سرانجامى امر اصلاحى مى شد، این نه به دلیل ناكارآمدى اصلاحات و یا نادرست بودن خواست مبتنى بر تغییر اوضاع موجود، كه ناشى از روش پیاده سازى مفاهیم و عدم برنامه ریزى درست براى زمینه سازى مناسب در این راستا بود. این تغییرات كم و بیش، دیر یا زود در همه جاى دنیا منتشر شد ولى اثرات و نتایج گوناگونى داشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
برخورد با استعمارگران براى كشورى با موقعیت ایران اجتناب ناپذیر بود. اگر عزمى براى پذیرش و</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
همرنگ ساختن مفاهیم نوین حاصل از این برخورد، به صورت بستر سازی مناسب و مداوم وجود داشت، راه بر نفوذ نابجا و استفادۀ نادرست بسته بود و گرنه بیهودگی و ناکارآمدی این امور هرگز به دریافت نتیجۀ دلخواه منجر نشد.(11 ) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>محمود پور شالچی درکتاب « قزاق ها ( عصر رضا شاه بر اساس اسناد وزارت خارجۀ فرانسه) » در بارۀ « اولین محصّلینی که ازایران به خارجه رفتند» آورده است:گلبانگ نشریۀ سازمان سمعی و بصری اداره هنرهای زیبای کشورکه در آغاز جزء کوچکی از وزارت معارف و اوقاف بود سپس بدل به ادارۀ هنرهای زیبای کشور گردید و سرانجام به صورت وزارت فرهنگ و هنر در آمد که از آغاز تا انتها [ مهرداد پهلبد]شوهر شمس پهلوی با عنوان رئیس اداره و بعد معاون وزیر معارف و سپس وزیر فرهنگ و هنر بر آن ریاست داشت در شمارۀ چهارم خود گزارشی مصّور با عنوان اوّلین محصّلینی که از ایران به خارج رفتند به چاپ رسانده که عیناً نقل می شود: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b>میرزا صالح نخستین دانشجوی ایرانی که به لندن رفت:</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
قرن نوزدهم میلادی کیفیات جدید درسیاست بین المللی بوجود آورد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران را مستقیماً تحت تأثیر قرار داد . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>تجاوزات پی در پی روسیه به خاک ایران درآخرین سالهای قرن هیجدهم، پیشرفتهای ناپلئون به سوی شرق و ارادۀ او درحمله به هند از راه ایران، کوشش انگلستان در نگاهداری مستعمرات خود در آسیا، و تکاپوی ایران درحفظ سرزمین و استقلال خود در مقابل تعرّض های خارجی جملگی عواملی بودند که در یک وهله بکار افتاده خواه ناخواه ایران را به صحنۀ سیاسی بین المللی کشید. کشانده شدن ایران به جریانات بین المللی و آشنائی مردم با تمدّن مغرب زمین باعث بیداری افکار درایران شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>شکست های نابکارنه ای که ایران در جنگهای با روسیه خورد و در واقع تازیانه عبرت و کفّارۀ گناه عقب افتادگی آن از کاروان علم و صنعت جدید بود، ذهن بعضی از زمامداران را بلزوم اخذ وسایل مدنیّت جدید متوجّه ساخت. میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ (قائم مقام اوّل ) وزیر فرزانۀ عبّاس میرزا نایب السلطنه را باید پیشرو این مکتب اصلاحی و ترقّی خواهانۀ ایران شمرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
از جمله کارهای عبّاس میرزا و میرزا بزرگ فرستادن یک عدّه محصّل و صنعت آموز به انگلستان برای آموختن بعضی صنایع وعلوم جدید بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>این دسته محصلین اعزامی اوّلین ایرانیانی بودند که برای تحصیل به اروپا رفته وبا افکار آزادیخواهی و اصول حکومت ملّی آشنائی یافتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سرهارفورد جونز سفیر کبیر انگلیس در تهران شرح اعزام اوّلین کار آموزان و محصّلین ایرانی را چنین نوشته است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
... بین دولت ایران و ژنرال گاردان فرستادۀ ناپلئون قراری منعقد گردید که به منظور تحکیم بنیان اتّحاد ایران و فرانسه عدّه ای از محصّلین ایرانی به پاریس اعزام و به تحصیل پردازند. ما نیز این فکر را پسندیدیم و موافقت کردیم که شاگردان ایرانی در لندن تحصیل کنند..</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
بدین تربیت درسال 1226 هجری ( 1811 میلادی ) دونفر محصّل به انگلستان فرستاده شدند . عبّاس میرزا به سفیر انگلیس گفته بود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- آنان را به تحصیل گمارید که برای من و خودشان و مملکتشان مفید باشند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
یکی از این دو محصّل پس از یک سال و نیم اقامت در لندن در گذشت و دیگری بنام میرزا حاجی بابا به تحصیل طبّ پرداخت و پس از شش سال به ایران بازگشت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b> بدنبال آن در سال 1230 هجری ( 1815 ) نیز یک هیئت پنج نفری از جوانان برای تحصیل در رشته های مختلف مثل مهندسی ، طبّ ، توپخانه، ریاضی، زبان و حکمت طبیعی به انگلستان روانه شدند.</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
این عدّه در جمادی الثانی آن سال از راه روسیه عازم لندن شدند و پس از سه سال و نه ماه اقامت در انگلستان درمحرّم 1335( نوامبر1928) به وطن خود باز گشتند وهریک به کاری درخور تحصیلات خود گماشته شدند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
در میان آنها دونفر به مقامات بلند دولتی رسیدند. یکی میرزا جعفر مهندس که بعدها به سفارت ایران در عثمان رفت و مشیرالدوله لقب یافت و سپس رئیس « شورای ملی » گردید .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>دیگری میرزا محمّد صالح شیرازی که اهل فضل و کمال بود و شیرینی و نکته سنجی فراوان داشت. او در انگلستان زبان انگلیسی، فرانسه، لاتین، حکمت طبیعی ، تاریخ و فنّ چاپ آموخت و درهمان اوان در لندن به « مجمع فراموشان» یا « فراموشخانه» پیوست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
پس از بازگشت به ایران مترجم رسمی دولت و بعد وزیر تهران شد و به مأموریت های سیاسی متعدّد رفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
تأسیس اوّلین مطبعۀ چاپ کتابهای فارسی در ایران و هم چنین انتشار اوّلین روزنامۀ فارسی در ایران از خدمات این کار آزموده است. میرزا صالح تفصیل مسافرت خود را به انگلستان در سفرنامۀ دلکش خود بیادگار گذاشته است. او دراین سفرنامه حکومت پارلمانی انگلیس و قوانین تأسیسات اجتماعی این مملکت را به نحو شایسته و زیبائی نقاشی کرده است. نوشته های او دربارۀ آزادی و حکومت مشروطه و قانونی بلاشک در آشنا کردن ایرانیان و مخصوصاً سیاستمداران غربی و ترقّیات جدید اروپا تأثیر بسزا و شایانی داشته است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مرحوم میرزا صالح در قسمتی از این سفر نامه به آنجا که می خواهد آزادی و انتظام جامعۀ انگلستان را تعریف کند ، چنین می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
...چه کسی می تواند تصوّر کند که « پرنس ریجنت »که پادشاه این شهر( لندن) بالفعل است، کوچه ای در « اکسفورد استریت» بنیاد کرده بنام نامی خود، یک نفراستاد صنعت کار که مرد فقیری است دکانی دارد که در میانۀ کوچه واقع شده است ، مدّت شش ماه است که هرچه سعی می کنند که دکان او را در داخل کوچه اندازند قبول نمی کند. اگر فرضاً بالفعل همه سپاه بر سر او جمع شوند نمی توانند دکان را از دست او بگیرند و طرفه اینکه پرنس خود نمی تواند ذرّه ای به او ضرر مالی و جانی رساند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>ولایتی به این امنیت و آزادی که او را ولایت آزادی می نامند و درعین آزادی به نوعی انتظام پذیرفته که از پادشاه تا گدای کوچه کلاً موافق نظام ولایتی و مقیّد هستند و هر کدام اندک اختلاف و انحراف از طریقه و نظام ولایتی نموده مورد تنبیه می شوند نه احدی را یارای انحراف است و در عین آزادی به نوعی مردم صغیراً و کبیراً مقیّد ولایتی هستند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>میرزا صالح در جای دیگر در بارۀ آزادی انتخاب پارلمان چنین می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« .. چون مطلقاً اختیار اجزای مشورتخانه به عهدۀ رعایا است واحدی نباید به جز آنها را راضی کرد که فلان شخص را اختیار و فلان را رد کنند لهذا در هنگامی که رعایای شهر مشغول انتخاب ارباب مشورت هستند یک روز قبل از گفتگوی ، سرباز نظام و سپاه سلطانی باید از محلّ مزبور یک الی دو میل فاصله دور شده تا یک روز بعد از اینکه ارباب مشورت را انتخاب کرده اند از شهر به دور باشند که مبادا شبهۀ اعمال نفوذ سپاه در انتخابات برود..»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>در خصوص منع رشوه دادن در انتخابات نمایندگان ملّت می نویسد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
«...در صورتیکه معلوم شود که شخصی از اهالی مشورتخانه به ساکنین اهالی مزبور رشوه داده است که او را اختیار و انتخاب کنند فوراً او را از مشورتخانه اخراج می کنند...»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>همانطور که گفته شد انتشار سفرنامۀ میرزا صالح شیرازی و بعد ازآن سفر ایرانیان به ممالک غربی و آشنائی آنان با مظاهر زندگی جدید و ترقّیات صنعتی اروپا باعث گردید ایرانیان کمابیش عقب ماندگی معنوی و اجتماعی وطن خود را دریافته و در صدد چاره جوئی بر آیند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مهمتراز آن، اعزام اوّلین محصلین به اروپا این شد که فرهنگ اروپائی کم کم به ایران راه یابد و فکر آزادی و حکومت قانون در دل ایرانیان پیدا شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
رفت وآمد هیئت های خارجی به ایران و اعزام محصّلین ایرانی برای کسب علوم جدید به اروپا دریچۀ تازه ای در زندگی مردم ایران و مخصوصاً طبقۀ روشنفکر و تجدد خواه گشود. حتّی در زمان سلطنت محمّد شاه و صدرات حاج میرزا آقاسی، آن آخوند ایروانی ، که در واقع نمایندۀ دسته محافظه کاران و اندیشه های کهنه و فرتوت جامعه بود فکر احداث صنایع جدید در ایران و اعزام شاگرد به اروپا همچنان زنده ماند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>در آن ایّام در روابط ایران و انگلیس کدورتهائی پیش آمد که کار به جنگ کشید. از جانب انگلیسها هم رغبتی به رفتن شاگردان ایرانی به لندن ابراز نگردید. ازاین رو ایران متوجّه کشورهای دیگر شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>در سال 1255 هجری بین دولت ایران و حکومت محمّد علی پاشا، بانی اصلاحات جدید در مصر ، مذاکراتی راجع به پنجاه تن محصّل ایرانی به آنجا صورت گرفت ولی به عللی که پوشیده ماند اینکار انجام نشد . ناچار ایران به دولت فرانسه روی آورد . میرزا احمد علی خان شیرازی سفیر فوق العادۀ ایران که در سال 1236 به دربار فرانسه رفت راجع به استخدام چند مهندس و استاد صنعت کار با گیزو » مذاکره کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>« گیزو» پیشنهاد کرد بیست تن از جوانان ایرانی روانۀ فرانسه شوند که در آنجا به تحصیل علوم و فنون بپردازند . مخصوصاً این نکته را نیز متذکّر شد که « جوانان مزبور از میان فرزندان مردم کاسب کار برگزیده شوند نه از خان زادگان پروردۀ ناز و نعمت... این جوانان هریک ، سالی یکصد و پنجاه تومان الی یکصد و هشتاد تومان بیشتر خرج ندارد...» بر طبق این عهد نامه دوّمین دستۀ محصّلین ایرانی عازم فرنگستان شدند و این تماسهای مکرّر با دنیای غرب ، افکار نو و تازه ای در ایران پدید آورد که از آن نیروی جوان آزادیخواهی بوجود آمد و با اندیشه های کهنه و فرتوت به مقابله برخاست.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
افکارجدید نماینده نیروی مترقّی اجتماع بود که با اندیشه های پیر یعنی مظهر قوای کهنه بستیزه برخاست... » بدنبال آن می افزاید : خدمات میرزا تفی خان امیر کبیر به ایران در حقیقت فصل درخشانی در تجدید حیات کشور باستانی ما به شمار می رود. او همانطور که میرزا ابوالقاسم قائم مقام اوّل در باره اش پیش بینی کرده بود « قوانین بزرگ» به روزگار گذاشت. و در مدّت کوتاه زماماداریش بنیان همه گونه اصلاحات تجدّد خواهانه را برای نخستین بار بنا گذاشت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نشریه به اولین کاروان دانشجویان ایرانی در دوران پهلوی اوّل اشاره می کند « که از طرف دولت برای تحصیل در رشته های مختلف علوم ، پزشکی و ادبیات به اروپا اعزام شدند. مرکّب از صد و ده دانشجو بود. این دانشجویان روز23 مهر1307 ( 25 اکتبر 1928 ) به وسیلۀ اتومبیل های مخصوصی که در مقابل وزارت فرهنگ گرد آمده بودند به بندر پهلوی و از آنجا به وسیله کشتی رهسپار ممالک اروپائی مثل آلمان ، فرانسه و انگلستان شدند . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>دانشجویان چند روز قبل از حرکت در کاخ اختصاصی شاه به حضور ایشان شرفیاب شدند. در آن روز همۀ محصّلین به لباس متّحد الشکل که از طرف دولت تهیّه شده وعبارت از کت و شلوار خاکستری و کلاه پهلوی لبه دار بود، ملبّس بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>شاه در کنار استخر بزرگ کاخ ، دانشجویان را به حضور پذیرفته و به عنوان تودیع و خداحافظی به آنان فرمودند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>« این اوّلین دفعه ای نیست که من از محصلین ؛ که در حقیقت فرزندان من هستند ؛ بدرقه می کنم؛ شاید مرتبه پنجم وششم باشد ؛ منتهی تاکنون محصّلین لشگری اعزام می داشتیم و حالا خیلی مسرورم که شاگردان کشوری را روانه می دارم...</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
« باید بدانید چرا شما را از یک کشور پادشاهی به یک کشور جمهوری مثل مملکت فرانسه اعزام می داریم. فقط برای این است که حسّ وطن پرستی فرانسویان را سرمشق خود قرار داده و در اعماق قلبتان جایگیرسازید. اگر زمامداران سابق تاکنون مبادرت به چنین کارهائی کرده بودند مملکت ایران به وضع حالیه نبود و قطعاً پیشرفتهای بهتری حاصل شده بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
فرزندان من، از خدواند متعال می خواهم که پس از بازگشت ازاروپا شماها را با ارمغان خوبی که برای وطنتان می آورید دوباره ملاقات نمایم...»(12) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
توضیح اینکه رضا خان مثل هرمستبدی، تاریخ هر کار مثبتی را از خودش شروع می کندو یادش رفته که آغازکنندۀ اعزام محصلین به خارج عبّاس میرزا نایب السلطنه بوده است . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>مهندس مهدی بازرگان که یکی از آن دانشجویان بود در نطق دفاعيه مورخ 14 اسفند 1342 در اوّلين جلسۀ دادگاه تجديد نظر دادرسي ارتش در عشرتآباد گفت: « یكي از اقدامات با سر و صدا و مؤثّرآن زمان، اعزام محصّل به اروپا از طريق مسابقه ميان فارغالتحصيلان متوسّطه بود. وزارت فوائد عامّه، ده نفر براي راهآهن و ذوبآهن ميفرستاد و وزارت معارف ١٠٠ نفر براي انواع رشتههای تربيتی و علمی و فنی و طبی و حقوق. بنده در هر دو مسابقه با رتبۀ پنجم قبول شده بودم، ولی وزارت معارف را انتخاب كردم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ما را برای خداحافظی رسمی و اصغای اوامر شاهانه به باغ سعدآباد بردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اعليحضرت شاه سابق با بيان خيلی ملايم و درعين حال مطمئن و متين و با نگاه خفته و بيدار مخصوص بهخود در حاليكه تيمورتاش وزير دربار و مرحوم اعتماد الدوله قرهگزلو وزير معارف در طرفين، قدری عقبتر ايستاده بودند ما را خطاب صحبت قرار دادند. بيانات ايشان ربع ساعتی طول كشيد. من تمام آنها را فراموش كردهام ... جز يك مطلب آنرا كه از سه جمله تشكيل ميشود. جملۀ اوّل انگار هنوز در گوشم صدا میكند و با اطمينان ١٠٠% نقل مینمايم، روی جملۀ دوّم ٧٠% يقين دارم و در جملۀ سوّم كمتر از ٥٠% . گفتند: « يقيناً تعجّب می كنيد ما شما را به كشوری ميفرستيم كه رژيم آن با ما فرق دارد، آزادی و جمهوری است، ولی وطنپرست هستند. شما وطنپرستی و علوم و فنون به ايران سوغات خواهيد آورد».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اين توصيه و تأكيد را نه تنها شاه مملكت در باغ سعدآباد بهما میكرد، بلكه روز بعد مشايعينی كه به باغ وزارت معارف آمده بودند و همچنين آنها كه سر راه به ما برمیخوردند. تا موقع سوار شدن بر كشتی كه اعضای اطاق تجارت بندر پهلوی، آخرين نطق وداع را رئيسشان برای ما ايراد نمود، همه به زبان حال و به زبان مقال از ما میخواستند به فرنگ برويم و علم و تمدّن و تربيت بياوريم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
خوب به خاطر دارم آقای ميرزا احمدخان اشتری كه گويا رئيس ادارۀ بازرسی وزارت فرهنگ بودند، موقعی كه خانوادهها و دوستان، ما را گل باران كردند، نطق مختصری كرده گفتند :</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
«گلهایمملكت را همين جا بگذاريد و از اروپا برای ما گل بياوريد»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>بالاخره كاروان اوّلين دورۀ محصّلين اعزامی بهفرنگ مركّب از اتومبيلهای سواری شورلت، هودسن، دوج كروكی و كالسكهای، اوّل آفتاب از پارك ظلّ السلطان به راه افتاد. به زودی مهرآباد و كرج و شريفآباد را پشت سر گذاشته غباری كه رفته رفته ضخيمتر میشد، از خاك جادّه همراه خود میبرديم. در قزوين توقّف نكرديم و ماشينها، راه رشت را پيش گرفتند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
موقعیكه از پيچ و خمهي گردنۀ كوهين بهطرف آبترش سرازير میشديم و چشم من برای اوّلين بار به آن كوههای رنگارنگ و درّههای پست و بلند میافتاد، به رفيق پهلو دستی كه داوطلب مهندسی معدن بود گفتم: « حالا مفت و بی خيال به اين زمينها نگاه میكنی امّا موقع برگشتن بايد آهن و مس از آنها در بياوری ... »(13 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
ناگفته نماند اکثریّت این داشجویان پس از پایان تحصیلات در خدمت به مردم و کشور قرار گرفتند و عدّه ای ازآنها نظیر دکترعلی شایگان ، دکتر کریم سنجابی ،مهندس مهدی بازرگان ، سید احمد رضوی ، رضا رادمنش ، غلامحسین فروتن و مهندس فریورو... از رهبران و فعاّلین برجستۀ سیاسی کشور شدند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<strong><span class="s2">◀</span> توضیحات و مآخذ:</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1 – جلال آل احمد « غرب زدگی» - - چاپ اول ۱۳۴۱ - صفحه 4۸</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2- دکتر فریدون آدمیت « فکر آزادی و مقدّمَه نهضت مشروطیت » انتشارات سخن -1340 - صص 24 – 23 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
3 – پیشین – ص 44 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>4 – پیشین – صص 58 – 57 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>(5 ) تکمیل همایون: سپهسالار باید در تاریخ بازشناسی شود منبع: ماهنامه نسیم بیداری انتشار بیست و سومین شماره </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>(6) ایرج پارسی نژاد «درآمدی بر تجدد ادبی در ایران» سخنرانی در جلسۀ سخنرانی ماهانۀ نشرفرزان - یکشنبه 22 د یماه 1391– مجله بخارا سال پانزدهم ، شماره 91- بهمن و اسفند 1391 – صص 54 – 50</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
(7) – ناصر تکمیل همایون « تلاش مصدق در استقرار نظام مشروطیت» - مجلۀ بخارا – شماره 86 ، فروردین و اردیبهشت 1391 – صص 489 - 488 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
8 - سید جواد طباطبایی، مکتب تبریز و مبانی تجدّد خواهی، انتشارات ستوده،- چاپ اوّل – 1385 -صص 139 – 131 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
9 – پیشین – صص ۲۰۷-۲۰۶ </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
10 - دكتر كریم مجتهدی « عبّاس میرزا و مسئلۀ تجدّد» اوج نگون بختی ایرانیان با طلوع قرن 19 – سایت : کانون ایرانی پژهشگران فلسفه و حکمت </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<a href="http://www.iptra.ir/vdcjee8iqu.html" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://www.iptra.ir/vdcjee8iqu.html</a></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
11 - فریده فرهمند زاده :موانع اصلاحات عبّاس میرزا قاجار نایب السلطنه در بخش هاى دربار، سپاه و نهاد دین</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
12 - محمود پور شالچی قزاق ها ( عصر رضا شاه بر اساس اسناد وزارت خارجه فرانسه )، چاپ اوّل ، تهران : نشر فیروزه ، 1384 - ( صص 396 – 392 )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
* ملك تاج خانم( نجم السلطنه) مادر مصدّق، دختر فيروز ميرزا نصرت الدوله (اوّل) فرمانفرما پسر شانزدهم عبّاس ميرزا- نايب السلطنه- پسر دوّم فتحعلى شاه و عموى ناصرالدين شاه قاجار بود. مادر نجم السلطنه، حاجيه هما، دختر بهمن ميرزا ملقّب به بهاءالدوله پسر سى وهفتم فتحعلى شاه بود. .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
13 – مهندس مهدی بازرگان « مدافعات» - نهضت آزادی ایران ( خارج از کشور) – 14 اسفند 1356 – صص 40 – 39 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s4">◀</span>« سياست عبّاس ميرزا ايجاد وحدت ملّي به شکل مدرن بود » </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>مسعود لقمان می نویسد: "محمدعلي بهمني قاجار" از نوادگان عبّاس ميرزا و دانش آموختۀ کارشناسي ارشد حقوق بشر دانشگاه تهران است. از ايشان تاکنون مقاله هاي پرشماري دربارۀ تاريخ و فرهنگ ايران منتشر شده است. وي همچنين دبير بخش حوزۀ تمدّن ايراني تارنماي انجمن پژوهشي ايرانشهر است. آنچه در پي مي آيد، حاصل گپ وگفت بخش ايرانيان روزنامۀ مردم سالاري با وي دربارۀ عبّاس ميرزا و دستاوردهاي اوست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- خواهشمندم در آغاز بفرماييد عبّاس ميرزا که بود؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- "عبّاس ميرزا"، نايب السلطنه و وليعهد، فرزند فتحعلي شاه قاجار و آسيه خانم دولّو، در پنجم شهريورماه 1168 خورشيدي، در قصبۀ نوا لاريجان زاده شد و با وجود اينکه پسر ارشد فتحعلي شاه نبود، به وصيّت آقامحمدخان به دليل اينکه مادرش از طايفه دولّو قاجار بود، به ولايتعهدي انتخاب شد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس ميرزا فرمانده جنگ هاي ايران و روس نيز بود. جنگ هايي که منجر به بستن دو پيمان گلستان و ترکمانچاي و تجزيه بخش هاي بزرگي از ايران شد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- درباره اين جنگ ها بگوييد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- عبّاس ميرزا، سال ها فرمانفرماي آذربايجان بود و فرماندهي قشون ايران در سال هاي 1218 تا 1228 قمري در جنگ هاي ايران و روس را نيز بر عهده داشت. در اين جنگ هاي 10 ساله در نبردهاي نظامي مهمي چون جنگ اوچ کليسا پيروز شد و توانست بارها مناطقي از ايران همچون ايروان، قره باغ، گنجه و شيروان را از روس ها پس بگيرد، ولي سرانجام از آنان به ويژه در نبرد سرنوشت ساز اصلاندوز شکست خورد. اين شکست آنچنان سنگين بود که پس از آن، ايران مجبور به پذيرش پيمان گلستان شد. پيماني که بر اساس آن قره باغ، باکو، شيروان، داغستان و گرجستان و... از ايران تجزيه گرديد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عبّاس ميرزا پس از پيمان گلستان، درگير جنگ با عثمانيان شد که در اين نبرد پيروز شد و سپاه عثماني را درهم کوفت. سپس در شرايطي که قشون جديدي بر اساس الگوهاي اروپايي براي ايران ايجاد کرده بود، براي بازپس گيري سرزمين هاي از دست رفته ايران اقدام کرد. در اين جنگ ها که به دوره دوم جنگ هاي ايران و روس معروف است، ايران در مراحل ابتدايي به پيروزي هاي بزرگي دست يافت، ولي با رسيدن قشون روسيه به فرماندهي "پاسکويچ"، ايران شکست خورد و حتّي تبريز نيز سقوط کرد. به دنبال اين نبردها، ايران به پيمان ترکمانچاي تن داد که بر اساس آن افزون بر تجزيه ايروان، نخجوان، اردوباد و تالش از ميهنمان، دولت ايران، کاپيتولاسيون در مورد اتباع روسيه را نيز پذيرفت. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- پس از پايان نبردهاي ايران و روس، آيا عباس ميرزا در جنگ هاي ديگري نيز شرکت جست؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
عباس ميرزا در سال هاي پاياني زندگيش به فرمانفرمايي خراسان انتخاب شد و براي نخستين بار پس از کشته شدن نادر شاه، يعني پس از 90 سال، حاکميت دولت ايران بر خراسان مرکزي و باختري را به طور کامل تأمين کرد. وي همچنين با لشگرکشي به هرات تلاش کرد تا حاکميت ديرين ايران بر اين شهر را نيز اعمال کند، اما اجل به وي مهلت نداد. بيماري اش شدّت گرفت و وي را وادار به بازگشت به مشهد کرد و سرانجام نيز در سن 44 سالگي با زندگي بدرود گفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
تاريخ درگذشت عباس ميرزا، سوم آبان ماه 1212 خورشيدي است. آرامگاه وي در صحن توسي امام رضا (ع) بود که در سفر اخيرم به مشهد اثري از آن نيافتم. البته گويا سنگ قبر آن را به موزه آستان قدس رضوي منتقل کرده اند. اينکه اينچنين، آرامگاه آناني که دل در گرو سربلندي ايران داشتند، ناپديد شود، امر بسيار ناخوشايندي است، اما از آنجا که آرامگاه سرداران ايران، نه خاک بلکه قلب ايرانيان است، از اين باب، مسئله چندان مهم جلوه نمي کند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
به هر روي با درگذشت عبّاس ميرزا، برنامه دولت ايران براي دستيابي به سرحدّات خاوري تاريخي ايران ناتمام ماند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- سنتي که عبّاس ميرزا در ايران پايه ريخت، چه بود و چه دستاوردهايي براي ايرانيان داشت؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- دستاوردهاي عبّاس ميرزا از دو جنبه قابل بررسي است; نخست به عنوان يک فرمانرواي سنتي مانند شاه اسماعيل، شاه تهماسب، شاه عبّاس، نادر شاه و ديگران. وي در اين راستا تلاش کرد با حفاظت از حدود و ثغور ايران و نيز دادگري و آباداني و همچنين نشر علم و ادب از رويّۀ پادشاهان ساساني يا برخي سلاطين صفوي پيروي کند، اما اهميت عبّاس ميرزا به اين است که وي به نوعي پايه گذار تجّدد در ايران به شمار مي آيد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- اين تجدد چه ويژگي هايي دارد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- تجدد مدنظر عباس ميرزا دو خصوصيت عمده دارد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
نخست اينکه وي با بهره از ابزارهاي مدرن، ساختار نظامي ايران را از نظر اسلحه و لباس و تدارکات و حتّي آرايش هاي نظامي، اروپايي کرد. همچنين به جاده سازي و شهرسازي با استفاده از اسلوب هاي اروپايي همت گماشت، اما مهم ترين اقدامي که عبّاس ميرزا در راستاي استفاده از ظواهر مدرنيسم و به عبارتي ديگر مدرنيزاسيون ايران انجام داد، آوردن ماشين چاپ به ايران بود که اين مهم، منجر به گسترش افکار جديد در ايران شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
دومين ويژگي اين تجدد، اين بود که مدرن سازي ايران از جنبه هاي نظري و بنيادي نيز در دستور کار عبّاس ميرزا قرار داشت. وي براي اولين بار دانشجو به اروپا فرستاد. هديه اين دانشجويان براي ايران، فکر آزادي و تجدد بود. براي نمونه هنگامي که "ميرزاصالح شيرازي" به انگلستان مي رود، مي گويد: در اينجا از غل و زنجير خبري نيست. رعيت آزاد است و امنيت دارد. اين افکار بود که تخم آزادي و تجدد را در ايران پاشاند. يا يکي ديگر از اين دانشجويان "ميرزاجعفرخان مشيرالدوله مهندس باشي" است. اين فرد بعدها عمر خود را وقف حفظ تماميت ارضي ايران کرد و در تمام کميسيون هاي مرزي با عثماني حضور داشت و با سرسختي و علم و استدلال از وجب به وجب آب و خاک ايران از جمله اروندرود و خرّمشهر دفاع کرد. دستاورد بزرگ عبّاس ميرزا در راستاي مدرن سازي ايران، پرورش چنين بزرگاني بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اقدام ديگر عباس ميرزا در راستاي مدرن سازي ايران، تلاش براي ايجاد دولت منظّم است. تلاشي که به نوعي الگوگيري از پطرکبير به شمار مي آمد. عبّاس ميرزا سعي کرد تا قدرت هاي محلّي را در برابر دولت مرکزي تضعيف و يک حاکميت واحد بر سرتاسر کشور اعمال کند. اين اقدام پايه اساسي تشکيل دولت-ملت مدرن است که بعدها در ايران بدان جامه عمل پو شانده شد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- آيا مي توانيد نمونه اي از اين کوشش ها را نيز ذکر کنيد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- بله! مثلا اقدامات عباس ميرزا در خراسان نقطۀ اوج چنين سياستي بود. خود وي در نامه اي به "محمدخان زنگنه"، اميرنظام آذربايجان در اين باره مي نويسد: "کارهاي خراسان که الحمدلله از شفقت خدا، نظم کامل گرفته و کلمۀ واحده شده. ديگر کرد و ترک و عرب و قرايي، لفظش موقوف شد. ما که شکر گزاريم و انشاالله خدا هم زياد خواهد کرد." سخنان عبّاس ميرزا نشان از سياست وي براي ايجاد وحدت ملي به شيوه مدرن آن دارد. وحدتي که در پرتو آن همه تعلقات قومي و قبيله اي در برابر تعلق به مليت ايراني يعني همان کلمه واحده مورد نظر عبّاس ميرزا، رنگ مي بازد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
البته وحدت ملي تنها با اعمال نظم يکسان صورت نمي گيرد، بلکه توسعه نيز ديگر رکن مهم آن است. اين مهم نيز از ديد عبّاس ميرزا پنهان نيست. در همان نامه در ادامه توضيح سياست هاي خود در مورد خراسان مي گويد: "انشاءالله در نظر است که مرو را آباد کنيم و هزار خانوار مروي مشهد و دوهزار خانوار مروي که در شکيبان هرات سکنا دارند را کوچانده به مرو مأمور کنيم." </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- شيوه عباس ميرزا در حکومت چگونه بود؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- يکي از شيوه هاي عبّاس ميرزا در راستاي مدرن سازي ايران، از ميان بردن فاصله ميان حاکميت و مردم بود. عبّاس ميرزا، شکوه دستگاه سلطنت را در ارعاب مردم نمي دانست، بلکه اقتدار حکومت را در عدم ترس مردم از حاکمان و يکي شدن حکومت و مردم مي دانست. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
"ميرزاحسن خان گرانمايه" از رجال عصر ناصرالدين شاه در نامه اي به "مظفرالدين ميرزا"، وليعهد، در مورد اين وجه از سياست عبّاس ميرزا مي نويسد: "نايب السلطنه (عبّاس ميرزا) طاب ثراه، وقتي که به سمت وليعهدي به آذربايجان آمد، ملوک طوايف و هر گوشه آذربايجان را پلنگ وحشي و بدوي و باقدرت تصاحب نموده بود. به مرور ايام و تدابير حکيمانه، آدم هاي عاقل به دور و بر خود از هر جاي ايران تطميع نموده، جمع کرد. همه آن ها را بر خود رام نمود و اولاد آن ها را شغل و منصب داده، تربيت فرموده و دختر از آن ها براي خود و اولادش گرفته و با همديگر وصلت نمود و روزبه روز بر عطوفتش افزود و خانه هاي آن ها مهمان رفت، زن و بچه هايشان را به حضور خود خوانده، انعام و احسان پدرانه درباره آن ها به عمل آورد. حتّي گاهي در ايام شکار و سياحت سرزده داخل خانه هاي رعيت شده، لمحه اي نشسته، نان و آب خواست. فرداً فرد از اهل خانه احوال پرسي فرمود. يکي را مادر اسم داد، يکي را خواهر نام گذاشت. بذل و بخشش درباره آن ها از چيت هاي فرنگي بود." </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
اين اقدام عبّاس ميرزا در حقيقت آن چيزي است که در علوم سياسي امروز انديشمنداني همچون ميشل فوکو از آن به دروني کردن قدرت ياد کرده اند. يعني قدرت به جاي اينکه از ترس و ارعاب ناشي شود، در مردم دروني شود. عبّاس ميرزا اقتدارش را با تسخير قلب هاي مردم به دست آورد و از اين رو بود که همين مردم به وي در پرداخت غرامت ايران به روسيه ياري کردند و بدين ترتيب آذربايجان از چنگال روسيه تزاري نجات پيدا کرد. عبّاس ميرزا اقتدار حکومت را نه در برابر رعيت که در برابر قشون روس و عثماني و برده فروشان شمال خراسان معنا کرد و با بريدن دست متجاوزان از سر مردم، به حاکميت آبرو و اعتبار داد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- هرچند عباس ميرزا سردار شکست خورده جنگ هاي ايران و روس بود، اما از او به نيکي ياد مي شود. علت چيست؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- در اين باره ذکر نمونه اي تاريخي جالب توجه است. عباس ميرزا دوستي صميمي به نام "نظرعلي خان" داشت. وي به دختر روستايي ارمني اي تجاوز کرد. دختر ارمني نيز به عبّاس ميرزا شکايت برد. عبّاس ميرزا با وجود دوستي نزديکي که با نظرعلي خان داشت، دستور محاکمه او را داد و وي را اعدام کرد. عبّاس ميرزا بدين ترتيب فروتني در برابر مردم و اقتدار در برابر متجاوزان به حقوق مردم را در پيش گرفت و به دروني کردن قدرت پرداخت. راز محبوبيت عبّاس ميرزا با وجود شکست از روس ها در همين نکته است. او به نمايندگي از ايران و مردم آن با دشمن متجاوز جنگيد و چون شکست او به دليل کمبود فاحش امکانات و مشکلات ساختاري ايران بود، اين شکست براي مردمش قابل توجيه بود و با وجود شکست، جاودانه شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
* منبع: گفت و گو نشریۀ مردمسالاری با "محمدعلي بهمني قاجار" - « سياست عبّاس ميرزا ايجاد وحدت ملي به شکل مدرن بود » - شماره 2482 - 1389/08/01 –</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b>٭ پی نوشت ها ایرج</b> پارسی نژاد «درآمدی بر تجدد ادبی در ایران» </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1 - ایرج پارسی نژاد، روشنگران ایرانی و نقد ادبی، تهران، 1380 ، ص 11</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2- Gay, Peter, the Enlightenment: An Interpretation, Wildwood House, 2 vols.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
NewYork, 1966 - 69 . p.7</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
3 Blunt, W.S., Secret of the English Occupation of Egypt, London, 1903. p.82-85</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
4- محبوبی اردکانی ، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران ، ج 1 ، تهران ، 1370 ، ص 50</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
5 - فریدون آدمیت، اندیشة ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار ، تهران،</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
6 - Rypka, Jan, History of Iranian Literature, Holland, 1968. p.369</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
7 - Browne, Edward B, Press and Poetry in Modern Persia, Cambridge, 1914. p.19</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
8 - Rypka, Jan, History of Iranian Literature, Holland, 1968. p.324</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
9 - میرزا فتحعلی آخوندزاده، مکتوبات کما لالدوله، نسخة خطی، کتابخان ة ملی ایران ، شمارة 1123 ، ورق 6.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
میرزا آقاخان کرمانی، سه مکتوب، نسخۀ خطی، مجموع ة ادوارد براون، کتابخانۀ کمبریج، شمارة</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
L5 (9) 3V, 1688R</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
10 - ومحمدرضا شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران ، 1359 ، ص 35</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
11 - محمدتقی بهار، «بهار و ادب فارسی » مجلۀ دانشگاه تهران ، 1297 ، ش 3/ ، تهران ، 1351 ص 392</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b>٭ پی نوشت ها</b><b> </b>دكتر كریم مجتهدی « عبّاس میرزا و مسئله تجدّد» </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>1 - مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران، زوار، 1357-1347، ج 2، ص 215. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2- </div>
<div class="p5" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2. P. Am. Jaubert. Voyage en armenie et en perse, prإcإdإ d'une notice sur l'auteur par M. Sإdillot, paris, E. Ducrocq librairie, et إditeur. P.115. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
3 - همان ، ص 155. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>4 - همان ، ص 151. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>5 - همان ، ص 152. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>6 - همان . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>7 - همان ، صص 99 و 200. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>8 - همان ، ص 141. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>9 - همان ، ص 313. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>10 - اگوست بُن تان، سفرنامه، نامههای یك افسر فرانسوی دربارهی سفر كوتاهی به تركیه و ایران در سال 1807 م. ، ترجمهی منصوره نظام مافی (اتحادیه)، تهران، 1354، ص 69. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>11 - همان ، ص 73. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>12 - همان ، ص 79. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>13 – </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>Jouanin ، برای اطلاعات بیشتر: حسین احمدی. «نقش ژوانن در روابط ایران و فرانسه در دورهی قاجار»، فصلنامهی تاریخ معاصر ایران ، ص 2، ش 5، تهران، بهار 1377. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
14.- </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>Gardan ، او در 11 ژوییه 1776 م. در بندر مارسی متولد شده و در 30 ژانویه 1818، یعنی 9 سال پس از بازگشت از ایران، در منطقهی لنِسل فوت كرده است. در منابع ایرانی دورهی قاجار، همچون مآثرالسلطانیه و ناسخالتواریخ اسم او غاردان نوشته شده است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>15 - محمدحسن كاووسی عراقی و حسین احمدی. اسنادی از روابط ایران و فرانسه. (در دورهی فتحعلی شاه قاجار) ، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1376، صص 33-30. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>16 - از جمله میتوان از اثر سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی ایران در دورهی معاصر و از ترجمههای عباس اقبال درمورد مأموریت ژنرال گاردان و یادداشتهای ژنرال ترهزل نام برد. درمورد این كتابها به مأخذ آخر مقاله رجوع شود. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
17. J.M. Tancoigne. Attache a la demiere ambassade de france en perse, Paris, Nepveu, 1819, vol.2. p. 79. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
18 - همان ، ج 2، ص 163. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>19 - همان ، ج 2، ص 164 و 165. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>20 - همان ، ج 1، صص 300 و 301. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>21 - تره زل، یادداشتهای ژنرال ترهزل فرستادهی ناپلئون به سمت هند، به اهتمام ژنرال ژ.ب. دوما فرانسوی، ترجمهی عباس اقبال، مطبعهی خورشید، تهران، بیتا. (احتمالاً حوالی 10-1309)، ص 82. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>22 - این ملاقات موقعی رخ داده است كه عباس میرزا از فرانسویان ناامید شده بود. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>23 -. Dubaux M. Louis. L'Uniners, Histoire et description de tous les peuples-perse, Fimin didat Freres (ed.), Paris, 1971, p.382. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>24 - موریس دوكوتزبو، مسافرت به ایران به معیت سفیركبیر روسیه در سال 1817 ، ترجمهی محمود هدایت، چاپخانه فردوسی، تهران، 1310، صص 95 و 96. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>25 - همان ، ص 106. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>26 - منظور ایرانیان است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>27 - سرجان ملكم، تاریخ ایران، هند ، چاپ بمبئی، 1876 م. ص 187. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>28- . Jaubert. pp.199-200. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>29 - سعید نفیسی در كتاب تاریخ اجتماعی ایران در دورهی معاصر به مقاله خود «جلب، مهاجرین اروپایی در 1242 قمری، اشاره كرده است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>30 - كنت آلفرد گاردان، مأموریت ژنرال گاردان در ایران ، ترجمهی عباس اقبال آشتیانی، انتشارات گزارش فرهنگ و تاریخ ایران، تهران، 1362، صص 43-42. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>31 - منظور ایرانیان است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>32 - تانكوانی، ج 1، صص 300 و 301. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>33 - Jaubert. p.200. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>34 - سرجان ملكم، ص 188. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>35 - لفظ سرباز از آن دوره به بعد در زبان فارسی رایج شده است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"></span>36 - سرجان ملكم، ص 188. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b>٭</b> <b> پی نوشت ها و ارجاعات از فریده فرهمند زاده </b>:موانع اصلاحات عباس میرزا قاجار نایب السلطنه در بخش هاى دربار، سپاه و نهاد دین</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1 - به سال 1211 ق در: لسان الملك سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه از آغاز تا پایان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سلطنت فتحعلیشاه)، ج 1، به اهتمام جمشید كیانفر، تهران، انتشارات اساطیر، 1377 ، ص 85</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
2 - مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر سلطانیه (تاریخ جنگ های ایران و روس)، به اهتمام غلامحسین</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
صدری افشار، تهران، انتشارات ابن سینا، 1351 ، ص 128</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
3 - فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران عصر قاجار، ج 2، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران،. انتشارات توس، 1365 ، ص 19</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>4 - عیسوی، چارلز، تاریخ اقتصادی ایران (عصر قاجار 1332 – 1215 ق)، ترجمه یعقوب آژند، تهران، -انتشارات توس ، 1365 ، ص 19 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
5 - فلور، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران...، ج 2، ص 21</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
6 - ژوبر، پ. ام، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ترجمه محمود مصاحب ، به تبریز، كتاب فروشی چهر، 1347 – صص 212- 211</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
-7 حائری، عبدالحسین، رویارویی های اندیشه گران دو رویه تمدن غرب، تهران،</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
انتشارت امیر كبیر، فروردین 1365 ، ص 307 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
8 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 265</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
-9 دوگاردان، كنت آلفرد، مأموریت ژنرال گاردان در ایران ، ترجمه عباس اقبال، تهران، انتشار ات نگاه، 1362 ، ص 65 / محبوبی اردکانی ، حسین ، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج 1، تهران، انتشارات انجمن دانشجویان دانشگاه تهران ، تیر 1354 ، ص 57 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
10 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، صص 95 – 94 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
-11 محبوبی اردكانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید...، ج 1، ص 54</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
12 - دنبلی، مآثر سلطانیه، صص 310 و 139</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
13- همان ، صص 9 - 138</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
14 - همان، ص 139 و اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اكسیرالتواریخ (تاریخ قاجاریه از آغاز تا 1259 ق)، به اهتمام جمشید كیانفر، تهران، انتشارات ویسمن، 1370 ، ص 291</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>15 - حایری، نخستین رویارویی ها...، صص 314 – 313</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
16 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران، صص 214- 213 و خورموجی، محمد جعفر، حقایق الاخبار ناصری، به كوشش حسین خدیو جم، تهران، نشر نی، 1363 ،ص 12</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
17 - دنبلی، مآثرسلطانیه، 142</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
18 - محبوبی اردكانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید...، ج 1، ص 55</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
19 - همان، ص 1 – 130 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
20 - میرزا صالح شیرازی، گزارش سفر میرزا صالح شیرازی، ویرایش از همایون شهیدی، تهران، انتشارات راه نو، پاییز 1362 ، ص 32 مقدمه و حایری، نخستین رویارویی ها...، ص 312</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
21 - محبوبی اردكانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید...، ج 1، ص 177</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>22 - همان،ص 313 - 312</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
23 - همان، ص 177</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
34 - همان، ص 186</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
25 - همان، 151</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
26 - همان، ص 167</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
27 - همان، ص 186</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
28 - همان، ص 123</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
29 - همان، ص 126</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
30 - عیسوی، تاریخ اقتصادی – صص 34 – 33 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
31 - محبوبی اردكانی، تاریخ مؤسسات تمدنی ج 1 – صص 123 – 122 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
32 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
33 - همان، ص 169</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
34 - همان، ص 61</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
35 - سایكس، سر پرسی، تاریخ ایران، ج 2، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، نشر دنیای كتاب،</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
1370 ، ص 452</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
36 - هدایت، رضاقلی خان، تاریخ روضه الصفای ناصری، ج نهم، به تصحیح و تحشیه جمشید كیانفر، تهران، انتشارات اساطیر، 1380 ، ص 7582 و گاردان، ماموریت... در ایران، ص 44</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
37 - هدایت، روضه الصفا، ج نهم، 7582 و گاردان، ماموریت... در ایران، ص 45</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
38 - همان، صص 52 – 51 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
39 - دنبلی، مآثر سلطانیه، ص 135</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
40 - همان – ص 8 - 135 / اعتضادالسلطنه، اكسیرالتواریخ، ص 291 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
41 - نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج 1، تهران، انتشارات بنیاد، 1368 - ص 112</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
42 - همان، ص 214</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
43 - همان، ص 112</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
44 - همان، ص 217</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
45 - سایكس، تاریخ ایران، ج 2، ص 453</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
46 - همان، ص 446</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
47 - دنبلی، مآثر سلطانیه، ص 133 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
48 - دوكوتزبوئه، موریس، مسافرت به ایران ، ترجمه محمود هدایت ، تهران، انتشارات امیركبیر، 1348 – ص 105</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
49 - دنبلی، مآثر سلطانیه، ، ص 123 و اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ ، ص 291 و كوتزبوئه، مسافرت به ایران ، ص 105 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
50 - هدایت، روضه الصفا، ج نهم ، ص 8035 و مالکم ، سرجان ، تاریخ ایران ، ج 2، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، به كوشش مرتضا سیفی تفرشی و ابراهیم زندپور ، تهران ، انتشارات یساولی، "فرهنگسرا"، زمستان 1362 ، ص 580</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
51 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 320 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
52 - كوتزبوئه، مسافرت به ایران ، ص 105 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
53 - حایری، نخستین رویارویی ها...، ص 309</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
54 - دنبلی، مآثر سلطانیه، ص 131</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
55 - همان، ص 131 به بعد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
56 - محبوبی اردچكانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید...، ج 1، ص 62</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
57 - حایری، نخستین رویارویی ها...، ص 306</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
58 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
59 - گاردان، ماموریت... در ایران، ص</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
60 - همان، 167</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
61 - عيسوي، تاريخ اقتصادي ايران...، ص 22</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
62 - لرد كرزن خبرنگاري انگليسي – آغاز سده 19 - است كه در زمان ناصرالدين شاه، شش ماه به ايران آمد و كتابي به نام "ايران و مسئله ايران" نگاشت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
63 - محبوبي اردكاني، تاريخ موسسات تمدني جديد...، ج 1، ص 108</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
64 - همان، صص 6 - 115</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
65 - فلور، جستارهايي از تاريخ اجتماعي...، ج 2، ص 20</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
66 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
67 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 281 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>68 - محبوبي اردكاني، تاريخ مؤسسات تمدنی جدید...، ج 1 ، ص 56 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
69 - همان، ص 115</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
70 - همان، ص 55</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
71 - گرنت واتسن، رابرت، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ ع . وحید مازندرانی ، تهران، انتشارات كتاب هاي سيمرغ (وابسته به انتشارات امیرکبیر ) ، 1354 ، صص 167 – 166</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
72 - كوتزبوئه، مسافرت به ایران ، ص 100 / محبوبی اردکانی ، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید...، ج 1، ص 55</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
73 - نامه گاردان به شامپايني وزیر امور خارجه 20 محرم 1222 ق / 18 مارس 1808 م در: گاردان، ماموريت... در ايران، ص 91 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>74 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 7 – 256</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
75 - گاردان، ماموريت در ایران ، ص 92 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
76 - واتسن، تاريخ ايران، ص 166</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
-77 نفيسي، تاريخ اجتماعي و سياسي...،ج 1، ص 77 و تاج بخش، احمد، سياست هاي استعماري</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
، روسيه تزاري، انگلستان و فرانسه، در ايران در نيمه اول قرن نوزدهم، تهران، انتشارات اقبال، 1362 - صص 234 – 233 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
78 - نفيسي، تاريخ اجتماعي و سياسي...، ج 1، ص 77</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
79 - الگار، حامد، دين و دولت در ايران و نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سري، تهران، انتشارات توس، بهار 1369 ، ص 137</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
80 - گاردان، ماموريت در ايران، ص 171</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
81 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ايران، ص 320</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
82 - گاردان، ماموريت... در ايران، ص 171</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
83 - خودداري پسران فتحعليشاه از فرمانبرداري از وليعهد پس از شكست گنجه در جنگ دوم، در:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سايكس، تاريخ ايران، ج 2 ، ص 461 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
84 - دروويل، گاسپار، سفر در ايران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، نشر شباويز، 1367 ، ص 173</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
85 - همان، ص 577 / واتسن،تاريخ ايران، ص 26</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
86 - ملكم، تاريخ ايران، ج 2، ص 577</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
87 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 319 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
88 - نگاه كنيد به بخش بندي در چینش قشون ایران در : همانجا</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
89 - هدايت،روضه الصفا، ج نهم ، ص 8035 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
90 - دنبلي، مآثر سلطانيه، ص 310 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
91 - محبوبي اردكاني، تاريخ مؤسسات تمدنی جدید ...، ج 1 ، ص 115 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
92 - نفيسي، تاريخ اجتماعي و سیاسی ...، ج 1 ، ص 5 – 214 و حایری ، نخستین رویارویی ها ...، ص 314 و رایین اسماعيل، حقوق بگيران انگلیس در ایران ، تهران ، انتشارات جاویدان ، 1373 ، صص 203 تا 210</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
93 - نفيسي، تاريخ اجتماعي و سیاسی... ، ج1 ، ص 217</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
94 - محبوبي اردكاني، تاريخ مؤسسات تمدنی جدید...، ج 1 ، ص 120</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>95 - همان، 57</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
96 - گاردان، مأموريت... در ایران ، ص 168 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
97 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ايران، ص 291</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
98 - همان، ص 294</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
99 - همان، ص 280 و 292</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
100 - همان، ص 293</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
101 - همان، ص 318</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
102 - كوتزبوئه، مسافرت به ايران، ص 99 / محبوبي اردكاني، تاريخ مؤسسات تمدني جديد...، ج 1، ص 62</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
103 - كوتزبوئه، مسافرت به ايران، ص 104</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
104 - محبوبي اردكاني، تاريخ مؤسسات تمدني جديد...، ج 1، ص 120</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
105 - چارلز عيسوي مي نويسد كه ايران اقليت هاي نامسلمان زيادي نداشت كه با غربيان و دانش تربيتي و اقتصادي غربي در ارتباط باشند، در: عيسوي، تاريخ اقتصادي...، ص 23</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
106 - ميرزا صالح پس از بازگشت از اروپا نخستين چاپخانه دولتي را در تبريز راه اندازي كرد، صنعت چاپ . يا باسمه كاري، در: دنبلي، مآثر سلطانيه، ص 143</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
107 - حايري، نخستين رويارويي ها...، ص 307</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
108 - سايكس، تاريخ ايران، ج 2، ص 452</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
109 - شميم، على اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار (قرن سيزدهم و نيمه اول قرن چهاردهم ه. ق)، انتشارات كتابخانه ابن سینا ، بهمن 13412 ، ص 43 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
110 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
111 - محبوبي اردكاني،.تاريخ مؤسسات تمدنی جدید...، ج 1 ، ص 109 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"> </span>112 - نامه گاردان به وزير امورخارجه فرانسه " شامپاینی "3 رمضان 1223 ق/ 24 اكتبر 1808 م، در: گاردان، مأموريت... درایران ، ص 177 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
113 - عيسوي، تاريخ اقتصادي...، صص 24 – 23 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
114 - الگار، دين و دولت...،ص 24</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
115 - همان، ص 35</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
116 - همان، ص 324</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
117 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
118 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
119 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
120 - الگار،دين و دولت...، ص 38 تا 41 و درباره انگيزه همكاري هاي شاه و روحانيت نگاه كنيد به: حايري، نخستين رويارويي ها...، ص 356 و 362</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
121 - الگار، دين و دولت...، ص 103</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
122 - حايري، نخستين رويارويي ها...، صص 317 – 316 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
123 - واتسن، تاريخ ايران،صص 18- 17</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
124 - الگار، دين و دولت...، ص 44</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
125 - فلور، جستارهايي از تاريخ اجتماعي...، ج 2، ص 23</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
126 - الگار، دين و دولت...، ص 2 - 51 و فلور بر اين باور است: " مردم كه دعوي فضيلت و تقدم علما را بر - حكام به حق ميشمردند، علما را به عنوان پيشوايان خود پذيرفتند"، در: فلور، جستارهايي از تاريخ اجتماعي...، ج 2، ص 23</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
127 - اشاره به لوطيان و ملاهايي كه نقش نيروي كارآمد مجتهدين را داشتند، در: الگار، دين و دولت...، ص 44</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
128 - همان، ص 41</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
129 - واتسن، تاريخ ايران، ص 22</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
130 - همان،ص 20</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
131 - ملكم، تاريخ ايران، ج 2 ، ص 548 / الگار ، دین دولت ، ص 87 و نگاه کنید به شفاعت ميرزاي قمي از گنهكاران نزد شاه، در: حایری ، نخستین رويارويي ها...، ص 357 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
132 - ملكم، تاريخ ايران، ص 550</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
133 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران ، ص 212 و پشتیبانی عبّاس ميرزا از اين اقليتها به ويژه درآذربايجان و قفقاز به دليل کاستن از جاذبه های حکومت مسیحی روس بود، در: الگار، دين و دولت...، ص 131</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
134 - همان، ص 153</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
135 - كوتزبوئه، مسافرت به ایران ، ص 105 و قائم مقام ابوالقاسم در بارۀ اتهامات به عباّس ميرزا مي گويد: "اين مرد مسيحي است مي خواهد پیش مسیحیان خود شیرینی کند، به همين جهت آداب و رسوم مسيحيان را رواج مي دهد و ما را مجبور به پوشیدن لباس آنها می کند. " در: الگار، دين و دولت...، ص 136</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
136 - ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ايران، ص 149</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
137 - حايري، نخستين رويارويي ها...، ص 316</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
138 - با توجه به نكته كه پسران فتحعليشاه كه چندان از عباس ميرزا دلخوش نبودند، حاكمان مناطق</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
مختلف بودند، و سپاهيان عباس ميرزا را تامين مي كردند. همين خود از عوامل بروز نابساماني در</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
سپاه عباس ميرزا بود، در: نفيسي، تاريخ اجتماعي و سياسي...،ج 1، ص 77</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
139 - اشاره به جمع آوري سپاه به وسيله حسنعلي ميرزا شجاع السلطنه به دستور شاه و شايعه وليعهدي او، در: سپهر، ناسخ التواريخ، ج 1 2 – 391 و هدايت، روضه الصفا، ج نهم، صص 7873 تا 7880 و شيرازى خاورى، ميرزا فضل ا...، تاريخ ذوالقرنين، ج 2، تصحيح و تحقيق ناصر افشارفر، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380 ، ص 665 و اعتضادالسلطنه، اكسيرالتواريخ، ص 382</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
140 - نفيسي، تاريخ اجتماعي و سياسي...، ج 1، ص 77</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
141 - همان.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
142 - عيسوي، تاريخ اقتصادي...، ص 83</div>
</div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-80494596965825633682013-12-05T08:30:00.002-08:002013-12-05T08:30:53.329-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت نودم<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5456-2013-11-18-18-51-50.html?Itemid=0&hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote" style="direction: rtl; text-align: justify;">
<b>26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین</b> <strong style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px;">سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </strong></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s1">«</span><span class="s2">زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق</span><span class="s1">» (90)</span></strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5456-2013-11-18-18-51-50.html?Itemid=0">بخش اول</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5454-2013-11-18-18-45-57.html">بخش دوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5453-2013-11-18-18-42-41.html">بخش سوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5452-2013-11-18-18-41-46.html">بخش چهارم</a></b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5451-2013-11-18-18-40-55.html">بخش پنجم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5450-2013-11-18-18-39-03.html">بخش ششم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5449-2013-11-18-18-38-10.html">بخش هفتم</a></b></span></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b></b><strong><span class="s1"><img alt="841 jamale safari 1" height="254" id="img6876" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/841_jamale_safari_1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="173" /></span></strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>مخفی نماند که عصر روز چهارشنبه چهارم اردیبهشت ماه <span class="s1">1330 </span>جناب آقای خسرو قشقائی نمایندۀ محترم دورۀ <span class="s1">16 </span>تقنینیه این جانب را از تشکیل دولتی به نفع سیاست بیگانه متسحضر نمودند و روز بعد این جانب در جلسۀ مجلس شورای ملّی اعلام خطر نموده و تصمیم گرفتم نه مادۀ پیشنهادی خود راجع به اجرای قانون ملّی شدن صنعت نفت هر چه زودتر تصویب شود<span class="s1">. </span>گذشته از اینکه ایشان عضو کمیسیون نفت مجلس شورای ملّی بودند و رأی موافق دادند، در تصویب آن نیز با این جانب کمک بسیار نمودند وهمان روز از تصویب کمیسیون گذشت – اطّلاعاتی که داده بودند به وقوع پیوست و روز ششم دولت استعفا کرد و روز شنبۀ هفتم مجلس شورای ملّی به پیروی ازافکار عمومی به این جانب اظهار تمایل نمود و از آن به بعد <span class="s4"><b>نیز </b></span><span class="s5"><b>برادران محترم قشقائی یعنی جناب آقای سناتور ناصر و آقایان محمّد حسین و خسرو نمایندگان مجلس شورای ملّی استحصاب نموده از هرگونه کمک با دولت این جانب خودداری ننمودند </b></span><span class="s6">. </span><span class="s7">لذا بدین وسیله تشکّر و تبریکات خود را به این خاندان که وطن دوستی را از پدر بزرگوار خود به ارث برده اند تقدیم می کنم</span><span class="s4"> و از خداوند مسئلت دارم که کماکان به خدمت وطن عزیز موفّق و کامیاب گردند</span><span class="s1">.» (1)</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>نهم مرداد <span class="s1">1331 – </span>دکتر محمّد مصدّق </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>من بنا به دولت متبوعۀ خود برای جنگ با اجنبی های متعدّدی آمده ام <span class="s1">. </span>علّت هم این بوده است که آنها قدم به سرزمین ایران گذاشته اند و فارس را تحت نفوذ رسمی خود در آورده اند قشون تشکیل داده اند و به وطن من تجاوز و به هموطنانم توهین کرده اند <span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی منتصر الملک می گوید فعلاً مبلغ یکصد هزار تومان و امنیت راه اصفهان تا بوشهر و دو هزار قبضه تفنگ و <span class="s1">4 </span><span class="s2">عرّاده توپ به شما می دهند قبول بفرمایید </span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">صولت الدوله</span><span class="s1">" </span>سردار عشایر قشقایی <span class="s1">" </span>جواب می دهند <span class="s1">:</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از قول من به حضرت والا عرض کنید بنده حاضر هستم از ریاست </span><span class="s1">" </span>ایل قشقایی<span class="s1">" </span>که همه به منزلۀ فرزندان من هستند صرفنظر کنم بعلاوه مبلغ دویست هزار تومان هم تقدیم کنم مشروط بر اینکه انگلیسیها به کلّی از ایران خارج شوند و اگر به زودی پلیس جنوب را منحل نکنند و از فارس خارج نشوند <span class="s1">, </span>مجبورم با آنها بجنگم و تا جان در بدن دارم دست از ستیز بر نکشم <span class="s1">.</span><span class="s4">»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><img alt="841 jamale safari 4" height="300" id="img2870" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/841_jamale_safari_4.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="206" />«</span>از سخنان اسماعیل خان صولت الدوله <span class="s1">(</span>سردار عشایر قشقایی<span class="s1">)</span><span class="s4">»</span></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>هیچ وقت نمی شود به این قشقاییهای لعنتی اعتماد کرد<span class="s1">. </span>در جنگ جهانی اوّل و دوّم آنها پدر ما را درآوردند<span class="s1">.</span>شما خیلی عاقلانه رفتار کردید که از رفتن شاه به شیراز جلوگیری کردید<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چرچیل نیز در ملاقات با روزولت در باره قشقایی ها</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« .. {</span>شاه<span class="s1">}</span>، دوستان شما خانهای قشقایی، شما در بارۀ آنها درست می گفتید<span class="s1">. </span>شنیدم به تهران آمده وشما را تهدید کرده بودند<span class="s1">. </span>آنها نمی توانند در مملکت بمانند<span class="s1">.</span>آنها باید تبعید شوند<span class="s1">.</span>من<span class="s1">{</span>روزولت<span class="s1">}</span>با موافقت کامل وقاطعانه اشاره کردم ، بهتر است مواظب آنها باشید که مبادا دوباره یواشکی برگردند<span class="s1">.</span>آنها دشمنانی هستند که باید جدّیشان گرفت<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمتی از مذاکرات شاه و کرملیت روزولت </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><span class="s8">◀</span><span class="s1"> </span>اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اسماعیل قشقایی معروف به صولت الدوله و </span><span class="s1">« </span>سردار عشایر <span class="s1">» </span>در <span class="s1">1252 </span>در فیروزآباد متولّد شد <span class="s1">. </span>پدرش داراب خان رئیس ایل قشقائی و مردی رشید و وطن پرست بود<span class="s1">. </span>تربیت اوّلیۀ اسمعیل در ایل انجام گرفت و پس از آموختن تحصیلات متعارف و به علّت رشادت و دلیری اسمعیل در تیراندازی و جنگهای پارتیزانی ، در اواخر سلطنت مظفّرالدین شاه به وی لقب صولت الدوله داده شد<span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او از طرف پدر مأمور ادارۀ ایل بزرگ و جنگجوی قشقائی شد<span class="s1">. </span><span class="s2">همین ایل بود که امنیت جنوب ایران را از هر جهت حفظ کرد</span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پس از مرگ پدر، صولت الدوله در سال </span>۱۳۲۴ قمری رسماً به ریاست ایل قشقائی رسید و تقریباً تمام ایلات جنوب ایران از او تمکین می کردند<span class="s1">. </span>در جنگ بین المللی اوّل بر خلاف اعلام بی طرفی ، قوای نظامی انگلیس ، روسیه ، عثمانی و آلمان خاک ایران را مورد تاخت و تاز قرار دادند، از جمله جنوب ایران توسّط قوای نظامی انگلیس اشغال گردید و سازمانی به نام پلیس جنوب در آنجا تشکیل شد که فرماندهی آن با افسران انگلیسی و هندی بود و افسران جزء سربازان از میان ایرانیان انتخاب می شدند<span class="s1">. </span>پلیس جنوب در اجرای خواسته های خود دست به یک سلسله اقدامات حادّ زد و از جمله مخالفین خود را دستگیر واعدام نمود<span class="s1">. </span>صولت الدوله که به غایت وطن پرست بود، در مقام اعتراض به انگلیس ها بر آمد و با همکاری سایر ایلات با انگلیس ها به جنگ پرداخت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روحانیون وسایرطبقات نیز با او همکاری نموده اعلامیۀ جهاد دادند و جنگ بین قوای عشایر ایران و انگلیس ها در گرفت و شیراز و مواضع حسّاس فارس از قبضۀ قوای بیگانه خارج گردید <span class="s1">. </span><span class="s2">انگلیسیها در تهران دولت مرکزی را تحت فشار قرار دادند ودولت نیز برای سرکوبی ایالات از در مخالفت با عشایر برآمد و طبعاً صولت الدوله نتوانست عملیات استقلال طلبانۀ خود را ادامه دهد</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>او از بدو امر طرفدار مشروطه خواهان بوده و همواره با نفوذ بیگانگان در فارس مخالف بودهاست<span class="s1">. </span>پس از صدور حکم جهاد توسّط شیخ عبدالحسین مجتهد لاری علیه انگلیسیان و تعرّض پلیس جنوب به قسمتی از ایل قشقایی تصمیم به جهاد گرفت و تا عزل فرمانفرما از ریاست فارس و ورود دکتر مصدّق السلطنه به فارس یعنی آخر سال ۱۳۳۸ قمری میجنگید<span class="s1">. </span>پس از ورود دکتر مصدّقالسلطنه به شیراز آمد و مورد محبّت واقع شد و چون سردار سپه ظهور کرد و اوضاع ایران تغییر یافت او نیز مانند قوامالملک و دیگر رؤسا در تهران ساکن شد و از طرف ایل قشقایی، وکالت مجلس شورای ملّی را یافت پس از تشکیل پلیس جنوب توسّط انگلیس<span class="s1">)</span>ها در مناطق جنوب ایران و اقدامات حادّ آنان در دستگیری و اعدام مخالفین خود، صولت الدوله، که به غایت وطن پرست بود به انگلیسیها اعتراض کرد و با همکاری سایر ایالات با انگلیسیها به جنگ پرداخت<span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>پس از خاتمۀ جنگ جهانی اوّل و تخلیۀ ایران از قوای بیگانه، به میان ایل برگشت و مجدّداً ریاست ایل قشقایی را بر عهده گرفت در انتخابات دورۀ پنجم مجلس شورای ملّی از جهرم به وکالت انتخاب شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از اواسط </span><span class="s1">1307 </span>که خلع سلاح عشایر در فارس شروع شد و تندرویهای امیر لشکر محمودآقا آیروم و بعضی از افسران لشکر ، عشایر را به شورش و قیام علیه حکومت مرکزی وادار نمود <span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین مسئله موجب ناامنی در فارس شد و عشایر خواستههای خود را عنوان نمودند، از جمله خواستار لغو نظام وظیفه در مورد عشایر شدند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امیر لشکر جنوب ، تحریکات جنوب ایران را نتیجۀ اقدامات صولت الدوله دانسته و از مرکز تقاضای دستگیری او را نمود و مرکز نیز با آن موافقت نمود و صولت الدوله دستگیر و به تهران انتقال یافت و زندانی شد.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دستگیری صولت الدوله شتاب شورش عشایر را بیشتر کرد</span><span class="s1">. </span>جنوب ایران و منطقۀ فارس وضع بحرانی به خود گرفت <span class="s1">. </span>حبیب الله خان شیبانی با درجۀ امیر لشکری فرماندهی قوای جنوب را بر عهده گرفته و عازم شیراز شد و یکی از مهمترین پیشنهادهای شورشیان آزادی صولت الدوله بود<span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صولت الدوله از زندان آزاد شد و به شیراز بازگشت و سرانجام با کمک و مساعدت او،شورش عشایر تا حدّی فرونشست. </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورۀ هشتم مجلس شورای ملّی، صولت الدوله از جهرم به نمایندگی مردم در مجلس انتخاب شد<span class="s1">. </span><span class="s2">ناصرخان پسرش نیز در همان دوره از آباده به وکالت مجلس شورای ملّی رسید </span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه اصولاً با رؤسای ایالات میانهای نداشت و درصدد بود به هر نحوی که ممکن شود آنها را از میان ببرد. </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صولت الدوله با مستوفی المماک دوستی و نزدیکی زیادی داشت و وجود مستوفی موجبات حفظ جان او را فراهم میکرد در <span class="s1">1311 </span><span class="s2">مستوفی در گذشت پس از انجام مراسم تدفین و تشییع او همه چیز تغییر نمود </span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلافاصله ، صولتالدوله و پسرش ناصرخان در حالیکه هر دو وکیل مجلس بودند و مصونیت داشتند توسّط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتادند و چند روز بعد علی منصورالملک وزیر داخله تقاضای سلب مصونیت آنها را به مجلس برد و مجلس <span class="s1">[ </span><span class="s2">رضا خانی </span><span class="s1">] </span><span class="s2">نیز بدون چون و چرا آن را تصویب کرد صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد </span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او سرانجام در اثر یک بیماری عفونی که در زندان عارض شده بود در <span class="s1">16 </span><span class="s2">مهر </span><span class="s1">1311 </span><span class="s2">در زندان درگذشت</span><span class="s1">. (2) </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>ناصرخان قشقایی علّت مرگ صولت الدوله را هم معلول این می دانند که پزشک احمدی دژخیم زندان که در شغل خود تجربیاتی نداشت میزان سمّی که به وسیلۀ انژکسیون استعمال نمود خیلی شدید بود ، به طوری که این اوّلین قربانی یعنی صولت الدوله قشقایی در حال نماز خواندن سکته کرد و<span class="s1">( </span>رضا خان<span class="s1">) </span>را از نگرانی بیرون آورد <span class="s1">. </span>امّا دکتر کردستانی که پس از معاینۀ جسد صولت الدوله قشقایی گفته بود که مرگ او ناشی از تزریق آمپول سم بوده او را متّهم به جنون و هذیان گویی کردند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8"><img alt="841 jamale safari 2" height="217" id="img3067" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/841_jamale_safari_2.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="135" />◀</span>ناصر خان قشقایی </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدناصر صولت قشقایی،فرزند اسماعیل خان صولت الدوله، فرزند داراب خان ایل بیگی،فرزند مصطفی قلی خان ،فرزند جانی خان ، فرزند اسماعیل خان ، فرزند جانی آقا قشقایی است<span class="s1">.</span> </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ناصر در سال </span><span class="s1">1278 </span>شمسی به دنیا آمد<span class="s1">. </span>از کودکی در کنار پدر به امور ایلاتی پرداخت<span class="s1">. </span>در جریان جنگ جهانی اوّل وابتدای مقابلۀ قشقایی ها با بریتانیا به نمایندگی از طرف پدر به مذاکره با دشمنان پرداخت<span class="s1">.</span>پس از شکست در جنگ نیز چنان که ذکر شد، از جانب صولت با انگلستان قرارداد صلح امضا نمود<span class="s1">. </span>در دورۀ هشتم نیز به همراه پدرش به نمایندگی مجلس انتخاب شد وبا وی نیز دستگیر گردید<span class="s1">. </span>وی مدّتی پس از مرگ صولت الدوله،از زندان آزاد گردید<span class="s1">. </span>پس از آزادی ، ابتدا به خراسان رفت<span class="s1">. </span>سپس دوباره به تهران بازگشت ودر آدران شهریار به کشاورزی مشغول گردید<span class="s1">. </span>وبه دنبال حوادث شهریور <span class="s1">1320 </span>شمسی خودسرانه به فارس ومیان ایل بازگشت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">هرچند وقایع شهریور </span><span class="s1">1320 </span>موجب آزادی نسبی در ایران گردیده بود ولی، ایل قشقایی کماکان تحت مراقبت بود ومکرّراً در بارۀ اعمال وحرکات آنان گزارشهای مختلفی به مرکز ارسال می شد<span class="s1">.</span>وزیر کشور وقت<span class="s1">(</span>سرلشکر جهانبانی<span class="s1">) </span>طیّ تلگراف رمزی به تاریخ <span class="s1">27/8/1320 </span>به استاندار فارس می نویسد<span class="s1">: « </span>برای جلب ناصر قشقایی چه اقدامی در نظر دارند؟ آیا صلاح می دانید از طرف دولت به وی خدمتی مراجعه شود؟ واگر خود اینجانب به آن حدود بیایم برای رفع سوء تفاهمات که پیش آمده است، ممکن است که با اینجانب به طهران آمده وبا دستور ومأموریت دولتی به آن حدود مراجعت نماید؟ وزیر کشور<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">جواب شمس ملک آرا استاندار فارس به نامۀ سرلشکر امان الله جهانبانی بسیار خواندنی وحاوی نکاتی مهم است</span><span class="s1">: « </span>ناصر قشقایی اگر مجبور نشود ، شیراز یا تهران نخواهد آمد<span class="s1">. </span>موضوع جنبۀ سیاسی دارد<span class="s1">.</span>از انگلیسها بیم دارد وبه آلمان امیدوار <span class="s1">. </span>برادرش ملک منصور در برلن اطمینانهایی گرفته ووعده هایی داده ، مأموریت دادن به ناصر بر فرض تمکین ظاهراً ممکن است خودآرایی کند ومنتظر فرصت شود<span class="s1">.</span>از طرف دیگر انگلیسیها برای حمل مهمّات مشغول راه سازی شده اند ودر مقابل کنتراتچی ها تعهّد امنیت کرده اند وممکن است برای رفع بی نظمی دخالت کنند<span class="s1">.</span>متأسّفانه اغتشاش رو به تزاید است<span class="s1">. </span>راه انتظام فارس به نظر بنده آن است که خود تیمسار وزیر کشور یا یک افسر ارشد لایق با قوّۀ کافی غیر محلّی تشریف یباورند وقوای محلّی را از این منطقه دور کنند<span class="s1">.</span>شمس ملک آرا<span class="s1">.» </span>ظاهراً امیدواری وارتباط ناصرخان با آلمانها صحّت داشته است<span class="s1">.</span>این موضوع به صراحت در خاطرات سِر ریدر بولارد آمده است<span class="s1">.</span>حبیب الله نوبخت نمایندۀ مجلس ،فردی که متّهم به همکاری مستقیم با آلمانها علیه متّفقین بوده، مدّتها با پسرش نزد ناصرخان مخفی گردیده بود<span class="s1">. </span>دکتر شولتس جاسوس ودیپلمات آلمانی در جنگ جهانی دوّم در خاطرات خود به رفتن خود به میان ایل قشقایی به تشویق نوبخت اشاره می کند ومی نویسد<span class="s1">:« </span>ناصرخان روی این مسئله که می خواهد با دولت آلمان همکاری کند تکیه می نمود و من هم به او قول دادم که جریان را به اطّلاع مقامات دولت آلمان برسانم<span class="s1">.» </span>مدّتی بعد جاسوسان انگلیسی از حضور شولتس در میان ایل قشقایی با خبر شدند<span class="s1">. </span>انگلیسیها به ناصر پیشنهاد پنج میلیون تومان پول کردند تا در ازای آن شولتس به آنان تحویل داده شود ولی ناصر از وجود وی در میان ایل اظهار بی اطّلاعی کرد<span class="s1">. </span>شولتس ناصرخان را ترغیب به خرید سلاح جهت مقابله با متّفقین نمود<span class="s1">. </span>حتّی ناصر خان دستور داده بود در فرّاشبند وفیروز آباد دو فرودگاه جهت فرود آمدن هواپیماهای آلمانی ساخته شود<span class="s1">. </span>ساختمان این فرودگاهها تحت نظر یک نفر آلمانی به نام کنستانتین ژاکوب انجام می شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ژنرال زاهدی که از طرفداران فعّال آلمان هیتلری بود ودر آن هنگام فرمانده لشکر اصفهان بود، پس از مدّتی که تحت نظر بود در منطقۀ اصفهان دستگیر گردید</span><span class="s1">.</span>به دنبال دستگیری زاهدی توسّط انگلیسیها ، سرلشکر شاه بختی به جانشینی وی منصوب شد ومدّتی بعد هیئتی از طرف او جهت مذاکره با ناصرخان به ارتفاعات فرّاشبند آمد<span class="s1">.</span>در این ملاقات بر خلاف نظر خان قشقایی هیچ صحبتی از خودمختاری ایل قشقایی نشد، بلکه شاه بختی مطرح نمود که در برابر بیست میلیون تومان پول نقد،ناصر خان اسلحه ،مهمات ومیسیون نظامی آلمان را به دولت تسلیم نماید<span class="s1">. </span>ناصرخان گفته بود<span class="s1">: « </span>به شاه بختی بگویید شما به آن پستی ورذالتی که در تهران رفتار می کنید با عشایر میهن پرست نمی توانید معامله کنید<span class="s1">. </span>شما نمی توانید غرور وآزادگی عشایر را به طلای نفرت آور خود بخرید<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">شولتس در این باره نکتۀ مهمّی را مطرح می سازد</span><span class="s1">: «</span>فهمیدم چون هیئت، اصولاً مسئلۀخودمختاری را مورد توجّه قرار نداده وآن<span class="s1">« </span>را از برنامۀ مذاکرات حذف کرده است،ناصرخان هم عصبانی شده وپیشنهادات هیئت را غیر قبول دانسته است،زیرا خوب می دانستم که هدف ناصرخان از کلّیۀ اقداماتی که می کند فقط به دست آوردن استقلال داخلی برای منطقۀ قشقایی می باشد<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پس از این ملاقات ناصرخان از شولتس می خواهد تا قوایش را به فنون جنگهای جدید آشنا کند</span><span class="s1">. </span>پس از شروع حملۀ قوای دولتی، نیروهای خسروخان قشقایی در سمیرم شکست سختی به قوای دولتی وارد آوردند وتلفات سنگینی به آنان وارد ساختند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">چند روز پس از فتح قشقاییها، شاه بختی از طرف دولت آماده مذاکرۀ صلح با ناصرخان گردید</span><span class="s1">. </span>مهمترین شرط ناصرخان برای شروع مذاکرات صلح عبارت بود از<span class="s1">: </span>به رسمیت شناختن استقلال وخودمختاری منطقۀ قشقایی واین شرطی بود که یکایک افراد قشقایی با آن موافق بودند واصولاً برای به دست آوردن آن جنگ ومبارزه می کردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناصر خان با حیله گری سیاستمدارانۀ خود هنگامی که فهمید وجود شولتس وهمراهانش مخلّ مذاکرات صلح با دولت مرکزی است، با حیله آنان را میان ایل بویراحمدی وسپس به زندان متّفقین فرستاد.</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در حقیقت شورش سمیرم اوّل به نفع قشقایی ها تمام شد وبعد به سود دولت مرکزی وانگلستان</span><span class="s1">. </span>چرا که هم قشقایها به مقداری از خواسته هایشان رسیده بودند وهم دولت مرکزی تا مدّتی طولانی از خطری بالقوّه رهانیده شده بود وهم انگلستان موفّق به قطع ایادی رایش سوّم در منطقۀ فارس گردید<span class="s1">. </span>مضاف بر این که این شورش، خوانین را به استانداری ،فرمانداری و وکالت نیز رسانید<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">به هنگام نخست وزیری قوام در سال </span><span class="s1">1325 </span>ومدّتی پس از بروز حادثۀ فرقۀ دمکرات در آذربایجان واعلان خودمختاری آن خطّه، در فارس نیز شورشی به راه افتاد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سران ایل قشقایی طیّ تلگرافی به دولت وقت خواسته های خویش را بدین شرح اعلان کردند:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">1- </span>اخراج وزیران توده ای از کابینه وتغییر رؤسای ناصالح در ارتش</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2- </span>واگذاری کارهای ادارات فارس از لشکری وکشوری به خود اهالی فارس که تحت نظر مردم اداره می شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3- </span>تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی در فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4- </span>ازدیاد نمایندگان مجلس به تناسب جمعیت</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">5- </span>اختصاص مبلغ کافی جهت عمران ،فرهنگ وبهداشت محلّی</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">6- </span>تجدید نظر در قوانین مضرّی که منافی قانون اساسی است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">7- </span>اتّصال راه آهن مرکزی به شیراز وبوشهر وآسفالت جادّه ها</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">امضاء کنندگان</span><span class="s1">: </span>محمّدناصر قشقایی<span class="s1">-</span>ملک منصور قشقایی<span class="s1">-</span>خسرو قشقایی –محمّدحسن قشقایی<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از جانب نخست وزیر ،هیئتی مرکّب از اعزاز نیک پی معاون نخست وزیر سردار فاخر حکمت استاندار فارس، علی هیئت دادستان دیوان کشور،سرپاس صفاری رئیس کلّ شهربانی وامیر همایون بوشهری عازم شیراز شدند</span><span class="s1">. </span>پیش از این هیئت نیز سرلشکر زاهدی عازم منطقه گردیده بود <span class="s1">. </span>نکتۀ جالبی که در بافت این هیئت وجود داشت این بود که همگی اعضای آن از دوستان صمیمی خود ناصر خان بوده اند<span class="s1">. </span>در این مدّت عشایر فارس پس از تصرّف بوشهر و کازرون ، خود را برای تصرّف شیراز آماده می کردند<span class="s1">.</span>سرلشکر زاهدی در پاسخ به درخواست نمایندگان فارس مبنی بر مقابله با عشایر گفت<span class="s1">: </span>این کار مربوط به من نیست،ما قصد برادر کشی نداریم ومی خواهیم قضایا را با مسالمت حل کنیم<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این حادثه که به سرعت خاتمه پیدا کرد،تعداد زیادی از افسران وعشایر به قتل رسیدند وچندین مرتبه مقرّ ایل نیز توسّط نیروی هوایی بمباران شد<span class="s1">. </span><span class="s2">در شیراز دو نفر از خلبانان به جرم حملۀ هوایی به چادر ناصرخان واقع در آق چشمه توبیخ شدند</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از مدّت کمی مذاکره، هیئت صلح به اتّفاق ناصر بر اصول زیر توافق نمودند وغائله خاتمه پیدا کرد:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">1- </span>اجرای کامل قانون اساسی</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2- </span>تشکیل انجمنهای ایالتی فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3- </span>ازدیاد تعداد وکلای فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">4- </span>اتّصال راه آهنهای کشور به فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">5- </span>اسفالت جادّه های فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">6- </span>تعمیم وتوسعۀ امور بهداشت وفرهنگ فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">7- </span>اصلاح امور اقتصادی</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">8- </span>اصلاح قوانین مربوط به فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">9- </span>انتخاب مأمورین انتخابات از میان اهالی فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">10- </span>اعلان عفو عمومی در فارس</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">11- </span>ابقاء وبرقراری وتداوم نهضت ملّی فارس بر اساس وطن پرستی وحفظ استقلال تمامیت کشور ایران وبه اتّکاء شخص جناب اشرف آقای قوام السلطنه<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">چنان که درآخرهمین اعلامیه آمده است نهضت فارس به رهبری شخص قوام السلطنه برپا گردید وانگیزۀ عمدۀ آن ایجاد تسهیلات جهت حلّ مشکل آذربایجان واخراج وزرای توده ای </span><span class="s1">(</span>فریدون کشاورز،ایرج اسکندری، مرتضی یزدی<span class="s1">) </span>از کابینه بود<span class="s1">.</span>هرچند وزرای توده ای ودیگر صاحب منصبان این حزب<span class="s1">(</span>از قبیل عباس اسکندری شهردارتهران<span class="s1">)</span>خود استعفا دادند ولی در حقیقت ،شرایط خاصّ جامعه آنان را وادار به کناره گیری نمود<span class="s1">. </span>ضمناً خود قشقاییها نیز بار دیگر به بعضی از خواسته هایشان رسیده بودند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ذکر این نکته ضروری است که ناصر قشقایی از قدیم الایّام رابطۀ خوبی با قوام داشت وحتّی هنگام انتخاب مجدّد وی به نخست وزیری برای اوّلین بار در طول حیاتش به وی تبریک گفت<span class="s1">. </span><span class="s2">این تلگراف دو هفته قبل از شروع ماجرای فارس مخابره شده است</span><span class="s1">:</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>حضور مبارک حضرت اشرف آقای قوام السلطنه نخست وزیر محبوب دامّت عظمته<span class="s1">.</span>از رادیو شنیده شد مجلس با اکثریت تمام رأی اعتماد به ابقای مقام شامخ نخست وزیری حضرت اشرف داده، با نهایت شعف ومسرّت تبریکات صمیمانه تقدیم ومخصوصاً این شادباش موفّقیت را نه تنها به حضرت اشرف بلکه به خود وعموم ملّت ایران می گویم<span class="s1">.</span>نیز باید عموم از مجلس امیدوار بود که در این موقع خطیر وبحران مملکت تشخیص داده اند تنها کسی که می تواند این مشکلات را مرتفع نماید، حضرت اشرف می باشد<span class="s1">.</span>امیدوارم خود بنده هم قریباً به مرکز آمده از زیارت وجود مبارک بهره مند گردد<span class="s1">. </span>اوامرمطاعه را پیوسته تا زمان شرفیابی منتظرم<span class="s1">.» </span>محمّدناصر قشقایی</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ادامۀ همین ماجرا پس از مدّت کمی شاه فرمان عفو عمومی صادر کرد وماجرا عملاً پایان یافته تلقّی شد:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>نظر به این که از سال <span class="s1">1320 </span>در استان فارس حوادثی رخ داده ودر اثر آن عدّه ای از افراد ایلات وشهرنشینان آن استان اقداماتی نمودند که از مراتب میهن پرستی آنان انتظار نمی رفت واز این جهت بیم آن را دارند که مورد بی مرحمتی ما واقع گردند، چون همواره احساسات میهن پرستانۀ آنها منظور نظر بوده وخاطر خطیر ملوکانۀ ما نیز جز تأمین رفاه وآسایش افراد اهالی کشور هدف دیگری نداشته وهمه وقت معطوف به بسط عدالت وتشویق مردم به کوشش واطاعت قوانین مملکت می باشد، لذا مقرّر می داریم جناب اشرف نخست وزیر ، شمول مراحم ملوکانۀ ما را به عموم اهالی فارس اعم از شهری وایلی وغیره ابلاغ کرده وآنها را مطمئن سازد مادام که در آتیه عملی مخالف قوانین کشور ویا منافی امنیت وآسایش عموم مرتکب نگردند، مورد عواطف ملوکانه بوده واز هر قِسم تعرّض مصون ومحفوظ خواهند بود<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدرضا پهلوی</div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وبالاخره خود ناصر خان ، غرض اصلی نهضت را این گونه بازگو کرد:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>چون حکومت دموکرات آذربایجان به استقلال ایران آسیب بزرگی می رساند وکار به جایی رسید که مرکز نیز داشت به وسیلۀ احزاب وفِرَق چپ وتندرو اداره می شد، با وجود احتمال هرگونه عیب جویی ، دست به این نهضت زده شد وبا این که همه می دانستند که نهضت جنوب پایۀ علمی وفرهنگی ندارد وقابل بقاء و دوام نیست، به عنوان یک مانور سیاسی وحسّاس بر له کشور از آن استفاده شد<span class="s1">....</span>عدّه ای ماجراجو وغارتگر از این هیجان عمومی سوء استفاده کرده ،باعث نا امنی وغارتگریهایی در برخی از نقاط فارس شدند<span class="s1">... </span>ودر نقاطی ماجراجویان توانستند به مردم بی گناه وبی خانمان آزارهایی برسانند<span class="s1">...</span>از نظر بین المللی حادثۀ فارس به نفع عدّه ای از دُول خارجی بود<span class="s1">..»</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">محمّدناصر قشقایی وبرادرانش از شروع نهضت ملّی شدن صنعت نفت ایران،به طور همه جانبه به یاری دکتر محمّد مصدّق شتافتند</span><span class="s1">. </span>آنان حتّی تا بعد از کودتای <span class="s1">1332 </span>از مصدّق و راهش علیه انگلیس حمایت کردند<span class="s1">. </span>در اینجا به ذکر دو نقل قول از شاه وچرچیل در بارۀقشقایی ها از کتاب ضدّ کودتا کرملیت روزولت طرّاح اصلی کودتا اکتفا می شود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمتی از مذاکرات شاه و روزولت چنین است:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« ...</span>دوستان شما خانهای قشقایی، شما در بارۀ آنها درست می گفتید<span class="s1">. </span>شنیدم به تهران آمده وشما را تهدید کرده بودند<span class="s1">. </span>آنها نمی توانند در مملکت بمانند<span class="s1">.</span>آنها باید تبعید شوند<span class="s1">. </span>من<span class="s1">{</span>روزولت<span class="s1">}</span>با موافقت کامل وقاطعانه اشاره کردم ، بهتر است مواظب آنها باشید که مبادا دوباره یواشکی برگردند<span class="s1">.</span>آنها دشمنانی هستند که باید جدّیشان گرفت<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چرچیل نیز در ملاقات با روزولت در باره قشقایی ها چنین می گوید:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>هیچ وقت نمی شود به این قشقاییهای لعنتی اعتماد کرد<span class="s1">. </span>در جنگ جهانی اوّل و دوّم آنها پدر ما را درآوردند<span class="s1">.</span>شما خیلی عاقلانه رفتار کردید که از رفتن شاه به شیراز جلوگیری کردید<span class="s1">.»(3) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ناصر خان قشقایی پس از انقلاب اسلامی در سال </span>۱۳۵۸ شمسی، به ایران بازگشت<span class="s1">. </span>در این زمان با مشارکت در تشکیل اردو به همراه گروههایی از قشقاییها، به مخالفت با دولت برخاست<span class="s1">. </span>پس از مدّتی به دلیل مقابلۀ نیروهای دولتی، اردوی قشقاییها متلاشی شد و او ناچار به ترک وطن شد<span class="s1">. </span>وی در سال ۱۳۶۲ شمسی در ایالات متّحدۀ آمریکا درگذشت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">◀</span><span class="s1"> </span>بخشی از یادداشتهای ناصرخان قشقایی </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>٭</b></span><span class="s4"> </span><span class="s1">25 </span>مرداد <span class="s1">1332 - </span>متن تلگرافاتی چند که یکی ازآنها ذیلاً درج می شود درساعت <span class="s1">8 </span>صبح بیست و پنج مرداد به طهران مخابره و این تلگراف در پاسخ تلگراف خصوصی نخست وزیر رسیده است در عصر<span class="s1">25 </span>مرداد<span class="s1">: </span>فوری ، جناب آقای محمّد ناصرقشقائی؛ پس از عرض سلام، مفاد تلگراف جنابعالی به وسیله آقای وزیر پست و تلگراف باستحضار جناب آقای نخست وزیر رسانیده فرمودند ازمراحم سرکارخیلی خیلی تشکّرمی کنم، الحمد الله بخیر گذشت اگر بجائی لازم است تشریف ببرید ، ضرورت ایجاب نماید اطّلاع خواهم داد، ارادتمند جامعی <span class="s1">. </span>متن تلگرافی که صبح بیست و پنج <span class="s1">[</span>مرداد <span class="s1">] </span>مخابره گردید <span class="s1">:</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">جناب آقای دکترمحمّد مصدّق نخست وزیرمحبوب ، رونوشت تبلیغات تهران </span><span class="s1">- </span>استماع خبرصبح بیست و پنج مرداد که ریشۀ ملیّت واستقلال ملّت کهن سال ایران را مرتعش می سازد یک شوروهیجان زاید الوصفی درافراد ایلات قشقائی بوجود آورده و اکنون تعداد زیادی تجمّع کرده خواسته ها ومنوّیات خویش را بدینوسیله معروض میدارند<span class="s1">: </span>این عدّه ایکه برق وطن پرستی وحرّیت از پیشانیشان می درخشد، مایلند با کسب اجازه از پیشوای خود برای حفظ مقدّسات ملّی و آن یگانه رهبربزرگ به سوی تهران حرکت و در راه مصالح مُلک و ملّت جانبازی نمایند و نیز با کمال بی صبری طرد و مجازات نمک پرورده و مزدوران خارجی را که هر آن می خواهند درخت آزادی نهضت مقدّس ملّی را که با خون جوانمردان ایران آبیاری گردیده ، ریشه کن ساخته و مقاصد پلید خود را به مرحلۀ عمل در آورند خواهانند <span class="s1">. </span>وقبل از شروع انتخابات دورۀ هیجدهم مجلس مؤسّسان تشکیل شود که نمایندگان ملّت تکلیف اشخاص خائن بدون مسئولیّت و اصلاح قانون اساسی را تعیین نمایند<span class="s1">. </span>مگر این عدّه ، این عدّه ایکه پیوسته با کمال ناجوانمردی در صدد سرنگون ساختن نهضت ملّت ایران هستند، تا چه اندازه درخوربخشایش واغماضند وتا کی باید برخطاها وگناهان غیرقابل عفوآنها قلم بخشایش کشید؟ دیگر کاسۀصبر وشکیبائی ملّت ایران لبریز شده و بیش ازاین سهل انگاری وتسامح درمجازات خائنین به ملّت ومملکت جایز نیست<span class="s1">. </span>عدّۀ اخلالگران هرکس درهرمقام وهرلباسی که باشند باید بی درنگ محاکمه صحرائی و به مجازات اعمال ناشایست و ضدّ ملّی خویش برسند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">باملت بازی می کنند</span><span class="s1">. </span>آشوبگران صریحاً بدانند که با این همه لطایف الحیل و کودتاها و سایر رجاّله بازیها نه تنها به آرمان نهائی خویش و اربابان نرسیده و پیشرفت نمی کنند ، بلکه با آتش خشم و کین ملّت وطنخواه وهوشیار ایران روبرو خواهند شد<span class="s1">. </span>اینجانب افتخاراً بنام عموم جوانان وطن پرست جنوب وفارس و ایلات وبلوکات قشقائی وخودم بآن عدّه ایکه ازجریگۀ ایرانیّت خارجند ابلاغ می کنیم که مصدّق مظهر ارادۀ ملّت ایران است و بلاشک ارادۀ یک ملّت قهرمان و رنجدیده پیروز خواهدشد<span class="s1">. </span>محمّد ناصر قشقائی <span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="841 jamale safari 5" height="255" id="img9781" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/841_jamale_safari_5.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="300" />٭</b><span class="s7"><b> </b></span><b>امّا چگونه کودتا شد؟</b><span class="s1">!</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناصر خان قشقائی در خاطراتش با اشاره به اینکه <span class="s1">« </span><span class="s2">چگونه کودتا شد؟</span><span class="s1">!» </span><span class="s2">می نویسد</span><span class="s1">:</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>چند ماه بود که آمریکائی ها بنای مخالفت را گذاشته بودند و میل داشتند بهرشکلی است کار نفت به وسیلۀ دکتر مصدّق حل شود<span class="s1">. </span>این پیر مرد لجوج وطنخواه به هیچوجه حاضر نمی شد، تا آمریکائی ها شروع کردند به مخالفت شدید<span class="s1">. </span>کودتای اوّل خنثی شد و شاه فراراً رفت به اروپا و سرلشکر زاهدی را که دولت مصدّق می خواست بگیرد و حبس نماید ، محرمانه رفت به سفارت آمریکا <span class="s1">. ( </span>گودوین<span class="s1">) </span>یک نفرآمریکائی با محمّد حسینخان و خسرو خان ملاقات نمود و اظهار داشت دولت آمریکا تصمیم گرفته که مصدّق السلطنه را از کار برکنار کند<span class="s1">. </span>خسرو خان جواب داده ملّت پشتیبان است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">( </span>گودوین <span class="s1">) </span>جواب داده قول شرف می دهم تا دوماه طول نکشد<span class="s1">. </span>حال شما بیائید نقداً پنج میلیون دلار بگیرید و سرلشکر زاهدی را بردارید ببرید داخل ایل قشقائی، در آنجا فرمان نخست وزیری که شاه به زاهدی داده اعلام کنید و از آنجا زاهدی را بردارید بیائید به طرف طهران<span class="s1">. </span>آنوقت ما همه نوع تضمین می کنیم، دونفراز خودتان وزیر بشوید یک نفر هم سفیر کبیر ، درهر جا که مایلید<span class="s1">. </span>کلیۀ اختیارات فارس و جنوب هم برای شما و بعد از آن هم ماهی پنج ملیون دلار می دهم مرتباً از آن سهم بگیرید<span class="s1">. </span>آقایان جواب داده بودند که ما با مصدّق همکار بوده ایم و حالا نمی توانیم خیانت کنیم ولی اینکه شما پانصد ملیون دلار هم بدهید، غیر ممکن است که ما مرتکب چنین کاری شده و فامیل خودمان را ننگین و لکّه دارکنیم<span class="s1">. </span>دوّم اینکه ما با شاه مخالفیم<span class="s1">. </span>جواب داده بودند که هر تضمینی بخواهید می دهیم که <span class="s1">[</span>شما را<span class="s1">] </span>با شاه صلح بدهیم<span class="s1">. </span>جواب داده بودند غیر ممکن است<span class="s1">. </span>فردا کودتا شروع شد و ختم شد<span class="s1">. </span>معروف است که صاحب منصب های آمریکائی داخل تانک بوده واهالی <span class="s1">[</span>طهران<span class="s1">] </span>را با مسلسل و تانک نابود می کرده اند <span class="s1">. </span>این بود مختصری از وضع کودتا و شاه و نخست وزیر که از سفارت آمریکا بیرون آمده و تکیه بر کرسی صدارت زده و می زند<span class="s1">. </span>حقیقتاً تف به این وضع زندگی <span class="s1">. </span>متأسّفانه دکتر مصدّق به حرف ما گوش نداد<span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">یکشنبه هشتم شهریور </span><span class="s1">1332 : </span>سه ربع ساعت بعد از ظهر آقایان هیئت و فرماندۀ لشکر آمدند و شب را هم ماندند و مذاکرات آقایان از این قرار بود<span class="s1">: (1) </span>چرا به آقای سرلشکر زاهدی تلگرااف تبریک نخست وزیری نکرده اید؟<span class="s1">(2) </span>خود من استاندار بودم ، چرا تلگراف ساده کردید و به اسم استاندار تبریک نگفتید؟<span class="s1">( 3) </span>آقای زاهدی با شما اینقدر خوب و مهربان است و متجاوز از سی سال است که دوست هستید چرا این قسم رفتار می نمائید؟<span class="s1">( 4) </span>صلاح در این است که شما بیائید الساعه سوار شده با هم برویم طهران با نخست وزیر ملاقات و ترتیب کارهارا بدهید<span class="s1">.(5) </span>شاه را ملاقات نمائید<span class="s1">.( 6 ) </span>فعلاً تلگراف تبریکی به شاه و نخست وزیر بنمایئد<span class="s1">. </span>جوابهای من <span class="s1">: </span>اولاً بنده با آقای سرلشکر زاهدی دوست بوده و حالا هم هستم و خود حضرتعالی هم همیشه محبّت های زیاد فرموده اید و مثل پدر خودم میدانم و همان اندازه احترام دارم، ولی من هواخواه مصدّق بوده وهستم وایشان را یگانه نخست وزیر ملّی میدانم و آقای سرلشکر زاهدی را به رسمیّت نمی شناسم<span class="s1">. </span>وقتی ایشان را برای نخست وزیری به رسمیّت نشناختم، طبعاً به جنابعالی هم نمی توانم<span class="s1">[</span>به نام<span class="s1">] </span>استاندارتلگراف نمایم<span class="s1">. </span>در جواب فرمودند <span class="s1">: </span>آقای زاهدی را شاه نخست وزیر کرده است و قانونی است<span class="s1">. </span>عرض کردم نخست وزیری که از سفارت آمریکا بیرون بیاید، من برسمیّت نمی شناسم <span class="s1">. </span>هم شاه وهم نخست وزیر شما هر دو نوکری آمریکا را قبول کرده اند<span class="s1">. </span>چنین اشخاصی داخل آدم نیستند<span class="s1">. </span>بعد می فرمائید بیایم طهران، که را ملاقات کنم؟ مردم چه خواهند گفت؟ ازآن گذشته بنده نه وزیرم نه وکیل نه ایلخانی، نه حاکم ، یک فرد عادی هستم با کسی هم کاری ندارم<span class="s1">. </span>خلاصه هرچه کردند که لااقل تلگرافی کنم قبول نکردم<span class="s1">. </span>آخرگفتم به یک شرط ممکن است که آقای دکترمصدّق وسایررفقا را که حبس کرده اند آزاد کنند، ممکن است از درصلح بیایم<span class="s1">. </span>آخر پس ازمذاکرات چندین ساعت قرارشد که خود آقای هیئت برود طهران و مذاکره کند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>٭</b></span><span class="s4"> یکشنبه بیست و دوّم شهریور</span><span class="s1">: </span>آمدیم به <span class="s1">( </span>تنگ یراق<span class="s1">). </span>ظهرآقایان ملک منصورخان وخسروخان بااتومبیل ازطرف <span class="s1">( </span>بیضا<span class="s1">) </span>آمدند خبر مهمّی نیست جزاینکه تمام مردم حاضرند ومنتظر<span class="s1">. </span>در طهران هم تمام احزاب اتّحاد کرده و دولت هم فوق العاده نگران است<span class="s1">. </span>دکترهم که ازطهران آمده است اظهارمی دارد که مردم فوق العاده نگران وهمه به این دولت بدبین <span class="s1">[ </span>هستند<span class="s1">]</span>، نظامی ها منتهای اذیّت را می نمایند و مردم را حبس می کنند<span class="s1">. </span>موقع امتحانات در مدارس بالای سرهر چهارنفر محصّل یک نفر نظامی با سرنیزه ایستاده است<span class="s1">. </span>در شیراز هم همین قسم بوده است و کم کم صدای مردم دارد بلند می شود<span class="s1">. </span>امریکائی ها هم بطور خصوصی گفته بودند خوب فهمیدیم هواخواهان شاه چند فاحشه است و چند گدا و چند صاحب منصب <span class="s1">. </span>و از مصدّق زیاد تعریف می کرده اند ولی می گفته اند چاره ای نداشتیم ، ازترس کمونیست ها ما مجبوربه کمک به شاه شدیم وخودشان تصدیق می کرده اند که مصدّق از <span class="s1">( </span>جرج واشنگتن<span class="s1">) </span>هم بالاتر است<span class="s1">.(4) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><img alt="841 jamale safari 6" height="275" id="img2484" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/841_jamale_safari_6.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="183" /> </span><span class="s8">◀</span><span class="s1"> </span>خسرو قشقایی</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">خسرو خان صولت قشقایی متولّد </span>۱۲۹۶ خورشیدی معروف به خسروخان، چهارمین پسر اسماعیل خان صولتالدوله ایلخان ایل قشقایی، پس از محمّد ناصر خان، ملک منصورخان و محمّد حسین خان بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورهٔ حکومت رضاشاه و تلاش دولت مرکزی برای گسترش فرمانروایی و حذف عناصر پرنفوذ، اسماعیل خان صولتالدوله قشقایی که ایلخان ایل قشقایی و وکیل مجلس شورای ملّی بود با دولت دچار اختلاف شد و به زندان افتاد و جان خود را در زندان از دست داد<span class="s1">. </span><span class="s2">پس از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی خسرو صولت قشقایی که در تهران و تحت نظر حکومت رضاشاه بود به میان ایل قشقایی در فارس بازگشت و تا سال ۱۳۳۲ برای یک دورهٔ ۱۲ ساله به عنوان سیاستمداری پرنفوذ در صحنهٔ سیاسی ایران و فارس فعّالیت کرد</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">وی در ماجرای نبرد سمیرم که در اوایل تیر </span>۱۳۲۲ خورشیدی بین نیروهای قشقایی و بویراحمد از یک سو و یک ستون از قوای لشکر ۹ اصفهان از سوی دیگر رخ داد نقش اصلی را بازی میکرد<span class="s1">. </span>پس از آن به صحنهٔ سیاسی ایران وارد شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در انتخابات دورۀ پانزدهم، شانزدهم و هفدهم مجلس شورای ملّی نماینده شد و به وکالت مجلس شورای ملّی رسید<span class="s1">. </span><span class="s2">در جریان نهضت ملّی شدن نفت از دکتر مصدّق حمایت کرد</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در تیرماه </span>۱۳۲۵ که کمیسیون خاصّ نفت به ریاست دکتر مصدّق تشکیل شد، خسروخان یکی از اعضای آن و منشی کمیسیون بود که خدمات فراوانی را در راه ملّی شدن نفت انجام داد<span class="s1">. </span>تلاشهای خسرو صولت قشقایی و دیگر نمایندگان جبهۀ ملّی ایران به تصویب قانون ملّی شدن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ و همچنین به طرح ۹ مادّهای نحوۀ اجرای ملّی کردن در کمیسیون نفت در ۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ انجامید<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در جریان اختلافات محمّد رضا شاه و دکتر مصدّق در سال </span>۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد، برادران قشقایی یعنی محمّدناصرخان، ملک منصورخان، محمّدحسین خان و خسروخان قشقایی بهعنوان سران ایل قشقایی از مصدّق حمایت کردند و ایل قشقایی به تنها نیروی مسلّحی که به حمایت از محمّد مصدّق تفنگ بدست گرفت تبدیل شد<span class="s1">. </span>به همین دلیل پس از سرنگونی دولت مصدّق و استقرار دولت سپهبد زاهدی، املاک برادران قشقایی مصادره شده و آنها مجبور به جلای وطن و تبعید و اقامت در اروپا شدند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خسرو خان پس از خروج از ایران راهی کشور ایتالیا شد؛ سپس در شهر مونیخ آلمان ساکن شد<span class="s1">. </span><span class="s2">تا سال ۱۳۵۷ در آنجا زندگی کرد</span><span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دوران تبعید برادران قشقایی در اروپا به مدّت </span>۲۵ سال طول کشید<span class="s1">. </span>با پیروزی انقلاب و فروپاشی رژیم پهلوی، ناصرخان و خسروخان قشقایی در زمستان ۱۳۵۷ به ایران و محلّ قدرت خود یعنی فیروزآباد فارس برگشتند و با استقبال گستردهٔ عشایر ایل قشقایی روبرو شدند<span class="s1">. </span>آنها ضمن پشتیبانی از انقلاب، به منظور اعادهٔ اقتدار ایلی گذشته و نیز اعادهٔ نظم در منطقۀ قشقایی به فارس رفته و اقداماتی را آغاز کردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در این هنگام تنشهای سیاسی فزایندهای که در اثر آشوب و اغتشاش حاصل از فروپاشی نظام پادشاهی و شکل گیری نظام جدید فضای کشور را تحت الشعاع قرار داده بود سرانجام دامن خسرو صولت قشقایی را هم گرفت</span><span class="s1">. </span>وی که در این مدّت به رغم پشتیبانی کلّی از انقلاب و آرمانهای آن، با تأکید بر ادامۀ راه دکترمصدّق و انتقاد از پارهای گرایشهای تندرو، مخالفت طیف تندرویی از عناصر برآمده از انقلاب را برانگیخته بود، در انتخابات نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی شرکت کرده و در بهار ۱۳۵۹ به نمایندگی از مردم شهرستان اقلید در مجلس حضور یافت، ولی اعتبار نامهٔ وی تصویب نشد<span class="s1">. </span>او که هدف انتقادهای نیروها ی تندروی انقلابی قرار گرفته بود؛ هدف افشاگریها و اتّهامات دانشجویان مسلمان پیرو خطّ امام قرار گرفت که براساس پارهای از اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا به جاسوسی متّهم شد، خسرو خان که در آن زمان در تهران بود توسّط یک گروه مسلّح ربوده و مضروب شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در پی انتشار این خبر انبوهی از مردم ایل قشقایی در اعلام پشتیبانی از خسروخان و اعتراض به این عمل تعدادی از جادّههای اصلی فارس را مسدود کرده و دست به اسلحه بردند و همچنین به کلانتران و کدخدایان قشقایی در سراسر فارس – که تعدادشان <span class="s2">۷۰ نفر بود – آماده باش داده شد و آنها مشغول گردآوری جوانان جنگجو شدند</span><span class="s1">. </span><span class="s2">در همین حال دستور رهایی خسرو قشقایی از بازداشت صادر شد ولی وی در تهران منتظر ننشست و بی درنگ خود را به فارس رساند</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به رغم تلاشهایی برای حل مسالمت آمیز این ماجرا، حرکتی که به این نحو آغاز شده بود به مدّت دو سال و با یک رشته زد و خوردهای پراکنده میان قشقاییها و نیروهای حکومتی ادامه یافت تا سرانجام پس از یک رویارویی نهایی در اوایل اردیبهشت <span class="s2">۱۳۶۱ در نزدیکی فیروزآباد، این حرکت در هم شکست</span><span class="s1">. 1 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>خسرو خان مدّتی در کوه مقاومت کرد بعد به شیراز آمد و در منزل یکی از قشقاییها لو رفت و بازداشت شد و از آنجا که در آن زمان در رأس ادارۀ اطلاعات شیراز افرادی همچون مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی، <span class="s1">(</span>متّهمان پروندهٔ قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷<span class="s1">) </span>بودند وی را شکنجه و بعد اعدام کردند که وی هنگام اعدام گفته است بدانيد که انگليسها دارند انتقام از ما می گيرند وانگليسها من را کشتند و اينها عوامل انگليس هستند<span class="s1">.</span>اين رويداد همزمان بود با بازداشت ، محاکمه و اعدام صادق قطب زاده وزير خارجۀ حکومت جمهوری اسلامی<span class="s1">.</span>صادق قطب زاده در ۲۴ شهريور اعدام شد و خسرو خان قشقايی ۹ مهر يعنی ۱۳ روز بعد<span class="s1">. </span>حکم اعدام ايلخان قشقايی ها در فيروز آباد فارس کانون قدرت ايل قشقايی به مورد اجرا گذاشته شد<span class="s1">. »</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">كامبیز نجفی در بارۀ خسرو قشقایی و برادران قشقایی در روزهای مرداد </span><span class="s1">32 </span>می نویسد <span class="s1">: </span>خسرو قشقایی وقتی كه از خانۀ مصدّق خارج شد در طول مسیر چند بار با گروه های پراكنده ای مواجه شد كه در غیاب و پیش چشم نظامیان، در حالی كه عربده می كشیدند و به مصدّق فحاشی می كردند به دفاتر احزاب و مطبوعات از جمله توده ای ها و ملّی ها حمله می كردند و به آتش می كشیدند<span class="s1">. </span>رفتار و گفتار آنها از جمله ناسزاها و عبارات ركیكی كه به مصدّق و ملّیون نسبت می دادند بیشتر به چاقوكش ها و قداره بندها می مانست تا مبارزانی كه بعدها پهلوی ها از آنان به عنوان انقلابیون یاد می كردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">خسرو قشقایی كه نمایندۀ مجلس شورای ملّی و مشاور مصدّق در امور قبیله ای بود، عصر روز </span><span class="s1">28 </span>مرداد <span class="s1">(1332 </span>شمسی<span class="s1">) </span>پیش از آنكه تهران را به مقصد جنوب ترک كند، با حبیب رضازاده قشقایی <span class="s1">(</span>سخنگوی قشقایی ها<span class="s1">) </span>و مردان مسلّح قشقایی خودش را از خیابان ها و میادین فتح شده به خیابان كاخ و خانۀ مصدّق رسانده بود تا نخست وزیر را متقاعد كند كه جانش در خطر است و بهتر است همراه آنها به جنوب و میان ایل قشقایی برود تا آنها حفاظت و مراقبت از جان او را برعهده بگیرند<span class="s1">. </span>قشقایی همچنین پیشنهاد كرده بود كه او می تواند از رادیو شیراز با مردم ایران سخن بگوید و در صورت اتّفاق مقاومت را از آنجا آغاز و در همه جای ایران ادامه دهند<span class="s1">. </span>امّا پیرمرد موافقت نكرده و گفته بود<span class="s1">: «</span>پسرم<span class="s1">!</span>برو، من نمی آیم، همین جا می مانم یا این ها از روی جنازه ام رد می شوند و یا مردم خود تصمیم می گیرند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">مصدّق </span><span class="s1">9 </span>سال بعد، یعنی مرداد <span class="s1">1341 </span>از روستای احمدآباد و در جواب نامه خسرو قشقایی كه از تبعید در آلمان نوشته و از او خواسته بود تا در بنیان جبهه ملّی در اروپا نقشی فعّال ایفا كند، به این روز اشاره كرده و نوشته بود<span class="s1">: <</span>قربانت گردم، از صبح روز <span class="s1">28 </span>مرداد <span class="s1">1332 </span>كه نزد بنده تشریف آوردید و دعوتم فرمودید كه به جنوب حركت كنم، اكنون درست <span class="s1">9 </span>سال می گذرد<span class="s1">.></span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">الف ـ و در ادامه با گفتن اینكه به واسطۀ كبر سن دیگر از او خدمتی ساخته نیست، اضافه كرده بود از آنجا كه وی در امور جبهۀ ملّی دخالتی نمی كند، چنانچه </span><span class="s1">3 </span>ماه قبل نیز در نامه ای به اللهیار صالح عدم دخالت خود را تذكّر داده و عذر خواسته بود <span class="s1">(</span>با این توضیح كه هم خسرو و هم ناصر قشقایی بعداز ظهر <span class="s1">28 </span>مرداد را به عنوان روز این اتّفاق اعلام كرده اند امّا مصدّق در نامۀ خود كه <span class="s1">10 </span>سال بعداز این ماجرا نوشته؛ به صبح<span class="s1">29 </span>مرداد اشاره كرده والّا خسروخان عصر <span class="s1">28 </span>مرداد از تهران خارج می شود<span class="s1">.)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اتومبیل خسرو قشقایی چندبار به خاطر ازدحام جمعیت و یا مسدود بودن خیابان ها متوقّف شده بود</span><span class="s1">. </span>علاوه بر نظامیان كودتاچی، تعدادی نیروهای شخصی نیز با آتش زدن لاستیك اتومبیل ها و شكستن درختان، خیابان و معابر را بسته بودند<span class="s1">. </span>از جمله سر یك چهارراه، مردی كلاه مخملی با كت و شلوار سیاه و پیراهن سفید روی سقف یك فورد آمریكایی رفته بود و انگار كه مست باشد رو به اجتماع و با صدای بلند فریاد می زد، اقدس<span class="s1">! </span>مرگ من بگو مرگ بر مصدّق و آنها فریاد می كشیدند، مرگ بر مصدّق و بار دیگر، عصمت<span class="s1">! </span>این تن بمیره بگو، جاوید شاه<span class="s1">! </span>زن كه آرایش غلیظی كرده بود در حالی كه بشكن می زد گفت، زنده و جاوید باد سلطنت پهلوی<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">قشقایی وقتی كه از تهران دور می شد، </span><span class="s1">2 </span>سال پیش را به یاد آورد، روزی كه به مصدّق هشدار داده بود كه دولت های آمریكا و انگلیس به كمك عوامل داخلی خود در حال تدارك و طرّاحی عملیاتی برای سرنگونی دولت او و روی كار آوردن دولتی غیرملّی هستند<span class="s1">. </span>مصدّق در نهم مرداد <span class="s1">1331 </span>نوشت<span class="s1">: «</span>مخفی نماند كه عصر روز چهارشنبه، چهارم اردیبهشت ماه <span class="s1">1330 </span>جناب آقای خسرو قشقایی نمایندۀ محترم دوره <span class="s1">16</span>تقنینیه این جانب را از تشكیل دولتی به نفع سیاست بیگانه مستحضر نموده و تصمیم گرفتم نه مادّۀ پیشنهادی خود راجع به ملّی شدن صنعت نفت<span class="s1">(29 </span>اسفند <span class="s1">1329 </span>خورشیدی<span class="s1">) </span>هرچه زودتر تصویب شود، گذشته از اینكه ایشان عضو كمیسیون نفت مجلس شورای ملّی بودند و رأی موافق دادند در تصویب آن نیز به این جانب كمك بسیار نمودند و همان روز از تصویب گذشت<span class="s1">. </span>اطّلاعاتی كه داده بودند به وقوع پیوست<span class="s1">...</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پیش از كودتا ناصر قشقایی كه آن روزها نمایندۀ مجلس سنا بود بوی توطئه را شنیده بود</span><span class="s1">. </span>او از مصدّق می خواهد كه به وی اجازه دهد تا <span class="s1">500 - 400 </span>نفر از نیروهای كاركشته و جنگجوی قشقایی ها را با هزینۀ خود به تهران آورد و در باغ انجیره كه ملك شخصی وی در شمال تهران بود به حالت آماده باش نگه دارد، امّا مصدّق با گفتن اینكه، <span class="s1">«</span>نه آقاجان، نه آقاجان، اگر شما این كار را بكنید نظامی ها نگران می شوند<span class="s1">» </span>موافقت نكرده بود<span class="s1">. </span>ناصرخان هم در جواب گفته بود، <span class="s1">«</span>روزی می رسد كه همین نظامی ها پدر شما را درمی آورند<span class="s1">. </span>شما را می گیرند، این بساط به هم می ریزد، دو، سه سال شما را حبس می كنند و بعد آزاد می شوید امّا ماها را نابود می كنند، مملكت می رود، خون ها ریخته می شود، ثروت ها مصادره می شود<span class="s1">...» </span>پیرمرد امّا، كه لجاجت او معروف بود قبول نكرد و گفت<span class="s1">: «</span>آقاجان این آرزوی من است<span class="s1">.» </span>ناصرخان هم دیگر اصراری نكرده و بسنده كرد به این كه <span class="s1">«</span>به زودی به آرزویتان می رسید<span class="s1">.» </span>شاید مصدّق هم با همه اعتماد و اعتقادی كه به قشقایی ها داشت از این مساله غافل نبود كه قشقایی ها، با آنكه در قرون اخیر از مؤثّرترین نیروهای جنوب ایران بوده اند امّا همیشه فقط شاهد تغییر سلسله ها و تاجگذاری شاهزاده ها بوده اند<span class="s1">. </span>وقتی كه آقامحمّدخان از شیراز گریخت نامه ای به جانی خان قشقایی نوشت و با وعدۀ صدارت او را به همكاری دعوت كرد<span class="s1">. </span>امّا ایلخان قشقایی كه از ملازمان نزدیك و مشاور كریم خان بود و الفتی داشته با او، در جواب آقامحمّدخان كه از خیانت خواجّ قجر به خشم آمده بود فقط به نوشتن یك دو بیتی بسنده كرد تا كینۀ خود را در دل آقامحمّدخان و بر دل سلسلۀ قاجار برای همیشه بگذارد<span class="s1">: «</span>نه مهر و وفا كه جانفشانیت كنم، نه جود و سخا كه مدح عالیت كنم<span class="s1">/ </span>نه ریش تو را كه ریشخندت سازم، نه<span class="s1">... </span>كه <span class="s1">... </span>مالیت كنم<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">با این همه، بعداز حادثۀ بیست و پنجم كه كودتا عقیم ماند</span><span class="s1">(</span>روز عزل مصدّق توسّط محمد رضاشاه در <span class="s1">25 </span>خرداد <span class="s1">1332 </span>شمسی<span class="s1">)</span>، ناصر قشقایی كه آن روزها در ایل بود به مصدّق تلگرافی زد و نوشت<span class="s1">: 200000 </span>تفنگچی آماده داریم<span class="s1">. </span>اگر اجازه فرمایید به سوی تهران حركت كنیم<span class="s1">» </span>مصدّق هم در پاسخ نوشت<span class="s1">: «</span>رسیده بود قضایی ولی به خیر گذشت<span class="s1">. </span>شما افراد را آزاد كنید به خانه هایشان بروند<span class="s1">. </span>نیازی به تفنگچی نیست<span class="s1">.»2</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">◀</span>خسرو سیف از سرنوشت خسرو خان و برادران قشقایی پس از انقلاب این گونه شرح می دهد<span class="s1">:</span><span class="s4"> </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>به دنبال برخی از تغییرات<span class="s1">. </span>تبعیدیان گمان کردند که مملکت آزاد شده و آزادی وجود دارد همۀ آنها به ایران بازگشتند خسرو خان هم یکی از آنها بود که آمد ایشان حتّی از حوزۀ شیراز هم برای مجلس انتخاب شد امّا اعتبار نامۀ وی را تصویب نکردند<span class="s1">!!! .</span>کسی که تمام زندگیش را داده بود آقایان می گفتند ایشان از سازمان امنیت حقوق می گرفته<span class="s1">! </span>جالب هست کسانی را که شاه از ایران تبعید نموده و همه مایملک آنها را گرفته آن وقت می گویند که از سازمان امنیت وی حقوق می گرفته <span class="s1">! </span>در حالی که ایشان در مونیخ آلمان فرش فروشی می کرد و همه این را می دانند جالب هست بدانید که خسرو خان می گفت خود آقای خمینی دستور داده که وقتی برادران قشقایی می آیند در اتاق من به روی آنها باز هست یعنی اگر جلسۀ محرمانه و خصوصی دارم هیچ یک مانع دیدار آقایان با من نخواهد بود به هر حال برای وی برنامه جور کردند که عامل امریکا است و گرفتنش که آقای فروهر روی این زمینه خیلی فعّالیت داشت و به هرحال آزادش کردند زده بودند دندانش را شکسته بودند<span class="s1">.</span>تا اینکه اقای خمینی نماینده ای داشت در شیراز به نام رباّنی شیرازی که جزو مبارزین رژیم گذ شته بود و چندین بار به زندان افتاده بود و انتقاداتش را از وضع موجود به آقای خمینی می گفت یک شب که باشادروان داریوش فروهر و تعدادی دیگر شام می خوردیم آقای ربانی شیرازی گفت<span class="s1">: </span>من می ترسم شیخ فضل الله زمان شوم چون چیز هایی که من می گویم این ها همه مخالفند<span class="s1">. </span>خمینی هم گوش می کند<span class="s1">.</span>من می روم شیراز باز اینها کار خودشان را می کنند<span class="s1">. </span>به هرحال تصادفی جور کردند و آقای ربّانی شرازی در جادۀ شیراز کشته شد و با کشته شدن وی اینها تعرّضا تشان را به قشقاییها شروع نمودند قشقایها یعنی خسرو خان و ناصر خان هم زدند به کوه ناصر خان پسری داشت که در خارج درس خوانده بود و پزشک شده بود اوهم رفته بود برای خدمت به ایل که در آنجا سکته کرده و فوت شد پس از آن ناصر خان از ایران خارج شد که در همان خارج از ایران فوت نمود<span class="s1">. </span>خسرو خان هم مدّتی در کوه مقاومت کرد بعد آمد شیراز در منزل یکی از خود قشقاییها که وی را لو می دهندکه اوّل گمان می کردیم خود صاحب خانه لو داده امّا یکی از قشقاییها می گفت که این اینگونه نبوده و کسانی دیگر این کار را کردند <span class="s1">.</span>در آن زمان در رأس ادارۀاطّلاعات شیراز افرادی همچون مصطفی کاظمی و عالی خانی که بعداً در رأس قتل های زنجیره ای نیز بودند قرار داشتند<span class="s1">. </span>و من گمان می کنم گرفتن و شکنجۀ خسرو خان هنگامی بوده که اینها در انجا مشغول کار بودند خیلی وی را شکنجه نمودند امّا وی حرفی نزد و حتّی هنگامی که وی را دار می زدند گفت<span class="s1">: </span>بدانید که انگلیسها دارند انتقام از ما می گیرند که البتّه این حرف جای بحث فراوان داد امّا با آن حال نزاری که نیمه بیهوش هم بود گفت مردم بدانید که انگلیسها من را کشتند و اینها عوامل انگلیس هستند<span class="s1">.3( 5) </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s1">«</span>مرورى بر مبارزۀ عشاير فارس با قواى انگليس<span class="s1">»</span></strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>ضياءالدين رجايى در نوشتۀ تحلیلی خود تحت عنوان </b></span><span class="s1">«</span>مرورى بر مبارزۀعشاير فارس با قواى انگليس<span class="s1">» </span>در بارۀ مبارزۀ <span class="s1">«</span>سلحشوران دشت ارژن<span class="s1">» </span>با سلطۀ انگلیس در ایران می نویسد <span class="s1">: </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">هنگامى كه نهضت ضدّاستعمارى ايلات و عشاير جنوب منافع امپراتورى بريتانيا را مورد تهدي د قرار داد و راه ارتباطى بوشهر</span><span class="s1">- </span>شيراز به داخل كشور معروف به راه شاهى به روى انگليسى ها بسته شد و قيام افسران ژاندارمرى فارس و دستگيرى و تبعيد انگليسيان مقيم شيراز بزرگترين لطمه را به حيثيت و اعتبار اين امپراتورى وارد آورد، دولتين روس و انگليس در مخالفت با نيروى ژاندارمرى تحت فرمان سوئدى ها كه آشكارا از آلمان جانبدارى مى كردند توافق كردند كه با انحلال واحدهاى ژاندارمرى براى ايجاد امنيت و حفظ منافع امپراتورى بريتانيا در جنوب ايران كه حوزه هاى نفتى را نيز شامل مى شد سپاهى از افراد محلّى زير نظر افسران انگليسى تشكيل شود و در مناطق شمال و غرب ايران نيز همچون گذشته بريگاد قزّاق زير فرمان فرماندهان روسى عهده دار اين مسئوليت باشد<span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">براى تأمين هزينۀ اين هر دو نيرو بين لندن و پتروگراد توافق شد كه وجوهى به نام مورا توريم </span><span class="s1">(</span>استمهال<span class="s1">) </span>اختصاص يابد بدين معنى كه دولتين مذكور براى وصول اقساط بدهى ايران كه از درآمد گمركات كشور حاصل مى شد به اين دولت مهلت بدهند و در عوض از محلّ اين درآمد، ماهيانه دويست هزار تومان در اختيار دولت ايران بگذارند <span class="s1">(</span>در مقابل قروضى كه سلاطين قاجار از دولتين روس و انگليس مى گرفتند و صرف عيّاشى هاى خود مى كردند گمركات ايران همواره در گرو اين دو دولت بود<span class="s1">) </span>و پرداخت اين وجه را مشروط به اين كردند كه اين مبلغ با نظارت كميسيونى مركّب از پنج عضو <span class="s1">«</span>دو عضو ايرانى و سه عضو خارجى<span class="s1">!» </span>به مصرف برسد كه دولت ايران زير فشار دايم التزايد روس و انگليس به تشكيل چنين كميسيونى كه به كميسيون مختلط شهرت يافت رضايت داد كه تازه بعد از اين موافقت وزارت امور خارجۀ ايران نامه اى از سفارتين روس و انگليس دريافت كرد مبنى براينكه همۀ درآمدها و مخارج دولت ايران بايد به تصويب كميسيون مختلط برسد و هرگونه تغيير و تبديل در سازمان نظامى ايران با اطّلاع كميسيون صورت بگيرد و چون وزارت خارجۀ ايران تصميم گيرى در موارد مطروحه در اين نامه را كه خارج از وظايف خود مى دانست آن را نپذيرفت وزراى مختار دولتين مذكور مفاد آن را به صورت يادداشت تهديدآميز با مهلت دو روزه تسليم رئيس الوزرا محمّدوليخان سپهسالار تنكابنى كردند<span class="s1">. </span>اين يادداشت دولت ايران را مكلّف مى كرد كه امور مالى و نظامى ايران را تحت نظارت دو دولت روس و انگليس قرار دهد و با تشكيل قشونى به تعداد يازده هزار نفر در ولايات جنوبى تحت فرماندهى افسران انگليسى موافقت كند و تعداد سربازان ايرانى را در ولايات شمالى به همان اندازه افزايش دهد و ادارۀ آن را به روال گذشته به افسران روسى محوّل كند<span class="s1">! </span>كه سپهسالار متن يادداشت را با قيد عبارت <span class="s1">(</span>نظر به اوضاع كنونى و فرس ماژور قبول مى كنم<span class="s1">) </span>امضا كرد۱ <span class="s1">(</span>پنجم اوت ۱۹۱۶<span class="s1">/ </span>۱۴ مردادماه ۱۲۹۵<span class="s1">) </span>كه با تسليم شدن سپهسالار به مفادّ چنين يادداشتى نظارت روس و انگليس بر اقتصاد و نظام ايران مسجّل شد<span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">گفتنى است با اينكه سپهسالار پذيرش قطعى يادداشت را به تصويب مجلس موكول كرده بود دولتين مذكور موافقت رئيس الوزرا را براى شروع اقدامات خود كافى دانستند</span><span class="s1">. </span>روس ها به تعداد قزّاقخانه ها در شهرهاى زير نفوذ خود افزودند و انگليس ها با ارسال نامه اى به وزارت امور خارجۀ ايران ژنرال سرپرسى سايكس را براى رياست قوايى كه قرار بود تحت فرماندهى افسران انگليسى در جنوب ايران تشكيل شود معرّفى كردند كه اين نيرو بعد از تشكيل به پليس جنوب <span class="s1">(</span>اس پى آر<span class="s1">) </span>معروف شد<span class="s1">. </span>سرپرسى سايكس كه قبلاً در سمت كنسول انگليس در كرمان و بلوچستان و سركنسول و مأمور دولت هند در خراسان مأموريت هايى را انجام داده و به اوضاع و احوال ايران آشنايى كامل داشت با وظايف مهم و اختيارات وسيع به ايران اعزام شد و به همراه تعدادى از افسران انگليسى و هندى در مارس ۱۹۱۶ در بندرعباس پاى به خشكى نهاد و كار خود را با سربازگيرى در اين بندر شروع كرد<span class="s1">. </span>بعد به كرمان رفت و ستاد عملياتى خود را چندى در آنجا تشكيل داد و در ادامۀ اين راهپيمايى از طريق يزد و اصفهان و سربازگيرى در اين شهرها راهى شيراز شد<span class="s1">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پيش از رسيدن سايكس به شيراز وزارت امورخارجۀ انگليس به مارلينگ وزيرمختار خود در تهران دستور داد تا دولت ايران را زيرفشار بگذارد كه فرمانفرما را كه از دوستان نزديك سرپرسى سايكس بود به حكمرانى فارس منصوب كند</span><span class="s1">. </span>سر دنيس رايت ديپلمات كهنه كار انگليسى كه در سال ۱۹۵۳<span class="s1">/ </span>۱۳۳۲ شمسى پس از سقوط دولت ملّى دكتر محمّد مصدّق براى بازگشايى سفارت انگليس به تهران آمد و نيز از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۱ سفيركبير انگليس در تهران بود و دو كتاب ارزشمند <span class="s1">«</span>انگليس ها در ايران<span class="s1">» </span>و <span class="s1">«</span>ايرانيان در ميان انگليس ها<span class="s1">» </span>از تاليفات او است، در يادداشت هايى زير عنوان <span class="s1">«</span>عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، انگليسى ها و جنگ جهانى اوّل<span class="s1">» </span>دربارۀ سابقۀ دولتى سايكس و فرمانفرما مى نويسد<span class="s1">: «</span>در ۱۸۹۳ ستوان پى ام سايكس <span class="s1">(</span>سرپرسى سايكس بعدى<span class="s1">) </span>از نگهبانان سوار دوّم در سفر به هندوستان از طريق كرمان در اين شهر با فرمانفرما والى ايالت ملاقات كرد و سه روز به عنوان مهمان او در آنجا اقامت كرد<span class="s1">. </span>در اوايل سال ۱۸۹۵ سايكس همراه با خواهرش <span class="s1">(</span>الا<span class="s1">)</span>براى گشودن نخستين كنسولگرى بريتانيا در كرمان به آنجا بازگشت<span class="s1">. </span>او سپس دوستى بسيار صميمانه اى را با فرمانفرما آغاز كرد<span class="s1">. </span>دوستى فرمانفرما بيست سال بعد در طول جنگ بزرگ ارزش عظيم خود را ثابت كرد<span class="s1">.»</span>۲</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سپهسالار به خواست انگليس گردن نهاد و جاى فرمانفرما دوست صميمى سرپرسى سايكس را كه به تازگى به حكومت كرمان برگزيده شده بود با نصرت السلطنه والى فارس كه به جانشينى مخبرالسلطنه انتخاب و تا اين تاريخ به محلّ ماموريت خود نرفته بود عوض كرد</span><span class="s1">! </span>سر دنيس رايت در همين مقاله دربارۀ اهمّيت اين انتصاب مى نويسد<span class="s1">: «... </span>بريتانيايى ها براى اين امر به شدّت فشار مى آوردند، زيرا خواستار فردى طرفدار متّفقين در آنجا بودند تا به اوضاع خصمانه و آشفته اى كه در آن زمان در ايالت فارس حكمفرما بود، فيصله دهد<span class="s1">.» </span>كنسول يار بريتانيا كه يك هندى بود در سپتامبر ۱۹۱۵ به قتل رسيده بود، بانك شاهى تحت مالكيت بريتانيا غارت شده بود و بدتر از همه در ماه نوامبر سركنسول و اعضاى كنسولگرى بريتانيا و برخى ديگر از اتباع انگليسى را دستگير كرده و به اسارت به سواحل جنوب برده بودند<span class="s1">. </span>در مه ۱۹۱۶ مارلينگ گزارش داد كه شاه با اكراه با تعويض عموى محبوب خود <span class="s1">(</span>نصرت السلطنه عموى احمدشاه بود<span class="s1">) </span>با فرمانفرما به عنوان والى فارس موافقت كرده است به شرط آنكه عموى او والى كرمان شود<span class="s1">...»</span>۳</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">انتخاب فرمانفرما به حكمرانى فارس با مخالفت اسمعيل خان سردار عشاير </span><span class="s1">(</span>صولت الدوله<span class="s1">) </span>رئيس ايل قشقايى روبه رو شد و در ملاقاتى كه بين او و فرمانفرما كه به همراه سرهنگ <span class="s1">«</span>گاف<span class="s1">» </span>كنسول جديد انگليس۴ عازم شيراز بود در <span class="s1">«</span>ده بيد<span class="s1">» </span>آباده صورت گرفت فرمانفرما مبلغ قابل توجّهى معادل <span class="s1">«</span>ده هزار ليره<span class="s1">»</span>۵ حقّ القدم از وى مطالبه كرد كه صولت الدوله از پرداخت چنين باجى امتناع ورزيد و در بازگشت به شيراز ابراهيم قوام الملك نايب الحكومه فارس و ديگران را ترغيب كرد كه جبهۀ مخالفى عليه والى جديد تشكيل دهند<span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">فرمانفرما در چنين شرايطى حركت به شيراز را مصلحت ندانست و از </span><span class="s1">«</span>ده بيد<span class="s1">» </span>به آباده عقب نشست و با برقرارى تماس با قوام الملك و دادن اطمينان هايى به وى و نيز با تهديداتى كه از مركز به صولت الدوله صورت گرفت زمينه براى ورود او به شيراز فراهم آمد و در شانزدهم اكتبر ۱۹۱۶<span class="s1">/ </span>۲۴ مهر ۱۲۹۵ در حالى كه قوام و جمعى از معاريف و اعيان شهر تا چند كيلومترى به استقبالش آمده بودند به شيراز ورود كرد و سردار عشاير بدون تظاهر به هرگونه احترام به حكمران جديد از شيراز خارج شد و به ميان قبيلۀ خود رفت<span class="s1">. </span>با ورود فرمانفرما به مقرّ حكومت خود، سرپرسى سايكس نيز به شيراز رسيد و كار سربازگيرى را در اين شهر شروع كرد و همراه با كنسول به ديدار فرمانفرما رفت و از وى خواست كه به افراد ژاندارمرى ابلاغ كند كه در <span class="s1">«</span>پليس جنوب<span class="s1">» </span>نام نويسى كنند كه فرمانفرما دستور قاطعى نداد و مانع نام نويسى افراد هم نشد<span class="s1">.</span>سرپرسى سايكس خود در اين باره مى نويسد<span class="s1">: «</span>دولت ايران البتّه در اين زمان با ما معاند نبود وليكن با تحويل گرفتن ژاندارمرى از طرف ما موافقت نداشت، در نتيجه فرمانفرما نمى توانست به من اجازۀ اين عمل را بدهد<span class="s1">.»</span>۶</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">نام نويسى ژاندارم هاى شيراز در نيروى پليس جنوب امر سربازگيرى را سرعت بخشيد و مردم به مراكز نام نويسى هجوم آور شدند كه يكى از دلايل استقبال مردم به نام نويسى بليّۀ خشكسالى و شيوع قحطى و گرسنگى در شيراز بود</span><span class="s1">. </span>دشوارى هاى ناشى از تهيّۀ آذوقه، بيكاران و افراد تهيدست شهر و روستا را براى دستيابى به معيشت بهتر به سوى خدمت در نيروى پليس جنوب مى كشانيد<span class="s1">. </span>ديگر از دلايل اين استقبال آن بود كه به مردم گفته شد <span class="s1">«</span>پليس جنوب يك سازمان ايرانى است كه براى استقرار نظم و امنيت جنوب كشور تشكيل شده و افسران انگليسى اين سازمان هيچ گونه نقشۀ جنگى ندارند و وظيفۀ آنها صرفاً تعليم دادن به افراد ايرانى پليس جنوب و سرپرستى اين سازمان است<span class="s1">.»</span>۷</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افراد پليس جنوب كه تعدادشان همواره روبه افزايش بود در پاسگاه هاى مختلف كه در مراكز حسّاسى همچون كازرون، برازجان، آباده، ده بيد، خان زنيان و غيره ايجاد مى شد استقرار مى يافتند و تحت تعليم افسران انگليسى و هندى قرار مى گرفتند<span class="s1">. </span><span class="s3">يكى از اهداف سايكس در اين مأموريت گشودن راه شاهى بوشهر، شيراز بود كه از آغاز درگيرى ها رفت و آمد در آن توسّط نيروهاى ملّى قطع شده بود و قرار داشتن كازرون، برازجان و چغادك در مسير اين راه مانع از انجام اين مقصود</span><span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">خواجه عبدالله ناصرديوان با سابقۀ مبارزاتى درخشان عليه نيروهاى استعمارى انگليس بر كازرون حكم مى راند</span><span class="s1">. </span>غضنفرالسلطنه ضابطى برازجان را داشت و چغادك اردوگاه تفنگداران شيخ حسين خان جاكوتاهى و زاير خضرخان اهرمى بود كه اين شخصيت ها از قدرت هاى بانفوذ محلّى و از دشمنان سازش ناپذير انگليسى ها بودند و در اين ميان كازرون به علّت قرار گرفتن در يك منطقۀ حسّس و استراتژيك از اهمّيت ويژه اى برخوردار بود و از اين محل راه هاى منتهى به بوشهر و سواحل خليج فارس به خوبى قابل كنترل بود و نخستين اقدام سايكس كه با همكارى فرمانفرما صورت گرفت تسلّط بر اين منطقه بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">زمانى كه سايكس پليس جنوب را براى حمله به كازرون آماده مى كرد و فرمانفرما براى تحريك ناصر ديوان هر روز به نوعى موجبات ايذاء او را فراهم مى آورد و براى صولت الدوله هم دردسرهايى را در منطقه ايجاد مى نمود، ناصر ديوان و صولت پيش دستى نمودند و متحداً به پاسگاه پليس جنوب كازرون حمله ور شدند و نفرات آن را خلع سلاح كردند</span><span class="s1">!</span>سايكس با شنيدن اين خبر نيرويى را به جانب كازرون حركت داد كه مبارزان كازرونى در دشت ارژن كه اطراف آن را كوه هاى مرتفع كتل پيرزن و كتل دختر دربرگرفته و نفوذ به داخل دشت را براى مهاجمين دشوار مى ساخت جلو نيروى دشمن را سدّ كردند و با نبردى دلاورانه آنها را به عقب نشينى واداشتند<span class="s1">!</span>اشتباه ساكس در اين حمله كه به شكست پليس انجاميد در اين بود كه نيروى مبارزان كازرونى را بى اهمّيت پنداشت و با قوايى اندك اقدام به حمله نمود و در عرصۀ پيكار به اين حقيقت پى برد <span class="s1">«</span>كه براى روبه رو شدن با اين وضعيت نيروى عظيمى لازم است<span class="s1">»</span>۸ و بر آن شد كه با آمادگى بيشتر اين شكست خفّت بار را تلافى نمايد<span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سايكس نيروى مستقر در شيراز را براى يك عمل تلافى جويانه كافى ندانست و از هند درخواست قواى كمكى نمود و در گزارش خود نوشت</span><span class="s1">: «</span>بهار هنگامى كه ايلات چادرنشين به اراضى مرتفع كوهستانى برمى گردند اگر قواى من تقويت نشود وضعيت خيلى خطرناك خواهد شد<span class="s1">.»</span>۹ نيروى امدادى از هند رسيد اما سايكس كه از برخورد با سلحشوران دشت ارژن در هراس بود بر اين شد كه اگر بتواند از طريق ديپلماسى به سازشى دست يابد<span class="s1">. </span>ناصر ديوان اهل سازش نبود و بر اين عقيده راسخ و استوار بود كه<span class="s1">: «</span>تا جان در بدن دارم با دشمن مى جنگم تا او را از فارس برانم يا در اين راه سر ببازم<span class="s1">.»</span>۱۰ ولى صولت الدوله براى توافق با دشمن ابراز تمايل نمود و پس از ردّ و بدل كردن پيام هايى در ملاقاتى كه در بيست و چهارم مه ۱۹۱۷<span class="s1">/ </span>دوّم شعبان ۱۳۳۵ بين سايكس و گاف با صولت الدوله در خان زنيان۱۱ ۴۸كيلومترى شيراز صورت گرفت موافقتنامه اى بين طرفين به امضا رسيد كه بر مبناى آن صولت متعهّد شد براى تأمين امنيت در جادّۀ شيراز<span class="s1">- </span>كازرون با <span class="s1">«</span>اس پى آر<span class="s1">» </span>همكارى كند<span class="s1">. </span>و اس پى آر پاسگاه هاى خود را در طول جادّه ابقا نمايد و ناصر ديوان به توسّط او از كازرون خارج شود<span class="s1">! </span>سايكس نيز متقابلاً پذيرفت تا زمانى كه صولت به تعهّداتش پايبند است به سمت <span class="s1">«</span>ايلخانى<span class="s1">» </span>ايل قشقايى شناخته شود و براى نگهدارى تفنگچيان حافظ امنيت جادّه ها مبلغى به او پرداخت گردد <span class="s1">(</span>كه نامبرده اين پول را نپذيرفت۱۲<span class="s1">) </span>و مقرّر گرديد كه اين موافقتنامه براى سه ماه مورد آزمايش قرار گيرد و در صورت موفّقيت تجديد شود<span class="s1">. (</span>كه هرگز تجديد نشد<span class="s1">).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">رسيدن نيروى تقويتى براى </span><span class="s1">«</span>اس پى آر<span class="s1">» </span>از هند و پيروزى هاى متّفقين در بين النهرين از جمله عواملى بود كه سردار عشاير را به سوى سازش كشانيد ولى پيدا بود كه با خصومت ديرينۀ رئيس ايل قشقايى با انگليسى ها اين توافق پايدار نخواهد ماند<span class="s1">.</span>۱۳</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">نخستين نشانۀ بروز اختلاف صولت با مقامات بريتانيايى از عدم تجديد موافقت همه ظاهر شد كه وقتى مهلت سه ماهۀ آن به اتمام رسيد صولت حاضر به تجديد آن نشد مگر آنكه نمايندۀ حكومت مركزى آن را امضا نمايد و سايكس هم مدّعى شد كه صولت تعهّدات خود را به درستى انجام نداده و به ناصر ديوان اجازه داده است كه به كازرون بازگردد</span><span class="s1">. (</span>سردار عشاير در اجراى توافقنامۀ منعقده با انگليسى ها از ناصر ديوان درخواست نمود براى مدّتى كازرون را ترك گويد و در گمادرج كه در پنج فرسنگى كازرون قرار دارد مسكن گزيند<span class="s1">.)</span>عامل ديگر كه اختلاف فيمابين را تشديد كرد و به وقوع جنگ انجاميد برخورد واحد هايى از پليس جنوب مستقر در پاسگاه <span class="s1">«</span>خان زنيان<span class="s1">» </span>با افرادى از طايفۀ درّه شورى ايل قشقايى بود كه در نتيجۀ اين برخورد تنى چند از درّه شورى ها دستگير و زندانى شدند و سياه چادرهاى آنان مورد غارت سربازان هندى قرار گرفت كه سردار عشاير در واكنش به اين رويداد با چند هزار جنگجوى قشقايى از فيروزآباد مركز ايل به محلّ اقامت درّه شورى ها حركت كرد و عمليات جنگى گسترده اى بين قواى <span class="s1">«</span>اس پى آر<span class="s1">» </span>با افراد تحت رهبرى سردار عشاير درگرفت، ناصر ديوان هم به يارى وى شتافت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در اين جنگ پس از پيشروى ها و پسروى زياد، با رسيدن افراد تازه نفس به كمك سردار عشاير، نيروى عشاير سلحشور متدرّجاً به شهر شيراز نزديك شدند و تا بدانجا پيش رفتند كه پادگان انگليسى شيراز به محاصره قواى عشاير درآمد و شهر نيز بر ضدّانگليسى ها به پا خاست و مردم با تعطيل كردن بازار و دكاكين در تظاهرات ضدّ انگليسى شركت كردند</span><span class="s1">. </span>در اين هنگام سيد عبدالحسين لارى مجتهد نامدار لارستان عليه انگليسى ها اعلام جهاد داد<span class="s1">! </span>پليس جنوب واكنش تندى نشان داد و به مقابلۀ شديد برخاست و با ايجاد استحكامات سنگرى و استفاده از آتش توپ و مسلسل سعى در جلوگيرى از پيشروى عشاير نمود كه موفّقيتى به دست نياورد و به جز قسمت شرقى شهر شيراز كه محلّ استقرار ابراهيم قوام و سواران عشاير خمسه وابسته به او بود قسمت هاى ديگر شهر در محاصرۀ جنگجويان قشقايى قرار گرفت<span class="s1">! </span>در شرايطى كه پليس جنوب آخرين مقاومت هاى خود را نشان مى داد، پول وخدعه به كار گرفته شد<span class="s1">. «</span>انگليسى ها براى برانگيختن رؤساى ناراضى طوايف قشقايى برضدّ صولت بالغ بر ۱۲۰ هزار ليره در اختيار فرمانفرما والى فارس گذاشتند كه اين پول علاوه بر ۸۴۰۰ تومان مقرّرى ماهيانه اى بود كه براى تأمين حقوق محافظان مستقر در جادّۀ ميان شيراز و اصفهان به فرمانفرما پرداخت مى شد<span class="s1">.»</span>۱۴</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پليس جنوب و مقامات ايرانى در شيراز با نثار پول توانستند نخست احمد سردار احتشام و سپس عليخان سالارحشمت، برادران ناتنى صولت را از او جدا نمايند</span><span class="s1">. </span>فرمانفرما با صوابديد رئيس الوزراى وقت <span class="s1">(</span>وثوق الدوله<span class="s1">) </span>سردار عشاير را از رياست ايل قشقايى عزل نمود و سردار احتشام را به اين سمت برگزيد و عليخان نيز به سمت ايل بيگى منصوب شد<span class="s1">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">محمّد عليخان كشكولى </span><span class="s1">(</span>پسردايى صولت<span class="s1">) </span>و نصرالله خان درّه شورى كه در حملۀ سردار عشاير به شيراز با او صميمانه همراهى كردند با دريافت پول و مقاديرى تفنگ و فشنگ به حمايت از سردار احتشام برخاستند كه نتيجۀ اين پول بخشى ها آن شد كه قسمت اعظم ايل قشقايى از سردار عشاير بريدند و به بيگانگان پيوستند<span class="s1">. </span>در چنين هنگامه اى ناصر ديوان كه از خيانت احمدسردار احتشام و عليخان سالار حشمت و ديگران سخت مغموم و افسرده حال گرديده بود به سردار عشاير پيغام فرستاد حال كه در نهايت تأسّف <span class="s1">«</span>بين شما و برادرانتان نفاق انداختند و هم اكنون شما مجبور هستيد كه با خويشان و برادران خود بجنگيد و در حقيقت امروز ديگر جنگ با اجنبى به پايان رسيده و نبرد با هموطنان آن هم نبرد برادر با برادر آغاز شده و من به هيچ وجه حاضر به جنگ به هموطنانى كه وقتى مددكار ما بوده اند نيستم لذا عجالتاً به كازرون مى روم و شما را به خدا مى سپارم<span class="s1">...»</span>۱۵</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سردار عشاير با گروهى اندك در هفدهم تيرماه </span>۱۲۹۷<span class="s1">/ </span>هشتم جولاى ۱۹۱۸ وارد فيروزآباد شد ولى از قوايى كه مأمور تعقيب او بودند شكست خورد و به سوى جنوب فارس عقب نشست <span class="s1">«</span>و خانه و زندگى اش از جمله ۹ هزار جلد كتاب هاى نفيس خطّى و چاپى و يكصد صندوق نقره آلات و پارچه و البسۀ گرانبها و سه هزار پارچه ظروف چينى ممتاز و اشياى گرانبهاى ديگر توسّط مهاجمين به غارت رفت<span class="s1">... </span>آنها خيال داشتند كه شهر فيروزآباد را نيز آتش بزنند كه قوام مانع شد و نگذاشت خيانت و وحشيگرى را به حدّ كمال رسانند<span class="s1">.»</span>۱۶</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صولت به تلافى اين شكست به قصد تهاجم بر دشمن به فراهم آوردن نيرو از ميان افراد قبايلى كه به او وفادار مانده بودند پرداخت و با كمك هايى كه از جانب سران تنگستانى و دشتى و دشتستانى به او شد توانست جنگجويانى به گرد خود فراهم آورد و بر فيروزآباد مركز ايل كه اكنون مقرّ برادرش سردار احتشام شده بود بتازد و او را وادار به فرار نمايد كه انگليسى ها در شرايطى كه جنگ جهانى به نفع متّفقين رو به پايان بود با اعزام قوا به فيروزآباد بر جنگجويان سردار عشاير فائق آمدند و شكست نهايى را به او وارد آوردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار عشاير پس از اين شكست در ميان طرفداران خود به سر مى برد تا اينكه فرمانفرما از استاندارى فارس معزول و شادروان دكتر محمّد مصدّق عهده دار اين سمت شد و چون يكى از مناطق ناامن فارس منطقۀ ايل قشقايى بود كه به ايلخانى سردار احتشام تن نمى دادند و از صولت جانبدارى مى نمودند دكتر مصدّق براى برقرارى امنيت، سردار احتشام را از رياست ايل بركنار نمود و صولت الدوله را كه از پشتيبانى ايل خود برخوردار بود به اين سمت برگزيد<span class="s1">. </span><span class="s3">صولت تا سال ۱۳۱۱ شمسى كه به دستور رضاشاه محبوس و در زندان مقتول شد رياست ايل قشقايى را برعهده داشت</span><span class="s1">. </span><span class="s3">خود مصدّق در خاطراتش در اين مقوله چنين مى نويسد</span><span class="s1">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>ورودم به شيراز تصادف نمود با ناامنى هايى كه در بعضى از نقاط فارس مخصوصاً خطّۀ آباده شيراز بروز كرده، فرمانفرما هم استعفا داده بود و دولت اين مأموريت را به هر كس تكليف مى نمود چون براى برقرارى امنيت پول و استعداد مى خواست و والى فارس هنوز تعيين نشده بود<span class="s1">. </span>نه مردم مى خواستند كسى به فارس برود كه از رويّۀ ولات سابق پيروى كند، نه سياست خارجى مى خواست در آن وقت كه تبليغات كمونيستى رو به شدّت مى گذاشت مردم ناراضى شوند، منتقدين هم كه مى دانستند هر كس از تهران اعزام شود به ضرر عموم تمام خواهد شد از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ايالت از نخست وزير پيرنيا مشيرالدوله درخواست كردند<span class="s1">.</span>او به من تلگراف نمود شرايط خود را براى تصدّى اين خدمت پيشنهاد كنم<span class="s1">. </span>سپس به خانۀ مؤيّدالملك آمدند و با من وارد مذاكره شدند و مرا به توقّف در شيراز و قبول اين خدمت تشويق نمودند و خلاصۀ بياناتشان اين بود حقوق يك وزير در ماه ۷۵۰ تومان است چنانچه وزارت من يك سال دوام كند بيش از نه هزار تومان به من نخواهد رسيد ولى در فارس مى توانم يكصد و چهل هزار تومان در سال استفاده نمايم بدين قرار<span class="s1">: </span>۱<span class="s1">-</span>حقوق دولت يك ماهه ۶ هزار تومان در يك سال ۷۲ هزار تومان ۲<span class="s1">- </span>از قوام الملك يك ماهه ۲ هزار تومان در يك سال ۲۴ هزار تومان ۳<span class="s1">- </span>از صولت الدوله سردار عشاير يك ماهه ۲ هزار تومان در يك سال ۲۴ هزار تومان ۴<span class="s1">- </span>از نصيرالملك۱۷ بابت عوايد متفرّقه در يك سال ۲۰ هزار تومان جمع چهار قلم ۱۴۰ هزار تومان كه چون اين پيشنهاد مخالف با سبك و سليقه من بود مورد قبول واقع نشد<span class="s1">. </span>گفتند حالا كه شما چيزى نمى خواهيد به شما چيزى نمى دهيم<span class="s1">. </span>گفتم مقصود اين است كه از مردم چيزى نگيريد<span class="s1">. </span>براى مردم چه فرق مى كند كه وجهى به شما بدهند ولى شما چيزى به من ندهيد، كه متعهّد شدند نه از كسى بگيرند نه چيزى به من بدهند<span class="s1">. </span>اين بود كه به دولت تلگراف كردم اگر رجال متنفّذ به عهد خود وفا كنند من نه پول مى خواهم و نه قوا، و از ماهى شش هزار تومان حقوق ايالتى هم دو هزار تومان در هر ماه آن هم براى مخارج شام و ناهار و پذيرايى دستگاه ايالتى بيشتر نخواهم گرفت<span class="s1">. </span>چنانچه خلف عهد كنند و به عهدى كه كرده اند وفا نكنند من آن كس نخواهم بود كه بر عليه مردم قوا به كار برم<span class="s1">. </span>آن وقت استعفا مى دهم و دولت هر كس را خواست به اين سمت تعيين نمايد<span class="s1">. </span>در جواب اين تلگراف رئيس دولت اظهار امتنان نمود و من به كار شروع كردم و در همه جا امنيت برقرار شد<span class="s1">... </span>برقرارى امنيت ايجاب مى نمود كه صولت الدوله سردار عشاير به رياست ايل قشقايى منصوب شود<span class="s1">. </span>سلف من <span class="s1">(</span>يعنى دائيش فرمانفرما<span class="s1">)</span>۱۸ نيز صاحب همين نظر بود ولى چون شصت هزار تومان مى خواست كه او براى پرداخت اين مبلغ حاضر نشده بود، انتصابش به رياست ايل صورت نگرفته بود و چون سپهدار <span class="s1">[</span>سردار منصور جانشين حسن پيرنيا<span class="s1">]</span>تصوّر كرده بود اين كار <span class="s1">[</span>يعنى انتصاب سردار عشاير به رياست ايل<span class="s1">] </span>بدون سود انجام نشده، مجوّز آن را از من پرسيد كه گفتم عمل مأموران بايد با قانون يا آيين نامه و در نبود هيچ كدام با سوابق تطبيق كند<span class="s1">. </span>نظر به اينكه براى اين انتصاب نه قانونى هست، نه نظامنامه و طبق سابقه هم اين كار هميشه با نظر والى صورت گرفته است، من او را به اين سمت نصب كردم و غير از يكصد و پنجاه تومان كه به دفتر ايالتى داده ديگر به هيچ كس دينارى نپرداخته است كه بعد تلگراف نمود و از من معذرت خواست<span class="s1">.»</span>۱۹ روانت شاد مصدّق<span class="s1">!(6 ) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s1"> </span>سیف پور فاطمی که خود بطور بالینی <span class="s1">« </span>قشقایی ها<span class="s1">» </span>را می شناخت و با سران آنها دوست بود می نویسد <span class="s1">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در این جا لازم است مختصری ازاوضاع شیراز در سال </span><span class="s1">1318 </span>صحبت کنم<span class="s1">. </span>ایالت فارس هنگام کودتا و تشکیل رژیم سردار سپه بین دو دسته و دو گروه ، یکی ایل قشقایی تحت زعامت صولت الدوله و دیگری خانوادۀ قوام تحت ریاست ابراهیم قوام تقسیم شده بود<span class="s1">. </span>انگلیسی ها هم که سهم مهمّی در ادارۀ فارس داشتند و درهمه کارها دخالت می کردند همیشه طرفدار قوام و مخالف صولت الدوله و قشقایی ها بودند<span class="s1">. </span>صولت الدوله مردی میهن پرست ، مغرور و با قدرت و صراحت لهجه بود<span class="s1">. </span>کمتر زیر بار قدرت های خارجی و داخلی می رفت<span class="s1">. </span>در جنگ بین المللی مدّت ها در مقابل انگلیس ها مقاومت کرده و مانع از رسیدن سربازان انگلیس به شیراز شدند<span class="s1">. </span>آلمانی ها ی متواری را نه فقط پناه داده بلکه همه قسم کمک مالی به آن ها کرده و ایلات اطراف را دور خود جمع کرده و رسماً به طرفداری آلمان ها و مبارزه با انگلیس قیام کرد<span class="s1">. </span>بعدها که انگلیس ها از راه کرمان و اصفهان و تشکیل پلیس جنوب موفّق شدند شیراز و نقاط اطراف را اشغال کنند برای مدّت کمی مناسبات کجدار و مریز بین قشقایی ها وانگلیس برقرارشد<span class="s1">. </span>هنگام کودتا صولت الدوله ازمصدّق السلطنه که رسمأ مخالفت خود را با حکومت سید ضیاء الدین و انگلیس ها اعلام کرده بود طرفداری جدّی کرده و بعد از رفتن سید ضیاءالدین با سردار سپه از در دوستی بیرون آمده و او را به نام یک ایرانی وطن پرست قبول کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درمجلس مؤسّسان صولت الدوله وپسرش ناصرخان قشقایی به سلطنت رضا شاه رأی داده و صمیمانه از او جانبداری کردند<span class="s1">. </span>دردورۀ ششم صولت الدوله وناصرخان از فارس به نمایندگی مجلس انتخاب شدند و ناصر خان دربسیاری از مسافرت های رضا شاه به اطراف مملکت ندیم و همراه شاه بود<span class="s1">. </span>در غائلۀ <span class="s1">1308 </span>فارس نیز پدر و پسر ازهیچ گونه کمک به سرلشکر شیبانی وقشون فارس برای ساکت کردن منطقه خود داری نکرده و در تنگۀ نامرادی پنج هزار سرباز ایرانی را از قتل عام ونابودی به دست بویراحمدی ها نجات دادند ومع الوصف رضا شاه همیشه به صولت الدوله مظنون وبه قول سرلشکرمحمّد حسین فیروزدستورمحرمانۀ شخص شاه این بود به صولت الدوله اعتماد نباید کرد و همیشه او و اطرافیانش راباید تحت نظر گرفت<span class="s1">. </span>رضا شاه معتقد بود که صولت الدوله به قدرت تن در نمی دهد و هیچ گاه زیر باراو نخواهد رفت <span class="s1">.</span>بنابراین منتظرفرصت بود که او را ازمیان ببرد<span class="s1">. </span>تامستوفی الممالک زنده بود به واسطۀ نزدیکی قشقائی ها با مرحوم مستوفی و نفوذ اخلاقی و سیاسی او صولت الدوله و ناصر خان آزاد بودند ولی پس از مرگ مستوفی از صولت الدوله و پسرش که نمایندۀ مجلس بودند سلب مصونیت شد وهر دو به زندان افتادند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">صولت الدوله در زندان کشته شد و ناصر خان تا سوّم شهریوردرتهران تحت نظر مأمورین شهربانی بود</span><span class="s1">. </span>املاک فارس صولت الدوله و بستگانش را هم دولت ضبط و در عوض چند ملک خالصه در خرسان و اطراف تهران به آن ها داد و خدیجه بی بی همسر صولت الدوله که یکی از زنان به نام ایران و در لیاقت ضرب المثل بود امور خانواده را در غیاب شوهر و فرزندان اداره می کرد<span class="s1">. </span>رضا شاه در یکی از مسافرت های فارس می گوید در ایران با دومرد سروکار پیدا کردم <span class="s1">. </span>یکی بی بی همسر صولت الدوله و دیگری خانم فخرالدوله <span class="s1">( </span>مادر آقای علی امینی <span class="s1">) . </span>درموقعی که من در شیراز بودم بی بی و ناصر خان در تهران تحت نظر بودند <span class="s1">. </span>محمّد حسین خان و ملک منصور خان در آلمان تحصیل می کردند<span class="s1">. </span>خسرو خان پسر کوچک مرحوم صولت الدوله هنگام مرگ پدر ده ساله بود<span class="s1">.» (7) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>با آنکه پس از مرگ صولت الدوله و عزل سرلشکرشیبانی ایل قشقایی تحت کنترل شدید نظامی ها در آمد و قزّاق ها ازهیچ گونه ظلم و ستم به ایل خودداری نکردند مع الوصف نفوذ فامیل قشقایی در ایل زیاد بود و ستم و فشار برمحبوبیّت خان ها می افزود و ایل منتظر فرصت بود که سران و رؤسای خود را با آغوش باز استقبال کرده و خوش آمد بگوید<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">خانوادۀ قشقایی پس از توقیف پدر و برادر بزرگ دچار همه قسم توهین و سختی شدند</span><span class="s1">. </span>شاهرخ رئیس دادگستری اصفهان برای من حکایت کرد که هنگام انقلاب فارس در سال <span class="s1">1308 </span>رضا شاه به سردارعشایر صولت الدوله و پسرش ناصر خان که در زندان بودند متوسّل شده و آن ها را از زندان رهایی داده و برای کمک سرلشکر شیبانی به فارس فرستاد<span class="s1">. </span>روزی صولت الدوله به عیادت و احواپرسی شاهرخ به منزلش می رود<span class="s1">. </span>ضمن صحبت از رابطۀ خود با رضا شاه صحبت می کند و درضمن می گوید من از دست این مرد مظنون و بی هویّت خلاصی ندارم<span class="s1">. </span>بی جهت مرا به زندان انداخت و وقتی که درمانده شد مرا از زندان بیرون آورده و به میدان جنگ بویراحمدی می فرستد<span class="s1">. </span>در زندان ازهرگونه ستم به من خود داری نکردند<span class="s1">. </span>هرچه از شاه و اطرافیانش استدعا کردم اجازه دهند خسرو طفل کوچکم که خیلی با من مأنوس است و شب ها در تخت خواب من می خوابید بگذارند در زندان گاهگاهی به ملاقات من بیاید اجازه ندادند<span class="s1">. </span>صولت الدوله کار فارس را تمام کرد و به تهران برگشت و به طوری که سابقاً تذکار دادم پس از مرگ مستوفی الممالک برای دفعۀ دوّم صولت الدوله به زندان رفت و دیگر از زندان خلاصی نیافت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">شاهرخ در ادامۀ صحبت خود می گفت </span><span class="s1">: </span>یک دو روزی پیش و پس نگذشت از دور سپهر<span class="s1">/ </span>بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت؛ موقعی که رضا شاه از سلطنت خلع و از راه کرمان تحت اسارت انگلیس ها به جزیره موریس و جنوب آفریقا می رفت شاهرخ فرماندارکرمان بود<span class="s1">. </span>هنگام ورود شاه فرمانده لشکر سیاه پوش به عذرسرکشی به ساخلو سیرجان از شهر خارج می شود و شاهرخ، شاه را در منزل شیخ ابوالقاسم هرندی جا می دهد<span class="s1">. </span>روز دوّم مهر رضا شاه در خانۀ هرندی قدم می زد و در حالی که فاطمه دخترش و حمید رضا پسرش نزدیک او ایستاده اند به شاهرخ خطاب کرده و میگوید ببین این انگلیسی ها ی ستمگر چه رفتار ظالمانه ای با من می کنند ، مرا از وطنم بیرون می کنند<span class="s1">. </span>این بچّه های کوچک را هم مجبور می کنند که با من به این جهنمی که نامش جزیرۀ موریس است بیایند و درسختی و بدبختی من شریک و سهیم باشند<span class="s1">. </span>چرا آنها را از مادرشان وخانه و زندگانی و دوستان و وطنشان با منتهای بی رحمی دور می سازند<span class="s1">. </span>شاهرخ می گفت فوراً یاد صولت الدوله و این شعر افتادم<span class="s1">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>دید ی که خون ناحق پروانه شمع را</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چندان امان نداد که شب را سحر کند<span class="s1">.</span><span class="s3">؟</span><span class="s1">! !( 8) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s1"> </span>صولت الدوله قشقائی ، سردار عشایر </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>محمّد قلی مجد بر اساس <span class="s1">«</span>اسناد وزارت امور خارجۀ آمریکا<span class="s1">» </span>در بارۀ صولت الدوله اینگونه بیان میکند<span class="s1">: </span>وقتی که بالاخره تاریخ مفصّل مقاومت شجاعانۀ عشایر جنوب در مقابل تجاوز انگلیسی ها به حنوب ایران نوشته شود، بدون شک میرزا اسماعیل خان قشقائی ، معروف به صوالت الدوله ، به نیکی یاد خواهد شد<span class="s1">. </span>هارت در گزارش مورّخ <span class="s1">3 </span>اکتبر <span class="s1">1933 </span>خود <span class="s1">( </span>که در بالا آمد<span class="s1">) </span>به او اشاره می کند، ولی پیش از این گزارش ، و پس از سفر به شیراز ، هم از دستگیری صولت الدوله خبر داده بود<span class="s1">: « </span>چد هفته پیش در شیراز شنیدم که صولت الدوله، رئیس ایل قشقائی ، نه به خاطراینکه شواهدی <span class="s1">[ </span>علیۀ او<span class="s1">] </span>دالّ بر توطئه بر ضدّ دولت بدست آورد ه اند دستگیر و در تهران به زندان افتاده است، بلکه به باور قاطع دستور دستگیری او را داده اند تا آزادانه همۀ ملک و املاکش را که از سرسبز ترین مناطق باقیمانده در جنوب ایران است ببلعد<span class="s1">.» </span>هارت اطّلاعات بیشتری در ارتباط با دستگیری و مصادرۀ اموال صولت الدوله و قوام الملک شیرازی در گزارش مارس<span class="s1">1933 </span>ارائه می دهد<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در </span><span class="s1">20 </span>اکتبر <span class="s1">1932</span>، مجلس قانون زیر را تصویب کرد<span class="s1">: « </span>مقدّمه<span class="s1">: </span>گاه مقتضیات کشور مستلزم تبادل منافع آب و ملک برخی اشخاص، ازجمله عشایر و سایرین ، با قطعه زمین های خالصۀ دولتی است<span class="s1">. </span>تصویب شد<span class="s1">: </span>به مدّت دوسال ازتاریخ تصویب این قانون دولت مختار است هرگاه مقتضیات سیاسی کشورمستلزم انتقال املاک برخی اشخاص از یک منطقه به منطقه دیگری باشد زمین هایی را که جزواراضی دولتی است به این اشخاص منتقل کند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>این اقدام با دو هدف صورت گرفت<span class="s1">. </span>اوّل اینکه رضا شاه را قادر ساخت تا اراضی مواتی را که به دولت تعلّق داشت با اراضی کشاورزی ارزشمندی که جزو املاک خصوصی بود<span class="s1">« </span>مبادله<span class="s1">» </span>کند، و سپس آنها را از دولت <span class="s1">« </span>بخرد<span class="s1">» . </span>دوّمین هدف آن نیز محروم ساختن سران عشایر از مال و اموال و دارایی شان بود<span class="s1">. </span>این قانون پس از اجرای یک طرح آزمایشی در فارس ، به تصویب رسانده است<span class="s1">.» </span>هارت بخشی ازلایحۀ مزبوررا نیز در گزارش ذکر کرده بود<span class="s1">:« </span>وزارت مالیه مجاز است که به موجب سند رسمی تمامی منافع آب وملک میرزا ابراهیم قوام واقع در استان فارس را در مقابل اراضی خالصۀ دولتی ، شامل زمین ، حقّ آب، قنات و غیره در اشرف ، سمنان ، دامغان ، نیشابور ، کاشان و تور قوز آباد بر اساس برابری عواید مبادله کند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">هارت گزارش می دهد که پس از مبادله </span><span class="s1">( </span>بخوانید مصادره<span class="s1">) </span>زمین های قوام با اراضی دور افتادۀ خراسان و دامغان که قوام هیچگونه نفوذ سیاسی در آنجا نداشت، <span class="s1">« </span>مبارزۀ جدّی با نفوذ دوّمین ایل بزرگ فئودال شیراز ، یعنی ایل قشقائی ، که صولت الدوله رئیس و نمایندۀ آن در مجلس بود شروع شد<span class="s1">.» </span>او همچنین روند مقابله با رؤسای تیره بخت ایل بختیاری را توصیف می کند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>به پیشنهاد وزیر داخله، مجلس در <span class="s1">30 </span>اوت <span class="s1">1932 </span>به سلب مصونیت پارلمانی <span class="s1">« </span>اسماعیل خان قشقائی <span class="s1">( </span>صولت الدوله <span class="s1">) </span>و ناصر خان <span class="s1">(</span>یکی از پسرانش <span class="s1">) » </span>رأی داد و <span class="s1">« </span>تعقیب کیفری آنها را از سوی دولت مجاز ساخت<span class="s1">.» </span>خبر انتخابی من در بارۀ این تحوّل گزیده ای از اظهارات وزیرمزبور در زمان ارائه ی این لایحه به مجلس است<span class="s1">:« </span>دولت شواهد متقنی در دست دارد دالّ بر اینکه این دو نماینده درتوطئه و دسیسه برای خنثی کردن تلاش هایی که با هدف بر گرداندن ثبات و آرامش به جنوب ایران صورت می گیرد ، دست داشته اند<span class="s1">. </span>خشکسالی کنونی در فارس وضعیت بسیارحسّاسی به وجود آورده است و کسانی که افکارشیطانی در سرمی پرورانند در پی سوء استفاده از این فرصت برآمده اند<span class="s1">. </span>از آنجایی که تعداد دیگری هم در این ارتباط متّهم شناخته شده اند<span class="s1">. </span>جزئیات این دسیسه باید محرمانه بماند<span class="s1">.» </span>طبق شایعاتی که در آن زمان رواج داشت انگیزۀ این اتّهامات ، که همگان آن را ساختگی می دانستند، این بود <span class="s2"><b>که صولت الدوله ، بر خلاف قوام که در برابر ارادۀ ملوکانه تسلیم شده بود، هیچ نرمشی برای مبادلۀ املاک در شیراز نشان نداده بود </b></span><span class="s1">. </span>از زمان تصویب این لایحه در مجلس ، مقامات رسمی مطلقاً در ارتباط با سرنوشت این دو نماینده سکوت اختیار کرده اند<span class="s1">. </span>ولی باورعمومی بر این است که آنها هنوز در زندان قصر قاجار در تهران محبوس هستند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>تنها خبری که پس از این در بارۀ صولت الدوله ، سردار عشایر ، می شنویم وقتی است که جسدش در سال <span class="s1">1933 </span>در دست غسّالان سردخانۀ تهران دیده شد<span class="s1">. </span>اگرچه خبرمرگ صولت الدوله اعلام نشده بود، هارت مرگ او را تأیید می کند<span class="s1">:« </span>گفته می شود که میرزا اسماعیل خان قشقائی<span class="s1">(</span>که بیشتربه لقب سابقش سردارعشایر وصولت الدوله شناخته می شود<span class="s1">) </span>رئیس ثروتمند وانگلیسی ستیزایل قشقائی که سال گذشته به حکم مجلس به زندان افتاد <span class="s1">( </span>گزارش شمارۀ <span class="s1">1393 </span>مورّخ <span class="s1">25 </span>مارس <span class="s1">1933 ) </span>هفتۀگذشته در زندان در گذشته است<span class="s1">. </span>خبر مرگ او در هیچیگ از روزنامه های داخلی به چاپ نرسیده است<span class="s1">. » </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>هارت در همان گزارش <span class="s1">( </span>شمارۀ <span class="s1">1393 ) </span>نظراتی در بارۀ سیاست تمرکز رضا شاه ، که مستلزم سرکوب وحشیانۀ عشایر بود، ابراز می کند<span class="s1">. </span>هارت سیاست تمرکز را اینگونه توصیف می کند<span class="s1">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">شاید بتوان مشخّصۀ بارزی که رژیم پهلوی را از اسلاف قاجاری رضا شاه متمایزمی سازد</span><span class="s1">. </span>در کلمۀ تمرکز خلاصه کرد<span class="s1">. </span>تمرکز قدرت در دستان اعلیحضرت ، تمرکز منابع مالی ، وی که پایتخت اروپایی شده که نه فقط مرکز اداری مملکت است بلکه محلّ استقرار یک ارتش منظّم مدرنیزه و سیستم جادّه های کمربندی برای تحرّک بخشیدن به هستۀ رژیم جدید است<span class="s1">. </span>در اینجاست که می خواهم به موضع اصلی گزارش حاضر اشاره کنم، یعنی متلاشی شدن نظام فئودالی و جابجایی عشایرکه حدّاقلّ یک چهارم جمعیّت کشور را تشکیل می دهند<span class="s1">. </span>این امر یکی دیگر از ارکان اصلی سیاست تمرکز شاه را تشکیل می دهد<span class="s1">. </span>اعمال تدریجی این سیاست در سرتاسر مملکت از زمانی که پهلوی حتّی پیش از اینکه شاه شود، کاملاً مشهود است و اجرای این سیاست به هیچ وجه کند نشده است <span class="s1">. </span>اعتقاد شاه همیشه براین بوده است که قدرت فئودالی سران عشایر ، چه مطیع قدرت مرکزی باشند و چه نباشند ، باید شکسته شود<span class="s1">.( 9) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s1">« </span>تحليل واکنش قشقاييها به کودتای <span class="s1">28 </span>مرداد <span class="s1">1332 </span>و همکاری آنان با نهضت ملّی ايران<span class="s1">»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مجيد حکيميخرّم در مقالۀ خود به </span><span class="s1">« </span>تحليل واکنش قشقايیها به کودتای <span class="s1">28 </span>مرداد <span class="s1">1332 </span>و همکاری آنان با نهضت ملّی ايران<span class="s1">» </span>می پردازد و شرح می دهد<span class="s1">: </span>رهبرى ايل قشقايى <span class="s1">(</span>فرزندان صولت الدوله، ايلخان قشقايى متوفّى در زندان رضاشاه<span class="s1">) </span>كه در زمان زمامدارى مصدّق جزء هواداران نهضت ملّى و از كوشندگان براى موفّقيت نهضت بودند، پيروزى كودتا و بر باد رفتن تلا شها و آرزوهاى خودشان و ملّت ايران و بازگشت حكومت به خودسرى ناشى از استبداد را تاب نياوردند<span class="s1">. </span>آنها، تنها گروه از همراهان نهضت بودند كه آشكارا در مقابل حكومت كودتا به فكر چاره افتادند و در اين مسير دست به اقدامى خطرناك زدند كه آيند ه شان را به شكلى بی پايان تحت تأثير قرار داد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ موضعگیری قشقایی ها در برابر کودتا</b><span class="s3"> </span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با خارج شدن كنترل اوضاع از دست دولت، در روز </span><span class="s1">28 </span>مرداد، خسرو قشقايي به ديدار مصدّق رفت و از او خواست همراه وی به فارس برود تا قشقايي ها دفاع از او را بر عهده بگيرند<span class="s1">. </span>امّا مصدّق پيشنهاد وی را نپذيرفت<span class="s1">(</span>مرسدن، <span class="s1">1358 </span>،ص <span class="s1">71 </span>؛ قشقايى، <span class="s1">1384 </span>،ص <span class="s1">110 ) </span>و خسروخان و محمّدحسين خان روز بعد به ناصرخان در ايل ملحق شدند<span class="s1">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در ايل قشقايي، ناصرخان، با شنيدن خبركودتا در روز </span><span class="s1">28 </span>مرداد، به نيروهای ايلی دستور آماده باش داد و همان روز تعدادی از پاسگاهها را خلع سلاح كرد و طى تلگرافى از زاهدى خواست تا گذشتۀ خود رالكّه دارنكند و تا ديرنشده به سوى مردم برگردد<span class="s1">( </span>قشفایی ، <span class="s1">1371 </span>،صص <span class="s1">402 - 401 ). </span>وی در <span class="s1">30 </span>مرداد اعلامیه ای خطاب به <span class="s1">«</span>ملّت ايران <span class="s1">» </span>صادر كرد و مردم را به قيام فراخواند <span class="s1">(</span>ساكما<span class="s1">: 293005635 ).</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زاهدى جوابی به اعلاميه و تلگراف ناصرقشقايی نداد، اما دستور داد تا سرتيپ دولّو، كفيل استانداری و فرماندۀلشكر اصفهان، پاسخ وی را در اعلاميه ای تهديدآميز با هواپيما بر روی نواحی اقامت ايل قشقايی پخش كند<span class="s1">(</span><span class="s3">زاهدى، </span><span class="s1">1385 </span><span class="s3">،صص </span><span class="s1">365 - 366 ). </span><span class="s3">ناصرخان، پاسخ اين اعلاميۀ تهديدآميز را با تلگرافی داد كه در آن سرتيپ را به خاطر تغيير سريع عقيده سرزنش كرد</span><span class="s1">(</span><span class="s3">قشقايى، </span><span class="s1">1371 </span><span class="s3">،ص</span><span class="s1">405 ).</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اين حوادث وآمادگی قشقايی ها و متّحدانشان برای اقدام به نفع نهضت ملّى، حمايت مردمی از مصدّق درگوشه وكنار كشور، تشكيل كميتۀ مقاومت ملّى توسّط افراد جبهۀ ملّى، و تشكيل ستادی با عنوان </span><span class="s1">«</span>ستاد خنثی سازی كودتا <span class="s1">» </span>توسّط حزب توده <span class="s1">( </span>كيانورى، <span class="s1">1371 </span>،ص <span class="s1">295 )</span>، عواملی بودند كه باعث می شدند تا حكومت و دولت كودتا<span class="s1">- </span>كه در وضعيتی نبود كه بتو اند با اعمال قدرت بر اوضاع مسلّط شود<span class="s1">- </span>نتوانند به راحتی دست به هراقدامی عليه مخالفان بزند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از همين رو، زاهدی، با توجّه به دوستی ديرينه ای كه با برادران قشقايی داشت، و بيش از آن،به خاطر عوامل ياد شده تلاش كرد تا با آ نها از درصلح درآيد<span class="s1">. </span><span class="s3">به همين منظور، روز</span><span class="s1">31 </span><span class="s3">مرداد، از طريق سرتيپ جهانگيری، فرماندۀ لشكرفارس، اين تلگراف را برای ناصرخان فرستاد</span><span class="s1">:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>برحسب امر جناب نخست وزير به جناب ناصرقشقايي اطّلاع دهيد هيچگونه نگرانی نداشته باشند، خانوادۀ قشقايی مثل خانوادۀ من است<span class="s1">»(</span>زاهدى، <span class="s1">1385 </span>،ص <span class="s1">366 ) </span>و در همين هنگام به فكر چارۀ كار و فرستادن نمايندگانى از طرف دولت براى مذاكره با برادران و ايل قشقايى افتاد<span class="s1">(</span>مكى، <span class="s1">1368 </span>،ص <span class="s1">549 ). </span>وى، با وجود آمادگى براى سركوب قشقايى ها، بی ميل نبود تا مشكل با مسالمت وگفت وگو حل شود و از حسين مكّى خواست تا به نمايندگی از طرف دولت با قشقايی ها صحبت كند، امّا او <span class="s1">«</span>علی هيئت <span class="s1">» </span>را براي اين منظور پيشنهاد كرد<span class="s1">(</span>مكّى، <span class="s1">1368 </span>،ص<span class="s1">549 ).</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به اين ترتيب، علی هيئت،به عنوان استاندار جديد فارس تعيين شد تا گفت وگوبا قشقايی ها را نيز به انجام برساند</span><span class="s1">. </span>همزمان با حركت نامبرده، تلگرافى از طرف زاهدی برای ناصر قشقايی مخابره شد كه وى را به همكارى با دولت دعوت مى كرد <span class="s1">(</span>زاهدى، <span class="s1">1385 </span>،ص <span class="s1">367 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به دنبال چرخش سياست حكومت به سمت مسالمت با قشقايی ها، فرماندۀ لشكراصفهان نيز به تبعيّت از دولت، همان رفتار را در پيش گرفت</span><span class="s1">. </span>روز اوّل شهريور، نمايندگان لشكراصفهان، با ناصرخان ملاقات كردند<span class="s1">. </span>امّا وی با اين پيام كه <span class="s1">«</span>بعد از اعلاميۀ اهانت آميز حاضر به مذاكره هم نيستم <span class="s1">» (</span>قشقايى، <span class="s1">1371 </span>،ص <span class="s1">406) </span>آنها را پس فرستاد<span class="s1">. </span>روزبعد، ناصرخان، درديداری باخسروخان بويراحمدى و ديگر نمايندگان خانهای بويراحمدى طرفدارمصدّق كه به ديداروی آمده بودند، اتّحاد و يكپارچگی نيروها را ستود و پيروزی را ازآن خودشان دانست و درهمان روز در پاسخ به نمايندگان لشكر و استانداری فارس كه حامل پيام هايی بودند، ضمن تمجيد از كارهای مصدّق، از جمله شكست انگليسی ها و پرآوازه كردن نام ايران، مخالفت با وی را به عنوان يكی از دوستان وهمفكران ديروز دور از انصاف ومردانگی خواند <span class="s1">(</span>قشقايى، <span class="s1">1371</span>، ص<span class="s1">406).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پافشاری اتّحاد ايلات جنوب بر حمايت از مصدّق، آمريكايی ها را واداشت تا به صورت مستقيم دخالت كنند</span><span class="s1">. </span>آمريكايی ها، كه خودشان مجرى كودتا و بازيگر اصلی سياست ايران بعد ازكودتا بودند، درنظر نداشتند تا ايران را به حال خود واگذار كنند وهر پيش آمدی را در كشور بپذيرند<span class="s1">. </span>به همين منظور، از همان ابتدا از طريق نمايندگان سياسی خود با قشقايي ها ارتباط برقرار كردند تا به هرنحوآ نها را مجبور به ترك مقاومت نمايند<span class="s1">. </span>دراين ميان، برينت <span class="s1">(</span><span class="s2"><b>Brient</b> ) </span>، رئيس ادارۀ اصل چهار ترومن در شيراز، نقش اساسی را ايفا می كرد<span class="s1">. </span>وی، از طريق كارمندان اداره و افراد ايرانی آن ازجمله محمّد بهمن بيگی، كه خانها نيز به وی خوشبين نبوده و وی را خدمتكار آمريكايی ها مي دانستند <span class="s1">(</span>قشقايى، <span class="s1">1371</span>،ص <span class="s1">472 )</span>، برای سازش قشقايي ها تلاش مي كرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز چهارم شهريور، برينت، به منظور گفت وگو با سفير آمريكا به تهران رفت و درگفت وگويی كه با شاه انجام گرفت، شاه قول داد تا هر جور كه آمريكايی ها بگويند با قشقايی ها همراهي كند<span class="s1">. </span><span class="s3">آمريكايی ها اين پيام را به خانها رساندند، امّا جواب خا نها برما معلوم نيست</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روز هشتم شهريور، علي هيئت، به عنوان استاندار فارس و نمايندۀ دولت، در منطقۀ طايفۀ كشكولی با ناصرخان ملاقات كرد</span><span class="s1">. </span>در آن ملاقات، هيئت، از خودداری ناصرخان در فرستادن تلگراف تبريك برای نخست وزير و استاندار انتقاد كرد و از وی خواست تا هرچه زودتر به ديدار زاهدی و شاه برود و ترتيب كارها را بدهند<span class="s1">. </span>ناصرخان در پاسخ ضمن اشاره به دوستی ديرينۀ خانوادۀ وی با زاهدی و استاندار گفت<span class="s1">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«...</span>من هوادار مصدّق بوده وهستم وايشان را يگانه نخست وزير ملّي مي دانم و آقای سرلشكر زاهدی را به رسميت نمی شناسم<span class="s1">. </span>وقتي ايشان را برای نخست وزيری به رسميت نشناختم، طبعاً به جنابعالي هم نمی توانستم <span class="s1">[</span>به نام<span class="s1">] </span>استاندار تلگراف نمايم<span class="s1">... </span>نخست وزيری كه از سفارت آمريكا بيرون بيايد، من به رسميت نمي شناسم<span class="s1">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>هم شاه و هم نخست وزير شما هر دو نوكری آمريكا را قبول كرده اند</b></span><span class="s1">. </span>چنين اشخاصی داخل آدم نيستند<span class="s1">. ... </span>به يك شرط <span class="s1">... </span>كه آقای دكتر مصدّق و ساير رفقا را كه حبس كرده اند آزاد كنند، ممكن است از در صلح بيايم <span class="s1">»</span><span class="s2"> (</span>قشقايى، <span class="s1">1371 </span>،ص <span class="s1">410 )</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در پي اين مذاكرات، هيئت، برای گفت وگو با مقامات به تهران بازگشت</span><span class="s1">. </span>در اين هنگام،روزنامه ها از قول ناصرخان و نمايندگان دولت نوشتند كه خطر به طور كامل برطرف شده است <span class="s1">( </span>خواندنی ها، <span class="s1">1331 </span>، <span class="s1">13 ( 104 )</span>،ص <span class="s1">22 ). </span>مجلۀ خواندنی ها از قول روزنامۀ آسيای جوان نوشت<span class="s1">: «</span>اعليحضرت شاه شخصاً به وسيلۀ نمايندۀ فوق العادۀ دولت، ناصر قشقايی را برای مذاكره به تهران دعوت كرده اند و انتظار می رود كه مشاراليه اين دعوت را قبول كرده و به تهران بيايد <span class="s1">» ( </span>خواند نيها، <span class="s1">1331 </span>، <span class="s1">13 ( 104 )</span>،ص <span class="s1">22 ).</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ تلاش حزب توده برای اتّحاد با قشقایی ها و عملیات مشترک</b><span class="s3"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از جمله نيروهای تأثيرگذاردر فضای سياسی آن روز ايران، حزب توده بود</span><span class="s1">. </span>حزب توده كه در جريان كودتا خنثی مانده بود، خيلی زود فهميد كه اوّلين هدف سركوب حكومت كودتا و حاميانش خواهدبود<span class="s1">. </span>به همين منظور، از همان صبح كودتا دست به اقداماتی برای سازماندهی نيروهايش زد و به منظور مبارزه به <span class="s1">«</span>نهضت مقاومت ملّی <span class="s1">» </span>نزديك شد <span class="s1">(</span>گازيوروسكى،<span class="s1">1371 </span>،ص <span class="s1">154 ). </span>از جمله اقدامات حزب توده، رخنه در نيروهای نظامی و تلاش برای استفاده از جنگ افزارها يا دستكم خرابی در آ نها بود و تلاش می كرد تا با نيروهای پراكندۀ حامی مصدّق ارتباط برقرار كند<span class="s1">. </span>توده ا يها، در اين هنگام، با تشكيل ستادی به نام <span class="s1">«</span>ستاد خنثی سازی كودتا <span class="s1">» </span>سياست خود را دنبال می كردند<span class="s1">(</span>كيانورى، <span class="s1">1371 </span>،ص<span class="s1">295 ). </span>اوّلين ديدار آ نها با قشقايی ها، روز شانزدهم شهريوراتّفاق افتاد<span class="s1">. </span>توده ا يها خواستار حملۀ قشقايی ها به شهرشيراز بودند و وعده دادند تا در آن صورت، افراد آ نها عرّاده های نظامی را از كار انداخته و تعدادی جنگ افزار و افسر نظامی در اختيار قشقايی ها قرار بدهند و در صورت اشغال شهر، هيئتی برای ادارۀ آنجا بفرستند <span class="s1">1 (</span>قشقايى، <span class="s1">1371 </span>،صص <span class="s1">412 - 430 ).</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اين ملاقاتها در چند نوبت انجام گرفت</span><span class="s3">. </span>توده ا ی ها، به منظور سازماندهی نيروی نظامی ايلی، چند نفر فرماندۀ نظامی از جمله خسرو روزبه، سرهنگ علی اكبر چليپا، و علی متّقی را به ميان قشقايی ها فرستادند<span class="s3">. </span>افراد نظامی حزب در ميان ارتش نيز، در پی آمادگی نيروی هوايی برای بمباران، فعّاليت خود را شروع كردند<span class="s3">. </span>قشقايی ها، دست به عمليات خرابكارانه در پادگان هوايی قلعه مرغی زدند و اكثر هواپيماها را از كار انداختند <span class="s3">(</span>زيبايى، بىتا، صص <span class="s3">603 - 604 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اين مسئله باعث شد تا حكومت در مورد ارتباط توده ا يها با نيروهای مصدّقی، به خصوص ايل قشقايی، حسّاسيت بيشتری به خرج دهد </span><span class="s3">2. </span>از طرفی، قشقايی ها، از اينكه ناخواسته آب به آسياب توده ايها بريزند و با عملكرد خود باعث تسلّط توده ا يها بر شهرهای جنوب و يا كلّ مملكت بشوند، نگران بودند و از بدنامی ناشی از اين پيشامد می ترسيدند و منتظر اقدام يا دستور نهضت مقاومت ملّی ماندند<span class="s3">. </span>سرانجام هم نهضت مقاومت ملّی به قشقايی ها پيغام داد كه چون آمادگی چنين كاری را ندارد، از هرگونه اقدام نظامی خودداری كرده و منتظر زمان مناسب باشند <span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">427 </span>؛ كيانورى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">301 ). </span>به اين ترتيب، قشقايی ها ازهمكاری با حزب توده امتناع ورزيدند و توده ایها نيز تحت فشار فضای سركوب حاكم بردورۀ بعد از كودتا، نتوانستند اقدام مؤثّری انجام دهند <span class="s3">(</span>گازيوروسكى، برن، <span class="s3">1384 </span>،ص <span class="s3">141 ).</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ ادامۀ تلاش موازی حکومت و قشقایی ها</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مهم ترين درخواست قشقايی ها از حكومت، آزادی مصدّق و يارانش بود</span><span class="s3">. </span>امّا حكومت حاضرنبود به راحتی تن به خطر داده و مشكلات گذشته را گريبانگيرخودش كند<span class="s3">. </span>به خصوص كه آمريكايی ها پيرو سياست خارجی خود، در نظر داشتند تا در كشورهای پيرامون روسيه و منطقۀ خطر كمونيسم، حكومت هايی دست نشانده و مستبد تشكيل دهند<span class="s3">(</span>گازيوروسكى،<span class="s3">1371 </span>، بخش <span class="s3">4). </span>كاتوزيان، در تحليل اين مورد معتقد است كه شاه و حكومت، تحت فشار عواملی از جمله حمايت خانهای قشقايی و با توجّه به موقعيت نامطمئن خويش،آماده بودند تا مصدّق را آزاد و تبعيد كنند <span class="s3">(</span>كاتوزيان، <span class="s3">1372 </span>،ص <span class="s3">143 )</span>؛ امّا با توجّه به برنامه های از قبل تعيين شدۀ قدرتهای كودتاچی و اهداف آنها درايران ومنطقه، اين موضوع بعيد به نظر می رسد، مگر اينكه حاميان مصدّق قادر می بودند حكومت و كودتاچيان را مجبور به اين كارها كنند كه آن هم اتّفاق نيفتاد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روز دوّم شهريور، ناصرخان توسّط نادرجهانبانی كه عازم تهران بود، براي شاه پيغام فرستادكه</span><span class="s3">: « </span>استدعا و التماس ما اين است كه مصدّق را آزاد كنند ما هيچ چيز نمی خواهيم و حتّی حاضريم از اين مملكت هم خارج شويم<span class="s3">... » (</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">418 ). </span>اين درحالی بود كه اتّحاد و هماهنگی اتّحاديۀ ايلی در حال نابودى بود<span class="s3">. </span>در جلسۀ ايلی هشتم مهرماه، اين ناهماهنگی برای اوّلين بار رخ نمود و معلوم شد بعضی از خا نها برای جنگ مصمّم نيستند<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">422 ) </span>و به خصوص، از اينكه مستقيماً با دولت آمريكا رودررو شوند هرا س دارند <span class="s3">(</span>قشقايى،<span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">423 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در هفتۀ اوّل مهر، برخی خوانينِ مخالفِ خانوادۀ صولت ا لدوله، يعنی همان عموزادگانی كه در جنگ جهانی اوّل نيز پدرانشان به نفع انگليسیها و عليه صولت الدوله جنگيدند، برای اعلام طرفداری از حكومت و ديدار با شاه به تهران رفتند</span><span class="s3">. </span>آسيای جوان در آن هنگام با نمايندۀ آنها، اميرحسين قشقايی فرزند احمدخان سرداراحتشام، مصاحبه هایی انجام داد<span class="s3">. </span>در آن مصاحبه، نامبرده، ضمن حمايت از شاه، اقدامات برادران قشقايی را جدای از ايل قشقايی عنوان كرد و اعلام نمود كه وی و ايل قشقايی آماده اند تا در صورت درخواست حكومت، فرزندان صولت الدوله را دستگير نموده تحويل دهند<span class="s3">( </span>آسياى جوان، <span class="s3">4( 6)</span>،ص، <span class="s3">14 ). </span>روز چهاردهم مهرماه، ناصرخان، پس از چند روز درخواست و نامه های دوستانه از طرف علی هيئت، درشيرازبا وی ملاقات كرد<span class="s3">. </span>در خاطرات ناصرخان چيزی بيشترازردّ درخواست استاندار مبنی بر رفتن وی به تهران نيامده، امّا در همان روز مجلۀ خواندنيها خبر اولتيماتوم نخست وزيربرای به كاربردن نيروی نظامی عليه قشقايی ها را درج كرده بود،<span class="s3">: «</span>سران قشقايی شرايط جديدی <span class="s3">1 </span>برای ابراز اطاعت و پشتيبانی از دولت پيشنهاد كرده اند<span class="s3">: 1. </span>تأمين آزادی مطبوعات و رفع كليۀ قيوداتی كه برای تحديد مطبوعات برقرارشده است<span class="s3">. 2. </span>احترام به قوانين ملّی شدن نفت واحتراز از سازش با انگليسی ها؛ و <span class="s3">3. </span>جلوگيری ازبازگشت والاحضرت اشرف به تهران<span class="s3">. </span>قشقايیها از شرايط سابق خود دربارۀ آزادی دكترمصدّق وهمكاران او صرف نظر كرده و اظهار داشتند در صورت قبول شرايط فوق مطيع اوامر حكومت خواهند بود<span class="s3">... «( </span>خواندنيها، <span class="s3">14 ( 3)</span>،ص <span class="s3">7).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">همين مجلّه، از قول روزنامۀ ميهن ما، از بركناری نزديك ناصرخان از رياست ايل قشقايی وتبعيد برادران قشقايی تا اواخرمهرماه خبر داد</span><span class="s3">(</span>خواندنيها، <span class="s3">14 ( 3)</span>،ص <span class="s3">7). </span>هر چند نمی توان به مطالب روزنامه های پس از كودتا اعتماد كامل داشت، رفتار قشقايی ها از آن به بعد آميخته ای از وفاداری، حسرت از سرشكستگی پيش آمده، و بی تصميمی و انفعال بود<span class="s3">. </span>آ نها، تحت تأثيرانفعال بقيۀ نقاط كشور و به خصوص هشدارهای مستقيم آمريكايی ها، نمی توانستند تصميم بگيرند و سرگردان مانده بودند<span class="s3">. </span>برابر اظهارات محمدحسين قشقايى، رئيس شعبۀ سيا در تهران، گودوين، آخر شهريوربا ناصرخان و قشقايی ها درايل ملاقات و آ نها را تهديد كرده بود كه در صورت ادامۀ مخالفت، با آمريكايی ها طرف هستند ومورد حملۀ مستقيم آنها قرار خواهند گرفت <span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1384 </span>،ص <span class="s3">112 ). </span>تأثيراينگونه هشدارها برخانهای قشقايی را، درلابه لای نوشته های ناصرخان به وضوح می توان ديد<span class="s3">. </span>آ نها اگرچه برای قدرت حكومت ايران اهميت زيادی قائل نبودند، امّا از اينكه مورد حملۀ نابرابرآمريكايیها قرار بگيرند و يا آغازگرجنگي شوند كه قدرتی برتر يك طرف آن باشد، واهمه داشتند<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">423 ). </span>ازطرفی، تلاش دوگانۀ دولت نيز در بی تكليفی و بهم خوردن انسجام داخلی قشقايی ها بی تأثيرنبود<span class="s3">. </span>حكومت، از يك طرف، به دنبال آشتی و حلّ مسالمت آميزمسئله و جذب قشقايی ها بود؛ و از طرف ديگر، تلاش مى كرد تا خانها را از يكديگر جدا كند و همين تلاش را درحوزۀ متّحدان آنها، يعنى بويراحمدى ها نيز دنبال كرد و در هر دو گروه نيز موفق بود<span class="s3">. </span>حكومت، همچنين، با تشكيل و تقويت روزنامه ها و گروههای مخالف قشقايی هاى طرفدار مصدّق، تلاش كرد تا هرگونه اقدامی عليه آنها را موجّه و خواستۀ مردم آنجا جلوه دهد<span class="s3">. </span>به عنوان نمونه، مي توان از روزنامه هايی مانند حوائج اصفهان در اصفهان و شهاب اعظم در شيراز نام برد، كه تبليغ گسترده ای را عليه برادران قشقايی انجام می دادند<span class="s3">. </span>در آن هنگام، گروهی با عنوان <span class="s3">«</span>جوانان اصلاح طلب قشقايی <span class="s3">» </span>، كه از مدّت زمانى قبل از كودتا از طرف حكومت شروع به فعاليت بر ضد قشقايى ها كرده بودند، از نو دست به كار شدند<span class="s3">. </span>سراسر بيانيه های آنها توهين به خانهای قشقايي و دعوت مردم به دوری جستن از آ نها و شورش عليه آ نها بود و در بيانيه ها و تلگرا فهای اين تشكّل<span class="s3">- </span>كه رهبر آن فردی به نام ابراهيم شكوهی بود<span class="s3">- </span>همواره نابودی و اعدام <span class="s3">«</span>پسران صولت <span class="s3">» </span>خواسته می شد <span class="s3">(</span>مارجا<span class="s3">: 15652 ). </span>همۀ اين عوامل و به خصوص، شكاف داخلي، مسائلي بود كه قشقايی ها را به انفعال كشاند<span class="s3">. </span>روز پانزدهم مهرماه، زكی خان و جعفرقليخان دره شور ی از اردو جدا شده و عازم تهران گرديدند<span class="s3">. </span>قشقايی ها تحت تأثير اين ناراحتی، با يكديگر قسم خوردند كه تا آخرين نفس جانفشانی كنند و شورايی را برای تصميم گيری در مسائل تعيين كردند<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">424 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شانزدهم مهر، تلگراف هايی از طرف زاهدی و رئيس مجلس سنا به دست ناصرخان رسيد كه وی رابرای حضور در مجلس سنا به تهران دعوت می كردند<span class="s3">(</span><span class="s4">قشقايى، </span><span class="s3">1371 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">425 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دو روز بعد، رئيس آمريكايی ادارۀ اصل چهار ترومن در شيراز، با قشقايی ها ديدار كرد و آ نها خواسته های خود را <span class="s3">- </span><span class="s4">كه آزادی مصدّق از جملۀ آ نها بود</span><span class="s3">- </span><span class="s4">با وی در ميان گذاشتند تا به اطّلاع دولت برساند</span><span class="s3">(</span><span class="s4">قشقايى، </span><span class="s3">1371 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">426 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روز بيستم مهر، شورای ايلی، به منظور اتّخاذ تصميم نهايی برپا شد و در تصميمی كه ناصرخان در خاطراتش دليل آن را پيغام نهضت مقاومت ملّی عنوان كرد، نظرها بر صلح قرار گرفت</span><span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371</span>،ص <span class="s3">426 </span>؛ قشقايى، <span class="s3">1384</span>،ص <span class="s3">113 ) </span>و اردوى قشقايى ها حوالى شيراز را رها كرده و به چند دسته تقسيم و درمناطق خود مستقر شدند<span class="s3">. </span>ازاينجا به بعد، ديگر قشقايى ها تهديدى براى حكومت نبودند و تلاش آنها بر اين قرار گرفت تا استقلال داخلى خود را حفظ كنند وتسليم حكومت وآزار و اذيّت مجدّد نگردند و حمايت آرام از نهضت را ادامه دهند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قشقايى ها در اين مورد قراردادى را نيز در ميان خودشان امضا نمودند <span class="s3">(</span><span class="s4">قشقايى، </span><span class="s3">1371 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">429 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز چهارم آبان، ناصرخان، اعلاميه اى را در مخالفت با تجديد روابط دولت با انگليس صادركرد و در آن، به زاهدى در مورد بازگرداندن انگليسى ها به كشور و پايمال كردن نهضت مردم و رويارويى با آ نها هشدار داد<span class="s3">(</span><span class="s4">قشقايى، </span><span class="s3">1371 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">430 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اين به بعد، خواستۀ قشقايى ها از نمايندگان نظامى و غير نظامى دولت، احترام گذاشتن به اصول قانون ملّى شدن صنعت نفت بود و از درخواست هاى گذشته خبرى نبود<span class="s3">. </span><span class="s4">آ نها حالا نگران بودند كه از طرف نيروهاى نظامى مورد تعرّض قرار گيرند و باقى ماندۀ توان خود را تنها در اين راه مى توانستند به كار برند</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همزمان با تصميم قشقايى ها براى پرهيز از حمله و ادامۀ اين رويكرد، حكومت تلاش مى كرد تا با حمايت كودتاچيان خارجى، روزبه روز بر مشكلات داخلى فايق آمده و موقعيت خويش را محكم كند<span class="s3">. </span><span class="s4">روند حوادث، بازگشت به وضعيت زمان رضاشاه را نويد مى داد</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اين ميان، آمادگى قشقايى ها نيز براى اينكه شايد همپاى مقاومت ديگر مناطق كشور درحمايت از آزادى و حكومت ملّى، دست به اقدامى بزنند، راه به جايى نبرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به دنبال از هم پاشيدن اتّحاديۀ نظامى قشقايى ها و متّحدانشان، و تلاش حكومت براى جلب سران ايلى، از اواخر آذرماه روند پيوستن برخى خا نها به حكومت آغاز شد</span><span class="s3">. </span>روز بيست و دوّم آذر، زيادخان درّه شورى و الياس و فريدون خان كشكولى براى رفتن به تهران حركت كردند<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">425 </span>؛ قشقايی ، <span class="s3">1384 </span>،ص <span class="s3">14 ). </span>جدايى زيادخان، كه يكى از افراد مؤثّر بود، ازطرف همه با تعجّب روبه رو شد و معلوم كرد كه قشقايى ها به قرارداد داخلى خود نيز وفادارنخواهند ماند<span class="s3">. </span>اين وضعيت، در طرف ديگر اتّحاديه، يعنى در ميان بويراحمد یها، نيز پيش آمد ودر آنجا شكاف داخلى به جنگ و برادركشى و از هم پاشيدگى كامل منجر گرديد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ايلات كهگيلويه و بويراحمد، به عنوان متّحدان هميشگى قشقايى ها در فضاى سياسى آن زمان كشور، با فرا رسيدن نهضت ملّى شدن صنعت نفت به دو دستۀ طرفدار نهضت و طرفداردربار تقسيم شدند</span><span class="s3">. </span>امّا طرفداران دربار با وجود برخوردارى از حمايت نظاميان، قدرت چندانى در آنجا نداشتند<span class="s3">. </span>حدّفاصل حوزۀ ايلى قشقايى تا حوزۀ ايلى بويراحمد و كهگيلويه، ايلات ممسنى در منطقۀ نور آباد ممسنى ساكن بودند كه آ نها نيز در آن پيش آمد وضعيتى مانند ايلات بويراحمد داشتند<span class="s3">. </span>هنگامى كه كودتاچيان سعى در شورانيدن ايلات بر عليه دولت ملّى داشتند و همزمان با شورش ابوالقاسم بختيارى، تلاش براى تشكيل جبهه اى در ميان ايلات بويراحمد وممسني ا نجام گرفت و زمينۀ اتّحاد خانهايى مانند حسينقلى خان رستم و محمدحسين خان طاهرى <span class="s3">- </span>كه از مخالفان دولت بودند<span class="s3">- </span>فراهم شد تا بتوانند با قدرت خانهاى طرفدار مصدّق به سركردگى عبدالله خان ضرغام پور و خسروخان بويراحمدى، مبارزه كنند<span class="s3">. </span>حمايت ارتش از حاميان دربار درآن زمان و تقويت آنها، باعث كشتارهايى درمنطقۀ ممسنى و بويراحمد گرديد كه نتيجۀ آن، بروز اختلاف در جبهۀ حاميان مصدّق بود<span class="s3">. </span>به اين معنى كه طوايف طرفدار مصدّق كه افرادى از آنها كشته شده بود، چون خواهان انتقام از طرف سردمداران خود، عبدا لله خان و خسروخان بويراحمدى و خانهاى قشقايى بودند، از اينكه نامبردگان نخواستند يا نتوانستند از حيثيّتشان در مقابل رقيب دفاع كنند، ناراضى باقى ماندند<span class="s3">. </span>اين پيش آمد باعث شد تا هنگامى كه اتّحاديه، نيازبه همراهى كامل براى اقدام عليه حكومت كودتا داشت، تعدادى از سردمداران ايلات بويراحمد، باوجود وفادارى به نهضت، از پيوستن به عبدالله خان ضرغام پور خوددارى كنند<span class="s3">. </span>ناصرخان قشقايى، براى آرام كردن ايلات بويراحمد دست به كارشد و اختلاف را نيزبرطرف كرد، امّا جبهۀ خانهاى بويراحمد همانند ايل قشقايى ازانسجام ويكدلى درسطح رهبرى برخوردارنبود<span class="s3">. </span>دوطرف اصلى حاميان مصدّق در بويراحمد، عبدالله خان ضرغام پور وخسروخان بويراحمدى كه برادر نيز بودند، همواره با يكديگر درتضادّ و كشمكش آشكاربودند<span class="s3">. </span>طىّ سالهاى<span class="s3">1322 - 1329 </span>، خسروخان ازطرف ارتش و دربار درمقابل عبدالله خان تقويت شد و با وى دركشمكش بود<span class="s3">. </span>وى، با پيش آمدن نهضت ملّى، با حرارت تمام به حمايت ازمصدّق پرداخت و با عبدالله خان در يك جبهه قرار گرفت<span class="s3">. </span>او مشوّق بويراحمدى ها براى اقدام عليه حكومت كودتا بود و به عنوان نمايندۀ آ نها در جلسات مشترك با قشقايى ها شركت مى كرد <span class="s3">. </span>به دنبال تلاش حكومت براى جدا كردن خا نها از يكديگر، آنها از اختلاف كهنۀ ميان عبدالله خان ضرغام پور و خسروخان بويراحمدى استفاده كرده، عبدالله را فريب دادند و وى دراقدامى ناجوانمردانه خسرو را كشت<span class="s3">. </span>امّا خيلى زود به اشتباه خويش پى برد چون از طرف حكومت براى ملاقات با شاه تحت فشار قرارگرفت<span class="s3">. </span>عبدالله خان، به ناچار به اين كارتن درداد و شاه درآن ملاقات از وى خواست تا خسرو دوّم، خسرو قشقايى، را نيز بكشد <span class="s3">1.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با اين پيش آمدها وپيوستن تدريجى خانها به حكومت، اتّحاد مخالف حكومت كودتا ازهم پاشيد و برادران قشقايى نيز چاره اى جز تسليم وتبعيد نداشتند </span><span class="s3">2. </span>ازاوّل آبان، كه سرلشكرعبّاس گرزن، فرماندۀ نيروهاى جنوب ايران، وارد شيراز شد، تهديد به اقدام نظامى عليه قشقايى ها شدّت گرفت<span class="s3">. </span>وى خواهان ملاقات ناصرخان و رفتن وى به تهران بود<span class="s3">. </span>با رفتن تدريجى خا نهاى عضو اتّحاديه به تهران، ناصرخان نيز چاره اى جز اين كار نديد و ناچار بود تا پيش آمد را بپذيرد<span class="s3">. </span>گويى در آن اواخر تلگرافى هم از راديو خوانده شد كه اعلام گرديد ازطرف ناصرخان براى شاه ارسال گرديده است كه چگونگى آن در خاطرات محمّدحسين خان آمده است <span class="s3">( 1384 </span>،ص <span class="s3">115 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دنبال درخواست هاى مكرّر سرلشكر گرزن و ملاقات پانزدهم بهمن محمّدحسين خان با وى، قرار شد تا با ناصرخان براى ملاقات با گرزن و رفتنش به تهران صحبت شود و به دنبال درخواست مجدّد سرلشكر و تلگراف وى، ناصرخان روز سى آذر راهى شيرازشد تا از آنجا به تهران برود<span class="s3">. </span><span class="s4">ناصرخان، از تهران همراه با خانواده اش عازم سوئيس شد و سپس دركاليفرنياى آمريكا اقامت گزيد </span><span class="s3">(</span><span class="s4">نصيری طيبی، </span><span class="s3">1382 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">23 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با وجود رفتن ناصرخان و محمدحسين خا ن، خسروخان تا يك سال ديگر در ميان ايل ماند و دست به جمع آورى نيرو زد، اما وقتى با اولتيماتوم حكومت و حمايت همه جانبۀ آمريكايىها از دولت ر وبه رو شد، مقاومت را بى فايده ديد و ناچار شد درخواست دولت براى خروج ازكشور را بپذيرد</span><span class="s3">. </span>اين درخواست، در برگيرندۀ تأمين جانى و مالى بود كه از طرف فرماندۀ سپاه جنوب به خسروخان ابلاغ گرديد <span class="s3">(</span>مارجا<span class="s3">: 29036 ). </span>به دنبال اين واقعه، خسروخان به تهران رفت و پس از يك شب استراحت در باشگاه افسران، با محافظ تا فرودگاه مهرآباد بدرقه و راهى كشورايتاليا شد و سپس در شهر مونيخ آلمان ساكن گرديد<span class="s3">(</span>نصيری طيبی، <span class="s3">1382 </span>،ص <span class="s3">23 ). </span>بدين ترتيب، خانوادۀ رياست ايل قشقايى، تبعيدى تقريباً پايان را آغاز كردند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">امّا تأمين مالى حكومت جز يك فريب نبود و با خروج خسرو قشقايى از كشور، دست اندازى به املاك وى آغاز شد</span><span class="s3">. </span>به عنوان نمونه در <span class="s3">1334 </span>، باغ ارم و املاك وابسته به آن، كه ملك شخصى خسرو قشقايى بودند، توسّط مهدى فرخ، استاندار وقت فارس و دشمن ديرينۀ قشقايى ها، توقيف شد<span class="s3">. </span>بهانۀ اين كار، ادّعاى بدهكارى خسرو قشقايى به ادارۀ دارايى فارس از بابت مقدارى شكر بود<span class="s3">. </span>باغ ارم و املاك وابسته به آن، قبلاً ملك مرحوم ابوالقاسم خان نصيرالملك بود و خسروخان آ نها را از فرزند وى، عبدالله قوامى، خريده بود <span class="s3">(</span>مارجا<span class="s3">: 29036 </span>و<span class="s3">1743 ). </span>قيمت آن مقدار شكر نود هزار تومان برآورد شد و دست اندركاران استاندارى، املاك را براى فروش و پرداخت آن مقدار بدهى، كافى نمى دانستند<span class="s3">. </span>اين در حالى بود كه برابر نامۀ محمدحسين قشقايى به وزير دادگسترى وقت، املاك ارم خيلى قبل از آن تاريخ، پانزده ميليون تومان قيمت گذارى شده بود <span class="s3">(</span>مارجا<span class="s3">: 29036 ). </span>امّا اين ماجرا تنها شامل حال املاك خسرو نگرديد و هنگام اجراى اصلاحات ارضى در ايران، حكومت، املاك ورثۀ صولت الدوله را ازقانون كلّى اصلاحات ارضى مستثنا كرد و با تصويب قانونى جداگانه، آ نها را از داشتن حقّ آب و خاك در ايران محروم نمود<span class="s3">(</span>مارجا<span class="s3">: 77174 ).</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ تحلیلی بر چرایی حمایت قشقایی ها از نهضت ملّی</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">حمايت قشقايى ها از نهضت ملّى بدان شكل كه تا نهايت پايدار ماند، بى انگيزه يا كوركورانه نبود</span><span class="s3">. </span>در بررسى علّت حمايت رهبران ايل قشقايى از نهضت ملّى ايران، علل و عواملى چند را مى توان دخيل دانست كه اگرچه هيچيك از آ نها به تنهايى نمى توانست علّتى تامّ براى آن عملكرد باشد، مجموعۀ آ نها آن كاركرد را شكل مى داد<span class="s3">. </span>از جمله آن عوامل بايد<span class="s3">: 1. </span>تضادّ خانوادۀ قشقايى با خانوادۀ سلطنت و نيز انگليسى ها؛ <span class="s3">2. </span>دوستى ديرينۀ مصدّق و خانوادۀ قشقايى و خاطرۀ خوب حكومت وى در ايالت فارس؛ و <span class="s3">3. </span>ميهن دوستى، راستگويى، وثبات شخصيت رهبران ايل قشقايى والگو بودن رهبرنهضت ملّى از اين لحاظ براى آ نها را برشمرد<span class="s3">. </span>در ادامه، به بررسى اجمالى هريك ازاين عوامل مى پردازيم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">صولت الدوله، پس از يك دورۀ حمايت ازرضاشاه مورد سوءظن وى قرار گرفت و در نهايت هم در زندان وى درگذشت</span><span class="s3">. </span>حسين مكّى، حمايت قشقايى ها از نهضت ملّى وموضع گيرى آ نها را بعد از كودتا، نتيجۀ همين تضادّ خانوادگى و پدركشتگى مى دانست<span class="s3">. </span>وى معتقد بود كه آقايان قشقايى در واقع به اين دليل و در ظاهر به بهانۀ حمايت از مصدّق و نهضت ملى به دنبال تضعيف خانوادۀ سلطنت بودند <span class="s3">(</span>مكى، <span class="s3">1378 </span>،ص <span class="s3">549 ). </span>اين موضوع والبتّه برتر ازمسئلۀ پدركشتگى، عملكرد ظالمانۀ بيست وپنج سالۀ حكومت نسبت به قشقايى ها، اگرچه در موضع آ نها جايگاه برجسته اى داشت امّا همۀ مسئله نبود<span class="s3">. </span>در گفته ها و نوشته هاى برادران قشقايى تأثير اين موضوع به صراحت به چشم مى خورد و معلوم است كه آ نها در رفتار سياسى خود همواره به دنبال انتقام از خانوادۀ سلطنت بوده اند <span class="s3">1. </span>با وجود اين، به نظر مى رسد كه اگر حكومت، سياست دشمنى را در مورد آ نها متوقّف مى كرد، آ نها نيز آرامش را ترجيح مى دادند<span class="s3">. </span>چنا نكه ناصرخان در يك مورد واكنش سياسى مستقيم، در پيامى به محمّدرضاشاه، خانوادۀ خويش را تهديدى براى حكومت پهلوى و رضاشاه را قاتل تام پدرش ندانست<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1371 </span>،ص <span class="s3">158 ).</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بر اين اسا س، حمايت برادران قشقايى از نهضت ملّى و موضع آ نها بعد از كودتا، نمى توانست فقط نتيجۀ اين عامل باشد</span><span class="s3">. </span>بايد دانست كه برادران قشقايى تنها پدرمردگانِ دخيل در سياست آن روز نبودند <span class="s3">. </span>به عنوان نمونه، منوچهر تيمورتاش، فرزند عبدالحسين تيمورتاش، وزير مقتول رضا شاه، نيز در آن زمان نمايندۀ مجلس و جزء عوامل اصلى طرفدار دربار و مخالف نهضت بود و از جمله كسانى بود كه دركارشكنى هاى مجلس عليه دولت مصدّق نقش اساسى داشتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">امّا عامل ديگرى كه مكمّل مخالفت بزرگان ايل قشقايى با حكومت پهلوى بود و آ نها را به دولت مصدق نزديك مى كرد، تضادّ ديرينۀ آ نها با انگليسى ها و همراهى انگليسى ها با دربار بود</span><span class="s3">. </span>لازم است يادآورى شود كه برادران قشقايى از نقش اساسى عوامل انگليس درهجوم ارتش ايران به مناطق آ نها، پس از شهريور بيست، بى خبر نبودند<span class="s3">. </span>آ نها بر اين مسئله كه بيگانگان دشمن خانواده شان هستند ايمان داشتند و دليل آن را ايرا ن دوستى و مخالفتشان با منافع بيگانگان مى دانستند<span class="s3">. </span>ناصرخان، در اين مورد، در گفت وگو با لاجوردى، ضمن اشاره به دغدغۀ هميشگى خود و خانواده اش كه آن را خدمت به كشور و پاسدارى از منافع آن و مخالفت با منافع بيگانه برشمرد، مى گويد<span class="s3">: «</span>اينكه انگليسى ها به ما خيلى، البتّه از زمان جدّم و پدرم و خودم لطف دارند روى همين كارها است<span class="s3">. </span>مى گويند چرا مملكتتان را دوست داريد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خودشان مملكتشان را دوست مى دارند حسن است ولى ماها اگر مملكتمان را دوست مى داريم و نوكرى آقايون يا انگليس يا آمريكا را نكنيم عيب است <span class="s3">« (</span><span class="s4">قشقايى، </span><span class="s3">1983 ).</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برادران قشقايى، به دليل تماس هميشگى با بيگانگان، از هدف واقعى آ نها در كشورآگاه بودندومیدانستند آ نها به غير از منفعت خود هدفى ندارند و بر اين اساس، معمولاً با بيگانگان مخالفت مى كردند و اين عامل در حمايت آ نها از دولتى كه شعار آن استقلال و بيگانه ستيزى و به خصوص انگليس ستيزى بود جايگاهى شايسته داشت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">عامل ديگرى كه در اين ميان بايد بدان پرداخت، دوستى ديرينۀ خانوادة قشقايى با مصدّق است</span><span class="s3">.</span>سابقۀ اين دوستى به سا لها قبل، يعنى زمان حكومت مصدّق در ايالت فارس به عنوان والى، در اواخر حكومت قاجار مربوط مى شود<span class="s3">. </span>اوّلين خاطرۀ برادران قشقايى از مصدّق، خاطرۀ شيرين بازگرداندن قدرت ايلى به خانوادۀ آ نها به پاسداشت دفاع صولت الدوله از كشور در مقابل انگليسى ها، هنگام جنگ جهانى اوّل، بود<span class="s3">.</span>مصدّق، تا هنگامى كه در فارس حاكم بود، با صولت الدوله رابطه اى نزديك داشت و نامه هاى آ نها به يكديگر دوستانه است <span class="s3">(</span>تركمان، <span class="s3">1374</span>،صص <span class="s3">43 - 45 ). </span>اين دوستى در زمان حكومت رضاشاه، كه صولت الدوله درتهران زندگى مى كرد، و نيز پس از آن ادامه يافت<span class="s3">(</span>قشقايى، <span class="s3">1384</span>،ص <span class="s3">20 ). </span>به عنوان نمونه، مى توان به تلاش مصدّق در مجلس چهاردهم براى كمك به قشقايى ها، به منظور بازگرداندن املاكشان به آ نها اشاره كرد كه در زمان رضاشاه به زور از آ نها گرفته شده بود<span class="s3">. </span>مصدّق، در اين مورد حتّى نسبت به محمود بدر، وزير دارايى كابينۀ صدرالاشرف، كه املاك قشقايى ها را به ديگران فروخته بود، در مجلس اعلام جرم كرد<span class="s3">(</span>كمام<span class="s3">: 102 / 1/ 1/ 58 / 14 </span>؛ كى استوان، <span class="s3">1327 </span>،صص <span class="s3">168 - 173 ).</span>امّا موضوع ديگرى كه نمى توان آن را ناديده گرفت، تشابه شخصيتى برادران قشقايى با مصدّق است<span class="s3">. </span>آقايان قشقايى با روحيه اى ايلياتى، البتّه با سواد و شعور سياسى و آگاه به مسائل، و به دور از صد رنگى و سياست زدگى و منفعت طلبى خاصّ سياسيون ايرانى، به گفتار و كردارشان پايبند بودند<span class="s3">. </span>آنها به اصالت خانوادگى اعتقاد داشتند و همواره نگران بودند تا حيثيت خانواده شان، به خصوص در زمينۀ مسائل ملّى، خدشه دار شود <span class="s3">1. </span>پس، از اين لحاظ، مصدّق براى آ نها الگو بود<span class="s3">. </span>ملّى گرايى مصدّق و تأكيدش بر بيگانه ستيزى و استقلال سياسى و نيز استبداد ستيزى وى، دلخواه برادران قشقايى بود و بر اين اساس، حمايت از حكومتى كه استعمار خارجى و استبداد داخلى را به چالش كشيده بود، چيزى جز يك آرمان و اعتقاد برايشان نبود<span class="s3">. </span>ناصرخان، بارها در سخنانش بر اين موضوع تأكيد كرد كه حمايت از مصدق عقيدۀ آ نها بوده كه نتوانستند آن را زير پا بگذارند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حمايت همه جانبۀ برادران قشقايى از نهضت ملّى، كوركورانه و دور از آگاهى نبود، بلكه آ نها در اين مسير سياست مستقلّى داشتند و هرجا شايسته ندانستند، با اكثريت جبهۀ ملّى همراهى نكردند<span class="s3">. </span><span class="s4">به عنوان نمونه، آ نها، هنگام اقدام نمايندگان طرفدار جبهۀ ملّى براى تصويب لايحۀ آزادى خليل طهماسبى، قاتل رزم آرا، آن را امضا نكردند </span><span class="s3">( </span><span class="s4">روزنامۀ رسمى كشور شاهنشاهى، </span><span class="s3">2183 </span><span class="s4">،ص </span><span class="s3">8 ).</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ نتیجه</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>ازميان گروههاى همراه نهضت ملّى، قشقايى ها تنها كسانى بودند كه براى دفاع از نهضت دست به اقدام جدّى زدند<span class="s3">. </span>وفادارى به آرمانهاى نهضت تا درجۀ اقدام خطرناك آرايش نظامى دربرابر كودتاگران، تاوان سنگينى را براى خانوادۀ رهبرى ايل قشقايى رقم زد<span class="s3">. </span>قشقايى ها دراين مسير، در طول چهارماه فعّاليت درو ن ايلى و همراهى ايلات همراهشان در استان فارس و كهگيلويه و بويراحمد فعلى، تلاش كردند تا شايد بتوانند الها م بخش ديگر مناطق باشند واقدامى مؤثّر را براى دفاع از نهضت انجام دهند<span class="s3">. </span>امّا تلاش آ نها تحت تأثير حمايت همه جانبۀ آمريكايى ها از دولت كودتا، تا مرز تهديد به برخورد مستقيم نظامى، نتيجه اى در بر نداشت<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">علاوه بر تلاش آمريكايی ها، حكومت كودتا نيز با سياست دوگانۀ تهديد و احياى تشكّلها و مخالفان درون ايلى و از طرفى دراز كردن دست دوستى، سعى در انفعال و فرسايش اتّحاد ايلى و فروپاشى آن داشت و در اين راه موفّق نيز شد</span><span class="s3">. </span>سازش ناپذيرى رهبرى ايل با كودتاگران و سردرگمى يا ناتوانى آنان در اقدامى مؤثّر، زمان لازم را به دولت داد تا با تسلّط بر اوضاع واجراى برنامۀ بى ثبات سازى اتّحاد، از طريق تبليغات و شكل دادن گروههاى مخالف، باعث بروز اختلاف و جدايى برخى سران ايل و كنار آمدنشان با حكومت و حتّى درگيرى داخلى و درنتيجه فروپاشى اتّحاد ايلى شود<span class="s3">. </span>فرجام اين تلاش، تبعيد <span class="s3">25 </span>سالۀ برادران قشقايى ازكشور و ضبط املاك و دارايى هايشان بود<span class="s3">. </span>در بررسى دلايل حمايت تامّ قشقايى ها از نهضت ملّى، عواملى ازجمله؛ تضادّ خانواده قشقايى با خانوادۀ سلطنت و انگليسى ها، دوستى ديرينۀ مصدّق و خانوادۀ قشقايى و خاطرة خوب حكومت وى در ايالت فارس،و ميهن دوستى وراستگويى و ثبات شخصيت رهبران ايل قشقايى و الگو بودن رهبر نهضت ملّى براى آنها را مى توان مؤثّر دانست<span class="s3">.(10) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span><b>فخر الدین عظیمی در <span class="s3">«</span>در آمد<span class="s3">» </span>کتاب <span class="s3">« </span>حاکمیّت ملّی و دشمنان آن</b><span class="s3"><b>» </b> </span>با اشاره به اینکه <span class="s3">«</span>مصدّق در تاریخ ایران نو چه جایگاهی دارد؟<span class="s3">» </span>و اهمّیت نهضت ملّی ایران در ملّی کردن صنعت نفت ایران و خدمات <span class="s3">« </span>قشقایی ها <span class="s3">» </span>به نهضت ملّی ایران می نویسد<span class="s3">: </span>با اینکه شاید دربارۀ مصدّق و کارنامۀ سیاسی او بیش از هر دولتمرد دیگری در تاریخ ایران صد سال اخیر پژ<span class="s2"> وهش و کاوش شده است بازهم شمار نوشته های دانشورانه در این باره انگشت شمار است</span><span class="s3">. </span>اگر انبوه نوشته های موجود و کتابهایی را که همه ساله، مثلا درباره چرچیل، به چاپ می رسد، با آنچه دربارۀ مصدّق منتشر شده است مقایسه کنیم درمی یابیم که دامنۀ پژوهشگری دربارۀ دولتمردان، و دیگر جنبه های تاریخ ایران نو، تا چه اندازه ناچیز است<span class="s3">. </span>با این همه، بر اساس دانسته های موجود و نوشته هایی که تاکنون به دست ما رسیده است، می توان پرسش یاد شده را، کمابیش، پاسخ گفت و جایگاه تاریخی مصدّق را از چند دیدگاه بررسی کرد<span class="s3">. </span>در اینجا تنها به پردامنه ترین تلاش مصدّق، یعنی کوشش او در برکشیدن حاکمیت ملّی ایران، می پردازم و بررسی جنبه های دیگر کارنامه و بینش او را به مجموعۀ دیگری وامی گذارم که پس از این به چاپ خواهد رسید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">تنها با کاوشگری ژرفانگرانه در تاریخ گذشتۀ این سرزمین می توان دریافت که امپراتوری بریتانیا تا چه اندازه، به پشتوانۀ چه امکانات و نیروهایی، و چگونه بر ایران و سیاست آن چیره بود</span><span class="s3">. </span>یکی از مهم ترین ابزارهایی که این چیرگی را تسهیل و از جهتی توجیه می کرد امتیاز نفتی بود که انگلیسیان در سال ۱۹۰۱، درسالهای افول قاجارها، به دست آوردند<span class="s3">. </span>پس از آنکه کمتر از ده سال بعد، جست و جوی نفت به نتیجه رسید و سپس، در آستانۀ جنگ جهانی اوّل، ناوگان نیروی دریایی آن امپراتوری<span class="s3">- </span>که هنوز توانمند ترین ناوگان دریایی جهان بود<span class="s3">- </span>سوخت خود را از ذغال سنگ به نفت تبدیل کرد، نفت ایران و در نتیجه خود ایران، به عاملهای اساسی تداوم حیات آن امپراتوری و پایداری نفوذ و منافعش تبدیل شدند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در ارزیابی پی آمدهای چیرگی شبه استعماری انگلستان بر ایران شناخت واقعیتها از اسطوره ها و سخنان سنجیده از شعارهای سبکسرانه آسان نیست</span><span class="s3">. </span>امّا برای کسانی از همروزگاران مصدّق که قرارداد ۱۹۰۷ روسیه و انگستان برای تقیسم ایران به دو حوزۀ نفوذ، تیره روزیها و تلخیهای سالهای جنگ جهانی اوّل و دیگر رویدادهای سیاه پس از آن را به یاد داشتند، آن چیرگی واقعیتی بود که با تمام وجود آن را لمس کرده بودند<span class="s3">. </span>واقعیت آن چیرگی از مفروضات هستی شناختی و از دستمایه های اصلی جهان بینی آنان بود<span class="s3">. </span>برخی آن چیرگی را گریز ناپذیر یا سودمند می دانستند، امّا از دیدگاه مصدّق و کسانی که همانند او می اندیشیدند تلاش برای پایان دادن به امتیازات گستردۀ انگلستان در ایران از لوازم اصلی دستیابی به دولت ملّی استوار و استقلال واقعی کشور بود که در عمل، به سبب چیرگی انگلستان، همچنان مخدوش مانده بود<span class="s3">. </span>با کودتای ۲۸ مرداد تلاش برای تحقّق حاکمیت ملّی نافرجام ماند ولی حسّاسیتها دربارۀ معنای استقلال و مشروطیت دامنه دارتر شد و شکاف میان ملّت و نظام پادشاهی خودکامه که به پشتوانۀ آمریکا و انگلستان روزبه روز یکّه تازتر می شد فزونی گرفت<span class="s3">. </span>از سوی دیگر، ایرانیان تجربه های مهمّ دیگری اندوختند؛ نفی همۀ آرمانهای مصدّق نیز ممکن نشد<span class="s3">. </span>انگلستان پس از سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ نیز با انگلستان روزگار پیشین یکی نبود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ستیز مصدّق با شرکت نفت و دولت انگلستان، با بیگانه ستیزی حقارت آلود متعارف یکی نبود</span><span class="s3">. </span>هدف تلاش او استعمارزدایی از ایران و استقرار هویّت سیاسی و فرهنگی<span class="s3">- </span>مدنی ایرانی نو و آزاد بود که در کنار ملّتهای سربلند دیگر بر منافع و سرنوشت خود حاکم باشد<span class="s3">- </span>ایرانی که بتواند سخن خود را به ضرب منطق و به پشتوانۀ قانون و پایمردی و مقاومت بر کرسی بنشاند<span class="s3">. </span>در تمام دوران نخست وزیری مصدّق کاری از او صورت نگرفت که در پیشگاه جهانیان و عرف بین المللی، ایرانیان را واپس مانده، قانون ستیز و تمدّن گریز جلوه دهد<span class="s3">. </span>از شعارهای ناسزاگویانه و خودنماییهای نابخردانه پرهیز شد<span class="s3">. </span>هنگامی که کارمندان انگلیسی شرکت نفت از ماندن و کار در ایران خودداری کردند و راهی کشور خود شدند به دستور مصدّق به شماری از سران آنان قالیچه ای هدیه شد<span class="s3">. </span>در مدّتی که هیاتی از تهران برای <span class="s3">"</span>خلع ید<span class="s3">" </span>از شرکت نفت به خوزستان رفته بود، کوشش مصدّق بر آن بود که کسانی مانند حسین مکّی را از دست یازیدن به کاری که بر آزرم و آبروی ایران آسیبی برساند بازدارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">شرکت مصدّق در جلسۀ شورای امنیت سازمان ملل، یا آمادگی برای دفاع از حقوق ایران در دیوان دادگستری بین المللی لاهه، یا برای پرداخت غرامت منصفانه به شرکت نفت در چارچوب قوانین و هنجارهای متعارف بین المللی، همه حاکی از دلبستگی او به این بود که ایران باید نه با دستیازی به خشم و تازشگری و قانون شکنی، بلکه با جنگ افزار قانون و به پشتوانه حقّ، اقتدار اخلاقی وخرد، سخن خود را به کرسی بنشاند</span><span class="s3">. </span>شاید اگر تاروپود همبستگی ملّی گسسته نشده بود، و مدّعیان و ستیزه جویان اندکی به ادّعاهای وطن دوستانه خود دلبستگی نشان داده بودند سرنوشت نهضت ملّی چیزی دیگر بود<span class="s3">. </span>امّا دلایل فروپاشی همبستگی ملّی خود بسی پیچیده است<span class="s3">. </span>باید پرسید دشمنان دیرین به انگیزۀ چه برداشتها، منفعت جوییها، و محاسبه هایی در ستیزه جویی خود سرسخت تر شدند و یاران گریزان و سپس کینه توز، چرا به راهی رفتند که با اندکی تأمل و دوراندیشی می توانستند فرجام آن را پیش بینی کنند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به رغم تلاشهای دامنه داری که برای بی اعتبار کردن مصدّق صورت گرفت او به نماد جنبشی تبدیل شد که درسدۀ بیستم، یا دست کم پس از جنگ جهانی دوّم، از مهمترین جنبشهای استعمارستیزانۀ جهان بود</span><span class="s3">. </span>او از پیشگامان اصلی این جنبشها درسدۀ بیستم و پیشرو رهبرانی دیگر، از جمله جمال عبدالناصر، رئیس جمهور، مصر بود<span class="s3">. </span>امّا مصدّق برخلاف برخی دیگر از سران این گونه جنبشها، با تمدّن مدرن و هنجارها و ارزشهای آن سرستیز نداشت و برای ایران همان جایگاه، فرصتها و بهروزیهایی را می خواست که کشورهای آزاد و سرافراز از آنها برخوردار بودند<span class="s3">. </span>از دیدگاه او دلبستگی به تمدّن مدرن با آنچه از فرهنگ دیرین ایران ماندگار بود، به ویژه با فضیلتهای مدنی کهن، آمیزه ای فراهم می کرد که می توانست دستمایه ای برای پیشرفت به سوی دموکراسی مدرن در کشور باشد، پایه های فرهنگ ملّی را استوار کند و کشورداری را بر بینش و منش <span class="s3">"</span>ملّی<span class="s3">" </span>استوارگرداند<span class="s3">. </span>این بینش و منش آمیزه ای از دلبستگیهای وطن دوستانه و آزادیخواهانه و مسئولیتهای مدنی بود<span class="s3">. </span>هدف آن دامن زدن به اعتماد به خود و برکشیدن روح تلاش برای پیشبرد مشروطیت و استقلال و سربلندی ایران بود<span class="s3">. </span>آمیزه ای از ارزشهای مدرن روزگار روشنگری و گزیده ای از سنّتها و ذخیره های فرهنگی<span class="s3">- </span>اخلاقی تاریخ گذشته ایران بود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">دلبستگی به ارزشهای تمدّن مدرن در شرایطی که وجوهی از این تمدّن چیرگی کشورهای غربی، به ویژه انگلستان، بر ایران را امکان پذیر می کرد کارآسانی نبود</span><span class="s3">. </span>پس از شهریور ۱۳۲۰ سفارتخانه هایی مانند سفارت انگلستان، دوباره جایگاه و نفوذ پیشین خود را باز یافتند<span class="s3">. </span>برخورد ایدئولوژیکی دامنه داری که اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوّم نمایان شد، نقش سفارتخانه ها را گسترده تر کرد<span class="s3">. </span>جهان آوردگاه زورآزمایی دو ابر قدرت و هواداران آنها شد<span class="s3">. </span>به جای برخورد خردمندانه و روادارانۀ اندیشه ها، حوزه عمومی زندگی در ایران، میدان کشمکشهای ایدئولوژیکی – سیاسی پردامنه و تلخی شد<span class="s3">. </span>کشورهای جهان سوّم، به ویژه ایران، به سبب جایگاه استراتژیکی<span class="s3">- </span>جغرافیایی خود، از این کشمکشها آسیب فراوان دیدند<span class="s3">. </span>در روزگار غلبۀ استالینیسم در شوروی و بر بیشتر نیروهای چپ، مک کارتیسم یا کمونیسم ستیزی در آمریکا، فرهنگ سیاسی ایران زهرآگین تر شد و زمینۀ تساهل ناچیزتر<span class="s3">. "</span>لیبرالها<span class="s3">"</span>، محافظه کاران، و راستگریان دیگر، وابستۀ انگلستان و آمریکا دانسته شدند و چپها اغلب سرسپردۀ شوروی<span class="s3">. </span>در این فضای تیره هرکس وابسته به جایی پنداشته می شد و سرسپرده یا خدمتگزار قدرتی بیگانه<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">همزمان با گسترش جنبش ملّی دامنه و تلخی این رویارویی گسترده تر شد و هواداران غرب و یاران شوروی در بسیج کینها و پیش داوریها به زیان یکدیگر اندازه نشناختند</span><span class="s3">. </span>ایرانیان کهنسالتر هنوز داستانهای چیرگی عمل انگلستان و ستمهای روسیه را به یاد داشتند<span class="s3">. </span>بسیاری از جوانترها نیز جهان را نه تنها عرصۀ رویارویی دو جهان بینی بلکه میدان نبرد نیروهای خیروشر می دیدند<span class="s3">. </span>این وضع، آسیب پذیری ایرانیان را که ذهنی توطئه یاب، بیمناک یا نگران داشتند، بیشتر کرد<span class="s3">. </span>خودسامانی فکری به چیزی گرفته نمی شد؛ هر اندیشه ای به زمینه طبقاتی یا عواملی دیگر فروکاسته می شد؛ همه در جست و جوی انگیزه های <span class="s3">"</span>واقعی<span class="s3">"</span>، هدفهای پنهان و پیوندهای مرموز یکدیگر بودند<span class="s3">. </span>کمتر رخدادی بود که بیگانگان در آن دخیل دانسته نشوند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">این نگرش پی آمدهای فکری</span><span class="s3">- </span>عملی ناگواری داشت<span class="s3">. </span>از سوی دیگر، یکسره هم خیالپردازانه نبود<span class="s3">. </span>در روزگار نخست وزیری مصدّق پولهای هنگفتی برای به بازی گرفتن ترتیبات پارلمانی ایران، و در نتیجه بی پایه تر و سست تر کردن آن ترتیبات، هزینه شد<span class="s3">. </span>از هیچ تلاشی برای جلب یاری و همکاری شماری از ایرانیان و همراه کردن آنان به پشتوانۀ پاداش یا وعدۀ حمایت، برای به ستوه آوردن و برافکندن دولت مصدّق فروگذار نشد<span class="s3">. </span>زمینه های گسترش باج پردازی، رشوه خواری، مزدوری و رفتارهای پرآسیب دیگری که با دلبستگیها و مسئولیتهای ملّی و مدنی سخت ناسازگار بود فراهمتر شد<span class="s3">. </span>مقامات سفارتخانه ها و دستگاههای اطّلاعاتی انگلستان و سپس آمریکا به کارهایی دست یازیدند که نه با هیچ معیاری از قانون و اخلاق و عرف هماهنگی داشت و نه با ادّعاهای آزادیخواهانۀ فریب آمیز و نیرنگ آلود خود آنان سازگار بود<span class="s3">. </span>در چنین فضایی، در ایران، زمینه برای رشد اتّکاء به نفس ملّی، غرور مدنی، مدارا و خودسامانی فکری تنگ بود<span class="s3">. </span>کمتر کسی از اهل سیاست می توانست به دیگری به دیدۀ تردید و بدگمانی ننگرد، یا خود را آماج دسیسه های بدخواهانه نپندارد<span class="s3">. </span>زمینۀ پیدایش اعتماد که از بنیادی ترین لوازم همکاری مدنی و پیدایش روحیۀ دموکراتیک است، سخت ناچیز بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">یادآوری این نکته بجاست که به هیچ روی نباید پنداشت همۀ مخالفان مصدق وابسته این و آن یا مزدور بیگانه بودند</span><span class="s3">. </span>بی گمان گروهی به انگیزه های اعتقادی یا مسلکی و براساس برداشتهای متفاوتی از منافع ملّی و مصلحت عمومی، یا برای پاسداری از منافع خود، با او در ستیز بودند؛ امّا شماری از سیاست پیشگان فرصت طلب و ماجراجویان موقع شناس از گشاده دستیهایی که به پادرمیانی کارگشایان سیاسی انجام می شد بهره ها بردند<span class="s3">. </span>در فضای غبارآلود و تیره ای که برشمرده شد تفاوت میان کسانی که به انگیزۀ باورها و برداشتهای خود به میدان ستیز گام نهاده بودند و کسانی که مزدی گرفته بودند تا به خدمتی کمربندند آسان نبود<span class="s3">. </span>شماری از ستیزه گران، مخالفان دیگر مصدّق را دست آموز می کردند و از کسانی نیز، بی آنکه خود آنان بدانند، بهره برمی داشتند، امّا واقعیّتی که بیشتر مخالفان مصدّق را در رویارویی با او گستاخ و توانا می کرد بهره مندی آنان از پشتیبانیهای گوناگون مقامات انگلیسی و آمریکایی بود و این مقامات نیز برای پیشبرد هدفهایشان بر یاوران ایرانی خود تکیه می کردند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">کرمیت روزولت، از کارگزاران سازمان جاسوسی</span><span class="s3">- </span>اطّلاعاتی آمریکا <span class="s3">(</span>سیا <span class="s3">CIA) </span>در نوشتۀ گمراه کننده، آشفته و پرازتحریف خود، ضدّ کودتا، این تصوّر را دامن زده است که مأموران آمریکا و انگلستان با صرف اندکی پول و با بسیج اوباش دولت مصدّق را به آسانی فروافکندند؛ امّا این تصّور بسیار ساده نگرانه و نادرست است<span class="s3">. </span>کودتا پی آمد تلاشهای پیگیر بود که از نخستین روزهای زمامداری مصدّق آغاز شده بود و کارگزاران انگلستان و آمریکا پولهای هنگفتی صرف به فرجام رساندن آن کردند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">برخی گمان کرده اند که اگر مصدّق قاطعیّت بیشتری نشان داده بود کودتاگران شکست می خوردند و ماجرا تمام می شد</span><span class="s3">. </span>برخی نیز ساده نگری دربارۀ شرایط آن روزگار ایران و جهان را تا بدانجا رسانده اند که گمان می کنند اگر مصدق به حزب توده روی آورده بود بر کودتاگران و اوباش بسیج شده غلبه می کرد و کودتا را ناکام می گذاشت<span class="s3">. </span>امّا شرایط آن روز ایران و جهان به گونه ای بود که مقامات آمریکایی و انگلیسی، نه تنها کمونیسم، بلکه ناسیونالیسم بی طرفانه را نیز تحمّل ناپذیر می دانستند<span class="s3">.</span>آنان برآن بودند که با هرابزار و به هر بهایی چیرگی دوباره خود را بر ایران و ذخایر نفتی آن برقرار کنند و این کار را مستلزم برافکندن دولت مصدّق می دانستند<span class="s3">. </span>اگر کوششهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آنان نیز به فرجام نرسیده بود به هیچ روی از تلاش پیگیر و خشونت آمیز برای به روی کارآمدن رژیمی دلخواه خود در ایران دست برنمی داشتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در آغاز تیرماه </span>۱۳۸۳ مؤسّسه ای پژوهشی موسوم به آرشیو امنیت ملّی <span class="s3">(</span>وابسته به دانشگاه جرج واشینگتن، در آمریکا<span class="s3">) </span>اسنادی سرّی به دست آورد که روشنگر برخی از سیاستهای وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملّی آن کشور از پائیز سال ۱۳۳۱ به بعد است<span class="s3">. </span>از این اسناد چنین برمی آید که در صورت شکست تلاشهای آمریکا و انگلستان برای برافکندن دولت مصدّق در مرداد ۱۳۳۲، کوششهای آنان به صورتهای دیگر ادامه می یافت<span class="s3">. </span>مقامات آمریکایی از مدّتها پیش از مرداد ۱۳۳۲ برنامه ریزی کرده بودند که اگر کودتا نافرجام بماند و حزب توده توانا شود، به پشتوانۀ نیروهای نظامی خود درخاورمیانه، جنگی چریکی درجنوب ایران به راه اندازند؛ بنا بود حزب توده و سیاستمداران ملّی ایران آماج این جنگ باشند<span class="s3">. </span>حکومت جمهوریخواه آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا بسیار نگران بود که کودتا ناکام بماند و توده ایها با استفاده از فرصت ناشی از بی ثباتی و گسست اقتصادی، قدرت را در ایران به دست گیرند<span class="s3">. </span>از دیدگاه مقامات آمریکایی، رویارویی با این خطر اقدام نظامی را توجیه می کرد<span class="s3">. </span>براساس یادداشتی که والتر اسمیت، معاون وزارت امور خارجۀ آمریکا، در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۲<span class="s3">(</span>۲۰ مه ۱۹۵۳<span class="s3">) </span>برای رئیس جمهور تهیه کرده بود، سیا با برخی از سران ایل قشقایی به توافق رسیده بود که پناهگاه پنهان امنی در منطقۀ جنوب فراهم کنند که پایگاهی برای چریکهای بهره مند از پشتوانۀ مالی آمریکا و کارگزاران اطّلاعاتی آن کشور باشد<span class="s3">. </span>سازمان یاد شده حدود ده نفر ایرانی را برای به کاراندازی فرستنده های رادیویی مخفی آموزش داده، تجهیزات لازم را در اختیار آنها نهاده بود<span class="s3">. </span>بنا بود این افراد در مناطق گوناگون کشور مستقر شوند و هنگام نیاز به کار برقراری ارتباط رادیویی با سیا فراخوانده شوند<span class="s3">. </span>سیا سرگرم آموزش دادن به شماری دیگر بود<span class="s3">. </span>انبوهی جنگ افزار در پایگاه هوایی آمریکا در لیبی آماده شده بود که برای تجهیز ده هزار چریک کفایت می کرد تا بتوانند دست کم شش ماه، بدون نیاز به کمکی تازه، به عملیات بپردازند<span class="s3">. </span>تجهیزات دیگری نیز در خاورمیانه آماده شده بود که طیّ سه یا چهار هفته می شد آنها را از طریق پایگاههایی در تهران و تبریز به مناطق عشایر نشین جنوب ایران منتقل کرد<span class="s3">. </span>زمینۀ مادّی از جمله طلا و ارز، و افراد لازم نیز فراهم شده بود<span class="s3">. </span>سیا سرگرم تهیّۀ نقشۀ تشکیل هشت تیم سه نفره برای ادارۀ ارتش چریکی مخفی خود بود و پیش بینیهای دیگر در مورد گامهایی که می بایست برداشته شود انجام شده بود<span class="s3">. </span>بنا بود شمار زیادی هواپیما در جنوب ترکیه مستقر شود و یک نیروی دریایی در نزدیکی بصره گرد آید تا بتوانند از <span class="s3">"</span>گسترش کمونیسم<span class="s3">" </span>جلوگیری کنند<span class="s3">. </span>همچنین بنا بود از پایگاهی نظامی در عربستان سعودی نیز بهره بگیرند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">براساس مدارکی دیگر می دانستیم که سیا برنامه ای داشت که در صورت شکست کودتا و ناگزیر شدن به ترک ایران، نیرویی را در کشور برجا بگذارد که با قشقاییها و احتمالاً عشایر دیگر همکاری کنند</span><span class="s3">. </span>ظاهراً در بهار ۱۳۳۲ یکی از مأموران اطّلاعاتی آمریکا با برخی از قشقاییها در این مورد به توافق رسیده بود<span class="s3">. </span>اردشیر زاهدی نیز در نوشتۀ دربارۀ کودتا مدّعی شده است که پدرش برنامه ای برای برپا کردن <span class="s3">"</span>ایران آزاد<span class="s3">" </span>در جنوب کشور داشت<span class="s3">. </span>در اینجا نکتۀ درخور یادآوری این است که در تابستان سال ۱۳۲۵ که کابینۀ احمد قوام سه تن از سران حزب توده را به وزارت برگماشته بود و خطر آن می رفت که حکومت مرکزی با سید جعفر پیشه وری که در آذربایجان خودمختاری اعلام کرده بود کنار آید، قشقاییها و عشایر دیگر در جنوب به واکنش تهدید آمیز و عملاً به طغیان دست زدند<span class="s3">. </span>مقامات انگلیسی در آن رویدادها از درگیری برکنار نبودند<span class="s3">. </span>سرلشکر فضل الله زاهدی<span class="s3">- </span>جانشین مصدّق پس ازکودتا<span class="s3">- </span>برای مهار کردن عشایر به جنوب گسیل شد<span class="s3">. </span>او که در خلال جنگ جهانی دوّم در کنار سران قشقایی هوادار آلمان بود و با قشقایی ها ارتباط داشت از اقدام علیه آنها خودداری کرد<span class="s3">. </span>تهدید یا تکاپوی قشقایی ها و عشایر دیگر در تغییر موضع قوام در برابر پیشه وری و حزب توده، یا فراهم کردن بهانۀ لازم برای او در این مورد، مؤثّر بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اینکه آیا رویدادهای سال </span>۱۳۲۵ می توانست با تحوّلات احتمالی در ۱۳۳۲ مشابهتی داشته باشد یا نه، نیازمند تأمّل بیشتری است<span class="s3">. </span>دربارۀ اسناد نویافته نیز هنوز نمی توان بدون بررسیهای بیشتر با اطمینان داوری کرد و تفسیر این سندها به فرصتی بیشتر نیاز دارد<span class="s3">. </span><b>درخور یادآوری است که بر اساس آنچه می دانیم دست کم دوتن از سران سرشناس ایل قشقایی، یعنی ناصرخان و خسروخان، از یاوران نهضت ملّی بودند<span class="s3">.</span>خسروخان در مقام نمایندگی مجلس، مصدّق را از دامنۀ ماجراجوئیها علیه دولت آگاه می کرد<span class="s3">. </span>او و ناصرخان از یاری کردن مصدّق فرو نماندند<span class="s3">.</span>ناصرخان شکست مرحلۀنخستین کودتا را به مصدق شادباش گفت و زاهدی را سرزنش کرد<span class="s3">. </span>مصدّق نیز از آنان با بزرگداشت و حقشناسی یاد کرده است<span class="s3">. </span>قشقایی ها با پشتیبانی از مصدّق شاه را با خطری جدّی روبه رو کرده بودند<span class="s3">. </span>این موجب شد پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از چهارخان بلند پایۀ قشقایی، تنها یک نفر<span class="s3">- </span>ناتوانترین آنان<span class="s3">- </span>در امان بماند و دیگران روانۀ تبعید شوند<span class="s3">.</span></b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s2">چنین برمی آید که آمادگی قشقایی ها برای همکاری با آمریکائیان</span><span class="s3">- </span>اگر حقیقت دا</b>شته باشد و روایت سیا درست و دقیق باشد و برخی از سران اصل ایل در آن درگیر بوده باشند<span class="s3">- </span>نه برای مقابله با نهضت ملّی، بلکه برای رویارویی یا به قدرت رسیدن حزب توده بوده است<span class="s3">. </span>شاید کارگزاران اطّلاعاتی آمریکا موفّق شده بودند کسانی از سران قشقایی را متقاعد کنند که ادامۀ نخست وزیری مصدّق به چیزی جز چیرگی کمونیسم نخواهد انجامید؛ یا آنها باید به انگیزۀ وطن پرستی برای رویارویی یا امکان به قدرت رسیدن حزب توده آماده باشند<span class="s3">. </span>به یاد بیاوریم که دستاویز قرار دادن خطر حزب توده و غلبۀ کمونیسم و آوازه گری گسترده در این مورد و دامن زدن به نگرانیها به هر ترفند دروغ پردازانه ای، کارآمدترین ابزار موجود در دست مقامات آمریکا و انگلستان برای برافکندن دولت مصدّق بود<span class="s3">. </span>برای داوری سنجیده تر در این مورد باید منتظر سندهای دیگر و آگاهیهای بیشتر بود<span class="s3">. </span>در هر صورت، بی آنکه ادّعاها یا ارزیابیهای گزافه گویانۀ سیا را دربارۀ توانائیها و دستاوردهایش در سالهای آغازین دهه ۱۹۵۰ یکسره بپذیریم، نمی توانیم در مصمّم بودن دولتهای آمریکا و انگلستان در برافکندن نخست وزیری مصدّق تردیدی به خود راه دهیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نگارنده در کتابی که در پیش رو دارید کوشیده است تصویری از تلاشهایی به دست دهد که از یک سو برای به کرسی نشاندن حاکمیت ملّی ایران و از سوی دیگر برای دست نیافتنی کردن این هدف و برانداختن دولت مصدّق صورت گرفت؛ نقشی از نیروهای درگیر، اهمّیت نسبی آنها و پیوندهای ستیزه گران بومی و بیگانه، ترسیم کند و جنبه هایی از کارنامۀ سیاسی دولت مصدّق را نیز بکاود<span class="s3">. </span><span class="s4">بررسی نقش، ترکیب، و انگیزه های یاوران مصدّق، و به ویژه مخالفان او، و ارزیابی قلمرو یا حوزۀ اقتدار و امکانات و دشواریهای گوناگونی که وی در روزگار نخست وزیری پیش رو داشت، درک دوران مهمّی از زندگی سیاسی ایرانیان را آسانتر می کند</span><span class="s3">. </span><span class="s4">بدون ژرفانگری درچندوچون آنچه به مرداد ۱۳۳۲ انجامید، درک بسیاری از دگرگونیها و کامیابی ها و ناکامی های بعدی ناممکن است</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">این پژوهش بر تازه ترین سندها و منبعهایی تکیه دارد که تاکنون از آرشیوهای انگلستان و آمریکا یا از منابع ایرانی به دست آمده است</span><span class="s3">. </span>از بازگفت رودیدادهای دانسته، مانند آنچه در سی ام تیر یا نهم اسفند ۱۳۳۱ یا در ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد و از توضیح دربارۀ تلاشهایی مانند آنچه برای حلّ مسئلۀ نفت صورت گرفت و از برشمردن جزئیاتی که تاکنون بارها دربارۀ آنها نوشته شده است، پرهیز شده است<span class="s3">. </span>بی گمان نکته های نادانسته دربارۀ موضوع این پژوهش<span class="s3">- </span>با آنکه دربارۀ بسیاری مسائل ابهام چندانی برجا نمانده است<span class="s3">- </span>کم نیست و در آینده جزئیات بیشتری در دسترس پژوهشگران قرار خواهد گرفت؛ هرچند که اسناد اطّلاعاتی<span class="s3">- </span>جاسوسی انگلستان همچنان از دسترس دور خواهد ماند<span class="s3">.</span>امید به انتشار جزئیات بیشتری از منابع آمریکایی موجّه تر است<span class="s3">. </span>شاید کاوش در منابع روسی روشنگر برخی نکته های نادانسته باشد<span class="s3">. </span>باید امیدوار بود سندهایی از منابع ایرانی و خاطرات و نوشته های دیگری در آینده در دسترس قرار گیرد یا منتشر شود و بردامنه و ژرفای دانسته های موجود بیفزاید و موجب بازنگری در داوریها و تفسیرهای رایج شود<span class="s3">. </span>شناخت شناسی یا دانش تاریخی، مانند همۀدانشهای انسانی<span class="s3">-</span>اجتماعی، هیچ گاه از منزلتی قطعی و حتمی برخوردار نیست و همیشه درسایۀ یافته ها، پژوهشها و تفسیرهای تازه مورد بازاندیشی و بازنگری قرار می گیرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با توجّه به مقتضیات و شرایط سیاسی روزگار مصدّق و قلمرو تنگ امکانات و دامنۀ دشواریهایی که او با آنها روبه رو بود، تصوّر کامیابی وی در تلاشهایش ساده دلانه به نظر می آید؛ ولی این چیزی از اهمّیت تاریخی مصدّق و تلاشهای او نمی کاهد</span><span class="s2">. </span>هر سندی که تاکنون دربارۀ مصدّق به دست آمده است جایگاه او را در تلاشهای آزادیخواهانۀ ایرانیان استوارتر و باورهای هواداران او را دربارۀ دلبستگی های سیاسی<span class="s2">- </span>اخلاقی اش موجّه تر کرده است<span class="s2">. </span>نمی توان شکست جنبش ملّی و ناکامی حکومت مصدّق را فرصت بزرگ از دست رفته ای ندانست<span class="s2">- </span>فرصتی برای گریز از پی آمدهای تلخ خودکامگی شاهانه و وابستگی به غرب، به ویژه به آمریکا، و برای پی افکندن نظامی سیاسی که آرمانهای دیرین ایرانیان را برای دستیابی به حاکمیت ملّی و مردمی، جامه عمل بپوشاند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تأمّلی در آنچه از سوی کارگزاران انگلستان و آمریکا و یاوران ایرانی آنها برای شکست جنبش ملّی و تلاشهای آزادیخواهانۀ ایرانیان صورت گرفت، آگاهی از برخورد دو گانه و فریبکارانۀ سران آن کشورها را، که آزادی و دموکراسی را برای خود می خواستند و دیگران را شایسته یا آمادۀ بهره مندی از این نعمتها نمی دانستند، آشکارتر و آزاردهنده تر می کند<span class="s3">. </span><span class="s4">بی آنکه به شعارهای ساده دلانه دل ببندیم و کاستیهای بنیادین جامعۀ ایران و مسئولیّتهای سترگ خود ایرانیان را از یاد ببریم، نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که کشورهای باختری فرصتهای خود را برای برخورداری از آزادی و رفاه تا حدّ زیادی وام دار بی بهره گذاشتن مردم سرزمینهای دیگر از این موهبتها هستند</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نگاهی حسرت آمیز به گذشته و افسوس خوردن بر آنچه رخ داده است نه سودمند است نه آموزنده؛ امّا درنگی در چندوچون سببهای شکست جنبش ملّی، ما را در شناخت ساختارها و نیروهایی که یاور یا بازدارندۀ پیشرفت به سوی حاکمیت ملّی، آزادیخواهی و جامعه ای باز در ایران بوده اند، تواناتر و در راهیابی های آینده سنجش گرتر و دوراندیش تر خواهد کرد<span class="s3">. ( 11 ) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span>مجید حکیمی خرّم با <span class="s3">« </span>کنکاشی در جزئیات طرح آمریکایی ـ انگلیسی کودتای <span class="s3">28 </span>مرداد<span class="s3">32» </span>روایت می کند<span class="s3">:</span><span class="s2"> </span>طرح امینی ـ قشقایی اشاره آمده در چکیدۀ اسناد کودتای <span class="s3">28 </span>مرداد <span class="s3">1332 </span>طرحی بود که در قالب طرح کلّی کودتا تلاش میکرد تا دوستان دولت را جذب کرده و جایگزینی باشد تا درصورت عدم موفقیت کودتا در تهران، آن را به شکلی دیگر یا خارج از تهران به انجام برساند<span class="s3">. </span>بر ما معلوم نیست که این دو گروه سیاستمداران ایرانی بر چه اساسی برای این طرح انتخاب شدند اما نظر به کارشناسی دقیق و درازمدّت طرح کودتا، طبیعتا میبایست در زمانی چند ماهه، این طرح جانبی نیز برنامهریزی و موشکافی شده باشد و طبیعی است که با دو گروه سیاستمداران طرح نیز رایزنی شده باشد و شکلی از توافق یا کلک سیاسی درمیان بوده باشد<span class="s3">. </span>دو گروه نامبرده یکی رهبران ایل قشقایی، فرزندان صولت الدوله قشقایی بودند که پس از نزدیک به یک دهه کشمکش خونین با حکومت پهلوی پس از برافتادن رضا شاه، موفق به بازسازی قدرت منطقهای خود شده و با پیشآمد دولت مصدّق، با پشت سر داشتن قدرت ایلی و در اختیار داشتن <span class="s3">3 </span>کرسی مجلس شورای ملی و سنا فعّالانه به آن دولت پیوستند و در این راه سعی تمام نمودند<span class="s3">. </span>آنها تنها کسانی بودند که در مقابل دولت کودتا دست به اقدام جدّی یعنی صفآرایی مسلّحانه زدند و نتیجۀآن تبعیدشان از کشور تا انتهای حکومت پهلوی بود<span class="s3">. </span>گروه دوّم برادران امینی بودند که تنها یک نفر آنها، تیمسار محمود امینی، آشکارا هوادار و همراه دولت مصدّق بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ جایگاه قشقاییها در طرح کودتا</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مطابق اسناد کودتا، کارشناسان طرح معتقد بودند که کودتا باعث هیچ اقدامی از طرف سایر ایلات در ایران نخواهد شد و مشکل عمده خنثی سازی رهبران ایل قشقایی میباشد</span><span class="s3">. ( </span>احمدی، <span class="s3">1379</span>، <span class="s3">113 ) « </span>پیش<span class="s3">-</span>نویس طرح متضمّن آن بود که علیه پارهای از نیرومندترین عوامل پشتیبان مصدّق، مانند رهبران ایل قشقایی، اقدام قاطع و صریحی انجام گیرد امّا اکنون <span class="s3">[</span>یعنی در مرحلۀ سوّم یا مرحلۀ قوام بخشیدن به طرح عملیات<span class="s3">] </span>تصمیم گرفته شد که دربارۀ افزایش شمار و نفوذ نیروهای مخالف مصدّق تلاش جدّی به عمل آید<span class="s3">.» ( </span>وطن<span class="s3">-</span>دوست، <span class="s3">1379</span>، <span class="s3">91 ). </span>بر این اساس تصمیم گرفته شد که حامیان مصدّق جذب شوند یا دست کم با دادن امتیازاتی به آنها خنثی بمانند<span class="s3">. </span>نیز با پیش بینی احتمال شکست طرح و فایق آمدن دولت بر آن، کارشناسان نقشۀ کودتا همچنین طرحی را پیش بینی کردند تا آمادۀ مقابله با خطر و ادامۀ تلاش برای سرنگون کردن دولت باشند<span class="s3">. </span>مطابق اسناد سازمان سیا <span class="s3">«</span>رئیس سیا در تهران پیشنهاد کرد که باید طرحی جایگزین برای سرنگون کردن مصدّق فراهم کرد<span class="s3">. </span>از این رو، پایگاه، طرح امینی<span class="s3">- </span>قشقایی را همچنان به عنوان طرحی جایگزین تا پایان موفّقیتآمیز عملیات تی<span class="s3">. </span>پی آژاکس در دست اقدام داشت<span class="s3">.»( </span>همان<span class="s3">)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ طرح امینی</b><span class="s3">- </span><span class="s4">قشقایی</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در اسناد منتشر شده از سوی سازمان سیای آمریکا، چیزی بیشتر از همین اشاره به این طرح نیامده است</span><span class="s3">. </span>البتّه باید دانست که آمریکاییها اصل اسناد را منتشرنکردهاند وآنچه منتشر شد، گزارش چکیدهای است که در پایان سال <span class="s3">1332 </span>نوشته شده است<span class="s3">. </span>با این وجود، همین اشاره به ما این امکان را میدهد تا با بررسی اسناد و نوشتههای ناچیز داخلی، دست کم سرفصلی برای جستجوی بیشتر در آینده بگشاییم<span class="s3">.</span>محقّقان داخلی و خارجی که در مورد کودتا تحقیق کردهاند، احتمالاً به دلیل نبود اسناد، از این موضوع حرفی به میان نیاوردهاند<span class="s3">. </span>با استناد به نوشتهها و اظهارنظرهایی که از برادران قشقایی باقی مانده و یکی دو سرنخ دیگر، معلوم میشود که آمریکاییها در این رابطه برنامهریزی و اقدام جدّی داشتهاند و این طرح فراتر از اشارهای بود که در چکیدۀاسناد کودتا آمده است امّا از کمّ و کیف و چارچوب و چگونگی آن بیخبریم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در روند عادی مهمترین منبع موجود از رابطۀ قشقاییها با مصدّق و نهضت ملّی ایران، یعنی روزنوشتههای ناصر قشقایی، چیزی ازگفتگوی آمریکاییها با آنها و درخواستشان برای اقدام علیه مصدّق، به صورت آشکار نمیبینیم<span class="s3">. </span><span class="s4">وی در یادداشت روز سوّم شهریور بعد از کودتا و در یک جمع بندی از حوادث پیشآمده، از ملاقات آمریکاییها با برادرانش و پیشنهادشان برای همکاری با کودتا پرده برمیدارد</span><span class="s3">.» (</span><span class="s4">محمّدناصرقشقایی، </span><span class="s3">1371</span><span class="s4">، </span><span class="s3">407 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سی و چهار سال بعد از کودتا، محمّدحسین خان قشقایی نیز این موضوع را در مختصر خاطراتش آورده است</span><span class="s3">. </span>در خاطرات محمدحسین خان پیشنهاد آمریکاییها قبل از کودتا آمده و زمان آن مشخّص نیست امّا نظر به سفر وی به اروپا برای معالجه، قبل از ورود کرمیت روزولت <span class="s3">(</span>فرماندۀ کودتا<span class="s3">) </span>به ایران و بازگشتش به تهران در روز <span class="s3">25 </span>مرداد <span class="s3">(</span>محمّدحسین قشقایی، <span class="s3">1384</span>، <span class="s3">107) </span>و اظهاراتش در مورد اطّلاعشان از حضور روزولت در تهران <span class="s3">(</span>همان، <span class="s3">104)</span>، پس پیشنهاد آمریکاییها می بایست در فاصلۀ <span class="s3">25 </span>تا <span class="s3">27 </span>مرداد بوده باشد <span class="s3">( </span>حدس نگارنده بر آن است که رایزنی آمریکاییها با آنها احتمالاً در فاصلۀ اواخر بهمن <span class="s3">1331 </span>تا نیمه خردادماه <span class="s3">1332 </span>بوده و شاید آنها پس از شکست مرحلۀ اوّل کودتا و ناامیدی از موفّقیت در تهران تلاش کردند تا برابر طرح کودتا کار را به خارج از تهران انتقال دهند و پیشنهاد آخرشان برای اجرای نهایی طرح بود که قشقاییها نپذیرفتند<span class="s3">).</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ناصرخان در مصاحبهای که در سال </span><span class="s3">1362 </span>حبیبالله لاجوردی در آمریکا با وی انجام داد فاش میکند که آمریکاییها این پیشنهاد را به خود او هم داده بودند و جای تعجّب دارد که وی این مورد مهم را در دست نوشتههایش <span class="s3">(</span>کتاب خاطرات روزانه<span class="s3">) </span>نیاورده است<span class="s3">. </span>برابر اظهارات ناصرخان، پیشنهاد مذکور میبایست در طول آخرین حضور وی در تهران یعنی در فاصلۀ <span class="s3">26 </span>بهمن تا <span class="s3">9 </span>اسفند <span class="s3">1331</span>، بوده باشد<span class="s3">. (</span>مصاحبۀ لاجوردی با قشقایی، <span class="s3">1983) </span>ناصرخان سپس از گفتگویش در این مورد با نمایندۀ اصل چهار ترومن می گوید که پس از حادثۀ حمله به آن اداره در شیراز<span class="s3">(26 </span>فروردین <span class="s3">1332) </span>برای تشکّر از حمایت وی از آمریکاییها به دیدارش رفته بود<span class="s3">.(</span>همان<span class="s3">)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از تلگراف ناصرخان به مجلس که در روز </span><span class="s3">13 </span>اسفند به حمایت از مصدّق مخابره کرده بود <span class="s3">(</span>روزنامۀ باختر امروز، <span class="s3">1044) </span>و بطور غیرمستقیم از پیشنهاد براندازی در آن گفته بود، چنین برمیآید که پیشنهاد آمریکاییها به وی مربوط به همین آخرین حضورش در تهران بوده باشد<span class="s3">. </span>امّا سخت است بپذیریم ناصرخان، آنچنان که در مصاحبهاش با لاجوردی آمده، این موضوع را به اطّلاع مصدّق رسانده باشد زیرا مصدّق در هیچیک از نوشتهها و حرفهایش به خبردار شدن از انجام کودتا از این طریق و به این تفسیر و روشنی، چیزی نگفته است و شاید اگر مصدّق از یک نفر سیاسی زنده و قابل اعتماد این خبر را میشنید، حتّی با اقدام قانونی می توانست کودتا را از همان ابتدا در نطفه خاموش کند یا دستکم با عوامل بیرونی و داخلی شناخته شدۀ کودتا، برخوردی جدّیتر نماید<span class="s3">. </span>بخصوص که تاریخ پیشنهادی در گفتههای محمّدحسین قشقایی درست زمانی است که دولت جستجوی خانه به خانه برای پیدا کردن زاهدی را آغاز و جایزه برای یابندۀ وی نیز تعیین کرده بود<span class="s3">. </span>پس قشقاییها میتوانستند با پذیرفتن ظاهری پیشنهاد آمریکاییها، زاهدی را به دام دولت بیندازند <span class="s3">(</span>باید دانست که زاهدی با برادران قشقایی رابطه دوستی دیرینهای داشت و آنها به این مورد سخت پایبند بودند<span class="s3">) </span>و این موضوع میتواند دلیلی بر ردّ ادّعای گفتگوی شفاف ناصرخان با مصدّق باشد زیرا آنها در خطرناکترین روزها، با وجود داشتن اطّلاعات ارزشمند، حیاتیترین موضوع را از دولت مخفی کردند<span class="s3">. </span>شاید ناصرخان با دانستن این واقعیّت، بطور غیر مستقیم چیزهایی به مصدّق گفته و خطر را گوشزد كرده <span class="s3">(</span>گفتۀ محمّدحسین خان این موضوع را تأیید میکند<span class="s3">)</span>و پیشنهادش برای آوردن عدّهای تفنگچی قشقایی به تهران <span class="s3">(</span>همان<span class="s3">) </span>نیز در همین راستا بوده باشد، امّا این پیشنهاد قابل انجام نبود و مصدّق به عنوان پرچمدار حاكمیّت ملّی ایران، به دلایل آشکار، نمیتوانست آن را بپذیرد<span class="s3">. </span>محمّدحسین خان در خاطراتش ضمن اشاره به پیشنهاد آمریکاییها به وی و خسروخان در ملاقاتی که در یکی از کوچههای فرعی خیابان قدیم شمیران در منزلی انجام گرفت، میگوید<span class="s3">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>تیمسار محمود خان امینی از دوستان قدیمی ما و فرمانده ژاندارمری کلّ کشور بود<span class="s3">. </span>پیشنهاد آمریکاییها را با ایشان در میان گذاشتیم، ایشان گفتند که بهتر است به مصدّق پیشنهاد کنید که من رئیس ستاد<span class="s3">[</span>ارتش<span class="s3">] </span>شوم<span class="s3">... </span>مصدّق پیشنهاد ما را قبول نکرد<span class="s3">. </span>ما هم چون به آمریکاییها قول داده بودیم که موضوع آن نشست را به کسی نگوییم، بنابراین موضوع پیشنهاد آمریکاییان را مطرح نکردیم و به شکل سربسته گفتیم که کودتایی در پیش است<span class="s3">.... </span>به عبارت دیگر هدف ما این بود که کودتا به نفع مصدّق و طرفداران دولت مصدّق صورت بگیرد، چون آمریکاییان تصمیم خود را گرفته بودند و عدّهای را هم آماده کرده بودند و به هیچ وجه هم حاضر نبودند از این کار صرف نظر کنند<span class="s3">... </span>وقتی که دیدیم قضیّۀ کودتا جدّی است و کاری از دست ما ساخته نیست خواستیم به نحوی سیر کودتا را منحرف کنیم که حدّاقل مصدّق محاکمه و زندانی نشود و قدرت همچنان در دست طرفداران مصدّق باقی بماند نه مخالف ایشان و طرفداران شاه<span class="s3">... </span>و سعی کردیم به وسیلۀ محمودخان امینی افسران کودتاچی را شناسایی کنیم و حساب آنها را برسیم<span class="s3">. </span>خلاصه هدف ما خنثی کردن کودتای ارتش به وسیلۀ خود ارتش بود که اینگونه نشد<span class="s3">.» ( </span>محمّدحسین قشقایی، <span class="s3">103 – 107 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اسنادی در دست است که میتوانیم براساس آنها مطمئن باشیم که امینیها نیز بطور جدّی در جریان چنین طرحی بودند امّا نمیدانیم آنها از طریق آمریکاییها و در مشورتی جداگانه دخیل شدند </span><span class="s3">( </span>اگر طرح کودتا را دقیق و حساب شده بدانیم پس باید چنین بوده باشد<span class="s3">) </span>یا برابر اظهارات محمّدحسین قشقایی، از طریق قشقاییها<span class="s3">. </span>در مقدّمۀ همایون کاتوزیان بر کتاب اسناد کودتا، ترجمۀ وطن دوست، سندی آورده شده که حکایت از تلاش ابوالقاسم امینی <span class="s3">(</span>کفیل وزارت دربار وقت<span class="s3">) </span>برای انتصاب برادرش، تیمسار محمود امینی، به ریاست ستاد ارتش دارد<span class="s3">.</span>در این سند که گزارش گفتگوهای هندرسون <span class="s3">(</span>سفیر آمریکا<span class="s3">) </span>با فرستادۀ معتمد شاه است،آمده<span class="s3">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>ابوالقاسم امینی در دیداری با ناصر قشقایی به هندرسون گفته بود که آمریکا یا باید به مصدّق کمک مالی برساند و یا به او پیشنهاد نماید که از مقام خویش کنار رود، یک سیاستمدار برجسته شود و جانشین خود را که از آن پس ایالت متّحده از او پشتیبانی خواهد کرد، برگزیند<span class="s3">.</span>قشقایی در این مورد با امینی همعقیده بود که اگر مصدّق و یا جانشین برگزیدهاش مورد حمایت آمریکا قرار گیرند، در آن زمان امکان پذیر خواهد بود که بخش اعظم جنبش تندباد جریان چپ را از سیاست جاری ایران زدود<span class="s3">... </span>چندی بعد شاه در پیامی به آن سفارت، درخواست امینی را مبنی بر انتصاب برادرش، تیمسار محمود امینی <span class="s3">(</span>فرمانده ژاندارمری<span class="s3">) </span>به جای سرلشکر ریاحی در مقام ریاست ستاد<span class="s3">[</span>ارتش<span class="s3">]</span>، به شدّت رد کرد<span class="s3">»( </span>وطندوست، همان، <span class="s3">53 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">این گزارش مربوط به اردیبهشت </span><span class="s3">32 </span>میباشد و از اینجا میتوان گفت که طرح امینی<span class="s3">- </span>قشقایی، یک طرح دو جانبه و زمانمند در میان این دو گروه از سیاستمداران ایرانی بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اما سند نابی در دست داریم که جدّی بودن طرح مذکور را مشخّص میکند و معلوم میدارد که کمک پنج میلیون دلاری این طرح که قشقاییها آن را رد کردند به طرف دیگر طرح پرداخت شد</span><span class="s3">. </span>در مجلّۀ باختر امروز نامهای از ابوالقاسم امینی چاپ شده که درست به همین موضوع میپردازد<span class="s3">. </span>ابوالقاسم امینی که آن نامه را به دنبال مقالۀ باختر امروز در انتقاد از نخستوزیری علی امینی و شعارهای مبارزه با فساد وی به دفتر مجلّه فرستاده بود، چنین میگوید<span class="s3">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>هیئت محترم تحریریه باختر امروز<span class="s3">- ...</span>من به شهادت دوستان و آشنایان که با هم در سیاست همکاری داشتیم هیچ با برادرم دکتر<span class="s3">[</span>علی<span class="s3">]</span>امینی در یک راه نبودم<span class="s3">. </span>او درطریق سیاست نظرهای دیگری دارد و من راه دیگری پیمودهام<span class="s3">. </span>بنابراین هرگز مدافع سیاست او نیستم ولی آنچه میخواهم توضیح دهم مربوط به این قسمت از مقاله است که مینویسد<span class="s3">: </span>او وزیر دارایی کابینه زاهدی بود که پس از برکناری مصدّق قدرت را به دست گرفت<span class="s3">. </span>همین کابینه عاقد قرارداد نفت بود و پنج میلیون دلار از کنسرسیوم بعنوان دستمزد دریافت داشت<span class="s3">. </span>نخستوزیر کابینه بعداً رسماً طیّ نامهای که در پارلمان ایران نیز خوانده شد ادعا کرد که تنها دو میلیون دلار از این پول به عنوان دستمزد به امینی پرداخت شده است<span class="s3">. </span>برای روشن شدن مطلب من باید یکی از اسرار عالیۀ دولتی را فاش کنم<span class="s3">... . </span>وقتی من در دربار بودم یکی از دوستان که نامش را نمیبرم و فعلاً در اروپا است حامل پیامی از یکی از سفرای دول بیگانه بود نزد من آمد و عنوان کرد که آنها حاضر هستند پنج میلیون دلار برای مخارج یا دستمزد بشرط اینکه اقداماتی برای سرنگون کردن مصدّق شود بپردازند و عقیده دارند که این کار باید به وسیلۀ برادر شما سرتیپ محمود امینی که رئیس ژاندارمری وقت بود انجام شود<span class="s3">. </span>من عنوان کردم که تصوّر نمیکنم سرتیپ محمود امینی این وظیفه را تعهّد کند<span class="s3">. </span>او اصرار کرد که با مشارالیه صحبت شود زیرا باید جواب طرف داده شود<span class="s3">. </span>من با سرتیپ امینی مذاکره کردم و ایشان رد کرد<span class="s3">. </span>البتّه این مذاکرات و مباحثات به این اختصار نیست که امروز مینویسم و حاشیه زیاد دارد که از موضوع روزنامه خارج است<span class="s3">. </span>خلاصه جریان بعدی را همه میدانند و امروز دیگر مطلبی نیست که بر کسی نهفته باشد و منجر به سقوط مصدّق شد<span class="s3">. </span>من هم پس از حبس سیاسی به رم آمدم تا زمانی که دکتر امینی به سمت سفیر ایران در آمریکا منصوب شد و در عبور از رم دیداری دست داد و ضمن بحث از جریان من اشاره به این مطلب کردم<span class="s3">.</span>ایشان گفت پنج میلیون دلار پرداختند و من از ترس اینکه لوطیخور نشود فوراً به خزانۀ دولت ریختم و بعد نخستوزیر وقت، زاهدی، از من پرسید پنج میلیون دلار چه شد گفتم به خزانه رفته است<span class="s3">. </span>ایشان فشار آورد که این مربوط به خزانۀ دولت نبوده است و برای مخارج بوده است<span class="s3">.</span>من ناچار به پرداخت کننده مراجعه کردم<span class="s3">.</span>آنها دو میلیون دلار دیگر دادند که به آقای زاهدی تحویل شد<span class="s3">. </span>پس به عقیدۀ من باید این مطلب روشن شود اگر دکتر امینی خود را نوۀ مظفّرالدینشاه<span class="s3">..... </span>میداند باید بر حسب وظیفه بگوید که این پول چه شده و به کی داده شده است و به چه مصرف رسیده است ولو اینکه به ارزش از دست دادن کرسی صدارت ایشان تمام شود<span class="s3">. </span>او باید این سرّ را برای مردم ایران روشن سازد و از زیر بار ننگینی که برای اسلاف و اعقاب خواهد گذاشت خود را برهاند<span class="s3">... </span>رم <span class="s3">15 </span>ژوئن <span class="s3">1961. </span>ابوالقاسم امینی<span class="s3">».( </span>مجلّۀ باختر امروز، <span class="s3">7</span>، <span class="s3">1 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روشن است که آقای امینی در این نامه خواست تا به مجلّۀ باختر امروز و مردم گوشزد كند كه آن پول دستمزد قرارداد نفت نبود بلكه قبل از آن و برای انجام كودتا به برادر وی داده شد</span><span class="s3">. </span>نیز معلوم میشود كه وی و برادرانش به عنوان یك قطب طرح مذكور مورد مشورت جدّی، از هر طریق، قرار گرفتند و بر خلافِ قشقاییها پول را پذیرفتند <span class="s3">(</span>لااقل یکی از آنها<span class="s3">) </span>و علی امینی شاید به همین دلیل وزیر دارایی دولت کودتا هم گردید<span class="s3">. </span>آیا پیشنهاد ابوالقاسم امینی به شاه برای انتصاب برادرش به ریاست ستاد ارتش، برابر سند گفته شده، در راستای همین طرح بود؟ این سؤال را گفتههای محمّدحسین قشقایی تأیید میكند<span class="s3">. </span>نیز آیا فرد حامل آن پیام برای ابوالقاسم امینی میتواند یکی از برادران قشقایی بوده باشد؟ نمی توانیم به این سؤال جواب بدهیم و با اظهارات محمّد حسین قشقایی در مورد گفتگوی مستقیمشان با محمود امینی همخوانی ندارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا در اینجا این سؤال مطرح می شود که به رغم آگاهی یاران نزدیک مصدّق به خصوص برادران قشقایی از كودتای نزدیك توسّط آمریكاییها، آنها به چه دلیل مصدّق را در جریان روشن ماجرا قرار ندادند؟ چرا قشقاییها بعداً هم این موضوع را به درستی روشن نکردند تا در تلاش آنها برای به هدف رسیدن نهضت ملّی ایران ابهامی وجود نداشته باشد؟ ناصرخان درگفتگویش با لاجوردی مدّعی شد كه این مطلب را با مصدّق در میان گذاشته بود امّا این سخن، به دلایل ذکر شده، دور از ذهن است و شاید وی برای پاسخ به تاریخ و تبرئۀ خویش و خانوادهاش، هنگامی كه مصدّق در قید حیات نبود، آن را عنوان كرده باشد<span class="s3">. </span><span class="s4">نیامدن مذاكرۀ آمریكاییها با ناصرخان در روزنوشتههایش و حتّی مذاكرۀ آنها با برادرانش در روند طبیعی آن كتاب، میتواند دلیلی بر این ادّعا باشد</span><span class="s3">. </span><span class="s4">محمّدحسین خان در خاطراتش تلاش زیادی کرد تا آن سکوت را به نحوی توجیه کند، امّا برای کسانی که در مسیر مبارزه قرار داشتند و خودشان نیز جزو اهداف دشمنان بودند، هیچ توجیهی منطقی نیست</span><span class="s3">. </span><span class="s4">چرا قشقاییها با نوعی از کودتا موافق بودند؟ یک فرض میتواند این باشد که فکر کنیم قشقاییها نیز مانند سایرین بر این موضوع ایمان داشتند که بیگانگان قادر به انجام هر تصمیمی در کشور هستند و گفتههای محمّدحسین خان برای انحراف کودتا را بپذیریم، نیز میتوان حدس زد که قشقاییها از این طریق دنبال اهداف خودخواهانه مانند به دست گرفتن قدرت از طریق آمریکاییها و امینی و اقدام علیه خانوادۀ سلطنت </span><span class="s3">(</span><span class="s4">با توجّه به دشمنی آشکار دوجانبه</span><span class="s3">) </span><span class="s4">بوده باشند که هرچند اظهارات محمّدحسین قشقایی در بر دارندۀ این ذهنیت است </span><span class="s3">( </span><span class="s4">محمّدحسین قشقایی، همان، </span><span class="s3">105 ) </span><span class="s4">امّا وفاداری گذشته و بعدی آنها به آرمان</span><span class="s3">-</span><span class="s4">های نهضت و تلاششان در برابر دولت کودتا برای احیای نهضت، این مطلب را تأیید نمیکند</span><span class="s3">. </span><span class="s4">آنها، به هر دلیل، درواقع به دشمنان خود و نهضت ترحّم کردند تا شاهد زوال خودشان و آرمانهای ملّت باشند و این تنها نقطۀ ابهام، امّا پررنگ، در همراهیشان با مصدّق و نهضت ملّی است که برای پاسخ به آن باید منتظر انتشار کامل اسناد کودتا باشیم</span><span class="s3">.(12 )</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span>منصور نصیری طیّبی <span class="s3">« </span>نقش قشقایی ها در نهضت ملّی شدن نفت و کودتای <span class="s3">28</span>مرداد<span class="s3">» </span>در نوشتۀ پژوهشی بدینگونه شرح می دهد<span class="s3">: </span>برادران قشقایی <span class="s3">(</span>محمّد ناصر، ملک منصور، محمّد حسین و خسرو<span class="s3">) </span>که در رأس هرم سیاسی ایل قشقایی قرار داشتند، پس از شهریور<span class="s3">1320</span>و با گذراندن یک دورۀ ی تبعید و سرکوب در دورۀ رضا شاه، با استفاده از شرایط سیاسی پیش آمده در کشور و نارضایی گسترده ی توده ی عشایر فارس از دوران گذشته، دست به تحرّکات گسترده ای زدند که سرانجام به رویارویی آنان با نیروهای دولتی منجر گردید<span class="s3">. </span>این اقدامات سبب گردید آنان به یک قدرت برتر در فارس تبدیل گردند<span class="s3">. </span>و در صحنه ی سیاسی کشور حضور فعاّل داشته باشند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با آغاز جنبش ملّی شدن صنعت نفت، برادران قشقایی به این حرکت پیوستندو از دکتر مصدّق حمایت گسترده ای کردند، امّا وقوع کودتای</span><span class="s3">28</span>مرداد و اعلام مخالفت قشقایی ها با دولت کودتا و کوشش آمریکایی ها و دولت زاهدی برای آرام نمودن تحرّک آنان، منجر به فروپاشی اتّحادیه ی سیاسی ایل قشقایی و تضعیف موقعیّت سران قشقایی گردید<span class="s3">. </span>در این نوشته کوشش شده است عملکرد قشقایی ها در دوران مزبور با توجّه به اسناد و منابع موجود مورد بررسی قرار گیرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ دکتر مصدّق و قشقایی ها</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در سال </span><span class="s3">1339</span>ق<span class="s3">. </span>که دکتر مصدّق از اروپا به ایران باز می گشت، از راه بوشهر وارد شیراز شد<span class="s3">. </span>اهالی فارس به وی اصرار کردند والی گری فارس را بپذیرد و با ارسال تلگرافی به نخست وزیر وقت، خواستار انتصاب مصدّق به این سمت شدند<span class="s3">. </span>بدین ترتیب وی به والی گری فارس منصوب شد<span class="s3">. (1)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در زمان والی سابق فارس </span><span class="s3">- </span>عبدالحسین میرزا فرمانفرما <span class="s3">«</span>صولت الدوله <span class="s3">»</span>به دلیل جنگ با انگلیسی ها از ایلخانی گری قشقایی عزل شده بود <span class="s3">. </span>دکتر مصدّق با آگاهی از قدرت صولت الدوله در برقراری امنیت در فارس، وی را به ریاست ایل قشقایی منصوب کرد <span class="s3">. (2) </span>همچنین <span class="s3">«</span>پلیس جنوب<span class="s3">»</span>را که در گذشته روابط خصمانه ای با صولت الدوله داشت، به رسمیت نشناخت <span class="s3">.(3)</span>بدین ترتیب روابط بسیار نزدیک و دوستانه ی صولت الدوله با مصدّق تا پایان والی گری وی ادامه یافت<span class="s3">.(4) </span>و سپس در زمان تبعید ایلخانی قشقایی به تهران و حضور وی به عنوان نماینده ی مجلس در تهران در کنار دکتر مصدّق که خود نماینده ی مجلس بود، گسترده شد <span class="s3">.(5)</span>پس از مرگ صولت الدوله در زندان رضا شاه، مصدّق همچنان با خانواده ی قشقایی ارتباط داشت<span class="s3">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ قشقایی ها و ملّی شدن صنعت نفت</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">هنگامی که در مجلس شورای ملّی زمزمه ی ملّی شدن صنعت نفت شروع شد، برادران قشقایی در مجلس شورای ملّی و سنا حضور داشتند</span><span class="s3">. </span>محمّد حسین و خسرو قشقایی به ترتیب نماینده ی شهرستان آباده و فیروز آباد بودند و محمّد ناصر قشقایی سناتور استان فارس بود<span class="s3">.(6) </span>قشقایی ها به دو دلیل به عضویت جبهۀ ملّی درآمده و وارد مبارزات ملّی شدن نفت شدند<span class="s3">:1.</span>همکاری دیرینه آنان با ملّیون ایران به ویژه دکتر مصدّق <span class="s3">2.</span>مبارزه ی همیشگی آنان با خاندان پهلوی که از دوره ی حکومت رضا شاه و مرگ صولت الدوله در زندان وی شروع شده بود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بدین ترتیب قشقایی ها با قدرت تمام به حمایت از دکتر مصدّق پرداختند </span><span class="s3">.</span>در دوره ی نخست وزیری رزم آرا، زمانی که کمیسیون مخصوص نفت در مجلس برای بررسی قرار داد الحاقی <span class="s3">«</span>گس <span class="s3">- </span>گلشائیان<span class="s3">» </span>به ریاست دکتر مصدّق تشکیل شد، خسرو قشقایی به عنوان منشی این کمیسیون انتخاب گردید<span class="s3">. </span>این کمیسیون پس از یک سلسله مذاکرات مفصّل، قرارداد مزبور را رد کرد<span class="s3">.(7)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پس از آنکه خسرو قشقایی به عضویت کمیسیون نفت برای بررسی طرح ملّی شدن صنعت نفت در آمد، در کنار دکتر مصدّق کوشش زیادی برای تصویب این طرح به عمل آورد</span><span class="s3">.(8) </span>تا اینکه کمیسیون نفت طرح فوق را تصویب کرد<span class="s3">. </span>سپس مصوّبه ی کمیسیون در مجلس شورای ملّی و مجلس سنا در <span class="s3">29</span>اسفند <span class="s3">1329</span>به تصویب رسید<span class="s3">.(9) </span>بدین ترتیب صنعت نفت ملّی اعلام گردید<span class="s3">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ قشقایی ها در دوران نخست وزیری مصدّق</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">زمانی که مجلس به دکتر مصدّق پیشنهاد نخست وزیری داد و او در پذیرش این سمت تردید داشت، خسرو قشقایی وی را از قصد دربار مبنی بر تشکیل کابینه توسط </span><span class="s3">«</span>سید ضیاء الدین طباطبایی <span class="s3">»</span>آگاه ساخت ، از این رو مصّدق روز بعد یعنی پنجم اردیبهشت <span class="s3">1330</span>طرح نه مادّه ای خلع ید شرکت نفت ایران و انگلیس را به تصویب مجلس شورای ملّی رساند<span class="s3">(10) </span>و سمت نخست وزیری را پذیرفت<span class="s3">. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با آغاز دوران نخست وزیری دکتر مصدّق، برادران قشقایی با تحرّک بیشتری وارد جریانات سیاسی شدند</span><span class="s3">. </span>آنان با حمایت سرسختانه و همه جانبه از مصدّق موجب جلب توجّه محافل سیاسی داخلی و خارجی به سوی خود شدند<span class="s3">. </span>همچنین نقش مشاور و نماینده ی سیاسی دولت را عهده دار شدند، به طوری که هر از گاهی مأموریت های سیاسی به آنان واگذار می گردید<span class="s3">. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در سال </span><span class="s3">1330</span>ش<span class="s3">. </span>خسرو و ناصر قشقایی به آمریکا مسافرت کردند<span class="s3">. </span>خسرو قشقایی در آمریکا کوشش زیادی کرد تا حقّانیت ملّت ایران و اقدامات دکتر مصدّق را به وسیله ی روزنامه ها و محافل سیاسی آمریکا به گوش جهانیان برساند<span class="s3">.</span>وی در نیویورک با شرکت درجلسه ی<span class="s3">«</span>انجمن آسیایی<span class="s3">»</span>،در مورد نهضت ملّی ایران وستم های یکصد سالۀ انگلیسی ها در ایران توضیحاتی دادواظهار داشت که ایلات ایران به ویژه ایل قشقایی حاضر به هر گونه فداکاری در این مبارزه هستند<span class="s3">.(11) </span>همچنین هنگامی که <span class="s3">«</span>هریمن<span class="s3">» </span>فرستاده ی آمریکا برای حلّ اختلاف نفت بین ایران و انگلیس ،قصد داشت به ایران مسافرت کند، خسرو قشقایی در تلگرافی به دکتر مصدّق اظهار داشت که مسافرت وی نزد محافل آمریکایی از اهمّیت زیادی برخوردار است و یادآوری کرد او را از اوضاع ایران، احساسات مردم و رفتار انگلیسی ها در ایران آگاه سازند<span class="s3">. (12)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در دی ماه همان سال ناصر قشقایی نیز به علّت بیماری فرزندش </span><span class="s3">- </span>عبدالله <span class="s3">- </span>که در آمریکا تحصیل می کرد، عازم این کشور شد <span class="s3">. </span>دکتر مصدّق از وی خواست تا در آمریکا اقداماتی برای بازاریابی نفت ایران انجام دهد<span class="s3">. (13) </span>ناصر قشقایی در آمریکا با کمپانی ها و دست اندرکاران بازار نفت مذاکراتی انجام داد، در نتیجه پس از مذاکره با فردی به نام <span class="s3">«</span>اسمیت<span class="s3">»</span>، پیشنهادات وی را مبنی بر خرید بنزین از ایران برای دکتر مصدّق ارسال کرد<span class="s3">. (14)</span>دکتر مصدّق در پاسخ اظهار داشت که نماینده ی خریدار باید به تهران آمده پیشنهادات خود را به هیأت فروش ارائه دهد<span class="s3">.(15)</span>وی همچنین با اشخاص دیگری از جمله سناتور<span class="s3">«</span>واتسن <span class="s3">» </span>که دست اندر کار بازار نفت بود، دیدار کرد امّا بیشتر آنان اظهار می کردند برای خرید نفت ایران باید از دولت آمریکا توصیه نامه داشته باشند و وزارت دفاع آمریکا نیز به خاطر نارضایتی انگلیسی ها، حاضر نبود این توصیه نامه ها را صادر کند<span class="s3">. </span>از این رو ناصر قشقایی با مقامات وزارت دفاع آمریکا مذاکراتی انجام داد که به نتیجه ای نرسید<span class="s3">.(16)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی در این سفر مصاحبه هایی با مطبوعات و سایر رسانه های گروهی آمریکا انجام داد و در این مصاحبه ها با حمله به وزیر امور خارجه ی آمریکا، او را متّهم کرد که از سیاست انگلستان در برابر ایران حمایت می کند<span class="s3">. </span><span class="s4">همچنین اظهار داشت در صورت حمله ی هر قدرت خارجی به ایران، ایل قشقایی به جنگ آنان خواهد رفت</span><span class="s3">. </span><span class="s4">این مصاحبه بازتاب وسیعی در رسانه های آمریکا یافت و در نتیجه خشم وزیر امور خارجه آمریکا را برانگیخت </span><span class="s3">.(17)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">اقدامات قشقایی ها سبب گردید که انگلیسی ها و دربار شاه، دست به تحریکاتی در برابر آنان بزنند، پس به فرماندهان ارتش در فارس دستور داده شد از راه های مختلف به ایل قشقایی و موقعیت برادران قشقایی فشار وارد سازند</span><span class="s3">. </span>بدین ترتیب اختلافاتی بین قشقایی ها و مقامات ارتش به وجود آمد<span class="s3">.(18) </span>این اختلافات موجب گردید شایع شود قشقایی ها قصد شورش در برابر دولت را دارند<span class="s3">. </span>این شایعات در مطبوعات خارجی نیز انعکاس یافت<span class="s3">. </span>ناصر قشقایی برای پایان دادن به این شایعات که عمدتاً از دربار نشأت می گرفت، در نطقی در مجلس سنا، حمایت همه جانبه ی خود را از دکتر مصدّق اعلام داشت<span class="s3">. </span>همچنین در نامه ای به دکتر مصدّق اظهار داشت<span class="s3">: </span>حاضر است یک سوّم زمین های کشاورزی خود را در منطقه ی ییلاقی ایل قشقایی در اختیار دولت وی بگذارد تا برای هزینه های جاری دولت استفاده شود<span class="s3">. </span>انتشار نامه ی فوق بازتاب زیادی نزد هیأت دولت و طرفداران مصدّق داشت و در جلسۀ هیأت دولت از ناصر قشقایی قدردانی شد<span class="s3">.(19)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">برادران قشقایی در حوادث </span><span class="s3">30</span>تیر<span class="s3">1331</span>نیز فعّالانه وارد عمل شدند<span class="s3">. </span>محمّد حسین و خسرو قشقایی که در دوره ی هفدهم نیز به مجلس راه یافته بودند، در کنار سایر نمایندگان وابسته به جبهه ی ملّی به طور همه جانبه از دکتر مصدّق حمایت کردند<span class="s3">. </span>آنان همچنین از مردم خواستند به طرفداری از دکتر مصدّق قیام کنند<span class="s3">.(20)</span>در فارس نیز دست به اقداماتی زدند؛<span class="s3">(21) </span>از جمله تهدید کردند که برای حمایت از دکتر مصدّق به پادگان شیراز حمله خواهند کرد <span class="s3">. (22)</span>پس از استعفای احمد قوام و انتصاب مجدّد دکتر مصدّق به نخست وزیری، خسرو قشقایی به همراه آیت الله کاشانی و عدّه ای از نمایندگان طرفدار مصدّق، از طریق رادیو به ایراد سخنرانی پرداخت و مردم را به حفظ امنیت شهر و آرامش دعوت نمود<span class="s3">. (23) </span>وی در دوّم مرداد <span class="s3">1331</span>در مجلس، در نطقی آمریکایی ها را مورد حمله قرار داد و چنین اظهار داشت <span class="s3">:«</span>آمریکایی ها تانک های سنگین را به دولت ایران می دهند، برای کشتن مردم نه برای جنگ<span class="s3">». </span>سپس مبلغی برای ساختن مجسمه ی زنی که در روز <span class="s3">30</span>تیر به هواداری از مصدّق خود را جلو تانک انداخته بود، کمک کرد<span class="s3">. (24)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در دوره ی دوّم نخست وزیری دکتر مصدّق، تحریکات و فشار ارتش در فارس در برابر قشقایی ها افزایش یافت و هر بار به بهانه های مختلف نیرو به مناطق قشقایی ها گسیل می شد </span><span class="s3">. </span>ناصر قشقایی در اعتراض به این اقدام، ارتش را متّهم کرد که برای ایجاد اغتشاش در فارس و تأمین منافع انگلیسی ها، دست به این اقدام زده است، امّا با پیگیری های دکتر مصدّق و مذاکرات ناصر خان این تنش ها تا حدودی کمتر شد<span class="s3">. (25)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در زمستان سال </span><span class="s3">31</span>حوادثی که در مرکز به وقوع پیوست، یک بار دیگر قشقایی ها را به واکنش برانگیخت <span class="s3">. </span>این حوادث که از اختلافات بین نمایندگان جبهه ی ملّی ناشی می شد، سرانجام باعث جدایی اشخاصی چون مکّی، بقایی و حائری زاده از دکتر مصدّق گردید<span class="s3">. </span>در این اوضاع ناصر خان به طور مرتّب با ارسال تلگراف هایی به نمایندگان جبهه ی ملّی، آنان را به سازش دعوت نمود، و پیشنهاد کرد برای رفع اختلافات بین آنان، چه در فارس و چه در تهران، حاضر به هر گونه اقدام می باشد<span class="s3">.(26)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">هم زمان با کوشش های ناصر قشقایی، برادران وی در مجلس حمایت خود را از دکتر مصدّق ادامه دادند </span><span class="s3">. </span>خسرو قشقایی در یک سخنرانی در مجلس، پشتیبانی مردم شهرهای مختلف فارس را از دکتر مصدّق اعلام داشت<span class="s3">. (27) </span>با افزایش تنش های سیاسی در تهران، فرماندهان نظامی در مناطق قشقایی اقدامات تحریک آمیز جدیدی را شروع کردند و به بهانه ی اینکه سران طوایف به حضورشان نرسیده اند، آنان را مورد تهدید قرار دادند<span class="s3">. </span>در نتیجه احتمال وقوع درگیری پیش بینی می شد<span class="s3">. </span>ناصرخان برای جلوگیری از وقوع بحران جدید، کوشش زیادی کرد و با اقدامات برادران قشقایی در تهران و مذاکره با دکتر مصدّق و سران نظامی کشور، این تنش نیز فروکش کرد<span class="s3">.(28)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ حمله به ادارۀ اصل چهار آمریکا در شیراز و واکنش قشقایی ها</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">سازمان </span><span class="s3">«</span>اصل چهار<span class="s3">» </span>در ایران، شعبه ای نیز در شیراز دایر کرده و به خدماتی از قبیل کمک های کشاورزی، بهداشتی و فرهنگی و فرستادن مأموران بهداشتی و معلّم به میان عشایر پرداخت<span class="s3">. (29) </span>چون آمریکایی ها پیشینه ی استعماری نداشتند و اقدامات نوع دوستانه آنان در آن سال ها نزد مردم ایران محبوبیتی ایجاد کرده بود، قشقایی ها نیز از اقدامات عمرانی و فرهنگی سازمان اصل چهار استقبال کردند<span class="s3">. </span>امّا گسترش نفوذ آمریکا در ایران باعث نگرانی قدرت های استعماری یعنی شوروی و انگلستان می گشت<span class="s3">. </span>پس آنان به ویژه روسها، به وسیله ی عوامل داخلی خود کوشش کردند کارشکنی هایی در برنامه های آمریکا از جمله سا زمان اصل چهار انجام دهند<span class="s3">.(30)</span>یکی از این اقدامات حمله به دفتر این سازمان در شیراز بود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">حادثه ی حمله به اداره ی اصل چهار در شیراز بدین ترتیب آغاز گردید</span><span class="s3">:</span>در روز پنج شنبه <span class="s3">27</span>فروردین <span class="s3">1332</span>یکی از هواداران دکتر مصدّق به نام<span class="s3">«</span>کریم پورشیرازی<span class="s3">»</span>، میتینگی در حمایت از اقدامات مصدّق تشکیل داده بود<span class="s3">. </span>وی در حین سخنرانی از طرف عدّه ای از اعضای حزب برادران <span class="s3">( </span>که مخالف دکتر مصدّق بودند<span class="s3">) </span>مورد حمله قرار گرفت<span class="s3">.(31)</span>در مرحلۀ اوّل، حمله کنندگان توسّط هواداران جبهۀ ملّی عقب رانده شدند، امّا بار دیگر با همکاری تعدادی پلیس در لباس شخصی، به مردم حاضر در محل حمله کردند<span class="s3">.</span>سپس پلیس رسماً به هواداران مصدّق حمله کرد و آنان را مورد ضرب و شتم قرار داد<span class="s3">.(32) </span>در این بین عدّه ای از آشوبگران که بیشتر از اوباش شهر بودند، به دفتر سازمان اصل چهار حمله کردند و پس از تخریب، آتش زدن و غارت اموال سازمان نامبرده، کارمندان آمریکایی را مورد ضرب و شتم قرار دادند<span class="s3">. (33) </span>گویا اعضای حزب توده که در این زمان در شیراز فعّالیت های خود را افزایش داده بودند، در این حمله شرکت داشته اند <span class="s3">.(34).</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پس از این حادثه، کارمندان اصل چهار با راهنمایی </span><span class="s3">«</span>محمّد بهمن بیگی<span class="s3">»- </span>یکی از قشقایی ها که از کارکنان آن سازمان بود <span class="s3">- </span>به باغ اِرَم <span class="s3">- </span>مرکز اصلی قشقایی ها در شیراز<span class="s3">- </span>منتقل شدند و مورد حمایت قشقایی های حاضر در باغ ارم قرار گرفتند<span class="s3">.(35) </span>در این زمان ناصرخان قشقایی در فیروز آباد بود و شب همان روز از واقعه مطّلع شد<span class="s3">. </span>پس عدّه ای از تفنگ چیان خود را برای حفاظت از آمریکایی ها به شیراز فرستاد<span class="s3">. </span>روز بعد نیز شخص وی به طرف شیراز حرکت کرد و نیروهای قشقایی را به <span class="s3">«</span>آق چشمه <span class="s3">» </span>در جنوب شیراز فراخواند<span class="s3">. </span>درمدّت کوتاهی تا عصر آن روزعدّه ی زیادی از قشقایی ها به وسیلۀ کامیون وارد شیراز شدند<span class="s3">. </span>با حضور قشقایی ها در شیراز، اوضاع شهرتقریباً نا آرام شد و مخالفان دولت نیز عقب نشینی کردند<span class="s3">.(36)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از سوی دیگر </span><span class="s3">«</span>برینت<span class="s3">»(Bryant)</span>رئیس ادارۀ اصل چهارشیراز، با ارسال تلگرافی به <span class="s3">«</span>وارن<span class="s3">»(W.E. Warne) </span>رئیس سازمان اصل چهاردرتهران، وی را ازواقعه آگاه ساخت<span class="s3">. </span>پس وارن و <span class="s3">«</span>هندرسن<span class="s3">»(Henderson) </span>سفیر آمریکا در ایران، به دولت به شدّت اعتراض کردند<span class="s3">. </span>دکتر مصدّق در برابر اعتراض آنان گفت که در شیراز حکومت نظامی اعلام شده و تصمیم دارد استاندار و فرماندار نظامی فارس را تعویض کند<span class="s3">. </span>او همچنین کوشش کرد تا از مسافرت آنان به جنوب جلوگیری کند، ولی زمانی که با پافشاری وارن روبرو شد،<span class="s3">«</span>مهندس ابوالقاسم راجی<span class="s3">» </span>را برای بررس و گزارش این واقعه به همراه آنان به شیراز فرستاد<span class="s3">.(37)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در روز </span><span class="s3">28</span>فروردین <span class="s3">1332 </span>وارن به همراه دو تن از اعضای سفارت آمریکا و مهندس راجی وارد شیراز شد<span class="s3">. </span>آنان مستقیماً از فرودگاه به باغ ارم رفتند<span class="s3">. </span>وارن در حضور کارمندان آمریکایی در باغ ارم در یک سخنرانی از قشقایی ها تشکّر کرد و گفت<span class="s3">:«</span>زندگی این عدّه را فقط مدیون قشقایی ها هستیم<span class="s3">. </span>باغ ارم واقعاً برای ما باغ ارم یعنی باغ بهشت بود و این عدّه افرادی که مجهّز به چوب و چماق هستند و اغلب لباسهای مندرس پوشیده اند <span class="s3">- </span>برای ما فرشتگان و ملائک بهشت بودند<span class="s3">. </span>ما افراد آمریکایی اصل چهار شیراز <span class="s3">- </span>دسته جمعی تصمیم گرفته ایم که هر سال در این روز یعنی روز نجات ما که <span class="s3">16</span>آوریل است، کلاه قشقایی بر سر گذاشته به کلیسا برویم و برای ایل قشقایی دعا کنیم<span class="s3">». </span>این نطق وارن، دبیران سفارت آمریکا را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که گفتند ما این وضع را به وزارت خارجه اطّلاع خواهیم داد تا رسماً از قشقایی ها تشکّر شود<span class="s3">.(38)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روز بعد قشقایی ها عدّه ای را به شیراز فرستادند </span><span class="s3">. </span>ناصر خان اعلام کرد در شیراز عدّه ی زیادی از افراد پیاده و سوار قشقایی در خیابان های شیراز در حمایت از دولت دکتر مصدّق، راه پیمایی خواهند کرد<span class="s3">. </span>انتشار این خبر موجب هراس مقامات سیاسی و نظامی فارس گردید ، پس<span class="s3">«</span>سرتیپ عزیزی<span class="s3">»</span>، فرمانده ی لشکر، <span class="s3">«</span>سرتیپ میرفندرسکی <span class="s3">»</span>رئیس ژاندارمری فارس و <span class="s3">«</span>معینی <span class="s3">» </span>معاون استاندار، به ملاقات ناصر خان رفته درخواست کردند که به علّت اعلام حکومت نظامی از تظاهرات قشقایی ها در شیراز جلوگیری کند، امّا وی آنان را مورد نکوهش قرار داد و گفت<span class="s3">:«</span>دیروز به مخالفان دولت کمک می کردند و امروز مانع تظاهر ملّیون می باشند<span class="s3">».(39)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در همین بین از تهران خبر رسید که تغییراتی در مقامات لشکری وکشوری فارس انجام شده است؛ بدین ترتیب که </span><span class="s3">«</span>سرتیپ میرجهانگیری<span class="s3">» </span>به سمت فرماندهی لشکر ،سرهنگ فاضلی<span class="s3">» </span>به ریاست ستاد،<span class="s3">«</span>سرهنگ مجلّلی<span class="s3">» </span>به ریاست شهربانی و <span class="s3">«</span>ضیاء<span class="s3">» (</span>مدیر کلّ وزارت کشور<span class="s3">) </span>برای سرپرستی فرمانداری و معاونت استانداری فارس تعیین شده اند<span class="s3">. (40)...</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این حال ناصر خان همچنان مصمّم بود راه پیمایی قشقایی ها را در شیراز برگزار کند، پس سرتیپ میرجهانگیری به دیدار وی رفت و اظهار داشت که دکتر مصدّق به شما پیام داده که به خاطر اوضاع خاصّ کشور، از برگزاری راه پیمایی خودداری کنید<span class="s3">. </span><span class="s4">بدین ترتیب ناصر خان به اردوی خود دستور داد اطراف شیراز را ترک کرده به مناطق خود باز گردند</span><span class="s3">.(41)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ تحریک ایلات علیه مصدّق و عکس العمل قشقایی ها</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انگلیسی ها پس از قطع امید از حلّ مسالمت آمیز مسألۀ نفت ایران، کوشش کردند با همکاری دربار و مهره های خود در ایران ، برای براندازی دولت مصدّق دست به اقداماتی بزنند<span class="s3">. </span><span class="s4">یکی از طرح های آنان تحریک ایلات و ایجاد شورش در برابر دولت وی بود</span><span class="s3">. </span><span class="s4">یکی از این شورش ها، شورش </span><span class="s3">«</span><span class="s4">ابوالقاسم خان بختیاری </span><span class="s3">»</span><span class="s4">بود</span><span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با ازدواج شاه با </span><span class="s3">«</span>ثریّا<span class="s3">» </span>دختر جلیل خان اسفندیاری یکی از سران بختیاری یک پیوند سیاسی بین بختیاری ها و دربار بوجود آمد<span class="s3">. </span>پس از ملّی شدن صنعت نفت و قدرت گیری مصّدق و مبارزات وی برای کم شدن نفوذ شاه ، برخی از سران بختیاری با توجّه به خویشاوندی با شاه و دوستی دیرینه با انگلیسی ها ، به سوی مخالفان مصدّق گرایش پیدا کردند، گر چه قدرت یابی بیش از حدّ قشقایی ها با توجّه به حمایت آنان از مصدّق، برای بختیاری ها که سال ها با آنان در رقابت بودند، در این گرایش بی تأثیر نمی توانست باشد<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>سرلشکر زاهدی<span class="s3">» </span>که خود در آغاز از اعضاء کابینه ی دکتر مصدّق بود، پس از روی گرداندن از وی با اعضای جدا شده ی جبهه ی ملّی <span class="s3">(</span>مکّی، بقایی و حائری زاده <span class="s3">) </span>ارتباط برقرار کرد و با هم در برابر مصدّق دست به اقدامات تحریک آمیز زدند؛ زاهدی از طرفی با ابوالقاسم خان بختیاری که با انگلیسی ها ارتباط داشت، تماس گرفت و وی را به شورش تحریک کرد <span class="s3">. </span>از سوی دیگر مقامات سفارت انگلیس نیز پس از ملاقات با زاهدی و مشورت با لندن، پذیرفتند که اسلحه و پول در اختیار ابوالقاسم خان بگذارند <span class="s3">.(42) </span>همچنین زاهدی و عده داد یک <span class="s3">«</span>جنوب آزاد<span class="s3">» </span>که در آن به بختیاری ها به رهبری ابوالقاسم خان، خود مختاری داده می شود، تشکیل خواهد شد و برای جلب نظر سایر خان های بختیاری نیز اقداماتی انجام داد<span class="s3">.(43)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در بهمن </span><span class="s3">1331</span>عدّه ای از بختیاری ها به ریاست ابوالقاسم خان با همکاری اعضای کانون افسران باز نشسته که از سوی دربار حمایت می شد، در خوزستان به نیروهای دولتی حمله کردند و تلفاتی به نیروهای دولتی وارد ساختند<span class="s3">.(44) </span>دلیل شورش بختیاری ها چنین عنوان شد<span class="s3">:«</span>چون مصدّق، کشور را به سوی خرابی سوق داده، در نظر دارند استقلال خود و نیز کشور را در صورت کودتا حفظ کنند<span class="s3">».(45) </span>این درگیری ها برای چند هفته ادامه پیدا کرد<span class="s3">. </span>سرانجام با اعزام نیروهای تقویتی به منطقه ، بختیاری ها شکست خوردند، و ابوالقاسم خان به سوی منطقه ی بختیاری متواری گشت<span class="s3">.(46)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">با انتشار خبر شورش ابوالقاسم خان، قشقایی ها برای سرکوبی بختیاری ها اعلام آمادگی کردند</span><span class="s3">. </span>این امر موجب نگرانی دیگر سران بختیاری شد؛ چون احتمال می دادند مورد حمله ی قشقایی ها واقع شوند<span class="s3">. </span>پس <span class="s3">«</span>امیر حسین خان<span class="s3">»</span>، <span class="s3">«</span>جهان شاه خان<span class="s3">» </span>و <span class="s3">«</span>بهمن خان بختیاری <span class="s3">»</span>برای جلوگیری از این اقدام با ناصر خان قشقایی دیدار و از اعمال ابوالقاسم خان اعلام بی زاری کردند<span class="s3">.(47) </span>سرانجام با بازداشت ابوالقاسم خان ، خطر رویارویی دو قبیله از بین رفت<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">علاوه بر بختیاری ها، ارتش و هواداران دربار نیز در میان ایلات بویراحمد و ممسنی که همسایگان ایل قشقایی بودند، زمینه ی نفوذ خود را با زیرکی ایجاد نمودند </span><span class="s3">. </span>آنان زمینه ی اتّحاد <span class="s3">«</span>حسینقلی خان رستم<span class="s3">» </span>از ایل ممسنی را که روابط دیرینه ای با دربار و انگلیسی ها داشت، با ناصر خان و <span class="s3">«</span>محمّد حسین خان طاهری<span class="s3">» </span>و <span class="s3">«</span>ملک منصور باشتی<span class="s3">» </span>به وجود آوردند<span class="s3">. (48) </span>آنان در برابر سایر سران بویر احمد از جمله <span class="s3">«</span>عبدالله خان<span class="s3">» </span>و<span class="s3">«</span>خسرو خان ضرغاپور<span class="s3">» </span>و کدخدایان طوایف<span class="s3">«</span>آقایی <span class="s3">» </span>و <span class="s3">«</span>کی گیوی<span class="s3">»(49) </span>که از جمله هواداران مصدّق محسوب می شدند و روابط نزدیکی با قشقایی ها داشتند، صف آرایی کردند که این رویارویی در حال تبدیل شدن به نبرد خونینی بود <span class="s3">. </span>ناصر خان قشقایی که در فارس حضور داشت، برای آرام ساختن اوضاع، دست به کار شد و با فرستادن شخصی به نام <span class="s3">«</span>فریدون خان کشکولی<span class="s3">» </span>نزد برخی از سران بویراحمد، آنان را به مصالحه دعوت نمود و از سوی دیگر با مذاکراتی که با مقامات لشکر فارس انجام داد، زمینه ی برقراری دوباره ی آرامش در بویر احمد را به وجود آورد<span class="s3">. (50)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">رهبری این عملیات که نام رمز آن </span><span class="s3">«</span>آجاکس<span class="s3">» </span>بود، به <span class="s3">«</span>کرمیت روزولت<span class="s3">» </span>محوّل شد <span class="s3">. </span>روزولت برای اجرای کودتا از راه مرز عراق به صورت ناشناس وارد ایران شد<span class="s3">.(52)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">قشقایی ها که از ابتدای جنبش ملّی شدن صنعت نفت با دکتر مصدّق همراهی کرده بودند، در جریاناتی که پس از قیام </span><span class="s3">30</span>تیر به وجود آمد، همچنان سرسختانه از وی حمایت کردند<span class="s3">. </span>پس از بروز اختلاف بین برخی از سران جبهه ی ملّی و آیت الله کاشانی با دکتر مصدّق، ناصرخان کوشش زیادی کرد تا بتواند اختلافات آنان را از بین برده صفوف سران نهضت ملّی را یکپارچه سازد، امّا با وجود مذاکرات زیادی که بین طرفین ترتیب داد، نتوانست به موفّقیتی دست یابد<span class="s3">.(53)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در تیر </span><span class="s3">1332</span>که به علّت تحریک و توطئۀ نمایندگان اقلّیت مجلس در برابر دولت، مصدّق تصمیم گرفت برای تعیین تکلیف مجلس به آراء عمومی مراجعه کند، خسرو قشقایی به اتّفاق بیست و هفت تن از نمایندگان فراکسیون ملّی، برای از اکثریت انداختن مجلس، استعفا کردند<span class="s3">.(54)</span>ناصرخان نیز که در این زمان در فارس به سر می برد، در تلگرافی به دکتر مصدّق با اظهار حمایت از وی، اعلام کرد<span class="s3">:</span>پانصد هزار نفر جمعیّت ایل قشقایی از وی حمایت می کنند<span class="s3">. </span>ناصرخان درخواست کرد که <span class="s3">«</span>هر چه زودتر مجلس هفدهم که مورد تنفّر و انزجار قاطبۀ ملّت است<span class="s3">» </span>منحل و دستور انتخابات جدید صادر گردد<span class="s3">.(55)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از سوی دیگر آمریکایی ها در راه اجرای طرح سرنگونی دولت مصدّق، کوشش کردند نظر قشقایی ها را به سوی خود جلب کنند،</span><span class="s3">(56) </span>زیرا از قدرت و نفوذ آنان هراس داشتند<span class="s3">. </span>بدین سان هنگامی که کرمیت روزولت در نظر داشت با قشقایی ها تماس بگیرد با مخالفت <span class="s3">«</span>جورج کودیه <span class="s3">»</span>مأمور ارشد سیا در ایران، مواجه شد <span class="s3">. </span>وی به روزولت چنین گفت<span class="s3">:« </span>کیم، خوب به حرف های من توجّه کن<span class="s3">! </span>این چهار برادر یعنی خان های حاکم، سراپا وحشت هستند<span class="s3">... </span>اکنون احساس می کنند که روزشان فرا رسیده و مشکل بتوانند خود را کنترل کنند و اگر به شاه نزدیک شدی دیگر نزد آنها نرو، خود را آفتابی نکن که جِرَت خواهند داد<span class="s3">».(57)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">روزولت در مدّت اقامت خود در تهران توصیه ی کودیه را جدّی گرفت و کوشش کرد خود را از دید عموم مخفی کند</span><span class="s3">. </span>تنها به سه نفر ایرانی یعنی شاه، سرلشکر زاهدی و <span class="s3">«</span>مصطفی ویسی<span class="s3">» (</span>نام مستعار اردشیر زاهدی<span class="s3">) </span>ارتباط برقرار ساخت<span class="s3">.(58) </span>این اشخاص نیز مواظب بودند وی شناخته نشود، امّا با وجود این تدابیر، قشقایی ها از حضور روزولت در ایران آگاه شدند و به طور غیر مستقیم پیام هایی علیه شاه برای او فرستادند، ولی روزولت توانست خود را از دید آنان پنهان سازد<span class="s3">.(59)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">از سوی دیگر وقتی شاه در جریان عملیات کودتا قرار گرفت، از سرنوشت خود نگران شد و برای دفع خطرات احتمالی، تصمیم گرفت محلّ امنی برای خود در مدّت اجرای طرح کودتا بیابد، از این رو به روزولت گفت </span><span class="s3">:«....</span>باید در طرح خود امکان وجود خطرا را پیش بینی کنیم <span class="s3">...</span>من باید به شیراز بروم<span class="s3">. </span>آنجا به اندازه ی کافی از تهران دور است، ولی در عین حال قابل دسترسی هم می باشد و در ضمن برای من حالت یک مانور هم دارد<span class="s3">. </span>شما چه عقیده دارید<span class="s3">»</span>؟<span class="s3">(60) </span>امّا روزولت با این پیشنهاد شاه مخالفت کرده به وی چنین گفت <span class="s3">:«</span>تنها نگرانی ما ایل قشقایی است، شیراز ستاد مرکزی آنهاست <span class="s3">. </span>فکر نمی کنم یک ذرّه هم بشود به آنها اعتماد کرد <span class="s3">. </span>رفتن به آنجا ممکن است شما را کاملاً در چنگال آنها بیندازد و کسی چه می داند آنها چه خواهند کرد<span class="s3">»</span>؟همچنین وی قشقایی ها را <span class="s3">«</span>بدترین دشمنان تاج و تخت شاه <span class="s3">» </span>می دانست، حتّی از رفتن شاه به اصفهان نیز به دلیل نزدیکی به قشقایی ها، جلوگیری کرد و به شاه توصیه نمود به سواحل دریای خزر رفته منتظر نتیجه ی کودتا بماند<span class="s3">.(61)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">قشقایی ها پس از اینکه از توطئۀ کودتا در روز </span><span class="s3">25</span>مرداد آگاه شدند، به شدّت واکنش نشان دادند؛ ناصر خان در تلگرافی که از فارس به مصدّق مخابره کرد، اذعان نمود که افراد ایل قشقایی برای حفظ مقدّسات ملّی و حمایت از وی<span class="s3">«</span>بی صبرانه خواستار حرکت به سوی تهران هستند<span class="s3">»</span>همچنین درخواست کرد مخالفان ملّت و اخلالگران ضدّ ملی هر چه سریع تر محاکمه و مجازا ت شوند<span class="s3">.(62)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در فاصله ی روزهای </span><span class="s3">25</span>تا<span class="s3">28</span>مرداد <span class="s3">1332</span>، طرّاحان کودتا که در حال اجرای مرحله ی دوّم طرح خود بودند، یک بار دیگر برای جلب حمایت قشقایی ها کوشش کردند<span class="s3">. </span>پس <span class="s3">«</span>جوگودوین<span class="s3">»- </span>یکی از مأموران سیا در تهران <span class="s3">- </span>در روز <span class="s3">27</span>مرداد با محمّد حسین و خسرو قشقایی ملاقات کرد<span class="s3">. </span>گودوین به قشقایی ها پیشنهاد کرد که چون سرلشکر زاهدی تحت تعقیب دولت است، در برابر دریافت پنج میلیون دلار، سرلشکر زاهدی را در منطقه ی قشقایی پناه دهند، و پس از صادر شدن فرمان نخست وزیری زاهدی، با وی به سوی تهران حرکت کنند<span class="s3">.(63) </span>وی وعده داد در صورت همکاری، با تضمین دولت آمریکا، دو مقام وزارت و یک منصب سفارت در دولت کودتا برای برادران قشقایی در نظر گرفته خواهد شد <span class="s3">. </span>همچنین همه ی اختیارات فارس و جنوب به آنان داده شده، ماهی پنج میلیون دلار نیز به آنان پرداخت خواهد شد؛ امّا قشقایی ها با صراحت این پیشنهادات را رد کرده اظهار داشتند که به هیچ عنوان حاضر نیستند از حمایت دکتر مصدّق دست بردارند<span class="s3">.(64)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭ کودتای </b></span><span class="s3">28</span>مرداد و قشقایی ها </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">برادران قشقایی کوشش کردند با گوشزد کردن مسألۀ کودتا مصدّق را به جلوگیری ازوقوع آن وادارند، امّا زمانی که جریان امور در روز </span><span class="s3">28</span>مرداد از دست دولت خارج گردید، خسرو قشقایی به مصدّق پیشنهاد کرد با وی به سوی جنوب حرکت کند تا قشقایی ها دفاع از وی را بر عهده گیرند،<span class="s3">(65) </span>امّا مصدّق این پیشنهاد را نپذیرفت و روز بعد خود را تسلیم دولت کودتا کرد<span class="s3">. </span>از این رو خسرو و محمّد حسین قشقایی به سرعت از تهران خارج شد، راه جنوب را در پیش گرفتند و در اطراف سمیرم به ناصر خان پیوستند<span class="s3">.(66)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ناصر خان نیز به محض دریافت خبر کودتا، به افراد ایل قشقایی آماده باش کامل داده دستور خلع سلاح برخی پاسگاه های محلّی را صادر نمود</span><span class="s3">. </span>همچنین در روز <span class="s3">29</span>مرداد با ارسال تلگرافی به سرلشکر زاهدی وی را مورد نکوهش قرار داد و به وی توصیه کرد به ملّت پیوسته از شاه و انگلیسی ها دوری گزیند<span class="s3">.(67)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در روز </span><span class="s3">30</span>مرداد ناصر خان در اعلامیه ی شدید اللحنی کودتای <span class="s3">28</span>مرداد را محکوم نمود و به نمایندگی از ایلات و بلوکات قشقایی، از ملّت ایران درخواست کرد برای مبارزه در راه استقلال مملکت به آنها بپیوندند تا با هواداران شرکت غاصب انگلیسی و دشمنان ایران تا پای جان مبارزه کنند و هشدار داد<span class="s3">:«</span>هموطنان<span class="s3">! </span>در اثر کوچک ترین غفلت، ملک و ملّت ایران برای همیشه در زیر استعمار جابر انگلستان باقی خواهد ماند و تا ابد اجنبی پرستان، جابرانه به ملّت رنجیده ی ایران آقایی خواهند کرد<span class="s3">. </span>بکوشیم تا لکّه ی این بدنامی را با خون خود و فرزندان و برادران خود از دامان ملّیت و سربلندی خود پاک کنیم<span class="s3">...».(68)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">مخالفت قشقایی ها با دولت کودتا، مایه ی بیم و هراس کودتاچیان و امیدواری فعّالان انقلابی شد</span><span class="s3">. «</span>سرتیپ دولّو<span class="s3">» </span>کفیل استانداری و فرمانده ی لشکر اصفهان، با صدور اعلامیه ای که در منطقه ی قشقایی ها با هواپیما پخش گردید، به ایل قشقایی و سران آن هشدار داد که <span class="s3">«</span>انتشار مطالبی با امضای ناصرخان باعث تحریک اهالی ایلات علیه میهن و شاهنشاه گشته است <span class="s3">»</span>پس اخطار کرد <span class="s3">«</span>ایشان <span class="s3">[</span>ناصرخان<span class="s3">] </span>و آقایان محمّد حسین و خسرو بدون فوت وقت با اعتراف به گناه خود و تقاضای بخشش به اصفهان بیایند<span class="s3">....[ </span>در غیر این صورت <span class="s3">] </span>بدون هیچ گونه رحم با سرعت و شدّت از هوا و زمین سرکوب <span class="s3">[</span>می شوند<span class="s3">] ...</span>و پس از دستگیری آنها را معدوم <span class="s3">[</span>می کنیم<span class="s3">] </span>تا نتیجه ی خیانت و مخالفت با ملّت را بدانند<span class="s3">». </span>ناصرخان در واکنش به اعلامیه ی دولّو در تلگراف شدید الحنی وی را فردی غیر مسؤول خواند و متّهم کرد که قدرتش را <span class="s3">«</span>فقط بر علیه ملّت و برادر کشی و برای جمع آوری و ازدیاد ثروت و رسیدن به مقام و نفع اجنبی به کار برده <span class="s3">»(69) </span>است<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">این امکان وجود داشت که قشقایی ها طرفداران مصدّق را به فارس فراخوانند</span><span class="s3">.(70) </span>در صورتی که شورش قشقایی ها در فارس با موفّقیت روبرو می شد، این امر می توانست به شورش های دیگر در تهران و سایر نقاط دامن بزند<span class="s3">. </span>به همین دلیل دولت ایران و آمریکایی ها برای بازداشتن قشقایی ها از این اقدام، مستقیماً دست به کار شدند تا آنان را از شورش منصرف سازند <span class="s3">.(71) </span>ابتدا سرلشکر زاهدی که خود پیشینه ی دوستی با خاندان قشقایی داشت، با ارسال تلگرافی به آنان اطمینان داد که در حکومت وی در آسایش کامل خواهند بود<span class="s3">.</span>همچنین دست به دامن افرادی شد که با قشقایی ها روابط دوستی داشتند تا آنان را برای مذاکره نزد قشقایی ها بفرستد<span class="s3">. </span>وی ابتدا از حسین مکّی درخواست نمود که این مأموریت را انجام دهد، امّا وی با ردّ آن، پیشنهاد کرد که <span class="s3">«</span>میرزا علی هیأت<span class="s3">» </span>رئیس دیوان عالی کشور که مورد اعتماد قشقایی ها بود، برای این منظور به فارس فرستاده شود<span class="s3">.(72)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بدین ترتیب علی هیأت به مقام استانداری فارس برگزیده شد و به شیراز رفت</span><span class="s3">. </span>وی بی درنگ پیامی به ناصرخان فرستاد و از وی درخواست ملاقات کرد <span class="s3">. </span>پس در هشتم شهریور <span class="s3">1332</span>علی هیأت و <span class="s3">«</span>سرتیپ میرجهانگیری <span class="s3">» </span>فرمانده ی لشکر فارس، در منطقه ای به نام <span class="s3">«</span>خنجشت<span class="s3">» </span>با ناصر خان دیدار کردند<span class="s3">. </span>ابتدا علی هیأت از ناصر خان گلایه کرد که چرا برای نخست وزیری زاهدی و استانداری وی تلگراف تبریک نفرستاده است<span class="s3">. </span>همچنین پیشنهاد نمود که ناصر خان بی درنگ برای انجام مذاکره عازم تهران شده با شاه و زاهدی ملاقات کند، امّا ناصرخان در پاسخ به وی اظهار داشت <span class="s3">:«</span>من هواخواه مصدّق بوده و هستم و ایشان را یگانه نخست وزیر ملّی می دانم و آقای سرلشکر زاهدی را به رسمیت نمی شناسم<span class="s3">...</span>نخست وزیری که از سفارت آمریکا بیرون بیاید، من به رسمیت نمی شناسم<span class="s3">». </span>ناصرخان در برابر اصرار هیأت گفت تنها به شرط آزادی دکتر مصدّق از زندان ، حاضر می شود با دولت زاهدی مذاکره نماید<span class="s3">.(73) </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ روابط حزب توده و قشقایی ها پس از کودتا</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">قشقایی ها در گذشته با حزب توده روابط خوبی نداشتند چون اعضای حزب توده، سران قشقایی را وابسته به طبقه ی فئودال می دانستند و در فارس اقداماتی در برابر آنان انجام می دادند که منجر به برخی رویارویی ها نیز گردید</span><span class="s3">. </span>به ویژه در جریان بحران آذربایجان در سال<span class="s3">1325</span>قشقایی ها با اتّحاد با سایر ایلات جنوب، جنبشی به نام <span class="s3">«</span>نهضت جنوب<span class="s3">» </span>به راه انداختند که از جمله اهداف این جنبش، اخراج اعضای حزب توده از فارس و مقامات حکومتی بود، امّا پس از وقوع کودتای <span class="s3">28</span>مرداد و اعلام حمایت ناصر خان از مصدّق و کوشش برای مبارزه با دولت کودتا، نظر توده ای ها متوجّه قشقایی ها گشت<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">هیأت اجرایی حزب توده به علّت نشان ندادن واکنش مناسب در جریان کودتا، به منظور جبران کوتاهی ها و پیگیری فعّالیت های حزب در شرایط بحرانی پس از کودتا، ستادی به نام </span><span class="s3">«</span>ستاد مقابله با کودتا<span class="s3">» </span>به وجود آورد<span class="s3">.(75) </span>یکی از برنامه های ستاد مقابله با کودتا، کوشش برای ایجاد زمینه ی مبارزه ی مسلّحانه برای براندازی دولت کودتا بود<span class="s3">. </span>بدین ترتیب ستاد مزبور حساب جداگانه ای را برای قشقایی ها باز کرد<span class="s3">. </span>پس<span class="s3">«</span>علی متّقی<span class="s3">» </span>و <span class="s3">«</span>سرهنگ دوم علی چلیپا<span class="s3">» </span>را برای مذاکره و هماهنگی با ناصرخان به فارس فرستاد<span class="s3">. </span>هدف آنان از مذاکره با ناصرخان این بود که همزمان با عملیات چریکی توده ای ها در شمال کشور، ایل قشقایی نیز در جنوب به عملیا ت مسلّحانه پرداخته، دولت کودتا را از دو کانون شمال و جنوب زیر فشار قرار دهند تا سرانجام با خیزش مردم سایر نقاط کشور، شرایط سرنگونی رژیم شاه فراهم شود<span class="s3">.(76)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">بدین ترتیب در </span><span class="s3">16</span>شهریور <span class="s3">1332</span>نمایندگان حزب توده با ناصر خان ملاقات کردند و اظهار داشتند<span class="s3">: </span>از آنجایی که دو طرف با شاه مخالفت می کنند، پس می توانند با یکدیگر همکاری کنند و افزودند<span class="s3">: </span>در صورت حمله ی قشقایی ها به شیراز، حزب توده به وسیله ی افراد خود در دستگاه های موتوری ارتش خرابکاری خواهند کرد و پیشنهاد کردند که تعدادی افسر برای آموزش جنگی نیروهای قشقایی بفرستند<span class="s3">.(77)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">ناصرخان که تصوّر می کرد توده ای ها توانایی زیادی از نظر تسلیحات دارند، در خواست کرد حدود صد تا دویست هزارفشنگ و چند دستگاه بی سیم به قشقایی ها بدهند</span><span class="s3">.(78) </span>این درخواست بیش از توانایی حزب توده بود<span class="s3">. </span>آنان دوباره هیأت سه نفره ای را نزد ناصرخان فرستادند و اظهار داشتند که اگر قشقایی ها بخواهند به شیراز حمله کنند، توده ای ها قادرهستند تانک های ارتش را منهدم کرده راننده های آنها را از پا در آورند تا قشقایی ها بتوانند پادگان<span class="s3">« </span>باغ تخت<span class="s3">» </span>و فرودگاه شیراز را تصرّف کنند<span class="s3">.(79) </span>همچنین برای مسلّح کردن قشقایی ها پیشنهاد کردند که <span class="s3">«</span>سرگرد خطیبی<span class="s3">» </span>از اعضای سازمان حزب توده، تسهیلاتی فراهم سازد تا قشقایی ها به انبار مهمّات لشکر فارس دستبرد بزنند<span class="s3">.(80)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در این میان سخنگوی ایل قشقایی </span><span class="s3">-«</span>حبیب الله رضازاده <span class="s3">»-</span>به خبرنگاری <span class="s3">«</span>یونایتدپرس<span class="s3">» </span>گفت <span class="s3">:«</span>قشقایی ها خواستار آزادی دکتر مصدّق و شروع انتخابات پارلمانی هستند<span class="s3">». </span>وی افزود<span class="s3">:« </span>اگر دولت تقاضای آنان را قبول نکند، قشقایی ها با هفتاد هزار نفر شیراز را تهدید خواهند کرد<span class="s3">».</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در واکنش به این مصاحبه، رئیس ستاد هشدار داد که </span><span class="s3">«</span>در برابر قشقایی ها با تانک و هواپیما مقاومت خواهند کرد<span class="s3">».(81)</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موضع سرسختانه ی قشقایی ها و اعلام آمادگی آنان برای رویارویی با دولت کودتا و از همه مهم تر، روند اتّحاد آنان با حزب توده، دولت کودتا و آمریکایی ها را به هراس انداخت؛ چه بسا در صورت بروز جنگ و حمایت آمریکا از دولت ایران، شوروی نیز دخالت کرده زمینه ی یک بحران بین المللی در منطقه ایجاد شود<span class="s3">. </span><span class="s4">از این رو به فکر چاره افتادند</span><span class="s3">. </span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابتدا سرلشکر زاهدی برای تطمیع قشقایی ها به ناصرخان پیام فرستاد که حاضر است وی را به استانداری فارس منصوب سازد و در موقع انتخابات همه ی اختیارات به قشقایی ها سپرده شود<span class="s3">. </span><span class="s4">محمّد حسین خان و خسروخان هم نماینده ی مجلس شود</span><span class="s3">. </span><span class="s4">در مورد مصدّق نیز وعده داد که وی و همراهانش تا یک ماه دیگر آزاد خواهند شد</span><span class="s3">.(82)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">آمریکایی ها نیز برای بازداشتن قشقایی ها از شورش مستقیماً وارد عمل شدند؛ در روزهای پایانی شهریور</span><span class="s3">1332</span>، گودوین از تهران به فارس رفت تا با قشقایی ها دیدار کند<span class="s3">. </span>وی در ملاقات با ناصرخان و سران طوایف قشقایی، پیشنهاد کرد قشقایی ها با شاه و زاهدی در برابر کمونیست ها متّحد شوند و سپس وزارت عشایر تشکیل شده ، ریاست آن به ناصرخان و یا شخص دیگری<span class="s3">( </span>بنا به پیشنهاد وی<span class="s3">) </span>سپرده شود<span class="s3">.</span>ناصرخان در برابر پیشنهاد گودوین چنین گفت <span class="s3">: «</span>غیر از مصدّق ما چیزی نمی خواهیم و در مقابل <span class="s3">- </span>همان قسم که گفتم<span class="s3">- </span>همه نوع قول مساعد می دهم <span class="s3">». </span>گودوین قول داد که نظرات قشقایی ها را به مقامات ایران منتقل کرده و نتیجه ی آن را به اطّلاع ناصرخان برساند<span class="s3">.(83) </span>امّا<span class="s3">«</span>گاز بوروسکی<span class="s3">» </span>در ارتباط با این دیدار می نویسد<span class="s3">:« </span>سرپرست شعبه ی سیا در تهران <span class="s3">[</span>گودوین <span class="s3">] </span>از سران قشقایی دیدار و تهدید کرد اگر به فعّالیت های خود ادامه دهند، آنها را خرد خواهند کرد<span class="s3">».(84) </span>از طرف دیگر<span class="s3">«</span>سرلشکر باتمانقلیچ<span class="s3">» </span>در اعلامیه ای که در منطقه قشقایی ها پخش شد، از کلانتران و کدخدایان قشقایی درخواست کرد با برادران قشقایی همراهی نکنند که در غیر این صورت با سخت ترین و بدترین وضع سرکوب خواهند شد<span class="s3">.(85)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در این زمان علی هیأت که مجدّداً به شیراز باز گشته بود، با ارسال پیامی به قشقایی ها اظهار داشت</span><span class="s3">: </span>در صورت ادامۀ مخالفت با دولت ، با حملۀ نیروهای آمریکایی مواجه خواهند شد<span class="s3">. </span>امّا درست همین زمان، سخنگوی دولت که از طریق رادیو تهران سخن می گفت ، شایعه ی هر گونه حمله ی احتمالی قشقایی ها به شیراز را تکذیب کرد <span class="s3">.(86) </span>همچنین روزنامه ی <span class="s3">«</span>پارس شیراز<span class="s3">» </span>از قول علی هیأت نوشت <span class="s3">: </span>شایعات ایجاد شده علیه قشقایی ها کذب و <span class="s3">«</span>ساخته و پرداخته ی گروه های زیرزمینی<span class="s3">» </span>است <span class="s3">.(87)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">دراین میان عدّه ای از افسران مخالف در ارتش، به قشقایی ها اطّلاع دادند که قادر هستند نیروی موتوریزه، تانک ها و توپخانه ی لشکر فارس را از بین ببرند و هنگ ها را نیز تصرّف کرده به قشقایی ها تحویل دهند</span><span class="s3">. </span>طبق این طرح پس از تصرّف هنگ ها و پادگان باغ تخت شیراز، حمله ی نیروهای قشقایی به شیراز شروع می شد و پس از تصرّف شیراز به جهرم، کازرون و سپس به اصفهان حمله شده و پس از آن در دیگر نقاط کشور نیز چنین شورش هایی به وجود می آمد<span class="s3">.(88)</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همین زمان ، علی هیأت با دعوت ناصرخان به مذاکره، اظهار داشت که دولت حاضر است به محمّد حسین خان و برادر دیگرشان ملک منصور خان، سمت دولتی بدهد و ناصرخان هم سناتور شود، ولی خسروخان باید برای مدّتی از ایران خارج شود<span class="s3">.(89)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پس از دریافت این پیام، قشقایی ها که از درخواست تبعید خسروخان خشمگین بودند، تصمیم گرفتند نیروهای خود را به اطراف شیراز گسیل دارند تا در صورت تکرار چنین درخواست هایی از سوی دولت، به شیراز حمله کنند</span><span class="s3">. </span>بدین ترتیب بخشی از نیروهای قشقایی در <span class="s3">«</span>آق چشمه<span class="s3">»</span>در جنوب شیراز و بخش دیگر به ریاست محمّد حسین خان در غرب شیراز مستقر شدند<span class="s3">. (90) </span>از سوی دیگر عدّه ای از هم پیمانان قشقایی در نیروی هوایی شیراز، بیشتر هواپیماهایی را که مناطق قشقایی ها را شناسایی می کردند، از کار انداختند <span class="s3">.(91) </span>برخی این اقدام را به افسران هوادار مصدّق نسبت دادند؛<span class="s3">(92) </span>در حالی که دیگران مسؤولیت این عملیات را به افسران توده ای منتسب کردند <span class="s3">.(93)</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قشقایی ها در پشت دروازه ی شیراز در حال تردید و دو دلی بودند، زیرا از یک سو با توجّه به حمایت آمریکایی ها از زاهدی، خطر قابل ملاحظه ای برای آنان ایجاد می شد، از سوی دیگر صلح با دولت زاهدی را ضربه به حیثیّت خود می دانستند<span class="s3">. </span><span class="s4">درست در همین زمان مسأله ای سبب گردید که به اتّحادیه ی قشقایی ضربه ی جبران ناپذیری وارد شود</span><span class="s3">. </span><span class="s4">این مسأله جدایی برخی از سران طوایف</span><span class="s3">( </span><span class="s4">کلانتران</span><span class="s3">) </span><span class="s4">از سایرین و به رسمیت شناخته شدن دولت کودتا توسّط آنان بود</span><span class="s3">.(94)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پس از این مسأله ، اختلاف در بین سران قشقایی به وجود آمد، به طوری که برخی موافق جنگ و برخی مخالف آن و خواستار مصالحه بودند</span><span class="s3">.</span>از این رو به دستور ناصرخان در روز <span class="s3">19</span>مهر <span class="s3">1332</span>در منطقه ای به نام <span class="s3">«</span>پیربناب<span class="s3">» </span>شورایی با حضور همه ی سران قشقایی تشکیل شد <span class="s3">. </span>در این جلسه تصمیم گرفته شد بدون حمله به شیراز به <span class="s3">«</span>جنگ منفی<span class="s3">» </span>پرداخته شود و نیروهای قشقایی ازاطراف شیراز متفّرق شده به مناطق خود بروند و تنها در صورت حمله ی نیروهای نظامی به مقابله بپردازند <span class="s3">.(95) </span>یکی از دلایل دیگر این تصمیم گیری ، توصیه ی اکید سران جبهه ی ملّی بود، زیرا آنان نگران بودند که رویارویی قشقایی ها با دولت کودتا، به سود حزب توده تمام شود؛ پس به وسیله ی <span class="s3">«</span>رضازاده<span class="s3">» </span>به قشقایی ها پیام دادند که از حمله به شیراز خودداری نمایند<span class="s3">.(96)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">پس از متفرق شدن نیروهای قشقایی، ناصرخان به فیروز آباد</span><span class="s3">- </span>مرکز زمستانی قشقایی ها <span class="s3">- </span>رفت<span class="s3">. </span>وی در مدّت اقامت خود در این منطقه، به طور مرتّب مسائل جاری کشور را دنبال می نمود<span class="s3">.(97) </span>همچنین سعی می کرد با سران جبهه ی ملّی در تهران ارتباط برقرار سازد<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">در این میان آمریکایی ها و مأموران دولتی دست به اقدامات گسترده ای برای جلب نظر برخی از سران ایل قشقایی زدند و توانستند عدّه ای از سران طوایف </span><span class="s3">(</span>کلانتران<span class="s3">) </span>را متقاعد سازند که از برادران قشقایی جدا شده به تهران بروند و مراتب فرمانبرداری خود را از شاه و زاهدی اعلام نمایند <span class="s3">.*(98) </span>جدایی این عدّه از اتّحادیه ی قشقایی، ضربه ی جبران ناپذیری به قدرت و روحیه ی قشقایی ها وارد ساخت و منجر به پراکنده شدن نیروهای آنان گردید<span class="s3">. </span>از این رو ناصرخان که دیگر مقاومت و حضور خود در منطقه را بی فایده می دید، راهی تهران گردید<span class="s3">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ تبعید سران قشقایی به خارج از کشور</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">شاه برادران قشقایی را خیانتکار می دانست، چون آنان از دشمن بزرگ وی یعنی دکتر مصدّق حمایت کرده بودند ، پس در نظر داشت خاندان حاکم قشقایی را از صحنه ی سیاسی کشور حذف کند</span><span class="s3">. </span>از این رو اعلام کرد <span class="s3">«</span>آنها <span class="s3">[</span>برادران قشقایی <span class="s3">] </span>نمی توانند در مملکت بمانند <span class="s3">. </span>آنها باید تبعید شوند<span class="s3">».(99) </span>بدین ترتیب ناصر خان به همراه خانواده اش ایران را به قصد سویس ترک کرد و سپس در کالیفرنیای آمریکا اقامت گزید،<span class="s3">(100) </span>امّا با وجود خروج ناصر خان از فارس، خسروخان همچنان مقاومت می کرد<span class="s3">. </span>شاه در بین برادران قشقایی کینه ی خاصی نسبت به وی داشت، زیرا وی در گذشته ارتباط گسترده ای با دکتر مصدّق داشت و در مجلس خواستار محدود شدن قدرت و اختیارات شاه شده بود<span class="s3">.(101) </span>از این رو برای زیر فشار قرار دادن خسرو خان، به دستور شاه <span class="s3">«</span>سرلشکر سیف الله همّت<span class="s3">»- </span>یکی از مخالفان دیرینه ی قشقایی ها <span class="s3">- </span>به استانداری فارس منصوب شد<span class="s3">. </span>سرلشکر همّت پس از ورود به شیراز اعلام کرد اگر خسرو قشقایی ایران را ترک نکند دولت دست به اقدام خواهد زد<span class="s3">. </span>وی همچنین خسروخان را فردی <span class="s3">«</span>ماجراجو، دسیسه گر و مخالف شاه<span class="s3">» </span>معرّفی کرد و اضافه کرد که یک گردان سرباز برای دستگیری او کافی است <span class="s3">.(102) </span>سپس لشکر فارس را با نیروهای چهار استان دیگر تقویت نمود<span class="s3">.(103)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">خسروخان ابتدا اولتیماتوم شاه را جدّی نگرفت و با عدّه ی معدودی از قشقایی ها به طرف فیروز آباد رفته در منطقه ی </span><span class="s3">«</span>تنگ خرقه<span class="s3">» </span>واقع در غرب فیروز آباد مستقر گردید <span class="s3">. </span>در این راه افراد طایفه ی <span class="s3">«</span>کوهکی <span class="s3">» </span>و <span class="s3">«</span>نجیم گورکانی<span class="s3">» </span>او را همراهی می کردند،<span class="s3">(104) </span>امّا پس از چندی وی که دریافته بود با وجود حمایت همه جانبه ی آمریکایی ها از ارتش و احتمال اعزام نیروی فراوان به فارس، مقاومت بی فایده است، تصمیم گرفت درخواست دولت مبنی بر خروج از کشور را بپذیرد<span class="s3">. </span>پس به طرف تهران حرکت کرد و پس از یک شب اقامت در باشگاه افسران، به وسیله ی اسکورت محافظ تا فرودگاه مهر آباد بدرقه گردید<span class="s3">(105) </span>و از آنجا راهی کشور ایتالیا شد؛ سپس در شهر مونیخ آلمان ساکن شد<span class="s3">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ نتیجه</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">قشقایی ها که برای از میان برداشتن شاه کوشش می کردند، با آغاز جنبش ملّی شدن صنعت نفت، به طور همه جانبه به دکتر مصدّق </span><span class="s3">-</span>رهبر این جنبش <span class="s3">- </span>پیوستند و کوشش زیادی در به ثمر رسیدن آن نمودند <span class="s3">. </span>همچنین در دوره ی زمامداری دکتر مصدّق پیوسته از دولت وی حمایت کردند و از جمله نزدیک ترین افراد به وی بودند<span class="s3">. </span>این جهت گیری باعث زیاد شدن قدرت قشقایی ها در کشور، به ویژه در فارس گردید <span class="s3">.</span>امّا با وقوع کودتای <span class="s3">28</span>مرداد <span class="s3">1332</span>، با وجود اینکه طرّاحان کودتا و سپس دولت سرلشکر زاهدی کوشش نمودند که آنان را به سوی خود جلب نمایند، امّا قشقایی ها به دکتر مصدّق وفادار ماندند و به واکنش در برابر دولت جدید پرداختند که این امر ضربه ی جبران ناپذیری به ایل قشقایی، به ویژه موقعیّت سیاسی برادران قشقایی وارد ساخت، به طوری که با خروج آنان از فارس و تبعیدشان به خارج از کشور، تقریباً برای همیشه از صحنه ی سیاسی کشور کنار رفتند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">*</span>بنا به گزارش سفارت آمریکا در تهران<span class="s3">:«</span>محمّدبهمن بیگی<span class="s3">»-</span>کارمند سازمان اصل چهار در شیرازبه دنبال اختلاف با خسرو قشقایی،نقش مؤثّری در این ماجرا داشت<span class="s3">.</span>نک<span class="s3">:</span>دانشجویان مسلمان پیرو خطّ امام،اسناد لانه ی جاسوسی،شماره ی <span class="s3">56</span>،ص<span class="s3">93.</span><span class="s2"><b>(</b></span><span class="s3">13 ) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span><span class="s6">توضیحات و مآخذ</span><span class="s7">:</span><span class="s2"> </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1 - </span>عبدالرضا هوشنگ مهدوی – سرنوشت یاران دکتر مصدّق – اتشارات علمی – <span class="s3">1383 – </span>ص <span class="s3">210 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">2 - </span>دکتر باقر عاقلی<span class="s3">«</span>شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران <span class="s3">» </span>جلد اوّل <span class="s3">- </span>چاپ اوّل سال <span class="s3">1380 - </span>نشر گفتار باهمکاری نشر علم <span class="s3">- </span>صص </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3 - </span>به نقل از مقدّمۀ کتاب سالهای بحران <span class="s3">(</span>خاطرات روزانۀ محمّد ناصر صولت قشقایی<span class="s3">) – </span>مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا – چاپ دوم <span class="s3">1366 -</span>صص <span class="s3">28 – 22 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">به تصحیح </span><span class="s3">- </span>نصرالله حدّادی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">4 - </span>به نقل از مقدمۀ کتاب سالهای بحران <span class="s3">(</span>خاطرات روزانه محمّد ناصر صولت قشقایی<span class="s3">)– </span>نگاه کنیدبه صص <span class="s3">416 - 399 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">5 - (1 )- "</span>سرنوشت یاران دکتر مصدق<span class="s3">" </span>به قلم عبدالرضا هوشنگ مهدوی<span class="s3">- </span>صص <span class="s3">206 - 196 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">(2 ) « </span>پژوهش نامۀ ایل قشقایی؛ نویسنده<span class="s3">: </span>كامبیز نجفی<span class="s3">» </span>، <span class="s3">(3 ) </span>ناگفته هایی در خصوص خسرو خان و برادران قشقایی پس از انقلاب با خسرو سیف دبیر کلّ حزب ملّت ایران درمصاحبه محسن برغندان، مسئول شاخه استان بوشهر حزب مرز پرگهر با خسرو سیف <span class="s3">.</span>مندرج در سایت جبهۀ ملّی <span class="s3">( www.jebhemelli.net) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">6 - </span>ضیاءالدین رجایى در نوشتۀ تحلیلی خود تحت عنوان <span class="s3">«</span>مرورى بر مبارزه عشایر فارس با قواى انگلیس<span class="s3">» </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">7 - </span>نصرالله سیف پور فاطمی،<span class="s3">« </span>آینه عبرت، خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران<span class="s3">»</span>، لندن، جبهه ملّیون ایران، <span class="s3">1370 - </span>صص <span class="s3">7 – 5</span><span class="s8"> </span><span class="s2"> </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – <span class="s4">پیشین </span>- <span class="s8"> </span><span class="s4">صص </span>9 – 8 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">9 - </span>دکتر محمّد قلی مجد <span class="s3">« </span>از قاجار تا پهلوی <span class="s3">» - </span>ترجمه رضا مرزانی<span class="s3">- </span>مصطفی امیری – مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی – بهار<span class="s3">1389 – </span>صص <span class="s3">140 – 137</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">10 - </span>مجید حکیمیخرّم <span class="s3">« </span>تحلیل واکنش قشقاییها به کودتای <span class="s3">28 </span>مرداد <span class="s3">1332 </span>و همکاری آنان با نهضت ملّی ایران<span class="s3">» - </span>گنجینۀ اسناد<span class="s3">- </span>جلد <span class="s3">22</span>شماره <span class="s3">2 </span>صفحات <span class="s3">52-66</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">11 - </span>دکتر فخرالدین عظیمی <span class="s3">«</span>حاکمیت ملّی و دشمنان آن<span class="s3">» - </span>نشر نگارۀ آفتاب – <span class="s3">1383 – </span>صص <span class="s3">27 – 13 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">12 - </span>مجید حکیمی خرّم با <span class="s3">« </span>کنکاشی در جزئیات طرح آمریکایی ـ انگلیسی کودتای <span class="s3">28 </span>مرداد<span class="s3">32» </span>نشریه مردمسالاری <span class="s3">- </span>تسخه شماره<span class="s3">2991 - 1391/05/31 -</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">13 - </span>منصور نصیری طیّبی <span class="s3">«</span>نقش قشقایی ها در نهضت ملّی شدن نفت و کودتای <span class="s3">28</span>مرداد <span class="s3">» - </span>فصلنامه تاریخ روابط خارجی <span class="s3">- </span>سال چهارم، شماره <span class="s3">15</span>، تابستان <span class="s3">1382 – </span>صص <span class="s3">29 - 5</span></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p16" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ ٭ ٭</b></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 – </span>سند <span class="s3">:</span><span class="s2"> </span>اوّلین لایحۀ <span class="s3">«</span>سلب مصونیّت از نمایندگی<span class="s3">» </span>نیز در این دوره و در تاریخ <span class="s3">8 </span>شهریور <span class="s3">1311 </span>شمسی به تصویب مجلس رضاخانی رسید<span class="s3">.</span>این لایحه توسّط منصورالملک وزیر داخلۀ کابینۀ مخبر السلطنه برای سلب مصونیت از اسمعیل خان قشقایی و فرزند ایشان ناصرخان قشقایی به مجلس ارائه شده بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">تاریخ</span><span class="s3">: "1311/06/08-</span>مصوّبات مجلس شورا<span class="s3">" </span>تصمیم قانونی راجع به آقای اسمعیل خان قشقایی و ناصرخان قشقایی</div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>مصوب <span class="s3">8 </span>شهریور ماه <span class="s3">1311 </span>شمسی</div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>مجلس شورای ملّی اجازه میدهد كه آقایان اسمعیل خان قشقایی و ناصر خان قشقایی را دولت مورد تعقیب جزایی قرار داده و پس از تكمیل اكتشافچگونگی مطلب مراتب را به استحضار مجلس شورای ملّی برساند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>تصمیم فوق در جلسه هشتم شهریور ماه یك هزار و سیصد و یازده شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>رئیس مجلس شورای ملّی – دادگر</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span><span class="s4"><b>نامه هائی از دکتر مصدق به صولت الدولۀ قشقائی و خسرو قشقائی و حکم دکتر مصدّق به ناصر خان قشقایی</b></span><b> </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ نامه های دکتر مصدّق به صولت الدولۀ قشقائی در زمان کودتای انگلیسی سید ضیاء و رضا خان</b><span class="s5"> </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><span class="s4"><b> نامۀ دکتر مصدّق به صولت الدولۀ قشقائی</b></span><span class="s6"> </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>( I) </b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">( </span>روی کاغذ ایالت فارس<span class="s2">)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">23 </span>برج حوت پیچی ئیل <span class="s2">1299</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فدایت شوم، مراسلۀ شریفه عزّ وصول داده از سلامت مزاج محترم بینهایت خوشوقت گردیده و از اینکه امورآن صفحات درنهایت نظم وامنیت است امتنان خود را عرض می نماید و از خداوند خواهان است که این امنیت با این مقدّماتی که پیش آمده از فارس مرتفع نگردد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">البتّه جناب آقای میرزا عبدالله خان وقایع این چند روز را عرض کرده اند</span><span class="s2">. </span>خلاصۀ آن این است که از بدو تشکیل این کابینه که مخبر روزتر اعضاء آن و اشخاصی که با آنها موافقت دارند یاغیان قلمداد کرده و این جانب مطلقاً با مرکز مخابرۀ تلگرافی و مکاتبه ننموده اعمال این هیئت ونیات آن را بر خلاف مصالح مملکت می دانم و تاکنون هم چند تلگراف از پاره ای اشخاص که فعلاً معرّفی آنها را لازم نمی داند رسیده برای اینکه این جانب تلگراف تبریکی به آقای سید ضیاءالدین که خود را امروز به جای رئیس الوزراء رئیس دولت می نامد مخابره نماید مطلقاً خود داری کرده ایم<span class="s2">. </span>این مطالب رافقط لازم دانست که برای اطّلاع جناب مستطاب عالی زحمت بدهم<span class="s2">. </span>مقصود اینست که جناب مستطاب عالی همان مشی این جانب را اتّخاذ فرمائید <span class="s2">. </span>البتّه هرکس برای حفظ مملکت و وطن خود دلائلی دارد که اقدامات خود را باید روی دلائل خود قائم نماید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فقط یک تلگرافی به خاکپای مبارک همایونی بلافاصله بعد از وصول تلگراف ملوکانه راجع به ریاست وزراء آقای سید ضیاءالدین عرض نموده و خطرات این مطلب را برای حالت کنونی تشریح کرده و بعد یک تلگراف تهدیدی از طرف آقای سید ضیاءالدین رسید که آن تلگراف را بلاجواب گذارده و بازعریضۀ تلگرافی به خاکپای مبارک عرض نمود که هردو تلگراف ازمقام ملوکانه بلاجواب مانده است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیگراز اوضاع مرکز اخبار صحیحی نمی رسد و مخابرات تلگرافی در مطالب سیاسی مطلقاً ممنوع است و برای اینکه اگربعد مطالبی روی دهد از رأی و عقیدۀ جنابعالی محروم نباشیم و بساط امنیتی که امروز هست فوق العاده متزلزل و در اطراف شهر شروع به ناامنی شده است لازم است هرچه زودترجناب مستطاب عالی خود را به فیروز آباد یا نقطۀ دیگری که به شهرنزدیکتر باشد برسانید.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درباب انتخابات هم امیدوارم ان شاءالله بزودی خاتمه یابد و مطابق قانون یک نفر وکیلی انتخاب شود که بتواند به این مملکت در آتیه خدمت نماید.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون قاصد در شرف حرکت است جواب مطالب جناب اجلّ آقای ایلخانی دامّ اقبال را توسّط قاصد دیگر خواهم فرستاد<span class="s2">. </span><span class="s5">زیاده سلامتی وجود محترم را طالبم</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدّق </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1- </span>محمد ترکمان <span class="s2">« </span>نامه های دکتر مصدق<span class="s2">» ( </span>جلد اول <span class="s2">) –</span>نشر هزاران – <span class="s2">1375 – </span>ص <span class="s2">43 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>( II)</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><span class="s4"><b> نامۀ دکتر مصدق به صولت الدولۀ قشقائی</b></span><span class="s6"> </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">شیراز </span>16 <span class="s5">حمل </span>1300 <span class="s5">شمسی</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>فدایت شوم، چند ساعتی بیش نمانده است که از شیراز حرکت نمایم<span class="s2">. </span>خداگواه است از این پیشآمدی که دست داد و در این مختصر توقّف روابطی که بین اخلاصمند و آقایان محترم هموطنان عزیزم حاصل شد فوق العّاده متأثّر می دارد که بواسطۀ قضایای وارده نتوانست خدمت خود را در این نقظه از وطن عزیز ادامه دهد، باری <span class="s2">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به شکر یا به شکایت بر آید از دهنی</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرشته ای که وکیل است بر خزانۀ باد </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیره زنی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">حقیقۀً اگرممکن بود که تن به قضا بدهم برای خدمت با کمال افتخارحاضر می شدم</span><span class="s2">. </span>ولی افسوس که پیش بینهای بنده مانع شد ازاینکه خود را مطیع احکام مرکزنمایم <span class="s2">. </span>این بود که استعفا داده وپس از قبول برحسب امرملکانه خود را عازم حرکت نموده می خواست که بواسطۀ عدم اطمینان از وضعیات و رفتارمرکزنسب به شخص خود خانواده را در شیراز گذارده خود چندی در بوشهرویا نقطۀ دیگری بماند تا سیاست مرکزی کاملاً روشن گردد<span class="s2">. </span>بعد به طرف تهران حرکت کند<span class="s2">. </span>افسوس که خانواده حاضرنشد که تنها در شیراز بماند و حرکت دادن آنها هم به طرف نقطۀ دیگری غیراز تهران از استطاعت مخلص خارج بود<span class="s2">. </span>این است که فردای <span class="s2">17 </span>حمل همگی به طرف تهران حرکت و به خواست و رضای الهی شاکر و خوشوقت خواهیم بود<span class="s2">. </span>دیگربه این مختصر با حضرتعالی وداع می کنم و چون تا مدّتی نمی خواهم با این قسمت ازمملکت مکاتبه کنم بطورغیرمستقیم ازمجاری حالات سلامت وجود محترم استفسارخواهم نمود و ازخداوند بقای جنابعالی را خواهانم <span class="s2">. </span>زیاده تصدیع نمی دهم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدّق</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - <span class="s5">پیشین </span>- <span class="s5">صص </span>45 – 44 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>( III) </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><span class="s4"><b> نامۀ دکتر مصدّق به صولت الدولۀ قشقائی</b></span><span class="s6"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
21 <span class="s5">شوال </span>1341</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>فدایت شوم امیدوارم ان شاء الله تعالی وجود محترم را کسالت و ملالی نباشد<span class="s2">. </span>هرچند که مستقیماً چندی است از اخبار حضرتعالی بی اطّلاعم ولی بطور غیر مستقیم همچو نیست که در این باب لاقید بوده و کسب اطّلاع نکرده باشم و همینقدرکه از سلامت وجود عالی مطّلع شده و اینکه امور از این جهت مطابق دلخواه و لاانتظار دوستان است کمال خوشوقتی و امتنان را داشته و خواهانم که ان شاء الله همیشه به همینطور بگذرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حالت مخلص هم بحمدالله بد نیست و عمری بدون نتیجه در این مملکت می گذرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
واقعاً در این وقت که هموطنان عزیزم بواسطۀ مرخصی عازم تهران هستند لازم می دانم که این مختصر را عرض و خاطر جنابعالی را ازحسن رفتار و حسن سلوک آنها درمدّت اقامت در تهران مستحضر نمایم.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از روی حقیقت هیچ یک از دستجاتی که از خارج به مرکزآمدند مثل این اشخاص رفتار نکردند و سلوک آنها طوری خواطر را جلب نموده که هیچ انتظارنداشتند ازاشخاصی که تاکنون به مرکز نیامده این حسن رفتارجاری گردد<span class="s2">. </span><span class="s5">دراین صورت استحقاق هر قسم توجّهی از طرف حضرت عالی دارند و امیدوارم که آنها را مورد الطاف خود قرارداده و طوری تقدیر فرماییدکه باعث تشویق سایرین گردد</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>همواره بشارت سلامت حضرت عالی را انتظار دارم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدّق </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - <span class="s5">پیشین </span>- <span class="s5">ص </span>45 </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>( IV)</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ </b><span class="s4"><b>حکم دکتر مصدّق به ناصر خان قشقایی</b></span><b> </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمره 3774</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 </span>ربیع الثانی <span class="s2">1339</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ربیع الثانی <span class="s2">1339 </span>مطابق پیچی ئیل خیریت دلیل <span class="s2">1299</span>؛ از آنجا که مقتضیات موقع و مناسبات حاضرۀ مملکت نظریات ایالت را بر این می دارد که اصلاحات کامل درایل قشقائی بشود و یک نفر شخص کاردان عالم به مقتضیات وقت برای ایلخانی گری ایل قشقائی که از امورات مهمّه ی مملکتی است انتخاب گردد و نظر به اینکه جناب جلالتمآب اجلّ آقای محمّد ناصر خان سالار اکرم بدین صفات متّصف و جوانی لایق و مستعد برای همه نوع رجوع خدمت است و در امور ایل قشقائی بصیرت و اطّلاعات کافیه دارد، علیهذا درهذه السنه مسعوده پیچی ایل به صدوراین حکم معزّی الیه را به سمت ایلخانگری ایل قشقائی منتخب و بر قرار داشت که همواره در تنظیم و تنسیق ایل و رفع مفاسد و بسط مصالح اهتمامات لازمه را مرعی داشته خود را کاملاً مسئول انتظامات ایل بداند و جناب اجلّ آقای نصرالله خان هم که به موجب حکم علیحدّه به سمت ایل بیگی گری قشقائی منصوب و برقرار شده اند باید معاضداً درانتظامات ایل قشقائی و هرگونه اصلاحاتی که لازم باشد متّفق و مساعد باشد که انشاءالله به توجّهات الهی کار قشقائی من جمیع الجهات درتحت ترتیب و تنظیم درآمده وازهرگونه مفاسد بری گردد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقرّر آنکه عموم کلانتران و کدخدایان و رؤسا و ریش سفیدان طوایف کلّ قشقائی جناب جلالتمآب اجلّ آقای سالار اکرم را ایلخانی بالاستقلال خود دانسته اطاعت ایشان فریضۀ ذمّت دانند واز امر و نهی معزّی الیه تخلّف نورزیده و حسب المقرّر معمول داشته در عهده شناسند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدّق السلطنه</div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">[ </span>امضاء<span class="s2">] </span>دکتر محمّد مصدّق</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">[ </span>رقم مهر مربّع شکل<span class="s2">] </span>ایالت فارس</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - </span>محمّد ترکمان <span class="s2">« </span>نامه های دکتر مصدّق<span class="s2">» ( </span>جلد دوّّم <span class="s2">) –</span>نشر هزاران – <span class="s2">1377 – </span>ص <span class="s2">47 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>( V)</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ نامۀ دکتر مصد ّق به خسرو قشقائی</b><span class="s5"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">قربانت گردم، از صبح روز </span><span class="s2">28 </span>مرداد <span class="s2">1332 </span>كه نزد بنده تشریف آوردید و دعوتم فرمودید كه به جنوب حركت كنم، اكنون درست <span class="s2">9 </span>سال می گذرد که سه سال در زندان لشکر <span class="s2">2 </span>زرهی به سر برده ام و شش سال هم دراحمد آباد و بنده هم نمی دانم به چه صورت می گذرد<span class="s2">. </span>از وصول مرقومۀ جنابعالی نهایت امتنان را دارم و ارادت این جانب به خانوادۀ شما از آن وقتی است که متصدّی ایالت فارس شدم و ملاحظه فرمودید که از روی عقیده و ایمان مرحوم صولت الدوله را که خانه نشین بودند به ریاست ایل قشقائی منصوب و آن مرحوم هم خدمات بسیاری در راه امنیّت و رفاهیّت مردم نمودند و درمجلس شورای ملّی هم جنابعالی و این جانب هر دو افتخار نمایندگی داشتیم آنچه از ما برآمده است در خدمت به جامعه خودداری نکرده ایم<span class="s2">. </span>از این جانب به واسطۀ كبرسن دیگرازاو خدمتی ساخته نیست، و باید درهمین ایران از بین بروم، ولی امیدوارم شما جوانان مملکت که آتیۀ بهترو بیشتری دارید در راه خیر جامعه بکوشید و از فداکاری به وطن عزیز خودداری نفرمائید<span class="s2">. </span>نظر به اینکه این جانب در امور جبهۀ ملّی دخالتی نمی كنم ودرطیّ یک نامه <span class="s2">3 </span>ماه قبل به جانب آقای اللهیار صالح عدم دخالت خود را در گذشته و در آتیه تذکّرداده ام واز انجام موضوعی که مرقوم فرموده اید معذورم و امیدوارم که عذربنده را قبول فرمائید<span class="s2">. </span>همواره توفیق جنابعالی را در خدمت به وطن عزیزبا صحّت و سلامت خواهانم <span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر محمّد مصدّق </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5- </span>محمّد ترکمان <span class="s2">« </span>نامه های دکتر مصدق<span class="s2">» ( </span>جلد اوّل <span class="s2">) - </span>ص <span class="s2">298 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ محمّد حسين صولت قشقايي</b><span class="s5"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">منصورۀ رضايی در بارۀ </span><span class="s2">« </span>محمّد حسين صولت قشقائی <span class="s2">» </span>می نویسد <span class="s2">: «</span>اینک روزی رسیده است که بعون الله تعالی ایل مهمّ قشقایی که سالهای دراز در این آب و خاک پرورش یافته و همواره به شجاعت مشهور بودهاند<span class="s2">. </span>به مدد برادران وطنی خود تنگستانیها و دشتستانیهای دلاور، دست از آستین مردمی برآرند و چنان چشم زخمی به قشون دشمن و خائنین برسانند که آواز آن در جهان پیچیده و جهانیان بدانند که ایران بردنی و خوردنی نیست<span class="s2">.»[1] (</span>از سخنان سردار عشایر صولتالدوله پدر محمّدحسین صولت<span class="s2">)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>محمّدحسینخان فرزند اسماعیلخان صولتالدوله در سال <span class="s2">1293(</span>ه<span class="s2">.</span>ش<span class="s2">)[2] </span>به هنگام حرکت ایل از ییلاق به قشلاق در مکانی به نام خویس بهدنیا آمد<span class="s2">.[3] </span>پدر و مادرش چهارده فرزند به دنیا آوردند که شش تن از آنان در کودکی از دنیا رفتند و فقط چهار پسر و چهار دختر ماندند<span class="s2">. </span>چهار برادر به ترتیب سن؛ ناصرخان، ملک منصورخان، محمدحسین خان و خسرو خان بودند<span class="s2">.[4] </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span><b>نسب خانوادگی</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدرش اسماعیلخان صولتالدوله فرزند داراب خان ایل بیگی مقتدر ایل قشقایی فرزند مصطفی قلیخان ایلخانی <span class="s2">(</span>سردار لشکر آرا<span class="s2">) </span>فرزند جانیخان متولّد <span class="s2">1252(</span>ه<span class="s2">.</span>ش<span class="s2">) </span>مردی باهوش، پرتوان و غیرتمند، دین مدار و وطن پرست بود<span class="s2">.[5]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مادرش خدیجه بیبی دختر عبدالله بیگ کشکولی زنی شجاع و بی باک، سیّاس، سخنران و دوراندیش بود که در دوران تبعید و زندانی شدن و در نهایت مسموم شدن همسرش اسماعیلخان به دست رضاخان مسئولیت سنگین ایل را بر عهده گرفت<span class="s2">.[6]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>امّا دربارۀ برادرانش ناصر، خسرو و ملک منصور باید گفت که؛ ناصرخان برادر بزرگتر او و متولّد <span class="s2">1287(</span>ه<span class="s2">.</span>ش<span class="s2">) </span>بود که از همان دوران کودکی به امور ایلاتی پرداخت<span class="s2">. </span>ایشان بعد از کودتای <span class="s2">28 </span>مرداد مدّتی با عوامل رژیم درگیر و در پی آن راهی خارج از کشور شد و در سال <span class="s2">1362 </span>در آمریکا درگذشت<span class="s2">.[7] </span>و امّا خسروخان که مردی چهارشانه و خندهرو بود<span class="s2">[8] </span>از چهره های سیاسی و جنجالی پس از شهریور <span class="s2">1320 </span>است<span class="s2">. </span>او در زمان دکتر مصدّق با او همکاری می کرد و در دورههای <span class="s2">16 </span>و <span class="s2">17 </span>به مجلس راه یافت<span class="s2">. </span>ایشان بعد از کودتای <span class="s2">28 </span>مرداد به آلمان رفت؛ امّا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران باز گشت و بر ضدّ نظام حرکت هایی را انجام داد و با سازمان سیا همکاری کرد که در خرداد سال <span class="s2">1361 </span>دستگیر و اعدام شد<span class="s2">.[9] </span>برادر دیگرش ملک منصورخان که اکثر اوقات محمّدحسین را همراهی می کرد در دانشگاه اکسفورد انگلستان تحصیل می نمود<span class="s2">.</span>ایشان در سال <span class="s2">1318 </span>به آلمان رفته و با شروع جنگ همراه با محمدحسین وارد ارتش آلمان شدند<span class="s2">.[10]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>تحصیلات</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدر محمّدحسین برای با سواد شدن فرزندان خود اهمّیت بسیار می داد<span class="s2">. </span>تا جایی که محمّدحسین می گوید<span class="s2">: «</span>من قبل از پنج سالگی درس نمی خواندم؛ امّا از پنج سالگی باید به مکتب می رفتیم<span class="s2">.»[11] </span>در نتیجه ایشان پس از رفتن به تهران در کالج امریکایی امتحان داد و پس از قبولی وارد آنجا شد<span class="s2">. </span>به قول خودش از نظر سواد فارسی و عربی در کلاس هفتم و زبان انگلیسی در کلاس پنجم بود<span class="s2">.[12] </span>او دروس دورۀ ابتدایی را در ایران گذراند<span class="s2">. </span>سپس در سال <span class="s2">1310 </span>برای ادامۀ تحصیلات خود راهی انگلستان و سپس آلمان شد<span class="s2">.[13] </span>ایشان در دانشگاه برلن آلمان در رشتۀ اقتصاد مشغول به تحصیل شده؛ اما آن را رها کرد و پس از پیوستن به ارتش به سربازخانه ای در مزریس نزدیک فرانکفورت منتقل شد<span class="s2">.[14]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>علایق محمّد حسین</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایشان علاقۀ زیادی به ورزش داشت<span class="s2">. </span>تیراندازی و سوارکاری از عمده ورزشهایی بود که انجام میداد، البتّه می توان گفت این امر برمی گردد به محیطی که در آن پرورش یافته بود<span class="s2">. </span>ایشان از هفت سالگی سوار اسب میشد و به قول خودش <span class="s2">«</span>بچّه های ایل از روز تولّد در بغل مادرشان سوار اسب می شدند و در مسیر ییلاق و قشلاق سالانه در حدود <span class="s2">1200 </span>کیلومتر راه را سواره طی می کردند<span class="s2">. </span>حرکت دائمی و سوارکاری برای بچّه های ایل نوعی بازی و کار روزمرّه بود<span class="s2">. </span>سوارکار و تیرانداز خوب بودن و خوب نشانه گرفتن بالاترین افتخار یک نوجوان قشقایی بود<span class="s2">.»[15]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>ارتباط با انگلیس و آلمان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> «</span>هرگز نباید به این قشقاییهای لعنتی اعتماد کرد آنها در جنگ جهانی اوّل و دوّم ما را به ستوه آوردند<span class="s2">.» </span>این مطلب که از زبان برجسته ترین سیاستمدار انگلیسی سدۀ بیستم یعنی چرچیل است<span class="s2">. </span>بیانگر عمق کینه و نفرت انگلیسی ها نسبت به قشقایی هاست<span class="s2">.[16] </span>و در مقابل، سردار قشقایی ها، اسماعیل صولت الدوله تمام سال های عمر خویش را صرف مبارزه با بیگانگان کرد<span class="s2">. </span>تا جایی که دکتر مصدّق وقتی دید ناصرخان فرزند اسماعیلخان را به عنوان گروگان در شیراز نگه داشتهاند با تکیه به این ویژگی اسماعیل خان بیان کرد که؛ <span class="s2">« ...</span>به جای این که مجسّمۀ صولتالدوله را به سبب مبارزه با انگلیسیها و وطن پرستی به در و دیوار نصب کنید<span class="s2">. </span>پسرش را به گروگان آوردهاید؟<span class="s2">...»[17]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با این وجود قشقایی ها که با انگلیسی ها سابقۀ دشمنی داشتند<span class="s2">. </span>به سمت آلمانی ها گرایش پیدا کردند و در فاصلۀ جنگ جهانی اوّل و دوّم روابط آن ها با آلمان مستحکم تر شد<span class="s2">. </span>محمّدحسین قشقایی که در برلن بود در سال <span class="s2">1318 </span>داوطلبانه وارد ارتش آلمان شد<span class="s2">. </span>با یورش هیتلر به خاک شوروی و شکست های اوّلیۀ شوروی از آلمان قشقایی ها بالخصوص محم دحسین و برادرانش مانند سایر ایرانیان به علّت تنفّر از اشغال ایران بوسیلۀ متّفقین، قحطی و گرفتاری های دیگر به طرفداری از آلمان پرداختند<span class="s2">. </span>در واقع ایرانیان می خواستند<span class="s2">. </span>از این نیروی سوّم بر علیه دو نیروی دیگر بهره ببرند<span class="s2">. </span>هرچند آیندۀ خوبی در انتظار آلمان نبود<span class="s2">.[18]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اما روابط قشقاییها با آلمان ادامه نیافت و ناصرخان برادر محمّدحسین سه تن از نیروهای آلمانی را به اسارت گرفته بود به همین جهت شولتز از طریق رادیویی با آلمان تماس گرفت و این خبر را به آن ها رساند و از آن ها خواست تا محمّدحسین قشقایی و ملک منصور را به عنوان گروگان نگه دارند<span class="s2">. </span>امّا مدّتی قبل محمدحسین و برادرش آلمان را ترک کرده بودند<span class="s2">. </span>در نتیجه آن ها را در راه بازگشت به ایران در مرز سوریه دستگیر کردند، و ناصرخان مجبور شد آن آلمانی ها را رها سازد و در نهایت محمّدحسین و برادرش به ایران باز گشتند<span class="s2">.[19]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>محمّدحسین صولت و دکتر مصدّق</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آشنایی ابتدایی با دکتر مصدّق از زمانی شروع شد که ناصرخان به عنوان گروگان در شیراز بود<span class="s2">. </span>که همانجا دکتر مصدّق ناصرخان را به عنوان ایلخان گری ایل قشقایی انتخاب کرد<span class="s2">.[20] </span>بعدها اسماعیل خان هر وقت که به دیدن دکتر مصدّق می رفت، محمدحسین را با خود می برد<span class="s2">.</span>چون می خواست او را اجتماعی بار بیاورد<span class="s2">. </span>تا از همان آغاز راه و چاه زندگی را بیاموزد و در نتیجه سعی می کرد او را با رجال بزرگ مملکت آشنا کند<span class="s2">.[21]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>محمّدحسین و برادرانش روابط خوبی با دکتر مصدّق داشتند و با ایشان همکاری می نمودند و حتّی زمانی که محمدحسین به عنوان نمایندۀ مجلس انتخاب شده بود بارها به طرفداری از دکتر مصدّق پرداخت<span class="s2">. </span>به عنوان مثال طرفداران دکتر مصدّق اعلامیه ای را مبنی بر حمایت از او صادر کردند که؛ <span class="s2">« ... </span>ما امضا کنندگان ذیل نمایندگان مجلس شورای ملّی در تأیید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت در مجلس شورای ملّی یاد کرده ایم و به علّت این که معتقدیم در شرایط فعلی ادامۀ نهضت ملّی جز با زمامداری دکتر مصدّق میسّر نیست متعهّد میشویم با تمام قوای خود و وسائل موجود از دکتر مصدّق پشتیبانی نماییم <span class="s2">. </span>اصغر پارسا، خسرو قشقایی، محمّد حسین قشقایی، و دیگر افراد<span class="s2">...»[22]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>محمّد حسین و کودتای <span class="s2">28 </span>مرداد</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به هنگام کودتا محمد حسین و برادرش خسروخان نمایندۀ مجلس بودند که آقایی به نام گودوئین <span class="s2">(</span>رئیس سازمان سیا<span class="s2">) </span>به آن ها تلفن کرد و با آن ها قرار ملاقات گذاشت<span class="s2">. </span>در این ملاقات گودوئین گفت که تصمیم گرفته شده مصدّق برود و زاهدی بیاید و با شاه همکاری کند و از محمّدحسین و برادرش خواست تا با او همکاری کنند<span class="s2">[23] </span>و در مقابل او نیز تضمین می کند که یکی از آنها سفیر بشود و دیگر این که اختیارات فارس و ماهی پنج میلیون دلار هم به آن ها بدهد<span class="s2">. </span>امّا محمّد حسین در جواب به او گفته بود که؛ <span class="s2">«</span>ما با مصدّق همکار بوده ایم و حالا نمی توانیم، خیانت کنیم ولو اینکه شما پانصد میلیون دلار هم بدهید<span class="s2">. </span>غیر ممکن است که مرتکب چنین کاری شده و فامیل خودمان را ننگین و لکّه دار کنیم<span class="s2">.»[24] </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در ادامه محمّدحسین در کتاب یادماندۀ خود در این خصوص مینویسد<span class="s2">: «</span>ما تلاش کردیم که ایشان دست از این کودتا بردارند؛ امّا نتوانستیم آنان را منصرف کنیم<span class="s2">... </span>در مقابل مصدّق به هیچ و جه حاضر نبود برای جلوگیری از کودتا اقدامی صورت دهد<span class="s2">. </span>ما هم متوجّه شده بودیم که اگر مصدّق برود ما هم با او نابود میشویم خلاصه هدف ما خنثی کردن کودتای ارتش به وسیلۀ ارتش بود که اینگونه نشد<span class="s2">.»[25] </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>محمّدحسین و شورش جنوب</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایلات و طوایف فارس از زمان رضاخان حادثه ساز بودند<span class="s2">. </span>در آن زمان ارتش به جنگ های بزرگی بخصوص در منطقۀ بویر احمد دست زد و پس از سالها موفّق شد، عشایر فارس را سرکوب کند؛ امّا دوباره پس از شهریور <span class="s2">1320 </span>برادران قشقایی دست به تحرّکاتی در مناطق جنوبی زدند<span class="s2">.[26] </span>البتّه انگلیسی ها که در آن موقع از حضور برادران قشقایی در فارس بیمناک بودند به اضافۀ ابراهیم قوام <span class="s2">(</span>قوامالملک<span class="s2">) </span>که به تهران آمده بود سعی کردند علیه دشمن قدیمی خود؛ یعنی قشقاییها به آنتریک پرداخته و دولت ایران را تشویق به جنگ علیه قشقایی ها کنند<span class="s2">.[27] </span>در نتیجه شورش فارس به سرکردگی محمّدحسین خان، ملک منصور و ناصرخان به وقوع پیوست<span class="s2">.[28] </span>محمّدحسین و برادرانش خواسته های قشقایی ها و نهضت خود را به نخست وزیر تلگراف کردند که به این قرار است<span class="s2">: 1- </span>ترمیم فوری کابینه <span class="s2">2- </span>تغییر رؤسای حسّس ارتش <span class="s2">3-</span>محاکمه و مجازات عمّال ناصالح دورۀ دیکتاتوری <span class="s2">4- </span>واگذاری کارهای فارس از لشکری و کشوری به خود اهالی <span class="s2">5- </span>تشکیل انجمنهای ملّی و محلّی <span class="s2">6- </span>تجدید نظر در تعداد نمایندگان فارس <span class="s2">7- </span>اعطای مبلغ کافی برای اصلاح امور فرهنگی، بهداشت و طرق و شوارع <span class="s2">8- </span>تجدید نظر در قوانین مضرّ و متناقض که منافی قانون اساسی است و فراهم نمودن وسایل رفاه عامّه <span class="s2">9- </span>اتّصال راه آهن مرکز به شیراز و بندر بوشهر ونیز آسفالت جادّه ها<span class="s2">.[29]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>امّ قوام به خواسته های آن ها توجّهی نکرد و این امر برادران قشقایی را به خشم آورد و یک گروه به سرکردگی محمّدحسین قشقایی و همکاری عدّه ای از سران بویر احمد به کازرون حمله کرده و توانستند تعداد زیادی اسلحه و مهمّات بدست آورند<span class="s2">.[30] </span>در نتیجه قوام مجبور شد، در روز سوّم مهر <span class="s2">1325 </span>یک هیأتی مرکّب از اعزاز نیک پی، میرزا علی هیأت، سردار فاخر هیأت و دیگر افراد را برای مذاکره با ایل قشقایی بفرستد<span class="s2">[31] </span>که پس از ورود هیأت اعزامی به شیراز و استقرار آن ها در مقرّ استانداری فارس مذاکرات آغاز شد و آن ها فقط چند مورد از خواسته های قشقاییها را پذیرفتند، و در نهایت امور ژاندارمری فارس را به محمّد حسین صولت واگذار کردند<span class="s2">.[32]</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>امّا شاه به این مسأله هم توجّه داشت که مسلّح شدن عشایر به سلاح های سنگین می تواند خطر و تهدیدی جدّی برای او باشد در نتیجه از سرلشکر زاهدی خواست که این مسأله را حل کند سرلشکر زاهدی سعی کرد سران قشقایی را متقاعد سازد تا سلاح های بدست آمده از این درگیری ها را تحویل بدهند و سر لشکر افشار نیز مذاکراتی با محمّدحسین داشت در نتیجه قرار شد سلاح های سنگین را تحویل بدهند<span class="s2">.[33]</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>محمّدحسین در انتخابات</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>باید از اینجا آغاز کرد که استانداران که در واقع مأموران مستقیم اسدالله علم بودند ضمن تلاش جهت حمایت از نامزدهای مورد تأیید شاه وظیفه داشتند از برگزیده شدن افراد مخالف شاه و دربار جلوگیری کنند<span class="s2">. </span>در نتیجه کار برای محمّدحسین بسیار سخت شد<span class="s2">.[34] </span>امّا محمّدحسین که در شیراز انتخابات را باخته بود تلاش کرد تا از شهرستان آباده به مجلس راه یابد و موفّق هم شد<span class="s2">.[35] </span>و در نهایت ایشان توانست در دوره های چهاردهم، پانزدهم و هفدهم به عنوان نمایندۀ مجلس انتخاب شود<span class="s2">.[36] </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>کناره گیری از امور سیاسی </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هر چند در سال <span class="s2">1342 </span>زمانی که محمّدحسین از اروپا به ایران آمد به اتّهام همکاری با سران عشایر در شورش فارس دستگیر و به دو سال حبس محکوم شد<span class="s2">. </span>او پس از آزادی با کناره گیری از فعّالیت های سیاسی به تأسیس یک شرکت پیمانکاری و فعّالیت های اقتصادی پرداخت و در سال های بعد خاطرات خود را در کتابی با عنوان یادماندهها چاپ کرد<span class="s2">.[37]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> ● </span>در آخر اینکه</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایشان در سال <span class="s2">1358 </span>به سبب تصادفی که برای همسرش رخ داده بود به ناچار ایران را به مقصد انگلیس ترک کرد و پس از سال ها دوری از وطن در سال <span class="s2">1371 </span>به ایران بازگشت و در کناره های خزر آرام گرفت<span class="s2">.[38] </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ ملک منصورخان قشقائی</b></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">منصور نصیری طیبی؛ جاوید احمدی قشقایی در بارۀ </span><span class="s2">« » </span>می نویسند<span class="s2">: </span>ایل قشقایی از حیث خلق و خوی ضدّاستعماری و استبدادی از دورترین نقطۀ تاریخ معاصر ایران زبانزد خاص و عام بوده است<span class="s2">. </span>تقریبا از ظهور جنگ اوّل جهانی و حملۀ نابرابر ارتش دولت انگلیس از جنوب ایران و مقاومت تاریخی سردار عشایر صولت الدوله قشقایی تا پایان حكومت پهلوی و ظهور انقلاب اسلامی ویژگی های متفاوتی از سایر وقایع دارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">از صولت الدوله قشقایی مرزدار تاریخی ایران زمین تا فرزندان وی آخرین بازماندگان نهضت جنوب ملك منصورخان قشقایی كه هر كدام به وسع خود مهرۀ تاثیرگذار وقایع جاری سیاسی كشور در زمان خود به شمار می رفتند هیچ كدام با رضایت خاطر از این دنیا خداحافظی نكردند</span><span class="s2">.</span>زندگی پرفراز و نشیب آنها و اینكه دائما در تبعید و مقاومت و مبارزه با عناصر بیگانه به سر می برده اند قابل تعمّق و قلمفرسایی است<span class="s2">.</span>روزهای پایانی زندگی صولت الدوله در زندان رضاخان پهلوی و فرزند وی در تبعیدگاه های مختلف<span class="s2">. </span>ملك منصورخان قشقایی فرزند دوّم اسماعیل خان قشقایی صولت الدوله، در ۱۲۸۲ ش در میان ایل قشقایی متولّد شد<span class="s2">. </span>هنوز وی دوران كودكی را پشت سر ننهاده بود كه با جنگ نابرابر صولت الدوله علیه انگلیسی ها مواجه شد<span class="s2">. </span>جنگ و گریز و فشارهای ناشی از نیروهای انگلیسی و ائتلاف داخلی كه متشكّل از دشمنان و رقبای صولت الدوله بودند موجب شد كه از همان دوران نفرت انگلیسی ها در دل ایشان جای گیرد<span class="s2">. </span>پس از خاتمۀ جنگ مدّتی به عنوان گروگان در نزد والی فارس فرمانفرما در شیراز اقامت داشت<span class="s2">. </span>ملك منصورخان تحصیلات متعارف خود را در نزد معلّمان اختصاصی طی كرد<span class="s2">.</span>با تبعید اجباری صولت الدوله و خانواده وی در زمان سلطنت رضاشاه به تهران او نیز به تهران منتقل شد و در كالج البرز مشغول به تحصیل در دورۀ متوسّطه گردید<span class="s2">. </span>امّا هنوز دوران تحصیلی خود را به پایان نرسانده بود كه واقعه ای موجب شد تا از كلاس درس، خود را به ریاست ایل قشقایی برساند<span class="s2">. </span>ماجرا از این قرار بود كه ظلم و جور نظامیان رضاشاه موجب شده بود كه یك قیام عمومی علیه حكومت پهلوی توسّط قشقایی ها به وجود آید<span class="s2">. </span>۱۳۰۸ حكومت مركزی كه به شدّت مستاصل شده بود، به دنبال راه حلّی برای بحران مزبور می گشت<span class="s2">. </span>از این رو متوجّه ملك منصورخان شده و وی را از سر كلاس درس به دربار فرا خواند و از همانجا برای آرام ساختن قشقایی ها مستقیماً به شیراز اعزام كرد<span class="s2">. </span>امّا وی پس از دیدار با سران قشقایی نه تنها اوضاع را آرام نساخت بلكه خود رهبری قیام كنندگان را برعهده گرفت<span class="s2">. </span>در نتیجه ضربات سنگینی به نیروهای دولتی وارد گردید كه بارزترین آن حمله به نیروهای موتوریزۀ سرلشگر شیبانی در پل خان مرودشت تحت فرماندهی وی بود كه نیروهای مزبور تارومار شدند<span class="s2">. </span>به دنبال وقایع مزبور پس از مذاكرات متعدّد بین طرفین با شرایط آزادی صولت الدوله كه در زندان به سر می برد و انتصاب ملك منصورخان به ایلخانی گری قشقایی این قیام فروكش كرد<span class="s2">. </span>انتصاب مذكور آخرین تأیید رسمی منصب ایلخانی گری قشقایی از سوی حكومت مركزی شد<span class="s2">. </span>مدّتی بعد از آرامش اوضاع، نظامیان به دستور رضاشاه مجدّداً دخالت خود را در امور ایل آغاز كردند و با برقراری حكومت نظامی عملاً ادامۀ كار را برای ایشان مشكل كردند<span class="s2">. </span>از این رو وی عازم تهران و از آنجا برای ادامۀ تحصیل راهی اروپا شد<span class="s2">. </span>وی در انگلستان به برادرش محمّدحسین خان كه یك سال قبل به این كشور رفته بود پیوست و هر دو به تحصیل در رشته كشاورزی در دانشگاه ردینگ پرداختند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">پس از فراغت از تحصیل در حالی كه برادر برای ادامۀ تحصیل به آلمان رفته بود وی وارد دانشگاه آكسفورد شده و به تحصیل در رشتۀ تاریخ پرداخت</span><span class="s2">. </span>لیكن در تابستان ۱۳۱۸ش ۱۹۳۹م برای دیدار از برادر خود به آلمان مسافرت كرده بود كه بازگشت به انگلیس به لحاظ آغاز جنگ جهانی دوّم برایش غیرممكن شد و در آلمان ماندگار گردید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">از آنجایی كه صولت الدوله در زندان رضاشاه به قتل رسیده بود و برادران قشقایی این عمل را ناشی از تحركات دشمن دیرینه قشقایی ها یعنی دولت بریتانیا می دانستند لذا با بهره گیری از فرصت پیش آمده به فعّالیت علیه انگلیسی ها و دولت وقت ایران پرداختند</span><span class="s2">. </span>آنان با همكاری سایر ایرانیان از جمله كیخسرو شاهرخ فرزند ارباب كیخسرو مجری رادیو فارسی برلن این مبارزه را عملی كردند<span class="s2">. </span>اندك زمانی بعد پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ آنان تصمیم گرفتند پس از سال ها دوری از وطن به كشور بازگردند امّا در راه بازگشت به ایران در شهر حلب سوریه توسّط انگلیسی ها توقیف شده و مدّتی در قاهرۀ مصر در زندان به سر بردند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">آنان پس از رهایی از زندان متّفقین در فروردین </span>۱۳۲۳ به ایران بازگشتند و در فیروزآباد فارس هنگام ورود به ایل مورد استقبال بی نظیر مردم ایل قشقایی قرار گرفتند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">در حالی كه برادران قشقایی در این دوران به شدّت وارد جریانات سیاسی شده بودند ملك منصورخان زندگی در دامن طبیعت و مدیریت ایل قشقایی را به زندگی شهری و فعّالیت سیاسی ترجیح داد</span><span class="s2">. </span>امّا از آنجایی كه وی از دوران تحصیل در دانشگاه آكسفورد مطالعات جامعی در ارتباط با تاریخ و فرهنگ ایل قشقایی آغاز كرده بود و همچنین تسلّطی كه به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسه و تركی استانبولی داشت پیوسته مورد توجّه جهانگردان، پژوهشگران و خبرنگاران رسانه های داخلی و خارجی بود<span class="s2">. </span>از این رو كمتر پژوهشی را می توان یافت كه در ارتباط با ایل قشقایی انجام شده باشد و از مطالعات وی بهره مند نگردد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">با پیشامد نهضت ملّی شدن نفت و قدرت گیری دكتر مصدّق، برادران قشقایی ناصرخان، ملك منصورخان، محمّدحسین خان و خسروخان به شدّت به حمایت از این جریان پرداختند</span><span class="s2">. </span>در جریان كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت دكتر مصدّق برادران قشقایی با جمع آوری نیروهای خود به مقابله با دولت كودتای سرلشگر زاهدی پرداختند<span class="s2">. </span>در آن زمان قشقایی ها تنها جریانی بودند كه عملاً در مقابل دولت كودتا ایستاده بودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">لیكن پس از تسلّط حكومت مركزی بر اوضاع دیگر تحمّل برادران قشقایی برای شاه غیرممكن بود</span><span class="s2">. </span>از این رو به انتقام مخالفت آنان با خاندان پهلوی پس از مصادرۀ املاك برادران قشقایی به خارج از كشور تبعید شدند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ملك منصورخان كه در این دوران در شهر ژنو سوئیس اقامت داشت با استفاده از فرصت پیش آمده به تدوین مطالعات خود در بارۀ ایل قشقایی و همچنین مكتوب كردن خاطرات پرفراز و نشیب خود پرداخت<span class="s2">. </span><span class="s5">كه این اقدام وی تا سال های پایانی عمر ادامه یافت و از آن مرحوم یادگار ارزشمندی باقی مانده كه هم اكنون مراحل پایانی چاپ و انتشار خود را طی می كند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از دیگر اقدامات شایستۀ فرهنگی وی سفارش گردآوری اشعار شاعر نامی قشقایی میرزا ماذون و همچنین تحریر تاریخ معاصر ایل قشقایی است كه به وسیلۀ نصرالله قهرمانی معین دفتر منشی مخصوص صولت الدوله صورت پذیرفته است<span class="s2">. </span><span class="s5">ملك منصورخان قشقایی سرانجام بیش از یك قرن زندگی پرثمر در پنجم تیرماه ۱۳۸۵ دیده از جهان فروبست</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s8"> </span><span class="s4">پى نوشت ها نوشتۀ ضياءالدين رجايى </span><span class="s8">«</span><span class="s4">مرورى بر مبارزۀ عشاير فارس با قواى انگليس</span><span class="s8">»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱</span><span class="s2">- </span>ايران و دولت ملّى در جنگ جهانى اوّل از عليرضا ملائى توانايى، ص ۲۵۴<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۲</span><span class="s2">- </span>يادداشت هاى يادشده در متن ترجمۀ دكتر نادر ميرسعيدى نقل از فصلنامۀ تاريخ معاصر ايران، شماره نهم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۳</span><span class="s2">- </span>همانجا<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۴</span><span class="s2">- </span>در اين زمان اوكونور كنسول سابق انگليس در فارس به همراه عدّه اى ديگر توسّط افسران انقلابى ژاندارمرى فارس دستگير و در مقابل مجاهدينى كه به اسارت انگليسى ها درآمده بودند نزد سران مجاهدين نگهدارى مى شدند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۵</span><span class="s2">- </span>تاريخ ايران تاليف سرپرسى سايكس، ترجمه سيدمحمدتقى فخرگيلانى، ص ۷۱۵<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۶</span><span class="s2">- </span>همانجا، ص ۷۲۳<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۷</span><span class="s2">- </span>توفان در ايران از احمد احرار، ص ۸۶۹<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۸ </span>و ۹<span class="s2">- </span>تاريخ سايكس صفحات ۷۲۸ و ۷۳۰<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۰</span><span class="s2">- </span>فارس و جنگ بين الملل، تصنيف ركن زاده آدميت، چاپ پنجم، ص ۳۲۸<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۱</span><span class="s2">- </span>خان به معنى كاروانسرا است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۲</span><span class="s2">- </span>در صفحۀ ۳۴۶ فارس و جنگ بين الملل آمده است كه پس از تنظيم قرارداد بيست و پنج هزار ليره به سردار عشاير پرداخت شد كه نامبرده اين پول را نپذيرفت و گفت من اگر مى خواهم قسمتى از فارس را امنيت دهم وظيفه ام است و مقصودم از اين كار خدمت به شما نيست و بحمدالله از لطف خداوند و مراحم دولت مطبوعه ام به حدّ كافى متموّل هستم و به پول شما نياز ندارم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۳</span><span class="s2">- </span>مهدى بامداد مؤلّف شرح حال رجال<span class="s2">... </span>در بيان زندگانى اسمعيل خان صولت الدوله سردار عشاير مى نويسد<span class="s2">: ... </span>صولت الدوله در ايّام جنگ بين الملل اوّل و پيش از آن و بلكه مى توان گفت از ابتداى امر صفاى زيادى با انگليسى ها نداشت و از آنان چندان خوشش نمى آمد و به همين جهت در رمضان ۱۳۳۶ ه ق<span class="s2">/ </span>خرداد ۱۲۹۷ برابر با ۱۹۱۸ م به انگليس اعلان جنگ داد و نظرش از اين كار آن بود كه پليس جنوب را كه انگليسى ها خودسرانه در جنوب ايران زير نظر و تعليمات افسران انگليس تشكيل داده بودند از ميان ببرد<span class="s2">.... </span>لكن به مقصود و مراد خود نايل نشد<span class="s2">... </span>و نتيجۀ دشمنى و جنگش با انگليسى ها آن شد كه سرانجام از هستى ساقط شد و در زندان قصر جان سپرد<span class="s2">!</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۴</span><span class="s2">- </span>از يادداشت هاى سر دنيس رايت فصلنامۀ تاريخ معاصر ايران شماره نهم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۵ </span>و ۱۶<span class="s2">- </span>فارس و جنگ بين الملل صفحات ۴۲۴ و ۴۲۸<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۷</span><span class="s2">- </span>ابوالقاسم خان نصيرالملك از اقوام قوام الملك و از اعيان فارس بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۸</span><span class="s2">- </span>فيروزميرزا نصرت الدوله پسر شانزدهم عبّاس ميرزا نايب السلطنه پسر و وليعهد فتحعليشاه صاحب پنج فرزند بود، سه دختر و دو پسر از دختران فيروزميرزا، سرورالسلطنه به عقد مظفّرالدين ميرزا درآمد كه از دوران پادشاهيش نامبرده لقب <span class="s2">«</span>حضرت عليا<span class="s2">» </span>پيدا كرد، نجم السلطنه در آغاز زن وكيل الملك كرمانى <span class="s2">(</span>مرتضى قليخان اسفنديارى<span class="s2">) </span>شد و پس از مرگ او به ازدواج هدايت الله وزيردفتر درآمد كه دكتر محمّد مصدّق حاصل اين ازدواج است و دختر سوم سيما خانم ازدواج نكرد و از دو پسر فيروزميرزا، سلطان عبدالحميدميرزا لقب ناصرالدوله <span class="s2">/ </span>فرمانفرما كه يازده سال بر كرمان حكومت راند و از هيچ ظلم و ستمى بر مردم اين خطه فروگذار نكرد و نامدارترين پسر فيروزميرزا، عبدالحسين ميرزا فرمانفرما است كه داماد مظفرالدين شاه بود و در دوران حياتش حضور پنج پادشاه؛ ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمّدعليشاه، احمدشاه و رضاشاه را درك كرد و همواره در صحنۀ سياسى ايران نقش اساسى داشت<span class="s2">. </span>در اوايل سلطنت رضاشاه از مقرّبين بود بعد مغضوب واقع شد و پسرش نصرت الدوله فيروز كه در روى كار آمدن رضاشاه همراه با عبدالحسين ميرزا تيمورتاش و على اكبر داور كه سه پايه قدرت رضاشاه نام گرفتند و نقش عمده اى را ايفا كردند يك چند به جرم اختلاس<span class="s2">!! </span>زندانى بود و بعد هم سربه نيست شد <span class="s2">(</span>و آن دو پايه ديگر هم هر يك به سرنوشت مشابهى گرفتار آمدند<span class="s2">. </span>يكى در زندان مسموم شد و ديگرى خودكشى كرد<span class="s2">!) </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7">۱۹</span><span class="s2">- </span>خاطرات و تالمات مصدق، ص ۱۲۲<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b><span class="s2">◀</span><span class="s3">فهرست کتابها نوشتۀ مجيد حکيميخرم </span><span class="s4">« </span><span class="s3">تحليل واکنش قشقاييها به کودتای </span><span class="s4">28 </span><span class="s3">مرداد </span><span class="s4">1332 </span><span class="s3">و همکاری آنان با نهضت ملی ايران</span><span class="s4">»</span></b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s3"><b> </b></span><span class="s5">- </span>آسياى جوا ن، <span class="s5">3( 31 )</span>، <span class="s5">4( 4</span>،<span class="s5">5 </span>و <span class="s5">6).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>اكتشافى، پرويز <span class="s5">( 1381 ). </span>خاطرات سرگرد هوايى پرويز اكتشافى <span class="s5">( </span>حميد احمدى، كوششگر<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر ثالث<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>تركمان، محمّد <span class="s5">( 1374 ). </span>نامه هاى دكتر محمّد مصدّق<span class="s5">( 2</span>ج<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر هزاران<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>تفرشى، مجيد؛ طاهراحمدى، محمود <span class="s5">( 1371 ). </span>گزارشهاى محرمانه شهربانى<span class="s5">( 1324 - 1326 </span>ش<span class="s5">)(2</span>ج<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>انتشارات سازمان اسناد ملّى ايران<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>تفضّلى، محمود <span class="s5">( 1385 ). </span>مصدق، نفت، كودتا<span class="s5">. </span>تهران<span class="s5">: </span>اميركبير<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>تقوى، مصطفى <span class="s5">( 1377 ). </span>تاريخ سياسى كهگيلويه، تهران<span class="s5">: </span>مؤسّسۀ مطالعات تاريخ معاصر ايران<span class="s5">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
- <span class="s6">روزنامۀ اطّلاعات </span>( 1329 - 1332 ) <span class="s6">سال </span>25 <span class="s6">تا </span>28 .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>روزنامۀ رسمى كشور شاهنشاه ، ى صورت مذاكرات مجلسين، شماره <span class="s5">2183 .</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>روزنامۀ شهاب اعظم ، شمار ههاى <span class="s5">55 </span>و <span class="s5">57 .</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>روزنامه حوائج اصفها ن ، شماره <span class="s5">13 .</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>روزولت، کرميت<span class="s5">(</span>بى تا<span class="s5">). </span>كودتا در كودتا<span class="s5">(</span>على اسلامى،مترجم<span class="s5">).</span>تهران<span class="s5">:</span>چاپخش</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>زاهدى، اردشير <span class="s5">( 1385 ). </span>خاطرات اردشير زاهدى<span class="s5">( </span>احمد احرار، ويراستار<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر كتا بسرا<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>زيبايى، على<span class="s5">( 1343 ). </span>كمونيزم در ايران <span class="s5">(</span>تاريخ فعّاليت كمونيست ها در ايران از اوايل مشروطيت تا <span class="s5">1343 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>بى جا<span class="s5">:</span>بينا<span class="s5">. </span>سازمان اسناد و كتابخانه ملّى ايران <span class="s5">(</span>ساكما<span class="s5">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>شوكت، حميد <span class="s5">( 1380 ). </span>نگاهى از درون به جنبش چپ ايران <span class="s5">(</span>گفتگو با ايرج كشكولى<span class="s5">.) </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر اختران<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>قشقايى،محمّدحسين <span class="s5">( 1384 ). </span>يادمانده ها<span class="s5">( </span>خاطرات <span class="s5">.) </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر و پژوهش فرزان<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>قشقايى،محمّدناصر <span class="s5">( 1371 ). </span>سالهاى بحران <span class="s5">( </span>خاطرات روزانه محمّدناصر قشقايى <span class="s5">.) </span>تهران<span class="s5">: </span>مؤسّسه خدمات فرهنگى رسا<span class="s5">. 1983 . </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مصاحبه ناصر قشقايى <span class="s5">(</span>حبيب الله لاجوردى، مصاحبه گر<span class="s5">). </span>لا س وگاس<span class="s5">: </span>دانشگاه هاروارد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>كاتوزيان، محمدعلى <span class="s5">( 1372 ). </span>استبداد، دموكراسى و نهضت ملّى تهران<span class="s5">: </span>نشر مركز<span class="s5">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى <span class="s5">(</span><span class="s6">كمام</span><span class="s5">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>كيانورى، نورالدين <span class="s5">( 1371 ). </span>خاطرات نورالدين كيانورى تهران<span class="s5">: </span>مؤسّسۀ تحقيقاتى و انتشاراتى ديدگاه، انتشارات اطلاعات<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>گازيوروسكى، مارك<span class="s5">.</span>ج؛ برن، مالكوم <span class="s5">( 1384 ). </span>مصدّق و كودتا<span class="s5">(</span>على مرشدى زاد، مترجم<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>نشرقصيده سرا<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>گازيوروسكى،مارك<span class="s5">.</span>ج <span class="s5">( 1371 ). </span>سياست خارجى آمريكا و شاه<span class="s5">(</span>فريدون فاطمى، مترجم<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>نشر مركز<span class="s5">.( 1368 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5"> - </span>كودتاى <span class="s5">28 </span>مرداد <span class="s5">1332 (</span>غلامرضا نجاتى، مترجم<span class="s5">). </span>تهران<span class="s5">: </span>شركت سهامى انتشار<span class="s5">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s7">مجله خواندنى ها</span>( 1330 - 1332 )<span class="s6">، سالهاي </span>12 - 14 .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مرسدن، ديويد<span class="s5">.</span>ج <span class="s5">( 1358 </span>،آبان<span class="s5">). </span>مرورى كوتاه بر گذشته و حال ايل قشقايى <span class="s5">(</span>كاوه بيات، مترجم<span class="s5">). </span>ماهنامه نامۀ نور، <span class="s5">4</span>و <span class="s5">5.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مركز اسناد رياست جمهورى ايران <span class="s5">(</span>مارجا<span class="s5">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مركز بررسى اسناد تاريخى وزارت اطلاعات<span class="s5">( 1378 ). </span>چپ در ايران به روايت اسناد ساواك كتاب سوم<span class="s5">.</span>تهران<span class="s5">:</span>مركز بررسى اسناد تاريخى وزارت اطّلاعات<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مكّى، حسين <span class="s5">( 1378 ). </span>كودتاى <span class="s5">28 </span>مرداد و رويدادهاى متعاقب آ ن ، تهران<span class="s5">: </span>علمى<span class="s5">.( 1368 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5"> - </span>خاطرات حسين مكّى تهران<span class="s5">: </span>علمى<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>موسسۀ مطالعات و پژوهش هاى سياسى<span class="s5">( 1370 ). </span>سياست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى تهران<span class="s5">:</span>موسسة مطالعات و پژوه شهاى سياسى<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>نصيرى طيّبى، منصور <span class="s5">( 1382 </span>، تابستان<span class="s5">). </span>نقش قشقايى ها در نهضت ملّى شدن نفت و كودتاى <span class="s5">28 </span>مرداد<span class="s5">. </span>فصلنامه تاريخ روابط خارجى ايرا ن، <span class="s5">4( 15 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>ياحسينى، ساعد <span class="s5">( 1373 ). </span>گوشه هايى از تاريخ معاصر ايران <span class="s5">(</span>وقايع سال هاى <span class="s5">1332 - 1342 </span>در كهگيلويه و</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b><span class="s5"> </span><span class="s2">◀</span><span class="s4"> </span><span class="s3">منابع مقالۀ مجيد حکيمي خرّم </span><span class="s4">« </span><span class="s3">کنکاشي در جزئيات طرح آمريکايي ـ انگليسي کودتاي </span><span class="s4">28 </span><span class="s3">مرداد</span><span class="s4">32»</span></b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>اسرار کودتا، اسناد محرمانه <span class="s5">CIA </span>، ترجمه حميد احمدي، نشر ني، تهران <span class="s5">1379.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>قشقايي،محمّدحسين؛ يادماندهها<span class="s5">( </span>خاطرات <span class="s5">)</span>، نشر و پژوهش فرزان، تهران <span class="s5">1384.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>قشقايي،محمّدناصر؛ سالهاي بحران<span class="s5">( </span>خاطرات روزانه محمّدناصر قشقايي <span class="s5">)</span>، مؤسّسه خدمات فرهنگي رسا، تهران <span class="s5">1371.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>وطندوست، غلامرضا؛ اسناد سازمان سيا در باره کودتاي <span class="s5">28 </span>مرداد و سرنگوني دکتر مصدق، با مقدمه کاتوزيان، موسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران <span class="s5">1379.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>روزنامه باختر امروز، ش <span class="s5">1044.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مجله باختر امروز، چاپ مونيخ آلمان،ش هفتم، <span class="s5">1341.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">- </span>مصاحبه حبيبالله لاجوردی با ناصر قشقايی، دانشگاههاروارد، آمريکا، لاسوگاس، فوريه <span class="s5">1983.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">1- </span>پيشنهاد آمريکايیها شامل کمک مالی و نظامی و واگذاری چند پست بالای حکومتی به قشقايیها بود به شرطی که آنها زاهدی را به فارس برده و کودتا را از آنجا آغاز نمايند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">2- </span>تيمسار محمود امينی، از گروه افسران ملي، از ارديبهشتماه <span class="s5">1332 </span>فرمانده ژاندارمري کل کشور شد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">3- </span>روزنامه باختر امروز، ارگان جبهه ملی به سردبيری دکتر حسين فاطمی، پس از کودتا توسّط اعضای جبهۀ ملّی در اروپا در دوره هايي در قالب روزنامه يا مجلّه چاپ می شدو در سال اخير<span class="s5">(1341</span>ش<span class="s5">) </span>توسط خسرو قشقايی در برلين چاپ و منتشر میگرديد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">*</span>پژوهشگر تاريخ ايران</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b><span class="s5"> </span><span class="s2">◀</span><span class="s4"> </span><span class="s3">پی نوشتهای نوشتۀ منصور نصیری طیبی </span><span class="s4">« </span><span class="s3">نقش قشقايي ها در نهضت ملّي شدن نفت و کودتاي </span><span class="s4">28</span><span class="s3">مرداد</span><span class="s8">»</span></b></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">1-</span>محمّد مصدّق ، خاطرات و تألّمات دکتر محمّد مصدّق، به کوشش ايرج افشار ، تهران <span class="s5">: </span>علمي ، <span class="s5">1365</span>، ص<span class="s5">21.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">2-</span>پيشين، ص<span class="s5">123.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">3-</span>محمّد مصدّق، تقريرات مصدّق در زندان، تهران<span class="s5">: </span>فرهنگ ايران زمين، <span class="s5">1359</span>،ص<span class="s5">156.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">4-</span>نامه ی مصدّق به خسرو قشقايی ، مرداد <span class="s5">1341</span>، ماهنامه ی نور ، شماره ی <span class="s5">5</span>و<span class="s5">4</span>، آبان <span class="s5">1358</span>، ص<span class="s5">2-171.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">5-</span>مصاحبه ی شفاهی با ملک منصور قشقايی، خرداد <span class="s5">1378.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">6-</span>نامۀ مصدق به خسرو قشقايی، مرداد <span class="s5">1331</span>، ماهنامه ی نامه ی نور، پيشين، ص<span class="s5">161.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">7-</span>حسين مکّی، کتاب سياه، تهران <span class="s5">: </span>انتشارات نو، <span class="s5">1356</span>،ص<span class="s5">8-47.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">8-</span>نامه ی مصدق به خسرو قشقايی، مرداد <span class="s5">1331</span>،ماهنامه ی نامه ی نور، پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">9-</span>غلامرضا نجاتي، جنبش ملّی شدن صنعت نفت ايران و کودتای <span class="s5">28</span>مرداد <span class="s5">1332</span>، تهران<span class="s5">: </span>شرکت سهامی انتشار،<span class="s5">1366</span>،ج<span class="s5">3</span>،ص<span class="s5">344.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">10-</span>ماهنامه ی نامه ی نور، پيشين </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">11-</span>تلگراف خسرو قشقايی از نيويورک به دکتر مصدق، <span class="s5">12</span>جولاي <span class="s5">1951</span>،مرکز اسناد رياست جمهوری ، ش بازيابی سند، <span class="s5">101090.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">12-</span>تلگراف خسرو قشقايی از نيويورک به دکتر مصدق، <span class="s5">19</span>جولای <span class="s5">1951</span>، پيشين </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">13-</span>محمد ناصر صولت قشقايی، خاطرات روزانۀ محمّد ناصر قشقايی<span class="s5">( </span>سال های بحران<span class="s5">)</span>، تصحيح نصر الله حدادی، تهران<span class="s5">: </span>رسا ،<span class="s5">1366</span>،ج<span class="s5">2</span>،ص<span class="s5">235.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">14-</span>تلگراف ناصر قشقايی از سانتاباربارا<span class="s5">( </span>آمريکا <span class="s5">) </span>به دکتر مصدّق، فوريه <span class="s5">1952</span>،آرشيو مرکز اسناد رياست جمهوری، ش بازيابي سند<span class="s5">8016.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">15-</span>تلگراف دکتر مصدق به ناصر قشقايی، <span class="s5">1330/12/3</span>، پيشين<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">16-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">80-268.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
17-<span class="s6">پيشين ، ص</span>94-285.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">18-</span>پيشين ، ص<span class="s5">159.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">19-</span>پيشين، ص<span class="s5">437.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">20-</span>حسين مکّی، سال هاي نهضت ملی ، تهران<span class="s5">: </span>علمی ،<span class="s5">1370</span>، ص<span class="s5">246</span>؛ حسين مکّی، وقايع سی ام تير، تهران<span class="s5">:1366</span>،ص<span class="s5">117.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">21-</span>محمد ترکمان، قيام ملّی سي ام تير، به روايت اسناد و تصاوير ، تهران<span class="s5">: </span>دهخدا،<span class="s5">1361</span>،ص<span class="s5">296.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">22-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">301.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">23-</span>حسين مکّی، پيشين، ص<span class="s5">297.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">24-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">2-300.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
25-<span class="s6">پيشين، ص</span>20-316.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
26-<span class="s6">پيشين، ص</span>8-327.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">27-</span>مذاکرات مجلس شورای ملّی، دوره ي <span class="s5">17</span>، جلسه <span class="s5">58</span>،ص<span class="s5">3.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">28-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی ، پيشين، ص<span class="s5">329.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">29-</span>علی سهرابی، آموزش و پرورش در عشاير ايران، شيراز <span class="s5">: </span>دانشگاه شيراز، <span class="s5">1373</span>،ص<span class="s5">84-65.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">30-</span>مظفّر قهرمانی، تاريخ و وقايع عشايری فارس، تهران<span class="s5">: </span>علمی ، <span class="s5">1373</span>،ص<span class="s5">418.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">31-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">340.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">32-</span>پيشين، ص<span class="s5">368.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
33- .William.E.Warne, Mission for Peace, Point 4 in Iran, the Bobbs-Merrill Company, Ince Indiana Polis, New York, Amirica 1956,pp.127-8</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">34-</span>مصاحبۀ شفاهی با منوچهر بهادری قشقايی، بهمن <span class="s5">1379.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">35-</span>ماری ترز، شهسواران کوهسار، سفرنامه ی نواحی جنوبی ايران و ايل قشقايی، ترجمه ی محمّد شهبا، تهران<span class="s5">: </span>پيراسته،<span class="s5">1376</span>،ص<span class="s5">96.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">36-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی ، پيشين،ص<span class="s5">368.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
37- .Ibid,p.127.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">38-</span>پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">39-</span>پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">40-</span>پيشين، ص<span class="s5">370.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">41-</span>پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">42-</span>ج<span class="s5">. </span>مارک گازيوروسکی، سياست خارجی آمريکا و شاه ، ترجمه ی فريدون فاطمی، تهران<span class="s5">: </span>نشر مرکز،<span class="s5">1371</span>،ص<span class="s5">20.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">43-</span>ج<span class="s5">. </span>مارک گازيوروسکي، کودتای <span class="s5">28</span>مرداد <span class="s5">1332</span>، ترجمه ی غلامرضا نجاتی، تهران<span class="s5">: </span>انتشار، چاپ دوم، <span class="s5">1368</span>، ص<span class="s5">30.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">44-</span>ج<span class="s5">.</span>مارک گازيوروسکي، سياست خارجی آمريکا و شاه ، ص<span class="s5">131.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
45- .Iran Political Diaries 1881-1965, Editor: Robert Jarman, School of London Stadies, University of London, 1997,V.14,p.99.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
46- .Ibid</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">47-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">347.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">48-</span>سيد مصطفی تقوی مقدم، تاريخ سياسی کهگيلويه ، تهران<span class="s5">: </span>مؤسّسۀ تاريخ معاصر ايران، <span class="s5">1370</span>،ص<span class="s5">456</span>؛ سيد ساعد حسينی، گوشه هايی ناگفته از تاريخ معاصر ايران و وقايع سال های <span class="s5">32-1331</span>و <span class="s5">42-1341</span>در کهگیلویه و بويراحمد ، شيراز<span class="s5">:</span>نويد،<span class="s5">1373</span>،ص<span class="s5">23.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">49-</span>تقوی مقدّم، پيشين، ص<span class="s5">456</span>؛ ساعد حسينی،پيشين،ص <span class="s5">6-24.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">50-</span>محّمد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">368.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">51-</span>ج<span class="s5">.</span>مارک گازيوروسکي، کودتای <span class="s5">28</span>مرداد <span class="s5">1332</span>،ص<span class="s5">29.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">52-</span>محمود تفضّلی، مصدّق ، نفت، کودتا، تهران<span class="s5">: </span>اميرکبير ، <span class="s5">1358</span>،ص<span class="s5">78.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">53-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين،ص<span class="s5">353.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">54-</span>غلامرضا نجاتی، پيشين، ص<span class="s5">68.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">55-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">353.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">56-</span>کرميت روزولت، کودتا در کودتا، ترجمه ی علی اسلامی، تهران <span class="s5">: </span>چاپخش،<span class="s5">1359</span>،ص<span class="s5">3-120.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">57-</span>غلامرضا نجاتی، پيشين،ص<span class="s5">459.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">58-</span>کرميت روزولت ، پيشين، ص<span class="s5">172.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">59-</span>پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">60-</span>پيشين، ص<span class="s5">173.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">61-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">399.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">62-</span>پيشين، ص<span class="s5">407.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">63-</span>پيشين<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">64-</span>ماهنامه ی نامه ی نور، پيشين، ص<span class="s5">1-170.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">65-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">407.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
66-<span class="s6">پيشين،ص</span>402.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
67-<span class="s6">پيشين، ص</span>4-403.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
68-<span class="s6">پيشين،ص</span>5-404.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
69-.Iran, Political Diaries,V.14,p.195</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">70-</span>همايون کاتوزيان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه ی احمد تديّن، تهران <span class="s5">: </span>رسا، <span class="s5">1371</span>،ص<span class="s5">381.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">71-</span>حسين مکّی، خطرات سياسی حسين مکّی، تهران <span class="s5">: </span>علمی ،<span class="s5">1368</span>،ص<span class="s5">2-551.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">72-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">11-410.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">73-</span>مظفّر قهرماني ،پيشين، ص<span class="s5">418.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">74-</span>محّمد حسين خسروپناه، سازمان افسران حزب توده <span class="s5">1333-1323</span>، تهران <span class="s5">: </span>شيرازه ، <span class="s5">1377</span>،ص<span class="s5">178.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">75-</span>مصاحبه ی شفاهی با منوچهر بهادری قشقايی، بهمن ماه <span class="s5">1379.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">76-</span>روزنامه ی پارس شيراز، <span class="s5">32/7/16</span>، سال <span class="s5">12</span>، ش<span class="s5">475</span>،ص<span class="s5">1</span>و<span class="s5">4.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">77-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">412.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">78-</span>پيشين، ص<span class="s5">427.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">79-</span>علي زيبايی، کمونيزم در ايران، تهران <span class="s5">: </span>بی نا، <span class="s5">1343</span>،ص<span class="s5">603.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">80-</span>پيشين، ص<span class="s5">612.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">81-</span>محمبد ناصر صولت قشقايی ، پيشين، ص<span class="s5">415.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">82-</span>پيشين، ص<span class="s5">414.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
83-<span class="s6">پيشين، ص</span>7-416.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">84-</span>ج<span class="s5">.</span>مارک گازيوروسکی، سياسی خارجی آمريکا و شاه ، ص<span class="s5">153.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">85-</span>محمد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">419.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">86-</span>پيشين، ص<span class="s5">420.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">87-</span>روزنامه ی پارس شيراز، <span class="s5">32/7/9</span>سال <span class="s5">12</span>،ش<span class="s5">1471</span>،ص<span class="s5">4.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
89- .Lois Beek, The Qashqai of Iran , Yal University Press, London,1986,p.154</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">90-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">3-422.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
91- .Pierre Oberling, The Qashqai Nomad of fars, Mouton, the Hague-Paris,1974,p.195</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
92- .Lois Beek, Ibid</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">93-</span>ج<span class="s5">.</span>مارک گازيوروسکی، پيشين، ص<span class="s5">155.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">94-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی ، پيشين، ص<span class="s5">424.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">95-</span>پيشين، ص<span class="s5">427.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">96-</span>ج<span class="s5">.</span>مارک گازيوروسکی، پيشين، ص<span class="s5">153.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">97-</span>محمّد ناصر صولت قشقايی، پيشين، ص<span class="s5">431.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">98-</span>پيشين، ص<span class="s5">454.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">99-</span>کرميت روزولت ، پيشين، ص<span class="s5">214.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
100- .Pierre Oberling, Ibid,p.198</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
101- Ibid</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
102- .Lois Beek, Ibid,p.155</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
103- .Pierre Oberling, Ibid,p.199</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">104-</span>مظفّر قهرمانی، پيشين، ص<span class="s5">419.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
105-<span class="s6">پيشين</span>. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<b><span class="s2">◀</span><span class="s3">پی نوشتهای نوشتۀ منصوره رضايي </span><span class="s4">« </span><span class="s3">محمّد حسين صولت قشقايي </span></b></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[1]. </span>کیانی، منوچهر؛ پرچمدار حماسۀ جنوب صولت الدوله قشقایی، شیراز، کیان، <span class="s5">1385</span>، چاپ دوّم، ص<span class="s5">5.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[2]. </span>درداری فولادی، نوروز؛ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی، شیراز، انتشارات قشقایی، <span class="s5">1388</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">691 .</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[3]. </span>قشقایی، محمد حسین؛ یادمانده ها، تهران، فیروزان، <span class="s5">1385</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">5.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[4]. <span class="s6">همان، ص</span>6.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[5]. </span>کیانی، منوچهر؛ پرچمدار حماسۀ جنوب صولت الدوله قشقایی، پیشین، ص<span class="s5">5.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[6]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">5.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[7]. </span>مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی <span class="s5">2</span>، علی امینی به روایت اسناد ساواک، تهران، <span class="s5">1379</span>، ج<span class="s5">2</span>، ص<span class="s5">514 .</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[8]. </span>روزلت، کرمیت؛ کودتا در کودتا، ترجمه دکتر علی اسلامی، جاما، <span class="s5">1359</span>، چاپ سوم، ص<span class="s5">69.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[9]. </span>مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی <span class="s5">2</span>، علی امینی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص<span class="s5">515 – 516.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[10]. </span>نصیری طیّبی، منصور؛ نهضت جنوب، تهران، شیرازه، <span class="s5">1381</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">6.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[11]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">9.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[12]. <span class="s6">همان، ص</span>29.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[13]. </span>درداری فولادی، نوروز؛ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی، پیشین، ص<span class="s5">691.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[14]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">51 – 53 .</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[15]. <span class="s6">همان، ص</span>16.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[16]. </span>روزلت، کرمیت؛ کودتا در کودتا، ترجمه دکتر علی اسلامی، پیشین، ص<span class="s5">96 – 71.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[17]. </span>قشقایی، محمد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">10.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[18]. </span>نصیری طیّبی، منصور؛ نهضت جنوب، پیشین، ص<span class="s5">6 – 7 .</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[19]. <span class="s6">همان، ص</span>16.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[20]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">10.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[21]. <span class="s6">همان، ص</span>20.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[22]. </span>سفری، محمد علی؛ قلم و سیاست، بی جا، نشر نامک، <span class="s5">1371</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">623.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[23]. </span>قشقایی، محمد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">103 – 107.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[24]. </span>قشقایی، محمّد ناصر؛ سالهای بحران خاطرات روزانه، تهران، رسا، <span class="s5">1371</span>، چاپ سوم، ص<span class="s5">407.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[25]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">105 – 107.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[26]. </span>فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطّلاعات، <span class="s5">1373</span>، چاپ ششم، ج<span class="s5">1</span>، ص<span class="s5">505.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[27]. </span>نصیری طیّبی، منصور؛ نهضت جنوب، پیشین، ص<span class="s5">5.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[28]. </span>فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، <span class="s5">1370</span>، چاپ سوم، ج<span class="s5">2</span>،</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s6">ص</span>50.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[29]. </span>نصیری طیّبی، منصور، نهضت جنوب، پیشین، ص<span class="s5">44 .</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[30]. <span class="s6">همان، ص</span>46 – 52 .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[31]. </span>نیک پی، اعزاز؛ تقدیر یا تدبیر، بی جا، ابن سینا، <span class="s5">1347</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">121.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[32]. </span>نصیری طیّبی، منصور؛ نهضت جنوب، پیشین، ص<span class="s5">51.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
[33]. <span class="s6">همان، ص</span>81 – 92.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[34]. </span>شاهدی، مظفّر؛ مردی برای تمام فصول اسد الله علم و سلطنت محمّد رضا پهلوی، تهران، </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5"> </span>مؤسّسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، <span class="s5">1379</span>، چاپ اول، ص<span class="s5">264.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[35]. </span>نصیری طیّبی، منصور؛ نهضت جنوب، پیشین، ص<span class="s5">19 . </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[36]. </span>تفرشی، مجید و طاهری، محمود؛ گزارشهای محرمانه شهربانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، <span class="s5">1371</span>، چاپ اول، ج<span class="s5">2</span>، ص<span class="s5">126.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[37]. </span>کیانی، منوچهر؛ پرچمدار حماسۀ جنوب صولت الدوله قشقایی، ص<span class="s5">691.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px;">
<span class="s5">[38]. </span>قشقایی، محمّد حسین؛ یادمانده ها، پیشین، ص<span class="s5">135.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-4596182823345939032013-11-05T09:58:00.000-08:002013-12-05T07:52:33.493-08:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و نهم<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5084-2013-11-01-22-11-54.html?Itemid=0&hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><img alt="840 1 Jamale Safari" height="292" id="img8436" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/840_1_Jamale_Safari.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="214" />26 </span>خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق </div>
<div class="p2" style="color: #2e424c; direction: rtl; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5084-2013-11-01-22-11-54.html?Itemid=0"><span class="s1">«</span><span class="s2">زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق</span><span class="s1">» (89)</span></a></b><br />
<br />
<h2 class="art-postheader" style="color: #1a4861; font-family: Arial, 'Arial Unicode MS', Helvetica, sans-serif; font-size: 24px; font-weight: normal; line-height: 28px; margin: 5px 10px; padding: 0px; text-align: start;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5084-2013-11-01-22-11-54.html" style="color: #6c92a7; margin: 0px; padding: 0px; text-align: right; text-decoration: none;">تخته قاپو کردن ایلات و عشایر توسط رضا خان</a></h2>
</div>
<div class="p2" style="direction: rtl; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5084-2013-11-01-22-11-54.html?Itemid=0"><b>بخش اول</b></a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5083-2013-11-01-22-10-52.html">بخش دوم</a> </b> </span></span><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: small; line-height: 22px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5082-2013-11-01-22-09-20.html">بخش</a></b><b style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: small; line-height: 22px;"><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5082-2013-11-01-22-09-20.html"> سوم</a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5081-2013-11-01-22-08-00.html">بخش چهارم </a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/5080-2013-11-01-22-05-34.html">بخش پنجم</a></b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>محمّدقلی مجد در </b></span><span class="s1">«</span>رضاشاه و بریتانیا<span class="s1">» </span>بر اساس اسناد وزارت خارجۀ آمریکا در رابطه با سیاست رضا شاه در قبال عشایر آورده است<span class="s1">: </span>غالباً ادّعا می شود که بزرگترین موفّقیت رضا خان تشکیل یک ارتش<span class="s1">« </span>ملّی <span class="s1">» </span>و متّحد ساختن ایران با استفاده ازآن بود<span class="s1">. </span>هارت درگزارشی که درسال <span class="s1">1930 </span>ارسال کرده است، نظرات رایج در باره دستآوردهای ارتش را اینگونه توصیف می کند<span class="s1">:</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از نظربسیاری از ناظران ذیصلاح اصلی ترین موفّقیت رژیم کنونی تشکیل یک ارتش نسبتاً سازمان یافته و منظّم به استعداد </span><span class="s1">40 </span>هزار نیرو، استفادۀ مؤثّراز آن در برقراری نظم و فرونشاندن هرج و مرج داخلی بوده است<span class="s1">. </span>بدون چنین ارتشی، عشایر ایران هرگز مطیع <span class="s1">[</span>دولت مرکزی<span class="s1">] </span>نمی شدند<span class="s1">. </span>مطیع ساختن عشایر – مقدّمه ای ضروری جهت اجرای سیاست کنونی دولت بود؛ یعنی ساختن مدرسه برای عشایر که تقریباً صد در صدشان بی سواد بودند<span class="s1">. </span>و اسکان برخی از آنها در زمین های زراعی موجود در قسمت های مسکونی فلات ایران<span class="s1">. </span>شاید راست باشد که رضا شاه این ارتش را به وجود آورد<span class="s1">. </span>ولی مسلّماً با حمایت همین ارتش بود که به پادشاهی رسید و یا سیاست های تیمور تاش، وزیر دربار توانایش، است که از ارتش در حکم تنها وسیله کنترل کشور، و برداشتن اوّلین گام های مدرن سازی، استفاده است<span class="s1">. </span>گاه انتقاد می کنند که بخش اعظمی از بودجۀ مملکت <span class="s1">- </span>بیشتر از نیمی از آن را<span class="s1">- </span>به ارتش اختصاص می دهد<span class="s1">.1 </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">هارت در توصیف دلایلی که انگلیسی ها برای توجیه سیاست هایشان در ایران و حمایت از رضا شاه می آوردند</span><span class="s1">. </span>ازقول نی <span class="s1">. </span>ویلکینشن<span class="s1">( E.Wilkinson) </span>، <span class="s1">« </span>بانکدار برجستۀ خارجی <span class="s1">» </span>در تهران و رئیس بانک شاهنشاهی ایران که متعلّق به بریتانیا بود، می نویسد<span class="s1">:« </span>ارتش خرج مالیات های کشور را به طورمنظّم جمع کنند<span class="s1">- </span>که البتّه اندک و ناچیزاست <span class="s1">- </span>امّا افزایش درآمدهای مالیاتی خیلی بیشتراز هزینه های نگهداری ارتش است<span class="s1">!»</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ازسخنرانی دکترسموئیل ام</span><span class="s1">. </span>جردن<span class="s1">(Samuel M. Jordan) [ </span>رئیس کالج امریکایی تهران<span class="s1">] </span>درمراسم فارغ التحصیلی دانشجویان در سال <span class="s1">1932 </span>که هارت آن را گزارش کرده است می توان شناختِ بیشتری از نظرات برخی معاصران رضا شاه در بارۀ سیاست های اودر قبال عشایرو متّحد ساختن کشور پیدا کرد<span class="s1">:« </span>سی سال پیش که به ایران آمدم، نظام ارباب و رعیّتی دراوج خود بود<span class="s1">. </span>هر ایل و طایفه ای برای خودش رئیسی داشت که از دولت مرکزی حساب نمی برد<span class="s1">. </span>حالا وارد عصری جدید شده ایم<span class="s1">. </span>تحت رهبری توانای اعلیحضرت پهلوی ، شاهنشاه ایران <span class="s1">( </span>کف زدن حضار<span class="s1">) </span>هم اینک کشور دارای یک دولت مرکزی قدرتمند و موفّق است<span class="s1">. </span>هم اینک ایران ملّتی متّحد، دولتی واحد ، کشوری واحد، و حاکمی واحد دارد<span class="s1">. </span>در نتیجۀ این اتّحاد سیاسی ، که با فداکاری شاهنشاه به دست آمده، اختلافات قدیمی از میان رفته است<span class="s1">.» 2 </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>هارت اشاره می کند که همۀ ناظران خارجی با جردن موافق نبودند<span class="s1">. </span>برای مثال <span class="s4"><b>، او نظرات پروفسور ارنست هرتسفلد</b></span> <span class="s1">( Ernst Hertzfeld ) </span>را، که ایران شناسی برجسته بود، ذکر می کند <span class="s1">. « </span>عواقبی <span class="s1">» </span>که هرتسفلد به آنها اشاره دارد تا سال <span class="s1">1979 </span>به خوبی آشکار نشد<span class="s1">: « </span>این نظام دارد مراجع قدرت مستقر و دیر پای کشور را نابود می کند، بدون آنکه هیچ چیز دیگری جایگزین آنها سازد<span class="s1">.</span>همه جای ایران شاهد نابودی سازمان یافته ی سنّت ها و احساسات مذهبی است، که نتیجه اش پدید آمدن شکافی است که عواقب آن یک روز آشکار خواهد شد<span class="s1">. </span>زیرا ، متأسّفانه، هرعملی ناگزیرعواقبی دارد<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s1"> </span>کوچ و اسکان اجباری عشایر لُر و عرب</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سیاست رضا شاه در ارتباط با عشایر و متّحد ساختن ایران، با وحشیگری وغارت اموال یک چهارم از جمعیت کشورهمراه بود</span><span class="s1">. </span>ارتش رضا خان درسال های <span class="s1">1923– 1924 </span>برعشایر آذربایجان چیره شد، زمین هایشان را مصادره ، و مال و اموالشان را غارت کرد<span class="s1">. </span>البتّه سیاست رضا شاه درقبال عشایر فقط به انقیاد آنها وغارت اموالشان ختم نمی شد<span class="s1">. </span>دیوید ویلیامسن<span class="s1">(David Williamson) </span>، کار دار سفارت آمریکا، درسال <span class="s1">1929</span>، اطّلاعاتی در بارۀ کوچ اجباری عشایراز لرستان و سایرمناطق ایران به دست داده است<span class="s1">:« </span>دقیقاً معلوم نیست چند نفرمجبور به کوچ شده اند<span class="s1">. </span>در مطبوعات آمده است که <span class="s1">110 </span>خانوار، یا تقریباً <span class="s1">600 </span>نفر، را به روستاهای قزوین کوچ داده اند<span class="s1">. </span>ولی از اخبارمنابع دیگر چنین برمی آید که تعداد رانده شدگان به مراتب بیشتر از چیزی است که گزارش کرده اند<span class="s1">... </span>می گویند که وضعیت رانده شدگان اسفناک است<span class="s1">.»3</span>هارت در گزارش مورخ <span class="s1">1931 </span>فوریه خود از هزاران مرد و زن و پیرو جوان و کودکی می گوید که محبورشان کرده بودند صدها مایل راه را از لرستان و خوزستان تا نقاط دور افتادۀ خراسان با پای پیاده طی کنند، که یاد آور کوچ های اجباری دوران استالین دراتّحاد شوروی بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">شب اوّل فوریه </span><span class="s1">1931 </span>، وقتی تقی زاده ، وزیر مالیه، لایحه ای <span class="s1">« </span>دو فوریتی <span class="s1">» </span>جهت تخصیص <span class="s1">50 </span>هزار تومان دیگر برای عمران لرستان ارایه داد، بخشی از زوایای تاریک کوچ اجباری لُرها در مجلس روشن شد<span class="s1">. </span>او توضیح داد که بودجۀ مزبورنه فقط صرف عمران این استان خواهد شد، بلکه برای کمک به هزاران تن از افراد عشایر، البتّه آماردقیق آنها در دست نیست، که به مناطق دور افتاده، عمدتاً به استان خراسان ، انتقال یافته اند نیزمورد استفاده قرارخواهد گرفت<span class="s1">. </span>تسلیم لایحۀ مزبور به مجلس اطّلاعاتی در بارۀ کوچ اجباری لُرها که مدتّها در هاله ای از ابهام بود، به دست داد<span class="s1">.[ </span>در بخش توضحات صورت جلسۀ مجلس را در این باره بعنوان <span class="s1">«</span>سند<span class="s1">» </span>می آورم<span class="s1">] </span>روزنامۀ اطّلاعات تهران از قول یاسائی ، وکیل مجلس ، در این ارتباط نوشت،<span class="s1">« </span>لُرها یی را که جابجا شده اند سربار رعیّت ها کرده اند<span class="s1">.» </span>او افزود، <span class="s1">« </span>طبق گزارش ها، شکایات متعدّدی در بارۀ کوچ اجباری لُرها ، پرداخت نشدن جیره شان ، هزینۀ حمل و نقل و هزینه های جنبی دیگر به دست مقامات رسیده است<span class="s1">. </span>خوب است آقای وزیرتوضیح بدهند که مسئول این وضع وهزینه های آن کیست<span class="s1">. </span>مایلم بدانم کدام وزراتخانه به این شکایات رسیدگی می کند، و مرجع ذیصلاح برای رسیدن به داد این مردم کیست؟ لطفاً بفرمائید مبالغی که قبلاً مجلس به این کار اختصاص داده ، چگونه خرج شده است<span class="s1">. </span>می گویند این اعتبارات مصوّبه آن طورکه باید هزینه نمی شود<span class="s1">.» </span>روزنامۀ اطّلاعات همچنین از قول یاسائی می افزاید، <span class="s1">«</span>مثلاً شتر دارها به تمام مقامات شکایت کرده اندو به آنها جواب تا حال داده نشده<span class="s1">. </span>می خواست توضیح بدهند که سر و کار این شتردارها با که است<span class="s1">. </span>با وزارت جنگ است یا وزارت مالیه؟<span class="s1">» </span>تقی زاده در پاسخ به سئوالات یاسائی گفت<span class="s1">: « </span>مخارج تحت نظر مأمورین لشکری و کشوری می شود<span class="s1">. </span>یک عدّه از الواربه خراسان و عدّه ای به زرند و ساوه و خوار کوچانده شده بودند که تا چندی پیش هنوزجابجا نشده بودند که حالا شده اند واشخاص برای تهیّۀ راپورت صورت مخارج اعزام شده که همیشه صورت ریزمخارج را می فرستند<span class="s1">.</span>در بدو امریک جیره تعیین شده بود که آن هم از مالکین گرفته شود و بعد قرار شد که خود دولت آن مخارج را بکند اراضی تهیه شده وبذرو تخم و گاو درخراسان داده شده و وسایل راحتی آنها فراهم گردیده است و برای اعراب و الوارکه به زرند وساوه و خوار کوچانده شده اند، طبیب فرستاده شده و شیروخورشید سرخ هم کمک زیادی کرد به آنها لباس و پوستین داد و بعد هم اعیانی برای آنها خریداری گردید و جابجا شدند و خیلی مراقبت برای رفع مرض آنها اعزام داشته است ولی در لرستان کارخیلی مشکل تر از امور اینهاست برای آنکه باید آنها تخت قاپو شوند و هیچ مأنوس به خانه داری نیستند و دولت سعی دارد که آنها را آشنا به زندگی بکند والبتّه هم خواهند شد و شکایت شتر دارها به بنده نرسیده<span class="s1">. </span>بدیهی است که رفع شکایت آنها می شود و مأمورین محلّی هم مراقبت برای رفع شکایت آنها خواهد نمود<span class="s1">.» </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">محیط لاریجانی ، نماینده خوار و ورامین ، ابراز داشت انتقال لُرها به این مناطق موجب سلب آسایش و آرامش ساکنین بومی شده است</span><span class="s1">.</span>لاریجانی گفت، <span class="s1">« </span>خوب است این قضیّه منظورنظر بوده و رفع زحمت اهالی شود<span class="s1">.» </span>که داور ، وزیرعدلیه، بلافاصله در پاسخ گفت<span class="s1">: « </span>برای حفظ انتظامات مملکتی و رفاه اهالی لازم است که این قبیل کارها بشود و<span class="s1">. </span>البتّه ورامینی ها هم باید تحمّل بکنند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">لایحه در صحن علنی مجلس به رأی گذاشته شد با رأی </span><span class="s1">85 </span>نفر از کلّ <span class="s1">98 </span>نمایندۀ حاضر درمجلس به تصویب رسید<span class="s1">. </span>هیچ یک ازنمایندگان به لایحۀ مزبور رأی مخالف نداد<span class="s1">. </span>گزارش فوق به شیوۀ معمول هارت خاتمه می یابد<span class="s1">:</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>ازچند ماه پیش که جابجایی لُرها شروع شد، هیچ اطّلاعاتی در بارۀ این موضوع از منابع دولتی دردست نبوده است<span class="s1">. </span>بر آورد تعداد افراد عشایرنیزبراساس گفتۀ مسافرانی صورت گرفته که گروههای عظیمی از آنها را دیده اند که پای پیاده در جادّه ی مشهد پراکنده اند<span class="s1">. </span>برخی ها تعداد آنها را تا <span class="s1">15000 </span>نفر، و برخی دیگر حتّی بیشتر برآورد کرده اند<span class="s1">. </span>البتّه هنوزکسی دقیقاً نمی داند که منظور ازعمران استان لرستان چیست؟ ولی گمان میرود که اکثر زمین هایی را که قبلاً در دست عشایر لُربوده به رعایای ایرانی غیر کوچ نشینی خواهند داد که تجربه روستا نشینی و کشاورزی دارند<span class="s1">. </span>همچنین شنیده ام که دولت در انتقال این عشایر بین آنهایی که تمایل بیشتری به راهزنی داشته و آنهایی که بیشترمایل به یکجا نشینی بوده اند، تفاوت قائل شده است<span class="s1">. </span>البتّه نمی دانم دولت ایران چطورتوانسته این کاررا بکند، زیرا با توجّه به سطح فکرکنونی لُرها ، هیچ لُری نمی تواند آینده ای بدون راهزنی برای خودش متصوّر باشد<span class="s1">. 4 </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><b>کوچ و اسکان اجباری اکراد</b></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هارت در گزارش بعدی خود ترجمه ی قسمتی از یک روزنامه را می آورد که هنوز هم خواندنش پشت آدم را از سیاست های بی رحمانۀ رضا خان در قبال عشایرمی لرزاند.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبرنگار ویژه حکایت جابجایی طایفه کردان جلالی به شمال شرقی آذربایجان و تلاش فاجعه آمیز و نافرجام آنها را برای رهایی از وضعیت اسف بار شان شرح می دهد:</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سال گذشته ژنرال ظفرالدوله </span><span class="s1">[</span>حسن مقدّم<span class="s1">] </span>، فرماندۀ سابق لشکرآذربایجان بخشی از طایفّ سرشناس کُردان جلایر را که به شجاعت معروفند خلع سلاح کرد، و آنها را درمنطقۀ اهرساکن ساخت<span class="s1">. </span>به دلایلی که هنوز روشن نیست و هیچ توضیحی در مورد آن وجود ندارد، تعدادی از خانوارهای این طایفه <span class="s1">(</span>در حدود <span class="s1">200 </span>نفر<span class="s1">) </span>با گاو و گوسفندان خود از آنجا فرار کردند و تا نیمه شب از کوههای ایواوغلی در <span class="s1">28 </span>کیلو متری خوی گذشتند<span class="s1">. </span>درآنجا به سه گروه تقسیم شدند<span class="s1">. </span>یک گروه به طرف مارخانه رفت، یکی به طرف چلّه خانه در حدود شش کیلو متری خوی، و یکی هم به طرف روستاهای آل قویروق و روند روانه شد<span class="s1">.</span>فرماندۀ نظامی خوی، سروان حسین خان مقدّم ، با شنیدن این خبر، بی درنگ با <span class="s1">200 </span>سربازبه سوی مارخانه شتافت، که درمحدودۀ ماکو قرارداشت، و واحدهایی را هم به چلّه خانه و ایواوغلی فرستاد<span class="s1">. </span>پیش از رسیدن قوای دولتی، ساکنین مارخانه راه را بر فراریان بسته بودند وجنگ سخنی بین آنها درگرفته بود<span class="s1">. </span>پس از رسیدن قوای دولتی ، درگیری شدّت یافت، و ازکُردها چندین کشته و مجروح بجای ماند، و از جمله <span class="s1">30 </span>زن وبچّه به اسارت درآمدند، و بقیه موفّق به فرارشدند<span class="s1">. </span>درهمین حین، یک سرجوخه و یک سربازکه برای انجام مأموریت کاملاً متفاوتی به روستای حیدرآباد رفته بودند در راه باآن نُه مرد و یک زن کُرد مواجه شدند که ناغافل به آنها حمله کردند<span class="s1">. </span>سرجوخه پشت یک تخته سنگ پناه گرفت و به مدّت دوساعت با مهماجمان جنگید، وهفت نفرازمردان وآن زن کُرد را به هلاکت رساند، ودوکُرد دیگرپا به فرار گذاشتند<span class="s1">. </span>گروه سوّم که راه آل قویروق و روند را پیش گرفته بودند، به روستای روند حمله کردند و دام واحشام مردم رابه غارت بردند<span class="s1">. </span>ساکنان روستای روند ازروستای همسایه کمک خواسستند<span class="s1">. </span>در میان کسانی که از روستای مجاور به کمک آمده بودند جوان <span class="s1">30 </span>ساله ای به نام ابراهیم آقا طاهری بود گروهی از روستاییان را برای تعقیب راهزنان رهبری کرد<span class="s1">. </span>ولی وقتی به آنها رسیدند، روستاییان که به رگبار گلوله عادت نداشتند، وحشت زده پراکنده شدند، و رهبر جوانشان را زیر آتش گلوله ها تنها گذاشتند<span class="s1">.</span>اوجانانه با کُردها جنگید، و چهارنفراز آنها را به هلاکت رساند، ولی نهایتاً ناجوانمردانه از پشت سرمورد اصابت گلوله قرار گرفت<span class="s1">. </span>درهمین حین ، نیروهای کمکی ارتش سر رسیدند<span class="s1">. </span>چند نفر از فراریان کشته و چند نفر دیگر اسیر شدند<span class="s1">...</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زنان و کودکان اسیررا با اسکورت نظامی به همانجایی برگرداندند که برای اقامت دایم انتقال یافته بودند<span class="s1">. </span><span class="s2">مردانشان را نیزبه دست دادگاههای نظامی خواهند سپرد</span><span class="s1">. </span><span class="s2">شجاعت نیروهای نظامی درخور تحسین و تقدیر است</span><span class="s1">. 5 </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هارت با ابراز نظر ذیل به گزارشش خاتمه می دهد:</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>این حکایت، که مسلّماً قسمت هایی از آن اغراق آمیز و نادرست است، و همچنین اشارات دیگری که در مطبوعات ایران به سیاست دولت برای اسکان عشایر شده است، من را بر آن داشت که طیّ نامه ای رسمی به وزارت خارجه ی ایران در بارۀ تلاش هایی که برای اجرای این سیاست صورت گرفته، سئوال کنم<span class="s1">. </span>در پاسخ به من گفته اند که آمار و ارقام دقیق آن را از وزارت داخله می پرسند و درموقع مقتضی به سفارت اطّلاع می دهند<span class="s1">.</span>منبع دیگری برای کسب این آمار و ارقام نمی شناسم <span class="s1">. </span>این آمار و ارقام مسلّماً در تخمین موفقیت آنچه که غالباً <span class="s1">« </span>سیاست شاه در قبال عشایر <span class="s1">» </span>نام گرفته است، بسیار جالب توجّه و مفید خواهد بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در پاسخ به نامۀ هارت ، محمّد شایسته ، مدیر ادارۀ اروپا و آمریکای وزارت خارجه، نامه ای ارسال کرد که هیچ آمار و ارقامی در بارۀ جابجایی عشایر و خانواده هایشان در آن نیامده بود.<b>6</b> <b>(</b><span class="s1">1 ) </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>سیف پور فاطمی<span class="s1">« </span>مبارزه رژیم با سران عشایر<span class="s1">» </span>اینگونه شرح داده است<span class="s1">: </span><span class="s4"> </span>یکی ازمشکلات رضا شاه و اطرافیانش این بود که با کمال تآسّف نتوانسته موقعیّت جغرافیائی و تاریخ ایران را در نظر گرفته و از روی آن نقشه و برنامه ی صحیح پیاده بکنند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تشکیلات جغرافیائی و تاریخی ایران در طول قرنهای متمادی عبارت از این بوده است که چندین ملّت و گروه از رود سیحون و جیحون تا مدیترانه یک کشور دارای یک آرمان تحت لوای عدالت و مدارا و مروّت بوجود آورده و عادات و مذاهب و معتقدات هرقوم و گروه را محترم بشمارند و این رویّه تا آمدن اسکندربه ایران و بعدها در زمان ساسانیان معمول و متداول بود</span><span class="s1">. </span>غوغا وهجوم عربها خواست این قاعده را برهم زند و ایران را مانند کشورهای مصرو شمال آفریقا و شام و فلسطین تبدیل به جامعۀ عربی بسازد ، ولی تمدّن و فرهنگ و آداب ایرانی که بر عربها غلبه داشت تا اندازه ای عرب را در ایران ادغام کرد و ایرانیان زبان مخصوص ومذهب متفاوت بوجود آورده و کلیۀ آداب و سنن خود را حفظ کرد و رادمردانی مانند رودکی و دقیقی و فردوسی و سعدی و حافظ با آثارخود فرهنگ را زنده کرده و زبان و تاریخ ایران را احیا کردند وباز مردم و گروههای مختلف ازساحل سیحون و جیحون و از قلب هندوستان تا دجله و فرات بسنن ملّی خود افتحارمی کردند و سلاطین ترک نژاد نسب خود را به کیقباد وکیخسرو رسانیده و خلفای عرب در زیرشمشیر و لوای ابومسلم و حسین ابن طاهرذوالیمینین و آل بویه و حُسن ادارۀ برامکه حکومت می کردند<span class="s1">. </span>سلطان محمود افتخار داشت که فردوسی داستان سلم وتور و فریدون و رستم و ایرج و افراسیاب و ضحّاک را بسراید<span class="s1">...</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این آرمان ایرانی بودن و فرهنگی که زائیدۀ برادری وبرابری بشر وانسانیت وآدم دوستی و وطنخواهی بود و عید نوروز وعید مهرگان و شاهنامه و افکارعرفانی مولوی و سعدی و حافظ و صدها شاعر و گویندۀ ایرانی پشتیبان آن بود ایران را یکپارچه نگهداشته و کمک کرد که در برابر سیل سه هجوم مختلف مغولها مقاومت کرده و وزرای فاضل و دانشمند ایرانی توانستند مغولانی نظیر شاهرخ و هلاکو و تیمور والغ بیک را رام و تا اندازه ای به تمدّن و شهرنشینی و حکومت آشنا سازند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>این آرمان وعقیده و فرهنگ ایرانی و مذهب شیعه باعث شد که سلاطین صفویه درمقابل تهاجم پایداری کرده و دشمنان ایران ، سلاطین آل عثمان به زبان فارسی افتخار کرده و آن را در کشور خود برقرار سازند و حتّی سلاطین مغول هندوستان زبان فارسی را زبان رسمی کشور قرار داده با استفاده از نبوغ ایرانی آثار جاودانی چون تاج محل د رکشور خود بوجود بیاورند<span class="s1">..</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بنابراین فکراینکه در ایران </span><span class="s1">( </span>که یک قسمت مهمّ مردمش صحرا نشین ولی دارای بهترین احساسات ایراندوستی و وطن پرستی هستند ولی گروهی فارسی را با لهجۀ ترکی آذری صحبت می کنند و ترکمن ها طرز زندگانیشان با تهرانی ها فرق دارد یا کردها مانند مردم اصفهان و شیراز زندگانی نمی کنند<span class="s1">) </span>باید یک سیستم زندگانی تحت امرحکومت مرکزی تهران بوجود آورد و هیچ توجّه به خاصیت اقلیمی و جغرافیائی و زندگانی مردم نکرد فکر غلطی بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>اتّحاد کشور با دستورات یکنواخت و زندگانی یک جور بوجود نمی آید <span class="s1">. </span>اتّحاد کشوراوّل در پرتو آرمان و امید و آرزوهائی که بر روی آزادی و مساوات در مقابل قانون واحترام حقوق و حدود افراد و جوامع و آزادی عقیده و احترام به مذهب و سنن گروههای مختلف ایجاد می گردد<span class="s1">.</span>سپس درپرتو معارف و کمک به زراعت و تجارت و ایجاد مؤسّساتی که یار شاطرنه بار خاطر مردم باشند تقویت می شود<span class="s1">. </span>صحرا نشین که دو هزار سال گوسپندان خود را در تابستان در دامنۀ کوههای بلند و در زمستان در زمینهای نزدیک خلیج فارس چرانده و تمام عمردر زیرآسمان شفاّف وستارۀ درخشان وماه تابان خوابیده و از تماشای آن آثارطبیعی لذّت روحی و جسمی برده اند با امرتهران ، ده یا شهرنشین نخواهد شد<span class="s1">. </span>کلاه و لباس اورا هم نمی توان عوض کرد زیرا اوبه آزادی و استقلال فردی خود بیشترازهرچیزی اهمیت می دهد وحاضرنیست که خود وخانوده اش را اسیر مأمور نظامی و امنیه و مالیه کرده و دریک محوطۀ پنجاه متری در زیرسقف عمارتهای بی اساس تابستان و زمستان خودرا بگذراند و حشم و رمه خود را برباد داده و سپس در شهرها به گدائی یا عملگی زندگانی بگذاراند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رژیم پهلوی با تصمیمی بی مطالعه و جاهلانه به اسکان ایلات یکی ازبزرگترین خطاها را مرتکب شده و پس از خرج میلیونها تومان و از میان بردن هزاران سر باز و تفنگداران ایل امروز پس از شصت سال در زندگانی ایلات هیچ فرقی دیده نمی شود، جزآنکه قسمتی ازحشم آنها از میان رفته و کشور امروز مجبوراست گوشت و پنیرو کره و شیرخشک از کشورهای دیگر وارد بکند<span class="s1">. </span><span class="s2">در صورتیکه پنجاه سال پیش نه فقط مصرف کشور تأمین می شد بلکه مقدار زیادی بنواحی خلیج فارس وعربستان و عراق و روسیه صادرمی شد</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>تفریباً یک سوّم جمعیت ایران درآنموقع صحرا نشین واین افراد همیشه بهترین حافظ ومدافع کشور درمقابل بیگانگان بودند<span class="s1">. </span>درقسمت کمک به اقتصاد کشورسالیانه میلیونها تومان ازفروش حشم و گوشت و ماست و پنیر و کره و روغن و پشم وقالی وگلیم وجاجیم عاید می شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">جغرافیای ایلاتی درایران شامل کلیۀ کشورمیشود</span><span class="s1">: </span>از شمال تا جنوب از شرق تا مغرب<span class="s1">. </span>آذربایجان کردستان، کرمانشاهان ، مازندران ، خراسان ، لرستان، بختیاری ، فارس ، بلوچستان و کرمان در فلاتهای مرتفع ، درکوهستانها، دره ها ، در حاشیۀ کویر، در کناربحرخزر و خلیج فارس همه جا با افراد ایلات مختلف ایران روبرو می شویم<span class="s1">. </span>از زمان سیروس تا به امروزتاریخ ایران با زندگانی ایلات سروکار داشته است<span class="s1">.</span>بویراحمدیها در<span class="s1">331 </span>قبل از میلاد مسیح درتنگۀ مرادی جلو قشون اسکندر را گرفتند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">درسال </span><span class="s1">1310 </span>هم سرلشگر حبیسب الله خان شیبانی درهمان تنگه گرفتار سواران بویراحمدی شده واگر کمک صولت الدوله و ناصرخان نرسیده بود کلّیۀ پنج هزار نفر سربازان در آن تنگه نابود می شدند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بیشتر از سلاطین ایران از ایلات بودند و درتمام جنگها از زمان سیروس تا قیام مشروطیت وامروز در جنگ علیۀ عراق پیشمرگان کرد و عرب و لراز خود دلاوریها نشان داده و بسیاری از آنها جانشان را فدای کشور کردند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>پس از انقلاب مشروطیت و فتح تهران بدست بخیتاریها ، عدّه ای از جوانان ایلات مخصوصاً بختیاریها و کردها و قشقائی ها و بلوچها به نمایندگی مجلس انتخاب شده و صمصام السلطنه رئیس ایل بخیتیاری چند مرتبه نخست وزیرشد و افرادی مانند سردار محتشم و امیر محتشم و امیر مفخّم وسردارظفر بختیاری به حکومت اصفهان و یزد و کرمان منصوب و رؤسای کردها مانند آصف و سالار سعید و زنگنه به نمایندگی مجلس رسیدند و عدّۀ زیادی از جوانان ایلات مختلف در تهران و مختار بودند<span class="s1">. </span>منتها همیشه در موقع جنگ عدّه ای تفنگدار برای کمک بدولت اعزام می داشتند و سالیانه یکی از خانها که از طرف دولت برای حکومت ایل معیّن می شد، مالیات ایل را جمع کرده و تحویل مأمورین مالیه می داد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">1 – </span>خان و کلانتران – این دسته گذشته ازحشم و اغنام دارای دهات و زمین و مستغلات در منطقه ایل و در شهرهای نزدیک مانند تبریز و اصفهان و سنندج و کرمانشاه و شیراز و مشهد و بروجرد و خرم آباد و اهواز بودند<span class="s1">. </span>اغلب خان ها و خانزادگان در تهران و شهرها ساکن و در کارهای دولتی و اجتماعی وتجارتی شرکت داشتند<span class="s1">. </span>تا دورۀ هشتم مجلس عده ای از ترکمن و کردستان و لرستان و بختیاری و قشقائی در مجلس به نمایندگی ایل با شهرهای نزدیک به ییلاق و قشلاق انجام وظیفه می کردند <span class="s1">. </span>بعد از دورۀ هشتم رضا شاه اجازه نمی داد که کسی از میان ایلات انتخاب شود<span class="s1">. </span>ولی پس از سوّم شهریور ورق برگشت و در دورۀ چهاردهم امیر جنگ و احمد قلی صمصام از بختیاری ، صدر قاضی و آصف و سنندجی از کردستان محمد حسین خان قشقائی از فیروزآباد و ذوالفقاریها از زنجان ، محمد آخوند از ترکمن صحرا ، ریگی از بلوچستان ، ظفر السلطان از بروجرد و لرستان به مجلس راه یافتند<span class="s1">. </span>این افراد عموماً تحصیل کرده و وطن پرست و خدمتگزار و مورد احترام همه بودند<span class="s1">. </span>علاوه بر مجلس ، پس از سوم شهریور مرتضی قلی خان به حکومت بختیاری ، جهانشاه پسرش به حکومت کرمانشاه و کرمان، هرمزاحمدی به حکومت بروجرد، امیر حسینخان پسر سردار ظفر به معاونت نخست وزیرو وزیر مشاور اشتغال داشتند و بالاخره محمّد رضا شاه در ازدواج دوّم ثریّا اسفندیاری دختریکی ازخانهای بختیاری را به همسری انتخاب نمود و بعد او را طلاق داده و با فرح دیبا ازدواج کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناصرخان قشقائی چندین سال سناتور و مشاور دکتر مصدّق و برادرانش خسرو خان و محمّد حسین خان نمایندۀ مجلس و عناصر فعّال خدمتگزار کشور بودند و خسرو خان و دکتر عبدالله پسرناصر خان جانشان را در راه مبارزه فدا کردند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> 2 - </span>کدخدایان و ریش سفیدان ایل <span class="s1">- </span>این گروه بعد از خانها مسئول کارهای ایل و هر یک دارای مقداری حشم و کارشان دامپروری و قالی و گلیم و جاجیم بافی می باشد و سالیانه مالیاتی به خان می پردازند<span class="s1">. </span>بیشتر این گروه همراه ایلخانی ایل و در کارهای مشاور و مجری اوامرهستند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">3 - </span>افراد ایل <span class="s1">- </span>این گروه که شامل نود در صد ایل هستند مسئول دامپروری و امنیت و پاسبانی دستگاه خانها هستند یا دردهاتشان بکار زراعت و جمع آوری محصول مشغول می باشند یا درخدمت نظام کشوربا شرکت نفت یا سایر مؤسّسات بکار مشغول هستند<span class="s1">. </span>قبل از دورۀ سلطنت رضا شاه عدّه ای از افراد شغلشان راهزنی یا غارت دهات بود<span class="s1">. </span>بعدها بیشتر وارد قشون در شهرها مشغول کسب و زراعت شدند<span class="s1">.</span>امروزهم پاسدار و سرحدّ دارهای محلّی در خوزستان و لرستان و کردستان و فارس و اصفهان بیشترافراد ایل هستند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>تا قبل از دورۀ رضا شاه خانهای بختیاری وکرد و قشقائی و سایرایلات از طرف دولت به حکومت ایل وشهرها انتخاب می شدند<span class="s1">. </span>بختیاری های پس ازاستقرارمشروطیت تا سال <span class="s1">1922 </span>هر سال در اصفهان در باغ امیرمجاهد بختیاری جرگه ای کرده و حکومت های اصفهان و بختیاری ویزد و ملایر و کرمان و اراک را بین خود تقسیم کرده و سپس از دولت می خواستند که احکام رسمی برای آنان صادر کند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سایرایلات لرها و قشقائی و کرد هم همیشه بوسیله رؤساء و خانهایشان اداره می شدند<span class="s1">. </span>از سال <span class="s1">1305 </span>به بعد رضا شاه شروع کرد بتدریج بساط خانها را برچیند<span class="s1">. </span>ابتدا سرلشگر احمد آقا <span class="s1">( </span>سپهدار امیر احمدی <span class="s1">) </span>و سرتیپ شاه بختی خلع سلاح الوار را شروع کرده و پس از جنگهای متمادی و تسلیم سران الوار و تأمین آنها از طرف احمد آقا با وضع ننگینی کلیۀ سران و خانهای ایل درحالی که میهمان فرمانده لشکر بودند به قتل رسیدند و این عمل چندین سال جنگ و خونریزی را در لرستان ادامه داد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سپس به سروقت خزعل در خوزستان رفت و بطوریکه در گفتار دیگری دیدیم بدستیاری انگلیسها خزعل را هم از میان برده و خوزستان تحت حکومت دولت مرکزی قرار گرفت.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کردستان هم پس از چندین سال دولت توانست نفوذ خان ها را از میان ببرد ولی هیچگاه قدرت حکومت مرکزی مانند سایرنقاط کشور متمرکز نشده است<span class="s1">. </span><span class="s2">در جنگ عراق لرها و کردها و عربهای خوزستان فداکاری و جانفشانی بی نظیر از خود نشان دادند</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خوانین بختیاری و قشقایی در خوزستان دارای تموّل و درآمد زیاد بودند در منطقه ی نفوذ خود دستگاه مجلّل و مفصّلی برپا کرده و از حیث قدرت و جاه و جلال از سلاطین قاجاریه درتهران دست کمی نداشتند و گاهی این قدرت بقدری زیاد میشد که موجب ترس شاه وقت شده و با حیله و دسیسه رئیس مقتدر ایل را به قتل می رساند یا در تهران تحت نظرنگاه می داشتند <span class="s1">. </span><span class="s2">به امر ناصرالدین شاه ، ظلّ السلطان حسینقلی خان رئیس ایل بختیاری و برادرش را دراصفهان به قتل رساندند ومرتضی قلیخان بختیاری نوادۀ حسینقلی خان تا مرگ ناصرالدین شاه در تهران جزو ملتزمین و ازآجودانهای شاه بود</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>هنگام مشکلات حکومت مرکزی ، همیشه ایلات با اعزام تفنگدار وومبارزه با دشمنان داخلی و خارجی حکومت مرکزی را یاری می دادند<span class="s1">. </span>ایلات ایران در جنگهای آغا محمّد خان و فتحعلی شاه با روسها و در فتح هرات رل بزرگی بازی کردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بختیاریها عامل بزرگ خلع محمّد علی شاه و دفاع کشور در مقابل سالارالدوله و شعاع السلطنه بودند </span><span class="s1">. </span>قشقائی ها هنگام جنگ بین الملل مدّتها درمقابل قشون مهاجم انگلیس مقاومت کرده و نگذاشتند که فارس را اشغال بکنند<span class="s1">. </span>ایلخانی بختیاری در تابستان در چقاخور که یک مرتع بسیاروسیع که در یکصد میل اصفهان واقع بود خیمه و خرگاه خود را برپا کرده و بامور ایل و کارهای املاک خود رسیدگی می کردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">مکرّر من در چقا خوربه ملاقات مرتضی قلیخان ایلخانی وقت رفته و از میهمان نوازی و محبّتهای او بهره مند می شدم</span><span class="s1">. </span>خود خان درچادربسیاربزرگی که در وسط صدها خیمه و خرگاه قرار داشت همه روزه جلوس می کرد<span class="s1">. </span>در اطراف چادرعدّه ای صندلی قرارگرفته و دروسط قالی های زیبای بختیاری گسترده و خان در صدر مجلس و میهمانها در اطراف او می نشستند<span class="s1">. </span>پهلوی خان روی زمین یک نفر منشی با کاغذ و قلمدان نشسته و او امر خان را ثبت می کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در اطراف چادرخان چادرهای خواب او ومنزل قراولان و فرّاشان و منشیها ، مأمورین مالیه و غیره برپا بود</span><span class="s1">. </span>کمی دورتر سراپرده ی خانواده خان و میهمانان و آشپزخانه و چادرکلفت ها و آشپزها وسایر کارکنان اندرون دیده می شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی بی ماه بیگم زن مرتضی قلیخان دارای آشپز خانه و فراشخانه و منشی و قراول جداگانه بود.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>در دستگاه ایلخانی بختیاری سازمانهائی ازقبیل قراولان مخصوص ، منشی و پیشکار، تفنگدارباشی ، مأمورین وصول مالیات، میرآخورها، اسلحه دارباشی ، تحویلدار ، محاسبین و مأمورین سربازگیری وجود داشت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">کلیۀ این افراد از محلّ درآمد حکومتی خان بهره مند می شدند</span><span class="s1">. </span>ایلخانی از حشم و دهات ، عبورگله و گوسفند هنگام بهار و پائیزمالیات و باج راه می گرفت<span class="s1">. </span>کلّیۀ دعاوی حقوقی و جزائی ومجازات و تنبیه گناهکاران درمحضر خان به نمایندگانش حلّ و فصل می شد و پس ازصدور حکم معمولاً برنده دعوا صدی پنج<span class="s1">" </span>حق الحکومه<span class="s1">" </span>می پرداخت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>ایلخانی معمولاً مبلغ کمی از این مالیات را به تهران می فرستاد و مابقی آن خرج دستگاه عریض و طویل او می شد<span class="s1">. </span>در دورۀ رضا شاه ، وزارت کشور حقوقی برای ایلخانی و ایل بیگی معیّن کرده بود<span class="s1">. </span>ولی کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما<span class="s1">. </span>هر که دربختیاری حکومت داشت کما فی السلابق ازمحلّ جرائم، مداخل بهره کافی برمی گرفت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>خانهای بختیاری وقشقائی و کرد عموماً متموّل و دارای دهات ومستغلات زیاد بودند<span class="s1">. </span>صمصام السطنته و مرتضی قلیخان پسرش علاوه بردهات چهارمحال بختیاری و خوزستان و خمین و کمره، قسمت مهمّ خیابان اسلامبول و فردوسی را در تهران مالک بودند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار اسعد و امیر مجاهد و سردار فاتح و بی بی مریم و سردارجنگ و سردار اشجع و سایر خانها دارای املاک واموال زیاد در اصفهان و بختیاری بودند و بعلاوه خانهای بختیاری مالک سه در صد سهام شرکت نفت جنوب و از این رو عایدات خوبی سالانه بر می داشتند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>ایلات ایران علاوه برعادات و رسوم قبیله کلیۀ سنن و آداب ملّی ایرا ن مانند نوروز و جشن مهرگان، چهارشنبه سوری و غیره را بهتر از شهریها برگزار می کردند<span class="s1">. </span>صفات میهمان نوازی ، جوانمردی و حمایت از ضعیف که یادگاری از یاران قدیم بود درمیان ایلات باکمال دقّت و اشتیاق معمول و متداول بود<span class="s1">. </span>بسا اتّفاق می افتاد که هنگام شب بر در چادر خانوادۀ فقیری توقّف می گردید با کمال مهربانی از شما پذیرائی کرده و هنگام جدائی اگرخواستید پولی به آنها بدهید آن را یکنوع توهین تلقّی می کردند<span class="s1">. </span>درمیان ایلات شاهنامه فردوسی مهمترین کتاب بود<span class="s1">. </span>کمترچادر یا خانواده ای را بدون کتاب شاهنامه می بینید<span class="s1">. </span>هنگام شب یکنفرنقّال درچادرعمومی برای مستمعینش با لحن و صدای مخصوص اشعارشاهنامه را قرا ئت می کرد و دیگران با دّقت گوش می دادند<span class="s1">.</span>درقهوه خانه ها و کلّیۀ مجامع عمومی خواندن شاهنامه جزو وظایف نقّالان و درویشان بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">وقتی درچهار محال بختیاری یا قشقائی هر وقت از میزبان کتاب می خواستید کتاب شاهنامه اوّلین کتابی بود که به شما می دادند </span><span class="s1">. </span>هنگام جنگ و حمله تفنگداران بختیاری و قشقائی و بویراحمدی به آواز بلند اشعارحماسه شاهنامه را خوانده و رفقا را به حمله تشویق می کردند<span class="s1">. </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><span class="s5">◀</span>سیاست فشار رضا شاه و غائلۀ <span class="s1">1308</span></b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سیاستهای فشار و حکومتهای نظامی در برخی از شهر ها و در میان بعضی از طوایف ایلات موجب شد که در سال <span class="s1">1308 </span>یک مرتبه از قشقائی ، بویر احمدی، ممسنی ، بختیاری چهار لنگ و هفت لنک و لرستان زمزمه ی مخالفت با رژیم رضا شاه شروع شود<span class="s1">. </span>تا مستوفی الممالک در رأس کار بود روی ارادت و اعتمادی که رؤسای ایل قشقائی و بختیاری به او داشتند همیشه راه مذاکره ومسالمت و سازش باز بود و ایلات هم بطرزکج دار و مریز با حکومت کنار می آمدند ولی پس از کناره گیری مستوفی که قدرت بدست تیمور تاش و نظامی ها افتاد، یک مرتبه رشته از کف مأمورین بیرون رفته و در سرتاسر جنوب و مغرب کشور آتش طغیان و شورش بلند شد<span class="s1">. </span>در جنوب قشقائی ها و بویر احمدی ها و ممسّنی ها شروع به طغیان کرده و با عدّه ای نزدیک پنج هزارنفرشهر شیراز را محاصره کردند<span class="s1">. </span>با آنکه درآن موقع چهار نفر افسرارشد شاه بختی ، زاهدی، محمّد حسین میرزای فیروز، ابوالحسن خان زند با عدّۀ زیادی سربازدر شیراز بودند کاملاً درمحاصره قرارگرفته و راه آذوقه وخوراک مردم مسدود گردید و دولت در تهران به هیچوجه وسیله ای برای کمک به شیرازنداشت<span class="s1">. </span>این بود که رضا شاه ، صولت الدوله و ناصرخان را که هردو در زندان بودند از زندان بیرون آورده و ازآنها تقاضای کمک کرد<span class="s1">. </span>پدر و پسربه فارس رفتند وشاه کلّیۀ مأمورین صارم الدوله والی فارس وافسران ارشد را احضارکرد<span class="s1">. </span>صارم الدوله چندی درحبس شهربانی بود وباپرداخت مبلغ زیادی از قید آزاد شد<span class="s1">. </span>سرتیپ محمّد حسین فیروز و سرتیپ فضل الله خان زاهدی را محاکمه و فیروز را از قشون خارج و چون بیگناه بود پس از چندی از زندان آزاد شد<span class="s1">.</span>ولی زاهدی محکوم به حبس ابد شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>بطوری که فیروز برای من نقل کرد<span class="s1">: </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>چند شب پس از مراجعت از شیراز یک شب یدالله خان پیش خدمت رضا شاه به منزل او که جنب قصرسلطنتی بود آمده و اظهار می دارد اعلیحضرت احضار فرمودند فیروز فوراً لباس نظام برتن کرده و با عجله به قصر مرمر می آید <span class="s1">. </span>شاه در وسط باغ کنار درخت چناری ایستاده و تا فیروز می رسد با مهربانی ازاو می پرسید<span class="s1">. </span>در فارس چه خبر است، انگلیسها چه رلی در این ماجرا دارند؟ فیروز در جواب می گوید که بیشترمشکلات درنتیجۀ حکومت نظامی در ممسّنی و بر داشتن صولت الدوله ازریاست ایل قشقائی است<span class="s1">. </span>بعلاوه مأمورین نظامی با عادات و سنن قبایل آشنا نیستند و بعضی از آنها هم متعدّی هستند و متأسّفانه لشکر فارس در ادارۀ ایلات دخالتی نداشته ومأمورین مستقیماً از طرف وزارت جنگ کشورانتخاب می شوند <span class="s1">. </span>شاه در جواب می گوید بیعرضگی شما هاست<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سپس موضوع را عوض کرده و می گوید ازعمو اوغلی چه خبر داری؟ فیروز ملتفت سئوال نمی شود می گوید</span><span class="s1">: </span>قربان سرتیپ ناصرالدوله مأمورکرمان شده و چاکر خبری ازو ندارم<span class="s1">. </span>شاه حرفش را قطع کرده می گوید <span class="s1">: </span>مقصودم احمد میرزا است از او چه خبر ؟ فیروز یکّه خورده و اظهار می دارد<span class="s1">:« </span>قربان از زمانی که او از ایران رفت من هیچگونه خبر و ارتباطی با او نداشته و ندارم<span class="s1">». </span>شاه او را مرخص کرده و فردا او را توقیف و محاکمه می کند وهنگامی که از زندان بیرون آمد همیشه تحت نظر بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سرتیپ فضل الله خان زاهدی را از قشون اخراج و به حبس ابد محکوم کردند ولی بعدها مورد عفو واقع شد تا سوّم شهریور در تهران نمایندگی اتومبیل </span><span class="s1">" </span>فورد<span class="s1">" </span>را داشت و بعد بطوریکه خواهیم دید رل مهمّی در سیاست ایران بازی کرد<span class="s1">. </span>در لرستان ، الوار ، شهرهای بروجرد و خرم آباد را محاصره کرده و سرلشگر احمد آقا که بنام <span class="s1">" </span>قصاب لرستان<span class="s1">" </span>معروف شده بود باز مأمور قلع و قمع یاغیان شد<span class="s1">. </span>الوار او را هم محاصره کرده و بالاخره دولت شاه بختی را به کمک فرستاده و با انداختن اختلاف بین سران ایل و جلب عدّه ای از آنها مخصوصاً سردار رشید و تأمین و وعده وعید توانستند شهرهای بروجرد و خرّم آباد را از محاصره نجات داده و سپس سرلشکراحمد آقا با سران ایل به قرآن سوگند خورد و آنان را تأمین کامل داد و سرداررشید و همرانش را دستگیر بدون محاکمه اعدام کرد<span class="s1">.( </span>مخبر السلطنه هدایت در خاطرات و خطرات می نویسد <span class="s1">: </span>سپهبد احمدی قرآن را مهر کرده بود تأمین داده بود سران الوارنزد او آمده بودند ، همه را بدار زدند<span class="s1">.)</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">آدمکشی و خوریزی در لرستان بقدری شدید بود که رضا شاه </span><span class="s1">" </span>احمد قصاب <span class="s1">" </span>را احضار و دستور داد که بعد از لرستان هیچگونه مقام فرماندهی به او رجوع نشود<span class="s1">. </span>چندی بعد او را بدرجۀ سپهبدی ارتقاء و مأمور <span class="s1">" </span>پرورش اسب و دام داری کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>سپهبد شاه بختی می گفت که احمد آقا تمام دارائی خوانین لرستان را مصادره کرد و رضا شاه به شاه بختی دستور می دهد که صورتی از مأخوذی و مصادره و غارت اموال خوانین تهیّه کند<span class="s1">. </span>پس از آن که شاه بختی صورت را برای دفتر مخصوص می فرستد ، احمدی مجبور می شود پول نقد و طلا ها و جواهرات مصادره از لرستان را تحویل شاه بدهد<span class="s1">. </span>با وصف این در سوّم شهریوراحمدی یکی از متمولین تهران بود و روز نامه ها تعداد مغازه و خانه و مستقلات او را از روی تعداد کنتور برق نزدیک به هزار دستگاه صورت دادند<span class="s1">.(2 ) </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>علل اینکه رضا خان بعد از فاجعۀ لرستان به امیر احمدی <span class="s1">" </span>احمد قصّاب <span class="s1">" </span>غضب می کند حسين مكّی در كتاب خاطرات خود اینگونه آورده است <span class="s1">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورۀ پانزدهم دومرتبه سپهبد اميراحمدی به سمت وزير جنگ دركابينههای عبدالحسين هژير و ساعد مراغهای به مجلس معرّفی شده بود<span class="s1">.</span><span class="s2">هنگام طرح برنامۀ دولت هژير نسبت به حكومت اختناق و ديكتاتوری، حايریزاده و من مطالب تندی گفته بوديم </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس آنكه مخالف و موافق در چند جلسه صحبت كردند و دولت هژير رأی اعتماد گرفت و جلسه خاتمه يافت در سرسرا با سپهبد اميراحمدی مواجه شدم و خواست كه چند دقيقه با من به طور خصوصیمذاكره كند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در كناری روی مبل نشستيم</span><span class="s1">. </span>وی گفت<span class="s1">: «</span>شما خيال میكنيد من با حكومت ديكتاتوری موافقم و از دوران گذشته دل خوشی دارم؟<span class="s1">! </span>من يكی از هم قسمهای رضاشاه در ايجاد كودتای <span class="s1">1299 </span>بودم و در ادواری كه فرمانده لشكر غرب و لرستان بودم با فداكاری شب و روز خود را صرف امنيت آن خطه كردم<span class="s1">. </span>راه خوزستان را از طريق خرم آباد گشوده و امن و عشاير ياغی را سركوب كردم و همواره مورد تشويق رضاشاه بودم، تا آنكه برای پارهای درخواستهای اداری تقاضا كردم اجازه دهند يكی دو روز به تهران بيايم و شرفياب شوم<span class="s1">. </span>شاه تلگرافی اجازه داد<span class="s1">. </span>به محض ورود به تهران و زدودن گرد راه عازم دربار و فوراً به حضور پذيرفته شدم<span class="s1">. </span>تقاضاهايی كه دربارهی لرستان و ارتش داشتم بيان كردم<span class="s1">. </span>شاه باكمال مهربانی و عطوفت، هر چه میخواستم موافقت میكرد<span class="s1">. </span>پس از آن كه تمام مسائل به نظر ايشان رسيد<span class="s1">. </span>با اظهار رضايت كامل از خدمات من و وعدۀ اعطای نشان مرا مرخص كرد<span class="s1">. </span>هنگامی كه میخواستم از اطاق دفتر شاه خارج شوم چون رفتار شاه را نسبت به خودم فوقالعادّه محبتآميز ديدم عرض كردم قربان اجازه میفرمائيد يكی دو روزی در تهران بمانم و به كارهای خانوادگی رسيدگی كنم؟</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در بادی امر شاه گفت نه، وجود شما در لرستان ضروریتر است بعداً ممكن است مرخصی به شما داده شود</span><span class="s1">. </span>سپس تأملی كرد و لحظهای ساكت ماند و بعد گفت<span class="s1">: </span>مانعی ندارد، دو روزی در تهران بمانيد سپس به لرستان برويد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">روز بعد به ملاقات چند نفر از شخصيتها و امرای ارتش منجمله داور وزير دارايی رفتم</span><span class="s1">. </span>روز دوّم توقّفم درتهران كه از بازديد بعضی دوستان، نزديك غروب به خانه مراجعت كردم كه فردا صبح زود به صوب لرستان حركت كنم اطّلاع يافتم كه از دربار چند بار تلفن كردهاند كه در اوّلين فرصت شرفياب شوم، امر فوری است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلاتأمل راهی دربار شدم و سؤال كردم اعليحضرت همايونی با من امری داشتند؟ گفتند آری هم اكنون منتظر شماست<span class="s1">. </span><span class="s2">به اعليحضرت خبر دادند و به حضور رفتم</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی وارد دفتر شاه شدم قيافهی شاه به قدری غضبناك و حالت چشمش طوری خشمگين بودكه تا آن ساعت چنان خشم و غضبی نديده بودم.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>شاه از پشت ميزش برخاست و هفتتير خود را كه روي ميز گذارده بود برداشت و به طرف من آمد و بلاتأمل شروع كرد به فحاشي مادر </b></span><span class="s1">... </span>زن فلان<span class="s1">... </span>و دستهي هفت تير را در دست گرفت و با لولۀ آن محكم به سينۀ من كوفت و ميگفت همين جا تو را به درك میفرستم، حالا به فكر زمينهسازی برای خود افتادهای<span class="s1">! </span>تو را همين حالا خواهم كشت<span class="s1">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">من همچنان به حالت احترام دست بالا ايستاده و شهادت خود را گفتم</span><span class="s1">. </span>ناگهان به فكرم رسيد كه علّت بی مهری را بپرسم، عرض كردم حال كه بايد تصدّق شوم بدانم تقصيرم چيست و چه گناهی از فدوی سر زده است<span class="s1">. </span>شاه گفت تقصيرت چيست؟<span class="s1">! </span>به فكر زمينهسازی افتاده و اين طرف آن طرف میروی<span class="s1">! </span>گفتم از اين كه تصدّق شوم هيچ حرفی ندارم و خود را فدايی اعليحضرت همايونی و اعليحضرت را ولی و پدر و همه چيز خود میدانم و هر طور اراده فرموده عمل بفرمائيد ولی فدوی كوچكترين تقصيری ندارم و دربارهی بازديدهايی كه كرده بودم شرحی بيان كردم<span class="s1">. </span>شاه خشمش فرونشست و هفتتير را روی ميزش گذاشت و گفت فردا هم ديگر لازم نيست به محل مأموريت خود برويد، در تهران بمانيد تا تكليفت را روشن كنم و مرا مرخص كرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در حالی كه بر اثر ضربات لولهی هفتتير به شدّت سينهام درد میكرد به خانه آمدم</span><span class="s1">. </span>چند روزی مطلقاً از خانه خارج نشدم و همواره مترصد بودم كه هم اكنون حكم زنداني شدنم صادر خواهد شد<span class="s1">. </span>تا يك هفته در نگرانی بسر بردم تا آن كه حكمی از ستاد ارتش بدستم رسيد كه از اين تاريخ به سرپرستي رياست اصلاحنژاد اسب ارتش منصوب میشويد<span class="s1">. </span>قبلاً اين پست بدست سروانی اداره میشد به من داده شد و تا شهريور <span class="s1">1320 </span>در اين سمت باقی بودم<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سپهبد اميراحمدی سپس خطاب به من ادامه داد:</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>پس بدانيد كه اگر حكومت ديكتاتوری برای تمام مردم بد است برای امثال من بدتر است زيرا در چنين حكومتی ميتوان با گزارش يك نفر مغرض خانوادهای را نابود كرد من هيچگاه موافق با ديكتاتوری نيستم و بيشتر از شما از ديكتاتوری وحشت دارم<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای مزيد اطّلاع خوانندگان بايد يادآور شوم كه وقتی در مجلس دورهی پنجم مدرّس و اقلّيت نسبت به اعمال سردار سپه اعتراض كردند و وی به حالت قهر و اعتراض كنار گرفت، همين اميراحمدی كه فرماندۀ لشكر غرب بود به مجلس تلگرافی مخابره و مجلس را تهديد كرد كه اگر سردار سپه از كار كنار برود تهران را اشغال خواهم كرد!</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سپهبد اميراحمدی در </span><span class="s1">1269 </span>در تهران متولّد شد، در قزّاقخانه مراحل ترّقی نظامی را طی كرد، در كودتای <span class="s1">1299 </span>متّحد رضاخان بود و پس از كودتا به فرماندهی لشكر غرب منصوب شد<span class="s1">. </span>در شهريور <span class="s1">1304 </span>رئيس ژاندارمری شد، در <span class="s1">1308 </span>به سپهبدی رسيد<span class="s1">. </span>به دنبال خشم رضاشاه از تمامی مناصب نظاميش بركنار شد<span class="s1">. </span>علّت واقعی بیمهری رضاشاه اين بودكه به وی خبر رسيده بودكه اميراحمدی در مأموريتهای جنگی لرستان خزائن بیشماری به دست آورده بود و برخلاف اميرلشكر عبدالله خان اميرطهماسبی كه تمام دارائی و زر و زيور و نقدينهی اقبالالسلطنه ماكوئی را در طبق اخلاص قرار داده تقديم سردار سپه نموده بود، او از تقديم پيشكشی آن همه جواهرات و اثاثيهی گرانقيمت به رضاشاه خودداری نموده و آنرا برای خويش اندوخته بود<span class="s1">. </span>اميراحمدی تا زمان سقوط رضاشاه در شهريور <span class="s1">1320 </span>در ارتش صاحب شغل نظامی نبود<span class="s1">. </span>به هيچ وجه او را در مسائل نظامی مداخله نمیدادند<span class="s1">. </span>در شهريور <span class="s1">1320 </span>رضاشاه او را دعوت به همكاری كرد و از گذشته اظهار ندامت نمود<span class="s1">. </span>وی را فرماندار نظامی تهران نمودو در آنروزهای آشفته برقراری امنيت تهران را عهدهدار گرديد<span class="s1">. </span>در آذرماه همان سال در ترميم كابينهی ذكاءالملك فروغی عهدهار وزارت كشور شد<span class="s1">. </span>در آن ايّام به علّت اشغال ايران از طرف قوای بيگانه كشور از لحاظ خوارو بار در مضيقهی شديد قرار داشت<span class="s1">.</span>تلاش اميراحمدی برای بهبود وضع نان شهر به جائی نرسيد<span class="s1">. </span>با سقوط كابينهی فروغی، اميراحمدی كنار رفت<span class="s1">. </span>در دیماه <span class="s1">1321 </span>در ترميم كابينهی قوامالسلطنه وزير جنگ گرديد و در ماجرای <span class="s1">17 </span>آذرماه همان سال كه منجر به آتش زدن خانهی قوامالسلطنه و غارت كردن دكاكين و مغازهها شد، به حكومت نظامی تهران و فرماندهی پادگان مركز رسيد و از ادامهی اغتشاش و هرج و مرج جلوگيری نمود<span class="s1">. </span>پس از سقوط قوامالسلطنه رياست دولت به عهدهی سهيلی قرار گرفت<span class="s1">. </span>در تمام مدّت نخستوزيری سهيلی وزير جنگ بود<span class="s1">. </span>در كابينههای زودگذر ساعد و بيات، صدر،حكيمی سمتی نداشت، امّا در ارتش بازرسی نواحی را داشت<span class="s1">. </span>در <span class="s1">1324 </span>براثر پافشاری و استقامت شاه وارد كابينهی قوامالسلطنه شد و در چهار كابينهیاو عضويت داشت، ولی به علّت ناسازگاری با خواستههای قوامالسلطنه كه تحريكات شاه عامل ناسازگاريش بود از كابينه اخراج شد و جای خود را به محمود جم داد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در </span><span class="s1">1326 </span>در كابينهی حكيمالملك وزير كشور و در كابينهی عبدالحسين هژير وزير جنگ و در كابينهی ساعد همچنان وزير جنگ بود<span class="s1">.</span>در <span class="s1">1328 </span>كه مجلس سنا تأسيس يافت، بازنشسته شد و مقام سناتور انتصابی گرفت و تا زمان مرگ قريب <span class="s1">16 </span>سال اين مقام تشريفاتی را عهدهدار بود<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در طول حيات خود هشت بار وزير جنگ، دو مرتبه وزير كشور، پنج نوبت فرماندار نظامی تهران، دو بار فرماندۀ كلّ ژاندارمری و سالها فرماندۀ لشكر لرستان و آذربايجان بوده است</span><span class="s1">. </span>بعد از شهريور <span class="s1">1320 </span>و وزيدن نسيم آزادی و حلول دموكراسی نسبی، مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت؛ مخصوصاً روزنامههایچپگرا حملات سختی به او نمودند و از قساوتها و آدمكشیهايش در لرستان داستانها به رشتۀ تحرير درآوردند و از ثروت و املاك و مستغلات او در تهران افسانهها ساختند<span class="s1">. </span>اميراحمدی در مقام دفاع برآمد<span class="s1">. </span>چه در مجلس و چه در مطبوعات به پاسخگوئی برآمد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اميراحمدی در </span><span class="s1">1344 </span>در اثر ابتلاء به سرطان درگذشت<span class="s1">. </span>او يكی از متموّلين درجهی اوّل ايران بود و مستغلات زيادی درتهران داشت<span class="s1">. </span>در ورامين املاك مزروعی زيادی داشت<span class="s1">. </span>مردی بود كم سواد، متهوّر، جسور، بیرحم، قلدر، جدی، وظيفهشناس و حريص به جمعآوری مال و مكنت<span class="s1">.</span>ميگفتند تعداد مستغلّات او درتهران از هزار افزون میباشد<span class="s1">.</span>غالب مستغلات اطراف چهارراه عزيزخان و حسنآبادكه منزلش در آن حوالی قرار داشت، متعلّق به او بود<span class="s1">. </span>با مستأجرين خود به خشونت رفتار میكرد<span class="s1">. </span>شخصاً در مقام تعزيز و تنبيه آنها برمی آمد و برای ازدياد مال الاجاره متوسّل به دستگاههای انتظامی میشد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دراواخر عمر يكی از نويسندگان را برای نوشتن خاطرات خود دعوت كرد</span><span class="s1">. </span>آن نويسنده مدّعی است هزار صفحه از خاطرات وی تدوين نموده و يك نسخه از آن توسّط اميراحمدی در زمان حيات به عبّاس مسعودی مدير وقت روزنامهی اطّلاعات سپرده شده است<span class="s1">. </span>به موجب وصيت قرار بود اين يادداشتها بعد از مرگ اميراحمدی منتشر شود<span class="s1">. </span>پس از فوت اميراحمدی، انتشار يادداشتها در روزنامهی اطّلاعات آغاز شد<span class="s1">. </span>در اوّلين قسمت يادداشتها اميراحمدی صراحتاً مدّعی شده بود كه فقط او بوده كه خوزستان را به ايران برگردانده است؛ حتّی نادر شاه هم نتوانسته چنين كاری بكند<span class="s1">. </span>يادداشتهای وی اين ادّعا را بيان میكرد كه اعادهی امنيت در ايران فقط مديون خدمات اوست<span class="s1">. </span>پس از انتشار اين قسمت از خاطرات، سر و صداهايی بلند شد<span class="s1">. </span>مخصوصاً خانوادهی پهلوی مو جب شدند از انتشار بقيۀ خاطرات خودداری شود<span class="s1">. </span>اميراحمدی در جوانی با دختر سردار عظيم <span class="s1">(</span>سرلشكر محمّد توفيقی<span class="s1">) </span>ازدواج كرد<span class="s1">. </span>حاصل و ثمرهی اين وصلت چهار پسر و چهار دختر بود كه هيچكدام از لحاظ علمی و سياسی به جائی نرسيدندّ<span class="s1">.(3)</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀نورعلی مرادی قومکشی لُرها توسّط تیمسار امیر احمدی می نویسد : ویلیام .او. داگلاس، قاضی مشهور دیوان عالی کشورامریکا که اندکی پس از قومکشی لُرها، به لرستان سفر کرده و قصّاب لرستان را نیزحضوراً ملاقات نموده، درسفرنامۀ خود، « سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان دوستداشتنی ».، فجایع وقتل وغارتِ عُمّال رضا خان به لُرهای لرستان، بختیاری، بویراحمد و ممسنی را به تفضیل شرح داده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او از زبان پیرمردی لُر که استثناً از قتل-عام قصّاب امیراحمدی، جان به در برده، چنین مینویسد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« من از او سؤال کردم که دربارۀ امیر احمدی چه میداند؟ او نگاهی عجیب و پرمعنی به من کرد و سری تکان داد، شرح داستان را با احتیاط تمام آغاز کرد و من خیلی تلاش کردم تا او را به بازگو کردن جزئیات ماجرا ترغیب نمایم و به او قول دادم که آنچه را که او می گوید برای کسی فاش نکنم یا لااقل اسمی از او به میان نیاورم….</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
…..ما صد نفر بودیم که در بیست کلبۀ کوچک و چادر زندگی می کردیم، هزارها رأس بز وگوسفند وهزار رأس گاو وگوساله و قاطر و دهها اسب داشتیم، تعدادی از جوانان ما در قلعۀ فلک الافلاک محاصره شده بودند. جوانان ما بلا استثنأ کشته شدند. خوانین ما را دار زدند. ارتش پیروز شده بود. نبرد دفاعی به پایان رسیده بود حالا دیگر مانعی در راه جادّه ای که رضاشاه در نظر داشت بسازد وجود نداشت.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او داستان خود را چنین ادامه داد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«چند روز بعد در اُردوگاه خود نشسته بودیم که ازدور گرد وخاک زیادی را مشاهده کردیم عدّهای از سوار نظام ارتش بودند که چهارنعل به طرف کلبه های ما می آمدند. سرهنگی هم فرمانده این واحد بود وقتی که به اردوگاه ما رسیدند سرهنگ با صدای رسا و بلند فرمانی صادر کرد و با این فرمان سربازها از اسب پیاده شدند. سپس سرهنگ فرمان قتل عام ما را صادرکرد و دراجرای این فرمان سربازان ما را هدف قرارداده شروع به تیراندازی کردند. تعدادی ازکودکان ما هنوز درگهواره درخواب بودند و تعدادی درگوشه وکنار بازی می کردند. سربازان به هر بچّه ای که می رسیدند او را می گرفتند و لوله هفت - تیر خود را درشقیقه او می گذاشتند، ماشه را می کشیدند و مغزاو را متلاشی می کردند. زنها جیغ می کشیدند و ازچادرها به بیرون می دویدند. زن من درگوشهای خزیده بود وازترس مثل بید میلرزید. من جلوی او ایستاده بودم و کاردی هم در دست داشتم که یک مرتبه صدای تیراندازی بلند شد و من نقش زمین شدم و ازحال رفتم. »</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« وقتی به هوش آمدم، زنم را در کنارم دیدم که خون از بدنش جاری است. جسد او وجسد چند زن وبچه دیگر، روی زمین افتاده بودند. همۀ اینها دراثر اصابت گلوله های سربازان کشته شده بودند. ولی خود من دراثراصابت گلوله ای که در گردنم فرورفته بود، زخمی شده بودم و آنها به خیال این که من مرده ام، مرا رها کرده بودند تا اگر احیانأ کشته نشده ام با یک مرگ تدریجی و زجرآوری بمیرم. من پس از هوش آمدن بلافاصله چشمانم را بستم و در همان وضع بیحرکت باقی ماندم، چون صدای سرهنگ را شنیدم و متوجّه شدم که او و سربازانش هنوزمحل را ترک نکرده اند. من ازگوشۀ چشم و از زیر پلک های نیمه باز آنها را دید می زدم. شما ممکن است حرف مرا باور نکنید. شما قطعاً آنچه را که من دیدم باور نمی کنید ولی قسم به نانی که درسفرۀ این خانه هست آنچه می گویم حقیقت دارد »</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شرطبندی بر سر مسافت دویدن اجساد بیسر!</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصه پیرمرد به سخنان خود چنین ادامه داد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« سرهنگ چندین نفر ازجوانان ما را که اسیر کرده بود جمع کرد و بلافاصله دستورداد با زغال آتش روشن کنند. من فوراً متوجّه شدم در حال تدارک چه جنایت فجیعی است. او دستور داد یک طاوۀ آهنی بزرگ آماده کنند و طاوه را روی آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز رنگ بشود، آنگاه دستور داد یکی از جوانان لُر را بیاورند. دو نفر سرباز دستهای جوان را محکم گرفتند و سوّمی هم با یک شمشیر تیز در عقب او ایستاد سپس با اشارۀ سرهنگ، سربازجلّاد با شمشیر سرجوان را قطع کرد. هنگامی که سر از بدن جدا شد و به کناری افتاد، سرهنگ فریاد کشید: « بدو…بدو » و همزمان یکی از افراد طاوه سرخ شده را روی گردن بریده چسباند. جسد بیسر از جا بلند شد و یکی دو قدم دوید و بعدافتاد. سرهنگ مثل اینکه از این عمل شنیع خود رضایت حاصل نکرده باشد فریاد کشید: « آن جوان بلند قد را بیاورید. فکر می کنیم که او بهتر از اینها بدود.» خلاصه آن بیچاره را هم آوردند و این بار با دقّت بیشتری سر او را بریدند و طاوۀ آهنی را روی گردن بریدۀ محکوم قرار دادند به طوریکه این بار جسد بیسر توانست یکی دوقدم بیشتر بدود، خلاصه این عمل سبعانه ادامه پیدا کرد تا اینکه یک بار سرهنگ خودش شخصاً در این عمل شنیع شرکت کرد و این بارخود مسئولیت گذاشتن طاوۀ آهنی تفته را روی گردن محکوم قبول نمود ولی چون او به موقع نتوانست طاوه را روی گردن بریده قرار دهد، لذا وقتی جلّاد سر محکوم را از تن جدا کرد خون از گردن محکوم در حدود یک متر فواره زد و سر و روی او و همۀ اطرافیان را خونی کرد.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«پس از این که چند نفری از جوانان با این وضع فجیع کشته شدند، فکرتازه ای درمغزدیوانۀ سرهنگ خطورکرد تا بر سرمسافت دویدن اجساد بیسر شرطبندی کنند و برسر تعداد قدم هایی که اجساد می توانند بدوند بُرد و باخت راه بیندازند.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«خلاصه این جنایت بارها و بارها تکرارشد تا آنجا که بالاخره اجساد و سرهای همۀ محکومین هر کدام یک طرف روی زمین تلمبارشد. گفتنی است که هربارکه این عمل وحشیانه انجام میشد خود سرهنگ و افسران و درجه داران و سایرافراد مثل تماشاچیان مسابقه فوتبال با دست زدن وهورا کشیدن و هلهله دوندگان را تشویق می کردند که قبل از افتادن هرچه بیشتر بدوند.»</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیرمرد که از فرط خشم و غضب صورتش به زردی گرائیده بود مکثی کرد ومن از این فرصت استفاده کردم و پرسیدم: «خوب، بالاخره در این مسابقه دو اجساد، برنده چه کسی بود؟»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او چند دقیقه ای سکوت کرد سپس گفت: «سرهنگ در اغلب شرط بندیها، برنده شد: فکر میکنم فقط در یکی از شرطبندیها که جسد توانست ۱۵ قدم بدود، هزار ریال برنده شد.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من مجدّداً رو به او کرده پرسیدم: سرهنگ بعد از این ماجرا چه کرد؟ او در پاسخ به این سئوال چنین گفت:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«خوب معلوم است که چه کرد، اودستور داد همه گاوها وگوسفندان و اسب والاغها وسایر اغنام و احشام ما را ببرند و روزبعد چند کامیون آوردند و همۀ اسباب و اثاثیه و بالاخره همۀ دار و ندارما را از قبیل قالی ها و سماورها و بشقابها و طلاآلات و زینت آلات و لباسهای ما را بار کامیون کردند و بردند.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پرسیدم: « تو دراین گیرودار چه کردی؟ »</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جواب داد: «من خودم را به طرف چشمۀ آبی که داخل درّۀ کوچکی قرار داشت کشیدم و زخم خود را شستشو دادم. من آنقدرضعیف شده بودم که دو شب تمام قدرت حرکت را نداشتم تا این که روز سوّم قدری حالم بهترشد و توانستم روی پای خود بایستم و اجساد را به سختی و زحمت زیاد دفن کنم. همه مردها و زنها و بچّه های ما بلا استثنأ کشته شده بودند و لاشخورها گرد آنها جمع شده بودند. بطوریکه من برای دفن کشته ها مجبور بودم آنها را از اطراف اجساد دورکنم.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجدداًپرسیدم: « بعد از آن برای سرهنگ چه اتّفاقی افتاد؟»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او در پاسخ با نفرت و تحقیر غیر قابل وصفی گفت:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«سرهنگ؟! ایشان به پاداش شاهکارهایی که در لُرستان انجام داده بود، به درجه ژنرالی ارتقاء یافت و بعدها هم وزیرجنگ شد.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پرسیدم: «آیا او هنوز زنده است؟»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او در جواب گفت: «بله زنده است و درتهران زندگی می کند. او اموال غارت شده از دهات ما را بارکامیونها کرد و به غنیمت بُرد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« بله آن سرهنگ امروز به تیمسار امیراحمدی قصّاب لرستان معروف است.»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بالاخره پس از دقایقی سکوت لب به سخن گشود و گفت: « میدانی….من یک ایرانی هستم، من کشورم را دوست میدارم. من حاضرم جانم را فدای کشورم بکنم، ولی چه کنم که مجبورم به این حقیقت هم اعتراف کنم که من از نظامی جماعت متنفّرم وامیدوارم که تا من زندهام به چشم خود ببینم که خداوند انتقام ما را از آنها بگیرد.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
***</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساکت! واِلا میگم امیراحمدی تو را بخورد!</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ویلیام داگلاس، بعدها خود شخصاً قصاّب لرستان را ملاقات کرد و چنین نوشت:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«مدّتی بعد از این ماجرا بود که من امیراحمدی را در یکی از گاردن پارتیها درتهران ملاقات کردم، او مردی بود چهارشانه، راست قامت که ظاهراً شصت ساله بنظرمیرسید. اوضمناً دارای یک سبیل سیاه چخماقی و چشمانی نافذ بود: او یک سری دندان های طلایی داشت که هنگام خندیدن به خوبی نمایان می شد. به زبان روسی و ترکی آشنایی داشت و درارتش قزّاقستان ( قزاق ها) در روسیّ ( تزاری ) آموزش دیده بود. در آن ایّام هنوز هم آثارتکبّر، نخوت و جسارت از سیمایش و به خصوص از طرزصحبت و آهنگ صدایش حتّی هنگام بحث های خصوصی و خودمانی -اش هویدا بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این حیص و بیص خانمی ازاو سؤال کرد: « تیمسار! مناسبات شما با مردم لُرستان درحال حاضرچگونه است؟ » او درجواب گفت: « آنها با احترام ازمن یاد می کنند. امروزاسم من دراغلب خانواده ها مطرح است.»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خانم دوباره سؤال کرد: «ولی چگونه؟»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او خندید، با این خنده همه دندانهای طلایی اش نمودارگردید وپس ازمدّتی خندیدن گفت: « به این نحو، که اگرکودکی در لرستان گریه بکند، مادرش برای ساکت کردن او می گوید: ساکت! والاّ میگم امیراحمدی تو را با خودش ببرد.» ( ویلیام. او. داگلاس. سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان دوستداشتنی. صفحات ۱۷۰و۱۶۷و۱۵۹) (4) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀سیف پور فاطمی در بارۀ شورش بختیاریها اینگونه ادامه می دهد: در همان موقع که فارس و لرستان درآتش می سوخت، دربختیاری هم آتش انقلاب بالا گرفت وعدّه ای از خانهای جوان پرچم طغیان برعلیۀ دولت و رؤسای خود مانند صمصام السلطنه و سرداراسعد که طرفدار رضا شاه بودند بلند کرده و با قشونی در حدود سه هزار نفر تا نجف آباد سی میلی اصفهان جلو آمدند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شهراصفهان فاقد هرگونه دفاع بوده ومشارالدوله حاکم اصفهان عدّه ای از پاسبانهای شهر را تجهیز کرده و بهمراهی دسته ای از سرباز که در فرح آباد حضور داشتند. برای سنگر بندی به کوه آتشگاه در راه نجف آباد فرستاد. وحشت مردم به قدری زیاد بود که عدّه ای از تجّار و متموّلین نماینده پیش خانها فرستاده و حاضر به پرداخت معتنابهی برای حفظ شهرازغارت شدند. گروهی هم شهر را ترک کرده به تهران وکاشان و قم رهسپارگردیدند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وحشت عمومی مردم را به ادارۀ حکومتی و دفتر فرمانده قشون سرتیب محمّد خان سوق داده وهمه دنبال راه چاره می گشتند. درکالج اصفهان تامسن معلّمین انگلیسی و ایرانی را جمع کرده و از آنها کمک فکری خواست. گروهی معتقد بودند که کالج را تعطیل کرده و معلّمین و افراد شبانه روزی به ده سه و قهرود رفته تا پایان کار در آنجا بمانند. چند نفر با این فکر مخالف و بالاخره قرار شد تامسن رئیس کالج از حاکم استمداد کند و از اینرو ازمن خوست که برا ی ترجمه وکمک با او به دیدن مشارالدوله برویم. در ورود به ادارۀ حکومتی اتاق انتظار حاکم و نایب الحکومه پرازعدّه ای تجّار و مالک و محترمین اصفهان بود . یکی دونفر نزد ما آمده و با تبسّم بمن گفتند" از این مسیو به پرسید انگلیسها از جان ما چه می خواهند که این فتنه را راه انداخته اند؟" تامسن در جواب گفت: ما هم مثل شما هیچ اطّلاعی نداریم. امروز آمده ایم ازجناب حکمران کسب تکلیف کنیم. یکی از بازار یها گفت: خدا از دلت بپرسد. تامسن بی اختیار شروع به خندیدن کرده و گفت : « دلم و زبانم یکی است.» </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس ازچند دقیقه مشارالدوله ما را پذیرفت . خانواده حکمت از جنوب و از دوران قدیم رابطۀ خوبی با انگلیسها داشتند و بیشترجنوبی ها معتقد بودند" اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبرّد رگي تا انگلیس نخواهد." از اینرو خواهی نخواهی با آنها نرد مهر می باختند. ولی در عین حال همه ایراندوست و میهن پرست بودند! </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مشارالدوله که مردی مؤدّب ، خوش رو و شوخ بود به تامسن رو کرده و گفت " کی این بازیها پایان می یابد؟" تامسن یکّه خورد و خود را به نفهمی زده واز من معنی سئوال را پرسید. من او را روشن ساختم. در جواب گفت: دولت انگلیس صد درصد پشتیبان حکومت ایران است وبطوریکه کنسول اطّلاع یافته سفیر در تهران پشتیبانی خود را بدولت اعلام و آمادگی برای هر کمک را در خوزستان و نوا حی خلیج اعلام داشته اند. هنگامیکه تآمسن اظهارداشت برخی معتقدند که او شاگردان شبانه روزی ومعلّمین انگلیسی را از شهر خارج بکند، مشارالدوله بر آشفت و گفت این عمل شما کاملاً بر له متجاسرین و باعث وحشت عمومی درشهرخواهد شد. بعلاوه با این عمل شما به عقیدۀ عموم که انگلیسها را باعث این فتنه و جدال می دانند کمک می کنید. خیر شما آسوده درکالج بمانید بزودی سرتیپ شاه بختی با عدّه ای سرباز وارد شهرخواهد شد. فردا هم صمصام السلطنه و سرداراسعد وزیرجنگ ازتهران خواهند آمد ومن اطمینان می دهم که در ظرف یک هفته این آتش خاموش خواهد شد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیشگوئی حاکم درست بود. . روز بعد صمصام السلطنه با کلاه نمدی سفیدش وارد اصفهان شد و به اتّفاق سرداراسعد نقشۀ رضا شاه را برای " نفاق بینداز و حکومت کن" عملی ساخت . عدّه ای از خانها را به شهردعوت کرد و از آنها خواست که دست از شرارت بردارند. در ضمن از تهران عفو عمومی برای کلّیۀ سران سردار فاتح ، علیمردان خان ، سردار احتشام و شهاب السلطنه و دیگران گرفته و دولت برای همۀ متجاسرین عفو عمومی اعلام کرد. یک هفته بعد هم شاه بختی با عدّه ای وارد شده و با کمک خان های طرفدار دولت عدّه ای را که به حرف صمصام و سردار تسلیم نشده بودند، از اطراف اصفهان و تنگ بیدگان رانده و کم کم امنیت برقرار و" فتنۀ" بختیاری ها هم خوابید. مخبر السلطنۀ هدایت رئیس الوزرای وقت راجع به شورش 1308 چنین می گوید:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« با اینکه خلع سلاح شده است ایلات بی اسلحه نیستند. با همۀ اهتمامات نه خیال شرارت از سر ایلات بیرون رفته نه هوای استفاده از دل نظامیان اینان پیچیدگی کمی کنند آنان طغیان . علی خان برادر صولت الدوله علم فساد برپا کرده. بهارلو ایلات خمسه شریک معرکه شده اند، در لار هم زادخان سر نا فرمانی برداشته و شیراز را محاصره کرده اند. شیبانی و صولت الدوله که هم رئیس ایل قشقائی است هم نمایندۀ مجلس مأمور فارس شدند. تدبیر شیبانی این شد که با طیّاره عفو عمومی در اطراف پرتاب کند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این اثنا بختیاری هم در اطراف اصفهان جنجالی کرده و مجالی بدست آورده آواز در انداخته اند که ایران جمهوری است و مستوفی الممالک رئیس جمهوری . سردار اسعد مأموراصفهان شد. اوّل شب بود. نگران برای خدا حافظی آمد. کنار پوش که محلّ تشکیل هیئت دولت است مرا ملاقات کرد سخت متوحّش آمد. گفتم اندیشه بخود راه ندهید، خطری نیست. تیمور تاش آمد اشاره ای کرد. کناری رفتم. گفت خبری رسیده است که تسمه می کشیده است، گفتم عاقبت خیر است، ابداً وحشت نداشته باشید. روز بعد به سعد آباد رفتم. تیمورتاش گفت شاه سخت نگران است. ملاقاتی بکن. به عمارت سنگی رفتم در ایوان غربی عمارت سنگی نشسته بودند. پیدا بود که خالی از ملال نیستند متفرّقه صحبت کردم. عرض کردم اعلیحضرت نباید از قضایای فارس و اصفهان نگران باشند تا اوّل بیع الاول آرامش برقرارخواهد شد. بی تأثیر نبود. لیکن با نظرتعجّب در من نگریستند.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اتّفاق روز اوّل مرداد هم فارس هم اصفهان آرام گرفته بود. شاه به هیئت تشریف آوردند در حالیکه دست آریا در دستشان وبعد فرمودند این در قضایای فارس خدمت کرده است یکدرجه به رتبۀ او افزوده شود. مطابق قانون جاری محل نداشت به مجلس پیشنهاد شد و یک رتبه در بارۀ او به تصویب رسید. از رتبۀ 7 به 8 ارتقاء یافت."</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صارم الدوله پسر ظلّ السلطان را که حاکم فارس بود، مغضوباً با طیّاره به تهران آوردند. در ضمن از شاه شنیدم که فرمودند نمی کشیمش و این موقعی بود که مزد دست وثوق الدوله و صارم الدوله و نصرت الدوله در بستن قرار داد 1919 استرداد می شد."</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صارم ادوله می گفت در مدّتی که در نظمیۀ تهران حبس بود بوسیلۀ برادرش غلامحسین میرزا با شاه تماس گرفتند و مبلغ پنجاه هزار لیرۀ طلا به شاه پرداخت و بعد ها هم وزارت دارائی تقی زاده معادل قیمت پنجاه هزار لیره انگلیسی به ریال از او گرفت. بعد از سوّم شهریور ، دشتی و گروهی به او پیشنهاد کردند که رسماً تقاضای استرداد پنجاه هزار لیره رشوه به شاه را بنامید. ولی او با کمال جوانمردی اظهار داشت آنمرد امروز از میان رفته و درغربت به سزای اعمال خود می رسد. از من شایسته نیست که با دیگران همصدا شده و تقاضای داد خواهی بکنم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پنداشته ستمگرکه ستم بر ما کرد </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بر گردن او بماند و از ما بگذشت </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عمل رژیم رضا شاه و پسرش با ایلات ایران که اغلب مردمانی شرافتمند و میهن دوست و خدمتگزار بودند ظالمانه و رفتار با آنها مانند رفتار خارجی با یک قوم مغلوب و محکوم به زوال نیستی بود. بطور قطع صدمات و فشاریکه نظامی ها مأمورین به ایلات ایران آوردند هر گز انگلیسها در هندوستان و برمه چنین معامله ای نکرده بودند . بسیاری از رؤسای ایل را از هستی ساقط کرده و بالاخره افرادی مانند سردار اسعد ، سردار فاتح، صولت الدوله ، سردار اقبال، خان باباخان اسعد، سردار رشید، علیمردان خان، امیر مجاهد، خزعل ، سردار محمد خان بلوچ و صدها نفر دیگر یا در زندان رضا شاه از میان رفتند یا در جلو گلوله نظامیان جان سپردند.»(5 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀نفیسۀ واعظ در مقاله ای تحت عنوان « روش های سلب قدرت اقتصادی سران ایلات و عشایر در دورۀ رضا شاه» می نو یسد: </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از ارکان اساسی سیاست عشایری دولت پهلوی اوّل، سلب قدرت سیاسی و اقتصادی از سران </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ایالت و عشایر، با هدف تأمین یگانگی ملّی، برپایی حکومت مرکزی قدرتمند و خاتمه بخشی به کانونهای پراکندۀ قدرت بود. امّا، نبود یک برنامه ریزی دقیق و مدوّن از سیاستگذاری دولت پهلوی، بررسی این خطّ مشی را با دشواری و ابهام روبرو می سازد، ولی از آنچه در عمل دربارۀ سران ایلات </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و عشایر اعمال شد، چنین برميآید که برای سلب قدرت سیاسی از سرکردگان ایلات و عشایر یا شیوه های مستقیم و غیر مستقیم زیر به اجرا در آمد:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- زندانی، تبعید و تحت نظر قرار دادن و اعدام سرکردگان ایلی و عشیره های </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- سلب مسئولیت اداری از آنها</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3- منع سران ایل از برقراری رابطۀ مستقیم با خارجی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- مداخله دولت در انتخاب روسای ایلات و عشایر</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5- تفکیک اداری مناطق آنان.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این پژوهش قصد بررسی این پرسش را دارد که: دولت پهلوی برای درهم شکستن ساختار قدرت سران ایلات و عشایر و استحالۀ قدرت آنان در قدرت حکومت مرکزی به لحاظ اقتصادی چه روشهایی را به کار برد؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرضیه این پژوهش این است که : دولت پهلوی در تکمیل پروژه سلب قدرت سیاسی، با سلب قدرت اقتصادی از راه مصادره دارائی و املاک و معاوضۀ اجباری املاک ایالت و عشایر و درباره خوانین متموّل بختیاری با الزام آنان به انتقال سهم سه درصدی نفت خود به دولت، برای مسئلۀ تمرکزگریزی سران ایالت و عشایر و چالشی که با توانمندی اقتصادی خود برای دولت نوپا ایجاد کرده بودند، به چاره اندیشی پرداخت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سطور زیر شیوه هایی که دولت با توسّل به آن از قدرت اقتصادی خوانین و سرکردگان کاست، عمدتاً با استناد به منابع اسنادی، توصیف و تحلیل شده است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- مصادرۀ اموال</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از سالهاي پایاني حکومت قاجاریه، اندک اندک پایه های حیات ایلی و عشیره ها با گسترش زندگی شهرنشینی و الزامات آن در قرن بیستم و بازرگانی و تجارت و سرمایهگذاری خارجی سست شده بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از به قدرت رسیدن سلسله پهلوی آشکار بود که در ترکیب مالکین، تغییراتی به وجود خواهد آمد و مالکان قدیم جای خود را به مالکان جدید خواهند سپرد. بر اساس این واقعۀ تکرار شونده که به قاعدهای در تاریخ ایران تبدیل شده است، در دوره پهلوی نیز مالکان قدیم و از جمله خوانین و رؤسای </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ایلا ت و عشایر، مالکیت بر بخشی از املاک خود را از دست دادند و املاک و اموال آنان مصادره و زمینهای آنها معاوضه شد. همچنین گروههای جدید مثل کارمندان سازمان اداری ایران، مقاطعه کاران </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و بازرگانان و به خصوص نظامیان که در دستیابی پهلوی اوّل به قدرت با آنها همراه بودند، به گروه </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جدید مالکان پیوستند و از طریق مالکیت به قدرت سیاسی و حیثیت اجتماعی دست یافتند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دست کم دو چهرۀ نظامی بلندپایۀ این دوره، سپهبد امیراحمدی و رزم آرا در مظانّ این اتّهام قرار گرفتند که املاک وسیع خود را از راه غصب اموال و املاک سران ایالت و عشایر، به چنگ آورده اند، به طوری که رزم آرا در چند قسمت از خاطرات خود ناچار از توضیح درباره نحوۀ گردآوری ثروت خود شده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از دیدگاه سیاستگذاران پهلوی، تضعیف سیاسی سران ایلات و عشایر براي سلب قدرت از آنان الزم بود اما کافي نبود و این برنامه با تدابیری برای کاستن از قدرت اقتصادی رؤسای ایالت و عشایر تکمیل می شد. برنامه ریزي اقتصادی براي سلب قدرت سران ایلات و عشایر، از پیش از به سلطنت رسیدن رضاشاه آغاز و در سالهای بعد آهنگ آن تندتر شد. در سال 1303 مقرّر شد که «بودجۀ وزارت داخله برای رؤسای ایلات مستمرّی بگیر» 1 اختصاص نیابد و در واقع قطع مستمری سران ایالت و عشایرجهت تضعیف موقع اقتصادی آنها بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاست مصادرۀ اموال و املاک سران ایلات و عشایر نیز پیش از سلطنت رضا شاه آغاز و نشیب هایی در دورۀ پهلوی ادامه یافت؛ امّا هیچگاه متوقّف نشد. این سیاست با ضبط اموال خوانین ثروتمند ایلات شمال غرب ایران مثل اقبال السلطنه ماکوئی و امیرعشایر خلخالی آغاز و در دوران سلطنت با مصادرۀ اموال و املاک دیگر رؤسای ایلی و عشیره ای ادامه یافت. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنا به اظهارات وزیر مختار ایران در لندن( شکرالله صدری، قوام الدوله) ، ثروت رضاخان قبل ازسلطنت از راه تصرّف اموال امیر عشایر خلخالی و تصاحب ثروت اقبال السلطنه ماکوئی به دست آمده بود، صدری درباره چگونگی تصرّف اموال امیر عشایر خلخالی اظهار ميدارد: حدود املاک وی از یک طرف به کرانه های دریای خزر و از دو سوی دیگر به نواحی خمسه و اردبیل ميرسید.... در اوایل دوران مشروطیت که امیر عشایر مدتی به حال تبعید در خارجه به سر می برد، شخصا در اروپا مهمانش بودم و تمام بشقابها، قاشقها و لوازم ناهارخوری امیر از طلا درست شده بود و حتّی آن میز که رویش قلیان می کشید، از طلای ناب بود... رضاخان پس از آنکه غائلۀ میرزا کوچک خان و جنگليها را در گیلان خواباند، سر وقت امیر عشایر رفت. این مرد سرانجام به قتل رسید و تمام ثروتش که در عرض سالیان اندوخته شده بود ظاهراً به «غارت رفت » ولي معلوم بود که کجا رفت. 2</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن گاه خزاینی که در چهریق بود، توصیف و مصادره شد. در همین سالها، ادارات دولتی پیشنهاد ضبط و مصادرۀ اموال ایلات و عشایر را به دولت ميدادند، براي مثال ادارۀ خالصجات خمسه پیشنهاد « ضبط محلهای ییلاقی و قشلاقی انگوران خمسه»3عنوان املاک خالصه به دولت نموده بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ملک الشعراء بهار به ضبط املاک و اموال سران ایالت و عشایر پس از غلبۀ دولت بر آنها به تصریح و گاه به تلویح اشاره کرده است. بهار از به غارت رفتن و ضبط و معاوضه املاک سردار معزّز بجنوردی پس از اعدام او به شرح زیر یاد میکند: قالی و قالیچه های معتنابهی به غارت رفت و اسب و گاو و گوسفند زیادی را به مشهد بردند... از تهران امر شد کارشناسی برود و عایدات املاک این خانواده را برآورد کند تا عوض به آنها داده شود. کارشناس عایدات سالیانه املاک را نود و سه هزار تومان (93000 ریال) برآورد می کند. امر ميشود آن را نصف کنند و به چهل و پنج هزار تومان و کسری (450000 ریال ) تخفیف دهند و بنا ميشود در اصفهان از املاک خوانین بختیاری عوض داده شود. در این مورد آقای پاکروان راپورتی تقدیم شاه می کند که این برآورد غلط است و عایدات این املاک بیش از سي و پنج هزار و هشتصد و نود تومان نیست (358900 ریال) در نتیجه امر ميشود که طبق راپورت پاکروان عمل کنند و عمل کنند. لیکن املاک اصفهان هنوز به دولت منتقل نشده بود.»4</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در هر حال، در همۀ مواردی که دولت اقدام به مصادره اموال و املاک امثال اقبال السلطنه ماکوئی، سردار معزّز بجنوردی، شیخ خزعل و خوانین بختیاری و ... نمود، سران ایلات و عشایر فرصت برخورد قاطع و مؤثّر با مأموران ادارۀ مالیۀ رضاشاه را نیافتند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عمده ترین واکنشی که سرکردگان طوایف به این سیاست دولتی نشان دادند، به تأخیر و به تعویق انداختن اجرایی آن سیاست و چانه زنی بر سر معاف کردن املاک ارز «ارزیابي» 5به قصد معاوضۀ املاک بود و در صورتی که املاک توقیف شده بود، تقاضای «رفع توقیف از املاک خود را»6 مينمودند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر بتوان در سیاست سلب قدرت اقتصادی ایلات و عشایر، قواعدی را مشخّص سازیم که البتّه در دولتهای مطلقه ای مثل دولت پهلوی به دشواری امکانپذیر است، یکی از قاعده ها آن بود که املاک و اموال روسای ایلات و عشایر متمّرد، پس از غلبه بر آنها مصادره میشد، مثل شیخ خزعل که در مقابل حکومت مرکزی سیاست مواجهه جویانه ای در پیش گرفت. امّا، برای سران ایلات و عشایری که با حکومت مرکزی درگیر نميشدند وسوسۀ دستیابی به اموال آنها و یا به حاشیه راندن آنها از مرکزتصمیمگیری دست از سر مقامات دولتی بر نمیداشت، با دسیسه و نیرنگ به آن دست مییافتند، مثل چگونگي تصاحب اموال و املاک اقبال السلطنه ماکوئی که به بهانه ای او را از خاستگاه خود دور ساخته و محبوس ساختند و آنگاه بر دارائيهای او دست یافتند و امّا برای چنگ اندازی به دارائی هنگفت</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سران ایل بختیاری آن ها را متّهم به توطئۀ بر اندازی حکومت نمودند وآنان در جایگاه متّهم ناگزیر از </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروش اجباری املا ک خود و تعویض آن با زمینهای نامرغوب خود شدند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بختیاریها گذشته از فروش اجباری املاک خود، به خصوص خط مشی دولت رضاشاه در تصاحب سهم نفت خود را بر نمی تافتند خود را مغبون ميدانستند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیف پور فاطمی که از نزدیک با موضوع مصادرۀ املاک، بختیاريها سر و کار داشت، در اینباره اظهار ميدارد «خوانینی مثل مرتضی قلی خان بختیاری (تنها سرکرده ایلی که در دوران رضاشاه در رأس کار باقی ماند و به زندان نرفت) به دلیل طولانی شدن روند ارزیابی املاکش سود برد و آن قدرکار ارزیابی و اعتراض مجدّد و تعیین حکم طول کشید تا شهریور 1320 فرا رسید و اموال مرتضی قلی خان از گزند تعویض و مصادره استثنائاً مصون ماند.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا، این استثناء در مصادره اموال دربارّ این خان خوش اقبال در قانون تحویل سهم نفت سران بختیاری مشمول حال او نشد و مرتضی قلی خان بختیاری نیز ناگزیر شد که بهای بسیار کمی را که دولت در ازای سهم نفت برای او تعیین کرد، بپذیرد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با اشغال ایران و سقوط رضاشاه در شهریور سرنوشت ساز 1320، و ایجاد فضای باز سیاسی فرصتی </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به دست آمد تا دادخواست و شکایات ایلات و عشایر از توقیف اموال و املاک خود زمینۀ بروز بیابد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براي مثال در سندی که تاریخ تنظیم آن26 شهریور 1320، یعنی یک روز پس از آن بود که فروغی اعلام انصراف رضاشاه از سلطنت به سود محمدرضا پهلوی را در مجلس قرائت کرد فردی به نام ماهرخ زمانی از محمّدرضا شاه درخواست رفع توقیف از ملک خود را مينماید. او پیش از آن نیز برای رسیدن به خواست خود، دادخواستهایی را برای وزارت جنگ ارسال کرده بود که آنها از فرمانداری اصفهان درخواست پیگیری و مساعدت برای حلّ مسئله را تقاضا نمودند. متن دو سند فوق به ترتیب به این قرار تنظیم شده است:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[سند شماره ]</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جنگ وزارت 6 / 5 / 1320</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لشکر 13 اصفهان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمانداری اصفهان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تعقیب شماره 5808 / 1398 - 28 /1320 مجدّداً ماهرخ، عیال نصرالله زمانی دادخواستي به لشکر تسلیم که رونوشت آن برای مزید اطّلاع به پیوست ایفاد ميگردد. به طوری که پرونده امر حکایت </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
می کند این شخص بختیاری نبوده و اگر هم نسبت دوری با بعضی از آنها داشته باشد دلیل به سوء سابقه یا محرومیت از خرید املاک نميباشد. چنانچه اغلب از بختیاريها که در اغتشاشات سال 1308شرکت داشته اند دارا یا مالک بوده و یا بعداً مالک شده اند. در این صورت متمنّی است با مراجعه به پرونده برای استرداد املاک ما به الادّعا به دادخواه اقدام شایسته معمول از نتیجه لشکر را مستحضر دارند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کفیل فرماندهی لشکر 13 اصفهان- سرهنگ شعری</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[ سند شماره دوّم]</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزارت کشور</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اداره انتظامات</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمانداری اصفهان</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
26 / 6 1320 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عریضۀ ماهرخ زمانی که از اصفهان به پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی تقدیم و شکایت </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از توقیف ملک خود نموده است فرستاده می شود که پس از بازجوئی نتیجه را با اعادۀ عریضه اعلام</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمائید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از طرف وزیر کشور7</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جست و جوی این جانب برای کسب آگاهیهای بیشتر دربارۀ ماهرخ زمانی از مطّلعین بختیاری تاکنون به نتیجه نرسیده است. ولذا نمی توان در این باره اظهارنظر صریحی کرد، ولی از محتوای سند چنین برميآید که خانم ماهرخ زمانی از خوانین بختیاری بوده است و دیگر آنکه دخالت مستقیم نظامیان در سیاستگذاری عشایری از متن سند اوّل کاملاً هویداست؛ معلوم است که این خانم بختیاری با ارائۀ دادخواست برای رفع توقیف از ملک خود به وزارت جنگ به جای وزارت دادگستری (همان عدلیه سابق )، ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در دورۀ رضاشاه را از هم تفکیک کرده است و با نگاه واقع بینانه ای راه رسیدن به خواست خود را از طریق ارائۀ دادخواست به نهادهایی که به طور غیررسمی عملاً سیاستگذاری ایلات و عشایر را عهده دار بودند و نه نهادهای رسمی تعقیب نموده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- معاوضۀ املاك رؤسای ایلات و عشایر </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی ازشیوه های مستقیم دولت برای تضعیف موقعیت اقتصادی سران ایلات و عشایر، سیاست معاوضۀ املاک آنان بود. املاک تعویض شده که دراختیار سران ایلات و عشایر گذاشته شد، دورازخاستگاه ایلی وعشیره ای آنها واغلب نامرغوب بود که موجب طرح شکایات و بروزنارضایتی و مقاومتهایی درقبال اجرای این برنامه ازسوی رؤسای ایلات و عشایر شد؛ به گونه ای که دولت ناگزیرشد برای نظارت بر این امرکمیسیونی به نام «کمیسیون تعویض املاک » تشکیل دهد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت در سال 1311 لایحه «تعویض املاک سران ایلات و عشایر» مبنی بر اینکه « دولت درصدد است که املاک وتعالقۀ بعضی اشخاص را در بعضی نقاط با املاک دولتی در نقاط دیگر معاوضه نماید و برای تهیۀ مقدّمات امر و اعزام مأمور و مقوّم و سایر مخارج اعتباری برابر 18 هزار تومان تقاضا دارد.» </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
را به مجلس برد. براین مبنا املاک رؤسا و خوانین ایلات وعشایر را ضبط کرده و ورثۀ رؤسا یا مالکین آنها را مجبور به فروش زمین به دولت می کردند و به جای آن املاک پراکنده ای در دیگر نقاط ایران به آنها ميدادند تا از قدرت اقتصادی و حیثیت اجتماعی آنان بکاهند. گرچه در بندی از لایحۀ فوق الذکرکه به صورت قانون درآمد، پیشبینی شده بود: « در صورتی که درآمد ملک واگذار شده کمتر از قبلی بود، مابه التفاوت آن باید جبران ميشد.» ولی در عمل، قانون فوق به درستی اجرا نمیشد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برخی از رؤسای ایلات و عشایر که تا سقوط رضاشاه، از فراز و فرود حوادثی که بر آنان گذشت، به سلامت عبورکردند، ازهرج و مرج به وجود آمده استفاده کردند وتا جایی که توانستند هم زمین کوچکی را که به عنوان عوض به آنها داده بودند و هم معوّض را گرفتند که روزنامه های نیمۀ دوّم سال 1320 حکایت گر برخی از این رخدادها هستند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
توجیه دولت از معاوضۀ املاک سران ایالت وعشایر را ميتوان از زبان منصور، وزیر داخله بازگوکرد که علّت را، آن دانسته است که «مجبور نباشند در محیط سابق بمانند و داخل قضاهایی شوند» </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی با توجّه به شورش عشایر فارس اظهار تأسّف می کند که متأسّفانه معلوم ميشود بازخیالاتی درسر دارند و دولت اسناد و مدارک قطعی دال بر ارتباط تحریک سران قشقائی با افراد ایل خود علیه دولت مرکزی دارد.» 8</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براساس اطّلاعاتی که از اسناد ميتوان دریافت، سیاست تعویض املاک بیتشر سران ایل بختیاری را مورد هدف قرار داده بود. لذا روند اجرا این سیاست را عمدتاً با بررسی اسنادی که دربارۀ تعویض املاک سران ایل بختیاری موجود است، پیگیری می نماییم. برای اجرای سیاست معاوضۀ املاک بختیاريها، ابتدا خوانین بختیاری ملزم به نوشتن «اظهارنامه ای» از املاک خود ميشدند برای مثال در سال 1307 خوانین بختیاری مجبور شدند برای اظهارنامۀاملاکشان در خوزستان نماینده ای به دولت معرّفی کنند. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درمرحلۀ بعدی برای معاوضۀ املاک دو مسئله لازم بود: یکی در دست داشتن فهرستی از اسامی خوانین و حدود املاک آنها و دیگری ارزیابی املاک به منظور معاوضه با املاک دیگر، این هر دو به </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زمانی طولانی نیاز داشت که گاه رضاشاه با صدور دستوری درباره ضبط و تعویض املاک، آهنگ این برنامه را سرعت می بخشید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای نمونه رضاشاه برای تضعیف موقعیت اقتصادی خوانین بختیاری دستورضبط «کلّیۀ دهات بختیاری »9 که در گسترۀ وسیعی از اصفهان تا خوزستان، امتداد داشت را صادر کرد تا به جای آن املاکی در کاشان و بلوک خار و رامین و آذربایجان به آنها بدهند. که برخی از این املاک مرغوبیت املاک ضبط شده بختیاريها را نداشت و برخی املاک معوض بسیار دور از خاستگاه ایل بختیاری بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه همچنین دستور «مصادرۀ دهات قشقائيها در فارس و واگذاری چند ده خالصه در خراسان و تعویض املاک آنها با بختیاريها»10 را داده بود. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
براي اجرای این دستور اقداماتی صورت گرفت که به چند نمونه از آن اشاره ميشود؛ در سال 1313 املاک عدّه ای از خوانین بختیاری با قشقائی 11معاوضه شد بدیهی است اجرای این برنامه کینه های نهفته میان دو ایل رقیب را تحریک کرده و ویژگی جدیدی به دعاوی وستیزه های آن دو ایل مي بخشید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
املاک برخی از مالکین بختیاری با خالصجات فارس به این نحو تعویض شد، که دولت « هیئتی را جهت ارزیابی املاک خالصجات»12 به فارس فرستاد تا ترتیب معاوضۀ آن با املاک بختیاريها در اصفهان داده شود. همچنین، دولت برای عملی ساختن برنامۀ معاوضۀ املاک بختیاريها اقدام به تأسیس کمیسیونی به نام « کمیسیون تعویض املاک بختیاريها» که متشکّل از فرماندار اصفهان، رؤسای داویرعدلیه، مالیه، شهرباني بود، مينماید. بنا به ادّعای اسناد موجود دولتی، یکی از وظایف این کمیسیون بررسی «هویت خریداران املاک رؤسای بختیاری» 13 و « بررسی صلاحیت» آنها بوده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای مثال چنانچه از متن یکی از این اسناد که تاریخ ثبت آن 18/اسفند/1316 است، برميآید که ورثۀ محمّدرضا بختیار (سردار فاتح) ، به وکیل خود اجازۀ فروش قسمتی از املاک خود در چهار محال بختیاری و لنجان از جمله «ملک بن » راميدهندملکی که رعایای ده «بن » خواستار خرید آن بودند و بنابراین (حسین جدّی) وکیل بختیاریها نامه ای برای ادارۀ مالیه نوشته و تقاضا کرد که صورت وضعیت ملک بن و همچنین مزرعۀ باغ چشمه و رمضان آباد که صفابخش یکی از صرّافان اصفهان خواستار آن بوده است، را به دفتر رسمی بدهند که بتوان معامله نمود.14 در نهایت در جلسۀ16/مرداد/1317، باحضور اعضا کمیسیون تعویض املاک بختیاريها در فرمانداری اصفهان ، پیشنهاد در تاریخ حسین جدّی نمایندۀ ورثۀ محمّدرضا 8/تیر/1317 راجع به فروش شش دانگ مزرعۀ باغ چشمه و چهاردانگ مزرعۀ رمضان آباد، قرائت شده و کمیسیون سه نفربه نامهای«سیف الله سلیمانی، نعمت الله ترابی، عبّاس کرکوندی را برای خریداری املاک مزبور صالح دانسته و موافقت مينمایند.»15</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا سال 1320، همچنان مکاتبه بین مقامات ادارۀ مالیه با فرمانداری اصفهان مبنی بر ذکر اسامی خریداران املاک بختیاريها جهت بررسی صلاحیت آنها برقرار بود که این امر نشانگر اهمیت جایگاه وزارت داخله و ادارات تابعه مثل فرمانداری در فرایند تصمیمگیری در سالهای پایانی رضاشاه برای مثال در یکي از این مکاتبه ها که در 3/تیر/1320 از سوي عبدالله کامکار، رئیس ادارۀ مالی اصفهان به فرماندار اصفهان ارسال شده است چنین می خوانیم:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« چون آقایان استیفان خانانیان و جوجان خانانیان ميخواهند شش دانگ مزرعۀ شاه بالغی واقع درچهار محال، ملک مورد تعویض آقای غلامحسین بختیار را خریداری نمایند، متمنّی است صلاحیت آقایان نامبرده را براي خرید ملک مزبور در کمیسیون صلاحیت به خریداری املاک بختیاری مطرح فرموده و نتیجه را اعلام فرمائید.» 16 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با بررسی اسناد دولتی ميتوان به نفوذ نهادها و مقامهای نظامی در تصمیم گیری برای ایلات و عشایر و بالاخص رؤسای آنها پی برد. برای نمونه از متن مراسله ای که کفیل مالیه اصفهان، جواد آژیر برای ادارۀ فرمانداری اصفهان ارسال نموده است، روشن ميشود که کمیسیون تعویض املاک بختیاريها بر اساس «صورت اسامی رؤسای بختیاری که ادارۀ ارتش اصفهان » در اختیار آنها می گذاشته است، اقدام به ارزیابی و معاوضه املاک رؤسای بختیاری می کرده است تا آنها «به نحو مقتضی» 17به موضوع رسیدگی نمایند: که این امر برای نظاميها امکان اعمال نظر را فراهم میکرده و ناگفته پیدا است که یکی از ملاکهای اثرگذار در ارزیابی از املاک بختیاریها مشارکت و عدم مشارکت در شورش ضدّ حکومتی ایالت و عشایر در 1308 بوده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صرف نظر از مداخله جوئی نظامیها ، اجرای برنامۀ تعویض املاک به سادگي میسّر نبود زیرا علاوه بر نیاز به کارشناسانی که به مسئلۀ زمین و همۀ اطّلاعات مربوط به آن از جمله تأمین آب، مرغوبیت و عدم مرغوبیت آن وقوف داشته باشند؛ معاوضۀ املاک، مستلزم یک زمان نسبتاً طولانی با مجریانی انعطاف پذیربود؛ امّا اغلب چنین ملاحظاتی در نظر گرفته نميشد و دولت در اجرای سیاست تضعیف و تحقیر و به حاشیه راندن رؤسای ایلات و عشایر اصرار ميورزید و آتش این ناشکیبایی را برخی از مجریان نظامی و غیرنظامی سودجو، شعله ورتر می ساختند؛ بنابراین وجود درگیری بین خوانین و رؤسای ایلات و عشایر با نیروهای دولتی بر سر این موضوع اجتناب ناپذیر می شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ازمحتوای اسناد برمی آید خوانین بویر احمدی و بختیاری با نیروهای دولتی بر سر <span class="s2">«</span><span class="s3">ضبط و تعویض </span><span class="s2">3 </span>املاک شان درگیر ی گسترده ای پیدا کردند<span class="s2">. </span>» 18 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حتّی ورثۀ خوانین بختیاری در اعتراض به تعویض املاکشان با املاکی نامناسب و دور از انتظار آنها </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در سال </span><span class="s2">1316 </span>اقدام به <span class="s2">«</span>تخریب عمارات و املاک و قطع اشجار<span class="s2">» 19 </span>نمودند<span class="s2">. </span>امّا با وجود دولت مطلق </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرنی که نه اجازه به کانونهای پراکندۀ قدرت مثل رؤسای ایلات و عشایر ميداد که به بازسازی ارکان قدرت خود بپردازند و نه فرصت ادامۀ حیات ایلی و عشیره ای که آن را در تضادّ با جریان رو به رشد نوسازی در ایران تلقّی میکرد، آن مقابله جویی ها، چندان به درازا نکشید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اسنادی از اواخر این دوره در دست است که نشان ميدهد خوانین و مالکین چهارلنگ بختیاری در سال </span><span class="s2">1317 </span>ناگزیر از <span class="s2">«</span>تعویض املاک خود<span class="s2">»</span>شدند<span class="s2">20 </span>و خوانین و مالکین بختیاری در خوزستان در همین سال به <span class="s2">«</span>فروش و تعویض املاك<span class="s2">» 21 </span>خود تن در دادند، رؤسای ایلات و عشایر تنها به این ميتوانستند </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دلخوش باشند که دولت خودکامۀ پهلوی، اقدام به تأسیس کمیسیونهایی مانند کمیسیون تعویض </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ا املاک نموده است که در آن </span><span class="s2">«</span>به دعاوی ملکی <span class="s2">» 22 </span>رؤسای ایلات و عشایر و احیاناً بازگرداندن املاک به رؤسا رسیدگي مي شود<span class="s2">. </span>دل خوشی که پس از سقوط رضاشاه و در دهۀ اوّل پادشاهي محمّدرضا شاه با پیگیری و سماجت برخی از مالکین ایلی و عشیره ای یا فرزندان آنها تا اندازه ای جنبۀ واقعیت به خود گرفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>احتمالاً بر اثر شکایت خوانین بیرانوند که املاک آنها در لرستان با خالصجات دولتی در مکران بلوچستان تعویض شده بود، دولت در سال <span class="s2">1313</span>تصویب نمود که از محلّ اعتبار مخارج غیرمترقّبه <span class="s2">« </span>وامی به خوانین بیرانوند<span class="s2">» </span>اعطا گردد<span class="s2">.23 </span>که از اجرای این تصویبنامۀ دولتی برای طایفه ای که به طولانی ترین و سخت ترین مقاومت ها در مقابل ارتش در دهۀ اوّ<span class="s2">.</span>ل پادشاهی رضا شاه اقدام کرد، اطّلاع دیگری در دست نداریم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیاست تعویض املاک خوانین و رؤسای ایل قشقائی به این نحو دربارۀ آنها اجرا شد که در حالی که صولت الدوله قشقائی و پسرش در زندان رضاشاهی به سر ميبردند، املاک آنها در فارس ضبط و در<span class="s2">«</span><span class="s3">ورامین و توابع تهران</span><span class="s2">» </span><span class="s3">عوض آن به آنها داده شد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حتّی قوام الملک شیرازی رئیس انتصابی ایالت خمسۀ فارس نیز از برنامۀ مصادره و تعویض املاک استثناء نشد و زمانی که پس از شورش عشایری فارس مورد بی مهری رضاشاه واقع شد، بنا به ادّعای </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">علی اصغر حکمت، در زندان قوام الملک با </span><span class="s2">« </span>طوع املاک <span class="s2">» </span>خود را به شاه پیشکش کرد تا در امور معارف کشور به مصرف برسد<span class="s2">. </span>ولی رضاشاه ضمن تحسین عمل قوام الملک، اجازۀ تصرّف در آن اموال را که اگر گفتۀ حکمت دربارۀ پیشکش اموال نداد<span class="s2">.» </span>از سوی قوام الملک با میل و رغبت به رضاشاه جای تأمّل نداشته باشد ولی این موضوع که رضاشاه بر میل سرکش زمین خوارگی خویش غلبه کرده باشد، جای شگفتی بسیار خواهد داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3- </span>انتقال <span class="s2">3 </span>درصد سهم نفت خوانین بختیاری به دولت </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اکتشاف تولید و صدور نفت در دو دهۀ نخست قرن بیستم، پدیدۀ نوینی در تاریخ ایران به شمارميرفت که به تدریج تقریبا بر کلّیۀ ابعاد اقتصاد سیاسی پرتو افکند</span><span class="s2">. </span>بروز تخلّفاتی از سوی شرکت نفت ایران و انگلیس و سیاسی شدن این مؤسّسۀ اقتصادی پس از آنکه انگلیسيها سهامدارعمدۀ آن شدند و به خصوص وقوع جنگ جهانی اوّل که بیش از پیش اهمّیت نفت را آشکار ساخت و علل وعواملی دیگر سبب شد ه دولت پهلوی اقدام به لغو قرارداد و تجدید آن در سال <span class="s2">1312 </span>خ<span class="s2">/1933</span>م <span class="s2">24 </span>نماید<span class="s2">. </span>احتمال میرودکه با سهم بختیاريها از شرکت نفت ایران و انگلیس درگیر شده باشد و با آن افکار بیگانه گریز و سوء ظنّی که به روابط سران ایلات و عشایر با قدرتهای خارجی داشت، در صدد پایان بخشیدن به این ارتباط خارجيها با رؤسای ایل بختیاری برآمده باشد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انگلیس با توجه به ناتوانی دولت قاجار در تأمین امنیت پرسنل و تأسیسات خود، با قدرتهای محلّی مثل سران ایل بختیاری و شیخ خزعل که حوزه های نفتی در مناطق سکونت آنها واقع بود، وارد گفتگوی مستقیم شدند که آنها در ازای حفاظت از لوله و تأسیسات شرکت نفت از انگلیسيها مقرّری دریافت کنند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">به گفتۀ جمالزاده</span><span class="s2">: « </span>به موجب قرارداد جداگانه هر کمپانی که در داخل اراضی بختیاری براي اخراج </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نفت تأسیس شود، صدی سه باید به خوانین بختیاری بدهد، برای تسهیل عملیاتی این قرارداد، یک شرکت امدادیه با سرمایه <span class="s2">400,000 </span><span class="s3">لیره انگلیس تأسیس شده موسوم به </span><span class="s2">«</span><span class="s3">شرکت نفت بختیاری</span><span class="s2">» </span><span class="s3">برای </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینکه عملیات را از آن یک میل مربع به مابقی اراضی بختیاری توسعه دهد<span class="s2">.25</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>انگلیس حتّی در جنگ جهاني اوّل، <span class="s2">«</span>مقادیری مهمّات و تسلیحات در اختیار خوانین بختیاری و شیخ خزعل، که در عملیات انگلیس در بین النهرین طرف آنها را گرفته بود، گذاشتند<span class="s2">» 26 </span>تجهیز سران ایالت به سلاحهای خارجی علاوه بر برخورداری از عواید نفت، باعث افزایش توان اقتصادی وسیاسی سران ایل بختیاری و شیخ خزعل ميشد؛ ولی انگلیسيها با مهارت ترتیبی داده بودند که دولت ایران بختیاريها و شیخ خزعل هر یک از حفظ آرامش منطقه سودی ببرند و برای بر هم زدن آن کارشکنی نکنند ساده ترین ترتیبی که اتّخاذ کرده بود این بود که <span class="s2">«</span>دولت ایران <span class="s2">16 </span>درصد از عواید حاصله از نفت استخراج شده را دریافت ميداشت و بختیاریها <span class="s2">3 </span>درصد از سود خالص حاصله از نفتی که در منطقۀ آنها استخراج ميشد را به انضمام برخي عواید دیگر دریافت ميداشتند در حالیکه شیخ محمّره <span class="s2">(</span>خزعل<span class="s2">) </span>علاوه بر سهامی از شرکت نفت وجه الاجاره اراضی خویش را دریافت می داشت و درعین حال از رونق تجارت نیز بهره مند ميشد<span class="s2">.»27</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در سالهای نخست استقرار قدرت رضا شاه، اقتدار او از جانب ایالت کرد، لر و بختیاری و ایالت جنوب مورد تهدید قرار گرفته بود، یعنی عمدتاً در مناطقی که انگلستان از لحاظ سنتی دارای منافع اقتصادی شناخته شده بود</span><span class="s2">. </span>بنابراین از زمانی که رضاشاه بر اریکه قدرت تکیه زد و قادر به تأمین امنیت در سراسر ایران و در مناطق نفتخیز شد، انگلیسيها سیاست خود از گفتگو و معامله با قدرتهای محلّی را به پشتیبانی از دولت مرکزي قوی تغییر داد<span class="s2">. </span>مثل خوانین بختیاری و سران عرب به همین دلیل انگلیسيها با واقعۀدستگیری شیخ خزعل و انتقال سهم نفت بختیاريها به دولت مرکزی منفعلانه برخورد کردند؛ زیرا به این نتیجۀ نهائی رسیده بودند که دولت مرکزی ایران با هدایت و کنترل رضاشاه مؤثّرتر از خوانین و سرکردگان ایلات وعشایر قادر به تأمین منافع آنها است<span class="s2">. </span>به این ترتیب گره خوردن سیاست عشایري رضاشاه با منافع انگلیسيها در ایران نه تنها به زیان رضاشاه و به عامل بازدارنده تبدیل نشد که رضاشاه در کلّیات سیاست عشایری از همراهی انگلیسيها نیز برخوردار گشت<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود تغییر سیاست انگلیس، گویا این مسئله با ناباوری شیخ خزعل و خوانین بختیاری رو به روشد؛ زیرا در واقعۀ غلبۀ رضاخان به شیخ خزعل در آستانۀ سلطنت، خوانین بختیاری علیه دولت مرکزی به شیخ خزعل پیوستند، و این تغییر را جدّی نگرفتند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در سفرنامۀ خوزستان دیدگاه رضاخان دربارۀ ناچاری خوانین بختیاری، این چنین بازتاب یافته است<span class="s2">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>همین خزعل و والی پشتکوه و خوانین بختیاری، و همین ایلات جنوب و غرب که امروز نقشۀ خود را برای تزلزل من طرح ریزی کرده و به نام <span class="s2">«</span>قیام سعادت <span class="s2">» </span>به شرارت و فساد و کندن ریشۀ مملکت مشغولند، سالیان دراز است که حق حاکمیت خود را نسبت به دولت ایران محفوظ داشته، اکنون که مرا در مقابل خود می بینید جز به کار بردن تمام قوا و دفاع از مالکیت مطلقۀ خود چاره ای ندارند<span class="s2">.»28</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به اعتبار اظهارات فوق رضا خان از همان دوران نخست وزیری چنین می اندیشیده است که خوانین بختیاری برای استقلال عمل از حکومت مرکزی تلاش مي کنند و دریافت حقّ سه درصدی سهام نفت و پیوند منافع آنها با انگلیسيها ابعاد جدیدی به این استقلال عمل ميبخشد و لذا یکی از راههای استحالۀ قدرت آنان به سود قدرت دولت مرکزی در هم شکستن چنین نقطۀاتّکائی بوده است و احتمال ميرود از همان سالهای نخست درصدد حصول این مقصود بوده باشد و وقایع مربوط به ماجرا لغو قرارداد دارسی او را مصمّم کرده باشد که در سال <span class="s2">1317-1318 </span><span class="s3">با انتقال سهم نفت به دولت کار را یکسره سازد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">گذشته از تغییر سیاست انگلستان و پشتیبانی از نهادها ونیروهای مرکزگرا که زمینۀ انتقال سهم نفت خوانین به دولت مرکزی را فراهم کرد، از دیگر زمینه های انتقال سهام نفت را خود بختیاریها فراهم کردند</span><span class="s2">. </span>یعنی اغلب طیّ این سالها بر سر نحوۀ تقسیم منافع نفت بین سرکردگان ایل بختیاری اختلاف به وجود ميآمد و رضاشاه با دقّت و ظرافت از آن شکافهای به وجود آمده به سود منافع دولت مرکزي بهره برد<span class="s2">. </span>سردار اسعد در خاطرات خود به بروز اختلافات بین خوانین ارشد بختیاری در تقسیم منافع این چنین اشاره مي کند<span class="s2">: «</span>منافع نفت بین خوانین تقسیم شد<span class="s2">.</span>سردار محتشم خیال تعدّی زیاد بر شرکاء خود دارد<span class="s2">. </span>من حمایت مينمایم از شرکاء تا چه پیش آید<span class="s2">.» 29</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بنا به اظهار سیف پور فاطمی که برادرش سمت نوعی وکیل، برای املاک بختیاريها را برعهده داشت، در ازای گرفتن سهام نفت از بختیاريها، ارزش ریالی آن محاسبه و به خوانین پرداخت شده سیف پور فاطمی در بارۀ سهم نفت مرتضی قلی خان بختیاری مینویسد</span><span class="s2">: «</span>در قسمت سهام نفت معامله کاملاً به زیان او تمام شد<span class="s2">. </span>چرا که هرساله <span class="s2">3 </span>درصد سهام به اولادارشد خانوادۀ ایلخانی و حاج ایلخانی پرداخت می شد، مرتضی قلی خان متصدّی سهام اولاد ایلخانی بود<span class="s2">. </span>برحسب دستور رضاشاه وزارت دارایی مأمور شد که سهام را از آنان تحویل گرفته و بهای آن را به ریال بپردازد، بهایی که دولت پرداخت کرد کمتر از یک دهم ارزش آن در بازار آزاد بود<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دربارۀ اهداف دولت از وادار نمودن سران بختیاری به انتقال سهم نفت، به عنوان یک شیوۀ اقتصادی سلب قدرت از ایلات و عشایر، آرا و تحلیلهای متفاوتی ارائه شده که از این بحث خارج میباشد با این </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">حال به نظر میآید که پرداخت </span><span class="s2">3 </span>درصد از سهام نفت به بختیاریها از سوی شرکت نفت، این ایل را به کارگزاران مطیع انگلیسیها در ایران تبدیل کرده بود و دولت پهلوی چاره را در انتقال این سهم به دولت و فرمانبردار ساختن ایل بزرگ بختیاری دانسته بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در هر حال، دربارۀ پیامدهای خطّ مشی اقتصادی دولت پهلوی در محدود نمودن قدرت خوانین ایلی </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">و عشیره ای، به درستی نمیتوان وارد بحث شد؛ چرا که شواهد امر حکایت از آن دارد که دولت تنها درصدد آن بود که ساخت و بافت حیات ایلی و عشیره ای را در هم شکند امّا، برنامۀ منسجم و مشخّصی را به جای آن طرّاحی نکرده بود و بار دیگر </span><span class="s2">«</span>اندیشۀ تخریب <span class="s2">» </span>بر <span class="s2">«</span>اندیشۀ سازندگی<span class="s2">» </span>در یک برنامۀ شتاب زدۀ دولتی غلبۀ تلخی یافت<span class="s2">. </span>دولت شبه مدرن پهلوی عمدتاً میدانست که چه عناصری را در حیات ایلی و عشیره ای بر نمیتابد و برای نمونه دارائی منقول و غیرمنقول سران ایلات و عشایر را آسیبی جدّی برای سیاست تمرکز گرائی خود میدید و چاره را در تهاجم مستقیم به ساختار و بافت سنّتی قدرت آنان به بهانۀ مدرن سازی و از راه مصادره و یا معاوضۀ اجباری املاک میدید<span class="s2">. </span>و بنابراین </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابعاد جدیدی را بر تعارضات دولت پهلوی با ایلات و عشایر افزود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">دولت پهلوی بقای قدرتهای محلّی و ادامۀ ساختار سنّتی قدرت در جامعۀ عشایری را مغایر با خواست تشکیل یک ملّت همگون و همسان میدید</span><span class="s2">. </span>امّا در نهایت نه تنها قادر به تأمین یکپارچگی ملّی نشد که نوعی شکاف اجتماعی در جامعه ایران به وجود آمد که در آن جامعۀ عشایری خود را در جایگاه مطرودینی میدید که با ناشکیبائی و خشونت با آنها برخورد شده و به مقتضیات زندگی ایلی و عشیره ای در خطّ مشی عشایری دولت بی اعتنائی صورت گرفته است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تهاجم مستقیم دولت به سرکردگان ایلی و عشیره ای، سران ایالت و عشایر را به مواجهه جویی با خواستهای دولت سوق داد و آنها را مترصّد اوضاع نمود تا به محض سقوط رضاشاه در صدد باز آفرینی قدرت پیشین بر آیند<span class="s2">. (6) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>ﻏﻔّﺎر ﭘﻮر ﺑﺨﺘﻴﺎر در مقالۀ پژوهشی خود بنام <span class="s2">« </span>رﺿﺎﺷﺎه و ﻃﺮح اﺳﻜﺎن اﺟﺒﺎری ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴﺎری<span class="s2">» </span>که <span class="s2">«</span>ﻣﺒﺘنی ﺑﺮ اﺳﻨﺎد<span class="s2">» </span>می باشد اینگونه بنوشته آورده است<span class="s2">:</span><span class="s4"> </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چکیده: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رﺿﺎ ﺷﺎه ﭘﺲ از رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻳﻚ ﺳﻠﺴﻠﻪ از اﻗﺪاﻣﺎتی ﻣﺒﺎدرت ورزﻳﺪ ﻛـﻪ ﻳکی از آﻧﻬـﺎ اﺳﻜﺎن اﺟﺒﺎری ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﻮد ﻛﻪ اﺻﻄﻼﺣﺎً ﺑﻪ<span class="s2">«</span>ﺗﺨﺘﻪ ﻗﺎﭘﻮ <span class="s2">» </span>ﻛـﺮدن ﻣـﺸﻬﻮر ﺑـﻮد <span class="s2">. </span>در اﻳـﻦ ﻣﻴـﺎن اﻳـﻞ ﺑﺨﺘﻴﺎری ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳکی از اﻳﻼت ﻣﻬﻢ و ﻣﻘﺘﺪر ﻛﺸﻮر ﻣﺸﻤﻮل ﻃﺮح اﺟﺒﺎری اﺳﻜﺎن ﻋـﺸﺎﻳﺮ از ﺟﺎﻧـﺐ دوﻟﺖ رﺿﺎﺷﺎه ﮔﺮدﻳﺪ <span class="s2">. </span>اﻳﻦ ﻃﺮح ﺑﺪون اﻧﺠﺎم ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﺎرﺷﻨﺎسی و ﺑـﺪون ﻓـﺮاﻫﻢ آوردن زﻣﻴﻨﻪ ﻫﺎی ﻻزم و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﻮاﻧﺔ ﻧﻴﺮوی ﻧﻈﺎمی و اﻧﺘﻈﺎمی در اﻳﻞ ﺑﺨﺘﻴﺎری اﺟﺮا ﮔﺮدﻳﺪ <span class="s2">. </span>رﺿﺎﺷﺎه ﺧـﻮد ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺟﺮﻳﺎن اﺳﻜﺎن ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴـﺎری را دﻧﺒـﺎل ﻣـی ﻛـﺮد <span class="s2">. </span>ﻫـﺪف وی از اﻳـﻦ اﻗـﺪام ، ﺗﻨﻬـﺎ ﻳﻜﺠﺎﻧﺸﻴﻦ ﻛﺮدن ﻋﺸﺎﻳﺮ و رﺳﻴﺪگی ﺑﻪ وﺿﻌﻴﺖ آﻧﺎن و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻓﺮاﻫﻢ آوردن اﻣﻜـﺎن رﺷـﺪ و ﺗﺮﻗـّی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﻮد ، ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺪف اﺻلی دوﻟﺖ رﺿﺎ ﺷﺎه ﻳﻜﺠﺎﻧﺸﻴﻦ ﻛﺮد ن اﻳﻼت و ﻋﺸﺎﻳﺮ، ﺑﻪ وﻳﮋه ﺑﺨﺘﻴﺎری ﻫﺎ ﺑﺮای اﻋﻤﺎل ﻧﻈﺎرت ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮ روی اﻳﺸﺎن ﺑﻮد <span class="s2">.</span>دوﻟﺖ رﺿﺎﺷﺎه ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ارﺗﺶ و ﺑـﺎ اﺳـﺘﻘﺮار ﻧﻴﺮوﻫﺎی آن در ﮔﺬرﮔﺎه ﻫﺎی ﻣﺎل رو ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴﺎری ، ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻋﺪّه ای از ﺑﺨﺘﻴـﺎری ﻫـﺎ را ﺑـﻪ اﺟﺒـﺎر اﺳﻜﺎن دﻫﺪ ؛ اﻣّﺎ ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴﺎری در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻃﺮح اﺳﻜﺎن اﺟﺒﺎری ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ <span class="s2">. </span>دوﻟﺖ رﺿﺎ ﺷـﺎه </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آﻧﺎن را ﺑﻪ زور وادار ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺖ روﺳﺘﺎﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ ﻧﻤﻮد و دﺳﺘﻪ ﻫﺎیی از اﻳـﺸﺎن را ﺑـﻪ ﻳـﺎری ارﺗـﺶ از ﭼﻬﺎرﻣﺤﺎل ﺑﺨﺘﻴﺎری ﺑﻪ ﺧﻮزﺳﺘﺎن اﻧﺘﻘﺎل داد<span class="s2">.</span><span class="s3">آﻧﺎن ﭘﺲ از ﺳﻘﻮط رﺿﺎ ﺷﺎه روﺳﺘﺎﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪاﻻﺣـﺪاث را ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻛﺮدﻧﺪ و ﺑﺎر دﻳﮕﺮ ﺑﻪ زﻧﺪگی ﻛﻮچ ﻧﺸﻴنی ﺑﺎزﮔﺸﺘﻨﺪ </span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مقدمه</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">یكی از سیاست های مهمّ دولت رضاشاه پهلوی در خصوص ایلات و عشایر ایران،تخته قاپو كردن آنان بوده است </span><span class="s2">. </span>تا قبل از آن ، عشایر ایران <span class="s2">«</span>تخته قاپو <span class="s2">» </span>سیاست اسكان عشایر یا به شیوۀ كوچ نشینی یا چادر نشینی زندگی می كردند و همه ساله درایّام معینی از سردسیر یا ییلاق به گرمسیر یا قشلاق و بالعكس ، مهاجرت می نمودند <span class="s2">. </span>این طرز زندگی در همۀ ابعاد بر جامعۀ ایران تأثیر بسیار گذاشته بود <span class="s2">.</span>زندگی عشایر نوعی از زندگی سنّتی بود <span class="s2">.</span>آنان ، بر خلاف تحوّلات جد ید ، همچنان به زندگی سنّتی خود ادامه</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
می دادند و به مظاهر و تحوّلات حاصل از مدرنیت توجّه نمی كردند <span class="s4">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">از طرف دیگر ، جابه جایی از نقطه ای به نقطۀ دیگر و چندماه حركت در میان كوهستان های صعب العبور ، عشایر را از نظارت و اعمال قدرت مستقیم دولت ایران خارج می نمود </span><span class="s2">. </span>بر خلاف جامعۀ یكجانشین،كوچ نشینان تا قبل از سلطنت رضاشاه به عنوان نیروهای گریز از مركز در مقابل تمركز گرایی ایستادگی می كردند <span class="s2">. </span>علاوه بر همۀ اینها ، ایلات و عشایر تنها منبع تشكیل حكومت های ایران از قرن ها پیش ، تا دورۀ رضاشاه بودند <span class="s2">. </span>همۀ حكومت های ایران در قرون متعدّد ریشۀ ایلی و عشایری داشتند و این احتمال وجود داشت كه این ایلات بار دیگر تحرّكات تازه ای را برای رسیدن به قدرت آغاز نمایند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ازاین میان ، ایل مقتدری در جنوب كشور، یعنی بختیاری ، در تحوّلات حكومتی پس از دولت صفوی ، نقش بسیار داشته و حتّی در جریانات و تحوّلات دورۀ قاجار و مشروطیت دخالت نموده بود</span><span class="s2">. </span>بختیاری ها ، با فتح تهران بار دیگر نظام مشروطیت را برقرار ساخته و به قدرت بسیار دست یافته بودند <span class="s2">. </span>دولت رضاشاه به دنبال این مهم بود كه در كنار اقداماتی چون خلع سلاح ، سربازگیری، حبس و اعدام رهبران، فروش املاك و اراضی و خرید سهام نفت خوانین، با اسكان دادن عشایر بختیاری آنان را تضعیف كند و تحت نظارت و سلطۀ خود درآورد <span class="s2">. </span>بررسی و شناخت اهداف رضاشاه از اسكان عشایر بختیاری ، شیوه ها و چگونگی این اقدام ، و در نهایت ، سرانجام و عواقب آن ، دارای اهمّیت بسیاری است كه در این نوشتار به آن پرداخته می شود <span class="s2">. </span>دربارۀ اسكان عشایر بختیاری تاكنون كمتركسی به تحقیق و بررسی پرداخته است <span class="s2">. </span>روش این پژوهش كتابخانه ای و اسنادی است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">یكی از مشكلات تحقیق دربارۀ وضعیت عشایر در دورۀ رضاشاه ، كمبود و یا به عبارتی بهتر ، فقدان منابع و كتاب های تاریخی است </span><span class="s2">. </span>مورّخان دورۀ پهلوی ، به دلایلی كه آشكار است ، از جمله ترس از حكومت، در خصوص واقعیت های اسكان عشایر ایران در این دوره كم تر سخن گفته و یا تنها به امور و مسائل مطلوب آن پرداخته اند <span class="s2">. </span>متأسّفانه تحقیقات صورت گرفته دربارۀ وقایع و تحوّلات دورۀ رضا شاه ،و از جمله اسكان اجباری عشایر، چندان به دور از افراط و یا تفریط نبوده است ؛ یا منابع و مورّخان طرفدار و یا وابسته به حكومت پهلوی، تنها به ستایش از اقدامات رضاشاه پرداخته اند ، و یا اینكه منابع و مورّخان مخالف و منتقد همۀ اقدامات او را مورد نكوهش قرار داده اند <span class="s2">. </span>طرح اسكان اجباری عشایر بختیاری او نیز از این قاعده مستثنی نیست كه در این پژوهش به آن پرداخته می شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><b>رضا شاه و طرح اسكان اجباری عشایر ایران</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ایلات و عشایر ایران طیّ قرون متمادی بر اساس شیوۀ زندگی كوچ نشینی و چادرنشینی خود، هر ساله میان مناطق سردسیری وگرم سیری ایل خود در حركت بودند و به صورت خانه به دوش زندگی سیّال و پرجنب وجوشی داشتند </span><span class="s2">. </span>آنان به طور مكرّر و همیشگی در حركت بودند و از ییلاق به قشلاق و بالعكس نقل مكان می كردند <span class="s2">. </span>آنان به هر منطقه ای كه می رسیدند، سیاه چادرهای خود را بر پا می كردند و به چراندن دام های خود مشغول می شدند ، و سپس ، با پایان یافتن چراگاه های آنجا به سوی منطقۀ مملو از علف دیگری كوچ می كردند<span class="s2">. </span>با گذشت زمان ، بخشی از آنان به تدریج به صورت داوطلبانه و اختیاری از زندگی كوچ نشینی دست كشیده و با اسكان در روستاها و شهرها یكجانشین گردیده بودند <span class="s2">. </span>عبدالله مستوفی از این نوع یاد می كند ، كه به مرور زمان و تغییر جریان <span class="s2">« </span>تخته قاپوی طبیعی <span class="s2">» </span>اسكان با عنوان طبیعت صورت گرفته است <span class="s2">. </span>او ایلات و عشایری چون شاهسون های بغدادی ساوه ، بیات های زرند ، زندیۀ قم وملایر ، خلج های قم وساوه، چگنی های قزوین ، افشارهای ساوجبلاغ ، بور بورهای ورامین ، هداوندها و دیگران را جزو آنانی ذكرمیکندکه در یك جا سكونت گزیده اند كه به صورت ، <span class="s2">« </span>تخته قاپوی طبیعی <span class="s2">» </span>می كند<span class="s2">. (</span>مستوفی <span class="s2">(3/508 : 1384)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">امّا بخش دیگری از ایلات و عشایر ایران همچنان به صورت كوچ نشینی روزگارخود را می گذراندند و تمایلی به اقامت و اسكان دائمی در یك منطقه نداشتند </span><span class="s2">. </span>آنان حاضرنبودند به آسانی زندگی چادر نشینی خود را ترك گویند و به صورتی یكجانشین درخانه های مسكونی روستایی وشهری اسكان یابند <span class="s2">.</span>زندگی سیّال ایلات وعشایر وعبور آنان از مناطق و كوهستان های صعب العبور باعث می گردید كه دولت مركزی نتواند تسلّط ونظارت مستقیم و مناسب برآنان داشته باشد <span class="s2">. </span>حضور آنان در این مناطق باعث گردید تا كمتر تحت نظارت وشناسایی نیروهای اداری و نظامی دولت مركزی، همچون ارتش و پلیس ، قرار گیرند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">اصولاً دولت رضا شاه به خوبی پی برد تا زمانی كه عشایر نظام كوچ نشینی وحركت از قشلاق به ییلاق را حفظ می كنند، نه از دولت مركزی ، بلكه ازرهبران و خوانین خود تبعیّت و اطاعت می نمایند</span><span class="s2">. </span>زیرا ، تا زمانی كه خوانین و رؤسای عشایر در طیّ مراحل كوچ ، وظایف و مسئولیت های مهمّی ، مانند پیدا كردن مراتع ، عبور دادن ایل از گذرگاه های خطرناك و دفاع از ا یل و طوایف در مقابل دیگران و حلّ و فصل منازعات داخلی ایل را انجام می دهند ، توده های عشایر نه تنها از آنان اطاعت می كنند ، بلكه به هنگام لزوم نیز از رهبران و خوانین خود پشتیبانی می نمایند <span class="s2">. </span>از دیگر سو، رضاشاه عشایر ، به ویژه زندگی كوچ نشینی آنان را ، سمبل عقب ماندگی وسنت گرایی كشور می دانست ، و در صورت تداوم زندگی كوچ نشینی عشایر، سلطه بر ایشان برایش امكان ناپذیر بود ؛ لذا اسكان عشایر را مناسب ترین راه حل برای چنین مشكلاتی می دانست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">البتّه ، بایستی به این نكته ادغان داشت كه مبارزه با عشایر ، و به ویژه انتقا د اززندگی چادرنشینی آنان از سال ها قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه وجود داشت </span><span class="s2">.</span>اصولاً از آغاز انقلاب مشروطیت، یكی از مسائلی كه اذهان روشنفكران و اندیشمندان مشروطه خواه را در كشور به خود مشغول و معطوف داشته بود ، مسئلۀ ایلات و عشایر مخصوصاً مسئلۀ اسكان كوچ نشینان بود <span class="s2">. </span>روشنفكران در سخنان و یا نوشته های خود زبان به انتقاد از وضعیت ایلات و عشایر كشور ، و به خصوص انتقاد ازعملكرد و اقدامات نامناسب كوچندگان ، گشودند و خواستار آن شدند تا آنان به اختیار ، و یا در غیر این صورت ، به اجبار اسكان داده شوند و یا خلع سلاح گردند<span class="s2">. . (</span>مستوفی ، همان <span class="s2">: 512- 511 / 3 )</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">با به قدرت رسیدن رضاشاه ، وی در راستای تفكّر و نظر مشروطه خواهان ، و نیزدر جهت قدرت طلبی خود ، كوشید تا مسئلۀ ایلات و عشایر را به هر شكل ممكن حل كند و به قدرت گریز از مركزیت آنان ، چه به اختیار و چه از روی اجبار ، پایان دهد</span><span class="s2">. </span>مسئلۀ اسكان عشایر ، یكی از راه كارهای رضا شاه در مقابل قدرت بسیار رهبران ایلات و عشایر بود ، كه در كنار راه حل های دیگر ، همچون خلع سلاح، سربازگیری ، تصرّف املاك و غیره ، به كار بسته شد <span class="s2">. </span>امّا دولت رضاشاه ، به جای استفاده از شیوه ها و راههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ، و بدون تحقیقات و مطالعات كارشناسانه ، تنها به روش های خشن نظامی و امنیتی توسّل جست <span class="s2">. </span>در واقع نگاه دولت رضاشاه به عشایر و اسكان آنان ، نگاهی امنیتی و نظامی بود ، نه اینكه بخواهد با اسكان ایلات و عشایر به رشد و توسعۀ آنان ، یا تحوّل و ترقّی كشو ر، یاری رساند، زیرا ، هیچ گونه امكانات رفاهی ، مانند مسكن و خوراك ، برای ایشان</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">فراهم نیاورد ، بلكه عشایر موظّف و مجبور بودند برای خود روستا تأسیس نمایند و خانه بسازند</span><span class="s2">. </span>آنان به اجبار از زندگی كوچ نشینی و دام پروری خود بریده بودند، امّا نحوۀ معیشت جدیدشان هم مشخّص نبود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">این اقدام بی مطالعه و تحقیق ، ضربات شدیدی بر اقتصاد عشایری و در حقیقت اقتصاد جامعۀ ایران وارد آورد ، كه در آن روزگار بخش زیادی از مایحتاج خود را از تولیدات عشایر ، از قبیل گوشت ، پوست و لبنیات ، تأمین می نمود </span><span class="s2">. </span>دولت رضاشاه به دنبال آن بود تا در راستای سیاست تمركز گرایی و خود كامگی دولت مركزی ، با اسكان دادن اجباری ایلات و عشایر، نیروهای گریز از مركز را در نقاط معیّن و شناخته شده تحت سلطۀ خود درآورد <span class="s2">. </span>از این رو ، با به كارگیری شیوه های نظامی ، پلیسی و با خشونت و زور ارتشیان ، نظمیه و امنیه ، توا نست ایلات و عشایری را كه در مقابل سیاست اسكان مقاومت می كردند به اجبار در مناطقی كه دولت خود تمایل به اسكان در آنها داشت، سكونت دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بدیهی است كه واكنش ایلات و عشایر در مقابل این جبرو فشار ، از روی ترس و اجبار بود </span><span class="s2">. </span>اگر چه ایلات و عشایر در مقابل اسكان اجباری خود مقاومت بسیار نشان دادند ، امّا با سقوط رضاشاه در شهریور <span class="s2">1320 </span>، پس از تخریب مساكن خود ، بار دیگر به زندگی كوچ نشینی سابق بازگشتند<span class="s2">. (</span>غفّاری ، <span class="s2">1368- 228 ) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><b>پیشینۀ اسكان عشایر بختیاری از آغاز تا زمان سلطنت رضاشاه</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ایل بختیاری از جمله ایلات و عشایری بود كه به شدّت تحت فشار سیاست اسكان قرار گرفت </span><span class="s2">. </span>با توجّه به اینكه بختیاری ها از معدود ایلات قدرتمند كشور بودند كه با قدرت بسیار خود نقش زیادی در امور سیاسی و نظامی ایران بر عهده داشتند ، طبعاً دولت رضاشاه بیشتر از سایر ایلات، تمایل به یكجانشینی و اسكان آنان داشت تا بد ان وسیله قدرت و نفوذ شان را كاهش دهد <span class="s2">. </span>بختیاری ها طیّ سال های دراز و متمادی در دو منطقۀ گرمسیری خوزستان و سردسیری چهارمحال به صورت چادرنشینی به رفت و آمد و كوچ روی مشغول بودند <span class="s2">. </span>آنان هر ساله با آغاز بهار منطقۀ گرمسیری خود رادر خوزستان به سوی سردسیر خود ، یعنی چهارمحال ، ترك می كردند و در اوّل پاییز دوباره به خوزستان باز می گشتند<span class="s2">.</span>تا قبل از آغاز اجرای سیاست اسكان اجباری عشایر توسّط رضاشاه، بختیاری ها ، بنابرعادت همیشگی ، میان دو منطقۀ خوزستان و چهارمحال در تردّد و حركت بودند <span class="s2">. </span>كوچ نشینی در میان ایشان به صورت یك فرهنگ درآمده بود و عشایر بختیاری هویّت ایلی شان را در نظام چادرنشینی جستجو می كردند<span class="s2">. </span>با وجود این ، طیّ سال ها گذشت زمان، فعّالیت ها و اقدامات اندك و ناچیزی نیز در خصوص یكجانشینی و اسكان اختیاری عشایر بختیاری صورت گرفته بود<span class="s2">. </span>این اقدامات در زمان خوانین و رهبرانی چون محمّدتقی خان چهارلنگ و حسینقلی خان ایلخانی ، و یا به هنگام شركت بختیاری ها در حمایت از مشروطیت ، و پس از فتح تهران ، صورت گرفته بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در دوران حكومت محمّدتقی خان چهارلنگ ، اقداماتی در خصوص اسكان و یكجانشینی بختیاری ها توسّط این خان بختیاری انجام شد </span><span class="s2">.</span>راولینسون در این باره <span class="s2">»: </span>چنین نوشته است محمّدتقی خان چهارلنگ با تمام قوا تلاش خود را در جهت اسكان دادن ایلات به كار برده و تا حدّی نیز در این راه موفّق شده است <span class="s2">. </span>او در فریدن اراضی وسیعی را خریداری كرده و روستاهای متعدّدی را در آنجا بنیان گذاشته است <span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در دشت رامهرمز مزارع متعلّق به حاكم شیراز را به مبلغ </span><span class="s2">3000 </span>تومان در سال اجاره كرده و عدّه ای از بختیاری ها را در آنجا سكونت داده است<span class="s2">. ( </span>راولینسون ، <span class="s2">1362 : 148 )</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>گارثویت نیز به نقل از لایارد گزارش داده است كه در اثر سعی و اهتمام محمّدتقی خان، تعدادی از طوایف ، بیابان گردی را رها كردند و در دشت های حاصل خیز رامهرمز تخته قاپو شدند <span class="s2">. </span>این اقدام محمّدتقی خان با مخالفت شدید مقامات ایرانی روبه رو شد ، ولی نتیجه ای نداد و به تدریج چندین دهكده در این مناطق ایجاد گردید <span class="s2">. </span>همچنین ، محمّدتقی خان كوشش نمود تا همانند پدرش ، دهات بیشتری را در فریدن خریداری نماید و عدّه ای از طوایف كوچ نشین بختیاری را در آنجا اسكان دهد، امّا تلاش های وی با مخالفت حكومت اصفهان مواجه گردید و در اثر توطئۀ معتمدالدوله بیشتر این دهات مورد غارت قرار گرفت <span class="s2">(</span>گارثویت ، <span class="s2">1373: 126 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">با وجود این ، محمّدتقی خان در احداث دهات جدید التأسیس و تخته قاپو كردن طوایف كوچ نشین بختیاری موفّقیت های بسیاری كسب كرد </span><span class="s2">.</span>او به مدّت دو سال درفصل تابستان خود به سردسیر نرفت و با اقامت در رامهرمز بر کار تخته قاپوشدن و اسكان عشایر بختیاری ، نظارت نمود<span class="s2">(</span>امیری ، <span class="s2">1385: 354 ) . </span>علاوه براین، یکی از طوایف تحت تابعیت محمّد تقی خان ، به نام طایفۀ جانكی گرمسیر نیز روستانشین اینان اغلب ده نشین هستند و به ندرت ییلاق و قشلاق می كنند<span class="s2">> » ( </span>لایارد ، <span class="s2">1371 : 40 ) .</span>بابن و هوسۀ فرانسوی نیز از اسکان دادن طایفۀ دینارویی توسّط محمّد تقی خان چهار لنگ در جلگۀ مالمیر خبر می دهند <span class="s2">( </span>بابن و هوسه ، <span class="s2">1363 : 67 ). </span>علی رغم اینكه محمّدتقی خان كوشش هایی در زمینۀ یكجانشین كردن و اسكان طوایف بختیاری به عمل آورد ، و یكی از قدرتمند ترین طوایف پشتیبانش ، یعنی جانكی ها ، یكجانشین بودند ، و به علاوه خود اغلب درقلعۀ تل سكو نت داشت، امّا هیچ گاه از زندگی كوچی وچادر نشینی دست نكشید ، و حتّی در كنار قلعۀ تل مقرّحكومتش ، سیاه چادرهایی را برپا كرده بود تا خود و خانواده اش چند ماهی از سال را در آنها زندگی نمایند <span class="s2">(</span>لایارد ، <span class="s2">1376 : 91 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">برخلاف سیّاحان فوق الذكر، بارون دوبد روسی ، كه در دورۀ محمّد تقی خان به میان بختیاری ها آمد ، معتقد است كه هفت لنگ ها بیشتر از چهارلنگ ها تخته قاپو شده و در مناطقی چون بربرود و كمره با كار زراعت زندگی ثابتی را پیشه كرده اند دوبد، </span><span class="s2">1371 : 303 ). </span>سال ها بعد نیز حسینقلی خان ایلخانی بختیاری ، اگر چه خود به همراه عشایر بختیاری ییلاق و قشلاق می كرد ، امّا با احداث قلعۀ چغاخور علاقۀ نسبی خود را به یكجانشینی و سكونت در قلعه ای بزرگ و مستحكم نشان داد <span class="s2">. </span>با وجود این ، او نیز همانند محمّدتقی خان بیشتر ایّام خود و خانواده اش را در سیاه چادرهای اطراف قلعۀ چغاخور می گذراندند <span class="s2">. </span>سردار اسعد می نویسد كه ایلخانی <span class="s2">« </span>از قشلاقات در چند نقطه عمارت ساخته بودند و در چغاخوركه منزل ییلاقی است نیز عمارت مخصوص داشت ، ولی چهار ماه را در زیر چادر زندگی می نمودند<span class="s2">( </span>سردار اسعد ،<span class="s2">1376 : 172 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>از دوران پس از قتل ایلخانی ، به تدریج و طیّ یك دورۀ طولانی ، علاقۀ خوانین به كوچ نشینی كم تر گردید <span class="s2">. </span>طیّ این دوران ایلخانی و ایل بیگی بختیاری ، به هنگام كوچ ایل ، اگر چه خود به همراه عشایر به گرمسیر می رفتند و در بهار باز می گشتند، امّا همسر و فرزندان خود را به همراه نمی بردند، بلكه آنان را در قلعۀ چغاخور و سایر قلعه ها و مساكن ییلاقی خود باقی می گذاشتند و خود پس از بازگشت از خوزستان ، به ایشان می پیوستند<span class="s2">.( </span>كوپر ، بی تا <span class="s2">: 18 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پس</span> از حمایت بختیاری ها از انقلاب مشروطیت و شركت آنان در فتح تهران و به ویژه پس از رسیدن خوانین بزرگ بختیاری به مناصب حسّاس وزارتی و حكومتی دولت مشروطه ، آنان قلمرو ایلی را به قصد اقامت و سكونت در تهران و شهرهای بزرگ ترك گفتند <span class="s2">. </span>این امر آسیب جدّی بر نظام عشایری و زندگی كوچ نشینی بختیاری ها وارد ساخت <span class="s2">. </span>خوانین كوچك تر ، كه در ایل باقی مانده و به نیابت ازسوی خوانین بزرگ به ادارۀ امورایل بختیاری پرداخته بودند، چندان توجّه و علاقه ای جدّی به زندگی كوچ نشینی و همراهی با ایل در مهاجرت از گرمسیر به سردسیر و بالعكس نداشتند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">به</span> علاوه ، با توجّه به بافت فرهنگی جامعۀ بختیاری كه ریش سفیدان طیّ كوچ ، بیشتر از جوانان مورد احترام بودند، خوانین جوان جایگاهی در نظام كوچ نشینی بختیاری نیافتند <span class="s2">. </span>لذا ، پس از مشروطیت و به مرور ، ایل بختیاری ، بدون عالی ترین رهبران خود یعنی ایلخانی و ایل بیگی ، و تنها به كمك رهبران میانی ایل ، یعنی خوانین كوچك تر و به ویژه كلانتران ، به زندگی كوچ نشینی خود ادامه می داد ؛ در حالی كه فقدان همراهی رهبران عالی ایل در كنار آنان ، بر دلسردی شان نسبت به تداوم زندگی كوچ نشینی ، تأثیرات بسزایی داشت <span class="s2">. </span>امّا علی رغم همۀ این مشكلات و موانع، بختیاری ها همچنان اگر چه با شوق و ذوق كم تری نسبت به گذشته به زندگی چادرنشینی و كوچ روی خود ادامه می دادند و همه ساله در بهار و پاییز با گله ها و رمه های خود از گرمسیر به سردسیر و یا بالعكس مهاجرت می كردند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><b>رضاشاه و اسكان عشایر بختیاری</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">رضاشاه به هنگام طرّاحی و اجرای سیاست اسكان ایلات و عشایر ، به یكجانشینی و اسكان عشایر بختیاری توجّه و حسّسیت بسیاری معطوف نمود </span><span class="s2">. </span>از دیدگاه او بختیاری ها از مقتدرترین ایلات و عشایر جنوب ایران بودند كه اجرایی شدن طرح اسكان عشایر دربارۀ شان اهمّیت ویژه و فوق العاده ای داشت <span class="s2">. </span>اسكان اجباری عشایر بختیاری در كنار فروش و تعویض اجباری املاك، خلع سلاح، سربازگیری ، غصب سهام نفت ، فشارهای مالیاتی و غیره، از دیگر اقدامات دولت جدید پهلوی بر ضدّ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">بختیاری ها و با هدف تضعیف قدرت و نفوذ آنان بود </span><span class="s2">. </span>از سال <span class="s2">1306 </span>ش به بعد ، رضاشاه به دنبال اجرای طرح اسكان عشایربرآمد <span class="s2">.</span>به نوشتۀ جعفرقلی خان سردار بهادر، خان بختیاری و وزیر جنگ رضاشاه، تخته قاپوكردن ایلات كاری مشكل امّا اقدامی لازم بود<span class="s2">( </span>سردار بهادر ، <span class="s2">1378 : 256 ) </span>رضاشاه دستور داد تا در بودجۀ هر سال دولت، مبلغ ویژه ای به اعتبار اسكان عشایر برای خانه سازی و احداث روستاهای جدید منظور شود<span class="s2">(</span>سند شمارۀ <span class="s2">2/ 6 / 7 – 291 )</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">با توجّه به تمایل شدید رضاشاه مبنی بر یكجانشین نمودن ایلات و عشایر، مقرّرات تخته قاپو شدن ایلات و عشایر سرانجام در یازده ماده به تصویب رسید </span><span class="s2">. </span>مادۀ اوّل ، ایلات و عشایر چادرنشین ایران را به سه دسته تقسیم نموده بود <span class="s2">. </span>دستۀ اوّل چادرنشینانی اند كه در تمام ماه های سال در زیر چادر اقامت د ارند و با چادر ییلاق وقشلاق می كنند ، و معمولاً خانه و مرتع ملكی ند ارند<span class="s2">. </span>دوّم طوایفی اند كه شش ماه سال را با خانواده در چادر اقامت می كنند ، امّا در مناطق گرمسیری خانه و مرتع ملكی دارند <span class="s2">. </span>سوّم دامدارانی اند كه در روستاها و قصبات سكونت د ارند و تنها سه ماه از سال را نیازمند به چادر و چادرنشینی هستند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مادۀ د وّم ذكر شده بود كه برای آشنا شدن چادرنشینان به ده نشینی و رعیتی واز بین رفتن چادرنشینی ،بایستی در هر سه مورد به ترتیبی اقدام شود كه ریش سفیدان و متموّلان دستۀ اوّل ملزم شوند تا در مدّتی معیّن با صرف دارایی خود در هرنقطه كه مایل باشند، املاكی را خریداری كنند و یا در املاك خالصه یا اربابی خانه بسازند و بزرگ هر خانواده را به ترك چادرنشینی و انجام زراعت و رعیتی وادار نمایند<span class="s2">. </span><span class="s3">رؤسا و ریش سفیدان دستۀ دوۀم را نیز بایستی ملزم نمود تا با صرف دارایی خود و در مراتع ملكی و متصرّفی طایفۀ خود، منزل بسازند و به زراعت و امور رعیتی مشغول شوند </span><span class="s2">. </span><span class="s3">پیرمردان و ریش سفیدان دستۀ سوّم نیز بایستی ملزم گردند كه در مناطق سردسیری برای توقّف سرپرستان احشام، خانه های ییلاقی بنا كنند </span><span class="s2">(</span><span class="s3">همان سند</span><span class="s2">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">براساس مادۀ سوّم این نظام نامه ، حكّام و ولات موظّف شدند كه به محض وصول دستور وزارت داخله، یك نفر از اعضای مجرّب و فعّال حوزۀ مسؤلیت ایالت یا حكومت را برای اجرای مقرّرات مربوط به امر اسكان برگزینند و با معرّفی به وزارت داخله به حوزۀ اقامت ایلات و حشم داران اعزام نمایند </span><span class="s2">. </span>این مأمور وظیفه داشت تا آن قسمت از طوایف و تیره هایی را كه كاملاً چادرنشین و كوچ رو هستند ، مورد تحقیق و شناسایی قرار دهد و فهرست و آمار جامعی از تعداد ایشان تهیّه كند و دو نفر از مهم ترین ریش سفیدان مورد اعتماد طایفه و یك نفر كدخدایی را كه مورد اطمینان و مقبول آن ریش سفیدان و اكثریت خانواده های طایفه باشند، انتخاب و احضار نماید و التزام جداگانه از هر تیره و طایفه به امضای كدخدا و ضمانت ریش سفیدان همان طایفه و تیره بگیرد تا متعهّد شوند خانه و كلیۀ وسایل رعیتی را در روستا فراهم كند تا تمام افراد تیره ها و طوایف آنان ترك چادرنشینی نمایند و با اخذ ورقۀ هویّت ،مردانشان به لباس متّحدالشكل ملبّس شوند<span class="s2">(</span>همان سند<span class="s2">).</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀ چهارم دربارۀ وظیفۀ حكّام و ولات در خصوص ارسال گزارش جامعی از وضعیت اسكان ایلات حوزۀ قلمرو خود و ارسال نسخه ای از فهرست و آمار طوایف اسكان داده شده، به وزارت داخله می باشد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀ پنجم حقوق و فوق العاده پاداش مأموریت و مخارج مسافرت مأمور ویژۀ اسكان را ذكر كرده است. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنابرمادّۀ ششم نظام نامه ، حكّام و ولات وظیفه داشتند كه ایلات و صاحبان احشام و دام هایی را كه ناگزیر بایستی به سردسیر بروند و نیازمند داشتن چادر می باشند، به دقّت شناسایی كنند و در اوّل اسفندماه هرسال فهرست تعداد چوپانان و سرپرستان هر تیره و طایفه تهیّه و بر طبق درخواست صاحبان احشام و پس از مطالبه و رؤیت ورقۀ هویّت سرپرست یا چوپان ، مجوّز حركت احشام به ییلاق به نام آنان صادر شود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀ هفتم در خصوص راه كارهای تشخیص اینكه آیا خانوارهایی كه چادرنشین بوده اند ، به طور قطعی ده نشین شده اند یا خیر،است. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّه های هشتم تا یازدهم نیز دربارۀ شرایط اسكان و وظایف حكّام و مسؤلان و مأموران در قبال اسكان عشایر و اعزام مأ موران و بازرسان ویژۀ بررسی اسكان عشایر می باشد <span class="s2">(</span><span class="s3">همان سند</span><span class="s2">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">مقرّرات اسكان عشایر در تاریخ </span><span class="s2">28 </span>مرداد <span class="s2">1312 </span>به محمودخان غفّاری مأمورعمران بختیاری ابلاغ گر دید تا در راستای اسكان بختیاری ها، مدّنظر قرار گیرد و به طور دقیق اجرا شود<span class="s2">( </span>سند شمارۀ <span class="s2">1/6 / 7 – 219 ) </span>در یازدهم خرداد <span class="s2">1313 </span>دولت فروغی بر طبق پیشنهاد وزارت داخله تصویب نمود كه مبلغ <span class="s2">50 </span>هزار ریال اعتبارات عمرانی به منظور مخارج اعزام مأ مورانی به بختیاری برای اسكان عشایر بختیاری و مخارج بازرسان اعزامی برای بازرسی وضعیت اسكان بختیاری ها، در اختیار وزارت داخله گذاشته شود <span class="s2">( </span>سند شمارۀ <span class="s2">17 / 10 / 1378 – 240 ).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در نیمۀ دوّم شهریور و نیمۀ اوّل مهرماه </span><span class="s2">1313 </span>به دستور دولت ، كدخدایان و ریش سفیدان طوایف مختلف بختیاری درسردسیر، ساكن شد ن خانوارهای طوایف تابع خودرا در روستاهای جدید الاحداث ، مورد تأیید قرار دادند <span class="s2">. </span>كدخدایان و ریش سفیدان هر طایفه فهرست خانوارهای طایفۀ خود را كه اسكان گرفته و در روستاها خانه ساخته بودند، تهیّه و مهر و امضاء نمودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در همین هنگام كلّ منطقۀ چهارمحال و بختیاری به هفت حوزه به نام های چغاخور، شوراب، دره زرد، بیرگان، دواب ، دی تاران و بازفت ، تقسیم گردید </span><span class="s2">. </span>كلّ این هفت حوزه شامل <span class="s2">142 </span>روستای جدید و <span class="s2">2901 </span>خانوار گردید <span class="s2">. </span>فهرست خانوارهای عشایر بختیاری از طوایف و تیره های مختلف ، كه در روستاهای جدید ساكن شده بودند، مورد تأیید بزر گان و كدخدایان و ریش سفیدان هر طایفه و تیره ، و فهرست تعداد كلّ روستاها، خانوارها و جمعیّت آنان ، توسّط نمایندگان وزارت داخله، وزارت مالیه و مرتضی قلی خان صمصام حاكم بختیاری و پسرش جهانشاه صمصام نمایندۀ حاكم بختیاری ، مورد تأیید قرار گرفت و امضاء گردید<span class="s2">.( </span>پوشۀ شمارۀ <span class="s2">240024379)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بدین گونه ، اوّلین روستاهای جدید در مناطق سردسیری بختیاری به وجود آمدند</span><span class="s3">. </span>تا قبل از اجرای طرح اسكان عشایر، در منطقۀ چهارمحال تنها چند روستای معدود مانند دستگرد، ده نو، شمس آباد، اردل و ناغان ، وجود داشت كه اغلب ساكنانشان را نیز غیر بختیاری ها تشكیل می دادند ، و یا ا ینكه در روستاهایی كه ساكنانش بختیاری بودند ، اغلب آنان محلّ سكونت خوانین و كلانتران بختیاری بود <span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">امّا پس از اسكان عشایر بختیاری توسّط رضاشاه ، منطقۀ چهارمحال مملو از روستاهای بزرگ و كوچكی گردید كه گاهی حتّی روستای كوچكی با تعداد دو و یا سه خانوار نیز در میان آنها مشاهده می گردید </span><span class="s2">. </span>اسكان عشایر بختیاری عملاً در سال <span class="s2">1313 </span>ش، و پس از حبس و اعدام خوانین و رهبران بختیاری ، آغاز گردید <span class="s2">. </span>مطابق دستور دولت رضاشاه ، طوایف بختیاری ساكن در خوزستان بایستی در آنجا ، و طوایف ساكن در چهارمحال نیز بایستی د ر همان محل سكونت كنند و از مهاجرت به ییلاق و قشلاق و یا برافراشتن سیاه چادر اجتناب ورزند <span class="s2">.</span>استفاده از سیاه چادر به شدّت ممنوع بود و كسی كه اقدام به بر پا كردن سیاه چادر می نمود، به شدّت مجازات می گردید <span class="s2">. </span>در شرایط خاصّی كه اگر دام ها جابه جا نمی شدند و از بین می رفتند، صاحبان دام ها بایستی از حكّام و فرمانداران مجوّز چوپانی و مجوّز چادر ، آن هم چادر سفید، بگیرند و یا اینكه از مقامات مجوّز تعلیف دام ها را دریافت دارند <span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">عشایر تعهّد و التزام می دادند كه تنها برای تعلیف دام ها قصد كوچ یا حركت را دارند</span><span class="s2">. </span>پس از دادن چنین تعهّدی ، جواز تعلیف دام از سوی حكومت برای آنان صادر می گشت ؛ امّا در صورت تخطّی از مقرّرات و نداشتن اجازه نامۀ تعلیف، عشایر به شدّت جریمه می شدند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در بهار </span><span class="s2">1315 </span>ش ، بنابر دستور شخص رضاشاه ، دولت تصمیم گرفت برای عمران و آبادی خوزستان حدود سه الی چهار هزار خانو ار از عشایر بختیاری را از چهارمحال به خوزستان كوچ دهد و در نقاط مختلف خوزستان ساكن كند <span class="s2">(</span>سند شمارۀ <span class="s2">6 / 650 / 12007 ) </span>امّا این اقدام ، آن هم در فصل بهار ، كه معمولاً عشایر بختیاری مطابق مرسوم هر ساله از خوزستان به چهارمحال كوچ می نمودند ، كاردشوار و حتّی غیر ممكنی بود <span class="s2">. </span>دستور انتقال این تعداد خانوار به حكومت بختیاری داده شد ، امّا حكومت بختیاری انتقال این تعداد خانوار بدون انجام هیچ گونه مطالعات كارشناسی و یا بدون فراهم آوردن امكانات ، از بختیاری به خوزستان رامشكل دانست و ابراز عقیده نمود كه همۀ آنان از بین خواهند رفت و تنها انتقال پانصد خانوار حسین وند و آستركی ، كه در قشلاق و ییلاق مسكنی ندارند ، امكان </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">خواهد داشت </span><span class="s2">(</span>همان سند<span class="s2">). </span>امّا ادارۀ كلّ فلاحت در نامه ای به نخست وزیر اطّلاع داد كه انتقال پانصد خانوار از بختیاری ها به خوزستان، آن هم خانوارهایی كه از دو سال قبل خود شان از چهارمحال فرار كرده و در اطراف مسجدسلیمان ، شوشتر و رامهرمز سكونت نموده اند،با هدف اصلی رضاشاه كه ازدیاد رعایا و عمران خوزستان می باشد، غدغن <span class="s2">» </span>مطابقت ندارد <span class="s2">.</span>لذا ، رئیس كلّ ادارۀ فلاحت از نخست وزیر تقاضا نمود كه دستورفرمایید حكومت بختیاری امر صادره را سریعاً به موقع اجرا گذارده و سه چهار هزار خانوار از ایلاتی كه فعلاً در بختیاری سكنی دارند كوچ دهند<span class="s2">.» ( </span>پوشۀ شمارۀ <span class="s2">7 / 650 / 7 / 1120 )</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">رئیس كلّ فلاحت بار دیگر در </span><span class="s2">25 </span>تیر <span class="s2">1315 </span>در نامۀ مجدّدی به نخست وزیر از وی تقاضا نمود تا به وزارت داخله و حكومت بختیاری دستور صادر نماید تا هر چه سریع تر اوامر مؤكّد رضاشاه در خصوص انتقال سه چهار هزار خانوار از ایل بختیاری به نقاط مختلف خوزستان اجرا گرد <span class="s2">(</span>همان پوشه<span class="s2">). </span>لذا ، نخست وزیر در تاریخ <span class="s2">29 /</span>مرداد<span class="s2">/ 1315 </span>، طیّ نامه ای به ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی ، نوشت<span class="s2">: « </span>برای آبادی خوزستان حسب الامر مبارك مقرّر گردید از خانوارهای ایل بختیاری به آنجا منتقل شود و بر طبق دستوری كه به حكومت هفت لنگ بختیاری در انتقال آنها صادر گردیده، گزارش تلگرافی می دهد كه با همراهی نمایندۀ ادارۀ فلاحت از هشت كیلومتری چغاخور مشغول جنبش دادن خانوارهایی كه می بایست به شاخه منتقل شوند، شده و چند روز دیگر هم برای خانوارهایی كه باید به شاهور روانه شوند، جدّیت و اقدام خواهم نمود<span class="s2">» ( </span>همان پوشه<span class="s2">). </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">سرانجام در شهریور </span><span class="s2">1315 </span>دسته ای از عشایر بختیاری را به اجبار و زور از چهارمحال به سوی خوزستان حركت دادند <span class="s2">. </span>این اقدام با توسّل به خشونت و ستم بسیار صورت گرفت و عدّه ای از بختیاری ها توسّط نیروهای امنیه و یا نمایندگان ادارۀ فلاحت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند<span class="s2">(</span>همان پوشه<span class="s2">). </span>تقسیم قلمرو بختیاری به منظور سهولت در امر اسكان علی رغم رفتار ستمگرانۀ مأموران دولتی و خشونت به خرج دادن آنان، كار اسكان عشایر بختیاری و انتقال اجباری شان از چهارمحال به خوزستان با سرعت چندانی پیش نرفت <span class="s2">. </span>در پاییز <span class="s2">1315 </span>ش به دستور رضاشاه حكومت بختیاری ملغی و خاك بختیاری به دو منطقه تقسیم گردید <span class="s2">. </span>این اقدام به علّت عدم پیشرفت امر تخته قاپوكردن وخلع سلاح طوایف بختیاری صورت گرفت <span class="s2">. </span>در <span class="s2">23 </span>آذر <span class="s2">1315 </span>، سر لشكر ضرغامی، سرپرست ستاد ارتش ، در نامه ای به ریاست وزراء در این خصوص نوشت <span class="s2">: « </span>در اثر وصول گزارشاتی راجع به عدم پیشرفت امر تخته قاپو وخلع سلاح طوایف بختیاری ، اوامر مطاع مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاهی شرف صدور یافتند كه حكومت بختیاری ملغی و خاك بختیاری به دو منطقه تقسیم شده، منطقۀ گرمسیری تحت نظر لشكر نمرۀ <span class="s2">6 </span>خوزستان ، و منطقۀ ییلاقی تحت نظر تیپ اصفهان واقع گردیده ، و در هر منطقه از خوانین جوان بختیاری یك نفر به سمت نیابت حكومت تعیین و جهت خلع سلاح و تخته قاپوی طوایف اقدام شود<span class="s2">...» ( </span>همان پوشه<span class="s2">) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">بدین گونه ، رضاشاه در راستای اهداف خود موفّق به دگرگون ساختن وضعیت جغرافیایی سرزمین بختیاری در تقسیمات كشوری گردید </span><span class="s2">. </span>خطّۀ بختیاری كه از كوه پایه های دشت خوزستان تا محال اصفهان ، و از مرز كهگیلویه تا خاك لرستان ، در یك پیوند و تحت یك مركزیت اداره می شد، از یك ساختار اداری واحد خارج شد و بین استان های همجوار تقسیم گردید <span class="s2">. </span>منطقۀ گرمسیرات آن ، یعنی ایذه و مسجدسلیمان و بخش جانكی گرمسیر ، به استان خوزستان پیوست <span class="s2">. </span>قسمتی از سردسیرات بخش ییلاقی طوایف محمودصالح ، كیانرسی و موگویی به استان اصفهان و مناطق ییلاقی چهارلنگ و طوایف ممیوند، زلكی و آستركی به استان لرستان ، و باقی ماندۀ آن هم از دهدز تا گردنۀ رخ ، و از خان میرزا تا نزدیك فریدن ، به نام استان چهارمحال و بختیاری خوانده شد<span class="s2">( </span>امیری ، همان <span class="s2">: 295 ) . </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به قسمت باقی مانده ، یعنی چهارمحال و بختیاری ، فرمان داری داده شد ؛ و با لغو مناصب ایلخانی و ایل بیگی بختیاری ، مرتضی قلی خان صمصام به عنوان اوّلین فرمان دار چهارمحال و بختیاری منصوب گردید</span><span class="s2">( </span>کیاوند ، <span class="s2">1368 : 114 ) </span>دولت تصمیم گرفته بود تا كمیسیونی در خصوص بررسی انتقال خانواده های بختیاری به خوزستان تشكیل دهد <span class="s2">. </span>ستاد ارتش وزارت جنگ ، سرهنگ رفیع بدیع نیا ، و وزارت داخله حسن اعظام قدس ، را برای عضویت در این كمیسیون معرّفی كردند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">طیّ سال </span><span class="s2">1315 </span>اسكان عشایر شاخۀ چهارلنگ با سرعت بیشتری انجام شد و بسیاری از آنان در روستاها منازلی ساختند و اسكان گزیدند <span class="s2">(</span>سند شمارۀ <span class="s2">304 / 53 / 18 – 291 9 . </span>این در حالی بود كه اسكان عشایر هفت لنگ بختیاری با موانع و مشكلاتی مواجه شده بود <span class="s2">. </span>لذا ، حكومت اصفهان طیّ نامه ای در این خصوص به وزارت داخله اعتراض نمود <span class="s2">. </span>وزارت داخله نیز از دفتر مخصوص رضاشاه كسب تكلیف نمود <span class="s2">. </span>دفتر مخصوص نیز از رضاشاه كسب تكلیف نمود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">در نتیجه ، در </span><span class="s2">3</span>خرداد <span class="s2">1316 </span>، رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی طیّ نامه ای محرمانه به ریاست وزراء نوشت كه با اقداماتی كه حكومت نظامی چهارلنگ در ترك چادر نشینی نموده ، طوایف هفت لنگ به حال چادرنشینی باقی و تقاضا كرده كه برای اسكان آنها نیز اقدامات لازم به عمل آید ، والّا با حالت فعلی آنها، ممكن است در طوایف چهارلنگ تأثیر خوبی نداشته باشد <span class="s2">. </span>حسب الامر مطاع مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ابلاغ می نماید اسكان طوایف و ترك چادرنشینی آنها استثناء ندارد و طوایف هفت لنگ هم باید اسكان داده شوند<span class="s2">» ( </span>شمارۀ<span class="s2">576 – 112007 ). </span>محمود جم ر ئیس الوزراء نیزدر <span class="s2">19 </span>خرداد <span class="s2">1316 </span>این دستور رضاشاه را به وزارت داخله ابلاغ نمود <span class="s2">(</span>همان پوشه<span class="s2">).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با آغاز به كار طرح اسكان عشایر، حوزۀ سردسیری و حوزۀ گرمسیری بختیاری ازرضا شاه و سرکوبی قدرت های محلّی و عشایری یكدیگر مجزا گردید <span class="s2">. </span><span class="s4">ایل بختیاری كه از </span><span class="s2">1303 </span><span class="s4">ش به دو قسمت چهارلنگ و هفت لنگ تقسیم گردیده بود ، سپس نیز دچار تقسیم بندی دیگری گردید </span><span class="s2">.</span><span class="s4">منطقۀ چهارلنگ</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دارای حكومت نظامی ، و منطقۀ هفت لنگ تحت امر حكّام اصفهان و خوزستان بودند، امّا نایب الحكومه های آنها با نظر لشكر خوزستان و تیپ اصفهان انتخاب می گردیدند، كه سرانجام در بهار <span class="s2">1316 </span><span class="s4">مقرّر گردید كه برای نیابت حكومت هفت لنگ نیز مأموران نظامی تعیین شود تا بتوانند در پیشرفت سیاست اسكان اجباری عشایر هفت لنگ نیز پیشرفتی به وجود آورند</span><span class="s2">( </span><span class="s4">همان پوشه</span><span class="s2">) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بدین ترتیب ، تمامی ایل بختیاری چه چهارلنگ و چه هفت لنگ ، به هفت بخش تقسیم گردید، كه سه بخش آن در سردسیر و جزو فرمان داری اصفهان، و چهار بخش آن در گرمسیر و جزو فرمان داری اهواز، قرار گرفت <span class="s2">. </span><span class="s4">این تقسیم بندی برای اجرای دقیق و آسان اسكان عشایر بختیاری صورت گرفت </span><span class="s2">. </span><span class="s4">با وجود این، باز هم مشكل دولت در خصوص اسكان اجباری عشایر بختیاری حل نگردید</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">عشایر بختیاری حاضر به ترك چادرنشینی و اسكان در یك نقطۀ خاص نشدند و در مقابل طرح اسكان عشایر مقاومت می كردند </span><span class="s2">. </span>آنان چادرنشینی را نماد هویّت مستقل و آزاد خود می دانستند و جلوگیری از كوچ روی برایشان قابل پذیرش نبود ؛ لذا ، بعضی از عشایر مخفیانه و به دور از چشم مأموران دولتی از سردسیر به گرمسیر، و یا بالعكس ، كوچ می كردند و مأموران و بازرسان پی نمی بردند ؛ زیرا كه كوچ ایشان بعد از مواقع معمول كوچ بود <span class="s2">. </span>این بدان خاطر بود كه مأموران پس از سپری شدن ایّام كوچ، گذرگاه ها و ایل راه های عشایر بختیاری را ترك می كردند ؛ و لذا، عشایر بختیاری در این فرصت اقدام به كوچ می كردند<span class="s2">(</span>پوشۀ شمارۀ <span class="s2">5 </span>و <span class="s2">4</span>و <span class="s2">3 / 75 / 21 - 291 ). </span>امّا اگر مأ موران به كوچ طایفه ای پی می بردند ،غالباً آنان را به زور و باغل و زنجیربه جای سابق خود باز می گرداندند <span class="s2">. </span>این امر باعث شده بود بی نظمی و مداخلاتی دردو منطقۀ سردسیر و گرمسیر بختیاری ایجاد شود، زیرا مرزهای دو منطقه به طور دقیق مشخّص نشده بود <span class="s2">. </span>از این رو ، برای جلوگیری از مداخلات حكومت های سردسیری و گرمسیری بختیاری در قلمرو یكدیگر ، كمیسیونی برای تعیین حدود این دو منطقه تشكیل شد <span class="s2">. </span>در <span class="s2">11</span>خرداد <span class="s2">1316 </span>وزیر داخله جریان مداخلات فتحعلی خان سردار معظّم بختیاری نایب الحكومۀ حوزۀ سردسیری هفت لنگ بختیاری در امور دهدز ، كه جزو حوزۀ گرمسیری محسوب می شد، شكایت حكومت خوزستان از این اقدام را به نخست وزیر اطّلاع داد<span class="s2">( </span>پوشۀ شمارۀ <span class="s2">576 – 112007 )</span>در نتیجه، دولت تصمیم گرفت با تشكیل كمیسیون تعیین حدود سردسیر و گرمسیر بختیاری ، با دقّت و سرعت بیشتری مسئلۀ اسكان عشایر بختیاری را دنبال نماید<span class="s2">. </span>تیپ مستقل اصفهان سروان كمال سهراب ، و وزارت داخله محمود شریف هاشمی و علیرضا وثیق را به عنوان نمایندگان خود در كمیسیون تعیین حدود معرّفی نمودند<span class="s2">( </span>سند شمارۀ <span class="s2">182 / 62 / 14 – 291 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمایندگان مزبور، علاوه بر تعیین حدود مرزها ی سردسیر و گرمسیر بختیاری، به عنوان بازرسان مخصوص وزارت داخله و تیپ مستقل اصفهان ، مأموریت داشتند وضعیت اجرای اسكان عشایر بختیاری را به دقّت بررسی كنند و گزارش مفصّل و جامع آن را به مقامات ارائه دهند <span class="s2">. </span><span class="s4">دولت تلاش كرد تا با تقسیم خاك بختیاری به دو قسمت چهارلنگ و هفت لنگ و دو منطقۀ سردسیر و گرمسیر، بتواند توسّط مقامات و مأموران ، خود بختیاری ها را تحت نظارت بگیرد و طرح اسكان عشایر بختیاری را به طور دقیق و كامل اجرا نماید</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span><b>سرانجام اسكان عشایر بختیاری</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">علی رغم همۀ تدابیر دولت رضاشاه در به كار بردن شیوه های خشن و نظامی و بسیج شدن دستگاه های اداری ، اجرایی ، نظامی و انتظامی برای اجرای سیاست اسكان عشایر ، این سیاست با موفّقیت و به طور كامل اجرا نگردید </span><span class="s2">. </span>با سقوط رضاشاه در شهریور <span class="s2">1320 </span>و برقراری فضای آزاد در كشور، عشایر بختیاری نیز همانند ایلات و عشایر دیگر، خانه ها و مساكن خود را تخریب كردند و بار دیگر به زندگی كوچ نشینی روی آوردند <span class="s2">. </span>روستاهایی كه به طور اجباری و خیلی سریع به وجود آمده بودند</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا در حقیقت هم شكل ظاهری و هم هویّت واقعی یك روستا را نداشتند ، و گاهی از دو سه خانوار تشكیل شده بودند، از بین رفتند و عشایر بختیاری ، كه آزادی خود را به دست آورده بودند ، با از بین بردن خانه ها و روستاهای خود، مجدّداً به چادرنشینی و كوچ روی روی آوردند <span class="s2">. </span><span class="s4">امّا سال ها بعد به تدریج زمینۀ اسكان ، همیشگی عشایر بختیاری فراهم آمد </span><span class="s2">. </span><span class="s4">این اسكان برخلاف طرح اسكان اجباری رضاشاه ، داوطلبانه و از روی اختیار بود</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">با نوسازی ایران و گسترش مظاهر زندگی جدید در شهرها و روستاها و استفادۀ مردم جوامع شهری و روستایی از مظاهر مدرن شدن ایران، چون رفاه و آسایش به وجود آمده، عشایر بختیاری و همانندان آنان ، عشایر دیگر شهرها به تدریج از شیوۀ زندگی چادرنشینی خود دست كشیدند و جذب روستاها و شهرها شدند </span><span class="s2">. </span>با وجود این، عدۀ اندكی از بختیاری ها هنوز پس از گذشت بیش از نیم قرن از اسكان اجباری ایشان توسّط رضاشاه ، از شیوۀ زندگی چادرنشینی خود دست نكشیده اند و همه ساله با زحمت و شوق و علاقۀ بسیار میان سردسیر و گرمسیر در رفت و آمدند و از مواهب طبیعی زندگی بهره می برند <span class="s2">. </span>معلوم نیست كه چه موقع این عدّه نیز از زندگی كوچ نشینی دست می كشند و در شهرها یا روستاها سكونت خواهند گزید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>نتیجه گیری</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">رضاشاه پهلوی ، پس از رسیدن به سلطنت، تصمیم به اجرای طرح اسكان عشایر ایران گرفت</span><span class="s2">.</span>ایلات و عشایر نیروهای قدرتمند تمركز گریزی بودند كه به علت كوچ سالیانه و مداوم خود كمتر تحت نظارت و سلطۀ مستقیم دولت های ایران تا قبل از پهلوی درآمده بودند <span class="s2">. </span>آنان حتّی خود حكومت ساز بودند زیرا اغلب حكومت های ایران از دورۀ باستان تا پهلوی ، ریشۀ ایلی و عشایری داشتند <span class="s2">. </span>ایل بختیاری به عنوان یكی از این ایلات و عشایر، كه محلّ استقرار آن در جنوب ایران قرار داشت ، از قدرت بسیاری بهره مند بود و در جریانات و تحوّلات تاریخی ایران ، از سقوط صفویه تا حكومت پهلوی ، نقش بسیاری ایفا كرده بود <span class="s2">. </span>به ویژه آنكه در جریان تحوّلات انقلاب مشروطه ، بختیاری ها نیروی نظامی خود را سازمان دادند و با شكست محمّدعلی شاه قاجار و فتح تهران باردیگر مشروطیت را برقرار نمودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">حركت سالیانه و مداوم آنان از سردسیر به گرمسیر ، یا بالعكس ، و حضور در كوهستان های صعب العبور بختیاری ، ایشان را از دسترس و قابلیت نظارت و سلطه توسّط دولت ایر ان خارج ساخته بود </span><span class="s2">. </span>اجرای طرح اسكان عشایر بختیاری ، دولت پهلوی را به این هدف مهم نائل می ساخت <span class="s2">. </span>در نتیجه ، طرح اسكان عشایر ایل بختیاری نیز، همچون بعضی دیگر از ایلات ، البتّه با شدّت وحدّت بیشتری تعقیب و اجرا گردید <span class="s2">. </span>امّا این طرح بدون هر گونه مطالعات و تحقیقات كا رشناسی و تنها از سوی دستگاه های نظامی و امنیتی عملی گردید <span class="s2">.</span>نگاه دولت رضاشاه به مسئلۀ اسكان عشایر نگاهی امنیتی و نظامی بود، و هیچ گونه امكانات و یا تمهیداتی برای رفاه و آسایش عشایر اسكان داده شده در نظر گرفته نشده بود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">دولت پهلوی عشایربختیاری را تنها با پشتوانۀ ارتش و به اجبار در مناطق ییلاقی و یا قشلاقی ساكن نمود </span><span class="s2">. </span>رضاشاه شخصاً و به صورت مستقیم بر اجرای اسكان عشایر بختیاری نظارت می نمود <span class="s2">. </span>او برای سهولت در امر اجرای طرح اسكان عشایر بختیاری دستورداد قلمرو بختیاری به چند استان سردسیری و گرمسیری تقسیم گردد<span class="s2">. </span>این كاربا عجله انجام شد و دسته های زیادی از عشایر بختیاری را از سردسیر<span class="s2">(</span>چهارمحال بختیاری<span class="s2">) </span>به اجبار و با اعمال خشونت به گرمسیر <span class="s2">(</span>خوزستان<span class="s2">) </span>كوچانیدند و در مناطق گرم و بد آب و هوای آنجا اسكان دادند <span class="s2">. </span>ستاد ارتش وزارت جنگ و وزارت داخله در یكجانشینی اجباری بختیاری ها نقش مهم و برجسته ای داشتند <span class="s2">. </span>امّا واكنش عشایر بختیاری در مقابل فشار دولت رضاشاه برای اسكان خود، مقاومت و تداوم زندگی كوچ نشینی بود <span class="s2">. </span>همه ساله دسته های زیادی از بختیاری ها به طور مخفیانه كوچ می كردند، و بسیاری از آنان نیز تحت فشار و اجبار دولت و با اكراه در رو ستاهای جدید التأسیس خانه ساختند و سكونت نمودند <span class="s2">. </span>امّا با وقوع حوادث شهریور <span class="s2">1320 </span>و سقوط دیكتاتوری رضاشاه، آنان با تخریب خانه های خود ساخته ، بار دیگر به كوچ نشینی روی آوردند<span class="s2">. (7 ) </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>توضیحات و مآخذ<span class="s2">: </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1 - </span>محمبدقلی مجد <span class="s2">«</span>رضاشاه و بریتانیا<span class="s2">» </span>بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا<span class="s2">/ </span>؛ مترجم مصطفی امیری؛ ویراستار علیاكبر رنجبركرمانی مؤسّسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی ۱۳۸۹<span class="s2">.</span>صص <span class="s2">87 – 80 </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2 - </span>نصرالله سیف پور فاطمی <span class="s2">« </span>آئینۀ عبرت <span class="s2">» </span>،خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران – انتشارات جبهۀ ملّی ایران – <span class="s2">1368 – </span>صص – <span class="s2">624 – 615 </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3 - </span>منبع<span class="s2">:</span>خاطرات سیاسی حسین مكّی، انتشارات علمی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نشر علم، ج <span class="s2">1 – </span>به نقل از سایت دوران <span class="s2">- </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4 - <span class="Apple-tab-span"> </span></span>منبع <span class="s2">: </span>نور علی مرادی <span class="s2">« </span>قتل عام قوم لُر <span class="s2">» - </span>سایت تریبون زمانه </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="https://www.tribunezamaneh.com/archives/28513" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">https://www.tribunezamaneh.com/archives/28513</a></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 5 - </span>نصرالله سیف پور فاطمی <span class="s2">« </span>آئینۀ عبرت <span class="s2">» - </span>صص – <span class="s2">628 – 624 </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 6- </span>نفیسۀ واعظ در مقاله ای تحت عنوان <span class="s2">« </span>روش های سلب قدرت اقتصادی سران ایلات و عشایر در دورۀ رضا شاه<span class="s2">»- </span>پیام بهارستان <span class="s2">/ </span>د <span class="s2">2 – </span>س <span class="s2">2 – </span>ش <span class="s2">6 / </span>زمستان <span class="s2">1388 – </span>صص <span class="s2">964 – 951 </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 - </span>ﻏﻔّﺎر ﭘﻮر ﺑﺨﺘﻴﺎر<span class="s2">« </span>رﺿﺎﺷﺎه و ﻃﺮح اﺳﻜﺎن اﺟﺒﺎری ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴﺎری<span class="s2">» (</span>ﭘﮋوﻫشی مبتنیﺑﺮ اﺳﻨﺎد<span class="s2">)- </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><img alt="840 3 Safari-Jamal" height="218" id="img234" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/840_3_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="150" /><strong> </strong></span><strong><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>سردار بی بی مریم بختیاری</strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی کل بختیاری و خواهر علیقلی خان سردار اسعد فاتح تهران و مادر علی مردان خان قهرمان مبارزه با رژیم شاه در حدود سال ۱۲۹۰هـ<span class="s2">.</span>ق بدنیا آمد<span class="s2">. </span>مادرش بی بی فاطمه دختر علی رضا خان از طایفه ی کیان ارثی چهارلنگ بود<span class="s2">. </span>لذا بی بی مریم از جهت مادر نسبش به محمّدتقی خان کیان ارثی چهارلنگ که در مبارزه با قاجارها شهرت داشت می رسید<span class="s2">. </span>ایلخانی از بی بی فاطمه تنها صاحب همین یک دختر شد<span class="s2">. </span>او<span class="s2">. </span>در کنار شش برادر و دوازده خواهر ناتنی در خانه ی ایلخانی زندگی می کرد<span class="s2">.</span>چهل روز پس از تولّد بی بی مریم، پدرش ایلخانی او را نامزد علیقلی خان پسر محمّدعلی خان نمود<span class="s2">.</span>علیقلی خان از طایفه ی محمودصالح شاخه ی چهارلنگ بختیاری بود<span class="s2">. </span>پدرش محمّدعلی خان از خوانین بزرگ چهارلنگ بود که به نوشته ی بی بی مریم سالها با دولت قاجار مبارزه داشت<span class="s2">. </span>جدّ آنان علی مردان خان بود که در زمان افشاریه ادّعای سلطنت داشته و با کریم خان زند جنگید<span class="s2">.</span>بی بی مریم حدوداً نه ساله بود که پدرش حسینقلی خان ایلخانی به دستورناصرالدین شاه و به دست ظلّ السلطان در <span class="s2">27 </span>رجب <span class="s2">1299</span>هـ<span class="s2">.</span>ق به قتل رسید<span class="s2">. </span>از آن پس دوران دربدری و بدبختی خانواده ی ایلخانی به ویژه مریم کوچک آغاز گردید<span class="s2">. </span>امّا هفت سال بعد با آزاد شدن برادر بزرگ مریم به نام اسفندیارخان سرداراسعد از زندان ظلّ السلطان، خانواده ی ایلخانی دوباره به خوشبختی و قدرت رسیدند<span class="s2">. </span>در این هنگام یعنی هفت سال پس از مرگ ایلخانی و سالها پس از مرگ محمّدعلی خان چهارلنگ، مقدّمات ازدواج و عروسی بی بی مریم با علیقلی خان چهارلنگ فراهم گردید<span class="s2">. </span>بی بی مریم آنچنان که در خاطرات خود می نویسد هیچ تمایلی به سر گرفتن این ازدواج نداشته و به برادرهای خود اصرار بر گرفتن طلاق نموده بود<span class="s2">. </span>اماّ خان چهارلنگ حاضر به صرف نظر کردن از بی بی مریم نشد<span class="s2">. </span>سرانجام عروسی برقرار گردیده و بی بی مریم در سن پانزده سالگی به خانه ی شوهری رفت که به نوشته ی وی چهل ساله بوده و چندین زن و فرزند داشت<span class="s2">. </span>او به مدّت چهارسال و شش ماه همسر علیقلی خان چهارلنگ بود<span class="s2">. </span>در این مدّت وی بر روی مزاج شوهر خویش نفوذ داشته و قدرت بسیاری در میان چهارلنگ ها به دست آورد<span class="s2">. </span>امّا شوهر وی به مرگ طبیعی یا مطابق نوشته ی بی بی مریم توسّط سمی که برادر بزرگش به وی خورانیده بود درگذشت<span class="s2">. </span>بی بی مریم از علیقلی خان چهارلنگ دارای سه پسر شد که یکی ازآ ْنها در کودکی درگذشته امّا دو پسر دیگر وی به نامهای علی مردان خان و محمّدعلی خان بعدها در زمان سلطنت رضاشاه به قیام بر ضدّ دولت مرکزی برخاسته و نام خود را درفهرست حماسه سازان تاریخ ثبت کردند<span class="s2">. </span>با مرگ شوهر بی بی مریم به نزد برادران خویش بازگشته و با مادر خود زندگی نمود<span class="s2">. </span>او حاضر به ازدواج مجدّد با چهارلنگ ها نگردید<span class="s2">. </span>پس از مدّتها زندگی نزد مادر و برادران، فتح اله خان ضیغم السلطنه<span class="s2">(</span>سردار ارشد بعدی<span class="s2">) </span>پسر عموی در گذشته اش مصطفی قلی خان از او خواستگاری نمود امّا بی بی مریم که عموزاده ی خود را خوب می شناخته است به هیچ </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">وجه حاضر به ازدواج با وی نمی گردید</span><span class="s2">. </span>سرانجام با اصرار و سماجت فتح اله خان و فشار برادران بی بی مریم، وی با اکراه و بی میلی به ازدواج عموزاده درآمد که دارای چندین زن عقدی، صیغه ای و چندین فرزند بود<span class="s2">. </span>فتح اله خان فردی بوالهوس بوده که در فساد اخلاق و بی عفتی ید طولایی داشته است<span class="s2">. </span>بی بی مریم در خاطرات خود گوشه هایی از فساد اخلاق، بی عفتی و بی شخصیتی شوهر خویش را بر ملا می سازد و از بدبختی ها و مشکلاتی که با این شوهر داشته است سخن می گوید<span class="s2">. </span>فتح اله خان زنان و فرزندان شرعی و املاک و اموال ارثی خویش را در چهارمحال و بختیاری تنها و بی صاحب گذاشته و در عوض در اصفهان ضمن نوکری ظلّ السلطان به گذراندن وقت در کنار دلبران خویش مشغول بوده است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">از سوی دیگر برادران بی بی مریم که نقاط ضعف شوهر خواهر خود را می دانستند در تلاش بودند تا املاک وی را در چهارمحال و بختیاری به چنگ بیاورند امّا بی بی مریم با قدرت و صلابت در مقابل برادران خویش ایستاده و با دشواری بسیاری از حقوق و املاک شوهر معلوم الحال خویش دفاع می نمود</span><span class="s2">. </span>او در این راستا حتّی تا پای زد و خورد با برادران خویش پیش رفت<span class="s2">. </span>او سرانجام از دست هوسبازی، بی عاری و بی غیرتی شوهر خویش خسته شده و خواستار طلاق گردید امّا برادران وی گرفتن طلاق را از شوهر جایز ندانسته و لذا بی بی مریم در سن سی سالگی بدون اخذ طلاق از فتح اله خان جدا گردید <span class="s2">.</span>مطابق توافقی که میان فتح اله خان و بی بی مریم صورت گرفت و برادران بی بی مریم نیز حاضر و ناظر بودند قرار گردید که بی بی مریم بر سر املاک فتح اله خان مانده و به تربیت و بزرگ کردن پسرش مشغول شود امّا هرگز زندگی زناشویی با فتح اله خان نداشته باشد<span class="s2">. </span>او از فتح اله </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خان فرزندانی متعدّدی داشته که اغلب آنها قبل و یا بعد از تولّد از بین رفتند و علّت آن را پزشکان بیماری فتح اله خان به خاطر هوسبازی هایش تشخیص دادند<span class="s2">. </span><span class="s4">تنها پسری از وی بنام مصطفی قلی خان بجا ماند که بعدها داماد سردار ظفر برادر بی بی مریم گردید</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی بی مریم پس از جدا شدن از فتح اله خان بر سر املاک و خانه ی وی مانده و به تربیت پسر خویش مشغول گردید. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوّقین اصلی سردار اسعد بختیاری ، جهت فتح تهران محسوب میشد</span><span class="s2">. </span>وی طیّ نامهها و تلگرافهای مختلف بین سران ایل و سخنرانیهای مهیّج و گیرا، افراد ایل را، جهت مبارزه با استبداد صغیر <span class="s2">(</span>استبداد محمّدعلی شاهی<span class="s2">) </span>آماده میکرد و همواره، به عنوان یکی از شخصیتهای ضدّاستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بودهاست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">سردار مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عدّهای سوار وارد تهران شده و در خانۀ پدری حسین ثقفی منزل کرد</span><span class="s2">. </span>به مجرّد حملۀ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که، مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی نمود و با عدّهای سوار بختیاری، از پشت سر با قزّاقها مشغول جنگ شد<span class="s2">...!</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">او حتّی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزّاقان جنگید</span><span class="s2">. </span>نقش او در فتح تهران ، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد<span class="s2">. </span>سردار مریم بختیاری در جنگ جهانی اوّل، با وجود آنکه ایل بختیاری از انگلیسها حمایت میکرد، به مخالفت با انگلیسها پرداخت و با عدّهای از تفنگچیان و سرداران خود جانب متّحدین را گرفت<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>بی بی مریم در طیّ جنگ جهانی اوّل به همراه عدّه ای از خوانین بختیاری چون ابراهیم خان ضرغام السلطنه و پسرش ابوالقاسم خان بختیاری، سردار معظّم، سردار صولت و دیگران جانب آلمانی ها را گرفت<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>او پارهای از خوانین جزء بختیاری، چون خوانین پشتکوه را با خود یار ساخت و در یورشهای مداوم خود به انگلیسها، صدماتی وارد ساخت به طوری که پلیس جنوب، مبارزات دائمی و پیگیری را با او شروع کرد<span class="s2">. </span>در این راه، او از سربازان و افسران آلمانی و سرکوب و قلع و قمع راهزنان کهگیلویه و بویراحمد و کنترل خوانین کوچک، استفاده نمود<span class="s2">. </span>قدرت سردار مریم در منطقه به حدّی بود، که روسها به هنگام فتح اصفهان ، خصمانه به منزل او تاختند و اثاثیۀ او را به یغما بردند و کلّیۀ اموال و املاک او را در اصفهان ، مصادره کردند<span class="s2">.</span>منزل او مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه شد<span class="s2">...</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به طوری که هنگام فتح اصفهان توسّط روسها </span><span class="s2">(</span>در جنگ جهانی اوّل<span class="s2">)</span>؛ فن کاردف، شارژ دافر سابق آلمان ، به خانۀ سردار مریم بختیاری پناه برد و مدّت سه ماه و نیم در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاریها از روسها و کشته شدن ۵۸ نفر، راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">به پاس حمایتهای سرسختانۀ بی بی مریم از فن کاردف، امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را، که مهمترین نشان دولت آلمان بود، برای او فرستاد و او تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آیدبرخلاف عدّه ای از خوانین بختیاری چون سردار محتشم، سردار ظفر و سردار جنگ که از متّفقین و انگلیسی ها حمایت کردند</span><span class="s2">. </span>این شیرزن بختیاری در حمایت از متّحدین و آلمان ها به شعار و حرف اتّکا نکرده بلکه اسلحه به دست گرفته و با انگلیسی ها و روسها جنگید<span class="s2">. </span>او نیز همچون خیلی از رجال ملّی و وطن پرست دریافته بود که با بهره گیری از کمک متّحدین به ویژه آلمان می توان به منافع روسیه و انگلیس ضربه زده و آنها را از ایران اخراج نمود<span class="s2">. </span>نمی توان بی بی مریم و دیگر<span class="s2">[</span>اکثریت<span class="s2">] </span>میهن دوستان ایران طیّ جنگ جهانی اوّل را ژرمانوفیل و یا وابسته به آلمان دانست<span class="s2">. </span>بلکه در آن روزگار عملی ترین راه جنگیدن با دشمنان دیرینه ی ایران یعنی روس و انگلیس و رهایی از چنگال آنها همکاری با دشمن قدرتمند آنها یعنی آلمان بوده است و سایر راه حل ها و شیوه ها برای دفاع از میهن کاربرد عملی نداشته است<span class="s2">. </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">تارنمای بختیاری می نویسد </span><span class="s2">: </span>از کنش و منش <span class="s2">« </span>بی بی مریم <span class="s2">» </span>که در روزنامۀ خاطراتش به قلم ساده و روان خودش ثبت شده است و دربرگیرندۀ خاطرات دوران کودکی تا جوانی اوست، دریچه ای برای شناخت بهتر او به روی ما می گشاید<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم و مطالبۀ حقوق زنان: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی بی مریم که در یک جامعۀ مردسالار به دنیا آمده و در سنین نوجوانی برخلاف خواست خود مجبور به ازدواج شده و از حقّ ارث نیز محروم شده بود، عمق مشکلات و مسائل زن ایرانی را درک می کند پس به سهم خود سکوت تاریخی زن ایرانی را می شکند و به اعتراض نسبت به این نابرابری ها و پایمال شدن حقوق زنان می پردازد و خواستار زدودن سنت های رایج مردسالارانه در جامعۀ ایرانی همچون سنّت ناف بُری و ازدواج اجباری، نابرابری حقّ ارث، نداشتن حقّ طلاق، نابرخورداری از حقّ آموزش می شود<span class="s2">. </span><span class="s4">سردار مریم ریشۀ بسیاری از این نابرابری ها را آگاهی نداشتن زنان از حقوق اوّلیۀ خود می داند و می نویسد</span><span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>تمام بدبختی های ما از خودمان می باشد زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را می دانیم، اگر ما هم می دانستیم که برای چه خلقت شدیم البتّه در اطراف حقوق خود جان فشانی ها می کردیم<span class="s2">. </span>ما حالا فکر می کنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شده ایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شده ایم<span class="s2">. </span>ما می توانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلّم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم زیرا که امروز قرن بیستم می باشد و <span class="s2">[ </span>به <span class="s2">] </span>اصطلاح فرنگی ها عصر طلایی<span class="s2">. </span>امروز زن های اروپایی در تمام اداره جات دولتی و ملّتی مقام بزرگی را دارا می باشند، کرسی وکالت را اشغال نموده اند امّا ما زن های ایرانی ابداً از عالم انسانیت خارجیم<span class="s2">... ». </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم از آرزوهای برباد رفتۀ خود و بسیاری از زنان ایرانی و به ویژه زن بختیاری برای <span class="s2">"</span><span class="s4">برکندن سنّت های پوسیده از بیخ و بن </span><span class="s2">" </span><span class="s4">سخن می گوید و می نویسد</span><span class="s2">: </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ...</span>ای بسی آرزو که خاک شده، چه قدر آرزو داشتم که در بختیاری کارهای نیک بکنم خصوصاً برای زن های بدبخت <span class="s2">... ». </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم، نقش زن در جامعه را بسیار محدودتر از جایگاه واقعی او می داند و خواستار است که زنان از نقش و جایگاه واقعی خود در جامعه آگاهی یابند و آن را به دست آورند<span class="s2">. </span><span class="s4">او در این مورد می نویسد</span><span class="s2">: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>در ایران زن های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ آن ها همین است<span class="s2">. </span>افسوس که وجود چندین <span class="s2">[ </span>میلیون <span class="s2">] </span>زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچ کس اهمیتی ندارد، کاری که به آن ها می دهند، ترشی، خیار، بادمجان انداختن می باشد<span class="s2">. </span>می گویند زن باید خودش را مثل بادمجان کند و میان کوچه راه برود و خدا می داند وقتی که چاقچور و چادر می کند و در کوچه راه می روند و آن روبنده را می زند به یمن بادمجان بزرگ که راه بروند <span class="s2">... » </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او ادامه می دهد: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>مغازه ای در خیابان لاله زار دیدم، درون یک مغازه چارقد فروشی خیلی اشیاء طلا و جواهر زیر آیینه گذاشته است<span class="s2">. </span>به صاحب مغازه گفتم<span class="s2">:</span>اینها مال فروش است؟ جواب داد<span class="s2">: </span>خیر خانم اینها را خانم ها گرو چارقد تور گذاشته اند<span class="s2">. </span>دنیایی افسوس خوردم به بدبختی ملّت بیچارۀ ایران که این قدر بی علم و بدبخت می باشد<span class="s2">. </span>آنچه پول در مملکت بود عوض همین چیزها و امثال همین چیزها به خارجه رفت<span class="s2">. </span>حالا جواهری که دارند باید عوض پارچۀ تور بدهند<span class="s2">...» </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم و ایستادگی در برابر استبداد: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم که از نزدیک شاهد فقر روز افزون مردم و ولخرجی های حاکمان بی تدبیر است، آرزو می کند که ای کاش مالیاتی که مردم می پردازند و سرمایه های طبیعی که در کشور وجود دارد توسّط شخصی لایق و منتخب مردم صرف آبادانی ایران می شد<span class="s2">. </span><span class="s4">او این پرسش اساسی را مطرح می کند که آیا ملّت یک نفر را به عنوان حاکم انتخاب می کنند تا برایشان بهداری و مدرسه و راه آهن بسازد و کمبود های کشور را جبران کند یا پول مملکت را خرج عیش و عشرت خود و خانم هایش نماید؟ </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم با روش موجود به ستیز برمی خیزد و در ادامه می نویسد: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«...</span>بدبختانه بعضی از ملّت های دنیا عموماً و ملت ایران خصوصاً، سلطان را آیت خدا می دانند<span class="s2">... </span>فکر بکنید ببینید چه خاموش و تاریکیم، چند میلیون آدم جمع می شوند از دست رنج سالیانه و هزار جور بدبختی و عذاب دنیایی کرورها پول جمع می کنند و به دست یک نفر می دهند، برای این که آن یک نفر قبول زحمت کند ادارۀ تمام زندگی آن ها را بنماید، پس اگر فکر داشته باشیم آن آدم نوکر ملّت می باشد نه خدای ملّت؛<span class="s2">... </span>پس در این صورت هر وقت این مستخدم برای ملّت خوب کارکرد او را باید دعا کرد و برقرار داشت، اگر بد کار کرد باید معزول نمود و حسابش را رسید، پدرش را سوخت، نه این که ستایشش نمود<span class="s2">...» </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او سکوت در برابر ظلم و ظالم را می شکند و خواستار از میان برداشتن ستم و سرکوب مردم بی پناه از سوی مستبدان می شود: </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>هنوز سرتاسر این خاک به حدّی ظلم حکم فرماست که ظالم می تواند ضعیف را بکشد، مال او را ببرد، ناموس او را ببرد<span class="s2">. </span>هنوز با این که قرن بیستم می باشد چوب و فلک هست، داغ هست<span class="s2">. </span>من بیچاره که یک نفر زن می باشم با چشم خونبار و قلب افسرده این چیزها را می بینم و خون دل می خورم و آرزو داشتم که قدرتی پیدا کنم و رفع تمام این ظلم ها بنمایم و ریشۀ پوسیدۀ استبداد وحشیانه را از این ولایت قطع کنم<span class="s2">... ». </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم و مبارزه در راه دستیابی به مشروطه: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی بی مریم که دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در دشوارترین شرایط زندگی ایلی سپری کرده بود به خوبی توانسته بود مهارت های رزمی همچون تیراندازی و سوارکاری را بیاموزد و در مبارزات آزادی خواهانۀ خود به کار بگیرد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار مریم مبارزات هم میهنان آزادی خواه خود را در راه دستیابی به مشروطه می ستاید و دربارۀ مبارزان مشروطه خواه آذربایجانی می نویسد: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>آذربایجانی های غیور و رشید که همه وقت برای وطن پرستی و کارهای برجسته پیش قدم بودند، علم آزادی را به سرداری ستّارخان و باقرخان معروف بلند نمودند <span class="s2">...». </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بی مریم هنگامی که سردار اسعد برادرش و همّ جوانان برومند بختیاری در راه رفتن به تهران هستند، عزم راسخ آنها را می ستاید و با سخنانی دلگرم کننده روی به آنها می گوید: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>حالا که تصمیم دارید در این کار متعهّد و مردانه باشید، اگر تمام مردهای رشید بختیاری شهید شدند، تمام زن های بختیاری را جمع نموده، کفن به گردن، تفنگ به دست برای شکست دادن دشمن رو به طرف اردوی استبداد حرکت می کنیم<span class="s2">... </span>امیدوارم <span class="s2">... </span>که ریشۀ استبداد پوسیده را به عقل سرشار و فکر عمیق خودتان و به زور شمشیر آتش بار جوان های رشید ایرانی از بیخ و بن بکنید<span class="s2">...». </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">اما سردار مریم که در آن شرایط تاریخی نسبت به وضعیت حسّاس کشور خود احساس مسئولیت می کند، دست روی دست گذاشتن و انتظار کشیدن را جایز نمی داند، پس به گواهی </span><span class="s2">« </span>تاریخ بختیاری <span class="s2">»</span>، پیش از ورود سردار اسعد به تهران، مخفیانه به همراه گروهی تفنگدار بختیاری به تهران می رود و در پشت بام خانه ای مشرف به میدان بهارستان، سنگربندی می کند و در هنگام نبرد بختیاری ها با عوامل استبداد به یاریشان می شتابد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s3">◀</span>پایگاه سردار مریم، پناهگاه آزادی خواهان<span class="s3">: </span></strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">خانۀ سردار مریم همیشه پناهگاه آزادی خواهان بود</span><span class="s2">. </span>در دوران جنگ جهانی اوّل نیز که ملّیون ایران به مخالفت با اشغالگران روس و انگلیس پرداختند و از سیاست های آلمان و عثمانی حمایت می کردند با تضعیف دولت عثمانی و تسلّط انگلیسی ها بر بغداد، گروهی از فعّالان سیاسی و فرهنگی همچون علی اکبر دهخدا، ملک الشعرا بهار، وحید دستگردی و<span class="s2">... </span>به خانه سردار مریم پناه بردند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">جریان مبارزات بی بی مریم بختیاری با انگلیس ها در طیّ قرارداد</span>۱۹۱۹ و کودتای ۱۲۹۹ همچنان ادامه یافت به <span class="s2">«</span>طوری که دکتر محمّد مصدّق هم یکی دیگر از آزادی خواهان نامی بود که پس از گریز از دست عوامل استبداد، مدّتی به بختیاری رفت<span class="s2">. </span>دکتر مصدّق هنگامی که درسوۀم اسفند ماه سال <span class="s2">1299</span>خورشیدی زیر فشار انگلیسی ها توسّط سید ضیاء از حکومت فارس عزل شد، از اصفهان به بختیاری رفت و میهمان سردار مریم شد<span class="s2">. </span>از این روی دکتر مصدّق تا پایان عمر همواره از سردار مریم و قوم بختیاری به نیکی یاد می کرد<span class="s2">. »</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آزادی ایران و ایرانیان، یگانه آرزوی سردار مریم: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سردار مریم بختیاری، سرانجام در سال </span><span class="s2">1316 </span>خورشیدی، در اصفهان زندگی را بدرود گفت و پیکرش در آرامگاه تخت فولاد اصفهان در تکیۀ میرفندرسکی به خاک سپرده شد و خانۀ او را که در اصفهان در چهارراه قصر ابتدای خیابان شیخ بهایی واقع بود بنا به وصیّت خودش به ادارۀ فرهنگ هدیه دادند که در محلّ آن مدرسۀ رودابه ساخته شد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امّا یگانه آرزوی راستین سردار مریم بختیاری از دوران جوانی تا آخرین لحظات عمر ، همان آرزویی بود که روزی با نگاه به آینده در روزنامۀ خاطراتش به صورت سؤالی سخت و سنگین با نسل پس از خود در میان نهاده بود<span class="s2">. </span><span class="s5">او در آن سال ها، شاید از ما که امروز این خطوط را می خوانیم ، پرسیده بود</span><span class="s2">: </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« ... </span>ای کسانی که روزنامۀ مرا مطالعه می نمایید، اگر در عصر شما <span class="s2">" </span>ایران<span class="s2">" </span>وطن عزیز مرا و خودتان <span class="s2">[ </span>را <span class="s2">] </span>دیدید به دانش و علم نورانی و مشعشع شده و قدم در راه و خاک آزادی گذاشتید یا در سایۀ علم و تمدّن زندگانی نمودید از من بیچاره که یگانه آرزویم تمدّن ایران است، یادی بنمایید<span class="s2">. </span>آیا ساعتی که من در قعر گور خوابیده ام شما ایرانی های بدبخت، آزادید؟ با کمال سرفرازی قدم های شمرده شمرده می زنید؟<span class="s2">...» </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منابع نوشتۀ رئیسی – وبلاک همسفران کارون و سایت ویکی پدیا – تارنمای بختیاریها </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><img alt="840 2 Safari-Jamal" height="270" id="img2644" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/840_2_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="219" />◀</span>علی مردان خان<span class="s2">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>علیمردان خان از مادری به نام بی بی مریم ، معروف به سردار مریم بختیاری زاده شد<span class="s2">. </span>بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و مادرش بی بی فاطمه دختر علیرضا خان کیانرسی بود <span class="s2">. </span>بی بی مریم در جنگ اوّل جهانی که بخشهایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیروهای استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد <span class="s2">. </span>بقول پروفسور گارثویت<span class="s2">: </span>این پیرزن برجسته روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اوّل نقش مهمّی ایفا کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">پدر علیمردان خان، علیقلی خان چهارلنگ بود که در جوانی در اثر توطئه ای فامیلی وفات یافت و کودکی خود را نزد دایی های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت تا اینکه در سال </span>۱۳۰۲ بعد از مجزّا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمّد علی خان به عنوان رؤسای این طایفه تعیین گردیدند <span class="s2">. </span>در سال ۱۳۰۰ با تشکیل حزب ستارۀ بختیاری علاقه و گرایش شدیدی به این حزب پیدا کرد <span class="s2">...</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">علیمردان خان در سال </span>۱۳۰۷ جمعیّتی به نام هیئت اجتماعیۀ بختیاری مرکّب از ۱۲ نفر از سران و کلانتران بختیاری تشکیل داد <span class="s2">. </span>سپس در تنگ گزی و شوراب اجتماع کردند و راه جنوب به شمال بختیاری را با انفجار پل شالو بستند و آمادۀ حمله به فریدن شدند که دولت با شتاب سردار فاتح و محمّدتقی خان ،امیر جنگ را برای مذاکره نزد آنها فرستاد <span class="s2">. </span>در همین زمان طوایف زراسوند، بامدی، احمد خسروی ، دینارانی و بابادی به نهضت پیوستند و محمّدرضا خان سردار فاتح و سردار اقبال هم عملاً از نهضت پشتیبانی کردند<span class="s2">. </span>ولی مذاکرات خوانین بختیاری با علیمردان بی نتیجه ماند <span class="s2">. </span>در سال ۱۳۰۸ دهکرد<span class="s2">(</span>شهرکرد امروزی<span class="s2">)</span>و اکثر مناطق بختیاری به دست نیروهای هیئت اجتماعیه تصرّف و یا به آنان پیوستند <span class="s2">. </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت رضا شاه هراسان از این قیام تمام نیروهای خود در سراسر کشور را برای سرکوب به فرماندهی </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">تیمسار شاه بختی بسیج و روانۀ منطقه کرد</span><span class="s2">. </span>در زمانی که هیئت اعزامی برای صلح با علیمردان خان و دیگر سران نهضت در روستای زرد و یا در حومۀ قهوه رخ <span class="s2">( </span>قه فرخ <span class="s2">) </span>مشغول مذاکره بودند از همه طرف بختیاری مورد تهاجم ارتش قرار گرفت <span class="s2">. </span>از جنوب ، لشگر اهواز به فرماندهی سرهنگ محتشمی ، از غرب لشکر خرم آباد به فرماندهی سرتیپ تاج بخش از شمال سرهنگ بهادر بختیاری و تیمسار شاه بختی حمله را کامل کردند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">منطقۀ سفید دشت که مدّت </span>۲۰ روز یک تیپ ارتش در محاصرۀ بختیاری ها بود، با جنگی خونین به تصرّف دولت درآمد و نیروهای بختیاری عقب نشینی کردند<span class="s2">. </span>علیمردان خان و یارانش بعد از یک سال درگیری و جنگ پارتیزانی با وساطت بعضی از خوانین تسلیم و به تهران انتقال یافت ولی با آمدنش به تهران توطئه برای مرگ او هم شروع شد <span class="s2">. </span>بعد از مدّتی به همرا سردار فاتح و سردار اقبال و چند نفر دیگر دستگیر و به زندان قصر منتقل گردید و حماسۀ دوّم حماسه ساز بختیاری آغاز گشت <span class="s2">.» (</span>به نقل از نوشتۀ رئیسی – وبلاک همسفران کارون<span class="s2">)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«</span>درسپیده دم یكی از روزهای اسفند <span class="s2">1313 </span>حیاط زندان قصر فضای غم انگیزی بخود گرفته بود<span class="s2">.</span>در وسط سنگ فرش حیاط چوبۀ داری دیده می شد<span class="s2">.</span>كه در فاصلۀ معیّنی تعدادی نظامی مسلّح در حالیكه تفنگهای خود را آمادۀ شلّیك می كردند جهت اجرای مأموریت مرگباری صف كشیده بودند<span class="s2">.</span>محكوم به مرگ كه كسی جز علیمردان خان بختیاری نبود در حالیكه به تعبیر بزرگ علوی جامه ای زیبا بر تن كرده و سر و رویی اراسته داشت با گامهای بلند و استوار حلّاج وار بدون انكه ذرّه ئی ترس در وجودش داشته باشد به قتلگاه نزدیك می شد و در حقیقت او می رفت تا شهادت مظلومانه ی خود را بر صحیفه ی رژیم دیكتاتوری رقم زند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">سید جعفر پیشه وری از قول یكی از زندانبانان كه شاهد اعدام آن سر كردۀ دلیر بختیاری بود می نویسد</span><span class="s2">: </span>در اخرین لحظاتی كه میخواستند وی را به چوبه دار ببندند كلاه پهلوی خود را به نشان نفرت از رژیم پهلوی مچاله كرد و دور انداخت و صدای رسایش كه می گفت زنده باد ایران و آزادی با صفیر چند گلوله خاموش شد و لحظاتی بعد جسد بیجان مردی كه دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدان های جنگ هیچ رزمنده ای پشت او را ندیده بود دمر بپای چوبه دار بر زمین در غلطید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">نسیم صبحگاهی پیكر بخون خفتۀ سر كردۀ دلیر بختیاری را نوازش می داد</span><span class="s2">.</span>آفتاب از پشت قلّۀ بلند سفید پوش دماوند در میان هالۀ رقیقی كه رنگ زردفامش را به سرخی متمایل كرده و گویی رخسارش را با خون گرم روی سنگفرش حیاط زندان قصر خضاب بسته اند با طُمأنینه و وقار گردن میكشید و میخواست با آن چهره ی خون بسته صحنۀ جنایت خونینی را كه بدست دژخیمان ایرم ساعاتی پیش در تاریكی شب بوقوع پیوسته بود برملا سازد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعدام مظلومانۀ علیمردان خان بختیاری به همان اندازه كه در محوطه ی كوچك زندان قصر تأثّر زندانیان را بر انگیخت به همان اندازه هم در قلمرو بختیاری و مناطق همجوار تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">مردان جامه دریدند و دیرك بهوها را پایین كشیدند زنها موی بریدند و مویه كردند شعرا در رثا</span><span class="s2">.</span>ء او مرثیه ها سرودند و آهنگ سازان ترانۀ شیر علیمردان را ساختند و هنوز هم كه هفتاد سال از مرگ آن سردار رشید بختیاری می گذرد چوپانان در دشتهای سرسبز بختیاری و زنان در كنار چشمه ساران هنگام شستن لباس ویا پر كردن مشكهای آب و مردان در اجتماع شبانه ی خود در زیر سیاه چادر ها هر وقت فرصتی بدست می آورند با صدای خوش و حزن انگیز و گاهی هم با آهنگ موزون نی بیاد ان رادمرد دلیر می خوانند <span class="s2">»( </span>به نقل از وبلاک ایل بزرگ بختیاری<span class="s2">) </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>در مشروح مذاکرات مجلس جلسۀ ۷ یکشنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۰۹ تقی زاده وزیر مالیۀ وقت و برخی از نمایندگان مجلس فرمایشی در بارۀ هزینۀ اسکان ایلات نطق کرده است که در اینجا بعنوان <span class="s2">« </span>سند <span class="s2">»</span>در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهم<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وزیر مالیه <span class="s2">( </span>آقای تقی زاده <span class="s2">) </span>ـ بنده چند فقره لایحه دارم خدمت آقایان تقدیم میکنم یکی از آنها را ناچارم دو فوریت تقاضا نمایم<span class="s2">. </span>لایحه ایست که راجع به اعتبار عمران لرستان چون آقایان از تمام مقدّماتش مسبوقند لازم نیست شرح بدهیم معهذا مختصری عرض میکنم <span class="s2">: </span>چنانکه آقایان مسبوقند یکصد هزار تومان در بودجه منظورشده بود چون این یک کار مهم و وسیعی است مخارج خیلی زیادی لازم دارد عدّه ای به خراسان عدّه ای به قم و ساوه و خوار و ورامین اعزام شده اند و عدّه ای هم در خود لرستان هستند که باید برای آنها مسکن و مکان بنا شود جیره میخواهند و انشاءالله ترتیبی داده میشود که از سال آتیه جیره شان را کم میکنند و بعد کم کم آخرش موقوف میشود چون برای آنها بذر و آلات زراعت تهیّه میشود و مساکن شان هم به خودشان داده میشود که خودشان تعمیر کنند دیگر محتاج نمیشوند که دولت تعمیرکند این است چندی قبل تقاضا شد که یکصد هزار تومان اعتبار اضافی داده شود ولی آن هم کافی نشده است و حالا خیلی در ضرورت هستند حتّی دراین روزهای اخیر خیلی تلگراف میکنند و به عجله میخواهنداین است که باز پنجاه هزار تومان اعتبار محتاج هستیم که از آن محلّی که از آن صد هزار تومان داده شده بود این هم پرداخت شود <span class="s2">(</span>صحیح است <span class="s2">)</span>یک لایحۀ دیگر هم هست راجع به ضرّابخانه و ضرب مسکوکات طلا و طبع اسکناس و تمام آنچه به این کار متعلّق و لازم است چون همین اوقات مخارجی طرف احتیاج شده است و ضرّابخانه در همان محل توسعه داده میشود و برای ضرب مسکوکات یک قسمتی که در خارجه که آقایان مسبوقند از قبیل نیکل و مس و اینها و طبع اسکناس که خیلی عمده است برای آن هم یک لایحه است که تقدیم میشود و یک لایحۀ دیگر هم برای استخدام دو نفرمهندس یا متخصّص آلمانی است که برای ضرّابخانه استخدام شده است و آمده اند و مشغول کار شده اند و باید کنتراتشان به تصویب مجلس برسد تا قرار کنتراتشان داده شود یک لایحۀ دیگری هم راجع است به یک کاری که در واقع تأدیة وجهی لازم ندارد ولی باید ترتیب قانونیش داده شود و آن این است که ما در بودجۀ خودمان یک میزانی برای حقّ العمل بانک منظور داشته بودیم و در اینجا بایستی گفته شود که حقّ العمل و فرع وجوهی که از بانک گرفته میشود و همچنین تصریح به بانک ملّی دارد در صورتی که یک قدری حقّ العمل با بانک های دیگر هم میشود و از این جهت یک لایحه که به نظر آقایان خواهد رسید این ترتیبات قانونی را درست میکند <span class="s2">. </span>یک لایحۀ دیگر هم هست که آقایان مسبوق هستند به ا مثال و نظائرش که اشیائی که برای دفع ملخ از مملکت شوروی وارد شده است اینها رااز مالیات راه و عوارض گمرکی معاف مینماید این پنج لایحه را تقدیم میکنم و در باب لایحه راجع به عمران لرستان عرض کردم تقاضای فوریت میکنم و علاوه بر این لایحه راجع به ضرابخانه را هم تقاضای تسریع دارم برای اینکه همانطور که آقایان مسبوق هستند و الآن در صورت مجلس خوانده شد برای قسمتی از مخارج مجلس شورای ملّی و حقوق نمایندگان هم محلّی باقی نمانده وبه واسطۀ یک قسمتی از آن لایحه راجع به ضرّابخانه یک قدری محلّی باز میشود که میشود بعضی مخارج را از آنجاتأمین کرد </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">۴ </span>ـ تقدیم یک فقره لایحه از طرف وزارت معارف </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ آقای کفیل وزارت معارف </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کفیل وزارت معارف ـ خاطر محترم آقایان مستحضر است که این قانونی که در دورۀ سابق گذشت راجع به معلّمین که از اروپا استخدام میشوند و دو نفر برای دارالمعلّمین که بایستی امسال استخدام کرده باشیم ولی با حقوقی که منظور کرده بودیم متأسّفانه موفّق نشدیم که آن دو نفر معلّم را استخدام کنیم و یکی دو سال هم از موقع سال تحصیلی گذشت و ناچار شدیم از معلمینی که در تهران بودند استفاده شد و به یک مبلغ کمتری در این دو ماه و نیم آخر سال آن دروس را تقسیم کردیم در دار المعلمین عالی و کلاس فیزیک و شیمی و طبیعیات که برزخ بین متوسّطه </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و مدرسۀ عالی طّب است و برای این منظور یک مادّه تهیّه شده است که تقدیم مقام محترم مجلس مقدّس شورای ملّی می شود <span class="s4">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">۵ </span>ـ طرح و تصویب لایحۀ اعتبار عمران لرستان </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ لایحه که تقاضای فوریت شده است قرائت میشود <span class="s4">: </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساحت محترم مجلس شورای ملّی </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">در بودجۀ </span>۱۳۰۹ مملکتی یکصد هزار تومان اعتبار برای مخارج عمران منظور بوده و نظر به عدم تکافو آن یک صد هزار تومان اعتبار اضافی به موجب قانون هشتم مهر ماه ۱۳۰۹ به تصویب رسید معذالک این اضافه اعتبار هم برای تکمیل عملیاتی که از دو سال قبل برای عمران لرستان و تخته قاپوکردن و کوچانیدن الوار و ساختمان ابنیۀ رعیتی شروع شده است کفایت نمیکند و چون عملیات مذکور را درحالت کنونی نمیتوان ناقص گذاشت لذا مادّۀ واحدۀ ذیل را پیشنهاد و تصویب آن را تمناّ مینماید <span class="s2">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀواحده ـ مجلس شورای ملّی برای مخارج عمران لرستان پنجاه هزار تومان اضافی اعتبار تصویب مینماید که از محلّ ذخیرۀ مملکتی به قران پرداخته شود <span class="s4">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ فوریت مطرح است <span class="s2">. </span><span class="s5">آقای افسر </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افسر ـ بنده موافقم بعد از یک مخالفت </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ آقای دشتی </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دشتی ـ بنده با اصل لایحه مخالف نیستم ولی میخواستم از آقای وزیر مالیه بپرسم که اگر این لایحه را به قید فوریت تقدیم نکنند تصوّر میکنم بیش از دو روز یا سه روز بیشتر طول نکشد که برود به کمیسون و بعد بیاید به مجلس چون لایحه چیزی نیست کمیسیون بودجه هم تشکیل شده است ممکن است لایحه برود آنجا در کمیسون بودجه و از طرفی هم آقای وزیر مالیه تشریف بیاورندحاضر شوند در کمیسون و توضیح بدهند که این مخارجی که تا به حال شده است و این پولهائی داده شده است چطور خرج شده و عّلت اینکه فوریت تقاضا میکنند چیست یا اینکه در مجلس که مطرح میشود یک دلایلی قویّه داشته باشند که الزام بکند که این مسئله باید فوری باشد </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر مالیه ـ دلیلش این است که آن اعتباری که برای این کار منظور شده بود مدّتی است که تمام شده است وآنها هم نهایت درجه مطّلعند و اگر به این درجه فوریت نداشت تقاضا نمی شد و برای توضیح عرض میکنم که اینها اگر تا آخر سال میخواستیم کارشان تمام شود یک مبلغ بیشتری لازم میداشتند ولی ما اشخاص مخصوصی مأمور کردیم که یک کمیسیونی در محل از حاکم و رئیس بلدیه و رئیس مالیۀ محل و مخصوصاً ناظر مخارج آنجا و مأمورینی که آنجا بودند منعقد شود و نهایت دقّت را هم کردند و از این مبلغ یک شانزده هزار تومانی به قید فوریت لازم داشتند برای جیره الوار که جیره نداشتند و حتّی عرض میکنم که چون فوری بود فقط مجبور بودند که شش هزار تومان آنرا قرض کنند و البتّه اگر تصویب نشد مجبورند یک فکر دیگری بکنند و البتّه ضروری است که تقاضای فوریت شده است و چون نهایت درجه لزوم داشته البتّه آقایان هم تصویب میفرمایند <span class="s2">( </span><span class="s5">نمایندگان – صحیح است کافی است </span><span class="s2">) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ آقای یاسائی </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسائی ـ در اصل مطلب هم عرض داشتم </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">( </span>نمایندگان – کافی است <span class="s2">)</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ در فوریت کافی است مذاکرات ؟ <span class="s2">( </span><span class="s5">اظهار شد – بلی </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ موافقین با فوریت قیام فرمایند </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">( </span>اغلب قیام نمودند <span class="s2">) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">رئیس ـ تصویب شد </span><span class="s2">. </span>مادّۀ واحده قرائت میشود <span class="s2">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀ واحده – مجلس شورای ملّی برای مخارج عمران پنجاه هزار تومان اعتبار اضافی تصویب مینماید که از محلّ ذخیرۀ مملکتی به قران پرداخته شود <span class="s4">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ یک اصلاح کوچکی ضرور است <span class="s2">. </span><span class="s5">آقای یاسائی</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسائی ـ بنده یک سؤالی داشتم از آقای وزیر مالیه وآن سؤال هم از نقطه نظر این است که مطلب متناست با الوار است که چندین سال است که لوایحی متدرّجاً از مجلس شورای ملّی میگذرد راجع به عمران لرستان و اخیراًهم لایحه گذشت راجع به هجرت الوار به نقاط مشرق و جاهای دیگر و تعیین مخارج آنان متأسّفانه شکایات متوالیه میرسد از مردم راجع به اینکه مجلس شورای ملّی مخارج آنها را تصویب کرده است این مخارج آنطوری که باید بشود نمیشود حتّی به مکاری و حمل و شتر دار و آن کسانیکه بار و بنۀ آنها را حمل کرده اند پول نمیدهند و بالاخره تحمیل رعایای خوار و قسمت های مشرق و خراسان شده اند از یک جهت هائی بنده اعتراض نمیکنم برای اینکه بالاخره اینها باید بیایند داخل سایر قسمت های مملکت بشوند بلکه روحیاتشان عوض شود وآشنا شوند به امور فلاحت و اسلحه شان را تبدیل به بیل کنند در این قسمت ها کسی مخالف نیست و این عرض بنده هم از این بحث هانیست ولی اینکه یک عدّه شتر دار بروند در خراسان و سایر نقاط و بار اینها را حمل کنند و کرایه به <span class="s4"></span>آنها ندهند و اینها به تمام مقامات شکایات بکنند هر روز که بابا کرایه ما را که باید بدهد وزارت جنگ باید بدهد ؟ مسؤل کیست و بالا خره هر چه تلگراف مکنند کسی جواب به آنها نمی دهد و چیز غریبی است بنده اصلاً میخواهم بدانم مسؤول این کارها وزارت مالیه است ؟ وزارت جنگ است ؟ این کارها با ارکان حرب وزارت جنگ است یا با ارکان صلح وزارت مالیه بالاخره باید به کجا مراجعه کنند استغاثه بکنند استرحام بکنند مرتباً یک شکایاتی میرسد و کسی هم گوش نمیدهد شاید یک عده از آقایان نمایندگان هم اینجا مستحضرند که شکایاتی شده است و متوالیاًهم میرسد بالاخره به وزارت مالیه مراجعه میکنیم جواب نمی شنویم به ارکان حرب مراجعه میکنیم میگو یند دستور داده ایم بپردازند بالاخره خواهش میکنم توضیح بفرمائید پولی که تا حالا پرداخت شده است راجع به الوار چه راجع به قسمتی که در خود محل لرستان خرج میشود و چه در قسمتی که مخارج شرق شده مسؤل پرداخت کیست و تکلیف مکاریها و حمّالان چیست؟</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر مالیه ـ بنده راجع به این سؤال بخصوص مطلبی ندارم که عرض بکنم برای اینکه اطّلاع ندارم و به نظر بنده نرسیده است و پیش بنده نیامده است چیزی از این بابت کار عمران و کوچانیدن و جابجا کردن و تهیۀ مساکن اساساً و عموماً در دست مأمورین لشکری بوده است و همۀ زحمات را آنها متکفّل بوده اند و مخارجش را هم وزارت مالیه می پرداخت ولی بواسطۀ مأموریتی هم که از خود در آنجا معیّن کرده بودند یعنی علاوه بر مأمورین مالیه مأمورین مخصوصی هم برای نظارت در مخارج تعیین کرده بودند که همۀ این مخارج مرتّباًبرسد و باعث شکایت هیچ کس نشود <span class="s2">. </span><span class="s5">هم مأمورین لشکری و هم مأمورین مالیه کمال مراقبت را داشتند </span><span class="s2">. </span><span class="s5">از وقتی بنده اطّلاع دارم یک قسمتی از اینها که خراسان بوده اند و یک قسمتی هم در خوار و ورامین و ساوه و این طرفها بوده اند اینها ترتیب مستقر نشده یعنی بعضی هاشان در راه بوده اند و هنوز جابه جا نشده بودند و البتّه اقدامات زیادی هم شده است که بنده میتوانم مختصرش را عرض کنم – اگر مفصّلش را هم میفرمائید عرض میکنم که میتوانم یک راپرت مفصّلی به عرض برسانم برای اینکه ما این کار را تحت انتظام در آورده ایم و یک خلاصه حساب هفته به هفته از تمام مخارجی که در باب عمران میشود اشخاصی مخصوصاً مأمور این کار هستند و اشخاص صحیح و بسیار خوبی انتخاب کرده ایم و فرستاده ایم در خود لرستان این جا آنهائیکه در خراسان بودند اوایل کارشان بی ترتیب بود و چون هنوز در واقع در راه بودند و متفرّق بودند و چنانچه آقایان میدانند یک چیزی به عنوان جیره معیّن شده بود شاید بدواً خیال میشد که از مالکین محل گرفته شود ولی بعد بواسطۀ آن تصویبی که در سه چهار ماه قبل کردندقرار شد که خود دولت بدهد به مالکین هیچ تحمیلی نشود بالاخره با مصرف قریب ۲۵ هزار تومان در حدود خراسان در نواحی بجنورد برای آنها اراضی تهیه شده اراضی خالصه آسیا بنا شد گاو و بذر و تخم وهمه چیز داده شد و تمام لوازم راحتی آنها در آنجاها داده شده در اینجا هم در ورامین و ساوه و خوار و قم عدّه ای از الوار بودند و یک عدّه هم اعراب بودند در این اواخر اقدامات خیلی زیادی برای مراقبت آنها شد طبیب برای آنها فرستاده شد دوا برای آنها فرستاده شد حتّی از طرف شیر و خورشید سرخ هم کمک های مهمّی برای آنها شدمبالغی پول و پوستین و لحاف و کرسی دادند علاوه بر کمکی که دولت میکرد اینها هم یک کمکهائی کردند برای آنها که ناخوش بودند بالاخره بعضی جاهایشان مرطوبی بود این اعراب وضعیتشان خوب نبود و ما تا حدّی که ممکن مان بود راحتشان کردیم اراضی خالصه دادیم اعیانیشان را خریدیم و جابه جا کردیم و بنا شد بذر وگاو به آنها داده شود که آنها رعیت بشوند از همه اینها تمام آن شکایت جزئی که اندک اندک میرسد تاحدّی که استطاعت بوده و ممکن بوده است هر وقت اطّلاع پیدا کردیم نهایت مراقبت را کرده ایم مخصوصاً بنده شخصاًخیلی خودم مراقبت زیادی نسبت به کسانی که اینجا ناخوش میشدندکمک کردیم و از صحیۀ کلّ مملکتی خواهش کردیم طبیب فرستادند دوای زیاد فرستاند آنچه که ممکن بود کردیم برایشان اگر هم تقصیری داشته اند یا نداشته اند در هر صورت چه مقصّر و چه غیر مقصّر جایز نیست که گرفتار مریض و زحمت بشوند حالا اعراب در زمستان تابشان کمتر میشود ما کرسی بهشان دادیم لحاف بهشان دادیم و هر چه ممکن بود دادیم و کردیم </span><span class="s2">. </span><span class="s5">اما در باب لرستان آنجاها کار خیلی مشکل تر از این جاست چون بایستی عدّۀ کثیری از الوار را تخته قاپوکنند و قلعه بنا کنند و اعیانی بناکنند و خانه بسازند تا آنها مأنوس شوند به زندگی و خانه </span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنها به این زودی مأنوس نمیشوند و اوائل هم خیال میکردند که خانه مال دولت است و خیال میکردند که اگر خراب هم بشود باید دولت آن را بسازد این بود که دولت مشغول است آنها را مجبور به خانه داری کرده به زندگی در خانه مأنوس کنند و خانه ها را به خودشان بدهند و خودشان را مراقب تعمیر خانه شان بکنند بذر میدهد آلات رعیتی میدهد و اینها البتّه محتاج به مرور زمان است و به تدریج باید بشود آنچه هم که ممکن است دراین باب میشود<span class="s2">. </span><span class="s5">اما این که شتردارها بار را برده اند و کرایه نداده اند بنده نشنیده ام ولی البتّه ممنون خواهم شد که هر شکایت جزئی هم که به کار بنده مربوط باشد چه به ادارۀ دیگری مربوط باشد دولت یکی است به مجرّد این که به بنده برسد بنده جدّیت خواهم کرد که به کلّی رفع شود و با کمال جدّیت تحقیق و تعقیب میکنم و یقین دارم که مأمورین نظامی هم در محل نهایت مراقبت را خواهند داشت که هر گونه شکایتی هم اگر باشد رفع شود </span><span class="s2">( </span><span class="s5">صحیح است </span><span class="s2">) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ آقای افسر </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">افسر ـ بنده اساساً با فوریت موافق بودم و حالا هم یک کلمه عرض دارم که رفع اشکال بشود</span><span class="s2">. </span>اگر تصوّر میکنید که با این اعتباراتی که به مجلس دولت داده است اینها مثل خانۀ خوشان راحت باشند یا مثل مردمان شهری خوب شونداین سهو است <span class="s2">. </span>قطعاً این مبلغ عشر مبالغی هم که برای آنها لازم است نبوده و البته در خراسان مکرر مردم اعانه هائی جمع آوری کرده اند اعانه های شخصی جمعی صنفی اهالی داده اند آن کسانی که با آنها زندگانی کرده اند یا هر کس که وضعیت آنها را دیده باشد این قدر مذاکره را هم لازم نمیداند و وضعیت آنها حقیقتاً رقت آور است باید هر چه زودتر تصویب شود ولی بایستی یک فکری اساسی برای اینهائی که کوچانده اند بشود که آنهایی که مهاجرت کرده زراعت باید بکنند چه بکند خانه برایشان باید ساخت یک فکری زودتر برای آنها بکنید که اساسی باشد عمر آنها در خطر است حالا خانه شان هیچ چیزالبته اگر بخواهید شفقت و مهربانی بکنید خوبست که در خواست بشود یک مطالعاتی بکنند وببینند اینها چقدر لازم دارند تا مأنوس شوندبه زراعت و فلاحت و آن مخارج را پیش بینی کنند و الا ده پانزده بیست و صد هزار تومان و اینها کافی نیست ـ و البتّه این گونه شکایاتی که آقای یاسائی فرمودند قطعاً خواهد رسد به جهت اینکه وقتی اعتبار کافی نبود یک شتر داری که می آید بار می آوردپولش نمیرسد کاغذ شکایتی به مجلس شورای ملیّ میدهد پس خوب است برای این کار فکر اساسی تری بکند حالا خوب است این را رأی بدهیم بعد هم دولت فکری بکند اینها البتّه اعضای یک مملکت هستندلرستان از اعضای این مملکت است حالا که میخوا هید لرها رامتفرّق شان کنید و به سایر نقاط متفرق شان کنید در سایرنقاط مأنوس شان کنید با دیگران آسایش شان را هم فراهم بیاورید تا اینکه مثل دیگران بروند و نان پیدا کنند و البتّه با این دوسه هزار تومان فایده نخواهد داشت و باز اینها به همان حال بلاتکلیفی باقی خواهند بود</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">ـ</span><span class="s2">. </span>عدّه ای از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محیط ـ بنده عرض مختصری داشتم راجعل به این موضوع </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ بفرمائید</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محیط لاریجانی ـ کلّیۀ این افراد که اهل لرستان هستند و فرستاده اندبه سمت شرق خراسان و ورامین و اینجاها در دوجمله و دو قضیّۀ مهم با رعیت بومی آنجاها تماس پیدا کرده اند کلّیتاً رعایای ساکنین ورامین آشنا به امور داخلی هستند ولی آنها به غیر امور عادّی و به فشار سرنیزه عادت کرده اند و مأمورینی که الوار را جابه جا میکنند یک مردمان نظامی هستندو کلّیتاً راحتی همان اهالی ورامین را برای اینها سلب کرده اند ـ در دهاتی که یک عدّه لر منزل دارند تمام آن یک ده موظّفند که با او یک کارهایی بکنند با فشار مأمورین انتظامی و البته اینها یک مسائل فوری …<span class="s4">..</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ این قضیّه مربوط به قضیّۀ اعتبار برای عمران لرستان نیست آقا…<span class="s2">.( </span><span class="s5">نمایندگان ـ صحیح است </span><span class="s2">) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محیط لاریجانی ـ بسیار خوب عرضی ندارم </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">وزیر علیه ـ مذاکراتی که آقا فرمودند البتّه موضوعی که مطرح است همانطور که آقای رئیس فرمودندارتباط زیادی با این قبیل فرمایشی که شد شاید نداشته باشد و لیکن چون یک مذاکره شد بنده خودم را موظّف میدانم که به آقا یاد آوری بکنم که از برای حفظ انتظامات مملکتی و از برای اینکه همان ورامینی های آقا بتوانند راحت بشوند </span><span class="s2">( </span>صحیح است <span class="s2">) </span>و از برای اینکه گذشته هایی را که دیدیم نبایستی فراموش کرده با شیم آنها همه را در نظر بگیریم بخواهیم یک مملکتی درست کنیم که همه در آن مملکت بتوانند به آسایش زندگی <span class="s2">( </span>صحیح است <span class="s2">) </span>کنند البتّه وقتی که دولت لازم میداند یک اشخاصی رااز نقطه ای به نقطه دیگر مملکت بکوچاند آنوقت دوتا ورامینی آقا هم بایستی تحمّل نکنندکه یک لری هم بیاید در آنجا و بر خلاف عادات سابقۀ آنها رفتار کند <span class="s2">. </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عدّه ای از نمایندگان ـ صحیح است مذاکرات کافیست</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ مادّۀ واحده را یک بار دیگر قرائت میکنیم و رأی میگیریم </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">( </span>به شرح ذیل قرائت شد <span class="s2">)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّۀ واحده ـ مجلس شورای ملی برای مخارج استان لرستان پنجاه هزار تومان اعتبار اضافی تصویب مینماید که از محلّ ذخیرۀ مملکتی به قران پرداخته شود <span class="s4">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ آقایان موافقین ورقۀ سفید خواهند داد <span class="s4">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">( </span>اخذ آراء به عمل آمده و ۸۵ ورقه سفید تعداد شد <span class="s2">) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس ـ در موقع اعلام رأی عدّۀ حاضر <span class="s5">۹۵ بودند به اکثریت ۸۵ تصویب شد </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">منبع</span><span class="s2">: </span>صورت مشروح مذاکرات مجلس جلسۀ ۷ یکشنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۰۹ <span class="s2">( </span>دوازدهم شهر رمضان ۱۳۴۹ <span class="s2">) </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>پی نوشت ها از کتاب محمبدقلی مجد <span class="s2">«</span>رضاشاه و بریتانیا<span class="s2">» </span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - <span class="s5">هارت ، گزارش شمار </span>666 (1527 /00 , 891 ) <span class="s5">، مورخ </span>10 <span class="s5">ژوئن </span>1930 </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- <span class="s5">هارت ، گزارش شماره </span>1393 (1562 /00, 891 ) <span class="s5">، مورخ </span>25 <span class="s5">مارس </span>1932 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">3- </span>ویلیامسن ، گزارش شماره <span class="s2">988 ( 1499 /00,891 ) </span>، مورخ <span class="s2">13 </span>دسامبر <span class="s2">1929 </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- <span class="s5">هارت ، گزارش شماره </span>338 ( 1515 /00 , 891 )<span class="s5">،</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مورخ <span class="s2">4 </span>فوریه <span class="s2">1931 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5- </span>ستاره جهان ، <span class="s2">16 </span>سپتامبر <span class="s2">1931 </span>؛ ترجمه متن در گزارش هارت به شماره <span class="s2">867 ( 1532 /00 </span>، <span class="s2">891 )</span>، مورخ <span class="s2">23 </span>سپتامبر <span class="s2">1931 </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - <span class="s5">هارت به شماره </span>867 ( 1532 /00 <span class="s5">، </span>891 )<span class="s5">، مورخ </span>23 <span class="s5">سپتامبر </span>1931 </div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>پی نوشت ها مقالۀ نفیسه واعظ تحت عنوان <span class="s2">« </span>روش های سلب قدرت اقتصادی سران ایلات و عشایر در دورۀ رضا شاه<span class="s2">» :</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">1. </span>برای آگاهی بیشتر نک<span class="s2">: </span>سازمان اسنادملّی ایران، سند شماره <span class="s2">2900084</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">2- . </span>نامه سر رابرت کالیو به آلینف که در آن شرح دیدار خود با وی را بازگو نموده است<span class="s2">. </span>نک<span class="s2">: </span>جوادشیخ الا سلامی، ص<span class="s2">3. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> 3- </span>برای اطّلاعات بیشتر نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">24009792</span>، سال <span class="s2">1301.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">4- </span>محمدتقی بهار<span class="s2">( </span>ملک الشعراء <span class="s2">) : </span>تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران <span class="s2">( </span>انقراض قاجاریه <span class="s2">) </span>ج<span class="s2">2</span>، تهران، امیرکبیر <span class="s2">1379 . </span>ص <span class="s2">248 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">5- </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">291003381</span>، سال <span class="s2">1307.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">6- </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">310000271.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">7 - </span>سازمان اسناد ملّی اصفهان، سند شماره <span class="s2">2910036300</span>، ص<span class="s2">58.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">8 - </span>عباس مسعودی<span class="s2">: </span>اطّلاعات در یک ربع قرن، تهران<span class="s2">: </span>مؤسّسۀ اطّلاعات، <span class="s2">1329. 95</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">9 - </span>برای آگاهی بیشتر نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، به سند هفت برگی با شماره سند <span class="s2">240017675 </span>و شماره فیض <span class="s2">3060013</span>، که دربارۀ لزوم معرّفی نماینده برای ثبت اظهار نامۀ ملكی از طرف رؤسای بختیاری در مورد املاکی که در خوزستان داشتند، است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">10 - </span>برای اطّلاع بیشتر<span class="s2">. </span>نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">240006836 </span>به شماره فیش – <span class="s2">01290038 – 27 </span>، جمالزاده، ص <span class="s2">70.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">11- </span>برای آگاهی از تحلیل این موضوع نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند چهل و چهار برگی با شماره <span class="s2">240006736 </span>و ش فیش</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">12 - </span>دربارۀ گزارشها، مكاتباتی که بین هیئت اعزامی بررسی خالصجات فارس و معاوضۀ آن با املاک خوانین بختیاری در اصفهان با مقامات دولتی مربوط نموده است نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند صد و پنجاه و چهاربرگی به شماره سند <span class="s2">230000846</span>، که در سال <span class="s2">1318 </span>تنظیم شده است<span class="s2">- </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">13- </span>برای اطّلاع بیشترنک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند <span class="s2">291003638</span>، به تاریخ <span class="s2">29 / 6 / 1316 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">14 - </span>برای اطّلاع بیشتر نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند <span class="s2">291003638 </span>به شماره فیش <span class="s2">00200001</span>، به تاریخ <span class="s2">18/ 2 / 1316 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">15 - . </span>برای اطّلاع بیشتر نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند <span class="s2">291003638 </span>به شماره فیش <span class="s2">00200001</span>، به تاریخ <span class="s2">18/ 2 / 1316 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">16 - </span>همان سند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">17 - </span>سازمان اسناد ملّی اصفهان، نامۀ کفیل مالیۀ اصفهان به فرماندار اصفهان به تاریخ <span class="s2">1317/1/9 </span>به شماره سند <span class="s2">291003638 </span>و شماره فیش <span class="s2">00200001.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">18 - </span>نحوۀ انعكاس این درگیری در اسناد دولتی نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">293003265.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">19 - </span>برای آگاهی از نحوۀ واکنش ورثۀ بختیاری به این سیاست نگاه کنید<span class="s2">:</span>سازمان اسناد ملّی ایران ، سند شماره <span class="s2">291001157 </span>به شماره فیش <span class="s2">00040165.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">20 - </span>در این سند وضعیت رؤسای چهارلنگ و واکنش آنها نسبت به تعویض املاک آمده است<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره<span class="s2">291002856 </span>به شماره فیش <span class="s2">00140063.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">21 - </span>برای آگاهی از املاک خوانین در خوزستان و شیوۀ دستیابی دولت به این املاک نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره<span class="s2">240026235.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">22- </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">240026235.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">23 - </span>برای اطّلاع از عملكرد این کمیسیون نک<span class="s2">: </span>سازمان اسناد ملّی ایران، سند شماره <span class="s2">2910036380 </span>به شماره فیش <span class="s2">00200001</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">24 - </span>همان، سند شماره <span class="s2">240015968 </span>به شماره فیش <span class="s2">02910195.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">25 - </span>علی اصغر زرگر<span class="s2">: </span>تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دورۀ رضا شاه<span class="s2">: </span>مترجم کاوه بیات، تهران، پروین، <span class="s2">1372</span>، صص <span class="s2">330 – 279 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">26 - </span>محمّد علی جمالزاده<span class="s2">: </span>گنج شایگان اوضاع اقتصادی ایران، زیر نظر ایرج افشار از نسخه چاپ برلین، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، <span class="s2">1376 </span>، ص<span class="s2">70.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">27 - </span>زرگر، پیشین، ص<span class="s2">44.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">28 - </span>در گزارش کمیتۀ دفاع امپراطوری، شرح مفصّلی از تدابیر لازم برای حفاظت از حوزۀ نفتی جنوب ایران ارائه شده است، زرگر، ص<span class="s2">109.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">29 - </span>سفرنامۀ خوزستان رضا شاه کبیر، ص <span class="s2">96.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">30 - </span>جعفرقلیخان سردار اسعد<span class="s2">: </span>خاطرات سردار اسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار، تهران<span class="s2">: </span>اساطیر،<span class="s2">1372.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">31- </span>سیف پور فاطمی، پیشین، ص <span class="s2">874.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>ﻏﻔﺎر ﭘﻮر ﺑﺨﺘﻴﺎر<span class="s2">« </span>رﺿﺎﺷﺎه و ﻃﺮح اﺳﻜﺎن اﺟﺒﺎری ﻋﺸﺎﻳﺮ ﺑﺨﺘﻴﺎری<span class="s2">»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منابع و مآخذ</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسناد</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">2/6/7-291</span>، نظامنامۀ تخته قاپوی ایلات عشایر، اسناد وزارت داخله، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">1/6/7-291</span>، نامه وزارت داخله به حكومت اصفهان، اسناد وزارت داخله، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">17/10/387-240</span>، اسناد وزارت مالیه، تصویب اعتبار لازم هیأت وزراء جهت بازرسی اسكان عشایر بختیاری، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>پوشه شماره <span class="s2">240024379</span>، فهرست روستاها و خانوارهای اسكان یافتۀ عشایر بختیاری، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">6/650/12007</span>، اسناد دستی، نامۀ وزیر داخله به ریاست وزراء در تاریخ <span class="s2">15/2/1315</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>پوشه شماره <span class="s2">7/650-112007</span>، اسناد دستی، نامه رئیس ادارۀ كلّ فلاحت به ریاست وزراء در تاریخ <span class="s2">16/4/1315</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، نامه رئیس كلّ اداره فلاحت به ریاست وزراء در تاریخ <span class="s2">25/4/1315</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، نامۀ ریاست وزراء به ریاست دفتر مخصوص رضاشاه در تاریخ <span class="s2">29/5/1315</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، گزارش تلگرافی به نخستوزیری، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، نامۀ سرلشكر ضرغامی سرپرست ستاد ارتش به نخستوزیر در تاریخ <span class="s2">23/9/1315</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">4 </span>و <span class="s2">3/53/18-291</span>، نامه نایبالحكومۀ نجفآباد و فریدن به حكومت اصفهان، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>پوشه شماره <span class="s2">576-112007</span>، نامۀ رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی به ریاست وزراء در تاریخ <span class="s2">3/3/1316</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، نامۀ محمود جم رئیسالوزراء به وزارت داخله در تاریخ <span class="s2">19/3/1316</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>همان پوشه، نامۀ سرپرست وزارت جنگ به ریاست وزراء در تاریخ <span class="s2">17/4/1316</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>پوشه شماره <span class="s2">5 </span>و <span class="s2">4 </span>و <span class="s2">3/75/31-291</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>پوشه شماره <span class="s2">576-112007</span>، نامۀ وزیر داخله به نخستوزیر در تاریخ <span class="s2">11/3/1316</span>، سازمان اسناد و كتابخانه ملّی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">182/62/14-291</span>، تلگراف وزیر داخله به فرمانداری اصفهان<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سند شماره <span class="s2">34/62/14-291</span>، نامه سرتیپ سطوتی فرماندۀ تیپ مستقلّ اصفهان به فرمانداری اصفهان، سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كتابها</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>امیری، مهراب <span class="s2">(1385)</span>؛ حكومتگران بختیاری، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات پازیتیگر<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>بابن و هوسه <span class="s2">(1363)</span>؛ سفرنامه جنوب ایران، ترجمه و تعلیقات از محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، به تصحیح میرهاشم محدّث، تهران<span class="s2">:</span>انتشارات دنیای كتاب<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>دوبد، بارون <span class="s2">(1371)</span>؛ سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات علمی و فرهنگی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>راولینسون، سر هنری <span class="s2">(1362)</span>؛ سفرنامۀ راولینسون یا گذر از زهاب به خوزستان، ترجمه اسكندر امانآللهی بهاروند، تهران<span class="s2">: </span>نشر آگاه<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سرداراسعد، علیقلیخان <span class="s2">(1376)</span>؛ سپهر، عبدالحسین، تاریخ بختیاری، به اهتمام جمشید كیانفر، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات اساطیر<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>سردار بهادر، جعفرقلیخان <span class="s2">(1378)</span>؛ خاطرات سرداراسعد بختیاری، به كوشش ایرج افشار، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات اساطیر، چاپ دوم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>غفاری، هیبتالله <span class="s2">(1368)</span>؛ ساختارهای اجتماعی عشایر بویراحمد، تهران<span class="s2">: </span>نشر نی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>كوپر، مریان <span class="s2">(</span>بی تا<span class="s2">)</span>؛ سفر به سرزمین دلاوران، ترجمه امیرحسین ایلخان ظفر، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات امیركبیر<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>كیاوند، عزیز <span class="s2">(1368)</span>، حكومت، سیاست، عشایر، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات سازمان عشایر ایران<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>گارثویت جن راف <span class="s2">(1373)</span>؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، تهران، نشر سهند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>لایارد، سرهنری <span class="s2">(1376)</span>؛ سفرنامۀ لایارد، ترجمۀ مهراب امیری، چاپ دوّم، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات آنزان<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>لایارد، سرهنری <span class="s2">(1371)</span>؛ سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی از مهراب امیری، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات فرهنگسرا<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>مستوفی، عبدالله <span class="s2">(1384)</span>؛ شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه، ج سوّم، چاپ پنجم، تهران<span class="s2">: </span>انتشارات زوّار<span class="s2">.</span></div>
</div>
</form>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-58855955866165318792013-10-30T11:56:00.001-07:002013-10-30T11:59:47.309-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و هشتم<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="839 1 Safari-Jamal" height="202" id="img9895" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/839__1_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="193" /></div>
<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; direction: rtl; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
26 خرداد، بمناسبت صد و سی و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق</div>
<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; direction: rtl; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4830-2013-10-21-js-839-3.html?Itemid=0"><b>«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (88)</b></a></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4830-2013-10-21-js-839-3.html?Itemid=0">بخش اول</a> </b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4829-2013-10-21-js-839-2.html">بخش دوم</a> </b> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4829-2013-10-21-js-839-2.html"><b>بخش سوم </b></a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4827-2013-10-21-18-06-00.html"><b>بخش چهارم</b></a></span></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><br /></span></span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ مدرّس و استقلال</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> موازنه عدمی در روابط خارجی</b> :</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابوالحسن بنی صدر در کتاب « موقعیت ایران و نقش مدرّس » در بارۀ « اندیشه و اخلاق سیاسی مدرّس » بنابراصل موازنۀ عدمی اینگونه تحلیل می کند: در زمنیۀ روابط قدرتهای خارجی است که نظریه با عمل مدرّس انطباق خیره کننده ا ی می یابد . در حقیقت درتمامی صحنه های بزرگ نبرد، مدرّس پهلوان مبارزۀ حیات ملّی بود. خواه وقتیکه « دستجات سیاسی » حمایتش می کردند و خواه وقتیکه تنهایش می گذاردند، درهمه حال مدرّس صحنه را ترک نکرد . در تمامی مبارزات علیه توطئه های قدرت بی رقیب انگلیس ( که بدستیاری گروههای حاکم برای محو موجودیت مستقل ایران انجام می گرفت ) رهبر ظفرمند خلق بود. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نحستین پیکار بزرگ که از آن پیروزبدرآمد ، پیکارعلیه قرارداد 1919بود. خود وی در بارۀ این قرار داد می گوید:« قرارداد منحوسی یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاست بی طرفی ما بود... کابینۀ وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر ضدّ او ملّت ایران قیام نمود حال هم هر کس تمایلی به سیاستی نماید، یعنی ما ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود، چه رنگ شمال، چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا ... » </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنی صدر در ادامۀ آن می نویسد : « ... مردم کمال غفلت را داشتند که این قرار داد منحوس چیست، الّا نادری و قلیلی که ازجمله ( حضرات آقایان می دانند ) بنده بودم که درهمان ساعت که قرارداد منتشرشد با او مخالف شدم. تا امروزبالاخره خدا توفیقی به ملّت ایران داد. به استثنای 684 نفر که اصولاً ، فروعاً ، عملاً ناصراً ، منصوراً، سیاستاً و یا کتباً در تمام مملکت ایران موافقت با قرارداد کردند....» </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همان مبارزه و همین پیروزی برای حیات جاوید یافتن و در زمرۀ قهرمانان تاریخی یک ملّت کهن درآمدن ، کفایت. مدرّس پس از این پیروزی آفتاب آسمان تاریک ایران شد، آقا شد و می توانست درکناری این سابقه را ذخیرۀ پایان ناپذیر آسایش وآقائی خویش قرار دهد. اما اگر کسی رعایت موازنه عدمی را وظیفه دینی خود می داند و آدمی که جوهر دارد از صحنه ای به صحنه ای می رود و نبرد را رها نمی کند. این بود که مدرّس در صحنۀ مبارزه استقلال ، استوار و نستوه برجا ماند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیش از قرار داد. با پلیس جنوب و انواع دسته های مسلّح که خارجیان یعنی روسیه تزاری و انگلستان در ایران تشکیل داده بودند، مبارزه می کرد. در مبارزه با پلیس جنوب به ظاهر پیروز شد . اما در واقع این پلیس، پس ازکودتا ، در " قشون جدید" ادغام گردید و البتّه مدرّس جان را برسرمبارزه با این " قشون جدید " گذاشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی جنگ جهانی اوّل پیش آمد و نیروهای جانبداراستقلال ، دولت موقّتی تشکیل دادند وظیفه نیروهای اشغالگربه نبرد پرداختند، مدرّس دراین دولت بود. شکست خوردند و مهاجرشدند. درعثمانی ، مردی که به اندیشه وعمل خویش ، بیانگر موازنۀ عدمی بود، در مدرّسه ای حجره گرفت و ازطریق تدریس ، معاش بسیار ساده ا ی را که آنهمه بوی صلابت وشجاعت بخشیده بود، تأمین کرد. وقتی به حضور خلیفۀ عثمانی رفت ، نظریۀ موازنۀ عدمی خویش را با خود برد ومتذکّر شد که وحدت را نمی توان تنها بنام دین ومرام بوجود آورد. مرام و یا دین اگرمی خواهد مبنای وحدت ملل گردد، باید درهمه جا بیکسان جامۀ عمل پوشد و موجب امتیاز هیچکس بر دیگری نگردد. تنها براساس موازنۀ عدمی است که می توان در یک وحدت واقعی شرکت جست. وحدتی که در آن یک قوای حاکم و بقیّه محکوم باشند، وحدت نیست، زنجیر است و مردمان زیر سلطه ، برای درهم گسیختن خواهند کوشید.( 12 ) </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنی صدردربارۀ مدرّس پس از بازگشت از کشور عثمانی به ایران به این مهم در بارۀ او می پردازد که : [ مدرّس] در بازگشت بوطن، بر آن شد که فرصت انقلاب در روسیه را برای ایجاد یک حکومت مستقل و اجرای کامل موازنه عدمی مغتنم شمارد. دونیرو، جانبدار موازنۀ عدمی ( منفی ] و و جودی[ مثبت] ، با یکدیگررویا روی شدند و به شرحی که در" سیر تحول سیاسی ایران " گذشت، کودتای رضا خانی روی نمود. از آن پس مدرّس ، این مرد موقعیت های سخت و پر خطر، مردی که تنها این موقعیت ها می توانند روشنگر توانائی هایش باشند، با غول استعمار واستبداد در نبردی گلاویزشد که گرچه به مرگ وی انجامید ، اما با مرگ وی پایان نپذیرفت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> موازنۀ عدمی در روابط با گروه بندیهای حاکم و </b>" قشون جدید":</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این امر مسلّم است که جنبشهای مردمی با یکدیگر روابط آلی نمی داشتند و پراکنده بودند. با وجود این کسانی که در شمال کشور رهبری جنبشها را بر عهده گرفته بودند ، یار مدرّس در مبارزه علیه قرارداد 1919 و نیز جانبدار او در مبارزۀ سرنوشت یعنی مبارزه با دولت کودتا بودند. مسلّم است که وی در " کتاب زردئ" نام کسانی را که درتارعنکبوت روابط شخصی قدرت ، مقامهای حساّس را داشتند ، آورده بود و برآن بود تا مگر کشور را از شر حکومتشان بیاساید. مسلّم است که وی از همان شب کودتا با بانیان قشون جدید وارد مبارزه ای آشتی ناپذیرشد و در این راه در بحبوحه سختی ها با تنی چند تنها ماند. بسیاری که خطر و مزایا ی عدم خلوص جنس نالایق شان را برخودشان نیز معلوم کرده بود. وی را در لحظه تعیین سرنوشت، تنها گذاشتند. با اینهمه مدرّس استوارتراز همیشه برجا ماند... مسلّم است که وی با ایجاد شبکۀ ارتباطی با توده های مردم ارتباط مستقیم ایجاد کرده بود. مسلّم است که از تضادهای عارض به تارعنکبوت کمال استفاده را می کرد و سر جنبانان آنرا علیه یکدیگربر می انگیخت. مسلّم است که وی با رضا خان نه بعنوان یک فرد، بلکه بعنوان عامل قدرت انگلیس برای تغییر رژیم ایرن ، یعنی عامل تدارک مقدّمات وضعی که اینک درآنیم ، مخالف بود. مدرّس با رژیم رضا خان ، به مثابۀ رژیمی که آمده است تا مبانی ملّیت واساس استقلال اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و خصوصاً فرهنگی ایران را از میان ببرد مخالف بود. با این تغییر رژیم بهر شکل که در میآمد چه جمهوری و چه سلطنت مخالف بود و به شهادت تاریخ تا آخرین دم نه امید باخت ونه تسلیم شد. در واپسین صحنه ، زهر را سر کشید و ما اگرنمی دانیم در خاطرش چه می گذشت، اما می دانیم مرگ در پنجۀ او زبون شد و قیافۀ صلابت و شجاعت نمون او پیشاروی مرگ، بی تغییربرجای ماند. اگر دو دژخیمی که مأمور شهید کردن او بودند، مست نمی بودند ، در برابر کارگر نشدن زهر ، در برابر قیافه آرام که از آن فروغ امید می بارید، چه می کرد؟...</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و بالاخره مسلم است که تارعنکبوت با همه امکانات جهنمی خویش می کوشید مدرّس را جذب و از خود کند. مدرّس نیز می کوشید درعین استفاده از بر خوردهای درونی عنکبوت ، با آن موازنه منفی بر قرار کند و نگذارد تارها بدست و پای به پیچند . اطلاعات تاریخی در دسترس که اغلب آنها را اشخاص نه چندان درستگار، منتشر کرده اند، می گویند که وی در مجموع موفّق بوده است، یعنی جذب این تار عنکبوت نشده و علیه آن جنگیده است، اما به لحاظ سیاست در گیر کردن" رجال " با رضا خان ، زیاده ازحدّ به برد این در گیریها بها داده است. زیاده از حدّ دشمنی های آنها را با یکدیگر جدّی گرفته است و گمان کرده است که در مبارزه " با رژیم جدید " پای از حدود منافع و موقعیتهای خویش فراتر خواهند گذاشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با توجّه به پراکندگی نیروهای مردمی و حضور کسانیکه (مثل امروز) در بدترین مواقع " ایدئولوژی" ابهام را تبلیع می کردند و در لباس خودی با تمام قوا در تجزیۀ نیروهای مردمی می کوشیدند، با توجّه به تارو مار شدن با تمام شبکۀ ارتباطی وی و گسیختن روابط آلی ( ارکانیک) اش با تودۀ مردم ، مدرّس سخت کوش و خستگی ناپذیر ، جز آن چاره نمی دید که درعین حال هم فرصت ایجاد صف بندی میان جناحهای گروه بندیهای حاکم را مغتنم شمارد و هم ازعلاج قطعی غاقل نشود. چنانکه وقتی چاره را در توسّل به عمل جراحی دید، عدّه ای را برای مجازات انقلابی رضا خان آماده کرد. با وجود اینهمه ، با وجود آنکه مدرّس بطور قطع با گروه های حاکم موازنه منفی داشت، این قسمت از سیاست وی ، در صورتیکه اطّلاعات در دسترس درست باشد، با موازنۀ عدمی چندان سازگاری نمی جوید. و جای این سئوال را باقی می گذارد که آیا همین امید بستن به تشدید برخوردها بر سر قدرت در درون تارعنکبوت، هوش تیز واندیشۀ تدبیرگر او را از توجّه بوسایلی که مردم می توانستند در اختیارش بگذارند ، مانع نشده است؟ گمان نگارنده اینستکه اگر مدرّس زنده بود و می توانست به این سئوال پاسخ بگوید، می گفت : بسیار بودند از"علما" که میان وی و مردم حائل شدند ، برای رضا خان عکس و شمشیر نظر کرده می فرستادند، او را فرستادۀ الهی می خواندند و نیزبسیار بودند " مترقی "ها و " انقلابی " ها که رضا خان را بانی ایران نو مظهر نهضت ملّی و ترقّی خواهی معرّفی می کردند. مگر نبود که چون کار رضا خان را زار کرد ، امثال شاهزاده سلیمان میرزا سلیمان " سوسیالیست" به سراغش رفتند و وعده دادند که مجلس بسود او دگرگون خواهند کرد؟ مگر نبود که مردم را متشّتت می کردند و نیروی مردمی را از اثر می انداختند ؟ مگر نبود که در بحبوحۀ مبارزۀ سرنوشت ، روزنامۀ حقیقت ارگان " حزب کمونیست ایران " خطاب به رضا خان می نوشت " من رضا و تو رضا ، ملت ایران رضا!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه کس هم آنروز می دانستند و هم امروز که بیش از نیم قرن از آن ایاّم گذشته است ، می دانند که هدف مدرّس حمایت از این " سلطنه " وآن " دوله " نبود، می خواست رضا خان نباشد، می خواست ایران مستقل باشد. اگر رضا خان و قشون جدید را ( که ستون فقرات موجودیت گروه های سازمان یافته در تارعنکبوت روابط شخصی قدرت است ) از میدان بدر می کرد ، تارعنکبوت تاب مقاومت از دست می داد و ایران از بلای تاریخی " رجال" یعنی همین تارعنکبوت می آسود. آیا به صراحت به احمد شاه پیام نفرستاد که " من از تو حمایت نمی کنم، با رژیم جدید" عامل سلطۀ خارجی مبارزه می کنم ؟ آیا از یاد ببریم آنروز که چون رضا خان دیوانه و عاصی گریبان پیراهن کرباسینش را در مشت گرفت و فریاد زد" سید آخر تو از جان من چه می خواهی ؟" سید ، با سیمائی سرد و مصمّم و امیدوار گفت : " می خوام که تو نباشی". آری باید آن سیما و آن وضع را درنظر مجسّم کنیم تا بتوانیم معنای پاسخی را که در آن لحظات اضطراب و هراس داد ، آنسان که باید اندر بیابیم. و بخاطر بیاوریم این پاسخ را وقتی فرستاده دولت انگلیس گفت:« اگر ما دست از رضا خان برداریم شما نیز دست از مخالفت با سیاست ما بر می دارید؟ وی گفت : « وقتی شما اورا رها کنید تازه من او را می چسبم.» و بالاخره فراموش نکنیم پس از آنکه هیچکدام از تیرهایش کارگرنشدند و رضا خان بدست قدرت انگلستان و عمّال داخلی وی یعنی همین سازمان جهنمی تارعنکبوتی ، همین فراماسونها، همین ... شاه شد، وقتی مدرّس درمیدان توپخانه از درشکه چی پرسید: « تا جعفر آباد قصر رضا خان ما را چند میبری » جواب داد: « سه تومان» ، گفت: « سه تومان !! هرگز، سردار سپه سه تومان نمی ارزد ...» </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عادت مدرّس این بود که ، وقتی در مجلس می نشست ، عبا و عمامه را برمی گرفت و بکناری می گذاشت . پس از شاه شدن رضا خان دو حریف برای آخرین بار رویا روی شدند. رضا خان از او خواست که به عادت خویش رفتار کند. گفت: « صبر کنید، اگر دیدم شاه هستید احترام می کنم و گرنه تکلیف خودم را بلدم.» کوشید او را از انجام مأموریت خائنانه اش باز دارد. گفت«به انگلیسیها بگونه ، پشت تو را می گیرم و نمی گذاریم تو را بر دارند." پاسخ رضا خان این شد: نمی توانم ، تعهّد سپرده ام ، اگر بگویم نه ، به اشارۀ آنها همین پیشخدمت که چای می آورد، به من سمّ خواهد چشاند . پس از شنیدن این جواب ، مدرّس ازجا برخاست و گفت: « بمیری هم که رضاخانی». هر دو یکدیگر را برای آخرین بار آزمودند. رضا خان دانست که شاه شدنش مدرّس را از راه ، از این مبارزه بغایت بزرگ و تعیین کننده منصرف نخواهد کرد و مدرّس نمی دانست که رضا خان بیش از آن حقیر است که بخود جرئت عصیان به ارباب خارجی دهد. دست در کار نابود کردن وی شد. اگرجاسوس یار نمائی راز را به دشمن نمی سپرد؟... <b>( </b>13 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> استعمار و سلطۀ بیگانه</b> </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تکمیل همایون در بارۀ نظر مدرّس به« استعمار و سلطۀ بیگانه » فرازها ئی از نظراتش را بدین صورت می آورد: - « در قرون اخیره وضعیات دنیا دراثر كهنه شدن بعضی دول و غفلت بعضی دول و غرور بعضی دول، در دنیای كهنه، بعضی دول به خیال ترّقی خود افتادهاند . یا از هوشیاری یا از احتیاج یا از تجدّد، بالخصوص در اروپا، در قرون اخیره، از صد و پنجاه سال قبل یك دولتهایی وجود پیدا كردند و درصدد برآمدند كه دول كوچك دنیا را بخورند. البتّه وضعیات دنیا همیشه این اقتضا آت را داشته است. یك قسمت بزرگش مقارن شده است با عمر و دنیای ما ، از زمان اجداد و پیران ما تا رسیده است به امروز.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البتّه معلوم است همچو دولی مختلفاند . اعقل دارد،عاقل دارد، اغنی دارد غنی دارد ، بعضی به رویّۀ عقل در مقام بلع دول كوچك نهنگ وار حمله میكنند و هی دول بزرگ را كوچك كوچك كردند و خوردند و قوی شدند و سایرین ضعیف؛ بعضی كه عاقل بودند، لقمههای درشت درشت را بلعیدند تا كمكم قوی شدند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وضعیات دنیا و غفلت سابقینِ ما و وضعیات جغرافیایی مملكت ما، ما را مبتلا كرده به دو دولت بزرگ همسایه، آن وقت بعضی از سلاطین هم شاید ملتفت شدند ، مثل مرحوم ناصرالدینشاه ، شاید ملتفت شده بودند كه ما دو دولت بزرگ همجوار پیدا كردهایم».</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « بعد از آن كه دنیا تولید چنین دول بزرگی را كرد و بالطبیعه آن دول بزرگ هم به یكدیگر نظر دارند. خصوصاً اگر رفته رفته لقمهها كم شود، بین آنها رقابت تولید شود، این مسئله و این حالت در تمام دنیا همچنین در ایران بود تا جنگ عمومی شروع شد. وقتی این جنگ بین دول بزرگ دنیا برپا شد، بعضی از آنها از حالت عظمت تنزّل كردند و بعضی بر عظمتشان افزوده شد. ما ماندیم و یك همسایه. مدّتها در رژیم سابق و در طرز لاحق، میانۀ این دو دولت به نحوی زندگی میكردیم كه اگر حایلی در بین ما و بحرین اتّفاق میافتاد، اسمش را عدم وسیله[یاعدم] و كِشتی میگذاشتیم و اگر میانۀ ما و بعضی توابع و بلوكات شمال مانعی اتّفاق میافتاد، حمل بر قصور مأمورین میكردیم. لكن بعد از آنكه یكی از همسایههای ما، در نتیجۀ جنگ عمومی اظهر شد و دیگر ظاهر، یكی اقوی شد و دیگری قوی، ما ماندیم [و] یك همسایه دولت یا دولتنما یا مادر دایۀ بهتر از مادر.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گرفتاری داخله و فقر و فلاكت مردم و یك طرفی بودن همسایه ما را كشید به قرارداد؛ یعنی انحصار ایران به یك نفر دولت همسایه. البتّه بعد از این كه رقیب طرف نداشته باشد، مسلماً به مقتضای صلاح خودش رفتار میكند و تقصیری هم ندارد؛ چه البتّه هركسی در مقابل نفع و صلاح خودش است. </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « دولتهای استعماری اروپا ، از سه قرن پیش ، برای استعمار ممالک مشرق کمر همّت بستند، تا این کشورها را به اسارات خود رد آورند. از میان ملّتهای آسیای وسطی ، قومی که در مقابل مطمع بیگانه مقاومت ورزید و خود را لقمه چرب ، اما پرخار و خس نشان داد و ملّت ایران بود.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « موقعیت جغرافیایی ایران ما را مبتلا کرد به یک دو دولت بزرگ ، و همجوار شدیم با دو دولت بزرگ دینا . مقتضای دیانت ما بااین دول، وضعیات اقتصادی و جغرافیایی ما اقتضا دارد که در سلم و صلح باشیم، مگر اینکه متعرّض ما بشوند ، وقتی که متعرّض ما شدند ، البتّه هر ضعیفی باید به قدر میسور در حدود دیانت و نیّات خود در رفع ضرر برآید».</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> استقلال و ناوابستگی</b> </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « دولتهای ، به قدرقوه ، در این مسئله هوشیار بودند که هم مراقب بیابان خشک وهم مراقب دریای تر باشند، یعنی مرا قب دو همسایه ی خودمان که دو دولت قوی و قدرتمند می باشند». </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « ما با تمام دنیا دوستیم تازمانی که متعرّض ما نشده اند؛ هرکس متعرّض ما بشود، متعرّض او خواهیم شد».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- طبیعی است اگردرهمسایگی کسی، همسایه ای با وضعیات غیرمتناسب وجود داشته باشد ، تکلیف آن مشخص است که شب و روز بیدار باشد و متوجه باشد که مبادا خدای نکرده صدمه ای از آن همسایه متوجّه او بشود».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « ما به عالم می گوئیم ما را بگذارید که صلاح وفساد خودمان را می دانیم. من مناسب نمی دانم که دولتها ، دوستان خصوصی پیدا کنند . یکی تعریف ما را بکند ویکی ندامت [ مذمت؟] ...».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « از هر دو لتی که بخواهد دخالت درامورما بکند ، باید از او ترسید ».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « به عقیدۀ من روابط با تمام دول باید حسنه باشد . اما حسنه چیست؟</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نسبت به همسایه ها ، به غیرهمسایه ها، نسبت به دولت شمال ، نسبت به دولت جنوب ، تا چه اندازه و چه نسبت. من باید حسن را در ترازو و بسنجم و ببینم سبکی و سنگینی آنها را ، ببینم به اندازه خودش چیست یا هست یا زیاد هست... تا آن میزان را نفهمم نمی توانم قانع شوم».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « مملکت مستقل بودنش به دو چیز است ، یکی وزارت خارجه و یکی هم اینکه مملکت به همه جا در داشته باشد. به عقیدۀ من مملکتی که دربه همه جا دارد و وزارت خارجه اش محکم است در دنیا استقلالش دارد و این معنی استقلال است.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « باید سفارتخانه ها و قنسولخانه ها را در دنیا عظمت داد و مأمور فوق العاده خوب و عالی داشت به خارج فرستاد. مجلس شورای ملّی باید قانون وزارت خارجه را مقدّم بر تمام وزارتخانه ها بنویسد».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « بنده چه رفته ام و چه شنیده ام یک مأمور وزارت خارجه را ندیدم وقتی که از این جا می خواهد برود از او بپرسند که آنجا می روی می خواهی چه کار کنی ؟ بنده پرسیدم و دیدم که یک مأمور وزارت خارجه نیست که از این دروازه بیرون می رود چیزی دستش باشد که برود به آن چیزی عمل کند ، ولی هر مأموری که از خارجه ها می آید توی این شهر ، من که یک نفر وکیل و آخوندم و با هیچکس مربوط نیستم مرا می شناسد. تاریخم را می داند، سجل احوالم را می داند، خوراکم را ، حتی زمانی که در کوهستان بوده ام و شلغم می خورده ام، می داند!»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد ، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد ؛ ملّت بر ضدّ او قیام نمود. حال هرکسی تمایلی به سیاستی نمود ، ما یعنی ملّت ایران ، با او موافقت نخواهیم نمود. چه رنگ شمال ( = روسیه) ، چه رنگ جنوب ( = انگلستان ) و چه رنگ آخر دینا (= آمریکا).</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « انگلیسها هر جا هرچه ببرند ، در ایران می بازند . چون سیاست آنان در ایران مبنی بر عقل و عدالت و انصاف نیست. لذا محکوم به شکست و عدم موفّقیت خواهد شد».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « قرار داد 1919 قرار داد منحوسی بود. یک سیاست مضرّ به دیانت اسلام ، مضرّ به سیاست بیطرفی ما بود».</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « شاید مشیّت خداوند براین امر قرار گرفته باشد که آزادی و استقلال ما به زور ازما سلب شود ولی سزاوار نیست که ما خودمان به امضاء خود آن را از دست داه و ترک کنیم».</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«اختلاف من با رضا خان بر سر کلاه و عمامه و این مسائل جزیی، از قبیل نظام اجباری نیست ، من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضا خان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده ، مخالفم. من با سیاست هایی که آزادی و استقلال ملّت ایران و جهان اسلام را تهدید کند مبارزه می کنم, راه و هدف خود را هم ميشناسم و در اين مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نميکنم که شما يا کسان ديگري همراهي ميکنيد يا نه. لازمۀ مبارزه در اين راه از خودگذشتگي و فداکاری است که شما نداريد. مرا نه عمر ميدانيد که بنا به مصالح کلی قبولم داشته باشيد و نه علی (ع) که عملم را حجت بدانيد. امور مملکت با اظهار عقيده و ايراد حل نميشود. بايد به عمل پرداخت ».</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- « باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودی را ، یعنی شما برای خودتان ، ماهم برای خودمان از تمایل زیادتر باید احتراز کرد.» <b>( </b>14 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><b>٭</b></span><b> مدرّس و مسئلۀ پول گرفتن از خارجی</b><span class="s2"> </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: right;">
<img alt="839 2 Safari-Jamal" height="314" id="img7799" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/839__2_Safari-Jamal.jpg" style="display: block; margin: 10px auto;" width="500" /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مذکرات مجلس ، مدرّس در دفاع از اعضای کابینۀ مستوفی که مصدّق به انتقاد وثوق الدوله و فروغی<b> در مجلس شورای ملّی – سه شنبه </b>29 شهریور 1305 <b> </b>سخنرانی کرده بود ، مسئلۀ پول گرفتن از خارجی را که در جنگ جهانی اوّل گرفته بودند مطرح کرد که بعقیده نگارنده موضع مدرس و توجیه آن مخالف با اصل موازنۀ منفی و زیر پا گذاشتن آن است و گفت: « دراین ده سال اخیر بعد از جنگ عمومی وقایع مهمّه درایران اتّفاق افتاد مهاجرت دودسته بودند: بعضی عقیده به مهاجرت داشتند، بعضی نداشتند. بعد از مهاجرت که من تقریباً از اشخاصی بودم که زودتر آمدم، قرارداد آمد درکار ویک مسائل بزرگ مملکتی بود، تاریشۀ آن کنده شد. بعد مسئلۀ جمهوری آمد درکار که آنهم یکی از مسائل بزرگ مملکتی بود. بعداز مسالۀ جمهوری مسئلۀ تغییر سلطان آمد، که آنهم یکی از مسائل بزرگ بود. دراین هفت هشت ده سال این چهار مسئلۀ بزرگ مملکتی که سیاسی بود خیلی مایه دارعمیق که صورتی درزیر دارد آنچه دربالاستی تمام این مسائل صورتی داشت وسیرتی مسائل خردی هم که نظیر آنها بود پیش آمد مسألۀ میرزا کوچک خان وآن وضعیات مسألۀ ماژر محمّد تقی خان و آن وضعیات، مسئلۀ خیابانی با آن وضعیات، اینها هم یک کوچکهای این مادّه ها بود. به عقیدۀ من (با کمال تأدّب وکوچکی که دارم نسبت به آقای رئیس الوزرا ) این مسائل یک وقتی باید حل شود. به عقیدۀ بنده مقامی بهتر از اینجا ودولتی انسب تر از این دولت سراغ ندارم. نمایندگان هم که همه خوبند، بعضی دو دوره، بعضی سه دوره، بعضی چهاردوره، بعضی هم یک دوره درمجلس بوده اند. این مسائل باید حل شود، دریک وقت بنده بر نخیزم از خواب ببینم که روز نامه دیشب کار نداشته مسئلۀ مهاجرت را پیش کشیده است یا مطلبی نداشته است بنویسد قرارداد را پیش کشیده است. این مسائل یک وقتی باید حل شود، مسائل رابعه که عرض کردم که مهاجرت ومسئلۀ قرارداد ومسئلۀ جمهوری ومسئلۀ تغییر سلطنت، یعنی تغییر سلطان همه از مسائل مهمّۀ مملکتی است. بنده که اینجا خدمت آقایان حاضرم درهر سه تای اوّل بازیگر میدان و پیشقدم آن جنگها بودم. درمهاجرت آقای رئیس الوزرا بودند، بنده هم جزو مهاجرین با جمعی از آقایان مثل شاهزاده سلیمان میرزا و جمعی از آزادی خواهان یک مشت عقیده داشتند این صلاح مملکت است. سیاست اقتضا میکند یک مشت عقیده داشتند مضرّ به حلّ مملکت است. مسئلۀ سیاسی ونظری ، به دودسته شدند. من از آن دسته بودم که عقیده ام برآن بود که خیر وصلاح مملکت است به مهاجرت رفتیم و هرگز هم تنقید نکردم از آن کسانی که مهاجرت را صلاح مملکت نمی دانستند وغیبت هم نکردیم. مسأله سیاسی بود، خودم صاحب عقیده بودم، رفتم قم، بعد کابینۀ مستوفی الممالک تغییرکرد. کابینه های دیگری که آمد تعاقب کرد. پولهم [رفتیم از آلمانها گرفتیم و خرج کردیم ]</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک نفر از نمایندگان – خیانت کردید .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – خیر خیانت نبود، صلاح مملکت بود وکردیم من عقیده داشتم وکردم .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – به آقای عدلی اخطار میکنم کلماتی راکه منحصراً باید محاکم صالحه بگویند، غیر از قاضی نباید بگوید .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس- من عقیده ام این بود کردم ورفتم وقریب چهار هزارنفر هم همراه پیدا کردیم الان هم که اینجا ایستاده ام باوجود اینکه خسارتها وارد آمد، ژاندارمری ضعف پیدا کرد، الان هم که اینجا خدمت آقایان هستم عقیده ام بر این است که فوائد سیاسی داشت. رجوع کنید به سیاسیون دنیابه فرمودۀ آقا محکمه باید تشخیص بدهد که این عقیدۀ من خوب بوده یا خطا کردم یا سهوکردم یا تقصیر کردم. اگر محکمه دید خوب است یا بد است یا من خطا کرده ام یا اشتباه کرده ام معذورم، ولی اگر محکمه دید من تقصیر کرده ام ومقصّرم البته باید آن محکمه مرا مجازات کند. بعد از مراجعت از مهاجرت، آمدیم تهران با خوفهای زیاد و زحمات بسیار. مملکت متشتّت بود وهر فرسخش یک جائی داشت، جنگ عمومی بود، مملکت با قحطی مواجه شده بود. همانطورکه آقای مصدّق اشاره فرمودند کابینۀ آقای مستوفی بود که بنده وارد شدم، خدمتشان مشرّف شدم وعرض حال دادم نسبت به مملکت که آقا از سرحدّ که من آمدم تا تهران اینطور قحط وغلا بود. آثار قشون روس اغلب غرب را ویران کرده بود. درمملکت نیم فرسخ نیم فرسخش، چهار تا آدم پیدا نمیشد . رشته اش ازهم پاشیده شده است، حالا چه مذاکره با شاه شد بماند. وضعیات انگلیسها درایران چه بود؟ همه تان میدانید من تاریخ نمی گویم ،از روز نامه نقل نمی کنم، تمام مشهوداتم را میگویم. <b>(</b>15 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> از منظر علی مدرّسی</b>« نقش شهید مدرّس در حفظ استقلال ایران در زمان جنگ جهانی اوّل» اینگونه شرح می دهد: </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از شكست آلمان و تجزیهی عثمانی و پیروزی متّفقین ( روس و انگلیس ) مدرّس به ایران بازگشت و از راه اسلامبول به تهران وارد شد . پس از سالها دوری از مركز و تحمّل رنجها و كوششها ، بار دیگر وارد خانه و زندگی محقر خود شد . در حالی كه زن و فرزند خود را از دست داده و فرزندان دیگرش سختیها برده بودند . </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیتالله مدرّس در كابینۀ دولت مستقل ملّی</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیتالله مدرّس و اعضای هیأت دولت در تبعید در ایّام جنگ جهانی اوّل :</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امان الله اردلان - محمدعلی فرزین ( كلوپ) - حسین سمیعی ، ( ادیب السلطنه ) - رضاقلی نظام السلطنه مافی - ؟- آیت الله حسن مدرّس - محمدعلی نظام مافی ، قاسم خان صوراسرافیل </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اشاره:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داستان مهاجرت مدرّس و یاران او از حوادث بزرگ تاریخی كشور ما است كه دربارۀ آن اظهارنظرهای گوناگونی گشته . به هر حال چگونگی این سفر تاریخی مدرّس بدین ترتیب بوده است كه در اواسط دورۀ سوّم در سال 1924 جنگ بینالمللی اوّل شروع شد ، مستوفیالممالك نخستوزیر وقت بیطرفی ایران را به جهانیان اعلام نمود ، لیكن روسیۀ تزاری به بی طرفی ایران وقعی نگذاشته و قوای خود را به سر حدّات شمالی كشور فرستاده و استقلال وطن ما را مورد تجاوز قرار داد و بیشتر نواحی شمال را متصرّف گشته و دامنۀ پیشرفت و تجاوز خویش را تا كرج امتداد داده و تهران را شدیدا مورد تهدید قرار داد . از طرف دیگر نفوذ همسایه جنوبی نیز چه به وسیلۀ خودش و چه به وسیلۀ دست پرودگانش در مركز و ولایات رو به فزونی نهاده وضع اجتماعی و سیاسی ایران را كاملاً پریشان ساخت . هر لحظه امكان داشت پایتخت سقوط نماید. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ارتش هم نه تنها قادر به مقابله نبود بلكه اصولاً در آن زمان ارتش منظّم و نیرومندی وجود نداشت و شاید اگر هم وجود داشت عملاً كاری از دست او ساخته نبود ، همانطوری كه بعدها دیدیم كه ارتش ایران با سابقۀ بیست سالهاش نتوانست در شهریور بیست از ورود قوای متّفقین به خاك ایران ممانعت كند و یا اساساً لحظهای چند مقاومت نماید ، در هر صورت وقتی سیاست بینالمللی كه غالباً از طرف ممالك زورمند و قوی طرح میگردد دیگر حقّ حاكمیّت و استقلال ملل ضعیف مطالبی است كه تنها بر روی كاغذ نوشته شده و هیچ گونه ضامن اجرایی نخواهد داشت . ممالك بزرگ كه امروز غالبا هر كدام به نوعی خود را طرفدار ملل ضعیف قلمداد میكنند بارها در عمل ثابت كردهاند كه بر خلاف آنچه میگویند در مواقع لزوم از قربانی نمودن ملّتها روگردان نبوده و به آسانی حتّی تعهّدات خویش را نادیده میگیرند . </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در هر حال كشور ما از شمال مورد تجاوز قوای روسیۀ تزاری قرار گرفت و از جنوب گرفتار سیاست خطرناك انگلستان شد .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هیأت دولت تا پاسی از شب گذشته مشغول مذاكره بودند و بالنتیجه نتوانستند تصمیمی اتّخاذ نمایند ، فقط رئیسالوزراء ( مستوفی الممالك ) ازاتاق هیأت دولت بیرون آمده چنین گفت :" شما هنوز اینجا هستید ؟ " و محرمانه به چند نفر گفت تا زود است مهاجرت نمائید . در اثر این مذاكرات ملّیون قرار گذاشتند كه صبح تهران را تخلیه كرده به طرف قم مسافرت نمایند . </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مقصود اصلی از مهاجرت آزادیخواهان كه بدین صورت به وسیلۀ مستوفیالممالك عنوان شده آن است كه در آن روز مهاجرت تنها راهی بوده كه به نظر عموم روشنفكران برای حفظ استقلال ایران میرسیده است .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> مهاجرت برای حفظ استقلال ایران</b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بامداد آن شبی كه هیأت دولت مدّتها وقت خود را برای پیدا نمودن راه و چارهای صرف نمود و بالاخره نخستوزیر وقت با اشاره دستور مهاجرت را داد 27 نفر از وكلای مجلس دورۀ سوّم و تعداد زیادی از طبقات مختلف به سوی قم حركت نمودند و وقتی بدانجا رسیدند كمیتهای به نام كمیتۀ دفاع ملّی تشكیل داده و بر آن شدند كه به كمك قوای ژاندارم و اتّحاد با دولت عثمانی از استقلال و آزادی ایران دفاع نمایند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی آوازۀ تشكیل این كمیته پراكنده گشت قوای روسیه از تصرّف تهران منصرف گشته تصمیم گرفت كه قوای خود را از قزوین به ساوه فرستد تا آزادیخواهان را از قم تار و مار نموده و رابطۀ آنان را با مركز قطع كند . كمیتۀ دفاع ملّی هم در محلّ رباط كریم با قوای روسیۀ تزاری برخورد نموده و این زد و خورد منجر بدان گشت كه آزادی خواهان از قم بیرون رفته و پراكنده شدند .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس نیز خود را به اصفهان رسانید و برای اینكه بتواند عدّهای مجاهد جمعآوری نماید ، با اینكه بدو پیشنهاد شده بود كه از مردم اعانه گرفته شود ، قبول ننموده شعبهای از بانك ملّی را در اصفهان تأسیس نموده و قرار گذاشتند كه مبلغی از سرمایه آن را به عنوان قرض برای این كار صرف نمایند .</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اصفهان مرحوم حاج آقا نورالله مسجد شاهی به ایشان قول داده بود كه در این سفر ( مهاجرت ) با مدرّس باشد به شرط اینكه بدو مهلت داده شود كه چند روزی را برای آماده نمودن وسائل سفر و كارهای دیگر در اختیار او بگذارند .</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس به خاطر اینكه حاج آقا نورالله را بدین سفر تشویق نماید ، دیگران را امر به حركت داد و خود تنها در اصفهان مانده منتظر آماده شدن ایشان گشت . در این مدّت مسافرتی نیز به "ده اسفه" نموده به طوری كه خواهر زادۀ ایشان كه خود ناظر بوده(1) در یادداشتهای خود مینویسد:</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
" به خاطر دارم كه شخصا تفنگ آلمانی و قطار بسته و بر اسبی سوار بودند چموش و سركش كه به جز خود ایشان كمتر كسی حریف آن بود . "</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از چند شب توقّف در اسفه به اتّفاق اخوی خود (2) به اصفهان برگشتند و چون باز مرحوم حاج آقا نورالله مسجد شاهی مهلت خواسته بود مدرّس دو شب دیگر هم در نجفآباد منزل مرحوم حاج سیّد علی توقف كرده و عاقبت از آنجا اخوی خود را مرخص نموده و تنها برای ملحق شدن به دیگر مهاجرین حركت نمودند .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فصل سرما و زمستان در سفری یكّه و تنها ، چنانكه خود مدرّس بعداً گفته با مشكلات زیادی كه از جمله برخورد با سربازان روسی بوده مواجه گشته تا آنكه در كرمانشاه به رفقای دیگر ( مهاجرین ) خود میرسد . در كرمانشاه در یك مدرّسه اقامت مینماید .</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناگفته نماند كه در این سفر مدرّس سمت ریاست هیأت مهاجرین را دارا بوده است . </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭</b><b> تشكیل دولت موقّتی و نقش مدرّس در ایّام مهاجرت</b> </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قوای روسیه تزاری به قصد تسخیر بغداد تا قصر شیرین ، آخرین نقطۀ مرزی ایران پیش رفتند . ولی در آنجا از قوای عثمانی شكست سختی خورده تا آوج ( بین همدان و قزوین ) به عقب رانده شدند . موقعی كه قوای روسیۀ تزاری كرمانشاهان و همدان را تخلیه كرده و به آوج عقب نشستند ملّیون دوباره مجتمع گشته و در كرمانشاهان تحت ریاست نظامالسلطنه مافی تشكیل هیأت دولتی دادند به اسم حكومت مستقلّ موقّتی ( سال 1335 هـ ق ) اعضاء این دولت و كابینه عبارت بودند از :</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- نظامالسلطنه رئیس هیأت دولت موقّتی ( رئیسالوزراء)</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- مدرّس وزیر عدلیه و اوقاف</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3- ادیبالسلطنه سمیعی وزیر كشور</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- عباس میرزا سالار لشكر </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5- فرمانفرمائیان وزیر جنگ </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6- میرزا قاسم خان صور اسرافیل وزیر پست و تلگراف</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7- عّالملك اردلان خزانهدار</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8- محمدعلی كلوپ ( فرزین ) وزیر دارایی</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كابینۀ مزبور همینطور به حال خود باقی بود تا اینكه انگلیسیها با قوای عثمانی در بینالنهرین جنگ سختی كرده و در اثر اینكه به قوای عثمانی تلفات سنگینی وارد میشود ناگزیر بغداد را تخلیه و عقبنشینی اختیار مینمایند . مهاجرین ایرانی نیز به همراهی قوای عثمانی همینطور عقبنشینی كرده تا بالاخره از طریق سوریه خود را به اسلامبول میرسانند. مدّت این مهاجرت تقریباً دو سال به طول میانجامد(3) . </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت عثمانی و ایران در جنگ جهانی اوّل </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عثمانیها از پیشآمد تشكیل دولت آزاد در كرمانشاه از طرف ایرانیان قلباً ناراضی شدند ولی در مقابل آلمانها تظاهری به مخالفت نكردند ، زیرا مدرّس با این ترتیب نقش آنان را بر آب كرده بود. چه دولت عثمانی كه كوچكترین ادعایش نسبت به ایران آذربایجان و ایالت زهاب بود . و حدود زهاب را به طوری تعریف و توصیف میكردند كه خاك همدان و ملایر را در بر میگرفت . به خیال خودشان تصوّر میكردند مورد ادعای خود را عملاً تصرّف كردهاند و اگر جنگ به نفع متّحدین تمام شود قضیّه خاتمه یافته محسوب است ؛ ولی یك وقت متوجّه شدند كه در پشت جبهۀ آنان ، دولتی ایرانی ، تشكیل یافت و دولت آلمان كه علمدار جنگ است این دولت را به رسمیت شناخته و تقویت میكند ، یعنی برای ادارۀ امور دولت و قشون ایرانی آن پول میدهد ؛ عثمانیها كوشش خود را برای ایران بینتیجه میدیدند ، و از طرفی قسمتهای دیگری از خاك آنان مورد تعرض متّفقین قرار گرفته بود و حجاز و سوریه آثار عدم صمیمیت خود را با تركها ظاهر كرده بودند ، بدین ترتیب كه شریف حسین فرمانفرمای حجاز با متّفقین قراردادی بست و به نفع آنان وارد جنگ گردید ، حملۀ انگلیسیها به عراق به همین دستآویز بود .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رفته رفته مخالفت عثمانیها ظاهر شد ، قتل عدّۀ زیادی ژاندارم و داوطلب ایرانی نتیجۀ خیانت و سوء نیّت عثمانیها بود والّا به عقیدۀ مرحوم مدرّس اگر عثمانیها صمیمیت داشتند با كمك ایلات ایرانی كه کلّاًدر مقاومت با روسها اتّفاق كرده بودند و عدّۀ زیادی از قشون روسیه را در گوشه و كنار كوهها و درّهها غافلگیر و به قتل رسانده بودند ، جلوگیری از روسها و راندنشان به طرف قزوین كاملاً امكانپذیر بوده است .</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عثمانیها گرفتاری دربار خلافت را در داخل كشور خودشان بهانه قرار داده و قدم به قدم عقبنشینی میكردند زیرا در صورت پافشاری در مقابل روسها ، دولت آزاد ایرانی روز به روز مستحكمتر میشد و ممكن بود با تهیّۀ قوای كافی از قسمت ایالات غرب كه قشون خیزترین نقاط ایران است هر زمان اراده كردند بتوانند قوای عثمانی را خلع سلاح نمایند ، با این ترتیب قوای آنها در نزدیكی همدان حالت محاصره شدن را داشت . از طرفی آلمانها را تحریك كردند كه بدون عقد قرارداد و اخذ رسید دیگر پول به ایرانیان ندهند ، مرحوم مدرّس دولت آزاد را از انعقاد قرارداد و دادن رسید پولها منع كرد و گفت: «اگر شما میل دارید ، ما با جان و شما با پول با یكدیگر شركت و با دشمن مشترك جنگ میكنیم و اگر میل ندارید شما به تكلیف خودتان رفتار كنید ما هم هر چه صلاح دیدیم انجام میدهیم !!»</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این موقع قوای روسیه از راه قم به اصفهان و اراك وارد شد و از طرف همدان نیز روسها قوای ملّی دولت آزاد ایران و عثمانی را كه صاحب منصبان آلمانی داشتند در هم شكستند و خطر به مركز دولت آزاد بدون بودجه و پول ( شهر كرمانشاه ) نزدیك شد . ناچار دولت آزاد ایران با آزادیخواهان و باقیماندۀ قوای خود به طرف بغداد حركت و در آنجا دسایس عثمانیها اساساً تشكیلات منظّم آنان را از هم گسیخت . عدّهای از آزادیخواهان از طرق مختلفه به ایران برگشته و یا در كربلا و نجف و كاظمین با تغییر لباس سكونت اختیار كردند . ولی مرحوم مدرّس و جمع دیگری به پایتخت عثمانی اسلامبول عزیمت كردند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> مدرّس در اسلامبول پایتخت خلافت عثمانی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید حسن مدرّس بعد از ورود به اسلامبول در درجۀ اوّل دچار عسرت و بیپولی میشود و مناعت طبع وبلندپروازی و علوّ همّت او مانع بوده كه به كسی از ایرانیان یا عمّال دولت عثمانی اظهاری نماید ، و افسران آلمانی هم بعد از ورود مهاجرین به بغداد یك مرتبه مفقودالاثر شده و دیگر دیده نشدند ، مرحوم مدرّس بدون معرّفی كامل خود در مدرّسۀ ایرانیان اسلامبول به نام یك فرد مهاجر ساده ساعاتی از اوقات خود را در آنجا تدریس میكند و با حقوق كمی كه به او میدادند امرار معاش مینماید <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شخصیت مدرّس را از اقامت در اسلامبول و ملاقاتهای رسمی وی با رجال برجسته و سیاسی آن كشور به خوبی میتوان تشخیص داد<span class="s3">. </span>زیرا مدرّس در این مهاجرت تقریباً جنبۀ ریاست روحانی مهاجرین ایران و از طرف دیگر سمت نمایندگی روحانیون ایران را داشته به علاوه در كابینۀ متشكّله در كرمانشاهان و اسلامبول مقام وزارت عدلیه و اوقاف را نیز دارا بوده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنین در هنگام ملاقات رسمی كه با پرنس <span class="s3">"</span>سعید حلیم پاشا<span class="s3">" </span>وزیر كشور وقت، <span class="s3">"</span>طلعت پاشا<span class="s3">" </span>كه پس از مدّتی صدر اعظم میشود و <span class="s3">"</span>انور پاشا<span class="s3">" </span>وزیر جنگ و دیگر وزراء دولت عثمانی در هیأت وزراء مینماید، با آنكه اتاق مبله بوده معهذا مدرّس روی زمین مینشیند و تمام وزرا به احترام وی مجبور میشوند صندلیها را ترك گفته روی زمین بنشینند<span class="s3">.(4) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> ملاقات مدرّس با خلیفه و هیأت وزرای عثمانی</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلیفۀ عثمانی كه آوازۀ رشادت و فعّالیت و قوّۀ بیان مدرّس را شنیده بود و اساساً سلاطین عثمانی بعد از برخورد به مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی همدانی ، همیشه در مقام نزدیكی با علماء ایرانی و شیعه بوده و در واقع سید جمالالدین دیگری را در بین ایرانیان جستجو میكردند ، لذا در مقام ملاقات آن سیّد جلیل برآمد و با وسایل معموله وقت ملاقات معیّن كردند ؛ و مدرّس به حضور خلیفه بار یافت <span class="s3">. </span>در آن موقع قاضی القضاة كه بزرگترین مقام روحانی در دولت عثمانی بود حاضر بوده است ؛ اهمّیت این مقام در كشور عثمانی به حدّی است كه مكرّر قاضیالقضاة حكم قتل خلیفه را صادر كرده و به دست ولیعهد عثمانی اجرا شده است ، كه تاریخ مراتب را حكایت دارد <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از تعارفات معموله ، اوّل قاضی القضاة شروع به مذاكره نموده و قضیّۀ اتّحاد اسلامی و تشكیلات حزب <span class="s3">"</span>اتّفاق و ترقّی<span class="s3">" </span>را كه شعبهای هم در ایران داشتند مورد بحث قرار میدهد ؛ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم مدرّس ، لزوم اتّحاد اسلامی را تأیید و منتهای آمال خود معرّفی و از وجود شعبۀ <span class="s3">"</span>حزب اتّفاق و ترقّی<span class="s3">" </span>و مرام آن اظهار بیاطّلاعی مینماید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قاضی شرحی از مضارّ وجود دولتهای كوچك اسلامی كه به تنهایی قادر به حفظ خود در مقابل دول مسیحی نیستند اظهار و بیانات مفصّلی از منافع تشكیل یك دولت معظم دول اسلامی مینماید و منتظر مشاهدۀ تأثیر سخنان خود در مدرّس میشود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم مدرّس قسمت اوّل را تأیید و قسمت ثانی را هم غیرعملی میداند ، و میفرماید كه چنین دولتی ممكن نیست تشكیل شود مگر به تصدّی <span class="s3">"</span>حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام جدّ گرامی من<span class="s3">" </span>زیرا در زمان خلفاء ثلاثه راشدین اوّلیه هم با انجام از خود گذشتگی كه در مدّت تصدّی خود ابراز داشتهاند باز بین مردم عرب و نژادهای دیگر از قبیل ، ایرانی ، مصری ، قبطی و ترك قواعد ملل غالب و مغلوب حكمفرما گردید<span class="s3">.</span>فقط حضرت امیر علیهالسلام بود كه خواست تمام مسلمانان را به یك نظر نگریسته یعنی عرب را بر سایر اقوام ترجیح ندهد ، و خلافت دنیایی اسلامی تشكیل دهد، كه فوراً قوم عرب به دسایسی از قبیل جنگ جمل و صفّین و نهروان با او مقاومت كرده و مانع پیشرفت و نهضتش شدند<span class="s3">. </span>آیا حضرت قاضیالقضاة از نژاد ترك یا نژادهای دیگر انتظار بیشتری از قوم عرب دارد ؛ یا مقصود استعمار سایر ملل جهان است ؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان محمّد پنجم خلیفۀ عثمانی ، كه حریف را پر زور دید برای اینكه كار به جای باریك نرسد ، در مذاكرات دخالت میكند وآزادی و تجدّد و اختلاف بین مشروطه و استبداد را مورد گفتگو قرار میدهد ؛ و میگوید ملّت ایران هنوز زود است كه به مشروطه نائل شود <span class="s3">. </span>به دلیل آنكه اختلاف عقیدۀ مردم ، علاوه بر اینكه مانع پیشرفت امور كشور شده اساساً امنیت را هم در سراسر ایران مختل كرده است<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در جواب میگوید ، دولت مشروطۀ ما پیشرفت شایانی كرده است<span class="s3">. </span>تشكیلات اداری خود را اصلاح كرده كه از آن جمله تأسیس پستخانه است كه با تمام ملل دنیا مستقیما ارتباط حاصل كرده و هیچ دولتی در داخلۀ ما دیگر پستخانه ندارد و ناچار است مراسلات و مراجعات سیاسی خود را به پستخانۀ ما رجوع و خودش فقط برای امور سیاسی شخصی خود پیك سیاسی داشته باشد ، ولی حق ندارد به نام ارسال مرسولات اتباع خود یك شعبۀ رسمی پستی و در واقع اداره جاسوسی هم داشته باشد<span class="s3">. </span>اعلیحضرت سلطان تصدیق خواهند فرمود كه امور كشوری الاهم فالاهم دارد<span class="s3">. </span>ایجاد پستخانه مربوط با ملل عالم فوقالعادّه مهم و در كشور حكم شریان و اعصاب را در بدن انسان دارد ، بدیهی است متدرّجاً به رفع نواقص دیگر خود اقدام خواهیم كرد <span class="s3">. </span>و كشور ما ابداً از طرف ایرانیان عدم رضایت و ناامنی نسبت به مشروطه ندارد و این همسایگان هستند كه به واسطۀ حفظ موازنۀ سیاست خودشان یا تحصیل و تأمین منافع و یا به طمع خاك ما این تشبثات را ایجاد و دامن میزنند <span class="s3">!!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كلّیۀ مطالب فوق كنایه و نسبت به دولت عثمانی بود ، زیرا عثمانیها ضمن قراردادهایی كه با چهار دولت معظم اروپایی <span class="s3">: "</span>انگلیس<span class="s3">" </span>، <span class="s3">"</span>فرانسه<span class="s3">"</span>، <span class="s3">"</span>ایتالیا<span class="s3">" </span>و <span class="s3">"</span>آلمان<span class="s3">" </span>منعقد كرده بودند ، برای آنان حقّ تأسیس پستخانه قائل شده بودند و تا زمان تشكیل دولت تركیۀ جدید این رسم در كلیۀ كشورهای وسیع عثمانی برقرار بود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدر اعظم عثمانی پرنس سعید حلیم پاشا ، مقاومت و معارضه شدید مدرّس را با سلطان مشاهده كرد ، و خلیفۀ خود را در مشت توانای پسر خلیفه روز غدیر <span class="s3">(5) </span>مغلوب و بی چاره یافت <span class="s3">! </span>برای خلط مبحث صحبت را به قوای نظامی كشید و گفت خوب است نظامیان <span class="s3">"</span>عجم<span class="s3">" </span>مثل نظامیان دولت عثمانی بشود <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این بیان دو نكته باریك داشت ، یكی آنكه دولت عجم نگفت ، زیرا دولت عثمانی برای هیچ دولت و تشكیلات اسلامی غیر از خودشان رسمیت واقعی قائل نبودند ، دیگر اینكه در كلمۀ عجم قصد اهانت داشته ، چه یكی از معانی بعیدۀ عجم حیوان بی زبان و یا زبان بسته است <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس فورا متوجّه گردیده و گفت<span class="s3">: </span>جناب صدر اعظم اوّلاً از حال به بعد از استعمال كلمۀ عجم خودداری فرمائید <span class="s3">. </span>زیرا این كلمه با معنی موهنی كه دارد بر غیر عرب عناداً اطلاق شده و ایرانیان و اتراك و تاتار را به قصد اهانت ، عدّهای از اعراب متعصّب <span class="s3">"</span>عجم<span class="s3">" </span>گفتهاند<span class="s3">. </span>ما و شما مشتركاً مورد همین اهانت هستیم و دیگر آنكه اگر مقصود شما از عجم ایران است ، باید دولت ایران بفرمائید ، اما راجع به اصل مطلب اگر ما موفّق شدیم قلوب تمام ملل عثمانی و ملّت ایران را متّحد نمائیم به مراتب بر اتّحاد لباس و قشون ترجیح دارد <span class="s3">!!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همین مباحثه باعث شد كه در قرارداد جدید تركیه مقیّد شده كه از كلمه عجم و عثمانی متقابلاً خودداری شود <span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> بازگشت مدرّس از مهاجرت</b><span class="s4"> </span>: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از شكست آلمان و تجزیهی عثمانی و پیروزی متّفقین <span class="s3">( </span>روس و انگلیس <span class="s3">) </span>مدرّس به ایران بازگشت و از راه اسلامبول به تهران وارد شد <span class="s3">.</span>پس از سالها دوری از مركز و تحمّل رنجها و كوششها ، بار دیگر وارد خانه و زندگی محقّر خود شد <span class="s3">. </span>در حالی كه زن و فرزند خود را از دست داده و فرزندان دیگرش سختیها برده بودند <span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس ایّام فترت خود را میگذرانید و لذا مدرّس مانند سابق مشغول تدریس فقه و اصول گشت و اینبار در حالی كه در مسجد سپهسالار <span class="s3">(</span>مدرسۀ شهید مطهّری كنونی <span class="s3">) </span>برای طلّاب علوم دینی درس میگفت و سمت تولیت آنجا را نیز داشت ، در كارهای سیاسی نیز مداخلهی مؤثّر و قاطع مینمود<span class="s3">. </span>با بازگشایی مجلس، مدرّس دوباره به نمایندگی مردم تهران انتخاب شدو به مجلس رفت<span class="s3">.( 16 ) </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>٭ وزارت خارخارجه و سفارتخانۀ ایران</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>مدرّس در جلسۀ ۱۰۹ دورۀ ششم با توجّه به این امر می گوید<span class="s3">: «</span>حقیقة و فی النفس الامر مملکت مستقل بودنش به دو چیز است<span class="s3">. </span>یکی وزارت خارجه و یکی هم این که مملکت به همه جا در داشته باشد<span class="s3">. </span>به عقیدۀ من مملکتی که در به همه جا دارد و وزارت خارجه اش مهمّ است در دنیا استقلال دارد و این معنی استقلال است<span class="s3">. </span>حالا معنی این را <span class="s3">(</span>در به همه جا داشته باشد<span class="s3">) </span>یک وقتی به مناسبت می گویم که باید ملتفت باشد که هرکس بخواهد از استقلال دولتی بکاهد<span class="s3">. </span>از درهایش می کاهد<span class="s3">. </span>وزارت خارجه را باید اُبّهت داد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باید سفارتخانه ها و قنسول خانه را در دنیا عظمت داد و در هر کدام مأمور فوق العاده خوب و عالی داشت و به خارج فرستاد<span class="s3">. </span>مجلس شورای ملّی قانون وزارت خارجه را مقدّم بر تمام وزارتخانه ها بنویسد<span class="s3">. </span>بنده چه رفته ام و چه شنیده ام، یک مأمور وزارت خارجه را ندیدم وقتی که از این جا می خواهد برود از او بپرسند که آنجا می روی می خواهی چکار کنی؟ بنده پرسیدم و دیدم که یک مأمور وزارت خارجه نیست که از این دروازه که بیرون می رود چیزی دستش باشد، که برود و به آن چیز عمل کند<span class="s3">. </span>ولی هر مأموری که از خارجه می آید توی این شهر، من که یک نفر وکیل و آخوندم و با هیچ کس مربوط نیستم، مرا می شناسد<span class="s3">. </span>تاریخم را می داند، سجلّ احوالم را می داند<span class="s3">. </span>خوراکم را حتّی زمانی که کوهستان بوده ام و شلغم می خورده ام می دانند<span class="s3">. </span>اماّ مأمور ما<span class="s3">: </span>من نرفته ام اما دیده ام، آقای آقا سیّد یعقوب هم فرمودند هر کدامش را می دیدم، با آنها داخل مذاکره می شدیم که چه می کنید؟ می گفتند<span class="s3">. </span>حفظ تبعۀایران<span class="s3">. </span>هر کجا می رفتیم می دیدم تبعۀ ایران می آیند و شکایت می کنند از دست مأمور ایران<span class="s3">. </span>اگر چه خوب نمی دانم که مأمور خارجه مان بد باشند<span class="s3">. </span>اما مأمورین خارجه مان بد است<span class="s3">. </span>ولی از باب اتّفاق خوب شده است که مأمورین خارجه مان همه بد است<span class="s3">. </span>والّا همۀ اهل مملکت می رفتند بیرون<span class="s3">. </span>این را هم غفلت نکنید که به مقتضای روز این بدی خوب شده است<span class="s3">. </span>چرا؟ به جهت اینکه تحقیق کردیم قریب بیست هزار نفر از کردستان ایران در خارج بودند می گفتیم چرا آمدید می گفتند از دست ظلم<span class="s3">. </span>در ایران زن می گرفتیم بیست تومان از ما می گرفتند<span class="s3">. </span>پدرمان می مرد، یک چیزی از ما می خواستند<span class="s3">. </span>حالا وارد در این مسئله نمی شوم<span class="s3">. ...</span>یک دفعه من آرزو داشتم که یک بودجه وزارتخانه بیاید بگوید<span class="s3">: </span>صد هزار تومان به من بدهید می خواهم یک سفارتخانه در لندن درست کنیم یا یک سفارتخانه در فلان جا بنا کنیم<span class="s3">. </span>عظمت سفارتخانۀ ما به این نیست که صد دینار حقوق منشی به آن اضافه کنیم و مأمورین ما بروند در کاروانسرا و توی هتل منزل کنند و هر که وارد می شود عوض این که پذیرایی کنند، یک توقّعی از او بکنند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینها را دیده ام و عرض می کنم<span class="s3">. </span>چرا ما باید وزیر مختار نداشته باشیم در تمام ممالک آسیایی؟ در ژاپن داشته باشیم<span class="s3">. </span>در چین داشته باشیم امّا ما هنوز حلاوت استقلال و حلاوت سطوت و سلطنت را نچشیده ایم<span class="s3">. </span>همین را فهمیده ایم که صد دینار زیاد یا کم کنیم<span class="s3">. </span>بنده موافقم که وزارت خارجه را باید توسعه داد، اهمّیت و عظمت داد<span class="s3">. </span>اما مأمور خارجه، کدام امر از امور ممالک خارجه بین مأمور ما و دولت خارجه فیصله می یابد؟<span class="s3">» </span>خواننده توجّه به دوره بیان این مطالب دارد<span class="s3">. </span>دوره ای که ایرانی در اوج تحقیر از خود هیچ نداشت<span class="s3">. </span>در جایی دیگر در مقدّمۀ کتاب زرد به بررسی مفصّل مرام ها و مسلک های وارداتی می پردازد و می گوید<span class="s3">: «</span>اینها برای ما مرام ها و مسلک هایی آوردند که حالا مارهای کوچک اند و بعدها برای ما افعی های زهرآگینی خواهند شد<span class="s3">.» </span>در بررسی لایحۀ حکومت نظامی می گوید<span class="s3">:«</span>من از گاو می ترسم چون شاخ دارد اما عقل ندارد<span class="s3">.» </span>تعریف رابطه فرد یا جامعه با انسان ها و جوامع باید روشن شود<span class="s3">. </span>در چنین زمانی می دانیم که باید در مقابل چه کنیم<span class="s3">. </span>نه تنها لازم است که جوامع و نوع رابطه را شناخت بلکه لازم است تا به زمان و سیر تحوّل آن نیز توجّه نمود<span class="s3">. «</span>تاریخ نویسان ما باید همۀ امکانات را داشته باشند که کوله پشتی خود را بردارند و در تمام دنیا بگردند و ملل موفّق را و ناموفّق را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند، نقاط قوّت، نقاط ضعف آنان را دریابند و بیاورند و با وضعیات ملّت و مملکت خودشان مقایسه کنند و بگویند و بنویسند، امروز با یک کتابخانه و دو کتابخانه نمی توان تاریخ نوشت، همۀ دنیا اسناد و مأخذ تاریخ شده است<span class="s3">. </span>یک حادثه امروز ریشه در دهها سال قبل دارد و یک اتّفاق فردا محصول جریانی از امروز است<span class="s3">... </span>ما در عصری زندگی می کنیم که باید عقل زیستن را بیاموزیم و تقویت کنیم<span class="s3">. </span>دارد غذای روح ما تغییر می کند<span class="s3">. </span>غذای جسم ما هم در حال تغییر است، به جایی خواهیم رسید که هر دو را هم باید کمپانیها برایمان تهیّه کنند و فکر و دست ما در آن دخالتی نداشته باشد<span class="s3">. </span>باید عقل زیستن با این زندگی را بیاموزیم<span class="s3">. </span>به ما تلقین خواهند کرد که عقل و دست شما آلوده است<span class="s3">. </span>صیانت تاریخ ما، دین ما، ملّیت ما، قوانین ما، معیشت فردی و اجتماعی ما را اگر از دست ما خارج کردند و خود متولّی آن شدند<span class="s3">.</span>هر روز چیزی به آن می افزایند یا از آن کم می کنند و ما گیج و منگ نمی دانیم دنبال چه باید برویم<span class="s3">. </span>سالها قبل که من به مکتب می رفتم و هنوز صنعت چاپ نه سنگی و نه سربی، در حدّ وفور فعلی نبود،یک قرآن خطّی داشتم هر کلمه را که یاد نمی گرفتم انگشتم را خیلی راحت به زبان می زدم و روی آن کلمه می کشیدم<span class="s3">. </span>آن کلمه طبعاً سیاه و یا اصولاً و فروعاً پاک می شد<span class="s3">. </span>موقعی که در خدمت استاد می رفتم و می خواستم بخوانم، آن کلمه را که یاد نگرفته بودم می گفتم جناب آخوند این کلمه پاک شده است، یکی دو سال طول نکشید که در قرآن من کلمات تعقلون، تعلمون، تفعلون و<span class="s3">... </span>پاک شده بود و قرآن خطّی من کتابی شده بود آسمانی که در آن نه عقل بود نه علم و نه عمل و از صاحبان عقل و علم و عمل هم فکری به میان نمی آمد<span class="s3">.»(</span>۳<span class="s3">) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس بر این باوربود <span class="s3">: «</span>اگر یک کسی از سر حدّ ایران، بدون اجازهی دولت ایران، پایش را بگذارد در ایران و ما قدرت داشته باشیم، او را با تیر میزنیم و هیچ نمیبینیم که کلاه پوستی سرش است یا عمامه یا شاپو<span class="s3">. </span>بعد که گلوله خورد، دست میکنم ببینم ختنه شده است یا نه<span class="s3">. </span>اگر ختنه شده است بر او نماز میکنم و او را دفن مینماییم و الّا که هیچ<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس هیچ فرقی نمیکند<span class="s3">. </span>دیانت ما عین سیاست ماست، سیاست ما عین دیانت ماست<span class="s3">. </span>ما با همه دوستایم مادامی که با ما دوست باشند و متعرّض ما نباشند<span class="s3">. </span>همان قِسم که به ما دستورالعمل داده شده است، رفتار میکنیم<span class="s3">.» <b>( </b>17 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> مدرّس مخالفت با قرارداد </b>1919 <span class="s4">وثوق الدوله </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطه طلبی بیگانگان </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
غلامرضا گلی زواره در بارۀ <span class="s3">« </span>مدرّس و قرارداد استعماری وثوق الدوله<span class="s3">» </span>می نویسد<span class="s3">: «</span>مورخ الدوله <span class="s3">» </span>که واسطۀ ملاقاتی جهت آشتی بین مدرّس و وثوق الدوله بود، چنین می نویسد<span class="s3">: </span>وقتی به ملاقات مدرّس نایل شدم، اوّل حرفی که زداظهار کرد بسیار کار خوبی کردید در این اختلافات نزد من نیامدید،زیرا شما عضو دستگاه دولت هستید<span class="s3">; </span>حالا چه شد که تشریف آوردید<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شرح قضیه و پیغام وثوق الدوله را بیان نمودم<span class="s3">. </span>مدرّس اظهار کرد که وی <span class="s3">(</span>وثوق الدوله<span class="s3">) </span>بسیار جسور و متهوّر است<span class="s3">. </span>اگر جسارت نداشت مرتکب چنین خیانتی نمی شد، ولی تاریخ تکرار می شود<span class="s3">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عبدالملک مروان سی سال در خانۀ خدا معتکف و اشتغال به تلاوت قرآن داشت، ولی پس از این که به خلافت رسید قرآن را بوسید که تا حالارفیق شما بودم و بعد هم شهر مکّه را آتش زد و به منجنیق بست، به هرصورت وثوق الدوله را حالی نمایید من کار خودم را می نمایم و شما کارخودتان را، لکن من موفّق می شوم و شما ضرر خواهید نمود اگر قراردادلغو شد همیشه متضرّر و منفور و از سیاست دور خواهید شد<span class="s3">. </span>و اگرقرارداد عملی شد و انجام گرفت دیگر انگلیس به شما کاری ندارد وبرای رضایت ملّت ایران شما را فدا خواهد نمود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون پیام مدرّس را برای وثوق الدوله بیان کردم این مرد که خود راصاحب هوش و ذکاوت و دوراندیش می دانست، اظهار داشت<span class="s3">: </span>اگر انگلیسی هارا به عقد این قرارداد متقاعد نکرده بودم، ایران را اشغال می کردندو به جای من و دیگران یک ژنرال یا مامور انگلیسی امور را به دست می گرفت عقیده ام این است که بعد از امضای قرارداد استقلال و تمامیت ایران مصون خواهد ماند<span class="s3">. </span>از گفته های وثوق الدوله چنین برمی آید که او نگران از دست رفتن قدرت سیاسی خودش بوده و به زعم و تصوّر خودفکر کرده تن دادن به چنین قرار داد ننگینی به نفع ایران است، درحالی که اسناد و مدارک مستند بعدها ثابت نمود این برنامه تهدیدی جدّی برای هویّت ایران به شمار می رفت<span class="s3">. </span>روزی وثوق الدوله پس از تنظیم قرارداد به خانۀمدرّس آمد و خطاب به آن سیّد وارسته گفت<span class="s3">: </span>آقاشنیده ام با پیمان تنظیمی بین ما و دولت انگلیس مخالفت کرده اید، مدرّس گفت بلی<span class="s3">! </span>وثوق الدوله پرسید<span class="s3">: </span>دلیل مخالفت شما چیست؟ آقا باصراحت فرمود<span class="s3">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمتی از آن قرارداد را برای من خوانده اند، جملۀ اوّل که نوشته بودید دولت انگلیس استقلال ما را به رسمیت شناخته است، آقا انگلیس کیست که استقلال ما را به رسمیت بشناسد، آقای وثوق چرا شما این قدرضعیف هستید، وثوق الدوله گفت<span class="s3">: </span>آقا به ما پول هم داده اند، مدرّس گفت آقای وثوق اشتباه کرده اید، ایران را ارزان فروختید<span class="s3">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سیاست مضرّ به دیانت</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مورخ الدوله، در مورد وثوق الدوله می گوید<span class="s3">: </span>تصوّر نمی کردم رذایل ابلیسی را بر فضایل ادریسی برگزیند و به پستی میهن خود تن دهد،دریغ است که این خاک تابناک و این آینۀ الهی را با غبار خیانت آلوده ساخته و با امضای چنین قرارداد کلیۀ اعتبارات سابق خود رااز کف رها نموده حال که گامی بر خلاف سیرت صاحبان غیرت برداشته مانیز وظیفه داریم که بر ضدّ او و حامیانش به پاخیزیم و به جمیع وسایل ممکنه ورقۀ ننگین قرار داد اسارت ملّت را پاره سازیم اکنون ما مهیّج ترین لحظات تاریخ را می گذرانیم و در چنین موقعی سکوت وبی تحرّکی در حکم شرکت در خیانت خواهد بود و در ادامه از مدرّس تمنّامی کند که پیشوایی نهضت مخالفان را قبول کند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از تلگراف کاکس به لرد کرزن برمی آید که مدرّس از مهم ترین عوامل ضدّیت با این قرارداد بوده است در بند اوّل آن می خوانیم<span class="s3">: </span>شدیدترین کسانی که مخالف قرار داد هستند به سرکردگی شخص معروف مدرّس<span class="s3">... </span>است<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس، در بیاناتی می گوید<span class="s3">: </span>سیزدهم ذیعقده <span class="s3">1337 </span>ه<span class="s3">.</span>ق یک روز نحسی بود از برای ایران<span class="s3">... </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جزء اعظمش سه نفر بودند آقای وثوق الدوله، صارم الدوله، نصرت الدوله، مردم کمال غفلت را داشتند که این قرارداد منحوس چیست الانادری و قلیلی که از جمله بنده بودم که در همان ساعت که قراردادمنتشر شد با او مخالف شدم تا امروز بالاخره خدا توفیقی به ملّت ایران داد به استثنای ششصد و هشتاد و چهار نفر که اصولاً، فروعاً،عملاً، ناصراً، منصوراً، سیاستاً و یا کتباً در تمام مملکت ایران موافقت با قرارداد کردند باقی تمام ملّت ایران مخالف بودند<span class="s3">... </span>چون امیدوارم آن چه عقیده دارم ذرّه ای مخفی ندارم، عرض می کنم که هیجده نفر از موافقین قرارداد در این مجلس اند<span class="s3">... </span>قرارداد منحوسی یک سیاست مضرّ به دیانت اسلام، مضرّ به سیاست بی طرفی ما بود<span class="s3">... </span>کابینۀ وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر ضدّ او ملّت ایران قیام نمود حال هم هر کس تمایلی به سیاستی نماید، یعنی ما ملّت ایران با او موافقت نخواهیم نمود، چه رنگ شمال، چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا <span class="s3">(</span>امریکا<span class="s3">) </span>ما باید بی طرف باشیم و هیچ رنگی نداشته باشیم صریحاً عرض می کنم بنده بر ضدّ اوهستم<span class="s3">... .» </span>مدرّس پس از توضیح دربارۀ یکی از همکاران و شرکای وثوق الدوله در عقد قرارداد مجدّداً اظهار داشت<span class="s3">: «</span>ایرانی بایدایرانی باشد، سیاستش هم ایرانی باشد<span class="s3">.» </span>آن گاه با ذکر این نکته که مذهب و وطن خواهی ایجاب می کند توبۀ اهل ندامت پذیرفته شود، گفت<span class="s3">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>آغوش ما برای کسانی که بگویند تمایل به انگلیس را رها و ایرانی هستیم باز است<span class="s3">.» </span>هنگام بررسی قرارداد وثوق الدوله در مجلس، مدرّس طیّ بیاناتی خاطر نشان ساخت<span class="s3">: «</span>هی می آمدند و به من می گفتند که این قرارداد کجایش بد است؟ بگویید تا برویم اصلاح کنیم، من جواب می دادم آقایان من یک فرد آشنا به سیاست نیستم<span class="s3">... </span>اما آن چیزی که در این قرارداد به نظرم بد است، همان مادۀ اوّلش است که می گوید ما<span class="s3">(</span>انگلیسی ها<span class="s3">) </span>استقلال ایران را به رسمیت می شناسیم<span class="s3">. » </span>در این هنگام صدای خندۀ نمایندگان از همه جای مجلس بلند شد، مدرّس لحظه ای خاموش ماند<span class="s3">. </span>آن گاه سکوت را شکست و به نمایندگان گفت<span class="s3">: «</span>این حرف مثل این است که یکی بیاید و به من بگوید سیّد، من سید بودن تو را به رسمیت می شناسم<span class="s3">.» </span>مدرّس افزود<span class="s3">: «</span>این قرارداد استقلال مالی و نظامی ایران را از بین می برد چون اگر بخواهیم ایران، مستقل بماند باید همه چیزش در دست ایرانی باشد<span class="s3">. </span>همه چیزش باید متعلّق به ایران باشد، امااین قرارداد یک دولت خارجی <span class="s3">(</span>انگلستان<span class="s3">) </span>را در دو چیز مهمّ مملکت ماشریک می کند<span class="s3">: </span>در پولش و در قوۀ نظامی اش این دلیل اصلی مخالفت من بااین قرارداد است<span class="s3">.» </span>با مخالفت مدرّس و دیگران قرارداد<span class="s3">1919</span>م<span class="s3">. </span>درمجلس به تصویب نرسید<span class="s3">. </span>مدرّس سهم بزرگی در تصویب نشدن این قراردادداشت، <span class="s3">» <b>( </b>18 ) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">◀</span><span class="s3">محمد ترکمان در نوشتۀ خود بنام « </span>گفتگویی ناشناخته با مدرّس نظری بر دیدگاههای سیاسی و اقتصادی مدرّس <span class="s3">» </span>نظرش اینست<span class="s3">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دربارۀ اندیشۀ سیاسی وآراء و افکار شهید مدرّس آثار قابل توجّه و ارزشمندی منتشر شده است و راقم این سطور نیز در حدّ توان اندک خود در ده سال گذشته ، از جمله در سلسله مقالاتی مندرج در یکی از جراید ، در آآذر ماه <span class="s3">1373 </span>بر اساس مذاکرات و موضعگیری های او در ادوار دوّم و سوّم و چهارم مجلس شورای ملّی به ذکر و توضیح آراء و مواضع فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی آن شهید و همچنین نقطه نظرهای او در بارۀ حکومت ، مردم ، مجلس ، انتخابات ، نمایندگان ، سیاست خارجی ، دیانت ، ملّیت ، تاریخ ، آزادی ، قضاوت ، دستگاه اداری ، مناسبات مسلمانان با یکدیگر، اقلّیتهای مذهبی ، نقش امنیت واستمرار درایجاد تمدّنها، تولید ، توزیع ، مصرف و <span class="s3">... </span>پرداخته ام<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک با دستیابی به مصاحبه ای ناشناخته از مدرّس ، که اگر نگوئیم تنها از معدود مصاحبه ها ی مطبوعاتی آن بزرگوار است ، متن آن را به علاقمندان تقدیم و در مقدّمه اشاره ای به نکته های قابل توجّه آن می نمائیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در این گفتگو ابتداء از ایمان و اعتقاد خود به برنامه ریزی و کوشش تشکیلاتی یاد می کند و در پاسخ مصاحبه کننده راجع به مواد برنامه، از سادگی و همچنین محتوی آن به سه مادّه سخن می گوید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>مادّۀ اوّل برنامۀ پیشنهادی برای مجلس <span class="s3">« </span>استقامت در برابر حوادث داخلی و خارجی <span class="s3">» </span>است<span class="s3">. </span>مدرّس با عنایت به فشارهای واردۀ داخلی و خارجی برمجلس وسایرنهادها، مقاومت را از شرایط ضروری وسا مانیابی امور کشور معرّفی می کند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در آغاز بیان مادّۀدوّم برنامۀ خود به دو نکتۀ بسیار مهمّ اشاره دارد که عدم توجّه به آنها موجب عدم دستیابی به اهداف در حرکتهای سیاسی می شود<span class="s3">: </span>نکتۀ اوّل عبارت است از به روز و به هنگام بودن مواضع رجال سیاسی ، یا به بیان دیگر انعطاف پذیری و قدرت تحرّک وعدم تصلّب و توقّف درخطّ مشی، ونکته دوّم نیز ناظر به تشخیص و رعایت اولویتها درهرمقطع زمانی می باشد<span class="s3">. </span>درپرتو چنین نگرشی، مدرّس رفع احتیاجات کشور و مردم و اقدام عاجل درمسائل اقتصادی رابه عنوان وظیفۀ اصلی، ارزیابی می کند و مادّۀ دوّم برنامۀ خود را<span class="s3">« </span>کمک به اقتصادیات مملکت<span class="s3">» </span>اعلام می کند و راه وصول به آن را در چند تبصره به مضمون ذیل چنین می نمایاند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروش خالصجات دولتی به مردم به ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی و معدنی به تأسیس بانک رهنی از جمله از راه وجوه تقاعد مستخدمین ؛ تقلیل و تصحیح نیروهای متمرکز و دستگاههای اداری ؛ فعّال کردن بخش معادن با دادن امتیاز استخراج به اتباع داخله و شرایط اشان ؛ تأسیس کارخانۀ ذوب آهن و راه آهن؛ خریداری حقوق ارباب حقوق از محلّ فروش خالصجات مملکتی و استفاده از وجوه آن رونق بخشیدن به اقتصاد کشور و الغاء مالیات از صنایع دستی جهت تشویق صنتعگران و رشد تولید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تبصره های فوق وقوف مدرّس را به جایگاه والای <span class="s3">« </span>تولید <span class="s3">» </span>در نجات کشور از فقر و وابستگی و عقب افتادگی به خوبی نشان می دهد <span class="s3">. </span>مدرّس که خود و اسلافش در عرصۀ عمل و اندیشه مولّد بودند به درستی به نقش <span class="s3">« </span>تولید <span class="s3">» </span>در ایجاد تمدّن عنایت داشت<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادۀ سوّم برنامۀ مدرّس تکیه بر <span class="s3">« </span>ثبات<span class="s3">» </span>و <span class="s3">« </span>دوام <span class="s3">» </span>هیئت دولتهای مورد تأئید مجلس ،<span class="s3">^ </span>حدّاقل در طول عمریک دورۀ مجلس قانگذاری ، دارد <span class="s3">. </span>او که تجر به های تلخی ازآمد و رفت دولتهای و تزلزل آنها پس از برقراری مشروطیت در ایران است، به حق تشخیص داده بود که تغییر های مداوم و پی در پی و عدم ثبات حاصلی جز پریشانی و هدر رفتن سرمایه های کشور ندارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در جواب سئوال مخبر روزنامۀ <span class="s3">« </span>ایران <span class="s3">» </span>در بارۀ مشکلاتی که از سوی یکی از فرق مسلمانان حادث شده و راه رفع آن ، حلّ مشکل را در گرو تشکیل اجتماعی از نمایندگان دول و ملل مسلمان و اتّخاذ تصمیم درو ن مجمع می بیند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>چنین پاسخی نشانگر درک درست او از حلّ معضلات درونی دنیای اسلام است که نیازمند راه حلهای جمعی به دور از سلیقه های گروهی و فرقه ای است و آن نیز از سوی نمایندگان خود مسلمانان<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جواب به سئوال کننده که جویای عقیدۀ او در سیاست خارجی کشور شده بود، مدرّس با توجّه به موقعیت جغرافیایی ایران و اوضاع روز و تجربیات تاریخی و در پرتو خرد، در چند کلمۀ کوتاه بهترین پاسخ را داه و می گوید <span class="s3">: </span>مودّت به ضمیمۀ استقامت<span class="s3">» </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>در پاسخ سئوال مربوط به انتخابات دورۀ ششم تهران ، با توجّه به آنکه آراء حومۀ تهران مخدوش و از سوی عوامل رضا شاه مورد دخالت و تعرّض قرار گرفته بود و درنتیجه ، امکان حضور وکلای بدون موکّل را در مجلس فراهم آورده بود، مدرّس خواستار تجدید انتخابات در حوزۀ تهران شد تا وکلای طبیعی مردم در مجلس حضور یابند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در بارۀ تجدید استخدام هیئت مستشاران مالی آمریکا ، مدرّس بر اساس یک تحلیل سیاسی و توجّه به قدرتهای جهانی فعّال در ایران و منطقه ، رأی به ابقاء هیئت مذکور می دهد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جواب آخرین سئوال راجع به نقش و جایگاه تشکیلاتی حزبی در یک جامعۀ زنده ، پس از اظهار تأسّف از عدم پاگیری احزاب در بیست سال پس از مشروطه و ذکر این نکته که <span class="s3">« </span>هرچه بوده است اسم بلارسم بوده<span class="s3">» </span>و در نتیجه برخوردار از توفیق و استمرار نشده است<span class="s3">. </span>از همۀ هموطنان می طلبد که بذل جهد ، حزبی از روی تفنّن بلکه مبتنی بر عقیده به نام <span class="s3">« </span>حزب وطنی بر محور مصالح ملی تشکیل دهند و در تقویت مبانی آن بکوشند<span class="s3">. </span>او در پایان ، آمادگی خود را برای عضویت در حزبی که شرح آن رفت برای خدمت جمعی و هماهنگی به کشور و مردم آن اعلام می کند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک از اطالۀ کلام خود داری می کنیم و خوانندگان را به مطالعۀ متن مصاحبه فرا می خوانیم<span class="s3">. </span>در سال <span class="s3">1305</span>، قبل از افتتاح دروۀ ششم مجلس شورای ملّی ، روز نامۀ نیمۀ رسمی ایران در متونی تحت عنوان <span class="s3">: « </span>عقاید نمایندگان مجلس <span class="s3">» </span>، <span class="s3">« </span>در اطراف اصلاحات مملکتی با تعدادی از نمایندگان به گفتگو پرداخته و حاصل آن رادر آن جریده منتشر ساخت<span class="s3">. </span>اوّلین گفتگو با مدرّس انجام گرفت و در تریخ <span class="s3">19 </span>تیر <span class="s3">1305 </span>در روز نامۀ ایران منتشر شد <span class="s3">. </span>روز نامۀ مذکور در مقدّمه ای که بر گفتگوی مدرّس به چاپ رسانده تعهّد کرده است که در شماره های آتی گفتگو با سایر نمایندگان را نیز منتشر سازد و تا حدودی نیز به ان قول عمل کرده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک متن گفتگو را در زیر می خوانید :</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>س <span class="s3">- ]</span>آقای مدرّس <span class="s3">[ </span>راجع به کابینه <span class="s3">] </span>ای <span class="s3">[ </span>که فعلاً سرکار است چه نظری دارید؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – کابینه ای که فعلاً سرکار است بهترین کابینه هائی است که ممکن است تشکیل داد و شکل حاضررا با تکمیل آن بایستی نگاهداری نمود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س <span class="s3">- </span>چون بعضی از وزرات خانه ها وزیر ندارد ممکن است بفرمائید که عقیدۀ شمادر این باره چیست؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – به عقیدۀ من برای وزارت داخله قوام السلطنه خوب است و باید او را وزیر داخله کرد برای وزارت خارجه عقیده دارم مشاور الملک یا مشیرالملک که فعلاً در اروپا هستند وزیر خارجه باشند با معاونت اعتلام الملک یا ظهیر الملک<span class="s3">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س - برای وزارت عدلیه چه نظری دارید؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج <span class="s3">- </span>چون عدلیه نواقص زیادی هم از جهت قوانین و هم از حیث تشکیلات دارد که باید در این دوره رفع کرد لذا محتاج به تأمل زیاد است و الآن نمی توانم برسبیل جزم عرض کنم وفعلاً به همین حال خواهد بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س <span class="s3">- </span>چون مجلس و شورای ملّی روز یکشنبه رسماً افتتاح می شود تشکیلاتی داده اید یا خیر ؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج <span class="s3">- </span>هنوز تشکیلاتی نداده ایم ولی پروگرامی درنظرداریم که در تحت این پروگرام انشاءالله الرحمن در مجلس جمعیتی تشکیل دهیم و چون یک پرو گرام خیلی ساده وعملی و برای مملکت فوق العاده مفید است امیدواریم که جمعیتی تشکیل داده و موفّق به اجرای آن بشویم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س <span class="s3">- </span>ممکن است بفرمائید که موادّ پروگرامی که درنظر دارید عبارت از چیست؟</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – خیلی ساده و عبارت از سه ماده ذیل است:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1 - </span>نظر به آنکه اوّل تشکیل دولت جدید است و البتّه درهر موضع جدیدی اهل حرص و آز در صدد و جلب نفع غیرمترقّی برمی آیند به جهت مادّۀ اوّل پروگرام استقامت است نسبت به حوادث جدیده که از خارج و داخل پیش بیاید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">2 - </span>چون مرام و سیاست به اقتضای روز و وقت است و فعلاً احتیاجات مملکت و ملّت اقوام عاجل در هر گونه امور اقتصادی است ، مادّۀ دوم پروگرام کمک به اقتصادیات مملکت است و چیزهایی که فعلاً در نظرگرفته شده عبارت ازامور ذیل است<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
الف <span class="s3">- </span>کمک مؤثّر به زراعت مملکت و تأسیس بانک فلاحتی <span class="s3">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ب – فروش خالصجات به اتباع داخله به هرترتیب وهر قیمیت که باشد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – تأسیس بانک رهنی از اکثر محلّ و وجوه تقاعد مستخدمین که اینک جمع شده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
د – منتظرین خدمت کردن مستخدمین دولتی که دارای صنعت یا مکنتی هستند و در عوض به کار گماشتن منتظرین خدمتی که نه صنعت و نه مکنت و نه ملک دارند ، به غیر از متخصّصین فنّی که در هر صورت به کار خود باقی خواهند ماند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ر <span class="s3">- </span>دادن امتیازات استخراج معادن و غیره از هرگونه به اتباع داخله با شرایط سهله وکمک کمک دولت <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ه ـ وارد و به کار انداختن کارخانه ی ذوب آهن و تأسیس راه آهن از دو طرف به نحوی که پولهای تخصیص د اده شده برای این کار بیشترش در د اخل ایران صرف شود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ی <span class="s3">- </span>خریداری حقوق ارباب حقوق از محلّ فروش خالصجات مملکتی و احتصاص محلّ آن که قریب یک میلیون می شود در بودجه برای مواقعی که قرضی لازم شود<span class="s3">. </span>به این معنی که فعلاً برای کشیدن راه آهن ده کرور وجه حاضر شده و برای سال آتی هم ده کرور حاضر خواهد شد<span class="s3">. </span>این بیست کرور به مصرف خرید کارخانۀ ذوب آهن و کشیدن خط آهن خواهد رسید و اگر لازم باشد که وجه بیشتری در آن سال به این مصرف برسد این یک میلیون اعتبار خواهد بود که ممکن است با آن بیست کرور قرض کرده و به ضمیمۀ بیست کرور خرج کرد که راه آهن زودتر به جائی منتهی بشود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فی <span class="s3">- </span>الغاء مالیات هائی که بر صنایع یدی در کلّیۀ نقاط مملکت موجود است<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3 - </span>خاتمه دادن به وضعیاتی که در این سه سال اخیر پیدا شده به دست یک کابینۀ ثابتی با هیئت پارلمان ، یعنی از کابینه برای مدّت دو سال نگهداری نمود تا بتواند اصلاحات منظوره را مجرا دارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س - برای ریاست مجلس چه نظری دارید؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – این مسئله موکول به وضعیات داخلی مجلس است و قبلاً نمی توان در این خصوص اظهار نظر و عقیده نمود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س <span class="s3">- </span>در مسئلۀ وهابی ها نظر حضرتعالی چیست؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج <span class="s3">- </span>به عقیده من آن قدمی که ممکن است در این خصوص بر داشت این است که در ایران یک کنگره از نمایندگان دول و ملل مسلمان تشکیل و توسّط دولت برای شرکت در این کنگره از عموم ملل و دول مسلمان دعوت شده و با توافق نظرآنها رفع سلطۀ این فرقه را بالاتفاق خواستگار شویم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>س <span class="s3">- </span>عقیدۀ شما در سیاست خارجی چیست ؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ج – مودّت به ضمیمۀ مادّۀ اول پروگرام<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س<span class="s3">- </span>راجع به انتخابات تهران چه نظریه <span class="s3">]</span>ای <span class="s3">[ </span>دارید؟</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج - پس از حذف آراء حومه هرکس دارای اکثریت است وکالت او صحیح است و بنابراین آراء حومه باید تجدید شود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س <span class="s3">- </span>چون مدّت کنترات میسیون آمریکایی در همین دورۀ مجلس منقضی خواهد شد عقیدۀ شما راجع به تجدید استخدام آنها چیست؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج <span class="s3">- </span>با وجود دولت حالیه و امثال آن بی شبهه از فواید و مصالحی که بر وجود میسیون امریکایی است منتفع خواهیم شد و فرضاً اگر مضرّاتی دارد مرتفع خواهد شد ، لهذا عقیدۀ من در ابقاء میسیون آمریکایی است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
س – راجع به تشکیلات حزبی و لزوم آنها برای یک جامعۀ زنده عقیدۀ شما چیست؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج <span class="s3">- </span>در این بیست سال مشروطیت متأسّفانه حزبی وجود پیدا نکرده ، هر چه بوده است اسم بلارسم بوده لذا زود از بین رفته است و این یک بدبختی است که دامنگیر جامعه شده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>برهر ذی حسّی لازم است که بذل جهد کرده و حزبی از روی عقیده و اساس بنام <span class="s3">« </span>حزب وطنی <span class="s3">» </span>تشکیل و در تشیید مبانی آن کوشش نماید<span class="s3">. </span>و من هم حاضرم که رسماً عضویت چنین حزبی را قبول و به طور اجتماع و هم آهنگی به وطن و مردم خدمت کنم<span class="s3">. <b>( </b>19 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s7">◀</span><span class="s3"> </span>مدرس و حق رأی زنان </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>خسرو شاکری در مقالۀ خود تحت عنوان <span class="s3">« </span>نکاتی چند پیرامون تاریخنگاری جایگاه زنان در جنبش <span class="s3">« </span>گزارشی از خبرنگار تایمز از تهران، <span class="s3">9</span>اوت <span class="s3">1911 </span>با تیتر <span class="s3">« </span>پیشنهاد حق رأی برای زنان و ردّ آن در مجلس دوم شورای ملی<span class="s3">» </span>آورده و در این گزارش آمده است <span class="s3">: </span>حامیان حق رأی زنان بایستی ممنون باشند که حتی در بُحبُحۀ دشواری ها و گرفتاری های ایران در حال حاضر، که پادشاه پیشین <span class="s3">[</span>محمد علی شاه<span class="s3">] </span>پرچم افراشته و جنگ داخلی در جریان است، یک حامی حق زنان در مجلس ایران پیدا شده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او کسی جز حاجی وکیل الرعایا، نمایندۀ همدان نیست که در سوم اوت مجلس را با دفاع جانانۀ خود از حقوق زنان درشگفتی کرد<span class="s3">. </span>مجلس در حال مذاکرۀ آرام نظامنامۀ <span class="s3">[</span>انتخابات<span class="s3">] </span>بعدی بود که باید در پائیز انجام گیرد و به مادۀ مربوط به محرومیت زنان از حق رأی رسیده بود <span class="s3">0</span>مذاکره بر سر مسئله ای به این روشنی غیرضروری به نظر می رسید، و هنگامی که وکیل الرعایا به پشت تریبون رفت و صریحاً اعلام کرد که زنان صاحب روح و حقوق اند و بایستی حق رأی <span class="s3">[</span>هم<span class="s3">] </span>داشته باشند، لرزه به تن مجلسیان افتاد<span class="s3">.<b> ( </b>20 ) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span><span class="s2"><b>٭</b></span><span class="s8"><b> </b></span><span class="s3">جلسه 280 </span>صورت مشروح روز پنجشنبه هشتم شهر شعبان المعظم ۱۱ برج اسد ۱۳۲۹<span class="s3">- [ 1289 </span>خورشیدی – <span class="s3">1910 </span>میلادی <span class="s3">]</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>این جلسه مجلس به ریاست آقای مؤتمن الملک ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه قبل از ظهر رسماً تشکیل گردید <span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در رابطه با ماده ۴ که <span class="s3">« </span>اشخاصی که از حق انتخاب نمودن مطلقاً محرومند اول توان دوم اشخاص خارج از رشد <span class="s3"><b>و آنها که در تحت قیومیت شرعی هستند</b> </span>۳<span class="s3">- </span>تبعه خارجه ۴<span class="s3">- </span>اشخاصی که خروج شان از دین حنیف اسلام در حضور یکی از حکام شرع جامع الشرایط به ثبوت رسیده باشد ۵<span class="s3">- </span>اشخاصی که کمتر از بیست سال داشته باشند ۶<span class="s3">- </span>ورشکستگان به تقصیر ۷<span class="s3">- </span>متکدیان و اشخاصی که به وسایل بیشرفانه تحصیل معاش مینمایند ۸<span class="s3">- </span>مرتکبین قتل و سرقت و مقصرینی که مستوجب مجازات قانونی اسلامی شدهاند و معروفین به ارتکاب قتل و سرقت و امثال آن که شرعاً برائت خود را حاصل نکرده باشند ۹<span class="s3">- </span>اهل نظام بری و بحری به استثنای صاحب منصبان افتخاری<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>حاج وکیل الرعایا بعنوان موافق <span class="s3">« </span>حق رأی برای زنان<span class="s3">» </span>، محمد علی فروغی <span class="s3">( </span>ذکاءالملک<span class="s3">) </span>موضع شفافی نداشت و مدرس بعنوان مخالف <span class="s3">«</span>حق رأی زنان <span class="s3">» </span>بود که در زیر نظرات آنها را در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهم <span class="s3">: </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج وکیل الرعایا<span class="s3">- </span>بنده خیلی جرأت میکنم و عرض میکنم که در آن اول محروم کردن نسوان است که یک قسمت از مخلوق خداوند است که آنها را محروم کنیم با کدام دلائل منطقی میتوانیم آنها را محروم بکنیم من جرأت کردم اگر ما چه بخواهیم چه نخواهیم در هر صورت ما محکوم به عمل کردن به قرآنیم آنها که نمیخواهند بروند و نخواهند که مجبور به اطاعت نیستند پس باید بدانیم در این جا چه دلیلی داریم که آنها را محروم بکنیم اگر دلیلی منطقی داریم که آنها را محروم بکنیم اول کسی که این طوق را به گردن خودش بیندازد بنده هستم و اگر میخواهیم ببینم به چه جهت آنها بنشینند اگر بگوئیم باید محفوظ باشند این شرط روی دادن آنها لازم نیست که داخل مردها بشود ممکن است که خودشان عالم داشته باشند همه چیز داشته باشند این مخلوق خدا تا چه وقت محروم باشند یک جماعت محبوب خدا آن قدر به ذلت باشند که یک چیزی که نشانه انسانیت است از آنها بروز کند کم کم عقب کشیدیم تا به اندازه عقب کشیدیم در زیر ابر پنهان شدیم<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ذکاء الملک<span class="s3">- </span>یک نزاع خیلی بزرگی است این مسئله ولی مترقب نبودیم که این جا پیش بیاید عرض میکنم بنده گویا از همه کس بیشتر هوا خواه این هستم که زنها یک حقوق عمده داشته باشند خیلی ترتیب زندگانی صحیحی داشته باشند و حقوق نابته معینی که دارند داشته باشند عرض کردم این یک نزاع بزرگی است و بنده مترقب نبودم که حالا این مذاکره پیش بیاید و بنده هم خیلی مشتاق هستم که ترتیب حال نسوان در این مملکت خوب بشود و ترقی نمایند و از این زندگانی که در واقع زندگانی محبوس است از این بیرون بیایند و هیچ کس نیست که متأسف نباشد از این که وضع زندگانی آنها خوب نیست ولی این که ما سلب آن حق را از آنها کرده ایم محتاج به دلیل و برهان نیست که توضیح بدهم هر وقت که ممکن بود زنها بیایند شرکت در انتخابات بکنند و رأی بدهند فوراً تصدیق خواهیم کرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس<span class="s3">- </span>آقای مدرس موافق هستید؟ <span class="s3">(</span>مدرس بلی<span class="s3">). </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرس<span class="s3">- </span>از اول عمر تا حال بسیار در بر و بحر ممالک اتفاق افتاده بود برای بنده ولی بدن بنده به لرزه نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد اشکال بر کمیسیون این که اولاً نباید اسم نسوان را در منتخبین برد که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند مثل این که بگویند از دیوانهها نیستند سفها نیستند این اشکال است بر کمیسیون و اما جواب ما باید بدهیم از روزی برهان نزاکت و غیر نزاکت رفاقت است از روی برهان باید صحبت کرد و برهان این است که امروز ما هر چه تأمل میکنیم میبینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمره اند که عقول آنها استعداد ندارد گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیومتند الرجال قوامون عالی النساء در تحت قیومیت رجال هستند مذهب رسمیما اسلام است آنها در تحت قیومتند ابداً حق انتخاب نخواهند داشت دیگران باید حفظ حقوق زنها را بکنند که خداوند هم در قرآن میفرماید در تحت قیومیتاند و حق انتخاب نخواهند داشت هم دینی هم دنیوی این مسئله بود که اجمالاً عرض شد<span class="s3">.» <b>( </b>21 ) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما در آن زمان در تاریخ ۱۲۸۹ برابر با <span class="s3">1910 </span>شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران آمادگی نظرات همچون وکیل الرعایا را نداشت<span class="s3">. </span>رضا خان هم با زور با حجاب مبارزه کرد خود به انتخابات فرمایشی اعتقاد داشت و در زمان دیکتاتوری او از <span class="s3">« </span>حق رأی برای زنان<span class="s3">» </span>در مجلس سخنی به میان نیامد<span class="s3">. </span>توضیح اینکه <span class="s3">«</span>اولین کشور اروپایی، فنلاند بود که حق رأی زنان را در سال ۱۹۰۶به رسمیت شناخت<span class="s3">. </span>پرونده به رسمیت شناخته شدن حق رأی زنان در اروپا همین یک ربع قرن پیش بسته شد<span class="s3">. </span>دلایل و توجیهات متفاوتی <span class="s3">« </span>برای محرومیت زنان از حق رأی<span class="s3">»</span>میشد<span class="s3">. </span>مثلا در سرمقاله یک روزنامه مهم آلمان در سال ۱۹۰۹ آمده بود که محرومیت زنان از حق رأی به این برنمیگردد که زنان و مردان به لحاظ عقلی متفاوتند، بلکه از این ناشی میشود که زنان به سیاست علاقه ندارند و فاقد کمترین تجربه در زمینههای سیاسی و اجتماعی هستند<span class="s3">. </span>این سرمقاله نشانه این ضعف زنان را هم عدم توجه آنان به مقالات سیاسی روزنامهها میدانست و به نظر کسانی اشاره داشت که چون زنان به سربازی نمیروند، به اندازه کافی در راه وطن فداکاری نمیکنند و نباید از حق رأی بهرهمند شوند<span class="s3">. </span>زیر فشار همین استدلال، موافقان حق رأی زنان میگفتند که برای زنان دوره خدمت اجباری در عرصههای اجتماعی به راه بیفتد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاید همین نوع نگاه و تفکر بود که باعث میشد قدیمیترین حزب سوسیالدمکرات جهان، یعنی حزب سوسیال دمکرات آلمان به رغم تصریح ضرورت دستیابی زنان به حق رأی در برنامه سال ۱۸۹۱ خود، در عرصه عملی برای تحقق آن تلاش چندانی نکند<span class="s3">. </span>سال ۱۹۱۸ هم که این حزب نیروی اصلی دولت انتقالی آلمان به سوی جمهوری را تشکیل میداد، بنا به اسناد، حزب زیر فشار نیروهای چپتر که در خیابانها به تظاهرات مسالمتآمیز و گاه خشونتبار مشغول بودند، یکی از اولین احکام خود را به اعمال حق رأی برای همه مردان و زنان اختصاص داد<span class="s3">. </span>وقتی که در ۱۹ ژانویه ۱۹۱۹ اولین انتخابات آلمان با شرکت همه مردان و زنان برگزار شد،</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>در پرتغال سال ۱۹۷۶، یعنی اندکی پس ازسقوط حکومت دیکتاتوری سالازار به زنان حق رأی داده شد<span class="s3">. </span>در سویس این حق در سال ۱۹۷۱ در برخی از ایالتها <span class="s3">(</span>کانتونها<span class="s3">) </span>جاری شد ولی اجرأی آن در سراسر کشور تا سال ۱۹۹۰ به درازا کشید<span class="s3">. </span>حکومت ژنرال دوگل در سال ۱۹۴۴ بدون اما و اگر حق رأی را برای زنان به رسمیت شناخت<span class="s3">.» </span>مبارزات به حق زنان جهان برای برسمیت شناختن و تأمین <span class="s3">« </span>حق رأی زنان<span class="s3">» </span>فرآیند طولانی داشته است<span class="s3">.».<b> ( </b>22 ) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> <b>فرازهایی از زندگی مدرّس</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>غلامرضا گلى زواره در بارۀ خصوصیات و خلقیات مدرّس آورده است</b><span class="s3"> </span>: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> اسب سوران</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامى كه مردم اصفهان دسته دسته نزد مدرّس مى رفتند تا گره از كارشان بگشايد يا در مسائل زندگى ، آنان را راهنمايى كند، مى گفت <span class="s5">:</span>خدا كند هرگز كسى از اولاد محمدرضاخان سرهنگ گزى ، از من توقعّى نداشته باشد كه ناچارم انجام دهم <span class="s5">. </span>وقتى علّت را از وى جويا شدند گفت <span class="s5">: </span>من براى تهيّۀ مخارج روزانه و هزينه تحصيل ناگزير بودم كه در ايّام تعطيلات هفته به دهات بروم و لباس عوض كنم و مشغول كار عملگى و بنايى گردم تا مخارج تحصيل هفتۀ بعد را فراهم كنم <span class="s5">. </span>يك روز به آبادى <span class="s5">((</span>گز<span class="s5">)) (</span>از توابع اصفهان <span class="s5">) </span>رفتم و در آنجا، پيشكار محمّدرضاخان سرهنگ مرا به كار گماشت و ديوار باغى را نشان داد و گفت كه اين ديوار را خراب كن و عصر دو قران بگير<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من قبول كردم و مشغول كار گرديدم ، نزديك ظهر، اسب سوارى آمد و در كنار من ايستاد و گفت <span class="s5">: </span>مشدى ، خدا قوّت بدهد، بقيه ديوار را خراب نكن <span class="s5">! </span>من گفتم <span class="s5">: </span>آقا، من شما را نمى شناسم ، كس ديگرى به من دستور داده است كه اين ديوار را خراب كنم و من هم بايد كار خودم را انجام بدهم و بعد كلنگ را محكم تر به ديوار كوفتم ، آن مرد كه بعداً فهميدم خود صاحب ملك بوده است ، گفت <span class="s5">: </span>مرد حسابى ، مگر حرف سرت نمى شود<span class="s5">: </span>اين باغ مال من است و مى گويم خراب نكن <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من جواب دادم <span class="s5">: </span>البته ممكن است شما صاحب باغ باشيد ولى من شما را نمى شناسم ، صاحب كار به من دستور داده است كه خراب كن و خودش بايد بگويد كه خراب نكن نه ديگرى ، سوار خشمگين شد و گفت <span class="s5">: </span>قباله بنچاق از من مى خواهى <span class="s5">. </span>من گفتم <span class="s5">: </span>كسى كه ادّعايى دارد بايد دليل بياورد و كسى كه انكار مى كند، مى تواند قسم بخورد<span class="s5">. </span>سوار اندكى به خود فرورفت ، سر بالا كرد و دوباره چشم به زمين دوخت و ناگهان شلاق به اسب زد و از آنجا دور شد و به خانه رفت <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من به كار خود ادامه دادم كه ناگهان دو اسب سوار آمدند و مرا به خانۀ محمّدرضا سرهنگ بردند<span class="s5">. </span>خان به من گفت <span class="s5">: </span>مرد، مى دانى من چرا آنجا تو را در مقابل سرسختى ات تنبيه نكردم ؟ من جواب دادم <span class="s5">: </span>نه ، او گفت <span class="s5">: </span>براى اينكه كسى تا كنون اين چنين در برابر من ايستادگى نكرده بود<span class="s5">. </span>من آن لحظه براى نخستين بار احساس كردم كه وجود ضعيفى هستم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در عين حال اندكى فكر كردم و حدس زدم تو با اين منطق و صحبت نبايست كارگر حرفه اى باشى <span class="s5">. </span>به من راست بگو تو چه كاره اى ؟ جواب دادم <span class="s5">: </span>اسم من ميرزا حسن و طالب علم هستم و براى تهيّۀ كمك هزينه تحصيلى به اطراف اصفهان مى آيم <span class="s5">. </span>سپس بسته كوچكى را كه همراه داشتم باز كردم و قبايى را كه در مدرسه مى پوشيدم و عمامه اى را كه به سر مى گذاشتم ، نشان دادم <span class="s5">. </span>مرحوم محمدرضاخان يك نفر از منشيان خود را خواست و دستور داد حواله اى به يكى از بازرگانان مشهور اصفهان به اين مضمون بنويسند<span class="s5">: </span>تا سيّد حسن در مدرسه طلبه است ماهى سه تومان شخصاً برده و در حجره تحويل او دهيد و رسيد هم لازم نيست ، سپس ناهارى آوردند و خورديم و من به اصفهان برگشتم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين است كه امروز مى گويم خدا كند هيچ كس از بستگان وى به من مراجعه نكند و سفارش نخواهد، چون آن وقت من ناچارم ، هر طورى كه ميل آنهاست اقدام كنم و نمى توانم درخواست آنان را رد كنم <span class="s5">. </span>داستان مزبور علاوه بر آنكه دليلى بر رشادت و شهامت مدرّس مى باشد از كمالات علمى و تسلّط وى بر فقه و اصول نيز حكايت دارد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين زندگى ، حلال كسانى كه همچو سرو</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آزاد زيست كرده و آزاد مى روند</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> كلوخ كوبى</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موقعى كه واقعۀ دخانيه و نهضت ميرزاى شيرازى به وقوع پيوست ، مدرّس در سنين بيست يا بيست و دو سالگى به سر مى برد و مشغول فراگيرى علوم دينى بود، اما انديشۀ اين جوان هوشيار و دل آگاه صرفاً متوجّه درس و بحث نبود و فراتر از مدرسه را مى نگريست ، فضاى اجتماعى سياسى را مى شناخت ، چنانچه خود مى گويد<span class="s5">: </span>براى اوّلين بار بود كه سياست را با دسيسه ها و فريبهايش مى ديدم و تجربه مى كردم <span class="s5">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s5">((... </span>روزهايى كه به كار كلوخ كوبى مى رفتم با كشاورزان صحبت مى كردم ، اغلب از قرارداد <span class="s5">(</span>رژى <span class="s5">) </span>راضى بودند، مى گفتند<span class="s5">: </span>شركت تنباكو به ما قرض مى دهد كه بدهكارى اربابها را بدهيم و بعد محصول ما را يكجا مى خرد و پول نقد مى دهد<span class="s5">. </span>وقتى برايشان مى گفتم همه چيز را كه نمى توان به خاطر پول نقد به فرنگيان داد، به فكر مى افتادند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مزدوران كمپانى تنباكو هم در مقابل مخالفت با قرارداد، مبلّغان فراوانى داشتند كه در روستاها كشاورزان را مى فريفتند<span class="s5">... </span>متوجّه شدم مردمى كه قرار داد، معاهده ، پيمان نامه و اين دستاويز سياسى را نفهمند، چه روزگار سخت مطبخى <span class="s5">(</span>سياه <span class="s5">) </span>خواهند داشت ، همان روزها به فكرم رسيد كه جايى درست كنيم و پولهايى جمع كنيم و با شرايطى آسان به زمين كاران بدهيم كه چشمشان براى قرض گرفتن به دست شركتها و كمپانيها نباشد و اين قرض هم صورت قرض الحسنه را داشته باشد<span class="s5">.))</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> اَنگل ليس و اَنگل لوس </b>!!</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"> </span>مدرّس در خصوص روزگار تحصيل و حوادث دخانيه مى گويد<span class="s5">: ((</span>فراموش نمى كنم كه در گيرودار واقعۀ دخانيه در اصفهان ، كنار ايوان رو به روى در ورودى مدرسۀ صدر نشسته بودم و سخت در انديشۀدرسى بودم كه استاد برايم گفته بود<span class="s5">. </span>خادم مدرسه مرد مسنّى بود، نگران آمد كه آقا سيّد خيلى شلوغ است ، حرفهايى مى زنند، از آن عوالم بيرونم كشيد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چاره اى نبود جز آن كه با او هم سخن شوم ، از مباحث و اصطلاحات طلبگى خارج شدم و گفتم <span class="s5">: </span>بگو چه شده كه شلوغ پلوغ است <span class="s5">. </span>گفت <span class="s5">:</span>مى گويند<span class="s5">: </span>شاه سلطان توتون و تنباكوها را از رعيتها مى گيرد و انبار مى كند تا به سلطان پوروس <span class="s5">(</span>پروس <span class="s5">) </span>و روس بدهد<span class="s5">. </span>مگر آنها خيلى چپق و قليان مى كشند؟ گفتم <span class="s5">: </span>آنها مثل ما چپق و قليان نمى كشند<span class="s5">. </span>با تعجب پرسيد<span class="s5">: </span>پس اين همه توتون و تنباكو را براى چه مى خواهند؟ گفتم <span class="s5">: </span>مى خواهند بعد از گرفتن بدهند به خود ما، پيرمرد به فكر فرو رفت و با حسرت گفت <span class="s5">: </span>خوب اين چه كارى است ؟ گفتم <span class="s5">:</span>پادشاه ما اين برگها را مى دهد به تاجران <span class="s5">((</span>انگل ليس <span class="s5">)) </span>منى يك ريال و آنها مى دهند به خود ما منى سه ريال <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از يك ريال هم كه بايد به ما بدهند، نيم ريالش را بابت قرضى كه به آنان داريم ، برمى دارند<span class="s5">. </span>پيرمرد ناسزايى نثار انگل ليسها كرد و هنوز معتقد بود كه پروس و روس همان انگل لوس است و انصاف دهيم كه اين مرد ساده اصفهانى كه اهل نجف آباد بود، به مراتب بهتر و بيشتر از مورّخان ما فهميده بود كه در ولايات ما همه راهزنان به يكديگر مى گويند<span class="s5">: </span>حسنخان ، همه هم راهزنند و هم حسنخانند، نزد او پروس ، روس و انگل لوس همان مفهوم را داشت <span class="s5">...)) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><span class="s7"><b> </b></span><b>بقّال سر محل</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزى مدرّس در راهى كه از مجلس شورا به منزل مى رفت ، به بقاّلى محل رفت تا ماستى تهيّه كند، موقعى كه بقّال مشغول كشيدن ماست بود، مدرّس به شرح مسائل سياسى و آنچه كه در مجلس گذشته بود پرداخت و به نطقهايش در مجلس نيز اشاره كرد<span class="s5">. </span>وكيل ديگرى كه در كنارش بود به عنوان اعتراض گفت <span class="s5">: </span>آقا براى چه اينها را به بقّال مى گويى ؟ مدرّس گفت <span class="s5">: </span>چون اين موكّل من است و بايد بداند و حق آن است كه مردم از مسائل سياسى و اجتماعى و روابط كشورها خبر داشته باشند<span class="s5">. </span>آگاهى مردم به حلّ مسائل و مشكلات و نابسامانى ها، خيلى كمك مى كند<span class="s5">. </span>اين برخورد يگانگى و نزديكى نماينده را با مردم ثابت مى كند و نشان مى دهد كه مدرّس با جامعه پيوندى محكم داشت <span class="s5">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><span class="s7"><b> </b></span><b>زلزله در كاخ شاه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شهيد مدرّس نهضت ميرزاى شيرازى ، پيروزى مردم و لغو امتياز رژى را اوّلين ضربۀ سنگينى قلمداد مى كند كه بام كاخ پادشاهى را در ايران فرو ريخت و با شكست قرارداد، سلسلۀ قاجار متزلزل گرديد، او عقيده دارد كه اين واقعه به دولتهاى قدرتمند ثابت كرد كه با بستن چنين قراردادهاى استعمارى ، نمى توان ملّتى را به زير سلطه كشيد<span class="s5">: ((</span>واقعۀ دخانيه توپى بود كه سحرگاه ، مردم تيزهوش خفته را بيدار كرد و به طور طبيعى از زلزلۀ شديدى كه متعاقب آن بايستى به وقوع بپيوندد، باخبرشان نمود، عامّۀ مردم هم كه به علّت بى خبرى دركى از آن واقعه نداشتند، خطر را احساس نمودند و چون به علماى مذهبشان اعتقاد داشتند، همراه آنان به حركت درآمدند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر محرّك و متحرك با تكيه به هم و عقيده به هم ، عالمانه به نفع جامعه فعّاليتى را شروع كنند، خداوند متعال حمايت از آنان را تقبّل نموده است <span class="s5">)) </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> قليان پر دود آسمان اصفهان</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"> </span>مدرس دليل موفّقيت نهضت ميرزاى شيرازى را اتّحاد مردم ، آگاهى از تبعيّت از روحانيت شيعه مى داند و عقيده دارد بقاى هر ملّتى در حفظ يگانگى آن قوم نهفته است <span class="s5">((</span>بالاخره ما بايد در ميان دول جهان بيدار و هوشيار شويم تا جامعيّت خود را كه از دست داده ايم ، باز به آن دست يابيم و آن را با همان صفات خلقى خود حفظ كنيم <span class="s5">. </span>هر ملّت و قومى به همان اندازه كه جامعيّت خود را محترم بدارد و از آن صيانت كند، بقاى خود را تضمين كرده است <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امتيازى كه مقدّمۀ تهديد استقلال ايران و اسلاميت آن بود در زمان ناصرالدين شاه در اثر جهالت رجال آن روز يا سياست ندانى شاه آن روز به ما تحميل شد و براى آن چهار كرور رشوه به رجال ايران دادند تا در <span class="s5">26 </span>رجب <span class="s5">1307 </span>به امضا رسيد و تا <span class="s5">1308 </span>و <span class="s5">1309 </span>انگليسيها هم دسته دسته وارد ايران شدند<span class="s5">. </span>ولى همۀ ملت جامعيّت و همدلى خود را حفظ كرد و از بزرگان خود اطاعت كرد و همۀ امضاهاى زير قرارداد را با آب كُر شست و ناصرالدين شاه را هم اگر شعور داشت ، سرافراز كرد كه چنين ملّتى دارد و بر چنين مردمى سلطان است <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جامعيّت هميشه فتح و موفّقيت به همراه دارد<span class="s5">. </span>مهم اين است كه ما بتوانيم اين جامعيّت و قوميّت را حفظ و زنده نگه داريم <span class="s5">. </span>من بعد از واقعۀ دخانيّه كه به نجف رفتم ، ملّت ايران را در كار كان لم يكن نمودن اين قرارداد فهميدم و همه جا معروف بود كه هيچ كس از درون و برون به قصر شاه توتون و تنباكو نمى رساند<span class="s5">. </span>در اصفهان هم بهترين جواب را به ظلّ السلطان دادند و در پاسخ او كه بايد همه محصول را به كمپانى انگليس تحويل دهند، همه را در بيابان آتش زدند و براى اوّلين بار آسمان اصفهان قليان پر دود سيرى كشيد و به جان شاهزاده دعا كرد و از همين جا مأموران آشكار و مخفى امپراتورى چند برابر شدند تا قدرتى كه قرارداد را بر هم زده ، بشناسند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهم اين است كه به همۀ جامعه بفهمانيم <span class="s5">: </span>ملّتى كه جاهل است و به حقوق اجتماعى خود واقف نيست با هر انقلاب ، نهضت و جنگى كه از سلطه آزادش كنى باز اندك زمانى ديگر به دليل جهلى كه نسبت به وضعيت زمان دارد، خود را به زير سلطه مى كشد<span class="s5">. </span>كودكى كه از تاريكى مى ترسد خود را در پناه هر رهگذرى قرار مى دهد<span class="s5">. </span>بايد فهم و شعور نترسيدن را در اعماق دلش ايجاد كرد<span class="s5">.(17)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> برگرديد سر كشت و زراعت</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"> </span>در روزگارى كه كار بر مدرّس تنگ شده بود و بيم آن مى رفت كه هر لحظه آن سيّد توسّط عوامل رضاخان كشته شود، عدّه اى از تيراندازان ماهر ساكن روستاى اسفه <span class="s5">(</span>واقع در نزديكى قمشه <span class="s5">) </span>به تهران آمده و خدمت آقا رسيدند، ايشان علّت آمدن آن گروه تيرانداز را به مركز جويا شد<span class="s5">. </span>يكى از آنان جواب داد<span class="s5">: </span>آقا ما جان نثاران شمائيم ، آمده ايم كه از جان شما حفاظت كنيم ، شما دشمن داريد و صبح زود از منزل خارج مى شويد و اوضاع خطرناك است <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرس گفت <span class="s5">: </span>من دشمن زياد دارم ، ممكن است هر لحظه مرا مورد اصابت گلوله قرار دهند، اگر شما همراه من باشيد و تيرى به شما بخورد من مسئول جان شما خواهم بود و به اين امر راضى نيستم <span class="s5">. </span>برگرديد سر كشت و زراعت خودتان ، آن كار واجب تر از محافظت از من است ، از طرفى من هميشه براى كشته شدن آماده ام و از مرگ هراسى ندارم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> تيراندازى به پرندگان</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزى آقا به اتّفاق عدّه اى از افراد مسلّح از روستاى اسفه به آبادى خيرآباد مى رفت تا از نزديك وضع كشاورزان آنجا را مورد بررسى قرار دهد، در مسيرى كه مى رفتند، پرندگان زيادى روى مزارع بودند، مدرس به يكى از همراهان كه مسلّح بود گفت <span class="s5">: </span>آن تفنگ را بده به من ، مرد مسلّح شگفت زده گفت <span class="s5">: </span>آقا با تفنگ چكار داريد، مدرّس با لحنى هيجانى گفت <span class="s5">: </span>بده به من تا بگويم با آن چكار دارم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن مرد در حالى كه تفنگ را به آقا تحويل مى داد، اظهار داشت <span class="s5">: </span>اجازه بدهيد من چند پرنده برايتان شكار كنم <span class="s5">. </span>آقا بى توجّه به سخنان آن مرد، تفنگ را گرفت و همچون شكارچى ماهر لولۀ تفنگ را به سوى پرندگان نشانه گرفت و چند پرنده را زد<span class="s5">. </span>يكى از همراهان گفت <span class="s5">: </span>آقا فكر نمى كرديم شما در تيراندازى هم مهارت داريد<span class="s5">. </span>مدرّس در جواب وى گفت <span class="s5">: </span>سعى كنيد هر كارى را ياد بگيريد ولى استفادۀ بد از آن نكنيد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> در محضر آقا</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكى از نويسندگان معاصر كه كتابى درباره مدرس نوشته است ، مى گويد<span class="s5">: </span>قرار شد يك روز صبح به حضور مدرس شرفياب شويم <span class="s5">. </span>خود آقا در حياط وسيعى پشت به ديوار، يك زانو نشسته بود، گروه ارباب رجوع ، يك نيم دايره در مقابلش تشكيل داده بودند<span class="s5">. </span>ورود من با كلاه لبه دار در آن محيط مقدّس باعث زمزمه ها و نگاههاى خشم آلودى شد و مثل اين بود كه مريدان آقا ورود مرا با آن كلاه ، اهانتى نسبت به مراد خويش مى پنداشتند و منتظر بودند كه اين جسارت غير قابل عفو را خود آقا شديداً تنبيه كند<span class="s5">. </span>مدرّس نه تنها مرا تنبيه نكرد بلكه به عكس با كمال مهربانى در نزديكى خودش جا داد<span class="s5">. </span>در بين حضّار تقريباً از همه طبقه وجود داشت ، وزير، وكيل ، داوطلب شغل ادارى ، بقّال ، و غيره ، آن گوشۀ حياط هم دو نفر پيره زن چادرنمازى فقير، چندك زده بودند كه بعداّ فهميدم يكيشان از دست دامادش عارض است و ديگری هم عصاكش اوست <span class="s5">. </span>چيزى كه خوب به خاطرم مانده اين است كه محضر بدون تشريفات آقا، متناوباً هم دادگاه مى شد هم دارالحكومه ، هم شوراى سياسى هم مجمع علمى<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكى يكى ، اشخاص حاضر نزديك شده و برخى آهسته و بعضى بلند عرض خود را به سمع آقا مى رسانيدند<span class="s5">. </span>مدرّس حرف عارض را با تكان دادن سر، تصديق مى كرد و يكمرتبه به صداى خيلى بلند يك وكيلى را كه آن طرف نشسته ، مخاطب قرار مى داد و به او مى گفت <span class="s5">: </span>برو از قول من به آن وزير پست و تلگراف بگو چرا كار فلان شخص را درست نمى كنى ، چرا مى گذارى آن ارمنى به اين بندۀ خدا اجحاف كند<span class="s5">. </span>اگر تقاضاى ارباب رجوع بيجا بود، بى مقدّمه حرف آهستۀ او را به صداى بلند براى همه مى گفت و با چند متلك شيرين مى فهمانيد كه درخواستش بى مورد است <span class="s5">. </span>مدرّس در اين جواب بلند دادن ، سياست عاقلانه اى داشت ، زيرا هم عارض پرمدّعا را متنبّه مى كرد و هم عارضين پر مدّعاى ديگرى را كه حاضر بودند و مى شنيدند سر جاى خود مى نشانيد<span class="s5">...))(37)</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> ترقّى يا هرزگى</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خواجه نورى مى گويد<span class="s5">: </span>وقتى به ديدن مدرّس رفتيم و مى خواستيم مطلبى را در امور اجتماعى مطرح كنيم ، من و دوستم را دنبال خود به زير زمين برد، زيرا مطرح كردن آن مطلب با جلسۀ آن روز تناسبى نداشت <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وى مى گويد<span class="s5">: </span>در زير زمين ، سه نفرى روى يك تخت چوبى نشستيم و در همان چند جملۀ اوّل مدرّس بمن حالى كرد كه هيچيك از افكار خشك و كوچكى كه رياكاران و منحرفان بنام باورهاى دينى ، در اذهان جا مى دهند، در مغز روشن او جاى ندارد، وقتى راجع به حجاب صحبتى به ميان آمد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفت <span class="s5">: ((</span>شرعاّ هيچ اجبارى در پوشانيدن دستها و صورت زن نيست و منهم مخالفتى ندارم ، چيزى كه هست خوف آن را دارم كه عدّه اى از زنهاى ناقلا كه هنوز در هيچ مدرسه اى وظيفۀ اجتماعى و حدود خود را نياموخته اند، آزادى را آزادى مطلق تصوّر كنند و ترقّى را مرادف بوالهوسى و هرزگى بپندارند<span class="s5">.)).</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روى هم رفته مدرّس پيشنهاد ما را پذيرفت ولى شاد و خرّم و راضى از پيشش بيرون آمديم و صميمانه به قدرت و شخصيت او معتقد گرديديم<span class="s5">...</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> صداى شليك گلوله</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نقل مى كنند كه وقتى مدرّس در عراق مشغول تحصيل علوم دينى بود، روزى در حجره اش نشسته و غرق در مطالعه بود، در همان حجره فرد ديگرى نيز به درس خواندن مشغول بود<span class="s5">. </span>ناگهان در بيرون حجره سر و صدايى ايجاد شد و لحظه اى بعد تيراندازى شروع شد<span class="s5">. </span>يكى از تيرها بر حسب اتفاق وارد حجرۀ محلّ اقامت مدرّس شد و پس از گذشتن از بالاى سر مدرّس در ديوار مقابل فرو رفت و بعد از بيرون ريختن مقدارى گرد و غبار، سوراخى در آن باز كرد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فردى كه با مدرّس هم حجره بود سراسيمه و وحشت زده از حجره بيرون دويد و صحنه را ترك كرد، طلبه هايى كه در حجره هاى ديگر بودند نيز از اين حادثه نگران شده بودند، اما مدرّس گويى كه هيچ اتّفاقى نيفتاده است ، همچنان در جاى خود نشسته و كتابش را مى خواند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> با پاى برهنه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با پاشيده شدن بساط استبداد و روى كار آمدن مشروطه خواهان ، شهر اصفهان دچار دگرگونى شد، بختياريها به سركردگى صمصام السلطنه بختيارى پس از فتح تهران به اصفهان آمده و با بركنارى اقبال الدولۀ كاشانى <span class="s5">- </span>كه از طرف رژيم استبداد حكومت داشت <span class="s5">- </span>روى كار آمدند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آن انجمن ولايتى به رياست صمصام تشكيل شد، مدر ّس كه در ميان مردم محبوبيتى خاص داشت و ضمن درس و بحث به مسائل اجتماعى مردم مى انديشيد به نيابت وى برگزيده شد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس همواره مى كوشيد امور اجتماعى و سياسى اهالى اصفهان طبق قوانين جاودانى اسلام و موازين عقلى و انسانى جريان يابد امّا صمصام بر خلاف وى فكر مى كرد و در صدد آن بود تا از شرايط فراهم شده به نفع قدرت طلبى خويش بهره بردارى كند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وى در مقام حكومت اصفهان مخارج قوا و خساراتى را كه در جنگ به ايشان وارد آمده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان طلب نمود، از اين تاريخ مدرّس مخالفت با وى را شروع كرد و به عنوان اعتراض بر اعمال و رفتار باطل وى جلسّ انجمن ولايتى را ترك نمود<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در يكى از روزها به مدرّس اطّلاع ميدهند كه حاكم اصفهان افرادى را براى گرفتن اخّاذى به زير شلّاق گرفته است ، آرى صمصام به زودى دست ستم را باز كرد و چهرۀ واقعى خود را به مردم اصفهان نشان داد<span class="s5">. </span>او كار را تا به آنجا رساند كه به خاطر مبارزاتش با مخالفين مشروطه از مردم اصفهان تقاضاى پول كرد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به هر حال مدرّس از اين وضع به شدّت ناراحت شد<span class="s5">. </span>و مى گويد<span class="s5">: </span>حاكم چنين حقّى را ندارد<span class="s5">. </span>اگر شلّاق زدن حدّ شرعى است پس در صلاحيت مجتهد مى باشد و اينها ديروز به نام استبداد و امروز به نام مشروطه مردم را كتك مى زنند<span class="s5">. </span>صمصام كه كينۀ مدرس را به دل گرفته بود، تصميم گرفت او را از سر راه خود بردارد و در حالى كه از ته قلب به شجاعت و رشادت سيّد آفرين مى گفت به سواران تحت امر خويش دستور داد مدرّس را دستگير نموده و به خارج از شهر ببرند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرداى آن روز وقتى مدرّس از مجلس درس مدرسۀ جدۀ كوچك به منزل برمى گشت ، هنوز وارد خانه نشده بود كه سواران بختيارى به او اخطار نمودند كه بايد خود را براى خارج شدن از اصفهان و اقامت در خارج شهر آماده نمايد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس هم بدون لحظه اى درنگ ، كفشهاى خود را از پاى درآورده و زير بغل نهاده به حالت پابرهنه جلوى آندسته سوار به راه مى افتد و به آنان مى گويد<span class="s5">: </span>هر كجا مى خواهيد برويم <span class="s5">. </span>مردم اصفهان با ديدن اين صحنه ، مغازه ها را تعطيل كرده و بدنبال مدرس و سواران حركت مى كنند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس به مردم گفت <span class="s5">: </span>دوست ندارم ميان شما و افراد صمصام السلطنه نزاعى درگيرد و از آنها خواست كه به سر كارهاى خود بازگردند، آنگاه با صدايى رسا به مردم اعلام كرد <span class="s5">((</span>من به تخت پولاد ميروم تا تكليف قطعى معلوم شود<span class="s5">)) </span>آرى او با اين سخن كوتاه هم محلّ تبعيد خود را مشخّص نمود و هم اعلام كرد تا روشن شدن تكليف نهايى مبارزه را با حاكم اصفهان ادامه خواهد داد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با انتشار خبر دستگيرى و تبعيد مدرّس ، اصفهان يكپارچه غوغا شد، بازارها و كسب و كار تعطيل گشت و اهالى اصفهان كه سخت شيفتۀ مدرّس بودند، چون سيلى عظيم به حركت درآمدند<span class="s5">. </span>علماى اصفهان و طلّاب حوزه هاى علميۀ اين شهر نيز دسته دسته به سوى تبعيدگاه مدرّس براه افتادند<span class="s5">. </span>مردم فرياد مى زدند<span class="s5">: </span>مدرّس بايد بازگردد و خشم آنان چون صاعقه اى تشكيلات حكومتى صمصام را به لرزه در آورده بود و اين خروش مهيب ، وى را ناگريز به تسليم كرد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنوز يك شب از حادثۀ مزبور نگذشته بود كه صمصام با عذرخواهى فراوان و احترام وافر مدرّس را به خانه اش باز گردانيد و شهر آرامش خود را بدست آورد <span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> از چشم شما مى بينم</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس طبع شعر داشت و بسيارى از غزليات شعراى معروف ايران از قبيل مولوى ، حافظ و سعدى را از حفظ داشت <span class="s5">. </span>به مناسبتهاى گوناگون سروده هاى اين شاعران را مى خواند و گاهى به هنگام تدريس و اثبات مطلبى فلسفى و يا عرفانى به اشعار آنان استناد مى كرد<span class="s5">. </span>وقتى که<span class="s5">((</span>ماژورايمبرى <span class="s5">)) </span>آمريكايى در واقعۀ سقّاخانه كشته شد و مخالفين اين قتل را در اثر تحريك طرفداران مدرّس قلمداد كردند، طىّ نطقى اين بيت را گفت <span class="s5">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محتسب فتنه در اين شهر زمن داند و مى</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ليك من اين همه از چشم شما مى بينم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شبى كه وى راتوقيف و تبعيد مى كردند، نزديك غروب دور باغچۀ حياط قدم زده و اين بيت را مى خواند<span class="s5">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين كاخ كه مى بينى گاه از تو و گاه از من</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جاويد نخواهد ماند خواه از تو و خواه از من</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> دوستان شاعر</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"> </span>مدرّس شعر را نيكو مى شناخت و با شعرا الفت داشت وى با ميرزا عبدالله متخلّص به <span class="s5">((</span>رحمت <span class="s5">))</span>، ميرزا علاءالدين با تخلّص <span class="s5">((</span>همّت <span class="s5">))</span>، ميرزا محمود <span class="s5">(</span>اورنگ <span class="s5">) </span>و آقا شفيع <span class="s5">(</span>عشرت <span class="s5">) </span>كه از نوادگان وصال شيرازى هستند در ارتباط بود و در يك دو بيتى تخلّص اين چهار رفيق شاعر را آورده است <span class="s5">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اى كه هستى تو طالب <span class="s5">((</span>رحمت <span class="s5">))</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صاحب عقل و نفس با <span class="s5">((</span>همت <span class="s5">))</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علوى دوست باش با <span class="s5">((</span>اورنگ <span class="s5">))</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از آن باده نوش با <span class="s5">((</span>عشرت <span class="s5">))</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> گرسنه اى در حجره</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكى از روزها برادر مدرّس كه به عنوان طلبه در مدرسۀ جدۀ كوچك مشغول تحصيل بود، بر اثر شدّت گرسنگى به حالت غش بر زمين افتاده بود، طلبه ها دور ايشان حلقه مى زنند و وقتى وى بهوش مى آيد، مى پرسند علّت اين وضع چيست ، جواب مى دهد از شدّت گرسنگى به اين حالت دچار شدم <span class="s5">. </span>يكى از شاگردان مدرسه خود را به مدرّس رسانيده و وى را از اين ماجرا خبر مى كند و مى گويد<span class="s5">: </span>آقا فكرى به حال برادرتان بكنيد، حالش خوب نيست ، وضع درستى ندارد، امكان ادامۀ درس برايشان وجود ندارد<span class="s5">. </span>مدرّس در جواب وى مى گويد<span class="s5">: </span>من روزى پنج شاهى برايش در نظر گرفته ام تا بوسيلۀ آن امرار معاش كند و كمك هزينه اى برايش باشد، اگر كسر مى آورد، برگردد به روستا و مشغول كشاورزى شود، بيش از اين هم نمى توانم به او بدهم <span class="s5">. </span>اين برخورد از استغناى طبع و قناعت مدرّس حكايت دارد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> منزل مخروبه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامى كه مدرّس قمشه را به قصد عزيمت به اصفهان <span class="s5">- </span>براى ادامۀ تحصيل <span class="s5">- </span>ترك مى نمايد خانه اى در نزديكى مدارس جدۀ بزرگ و جدۀ كوچك به قرار هر سال صد و بيست ريال ، اجاره مى نمايد، چند سالى در اين منزل استيجارى سكونت داشت تا آنكه شترداران مهيارى و شهرضايى <span class="s5">- </span>به طور نذر <span class="s5">- </span>قرار داد نمودند هر گاه سفر خود را به سلامت و خالى از خطر به پايان رسانيدند، از كرايه هر شتر يك ريال جمع آورى كنند و از آن مبلغ خانه اى براى مدرّس در اصفهان خريدارى نمايند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين پول به هزار و هفتصد ريال بالغ گرديد و توسّط آن ، خانۀ مخروبه و محقّرى در حوالى بازار اصفهان براى مدرّس خريدارى نمودند<span class="s5">. </span>مدرّس معمولاً چنين هدايايى را قبول نمى كرد امّا اين بار چون هديه كنندگان ، مردم عادّى بودند و با اين كار مى خواستند نذر خود را ادا كنند، آن را پذيرفت <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در يكى از اتاقهاى نيمه ويران خانه سكونت اختيار نمود، امّا خانه آنقدر خرابى داشت كه او نمى توانست زن و فرزند خويش را كه در قمشه اقامت داشتند براى زندگى به آنجا بياورد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اين جهت براى بازسازى خانه تصميم داشت شخصاً مصالح مورد نياز را تهيّه نمايد<span class="s5">. </span>براى اينكار عمله اى را اجير كرد تا برايش گل تهيّه كند و خود خشت بزند<span class="s5">. </span>پس از آنكه مقدارى مصالح مورد نياز را فراهم كرد، به خانه سر و صورتى داد و تا حدودى آن را براى سكونت آماده كرد، زن و فرزندان خود را به اصفهان آورد و در اين خانه اسكان داد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> اتاق سى ريال</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامى كه مدرّس از سوى علماى نجف و ايران به عنوان مجتهد بزرگ و طراز اوّل به تهران آمد، دوستانش براى اقامت وى در تهران دو اتاق اجاره اى پيدا كردند، يكى با اجاره ماهى سى ريال و ديگرى ماهى سى و پنج ريال <span class="s5">. </span>مدرّس بدون آنكه از نزديك مكانهاى مورد نظر را ببيند، اتاق سى ريالى را برگزيد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همراهان مدرّس به او گفتند<span class="s5">: </span>اتاق سى و پنج ريالى راحت تر است ، چرا آن را نمى گيريد، فرق معامله پنج ريال بيشتر نمى باشد ولى اين يكى رفاه و آسايش شما را بهتر تأمين مى كند<span class="s5">. </span>مدرّس پاسخ داد<span class="s5">: </span>چيزى كه استقلال ، عقيده و اراده را مورد تهديد قرار مى دهد نياز است ، من نمى خواهم به كسى احتياج پيدا كنم ، من به اندازۀ دارايى خود و در حدّ توان خويش بايد اتاق اجاره كنم ، مى خواهم محتاج مردم نباشم <span class="s5">. </span>احتياج به پول ، نوكرى مى آورد، من مى خواهم زبانم براى بيان حقايق و دفاع از مردم محروم و مظلوم ، آزاد باشد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به خاطر همين وارستگى و قناعت بود كه مدرّس به جرأت مى گفت <span class="s5">: </span>من ده نخست وزير و چهل پنجاه وزير را ديده ام و آنها را رد كرده ام ، در اين مدّت حتّى يك نوشته به اعضاى كابينه نداده ام و از هيچ فردى درخواستى نداشته ام <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او عقيده داشت كه قناعت ، استقلال را حفظ مى كند و وقتى خواستند در مجلس حقوق ماهى دويست تومان را به وى پرداخت كنند، گفت من با ماهى بيست تومان زندگيم تأمين مى شود و نيازمند نيستم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> بيمارى فرزند</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس ، فاطمه بيگم را كه آخرين فرزندش بود، بسيار دوست داشت و از شدّت علاقه او را شوريه خطاب مى كرد<span class="s5">. </span>در يكى از روزها اين دختر دلبندش به بيمارى حصبه مبتلا مى شود و در تب مى سوزد<span class="s5">. </span>پزشك معالج وى اصرار دارد كه بايد فرزند مدرّس به شميران <span class="s5">(</span>به خاطر خوش آب و هوايى <span class="s5">) </span>انتقال يابد تا شايد معالجات مؤ ثّر واقع شود<span class="s5">. </span>مدرّس در جواب مى گويد<span class="s5">: </span>همۀ فرزندان اين مملكت ، فرزندان من هستند<span class="s5">. </span>نمى پسندم كه فرزند من به جاى خوش آب و هوا منتقل شود و ديگران در محيط گرم تهران و يا جاهاى ديگر در شرايط سختى بسر برند، مگر اينكه براى همۀ آنان چنين شرايطى فراهم شود<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> بچّۀ همسايه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رسم كودكان محل بر اين بود كه در عيد نوروز، همديگر را خبر مى كردند و دسته جمعى براى گرفتن عيدى به خانۀ مدرّس مى رفتند<span class="s5">. </span>آقا هم بچّه ها را دوست داشت و ضمن نوازش به هر كدام يك سكّۀ يك ريالى ، عيدى مى داد<span class="s5">. </span>در يكى از اعياد، كودك همسايه جلوتر از همه سكّه را گرفت و رفت و لحظه اى بعد آمد و در گروه كودكان سكّه نگرفته كه نشسته بودند تا شيرينى بخورند نشست و باز مدرّس به او سكّه اى داد<span class="s5">.</span>اين عمل چند بار تكرار شد<span class="s5">. </span>مدرّس نگاهى به كودك كرد و او را شناخت و فهميد كه پسر عبّاس درشكه چى است كه خانواده اى فقير بودند<span class="s5">.</span>مدرس از كودك پرسيد<span class="s5">: </span>تا ظهر چند بار ديگر مى آيى <span class="s5">. </span>آن كودك از شدت شرمسارى سكوت كرد<span class="s5">. </span>مدرّس گفت <span class="s5">: </span>عيبى ندارد همديگر را زيادتر مى بينيم ولى براى اينكه خسته نشوى بنشين اينجا، هشت بار حساب مى كنيم و هشت سكّه يك ريالى شمرد و به او داد<span class="s5">. </span>آن كودك از شوق به گريه افتاد<span class="s5">. </span>مدرّس دستى بر سرش كشيد و مشغول دادن عيدى به بچه هاى ديگر شد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> نوازش كودك</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتى مدرّس را در حوالى مدرسۀ سپهسالار مورد اصابت گلوله قرار دادند و شهر تهران آشفته گرديد و اهالى اين شهر كسب و كار را رها كرده و به سوى بيمارستان <span class="s5">(</span>محلّ بسترى شدن مدرّس <span class="s5">) </span>حركت مى كردند عدّه اى از كودكان و نوجوانان نيز با اين انبوه جمعيت ، در حال حركت بودند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون خبر سلامتى مدرّس به آگاهى مردم رسيد و از آنان خواسته شد كه دنبال كار خويش بروند، اهالى پراكنده شدند و خيابانها خلوت گرديد<span class="s5">.</span>در اين حال كودكى هشت ساله وارد بيمارستان شد و خود را به اتاقى كه مدرّس در آن بود رسانيد و در كنار تخت آقا ايستاد و سلام كرد<span class="s5">.</span>مدرّس به كودك نگاهى عاطفى نمود و گفت پسر جان ، كارى دارى ؟ گفت <span class="s5">: </span>نه آقا به عيادت شما آمده ام ، لبخندى بر لبان مدرّس نقش بست و از اينكه كودكى به عيادتش آمده ، شادمان گرديد و گفت <span class="s5">: </span>پسرم چيزى نيست ناراحت نباش ، خدا حافظ است ، اين كودك كسى جز سيد اسدالله مبشّرى نبود همان نويسنده و محقّقى كه آثار ارزنده اى تأليف نمود و از جمله كارهاى وى ترجمّ نهج البلاغه مى باشد، <span class="s5">[</span>زنده یاد اسدالله مبشّری ، مستشار دیوان دادگستری و مدیر کلّ دادگستری در دوران حکومت ملّی مصدّق بود و پس ازکودتای <span class="s5">«</span>آمریکائی – انگلیسی<span class="s5">» 28 </span>مرداد با <span class="s5">«</span>نهضت مقاومت ملّی<span class="s5">» </span>همکاری می کرد و وزیر دادگستری حکومت موقّت منهدس بارزگان بود<span class="s5">. ] </span>روانش شاد باشد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> افتتاح كارخانه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بوقتى ميرزا حسين كازرونى كارخانۀ وطن را به اصفهان آورد، روز افتتاح آن مصادف با ورود مدرّس به اين شهر بود<span class="s5">. </span>از سيّد خواسته شد كه كارخانه را افتتاح نمايد<span class="s5">. </span>مدرّس با شور و شعف به كارخانه آمد<span class="s5">. </span>علما و برخى رجال نامدار اصفهان نيز در مراسم حضور داشتند<span class="s5">. </span>كارشناسان آلمانى هم براى راه انداختن كارخانه مهيّا بودند<span class="s5">. </span>مدرّس از مهندسين آلمانى پرسيد، اين كارخانه ساخت كجاست ، يكى از آنان پاسخ داد<span class="s5">:</span>ساخت آلمان <span class="s5">. </span>مدرّس گفت <span class="s5">: </span>اگر خراب شد بايد چه كرد، مهندس آلمانى جواب داد<span class="s5">: </span>لوازم مورد نياز آن را از آلمان مى آورند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس گفت <span class="s5">: </span>اين يك قدم است ، اما وقتى كار شما كامل مى شود كه ماشين آلات و لوازم مورد نياز كارخانه را در ايران تهيّه كنيد، در غير اين صورت كارخانه به جاى آنكه در آلمان پارچه ببافد در ايران به اين كار مشغول است <span class="s5">. </span>پس از آن ، يكى از متخصّصان آلمانى پيشنهاد مى كند<span class="s5">:</span>آقا اجازه بفرماييد تنديس شما را ساخته و در اينجا بر حسب يادگار قرار دهيم <span class="s5">. </span>مدرّس در پاسخ وى مى گويد<span class="s5">: </span>در درجه اوّل مجسّمه سازى در اسلام حرام است وانگهى مجسّمه بايد در دل مردم باشد نه اينجا<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> چرخه كشى</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در اصفهان ضمن تحصيل و تدريس كارگرى مى كرد، مرحوم آية الله خادمى از قول آية الله سيّد محمد باقر درچه اى نقل كردند كه مدرّس بعدازظهرها كه به درس و بحث حاضر مى شد، شلوارش پر از گل بود، پس از تحقيق و تفحّص مشخّص شد كه در خانه خشت مى زند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ايّامى كه متولّى مدرسۀ سپهسالار بود، هفته اى يك روز به دهات موقوفه مى رفت و كار مقنّى ها را كه مشغول حفر و لايروبى قنوات بودند، مورد ارزيابى و بررسى قرار مى داد<span class="s5">. </span>خود شخصاً طناب به كمر مى بست و وارد چاه مى شد و سپس مزد آنان را مى داد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در ايّام تدريس در اين مدرسه روزهاى پنج شنبه و جمعه به روستاهاى شهريار مى رفت و سرقنات با مقنّى ها كار مى كرد<span class="s5">. </span>يكى از شاگردان وى تعريف مى كند كه روزى در يكى از آباديهاى اطراف تهران به ديدن يكى از دوستان رفتم <span class="s5">. </span>آن دوست ضمن صحبت گفت <span class="s5">: </span>سيّدى است كه گاه هفته اى يك روز به ده ما مى آيد و سر قنات مى رود و بيشتر از همۀ مقنّى ها كار مى كند<span class="s5">. </span>من ابتدا از مطلب گذشتم تا اينكه يك روز عصر پنج شنبه به همراه ميزبان از ده بيرون رفتيم و بر حسب اتّفاق از كنار قنات عبور كرديم <span class="s5">. </span>مقنّى ها مشغول كار بودند، وقتى كه دقّت كردم ، ديدم مدرّس نيز بالاى چاه ، مشغول كشيدن دلو از چاه مى باشد، ديگر نزديك نشدم و سخنى هم نگفتم <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز شنبه كه سر درس استاد <span class="s5">(</span>مدرس <span class="s5">) </span>حاضر شدم ، گفتم آقا شخصى شبيه شما را در فلان آبادى بر سر چاه ديدم <span class="s5">. </span>مدرّس در جوابم گفت <span class="s5">:</span>كار براى كسى عيب و عار نيست وانگهى مزدى را كه از اين راه مى گيرم از هر پولى پاكتر و حلالتر است و از تو مى خواهم كه با كسى در اين خصوص سخنى نگويى <span class="s5">. </span>سپس اين جمله را بر زبان جارى مى ساخت <span class="s5">: ((</span>ما راءيت ما راءيت <span class="s5">)) (</span>آنچه ديدى نديدى <span class="s5">) </span>آنگاه افزود مگر نشنيدى كه جدّم فرمود<span class="s5">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s5">((</span>لنقل الصخرة من قلل الجبال احبّ الى من منّة الرجال <span class="s5">))</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يعنى <span class="s5">: </span>نزد من كشيدن صخره ها و سنگهايى سخت از كوه بهتر از منت كشيدن از مردمان زمان است <span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> دولت قاچاق</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به محض آنكه به دستور رضاخان ، سرتيپ مرتضى خان يزدان پناه به رياست حكومت نظامى تهران منصوب شد، در آغاز عدّه اى از افراد سرشناس را كه حامى جدّى مدرّس بودند، دستگير كردند، افراد مشهور محلات كه در تشييع جنازه پرشور عشقى شركت داشتند، گرفتار شدند به طورى كه طىّ چند روز زندان شهربانى مملو از طرفداران مدرّس و افراد مخالف رضاخان و انسانهاى آزاده گرديد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زندان شكنجه و انواع آزار و اذيّت را نسبت به افراد اعمال نمودند<span class="s5">. </span>عدّه اى را با باتوم و شلّاق بقدرى زده بودند كه آثار ضربات و صدمات تا چند روز بر بدنشان باقى بود <span class="s5">(</span>حتّى پس از رهايى از زندان <span class="s5">) </span>گروهى از مشاهير و افراد فعّال از قبيل نويسندگان و روزنامه نويسان را به كلات نادرى و ديگر نقاط خراسان تبعيد نمودند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مردم عادّى اگر كوچكترين آشنايى و ا رتباطى با مدرّس و طرفداران او داشتند توقيف و دستگير مى شدند<span class="s5">.</span>و يك نفر را بدليل آنكه نام مدرّس را به احترام و با عزّت برده بود آنقدر زدند كه بر اثر صدمات وارده فوت نمود<span class="s5">. </span>شخص ديگرى را كه چاپخانۀ دستى داشت و آگهى دعوت مدرّس را از مردم براى شركت در تشييع جنازۀ عشقى چاپ كرده بود، حين بازجويى چنان مورد ضرب و شتم و شكنجه هاى وحشتناك قرار داد كه جان خويش را از دست داد<span class="s5">. </span>حتّى كودكان و نوجوانان را براى گرفتن اقرار به حبس برده و شلّاق مى زدند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جرايداقلّیت توقيف شدند و مديران در تحصّن مجلس بودند<span class="s5">. </span>شهيد مدرّس كه از اين رفتارها به خشم آمده بود و لحظه اى آرام و قرار نداشت تصميم گرفت در مجلس عليه حكومت نظامى صحبت كند ولى به او اجازه ندادند تا اينكه قرار شد افراد طرفدار مدرّس در جلسات مجلس شركت كرده و در روز دوّم مرداد <span class="s5">1303 </span>به ملك الشعراى بهار از سوى رئيس مجلس اجازه داده شد كه پشت تريبون رفته و مطالبى را بيان كند<span class="s5">.</span>وى در سخنان خود به حبس ها، آزارها، شكنجه ها، اشاره كرد و از اينكه تمام صدمات متوجه طرفداران مدرّس است انتقاد نمود و بر اينكه سانسور تنها نسبت به مطبوعات حاميان مدرّس اعمال مى شود اعتراض كرد<span class="s5">. </span>در مذاكرات اين روز كه بين مخالف و موافق با لحنى تند و خشن صورت گرفت ، مدرّس فرياد زد<span class="s5">: </span>اينجا جاى قانون اساسى است <span class="s5">... </span>اين جلسه مشروطه است ، هر كس عقيده اش مخالف قانون اساسى است بايد چشمش كور شود از در برود بيرون <span class="s5">. </span>وقتى يكى از طرفداران رضاخان از دولت وى دفاع كرد<span class="s5">. </span>مدرّس گفت <span class="s5">: </span>دولت اكثريت ندارد<span class="s5">. </span>قاچاق است <span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جواب وى سيّد يعقوب <span class="s5">(</span>حامى رضاخان <span class="s5">) </span>گفت <span class="s5">: </span>از حدود نزاكت خارج نشويد<span class="s5">. </span>مدرّس با حالت برافروختگى گفت <span class="s5">: </span>آن كس كه چهارصد نفر را اينجا سرنيزه مى زند از حدود نزاكت خارج نمى شود؟ مدرّس چندين نوبت اجازه مى گيرد تا پيرامون حكومت نظامى صحبت كند امّا رئيس مجلس به او اجازه نمى دهد، سرانجام تحت عنوان <span class="s5">: ((</span>ابراز تأسّف از قتل واقع شده <span class="s5">)) </span>صحبت نموده و در نهايت به حكومت نظامى اشاره مى كند ولى به ايشان اخطار مى كنند دراين باره سخنى نگويد<span class="s5">. </span>ايشان پاسخ مى دهد<span class="s5">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s5">((</span>اطاعت مى كنم ولى عقيده ام اين است كه تا حكومت نظامى به مجلس نيايد و در مجلس مورد بحث واقع نشود نبايد در خارج ترتيب اثرى به او داده شود<span class="s5">.)) </span>و به اين ترتيب با ذكر يك جمله همه آن چيزى كه بايد گفته شود را گفت <span class="s5">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"><b>٭</b></span><b> جسدى در چاه</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار سپه براى آنكه بفهماند وجود وى تا چه حدّ در امنيت شهر مؤ ثّر است ، محرمانه به چند نفر از قزّاقها دستور مى دهد در شهر و خارج آن ايجاد اختلال نموده و با قتل و غارت اوضاع را ناامن كنند تا استعفاى او براى مجلس و مردم ايجاد نگرانى نموده و به حضور وى در رأس امور راضى شوند<span class="s5">. </span>در يكى از روزها در انتهاى خيابان اميريه كه آن موقع بيرون شهر تهران بود، دو نفر مقنّى مشغول حفر قنات بودند، دوست آنها در محلّ ديگرى مشغول كار بود<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با فرا رسيدن شب و اينكه خبرى از دوستانش نمى شود با نگرانى و به اميد يافتن آنها نزديك صبح از شهر خارج و به محلّ كار آنها مى آيد<span class="s5">. </span>تا آنكه در آن حوالى جسد يكى از دوستانش را مشاهده مى كند كه او را بوسيله طناب خفه نموده اند، سپس دنبال رفيق دوّمى مى رود كه تنها كلاه و گيوه او را پيدا مى كند و معلوم مى شود، او را در چاه انداخته اند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب بعد از اين واقعه در يكى از محلّات تهران بين عدّه اى نزاع در مى گيرد كه در جريان آن يك نفر كشته و يك نفر مجروح مى شود<span class="s5">. </span>بعد از تحقيقات مشخّص مى شود كه ضاربين و قاتلين از قزّاقها بوده اند<span class="s5">. </span>شب بعد شخصى را در شهر مى كشند و جنازه اش را در خندق مى اندازند كه بعد از مدّتى معلوم شد از ناحيه قزّاقها به قتل رسيده است <span class="s5">. </span>علاوه بر اين كشتارها در چندين نقطۀ شهر سرقت صورت مى گيرد تا مردم از مجموعۀ اين حوادث نتيجه بگيرند كه امنيّت شهر سلب شده است <span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> از پاى بخارى تا سر خرمن</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در يكى از جلسات دوره ششم مجلس كه نطق مدرّس طولانى شد، براى رفع خستگى شنوندگان ، حكايتى را براى نمايندگان و حضّار بدين شرح نقل نمود<span class="s3">: </span>در زمستانى ، شاعرى براى زميندارى بزرگ قصيده اى سرود و رفت توى خانه پاى بخارى قصيده را خواند، ارباب ملك از آن شعر خوشش آمد، حواله صد خروار گندم را به شاعر داد تا برود سر خرمن بگيرد<span class="s3">. </span>شاعر حواله را در جيب خود گذاشت و آن را تا هنگام درو گندم نگهدارى كرد<span class="s3">. </span>در موقع خرمن نمودن خوشه ها به نزد ناظر ارباب رفت و حواله را به وى تحويل داد<span class="s3">. </span>ناظر كه مى دانست اربابش اين سخاوتها را ندارد و از شدّت بخل و طمع گندم را دانه دانه مى شمارد، از ديدن حواله صد خروار گندم متحير گشت و به شاعر گفت <span class="s3">: </span>آقا اجازه بدهيد من با خود ارباب گفتگو كنم <span class="s3">. </span>شاعر گفت <span class="s3">: </span>مانعى ندارد؛ ناظر شب هنگام به نزد ارباب رفت و حواله را نشان داد و گفت اين چيست <span class="s3">.</span>مالك گفت <span class="s3">: </span>شب پيش بخارى نشسته بودم ، آن شاعر بعضى چيزها گفت و ما خوشمان آمد، چيزى نوشتيم داديم او خوشش بيايد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> هراس سردار</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به موجب مادۀ <span class="s3">44 </span>نظامنامۀ مجلس بايد رئيس الوزرا به مجلس بيايد تا روز استيضاح معيّن شود<span class="s3">. </span>سردار سپه از انتقاد و استيضاح هراس داشت ، وحشت وى بدون دليل هم نبود، زيرا يكى از استيضاح كنندگان آية الله سيد حسن مدرّس است كه دانشورى فاضل ، فقيهى والامقام ، نامدارى ناطق و نيز مرد منطق ، استدلال و طرفدار حقّ و حقيقت بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در ضمن نطق كاملاّ بر مجلس مسلّط مى شد و با شجاعت و شهامت ، بدون هيچ پروايى تمام اعمال و رفتار غيرقانونى سردار سپه را از پشت تريبون به آگاهى مردم ايران مى رسانيد<span class="s3">. </span>دليل ديگر نگرانى رضاخان مربوط به يكى از موارد استيضاح بود <span class="s3">(</span>تحويل ندادن اموال مقصّرين<span class="s3">) </span>غرض از اين مورد روشن شدن موضوع قتل اقبال السلطنه ماكويى و تصرّف و غارت جواهرات و خزانۀ او بود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روشن كردن موضوعات مطرح شده در استيضاح آن هم از سوى سردار سپه كه اهل نطق و بيان نبود و حرف عادّى را نمى توانست درست بيان كند، طرفداران وى را نگران ساخته بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سردار سپه قبل از آنكه روز استيضاح معيّن شود به فعاّليتهاى سياسى پرداخت تا آن را لغو كند ولى موفّق نشد و روز شانزدهم مرداد به اتّفاق وزراى خود به مجلس آمد و اظهار داشت دولت براى استيضاح حاضر است و هر روزى كه مجلس معيّن كند همانروز را قبول خواهد كرد<span class="s3">.</span>تيمورتاش <span class="s3">(</span>سردار معظّم خراسانى <span class="s3">) </span>پيشنهاد كرد كه روز بيست و هفتم مرداد استيضاح انجام شود<span class="s3">. </span>رضاخان كه همه جا از زور استفاده مى كرد، در روز استيضاح نيز عدّۀ زيادى از طرفداران خود و گروهى از اراذل و اوباش را به اتّفاق عدّه اى نظامى كه تغيير لباس داده بودند به مجلس فرستاد<span class="s3">. </span>وكلاى طرفدار او هم كارتهاى لژ ويژه را گرفته ، به همان عدّه داده بودند و چون طرفداران مدرّس دچار حبس و تبعيد بودند، نمى توانستند هر كدام ، از محلّات تهران دستجاتى را جمع كرده و به مجلس بياورند، از اين گذشته تصوّر نمى رفت كه رضاخان گستاخى و فضاحت را به جايى برساند كه از چنين نيروهايى براى برهم زدن استيضاح بهره بگيرد<span class="s3">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> آنوقت كى بشما پول مى دهد؟</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در روز تاريخى استيضاح <span class="s3">(17 </span>محرم <span class="s3">1342 </span>ه ق <span class="s3">) </span>كارآگاهان شهربانى ، پليسهاى مخفى و آشكار، رجاله هاى مزدور، چاقوكشان حرفه اى ، هوچيان داوطلب و امثال آن به طرفدارى از رضاخان به مجلس آمدند و در ميان گروه تماشاچيان كنجكاو و در اطراف مجلس پراكنده شدند<span class="s3">.</span>حوالى ساعت ده در حالى كه چند تن از دوستان مدرّس مثل رحيم زاده صفوى اطراف سيّد را داشتند، آقا عصا زنان به مجلس آمد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با ورود مدرّس مزدوران از دم در طبق دستور شهربانى شروع به جار و جنجال و اهانت به مدرّس نمودند و يك مرتبه عدّه اى فرياد زدند<span class="s3">: ((</span>مرده باد مدرّس ، زنده باد سردار سپه <span class="s3">)) </span>نزديك عمارت به طرف مدرّس يورش بردند ولى آزارى نرساندند<span class="s3">. </span>مدرّس در آن جنجال خطرناك نه تنها هراسى بخود راه نداد بلكه مثل اينكه آن حوادث را كاملاً عادّى و با نظر حقارت نگريسته باشد برگشت و خطاب به هوچيان رضاخان گفت <span class="s3">: ((</span>آخر اگر مدرّس بميرد ديگر كى به شما پول خواهد داد<span class="s3">)). </span>و پس از آن فرياد كشيد<span class="s3">: </span>زنده باد خودم <span class="s3">... </span>زنده باد مدرّس و وارد اتاق اقلّيت<span class="s3">(</span>طرفداران مدرّس <span class="s3">) </span>شد<span class="s3">. </span>باز از پايين ، صداى زنده باد سردار سپه شنيده شد و غوغاى غريبى در صحن مجلس برپا بود<span class="s3">. </span>مى گويند مدرّس از دری كه رو به صحن مجلس باز مى شد سر بيرون كرد و گفت <span class="s3">: ((</span>مرده باد سردار سپه <span class="s3">))</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> مى خام كوتو نباشى ؟</b>!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موقعى كه مدرّس خود را به اطاق نمايندگان طرفدار خود <span class="s3">(</span>فراكسيون اقليت <span class="s3">) </span>رسانيد، در حاليكه سينه اش تنگى مى كرد و نفس نفس مى زد، چون هوا گرم بود، باد بزنى بدست گرفت و بنا كرد به باد زدن خود و در حين اين كار از بازيها و تحرّكات رضاخان و آشوب اطراف مجلس انتقاد مى كرد، در اين ميان سيّد يعقوب انوار و مقوّم الملك و چند نفر ديگر از نمايندگان حامى رضاخان به اتاقى كه مدرّس و همراهان در آن بودند، هجوم آوردند و دوات ، بادبزن و اشياى ديگر را به سوى مدرّس پرت مى كردند و ناسزا مى گفتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاخان از در مغربى وارد شد و گفت <span class="s3">: </span>شما همه محكوميد<span class="s3">! </span>شما را توقيف خواهم كرد<span class="s3">... </span>سپس به طرف مدرّس حمله كرد<span class="s3">. </span>در اين حال ملك الشعراى بهار كه روبروى مدرّس ايستاده بود با خونسردى خطاب به رضاخان گفت <span class="s3">: </span>عجله نكنيد، مواظب باشيد<span class="s3">. </span>سردار سپه توجّهى نكرد و با دست راست خود گلوى مدرّس را گرفته به ديوار فشار مى داد و در حالى كه از شدّت غضب چشمانش سرخ شده و رگهاى گردنش بيرون زده بود، به مدرّس گفت <span class="s3">: </span>آخر سيّد تو از جان من چه مى خواهى ، آن خورشيد فقاهت در عرصۀ سياست ، بدون آنكه ذرّه اى ترس از خود بروز دهد با رشادت و عزمى راسخ به لهجه اصفهانى گفت <span class="s3">: </span>مى خام كوتو نباشى <span class="s3">!!! <b>سيّد حسين زعيم ديد كه نزديك است اولاد پيغمبر خفه</b> بشود. </span>از عقب سر سردار سپه دو انگشت راست خود را در دهان سردار سپه گذارده و بطورى كشيد كه نزديك بود دهان وى پاره شود، رضاخان دست از مدرّس برداشت <span class="s3">. </span>ولى انگشتتان زعيم را چنان گاز گرفت كه خون جارى شد<span class="s3">. </span>سردار سپه غرغركنان بيرون رفت و به رئيس مجلس از سخن مدرّس شكايت كرد<span class="s3">. </span>رفته رفته ساعت به ظهر نزديك مى شد<span class="s3">. </span>بالاخره بر اثر گفت و شنودهايى كه مدّتى جريان داشت قرار شد بعدازظهر استيضاح صورت گيرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> تكليف استيضاح</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از افراد استيضاح كننده ، عدّه اى بنا به احتياط ناهار را در مجلس ماندند<span class="s3">. </span>ولى مدرّس ، كازرونى و حائرى زاده يزدى بدون واهمه از مجلس خارج شده به سوى منازل خويش رفتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از در مجلس كه خارج شدند<span class="s3">. </span>در راه عدّه اى از اشرار و اراذل چماق بدست به سوى اين سه نفر يورش بردند<span class="s3">. </span>شخصى بنام نايب چلويى سيلى محكمى به صورت مدرّس زد<span class="s3">. </span>سايرين نيز ضرباتى به كازرونى و حائرى زاده وارد نمودند<span class="s3">. </span>كازرونى با ضربۀ شديدى كه به وى وارد شد، مجروح گرديد و به خاطر آن در خانه بسترى شد<span class="s3">. </span>در اين گيرودار اهالى سرچشمه و خيابان نظاميه جمع شده و به اشرار حمله نمودند، زد و خورد بين دو دسته شروع شد و اشرار وقتى اوضاع را وخيم ديدند فرار را بر قرار ترجيح دادند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعدازظهر نمايندگان اكثريت و اقلّيت به مجلس حاضر شدند و زنگ جلسۀ علنى ، آنها را براى تشكيل جلسه دعوت نمود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمايندگان طرفدار مدرّس در اطراف وقايع آن روز با هم به شور پرداختند و چون از بررسى اوضاع ديدند اگر استيضاح صورت گيرد ممكن است حوادث ديگرى بوقوع بپيوندد، سرانجام يكساعت به غروب مانده تصميم گرفتند كه از شركت در جلسه خوددارى كنند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس به ملك الشعراى بهار گفت كه به جاى استيضاح وقايع صبح را در جلسه علنى بگويد و تكليف استيضاح را به وقت ديگرى موكول كند<span class="s3">.</span>بعد از نطق مفصّل و مشروح بهار، از سوى دولت ، سليمان ميرزا مدافعات و حملاتى كرد و سردار سپه تقاضاى رأى اعتماد نمود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با قيام نمايندگان رأى اعتماد گرفته شد و دولت رضاخان حائز اكثريت گرديد، اين در حالى بود كه عدّه اى از نمايندگان آزاده و طرفدار مدرّس در جلسۀ رأى گيرى حضور نداشتند<span class="s3">. </span>مدرّس وقتى از مجلس و نمايندگان مأيوس شد، نقشۀ ديگرى كشيد و آن اينكه از احمد شاه بخواهد سريعاً به ايران باز گردد ولى با انواع و اقسام حيله ها مانع حركت او از اروپا به ايران مى شوند<span class="s3">.( 23 ) </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> سگ هاي پليس</b><span class="s4"> </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زماني جواهرکلام را به يک ميهماني وابستۀ به دربار دعوت کردند، نمي دانم به چه مناسبت مرا هم به همراه خود برد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلسي بود بسيار مجلّل و به اصطلاح عاميانه عدّه ای از رجال و سياستمداران آن روز حضور داشتند<span class="s3">. </span>پس از احوالپرسی و تشريفات اوّليه رشتۀ کلام به دست جواهر کلام افتاد و باز هم مثل هميشه متکلّم وحده شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از آسمان و ريسمان به هم مي بافت و اتّفاقاً حاضرين هم با لذّت گوش مي کردند<span class="s3">. </span>ناگهان ميزبان که شخصيت برجسته و مهمّی بود رو به پدر کرده گفت<span class="s3">: «</span>استاد جواهرکلام ، از مدرّس چه می دانی؟ يک کمی راجع به او صحبت کن ، از فعاليت های سياسی او و کارهايی که می کرد<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پدر، يکّه خورد<span class="s3">. </span>با آن سرعت انتقالی که داشت به فوريت دريافت که اگر از مدرّس تعريف کند، ميزبان محترم ناراحت می شود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در حقيقت ميزبان می خواست که پدر از کارهای مرحوم مدرّس انتقاد و عيب جويی کند و به اصطلاح او را بکوبد و اين مساله چيزی بود که پدر قلباً مايل نبود<span class="s3">. </span>از جانب ديگر ميسّر نبود فعّاليت های او را تأييد کند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جواهرکلام بر سر دوراهی مانده بود، اما اين معطّلی يک دقيقه بيشتر طول نکشيد<span class="s3">. </span>کمی اين طرف آن طرف را نگاه کرد<span class="s3">. </span>آب دهان خود را قورت داد و پس از يک دورخيز معنوی چنين گفت<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>آه بله<span class="s3">... </span>بله<span class="s3">... </span>آقا اين مدرّس می دانيد آدمی بود بسيار شوخ ، لطيفه گو، طنزپرداز و هميشه در صحبتهايش يک پاسخ آماده و طنزآلود در آستين داشت که ارائه می کرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از قراری که می گويند زمانی که نمايندۀ مجلس بود، روزی در مجلس لايحه ای آوردند برای خريد سگ پليس ، يعنی سگهای تربيت شده ای که در تعقيب و دستگيری سارقين به پليس کمک می کنند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لايحه مطرح و قرار شد در مورد آن رای گيری شود<span class="s3">. </span>رئيس مجلس سوال کرد، آقايان اعتراضی ندارند؟ مدرّس به عنوان مخالف دست خود را بلند کرد<span class="s3">. </span>رئيس مجلس و ديگران از او پرسيدند<span class="s3">: «</span>آقای مدرّس چرا شما مخالفيد؟<span class="s3">»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس با همان لهجه اصفهاني خود پرسيد<span class="s3">: </span>اول برای من بگوييد اين سگ کارش چيه؟ چيکار می کند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">- </span>اين سگ دزد می گيرد، دزد را شناسايی می کند و می گيرد<span class="s3">. </span>مدرّس باز هم پرسيد خب اين سگ را از کوجا می ياريد؟ خط سيرش کوجاس؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">- </span>از کشور آلمان می خرند از راه روسيه می آورند تا بندرانزلي و سپس از بندرانزلی به تهران می آورند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">- </span>خب اين نی می شد<span class="s3">(</span>نمی شود<span class="s3">!) </span>اين کار عملی نيست<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">- </span>چرا عملی نيست آقای مدرّس؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">- </span>واسه اين که اين سگ که کارش دزدگيريه از همون بندرانزلی می باس <span class="s3">(</span>می بايد<span class="s3">) </span>بگيرد و بگيرد و بگيرد و بگيرد تا برسد تا تهرون<span class="s3">!»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی جواهرکلام به اينجا رسيد، چنان خنده ای در ميان حضار در گرفت که اصولا کوبيدن مدرّس و مسائل سياسی از ميان رفت<span class="s3">. </span>خنده دار نيز اين که وقتی حاضرين و مخصوصا ميزبان خوب خنده هايشان را کردند و آرام شدند، جواهرکلام گفت<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>ملاحظه بفرماييد عين همين جريانی که الان اينجا اتّفاق افتاد اين خنده و بگو و بخند عينا همان روز در مجلس رخ داد و به قدری نمايندگان مجلس از موافق و مخالف خنديدند و سر و صدا راه انداختند که اصولاً بحث لايحه سگ منتفی شد<span class="s3">.» <b>( </b>24 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span> <b> تأثير رفتار متواضعانه مدرس بر نگهبانان عثماني</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصه<span class="s3"> </span>وقتي مرحوم مدرس از كشور عثماني برميگشت، آنقدر با نگهبانان قطار خوب رفتار كرده بود كه آنها تصور كردند او قهوهچي قطار است، ولي وقتي فهميدند شخصيت بزرگي است بسيار تعجب ميكنند و رئيس آنها ميگويد<span class="s3">: </span>در تمام عمرم، فردي به اين بزرگواري نديدهام<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حكايت<span class="s3"> </span>معروف است كه در جنگ بينالملل اول و تشكيل حكومت موقت، موقع برگشتِ مدرس و همراهان از خاك عثماني، چون تصميم ناگهاني بود، جاي كافي در قطار نبود، دولت عثماني از جهت رعايت حال مهاجران و احترام به شخص جناب مدرس، دستور داد يك واگن اختصاصي به قطار ببندند و چند مأمور محافظ خاص، از اين گروه حفاظت كنند<span class="s3">. </span>مرحوم مدرس به عادت طلبگي آدمي منظم و با سليقه بود و خودش وسايل زندگي خود را فراهم ميكرد<span class="s3">. </span>در بين راه يك جا خواستند استراحت كنند<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرس بلند شد و قليان تميزي چاق كرد و چاي خوش عطري دم كرد<span class="s3">. </span>امير خيزي <span class="s3">(</span>ناقل اين داستان<span class="s3">) </span>هم در اين سفر، سمت مترجمي داشت<span class="s3">.</span>چند چاي و قليان برد و به نگهبانان داد، رئيس نگهبانان از چاي بسيار خوشش آمد و از قيافه ساده و نحوه خدمتگزاري مدرس فكر كرد كه او قهوهچي هيئت است<span class="s3">. </span>با اشاره دستور داد كه چاي ديگري هم بدهد<span class="s3">. </span>مرحوم مدرس با كمال خوشرويي چاي دوم را برد، هيئت به اسلامبول<span class="s3">(</span>استانبول<span class="s3">) </span>نزديك شدند رئيس نگهبانان پيش آمد و به اميرخيزي گفت كه ميخواهد پول چاي را بپردازد<span class="s3">. </span>وي پاسخ داد لازم نيست، آن افسر اصرار داشت كه مايل نيست ضرري متوجه آن پيرمرد قهوهچي بشود<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همين موقع قطار از حركت ايستاد، جمعي به استقبال هيئت آمده بودند و مدرس را با سلام و صلوات و احترام پيشاپيش بردند<span class="s3">. </span>افسر نگهبان با حيرت و تعجب مينگريست، از اميرخيزي جريان واقعه را پرسيد<span class="s3">. </span>او به افسر ضابط گفت كه اصولاً اين واگن فوقالعاده، به احترام همين پيرمرد محترم ـ جناب مدرس ـ به قطار اضافه شده است<span class="s3">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئيس افسران پس از شنيدن اين مطالب و ديدن آن استقبال پر شكوه، شرمنده شد و با كمال تعجب رو به دوستان خود كرد و گفت<span class="s3">: </span>به خدا قسم كه افندي به اين بزرگواري نديدهايم<span class="s3">.( 25 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span> <b>فعلا در جيب وليعهد چيزي نيست</b> </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">{</span>رضاخان پس از دستيابی به سلطنت در اوايل امر، ژست يک سلطان مردمی را به خود می گرفت و در اين زمينه<span class="s3">} «</span>روزی مرحوم مدرّس را به قصر خود دعوت کرد و جلسه ای طولانی با او گذراند و گفت ميل دارد با نظريات بی غرضانۀ او کار کند، قسمتیاز مذاکرات آنها در ميان مردم انتشار يافت<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يکی از آنها اين بود<span class="s3">: </span>هنگامي که رضاشاه پهلوی برای ديدار مدرّس به اتاق پذيرايی خود آمد، دست وليعهد در دستش بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی که وارد اتاق شد، به مرحوم مدرّس گفت <span class="s3">: </span>آقای مدرّس ، وليعهد را همراه آورده ام که به شما معرّفی کنم و شما او را بشناسيد<span class="s3">. </span>مدرّس در حالی که بغل را باز کرده بود گفت<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به به<span class="s3">! </span>شاه آيندۀايران<span class="s3">. </span>رضاشاه از اين توجّه و استقبال مدرّس خوشوقت شد<span class="s3">. </span>مدرّس خطاب به وليعهد گفت<span class="s3">: </span>توي جيب چه داري؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وليعهد همان طور نگاه می کرد<span class="s3">. </span>رضاشاه دست در جيب وليعهد کرد و گفت<span class="s3">: </span>چيزی نيست<span class="s3">. </span>مدرّس گفت<span class="s3">: </span>آن جيبش را هم ببينيد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه جيب راست وليعهد را هم کاوش کرد و دوباره گفت<span class="s3">: </span>چيزی نيست<span class="s3">. </span>چيزی در جيب ندارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس گفت<span class="s3">: </span>جيبهای بالاي او را هم ببينيد<span class="s3">. </span>رضاشاه کمی ناراحت شد و گفت <span class="s3">: </span>مقصودتان چيست؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس گفت<span class="s3">: </span>ببينيد تا عرض کنم<span class="s3">. </span>رضاشاه جيبهای بالای وليعهد را هم ديد و باز گفت<span class="s3">: </span>چيزی نيست و چيزی ندارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن گاه مدرّس با همان کلمات و لهجۀ مخصوص خودش و با تأنّی گفت<span class="s3">: </span>همين را مي خواستم بدانم<span class="s3">. </span>می خواستم ببينم شاه آينده ايران چطور است<span class="s3">. </span>حرص به پول و جمع آوري مال دارد يا نه؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مي خواستم بگويم شاه آينده ايران اگر می خواهد سلطنتش پايدار باشد، بايد چيزی از مال و ثروت نداشته باشد<span class="s3">. </span>پول پرست و مال دوست نباشد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن وقت است که تجاوز نخواهد کرد و به حقوق مردم و به قوانين کشور دست درازی نمی کند<span class="s3">. </span>می خواستم بگويم که بايد او فقط شاه باشد، مردم پول و ثروت داشته باشند و قانون بر همه کس حکومت کند تا مملکت آباد شود و مردم خوشبخت<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اين وقت خطاب به پهلوی کرد و گفت<span class="s3">: </span>حالا شما می گوييد در جيب وليعهد چيزی نيست<span class="s3">! </span>خدا کند تا آخر اين طور باشد<span class="s3">.<b>( </b>26 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span>شهادت مدرّس</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز سوم مرداد <span class="s3">1321 </span>اوّلين جلسۀ محاكمۀ متّهمين به قتل شهيد سيّدحسن مدرّس در تهران آغاز شد<span class="s3">. </span>سرپاس ركنالدين مختار، پاسيار منصور وقار، ياور جهانسوزی، پاسيار راسخ، ياور مقدادی، پاسيار نيرومند و پزشك احمدی متّهمين رديف اوّل پرونده به شهادت رساندن مدرّس بودند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محاكمۀ متّهمين <span class="s3">50 </span>روز به طول انجاميد<span class="s3">. </span>سرانجام ركنالدين مختار به <span class="s3">8 </span>سال زندان با اعمال شاقّه محكوم شد و بقيۀ متّهمين هر يك از <span class="s3">10</span>سال تا يك سال محكوم شدند<span class="s3">. </span>مطلب زير ماحصل اعترافات متّهمان است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در يكی از روزهای آغازين ماه آذر <span class="s3">1316 </span>سرپاس مختار رئيس كلّ شهربانی پاكت سربسته و لاك و مهر شدهای را به پاسيار منصور وقار داد و گفت آن را در مشهد به ياور جهانسوزی بدهد، سرپاس مختار به وی گفت پاكت دستور انجام مأموريت قتل مدرّس است<span class="s3">. </span>وی <span class="s3">(</span>منصور وقار<span class="s3">)</span>همچنين موظّف شد به جهانسوزی بگويد يا به آن مأموريت برود و يا به تهران بازگردد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقار در مشهد دستور رئيس شهربانی را به اطلاع ياور جهانسوزی رساند<span class="s3">. </span>جهانسوزی پاكت را باز كرد دستور را خواند و آن را داخل بخاری انداخت و گفت بايد به اتّفاق حبيب خلج به مأموريت جنوب خراسان برای بازرسی بروم<span class="s3">. </span>اين دو در حقيقت برای قتل مدرّس رهسپار كاشمر شدند<span class="s3">. </span>آنان عصر ششم آذر <span class="s3">1316 </span>وارد كاشمر شدند<span class="s3">. </span>در چهارچوب همين مأموريت <span class="s3">«</span>اقتداری<span class="s3">» </span>رئيس شهرباني كاشمر نيز جداگانه مأموريت يافته بودكه به <span class="s3">«</span>خواف<span class="s3">» </span>رفته، مدرّس را با خود به كاشمر بياورد<span class="s3">. </span>او اين مأموريت را انجام داد و مدرّس را به منزل خود در كاشمر آورد<span class="s3">. </span>اقتداری سپس درنزديكي شهربانی خانهای اجاره كرد و مدرّس را در آن اسكان داد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مرحلۀ بعد، اقتداری طیّ دستوری رمزی كه به وسيلۀ جهانسوزی دريافت كرده بود، موظّف به كشتن مدرّس شد<span class="s3">. </span>امّا چون از اين دستور استنكاف ورزيد به مشهد احضار شد<span class="s3">. </span>وی از آنجا به شهربانی همدان اعزام شد در آنجا با سمّ به قتل رسيد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شهربانی كاشمر نيز به محمود مستوفيان واگذار شد<span class="s3">. </span>وی ابتدا دو مأمور محافظ خانۀ مدرّس به نامهای پاسبان ذوالفقاری و پاسبان ابراهيمی را ترخيص كرد<span class="s3">.</span>سپس همراه با جهانسوزی و حبيبالله خلج، در شب عمليات مشروب فراوانی خورده و در حالت مستی وارد خانۀ مدرّس شدند<span class="s3">. </span>مرحوم مدرّس برای آنان چاي ريخت و دقايقی بعد مستوفيان از مدرّس پرسيد اجازه میدهيد مجدّداً چاي بريزم<span class="s3">. </span>پس از كسب موافقت مرحوم، در چای او در فرصتي سمّ ريخته و جلوی او گذاردند<span class="s3">. </span>امّا وقتی ديدند كه با خوردن چای، مسموم نشد، مستوفيان در نقشهای برنامهريزی شده از اتاق خارج شد و جهانسوزی و خلج برخاسته عمامۀ مرحوم مدرّس را از سرش برداشته در دهانش كردند و دور گردنش پيچيدند<span class="s3">. </span>او را خفه كردند و در همان شب وی را دفن كردند<span class="s3">. </span>مستوفيان به مأموران محافظ منزل مدرّس گفت آقا سكته كرده است<span class="s3">. </span>وی آنان را تهديد كرد كه اگر در مورد مرگ آقا دليل ديگری غير از سكته را مطرح كنيد، زبانتان را ميبُرم<span class="s3">. </span>پاسبان ابراهيمی محافظ شهيد مدرّس هنگام محاكمه به بازپرسان دادگاه گفت<span class="s3">: </span>شب حادثه در ساعات غروب از شهربانی كاشمر مرا احضا كردند، فوراً رهسپار شهربانی شدم تقريباً سه ساعت مرا معطّل كردند و سؤالهای بیموردی راجع به سابقۀ كار، محلّ خدمت، محلّ زادگاه، آدرس منزل و از اين گونه پرسشها را از من پرسيدند سپس اجازه مرخصی دادند<span class="s3">. </span>وقتی به درب منزل آقا رسيدم ديدم درب منزل باز است و رئيس شهربانی كنار درب ايستاده<span class="s3">. </span>او مرا كه ديد گفت به اتاق آقا نرويد<span class="s3">. </span>من به انتظار ماندم تا اينكه رئيس شهربانی رفت و موسیخان شجاعی سرپاسبان آمد<span class="s3">. </span>او از من پرسيد آقا كجاست؟ گفتم در اتاق خودش است<span class="s3">. </span>به اتّفاق او وارد اتاق آقا شديم ديديم خواب است هر چه او را صدا زديم جواب نداد<span class="s3">. </span>عبايش روي صورتش بود و شال و عمامهاش هم باز كنار سرش افتاده بود<span class="s3">. </span>فهميدم مرده است<span class="s3">. </span>من با شجاعی از اتاق آقا خارج شديم<span class="s3">. 20 </span>دقيقه بعد رئيس شهربانی بازگشت و به شجاعی گفت آقا سكته كرده است<span class="s3">. </span>مبادا غير از سكته دليل ديگری برای فوت آقا مطرح كنيد<span class="s3">. </span>سپس گفت برو تابوت بياور<span class="s3">...»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنين خانم عشرت همسر اقتداری رئيس شهرباني كاشمر در دادگاه چنين گفت<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آذر <span class="s3">1316 </span>مرحوم اقتداری كه رئيس شهرباني كاشمر بود، در مأموريتی به مشهد حركت كرد<span class="s3">. </span>بنده هم با او همراه شدم<span class="s3">. </span>در مشهد، شوهرم را مأمور كردند كه برود خواف مرحوم مدرّس را به كاشمر بياورد، بنده از آنجا رفتم به كاشمر و مرحوم اقتداری به خواف رفت<span class="s3">. </span>تقريباً ساعت ده، يازده بود كه مرحوم اقتداری آمد و مرحوم مدرّس هم با ايشان بود با يكنفر مأمور وارد شد به منزل<span class="s3">. </span>مرحوم مدرّس در منزل ما بود<span class="s3">. </span>مرحوم اقتداری نزديك شهربانی يك خانه اجاره كرد و مرحوم مدرّس را بردند در آن خانه<span class="s3">. </span>دو روز بعد مرحوم اقتداری آمد منزل ديدم اوقاتش خيلی تلخ است و گرفته است گفتم چه خبر است؟ ابتدا چيزی نگفت چون خيلی اصرار كردم اظهار كرد دستوراتی راجع به اين سيّد بيچاره و از بين بردن او رسيده است كه نمیدانم چه كنم<span class="s3">. </span>میگفت من اين كار را بكنم جواب خدا را چه بدهم و اگر نكنم در دست اين شيرهای درنده چه كنم كه خودم را ممكن است از بين ببرند<span class="s3">. </span>من گفتم ممكن است استعفا بدهيد<span class="s3">. </span>گفت همين خيال را دارم و استعفا داد<span class="s3">. </span>اين استعفا در زمان سرهنگ وقار رئيس شهرباني خراسان بوده است، استعفای او قبول شد و دستور داد شهرباني را تحويل مستوفيان بدهيد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ايشان شهرباني را تحويل داد به مستوفيان ولی چون دستوری راجع به تحويل مدرّس نرسيده بود از تحويل دادن او خودداری كرد و مستوفيان هم هميشه اصرار میكرد كه مدرّس را هم تحويل بگيرد<span class="s3">. </span>در اين بين ياور جهانسوزی آمد به كاشمر به اتفاق حبيبالله خلج پاسبان كه مأمور مشهد بود<span class="s3">. </span>جهانسوزی آمد به منزل مرحوم اقتداری گفت كه اقتداری چرا حركت نمیكنی؟ مرحوم اقتداری گفت معطلی من راجع به اين حبسي است كه او را چه كنم<span class="s3">. </span>گفت او را هم بايد تحويل محمودخان مستوفيان بدهيد<span class="s3">. </span>ايشان هم مدرّس را تحويل مستوفيان داد و فردای آن روز حركت كرديم مشهد و همان روزی كه جهانسوزی آمد و اين صحبتهارابا اقتداری كرد گفت كه من میروم<span class="s3">. </span>يك روز مأموريتی دارم انجام ميدهم و بر میگردم شما نبايد اينجا باشيد<span class="s3">.</span>بعد از دو روز گويا روز سوّم بود، يكروز اقتداری به من گفت<span class="s3">: </span>ديدی خدا با ما بود كه اين كار را نكرديم<span class="s3">. </span>گفتم چه شده است؟ گفت<span class="s3">: </span>همان شب كه ما حركت كرديم جهانسوزی از مأموريت كاشمر بر میگردد و با حبيبالله خلج و محمود مستوفيان مشروب زيادی میخورند و میروند با مدرّس سماوری آتش ميكنند و چای ميخورند و دوای سمّی در استكان مدرّس ميريزند چون مدّتی ميگذرد و میبينند اثری نبخشيده جهانسوزی از اطاق بيرون میرود و مستوفيان هم عمامّ سيد را كه سرش بود برداشته میكند توی دهانش تا خفه میشود و همان شبانه هم دفن میكنند<span class="s3">... </span>دستوری كه برای از بين بردن مدرّس از تهران آمده بود تلگراف رمز بوده <span class="s3">... </span>به امضاي سرهنگ وقار<span class="s3">... </span>مرحوم اقتداری آن تلگراف را كه رمز بود با كشف آن كه در خارج كشف كرده بود به من نشان داد، نوشته بود بايد به طوری كه هيچ كس حتّی قراول درب اطاق مدرّس هم نفهمد او را از بين ببريد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جواب بازپرس كه سؤال كرده است <span class="s3">«</span>مدرّس را كه از خواف آوردند حالش چطور بود<span class="s3">» </span>گفته است <span class="s3">«</span>سالم بود<span class="s3">... </span>مريض نبود<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم اقتداری از مشهد به شهربانی همدان منتقل شدند و پس از بيست روز از ورود به همدان مريض شد<span class="s3">... </span>او بر اثر دوای عوضی كه داده بودند مرحوم شد<span class="s3">.(27 ) </span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>ماجرای دفن شبانه و پنهانی سیّد حسن مدرّس پس از ۷۵ سال، به روایت شاهد عینی</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>روزنامۀ قدس در گزارشی به اظهارات خواندنی شاهد عینی قتل و دفن شهید سیّد حسن مدرّس پرداخت</b> و نوشت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پیدا کردن شاهد عینی برای اتّفاقی که ۷۵ سال پیش افتاده کارآسانی نیست، امّا گویا اینبار بخت با ما یار بود و توانستیم با مردی صحبت کنیم که حالا تنها شاهد زندۀ اتّفاق مهمّی در تاریخ معاصر ایران است که در سال ۱۳۱۶ خورشیدی رخ داده است<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با هماهنگی کارکنان مجموعۀ فرهنگی آرامگاه شهید مدرّس به دیدن عبّاس عظیمیان میرویم که در نوجوانی شاهد اتّفاقی بوده که در تاریخ ماندگار شده است<span class="s3">. </span>پس از طی کردن چند خیابان در یکی از کوچههای محلّات جدید کاشمر مقابل خانهای توقّف میکنیم<span class="s3">. </span>پس از فشردن زنگ و باز شدن در وارد حیاط میشویم<span class="s3">. </span>انتظارش را نداشتیم شاهد این رخداد تاریخی که سن و سالی دارد، خود به استقبالمان بیاید<span class="s3">. </span>او دعوتمان کرد تا در طبقۀ اوّل ساختمان با او گفتوگو کنیم امّا ما در طبقۀ همکف با عبّاس عظیمیان همکلام شدیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><b>٭</b></span><b> مهمان جدید </b>«<span class="s4">کوچۀ نخل</span>»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عبّاس عظیمیان میگوید<span class="s3">: </span>حدود ۱۵ سال سن داشتم و در کوچۀ نخل کاشمر قدیم زندگی میکردیم که بعدها به کوچۀ <span class="s3">«</span>تلفنخانه<span class="s3">» </span>معروف شد، مدّتی بود که حضور آژانها در محلّ زندگیمان مرا کنجکاو کرده بود؛ از بزرگترها میپرسیدم که چرا آژانها مقابل خانۀ همسایه کشیک میدهند؛ خلاصه فهمیدم که روحانی سیّدی در آن خانه زندانی است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اوستا میرزای نجّار و همسر روس تازه مسلمانش</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی میافزاید<span class="s3">: </span>آن موقع من شاگرد استاد میرزای نجّار بودم<span class="s3">. </span>او مردی دیندار بود و با یک زن تازه مسلمان روس ازدواج کرده بود و همواره صحبت از راهی برای ارتباط برقرار کردن با سیّد بود<span class="s3">. </span>یک بار تصمیم گرفتند به بهانۀ بردن چای برای سیّد وارد خانه شویم، زن اوستا میرزا چای دم کرد و با یک قوری و کاسه داد به من تا برای سیّد ببرم، چون آژانها برای ورود بزرگترها سختگیری میکردند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اوّلین چایی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عظیمیان ادامه میدهد<span class="s3">: </span>یکی از آژانها کربلایی علیخان بود که مردی متدیّن بود و بعدها نیز چندین بار اجازه داد تا به دیدن آقای مدرّس بروم<span class="s3">.</span>آن روز اجازه داد تا چایی برای سیّد ببرم، داخل شدم و سینی را مقابل سیّد گذاشتم و به او تعارف کردم، امّا با اصرار او اوّلین چای را خودم خوردم<span class="s3">. </span>خلاصه رفتوآمدهای من به داخل خانه بیشتر شد و چند بار هم شیر داغ برای او بردم<span class="s3">. </span>وی میگوید<span class="s3">: </span>همصحبتی با آقای مدرّس ممنوع بود و رضاخان کسانی را که با او رفتوآمد داشتند سر به نیست میکرد، امّا برخی آژانهایی که آنجا بودند خیلی برای مردم دردسر درست نمیکردند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کرسی برای <span class="s3">«</span>سید<span class="s3">»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عظیمیان میافزاید<span class="s3">: </span>برای آنکه بیشتر و راحتتر به داخل خانه رفتوآمد کنم از رخنۀ دیوار میان خانهای که آقای مدرس در آن بود و حیاط منزل کربلایی اسماعیل مفتّش به آنجا میرفتم<span class="s3">. </span>یک شب وقتی به آنجا رفتم، دیدم خانه بسیار سرد است و به آقای مدرّس گفتم من شاگرد نجّاری هستم و اگر اجازه بدهید برایتان یک کرسی بسازم و بیاورم و پس از قبول ایشان کرسی را ساختم و برایشان بردم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نامۀ محرمانۀ <span class="s3">«</span>سیّد<span class="s3">» </span>برای شیخ اولیایی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی پس از مدّتی اعتمادشان به من جلب شد، گفتند نامهای به تو میدهم که باید به دست <span class="s3">«</span>شیخ اولیایی<span class="s3">» </span>برسانی <span class="s3">(</span>شیخ اولیایی از روحانیون معروف کاشمر در آن دوره بود<span class="s3">) </span>نامهای نوشتند و برای آنکه به دست آژانها نیفتد، آن را لای لبه کلاهم مخفی کردند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی ادامه میدهد<span class="s3">: </span>به سراغ علیاکبر معینالزوار رفتم و با کمک او به حضور شیخ اولیایی رسیدیم و وقتی نامه را خواندند، گفتند<span class="s3">: «</span>مگر شیخ تبعیدی در کاشمر است؟<span class="s3">» </span>بعد به من گفتند فردا بیا و جواب را ببر<span class="s3">. </span>فردای آن روز رفتم و باز جواب را در لبه کلاه مخفی کردم و برای آقای مدرّس بردم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سه نفر ناشناس</b>!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عظیمیان میگوید<span class="s3">: </span>مدّتی به این منوال گذشت و یکی از شبها صدای جرس اسبها از کوچه توجّهم را جلب کرد<span class="s3">. </span>اسبها مقابل خانۀ محلّ نگهداری آقای مدرّس ایستادند و ۳ نفر وارد خانه شدند<span class="s3">. </span>سراغ همان رخنۀ دیوار رفته و از آنجا داخل خانه را نگاه میکردم؛ حضور چند آژان ناشناس برایم عجیب بود و نمیدانستم داخل خانه چه اتّفاقی افتاده، فقط منتظر بودم تا آنها بروند و من سراغ آقای مدرّس بروم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>تاریکی هوا و میرزا کریم غسّال</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدّتی گذشت و هوا تاریک و تاریکتر شد؛ آن آژانها نرفتند و حتّی ساعتی بعد دیدم که میرزا کریم غسّال را به آنجا آوردند، تابوتی هم آورده بودند<span class="s3">! </span>دیگر نمیتوانستم صبر کنم؛ نوجوان بودم و شرایط سختی برایم پیش آمده بود<span class="s3">. </span>نمیدانستم باید چکار کنم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>شاهد دوّم که بود؟</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بناچار سراغ یکی از معتمدان محل به نام حاجعلی کردستانی رفتم<span class="s3">. </span>جریان را برای او تعریف کردم و بیدرنگ همراه من آمد و بعد از خارج شدن آژانها از خانه که تابوتی را حمل میکردند یقین پیدا کردیم که آقای مدرّس را کشتهاند<span class="s3">! </span>دنبال آنها راه افتادیم و با فاصلهای حدود ۱۰۰ متر در تاریکی شب به تعقیب پرداختیم<span class="s3">. </span>آنها به قبرستان شهر نرفتند و از شهر خارج شدند<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آژانها از کشتزارهای گندم عبور کردند و به محلیّ که به <span class="s3">«</span>حوض قزّاقها<span class="s3">» </span>معروف بود، رسیدند<span class="s3">. </span>در تاریکی شب مشغول کندن زمین شدند و پس از دفن پیکر آقای مدرّس با پوشال گندم و خاشاک اطراف محلّ دفن را پوشاندند و رفتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>علامتگذاری جای دفن</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی در ادامۀ این روایت میگوید<span class="s3">: </span>پس از دور شدن آژانها با حاجعلی کردستانی به آنجا رفتیم و کاملاً مطمئن شدیم که آنجا محلّ دفن پیکر آقای مدرّس است<span class="s3">. </span>برای آنکه دوباره بتوانیم آنجا را پیدا کنیم با چند تکه سفال کوزه شکسته علامت گذاشتیم و از محل دور شدیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>افسوس شیخ اولیایی</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی خبر این جنایت را به شیخ اولیایی دادیم، حسرت خورد و گفت در حال تدارک فرار آقای شهید بودیم و بخاطر ماه مبارک آن را به تأخیر انداختیم؛ افسوس که نتوانستیم او را نجات بدهیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سه روز در مخفیگاه</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با انتشار خبر قتل آقای مدرّس وضعیت شهر بدتر شد و من از ترس اینکه مبادا به دام مأموران دولت بیفتم، سه روز در خانۀ شیخ اولیایی مخفی بودم و پس از آرام شدن اوضاع توانستم به خانه برگردم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>اعتراف آژان بازنشسته</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عظیمیان که کمی هم از عوارض پیری در یادآوری جزئیات آن روزها رنج میبرد، میگوید<span class="s3">: </span>چند بار ما را به بهانۀ شرکت در عزاداری به نظمیه بردند؛ حتّی یکی از آژانها سالها بعد و پس از بازنشستگیاش به من گفت<span class="s3">: </span>چند بار میخواستیم تو را بکشیم، امّا نشد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نان و ماست نذری <span class="s3">«</span>آقای شهید<span class="s3">»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عظیمیان در پایان یادآوری میکند<span class="s3">: </span>هر چند دولت نمیخواست قبر مدرّس مشخّص باشد، امّا چندان طولی نکشید که مردم قبر آقای شهید را به محلّی برای نذر و نیاز تبدیل کردند و از همان زمان تاکنون نان و ماست نذری مزار آقای شهید حاجات خیلیها را برآورده است<span class="s3">. (28 ) <b> </b></span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s3"> </span>توضیحات و مآخذ<span class="s3">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1- </span>حسین مکّی <span class="s3">« </span>تاریخ بیست ساله ایران <span class="s3">» </span>جلد چهارم – نشر ناشر <span class="s3">- </span>صص <span class="s3">233 – 201 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">2 - </span>به نقل از شماره <span class="s3">346 </span>مورخ <span class="s3">8 </span>آبان ماه <span class="s3">1306 </span>سال دوّم روزنامه اطّلاعات <span class="s3">- </span>دوشنبه <span class="s3">9 </span>آذر ماه <span class="s3">1383 ( </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3 - </span>محمّدتقی بهار <span class="s3">( </span>ملک الشعراء بهار<span class="s3">) – </span>تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران – انقراض قاجاریه <span class="s3">. </span>جلد اوّل <span class="s3">- </span>ج <span class="s3">1 </span>، صص <span class="s3">134 - 133 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">4 - </span>مشروح اين مقاله در روزنامۀ نوبهار سال <span class="s3">33 </span>شماره هاي <span class="s3">99 </span>و <span class="s3">100 (</span>روزهاي سه شنبه <span class="s3">8 </span>آذر و چهارشنبه <span class="s3">9 </span>آذر<span class="s3">) </span>درج شده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">5 - – </span>سیف پور فاطمی <span class="s3">« </span>آئینۀ عبرت <span class="s3">» </span>،خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران – انتشارات جبهۀ ملّی ایران – <span class="s3">1368 –</span>صص <span class="s3">183 – 182 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span>6 - <span class="s4">پیشین </span>- <span class="s4">صص </span>187 - 185 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span>7 - <span class="s4">پیشین </span>- <span class="s4">صص </span>188 - 187 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">8 - - </span>ناصر تکمیل همایون – سیمای ملی مدرس – تاریخ معاصر ایران – کتاب هفتم – مؤسسه پژوهشی و مطالعات فرهنگی<span class="s3">- 1374 –</span>صص <span class="s3">36 - 28</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">9 - </span>پیشین – صص <span class="s3">43 - 38</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">10 - </span>عبدالله مستوفی <span class="s3">- « </span>شرح زندگانی من <span class="s3">» - </span>انتشارات زوار<span class="s3">- 1377 : </span>ج <span class="s3">3 </span>، صص <span class="s3">605- 604 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">11 – </span>پیشین – ص <span class="s3">376 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">12 – </span>ابوالحسن بنی صدر <span class="s3">« </span>موقعیت ایران و نقش مدرّس – انتشارات مدرّس – <span class="s3">10 </span>آذر <span class="s3">1356 – </span>صص – <span class="s3">129 – 128 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span>13 - <span class="s4">پیشین – صص </span>135 – 130 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">14 - </span>ناصر تکمیل همایون – سیمای ملّی مدرّس – صص <span class="s3">39 - 36 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">15 - </span>مشروح مذاکرات مجلس شورای ملّی – سه شنبه <span class="s3">29 </span>شهریور <span class="s3">1305 - </span>جلسه ۱۱</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">16 - </span>علی مدرّسی <span class="s3">/ </span>مرد روزگارانی ، نشر هزاران <span class="s3">/ 1374-</span>مجلّه تاریخ اسلام ، شماره <span class="s3">28 </span>، دوره سوم ، <span class="s3">14 </span>اردیبهشت <span class="s3">1348-</span>منبع<span class="s3">: </span>سايت اسناد انقلاب اسلامي</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">17 - </span>روزنامهی رسمی کشور، مذاکرات مجلس چهارم، استیضاح مستوفی، خرداد ۱۳۰۲، ص ۱۹۸</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">18 - </span>غلامرضا گلی زواره <span class="s3">« </span>مدرّس و قرارداد استعماری وثوق الدوله<span class="s3">» </span>غلامرضا گلی زواره <span class="s3">- </span>مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">19 - </span>گفتگویی ناشناخته با مدرّس نظری بر دیدگاههای سیاسی و اقتصادی مدرّس <span class="s3">- </span>محمّد ترکمان <span class="s3">- </span>صص <span class="s3">200 – 195 ) - </span>مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">20 - </span>منبع<span class="s3">: </span>خسرو شاکری <span class="s3">« </span>نکاتی چند پیرامون تاریخنگاری جایگاه زنان در جنبش <span class="s3">» </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">21 - </span>جلسه <span class="s3">280 </span>صورت مشروح روز پنجشنبه هشتم شهر شعبان المعظم ۱۱ برج اسد ۱۳۲۹</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">22 - </span>نگاه کنید به مقاله فرید وحیدی <span class="s3">« </span>زنان اروپا؛ از حق رأی تا دشواری انتخاب شدن<span class="s3">» 29.01.2013 - </span>دویچه وله <span class="s3">( </span>صدای آلمان<span class="s3">)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">23 - </span>غلامرضا گلي زواره، داستانهاي مدرّس، قم، زواره، <span class="s3">1373.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">24 - </span>خاطرات علي جواهرکلام، به کوشش فريد جواهرکلام، تهران<span class="s3">:</span>نشرآبی ، <span class="s3">1382</span>،صص<span class="s3">144- 42 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"> </span><span class="s3">25 - </span>غلامرضا گلي زواره <span class="s3">« </span>داستانهاي مدرس<span class="s3">» </span>ناشرهجرت <span class="s3">- </span>مستان <span class="s3">1378 - </span>نوبت چاپ سوم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صص<span class="s3"><span class="Apple-tab-span"> </span>163 -162 - </span>به نقل از پاورقی كتاب محيط ادب، مقاله نان جو دوغ گو <span class="s3">(</span>از محمدابراهيم باستاني پاريزي<span class="s3">). </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">26- </span>خسرو معتضد، اشرف از سرای سنگلج تا سرير سلطنت ، تهران<span class="s3">: </span>پيکان ، <span class="s3">1377</span>، صص <span class="s3">51 50 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"></span><span class="s3">27 - </span>مدرّس، قهرمان آزادی، حسين مكّی، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،ج <span class="s3">2</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">28 - </span>سایت کلمه نقل از – روزنامۀ قدس</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-80065980018701245462013-10-08T02:43:00.002-07:002013-10-08T02:45:59.110-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و هفتم<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="838 1 Safari-Jamal" height="286" id="img5600" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/838_1_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="174" /></div>
<div class="p4" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4538-838-js-3.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (87)</a></b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4538-838-js-3.html?Itemid=0"><b><span style="color: #888888;">بخش اول</span></b> </a> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4536-838-js-2.html"><span style="color: #888888;">بخش دوم</span> </a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4535-838-js-1.html">بخش سوم</a></b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s6">سیّد حسن مدرّس رهبرمبارزه با استبداد رضا خانی در مجلس چهارم ، پنجم و ششم شورای ملّی بود</span><span class="s2">. </span>به تعبیر ملک الشعرای بهار و سیف پور فاطمی<span class="s7">،</span><span class="s6"> او از نظر اندیشه و تفکّر آخوند نبود</span><span class="s2">.</span><span class="s6"> </span>درمتن<span class="s7">،</span><span class="s6"> از قول سیف پورفاطمی آورده ام</span><span class="s8">:</span><span class="s6"> « </span>با آنکه مدرّس مجتهد جامع الشرایط و آیةالله حقیقی و واقعی بود، هیچگاه مذهب را وسیلۀ پیشرفت مقام و سیاست خود قرارنداد واز ریا و تظاهربه مذهب متنفّربود<span class="s2">. </span>موقعی که حاج آقا جمال به او پیام میفرستدکه علما منتظردستور شما هستند چه کمکی ازما ساخته است؟ مدرّس درجواب میگوید<span class="s2">:« </span>بزرگترین کمک شما این است که درمسجد مردم را براه راست هدایت کرده و سیاست را به سیاستمداران واگذارکنید و از خدمت به خلق غفلت نورزید زیرا عبادت بجز خدمت خلق نیست<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>راهنمای منش و روش او در عرصۀ آزادی، استقلال، حقوق ملی و حقوق مردم<span class="s7">،</span> موازنۀ عدمی بود<span class="s2">. </span>مدرّس<span class="s7">،</span> در مواضعی که اتّخا ذ کرده و در آزمونهای سیاسی که وارد شده<span class="s7">،</span> مصون از خطا نبودهاست<span class="s2">. </span><span class="s3">او نقد نظر و عمل خویش و جامعه را، با بصیرت، هوشیاری و بردباری انجام دادهاست</span><span class="s2">. </span><span class="s3">خطاها و اشتباهاتش را در زمان و مکان خود</span><span class="s7">،</span> تصحیح کردهاست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s6">اکثر اهل نظر معاصر مدرّس</span><span class="s7">،</span><span class="s6"> معتقدند که رشادت، شهامت و فضیلتهای انسانی او در مبارزات اجتماعی و سیاسی و تسلّط وی بر فقه و تبحّرش در</span><span class="s7">آ</span><span class="s6">ن و درمعارف اسلامی ، تاریخ و فرهنگ ایران</span><span class="s7">،</span><span class="s6"> او را یکی از نمونههای بارز رهبران برجستۀ ملّی در تاریخ معاصر ایران کردهاست</span><span class="s2">.</span>قدرت بیان و صراحت لهجۀ خاصّ وتأ ثيرگزاری <span class="s6">مدرّس بر سیاست داخلی و خارجی ایران، استقامت و شجاعتش در برابراستبداد داخلی و نیروهای مسلّط خارجی و مخالفتش با قرارداد</span><span class="s2">1919 </span>وثوق الدوله در مجلس که در متن آورده ام ، طى بياناتى خاطر نشان ساخت<span class="s2">: «</span>هى مىآمدند و به من مى گفتند كه اين قرارداد كجايش بد است؟ بگوييد تا برويم اصلاح كنيم<span class="s2">, </span>من جواب مى دادم آقايان من يك فرد آشنا به سياست نيستم<span class="s2">... </span>اما آن چيزى كه در اين قرارداد به نظرم بد است<span class="s2">, </span>همان ماده اولش است كه مى گويد ما <span class="s2">(</span>انگليسى ها<span class="s2">) </span>استقلال ايران را به رسميت مى شناسيم<span class="s2">.» </span>در اين هنگام صداى خنده نمايندگان از همه جاى مجلس بلند شد<span class="s2">, </span>مدرس لحظه اى خاموش ماند<span class="s2">. </span>آن گاه سكوت را شكست و به نمايندگان گفت<span class="s2">: «</span>اين حرف مثل اين است كه يكى بيايد و به من بگويد سيد، من سيد بودن تو را به رسميت مى شناسم<span class="s2">.»</span>مدرس افزود<span class="s2">: «</span>اين قرارداد استقلال مالى و نظامى ايران را از بين مى برد چون اگر بخواهيم ايران<span class="s2">, </span>مستقل بماند بايد همه چيزش در دست ايرانى باشد<span class="s2">. </span>همه چيزش بايد متعلق به ايران باشد<span class="s2">, </span>اما اين قرارداد يك دولت خارجى <span class="s2">(</span>انگلستان<span class="s2">) </span>را در دو چيز مهم مملكت ما شريك مى كند<span class="s2">:</span>در پولش و در قوه نظامى اش اين دليل اصلى مخالفت من با اين قرارداد است<span class="s2">.</span><span class="s6">» </span>اینک<span class="s7">،</span><span class="s6"> سیری در زندگی مدرّس با عنوان </span><span class="s2">«</span>مدرّس نماد استقامت در سختیها<span class="s2">» </span>را در اختیار خوانندگان ارجمند قرار میدهم<span class="s2">: </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b><img alt="838 2 Safari-Jamal" height="222" id="img1650" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/838_2_Safari-Jamal.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="180" />٭</b></span><b> توطئۀ سوء قصد به جان مدرّس</b></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s9">روز</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هفتم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آبان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ماه</span><span class="s10"> </span><span class="s2">1305 </span><span class="s9">یعنی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">درست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">همان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">روزی</span><span class="s2">1304 </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">جای</span><span class="s7">،</span> واعظ قزوینی مدیر روزنامۀ نصیحت قزوین را جلو مسجد سپهسالار سربریده بودند<span class="s7">،</span> عدّه ای ترو<span class="s11"> </span>ریست مأمور بودند مدرّس را ترور کنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تروری<span class="s2">. </span>فقط<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>گلوله<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>دست<span class="s10"> </span>چپ<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>ی<span class="s2">. </span>چگونگی<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>ابراهیم<span class="s10"> </span>خواجه<span class="s10"> </span>نوری<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>صفحۀ<span class="s10"> </span><span class="s2">159 </span>یگران<span class="s10"> </span>عصر<span class="s10"> </span>طلائی<span class="s7">،</span><span class="s6"> خوب تشریح کرده است</span><span class="s2">. </span>در<span class="s10"> </span>زیر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نظرخوانندگان<span class="s10"> </span>گرامی<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گذرد<span class="s10"> </span><span class="s2">( </span>توضیح<span class="s10"> </span>بایین<span class="s10"></span>قسمت<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نوشته<span class="s10"> </span>های<span class="s10"> </span>خواجه<span class="s10"> </span>نوری<span class="s10"> </span>دلیل<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>نییید<span class="s10"> </span>نگارنده<span class="s10"> </span>مییی<span class="s2">« </span>مدرّس<span class="s10"> </span>قهرمان<span class="s10"> </span>آزادی<span class="s10"> </span><span class="s2">» </span>بدان<span class="s10"> </span>اشاره<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">):</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«... </span>چندی<span class="s10"> </span>بعد<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>موقعیی<span class="s10"> </span>مازندران<span class="s10"> </span>گردش<span class="s10"> </span>مییلی<span class="s10"> </span>زود،<span class="s10"> </span>موقعییز<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>درس<span class="s10"> </span>گفتن<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>مسجد<span class="s10"></span>سپهسالار<span class="s10"> </span>میۀۀ<span class="s10"> </span>سردارییر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>شلیی<span class="s2">. </span>مدرّس<span class="s10"> </span>هیچ<span class="s10"> </span>وسیله<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مجالی<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>دفاع<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>خود<span class="s10"> </span>نداشت<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span>ییرمرد<span class="s10"> </span>لاغر<span class="s10"> </span>ضعیفی<span class="s10"> </span>فقط<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>ییی<span class="s10"> </span>ییییی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s9">سوراخی</span><span class="s2">... </span><span class="s9">ین</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مرد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">عجیب</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">پای</span><span class="s2">. </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">جاییعی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">غالب</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اشخاصیی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اند</span><span class="s7">،</span> فوری در صدد چاره بر آمد و منحصر راهی که شاید فقط باهوش ترین و کار آموزده ترین کار آگاهان اسکاتلند یارد ممکن بود پیدا کند ، در یک لحظه پیدا کرد و در همان لحظه به موقع اجراء گذاشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>فوری<span class="s10"> </span>رو<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>دیییفش<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>پائین<span class="s10"> </span>عبا<span class="s10"> </span>قرار<span class="s10"> </span>گرفت<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>آنجائیین<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>پشت<span class="s10"> </span>عبا<span class="s10"> </span>محلّ<span class="s10"> </span>قلب<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>سینه<span class="s10"> </span>تصوّرمیی<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>وعبای<span class="s10"> </span>خالی<span class="s10"> </span>چیز<span class="s10"> </span>دیگری<span class="s10"></span>نبود<span class="s2">. </span>نتیجۀ<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>عمل<span class="s10"> </span>ماهرانه<span class="s10"> </span>وعجیب<span class="s10"> </span>ایییان<span class="s10"> </span>چندین<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>ساعد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>بازوان<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>اصابت<span class="s10"> </span>نمود<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>یییچی<span class="s2">. </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>افتاد<span class="s10"> </span>وقاتلین<span class="s10"> </span>مأموریت<span class="s10"> </span>خود<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>انجام<span class="s10"> </span>ی<span class="s2">. </span>ازصدای<span class="s10"> </span>مردم<span class="s10"> </span>عدّه<span class="s10"> </span>ای<span class="s10"> </span>مأمور<span class="s10"> </span>حاضروآمادۀ<span class="s10"> </span>شهربانی<span class="s2">! </span>فوری<span class="s10"> </span>جمع<span class="s10"> </span>شدند<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>آقا<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مریضخانۀ<span class="s10"></span>نظمیه<span class="s10"> </span>بردند<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اییره<span class="s10"> </span>مثل<span class="s10"> </span>مورچه<span class="s10"> </span>هائییخته<span class="s10"> </span>باشند،<span class="s10"> </span>بیرون<span class="s10"> </span>آمده<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>جنب<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>جوش<span class="s10"> </span>افتادند<span class="s10"> </span>وعدّه<span class="s10"> </span>ای<span class="s10"> </span>بطرف<span class="s10"> </span>مریضخانه<span class="s10"> </span>وعدّه<span class="s10"> </span>ای<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>منزل<span class="s10"> </span>علماء<span class="s10"> </span>منجمله<span class="s10"> </span>حاجی<span class="s10"> </span>امام<span class="s10"> </span>جمعۀ<span class="s10"> </span>خوئی<span class="s10"> </span>ریختند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حاجی<span class="s10"> </span>امام<span class="s10"> </span>جمعه<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>جلو<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>بازاریان<span class="s10"> </span>درعقب،<span class="s10"> </span>بطرف<span class="s10"> </span>مریضخانه<span class="s10"> </span>رهسپار<span class="s10"> </span>شدند<span class="s10"> </span><span class="s2">. </span>خوشبختانه<span class="s10"> </span>وقتی<span class="s10"> </span>رسیییضخانه<span class="s10"> </span>مییون<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>تقویت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"></span>سی<span class="s2">! </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اوّلین<span class="s10"> </span>حرفییید<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>نخواهم<span class="s10"> </span>مرد<span class="s10"> </span>زیرا<span class="s10"> </span>موتم<span class="s10"> </span>هنوز<span class="s10"> </span>نرسیده<span class="s10"> ›› </span>و<span class="s10"> </span>بجای<span class="s10"> </span>اییگران<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>قوّت<span class="s10"> </span>قلب<span class="s10"> </span>بدهند<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>بازوان<span class="s10"> </span>سوراخ<span class="s10"> </span>سوراخش<span class="s10"></span>بدیگران<span class="s10"> </span>قوّت<span class="s10"> </span>قلب<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>نظمیین<span class="s10"> </span>پیش<span class="s10"> </span>آمد<span class="s10"> </span>بی<span class="s10"> </span>خبر<span class="s10"> </span>بود<span class="s2">! </span>و<span class="s10"> </span>سراسیمه<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مریضخانه<span class="s10"> </span>شتافته<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>ضمن<span class="s10"> </span>لعنت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مأمورین<span class="s10"> </span>نالایق<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>ناماهر<span class="s10"> </span>خود،<span class="s10"> </span>اصرار<span class="s10"> </span>میی<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>ببرند<span class="s2">. </span>زیرا<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>ترسید<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>مزاج<span class="s10"> </span>آقا<span class="s10"> </span>بد<span class="s10"> </span>باشد<span class="s2">! </span>و<span class="s10"> </span>قلب<span class="s10"> </span>رئوفش<span class="s10"> </span>نمییند،<span class="s10"> </span>دلش<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>خواست<span class="s10"> </span>همانطور<span class="s10"> </span>تحت<span class="s10"> </span>معالجات<span class="s10"> </span>علیم<span class="s10"> </span>الدوله<span class="s10"> </span>بی<span class="s2">... </span>تا<span class="s10"> </span>بی<span class="s2">...</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی امام جمعه فرمان حرکت داد و مردم تخت مدرّس را سر دست بلند کرده و همانطور او را به مریضخانۀ احمدی در خیابان سپه بردند<span class="s2">. </span><span class="s9">یخ</span><span class="s10"> </span><span class="s2">( </span><span class="s9">احیاءالدوله</span><span class="s10"> </span><span class="s2">) </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ملایری</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">خود</span><span class="s10"> </span><span class="s9">امام</span><span class="s10"> </span><span class="s9">جمعه</span><span class="s10"> </span><span class="s9">وعدّۀ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">زیادی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دوستان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مریدان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آقا</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مراقبش</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بودند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اعلیحضرت<span class="s10"> </span>همایونی<span class="s10"> </span><span class="s2">(!) </span>ی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>دور<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>مراقب<span class="s10"> </span>جان<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span><span class="s2">(</span>؟<span class="s2">!)</span>بود<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مازندران<span class="s10"> </span>تلگراف<span class="s10"> </span>تفقدّی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>احوالپرسی<span class="s2">( </span>گویا<span class="s2">) </span>ی<span class="s10"> </span>چشم<span class="s10"> </span>دشمنان<span class="s10"></span>مدرّس<span class="s10"> </span>نمرده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">...»</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در<span class="s10"> </span>بارۀ<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>قسمت<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نوشتۀ<span class="s10"> </span>خواجه<span class="s10"> </span>نوری<span class="s10"> </span>مختصر<span class="s10"> </span>توضیحی<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>داده<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>یم<span class="s10"> </span>الدوله<span class="s10"> </span>همان<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>بیمارستان<span class="s10"> </span>شهربانی<span class="s10"> </span>بود<span class="s2">. </span>یید<span class="s10"> </span>معدوم<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>شدند<span class="s10"> </span>بوسیلۀی<span class="s10"> </span>شدند<span class="s2">. </span>از<span class="s10"> </span>زندانیان<span class="s10"> </span>معروف<span class="s7">،</span><span class="s6"> هر کس را که می خواستند بگویند کشته اند</span><span class="s7">،</span><span class="s6"> می گفتند فلان </span><span class="s2">... </span>از<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>علیم<span class="s10"> </span>الدوله<span class="s10"> </span>خارج<span class="s10"> </span>شد<span class="s10"> </span>یعنی<span class="s10"> </span>جنازۀی<span class="s10"> </span>برند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بطوریییمارستان<span class="s10"> </span>احمدی<span class="s10"> </span>مشغول<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>نگارنده<span class="s10"> </span>نقل<span class="s10"> </span>نمود<span class="s7">،</span><span class="s6"> در اطاق مدرّس مشغول پانسمان بودم که سر تیپ محمّد درگاهی رئیس نظمیه وارد شد و اظهار داشت که </span><span class="s2">« </span>اعلیحضرت<span class="s10"> </span>همایونیی<span class="s10"> </span>نموده<span class="s2">. </span>مدرّس<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>جواب<span class="s10"> </span>گفت<span class="s8">:</span><span class="s6"> « </span>ی<span class="s10"> </span>چشم<span class="s10"> </span>دشمنان<span class="s10"> </span>نمرده<span class="s10"> </span>ام<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>هنو<span class="s10"></span>ز<span class="s10"> </span>زنده<span class="s10"> </span>هستم<span class="s2">.» </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>ایۀیبت<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مسافرت<span class="s10"> </span>شاه<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>طبیعی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>بدون<span class="s10"> </span>دخالت<span class="s10"> </span>شهربانی<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>موجب<span class="s10"> </span>سوء<span class="s10"> </span>ظن<span class="s10"> </span>نگردد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روزنامۀ<span class="s10"> </span>ایران<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>شمارۀ<span class="s10"> </span><span class="s2">2239 </span>مورخ<span class="s10"> </span>هشتم<span class="s10"> </span>آبانماه<span class="s10"> </span><span class="s2">1305 </span>خبر<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>چنی<span class="s2">:</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیروز در ساعت هفت و ربع آقای مدرّس به معیّت شیخ احمد نامی از منزل خارج و مطابق معمول از کوچۀ مقابل کوچۀ میرزا محمود وزیر که پشت مدرسه ی سپهسالار سر در می آورد به طرف مدرسه عازم می شوند <span class="s2">. </span><span class="s9">در</span><span class="s10"> </span><span class="s9">انتهایییّه</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مصادف</span><span class="s10"> </span><span class="s9">می</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شوند</span><span class="s10"> </span><span class="s9">،</span><span class="s10"> </span><span class="s9">یییی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دوش</span><span class="s10"> </span><span class="s9">داشته</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">خود</span><span class="s10"> </span><span class="s9">را</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آستین</span><span class="s10"> </span><span class="s9">عبا</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بیرون</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آورده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بود</span><span class="s10"> </span><span class="s9">با</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هفت</span><span class="s10"> </span><span class="s9">تیر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">طرف</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اقای</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مدرّس</span><span class="s10"> </span><span class="s9">حمله</span><span class="s10"> </span><span class="s9">می</span><span class="s2">. </span><span class="s9">شیخ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">احمد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مچ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">او</span><span class="s10"> </span><span class="s9">را</span><span class="s10"> </span><span class="s9">گرفته</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">تیر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بالای</span><span class="s10"> </span><span class="s9">سر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">رد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">در</span><span class="s10"> </span><span class="s9">این</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بین</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">طرف</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دیگر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">صدای</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شلییر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بازوی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">چپ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آقایی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">راست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">می</span><span class="s10"> </span><span class="s9">رسد</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای مدرّس به معیّت شیخ احمد منزل آقای داور که در همان نزدیکی است رفته و پس ازمختصر توقّفی ایشان را از طرف مأمورین پلیس به مریضخانۀ نظمیه می برند<span class="s2">. </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بعد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">نیم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ساعت</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شتسشوی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">زخمها</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مجدّداً</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ایشان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">را</span><span class="s10"> </span><span class="s9">به</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مریضخانۀ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">دولتی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">برده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بلافاصله</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بازوی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">چپ</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اییش</span><span class="s10"> </span><span class="s9">خرد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بود</span><span class="s10"> </span><span class="s9">عمل</span><span class="s10"> </span><span class="s9">نموده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">می</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بندند</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"> </span><span class="s9">راحت</span><span class="s10"> </span><span class="s9">می</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بعد<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>وقوع<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>بلافاصله<span class="s10"> </span>امر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>مأمورین<span class="s10"> </span>پلیس<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>یین<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>فرستاده<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>مدّعی<span class="s10"></span>العموم<span class="s10"> </span>بدایت<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>مداخله<span class="s10"> </span>نموده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>دستگیری<span class="s10"> </span>ضارب<span class="s10"> </span>شیییه<span class="s10"> </span>دست<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>یخه<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>رفته<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>شخص<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بین<span class="s10"> </span>چندین<span class="s10"> </span>نفر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>محبوسین<span class="s10"> </span>گذاشته<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>شیخ<span class="s10"> </span>احمد<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گویییخه<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>بودی<span class="s10"> </span>میشناسی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>عدّه<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>دستش<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>گرفته<span class="s10"> </span>بیرون<span class="s10"> </span>بیاور<span class="s2">. </span>شیخ<span class="s10"> </span>احمد<span class="s10"> </span>پس<span class="s10"> </span>ازمختصر<span class="s10"> </span>مشاهده<span class="s10"> </span>دست<span class="s10"> </span>همان<span class="s10"> </span>شخص<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>گرفته<span class="s10"> </span>بیرون<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>آورد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گوید<span class="s10"> </span>همییر<span class="s10"> </span>خالی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مختصر<span class="s10"> </span>استنطاقات<span class="s10"> </span>مقدّماتی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>ادارۀ<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>شخص<span class="s10"> </span>ضارب<span class="s7">،</span><span class="s6"> معلوم میشود که مشارالیه اسمش عزیز و </span><span class="s2">22 </span>یق<span class="s10"> </span>حضرت<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"></span>است<span class="s2">. </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>مدّعی<span class="s10"> </span>العموم<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>دونفر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مستنطقین<span class="s10"> </span>پیشنهاد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مشارالیهم<span class="s10"> </span>رد<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>نمایند<span class="s2">. </span>سپس<span class="s10"> </span>حاج<span class="s10"> </span>میرزا<span class="s10"> </span>یوسف<span class="s10"> </span>مستنطق<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>قبول<span class="s10"> </span>نموده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مختصر<span class="s10"> </span>تحقیقاتی<span class="s10"> </span>نموده<span class="s10"> </span>تشریف<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>برند<span class="s2">! </span>و<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ایشان<span class="s10"> </span>اطّلاعی<span class="s10"> </span>پیدا<span class="s10"> </span>نمی<span class="s2">. </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>ادارۀ<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>نفر<span class="s10"> </span>مأمور<span class="s10"> </span>میی<span class="s10"> </span>مستنطق<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>پییییی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ضاربین<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>دیگران<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>نمایند<span class="s2">. </span>آقای<span class="s10"> </span>معاون<span class="s10"> </span>عدلیه<span class="s10"> </span>و<span class="s10"></span>آقای<span class="s10"> </span>مدعی<span class="s10"> </span>العموم<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>خودشان<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>ادارۀ<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>مییجۀ<span class="s10"> </span>تحقیقات<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>عملیات<span class="s10"> </span>مستنطق<span class="s10"> </span>مسبوق<span class="s10"> </span>شوند<span class="s10"> </span>ولی<span class="s2">!</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تا<span class="s10"> </span>غروب<span class="s10"> </span>دیروز<span class="s10"> </span>تحقیقات<span class="s10"> </span>بیشتری<span class="s10"> </span>نشده<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>اطّلاعات<span class="s10"> </span>مقامات<span class="s10"> </span>رسمی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>غیر<span class="s10"> </span>رسمی<span class="s10"> </span>همی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> در مریضخانۀ دولتی </b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بطورییر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>ایشان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>اوّل<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مریضخانۀ<span class="s10"> </span>نظمیه<span class="s10"> </span>برده<span class="s10"> </span>بعد<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مریضخانۀ<span class="s10"> </span>دولتی<span class="s10"> </span>برده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>آقایید<span class="s10"> </span>خان<span class="s10"> </span>لقمان<span class="s10"> </span>ادهم<span class="s10"> </span>فوراً<span class="s10"> </span>تحت<span class="s10"> </span>عمل<span class="s10"> </span>گذاشته<span class="s10"> </span>شد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>بازویی<span class="s10"> </span>بندند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>متعاقب<span class="s10"> </span>انتشار<span class="s10"> </span>واقعه<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>علماء<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>وزراء<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>محترمین<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مریضخانۀ<span class="s10"> </span>دولتیی<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>نمودند<span class="s10"> </span>وقتیی<span class="s10"> </span>متوجّه<span class="s10"></span>نبوده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>تنها<span class="s10"> </span>صدمه<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>بازو<span class="s10"> </span>رسی<span class="s2">. </span>مقارن<span class="s10"> </span>ظهرهم<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>الوزراء<span class="s10"> </span><span class="s2">( </span>مستوفی<span class="s2">) </span>برای<span class="s10"> </span>عیادت<span class="s7">،</span><span class="s6"> در مریضخانه حاضر و احوالپرسی نمودند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قربان خاکپای مبارکت شوم، برای سلامتی بستگان والاحضرت اقدس و مزید گردیدن بردعاگویان آقای ریاست مقدّس مستدعی است که مرخصی تمام محبوسین را از هر طبقه که باشند چه در مرکز و چه در خارج در این روز عید بزرگ اسلامی ، عیدی به چاکر عطا فرمانید.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ی<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> – </span>شاه</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رحم اللهم عشرالماضین</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ی<span class="s10"> </span>جهان<span class="s10"> </span>سپردندی</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راحت جان بندگان خدا</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
راحت خویشتن شمردندی</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ی<span class="s10"> </span>مستوفیۀ<span class="s10"> </span>حس<span class="s10"> </span>انساندوستی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>وطنخواهی<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"> </span>مرحوم<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">( ).</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>تمام<span class="s10"> </span>مدّت<span class="s10"> </span>زمامداری<span class="s10"> </span>چون<span class="s10"> </span>سدّی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>مقابل<span class="s10"> </span>اعمال<span class="s10"> </span>مستبدانۀ<span class="s10"> </span>رضا<span class="s10"> </span>شاه<span class="s10"> </span>قرار<span class="s10"> </span>داشت<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>زندانی<span class="s10"> </span>شدن<span class="s10"> </span>آزادی<span class="s10"> </span>خواهان<span class="s10"> </span>و<span class="s10"></span>وطنخواهان<span class="s10"> </span>جلوگیری<span class="s10"> </span>می<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>فقط<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>دورۀ<span class="s10"> </span>زمامداری<span class="s10"> </span>مستوفی<span class="s10"> </span>ییین<span class="s10"> </span>جلد<span class="s10"> </span>ملاحظه<span class="s10"> </span>میی<span class="s10"> </span>مواجه<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>هنگام<span class="s10"> </span>طرح<span class="s10"> </span>سوءقصد<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>تشویق<span class="s10"> </span>به<span class="s10"></span>پیگیریی<span class="s10"> </span>اززعمای<span class="s10"> </span>قوم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>استعفا<span class="s10"> </span>جلوگیرییگرنظیراین<span class="s10"> </span>قبیل<span class="s10"> </span>وقایینۀ<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>بوقوع<span class="s10"> </span>نپیوسته<span class="s10"> </span>است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بسیییم<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>نابودی<span class="s10"> </span>آنان<span class="s10"> </span>داشت،<span class="s10"> </span>ولی<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>مستوفیی<span class="s10"> </span>درایّامی<span class="s2">. </span>یی<span class="s10"> </span>وی<span class="s10"> </span>آنان<span class="s10"> </span>همانجا<span class="s10"> </span>دستگیر<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>روانۀ<span class="s10"> </span>زندان<span class="s10"> </span>شدند<span class="s10"> </span><span class="s2">(</span>ی<span class="s10"> </span>ازآنها<span class="s10"> </span>مصونیت<span class="s10"> </span>پارلمان<span class="s10"></span>داشتند<span class="s2">) </span>مانند<span class="s10"> </span>سردارعشایرصولت<span class="s10"> </span>الدولۀ<span class="s10"> </span>قشقائی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>دییع<span class="s10"> </span>تری<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> ملاقات با آقای مدرّس </b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دیروز<span class="s2">3 </span>ساعت<span class="s10"> </span>بعد<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ظهر<span class="s10"> </span>همیی<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مختصر<span class="s10"> </span>استراحتی<span class="s10"> </span>حالشان<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>پذیرائی<span class="s10"> </span>مساعد<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>مدیر<span class="s10"> </span>اداره<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>مخبراز<span class="s10"></span>ایشان<span class="s10"> </span>ملاقات<span class="s10"> </span>نمودند<span class="s2">. </span>ایشان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>در<span class="s10"></span>مریضخانۀ<span class="s10"> </span>دولتی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>اطاق<span class="s10"> </span>استراحتگاه<span class="s10"> </span>روی<span class="s10"> </span>تخت<span class="s10"> </span>خواب<span class="s10"> </span>فنر<span class="s10"> </span>خوابانده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>دست<span class="s10"> </span>چپ<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>ییز<span class="s10"> </span>گذاشته<span class="s10"></span>بودند<span class="s2">. </span>آقایی<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>ییض<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>احوالپرسی<span class="s10"> </span>ازایشان<span class="s10"> </span>سئوال<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>جواب<span class="s10"> </span>ذیل<span class="s10"> </span>ردّ<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>بدل<span class="s10"> </span>گردید<span class="s2">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>سؤ<span class="s10"> </span>ال<span class="s10"> </span><span class="s2">: </span>حالت<span class="s10"> </span>مزاجى<span class="s10"> </span>حضرتعالى<span class="s10"> </span>فعلاً<span class="s10"> </span>چطور<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>حالت<span class="s10"> </span>مزاجيم<span class="s10"> </span>فعلاً<span class="s10"> </span>خوب<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>عيبى<span class="s10"> </span>ندارد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>صبح<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>ساعتى<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>منزل<span class="s10"> </span>حركت<span class="s10"> </span>نموديد<span class="s2">.</span>ی<span class="s10"> </span>بود؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>من<span class="s10"> </span>همه<span class="s10"> </span>روزه<span class="s10"> </span>براى<span class="s10"> </span>تدريس<span class="s10"> </span>صبح<span class="s10"> </span>قبل<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آفتاب<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مدرسه<span class="s10"> </span>مى<span class="s10"> </span>روم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>حسب<span class="s10"> </span>المعمول<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>همان<span class="s10"> </span>موقع<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>منزل<span class="s10"> </span>حركت<span class="s10"> </span>كردم<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span>و<span class="s10"></span>شی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>از<span class="s10"> </span>كدام<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>سابقاً<span class="s10"> </span>تشريف<span class="s10"> </span>مى<span class="s10"> </span>برديد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>كدام<span class="s10"> </span>سمت<span class="s10"> </span>رفتيد؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>هميشه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>كوچه<span class="s10"> </span>سردارى<span class="s10"> </span>روبروى<span class="s10"> </span>كوچه<span class="s10"> </span>ميرزا<span class="s10"> </span>محمود<span class="s10"> </span>وزيرى<span class="s10"> </span>مى<span class="s10"> </span>رفتم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>همان<span class="s10"> </span>راه<span class="s10"> </span>رفتم<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>در<span class="s10"> </span>كجا<span class="s10"> </span>تصادف<span class="s10"> </span>نموديد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>نزديك<span class="s10"> </span>اواخر<span class="s10"> </span>كوچه<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>چيزى<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>كوچۀ<span class="s10"> </span>پشت<span class="s10"> </span>مسجد<span class="s10"> </span>نداشتيم<span class="s10"> </span>كه<span class="s10"> </span>اين<span class="s10"> </span>تصادف<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>افتاد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>از<span class="s10"> </span>جلو<span class="s10"> </span>حمله<span class="s10"> </span>كردند<span class="s10"> </span>يا<span class="s10"> </span>عقب<span class="s10"> </span>سر؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>بعد<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آنكه<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>رد<span class="s10"> </span>شدم<span class="s10"> </span>فوراً<span class="s10"> </span>حمله<span class="s10"> </span>شد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>عقب<span class="s10"> </span>سر،<span class="s10"> </span>تير<span class="s10"> </span>خالى<span class="s10"> </span>كردند؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>ملتفت<span class="s10"> </span>شديد<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>نفر<span class="s10"> </span>بودند؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>ملتفت<span class="s10"> </span>نشدم<span class="s10"> </span>ولى<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>اطراف<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>معلوم<span class="s10"> </span>شد<span class="s10"> </span>دو<span class="s10"> </span>سه<span class="s10"> </span>نفر<span class="s10"> </span>بودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>آنها<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>ديديد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>شناختيد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>سابقاً<span class="s10"> </span>ديده<span class="s10"> </span>بوديد؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>آنها<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>ديدم<span class="s10"> </span>ولى<span class="s10"> </span>سابقاً<span class="s10"> </span>نديده<span class="s10"> </span>بودم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>نمى<span class="s10"> </span>شناختم<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">سؤال </span><span class="s2">: </span>گلوله<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>كجا<span class="s10"> </span>اصابت<span class="s10"> </span>كرد؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">جواب </span><span class="s2">: </span>چندين<span class="s10"> </span>تير<span class="s10"> </span>خالى<span class="s10"> </span>شد،<span class="s10"> </span>دو<span class="s10"> </span>تير<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>بازوى<span class="s10"> </span>چپ<span class="s10"> </span>اصابت<span class="s10"> </span>كرد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>خون<span class="s10"> </span>خيلى<span class="s10"> </span>جارى<span class="s10"> </span>شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
،<span class="s10"> </span>مختصر<span class="s10"> </span>جراحتی<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>بدست<span class="s10"> </span>راستم<span class="s10"> </span>وارد<span class="s10"> </span>شد<span class="s6">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">س </span><span class="s2">- </span>آیید؟</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ج – بلی در همان موقع بود که آژان رسید و با یکی که مشغول فرار بود دست به یخه شد که در همان موقع یکی را دستگیر کردند.</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> « </span>خاندان<span class="s10"> </span>هاییران<span class="s2">» </span>دربارۀ<span class="s10"> </span>سوءقصد<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>جان<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>مطلبی<span class="s10"> </span>قابل<span class="s10"> </span>توجّه<span class="s10"> </span>نوشته<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>عیناً<span class="s10"> </span>درزیرنقل<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گردد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">«... </span>دستگاه<span class="s10"> </span>پلیس<span class="s10"> </span>سردار<span class="s10"> </span>سپه<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>تن<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>عنوان<span class="s10"> </span>مرید<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>اطراف<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>مییی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آنان<span class="s10"> </span>شیفتۀ<span class="s10"> </span>اندیشه<span class="s10"> </span>هاییییس<span class="s10"> </span>جلو<span class="s10"> </span>صدمات<span class="s10"> </span>زیاد<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>جان<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>زندگی<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گیرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این<span class="s10"> </span>شخص<span class="s10"> </span>بعداً<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>نام<span class="s10"> </span>مستعار<span class="s2">( </span>م<span class="s2">.</span>ق<span class="s2">.</span>ش<span class="s2">) </span>تحت<span class="s10"> </span>عنوان<span class="s10"> </span><span class="s2">« </span>خاطرات<span class="s10"> </span>جاسوسی<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>مأمور<span class="s10"></span>مدرّس<span class="s10"> </span>بودم<span class="s10"> </span><span class="s2">» </span>از<span class="s10"> </span>بسیاری<span class="s10"> </span>رازها<span class="s10"> </span>پرده<span class="s10"> </span>برمیگیرد<span class="s10"></span>ازآنجمله<span class="s10"> </span>نقشۀ<span class="s10"> </span>تیراندازی<span class="s10"> </span>بسوی<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>نویسد<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>باره<span class="s10"> </span>چنین<span class="s10"> </span>شرح<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>دهد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> « </span>ییب<span class="s10"> </span>السلطنه<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>یاورمحمّد<span class="s10"> </span>علیخان<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>تیراندازیی<span class="s2">. </span>من<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>اییاور<span class="s10"> </span>محمّد<span class="s10"> </span>علیخان<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>تیراندازییلی<span class="s10"> </span>بر<span class="s10"> </span>آشفتم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>روییت<span class="s10"></span>ازمنزل<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>خارج<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>مستقیماً<span class="s10"> </span>سراغ<span class="s10"> </span>یاور<span class="s10"> </span>محمّد<span class="s10"> </span>علیخان<span class="s10"> </span>رفتم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>نیافتم<span class="s10"> </span><span class="s2">. </span>ییت<span class="s10"> </span>تندی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>خشونت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>گفتم<span class="s10"> </span>تو<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>آنهمه<span class="s10"></span>صمیمیّت<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>آنهمه<span class="s10"> </span>عهد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>پیمان<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>چرا<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>نگفتی<span class="s10"> </span>؟</div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>یاور<span class="s10"> </span>محمّد<span class="s10"> </span>علیخان<span class="s10"> </span>نگذاشت<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>دنبالۀ<span class="s10"> </span>مطالب<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>بگویم<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>خندۀ<span class="s10"> </span>تلخی<span class="s10"> </span>گفت<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>میین<span class="s10"> </span>سئوال<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>خواهی<span class="s2">. </span>اگر<span class="s10"> </span>هیی<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>دانیۀیی<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>هدف<span class="s10"> </span>قرار<span class="s10"> </span>داده<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>میزنم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقا<span class="s10"> </span>بگوبه<span class="s10"> </span>نشانی<span class="s10"> </span>اییراندازی<span class="s10"> </span>چهار<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>خالیی<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بازدی<span class="s2">. </span>دو<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>بالای<span class="s10"> </span>درب<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>دو<span class="s10"></span>تیر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>پائیی<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"> </span>باقییم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>جای<span class="s10"> </span>آنها<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>معاییم<span class="s2">. </span>راجع<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>ادیب<span class="s10"> </span>السلطنه<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>جرأت<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>توانم<span class="s10"> </span>بگویم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>قسم<span class="s10"> </span>بخورم<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>اطمیی<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>شتر<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>تواند<span class="s10"> </span>بزند<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>چشم<span class="s10"> </span>درستی<span class="s10"> </span>ندارد<span class="s10"> </span>وهم<span class="s10"> </span>دستش<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>لرزد<span class="s10"> </span>تیر<span class="s10"> </span>اندازی<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>اسلحۀی<span class="s10"> </span>بدنامی<span class="s10"> </span>اوست<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>یگوئی<span class="s10"> </span>من<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>هدف<span class="s10"> </span>قرار<span class="s10"> </span>ندادم<span class="s10"> </span>ادیب<span class="s10"> </span>السلطنه<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>تواند<span class="s10"> </span>او<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>هدف<span class="s10"> </span>گیریین<span class="s10"> </span>تییرها<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>بالایی<span class="s2">...»</span></div>
<div class="p15" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> انعکاس ترور مدرّس درمجلس </b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>اولین<span class="s10"> </span>جلسۀ<span class="s10"> </span>رسمی<span class="s10"> </span>وهمچنین<span class="s10"> </span>جلسۀ<span class="s10"> </span>خصوصی<span class="s10"> </span>موضوع<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>مطرح<span class="s10"> </span>گشت<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>حتّی<span class="s10"> </span>تمام<span class="s10"> </span>وقت<span class="s10"> </span>یۀ<span class="s10"> </span>رسمییندگان<span class="s10"> </span>گردیین<span class="s10"> </span>جلسه<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>جلسات<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>توجّه<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>بسیاری<span class="s10"> </span>مسائل<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>لابلاییانات<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>فهمیده<span class="s10"> </span>میی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>ترور<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>ی<span class="s7">،</span><span class="s6"> در مجلس بعمل </span><span class="s7">آ</span><span class="s6">مده</span><span class="s7">،</span><span class="s6"> به قرار زیر است</span><span class="s2">:</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« </span>مجلس<span class="s10"> </span>نیم<span class="s10"> </span>ساعت<span class="s10"> </span>بعد<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ظهر<span class="s10"> </span>روز<span class="s10"> </span>ییل<span class="s10"> </span>گردید<span class="s2">( </span>ی<span class="s10"> </span>صص<span class="s10"> </span><span class="s2">211- 201 )</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>آقایان<span class="s10"> </span>عراقی،<span class="s10"> </span>یاسائی،<span class="s10"> </span>بهبهانی،<span class="s10"> </span>داور،<span class="s10"> </span>محقّق<span class="s10"> </span>وآقا<span class="s10"> </span>سید<span class="s10"> </span>یعقوب<span class="s10"> </span>هریی<span class="s10"> </span>مشعر<span class="s10"> </span>اظهار<span class="s10"> </span>تأسّف<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>وقوع<span class="s10"> </span>سو<span class="s10"> </span>قصد<span class="s10"> </span>روز<span class="s10"> </span>گذشته<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"></span>مدرّس<span class="s10"> </span>وعلوّ<span class="s10"> </span>مقام<span class="s10"> </span>ایشان<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>حیث<span class="s10"> </span>روحانیت<span class="s10"> </span>سیاست<span class="s10"> </span>وخدمات<span class="s10"> </span>ذی<span class="s10"> </span>قیمت<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>وتوجّه<span class="s10"> </span>عامّه<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>باین<span class="s10"> </span>قضیۀ<span class="s10"> </span>هائله<span class="s10"> </span>ولزوم<span class="s10"> </span>مصونیت<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"></span>ملّت<span class="s10"> </span>وبالاخره<span class="s10"> </span>عظمت<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>واقعه<span class="s10"> </span>وسوء<span class="s10"> </span>تأثیر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>گونه<span class="s10"> </span>حوادث<span class="s10"> </span>براییر<span class="s10"> </span>وتقاضا<span class="s10"> </span>نمودند<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>خصوص<span class="s10"> </span>باجدّییت<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"></span>راتعقیب<span class="s10"> </span>وبوسائل<span class="s10"> </span>قانونی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>هیچ<span class="s10"> </span>نوع<span class="s10"> </span>اقدام<span class="s10"> </span>خودداری<span class="s10"> </span>ننموده<span class="s10"> </span>منبع<span class="s10"> </span>منشاء<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>جنایین<span class="s10"> </span>رابه<span class="s10"> </span>مجازات<span class="s10"> </span>رسانده<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>نظایر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>قبیل<span class="s10"> </span>وقایع<span class="s10"> </span>درآتیه<span class="s10"> </span>تجدید<span class="s10"></span>نشود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>وزیر<span class="s10"> </span>عدلیه<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>وزیر<span class="s10"> </span>مالیه<span class="s10"> </span>نیز<span class="s10"> </span>شرحی<span class="s10"> </span>مشعر<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>تأسّف<span class="s10"> </span>تأثّر<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>وقوع<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>امر<span class="s10"> </span>تقریر<span class="s10"> </span>واظهار<span class="s10"> </span>مینمودند<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>زمان<span class="s10"> </span>وقوع<span class="s10"> </span>حادثه<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"></span>مظنونین<span class="s10"> </span>درتحت<span class="s10"> </span>استنطاق<span class="s10"> </span>هستند<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>هیچگونه<span class="s10"> </span>اقدام<span class="s10"> </span>خودداری<span class="s10"> </span>نخواهد<span class="s10"> </span>نمود<span class="s10"> </span>تاحقییان<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>رهگذر<span class="s10"> </span>آسوده<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>اظهار<span class="s10"> </span>نمودند<span class="s10"> </span>بدیهی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>رویّۀ<span class="s10"> </span>غیر<span class="s10"> </span>مطلوبه<span class="s10"> </span>امنیت<span class="s10"> </span>عمومی<span class="s10"> </span>ومصونیت<span class="s10"> </span>نمانیدگان<span class="s10"> </span>وبالاخره<span class="s10"> </span>قانون<span class="s10"> </span>اساسییت<span class="s10"> </span>جامعه<span class="s10"> </span>وافراد<span class="s10"></span>نمایندگان<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>مورد<span class="s10"> </span>تزلزل<span class="s10"> </span>قرار<span class="s10"> </span>میدهد<span class="s10"> </span>ومقتضی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>هیئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>اطمیی<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>راتعقیب<span class="s10"> </span>وسرچشمۀ<span class="s10"> </span>ایییگر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>قبیل<span class="s10"> </span>فجایی<span class="s10"> </span>ندهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صورت مشروح مجلس یکشنبه هشتم آبان ماه <span class="s9">۱۳۰۵مطابق</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بیستم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ربیع</span><span class="s10"> </span><span class="s9">الثانی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">۱۳۴۵</span><span class="s10"> </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس یکربع ساعت بعداز ظهر بریاست آقای تدیّن تشکیل گردید </div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">عراقی –البته خاطر محترم همه آقایان نمایندگان محترم هیئت محترم دولت از قضیّه ی دیروز کاملاً مستحضر است</span><span class="s2">. </span>آقای<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>درموقعیۀ<span class="s10"></span>سپهسالار<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>تدریس<span class="s10"> </span>تشریف<span class="s10"> </span>میبرده<span class="s10"> </span>اند<span class="s10"> </span>مورد<span class="s10"> </span>حمله<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>دونفر<span class="s10"> </span>بی<span class="s10"> </span>وجدان<span class="s10"> </span>واقع<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>اند<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مجروح<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>اند<span class="s2">. </span>یت<span class="s10"> </span>مشغول<span class="s10"> </span>تحقیق<span class="s10"> </span>ورسیدگی<span class="s10"> </span>به<span class="s10"></span>قضیّه<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>وقضییی<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>غرض<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آمدن<span class="s10"> </span>اینجا<span class="s10"> </span>وتصدیع<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>ایییۀ<span class="s10"> </span>مجرییئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>باشد<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>مطابق<span class="s10"> </span>قانون<span class="s10"> </span>اساسی<span class="s10"> </span>بقدرییتواند<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"></span>نمایندگان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>قوانین<span class="s10"> </span>جاریین<span class="s10"> </span>تصدیع<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>وآقایان<span class="s10"> </span>نمایی<span class="s10"> </span>صبری،<span class="s10"> </span>جداً<span class="s10"> </span>انتظار<span class="s10"> </span>وتقاضا<span class="s10"> </span>دارند<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>هیییییب<span class="s10"> </span>نمایند<span class="s2">. </span>یت<span class="s10"> </span>همه<span class="s10"> </span>گونه<span class="s10"></span>همراهی<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مساعدت<span class="s10"> </span>خواهیییّه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>ناحیه<span class="s10"> </span>واقع<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">( </span>صحیح<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">) </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">رییس</span><span class="s2">- </span>آقای<span class="s10"> </span>یاسائی<span class="s10"> </span><span class="s2">(</span>اجازه<span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسائی –تأثّر وتأسّف فوق العاده که از قضیّۀ هائلۀ دیروز برای نمایندگان محترم وجامعۀ طهران بلکه جامعه ایران دست داده محتاج به توضیح نیست<span class="s2">( </span><span class="s9">صحیح</span><span class="s10"> </span><span class="s9">است</span><span class="s2">) </span><span class="s9">آقای</span><span class="s10"> </span><span class="s9">مدرّس</span><span class="s10"> </span><span class="s9">قطع</span><span class="s10"> </span><span class="s9">نظرازمقام</span><span class="s10"> </span><span class="s9">روحانیت</span><span class="s10"> </span><span class="s9">واجتهاد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">وایی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ما</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بودند</span><span class="s10"> </span><span class="s9">بعضی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">از</span><span class="s10"> </span><span class="s9">نمایندگان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هستند</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسائی – سمت همقطاری با ماداشتند. </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان –دارند.</div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یاسائی – درمسائل مهمّه ی مملکت ایشان یک قدمهای برجسته برداشته اند وهروقت یک قضایائی پیش آمد میکرده که تصوّر میرفته است مخالفت با حیات سیاسی این مملکت داشته باشد ایشان برای نوع خودشان درهرگونه مخاطره حاضر بوده اند<span class="s2">( </span><span class="s9">صحیح</span><span class="s10"> </span><span class="s9">است</span><span class="s10"> </span><span class="s2">) </span><span class="s9">زحمات</span><span class="s10"></span><span class="s9">ومشقّاتییییده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ومتحمّل</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اند</span><span class="s10"> </span><span class="s9">قابل</span><span class="s10"> </span><span class="s9">تردید</span><span class="s10"> </span><span class="s9">نیست</span><span class="s10"> </span><span class="s9">وما</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ها</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هرییم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">وتصوّر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">میینان</span><span class="s10"> </span><span class="s9">ماهستند،</span><span class="s10"> </span><span class="s9">آنها</span><span class="s10"> </span><span class="s9">هم</span><span class="s10"> </span><span class="s9">فوق</span><span class="s10"> </span><span class="s9">العاده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">متأثّر</span><span class="s10"> </span><span class="s9">شده</span><span class="s10"> </span><span class="s9">اند</span><span class="s10"> </span><span class="s9">واهتمام</span><span class="s10"> </span><span class="s9">و</span><span class="s10"></span><span class="s9">مقتضی</span><span class="s10"> </span><span class="s9">است</span><span class="s10"> </span><span class="s9">براییه</span><span class="s10"> </span><span class="s9">منبع</span><span class="s10"> </span><span class="s9">فتنه</span><span class="s10"> </span><span class="s9">وفساد</span><span class="s10"> </span><span class="s9">داریم</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چیزییی<span class="s10"> </span>دراییت<span class="s10"> </span>اعلیحضرت<span class="s10"> </span>همایونی<span class="s10"> </span><span class="s2">(!</span>؟<span class="s2">) </span>موقوف<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>وبواسطۀ<span class="s10"> </span>مساعی<span class="s10"> </span>ایشان<span class="s10"> </span>درزماان<span class="s10"> </span>ریاست<span class="s10"> </span>وزراء<span class="s10"> </span>ودرموقع<span class="s10"> </span>سلطنت<span class="s10"> </span>بخصوص<span class="s10"> </span>هیچ<span class="s10"></span>گونه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>حوادث<span class="s10"> </span>سوء<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>صورتییروز<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>افتاد،<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>افتاد<span class="s10"> </span>وما<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>سعیییی<span class="s10"> </span>وسیاسی<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>وبرای<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>وجامعه<span class="s10"> </span>محفوظ<span class="s10"></span>بماند<span class="s10"> </span>واجازه<span class="s10"> </span>ندهیم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نو<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>نظریات<span class="s10"> </span>شخصی<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>نظریات<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>خودشان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بطریق<span class="s10"> </span>غیرمشروع<span class="s10"> </span>بخواهند<span class="s10"> </span>درایییزهائیی<span class="s2">(</span>بعضی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> –</span>صحیح<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">) </span>ییّۀ<span class="s10"> </span>مهمّ<span class="s10"> </span>سیاسییا<span class="s10"> </span>ییّۀ<span class="s10"> </span>جنائیۀ<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>داشته<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>قضاوت<span class="s10"> </span>رسمی<span class="s10"> </span>نرسیده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>وبه<span class="s10"> </span>قضاوت<span class="s10"> </span>فردیی<span class="s10"> </span>احساسات<span class="s10"> </span>خصوصیت<span class="s10"></span>آمیزیا<span class="s10"> </span>خصومت<span class="s10"> </span>آمیز<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>یییّۀ<span class="s10"> </span>مهمّییش<span class="s10"> </span>آمده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>منجر<span class="s10"> </span>نشده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>وما<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>نوبه<span class="s10"> </span>اوّل<span class="s10"> </span>جداً<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>نام<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"></span>الوزرا<span class="s10"> </span>ودولت<span class="s10"> </span>حاضر<span class="s10"> </span>تقاضا<span class="s10"> </span>داریین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>بخصوص<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مجاری<span class="s10"> </span>قانونی<span class="s10"> </span>شدیداً<span class="s10"> </span>وجداناً<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>وقضیۀ<span class="s10"> </span>قضا<span class="s10"> </span>برسانند<span class="s10"> </span>ومطابق<span class="s10"> </span>قوانیی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">(</span>جمعی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> –</span>صحیح<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ودراواسط<span class="s10"> </span>جریان<span class="s10"> </span>استنطاقی<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>بدوی<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"> </span>مراحلیی<span class="s10"> </span>استنطاق<span class="s10"> </span>یۀ<span class="s10"> </span>بدایت<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>طییین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>آخرین<span class="s10"> </span>مرحلۀ<span class="s10"> </span>قضائی<span class="s10"> </span>حتّی<span class="s10"> </span>دیوان<span class="s10"> </span>عالی<span class="s10"> </span>تمیز<span class="s10"></span>برسانند<span class="s10"> </span>معلوم<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">. </span>یی<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>مسائل<span class="s10"> </span>مهمّه<span class="s10"> </span>دراییلی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>قضایا<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>قضاوتهای<span class="s10"> </span>احساساتی<span class="s10"> </span>طبقات<span class="s10"> </span>وافراد<span class="s10"> </span>برگذار<span class="s10"> </span>نشود<span class="s10"> </span>والبتّه<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>همین<span class="s10"> </span>نظریه<span class="s10"> </span>را<span class="s10"></span>خواهد<span class="s10"> </span>داشت<span class="s10"> </span>وما<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>اطمییم<span class="s10"> </span>انتظار<span class="s10"> </span>دارییعترین<span class="s10"> </span>وسائل<span class="s10"> </span>اقدامات<span class="s10"> </span>خودشان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>تعقییی<span class="s10"> </span>شد<span class="s2">. </span>مقتضییّه<span class="s10"> </span>راتعقیب<span class="s10"> </span>واز<span class="s10"> </span>جریان<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"></span>ملیی<span class="s10"> </span>واضطراب<span class="s10"> </span>نگاه<span class="s10"> </span>ندارند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس –آقای بهبهانی <span class="s2">(</span><span class="s9">اجازه</span><span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">بهبهانی – مطالبی که آقا بیان کردند مطالبی است که البته از نقطه نظر قانون وسیاست وحفظ سیاست وصیانت مملکت وحفظ وکلا وعامّۀ مردم البته همینطور بود که فرمودند وعقیدۀ همۀ آقایان هم همین بود که بیان کردند ولی باید یک قدری در اینجا باریکتر شد وتصدیق کرد که آقای مدرّس یک آدم فوق العاده ایست، یک شخص عادی نیست</span><span class="s2">. </span>یین<span class="s10"> </span>موقع<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>سیاست<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>تلقّی<span class="s2">(</span>بعضی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> –</span>صحیح<span class="s10"></span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">) </span>گذشته<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>اییات<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>ییت<span class="s10"> </span>وسیاست<span class="s10"> </span>شخصاً<span class="s10"> </span>یییۀیران<span class="s10"> </span>ییت<span class="s10"> </span>ومقامی<span class="s10"> </span>برایۀ<span class="s10"> </span>همۀ<span class="s10"> </span>مسلمین<span class="s10"> </span>دنیا<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>واین<span class="s10"> </span>واقعه<span class="s10"> </span>ییست<span class="s10"> </span>آقاییین<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"></span>اظهار<span class="s10"> </span>تأثّر<span class="s10"> </span>مییئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>اگر<span class="s10"> </span>بیشتر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آقایییستند<span class="s10"> </span>والبته<span class="s10"> </span>آنچه<span class="s10"> </span>شایستۀ<span class="s10"> </span>تعقیی<span class="s10"> </span>مقدّماتی<span class="s10"> </span>برداشته<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ولی<span class="s10"> </span>ایییب<span class="s10"> </span>سی<span class="s10"></span>ساعت<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>وقوع<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>گذردو<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>هنوز<span class="s10"> </span>ییید<span class="s10"> </span>البتّه<span class="s10"> </span>تحقیقاتییدواریم<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>زودییّه<span class="s10"> </span>بشود<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>ییینجا<span class="s10"> </span>ودر<span class="s10"> </span>مطالب<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>وملّت<span class="s10"> </span>وارد<span class="s10"> </span>شدن،<span class="s10"></span>اینها<span class="s10"> </span>فرع<span class="s10"> </span>یینانی<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>امروز<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>اطمینان<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>ما<span class="s10"> </span>متزلزل<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ودراین<span class="s10"> </span>موقع<span class="s10"> </span>بایید<span class="s10"> </span>هیئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>همراهییییت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>دارد<span class="s10"> </span>وحقیقتا<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>محلّ<span class="s10"></span>اعتماد<span class="s10"> </span>همه<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>است،<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>یییقت<span class="s10"> </span>قضیینان<span class="s10"> </span>پیین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>روز<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>روی<span class="s10"> </span>حقی<span class="s2">. </span>البتّه<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>موافقم<span class="s10"> </span>وعمل<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>همینطور<span class="s10"></span>تعقیی<span class="s10"> </span>اگر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>اطمینان<span class="s10"> </span>نباشد<span class="s10"> </span>ودولت<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>اطمینان<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>ندهد<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>تصوّر<span class="s10"> </span>مییت<span class="s10"> </span>نداشته<span class="s10"> </span>باشد<span class="s10"> </span>یاسائییت<span class="s10"> </span>انجام<span class="s10"> </span>وظیفه<span class="s10"> </span>خواهیین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"></span>تعقیب<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> اظهارات وزیر عدلیه</b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">البته وظیفه دولت است که درکوچکترین قضیّه که از این قبیل اتفاق می افتد تمام مساعی خودش را برای کشف قضیّه بذل کند چه رسد به این قضیّه بخصوص چه از نقطه نظر دیانت ، چه از جنبۀ علمی وچه ازنقطه نظرسیاست یک اهمّیت فوق العادّه ومخصوص دارد </span><span class="s2">(</span>صحیح<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">)</span>بدیهی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>بمجرّد<span class="s10"> </span>ایین<span class="s10"> </span>قضییت<span class="s10"> </span>داشتند<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>تعقیب<span class="s10"> </span>امر<span class="s10"> </span>مشغول<span class="s10"> </span>اقدامات<span class="s10"> </span>شدند<span class="s10"> </span>واز<span class="s10"> </span>دیید<span class="s10"> </span>اقدامات<span class="s10"> </span>بشود<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>وفعلاً<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>تحت<span class="s10"> </span>استتنطاق<span class="s10"></span>است<span class="s10"> </span>والبته<span class="s10"> </span>قضیی<span class="s10"> </span>شدنش<span class="s10"> </span>وزیاد<span class="s10"> </span>درباب<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"> </span>حرف<span class="s10"> </span>زدن<span class="s10"> </span>شاید<span class="s10"> </span>صلاح<span class="s10"> </span>نباشد<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>هیمنقدراطمینان<span class="s10"> </span>میدهم<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقاییچ<span class="s10"> </span>وجه<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>وظایییین<span class="s10"></span>قضیه<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>حاصل<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است،<span class="s10"> </span>اقدامات<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>راتعقییدواریییان<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>ازاین<span class="s10"> </span>رهگذر<span class="s10"> </span>آسوده<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جمعی از نمایندگان انشاالله </div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – آقای داور <span class="s2">(</span><span class="s9">اجازه</span><span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> نطق داور </b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بنده<span class="s10"> </span>همانطوریۀ<span class="s10"> </span>خصوصی<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>عرض<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>رساندم،<span class="s10"> </span>مسأله<span class="s10"> </span>یییلییل<span class="s10"> </span>دیین<span class="s10"> </span>باب<span class="s10"> </span>دارای<span class="s10"> </span>ییده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>واتّفاق<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>درایین<span class="s10"> </span>گونه<span class="s10"> </span>اعمال<span class="s10"> </span>واین<span class="s10"> </span>رویّه<span class="s10"> </span>ها<span class="s10"></span>دو<span class="s10"> </span>مرتبه<span class="s10"> </span>درایید<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>واقعاً<span class="s10"> </span>بدون<span class="s10"> </span>اغراق<span class="s10"> </span>ومبالغه<span class="s10"> </span>براییی<span class="s10"> </span>تهیّه<span class="s10"> </span>می<span class="s2">. </span>یران<span class="s10"> </span>چند<span class="s10"> </span>سالیی<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>وچند<span class="s10"> </span>سالیی<span class="s10"> </span>مییم<span class="s10"> </span>ولی<span class="s10"> </span>متأسّفانه<span class="s10"> </span>وبدبختانه<span class="s10"></span>نمی<span class="s10"> </span>توانیم<span class="s10"> </span>بگوییی<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>معناییشه<span class="s10"> </span>دوانده<span class="s10"> </span>است،<span class="s10"> </span>ییز<span class="s10"> </span>تازه<span class="s10"> </span>ونوی<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>بنابراین<span class="s10"> </span>بیش<span class="s10"> </span>ازهرچیزی<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>راجع<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>مراقبت<span class="s10"> </span>داشته<span class="s10"> </span>باشییم<span class="s10"> </span>ویین<span class="s10"></span>اصول<span class="s10"> </span>اییل<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>آزاد<span class="s10"> </span>باشد<span class="s10"> </span>ومطمئن<span class="s10"> </span>باشد<span class="s10"> </span>وبتواند<span class="s10"> </span>آزادانه<span class="s10"> </span>هرچه<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>نظرش<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>رسد<span class="s10"> </span>بگوید<span class="s10"> </span>وهرروییداند<span class="s10"> </span>تعقیین<span class="s10"> </span>اصل<span class="s10"> </span>تزلزل<span class="s10"> </span>برش<span class="s10"> </span>وارد<span class="s10"> </span>آید<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"></span>وقت<span class="s10"> </span>دیی<span class="s10"> </span>معنی<span class="s10"> </span>ندارد<span class="s2">. (</span>نمایندگان<span class="s10"> </span>صیحح<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>متأسّفانه<span class="s10"> </span>درچند<span class="s10"> </span>سال<span class="s10"> </span>پیش<span class="s10"> </span>وقتییانات<span class="s10"> </span>انقلابی<span class="s10"> </span>دراییش<span class="s10"> </span>آمده<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>بین<span class="s10"> </span>خودشان<span class="s10"> </span>قراری<span class="s10"> </span>میدادند،<span class="s10"> </span>یعنی<span class="s10"> </span>چهار<span class="s10"> </span>پنج<span class="s10"> </span>نفر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>طور<span class="s10"> </span>خودشان<span class="s10"></span>راقادر<span class="s10"> </span>وذی<span class="s10"> </span>حق<span class="s10"> </span>مییّۀ<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>وعقیدۀ<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>دیگران<span class="s10"> </span>اظهار<span class="s10"> </span>عقییی<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>غیر<span class="s10"> </span>لازم<span class="s10"> </span>بدانند<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>مستحقّ<span class="s10"> </span>اعدام<span class="s10"> </span>بدانند<span class="s10"> </span>وبعد<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>وجدان<span class="s10"> </span>وبی<span class="s10"> </span>دیانتییی<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>قتل<span class="s10"> </span>برسانند<span class="s2">. </span>ولیییی<span class="s10"> </span>داشت<span class="s10"> </span>وبحمدالله<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>اواخر<span class="s10"> </span>میدیدیم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مسأله<span class="s10"> </span>یواش<span class="s10"> </span>یواش<span class="s10"> </span>خبری<span class="s10"> </span>نیست<span class="s10"> </span>واوضاع<span class="s10"> </span>یییتوان<span class="s10"> </span>گفت<span class="s10"></span>ییلی<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آزادی<span class="s10"> </span>میتواند<span class="s10"> </span>عقیدۀ<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بگویییم<span class="s10"> </span>وهر<span class="s10"> </span>عقییم<span class="s10"> </span>وبالاخره<span class="s10"> </span>اظهار<span class="s10"> </span>عقاید<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>وزد<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>خوردهای<span class="s10"> </span>سیاسیی<span class="s10"> </span>شد<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>هرچه<span class="s10"> </span>میشد،<span class="s10"></span>دیگر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>صحبت<span class="s10"> </span>ها<span class="s10"> </span>واز<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>شوخیها<span class="s10"> </span>وبازیها<span class="s10"> </span>دربین<span class="s10"> </span>نبود<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>دیروز<span class="s10"> </span>بدبختانه<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مبرّز<span class="s10"> </span>تریی<span class="s10"> </span>اییییان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>بیین<span class="s10"> </span>رانمی<span class="s10"> </span>توان<span class="s10"> </span>یۀ<span class="s10"></span>عادّی<span class="s10"> </span>تلقّی<span class="s2">. </span>زیرا<span class="s10"> </span>شخص<span class="s10"> </span>آقایی<span class="s10"> </span>واز<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>قبیی<span class="s10"> </span>پیین<span class="s10"> </span>طور<span class="s10"> </span>خوش<span class="s10"> </span>مزه<span class="s10"> </span>گی<span class="s2">. </span>پس<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مسأله<span class="s10"> </span>بدون<span class="s10"> </span>نظریه<span class="s10"> </span>سیاسی<span class="s10"> </span>نبوده<span class="s10"> </span>ونظریییق<span class="s10"> </span>غیر<span class="s10"> </span>مشروعی<span class="s10"></span>همچو<span class="s10"> </span>عملیی<span class="s10"> </span>همه<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>بدانییییییا<span class="s10"> </span>اگر<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>بیفتد،<span class="s10"> </span>جزو<span class="s10"> </span>مسائل<span class="s10"> </span>عادی<span class="s10"> </span>محسوب<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>گاهیی<span class="s10"> </span>پییلییر<span class="s10"> </span>عادّی<span class="s10"> </span>تلقّی<span class="s10"> </span>می<span class="s2">. </span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>البته<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>ی<span class="s10"> </span>شخصییییی<span class="s10"> </span>افتاد<span class="s10"> </span>وچون<span class="s10"> </span>پای<span class="s10"> </span>اشخاص<span class="s10"> </span>مهمّییییواش<span class="s10"> </span>ییّه<span class="s10"> </span>اینطور<span class="s10"> </span>نبوده<span class="s10"> </span>ومطلب<span class="s10"> </span>جای<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>وباییید<span class="s10"> </span>حقییی<span class="s10"> </span>اییه<span class="s10"> </span>درسر<span class="s10"></span>یی<span class="s10"> </span>واساسی<span class="s10"> </span>بوده،<span class="s10"> </span>زیرا<span class="s10"> </span>قضات<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>بایستی<span class="s10"> </span>همدستییی<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>وآنوقت<span class="s10"> </span>پای<span class="s10"> </span>ییگناهیی<span class="s2">. </span>برای<span class="s10"> </span>ای<span class="s2">« </span>ایز<span class="s2">» </span>ییال<span class="s10"> </span>مییم<span class="s10"> </span>یییدیم،<span class="s10"> </span>دیروز<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"></span>یی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>معروفترین<span class="s10"> </span>رجال<span class="s10"> </span>سیاسیی<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>یعنی<span class="s10"> </span>ییّد<span class="s10"> </span>پیرمرد<span class="s10"> </span>مجتهد<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>افتاد،<span class="s10"> </span>درایید<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>بیید<span class="s10"> </span>درایییییم،<span class="s10"> </span>نخواستیم<span class="s10"> </span>بدولت<span class="s10"> </span>ییی<span class="s10"> </span>وارد<span class="s10"> </span>آورده<span class="s10"></span>باشیم<span class="s10"> </span>خیر<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مقصود<span class="s10"> </span>نبوده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>یت<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ومخصوصا<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>طرف<span class="s10"> </span>اعتماد<span class="s10"> </span>همه<span class="s10"> </span>است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بنا<span class="s10"> </span>براین<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضییییدۀ<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>پس<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ایین<span class="s10"> </span>قضیه<span class="s10"> </span>منتسب<span class="s10"> </span>شده،<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>بدون<span class="s10"> </span>ملاحظه<span class="s10"> </span>وبااطمینان<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>درجه<span class="s10"> </span>مساعدت<span class="s10"> </span>وهمراهییّه<span class="s10"> </span>راتحت<span class="s10"></span>تعقیب<span class="s10"> </span>دارند،<span class="s10"> </span>معلوم<span class="s10"> </span>نمایییال<span class="s10"> </span>داشته<span class="s10"> </span>اند<span class="s10"> </span>ومی<span class="s2">. </span>تاهم<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>برهمه<span class="s10"> </span>معلوم<span class="s10"> </span>ومبرهن<span class="s10"> </span>شود،<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>لوطی<span class="s10"> </span>بازیها<span class="s10"> </span>جلوگیری<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>نظایر<span class="s10"></span>آن<span class="s10"> </span>درایی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>نمایی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس – آقای محقق <span class="s2">(</span><span class="s9">اجازه</span><span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">محقق – بنده خیلی متأسّفم که قضیّه به این بزرگی واقع شده وآقایان میفرمایند مذاکرات کافی است، بنده از جمله اشخاصی هستم که اعتقاد نداشتم امروز مجلس علنی شود واز جمله کسانی هستم که قضیّۀ دیروز را یک فاجعۀ بزرگی برای ایران و اسلام میدانم واین قضیّه رایک مطلب مهمّی میشمارم ومثل همه آقایانی که درخارج می بینیم که خیلی متأثّر ومتأسّفند ومثل این است درآتش می سوزند وآرام نمی نشینند</span><span class="s2">. </span>بنده<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>خیلی<span class="s10"> </span>متأسّفم<span class="s10"> </span>البتّه<span class="s10"> </span>همۀ<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>میی<span class="s10"> </span>نیست،<span class="s10"> </span>ییل<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>ایرانیییده<span class="s10"> </span>هستند<span class="s10"> </span>وتمام<span class="s10"> </span>اشخاصییده<span class="s10"> </span>نیستند<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>میییران<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"></span>ودرادوار<span class="s10"> </span>گذشته<span class="s10"> </span>ما<span class="s10"> </span>میدیدیین<span class="s10"> </span>آدم<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>قدر<span class="s10"> </span>صدمه<span class="s10"> </span>دید<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>زیر<span class="s10"> </span>بار<span class="s10"> </span>صدمات<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>مشقّات<span class="s10"> </span>میرفت<span class="s2">. </span>بنده<span class="s10"> </span>حرفییان<span class="s10"> </span>هر<span class="s10"> </span>روز<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>تشریف<span class="s10"> </span>بیاورند<span class="s10"></span>ولیینند<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>اقدامی<span class="s10"> </span>می<span class="s2">. </span>البته<span class="s10"> </span>وظیفۀ<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>اییشۀ<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مطلب<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بدست<span class="s10"> </span>بیی<span class="s10"> </span>باهم<span class="s10"> </span>نیست<span class="s2">. </span>دولت<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>ریشه<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مسئله<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بدست<span class="s10"> </span>بیاورد<span class="s10"></span>تا<span class="s10"> </span>ببییرسد<span class="s2">. </span>ید<span class="s10"> </span>برایی<span class="s10"> </span>بشود<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>حاضر<span class="s10"> </span>بشوند<span class="s2">. </span>پس<span class="s10"> </span>بنده<span class="s10"> </span>آز<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>خواهش<span class="s10"> </span>میییدیم<span class="s10"> </span>درمجلس<span class="s10"> </span>خصوصی<span class="s10"> </span>هیئت<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>جدّیت<span class="s10"> </span>دارند،<span class="s10"> </span>آقایانهم<span class="s10"> </span>بایدجدّیت<span class="s10"> </span>بخرج<span class="s10"> </span>بدهند<span class="s10"> </span>واین<span class="s10"> </span>ییف<span class="s10"> </span>بیاورند،<span class="s10"> </span>ولیین<span class="s10"> </span>ییزییان<span class="s10"> </span>راحت<span class="s10"> </span>شود<span class="s2">. </span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس – آقای آقا سید یعقوب <span class="s2">(</span><span class="s9">اجازه</span><span class="s10"> </span><span class="s2">)</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">آقا سید یعقوب – آنچه که بنده از احوال نمایندگان دردنیا دیده ام این است که نماینده های هرمجلس آئینه احساسات وافکار آن ملّت است</span><span class="s2">. </span>یعنیی<span class="s10"> </span>بیۀ<span class="s10"> </span>مجریی<span class="s10"> </span>قانون<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>حاضر<span class="s10"> </span>میی<span class="s2">. </span>ی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مقام<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>رییییف<span class="s10"> </span>بیاورند<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>ایییم<span class="s10"> </span>احساسات<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>ایران<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>جریحه<span class="s10"> </span>داراست،<span class="s10"> </span>ملّت<span class="s10"> </span>ایران<span class="s10"> </span>توسّط<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>امروز<span class="s10"> </span>احساسات<span class="s10"> </span>خود<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بشما<span class="s10"> </span>ها<span class="s10"> </span>بیان<span class="s10"> </span>مییران<span class="s10"> </span>بواسطۀیحه<span class="s10"> </span>دار<span class="s10"> </span>شده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>ییینها<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>امورات<span class="s10"> </span>عادی<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>ولی<span class="s10"> </span>ییائییافتد<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>حیثیّت<span class="s10"> </span>مقامات<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>صدمه<span class="s10"> </span>وارد<span class="s10"> </span>میاورد<span class="s2">. </span>ملاحظه<span class="s10"> </span>بفرمایید<span class="s10"> </span>وقتیییم<span class="s10"> </span>می<span class="s10"> </span>بینییا<span class="s10"> </span>وتمام<span class="s10"> </span>جنگهای<span class="s10"> </span>بزرگ<span class="s10"> </span>دنیا،<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>خاطر<span class="s10"> </span>ریشۀ<span class="s10"></span>ملّیت<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>ریشۀ<span class="s10"> </span>مذهب<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>یین<span class="s10"> </span>هیئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>واین<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>الوزرا<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>مخصوصا<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>رئیس<span class="s10"> </span>الوزرا<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>ارادت<span class="s10"></span>داشتند<span class="s2">. </span>همین<span class="s10"> </span>طور<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>وزرا<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>ییرمردی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طراز<span class="s10"> </span>اوّل<span class="s10"> </span>علما<span class="s10"> </span>ومقام<span class="s10"> </span>اجتهاد<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>دارد،<span class="s10"> </span>تمام<span class="s10"> </span>ماها<span class="s10"> </span>دارای<span class="s10"> </span>مذهب<span class="s10"> </span>جعفری<span class="s10"> </span>هستیم،<span class="s10"> </span>مذهب<span class="s10"> </span>ما<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span><span class="s2">(</span>نا<span class="s10"> </span>ماالحوادث<span class="s10"> </span>الواقعه<span class="s10"> </span>نفارجعوا<span class="s10"> </span>فیها<span class="s10"> </span>الی<span class="s10"> </span>روات<span class="s10"> </span>حدیثنا<span class="s10"> </span><span class="s2">)</span>مدرّس<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>اینطور<span class="s10"> </span>تشخیص<span class="s10"> </span>دادیییم<span class="s2">. </span>این<span class="s10"> </span>عقیدۀ<span class="s10"> </span>مذهبی<span class="s10"> </span>ماست،<span class="s10"> </span>وزرایین<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>عقیدۀ<span class="s10"> </span>مذهبیشان<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>مجلس<span class="s10"> </span>خواست<span class="s10"> </span>بدولت<span class="s10"> </span>بگویییم<span class="s2">. </span>بنده<span class="s10"> </span>خودم<span class="s10"> </span>درشمیران<span class="s10"> </span>بودم<span class="s10"> </span>،<span class="s10"> </span>وقتی<span class="s10"> </span>آمدم<span class="s10"> </span>رفتم<span class="s10"> </span>بمریضخانه<span class="s10"> </span>دیدم<span class="s10"> </span>فوج<span class="s10"></span>فوج<span class="s10"> </span>دسته<span class="s10"> </span>دسته<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طبقات<span class="s10"> </span>علما<span class="s10"> </span>وچه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طبقات<span class="s10"> </span>خودمان<span class="s10"> </span>چه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>طبقات<span class="s10"> </span>دیگر<span class="s10"> </span>با<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مسئله<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>بنحو<span class="s10"> </span>نفرت<span class="s10"> </span>نگاه<span class="s10"> </span>مییخواهم<span class="s10"> </span>بگویم<span class="s10"> </span>مثل<span class="s10"> </span>روز<span class="s10"></span>عاشورا<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>مّلت<span class="s10"> </span>تهران<span class="s10"> </span>بود<span class="s2">. </span>ییی<span class="s10"> </span>حفظ<span class="s10"> </span>مقامات<span class="s10"> </span>وقوّۀ<span class="s10"> </span>تقنینیۀ<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>ایی<span class="s10"> </span>میید<span class="s10"> </span>تصدییرا<span class="s10"> </span>ن<span class="s10"> </span>ملّت<span class="s10"> </span>چیز<span class="s10"> </span>فهم<span class="s10"> </span>حسّاسی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ودرییییثیّت<span class="s10"></span>اوبرمیخورد<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>پا<span class="s10"> </span>نمی<span class="s10"> </span>نشیند<span class="s10"> </span>تا<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>مقصود<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>برسد<span class="s2">. </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>بانهایت<span class="s10"> </span>نفرت<span class="s10"> </span>وانزجار<span class="s10"> </span>ایییف<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>نگاه<span class="s10"> </span>میییت<span class="s10"> </span>میداند<span class="s2">. </span>دیگر<span class="s10"></span>اییران<span class="s10"> </span>بنام<span class="s10"> </span>مّلت<span class="s10"> </span>اسلام<span class="s10"> </span>بدولت<span class="s10"> </span>میگوییین<span class="s10"> </span>مساله<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>یۀ<span class="s10"> </span>فوق<span class="s10"> </span>العادّه<span class="s10"> </span>تلقّیییران<span class="s10"> </span>ازاین<span class="s10"> </span>نگرانی<span class="s10"> </span>بیرون<span class="s10"> </span>بیایند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><b>٭</b></span><b> اظهارات وزیر مالیه </b></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بدیهیییندگان<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>تأثّرات<span class="s10"> </span>فوق<span class="s10"> </span>العاده<span class="s10"> </span>دارند<span class="s10"> </span>وهمۀ<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>شاییئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>دراین<span class="s10"> </span>قضییشتر<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>بقدر<span class="s10"> </span>آقاییست<span class="s2">. </span>این<span class="s10"> </span>مسئله<span class="s10"></span>راهمه<span class="s10"> </span>میین<span class="s10"> </span>مسائلییید<span class="s10"> </span>رعایت<span class="s10"> </span>وحفظ<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span>حفظ<span class="s10"> </span>امنیت<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ویی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مسائلییا<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آن<span class="s10"> </span>بچشم<span class="s10"> </span>نفرت<span class="s10"> </span>نگاه<span class="s10"> </span>میۀ<span class="s10"> </span>تروریسمی<span class="s10"> </span>است<span class="s10"> </span>ومسئله<span class="s10"></span>تروریسمی<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>اگر<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>بیی<span class="s10"> </span>خارج<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>مقام<span class="s10"> </span>روحانیت<span class="s10"> </span>یا<span class="s10"> </span>مقام<span class="s10"> </span>نمایندگی<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>شورای<span class="s10"> </span>ملّی<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>میافتاد<span class="s10"> </span>برهیید<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مسئله<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>جداً<span class="s10"></span>تعقیییفتد<span class="s2">. </span>ین<span class="s10"> </span>قضیّه<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>به<span class="s10"> </span>آقایی<span class="s10"> </span>وسیادت<span class="s10"> </span>آقای<span class="s10"> </span>مدرّس<span class="s10"> </span>وطراز<span class="s10"> </span>اوّل<span class="s10"> </span>بودن<span class="s10"> </span>جزونمایندگان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>مجلس<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>بوده<span class="s10"> </span>اند<span class="s10"> </span>وهمیشه<span class="s10"> </span>یی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"></span>مسائلییران<span class="s10"> </span>درتمام<span class="s10"> </span>مدّت<span class="s10"> </span>ادوار<span class="s10"> </span>اخیر<span class="s10"> </span>خودش<span class="s10"> </span>یعنی<span class="s10"> </span>در<span class="s10"> </span>ایّام<span class="s10"> </span>مشروطیت<span class="s10"> </span>رعاییۀ<span class="s10"> </span>قضایایییشد،<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"> </span>بمقام<span class="s10"> </span>نمایندگی<span class="s10"> </span>مصونی<span class="s2">. </span>بنابراین<span class="s10"> </span>نسبت<span class="s10"></span>بییی<span class="s10"> </span>این<span class="s10"> </span>مقام<span class="s10"> </span>بود<span class="s10"> </span>واین<span class="s10"> </span>اتّفاق<span class="s10"> </span>افتاده<span class="s10"> </span>است<span class="s2">. </span>بلاشبهه<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>دقیقۀ<span class="s10"> </span>اوّلییئت<span class="s10"> </span>وزرا<span class="s10"> </span>رسید،<span class="s10"> </span>همگییت<span class="s10"> </span>مسئله<span class="s10"> </span>را<span class="s10"> </span>تعقییشه<span class="s10"> </span>وحقیقت<span class="s10"> </span>قضیین<span class="s10"> </span>واقعه<span class="s10"> </span>دیید<span class="s10"></span>نشود<span class="s10"> </span>و<span class="s10"> </span>واقعاً<span class="s10"> </span>برای<span class="s10"> </span>ملّتیی<span class="s10"> </span>نباشد<span class="s2">. </span>بنده<span class="s10"> </span>تصوّر<span class="s10"> </span>مییان<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>محترم<span class="s10"> </span>باید<span class="s10"> </span>مطمئن<span class="s10"> </span>باشند<span class="s10"> </span>وهیچ<span class="s10"> </span>اییئت<span class="s10"> </span>دولت<span class="s10"> </span>دقیقه<span class="s10"> </span>ای<span class="s10"> </span>درایییجۀ<span class="s10"> </span>مطلوبه<span class="s10"> </span>بدست<span class="s10"></span>آید<span class="s10"> </span>وبرای<span class="s10"> </span>آقایان<span class="s10"> </span>نمایندگان<span class="s10"> </span>هم<span class="s10"> </span>حقییی<span class="s10"> </span>از<span class="s10"> </span>ملّت<span class="s10"> </span>ایران<span class="s10"> </span>مرتفع<span class="s10"> </span>شود<span class="s10"> </span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"><b>٭</b></span><b> بیانات رئیس مجلس</b> </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>درخاتمه<span class="s7"> </span>اجازه<span class="s7"> </span>میخواهم<span class="s7"> </span>چند<span class="s7"> </span>جمله<span class="s7"> </span>بعرض<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"> </span>برسانم<span class="s5">. </span>البتّه<span class="s7"> </span>همۀ<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>تصدیق<span class="s7"> </span>میفرمایین<span class="s7"> </span>رویّۀ<span class="s7"> </span>غیر<span class="s7"> </span>مطلوبه<span class="s7"> </span>امنیت<span class="s7"></span>عمومیی<span class="s5">(</span>نمایندگان<span class="s7"> </span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span><span class="s5">)</span>وبعلاوه<span class="s7"> </span>مصونیت<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بالنتیجه<span class="s7"> </span>قانون<span class="s7"> </span>اساسییت<span class="s7"> </span>جامعه<span class="s7"> </span>ومصونیت<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>قانون<span class="s7"> </span>ومصونیت<span class="s7"></span>نمایندگان<span class="s7"> </span>است،<span class="s7"> </span>مورد<span class="s7"> </span>تزلزل<span class="s7"> </span>قرار<span class="s7"> </span>میدهد<span class="s5">. </span>بااجازۀ<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>واجازۀ<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>مییت<span class="s7"> </span>وتأ<span class="s7"> </span>یید<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>برایین<span class="s7"> </span>قضی<span class="s5">. (</span>نمایندگان<span class="s7"> </span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span><span class="s5">) </span>بنابراین<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>ایید<span class="s7"> </span>نظائر<span class="s7"> </span>نشود<span class="s7"> </span>واینطور<span class="s7"> </span>فجای<span class="s5">. </span>ینان<span class="s7"> </span>خاطر<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>موصوع<span class="s7"> </span>راتعقیب<span class="s7"> </span>ومنبع<span class="s7"> </span>وسرچشمۀ<span class="s7"> </span>ایییا<span class="s7"> </span>شرییا<span class="s7"> </span>دخیل<span class="s7"></span>بوده<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مقامات<span class="s7"> </span>صالحه<span class="s7"> </span>تعقب<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مجازات<span class="s7"> </span>شوند<span class="s5">. </span>بنابراین<span class="s7"> </span>تصورمیی<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>نگرانیید<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>راتعقی<span class="s5">. </span>اگر<span class="s7"> </span>اجازه<span class="s7"> </span>میدهید<span class="s7"> </span>دیگربه<span class="s7"></span>اییم<span class="s7"> </span><span class="s5">(</span>بعضی<span class="s7"> </span>ازنمایندگان<span class="s7"> </span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span><span class="s5">)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سوء قصد به اقای مدرّس </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از اخبار رویتر – <span class="s5">31 1926 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">« </span>طهران<span class="s7"> </span><span class="s5">30 - </span>یی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اعضاء<span class="s7"> </span>مهمّ<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>ایران<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>امروز<span class="s7"> </span>صبح<span class="s7"> </span>زود<span class="s7"> </span>در<span class="s7"></span>موقعیۀییّت<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>معلوم<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>مورد<span class="s7"> </span>حمله<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تهاجم<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>گردید<span class="s7"> </span>شخص<span class="s7"> </span>مهاجم<span class="s7"> </span>پنج<span class="s7"> </span>تیر<span class="s7"> </span>ششلول<span class="s7"> </span>شلّی<span class="s5">. </span>پلیسیییۀ<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>مضروب<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مقتول<span class="s7"> </span>گردید<span class="s5">. </span>ضارب<span class="s7"> </span>دستگییلی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>حال<span class="s7"> </span>هیجان<span class="s7"> </span>هستند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">خبر بعد</span><span class="s5">: </span>یر<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بدواً<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مریضخانۀ<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>برده<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>انجا<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مریضخانۀ<span class="s7"> </span>دولتی<span class="s7"> </span>انتقال<span class="s7"> </span>دادند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>چند<span class="s7"> </span>نفر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اطبّا<span class="s7"> </span>جراحات<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>را<span class="s7"></span>بستند<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>استخوان<span class="s7"> </span>بازوی<span class="s7"> </span>چپ<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>خرد<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>راست<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>مجروح<span class="s7"> </span>گردیده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>ولی<span class="s7"> </span>حالت<span class="s7"> </span>مزاجی<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>رضایتبخش<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>یۀینه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>علما<span class="s7"> </span>شخصاً<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>عیادت<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>رفته<span class="s7"> </span>تحقیقات<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>عمل<span class="s7"> </span>آورده<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>چنین<span class="s7"> </span>اظهار<span class="s7"> </span>میین<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>شناسد<span class="s5">. </span>علاوه<span class="s7"> </span>بر<span class="s7"></span><span class="s8">پلیس که مقتول گردیده است یکی از دوستان مدرّس که همراه او بود و همچنین یک نفر کاسب مجروح گردیده اند</span><span class="s5">.» </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">◀</span><b>جلسۀ دوّم مجلس در بارۀ سوءقصد </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>روز<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>شنبه<span class="s7"> </span><span class="s5">10 </span>آبانماه<span class="s7"> </span><span class="s5">1305 </span>مجلس<span class="s7"> </span>دو<span class="s7"> </span>ساعت<span class="s7"> </span>قبل<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ظهر<span class="s7"> </span>رسمیت<span class="s7"> </span>یافت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>جلسه<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>شدیداً<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>ترور<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>اعتراض<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"></span>و<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>خواستند<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اطراف<span class="s7"> </span>سوءقصد<span class="s7"> </span>توضیحات<span class="s7"> </span>بدهد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بگوید<span class="s7"> </span>نتیجۀ<span class="s7"> </span>تحقییده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>یندگان<span class="s7"> </span>داد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>فریی<span class="s7"> </span>نرسید<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>قول<span class="s7"> </span>یغمای<span class="s7"> </span>جندقی<span class="s5">: </span>آنچه<span class="s7"> </span>البتّه<span class="s7"> </span>بجائی<span class="s7"> </span>نرسد<span class="s7"> </span>فریاد<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>وقتی<span class="s7"> </span>رئییعنی<span class="s7"> </span>رضا<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>رئیس<span class="s7"> </span>شهربانییس<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>یعنی<span class="s7"> </span>مستوفییجۀ<span class="s7"> </span>رسیدگی<span class="s7"></span>به<span class="s7"> </span>جائی<span class="s7"> </span>نخواهد<span class="s7"> </span>رسید<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>نخستین<span class="s7"> </span>نماینده<span class="s7"> </span>ایۀ<span class="s7"> </span>سوءقصد<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>ایراد<span class="s7"> </span>سخن<span class="s7"> </span>پرداخت<span class="s7"> </span>حاج<span class="s7"> </span>آقا<span class="s7"> </span>اسمعیل<span class="s7"> </span>عراقی<span class="s7"> </span>نمایندۀییییی<span class="s7"> </span>بعد<span class="s7"> </span>نما<span class="s7"> </span>یندۀ<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>شهربانی<span class="s7"> </span>احضار<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بوسیله<span class="s7"> </span>ایی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>عراقی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>جلسه<span class="s7"> </span>چنین<span class="s7"> </span>گفت<span class="s5">: ... </span>آقایان<span class="s7"> </span>نما<span class="s7"> </span>ییه<span class="s7"> </span>اعتراضاتی<span class="s7"> </span>دارند،<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>صورتیی<span class="s7"> </span>خواهم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>تعقیب<span class="s7"> </span>عرایض<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>گذشتۀید<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"></span>این<span class="s7"> </span>قضییر<span class="s7"> </span>قضایا<span class="s7"> </span>دید<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>میشود<span class="s5">. </span>چند<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>قبل<span class="s7"> </span>فاجعۀ<span class="s7"> </span>مهمّی<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>واقعه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>توانم<span class="s7"> </span>یۀ<span class="s7"> </span>عادّی<span class="s7"> </span>تلقّی<span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>ییی<span class="s7"> </span>عادّی<span class="s7"></span>نبود<span class="s7"> </span>اییییشه<span class="s7"> </span>سینۀ<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>سپر<span class="s7"> </span>بلا<span class="s7"> </span>قرار<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>اند<span class="s5">. (</span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s5">) </span>حالا<span class="s7"> </span>ییّه<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>بایشان<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>بینم<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>بااییلی<span class="s7"></span>خیلییزگی<span class="s7"> </span>بما<span class="s7"> </span>مییر<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>مشغول<span class="s7"> </span>تهیّۀ<span class="s5">. </span>ولی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>تابحال<span class="s7"> </span>هنوز<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طرف<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>اطّلاعی<span class="s7"> </span>بما<span class="s7"> </span>نرسییقاتی<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>باین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>بعمل<span class="s7"> </span>آورده<span class="s7"> </span>اند؟<span class="s7"> </span>آییا<span class="s7"></span>استنطاقات<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>معلوم<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>یانه؟<span class="s7"> </span>وقتی<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>ییزی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>خواهد،<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>نباید<span class="s7"> </span>ای<span class="s5">!</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنده عقیده دارم که باز دولت را بخواهند و از دولت بپرسند که در این دوسه روزه چه کرده است و تا این قضیّه کشف نشده است بنده تصوّر می کنم که آقایان نتوانند با یک اطمینان خاطری به سایر کارها رسیدگی نمایند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"><b>٭</b></span><b> سپس محمد علی بامداد چنین گفت</b><span class="s5">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">« </span>قبل<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>عرایض<span class="s7"> </span>خودم<span class="s7"> </span>ازآقای<span class="s7"> </span>عراقییییین<span class="s7"> </span>خصوص<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>پرسیدیم<span class="s7"> </span>اظهاربی<span class="s7"> </span>اطّلاعی<span class="s5">. </span>اییّه<span class="s7"> </span>همیین<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>حالشان<span class="s7"> </span>خوب<span class="s7"> </span>است<span class="s7"></span>و<span class="s7"> </span>خطری<span class="s7"> </span>ندارند<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>اهمّیتی<span class="s7"> </span>ندارد<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>دورۀ<span class="s7"> </span>قبل<span class="s7"> </span>ییی<span class="s5">. </span>و<span class="s7"> </span>تعقیب<span class="s7"> </span>نشد<span class="s7"> </span>حالا<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>چنین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>اتّفاق<span class="s7"> </span>افتاده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>بنده<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>خواهم<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>مقامات<span class="s7"> </span>آقاییید<span class="s7"> </span>پییم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ببینیم<span class="s7"> </span>قضییین<span class="s7"> </span>اقدامی<span class="s7"> </span>شود؟<span class="s7"> </span>خانوادۀی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>هستییییدم<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>صراحت<span class="s7"> </span>لهجه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>دارد<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"></span>عقیده<span class="s7"> </span>پیی<span class="s7"> </span>گوید<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>ییین<span class="s7"> </span>خصلت<span class="s7"> </span>البتّه<span class="s7"> </span>براییی<span class="s7"> </span>دارد<span class="s5">. </span>اصل<span class="s7"> </span>استفادۀ<span class="s7"> </span>ییل<span class="s7"> </span>درهمییل<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>نمایندۀ<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>بتواند<span class="s7"> </span>حرف<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بزند<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>دنیا<span class="s7"> </span>پس<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>مطالعات<span class="s7"> </span>زیاد<span class="s7"> </span>اصل<span class="s7"> </span>مصونیت<span class="s7"> </span>نماینده<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>همی<span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>صفت<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>داشت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ای<span class="s5">. </span>بنابراین<span class="s7"> </span>اصل<span class="s7"> </span>آزادی<span class="s7"> </span>عقیده<span class="s7"> </span>مورد<span class="s7"> </span>حمله<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>در<span class="s7"></span>موقعییید<span class="s7"> </span>جلیل<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>پیر<span class="s7"> </span>مرد<span class="s7"> </span>عالمی<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>مورد<span class="s7"> </span>حمله<span class="s7"> </span>شود<span class="s5">. </span>یزی<span class="s7"> </span>نیستم<span class="s7"> </span>چگونه<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>توانم<span class="s7"> </span>مطمئن<span class="s7"> </span>باشم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>عقاییان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"> </span>بازمییّه<span class="s7"></span>را<span class="s7"> </span>تعقیی<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>اجازه<span class="s7"> </span>بدهند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>موافقت<span class="s7"> </span>بفرمایند<span class="s7"> </span>مطابق<span class="s7"> </span>اصل<span class="s7"> </span><span class="s5">33 </span>قانون<span class="s7"> </span>اساسیید<span class="s7"> </span>نظرداشته<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>ازخود<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>چند<span class="s7"> </span>نفر<span class="s7"> </span>انتخاب<span class="s7"></span>شوند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>همییّه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>تعقییت<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>بین<span class="s7"> </span>برود<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>مشروطیت<span class="s7"> </span>موضوعی<span class="s7"> </span>نخواهد<span class="s7"> </span>داشت<span class="s7"> </span><span class="s5">( </span>نمایندگان<span class="s7"> </span><span class="s5">- </span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s5">) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>رئیس<span class="s7"> – </span>اگر<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>اجازه<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>دهند<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>آقای<span class="s7"> </span>رئیس<span class="s7"> </span>الوزراء<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آقای<span class="s5">( </span>نمایندگان<span class="s7"> – </span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s5">)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از چند فقره کارهای جاری تنفّس داده شد و مجدّداً مجلس نیم ساعت بعد از ظهرتشکیل گردید و رئیس الوزراء وعدّه ای از وزراء درجلسه حضور یافتند و در بارۀ سوءقصد بدین شرح مذاکراتی به عمل آمد:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>رئیس<span class="s7"> </span><span class="s5">- </span>در<span class="s7"> </span>نتیجۀی<span class="s7"> </span>رئیس<span class="s7"> </span>الوزراء<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آقایۀ<span class="s7"> </span>علنی<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>حضور<span class="s7"> </span>بییان<span class="s7"> </span>ماییۀییان<span class="s7"> </span>جواب<span class="s7"> </span>بدهند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>فاطمی<span class="s7"> –</span>بنده<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>قبل<span class="s7"> </span>درجلسه<span class="s7"> </span>خصوصی<span class="s7"> </span>درموقعییئت<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>حضور<span class="s7"> </span>داشتند<span class="s7"> </span>عرایضیی<span class="s7"> </span>لااقل<span class="s7"> </span>جلسۀ<span class="s7"> </span>امروز<span class="s7"> </span>درنتیجه<span class="s7"> </span>جدّ<span class="s7"> </span>یتییئت<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"></span>دولت<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>دارند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>سرعت<span class="s7"> </span>عملییر<span class="s7"> </span>قسمتها<span class="s7"> </span>قبلاً<span class="s7"> </span>ازنظمیه<span class="s7"> </span>دیده<span class="s7"> </span>بودم<span class="s7"> </span>راجع<span class="s7"> </span>بسرقتهاییین<span class="s7"> </span>شهر<span class="s7"> </span>پیش<span class="s7"> </span>میاید<span class="s7"> </span>وبا<span class="s7"> </span>یییشد<span class="s5">. </span>یین<span class="s7"> </span>قضیّۀ<span class="s7"> </span>مهمّییۀ<span class="s7"></span>اوّل<span class="s7"> </span>اهمّیت<span class="s7"> </span>است،<span class="s7"> </span>نتیجه<span class="s7"> </span>اقدامات<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>اظهار<span class="s7"> </span>نمایند<span class="s5">. </span>آقای<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>اینجا<span class="s7"> </span>هدف<span class="s7"> </span>تیر<span class="s7"> </span>تروری<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شدند<span class="s7"> </span>اوّلا<span class="s7"> </span>خودایشان<span class="s7"> </span>البتّه<span class="s7"> </span>چندین<span class="s7"></span>جنبه<span class="s7"> </span>دارند؛<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>جنبه<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>مختلف<span class="s7"> </span>دیانتی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شخصی<span class="s5">. </span>دراین<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>مییقت<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>هدف<span class="s7"> </span>تیر<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>نه<span class="s7"> </span>شخص<span class="s7"> </span>آقا<span class="s7"></span>ی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"></span><span class="s5">. (</span>بعضی<span class="s7"> </span>نمانیدگان<span class="s7"> –</span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span><span class="s5">)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>بینییلی<span class="s7"> </span>قضایای<span class="s7"> </span>عادّییچ<span class="s7"> </span>آثارییّه<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>بینیم<span class="s5">. </span>درخارج<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>هست<span class="s7"> </span>ویی<span class="s7"> </span>زده<span class="s7"> </span>میی<span class="s5">. </span>مثلا<span class="s7"> </span>شنیده<span class="s7"> </span>ام<span class="s7"> </span>میگویند<span class="s7"> </span>بین<span class="s7"></span>مستنطقین<span class="s7"> </span>عدلیه<span class="s7"> </span>ونظمییییّه<span class="s7"> </span>درهر<span class="s7"> </span>حال<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جریان<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>بیفتد<span class="s7"> </span>واگرنیست،<span class="s7"> </span>چرا<span class="s7"> </span>تابه<span class="s7"> </span>حال<span class="s7"> </span>هیچ<span class="s7"> </span>دلیلی<span class="s7"> </span>براییّه<span class="s7"> </span>بدست<span class="s7"> </span>نیامده؟<span class="s7"> </span>وباز<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"></span>تحقیقات<span class="s7"> </span>وتفتیشات<span class="s7"> </span>وهر<span class="s7"> </span>اقدام<span class="s7"> </span>دیگریییچ<span class="s7"> </span>موقعی<span class="s7"> </span>بهتر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>حالا<span class="s7"> </span>نیست،<span class="s7"> </span>چون<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>جدّیت<span class="s7"> </span>لازمه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>دارند<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"></span>ملّیی<span class="s7"> </span>ییی<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>بودند<span class="s7"> </span>ویییر<span class="s7"> </span>امورات<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>ممتنع<span class="s7"> </span>بودیم،<span class="s7"> </span>مخصوصاً<span class="s7"> </span>آنروز<span class="s7"> </span>درجلسۀ<span class="s7"> </span>خصوصیۀ<span class="s7"> </span>علنی<span class="s7"> </span>عر<span class="s7"> </span>ض<span class="s7"> </span>مییییم<span class="s7"> </span>درتقویب<span class="s7"> </span>بدولت<span class="s7"> </span>برایین<span class="s7"> </span>جنایت<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>آنطرف<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>البتّه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>انتظاراتی<span class="s7"> </span>داریم<span class="s7"> </span>وانتظارات<span class="s7"> </span>ما<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>سعی<span class="s7"> </span>نمایین<span class="s7"> </span>توطئه<span class="s7"> </span>بشود<span class="s7"> </span>چرا<span class="s7"> </span>؟برای<span class="s7"> </span>ایییق<span class="s7"> </span>سیاسی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>هستیم،<span class="s7"> </span>همۀ<span class="s7"> </span>ما<span class="s7"></span>مطابق<span class="s7"> </span>عقیده<span class="s7"> </span>ایشان<span class="s7"> </span>عقیده<span class="s7"> </span>داریم<span class="s7"> </span>وتصوّر<span class="s7"> </span>نمییشان<span class="s7"> </span>یییم<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>درمسائل<span class="s7"> </span>جاری<span class="s7"> </span>عادّی<span class="s7"> </span>همی<span class="s5">. </span>ولی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>اصلییم<span class="s7"> </span>آقا<span class="s7"> </span>ی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>همان<span class="s7"> </span>عقییی<span class="s7"></span>مدرّس<span class="s7"> </span>دارند<span class="s5">. </span>پس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>جهت<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>ییی<span class="s7"> </span>ماها<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>آزادییم<span class="s7"> </span>اظهار<span class="s7"> </span>عقییم<span class="s7"> </span>واصلاً<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>آمدن<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّیینجا<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>مییده<span class="s7"> </span>خودم<span class="s7"> </span><span class="s5">(</span>آقایان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"></span>شریی<span class="s7"> </span>گیرم،<span class="s7"> </span>خودم<span class="s7"> </span>شخصاً<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>مییگر<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>قضییگر<span class="s7"> </span>درمجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>نمیی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>شاهد<span class="s7"> </span>میگییل<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>درمجلس<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>شوم<span class="s7"></span>واینهم<span class="s7"> </span>آخرین<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>خواهد<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>واگرتا<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>دیی<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>نبیند<span class="s7"> </span>یعنی<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>عرضییگر<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>نخواهم<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>وبه<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>اطّلاع<span class="s7"></span>میی<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>ییگررا<span class="s7"> </span>معیّن<span class="s7"> </span>نمایند<span class="s5">. </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –آقای بهبهانی <span class="s5">(</span><span class="s10">اجازه</span><span class="s7"> </span><span class="s5">)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">بهبهانی –درمذاکراتی که امروزدرمجلس قبل ازدستورمی شد، یکی از نمایندگان محترم دراوّل فرمایشاتشان فرمودند </span><span class="s5">(</span>یده<span class="s7"> </span>ام<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>ندارد<span class="s5">! ) </span>یدا<span class="s7"></span>میی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>اثرندارد<span class="s5">. </span>برای<span class="s7"> </span>ایۀ<span class="s7"> </span>گذشته<span class="s7"> </span>بطوری<span class="s7"> </span>مسئلۀ<span class="s7"> </span>واقعه<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>تهییییی<span class="s7"> </span>صحبتهاییی<span class="s7"> </span>صبری<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طرف<span class="s7"> </span>هرییان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>آنهائییییق<span class="s7"></span>مییی<span class="s7"> </span>صبریین<span class="s7"> </span>جنایی<span class="s7"> </span>شد<span class="s5">. </span>البتّه<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>باآن<span class="s7"> </span>وضعیتییدم<span class="s7"> </span>وبا<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>التهابییئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>دییی<span class="s7"> </span>وزیر<span class="s7"> </span>ما<span class="s7"> </span>لیه<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s5">. </span>ۀ<span class="s7"> </span>رسمی<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"></span>خودشان<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>شوند<span class="s7"> </span>واقدامات<span class="s7"> </span>جدّییییاتیییا<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>یا<span class="s7"> </span>درجلسۀ<span class="s7"></span>خصوصی<span class="s7"> </span>واگر<span class="s7"> </span>واقعا<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>مطلب<span class="s7"> </span>خیلی<span class="s7"> </span>سرّیی<span class="s7"> </span>تقاضا<span class="s7"> </span>نماییند<span class="s5">. </span>ولی<span class="s7"></span>متأسّفانه<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>بینم<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>امروز<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>مثل<span class="s7"> </span>روزقبل<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>وقوع<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>قصور<span class="s7"> </span>فرموده<span class="s7"> </span>هیچ<span class="s7"> </span>توجّه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>اصرارهای<span class="s7"> </span>آقایین<span class="s7"> </span>تشنجیۀیران<span class="s7"> </span>هست<span class="s7"></span>ترتیب<span class="s7"> </span>اثری<span class="s7"> </span>نداده<span class="s7"> </span>اند<span class="s5">!</span>؟<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>غرضم<span class="s7"> </span>اعتراض<span class="s7"> </span>نیست،<span class="s7"> </span>غرضم<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>مطلب<span class="s7"> </span>واهمّیت<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>باز<span class="s7"> </span>ثانیییان<span class="s7"> </span>خوب<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>بیشتر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>وبهتر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>درقضیّه<span class="s7"></span>وارد<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>باشند<span class="s7"> </span>وییینگان<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّییینی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>عملیات<span class="s7"> </span>خودشان<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>باشند<span class="s7"> </span>واز<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>تشریف<span class="s7"> </span>نیید<span class="s7"> </span>هنوز<span class="s7"> </span>ییه<span class="s7"> </span>درایین<span class="s7"> </span>بعضییشتر<span class="s7"> </span>اسباب<span class="s7"></span>تزلزل<span class="s7"> </span>خاطر<span class="s7"> </span>عموم<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>فراهم<span class="s7"> </span>می<span class="s5">. </span>بنده<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>مسموعات<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>نمییرا<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>هست<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>تنها<span class="s7"> </span>نشنیده<span class="s7"> </span>ام<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>شنیده<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>فقط<span class="s7"> </span>یییین<span class="s7"> </span>قسمت<span class="s7"> </span>عمده<span class="s7"></span>است<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>ییحی<span class="s7"> </span>بدهند<span class="s7"> </span>وآن<span class="s7"> </span>اییمی<span class="s7"> </span>توانند<span class="s7"> </span>درجمع<span class="s7"> </span>امور<span class="s7"> </span>اطّلاعاتی<span class="s7"> </span>پییلۀ<span class="s7"> </span>روزنامه<span class="s7"> </span>متأسّفانه<span class="s7"> </span>غدغن<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>روزنامه<span class="s7"> </span>جات<span class="s7"></span>دراین<span class="s7"> </span>خصوص<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>ننویسند<span class="s5">. </span>درصورتیید<span class="s7"> </span>جلب<span class="s7"> </span>نظریات<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>بشود<span class="s7"> </span>ومردم<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>ازقضایا<span class="s7"> </span>مطّلع<span class="s7"> </span>بشوند،<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>روزنامه<span class="s7"> </span>جات<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>چیز<span class="s7"></span>بنویسند<span class="s7"> </span>واقدامات<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>بتوسّط<span class="s7"> </span>جرائد<span class="s7"> </span>منتشر<span class="s7"> </span>بشود<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>عامّه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>وقایع<span class="s7"> </span>مستحضر<span class="s7"> </span>شوند<span class="s7"> </span>وچنانچه<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>دیروز<span class="s7"> </span>وامروز<span class="s7"> </span>درجبهۀ<span class="s7"> </span>افراد<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"></span>ملاحظه<span class="s7"> </span>می<span class="s5">(</span>ازبازاری<span class="s7"> </span>وعمومی<span class="s7"> </span><span class="s5">)</span>می<span class="s7"> </span>بینیم<span class="s7"> </span>وافعاً<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>درآنها<span class="s7"> </span>فراهم<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>واین<span class="s7"> </span>تأثّر<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>نمییی<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>بحمدالله<span class="s7"> </span>حال<span class="s7"> </span>مزاجیشان<span class="s7"> </span>خیلی<span class="s7"></span>بهتر<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>امروز<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>خبرییروز<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>پس<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>میین<span class="s7"> </span>انتشار<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. (</span>البته<span class="s7"> </span>وقوع<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>انتشارات<span class="s7"> </span>دربین<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>خوب<span class="s7"> </span>نیست<span class="s7"> </span><span class="s5">) </span>ویی<span class="s7"></span>طول<span class="s7"> </span>مدّت<span class="s7"> </span>عدم<span class="s7"> </span>معلومیت<span class="s7"> </span>نتیین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>نوییجۀ<span class="s7"> </span>اقدامات<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بدانند<span class="s5">!</span>؟<span class="s7"> </span>چون<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>دانم<span class="s7"> </span>حقیقتا<span class="s7"> </span>جرائد<span class="s7"> </span>سانسور<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"></span>یاخودشان<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>نویسند؟<span class="s5">!</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>والبتّه<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>هست<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>بهتر<span class="s7"> </span>میدانند<span class="s7"> </span>وخواهند<span class="s7"> </span>فرمود<span class="s7"> </span>درهر<span class="s7"> </span>صورت<span class="s7"> </span>مسئوول<span class="s7"> </span>اییان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>هستند<span class="s7"> </span>وبواسطۀ<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>شدّت<span class="s7"> </span>علاقه<span class="s7"> </span>مندیی<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"></span>مخصوصاً<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>قضییی<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>بدولت<span class="s7"> </span>می<span class="s5">. </span>بنده<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>میین<span class="s7"> </span>مسئولیت<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>متوجّه<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>ودولت<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>پیش<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>چیز<span class="s7"> </span>درصدد<span class="s7"> </span>ایییجه<span class="s7"></span>بدست<span class="s7"> </span>بی<span class="s5">. </span>متأسّفانه<span class="s7"> </span>یا<span class="s7"> </span>هنوز<span class="s7"> </span>اقدامی<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"> </span>یۀ<span class="s7"> </span>گذشته<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>درجلسۀ<span class="s7"> </span>خصوصی<span class="s7"> </span>وچه<span class="s7"> </span>درجلسۀ<span class="s7"> </span>علنی<span class="s7"> </span>اییله<span class="s7"> </span>برایین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>دارد،<span class="s7"> </span>بایی<span class="s7"></span>موافقت<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>حاضر<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>من<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>نمییچ<span class="s7"> </span>مواقعی<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>ییییی<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>یین<span class="s7"> </span>وییارات<span class="s7"> </span>تامّه<span class="s7"> </span>بدولت<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"></span>میخواهد،<span class="s7"> </span>منتظر<span class="s7"> </span>چیست،<span class="s7"> </span>چطور<span class="s7"> </span>مییی<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>ییارات<span class="s7"> </span>محرزه<span class="s7"> </span>وییل<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>وغیره<span class="s7"> </span>داشته<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>وبگویین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>نظری<span class="s7"> </span>ندارم<span class="s7"> </span>وچیزی<span class="s5">. </span>آقای<span class="s7"> </span>فاطمی<span class="s7"></span>فرمودند<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>تاسه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>منتظر<span class="s7"> </span>میشوم<span class="s7"> </span>واگر<span class="s7"> </span>درظرف<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>نتیجه<span class="s7"> </span>حاصل<span class="s7"> </span>نشد<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>نخواهم<span class="s7"> </span>آمد<span class="s5">! </span>البته<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>فرمایش<span class="s7"> </span>آقای<span class="s7"></span>فاطمی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>روی<span class="s7"> </span>احساسات<span class="s7"> </span>واز<span class="s7"> </span>روی<span class="s7"> </span>شدّت<span class="s7"> </span>تأثّر<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>ولی<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>مییر<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>بایستی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>هییقه<span class="s7"> </span>منتظریم<span class="s7"> </span>نتیجۀ<span class="s7"> </span>امر<span class="s7"> </span>معلوم<span class="s7"> </span>شود،<span class="s7"></span>اما<span class="s7"> </span>اگرهم<span class="s7"> </span>نشد<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>مییستی<span class="s7"> </span>آقای<span class="s7"> </span>فاطمی<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>موافقت<span class="s7"> </span>بفرمایند<span class="s7"> </span>وجدّییم<span class="s7"> </span>موانع<span class="s7"> </span>چیین<span class="s7"> </span>برداریم<span class="s7"> </span>ومجلس<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>بحال<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>باقی<span class="s7"> </span>بوده<span class="s7"></span>وامنیت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>بحال<span class="s7"> </span>آزادییا<span class="s7"> </span>آقای<span class="s7"> </span>فاطمیید<span class="s7"> </span>اییهای<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>اشغال<span class="s7"> </span>نمایند<span class="s7"> </span>ودخالت<span class="s7"> </span>درامور<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>بییت<span class="s7"> </span>جانی<span class="s7"> </span>ومالی<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>تامین<span class="s7"></span>بنمایند<span class="s7"> </span>درهرصورت<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>تصّور<span class="s7"> </span>مییان<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>اقدامییتجه<span class="s7"> </span>گرفته<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>خوبست<span class="s7"> </span>خاطر<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>مستحضر<span class="s7"> </span>فرمایند<span class="s7"> </span>وراجع<span class="s7"> </span>بقضیّه<span class="s7"></span>سانسور<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>معلوماتی<span class="s7"> </span>خدمتشان<span class="s7"> </span>هست،<span class="s7"> </span>بفرمایین<span class="s7"> </span>سانسور<span class="s7"> </span>واقعیت<span class="s7"> </span>دارد<span class="s7"> </span>یانه<span class="s7"> </span>واگر<span class="s7"> </span>حقیقت<span class="s7"> </span>دارد<span class="s7"> </span>بچه<span class="s7"> </span>مناسبت<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>؟</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6"><b>٭</b></span> <b>توضیحات وزیر مالیه </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>آقای<span class="s7"> </span>بهبهانی<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>اعتراضی<span class="s7"> </span>ندارم<span class="s7"> </span>ولی<span class="s7"> </span>متأسّفانه<span class="s7"> </span>فرمایشاتشان<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>اعتراض<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">. </span>دراین<span class="s7"> </span>مسئله<span class="s7"> </span>هیچ<span class="s7"> </span>جای<span class="s7"> </span>شبهه<span class="s7"> </span>نیی<span class="s7"></span>ملّی<span class="s7"> </span>ومردم<span class="s7"> </span>منتظر<span class="s7"> </span>نتیجه<span class="s7"> </span>هستند،<span class="s7"> </span>نه<span class="s7"> </span>منتظر<span class="s7"> </span>اییائیم<span class="s7"> </span>اینجا<span class="s7"> </span>وبگویییم<span class="s5">. </span>پریروز<span class="s7"> </span>بعدا<span class="s7"> </span>ز<span class="s7"> </span>اییئت<span class="s7"> </span>وزرا<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>تعقیب<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>مسئله<span class="s7"> </span>بودند<span class="s7"> </span>وتعیلماتیی<span class="s7"> </span>اییییجۀ<span class="s7"></span>ان<span class="s7"> </span>بزودی<span class="s7"> </span>حاصل<span class="s7"> </span>شود<span class="s7"> </span>وبعرض<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>برسد<span class="s5">. </span>بنده<span class="s7"> </span>تصوّرنمیین<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>ماهر<span class="s7"> </span>ساعت<span class="s7"> </span>بیاییم<span class="s7"> </span>اینجا<span class="s7"> </span>وبگویییم،<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>منتظر<span class="s7"> </span>بشود<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>نتیجۀ<span class="s7"></span>عملی<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>امر<span class="s7"> </span>بدست<span class="s7"> </span>آید<span class="s5">. </span>دولت<span class="s7"> </span>دستور<span class="s7"> </span>العمل<span class="s7"> </span>وتعلمیاتیین<span class="s7"> </span>خودش<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>ییزی<span class="s7"> </span>نیییا<span class="s7"> </span>دراینجا<span class="s7"> </span>علنییا<span class="s7"> </span>درجلسات<span class="s7"> </span>خصوصی<span class="s7"> </span>اسباب<span class="s7"> </span>تصدیق<span class="s7"></span>آقایان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>فراهم<span class="s7"> </span>نمایند<span class="s5">. </span>دولت<span class="s7"> </span>دراییروز<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>بقدرییان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>عجله<span class="s7"> </span>دارند،<span class="s7"> </span>بیشتر<span class="s7"> </span>عجله<span class="s7"> </span>دارد<span class="s5">. </span>برای<span class="s7"> </span>ایی<span class="s5">. </span>وزرات<span class="s7"> </span>عدلیه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اداره<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"></span>هردو<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>تعلمیاتییی<span class="s7"> </span>پیش<span class="s7"> </span>بیاید<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>موانع<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>حل<span class="s7"> </span>ورفع<span class="s7"> </span>مییی<span class="s7"> </span>فاطمی<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>تاسه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>نتیی<span class="s5">. </span>تصوّر<span class="s7"> </span>میین<span class="s7"> </span>مسئله<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>هیچ<span class="s7"> </span>موردی<span class="s7"></span>نداشته<span class="s7"> </span>باشد،<span class="s7"> </span>زیین<span class="s7"> </span>دلیل<span class="s7"> </span>نمییی<span class="s7"> </span>صبرییی<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>ی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>فراهم<span class="s7"> </span>بیاید<span class="s5">. </span>بنده<span class="s7"> </span>عرض<span class="s7"> </span>مییئت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>دیروز<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>یریینجا<span class="s7"> </span>رفتند<span class="s7"> </span>یعنی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>قبل<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>ایینجا<span class="s7"> </span>شرفیاب<span class="s7"> </span>شوند<span class="s7"> </span>وبعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ایینجا<span class="s7"> </span>رفتند<span class="s7"> </span>تمام<span class="s7"> </span>اقداماتییییییجه<span class="s7"> </span>گرفت<span class="s7"> </span>وایی<span class="s7"> </span>بهبهانی<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s7"> </span>روزنامه<span class="s7"> </span>ها<span class="s7"> </span>سانسور<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. </span>دولت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"></span>باب<span class="s7"> </span>دستوری<span class="s7"> </span>نداده<span class="s7"> </span>وموافق<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>نیست<span class="s7"> </span>جرائد<span class="s7"> </span>سانسور<span class="s7"> </span>بشود<span class="s5">. </span>بجهت<span class="s7"> </span>ایییی<span class="s7"> </span>شود<span class="s7"> </span>قابل<span class="s7"> </span>گفتن<span class="s7"> </span>است،<span class="s7"> </span>نه<span class="s7"> </span>اییه<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>خواسته<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>خبرهای<span class="s7"></span>استنطاقات<span class="s7"> </span>خودشان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>محرمانه<span class="s7"> </span>نگاه<span class="s7"> </span>دارند<span class="s7"> </span>برای<span class="s7"> </span>تسریع<span class="s7"> </span>درعمل<span class="s7"> </span>بوده<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>زیرا<span class="s7"> </span>استنطاقات<span class="s7"> </span>درمقدّمۀیدمخفی<span class="s7"> </span>بماند<span class="s7"> </span>ونمی<span class="s7"> </span>توان<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>مسائل<span class="s7"> </span>را<span class="s7"></span>نشرو<span class="s7"> </span>انتشار<span class="s7"> </span>داد<span class="s7"> </span>واین<span class="s7"> </span>مسئله<span class="s7"> </span>ازراه<span class="s7"> </span>سرعت<span class="s7"> </span>عمل<span class="s7"> </span>وحصول<span class="s7"> </span>نتیجه<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>نه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>بابت<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>وبنده<span class="s7"> </span>تصوّر<span class="s7"> </span>مییان<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>نباید<span class="s7"> </span>هیچ<span class="s7"></span>نگرانییی<span class="s7"> </span>میییی<span class="s7"> </span>رئیس<span class="s7"> </span>بطور<span class="s7"> </span>خصوصی<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s7"> </span>البتّه<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>حتماً<span class="s7"> </span>برمیید<span class="s7"> </span>وهیچ<span class="s7"> </span>شبهه<span class="s7"> </span>ندارد<span class="s7"> </span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –عدّۀ زیادی از آقایان اجازه گرفته اند بنده خیال میکنم بطور سؤال مطلب را بفرمایند </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –آقای فیروز آبادی <span class="s5">(</span><span class="s10">اجازه</span><span class="s7"> </span><span class="s5">)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فیروز آبادی –بنده بعضی عرایضی داشتم که آقایان فاطمی وبهبهانی فرمودند وجواب هم داده شد فقط بنده یک مطلبی را میخواستم عرض کنم وآن این است که امید همۀ ملت ایران درتحت لوای این سلطنت جدید است واین کابینۀ جدید است این است که اگر در ته گردنۀ دزد آب که فرضاً دویست وهشتاد فرسخ تا اینجا راه است یا دریک مکان بعید دیگری اگر یک نفر یک سیلی ناحقّی توی گوش کسی بزند احقاق حقّ میشود، متأسّفانه می بینیم در پایتخت ایرا ن نزدیگ مجلس شورایملّی نیم ساعت از آفتاب گذشته نسبت بآقای مدرّس این قضیّه مهم اتّفاق افتاده است وچند روز است انتظار تمام مّلت از دولت این است که کشف این مسئله شده باشد وبنده امیدوارم که بزودی موفّق بکشف این مسئله بشوند که درواقع بحیثیات تمام این مّلت برمیخورد، بجهت اینکه یک همچو امر به این بزرگی که درروز ونزدیگ مجلس شورای ملّی واقع شده، دولت ونظمیه نتوانند کشف کنند، در واقع به حیثیات تمام مردم برمیخورد وامیدوارم یک جدّیتی بفرمایند که زودتر کشف این امر بشود . </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">داور </span><span class="s5">- </span>مسئلۀی<span class="s7"> </span>وزیر<span class="s7"> </span>مالییییید<span class="s7"> </span>قضیّۀ<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>مهمّی<span class="s5">! </span>سئوال<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>راجع<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>آژان<span class="s7"> </span>مقتول<span class="s7"> </span>وتردید<span class="s7"> </span>دراین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>خواستم<span class="s7"> </span>ببینم<span class="s7"> </span>هیئت<span class="s7"></span>دولت<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>خصوص<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>جواب<span class="s7"> </span>میدهند؟<span class="s7"> </span>تابعد<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>توضی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">◀</span><span class="s5"> </span><b>اظهارات مستوفی الممالک رئیس الوزرا</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>اوّلاً<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>خیلی<span class="s7"> </span>خوشوقت<span class="s7"> </span>هستم<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اییان<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>قضیّۀ<span class="s7"> </span>امنیت<span class="s7"> </span>وقضایای<span class="s7"> </span>تامینیّۀین<span class="s7"> </span>قدر<span class="s7"> </span>اهمّیت<span class="s7"> </span>میید<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>حفظ<span class="s7"> </span>امنیت<span class="s7"> </span>وبا<span class="s7"> </span>هرلحنی<span class="s7"> </span>ویا<span class="s7"> </span>هر<span class="s7"> </span>شدّتییان<span class="s7"></span>دراین<span class="s7"> </span>باب<span class="s7"> </span>فرمایشاتی<span class="s5">. (</span>نمایندگان<span class="s7"> –</span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>احسنت<span class="s7"> </span><span class="s5">)</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">زیرا قضیّه امنیت مملکت است وآقایان حق دارند قضیّۀ امنیت مملکت رابخوهند </span><span class="s5">(</span>صحیح<span class="s7"> </span>است<span class="s5">) </span>وبا<span class="s7"> </span>هرلحن<span class="s7"> </span>اعتراض<span class="s7"> </span>آمیزی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>حمل<span class="s7"> </span>بر<span class="s7"></span>هیچگونه<span class="s7"> </span>چیزییدهم<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>آقایی<span class="s5">. (</span>نمایندگان<span class="s7"> –</span>احسنت<span class="s7"> </span><span class="s5">) </span>ووظیفۀیت<span class="s7"> </span>آخرییی<span class="s5">. </span>صرف<span class="s7"> </span>نظر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مقامات<span class="s7"> </span>آقای<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>مقام<span class="s7"> </span>روحانی<span class="s7"> </span>اییشان،<span class="s7"> </span>مقام<span class="s7"></span>سیادت<span class="s7"> </span>ایشان<span class="s5">. </span>اگر<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>ییلی<span class="s7"> </span>عادّیین<span class="s7"> </span>درجۀیی<span class="s7"> </span>اییاورد<span class="s7"> </span>وتأمین<span class="s7"> </span>امنیّت<span class="s7"> </span>عامّه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بنماید<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>این<span class="s7"> </span>وظیفه<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>رسد<span class="s7"> </span>نسبت<span class="s7"></span>به<span class="s7"> </span>آقاییست<span class="s7"> </span>وهرچه<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>بگویم<span class="s7"> </span>زائد<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>تأثّرات<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>لازم<span class="s7"> </span>نیست<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"> </span>درایی<span class="s7"> </span>فقط<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>خواهم<span class="s7"> </span>یییان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>وآن<span class="s7"> </span>اییان<span class="s7"> </span>میدانند<span class="s7"> </span>اینگونه<span class="s7"> </span>قضایای<span class="s7"></span>اسف<span class="s7"> </span>انگیی<span class="s7"> </span>شود،<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>درهمان<span class="s7"> </span>ساعت<span class="s7"> </span>ودرهمان<span class="s7"> </span>محل<span class="s7"> </span>عمل<span class="s7"> </span>ضارب<span class="s7"> </span>یا<span class="s7"> </span>فاعل<span class="s7"> </span>بدست<span class="s7"> </span>نیاید،<span class="s7"> </span>برایی<span class="s7"> </span>پیی<span class="s7"> </span>درنظمیه<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>خیلی<span class="s7"> </span>عریض<span class="s7"> </span>وسیع<span class="s7"> </span>ساییا<span class="s7"></span>هم<span class="s7"> </span>درعرض<span class="s7"> </span>یینگونه<span class="s7"> </span>قضایی<span class="s7"> </span>شود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>موقع<span class="s7"> </span>بدست<span class="s7"> </span>نیاید<span class="s7"> </span>شای<span class="s5">. </span>باید<span class="s7"> </span>تحقیقات<span class="s7"> </span>بشود،<span class="s7"> </span>باید<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>دراطراف<span class="s7"> </span>اییل<span class="s7"> </span>مختلفه<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>بدست<span class="s7"></span>بیاورد<span class="s7"> </span>وتعقی<span class="s5">. </span>متأسّفانه<span class="s7"> </span>درآن<span class="s7"> </span>ساعتیین<span class="s7"> </span>قضیّۀ<span class="s7"> </span>ناگوار<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>ضاربین<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>نشد<span class="s7"> </span>دستگی<span class="s5">. </span>پس<span class="s7"> </span>حالا<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>چند<span class="s7"> </span>روزیییاتیین<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>آقایان<span class="s7"> </span>بایستییر<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"></span>است،<span class="s7"> </span>برای<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>درجاهائییلی<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>آنها<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ما<span class="s7"> </span>قدیم<span class="s7"> </span>تر،<span class="s7"> </span>وسیع<span class="s7"> </span>تر<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>،اینگونه<span class="s7"> </span>قضایارا<span class="s7"> </span>درظرف<span class="s7"> </span>دوروز<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>نمیین<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>حمل<span class="s7"> </span>برقصور<span class="s7"> </span>نظمیه<span class="s7"> </span>یا<span class="s7"></span>عدم<span class="s7"> </span>جدّیت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>ومراقبت<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>نباید<span class="s7"> </span>بفرمایند<span class="s5">. </span>اما<span class="s7"> </span>درخصوص<span class="s7"> </span>روزنامه<span class="s7"> </span>اییچ<span class="s7"> </span>اطّلاع<span class="s7"> </span>ندارم<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اییین<span class="s7"> </span>قضیّه<span class="s7"> </span>چیزهایی<span class="s7"> </span>بنویسند<span class="s7"> </span>وهمچو<span class="s7"> </span>چیزی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بنده<span class="s7"></span>اطّلاع<span class="s7"> </span>ندارم<span class="s7"> </span>وگمان<span class="s7"> </span>نمیی<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>بایستییی<span class="s5">. </span>ییین<span class="s7"> </span>درجۀییّه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>ییّۀی<span class="s7"> </span>تلقی<span class="s7"> </span>نمییت<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>نهایت<span class="s7"> </span>اهمّیت<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>نوع<span class="s7"> </span>اینگونه<span class="s7"> </span>قضایا<span class="s7"> </span>میدهد<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"></span>رسد<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>قضیی<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>ویی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>محترم<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>ویی<span class="s7"> </span>آقا<span class="s7"> </span>سید<span class="s7"> </span>یعقوب<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s7"> </span>راجع<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>اختیار<span class="s7"> </span>تامّ<span class="s7"> </span>همچو<span class="s7"> </span>اختیار<span class="s7"> </span>تامّییار<span class="s7"> </span>تامّ<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>نداریم<span class="s7"></span>واختیار<span class="s7"> </span>تامّ<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>خواهیم<span class="s7"> </span>ما<span class="s7"> </span>فقط<span class="s7"> </span>درحدود<span class="s7"> </span>قانون<span class="s7"> </span>وظایفی<span class="s7"> </span>داریم<span class="s7"> </span>وبه<span class="s7"> </span>وظایف<span class="s7"> </span>خودمان<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>عمل<span class="s7"> </span>مییم<span class="s7"> </span>اختیار<span class="s7"> </span>تامّ<span class="s7"> </span>یییچوقت<span class="s7"> </span>تجاوز<span class="s7"> </span>نمییم<span class="s7"> </span>وهمان<span class="s7"></span>حدود<span class="s7"> </span>قانونهم<span class="s7"> </span>برایی<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>واختیارات<span class="s7"> </span>تامّ<span class="s7"> </span>لازم<span class="s7"> </span>نداریم<span class="s7"> </span>ودرحدّ<span class="s7"> </span>قانون<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>قضییب<span class="s7"> </span>خواهی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور –بنده میخواستم همین را بشنوم یک آژانی که دریک محلّی که یک جرمی واقع شده تیر خورده است وبدون اینکه طبیب قانونی عدلیه ومستنطق ومدّعی العمومی اطّلاع پیدا کنند دفن شده است<span class="s5">. </span><span class="s10">درصورتیی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">یین</span><span class="s7"> </span><span class="s10">قضیّه</span><span class="s7"> </span><span class="s10">واقع</span><span class="s7"> </span><span class="s10">میشود،</span><span class="s7"> </span><span class="s10">تمام</span><span class="s7"> </span><span class="s10">جزئیات</span><span class="s7"> </span><span class="s10">واطرافش</span><span class="s7"> </span><span class="s10">باید</span><span class="s7"> </span><span class="s10">مطالعه</span><span class="s7"> </span><span class="s10">شود</span><span class="s7"></span><span class="s10">ودقّت</span><span class="s7"> </span><span class="s10">بشود</span><span class="s7"> </span><span class="s10">وبفهمند</span><span class="s7"> </span><span class="s10">وضارب</span><span class="s7"> </span><span class="s10">ییییقاتی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">باید</span><span class="s7"> </span><span class="s10">بشود</span><span class="s7"> </span><span class="s10">حالا</span><span class="s7"> </span><span class="s10">لازم</span><span class="s7"> </span><span class="s10">نییات</span><span class="s7"> </span><span class="s10">آنرا</span><span class="s7"> </span><span class="s10">درایی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">البته</span><span class="s7"> </span><span class="s10">قانوناً</span><span class="s7"> </span><span class="s10">باید</span><span class="s7"> </span><span class="s10">به</span><span class="s7"> </span><span class="s10">اطّلاع</span><span class="s7"> </span><span class="s10">مدّعی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">العموم</span><span class="s7"> </span><span class="s10">ومستنطق</span><span class="s7"> </span><span class="s10">برسد</span><span class="s5">. </span><span class="s10">آیا</span><span class="s7"></span><span class="s10">ایییرود</span><span class="s7"> </span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس الوزار –این قسمت هائی را که آقا داور اشاره کردند بنده اطّلاع ندارم که به عمل آمده یا خیر، شاید به عمل آمده باشد ولی به طور قطع نمی توانم عرض کنم سئوال می کنم تحقیق می کنم و نتیجه را اطّلاع می دهم.» </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس در یکساعت و نیم بعد از ظهر خاتمه یافت.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>در<span class="s7"> </span>جلسۀ<span class="s7"> </span>پنج<span class="s7"> </span>شنبه<span class="s7"> </span><span class="s5">121 </span>آبانماه<span class="s7"> </span><span class="s5">1305 </span>مجدّداً<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طرف<span class="s7"> </span>عراقی<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>بیات<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>بهبهانی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بامداد<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>سوء<span class="s7"> </span>قصد<span class="s7"> </span>مطرح<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>شود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>هر<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طرف<span class="s7"> </span>نمایی<span class="s7"> </span>شود<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جائی<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>رسد<span class="s7"> </span>زیرا<span class="s7"> </span>شهر<span class="s7"> </span>بانی<span class="s7"> </span>یی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ضاربیییس<span class="s7"> </span>شهربانی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>امر<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>اقدام<span class="s7"> </span>فجییگر<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>باره<span class="s7"></span>مطلبی<span class="s7"> </span>نوشته<span class="s7"> </span>نشود<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">سوءقصد به مدرّس در بوتۀ اجمال و فراموشی ماند و دیگر تعقیبی نشد</span><span class="s5">! </span>و<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>دیگر<span class="s7"> </span>صحبتی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>باره<span class="s7"> </span>بعمل<span class="s7"> </span>نیامد،<span class="s7"></span>گوییی<span class="s7"> </span>مخالفین<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>فهمیۀ<span class="s7"> </span>مخالفت<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>سردار<span class="s7"> </span>سپه<span class="s7"> </span>مییو<span class="s7"> </span>مهیب<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>خودسری<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>استبداد<span class="s7"> </span>گردیده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">بطوریکه در آنموقع گفته شد، در بین نمایندگانی که در بارۀ سوءقصد به جان مدرّس در مجلس صحبت و این عمل را تقبیح کرده و جداً خواستار تعقیب عاملین بوده اند </span><span class="s5">. </span>نمایندگانی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>یافت<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>شناختند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>اشاره<span class="s7"> </span>ای<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>انها<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>هرگز<span class="s7"> </span>جرئت<span class="s7"> </span>اظهار<span class="s7"> </span>چنین<span class="s7"></span>بیاناتی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>نداشتند<span class="s5">. </span>همدردی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اظهار<span class="s7"> </span>انزجار<span class="s7"> </span>آنان<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مسئلۀ<span class="s7"> </span>ترور<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تقاضای<span class="s7"> </span>تعقیب<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>صرفاً<span class="s7"> </span>برایییجان<span class="s7"> </span>آمده<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>عقیده<span class="s7"> </span>داشتند<span class="s7"> </span>عامل<span class="s7"> </span>اصلی<span class="s7"> </span>سوءقصد<span class="s7"> </span>جزشاه<span class="s7"> </span>دیگری<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>تواند<span class="s7"> </span>باشد<span class="s7"> </span>منحرف<span class="s7"> </span>نمایند<span class="s5">. </span>ییید<span class="s7"> </span>داشتند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>رضا<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>عامل<span class="s7"> </span>اصلی<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>دانستند<span class="s7"> </span>ولییر<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تبعید<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>نمایندگان<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مقامات<span class="s7"> </span>بالاتر<span class="s7"> </span>رسید<span class="s7"> </span>ند<span class="s7"> </span>آنها<span class="s7"> </span>نیز<span class="s7"> </span>حقیقت<span class="s7"> </span>موضوع<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>دریافتند،<span class="s7"> </span>چون<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>توجّه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>طبیینه<span class="s7"> </span>توز<span class="s7"> </span>رضاشاه<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"></span>نمایندگان<span class="s7"> </span>بی<span class="s7"> </span>دستوری<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>بارۀ<span class="s7"> </span>سوءقصد<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>چنان<span class="s7"> </span>بیاناتی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>ایراد<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>الابد<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>بایستییابند<span class="s5">. </span><span class="s8"><b>( </b></span><span class="s5">1) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span><span class="s9">◀</span><span class="s5"> </span>زندگی<span class="s7"> </span>نامه<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>زنده<span class="s7"> </span>یاد<span class="s7"> </span>سید<span class="s7"> </span>حسن<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>نویسد<span class="s7"> </span><span class="s5">: </span>ولادت<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>حدود<span class="s7"> </span>يك<span class="s7"> </span>هزار<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>دويست<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>هشتاد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>هفت<span class="s7"> </span>هجري<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>تقريباً<span class="s7"> </span>فعلاً<span class="s7"> </span>قريب<span class="s7"> </span>شصت<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"></span>زندگي<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>طي<span class="s7"> </span>نموده<span class="s7"></span>ام<span class="s7"> </span>مولد<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>قريه<span class="s7"> </span>سرابه<span class="s7"> </span>كچو<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>توابع<span class="s7"> </span>اردستان<span class="s7"> </span>پدرم<span class="s7"> </span>اسماعيل<span class="s7"> </span>جدّم<span class="s7"> </span>ميرعبدالباقي<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طايفه<span class="s7"> </span>ميرعابدين<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>فعلاً<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>اكثر<span class="s7"></span>آنها<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>قريه<span class="s7"> </span>ساكن<span class="s7"> </span>مي<span class="s7"></span>باشند<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>سادات<span class="s7"> </span>طباطبائی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اصلاً<span class="s7"> </span>زواره<span class="s7"></span>اي،<span class="s7"> </span>شغل<span class="s7"> </span>پدر<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>جدّ<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>منبر<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تبليغ<span class="s7"> </span>احكام<span class="s7"> </span>الهي،<span class="s7"> </span>جدّ<span class="s7"> </span>ابي<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>ميرعبدالباقي<span class="s7"></span>از<span class="s7"> </span>زهّاد<span class="s7"> </span>محسوب<span class="s7"> </span>بودند<span class="s7"> </span>مهاجرت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>قمشه<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>جنوب<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>خط<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>طريق<span class="s7"> </span>فارس<span class="s7"> </span>نمودند،<span class="s7"> </span>مرا<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سنّ<span class="s7"> </span>شش<span class="s7"> </span>سالگي<span class="s7"> </span>تقريبا<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جهت<span class="s7"></span>تربيت<span class="s7"> </span>هجرت<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>قمشه<span class="s7"> </span>نزد<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>بردند<span class="s5">.</span>سنّ<span class="s7"> </span>صباوت<span class="s7"> </span>راخدمت<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>بزرگوار<span class="s7"> </span>بسر<span class="s7"> </span>برده<span class="s5">. </span>تقريبا<span class="s7"> </span><span class="s5">14 </span>سال<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>عمرم<span class="s7"> </span>گذشت<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>جدّم<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>شد،<span class="s7"></span>حسب<span class="s7"> </span>الوصيّۀ<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>تقريباً<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سنّ<span class="s7"> </span><span class="s5">16 </span>سالگي<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جهت<span class="s7"> </span>تحصيل<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>آمدم<span class="s5">. </span>سيزده<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>مشغول<span class="s7"> </span>تحصيل<span class="s7"> </span>بودم،<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سنّ<span class="s7"></span><span class="s5">21 </span>سالگي<span class="s7"> </span>پدرم<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>شد<span class="s5">. </span>مدّت<span class="s7"> </span>توقف<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>قريب<span class="s7"> </span><span class="s5">13 </span>سال<span class="s7"> </span>شد،<span class="s7"> </span>قريب<span class="s7"> </span>سي<span class="s7"> </span>نفر<span class="s7"> </span>استاد<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اين<span class="s7"> </span>مدّت<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>علوم<span class="s7"> </span>عربيّه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>فقه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اصول<span class="s7"> </span>و<span class="s7"></span>معقول<span class="s7"> </span>درك<span class="s7"> </span>كردم<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>برجستۀ<span class="s7"> </span>آنها<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>علوم<span class="s7"> </span>عربيّه<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>آقا<span class="s7"> </span>ميرزا<span class="s7"> </span>عبدالعلی<span class="s7"> </span>هرندی<span class="s7"> </span>نحوی<span class="s7"> </span>بوده<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>تقريباً<span class="s7"> </span><span class="s5">80 </span>سال<span class="s7"> </span>عمر<span class="s7"> </span>داشت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>صاحب<span class="s7"></span>تصانيف<span class="s7"> </span>زياد<span class="s7"> </span>ولی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>بی<span class="s7"></span>اقبالی<span class="s7"> </span>دنيا<span class="s7"> </span>مهجور<span class="s7"> </span>ماندند<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>علم<span class="s7"> </span>معقول<span class="s7"> </span>مرحومين<span class="s7"> </span>جهانگير<span class="s7"> </span>خان<span class="s7"> </span>قشقائي<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آخوند<span class="s7"> </span>ملامحمّد<span class="s7"> </span>كاشاني<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>هر<span class="s7"> </span>دو<span class="s7"> </span>عمر<span class="s7"></span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مدرس<span class="s7"></span>ۀ<span class="s7"> </span>صدر<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>آخر<span class="s7"> </span>رسانيده<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>وضع<span class="s7"> </span>زهد<span class="s7"> </span>دنيا<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>وداع<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s5">. </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>واقعۀ<span class="s7"> </span>دخانيّه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>عتبات<span class="s7"> </span>عاليات<span class="s7"> </span>مشرّف<span class="s7"> </span>شدم<span class="s7"> </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>تشرّف<span class="s7"> </span>حضور<span class="s7"> </span>حضرت<span class="s7"> </span>آيت<span class="s7"></span>الله<span class="s7"> </span>حاجي<span class="s7"> </span>ميرزا<span class="s7"> </span>حسن<span class="s7"> </span>شيرازي<span class="s7"> </span>رحمت<span class="s7"></span>الله<span class="s7"> </span>عليه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جهت<span class="s7"> </span>تحصيل<span class="s7"> </span>توقّف<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>نجف<span class="s7"> </span>اشرف<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>اختيار<span class="s7"> </span>كردم<span class="s7"></span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>علماء<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بزرگان<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>زمان<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>تيمّناً<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تبرّكاً<span class="s7"> </span>كلاً<span class="s7"> </span>درك<span class="s7"> </span>كرده<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اغلب<span class="s7"> </span>استفاده<span class="s7"> </span>نمودم<span class="s7"> </span>ولی<span class="s7"> </span>عمده<span class="s7"> </span>تحصيلات<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>خدمت<span class="s7"> </span>مرحومين<span class="s7"> </span>مغفورين<span class="s7"> </span>حجتين<span class="s7"></span>كاظمين<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>خراسانی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>يزدی<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"></span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>تشرّف<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>عتبات<span class="s7"> </span>تقريباً<span class="s7"> </span>هفت<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"> </span>شد،<span class="s7"> </span>بعد<span class="s7"> </span>مراجعت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>نمودم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مدرسۀ<span class="s7"> </span>جدّه<span class="s7"> </span>مدرسۀ<span class="s7"> </span>كوچكي<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>اين<span class="s7"> </span>اسم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"></span>مشغول<span class="s7"> </span>تدريس<span class="s7"> </span>فقه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اصول<span class="s7"> </span>شدم<span class="s7"> </span>بترتيبي<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>فعلاً<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مدرسۀ<span class="s7"> </span>سپهسالار<span class="s7"> </span>مشغولم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>خداوند<span class="s7"> </span>توفيق<span class="s7"> </span>مي<span class="s7"></span>خواهم<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>همين<span class="s7"> </span>قسم<span class="s7"> </span>بقيّۀ<span class="s7"></span>عمر<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>مشغول<span class="s7"> </span>باشم<span class="s5">. </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مراجعت<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>عتبات<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>فقط<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>امورات<span class="s7"> </span>اجتماعی<span class="s7"> </span>مباحثه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تدريسی<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>اختيار<span class="s7"> </span>كرده<span class="s7"> </span>بودم<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>زمان<span class="s7"> </span>انقلاب<span class="s7"></span>استبداد<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مشروطه<span class="s7"> </span>مجبوراً<span class="s7"> </span>اوضاع<span class="s7"> </span>ديگری<span class="s7"> </span>پيش<span class="s7"> </span>آمد<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>می<span class="s7"></span>توان<span class="s7"> </span>گفت<span class="s7"> </span><span class="s5">(</span>اتسع<span class="s7"> </span>الخرق<span class="s7"> </span>علی<span class="s7"> </span>الراقع<span class="s5">) </span>برحسب<span class="s7"> </span>امر<span class="s7"> </span>حجج<span class="s7"> </span>اسلام<span class="s7"> </span>عتبات<span class="s7"> </span>عاليات<span class="s7"> </span>و<span class="s7"></span>دعوت<span class="s7"> </span>دوره<span class="s7"> </span>دوّم<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>عنوان<span class="s7"> </span>طراز<span class="s7"> </span>اول<span class="s7"> </span>نظارت<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>شورای<span class="s7"> </span>ملّی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>تهران<span class="s7"> </span>آمدم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>دوره<span class="s7"></span>های<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>حال<span class="s7"> </span>ادراك<span class="s7"> </span>كرده<span class="s7"></span>ام<span class="s5">. </span>ديدنی<span class="s7"></span>ها<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>ديده<span class="s7"></span>ايد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شنيده<span class="s7"></span>ها<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>شنيده<span class="s7"></span>ايد<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>مدت<span class="s7"> </span>چند<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"> </span>انقلاب<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>جمله<span class="s7"> </span>وقايعی<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>بر<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>روی<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>دو<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"> </span>مهاجرت<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>مجاهدين<span class="s7"></span>ايرانی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>جنگ<span class="s7"> </span>عمومی<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مسافرت<span class="s7"> </span>عراق<span class="s7"> </span>عرب<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>سوريه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>استانبول<span class="s7"> </span>منتهی<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>تفصيل<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>مجالی<span class="s7"> </span>بايد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>نيز<span class="s7"> </span>دو<span class="s7"> </span>دفعه<span class="s7"> </span>مورد<span class="s7"> </span>حمله<span class="s7"></span>شدم،<span class="s7"> </span>يكی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مدرسۀ<span class="s7"> </span>جده<span class="s7"> </span>بزرگ<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>وسط<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>چهار<span class="s7"> </span>تير<span class="s7"> </span>تفنگ<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>انداختند،<span class="s7"> </span>ولي<span class="s7"> </span>موفّق<span class="s7"> </span>نشدند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آنها<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>تعقيب<span class="s7"> </span>نكردم،<span class="s7"> </span>مرتبۀ<span class="s7"></span>دوّم<span class="s7"> </span>سال<span class="s7"> </span>گذشته<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>جنب<span class="s7"> </span>مدرسۀ<span class="s7"> </span>سپهسالار<span class="s7"> </span>اوّل<span class="s7"> </span>آفتاب<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>جهت<span class="s7"> </span>تدريس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مدرسه<span class="s7"> </span>مي<span class="s7"></span>رفتم،<span class="s7"> </span>درهمين<span class="s7"> </span>ايّام<span class="s7"> </span>تقريباً<span class="s7"> </span>ده<span class="s7"> </span>نفر<span class="s7"> </span>مرا<span class="s7"> </span>احاطه<span class="s7"></span>نمودند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>في<span class="s7"> </span>الحقيقه<span class="s7"> </span>تيرباران<span class="s7"> </span>كردند<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>تيرهاي<span class="s7"> </span>زياد<span class="s7"> </span>كه<span class="s7"> </span>انداختند<span class="s7"> </span>چهار<span class="s7"> </span>عدد<span class="s7"> </span>كاری<span class="s7"> </span>شد،<span class="s7"> </span>سه<span class="s7"> </span>عدد<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>چپ<span class="s7"> </span>مقارن<span class="s7"> </span>پهلو<span class="s7"> </span>جنب<span class="s7"> </span>همد<span class="s7"> </span>يگر<span class="s7"> </span>زير<span class="s7"></span>مرفق<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بالاي<span class="s7"> </span>مرفق<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>زير<span class="s7"> </span>شانه،<span class="s7"> </span>حقيقه<span class="s7"> </span>تيراندازان<span class="s7"> </span>قابلی<span class="s7"> </span>بودند<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>هدف<span class="s7"> </span>كردن<span class="s7"> </span>قلب<span class="s7"> </span>خطا<span class="s7"> </span>نكردند<span class="s7"> </span>ولي<span class="s7"> </span>مشيه<span class="s7"></span>الله<span class="s7"> </span>سبب<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بي<span class="s7"></span>اثر<span class="s7"> </span>نمود<span class="s7"> </span>يك<span class="s7"> </span>عدد<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"></span>به<span class="s7"> </span>مرفق<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>راست<span class="s7"> </span>خورد<span class="s7"> </span>ولاحول<span class="s7"> </span>ولاقوة<span class="s7"> </span>الّا<span class="s7"> </span>بالله<span class="s7"> </span>العلی<span class="s7"> </span>العظيم<span class="s7"></span><span class="s5">. (</span>فی<span class="s7"> </span>شهر<span class="s7"> </span>ربيع<span class="s7"></span>الثانی<span class="s7"> </span><span class="s5">346 </span>مدرّس<span class="s8"><b></b></span><span class="s5">- ( 2) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>یاران<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>بر<span class="s7"> </span>این<span class="s7"> </span>نظر<span class="s7"> </span>است<span class="s5">: </span>مرحوم<span class="s7"> </span>سید<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>نجف<span class="s7"> </span>اشرف<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>تحصی<span class="s5">. </span>او<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>آغاز<span class="s7"> </span>مشروطیت<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اصفهان<span class="s7"> </span>توقّف<span class="s7"> </span>داشت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>به<span class="s7"></span>هواداری<span class="s7"> </span>مشروطه<span class="s7"> </span>مشهور<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>طرف<span class="s7"> </span>علمای<span class="s7"> </span>نجف،<span class="s7"> </span>جزو<span class="s7"> </span><span class="s5">« </span>طراز<span class="s7"> </span>اوّل<span class="s7"> </span><span class="s5">» </span>معیّن<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span><span class="s5">.(2 ) </span>روزیی<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>براییییدی<span class="s7"> </span>ضعیف<span class="s7"> </span>اسبا<span class="s7"> </span>بهای<span class="s7"> </span>ساده<span class="s7"></span>و<span class="s7"> </span>مختصر<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>گاریی<span class="s5">. </span>این<span class="s7"> </span>مرد<span class="s7"> </span>عجیب،<span class="s7"> </span><span class="s5">« </span>سید<span class="s7"> </span>حسن<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span><span class="s5">» </span>بود<span class="s5">! </span>به<span class="s7"> </span>تهران<span class="s7"> </span>آمد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>دوّم<span class="s7"> </span>جزو<span class="s7"> </span>حزب<span class="s7"> </span>اعتدال<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>بین<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>دوّم<span class="s7"></span>و<span class="s7"> </span>سوّم،<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>د<span class="s7"> </span>یییی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مجالس<span class="s7"> </span>عمومییب<span class="s7"> </span>السلطنه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>منظور<span class="s7"> </span>سياسییل<span class="s7"> </span>داده<span class="s7"> </span>بودند،<span class="s7"> </span>سیی<span class="s7"> </span>برهم<span class="s7"> </span>خورد<span class="s5">. </span>نطق<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>هواداری<span class="s7"> </span>قانون<span class="s7"> </span>اساسی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"></span>برضدّخ<span class="s7"> </span>خی<span class="s5">. </span>یییّسر<span class="s7"> </span>نشد<span class="s5">. </span>ازاينرو،<span class="s7"> </span>شهرت<span class="s7"> </span>سیاسییل<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>وارد<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>سوّم<span class="s7"> </span><span class="s5">(1332 </span>ه<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>ق<span class="s5">./ 1293 </span>ه<span class="s7"> </span><span class="s5">. </span>ش<span class="s7"> </span><span class="s5">.) </span>گرديد<span class="s5">. </span><span class="s8"><b>( </b></span><span class="s5">3 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">◀</span><span class="s5"> </span>بهار<span class="s7"> </span>پس<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>شهر<span class="s7"> </span>یور<span class="s7"> </span>بیست<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>مناسبت<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>شهادت<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>روزنامۀ<span class="s7"> </span>نوبهار<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>اینگونه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>تصویر<span class="s7"> </span>می<span class="s5">: </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>شخصيت<span class="s7"> </span>هایۀی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>حيث<span class="s7"> </span>صراحت<span class="s7"> </span>لهجه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شجاعت<span class="s7"> </span>ادبی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ويژگی<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>فنّی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>علم<span class="s7"> </span>سياست<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>خطابه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>امور<span class="s7"> </span>اجتماعی<span class="s7"> </span>ديده<span class="s7"> </span>نشده<span class="s7"></span>سيدحسن<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>اعلي<span class="s7"> </span>الله<span class="s7"> </span>مقامات<span class="s7"> </span>بوده<span class="s7"> </span>است<span class="s5">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند اميرکبير و سيدجمال الدين افغانی<span class="s5">... </span><span class="s10">ی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">برگزيده</span><span class="s7"> </span><span class="s10">و</span><span class="s7"> </span><span class="s10">تاريخی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">مي</span><span class="s7"> </span><span class="s10">باشند</span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>اما<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>حيث<span class="s7"> </span>تمامی<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>چيز<span class="s7"> </span>ديگر<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>جنبه<span class="s7"> </span>فنّی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>صنعتی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>هنرییییی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>بساطت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شهامت<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مهمتر<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>همه<span class="s7"> </span>از<span class="s7"></span>خودگذ<span class="s7"> </span>شتگییی<span class="s7"> </span>ديده<span class="s7"> </span>نشد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>تمام<span class="s7"> </span>معنی<span class="s7"> </span>عالمی<span class="s7"> </span>فقير<span class="s7"> </span>بود؛<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>فقریی<span class="s7"> </span>الله<span class="s7"> </span>عليه<span class="s7"> </span>وآله<span class="s7"> </span>بود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>فرمود<span class="s7"> </span><span class="s5">«</span>الفقر<span class="s7"> </span>فخری<span class="s5">»</span>،<span class="s7"> </span>همان<span class="s7"> </span>فقریی<span class="s7"> </span>نيازی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>توانگری<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>عظمت<span class="s7"> </span>او<span class="s7"></span>بود<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> . </span>با<span class="s7"> </span>فناتيزم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>خرافات<span class="s7"> </span>دشمن<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">. </span>ی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>عجايب<span class="s7"> </span>عصر<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>شمرده<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>شد<span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>مجتهد<span class="s7"> </span>مسلم<span class="s7"> </span>بود،<span class="s7"> </span>فقيه<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>اصولی<span class="s7"> </span>بزرگ<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>یی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ثبات<span class="s7"> </span>عقيده<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>بی<span class="s7"> </span>اندازه<span class="s7"> </span>قوی<span class="s7"> </span>بود،<span class="s7"> </span>هيچ<span class="s7"> </span>گاه<span class="s7"> </span>درصدد<span class="s7"> </span>دفاع<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>حمله<span class="s7"> </span>ها<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تهمتهايیی<span class="s7"> </span>آمد<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> . </span>ی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>فريبیی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اسرار<span class="s7"> </span>موفقيت<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>خطابه<span class="s7"> </span>نيز<span class="s7"> </span>همين<span class="s7"> </span>معنیی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>وجود<span class="s7"> </span>نداشت<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>یی<span class="s7"> </span>احتمال<span class="s7"> </span>فايده<span class="s7"> </span>عمومی<span class="s7"> </span>حمايت<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>نمود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>احساسات<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سياست<span class="s7"> </span>دخالت<span class="s7"> </span>نمی<span class="s7"> </span>داد<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>دوم<span class="s7"> </span>جزو<span class="s7"> </span>تراز<span class="s7"> </span>اوّل<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>انتخابات<span class="s7"> </span>دورۀ<span class="s7"> </span>سوّم<span class="s7"> </span>تا<span class="s7"> </span>دورۀ<span class="s7"> </span>ششم<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>تهران<span class="s7"> </span>انتخاب<span class="s7"> </span>شد<span class="s5">... </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>ختم<span class="s7"> </span>دوره<span class="s7"> </span>ششم<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>دولت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"></span>شهرباني<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شهرداری<span class="s7"> </span>شروع<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>تجهيزاتیی<span class="s7"> </span>دسته<span class="s7"> </span>بندی<span class="s7"> </span>هايی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ی<span class="s7"> </span>مخالف<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>احمدشاه<span class="s7"> </span>راضی<span class="s7"> </span>نبود<span class="s5">. </span>در<span class="s7"> </span>انتخابات<span class="s7"> </span>دورۀ<span class="s7"> </span>پنجم<span class="s7"> </span>احمدشاه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>درباريانییی<span class="s7"> </span>بدهند<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ی<span class="s7"> </span>بدهد،<span class="s7"> </span>منعزل<span class="s7"> </span>است<span class="s5">. : </span>ییی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ن<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>رأی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>پادشاهی<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>داد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>تاج<span class="s7"> </span>پادشاهی<span class="s7"> </span>ايران<span class="s7"> </span>زينت<span class="s7"> </span>افزای<span class="s7"> </span>فرق<span class="s7"> </span>رضاخان<span class="s7"> </span>شد<span class="s5">. </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>پادشاهی<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>امری<span class="s7"> </span>واقع<span class="s7"> </span>شده<span class="s7"></span>برابر<span class="s7"> </span>يافت<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">گفت</span><span class="s5">: </span>ی<span class="s7"> </span>سستیییی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همين قسم هم شد<span class="s5">. .</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>پنجم<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>زودي<span class="s7"> </span>ختم<span class="s7"> </span>گرديد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>نتيجۀۀ<span class="s5">. </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>اين<span class="s7"> </span>پيشنهاد<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>ايالات<span class="s7"> </span>مؤثّر<span class="s7"> </span>نيفتاد،<span class="s7"> </span>اما<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>شهر<span class="s7"> </span>تهران<span class="s7"> </span>نتوانستند<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>آزادی<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>جلوگيری<span class="s7"> </span>نمايند<span class="s5">. </span>ی<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>نتيجۀ<span class="s7"> </span>مشاهدۀی<span class="s7"> </span>ها<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شهامت<span class="s7"> </span>های<span class="s7"></span>بی<span class="s7"> </span>مانند<span class="s7"> </span>جمعی<span class="s5">... </span>متوجّه<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ياران<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>بودند<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span><span class="s5">9 . </span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزی شاه به او گفته بود بعضی از رفقای شما نبايد از تهران انتخاب شوند، بهتر آن است که از ولايات آنها را انتخاب کنيم<span class="s5">. </span><span class="s10">او</span><span class="s7"> </span><span class="s10">گفته</span><span class="s7"> </span><span class="s10">بود</span><span class="s5">: </span><span class="s10">ی</span><span class="s5">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 <span class="s10">تن</span><span class="s7"> </span><span class="s10">از</span><span class="s7"> </span>9 <span class="s10">ی</span>. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>دولت<span class="s7"> </span>مستوفییی<span class="s7"> </span>پنجشنبه<span class="s7"> </span>مدرّس<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>ملاقات<span class="s7"> </span>میی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>یۀی<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>خيلی<span class="s7"> </span>نقشه<span class="s7"> </span>ها<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>طرحها<span class="s7"> </span>ريخته<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>گذشت<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>سرعت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>موقع<span class="s7"> </span>اجرا<span class="s7"> </span>درآمد<span class="s5">. 1 </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>روزی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>روزهای<span class="s7"> </span>تابستان<span class="s7"> </span><span class="s5">- - </span>مدرّس<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>گفت<span class="s5">: </span>امروز<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>گفتم<span class="s7"> </span>مردم<span class="s7"> </span>راجع<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>تهيۀ<span class="s5">- </span>شما<span class="s7"> </span>پول<span class="s7"> </span>میی<span class="s7"> </span>باشيد،<span class="s7"> </span>ايران<span class="s7"> </span>مال<span class="s7"> </span>شماست<span class="s7"> </span>هرچه<span class="s7"></span>بخواهيد<span class="s7"> </span>مجلس<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>ملت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>شما<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>دهد،<span class="s7"> </span>ولي<span class="s7"> </span>اگر<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>پولداریی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s10">یییی</span><span class="s7"> </span><span class="s10">آيد</span>. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ی<span class="s5">. </span>شاه<span class="s7"> </span>فرمود<span class="s5">: </span>من<span class="s7"> </span>پول<span class="s7"> </span>زيادی<span class="s7"> </span>ندارم<span class="s5">. </span>ولي<span class="s7"> </span>منبعد<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>نصيحت<span class="s7"> </span>شما<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>مي<span class="s7"> </span>پذيرم<span class="s5">. </span>مدرّس<span class="s7"> </span>گفت<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>ايشان<span class="s7"> </span>گفتم<span class="s5">: </span>پس<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>حالا<span class="s7"> </span>طوریی<span class="s7"> </span>پول<span class="s7"></span>به<span class="s7"> </span>بهانه<span class="s7"> </span>هایی<span class="s7"> </span>بسازيد،<span class="s7"> </span>مدرّسه<span class="s7"> </span>ای<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>مريضخانه<span class="s7"> </span>اییی<span class="s7"> </span>هم<span class="s7"> </span>داشت<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>برای<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>ی<span class="s5">... </span>پس<span class="s7"> </span>گفت<span class="s7"> </span><span class="s5">: </span>تو<span class="s7"> </span>فردا<span class="s7"> </span>جمعه<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>سعدآباد<span class="s7"> </span>خواهی<span class="s7"> </span>رفت؟<span class="s7"> </span>گفتم<span class="s5">: </span>صبح<span class="s7"> </span>های<span class="s7"> </span>جمعه<span class="s7"> </span>امر<span class="s7"> </span>فرموده<span class="s7"> </span>اند<span class="s7"> </span>خدمت<span class="s7"> </span>ايشان<span class="s7"> </span>برسم<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>روم<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>مقصود<span class="s7"></span>چيست؟</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s8">گفت</span><span class="s5">: </span>مي<span class="s7"> </span>خواهم<span class="s7"> </span>ببينم<span class="s7"> </span>حرفهای<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>چه<span class="s7"> </span>اثری<span class="s5">. </span>فردا<span class="s7"> </span>صبح<span class="s7"> </span>بسيار<span class="s7"> </span>زود<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سعدآباد،<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>اتّفاق<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>مجلل<span class="s7"> </span>الدوله<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>حضور<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>شرفياب<span class="s7"> </span>شدم<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> ... : </span>بی<span class="s7"> </span>پولی<span class="s7"> </span>غريبی<span class="s5">. </span>سه<span class="s7"> </span>روز<span class="s7"> </span>است<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>مجلل<span class="s7"> </span>الدوله<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>خواهيم<span class="s7"> </span>پنج<span class="s7"> </span>هزار<span class="s7"> </span>تومان<span class="s7"> </span>پول<span class="s7"> </span>براي<span class="s7"> </span>مصرفیی<span class="s5">...</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>بعد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>اين<span class="s7"> </span>،<span class="s7"> </span>حرف<span class="s7"> </span>تاريخی<span class="s7"> </span>عجيب<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>گفت<span class="s5">: «</span>می<span class="s5">» </span>و<span class="s7"> </span>بعد<span class="s7"> </span>با<span class="s7"> </span>دو<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>دامن<span class="s7"> </span>نيم<span class="s7"> </span>تنۀ<span class="s7"> </span>نظامي<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>گرفته<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>نشان<span class="s7"> </span>دادند<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>بار<span class="s7"> </span>ديگر<span class="s7"> </span>فرمودند<span class="s5">: </span>راستی<span class="s7"> </span>گفته<span class="s7"> </span>ام<span class="s7"> </span>بهرامی<span class="s7"> </span>مقاله<span class="s7"> </span>ای<span class="s7"> </span>بنويسيد<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>قول<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>بدهد<span class="s7"> </span>مجلۀ<span class="s5">. </span>آن<span class="s7"> </span>مقاله<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>بگير<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>انتشار<span class="s7"> </span>بده<span class="s7"> </span>؛<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>آن<span class="s7"> </span>مقاله<span class="s7"> </span>ایی<span class="s7"> </span>دبير<span class="s7"></span>اعظم<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>شماره<span class="s7"> </span><span class="s5">11 </span>سال<span class="s7"> </span><span class="s5">5 </span>مجلّۀ<span class="s7"> </span>قشون<span class="s7"> </span>مورّخۀ<span class="s7"> </span>شهريور<span class="s7"> </span>ماه<span class="s7"> </span><span class="s5">1305 </span>از<span class="s7"> </span>صفحه<span class="s7"> </span><span class="s5">358 </span>تا<span class="s7"> </span><span class="s5">361 </span>تحت<span class="s7"> </span>عنوان<span class="s7"> </span><span class="s5">«</span>ی<span class="s7"> </span>قشونی<span class="s7"> </span>نمره<span class="s5">361. </span>حسب<span class="s7"> </span>الامر<span class="s7"> </span>جهان<span class="s7"></span>مطاع<span class="s7"> </span>اعلیحضرت<span class="s7"> </span>همايون<span class="s7"> </span>شاهنشاهی<span class="s7"> </span>ارواحنافداه<span class="s7"> </span>ابلاغ<span class="s7"> </span>می<span class="s7"> </span>دارد<span class="s5">» </span>منتشر<span class="s7"> </span>گرديد<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>من<span class="s7"> </span>چون<span class="s7"> </span>خود<span class="s7"> </span>روزنامه<span class="s7"> </span>نداشتم<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>مرحوم<span class="s7"> </span>فرخیی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>شماره<span class="s7"></span>هایی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>شاه<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>اين<span class="s7"> </span>مقاله<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>موجب<span class="s7"> </span>توصيۀۀی<span class="s7"> </span>خارجه<span class="s7"> </span>جمع<span class="s7"> </span>نمودن<span class="s7"> </span>توليد<span class="s7"> </span>بيماریییی<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>قناعت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>دست<span class="s7"> </span>میی<span class="s5">. </span>الی<span class="s7"> </span>آخر<span class="s5">... 2</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>بعضیی<span class="s7"> </span>نگذشت<span class="s7"> </span>به<span class="s7"> </span>سفر<span class="s7"> </span>مازندران<span class="s7"> </span>عزيمت<span class="s7"> </span>فرمود<span class="s7"> </span>و<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>در<span class="s7"> </span>سفر<span class="s7"> </span>بود<span class="s5">.</span></div>
<div class="p14" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>روزی<span class="s7"> </span>اطرافيان<span class="s7"> </span>شاه<span class="s7"> </span>او<span class="s7"> </span>را<span class="s7"> </span>متغيّر<span class="s7"> </span>ديدند،<span class="s7"> </span>معلوم<span class="s7"> </span>شد<span class="s7"> </span>تلگرافی<span class="s5">. </span>یی<span class="s7"> </span>از<span class="s7"> </span>سران<span class="s7"> </span>شهربانیی<span class="s5">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><span class="s4"><b> </b></span><b> روابط تيره مي شود </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> . </span>صبح<span class="s5"> </span>سر<span class="s5"> </span>آفتاب<span class="s5"> </span>آقای<span class="s5"> </span>رسا<span class="s5"> </span><span class="s2">- </span>مدير<span class="s5"> </span>قانون<span class="s5"> </span><span class="s2">- </span>ۀ<span class="s5"> </span>نظميه<span class="s5"> </span>برده<span class="s5"> </span>اند<span class="s2">. .</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مرحوم<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>روی<span class="s2">. . </span>گفت<span class="s5"> </span><span class="s2">: </span>یی<span class="s5"> </span>ديگر<span class="s5"> </span>برداشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>مرا<span class="s5"> </span>ديد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>گفت<span class="s2">: </span>نترس<span class="s5"> </span>طوری<span class="s5"> </span>نشده<span class="s5"> </span>است<span class="s2">. </span>بعد<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>درگاهی<span class="s5"> </span>گفت<span class="s2">: . </span><span class="s5"> </span>اعلم<span class="s5"> </span>الدوله<span class="s5"> </span>قرار<span class="s5"> </span>دادند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>زخم<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>بستند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در<span class="s5"> </span>مجلس<span class="s5"> </span>بعد<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>واقعه<span class="s5"> </span>هنگامه<span class="s5"> </span>راه<span class="s5"> </span>افتاد<span class="s2">. . </span>ی<span class="s5"> </span>شدم<span class="s2">. </span>جمعی<span class="s5"> </span>آنجا<span class="s5"> </span>بودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اهند<span class="s5"> </span>داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">بعضیی</span>: . <span class="s6">ییی</span>: .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنابراين ، من نيز در حضور شاه ، سوابق بي مهری آقای درگاهی را از عهد حکومت وثوق الدوله با خودم و داستان صحبت او را راجع به يک وکيل مورد سوءظن که در حضور جمعی گفته بود، شرح دادم و بالاخره مرحوم داور قانع شد؛ ولي نطقهای او و ساير وکلا در پيدا کردن ضارب مدرّس به جايی نرسيد و همه می دانستيم اما گفتن نمی توانستيم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حتیی<span class="s2">{} </span>ماوزر<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>قراول<span class="s5"> </span><span class="s2">{</span>نشانه<span class="s2">} </span>رفته<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>تير<span class="s5"> </span>میی<span class="s5"> </span>گفت<span class="s2">:... </span>ییۀ<span class="s5"> </span>حاج<span class="s5"> </span>مخبرالسلطنه<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>رویی<span class="s5"> </span>پيشرفت<span class="s5"> </span>خود<span class="s5"> </span>بار<span class="s5"> </span>ديگر<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>لولو<span class="s5"> </span>قرار<span class="s5"> </span>دادند<span class="s5"></span>و<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>مخالفت<span class="s5"> </span>مجبور<span class="s5"> </span>میی<span class="s5"> </span>دورويی<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>فساد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>علايم<span class="s5"> </span>ظلم<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>اجحاف<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>ديوار<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>ديد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> . </span>یی<span class="s2">(</span>غير<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>واقعه<span class="s5"> </span>خودش<span class="s5"> </span>را<span class="s2">) </span>پيش<span class="s5"> </span>بينی<span class="s5"> </span>میی<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>زير<span class="s5"> </span>سلطۀ<span class="s5"> </span>قدرت<span class="s5"> </span>اراذل<span class="s5"> </span>چندان<span class="s5"> </span>علاقه<span class="s5"> </span>نداشتيم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> مجلس ششم تمام می شود</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مجلس<span class="s5"> </span>ششم<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>طريق<span class="s5"> </span>ختم<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>شد،<span class="s5"> </span>دولت<span class="s5"> </span>مقدّمات<span class="s5"> </span>انتخابات<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>قدرت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>دسته<span class="s5"> </span>بندیی<span class="s2">. </span>مجلسيان<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>دولتيان<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>همه<span class="s5"> </span>همدست<span class="s5"> </span>شدند<span class="s5"></span>و<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>اتّفاق<span class="s5"> </span>ادارات<span class="s5"> </span>دولتی<span class="s2">. </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ۀ<span class="s5"> </span>هفتم<span class="s5"> </span>خودداریی<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>گرفتن<span class="s5"> </span>تعرفه<span class="s5"> </span>های<span class="s5"> </span>اجباریۀ<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>عمل<span class="s5"> </span>بايستی<span class="s5"> </span>جنگ<span class="s5"> </span>شديدی<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>دولت<span class="s5"> </span>مقتدر<span class="s5"> </span>پهلویی<span class="s5"> </span>مردم<span class="s5"> </span>بدبخت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>شايد<span class="s5"> </span>دستگيری<span class="s5"></span>تمام<span class="s5"> </span>نامزدهایی<span class="s5"> </span>نبود<span class="s2">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تجهيزات<span class="s5"> </span>دولت<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>اندازه<span class="s5"> </span>ای<span class="s5"> </span>قویۀ<span class="s5"> </span>اوّل<span class="s5"> </span>هفتاد<span class="s5"> </span>هزار<span class="s5"> </span>تعرفه<span class="s5"> </span>بين<span class="s5"> </span>شهرداری<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>شهربانییی<span class="s5"> </span>دولت<span class="s5"> </span>انتخاب<span class="s5"> </span>شدند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">ی</span>. . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">ۀ</span>. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s6">ی</span>. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s6">ی</span><span class="s5"> </span><span class="s6">يا</span><span class="s5"> </span><span class="s6">اصراریییی</span><span class="s5"> </span><span class="s6">و</span><span class="s5"> </span><span class="s6">مشاوره</span><span class="s5"> </span><span class="s6">ای</span><span class="s5"> </span><span class="s6">در</span><span class="s5"> </span><span class="s6">اين</span><span class="s5"> </span><span class="s6">امر</span><span class="s5"> </span><span class="s6">به</span><span class="s5"> </span><span class="s6">عمل</span><span class="s5"> </span><span class="s6">نيامده</span><span class="s5"> </span><span class="s6">بود</span><span class="s5"> </span><span class="s6">و</span><span class="s5"> </span><span class="s6">صرفا</span><span class="s7">″</span> برای حفظ آبروی ملّی خود جداجدا اين تصميم را اتّخاذ کرده بودند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>بعد<span class="s5"> </span>دولت<span class="s5"> </span>طريق<span class="s5"> </span>انتخابات<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>ياد<span class="s5"> </span>گرفت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>رويّه<span class="s5"> </span>تا<span class="s5"> </span>دورۀ<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s8">◀</span><span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>توقيف<span class="s5"> </span>مي<span class="s5"> </span>شود<span class="s9"> </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>خانه<span class="s5"> </span>نشست<span class="s2">. </span>بعضی<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>اروپا<span class="s5"> </span>گريختند<span class="s5"> </span>مانند<span class="s5"> </span>آقای<span class="s5"> </span>زعيم،<span class="s5"> </span>بعضیی<span class="s5"> </span>شخصیییی<span class="s5"> </span>عمده<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>مهم<span class="s5"> </span>ازقبيل<span class="s5"> </span>ايالت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>سفارت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>وزارت<span class="s5"> </span>دادند<span class="s5"></span>مثل<span class="s5"> </span>تقی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بنابراين<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>مرد<span class="s5"> </span>عجيب<span class="s5"> </span>شبها<span class="s5"> </span>خوابش<span class="s5"> </span>نمییی<span class="s2">. </span>یی<span class="s2">... </span>ولی<span class="s5"> </span>اداره<span class="s5"> </span>شهربانی<span class="s5"> </span>مدّعیی<span class="s2">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">... </span>روزی<span class="s5"> </span>مرحوم<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>من<span class="s5"> </span>فرمود<span class="s5"> </span>پنج<span class="s5"> </span>هزار<span class="s5"> </span>تومان<span class="s5"> </span>پول<span class="s5"> </span>لازم<span class="s5"> </span>دارم<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>ولی<span class="s5"> </span>نگفت<span class="s5"> </span>براي<span class="s5"> </span>چه<span class="s5"> </span>مصرفی<span class="s5"> </span>لازم<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>من<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>مبلغ<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>سند<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>آقاي<span class="s5"></span>س<span class="s5"> </span>ب<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>وام<span class="s5"> </span>خواسته<span class="s5"> </span>توسط<span class="s5"> </span>آقایی<span class="s5"> </span>ا<span class="s5"> </span>م<span class="s5"> </span>فرزند<span class="s5"> </span>داين<span class="s5"> </span>برای<span class="s5"> </span>ايشان<span class="s5"> </span>فرستادم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">.. </span>سرتيپ<span class="s5"> </span>محمدخان<span class="s5"> </span>درگاهی<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>رئيس<span class="s5"> </span>شهربانی<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>عداوت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>بغض<span class="s5"> </span>مخصوصی<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>ماها<span class="s5"> </span>داشت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>محض<span class="s5"> </span>الله<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>انهدام<span class="s5"> </span>بنياد<span class="s5"> </span>حيات<span class="s5"> </span>ما<span class="s5"></span>ساعی<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>جاهد<span class="s5"> </span>بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>او<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>خانه<span class="s5"> </span>نشين<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>نتوانست<span class="s5"> </span>سلامت<span class="s5"> </span>ببيند<span class="s5"> </span>پرونده<span class="s5"> </span>هايی<span class="s5"> </span>ساخت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>شبی<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>چند<span class="s5"> </span>تن<span class="s5"> </span>دژخيم<span class="s5"> </span>واردخانه<span class="s5"> </span>سيد<span class="s5"> </span>شد<span class="s5"> </span>آقا<span class="s5"> </span>سيد<span class="s5"> </span>جلال<span class="s5"> </span>الدين<span class="s5"></span>تهراني<span class="s5"> </span>قبلا<span class="s5"> </span>آنجا<span class="s5"> </span>بوده<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>محمد<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>گاهی<span class="s5"> </span>وارد<span class="s5"> </span>مي<span class="s5"> </span>شود<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>دشنام<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>مي<span class="s5"> </span>دهد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>تعرض<span class="s5"> </span>می<span class="s2">. </span>درگاهی<span class="s5"> </span>خود<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>روی<span class="s5"> </span>پيرمرد<span class="s5"> </span>میی<span class="s5"> </span>زند<span class="s2">. </span>در<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>حين<span class="s5"> </span>فرزند<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>سيد<span class="s5"> </span>عبدالباقي<span class="s5"> </span>ازاتاق<span class="s5"> </span>ديگر<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>رسد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>درگاهی<span class="s5"> </span>طرف<span class="s5"></span>مي<span class="s5"> </span>شود<span class="s2">. </span>سپس<span class="s5"> </span>امر<span class="s5"> </span>میییۀی<span class="s5"> </span>دارند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>گويند<span class="s2">: «</span>ی<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>لابد<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>خارجی<span class="s5"> </span>ها<span class="s5"> </span>گرفته<span class="s5"> </span>ای؟<span class="s2">!...»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>و<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>توهين<span class="s5"> </span>های<span class="s5"> </span>زياد<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>خانه<span class="s5"> </span>بيرون<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>برند<span class="s2">. </span>ۀ<span class="s2">. </span>بر<span class="s5"> </span>سر<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>مرحوم<span class="s5"> </span>میهيّایی<span class="s5"> </span>رسانند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>شبانه<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>دامغان<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>برند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>چون<span class="s5"> </span>عمامۀیی<span class="s5"></span>هم<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>نشناسد،<span class="s5"> </span>بر<span class="s5"> </span>سر<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>میی<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>قلاع<span class="s5"> </span>مخروبۀی<span class="s5"> </span>نيمه<span class="s5"> </span>خراب<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>سراچه<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>دو<span class="s5"> </span>درخت<span class="s5"> </span>توت<span class="s5"> </span>داشته<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>حبس<span class="s5"> </span>می<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دو نفر عضو آگاهی و ده نفر امنيه و يک اتاق خراب مجموع زندان و زندانبانان او را تشکيل می داده است<span class="s2">. </span><span class="s6">مدّتیی</span><span class="s5"> </span><span class="s6">بعدها</span><span class="s5"> </span><span class="s6">مصارف</span><span class="s5"> </span><span class="s6">همۀ</span><span class="s5"> </span><span class="s6">اينها</span><span class="s5"> </span><span class="s6">را</span><span class="s5"></span><span class="s6">ماهی</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در واقع اين مبلغ برای خرج سيّد بوده است ، اما بديهی است ژاندارم ها و دو عضو آگاهي تا سير نشوند، به محبوس بيچاره چيزی نخواهند داد...</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> کارد به استخوان رسيد </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روزی<span class="s5"> </span>ورقۀی<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>خط<span class="s5"> </span>مرحوم<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>شهر<span class="s5"> </span>مشهد<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>دست<span class="s5"> </span>آقا<span class="s5"> </span>شيخ<span class="s5"> </span>احمدبهار<span class="s5"> </span>مدير<span class="s5"> </span>روزنامۀ<span class="s5"> </span>بهار<span class="s5"> </span><span class="s2">(</span>دايی<span class="s5"> </span>زاده<span class="s5"> </span>حقير<span class="s2">) </span>می<span class="s5"> </span>رسد<span class="s2">. </span>ی<span class="s5"> </span>خدا<span class="s5"> </span>آورده<span class="s5"> </span>و<span class="s5"></span>به<span class="s5"> </span>آقای<span class="s5"> </span>بهار<span class="s5"> </span>داده<span class="s5"> </span>بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ی<span class="s5"> </span>من<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>هر<span class="s5"> </span>حيث<span class="s5"> </span>دشوار<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>حتّی<span class="s5"> </span>نان<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>لحاف<span class="s5"> </span>ندارم<span class="s2">... </span>ی<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آقاي<span class="s5"> </span>بهار<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>ورقه<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>اعتماد<span class="s5"> </span>مردانگی<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>وجدان<span class="s5"> </span>داری<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>آقای<span class="s5"> </span>اميرلشگر<span class="s5"> </span>جهانبانی<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>دهد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>اصلاح<span class="s5"> </span>اين<span class="s5"> </span>وضع<span class="s5"> </span>ناهنجار<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>درخواست<span class="s5"></span>می<span class="s2">. </span>جهانبانی<span class="s5"> </span>قول<span class="s5"> </span>اصلاح<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>دهد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>تهران<span class="s5"> </span>مییی<span class="s5"> </span>چه<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>داند؟<span class="s5"> </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زيرا ديگر نامه ای از مدرّس به احدی حتّی به فرزند محبوبش هم نرسيد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ی<span class="s5"> </span>جز<span class="s5"> </span>عبارت<span class="s5"> </span><span class="s2">«</span>سلامتند<span class="s2">» . </span>ی<span class="s5"> </span>من<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>يادبود<span class="s5"> </span>فرستاده<span class="s5"> </span>بود،<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>دستمالی<span class="s5"> </span>سفيد<span class="s5"> </span>بيرون<span class="s5"> </span>آوردند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>نام<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>مرد<span class="s5"> </span>بزرگ<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>آخرين<span class="s5"> </span>دوست<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>دادند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>آقا<span class="s5"> </span>سيدعبدالباقي<span class="s5"> </span>اظهار<span class="s5"> </span>مییی<span class="s5"> </span>مأمور<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>بوده<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>عقيده<span class="s5"> </span>داشته<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>يادداشت<span class="s5"> </span>هايی<span class="s5"> </span>در<span class="s5"> </span>شهر<span class="s5"> </span>تربت<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>هنگام<span class="s5"> </span>عبور<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>سوی<span class="s5"> </span>خواف<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>من<span class="s5"></span>داد<span class="s5"> </span>ولی<span class="s5"> </span>من<span class="s5"> </span>نتوانستم<span class="s5"> </span>با<span class="s5"> </span>خود<span class="s5"> </span>ببرم<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>گمان<span class="s5"> </span>می<span class="s2">. </span>ولیی<span class="s5"> </span>ماند<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>هنوز<span class="s5"> </span>نزد<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>شخص<span class="s5"> </span>باقی<span class="s5"> </span>است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اين<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>يادداشت<span class="s5"> </span>های<span class="s2">. </span>مرحوم<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span><span class="s2">65 8 </span>سال<span class="s5"> </span>زندانیی<span class="s5"> </span>گذرانيد<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>گاهی<span class="s5"> </span>چيزی<span class="s5"> </span>می<span class="s5"> </span>نوشت<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>اوقاتی<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>مأمورين<span class="s5"> </span>شهربانی<span class="s5"> </span>درس<span class="s5"> </span>فقه<span class="s5"></span>مییی<span class="s5"> </span>مدرّس<span class="s5"> </span>نزد<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>مانده<span class="s5"> </span>است<span class="s5"> </span>از<span class="s5"> </span>شاگردان<span class="s5"> </span>آن<span class="s5"> </span>مرحوم<span class="s5"> </span>بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اين<span class="s5"> </span>بود<span class="s5"> </span>احوال<span class="s5"> </span>مردیی<span class="s5"> </span>نان<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>ماست<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>هم<span class="s5"> </span>درست<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>نمی<span class="s5"> </span>دادند<span class="s2">. </span>یی<span class="s5"> </span>هم<span class="s5"> </span>معتاد<span class="s5"> </span>نبود<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>غذای<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>غالبا<span class="s5"> </span>نان<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>ماست<span class="s5"> </span>بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بايد ديد با اين مرد قانع چه رفتاری مي کردند که با آن استغنا، مناعت و اين نخوت و قناعت به قرار گفتۀ مردی موثّق نامۀ محرمانه توسّط اين يک نفر از آن امنيه ها به مشهد نزد آقای حاج شيخ احمد بهار نوشته و از بدی وضعيت <span class="s2">{</span><span class="s6">ظ</span><span class="s2">} ... </span><span class="s6">نوايی</span><span class="s5"> </span><span class="s6">می</span><span class="s5"> </span><span class="s6">گويد</span><span class="s2">: </span><span class="s6">ی</span><span class="s5"> </span><span class="s6">سر</span><span class="s5"> </span><span class="s6">و</span><span class="s5"> </span><span class="s6">ريشش</span><span class="s5"> </span><span class="s6">دراز</span><span class="s5"> </span><span class="s6">و</span><span class="s5"> </span><span class="s6">ژوليده</span><span class="s5"> </span><span class="s6">و</span><span class="s5"></span><span class="s6">پشت</span><span class="s5"> </span><span class="s6">او</span><span class="s5"> </span><span class="s6">خميده</span><span class="s5"> </span><span class="s6">بود</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">به تهران گزارش دادم</span><span class="s2">. : </span>سلمانی<span class="s2">... </span>آيا<span class="s5"> </span>چنين<span class="s5"> </span>مردی<span class="s5"> </span>بزرگوار<span class="s5"> </span><span class="s2">8 </span>سال<span class="s5"> </span>زجر<span class="s5"> </span>ديده<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>پير<span class="s5"> </span>شده<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span>نابينا<span class="s5"> </span>گشته<span class="s5"> </span>و<span class="s5"> </span><span class="s2">73 </span>ی<span class="s5"> </span>گرفت؟<span class="s5"> </span>اگر<span class="s5"> </span>هم<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>رها<span class="s5"> </span>مییی<span class="s5"></span>دادند؟<span class="s5"> </span>چرا<span class="s5"> </span>او<span class="s5"> </span>را<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>حمام<span class="s5"> </span>نمی<span class="s5"> </span>فرستادند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">بعضی اشخاص مي گويند</span><span class="s2">: </span>ما<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>خواف<span class="s5"> </span>رفتيم<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>شبیی<span class="s5"> </span>رفت<span class="s5"> </span>،<span class="s5"> </span>پولي<span class="s5"> </span>به<span class="s5"> </span>حمامییيث<span class="s5"> </span>نقل<span class="s5"> </span>نمايد<span class="s5"> </span>نمیی<span class="s5"> </span>رئيس<span class="s5"> </span>شهربانی<span class="s2">: </span>ی<span class="s5"> </span>عاطل<span class="s5"> </span>شده<span class="s5"> </span>بود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">مي گويد</span><span class="s2">: . </span>ی<span class="s5"> </span>گويد<span class="s5"> </span>يا<span class="s5"> </span>نه؟<span class="s5"> </span>تنها<span class="s5"> </span>وضع<span class="s5"> </span>بدبختیی<span class="s5"> </span>نمايد<span class="s2">...</span><span class="s9"><b>(</b></span><span class="s2">4 ) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s8">◀</span><span class="s2"> </span>نصرالله سیف پور فاطمی که از نزدیک مدرس را دیده و با او آ شنا بود ، در بارۀ مدرّس اینگونه شرح می دهد <span class="s2">: </span>مدرّس درمیان طلّاب محضرآیت الله شیرازی سرآمد همه وآیت الله مدرّس رامردی وارسته ، پاکدامن ، با هوش و بافراست و سرآمد اقران نامیده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدرم می گفت تمام طلّاب به مدرّس و قدرت بیان و حافظه و فهم اودردرک مسائل مشکل رشک می بردند و بهرکاری دست می زد با قوّت قلب و توانائی و اعتماد به نفس آن را به پایان می رسانید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>سیّد ازهمان روز های اوّل دوصفت برجسته داشت<span class="s2">: </span>بی اعتنائی به مال و مقام وعدم ترس و خوف از قدرتمندان<span class="s2">. </span>مدرّس پس از نیل بدرجۀاجتهاد از راه خوزستان و بختیاری به اصفهان برگشت در آنجا منزل محقری نزدیک مدرسۀ جدّۀ بزرگ اجاره کرد وسفری هم به قمشه رفت و مردم قمشه سعی کردند که او را به امامت مسجد آن شهرانتخاب کنند <span class="s2">. </span>مدرّس در جواب آنها گفت قمشه جای کوچکی است<span class="s2">. </span>متاعی که من دارم باید در بازار بزرگتری عرضه شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">در اصفهان تدریس فقه را درمدرسۀ جدّه آغازکرد ودراندک مدّتی در شهرشهرت و احترام زیادی کسب کرده و بدعوت حاجی آقا نورالله مجتهد سیاسی و متموّل اصفهان ، مدرس در امورسیاسی و اجتماعی شهر دخالت کرده و هنگامیکه انجمن ایالتی اصفهان تشکیل شد دو نفرازاعضای آن پدرم و مرحوم ثقة الاعلام </span><span class="s2">( </span>شوهر خاله زادۀ ما <span class="s2">) </span>مدرّس را به نیابت ریاست پیشنهاد کردند وبه اتّفاق آراء انتخاب شد<span class="s2">. </span>هنگام انقلاب مشروطیت حاجی آقا نورالله ومدرّس ، صمصام السلطنه را به اصفهان دعوت کرده وبه اتّفاق بختیاریها کلک اقبال الدوله حکمران مستبدّ اصفهان را کندند <span class="s2">(</span>اقبال الدوله وسپاهیانش مقلوب شدند وحاکم به کنسول خانۀ انگلیس پناه برد<span class="s2">) . </span>پس ازفتح اصفهان مدرّس به ریاست انجمن انتخاب وهنگامیکه صمصام السلطنه مالیات تازه ای وضع کرد مدرّس آن را غیرقانونی خوانده و برعلیه صمصام و بختیاریهاا سخنرانی کرد<span class="s2">. </span>صمصام دستورتبعید او را داد<span class="s2">. </span>مردم شهر دکّانها را بسته وبه مسجد شاه پناه بردند<span class="s2">. </span>بالاخره حاکم مجبورشد مدرّس را با احترام تمام به شهر برگرداند و از مالیات هم صرف نظر کند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مخالفین مدرّس چندین مرتبه دراصفهان و تهران قصد ترور وی را داشتند ولی تیرشان بسنگ خورد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این بیت همیشه ورود زبان مدرّس بود<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نبرّد رگی تا نخواهد خدای</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگام گشایش مجلس دوّم، مدرّس از طرف علمای نجف اشرف و مراجع تقلید بنام یکی از پنج نفر علمای طراز اوّل به مجلس راه یافت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس هنگام اقامت اصفهان برای آبادی اسبه و قمشه جدّیت کرد و کارهایی هم به نفع روستائیان آنجا انجام داد<span class="s2">. </span>از اصفهان با یک گاری پستی به معیّت فرزند ارشدش و یک نفر گماشته و سورچی گاری عازم تهران شد<span class="s2">. </span>در راه مردم او را با احترام و اکرام پذیرفتند<span class="s2">. </span>در تهران بدون سروصدا در اطاقی درکوچه باغ سراج الملک اقامت می کند<span class="s2">. </span>مرحوم مرتضی قلیخان نائینی که بوسیلۀ تلگراف پدرم از ورود مدرّس آگاه می شود<span class="s2">. </span>بنزد او رفته و با خواهش و تمنّای زیاد سیّد را به منزل خود در کوچه ظهیرالاسلام برده و مدّتی با کمال احترام از او پذیرائی می کند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>علمای تهران ازآنجمله امام جمعۀ خوئی از مدرّس دیدن کرده و او را بخانه اش دعوت می کند<span class="s2">. </span>مدرّس دعوت او را رد کرده و می گوید<span class="s2">« </span>برای افرادی مانند من که با لقمه ای نان و پکی قلیان قانع اند منزل و مسکن فراوان است<span class="s2">.» </span>درویش هر کجا که شب آید سرای اوست<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس ازمنزل مرتضی قلیخان به سه راه امین حضور رفته و در آنجا اطاق محقّری اجاره کرده و زندگانی تازه را آغاز می کند<span class="s2">. </span>مدرّس در مجلس دوّم به هدایت و کلاء پرداخته و با بیان فصیح و منطق قوی و شمّ سیاسی خود وکلاء را مفتون و مسحور خود می سازد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در یکی از جلسات مجلس که بودجۀ وثوق الدوله وزیر دارائی را با منطق و بیان کافی با قیام و قعود صحّه می گذارند می تازد<span class="s2">. </span>هنگام اولتیماتوم روس و اخراج شوستر، به ناصر الملک نایب السلطنه و صمصام السلطنه رئیس الوزراء حمله کرده و پس از آنکه بوسیلۀ کودتا مجلس را بستند مدرّس از طرف مردم به نمایندگی مجلس در دورۀ سوّم انتخاب و در ضمن در مدرسۀ سپهسالار به تدریس فقه و اصول مشغول شد<span class="s2">.»</span><span class="s9"><b> ( </b></span><span class="s2">5 ) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« </span>پس از پایان جنگ مدرّس به تهران برگشت و ابتدا با کابینۀ صمصام السلطنه و سپس با حکومت وثوق الدوله و قرارداد<span class="s2">[ 1919 ] </span>و کابینۀ کودتا و سردار سپه به مبارزه برخواست تا آنکه جان خود را در راه آزادی و آسایش مردم فدا کرد<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در یکی از جلسات مجلس چهارم چنین اظهار نظر کرد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">« </span>گرفتاری داخله و فقر و فلاکت داخله و یکطرفی بودن همسایه جنوب ما را می کشید به قرارداد یعنی انحصار ایران به یک نفر دولت همسایه البتّه معلوم است رقیب بعد از آنکه طرفدار نداشت بهر شکل صلاح خود را ببیند رفتار می کند و آنها مقصّر نیستند <span class="s2">. </span>البتّه هرکس درمقام صلاح خود است باری به توفیق خداوند و بیداری ملّت ایران از چنگ قرار داد خلاص شدیم<span class="s2">. </span>ولی آنها دست از سرما بر نداشتند و حتّی آنها بوسایل مختلف هم که متوسّل شدند مثل کابینۀ سید ضیاءالدین که اسمش را می گذارند سیاه یا سفید یا همه رنگ، بازهم نشد تا این که مجلس تشکیل شد<span class="s2">. </span>از همان ساعتی که قرار داد منتشر شد با آن مخالف شدیم تا امروز<span class="s2">. </span>بالاخره خدا توفیقی به ملّت ایران داد به استثنای <span class="s2">684 </span>نفر که اصولاً و فرعاً ، عملاً ، ناصراً، منصوراً <span class="s2">« </span>سیاستاً<span class="s2">» </span>و یا کتباً در تمام مملکت ایران موافقت با قرارداد کردند باقی ملّت ایران مخالف با قرار داد بودند<span class="s2">. </span>اسامی این عدّه در کتابچه ی زرد ی که نزد من است و منتشر خواهد شد، ثبت است<span class="s2">. </span>دولت استعماری انگلستان پس از الغای قرار داد طرح تازه ای ریخت و کابینۀ کودتا را تحت ریاست مولانا رعدالدین <span class="s2">( </span>سید ضیاء<span class="s2">) </span>و رضاخان بوجود آورد<span class="s2">. </span>بالاخره با مساعدت نمایندگان مجلس موفقیّت پیدا شد که آن آثار و خرده ریزهای قرار داد که با قیمانده بود از قبیل پلیس جنوب و مستشار و غیره بحمدالله تعالی رفت <span class="s2">. </span>ولی راجع به آثار کودتا <span class="s2">: </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باش تا صبح دولتت بدمد </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کین هنوز از نتایج سحر است </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نزدیکی و دوستی پدرم با مدرّس موجب شد که در آن موقعی که افکار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی من نضج می گرفت از خوان معرفت و دانائی و دانش این راد مرد تاریخ ایران بهره گرفته و ریز خواراو باشم<span class="s2">. </span>درسالهای قدرت مدرّس پدرم برای کارهای شخصی و موقوفات عمویش اغلب در تهران بسربرده و من هم هنگام تعطیلات مدرسه در خدمت او در محضر مدرّس افتخار زیارت او را داشته و ناظر بیانات و حرکات او بودم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدرم هفته ای یکی دومرتبه بسر وقت مدرّس می رفت <span class="s2">. </span>منزل مدرّس خانه محقری بود که با حقوق مجلس و قرض از مشیرالسلطنه خریداری کرده و مبل و اثاثیۀ خانه عبارت بود از چند فرش ، نمد و گلیم مستعمل فقط دراطاق پذیرائی قالی کهنه اصفهانی دیده می شد<span class="s2">. </span>در آن اطاق درجلو محلّی که مدرّس روی زمین نشسته بود منقل و سماور و قوری و قلیان مدرّس دیده می شد کلّیۀ حضّاراعمّ از سردار سپه یا قوام السلطنه در روی زمین پهلوی مدرّس نشسته و با او صحبت می کردند<span class="s2">. </span>چائی برای همه مهیّا بود<span class="s2">. </span>برای افرادی مانند پدرم که معتاد به قلیان بودند، قلیان علیحدّه حاضر و یک نفر مستخدم یا پسرش عبدالباقی آب قلیان را عوض می کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>چای مدرّس همیشه براه بود<span class="s2">. </span>از این چای به کمتر کسی تعارف می کرد ولی هر کس دلش می خواست برای خود یک فنجان چای می ریخت برای دوستانش چای تازه دم می کرد<span class="s2">. </span>خودش چای را با نبات می خورد<span class="s2">. </span>ولی قند برای دیگران حاضر بود<span class="s2">. </span>با آنکه تولیت مدرسۀ سپهسالار با او بود و برای این مقام حقوقی در حدود ماهی پانصد تومان معیّن شده بود مدرّس دیناری از حقوق مدرسه استفاده نکرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس برای پدرم احترام زیاد قائل بود و او را همیشه پهلوی خود جا داده و به میهمانان بعنوان <span class="s2">«</span>شمشیربرنده<span class="s2">» ( </span>سیف العلماء<span class="s2">) </span>معرّفی می کرد و می گفت <span class="s2">« </span>این جناب سیف از همۀ ما عاقلتر است<span class="s2">. </span>از محیط سیاست و ریای تهران گریزان و در نائین به خدمت خلق مشغول است<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>درتابستان ، لباس مدرّس عبارت بود از قبای کرباسی و متقال و در زمستان فدک کرمان بود<span class="s2">. </span>هنگام زمستان روی قبا، عبای نائینی و در تابستان عبای دزفولی می پوشید<span class="s2">. </span>پدرم هرسال یک عبای بسیار اعلا برای مدرّس و یکی برای سید ابوالقاسم کاشانی که متولّی موقوفۀ جدّ و عمویش بود می فرستاد<span class="s2">. </span>مدرّس عباهای خود را به سایر طلّاب هدیه می کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با آنکه یکی از مقتدرترین افراد کشور بود، کمتر اعمال نفوذ می کرد<span class="s2">. </span>قدرتش را برای جلوگیری از زورگویان بکار می برد<span class="s2">. </span>در سیاست دوستی و دشمنی شخصی را دخالت نمی داد کمترمطالب خصوصی را با کارهای عمومی مخلوط می کرد و عقیدۀ خود را در سیاست کشور برای خصوصیت ها تغییر نمی داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدرم پیوسته از سردار سپه طرفداری می کرد و چون از محیط تهران دور بود فریفتۀ تبلیغات و کارهای برجستۀ او بود ولی از مفاسد دستگاه بی اطّلاع و همیشه می گفت<span class="s2">« </span>در ظاهرش عیب نمی بینم و از باطنش غیب نمی دانم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس که مرجع عموم و از مکر و کید رژیم آگاه معتقد بود که <span class="s2">« </span>رضا خان فقط برای وزارت جنگ <span class="s2">) </span>خوب است آنهم بشرط آنکه بکار سر و سامان دادن به سربازخانه و تربیت سربازان به پردازد<span class="s2">. </span>حتّی در این کارهم باید قلّاده مجلس و روزنامه ها جلو او را گرفته و نگذارند که بند را پاره بکند<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگامیکه روزنامه های انگلیس و سفارت انگلیس کارهای سردار سپه را می ستودند ، مدرّس می گفت<span class="s2">« </span>من با هرکشورکه بخواهد رئیس الوزراء و وزرای مارا که نوکر مردم ایران هستند انتخاب بکند مخالف و معاند هستم <span class="s2">. </span>دولتمردان ایران باید نوکرایرانی باشند نه سفارت خارجی <span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگامی که پدرم به او می گفت<span class="s7">:</span><span class="s9"> « </span>کمی درگفتار و بیانتان جانب احتیاط را مراعات بکنید ، مدرّس در پاسخ می گفت<span class="s2">: « </span>شغال و روباه اکنون درخانه و آشیانه ماهستند چه تفاوت می کند که سرشب یا هنگام صبح ما را خفه بکنند<span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پدرم نقل می کرد که یکی از کارکنان منزل مدرّس به زعیم می گوید<span class="s2">« </span>من جاسوس شهر بانی هستم به آقا بگوئید درگفتارشان ملاحظه به فرمایند<span class="s2">. </span>چونکه افرادی که اینجا می آیند بعضی ها فرمایشات آقا را به شهربانی اطّلاع می دهند<span class="s2">» . </span>مدرّس آن شخص را احضار می کند و می گوید <span class="s2">« </span>آنچه من در اینجا می گویم شما حتماً به شهر بانی خبربدهید تا بدانند مردم از ظلم و دزدی و جورآنها اطّلاع دارند<span class="s2">.» </span><span class="s9"><b>( </b></span><span class="s2">6 ) </span><span class="s9"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>با آنکه مدرّس مجتهد جامع الشرایط وآیت الله حقیقی و واقعی بود، هیچگاه مذهب را وسیلۀ پیشرفت مقام و سیاست خود قرار نداد و از ریا و تظاهربه مذهب متنفّر بود<span class="s2">. </span>موقعی که حاج آقا جمال به او پیام می فرستد که علما منتظر دستور شما هستند چه کمکی از ما ساخته است؟ مدرّس در جواب می گوید<span class="s2">: « </span>بزرگترین کمک شما این است که درمسجد مردم را براه راست هدایت کرده و سیاست را به سیاستمداران واگذار کنید و از خدمت به خلق غفلت نورزید زیرا عبادت بجز خدمت خلق نیست<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هنگامی که چند نفر روحانی نما ، سلیمان میرزا را تکفیر کردند مدرّس با آنکه در مجلس مخالف سلیمان میرزا و گروه سوسیالیستها بود، ازاو دفاع کرده و تکفیراو را عملی قبیح و ناشایسته و احمقانه نامید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به گفتۀ ملک الشعراء بهار، مخالفت مدرّس با سوسیالیستها و طرفداری از قوام السلطنه موجب شد که سفیرروس شامیاتسکی در تهران مدرّس را مرتجع وطرفدارانگلیس بخواند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ملک با شامیاتسکی دراین قسمت بحث مفصّلی کرده و می گوید <span class="s2">: </span>مدرّس نه کهنه پرست ونه طرفدار کشورخارجی است<span class="s2">. </span>او مردی روشنفکر وعلاقمند به ایران و با هیچ کشورخارجی سروسرّندارد<span class="s2">.( 7 ) </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> ناصرتکمیل همایون در مقالۀ </b><span class="s2">« </span><span class="s10">سیمای ملّی مدرّس </span><span class="s2">» </span><span class="s10">مدرّس را چنین معرفی می کند</span><span class="s2">:</span> « <span class="s10">مدرّس که علوم دینی را دراصفهان و عتبات پایان رسانده و دارای تبحّری زبانزد بزرگان علم و تقوی بود پس از پایان تحصیلات و رسیدن به مرحلۀ اجتهاد کامل و پذیرش مقام تدریس درهنگامۀ مشروطه خواهی ، از ماجرای نهضت به دور نبود و با مرحوم حاج آقا نورالله و آزادیخواهان اصفهان رابطه هایی داشت</span><span class="s2">. </span><span class="s10">پس از پایان وقایع </span><span class="s2">« </span><span class="s10">مشروطه خواهی </span><span class="s2">» </span><span class="s10">و </span><span class="s2">« </span><span class="s10">مشروعه طلبی </span><span class="s2">» </span><span class="s10">و پدید آمدن اختلاف میان رهبرانی که</span><span class="s3">،</span> در آغاز، همه عدالت خواه و ضدّ استبداد ومخالفت نفوذ بیگانگان بودند، گستردگی تفرقه و چند دستگی مردم و کودتای محمّد علی شاه و بمباران مجلس ، نشانه هایی در زندگی اجتماعی مدرّس دیده شده که فروغ وحدت بخشی میان ملّت و تداوم نهضت استقلال طلبی و آزادیخواهی از آن ساطع است و به همین دلیل پس از پایان استبداد صغیر و پیروزی مجاهدان آزادیخواه و فرار محمّد علی شاه و انتخابات و گشایش دورۀ دوّم مجلس شورای ملّی ایران ، به درخواست علمای عتبات عالیات و تقاضای مجلس وی <span class="s2">( = </span><span class="s10">سید حسن مدرّس اصفهانی </span><span class="s2">) </span><span class="s10">به عنوان مجتهد طراز اوّل ، طبق قانون اساسی ، عازم تهران شد تا بر مصوّبات مجلس نظارت کرده و نمایندگان ملّت را رهنمونی دهد</span><span class="s2">. </span><span class="s10">پس از یکی – دو بار سخنرانی در مجلس ، همگان دانستند که این </span><span class="s2">« </span><span class="s10">مجتهد طراز اوّل </span><span class="s2">» </span><span class="s10">از برجسته ترین سیاستگران ایران است</span><span class="s2">. </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وی با چند اظهارنظرمنطقی و قاطع در بارۀ نظامنامۀ داخلی مجلس ، مخالفت با انحصار تریاک ، قانون عتیقات ، مسئلۀ موقوفات ، قانون انتخابات ، اقلّیتهای مذهبی ، خاک سرخ جزیرۀ هرمز، مخالفت با اولتیماتوم روسیه ، قوانین آیین دادرسی و سرانجام مخالفت با تعویق انتخابات دورۀ سوّم ، به عنوان مرد دیانت وسیاست ایران و قهرمان مشروطۀ راستین نامش در سرتاسر ایران بلند آوازه گردید و مردم حق شناس و روشن بین تهران در دورۀ سوّم قانونگذاری وی را در سال <span class="s2">1332 </span>قمری به نمایندگی خود برگزیدند وعلمای عتبات و روحانیت ایران نیز بار دیگر طراز اوّل بودن وی را مورد تأکید قرار دادند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس که درفترت میان مجلس دوّم و سوّم با مبارزه برضدّ استبداد وخودسری ناصر الملک شایستگی فراوانی از خود نشان داده بود، با آغاز جنگ جهانگیراوّل وکوتاه بودن عمر مجلس سوّم<span class="s3">،</span><span class="s9"> متأسّفانه فرصت مبارزه پارلمانی رابه دست نیاورد و به سان همۀ ایرانیان میهن دوست و استقلال طلب ، علیه خطّ انگلستان و روس </span><span class="s2">( </span>و فرانسه و ایتالیا و امریکا<span class="s2">) </span>که دشمنان تاریخی ایران بودند<span class="s2">(= </span>متّفقین<span class="s2">) </span>قرار گرفت وبه حکم علائق دینی ، با عثمانی و گرایش سیاسی ، با آلمان و اطریش <span class="s2">( = </span>متّحدین <span class="s2">) </span>، به سود گروه دوّم موضعگیری کرد و دولت ایران نیز به ریاست مرحوم مستوفی الممالک در دوازدهم ذیحجةالحرام <span class="s2">1332 </span>قمری <span class="s2">( </span>اول نوامبر <span class="s2">1914 </span>میلادی <span class="s2">) « </span>مسلک بی طرفی اتّخاذ نمودند<span class="s2">». </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس و بعضی سیاستمداران و نظامیان ایران از تهران به سوی غرب ایران مهاجرت کردند و به ریاست رضا قلی خان نظام السلطنه مافی <span class="s2">« </span>دولت مهاجرت <span class="s2">» </span>را تشکیل دادند که در آن دولت ، قهرمان ما به سمت وزارت عدلیه <span class="s2">( = </span>دادگستری <span class="s2">) </span>بر گزیده شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حرکتهای سیاسی مدرّس دردورۀ مهاجرت و گفت و گوهای او با سلطان و صدر اعظم و<span class="s9"> رجال دولتی عثمانی ، بخش درخشانی از زندگی سیاسی اوست که ازآن سخن به میان خواهد آمد</span><span class="s2">. </span>در مدّت پنج سال وهشت ماه دورۀ فترت کشور آسیبهای فراوان دید <span class="s2">. </span>مدرّس پس از پایان جنگ و شکست متّفقین به ایران بازگشت و با کمک برادران کرد، از سنندج خود را به تهران رساند<span class="s2">. </span>دراین مدّت به علّت عدم رعایت بیطرفی ایران توسّط متّفقین ، مردم به سختیهای طاقت فرسا گرفتار بودند <span class="s2">. </span>قحطی و شیوع برخی بیماریها سرتاسرمیهن را فرا گرفته بود و شورشهای محلّی و قیامهای آزادیخواهانه پیوندهای حکومتی را با مرکز کشور متزلزل ساخته بود<span class="s2">. </span>سرکوبی قیامهای آذربایجان <span class="s2">( </span>به سرکردگی شیخ محمد خیابانی <span class="s2">) </span>، گیلان <span class="s2">( </span>به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی <span class="s2">) </span>خراسان <span class="s2">( </span>به فرماندهی کلنل محمد تقی خان پسیان <span class="s2">)</span>، درگیریهای پلیس جنوب با دلیران تنگستان <span class="s2">( </span>به زعامت<span class="s2">[</span>رئیسعلی دلواری<span class="s2">]</span>و شیخ حسین چاکوتاهی <span class="s2">) </span>و برخی حرکتهای سیاسی منطقه ای دیگر ، همه در این زمان تحقّق یافتند<span class="s2">. </span>در مرکزنیزتشکیل احزاب و انتشار روزنامه های متعدّد و رواج پاره ای کارهای انقلابی با مسئولیت و بی مسئولیت <span class="s2">( = </span>کمیته مجازات و<span class="s2">...) </span>شیرازۀ امور را ازهم پاشیده بود در تمام این بی سرو سامانیهای اجتماعی وسیاسی ، سلطۀ بیگانه دخالتهای مستقیم وغیر مستقیم داشت شکایت ایران به مجمع اتّفاق ملل برای بیرون راندن نیروهای روسیه ازخاک ایران ، توطئه های استعمار شوم بریتانیا و تهیۀ مقدّمات انعقاد قرار داد ایران بر باد ده <span class="s2">1919 </span>میلادی و سرانجام کودتای سیاه <span class="s2">1299 </span>خورشیدی استعمار انگلستان توسّط سید ضیاء و رضا خان قزّاق که طرح عملی قرار داد وثوق الدوله <span class="s2">(= 1919 </span>میلادی <span class="s2">) </span>بود، از جمله رویدادهایی هستند که در دورۀ فترت میان مجلس سوّم و چهارم به وقوع پیوسته و در تمامی آنها، به ویژه دردفاع از جنبش های آزادیخواهانۀ دنبالۀ مشروطیت و مخالفت با گسترش سلطۀ استعمار و بساط استبداد سهم بسزائی داشت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در دورۀ چهارم بازهم مدرّس از سوی مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای ملّی برگزیده شد<span class="s2">. </span>اوّلین کسی که در برابرعملیات سردارسپه <span class="s2">(= </span>رضاخان<span class="s2">) </span>به مناسبت دخالتهای ناروا درامورکشوری و مالی ، زبان به اعتراض گشود مدرّس بود، درمورد فشاربه روزنامه نگاران و آزادیخواهان ، وجود اختلال و ناامنی در شهر تهران ، به قتل رسیدن مردم بیگناه درکوچه و خیابان ، چندین بار درمجلس داد سخن داد و سرانجام رضا خان را جهت ادای توضیحات به مجلس آورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مجلس چهارم با اینکه کارهای مثبتی ، چون تثبیت بودجۀ کشور توسّط دکترمحمّد مصدّق وزیر مالیه را به تصویب رسانده است وپس از دورۀ فترت ، نظمی را به کشوربازگردانده است اما به علّت تشتّت افکارو عقاید ازسوسیالیستهای انقلابی و اصلاح طلبانۀ میانه رو تا ارتجاعیان و قشریان افراد به انتقاد یکدیگرمی پرداختند<span class="s2">. </span>با اینکه مدرّس رهبر اکثریت بود، اما بر مجلس شورای ملّی ایران ، فکرانسجام یافته متعلّق به اکثریت حاکم نبود<span class="s2">. </span>در این مجلس درمخالفت با استعمار انگلستان درمورد بین النهرین وساختن کشورعراق؛ و درامورداخلی، در مخالفت با برنامۀ مستوفی الممالک استیضاح آن وپافشاری درسقوط دولت ، مدرّس تاریخی ترین نطقهای سیاسی خود را ایراد کرده است<span class="s2">.</span>دراین دوره ، که شش کابینه عهده دار قوۀ مجریه کشورشدند، ساز و کار سلطه و دگرگونی برخی از شیوه های سیاست موازنۀ مثبت وضعی را پیش آورد که انتخابات دورۀ پنجم زیر نفوذ ارتش رضا خانی انجام گیرد و عناصرتسلیم طلب به مجلس راه یابند و رضاخان سردارسپه به ریاست شصت و یکمین کابینه مشروطه ایران گماشته گردد و با داشتن پست وزارت جنگ ، زمینۀ قدرت مطلقه و وابستۀ خود را فراهم آورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در این مجلس باز هم مردم تهران با تمام سختیها مدرّس را به نمایندگی خود برگزیدند و این بار برای نخستین باردکتر محمّد مصدّق نیز به پارلمان ایران راه یافت و از سوی مردم تهران ، همگام و همراه مدرّس شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دوره پنجم مجلس شورای ملّی ایران ، دوره شکل دادن استعمار به نظام سلطنت استبداد جدید است دراین مدّت چهاربار رضاخان عهده دار ریاست کابینه بود<span class="s2">. </span>مردان میدان نبرد، اقلّیت مجلس بودند که رهبری آن را مدرّس به عهده داشت<span class="s2">. </span>وی علیه جمهوری استبداد گرایانه رضاخانی به پاخاست و دکتر مصدّق در هماهنگی و همرزمی با او ، زیانهای جمهوری بیگانه ساخته و دیکتاتوری را بر شمرد<span class="s2">. </span>مدرّس علیه اعتبار نامۀ نمایندگان <span class="s2">« </span>انتصابی <span class="s2">» </span>داد سخن داد و درمجلس از بی حمّیّت ترین آلتهای استعمار سیلی خورد که صدایش در سرتا سر ایران پیچید و مظلومیت وی را همراه حقانیت فراوانش به همه مردم ایران آشکارساخت<span class="s2">. </span>در این دوره رضاخان از ریاست جمهوری انصراف پیدا کرد و مسئلۀ سلطنت او به میان آمد که این خواست با تظاهرات مذهبی رضا خان برای فریب مردم همراه بوده است اما درست هوشیارانه با تعهّد کامل بی هیچ هراس پایداری کرد، به حدّی که پس از قهرظاهری رضاخان ، وی را فریبکارانه دزدیدند و به خانۀ قوام الدوله بردند و به عمد تا ساعت نه شب نگهداریش کردند تا مجلس به دور از مدرّس و اثرات فکری و بیانی او دوباره به سردار سپه اظهارتمایل نماید<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برضدّ مدرّس قهرمان و یارانش به شیوۀ مردم بد طینت وغرض ورزهمۀ زمانها <span class="s2">« </span><span class="s10">پرونده سازی </span><span class="s2">" </span><span class="s10">آغازشد، اما آن راکه حساب پاک است ، از محاسبه چه باک است</span><span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">آنگاه دست به کارهای خشن تری زدند</span><span class="s2">: </span>ترورجوان آزاده و شاعرآزادیخواه میرزاده عشقی وسختگیری به مدیران جراید اقلّیت طرفدارمدرّس و در نتیجه شکستن قلمهایی که زبان توطئۀ جدید استعمارگران را بر ملا می ساختند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به دنبال تبلیغات مسکو که از مدّتها پیش ، <span class="s2">« </span>ارتجاع مدرّس و روحانیت<span class="s2">» </span>و<span class="s2">« </span>ترقیخواهی<span class="s2">» </span>رضا خان و <span class="s2">« </span>حکومت ملّی <span class="s2">» </span>را بر ملا کرد در ارتباط با قتل کنسول آمریکا ، ماژور ایمبری ، در تهران ، نوع دیگری از روشهای <span class="s2">« </span>پرونده سازی <span class="s2">» </span>انجام شد که البتّه سودی برای دستگاه رضا خان جزاعلام حکومت نظامی به وجود نیاورد و مدرّس در مجلس با اشارۀ دست به هیئت دولت ، آشوبهای رضا خانی را با زمزمۀ یک بیت شعرچنین پاسخ گفت<span class="s2">:</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محتسب فتنه دراین شهرزمن داند و می </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>لیک من این همه ازچشم شما می بینم</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">مدرّس درادامۀ مخالفت با رضا خان سردار سپه آمادۀ سلطنت ، لحظه ای درنگ نکرد وبازهم استیضاح کرد و او را به مجلس آورد و در بارۀ</span><span class="s2">«</span>سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه ، قیام و اقدام برضدّ قانون اساسی وحکومت مشروطه وتوهین به مجلس شورای ملّی و تحویل ندادن اموال مقصّرین وغیره به خانۀدولت <span class="s2">» </span>، آنچه را باید بگوید ، به تفصیل بیان کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">از سوی دیگر، با فرستادن سفیربه پاریس و گفت و گو با احمد شاه و تلاشش برای بازگرداندن وی به تهران و کوتاه کردن دست رضا خان از امور کشوری و لشکری ، روش تند تری را به کاربرد که البتّه چندان سودی به بار نیاورد و در عوض ، رضا خان را در سرکوب قیامهای مردمی و گرفتن سمت فرماندهی کلّ قوا ، به رغم مخالفتهای اقلّیت ، جسورتر کرد و سرانجام در نهم آبان ماه </span><span class="s2">1304 </span>خورشیدی اکثریت مجلس ساخته و پرداختۀ نظامیان ، با <span class="s2">80 </span>رأی در برابر<span class="s2">5 </span>رأی ، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام داشت<span class="s2">. </span>مدرّس در حالی که مجلس را ترک می کرد ، چنین گفت<span class="s2">: « </span>صد هزار رأی هم بدهید ، خلاف قانون است<span class="s2">». </span>پس از خلع احمد شاه ، زیرهمان فشارارتش رضا خانی، مجلس مؤسّسان تشکیل شد و در چهارمین جلسۀ خود با اکثریت <span class="s2">257 </span>رأی از <span class="s2">260 </span>تن حاضر طیّ متن واحده ای سه اصل <span class="s2">36 </span>و <span class="s2">37 </span>و <span class="s2">38 </span>قانون اساسی را دگرگون کرد و سلطنت را به رضا خان تفویض نمود<span class="s2">. </span>در چهارم اردیبهشت <span class="s2">1305 </span>خورشیدی مراسم تاجگذاری بر پا شد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">با همۀ تلاشهای مدرّس و یاران همگامش، از جمله دکتر مصدّق ، سلسلۀ جدید </span><span class="s2">( = </span>پهلوی <span class="s2">) </span>که تنها نظام سلطنتی بیگانه ساخته در ایران است، بر پا گردید<span class="s2">. </span>نه مدرّس و نه مصدّق هیچکدام این تغییرجدید را نمی توانستند قبول نمایند، یا به سان بسیاری از <span class="s2">« </span>خوشنامان<span class="s2">» </span>دیگر ، که با رضا خان سردار سپه هم مخالفتهایی داشتند ، رنگ عوض کنند و به گونه ای وزارت و وکالت و سفارت بپذیرند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>درانتخابات دوره ششم قانون گذاری بازهم مردم تهران مدرّس ومصدّق را به نمایندگی خود بر گزیدند<span class="s2">. </span>درهمان جلسه های اوّل، درمخالفت با اعتبار نامه های برخی از نمایندگان <span class="s2">« </span>قلّابی <span class="s2">» </span>مدرّس چهرۀ ناآرام وخستگی ناپذیرخود را نشان داد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">رضا خان برقتل مدرّس وملک الشعرای بهار، تصمیم قطعی گرفت</span><span class="s2">. </span>به جای ملک الشعرا ، واعظ قزوینی ، مدیر روزنامۀ نصیحت ، به قتل رسد ومدرّس نیز با زیرکی و زبردستی تمام وبرداشتن چندین زخم در ساعد و بازوان و کتف ، از مرگ رهایی یافت و برای چندمین بار تیر رضاخان به سنگ خورد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چو بر خویشتن مردن آسان کنی</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زخود مرگ را هم هراسان کنی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">پس از شصت و چهار روز غیبت استعلاجی ، مدرّس عصا زنان به مجلس آمد و در همان روز که </span><span class="s2">« </span>لایحۀ خالصه جات <span class="s2">» </span>مطرح بود، اظهارنظر کرد و تا آخر مجلس چند بار در بارۀ <span class="s2">« </span>معارف<span class="s2">» </span>، <span class="s2">«</span>اعزام دانشجو<span class="s2">» </span>، <span class="s2">« </span>راه آهن <span class="s2">» </span>صحبت نمود ؛ و با روی کار آمدن مخبر السلطنه به عنوان رئیس الوزرا، شدیداً مخالفت کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">رضا خان که اهل سازش نبودن مدرس را در یافت ، و به پاره ای از </span><span class="s2">« </span>تحریکات <span class="s2">» </span>او واقف شد، سرانجام درکشتن او عزم جزم کرد <span class="s2">. </span>در یکی از شبها ی تاریک <span class="s2">1307 </span>خورشیدی ، آن مجتهد پیکارگر توسّط مأموران نظامی ربوده شد ، و پس از نه سال حبس وعذاب در آبانماه <span class="s2">1316</span>خورشیدی <span class="s2">« </span>حسب الامرجهانمطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاهی <span class="s2">» </span>با نوشیدن زهر به جای افطار رمضان ، چونان جویندگان حقّ به نماز ایستاد ، اما دژخیمان او را در همان حال با بستن عمامه به گردنش ، خفه کردند و بدینگونه مدرّس شهید به ملاقات آفریدگار رفت<span class="s2">.</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمت نگر که کشته عشق یافت</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مرگی که زندگان به دعا آرزو کنند</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> مدرّس در گسترۀ اندیشه و ابتکار</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">مدرّس آشنا به معارف اسلامی و آگاه براحوال زمان خود، خاصّه در منطقه ی مشرق زمین ، شاهد بسیاری از وقایع در درون کشور و کشورهای همجواربود</span><span class="s2">. </span>وی با آن ذکاوت سیاسی وریزه یابیهای علمی و قوی، بر بسیاری از مفاهیم و مطالبی که بمرور بر سیاست شناسان وخبرگان حکومت روشن گردید ، آگاهی داشت و دربارۀ آنها به گونه ای اظهار نظر کرد<span class="s2">. </span>بی تردید شناخت دقیق و نظامدار آرمانهای آن مرد بزرگ ، در پیوند با نمایه سازی سخنان او در مجلس و پیش ازمجلس و پس از آن است واین شیوه درهماهنگی با راه و روش و رفتارهای وی ، میدان اندیشه و ابتکار و خواستهای مبتنی برزمان را در او آشکارتر خواهد کرد<span class="s2">.</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در <b>این</b> بند به چند نمونه ی اساسی اشاره می شود و در پایان استنتاجهایی ارائه خواهد شد<span class="s2">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> ملّت و ملیّت</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>قوّۀ ملت است که می تواند با هر تهاجمی مقابله کند<span class="s2">. </span>مجلس شورای ملّی اگر همۀ وکلایش صاحب عقیده، محکم ، اسلامی ، سیاسی و وطنخواه باشند، در صورتی می تواند مقاومت در مقابل دنیا بکند که بالطبیعه ملّت موافق و پشتیبان وی باشد<span class="s2">. </span>پس قوّت با توجه به قلوب عامّه است<span class="s2">.» </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>من یعنی همۀ ملّت ، من اتّکاء به همۀ ملّت دارم چون <span class="s2">: </span>وسایل و روابطی دارم ، چون اطّلاع از حالشان دارم و خوب مطلب آنها را تشخیص می دهم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>مملکت اصلش و بنیانش ملّت است <span class="s2">. </span>حقیقت مملکت عبارت است از ملّتی که خدمتی را وظیفه دار است<span class="s2">. </span>مجلس شورای ملّی عبارت از مجموع ملّت آن مملکت است که حقیقتاً تمام ملّت درمجلس شورای ملّی جمع اند و عظمت ملّت همان عظمت مجلس شورای ملّی اوست و هرملّتی بزرگواری و عظمت او به عظمت مجلس شورای ملّی اوست<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>باید قدمهایی که مقتضای حفظ دیانت و حفظ قومیت و حفظ ملّیت خودمان است برداریم وهیچ کاری و هیچ چیزی را مقدّم به این کار قرار ندهیم<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- «</span>قومیّت هر قومی، بقای هر قومی، شرافت هر قومی و ترقّی هرقومی به چیست؟ قومیت یک قوم، از حفظ جامع آن قوم است والاّ هر قومی که افرادی هستند مختلف؛ اگر در تحت یک جامعی نباشند، عنوان قومیت از افراد، منتزع میشود<span class="s2">. </span>بقای هرقومی به چیست؟ بقای هر قومی به حفظ جمع بین افراد آن قوماست<span class="s2">. </span>اگر قومی صدمیلیون افراد داشته باشد و حفظ جامع خودشان را نکنند، آن قوم کالجراد المنتشره، یک افرادی هستند متشتّت و هیچ اثر و فایدۀ اجتماعی بر آن کثیره مترتّب نخواهدبود<span class="s2">. </span>ترّقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطۀ ترقّی آن جامع، ترّقیکنند<span class="s2">. </span>هر قومی که جامع خودش را از دست داد، حیثیتش تنزلکرد<span class="s2">.</span><span class="s9"> </span>از باب مثال عرض می کنم، مکرّر در همین مجلس و مجالس دیگر گفتگوی لغت ولسان شده بنده موافقم که هر قومی لسان خود را حفظ نکرد ، ضعف به قومیتش وارد می شود <span class="s2">. </span>لباس خودرا حفظ کند، صفات خلقی خودش را حفظ کند، بهر اندازه که جامع خودش را حفظ کند، به همان اندازه قومیتش باقی است <span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>متأسّفانه در قرون اخیره، از باب اینکه آن جامعۀ خودشان را بزرگان امراء خوب حفظ نکردند ، ضعف بر این قوم پیداشد<span class="s2">. </span>بالاخره یک وقت باید بیدار شده و هوشیار شویم و جامعۀ خودمان را حفظ کنیم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span> <b>ایران و جغرافیای فرهنگی و سیاسی آن</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">-« </span>ایران تمامش مال ایرانی است ، مالش ، حالش ، حیثیّتش ، چه اش ، چه اش، همه چیزش متعلّق به ایرانی است<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>اگر یک کسی از سرحد ّ ایران بدون اجازه ی دولت ایران پایش را بگذارد در ایران ، و ما قدرت داشته باشیم او را با تیر می زنیم وهیچ نمی بینیم کلاه پوستی سرش است یا عمامه یا شابگاه، بعد که گلوله خورد دست می کنیم ببینم ختنه شده است یا نه ، اگر ختنه کرده است بر او نمازمی کنیم ، او را دفن می نمائیم ولاّ که هیچ<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>بنده نمایندۀپنجهزارعلما و روحانیون ایران وعتبات و قفقاز و افغان و هندوستان هستم<span class="s2">». </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>بین النهرین چه نسبت دارد به ایران و ایرانیه؟ یک حقیقتی است که هرکس اطّلاعاتی از قرون سابقه داشته باشد، شاید یک استکشافاتی بکند که الان موقع ذکرآنها نیست و مسئله را مسکوت عهنا می گذاریم <span class="s2">. </span>اما ایران نسبتی دارد به بین النهرین ؟</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>البتّه اغلب مسلمانان دنیا ، بالخصوص ایرانیها ، قلبشان متوجّه بین النهرین است<span class="s2">. </span>بین النهرین روح ایران است و بلکه قطعۀ بین النهرین که امروز عراق عرب است و قبل از این مجاورت با جزیرة العرب متعرّب شد؛ اساساً یک قطعه از ایران بود<span class="s2">. </span>ما روحاً و جسماً از هر جهت به آن زمین و اهالی آن زمین علاقه مندیم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">-« </span>مقصود ازمهاجرت ما ایرانیان به این کشور این است که اولاً دولت عثمانی صحبت الحاق قسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید تا ثانیاً در موضوع صمیمت بین برداران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عمل آوریم<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>بگوئی به جای کلمۀ<span class="s2">« </span>عجمی <span class="s2">» </span>لفظ <span class="s2">« </span>ایرانی <span class="s2">» </span>به کار ببرند زیرا مادۀ لغوی کلمه <span class="s2">« </span>عجم<span class="s2">» </span>از <span class="s2">« </span>عجمه<span class="s2">» </span>می باشد و اشتقاق آن به کلمات مختلف که حاکی از تحقیر نژاد غیر عرب و ایرانی است و ما ایرانیان که دارای نوابغ و مشاهیری بودیم که به زبان و تمدّن و فرهنگ عرب و اسلام خدمات شایانی کرده اند، سزاوار نیست که تحقیر شویم، لذا خواهشمندم لغت <span class="s2">« </span>عجم<span class="s2">» </span>را از قاموس زبان خود خارج کنید و به جای آن کلمۀ <span class="s2">« </span>ایرانی <span class="s2">» </span>را انتخاب فرمائید<span class="s2">». </span><span class="s9"><b>( </b></span><span class="s2">8 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> اتّحاد و بقای جامعه</b><span class="s10"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>غرض اصلی موقوف بر کلمۀ جامعه اتّحاد است، یعنی اتّحاد درغرض ، اتّحاد در سلیقه، البتّه جماعتی ازعقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است، اما در غرض یکی است ؛ باید حفظ آن مرتبه کرد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>باید به این نکته توجّه داشته باشید که ممکن است لباس همه یک شکل باشد ولی دلها یکی نباشد<span class="s2">. </span>اگر همه یک دل می شدیم<span class="s2">. </span>خیلی بهتر از آن بود که لباسمان یک شکل شود<span class="s2">.»</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>اگرمن عمامه سرم هست و دیگری کلاه ما باهم دوتا نیستیم<span class="s2">. </span>من یک صنعتی دارم که اقتضای صنعت من این است که عمامه سرم باشد<span class="s2">. </span>آن دیگری یک صنعتی دارد که اقتضایش کلاه است <span class="s2">. </span>اینها از تباین ما است، از اختلاف صنعت ما است، باید در اصل برابر ، و اختلاف نداشته باشیم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>تعییر رژیم ایران در حال حاضر ، مفهومش اخلال درمبانی دوام و بقای جامعه ایرانی است؛ هر گاه مقصود دیگران تنها این بود که اعلیحضرت را ازسلطنت برکنارسازند و دیگری را برسر تخت بنشانند ، من که مدرّس هستم صریحاً می گویم که به مبارزه نمی پرداختم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> احترام به قانون و حاکمیت نظام مشروطه</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>زمان ما ، یعنی انقلاب ایران ؛ یعنی ملّت بیدار شد <span class="s2">. </span>طرز حکومت ازحکومت یک نفری و فردی به حکومت ملّی و تمام ملّت مبدل ومسمّی به اسم دولت مشروطه شد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>قدرتی که مجلس <span class="s2">« </span>نمایندگان حقیقی مردم <span class="s2">» </span>دارد ، هیچ چیز نمی تواند درمقابلش بایستد شما تعیین صلاح بکنید، مجلس بر هرچیز قدرت دارد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> - « </span>هرکس باید عقیدۀ خود را بگوید و حاکم قانون اساسی است، هر چه قانون اساسی گفته است باید عملی شود<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>وکیل باید معروف به فساد و متجاسر به فسق نباشد و این اختصاص به وکلای مسلمین ندارد <span class="s2">. </span>وکلای سایرملل هم این طور است<span class="s2">. </span>اگر وکلای سایرملل دیگردین خود معروف به فساد عقیده باشند<span class="s2">. </span>بدانید که برای مّلت خویش کار نخواهند کرد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>ما یک آثار اخروی داریم و یک آثار دنیوی ، در قانون انتخابات شرایط را باید بنویسیم که آثاردنیوی داشته باشد <span class="s2">. </span>می خواهیم بدانیم آن صفاتی که در امور سیاسی فایده دارد ، کدام است، نمی خواهیم ببینیم در آخرت کی خوب است و کی بد<span class="s2">...»</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> فرهنگ و برخورداریهای علمی</b><span class="s10"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>در رژيم نوی كه نقشه آن را برای ايران بينوا طرح كردهاند نوعی از تجدّد به ما داده میشود كه تمدن غربی را با رسواترين قيافه تقديم نسلهای آينده خواهند نمود<span class="s2">. </span>آن روز فرا خواهد رسید که چوپانهای قریه های ورامین و کنگاوربا فکل و کراوات خود نمائی می کنند<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ممکن است شمار کار خانه های نوشابه سازی روزافزون گردد، اما کورۀ آهنگدازی و کاغذ سازی پا نخواهد گرفت<span class="s2">. </span>درهای مسجد و تکایا به عنوان خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیلها از رمان ها و افسانه های خارجی به وسیلۀ مطبوعات و پرده های سینما به این کشورجاری خواهد گشت و عقاید و اندیشه های پوچ را به عنوان فرهنگ غربی ، آن هم با رقص وآواز و دزدیهای عجیب ارسن لوپن و بیعفتيها و مفاسد اخلاقي ديگر به ما تحمیل خواهند کرد و اینها را لازمه تمدّن غربی می دانند<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>اگربه علم ترتیب اثر بدهید ، همه می روند و تخصّص پیدا می کنند؛ تا علم در مملکت ما قدر و قیمت پیدا نکند <span class="s2">. </span>مشکل ما حل نمی شود و از دنیا عقب می مانیم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>امروز که محتاج به علوم اروپا هستیم باید علم را به مملکت خودمان بیاوریم <span class="s2">. </span>عقیدۀ من این است که باید معلّم از خارج بیاوریم ولو اینکه سالی یک کرورمخارج او باشد<span class="s2">.[ </span>اگر<span class="s2">] </span>ممکن نباشد باید شاگرد برای معلّمی فرستاد والاّ ازکلّیۀ شاگردانی که به خارج می روند ، ده یک عالم شده و برمی گردند و این به زیان مملکت است<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>اوّل کلمه ای که می شود نسبت داد به صاحب شریعت ما ، به علم است<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>البته علم که بهترین چیزها است <span class="s2">. </span>اگر دست ناکس افتاد ، یعنی بداخلاق ، مضرّاست و فایده ندارد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>این یک چیزی است که محلّ احتیاج عمومی است و خیلی هم لازم است وما متخصّص زیاد می خواهیم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>البتّه متخصّصین که خیلی در این کارها عمرصرف کرده اند، آنها می فهمند ، ماها نمی فهمیم<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>ما باید بگردیم آن ایرانی <span class="s2">[ </span>ای <span class="s2">] </span>که یک بهره از این علم دارد ، به علم او ترتیب اثربدهیم تا ایجاد متخصّص بشود<span class="s2">».</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><b> آزادی و اخلاق</b><span class="s10"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>من عقیدۀ خود م را اظهارمی کنم ولومخالف با تمام مردم رو ی زمین باشد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>باید جان انسان ازهرگونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ کند<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>اگر نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهارعقیده می کنم وهرحرف حقّی را بی پروا می زنم ، برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمی خواهم ، اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقّع را کم کنید ، آزاد می شوید <span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>عقیدۀ ایرانی پاک است ، بنده از جانب تمام ایرانیها قلبم مطمئن است که عاشق ایرانند و نمی خواهند ایران را به کسی بدهند، لیکن افسوس شجاعت نیست<span class="s2">. </span>شجاعت که نیست ، عقیده زود عملی نمی شود<span class="s2">». </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>شما مگرضعف نفس دارید که درپرده سخن می گوئید <span class="s2">. </span>به سرهرکسی قدرت داریم<span class="s2">. </span>از رضا خان هم هیچ ترس و واهمه نداریم<span class="s2">. </span>ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم<span class="s2">. </span>رئیس الوزراء را بیاوریم سئوال کنیم<span class="s2">. </span>استیضاح کنیم ، عزل کنیم و همچنین رضا خان را استیضاح کنیم<span class="s2">. </span>عزل کنیم ؛ می روند و در خانه می نشینند<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>من ده رئیس الوزراء و چهل ، پنجاه وزیر را دیدم و رد کردم <span class="s2">. </span>اگرهرکدام از اینها در این مجلس مدّعی شد که مدرّس یک توقّعاتی از من کرده است، آن شخص خیلی مرد است<span class="s2">. </span>یک کاغذ در هیچ تقاضایی ازکسی نکرده ام<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>حقیقت زندگی آزادی است<span class="s2">. </span>اگر انسان آزاد نباشد ، مرگ و زنگیش یکسان است<span class="s2">».</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span> <b>اقتصاد و تولید</b><span class="s10"> </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>عقیدۀ من این است که ماهرخدمتی که درنظر داشته باشیم به این مملکت بکنیم، چه برای اقتصاد ، چه برای سیاست ، چه برای دیانت<span class="s2">. </span>باید یک کاری بکنیم که این مملکت رو به آبادی برود <span class="s2">. </span>بنده گمان می کنم تمام این مفاسد به سهولت درست شود و صورت بگیرد ولی مادامی که این مملکت خراب است و مبنای خرابی هم بی بضاعتی مردم است اصلاحات آن طوری که لازم است نمی شود<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>مملکت ما که پرازعمله است ، همه فقرا و ضعفا و کارگر و عمله هستند<span class="s2">. </span>ما که کارخانه نداریم پس بایستی یک کاری کرد که کاخانجات زیاد شود تا این عملجات هم منتفع شوند<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- « </span>بلی در ممالکی هم این حرفها را زدند تا مثل روسیه خراب شدند <span class="s2">. </span>اما درمملکت ما هنوز کارخانه وجود پیدا نکرده است<span class="s2">. </span>بگذارید وجود پیدا کند، آن وقت به عملجات بگوئید این کارخانجات را از دست صاحبانش بگیرد<span class="s2">. </span>ولی روز اوّل که ما می خواهیم کارخانه تأسیس کنیم نبایستی این اشکالات را بتراشیم که دیگرهیچ کس به فکرتأسیس کارخانه نیفتد<span class="s2">».</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">- </span>رژیم آینده تصمیمی جزاین ندارد که ایلات ایران را تخته قاپو کند تا گوسفند و اسب ایران که برای تجارت تا قلب اروپا انتقال می یابد و سرچشمۀ عایدات هنگفت این کشوراست را به نابودی گذارد و روزی برسد که برای شیر و پنیر و پشم و پوست هم گردن ما به جانب خارجه کج باشد و دست حاجت بدان سو دراز کنیم<span class="s2">». (9 ) </span><span class="s9"> </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><b>٭</b></span><span class="s9"><b> عبدالله مستوفی، از یکی از گفتگوهايش با سید حسن مدرّس چنين آورده است</b></span><span class="s2">: </span>معلوم است سوسیالیست ها هم برای کارچاقی سردار سپه در نوبت خود بی میل نبودند که مدرّس را آرام کنند، تا کار به جاهای نازکتر نکشد<span class="s2">. </span>در یکی از مذاکرات سران حزب، که من هم حاضر بودم، در اطراف ضدّیت مدرّس، و در افتادن با سردار سپه و نتایج آن برای کشور، هرکس چیزی می گفت؛ و البتّه بیشتر، جانب مضرّ این پیشآمد احتمالی را گنده میکردند<span class="s2">. </span>ولی همگی، حتّی من، معتقد بوديم که حیف است این مرد فعّال با جربزه از بین برود<span class="s2">. </span>رفقای خوب، چون سابقۀ مرا با مدرّس می دانستند، به من پیشنهاد کردند بروم با او صحبتی كنم، شاید از شدّت مخالفت او کاسته شود<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بعد از ظهر فردای آن روز، به منزل سیّد رفتم<span class="s2">. </span>مدرّس در اطاق خود نشسته ، چند نفری نزد او بودند، منهم بعد از ظهر در اداره محاکمه ای داشتم ، و نمی توانستم در حاشیۀ مجلس منتظر وقت مناسبتری بشوم<span class="s2">. </span>از توی حیاط ، بعد ازمبادلۀ سلام به آقا گفتم من به شما عرضی دارم <span class="s2">. </span>سیّد بزرگوار گفت الان بیرون می آیم، با هم قدری در حیاط قدم می زنیم<span class="s2">. </span>من به سمت دیگر حیاط که کسی آنجا نبود، رفته یک دو باری از بالا به پائین رفت و آمد کردم، سید رسید <span class="s2">. </span>پس از طیّ تعارفات معمول ، وارد مقصود شدم<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">به او گفتم</span><span class="s2">: </span>تصوّر نمیکنید برای متنبّه شدن سردار سپه این اندازه اقدام کافی باشد؟ گفت<span class="s2">: </span>خیر، باید لامحاله دستش از ریاست وزراء کوتاه شود<span class="s2">! </span>گفتم در این شش هفت ماهۀ ریاست وزرایش خوب كار کرده، و قدرت و عظمت قشون را خیلی زیاد نموده، و به واسطۀ قدرت نظامی ، مالیاتهای عقب مانده هم وصول شده ، و دوایر دولتی عظم واعتباری پیدا کرده اند که نظیر آن را مدّتها است دراین کشورکسی ندیده است<span class="s2">.</span>حیف است این قدرت و اختیار و وحدت و مركزيّت از بين برود، و هرج و مرج و مزيّتهاي سابق، جانشين آن بشود<span class="s2">. </span>امروز، به واسطۀ قدرت و مواظبت این مرد و مرکزگرفتن حکم دولت، هر تصمیمی در هر قسمت از کارها بگیرند، روی کاغذ نمی ماند و فوراً اجرا می شود<span class="s2">. </span>حکّام و عمّال از او ملاحظه دارند، کارها به لاقیدی و بی اعتنایی و سرهم بندی واگذار نمی شود، و نظم و نسق حسابی در کار آمده است<span class="s2">.</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>سیّد گفت<span class="s2">: </span>سگ هرقدرهم خوب باشد، همینکه پای بچۀ صاحبخانه را گرفت، دیگر به درد نمی خورد، و باید از خانه بیرونش کرد<span class="s2">. </span>دیدم این مرد نطّاق، با یک ضرب المثل دهاتی، همۀ دلیل های حلّ قضیّه، که من آورده بودم، و خیال داشتم بازهم مقداری بر آن بیفزایم، گفته و نگفته همه را از پایه خراب کرد و روی هم ریخت<span class="s2">! </span>ولی من مأیوس نشدم، و از راه نقضی مقصود خود را دنبال کردم و گفتم<span class="s2">: </span>توجّه می فرماييد که بیرون کردن او چه زحماتی دارد<span class="s2">. </span>سیميتکوهنوز چشم طمعش از کردستان برداشته نشده، و با وجود عدّۀ قوای دولتی، هر روز از خاک کردستان عراق به خاک ایران در تک وتاز است<span class="s2">. </span>اشراری که به واسطۀ قدرت این مرد درهمه جا ساکت شده اند، هنوز ریشه و مایۀ شرارت را از دست نداده اند<span class="s2">. </span>هنوز هم در لرستان سرجنبان هایی که مثل مار زخمی مترصّد وقت مناسب اند، زیاد هستند و اجمالاً ما کارهای زیادی داریم، که هنوز به آنها دست نزده ایم<span class="s2">. </span>بیست سال از مشروطه می گذرد؛ ما جز به این یک نفر، که از هر حیث مواظب همه چیز و همه جا هست، هیچ برنخورده ایم<span class="s2">. </span>برفرض، به قول شما، این سگ را به این جرم از خانه راندیم، کی را داریم جای او بگذاریم؟ از همه گذشته، با این نغمه های وحشی که از قشون جنوب و شمال و شرق و غرب می رسد و به یک دیگر دستور تمرّد می دهند و همدیگر را اغوا میکنند، چه مي خواهیم کرد؟ چیزی که باقی داریم، همین یک کار است، که اینها دو دسته شوند، و جنگ داخلی راه بیفتد، یا همه با هم متّحد شوند و ملّت را با اسلحۀ خودش زیرپا کنند، و<span class="s2">... </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">سیّد مجال نداد که من باقی ادلّۀ نقض خود را بیاورم؛ حرف مرا قطع کرد و گفت</span><span class="s2">: </span>به همین جهت است که من معتقد شده ام ریشۀ این فساد را هرچه زودتر بايد کند<span class="s2">: </span><span class="s9"><b>« </b></span>آخر آدم باید جرأت بکند بیست تا سوار دست یکی بسپرد، و از یاغیگری او در امان باشد؟<span class="s2">! </span>مرغی را که دم صبح شغال خواهد بُرد، بگذارید سرشب ببرد<span class="s2">. </span>لامحاله از کشیک کشی تا صبح خودتان را راحت کرده اید<span class="s2">!»</span><span class="s9"> </span>دانستم که سیّد در این امر کاملاً راد یکال است، و منطق و طرز فکرش در این زمینه قوّت گرفته است؛ که با هر بیانی از منظور اصلیش نخواهد گذشت<span class="s2">. </span>با هم به اتاق آمدیم<span class="s2">. </span>یک استكان چای برای من ریخت و بعد از صرف چای از هم جدا شدیم <span class="s2">»( 10 ) </span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s9">مستوفی، مدرّس را در میدان مبارزه با استبداد تنها و بی یاور می داند</span><span class="s2">. </span>او بر طبیعت استبدادی و پرشتاب رضاخان واقف است و می داند که هنوز رضاخان همۀ سازوکارهای لازم دیکتاتوري را به چنگ نیاورده است که خواست خود را به شکل قانونی تحقّق بخشد<span class="s2">. </span>نظمیه و عدلیه در اختيار او نبود که منویات او به طور دلخواه برآورده شود<span class="s2">(</span><span class="s9"><b> </b></span><span class="s2">11 ) </span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>ادامه دارد</b></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-24078461833542604272013-09-24T13:06:00.003-07:002013-09-24T13:06:52.490-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و ششم<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4228-2013-09-23-16-20-48.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (86)</a></b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4228-2013-09-23-16-20-48.html?Itemid=0">بخش اول</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4226-2013-09-23-16-18-15.html">بخش دوم</a> </b> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/4225-2013-09-23-16-16-01.html"> <b>بخش سوم</b></a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانطور که در «زندگینامۀ مصدّق – 5 » به مناسبت روی کار آمدن حکومت مستوفی الممالک و مخالفت مصدّق با وزارت فروغی و وثوق الدوله و اوضاع سیاسی آن زمان بعداز تغییر سلطنت از «قاجار به پهلوی» آوردم که : </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«پس از پایان انتخابات دولت فروغی مستعفی و رضا شاه اوّل به سراغ دکتر مصدّق رفت و به او پیشنهاد ریاست وزرایی ایران را داد. دکتر مصدّق جواب ردّ داد. او می گفت رضا شاه رئیس الوزراء را دولت به معنی دولت حقیقی نمی خواست. نظر او این بود که همه ماها را وارد کار کرده و به اسم ما و روی شهرت ما تمام اعمال غلط را انجام داده و پس از آن که همه را رسوای خاص و عام کرد، عذرمان را بخواهد. همین معامله را دو مرتبه با فروغی و یک مرتبه با مرحوم مستوفی کرد، ولی من هیچ سودای ریاست و پروای معارضه با رضاشاه نداشتم از این رو عطایش را به لقایش بخشیدم. سپس شاه سراغ مستوفی رفته، او هم به اصرار مدرّس و سایر وکلا نخست وزیری را قبول کرد، به شرط اینکه شاه از مجلس تقاضای رأی تمایل به نخست وزیری آینده را بکند. رضا شاه هم برای آخرین دفعه از این سنّت پارلمانی که از زمان ناصر الملک مرسوم شده بود پیروی کرد. (1) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و در هنگامی که «مرحوم مستوفی الممالک می خواست رئیس الوزراء بشود، به منزل من آمد و هر قدر اصرار کرد وزارت خارجه را قبول کنم، سرباز زدم. ایشان وارد کار شدند و پس از مدّتی که اخلاقشان با دیکتاتوری نگرفت، از کار کناره گیری کردند. چرا نظر شاه فقید این نبود که با مستوفی الممالک و امثال او همکاری کند بلکه مقصودش این بود که بجامعه بفهماند، من آن کسی هستم که مستوفی الممالک و امثال او به من تعظیم می کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم مستوفی قبول کرد و طولی نکشید که استعفا کرد و هنگامی که من در سعد آباد، باغ خانم همدم السلطنه خواهرشان رفته بودم، می دانید به من چه گفتند؟ فرمودند« به حاج مخبر السلطنه ( رئیس الوزرای بعد) گفتم من تا چانه ام به گل فرو رفت، شما مواظب باشید تا فرقتان در لجن فرو نرود». مقصود از عرایض و اطالۀ کلام، این است که آنهائی که سنّشان وفق نمی کند، بدانند که در دورۀ دیکتاتوری ( رضا شاه) وزراء، نمایندگان مجلس، نه تنها از شخص شاه بلکه از رئیس شهربانی هم ملاحظه داشتند و آنچه شهر بانی دستور می داد بدون تخلّف اجرا می کردند.خوب به خاطر دارم که در <b>دورۀ پنجم و ششم تقنینیه، هر وقت که دولت لایحه ای پیشنهاد می کرد و نمایندگان نمی خواستند به آن رأی بدهند، موقع طرح آن، سرتیپ محمّد خان درگاهی – رئیس نظمیه </b>- در مجلس حاضر و حضور او سبب می شد که نمایندگان بدون شور و بحث زیاد، لایحه را تصویب کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و همچنین شرفیابی نمایندگان در روزهای دوشنبه به پیشگاه شاهنشاه، از این جهت مقرّر شده بود که در آن روزها شاهنشاه فقط اشاره ای بکنند و آن ها در مجلس لایحۀ دولت را تصویب کنند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با این حال وزرا و وکلا نمی توانند به عنوان نبودن آزادی، خود را تبرئه کنند. چرا که آنها مجبور نبودند کاری را قبول کنند تا این که نسبت به مملکت خیانت کنند.»(2)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نکتۀ شایان ذکر این است که </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- مستوفی، هرچند برای انتخاب وزرایش آزادی عمل داشت، امّا فروغی، انتخاب رضاشاه برای وزارت جنگ بود. فروغی، گرچه نام وزیرجنگ هر سه کابینهی مستوفیالممالک را بر خود داشت، اما چرخ امور این وزارتخانه به ارادهی رضاشاه میگشت؛ هم از اینرو، در مدّت یک سالی که فروغی وزیر جنگ مستوفیالممالک بود، عموماً ـ در اروپا ـ در مأموریت به سر میبرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محسن فروغی ، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ میگوید:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«روزی که پدرم در بارهی استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محول خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینهی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من»<b>.(</b>3)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>2 - مکاتبۀ آقای فروغی با سفارت انگلیس «مورد تکذیب واقع نشده ، کاملاً حقیقت داشته است و در مورد پولهایی بوده که انگلیسیها مبلغی از آن را در موقع جنگ بینالملل در ایران خرج کرده بودند و مبلغی هم از بابت قرارداد 1919به دولتها داده و مبلغی هم از بابت رشوه به وثوقالدوله، نصرتالدوله و صارمالدوله داده بودند، که طبق نامهی فروغی به سفارت انگلیس، انگلیسیها اصل با فرع آن را دریافت نمودند»( 4 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دفاع مدرّس از فروغی و وثوق الدوله به خیال اینکه با حکومت مستوفی می تواند مهار کند ، به نظر من یکی از اشتباهات مدرّس بود ، زیرا بنا بر « مصلحت سیاسی » حقوق ملّت را نادیده گرفته بود . مسئلۀ مصدّق ایستادگی بر« حقوق ملّی » و مخالفت و افشاء کسانی که حقوق ملّی را نا دیده گرفته بود تا درس عبرتی باشد که «رسم خیانت به وطن اندک اندک به جوانان نیز سرایت نکند ». </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی استدلا ل حسین مکّی که «چرا مدرّس به دفاع از کابینه برخاست؟» اینست : مدرّس خوب می دانست که مستوفی داوطلب و مایل به قبول زمامداری نیست و با اصرار او وملّیون دیگر قبول مسئولیت نموده و اگر کمترین فشاری از طرف مجلس یا شاه به او وارد شود قطعاً شانه از زیر بار مسئولیت خالی خواهد کرد. کما اینکه در این دورۀ زمامداری چندین مرتبه کناره گیری کرد و مدرّس و نمایندگان با کمک مؤتمن الملک با اصرار و خواهش مجدداً او را به ادامۀ خدمت وادار نمودند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مدرّس اوضاع آیندۀ مملکت را پیش بینی می کرد که اگر مستوفی کنار برود ، در این صورت معلوم نیست چه کسی زمامدار خواهد شد و چون از رجال متشخّص ملّی که صاحب استخوان باشد و بتواند در مقابل انگلیسها که پهلوی را آورده اند ایستادگی نماید هیچکس دیگری پیدا نخواهد شد قطعاً یک نفر ضعیف النفس و بی اراده ای که هرچه پهلوی بخواهد انجام خواهد داد. روی کار خواهد آمد و مملکت از سیر طبیعی خود خارج شده به طرف خطرناک تری خواهد رفت. بعلاوه مستوفی کسی نیست که به انگلیسها یا روسها امتیازی بدهد ( چنانکه پس از مستوفی با صحنه سازی الغاء امتیاز دارسی قرار دادی ننگین تر از قرار داد دارسی با تمدید مدّت بر ملّت ایران تحمیل گردید)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس با پیش بینی وقایع آینده ناچار برای تقویت مستوفی به دفاع از کابینه برخاست ، با آنکه مدرّس می دانست دفاع از کابینه ای که وثوق الدوله عاقد قرار داد 1919 و فروغی که دردورۀ کوتاه ریاست وزراائی خویش به نفع انگلیس ها سندی امضاء نموده که صد در صد خیانت بوده » است. ( 5 ) </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در آن زمان پاره ای از جراید و نشریات به نطق مدرّس در دفاع از کابینۀ مستوفی شدیداً انتقاد کردند از « جمله روزنامۀ حبل المتین چنین نوشته بود: « ما از بیانات آقای مدرّس هیچ نمی فهمیم چه آقای مدرّس رااز زمانۀ دراز می شناسیم، در مدرسۀ صدر اصفهان خدمت مرحومین آقای میرزا مهدی قمشه ئی و آقای جهانگیرخان مکّرر ایشان را ملاقات نموده، کیفیت ، کیاست و فراست و دانش و بی طمعی و درستکاری ایشان را نیکو می دانیم از این رو خیلی متعجّبیم که دفاع ایشان در این مسئله بر چه پایه است ، عجب تر اینکه آقای مدرّس با اینکه تمام بیانات دکتر مصدّق را تصدیق فرموده بازهم می فرماید چون تیری که آقای وثوق پرتاب نموده به هدف نیامده است نباید او را مقصّر دانسته و ملامتش کرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما فقط آقای مدرّس را به آیۀ « وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ » متوجّه ساخته سئوال می کنیم که اگر نطفه منعقد نگردد یا سقط جنین شود عامل از حدّ شرعی آیا معفو است؟ خودتان بهترمی دانید که اساس سزا و جزا و حدود شرعیه برای عبرت دیگران و بعد از عمل است ورنه سزای قبل از عمل ظلم و قبح شرعی دارد هر سزا و جزائی که عقلاً، عرفاً شرعاً داده شود ، بعد از عمل است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتیکه آقای وثوق این قرارداد را بست هرگز به تصوّراین نبود که سقط خواهد شد. آیا از مدرّس اگر سئوال شود که شما راضی بودید که این قرارداد عملی شود یا نه چه خواهند فرمود؟ علاوه براین همه کس میداند که آقای مدرّس مخالف این قرار داد بود بیانات خودشان هم تصریح می کند که عمل بد بوده فقط می فرماید چون صورت نگرفت عامل را رها باید کرد. آیا کسی می تواند بگوید که صورت نبستن این عمل ازکم بود آقای وثوق بود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای وثوق آنچه باید بکنند در پیشرفت امر کردند وهر تدبیری که بایستی درعملی شدن این قرار داد بنمایند نمودند...»( 6 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>علّت روی کار آمدن کابینۀ مستوفی </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جریان مذاکرات جلسۀ نهم آبان ماه 1304 که با ظاهر سازی قاجاریه را نقرض نمودند، و طرز انتخاب مجلس مؤسّسان و تشکیل آن که هیچیک از رجال مورد اعتماد عمومی و ملّی که همواره از طرف مردم در مجالس مقنّنه انتخاب می شدند، مانند: مستوفی الممالک ، مشیر الدوله ، مؤتمن الملک ، مدرّس ، دولت آبادی و دیگر نمایندگان که با انقراض قاجاریه مخالفت کرده بودند در ان شرکت نداشتند، سلطنت پهلوی را زا لحاظ جریان قانونی بودن وافکارعمومی خدشه دار نشان می داد که انتخابات مجلس مؤسّسان طبیعی و قانونی نبوده است. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>از طرف دیگر خود رضا شاه پهلوی هم با همه ی قلدری و زورگوئی میدانست که چکمۀ او پا پیش گذاشته و قانون عقب کشیده است و. اعتراضات قانونی بر سلطنت او وارد است و درآینده ممکن است موجب ایراد و ناراحتی برای او وجانشینانش گردد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>لذا به خیال خود خواست راه ایرادات وسوسۀ قانونی را سد نماید و تصمیمی گرفت که با روی کار آمدن یکی از زعمای معروف ملّی که همواره مورد اعتماد واطمینان ملّی بودند رخنه های وارده به اساس سلطنتش را پرکرده باشد و وانمود سازد که سلطنت او آنچنان طبیعی است که حتّی مستوفی الممالک هم آنرا قانونی دانسته و بر مسند ریاست دولت نشسته است.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علی دشتی در کتاب پنجاه و پنج در مورد کابینۀ مستوفی چنین می نویسد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« نخست وزیری مرحوم مستوفی المملک ، با آن ارتباط نزدیک و ناگسستنی وی با دستگاه سلطنت قاجاریه ، پس از ارتقا< رضا شاه به تخت سلطنت تعجّب انگیز بود»</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ضمناً پهلوی به فکر افتاد که بموازات روی کار آوردن کابینۀ مستوفی به هر قیمتی شده وادار نماید که سلطان احمد شاه استعفای کتبی خود را نوشته تسلیم نماید. به فروغی که مردی زبان آور و در محاوره و بیان قوی بود مأموریت بدهد که بعنوان مرخصی و رفع خستگی به اروپا رفته و در پاريس با أحمد شاه ملاقات نمايد و مشارٌ إليه را هر طور كه ممكن است تطميع نموده و حاضر سازد كه استعفانامۀ خود را نوشته و تسليم نمايد؛ و در مقابل پولي هم بگيرد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پس از آنكه فروغي با سلطان أحمد شاه ملاقات كرد و تقاضاي خود را به عرض رسانيد، جواب منفي شنيد. فروغي در خاتمۀ تقاضای خود اضافه نمود كه من مأمورم و اجازه دارم كه تا يك ميليون ليره استعفانامۀ آن جناب را خريداري نمايم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
أحمد شاه متغيّر شده اظهار داشت كه:« من حاضر نيستم حتّي به هزار برابر اين مبلغ بفروشم. و تو به ارباب خود از قول من بگو كه اين خيال باطلی است كه كردهای! زيرا من پيش وجدان خود و در مقابل نسلهای آيندۀ ايران سرافرازم كه حتّی حاضر شدم از سلطنت بركنار شوم، ولی خيانت نكردم و جز وظيفهای كه به من محوّل شده بود كار ديگری انجام ندادم و تاريخ قضاوت خواهد كرد كه من بر خلاف ارادۀ ملّت ايران از سلطنت بركنار شدهام.بنابراين اگر استعفا نمايم، مثل اينست كه من رضايت دادهام و سلطنت را حق خود ندانسته ام. لذا اگر تمام دنیا را به من بدهید استعفا نخواهم داد. »</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روز دهم دهم خرداد 1305 مستوفی الممالک را به کاخ سلطنتی دعوت نمود و مدّتی با او مذاکره کرد که ریاست دولت را قبول نموده.» اگر ممکن است مشیرالدوله و مؤتمن الملک را در کابینۀ خود شرکت دهد. ولی مستوفی به معاذیری از قبول زمامداری خود داری و در مقابل اصرار استنکاف نمود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از طرفی ملّیون هم که در مقابل امر انجام شده ای واقع شده بودند در صدد بودند که یکی از ملّیون وطن خواه را که معتقد به حکومت قانون باشد روی کار بیاورند تا جلو تندروی های رضا شاه را گرفته مملکت روی روال قانون اداره شود، اتّفاقاً در همین اوان هم کمیسیونی مرکّب از علماء و رجال تشکیل می یافت تا در بارۀ جلوگیری از تخریب بقای ائمۀ بقیع اقدام نمایند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موضوع پیشنهاد پهلوی به مستوفی مطرح می شود مدرّس با مصلحت بینی و استدلالی که می کند از مستوفی می خواهد که قبول زمامداری کند زیرا ازهر لحاظ به صرفۀ مملکت خواهد بود سایر اعضای کمیسیون هم در خواست مدرّس را تأئید می نمایند، و چون مستوفی مردی محجوب بوده خواهی نخواهی مجبور می شود که قبول نمایند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس در این جلسه ضمن استدلال خود می گوید اگر آقا قبول ریاست دولت را نماید بواسطۀ احترامی که جامعه برای او قائل است می تواند در مقابل پاره ای اعمال خلاف رویّه و قانون ایستادگی نماید و پهلوی هم بواسطۀ احترامی که برای او قائل است و به اوهمواره آقا خطاب می کند قطعاً دست به اعمالی نخواهد زد که موجب ناراحتی او گردیده و منجر به استعفا شود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>ملاقات تیمور تاش با فروغی و استعفای کابینه</b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز14خرداد وزیر دربار به منزل فروغی می رود و در بارۀ استعفای کابینه با فروغی مذاکراتی بعمل می آورد و پس از یک ساعت صحبت قرار می شود که روز یکشنبه 15خرداد فروغی مستعفی شده در کابینۀ مستوفی شرکت نماید ، فروغی که هیچ انتظار نداشت پس از آنهمه تملّق گوئی و خدمت به این زودی کنار برود از قبول عضویت در کابینۀ بعد خود داری می کند ولی بالاخره قرار میشود فعلاً به او مرخصی داده شود تا مدّتی برای استراحت و معالجه عازم اروپا شود. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روز یکشنبه 15 خرداد فروغی به عمارت هیئت وزیران می رود و به اعضای کابینه به استثنای وزیر جنگ و وزیر دادگستری خبر می دهد که فوراً در جلسۀ هیئت وزیران حاضر شوند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از حضور وزراء فروغی چنین می گوید: البتّه آقایان می دانند که این صندلی ها دائمی نبوده و مقام وزارت در تغییر و تبدیل است و این قبیل پیش آمدها طبیعی بوده و باید یک روز مقام خود را به آیندگان تفویض نمائیم. فعلاً ما خوشوقتیم که وظیفۀ خود را در دورۀ مأموریت خود انجام داده و من نیز به نوبۀ خود از اقدامات وزراء و همکاران خود اظهار تشکّر می کنم... من خیلی مایل بودم که مانند معمول اروپا این اوراق و اسناد و مهر ریاست وزراء را مستقیماً تقدیم جانشین خود بنایم ولی فعلاً به آقای جم ریاست وزراء تسلیم می کنم.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>وزراء استعفای کتبی خود را نوشته امضاء می کنند و از عمارت هیئت وزیران خارج می شوند. استعفای فروغی توسّط جراید اعلام می شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>کابینۀ مستوفی </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز چهار شنبه 18 خرداد 1305 ساعت هشت صبح مستوفی الممالک بدربار فرا خوانده میشود و مدّت یکساعت با شاه ملاقات و مذاکره می کند و پست ریاست دولت را قبول می کند و هنگام خروج دستخط شاه بدین شرح صادر و به ایشان تسلیم میشود:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرمان ریاست وزرائی مستوفی </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« جناب میرزا حسینخان مستوفی </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با اعتمادی که به مراتب لیاقت و کفایت شما حاصل است شما را به سمت ریاست وزرائی که از اهم مشاغل دولتی است منصوب و مقرّر می داریم که فوراً اعضای هیئت دولت را از اشخاص ممتحن تشکیل داده معرّفی نمایند که به انجام وظایف خود پرداخته و در جریان امور مملکتی وقفه و رخوتی حاصل نگردد. شاه</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>همان روز چهارشنبه هم رضا شاه برای آنکه وانمود سازد در امور اعضاء کابینه دخالتی نداشته و سفارشی ندارد به سمت قم و ملایر و غرب عزیمت نمود و یکشنبه 21 خرداد مراجعت می نماید.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روز شنبه 21 خردا 1305 مستوفی اعضاء کابینۀ خود را بدین شرح اعلام نمود: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا حسن خان مستوفی الممالک – رئیس الوزراء</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا حسن خان وثوق الدوله - وزیر مالیه </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهدیقلی خان هدایت مخبر السلطنه – وزیر فوائد عامّه </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>محمّد علیخان فروغی – وزیر جنگ</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید حسن تقی زاده - وزیر امور خارجه</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولی تقی زاده قبول نکرد و بجای او علیقلیخان انصاری منصوب شد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>نصرالدوله – وزیر معارف </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج میرزا احمد خان اتابکی – وزیر پست و تلگراف</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منصور الملک – کفیل وزارت داخله</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منصورالسلطنه - کفیل وزارت عدلیه </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز یکشنبه 22 خرداد نخست وزیر وزرای خود را در خانۀ شخصی پهلوی بشرحی که در بالا گفته شد معرّفی نمود.( 7 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>استعفای مستوفی و دورۀ ششم مجلس </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«روز اول شهریور 1305 مجلس شورای ملّی آمادۀ کار شد و مستوفی الممالک طبق معمول پارلمانی پس از رسمیت یافتن مجلس، حکومت باید مستعفی شود تا نمایندگان نسبت به رئیس الوزراء جدید ابراز تمایل نمایند. بنابراین <b>روز </b>5 شنبه سوم شهریور ماه 1305 مستوفی در سعد آباد حضور یافت و ضمن ملاقات اظهار خستگی و استعفای خود را تقدیم نمود . شاه از قبول استعفا خود داری کرد . بعد از مستوفی تمایل مجلس و رضا خان به میرزا حسین پیرنیا ( مؤتمن الملک) که مؤتمن الملک « به هیچ کیفیتی حاضر به قبول زمامداری نشد. به حسن مشیر الدوله هم رجوع کردند که وی هم از قبول مسئولیت خود داری کرد. </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« در ملاقاتی که پیرنیا با مستوفی به عمل آورد و سایر نمایندگان مخصوصاً مدرّس هم با مستوفی ملاقات نمودند بالاخره قرار شد مستوفی قبول مسئولیت نماید. روز 4 شنبه 23 شهریور نزدیک ظهر مؤتمن الملک بوسیلۀ تلفن به مجلس اطّلاع داد که در نتیجۀ مذاکرات مفصّل مستوفی حاضر به قبول مسئولیت شده اند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از وصول این خبر جلسۀ خصوصی تشکیل گردید و در بارۀ زمامداری مستوفی اخذ آراء به عمل آمد و د رنتیجه از طرف نمایندگان با اکثریت 66 رأی در مقابل 12 رأی اظهار تمایل به مستوفی گردید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>زمامداری مستوفی </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز 5 شنبه 24 شهریور مستوفی بدربار احضار و از طرف شاه به وی تکلیف زمامداری گردید و قرار شد ظرف یکی دو روزه کابینه تشکیل و بکار مشغول گردد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستوفی از دربار مستقیماً به منزل میرزا حسن خان پیرنیا مشیر الدوله آمد و در بارۀ عضویت ایشان در کابینه مذاکره و تقاضا نمود که قبول نماید. ولی نامبرده بنا بمعاذیری نپذیرفت و تا حیات داشت دیگر سمتی را نپذیرفت حتّی در دورۀ هفتم هم که جزو لیست کاندیدای دولتی تهران منظور کرده بودند و انتخاب شده بود از قبول نمایندگی هم خودداری کرد و به نوشتن تاریخ ایران اشتغال یافت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستوفی چهاربعد از ظهر همان روز 5 شنبه به عمارت هیئت دولت آمد و چند نفری را که تصمیم داشت دردولت خود بکار بگمارد احضار کرد. بتدریج وثوق الدوله – علیقلیخان انصاری - مهدیقلیخان هدایت و میرزا احمد خان بدر حضور بهمرسانیدند و مذاکراتی در بارۀ برنامۀ کابینه و اعضای دولت به عمل آمد.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>معرّفی [حکومت] به مجلس </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزشنبه 26 شهریور مستوفی در جلسۀ رسمی حضور یافت و هیئت دولت خود را به شرح زیر معرّفی نمود: </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای میرزا حسنخان وثوق - وزير عدليه</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – آقای میرزا حسنخان اسفندياري- وزير ماليه </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – اقای عليقليخان انصاري - وزير خارجه</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- آقای مهديقلي هدايت ( مخبر السلطنه )- وزير فوايد عامّه</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – آقای میرزا احمد خان بدر- وزير معارف</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – اقای میرزا محمد علیخان فروغي- وزير جنگ</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 – آقای میرزا احمدخان اتابکي- وزير پست و تلگراف.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – آقا میرزا محمود خان علامير( احتشام السطنه ) - وزير داخله</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سپس موادّ برنامۀ دولت را در 18 مادّه قرائت نمود.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>قرار شد برنامۀ دولت طبع و توزیع و در جلسۀ سه شنبه مطرح گردد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* طرح برنامۀ [ حکومت] مستوفی در مجلس </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به نقل از جلسۀ 12 مورخ 29 شهریور ماه 1305 – در بارۀ مخالفت بعضی از نمایندگان قبل از اینکه برنامۀ دولت مطرح شود رئیس الوزرا ( مستوفی الممالک ) پشت تریبون رفت و روی واقع بینی که داشت و می دانست که اگر بخواهند با کابینۀ او مخالفت کنند کنار خواهد رفت و پس از وی معلوم نیست که کار ادارۀ مملکت روی چه اصولی خواهد گذشت چنین بیان داشت: (8 ) </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span> مشروح مذاکرات مجلس شورای ملّی – سه شنبه 29 شهریور 1305 - جلسه <b>۱۱</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس ساعت قبل از ظهر بریاست آقای تدیّن تشکیل وصورت مجلس روز شنبه ۲۶ شهریور قرائت وتصویب شد .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس –باحضور هیئت وزرا مقتضی این است که اصول نشامنامه حظ شود سئوالی دارید سئوال کیند جواب داده شود اینمذاکرکرت همیشه درعیبت هیئت وزرا بوده است .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رۀیس الوزرا – چون بنده احتمال میدهم که بعضی از آقایان محترم خصوصاً عموزاده محترم آقای مصدّق السلطنه نسبت به بعضی از آقایان محترم همکارهای من تصمیم داشته باشند که پاره مذاکراتی بفرمایند که بنده آن مذاکرات را اصلاً درمجلس شورای ملّی صلاح نمیدانم لهذا بنام مصالح مملکت از آن آقایانیکه این تصمیم را دارند ومخصوصاً از مجلس شورای ملّی تقاضا میکنم مذاکراتی که عرض کردم بعقیده بنده هیچ مطابق مصالح مملکت نیست که دراینجا مطرح شود، صرف نظر فرمایند وداخل دستور وحلّاجی پروگرام دولت بشویم .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –وارد دستور شویم ؟</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جمعی از نمایندگان –بلی .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – دستور پروگرام هیئت دولت است، شور درکلّیات است، آقای مصدّق قبلا اجازه خواسته اند.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق –درتعقیب فرمایشات حضرت آقای رییس الوزرا بنده هم صلاح مملکت را دراین میدانم ... که نسبت به بعضی از اعضا کابینه متوحّش است اطمنینان بدهند که درآتیه عملیات گذشته تکرار نشود ودرآتیه تمام اعضا کابینه به مملکت خدمت خواهند کرد .چون شخص بنده وهمقطارهای محترم بنده، آقایان نمایندگان غیر از اینکه بمملکت وافراد آ ن خدمت کنند نظر دیگری ندارند. ولی اگرحضرت عالی این اطمینان رابه مجلس شورای ملّی نمی دهید هیچ کس نمی تواند حقّ نطق را از یک وکیلی سلب نماید. بنده وکیل ملّت هستم و بنام وصلاح ملّت و مصلحت مملکت هرچه راصلاح بدانم عرض خواهم کرد وفقط چیزیکه بنده را قانع خواهد کرد، آن است که آقای رئیس الوزرا برخیزند وبفرمایند؛ اشخاصی که سابقاً یک خطاهای سیاسی کرده اند، و به خطاهای خودشان متوجّه شده اند ودیگر آن خطاها را تکرار نخواهند کرد ومن هم از این نظر بوده که آنها را داخل کابینه خودم کرده ام واگر غیر این باشد، بنده تصوّر نمی کنم که یک کابینه که یک عدّه ی آن به مملکت معتقد باشند ویک عده ی آن نباشند، دردنیا تشکیل شود. در ممالک اروپا درمواقع فوق العاده یک کابینه هائی تشکیل میشود که آنها را میگویند «کوالسیون» یعنی اشخاص مختلف المسلک از احزا ب مختلفه وارد درکابینه میشوند که بواسطۀ نفوذ آنها کابنیه قوّت فوق العاده پیدا کند و بتواند کاری کند. ولی هیچوقت یک کابینه تشکیل نشده است که یک عدّه به مملکت علاقه مند باشند و یک عدّه نباشند. بنده باز تکرار میکنم که اگر آقای رئیس الوزرا این اطمینان را میدهند کاملاً موافقت میکنم والّا اگرغیراز این باشد وحقّ نطق را از من بگیرند استیضاح میکنم .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس الوزرا – بنده احساسات وطن دوستی عموزاده عزیزم آقای مصدّق السلطنه را تحسین وتقدیر میکنم وخاطر نشان میکنم با اینکه نمی خواهم وارد یک مسائل بشوم وصلاح هم نمی دانم ورود درآن گونه مسائل را همین قدر به طور سر بسته عرض میکنم، خوب است آقای دکتر مصدّق وآقایان که قدری توجّه بمواقع گذشته بفرمایند وبیش از این نمی خواهم وارد دراین قضیّه بشوم، چون اصلاً صلاح نمی دانم این مبحث درمجلس مطرح شود وراجع به اطمینانی که فرمودند البتّه اگربنده بههمکارهای خودم اطمینان نداشتم، مسئولیت تمام اعمال آنها را دردوش خودم بعهده نمی گرفتم. البتّه به همکاری خودم آن آقایان را دعوت نمی کردم. لذا بنده کمال اطمینان را نسبت به همکارهای خودم دارم ومسئولیت اعمال آنها را کاملاً بعهده میگیرم واز این حیث کاملا به آقایان اطمینان میدهم .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –آقای مدرّس (اجازه (</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>- آقای مدرّس بطرف کرسی خطابه حرکت کردند </div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر عدلیه –عرض بنده مختصر است اجازه بفرمایید بنده یک توضیحی بطور اختصا ص عرض میکنم اگر چه خارج ازترتیب شد. عقیدۀ بنده این بود که آقای دکترمصدّق وسایر آقایان هرچه دارند نسبت به کلیه افراد کابینه مخصوصا نسبت به بنده بفرمایند .اطمینانی که قبل از وقت از عملیات آتیۀ بنده دادند صحیح نیست وایرادی واعتراضی دارند بفرمایند بنده هم جواب عرض کنم وبالاخره معلوم شود بنده صلاحیت نشستن روی این کرسی را دارم یا ندارم .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس –حالا اگر آقای دکتر مصدّق حرفی دارند بفرمایند تا جواب داده شود، اجازه بنده محفوظ است (از پشت کرسی خطابه طرف صندلی خودشان رفته جلوس نمودن)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <strong>نطق دکتر مصدّق</strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق – بنده هیچ نمی خواستم روزی بیاید که درمقابل پروگرام کابینۀ حضرت آقای مستوفی الممالک ذرّه ای مخالفت نمایم ولی متأسّفانه تشکیل این کابینه از ابتدا طوری شده، بنده با آن موافق نبودم واکنون هم درپروگرام آن نمی توانم موافقت نمایم. پروگرام یعنی تعیین خط مشی دولت، پروگرام یعنی پیش بینی امور مفید وممکن الاجرا. هیچ پروگرامی قاعدتاً بد تهیه نمی شود ولو اینکه پیشنهاد کننده نیت خوب نداشته باشد. بلکه معمولا پروگرامها پراز موادّ مشعشع ودرخشان. لذا بنده به پروگرام آنقدر اهمّیت نمی دهم که درمجریانش قضاوت مینمایم. اگر پروگرامی عالی نباشد چه مجریان آن متخصّص وصلاحیت داشته باشند، نتیجه فوق مطلوب خواهد شد. بر خلاف اگر پروگرام از آن بهتر نباشد ولی مجریانش بصیرت وصلاحیت نداشته باشند، اجرای آن مفید واقع نمی شود و گاه بر خلاف مطلوب نتیجه می بخشد. درممالک خارجه هر وقت وضعیات فوقالعّاده ای باشد کابینۀ دولت از اشخاص مختلف المملکت تشکیل می شود تااینکه نظریات احزاب سیاسی دریک جا مرکزیّت یافته وبواسطۀ اجتماع نمایندگان قوای مختلفه اجرای پروگرام سهل ومملکت از بحرانهای سیاست نجات یابد ولی دیده نشده که کابینه از اشخاصی تشکیل شود که بعضی به ترّقی وتعالی مملکت عقیده مند بوده وبعضی نباشند. معلوم نیست که درچنین کابینه، مسئولیت مشترکه چگونه محفوظ وپروگرام چطور اجرا میشود؟ کدامیک از این دودسته نظریات دیگری را تعقیب می نمایند. درجلسۀ قبل بنده میخواستم که عدم موافقت خود را نسبت بدونفر از اعضا کابینه؛ آقای وثوق الدوله وآقای فروغی عرض نمایم. نسبت به آقای وثوق الدوله این فرمایشاتی که آقای رئیس الوزرا درحضورشان نمودند، عرض نمی کنم. فقط امروز نسبت به آقای فروغی نظریات خود راعرض مینایم؛ آقای فروغی که به سمت وزرات جنگ معرّفی شدند مرتکب اعمالی شده اند که بعضی را درموقع عرض می نمایم و دراین جلسه فقط بدومراسله که مطابق اطّلاعات من به سفارتخانه های دول مجاور نوشته اند میپردازم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّل – مراسله ایست که بسفارت دولت شوروی نوشته .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موافقت درقضاوت دعاوی اتباع آن دولت درادارۀ محاکمات وزارت خارجه اظهار نموده بعبارت آخری عهد نامۀ ترکمن چای وبر قراری کاپیتولاسیون را تجدید نموده است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا سید یعقوب – هیچ صحیح نیست .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عراقی – بی ربط صرف است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک نفر از نمایندگان – باید حبس کرد کسی که اینکار را کرده است </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق بی مناسبت نیست عرض کنم درپنج سال قبل روزیکه بنده بخدمت وزارت مالیه مفتخر شدم اجاره نامه دیدم که بر طبق تصویب نامۀ هیئت وزرای وقت تجارتخانۀ دولت شوروی میخواست بانک استقراض روس راکه دراوّل ایام بر طبق عهدنامه بدولت ایران رسیده بود ماهی پانصدتومان اجاره نماید. بنده از امضا خودداری نموده ودرجواب سئوال نمایندۀ مختار گفتم که تصرّف بانک ممکن است موجب سوء تفاهم شده ومردم چنین تصوّر کنند که عهد نامۀ ایران وروس فقط درباغ سبزی است که میخواسته قبل از تمام دول باب شناسائی وروابط را با ایران باز نماید. چون نمایندۀ مختار شخص منصفی بود تجدید تقاضا نکرده و قضیه را بلاتعقیب گذاشت. حال معلوم میشود که مطلب همانطور هائیست که گفته شده زیرا بعضی از فصول این عهدنامه اجرا نشده و دربعضی هم مکاتباتی شده از آن جمله مراسله ای است که عرض شد. سابقاً هروقت در خصوص کاپیتولاسیون مذاکره میشد می گفتند که چون ایران قانون اجرای دولتی ندارد دول مسیحی نمی خواهند اتباع خود را تسلیم قضات محاکم شرع نمایند ومتعذّرند که دراین قبیل محاکم بواسطه احساسات مذهبی ممکن است بیطرفانه حکومت نشود. حال می بینیم که بعد از انعقاد عهد نامۀ ایران وروس بااینکه قانون جزا تصویب نشده بود، روسها به نسخ کاپیتولاسیون راضی شدند. ولی درکابینه فروغی بااینکه قانون جزا هم از کیمسیون قوانین عدلیه گذشته بود از فروغی نوشتۀ بر قراری کاپیتولاسیون گرفته اند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان –(با همهمه ) آنطور نیست. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زوّار –فروغی باید تسلیم دارمجازات شود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوّم مکاتبه ایست که فروغی باسفارت انگلیس نموده ودرآن قریب بیست کرور تومان دعاوی آن دولت رانسبت به ایران تصدیق کرده است حقیقت چقدرمعامله خوبست که بعضی برای اختناق و فروش ایران پول بگیرند وآقای فروغی اصل را با فرع تصدیق نماید اگر درسایر ممالک وزیر با هیچ سفارتی مکاتبه نمی کند و بهیچ سفارتی سند نمی دهد مگر اینکه بعد از تصویب مجلس باشد. متأسّفانه دراین مملکت فروغی وامثالش اوّل ممضی این قبیل نوشتجات میشوند تابعد مجلس تصویب نماید. بعبارت اخیر اوّل ریش دولت را بدست می دهند تا ریش ملّت هم بعد بدست آید. فروغی چون تصوّر مینموده که وزرای کابینه اش موافقت نمایند مطابق اطّلاعات من این نوشتجات را بدون اطّلاع آنها صادر نموده ، چناچه غیر از این است آقایان نمایندگان که درکابینۀ ایشان وزیر بودند و امروز درمجلس حاضرند تکذیب فرمایند ، چی سبب است که تا آ ن درجه درخیانت تجاهر نماید؟ </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعقیدۀ بنده جهل آن کسانیکه مدّعی تجدّدند واز آن بوئی بمشامشان نرسیده ورویّه ورفتار آن اشخاصی که بوطن خواهی ومملکت دوستی معروفند، ولی امتیازی بین فروغی و غیر او نمی گذارند، پس جهل است که مرا اسیر میکنند و این رویّه است که خادم را بیچاره و مأیوس می نماید والّا به فروغی میگفتیم هیچکس نمی تواند اسلام را بغیر اسلام درشرایط غیر متساوی بگذارد. به این معین که اگر مسلمی درروسیه خلاف نمود، روس ها اورا بدار بزنند. ولی اگر یک روسی درایران عملی خلاف قانون اسلام نمود، محاکمات وزرات خارجه در دفترخود یاد داشت نموده و اورا بروس ها به قانون شرع عقیده ندارند، تسلیم کند که درروسیه هر طور خواستند رفتار نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چون ما نمی خواهیم نه فرمایش رسول خدا را اجرا نماییم که میفرماید (الاسلام یعلو ولا یعلی علیه ) و له تشخیص امرا را از نظر قوانین بین المللی داده و درنتیجه حیثیات اسلام وایران را حفظ کنیم. فروغی را بعد از این اعمال در رآس قوای دفاعیه مملکت قرار میدهیم که بااین عقیده حافظ و مدافع مملکت باشد و درآتیه صلاح خود را دراین رویّه ورفتار بداند واگر دفعۀ دیگری به ریاست وزرا رسید، آخرین چوب حراج را زده باشد. کما اینکه از اوّل عصر جدید ایران تاکنون فروغی بواسطۀ همین اوصاف ضرری ندیده وهمیشه درکار بوده و بلکه گاهی هم مثل امروز غیر از وزارت یکی دوکار دیگر هم ریاست دیوان تمیز و ریاست مدرسۀ حقوق را ذخیره نموده که اگر از مقام وزرات کناره جویی کرد تا از مملکت از آثار وجودی ایشان مستفیض شود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مکاتبات فروغی چون مخالف عهد نامۀ ایران و روس و بر خلاف قانون اساسی است بنده بآنها وقعی نمی گذارم وکان لم یکن میدانم </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
.جمعی از نمایندگان –صحیح است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[ پس از نطق دکتر مصّدق هم سفارت شوروی و هم دولت وجود چنین مراسله ای راکه بر قراری کاپیتولاسیون است تکذیب کردند. بنابراین از بقیۀ بیانات دکتر مصدّق در این مورد صرف نظر می شود.( حسین مکّی – تاریخ بیست ساله ایران – ج 4 – ص 150 )]،<b> </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
[توضیح اینکه - مستوفی رئیس الوزراء در جلسۀ 12 – 31 شهریور 1305 در بارۀ قضیۀ «کاپیتولاسیون» تکذیب کرد و گفتند: چون درضمن بیانات پریروز آقای دکتر مصدّق اشاره به یک مراسله فرمودند که آقای فروغی به سفارت روس نوشته اند که آن مراسله یک لطمه وارد میاورد وقضایای کاپیتولاسیون را تجدید میکند. بنده این اطّلاعی را که ایشان دارند به هیچوجه ندارم وبه هیچوجه همچو چیزی گمان نمیکنم باشد وامروز هم کاپیتولاسیون به هیچوجه ما بین ایران وروسیه برقرار نیست واتباع روسیه را هم درعدلیه محاکمه میکنند و بنده هم به هیچوجه اطّلاع ندارم که کاپیتولاسیون ما بین ایران وروسیه بر قرار نیست. و چند کلمه هم راجع به فرمایشات آقا، ایشان که فرمودند (دولت دراین باب قصور کرده ) با اینکه نمی خواهم در فرمایش ایشان صحبت کنم با کمال ادب عرض میکنم اینطور نیست وبه هیچوجه دولت دراین مساله قصوری نکرده است وبا کمال جدّیت مشغول اقدام بوده وهست.] </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق – فقط از آقای رییس الوزرا سئوال مینمایم که آیا آدم بیکار صحیح العمل وطن دوست درمملکت نیست که باید فروغی درمسافرت هم وزیر بوده واز حیثیات این مقام استفاده نموده وحقوق آن را دریافت نماید ؟ آیا این رویّه مشّوق خیانت است ؟وآیا این طریقه وطن خواهان را مأیوس نمی نماید .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما نسبت به آقای وثوق الدوله که درصدرقوه قضائیه واقع شده اند بی مناسبت نیست عرض کنم وقتی که بنده درشیراز بودم روزی قونسول انگلیس برای امور اداری نزد من نشسته بود، از آقا سید ضیا الدین بیانیه رسید. پرسید چه نوشته؟ گفتم که قرار داد را لغو کرده است. خندید وگفت درانگلیس یک ضرب المثلی است که میگویند گربه مرده را کسی چوب نمیزند، قرار داد مرده بود وحاجت لغو کردن نبود. بنده هم چون نمی خواستم بگربه مرده چوب بزنم، میخواستم که مطلقاً آنرا فراموش نمایم وفقط ازفاعل و مؤسّس قرار داد اطمینان حاصل نمایم که درآتیه دراین خطوط نباشد، لذا یکی از شب های اخیر که آقای رییس الوزرا بمنزل من آمدند وفرمودند که با آقای وثوق الدوله مخالفت نکنم. عرض کردم بشرط اینکه آقای وثوق الدوله هم درمجلس اظهار ندامت فرمایند. درجواب من فرمودند عقیده ایشان این است که قرارداد درصلاح مملکت بسته شده، حاضرند که درمجلس از این عقیده دفاع نمایند. عرض کردم عقیدۀ ملّت ایران که خود حضرت عالی یکی از افراد هستید غیر از این بود وخواهد هم بود. بنابراین فرمایش حضرتعالی را نمی پذیرم و نیز برای اینکه مخالفت من حمل بر غرض نشود حاضرشدم که اگر آقای وثوق الدوله خجالت دارند، آقای رییس الوزرا با حضور ایشان درمجلس فرمایشات بفرمایند، باز بمقصود نرسیدیم و دراین اثنا اشخاص مختلف با بنده مذاکراتی نمودند، بعضی را عقیده این بود که اگر مجلس با شما موافقت نکند تصدیق ضمنی قرار داد است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جمعی از نمایندگان – اینطور نیست .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق – صلاح ومقتضی نیست که مذاکره شود وبرخی می گفتند این مطلب را باید موضوع هویت مجلس قرار داد واقعاً اگر اعضای این مجلس که اکثریت آن از وکلای دورۀ چهارم و بیان حقیقت را امضا نموده اند، بازهم به استقلال ایران علاقمندند، استقامت می کنند وعقیدۀ خود را درصلاح مملکت اظهار می نمایند. بنده هم چون نمی توانستم مخالفت خود را بدون دلیل استرداد کنم و بوطن پرستی تمام اعضا مجلس اطمینان دارم وعقیدۀ اخیر موافقت واعتراضات خود را نسبت بقرارداد ودفاع آن عرض مینمایم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک اعتراضات من : جریدۀ ستارۀ ایران درجواب لایحۀ دفاعیۀ ایشان درتاریخ ۲۵و۲۹ رمضان ۱۳۳۵،۱۵ فقره تصویبات وامتیازاتی که از زاده های ایام فترتند درشماره ۱۴و۱۵ خود منتشر ومی نویسد؛ تقریباً تمام آنها به امضای آقای وثوق الدوله بوده و بدون اینکه از مسئولیت ایشان بکاهد، دومسئولیت متوجّه مشارالیه میسازد؛ یکی مسؤلیت اختصاصی که بسمت وزیر امورخارجه امضا کرده، دیگر مسئولیت اشتراکی که درقانون اساسی مصرح است. اگر آقای وثوق الدوله مدّعی است بعضی از این امتیازات امضای او نبوده، آیا میتوان منکر شد که مقتضی از این امتیازات امضای اونبوده که مقدّمه وزمینۀ آنها درزمان وزارت او حاضر وفراهم نشده است؟ احصائیۀ امتیازات اعطا شده بخارجه درغیبت مجلس بخوبی معلوم می نماید که فروش ثروت طبیعی ایران درزمان مشروطیت بیشتر به دلّالی ماهرانۀ وثوق الدوله انجام یافته واز آنجا که وقوع اتّفاقات مکرّر فلسفه محال بوده، عقل تصدیق نمی کند که طبیعت وتصادف بطور تکرار یک فرد را بدون ارادۀ او دریک موقعیت مخصوص قرار دهد، به بداعت نظر معلوم میگردد که تصادف تقاضای امتیازات یازمان وزارت وثوق الدوله بلکه بی اطّلاع او نبوده ومسلّماً قضا کنندگان از مساعدت وهمراهی وثوق الدوله اطمینان داشته اند که از موقع استفاده نموده ودرآن اوقات تقاضای امتیاز کرده اند وشاید میدانسته اند که وثوق الدوله هوادار منطق اگر من نکنم دیگران خواهند کرد "بوده وبلندی نظر وعلوّ همّتش منابع ثروت طبیعی مملکت را چندان بزرگ ندیده ومهم نشمرده وحاضر شده است یکی را بعد از دیگری فدای استقلال مملکت سازد واین عملیات مکرّر را ارتکاب اقلّ المحظورین خوانده ومجاز داند وثوق الدوله میگوید بنام سلامت وطن امتیازات داده شده! این ادّعا شبیه به این است که طبیبی بنام سلامت بیمار اعضای اورا یکی یکی قطع کرده وتمام خون او را بگیرد. چنانکه هنوز از خاطره ها محو نشده که یک روزی همین طبیب حاذق رأی بشقاقلوس بودن حسّاس ترین عضو ایران (آذربایجان ) داده وتصریح فرمودند که این عضو فاسد باید قطع شود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا حسنخان وثوق وزیر عدلیه – این مزخرف است هیچ کس همچوحرفی را نزده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا عبدالله خان معتمد – این وقاحت است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – خطاب به میرزا عبدالله خان معتمد – مردکه چرا توهین میکنی نمیگذاری حرف بزنند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا عبدالله خان معتمد – بنده اخطار دارم، این شخص شرف مرا برده است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – بنده اخطار دارم، معتمدالسلطنه بناطق توهین میکند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(صدای زنگ رئیس – دعوت بسکوت )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای وثوق الدوله عمداً سهو میکنند که دادن امتیازات را مانع انجام سایر تقاضا های اجانب قرار میدهند. چه تجربه ومخصوصاً درزمان مشروطیت که خود وثوق الدوله غالباً مصدرامور بوده ثابت کرده که تسلیم محرّک طمع بیگانگان ومایۀ تجّی آنها است. فقط مقاومت یک دولت است که میتواند حدّی به تقاضاهای غاصبانۀ دول مجاور بدهد. این است مندرجات جریدۀ مزبورۀ که درآن تاریخ منتشر شده وچون بنده تکذیبی نسبت بگفته های آن ندیدم عرض مینمایم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر عدلیه – جوابش هم درجراید همان روز بود شما ضبط نفرموده اید .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق – چنانچه مطابق واقع نیست تکذیب فرمایند. کمااینکه خود بنده هم چون مدّتی ایران نبودم، نمی دانم آقای وثوق الدوله چه وقت و درچه هیئت رأی بشقاقلوس بودن آذربایجان داده است. شایعات کذب قدری زیاد است که من تا مدرک نباشد به هیچ چیز یقین نمی نمایم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از جمله تصویبات وامتیازاتی که جریدۀ ستارۀ ایران به آقای وثوق الدوله نسبت داده (۱) قرار داد ۱۹۰۷ راجع به منطقۀ شمال وجنوب است که بمذاکراتی که درمجلس اوّل نسبت به قرار داد مزبور شده ومحمّد علی میرزا هم آن را نشناخت آقای وثوق الدوله درزمان وزارت خارجه خود آن را تصدیق نموده اند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(۲) امتیاز راه آهن جلفا واز هر طرفی ده فرسنگ امتیاز معادن آن وامتیازات راه آهن از جلفا بدریاچۀ ارومی .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(3 ) امتیاز معادن حوزۀ بحرخزر به خوشتاریا .که اهمّیت این امتیازات تا درجه ای بود که روسها از الغای آنها درعهد نامۀ ایران و روس منّت عظیمی بملّت ایران گذارده اند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(4 ) شناختن پلیس جنوب وغیره وغیره که بعد بالاخره این معالجات رابرای سلامت وطن کافی ندیده و تسلیم بلاشرط آنرا بوسیلۀ قرارداد ۱۲ ذیعقده ۱۳۳۷ که مطابق است ۱۷ اسد ۱۲۹۸ و۹اوت ۱۹۱۹ میلادی اصلح دانسته اند وچون جزائیون معتقدند که اگر کسی چند فعل خلاف نمود، باید اورا برای فعلی تعقیب کرد که مجازاتش درقانون بیشتر باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنده به بزرگترین خیانتی که ایشان مرتکب شده اند می پردازم که قرارداد است. قرار داد یعنی تسلّط دولت مسیحی به دول مسلمان و بزبان وطن پرستی امارت ملّت ایران. عقیدۀ ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم وپیغمبرخاتم صلی الله علیه وآله وسلم پادشاه اسلام است وچون ایران مسلمان است لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی وهر مسلمان شرافتمند، فرض است که دراجرای فرمودۀ پیغمبر خدا که میفرماید (الاسلام یعلو ولایعلی علیه )از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد عالم دیانت وایرانیت را روحی تازه دمیده وچنانچه مقلوب ومقتول شد درراه خدا شربت شهادت را چشیده است. « وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ » .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای وثوق الدوله برای اینکه تیرشان خطا نکند به خلاف اصل ۲۴ قانون اساسی که میگوید "بستن عهدنامه ومقاوله نامه ها اعطای امتیازات (انحصار ) تجارتی وصنعتی وفلاحتی وغیره اعمّ از اینکه طرف داخله باشد یا خارجه باید به تصویب مجلس شورای ملّی برسد. قبل از تصویب برخلاف این اصل است زیرا تصویب مجلس یک امر تشریفاتی نیست که درموضوع مؤثّر نباشد بلکه برای این است که مقاوله نامه های مضررا رد کند واعتبار ندهد، هرگاه قراردادی قبل از تصویب مجلس اجرا شد ومجلس آنرا رد نمود وخسارتی متوجّه طرف قرار داد شد، جبران خسارت باکی است ؟ آیا امضا کنندگان باید جبران کنند یا طرف قرار داد میتواند باعتبار امضای وزرا خسارت را از دولت بخواهد ؟ به این لحاظ هیچ قراردادی بدون تصویب مجلس شورای ملّی معتبر نیست وسندی هم که اعتبار ندارد نمی توان آن را اجرا کرد. توضیحاتی عرض میکنم که فایده قرار داد آنقدرمحرز شده بود که حتّی درآن تصویب مجلس هم قید نمودند وباز برای اینکه تیرشان کارگر شود، به غصب حقوق ملّت مبادرت کرده درانتخابات مداخله وعدّه ای از وکلای مجلس رااز نظر تصویب قرار داد تعیین نمودند. چقدرفرق است بین سپهسالار و وثوق الدوله که از سپهسالار وقتی دولتین تقاضای بر قراری کنترل نمودند با اینکه دارای معلومات وثوق الدوله نبود، نوشته کنترل را بنوشتن عبارت بواسطۀ فورس ماژر امضا میکنم. طی نمودن مراحل اداری طوری بی اثر کرد که از او صرف نظر کردند وبرای تحصیل اسناد دست توسّل بدامان وثوق الدوله دراز نمودند. ولی آقای وثوق الدوله تمام هوش ومعلومات خود را صرف نمودند که یاچیزی بخارجه ها ندهند ویا اگر میدهند طوری شود که مؤثّر باشد، ازاین رو نظریه اقداماتی قبل از قرارداد وبعداز قرار داد فرمودند که بر خلاف قانون واخلاق ومصالح مملکت بود. آقای وثوق الدوله درتمام ادوار زمامداری خود ضربۀ مهمّی به اخلاق مملکت وارد نمودند، اخلاق حافظ نظام اجتماعی است. چنانکه جاذبه حافظ نظام عالم است. خاتم انبیا (ص) نتیجه منحصر بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق میشمارد. «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» وقت بزرگترین بعثتها نتیجه اش تتمیم اخلاق کریمه باشد. البتّه حاکی است که کلّیۀ ادیان دنیا ثمره وجدوای منحصر شان همین بوده است، آیا یک نظر اجمالی بکلیۀ کتب آسمانی و کلیه قوانین الهی درهر عصر وهر زمان این اصل را نشان نمی دهد و آیا تضییع وفساد اخلاق عموم مخالفت بین یاتمام ادیان نیست وآیا بواسطه و فساد اخلاق احزاب و اجتماعات همان احزاب و اجتماعاتی را که همیشه با اختلافات مرامی در مقابل منافع عمومی ووطنی ودینی مثل نفس واحد ایستادگی کردند متلاشی ننمودند؟ آقای وثوق الدوله اگر به هیچ قانونی معتقد نباشند آیا می توانند قانونی را که خودشان امضا نموده اند تردید نمایند؟ چه ماده ۲۵۸ قانون جزای عرفی می گوید هرکس بدون حکمی از مقامات مقتضیه و خارج از مواردی که قانون جلب وتوقیف اشخاص را تجویز نموده شخص را توقیف یا حبس کند یاعنفا در محلّی مخفی نماید، محکوم بحبس غیر دائم باقی خواهد بود "که اقلّ مدّت سه سال و اکثر پانزده سال است در اینصورت با دستگیری هفده نفر از معترضین اعمال ایشان درمجلس روضه خوانی و درخانۀ خدا یعنی مسجد شیخ عبدالحسین خارج و تبعید و حبس چندمین ماهۀ آنها درحبس قزوین که مقصودشان تهدید جامعه برای زمینۀ عقد قرار داد بود، مخالف قانون نیست. توضیحاً عرض میکنم که تبعید شدگان وثوق الدوله به قزوین همه صاحب یک نیّت نبوده اختلاط اشخاص مختلف العقیده از نظر مشوب نمودن اذهان عمومی بود که افکار عمومی در قضاوت اشتباه نماید و اعتراض اشخاص وطن پرست را مثل مخالفت بعضی که از نظر اغراض بود بشمارد .و همچنین تبعید چهار نفر از وزرا یعنی مرحوم ممتاز الملک وآقایان <b>محتشم السلطنه و ممتاز الدوله و مستشارالدوله و آقای حاج معین التجار بوشهری که از معترضین قرار داد بودند و حبس آنها برای مدّت مدیدی در کاشان بر طبق کدام حکم و قانون بوده است؟ همان تبعید و حبسی که ایرانیان را در ممالک اروپا مفتخر و سر بلند نمود و کمر قرار داد را شکست</b> .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّه ی۱۵۹ قانون جزای عرفی می گوید:« هریک از رؤسا واعضا واجزاء ادارات و محاکم عدلیه که برای انجام امری که از وظائف آنان بوده ولی قانوناً رسومی به جهت آن مقرّر نشده وعده یا تطمیعی را پذیرفته ویا هدیه و تعارفی را قبول نماید اگر چه انجام آن بر طبق حقّانیت بوده از حقوق ملّی محروم میشود و بعلاوه محکوم است برتعارفی که قبول کرده است و در مقابل هر یک تومان تعارفی که گرفته یا وعده باو داده شده است، محکوم بیک روز حبس قابل ابتیاع خواهد شد. درهر حال مدّت حبس او کمتر از شش روز نباید با شد. بر طبق مادّۀ ۱۶۰کلّیۀ اشخاص دیگری که مرتکب این اعمال شوند از یکسال الی سه سال محکوم بحبس تأدیبی ومعادل آنچه که درمادّۀ قبل ذکر شد حبس قابل ابتیاع خواهند گردید و بعلاوه بعد از اتمام مجازات حبس از مجازات حبس از پنج سال الی ده سال از حقوق مذکوره درمادّۀ ۲۷ که یکی از آنها عضویت مجلس شورای ملّی وانجمنهای ایالتی و بلدی[ولایتی ] است محروم میشوند . آیا پولهائی که برای دادن امتیازات و قرارداد به ایشان رسیده موجب نیست که ایشان را به مجازات این موادّ محکوم واز حقّ وکالت محروم نبایدکرد؟ بی مناسبت نیست عرض کنم مرحوم ممتازالملک کسی بود که هدیه خوشتاریارا بمعارف اعطا نمود و راز نهانی را آشکار کرد. آیا وثوق الدوله مشمول مادّۀ <b>۷۲</b> نیست که میگوید هر گاه شخصی با دول خارجه یا مأمورین آنها داخل دراسباب چینی شود، یا آنهارا بخصومت یا جنگ بادولت وادار نماید یا وسایل آنرا برای آنها فراهم آورد محکوم به حبس دائم درقلاع خواهد گردید. حکم مزبور مجری خواهد بود، ولو آنکه اسباب چینی او مؤثّر واقع نشود؟ آیا مذاکرات دار السینگ وزیر خارجۀ دول متّحدۀ آمریکای شمالی در پاریس تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۱۹ که اینطور گفته، آمریکا بیهوده کوشش کرد که هیئت ایران درپاریس درانجمن صلح حضور بهم رساند ومطالب ومقاصد خود را اظهار نماید وحتّی سعی نمایندگان ملّیون ایران هم درپاریس برای مذاکره با لرد کرزن بجائی نرسد، دراین اثنا سفیر انگلیس درتهران بایک دستۀ کوچک سیاسیون یک عهد نامۀ مخفی بست، این دستۀ کوچک سیاسیون فوراً پس از عقد صلح اداره امور را بدست آورده بودند وهیئت ایرانی که در پاریس بود از کار افتاده و منحل شد خلاصه یک بازی خطرناک و محرمانه درآورده شد (ترجمۀ روزنامه کاوه غره جمادی الاخره ۱۳۳۸ مطابق با ۲۲ ژانویه ۱۹۲۰ ) کاشف اسباب چینیی است که به موجب این مذاکرات دستۀ کوچک سیاسیون قرار داد را قبلا مخفیانه بسته اند ولی چون زمینۀ ابراز حاضر نبود در نه اوت ۱۹۱۹ آن را افشا نموده اند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وآیا ابلاغیۀ سفارت آمریکا که بر طبق تلگراف وزارت خارجۀ دول متّحده درتاریخ ۱۳ ذی حجه۱۳۳۷ مطابق نهم سپتامبر درتهران منتشر شده ، اسباب چینی نیست ؟ اینک عین تلگراف قرائت میشود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت اتازونی سفارت امریکا بشما تعلیم میدهد نزد زمامداران ایران واشخاص علاقمند این مسئله را تکذیب نمایید که دولت اتازونی از مساعدت نسبت به ایران امتناع ورزیده است آمریکا همواره علاقۀ خود را برای سعادت ایران به طرق بسیار اظهار وابراز داشته نمایندگانی که از طرف اتازونی درکمیسیون صلح پاریس عضویت داشته اند مکرّر کوشش ومجاهدت کرده اند. سخنان نمایندگان ایران را درکنفرانس صلح مورد استماع قرار دهند. نمایندگان آمریکا متعجّب بودندچرا مجاهدات آنها بیش از این به تقویت ومساعدت تلقّی نمی شود لیکن اکنون معاهدۀ جدید معلوم می دارد که به چه علّت آمریکاییها قادربودند سخنان نمایندگان ایران را باصغا برسانند ونیز معلوم میگردد که دولت ایران درطهران را با مساعی نمایندگان خود درپاریس مساعدت وتقویت کافی نزد دولت اتازونی معاهدۀ جدید ایران وانگلستان راباتعجّب تلقی می نماید. معاهدۀمزبور معلوم میدارد با وصف آنکه نمایندگان ایران درپاریس علناً و مؤکّداً طالب مساعدت وهمراهی آمریکا بودند، ایران دراین زمینه مایل به کمک باتقویت آمریکا نمی باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تهران - سفارت آمریکا</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیا اشخاص اسباب چین بخط ومهر خودسند میدهند که درمحاکمه مدرک باشد ؟ بطور خلاصه بااینکه آقای وثوق الدوله میدانستند اگر آبادی مملکت بدست ملل دیگر برای اهل مملکت مفید بود، هر ملّتی برای رفع زحمت وجلب فایده که یکی از اصول مهمّۀ اقتصادی است، اجنبی را به خانه اش دعوت میکرد واگر رقیب خوب بود، هیچ ملّتی نمی خواست بعد از اسارت یا جنگهای خونین وتلفات سنگین طوق رقیب را رها نماید – و یا اینکه دیده اند اگر کسی ده خرابی راخرید وآباد کرد نسبت به مالکین سابق خوش بین نیست وهیچوقت نمی خواهد که آنها بابی از ابواب شرایع را بخوانند و معین غبن را بدانند بلکه میل دارند همیشه درجهل بمانند وادعائی ننمایند. برای تهیۀ زمینۀ قرارداد از هیچ عملی حتّی قتل های بدون محاکمه را و بصرف استنطاق مخفی نظمیه مضایقه نفرموده وآنچه را که ممکن بود، نمود و تخم لقّی دردهان بیگانگان شکسته اند اگر کسی بگوید که چون قانون جزای عرفی رسمیت ندارد، درقانون شرح مطاع هم برای کسی که بخواهد بیرق اسلام را از رسول خدا گرفته با بیت المال مسلمین تسلیم دول غیر مسلمان نموده واسباب چینی وفساد نامید، عقابی نیست، من بگوینده با کمال پستی وحقارت نظرمیکنم وبااینکه از علم فقه اطّلاعاتی ندارم درجواب آیه از [33 ] سوره شریفه پنجم[مائده] را میخوانم که میفرماید« إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَالِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ » درصورتیکه آقای وثوق الدوله مشمول یکی از احکام اربعه نیستند حضرات حجج اسلام نمایندگان عظام بفرمایند چه حکمی از احکام شامل ایشان می باشد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از دوستان آقای وثوق الدوله را به عقد قرار داد مجبور کرد زیرا درآن ایّام قشون انگلیس قفقاز وبین النهرین را متصّرف بود وحتّی درخود ایران هم اقامت داشت لذا هرکس غیر از ایشان به عقد قرار داد ناچار بود بنده با چهار دلیل اورا مجاب نمودم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولا – تصرّفات فوق انگلیس دربین النهرین وقفقاز یک تصرّفات دائمی نبود وفقط از نظر پیش آمد جنگ بین المللی بود کما اینکه قشون دولت مزبور فققاز را تخلیه کرد ورفت .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثانیاً <b>– تصرّفات یک دولتی درحدود مجاور واقامت قشون او درداخل مملکت، دلیل نیست که اهل مملکت را تسلیم نماید</b>. بواسطۀ ضعف وناتوانی عملاً ممکن است تسلیم شد ولی نوشتۀ تسلیم را نباید امضا کرد. فرضاً هم مملکت دچار تهدید بود، دائمی نبود. ایران دراین عصر جدید خیلی دچار شده ولی استقامت باعث نجاب اوگردیده است. حرف شمامثل این است که جمعی درکمین قتل کسی باشند و او قبل از کشته شدن انتحار نماید. اگر کسی مقتول شد ورثه می تواند از قاتل دیه بخواهد. ولی اگر کسی خود را کشت باید جهنم را طواف نماید. هر تصرّفاتی که بی مدرک شد، غاصبانه وجای حرف باقی است. ولی هر تصرّفاتی که از روی مدرک شد، جای سخن نیست مگر اینکه به یکی از جهات قانونی بی اعتباری مدرک ثابت گردد .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تشخیص حسن سیادت و قبح اسارت چیزی نیست که معلومات عالیه بخواهد. این مطلب مثل (الکل اعظم من الجزء. ) از بدیهیات اوّلیه است و با اندک فهمی هر کس می داند که حکومت داشتن دریک ده خراب بهتر از اسارت دریک مملکت آباد است بنابراین هر ایرانی که دیانتمند است وهر کس که شرافتمند است تا بتواند باید روی دواصل از وطن خود دفاع کند خود را تسلیم هیچ قوّه ای ننماید که یکی از آن دواصل اسلامیت است ودیگر وطن پرستی.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمی شود مگر اینکه حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی درپایتخت های خود مسجد بنا می نمایند ولی یک متجدد سطحی وبی فکر را می توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند.اصل اسلامیت واصل وطن پرستی باهم متباین نیست و نسبت بین این دو از نسب اربعه عموم وخصوص مطلق است یعنی هر مسلمان وطن پرست است چه حب الوطن من الایمان ولی میشود که وطن پرستی مسلمان نباشد همچنانکه ممالک غیر مسلمان روی این اصل وطن خود را حفظ می نمایند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ثالثاً – بنده نمی توانم قبول کنم که آقای وثوق الدوله مجبور بوده، زیرا مادّۀ اوّل قرارداد درخصوص استقلال دولت ایران حاکی است که ایشان با یک عبارات فریب دهنده خواسته اند طبقۀ عوام ملّت را اغفال نمایند ولی خوشبختانه زود معلوم شد <b>که ملّتی که قشون ومالیه اش دست دیگری است، استقلال ندارد</b> .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رابعاً – بنده نمی توانم مجبوریت ایشان را تصدیق کنم زیرا شخصی که پول گرفت راضی است واو را نمی توان مجبور دانست کما اینکه سپهسالار که پول نگرفته بود قید فورس ماژر را درنوشته کنترل نمود، مجبوری خود را ثابت ونوشته را بی اعتبار کرد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درجواب من مستمع گفت ادلّۀ شما صحیح است، خصوصاً اینک مسألۀ پول زبان مرا الکن مینماید. بالاخره از مطلب قدری دور شدیم، اگر بگویند که تا محاکمه نشده هر نسبتی که به آقای وثوق الدوله میدهند اتّهام است و تا محکمۀ صالحه حکم نکند نباید ترتیب اثر داد. عرض میکنم که اتّهام بر دوقسم است تهمت های وارد وتهمت های غیر وارد. اگر اتّهامی وارد نیست آنرا با دلیل باید رد نمود اگر وارد است تشکیل نشدن محکمه سبب نمی شود که شخص متّهم دررأس امور مهمّه قرار گیرد، بلکه بر خلاف اگر متّهم شاغل شغلی است اورا معلّق وقبل از محاکمه اورا حبس نمایند تا محکمه رأی خود را برای مدّت مجازات اظهار کند وحبس قبل از محاکمه را از آن بابت حساب نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ای نمایندگان چشم مّلت ایران سیاه شد بسکه از بعضی رجال خطاکاری وخیانت دید وای برگزیدگان همان چشم از انتظار سفید شد از بس محاکمۀ رجال وطن فروش را ندید. در مملکتی که مسؤولیت وزرا نمودی بی بود ودرمملکتی که ملّتش این درجه فراموش کارند از خائنین خیانت به همه سرایت مینماید، مصالح مملکت ومنافع ملّت وناموس جمعیت فدای اغراض وقربان کیسۀ اشخاص میشود ومملکتی که ریسمان دزد تعقیب میشود، ولی وزرا وسائل زبر دستانۀ خودرا از مجازات معاف مینمایند، مشروطیت چون جسم بی روانی است که بمرور طعمۀ وحوش وطیور میشود. مسئولیت وزرا وقتی تحقّق دارد که مجلس شورای ملّی اقدامات وعملیات هر وزیری را که منافی مصالح جماعت است تعقیب نماید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این دفعۀ سوّم است وآقای وثوق الدوله بواسطۀ عملیاتشان از صحنۀ سیاست دور شده و بازا پاگشا میشوند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّل دراوّل جنگ بین المللی درکابینۀ آقای مستوفی به سمت وزارت مالیه دوّم درنتیجۀ تحصّن جمعی به حضرت عبدالعظیم که منجر به تشکیل کابینه قرارداده شد اکنون هم بواسطۀ حق ناز شست هم وزیرشده وهم مخواهند وکیل باشند دراین سه مرتبه هیچکس از ایشان نپرسید که شما با چه عقیده سر کار می آیید، یک حرف که دلالت بر پشیمانی وندامت کند از ایشان کسی نشنید و درهیچ جریده منتشر نگردید. ایشان همیشه بدون هیچ قید وشرطی پاگشائی شده وبعد از اینکه سیاست خودرا اجرا ننموده اند تطهیر کنندگان انگشت خود را جویده اند. این عملیات را بنده تشبیه میکنم به آن کسی که شکارچی را سیرتر می آورد وبعد از کشته شدن شکار برای جسم او گریه میکرد. حالا که مجازات درکار نیست حالا که خدمت با خیانت فرق ندارد و بلکه خیانت ترجیح دارد و تشویق میشود، حالا که روح آزادیخواهان و وطن پرستان را خفه میکنیم، آیا بهتر نبود که آقای وثوق الدوله اوّل با دوستان مجاور ما تفریق حساب مینمودند، بعد وزیر میشدند. زیرا بر حسب تلگرافی که به آقای سپهدار نموده اند برای انجام قرار داد دویست هزار تومان گرفته اند، بی مناسبت نیست عرض کنم یکی از دوستان آقای وثوق الدوله چند روز قبل می گفت ایشان ابداً دراین پول تصرّفاتی نکرده وآنرا برای دولت ایران ملک خریده اند! یکی از علما یعظام درجواب گفت که اگر برای دولت انگلیس گفته بودید پسندیده تر بود، دولت مزبور برای انجام کار پولی داد، چون صورت نگرفت، باید استرداد نماید. باوثوق الدوله سنگین است، خواهشمندم از این سنگین تر نکنید. این روزی که ایشان پول نمی گرفته که ملّت کجا بوده که املاک رابرای ملّت خریده باشد! حالا هم ملّت نیست وقبول املاک یک سابقه بدی است که برای برای مملکت ایران فوق العاده گران است، زیراهر دولتی که وقت برای اجرای خیالش به خانی پول داد وموفّق نشد به موجب این سابقه داده های خود را از ملّت فقیر ایران مطالبه مینماید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بیایید وبرای خدا دست از گریبان ملّت بر دارید وبگذارید آقای وثوق الدوله پول را از هر کس گرفته اند به او ردّ نمایند ویا اینکه همین املاک را واگذار نمایند. دوست آقای وثوق الدوله گفت؛ دولت خارجی نمی تواند درایران تملّک نماید و آقای وثوق الدوله هم دراروپا بواسطۀ بعضی معاملات متضرّر شده، می تواند وجه نقد ادا نمایند. عالم محترم جواب داد که فتوای من این است تملیک نمایند، زیرا تملیک آنها برای ما به قدر این سابقه مضرّ نیست. دراینصورت دولت انگلیس حق دارد وجهی که به ایشان داده مطالبه نماید، چون هر مقروضی در مقابل طلبکار مستقل نیست، خصوصاً اینکه طمع کار هم باشد. پس آنکس که آزاد نیست چگونه وزیر دولت ایران بشود ومنافع مملکت را حفظ نماید. کما اینکه اخیراً درزمان وزارت مالیه ایشان با بانک شاهنشاهی قراردادی گذاشته است که هم مخالف قانون است وهم به حال مملکت مضر که بنده لازم میدانم بعضی از فقرات آنرا عرض نمایم. البتّه آقایان درنظر دارند که منطق فقره دویّم از مادّۀ نهم قانون انحصارقند وشکر این است:« که بقیّۀ عوائد حاصله منحصراً برای ساختن راه آهن واحتیاجات مربوطه به آن تخصیص داده خواهد شد وصرف آن درغیرساختن راه آهن ومتعلّقات آن همچنین استقراض از داخله یاخارجه به اعتبار وجوه مزبورممنوع است – عوائد حاصله به تصویب هیئت وزرا دریکی از بانکهای معتبر به حساب مخصوص ودیعه گذارده میشود، مشروط به اینکه قبل از ودیعه بانک مزبور متعهّد شود از حقّ تهاتر صرف نظر نماید.» اینک آقایان را به این عرض که میکنم متأثبر می نمایم و آن این است که قوّۀ مجریه قوانین مجلسی را لازم الاجرا نمی داند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این مادّه میگوید عایدات قند وچای باید به تصویب هیئت وزرا دربانکی بودیعه گذارده شود. چنین تصویب نامه ای تاکنون صادر نشده. بعد می گوید قبل از ودیعه بانک مستودع متعهّد شود که از حقّ تهاتر صرف نظر کند. عایدات به بانک شاهنشاهی داده شده وچنین عهدنامه اخذ نشده است وبعد فقرۀ چهارم قرار داد بانک شاهنشاهی درتحت فصل قروض مساعده واضافه دریافت دولت از بانک می گوید:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« دربانک شاهنشاهی به اعتباروجوهات انحصار قند و چای ومالیات راهم مساعده هائی به دولت علیه خواهد پرداخت که میزان فرع آن نسبت به فرعی که بانک بابت وجوهات مزبور درامانت ثابت به دولت علّیه می پردازد صدی دو علاوه خواهد بود. بانک شاهنشاهی تا معادل مبلغ کلّ حسابهای امانتی ثابت دولت علّیه که درهر موقع نزد بانک است. مساعده های موقّتی وقروضی و فاضل مدیونی درحسابهای دولت را خواهد داد وفرع آن از قرار صدی دو فوق فرع وجوه امانت ثابت یکساله که بانک شاهنشاهی میدهد خواهد بود. درمواردی که میزان مساعده های موقّتی وقروض فاضل مدیونی درحسابهای دولت از جمع کلّیۀ وجوه امانت ثابت دولتی نزد بانک شاهنشاهی تجاوز نماید، فرع قسمت اضافه از قرار صدی سه فوق حدّاقلّ فرعی که به وجوه امانت ثابت تعلّق میگیرد خواهد بود<b>.»</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آیا جملۀ اوّل این اصل:« بانک شاهنشاهی به اعتبار وجوهات انحصار قند وچای ومالیات را مساعده هائی به دولت علّیه خواهد پرداخت مخالف با قانون عایدات قند نیست که می گوید" استقراض از داخل یا خارجه به اعتبار وجوه مزبور ممنوع است<b>".»</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – صحیح است. مخالف با قانون است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیرعدلیه – همچو چیزی نشده است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق- و امّا راجع بمضارّ این قرارداد درآنجا دونظریه هست؛ نظریۀ اقتصادی ونظریه سیاسی. نظریه اقتصادی محتاج به مطالعه نیست که اهل خبر یعنی اشخاصی بصیر به امورصرّافی درآن بنمایند، ولی نسبت به سیاسی نظریۀ بنده این است که فصل ششم این قرار داد که می گوید:« بنابر مقرّرات فوق الذکر وزارت مالیه موافق است که درتمام مدّت اجرای این قرارداد کلّیۀ معضلات بانکی دولت علّیه درایران که دراختیار خود باشد وهمچنین معاملات مبادلاتی از ایران به خارجه ویا بالعکس که توسّط دولت علّیه انجام می گیرد.» سوای معاملات مبادلاتی وزارت جنگ که درآن خصوص بانک شاهنشاهی ایران مختار است قرار داد علیحدّه منعقد نماید بلااستثنا توسّط بانک شاهنشاهی ایران صورت خواهد گرفت.» از دولت ایران سلب آزادی کرده وتسلّط بانک را درکلّیۀ معاملات بانکی وزارت مالیه تصویب نموده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هر کس مادّۀ چهارم ضمیمه قرار داد انگلیس وایران را که میگوید:« دولت ایران حقّ تأدیه این قرض را درهر تاریخی از عایدات هر قرضی انگلیسی که ممکن است عقد کند خواهد داشت» بخواند استنباط میکند که نویسندۀ این دو مادّه یکی است این مادّه از دولت ایران سلب آزادی میکند که از هیچ دولتی ولو به تنزیل کمتر نتواند استقراض نموده، قرض دولت انگلیس را تأدیه نماید. فصل ششم قرار داد بانک شاهنشاهی هم «دولت را ملزوم میکند که هیچ بانکی غیر از بانک شاهنشاهی هم طرف داد وستد نباشد.» مثلا اگر یک تاجر ایرانی برای معاملات تجارتی خود درلندن لیره محتاج شود بخواهد به نرخ روز از وزارت مالیه به حوالۀ کمپانی نفت جنوب خریداری کند قرارداد وثوق الدوله یا بانک اورا از این نفع محروم ومحکوم به فقر اقتصادی نموده است و یا اگر بانک دیگری خواست با شرایط بهتری با دولت ایران معامله نماید. چون این قرارداد مانع است، دولت باید از این استفاده محروم باشد. به عقیدۀ بنده اگر این قرارداد سراپا بهره باشد این شرط مضرّ به مصالح است و هیچ دولتی از خود به اختیار سلب آزادی نمی کند که وزارت مالیه آقای وثوق الدوله از دولت ایران بنماید .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دولت آزاد است که شرایط هر کس بهتر است با اومعامله نماید. بنابراین اصل بنده عرض میکنم که شرایط اقتصادی هم تأمین نیست، زیرا هیچ اصل اقتصادی تأمین نمیشود مگر اینکه قانون عرضه و تقاضا درکار باشد. یعنی انحصار رقابت را از میان نبرد تا با ارزان فروش طرف شوند واز معامله با گران فروش اجتناب نمایند، ولی اگر قانون عرضه وتقاضا در کارنباشد واز خود سلب آزادی نموده ومجبور باشند که همیشه با یک نفرطرف بشوند نرخ معاملات تجارتی دست بانک واین قرار داد فقط درمنافع او منعقد شده است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقسمت اوّل از فقرۀ دوّم این قرار داد که میگوید:« نرخی که بانک شاهنشاهی ایران ازاین قرار بروات تلگرافی یاکتبی را از دولت علّیه خریداری مینماید از میزان نرخ فروش بانک درروز معامله صدی نیم کمتر خواهد بود.» حاکی از این نظریه است زیرا هر موقع که دولت عایدات فقط جنوب را به بانک حواله میدهد که در لندن از کمپانی بگیرد لیره دولت به مبلغی تسعیر میشود که اینک دولت شاهنشاهی درآن روز یک عدد لیره به نرخی که میخواهد درتهران بفروشند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این قرارداد بر خلاف اصل ۲۴ قانون اساسی است که مذکور شد، زیرا هم انحصار است وهم درمالیه مملکت مؤثّر، لذا باید مجلس تصویب نماید تا آقایان محترم درآن موقع هر طور صلاح بدانند بفرمایند تا به تصویب مجلس نرسدنمی توانند آنرا اجرا نمایند ونظر به اینکه درقرارداد این شرط نشده لذا باقانون اساسی مخالف است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این بود قرار دادی که درایّام وزارت مالیۀ آقای وثوق الدوله بانک منعقد گردیده است که اگر آقای مستوفی الممالک از آن مطّلع بودند نمی فرمودند :چون دراین کابینه از وزرای خود چیزی ندیده ام اخلاقاً نمی توانم از آنها صرفنظر نمایم وحتّی راضی هستم که آنها بمانند وخودم بروم واین بود اعمال آقای وثوق الدوله نسبت به سیاست بین المللی درایّام گذشته و نسبت به سیاست داخلی عرض نمی کنم زیرا میشود که اعتراضات بنده را حمل به غرض نمایند وبگویند که اعمال مستحق الاعتراض زیاد است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس چه شد که من فقط اعمال ایشان را موضوع اعتراض می نمایم این است که ادلّه وبراهینی که هست درسیاست داخلی ایشان ساکت واز ورود دراین قضیّه به کلّی اجتناب می نمایم دراینصورت انتظار نبود شخصی مثل آقای مستوفی الممالک که همیشه خودرا به خیر خواهی وطن پرستی معرّفی نموده اند، رفتار سیاسی ایشان را درنظر نگرفته، بعد از چند مرتبه تجربیات شخصی اقدام میفرمایند که موجب که زیان باشد، بلکه اشخاص مثل ایشان مکلّفند که اصل مجازات ومکافات را عملاً رعایت کنند، تا اینکه دست خائنین از کار کوتاه شده ودیگران به خدماتی که می کنند درآتیه امیدوار باشند. ولی متأسّفانه عدم رعایت این اصل موجب تشویق خائنین ویأس خادمین خواهد شد <b>خصوصاً اینکه وضعیات امروز با دورۀ قرارداد طرف مناسبت نیست، زیرا عناصر متنفّذ مرعوب وعامّه به فقر مبتلا گردیده اند</b>. حکومت نظامی وسانسور مطبوعات وآزاد نبودن اجتماعات که بهترین وسایل اختناق است به خود صورت عادّی گرفته وسایل فقر تنگدستی از هر جهت فراهم گردیده است چنانچه کسی از مرکز مملکت بخواهد باطراف نزدیک رود باید چند روز برای اخذ جواز معطّل باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قبل از تشکیل کابینه ومجلس آقای رئیس الوزرا میفرمودند کار را فقط برای اجرای قانون اساسی قبول می کنند. بنده به آتیه خیلی امیدوار بودم ولی باکمال تأسّف می بینم که آنچه فرموده اند فراموش شده و متابعت شخصی مثل ایشان از این رژیم، بنده را بی نهایت نسبت به آتیه مأیوس می نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چقدر فرق است که اگر مأموری مایملک کسی را گرفت جرأت سخن نباشد تاایّام قرارداد که با آن همه لیره ها وحبسها وقتل های بدون محاکمه وتبعید رجال وطن پرست باز درمردم رمقی بود که با قرار داد مخالفت نمایند. امروز نه تنها اوضاع داخلی طرف منّت نیست، بلکه اوضاع بین المللی راهم نمی توان به آن ایّام تشبیه کرد وهمین جهات آقای وثوق الدوله را به فکر شکار انداخته وآقای رئیس الوزرا یا به اهمّیت قضیّه توجّه نداشته اند <b>ویا آنکه وضعیات کنونی طوری ایشان را مأیوس نموده که بدست آقای وثوق الدوله انتحار می نمایند، زیرا برای اشخاص وطن خواه مملکت کشی خود کشی است</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>نطق مدرّس</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –آقای مدّرس (اجازه)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – اوّلاً عذر میخواهم چون اسامی را حفظ نکرده ام دربین صحبت لقب بگویم چون بنده قانون مجلس را ولوبی فلسفه هم باشد محترم میشمارم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این جهت اوّل عذر میخواهم که اگر اسامی را حفظ نباشم به لقب صحبت کنم. فرمایشات آقای مصدّق السلطنه سه حیث را داراست؛ یک حیث، حیث شخصی آقای وثوق الدوله، ذکاء الملک مثل پول یا قرارداد ومعاهده که البتّه از حیث شخصیشان شخص خودشان دفاع خواهند کرد. مثلاً این موادّی که درآخر خواندند که بنده هیچ اطّلاع ندارم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر عدلیه – خود بنده هم اطّلاع ندارم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس علی ایّ حال دراین قسمت ها خود ایشان دفاع خواهند کرد. درمثل مناقشه نیست، طرفین آقایان بدشان نمی آید دراسب دوانی معروف است که « فلان کم از فلان نیست» (خنده حضار )یک حیث، حیث دولت است که آقای مستوفی الممالک باشد و طرفداران ایشان که قریب هفتاد نفر که من هم یکی از آنها هستم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بیاناتی که راجع به دولت بوده است، رئیس دولت و موافقین دولت که من هم یکی از آنهاهستم باید از آن دفاع کنیم، به این هم یک حیث البته من هم از این حیث صحبت خواهم داشت. یک حیث هم هست که یک جهت خصوصی اختصاصی بهمین دارد و آن حیث فقاهتی است به اصطلاح من وحیث حقوقی است به اصطلاح آقایان .توضیحش را عرض کنم. دونفری که معارض همدیگر میشدند، مزاحم همدیگر میشدند، احد هما تنقید از یکدیگر میکند، احد هما متعرّض دیگری میشود، چه حضوراً چه غیاباً. بنده مخالف بودم که آقای رئیس الوزرا فرمودند بعضی مذاکرات شود، من عقیده دارم مجلس شورای ملّی مجلس انس نیست، تمام مطالب عقاید باید گفته شود وحل بشود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین ده سال اخیر بعد از جنگ عمومی وقایع مهمّه درایران اتّفاق افتاد مهاجرت دودسته بودند: بعضی عقیده به مهاجرت داشتند، بعضی نداشتند. بعد از مهاجرت که من تقریباً از اشخاصی بودم که زودتر آمدم، قرارداد آمد درکار ویک مسائل بزرگ مملکتی بود، تاریشۀ آن کنده شد. بعد مسئلۀ جمهوری آمد درکار که آنهم یکی از مسائل بزرگ مملکتی بود. بعداز مسالۀ جمهوری مسئلۀ تغییر سلطان آمد، که آنهم یکی از مسائل بزرگ بود. دراین هفت هشت ده سال این چهار مسئلۀ بزرگ مملکتی که سیاسی بود خیلی مایه دار عمیق که صورتی درزیر دارد آنچه دربالاستی تمام این مسائل صورتی داشت وسیرتی مسائل خردی هم که نظیر آنها بود پیش آمد مسألۀ میرزا کوچک خان وآن وضعیات مسألۀ ماژر محمد تقی خان و آن وضعیات، مسئلۀ خیابانی با آن وضعیات، اینها هم یک کوچکهای این مادّه ها بود. به عقیدۀ من (با کمال تأدّب وکوچکی که دارم نسبت به آقای رئیس الوزرا ) این مسائل یک وقتی باید حل شود. به عقیدۀ بنده مقامی بهتر از اینجا ودولتی انسب تر از این دولت سراغ ندارم. نمایندگان هم که همه خوبند، بعضی دو دوره، بعضی سه دوره، بعضی چهاردوره، بعضی هم یک دوره درمجلس بوده اند. این مسائل باید حل شود، دریک وقت بنده بر نخیزم از خواب ببینم که روز نامّ دیشب کار نداشته مسئلۀ مهاجرت را پیش کشیده است یا مطلبی نداشته است بنویسد قرارداد را پیش کشیده است. این مسائل یک وقتی باید حل شود، مسائل رابعه که عرض کردم که مهاجرت ومسئلۀ قرارداد ومسئلۀ جمهوری ومسئلۀ تغییر سلطنت، یعنی تغییر سلطان همه از مسائل مهمّۀ مملکتی است. بنده که اینجا خدمت آقایان حاضرم درهر سه تای اوّل بازیگر میدان و پیشقدم آن جنگها بودم. درمهاجرت آقا رئیس الوزرا بودند، بنده هم جزو مهاجرین با جمعی از آقایان مثل شاهزاده سلیمان میرزا و جمعی از آزادی خواهان یک مشت عقیده داشتند این صلاح مملکت است. سیاست اقتضا میکند یک مشت عقیده داشتند مضرّ به حلّ مملکت است. مسئلۀ سیاسی ونظری ، به دودسته شدند. من از آن دسته بودم که عقیده ام برآن بود که خیر وصلاح مملکت است به مهاجرت رفتیم و هرگز هم تنقید نکردم از آن کسانی که مهاجرت را صلاح مملکت نمی دانستند وغیبت هم نکردیم. مسأله سیاسی بود، خودم صاحب عقیده بودم، رفتم قم، بعد کابینۀ مستوفی الممالک تغییرکرد. کابینه های دیگری که آمد تعاقب کرد. پولهم [رفتیم از آلمانها گرفتیم و خرج کردیم ]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک نفر از نمایندگان – خیانت کردید .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – خیر خیانت نبود، صلاح مملکت بود وکردیم من عقیده داشتم وکردم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – به آقای عدلی اخطار میکنم کلماتی راکه منحصراً باید محاکم صالحه بگویند، غیر از قاضی نباید بگوید .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس- من عقیده ام این بود کردم ورفتم وقریب چهار هزارنفر هم همراه پیدا کردیم الان هم که اینجا ایستاده ام باوجود اینکه خسارتها وارد آمد، ژاندارمری ضعف پیدا کرد، الان هم که اینجا خدمت آقایان هستم عقیده ام بر این است که فوائد سیاسی داشت. رجوع کنید به سیاسیون دنیابه فرمودۀ آقا محکمه باید تشخیص بدهد که این عقیدۀ من خوب بوده یا خطا کردم یا سهوکردم یا تقصیر کردم. اگر محکمه دید خوب است یا بد است یا من خطا کرده ام یا اشتباه کرده ام معذورم، ولی اگر محکمه دید من تقصیر کرده ام ومقصّرم البته باید آن محکمه مرا مجازات کند. بعد از مراجعت از مهاجرت، آمدیم تهران با خوفهای زیاد و زحمات بسیار. مملکت متشتّت بود وهر فرسخش یک جائی داشت، جنگ عمومی بود، مملکت با قحطی مواجه شده بود. همانطورکه آقای مصدّق اشاره فرمودند کابینۀ آقای مستوفی بود که بنده وارد شدم، خدمتشان مشرّف شدم وعرض حال دادم نسبت به مملکت که آقا از سرحدّ که من آمدم تا تهران اینطور قحط وغلا بود. آثار قشون روس اغلب غرب را ویران کرده بود. درمملکت نیم فرسخ نیم فرسخش، چهار تا آدم پیدا نمیشد . رشته اش ازهم پاشیده شده است، حالا چه مذاکره با شاه شد بماند. وضعیات انگلیسها درایران چه بود؟ همه تان میدانید من تاریخ نمی گویم ،از روز نامه نقل نمی کنم، تمام مشهوداتم را میگویم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بالاخره عقیدۀ من با جمعی به این شد وبعد از یک مدّتی کابینۀ آقای وثوق الدوله آمد. قریب یکسال طول کشید یک نظم صوری درمملکت بر قرار شد. همه تان بودید و دیده اید، بعد مسئلۀ قرارداد پیش آمد، همینطور که باقی مطالب مختلف شد. درموضوع قرارداد هم دراین مملکت اختلاف نظر شد، آنچه من تعداد کردم وتوانستم ضبط کنم درتمام ایران کارکن های قرارداد به هشتصدتا رسید که در«کتاب زردی» که بعد از مردن من منتشرمیشود، اسامی اشخاصش هست. لکن خودم صاحب عقیدۀ خلاف بودم، همۀ آقایان هم بودند که مخالفت کردم وکمر به مخالفت را بستم. هم سخت بود، بگیر و ببند بود، صاحبان عقاید مختلف بودند ولیکن خدا رابه شهادت میطلبم که تا حال به معتقدین قرار داد یک لفظ توهین آمیز نه حضوراً نه غیابانه نگفته ام ونخواهم هم گفت، زیرا آنرا نظر سیاسی میدانم اما من خود را مکلّف میدانستم با کسی که این قرارداد را بست جنگ هم کردم وزدم از میدان درشان کردم. اگرهم از میدان درنمی رفتند تلفشان میکردم ولو اینکه این عقد فضولی بود، تمام أنهائی که آقای مصدّق السسلطنه فرمودند معاملۀ فضولی است (نمایندگان – صحیح است ) حالا صحبت خواهیم کرد، معاملۀ فضولی چه اثر دارد. خیلی از رجال ما رفته اند و به خیال از این کارها کرده اند ولی مالک مال مائیم که اینجا نشسته ایم دیگر از کابینه آقای مستوفی که همه مان اعتماد داریم، کابینه ای بالاترنیست . با این وصف اگر بقدر یک خشخاش معامله فضول باشد تمام آن کالعدم است. اینجا هی فرمودند ذکاءالملک اوهم من لایعلم منه الخیرا (خنده نمایندگان ). شما می فرمایید فلان کار را کرده ؟ یا چه کرده؟ بکند فایده اش چیست؟ صاحب مال من هستم، خوب دختر من را یک کسی برود توی خانه اش برای خودش عقد کند، فایده اش چیست؟ صاحب مال آنجا نشسته است، مسئله تا آنجا نیاید من بقدرسر سوزنی بهش اهمّیت نمیدهم. اینکه دیدید با قرارداد مخالفت کردیم، برای این بود که جنگ عمومی درمملکت شروع میشود و مقداری اثر خواهد کرد، کمر بستم وخدا هم قدرت داد وبه کمک ملّت لهذا اینکه میگویم من یعنی ملّت. فردا نگویند مدرّس تکیه اش به ملّت نیست. خیر اتّکاء من عموم ملّت است منتهی چون من ارتباطم با مردم بیشتر است و بواسطۀ ارتباطاتی که دارم، نظر آنها را خوب تشخیص میدهم به این جهت معاملۀ فضولی را بهم زدیم. آن ریشه ها، آن جزئیات، آن پلیس جنوب و آن مستشار مارپیچ وهر چه دیگر بود نگذاردیم اثری ازش باقی بماند. منتهی اگر کسی بخواهد وارد دراین مسئله بشود، الان موافقین قرارداد دراین مجلس هم هستند و با آنها هم کار می کنم. یکنفرشان را هم بنده شنیده ام رساله درخوب قرارداد نوشته است! ولی بنده اورا هم تنقید نمی کنم، زیرا مسائل، مسائل سیاسی است و نظری، بله تکلیف ما که خلاف اعتقادم بود، این است نگذارم بشود و نشد هم الحمدالله آقا معامله فضولی که نگذاریم بشود این تنقیدش درمجلس شورای ملّی یا درروزنامه، یعنی چه؟ یکی معامله کرد وصاحبش هم نگذاشتند بشود. این دیگر تنقیدلازم ندارد؟ این مسئله فقیه است که برای شما میگویم، تنقید قرارداد؟ تنقید جمهوری؟ نتقید مهاجرت؟ اینهامسائلی است که بنده جلویش بوده ام. ولی تنقیدش حکم است، شهادت است، تاریخ است، چه چیز است، مزاحم حقّ است، یکی خواسته عبای مرا ببرد من زدم توی گوشش و نبرد حال چه کارش کنم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دشتی- میخواست ببرد، دزد باید تنبیه شود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – میخواست ببرد – میخواست در جنایات مجازات دارد نه درحقوق – من میخواهم تمام جواهرات دنیامال ماباشد، حتّی انگشتر دست شما را بگیرم امّا شما بمن ندادید آنوقت باید بنده را مجازات کنند؟ بنده حقوقی صحبت میکنم – آقا هم که میفرمایند دکتر حقوق هستند، عبای من را آقای محتشم السلطنه میخواهد ببرد؟ منهم میزنم توی گوشش ونمی گذارم، حالا بعد چه کنم ؟ مسئله مهاجرت از بابت ضررنوعی ضرر سیاسی است. یک دسته عقیده شان این بود که این برای حقّ اجتماعی نافع است؟ یک دسته عقیده شان بر این بود که مضرّ است؟ هنوز یک محکمه تشکیل نداده اید که بنده را با آقای مستوفی الممالک که راضی بودند به سکوت بیاورند با آقای فرمانفرما یا آقای سپهسالارر ابیاورند و بگویند اینها راضی بودند به سکوت، بیاورند وبگویند اینها راضی به مهاجرت بودند وشما راضی نبودید – شما دلائلتان را بگوئید، آنها هم دلائلشان را بگویند – اگر یک همچو اتّفاقی افتاد و زمانی اینطور شد، آنوقت معلوم میشود. یک دسته معتقد بودند که قرار داد به مقتضای روز است، میگفتند من چه میدانم. قسم هم به حضرت عباس نمی خورم که عقیده شان این نبود، من میگفتم قرارداد اسمش را هم نباید آورد. شب آمدند پیش من از بعضی جاها گفتند چرا مخالفت می کنید ؟ گفتم من سیاسی نیستم و نمی فهمم ولی یک مادّه اش را من می فهمم که از این جهت مخالفم. گفتند کدام است؟ گفتم آن مادّه اولیش که میگوید من استقلال ایران را می شناسم، من بااین مادّه مخالفم. گفتند چه طور میشود شما دست بردارید؟ گفتم باید از بین برود، دیگر علاج ندارد. یک کسی میخواست یک کاری بکند یا عمداً یا ناصراً یاتقصیراً یا سهواً وجماعتی هم پیدا شدند و نگذاشتند. آقای وثوق الدوله یا معتقدند یا خطا کردند یا قاصرند یا تقصیر کردند؟ من نمی دانم؟ محکمه میخواهد که دلیلش را برسد و بگوید این دلیل خطا، این دلیل سهو، این دلیل قصور، این دلیل تقصیر، معامله فضولی که صاحب مال مردم هستند هم من هستم و نگذاشتند معاملۀ فضولی بشود. حتّی آن ریزه ها وکوچک هایش را هم جمع کردن حالا باید دید این معاملۀ فضولی را چه باید کرد؟ و هکذا عقیده من این است که تنقید وتعرّض باید یک عنوانی داشته باشد، بله اگر خدای نخواسته معاملۀ فضولی اثری داشت البتّه باید محاکمه تشکیل داد و به آن رسیدگی کرد و اگر تقصیری بر آقای وثوق الدوله وارد شد، آنوقت منهم با شما موافقم. آخر بنده مهاجرت کردم چهار هزار پنجهزار ژاندار مری را به باد دادیم .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا سید یعقوب – دوازده هزار تا </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
.مدرّس – ولی یک محکمه نیست که بیاید رسیدگی کند و بپرسند که من از روی غرض سیاسی این کارا را کردم یا از روی نفس آنها؟ میگفتند که تا قصر شیرین ما نه کرور پول به شما داده ایم (منکه قبول نکردم ) میگفتند یازده کرور دیگر هم میدهیم درعوض قبض رسید بدهید. ماگفتیم پول را میگیریم اما قبض رسید نمیدهیم (خنده نمایندگان ). اگر بگیریم قبض الواصل میدهیم، برای اینکه اگر شما بخواهید پای صندوق خزانه تان حساب کنید، بکنید. چرا برای اینکه ما مشترکیم دریک غرضی، شما پول و اسلحه دارید، و ما هم یک آدمهای لختی( خنده نمایندگان) میخواهید میائیم، نمی خواهید میرویم؟ اینها یک عقاید سیاسی است، حال باید محکمه تشکیل شود تا معلوم شود. بله منهم موافقم که درحین عمل شخص معتقد نباید بگذارد، ولو به تلف کردن، ولو به فدا کاری کردن باشد. چنانکه کردیم، مگر آقای وثوق الدوله نمی خواست من راهم مثل آقا محتشم السلطنه حبس کند؟ زورش نرسید، اوزور داشت منهم زور داشتم، هی اوزور زد، ما هم زور زدیم. ... وکیل بودیم، ملّا بودیم، آخوند بودیم، هرچه بودیم به مقتضای عقیده وصلاحمان کردیم. خدا میداند از روزیکه آقای وثوق الدوله از اینجا تبعید شد، من یک حرف بدی درغیابشان نزدم. مگر وقتی که بفهمم عن تقصیر این کار را کرده است ومحکمه رسیدگی کند. ولی مسئلۀ پول را خودش میداند، من داخل درآن کار نیستم تمام پول بیرهای این مملکت را هم من نزدیکشان نیستم التفات بفرمایید اساساً این عرایضی که میکنم با وجودیکه مجلس هم طول کشیده، ابدا نمی خواهم آقای مصدّق السلطنه هم امساک کنند از اظهار عقیده، من عقده ای دارم، هر کس هر عقیده ای داشته باشد، نسبت به آقایانی که تشریف دارند باید بگوید ما بادست اینها انشاالله میخواهیم کارهای خوب بکنیم؟ بعد از این انقلاب میخواهیم انشاء الله خدمتهای زیاد بکنیم، البتّه عقاید را باید گفت وقضایا را صاف وروشن کرد ما با اینها انشا الله میخواهیم خدمت کنیم؟ این دیگر گیر ندارد، آقای وثوق الدوله بدرد اینکار نمیخورد، اخوی شان بدرد این کار نمی خورد ، بنده بدرد اینکار نمی خورم، اخوی من، چه فرق میکند وهکذا فعلل وتفعلل.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک دستی بیرون آمد و گفت جمهوری، یکدسته معتقد بودند، یک دسته معتقد نبودند، از جمله مخلص که گفتم نه. این صلاح مملکت نیست طرفین زور زدند وبالاخره دیدند صرفه ندارد، ول کردند. حالا من هرجا بنشینم آقا راتنقید کنم که آقا طرفدار جمهوری بود، خیر آقا اینها نظریات سیاسی است. آنجا اختلاف داشتیم گذشت و رفت، اینجا اتّفاق داریم وباهم کار میکنیم. حالا اگر چهار تاشان آنروز دارای این عقیده بودند، هر روز ما برای خدمت به مملکت وخدمت بدیانت همه را ول کنیم؟ برای اینکه آنروز صلاح این عقیده بودند. خیر آدم باید عقیده داشته باشد، بلی تقصیر ومقصّر اگر ثابت شد آنوقت حقّ شما و آقای مصدّق السلطنه است که ریشه اش را بردارد. اما مجرّد اعتقاد سیاسی واختلاف نظر درعقیدۀ سیاسی من نمی توانم فحش بدهم، من نمی توانم تنقیدکنم، من نمی توانم بگویم آقای رئیس الوزرا چون بعضی از وزرای شما یک عملیاتی کرده اند که عقیدۀ سیاسی من بر خلاف آنها بود، خوب است توبه کنند. بیک مثلی عرض میکنم بلاتشبیه آمدن خدمت حضرت امیر که شما چرا راضی به حکمین شدید، بیائید توبه کنید (بلاتشبیه گفتم )حضرت امیر گفتند که شما مرا وادار کردید که رأی به حکمین شدم، حالا مثل است میزنم عقیده سیاسی محکمه میخواهد و تقصیر عرض کردم من مهاجرت کردم چندین هزار ژاندارمری را نفله کردیم، چندین هزار تومان خرج کردیم وخسارت وارد آوردیم. ولی عقیدۀ سیاسی من این بود، اما محکمه کو بیاید ببیند من تقصیر کرده ام یا نه ؟ وهکذا حالا که گفتم بقول ملاها طرد اللباب باقیش راهم میگویم. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تغییر سلطنت شد، یعنی تغییر سلطان شد، بنده دراین جنگ نبودم، حالا هم نیستم ولی دستم را روی دستم گذارده ام نگاه میکنم ببینم چه چیز از آب بیرون میاید؟ اگر موفّق شدم خدمت به سلطان مشروطه کنم، می کنم و[ اگرموفّق نشدم بجنگش می روم و این عقیدۀ سیاسی است] عقیدۀ سیاسی رودر بایستی بر نمیداردهرروز. قانون مملکت ما قانون اساسی است ما باید این را[ اساس ) خودمان قرار بدهیم برای مملکت داری وبنده خیلی اظهار میکنم به آقای مصدّق السلطنه که عقیده اش را بگوید وگفت. هرکس باید عقیده اش را بگوید، حاکم ما قانون اساسی است هرچه اوحکم کرد متبع است. قانون اساسی تکالیفی معیّن کرده است یک استیضاحی قرار داده است، این هیئت دولت معیّن شده است در تحت یک سیاستی و این دولت مکلّف است که جریان غیر عادی چهار ساله را روی جریان عادی بیندازد. حالا درضمن یک حفظ الغیب هم کرده باشم وآن راجع به آقای ذکاء الملک است که فرمودند. اگر چه این داخل مسئلۀ دوّم است ولی آنجا بالطبع میگویم جریان امور غیر عادی وعادی باید تدریجی باشد، غیر تدریجی عملی نیست. باید تدریجی باشد این را برسبیل اجمال عرض میکنم، اینرا منهم که آخوندم میفهمم، آقای رئیس الوزرا هم که بدفعات عدیده. رئیس الوزرا که الان داریم اگر شاه مشروطه قانون اساسی شد، بقدری محترم میداریم که حقیقتاً نظریاتش را دربعضی امور حکومت میدهیم. اگر یک شاه مملکی میلش باشد که ذکاء الملک وزیر جنگش باشد چه ضرر دارد ؟ از آقای ذکاء الملک من بدی ندیده، اما شما میفرمایید توی خانه اش معاملۀ فضولی کرده است، بکند. به اصطلاح قمار بازها هر وقت روآورد قبول است. (خنده نمایندگان ) توخانه اش هر کاری کرده است بکند، هرکس تصدیق پولی که دوسه سال است بیست سال است ادعا میکند وما یک دینارش را قبول نداریم، اگر آورد این جا نشان داد آنرا، صحیح است. مثلی بگویم تا از کسالت بیرون بیایید؛ شاعری در زمستان برای ملاکی قصیدهای گفت، رفت توی خانه پای بخاری قصیده را خواند. ارباب ملک خوشش آمد، صد خروار گندم حواله به ناظرش داد سر خرمن. این شاعر هم حواله را گذاشت توی جیبش. اما آقای مالک آن شاعر نیست( خندۀ حضار) و نگهداشت تا سر خرمن ، سر خرمن که شد، برد پیش ناظر. ناظر دید صد خروار گندم اربابش حواله کرده، در صورتی که میدانست اربابش گندم را دانه دانه میشمارد. خیلی تعجّب کرد و گفت: «اجازه دهید اوّل ارباب را ببینم.» شاعر گفت: «عیبی ندارد.» ناظر شب رفت پیش ارباب حواله را نشان داد، گفت: «این چیست؟» ارباب گفت: بابا شبی پیش بخاری نشسته بودیم، او بعضی چیزها گفت ما خوشمان آمد، ما هم یک چیزی نوشتیم دادیم او خوشش بیاید( خندۀ حضار)، پاره کرد وانداخت توی بخاری.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حالا ما هم گندم را دانه دانه میشماریم – این را برایتان میگویم که نگویید مدرّس کم نظر است، یک وقت یک نیم پولی داشتم که هشتادتایش یک قران میشد، یک وقت یکدانه اش دست من بود، افتاد توی حوض. بعداز سه ماه که آبحوض را کشیدند، من وقتی آمدم گفتم این نیم پول را نجستید؟ (خنده نمایندگان ) ما نیم پول، نیم پول میشماریم، ما نیم پولی شماریم، ذکاء الملک مرد محترمی است از او هم باید استفاده کرد، خدا کند خدا ، صدتا ذکاءالملک وصد تا مصدّق السلطنه بما بدهد که هر صد تا هم بیایند تنقید بکنند. همین فواید مملکت است که مسائل باز وروشن باشد، اگر خدای نخواسته نیّت بد داشته است واین کارها را کرده است، دیگراین کار راکسی نکند. یا اگر خدای نخواسته سهو کرده است، اشتباه کرده است، بعداز این ملتفت شود که نکند.[ ماها کدام از خطا و گناه بری هستیم]:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ناکرده گناه در جهان کیست بگو</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنکس که گنه نکرد چون زیست بگو </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دهسال است که دراین مملکت ما بنام مصالح مملکت خطاهائی کرده ایم ولی یک کاررا همه کرده ایم تا امروز بحمدالله با آنهم فشارها استقلال مملکت را محفوظ داشته ایم (نمایندگان –صحیح است ).</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از کجا من قسم بخورم که همانهائی که میگویید یک الجائی اورا وادار نکرده است یا من یک کار دیگری کرده ام که بنظر شما خوب نمی آید یا یک کاری حضرت عالی کرده اید که به نظر بنده خوب نمیاید برای استقلال مملکت، هر کس بیک رویه نظر دارد وبالاخره مسئله بازگشت میکند به آن عرضی که بنده کردم. بنده مسئلۀ فقهی وحقوقی عرض کردم ، عرض کردم تنقید وتزاحم ومعارضه از برای حقوق شخصی واز برای حقوق اجتماعی درحال عمل برای منتقدین بهر قیمتی جایز است، ولو طرف را تمام کند. این بود که ما حاضربودیم اگر پیش نرود، هرچه پیش بیاید بکنیم. ولی بعد از وقوع یا وجود یا عدم ؟ اگر وجود شد، مثل مهاجرت باید محاکمه کرد که مقصّر کیست واگر واقع نشد (به آقای حائری زاده برنخورد ) یک شترداری از اصفهان رفت به یزد شترش نزدیک آبادی بود ول کرد توی بیایان یکی از توی ده آمد بیرون، شترها را بنا کرد بزدن ساربان گفت چرا شتر را میزنید؟ گفت بلکه من اینجا را خریده بودم، توچریده بودی! گفت بلکه کاریده بودی ؟ خوب بیابان بود تونکاشتی من هم چریدم. آقای وثوق الدوله یا خیر آقای عدل الملک یک عقیده پیدا کردند، باطنش را که من نیمدانم که این از قصوراست؟ یا از خطاست؟ یا از سهو است؟ یاتقصیر است؟ من که نباید بد بگویم. آقا دلیل هائی آوردند بر تقصیرآن دلیلها را خود آقای وثوق الدوله جواب میدهند، منهم نه قسمت پول را میدانم و نه این مادّه ها و روزنامه ها و تلگراف آمریکا و اینها را میدانم، اگر هم باشد اثرش را نمی دانم درکجاست؟ ولی من عرض میکنم اگر واقع شد البته محاکمه میخواهد. ولی اگر واقع نشد …آقای شیروانی توی خانه شان عبای بنده را فروختند بآقای عدل الملک ومن قبول نکردم ونگذاشتم داده شود اینکه دعوایی ندارد، قرارداد نشد، جاری نشد، از اوّل فضولی بوده، هر معامله هر تصویب نامه همین حال را دارد. خوب خوشش است توی سایه نشسته است یک کاری میکند چه دخلی بصاحب مال دارد. صاحب مال شماهایید که اینجا نشسته اید، اگر چه درانتخابات هم اشکال میکنند اما صاحب مال شما هستید که اینجا نشسته اید، وکلای ملّت شما هایید، هر کس هرچه را آورد اینجا بعداز آنکه ما تصویب کردیم آن اثر خواهد داشت والّا اثر ندارد. این مطالبی که اینجا عرض کردم متعلّق بشقّ ثالث بود، شقّ ثالث هم قطعاً از مسائل فقهی وحقوقی است، از این جهت تنقید کردن این وقایع را بنده هیچ فلسفه برایش نمی بینم، زیرا نه شهادتست، نه مدّعی است، نه حاکم، نه نقّال، یعنی تاریخ گو اینها را همه بلدیم و تاریخ را باید برای کسی بگویند که هیچ بلد نباشد. این مذاکرات را داخل درهیچ عنوانی از این عناوین نمی شود کرد. اما شقّ ثانی وظیفه آقای رئیس الوزرا وظیفۀ طرفداران ایشان که اکثریت قریب تمام مجلس است و من هم یکی از آنها هستم. آن مملکت هر که ما میشنویم حزب دارند وعقیده سیاسی دارند، اینها سر جای خودش، اما مملکت ما یک جمعی جمع میشوند، عقیده پیدا میکنند که مقتضای سیاست (آقای سهام السلطان) تشریف نبرید چون دوستتان دارم، میل دارم باشید، اینهارا بشنوید یک جمعی عقیده شان این میشود که امروز بمقتضای وضعیات وصلاح داخلی وخارجی فلان شخص خوبست زمام مملکت را دست بگیرد، صاحب این عقیده هستند. حالا درمورد خود آقا عرض میکنم بنده درهمین جا بود که همین آقای مستوفی رااستیضاح کردم، البته خاطر آقایان هست، آنروز شاید معتقد بودم که بجهت یک عرض خارجی یا بجهت حفظ خود آقای مستوفی، امروز روز ریاست آقای مستوفی نیست وایشان را باید گذاشت کنار. بنده آن روز صاحب این عقیده بودم وهمین جا بود که من واین آقا آمدیم استیضاح کردیم …</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقاسید یعقوب – از شجاعت شماست.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – ولی در این اواخر عقیدۀ ما براین شد که باآقای مستوفی یا بعضی دیگر یعنی برحسب عقیده ای که داشتم مقتضای امروز، یعنی روزی که بعد از مجلس مؤسّسان باشد. عقیده مان براین شد که باید رئیس یکی از این دوسه تا باشد، برای بعد خیلی کس ها هستند. ولی برای امروز وجود ایشان لازم است وخشنود شدیم که خیلی ها صاحب این عقیده شدند که حالا باید آقای رئیس الوزرا باشند، یعنی چه؟ یعنی به مقتضای سیاست روز موادّ و اشخاصی بجهت مملکت مابیاورند وخدا میداند که اگر بنده باین آقای رئیس الوزرا که اینجا هستند یک کلمه حرف زده باشم، شما کسی را بیاورید، چرا برای اینکه مسئول اجرای این سیاست شخص خودش است. وقتی که مسئول شخص ایشانند و بفرمایش آقای مصدّق السلطنه، آقا کاملاً سیاست را میداند …یک لفظی میگویم مجمل است که این را تمام داخله وخارجه میدانند که از این آقا انتفاع نمی شود برد. (خنده نمایندگان ) امروز همۀ ما همین را میخواهیم، اگر ان شاءالله الرحمن خدمات دیگری هم با رفقایشان کردند دیگر نورعلی نور میشود. باید این مملکت را بعد از چند سال روی جریان عادّی بیندازند، مثل چهار سال پیش از این، چهار سال پیش از این چطور بودیم، نه چیزی به کسی داده بودیم ونه گرفته بودیم. حالاهم اوضاع داخلی، مثل همان روز روی جریان عادّی باشند که مثلاً ؛ نظام برود سرکار خودش، عدلیه مستقل بشود که یک کس دیگر از خارج انگشت نزند، مالیه مستقل بشود وهرجا دلش میخواهد برود وتفتیش کند وهکذا فعلل وتفعلل.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر یک وقتی دیدند اجرای این سیاست دریک جا باشکال بر میخورد، باید بیایند به صاحبانش بگویند؛ صاحبانش شما هستید، حالا آقا مناسب اجرای این سیاست هستند که مسئولیت را قبول فرموده اند وهمه تان هم اظهار اطمینان به ایشان فرموده اید. حالا اگر البته همچومستوفی یک کسی راصلاح نداند نمیتواند بیاورد، حال خصوصیاتش بعهدۀ خودشان است. من نمیتوانم خصوصیاتشان را بگویم لهذا من علاوه بر اینکه آقایان را واحد واحد بجهت امروز می پسندم، چون ایشان مسئولند وبرایشان از هر جهت اطمینان داریم. اسباب اطمینان است والا بنده نمی دانم شاید سه ماه دیگر چهار ماه دیگر مقتضی باشد، آقا استعفا کنند از ریاست وزرا. یکی دیگر رئیس الوزرا شود، نمیشود سیاست روز را قیاس کرد. لهذا بنده در مقام دوّم هم به این مختصر بیان عرضی کردم دیگر حالا خود آقا هر صحبتی میخواهند بفرمایند. بفرمایند خود آقای وثوق الدوله هم از آن امور شخصی که من اطّلاع ندارم ممکن است بفرمایند، شخصاً عرض کردم میدان اسب تازی است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جمعی از نمایندگان –تنفّس. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رّئیس –تنفّس شود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان-بلی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – بسیار خوب چند دقیقه تنفّس داده میشود. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
( درین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل وپس از نیم ساعت مجدّدا تشکیل گردید )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –قبل از تنفّس که نسبت به آقای مدرّس یک نفر از آقایان اینجا یک کلمه گفتند وبنده اخطار کردم تصوّر کردم آقای عدل بودند واسم ایشان را اینجا بردم، بعد معلوم شد گوینده این کلمه نماینده دیگری بوده وایشان بودند به آنچه لازم شد اینجا توضیح بدهم آقای میرزا حسن خان وثوق (اجازه )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> <span class="s2">◀</span> نطق وثوق الدوله </strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وزیر عدلیه –بنده بعداز تشکّر از فرمایشات حضرت آقای مدرّس وقبل از آنکه جواب اعتراضات آقای دکتر مصدّق را تا آن اندازه که قابل جوابست عرض کنم لازم میدانم یک مقدّمۀ مختصری بعرض آقایان برسانم :آقایان میدانند بنده علاوه بر آنکه قسمت غالب عمر خودم را درخدمات دولت صرف کرده ام، متجاوز از بیست سال آن را درخدمات مهمّ مملکت وسیاست عمومی مملکت بسر برده ام. اتّفاق اینطور افتاده است که غالب اشتغال بنده به امور دولتی مصادف شده است با مشکلترین مواقع تاریخ مملکت یامواقعی که مسائل از هرطرف مملکت ما را تهدید میکرد. بلی بنده دراوقاتی مسئولیت کارهای عمومی را برعهده گرفته ام که احتمال خطرات وممالک برای مملکت ماخیلی زیاد بوده است و حال آنکه رجال سیاسی واشخاص بزرگ مملکت ما در آن مواقع اشکالات را به اندازه وارد دیده اند، صلاح ندانسته اند مسئولیتی برعهده بگیرند شاید به پاره ای ملاحظات هم حق باآنها بوده است. دراین قبیل مواقع غالباً قضایا با این نظر تلقی میشده است که چون ممکن میشده است حلّ اشکالات و رفع خطرات مملکت مطابق انتظار عامّه صورت بگیرد و ایراد واعتراض جلب نکنند، کناره جوئی بصلاح نزدیکتر است. اگر چه بنده یقین دارم که اگر آن اشخاص هم به حسن عدالت وانصاف وقضاوت حکم کنندگان در قضایا امیدوار بودند واعتماد داشتند که یک عدۀ معلومی عامّه بی غرض و بی آلایش را به فطرت خودشان واگذار میکنند تا قدر خدمت را بشناسند وجواب مدّعی ومفتری را بدهند، آنها هم البته در قبول از مسئولیت وخدمت به مملکت از هیچ نوع فداکاری درهمان و مواقع مضایقه نمی کردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>درهر صورت بنده یک منطق دیگری داشته ام که از کناره گیری وتعطیل قطعاً مضّرات ومهالک بیشتر به مملکت متوجّه میشود و اجتهاد شخص بنده این است که به ایراد واعتراض نباید اندیشید و به مشهور شدن یا نشدن مساعی هیچ نباید ترسید، نتیجۀ این منطق چه بود؟ این بود که بنده درشدید ترین مواقع قبول مسئولیت میکردم و بالاخره درهر موردی هم برحسب عقیده ووجدان خودم درآنچه بهترین وجوه واقلّ محظورها تشخیص میدادم اقدام میکردم. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>البته تصدیق میکنم که بنده درهیچ مورد بر ارتکاب خیر مطلق موفق نشده ام، زیرا آنچه موافق با آمال ما بوده است وسایلش برای ما موجود نبوده است. پس ما بین اموری که حتم داشتم که البتّه محلّ ایرادواعتراض واقع خواهد شد، آنچه را یقین داشتم با مصالح مملکت موافق است آنهارا اختیارمیکردم، ولو اینکه میدانستم آن امور بیشتراز سایر امور مورد تنقید واعتراض واقع میشود. با همه اینها عرض میکنم بنده مدّعی عصمت ومصونیت از خطا نیستم، هیچیک از آقایان هم نباید باشند انسان هم هستم وجایز الخطا ممکن است کار خوب بکنم، ممکن است کار بد بکنم . ممکن است بنده درتشخیص خودم سهوکرده باشم. ولی اطمینان میدهم که هیچوقت بعمد نخواستم ضرری بمملکت متوجّه کنم، بلکه مقصودم درهر حال جلوگیری از ضرر بوده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>یک عرض دیگربنده این است که بعد از بیست سال زحمت وخستگیهای روحانی به ارادۀ خود از مملکت مهاجرت کردم، در شش سال مدّت غیبت بنده دشمنهای بنده از اعتراض وتهمت من کوتاهی نکردند و دوستان من غالباً ساکت نشستند، برای اینکه یا مأمور بمدافعه نبودند یا مأمور بسکوت بودند. البته پس از غیبت طولانی و آنچه درغیاب من گفتند یا نوشتند حتّی درکرسیهای همین پارلمان الفاظ خیلی شدید برعلیه من استعمال کردند و مخصوصاً بعد از آنکه دیدند بعد از مراجعت من یک قسمت از مردم درحقّ من اظهار حسن ظنّ کردند و بنده را به نمایندگی خودشان انتخاب کردند. بنده هیچ منتظر نبودم که مخالفین بنده ساکت بنشینند واز حمله واعتراض خودداری کنند والّا این که یک تناقضی بود. بنده خیلی طبیعی میدانم که امروز مورد اعتراض واقع شوم، لذا جوابهایی که دارم باید عرض کنم و قضاوت را برای نمایندگان محترم وافکارعمومی مردم واگذار کنم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>این راهم باید بدانند که بنده از اعتراض متأثّر نمی شوم بلکه از محکومیت هم ملول نمی شوم، زیرا فرضاً بنده در نزد شما آقایان بلکه درنزد تمام معاصرین خودم ملوم و محکوم شوم، اعم از اینکه این محکومیت از نقطه نظرسهو درمبادی باشد یا از روی عدم اطّلاع ازیک حقایقی که هنوز هم اظهار آنها موافق مصلحت مملکت نیست. ولی بالاخره یک وقتی حقایق آشکار میشود واگر ما نباشیم تاریخ دنیا واخلاف ما قضایا را بایک نظر وسیعتر واذهان صاف تر و اطّلاعات کاملتر محاکمه خواهند کرد. بعد از آنکه این مقدّمه راعرض کردم وارد قضایائی که مورد اعتراض معترض محترم است میشوم البتّه شاهکار وسر سلسله آن اعترضات مسئله قرارداداست اوّل درآن باب حرف میزنم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>قبل از انکه داخل درماهیّت قرار داد شویم تصوّر میکنم لازم است قدری درکیفیات وخصوصیات آن موقعی که قرار داد درآن موقع منعقد شد حرف بزنیم البته آقایان نمایندگان محترم فراموش نکرده اند که در دوازده سال قبل یک حادثۀ بزرگی در دنیا واقع شد که اسمش جنگ بین المللی بود دراین کشمکش بزرگ دنیا دولت ایران اعلان بیطرفی نمود. همه تان مسبوق هستید، اما نظر باینکه پیش بینی یک جا همچو امر مهمّی را نکرده بود والبته سابقه نداشت وسایل حفظ بیطرفی واجرای این تعهّدی که کرده بود کاملا برایش موجود نبود، نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که دول متخاصم از هر طرف بیطرفی ما را نقض کردند، اراضی ایران هم یکی از میدانهای جنگ واقع شد. دستجات ملّت و مردم ما همانطور که آقای مدرّس فرمودند بر اثر عدم توانایی وبی اسبابی دول ورود قشون اجنبی وتبلیغاتی که میکردندهرکدام یک سیاستی از روی عقیده برای خودشان اختیار کردند. کار مملکت منتهی شد بیک نوع هرج ومرج فکری وعملی نتیجۀ این هرج ومرج چه شد اوّلاً قوای تأمینیۀ مملکت که بازحمات ومخارج زیادی تشکیل شده بود از بین رفت، اغتشاش وناامنی دزدی وغارتگری و خودسری وطغیان وآنچه از این قبیل است درتمام نواحی مملکت حالت طبیعی وعادی پیدا کرد، حتّی درشهر تهران قوای تروریسم آدم کشها مدّعی حاکمیت شدند! </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>* قحطی وگرسنگی</strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراثر قحطی وگرسنگی امراض مهلک اینها هم عوامل بدبختی های دیگری بود درمقابل تمام این بدختی ها وسایل دولت چه بود، دست دولتهای وقت تهی وسایل چاره از هر حیث مفقود مالیاتهای داخلی بر اثر وقایعی که عرض کردم لاوصول عایدات گمرکات. شما بواسطه فلج تام ، تجارت منتهی به صفر، تحصیل هرنوع عایدی درآنموقع حتّی توسّل باستقراض خارجی غیر مقدور بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بنده درشدیدترین موقع جریان این قضایا و دروقتی که هنوز جنگ اروپا ناتمام ونتیجه اش نامعلوم وتمام عوامل بدختی درترّقی بود، باز مأمور شدم که بدنامیهای تازه برای خود ذخیره کنم، البته از نگرانی یامسئولیت هیچ نترسیدیم وبالاخره درسایه یک سال مشقّت وزحمت شبانه روزی ومعانقه با یک سلسله موانع ناگفتنی که صلاح نیست از آنها ذکری امروز بکنم، بتجدید تشکیل قوای تأمینیه ، تهیۀ اسلحه برای آنها قلع و قمع اشرار و یاغیانی که از سالهای دراز امنیت عمومی را تهدید میکردند و بالاخره اداره کردن ارزاق عمومی و راه انداختن چرخهای از کار افتادۀ ادارات دولتی، قدرت خودم کم یا زیاد موفّق شدم دران بین جنگ اروپا خاتمه یافت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اینجا لازم است نمایندگان محترم وشما مردمی که مراجعۀ بیطرفانه به حافظۀ خودتان بفرمایید بخاطر بیاورید که جنگ اروپا بچه صورت خاتمه پیدا کرد وضعیات دنیای آنروز وخصوصاً وضعیات مملکت ما درآن روز چه بود؟ سیاستهای افرادی مبهم ، غیر معلوم، یا از روی بی مطالعه گی یا از روی عقیده چه موقعیتی برای ما ایجاد کرده بود. بالاخره برای ادامۀ حیات روزانۀ خودمان وانتظار یک موقع مناسب تری ما چه وسائلی در دست داشتیم؟ همۀ اینهارا باید درنظر داشت و بالاخره باید دید این درخت کهن سال زندگی هم که از اثر تند باد حوادث جنگ واشتباهات خودمان شکسته و پژمرده شده بود از کدام منبع آبیاری میشد؟ بلی جنگ اروپا خاتمه یافت امّا هنوز خاک مملکت ما سنگر قشون اجنبی بود. مخاطرات بسیار از انواع مختلف حیات مرا تهدید میکرد و هیچوقت برای شما آقایان وزندگی فردی خودتان اتّفاق افتاده است که طوری اسیر سیل حوادث وبد نقشیها وبد بختیهای مختلفه بشوید که راه چاره وحتّی فرار را ازهرطرف مسدود دیده باشید؟ اگر یک همچو تجربه را درعمر خودتان دارید حال آنروز مملکت ما وآن شخص که آن روز مسئول مملکت ما بود باید درنظر خودتان مجسّم کنید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بر هر تقدیر جنگ تمام شد ولیکن بدبختیهای ما تمام نشد واگر بر مشکلات ما نیفروزد از مشکلات ماهیچی نکاست، حتّی اگر درایّام جنگ یک سیاست بهتری هم اتّخاذ کرده بودیم که خیلی هم بهتر بود. بازهم ممکن نبود بمجرّد تمام شدن جنگ گرفتاریهای ما بخصوص گرفتاریهای اقتصادی بدفعۀ واحده تمام بشود، زیرا که مشکلات خود دول اروپا حتّی دول غرب بعداز هشت سال که امروز از اختتام جنگ میگذرد، هنوز خاتمه پیدا نکرده است و هیچ مملکتی هنوز بحالت عادّی قبل از جنگ صعود نکرده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بدیهی است آن تدابیری که درموقع دوام جنگ صعود نکرده است، بدیهی است برای ادامۀ حیات خودمان به آنها متوسّل میشدیم دیگر ممکن نبود بعد از تمام شدن جنگ مؤثّر شود. یک تدابیر دیگری لازم بود یک فکرهای دیگری لازم بود از همۀ این اشکالات مهمتراین بود که در تحت تاثیرات وضعیات فوق و نظر به فقدان تمام وسایل درمملکت محتاج بتحصیل کمک خارجی بودیم. عرض کردم درداخل چیزی باقی نمانده بود وبواسطۀ تاثیرات جنگ هر نوع استعدادی از مراکز دیگر با اوضاع آن روزۀ دنیا غیر ممکن بود. اگر هم میگفتند بیایید ما با شما مساعدت می کنیم دروغ بود، نمی توانستند بکنند. بنده قطع داشتم مأمورین ونمایندگان ما در کنفرانس صلح عمومی دچار اشکالات شده و با اظهار مقاصد ملّی ما موفّق نشدند، اضطرار حقیقی داعی شد که یا ما مملکت را تسلیم حوادث بکنیم و از معرکه بگریزیم یا بامرکز واحدی که درآنموقع استمداد از آن ممکن بود، داخل درمذاکره شویم ویک قراری بگذاریم اینجا هم باز بدون ملاحظات شخصی بلکه بایقین بر اینکه حملات واعتراضات شدید بر خودمان جلب خواهیم کرد. آنچه از نقطه نظر نوعی بعقیدۀ ما اقلّ محظورین بود انتخاب کردیم (ولی البتّه عقیده بود همانطور که گفته شد ) وبالنتیجه چندین ماه مذاکره وتبادل افکار بعقد یک قراردادی که امروزمورد اعترا ض معترض محترم است. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عرض شد حالا برویم یکقدری خیلی بطور اختصار درماهیت این قرارداد مرده حرف بزنیم نکات اصلیۀ این قرارداد که علی الظاهر بیشتر مورد تنقید معترضین میتواند واقع شود اینها است که عرض میکنم آن دولت متعاهد ما بما وعده میداد که یک مستشار ها ومتخصصین که لزوم استخدام آنها باتوافق نظر طرفین ثابت شود بما بدهد، این متن قرارداد است. باز گفته میشد آنجاکه این مستشارها ومتخصّصین باید بموجب یک کنتراتهایی که با خود مستخدمین منعقد میشود، بخدمت ایران جلب میشوند. باز گفته میشد که اختیاراتی که بآنها میدهیم بایستی با توافق نظر دول ایران وخود متخصّصین بشود نه با توافق نظر دولت ایران وآن دول متعاهد که البتّه مضرتر واقع میشد. پس چون آن تعهّد اوّلی یکطرف بود ما که تعهّدی نکرده بودیم درخصوص لزوم استخدام یا عدم حصول توافق نظر یک حکم خاص معیّن نشده بود. حالا نتیجۀ عدم اجرا از طرف ما درهرموقع چه میشد؟ فقط انتفاء یک شرایط دیگری از قبیل استقراض ویک تعهّداتی که درمراسله ضمیمه کرده بودند و بالاخره لغو شدن قرارداد. بنده هچ، فکر میکنم یک تالی فاسدی در صورت عدم اجرای قرار داد، اصلاً موضوع پیدا نمیکرد. رد شدن تالی فاسد قرارداد که مطلوب مخالفین ومعترضین قرار داد بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>راجع باختیارات مستشارها هم همین قدراین نکته را بهتان عرض میکنم که آن اصلی که درقرار داد نوشته شده بود که موکول بتوافق نظر بین دول ایران وخود مستشار ها باشد. این همان اصولی است که مابین ما و مستشاران دیگری که داریم هست. یعنی آنهارا استخدام میکنیم اختیارات آنهاباید با توافق نظر مابین ما و آنها باشد. درقرارداد هم بیش از این چیز دیگری نبود. از تمام این مراتب گذشته ما بین دو متعاهد که ماباشیم وآنها این مسئله با تأکید هرچه تمامتر مفهوم ومسلّم بود و بعد هم بر حسب بیانات رسمی نماینده های هر دوطرف تأکید شد. اجرای قرارداد منوط بتصویب مجلس شورای ملّی است این را بنده دربیانیه های خودم گفتم، نمایندۀ انگلیسی هم درنطق خودش گفت، نماینده های ما در مهمانیها دراروپا گفتند، درروزنامه گفتند، درجراید انتشار پیدا کرد. دیگر سوری نبود که بهیچ وجه بشود گفت مسکوت عنه بود. حالا آمدیم واز نقطه نظر احتیاجات خودش که اصلش داعی بر اجرای امر شد بعضی از موادّ آن را شروع کردیم باجرا ، این راهم بنده منکر نیستم ، حتّی قابل نسخ بودن همان مواد موقّتی هم درصورتیکه مجلس شورا ملّی تصویب نکند یا بین طرفین معهود ومسلّم بود. یعنی بالاخره اگر مجلس آمد و دید که دونفر مستشار در مالیه است و چهار نفر در قشون است و گفت اینهارا نمی خواهم حق داشته باشد عذرشان را بخواهد وبروند چنانکه عملاً همین ترتیب واقع شد در ساعت حاضر قراداد هرچه بوده است امضای هر دو طرف ملغی شد و اگر هم اثر یکی از موادّ آن باقی است، آنهم البته به نفع ما است و هر وقت بخواهید آن را هم لغو کنید. البته می توانید اما فلسفۀ حقیقی قرارداد و علل مهمتر و بزرگتری که انعقاد آن را ایجاب کرد و مشکلات ایفای به تعهّدات برای یکی از دو طرف متعاهد و موجباتی که اصل مصالح را تغییر داد واین علّت و معلولهای تاریخی که بر اثر همدیگر واقع شد و درتغییر عقاید و سیاستها تأثیر کرد و بالاخره اینکه عامل لغو شدن چه بود؟ اینها یک مسائلی هستند که هم از حوصله بیان امروزی بنده و هم از مقتضا وصلاح وقت خارج است اصلش بحث در این مسائل صلاح نیست انشالله یکوقتی این مسائل را درآثار محقّقین سیاست خواهید خواند، کتابها خواهند نوشت وآنوقت با فکر یک قدری روشن تری در قضایا حکم خواهید کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>یکی از اعتراضات آقای دکتر مصدّق این بود که بالاخره بنده پول گرفتم وقرارداد را امضا کردم واین را یک از نقطه های حساّس فرض کردند، بنده درین مجلس با حضور همه عرض میکنم که هر قدر آقای دکتر مصدّق از این بابت پول گرفته اند، بنده هم گرفته ام. حاضر هم هستم ثابت کنم اگر مجلس صلاح میداند، ممکن است کمیسیون معیّن کند. حالا این مسائل عقیده ام این است که قابل این نیست که درمجلس علنی وقت مجلس را تضییع کند یک کمیسیونی از هر کس که میخواهید بنشینند و رسیدگی کنند و ببینند پولی گرفته شده یا نشده و کی گرفته است؟ یک مسئله را که من میگویم این طور دقّت و تجسّس کنند وبعد بیایند بمجلس راپرت بدهند، گمان نمی کنم دیگر اینقدر قابل صحبت باشد ایشان راجع بقرارداد ۱۹۰۷ یک اظهاراتی کردند البتّه آقایان تشریف دارند و شاهد قضایا هستند؟ اگر چه مدّت خیلی زیادی گذشته است واگر چه آقای مصدق السلطنه اصول مرور زمان را فقط درباره عملیات خودشان قائل هستند، ولی بالاخره همه میتوانند تشخیص بدهند و نظر آقایان هست که روسها اولتیماتومی دادند وتهدید کردند که تمام مملکت شما ومخصوصاً پایتخت مملکت شما اشغال خواهد شد. مدّتها دراین موضوع مذاکره شد که چه باید کرد آنوقت هم این مجلس بود و همینکه جماعتی از رؤسای آزادیخواهان در این مملکت بودند وغالب آقایانی هم که الان حضور دارند بودند، نشستند وتشخیص دادند که باید اولتیماتوم روسی قبول شود. بالاخره آمد بمجلس و مجلس رآی داد که اولتیماتوم روس باید قبول شود و بموجب رأی مجلس آن اولتیماتوم قبول شد و بعد البته یک عقباتی داشت مجلس مدّتش تمام شده بود و رفت و درنتیجۀ آن اولتیماتوم یک فشارها وتضییقات و بدختی های دیگری از دولت سابق روس برای ما واقع شد و آخر الامر برای مدافعه از آن تصمیمات (خطرناکی که همه قطع کردند که دولت آن روز درنظر گرفته بود) تمام وضعیات درتحت نظر گرفته شد. خیلی مطالعات عمیق دراطراف آن مطالب بعمل آمد. بنده هم آنوقت فقط یک از اعضا هیئت دولت بودم وریاست نداشتم هر چه واقع شد باشرکت تمام هیئت دولت وقت بود وحتّی نظر باینکه قضیه خیلی خیلی اهمیت داشت، رییس وقت مملکت هم که کمتر دراین قضایا دخالت میکرد، چون از مسائل خارج بیشتر از ماها مطّلع بود. او هم در هدایت افکاربا ما مساعدت کرد و با اطّلاع و استحضار ایشان که درتحت امضا ضبط است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بالاخره مبادلۀ مراسله هم درباب عهد نامه ۱۹۰۷ که فعلا لغو شده واز بین رفته بعمل آمد و راجع بامتیازاتی که در زمان بنده داده شده، اگر بخواهم داخل درآن قضایا بشوم، البته خیلی طولانی است، البته که امتیازاتی داده شده که بالاخره داده نشده؛ یکی امتیاز راه آهن جلفا به تبریز که دریک کابنیه که تمام رؤسای وزرای آنوقت درآن کابینه عضویت داشتند و تمام اشخاصی که بعد رئیس الوزرا شدند و یا مستحق و قابل این مقام بودند نشستند و تشخیص دادند که بایستی امتیاز راه آهن تبریز صادر شود. امروزهم که آن امتیاز البتّه لغوشده است و آن راه آهن مال ما است و بالاخره اگر یک همچو امتیازی داده شده است، بنده تنها نداده ام و همۀ اشخاصی که البتّه لایق هستند که مملکت به آنها اعتماد داشته باشد درآن باب با بنده شرکت داشته اند. امتیازات دیگری هم از قبیل امتیاز خوشتاریا در کابینۀ قبل صادر شده بود و نظر به تضییقاتی که آنروز بود و محلّ ابتلا شده بود در کابینۀ بنده آنها تصدیق شد. راجع به پلیس جنوب شاید آقایان مطّلع هستند که بر قراری پلیس جنوب تشکیلات پلیس جنوب و ازدیاد قوای قزاق دریک قراردادی که قبل از تصدّی بنده، ما بین یکی از زمامداران وقت و دودولت همسایه بود، قبول شده بود و حتّی بنده که آمدم هم قبول شده بود و هم بعملیاتش شروع شده بود، قوای قزّاقخانه درتهران و همه جای شمال زیادتر شده بود. تشکیلات پلیس جنوب هم شروع شده بود و مشغول عملیات بودند. بنده متصدّی ریاست وزرا شدم و قسمت مالیه آن را که فوق العادّه مضرتر بود، برای آنکه حاکمیّت مملکت را درآن کمیاً وکیفاً با نماینده های مستقیم سفارتخانه های خارجی بود. مالیه را داده بودند زمان کمیسیون یعنی تهیۀ بودجه ها وضع مالیاتهای جدید. نسخ مالیاتهای کهنه، تخفیف دادن پرسنل ادارات، کم وزیاد کردن و تمام اختیاراتی که خود وزرا نداشتند و فقط مجلس شورای ملّی داشت داده بودند بآن کمیسیون مختلط و وقتی که آمدم سر کار، آن کمیسیون مشغول کار بود و بنده آن کمیسیون وآن قرارداد که به کنترل تعبیر میشد درآن موقع موفّق شدم ولغو کردم و آقای دکتر مصدّق آن قسمت را نفرمودند وهیچ لازم ندانستند بگویند که من آن را لغو کردم. ایشان نظرشان بر این بوده است که هرچه بد بوده است بگویند و هرچه خوب بوده نگویند "حفظت شیئا وغایت علیک اشیاء". اما اگر گفته شود پلیس جنوب در موقعی که بنده بودم یعنی در زمان بنده شناخته شده بود و قبل از اینکه بنده بیایم شناخته نشده بود و آمدم شناختم، اینطور نیست، زیرا اورا شناخته بودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اوّلاً، یک قراردادی همینطور که این قرارداد اسمش قرار داد هزار ونهصد ونوزده(1919) است آنهم قرارداد هزار ونهصد وشانزده بود، قرار داد بسته بودند که بایستی پلیس جنوب باشد و بنده آمدم اگر مقصود این است که من تحت یک مراسلۀ هم رسمی نوشته باشم، فلان سفارت که آقا ما این را برسمیّت می شناسیم، چنین چیزی وجود ندارد و اگر هم میگویند ما ضمناً تصدیق کردیم برای اینکه تسلیم عملیات شدیم یا فرض کنند با آنها مراوده و مکاتبه کردیم، ما این کارها را درموقع جنگ عمومی با ژنرال باراتف وژنرالهای دیگر هم کردیم. این تقصیر نمی شود مسائل دیگری فرمودند درضمن فرمایشاتشان که بنده یادداشت کردم (یک حرف خیلی مبتذلی) که بنده گفته ام یک قسمت از مملکت ایران مجزا شود، بله یک وقتی یک چنین تهمتی به بنده زدند البتّه این به قدری مبتذل ومستهجن بود که قابل جواب نبود. روزنامه رعدی پیداشد واین را نوشت بعد از اینکه این را نوشت بنده یک کاغذی نوشتم به مجلس وآقای مؤتمن الملک درآن وقت رئیس مجلس بودند نوشتم به ایشان ودر آن عریضه خودم به مجلس عرض کردم که اگر یک نفر بیاید وبه این مراسله ماله تفوه کند که چنین حرفی را من درمقابل او زده ام حاضرم که بگویم گفته ام وچنین کسی حاضر نشد. حالا اگر آقای دکتر مصدّق دلائلی دارند برای اثبات این امر که بنده همچو چیزی را گفته ام، البتّه بگویند تا بنده جواب عرض کنم فرمودند که بنده احزاب مملکت را متلاشی کرده ام و درباب اخلاق عمومی مملکت یک تأثیرات بدی داشتم. این حرف ایشان بقدری فلسفی و مشکل است که فهمیدن آن هم مشکل است بنده نمی دانم چه تأثیری داشته ام دربرهم زدن احزاب وچه تأثیری داشته ام دربد کردن اخلاق مردم، البتّه ایشان باید بدانند که اگر دریک مملکتی علل موجود شدن حزب موجود باشد، معلولش هم که موجود شدن حزب است، موجود خواهد شد ، ولو اینکه شاه مجلس هر کس بخواهد حزب موجود نشود واگر هم هنوز درمملکت مقتضیاتش موجود نباشد و علل موجود نباشد (به قدری که باید باشد ) اینهم مطابق قانون عقلی معلوم است که بی علّت وجود معلول ممکن نیست. احزاب خودشان آمدند خودشان هم متلاشی شدند و رفتند مجدّداً منقعد شدند و باز متلاشی شدند و یک مدّتی هم باز همینطور خواهد شد (تا اخلاق عمومی اینطور است ) البتّه یک موقعی هم خواهد رسید که احزاب سیاسی خیلی مهم خواهیم داشت و هروقت خواهیم بود. میگویند بنده یک عدّۀ هفده نفری را دریک روز دستگیر کردم، این راست است یک اشخاصی بودند که میخواستند شهر را شلوغ کنند وخسته شده بودند که چرا آدم کشی درشهر نمی شود، خسته شده بودند که چرا شهر امن است، میخواستند بهر قیمتی که شده شهر را برهم بزنند. بنده هم به نظمیه گفتم هرکس مخلّ نظم است بگیرید و تبعید کنید آنها هم گرفتند و تبعید کردند اگر از این راه بر من تقصیری وارد است خودم اعتراف میکنم. راجع به یک معاملات غریب و عجیبی فرمودند که اخیراً وزارت مالیه با بانک شاهنشاهی قرار داد کرده است و روح بنده از این قضیّه اطّلاع ندارد. درهر صورت این قضیّه نه درتحت امضاء بنده واقع شده ونه همچو اطّلاعی دارم تحقیق بفرمایند از بنده امضائی داده ام بگویند بقدر این مسئله غیر وارد بوده که بنده درست هم گوش ندادم.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>درخاتمه بایستی به ایشان بگویم که آقا اعتراض وتنقید درصورتی مطلوب ومؤثّر است که از روی بی طرفی وبی غرضی باشد، بی غرضی درصورتی رعایت نمیشود که درعملیات شخصی که طرف تنقید است اگر یک چیزها خوبی هم است، آنهارا هم طرف توجّه وقدرشناسی قرار داده ایشان درمورد قرار داد ۱۹۱۶ که بنده لغو کردم، هیچ نفرمودند، بلکه فرمودند قبل از بنده لغو شده بود. شده بود یا خودش لغو شده بوده، بدون مداخلۀ بنده خیر بنده خیلی مساعی واهتمام کردم تا آن قضیّه لغو شد البتّه آقای دکتر مصدّق صلاح ندانستند که اگر یک کارهای خوب دیگر برای اصلاح مملکت وآسایش اهالی کرده ام از آنها هم یک ذکری بفرمایند به این جهت بنده نمی توانم فرض کنم که تنقید ایشان به طور کلّی از غرض مبرّا بود. منتقدین هم دردنیا خیلی زیاد هستند کتابهای بزرگ هم درتنقید خیلی چیزها نوشته شده است، درتنقید شعر، درتنقید تاریخ، درتنقید صنایع، درهمه چیز کتابها نوشته شده است. ولی منقّد باید اگر یک جهت خوبی هم هست بگوید اگر یک جهت بدی هم هست بگوید و بنده از فرمایشاتشان بجز الفاظ بد که غالب آنها هم غیر وارد بود چیز دیگری نفهمیدم. در خاتمۀ عرایض خودم باید عرض کنم به ناطق محترم تذکّرد هم که این خیلی واضح است که محصّلین ومبتدیان درسیاست دردورۀتحصیلات خودشان یک دوره درس وجاهت وجنّت مکان شدن لازم دارند، بخوانند وایشان اگر فعلاً درآن دوره از تحصیلات خودشان واقع شده اند. بنده عرضی ندارم ولی بنده عرض میکنم دردورۀتحصیلات خودم اصلش ازاین کلاس صرف نظر کردم، یعنی از آن کلاس ما قبل طفره زدم ویکسره آمدم درما بعد وهیچوقت به این مسائل اهمّیت ندارم و هر وقت بنده با شخصی که بخواهد عوام فریبی کند و گریه دروغی کند، درمبارزه واقع شوم، قطعاً مغلوب میشوم وبالاخره این را باید بدانند که در مسائل عالیه مملکت آیا بایستی دما کوژی کرد یا بایستی شاگرد بنده شد . </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان – مذکرات کافیست. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>(بعضی گفتند کافی نیست)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – اوّلاً آقایان مسبوق هستند بصرف کفایت مذاکرت درکلّیات پروگرام از بین نمیرود بعد هم باید داخل درقسمت هایش شد وقسمتهایش یکی یکی مطرح شود .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا سید یعقوب – بنده مخالفم با کفایت مذاکرات .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – چه میفرمایید ؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا سید یعقوب –بنده مخالفم با ختم مذاکرات درکلّیات این است که این مسائلی که دراینجا صحبت شد حقیقتاً یک مسائل شخصی بود، بنده هیچ منتظر نبودم که درموقعی که پروگرام مطرح است این قضایای شخصی مطرح شود واین مسائل تمام شخصی بود وقضایای گذشته دردورۀ چهارم هم آمدم وهمین جوابها داده شد و بالاخره بنده با کفایت مذاکرات مخالفم وعقیده دارم کسانی که در کلّیات اجازه خواسته اند اظهاراتشانرا بکنند .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق –اجازه میفرمایید ؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –چه میفرمایید ؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر مصدّق – آقای وثوق الدوله یک فرمایشی فرمودند که میخواهم توضیح عرض کنم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – فرمایشات تانرا طور دیگر جلوه دادند ؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکترمصدّق بلی بنده چون مذاکراتم مفصّل شده نسبت به فرمایشاتی که آقای وثوق الدوله فرمودند، عرض نمی کنم. قضاوت آنرا بنظر ملّت ایران واگذار میکنم ولی ایشان درضمن مذاکراتشان فرمودند که فلانی اگر چه امور زمانرا درباره خودش معتقد است این مسئله نسبت به بنده توهین آمیز بود. بنده بخدای متعال و بتمام مقدّسات عالم تا امروز یک امضا و یک عملی بر خلاف مصالح مملکت نکرده ام و هیچوقت هم بمرور زمان معتقد نیستم از بدو عمر تابحال حاضرم که اگر کسی بتواند به بنده نسبتی بدهد ولو اینکه قانونی دربین نیست و مرور زمان شاید مانع باشد. بنده بر خلاف اینکه قانون نیست و مرور زمان مانع است خودم را تسلیم مجازات میکنم. آقای وثوق الدوله وزیر عدلیه هستند، بنده از ایشان استدعا میکنم که یک کمیسیونی از آقای مؤتمن الملک و آقای مشیر الدوله ودیگران دعوت بفرمایند اگر برمن چیزی واردست (من بمرور زمان ابداً عقیده ندارم ) بفرمایند تامن خودم را بمحکمۀ مجازات تسلیم نمایم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – ایشانهم گفتند شما بمرور زمان معتقد نیستید، رأی میگیریم بکفایت مذاکرات درکلّیات .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – ختم جلسه مقدّم است .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – دو پیشنهاد است هر دو راجع بدستور. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روحی – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – اجازه بدهید اوّل رأی گرفته میشود بقسمت اوّل بعد بقسمت دوّم رأی گرفته میشود بکفایت مذاکرات درکلّیات .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – اخطار نظامنامه دارم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – بفرمایید ..</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – ختم جلسه مقدّم است </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>.رئیس مادۀ نظامنامه رابخوانید .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شیروانی – الان عرض میکنم –(پس از پنج شش ثانیه ) خوب مجلس را معطّل نمیکنم …</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – پس من میخوانم : مذاکراتی که راجع بدستور است مقدّم است اینجا دوپیشنهاد است یکی راجع بختم جلسه یکی راجع بکفایت مذاکرات که هر دومنتهی بیک اصل میشود وراجع به دستور است بنابراین رأی میگیریم بکفایت مذاکرات آقایانی که مذاکرات در کلّیات را کافی میدانند قیام فرمایند .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(عدّه ای قیام نمودند)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – تصویب نشد رأی میگیریم بختم جلسه آقایان موافقین قیام فرمایند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اغلب قیام نمودند)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – تصویب شد جلسۀ آتیه رو پنجشنبه صبح چهار به ظهر دستور هم بقیّۀ دستور امروز .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(مجلس نیمساعت بعد از ظهر ختم شد )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس مجلس شورای ملی –سید محمّد تدیّن </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منشی – منش ( 9) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> <span class="s2">◀</span> <span class="s4">توضیحات و مآخذ:</span></strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - - آئینۀ عبرت – خاطرات دکتر سیف پور فاطمی – بکوشش علی دهباشی – انتشارات سخن – 1378 - ص 562 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>2 – مصدّق و حاکمیّت ملّت – محمّد بسته نگار- انتشارات قلم - 1381 - ص 414 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و نگاه کنید «26 خرداد، بمناسبت صدو بیست وهشتمین سالگرد تولّد دکتر مصدّق » -زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق (5 ) </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>3 - ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30 - نگاه کنید به مقالۀ «فروغی در گذر تاریخ» از احمد افرادی - سایت دنیا خانۀ من است </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>4 - حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران» - جلد چهارم – 1361 – نشر ناشر – ص 150</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 - همانجا ، ص 191 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – همانجا ، 168 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>7 – همانجا ، صص 107 – 102 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span>8 - همانجا ، صص 148 – 146 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - مجلس شورای ملّی دوره ۶ جلسه ۱۱- روز سه شنبه 29 شهریور 1305 - کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و نگاه کنید به حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران» - جلد چهارم- صص 190 – 148 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-67169773438871122013-09-16T09:44:00.001-07:002013-09-16T09:44:28.032-07:00زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و پنجم<form action="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3954-2013-09-09-17-00-10.html?Itemid=0&hitcount=0" method="post" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin: 0px !important; padding: 0px !important; text-align: right;">
<div class="content_vote">
<br /></div>
</form>
<div class="art-article" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; text-align: right;">
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="836 html Safari-Jamal 1" height="292" id="img8542" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/836_html_Safari-Jamal_1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="214" />26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ ویکمین</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3954-2013-09-09-17-00-10.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (85) </a></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3954-2013-09-09-17-00-10.html?Itemid=0">محمد علی فروغی اولین رئیس وزرای دوران سلطنت پهلوی</a></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3954-2013-09-09-17-00-10.html?Itemid=0">بخش اول</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3953-2013-09-09-16-57-00.html">بخش دوم </a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3952-2013-09-09-16-55-39.html">بخش سوم</a></b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کارپذیربودن محمد علی فروغی ( ذکاء الملک) یکی از معماران استبداد رضا خانی در روایت محسن فروغی، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ بطور واضح بیان شده است و می گوید: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« روزی که پدرم در بارهی استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینهی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(1) ایشان پست وزارت جنگ را قبول کرد !</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز 29 آذر ماه 1304 برابر سوم جمادی الاخر1344و دسامبر 1925 در ساعت 9 صبح فروغی اوّلین کابینه را به رضا شاه معرّفی و سپس به مجلس شورای ملّی به شرح زیر معرّفی نمود:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- فروغی – کفیل ریاست وزراء</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – میرزا حسن خان مشار – وزیر امورخارجه </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – امیر لشکر عبدالله خان امیر طهماسب – وزیر </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – مهدی مشیر فاطمی – وزیر عدلیه</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – بیات ، مرتضی قلیخان – وزیر مالیه</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – جعفر قلیخان اسعد – وزیر پست و تلگراف</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 - دادگر، حسین – وزیر داخله</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – داور، علی اکبر – وزیر فوائد عامه</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 – یوسف مشار – کفیل وزارت معارف</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این کابینه تا تیر ماه 1305 خ در این مقام باقی و انتخابات دورۀ ششم در دورۀ زمامداری وی انجام شد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
توضیح آنکه فروغی در دوران پهلوی مدّتی با سمت کفالت امور بوده ولی بعداً به سمت رئیس الوزراء مشغول کار شده است و د راین دورۀ زمامداری فروغی از افرادی مانند ابوالحسن پیرنیا ، قاسم صوراسرافیل ، محمّد علی فرزین ، نظام الدین حکمت ، غلامرضا هدایت در پست های عدلیه ، مالیه ، فوائد عامّه و تجارت و پست و تلگراف باید یادآوری نمود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>یکی از بازیگران دوران پهلوی</b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسلۀ قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی،میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک ) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه می باشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و مورد حمایت و اعتماد آنها بوده است. به همین جهت هم مقامات و مشاغل مهمّی را شاغل گردیده است. </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت میکرده و دربسیاری از بازیهای سیاسی مبتکرو در حقیقت یکی از تعزیه گردانان اصلی او بوده است وعجایب آنکه در بدو به سلطنت رسیدن [رضاخان] پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مختارالملک که ریاست بلدیه را در کابینۀ مشیرالدوله در سال 1302 داشته است به نگارنده حکایت کرد که برای مذاکره در باب مسئله ای به ملاقات مشیرالدوله دراطاق هیئت دولت رفته بودم. فروغی هم که عضوکابینه بود در گوشه ای نشسته مشغول تحریر بود. پس ازآنکه کارم با رئیس الوزراء خاتمه یافت و خدا حافظی کرده خواستم از اطاق خارج شوم، فروغی برخاست و بطرف من آمد، نزدیک در خروجی مرا مخاطب قرار داد و اظهار داشت: خواستم مطلبی را دوستانه با شما در میان بگذارم . گفتم بفرمائید. فروغی گفت: شما با سردار سپه روابط دوستانه ای دارید؟ گفتم : خیر. گفت: می خواهید من واسطۀ دوستی و نزدیکی شما را با او فراهم نمایم و با هم دوست صمیمی باشید؟</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این بیان فروغی موجب تعجّب من شد زیرا می دانستم که سردار چوب لای چرخ کابینه می گذارد و علیۀ مشیر الدوله تحریک می کند [ توضیح اینکه رضاخان وزیر جنگ و فروغی وزیر مالیه کابینه مشیر الدوله بودند و دسیسه و توطئه می کردند که حکومت مشیرالدوله سقوط کند!!] و از ایجاد این رابطۀ دوستی منظورش اینست که من طبق دستور سردار سپه عمل نمایم و علیه مشیر الدوله اقدام نمایم و حال آنکه من به مشرالدوله علاقه مند بودم. به فروغی جواب سربالا دادم که معنایش این بود که فعلاً چنین ضرورتی ایجاب نمی کند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به محض آنکه سردار سپه نخست وزیر گردید ، مرا از ریاست بلدیه برداشت </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حال باید دید که مطّلعین دربارۀ اوّلین رئیس الوزرای دورۀ دیکتاتوری ایران یعنی فروغی چه نوشته و چگونه قضاوت کرده اند.» در بخش توضیحات در دسترس خوانندگان قرار می دهم ( 2) </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span> خاتمۀ انتخابات تهران </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حسین مکی درکتاب پژوهشی « تاریخ بیست سالۀ ایران – جلد چهارم » اینگونه روایت می کند: انتخابات دورۀ ششم شورای ملّی که در کابینۀ فروغی شروع شده بود در تاریخ 5 تیر ماه 1305 خاتمه یافت و از لیستی که مدرّس داده بود 9 نفر به مجلس راه یافتند. نکتۀ قابل توجّه در انتخابات تهران اینست که علیرغم لیست دولتی که برای مجلس مؤسّسان از صندوقها بیرون آورده و اجازه نداده بودند حتّی یک نفراز ملّیون را مردم برای مجلس مزبور انتخاب نمایند در انتخابات تهران که تا حدودی آزاد بود مردم مجاهده و مبارزه کردند و بدولتیها و رضا شاه فماندند که انتخابات مجلس مؤسّسان قلّابی بوده است و مردم می توانند وکلای خود را انتخاب کنند. با این وجود وکلای حقیقی مردم که در مجلس دورۀ ششم راه یافته اند هشت نه نفربیشتر نبوده است. نکتۀ حائز اهمیت اینکه مدرّس که علناً و رسماً با سلطنت رضا شاه مخالف بود نفر اوّل گردید و اختلاف رأی با نفر دوّم حدود پنج هزار بوده است.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهر حال طبق اعلان انجمن ، این دوازده نفر از تهران انتخاب و به مجلس راه یافتند:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- مدرّس - 13624 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – مستوفی - 8322 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – دکتر مصدّق - 8071 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – وثوق الدوله - 7934 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – آشتیانی - 7010 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – فیروز آبادی - 6085 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 - داور - 6069 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – بهبهانی - 5678 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 – ملک الشعراء - 4740 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 – تقی زاده - 4484 رأی</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
11 – شیخ العراقین بیات - 4451 رأی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 – مؤتمن الملک - 441 رأی </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز یکشنبه 19 تیر ماه 1305 (30 ذیحجۀ 1344 ) دوساعت و نیم قبل از ظهر مجلس دورۀ ششم بریاست سنّی مدرّس افتتاح گردید و رضا شاه با تشریفات خاصّی به مجلس آمد و نطق افتتاحیه» ایراد نمود. (3 ) </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>مخالفت مدرّس با نمایندگان فرمایشی </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مکی در ادامۀ آن می نویسد: درانتخابات دورۀ ششم در بسیاری از نقاط کشور نظامی ها مداخله کرده بودند. مدرّس که با مداخلۀ نظامی ها و تحمیل عدّه ای بعنوان نماینده سخت مخالف بود تصمیمی گرفت که مداخلات نظامی ها را بر ملا ساخته و بفهماند که در مجالس مقنّنه به تأیید نمایندگان ملّت باشند نه نمایندگان تحمیلی قشونی ها و البته نظامی ها هم که سر خود در انتخابات مداخله نکرده و به امر رضا شاه دست به این مداخلات زده بودند، بنابراین مخالفت مدرّس با اعبتار نامه های آنها مخالفت با آمر که پهلوی بوده است تلقّی می گردید و این امربرای دیکتاتوری که حاضر نبود فقط جنبۀ تشریفاتی داشته و در امور مداخله نداشته باشد بسیار ناگوار بود چون با بودن مدرّس رشید و بی باک در مجلس نمی توانست بی مانع و رادعی اعمال زور و قلدری کند. بنابراین بفکر افتاد که بزرگترین سدّ راه دیکتاتوری خود را از پیش پای بردارد و توطئۀ ترور مدرّس از همین مجرا آب می خورد . اکنون ببینیم مدرّس در بارۀ اعتبار نامه ها در مجلس چه گفته است: </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>جلسۀ مجلس دورۀ ششم ، مورخ 22 امرداد 1305 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبر شعبۀ اوّل راجع به اعتبار نامۀ ملک ایرج میرزا مطرح شد و مدرّس ضمن مخالفت خود چنین بیان نمود:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم کما اینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم ور أی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقیدۀ خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی نمیگویم هم اشتباه نمیکنم خیر انسان اشتباه میکند بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلا هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجّب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند مختصر وبی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است شعبه به منزل محکمه استیناف است انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود لهذابنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند چون در شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد .رجوع کنند به دورهای پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یا مخالفت خود را اظهارنمایند من جمله راپرت راجع به نماینده مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم زیرا علّت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد وشاه مملکت هم اعلان داد امرای لشگر ومأمورین نظامی دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند .از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت انتخابش جان محمّد خان است وباطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان درمشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمیشود سابق هم نشد علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعدا از این هم تا هستند انتخاب میشوند ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود اهل محل هستند موکل دارند رعیت دارند التماس میکنند پول خرج میکند البته انتخاب میشوند .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس –التجار –بنده پول خرج نکردم .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرس –پول مشروع را عرض میکنم بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اقا سید یعقوب – غلط است .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است برفرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجار وامثالش باشند موکّل دارد غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمد خان موکّل ندارد علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت گذشت، مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادی خودش بیفتد. شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد شاه مشروطه باشد یعنی امضای خالی بکند امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند. قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه، هر وقت حاکم امری داد عمل کند. بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
علی اکبر داور مخبرشعبه به دفاع از اعتبار نامه پرداخت که از جهت اینکه به درازا می کشد از نقل آن صرف نظر می کنم .[ توضیح اینکه گزارش جلسه چهارم دورۀ ششم مجلس شورای ملّی را بعنوان «سند» که در بارۀ اعتبار نامه های نمایندگان است، در پایان این بخش در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می گیرد.] </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« مدرّس – دراین انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده نظامی بوده است. شاهزاده ایرج میرزا باز سالها در محل بوده، حاکم بوده، معاون بوده، لیکن ایشان فقط به معرّفی نظامی و حکومت نظامی انتخاب شده اند و هنوز هم حاکم بهبهان نظامی است . نظامی معنیش این اینست که من نظامی هستم، معنیش این است که تمام کارهای ولایتی را نظامی می کند. اجتماعی بدون اجازه نباید بشود، حرف بدون اجازه نزنند وازاین قبیل. مکرّر با مبادی عالیه هم درخصوص حکومت آنجا مذاکره کردم و گفتند که حکومت بهبهان را نمی شود غیر نظامی کرد و الان هم نظامی و آقای نوبخت هم به امر نظامی ها انتخاب شده است. آقایان می خواهید رأی بدهید مختارید.» </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس ازدفاع مخبر به اعتبار نامه رأی گرفته شد وتصویب گردید. انتخابات نجف آباد ونمایندگی غلامحسین میرزا مطرح شد و مدرّس در مخالفت با آن چنین بیان نمود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« مدرّس – اشکالات این انتخابات هم از همان قسمی است که عرض کرده ام و در خصوص فریدن که علم و اطّلاع دارم، لازم است بگویم که در موقع انتخابات حکومت نظامی بوده است و شکایات زیادی از همین نقطه شده است وعقیده دارم که دراین نقطه تجدید انتخاب شود.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به این اعتبار نامه هم رأی گرفته شد و تصویب گردید.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s2"> </span>جلسۀ پنجم ، مورخ سه شنبه 25 مرداد ماه 1305</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعتبارنامۀ فرمند نمایندۀ همدان مطرح شد مدرّس در مخالفت با آن چنین اظهار داشت: </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« آقای مدرّس - درهمدانکه انتخابات شروع شد مبارزه میان دستجات هم شروع گردید . از یک طرف ضیاءالملک فرمند بود و از طرف دیگر سید عبدالوهاب که انتخابات را تعقیب کردند ولی در ضمن عمل یک نظریۀ مخالفی با سید عبدالوهاب پیدا شد که نتجه اش این شد که یک کاندیدا از طرف نظامی های همدان معیّن و ضیاءالملک هم با آنها ائتلاف نمود و نتیجه اش این شد که ضیاءالملک وکیل شد و این مؤمن که نمی شناسم. از انتخاب ضیاء الملک من حرف نزدم زیرا اهل محل است و در دورۀ قبل هم بوده است و بالاخره یک موکّلینی دارد ولی با این وکیلی مخالفم زیرا کاندیدای نظامیها بوده است و به قوت آنها انتخاب شده است.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پس از دفاع مخبر شعبه، ملک الشعراء بهار پیشنهاد نمود که چون در این دوسیه متجاوز ازهزار ورقۀ شکایت از اشخاص معروف محلی که حکایت از مداخلۀ نظامیان کرده اند و برای اینکه به این شکایات رسیدگی شود کمیسیونی تشکیل گردیده و رسیدگی یشود. پیشنهاد مزبور رد و نمایندگی فرمند تصویب گردید.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مطلبی که در این جلسه قابل ذکر است اینست که هنگامی که سید یعقوب ضمن صحبت خود که گفته بود اگرمردم از مداخلۀ حکومت های نظامی ناراضی بودند چرا شکایت نکردند؟ مدرّس گفته بود : جرأت نکردند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کرد واز آنوقت تابحال نظامی است هنوز هم نظامی است وآقای نوبخت هم با سرنیزۀ نظامیها انتخاب شده اند آقایان هم میخواهند رأی بدهند .</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاید این بیانات و مخالفتها یکی از علل و موجبات ترور مدرّس و بلاخره حبس و تبعید وی را پس از خاتمۀ دورۀ ششم فراهم نموده. و بالاخره به شهادت او منتهی گردید است.» (4 )<b> </b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>محمد علی فروغی (ذکاءالملک) کیست؟ </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باقرعاقلی می نویسد: محمّدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک فرزند مرحوم محمدحسین خان ذکاءالملک اول متولد 1294 هـ ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محقّقان و شعرای عصر ناصری و مظفّری است که در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه ریاست قسمت ترجمه و تألیف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همایونی ریاست داشت غالب کتبی که اعتماد السلطنه به نام خود چاپ کرده است قسمت اعظم آن نتیجۀتحقیق و نگارش فروغی است.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمّدعلی فروغی تحصیلات خود را نزد پدرش آغاز کرد. پس از آموزش زبان پارسی به آموختن مقدّمات عربی و قرآن و شرعیات پرداخت. پس از آن ادبیات زبان های فارسی و عربی را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همّت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگلیسی را به خوبی فراگرفت و وارد دارالفنون ناصری شد و مدّتی هم به علم طب روی آورد. سالی چند در این علم غوطه ور بود تا اینکه طبابت را مطابق ذوق خود نیافت و به فلسفه و عرفان روی آورد و تحصیلات خود را در این رشته در مدارس معروف آن زمان تهران نزد اساتید بزرگی چون میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنکابنی به حدّ کمال رسانید و چون مسلّط به زبان های خارجی بود از نوشتۀ فلاسفه مغرب زمین بهره مند شد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پدرش در سال 1314 هـ ق به انتشار مجلّه تربیت همّت گماشت. محمّدعلی در کار این نشریه دخالتی تام داشت. گذشته از سردبیری آن ترجمه هایی از او منتشر می شد. در این نشریه از قانون و مدرسه و تجدّد سخن بسیار آمده است و قریب ده سال منظّماً انتشار پیدا کرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سال 1317 هـ ق که میرزا نصرالله خان مشیرالدوله به تشویق دو فرزند خود موتمن الملک و مشیرالملک (بعدها مشیرالدوله) مدرسۀ عالی علوم سیاسی را بنیاد نهاد، محمدحسین فروغی به استادی آنجا برگزیده شد و فرزندش نیز به ترجمۀ تاریخ برای دانشجویان پرداخت و پس از چندی معلّم تاریخ در مدرسۀ سیاسی شد. پس از مدّتی محمّدحسین ذکاءالملک به ریاست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب کرد. این وضع تا اوایل مشروطیت ادامه داشت.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این سال ذکاءالملک درگذشت و لقب و شغلش را از طرف محمّدعلی شاه به فرزند ارشد او واگذار کردند و محمّدعلی ذکاءالملک به ریاست مدرسۀ عالی علوم سیاسی منصوب شد. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اوّل که در حقیقت مجلس مؤسّسان بود فروغی برای ریاست دبیرخانه دعوت شد و کار اداری مجلس را انجام می داد. سازمان اداری و تأسیس دبیرخانه و کتابخانه از کارهای اوّلیۀ او است. در انتخابات دورۀ دوّم مجلس شورای ملّی که پس از استبداد صغیر انجام گرفت محمّدعلی ذکاءالملک به نمایندگی مردم تهران و پس از چندی به ریاست مجلس انتخاب شد و چند ماهی در آن سمت بود تا جای خود را به مؤتمن الملک پیرنیا داد و او به نیابت ریاست انتخاب شد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ذکاءالملک فروغی در سال 1290 هـ ش در کابینۀ صمصام السلطنه بختیاری ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد همچنان وزیر عدلیه شد و پس از چندی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد. ذکاءالملک در دورۀ سوّم مجلس به وکالت انتخاب شد ولی وکالت را نپذیرفت و به ریاست دیوان عالی کشور ادامه داد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از پایان جنگ بین الملل اوّل به اتّفاق مشاورالممالک انصاری به کنفرانس صلح رفتند ولی موفّق به حضور در کنفرانس نشدند و آنها را مؤدّبانه جواب کردند. در 1301 ذکاءالملک در کابینۀ مستوفی الممالک وزیر امور خارجه شد و در جدال مدرّس و مستوفی الممالک نقشی اساسی داشت و غالباً پاسخ مجلسیان را او می داد. در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد وزیر مالیه بود. سردار سپه جانشین مشیرالدوله در کابینۀ خود ذکاءالملک فروغی را وزیر مالیه معرّفی کرد. در سال 1302 تا 9 آبان 1304 ذکاءالملک در چهار کابینۀ رضاخان سردار سپه دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه شد تا سرانجام در روز نهم آبان 1304 مجلس شورای ملّی با وجود مخالفت سرسختانۀ دکتر محمّد مصدّق و سیدحسن مدرّس و مخالفت حسین علاء و سیدحسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی طرح خلع قاجاریه را به شرح زیر تصویب کرد؛« مجلس شورای ملّی به نام سعادت ملّت ایران انقراض قاجاریه را اعلام نموده حکومت موقّتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می نماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسّسان است که برای تغییر موادّ 36 ، 37 ، 38 و 40 قانون اساسی تشکیل می شود.»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعدازظهر روز نهم آبان هیأت رئیسۀ مجلس مادّۀ واحده مصوّبه را به رضاخان تسلیم کردند.<b>(</b>5 ) </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» در بارۀ فروغی آورده است: در مدّت عمر اداری خود پنج بار وزیر خارجه ـ چهار بار وزیر دارایی ـ سه بار وزیر دادگستری ـ چهار بار وزیر جنگ ـ یک بار وزیر اقتصاد ملّی (پیشه و هنر و تجارت) یک بار وزیر دربار و چهار بار نخستوزیر بوده است. در سوّمین بار که نخستوزیر بود از 26 شهریور 1312 تا آذر 1314 خورشیدی. و بعد از نخستوزیری استعفا داد علّتش این بود که پس از توقیف شدن محمّد ولی اسدی نائبالتولیه آستان قدس رضوی که با فروغی نسبتی پیدا کرده بود پسر اسدی داماد فروغی بود. در بازرسی که از خانه اسدی به عمل آمد در میان کاغذهایش نامهای از فروغی دیده شد که دوستانه و به طور خصوصی در ضمن جواب به نامه اسدی راجع به شاه نوشته بود:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کف شیر نر خونخوارهای </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
غیر تسلیم و رضا کو چارهای</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نامه را نزد شاه فرستادند. معلوم است که در این موقع شاه پس از دیدن نامۀمزبور تا چه حد متغیّر [وی را زن ریش دار خواند] و تا چه اندازه از فروغی بدش خواهد آمد و از غرائب این بود که به وی صدمهای وارد نیاورد. فروغی چون چنین دید تکلیف خودش را فهمید و در دهم آذر 1314خورشیدی از نخستوزیری مستعفی و به جای او محمود جم (مدیرالملک) نخستوزیر شد و اسدی هم در 29 همین ماه و سال در مشهد تیرباران گردید.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>منبع: بامداد، مهدی، "شرح حال رجال ایران"، انتشارات زوّار، چاپ پنجم، تهران، 1378 ش.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محسن فروغی، در گفتگو با دکتر باقرعاقلی می گوید: «در تابستان 1319... وقتی فرشته خواهرم ماجرای بیماری شوهرش [پسرمحمّدولی خان اسدی، در زندان بیرجند] را برای پدر [فروغی] بیان میکرد... پدرم او را به بردباری و آرامش دعوت میکرد... در این موقع مرحوم عموجان [ابوالحسن فروغی] که حاضر بود و با دقّت به حرفهای برادرزادۀ خود گوش میداد رنگش برافروخته گردید. با وجود احترام فوقالعادهای که برای برادرش [محمّد علی فروغی] داشت با صدای لرزان و عصبانی خطاب به پدرم گفت: داداش، شما هم در به وجود آوردن این اوضاع خفقانآور مقصّرید. زیربنای این ساختمان جهمنی را شما و چند نفر دیگر بنا کردید، حالا دختر خودتان پاداش خدمات شما را دریافت میکند. پدرم با مهربانی جواب داد: من مقصّر نیستم، ولی گول خوردم. این مرد (رضاشاه) درابتدای سلطنت دم از قانون میزد و میگفت کارها باید در پناه قانون باشد. نباید کسی کار غیرقانونی انجام دهد. حالا فهمیدم که آن گفتهها و تظاهرات برای اغفال بنده وامثال من بود...»(6) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>احمد افرادی در نوشتۀ پژوهشی خود تحت عنوان « فروغی در گذر تاریخ » «پس از انجام مراسم تحلیف ـ آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی» در بارۀ محمّد علی فروغی این گونه بررسی می کند: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فردای آن روز، فروغی (کفیل رئیسالوزرا) و همهی اعضای کابینهاش استعفاء دادند، تا رضاشاه، اوّلین رئیسالوزرای عصر پهلوی را به مجلس معرّفی کند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای انتخاب رئیسالوزرا، ذهن رضاشاه مدّتی بین مشار و فروغی در تردّد بود. همان طور که دیدیم، این مشار بود که در تماس با انگلیسیها مشکل شیخخزعل را به نفع رضاخان حل کرد. مشار، «در مجلس هم حامیانی به مراتب بیشتر از فروغی داشت».(67)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما، « امتیاز بزرگ فروغی ، اعتماد کامل رضاخان به او بود. در سه موردی که رضاخان از تهران دور بود، فروغی کفالت رئیسالوزرایی را به عهده گرفته بود. از این گذشته، شورویها نسبت به فروغی بی طرف ولی سخت مخالف مشار بودند. ایران با بریتانیا فعلاً مشکلی نداشت، حال آن که امور بازرگانی و داد و ستدهای مهمّی با روسها معوّق ماند ه بود، [از اینرو] رضاشاه نخستوزیری لازم داشت که شورویها علناً با او مخالفت نکنند. [اما] اشکال عمدهی فروغی ِ درونگرا و منزوی این بود که در مجلس طرفدار چندانی نداشت.»(68)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرانجام، رضاشاه ـ با همه ی تردیدها ـ در 28 آذر 1304، فروغی را به نخستوزیری بر گزید و مشار را در مقام وزیر امور خارجه نگه داشت. مشکل رأی عدم اعتماد مجلس به فروغی هم، با پا در میانی رضاشاه و گفتگو با برخی از نمایندگان متنفّذ حل شد. مراسم تاجگذاری در 4 اردیبهشت 1305 برگزار شد. « میزان احترام و ارادت رضاشاه به شرکت کنندگان ، در جایگاه آنان در مراسم مشهود بود. تیمورتاش و فروغی در یک کالسکه سوار بودند. رضاشاه، پیش از تاجگذاری [نشان درجه اول تاج ، یعنی] بزرگترین نشان افتخار کشور [را] به این دو داده بود».(69)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خطابۀ مراسم تاجگذاری ( که توسّط فروغی نوشته و خوانده شد ) به لحاظ پرداختن به عظمت ایران باستان و تکیه بر تاریخ شاهنشاهی ایران، قابل درنگ است. این که فروغی ـ در خطابهاش ـ رضاشاه را «پادشاهی پاکزاد و ایرانینژاد» میخواند و با ذکر عظمت ایران باستان، رضاشاه را ادامهی «جمشید و فریدون پیشدادی و کیکاوس و کیخسرو کیانی و کورش و داریوش» میبیند، زمینهساز تفکّری است که بعدها به شکلی افراطی، در ناسیونالیسم عصر رضاشاهی خود را نشان می دهد . خطابۀ فروغی ، اگرچه با مداهنه همراه است ؛ اما، به گمان من ـ در برخی از فرازهایش ـ فضای « اندرزنامه »ها و «سیاستنامه»های بزرگانی مثل خواجه نظامالملک را تداعی میکند، که به طور غیرمستقیم شیوهی درست مملکتداری را به شاهان تلقین میکردند:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ملّت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرّب به حضرت سلطنت به وسیلهی تأیید هوای نفسانی و استرضای جنبهی ضعف بشری و تشبثات گوناگون و توسّل به مقامات غیر مقتضیه میسّر نخواهد شد، بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعۀ هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسننیّت و درایت در خدمتگزاری این آب و خاک است...».(70)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکترباقر عاقلی بر این باور است که «خطابهی فروغی... به هنگام تاجگذاری با تمام فصاحت و صناعات ادبی، مشحون از تملّق و مداهنه بود. بعضی، به مناسبت این گونه نطقهای تملّقآمیز، او را پایهگذار حکومت دیکتاتوری [رضاشاه] میدانند » .(71)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتخابات دورهی ششم مجلس شورای ملّی ( که در کابینهی فروغی شروع شده بود ) تنها در تهران، آن هم به دلیل مراقبت شدید میرزا حسنخان مشیرالدوله (رئیس هیئت نظّار تهران) آزاد بود. در نتیجه 1ـ هیچ کدام از وکلایی که به خلع قاجار رأی داده بودند (حتّی سلیمانمیرزا اسکندری که همیشه از اقبال بالای رأی دهندگان تهرانی برخوردار بود) انتخاب نشدند . 2 ـ «از لیستی که مدرّس داده بود 9 نفر به مجلس راه یافتند» (72)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نتیجه ی انتخابات مجلس ششم ( در تهران ) و به خصوص انتخاب مدرّس ( با بالاترین رأی و با اختلاف رأی قابل ملاحظه ای نسبت به نفر دوّم ) نه تنها نوعی دهن کجی به تغییر سلطنت و رضاشاه بود بلکه پایگاه اجتماعی رژیم نو پا و میزان مقبولیت آن را ( در میان مردم ) به نمایش می گذاشت .</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه ـ حدود دو ماه بعد از تاجگذاری ـ از طریق تیمورتاش، ارادهاش را برای استعفای فروغی به او ابلاغ کرد. جانشین فروغی ـ برای تشکیل کابینهی جدید ـ مستوفیالممالک بود.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محسن فروغی (پسر محمدعلی فروغی) در مورد استعفای فروغی و جایگزینی مستوفی، میگوید:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« استعفای پدرم از نخستوزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالتهای تیمورتاش ـ وزیر دربارـ و عدم سازش با اقلّیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسنخان مستوفیالممالک، که در دوران مشروطیت پنجبار رئیسالوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد».(73)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای همایون کاتوزیان، بر این باور است که «شاه جدید [رضاشاه] فروغی، مدافع وفادار خود را به تشکیل یک کابینهی محلّل واداشته بود. تابستان 1305 که فرا رسید، شاه جدید دیگر کاملاً مستقر شده بود و آماده بود تا پایگاه اجتماعی رژیم خود را گسترش دهد. به همین دلیل از مستوفی خواست تا دولتش را تشکیل دهد و مصدّق را برای تصدّی وزارت امور خارجه انتخاب کند. اما، مصدّق با وجود اصرار شدید دوستش این دعوت را نپذیرفت، بلکه پا را فراتر گذاشت و به هنگام معرّفی کابینهی این سیاستمدار محبوب ، با دو نفر از وزرای او یعنی وثوق و فروغی مخالفت کرد».(74)</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستوفی، هرچند برای انتخاب وزرایش آزادی عمل داشت، اما فروغی، انتخاب رضاشاه برای وزارت جنگ بود. فروغی، گرچه نام وزیرجنگ هر سه کابینهی مستوفیالممالک را بر خود داشت، اما چرخ امور این وزارتخانه به ارادهی رضاشاه میگشت؛ هم از اینرو، در مدّت یک سالی که فروغی وزیر جنگ مستوفیالممالک بود، عموماً ـ در اروپا ـ در مأموریت به سر میبرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محسن فروغی ، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ میگوید:</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« روزی که پدرم در بارهی استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینهی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(75)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کابینۀ مستوفی، پستهای وزارت مالیه و امور خارجه ـ به ترتیب ـ به وثوقالدوله (عاقد قرارداد 1919) و تقیزاده (یکی از مخالفین طرح خلع قاجار) واگذار شده بود، که تقیزاده از پذیرش آن امتناع کرد .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستوفی، در جریان اخذ رأی اعتماد از مجلس، با مخالفت مصدّق نسبت به صلاحیت وثوقالدوله و فروغی رو به رو شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعتراض مصدّق « نسبت به وثوقالدوله، برای تصویب قرارداد 9 اوت 1919 (قرارداد تحتالحمایگی ایران) و نسبت به فروغی، برای تصویب دعاوی [مالی] دولت انگلیس»(76) بود. امّا، با نگاهی به متن سخنرانی مصدّق خواهیم دید که اعتراض او به صلاحیت این دو وزیر، بیشتر بهانهای بود تا نسبت به «حکومت نظامی، سانسور مطبوعات و نبود آزادی اجتماعات و...»، در آغاز سلطنت رضاشاه انتقاد کند و در مورد عوارض ناشی از ادامهی این روند هشدار دهد .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مصدّق، در بخشی از این سخنرانی میگوید:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«حکومت نظامی و سانسور مطبوعات، نبودن آزادی اجتماعات که بهترین وسایل احتناق است به خود صورت عادی گرفته است... قبل از تشکیل کابینه و مجلس، آقای رئیسالوزرا [مستوفیالممالک] میفرمودند کار را فقط برای اجرای قانون میکند، ولی با کمال تأسّف میبینیم که آن چه فرمودند فراموش شده است و متابعت شخصی مثل ایشان از این رژیم [رضاشاه] ما را بینهایت نسبت به آتیه مأیوس مینماید».(77)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستوفیالممالک ـ پس از سه بار ترمیم کابینه ـ در تاریخ 9 خرداد 1306 استعفاء داد . «رضاشاه عدهای از نمایندگان مجلس را به قصر خود دعوت نموده و برای انتخاب رئیسالوزرا نظر آنها را استعلام کرد. نمایندگان پیشنهاد کردند، مهدیقلی خان هدایت مخبرالسلطنه، زمام امور را در دست بگیرد.(78)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با انتخاب مخبرالسلطنه به ریاست وزرا ، فروغی از پست وزارت جنگ مستعفی شد و در 15 تیرماه 1306 برای رفع اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، به سِمَت سفیر کبیر ایران در آن کشور برگزیده شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نصرالله انتظام براین باور است که انتخاب فروغی، به این مقام کاملاً حساب شده بود. در واقع ، کاردانی و لیاقتی که فروغی ( در زمان رئیس الوزرایی ) برای تحقّق و امضاء «عهدنامۀ دفاعی و مودّت» با ترکیه از خود نشان داده بود ، همینطور کارآیی جاذبه های ادبی و شخصیتی او ( در جلب دوستی ممدوح شوکت بیک، سفیر کبیر ترکیه در ایران ) در این انتخاب دخیل بود :</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... وقتی که ما مشغول تنظیم پروتکل و پاکنویس مسوّدهی عهدنامه [دفاعی و دوستی] بودیم، فروغی و ممدوح شوکت بیک [سفیرکبیر ترکیه] گرم صحبت و شعر خواندن بودند. علاقهی سفیرکبیر ترکیه [به شعر و ادب فارسی] بیشتر فروغی را به شوق آورده بود. [از این رو] از هر طرف شعری میخواند. اتّفاقأ موقع امضاء [ قرارداد] که رسید، غافل از این که در همچو موقعی صحبت از بیوفایی دنیا، بیمورد است [فروغی] این بیت را که به هیچوجه مناسب با آن مراسم نبود، خواند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به جز از عشق ، که اسباب سرافرازی بود</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن چه گفتیم و شنیدم همه بازی بود</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
...چون بعد از رفتن ممدوح شوکت بیک، روابط ایران و ترکیه تیره شده بود و شاه علاقهی خاصّی به بهبود روابط نشان میداد، برای اثبات حسننیت خود و جلب اعتماد زعمای ترکیه، فروغی را به سمت سفیرکبیر فوقالعاده اعزام داشت و ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعهی ملل را هم به او سپرد»(79). فروغی، در همین دوره به ریاست جامعهی ملل برگزیده شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرزانگی، جامعیّت علمی ـ ادبی و شخصیت تأثیرگذار فروغی، احساس مشترکی از احترام و دوستی در رجال آن زمان ترکیه (به خصوص در مصطفی کمال آتاتورک و عصمت اینونو) نسبت به او برانگیخت ؛ و این همه، نه تنها پشتوانهای شد برای حلّ اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، بلکه روابط دوستانه بین دو کشور را به سطحی رساند، که آتاتورک از رضاشاه، برای دیداری دوستانه از ترکیه دعوت کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مهندس محسن فروغی، از قول پدرش محمّدعلی فروغی نقل میکند:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«وقتی من [ محمّد علی فروغی ] نمایندهی اوّل ایران در جامعهی ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیهی سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود "بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطنپرستی و مطّلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت". شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من ، در جامعهی ملل به ریاست انتخاب شوم.(80)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروغی، در فروردین ماه 1309 به ایران بازگشت و پس از مطالعه و بررسیهای لازم، وزارتخانۀ«فوائد عامّه و تجارت» را به دو وزارتخانه تازه تأسیس ، به نامهای «اقتصاد ملّی» و «طرق و شوارع» تقسیم کرد؛ سرپرستی «اقتصاد ملّی» را ( که میبایست به امور تجارت، کشاورزی و صنعت بپردازد) خود به عهده گرفت و ادارهی وزارت «طرق و شوارع»، یا همان وزارت راه را، به تقیزاده محوّل کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اردیبهشتماه همان سال (در همان کابینهی مخبرالسلطنه هدایت)، مسئولیت وزارت امور خارجه هم به فروغی واگذار شد. فروغی، اگرچه ( در آغاز ) امور ِ هر دو وزارتخانهی (امورخارجه و اقتصاد ملّی) را خود سامان میداد، اما پس از مدّتی سرپرستی وزارت اقتصاد ملّی را به ادیبالسلطنه سمیعی واگذار کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این باور ، در میان برخی محقّقین وجود دارد که در زمان رئیسالوزرایی حاج مخبرالسلطنه هدایت، فروغی (وزیر امورخارجه) و تقیزاده (وزیر مالیه) در اتّحاد عمل با تیمورتاش (وزیر دربار رضاشاه)، عملاً اختیار همهی امور دولت را در دست داشتند و رئیس دولت، تنها تماشاگر گذران امور بود. حاج مخبرالسلطنه هدایت ـ خود ـ به مواردی از این دست اشاره دارد :</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« کارخانهی قندسازی : فروغی در وزارت فواید عامّه [ مصطفی ] فاتح را به اروپا فرستاد که در اطراف کارخانجات افزارسازی مطالعه به عمل بیاورد... [که] سبب تأخیر شد. شرحی از دفتر مخصوص به من نوشته شد که علّت تأخیر خرید کارخانه چیست؟... به هر جهت جوابی دادم که ، وزرا مستقیماً با شاه مذاکره میکنند. فقط راپورتی به هیئت ما میآورند که: "به عرض رساندم. تصویب فرمودند". من [ مخبرالسلطنه هدایت ] پس از رفتن فاتح، از مسافرت و قصد او مطّلع شدم...».(81)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« چراغ برق و تهران : در تابستان 1310، تیمورتاش به اتّفاق داور و حسینخان، یار آشنای من در قلهک، با نمایندهی کمپانی بلژیکی نشستند و قراردادی برای چراغ برق تهران تنظیم کردند. سَرِ شبی، تیمورتاش قرارداد را آورد به هیئت که نخوانده ، [اینگونه] پاراف شود که: "به عرض رسیده تصویب فرمودند" (فورمول رایج). مسئله قدری بیرویه به نظر آمد. به داور گفتم، من که نمیدانم در این قرارداد چه نوشته شده است. شما میدانید، باید اوّل شما پاراف کنید. من به اعتماد شما پاراف خواهم کرد. و چنین کردیم. پس از توقیف تیمورتاش، فروغی، وزیر خارجه، امتیازنامه را آورد، که من آن را نپسندیدم... گفتم، من امضاء نمیکنم. ولو استعفاء کنم... داور عنوان استعفای مرا شنیده بود. گفت در امری که رئیس استعفاء بدهد، وزرا چگونه امضاء خواهند کرد. فروغی گفت، به عرض [شاه] رساندم. فرمودند، خودم میآیم هیئت [دولت و] میگویم چه باید کرد. دیدم فروغی لابد به نفع کمپانی صحبت کرده است و من در هیئت [دولت] باید محاجّه کنم... صبح چهارشنبه شرفیاب شدم [شاه] فرمودند چیست؟ عرض کردم، شرفیاب شدم شاید فرمایشی باشد. با قدری تشدّد فرمودند، من عرضی ندارم. گفتم، من عرض دارم. فرمودند چیست؟... »(82)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باور ِ دیگر میگوید که ، « با تعیین تقیزاده، به عنوان وزیر مالیه ( در مرداد 1309) فروغی و تقیزاده که دوست و محرم یکدیگر بودند، عملاً اختیار دولت را به دست خود گرفتند و از این تاریخ به بعد از قدرت تیمورتاش ـ وزیر دربار رضاشاه ـ که تا آن موقع مافوق دولت و ّفعال مایشاء در ایجاد سوءظن و بدبینی در رضاشاه نسبت به تیمورتاش و سقوط او نقش عمدهای ایجاد میکردند». (83)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به رغم این، تقیزاده در کتاب «زندگی طوفانی» ، با تأکید بر نزدیکی ( یا به قول خودش ) « َسر و ِسر» فروغی با رضاشاه، می کوشد ، تا در هر دو مورد ( سقوط تیمورتاش و تمدید قرارداد دارسی) از خود سلب مسئولیت کند :</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« رضاشاه ، با مرحوم فروغی خصوصیتی داشت که با هیچ یک از وزراء و رجال مملکت، آن خصوصیت را نداشت. غالباً افکار و نیّت خود را با آن مرحوم در میان میگذاشت. در قضیهی لغوامتیاز دارسی هم پیش از آن که پروندهی نفت را توی بخاری بیندازد، فروغی را خواسته بود و محرمانه به او گفته بود: امروز میآیم به جلسهی هیئت دولت و یک تشدّدی به تمام وزراء میکنم. به خود تو هم بد خواهم گفت، ولی آن را به دل نگیر. این جریان را خودت محرمانه به تقیزاده بگو که او هم پیشاپیش با خبر باشد. بعد که فروغی مرخص میشود و میخواهد از اطاق بیرون بیاید، دوباره از پشت سر صدایش میزند و میگوید : به تقیزاده هم نگو... صحنهسازی به همان نحو که قبلاً به اطلاع فروغی رسیده بود اجراء شد... سوءظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود. دایماً حرف میزد. به پیشخدمت هم که چای میآورد، میگفت. فروغی، دل به دلش میداد. به من هم میگفت. من جواب نمیدادم... [رضاشاه] گفت، چه طور میشود آدم این قدر بیشرف میشود؟ جواب ندادم . حوصلهاش سر رفت. به من گفت، شما چه میگویید؟ گفتم، هرچه بود از اوّل همین طور بود دیگر».(85)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با عزل و سپس قتل تیمورتاش، حضور فروغی در عرصه ی امور اجرایی کشور پررنگ تر شد . در جریان تنظیم قرارداد جدید ِ نفت (الغاء و سپس تمدید قرارداد دارسی) گرچه فروغی، تقیزاده و داور، طرفهای مذاکره با سرجان کدمن ( رئیس هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران) بودند، اما چرخش کار، تا پیش از دخالت مستقیم رضاشاه، عمدتاً به دست فروغی بود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هرچند در این مجال تنگ، جای پرداختن به جریان «تمدید قرارداد دارسی» نیست. اما، حیف است که به نقش فروغی در این ماجرا اشاره ای نشود .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آن که تصمیم دولت ایران، مبنی بر لغو امتیازنامهی دارسی، به نمایندۀ شرکت انگلیس و ایران ابلاغ شد، «جکسن» ـ مدیر شرکت نفت در تهران ـ نامهی تهدیدآمیزی برای تقیزاده (وزیر «مالیه» وقت ایران ) میفرستد. از پسِ ِ پاسخِ دندان شکن تقیزاده ( به مدیر عامل شرکت نفت) دولت انگلیس مستقیماً وارد ماجرا میشود و از طریق وزیر مختار انگلیس نامهای به این مضمون، برای فروغی ( وزیر امور خارجه ) میفرستد که اگر دولت ایران برای حلّ و فصل مسالمتآمیز مسئله، با شرکت نفت وارد مذاکره نشود، دولت انگلستان در اتّخاذ هرگونه تصمیم قانونی برای حفظ حقوق مسلّم خود درنگ نخواهد کرد. فروغی، در دو یادداشتِ متین و مستدل( پس از ذکر این واقعیت که در هنگام انعقاد قرارداد، « نه تنها امتیاز دهندگان از سعادت کشور غافل بودند، بلکه گیرندگان امتیاز نیز از غفلت مصادر امور بهرهبرداری کرده و برای کسب این امتیاز از هیچگونه ارعاب و زوری فروگذاری نکردند»86 ) به زعمای دولت انگلیس تذکّر میدهد که در صورت ادامهی تهدید، ایران برای دفاع از حقوق مشروعاش، به شورای جامعهی ملل شکایت خواهد برد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تقیزاده، درپاسخ به انتقادات برخی نمایندگان مجلس پانزدهم ( بابت نقش او در تمدید قرارداد دارسی ) به همین معنی اشاره میکند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«... ترتیب الغای [قرارداد دارسی] آنطور ناگهانی و بدون مطالعه [از سوی رضاشاه] باعث زحماتی شد که امتیاز جدید با موادّ نامطلوب آن، محصول آن است. موضوع منجر به شکایت ِ کمپانی و حمایت دولت انگلیس از او و تقاضای حَکَمیّت لاهه و تهدید از طرف ایران به شکایت از انگلستان به جامعهی ملل و قبول آنها ، منجر به مراجعهی امر به جامعهی ملل و رفتن آقایان علاء و داور به ژنو شد. تا اینجا ، کار با وزارت امور خارجه و اقدامات به وسیلهی مرحوم فروغی به عمل میآمد. در جامعهی ملل کار به جایی نرسید... مذاکره در تهران با مأموریت ِ... مرحوم فروغی، مرحوم داور و آقای علاء و این جانب جریان یافت. پس از چند هفته مذاکره، توافقی در شرایط کار حاصل نشد... وقتی که حضرات از توافق با مأمورین واسطهی مذاکرات مأیوس شدند، عزم عودت کردند و به شاه هم گفتند. در این وقت بود که وی [رضا شاه] ظاهراً از عاقبت کار اندیشناک شد و عزم برمیانه گرفتن و سعی در کنار آمدن با حضرات کرد...».(87)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 29 شهریور 1312، با فرمانی از سوی رضاشاه، حاج مخبرالسلطنه هدایت مُکَلَف به استعفاء شد و فروغی( با حفظ مسئولیت در وزارت امورخارجه) به تشکیل کابینه مبادرت کرد. تقیزاده ( که در کابینهی مخبرالسلطنه هدایت عهده دار وزارت مالیه بود ) کنار گذاشته شد و علیاکبر داور به جای او مسئولیت این وزارتخانه را به عهده گرفت.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مخبرالسلطنه هدایت ، برآن است که علّت کنارگذاشته شدن تقیزاده (از سوی رضاشاه) پایبندی ِ تقی زاده به اصول و پیشبُرد کارها از مجرای قانونی بود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«[رضا شاه] از تقیزاده به دو جهت دلتنگ بود. یکی آن که تقیزاده فرمایشی که میشد، اگر محتاج بود به مجلس میبرد و قانونی میکرد... نوبتی ، در موقع شرفیابی، وکلاء اشاره کرده بودند که تقیزاده در هر وزارتخانه دزدی گذارده است. مقصود محاسبین بود که از طرف مالیه در وزارخانهها مأمور بودند و مطلوب نبود... از وزرایی که در این دوره بر کارِ خود سوار بودند و جدّی عمل میکردند تقیزاده بود و داور، که رعایت قانون و حسن جریان را به حسن وجه میکردند».(88 )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابراهیم خواجه نوری هم، با دلایلی مشابه، به جا به جایی مذکور در وزارت مالیه اشاره دارد:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« پس از این که آقای تقیزاده در اواخر وزارتش در دارایی، زیر بار زیاد کردن مالیات و فروختن خالصه نرفت و کلمهی خطرناک "نمیشود" را گفت، طبیعتاً از کار افتاد و داور از وزارت دادگستری به وزارت دارایی رفت.(89)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دوّمین دوره ی رئیسالوزرایی فروغی (که تا آذر ماه 1314 ادامه یافت) با حوادث و رویدادهای بسیاری همراه بود. تیمورتاش (وزیر دربار مقتدررضاشاه) سردار اسعد بختیاری (وزیر جنگ فروغی) و اسدی (نایبالتولیه آستان قدس و پدر داماد فروغی) به دستور رضاشاه به کام مرگ میروند.علی دشتی و زینالعابدین رهنما ( نمایندگان مجلس و هواداران پرشور رضاشاه ، در روزهای قدرت گیری او ) پس از سلب مصونیت پارلمانی روانهی زندان میشوند. رهنما، « با شفاعت مخبرالسلطنه از زندان آزاد و به عتبات تبعید [میگردد]. برادر وی نیز که [محمدرضا] تجدد نام داشت، به این سرنوشت دچار»(90) میشود؛ دبیراعظم (بهرامی ) اوّلین رئیس دفتر رضاشاه و نویسندۀ سفرنامهها و نطقهای او، از کار معزول و زندانی میگردد؛ محمّد تدیّن، قاضی دادگستری و رئیس مجلس پنجم ( همان مجلسی که با طرح و تصویب لایحهی خلع قاجار ، راه برای پادشاهی رضا خان هموار کرد ) خانهنشین میشود؛ حسین دادگر (عدلالمک) رئیس مجلس شورای ملّی ( در دورههای هفتم، هشتم و نهم ) و وکیل اوّل تهران ( در دورهی دهم ) به غضب رضاشاه گرفتار می شود. ولی پیش از دستگیری، با وساطت فروغی ( با تبعید از کشور) جان سالم به در میبرد.(91) و... این سیاهه، البته فروغی را هم در بر میگیرد، که پس از واقعهی مسجد گوهرشاد مشهد (آنگونه که معروف است) به جهت وساطت از اسدی (پدر ِ داماداش) معزول و تا شهریور 1320، خانهنشین میشود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«فروغی در دوران دوّم نخستوزیری خود دست به یک سلسله فعّالیتهای فرهنگی زد. تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزارهی فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد توسّط او انجام شد. تشکیل انجمن آثار ملّی برای احیاء فرهنگ ملّی ایران به همّت او جامهی عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملّی ، در دوران نخست وزیریش با او بود».(92)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>تأسیس فرهنگستان ایران، یکی از خدمات بزرگ فروغی به زبان فارسی است.</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«در سال 1313، ناگهان اندیشههای تندی در باب اصلاح زبان فارسی به وجود آمد... برای بعضی علاقمندان به ترقّی زبان فارسی این فکر پیش آمد که برای معانیای که امروزه الفاظ فارسی برای آنها وجود ندارد یا استعمال نمیشود، اصطلاحات وضع کنند... [در پی این هدف ] اشخاصی در وزراتخانهها و مؤسّسات دولتی و غیر دولتی انجمنهایی تشکیل دادند و هرکدام مطابق ذوق و سلیقهی خود لغات و اصطلاحاتی... جعل کرده در مقالات و رسالات خود به کار میبردند. یکی از این انجمنها، که در وزارت جنگ تشکیل شده بود غالباً با شتابزدگی و بدون مطالعهی کافی، هر هفته تعداد زیادی از لغات را، که مدّعی بودند برخی از آنها از زبانهای قدیم قبل از اسلام اقتباس شده، با لطایفالحیل به تصویب مقامات عالیه رسانیده و استعمال آنها را بر وزارتخانهها تحمیل میکردند... در نتیجۀ این وضع اغلب مقالات، روزنامهها و مکاتبات اداری نامفهوم شده بود و اگر آن روش دوام مییافت، به زودی هرج و مرج چاره ناپذیری بر زبان فارسی مستولی میشد».(93)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروغی، در اوایل سال 1314، در آن دوره که، به قول او «باد سفاهتی میوزید»، با رویکرد به رضاشاه و توضیح ماوَقَع، اجازه تأسیس فرهنگستان را از او میگیرد. آنگاه ، با همکاری علیاصغر حکمت (وزیر معارف و اوقاف وقت) فرهنگستانی مرکّب از دانشمندان و اهل لغت و محقّقان تشکیل میدهد و با تدبیر ، «دستگاههای گوناگون و رنگارنگ لغتشناسی اشخاص غیرمسئول و انجمنهای افراطی و غیر صالح را» بر میچیند. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>درماه های نخست تأسیسِ فرهنگستان ایران ، اداره و نظم و نسق جلسات ، عملآ با فروغی بود . به قول رعدی آذرخشی ، « سرپرستی فروغی [ در فرهنگستان ] جنبه ی تبلیغاتی نداشت و منحصر به اداره ی جلسات نبود ، بلکه او، در این مقام ، از طرفی این مؤسّسه را در برابر فشارها و توقّعات بی جای بعضی از مقامات و گروه های متنفّذ حمایت می کرد و از طرف دیگر ، مانند یک مرشد و راهنمای مورد احترام می کوشید در داخل فرهنگستان بین اعضای آن ، که بعضی تند رو و بعضی میانه رو و برخی محافظه کار بودند ، با استدلالی متین و بیانی دلنشین توافق و تفاهمی برقرارکند » .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گرچه فروغی ، پس از آن که مورد غضب رضاشاه قرارگرفت از ریاست فرهنگستان ایران کنار گذاشته شد . اما ، همچنان عضو فرهنگستان بود .با وصف این، فرهنگستان، به تدریج از وظایف اصلی خود منحرف شد و به بیراهه رفت .</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فروغی، با مشاهدهی این وضع، رساله ی بلندی به نام «پیام من به فرهنگستان» نوشت و به چاپ رساند ؛ تا از طریق آن ، با آگاهی دادن به افکار عمومی، در حدّ امکان از ادامهی انحراف فرهنگستان جلوگیری کند. «پیام من به فرهنگستان»، به دلیل اهمّیت آن توسط هانری ماسه ترجمه شد و در سال 1318 به چاپ رسید.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همانطور که پیشتر گفته شد، تأسیس «انجمن آثار ملّی» نیز ، یکی دیگر از خدمات فروغی است . ناگفته نماند که طرح تشکیل «انجمن آثار ملّی» ، به پیشنهاد ارنست هِرتزفلد خاورشناس و ایرانشناس آلمانی بود. «انجمن آثار ملّی»، شامل جمعی از دانشمندان و رجال معروف آن زمان بود که برای حفظ آثار باستانی ایران همّت کرده بودند. این انجمن در آذرماه سال 1304 تأسیس شد و در آغاز ریاست آن با محمد علی فروغی بود. انجمن « نخستین قدم را برای ساختن آرامگاه فردوسی در طوس برداشت و پس از برگزاری جشن هزارهی فردوسی، ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد و مجدداً در سال 1323 شمسی دایر گردید... [ انجمن آثار ملّی] به برگزاری جشن هزارهی ابنسینا و ساختمان آرامگاه وی ، ساختمان آرامگاه سعدی، نادر، خیام، و تعمیر آرامگاه عطّار و...و انتشار یک سلسله کتب توفیق یافته است».(94) فروغی، با آن که مورد غضب رضاشاه قرار گرفته بود، کارش ، برخلاف دولتمردانی مثل تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز، صارمالدوله و... نه تنها به زندان و آمپول هوا کشیده نشد، که سهل است ، حتّی از عضویت در نهادهایی مثل فرهنگستان و شیر و خورشید سرخ کنار گذاشته نشد . و افزون بر این ، ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات نیز به او سپرده شد . نصرالله انتظام در تأیید این معنی میگوید :</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« فروغی، به معنای واقعی مغضوب رضاشاه نبود و اگر بود به عضویت مؤثّر فرهنگستان باقی نمیماند، یا در دانشکده معقول و منقول سخنرانی نمیکرد و تألیف فرهنگی به او سپرده نمیشد. راست است که قسمتی از این مشاغل نتیجهی مساعی مرحوم اسمعیل مرآت وزیر فرهنگ بود که میخواست به هر وسیله از صاحبان فضل و هنر قدردانی کند، اما بی اجازهی تصویب شاه جرأت آن مساعدت را نمیکرد».(95)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سالهای خانهنشینی فروغی به ترجمه، تحقیق، تألیف و ایراد سخنرانی در دانشکدهها و مجامع فرهنگی میگذشت. این دوران از زندگی فروغی یکی از پربارترین دوران حیات فرهنگی او است، که پرداختن به آن مجال دیگری را میطلبد.( 7 )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>باقر عاقلی در رابطۀ شهریور 1320و نخست وزیری فروغی اینگونه شرح می دهد: سپیده دم روز سوّم شهریور 1320 قوای شوروی از شمال و مشرق و قوای انگلستان از جنوب کشور ایران را مورد حملۀ زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اّول سفیرکبیر شوروی و وزیرمختار انگلیس در منزل علی منصور نخست وزیر حضور یافته، طیّ یادداشتی حملۀ قوای خود را به کشور ما اعلام کردند. بلافاصله علی منصور نخست وزیر به اتّفاق جواد عامری کفیل وزارت امور خارجه در کاخ سعدآباد حضور یافته، رضاشاه را از حملۀ دو کشور شوروی و انگلیس به خاک ایران مطّلع ساختند و بلافاصله جلسۀ هیأت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد. در همان روز اوّل حمله به ایران شهرهای بی دفاع شمال و جنوب توسّط هواپیمای دشمن بمباران شد. در اثر حملۀ شدید قوای انگلیس به خلیج فارس ظرف چند ساعت نیروی دریایی ایران مضمحل شد. در این حمله دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی و عدّه ی زیادی از افسران به درجۀ شهادت رسیدند و غالب کشتی های ایران طعمۀ حریق یا غرق شدند. ستاد جنگ اعلامیه یی صادر کرد و متذکّر شد شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی مورد حملۀ هوایی واقع شده و تلفات وارده به مردم غیرنظامی زیاد و نسبت به نظامیان کم است. روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بی دفاع و سربازخانه ها ادامه پیدا کرد و شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حملۀ هوایی قرار گرفت. در اثر حمله و بمباران قوای انگلیس و روسیه به ایران لشکرهای تبریز، رضاییه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان متلاشی شدند. مردم تهران و غالب شهرها که مورد حملۀ هوایی قرار گرفته بودند شهرها را تخلیه و به اطراف پناه بردند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز پنجم شهریور جلسۀ فوق العادۀ هیأت دولت در حضور رضاشاه تشکیل شد. در این جلسه علی منصور گزارشی از اقدامات دو روزۀ خود داد و تقاضای استعفا کرد. در همان جلسه رضاشاه مجید آهی وزیر دادگستری را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد ولی آهی از این مأموریت عذرخواهی کرد و پیشنهاد داد شخص دیگری انتخاب شود و سرانجام ذکاءالملک فروغی را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه فروغی را به علّت کهولت قبول نکرد و نظر به وثوق الدوله داشت ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد قبول شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد و به منزل او رفته او را با خود به سعدآباد برد. به محض ورود فروغی شاه اظهار کرد فروغی زیاد پیر هم نیست و در همان لحظات حکم نخست وزیری او صادر شد و اظهار کرد در کادر وزیران تغییری نخواهم داد، ولی رضاشاه گفت سهیلی به وزارت خارجه برود و جواد عامری وزیر کشور باشد. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را مطرح کرد ولی وزیران با استعفای او مخالفت کردند. روز ششم شهریور فروغی با سفیران انگلیس و روسیه ملاقات و پیرامون ترک مخاصمه گفت وگو کرد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز ششم شهریورماه فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملّی حضور یافته برنامۀ خود را در نطق کوتاهی اعلام و وزیران کابینه را معرّفی کرد و به اتّفاق آرا رأی اعتماد دادند. روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد امیراحمدی حاکم نظامی شد. روز هشتم شهریور شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به مرحلۀ اجرا درآورد و در عوض تصمیم به استخدام سی هزار سرباز پیمانی با ماهی 35 تومان حقوق گرفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه روز نهم شهریور کلیۀ امرای امضاکننده طرح مرخصی سربازان وظیفه را به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد و سرلشکر نخجوان و سرتیب ریاحی را مسبّب چنین طرحی تشخیص داد و آن دو نفر را به شدّت مجروح کرد و پس از خلع درجه آنها را زندانی کرد و دستور داد نامبردگان بابت این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. سرلشگر محمّد نخجوان به وزارت جنگ منصوب شد. روز 25 شهریور رضاشاه از سلطنت استعفا و محمّدرضا را به جانشینی خود انتخاب و از تهران به سوی اصفهان حرکت کرد و سرانجام در بندرعباس از ایران خارج شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ذکاءالملک فروغی در اسفندماه 1320 از نخست وزیری استعفا داد و پس از مدّتی استراحت به وزارت دربار منصوب شد. (I) فروغی در جوانی وارد لژفراماسونی شد و به استاد اعظمی رسید. در سال 1321 در گذشت .(II ) ( 8) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* دکتر محمد قلی مجد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در کتاب « رضا شاه و بریتانیا » بر اساس « اسناد وزارت خارجه آمریکا » در رابطه غارت ثروت ملی ایران توسط رضا خان می نویسد: دولت های انگلیس و ایران ، به ویژه محمد علی فروغی ، رفیق شفیق رضا شاه ، در پنهان ساختن حساب های خارجی او نقش بسزایی داشتند. انگلیسی ها که همدست رضا شاه بودند، منافع خارجی او نقش بسزایی داشتند . انگلیسی که همدست رضا شاه بودند، منافع گسترده ای در پنهان ساختن بزرگی این غارت عظیم داشتند. همینطور ، فروغی در فساد با رضا شاه همدست بود و از رشوه ها و پیشکش ها سهم می برد.» ( 9) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>در فصلنامه تاريخ معاصر ايران در گفت و گو ، عبدالله شهبازی با محمد قلی مجد دربارۀ «غارت آثار باستاني و هنري ايران در دوره رضا شاه» به نقش محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی اشاره شده است که آنرا در اینجا می آورم : </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* شهبازي: ظاهراً کتاب بعدي شما دربارۀ غارت آثار باستاني و هنري ايران در دوره رضا شاه است. اين کتاب کي منتشر خواهد شد و مندرجات آن چيست؟ در اين زمينه به چه يافته جديدي رسيده ايد؟</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* مجد: دو سال پيش من کتابي را به اتمام رسانيدم دربارۀ غارت آثار باستاني و ميراث فرهنگي ايران در دوره پهلوي اوّل. عنوان کتاب اين است: غارت بزرگ آمريکايي ٍآثار باستاني ايران در سال هاي 1925-1941. کتاب جالبي است و قرار است در همين تابستان در آمريکا منتشر شود. [کتاب فوق هم اکنون منتشر شده است. شهبازي] براي تدوين اين کتاب نيز از اسناد وزارت خارجه آمريکا استفاده کردم. در کتاب فوق نشان داده ام که مقادير عظيمي از عتيقه جات و ذخاير باستاني ايران در طي سال هاي 1925 -1941 از کشور خارج شد. بخش مهمي از آثار باستاني و عتيقه جات ارزشمند تخت جمشيد و<b> دامغان و ري به دانشگاه هاي شيکاگو و پنسيلوانيا انتقال يافت</b>. در حالي که سهم موزه هنري متروپوليتن در نيويورک قطعات بي ارزشي بود از نيشابور و ابونصر.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طبق اسناد دولتي آمريکا، افرادي مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتيقه جات از امام زاده ها و مساجد ايران و فروش آن ها به موزه هاي آمريکايي بودند. طبق اين اسناد، اشيايي که براي نمايش در نمايشگاه هنر ايران، که در سال 1931 در لندن برگزار شد، به خارج انتقال يافت هيچگاه به ايران بازگردانيده نشدند. اسناد آمريکايي نشان مي دهند که محمدعلي فروغي (ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغي نماينده و کارگزار پروفسور پوپ در ايران بودند و در کار سرقت و قاچاق آثار باستاني. بر اساس اسنادي که در کتاب فوق منتشر کرده ام، بدون هيچ ترديد، دولت ايران مي تواند در دادگاه هاي ايالات متحده آمريکا اقامه دعوي کند و خواستار استرداد اشياء و عتيقه جاتي شود که به سرقت رفته و به طور غيرقانوني از ايران خارج شده است.( 10 ) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span> پوپ و فروغی </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«بر اساس اسناد وزارت امور خارجۀ آمریکا ، محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی دوستان پوپ و « نمایندگان » او در ایران بودند. در 4 ژانویۀ 1938 پوپ نامه ای به موری نوشت و از او در خواست کرد تا نامه های او به فروغی و پسرش را از طریق سرویس دیپلماتیک سفارت برای آنان بفرستد: « می خواهم برای فروغی که دوست بسیار خوبی برای من بوده است نامه ای بنویسم ؛ ولی آنجا 25 مأمورسانسور هستند که همۀ نامه ها را باز می کنند. پسر او با سازمان ما در ارتباط است و مرد بسیار هوشمند یست. او نمایندۀ ما در ایران است و باید در مورد مسائل زیادی با او مکاتبه کنم.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /300 ، مورخ 4 ژانویۀ 1938 ) در 28 ژانویۀ 1938 موری در خواست پوپ را رد کرد و اضافه کرد: « فکرمی کنم استفاده ازامکانات سفارت برای آنچه مد نظر شماست کار درستی نباشد.» سپس پوپ در نامه ای دوباره در خواست استفاده از مراسلات دیپلماتیک را برای ارتباط با فروغی ها مطرح کرد. در ان نامه او بر در خواست خود پافشاری و چند نمونه از داد و ستدهایش را با فروغی ها مطرح کرده بود: « پسر فروغی نمایندۀ انجمن در ایران است. او در موقعیتی است که خدمات بسیار مهمی برای ما انجام میدهد.» پوپ این مسئله را بر ملا می کند که علاوه بر داشتن روابط مالی با فروغی کوچک، داد و ستدهایی نیز با فروغی بزرگ دارد .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پوپ می خواست که از طریق پست دیپلماتیک فروغی را مطمئن کند« که به پسر او که در پاریس سرگردان است کمک خواهم کرد. چون فروغی نمی تواند هیچ سرمایه ای را از ایران خارج کند. من می خواهم به او پول بدهم و وقتی به ایران رفتم فروغی به « بررسی باستانشناسی » به اندازۀ پولی که من به پسر او داده ام کمک خواهد کرد.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /301 ، مورخ 30 ژانویۀ 1938) با وجود این اصرارها موری نرم نشد و در خواست او را رد کرد.» ( 11 ) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>روزنامه مشرق گزارش ویژه ای تحت عنوان « تاراج بزرگ آثار باستانی ایران در زمان خاندان پهلوی» آورده است که در این گزارش در بارۀ فروغی و پسرش می نویسد: آرتور اپهام پوپ « مشاور موسسه ی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی» یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاش های فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضا شاه نزدیک شد و مورد حمایت او قرار گرفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s5">◀</span><span class="s2"> </span>دزدی های پوپ از آثار باستانی ایران</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بسته های دیپلماتیک انجام می شد. دزدی های باند پوپ در ایران به قدری واضح بود که یکی از مهندسان معماری آمریکایی به نام مایرون اسمیت به دزدیده شدن محرابی 1300 ساله در مدرسه ای مذهبی در اصفهان و فروختن آن به موزه ی هنر متروپولین نیویورک توسط پوپ و باندش اشاره می کند. « در طول چند سال گذشته پوپ و دستارانش با آنچه به نظر می آمد تحقیقات علمی در مورد منشاء محرابی مهم است – که به تازگی به تملک موزه ی متروپولیتن در آمده – به گدار فضای گسترده ای برای جولان داده اند. مقامات ایرانی و بازاریان هم می دانند که این محراب را دلال عتیقه ای بدنام به نام رابنو به دستور پوپ از مدرسه ی امامیه ی اصفهان دزدیده است.»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با وجود دزدی های فراوان پوپ در ایران و در کمال تعجب، رضا شاه در سال1931 از او و در سال 1935 از همسرش با اعطای مدال ویژه ای به خاطر خدماتشان در زمینه ی حفظ بقایای آثار تاریخی ایران، تقدیر کرد. پوپ علاوه بر حمایت مستقیم رضا شاه از حمایت های محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی نیز بهره مند بود وبسیاری از دزدی های خود را با پشتیبانی این دو انجام می داد.( 12) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>آثار و تآلیفات فروغی</b> : دورۀ مختصر از علم فیزیک - اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک(ترجمه)- حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول - تاریخ مختصر ایران -تاریخ ایران قدیم -تاریخ ساسانیان - تاریخ ملل قدیمۀ مشرق (ترجمه) - تاریخ مختصر دولت قدیم روم - حکمت سقراط و افلاطون - اندیشههای دور و دراز - سیر حکمت در اروپا - خلاصۀ گفتار در روش به کاربردن عقل - پیام به فرهنگستان - آئین سخنوری یا فنّ خطابه - فن سماع طبیعی - تاریخ اسکندر کبیر - همچنین برخی متنهای فارسی را تصحیح و منتشر کرد: کلّیات سعدی - زبدۀ دیوان حافظ - رباعیات خیام -خلاصۀ شاهنامه</div>
<div class="p7" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span> «صورت جلسۀ مذاکرات مجلس شورای ملّی – 22 مرداد ماه 1305 – جلسۀ چهارم» -در رابطۀ مخالفت مدرّس با اعتبار نامۀ نمایندگان فرمایشی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>مجلس دوساعت ونیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل وصورت مجلس روزپنجشنبه بیستم مرداد ماه قرائت وتصویب شد. غائبین بی اجازه – آقایان :ابراهیم خان قوام – اسکندر خان مقدّم –شریعت زاده – آقا زاده سبزواری – حاج میرزا حبیب الله امین – میرزا حسینخان موقّر – محمّد ولیخان اسدی افسر – میر ممتاز</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیر آمدگان با اجازه ومعذور – آقای مرتضی قلیخان بیات</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیر آمدگان بی اجازه–– آقایان :میرزا حسنخان اسفندیاری – عبّاس میرزا فرمانفرمائیان – فیروز میرزا فیروز – محمّد تقی خان اسعد .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبرشعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرواز طرف زرتشتیان وخبر شعبۀ اوّل در خصوص نمایندگی آقای عبّاس میرزا فرانفرمائیان از مراغه قرائت، نسبت بهر یک جداگانه اخذ رأی به عمل آمده. تصویب و خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری که درجلسۀ قبل مورد مخالفت واقع گردیده بود. چون از طرف آقای مخبر تقاضای استرداد به شعبه شده بود بنا شد برای تجدید نظر به شعبه مسترد شود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی آقای ملک ایرج میرزا از مشهد مطرح وآقای مدرّس شرحی مشعر به مخالفت تقریر واظهار مینمودند. علّت تامّۀ نمایندگی ایشان از مشهد دخالت امیر لشگر شرق درامر انتخابات بود. آقای داور شرحی مشعر به موافقت اظهار وبالاخره نسبت به راپورت شعبه اخذ رأی شده نمایندگی ایشان تصویب گردید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبر شعبۀ چهارم راجع به نمایندگی آقای نوبخت از بهبهان مطرح وآقای مدرّس مخالف بوده. اظهار مینمودند، حکومت بهبهان درموقع انتخابات نظامی بوده وانتخاب ایشان درتحت تاثیر نفوذ نظامیان بوده است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای افشارمخبر شعبه اظهار مینمودند؛ به موجب اعلامیه رئیس الوزرا وقت درموقع انتخابات مقررات حکومت نظامی درقسمت انتخابات درتمام نقاط ملغی وحکومت نظامی درآنجا وجود نداشته وفقط شخص حاکم نظامی بوده است وبالاخره نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل و به فاصلۀ نیمساعت مجدّداً به ریاست آقای طباطبائی دیبا نایب رئیس تشکیل ویک فقره راپرت از طرف شعبۀ پنجم درخصوص نمایندگی آقایان محمّد هاشم میرزا افسر ومیرزا حسن آقا زاده سبزاواری از سبزوار قرائت ونسبت به هر یک فرداً فرد اخذ رای شده تصویب گردید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خبرشعبه دوّم راجع به نمایندگی آقای غلامحسین میرزا مسعود از نجف آباد مطرح وآقای مدرّس اظهارمینمودند، درموقع جریان انتخابات درفریدن که یکی ازحوزه های فرعیه نجف آباد است حکومت نظامی بوده وبایستی انتخابات این نقطه تجدید بشود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای فاطمی موافق بوده و اظهار مینمودند، درحین انتخابات به موجب ابلاغ رسمی وزارت داخله مقرّرات حکومت نظامی درکلّیۀ نقاط مملکت ملغی بوده و به علاوه هر گاه آرایی که آقای غلامحسین میرزا درفریدن داشته اند از کلّیۀ آرا کسرشود، باز ایشان دارای اکثریت خواهند بود. نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یک فقره خبر شعبه اوراجع به نمایندگی آقای آشتیانی از طهران و دوخبر از طرف شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقایان فرمند و فرهمند از همدان قرائت و چون نسبت به نمایندگی آقای آشتیانی، آقای آقا سید یعقوب و نسبت به نمایندگی آقای فرهمند، آقای مدرّس مخالف بودند، هر دوفقره به بعد موکول ونسبت به نمایندگی آقای فرهمند اخذ رأی شده تصویب گردید. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای نایب رییس اظهار نمودند چون اعتبار نامه هائی که تاکنون تصویب شده به حدّ کفایت رسیده است، دستور جلسۀ بعد انتخاب هیئت رئیسه دائمی خواهد بود و درخصوص تعیین روز جلسه آقای فاطمی تقاضا نمودند، برای اینکه مدّتی به جهت تبادل نظر بین آقایان نمایندگان موجود باشد. جلسۀ آتیه به روز سه شنبه مقرّر شود و نسبت به تقاضای ایشان رأی گرفته تصویب وجلسۀ آتیه به روز سه شنبه ۲۵مرداد ماه ، چهار ساعت قبل از ظهر و دستور آن، انتخاب هیئت رئیسۀ دائمی تعیین ومجلس نیمساعت قبل از ظهر ختم درجلسۀ پنجم بیست وپنجم مرداد ماه قرائت وتصویب شد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس مجلس شورای ملّی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">– </span>سید محمّد تدیّن</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منشی سید ابراهیم ضیا – منشی امیر تیمور کلالی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صورت مجلس یوم شنبه ۲۲مرداد ۱۳۰۵ مطابق پنجم شهر صفر ۱۳۴۵</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس دوساعت نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل گردید. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صورت مجلس پنجشنبه بیستم مرداد ماه را آقای امیر تیمور کلالی قرائت نمودند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رییس – آقای اعتبار (اجازه )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا سیداحمد خان اعتبار – درصورت مجلس بنده را غائب بی اجازه نوشته اند، درصورتیکه به واسطۀ گرفتاری که برای بنده پیش آمده بود از مقام محترم ریاست استجازه کردم. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – اصلاح میشودآقای بهار </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اجازه )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهار – درقسمت مخالفتهای بنده با راپرت نمایندگی اسکندرخان مقدّم، در صورت مجلس به طور خلاصه اشاره شده است. ولی راجع به تحقیقاتی که درموضوع دوسیۀ چهار اویماق راجع به سهراب زاده عرض کردم، چیزی نوشته نشده واینجا هم لازم بود که نوشته میشد درآن قسمت هم ملک الشعرا اوراق شکایت را قابل توجّه نمیدانست و عرض دیگری هم که داشتم، راجع به عدّۀ نمایندگان بود. درجلسۀ گذشته اگر نظر محترمتان باشد، درجلسۀ گذشته درموقعی که صحبت میکردم، گفتم عدّه کافی نیست. بعد هم مجلس طوری متشنّج وعصبانی شد که به عقیدۀ بنده حق این بود درآن حالت رأی گرفته نمیشد و تنفّس داده میشد. ولی با همان حالت تشنّج وعصبانی رأی گرفته شد. علاوه بر این جمعی از تماشاچیها حتّی بعضی از مخبرین جراید درخارج به بنده گفتند که عدّه کافی نبوده.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان – اینطور نیست .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا سید یعقوب – اینطور نیست مشخّص کافی بودن و کافی نبودن عدّۀ هیئت رئیسه است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(صدای زنگ رئیس – دعوت به سکوت )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بهار – آقا صحبت نکنید. بعد از اینکه من حرفم را زدم بلند شوید صحبت کنید. یک اطّلاعات دیگری هم اینجا به ما رسیده یعنی صورتی به بنده دادند که قریب ده پانزده نفر هم غایب بودند، مرادم فقط تذکّر بوده، چون البته درمقابل اکثریت بایستی تابع بود ولی خوبست دراین باب دقّت وتحقیق بشود چون رأی، رأی نبود درحال تشنّج وعصبانی بود و تحقیق نشده بود ویک رأیی با حال عصبانی و تشنّج داده شد شاید منشیهای محترم هم حال شمردن عدّۀ وکلا را نداشته وشاید اظهاراتی که راجع به عدم اکثریت افراد میشود صحیح باشد. خوبست آقایان دراین باب دقّت بفرمایند و اگر صلاح میدانند درین جلسه یاجلاسات دیگر مجلس درین باب مطالعات بکنند واین رأی فوق العاده ومتشنّجی که راجع به اسکندرخان مقدّم داده شد، لااقل تجدید شود و راجع به این سابقه که درمجلس گذاشته شد وبه عقیدۀ بنده هیچ سابقه نداشت، دقّتی شود وببینند اگر عدّه کافی بود که هیچ والّا ترتیب دیگری بدهند .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس- اوّلاً مطابق نظامنامه تشخیص عدّۀ حاضرین وعدّۀ رأی دهندگان باهیئت رئیسه است (بعضی از نمایندگان – صحیح است ) ثانیا مخصوصاً بنده دراین مورد وسایر موارد دقّت میکنم وهمیشه به منشیان محترم یاد آوری میکنم که عدّه را درنظر داشته باشند و دیروز مخصوصاً که به عقیده آقای بهارمجلس متشنّج بوده وعقیده ام اینست حواس مجلس هم جمع بود. (جمعی ازنمایندگان صحیح است ) دراینجا از روی دقّت عدّۀ حاضرین شمرده شد درموقع رأی گرفتن به نمایندگی اسکندرخان مقدّم شصت وپنج نفر حاضر بودند. خودتان اشاره فرمودید و درضمن بیاناتتان فرمودید عدّه کافی نیست و بنده عرض کردم، عدّه کافی است برای این بود که عدّۀ کافی برای مذاکره پنجاه وشش نفر است ودر آن موقع که این ایراد را کردید، پنجاه وهشت نفر حضور داشتند واما قسمت دیگر که قابل توجّه است اینست که رأی که مجلس وشورای ملّی میدهد قابل هیچ گونه تردیدی نیست. (بعضی از نمایندگان – صحیح است )نسبت به صورت مجلس دیگر اعتراضی نیست.(گفته شد خیر )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – صورت مجلس تصویب شد خبر شعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زردشتیان مطرح است. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اقای افشار برای قرائت راپرت احضار وآن را به شرح آتی قرائت نمودند. )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاکم طهران به تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۳۰۴ از طبقات مختلفۀ زرتشتیان مقیم مرکز برای انتخاب هویت نظّار مطابق مادّۀ ۱۴ سی وشش نفر دعوت پس از ابلاغ مقصود به افراد حاضر درطبق مواد ۱۵ و۱۶ اعضای اصلی وعلی البدل به رأی مخفی از میان حضار منتخب. سپس اعلان انتخاب درتهران وسایر نقاط زرتشتی نشین ملک تهیه ودر همان تاریخ طبع ومنتشر وبه موجب اعلان مزبور از روز پنجشنبه چهارم وجمعه پنجم فروردین۱۳۰۵ برای توزیع تعرفه واخذ آراء وقت معلوم وروز شنبه ۶ فروردین برای استخراج را جلسۀ هیئت نظّار تخصیص و به وسیلۀ وزارت داخله نیز به ولایت فارس وکرمان وحکّام یزد وکاشان تلگرافی دعوت هویت نظارت واجرای قانون انتخابات درقلمرو مأموریت خود ابلاغ درنتیجه آقای ارباب کیخسرو شاهرخ از حوزۀ انتخابیۀ تهران دارای ۱۸۴ رای از ۲۰۹رای واز حوزه کاشان ۱۴ رأی از ۱۴ رأی واز یزد وتوابع ۱۵۷۹ رأی از ۱۷۶۶ رأی و از کرمان وتوابع ۵۷۸ رأی از ۶۰۱رأی از شیراز ۳۸ رأی از ۴۰ رأی که مجموع آن ۲۳۹۳ رأی از ۲۶۳۰ رأی میشود به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب، چون درظرف مدّت قانونی به هیچ یک از انجمنهای نظّار مرکز و ولایات شکایتی نرسیده بود. لهاذا هیئت نظّار مرکزی صورت مجلس راتنظیم واعتبار نامه را صادر وبا تصدیق صحّت جریان انتخاب به مجلس شورای ملّی ارسال، شعبۀ چهار پس از رسیدگی بدوسیه چون درطرز جریان انتخاب رویّۀ خلاف قانونی مشاهده نکرد با اعتراضی نیز درظرف مدّت قانونی مواجه نشد، بنا علی هذا به اکثریت آرا صحّت جریان انتخاب را تصدیق وراپرت آن را تقدیم میدارد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>رئیس – رأی گرفته میشود به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زرتشتیان آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند.</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اغلب قیام نمودند )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – تصویب شد. خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری از دماوند درجلسه گذشته مطرح وبا آن مخالفت شد. آقای مخبر شعبه شرحی کتباً مرقوم وتقاضای استرداد آن خبر را کرده اند که دومرتبه برای تجدید نظر به شعبه بود مخالفی ندارد ؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(گفته شد خیر )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده عبّاس میرزا از مراغه مطرح است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(آقای فاطمی احضار وخبر مزبور را به شرح ذیل قرائت نمودند )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جریان انتخابات مراغه از قراریست که به عرض رسیده درنتیجه شاهزاده عباس میرزا فرمانفرمائیان اکثریت ۱۶۳۶۳ را حائز اکثریت وشعبه اوّل صحّت نمایندگی ایشانرا تصدیق مینماید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رئیس –رأی گرفته میشود به نمایندگی شاهزاده عباّس میرزا از مراغه، آقایانی که موافقند قیام فرمایند </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اغلب برخاستند )</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – تصویب شد خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده ملک ایرج میرزا که درجلسۀ اسبق مطرح شده وبعد آقای مدرّس مخالف بودند حالا مطرح است، آقای مدرّس. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اجازه)</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span> <b>مدرّس مخالفت با اعتنبار نامۀ نمایندگان فرمایشی</b> </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مدرس –</b> خبر از شعبۀ اوّل به مجلس مقدّس شورای ملّی شرح انتخابات مشهد درراپرت نمره ۵ به عرض رساند درنتیجه آقای ملک ایرج میرزا کذالک حائز اکثریت شده اند. سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است. دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد، یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد. خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم. کمااینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم و رأ ی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقدیده خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی. نمیگویم هم اشتباه نمیکنم، خیر انسان اشتباه میکند. بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند، به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلاً هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند، مختصر و بی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند. بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است، شعبه به منزلۀ محکمۀ استیناف است، انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود. لهذا بنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند، چون شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد. رجوع کنند به دوره های پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده، بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یامخالفت خود را اظهارنمایند. من جمله راپرت راجع به نمایندۀ مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است <b>اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم، زیرا عّلت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد</b> وشاه مملکت هم اعلان داد. امرای لشگر ومأمورین نظامی بودند دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند . از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت تامّۀ انتخابش جان محمّد خان است و باطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان مشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمی شود. سابق هم نشد، علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود، چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش. بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعداً از این هم تا هستند انتخاب میشوند، ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود، اهل محل هستند، موکّل دارند، رعیّت دارند، التماس میکنند پول خرج میکنند، البته انتخاب میشوند .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – التجّار – بنده پول خرج نکردم .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – پول مشروع را عرض میکنم، بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اقا سید یعقوب – غلط است .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است، بر فرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد. آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجّار وامثالش باشند موکّل دارد! غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمّد خان موکّل ندارد. علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است، مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت. گذشت مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادّی خودش بیفتد. شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد، شاه مشروطه باشد، یعنی امضای خالی بکند، امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند. قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه هر وقت حاکم امری داد عمل کند. بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s2">◀</span>داور در دفاع از اعتبارنامۀ نمایندگان فرمایشی </strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور – بنده تصوّر میکنم از بیاناتی که آقای ناطق محترم فرمودند آقایان این مسئله را استنباط کرده باشند که میفرمایند چندان بصورت قانونی قضیه کاری ندارم یک انتخابی اگر از نقطه نظر قانونی اشکالی درش باشد یا نباشد این را به آن اندازه که باید درش اهمّیت نمیدهند …</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – یعنی من اهمّیت نمیدهم شما اهمّیت بدهید .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور- بله آقا آن قسمت راچندان اهمّیت نمیدهند میفرمایند اگر پولهائی خرج شد اگر اعتراضاتی مرسوم ومطابق قانون شد آنها چندان بنظر ایشان اهمیت ندارد واز نقطه نظر آن اصل است که آمده آن یک شکل انتخابی را فرمودند من با آن موافقم وتشریح هم کردند که ولو اینکه مخالف قانون است، من موافقم. یعنی انتخابی که یک نفر آدم یک عدّه موکلینی داشته باشد ولی بعد یک عدّه نظامی توی سر یک عدّه بزنند، برای انتخاب او آنوقت این انتخاب قبول است، بجهت اینکه میفرمایید همینقدر یک عدّه موکّل داشته باشد ولو اینکه بعد نظامی یا امیر لشگر یا قوای حکومتی بطور نامشروع آمدند، مداخله کردند وسایر مردم واکثریت را خفه کردند ویک عدّه را حاضر کردند برای اینکه آن یکنفر را انتخاب بکنند آن مشروع است .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – گفتم ضرر نمیزند، چرا مغالطه میکنید .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور – بنده عرضی نکردم آقا میفرمایند البته این هم یک نظریست وواقعاً اگر این نظر خوبست ممکنست مطابق این نظر قانون را درست کنند،چون خوب بنظرم میاید چند روز پیش درشعبه میفرمودند اگر یکنفر ده پانزده نفر موکّل داشته باشد که رفته باشند رای داده باشند من بما بقیش اهمیت نمی دهم، اگر این اصل را اینجا هم فرموده بودند آنوقت کار آسان تر میشد، زیرا شاهزاده ایرج میرزا که مدّتی درمشهد بوده اند اگر انصاف بدهیم امکان ندارد یک نفر آدم دریک شهری مدّتی باشد ودرآنجا با یک اشخاصی محشور باشد وبتصدیق خود آقا آدم خوبی هم باشد بقدری خوب باشد که اگر والی آن محل هم بشود خوبست و به قول آقا سلمان عصر باشد آنوقت با این صفات خوبی که دارد، ده پانزده نفر موکّل پیدا نکند که بیایند باو رأی بدهند .این هم که تصوّر میکنم برخلاف انصاف است چون خودشان تصدیق می کنند که هر کسی ده پانزده نفر موکّل داشته باشد (از نقطه نظر استدلال آقا عرض میکنم ) بعد هر قدر هم که قوای دیگری آمد وتوی سر مردم زد ومردم را مجبور کرد که بیایند بآن آدم رأی بدهند آن وکالت صحیح است. بنده میگویم از نقطه نظر این استدلال شاهزاده ایرج میرزا قطعاً یکنفر وکیلی است که وکالتش خوب است که وکالتش خوب باشد زیرا سابقه اقامتش درخراسان آنهم آدمی که ایشان تشخیص دادند، آدم خوبی است باعث میشود که یک ده پانزده نفری بیایند وباو رأی بدهند پس درنقطه نظر استدلال خودتان اشکالی نیست. حالا از نقطه نظر اساسی بنده کاملاً معتقد هستم (واین حرفی نیست که بنده امروز بزنم )<b>وعقیده ایکه آقای مدرّس اظهار کردند تصوّر نمیکنم عقیدۀ خودشان تنها باشد یعنی مملکت ایشان یک مملکتی است مشروطه و بحرانی که دردورۀ گذشته دراین مملکت بود تمام بود و تمام شد و پس از مجلس مؤسّسان باید اوضاع مملکت بیک جریان عادّی برگردد همۀ ماها موافقیم که امور باید مطابق قانون بگذرد و کاملاً بنده موافقم که شاه درمملکت مشروطه وسلطنت مشروطه مسئولیت وحقّ مداخله درامور را ندارد ومقامش بالاتر از اینهاست بنابراین این عقیده را که بنده خیال میکنم عقیدۀ اکثریت امرزه است خوبست بهانه نکنیم وتصوّر نکنیم که تازه کشف شده است وهمه هم موافقیم وتصوّر نکنیم که خدای نخواسته آقای مدرّس تنها با آن موافق است وماها ابداً آن مطلب را ملتفت نیستیم خیر بطور اطمینان وقطع بنده به آقای مدرّس عرض میکنم که بنده که الان حرف میزنم واکثر اشخاص که با ایشان صحبت کردم که اکثریت هستند همه دارای این عقیده هستند واین مصلحت مملکت است مصلحت تمام مقامات رسمی مملکت است وبالاخره ضروری مملکت است همه هم باید انشاءلله موافقت کنیم که این قسمت را عملی کنیم یعنی مجلس شورای ملّی واکثریت مجلس حاکم بر تمام قضایا باشد وآنوقت طبیعی است مداخله که میشود میخواهد امیر لشگر باشد میخواهد حاکم باشد میخواهد کس دیگر از مامورین باشد تمام این مداخلات یک مداخلاتی است که آقای مدرس ودیگران وتمام افراد مملکت باید دست بدست هم بدهند وسعی کنند که این مداخلا ت بکلّی از بین برود ویا هرچه ممکن است روز بروز از ش کاسته بشود ودرحقیقت این مملکتی که مملکت قانونی بشود که بشود درش زندگی کرد </b>اختصاص هم ندارد به فلان امیر لشگر تکرار نشود پس درقسمت کلّیات مخالفتی بین نظر ایشان وما نیست صحبت درسر تطبیق کلّی است با این مورد معیِّن بنده میخواهم ببینم این عقیدۀ قطعی که آقای مدرّس اظهار فرمودند که اگر جان محمّد خان درآنجا نبودند تا چندین سال دیگر شاهزاده ایرج میرزا ممکن نبود از خراسان انتخاب بشود از کجا برایشان پیدا شده ؟ بنده گرچه خیلی کم شنیده ام از آقای مدرّس که بفرمایند من ممکن است اشتباه کنم ولی آیا ممکن نیست این یکی از همان اشتباهات میشود زیرا همان رئیس التجاّری که میفرمودند درآنجا دارای زمینه است همان رئیس التجّاری که آنجا دارای ملک وعلاقه وسابقه است همان رئیس التجّاری که از کاندیداهایش همین شاهزاده ایرج میرزا است، بنده تصوّر نیمکنم وقتی که یک نفراینجا حاضر است وبا نفوذیکه برای او تصدیق میکنید یک نفر را درانتخابات با خود گرفته است وخواسته است ا و انتخاب شود وخودش اینجا تصدیق میکند آنوقت آقا بتوانند درمقابل این اطّلاع درمقابل این یقین ودر مقابل این صحبت بعلم شخص خودشان که بنده بدبختانه نمی دانم چگونه پیدا شده، اینجا این اظهار را بفرمایند. دراینصورت آن قسمتی که راجع بمداخلۀ نظامیها فرمودند معلوم نیست از کجا است از طرف دیگر معلوم است درصورتیکه یکی از اشخاص مؤثّر و بانفوذ محل که دراینجا حاضر است، درانتخابات مؤتلف وهمراه ایشان بوده است یعنی شاهزاده ایرج میرزا با او بوده است (بنده از نقطه نظر استدلال خودتان عرض میکنم )قطعاً ده پانزده نفر مایل بوده اند او را انتخاب کنند در صورتیکه بنده نمی توانم باین صراحت این را عرض کنم که اگر یکی دوهزار نفر دیگر هم با پس گردنی اطاعت کنند چون ده پانزده نفر رأی داده اند آن انتخاب صحیح است ولی چون خود آقا فرمودند بنده هم عرض کردم با این مقدّمات بنده تصوّر میکنم که آقایان نمایندگان از روی انصاف وقتی مطالعه کنند تصدیق خواهند که انتخاب ایرج میرزا یک انتخابی است مثل سایر انتخابات.</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – صحیح است .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
داور– الان هم صحیح است میفرمائید البته ممکن است یک اعتراضاتی میشد یک اشکالات کوچکی باشد که درآنجاها تولید شده باشد واشخاصی که درانتخابات عقب مانده اند یک حرفهایی بزنند چون میخواهم برسم بآن قسمت دیگری که آقا فرمودند که باید راپرت را خیلی مفصّل بنویسند خوب با این نظر هم باید دوسیه را بیاورند، اینجا بخوانند یک کلمه دوکلمه حرف که فایده ندارد . دوسیه انتخابات را اگر رجوع بیک شعبه میکنند برای آن است که یک عدّه بنشینند ونگاه کنند وآن اعتراضاتی که یک سروصورتی دارد آن اعتراضات را بیاورند بمجلس که وقت مجلس را تلف نکنند. بنده تصوّر میکنم چون آقا غیر از این اعتراضاتی که فرمودند، اعتراض دیگری نداشتند وبنده هم جواب عرض کردم باید قضیّه را واگذار کرد برای اکثریت مجلس.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – توضیح دارم. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس بفرمائید .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس از پیشنهاد پریروز بنده باید آقایان بفهمند که بنده میل بمبارزۀ مجلس ندارم، میخواستم این حرف ها درکمیسیون تحقیق زده شود، آقایان شروع به مبارزه کردید. بنده هم تاآخر مجلس که دوسال باشد برای بمبارزه حاضرم، بلی بنده عقیده ام این است که اگر وکیلی باشد که پانزده موکّل داشته بلی وکیل ملت است واما شاهزاده را فرمودند خوب آدمی است دوسال هم هست معاون حکومت بوده است ولی این درصورتی است که دیگری بیست پنج هزار رأی نداشته باشد،<b> مقدّم برایشان کسی است که بیست وپنج هزار رأی دارد</b>. ایشان اگر هزار رأی محلّی داشته باشند فایده ندارد. آنجا که بنده عرض کردم ده پانزده رأی جائی است که بالاتر نباشد. دانش در دوسیه بخوانید بیست وپنج هزار رأی دارد واهل ولایت است باقی مطلب هائی است که عرض کردم علّت تامّۀ انتخاب ایشان مربوط ببودن ایشان به جان محمّد خان است وبنده دیگر عرض ندارم آقایان میخواهند رأی بدهند .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – آقای مهدوی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اجازه )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان –مذاکرات کافی است. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رۀیس – رأی گرفته میشود بنمایندگی آقای ملک ایرج میرزا از مجلس(آقایان موافقین قیام فرمایند )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اغلب نمایندگان قیام نمودند )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – تصویب شد خبر شعبۀ چهارم راجع بنمایندگی آقای نوبخت مطرح شده بود بواسطۀ مخالفت آقای مدرّس موکول ببعد شد حالا مطرح است آقای مدّرس (اجازه) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس –الکلام هوالکلام آقای نوبخت از بهبهان انتخاب شده اند، حکومت نظامی انتخاب کننده هم نظامی شاید شاهزاده ایرج میرزا را آقایان میفرمودند سالها آنجا حاکم بوده است لکن ایشان فقط بمعرّفی نظامی وحکومت نظامی انتخاب شده اند هنوز هم حاکم بهبهان نظامی است، نظامی یعنی چه ؟اشتباه نشود نظامی معنایش این نیست که من نظامی هستم معنی نظامی این است که کارهای ولایتی را تمامش را نظامی بکند. هیچ اجتماعی بدون اجازه نشود هیچکس بدون اجازه نرود ونیاید این نظامی است لهذا بنده عقیده ام براین است ومذاکرات هم مکرّر با مبادی عالیه کردیم وگفتند نمی شود بهبهان را از حکومت نظامی خارج کرد واز آنوقت تابحال نظامی است هنوز هم نظامی است وآقای نوبخت هم با سر نظامیها انتخاب شده اند آقایان هم میخواهند رّی بدهند .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افشار مخبر شعبه – عرض کنم قبل از آنکه شروع به انتخابات درکلیۀ مملکت بشود تمام آقایان تصدیق میفرمایند از طرف رییس الوزرا وقت درتمام مملکت اعلان شد و بموجب آن اعلان الغاء حکومت نظامی درکلیۀ نقاطی که حکومت نظامی شده است که یکی از آنها حاج آقا حسن مجتهد طباطبائی دیگری آقا سید محمّد حسن مجتهدحسنی الحسینی است حکومت نظامی بطوریکه درمادّۀ اول صورت مجلس انتخابات ذکر شده است درآنجا بکلّی ملغی بوده وبخصوص درآنجا قید شده که حکومت نظامی نبوده حاکم نظامی بوده حکومت نظامی غیر از حاکم نظامی است. ممکن است یک نفر غیر نظامی حاکم نظامی باشد ممکن است یک نفر نظامی حکومت غیر نظامی را داشته باشد. بموجب ین صورت مجلس که عرض کردم حکومت نظامی درآنجا نبوده است ودونفر از مجتهدین مسلّم محل که عضویت انجمن نظّار آنجا را داشته اند تصدیق میکنند ودر اول صورت مجلس هم این مسئله قید شده که الغا حکومت نظامی درآنجا شده است. اگر غیر از این اعتراض داشته باشند بنده حاضرم جواب بدهم ولی این اعتراض آقا وارد نیست .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس – رأی گرفته میشود بنمایندگی آقای نوبخت از بهبهان وتوابع آقایانیکه موافقند قیام بفرمایند .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(عدّۀ کثیری قیام نمودند )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس –تصویب شد آقایان موافق هستند چند دقیقه تنفّس داده شود ؟</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعضی از نمایندگان –صحیح است</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(دراین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل وپس از نیمساعت بریاست آقای طباطبایی دیبا نایب رئیس مجدّداً تشکیل گردید )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رییس –خبر شعبۀ اوّل راجع بنمایندگی آقای تدیّن از قائنات مطرح است .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(خبر مزبور را آقای فاطمی بمضمون ذیل قرائت نمودند)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انجمن نظارت انتخابات قائنات در تاریخ ۱۲ اسفند تشکیل وبعد از اجرای مراسم مقدّماتی وتعیین امنای معتمد برای شعب فرعی مقّرر میدارند که از تاریخ اوّل فروردین الی ۵روز بتناوب هر محل وباقتضای جغرافیائی اقدام بتوزیع تعرفه واخذ رأی نمایند درخود شهر نیز از اوّل فروردین الی ۱۲روز بتوزیع تعرفه واخذ رأی اقدام کرده اند ودرنتیجه ۹۲۱۰ورقه رأی اخذ شده که از اینمقدار ۹۲۶ ورقه مربوط به شهر وبقیّه مربوط به پنج حوزۀ فرعی است بعداز استخراج آرا آقای آقا سید محمّد تدیّن با کثریت۶۶۱۵ رأی حائز اکثریت میشوند انجمن یک هفته علی الاصول برای وصول اعتراضات جلوس وهیچگونه شکایتی نمیرسد درایاّم قانونی هم بهیچ وجه شکایتی واصل نگردید لهذا شعبۀ اوّل صحّت نمایندگی آقای تدیّن را تصدیق وبعرض میرساند .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه باخبر شعبۀ اوّل موافقند قیام بفرمانید </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(آقایان نمایندگان قریب باتّفاق قیام نمودند )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –تصویب شد خبر شعبۀ پنجم راجع بنمایندگی آقای افسر از سبزوار قرائت میشود </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(آقای عراقی خبر فوق را بشرح ذیل قرائت نمودند )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شعبۀ پنجم بدوسیۀ انتخابات سبزوار رسیدگی نموده درتاریخ ۱۱ اسفند ماه حکومت سبزوار انجمن نظّار را تشکیل در۱۲ اسفند ماه اعلان انتخابات منتشر کلّیۀ تعرفه که توزیع واخذ رأی شده است بالغ بر ۲۲۷۶۱ورقه درنتیجۀ قرائت آرا آقای محمّد هاشم میرزا افسر با کثریت ۱۹۳۵۱ رأی بنمایندگی دورۀ ششم تقنینیه منتخب چون هیچگونه شکایت قانونی بانجمن نظّار داده نشد شعبه نمایندگی اقای محمّد هاشم میرزا افسر را تصدیق وخبر آن تقدیم مجلس میشود .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –رأی میگیریم بنمایندگی افسر ازسبزاوار آقایانیکه موافقند قیام بفرمایند </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(عدّۀ کثیری برخاستند )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس-تصویب شد خبر شعبۀ پنجم راجع بنمانیدگی آقا میرزا حسن آقا زاده از سبزوار مطرح است </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(مجدداً آقای عراقی بشرح آتی قرائت نمودند )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شعبۀ پنجم بدوسیه انتخابات سبزوار رسیدگی نموده درتاریخ ۱۱ اسفند ماه حکومت سبزوار انجمن نظّار را تشکیل در۱۲ اسفند ماه اعلان انتخابات منتشر کلیۀ تعرفه که توزیع شده ۲۲۷۶۱ ورقه واز همین قرار هم اخذ رأی شده درنتیجۀ قرائت آرا آقای آقا میرزا حسن آقا زاده سبزواری با کثریت ۱۹۹۴۳ رای بنمایندگی دوره ششم تقنینیه منتخب چون هیچگونه شکایت قانونی بانجمن نظّار داده نشده بودشعبه نمایندگی آقای آقا میرزا حسن آقا زاده سبزواری را باتّفاق حاضرین درشعبه تصویب وخبر آن تقدیم مجلس مقدّس میشود .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه نمایندگی آقای آقا میرزا حسن آقا زاده از سبزواررا تصویب مینمایند قیام بفرمایند</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اغلب نمایندگان قیام نمودند )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس – تصویب شد درجلسۀ سابق نسبت به اعتبار نامه شاهزاده غلامحسین میرزا مسعود مخالفت شده</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- آقای مدرّس (اجازه )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدرّس – دوسیۀ انتخابات نجف آباد واشکالاتش التبه به نظر آقایان اعضا شعبه رسیده بنده همین قسم که عرض کردم نسبت به باقی حوزه ها واشکالات آنجاها حرفی نمیزنم شعبه دیده است خوب یا بد مسؤول اوست فقط نسبت به یک نقطۀ انتخابیه اش که فریدن باشد بنده از روی علم واطّلاعی که دارم وتلگرافات وشکایاتی که اهالی دراین مدّت مدید از حکومت نظامی آنجا کرده اند وما هم به مبادی عالیه رجوع کردیم که حکومت نظامی را از آنجا تغییر دهند وحال آنکه اصفهان درهیچ نقطه اش حکومت نظامی نبوده الّا فریدن چهار محلی را نمیدانم. مبادی عالیه مکّرر میفرمودند چون امر بعضی از ایلات کاملاً تضعیف شده است اگر حکومت نظامی را از آنجا برداریم بعضی اشکالات پیش میاید ودرموقع انتخابات من مکرّر گفتم واین عذر را آوردند وانتخابات هم به این نحوو درنقطۀ فریدن ساری وجاری شد ومردم هم شکایت کردند یعنی آنجا که نمیتوانستند شکایت کنند تا میآمدند خوانسار تلگراف میکردند ویا بالاخره می آمدند اینجا شکایتی کردند وشاید یک معدودیشان هم هنوز اینجا هستند،تا چهل روز قبل از این که امیر لشگر آمد اینجا، بنده به ایشان گفتم نه از نقطه نظر دیگر از نقطه نظر شکایتی که از انتخابات اهالی میکنند، باید حکومت نظامی آن صفحه برداشته شود. امیر لشگر جنوب گفتند که صلاح نیست دربرداشتنش بواسطۀ اینکه امر ایلات آنجا هنوز تصفیه نشده لکن چون شما اصرار دارید ومردم دلتنگند. من این سفر که میروم نظری میکنم وبرمیدارم وهمین سفری که رفتند هم حق میدهم به آنها زیرا بعد از برداشتن حکومت نظامی درآنجا دزدی شد، لهذا بنده عقیده ام این است که همین نقطه بخصوص که فریدن باشد باید تجدید انتخاب کنند، حالا آقایان میخواهند رأی بدهند مختارند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –آقای فاطمی (اجازه )</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فاطمی موضوعی را که آقای مدرّس فرمودند همین طوری است که فرمودند حاکم فریدن تا چهل روز قبل حاکم نظامی بوده یعنی شخصش یک نفر سلطان محمّدعلی میرزا نامی بوده درموقعی که انتخابات نجف آباد که فریدن هم یک از شعب فرعیۀ آنجا است شروع می شود، حکومت اصفهان از وزارت داخل کسب تکلیف میکند راجع به این که حاکم فریدن نظامی است که اسم او هم سلطان میرزا است. وزارت داخله جواب می دهند نمره ۲۷۴۱۱ دردهم اسفند ماه ۱۳۰۴که مقرّرات قانون نظامی موقع انتخابات درمحلهایی که حکومت نظامی است باید الغا شود وحکومت بطور عادی باشد دیگر فرقی نمی کند که مباشر یک چنین حکومتی یک صاحب منصب یا یک مأمور کشوری باشد .</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درفریدن هم بجز اینکه یکنفر صاحب منصب نظامی حکومت داشته هیچگونه مقرّرا ت حکومت نظامی درآنجا حکمفرما نبوده است اوّلاً باید فهمید که مقرّارت حکومت نظامی چیست؟ مقرّرات حکومت نظامی را درشهر طهران ،اصفهان ،خراسان واین قبیل نقاط میتوان قدری تفاوت داد با حکومتهای جای دیگر برای اینکه دراینجا عدلیه هست وکسی را بدون جهت نمی توان به مجلس برد ولی درسایر جاها اینطور نیست درمرکز موقع انتخابات مقرّرات حکومت نظامی واین قسم چیزها برداشته می شود واگر کسی را هم ببرند وسه شبانه روز اورا توقیف کنند شاید مدّعی العموم اعتراض کند ولی درفریدن هیچ نیست عدلیه نیست بلکه سایر ادارات هم درانجا</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نیست درآنجا فقط یک نایب الحکومه بود بدون حقوق که درنتیجۀ فشار واصراری که ما پارسال به وزارت داخله کردیم از سه ماه آخر سال گذشته تاکنون شصت تومان حقوق برای اومعیّن کرده اند وهیچ فرقی نمی کند شخصی که آنجا نشسته کلاهش نظامی باشد یاشخصی باشد ودرآن موقع که انتخابات درمملکت شروع شده بود وزارت داخله تلگرافی به تمام نقاط کرد که هر جا مقرّرات حکومت نظامی بوده است باید ملغی شود ودرآنجا ها هم که مقرّرات حکومت نظامی بوده ملغی شده از این موضوع که میگذریم ممکن است به فرمایش آقای مدرّس آرائی که درفریدن به شاهزاده غلامحسین میرزا داده شده از روی جبر وفشار بوده باشد ولی اگر مامجموع آرائی که ایشان درفریدن داشته اند از مجموع آرائشان کسر کنیم، بازهم شاهزاده غلامحسین میرزا نسبت به سایرین اکثریت دارندحتّی سه هزار رای زیادتر دارند. پس بنابراین انتخابات آنجا بعقیده بنده صحیح است واگر بعقیدۀ آقا هم بگیریم که آرا فریدن معلول بوده اگر آن مقدار آرا را هم از ایشان کسر کنیم باز اکثریت دارند. چناچه سابقاً درمجلس هم این قضیه ساری وجاری بوده وبه قول خود آقای مدرّس که فرمودند که اگر کسی باشد که پانزده نفر منتخب داشته باشد من انتخاب اورا صحیح می دانم، این شاهزاده غلامحسین میرزا با اینکه درآن حدود ملک دارند، رعیت دارند، علاقه دارند واهمّیت دارند این مقدار رأی نداند. در صورتی که خودمان می دانیم که نصف آراء حوزۀ نجف آباد از آنجا است، مال ایشان وفامیلشانست. بهر صورت بنظر بنده آرا ءایشان طبیعی بود واگر نقطه نظر حضرت آقای مدرّس به آراء آقای مدرّس به آراء فریدن بخصوص هم باشد، چناچه عرض کردم اگر آراء آنجا را هم باز از ایشان کسر کنیم، ایشان دردرجۀ اوّل از اکثریت می شوند. پس بنابراین گمان نمی کنم اشکالی برای آقای مدرّس باقی باشد. </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(بعضی گفتند مذاکرات کافیست )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه موافقند با نمایندگی شاهزاده غلامحسین میرزا از نجف آباد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اکثراً قیام نمودند )...</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
...</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(مجلس نیمساعت قبل از ظهر ختم شد )</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس مجلس شورای ملّی –سید محمّد تدیّن</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منشی سید ابراهیم ضیا ،منشی امیر تیمور کلالی(13)</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s3"></span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> توضیحات و مآخذ:</span></strong></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - احمد افرادی « فروغی در گذر تاریخ » - سایت« دنیا خانه من است » به نقل از باقر عاقلی، ذکاءالملک فروغی و شهریور 20، انتشارات علمی، چاپ اول- ص. ۳۰</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"> </span>توضیح اینکه رضا خان ، فروغی را برای وزارت جنگ در کابینه مستوفیالممالک برگزید و او وزیر جنگ هر سه کابینه مستوفیالممالک بود، اما عملاً این وزارتخانه را رضاخان اداره میکرد وفروغی هم این خفت و فرومایگی را قبول کرده بود. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شهر یور 1320 در هنگام اشغال نظامی ایران توسط قوای متفقین ، فروغی که «پس از واقعه مسجد گوهرشاد سال 1314 ، به خاطر شفاعت محمدولی اسدی نایبالتولیه آستان قدس رضوی و پدر دامادش نزد رضا خان از نخست وزیری عزل و تا شهریور ۱۳۲۰ خانهنشین شد ه بود، رضا خان را ندیده بود و محسن فروغی درخاطراتش دیدار مجدد این دو را اینگونه بیان می کند: او پس از بركناري از نخست وزيري دوم خود هرگز شاه را ملاقات نكرده بود. او را به مراسم رسمي دعوت نمي كردند؛ يا خود به معاذيري از قبول دعوت طفره مي رفت.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاه به محض ديدن ايشان با لبخندي مي گويد: نه، فروغي آنقدرها هم كه فكر مي كرديم پير نشده است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آنگاه او را سمت راست خود كه معمولاً جاي نخست وزير بود مي نشاند و به طور موجز و مختصرمي گويد: آقاي فروغي، با وجودي كه اعلام بي طرفي كرده بوديم اينها ناجوانمردانه به ما شبيخون زدند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه گونه آمادگي براي همكاري با آنها را داشتيم ولي برخلاف تمام مقررات بين المللي به ما حمله كردند و حاصل چندين سال زحمات من و شما را بر باد دادند. حال بايد فكري بكنيم كه اين آتش خاموش شود. امروز آقاي منصور استعفاي خود را تقديم كرد و معتقد بود روس و انگليس حاضر به مذاكره با ايشان نيستند. پس از استعفاي او بعضي از وزيران عقيده دارند درحال حاضر هيچكس بهتر از شما براي نخست وزيري نيست.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اين موقع شاه دستور مي دهد شكوه، رئيس دفتر مخصوص، شرفياب شود. آنگاه به شكوه دستور مي دهد فوراً فرمان نخست وزيري پدرم را صادر كند تا آ نرا توشيح نمايد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد رضا شاه ادامه مي دهد: با همين وزرا كار كنيد چون واقف به امور جاري و گذشته هستند. نهايت چون سهيلي زبان هر دوي آنها را مي فهمد برود به وزارت امور خارجه و عامري هم جاي سهيلي در وزارت كشور بنشيند. در همان جلسة هيئت وزيران، مذاكرات آغاز مي شود .» </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* ذكاءالملك فروغي و شهريور 1320 - برگرفته شده از خاطرات محسن فروغي - ماهنامه اطلاعات سياسي – اقتصادي- شماره 290 / زمستان 1391- ص 199</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>2 - حسین مکی«تاریخ بیست سالۀ ساله ایران» ، «آغاز سلطنت و دیکتاتوری پهلوی» جلد 4- نشر ناشر – 1361 - صص 22 – 19 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 - پیشین - صص 113 – 112 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>4 - پیشین - صص 119 - 114 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>5 - باقر عاقلی- «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران،» جلد دوّم – نشر گفتار با همکاری نشر علم – 1380 – صص 1111 - 1107 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - باقر عاقلی - «ذکاءالملک فروغی و شهریور 1320» ، انتشارات علمی و انتشارات سخن ، 1367 - صص 50 ـ 51 – به نقل نوشتۀ احمد افرادی « فروغی در گذر تاریخ» - سایت دنیا خانۀ من است. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>7 - احمد افرادی « فروغی در گذر تاریخ » - سایت« دنیا خانه من است »</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>8 - I- باقر عاقلی - «بررسی کارنامۀ محمّد علی فروغی» - برگرفته از سایت روزنامه اعتماد ملّی، II – باقر عاقلی- «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران،» جلد دوم - ص 1120 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>9 - محمدقلي مجد - «رضاشاه و بريتانيا» ترجمه: مصطفي اميري - مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي – بهار 1389 - ص – 363 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - گفت و گوي عبدالله شهبازی با دکتر محمدقلي مجد « اسناد علنی شده دولت آمریکا ، تاریخ پهلوی، و لابی سانسور- بایکوت در حوزه تاریخنگاری معاصر ایران » - فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 25، بهار 1382، ص198</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
11 - دکتر قلی مجد، ترجمه ی مصطفی امیری/ گ- مرادی،« تاراج بزرگ؛ آمریکا و غارت میراث فرهنگی ایران 1320- 1304 خورشیدی» - مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی – بهار 1388 – صص 77 – 76 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12- گزارش ویژه مشرق« تاراج بزرگ آثار باستانی ایران در زمان خاندان پهلوی» - 11 بهمن 1391 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"></span>13 - گزارش صورت جلسۀ مذاکرات مجلس شورای ملّی – 22 مرداد ماه 1305 – جلسۀ چهارم»</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span>پا نوشت های بخشی از نوشتۀ احمد افرادی بنام « فروغی در گذر تاریخ » :</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
60 ـ همان منبع، ص 387</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
61 ـ همان منبع، ص 388</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
62 ـ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
63 ـ همان منبع، ص 392</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
64 ـ همان منبع، ص 397</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
65 ـ همان</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
66 ـ ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی، نشرنی،چاپ پنجم، ص 168</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
67 ـ ایران، برآمدن رضاخان، ص401.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکترباقر عاقلی، در ص 85 کتاب « داور و عدلیه » میگوید: « فروغی در مذاکره با انگلیسیها و جلب موافقت آنها برای رضاشاه زحمات زیادی کشید». اما، در این مورد سندی ارائه نمیکند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
68 ـ همان</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
69 ـ ایران، برآمدن رضاخان، ص 405</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
70 ـ 62ـ تاریخ 20 ساله ایران، حسین مکی، جلد 4، آغاز سلطنت و دیکتاتوری پهلوی، صص 39 ـ42، خطابهی فروغی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
71 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 21</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
72 ـ تاریخ بیست ساله ایران، جلد 4، 112</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
73 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
74 ـ « همایون کاتوزیان ، مصدّق و مبارزه برای قدرت در ایران، نشر مرکز، چاپ دوّم، ص 38».</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای کاتوزیان، نوشتهاش را این گونه ادامه میدهد: مصدّق «در سخنرانی خود بر نقش آنان [فروغی و وثوق] در انعقاد و دفاع از قرارداد منفور 1919 تاخت ».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گزارهی آقای کاتوزیان، در بیان مطلب شبهه برانگیز است. همانطور که پیشتر دیدیم، فروغی، نه تنها در انعقاد قرار داد 1919 نقشی نداشت، بلکه از مخالفین آن بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
75 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
76 ـ خاطرات و تألمات مصدّق، به قلم دکتر مصدّق، انتشارات علمی، چاپ چهارم، صص164 ـ 165. در زیر نویس ص 150</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران، ج 4» میخوانیم : مکاتبۀ آقای فروغی با سفارت انگلیس «مورد تکذیب واقع نشده ، کاملاً حقیقت داشته است و در مورد پولهایی بوده که انگلیسیها مبلغی از آن را در موقع جنگ بینالملل در ایران خرج کرده بودند و مبلغی هم از بابت قرارداد 1919به دولتها داده و مبلغی هم از بابت رشوه به وثوقالدوله، نصرتالدوله و صارمالدوله داده بودند، که طبق نامهی فروغی به سفارت انگلیس، انگلیسیها اصل با فرع آن را دریافت نمودند»</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
77 ـ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
78 ـ روز شمار تاریخ ایران، ج 1 ؛ ص 223</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
79 ـ خاطرات نصرالله انتظام، صص 178ـ 181</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
80 ـ فروغی و شهریور بیست ص 251.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حبیب یغمایی بر آن است که «فروغی از دوستان و مَحَرمان آتاتورک بود». نک. «مقالات فروغی، حبیب یغمایی، ج 1، ص نوزده، "نکاتی در احوال و اوصاف فروغی"».</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
81 ـ خاطرات و خطرات، حاج مهدیقلی هدایت، تهران 1375، ص 292 کتاب « ذکاءالملک فروغی و شهریور 20، ص 245»، محسن فروغی از قول پدرش، محمدعلی فروغی مینویسد: تیمورتاش ، «مخبرالسلطنه هدایت، نخستوزیر وقت را اداره میکرد... [تیمورتاش] در کابینهی حاج مخبرالسلطنه، که من نیز در آن عضویت داشتم، در جلسات وزیران شرکت میکرد و قاطعانه به وزرا دستور میداد» .82 ـ همان منبع، ص 397</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
83 ـ «رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی و...، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، طرح نو، چاپ اول، ص 205»:</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« 5/2 بعد از ظهر تقیزاده شرفیاب شد. قبل از شرفیابی [رضاخان] فرمودند در همان موقع ذکاءالملک هم شرفیاب شود».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در چند جای این کتاب، فروغی و تقیزاده، در ملاقات با رضاخان ، حضور توأمان دارند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
84 ـ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
85 ـ زندگی طوفانی، سید حسن تقیزاده، چاپ اول، 258</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
86 ـ</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
87 ـ نطق تقیزاده درکتاب «نگاهی به ادوار مجالس قانونگذاری در دوران مشروطیت، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول صص 217ـ 218 »</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
88 ـ خاطرات و خطرات، حاج مهدیقلی هدایت، انتشارات زوار، چاپ پنجم، صص 401ـ 402</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
89 ـ بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه نوری، انتشارات جاوید، 137، ص 22</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
90 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 183</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
91 ـ همان منبع، ص 249</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«تاریخ جبّاری در ایران ِ دیروز، کار محقق امروزی را مشکل میکند. اهل سیاست و قلم، از بیم داغ و درفش ، یادداشتهای خصوصی، و گاه حتّی اسناد و مدارک عمومی را، یا نیست میکنند، یا چنان پنهانشان میدارند که عملاً به نابودیشان میانجامد. نه تنها سنت آرشیوداری در ایران مهجور بوده بلکه خاطرهنویسی ، حفظ یادداشتهای روزانه، حتّی زندگینامه نویسی نقّاد هم هیچکدام محلّی از اِعراب نداشت ».</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
92 ـ همان منبع، ص 23</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
93 ـ رعدی آذرخشی، پژوهشگران ایران، جلد اول، صص 68ـ 69</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
94 ـ فرهنگ معین، جلد پنجم، صص 182ـ 183 تحت عنوان انجمن آثار ملّی </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
95ـ خاطرات نصرالله انتظام، صص 191ـ 192 </div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-32481770581406417372013-09-16T09:35:00.002-07:002013-09-16T09:35:51.320-07:00جمال صفری: زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق، قسمت هشتاد و چهارم<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">26 </span>خرداد، بمناسبت صد و سیُ ویکمین</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="835 Jamale Safari" height="283" id="img1676" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/835_Jamale_Safari.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="212" />سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3669-2013-08-26-18-21-33.html?Itemid=0"><span class="s1">«</span><span class="s2">زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق</span><span class="s1">» (84) تاجگذاری رضا خان</span></a></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b></b></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><span style="line-height: 22px;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3669-2013-08-26-18-21-33.html?Itemid=0">بخش اول</a> </b> </span></span><span style="background-color: transparent; line-height: 22px;"><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3668-2013-08-26-18-19-59.html">بخش دوم</a></b></span></span><span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small; line-height: 22px;"> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3667-2013-08-26-18-18-39.html">بخش سوم</a></b></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است </b></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><b>کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s1"> </span>سیف پور فاطمی بر این نظر است که <span class="s1">: </span>دولت فروغی از روز اوّل شروع بکار تهیۀ برنامه جشن تاج گذاری سردارسپه کرده و تاریخ آن را پنجم اردیبهشت <span class="s1">1304 ( </span>بیست وهفتم آپریل<span class="s1">1925) </span>معیّن کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">برای برگزاری جشن لازم بود که قصور وعمارت سلطنتی را تعمیر و شهر تهران را برای پذیرائی هزاران نفرمیهمان حاضرسازند</span><span class="s1">. </span>تهران درآنروزها فاقد میهمانخانه های آبرومند ومرفّه بود<span class="s1">. </span>ازاین رو دولت ازعدّه ای از صاحبان پارک و خانه های بزرگ تهران درخواست کرد که باغ وخانه های خود را در تهران و شمیران در اختیار کمیسیون مأمور تاجگذاری بگذارند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شهردار تهران در آن موقع سرتیپ کریم آقای بوذرجمهری یکی از افسرا ن قزّاقخانه بود</span><span class="s1">. </span>در تهران تعمیر خیابانها و جادّه های اطراف شهر آغاز گردید و دولت می کوشید که قسمت شمال شهر و قصور سلطنتی و پارک های اعیان را برای روزجشن سر و صورتی بدهد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">گروه زیادی از محترمین و روحانیون و رؤسای ایلات از ولایات، جمعی هم ازکشورهائی که با ایران رابطه سیاسی داشتند برای جشن تاجگذاری دعوت شدند</span><span class="s1">. </span>دولت می کوشید که جشن تاجگذاری را با حضور اجتماع نمایندگان و زعمای کشور تبدیل بیک مجمع عمومی موافقت با سلطنت او کرده و بکشورهای خارجی وانمود کنند که ارادۀ قاطبۀ ملّت ایران تغییر رژیم را بوجود آورده وسردارسپه محبوب و مبعوث مردم ایران می باشد و در برابر او سر وجان را نتوان گفت که مقداری هست<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>از نائین هم برحسب دعوت حکمران یزد ، پدرم و شیخ الاسلام برادرآیت الله نائینی وامام جمعه شهر به جشن تاجگذاری دعوت شدند و سید کاظم جلیلی نمایندۀ یزد درمجلس شورا ومؤسّسان مأمورشد که به نائین آمده ومدعوین را با اتومبیل مشیرالملک یزدی به تهران ببرد<span class="s1">. </span>مدت یک هفته تمام مدارس برای جشن تاجگذاری تعطیل بود از اینرو من هم ازاصفهان درملازمت پدرم به تهران رفتم<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">کلیۀ قصور وباغهای تهران و شمیران ازقبیل باغ قیطریه متعلّق به صارم الدوله– مجیدیه متعلّق به یمین السلطنه– باغ قوام السلطنه</span><span class="s1">- </span>فرمانیه ومنزل شخصی مرحوم فرمانفرما – باغ سپهسالار<span class="s1">- </span>قصر صاحبقرانیه <span class="s1">- </span>باغ محمّدیه – باغ سردارجنگ – منزل صمصام السلطنه – باغهای جعفرآباد دزآشوب و سایرعمارات تهران را برای پذیرائی میهمانان خارجی حاضر کرده بودند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>جمعی از مدعوین ایرانی هم در منازل اقوام و دوستان وآشنایان رحل اقامت افکندند<span class="s1">. </span>پدرم و من در منزل سلطان محمّد خان عامری اقامت کردیم<span class="s1">.</span>هنگام ورود به تهران مشاهده کردیم که در کلیۀ دروازه های تهران مأمورین برای رسیدگی به هویت و مقصد و مقصود تازه واردین مشغول کاربودند و البته این عمل برای ما که از ولایات می آمدیم تعجّب آور بود که درداخل کشور از واردین به پایتخت با این دقّت بازجوئی می کردند <span class="s1">. </span>بازجوئی زیاد طول نکشید<span class="s1">. </span>سید کاظم اوراق دعوت وزارت کشور و کمیسیون مأمور تاجگذاری را نشان داده وخود را مأمور رسمی دولت اعلام کرد<span class="s1">. </span>مأمورین دروازه که عبارت از یکنفر قزّاق و دونفر پلیس نظمیه بودند به احترام اجازۀ ورود به شهردادند و شیخ الاسلام و پدرم یکسر به منزل سلطان محمّد خان عامری در کنار خندق شمال تهران رفته ودر طول اقامت در پایتخت از میهمان نوازی عامری و عصمت خانم همسر او برخوردار بودند<span class="s1">. </span>امام جمعه به خانۀ یکی از اقوام زنش که از نوّاب های صفوی و در تهران میزیست وارد شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">درآن فصل برای ما ولایتی ها تهران منظرۀ زیبائی داشت</span><span class="s1">. </span>هنوزدست ظلم وستم کریم آقای بوذرجمهری دروازه های زیبای اطراف تهران را که هر یک مانند<span class="s1">" </span>پاویلیون<span class="s1">" </span>بی اندازه قشنگ بود خراب نکرده بود و تمام این دروازه ها با پربها ترین کاشیهای زمان ناصرالدین شاه زینت شده وستون های آن از سنگ مرمرالوان بود<span class="s1">. </span>سر در میدان مشق هم آیتی از ظرافت کاری وسنگتراشی و کاشی سازی ایران در دورۀ قاجاریه بود<span class="s1">. </span>انسان حقیقتاً از تماشای این سنگهای مرمر و سرستونهای آنها مات ومبهوت شده وبه استادان ونقّاشان آن زمان درود می فرستاد<span class="s1">. </span>با کمال تأسّف تمام این آثار تاریخی با کلنگ بیدادگری و نادانی خراب شد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زیبائی خیابانها وصفای باغها وجویهای آب جاری درپای درختان چنارهای کهن کنارخیابانها و طراوت باغ ملّی وسایرباغهای تهران و شمیران انسان را بیاد گفته های شیخ بزرگوارسعدی می انداخت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گل سرخش چو عارض خوبان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سنبلش همچو زلف محبوبان<span class="s1">(1)</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>شهر تهران درآنروزها ناظرحرکت جوانها ی بلوچ ، ترکمن ، بختیاری، قشقائی ، عرب ، شاهسون، کرد ، لر و بویراحمدی بود<span class="s1">. </span>خانها و خانزاده ها و رؤسای بزرگ و کوچک ایلات به تهران آمده که درجشن تاجگذاری سردارسپه شرکت کرده و در روز تاجگذاری جزو اسکورت شاه باشند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>درخیابانهای لاله زار، اسلامبول ، ناصریه ، چهار راه مخبرالدوله ، میدان توپخانه میزهای زیاد در جلو مغازه ها مملو ازانواع واقسام شیرینی ها ازقبیل پشمک ، باقلوا، نان برنجی ونقل و چای و شربت دیده می شد و مردم هم در صف منظّمی از میهمان نوازی بازرگانان بهره می یافتند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>جشن تاجگذاری یک هفته طول کشید <span class="s1">. </span>هرشب میهمانی وآتش بازی ازطرف شهر داری و وزارتخانه ها و اعیان تهران از قبیل فرمانفرما ، صارم الدوله ، نصرت الدوله ، عین الدوله ، یمین االسلطنه، سپهدار، صمصام السلطنه، سردار جنگ ، امیر مفخّم ، سردار محتشم ، قوام الملک ، شوکت الملک ، صولت الدوله، نیّرالدوله ، حاج مخبر السلطنه ، حاج امام جمعه ، حاج آقا جمال ، آشتیانی ، سالارسعید و رؤسای اصناف بر پا وخلق کثیری برسفرۀ آنها جمع و ازخوان سخاوت آنان حظّ وافر بر می گرفتند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جوانهای ایلات و افسران خوش اندام و زیبا با لباسهای خوش رنگ سوار براسبهای عربی در خیابانها درحرکت و دلهای مه طلعتان را در زیر چادرها می ربودند<span class="s1">. </span><span class="s2">مردم تهران از تماشای اسبها و دیدارجوانها و لباسهای گوناگون بیشترلذّت می بردند تا از خود تاجگذاری </span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>خانهای بلوچ با سپر و خود و زره ، ترکمن ها با قبا های ابریشمی و کلاه پوستی قرمز، بختیاریها با کلاه نمد سفید وشلوار وار خلقهای گشاد آبی و سبز و گلی و سیاه ، کردها با عمامه های رنگارنگ و قشقائی ها باستره و شلوار های سرخ و سبز و آبی جلوۀ مخصوصی به خیابانهای تهران داده و مرا بیاد حجّاریهای دیوارهای تخت جمشید و نقّاشیهای عمارت چهلستون و تالاراشرف و عالی قاپوی اصفهان می انداختند<span class="s1">. </span>بسیاری ازاین خانواده ها بعد از تاجگذاری در تهران ماندند و چند نفرازآنان جزو آجودانهای مخصوص و اسکورت و ندیم شاه در آمدند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>امیر شوکت الملک ، ناصر قشقائی ، آصف کردستانی ، سالار سعید افراد برجستۀ این گروه بودند<span class="s1">. </span>تنها امیرشوکت الملک ازگزند شاه مصون ماند وهمیشه مورد مهرشاه بود دیگران یا به زندان افتاده و یا از رفتن به منطقۀ ایل ممنوع بودند<span class="s1">. </span>قوام الملک شیرازی هم به امر شاه از سال <span class="s1">1307 </span>به بعد از اقامت در شیرازمحروم و درتهران مقیم بود<span class="s1">. </span>یکی دومرتبه به زندان افتاد، ولی در اواخر مورد محبّت رضا شاه و اغلب در سفرها جزو ملتزمین رکاب بود و بالاخره اشرف دختر شاه زن پسر قوام شد و بعداز سوّم شهریور طلاق گرفت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">درتمام قصورسلطنتی تا چند روز قبل ازجشن نقّاش و بنّا وسنگتراش مشغول کاربودند</span><span class="s1">. </span>قصرها وخانه ها ی مرکز را باظرف نقره و طلا و چینی و بلورکه از خانه های شاهزادگان واعیان بعاریت گرفته بودند مجهّز کردند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک شرح داستان مقدّمات سلطنت و تاجگذاری را از قول سرپرسی لرن و خانمش وهرالد نیکلسن که درتمام مدت در کارها دست داشته و از درون پرده وسائل کار را فراهم می کردند در اینجا نقل می کنم:</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>انتخابات مجلس مؤسّسان با سرعت چشمگیرانجام شد و مجلس مؤسّسان در ششم دسامبر<span class="s1">1925</span>در آمفی تئاتردایره ای شکل که بکاخ وصل است و معمولاً هرسال در آنجا مراسم عاشورا برگزار می شود، گشایش یافت<span class="s1">. </span>رئیس موقّتی کشور که قراربود با سخنرانی خود مجلس را افتتاح کند با کالسکۀ شیشه ای متعلّق به سلاطین قاجار که شش اسب آن را می کشیدند وارد محوّطه گردید<span class="s1">. </span>این اسب ها را هنگام تخلیۀ نیروهای انگلیس از شمال ایران از آنها خریده بودند<span class="s1">. </span>درمحلّ مجلس یک سکوی کوتاه نصب شده و فقط در آنجا یک میز و یک صندلی بزرگ مطلّا قرارداده بودند<span class="s1">. </span>عدّه ای با خاک اندازهای بزرگ ذغال سنگ بداخل بخاری آهنی بزرگ اطراف سالن می ریختند<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">نزدیک به هزار نفر در این مراسم شرکت کرده بودند</span><span class="s1">. </span>لوئیز<span class="s1">( </span>زن سر پرسی لرن<span class="s1">) </span>این صحنه را با شکوه و رنگارنگ توصیف کرد<span class="s1">. </span>امّا یاد آور شد که بعضی از روحانیون پیرقیافه عبوس و مشکوکی داشتند، زیرا بخوبی میدانستند که دوران آنها بسر آمده است<span class="s1">. </span>برروی پلّه ها یک شاهزادۀ قاجار به نام فرمانفرما نشسته بود، سرش را بین دو دست گرفته و به پوتین هایش نگاه می کرد<span class="s1">. </span>پس ازاین که همۀ اعیان و رجال جلوس کردند، رئیس تشریفات <span class="s1">( </span>محمود جم <span class="s1">) </span>با صدای بلند ورود رضاخان را اعلام کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> «</span>هرالد نیکلسن که برای نخستین بار رضا خان را میدید با خود می اندیشید که او ترکیب ماهرانه ای از خصوصیات شاهنشاه و رئیس موقّتی کشور است و چشم انتظار تأیید مردم می باشد<span class="s1">. </span>رضا خان که با سرو وضع شاهانه ای وارد شده بود با فروتنی بسیار و تشریفات کمی داخل مجلس شد<span class="s1">. </span>لحظه ای مکث کرد و به جای اینکه بطرف کرسی خطابه برود اشتباهاً به سمت دیگری رفت، اما زود متوجّه اشتباه خود شد<span class="s1">. </span>از برابر روحانیون گذشت و کنار صندلی مخصوص ایستاد<span class="s1">. </span>قد بلند رضا خان در این محوطه بزرگ به نظر می آمید<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>رضا خان پس از سلام دادن به نمایندگان مجلس و اعضای نمایندگیهای خارجی نفس عمیق کشید و شروع به خواندن خطابه ای کرد که متن آن در جلویش بود<span class="s1">. </span>تفاوت بارزی بین مدعوین درمجلس و صدای توپ که از بیرون بگوش می رسید و حضوررضا خان و صدای زمزمۀ مردم احساس می شد<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>سخنرانی رضا خان چند دقیقه بیشتر طول نکشید<span class="s1">. </span>هنگام سخنرانی بیرق سلطنتی درآن جایگاه باهتراز درآمد<span class="s1">. </span>والاحضرت بدون خداحافظی عازم رفتن شد<span class="s1">. </span>اما گفتگوی پرسرو صدای روحانیون درجلو در خروجی او را برای لحظه ای متوقّف ساخت<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>آخرین جلسۀ مجلس مؤسّسان در <span class="s1">12 </span>دسامبر <span class="s1">1925 </span>به اتّفاق آراء با سه رأی ممتنع سلطنت او را تصویب کرد و بنیان سلسلۀ جدیدی در تاریخ ایران گذارد<span class="s1">. </span>شاه در <span class="s1">15 </span>دسامبردرمجلس شورای ملّی سوگند یاد کرد و روز بعد نمایندگان سیاسی خارجی را در کاخ گلستان به حضور پذیرفت<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">"</span>لرن<span class="s1">" </span>به عنوان شیخ السفراء به زبان فرانسه صحبت کرد<span class="s1">. ( </span>متن نطق لرن به فارسی<span class="s1">) </span>سپس متن سخنرانی را به رضا خان تسلیم کرد تا بخواند<span class="s1">. </span>رضا خان تا سال گذشته اصلاً سواد خواندن نداشت<span class="s1">. </span>این سخنرانی را بادشواری خواند<span class="s1">. </span>در پی این تشریفات یک سلام عمومی در باغ گلستان داده شد و رضا خان برای اوّلین بار برتخت طلائی سلطنت نشست<span class="s1">.</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
متن سخنرانی فارسی نطق سرپرسی لرن هنگام جلوس رضا شاه بر تخت سلطنت ایران <span class="s1">( </span><span class="s2">بیست و پنجم آذر </span><span class="s1">1304):</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">«</span>در این موقع مسرّت بخش و مهم بی نهایت خوشوقت و مفتخر است که ترجمان تبریکات قلبی مودّت آمیزی است که هیئت نمایندگان سیاسی گرد آمده در این مجلس مایلند تقدیم حضورمقدّس اعلیحضرت همایونی نمایند<span class="s1">. </span>جلوس میمنت بار اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی به تخت سلطنت سه هزار سالّ ایران که در نتیجۀ تظاهر ارادۀ ملت از طریق آراء نمایندگان وی درمجلس مؤسّسان صورت گرفت ، مرحلۀ مهمی درتاریخ باستانی و افتخارآمیز ملّت نجیبی می باشد که مزایای اخلاقی و صفات جهان نوازی وی معروف خاطرهمگان است <span class="s1">. </span>این مرحلۀ مهم صفحۀ جدیدی در تاریخ ایران گشود و حاکی از طلوع عصر نوین و درخشانی درحیات این کشور باستانی و برای ملّت آن می باشد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>اینک مشاهده می کنیم که در نتیجۀ قبول زمام مهام حکومت و تقبّل بار سنگین مسئولیت از طرف اعلیحضرت اقدس شهریاری و تمایلات شدید و برای احراز آتیۀ درخشان و آنچه که موجب ترقّی و سعادت ملّت ایران است ابراز می دارد<span class="s1">. </span>با نهایت افتخار از سوی نمایندگان محترمی که دراینجا افتخارحضور دارند و شخص خودم آرزو می نمایم که آن اعلیحضرت اقدس شهریاری سالیان دراز در انجام وظیفۀ مهمّی که عهده دار شده اند و برای حفظ نیکنامی و حیثیت مملکت و تأمین سعادت ایران و تهیۀ موجبات رفاه و ترقّی ملّتی که آن اعلیحضرت را به مقام سلطنت برگزیده است و دراریکۀ سلطنت مستقر نموده است ، یکدوره طولانی و با شکوه و عظمت و پربرکت برای آن اعلیحضرت آرزو می نمائیم<span class="s1">. </span>امیدواریم که تلاشهای دائمی اعیلحضرت شهریاری برای اطّلاع حال ملّت ایران از سپاسگزاری وعلاقۀ همیشگی هر یک از افراد ملّت برخوردارگردد<span class="s1">. </span>امید است آن اعلیحضرت همواره بکامیابی های الهی مؤیّد و موفّق باشند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لرن برای آن که نیکلسن را باسردار سپه آشنا کند دو روز قبل از پایان مجلس<span class="s1">[ </span><span class="s2">مؤسّسان</span><span class="s1">] </span><span class="s2">او را همراه خود به منزل رئیس حکومت موقّتی برد</span><span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">نیکلسن در گزارش به </span><span class="s1">« </span>اولی فانت<span class="s1">» </span>عضو و زارتخارجه چنین می نویسد<span class="s1">:« </span>در برخورد اوّلیه با رضا خان او را یک آدم دهاتی ، ترشرو، اصلاح نکرده و بزرگ جثه دیدم<span class="s1">. </span>از صورتش بیرحمی زیاد می بارید و د رلحظات نادری که چهره اش ملایم می نمود خجالتی یا موذی به نظر می رسد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>رضا خان در یک ویلای کوچک زندگانی می کند<span class="s1">. </span>به ما سیگار و چای شیرینی تعارف کرد<span class="s1">. </span>ناگهان کلاهش را برداشت و یک کلۀ کوچک از ته تراشیده مانند قزاق ها نمایان شد<span class="s1">. </span>در این حالت به یک آدم بسیار رزل می ماند اما بعد بتدریج و به آرامی صحبت از شاه شدن و ترتیبات تاجگذاریش و این که همه مدعوین مجلس مؤسّسان عبوس بوده اند و عکسی از فرمانفرما در حال نشستن بر روی پلّه ها گرفته بودند کرد<span class="s1">. </span>آنگاه مانند یک افسرقزاق خندید و تا پایان جلسه خصوصی ملاقات ساده و سرحال بود و با قدرت و متین به نظر می رسید<span class="s1">. </span>من به او اطمینان ندارم<span class="s1">. </span>رضا خان از پرسی لرن زیاد تمجید و ستایش می کند و پرسی لرن هم به خودش می بالد که از آغاز کاراز یک اسب برنده حمایت کرده آنهم چنین برنده ای <span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>مراسم تاجگذاری از روی مشاهدات خودم و اظهارات پدرم و سلطان محمّد خان عامری و گفتار پرسی لرن و خانمش <span class="s1">:</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> «</span>کمیسیون مأمور تاجگذاری تحت ریاست تیمورتاش وزیر دربار مرکّب از فروغی وجم و معاضد السلطنه پیرنیا و داور و چند نفر از افرادی که از اروپا برگشته بودند تشکیل شد <span class="s1">. </span>وزیر دربارتیمور تاش از خانم لرن خواست که وسایل مورد نیاز تاجگذاری را از انگلستان تهیه کند و اوهم به فروشگاههای معروف لندن تلگرام زد و از مادر و خواهرش خواست که در انتخاب کالاهای مناسب کمک کنند، این وسایل عبارت بود از ظروف چینی و کریستال و ظروف نقره، ظرفهای بزرگ برای غذا و نوشت افزار مواد اوّلیه تهیۀ لباس برای دویست و پنجاه نفر از مستخدمان که قراربود طرح لباس آنها را خانم لرن بدهد<span class="s1">. </span>لیدی لرن همچنین طرح لباس کارمندان در بار وظیفه جدیدی که شاه می خواست د ر کشور بوجود بیاورد حاضرکرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>خانم لرن از این کارخوشحال بود، زیرا او هنرمند و آگاه به این قبیل کارها و مدیر قابلی بود و می دانست که کارها را چگونه انجام دهد و با خوی ریاست طلبی او جور در می آمد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>نمای بیرونی کاخ زیبای گلستان که از کاشیهای رنگین بود و آ ئینه کاری اطاق آئینه برای تاجگذاری شاه تعمیر و حاضر می شد<span class="s1">. </span>تا آن زمان اطاق های کاخ گلستان با شمع روشن می شد<span class="s1">. </span>خانم لرن اصرار کرد که به آنجا برق بکشند تا جواهرات و تابلوها وسایر کارهای بزرگ هنری که در قابهای شیشه نصب و برای نمایش در و دیوار را زینت می داد در زیر نور چراغهای برق خود نمائی کند و بعلاوه گرد وخاک در ودیوارهارا پاک کرده و از نوگچ بری کردند<span class="s1">. </span>خانم لرن بزیر زمینهای کثیف کاخ رفت و تعداد زیادی گونی های سنگین در آنجا پیدا کرد<span class="s1">.</span>گونی ها را به اطاقهای بالا آورده وخالی کردند<span class="s1">. </span>تاجها، جواهرات، ظروف نقره ، اشیاء زیبا وزینت آلات گوناگون ازمیان گونی ها بیرون آمد<span class="s1">. </span>این اشیاء را مرّتب و تمیزکرده و جلا داده و برای تماشای همه حاضرکردند<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>خانم<span class="s1">" </span>ویتا سکویل وست<span class="s1">" </span>زن هرالد نیکلسن هم که در کار جشن تاجگذاری دست داشته در کتابش می نویسد<span class="s1">:</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">« </span>مقامات رسمی ایرانی علاقمند بودند که تمامی جزئیات تشریفات تاجگذاری بدرستی انجام بشود اا چون اطّلاعات کمی در بارۀ این نوع مراسم داشتند لذا از نمایندگی سیاسی بریتانیا کمک خواستند<span class="s1">. </span>نمایندگی بریتانیا از لندن در خواست کرد که یک نسخه از جزئیات مراسم تاجگذاری جرج پنجم را درگلیسای معروف <span class="s1">" </span>وست منسترابی <span class="s1">" </span>برای آن نمایندگی بفرستند<span class="s1">. </span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درخواست فرستادن این سند مهم مایۀ بهت زدگی مقامات رسمی کلیسا شد و یکی ازآنان پرسید که این اژدهای قرمزی را که دردنبالش هستید چه جور جانوری است؟»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>هنگامی که همه مشغول تهیۀ جشن روز تاجگذاری بودند رضا شاه درخانه خودش که بعدها قصرمرمر شد و کلیۀ خیابان کاخ را تا مؤسّسّه پاستور که ملک فرمانفرما بود تصرّف کرد ، مشغول تهیۀ طرح حکومت و سلطنت خود بود<span class="s1">. </span>تیمور تاش را بسمت وزیر دربار منصوب و دبیراعظم بهرامی را مأمور تشکیل دفتر مخصوص برای تمرکز دادن کارهای کشور و دربار کرد<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">چاپلوسان و بادنجان دور قابچین ها هم پایه تملق را بجائی رسانیده که دیگر نه کرسی فلک برای بوسه زدن بررکاب </span><span class="s1">«</span>نابغه عظیم الشان <span class="s1">»</span>ایشان کافی و لایق نبود<span class="s1">. </span>گاهگاهی هم شاه با اتومبیل رولزرویس در خیابانهای شمال شهر گردش کرده و سری به ساختمانها و کارهای شهرداری میزد<span class="s1">. </span>یکی دو مرتبه هم شهربانی گزارش داد که دشمنان قصد سوئی <span class="s1">« </span>بذات مقدّس ملوکانه <span class="s1">» </span>داشته ولی اعلیحضرت بدون دغدغۀ خاطر تروریست را خلع سلاح کرده و تحویل مأمورین انتظامی داده اند<span class="s1">. </span>یکی دونفر از عابرین هم که هنگام عبورشاه عمداً یا سهواً پشت بر او کرده و رسم ادب بجای نیاوردند، مشلّق شدند<span class="s1">. </span>جانسوزترین حادثه ها درعمارت عدلیه صورت گرفت که مرد کوری درجلو او بلند نشده بود و شاه هم بدون توجّه ویرا مضروب می سازد<span class="s1">. </span>مرد کور فریاد می زند که اگرتو شاه بودی و دیده بصیرت داشتی و می دانستی که برای کور حضور شاه و گدا یکسان است<span class="s1">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>نه تدبير محمود و رای نکوست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که دشمن نداند شهنشه ز دوست</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>به گفتۀ پدرم، درایام تاجگذاری گروهی از دوستان مدرّس و سردار سپه، به مدرّس اندرز دادند حالا که سردارسپه زمامدار واقعی و ظاهری کشور شده است توهم ازمخالفت دست بردار و یا کنار بیا<span class="s1">. </span>ولی مدرس در جواب گفته بود <span class="s1">:</span></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« <b>اي جان به فداي آنکه پيش دشمن</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"> </span>تسليم نمود جان و تسليم نشد<span class="s5">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">من به مردی که بزور انگلیس به سلطنت رسید دست بیعت نمی دهم</span><span class="s1">.» </span>پدرم جداً با این نظر مخالف بود<span class="s1">. </span>رضا شاه را در آنروز برای ایران مفید می دانست و معتقد بود که برفرض او ازطرف انگلیسها تقویت شده باشد، ولی اکنون شاه ایران است محال است که منافع کشورش را فدای بیگانگان بکند<span class="s1">. </span>دوری مدرّس و مشیرالدوله ومستوفی و مؤتمن الملک وسایر رجال ،میدان را بدست هوچیها و چاپلوسان و دزدان و دغلان د اده ورضا شاه و کشور را بنا بودی خواهد کشید<span class="s1">. </span>ولی مدرّس درجواب می گفت<span class="s1">«</span><span class="s5"><b> </b></span>پرتونيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است<span class="s1">.» </span>شماها نمی فهمید رضا خان طبیعتاً قزّاق و ماجرا جو و زورگو است<span class="s1">. </span>او به قانون و حقیقت و راستی کارندارد، او همه چیز را برای خود می خواهد<span class="s1">. </span>نه عقل و دانش حکومت بر کشوری مثل ایران را دارد و نه اجازه خواهد داد که دیگران بنام او و برای نجات او بکارکشور سروسامانی بدهند<span class="s1">. </span>ما حکم جوجه ای را داریم که شغال بسر وقت ما آمده است<span class="s1">. </span>اگرنمی توانیم جلو شغال را بگیریم چه فرق می کند که شغال ما را سرشب از میان ببرد یا دم صبح<span class="s1">. </span>اگر جدّم در مقابل یزید تسلیم می شد، امروزاثری از حقّ و حقیقت باقی نبود<span class="s1">.»</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"><br /></span></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s3"> </span><b>روز جشن تاجگذاری رضا شاه</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">روز پنجم اردیبهشت </span><span class="s3">1305 </span>تهران که در آن موقع جمعیتش در حدود سیصد هزار نفربود، در ظاهر غرق شادی و شعف و مردم شادی کنان و پای کوبان درسرهر کوی و برزن جمع وانتظار موکب شاه را داشتند<span class="s3">. </span>پدرم پیش از ظهر به اتّفاق سلطان محمد خان عامری و شیخ الاسلام نائینی عازم قصر گلستان شدند<span class="s3">. </span>من هم به اتّفاق برادرم آقای مصباح و سلطان خلیل خان و حسین خان عامری و چند نفراز دوستان کالج البرز پیاده از کالج البرز به طرف میدان توپخانه و قصرگلستان رهسپار شدیم<span class="s3">.. » (2 )</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">« </span>روز بعد از گفتۀ پدرم و سلطان محمدخان و دیگران یادداشتهایی تهیه کردم که قسمتی از آن در اینجا نقل می شود<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>برای اوّلین بار مدعوین بغیر از روحانیون با کلاه پهلوی و لباس رسمی در مراسم تاجگذاری شرکت کردند<span class="s3">. </span>در وسط تالار آئینه قصر گلستان ، تخت طاووس که با شکوه مخصوص مرصّع و مزیّن به انواع جواهرهای گرانبها بود قرار گرفته ، در یک طرف آن هیئت دولت ، امرای ارشد ارتش ، نمایندگان مجلس شورا و مجلس مؤسّسان و محترمین و اشراف تهران ودر طرف دیگر، گروهی از علماء و روحانیون تهران و ولایات ایستاده وانتظار ورود شاه و ولیعهد را می کشیدند<span class="s3">. </span>وقت شروع برنامه ساعت سه بعداز ظهربود ولی مدعوین از ظهردر کاخ حاضرشده وچندین مرتبه تمرین ایستادن وتعظیم وتکریم شاه را به عمل نموده و سعی داشتند که همه چیز مرتّب ومنظّم باشد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>کمی بعد از ساعت سه ولیعهد محمّد رضا طفل شش ساله وارد سالن می شود ده دقیقه بعد شاه در حالیکه عدّه ای از امرای ارتش او را احاطه کرده و سرلشکر نقدی حامل تاج درعقب بود، وارد سالن می شود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در خزانۀ ایران چندین تاج از سلاطین سابق وجود داشت<span class="s3">. </span>ولی رضا شاه گروهی از جواهرسازان ایران را زیر نظرسراج الدین <span class="s3">( </span>سرگین <span class="s3">) </span>یکی از جواهر سازان معروف قفقازیه، مأمورساحتن تاج نوی کرد<span class="s3">. </span>تاج تازه از مخمل سرخ تزئین شده ودرقبّ آن یک تخمه زمر خیاره در چنک دیده می شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>این تاج درچهارطرف کنگرۀ پله پله به شکل تاجهای شاهنشاهی ساسانی دارد که دروسط وزیرکنگرۀ پیشین آن خورشید زرینی با شعاع های الماس نشان و تخمۀ الماس وزمرّد می درخشید<span class="s3">. </span>وزن آن تاج از زر و گوهر و مخمل رویهم <span class="s3">444 </span>مثقال می باشد<span class="s3">. </span>هنگام نمایندگی دوۀ چهاردهم وعضویت کمیسیون جواهرات سلطنتی مکرّراین تاج وتاجهای دیگر و جواهرات بانک ملّی را با دقّت مخصوص تماشا کرده و هر چند انسان بیشتر آنها را ببیند ، به خود می گوید<span class="s3">:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دیده از دیدنش نگشتی سیر</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همچنان کز فرات مستسقی</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>هنگام ورود شاه سفرای خارجی وخانمهایشان رسم احترام بجا آورده و سایر حضاّرهم بغیراز روحانیون تا بزانو در مقابل شاه خم می شوند<span class="s3">. </span>ولیعهد ازاین جنب و جوش اوضاع غیرعادی بیمناک شده و در زیر شنل پدرش پنهان میشود <span class="s3">. </span>سپس سکوت کامل برتالارحکمفرما شده و شاه آهسته شروع به خواندن نطق می کند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صدای شاه آنروز بقدری ضعیف و آهسته بوده که حتّی نزدیکان هم نطق او را نمی شوند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>پس از بیانات شاه ، عبداله خان طهماسبی و فروغی جلو رفته و پس از تعظیم تاج را بدست او می دهند<span class="s3">. </span>او فوراً جقّه را از سر برداشته و بجای آن تاج پهلوی را بر سر می گذارد<span class="s3">. </span>در بیرون بیست و یک تیر توپ نوید تاجگذاری مؤسّس سلسلۀ پهلوی می دهد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دراینموقع یکی از علماء به صدای بلند می گوید <span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>تا بر سرش بود چو تویی سایه خدا</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امروز کس نشان ندهد در بسیط خـاک</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>مــاننــد آستــان درت مــأمـن رضـــا</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مرحوم فروغی بصدای بلند می گوید</span><span class="s3">: </span>آفرین و مرحبا<span class="s3">. </span>از زمان شیخ بزرگ تا به امروزهیچکس مناسبتراز امروز برای گفتار پیدا نکرده<span class="s3">. </span>گویا این دوبیت شیخ وحی آسمانی برای چنین روزی است<span class="s3">.» (3 )</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>احمد كسروي در دادگاه جنايي </b></span><span class="s3">(</span>محاكمه پزشک احمدي<span class="s3">) </span>می گوید <span class="s3">: </span>يكي از وزراي رضاخان نقل ميكند<span class="s3">: </span>سالي كه رضاشاه تاجگذاري كرد، فرداي آن روز فروغي پيش شاه رفت<span class="s3">. </span>شاه پرسيد<span class="s3">: </span>تاجگذاري چگونه گذشت؟ پاسخ داد<span class="s3">:«</span>اعليحضرتا، من بارها تاجگذاري ديدهام<span class="s3">. </span>در تاجگذاري مظفّرالدين شاه بودم، در تاجگذاري محمّدعلي شاه بودم<span class="s3">. </span>در تاجگذاري احمد ميرزا بودم<span class="s3">. </span>پس از مرگ ادوارد پنجم، پادشاه انگليس، چون جانشين او به هندوستان براي تاجگذاري ميآمد، من در آنجا نمايندۀ ايران بودم<span class="s3">. </span>هيچ يك از اين جشنها شكوه تاجگذاري اعليحضرت را نداشت<span class="s3">. </span>وقتي كه اعليحضرت تاج را بر سر گذاردند، من ديدم نوري از جمال مبارك تلألؤ كرد<span class="s3">....» </span>به اينجا كه رسيد، رضاشاه روگردانيد و به سخريه گفت<span class="s3">: «</span>نور تلألؤ كرد؟<span class="s3">! </span>برو مردكه <span class="s3">»(4 )</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سیف پور فاطمی از خاطرات سرپرسی لرن که در تاجگذاری حضور داشته اینگونه می آورد<span class="s3">: </span>در <span class="s3">25 </span>آوریل <span class="s3">1926 </span>اتاق تاجگذاری عمارت آئینه که بوضع بسیار زیبائی آراسته شده بود<span class="s3">. </span>از نو مملو زمیهمانان شد<span class="s3">. </span>چون علماء در این مراسم حضور داشتند از اینرو هچگونه موسیقی نواخته نشده و سکوت بر مجلس حکمفرما بود <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">سرانجام سکوت مجلس شکسته شد</span><span class="s3">. </span>درها باز شدند و اندام یک پسر بچه نمایان گردید<span class="s3">. </span>این بچه کاملاً تنها بود و لباس نظامی بر تن داشت وارد اطاق شده ودر روی نزدیکترین صندلی به تخت سلطنت نشست<span class="s3">. </span>این پسر بچه شاهپور محمّد رضا ولیعهد ایران بود<span class="s3">. </span>رضا شاه در حالیکه امرای ارتش و وزیران در دنبال او می آمدند، وارد شد<span class="s3">. </span>لباس انباشته از جواهرات و نشان ها بود وجقّۀ کلاهش با الماس معروف به کوه نور می درخشید<span class="s3">. </span>یک شنل آبی بلند که با مروارید تزئین شده بود به تن داشت<span class="s3">. </span>شاه به طرف تخت طاووس رفت<span class="s3">. </span>زنهای اروپائی سلام زنانه دادند و مردان تعظیم کردند<span class="s3">. </span>علماء به صورت گروهی با گامهائی سنگین جلو آمدند<span class="s3">. </span>ولیعهد کوچولو که ازین تشریفات ترسیده بود گوشه ای از شنل پدرش را گرفت<span class="s3">. </span>در این سکوت همه چشم انتظارشنیدن آوازخوانان هم نوا بودند امّا صدائی بلند نشد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رضا خان برای ساختن یک تاج تازه پافشاری کرده بود<span class="s3">. </span>درگذشته رسم بود که علماء تاج را بر سر شاه بگذارند واماّ رضا خان با دستهای خود کلاهش را برداشت، سپس تاجش را بلند کرد و بر سرش نهاد<span class="s3">. </span>در حالیکه دو وزیر در کنارش ایستاده و تاج های پادشاهی ساقط شدۀ قاجاریه را در دست داشتند<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>خانم استوارت ورتلی مادر زن سرپرسی لرن که در این مراسم شرکت داشته چنین گوید<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">«</span>رئیس مجلس مؤسّسان صادق مسشارالدوله یک عصای جواهر نشان و وزیر جنگ عبدالله خان طهماسبی در حالیکه روی زانویش بود شمشیر الماس نشان نادر شاه را به شاه تقدیم کرد <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شاه در حالیکه تاج بر سر و عصای سلطنتی در دست و شمشیر نادری را بکمر داشت خطابه خود را خواند</span><span class="s3">. </span>هنگام خواندن خطابه بدن شاه اصلا حرکت نمی کرد<span class="s3">. </span>گوئی که این لحظه در شمار لحظات مهمّ زندگانی او نبود<span class="s3">. </span>مراسم تمام شد<span class="s3">. </span>شاه از روی صندلی بر خاست و با کنار رفتن شنل مروارید نشانش جواهراتی که بر لباسش بود بدرخشش در آمد<span class="s3">. </span>روشنائی برق الماس <span class="s3">«</span>در یای نور<span class="s3">» </span>بر دستۀ شمشیرش که برق می زد افتاد<span class="s3">. </span>با غرور سرش را بلند کرد<span class="s3">. </span>صاف ایستاد سرازیر وار سالن را ترک گفت<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>خانم هرالد نیکلسن رایزن سفارت انگلیس در تهران که جزو هیئت سیاسی شرکت کرده بود ، مشاهدات خود را به شرح زیر بیان می کند<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">برای بیشتر ایرانیان واروپائیان شاه تازه اسرار آمیز بود</span><span class="s3">. </span>خودش را کمتر نشان میدهد<span class="s3">. </span>سوار اتومبیل رولز رویس شده و به محلّات پائین شهر می رود این مسئله مأمورین بلدیه را متوحّش می کند زیرا در حین این گردشها به رؤساء فحش کاری می کند که چرا راهها تا این اندازه خراب است<span class="s3">.</span>دیکتاتور به منزلش مراجعت می کندو رؤساء نفس راحتی کشیده و دوباره وضعیت کارها مانند پیش ادامه می یابد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در ظاهر ، شاه مرد خطرناکی است با قدّشش پا، تروشروئی ، بینی بزرگ گونه های برآمده و به تمام معنی منظره یک قزّاق را نشان می دهد<span class="s3">. </span>ولی هیچکس نمی تواند انکار کند که دریک مدّت کوتاه و اعمال این خوی از یک گذشتۀ تاریک خود را به این مقام رسانیده است<span class="s3">. </span>قشون ایران را تنظیم کرده و آن را چون سدّ محکمی پشتیبان خود قرار داده<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>فرمانفرمائی برایرانیان آسان است علّت این مطلب را در اخلاق ، روحیات و تربیت این مردم باید یافت<span class="s3">. </span>چیره شدن بر ایرانیان خیلی آسان است<span class="s3">. </span>ولی حکومت بر آنان بدون همکاریشان مشکل و کلیه فاتحین خود را به این ترتیب به زانو درآورده اند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">روز تاجگذاری تهران تاحدّی رفت و روب و تمیز شده بود</span><span class="s3">. </span>درساعت دو بعد از ظهرماها در جائیکه درست کرده بودند<span class="s3">. </span>درجاهای خود قرار گرفتیم، تخت طاووس با شکوه وعظمت دیرینه مزیّن به مینا وسنگهای قیمتی که در وسط آن جلوه می کرد و زنگوله های زمردین دراطرافش آویزان بود و دم مرغ های رنگین هندوستان ردیفهای یاقوت چشم ها را خیره می کرد<span class="s3">. </span>نزدیک پله های تخت ، و ملّاها باریش های بلند و جامه های دراز وعمامه های بزرگ مانند دسته های بازیکنان نمایش قدیم درهم ریخته بودند و گاه گاه چنان بهم فشار می آوردند که از حدّ معمولی مقرّ خود خارج می شدند و ر ئیس دربار با احترام تمام جلو آمده و از آنان در خواست می کرد که کمی عقب تر بروند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درآنطرف اطاق زرق و برق لباسهای طلائی کور دیپلماتیک و لباسهای آبی نظامیان و یک کشیش ارمنی که ملبّس به لباس مخمل ارغوانی صف کشیده بودند ، جلب نظر می کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دراین دم بود که من بفکرافتادم که این تاجگذاری چه عمل بیهوده و بی فایده ای است<span class="s3">. </span>این تشریفات که برای آبرو و اعزاز شاهان در دنیا منظور می شود برای هیچ فرد دانشمند و چیز فهم مفهوم و معنی ندارد <span class="s3">. </span>این مراسم بی معنی و افسانه فکر شاهان را بجائی متوجّه می کند که داستانهای تاریخی شکسپیر با آنهمه فسون و فریبندگی بگردش نمی رسد<span class="s3">. </span>توده ایران از دو گروه کاملاً متمایز تشکیل می شود<span class="s3">. </span>از یکطرف مردان و از طرف دیگر زنان تازه وارد به ایران در مرحلۀ اوّل افرادی را می بیند که در کفن سیاه محض و سپس از زیر صورتهای نقابدار صدای شیرین زنان را می شنوند که مانند مرغ پر شکسته از زیر چادرها ی خود زمزمه می کنند<span class="s3">. </span>زنهای جوان گرفتار ظلم مادر شوهرهای جبّار می باشند و دختران کوچک هم همچون پیرزنان صورتشان در زیر نقاب و روبند پنهان و زندگی را به سختی می گذرانند<span class="s3">. </span>در روز تاجگذاری همۀ مردم بیرون ریخته و همۀ دستجات در روی پیاده روهای خیابان لمیده بودند<span class="s3">. </span>در مسیر موکب شاه، صدای شادی و کف زدن شنیده نمی شد<span class="s3">. </span>زیرا این مراسم در ایران معمول نیست<span class="s3">. </span>موقعیکه شاه از قصرگلستان خارج شد مردم هم از قصر بیرون ریخته و وزراء و امراء و اعیان و طرفداران او در حالیکه در جستجوی درشکه و اتومبیل خود بودند تاجگذاری را به همد یگر تبریک می گفتند و خوشحال بودند که جشن بدون حادثه پایان یافت و شاه خوشحال به اقامتگاه خود برگشت<span class="s3">.»(5)</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s6"> </span><span class="s7"><b>بیانات مقدم السفراء</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>حسین مکّی آن زمان را اینگونه به نوشته می آورد</b><span class="s3">: </span><span class="s8">روز پنجم اردیبهشت </span><span class="s3">1305</span><span class="s8">برحسب تعیین وقت قبلی وزرای مختار و نمایندگان دول خارجی مقیم </span>ایران برای عرض تبریک تاجگذاری به عمارت گلستان دعوت شده بودند ویورنیف سفیرکبیرشوروی که سمت مقدّم السفرائی داشت چنین گفت<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">« </span>اعلیحضرتا – بنام خود و همکاران محترم خویش که به افتخار شرفیابی حضورهمایونی نائل شده اند با کمال افتخار دراین موقع تاریخی که برای سعادت ایران پیش آمده، تبریکات صمیمانه و ادعیۀ خالصانه را تقدیم پیشگاه ملوکانه می نماید و با نهایت خوشوقتی بعرض اعلیحضرت اقدس می رساند که اعضای محترم هیئت نمایندگان سیاسی آرزومند عظمت مملکت زیبائی که در تحت لوای اعلیحضرت شاهنشاهی اداره میشود می باشیم و امیدواری داریم که روابط دوستی موجوده با ایران و ممالک معظّمه که نمایندگان آنها افتخارحضوردارند، بیش از پیش بر اساس محکمی استوار و اوضاع عمومی مخصوصاً ترقّیات اقتصادی ایران قرین عظمت و موفقیّت گردد<span class="s3">. </span>موقع را مغتنم شمرده دوام عمرو سعادت اعلیحضرت شهریاری و موفقیّت آن اعلیحضرت را برای سعادت ملّت ایران خواستار می باشیم<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span><b>شرکت علماء در مراسم تاجگذاری</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">روز یک شنبه چهارم اردیبهشت </span><span class="s3">1305 </span>برنامۀ تاجگذاری چنین اعلام شده بود<span class="s3">: </span>سه ساعت بعد از ظهرمدعوین که بدین ترتیب خواهد بود<span class="s3">: </span>علماء – سفراء و خانمهای آنها – هیئت قضائیه – صاحب منصبان ارشد <span class="s3">- </span>اعیان <span class="s3">- </span>نمایندگان ایالات – رؤسای ادارات که دارای رتبۀ <span class="s3">8 </span>و<span class="s3">9 </span>هستند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>برای شرکت دراین مراسم عدّه ای از علماء درجه اوّل شهرستانها دعوت شده بودند ، منجمله از اصفهان حاج آقا نورالله – از مازندران حاج سید محمد </b></span><span class="s3">- </span>از کرمانشاه امام جمعه کرمانشاه <span class="s3">- </span>از اراک حاج میرزا محمود <span class="s3">- </span>کردستان ملّا فتح الله شیخ الاسلام <span class="s3">-</span>آذربایجان حاج امام جمعۀ خوئی <span class="s3">- </span>خراسان آقازاده <span class="s3">- </span>گیلان حاج سید محمود مجتهد<span class="s3">. </span>از تهران هم اکثر معارف علما <span class="s3">[</span>حاج سید ابوالقاسم کاشانی که در خاطرات سلیمان بهبودی به رابطۀ و ملاقاتهای وی با رضا خان اشاره شده است<span class="s3">- </span>آقا جمال و <span class="s3">...] </span>دعوت شده بودند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مراسم با احتراماتی که برای جامعۀ روحانیت قائل شده بودند و جای مخصوصی برای آنان تحصیل شده بود برگزار گردید<span class="s3">.(6)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">بعنوان نمونه سلیمان بهبودی در یادداشتهای روز </span><span class="s3">26 </span>مهر <span class="s3">1304 </span>خود به جلسه ای بین علمای تهران که از رضا خان حمایت می کردند و رضا خان اشاره می کند که<span class="s3">:« </span>حضرت اشرف فرمودند<span class="s3">: </span>آدرس از حاج آقا اسماعیل عراقی را بگیرم ، چون امشب باید محلّی برویم ، از ایشان پرسیدم ، نشانی که دادند نزدیک پامنار ، درخیابان چراغ برق ، خانه ای بود که بالای سر درآن مجمسمۀ دو مرع بزرگ قرار دارد<span class="s3">. </span>اوایل شب آماده شده بودند و درشکه خواستند<span class="s3">. </span>بنده درخدمت حضرت اشرف به منزل حاج آقا اسماعیل عراقی رفتیم<span class="s3">. </span>حاج آقا جمال الدین ، میرسید محمّد بهبهانی – حاج شیخ محمّد حسین یزدی ، حاج شیخ اسحاق رشتی ، حاج سید ابوالقاسم کاشانی آن جابودند و جلسۀ طولانی– که چندین ساعت طول کشید<span class="s3">- </span>برگزار کردند<span class="s3">.(7)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> « </span>آغاز سلطنت رضاخان اگرچه با مخالفت سید حسن مدرّس بود، اما روحانیونی مانند سید ابوالقاسم کاشانی در مراسم تاجگذاری شرکت داشتند و علمای دیگری مانند آقاضیاء عراقی نیز جهت تبریک به رضا خان تلگراف دادند<span class="s3">.» (8)</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span><b>خطابۀ پهلوی در مراسم تاجگذاری</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">« </span>دراین هنگام که مراسم تاجگذاری خود را به عمل می آورم لازم می دانم نیات خود را دراجرای اصلاحات اساسی مملکت خاطرنشان عموم نمایم تا بروزنیات هم دستور جامعی برای دولت های من شناخته شود و هم اهالی به مدلول آن آشنا باشند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اولاً توجّه مخصوص من معطوف حفظ اصول دیانت و تشیید مبانی آن بوده و بعدها نیزخواهد بود زیرا که یکی از وسایل مؤثّر وحدت ملّی و تقویت روح جامعۀ ایرانیت را تقویت کامل ازاساس دیانت می دانم</span><span class="s3">. </span>ثانیاً از آنجا که با خواست خداوند متعال و توجّهات ائمۀ اطهارمن همیشه کردارخود بر گفتار ترجیح داده و هر موفّقیتی هم در جریان اصلاحات مملکتی نصیب من شده است فقط از راه سعی وعمل بوده ، بدواً مایلم که کارکنان دولت و کلیۀ آحاد وافراد مملکت به این حقیقت کلّی پی برده و این دستوراساسی را سرلوحۀ وظایف اوّلیۀ خود تشخیص دهند وهمه بدانند که پیشرفت هیچ مقصود و انجام هیچ مرامی ممکن ومیسّر نخواهد شد مگر درسایۀ جدّیت و کوشش و پایان سعی و عمل ، سپس دولت های شاهنشاهی من باید قطعاً متذکّر باشند که لزوم اجرای اصلاحات اساسی مملکت ازقبیل توسعۀ قوۀ تأمینیه و بسط معارف و توجّه مؤثّربه حفظ الصحّۀ عمومی وهمچنین توجّه جدّی به ترقّی و وضعیت اقتصادی و تکثیر ثروت عمومی و تکمیل وسایل نقلیه و بهبود اوضاع فلاحت و تجارت و اصلاح فوری و عاجل قوۀ قضائیه ، رخصت هیچگونه تأمّل و رخوتی را نداده با کمال فوریت وسائل اجرای اصلاحات مزبوره را که تمام در درجۀ اوّل ازاهمّیت است فراهم نمایند که نیّات من همانطور که انتظاردارم به موقع اجراء گذاشته شود و مخصوصاً مقرّرداشته ام که درانتظارافتتاح دورۀ ششم مجلس شورایملّی موجبات و مقدّمات اصلاحات مذکوره از طرف دولت تهیّه گردد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>عمّال دولت باید سر مشق حسن عمل ، صراحت ، اخلاق و استقامت رأی باشند و بکوشند تا مردم تندرست و توانا و دانا و توانگر شوند و وسایلی که مستلزم رفاهیت و آسایش حال عمومی است بر طبق انتظار من تمهید و میسّر گردد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>خطابۀ فروغی در مراسم تاجگذاری</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از خاتمۀ نطق رضا شاه، میرزا محمّد علیخان فروغی نخست وزیر خطابۀ ذیل را که سرا پا تملّق است قرائت نمود:</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نخستین سخن را گشایش کنیم</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جهان آفرین را ستایش کنیم</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>جهاندار و بر داوران داور است</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زهر برتری جاودان برتر است</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اعلیحضرتا </span><span class="s3">! </span>این تاج و تخت که امروز به مبارکی ومیمنت بوجود مسعود اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خلدالله ملکه وسلطانه مزیّن می شود، یادگارسلاسل عدیده از ملوک نامدار و جمع کثیرازسلاطین عظیم الشآن است که از دیر زمانی آوازۀ آن سر زمین را در دنیا به نیکی بلند نموده و قوم ایرانی را به مدارج عالیۀ مجد وشرف رسانده اند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">جمشید و فریدون پیشداد و کیکاوس و کیخسر وکیانی را اگر موضوع افسانه های باستانی نخوانند در بارۀ رفعت مقام کورش و داریوش هخامنشاهی شبهه ای نمی توانید که مصداق </span><span class="s3">« </span>الفضل ما شهدت به الأعداء <span class="s3">» </span>گردیده در بیست و پنج قرن پیش به تصدیق دشمنان معظم ترین دولت دنیا را تأسیس نموده و عرصۀ پهناوری را که یک حدّ آن چین و هند و حدّ دیگرش روم و یونان بود، جولانگاه رشادت و شهامت ایرنیان ساخته و آثارحیرت انگیزی مانند عمارت تخت جمشید و نقوش بیستون از خود باقی گذاشته و مزایای جهانگیری و جهانداری را در وجود خود جمع نموده اند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ذکراسامی اردشیر وشاهپور ذوالاکتاف به خاطرمی آورد که چگونه پادشاهان ساسانی سربسر امپراطوری های روم می گذاشتند و همواره دست تعدّی و تجاوزآنان را از خاک پاک ایران کوتاه می نمودند</span><span class="s3">. </span>خسرو انوشیروان نام نامی خود را مرادف عدل و داد قرارداده و علم وحکمت را اگر چه درهند و روم بوده به مملکت خود جلب نموده و درعالم انسانیت دارای آن مقام منیع گردیده که <span class="s3">« </span>سید کائنات صلی الله علیه و آله و سلم <span class="s3">» </span>به دوران او نازیده است<span class="s3">. </span>خسرو پرویزدربارایران را به ثروت و حشمت و جلال بی نظیر معرّفی کرده و امراء سامانی و دیلمی مانند نصر ابن احمد وعضدادوله عشق و شور ایرانی را به هنر پروری و آبادی وعمران ثابت نموده اند <span class="s3">. </span>شاه اسماعیل صفوی خود را جوهرغیرت و رشادت قلمداد کرده وشاه عباس کبیرنمونۀ کاملی از مملکت داری و رعیت پروری و سیاستمداری بدست عالمیان داده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">حکمت بالغۀ خداوند جلّت قدرته را چنین مقتضی است که احوال ممالک و امم مانند اوضاع طبیعت زیرو رو و نشیب و فراز داشته باشد ، گاهی به اوج ترقّی و تمکّن و قدرت صعود کنند و زمانی به حضیض ضعف ومسکنت نزول نمایند</span><span class="s3">. </span>مملکت و ملّت ایران نیز از این قاعدۀ کلّی مستثنی نبوده و لیکن فضل الهی همیشه شامل حال ما گردیده و اگر وقتی در مملکت دری را بسته پس از چندی بزحمت در دیگری را گشوده و در طیّ ادوار قصیر یا طویل از پستی و انحطاط ، رادمردان سترگ بوجود آورده است که دورۀ سربلندی وسعادت را برای اهل این سرزمین تجدید نموده اند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ظهوراردشیر بابکان پس از زمانی انحطاط سلسلۀ اشکانی و شاه اسماعیل دورۀ تطاول مغولان و انقلابات ناشیه از آن و نادرشاه افشاردر دنبالۀ فتنۀ افغان بهترین امثلۀ این قضیّه وشاهد این مدّعی می باشد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>شهریارا <span class="s3">! </span>انعقاد این محفل عالی که وجوه ملّت ایران با قلبی سرشاراز شادی و مسرّت وصمیمت و ارادت در آن شرف حضور یافته و مقارن این احوال عموم مملکت درسرتاسر ایران به جشن و سروراشتغال دارند و دوستان خارجی ما نیزبا شوق و ذوق وافر در این شادمانی شرکت می نمایند<span class="s3">. </span>تنها برای آن نیست که پادشاه نو به تخت این سلطنت کهن پای می نهند وتاج کیانی برسرمی گذارند بلکه برای آن است که به این ملّت ستمدیده بشارت رسیده است که باردیگر آب رفته بجوی آمده و بخواست خداوندی روزگارحرمان و محنت سپری شده و ای ّام سربلندی وعزّت روی نموده است<span class="s3">. </span>مبشّر این نوید و حامل این مژده که جان فشاندن بر آن رواست عملیات محیّرالعقول ذات مقدّس ملوکانه است که در گشودن ابواب خیر بر روی این ملّت درمدّتی قلیل راهی طویل پیموده ودرموقعی که هیچگونه ترقّب و انتظاری نبود بلکه علائم یأس و نا امیدی ازهمه طرف هویدا بود دست همّت از آستین غیرت درآورده و وسائل قدرت دولت و سعادت ملّت را از حدّ عدم به اقلیم وجود رسانیده و به مدارج عالیه ارتقاء داد و به این موجب وارث بالاستحقاق تاج کی و تخت جم گردید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شاهنشاها </span><span class="s3">! </span>ملّت ایران می داند که امروز پادشاهی پاک زاد و ایرانی نژاد که غمخواراو است و مقام سلطنت را برای هوای نفس وعیش و کامرانی خویش ننموده بلکه در ازای زحمات ومجاهدات فوق العاده اش در راه احیا ی ملک و دولت برای تکمیل اجرای نیّات مقدّسۀ خود در فراهم ساختن اسباب آسایش ابناء نوع و آبادی این مرز و بوم دریافته است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ملّت ایران می داند که ذات شاهانه با آنکه وظیفۀ خود را نسبت بوطن بطور وافی واکمل قبلاً ادا فرموده اید و پس از تحمّل این همه متاعب و به کار بردن آن اندازه مساعی برحسب قاعده حقاً برای وجود مبارک نوبت استراحت و فراغت رسیده معهذا آن ضمیر منیر آنی از خیال رعّیت آسوده نیست و دائماً در فکر بهبود احوال آنان است و اگر هر آینه بواسطۀ موانع طبیعی یا فقدان وسائل و اسباب در انجام منظورات همایونی راجع به اصلاح امور مملکتی اندک تأخیر و تأنی حاصل شود خاطر مقدس مکدّر و قلب مبارک متألم می گردد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ملّت ایران می بیند که امروز به فیض وجود شاهنشاهی فایض شده که رفتار و گفتارش برای هر فرد از افراد و هر جمعیتی از جماعات باید سرمشق واقع شود و اگر طریق </span><span class="s3">« </span>الناس علی دین ملوکهم <span class="s3">» </span>به پیماید همانا بسرمنزل سعادت و شرافت خواهد رسید<span class="s3">. </span>ملّت ایران باید بداند والبتّه خواهد دانست که امروز تقرّب به حضرت سلطنت بوسیلۀ تأیید هواهای نفسانی و استرضای جنبۀ ضعف بشری سلطان و تشبّثات گوناگون و توسّل به مقامات غیرمقتضیه میسّرنخواهد شد<span class="s3">. </span>بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعۀ هنر و کمال ابراز لیاقت و کفایت و حسن نیت و درایت در خدمتگزاری این آب و خاک است، خادم محترم و عزیز وخائن خوار و ضعیف خواهد بود <span class="s3">. </span>به همین سبب در سایۀ توجّهات ملوکانه دولت خدمتگزاران لایق پرورش داده و ملّت قابلیت و استعداد خود را نمودار خواهد ساخت و یقیین است که نیّت پاک اعلیحضرت همایونی ارواحنا فداه افراد ملت و چاکران در گاه را نیز در شاهراه صحّت و استقامت هدایت خواهد نمود و روح آن بزگواران عالی شأن که اکنون وجود مبارک به حقّ برجای ایشان تکیه میزند شاد و خرّم خواهد گشت<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">شاهنشاها </span><span class="s3">! </span>همه کس انصاف خواهد داد که سخن بیهوده و گزاف نگفتم و اینک از روی دل و جان زبان بدعا گشوده عرض می کنم<span class="s3">:</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ز ديدار تو تاج روشن شده است</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ز بدها تو را تخت جوشن شده است</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سرت سبز بادا، دلت پر زداد</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جهان بی سر و افسر تو مباد</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تو را باد جاوید تخت و کلاه</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>که شایست تاجی و زیبای گاه</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>خداوند پیروز یار تو باد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دل زیر دستان شکار تو باد<span class="s3">(9)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>قبل از اینکه بخشی از<span class="s3">«</span>یادداشتهای ماژور هالم در بارۀ <span class="s3">«</span>جواهرات سلطنتی<span class="s3">» </span>را در اینجا بیاورم <span class="s3">« </span>گفتنی است که پس از شهریور <span class="s3">1320</span>یک نوبت مادر شاه درصدد برآمد که یک جفت گوشوارۀ زمرد بی نظیر را که موقّتاً به امانت یک هفته گرفته بودد بالا بکشد و بعنوان اینکه مفقود شده در سرموعد تحویل نداد، ولی با مقاومت دادستان کلّ وقت <span class="s3">"</span>حایری شاه باغ<span class="s3">" </span>روبرو شد و به او ابلاغ گردید که توقیف خواهد شد<span class="s3">.</span>پس از چند ساعت از دربار تلفن شد که گوشوارۀ مزبور پیدا شده است و تحویل گردید<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">یک نوبت هم مادرشاه پس از شهریور </span><span class="s3">1320 </span>مدّعی شده بود که <span class="s3">"</span>سه آویزدرشت سینه ریزقمرالسلطنه<span class="s3">" </span>متعلّق به مشارالیها می باشد که با مقاومت و اقدام نگارنده دعوی او رد شد و در صورت مجلس قید گردید که جزو جواهرات پشتوانۀ اسکناس می باشد که آنهم داستانی دارد که بذکرش پرداخته خواهد شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>از یادداشتهای ماژور هال، مستشار امريكايي:</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>مراسم تاج گذاری چگونه انجام شد؟</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">ماژورهال، مستشار امريكايي و متخصص امور نظامي و مهندسي كه در حدود سال </span><span class="s3">1301 </span>ه<span class="s3">.</span>ش <span class="s3">(1922 </span>م<span class="s3">) </span>طبق درخواست وزارت ماليۀ ايران <span class="s3">(</span>کابینۀ قوام السلطنه<span class="s3">) </span>وبنا به پيشنهاد دكتر آرتور ميلسپو، خزانهدار و رئيس كلّ امور مالي ايران به اين كشور دعوت شد وی مدّتی سمت خزانه دار کل را داشته در یادداشتهای خود می نویسد <span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> - </span>من تاج نو می خواهم ؛</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>با اینکه چندین جور تاج گرانبها و زیبا در موزۀ سلطنتی بود، شاید بسیاری از آن تاج ها بسر رضا شاه می خورد مع ذالک رضا شاه اصرار داشت که تاج نوئی بنام <span class="s3">« </span>تاج پهلوی<span class="s3">» </span>برای خود بسازد و پیوسته به نزدیکان و مقرّبان خویش می گفت<span class="s3">« </span>من تاج نومی خواهم<span class="s3">»! </span>بالاخره یکی از جواهر سازهای مهاجر روسیه که آن روز ها درتهران اقامت داشت مأموریت یافت تاج نو را بسازد و درموقع مقرّر تحویل بدهد و گرنه جان خود را سر آن تاج بگذارد<span class="s3">. </span>همان اوقات برای من پیام متواترمی رسید که در خزانه را بگشایم و جواهرات لازم را تحویل بدهم ، هنوز که هنوز است نمی دانم چرا این پیغام ها دیرگاهان میرسید، امیرلشکری که زمان وزارت جنگ رضا شاه همۀ کارۀ وی بود با تلفن ومستقیماً اوامر شاه را بطریق زیر بمن میرساند<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">« </span>آقای خزانه دار، اعلیحضرت همایون شاهنشاهی آن الماس ها ی لباس نادر شاه را می خواهند<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آقای خزانه دار، آن <span class="s3">12 </span>قطعۀ زمرد نتراشیده را لازم دارند<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آقای خزانه دار ، اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمودند امشب ساعت <span class="s3">12 </span>کلیدها را برداشته بیائید حیاط گلستان درهارا باز کنید<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آقای خزانه دار ، سایرین همه حاضرند منتظر شما هستیم زود باشید<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">« </span>همگی درحیاط گلستان جمع شدیم با شمعدانهای رنگارنگ بزیر زمینهای تاریک روی آوردیم و مانند کشیشان کلیسای دعای خود را از بر خواندیم<span class="s3">:</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منکه خزانه دارم مهر خزانه را می شکنم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>منکه امیرلشکرم مهر وزارت جنگ را می شکنم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بعد پیشخدمتها قفل های زنگ زده را پس و پیش می کردند و تارعنکوت ها را می زدودند و ما دنبال آنها می رفتیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>سیاهۀ رئیس بیوتات همیشه اشتباه درمی آمد و هیچوقت با جواهرات تطبیق نمی کرد همین طور سایرلیست ها همه ناجور بود و در نتیجۀ چیزهائی می یافتیم که اصلاً در لیست وجود نداشت مثلاً یک چمدان پراز مروارید مانند آن ، منکه چشمم به این جواهرات رنگارنگ می افتاد، قصّه های سند باد بحری به خاطرم می رسید که دریانوردان آستین های خود را بالا می زدند و خرمن ها ی جواهر را زیر و رو می کردند <span class="s3">. </span>برای اینکه حرفم راست باشد و داستان سند باد بحری را به چشم مجسم سازم منهم آستین کت را بالا می زدم و مشغول زیر و رو کردن جواهرات می شدم<span class="s3">. </span>چه مروارید های درشت و چه الماسهای درخشان چه یاقوتهای خوش رنگ که در اثرسوء استعمال فرسوده به نظر می رسید <span class="s3">! </span>چرا این جواهرات که هر یک گوهر شب چراغی هستند زیب گوش و گردن پری روها نشوند و بجای اینکه همنشین خاک سیاه سرد زیر زمین شده اند هم جوار پوست نازکتراز گل گلعذران نباشد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>من به امیرلشکرمی گفتم مواظب من باشید الماسها بدستم نچسبد زمردها و مرواریدها لای انگشتانم نماند، این جواهرات تنهائی و جدائی بسیار کشیده اند وعاشق وعلاقه مند انسان هستند ، می خواهند از این زندان ها ی تاریک بسالون های قشنگ و روشن بیایند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امیر لشکر جوان لوس بی ادبی بود خیلی دلش می خواست خوشمزگی کند و نمایش بدهد و خزانه داران اشخاص عجیب و غریبی به نظر می آمدند و رویهم دستۀ ناجور و نامناسبی تشکیل می دادیم ، در عوض چیزهائی که به چشممان بر می خورد خیلی تماشا داشت ، شمشیرهای جواهر نشان، سپرها و زره های طلا یا مروارید و الماس ، کلاه خودها و نیمتاج های مرصّع ، جلیقه های جواهر ، لباسهای شاهانه که قسمت بیشترش مروارید دوزی و الماس نشان بود دیده ها را خیره می ساخت وخاطره های آن شب همه را بر آن زاویۀ نیم تاریک مجسّم می نمود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در یک تاقچه چهل کلاه روی هم گذارده بودند که بهر یک مقداری جواهر آویزان بود از آن جمله کلاه بی صاحب احمد شاه را دیدم که گرد و خاک جواهراتش را از نظر پنهان می ساخت وامیر لشکر برای شوخی چند بارآنرا سر گذارد، سپس باز و بندی را دیدم که الماس مشهور دریای نور وسط آن می درخشید <span class="s3">. </span><span class="s8">دریای نور برادر کوه نور </span><span class="s3">186 </span><span class="s8">قیرات وزن دارد، من یکی از آن کلاه های شاهانه راسر گذاردم و دریای نور را بخود آویختم، سپس به امیر لشکر گفتم تماشا کن به من می آید؟ امیر لشکر گفت این جواهرات به قیافۀ شرقی من مناسبتراز قیافۀ غربی شما می باشد</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اگر این جواب امیرلشکر از نظرعلم بدیع چیزی بود اما حقیقت نداشت چون بقدری امیرلشکربی ریخت بود که هیچ چیز به او نمی آمد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>در هرحال دورۀ عشقبازی من با کلاه سلطنتی و دریای نور چند دقیقه بیشترطول نکشید و با حسرت از هم جدا شدیم و پس از چندی دو باره بهم رسیدیم و آنموقع تاجگذاری رضا شاه بود که دریای نور را از نزدیک دیدم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>تاجگذاری رضا شاه</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من که از شیراز برگشتم مقدّمات تاجگذاری رضا شاه را فراهم می کردند و من نیزمانند سایر مستشاران آمریکائی با جبّه و کلاه برای حضور در جشن دعوت داشتم، خوشبختانه یکی از رجال نامی ایران به امر رضا شاه همان روز ها در حبس افتاد و جبّه و کلاه بی صاحب او را برای من آوردند<span class="s3">. </span><span class="s8">جبۀ بلند گرمی از شال کشمیر تن کردم و کلاه نمدی درازی سر گذاشتم وبه مجلس جشن شتافتم</span><span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مجلس جشن درعمارت آینه انعقاد یافت و </span><span class="s3">"</span>میسیز ویتا هارلد نیکلسن <span class="s3">" </span>مادرزن سرپرسی لورن وزیر مختار انگلیس مقیم تهران با هواپیما از لندن احضار شد تا بساط آن جشن را مرتّب کند و تالار آینه را از وضع افتضاح آورش نجات بخشد<span class="s3">. </span>تالار آینه بیش از آن به جنگل انبوهی شباهت داشت که همه جور گیاه و علفی در آن پیدا می شد<span class="s3">! </span>یک طرف پوست چند میمون وعنتر پرازکاه کرده برای تماشا گذارده بودند آن طرف تر یک دندان ماهی کوسه ، پهلوی آن قالیهای نفیس<span class="s3">« </span>گوبلین <span class="s3">» </span>نزدیکترش ظرف های چینی که ناپلئون به فتحعلی شاه هدیه داده بود، توی این ظرف ها عکس های رنگ پریده پاره پژمردۀ مظفرالدین شاه<span class="s3">. </span>قدری جلوتر یک شیشه دوای فاسد کهنه <span class="s3">"</span>نزف الدم<span class="s3">" </span>، مقابل آن یک مسواک عادی که ظاهراً شاه از آن خوشش آمده بود، سپس چندین قوطی حلب زیر سیگارهای متعدد صدف خالی چند نعلین سرپائی، قطار پشت سرهم نمایش می دادند و درهمین اطاق آینه درعرض همین خرده ریزهای زنانۀ بی قیمت تخت طاووس مشهور و تخت نادر را گذارده بودند والحق <span class="s3">"</span>میسیز هارلد<span class="s3">" </span>توانست تالارآینه را به شکل مناسبی در آورده و آن اشیاء پیش پا افتاده را دوربریزد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">"</span>میسیز ویتا هارلد نیکلسن <span class="s3">" « </span>نکته ای هرچند حقیر و ناچیز نبود که آنها دربارۀ آن با دوستان انگلیسی خود مشورت نکنند<span class="s3">. </span>آنها با نمونه های کوچک پارچه های ابریشمی وزربفت و مخمل نزد ما می آمدند می خواستند رنگ اتاق تاجگذاری را برای آنها انتخاب کنیم<span class="s3">. </span>آنها خیلی ساده می گفتند<span class="s3">: « </span>ببینید ، ما این چیزها را نمی دانیم<span class="s3">.» </span>آنها مقدار زیادی ظروف چینی و شیشه به انگلستان سفارش داده بودندولی این اجناس درموقع تاجگذاری نمی رسید، چون دیرسفارش داده شده بود<span class="s3">. </span>اما به این موضوع خیلی اهمیت نمی دادند<span class="s3">. </span>آنها می خواستند برای نوکران و خدمۀ کاخ مثل خدمۀ سفارت انگلیس لباس قرمز رنگ تهیه کنند<span class="s3">. </span>آنها می خواستند یک نسخه از برنامۀ تاجگذاری اعلیحضرت جرج پنجم را در کلیسای وست مینیستر داشته باشند<span class="s3">. </span>این برنامه تهیه شد، ولی با تشریفات بسیار دقیق وسفت و سخت وعلائم و اصطلاحات سنگین سلطنتی بیشترموجب شگفتی و آشفتگی شد<span class="s3">. </span>به طور مثال یکی از وزیران که خیلی هم به انگلیسی خود مغروربود یک روز نزد من آمد و به طورخصوصی معنی واژۀ<span class="s3">« </span>روژ دراگون<span class="s3">» </span>را که در تشریفات به آن اشاره شده می پرسید<span class="s3">. </span>ظاهراً او فکر می کرد که این موجود باید نوعی حیوان باشد<span class="s3">.» ( </span>ایرانیان در میان انگلیسها – ص <span class="s3">582)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>باری پیش از ورود شاه به تالارآینه ولیعهد پسرش محمد رضا با اونیفرم خاکی رنگ وارد شده و عده ای از رجال ایران دنبال او آمدند که هر کدامشان یکی از تزیننات مخصوص مقام سلطنتی را در دست داشتند، نخست وزیر تاج کیانی را می آورد، وزیر جنگ شمشیر جهان گشای نادری را در دست داشت، سایر وزیران هر کدام جواهرات و اشیاء نفیس دیگر را می آوردند <span class="s3">. </span>همانموقع بود که دوباره دریای نور را در دست وزیر جنگ دیدم، سپس یک قطار امیر لشکر تو آمد وشمشیرشاه عبّاس و زره شاه اسمعیل و تیروکمان نادر را تقدیم کردند و پشت سرهم امیرلشکری وارد شد و عکس بزرگ جواهر نشان رضا شاه را آورد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1"></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>تیمورتاش وزیر دربار مقتدر رضا شاه تاج نوساز پهلوی را روی دست گرفته بود، بیچاره نمی دانست همین ارباب تاجدار چند سال دیگر او را هلاک می سازد<span class="s3">!</span><span class="s5"> </span>رضا شاه با دستهای قوی و خشن خود تاج را از روی دست تیمور تاش برگرفت و بر تارک خود گذارد و شمشیر نادر را بکمربست آنگاه سوار کالسکۀ سلطنتی شده در خیابانهای بیرق زدۀ تهران مشغول گردش شد و ازکنار پاسگاههائی گذشت که مدّتها تک و تنها سر پا ایستاده درآنجا قراول می داد و اکنون با جلال وجبروت شرقی وصدها درباری متملّق چاپلوس رعایای خویش را تماشا می کرد<span class="s3">.(10)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"><br /></span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>برنامۀ تاجگذاری رضا خان</strong></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>قسمت اوّل <span class="s3">- </span>مراسم تاجگذاری</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">روز یک شنبه چهارم اردیبهشت </span><span class="s3">1305 </span>مراسم تاجگذاری اعلیحضرت همایون شاهنشاهی دامت سلطنته درعمارت سلطنتی گلستان به عمل خواهد آمد<span class="s3">. </span>مدعوین که عبارت خواهند بود ازعلما، سفرا و خانمهای آنها، هیأت قضائیه، صاحب منصبان ارشد، اعیان ، نمایندگان ایالات و ولایات ، رؤسای دارای رتبۀ <span class="s3">8 </span>و <span class="s3">9 </span>وزارتخانه ها، نمایندگان تجّار و اصناف ، نمایندگان مطبوعات و سایرمدعوین با لباس تمام رسمی درسه ساعت بعد از ظهر درعمارت گلستان حاضر شده و در ساعت مقرّربه تالار تاجگذاری رفته و درجاهای خود مطابق نقشۀ منظّمه قرار خواهند گرفت<span class="s3">. </span>بیرقهای افواج نیزدرجاهایی که معیّن شده است نگه داشته خواهند شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>یک دسته موزیک برای زدن سلام اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در پایین عمارت خواهند ایستاد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قراولی داخلی عمارت به وسیلۀ شاگردان مدرسۀ نظام به عمل خواهد آمد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>پس ازتوقّف مدعوین درجاهای خود ، ولاحضرت اقدس شاهپورمحمّد رضا پهلوی و لیعهد دامت عظمته وهیأت حاملین تاج و اثاثیۀ سلطنتی به شرح و ترتیب ذیل به اتاق موزه وارد شده و درمحلّ خود توقّف خواهند کرد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آجودان<span class="s3">- </span>آجودان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آجودان – آجودان</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان – آجودان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای دولتشاهی رئیس تشریفات داخلی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای غفاری رئیس تشریفات خارجی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقا امیر لشکر خدایار خان حامل بیرق سلطنتی</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
والاحضرت اقدس ولیعهد</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1 – </span>آقای فروغی رئیس الوزرا، حامل تاج کیان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> 2 - </span>آقای تیمورتاش وزیر دربار ، حامل تاج پهلوی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">3 – </span>آقای امیر لشکر امیرطهماسب وزیر جنگ، حامل شمشیر جهانگشای نادری</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">4 – </span>اقای اسعد وزیر پست و تلگراف ، حامل تاج مروارید</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">5 – </span>آقای فاطمی وزیر عدلیه ، حامل عصای مرصّع سلطنت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">6 – </span>آقای داور وزیرفواید عامّه ، حامل دریای نور</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">7 – </span>آقا دادگر وزیر داخله ، حامل قلچاق سلطنتی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">8 – </span>آقای بیات وزیر مالیه ، حامل تمثال مبارک</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">9 – </span>آقای امیر لشکر احمد آقا خان رئیس امنیّه، حامل گرز سلطنتی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">10 – </span>آقا امیر لشکر نصرالله خان آیرم ، حامل شمشیر شاه اسماعیل صفوی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">11- </span>آقای امیر لشکر جلایر ، حامل سپر سلطنت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">12 – </span>آقای امیر لشکر نقدی ، حامل شمشیر شاه عبّاس صفوی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">13 – </span>آقای امیر لشکر انصاری ، حامل قدّارۀ مرصّع</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">14 – </span>آقای سرلشکر خزاعی ، حامل تبرزین سلطنتی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">15 – </span>آقای امیر لشکراسماعیل خان ، حامل زره شاه اسمعیل صفوی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">16 - </span>آقای امیر لشکر حبیب الله میرزا جهانبانی ، حامل کمان نادری</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">17 - </span>آقای امیر لشکر قاسم خان والی ، حامل تیر کش مرصّع</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">18 – </span>آقای مفتاح کفیل وزارت خارجه</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">19 – </span>آقای چراغعلی خان پهلوی پیشکار والاحضرت اقدس</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">20 – </span>آقای سمیعی حکمران تهران</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">21 – </span>اقای جم معاون ریاست وزرا</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">22 – </span>آقای یوسف خان مشار کفیل وزارت معارف و اوقاف</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
والاحضرت اقدس ولیعهد دردست راست تخت نادری قرار خواهند گرفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بیرق سلطنتی در پشت سرتخت نگاه داشته خواهد شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودانهای همایونی مابین تخت نادری و تخت طاووس خواهند ایستاد؛ رؤسای تشریفات دوباره مراجعت کرده و ورود اعلیحضرت همایون شاهنشاهی رابه تالارتاجگذاری اعلام خواهند نمود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>حاملین اثاثیۀ سلطنتی در فاصلۀ معیّنی از تخت نادری ، از دو طرف روبروی هم ایستاده و منتظر موکب همایونی خواهند بود<span class="s3">:</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان – آجودان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان – آجودان</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان – آجودان</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رئیس تشریفات<span class="s3">- </span>رئیس تشریفات</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>با جغّۀ نادری درسر</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای سرتیپ مرتضی خان یزدان پناه فرماندۀ لشکر مرکز</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>ژنرال آجودان همایونی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آقای بهرامی رئیس دفترمخصوص سلطنتی و رؤسای درجه اوّل دربار<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در موقع ورود اعلیحضرت همایونی به تالارتاجگذاری سلام خاص همایونی زده خواهد شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اعلیحضرت همایون شاهنشاهی از میان دو صف بیرقهای افواج و حاملین اثاثیۀ سلطنتی عبور فرموده بر اریکۀ تخت نادری جلوس خواهند فرمود؛ در موقع ورود موکب شاهانه بیرقها سلام خواهند داد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودانهای مقدّم درصف آجودانها در پشت تخت قرار خواهند گرفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>آقای ژنرال آجودان یزدان پناه ، درطرف دست چپ تخت پهلوی ، پایۀ عقب تخت خواهند ایستاد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سایراعضای هیأت دولت وملتزمین موکب همایونی که حامل اثاثیۀ سلطنتی نیستند در ردیف دوّم حاملین اثاثیه خواهند ایستاد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از جلوس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی آقای ادیب السلطنه خطبه قرائت کرده، پس از آن وزیر در بار تاج پهلوی را نزدیک تخت برده و تقدیم می نماید.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تاج را به دست مبارک زینت افزای فرق مبارک فرموده و شمشیر جهانگشای نادری را که به وسیلۀ امیرطهماسب وزیر جنگ تقدیم می شو، زیب پیکرخود خواهند فرمود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رئیس تشریفات جغّۀ نادری را گرفته و در جای تاج پهلوی می گذارد <span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رئیس تشریفات شمشیر کمر اعلیحضرت همایونی را گرفته و در جای شمشیر جهانگشای نادری خواهد گذاشت<span class="s3">. </span>پس از گذاشتن تاج به فرق مبارک و بستن شمشیرجهانگشای نادری ، اعلیحضرت همایون شاهنشاهی نیاّت ملوکانه را در ضمن فرمایشات شاهانه بیان فرموده ، پس از آن رئیس الوزرا را تاج کیانی را به آقای جم معاون خود داده و خود در مقابل تخت خطابه معروض می دارد، پس از اتمام خطبه دوباره تاج را گرفته و در سرجای خود خواهند ایستاد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آن به نام نمایندگان ایالات و ولایات تبریک عرض خواهد شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بعد از اتمام مراسم عرض تبریک ، اعلیحضرت همایون شاهنشاهی با تاج که در فرق مبارک است از تخت پایین تشریف آورده به اتاق برلیان معاودت خواهند فرمود و والاحضرت اقدس ولیعهد و حاملین اثاثیۀ سلطنتی وسایر ملتزمین موقع ورود موکب همایونی در جزء ملتزمین خواهند بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درموقع پائین آمدن اعلیحضرت همایونی از تخت ، حاملین اثاثیۀ سلطنت به ترتیب قبل از ورود موکب همایونی به تالارتاجگذاری خواهند ایستاد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ترتیب معاودت موکب همایونی به شرح ذیل خواهد بود:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان<span class="s3">- </span><span class="s6">آجودان</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان<span class="s3">- </span><span class="s6">آجودان</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آجودان<span class="s3">- </span><span class="s6">آجودان</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس تشریفات – رئیس تشریفات</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اعلیحضرت همایون شاهنشاهی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>والاحضرت اقدس ولیعهد</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حامل بیرق سلطنتی – ژنرال آجودان همایونی</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>رئیس الوزرا و وزیر دربار وسایر حاملین اثاثیۀ سلطنتی به ترتیبی که مذکورشد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رؤسای دربار<span class="s3">(11 )</span></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span><span class="s7">توضیحات و مآخذ</span><span class="s8">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">1 – </span>سیف پور فاطمی <span class="s3">« </span>آئینه عبرت <span class="s3">» </span>،خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران – انتشارات جبهۀ ملی ایران – <span class="s3">1368 – </span>ص <span class="s3">500 – 498 </span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">ص </span>510 – 502</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – <span class="s6">پیشین </span>- <span class="s6">ص </span>512 – 511</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">4 - </span>از سخنان كسروي در دادگاه جنايي <span class="s3">(</span>محاكمه احمدي<span class="s3">)</span>، پرچم هفتگي، شماره يكم <span class="s3">- . </span>نقل از<span class="s3">: </span>فراماسونري در ايران، محمود كتيرايي، ص<span class="s3">134</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">5 – </span>سیف پور فاطمی <span class="s3">« </span>آئینۀ عبرت <span class="s3">» - </span>ص <span class="s3">515 - 512</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">6 - </span>حسین مکّی <span class="s3">« </span>تاریخ بیست ساله ایران <span class="s3">»- </span>جلد چهارم ، نشر ناشر– <span class="s3">1361 - </span>ص <span class="s3">35 </span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">7 - </span>غلامحسین میرزاصالح <span class="s3">« </span>رضا شاه،<span class="s5"> - </span>خاطرات سلیمان بهبودی،شمس پهلوی،علی ایزدی <span class="s3">» - </span>طرخ نو <span class="s3">- 1372 - </span>ص <span class="s3">247</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">8 - </span>عبدالهادی حائری،<span class="s3">« </span>تشیّع و مشروطیت در ایران<span class="s5"> ونقش ایرانیان مقیم عراق</span><span class="s3">» - </span>امیرکبیر<span class="s3">1364- </span>ص ۱۸۹</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">9 - </span>حسین مکّی <span class="s3">« </span>تاریخ بیست ساله ایران <span class="s3">»- </span>جلد چهارم <span class="s3">- </span>ص <span class="s3">43 – 38</span></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 – <span class="s6">پیشین – صص</span>50 – 47</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">11- </span><span class="s6">غلامحسین میرزاصالح </span><span class="s3">« </span><span class="s6">رضا شاه</span><span class="s3">»</span><span class="s6">،</span> خاطرات سلیمان بهبودی،شمس پهلوی،علی ایزدی <span class="s3">- </span><span class="s6">صص </span><span class="s3">284 - 281 </span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span><span class="s4">◀</span><span class="s3"> </span>خلاصه نامه ای از خانم درومپس <span class="s5"><b>(Deromps)</b></span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پزشک و دانشجوی سابق مدرسه زبانهای شرقی به پُل بویر(Paul Boyer)</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تهران سوم مه 1926</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>اکنون، در ایران همه چیزبه حالت تعطیل درآمده است، زیرا که از ده روز پیش ، این کشور در مراسم جشن تاجگذاری به سر می برد و این امر، تمام توجّهات را بخود معطوف کرده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">درکاخ گلستان ، رضا خان پهلوی تاج شاهنشاهی را با دست وزیر دربار بر سر نهاد</span><span class="s3">. </span>وی تاج پادشاهی بر سر داشت که قلب آنرا جواهر ساز روسی آراسته بود و به یقین هزینه آن کمتراز صد هزار فرانک خرج بر نداشته بود<span class="s3">. </span>عصای شاهنشاهی تقدیمی از استان آذربایجان بود<span class="s3">. </span>در کنار رضا خان پهلوی ، ولیعهد هشت ساله نشسته بود<span class="s3">. </span>سپس ، شاه جدید ایران سوار کالسکه شد و به اتفاق تمام وزرای خود ، خیابانهای چراغانی و آراسته به پرچم ایران را پیمودند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>بعد ازمراسم ، جواهرات تاجگذاری در سراسرای محلّ تاجگذاری در ویترینی ؛ کنار تخت طاووس نادرشاه در معرض نمایش قرار گرفته بود<span class="s3">. </span>این مجموعه شامل تاج و عصای شاهنشاهی شاه کنونی ایران و تاج و سلاحهای نادرشاه که تمامی را ازهند آورده بود، می باشد<span class="s3">. </span>این جواهرات با ذوق وسلیقۀ خاصّ ، خانم لودی لورین <span class="s5">(Lody Loraine ) </span>همسرسفیر انگلستان ، تزیین و آراسته شده و به تماشا درآمده بود<span class="s3">.</span>البته این مجموعه به انضمام جواهرات دیگر باعث برانگیختن سر وصدا در بین دیپلماتهای خارجی خواهد شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>درکل ایرانیان ، اهمّیت سیاسی موضوع را در نظرنمی گیرند<span class="s3">. </span>کارهمسر سفیرانگلستان که شخصاً به کاخ رفت و به تنهایی مدیریت آراستن جواهرات را بدست گرفت، بیشتربه عنوان ژستی از طرف معاون پادشاه انگلستان محسوب می گردد تا همسر سفیرانگلستان<span class="s3">. </span>می دانیم که تقریباً تمام سفیران خارجی متأهّل هستند و دربار ایران می توانست از چند تن از این بانوان تقاضای کمک نماید ، ولی لودین لورین مسئولیت نظم و ترتیب جواهرات رابه عهده داشت<span class="s3">!</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>مراسم تاجگذاری به همراه ضیافت در همه جا تقریباً یکسان اجرا شد<span class="s3">. </span>نخست در کاخ گلستان جشن و پذیرائی بود، سپس برای اوّلین بار بطور رسمی، در وزارتخانۀ امور خارجه، ضیافتی دادند که افتتاح آن با رقص سفیرانگلستان شروع شد<span class="s3">. </span>وی به اتّفاق همسرخود تقریباً تا پایان شب می رقصیدند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>درکاخ گلستان ، شخصی که نامش را فاش نمی کنم، به کنایه وحالتی صادقانه به من گفت<span class="s3">: « </span>که رضا شاه درمقایسه با فیصل به نهایت اصالت واُبهت دارد<span class="s3">.» </span>آیا این شخص واقعیت را بیان می کرد یااینکه قصد تمسخرداشت؟ خلاصه اینکه در این سو وآن سو، شنیده می شد که به برنامه های سیاسی وثوق الدوله باز می گردیم یعنی باز گشت نفوذ و برتری انگلیسها در ایران<span class="s3">. </span>شایع است که از لندن تقاضای استخدام مستشار برای سازماندهی ارتش ایران خواهد شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">می دانم که در شرق ، حرف زیاد گفته می شود که سپس آنرا تکذیب می کنند</span><span class="s3">. </span>امّا شخصاً به حرفهایی که در کوچه و بازارمطرح می گردد، بیشتر اهمیت می دهم ، زیرا که مواقعی برایم پیش آمده که حرفهای کوچه و بازاربه واقعیّت پیوسته است به هر حال ، باید منتظرتأثیرتحولات سیاسی بر وضعیّت کارمندان خارجی ماند<span class="s3">. </span>البتّه، کارمندان انگلیسی مستثنی هستند هنگامی که من وارد ایران شدم، دولت وثوق الدوله برمصدر قدرت بود و بیشتر ابراز علاقه برای استخدام کارمندان خارجی از خود نشان می داد تا دولتهای ملّی گرایی که بعد از آن زمام امور را در دست گرفتند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>دراینجا ، چندین نکته را به عرض مدیر گرامی ام برسانم<span class="s3">:</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اخیراً سفیر جدیدمان وارد تهران شده است علیرغم تأخیرش در بغداد ، به علّت بالا آمدن غیر طبیعی سطح آب روخانۀ فرات</span><span class="s3">. </span>ولی زودتر از موعد تاجگذاری به ایران رسیده<span class="s3">. </span>خانواده بلان ارکان اصلی نمایندگی فرانسه را در تهران تشکیل می دهند<span class="s3">. </span>این خانواده از قدیمی ترین افراد بین ما در این کشور می باشد<span class="s3">. </span>زیرا که شش سال قبل از ورود من به ایران، خانوادۀ بلان در نمایندگیمان انجام وظیفه می کرده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">درعوض، قرارداد پرنی به علّت عدم کارنامۀ رضایت بخش تمدید نمی شود و وی را از دست خواهیم داد</span><span class="s3">. </span>دیگر قراردادهای فرانسوی ، بجزیک نفر و این هم فراشون، مجدداً تمدید می گردد که تمدید قرار داد وی را دردستور کار مجلس آینده گذاشته اند<span class="s3">. </span>در مورد خودم باید حضورتان عرض می کنم که تا یکسال دیگر دراین کشور باقی خواهم ماند و ایرانیان در نظر دارند مرا نگهدارند، زیرا که صحبت انتقال مدرسۀ زایمان به یک مدرسه پزشکی برای زنان در میان است </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>منبع<span class="s3">: </span>مقدّمات خلع قاجاریه وتاجگذاری رضاخان پهلوی <span class="s3">(</span>به گزارش اودیژیه یکی از معلمین فرانسوی دارالفنون و خانم اودیژیه نویسنده<span class="s3">:</span>درومپس <span class="s3">): </span>ترجمۀ عطا آیتی <span class="s3">- </span>تاریخ معاصر ایران <span class="s3">- 1383 </span>شماره <span class="s3">29 </span>صص <span class="s3">42 – 40</span></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span>از کتاب <span class="s3">"</span>مسافری به تهران<span class="s3">" (</span>١<span class="s3">) </span>نوشتۀ ویتا سکویل وست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> «</span>آنچه که در زیر می خوانید بخشی است از کتاب <span class="s3">"</span>مسافری به تهران<span class="s3">" </span>نوشتۀ ویتا سکویل وست <span class="s3">- (</span>١٩٦٢<span class="s3">- </span>١٨٩٢ <span class="s5">Vita Sackville West )</span>در بارۀ تاجگذاری <span class="s3">"</span>رضا خان<span class="s3">" </span>که مهوش شاهق آنرا ترجمه کرده است<span class="s3">.(1) </span>که در اینجا در دسترس خوانندگان قرار می گیرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>ویتا سکویل وست از دوستان نزدیک ویرجینیاوولف <span class="s5">Virginia Woolf -1882-1941)) (</span>٣<span class="s3">) </span>بود<span class="s3">. </span>شوهر ویتا ، هارولد نیکلسون <span class="s5">Harold George Nicolson - 1886 –1968), )</span>، که لقب <span class="s3">" </span>حاجی<span class="s3">" </span>داشت ،کارمند وزارت خارجۀ انگلستان بود و در قسطنطنیّه اقامت داشت<span class="s3">. </span>ویتا برای دیدن شوهر مسافرتی به منطقۀ خاور میانه کرد و به هنگام تاجگذاری رضا خان <span class="s3">(</span>١٩٢٦<span class="s3">) </span>در ایران بود و در مراسم شرکت داشت<span class="s3">.»</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">هنگامی که دوباره وارد تهران میشدیم دروازهبان دَم دروازه ما را متوقّف کرد و پرسید</span><span class="s3">: "</span>از کجا میآئید؟ و با شنیدن جواب ما <span class="s3">"</span>از اصفهان<span class="s3">" </span>اجازه داد که به شهر وارد شویم<span class="s3">." </span>هیجانی در شهر دیده میشد<span class="s3">. </span>در میدانها میلههای بلند و کج و معوجی گذارده بودند که با پارچۀ قرمز پوشیده شده بود؛ پرچمها به کنار گذاشته شده و یک رشته چراغ، نمای عمارت شهرداری را روشن کرده بود<span class="s3">. </span>دستههای کوچکی از اسبسواران به هیجان آمده، بدون هیچ نظم و ترتیبی در خیابانها رژه میرفتند<span class="s3">. </span>ستونهای پیروزی در حال برافراشتن بود<span class="s3">. </span>نیمرخ هرکول در جدال با شیر، کاستور و پولاک، هواپیما و ماشین، مدلهای مورد علاقۀ ایرانیان برای آتشبازی به نمایش گذاشته میشد<span class="s3">. </span>جای هیچ شکّی نبود که مردم بالاخره رسیدن تاجگذاری را حس کرده و خود را دچار نگرانی لحظههای آخر یافته بودند<span class="s3">. </span>فقدان آیندهنگری و عادت همه چیز را به لحظۀ آخر محوّل کردن که از خصوصیات ایرانیان است آنها را نگران کرده بود، زیرا که ماه رمضان بود و کارگران لاغر و نیمهجان<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">با شنیدن شکایت وزیر دربار آدم به این فکر میافتاد که گوئی ماه رمضان بیخبر سر رسیده است</span><span class="s3">! </span>مردم همچون بازیکنان غیرحرفهای تئاتر مشغول آمادهسازی خود بودند<span class="s3">. </span>گرچه اطمینان داشتند که همه چیز در آن روز به خوبی برگزار خواهد شد ولی در عین حال چون کودکان از شیوۀ ابتکارشان در تزیین اماکن و از موقعیّتی که برای نشان دادن آن به دستشان آمده بود خشنود بودند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">اشیاء جمعآوری شده برای تزیین نظیر ساعت، که ایرانیها مانند سایر مردم مشرقزمین علاقۀ خاصی به آن دارند، گلدان، قوری، عکس و ظروف چینی در روی میزی در ابتدای هر خیابان نهاده شده بود</span><span class="s3">. </span>در خیابانهای تهران زنگ ساعتهای غیرهمکوک تمام روز به گوش میرسید<span class="s3">.</span>بعد هم چراغانی و جدا از فانوسها و آتشبازی رسمی، مردم کوچه و بازار چراغهای نفتی شیشهای و شمعدانهایشان را بیرون آورده و به جمع ساعتها و چینیها میافزودند<span class="s3">. </span>بعد از مدّت کوتاهی سراسر شهر تهران به بازار شلوغی میماند، و بعد به این بینقشگی تزیینی واقعاً مؤثّر اضافه شد<span class="s3">. </span>قالیها از دیوار خانهها آویخته شد و زشتی خانهها در زیر نقشهای زیبای قالیهای کرمان و مخملهای قرمز بخارا از دیدهها ناپدید شد<span class="s3">. </span>شهر دیگر، شهر گچ و آجر نبود بلکه شهری پارچهای شده بود همچون چادری بزرگ و گرانبها گشوده بر آسمان<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">مردم عشایر به طرف تهران سرازیر شده بودند</span><span class="s3">. </span>قیافههای غیرعادی و بسیار جالبتوّجه آنها برای ما ناآشنا بود<span class="s3">. </span>آنها سپر آویخته و اسلحه بسته سوار بر اسبهای چموش بیتوجّه به توجّه دیگران در خیابان لالهزار بالا و پائین میرفتند<span class="s3">. </span>بلوچها با بازوبندهای برجسته، ترکمانها با کلاههای پوستی و لباسهائی از ابریشم قرمز؛ بختیاریها با کلاههای بلند سفید، کتهای مشکی و آستینهای سفید، کردها با عمّامههائی حاشیه ابریشمی؛ قشقائیها، لرُها و بَربَرها، مردانی از سیستان<span class="s3">. </span>اینها کم و بیش نمایندههای قبائلی بودند که محافظان شاه جدید را تشکیل میدادند<span class="s3">. </span>به کمک عشایر و فرشها تهران میرفت که چهرۀ اروپائی و بیهوّیت خود را از دست بدهد و بالاخره چهرهای را که یادگار قلم مارکوپولو بود به خود بگیرد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">در کاخ از قبل اقداماتی صورت گرفته بود</span><span class="s3">: </span>اطاق تاجگذاری قرار بود که دوباره رنگ شود، باغ سنگفرش و سوراخهای عظیم دیوارها گرفته شود؛ آنچه که به اصطلاح موزه نامیده میشد قرار بود که دوباره منظّم و اشیاء زیادی آن دور ریخته شود<span class="s3">. </span>این افکار اروپائی و بکر بود<span class="s3">. </span>ایرانیان اعتنائی به این نداشتند که مثلا<span class="s3">" </span>تکهای از رنگ اطاق تاجگذاری مرطوب به نظر آید و یا ظرفهای چینی شام شبِ تاجگذاری دربار بهم شبیه نباشد و آشکارا میگفتند<span class="s3">: "</span>ببینید، ما حتّی تازگیها شروع به نشستن روی صندلی کردهایم<span class="s3">" </span>این اشتیاق ایرانیان برای تحت تأثیر قرار دادن اروپائیها بسیار مطبوع بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><b>ایرانیان حتّی در کوچکترین موضوع هم با دوستان انگلیسی خود مشورت میکردند</b></span><span class="s3">. </span>از ما میخواستند که به دربار برویم و راجع به رنگ اطاق تاجگذاری نظر دهیم<span class="s3">.</span><span class="s5"> </span>میگفتند<span class="s3">: "</span>ببینید، ما نمیدانیم<span class="s3">." </span>مقدار زیادی ظرفهای بلور و چینی به کارخانههای انگلیسی سفارش داده بودند که به علّت تأخیز در سفارش، به موقع برای تاجگذاری نرسید<span class="s3">. </span>میبایستی که برای پیشخدمتها هم لباس قرمز داشته باشند نظیر قرمز جگری که پیشخدمتان سفارتخانۀ انگلیس میپوشیدند<span class="s3">. </span>میخواستند که نسخهای هم از جریان مراسم تاجگذاری اعلیحضرت جرج پنجم از وست مینستر اَبی به دست بیاورند ولی بعد از به دست آوردن نسخه، مراسم پیچیده و لباسهای فاخر باعث ترس و حیرت آنها شد<span class="s3">. </span>یکی از وزیران که به انگلیسی حرف زدنش خیلی مفتخر بود پیش من آمد که به طور خصوصی در مورد <span class="s3">" </span>اژدهای قرمز<span class="s3">" </span>پرس و جو کند ظاهراً با این تصوّر که نوعی حیوان بوده است<span class="s3">. </span>فریبندگی ظاهری مراسم تاجگذاری میتوانست آدمی را از توجّه به مفهوم وسیعتر رژیم جدید باز دارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">برای ما در تهران، رضا خان پهلوی، سردار سپه، چهرهای مرموز بود؛ بغیر از سلامهای رسمی هیچ کجای دیگر ظاهر نمیشد</span><span class="s3">. </span>هیچ هیأت خارجی را به حضور نمیپذیرفت، فقط گهگاهی برای مرعوب کردن مأموران شهرداری با اتومبیل رولزرویسش بدون خبر به نقاط دورافتادۀ شهر میرفت و بعد از آن مأموران مربوطه را به حضور خواسته و به خاطر خرابی و وضع بد جادهّها آنها را مورد مؤاخذه قرار میداد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">از او نقل میشود که یک بار با عصبانیت و مشتهای گره کرده به باغ مورد نظر اشاره کرده و گفته بود</span><span class="s3">: "</span>شما همۀ پولها را خرج زیبا کردن باغهای عمومی کردهاید، باغهائی که در وسط میدان خاکی آن چند گل <span class="s3">"</span>آفتابگردان<span class="s3">" </span>و <span class="s3">"</span>مرا فراموش مکن<span class="s3">" </span>کاشته بودند و برای محافظت آنها سیم خاردار هم کشیده بودند<span class="s3">. </span>البته او به خوبی میدانست که پولها کجا رفته است و مأموران هم میدانستند که او میداند ولی اوضاع مالی ایران موضوعی نبود که یک روزه بتوان تغییرش داد<span class="s3">. </span>دیکتاتور بازنشسته خانهنشین میشود، مأموران نفسی به راحت میکشند و مسائل دوباره مثل سابق جریان مییابد<span class="s3">. </span>در ظاهر رضا پرهیبت و عبوس بود، با قدّی حدود دو متر، دماغی بسیار بزرگ، موئی خاکستری و صورتی بیرحم<span class="s3">. </span>او در حقیقت همان قزّاقی بود که نشان میداد<span class="s3">. </span>ولی اینکه حضوری شاهانه داشت جای انکار نبود<span class="s3">. </span>بازگشت به گذشته نشان میداد که او در مدّتی بسیار کوتاه از گمنامی به موقعیت کنونی رسیده بود<span class="s3">. </span>ارتش ابداع او بود و با تمام قوا هم پشت سر او ایستاده و هیچ رقیبی هم در بین ملّت سهلانگار برای او نبود</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>برای هر حاکم ایرانی به هر حال نیمی از مشکلات دقیقاً در خصوصیات اخلاقی مردم آنجاست؛ به راحتی میشود بر آنها حکمفرما شد زیرا مخالفتی در کار نیست ولی وقتی بر آنها چیره شدی استفاده از آنها هم غیرممکن است؛ چون مادهای وجود ندارد که بشود با آن چیزی ساخت مثل همۀ مردم ضعیف و سُست، شکسته میشوند و شخص سازنده را هم ناامید میکنند</b><span class="s3">.</span><span class="s6">ممکن است مقاومتی در مقابل حاکم نشان ندهند ولی متقابلا</span><span class="s3">" </span><span class="s6">قوّۀ مقاومی هم در جهت دفاع او نخواهند بود</span>.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">این خصوصیات اخلاقی طبیعتاً منجر به تعداد غیرقابل شمارشی تجاوز و فساد میشود که ایران همیشه از آن رنج برده و میبرد</span><span class="s3">. </span>فقدان عدالت، خریدن مشاغل، فساد، رشوه، اختلاس و نادرستی عمومی عواملی هستند که نه تنها خشم بیننده را از دیدگاه اخلاقی بر میانگیزد، بلکه بیخبری و به شرح جزئیات پرداختن دستگاه هم آن خشم را دامن میزند<span class="s3">. </span>فساد داخلی به همراه فشارهای خارجی روس و انگلیس موقعیّت را برای هر حاکم فعّالی مشکل میکند<span class="s3">. </span>این مسألهای است ضروری که قبل از پرداختن به هر مسأله دیگری نظیر حمل و نقل، کمبود جمیّت، آبیاری، اوضاع دهقانان و کشاورزی زمین باید به آن توّجه بشود و تصفیه گردد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">میگویند رضا هیچ علاقهای به تاج شاهنشاهی ایران نداشته و جمهوری را به شاهنشاهی ترجیح میداده ولی مذهب آن را به او تحمیل کرده است</span><span class="s3">. </span>برخلاف مردی که به دنبال جاه و جلال است او در خانۀ شخصیش باقی مانده و فقط به هنگام جلسه و اموری نظیر آن به کاخ سلطنتی میرفته است<span class="s3">. </span>کاخ مورد نظر نمونۀ مضحکی از تضاد بین جلال و شکوه و درهم برهمی و ژولیدگی بود<span class="s3">. </span>اوّلین حیاط قصر که تخت معروف مرمر در یک طرف آن قرار داشت، از طرف دیگر به یک ردیف خانه نظیر کلبهای باغبانی ختم میشد که از سوراخ دیوارهای آن میشد لولیدن مرغها را در خرابهها و لباسهای شستۀ سربازان را در روی بندهای بین درختان دید<span class="s3">. </span>در حیاط دوّم باغ و نمای کاخ شاهی پیدا میشد<span class="s3">.</span>این نما کاشیکاری بود ولی البته نصف کاشیها ریخته بود<span class="s3">. </span>نردۀ آهنی شکستهای بیهدف در ایوان بالا و پائین میرفت<span class="s3">. </span>شمعدانها و مجسمههای سبک آلمان قرن نوزدهم که در هر پلّهای بود بالا رفتن را مشکل میکرد<span class="s3">. </span>در بالای راه پلهها اطاق بسیار بزرگی بود به اسم موزه که دیوارهایش را قفسههائی با درهای شیشهای پوشانده بود و آن قفسهها پر از اشیاء قدیمی و قیمتی بود<span class="s3">: </span>از کوزههای ساسانی گرفته تا مسواک ناصرالدّین شاه<span class="s3">. </span>این اطاق که قرار بود تاجگذاری در آن انجام شود اطاقی بود با کف پوش کاشی، ستون و سقف شکسته که مجموعۀ اینها آن را بیشتر شبیه کلیسا میکرد تا اطاقی واقعی<span class="s3">. </span>قرار بود که این اطاق در اختیار کارگران گذاشته شده و به زودی از نردبان، وسائل بنائی و رنگ و غیره پر شود؛ دستاندرکاران سخت مأیوس بودند، اعتقاد داشتند که آن محل هرگز تا روز ٢٥ آوریل آماده نخواهد شد و چون موضوع ناراحتکنندهتر از آن بود که بشود مدّت مدیدی دربارۀ آن فکر کرد موضوع را عوض کرده و پیشنهاد بازدیدی از خزانه را نمودند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">از باغ رد شدیم، و راهمان را از مسیر نیمه آجری برگزیدیم</span><span class="s3">. </span>در اطرافمان کبوتران بغبغ میکردند و نسیم ملایم بهاری در میان درختان جوان همچون دیرباز در گردش بود و به نظر میرسید که شاهنشاهی ایران هیچوقت تغییر نکرده است<span class="s3">. </span>از باغ گذشته، دوباره خود را در قصر یافتیم<span class="s3">.</span>از راهرو تنگی گذشته و از در کوتاهی که اگر سرهایمان را ندزدیده بودیم به بالای در خورده بود رد شدیم<span class="s3">. </span>از پلّهها بالا رفتیم و بالاخره به اطاق کوچکی با پنجرههای میلهدار رسیدیم<span class="s3">. </span>فکر دیدن جواهرات سلطنتی ایران مرا خیلی به هیجان نیاورده بود زیرا در مدّت اقامتم در ایران دریافته بودم که در این مملکت متزلزل حتّی اشیاء هم در وضع نامساعدی هستند<span class="s3">. </span>در این مورد حتّی لباس فاخر وزیر دربار هم برای جلب همکاری من مؤثّر واقع نشد<span class="s3">. </span>آنها دور هم ایستاده و از استکانهای کوچک چای میخوردند و خندههائی آرام، مرموز و مطمئن به لب داشتند<span class="s3">. </span>در حالی که پیشخدمتها به این طرف و آن طرف میدویدند و رومیزی ماهوتی سبز را روی میز پهن میکردند و از اطاق عقبی کیسههای چرمی و نخیای که سر آنها با بیتوجهی بسته شده بود بیرون میآوردند با بیعلاقگی به تمام این تمهیدات نگاه میکردم<span class="s3">. </span>فکرم جای دیگر بود که ناگهان نگاه و افکارم با هم درآمیختند<span class="s3">. </span>خیره به صحنهای شدم که نفسم را بند آورد، اطاق کوچک ناپدید شد، سندبادی بودم در سرزمین جواهرات و یا علاءالدینی در غار<span class="s3">. </span>از کیسههای نخی زمرّد و مروارید بیرون میریخت<span class="s3">. </span>رومیزی ماهوتی محو و میز دریائی شد از سنگهای قیمتی<span class="s3">. </span>با گشوده شدن کیسههای چرمی، شمشیرهای هلالی جواهرنشان، خنجرهائی با غلافهای یاقوتنشان، قلاب کمرهائی از زمرّد و طنابهائی از مروارید به بیرون ریخته شد<span class="s3">. </span>سپس از اطاق میانی دستهای از پیشخدمتها آمدند که با خود لباسهائی الماسنشان، کلاهپرداری که پَر آن با الماسی بزرگتر از کوه نور محکم شده بود، دو تاج نظیر تاج پاپ، و تارکهائی با ساختی ابتدائی که از بهترین مرواریدهای مشرقزمین ساخته شده بود، حمل میکردند<span class="s3">. </span>وزیران به شگفتی و دیرباوری میخندیدند<span class="s3">. </span>به نظر میرسید که آن خزانه را پایانی نیست<span class="s3">. </span>در اینجا بود که بالاخره توانستم داستان ملاقات ناصرالدین شاه را با کُردها و لُرها که میگفتند نه تنها خود شاه بلکه همۀ همراهانش هم شنلهائی درخشان و تابنده در بر داشتند، به آسانی باور کنم<span class="s3">. </span>دستهایمان را تا مچ به داخل انبوه زمرّدهای بیتراش میکردیم و میگذاشتیم که مرواریدها از لای انگشتانمان عبور کنند<span class="s3">. </span>ایران امروز را فراموش کرده، به زمان اکبر شاه و سایر نازپروردههای هند برگشته بودیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">بدبینی وزیران بیهوده بود زیرا در صبح </span>٢٥ آوریل تهران، تهرانی بود آراسته و پاکیزه و جلا داده شده مافوق تصّور و شناخت<span class="s3">. </span>احساس رضا خان، آن مرد عبوس، در صبح بزرگترین روز وصالش چه بود؟ من به سهم خودم – زیرا هر کس فقط در مورد آنچه سهیم است میتواند اظهار نظر کند – مشتاقانه احساس میکردم که همه چیز به خوبی برگزار خواهد شد، نسبت به اطاق تاجگذاری، که بارها به طور غیررسمی در ساعت ده صبح برای نظر دادن در مورد رنگ هلوئی آن و یا کجی دیوار و یا انتقاد از گلدانهای سرو مورد علاقۀ وزیر دربار به آنجا رفته بودم، علاقۀ شخصی پیدا کرده بودم و حالا میخواستم اطاقی را ببینم که ممّلو از والامقامان و درخشان با پرچمها میرفت تا شاهد اوج شکوهش باشد<span class="s3">.</span>در این مورد حال دوست صمیمی عروسی را داشتم که به مرحلۀ جشن عروسی رسیده بود ولی میتوانست عروس را در چکمه و لباس ژرسه، نامرتب و نگران در خلوت بیاد آورد که اکنون به طعنه مجبور به تسلیم در مقابل پارچۀ زربفت و شکوفههای نارنج بود<span class="s3">. </span>باقیمانده گچ و خاک هم از اطاق زدوده شده بود<span class="s3">. </span>قالیها پهن و روکش تخت طاووس هم برداشته شده بود<span class="s3">. </span>پیشخدمتهای کاخ هم دیگر در لباسهای لکهدار آبی نبودند بلکه یونیفورمهای قرمزی که کسی هم توجهّی به آن نشان نمیداد بر تن داشتند<span class="s3">. </span>تاج جدید که تکههای جدا از هم آن را به هنگام ساختن دیده بودم روی کوسنی میدرخشید<span class="s3">. </span>روزهای پشت پرده تمام شده بود و آن روز صبح، روز اجرای نمایش بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">در ساعت دو و نیم ما در جای خودمان قرار داشتیم</span><span class="s3">. </span>از روی سکوّی برافراشته به جمعیّت متّحدالشکل و اشخاص فراک پوشیدهای که با متانت در بالا و پائین اطاق قدم میزدند نگاه میکردیم<span class="s3">. </span>یک جای خالی در مرکز اطاق طرف راست پلّههای اورنگ شاهی محفوظ نگه داشته شده بود<span class="s3">.</span>در آئینۀ انتهای اطاق میشد تلألؤ آن اورنگ باشکوه و تخت فوقالعاده را که با سنگهای قیمتی و میناکاری تزئین شده بود به خوبی دید<span class="s3">.</span>اورنگی که با منگولههای زمرّد بدون تراش آویزان از دستههایش و یاقوتهای تعبیه شده در پشتش به طاووس هندی بال گشوده میمانست<span class="s3">.</span>کنار پلههای اورنگ در یک طرف پیرمردانی ریشدار، کثیف در جامههای بلند و عمّامههائی بزرگ نظیر کُرهای غمانگیز در نمایشنامههای یونانی به جلو فشار میآوردند و فضای خالی را اشغال میکردند<span class="s3">. </span>این گروه که ملّایان بودند، درهم آمیخته چمباتمه زده فشار میآوردند به طوری که هرازگاهی آجودانی مخصوص مجبور بود به میان آنها برود و با نهایت احترام و به نجوا از آنها بخواهد که از فضای خالی کمی عقب بکشند<span class="s3">. </span>برای ملّاها به طور غیرمستقیم ظاهری ناپسند طرحریزی شده بود<span class="s3">. </span>ظاهرهائی تیره از وحشت و بیزاری، نخوت و زمختی<span class="s3">. </span>به هر کدام از آنها برای جمع کردن عباهایشان باید فضائی را اختصاص میدادند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">قرار بود که مراسم ساعت سه شروع شود</span><span class="s3">. </span>ولی با وجودی که ساعت سه و نیم بود هنوز خبری از باز شدن درها نبود و به خاطر حضور ملّاها موسیقی هم نمیبایست نواخته شود<span class="s3">. </span>بنابراین انتظارها در سکوت میگذشت<span class="s3">. </span>و سکوت گرم فقط با حرکت و نجوای جمعیّت شکسته میشد<span class="s3">.</span>علاوه بر یراقهای طلائی یونیفورم سران سیاسی و آبی کمرنگ یونیفورم افسران ایرانی، رنگهای زندهتری که به گروههای دیگر تعلّق داشت راه عبور را رنگارنگ کرده بود<span class="s3">. </span>کشیشی ارمنی در مخمل بنفش، ترکمنی با کُت سرخ و کمی جلوتر با کمی فاصله پرچمداران جوان زرهپوش که به سربازان جنگهای صلیبی میمانستند ایستاده بودند<span class="s3">. </span>انتظاری قریبالوقوع که جمعیّت داخل را به خود مشغول داشته بود با سکوت بالا گرفت<span class="s3">. </span>حتّی زمزمههایی راجع به تأخیر هم خاموش شد، بالاخره فعالیّت آغاز شد<span class="s3">. </span>درها گشوده شد و چهرۀ پسری کوچک پدیدار شد<span class="s3">.</span>یونیفورم مخصوص بر تن به تنهائی طول اطاق را در حالت سلام پیمود و در جای خود که در کوتاهترین پلّۀ تخت بود ایستاد، او والاحضرت شاهپور محمّدرضا، ولیعهد ایران بود<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">و در این ایّام چه چیزی میتواند پوچ ترو بیمعنیتر از تاجگذاری باشد؟ این گونه استدلال میشود که تاجگذاری بزرگداشتی است برای شاهان گرچه فهم این مطلب برای انسانی منطقی دشوار است</span><span class="s3">. </span>همچون آن نمایش های ابتدائی که انسان را به یاد نمایشنامههای تاریخی شکسپیر میاندازد<span class="s3">. </span>نمایشنامههائی با جاه و جلال صحنه های پوشالی که همچون بازیهای کودکانه باورنکردنی باقی میمانند و یا به ابیاتی از شعر که در آن اهمیّت و تأثیر شعر بستگی کامل به واژه ای حاکمانه دارد با ترس و هیبت آمیخته به آن <span class="s3">"</span>درجائی دیگر، شاهزادۀ بزرگ در زندان خوابیده است<span class="s3">"</span>؛ و راستی چرا که شاهزادهای بزرگ نباید همچون تبهکاران معمولی دیگر اگرخطائی مرتکب شده است در زندان بخوابد؟ و یا نباید سری تاجدار با همان ناآرامی سری که حتّی دعوی کلاهی هم ندارد به زمین گذاشته شود؟ و باز با وجود تمام این بدخیالیها و با وجود آگاهی به این که این مراسم زائد است چیزی درماوجود دارد که ما را به تماشا و لذّت بردن از آن وا میدارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">پنداری که در حقیقت ما در بعضی لحظهها در این تجلّی همایونی سهمی داشتهایم</span><span class="s3">. </span>و شاه در میان ارتشیان و وزیرانش با لباسی فاخر و جواهر نشان و کلاه پرداری که الماس کوه نور بر آن دوخته شده و ردائی مرواریددوزی که به رنگ آبی روشن بود به طرف تخت طاووس روان بود<span class="s3">.</span>خانمهای اروپائی به علامت احترام به زانو خم شدند، مردان تعظیم کردند و ملّاها حرکتی موجوار به خود دادند<span class="s3">. </span>شاهزادۀ کوچک ترسیده و گوشۀ ردای پدرش را گرفته بود<span class="s3">. </span>فقط سکوت عجیب بود آدمی انتظار داشت که صدای شیپوری یا طبلی شنیده شود ولی هیچ صدائی نبود بجز صدای یکنواختی که خطابهای می خواند و بعد صدای خود شاه که از روی کاغذ میخواند<span class="s3">. </span>شاه با دست خود کلاه را از سرش برداشته، تاج را بلند کرده و بر سرش گذاشت در حالی که دو تن از وزیران در کنار او ایستاده و تاج بیحرمت سلسلۀ قاجار را در دست گرفته بودند<span class="s3">. </span>دراین هنگام از خارج صدای شلیک توپ که پنجرهها را به لرزه درآورده بود به مردم کوچه و خیابان خبر داد که رضا خان شاه شاهان و مرکز جهان شده است<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">پس از تاجگذاری و رفتن شاه از سالن، جمعیّت متفرّق شدند</span><span class="s3">. </span>چهره ها و چشم های وزیران و دست اندر کاران باشنیدن تبریکات دوستان مبنی بر حسن انجام و موفّقیت در برگزاری مراسم، از خوشحالی می درخشید<span class="s3">. </span>در واقع همۀ ما ازین که هیچ اشتباه و اتّفاق غیر منتظره ای رخ نداده بود نظیر پا گیرکردن به لباس و زمین خوردن، افتادن تاج یا حتّی شمشیری از دست کسی و نظائر آن که از ایرانی ها انتظار می رفت، احساس رهائی می کردیم<span class="s3">. </span>با خود فکرمی کردم که شاید گرمی این تبریکات کمی اغراق آمیز باشد ولی وزیران شادان و بی گناه به نظر می رسیدند ومرتّب تکرار می کردند، همه چیز خیلی خوب برگزار شد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">جمعیّت فراوانی که در سر راه عمارت شهرداری در میدان عمومی شهر گرد آمده بودند خود را به دو طرف می کشیدند تا راه را برای عبور ماشین ها باز کنند</span><span class="s3">. </span>مردم، بی احساس و بی تفاوت بنظر می رسیدند، گروهی مردم عامی و نادان که به آنچه اطرافشان می گذشت توجّه بسیار کمی نشان می دادند؛ ابلهانه به چیزها خیره می شدندو وقتی که ماشینی انگلیسی با پرچم نازک، کوچک و آهارزده ی جلوی کاپوتش از میان آنها عبور می کرد به آن راه داده و به پلیس اجازه می دادند که آنها را بزند و هل بدهد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">جمعیّت ایران بدون هیچ شکّی به دو گروه زن و مرد تقسیم می شود؛ دریک طرف،گروه مردها هستند و در طرف دیگر، گروه زنان که گلّه وار دور هم جمع می شوند</span><span class="s3">. </span>وقتی که آدمی با ماشین از میان آنها عبورمی کند ابتدا متوجّه مردانی خاموش و ساکن می شود و سپس گروهی از زنان چادر بسری که همچون پرندگان و کودکان متحرّکند و صدا در می آورند<span class="s3">. </span>آنها چهار زانو کنار پیاده رو می نشینند و تشکیل صفوف می دهند، از زیر چادر دزدکی نگاه می کنند؛ زنان جوان با چشمان روشن براّق، زنان مسن تر همچون مادر<span class="s3">- </span>شوهرانی مستبّد در محیط خانه، و دختران کوچکی که با سربند مشکی رنگی که محکم آنرا گرفته اند احساس پوچ غرورِ زود بزرگ شدن می کنند<span class="s3">. </span>آدمی نمی تواند بیشتر از یک نگاه اجمالی به آنها داشته باشد ولی همان یک نگاه کافیست که شخصیّت آن زن را حتّی بهتر از آنهائی که صورتشان پوشیده نیست دریابی، خواه آن نگاه آنی به چشمان پر ازشیطنت دختر جوان سرزنده ای باشد خواه به غبغب آویزان پیر زن بد اخلاق حسودی<span class="s3">. </span>قبلاً هم می توانستی آنها را در کنار خیابان در گروه های دو سه نفری ببینی ولی نه به این تعداد بسیارکه حالا می دیدی و به نظر می رسید که تمام رازهای خانه های تهران را این زنان بین خود برملا ومبادله کرده اند و خوشحال بودند که برای یک سال خویش مطلب تهیّه کرده اند<span class="s3">. </span>لیلا با یک کُرد جوان بسیار خوش قیافه ای آشنا شده است، <span class="s3">- </span>چه هیکل مردانه ای دارد<span class="s3">! – </span>روی اسب نشستنش را باید ببینی<span class="s3">! – </span>ولی زیبا با یک مرد انگلیسی آشنا شده، <span class="s3">- </span>با پوستی روشن و قد بلند بر عکس ایرانیها، <span class="s3">- </span>اگر لیلا نامه ای به او بفرستد چگونه جواب خواهد داد؟ زنان ایرانی گرچه در چادرند، با این همه بسیار جسور و اهل معامله هستند و گفتگوهایشان معمولا گرد مطلبی واحد دور می زند<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">از ایوان عمارت شهرداری، به جمعیّتی که در خیابان بودند و همچنین به صفوفی که منظّم حرکت می کردند نگاه کردیم</span><span class="s3">. </span>از هر پنجره ای سری بیرون آمده بود؛ در روی ساختمان کوتاه خاکستری رنگ ته خیابان با حروف لاتینی نوشته شده بود <span class="s3">" </span>بانک شاهنشاهی پرشیا<span class="s3">"</span>؛ ساعت روی سه پایۀ زیر طاق پیروزی مشغول تیک تاک کردن بود<span class="s3">. </span>در فاصله ای دور، محافظین روی اسب های خود نشسته و منتظر بودند که کالسکۀ سلطنتی برسد و آنها بر طبق وظیفۀ تعیین شده پشت سر کالسکه قرار بگیرند<span class="s3">. </span>در ایوان های ساختمان شهرداری صحبت های پیش پا افتادۀ تکراری و بی زیان در جریان بود؛ صحبت هائی ازین قبیل<span class="s3">: </span>تاج جدید بسیار خوش ساخت بود، اینطور نیست؟ و توسّط یک جواهر سازروسی مقیم تهران ساخته شده است<span class="s3">! </span>ولیعهد پسر کوچک شیرینی است، با آن شمشیر کوچک و چکمه های براّق، این طور نیست؟ آن یکی دیگر می گفت شنیده ام که پسر بسیار بد اخلاق و تند مزاجیست وخدمت کارانش را با مشت می زند و تنبیه می کند<span class="s3">. </span>گیلاس های لیمونادی که نی های داخل آنها از لیوان بیرون زده بود بین مردم پخش میشد<span class="s3">. </span>گیاهانی که دو طرف نرده بودند با دقّت به کنار زده شده بودند تا پوزۀ سیاه دوربین کداک بتواند بدون مزاحمتی از جریان عکس بگیرد<span class="s3">. </span>روی هم رفته می شد گفت که جریان تاجگذاری رضا شاه، موقعیّتی عالی برای یک امر اجتماعی به دست مردم داده بود، هم برای لیلا که بالای آن جوان کُرد را تحسین کند هم به خانم فلان که محرمانه به گوش مامورتازه وارد ارتشی مطلبی زمزمه نماید<span class="s3">. </span>همچون سیندرلا، شاه در کالسکۀ شیشه ای که شش اسب آنرا می کشید نمودار شد<span class="s3">. </span>پشت کالسکۀ شاه، وزیران کابینۀ او به ناراحتی ولی با خلعت های فاخر از جنس کشمیر سوار بر اسب به دنبال کالسکه روان بودند و یکی از شاهزادگان ترشروی سلسلۀ قاجارنیز، برخلاف میل و به قصد نشان دادن پشتیبانی ازغاصب تاج و تخت، آنها را همراهی می کرد<span class="s3">. </span>سپس ولیعهد که بسیار کوچک می نمود تنها در کالسکۀ دیگری نمودار شد<span class="s3">. </span>پس از آن محافظین به تناسب قبیله هایشان اسب هایشان را همچون سانتورها <span class="s3">(2) </span>با آرایش کامل می راندند؛ اجنبی های تیره رنگ آسیائی<span class="s3">. " </span>آیا شاه بودن، شهامت نمی طلبد، تیچیلیس<span class="s3">( 3)</span>، آیا برای مدّتی کوتاه شاه بودن و پیروز مندانه، سواربر اسب ازتخت جمشید گذشتن، طلب شهامت نمی کند؟ صدای هلهله و کف زدن های زیادی از تماشاچیان بلند نشد زیرا که هلهله و کف زدن بین ایرانی ها مرسوم نیست ولی زمزمه ها ئی که بین مردم با دیدن شاه شروع شده بود، تا غایب شد ن کالسکه ازنظرها در سر پیچ، به خیابان لاله زار رسیده بود<span class="s3">. </span>درست به وقت رسیدن کالسکه به دروازۀ شهر، تغییرموضع ناگزیربه وقوع پیوست<span class="s3">: </span>شاه از کالسکه پیاده شده، تاج از سر برداشته و در میان تلّ زباله و گلّۀ بز سوارماشین شد تا به کاخ تابستانیش هدایت شود<span class="s3">. </span>این بخشی بود که ما دیگرامتیاز دیدن آن را نداشتیم<span class="s3">. </span>قبل ازپائین رفتن و برگشتن به خانه هائی که به ما اختصاص یافته بود، شاهد متفرّق شدن جمعیّت و هجوم آنها به سوی محلّ رژه بودیم<span class="s3">.</span></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برگردان از مهوش شاهق</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پانویس:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- Passenger to Teheran (Hogarth Press 1926, reprinted Tauris Parke Paperbacks 2007.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">2- centaurs <a href="http://fa.wikipedia.org/%22%20%5Ct%20%22_blank" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"><span class="s7"></span></a><a href="http://fa.wikipedia.org/" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://fa.wikipedia.org</a></span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سانتور در میان اساطیر یونان جزء معروفترین موجودات است<span class="s3">. </span>سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع میشد به جای آن قرار دارد<span class="s3">.</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3- Refer to Christopher Marlow’s drama “Tamburlain”, act II , Scene V , Techelles</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">(3) </span>اشاره به نمایشنامه ایست به نام <span class="s3">" </span>تیموربزرگ<span class="s3">" </span>نوشتۀ کریستوفر مارلو <span class="s3">(</span>قسمت دو از صحنۀ پنج<span class="s3">)</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>منبع <span class="s3">: "</span>مسافری به تهران<span class="s3">", </span>نوشتۀ ویتا سکویل وست <span class="s3">(</span>١<span class="s3">). </span>برگردان – مهوش شاهق – سایت ایرانیان<span class="s3">.</span></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"></span></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s7"><a href="http://iranian.com/main/2011/sep.1.html%22%20%5Ct%20%22_blank" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://iranian.com/main/2011/sep.1.html" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://iranian.com/main/2011/sep.1.html</a></span></div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-2404491760114359872013-08-20T15:23:00.001-07:002013-08-20T15:23:24.820-07:00پاسخی کلی به انتقادات برجسته از دکتر مصدق<div style="direction: rtl;">
حمید رضا مسیبیان: در مورد عملکرد زنده یاد دکتر مصدق و انتقاداتی که به او وارد میشود غالباً از جانب گروههای زیر :</div>
<div style="direction: rtl;">
1- سلطنت طلبان به عنوان اصلیترین دشمنان دکتر مصدق</div>
<div style="direction: rtl;">
2- نیروهای مذهبی طرفدار حکومت دینی</div>
<div style="direction: rtl;">
3- برخی بازماندگان حزب توده</div>
<div style="direction: rtl;">
4- بخش بسیار اندکی از قومگرایان</div>
<div style="direction: rtl;">
5- برخی آزادیخواهان با نقدهای جزئی توام با ستایش اقدامات مثبت</div>
<div style="direction: rtl;">
انتقاداتی صورت گرفته که پاسخ تفصیلی آنها در وبلاگ نقد دکتر مصدق وجود دارد اما درعین حال تلاش میگردد تا در این مطلب هم به خلاصه رئوس مطالب کلی و اصلی بررسی شده و موارد کلی پاسخ داده شوند.</div>
<div style="direction: rtl;">
به طور کلی عمدۀ انتقادات از دکتر مصدق صرف نظر از مطرح کنندگان آن حول محورهای زیر هستند:</div>
<div style="direction: rtl;">
1- عدم انعطاف در مساله نفت و بحث تبعات اقتصادی و سیاسی آن</div>
<div style="direction: rtl;">
2- نوع برخورد با مجلس</div>
<div style="direction: rtl;">
3- نوع تعامل با حزب توده</div>
<div style="direction: rtl;">
4- نوع تعامل با آیتالله کاشانی و سایر نیروهای مذهبی</div>
<div style="direction: rtl;">
5- تهمت فراماسون بودن دکتر مصدق!</div>
<div style="direction: rtl;">
6- نوع برخورد دکتر مصدق با دربار و محمد رضا پهلوی و پاسخ به انتقاد از عدم سرکوب غیر قانونی مخالفان و دلیل ضعف دولت </div>
<div style="direction: rtl;">
که باید گفت که موارد اول تا پنجم به طور کامل پاسخ بسیار روشن و تاریخی داشته و با یک بررسی کوتاه تاریخی مشخص خواهد شد که دکتر مصدق نه تنها اشتباهی در آن موارد نداشته بلکه بسیار هم درست عمل کرده و مطرح کنندگان آن موارد هم کسانی هستند که سوابق دشمنی آنها با آزادی بسیار روشن است چنانکه یا هنوز چشم به بازگشت نظام ارثی به ایران هستند یا هنوز در توجیه اقدامات وابستگان اردوگاه شرق(شوروی سابق) و یا طرفدار دیکتاتوری دینی بوده و در صددند هرچه هست در وجود آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام خلاصه کنند که مبادا جلوۀ ارزشمند نیروهای ملی عیان گردد و جالب آنکه هر سه این گروهها نام و راه مصدق را مانعی بزرگ بر سر راه خود میبینند. در کنار این سه گروه به ندرت انتقاداتی هم از برخی قومگرایان مشاهده میگردد که بسیار جزئی هستند و در کل برجستهترین احزاب قومگرا و رهبران آن هم معمولاً با دیدۀ احترام به حرکت دکتر مصدق مینگردند(مشابه مرحوم عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات کردستان ) و هیچ نوع سرکوب و تنش قومی هم در زمان دکتر مصدق وجود نداشته لذا در این مورد مباحث چندانی مطرح نیست اما در عین حال سه گروه سلطنت طلب، چپ با گرایش به شوروی(که دیگر باقی نمانده اما برخی انتقادات تاریخی را دارند) و نیروهای مذهبی دشمنی دیرینه خود با دکتر مصدق و نیروهای ملی را حفظ کرده و کماکان ادامه میدهند و به نظر نگارنده وجه مشترک هر سه آنها هم مخالفت با آزادی و برقراری یک جمهوری دموکراتیک و آزاد در ایران است و پاسخ انتقادات آنها هم با تکیه بر اسناد تارخی به روشنی داده شده و در ادامه خلاصۀ آن هم ذکر خواهد شد. اما در کنار اینان انتقادات دیگری هم بعضاً از روی ناآگاهی نسبت به شرایط تاریخی صورت گرفته و عدهای که ممکن است از آزادیخواهان هم باشند این پرسش را دارند که چرا دکتر مصدق کار دربار را تمام نکرده و جمهوری اعلام نکرد و گارد ملی تشکیل نداد و ... که این مساله تا حدی مکتوم مانده و یک پاسخ تحلیلی به آن لازم است که ابتدا موارد یک تا پنج به طور خلاصه پاسخ داده شده و بعد مورد اصلی بررسی خواهد شد.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
عدم انعطاف در مساله نفت و بحث تبعات اقتصادی و سیاسی آن</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
در حل مشکل نفت و تبعات اقتصادی آن عدهای در صدد هستند تلقین کنند تا دکتر مصدق انعطاف نداشته و مثلاً نظام جهانی 50-50 را نپذیرفته یا قادر به صدور نفت نبوده و مشکل اقتصادی ایجاد شده یا ... و به این دلیل کودتا شده که همگی این موارد غلط هستند. اولاً دکتر مصدق نه تنها قادر به راهاندازی صنعت نفت شده بلکه مقادیری هم نفت صادر کرده بود و اقتصاد دوران او هم با همه مشکلات متوازن بود که در کتاب ارزشمند«اقتصاد بدون نفت» دکتر انورخامهای آمار دقیقی در مورد اقتصاد آن دروان ارائه شده لذا تمام مباحثی همچون عدم توانائی صدور نفت و مشکلات اقتصادی و ... بیپایه هستند و در این مورد توضیحات کافی هم در مقاله «مصدق و اقتصاد» در وبلاگ نقد دکتر مصدق با تکیه به آمار داده شده است که با این تفسیر مسائلی همچون چاپ اسکناس و مشکلات شدید اقتصادی و ... همگی غیر واقعی هستند و اصلاً با ابتکار مصدق موازنۀ خارجی واردات و صادرات ایران مثبت شده بود که تا کنون نیز نه دولت شاه و نه جمهوری اسلامی قادر به انجام چنین اقدامی نبودهاند و اگر یک سال هم خدمات دکتر مصدق ادامه پیدا میکرد اصلاً یک بودجه متعادل در اقتصاد بدون نفت بسته میشد.</div>
<div style="direction: rtl;">
در بحث حل مساله نفت هم باید گفت که باز انعطاف دکتر مصدق بسیار زیاد بود و برخلاف سیاهنمائیها او در اولین گام در کشور آمریکا هم به توافق با آن کشور رسید و پیشنهاد مشترک مصدق و نماینده آمریکا هم به انگلیس ارائه شده بود که نشان از این دارد که ابداً بحث به خطر افتادن نظام جهانی نفت و ... نبوده و دکتر مصدق هرچند در ابتدا تلاش داشت تا کل منافع نفت را به ایران بازگرداند اما بعد به سرعت متوجه شد که باید تابع نظام جهانی باشد و لذا با انعطاف کامل عمل کرده بود اما مشکل از آنجا بود که انگلیس به چیزی کمتر از سقوط مصدق و تجدید شرایط زمان رضاشاه تن نمیداد چراکه در دوران رضاشاه انگلیسیها در جنوب حتی در سر در باشگاههایشان مینوشتند «ورود ایرانی و سگ ممنوع» و شصت سال امتیاز نفت را هم به بدترین وضعی تمدید کرده بودند و بعد در زمان مصدق مجبور به تمام کردن بساط استعمار شده بودند و این اقدام تاثیر مستقیم در سایر مستعمرات آنها هم داشت و لذا میخواستند به هر قیمت که شده مصدق را ساقط کنند و استقلال ایران هم خط قرمز دکتر مصدق بود. از این گذشته مصدق حتی روش اقتصاد بدون نفت را هم پیاده کرده و حاضر شده بود ازکل درآمد نفت چشمپوشی کند(چه رسد به بخشی از درآمد نفت) اما استقلال ایران حفظ شود که نشان بالائی از انعطاف او دارد. در نهایت هم در آخرین پشنهاد نفتی مشکل باقیمانده بر سر غرامت بود که مصدق بارها اعلام کرده بود تا انگلیس حداکثر رقم مد نظرش را اعلام کند و بعد بسته به نظر آنها مساله را به دیوان بینالمللی دادگستری ارسال کنند و یا بر سر یک رقم مقطوع غرامت توافق شود و ... که چون انگلیس هرگز حاضر نشد به طور رسمی مبلغی را که مدعی بود مشخص کند مشکل حل نشد که این نیز دلیلی واضح دیگری بر انعطاف بالای دکتر مصدق در بحث درآمد نفت و تلاش قاطعانۀ انگلیس بر ادامه استعمارش بود. البته باید خاطر نشان کرد که دراواخر کار توافقهائی برای رقم مقطوع غرامت(در حد 800 میلیون دلار که خیلی زیاد و شاید هم غیر منصفانه بود اما مصدق پذیرفته بود) انجام شده بود اما متاسفانه در همان مقطع شاه حاضر شده بود تا به نهضت ملی خیانت کرده و کودتا کند که به این لحاظ هیچ کدام از آن کارها به نتیجه نرسیده بودند اما به طور قطع اگر کودتا نبود مشکل حل میشد چراکه از یک سو ایران موفق به صدور مقادیری نفت به سایر کشورها شده بود و از یک سو با انعطاف بالای دکتر مصدق احتمال حل مشکل زیاد بود و او از آبروی خود هم برای این کار مایه گذاشته بود و در حالیکه امثال کاشانی مدعی گرفتن غرامت از انگلیس هم بودند او حاضر به پرداخت غرامت شده و بیتردید بعد از حل مشکل نفت هم مورد اتهامات فراوانی قرار میگرفت اما برای ایران از آبروی خود هم مایه گذاشته بود.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
نوع برخورد با مجلس</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
انتقاد دیگر برجسته به دکتر مصدق بحث انحلال مجلس هفدهم است که امروزه اسناد افشا شده سازمان سیا به روشنی ثابت میکنند که چه تلاشی برای ساقط کردن دولت با ظاهر قانونی از طرف همان مجلس در کار بوده است لذا امروزه برای هر ایراندوست باید ثابت شده باشد که برخورد با آن مجلس که با تقلبات گسترده تشکیل شده بود بسیار لازم بوده است. اما از این گذشته باید گفت که اولاً مجلس تا خود 25 مرداد هم منحل نشده و دکتر مصدق تنها درخواست انتخابات مجدد کرده بود که با این تفسیر این بهانه را هم خنثی کرده بود(بگذریم از استعفای اکثریت نمایندگان مجلس که خود به خود مجلس را از کار انداخته بود) و در ثانی مدت کوتاهی قبل مردم در یک رفراندوم بزرگ به ابقای دولت و انحلال مجلس رای داده و حدود یک و نیم برابر پرجمعیت ترین دورههای انتخابات مجلس در رفراندوم شرکت کرده بودند و لذا برکناری دکتر مصدق نادیده گرفتن دو میلیون رای مردم بوده است(در انتخاباتهای قبلی هرگز بیش از یک میلیون و چهارصد هزار نفر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند.) که با هیچ معیار دموکراتیک همخوانی ندارد و حداقل باید بنا به خواست دکتر مصدق انتخابات بعدی مجلس برگزار شده و بعد مباحثی بعدی مطرح میشدند اما عملکرد پهلوی همواره در جهت مخالفت با رای ملت بوده است. همچنین توجه شود که طبق قانون مشروطه شاه هرگز حق عزل نخست وزیر را نداشته و فقط در غیاب مجلس و بعد از استعفای نخست وزیر، موقتاً قادر بوده نخست وزیری را برای تشکیل مجلس و رسیدگی به امور تعیین کند بنابراین در هر حالت فرمان عزل دکتر مصدق و کار غیر قانونی بوده است. ضمناً در بحث قانونی بودن رفراندوم هم خود مجلس به دکتر مصدق اختیارات داده و طبق آن عمل شده بود لذا مشابه آن بود که مجلس آن را تصویب کند گرچه در راه و مکتب مصدق قانونی بالاتر از اراده ملت نبوده و نخواهد بود و در کل برگزاری انتخابات مجدد مجلس هم با هیچ معیار قانونی و منطقی و دموکراتیک تضادی ندارد.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
نوع تعامل با حزب توده</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
در بحث حزب توده در دوران دکتر مصدق دو دیدگاه متضاد وجود دارد که یکی از آزادی آن انتقاد کرده و آن را عامل کودتا میشمارد و دیگری از عدم همکاری مصدق با حزب توده در 28 مرداد ناراحت است.</div>
<div style="direction: rtl;">
دربارۀ مورد نخست باید گفت که اولاً در قاموس آزادی خواهی دکتر مصدق سرکوب عقاید معنی ندارد و آزادی حزب توده هم بخشی از آن است که بنابر این بحث سرکوب عقاید و ... اصلاً نباید طرح شوند و اگر هم خطر حزب توده در میان بوده باید با کمک اقتصادی و وام به ایران و حداقل وارد نکردن فشار اقتصادی مشکل حل میشد نه اینکه کودتا شود و در ثانی خوشبختانه اکنون اسنادی افشا شده که یک مورد آن مربوط به بایگانی شورای امنیت ملی آمریکا (سند شماره چهار 10 اوت 1953) نشان میدهند حداقل از 5 روز قبل از کودتا هم این مساله روشن شده که حزب توده حداقل فعلا خطری نبوده و قادر به کودتا هم نیست و دولت مسلط به امور است و به لحاظ مسائل اقتصادی هم شرایط دولت نامناسب نیست. </div>
<div style="direction: rtl;">
در مورد عدم کمک گرفتن دکتر مصدق از حزب توده در 28 مرداد هم باید گفت اولاً حزب توده تا قیام 30 تیر تنها به دشمنی با ملیون پرداخته بود و در قیام 30 تیر که بخشی از نیروهای مردمی آن به حمایت خودجوش از دکتر مصدق پرداختند به ناچار به ظاهر تغییر روش داده و دشمنی قبلی را نداشت اما عقاید آنها بر مبنای همان مسائل قبلی بود و همچنین تمام مباحثی همچون خبررسانی به دکتر مصدق در جریان کودتای 25 مرداد و ... دروغ هستند(از طریق افسران ملی و نیروهای ملی کودتا لو رفته بود) و آنها تنها در صدد بودند تا با سوءاستفاده از شرایط به اوضاع مسلط شوند والا حداقل قادر بودند همانند ملیون در خط مبارزه باشند البته این به معنی خیانت کارد پائین و مبارزان آن و تمام سازمان افسران آن نیست و بسیاری از آنها فداکار و مبارز بودند امابه دلیل خط مشی غلط رهبران حزب به راه بدی رفتند و شواهد نشان میدهد آنها حتی در گارد محافظ زاهدی هم نیرو داشتند که اگر ارادهای بود قادر بودند به راحتی زاهدی را هم ترور کنند اما حتی رانندۀ یکی از تانکهای حمله کننده به منزل دکتر مصدق در 28 مرداد هم از اعضای سازمان نظامی حزب توده بوده و به نظر میرسد خط مشی حزب توده بر این مبنا بوده تا با سقوط دکتر مصدق و با سوءاستفاده از نارضایتی مردم بر اوضاع مسلط شوند چراکه به دلیل وجهۀ عظیم مردمی دکتر مصدق آنها به هیچ وجه قادر به عرض اندام نبودند و به طور مثال در انتخاباتهای مجلس که در تهران به صورت آزاد برگزار شده بود حتی یک نفر از آنها هم در برابر ملیون رای نیاورده بود.!</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
نوع تعامل با آیتالله کاشانی و سایر نیروهای مذهبی</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
در بحث نوع برخورد دکتر مصدق با نیروهای مذهبی و آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام هم مشابه حزب توده دو دیدگاه مختلف است که یکی از همکاری نزدیک اینان و اینکه مثلا به دستور دکتر مصدق رزمآرا ترور شده و ... انتقاد دارد و دیگری از اینکه دکتر مصدق به آیتالله کاشانی بیاعتنائی کرده و هشدار او در مورد کودتا را توجه نکرده و ... انتقاد دارد.</div>
<div style="direction: rtl;">
در مورد همکاری مصدق با نیروهای مذهبی و ... باید گفت که مصدق بر مبنای دو اصل استقلال و آزادی وارد مبارزه شده بود و لذا طبیعی بود که قادر نبود با فدائیان اسلام که خواهان حکومت اسلامی بودند همکاری داشته باشد. به عبارت دیگر او به یک دموکراسی مشابه غرب و آزادی اعتقاد داشته و به صراحت بر اینکه: "آزادی فردی حق غیر قابل انکار افراد هر جامعه است و به طوریکه گفتهاند :" برای آزادی حدی نیست مگر آنجائیکه آزادی دیگران شروع میشود." تاکید کرده بود.</div>
<div style="direction: rtl;">
باری دروغهائی همچون اینکه در اثر تهدید رزمآرا توسط دکتر مصدق در مجلس، رزمآرا ترور شده بود و ... جملگی کذب هستند و سخن مصدق به رزمآرا حداقل 8 ماه قبل از ترور او و ناشی از عصبانیت شدید بوده و امروزه به روشنی ثابت شده که کشته شدن رزمآرا به دلیل هراس شدید شاه از کودتای او بوده است چراکه رزمآرا هم پشتیبانی خارجی مناسب داشته و هم تسلط کاملی بر ارتش و نیروهای نظامی داشته است و شاه ابتدا تلاش کرده بود تا مصدق را به جای او به نخست وزیری منصوب کند که همین هم نشان از این دارد که ترور رزمآرا تاثیر خاصی در این جریانات نداشته و بعد هم شاه در دیدار با فدائیان اسلام آنها را به قتل او تحریک کرده و عفو قاتل او را هم تائید کرده بود بنابراین کل آن جریانات مربوط به شاه بودهاند. تا آنجا که به مصدق مربوط میشد او زیر بار حکومت اسلامی نمیرفت و مدت کوتاهی بعد از نخست وزیری با فدائیان اسلام دچار مشکل شده بود و فدائیان اسلام او را به ترور مشابه رزمآرا تهدید کرده بودند که به ناچار مدتی هم در مجلس مانده بود و از همان اوائل کار هم آنها را به زندان انداخته بود بنابراین کل مباحثی از قبیل روابط خوب مصدق با فدائیان اسلام و ... کذب بوده و او حتی حاضر نشده بود با قاتل رزمآرا عکس هم بیندازد و فدائیان اسلام هم جز اخلال و ایجاد مشکل در امور نهضت ملی کاری نکرده بودند و دیر یا زود به دلیل هراس شاه و مخالفت ملیون و ...،مشکل رزمآرا حل شده و او کنار گذاشته میشد. به همین شباهت او از ابتدای نخست وزیری هم شرایط خود را با آقای کاشانی مشخص کرده و معلوم شده بود که او دخالت روحانیون در امور حکومتی را نخواهد پذیرفت و ضمن احترام کامل آقای کاشانی روش خود را داشت. در جریان قیام 30 تیر هم مصدق از کاشانی کمک نخواسته بود و او خود به میدان آمده و به دلیل دشمنی قدیمی با قوامالسلطنه با او برخورد کرده بود و بعد هم به شدت مدعی شده بود که مصدق هم تا حدی تلاش داشت رضایت او را جلب کند اما در هر حال راه خود را داشت.</div>
<div style="direction: rtl;">
البته باید به این نکته اشاره کرد که نیروهای مذهبی در آن مقطع مقابله قاطعی با نفوذ استعمار انگلیس در کشور داشتند و در بحث تلاش برای استقلال کشور تا مقطعی همراه ملیون بوده و خدمات ارزندهای داشتند و مصدق هم از آنها کمک گرفته بود اما بعدها جاهطلبی زیاد آقای کاشانی او را به سمت کودتاچیان برده بود تا جائیکه همراه آنها شده بود و در عین حال دکتر مصدق بارها از همه خواهش کرده بود که تا حل قضیه نفت صبر کنند تا استقلال و آزادی کشور تامین گردد و بعد او کنارهگیری خواهد کرد اما آنها به حمایت از کودتاچیان پرداخته بودند.</div>
<div style="direction: rtl;">
با این تفاسیر کذب بود ادعای کسانی که مدعی هستند مثلا کاشانی در شب 27 مرداد نامه به مصدق نوشته و او را از کودتا آگاه کرده و ... بسیار روشن است چراکه از مدتی قبل کاشانی در مجلس با تمام قوا علیه مصدق وارد عمل شده و از طرح استیضاح او حمایت میکرد و بعد هم روابط خوبی با کودتاچیان پیدا کرده بود و از مدتی قبل دشمن سرسخت دکتر مصدق شده بود لذا اینکه بگوئیم کاشانی در صدد حمایت از دولت ملی بوده دقیقاً مانند این است که بگوئیم حامیان کودتاچیان و استیضاح کنندگان دولت، حامی دکتر مصدق بودهاند که باطل بودن آن بینیاز از توضیح است و او نیز با تمام قوا علیه دکتر مصدق وارد عمل شده بود و نامۀ جعلی هم که بعد از 25 سال در دوران انقلاب منتشر شده بود کاملاً جعلی است. البته به این نکته هم باید توجه کرد که دکتر مصدق هرچند دخالت روحانیون در امور حکومتی را نمیپذیرفت و تن به حکومت اسلامی نمیداد، اما احترام آنها را حفظ کرده و وظیفۀ همۀ مسلمانان واقعی بود که از دولت حمایت کنند تا کشور مستقل شده و خودشان هم آزادی داشته باشند نه اینکه از استعمار حمایت کنند و کشور را به نابودی بکشانند.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
تهمت فراماسون بودن دکتر مصدق!</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
یکی از تهمتهای دیگر به دکتر مصدق هم بحث فراماسون بودن او میباشد اما کسانی که این اتهام را طرح میکنند به این توجه ندارند که به فرض هم که این سمبل ملی ایران چنین بوده باشد این هرگز اهمیتی نداشته و بیش از 60 سال مبارزه در راه ایران و آزادی و خدمات او و ... در این زمینه کافی خواهد بود و پاسخگوی هر نوع ابهام است و لذا نیاز نیست بحث چندانی در مورد آن صورت گیرد اما برای تکمیل مطلب باید گفت که این تهمت به این بهانه است که وی مدت کوتاهی کمتر از یک سال در یکی از انجمنهای مدافع آزادی به نام «جامع آدمیت» عضو بوده و بعد هم از آن خارج شده است و آن تشکل هم یک تشکل علنی بوده و حال آنکه فراماسونها مخفیانه عمل میکنند و جالب آنکه چنین تهمتی هرگز در تمام دورانی که دکتر مصدق در قید حیات بود طرح نشده بود که همین دلیل روشنی بر کذب بودن آن است. البته ظاهراً برخی از اعضای آن تشکل گرایشاتی به سمت فراماسونری داشته و بعدها به آن سمت رفته بودند اما سایرین و از جمله عباسقلیخان که بنیانگذار آن بوده در راه آزادی بوده و به آن راه رفته است. همچنین خود اسماعیل رائین در پاسخ موج اعتراض علیه این مطلب گفته بود :«این کار پاسپورت انتشار کتاب بوده است و سازمان امنیت انتشار کتاب را منوط به آن جمله در زیر آن تعهدنامه کرده است.» (به نقل از آیا مصدق فراماسون بود / محمد ترکمان / ابوذر / ص 40 برداشت از مقالۀ «فراماسون بودن مصدق؛دشنام سیاسی یا واقعیت تاریخی» به قلم آقای مهندس میرزاده در نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53 ویژۀ نامۀ دکتر مصدق.)</div>
<div style="direction: rtl;">
ضمناً باید یادآور شد که توضیحات روشنی در مورد « جامع آدمیت» درکتاب « فکر وآزادی و مقدمه نهضت مشروطیت » تالیف محقق بزرگ ایرانی زنده یاد فریدون آدمیت داده شده و با توجه به اینکه اسناد و مدارک جامع آدمیت در اختیار ایشان بوده این کتاب از مستندترین منابع در این مورد است و در صفحه 247 در توضیح بنیان فلسفه سیاسی جامع آدمیت میخوانیم که بنیان فلسفه سیاسی این جمعیت سیاسی بر مشروطیت و محدودیت قدرت سلطنت و انفصال قوای دولت بنا شده بود و دکتر فریدون آدمیت در ادامه کتاب در مورد عدم ارتباط جامع آدمیت با تشکیلات فراماسونری به تصریح آورده است :« اولین لژ فراماسونری در ایران به نام «لژ آزادی» در 12 آوریل 1906 تشکیل گردید... آن شعبهای از تشکیلات فراماسون فرانسه بود و هیچ ارتباط با فراموشخانه ملکم و جامع آدمیت که پیروان ملکم بنا نهادند نداشت.» ( فکر وآزادی و مقدمه نهضت مشروطیت / دکتر فریدون آدمیت / انتشارات سخن / مهر 1340) ( به نقل از مقالۀ «فراماسون بودن مصدق؛دشنام سیاسی یا واقعیت تاریخی» به قلم آقای مهندس میرزاده در نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53 ویژۀ نامۀ دکتر مصدق.)</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
نوع برخورد دکتر مصدق با دربار و محمد رضا پهلوی و پاسخ به انتقاد از عدم سرکوب غیر قانونی مخالفان و دلیل ضعف دولت</div>
<div style="direction: rtl;">
در قبل نشان داده شد که در بحث نفت اسناد پیشنهادهای نفتی گویا بوده و در بحث مجلس و حزب توده هم اسناد افشا شده سازمان جاسوسی آمریکا مسائل بسیار را نشان میدهند و در برخورد با نیروهای مذهبی و دشمنی کاشانی با او هم متن سخنان و بیانیههای خود کاشانی بسیار گویا هستند و در عین حال مخاطب این مقاله هم کسانی نیستند که مدافع دیکتاتوری و وطنفروشی پهلوی یا برقراری حکومت اسلامی باشند(بحث حکومت وابسته به شوروی که دیگر تمام شده است.) و میتوان گفت دکتر مصدق در تمام زمینهها کارنامۀ قابل قبولی داشته و تقریباً در تمام زمینههای امور دولتی به نحو مناسب کشور را اداره کرده بود اما تنها موردی که ضعف دولت ملی بوده و به سقوط دولت انجامیده بود همانا بحث نوع برخورد دولت با دربار بوده است که قطعاً ضعف دولت بوده و قابل بررسی بیشتر است چراکه اگر این امکان وجود داشت تا در همان مقطع دربار برچیده شده و جمهوری در ایران حاکم شود بسیار خوب بود و به این منظور این مورد باید بهتر بررسی شود و به نظر نگارنده اصلیترین نقد بر عملکر دکتر مصدق همین یک مورد است که تلاش میگردد شرح تفصیلی بیشتری در مورد آن ارائه گردد. در این زمینه یک دیدگاه تمام مشکلات را به قانونگرائی دکتر مصدق ختم کرده و ضعف او را در قانونگرائی دانسته و به قولی معتقد است که اگر او مقداری غیر قانونی عمل کرده و مثلاً چند نفر را کشته بود و... کار تمام شده و مشکل کشور حل شده بود که این یک مطلب بسیار غیر واقعی است و به طور قطع باید گفت که صرف نظر از مباحثی همچون قانونگرائی و ... که در جای خود بسیار مهم هستند، وی به هیچ وجه چنان امکاناتی نداشته و در آن مقطع چنان کاری ناممکن بود که اگر غیر از این بود به طور قطع باید خود مردم کار را تمام میکردند که در این بحث تلاش میگردد تا بر مسائل قانونگرائی و ... بحث نشده و تنها از جنبۀ عملگرائی این موارد را بررسی کرده و به روشنی باید گفت که یک بررسی کوتاه از حوادث دوران نهضت ملی به روشنی ثابت میکند که بیگانگان چه تلاشی برای راندن دکتر مصدق به وادی آشوب و اعمال غیر قانونی و ... داشتند تا از آن طریق بهانه به دست آورده و کشور را به آَشوب بکشانند.</div>
<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div style="direction: rtl;">
نکات کلی در مورد روش دکتر مصدق در برابر دربار و تشنجات داخلی</div>
<div style="direction: rtl;">
نگارنده با بررسی روش دکتر مصدق و سخنان و نوشتههای او و... به طور کلی معتقد است که چند مورد زیر اهم خط مشی و نکات اصلی مد نظر او در برابر دربار بوده است:</div>
<div style="direction: rtl;">
1- اصلیترین روند دکتر مصدق در برابر دربار این بود که با توجه به شرایط مشکلات شدید خارجی و بینالمللی کشور تنش دیگری در داخل کشور ایجاد نکند و سعی کند نیرو را در جهت مبارزه خارجی متمرکز کند و در عین حال آزادی و دموکراسی را هم در کشور حاکم کند و خود او هم به کرات به این مورد اشاره کرده است. به عبارت دیگر با طرح او مبنی بر حفظ احترام شاه و برقراری دموکراسی در کشور، هم حداقل نیروی خیلی مهمی به نام ارتش در برابر دولت مقداری ساکت میشد و هم مبارزه برای استقلال کشور به نحو موثری به پیش رفته و استقلال کشور تامین میشد اما در صورت مخالفت شدید دربار با دولت و تمرد بعدی ارتش و ... مشکلات ناامنی و هرج و مرج شدید میتوانست در کشور رخ دهد که مصدق از آن غافل نبود. ضمناً سایر مخالفان داخلی هم بدون دخالت دربار هرگز نیروی مهمی نبودند و لذا از بحث در مورد آنها خودداری میگردد چنانکه اگر کودتاهای 25 و 28 مرداد مورد حمایت شاه نبودند هرگز به نتیجه نمیرسیدندکما اینکه با دهها طرح اغتشاش و تحریک عشایر مرزی و ... در دوران دولت ملی با آرامش و قانون برخورد شده بود. وی در این مورد مینویسد:" هموطنان عزیز به خوبی واقف هستند که اگر اینجانب تصدی نخست وزیری را با کبر سن و ضعف مزاج به عهده گرفتم برای این بود که قانون ملی شدن نفت را سرانجام دهم و همانطور که بارها متذکر شدهام صلاح ندیدم که با وجود جنگ در جبهۀ خارجی دست به اصلاحات داخلی که موجب تشنجات بزرگ است بزنم و جنگ در دو جبهه را بر ملت ایران تحمیل نمایم. از این رو تا سرحد امکان کوشیدم که در امور داخلی وضع موجود را حفظ کنم."(خاطرات و تالمات دکتر مصدق/ص209)</div>
<div style="direction: rtl;">
2- یک نگاه کوتاه به تاریخچه دولت دکتر مصدق نشان میدهد که مخالفان همواره مترصد ایجاد آشوب و ناامنی بوده و کمترین اقدام غیر قانونی دکتر مصدق بهترین بهانه را به دست آنها میداد به عنوان مثال در موارد خیلی سادهتر از قبیل زدن چند ضربه شلاق به قاتلان رئیس شهربانی کل کشور شهید افشارطوس و یا شبه کودتای نهم اسفند و ... مخالفان به شدت هیاهو و مشکل و جنجال ایجاد کرده و مجلس هم که دشمن دولت بود طرح استیضاح دولت را داده بود و همواره هم همان مجلس آماده ضربه زدن بود و لذا اینکه با آن شرایط دولت قادر باشد مثلاً اقدام غیرقانونی کند و ... ناممکن بوده و حداقل این بود که بلافاصله به استیضاح دولت توسط مجلس میانجامید(مشابه کشف توطئۀ شهادت افشارطوس) و بعد هم اغتشاشگران در سراسر کشور دست به ایجاد آشوب و... زده و کشور به شدت دچار مشکل میشد. لذا با مجموع شواهد باید گفت که دکتر مصدق تمام تلاش خود را به کار میبرد تا مانع از ایجاد تنش و هرج و مرج و ... در کشور شده و با ایجاد آرامش امور را به پیش ببرد و ایجاد بهانۀ آشوب و اغتشاش بهترین حربه برای مخالفان دولت بود تا به سرعت کشور را به تشنج بکشانند که نمونۀ روشن آن در مواردی از قبیل شهادت افشارطوس و نهم اسفند و... بود که نشان از آن داشت که چه نیروهائی آمادۀ ایجاد اغتشاش در کشور بودهاند.</div>
<div style="direction: rtl;">
3- به این ترتیب روند کلی دکتر مصدق مشخص است و در اینجا این سوال وجود دارد که روش او در هنگام ایجاد مشکل توسط دربار چه بوده است؟ که باید گفت که «شاه بیت» نوع برخورد دکتر مصدق با دربار این بود تا مشابه قیام 30 تیر شرایط را به دست خود مردم بدهد و بدون ایجاد تنش شدید و خونریزی و .... بگذارد که مردم برای آینده تصمیم بگیرند تا اگر برآیند شرایط جامعه قادر بود کشور را به سمت بهبودی ببرد که مشابه 30 تیر دولت قدرت بگیرد و تغییرات ایجاد شود و در غیر این صورت کشور دچار مشکل جنگ داخلی و هرج و مرج و ... نشده و هزینهها بسیار کمتر شوند که روند منطقی نیز همین بوده چراکه اگر جامعه قادر به اقدامی در آن مقطع بود، طبیعتاً باید آن کار انجام میشد و دکتر مصدق هم مانع آن نبود و در غیر این صورت هم هزینه بیشتر ایجاد نمیشد. به این ترتیب به نظر میرسد که در جریان کودتای 25 مرداد هم دکتر مصدق باید با بیانیهای مردم را آگاه کرده و به قولی همه چیز را به دست مردم میداد و حتی کنار میرفت که به دلیل خروج ناگهانی شاه و بیسرپرست بودن کشور و عدم اطمینان به اصالت فرمان و... و از همه مهمتر حمایت و تحریک برخی یاران از جمله شهید دکتر فاطمی از کار کنارهگیری نکرده بود و شرح این اقدام بحث جدائی داشته اما صرف نظر از جزئیات عملکرد و ... کلیات نظر و عقاید و عملکرد او به همان سبک مورد اشاره شبیه قبل از قیام 30 تیر بوده است. وی در این مورد میگوید:" ادامۀ خدمت برای دولتی که پادشاه مملکت با او موافق نباشد نه در صلاح خود دولت و نه در صلاح مملکت بود"(مصدق در محکۀ نظامی / ص26) و یا "تصدی من در کار وقتی مفید بود که اعلیحضرت موافق باشند"(مصدق در محکمۀ نظامی/ص4)</div>
<div style="direction: rtl;">
4- البته در کنار دو مورد فوق باید به این اشاره کرد که او در برخود با مخالفان هم از نیروی دولت استفادۀ قانونی کرده و روش قاطع و قانونمندی داشته چنانکه دفاتر برادران و خواهران شاه را تعطیل و حتی برخی از اعضای خانوادۀ شاه را محترمانه تبعید کرده و برای تسلط بر نیروهای نظامی هم تلاش میکرد و با متخلفان هم در چارچوب قانون برخورد میکرد اما از دامن زدن به تنش شدید در جامعه و تحریک مردم به حرکات انقلابی و ... در برابر دربار خودداری کرده و همواره تلاش داشت به نحوی امور را با آرامش به پیش ببرد اما در برخورد با مخالفان از اقدام قانونی در حد ممکن هم خودداری نکرده بود. </div>
<div style="direction: rtl;">
5- با توجه به موارد فوق یک مسالۀ بسیار روشن هم وجود دارد و آن اینکه دکتر مصدق از مقابلۀ تند با دربار(به دلیل همزمانی مبارزه شدید با استعمار) هراس داشته و در این مورد دولت ضعف داشته است که بعداً هم ثابت شد مقابلۀ شدید همزمان دربار(که موجب تحریک ارتش بود) و استعمار و عمال داخلی آنها و ... به سقوط سریع دولت انجامیده بود(مشابه 28 مرداد) که به طور مشخص باید گفت در این زمینه دولت ملی ضعف داشته و ضعف اصلی هم در بحث ارتش و نیروهای مسلح بوده است که خود دکتر مصدق هم بر این نکته که دلیل عدم عملکرد قاطع او نداشتن قوا بوده تاکید کرده و مینویسد: " و اما اینكه اینجانب روز های ۲۵ تا ۲۸ مرداد سكوت اختیار كردم علت این بود كه اینجانب قوائی در اختیار نداشتم .دو افسر از اقوام من محافظ خانه بودند كه آن ها را هم بعداً محاكمه و محكوم كردند"(نامههای دکتر مصدق / ص303) که این مساله بعد از ترور افشارطوس تشدید شده و باز همو در این مورد مینویسد:" من با دستگاهی كار میكردم كه زیر نفوذ استعمار بودپس از چند تغییر و تبدیل سرتیپ افشارطوس را در راس اداره كل شهربانی گذاردم شاید اصلاحاتی بكند. او را از بین بردند و با آن همه بیانات و اقاریری كه متهمان به قتل او در نوار ضبط صوت نمودند همگی بدون استثنا در دادگاه نظامی تبرئه شدند" خاطرات و تالمات دکتر مصدق/ ص272) که با این تفسیر مشخص است ضعف اصلی دولت در بحث نیروهای مسلح بوده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
6- در بحث اینکه چرا نهضت ملی ایران چنان ضعفی داشته هم باید گفت این مساله به طور مستقیم به عدم وجود تشکیلات سیاسی مناسب و امکان سازماندهی مردم و .... باز میگردد که هم موجب ضعف شدید مردم در برابر کودتاچیان شده و هم موجب ضعف در نفوذ در نیروهای مسلح بوده و در حالیکه عامۀ مردم به طور پراکنده همواره مدافع نهضت ملی بوده و رای بسیار بزرگی هم به دولت داده و قدرت ظاهری هم در دست دولت بود، اما به دلیل عدم انسجام تشکیلاتی و ... ملیون نتوانستد به طور مناسب در برابر کودتاچیان بایستند(کودتاچیان هم در 28 مرداد با تجربه گذشته در اولین گامها دفاتر روزنامهها و محل تجمع ملیون و... را غارت کرده بودند تا امکان جمع شدن آنها نباشد.) و به همین ترتیب نهضت ملی نتوانست نیروهای تشکیلاتی منظم برای مقابله را سازماندهی کرده و در ارتش هم نفوذ کند و به عکس کودتاچیان به نحو مناسبی از این ضعف ملیون استفاده کرده و با استفاده از شبکۀ منظم قدیمی و از همه مهمتر استفاده از نظم و انسجام تشکیلاتی ارتش که منظمترین تشکیلات است، توانستند تاثیر فراوانی بر ارتش بگذارند و با حمایت شاه هم موفق شده بودند. به واقع در آن شرایط اگر نهضت ملی تشکیلات منظمی داشت هم قادر به مقابله با کودتاچیان بوده و هم به راحتی قادر به نفوذ در نیروهای مسلح و تشکیل هستههای ملی بوده و افسران ملی هم در بالاترین مناصب قرار میگرفتند چنانکه افسران ملی از قبیل ریاحی و شهید سرگرد سخائی و همچنین اعضای سازمان افسران ناسیونالیست و... به سرعت مدارج ترقی را طی کرده بودند اما متاسفانه اینان هرگز قادر نشدند به شکل مناسبی مردم و نظامیان و ... را سازماندهی کرده و در ارتش نفوذ کنند ولی دشمنان ملیون عموماً از تشکیلات مناسب بهرهمند بودند چنانکه حزب توده هم علیرغم طرفدار اندک نسبت به ملیون، توانسته بودند تشکیلات بسیار منظم ایجاد کرده و به همین ترتیب در ارتش هم نفوذ بسیار مناسبی داشته باشد لذا در کل دلیل اصلی ضعف ملیون را که موجب عدم توانائی آنها شده باید در بحث عدم تشکیلات مناسب جستجو کرد و در زمینۀ عدم وجود تشکیلات مناسب هم ضعف عمومی مردم بوده و بیش از همه این ضعف را باید در مردم و یاران مصدق جستجو کرد که قادر به ایجاد تشکیلات مناسب نشده بودند لذا اینکه به مسائلی استناد شود از قبیل اینکه دکتر مصدق در آن شرایط باید دربار را نابود میکرد و ... بیشتر شبیه افسانه بوده و سخنانی غیر واقعی هستند که به سرعت منجر به ایجاد هرج و مرج شدید و ناآرامی در کشور شده و سقوط دولت را تسریع میکرد. ضمناً خود دکتر مصدق هم در این مورد که عامل اصلی بدبختی ایرانیان نداشتن تشکیلات سیاسی و ... است چنین مینویسد:"عقب ماندگی ما ایرانیان به علت نداشتن تشکیلات سیاسی و اجتماعی است و این نقیصه سبب شده که ایران عزیز آزادی و استقلال خود را از دست بدهد و هیچ فرد ایرانی نتواند کوچکترین اعتراضی بکند." (نامههای دکتر مصدق / ص 299 / در پاسخ نامه شورای جبهه ملی مقیم آمریکا به تاریخ 12 شهریور 1341)</div>
<div style="direction: rtl;">
7- لازم است به این نکته هم باید اشاره شود که در آن مقطع حداقل تا 25 مرداد هم بحثی از براندازی شاه نبوده و اگر توانائی نابود کردن دربار در مردم در عین حفظ نظم و امنیت کشوروجود داشت، مصدق هم مانع آن نبود یا در بعد از کودتا خود مردم باید اقدام میکردند اما شرایط نشان داد که در آن مقطع چنان نبود و ضمناً بین ایستادگی و جان فشانی مردم تا علاقه و... فاصله وجود دارد و اینکه نقش تمام مردم را نادیده بگیریم بسیار غلط خواهد بود و باید پذیرفت که اگر برآیند شرایط جامعه مشابه قیام 30 تیر قادر به اقدام بود در هر حال شرایط دگرگون میشد اما حداقل این بود که عمدۀ نیروهای مذهبی و روحانیون تا سال 1342 هم خواهان نابودی شاه نبودند و اینکه دلایل این مسائل چه بود و ... شرح جدا دارند اما مشخص است که در آن مقطع تنها حزب توده خواهان نابودی شاه بوده است که آن هم برای الحاق ایران به شوروی بوده است.</div>
<div style="direction: rtl;">
8- در بررسی مسائل یک نکتۀ دیگر هم قابل بحث است و آن اینکه دکتر مصدق با تمام ضعفها قادر بود تا امنیت تهران را حفظ کند و حداقل یک گارد ملی هم در آنجا تشکیل دهد (طرحی هم برای تهران با 200 افسر ارتش مورد موافقت دکتر مصدق قرار گرفته بود که ریاحی مانع شده بود) ولی مشکل آنجا بود که هرج و مرج و ناامنی به سرعت در کشور و نقاط دوردست گسترده شده و به این لحاظ شاید به جرات بتوان گفت که ایستادن بیشتر دکتر مصدق و تشکیل گارد تهران و ... هم تنها موجب بروز جنگ داخلی و شکست با هزینۀ سنگینتر میشد و در نهایت جریان تاثیری نداشت چراکه مردم کشور چنان توانائی نداشتند و تنها راه بازگشت آرامش آن بود که شاه حاضر به بازگشت به کشور شده و از تحریک ارتش و ... دست برمیداشت. وی به کرات به این مورد اشاره داشته که با اقدام شاه در عزل دولت به شدت خطر ایجاد ناامنی وجود داشته و وی به آن دلیل حتی فرمان عزل شاه را هم منتشر نکرده(البته فرمان اصیل هم نبوده و با یک نگاه مشخص بوده که ابتدا سفید مهر و امضا شده و بعد در آن مطلب نوشته شده است.)و در این مورد میگوید:" شهرت صدور این دستخط ایجاد ناامنی در ولایات میکرد و مردمی که میخواستند اوضاع را آشفته کنند و مقاصد خود را انجام دهند بهترین وسیله به دست میآوردند."(مصدق در محکمه نظامی/ص29) و یا "گفتم اگر دستخط را به هیات دولت ببرم و بگویم این دستخط ملوکانه دایر به عزل من است اگر اجرا نکنیم خبر در شهر منتشر میشود و مخالفین دولت عدم اجرای آن را بهانۀ تبلیغات سوء بر علیه دولت قرار داده و وضعیت شهر را به صورت اخلال و ناامنی در میآوردند."(مصدق در محکمه نظامی/ص411)</div>
<div style="direction: rtl;">
9- ضمنا دلیل اصلی شکست دولت ملی را هم تنها باید در دخالت آمریکا جستجو کرد چراکه اگر آمریکا وارد این بازی نمیشد تقریباً محال بود شاه هم چنان جسارتی پیدا کند و کودتا هم موفق شود و خود شاه هم تا آخرین لحظات نمیخواست فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کند و ...(شاه به شرافت مصدق مطمئن بود) که در مجموع به نظر میرسد در شرایط کودتای 28 مرداد با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران روستا نشین و بیسواد بوده و ارتش هم شرایط خیلی بدی داشته و از همه مهمتر استعمار به کمک نیروهای داخلی در صدد ایجاد مشکل بودند، هر نوع مقابله بیشتر تنها موجب هزینه بیشتر میشده و روند همیشگی دکتر مصدق در اقدام قانونی بسیار درست بوده است و در هر حال اگر جامعه پتانسیل لازم برای نابودی دربار را داشت باید بعد از کودتا در این زمینه اقدام میشد اما شرایط مردم نشانگر این است که چنین توانائی به دلایل مختلف در بین نبوده و لذا نباید تمام مشکل را متوجه یک فرد نمود. ضمناً به این نکته هم باید توجه نمود که اگر اقدامات تحریک آمیز از سوی دولت رخ میداد(از قبیل تشکیل گارد ملی و ...) به احتمال زیاد موجب نگرانی شدید شاه شده و ایبسا خیلی زودتر او تن به کودتا علیه دولت و ... میداد که این مساله را نیز نباید از ذهن دور داشت.</div>
<div style="direction: rtl;">
10- یک نکتۀ دیگر هم که به دقت باید در نظر گرفت این است که مقایسه قیام 30 تیر و انقلاب بهمن 57 با شرایط بعد از کودتا بسیار غلط است چراکه در قیام 30 تیر صرف نظر از حمایت نیروهای مذهبی، بحثی از نابودی شاه نبوده و دشمنی با قوام بود که ظاهراً دربار هم چندان نظر مساعدی به قوام نداشته و در نهایت هم دربار به نوعی با دولت به توافق رسیده بود لذا خطر ناامنی و هرج و مرج و ... کاهش یافته بود و در انقلاب بهمن 57 هم صرف نظر از آنکه نیروهای مذهبی به شدت خواهان نابودی شاه شده بودند، مردم هم به شدت به خروش آمده و خواهان نابودی شاه شده و استعمار هم هرگز مشابه شرایط کودتا عمل نکرده و گرچه تا آخرین لحظات هم طرح کودتا و ... وجود داشت اما آنها خیلی راحتتر با دولت انقلاب کنار آمدند و همچنین خروش مردم در انقلاب بهمن 57 بسیار شدیدتر از شرایط مردم بعد از کودتا بوده و به خصوص روستائیان و مردم کم سواد هم نقش بسیار مهمی در انقلاب داشتند و از همۀ این موارد گذشته بحث جان فشانی در راه عقیده و مبارزه با بحث علاقه و نارضایتی و ... متفاوت است. ضمناً در انقلاب نیروهای مذهبی گرچه تشکیلات سیاسی خاصی نداشتند اما به نحو احسن از شبکۀ مساجد بهره برده و به آن طریق تشکیلات سراسری قدرتمندی ایجاد کرده بودند که بسیار منسجم عمل کرده بود اما نیروهای ملی همواره در این مورد ضعف داشتهاند. </div>
<div style="direction: rtl;">
باری شرح تفصیلی موارد فوق بسیار گستردهتر از این نکات بوده اما در خلاصه کلام باید گفت که دکتر مصدق به درستی معتقد بود که ایجاد تنش شدید با دربار به شکست سریع نهضت و هرج و مرج و ناامنی در کشور و مشکلات ارتش و ... خواهد انجامید و به این دلیل نهایت تلاش خود را به کار برد که با آرامش امور را به پیش ببرد و کشور در دام آشوب و اغتشاش نیفتد و در نهایت با اتحاد آمریکا و انگلیس و عمال داخلی آنها و خیانت غیر مترقبه شاه در پذیرش کودتا و ... دولت تاب مقاومت نیاورده و ساقط شد و ایستادگی بیشتر هم تنها موجب هزینه بیشتر میشد و به نظر میرسد در آن شرایط سقوط دولت دکتر مصدق قطعی بوده و خطرات ناامنی در سراسر کشور و هرج و مرج و ... در نقاط دوردست کشور در عین تمرد ارتش و نیروهای انتظامی بسیار شدید و عینی بوده(چه در مورد مسائل بین 25 تا 28 مرداد و چه شرایط قبل از آن) و ضعف اصلی نیروهای ملی هم نداشتن تشکیلات سیاسی مناسب بود که همیشه موجب ایجاد مشکل در نیروهای ملی شده و به همین دلیل نه تنها نتوانست نفوذ مناسبی در نیروهای نظامی و ... ایجاد کند بلکه قادر به سازماندهی مردم در سراسر کشور هم نبود تا ایبسا هستههای مقاومت لازم تشکیل شده و مردم به حمایت منظم و منسجم بپردازند که در این میان ضعف اصلی را باید متوجه جامعه و نیروهای ملی و تشکیلات آنها نموده و از آن درس گرفت و بحث نظرات دکتر مصدق در مورد احزاب و تشکلهای سیاسی و ... هم مجال دیگری میخواهد اما در کل بر خلاف مسائلی چون نفت، اقتصاد و ... این مورد ضعف ملیون و دکتر مصدق و ... بوده گرچه در شرایطی که دکتر مصدق روزانه 14 ساعت کار میکرده خیلی نمیتوان به وی خرده گرفت.</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-86896376137853093432013-08-18T07:06:00.001-07:002013-09-16T09:28:18.966-07:00جمال صفری: زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق، قسمت هشتاد و سوم<div style="direction: rtl;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><img alt="834 Safari-Jamal 2" height="197" id="img1502" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/834_Safari-Jamal_2.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="158" />26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ ویکمین</b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3368-2013-08-12-14-57-22.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (83)</a></b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3368-2013-08-12-14-57-22.html?Itemid=0"> بخش اول </a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3367-2013-08-12-14-55-22.html">بخش دوم</a> </b> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3366-2013-08-12-14-53-52.html"> <b>بخش سوم</b></a> <a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3365-2013-08-12-14-50-02.html"><b>بخش چهارم</b> </a> </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاخان و نظامیان به فرمان او، نمایندگان از قبل تعیین شده را از صندوق "انتخابات" مجلس مؤسّسان اوّل درآوردند. سليمان ميرزا با مسلك « سوسياليستی » در منزل رضاخان « پیمان نامهاى با سید محمد صادق طباطبائی ، مستشارالدوله صادق ، سید محمد تدین ، رضا افشار ، علی اکبر داور، تیمورتاش ، عدل الملک دادگر و سردار سپه رضا خان و... امضاء و مبادله نمود . در یکی از مواد این پیمان به این مضمون « که والاحضرت سردار سپه به انتخاب مردم مادام العمر در مقام سلطنت انتخابی قرار گرفته و پس از آن اخد تصمیم در مورد پادشاه و جانشین قانونی او را به رأی ملت ایران واگذارمی نمایند.» درجریان «انقراض قاجاریه و تفویض سلطنت به سردار سپه كوشش و فعّالیت سلیمان میرزا چشمگیر بود.» و بین آنها قرار نبود که پادشاهی را موروثی کنند، در مجلس مؤسّسان از رضا خان که زیر قول و قرارش زد، کلک خورد . سلیمان میرزا درهمین مجلس می گوید : « در تفویض حکومت به شخص آقای پهلوی کاملا موافقم زیرا الساعه شاید مدت 3 سال باشد که همه وقت خواه درمجالس خصوصی مجلس شورای ملی ، خواه در مجالس علنی از اولین مدافعین ایشان واعمالی که ایشان برای خیر مملکت و صلاح مملکت کرده اند بنده بوده ام و هیچ جای تردید برای احدی نیست که در خیلی از مواقع مهمه کسی که بر خاسته است و دفاع کرده است ازخدماتی که شخص ایشان دربرانداختن اصول ملوک الطوایفی و ازامنیتی که در سرتاسر این مملکت تهیه کرده اند و از مرکزیتی که در قوا داده اند و از کوبیدن سرِ اشرارو اشخاصی که قوای مرکزی را سابقاً نمی شناختند وسایرترتیبات دیگر که همه اش در موقع خودش واضح و آشکار است همیشه اگر مخالفی داشته اند مواقعی که در مقابل آن مخالفت صحبت کرده است در مجلس علنی یا خصوصی به شهادت رفقای مجلس اگر جلسۀ خصوصی بوده است و به شهادت ارباب جرائد و روزنامه ها در جلسات علنی بنده بوده ام در این تردید نیست.» ( حسین مکی - « تاریخ بیست سال ایران» -ج4 – صص 527 – 526 ) دراین مجلس فرمایشی بنا به اصل سي و ششم « سلطنت مشروطۀ ايران از طرف ملّت به وسيلهی مجلس مؤسّسان به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفويض شده و در اعقاب ذكور ايشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود» تصویب شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این مجلس از مخالفان بنام و رجل سیاسی مورد اعتماد ملّت نظیر مدرّس ، مصدّق ، مشیرالدوله ، مؤتمن الملک ،مستوفی الممالک، بهارو.. خبری نبود. حسین مکّی می نویسد: « انتخابات مجلس مؤسّسان شروع گردید، در تهران و شهرستانها از طرف عُمّال سردار سپه و مأمورین شهربانی و قشون فعّالیت زیادی ابراز می شد. کسانی حق داشتند انتخاب شوند که در " لیست" و صورت اسامی دولت صورت داده شده بودند. این لیست را شهربانی و داور و چند نفر دیگر تهیّه کرده بودند، در تهران مأمور انتخاب اشخاص در لیست شهربانی بود ولی در شهرستانها مأمورین انتخاب افراد در صورت مزبور رؤسای قشونی بودند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تهران که مرکز ایران بود و قاعدتاً بایستی انتخاباتش ولو به صورت ظاهرهم شده آزاد باشد اعمال نفوذ کردند و از انتخاب اشخاصی که واقعاً دارای آراء طبیعی بودند جدّاً جلوگیری نمودند و بهمین لحاظ هم مشیرالدوله، مؤتمن الملک ، مستوفی الممالک ، مصدّق السلطنه، مدرّس ، تقی زاده و غیره که در موقع تغییر سلطنت روی موافق نشان نداده بودند انتخاب نشدند و در عوض کسانی انتخاب شدند که بطور قطع اگر انتخابات آزاد بود از بیست و چهارنفرشاید دو سه نفرآنها انتخاب می شدند. زیرا منتخبین مجلس مؤسّسان غالباً دارای حسن شهرت و سوابق روشن که مورد اعتماد عمومی باشند نبوده، مردم آنها را بخوبی نمی شناختند.» ( تاریخ بیست ساله ایران – ج 3 – ص484 ) </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>عبدالله مستوفی دراين باره تأکید می کند : «در همهجا سعی شده است كه اشخاصی انتخاب شوند كه موافقت آنها به سلطنت پهلوی مسلّم باشد و در حقيقت دولت نام هركس را میخواست از صندوق بيرون میكشيد. مع هذا عدّۀ زيادی از اشخاص از مركز ولايات انتخاب شده بودند كه عدّه ای ازآنها وكلای موافق پهلوی در مجلس شورای ملّی بودند، حتّی بعضی هم كه در روز نهم آبان شايد عمداً غيبت كرده بودند، بعد از آن كه ديدند كار گذشته، به داوطلبين عضويت در مجلس مؤسسان عذر مافات خواستند» (مستوفی، 1371: ج2/668).</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمایندگان فرمایشی مجلس مؤسّسان به خوبی از جو رعب و وحشت جلسۀ 9 آبان مجلس شورای ملی برای « تغییر سلطنت» آگاه بودند و می دانستند که روند این مجلس غیرقانونی است. فروغی ، داور، تیمورتاش ، سلیمان میرزا ، تدیّن ، سیّد یعقوب انوار و...، حزب تجدّد و سوسیالست ها برهبری سلیمان میرزا با حمایت انگلیس و روسیه شوروی که صحنه گردان این پروسۀ جابجائی و عامل اصلی شکل گیری آن بودند. روحانیت سنّتی ایران « که عدّه ای از علمای تهران و ساير شهرستانها در مجلس مؤسّسان حضور داشتند به این روند مشروعیت داده و ستون پایه های استبداد فراگیر رضا خان شدند. در واقع بيش ازيك سوّم ازنمايندگان روحانی بودند كه از جمله سيّدابوالقاسم كاشانی، آيتالله زاده شيرازی، شيخ محمّدعلی تهراني، شيخ حسين يزدي، ميرزا هاشم آشتيانی، سيّدمحمّد بهبهانی، حاج امام جمعۀ خوئی، حاج آقا جمال اصفهانی، شيخالاسلام ملايری، آيتالله زاده خراسانی، سيّدعبدالوهّاب صالح، قائممقامالملك رفيع به نمايندگی انتخاب شدند (امير طهماسب، 1357: 27- 28؛ مكی، 1363: ج3/493- محسن پریوش"علما و انقراض قاجاریه") . در یادداشت های سلیمان بهبودی به ملاقات های آیت الله ابوالقاسم کاشانی با رضا خان در این موقعیت حسّاس اشاره شده است. ناگفته نماند که آیت الله سیّد محمّد بهبهانی و آیت الله ابوالقاسم کاشانی در کودتای 28 مرداد 1332 بر ضدّ حکومت ملّی دکتر مصدّق شرکت فعّال داشتند. بهررو، گزارش ها و مقالات و اسناد ...در بارۀ مجلس مؤسّسان اوّل را به شرح زیر می آورم : </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong><img alt="834 Safari-Jamal 1" height="237" id="img1430" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/834_Safari-Jamal_1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="148" /> <span class="s4">◀</span> "انتخابات" فرمایشی مجلس مؤسّسان اوّل </strong></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حسین آبادیان با استناد « اسناد منتشر شده وزارت جنگ» در بارۀ «انتخابات فرمایشی» برای « مجلس مؤسّسان» اوّل اینگونه شرح می دهد: واپسین گام رضا خان برای تثبیت حکومت خویش ، بر گزاری انتخابات مجلس مؤسّسان بود تا به شکلی ظاهراً قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. طبق آئین نامه ای که روزنامه های آن زمان منتشر کردند، انتخابات مجلس مؤسّسان مثل مجلس شورای ملّی بود. همۀ کسانیکه می توانستند درانتخابات مجلس شورا شرکت نمایند، مجاز بودند در این انتخابات هم شرکت کنند، تعداد نمایندگان مجلس مؤسّسان دو برابر اعضای مجلس بود، به عبارتی هر حوزۀ انتخابیه می توانست دو برابر تعداد نمایندگان خویش را وارد مجلس مؤسّسان کند. نمایندگان مجلس پنجم هم می توانستند در آن مجلس عضویت یابند؛ مشروط به این که شرایط لازم را به دست می آوردند. وقتی دو سوّم اعضای مجلس مؤسّسان در تهران حضور می یافتند، جلسات آن رسمیت پیدا می کرد، وقتی هم تکلیف رژیم کشور مشخّص شد، دورۀ عمر آن سپری می گردید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتخابات این مجلس در آبان ماه برگزار شد. این موضوع نشان می داد از قبل آمادگی لازم برای امر مزبور وجود داشته است. به یاد داشته باشیم مجلس پنجم در اویل سال 1302 باید تشکیل می شد، اما رضا خان آن قدر برای برگزاری انتخابات آن کار شکنی کرد تا این که در اواخر بهمن آن سال مجلس تشکیل شد. به عبارتی همان گروه هائی که متخصّص تعویق برگزاری انتخابات بودند و مانع تشکیل مجلس چهارم می شدند، این بار برای اخلال در برگزاری انتخابات سالم و گزینش نمایندگان مردم در موقع مقتضی، کارشکنی می کردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لیکن در کمال شگفتی مجلس مؤسّسان که هم برای انتخاباتش وقت کافی وجود نداشت و هم تعداد اعضایش دو برابر نمایندگان مجلس بود، به سرعت اعلام موجودیت کرد؛ یعنی درست ده روز بعد از آن که مجلس قدرت را به رضا خان سپرد تا بر مردم فرمان براند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتخابات این مجلس هم مثل مجلس پنجم کاملاً فرمایشی بود. قشون در انتخاب نمایندگان نه تنها اعمال نظر کردند بلکه بدون این که به واقع انتخابی صورت گرفته باشد، کسانی را به عنوان منتخب مردم روانۀ تهران کردند. خیلی ساده گزارش می شد، مثلاً حیدر قلی میرزا حشمتی و آقا بهاء الدین از خمین، معظّم السلطان و میرزا محسن نجم آبادی از گلپایگان «به سمت نمایندگی مجلس مؤسّسان انتخاب شده اند. 1 همان روز اطّلاع داده شد نمایندگان کرمانشاه به سوی مرکز حرکت کرده اند. 2 روز بعد خبر دادند فرج الله میرزا و میرزا علینقی هان بیگلری هم از حوزه ای دیگر انتخاب شده اند. 3 از حوزه انتخابیه جهرم میرزا علی اصغر خان حکمت و اسماعیل خان صولت الدوله قشقائی انتخاب شدند. (4) انتخابات شمال کشور در دست چراغعلی خان، برادر رضا خان قرار داشت، او هم عدّه ای را از سوی مردم مازندران به عنوان نماینده انتخاب کرد و به تهران فرستاد. 5 دانش که مردی ثروتمند بود، از مشهد به عنوان یکی از منتخبین به تهران اعزام گردید. 6 طبق اسناد موجود که ذکر کلیۀ آن ها عملاً غیر ممکن است، تمام انتخابات سراسر کشور در چند روز از ماه آذر اتّفاق افتاد، بعید است چنین هماهنگی ای درشرایط آن روز کشور وجود داشته باشد، امّا قشون موظّف بود عدّه ای را دستچین کند و به مرکز گسیل دارد. نکتۀمهم در کلیۀ این مراسم شرکت قشون در انتخابات بود و نه وزارت داخله، اگر تقلّبی در انتخابات نبود، چرا قشون متولّی برگزاری آن شد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در مکاتبات صریحاً نوشته شده تسریع در انتخابات «برای اجرای امر مطاع» بوده، در نواحی دور دستی مثل بلوچستان در این مدّت کم حتّی «اعتبارنامۀ معتبر به امضای کلیۀ رؤسای طوایف و تصدیق حکومت محل» فراهم گردید تا «روز موعود به مرکز وارد شوند» در تلگراف هائی نظیر این مورد به صراحت آمده بود: «عموم و فرداً فرد قشون در این گونه مواقع که مقصود پیشرفت مقاصد مقدّس بندگان اعلیحضرت قدر قدرت پهلوی ارواحنا فداه است، همه گونه کوشش و جان نثاری صمیمانه را خواهند نمود.» (7) نمایندۀ مشهد در مجلس مؤسّسان از جمله ملک ایرج میرزا پور تیمور یا همان ایرج میرزای مشهور، شاعر هزل سرای بعد از مشروطه بود که «طرف توجّه مخصوص مقام محترم امارات جلیلۀ لشکر شرق [و] دارای وجهۀ ملّی می باشد.» (8) جالب تر این که از سوی رئیس ارکان حزب کلّ قشون به فرمانده لشکر شرق دستور داده شده بود «به جای یک نفر دیگر که بایستی از تون و طبس انتخاب شود دستور دهید عظام التولیه یا امیر کلار تیموری را انتخاب نمایند.» (9) رئیس ارکان حرب کل قشون هنوز نمی دانست نام واقعی کسی که اوتوصیه اش را کرده، امیر تیمور کلالی است نه امیر کلار تیموری! کلیۀ انتخابات فرمایشی مجلس مؤسّسان در دو سه روز دهۀ نخست آذر ماه 1304 صورت گرفت. این موضوع نمی توانست در شرایط اداری آن روز کشور انجام شود، مگر این که قشون مستقیماً در قضایا دخالت می کرد. بسیاری از نمایندگان حتی حوزه انتخابیه خود را ندیده بود، کما اینکه آقا رضا تجدّد که به دستور رئیس ارکان حرب باید از لارستان به عنوان نمایندۀ مجلس مؤسّسان وارد این مجلس می شد،(10) هرگز حوزۀ انتخابی خود را ندیده بود. این در حالی بود که درست یک روز قبل دستور داده شده بود یک نفر از وکلای مازندران از نمایندگی استعفا کند تا رضا تجدّد بتواند به عنوان نماینده به مؤسّسان معرّفی گردد. (11) به برخی از حکام ایالتی مرخصی دو ماهه داده می شد تا به عنوان نمایندۀ مجلس مؤسسان وارد تهران شوند و بعد از خاتمۀ مأموریت به محلّ کار خود بازگردند. از این جمله بود احمد خان عمارلوئی، کفیل حکومت خوزستان که به عنوان نماینده بهبهان (12) باید وارد تهران می شد. در این بین اشخاص بر جسته ای مثل عبدالحسین خان تیمور تاش وجود داشتند که از حوزۀ انتخابیۀ نیشابور به عنوان نماینده برگزیده شده بود، در عین حال او نمایندۀ ترشیز هم محسوب می شد. رئیس ارکان حزب لشکر شرق توصیه کرده بود تیمور تاش نمایندۀ نیشابور باشد تا فردی دیگربتواند از ترشیز به مجلس راه یابد. (13) شخصی چون رضا خان افشار که از عوامل مهم فرو پاشی جنبش جنگل بود، از ارومیه به نمایندگی انتخاب گردید. (14) دیگر شخصیت مهم سالار سعید سنندجی است که در اسناد سالار سعید ساوجبلاغی خوانده شده، و از مهاباد کنونی به مجلس راه یافت. از شیراز میرزا ابراهیم خان قوام و حبیب الله آموزگار مهم ترین شخصیت هائی بودند که وارد مجلس مؤسّسان شدند. (15) میرزا رضا خان حکمت مشهور به سردار فاخر از حوزۀ انتخابیۀ آباده «به اکثریت 649 رأی و میرزا اسماعیل خان نجومی معاون تلگراف خانه مرکزی طهران [با] 637 رأی به نمایندگی مجلس مؤسّسان منتخب گردیدند.» (16) به عبارتی آراء اخذ شده از حوزۀ انتخابیۀ آباده حتّی از یک روستای معمولی هم کمتر بود؛ تازه میدانیم همین آمار هم جعلی است. زیر این تلگراف نوشته شده: «... حکمت برای فسا معیّن شده بود که با سلطان العلماء انتخاب شوند.» (17) سلطان العلماء نمایندۀ فسا در مجلس پنجم بود؛ دستور داده شده بود او و حکمت از این حوزۀ انتخابیۀ برگزیده شوند، (18) اما خبر رسید حکمت از حوزۀ انتخابیۀ آباده برگزیده شده است. سردار فاخر برای تشکیلات رضا خانی چهره ای کلیدی بود، در تلگرام های عایده در ارتباط با مجلس مؤسُسان نام او ذکر شده، کما این که در تلگرامی مربوط به انتخابات کرمان هم ذکر شده «چون مشارالیه باید حتماً انتخاب شود مقّرر فرمایند اقدامات عاجل» به عمل آورند. (19) هم زمان گزارش می شد «در یزد و کرمان بعضی از پارسیان که سوابق تیره دارند»، در صدد اختلال در انتخاب ارباب کیخسرو شاهرخ و افلاطون نامی بودند؛ تقاضا شده بود تلگرافی حکومتی صادر شود و آن ها را از ممانعت در انتخاب نامبردگان بر حذر دارند. (20) از جمله مهم ترین نمایندگان خوزستان می توان از میرزا حسین خان موقّر نام برد که به گزارش احمد عمارلوئی از جمله کسانی محسوب می شد که «تابع امر» به شمار می آمد. (21) حسین خان موقّر از بهائیان شناخته شدۀ این زمان محسوب می شد، او در خدمت انگلیسی های مقیم بوشهر بود و از سوی آن ها «بالیوزی» خوانده می شد. دو تن از مهم ترین برگزیدگان حوزۀ انتخابیۀ اصفهان عبارت بودند از میرزا ابوطالب شیروانی و میرزا حسینعلی گلشن. (22) هر دو این افراد پیش تر از بلوا سازان گروه های افراطی در اصفهان شناخته می شدند. عدل الملک دادگر هم از نمایندگان مازندران به شمار می آمد، یکی از جالب ترین موضوعات انتخاباتی این بود که مردی به نام طوسی به دستور قشون باید از خراسان انتخاب می شد، در حالی که متصدّی ارکان حزب قشون لشکر شرق حتّی از نام او و نام پدرش آگاهی نداشت! رئیس ارکان حزب کلّ قشون دستور داده بود طوسی از بجنورد، محمد علی خان مجد مشهور به فطن السلطنه و میرزا علی اکبر خان رضی از تون به نمایندگی برگزیده شوند. (23) از ارکان حزب لشکر شرق تلگرامی فوری در این باره ارسال گردید. در این تلگرام نوشته شده بود «مستدعی است امر و مقرر فرمایند (24) اسم و اسم پدر طوسی را فوراً اطّلاع دهند.» (25) تازه چهار روز بعد بود که معلوم گردید نام کوچک طوسی میرزا داوود خان و نام پدر او امیر اعلم بوده است. (26) به سفارش ارکان حزب کلّ قشون، شخص امیر اعلم هم می بایست از حوزۀ انتخابیۀ دره گز انتخاب می شد و دستور داده شده بود در این زمینه «نهایت سعی و کوشش را مبذول دارید» (27) میرزا شهاب الدین (28) و افضل الملک روحی هم از حوزۀ انتخابیۀ رفسنجان برگزیده شدند، (29) این ها از دورۀ مشروطه به بعد از حزب دمکرات حمایت می کردند. در برخی موارد درست بعد از برگزاری انتخابات فرمایشی، نظر حکومت مرکزی تغییر می کرد. در این شرایط دستور می دادند فردی خاص به نمایندگی انتخاب گردد؛ از جمله این که دستور داده شده بود مردی کاشف نام از حوزۀ انتخابیۀ مشهد برگزیده شود. اما نکته این بود که «انتخابات کلیۀ نقاط شرق خاتمه پیدا کرده به استخراج آراء مشغول هستند، با این حال تصدیق خواهند فرمود که موقع گذشته است، انتخابات و کاندیدش غیر ممکن خواهد بود.» (30)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نامۀ زیر که بالای آن نوشته است «خیلی فوری است»، خود گویای انتخابات فرمایشی مجلس مؤسّسان است. این نامه خطاب به فرماندۀ لشکر شرق نوشته شده است: «قرار راپورت واصله حاجی[حسن آقا] ملک که مرکز تعیین شده بود جزو کاندیدهای مشهد نیست، چون بایستی مشارالیه حتماً انتخاب شود اهتمام لازم در این باب به عمل آورید.» (31) پاسخ نامۀ مزبور از این قرار بود: «فوری است، مقام رفیع ریاست محترم ارکان حزب کلّ قشون دامت شوکته؛ در جواب امریۀ مطاع ... محترما خاطر مبارک را مستحضر می دارد به طوری که سابقاً به عرض رسیده انتخابات بعضی نقاط به کلّی خاتمه پذیرفته و در برخی نیز به استخراج آراء مشغول هستند و محلّ خالی نیست، با عرض مراتب معروضه حاجی ملک و آقا شیخ [بهار] از قبول این امر امتناع ورزیدند، ثانیاً پس از مذاکرات لازم با حاجی ملک مشارالیه متقاعد شده و دستور لازم به قوچان صادر گردید که از قوچان انتخاب شود، راپرتاً معروض گردید.» (32)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در حوزۀ انتخابیۀکرمان هم وضع به همین منوال بود. دستور داده شده بود فردی عیسی خان نام یکی از حوزه های آن جا به عنوان نمایندۀ مجلس موسّسان برگزیده شود، محمود آیرم امیر لشکر جنوب چنین پاسخ داد: «ریاست محترم ارکان حزب کلّ قشون... فرماندۀ قسمت کرمان راپورت نموده است که به واسطۀ ضیق وقت تعیین کلیۀ منتخبین و شروع به انتخابات، انتخاب میرزا عیسی خان مشکل است، معهذا دستور دادم حتّی الامکان در انتخاب وی کوشش نماید، اطّلاعاً اشعار گردید.» (33) از این بالاتر به امرای لشکر غرب و شرق دستور داده شد «از هر نقطه که ممکن است پیشرفتی دارد قدغن فرمائید (نمائید) (34) دکتر احیاء السلطنه برادر دبیر اعظم را انتخاب نمائید.» (35) بر جسته ترین نمایندگان گیلان عبارت بودند از حسین کی استوان از بندر انزلی که به بندر پهلوی تغییر نام داده شده بود، سیدعبدالوهاب مجتهد زاده از رشت، ناصر الاسلام ندامانی از فومن و قائم مقام الملک رفیع از طالش. (36)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تلگرام های رمز این زمان نکاتی جالب وجود دارد که خود کاشف از تقلّبی بودن انتخابات است، به طور مثال امیر لشکر غرب تلگراف کرد: «مطابق راپرت ساخلوی بروجرد بحر الاسلام، بشیر معظم، اعتبار الدوله، مشار اعظم برای نمایندگی مجلس مؤسّسان از طرف اهالی بروجرد انتخاب و در ظرف این هفته به طهران رهسپار خواهند شد، راجع به مشار اعظم چون مشار الیه سابقاً نماینده بود، خود اهالی انتخاب کرده اند» (37)، یعنی این که بقیه را خود مردم انتخاب نکرده اند!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در انتصاب نمایندگان مؤسّسان شخص رضا خان دست به کار بود. او به کفیل ایالت خراسان صریحاً دستور داد: «به اعضای کمیسیون انتخابات مشهد فوراً تذکّر بدهید که [حسین] مهدوی و حاجی حسین آقا ملک هر دو طرف توجّه من هستند و در این موقع نباید کسی به اعمال نظریات خصوصی توسّل نماید. حاجی حسین آقا باید برای مجلس مؤسّسان از مشهد انتخاب شود و شخص شما بایست مراقبت کنید که بر خلاف این نظریه اقداماتی پیش نیاید، نتیجه را هم اطّلاع بدهید... رئیس حکومت موقّتی مملکت و رئیس عالی کل قوا.» (38) کفیل ایالت خطاب به رئیس ارکان حزب کل قشون که کلیۀ مکاتبات قشونی اینک به نام او صورت می گرفت، پاسخ داد: «... حاجی حسین آقا در شهر مشهد کاندید شدند، شاید هم انتخاب شود، انتخاب در همه جا در شرف اتمام [است]، منتها در تون قدری به تاخیر افتاده بود، معهذا محض امتثال امر به حکومت رمزا تلگراف شد ایشان را انتخاب نمایند، چون موقع گذشته و چند بار هم در صندوق تصرفات شده.» (39)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در زنجان وضع به این شکل بود که حاکم آن جا اشخاصی را کاندیدا کرده بود «که اغلب آنها از روحانیون می باشند.» فرماندۀ لشکر شمالغرب تلگراف کرد انتخابات آن نواحی آغاز شده است، اما «بنده اساساً به روحانیون اعتماد نمی کنم، متمنّی است او امر لازم را به مشارالیه صادر فرمایند.» (40) پاسخ داده شد «در این باب مستقیماً با حکومت زنجان داخل مذاکره شوید، دو نفر از روحانیون برای نمایندگی کافی است.» (41(</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به هر حال بعد از چنین انتخاباتی، مؤسّسان در محلّ تکیۀ دولت تشکیل جلسه داد، ترکیب شرکت کنندگان در جلسه متنوّع بود: از هیأت دولت گرفته تا نمایندگان این مجلس، از معمّرین قوم و اعیان و اشراف کشور که تا سقوط همه جانبه شان گامی بیش نمانده بود گرفته تا هیأت های دیپلماتیک کشورهای خارجی، از فرماندهان قشون تا زندانیانی مثل شیخ خزعل همه و همه در این مجلس گرد آمده بودند تا تکلیف را مشخّص نمایند. در این بین رضا خان که ساکن کاخ گلستان بود، در میان صدای گلوله های توپ این فاصله را تا تکیه دولت طی کرد، او از روی کاغذی که از پیش فراهم شده بود، متنی را خواند. رضا خان آشکارا صدایش می لرزید، یا به دلیل این که تحت تاثیر فضای حاکم بر جلسه قرار گرفته بود و یا به این دلیل که سواد خواندن و نوشتن نداشت و بیم داشت در آن جمع خطائی لفظی صورت گیرد. وزیر مختار آمریکا که میهمان جلسه بود، گزارش می دهد رضا خان با صدائی کوتاه که فقط نزدیکان به او توانستند صدایش را بشنوند، متن کوتاه را قرائت کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جلسه بسیار خشک بود و بی روح، نه ارکستری نواخته شد، نه شور و هیجانی ابراز گردید و نه آن انتظار طولانی حاضرین برای حضور رضا خان، به نحوی مقتضی بر آورده شد. وقتی رضاخان جلسه را ترک کرد، هیأت های دیپلماتیک هم خارج شدند و به این شکل کار مجلس مؤسّسان رسماً شروع شد. مجلس مؤسّسان از پانزدهم آذرماه تا بیست و دوّم آن ماه، مشغول بحث و بررسی برای تغییر موادّی از قانون اساسی بود. با تغییر موادّ 36، 37 و 38 قانون اساسی سلطنت به رضا خان منتقل گردید که از مدّتی پیش نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزیده بود، نام خانوادگی ای که در اصل متعلّق بود به محمود علامیر، وقتی این فامیل به رضا خان داده شد، محمود نام فامیل خود را هم محمود نهاد.] اصل نام متعلّق به محمود محمود نویسندۀ مجموعۀ «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» در ۸ جلد می باشد . بنام محمود پهلوی بود پس از آن که رضاخان میرپنج همان نام را برای نام خانوادگی اش انتخاب کرد. وی مجبور گردید نام دیگری انتخاب کند که نام خانوادگی خود را محمود گذاشت! [ بر اساس این تغییرات ادامۀ سلطنت در نسل رضا خان به رسمیت شناخته شد، بزرگترین فرزند ذکور این نسل ولیعهد قانونی به شمار می رفت، اگر شاه فرزند ذکور نداشت، تعیین تکلیف این که چه کسی باید جانشین شاه شود، با مجلس مؤسّسان بود؛ مادر شاه قانونی هم نباید از خاندان قاجار باشد. به این تغییرات 357 نفر رأی موافق و تنها سه تن رأی ممتنع دادند، بیست و چهارم آذر ماه آن سال مراسم تحلیف به جای آمد و روز بیست و پنجم آذر ماه، «رضا خان سردار سپه» رسماً با عنوان «رضا شاه پهلوی» بر تاج و تخت دست یافت. همان روز جرج پنجم پادشاه انگلستان آغاز سلطنت رضا خان را تبریک گفت و رضا خان هم در پاسخ اطمینان داد در دورۀ حکمرانی او روابط دو کشور بیش از پیش گسترش خواهد یافت. بیست و نهم آذرماه، محمّد علی فروغی به عنوان نخستین رئیس الوزرای دوره پهلوی، حکم خویش را از رضا شاه دریافت کرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این شکل، خودکامۀ مورد نظر ما یعنی رضا خان، با آخرین نیرنگ سیاسی بر نخستین پلّکان سلطنت تکیه زد؛ او اکنون به شکلی مملوس تر رو در روی مردم، قرار می گرفت. قدرتی که رضا خان با چنگ و دندان به دست آورده بود، حقّ استفاده از آن را نیز به وی اعطا می کرد. رضا خان قدرت خود را با گسترش خوف و وحشت به دست آورد، او نمی توانست از این عامل برای ادامۀقدرت خود دست بردارد؛ زیرا در این صورت خود از بین می رفت. از آن سوی مدارک ادارۀ اسناد عمومی بریتانیا گواهی است بر این موضوع که بریتانیا در صعود قزّاق به اریکۀ سلطنت نقشی اساسی داشته است. شخص رضا خان در گفتگوئی با لورین در اوّلین ملاقاتی که بعد از تغییر سلطنت صورت گرفت به صراحت گفت، بریتانیا و نمایندگانش در ایران او را یاری داده اند. او حتّی گذشتۀ استعماری بریتانیا در ایران را توجیه کرد و گفت کاملاً درک می کند که انگلستان در گذشته «مجبور» بوده است در امور ایران دخالت نماید، اما وی بر آن است تا وضعیتی شکل دهد که دیگر مداخلۀ مستقیم لازم نباشد. رضا خان تأکید کرد یک ایران قدرتمند چه بسا بتواند «بخشی از مسئولیت سنگین بریتانیا را که هم اینک در شرق دارد، به دوش گیرد.» (42) لورین هم ابراز احساسات علنی رضا خان را به این شکل جبران کرد که در اوایل دیماه سال 1304 میهمانی ناهاری ترتیب داد و در آن تلاش کرد برخی از مخالفین دیرینۀ رضا خان را با او آشتی دهد، در این جلسه، صولت الدوله قشقائی و شیخ خزعل در کنار ابراهیم قوام الملک شیرازی حضور داشتند. لورن می خواست کدورت دیرین بین صولت الدوله و بریتانیا را از بین ببرد و خزعل و قوام الملک را هم دعوت کرد تا حمایت خود و دولت متبوعش از رضا خان را به رخ آنان بکشاند. پس از صرف ناهار لورن از یکایک سران عشایر حاضر در جلسه خواست سوگند یاد کنند به رضا خان وفادارند و با حکومت بریتانیا «دوستی پایدار» (43) دارند، حکومتی که هر کدام از حاضرین «بزرگی و دانائی اش را ستوده اند.» (44) اینک بریتانیا تا حدّ زیادی به اهداف بلند مدّت خود دست یافته بود، اکنون مردی به سلطنت رسیده بود که حتّی نمی دانستند با مسئلۀ تاجگذاری او چه کنند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دورۀ قاجار این سنّت رایج بود که سالخورده ترین عضو خانواده تاج شاهی را بر سر سلطان جدید می نهاد، اما در خانوادۀ رضا شاه فردی مناسب نبود تا این مهم را انجام دهد و البتّه به ناگزیر این فکر به کناری نهاده شد. دیگر این که استقرار رضا خان بر تخت طاووس نشانی بود از تطبیق منافع بریتانیا در ایران بر اوضاع و احوال داخلی و جهانی؛ هر چند لورین تحوّلات ایران این زمان را به سرکردگی رضا خان منطبق می دانست با تحوّلات اوضاع و احوال و نه اجرای نقشه ای مشخّص و یا محقّق ساختن آرزوئی دیرینه؛ (45) اما حقیقت این است که منطبق ساختن اندیشه با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران، ابتکاری بود که از سوی انگلیس گرفت و به خوبی با روحیات محافظه کاری که از انگلیسی ها سراغ داریم منطبق است. به واقع بریتانیا آرزوئی دیرینه و نقشه ای مشخّص را که حدّاقل از اوایل مشروطه تعقیب می کرد با به سلطنت رسیدن رضا خان کاملاً محقّق ساخت تا منافع خویش را صیانت نماید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به این شکل با دسایس بریتانیا و با نطق های فصیح و بلیغ امثال داور، می رفت تا تاج کیانی «را بر سر مردی بگذارند که مردم ایران جز ستم و ظلم از اتباع او تا کنون ندیده اند. مردی که روزنامه نویس را در میدان مشق کتک می زند و به چوب می بندد، مردی که با مشت، دندان مدیر جریده ای دیگر را خرد می کند. مردی که به امر و فرمان او سرکردگان و رجال کشور مانند سردار معززها و اقبال السلطنه ها و امیر عشایرها را بیگناه کشته و اموالشان را غارت کرده اند، مردی که تحصیلات ندارد، مردی که بی اندازه طمّاع است، مردی که محمل می گوید و فریب می دهد.» (46) در شرایط عادی هیچ مرد آزاده ای چنین شخصی را با هو و جنجال بر تخت سلطنت نمی کشید، اما این قضیه محقّق شد. بر کشیدن رضا خان به تخت سلطنت نقشۀ بریتانیا بود که همواره بر طبل دمکراسی می کوبید، بنابراین امر مزبور «باید» صورت می گرفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تازه یک سالی بعد از تغییر سلطنت بود که کسانی مثل عارف دانستند چه خبطی مرتکب شده اند، آن زمان که البته دیگر خیلی دیر بود، عارف سرود:</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فکنده از چه پی صید مرغ خانه کند؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شکار کرکس و شاهین کن، این شکار نشد!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ز قتل عام لرستان و فتح خوزستان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چو هند و نادر، اسباب افتخار نشد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نهال مردی و مردانگی چنان خشکید</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که سال ها شد و یک نادر آشکار نشد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چه ملّتی است؟ که نابود باد تا به ابد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چه دولتی است؟ که خود سر چو او، به کار نشد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نه نام ماند، نی ننگ، زین دو در گیتی</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شوند محو که این شهر و شهریار نشد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ز شاه سازی و درباربازی این ملّت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مگر ندید دو صد بار، بار بار نشد؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدار چشم توقّع به آن که چشم طمع</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به مال دارد، این مملکت مدار نشد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نداشت عارف عیبی جز از نداری و گفت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که گفت این که نداری که عیب و عار نشد!(47)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نهایت این که همان عارفی که به غلط چشم امید به کسی چون رضا خان بسته بود، سال ها بعد در 1309 یکی از شدید اللحن ترین غزلیاتش را علیه او سرود. غزل عارف دراین سال وصف اوضاع و احوال کشوری است که زیر مهمیز قزّاقان می نالید و راه نجاتی نمی یافت:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به عهد ما به جز از هیز و دزد و جانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به غیر اصل زر و زور و خانخانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وطن پرست دهد جان خود به راه وطن</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به حرف یاوه و جان دادن زبانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به نام خود کنی املاک خلق، شرمت باد</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که قلدری بود، این طرز قهرمانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ندیده کس به چپاول به پهلوانی تو</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شدی تو راهزن، این رسم پهلوانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زمانه هر دو سه روزیست با یکی، هشدار</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که گفت با تو که این عز و جاه فانی نیست؟</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صعود کرده ای امّا به دست اجنبیان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
که رتبت تو به تأیید آسمانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تو جاه و سود کلان برده ای ز اجنبیان</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرا نصیب به جز از فقر و ناتوانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من از برای وطن لب گشوده ام به سخن</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ز بهر مال و منال و زر و اوانی نیست</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
کسی نگفت تو را، لیک گویدت عارف</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درین زمان چو تو کس زور گوی و جانی نیست(48)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همان سال عارف سرود:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ای ز وجود تو ره و رسم جنایت</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شد بار دگر نو، به دیار کهن من!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تو قائد من، منجی من، نیستی ای دون!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هستی تو همان دشمن من، راهزن من! (49)</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">◀</span> محمد علی زندی در بارۀ « انتخابات مجلس مؤسّسان اوّل» نوشتۀ تحقیقی دارد که در اینحا بخشی از آنرا می آورم: </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از تصويب مادهی واحده مبني بر خلع سلسلهی قاجاريه توسّط مجلس پنجم شوراي ملّي و اعطاي رياست حكومت موقّتي به رضاخان، به منظور روشن شدن حكومت آتيهی مملكت بلافاصله انتخابات نمايندگان جهت تشكيل مجلس مؤسّسان شروع گرديد. از همين رو داور، كه تشكيل مجلس مؤسّسان در پي تدبير او به تصويب مجلس شوراي ملّي رسيده بود، به سرعت آييننامهی اجرايي و حقوقي مجلس مؤسّسان را تدوين كرد و مجلس پنجم بيدرنگ آن را تصويب نمود.[1] همچنين نظامنامهی انتخابات اعضای مجلس مؤسّسان با در نظر گرفتن تمام اصول و موازين نظامنامۀ انتخابات مجلس شوراي ملي در 14 ماده تنظيم گرديد وبه امضاي رئيس حكومت موقتّي (رضاخان) رسيد. چند مادّه از اين نظامنامه عبارت بود از:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّهی اوِّل: مجلس مؤسّسان كه براي تعيين حكومت قطعي مملكت منعقد ميشود مركّب است از نمايندگاني كه از طرف مراكز حوزههاي انتخابيهی معيّنه در جدول ضميمهی قانون انتخابات مورخۀ 28 شوال 1329 هجري قمري انتخاب ميشوند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّهی دوّم: هر يك از مراكز حوزههاي انتخابيهی مذكور در مادّهی قبل [دو] مقابل عدّهاي را كه مطابق قانون انتخابات براي عضويت مجلس شوراي ملّي معيّن شده است براي مجلس مؤسّسان انتخاب خواهند نمود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّهی سوّم: موادّ 9 و 10 و 11 قانون انتخابات مجلس شوراي ملّي نسبت به انتخابكنندگان و موادّ 12 و 13 قانون مزبور نسبت به انتخابشوندگان مجلس مؤسّسان بايد مراعات شود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادهّی دهم: پس از آنكه دو ثلث اعضای مجلس موسّسان در مركز حاضر شدند مجلس مزبور از طرف رئيس حكومت موقّتي مملكت رسما افتتاح خواهد يافت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّهی سيزدهم: مجلس مؤسّسان كه عهدهدار تقنين قوانين عادي نبوده و فقط وظيفهدار تعيين حكومت قطعي مملكت ميباشد پس از انجام اين وظيفه منحل خواهد شد.[2[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از طرف داور و پارهاي از دوستانش، ليستي از افرادي كه سابقهی مخالفتي با رضاخان نداشتند و مورد اعتماد بودند، جهت نمايندگي مجلس مؤسّسان در سراسر كشور با وسواس تمام تهيه گرديد، زيرا مخالفان در موضعي نبودند كه در برابر آن مخالفت مؤثّري نشان دهند و در روند پيشرفت برنامههاي آن مانع يا خللي ايجاد كنند.[3] همچنين روز پنجشنبه چهاردهم آبانماه 1304 در عمارت دارالفنون از بين 36 نفر مدعوين، هيئت قانوني، به اسم نظّار اصلي و فرعي انتخاب گرديدند.[4[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بر اساس برنامهی پيشبيني شده، كار انتخابات مجلس مؤسّسان از اوايل آذرماه 1304 شروع شد. در همهی نقاط كشور، عوامل رضاخان، مأموران شهرباني و نظامي، هيأتهاي نظارت و اجرايي تلاشهاي فراوني كردند تا افراد مورد اعتماد بر اساس فهرستي كه داور و شهرباني تهيه كرده بودند، انتخاب شوند.[5] در تهران مأمور انتخاب اشخاص در دست شهرباني بود ولي در شهرستانها رؤساي قشون مأمور اين وظيفه بودند.[6[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تهران كه مركز كشور بود و قاعدتاً بايستي انتخاباتش ولو به صورت ظاهر هم شده آزاد باشد، عوامل رضاخان اعمال نفوذ كردند و از انتخابات اشخاصي كه واقعاً داراي آراي طبيعي بودند جداً جلوگيري نمودند و به همين لحاظ هم افرادي مانند مشيرالدوله، مؤتمنالملك، مستوفيالممالك، مصدّقالسلطنه، مدرّس و تقيزاده كه در موقع تغيير سلطنت رأي موافق نداده بودند، انتخاب نشدند[7] و در عوض كساني انتخاب شدند كه در صورت آزادي انتخابات از 24 نفر انتخاب شده به طور قطع بيش از 3 نفر انتخاب نميشدند و اغلب انتخابشدگان داراي حسن شهرت و سوابق روشني كه مورد اعتماد عمومي باشند نبوده و مردم اكثر آنها را نميشناختند و بدين سبب اغلب مردم نسبت به انتخابات مجلس موسّسان بياعتنا بوده و از شركت در انتخابات خودداري كردند. در ولايات نيز وضع بهتر از تهران نبود. به طور كلّي كساني بايد انتخاب ميشدند كه حتماً اگر قبلاً وكيل هم بودند در طرح تغيير سلطنت رأي موافق داده بودند. به اين كيفيت انتخابات مجلس موسّسان به جريان افتاد و همان اشخاص را كه ميخواستند از صندوقها بيرون آوردند.[8[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>تشكيل مجلس مؤسّسان اوّل </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از انتخابات سراسر كشور، مجلس مؤسّسان اوّل در روز يكشنبه پانزدهم آذرماه 1304 در تكيهی دولت با حضور 245 نفر[9] نمايندگان حاضر در مركز، با تشريفات خاصّي افتتاح شد.[10] رضاخان (والاحضرت اقدس)[11] رئيس حكومت موقّتي نطق افتتاحيه را به شرح زير ايراد كرد: «البته آقايان محترم از علل و پيشآمدهايي كه باعث انعقاد مجلس مؤسّسان گرديده است اطّلاع كامل دارند و ميدانند كه مجلس شوراي ملّي به موجب قانون اساسي نمايندهی قاطبهی اهالي مملكت ايران است بر حسب ضرورت و براي متابعت ميل و افكار ملّت كه در تمام مملكت ابراز و اظهار شده بود براي نيل به استقرار حكومتي كه مرام ملّي را بهتر تأمين نمايد سلطنت را از سلسلهی قاجاريه منتزع نموده رياست حكومت مملكت را موقتاً به عهدهی اينجانب محوّل ساخته و انعقاد مجلس مؤسّسان را براي تعيين تكليف قطعي امر لازم و مقتضي دانست...».[12[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از مراسم افتتاحييه، نخستين جلسهی مجلس مؤسّسان به رياست سنّي شيخ محمدحسين يزدي و چهار نفر منشي از جوانترين اعضاي انتخاب شده تشكيل گرديد و موافق نظامنامهی داخلي، مجلس مؤسّسان به انجام امور مقدّماتي پرداخت و اعضای ششگانهی شعب تعيين گرديد.[13] منشيها عبارت بودند از: ميرزا افلاطون (پسر ارباب كيخسرو شاهرخ)، ميرزا عيسيخان صديق، عبدالحميدخان سنندجي، نصرتاللهخان قراگزلو.[14[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همين جلسه، آقاي ميرزا صادقخان صادق (مستشارالدوله) با 120 رأي به رياست مجلس مؤسّسان انتخاب گرديد.[15] جلسهی دوّم در روز دوشنبه 16 آذرماه تشكيل گرديد و بقيهی اعضاي هيئت رئيسه انتخاب شدند كه عبارت بودند از: نايب رئيس آقايان عدلالملك و سهامالسلطنه بيات، منشيها ميرزا شهاب، شيرواني، شاهرودي و صدرالتجّار، مباشرها ارباب كيخسرو شاهرخ، دستغيب و مديرگلستان.[16[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در همين جلسه اعضاي هيئت رئيسهی كميسيون مطالعه انتخاب شدند كه عبارت بودند از: رئيس تديّن، نايبرئيس حاج امينالضرب، منشيها ميرزا عبداللهخان معتمد و افشار، مخبر آقاي علياكبر داور.[17[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جلسهی سوّم روز جمعه 20 آذرماه تشكيل گرديد. در جلسهی چهارم روز شنبه 21 آذرماه، گزارش كميسيون مطالعه مطرح شد و نمايندگان مجلس مؤسّسان رسماً وارد دستور اصلي، كه بررسي و تغيير اصول 36، 37، 38 و 40 متمّم قانون اساسي بود، شدند. چون در كليات لايحه مخالفتي نبود اصول مذكور به ترتيب قرائت گرديد و پس از مذاكره و اصلاح به هر يك از آنها جداگانه رأي گرفته شد و به تصويب رسيد.[18[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اين ميان فقط سليمانميرزا نسبت به اصل 36، با احتياط خاصّي، موضوع موروثي بودن را با مسلك خود سوسياليسم، مغاير دانست.[19] در اصل 37، سهرابزاده، اشكالي پيرامون ايرانيالاصل بودند مادر وليعهد،[20] مطرح كرد و فقط تيمورتاش مخالف اين اصل بود.[21] نسبت به اصل 40 چون از طرف كميسيون مطالعه تغييري داده نشده بود، به همان صورت سابق اخذ رأي به عمل آمد و تصويب شد. بعد كليات آخر مادهی واحده مطرح گرديد و سپس از بيانات و اظهارنظر جمعي از نمايندگان نسبت به كليهی لايحه (مجموع اصول) با ورقه اخذ رأي شد و با اكثريت 257 نفر از 261 نفر عدّهی حاضر به تصويب رسيد و تنها سه نفر رأيشان ممتنع بود. بدين ترتيب با اصلاح سه اصل 36، 37 و 38 متمّم قانون اساسي سلطنت مشروطۀ ايران به رضاشاه پهلوي تفويض شد و در اعقاب ذكور ايشان نسلاً بعد نسل برقرار گرديد. همچنين پيشبيني شد كه ولايتعهدي با پسر بزرگتر پادشاه كه مادرش ايرانيالاصل باشد خواهد بود و نيز و در موقع انتقال سلطنت، وليعهد وقتي ميتواند شخصا امور سلطنت را متصدّي شود كه داراي بيست سال تمام شمسي باشد.[22[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از تصويب اصول مذكور بنا به پيشنهاد رئيس (مستشارالدوله) و بر طبق مواد 63 و 64 نظامنامه يك هيئت 36 نفري به حكم قرعه از طرف مجلس مؤسّسان براي عرض تبريك و تقديم يك نسخه از مصوّبهی مجلس مؤسّسان، خدمت شاه جديد، رضاشاه، انتخاب گرديد.[23] نسخهی ثاني نيز براي دولت فرستاده شد.[24] پنجمين و آخرين جلسهی مجلس مؤسّسان در روز يكشنبه 22 آذرماه 1304 تشكيل شد و پس از تصويب صورت جلسهی قبل، پس از نطقهاي تديّن (رئيس مجلس شوراي ملّي) و مستشاالدوله (رئيس مجلس مؤسسان) در مدح و ثناي رضاخان، پايان پذيرفت.[25[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مستشارالدوله در اين جلسه گفت: «در اين دورهی ترّقي و تكامل كه دنيا سير مينمايد، ملّت ايران در تحت تأثير و فشار مقتضيات وقت قدم بلندي به طرف سعادت خود برداشت و علتالعلل بدبختي خود را از سر تشخيص داد، يعني فهميد و جهات عقب افتادن از قافلهی تمدن دنيا را از سر تشخيص داد و دانست كه براي تهيهی موجبات ترّقي و تعالي مملكت اوّل بايد سر را بلند كرد، يعني بايد براي مملكت پادشاهي انتخاب كند كه در فكر اصلاحات و ترّقي و سعادت مملكت باشد...».[26[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاشاه، پادشاه جديد ايران 24 آذرماه 1304 در مجلس شوراي ملّي دورهی پنجم حضور يافت و طبق قانون اساسي مراسم تحليف را به جاي آورد.[27[</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><b>مصوّبۀ مجلس مؤسّسان اوّل</b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مادّهی واحده: مجلس مؤسّسان سه اصل 36 و 37 و 38 متمّم قانون اساسي مصوّبهی بيست و يكم آذرماه 1304 را به جاي سه اصل 36 و 37 و 38 سابق متمّم قانون اساسي قرار داده، سه اصل سابق را ملغي ميداند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و ششم مصوّب مجلس مؤسسان: سلطنت مشروطه ايران از طرف ملّت به وسيلهی مجلس مؤسّسان به شخص اعليحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوي تفويض شده و در اعقاب ذكور ايشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و ششم منسوخه: سلطنت مشروطۀ ايران در شخص اعليحضرت شاهنشاهي السلطان محمدعلي شاه قاجار ادامالله سلطنت و اعقاب ايشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهدبود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و هفتم مصوب مجلس مؤسسان: ولايتعهدي با پسر بزرگتر پادشاه كه مادرش ايرانيالاصل باشد خواهد بود در صورتي كه پادشاه اولاد ذكور نداشته باشد تعيين ولايتعهدي برحسب پيشنهاد شاه و تصويب مجلس شوراي ملّي به عمل خواهد آمد مشروط بر آنكه آن وليعهد از خانوادۀ قاجار نباشد ولي در هر موقعي كه پسري براي پادشاه به وجود آيد حقاّ ولايتعهدي با او خواهد بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و هفتم منسوخه: ولايتعهدي در صورت تعداد اولاد به پسر اكبر پادشاه كه مادرش ايرانيالاصل و شاهزاده باشد ميرسد و در صورتي كه براي پادشاه اولاد ذكور نباشد اكبر خاندان سلطنت با رعايت الاقرب فالاقرب به رتبهی ولايتعهدي نايل ميشود و هرگاه در صورت مفروضهی فوق اولاد ذكوري براي پادشاه به وجود آيد حقاً ولايتعهدي به او خواهد رسيد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و هشتم مصوّب مجلس مؤسّسان: در موقع انتقال سلطنت وليعهد وقتي ميتواند شخصا امور سلطنت را متصدّي شود كه داراي بيست سال تمام شمسي باشد اگر به اين سن نرسيده باشد نايبالسلطنه از غير خانوادهی قاجار از طرف مجلس شوراي ملّي انتخاب خواهد شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل سي و هشتم منسوخه: در موقع انتقال سلطنت وليعهد وقتي ميتواند شخصاً امور سلطنت را متصدّي شود كه سنّ او به هيجده سال بالغ باشد. چنانچه به اين سن نرسيده باشد با تصويب هيأت مجتمعهی مجلس شوراي ملّي و مجلس سنا نايبالسلطنهاي براي او انتخاب خواهد شد تا هيجده سالگي را بالغ شود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اصل چهلم كه به حالت اوّل باقي ماند: همينطور شخصي كه به نيابت سلطنت منتخب ميشود نميتواند متصدّي اين امر شود مگر اينكه قسم مزبور فوق را ياد نموده باشد.[28[(II ) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4">◀</span><span class="s5"> محمّد قلی مجد در بارۀ « انتخابات مجلس مؤسسان اوّل» به استناد « اسناد وزارت امورخارجۀ آمریکا »</span><b> </b>می نویسد: نظامنامۀ انتخاب اعضاء و وظایف مجلس مؤسّسان بدون فوت وقت اعلام شد. روزنامۀ ستارۀ ایران در شمارۀ 2 نوامبرش (1925 ) خواهان اقدام عاجل جهت خاتمۀ کار دولت موقّت واستقرار رژیم جدید « پادشاهی انتخابی با پادشاهی آقای پهلوی » شد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اموری می افزاید :« ایران (3 نوامبر) نظامنامۀ ناظر برانتخابات اعضاء تشکیل وکارمجلس مؤسّسان برای تعیین شکل دائمی حکومت منتشر می کند. این روزنامه همچنین دستور آقای پهلوی به وزیر داخله مبنی برانتشار واجرای فوری نظامنامۀ فوق را به چاپ رساند. طبق نظامنامۀ مزبور انتخاب اعضای مجلس مؤسّسان به همان شیوۀ انتخاب نمایندگان مجلس صورت می گیرد، ولی تعداد نمایندگان هرحوزۀ انتخابیه درمجلس مؤسّسان دو برابر تعداد نمایندگان همان حوزه درمجلس شورای ملّی خواهد بود، و نامزدی نمایندگان مجلس پنجم ( مجلس فعلی ) برای عضویت درمجلس مؤسّسان بلامانع است. شرایط نامزدهای مجلس مؤسسان و نیز رأی دهندگان همان است که درقانون انتخابات برای نمایندگان و رأی دهندگان پیش بینی شده است. مجلس مؤسّسان به محض اینکه دو سوّم اعضایش در تهران حاضرشوند، کار خود را با دستور رئیس دولت موقّت آغاز خواهد کرد. مجلس مؤسّسان پس از تعیین دولت دائم منحل خواهد شد.» 1</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>انتخابات مجلس مؤسّسان درماه نوامبر1925 برگزارشد : « رویدادهای هفتۀ گذشته روندی نسبتاً آرام و بی دردسر داشته است. در واقع از ظواهر امر چنین برآمد که حتّی می توان گفت که دورۀ استثنائاً آرامی بوده است. روزنامه ها بیشتر صفحات خود را به اخبار انتخابات مجلس مؤسّسان اختصاص داده اند، ولی اخبار منتشره کلاً ماهیتی مکانیکی دارند. و صرفاً پیشرفت و نتایج انتخابات را منعکس می سازند. به طورکلّی هیچ خبری ازاخبار مهمتر ، یعنی حال و هوای مردم و افکارعمومی ، دراین صفحات به چشم نمی خورد. بدیهی است کسانی که قدرت را در دست دارند می کوشند تا انتخابات با کمترین تأخیرممکن انجام شود، درست همانطورکه پیش بینی می شود پس ازتشکیل مجلس مؤسّسان نیزهمان ها برای تسریع هرچه بیشتراقدامات به اعضای مجلس فشاربیاورند تا فرصت را از آنهایی که می خواهند نقشۀ پهلوی را نقش برآب کنند، بگیرند. همانطورکه « جنبش ملّی » شور و. شوقی درمردم نیانگیخته بود، انتخابات مجلس مؤسّسان نیز واقعاً علاقه ای درمردم ایجاد نکرد. بسیاری از واجدین حقّ رأی پای صندوق ها حاضر نشدند و جایی که جهل و فقر ریشه دوانده باشد جزاین انتظار نیست ، ولی دراین مورد خاص بیشتر مردم احساس می کنند که نتیجه از پیش تعیین شده و همین مزید برعلّت شده است. نتیجۀ شمارش آراء حوزۀ انتخابیۀ تهران تازه دارد اعلام می شود. در میان نامزدهایی که ببیشترین رأی را آورده اند اسامی کسانی به چشم می خورد که در داخل و خارج ازمجلس حامیان جدّی « جنبش ملّی » بودند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>پیش بینی می شود که بسیاری از وکلای مجلس کنونی به مجلس مؤسّسان راه یابند. در کل ، به تدریج دارد روشن می شود که منتخبین این مجلس معرّف طبقۀ جدیدی در عرصۀ سیاست ایران هستند ، و اینک پهلوی و جنبش او دارند ازعناصری استفاده می کنند که تاکنون نفوذ چندانی در جامعه نداشتند، که شاید بتوان گفت احتمالاً سیاستمدارانی پرانرژی تر هستند ، ولی نسبت به کسانی که مردم ایران در حکم طبقۀ حاکم به آنها عادت کرده اند، شخصیت و اصالت کمتری دارند.» اموری نمونه ای از گزارش روزنامه ها را در بارۀ انتخابات در گزارش خود ذکر می کند:« روزنامۀ ایران ( 10 نوامبر ) : بیانیۀ آقای پهلوی ، رئیس دولت موقّت ، را منتشر می کند که تا پایان برگزاری انتخابات مجلس مؤسّسان حکومت نظامی اعلام نخواهد شد. روز نامۀ شفق سرخ ( 15 نوامبر ) : انتخابات مجلس مؤسّسان در تهران که از 10 آغاز و تا 14 نوامبر ادامه داشت، دیروز بعد از ظهر پایان یافت، کلاً 27501 نفر رأی دادند . ( توضیح: این رقم تقریباً یک سوّم واجدین حقّ رأی است .)... روز نامۀ ستارۀ ایران ( 16 نوامبر ) : این روزنامه در سرمقالۀ خود به دلیل حضور پرشور مردم تهران در انتخابات اعضای مجلس مؤسّسان به آنها تبریک گفت. شمار آراء حاکی از علاقّ وافر مردم به مسئلۀ حاکمیت ملّی است...</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روزهای 15 ، 16 ، 17 و 18 نوامبر : همۀ روزنامه ها گزارش هایی تلگرافی از پیشرفت و نتایج انتخابات مجلس مؤسّسان درایالات مختلف منتشر کردند . لحن این گزارش ها به گونه ای است که گویی دارند گل های سرسبد این مملکت را بر روی امواج شور و اشتیاق مردم ایران به تهران می فرستند!»2 اموری در گزارش مطبوعاتی خود به آن اشاره کردم دردوهفته گذشته نیزادامه داشت. با وجود این ، با نزدیک شدن زمان تشکیل مجلس مؤسّسان ، جریان هایی که قبلاً هم تا حدودی قابل تشخیص بودند شکل قطعی تری به خود می گیرند... ولی بیش از هر چیز دیگر شاهد انزجار و تنفّر روز افزون مردم ازشیوۀ عمل اخیر پهلوی هستیم. نارضایتی مردم ولایات مختلف از رفتار خود سرانه، نامعقول و مزورانۀ بسیاری از افسران ارتش و این احساس روز افزون که پهلوی و ارتشش - که معرّف قدرت سیاسی و نظامی اوست – از موقعیت خود برای تأمین هرچه بیشتر منافع شخصی شان استفاده می کنند، مزید برعلّت شده است میزان وفاداری و حمایت زیر دستان پهلوی از او معلوم خواهد کرد که چنین احساسی چقدرممکن است به عاملی تعیین کننده تبدیل شود. ولی از آنجا که ... ارتش و ، از قضا ، سرویس اطّلاعاتی آن به طور قابل ستایشی سازمان یا فته اند، در حال حاضر اجازۀ هیچگونه نافرمانی و رقابتی را نخواهند داد... اعلامیه های اخیر او را مشتی دروغ خوانده اند. اگر قبول می کردیم که نیّتش خیر و بی شائبه است، شاید می شد با اغماض بیشتری به شیوۀ طرّاحی « جنبش ملّی » و برگزاری انتخابات مجلس مؤسّسان نگاه کرد.»3</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>گزارش اموری در بارۀ افتتاح مجلس مؤسّسان توسّط رضا ] خان [ در تاریخ 6 دسامبر 1925 گزارشی کلاسیک است . محلّ بر گزاری جلسه:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>تکیه دولت که مجلس مؤسّسان جلسات خود را در آن تشکیل داد تالار مدوّربسیار بزرگی با دیوارهای آجری و سقفی برزنتی است که شیرهای ایرانی نقاشی شده روی آن خود نمایی می کنند. این مکان یک نسل پیش به دستور ناصرالدین شاه برای اجرای تعزیه ساخته شد. اما چنانکه می گویند ازاین مکان بیشتر برای نمایش های سبک غیر مذهبی استفاده می شد. سکّوی بزرگی درمرکزتکیه قراردارد.اعضای مجلس به شکل نیمدایره ای بزرگ رو به یک سمت سکّومی نشستند. مأموران ادارات دولتی نیزسمت دیگرسکّومی نشستند. نمایندگان هیأت های دیپلماتیک نیزدرست بالای سراعضای مجلس مؤسّسان و روبروی آن قسمت ازسکّو می نشستند که حکم جلوی سکّو را داشت. اشخاصی که در این جلسه شرکت داشتند. معرّف طیف وسیعی از اقشار اجتماعی و سیاسی ایران امروز بودند. </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
افسران ارتش ، روحانیون و مقامات دولتی نیز در این جلسه شرکت داشتند. در اطراف سکّو ، علمای معزّز یا همان نمایندگان مرتجع ترین قشر ایران که پهلوی در پیشبرد جنبش خود مصالحه با آنها را لازم دیده بود، با ریشی انبوه و عمامه ای به سر و عبایی بر تن چهار زانو نشسته بودند. سه رئیس الوزرای سابق ، فرمانفرما، سپهسالار اعظم و صمصام السلطنه به همراه سعدالدوله ، صدر اعظم پیشین، به نرده های سکّو تکیه داده و یا روی پلّه ها نشسته بودند. هر کدامشان بالای هشتاد سال سن داشتند و زمان تصدّی شان اتّفاقاتی افتاده بود که حالا بیشتر به تاریخ باستان می مانست. ملّاهای زیادی در میان اعضای مجلس مؤسّسان دیده می شدند. شیخ محمّره که یکسال پیش در حکم زندانی سیاسی از خلیج فارس به تهران منتقل شده بود در لباس عربی اش کاملاً به چشم می آمد. نزدیک به مرکز سکّو تعداد زیادی از ژنرال های ارتش ایستاده بودند. در یک طرف دیگر سکو همه کارمندان خارجی دولت ایران نشسته بودند که تعداد مستشاران مالی آمریکا از همه شان بیشتر بود. همه کلاه به سر داشتند. در آخر، وزرای دولت در لباس های رسمی رُبان دارشان وارد جلسه شدند و کنار میز وسط سکّو قرار گرفتند. سپس همگی قیام کردند. در این هنگام ، پهلوی با اونیفورم نظامی و کاملاً تنها وارد تکیه شد. در طول نیم ساعتی که از محلّ اقامتش راهی تکیه بود، توپ ها با شلّیک گلوله آمدن او را به همه خبر داده بودند. او به جایگاهش بر روی سکّو رفت و نطق کوتاهی ایراد کرد که به ضمیمۀ این گزارش ارسال شده است. شاید به دلیل وضعیت اگوستیک بد محل و شاید هم به دلیل اینکه خودش نمی خواست با صدای بلند صحبت کند، حرف هایش را فقط آنهایی شنیدند که نزدیک سکّو نشسته بودند. پس از اتمام نطق پهلوی ، ملّاهایی که به منظور تمجید و تحسینش پایین سکّو نشانده بودند به هنگام پایین آمدنش از پلّه های شروع به تحسین او کردند تا اینکه پهلوی از تکیه بیرون رفت و اعضای کابینه نیز پس از او از محل خارج شدند. نمایش پهلوی تا حدودی مأیوس کننده بود. تالاری با این عظمت ، حضور طیف عظیمی از نمایندگان مردم و آن همه انتظار برای ورود او شایستۀ پایانی بسیار تماشایی ترو تأثیر گذار تر بود. یک ارکستر نظامی ، استقبالی پرشور تر و نطقی طولانی تر برای تکمیل این تصویر مناسب تر بود. اما حضّار به تحسین و تشویقی کوتاه و اندک بسنده کردند. فضا به کلّی خالی از شور و هیجان بود. ایرانی ها این رویداد را نمایشی بیش تلقی نمی کردند. پس از خروج پهلوی از تکیه ، نمایندگان دیپلماتیک وسایر تماشاچیان ساختمان را ترک کردند و مجلس مؤسّسان کار خود را آغاز کرد.4</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>انتخاب رضا خان به پادشاهی و نقش بریتانیا </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس مؤسّسان به مدّت یک هفته ، از 6 تا 13 دسامبر 1925 ، تشکیل جلسه داد و سه اصل قانون اساسی را اصلاح کرد و در روز سیزدهم دسامبر منحل شد. اصل 36 : سلطنت مشروطۀ ايران از طرف ملّت به وسيلۀ مجلس مؤسّسان به شخص اعليحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوي تفويض شده و در اعقاب ذكور ايشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود..» اصل 37 : « ولايتعهدي با پسر بزرگتر پادشاه كه مادرش ايرانيالاصل باشد خواهد بود در صورتي كه پادشاه اولاد ذكور نداشته باشد تعيين ولايتعهدي برحسب پيشنهاد شاه و تصويب مجلس شوراي ملّي به عمل خواهد آمد مشروط بر آن كه آن وليعهد از خانوادۀ قاجار نباشد ولي در هر موقعي كه پسري براي پادشاه به وجود آيد حقاً ولايتعهدي با او خواهد بود.» اصل 38 :« در موقع انتقال سلطنت وليعهد وقتي ميتواند شخصا امور سلطنت را متصدّي شود كه داراي بيست سال تمام شمسي باشد اگر به اين سن نرسيده باشد نايب السلطنه از غير خانوادهی قاجار نباشد برای او انتخاب خواهد شد.» این تغییرات با 257 رأی موافق در مقابل سه رأی ممتنع به تصویب رسید: » با توجّه به شرایط شاید بتوان نتیجۀ کار] مجلس مؤسّسان [ را کاملاً رضایت بخش تلقی کرد... مجلس کارش را سریع ومنظّم به انجام رساند ؛ در واقع ، مدیریت وتوالی حوادث آنقدرمنظّم و سامان یافته بود که دشوار می توان شایعات جاری را مبنی براینکه مجلس از مشورت های دوستانۀ نمایندۀ دیپلماتیک بریتانیا بی بهره نبوده است باور نکرد... تا بحال هیچ شواهدی که دالّ بر تأثیرمستقیم روس ها بر روند رویدادهای اخیر باشد به دست نیامده است. روس ها برای براندازی به روش هایی متّکی هستند که درمقایسه با روش های ماهرانۀ انگلیسی های کار کشته بسیار ناشیانه و بچّگانه به نظر می رسد.» </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضا ] خان [ در 15 دسامبر1925 سوگند یاد کرد و 16 دسامبر 1925 نیز به عنوان تاریخ جلوس رسمی وی بر تخت سلطنت تعیین شد. روزنامۀ ایران در شمارۀ مورّخ 16 دسامبرش می نویسد: «تلگرام های زیرمیان اعلیحضرت پادشاه جورج و رضا شاه پهلوی ردّ و بدل شد: « لندن، 14 دسامبر. مناسب میمون جلوس اعلیحضرت به تخت سلطنت را مغتنم شمرده و تبریکات بی شائبۀ خود را تقدیم می دارم و خالصانه امیدوارم که در دوران سلطنت اعلیحضرت ایران از فواید ومواهب صلح و آرامش متنفع گردد و دراین دوران پیشرفت و ترقّی ، احساسات مودّت آمیز من ومردم من نسبت به مردم ایران قوّت بیشتری پیدا کند. از صمیم قلب آرزومندم که این دوران جدید برای اعلیحضرت و مردم ایران توأم با افتخارات بیشتری باشد.(امضا) جورج ، پادشاه و امپراطور.» پاسخ رضا شاه : «تهران . مراتب سپاسگزاری عمیق خود را از احساسات مودّت آمیز و تبریکات اعلیحضرت به مناسبت جلوسم به تخت سلطنت به عرض می رسانم. اطمینان کامل دارم که در دوران حکمرانی اینجانب روابط حسنۀ میان دو کشور بیش از پیش قوّت و گسترش خواهد یافت. موقع را مغتنم شمرده و از جانب خود و مردم ایران کامیابی اعلیحضرت و خانوادۀ سلطنتی وهمچنین شکوه و بزرگی مردم انگلستان را آرزو می کنم. ( امضا). رضا شاه.»5 اموری در 16 دسامبر 1925 چنین می نویسد : « دغدغۀ بریتانیا برای روی کار آمدن موفّق دولت جدید هر روز آشکارترشده است.. می توان گفت وزیر مختار بریتاینا برای جلب موافقت سایر سفارتحانه ها با روی کار آمدن رژیم پهلوی تلاش زیادی کرده و انصافاً هم موفّق بوده است.»6 او در تاریخ 31 دسامبر نیز می نویسد: «دو هفتۀ اخیر سرشار از حوادث بوده است. کار مجلس مؤسّسان با روی کار آمدن حاکم جدید به پایان رسید... بی تفاوتی یا انزجار که پس از مشخّص شدن اهداف اصلی مانورهای سیاسی پهلوی درماه اکتبر مشخّصۀ اصلی احساسات مردمی بود اکنون فرو نشسته است... احساس می شود که فضای سیاسی به گرمی گرائیده است .»7 اما این « گرمی » موقّت بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>هافمن فیلیپ ، وزیر مختار آمریکا در ایران ، در گزارش مورخ 27 اوت 1926 خود گفتگویش با حسین علاء را گزارش می کند: « پیش از این تمایل کنونی مقامات و شهروندان بریتانیایی به انتقاد ازشاه و دولت او را به وزارت متذکّر شده بودم . کاردار بریتانیا درگفتگو های محرمانه بارها به سرخوردگی عمیق دولت و سفارت انگلیس از بی تفاوتی نسبت به عرایض و ادعاهای بریتاینا اشاره کرده است، و به هیچوجه از بدگوئی به کلّ ایرانی ها ابائی ندارد. او می گوید که بی توجّهی و بی ادبی مقامات رسمی ایران هنگام عزیمت سرپرسی لورن از این کشوربرغم دوستی مدام و روحیۀ همکاری با شاه او را بسیار سرخورده کرده است... روز گذشته، مورخ 26 ماه جاری ، در گفتگوی محرمانه ای که با آقای علاء داشتم، او توجّه مرا به جریان فکری عجیبی] نظرموری: « چرا عجیب؟ [ جلب کرد که به <b>زعم او درمیان شماری از رجال ایرانی </b>( و از جمله مستوفی الممالک ، رئیس الوزرا) شایع شده است، مبنی بر اینکه تفاهمی محرمانه و شخصی بین شاه و دولت بریتانیا وجود دارد ، که از نظر آنها ، موفّقیت شاه در رسیدن به تخت پاد شاهی عمدتاً مرهون همین امر بوده است. طبق نظر آنها انگلیسی ها بانگرانی شاهد کم رنگ شدن محبوبیت رضا شاه و خشم روس ها از گرایش او به سمت بریتانیا بوده اند. لذا گمان می شود که موضع ضدّ انگلیسی و گرایش ظاهری شاه به روس ها با اطّلاع و کمک دولت بریتانیا اتّخاذ شده که هدف اصلی آن اوّلاً تحکیم سلطۀ شاه بر کشور ، و ثانیاً تسکین روس هاست تا حدّی ظنّ و گمان آنها بر طرف شود... لازم به ذکر می دانم که گزارش گفتگو با آقای علاء به آن وزارت محترم نه ازباب داشتن ارزش سیاسی ، بلکه بیشتر از باب اشاره به کانال های مبهم و خیالی تفکّر رجال ایران در این روز هاست.»8</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
موری پس از مطالعۀ گزارش فیلیپ در وزارت خارجۀ آمریکا ، نظرات بسیار جالبی در بارۀ آن ابراز کرد:« گزارش شماره 153 مورخ 27 اوت آقای قیلیپ حاوی مطالب بسیار جالبی است اما برآنم که با توجّه به تجربیات خود در ایران ، چند نکته را متذکر شوم. به زعم من اوضاع در ایران از این قرار است: رابطۀ رضا شاه و بریتانیا به کودتای سال 1921 باز می گردد. روس ها همواره نسبت به این ارتباط مظنون وحتّی به هنگام عزیمت رضا]خان[ به جنوب برای سرکوب شیخ محمّره بسیارنگران بودند. گذشتن از جان دست پروردۀ انگلیسی ها در آن زمان این گمان را قوت بخشید که او به تفاهمی محرمانه با انگلیسی ها رسیده و با آنها تبانی کرده است. هر چند انگلیسی ها تمایلی به حمایت از شاه فعلی در تلاش های گذشته اش برای جمهوری نداشتند، بدیهی است که اشتیاق زیادی برای سرنگونی خاندان قاجار و سلطنت او نشان دادند . نمی توان از این واقعیت چشم پوشید که چنین رویدادی برای روس ها بسیارنا خوش آیند بود زیرا آنها طبیعتاً مخالف حکومت پادشاهی هستند و ترجیح می دادند که نوعی حکومت دموکراتیک درایران برقرار شود. ولی چون استقرارچنین حکومتی ممکن نبود، مسلّماً ترجیح می دادند که قاجارها برسر کار بمانند زیرا آنها هیچگاه خود را چندان ضدّ روس نشان نداده اند... به همین دلیل با اقای فیلیپ هم عقیده نیستم که موضع ادّعایی ضدّ انگلیسی شاه و دولت ایران واقعی است. شاید کاردار بریتانیا که مکرراً ازسرخوردگی عمیق دولتش از رضا شاه و بی توجّهی او به بریتانیا نزد وزیر مختار آمریکا دم می زند ، راست گفته باشد ، ولی شخصاً به صداقت او شک دارم. بیشترمایلم اظهارات آقای علاء را - با اینکه ممکن است غیر منطقی به نظربرسند – بپذیرم که هم شاه و هم انگلیسی ها لازم دیده اند که ظنٌ و بدگمانی روس ها را از میان ببرند و برای رسیدن به مقصود چنین روشی پیش گرفته اند. هرچند رضا شاه رسیدن به تاج و تخت را مدیون انگلیسی ها ست، بدیهی است درصورت تهدید موجودیت رژیمش از جانب شمال کمک چندانی از دست انگلیسی ها بر نمی آید .»9</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> با گذشت زمان ، نقش بریتانیا در قدرت بخشیدن و ابقای رضا خان آشکار تر گردید. ویلیام اچ . هورنی بروک ، وزیر مختار آمریکا در ایران ، در سال 1934 صراحتاً در گزارش خود می نویسد: « فقط همین حقیقت که شاه کنونی تاج و تخت خود را مدیون بریتانیایی ها و اعضای کابینه هم به نوبه خود پُست هایشان را مدیون شاه هستند به تنهایی کافیست که هر ناظر عاقلی را بر آن دارد تا پیش از آنکه باور کند پسرعمو های انگلیسی مان نفوذشان را در پایتخت ایران از دست داده اند، بایستد و چشم و گوش خود را بیشتر باز کند. از این فرصت استفاده کرده وتقریباً به دقّت ارتباط اعضای کابینه با بریتانیایی ها را بررسی کرده ام . مطمئن هستم که بیشتر از سه چهارم آنها را قطعاً می توان حامی بریتانیا دانست ، البته نه از روی انتخاب ، بلکه از روی ترس . با دقّت که امیدوارم ماهرانه هم بوده باشد، زیرزبان تعداد قابل ملاحظه ای از مقامات ایرانی را در باره موضوع نفوذ بریتانیا کشیده ام.</b></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
البته به گمانم آنها از بریتانیایی ها ، بیشتر از هر خارجی دیگری ، نفرت دارند، ولی از آنها می ترسند، و در نهایت احترام به هر گونه توصیه ای که از سفارت بریتانیا صادر شود عمل می کنند . اداره اطّلاعات شرکت نفت انگلیس و ایران به کار آمدی گذشته ، یعنی در روز های سلطه آشکار بریتانیا برسیاست خارجی ایران ، نیست و کارمندان کافی نیز در اختیار ندارد ، ولی هنوز مشغول به کاراست و خیلی خوب هم کارش را انجام می دهد.»10 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span><span class="s3">◀</span><span class="s2"> </span>قضیّۀ بونزون</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرانسه ازموفّقیت بریتانیا درنشاندن رضا ] خان [ به تخت پادشاهی بسیار نارحت بود. موری در یادداشتی مورخ 6 نوامبر1926 می نویسد: « آقای نوری کاردار ایران ، سپس اتّفاق بسیار عجیب زیررا نقل کرد که تمام کسانی که امکان توطئه چنین و رسوایی های بعد از آن را درخا ور نزدیک دست کم می گیرند باید نصب العین خود قرار بدهند. از قرارمعلوم آقای "لوسین بونزون"، وزیرمختار فرانسه درایران، یکی از کارمندان سفارتخانۀ فرانسه را با گزارشی محرمانه در بارۀ اوضاع فعلی ایران راهی پاریس کرده بود، چند کپی از آن تهیه کرد و کپی ها را به سفارت بلشویک ، سفارت بریتانیا و شاه ایران فروخت. در این نامه، وزیر مختارفرانسه سیاست بریتانیا در ایران را تقبیح کرده و صداقت وزیر مختارآن را زیرسئوال برده بود و در پایان به دولت فرانسه پیشنهاد کرده بود که سیاستی خصمانه در قبال سلسلۀ شاهنشاهی فعلی درایران اتّخاذ واز بازگرداندن قاجارها که همواره فرانسوی دوست بوده اند، حمایت کند. آقای "بونزون" که از دسیسۀ زیر دست خود بی خبربود و اندکی بعد در ملاقات با شاه با نامۀ فوق مواجه شد. خودتان حال و روز وزیرمختار فرانسه را در آن لحظه تصوّر کنید. او بدون خداحافظی با رئیس الوزرا یا سایر مقامات ایرانی بلافاصله تهران را ترک کرد.»11 جزئیات بیشتری نیزدر گزارش مورخ 20 مارس 1926 ذکر شده است: « احتراماً به اطّلاع می رساند که یک مرد فرانسوی به نام دُبُنه به اتّهام قرار دادن رو نوشتی از نامۀ محرمانۀ موسیو "بونزون" ، وزیر مختارسابق فرانسه ، به معاون وزارت امور خارجۀ این کشور در پاریس ،را دراختیار اعلیحضرت پادشاه ایران ، سفارت بریتانیا و سفارت کبرای شوروی قرارداده از سوی سفارت فرانسه دستگیرشده است. ماجرا به طور خلاصه از این قرار است که درماه اکتبر گذشته، رایزن سیاسی سفارت فرانسه ، به نام "لوگاژ" ، به تقاضای آقای بونزون به ترکیه منتقل و قرار شد بستۀ دیپلماتیکی را نیز به بیروت برساند، که به نحوی متوجّه شد بستۀ مزبور حاوی نامه با مطالب ناخوشایند در مورد اوست. لذا پیش از ترکیه در تهران بسته را باز کرد و پس از تهیۀ چند کپی آنها را در اختیار دُبُنه قرار داد .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>حاوی اطّلاعات و اظهاراتی توهین آمیز نسبت به شاه بود مثلاً اینکه « شاه پیشین فرانسوی دوست بود و شاه کنونی ( رضا پهلوی ) انگلیسی دوست است» و یا اینکه روپ. ] رضا پهلوی [ «حیوان وحشی» است. دُبُنه هم یک کپی از این نامه را به شاه جدید، سفارت بریتانیا و سفارت کبرای روسیه داد یا فروخت. اوایل ژانویه سال جاری ، وقتی که سفارت فرانسه سخت تلاش داشت تا قرارداد پست هوایی را ازآن فرانسه کند ، موسیو "بونزون" به زحمت وقت ملاقاتی از اعلیحضرت شاهنشاه گرفت و تلاش کرد نظر شاه را دراین ارتباط جلب کند. در این ملاقات از مسیو"بونزون" سئوال شد که آیا نامه ای برای معاون وزیرخارجۀ فرانسه نوشته و اظهارات]نامربوطی[ در آن کرده است. از قرار معلوم او هم خودش را می بازد و اعتراف می کند. چند روزبعد قرار داد شرکت پست آلمان بدون مخالفت در مجلس به تصویب رسید. مسیو بونزون 10 روز زودتر از برنامۀ عزیمتش تهران را ترک کرد. دُبُنه یک وکیل فرانسوی است که چند سال پیش از کار در دادگاه های فرانسه معلّق شده بود وسه سال پیش به تهران آمد... بنا به دلایلی سفارت فراسنه ازاواستفاده کرد و مسیو "بونزون" وهمچنین کاپیتان " بر تران" تلاش کردند که او را به معاونت بانک عثمانی برسانند...از قرار معلوم دُبُنه فکر می کرد که سفارت فراسنه به قدر کافی تلاش نکرده است، و با لوگاژ هم عقیده بود... دُبُنه را تحت الحفظ به فرانسه فرستاده اند و شایع است که لو گاژ را نیز در ترکیه دستگیرکرده اند و دارند او را به فرانسه می فرستند.»12 (III)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>به</b> <b>روایت جلال فرهمند در مقاله ای بنام </b>« تعزیه قاجار»: احمد شاه و سلسله قاجار مورد طعن و لعن بودند و از چشم مردم افتادند و تنها يک حرکت لازم بود. مجلس پنجم که اکثريت طرفداران رضاخان بودند اين حرکت نهايي را انجام دادند و در نهم آبان 1304 طبق مادّۀ واحدهاي سلطنت قاجار را منقرض کردند و حکومت موقّتي را به رضاخان که نام خانوادگي پهلوي را برگزيده بود تا تشکيل مجلس مؤسّسان و تعيين تکليف سلطنت تفويض کردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عصر همان روز وليعهد به طرز خفتآوري از کشور اخراج شد. روز يازدهم آبان 1304 رئيس حکومت موقّت بيانيهاي صادر کرد و رياکارانه اهداف خويش را چنين بيان کرد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1ـ اجراي عملي احکام شرع مبين اسلام</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2ـ تهيۀ رفاه حال مردم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دو اصلي که يکي براي سر کار گذاشتن علما و ديگري فريب آحاد مردم بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه چيز براي سلطنت وي مهيّا شد هر چند بايد مجلس مؤسّسان درباره فرد و نحوۀ حکومت آينده ايران تصميم ميگرفت ولي مانند حکومتهاي جمهوري عرب منطقه بجز يک گزينه جهت انتخاب نداشت: پهلوي.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همه چيز قبل از انتخابات مجلس مؤسّسان فراهم بود. ارگانهاي نظامي همچون انتخابات مجلس پنجم درايت خود را به خوبي نشان دادند به طوري که مقدّمات انتخابات مجلس مؤسّسان به سرعت در همان آبان 1304 که امضاي مادّۀ واحدۀ مجلس پنجم خشک نشده مهيّا شد. و اين براي کشوري که ماهها طول ميکشيد تا تدارکات يک انتخابات مجلس معمولي فراهم شود بسيار عجيب مينمود آن هم مجلسي که تعداد اعضايش دو برابر مجلس شوراي ملّي بود. رضاخان ديگر طاقت نداشت؛ يک ماه هم براي وي زياد مينمود.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="834 Safari-Jamal 4" height="180" id="img6548" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/834_Safari-Jamal_4.jpg" style="margin: 10px;" width="240" /></div>
<div class="p6" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نطق افتتاحيه رضاخان در 15 آذر 1304</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<img alt="834 Safari-Jamal 3" height="317" id="img6299" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/834_Safari-Jamal_3.jpg" style="margin: 10px;" width="469" /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس مؤسّسان منتظر آمدن</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضاخان جهت افتتاح. فرمانفرما</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
متفکّرانه روي پلههاي سن نشسته است</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتخابات با حضور مقتدرانۀ نظاميان کاملاًَ فرمايشي برگزار شد. و جالب اينجاست که با اينکه بر طبق قانون، انتخابات بر عهدۀ وزارت داخله بود برگزاري آن بر عهده قشون گذاشته شد. نامهها و تلگرافها از مرکز براي ولايات فرستاده ميشد و داور و تيمورتاش صحنه گردان آن شدند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در دستورهاي صادره صريحاَ و بدون رودربايستي نوشته ميشد که انتخابات «براي اجراي اوامر مطاع» بوده و ميبايستي بر طبق ميل ايشان به پيش رود. آنقدر در سرعت انتخابات عجله کردند که گاه پس از پايان انتخابات تازه شخصي را از مرکز معرّفي ميکردند و قشون پهلوي ناچار در اندک زماني نام شخص جديد را اعلام ميکردند!حتّي گاه شخصي به خاطر تشابه نام اشتباهي انتخاب ميشد و پس از تصميم نام شخص مورد نظر مرکز به جاي وي قرار ميگرفت. به هر شکلي اين انتخابات فرمايشي و قلابي در سريعترين زمان مورد نظر رضاخان برگزار شد و نمايندگان محترم کشور چاپاري به سوي تهران آمدند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مکان برگزاري مجلس مؤسّسان تکيه دولت تعيين شد. که به خاطر بزرگي مکان و سکّوهاي فراوان مجلس را پر عظمتتر نشان ميداد. و البته بسيار با مسمّا بود در واقع آخرين مجلس تعزيه خاندان قاجار در حال اجرا بود. تعزيۀ قاجاري!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به علّت سرماي شديد هوا چادري به سر تکيه کشيده شد و بخاريهاي زيادي در مجلس روشن شد که باز هم يخ مجلس را آب نميکرد و نمايندگان لرزش بدن خود را به خوبي حس ميکردند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
15 آذر 1304 روز افتتاحيه بود. رضاخان چون سلطاني و بدون معارض با خدموحشم سلطاني به مجلس آمد و از روي کاغذ نطق کوتاهي کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چهرههاي حاضر در مجلس ملغمهاي عجيب از يک سناريوي در هم بودند. رضاخان چنان زمينهچيني کرده بود که مو لاي درز مجلسش نرود. از حضور تعداد زيادي روحاني که فريب وي را خورده بودند تا تعداد زيادي از افراد که قبلاً از مخالفانش بودند. از دستۀ اوّل اشخاصی چون آيتاللهزاده خراساني و سيد ابوالقاسم کاشاني ديده ميشدند و از دستۀ ديگر فردي چون خزعلخان! که چند ماه قبل به تبعيد در طهران بود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين مجلس کلاً در پنج جلسه تشکيل شد از 15 آذر ماه تا 22 آذر. سه جلسۀ آن به تصويب اعتبارنامهها گذشت و آييننامهاي بود و تنها در جلسۀ چهارم بود که چهار مادّۀ قانوناساسي سابق اصلاح شد و در جلسۀ پنجم به امضاي نمايندگان رسيد. فيالواقع در يک روز سلطنتي رفت و سلطنتي آمد (جلسۀچهارم 21 آذر تشکيل شد.)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمايندگان اصلاَ به مخيّلهشان هم نيامد که فرد ديگري را انتخاب کنند. نه کسي مخالفتي کرد و نه کسي پيشنهادي داد. همه سخن از شاهنشاهي پهلوي ميکردند و هر چه کميسيونهاي فرعي تصويب کرده بودند بدون يک کلمه تغيير تصويب شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نيکلسون از اعضاي سفارت انگليس که به همراه سرپرسيلورين سفير بريتانيا در دو سه روز مانده به اعلام رسمي سلطنت رضاخان به حضور وي رسيده بود فضاي جالبي را به تصوير ميکشد، وي مينويسد:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او را يک آدم دهاتي، ترشرو، اصلاح نکرده و بزرگ جثه ديدم. از صورتش بيرحمي زيادي ميباريد و در لحظات نادري که چهرهاش ملايم مينمود خجالتي يا موذي به نظر ميرسيد... او در يک ويلاي کوچک در يک باغ زندگي ميکند به ما سيگار و چاي و شيريني تعارف کرد. ناگهان کلاهش را برداشت و يک کله کوچک تراشيده مانند قزّاقها نمايان شد. در اين حالت به يک آدم بسيار رذل ميماند. اما بعداً به تدريج و به آرامي صحبت از شاه شدن و ترتيبات تاجگذاريش و اينکه همه مدعوين مجلس مؤسّسان عبوس بودند و عکسي از فرمانفرما در حال نشستن بر روي پلهها گرفته بودند. آنگاه مانند يک درجهدار قزّاق خنديد... و تا پايان گفتوگويمان ساده و سرحال بود و با قدرت و متين به نظر ميرسيد. من به او اطمينان ندارم ... رضاخان از پرسي ستايش ميکند و پرسي به خودش ميبالد که از آغاز کار از يک «اسب برنده» حمايت کرده و آن هم چنين برندهاي!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ديدن چهره و فضاي چنين مجلسي که رضاخان را برکشيد در زمان ما جالب و ديدني است. چهرههاي نمايندگان مجلس مؤسّسان را با هم ميبينيم). (IV </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>احمد افرادی</b> می نویسد : « قدم بعدی رضاخان، تشکیل مجلس مؤسّسان بود، تا او را به تخت بنشاند.»: انتخابات مجلس مؤسّسان ( که در روز 25 آبان 1304شروع شده بود ) پس از دو هفته به انجام رسید. وزارت جنگ و داخله ـ که مسئول برگزاری انتخابات بودند ـ همهی تمهیدات لازم را به عمل آوردند تا تنها نام کسانی از صندوقهای رأیگیری بیرون آید که بدون اما و چرا به سلطنت رضاخان رأی مثبت بدهند .</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« در پارهای از حوزههای شهرستانی هیچ انتخابی صورت نگرفت. وزارت داخله به نامزدان اطّلاع میداد که به عضویت مجلس مؤسّسان برگزیده شدهاند. وکلای مجلس که به خلع قاجار رأی دادند تقریباً همه به نمایندگی مجلس مؤسّسان رسیدند».(1)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
با محکم کاریهایی که به عمل آمد، عجیب نبود که هیچکدام از اعضای اقلّیت مجلس پنجم به مجلس مؤسّسان راه نیابند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از260 نمایندۀ مجلس مؤسسان، 257 نفر به قانونی که سلطنت را به رضاخان واعقاب ذکور او واگذار میکرد، رأی مثبت دادند. سه رأی ممتنع مربوط به سلیمانمیرزا و هم مسلکان سوسیالیست او بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلیمانمیرزا « اظهار داشت، گرچه حزب او از اصلاحات رضاخان کاملاً پشتیبانی میکند [اما]، اصول سوسیالیستی ـ جمهوری مانع از تصویب یک پادشاهی جدید است» .(2]</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در روز 22 آذر 1304، کار مجلس مؤسّسان، با انتقال سلطنت ایران به رضاخان پهلوی و اعقاب ذکور او به پایان رسید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 24 اسفند ـ پس از انجام مراسم تحلیف ـ آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی اعلام شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فردای آن روز، فروغی (کفیل رئیسالوزرا) و همهی اعضای کابینهاش استعفاء دادند، تا رضاشاه، اوّلین رئیسالوزرای عصر پهلوی را به مجلس معرّفی کند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای انتخاب رئیسالوزرا، ذهن رضاشاه مدّتی بین مشار و فروغی در تردّد بود. همان طور که دیدیم، این مشار بود که در تماس با انگلیسیها مشکل شیخخزعل را به نفع رضاخان حل کرد. مشار، «در مجلس هم حامیانی به مراتب بیشتر از فروغی داشت».(3)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اما، « امتیاز بزرگ فروغی ، اعتماد کامل رضاخان به او بود. در سه موردی که رضاخان از تهران دور بود، فروغی کفالت رئیسالوزرایی را به عهده گرفته بود. از این گذشته، شورویها نسبت به فروغی بی طرف ولی سخت مخالف مشار بودند. ایران با بریتانیا فعلاً مشکلی نداشت، حال آن که امور بازرگانی و داد و ستدهای مهمّی با روسها معوّق ماند ه بود، [از اینرو] رضاشاه نخستوزیری لازم داشت که شورویها علناً با او مخالفت نکنند. [اما] اشکال عمدهی فروغی ِ درونگرا و منزوی این بود که در مجلس طرفدار چندانی نداشت.»(4)</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرانجام، رضاشاه ـ با همه ی تردیدها ـ در 28 آذر 1304، فروغی را به نخستوزیری بر گزید و مشار را در مقام وزیر امور خارجه نگهداشت. مشکل رأی عدم اعتماد مجلس به فروغی هم، با پا در میانی رضاشاه و گفتگو با برخی از نمایندگان متنفّذ حل شد. (V) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ توضیحات و مآخذ:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سليمان ميرزا اسکندري </b></div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تهران متولد شد. پدرش شاهزاده محسن میرزا كفیلالدوله از مالكین و كارمندان عالیرتبهى دولت بود. وى پس از انجام تحصیلات مقدماتى و معمول زمان و یاد گرفتن زبان فرانسه در دستگاه دولتى استخدام شد. چندى در ادارهى شهربانى و مدتى در اداره كل گمرك اشتغال به كار داشت. امتیاز روزنامه هفتگى حقوق را گرفته، به انتشار آن مبادرت نمود. در دورهى دوم مجلس پس از فوت برادرش كه نمایندهى مجلس بود، به جاى او از طرف نمایندگان مجلس به وكالت انتخاب گردید و جزو حزب دموكرات شد. و پس از چندى از لیدران حزب مزبور در مجلس شد. در 1290 مجلس دوم در اثر اولتیماتوم دولت روسیه تزارى منحل گردید و به دستور ناصرالملك نایبالسلطنه ایران سلیمان محسن دستگیر و به قم تبعید شد و چند ماهى در تبعید به سر برد و آنگاه به تهران آمد و مدیركل امور مركزى وزارت كشور گردید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلیمان محسن در انتخابات دورهى سوم مجلس شوراى ملى از اصفهان به نمایندگى انتخاب شد و لیدر حزب دموكرات در مجلس بود و مدتى نیز نایب رئیس مجلس شد. دموكراتها در مجلس در اقلیت قرار داشتند و با غالب دولتها مخالف بودند. هنگامى كه در این دوره سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله به نخستوزیرى انتخاب شد، سلیمان محسن به لیدرى حزب دموكرات، فرمانفرما وزیر كشور كابینه را استیضاح كرد و عزل او را از وزارت خواستار شد ولى عینالدوله بر اساس مسئولیت مشترك وزیران از وزیر داخله خود دفاع كرد و از كار كنارهگیرى نمود. مجلس سوم با تلاش سید حسن مدرس او را به رئیسالوزرائى انتخاب نمود. عینالدوله قبول نخستوزیرى را موكول به عضویت فرمانفرما در كابینه كرد. سلیمان محسن در رد نظریه عینالدوله سخنان تندى در مجلس ایراد كرد و كلمات ناسزا و موهن بر زبان جارى ساخت و عینالدوله ناگزیر مجدداً استعفا كرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در جنگ بینالملل اول و اشغال ایران از طرف قواى نظامى روس و انگلیس و عثمانى، احمد شاه تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این نیت را با نمایندگان در میان نهاد و سلیمان محسن و حزب دموكرات در این كار پیشقدم شدند و فوراً به قم حركت نمود. كمیتهاى به نام «كمیتهى دفاع ملى» تشكیل دادند و ریاست آن كمیته با سلیمان محسن بود. كمیته در قم به جمعآورى اعانه و خرید اسلحه پرداخت. كمیتهى دفاع ملى از قم به اصفهان و اصفهان به كرمانشاه حركت كرد و تا این تاریخ لیدرى و رهبرى قیامكنندگان به عهده سلیمان محسن بود. در همان هنگام رضاقلى خان نظامالسلطنه با عدهاى قوا و وزیرمختار آلمان به كرمانشاه رسیدند و به ریاست حكومت موقتى انتخاب شد و كابینهاى تشكیل داد و عدهاى را به وزارت انتخاب نمود از جمله سلیمان محسن وزیر داخله شد ولى میل و رغبتى به این سمت نشان نداد زیرا خود كاندیداى ریاست حكومت بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اساساً اجتماع عدهاى در كرمانشاه براى دفاع از ایران با حمایت آلمان و عثمانى در نتیجهى اقدامات سلیمان محسن و حزب دموكرات بود و از این رو بین نظامالسلطنه و سلیمان محسن اختلاف نظر شدید پیدا شد و ضمناً سلیمان محسن متهم به سوء استفادهى مالى گردید. سلیمان محسن چندى در بغداد و سپس در استانبول اقامت گزید و پس از خاتمهى جنگ جهانى به ایران بازگشت. در انتخابات دورهى چهارم از تهران به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد و به اتفاق سید محمدصادق طباطبائى حزب سوسیالیست ایران را بنیاد نهاد و در نقش اقلیت در مجلس دست به اقدامات تندى زدند. سلیمان محسن در آن مجلس با اعتبارنامهى مهدیقلى مخبرالسلطنه به شدت مخالفت نمود و صریحاً او را قاتل شیخ محمد خیابانى معرفى كرد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 1300 به هنگام نخستوزیرى احمد خان قوامالسلطنه، دكتر محمد مصدقالسلطنه وزیر مالیه مادهى واحدهاى به مجلس داد و اختیاراتى براى اصلاح وضع مالى ایران خواست. سلیمان محسن وزیر مالیه را مورد حملات شدید قرار داده و حملهى سختى به او نمود. مصدق از خود دفاع كرد و سپس غش كرد و بدین ترتیب كابینهى قوامالسلطنه ساقط شد. در 1301 در دور دوم نخستوزیرى قوامالسلطنه، سلیمان محسن او را استیضاح كرد و با جلب عدهاى از اعضاء اكثریت مجلس و نمایندگان بیطرف، اقلیت خود را تبدیل به اكثریت نمود. در نتیجه براى بار دوم كابینهى قوامالسلطنه را ساقط كرد. قبل از قوامالسلطنه نیز مشیرالدوله در اثر حملهى شدید سلیمان محسن از كار كنارهگیرى كرده بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلیمان محسن در 1301 پس از ساقط كردن قوام، مستوفىالممالك را به رئیسالوزرائى رسانید و خود لیدر اكثریت بود و دفاع از پروگرام دولت را برعهده گرفت. در عوض سید حسن مدرس كه در حكومت قبل لیدر اكثریت بود، این بار لیدر اقلیت گردید و با كابینهى مستوفى به مخالفت برخاست و كابینه را استیضاح نمود. در تمام دوران زمامدارى مستوفى، جدالى سنگین بین مدرس و سلیمان محسن در مجلس در جریان بود.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اواخر دورهى چهارم، سلیمان محسن و سید محمدصادق طباطبائى لیدران حزب سوسیالیست كه جمعاً در مجلس پانزده نفر بودند روابط نزدیك و صمیمانهاى با سردار سپه وزیر جنگ برقرار نمودند و او را مورد حمایت قرار دادند، و سرانجام پیماننامهاى بین سردار سپه، میرزا كریم خان رشتى، سلیمان محسن، سید محمدصادق، و خدایارخان امضاء و مبادله شد. به موجب این پیماننامه، قرار شد حزب سوسیالیست سردار سپه را به نخستوزیرى برساند و سردار سپه در عوض وزیران خود را از اعضاء حزب سوسیالیست انتخاب نماید. یك ماه پس از این پیمان، سردار سپه با حمایت سوسیالیستها از طرف سلطان احمد شاه به نخستوزیرى برگزیده شد و در كابینهى خود سلیمان محسن را وزیر فرهنگ نمود. حاج عزالممالك اردلان و میرزا قاسم خان صوراسرافیل دو تن از اعضاى سوسیالیست نیز در این كابینه عضویت یافتند.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلیمان محسن در انتخابات دورهى پنجم مجلس شوراى ملى از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و طبعاً از وزارت اعراض نموده به پارلمان رفت. او در مجلس پنجم یكى از طرفداران جمهورى بود و طرح تبدیل رژیم سلطنتى را به جمهورى امضاء نموده و از آن دفاع نمود. در جریان تعرض و قهر سردار سپه و عزیمت وى به بومهن، سلیمان محسن تلاش بسیار كرد و اكثریت مجلس را به طرفدارى سردار سپه بسیج نموده او را به شهر بازگردانید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در تمام مدت مجلس پنجم، سلیمان محسن لیدر سوسیالیستها بود و غالباً در مقابل مدرس قرار مىگرفت. در استیضاح مدرس از سردار سپه كه منجر به نطق ملكالشعراى بهار شد، سلیمان محسن نطق مهمى ایراد كرده اقلیت را سخت مورد نكوهش قرار داد. در جریان انقراض قاجاریه و تفویض سلطنت به سردار سپه كوشش و فعالیت سلیمان محسن چشمگیر بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از ختم دورهى پنجم، سلیمان محسن كه نام خانوادگى «اسكندرى» را براى خود انتخاب نموده بود با وجود نزدیكى و همكارى با سردار سپه وكیل مجلس نشد و به هیچ كار دولتى هم دعوت نگردید و به صورت عزلت و انزوا ایام را مىگذرانید. پس از سال 1320 فعالیتهاى سیاسى او آغاز شد. از جمله او از مؤسسین اولیهى حزب توده ایران بود و لیدرى حزب مزبور به او واگذار شد ولى به علت كهولت نه حوصله و نه توانائى كار داشت و امور حزب اغلب توسط برادرزادهى او ایرج اسكندرى انجام مىگرفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلیمان محسن اسكندرى در 1322 در سن 77 سالگى درگذشت. تشییع جنازهى او با شكوه كامل از طرف حزب توده ایران در تهران برگزار شد و در تمام شهرهاى ایران مجالس ختم مجلل از طرف حزب توده تشكیل شد. » </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکتر باقر عاقلی«شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران » جلد اول - چاپ اول سال 1380 - نشر گفتار باهمکاری نشر علم - صص 123 – 120 ) </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اکبر مشعوف می نویسد:. او در نخستين سالهاي سلطنت رضاشاه، که هنوز روابط شاه جديد با دولت شوروي حسنه بود، به همراه ميرزا شهاب راوري کرماني (پدر مظفر بقايي کرماني) هدايت حزب سوسياليست را به عهده داشت و در سال 1306 به همراه حاج امينالضرب، شيرواني، دشتي، فرخي يزدي، حاج ميرزا حبيبالله امين، نيکپور و حاج ميرزا علياصغر قيصريه براي شرکت در جشن دهمين سالگرد انقلاب اکتبر به روسيه رفت.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سليمان ميرزا پس از ترک مسکو به آلمان رفت و با مرتضي علوي و چند نفر ديگر که از بنيانگذاران فرقه جمهوري انقلابي ايران بودند، ديدار کرد. از آنجا به پاريس رفت و با مارسل کاش دبيرکل حزب کمونيست فرانسه و سردبير روزنامه اومانيته، ملاقات کرد. سليمان ميرزا از آن پس تا سقوط رضاشاه در شهريور 1320 خانه نشين و دور از فعاليتهاي سياسي بود. پس از تأسيس حزب توده در 15 مهر 1320 و برگزاري نخستين جلسه هيئت مؤسسان آن، سليمان ميرزا به دليل پيشينۀ تشکيلاتي خود و مقبوليتي که در بين اعضاي مؤسس حزب توده داشت، در رأس حزب قرار گرفت. او در اولين انتخابات بعد از رضاشاه، از تهران نامزد نمايندگي شد اما در جريان انتخابات، در 16 دي ماه 1322 در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. سليمان ميرزا اسکندري کمونيست نبود و تا آخر عمر پايبند به احکام ديني باقي ماند، اما به دليل انديشه سوسياليستي نگاهش به دولت شوروي مثبت بود. از او ترجمه کتاب رموز ملل اثر اوژن سو انتشار يافته است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: اکبر مشعوف «سليمان ميرزا اسکندري» - »رسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>* توافق سردار سپه با رجال همکار در بارۀ سلطنت انتخابی </b></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سیف پور فاطمی می نویسد: رضا افشار و دبیر اعظم بهرامی رئیس دفتر مخصوص رضا شاه به تنظیم قراردادی میان رضا شاه و رجال سیاسی طرفداراو اشاره می کردند. آقای احمد انواری مدیر روزنامۀ جبهه شرحی در این باره نوشته اند که ذیلاً نقل می شود:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
" در اوایل انقلاب و در ایام نوروز با آقای عبدالحسین صارمی و کیل دادگستری که چندین دوره نمایندۀ مجلس شورای ملی بود و به ارادتمند محبتی داشت در بارۀ چگونگی تفویض سلطنت به سردار سپه و موافقت عمدۀ آزادیخواهان صحبت می داشتم ایشان عکس سندی را که در دو صفحه بزرگ نوشته شده و شرایط مکتوب بین رجال آن دوره و سردار سپه مشروحاً تنظیم گردیده بود برای طبع در روزنامۀ پرخاش به من دادند که آنرا در تهران در ضمن اسناد خود نگاهداری می کردم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این سند که با خط مرحوم سید محمد صادق طباطبائی تحریر یافته حاوی موادی که امضاء کنندگان را در جهت خیرو صلاح مملکت و حمایت از یکدیگر متحد و آنان را متعهد می ساخت که به یکدیگر خیانت نکنند و در کلیۀ امور مملکتی با صواب دید و مصلحت و شور اقدام نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین قرارداد امضاء آقایان سلیمان میرزا اسکندری، سید محمد صادق طباطبائی ، مستشارالدوله صادق ، سید محمد تدین ، رضا افشار، علی اکبر داور، تیمورتاش، عدل الملک دادگر و چند نفر دیگر دیده می شد. به خاطرم مانده است اضافه بر چند امضاء دیگر امضای سردار سپه "رضا" در زیر امضاها دیده می شد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قسمت بسیار مهمی که در این قرارداد جلب توجه می کرد یکی تقسیم وظایف بین سردار سپه و رجال همراه و همکار او بود که ایشان انجام کلیۀ امور مملکتی در شأن و وظیفۀ همکاران غیر نظامی خود شناخته و آنان نیز کلیۀ امور لشکری را با اختیارات کامل بر عهده سردار سپه گذاشته بودند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ماده جالب دیگر این قرار داد جمله ای بود به این مضمون که والاحضرت سردار سپه به انتخاب مردم مادام العمر در مقام سلطنت انتخابی قرار گرفته و پس از آن اخد تصمیم در مورد پادشاه و جانشین قانونی او را به رأی ملت ایران واگذار می نمایند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نگارنده با مطالعه این سند متوجه شدم که مخالفت سلیمان میرزا با سلطنت موروثی در خانوادۀ پهلوی از این پیمان شکنی سردارسپه سرچشمه می گیرد تا آنجا که سلیمان میرزا کلمات تندی را بر علیۀ اولاد ارشد رضا شاه و مجلس مؤسسان ایراد کرد. مطمئن هستم که اصل یا عکس این سند در میان اوراق خانواده های امضاء کنندگان ذی ربط و رونوشت آن در بین اوراق مرحوم صارمی وجود دارد.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمد انواری</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لندن- تیر ماه 1367 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: - نصرالله سيف پور فاطمی، آينه عبرت، خاطرات و رويدادهای تاريخ معاصر ايران، لندن، جبهه ملّيون ايران، 1370 – صص 692 – 691 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
* زنده یاد دکتر کریم سنجانی در« خاطرات سیاسی» خود می گوید: « در آن میان جمعیتی که لطمه خورد و آسیب دید و شخصیتی که شکست سیاسی خورد و از میدان خارج شد واز نظر مردم افتاد سلیمان میرزا اسکندری و حزب اجتماعیون و یا به اصطلاح سوسیال دموکرات های ایران بودند. رضا خان موقعی که نخست وزیر شد این حزب را به همکاری گرفت . سلیمان میرزا را وزیر فرهنگ کرد، صوراسرافیل را وزارت دیگری داد، بعضی از افراد دیگر این حزب را وزیر کرد، سید محمد طباطبائی را سفیر در ترکیه کرد و چند مدتی آنها را وسیلۀ دست خود قرار داد . سلیمان میرزا هم موقعی که وزیر فرهنگ بود در طرفداری هایش نسبت به رضا شاه حرف هایی می زد و اقداماتی می کرد که فوق العاده به زیان او بود. از آن جمله در برابر فرهنگیان گفته بود ، من وزیر فرهنگ چهل هزار سر نیزه هستم.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من شخصاً به سلیمان میرزا خیلی علاقه داشتم زیرا استاد من بود ولی این سازش با دیکتاتوری لطمۀ جبران ناپذیری بر او وارد آورد چنانکه در دورۀ ششم که انتخابات تمام شهرستان ها فرمایشی بود ولی انتخابات تهران را رضا خان با اینکه پادشاه بود آزاد گذاشت و مدرس انتخاب شد، دکترمصدق انتخاب شد ولی سلیمان میرزا اسکندری رأی نیاورد و از نظر مردم افتاد و وجاهتش به کلی از بین رفت. این یکی از لطماتی بود که در ایران به ملیون و به رهبران احزاب پیشرو وارد آمد که زا این پیشآمد ها متاسفانه مکرر اتفاق افتاده است.» </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: دکتر کریم سنجابی « خاطرات سیاسی» - نشر صدا معاصر – 1381 – ص 44 </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
** محمود محمود (تولد :۱۲۶۱ تبریز – وفات:۱۳۴۴ تهران) با نام اصلی محمود پهلوی محقق و از ملیون و آزادیخواهان پرحرارت و فعال صدر مشروطیت بود.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود محمود نویسندۀ مجموعۀ «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» در ۸ جلد می باشد . بنام محمود پهلوی بود پس از آن که رضاخان میرپنج همان نام را برای نام خانوادگی اش انتخاب کرد. وی مجبور گردید نام دیگری انتخاب کند که نام خانودگی را محمود گذاشت! </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از دیگر آثار وی ترجمه کتاب شهریار اثر نیکولو ماکیاولی را میتوان برشمرد.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود محمود نام خانوادگیش را «پهلوی» انتخاب کرده بود که پس از آن که رضاخان میرپنج همان نام را برای نام خانوادگی خود خواست مجبور شد آن نامخانوادگی را واگذار کند و پس از آن نام خانوادگی دیگری نپذیرفت و نام خودش (محمود) را به عنوان نامخانوادگی استفاده میکرد.[۱]</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وی در آرامگاه ابن بابویه مدفون است.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p11" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
"حافظ "</div>
<div class="p12" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
I) منبع: نویسنده: دکتر حسین آبادیان «بر اساس اسناد منتشر شده وزارت جنگ »، «تشکیل مجلس مؤسسان»- مطالعات تاریخی شماره 27</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
II ) منبع: محمد علی زندی « مجلس مؤسسان اول (سال 1304)» - سایت پژوهشکده باقر العلوم</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
III ( - محمد قلی مجد – صص 410 – 400 </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(IV منبع: جلال فرهمند « تعزيه قاجار- ماهنامه بهارستان - شماره 103 - صفحه 3</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
V ) - احمد افرادی - « فروغی در گذر تاریخ» - « سایت دنیا خانه من است » </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://ahmadafradi.blogfa.com/9109.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;"></a><a href="http://ahmadafradi.blogfa.com/9109.aspx" style="color: #83a3b4; margin: 0px; padding: 0px; text-decoration: none;">http://ahmadafradi.blogfa.com/9109.aspx</a></div>
<div class="p13" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(I) منبع: نویسنده: دکتر حسین آبادیان «بر اساس اسناد منتشر شده وزارت جنگ »، «تشکیل مجلس مؤسسان»- مطالعات تاریخی شماره 27</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
-پی نوشت های «بر اساس اسناد منتشر شده وزارت جنگ »، «تشکیل مجلس مؤسسان»:</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>1 - کلیه این اسناد در موسسه مطالعات و پژو هش های سیاسی نگه داری می شوند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>2 - امیر لشکر غرب به ریاست ارکان حرب کل قشون، مورخه 14 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش006-178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>3 - همان به همان، مورخه 14 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، 009-178-1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>4 - امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل، 15 آذرماه 1304، اسناد وازرت جنگ، ش010-178-1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15مورخه11 آذرماه 1304، 019-178-1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>5 - چراغعلی پهلوی به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15 آذرماه1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 011-178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>6 - ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 012- 178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>7 - سرهنگ اسدالله فرمانده تیپ مختلط سیستان به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 021-178-1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>8 - کفیل ایالت خراسان به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 023-178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>9 - رئیس ارکان حرب کل قشون به فرمانده لشکر شرق، خیلی فوری، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 024- 174- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>10 - رئیس ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر جنوب فوری، مورخه 9 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 028- 178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>11 - رئیس ارکان حرب کل قشون به حکومت جلیله مازندران، مورخه 8 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 029- 178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>12 - کفیل ارکان حرب کل قشون به وزارت داخله، مورخه 8 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 031- 178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>13 - رئیس ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 5 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 038- 178- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>14 - امیر لشکر شمال غرب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 7 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 039- 178- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>15 - امیر لشکر جنوب به رضا شاه،7 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 045- 178- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>16 - امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه25 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 083- 178- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>17 - ذیل همان سند.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>18 - رئیس ارکان حرب لشکر کل قشون به امیر لشکر جنوب، خیلی فوری است، مورخه شب 24 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 084- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>19 - ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر جنوب، خیلی فوری است، مورخه 23 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 085- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>20 - حکومت کرمان به «مقام محترم حکومتی جلیله دارالخلافه طهران»، مورخه 30 آبانماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 010- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>21 - کفیل حکومت نظامی خوزستان به ارکان حرب کل قشون، مورخه 3 آذرماه 1304،ش. 013- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>22 - امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، فوری، مورخه 2 آذر ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 014- 179- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>23 - رئیس ارکان کل قشون به فرمانده لشکر شرق، مورخه 25 آبانماه 1304، ش. 020- 179- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>24 - کذا، در این تلگراف دو بار مستدعی است آورده شده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>25 - متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان کل قشون، فوری است، 28 آبانماه 1304، ش. 019- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>26 - رئیس ارکان حرب کل قشون به ارکان لشکر شرق، خیلی فوری است، لیله 2 آذر ماه 1304، ش. 018- 179- 1304</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>27 - رئیس ارکان حرب کل قشون به ارکان حرب لشکر شرق، خیلی فوری است، اسناد وزارت جنگ، 4 آذرماه 1304، ش. 042- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>28 - همان میرزا شهاب راوری پدر دکتر بقائی کرمانی است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>29 - امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 30 آبان ماه 1304، ش. 027- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>30 - متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، از مشهد، مورخه 30 آبان ماه 1304، ش. 028- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>31 - رئیس ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر شرق، خیلی فوری، مورخه لیله 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 053- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>32 - متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، فوری است، شب 28 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 052- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>33 - امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، 27 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 056- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>34 - پرانتز در اصل.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>35 - رئیس ارکان کل قشون به امرای لشکرهای شرق و غرب، خیلی فوری، 30 آبانماه 1304، ش. 029- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>36 - فرمانده تیپ شمال به ارکان حرب کل قشون، فوری است، مورخه 30 آبانماه 1304، ش. 033- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>37 - امیر لشکر غرب به ریاست ارکان حرب کل قشون، شب 27 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 058- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>38 - رضا خان به کفیل ایالت خراسان، مورخه 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، 062- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>39 - کفیل ایالت خراسان به رئیس ارکان حرب کل قشون، شب 28 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 061- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>40 - فرمانده لشکر شمال غرب به رئیس ارکان کل قشون، خیلی فوری است، مورخه 24 آبان ماه 1304، ش. 070- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>41 - رئیس ارکان حرب کل قشون به فرمانده لشکر شمال غرب، خیلی فوری است، لیله 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 069- 179- 1304.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>42- TO Take on her shoulders a part of the heavy load responsibility which Britain bore in the East; Loraine to Chamberlin, December9/1925، FO. 416/78</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>43- Undying friendship.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>44- … whose magnanimity and wisdom each exhorted; Loraine to Chamberlin, December31/1925 , FO.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>371/11483.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>45- Loraine to chamberlin, Decemberlin, 31/1925, FO. 371/1148.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>46 - تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ح2، (تهران:امیر کبیر، 1363)، ص 300</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>47 - دیوان عارف قزوینی، به کوشش محمد علی سپانلو و مهدی اخوت، (تهران: موسسه انتشارات نگاه، 1381)، ص 15- 214</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>48 - همان، صص 27- 226</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"></span>49 - همان، ص 228</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: نویسنده: دکتر حسین آبادیان «بر اساس اسناد منتشر شده وزارت جنگ »، «تشکیل مجلس مؤسسان»- مطالعات تاریخی شماره 27</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- II پی نوشت های « مجلس مؤسسان اول (سال 1304)»: </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - . عاقلي، باقر؛ داور و عدليه، تهران، علمي، 1369، چاپ اول، صص 87- 86.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ قانون اساسي اصلاحات و سير تكامل آن، تهران، بينا، 1356، چاپ اول، صص 23- 22.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 - ملاييتواني، عليرضا؛ پيشين، ص 202 و عاقلي، باقر؛ پيشين، ص 87.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، ص 23.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 - ملاييتواني، عليرضا؛ پيشين، ص 203 و بهشتيسرشت، محسن؛ پيشين، ص 393.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 - مرواريد، يونس؛ پيشين؛ ص 496.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 - . بهشتيسرشت، محسن؛ پيشين، ص 393.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 - مرواريد، يونس؛ پيشين، ص 494.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9 - تعداد نمايندگان مجلس مؤسسان اول 287 نفر بوده است.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 - بهبودي، سليمان؛ خاطرات دوران رضاشاه، تهران، طرح نو، 1372، چاپ اول، ص 266.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
11 - بعد از تصويب ماده واحده عنوان رضاخان به والاحضرت اقدس تبديل گرديد.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12- فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، صص 25- 24.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
13 - . مرواريد، يونس؛ پيشين، ص 496.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
14 - فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، ص 32.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
15 - مرواريد، يونس؛ پيشين، ص 496.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
16 - . فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، ص 32.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
17 - همان، ص 26.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
18 - همان، صص 27- 26.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
19 - بهشتيسرشت، محسن؛ پيشين، ص 394.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
20 - بهبودي، سليمان؛ پيشين، ص 267.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
21- مكي، حسين؛ پيشين، ص 532.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
22- فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين؛ صص 27- 26.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
23 - مكي، حسين؛ پيشين، ص 584.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
24 - فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، ص 27.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
25 - بهشتيسرشت، محسن؛ پيشين، ص 396.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
26 - فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، ص 28.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
27 - مرواريد، يونس؛ پيشين، ص 520.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
28 - . جعفري ندوشن، علياكبر؛ و زارعي محمودآبادي، حسن؛ پيشين، صص 100- 99 و مرواريد، يونس؛ پيشين، ص 498 و ملاييتواني، عليرضا؛ پيشين، صص 204- 203 و فرهنگ قهرماني، عطاءالله؛ پيشين، صص 31- 29.</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>منبع: محمد علی زندی « مجلس مؤسسان اول (سال 1304)» - سایت پژوهشکده باقر العلوم</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- III <span class="s1">پی نوشت های <b> </b>« انتخابات مجلس مؤسسان اوّل» به استناد « اسناد وزارت امورخارجۀ آمریکا »</span><b> -</b></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>1 – گزارش اموری ، شمارۀ 1236 ، 143 / 9111 , 891 ، مورخ 4 نوامبر 1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 – گزارش اموری ، شمارۀ 1247 ، 144 / 9111 , 891 ، مورخ 21 نوامبر 1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 – گزارش اموری ، شمارۀ 1251 ، 145 / 9111 , 891 ، مورخ 4 دسامبر 1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4 – گزارش اموری ، شمارۀ 1254 ، 31 / 032 , 891 ، مورخ 7 دسامبر 1925</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
5 – گزارش اموری ، شمارۀ 1261 ، 146 / 9111 , 891 ، مورخ 16 دسامبر 1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
6 – گزارش اموری ، شمارۀ 1260 ، 313 / A 51 , 891 ، مورخ 16 دسامبر 1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
7 – گزارش اموری ، شمارۀ 1266 ، 147 / 9111 , 891 ، مورخ 31 دسامبر1925 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
8 – گزارش فیلیپ ، شمارۀ 153 ، 1381 / 00, 891 ، مورخ 27 آگوست 1926 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
9– ابلاغیه موری، 1385 / 00, 891 ، مورخ 2 اکتبر 1926 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
10 – گزارش هورتی بروگ، ، شمارۀ 104 ، 153 / 91 , 741 ، مورخ 12 ژوئن 1934 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
11 – ابلاغیه موری، 1391 / 00, 891 ، مورخ 6 نوامبر 1926 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
12 – گزارش فیلیپ، و ضمیمه، شمارۀ 239 ، 1403 /00, 891 ، مورخ 10 ژانویۀ 1927</div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>(</b>IV<span class="s1">)<b> »: </b>پی نوشت های « تعزيه قاجار</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>1. آباديان، حسين. بسترهاي تأسيس سلطنت پهلوي. تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1389 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2. لورين، سرپرسي. شيخ خزعل و پادشاهي رضاخان. ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. تهران، فلسفه، 1363 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3. مکي، حسين. تاريخ بيست ساله ايران. ج 3. تهران، علمي، 1380 .</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: جلال فرهمند « تعزيه قاجار- ماهنامه بهارستان - شماره 103 - صفحه 3</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s1">V - پی نوشت ها « فروغی در گذر تاریخ»</span></div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 - ایران، برآمدن رضاشاه، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، سیروس غنی، چاپ دوم،انتشارات نیلوفر، 1377، ص 397</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>2 ـ ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی، نشرنی،چاپ پنجم، ، ص 168 </div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3 ـ ایران، برآمدن رضاخان، ص401.</div>
<div class="p4" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دکترباقر عاقلی، در ص 85 کتاب « داور و عدلیه » میگوید: « فروغی در مذاکره با انگلیسیها و جلب موافقت آنها برای رضاشاه زحمات زیادی کشید». اما، در این مورد سندی ارائه نمیکند.</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-757178789915424657.post-61113514712734641722013-08-18T06:52:00.002-07:002013-08-18T06:52:49.136-07:00جمال صفری: زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق، قسمت هشتاد و دوم<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3107-jamale-safari-833-1.html?Itemid=0">«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (82)</a></div>
<div class="p2" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3107-jamale-safari-833-1.html?Itemid=0">بخش اول</a> </b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3105-jamale-safari-833-2.html">بخش دوم</a> </b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3104-jamale-safari-833-3.html">بخش سوم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3103-jamale-safari-833-4.html">بخش چهارم</a></b> <b><a href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3102-jamale-safari-833-5.html">بخش پنجم</a></b></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>وقایع پس از تصویب لایحۀ خلع سلطنت</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به روایت سیف پور فاطمی : پس ازتصویب لایحه ، تدیّن به اتّفاق هیئت رئیسۀ مجلس به منزل سردار سپه رفته و متن لایحه را تسلیم او کردند و درضمن تدیّن نطق مختصری مبنی بر تبریک ایراد و در ضمن اظهارداشت:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« مجلس ازشخص سردارسپه و رئیس حکومت موقّتی تقاضا دارد که حقوق اعضای دربار را مانند پیش پرداخته و مقصّرین سیاسی هم که در جریان مخالفت با سلطنت او توقیف شده اند و فعلاً در زندان هستند آزاد بشوند. سردارسپه درجواب هیئت رئیسۀ مجلس اظهار داشت:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« ازاین اقدام مهمّ وتاریخی که مجلس شورای ملّی در راه سعادت ایران و انقراض سلسله قاجاریه برداشته و به حیات سیاسی این مملکت یک روح جدیدی بخشیده است، فوق العاده مسرورهستم و ازاین حسن توجّهی که دراعطای ریاست حکومت وسرپرستی ایران به بنده نموده اید، بی اندازه ممنون هستم و امیدوارم مجلس پنجم که قدمهای بزرگی برای آبادی و ترقّی ایران برداشته است درآتیه نیزموفّقیت های بزرگی احرازنمایند. دورۀ پنجم درتاریخ مشروطیت ایران ، علاوه براین اقدام بزرگ، خدمات مهمّی به مملکت نموده و اسم مهمّی درتاریخ ایران ازخود بیادگار گذاشته است و من همیشه این حسن نیّت نمایندگان دورۀ پنجم و روابط حسنه ای که با آقایان دارم فراموش نخواهم کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در قسمت حقوق اعضا وعفو زندانیان ، من مرد بد قلبی نیستم والبتّه تقاضای آقایان نمایندگان پذیرفته می شود و راجع به زندانیان تقصیرات بعضی ازآنها کوچک نیست حتّی شش نفرآنها به واسطۀ تشبّثاث خارجی در محکمۀ نظامی محکوم به اعدام شده اند و اهالی ایران باید بدانند که این اخلاق پست و تشبت به اجنبی فوق العاده ننگین است. با وصف آن محض انجام توصیۀ نمایندگان ، آنها را مستخلص وعفوعمومی داده خواهد شد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بلافاصله سردار سپه به درگاهی رئیس نظمیه دستور داد که زندانیان سیاسی را آزاد سازد وسپس در مجلس جشنی که از روز پیش تنظیم شده بود، شرکت کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>صبح روز بعد ( دهم آبان ) تلگرامی از طرف تدیّن مبنی بر تصویب لایحه الغای سلطنت و ریاست حکومت موقّتی سردار سپه بولایات مخابره شد. سردارسپه هم با متّحدالمآل زیر مردم را از رژیم تازه و قدرت حکومت خود آگاه ساخت: « از چندی به اینطرف از تمام اطراف و اکناف مملکت دراظهار تنفّرو انزجارازسلطنت قاجاریه والغای آن نهضت عمومی ایجاد و دنبال آن بجائی رسید که اگرمورد توجّه فوری نمی شد قطعاً به انقلاب عظیم وعواقب وخیم منجر می گشت. دولت به پاس احترام آزاد افکارعمومی واحساسات ملّی در تمام این مدّت رویّۀ بی طرفی اتّخاذ کرده تا عامّۀ مردم و مجلس شورایملّی هر رویّه ای را که صلاح می دانند اختیار نمایند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نمایندگان مجلس شورای ملّی متوجّه لزوم خاتمه دادن به این اوضاع و به بحران مملکتی شده و پس از چندی مذاکره و مطالعه در جلسۀ نهم آبان ماه انقراض سلطنت قاجاریه را اعلان نموده و ریاست حکومت موقّتی را به اینجانب واگذار کرده تا اینکه مجلس مؤسّسان به فوریّت تکلیف قطعی حکومت آتیه مملکت را معیّن نماید. این است که در تعقیب رأی مجلس شورایملّی ، انقراض سلطنت را از سلسله قاجاریه و بدست گرفتن حکومت موقتّی را به وسیلۀ این اعلامیه رسماً اعلان می کنم. امیدوارم که تمام علاقمندان به سعادت مملکت درحفظ مصالح عمومی با من کمک نمایند . </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>رئیس حکومت موقّتی مملکت و رئیس عالی کلّ قوا – رضا </div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز بعد از تصمیم مجلس ، سرپرسی لرن وزیرمختارانگلس ( معروف به تاج بخش) در وزرات خانه حضور یافته و رسماً شناسائی حکومت موقّتی و تغییر رژیم ازطرف دولت انگلیس را اعلان کرد. روز بعد شامیاتسکی وزیرمختار روس بوسیلۀ نامه ای انتخاب سردار سپه را تبریک گفته و دو روز بعد هم شخصاً از رئیس حکومت موقّتی دیدن کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اعلامیۀ پرطمطراق زیرهم به قلم دبیر اعظم بنام سردار سپه منتشر شد:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مأمورین دولتی اعم از کشوری و لشکری درهر مرحله اداری که هستند باید بدانند و بفهمند که از ایجاد ادارات جز تنظیم و رفاهیت مردم فلسفه دیگری منظورخاطر نبوده و همیشه دو اصل مهم را سرسلسلۀ سایرمکنونات وعقاید خود قرار داده ایم:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>1- اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2 - تهیّۀ رفاه حال عموم افراد کشور.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این دو اصل، مدّتها و سالهای درازاست که در ایران فراموش شده؛ با اینکه اجرای آن جزو ضروریات وفرایض اوّلیۀ زمامداران است معهذا به فراموشی و متروک ساختن آن تعمّد شده است.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>عمّال دولت چه مأمورین درخارج و چه کارکنان داخل باید بدانند و بفهمند که قبول ایرانیت مترادف با تحمّل جوروستم نبوده وکلیۀ اشخاص که درلوای شیرو خورشید مجتمع هستند باید ازهرتعرّض مصون وحقوق آنها ازهرحوادثی محروس بماند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اکنون برای اینکه رفع ستم از قاطبۀ ایرانیان بشود به تمام ساکنین این مملکت قویاًّ اعلام می کنم از این تاریخ هرکس ازمأمورین اعم از لشکری و کشوری طرف اجحاف و تعدّی واقع گردد اسم و رسم آن مأمورین را با ذکر موارد و مراتب و میزان تعدّی واگر ممکن است با ارائۀ آثار وعلائم آن نوشته مراسله خود را توسّط پست به اسم خود من و مستقیماً ارسال دارند تا ملاحظه و رسیدگی و احقاق حق به عمل آید و هرگاه متظلّمین در نقاط دوردستی مسکون باشند که قادر به طیّ مسافت نباشند ، وزارت داخله موظّف است که در نقاط مزبور در دو فرسخ فاصله صندوقی برای قبول شکایات وارده نصب واهالی را مسبوق به مقصود خود نموده و آزادی تمام به آنها بدهد که شکایات خود را به اسم من نوشته تسلیم صندوق مزبور نمایند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ایرانیان مقیم خارجه نیزعموماً درهمین ردیف محسوب و چنانچۀ شکایات قابل استدلالی از مأمورین دولت ایران در هر رتبه و مقامی که باشند داشته باشند استدلالات خود را بشرط منطقی تلگرافاً یا کتباً تقدیم نمایند تا آنها نیز از اقسام تعدّی مصون و مستظهرانه مشغول کار و کسب خود باشند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>ضمناً این نکته را خاطرنشان می کنم که همانطورکه حفظ رفاهیت عموم سکنه ایران در مقابل تطاول مأمورین دولت جزو تکالیف وجدانی و مملکتی است، همان قسم حفظ حیثیت نمایندگان دولت نیز از هرگونه اتّهام و نسبت بیمورد از اوّلین وظایف قطعی من شمرده خواهد شد. نظر به اینکه شخصاً به شکایات رسیدگی خواهم کرد عموم متظلّمین باید دقّت درشکایات کرده مطالب خود را مطابق با حقیقت و بیان واقع نوشته و احتراز نمایند از اینکه تظلّمات را آلوده با اغراض شخصی نموده یا در مقام سوء استفاده نمایند . زیرا بالاخره همانطورکه مأمورین متعدّی تسلیم کیفر و مجازات می شوند از مغرضین نیز صرفنظر نخواهم کرد. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رئیس حکومت موقّتی – رضا </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>این اعلامیه و چند بخشنامۀ دیگر به قلم دبیر اعظم و ذکاء الملک فروغی و تیمور تاش نگارش یافته نفوذ این افراد را در دستگاه و رژیم موقّتی نشان می دهد. کلیۀ این نوشتار ها فاضلانه و حاکی از امیدهای زیاد برای مردم ستمدیدۀ ایران بود. این افراد که در آنموقع به قول دبیراعظم آرزوی تشکیل حکومت مدینۀ فاضله را در ایران داشتند، کاملاً مفتون و مجذوب پشت کار و صبر و متانت و ثبات و قدرت رضا خان بودند و فکر می کردند که این سرباز بیسواد آنها را در کارهای کشوری آزاد خواهد گذارد و چند سالی هم فکر و عمل آنان در حیات سیاسی کشور و روح تازه ای دمید. ولی همینکه چاپلوسان و قزّاقان دور او را گرفتند:</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
" نگار من که به مکنت نرفت و خط ننوشت </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>بزودی سردار سپه «مصلح، پرکار ودوست و یارافراد مصلح و رفیق مردم ستمدیده» ، اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی مالک شش هزار ده ، چندین کارخانه و بیش از هشتاد میلیون وجه نقد(مساوی بودجه یکسال کشور) در بانک گردید وهزاران نفر بدبخت و بیگناه یا در زندانها دچار شکنجه شده یا در نقاط بد آب و هوا در تبعید بسر می بردند. در عوض رسدیگی به عرایض مردم ، جلوهر صندوق پست مأمور آگاهی نامه ها را بازرسی کرده و اگر خطاب به شاه بود نویسندۀ آن بدون تأمّل توقیف و ماهها یا سالها در زندان میماند. ... ( صص 375)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دبیر اعظم با کمال انصاف و شرافمندی اظهار می داشت که « سردار سپه در روزهای اوّل یک قزّاق جویای نام ولی پرکار، با هوش، بیباک، ساده دل ، تودار ،در ظاهر خشن ولی در باطن رئوف ، فرصت طلب و وطن پرست بود . حسّ مخصوصی برای بقای خود داشت و همیشه معتقد بود کسی فاتح است که تا آخرین دقیقه مقاومت می کند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعلاوه رضا خان تا روزهای آخر خوشبخت و قضا و قدر درهمه جا یار و یارورش بود و در ده سال از فکر و صمیمیت و کمک به عدّۀ افراد پر توان ولایق و خدمتگزار نظیر فروغی ، تیمورتاش ، داور ، حاج مخبر السلطنه ، مستوفی الممالک ، سرتیپ حبیب الله شیبانی ، سرتیب محمد حسین فیروز ، سرلشکر عبدالله خان طهماسبی ، تقی زاده ، حسین علاء ، مشار الممالک انصاری ، رضا افشار، سلیمان میرزا ، سردار اسعد و دیگران استفاده کرده و اساس سلطنت و حکومت دیکتاتوری خود را بدست آنان محکوم کرد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رضا خان سردارسپه درمدرسۀ قزاقی درس دسیسه و آنتریک و تفتین وعدم اعتماد به همکاران و فرصت طلبی به خوبی یاد گرفته وهمینکه به قدرت رسید از تجربۀ گذشته کاملاً استفاده کرده و با کمک مشتی سفله چابلوس و بله قربان بله قربان گو همه را از میان برد و درعوض یک ایران مترقّی وآزاد، پای قشون روس و انگلیس را به کشورباز کرده و روزی که انگلیسها او را از تخت سلطنت پائین آوردند حتّی نزدیکانش پای کوبان و شادی کنان پایان قدرت او را جشن گرفتند.» یادداشتهای صحبت با دبیر اعظم بهرامی ) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دبیراعظم وملک الشعراء و مدرّس هر سه انگشت روی یک نقطه ضعف سردار سپه می گذاردند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« سردار سپه نه جزو اشراف بود که درمملکت مایه و ریشه داشته باشد نه سواد داشت و درس خوانده بود که درسلک روشنفکران وتیپ زبدگان کشورقراربگیرد و سایر روشنفکران و تحصیلکرده ها و آزادیخواهان را دور خود جمع بکند، نه متموّل بود که جامعۀ آن روز تهران او را برای تموّلش قبول بکند! خانواده و ریشه فامیلی هم نداشت که بتواند در پرتو افتخارات خانوادگی مردم را دور خود جمع بکند. به عبارت دیگر نه مستوفی و مشیر الدوله و مؤتمن الملک و نه وثوق الدوله و قوام اسلطنه و فیروز و نه دکتر مصدّق و داور و تیمورتاش و مخبر السلطنه و شیبانی وجهانبانی . نه امین الضرب و توماسیان بود. بلکه تجربۀ سالهای اوّل زندگانی اودرمکتب خشن قلدری قزّاقخانه تمام وقت در مبارزه و مجادله برای بقای خویش بوده است.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>به گفتۀ دبیراعظم همه کوشش کردیم که به او بفهمانیم <b>که برای رضا خان قزّاق شلاق زدن وشوشکه کشیدن و فحش دادن قابل عفو بود ولی برای وزیرجنگ یا رئیس الوزراء واعلیحضرت شاهنشاهی فحش دادن و کتک زدن و دندان مدیر روزنامه را شکستن، با لکد سید کور بینوا را در داخل وزارت عدلیه مصدوم کردن موجب ننگ وسرافکندگی کشور است</b>.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3"> </span>متأسفانه پدر و پسر نتوانستند بهفمند که :</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تکیه به سرنیزه توان کرد لیک</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>بر سر نیزه نشاید نشست ( 1 ) </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span> دوازده تیر توپ شلّیک شد و واقعۀ مهمّی را اعلام کرد!</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمّد تقي ملك الشعرا بهار در «تاريخ مختصر احزاب سياسي» در بارۀ « وقایع پس از تصویب لایحه خلع سلطنت قاجار » بدینگونه روایت می کند: اعلام کرد که در مملکت کار تازه ای روی داده است. این دوّمین شلّیک بی مورد توپ بود. توپ اوّل، توپی بود که شب سوّم حوت 1299 در میدان مشق به امر عامل حقیقی کودتا(روحانی سیاّس سید ضیاء الدین طباطبائی) به طرف تأمینات و به قولی هوایی شلیک شد و مردم را از بستر آسایش بر انگیخت و دریافتند که واقعۀ تازه و مهمّی روی داده است، و بلافاصله بانگ شلّیک تفنگ پیاپی در محلّات و اطراف کمیساریا (کلانتری) ها برخاست و هجوم یک دسته قزّاق- به فرماندهی رضاخان میرپنج و سردار سپه بعدی- را که فرماندهان آنها پول گرفته و از ایران گریخته بودند، به شهر تهران- تهران بی صاحب!- اعلام داشت.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
و اینک توپ دوّم، این توپ است که وسط روز 9 آبان 1304 درست چهار سال بعد از کودتای1299، در نتیجۀ تصویب مادّۀ واحده در مجلس بی رئیس شلّیک می شود! آغاز سلطنت رضاشاه.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5">◀</span>ولیعهد در چه حال بود؟ </div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب نهم آبان جمعی از شاهزادگان رفتند نزد ولیعهد. خانۀ شاه و ولیعهد در عمارت گلستان بود. شاه و برادرش زمستان ها در این عمارت که یادگار کریم خان و آقا محمد خان و فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه بود، منزل داشتند و تابستان ها غالبا شاه در نیاوران و برادرش در اقدسیه ییلاق می رفتند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینک زمستان است. زنان و بستگان شاه در اندرون منزل دارند، و برادرش که زن نداشت و مجرّد بود و از عیال خود، دختر مرحوم شعاع السطنه، با داشتن یک دختر ملوس و زیبا، دیری بود جدا شده بود، نیز در گلستان منزل داشت.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب نهم آبان جمعی از شاهزادگان مثل یمین الدوله و عضدالسلطنه و فرّخ الدوله و غیره به ملاقات ولیعهد رفته بودند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عضدالسلطان و نصرت السلطنه و ناصرالدین میرزا بعد از تشکیل انجمن فامیلی در دربار و ورود شاهزاده فیروز از واقعۀ چادر زدن در مدرسۀ نظام و گرد آمدن جمعیتی در عمارت رئیس الوزراء و مدرسۀ مذکور و انتشارات این دو سه روزه و تلگرافات واصله خبر دادند و حس کرده اند که کلاه عموزاده خودرای و جوانشان پس معرکه است!</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- شهر چه خبر هست؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- شلوغ است!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- چه می بینید؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- اوضاع خوب نیست!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- دست به ترور و آدمکشی زده اند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- عوض... یک نفر را دیشب کشته اند!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- راست است؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- بله قربان شکی نیست!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هوا قدری سرد شده است، بخاری در اتاق پشت اتاق برلیان مشتعل است، این آخرین شبی است که وارث تخت و تاج آقا محمدخان، دیکتاتور عظیم قاجار، در پیش این بخاری مجلل و مشتعل نشسته است.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد که تا کنون با شاهزادگان و بزرگتران خانواده غالبا مانند سیاسیون به توریه و با لحن مستهزآنه و مثل یک نفر دیپلومات بزرگ که نمی خواهد اسرارش را کشف کنند صحبت می کرد، امشب ساده حرف می زند! تازه فهمیده است که دیگران هم (اشاره به مناسبات و مذاکرات با سردار سپه) با او شوخی می کرده اند و کلاه سرش می گذاشته اند و او را اسباب دست کرده بوده اند، زیرا سه چهار روز است که دیگر کسی از طرف ارباب(رضاخان) نزد او نمی آید و نجوی نمی کند و دستور نمی دهد. او را ترک کرده اند. هر قدر انسان ساده لوح و زود باور باشد، دیگر اینجا مطلب را می فهمد و حساب دستش می آید.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بار اوّل بود که به شاهزادگان گفت: گمان دارم فردا یا پس فردا مرا دستگیر کرده، در یکی از قلعه ها حبس کنند!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آری، این بار نخستین بود که دست از لاف زدن برداشته و دیگر پشت چشم نازک نمی کرد و رفقا و دوستان خود را در ته دل مسخره نمی کرد! قدری پول به عمو زادگان که مستخدم بودند، یا لازم داشتند تقسیم کردند و همه ساعت 9 به خانه های خود برگشتند.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صبح نهم آبان قبل از آنکه مادّۀ واحده از مجلس بگذرد، عمارت گلستان محاصره شده بود. یکی از شاهزادگان که مستخدم دربار بود چنین می گوید:</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از صبح امروز پلیس اجتماعات را متفرّق می کرد و شهر حالت خاصّی به خود گرفته بود. هر کس می خواست به دربار نزد ولیعهد برود، گارد دم در می گفت «اگر رفتید حقّ بر گشتن ندارید تا حکم ثانوی برسد.»</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
یمین الدوله، عضدالسلطنه، فرخ الدوله، مشیرالسلطنه (شاهزادگان دیگر مثل عضدالسلطان و ناصرالدین میرزا و نصرة السلطنه، چنانکه گفته شد، قهر کرده بودند و بعد از درک این معنی که ولیعهد با ارباب سازش کرده و آن ها را دست می اندازد، بدگویی کرده و دیگر نزد او نیامده بودند) وارد عمارت شدند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد پای عمارت برلیان روی نیمکت تنها نشسته، دست را زیر چانه اش تکیه کرده بود و یک نفر نظامی روی پلّه ها ایستاده سیم تلفون را می برید. ده بیست نفر پیشخدمت و متفرّقه که قبل از ظهر آمده بودند، آنجا دیده می شدند. سربازان آمد و شد داشتند، آنها به ولیعهد سلام نمی دادند و حال آنکه ظهر نشده بود و مادّۀ واحده در مجلس جریان داشت!</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به توسّط پیشخدمت ها به ولیعهد گفته شده بود که مجلس چه خبر است. تصوّر ریختن و گرفتن و حتّی کشتن و مخاطرات دیگر هر دقیقه می رفت. در میان خانم های اندرون هم همین گفتگو ها در کار است!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رفتند سر ناهار. ناهار تمام شد، آمدیم اتاق برلیان. ولیعهد آفتابه لگن خواست. دست می شست که صدای توپ بلند شد و خبر خلع قاجاریه را در شهر و در عمارت گلستان پراکنده ساخت!</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از تالار رفتیم به اتاق محمّد شاهی (پهلوی اتاق برلیان). ولیعهد و ما روی صندلی نشستیم و صاحب جمع روی زمین نشست.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(اینجا مؤلّف ناچار است بگوید که این مردی که ما او را صاحب جمع نامیدیم، مردی است که امروز برف پیری بر سر و روی او نشسته است ولی هنوز زیبا و رشید و خوش نما است. این مرد نوکر محمّدعلی شاه بوده و بعد از خلع او، دست از وفاداری آقای خود برنداشت و خانوادۀخود را ترک کرد. با شاه مخلوع از ایران بیرون رفت و تا مرگ او را ترک نگفت و از آن پس به ایران بازگشت و به نوکری احمدشاه پیمان وفاداری بست و تا این ساعت هم در خدمت ولیعهد به صداقت مشغول کار بود و هنوز هم که ما این تاریخ را می نویسیم، پیشکار و مباشر کارهای ولیعهد و مراقب یگانه دختر او است)</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صاحب جمع روی زمین نشسته و گریه می کرد، ولیعهد هم گریه می کرد، و باقی نیز با آنها همکاری و همدردی می کردند!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دو ساعت بعد از ظهر در اتاق باز شد و آقای سهم الدوله، پسر مرحوم علاءالدوله، رئیس خلوت، وارد شد. او هم گریه می کرد! رو کرد به صاحب جمع و گفت سرتیپ مرتضی خان آمده است و می گوید از طرف اعلیحضرت پهلوی مأمورم که محمّد حسن میرزا را فوراً حرکت بدهم و از سرحدّ خارج کنم. باید فورا لباس نظامی را از تن بیرون کند و اسباب های شخصی خود را هم جمع آوری کند و در حرکت بایستی تعجیل نماید! (گریه دوام دارد!)</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد به صاحب جمع گفت: برو ببین چه می گویند.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رفت و آمد و گفت: همینطور می گوید و می گوید عجله کنید!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد گفت: می خواهم گیتی افروز را ببینم (گیتی افروز دختری است که ولیعهد از خانم مهین بانو دختر مرحوم شعاع السطنه داشت و امروز این خانم دختری است جوان و زیبا و با مادر محترمشان در تهران اقامت دارند)</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد گفت: کالسکۀ مرا ببرید و او را از خانۀ شعاع السطنه با مادرش خانم مهین بانو بیاورید، او را ببینم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حاج مبارک خان رفت کالسکه ببرد و آنها را بیاورد، گفته شد: نمی شود، زیرا کالسکه متعلّق به شما نیست، با درشکۀ کرایه بروید آنها را بیاورید! با درشکۀ کرایه رفتند و بچّه را آوردند و ملاقات کرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از بالا به صحن عمارت نگاه می کردیم، دیدیم آقای بوذرجمهری مشغول دوندگی است و در خزانه ها را به عجله مهر و موم می کنند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد وزیر دربار و دکتر اعلم الملک، پزشک دربار، و دکتر صحّت را خواست. آنها آمدند و گریه می کردند!</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در این بین گفتند عبدالله خان طهماسبی و سرتیپ مرتضی خان یزدان پناه و بوذرجمهری می آیند بالا. اتاق خلوت شد، حضرات بالا آمدند، وارد اتاق شدند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
طهماسبی به ولیعهد سلام کرد، ولیعهد جواب نداد. طهماسبی گفت: «عجله کنید باید بروید.» ده دقیقه گذشت، حضرات رفتند پایین، سرتیپ یزدان پناه به آجودان خود گفت: «زود باش محمّد حسن میرزا را حرکت بده». آجودان سرتیپ وارد اتاق شد، سلام داد و به ولیعهد گفت: «زود باشید حرکت کنید». (گریه دوام دارد!...) غروب است. چراغ ها روشن شده است، ولیعهد از بالا آمد پایین که برود اندرون با کسان و زنها وداع کند. شاهزادگان تا پشت پردۀ قرمز در اندرون با ولیعهد رفتند و آنجا با شاهزادگان وداع کرد. آجودان هم آنجا بود.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد به او گفت: «تا اندرون هم می خواهید بیایید؟»</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
گفت: «خیر، ولی عجله کنید» (این آجودان سلطان بوده است). رفت و برگشت. درین گیرودارها ولیعهد پیغام داده بود که من پول ندارم، به چه وسیله بروم؟ از دولت طلب دارم، خوبست از بابت طلب پول من پولی بدهند تا حرکت کنم. گفتند با تلفون تکلیف خواهیم خواست و بالاخره پنج هزار تومان پول حاضر کردند و به ولیعهد دادند و گفتند که پنج هزار تومان را اعلیحضرت به محمّد حسن میرزا انعام مرحمت فرموده اند! سرتیپ مرتضی خان روی پلّه ایستاده بود و سیگار می کشید. گفت: «اشخاصی که با محمّد حسن میرزا نمی روند، بروند به خانه هایشان و اینجا نمانند. برید! برید!» ما شاهزادگان گریه کنان رفتیم به خانه های خودمان!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ولیعهد را ساعت 9 شب در اتومبیل سوار کردند و با دکتر صحّت و دکتر جلیل خان و ابوالفتح میرزای پیشخدمت، با مستحفظ مسلّح، روانه کردند.</div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
تمام شد نقل قول یکی از شاهزادگان.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این طور بیرون رفت آخرین وارث خاندان قاجار.</div>
<div class="p3" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s5"><img alt="833 Safari-Jamal 1" height="300" id="img8557" src="http://enghelabe-eslami.com/images/stories/image/ees/833_Safari-Jamal_1.jpg" style="float: left; margin: 10px;" width="181" />◀</span><b>روايات مختلف است</b></div>
<div class="p10" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روايتي را كه از قول يكي از شاهزادگان يادداشت كرده بودم در فصل پيشين نگاشتم. در روايت ديگر چيزهايي ديگر هم شنيده شد، از آنجمله معلوم شد كه علاوه بر طهماسبیو يزدان پناه و بوذرجمهري كه مأمور اخراج وليعهد قاجار بودهاند، محمّد درگاهي رئيس شهرباني نيز حضور داشته است. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>اينك شرحي است كه طهماسبیدر تاريخ خود مینويسد: حسب الامر والاحضرت پهلوي، دو ساعت بعد از ظهر شنبه نهم آبان ماه 1304 مأمور شدم كه دربار را تحويل گرفته و خانوادۀ سلطان مخلوع را بيرون نمايم. دو ساعت و ده دقيقه از ظهر گذشته بود كه وارد عمارت سلطنتي شدم. مشكوة پيشخدمت احمد ميرزا (احمد شاه) را خواستم و به محمّد حسن ميرزا (وليعهد مخلوع) كه در غياب احمد ميرزا در ظرف سه سال قائم مقام او بود، اخطار نمودم كه فورا" تهيّۀ مسافرت خود را ديده و همين شب از تهران خارج و بطرف اروپا حركت و به برادر خود ملحق گردد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>موقعي كه من وارد شدم، شوفرمحمّد حسن ميرزا میخواست از دربار خارج گردد. به مشاراليهامر شد كه بلا تأخير اتومبيل را تهيّه و حاضر نمايد و يك نفر مأمور را تعيين نمودم كه شوفر را تحت نظر گرفته و براي اتومبيل بنزين و روغن تهيّه نمايد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آغاباشي (معتمد الحرم) نيز احضار و تاكيد شد كه هر چه زودتراندرون را تخليه و اسبابهاي شخصي خود را نيز از دربار بيرون برد و تا صبحاینامر حتمیالاجراء است.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بلافاصله اوامر بموقع اجرا گذارده شد. دراین بين صاحب جمع جواب پيغام را آورد كه: والاحضرت وليعهد (بگوييد: محمد حسن ميرزا!... ) اظهار میفرمايند براي رفتن حاضرم، ولي وسايل حركت ندارم، پول هم ندارم تا لوازم حركت را تهيّه نمايم و در صورتامكان طلب ملاقات و مذاكرات دوستانه دارد (كذا) واینطور میگويد: چهل هزار تومان از دولت طلب دارم، ممكن است ازاین بابت وجهي بدهند. بعلاوه، قرض و كارهاي شخصي دارم كه بايد كسي را مأمور تصفيۀامورات خود نمايم. جواب دادم ملاقات ممكن نيست. مذاكرات دوستانه نيز با هم نداشته و نداريم.امر بندگان اعليحضرت پهلوي است كه بايد بموقع اجرا گذاشته شود. فورا" يك نفري را براي تصفيهامور محاسبات خود تعيين و حركت نماييد و كارهاي شما آنجام خواهد شد و اگر عرايض (؟) ديگري داشته باشيد به عرض والاحضرت پهلوي خواهد رسيد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>صاحب جمع مثلاین بود كه به حوادث معتقد نبودند و يا خود تجاهل و يا براي اثبات فدويت و يا تجويز تقليد بقا بر ميت (كذا؟) اظهار داشت:این مسائل را به والاحضرت وليعهد ... (اخطار شد: بگوييد محمد حسن ميرزا!...) از طرف كه ابلاغ كنم؟ واینامر حر كت از طرف كيست؟ جواب داده شد: در تفهيم و فهم (!) قبلا" خود را مستعد نموده، بدانيد از طرف بندگان والاحضرت پهلوياین احكام ابلاغ میشود! </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساعت دو و نيم بعد از ظهر بود كه موثّق الدوله، مغرور ميرزا، وزير دربار سابق كه قبلا" بوسيلۀ تلفن احضار شده بود، حاضر شد و بهایشان اظهار شد هر چه زودتر رؤساي مسئول دربار را حاضر نماييد كه فورا" اشياء سلطنتي و اتاقها بايد مهر و موم شود!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>روز شنبه بود، ولي دربار تعطيل بود و جز چند نفر پيشخدمت و عبدالله ميرزا، سردار حشمت، كالسكه چي باشي و ابراهيم خان صديق همايون كسي ديگر حاضر نبود و بوسيلۀ تلفن چند نفري حاضر شدند و با حضور حاج عدل السلطنه صندوقخانهها و با حضور سردار حشمت كالسكه خانه و با حضور عين السلطان آبدارخانه و چون قهوه چي باشي حاضر نبود، با حضور صديق همايون درها مهر و موم گرديد. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرايدار خانه نيز با حضور صديق همايون مهر و موم شد. موثّق الدوله حاضر بود كه خزانه مهر و موم شد و بالجمله، تمام ابنيه و اثاثيه دولتي با حضور رؤساي مربوط به مسئوليت خود آنها ضبط و توقيف درامد واین مهر كار خود را كرد و دست توقيف به روي آنها گذاشت (مهر طهماسبیيا عبدالله بود كه با آن اثاثه سلطنتي و دربار را توقيف و مخزنها را ضبط نمود.)</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اشخاص جزء جمع و غيرمسئول از قبيل پيشخدمت و فراش و اجزاء خلوت اجازه يافتند كه چنانچه بخواهند از دربار خارج شوند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراین موقع صاحب جمع از طرف محمّد حسن ميرزا پيغام آورد كه اجازه دهند سهم الدوله براي تهيه يك هزار تومان وجه از دربار خارج شود، اجازه داده شد كه به معيّت يك نفر صاحب منصب بيرون رفته و مقصود خود را انجام دهد. دراین موقع كار دربار خاتمه يافت و هر چه بود تحت تصرّف درآمد و به اتّفاق سرتيپ مرتضي خان و سرتيپ محمّد خان كه همراه من بودند، به ملاقات محمّد حسن ميرزا رفتيم. و به صاحب منصب مأمور قراولهاي دربار دستور لازم داده شد كه پس از ملاقات ما جز مشاراليه را ندارد، ولياین نوكرها نيز با حضور مأمور فقط میتوانند ملاقات كنند. راه افتاديم تا درب اتاقي كه محمّد حسن ميرزا توقّف داشت. پيشخدمتها قبلاً درهايي را كه يك قرن و نيم به رويایرانيان بسته و نمايندۀ عقايد و افكار و احساسات قلبیساكنيناین نقطۀ پر پيچ و خم دور از عاطفه و عدالت بود(!) پشت سر هم به روي ما باز مینمودند، در مشاهدۀاین حال نكتهای از خاطرم گذشت و بیاختيار حواسم را بجاي ديگر كشانيد و او عبارت از قدرت و قوۀ دست ملّت (!) بود كه با يك اراده درهاي بسته را باز (آيا راست میگويد؟!) و زندگاني يك سلسله را بهم پيچيد و مظهر قدرت خود را والاحضرت پهلوي معرّفي نمود،این است كه يكي از مأموريناین مظهر قدرت ملّي (!) دارد ازاین اتاقهاي تو در تو میگذرد و مأموريت خود را اجرا مینمايد!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>محمّد حسن ميرزا ازآمدن ما مطّلع شده، به اتاق نشيمن گاه او هنوز وارد نشده بوديم كه از روي صندلي خود برخاست (كذا) و تا نزديك در اتاق به استقبال شتافت. همين شخص بود كه چند ساعت قبل،ایرانيان را عبيد واماء خود محسوب میداشت و چيزي كه در مخيّلۀ او قدر و قيمتي نداشت همانا ملّتایران بود!</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>دراین ساعتي كه وارد میشويم مشاراليه مشغول خوردن نان و شيريني و چايي بود و از شدّت اضطراب چايي را نيمه گذاشت و به استقبال ماآمده بود. اظهار نمودم كه توسّط صاحب جمع پيغام داده بودم كه حسب الامر والاحضرت پهلوي بايد زودتر تهيّۀ سفر را ساز و ساعت يازدهامشب حركت نماييد. و ضمناً اخطار میكنم كه لباس نظامیرا از تن خود بكنيد! جواب داد: فرستادهام لباس ديگري تهيّه كرده بياورند تا عوض نمايم و چهار نفر كه همراه من خواهند بود، تذكرۀ لازم ندارند. پول هم براي تهيۀ لوازم حركت ندارم. چهل هزار تومان از دولت طلبكار هستم، پيغام دوستانۀ مرا به والاحضرت برسانيد كه از نقطه نظر دوستي وسيلۀ حركت من را فراهم نمايند! </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جواب – البتّه براي ملتزمين يا در مركز يا در بين راه تذكره تهيه میشود. چگونه میشود پول نداشته </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باشيد؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- به خدا كه پول ندارم. مبلغي هم مقروض هستم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- بسيار خوب. به عرض والاحضرت میرسانم. هرطورامر فرمودند، ابلاغ خواهم نمود.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- براي حمل و نقل اسباب وسيله ندارم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>جواب – بندگان والاحضرت پهلوي همه قسم مساعد هستند، به عرض مباركشان میرسانم.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- مبلغي مقروض هستم و محاسباتي دارم، نمیدانم به كه رجوع كنم؟ </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جواب – قبلا" به صاحب جمع گفتم، صورت محاسبات خود را به او بدهيد. اگر مطالبیباشد كه محتاج به عرض رساندن باشد به عرض مبارك میرسانيم. ميتوانم بگويم نظربه معلومات قطعي خودم، از عاطفۀ والاحضرت پهلوي مطمئن باشيد وهمه نوع مساعدت در كارهاي شما از طرف والاحضرت خواهد شد و اوامر لازمه در تصفيۀامور و محاسبات شما صادر میگردد.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- خانواده را چكنم، همراه ببرم يا خير؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- مجازهستيد. میخواهيد ببريد، میخواهيد درایران بمانند. كساني را كه میخواهيد همراه خود ببريدایرادي نيست.</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- میتوانم با اجزاي دربار توديع كنم، مانعي براي ملاقات نيست؟</div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2"> </span>- با اجزا و عمله دربار تا كنون نزد شما بودند. البته مراسم توديع را بعمل آوردهاید! </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
لازم بود به مذاكرات خاتمه داده شود. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اظهار نمودم: ديگر با شما خداحافظي میكنم وبه هم دست داديم.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سرتيپ مرتضي خان، فرمانده لشكر مركز، و سرتيپ محمّدخان نيز دست دادند و از درب سالن خارج شديم. </div>
<div class="p9" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به موجب دستوري كه قبلاً داده شده بود، صاحب منصب گارد مأمور بود از ورود اشخاص و ملاقاتها جلوگيري نمايد و بجز از چهار نفر همسفر، كسي حقّ ملاقات را نداشت، آنها نيز با حضور صاحب منصب میبايست ملاقات كنند.</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ وحدت و انفراد </strong></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امر نظامیبموقع اجرا گذاشته شد و ديگر كسي حقّ ملاقات نداشت! </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمّد حسن ميرزا از اجراياینامر مستحضر گرديد. از درب سالن خارج شد و از پشت سر اظهار نمود: مگر از ملاقات اشخاص ممنوع هستم؟ </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
- چون قبلاً با سايرين توديع نمودهاید، ديگر با كسي ملاقات نخواهيد كرد، مگر با چهار نفر همراهان خود، آنهم با حضور مأمور. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
قانع شد و ساكت گرديد و سر به زيرانداخت. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینجانب و رفقا از اتاقهاي سلطنتي خارج و براي تسريع حركت مسافرين و عرض راپورت به خاك پاي والاحضرت] رضا خان[ تشرّف حاصل نموديم. مراتب را معروض داشتم،امر فرمودند مبلغ پنج هزار تومان نقد پرداخته و به قدركفايت اتومبيل و كاميون براي حمل اسباب و مسافرين داده شود. فوراًامر عالي اجرا و ساعت نه بعد از ظهر همان روز وسايل نقليه حاضر و نه و نيم بعد از ظهراینجانب و سرتيپ مرتضي خان به دربار رفته، وسايل حركت آماده، اعلام شد كه ساعت ده حركت نمايند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ساعت شش بعد از ظهر اعتضاد السلطنه، نصرة السلطنه و يمين الدوله كه از صبح براي توديع آمده بودند، ساعت ورود ما، در گوشۀ اتاق انتظار، آنها را ديدم كه مجسمه وار با رنگ پريدهایستادهاند. به مجرّداینكه چشمشان به ما افتاد، بياندازه پريشان شدند و بیاختيار لرزيدند! چه يقين كردند كه توقيف خواهند شد، ولي كم كم این اضطراب ازآنها رفع شد، براي آنكه اعتماد به عاطفۀ والاحضرت پهلوي انديشههاي مشوّش آنها را رفع و مرعوبيت آنها را تسكين داد و در برابر جرايم غيرقابل عفو سلسلۀ خود شخص كريم و با عاطفهای را ديدند كه چشم از سيّئات آنها پوشيده و به نام عظمت اخلاقي ملّتایران (؟) از گناهان آنها صرف نظر نموده، بلكه هم خود را متوجّه تأمين موجوديت آنها كرده و در بهبوحۀ (كذا) طغيان عصبانيت ملّي (؟)اینك دست آنها را گرفته و از گرداب هلاكت به ساحل میبرد.این بود در مقابل يك چنين عطوفت و مهرباني (ظاهراًاینهمه عطوفتها و مهربانيها و تفاهمات دور و دراز كه مؤلّف شارلاتان به آنها اشاره میكند، به علم اشراق يا "تلپاتي" كه قطعا" شاهزادهها در هيچكدامامر نبودند به آنان مفهوم گرديده است!) هول و هراس را تسكين داد! و بالجمله ساعت هشت و نيم بعد از ظهر است كه شاهزادگان هنوز دراینجا هستند و منتظر آخرين توديع میباشند، در همين ساعت محمّد حسن ميرزا براي توديع با خانوادۀ خود بهاندرون رفت. آخرين توديع در ساعت نه و پنج دقيقه بعد از ظهر، محمد حسن ميرزا در درباندرون با اجزاء و مستخدمين و خواجهها آخرين مراسم توديع را بعمل آورده و در تحت محافظت صاحب منصبان مخصوص به طرف خارج دربار حركت نمود. نقشه حركت يك اتومبيل حامل نظاميان از جلو، اتومبيل محمّد حسن ميرزا از عقب و مابقي اسكورت به فاصلۀ ده قدم از يكديگر، سلسله وار، راه بغداد را از خط قزوين پيش گرفتند! پس از صدو پنجاه سال تقريبي، آخرين شخص منتظر كه روزي بر اريكۀ سلطنت جلوس نمايد و يكدفعۀ ديگر تخت و تاج با افتخارایران ملعبۀ هوا و هوس گردد، ازایران رفت و در عالم سياست به درياي نيستي غرق، وامواج از سرش گذشت. كان لم يكن بين الجحون الي الصفا انيس و لم يسر بمكه سامر. هيچ اثري باقي نماند، چه آنكه اثري نداشت تا از خود باقي بماند، رفت و به درياي عدم ملحق شد. انتهي. از تاريخ طهماسبی296- 289.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ اخراج وليعهد ازایران </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما نخست روايتي از قول يكي از خويشاوندان سلطنتي كه شب و روز 9 آبان با وليعهد ملاقات كرده بود و در نزديكي وليعهد بود، آورديم. پس از آن روايت ديگري از قول صاحب منصب ارشد و حاكم نظامیكه خود مأمور اخراج باقيماندۀ قاجار از دربار و ضبط دربار بود، نقل كرديم. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اكنون روايت ديگري از قول يك نفر از مستخدمين دربار میخواهيم نقل كنيم، تا از هر سو و از همه طرفاین صحنۀ نمايش بتوانيم بر صحنه مشرف بوده، تمام اطراف آن را ببينيم. زيرا آنكه پهلوي وليعهد بوده است از بيرون و از صحن عمارت خبر نداشته، يا چيزي شنيده و خود به چشم نديده است، و آنكه خود مأمور اخراج درباريان بوده است، از حالات داخل تالار برليان و اتاق عاج و اتاق محمّد شاهي و سرگذشت داخلي حرم و غيره بیخبر بوده است. همچنين، هر كسي چيزي ديده و گفته است، ولي ما درصدد آن هستيم كه بواسطۀاین روايات مختلف همه، اطراف را ديده، به خوانندگاناین تاريخ كه در شرف ختم است، نشان بدهيم. ازاین روي، پس از آوردن روايت دكتر جليل، مكتوبیمهم كه مرحومۀ معزالسلطنه قهرمان از حرم سراي احمد شاه در همان روز به شاه مرحوم نگاشته است، نيز خواهيم آورد تا خوانندۀ تاريخ از وقايعاندرون هم بیخبر نماند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ روايت دكتر جليل </strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مرحوم دكتر جليل خان، ملقّب به نديم السلطان، يكي از فضلاي معاصر، از برادران آقاي دكتر ثقفي و مرحوم متين السلطنه بود كه مدّتي در فرنگستان تحصيل كرده و در كتابخانۀ ملي پاريس عمري به مطالعه و استنساخ كتب علمیو ادبیفارسي و عربیپرداخته، اخيراً پير شده و بهایران بازگشته بود ودر خدمت محمّد حسن ميرزاي وليعهد به سمت منادمت و همصحبتي انتخاب شد. وي مردي فقير مشرب وامين و دانا و با وفا بود، و با وجود پيري كه قريب هشتاد سال از سنين عمرش میگذشت، با جسمینحيف و نزار، آن روز از خدمت آقاي خود تخلّف ننمود، و چنانكه خواهيد ديد، در موقع تصميم وليعهد به عزيمت كه كسي را براي داوطلب همسفري میجست، آقاي دكتر رضا خان صحّت السلطنه و مرحوم دكتر جليل خان داوطلبانه حاضر براياین مسافرت بیبنياد و مجهول العواقب، گرديدند! </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دكتر جليل از ساعت حركت دفتر يادداشت خود راآماده كرده قضايا را روز به روز مینويسد و اكنون ما عين يادداشت دكتر جليل را با حذف جزئياتي كه ربطي به تاريخ ندارد و بسيار هم قليل المورد میباشد،ا</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ چگونه آنها را بيرون كردند؟ </strong></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز شنبه 13 ربيع الثانئ 1344 (مطابق 31 اكتبر 1925) به در خانه آمدم. دم وزارت خارجه دو نفر از نظاميان، همين كه وارد حياط شدم، صدا كردند: آقا، آقا! صبر كن! ابتدا گمان نكردم كه مخاطب من باشم. احتياطاً ایستاده، روبه آنها كردم كه چه میگوييد؟ يكئ گفت اسلحه همراه نداری؟ هنوز من جوابیبه او نداده، يك نظامیديگری غير از آن دو گفت: آقا شما بفرماييد. آنوقت خوب ملتفت شدم كه طرف خطاب منم. به آنها گفتم: من اهل قلم و كتابم. گفت: بفرماييد. بدوناینكه چيز ديگری بگويم، رد شده ، به سمت حياط تخت مرمر رفته، از آنجا گذشته، به در دوّم جنب كارخانه كه سربازایستاده بود رسيدم. سه چهار نفر هم آنجا بودند( بجای يكی كه در سايرایّام بود) و پرسيدند: شما را گشتند؟ گفتم نه، اگر شما میخواهيد بگرديد. خنده كنان گفتند: خير تشريف ببريد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از آنجا نيز گذشته، حياط كوچكی را كه زرگرباشی در يكی از اتاقهای آن مینشست عبور كرده وارد گلستان شدم. ديدم مثلایّام سابق فراش و نائب و اجزای ديگر كه هميشه بودند، نيستند. يك راست به سمت اتاق برليان و درباندرون رفتم. و در جلو قصر ابيض كه درش باز بود، نيز كسی را نديدم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراندرون بجز بابا و يك قاپوچی پيرمرد، ديگر هيچكس ديگر نبود. با بابا سلام عليكی كردم. به احوالپرسی او مشغول بودم، كم كم بعضی از اجزاء يكی يكی پيدا شدند و هر كس میرسيد میگفت كه مرا در وقت ورود تفتيش كردند كه اسلحه همراه نداشته باشم. يك ساعت به ظهر مانده، والاحضرت اقدس بيرون تشريف آورده، قدری جلو اتاق برليان و يك دور در حياط گردش فرموده، بعد بالا تشريف بردند. گاهگاهی بعضی از نظاميان را میديدم كه گردش كنان میآيند و میروند. دو نفر همآمدند سيمهای تلفن حياط بلور را كه اندرون والاحضرت بود و سيمهای تلفن اتاق برليان را بريدند، در حالتی كه گريه میكردند (!). منصورالسلطنه و خازن و بعضی ديگر هم آمده، اظهار كردند كه در اتاقها و صندوقخانه و اسلحه خانه و غيره همه را مقفّل كردهاند و نظامیگذاردهاند. ناهار را در همان جای هميشه، يعنی در اتاق پهلوی اتاق تشريفات، در عمارت قصر ابيض صرف كرديم و لي چه ناهاری و چه حالتی كه خدا نصيب هيچكس نكند. مسلمان نشنود كافر نبيند! </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
(قبلاً میدانيم كه وليعهد ناهار را در اتاق جنب برليان با شاهزادگان صرف كرده است – مؤلّف)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد از ظهر در اتاق جنب اتاق برليان با جمعی از همقطاران و مشيرالسلطنه و پسرهای نايب السلطنه، سالار اقدس و فرّخ الدوله و غيره هم بوديم. در ساعت سه بعد از ظهر صدای شلّيك توپ شنيديم كه دوازده تير خالی كردند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فخرالملك و ميرزا علي اكبرخان نقاش باشی مزيّن الدوله هم در اتاق قبل از اتاق برليان، در جنب همين اتاق كه ماها بوديم، بودند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
معلوم شد كه مجلس جمع شده است و رأی به خلع اعليحضرت دادهاند. از آقای صحّت السلطنه پرسيدم چه خبر است؟ فرمودند از قرار معلوم كار خيلی سختی است. دراین بين خبر آوردند كه مرتضی خاناميرلشكر كه حاكم نظامیسابق تهران بود، با عبدالله خان حاكم نظامیفعلی و كريم آقا رئيس بلديّه ( محقّق شد كه محمّد درگاهی و جعفرقلی آقا و تاج بخش هم بودهاند – مؤلّف)آمده، در آلاچيق نشسته، رؤسای درباری را خواستهاند كه كاريهای آنها را و اداراتی را كه به هر يك سپرده شده است، تحويل نظاميان بدهند.این بود كه فرستادند وزير دربار و اسلحه دار باشی و سرايدار باشی و غيره و غيره همه را حاضر كردند. در همين بين خبر شديم كه سه نفر، عبدالله خان و مرتضی خان و جعفرقلی آقا رئيس تيپ سوار، به حضور والاحضرت رفته و از طرف اعليحضرت پهلوی اخطار كردهاند كه بايد تا ساعت 9 شب از تهران خارج شويد. بين راه شنيدم (در حاشيه: از قرار تقرير والا) كه عبدالله خان كه در حقيقت عبدالسلطان بوده است، وقتی كه وارد اتاق شد گفت محمّد حسن ميرزا سلام عليكم. والاحضرت ابداً اعتنايی نفرموده بود. از قرار مذكور جوابیجز سكوت ندادند. چون والاحضرت هيچوقت ديناری ذخيره ندارند و هر چه میرسد از يكدست گرفته و از دست ديگر میدهند، از بابت مخارج راه نگرانی داشتند، فرموده بودند بدون وجه چگونه میتوان حركت كرد؟ لذا از قراری كه شنيدم، پنج هزار تومان آورده، دادند. يقين استاین وجه را از طلبهايی كه والاحضرت دارند كم خواهند گذاشت و قبض گرفته از بابت طلبهای معوّقۀ والاحضرت (حساب خواهند كرد). ( شنیدم که این مبلغ را بعد، ازبابت حقوق اجزای جزء دربارولیعهد کسرگذاشتند ورضا شاه دریافت کرد.- مؤلّف )</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همين كهاین اخبار دراتاق به ما رسيد، فوراً همه برخاسته، به اتاق برليان به حضور مبارك رفتيم. يمين الدوله، عضدالسلطنه، مشيرالسلطنه، سالاراقدس، فرّخ الدوله، آقاي صحّت، ظهيرالدوله، فخرالملك، مزيّن الدوله و صنيع الدوله بودند. مزين الدوله بیاختيار گريه میكرد، والاحضرت او را تسلّی دادند. فخرالملك به حساب دلداری میداد، ولیامروز كه از صبح زود آمده (نه وقت ناهار خوردن) برای مشاهدۀ حالات است! ... چون والاحضرت را خيلی متأثّر و متألّم و مكّدر ديدم، دلم طاقت نياورد، وقتي كه فرمودند نمیدانم كیها را همراه ببرم، از جا برخاستم. فرمودند: كجا؟ عرض كردم میروم خانه عبا و شال گردن و گالش بردارم. فرمودند مگر میآيی؟ عرض كردم بلی، ديدم آن نذر پانزده ساله ممكن است حاصل آید، زيرا كه در اتاق شنيدم به بغداد میروند و من گمان میكردم ابتدا به كربلا میروند و از آنجا به بغداد. با خود گفتم در كربلا خواهم ماند، آنجا ديگر زور كسی به من نمیرسد. ولی وقتی كه آمدم، فهميدم ازاین راه، بغداد قبل از كربلاست. از جمله احكام پَهلویاین بود كه لباس نظامیرا نيز بكند كه يكساعت قبل از حركت همين كار را فرمودند. آمدم نزديك آلاچيق، وزير دربار و مرتضی خان و عبدالله خان و كريم آقا را ديدم. مختصر تعارفی با سر كرده، گفتم من میخواهم به خانه بروم، خواهش میكنم مرا بگذاريد خارج شده و در موقع برگشتن نيز بگذارند داخل شوم. (چون از صبح زود، سر آفتاب به تمام درهای عمارات سلطنتی اعلام كردهاند كه كسی نمیتواند خارج شود. دراندرون، در شمس العماره، در ارك، در حياط وزرات خارجه و غيره و غيره، به بعضی كه میخواستند داخل شوند، بعد از تفتيش میگفتند حقّ خرج نخواهی داشت. بااین شرط اگر میخواهی برو. هر كس خواست بيايد و هر كس خواست برگردد.) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پرسيدند برای چه؟ گفتم چون محتمل است والاحضرتامشب حركت بفرمايند، میخواهم عبا و شال گردنی از خانه بردارم. پرسيدند مگر شما هم خواهيد رفت؟ گفتم: نمیدانم، ولي احتياطاً میخواهم خود را حاضر كنم، شايد فرمودند بيا. عبدالله خان برخاست، چند قدم با من آمد، نزديك پل آهنی دوّمایستاد با دست صاحب منصبیرا اشاره كرد كه نزديك قصرابيض بود، آمد. چنانچه خواستم سفارش كرد. آن صاحب منصب نيز دم درآمده، سفارشات كرد. از در ارك كه توپ مرواريد نادری در آنجا بود، بيرون شده و به عجله تا به خانه رفتم. انورالدوله نبود، بتول و زن مشهدی و محمود در خانه بودند. تا رسيدم، كيفی را که همراه دارم خواستم. دو سه جفت جوراب زمستانی و دو شال گردن با اسباب ريش تراشی و ماهوت پاك كن و غيره در آن نهاده، در آن بين انورالدوله آمد. گويا ملتفت نشد كه من برای چهاین كار را میكنم. لدی الورود گفت از نزد خانم آقای صحّت میآيم كه اوقاتش فوق العاده تلخ است و خوب شد كه شما به خانه آمديد كه تحقيقی كنم و جواب او را ببرم كه خيلی نگران است.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در باب آقای صحّت گفتم آقای صحّت و من در ركاب والاحضرتامشب چندين فرسخ از تهران دور خواهيم بود. بمحضاین كلام بنا گذاشت به گريه كه ایوای من باز بيكس شدم. گفتم گريه نكنيد، عبای زمستاني مرا بياوريد. عبای نائينی زرد سنگينی را كه دارم، بتول آورد. گفتم عبای سياه را میخواهم. انورالدوله گفت همين را بپوشيد. گفتم سنگين است نمیتوانم تحمّل كنم، عباي سياه را بياوريد. گفت نيست ... با آنها به قاعده خداحافظی كرده و براه افتادم، در حالتی كه عبا را از شدّت سنگينی نمیتوانستم بكشم، زيرا كه به عجله آمده و خسته شده بودم. چون چندين روز بود من پولی نداشتم، امروز صبح از آقای صحّت هم خواستم چون كسی را نمیگذاشتند از گلستان خارج شود، ممكن نشد بدهند. همينقدرگفتم شما میدانيد كه پولی ندارم ولی خاطرتان جمع باشد به شماها پول خواهد رسيد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمود كيف را برداشت و دنبال من راه افتاد. بتول و زن مشهدی خواستند گريه كنند، مانع شده، گفتم من بزودی برخواهم گشت. از خانه بيرون آمدم تا سركوچۀ خاص. ديدم محمود پرگريه میكند، گفتم اگر گريه كني كيف را از تو خواهم گرفت. ديدم گريه اش بيشتر شد، ناچار كيف را گرفته، او را برگردانده، براه افتادم. مردم مرا تماشا كردند و آدمهای آقای صحّت و نوكران ناصرالدین ميرزا و اهل قهوه خانه و كسانی كه وسط راه سر آن كوچه بودند، همه ملتفت شدند. به عجله آمده، از همان درب ارك كه سفارش شده بود مانع نشوند، داخل شدم. تقريباً يك ساعت به غروب مانده بود كه صاحب منصبان میآمدند و میرفتند. با همقطاران كه بودند خداحافظی میكردم. غروب اسمعيل خان پيشخدمت كابينه را كه با اجازه میرفت و میآمد، فرستادم عبای سياه را بياورد، تقريباً يك ساعت ونيم بلكه بيشترطول داد. معلوم شد عصرنفرستاده بودند بياورند. همين كه اسمعيل خان رفت و گفت فلانی از بابت عبا راحت نيست، انورالدوله درشكه گرفته تا دم در ادارۀ گمرك كه خانۀ فخر عالم بود رفته، عبا را گرفته آورد، به اسمعيل خان داد كه او دو ساعت از شب رفته به من رساند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اوّل حكم بود ساعت 9 شب حركت كنيم، ولی بعد به ده قرار شد. معلوم بود میخواهند ديرتر شود كه مردم آگاه نشوند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساعت ده حاضر بوديم. بهامر والاحضرت، آقای صحّت السلطنه و بنده رفتيم جلو سر درب وزارت خارجه. دو اتومبيل رلس ريس والاحضرت حاضر بود، شش كاميون پر از نظاميان، كه جمعا" 45 نفر بودند. يك "فرد" هم بود كه سلطان اسد الله خان در آن بود وجلو میرفت. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
زماني كه حركت كرديم ساعت 10 و بيست پنج دقيقه بود كهاین 25 دقيقه ، بلكه نيم ساعت، برای آوردن والاحضرت بود تا دم اتومبيل، (چون ) كهایشان را در حياط تخت مرمر و غيره در بعضی جاها نگاه میداشتند. در حياط وزارت خارجه مرتضی خان نگاه داشت تا نظاميانی كه حركت میكردند، در كاميونها قرار گيرند. زمانی كه دم در وزارت خارجه رسيد، جلو اتومبيل را باز نگاهداشته، ياور احمدخان (بقولی خود سرتيپ مرتضی خان) والاحضرت را تفتيش كرد كه اسلحه همراه نداشته باشد و مقصود اهانت بود. مرتضی خان و كريم آقا و عبدالله خان همراه بودند و بيرون هم جمعيتی بود از جمله نوۀ موثّق الملك كه جزء تأمينات است و يكي ديگر باز و همچنين محمّد خان رئيس نظميه و چندين نفر ديگر از اجزای تأمينات و نظميه و مفتّشين. ولی مردم خارج نبودند، ولی مثلاین كه مخصوصاً خلوت كرده بودند. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
كريم آقا بمحض آنكه ما را در اتومبيل نشاندند، خودش جلو رفته درب دروازه قزوين و با لباسایستاده بود. همين كه ما رسيدم و رد شديم، از قرار تقرير ابوالفتح ميرزا و صالح خان، میگفت برويد، برويد، زود برويد ...</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ما را كه از دروازه بيرون كرد خاطر جمع شد، ناچار با دل خوش كار خود را به انجام رسانده، رفته، به رفقاي خودش ملحق شد. بديهی است حضرات آن شب را تا صبح از خوشحالی خواب نكرده و در صدد تدارك جشن بودند ... </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به عقيدۀ والا(در مورد) حركاتی كه زمان آوردن او از درباندرون تا دم اتومبيل كرده بودند ( من با آقای صحّت زودتر رفته بوديم)، به هر حال تقرير خودشان است كه <b>: </b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
«هيچكس درجۀ بیاحترامیو خشونت را از سرتيپ مرتضی خان (كه حالا سرلشكر است) و كريم آقا و محمّدخان نظميه پيشتر نبرد و بيشتر نكرد." عبدالله خان شايد مجبور بود ولی آنها به اختيار از هيچ گونه خفت دادن خودداری نكردند. »</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان اسدالله خان و ياور احمدخان مأمور و مفتّش از طرف مرتضی خان بودند. به همان نحوی كه دستور داده بودند در بين راه حركت شود، روز دويّم خودش دراتومبيل ما نشسته و احمدخان را بجای خودش در ماشين "فرد" نشانده بود. ولی ما بجز صحبت ادبیچيز ديگری نمیگفتيم. از جمله شعری را كه پروفسور براون به توسّط علاء السلطنه كه آن وقت مشيرالملك بود برای روز سال شكسپير خواسته بود و من دو بيتی از لاهه نوشته و فرستاده بودم، خواندم كه والاحضرت هم فوق العاده خوششان آمده، دست زدند. اسدالله خان هم زمينه به دستش آمد و ديد كه ما بجز صحبت ادبیو تاريخي حرف ديگرنمیزديم.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>دنباله روايات</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب يكشنبه كه شب شنبه فرنگيان است، 14 ربيع الثاني 1344، ساعت 10و 25 دقيقه بعد از ظهر از تهران حركتمان دادند، يعن<b>ی ازایران نفی كردند، والاحضرت اقدس را به اجبار بردند، ولی ماها، يعنی اجزا، همگی به اختيار و ميل خودمان حركت كرده، نخواستيم ازایشان دست برداريم</b>.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
والاحضرت دراتومبيل رلس ريس سفيد، اتومبيل مخصوص سفرخودشان، سمت راست و آقای دكتر صحّت در مقابلایشان و فدوی پهلوی والاحضرت طرف دست چپ، ياور احمدخان مأمورنظامی روبروی بنده.این چهارنفر در داخل اتومبيل بوديم. مسيو ژان در جلو، پشت سر آقای دكتر صحّت مشغول راندن وایمان نام نظامیبا تفنگ پشت سر ياور،این دونفر يعنی ياور احمدخان وایمان مأمور بودند كه در اتومبيل ما باشند و دستورالعمل به مسيو ژان دادند كه پشت سر اتومبيل "فرد" سياه باشد كه سلطان اسدالله خان در آن بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پشت سر ما يك كاميون كه چند نفر نظامیكه تفنگهای پر در دست آنان بود، بعد از آن اتومبيل رلس ريس والاحضرت و اتومبيل "فرد" سياه كه ابوالفتح ميرزا پسر شاهزاده معزّالدوله كه او هم داوطلبانه قبولاین مسافرت نموده است، با صالح خان در آن نشسته و مسيو پل وارنبر، شوفر والاحضرت، همقطار ژان، میراند و يك نظامیبا تفنگ هم پهلوی مسيو پل نشسته بود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جعبهها و بعضی اسبابهای مخصوص والاحضرت در اتومبيل ابوالفتح ميرزا و صالح خان بود، بقيۀ اسبابها در يكی از كاميونها با ياقوت گماشتۀ آقای دكتر صحّت بود كه نظامیهم در آن نشسته بود. در اتومبيل ما فقط سه جعبۀ آهنی با يك كيف بود كه پول و بعضی اشياء مختصر در آنها بود. از قرار مذكور، زمان سواری احمدخان تپانچۀ خود را نشان ژان داده بود، كه اگر غير ازاین بكنيد میزنم. تو دنبال "فرد" بايد باشی و نبايد تند بروی يا وارد بيراهه شوی. ولی من ملتفت آن نشدم، تقرير سايرين است. بعد از آن، با پنج كاميون ديگر پشت سر، كه ياقوت هم در يكی از آنها بود، بقيّۀ اسباب والاحضرت میآمد. كاميونها خيلي بد و سنگين بود. همواره عقب میافتادند، فقط گاهی ما را چند دقيقه نگاه میداشتند تا آنها برسند كه بالاخره در گردنۀ اسدآباد خيلی عقب ماندند و از همدان سلطان و ياور تلگراف كرده، هفت هشت اتومبيل از كرمانشاه آوردند و اسبابهای كاميون و ياقوت را در يكی دو تا از آنها نهاده، نظاميان را در آن "فرد"ها نشاندند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اتومبيل كاميون شب 15 در مقابل همدان عقب ماند و فردا شب در ماهی دشت به ما رسيد. نايب اوّل محمد حسين پسر دريابيگی كه مأمور اتومبيلها بود و كاميون را خودش میبرد، در ماهی دشت بهامر ياورسوار رلس ريس سياه شد و تا سر حدّ با ما بود و كاميون اسبابها تا سرحدّ آمد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باری شب يكشنبه 14 ربيع الثانی، ساعت 10 و 28 دقيقه، كه ما را از دم در حياط وزارت خارجه حركت دادند، از آنجا به خيابان باب الماسی ، به ميدان توپخانه ( كه حالا موسوم به ميدان سپه شده) و به خياباناميريه و از دروازه قزوين بيرون بردند و تا صبح به عجله راندند (سران سپاه تا دم دروازه قزوين رفته بودند). روز يكشنبه، 14 ربيع الثانی، ساعت 7 صبح به قزوين رسيديم، ما را از دروازۀ تهران داخل كرده و از دروازۀ رشت بيرون نمودند. مردم قزوين خبر نداشتند و همه در خيابان و دكاكين به حيرت تماشا میكردند و نمیدانستند چه خبر است. يكشنبه ظهر در دهی از نهاوند ناهار خورديم. تخم مرغ و پنير و چای. والاحضرت به ياد حكايت عمروليث افتادند، فرمودند تفصيل آن چگونه بود؟ عرض كردم كه تمام غذای او در سطلی بود، بند سطل به گردن سگي افتاده و میبرد كه عمرو را خنده گرفت، الخ... </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خروسی را خواستند بگيرند در آنجا كباب كنند، والاحضرت راضی نشد، فرمودند خروس را نكشند، همان نان و پنير و تخم مرغ ما را كافی است. شب دوشنبه، 19 ربيع الثانی، كه شب يكشنبۀ فرنگيان میشود، ساعت يازده، در وسط راه مقابل تپّۀ مصلّای همدان اطراق كردند و ما را تا ساعت 6 صبح روز دوشنبه نگاه داشتند.امشب شب دويّم بود. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
والاحضرت در اتومبيل خود خوابيدند و ابوالفتح ميرزا و صالح خان را هم نزد خود در جلو اتومبيل نگاه داشته، به جای مسيو ژان وایمان. به آقای دكتر صحّت (و من) فرمودند ما هم برويم در اتومبيل ديگر بخوابيم.ایشان زودتر رفته، والاحضرت مرا صدا زدند و چند دقيقه صحبت فرمودند. وقتي كه رفتم، ديدم آقای صحّت از كثرت خستگي بيحال در اتومبيل افتاده و مسيو ژان پهلویایشان بجايی كه بنا بود بنده باشم، به خواب رفته است. مسيو پل هم به در جلو پتويی روی خودانداخته دراز شده. ولی مسيو ژان بيدار شد، گفت من بيش از يك ساعتاینجا نخواهم بود، جا را به شما وامیگذارم. من نيز ناچار شروع به قدم زدن نمودم. هوا خيلي سرد بود، دستمالی از جيب بدرآورده، برای حفظ از سرما به دور سر پيچيده، بعد كلاه را به سر گذاشتم كه اقلاً گوشها قدر گرمتر شود. ولی سرما به درجهای شديد بود كه ديدم فايده ندارد. سلطان هم پالتوی ضخيمیبه دوشانداخته و يك پالتو "كا اوتشو" نيز در زير آن پوشيده، مشغول قدم زدن شد. اتومبيل او را لدی الورود آنجا ياور سوار شده به همدان رفت برای اطّلاع دادن به كرمانشاهان و خواستن چند اتومبيل "فرد" و كارهای ديگری كه داشت و ما نمیدانيم. كاميونها نيز همه عقب مانده بودند. من هر چه قدم زدم ديدم گرم نمیشوم. تپّه در سمت راست بود، خيال كردم بالای آن بروم شايد گرم شوم. به سلطان گفتم، گفت خسته میشود. گفتم خستگی بهتر از سرما خوردنست. آن شب اگر سلطان نبود من تلف شده بودم. از همان شب زمينه به دستم آمد و فهميدم كه بیاحتياطی كردم، ولی چون نذر خود را بعمل میآوردم، خداوند حفظ كرد. والاحضرت بيدار بود، مرا ديده، فرمودند برو بخواب. شايد هم خيال فرمودند كه مبادا دو سه نظامیكه بودند (بقيه همه در كاميونها عقب مانده بودند) گمان كنند من خيال فرار دارم و با تفنك بزنند. ولی در آنجا نيمه شب چه جای فرار بود؟ </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان گفت صبر كن، كاميونها رسيدند، من ترا پهلوی خود جای میدهم. به هر حال، حسب الامر برگشته باز با سلطان مشغول صحبت شديم. قريب سه ساعت طول كشيد. گاهي عبا را به خود پيچيده، به روی ركاب اتومبيل كه آقای صحّت و ژان و پل بودند مینشستم، ولی پاهايم به درجهای سرد میشد كه مجبور بودم برخاسته، باز راه بروم. متوسّل به خدا شده، مشغول مناجات و بعضی اوراد شدم كه صدای آمدن كاميونها به گوش رسيد. نظاميان در آن بودند، يك نفر نظامیدر بالا پهلوی موتور بود. سلطان حكم كرد او پايين آمده نزد سايرين به داخل كاميون رفت و بعد به اصرار و با كمال مهربانی خودش كمك كرده، ابتدا مرا بالا فرستاد بعد خودش هم آمده هر دو در آن بالا نشستيم، مشغول صحبت شديم. ديدم حقيقتاً به من مهربان شده، و صحبت به ميان آمد، فهميدم كه مادر او از شاهزادگان است. كم كم از شدّت خستگی مرا خواب برد. يكدفعه بيدار شدم ديدم سلطان نيست. فردا صبح اظهار كرد كه من عمداً پياده شدم كه شما راحت باشيد و جای حركت و دراز كشيدن داشته باشيد. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
خلاصه، آن شب سلطان به جان من رسيد، والّا از شدّت سرما اگر هلاك نشده بودم، يقيناً سخت ناخوش میشدم. كمااینكه كسالت آن شب تا يكي دو روز بعد باقی بود. در آن شب يك ساعت قبل از رسيدن كاميون، باران هم گرفته، كم كم میباريد. ولي يك ربع قبل از رسيدن كاميون باران قدری بيشتر و شديدتر شده بود. بهر حال خداوند در آن شب خيلی رحم كرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باری، روز دوشنبه 15، ساعت شش از همدان حركت كرديم. يك ساعت به ظهر مانده در نزديكی بيستون در دهی موسوم به مهينان صرف ناهار نموديم. نان و چای و سيب زمينی كه صالح خان خريد، در خدمت والاحضرت خورديم و باز به راه افتاديم. باران گرفت. يك كاميون كه نظاميان در آن بودند، بواسطۀ بارندگی و گل از راه قدری خارج و كج شد، افتاد و صدمه سختی به يكی از نظاميان وارد آمد. رگ دست چپ او پاره شد كه آقای دكتر صحّت رفته، با دستمال بستند تا نزف الدم موقوف شود.این شخص شوفر آن كاميون بود. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در ساعت 5 و نيم بعد از ظهر از پهلوی كرمانشاهان كه در سمت چپ ما واقع بود عبور كرديم. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
باری، از قزوين كه به سمت نهاوند و همدان و اسدآباد و كنگاور و صحنه و بيستون و كرمانشاهان و كرند و غيره و غيره هر جا میرسيديم، تاريخ هر نقطهای را كه میديديم، هر چقدر كه میدانستيم و در هر موقع، به عرض رسانده و به صحبتهای مناسب خاطر مبارك والاحضرت را مشغول میكرديم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در قره سو صاحب منصبیكه سرتيپ بود، از كرما نشاهان قبلاًآمده، هفت، هشت اتومبيل "فرد" آورده بودند. كاميونها عوض شده و نظاميان نيز در "فرد"ها نشستند و ازاینجا به بعد همه جا پست گذاشته بودند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شب سه شنبه، 16 ربيع الثانی، ساعت 7 و نيم شب به ماهی دشت رسيديم.امشب شب غريبیبود. بمحضاینكه ما را نگاه داشتند، همچو اظهار كردند كه دراینجا اردو است، اردوی غرب است و قريب دو هزار نفر دراینجا هستند، از آنجا كه دروغگو كم حافظه میباشد، يك دفعه گفتند دو هزار تا، يك دفعه گفتند قريب دوهزار. به خود من سلطان گفت هزار و ششصد نفر، ابوالفتح ميرزا و صالح خان هزار و پانصد نفر شنيدند! روشنايی چند چادر هم ديديم، بعد معلوم شد سياه چادرها بودند، اردوی نظامیابداً نبود، بجز پستی كه تقريبا" بيست نفر میشدند. آن شب سلطان پهلوی اتومبيل والاحضرت همه را صحبت از نقاطی میكرد كه برای محبوسين دولتی خوب است! و بعضی جاها را میگفت بهترين جاها است زيرا كه آب و هوای خيلی بدی دارد كه هر كس را به آنجا ببرند و نگاه دارند، يك ماه و دو ماه بيشتر نمیتواند زندگانی كند و از كثرت ردائت آب و هوای مالاريايی و غيره هر چقدر خوش بنيه و پرطاقت هم باشند،اینجا دارفانی را وداع خواهند نمود!</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابولفتح ميرزا خواست برود و نان و تخم مرغ بخرد، مانع شدند. صالح خان دو تومان داد كه نظامیرفت نان و پنير بخرد. نظامیرفت و پس از چند ساعت فقط دو تا نان خالي خريد و آورد، فقط دو تانان خالي! ماها هيچيك شام نخورديم جز مسيو ژان و پل كه غذای خود را با كنياك همراه دارند. ابوالفتح ميرزا و صالح خان قدری نان و تخم مرغ پيدا كردند و خوردند، ولی من بجز يك پياله چای چيزی ننوشيده و غذايی هم نخوردم. آقای صحّت كه چای هم نخورد و ابداً از اتومبيل والاحضرت پياده نشد. والاحضرت هم گرسنه ماند. از قره سو تا به ماهی دشت ما را به عجلۀ غريبیبيشتر از سابق راندند. ياور هم گاهی تپانچۀ خود را به مسيو نشان داده، میگفت تند بران. به سرعتی آوردند كه "فرد"هايی كه نظاميان و ياقوت در آنها بودند با كاميون اسبابها فردا صبح به ما رسيدند. اسبابها هم در آنها بودند، عقب افتاده بودند. باری آن شب همچو وانمود كردند كه از برای آقای دكتر صحّت خيال آمد كه میخواهند در سر حدّ ما را از والاحضرت جدا كنند. بعضی عبارات و گوشه كنايات كه مفاد آن چنين بود، گوشزد میكردند و دليلاین عجله در شب آخراین بود كه گويا دستور داشتند كه هر چه ممكن است زودتر ما را به سرحدّ برسانند. از قرار مذكور، ياور میگفت در هفتاد ساعت بايد مسافت بين تهران و سرحدّ را طی كنند. هر چقدر بعضی نگران و خائف و بدحال بودند، من راحت و آسوده، بهيچ وجه خيالاً صدمهای نداشتم و میدانستم كه در هر صورت به ما كار ندارند و از بابت آنها نيز راحت بودم. ولی هر چه در مواقع تسلّی میدادم فايده نكرده، چندين صد مرتبه تفصيل تذكره را پرسيد! (يعنی وليعهد)</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در كرمانشاه گويا سرتيپ فرج الله خان (برادر سرتيپ فضل الله خان كه گفتند خودش را كشته است) كه تا قره سوآمده و "فرد"ها را آورده بود، به سلطان و ياور تأكيد كرده بود كه حتّی المقدور سعی كنيد زودتر به سر حدّ برسانيد.این بود كه ما را در 62 ساعت به خسروانی كه سر حدّ است، رسانيدند، چنانچه خواهم نگاشت. خلاصه در ماهی دشت من پياده شده، يك پياله چای خوردم و از نظاميان اجازه گرفتم ده دوازده قدم دورتر رفته، ادرار نمودم، و در جنب اتومبيل والاحضرت با سلطانایستاده بودم. فرمودند بيا بالا نقل بگو. رفتم و دو نقل از حكايات هفت گنبد نظامیبيان كردم. كم كم خوابشان برد، زيرا از ساعتی كه از تهران خارج شديم تا به آن شب يك خواب راحت يك ساعتی يا دو ساعتی هم ننموده بودند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از غرائب اتّفاقات آنكه يك خواب غرق بسيار سختی برايشان عارض و مستولی شد واین استيلای خواب به آن شدّت يكی از علائم الطاف الهی بود و الّا تلف میشدند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز سه شنبه 16 ربيع الثانی 1344، در ساعت يك صبح، از ماهی دشت به عجلۀ هر چه تمامتر ما را بردند. ساعت شش صبح ما را به خسروانی كه سر حدّ است رساندند. سلطان و ياور به كرمانشاه تلفن كردند كه بهاینجا رسيديم، حكم چيست، بگذاريم بروند يا خير؟ جواب دادند بروند. بهر كدام از ما يك پاسپورت درجه سيّم دادند! پاسپورت والاحضرت' محمد حسن ميرزا، از راه بغداد عازم اروپا.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آقای صحّت السلطنه: دكتر رضا خان، ولد ...، از راه بغداد عازم اروپا.</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حقير: دكتر جليل خان، ولد ...</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ابوالفتح ميرزا: ولد ... </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صالح خان: ولد ...</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مسيو ژان از تهران پاسپورت سفارت بلژيك داشت. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مسيو پل وارنبر، تبعۀ فرانسوی. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به ياقوت پاسپورت ندادند، چون در تهران بواسطۀ عدم دقّت و كثرت عجله اسم او را كه جزء همراهان است، نداده بودند. از آنجا با كمال نوميدی مراجعت كرد. خيلی دلمان به حال او سوخت. حقيقت، نوكر با وفای درست و خوبیاست.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين تذكرههای درجه سوّم مرور زوّار بود و كاغذ زرد داشت. باری، 16 ربيع الثانی از ماهی دشت حركت كرده و در ساعت شش صبح در خسروانی رسيديم. هوا گرگ و میش بود، تاريك و روشن. بعد از گرفتن تذكرۀ درجه سيّم، تذكرۀ مرور زوّار، اسبابهايی كه در اتومبيل ياقوت و غيره بود در كاميون ريخته، از سلطان و ياور خداحافظی كرده، والاحضرت و آقای دكتر صحّت السلطنه و حقير در اتومبيل رلس ريس سفيد كه مسيو ژان – كه در عالم خودش حكم جان دارد – میراند، سوار شديم. الوافتح ميرزا و صالح خان در اتومبيل سياه كه هر دو از خودمانست و مسيو پل میراند، نشستند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان احمد خان و ياور اسدالله خان معذرتها خواستند و حلّيت طلبيدند. ما نيز آنها را بحل كرديم و به حكم المأمور معذور، همه را عفو كرديم. (پسر دريابيگی دويست تومان از والاحضرت وليعهد قيمت بنزين مطالبه كرد، بنزين اتومبيلهای تبعيدشدگان!، و دكتر صحّت پيشكار وليعهد پول را پرداخت – مؤلّف) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ساعت هشت و نيم صبح به قره تو رفتيم. در قره تو اسبابها را از كاميون به اتومبيل پست ريخته، رفتيم. ظهر به خانقين رسيديم. شب چهارشنبه، 17 ربيع الثانی 1344، در ترن خوابيديم كه بعد از شام به سوي بغداد راه افتاده، صبح روز چهارشنبه 17، ساعت 6 صبح به بغداد وارد شديم. شاهزادگان عظام سلطان محمود ميرزا و سلطان مجيد ميرزا و آقای مختارالدوله در گار حاضر بودند. آقا سيد مصطفی برادر كوچك آقا سيد باقر كه رئيس تشريفات ملك فيصل است (يعنی آق سيد باقر) همراهایشان بود. آقا سيد باقر صاحبخانۀ علياحضرت ملكۀ جهان در كاظمين است. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شاهزادگان والاحضرت را برداشته، (ايشان) در اتومبيل رئيس پليس كه آورده بودند، با آقای مختارالسلطنه به كاظمين خدمت علياحضرت تشريف بردند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اسبابها را در درشكۀ كرايه ريختند. ابوالفتح ميرزا و صالح خان هم در درشكه، كرايه نشستند، به سمت هتل كارلتن روانه شدند. آقای دكتر صحّت و آقای سيد مصطفی نيز اتومبيلی را كه مسيو ژان میراند، نشسته، دنبالایشان اسبابهای مخصوص والاحضرت و جعبههای آهنی و غيره را در اتومبيل مخصوص او ريخته، پر كرده و من پهلوی مسيو ژان جلو اتومبيل نشسته، دنبالایشان به هتل كارلتن آمديم. الحمدالله علی السلامه. 4 نوامبر چون از تهران به قونسولخانه ماوقع را تلگراف كرده بودند، قونسول خوش ذات علياحضرت ملكه و شاهزادگان را شبانه ازورودبه قونسولخانه معذرت خواسته بود. ادارۀ پليس مطّلع شده و در نتيجه آقای سيد باقر رئيس تشريفات مطّلع و ملكه را به خانۀ خود در كاظمين راهنمايي كرد. دراین موقعایشان از تشريف آوردن والاحضرت مطّلع شده به گار (برای) استقبال آمده بودند و با والاحضرت به كاظمين رفتند. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انتهای يادداشت دكتر جليل خان</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>يادداشتهاي متفرق</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكی از همسفران محمد حسن ميرزا چنين میگويد: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقتی سرتيپ مرتضی خان وليعهد راتا كنار ماشين آورد، دست برد تا جيب و بغل او را تفتيش و وارسی كند. وليعهد گفت: مرا تفتيش میكنی؟ گفت: دستور چنين است، و همۀ جيبها ، حتّی جيب پشت شلوار را وارسی كرد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگام سواری نمیگذاشتند كسی ازهمراهان در اتومبيل وليعهد سوار شود و میخواستند فقط دو نفر، ياور و سلطان و يك سرباز، با او سوار شوند. وليعهد از نشستن در ماشين جدّاً خودداری كرد و گفت:این ديگر برخلاف قاعده است و من محال است بااین ترتيب سوار شوم! بالاخره چون حضرات مقاومت مرد مسافر را ديدند، بر او رحم كردند و اجازت دادند كه با دونفر از اصحاب خود در ماشین خويش سوار شود. یاور احمدخان بمحض آنكه سوار ماشین شده و روبروی دكتر جليل قرار گرفته بود، سيگاری بيرون آورد و آتش زد و مشغول شد به تدخين و تون تابیو حركاتي میكرد كه معلوم بود از روی عمد و قصد توهين است، چنانكه از جيب خود مشتی تخمه بيرون آورده، به تخمه شكستن و تف كردن پوست تخمه مشغول شد و به صحّت السلطنه كه روبروی محمّد حسن ميرزا نشسته بود نيز تعارف كرد. امّا او از دريافت آجيل و تخمه معذرت خواست! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وليعهد متوحّش بود، از دكتر میپرسيد كجا خواهيم رفت؟ </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
او نگران بود كه مبادا او را به باغشاه برده، حبس كنند. از دكتر خواهش میكرده است كه مرا تنها مگذار. هوا آن شب خيلی سرد بود، ياور احمد خان سخنان عاميانه میگفت، اصرار داشت با وليعهد صحبت كند و او هم پاسخ دهد، ولی او جواب نمی داد. ياور به وليعهد آقا آقا میگفت ... </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نزديك سحر به شريف آباد قزوين رسيدند، مسافرين دربارامشب شام نخورده بودند. بهامر مأمورين نظامیديگ پايها را در مطبخاندرون واژگون كرده و غذاها را ناپخته دور ريخته بودند و آن شب اهل حرم سرا و ساكنان دربار غذا نداشتند كه بخورند يا در قابلمه براي مسافرت بردارند و هم از اوّل شب دايم میگفتند عجله كنيد، بايد زود برويد. روز هم در زحمت بودهاند، اتّفاقاً شب قبل را هم وليعهد به اتّفاق پيشكارش، دكتر صحّت السلطنه، تا پاسی از شب مشغول سوزانيدن اوراق و اسناد سياسی بودند. صبح هم بسيار زود از خواب برخاسته بود، روز را هم بدان طريق گذرانده وامشب هم شام نخورده بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در شريف آباد وليعهد گفت: خوب است توقّف كنيم و چای بخوريم،امّا ياور صلاح ندانست كه چای تازه حاضر شود و اسباب از چمدان وليعهد بيرون بياورند،امر داد ماشين را به كناری بردند و خود دستور داد چای در استكان قهوه خانه آوردند و مجال نشد نان تهيّه شود و مسافرين ازاین چای نخوردند و رد شدند و تا نيم ساعت بعد از ظهر میراندند. دراین وقت رسيدند به دهی از نهاوند و آنجاایستادند و ناهار خوردند و شرح آن را دكتر جليل داده است. مردی كه اگر مويی در غذا میديد از خوردن غذا صرف نظر مینمود، <b>شاهزاده كه در سرويسهای عالی غذای شاهانه خوده است،اینجا چهار عدد تخم مرغ در سينی لعابیلب پريده، كثيف قهوه چی با نان لواش سياه و نمك زرد رنگ درشت پيش روی او آوردند و ناچار شد دراین سفرۀ شاهانه كه مهمانداران براي تدراك ديده بودند، ناهار بخورد</b>! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پشت قهوه خانه چند درخت بود، نيمكتی شکسته آنجا بود، وليعهد نشسته منتظر ناهار بود. دكتر جليل عبائی به خود پيچيده، با وليعهد صحبت میكرد وتاريخ میگفت. ناهار حاضر شد. دكتر جليل بهامر وليعهد داستان عمروليث را شرح داد، وليعهدایران تشكّر كرد واز آن ناهار تناول نمود و از آن چای خورد و بنا برحركت شد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینجا وليعهد قدری دورتر رفت كه دست به آب برساند. يكی از سربازان مستحفظ به ديگری گفت:این وليعهد است؟! رفيقش گفت نه، او وكيل مجلس است كه تبعيد میشود. سوّمیگفت نه، او وليعهد است و من در تبريز او را ديدهام. يكی از همراهان وليعهد آهسته به تركی به آن سه تن كه آنها هم ترك و آذربايجانی بودند فهمانيد كه وليعهد است. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين خبر فورا" در كاميونها انتشار يافت كه وليعهد را تبعيد میكنند. زمزمه بلند شد. بنابراين كاميونها از آن ساعت به بعد متّصل عقب میماندند و ديگر سربازان وليعهد را تا سر حدّ نديدند! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
آن روز، ساعت يازده شب، مقابل تپّۀ مصلّا اطراق كردند كه تفصيل آن را ديديم. كاميونها عقب ماندند، ظاهراًامشب به كرمانشاهان تلفن يا تلگراف شده است كه چند عدد "فرد" بفرستند ... </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وليعهد شام میخواهد ولی شام نيست. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ياور احمدخان به استهزا میگويد: در جلو راه شام مفصّلی تهيّه شده است و به استقبال خواهندآمد وامشب آنجا شام خواهيم خورد،امااین شام هيچ جا تهيّه نشده بود! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امشب گرسنه راندند، ناهار در نزديك بيستون نان و چای و سيب زمينی خوردند! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
يكی از كاميونهااینجا برگشت! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در سرحدّ علی افندی مأمور عراق به وليعهد از طرف "مندوب سامی" تبريك ورود گفت و بسيار انسانيت كرد و مسافرينایرانی گرسنه بر سر سفرۀ علی افندی توانستند فنجانی چای بنوشند. نظاميان از آنجا بازگشتند و دويست تومان هم پول بنزين و در واقع كرايۀ مسافرت (مسافرتی كه با اتومبيلهای خودشان كرده بودند) از وليعهد با سماجت دريافت داشتند! امّا مهمانداران نجيبایراني حليت طلبيدند و بازگشتند و مسافرين خسته و گرسنه كه سه شب بود چيزی نخورده بودند، وارد خانقين شده، در رستوران ناهار خوردند. دو شبانه روز است مسافران و شوفرها گرسنهاند و نخوابيدهاند، شصت ساعت اخير را شوفر مشغول راندن بوده است، زيرا در خاك كلهر و كردستان وحشت داشتند كه مبادا عشاير حمله كرده، وليعهد را از آنها بگيرند،این بود كه تند راندند!</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مسافران در خانقين خواب راحتی كردند و در ترن نشسته، به سوی بغداد روان شدند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong> ◀ در حرم پادشاهي </strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... وليعهد وارد حرم شد، از پردۀ قرمز داخل گرديد، مستحفظ نظامیشرمش آمد كه مانع از دخول وليعهد بشود و خودش هم شرم داشت كه داخل شود. وليعهد داخل شد. قضايا را به بانوان گفت، زنان را وداع كرد، گفت عجله كنيد و هر چه اسباب داريد جمع آوری كنيد كه بايد بيرون برويد! </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فرياد ناله و ضجۀ زنان بلند شد ... </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اين است بخشی از مكتوبیكه بانو معزّزالسلطنه همان روزها به شاه نوشته و به يكی از رجال محترم دربار داده است كه به شاه برساند و ما موادّ آن نامه را از آن شخص و از روی خط خود آن مرحومه برداشتهایم واینست:</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
بعد العنوان،</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اولاً سلامتی و كامكاری وجود مبارك اعليحضرت را از درگاه احديّت خواستاريم. بعد هم اگر از راه ذرّه پروری از حال پيره كنيز و سايرين استفسار بفرماييد، شرح حال از روز شنبه تا عصر يكشنبه را به خاك پای مبارك با كمال بدبختی عريضه (كذا) میدارم. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
صبح شنبه كه از خواب بيدار شدم، گفتند كه از صبح ديگر رفت و آمد اندرون بكلّی ممنوع شده است و نوكرهای اعليحضرت اقدس هم كه میآيند دربار، آنها هم پس از تفتيش میآمدند ولی رفتنامكان نداشت. تا سه به غروب دور قصرهای سلطنتی محاصره بود. كنيزان هم با چشم گريان منتظر نتيجه بوديم كه آغاباشی با آقايان والاحضرت گريه كنان آمدند كه ديگر جمع آوری نماييد برای عصر يا فردا صبح كهاندرون را بايد تخليه كنيد. ديگر بكلّی زمام اختيار از دست كنيز رفت. تا يك ساعت هيچ از خود خبر نداشتيم و از طرف والاحضرت هم گفته بودند كه بياييد حياط عمارت بلور، میخواهند شما را ملاقات كنند. بالاخره يك ساعت از شب رفته كنيز والاحضرت اقدس را زيارت كردم تا يك ساعت از شب گذشته هم نظامیها پيش والاحضرت بودند كه نتوانستند اندرون تشريف بياورند. دو مرتبه عبدالله خان، مرتضي خان و كريم آقا خان میآيند، پس از آنكه سلام میدهند میگويند محمد حسن ميرزا! اعليحضرت پَهلوی میفرمايند كه شما محبوس هستيد و لباسهای نظامیرا هم بايد تغيير بدهيد. اعليحضرتا! تحرير و تقرير هيچيك نمیتواند اضطراب خاطر كنيز را مجسّم نموده، بيچارگی و بدبختی كه هرگز انتظار نداشتم، برای اعليحضرت شرح دهم. چنين بنطر میآيد عدم رضايت خداوند به حسد و بغض دشمنان اعليحضرت معاونت نمود. آن روز ناهاراندرون را هم تفتيش كردند. تمام خوراكها را چنگ زده بودند. همينكه دو از شب گذشته، والاحضرت اقدس و تمام اهلاندرون مشغول شيون بوديم. پدر و مادر افسر خانم آمدند كه میخواهيم افسر خانم را ببريم. هر چه كنيز اصرار و ابرام نمودم، قبول نكردند. افسر خانم را بردند و والاحضرت را هم چهار از شب رفته نظامیها بردند. اعليحضرتا! با درد واندوهي كه دارم زندگانی غيرممكن است. آن شب را تا صبح بيدار بوديم، اسباب جمع آوری كرديم. اگر چه شب گذشته گفته بودند كهاندرونها را خالی كنيم، ولی والاحضرت در خواست كردند كه يك شب مهلت بدهند و قبول شد و صبح هم تا عصر كه كنيز دراندرون بودم. چون بدرالملوك و خانم خانمها و ليلی خانم را هم صبح زود پدرانشان آمدند بردند و هر چه بهایشان گفتم كه نرويد، عجالتاً با كنيز باشيد تا از طرف اعليحضرت اقدس نسبت بهایشان و همه دستوری مرحمت شود، قبول نكردند و رفتند. متّصل نظامیها میآمدند اندرون، تيغۀ خزانه را خراب كردند و از طرف خودشان مهر كردند و رفتند. كنيز هم با كشور و عذرا و زرّين تاج و زری و كبری و شمامه و چندين نفر ديگر با درشكۀ كرايه آمديم اميريه، عجالتاً در عمارت حضرت ملكۀ جهان هستيم و چند عدد هم از تفنگهای اعليحضرت دراندرون ماند، نتوانستيم بياوريم. از خاك پای مبارك استدعا دارم كه تكليفاینها كه هستند مرحمت بفرماييد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اعليحضرتا! چندين دفعه است كه میآيند پيش كنيز و از كنيز كسب تكليف میخواهند و حالا استدعای عاجزانه از خاك پای مبارك دارم اگر ميل مباركاین است كهاینها را نگه داريد باز يك دستوری مرحمت بفرماييد به واجب، پيش هر كسی و هر جايی كه رأی مبارك است. چون، از طرف دولت به كنيز سفارش كردهاند كه اگر فحش به من بدهيد، ناسزا بگوييد، چه خودتان ، چه آدمها را همان دقيقه در يك گاری شكسته میريزم و ازاین شهر گرسنه و تشنه بیرون می کنم ؛ پس ، به این جهت، کنیز دیگر نمی توانم توقّف كنم، خيال دارم ماه شعبان بروم زيارت كه دعاگوی وجود مبارك اعليحضرت شوم و اگر هم رأی مبارك اقتضا نمود، همۀاینها را آزاد بفرماييد و مقّرر فرماييد مهرشان را بدهند. دستخط بفرماييد اكرم السلطنه از عايداتاملاك اعليحضرت سه هزار تومان بدهد و خود اعليحضرت هم حساب بفرماييد. الهی تصدّقتان بروم، هر طوری كهامر میفرماييد بفرماييد ، اطاعت میشود، كه تماماینها بیتكليف هستند. كنيز هم بواسطۀاینهاست كه تا بحال دراین شهر ماندهام. آنهايی كه ماندهاند جايی را ندارند. چون قصر را مهر و موم نمودند، بدبختانه اسباب اعليحضرت هم از كتاب و غيره توقيف شد، نتوانستيم همراه بياوريم. در آخر عريضه پای مبارك را با كمال اشتياق زيارت میكنم، از والاحضرت هم از وقتی كه تشريف برده، خبری نداريم، و از خانم (مراد ملكه است) هم اطّلاعی نداريم. از قرينه نمیگذارند خبری از حالشان بنويسند. ديگر منتظر اوامر اعليحضرت هستم. الامر الاقدس اعلی، پيره كنيز معزّزالسلطنه ( 2) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1-شنيدم كهاین مبلغ را بعد، از بابت حقوق اجزاي جزء دربار وليعهد كسر گذاشتند و رضاشاه دريافت كرد. 2 – افسر خانم دختر سردار منتخب و يكی از زنان شاه بود. 3- بدرالملوك زن اوّل احمد شاه، دختر شاهزاده حسين، مادرایران دخت. 4– خانم خانمها زن احمد شاه و دختر معزّالدوله، مادر همايون دخت. 5- ليلی خانم هم زن احمدشاه بود. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
توضیحات و مآخذ:</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1- - نصرالله سيف پور فاطمی، آينه عبرت، خاطرات و رويدادهای تاريخ معاصر ايران، لندن، جبهه ملّيون ايران، 1370 – ( صص 478 – 472 ) </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2- محمّد تقی ملك الشعرا بهار «تاريخ مختصر احزاب سياسی» جلد دوّم - ناشر: امير كبير-1363 – صص 400 – 366 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ملاقات رحیم زاده صفوی با احمد شاه </strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ <b>گزارش اول نیس</b> </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
رحیم زاده صفوی که نمایندۀ مدرس و ملیون ایران در گفتگو با احمد شاه بود و می نویسد: روز دوازدهم اوت 1303 دو ساعت قبل ازظهر شرفیاب حضور شدم، شاه صحبت کردند و تا ظهر این صحبت طول کشید و اینکه قسمتهای برجستۀ بیانات شاه را می نویسم:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من چه کرده ام ؟ آیا ملت ایران مشروطه نمی خواست، آیا شاه قانونی با اختیارات محدود آرزو نمی کرد؟ اگر مردم پادشاهی می خواهند که در همۀ کارها مداخله کند و به اراده و میل خودش هر طور مقتضی بداند فرمان بدهد، پس چرا به مرحوم مظفر الدین شاه غیر از این گفتند و چرا بر خلاف پدرم قیام و چرا قانون اساسی نوشتند، و آن همه داد و فریاد و نوحه سرایی خود را به گوش دولتهای عالم رسانیدند؟ اگر راست است که مشروطه می خواستند و حال هم طرفدار مشروطه و آزادی و قانون و محدود بودن اختیارات شاه و دخالت نکردن شخص پادشاه در امور قانونگذاری و اجرائیه می باشند، حرفشان چیست و طرفشان کیست؟ من چه خلافی مرتکب شده ام ؟ و مردم به من چه اعتراضی دارند. مگر من بر خلاف قانون اساسی رفتار کرده ام؟ مگر من از حدودی که قانون معین کرده است تجاوز کرده ام ؟کی، کجا تجاوز کرده ام بگویند، نشان بدهند. تو خودت یکی از اشخاصی بودی که در روزنامه به من اعتراض کردی و گفتی از مملکت بیرون نروم. اما نمی دانستی که من یک وقت نگاه کردم دیدم در تهدید خودی و بیگانه هستم و به من گفتند ملّت به شما بدبین شده است و بعضی عقلا گفتند بروید از مملکت بیرون، در فرنگستان بنشینید بگذارید این شربت تلخی که به دست دشمنان ترکیب شده است، به حلق مردم ریخته شود آن وقت به فکر شما خواهند افتاد و قدر شما را خواهند دانست، من تنها و بدون پشتیبان بودم و گفتم حرف عقلا را بشنوم تا روزی که ملّت مرا بخواهد و پشتیبان من شود به مملکت خود بر گردم. حالا از تو چیزی های دیگر می شنوم . آیا می خواهید من پادشاه مستبدی باشم تا مردم مرا دوست داشته باشند. خیر اشتباه است اگر سر من برود در مقابل خودم را به ضدّیت با آزادی و حکومت ملّی بدنام نخواهم کرد . تو می گویی ملّت ایران پادشاهی می خواهد مقتدر که سرپرست عملی او باشد . بسیار خوب اگر عقلا و وکلای مجلس که آنجا نشسته اند چنین چیزی می خواهند قانونی بگذرانند و آن وقت لیاقت مرا ببینند و تجربه کنند . امّا اینکه من هم مثل رضا خان با قانون ، بازی کنم و حقّ ملّت و قانون اساسی را بازیچه قرار دهم محال است محال... تربیت من از اوّل عمر با وجود اشخاصی مانند ناصرالملک و مستوفی الممالک و مشیرالدوله و دیگران که با من محشور بوده اند غیر از این است . من قسم خورده ام که با قانون اساسی همراه باشم و پایبند قسم خود هستم و نمی توانم و از من بر نمی آید که به طرزی که شما می گویید رفتار کنم. به همین سبب تا امروز یک قدم برخلاف قانون و به ضررسیاسی و اجتماعی ایران برنداشته ام و سعی کرده ام که رجال وطندوست مصدر امور باشند و همیشه بامجلس تا مجلس بوده است و با رجال وطنخواه در غیاب مجلس مشورت می کرده ام و شاید گناه بزرگ من نیز همین باشد...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اینجا شاه قدری عصبانی به نظر رسید، کسل شد و وقت هم گذشته بود مرخص شدم.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>◀ گزارش دیگر از نیس 4 حمل 1304 </strong></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این روز ها شنیدم که تیرگی هایی از جانب جنوبی ها در روابط با شاه موجود است، این موضوع را در یکی از شرفیابی هایم به عرض رساندم . شرحی فرمودند، از جمله قسمتی را می نویسم:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« آنچه را که راجع به سیاست خارجی می گویند درست است من این ضربه را می دانی از کجا می خورم؟ از آنجا که زیر بار قرار داد 1919 نرفتم و آن را امضا نکردم.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
... اینها را خوب می دانم اما تو هم خوب بدان که این قدر ملّت ملّت می گوید این ملّت است که دوستانش را به دست خود برای میل دشمنانش خفه می کند...»</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در پاسخ پرسش اینک از طرف شاه در لندن آیا اقداماتی به عمل آمده است و مردم موثّق و قابلی برای مذاکره توانسته اند بفرستند چنین فرمودند:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« چند نفر از محترمترین رجال ایران و حتّی دو سه نفر از دوستان خارجی من که در محافل لندن نفوذ و دوستان مؤثّر دارند داوطلبانه رفتند و با اولیای وزارت خارجه و رئیس ادارۀ شرق و بعضی وزرا صحبت کردند. نظر انگلیسی ها نسبت به من عوض نمی شود و اشکارا می گویند که با من نمی شود کار کرد. با تجربه هایی که کرده ام این قدر یقین دانسته ام که دوستی سیاسیون خارجه خیری ندارد ولی دشمنی آنها مضرّ است. ما باید خودمان به فکر خودمان باشیم ، هر روزی که بتوانیم خودمان را روی پای خود نگاه داریم . خواهی دید که آنها اوّل کسی هستند که دست دوستی به ما بدهند والّا نظریۀ انگلیسی ها تنها به من نبوده است که این را عیب کار من یا خطای من بدانند. آنها ازعهد فتحعلی شاه به بعد به خاندان قاجار بد نگاه می کردند. با وجود این صد و چهل سال است که قاجاریه هستند و پادشاه اند و آنها هم هستند. هر زمان یکی از ما قوی بود آنها دوستی می کردند و هر زمان ضعیف بود می گفتند با او نمی شود کار کرد. از همین دورۀ مرحوم ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و دورۀ پدرم داستانها شنیده ام. خلاصه آنکه باید باید ما خودمان قوی باشیم و بس...» </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع – عای جانزاده « خاطرات سیاسی رجال ایران » جلد اول - انتشارات جانزاده – 1371 - صص 240 - 237 </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ حسین مکی در « کتاب زندگانی احمد شاه» از هوشیاری درایت و علاقه او به تاریخ و ادبیات ایران یاد می کند و به کتاب های خارجی را که به فرانسوی می خوانده و حاشیه می زده است و در ضمن به این دو سه نکتۀ مهم در پیان کتاب اشاره می کند: </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ تصمیم انگلیسها به خلع قاجاریه</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس ازبهم خوردن بساط جمهوری قلابی سران قاجاریه که متوجه شدند انگلیسها بواسطۀ مخالفت با احمد شاه درصدد تغییر رژیم و بر کناری او هستند، جلسه ای تشکیل داده صلاح دراین دانستند که با انگلیس مستقیماً وارد مذاکره شده و فرد دیگری از خاندان قاجار را روی کار بیاورند. در این جلسه قرارشد نصرت السلطنه وعضد السلطان عموهای سلطان احمد شاه به اروپا مسافرت نموده و آقا خان محلاتی را که انگلیسها به او نظر خوبی داشته، به همراه خود برداشته به لندن بروند ومستقیماً با لرد کرزن وزیر خارجۀ انگلیس مذاکره نمایند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این هئیت وقتی وارد لندن شدند ، سه نفری تقاضای ملاقات نمودند، وزیرخارجه انگلیس وقت ملاقات داد ، دراین ملاقات منظورخود را با صراحت بیان نمودند. وزیرخارجۀ انگلیس در جواب آنها گفته بود که پرونده این مسئله دردست مدیرکل امور شرق است و او فعلاً به مرخصی با اسکاتلند رفته است. نامه ای به او می نویسم با او مذاکره کنید، شما را در جریان خواهد گذاشت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سه نفری به استکاتلند رفته ، زنگ خانه ییلاقی مدیر کل را به صدا در آوردند. مدیر کل در حالیکه از حمام بیرون آمده و حولۀ حمام روی شانه اش بود در را باز کرد و علت را سئوال نمود. نامۀ وزیرخارجه را به اودادند، تعارف کرد که وارد شوند، در اتاق ناهار خوری نشستند. آقا خان محلاتی علت ملاقات را بیان نمود و خواهش کرد اکنون که خیال برکناری سلطان احمد شاه را دارید ، بهتر است هر فرد دیگری که مورد قبول شماست به سلطنت انتخاب شود. مدیر کل مزبور پس از آن که سئوال کرد که آیا مطلب دیگری هم دارید؟ جواب منفی شنید. کاغذ وزیر خارجه که روی میز جلویش بود ، با دست سرداد روی میز و گفت ما دیگر با این خانواده که در طول صدو پنجاه سال ما را با روسها همیشه در یک متری جنگ قرار داده بود، نمی توانیم کاربکنیم. آن سه نفر نگاهی بهم نموده، یکی ازآنها گفت انالله و انا الیه راجعون. آنگاه مدیرکله امورشرق نصرت السلطنه وعضد السلطان را مخاطب قرار داده ، اظهارداشت نسبت به شما مزاحمتی نخواهد شد و امنیت شما تضمین است.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این دونفر از راه روسیه عازم ایران شدند، هنگامی که از رشت به طرف تهران حرکت می کردند عده ای ناشناس با سرو کلۀ بسته درامام زاده هاشم اتومبیل آنها را متوقف نمود، هرچه داشتند همه را گرفته ولخت نمودند. نصرت السلطنه خود را به کنسولگری انگلیس در رشت رسانید و وضع خود را بیان نمود ، 24 ساعت بعد کلیۀ اسبابها واثاثیۀ آنها که ربودند، بدون کم و کسر تحویل آنها دادند.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀ احمد شاه پیشنهاد آتا ترک را نپذیرفت</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
درآخرین سفری که سلطان احمد شاه به اروپا رفت ومسلم بود که سردارسپه در صدد برکنار نمودن او از سلطنت بر آمده است و نیز قطعی به نظرمی رسید که دیگرنخواهد توانست به ایران مراجعت وبر اریکۀ سلطنتش مستقر شود، دولت ترکیه که ریاست جمهوری آن با مصطفی کمال پاشا (اتا ترک ) بود صلاح دولت جدید ترکیه را در این تشخیص داده بود که در برگردان احمد شاه به ایران پیشقدم شده او را یاری دهد تا به کشورش مراجعت نماید. ازاین نظر وزیر مختار ایران ( انوشیروان سپهبدی ) که از طرف مادر به سلسلۀ قاجار نسبت سببی داشت و قاعدتاً بایستی طرفدارقاجاریه باشد ، او را احضارو به او گفته بود که فوراً خود را به پاریس رسانده ، این پیام محرمانه شفاهی را به سلطان احمد شاه برساند:</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
« دولت ترکیه از لحاظ مصلحت خود و از جهت دوستی و خیر خواهی و کمک به اعلیحضرت حاضراست که رسماً اعلیحضرت را به ترکیه دعوت نموده با کمک گروههای ترکیه وایران قوائی کافی به اختیاراعلیحضرت بگذارد وازطرف غرب ایران به مقر سلطنت خودشان مراجعت نمایند.» سپهبدی عازم پاریس می شود و پیام آتا ترک را با اطلاع شاه می رساند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان احمد شاه می گوید ازطرف من تشکر کنید. سپهبدی اظهارمی کند اینکه جواب نشد. اعلیحضرت دعوت را قبول می فرمایند یا خیر؟ شاه می گوید: این در قاموس سلسلۀ ما نبوده که اجداد من با کمک یک دولت خارجی تخت وتاج خود را بدست آورده باشند و این ننگ را به ارث برای من باقی گذارده باشند، فقط از طرف من تشکر کنید و بگویئد قبول نکرد. آتا ترک هم وقتی از شاه مأیوس شد با سردار سپه روابط دوستی بر قرارکرد.</div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
◀استعفا نامۀ سلطان احمد شاه ؟!</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از جلسۀ نهم آبان 1304 خورشید و انعقاد مجلس مؤسسان و خاتمۀکار آن یکی دو سال که بدان منوال گذشت ، قهرمان این بازی متوجه گردید که سلطان احمدشاه بدون آنکه استعفا داده باشد ، از سلطنت برکنارشده و وضع جلسۀ نهم آبان که عیناً در خاطرعموم مردم این سرزمین کالنقش فی الحجرمی باشد ، و درآرشیو مجلس شورای ملی موجود است و انعکاس جراید آن روز درخارج ایران ممکن است بعدها سوسه ای در کار ایجاد و مردم زمزمه غیر قانونی بودن آن جلسه را بنامند؛ چه اخطارنظامنامه ای مدرس درجلسۀ آبان واظهارات مشارالیه رسماً نشان داد که مجلس در اثراستعفای مؤتمن الملک از ریاست مجلس و بعداً استعفای مستوفی الممالک از ریاست مجلس و توقیف دوسه ساعت مشارالیه در منزل سردار سپه و همچینین نطق مفصل و منطقی و جامع دکتر مصدق السلطنه همچنین نطقهای مؤثر تقی زاده و علائی و دولت آبادی و مخصوصاً این قسمت از نطق تقی زاده :«حرف نزنید، حرف زدن صلاح نیست، برای آنکه خطر دارد !...» و خروج عده ای مخالفین از جلسه به علت آنکه عمل را مخالف قانون اساسی می دانستند. بنا بر این جلسۀ نهم آبان را خدشه دار و عیوب نشان می داد. لذا به فکرافتادند که به هر قیمتی شده وادارنمایند که سلطان احمد شاه استعفای خود را بدهد و یا بفروشد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
به همین نظر از طرف پهلوی ، ذکاء الملک فروغی مأمور به اروپا گردید که در پاریس با احمد شاه ملاقات نماید ومشارالیه را هر طوری ممکن است تطمیع نموده و حاضر سازد که استعفانامۀ خود را نوشته و تسلیم کند و در مقابل پولی هم بگیرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آنکه فروغی با سلطان احمد شاه ملاقات کرد و تقاضای خودرا به عرض رسانید ، جواب منفی شنید. فروغی درخاتمۀ تقاضای خود اضافه نمود که من مأمورم و اجازه دارم که تا یک میلیون لیره استعفانامۀ آن جناب را خریداری نمایم.</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمد شاه متغیر شده اظهار داشت که : من حاضر نیستم حتی به هزار برابر این مبلغ هم بفروشم و تو به ارباب خود از قول من بگو که این خیال باطلی است که کرده ای زیرا من پیش وجدان خود در مقابل نسلیهای اینده ایران سرافرازم که حاضرشدم از سلطنت برکنار شوم ولی خیانت نکردم و جزو وظیفه ای که به من محول شده بود کار دیگری انجام نداده ام و تاریخ قضاوت خواهد کرد که من برخلاف ارادۀ ملت ایران از سلطنت برکنار شده ام. بنابراین اگراستعفا نمایم مثل این است که من رضایت داده ام وسلطنت را حق خود ندانسته ام، لذا اگرتمام دینا را به من بدهید استعفا نخواهم داد.»</div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دراینجا زاند نمی دانم که موضوع دیگری را هم متذکر شوم و آن عبارت ازاین است که پس از فوت سلطان احمد شاه دولت به سلطنت آباد احتیاح داشت و خیال خریداری آن را نمود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از آنکه به نمایندۀ سیاسی خود دستورداد که با محمدحسن میرزا وارد مذاکرۀ خرید آنجا شود، محمد حسن میرزا هم بواسطۀ آنکه وضعیت مالی او خوب نبود، حاضر به فروش گردید، ولی با این شرط که در ذیل قبالۀ فروش امضاء نماید ، ولیعهد حسن میرزا. بنابراین معامله سر نگرفت و او حاضرنشد که حسن تنها امضاء نماید.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
حتی پس از آنکه محمد حسن میرزا در لندن بدرود حیات گفت، مخبر تایمزدر لندن به مخبر خود در مصرخبر داده بود که پس از فوت محمد حسن میرزا کلیۀ اثاثیۀ مشارالیه اعم از لباس و نقدینه و لوازم زندگی و غیره مجموعاً تقویم گردید به مبلغ 500 لیره که به پول امروزه ایران در حدود شش هزار تومان شده است. قطعاً حوانندگان گرامی از این جمله در می یابند که اگر ولیعهد ایران قصد خیانت داشت ، پس از فوتش بایستی بالغ برچند میلیون لیره تمول داشته باشد. </div>
<div class="p5" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: حسین مکی - « زندگانی سیاسی احمد شاه » - مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر – 1357 - صص 346 – 242 </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<strong>احمد شاه قاجار </strong></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b> </b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
دومین فرزند ذکور محمدعلی شاه، در 27 شعبان 1314 هـ. ق مطابق با 12 بهمنماه 1275 ش برابر با اول فوریه 1897 م در تبریز متولد شد. مادرش ملکه جهان بزرگترین دختر کامران میرزا نایب السلطنه بود که در 1310 هـ. ق به عقد و نکاح دائم پسرعموی خود درآمد احمد میرزا از پنج سالگی در مکتبخانه ولیعهد تحصیلات خود را آغاز کرد و در ده سالگی به اتفاق پدرش به تهران انتقال یافت و در 19 اسفند ماه 1285 با تشریفات خاصی به ولیعهدی تعیین گردید و بالاخره در 25 تیرماه 1288 به اتفاق پدر و مادر و سایر برادران خود در سفارت روسیه واقع در زرگنده متحصن شدند. سرانجام محمدعلی شاه به حکم فاتحین تهران از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد به سلطنت ایران انتخاب گردید و چون سن وی به نصاب قانونی نرسیده بود، میرزا علیرضاخان عضدالملک ایلخانی قاجار را به نیابت او برگزیدند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
روز اول مرداد 1288 هیئتی به ریاست عضدالملک نایب السلطنه و عضویت شاهزاده مغرور میرزا موثقالدوله، شاهزاده ناظر به سفارت روسیه در زرگنده رفته، پس از ملاقات با محمدعلی میرزا خواستند شاه تازه را به سلطنت آباد ببرند. محمدعلی میرزا به آسانی با این انتقال موافقت نکرد و متذکر شد چون انس و الفت زیادی بین من و این فرزند وجود دارد نمیتوانم از او جدا شوم، بهتر است شما فرزند دیگرم را به سلطنت مبعوث کنید و این فرزند همیشه با من باشد. عضدالملک در پاسخ محمدعلی میرزا اظهار کرد چنانچه حاضر به تحویل ولیعهد به ما نشوید یقیناً سلطنت از قاجاریه خارج میشود. سرانجام محمدعلی میرزا با این مفارقت موافقت کرد و احمدمیرزا شاه سیزده ساله را به سلطنتآباد برده به تخت نشانیدند. سید محمد امام جمعه جدید خطبه سلطنت را قرائت نمود و مراسم سلام عام به عمل آمد و به مبارکی و میمنت شاه جدید، قیمت گوشت از چارگی 22 شاهی به 18 شاهی تنزل یافت و در همان روز برادر 9 ساله او به نام محمدحسن میرزا به ولیعهدی برگزیده شد. پس از آنکه محمدعلی میرزا تهران را به سوی روسیه ترک کرد، میرزا حسن خان مستوفیالملک با معاونت حکیمالملک وزیر دربار شد تا سروصوتی به وضع آشفته دربار بدهد. نخست در دربار مدرسهای دائر کرده از بهترین معلمین آن روز دعوت نمودند که تربیت و تحصیل شاه و ولیعهد زیر نظر آنها قرار بگیرد. در اولین تشریفاتی که شاه جدید شرکت کرد، افتتاح مجلس دوم بود. احمدشاه به اتفاق ولیعهد در پناه عضدالملک وارد عمارت بهارستان شده و نطق افتتاحیهای که به دست او داده بود، قرائت نمود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مدت نیابت سلطنت عضدالملک طولانی نشد. در شهریور 1289 در سنینی بالاتر از 90 سالگی درگذشت و برای جانشینی او از طرف قاجاریه نام سه نفر برده میشد که عبارت بودند از عبدالصمد میرزا عزالدوله پسر محمدشاه و برادر ناصرالدین شاه، مهدیقلی خان مجدالدوله پسردائی و داماد ناصرالدین شاه، و بالاخره میرزا احمدخان علاءالدوله داماد عضدالملک. همچنین کاندیدای وطنپرستان و آزادیخواهان میرزا حسن خان مستوفیالممالک بود. سردار اسعد بختیاری هم برای قبول چنین پستی بیمیل نبود ولی یکباره دست آشکار سیاست انگلیس از آستین بیرون آمد و یکی از تربیتیافتگان و سرسپردگان قدیم خود را کاندیدای این پست نمود. گروه ماسونها و وابستگان به سیاست انگلیس که در رأس آنها ذکاءالملک فروغی رئیس مجلس بود، به تلاش افتاده زمینه را در مجلس برای ناصرالملک فراهم ساختند و سرانجام ناصرالملک با اکثریت ضعیفی (40 رأی) به نیابت سلطنت تعیین شد و مراتب را تلگرافی به وی اطلاع دادند و ناصرالملک ظاهراً برای قبول چنین پستی شرایط سنگینی قائل شد که از جمله ماهیانه یکصد هزار ریال حقوق بود. در اسفند ماه 1289 ناصرالملک با تشریفات زیادی وارد شد و درباریب برای خود تدارک دید و اعلام نمود وظیفة من فقط معرفی رئیسالوزار است و مسئول مجلس، وزیران هستند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
میرزا ابوالقاسم ناصرالملک قریب چهار سال نایب السلطنه ایران بود. گاهی در لندن و زمانی در تهران به امور رسیدگی میکرد و سرانجام چند روز قبل از آغاز جنگ جهانگیر اول، بار سنگین سلطنت را به دوش سلطان احمدشاه که ظاهراً به سال قمری به 18 سالگی رسیده بود گذاشت و با صول مطالبات گذشته خود به انگلستان رفت و سرنوشت کشور ایران را به دست جوانی بیتجربه قرار داد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنوز پنج روز از تاجگذاری احمدشاه نگذشته بود که ناقوس کلیساهای اروپا آغاز جنگ جهانی را اعلام داشتند و دولت ناتوان علاءالسلطنه کنارهگیری و مستوفیالممالک جانشین او شد. سلطان احمدشاه طی فرمانی خطاب به رئیسالوزاء، بیطرفی دولت ایران را در جنگ بینالملل اول اعلام نمود و در همان ایام مجلس سوم با نطق او افتتاح شد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنوز شش ماه از آغاز جنگ سپری نشده بود که سپاه عثمانی و سپاه روس مرزیهای ایران را مورد تجاوز قرار داده و وارد خاک ایران شدند و در آذربایجان بین آن دو نبرد شدیدی آغاز شد. انگلیسها نیز از جنوب وارد ایران شده، بنادر جنوب و فارس و کرمان را مورد تاخت و تاز قرار خود دادند و سپاه روس تحقیقاً تمام شهرهای شمالی ایران را تحت سیطره خود قرار داده و قوائی به سمت تهران فرستادند. وقتی خبر نزدیک شدن قوای روس به تهران انتشار یافت، عده زیادی از نمایندگان مجلس و روحانیون و رجال به سمت قم حرکت کردند و عملاً مجلس سوم به پایان رسید. احمدشاه نیز تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این تصمیم را طی تلگرافی به دولتین روس و انگلیس اطلاع داد. وزرای مختار دو کشور با احمدشاه ملاقات نموده و او را از تغییر پایتخت منصرف ساختند. عدهای از رجال و نمایندگان که به قم عزیمت نموده بودند، اعلان جهاد دادند و به خرید اسلحه مشغول شدند. آنها از قم به اصفهان و از اصفهان به کرمانشاه رفته، یک دولت موقت به زعامت رضاقلی خان نظام السلطنه تحت حمایت آلمان و عثمانی تشکیل دادند و نیروی ژاندارمری هم به دولت موقت پیوست و مشکلاتی برای دولت مرکزی فراهم شد و در چند نقطه جنگ بین نیروهای ملی و روسیه شروع شد. احمدشاه برای حفظ بیطرفی، نظام السلطنه را از تمام القاب و امتیازات دولتی محروم و دستور مصادره اموال او را صادر نمود. ولی نظام السلطنه همچنان در مقام منازعه با نیروهای روس و انگلیس بود. ولی طول زیادی نکشید که ناگزیر به استانبول انتقال یافتند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
جنگ جهانگیر اول قریب چهار سال به طول انجامید و به علت ورود نیروهای عثمانی و روس و انگلیس و آلمان به ایران، مردم وضع اسفناکی یافتند و قحطی عده زیادی از هموطنان ما را به هلاکت رسانید. احمد شاه نیز هر چند ماه یکبار یکی از رجال را به رئیسالوزرائی انتخاب می نمود ولی کوچکترین تغییری در وضع مردم ایران حاصل نمیشد و بیگانگان به قتل و غارت اموال مردم و اعدام آنها میپرداختند. در اوایل 1297 که اوضاع و احوال جنگ بشارت میداد بزودی خاتمه خواهد یافت، احمدشاه نجفقلی خان صمصام السلطنه را به رئیسالوزرائی منصوب نمود. انتصاب وی بدین سمت موجب نگرانی وجوه مردم و روحانیون شد علیالخصوص که وی هیچگونه دانش و تجربهای در مسائل سیاسی نداشت. رجال و معاریف عقیده داشتند باید کسی زمام امور را به دست بگیرد که علاوه بر آشنائی کامل به اوضاع سیاسی جهان، مردی مقتدر و تصمیمگیرنده باشد تا بتواند اوضاع آشفته کشور را سروسامانی شایسته بدهد. تدریجاً نام میرزا حسن خان وثوقالسلطنه سر زبانها افتاد و موضوع از حرف به جنبش کشید و عدهای در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و خواستار رئیس الوزرائی وثوقالدوله گردیدند. شاه ناگزیر به این خواسته گردن نهاد و علماء را به تهران خواست و فرمان رئیسالوزرائی وثوقالدوله را صادر کرد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وثوقالدوله در سال اول رئیسالوزرائی خود، قاطعانه عمل کرد: اعضای کمیته تروریستی مجازات را کیفر داد و راهزنان و یاغیان و گردنکشان را به کیفر اعمالشان رسانید. این اقدامات در روحیه مردم اثر نیکوئی گذاشت و احمدشاه نیز که آرامشی در کشور مشاهده کرد، به فکر تفرج و دیدار کشورهای اروپائی قصد مسافرت نمود. وثوق همچنین برای احقاق حق ایران، هیئتی را به کنفرانس صلح پاریس فرستاد. همزمان با مسافرت احمدشاه به اروپا، وثوقالدوله در کابینه تغییراتی داد و نصرتالدوله فیروز وزیر عدلیه را به وزارت امور خارجه تعیین نموده و در زمره همراهان شاه قرار داد، در حالی که مشاور الممالک انصاری به عنوان وزیر خارجه ایران و رئیس هیئت اعزامی به کنفرانس صلح پاریس به هر خس و خاشاکی متوسل میشد تا راهی به کنفرانس پیدا کند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وثوقالدوله روز 18 شهریور ماه 1298 اعلامیه بلندبالائی انتشار داد و با اعلام سفر قریبالوقوع شاه به اروپا، از انعقاد قراردادی بین دولتین ایران و انگلیس پرده برداشت. به موجب این قرارداد، امور نظامی و مالی ایران تحت نظر مستشاران انگلیسی قرار میگرفت و قشون متحدالشکل از قزاق و ژاندارم تشکیل میشد و دولت انگلستان نیز مساعده قابل ملاحظهای همه ساله به دولت ایران پرداخت مینمود. احمدشاه بار سفر بست و از طریق عثمانی عازم اروپا شد. در استانبول پس از ده سال مفارقت، موفق به دیدار پدر و مادر و برادران و خواهران خود گردید، آنگاه سیر و سیاحت را آغاز کرد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در داخل کشور انتشار قرارداد با عکسالعملهائی مواجه شد. با وجودی که چند روزنامه درجه اول با اخذ نازشست به مداحی از قرارداد پرداخته و آن را آخرین علاج برای درمان دردهای کشور میدانستند، مخالفین نیز در اجتماعات پرشوری لعن و نفرین خود را نثار عاقدین قرارداد نموده آن را سند فروش کشور تلقی میکردند و دولت نسبت به این عده شدت عمل نشان داد و برخی را تبعید و عدهای را زندانی نمود. سلطان احمدشاه در لندن مورد استقبال شایانی قرار گرفت و میهمانیها و ضیافتهای زیادی برای او برپا شد و همه جا صحبت از انعقاد قرارداد بین دو دولت و نزدیکی بیشتر بود. ولی رویهم رفته احمدشاه روی خوشی نشان نداد و همان پیشنهاد قبلی خود را که دریافت مبلغ پانزده هزار تومان هرماه و ضمانتنامه دولت انگلیس از سلطنت او بود تکرار میکرد. تلاش نصرتالدوله هم نتیجهای نداد و شاه حتی از وجوهی که وثوقالدوله و نصرتالدوله و صارم الدوله دریافت نموده بودند، سهمیهای میخواست. احمدشاه پس از هشت ماه سیر و سیاحت در کشورهای اروپایی، روز 13 خرداد 1299 به تهران بازگشت و دو هفته بعد وثوقالدوله از کار کنارهگیری نمود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه پس از کنارهگیری وثوقالدوله، میرزا حسن خان مشیرالدوله را به رئیسالوزرائی برگزید. مشیرالدوله در نخستین روزهای زمامداری با قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز مواجه شد و مخبرالسلطنه وزیر مالیه کابینه با اخذ اختیارات کامل عازم تبریز شد و پس از چند روز شیخ محمد خیابانی به قتل رسید. در همین موقع انگلیسها که رقیب دیرین خود را از بین رفته دیدند، به قصد چنگاندازی به منابع مالی و اقتصادی ایران، احمدشاه و مشیرالدوله را تحت فشار قرار دادند تا صاحب منصبان روسی قزاقخانه را از ایران خارج کنند. مشیرالدوله زیربار تحمل نرفت و پس از سه ماه و نیم زمامداری، از کار کناره گرفت و شاه ناچار میرزا فتحالله سپهدار رشتی را به رئیس الوزرائی برگزید و وی به خدمت استاروسلسکی رئیس قزاقخانه و سایر صاحبمنصبان روسی خاتمه داد و در همان ایام انگلیسها که از اجرای قرارداد 1919 مأیوس شده بودند، راه دیگری برای دستیابی به کشور ایران طرحریزی کردند و انتصاب سپهدار به این سمت نیز برای اجرای مقدمات کار بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
ژنرال ادموند آیرنساید فرمانده قوای انگلیس در ایران و نرمان وزیر مختار انگلستان در تهران طرح کودتائی را مورد بررسی قرار دادند. نرمان برای عامل سیاسی آن سید ضیاءالدین مدیر روزنامة رعد را در نظر گرفت و ادموند آیرنساید میرپنج رضاخان را برای عملیات نظامی انتخاب کرد و سپیده دم سوم حوت 1299 این برنامه به مرحله اجرا درآمد و تلاش احمدشاه برای جلوگیری از این اقدام جدید به جائی نرسید و به توصیه نرمان قرار شد آنچه کودتاگران میخواهند احمدشاه انجام دهد. بزرگان و امراء و سیاستمداران به زندان رفتند و احمدشاه ناچار فرمان رئیس الوزرائی سید ضیاءالدین و فرماندهی لشکر قزاق میرپنج رضاخان را با لقب سردار سپه امضا کرد. رفتار سید ضیاءالدین با خواسته انگلیسها تطبیق نکرد و عذر او را خواستند و پس از صد روز زمامداری و انجام یک سلسله کارهای مثبت و منفی، از ایران خارج شد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه فرمان نخستوزیری میرزا احمد خان قوام السلطنه یکی از زندانیان سید ضیاءالدین را به رئیس الوزرائی صادر نمود و قوام، زندانیان را مرخص کرد و به حضور شاه برد. عینالدوله به عنوان ریش سفید زندانیان طی گفتاری کوتاه، شاه را ملامت کرد و او را قاصر خواند. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس چهارم در همان موقع با نطق احمدشاه افتتاح شد. احمدشاه در همان روزهای اولیه کودتا، حسابی با سردار سپه باز کرد با این استنباط که او را حفظ خواهد کرد. قوام پس از نه ماه کناره گرفت و مشیرالدوله آمد. او هم پس از چهار ماه میدان را خالی کرد و مجدداً قوام وارد کار شد. قوام نیز نه ماهی سرکار بود تا جای خود را به مستوفی داد. مستوفی هم صندلی را به مشیرالدوله سپرد. تمام این بازیها کلاً سی ماه به طول انجامید. انتخابات دوره پنجم زیر نظر سردار سپه که لاینقطع وزیر جنگ بود انجام گرفت و از ادغام ژاندارمری و قزاقخانه، ارتش متحدالشکلی تشکیل داد و در چند نقطه گردنکشان و یاغیان را سرکوب نمود و برای ارعاب سایر داعیه داران، قوام السلطنه مرد سیاسی نیرومند روز را ابتدا زندانی و سپس تبعید نمود. سلطان احمدشاه در اواخر 1300 برای بار دوم به اروپا سفر کرد و این سفر قریب ده ماه طول کشید. در آبان ماه 1302 فرمان ریاست وزرائی سردار سپه را صادر نمود و چند روز بعد عازم اروپا گردید، سفری که دیگر بازگشت نداشت. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس پنجم در اسفندماه 1302 افتتاح شد.مجلس کارهای مقدماتی خود را آغاز کرد ولی طرفداران سردار سپه وقت را مغتنم شمرده، دست به یک سلسله اقدامات حاد زدند و خواستار تغییر رژیم از سلطنتی به جمهوری شدند و طرحی نیز تهیه و تقدیم مجلس کردند. از هر طرف نغمه جمهوری آغاز شد و تب تند آن سرتاسر کشور را فرا گرفت اما ناگهان گروه مخالف به پیشوائی روحانیت در مقام مخالفت و معارضه برآمدند و سردار سپه ناچار طی اعلامیهای انصراف خود را از جمهوریت اعلام کرد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وقایع و اخبارتهران قدم به قدم به گوش احمدشاه رسید و او نیز طی تلگرافی سردارسپه را از رئیسالوزرائی عزل و از مجلس خواست تا مستوفی الممالک را به رئیس الوزرائی انتخاب نمایند. سردار سپه سه روز بعد از وصول تگراف احمدشاه، از ریاست وزرائی و وزیر جنگی به عنوان تعرض استعفا داد و قصد خروج از ایران را نمود ولی به توصیه دوستان، به ملک شخصی خود به رودهن رفت. نظامیان در تهران و شهرها دست به تظاهرات شدیدی زدند، امیرلشکر غرب و امیرلشکر شرق با مخابره تلگراف بسیار شدیدی به مجلس متذکر شدند اگر ترضیه خاطر سردار سپه فراهم نشود، به تهران حمله خواهیم آورد. لشکر تهران هم با ساز و برگ کامل در مقابل عمارت بهارستان دست به تظاهرات خصمانه زد. بالاخره خیراندیشان به رودهن رفته و سردار سپه را با خود به تهران آوردند و مجلس در یک جلسه فوقالعاده با 92 رأی سردارسپه را مجدداً به رئیس الوزرائی برگزید و مراتب را تلگرافی به احمدشاه اطلاع داد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه برای مجلس شورای ملی تلگراف زیر را مخابره نمود: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس شورای ملی – با اینکه قانون اساسی به ما حق میداد که سلب اعتماد خودمان را از رئیسالوزراء وقت بنمائیم، معذلک صلاحاندیشی مجلس شورای ملی را رد نکرده به ولیعهد امر شد اعلام دهد کابینه را تشکیل و معرفی نماید. شاه یکی از اقداماتی که مجلس شورای ملی به ضرر احمدشاه انجام داد، سلب فرماندهی کل قوا از او بود که در بهمن ماه 1303 انجام گرفت و در حقیقت آن را باید مقدمه خلع سلطان احمدشاه دانست. با برنامههائی که از چندی قبل فراهم شده بود، روز نهم آبان ماه 1304 طرحی از طرف نمایندگان به شرح زیر قرائت شد: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار مینماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد 36 و 37 و 38 و 40 متمم قانون اساسی تشکیل میشود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
این طرح با وجود مخالفتهای عدهای، با 80 رأی موافق از 85 نفر عده حاضر به تصویب رسید و همان روز محمد حسن میرزا ولیعهد و حرمسرای او از خانه و کاشانه خویش اخراج شد و روز 22 آذرماه 1304 مجلس مؤسسان اصول چهارگانه را تغییر و سلطنت را به رضاخان پهلوی و اعقاب ذکور او تفویض نمود. بدین ترتیب احمدشاه از سلطنت خلع و حکومت 153 ساله قاجاریه پایان یافت. احمدشاه در پاریس پس از اطلاع از خلع خود از سلطنت بیانهای به شرح زیر صادر و منتشر نمود: </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>در این موقع ملالتبار که آینده کشور من دستخوش خطر قرار گرفته و تمام افکارم متوجه ملت ایران میباشد این اعلامیه را خطاب به ملت خود میفرستم. از وقتی که رضاخان ارتش را در اختیار خود گرفت و تمام منابع درآمد مملکت را مورد سوءاستفاده قرار داد همواره بر ضد قانون اساسی کشور شاهنشاهی اقدام میکرد و من برای احتراز از آشفتگی و به همریختگی اوضاع کشور که سبب ناراحتی و صدمه ملت عزیزم میگردید، صلاح در آن دیدم که از میهن خود دور بمانم و این فداکاری را بر خود هموار سازم تا شاید میزان قبح این عملیات غیرانسانی و خودسرانه را نشان داده باشم. کودتائی که به سلطنت من خاتمه داد به زور اسلحه انجام گرفته است. این عمل تیشه به ریشه قوانین مقدس اساسی زده مصائب و بلایائی بر سر ملت بیگناه من وارد خواهد ساخت. من تمام عملیات این حکومت و کسانی که تحت نفوذ و سلطه آن واقع شدهاند باطل و بی اعتبار دانسته و خواهم دانست. </b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
من هنوز تمام حقوق خود و خاندان خویش را نسبت به تاج و تخت ایران که به لطف پروردگار و به موجب قانون اساسی مملکت واجد آن بوده دارا میباشم. من پادشاه قانونی و مشروطه ایران بوده و خواهم بود و در انتظار ساعت مراجعت به مملکت هستم تا بتوانم به خدمتگزاری ملتم ادامه دهم و هرگز نجابت اخلاقی و فداکاری ملت ایران را در ایام سخت و دشوار فراموش نخواهم کرد. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>سلطان احمد شاه قاجار</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه پس از خلع از سلطنت اقدامات مذبوحانهای برای خویش انجام داد ولی خود او بهتر از هر کسی میدانست دوران او پایان رفته و بازگشتش به تخت سلطنت از جمله محالات است. لذا به فکر تجارت افتاد. در بورسها مشارکت میکرد و مقادیری زمین در حومه پاریس خریداری کرد و مبلغی نیز به عنوان سپرده در بانکها به امانت گذارد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از 1306 به بیماری کلیه دچار شد و تحت درمان چند پزشک معروف قرار گرفت ولی بیماری او نه تنها معالجه نشد بلکه شدت یافت و پزشکان معالج او یک عمل جراحی را لازم و ضروری میدانستند و در نتیجه در بیمارستان آمریکائی لوئی واقع در پاریس بستری شد و روز 25 آبان ماه 1307 تحت عمل جراحی قرار گرفت. با آنکه عمل جراحی خیلی دقیق بود معذالک حالت مزاجی او رو به بهبودی نهاد. احمدشاه دوران یک سال که از عمل جراحی او سپری شد مجدداً عوارض بیماری ظاهر گردید و ناگزیر به همان بیمارستان لوئی پاریس انتقال یافت ولی اقدامات اطباء به جائی نرسید و سرانجام روز 8 اسفندماه 1308 در سن 32 سالگی بدرود زندگی گفت. از جنازه وی تششیع رسمی به عمل آمد و طبق وصیت او جنازه را به کربلا انتقال دادند و در مقبرة اختصاصی واقع در کنار قبر امام حسین علیهالسلام دفن شد. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
پس از مرگ احمدشاه، محمدحسن میرزا ولیعهد طی اعلامیهای خود را شاه ایران خواند و به ملت اعلام نمود که هر زمانی که لازم باشد برای تصاحب تاج و تخت به ایران باز خواهم گشت. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه مردی باهوش و فراست بود ولی در مقابل هوش زیاد معایبی هم داشت از جمله فوقالعاده خسیس و مالدوست و پولپرست بود. از زبانهای خارجی فرانسه را به خوبی تکلم میکرد و غالباً رمانهای فرانسوی را میخواند. در کودکی مختصری زبان روسی فرا گرفته بود ولی پس از خلع محمدعلی شاه طبق دستور مستوفی الممالک، تدریس آن موقوف گردید. بهترین معلمین تهران مدرس او بودند، از کمال الملک و مزین الدوله گرفته تا مترجم الممالک و مدحت و مشار دلسوزانه در تعلیم او کوشش میکردند و چندی نیز تحت نظر سالارلشکر فنون نظامی آموخت. خط و ربط خوبی داشت و به بازی بیلیارد عشق میورزید. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سلطان احمدشاه قاجار قبل از مرگ وصیتنامهای تنظیم نموده بود. در این وصیتنامه کمپانی گارانتی تروست نیویورک، شعبه نیویورک مجری وصیتنامه بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه بدون ذکر مبلغ و تعداد اوراق بهادار به شرح زیر دارائی خود را تعیین کرده است: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1-در نیویورک شرکت گارانتی تروست مقیم نیویورک – اوراق بهادار و نقدینه</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
2-در لوزان بانک ملی سوئیس – اوراق بهادار و نقدینه</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
3- در لندن بانک وست مینستر محدود – اوراق بهادار و نقدینه</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
4- بانک کردیت لیونه پاریس – فقط نقدینه. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه در آن وصیتنامه فرزندان خود را بدین شرح معرفی میکند: </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مریم خانم متولد 30/2/1294 (بیست مه 1915) [۱۹۱۵-۲۰۰۵]، – ایراندخت متولد 25/8/1294 (هفدهم نوامبر 1915) [۱۹۱۶-۱۹۸۴ ] - همایوندخت متولد 11/7/1296 (پنجم اکتبر 1917)[ ۱۹۱۷-۲۰۱۱ ] - فریدون متولد 2/11/1301 (بیست و دوم ژانویه 1922)[ ۱۹۲۲-۱۹۷۵]. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
برای هر کدام از فرزندان خود شهریهای معین نموده بود و قیومیت آنها را به عهده ملکه جهان مادرش قرار داده بود و متذکر شده بود حقوق ماهیانه آنها را تا پایان هیجده سالگی پرداخت نمایند و هر کدام که به سن هیجده سالگی رسیدند، سهم الارث سهمیه خود را دریافت دارند. غیر از فرزندان برای ادامه تحصیل برادرزادگان (فرزندان محمد حسن میرزا) نیز مبلغی در نظر گرفته بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه زنان صیغهای خود را در وصیت نامه به شرح زیر ذکر میکند: </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
عذراخانم، کشور خانم، کبری خانم، شمامه خانم، بدرالمولک خانم، خانم خانمها، فاطمهخانم. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امضاء کنندگان وصیت نامه عبارتند از: رئیس دادگاه ابتدائی سن – مهردار وزیر دادگستری – وزیر امور خارجه – ژنرال قنسول ممالک متحده آمریکا در پاریس – ویس قنسول ممالک متحده آمریکا در پاریس. </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فریدون میرزا تنها فرزند ذکور احمدشاه که هنگام مرگ پدر هفته ساله بود تحصیلات عالی خود را در علم حقوق در پاریس به اتمام رسانید و درجه دکترای حقوق دریافت کرد و به وکالت دادگستری اشغال ورزید و سرانجام در [2 مهر 1354 ] در پاریس درگذشت. </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منابع: </div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
1 نقل از: دکتر باقر عاقلی - « شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران» ، جلد دوم - نشر گفتار باهمکاری نشر علم چاپ اول سال 1380 - صص 1179 – 1167</div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s3">◀</span>محمد حسن میرزا </div>
<div class="p1" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدحسن ميرزا آخرين وليعهد سلسله قاجاريه و سومين فرزند ذکور محمدعلی شاه در 1279 در تبريز متولد شد. مادرش ملکه جهان دختر کامران ميرزا نايب السلطنه بود. محمدحسن ميرزا در 1285 به اتفاق پدرش به تهران آمد و از همان زمان تحصيلات خود را نزد معلمين خصوصی آغاز کرد. در استبداد صغير چندی نزد پدرش در باغشاه اقامت داشت تا سرانجام پس از فتح تهران توسط مجاهدين گيلانی و بختياري، در معيت پدر و مادرش به کاخ تابستانی سفارت روس واقع در زرگنده شميران پناهنده شدند. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت به بلوغ قانونی رسيد و پس از تاجگذاری زمام امور را در دست گرفت و طی فرمانی محمدحسن ميرزا وليعهد چهارده ساله را به فرمانروادی آذربايجان تعيين نمود و قرار شد طبق سنت در آذربايجان اقامت نمايد ولی به علت جنگ بين الملل اول و اشغال آذربايجان توسط نيروهای عثمانی و روسيه، مدتی مسافرت و اقامت او در آذربايجان به تأخير افتاد تا سرانجام با پيشکاری و وزارت حاج محتشم السلطنه اسفندياری به تبريز رفت و تا 1299 گاهی در آذربايجان و زمانی در تهران می گذرانيد. در 1299 شيخ محمد خيابانی شهر تبريز را اشغال نمود و محمدحسن ميرزا وليعهد را به وضع افتضاحی از شهر اخراج کرد. در کودتای 1299 محمدحسن ميرزا در تهران اقامت داشت. وقتی از ورود نيروی قزاق استحضار يافت، شبانه از کاخ گلستان به فرح آباد گريخت تا در پناه برادر خود جان خويش را حفظ کند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در اواسط حکومت سيد ضياءالدين، روابط احمدشاه با وی تيره و تار شد و سيد ضياءالدين به اين فکر افتاد که موجبات سقوط احمدشاه را از سلطنت فراهم نمايد و در عوض محمدحسن ميرزا وليعهد را به شاهی بنشاند. در اين زمينه مذاکرات زيادی بين سيدضياءالدين و وليعهد انجام گرفت ولی قبل از آنکه اقدام مثبتی به عمل آيد، سيد ضياء از رئيس الوزرائی معزول و به خارج از ايران تبعيد گرديد. چند روز بعد محمدحسن ميرزا وليعهد ظاهرا برای معالجه عازم اروپا گرديد و رئيس الوزراء اعلاميه ای در اين مورد صادر نمود ولی همه جا صحبت از تبعيد وليعهد به اروپا بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
احمدشاه سفر دوم خود را به اروپا در اواخر 1300 که مشيرالدوله رئيس الوزراء بود آغاز نمود و در غياب خود حسنعلی ميرزا اعتضادالسلطنه برادر بزرگتر از خود را نايب السلطنه نمود. در اروپا بين احمدشاه و محمدحسن ميرزا ملاقاتی دست داد و به هر کيفيتی که بود احمد شاه را راضی کردند از تقصيرات وی بگذرد و اجازه دهد به ايران بازگردد و در غياب شاه به امور کشور رسيدگی کند. احمدشاه تسليم شد و به محمدحسن ميرزا اجازه داد به تهران بازگردد و وی پس از يک سال دوری از ايران به تهران بازگشت و از وی استقبال شايانی به عمل آمد. پس از بازگشت احمدشاه از اروپا روابط دو برادر صميمانه بود و در تمام مراسم شرکت داشتند. در اواسط 1302 مجددا احمدشاه تصميم به مسافرت به اروپا گرفت و مشيرالدوله رئيس الوزراء برای اينکه شاه را از سفر منصرف سازد، استعفا داد و احمدشاه عليرغم ميل باطنی خود، رضاخان سردار سپه را به رئيس الوزرائی برگزيد و خود پس از خداحافظی با حجج اسلامی در قم عازم سفر سوم شد. سفری که ديگر بازگشت نداشت و در غياب وی محمدحسن ميرزا وليعهد نايب السلطنه ايران گرديد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
مجلس پنجم که انتخابات آن زير نظر سردار سپه و عوامل وی انجام گرفته بود در جلسه مشاهده شد که اين مجلس وظايف خاصی بر عهده دارد. قريب دو هفته مجلس به امر داخلی پرداخت و وقتی تصويب اعتبارنامه ها به حد نصاب قانونی رسيد، يک مرتبه چهره اصلی مجلس نمايان شد و از هر طرف فرياد جمهوری بلند شد و طرحی که نمايندگان تنظيم نموده بودند در جلسه علنی قرائت گرديد. در تهران و شهرها دسته جات مختلف برای اعلام جمهوری به راخپيمايی و تشکيل اجتماع پرداخته خواستار رژيم جديد شدند. در روز 28 اسفند 1302 رضاخان سردار سپه که رژيم سلطنتی را منقرض و رژيم جمهوری را جانشين آن می دانست، در فکر استعفا و اخراج محمدحسن ميرزا وليعهد برآمد. عده ای از سران قاجاريه و نزديکان وليعهد را نزد خود احضار نموده و به آنها مأموريت داد که با محمدحسن ميرزا مذاکره و استعفای او را از وليعهدی بگيرند و کاخ گلستان را نيز تخليه نمايد. هيئتی از بين رجال و شاهزادگان برای ملاقات با وليعهد انتخاب شدند که عبارت بودند از : حاج معين الدوله، ميرزا محمودخان احتشام السلطنه، يمين الدوله فرزند ناصرالدين شاه و حاج مخبرالسلطنه هدايت. اين هيئت همان روز با وليعهد ملاقات نموده به وی تکليف کردند که از وليعهدی استعفا داده و کاخ گلستان را تخليه نمايد و در عوض سردار سپه پس از استعفا شئونات او را حفظ خواهد نمود و حقوق مکفی به وی پرداخت خواهد شد. در اين ديدار احتشام السلطنه با وليعهد به تندی برمی خورد می کند ولی محمدحسن ميرزا يک روز فرصت می خواهد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
فردای آنروز همان هيئت با وليعهد ملاقات و پيشنهاد روز قبل خود را تکرار می نمايد ولی محمدحسن به اتکای مدرس و چند تن از دوستانش جوابش مساعدی نمی دهد و مراتب را تلفنی به مؤتمن الملک به رئيس مجلس بازگو نموده کسب تکليف می نمايد. مؤتمن الملک به اتفاق مستوفی الممالک، مشيرالدله، حاج ميرزا يحيی دولت آبادي، سيد محمد تدين و شيخ العراقين زاده عصر روز 29 اسفند با محمد حسن ميرزا ملاقات و مذاکراتی در اين زمينه انجام می دهند و بلافاصله پس از ملاقات مؤتمن الملک ، جلسه خصوصی مجلس را تشکيل داده و موضوع استعفا و خروج از کاخ گلستان وليعهد را مطرح می کند. مدرس و حائری زاده به دفاع از محمدحسن ميرزا و تدين و قائم مقام عدل در ذم قاجاريه و حمايت مردم از سردارسپه مطالبی اعلام می کند ولی مجلس بدون اخذ نتيجه تعطيل می شود و بعد به علت مخالفت شديد روحانيان با جمهوري، مسئله استعفا و خروج وليعهد منتفی ميگردد وموجباتی فراهم می شود تا روابط وليعهد و سردار سپه را التيام دهند و از طرف مجلس و شورای ملی اين مأموريت به دکتر محمد مصدق ارجاع می گردد و او موجبات آشتی کنان سردار سپه و محمدحسن ميرزا را فراهم می کند. روابط محمدحسن ميرزا و سردار سپه در 1303 روابطی عادی بود تا اينکه مجلس شورای ملی فرماندهی کل قوا را از احمدشاه منتزع و به سردار سپه واگذار نمود. در همين اوقات وليعهد به فکر خود افتاده در صدد احراز مقام سلطنت برآمد و با چند تن از ياران سردار سپه اين فکر را در ميان نهاد و اقداماتی در اين مورد بعمل آمد ولی وليعهد غافل از اين نکته بود که سردارسپه پس از بهم خوردن جمهوري، برنامه انقراض رژيم قاجاريه و پادشاهی خود را دارد. محمدحسن ميرزا در مهرماه 1304 از سردار سپه درخواست نمود که مبلغی به حقوق وی اضافه کند و سردار سپه موضوع را به کميسيون بودجه مجلس احاله کرد و مجلس مبلغ 4500 تومان به حقوق وی افزود و جمع دريافتی او در ماه به 14500 تومان رسيد ولی هرگز اين حقوق را دريافت نکرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
از بامداد روز نهم آبان 1304 که قرار بود در آن روز طرح انقراض سلسله قاجاريه و سلطنت رضاخان به پادشاهی به تصويب برسد، کاخ گلستان تحت کنترل نيروی نظامی قرار گرفته و رفت و آمد در آن ممنوع شد و سيمهای تلفن قطع گرديد . در حوالی ظهر که طرح نمايندگان مورد تصويب قرار گرفت ، هيئتی مرکب از امير لشکر عبدالله خان امير طهماسبی فرماندار نظامی تهران، سرتيپ مرتضی يزدان پناه فرمانده لشکر مرکز، سرهنگ بوذرجمهری کفيل بلديه تهران، سرهنگ محمدخان درگاهی رئيس نظميه و سلطان محمدعلی خان صفاری معاون بلديه، مأمور تحويل کاخ های سلطنتی و اخراج محمدحسن ميرزا و حرمسرای احمدشاه از کاخ های سلطنتی شدند. ميرلشکر طهماسبی در اين مأموريت خشونت زيادی به خرج داده و به محمدحسن ميرزا اهانت نمود و بالاخره در همان روز تمام کاخ ها و اثاثيه سلطنتی مهروموم گرديد و در اوايل شب، محمدحسن ميرزا را با مقداری اثاثيه شخصی در اتومبيل جا داده، با عده ای سرباز به فرماندهی ياور اسدالله گلشاهيان به مرز ايران و عراق برده و از مرز خارج کردند. همراهان آخرين بازمانده قاجاريه در اين تبعيد عبارت بودند از: دکتر جليل خان نديم السلطان(ثقفي)، دکتر رضا صحت(صحت السلطنه)، ابوالفتح خان و صالح خان.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
امير طهماسبی برای هزينه تبعيد محمدحسن ميرزا مبلغ پنج هزار تومان در اختيار دکتر صحت گذارد. در سرحد ايران و عراق به هرکدام از همراهان يک پاسپورت درجه سوم دادند و پس از کسب تکليف مجددا محمد حسن ميرزا و همراهان او را رها ساختند.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در عراق از وليعهد استقبال شد. غير از محمودميرزا و مجيد ميرزا ، برادرانش و عده ای از قاجاريه از او استقبال کردند، معاون تشريفات وزارت امور خارجه عراق هم از او استقبال کرد و خير مقدم گفت و محمدحسن ميرزا يکسر به ديدار ملکه جهان مادرش رفت که در کربلا اقامت داشت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدحسن ميرزا چندی در عراق به سر برد سپس به فرانسه رفته در آنجا خانه و کاشانه ای برای خود تدارک ديد و برای فروش املاک خود در ايران با کارگزاران خود مکاتباتی نمود ولی دولت فقط اجازه فروش يک ده او را در اطراف قزوين داد و محمدحسن ميرزا در پاريس در عسرت مالی به سر می برد و با مختصر ارثی که از پدرش در اروپا به او رسيد و کمک های احمدشاه زندگی می کرد.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
در 1308 که سلطان احمدشاه به بيماری ديابت و کليه درگذشت، محمدحسن ميرزا اعلاميه ای در مطبوعات اروپا انتشار داد و پادشاهی خود را اعلام نموده و از ملت ايران خواست که هر وقت بخواهند وی به ايران معاودت خواهد نمود و وظايف سلطنت را طبق قانون اساسی انجام خواهد داد. در همان ايام شورش عشاير فارس در جنوب ايران ابعاد گسترده ای پيدا کرده بود و تحقيقا اداره ايلات از دست مأمورين دولتی و نظامی خارج شده در دست رؤسای عشاير بود. ناراضيان از حکومت پهلوی اقداماتی را شروع نموده و محمدحسن ميرزا را نيز با خود همراه ساختند تا پس از سقوط تهران او را به سلطنت استوار سازند ولی ارتش نوبنياد پهلوی شورش عشاير را فرو نشانيد و امنيت را در منطقه مستقر ساخت. در اين جريان عده ای از سران بختياری و سران عشاير فارس متهم به همکاری با محمد حسن ميرزا شدند. البته در ايران نيز قرار بود به رضاشاه سوءقصد بشود. رضاشاه قبل از آنکه تير مخالفين به هدف اصابت کند، از ماجرا مطلع گرديد و عده زيادی از سران بختياری و عشاير فارس را بازداشت نمود. در اين رهگذر جعفر قلی خان سردار اسعد وزير جنگ نيز در مظان اتهام قرار گرفته بازداشت شد و سرانجام روز دهم فروردين ماه 1313 سردار اسعد توسط آمپول و بقيه سران عشاير بختياری توسط چوبه دار معدوم شدند.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدحسن ميرزا تا سال 1320 گاهی در لندن و زمانی در پاريس به سر می برد. در روز سوم شهريورماه 1320 که نيروهای نظامی انگلستان و شوروی مرزهای ايران را مورد تجاوز قرار داده و وارد خاک ايران شدند، محمدحسن ميرزا مجددا در لندن اقدامات خود را برای جلوس به تخت سلطنت آغاز نمود و با وزارت امور خارجه انگليس مذاکراتی انجام داد و انگليس ها تصميم به خلع رضاشاه و تفويض سلطنت به قاجاريه گرفتند ولی به جای محمدحسن ميرزا، يکی از پسران او به نام حميد را که افسر نيروی دريائی انگلستان بود کانديد کردند. ولی مذاکرات ديپلماسی در تهران مخصوصا تلاش شخصی محمدعلی فروغي، اين برنامه را نقش بر آب کرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدحسن ميرزا در 1321 در 42 سالگی در بغداد درگذشت و در جوار حضرت امام حسين عايه السلام مدفون گرديد. مرگ ناگهانی محمدحسن ميرزا در جرايد آن روز اروپا و ايران با ترديد تلقی شد. محمدحسن ميرزا برخلاف برادرش احمدشاه، مردی فعال و جاه طلب و مبارز بود و تا پايان عمر دست از تلاش بر نداشت. تحصيلات متوسطی داشت و زبان فرانسه و انگليسی را به خوبی تکلم می کرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
محمدحسن ميرزا پس از اخراج از ايران هيچگونه اموال منقولی با خود نبرد يعنی اجازه داده نشد که اثاثيه شخصی خود را همراه داشته باشد. از اين رو مادام که حيات داشت، هزينه زندگی وی و فرزندانش توسط ملکه جهان مادرش پرداخت می شد. احمدشاه نيز طی وصيت نامه ای که تنظيم کرده بود، ثلث اموالش را برای معاش برادر و برادرزاده های خود گذاشته بود که در حقيقت مبلغ قابل ملاحظه ای نبود.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<b>محمدحسن ميرزا در وقتی که وفات يافت و طبق خبر منتشر شده در روزنامه تايمز کليه مايملک او اعم از لباس و نقدينه و لوازم زندگی مجموعا 500 ليره بود.</b></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
وليعهد اسبق ايران در عمر نسبتا کوتاه خود يک زن عقدی و پنج زن صيغه ای اختيار کرد. در هيجده سالگی با مهين بانو دختر ملک منصور ميرزا شعاع السلطنه(دخترعمويش) ازدواج کرد و صاحب يک دختر شد به نام گيتی افروز ولی اين ازدواج دوام زيادی نکرد و به جدائی انجاميد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
هنگامی که در تبريز اقامت داشت با عزيز اقدس دختر يک بازرگان تبريزی ازدواج نمود و صاحب يک دختر شد به نام شمس اقدس . اين دختر با دکتر خليل ملک ازدواج کرد و در 1371 درگذشت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
همسر سوم او همايون السلطنه قوانلو قاجار بود. از اين زن صاحب يک پسر شد به نام سلطان حسين ميرزا که در انگلستان مهندسی کشاورزی تحصيل کرد و سرانجام در 1357 درگذشت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
چهارمين همسر وی محترم السلطنه بود که همراه محمدحسن ميرزا به خارج نرفت و متارکه کرد و بعدها به همسری سرپاس رکن الدين مختاری درآمد. محمدحسن ميرزا از اين خانم پسری داشت به نام سلطان حميد ميرزا که در نيروی دريائی انگليس درجه افسری داشت، بعد در شرکت نفت شل استخدام شد، مدتی هم در کنسرسيوم نفت خدمت می کرد. اين همان شاهزاده ای است که انگليسها در نظر داشتند پس از کناره گيری و تبعيد رضاشاه، او را به تخت سلطنت ايران برسانند و بعد به اصرار محمدعلی فروغی منصرف شدند. حميدرضا در 1367 در انگلستان فوت کرد و پسری دارد به نام محمدحسن ميرزا.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
شمس الملوک همسر ديگر محمدحسن ميرزا نيز يک فرزند به نام رکن الدين ميرزا از خود باقی گذارد. رکن الدين ميرزا در 1324 به ايران آمد و مطالبه املاک پدر خود را نمود، مخصوصا در مورد ملک اقدسيه پافشاری کرد. دولت وقت مبلغ 8 ميليون ريال بابت قيمت اقدسيه به او پرداخت.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
انيس السلطنه آخرين همسر محمد حسن ميرزا بود که فرزندی نداشت و به بيماری سل در جوانی درگذشت.</div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
نقل از: دکتر باقر عاقلی - « شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران» ، جلد دوم - نشر گفتار باهمکاری نشر علم چاپ اول سال 1380 صص 1186- 1179 </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> <b>اميرلشكر عبدالله خان اميرطهماسبي</b></div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
اميرلشكر عبدالله خان اميرطهماسبی در حدود 1260 در تهران متولّد شد. پدرش از افسران عالی رتبۀ قزّاق مهاجر بود. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>پس از طیّ دوران كودكی و آموختن مقدّمات زبان فارسی وارد مدرسۀ افسری قزّاقخانه شد و دورۀ شش سالۀ مدرسه را طی نمود و به درجۀ افسری نائل آمد و زيردست افسران روسی خدمات خود را آغاز كرد. جدّيت و رشادت و صميميت در انجام امور او را مورد توجّه فرماندهان روسی قرار داد و مراحل ترقّی و درجات نظامی را سريعاً پيمود. در 1298 با درجۀ اميرتومانی (سپهبدی) به رياست گارد محافظ سلطان احمدشاه قاجار منصوب شد. در سوّم حوت 1299 كه در تهران كودتا شد، احمدشاه قصد داشت از فرح آباد فرار كند ولی امير تومان عبدالله خان رئيس گارد مخصوص مانع از فرار او شد. در بهمن ماه 1300 رضاخان سردار سپه وزير جنگ سازمان نوينی برای ارتش بنيانگذاری كرد. درجات سابق را لغو و عناوينی جديد به جای آن تعيين نمود. در سازمان نوين ارتش سردار سپه برخلاف توصيۀ سلطان احمدشاه كه گفته بود «بگذار رئيس گارد من باشد، ازش خوب نگهداری كن، كار ديگری هم به او نده» و خود به مسافرت اروپا رفته بود، او را تنزّل درجه و مقام داد، به اين صورت كه از اميرتومانی به سرتيپی و از فرماندهی گارد به رياست تيپ سوار تنزّل مقام پيدا كرد، ولی ظرف چند ماه چنان فعّاليت و كاردانی و خوش خدمتی و صميميت به خرج داد كه سردار سپه به او علاقه مند شد و او را ارتقای درجه و مقام داد و با درجۀ اميرلشكری كه در آن روز بالاترين درجات نظامی بود به فرماندهی لشكر آذربايجان فرستاد و امور استانداری را نيز ضميمۀ كار او كرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>اميرلشكر اميرطهماسبی با قدرت نامحدود كه هر رژيم تازه بنيادی در ابتدای كار به سرداران خود می دهد وارد تبريز شد و تدابيری كه در آنجا به كار برد قدرت دولت و فرماندۀ كلّ قوا را در شمال غرب و كردستان تا صفحات مغرب ايران توسعه و بسط داد. اميرطهماسبی در مدّت مأموريت آذربايجان دست به يك سلسله اقدامات وسيع و همه جانبه زد، در هفده شهر آذربايجان سربازخانه درست كرد. در آبادی و خيابان سازی شهرها و ساختن بيمارستان با پول مردم و احداث مدارس و دارالايتام و دارالمساكين و قرائت خانۀ عمومی تلاش بی سابقه ای نمود و راه شوسه بين تبريز و زنجان را فقط با نطق و سخنراني با كمك مادّی مردم به انجام رسانيد.سرلشكر اميرطهماسبی خلع سلاح عشاير را در آذربايجان كاملاًبه مرحلۀ اجرا درآورد و ايلات شاهسون را كه در حدود اردبيل و مشكين شهر و اهر ساليان متمادی جان و مال مردم دستخوش آنها بود، برچيد و مقدّمات سقوط اسمعيل سميتقو ياغی كرد را فراهم ساخت. آخرين اقدام اميرطهماسبی در آذربايجان توقيف اقبال السلطنه ماكوئی بود. اميرطهماسبی در آذربايجان وجاهت و نفوذی يافته بود كه سردار سپه تنها به وسيلۀ او مي توانست نقشۀ برانداختن خان ماكو را طرح و انجام دهد و خزائن و طلاو جواهرات او را تصاحب نمايد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>از مكنت و خزائن و دارايی نقدی و جنسی اقبال السلطنه حكايت ها گفته می شود. اين اقدام در آن روز صندوق خانۀ وزارت جنگ را آباد كرد. در اوايل 1304 سردار سپه وزير جنگ و نخست وزير به اتّفاق عدۀ معدودی از نزديكان خود برای بازديد آذربايجان و اقدامات اميرطهماسبی به ظاهر و برای تغيير وی به باطن به تبريز رفت. در اين بازديد، تمام شهرهای آذربايجان و اقداماتی كه ظرف دو سه سال توسّط اميرطهماسبي انجام گرفته بود، مشاهده شد و فرماندۀ لشكر مورد تشويق و عنايت قرار گرفت. هنگام بازديد سلماس اسمعيل آقا سميتقو ياغی كرد با هشتصد سوار مسلّح جزو مستقبلين سردار سپه بودند. در حالي كه سردار سپه فقط با عدّه ای معدود به سلماس رفته بود. ديدار سردار سپه و سميتقو بسيار سرد برگزار شد و شب را در آنجا گذرانيدند و هيچ كدام از همراهان سردارسپه تا صبح از ترس سميتقو به خواب نرفتند فقط تدابير اميرطهماسبی موجب شد كه سميتقو با سواران مسلّح خود سردار سپه و نزديكان او را از بين نبرد و بعدها سميتقو بر اين شانس از دست رفته تأسّف خورده بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>سردار سپه پس از بازديد از آذربايجان برای جلوگيری از هر اقدام احتمالی از طرف مردم آذربايجان در حمايت از فرماندۀ لشكر، او را براي كار مهم تری با خود به تهران آورد و سرتيپ محمدحسين آيروم را به جای او به فرماندهی لشكر آذربايجان منصوب نمود. پس از ورود به تهران، سردار سپه معاونت پارلمانی وزارت جنگ را به او سپرد و پس از چندی در اثر توصيۀ بهرامی و يزدان پناه پست فرمانداری نظامی تهران نيز به او سپرده شد و اين سمت موقعی به او تفويض شد كه جنبشی برای خلع قاجاريه در تمام شهرهای ايران برخاسته بود.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>اميرلشكر طهماسبی در سمت جديد تمام فعّاليت خود را مصروف به اجرای مقدّمات خلع قاجاريه نمود تا اينكه در روز نهم آبان ماه 1304 مجلس رأی به انقراض قاجاريه و واگذاری حكومت موقّت به سردار سپه رضاخان داد و در همان روز طهماسبی مأمور اخراج محمّدحسن ميرزا وليعهد و خانوادۀ احمدشاه و تحويل گرفتن قصور سلطنتی گرديد. او مأموريّت خود را در كمال خشونت انجام داد، محمدحسن ميرزا را از قصر گلستان حركت داده به سرحدّ عراق رسانيد و كلّيۀ قصور سلطنتی را مهر و موم نمود و حرم احمدشاه را به طرزی ناشايسته از اندرون بيرون كرد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s4"> </span>سرلشكر طهماسبی به پاس خدمات خود در خلع قاجاريه در 28 آذر 1304 در اوّلين كابينۀ سلطنت رضاشاه پهلوی كه به رياست محمدعلی فروغی تشكيل شد، به وزارت جنگ منصوب شد. اين دولت بيش از شش ماه دوام نكرد و ساقط شد و اميرطهماسبی كنار رفت. چند ماه پس از تشكيل كابينه مهديقلی هدايت (مخبرالسلطنه) به وزارت فوايد عامّه و تجارت معرّفی شد و دست به يك سلسله اقدامات اساسی زد. در اوايل سال 1307 به عزم بازديد راه هاي خوزستان و لرستان و تسريع در اتمام ساختمان مزبور به آن صفحات عزيمت نمود و ضمن بازديد از اقدامات انجام يافته در قريۀ رنگ رزان كه تقريباً بين خرم آباد و بروجرد است با عدّه ای مسلّح مصادف شد و غفلتاً طرف حمله واقع شده سه تير به او اصابت مي كند. او را به بروجرد انتقال دادند. از تهران چند جرّاح با هواپيما به بروجرد رفته او را تحت عمل جرّاحی قرار دادند ولی معا لجات مؤثّر واقع نشد و درگذشت. </div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: دکتر باقر عاقلی«شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران » جلد اّول - چاپ اوّل سال 1380 - نشر گفتار باهمکاری نشر علم - صص 199 – 196 </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<span class="s2">◀</span> <b>سید یعقوب انوار اردکانی</b> </div>
<div class="p1" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="p6" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
سید یعقوب انوار واعظ، مشروطهخواه، نمایندهى مجلس، سیاستباز حرفهاى، عوامفریب، معروف به صدرالعلماء، فرزند آسید خلیل واعظ، متولّد 1253. پس از انجام تحصیلات مقدّماتى در یزد به حوزهى علمیهى اصفهان و تهران وارد شد و تحصیلات خود را تا درجهى اجتهاد انجام داد و در زمرهى وعّاظ درآمد. در مشروطیت به مشروطهطلبان پیوست و چون از نطق و بیان بهرهى كافى داشت، مورد توجّه واقع شد. پس از به توپ بستن مجلس، محمّدعلى میرزا دستور بازداشت او را صادر كرد و او را به باغشاه بردند و در غل و زنجیر كشیدند تا در اثر اقدامات صدرالاشراف آزاد شد. در دورهى دوّم از خراسان به وكالت مجلس انتخاب گردید. در دورهى چهارم از طرف مردم شیراز به مجلس رفت. در این دوره كه مقدّمات انقراض قاجاریه فراهم مىشد، با شامّهى سیاسى راه آیندهى خود را تشخیص داد و با دار و دستهى سردارسپه مناسبات نزدیك پیدا كرد و جزء تعزیه گردانان سیاسى شد. در دورهى پنجم از طرف ایلات خمسه به مجلس راه یافت. ضیاءالواعظین وكیل ایل قشقائى در مجلس با اعتبارنامهى او مخالفت كرد و گفت این شخص اهل اردكان است، یك روز از خراسان وكیل شد، دورهى قبل خود را شیرازى معرّفى نمود و از شیراز سر درآورد و حالا مىبینیم در این دوره از طرف ایلات خمسه به مجلس راه پیدا كرده است. ولى گوش كسى به این حرفها بدهكار نبود و سیّد در وكالت مجلس مستقر شد و براى سلطنت پهلوى و انقراض ایل قاجار یقهدرانى كرد. به پاداش خدمات صادقانهى خود، در ادوار ششم و هفتم نمایندهى شیراز در مجلس شد، ولى چون زیاد متوقّع بود و حساب كار قدرى از دستش خارج شده بود، چند سالى از وكالت محروم گردید؛ تا وقتى كه به خود آمد و بار دیگر با كانونهاى قدرت هماهنگ شد و مجدّداً در ادوار دوازدهم و سیزدهم از كاشان انتخاب گردید. بعد از استعفاى رضاشاه، هنوز شاه از دروازهى تهران خارج نشده بود كه براى بدست آوردن وجهه بین مردم و اغفال آنها علیه رضاشاه سخن گفت و جملهى معروف «الخیر فى ما وقع» را ادا نمود. طوفان خشم و غضب رضاخان از سخنان او بلند شد و به روایات موثّق تا آخرین دقیقهاى كه ایران را ترك مىكرد، به سید یعقوب انوار ناسزا مىگفت. سیّد بعد از دورهى سیزدهم دیگر به مجلس راه نیافت. براى تقرّب به دربار محمّدرضا پهلوى و راه یافتن به دولت خدمات خود را نسبت به رضاشاه در جراید انعكاس داد، ولى دیگر حربهاش مؤثّر نیفتاد و نتوانست به منصبى برسد. سنّش نیز از هفتاد گذشت و از صحنهى سیاسى به كلّى بیرون رفت. از او ثروت نسبتاً هنگفتى بجا ماند. علىرغم این پدر، پسرش سید عبداللَّه انوار عمر خود را وقف خدمات علمى كرده است. بدون تردید وى یكى از بهترین نسخهشناسان و یكى از بزرگترین كتابشناسان ایران است. دخترش خانم فرشتۀ انوار سالها در دانشگاه تهران به خدمت كتابدارى مشغول بود و بعضى از دروس كتابدارى را نیز در دانشگاه تدریس مىنمود. وفات انوار در سال 1334 اتفاق افتاد.</div>
<div class="p7" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
منبع: دکتر باقر عاقلی«شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران » جلد اول - چاپ اول سال 1380 - نشر گفتار باهمکاری نشر علم - صص 239 – 238 </div>
<div class="p8" dir="rtl" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; margin-bottom: 13px; margin-top: 13px; padding: 0px; text-align: justify;">
<br /></div>
<div class="cmp_buttons_container" style="height: 40px;">
<div id="fb-root" style="background-color: #fcfdfd; color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 13px; line-height: 22px; text-align: right;">
</div>
<div class="cmp_like_container" style="background-color: #fcfdfd; float: left; margin: 10px; text-align: right;">
<fb:like action="like" class="fb_edge_widget_with_comment fb_iframe_widget" colorscheme="light" fb-xfbml-state="rendered" font="arial" href="http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/28-ees/maghalat/3103-jamale-safari-833-4.html" layout="button_count" send="true" show_faces="true" style="display: inline-block; position: relative;" width=""><span style="display: inline-block; height: 20px; line-height: 22px; position: relative; text-align: justify; width: 126px;"><div style="direction: rtl;">
<span style="color: #2e424c; font-family: Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: x-small;"><br /></span></div>
</span></fb:like></div>
</div>
feri irani1http://www.blogger.com/profile/03195193544671870004noreply@blogger.com0