samedi 28 mai 2011

زبان شیرین فارسی

چه سعادتی که من امروز در بارۀ شیرینی زبان فارسی، فرسنگ ها دور از سرزمین عزیزی که این زبان را صده ها و صده ها چون دُرّی گرانبها، در آغوش گرم خود پاس داشته، آنرا پرورده، تراشش داده، و هر روز زیباترش کرده است، سخن بگویم. گفتارم را در این مجمع بین المللی با اینکه می توانستم، نخواستم جز به زبان فارسی بیان کنم. زیرا دریغم آمد که با دلایل علمی و زبان شناسی، از شیرینی، روانی، و خوش آوائی این زبان سخن بگویم، امّا به زبان دیگر. دادن صفت شیرین به زبان، سخن و گفتار، که بیشتر روانی و نرمی و ملایمت را به ذهن می آورد، در فرهنگ ما سابقه ای بس دراز دارد. در گاهان اوستا، هودِمِمْ وَهِز رَهیا، اصطلاحی است در مفهوم شیرینی سخن. در عبارتی که یکی از امشاسبندان، آنرا از اهورا مزدا، برای زردشت درخواست می کند. در متون مانوی، اصطلاح نِواکِ شیرین داریم، در مفهوم نوای شیرین. در عبارتی که از سخن شیرینی یا می شود که آن را نوازشگر گوشها می دانند. در جای دیگری از متون مانوی، زمانی که از وحی اخنوق(=اخنوخ ) پیامبر سخن بمیان می آید، همین عبارت نِوایِ شیرین بکار برده می شود. از متون پهلوی نیز می توان مثال آورد. در کتاب دادستان  مینوی خرد، شیرین، در مفهوم گفتار شیرین بکار رفته است. و در بخش پایانی کارنامۀ اردشیر بابکان، اصطلاح درود شیرین آمده است.  در متون مانوی، پارتی و پهلوی، چرب سخنی هم مترادف شیرین سخنی است. و همچنین انو شن سهون، بمعنی سخن نوشین، تقریباً مترادف سخن شیرین است که بعدها در ادبیات فارسی، بصورت سخن نوشین، مفهوم سخن دلنشین می گیرد. امّا در ادبیات فارسی، بکرّات لغت شیرین برای سخن بکار رفته است. کاربرد عباراتی چون شیرین سخن، سخن شیرین، گفتۀ شکرین، و نظایر آنها در شاهکارهای ادبی ما، کم نیستند. خانه درویش به شیرینی و چربی بخورند   سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی. خردمند و هوشیار و با رأی و شرم   سخن گفتن چرب و آواز نرم. یا از حافظ: شاه شمشاد کلان خسرو شیرین دهنان   که بمژگان شکند قلب همه صف شکنان   مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت    گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان. ولی صفت شیرین که از دیرباز به گفتار و سخن داده شده است، بعدها تنها در مورد زبان فارسی بکار رفته است. همیشه گفته اند زبان شیرین فارسی. یا فارسی شکر است. یا قند فارسی. و معمولاً چنین صفتی، برای زبانهای دیگر بکار نرفته است. من سعی می کنم در این گفتارم، بمواردی اشاره کنم که برای شما آشناست، ولی شیرینی و ماندگاری این زبان را توجیه می کند. از اینرو نخست اشارۀ کوتاهی به تاریخ زبان فارسی می کنم و سپس در مقولۀ زبان شناسی، از شیرینی زبان فارسی سخن می گویم، و سپس براه ماندگاری زبان فارسی می پردازم. زبان شیرین ما دورانی بس دراز را پیموده تا بصورت کنونی درآمده و تاریخ زبان ما هم همچون تاریخ سرزمین کهنسال ما عمری دیرینه دارد و از پس هزاره ها قد برافراشته است. آنچه ما امروز زبان فارسی می نامیم، فرزند خلفی است، از گروه زبان هایی است که اصطلاحاً هند و اروپائی نامیده می شود. زبان ما، با زبان همسایگان هندیمان وجه اشتراک بیشتری داشته است و از این رو، با زبان های هندی، گروه زبان های هند و ایرانی را تشکیل داده است. در هزاره های پیشین و در دوران جابجائی، هندیان مسیر آنسوی هندوکُش را پیش گرفته اند، و نیاکان دور ما در سرزمینی که ایران نامیده شده است، مستقر گردیده اند و بدینسان گروه زبان های ایرانی موجودیت یافته است. این زبان ها در محدوده ای گسترده، گسترش یافته است. این محدوده از شرق به ماوراء النهر و کناره های سیحون و جیحون می رسید، در شمال خراسان بزرگ و خوارزم و نواحی قفقاز و کناره های دریای مازندران را شامل می شد، در غرب تا میان رودان (=میان‌دورود) ادامه می یافت، و در جنوب، در کناره های خلیج فارس و دریای عمان پیش می رفت. این گسترش زبان های ایرانی که در دورۀ باستان انجام گرفته است، هنوز نیز ادامه دارد و نه تنها در قلمرو ایران کنونی، بلکه در آنسوی مرزهای سیاسی ما هم، در آسیای مرکزی، در ماورای قفقاز، در افغانستان، و در دیگر کشورهای خاورمیانه و خاور نزدیک نیز صورت گرفته است. زبان های ایرانی که در .... 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire