lundi 16 septembre 2013

زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و پنجم


836 html Safari-Jamal 126 خرداد، بمناسبت صد و سیُ ویکمین
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق


کارپذیربودن محمد علی فروغی ( ذکاء الملک) یکی از معماران استبداد رضا خانی  در روایت  محسن فروغی، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ بطور واضح بیان شده است و می گوید: 

« روزی که پدرم در باره‌ی استعفاء و کناره‌گیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کناره‌گیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون می‌گردد و لحظه‌ای بعد رضاشاه می‌گوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینه‌ی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(1) ایشان پست وزارت جنگ را قبول کرد !
روز 29  آذر ماه 1304 برابر سوم جمادی الاخر1344و دسامبر  1925 در ساعت  9 صبح  فروغی  اوّلین  کابینه  را به  رضا شاه  معرّفی  و سپس  به مجلس  شورای ملّی  به شرح زیر  معرّفی  نمود:
1- فروغی – کفیل  ریاست  وزراء
2 – میرزا  حسن خان مشار – وزیر  امورخارجه 
3 – امیر  لشکر عبدالله  خان امیر طهماسب – وزیر 
4 – مهدی مشیر فاطمی –  وزیر عدلیه
5 – بیات ، مرتضی قلیخان –  وزیر مالیه
6 – جعفر قلیخان اسعد – وزیر پست و تلگراف
7 -  دادگر، حسین –  وزیر  داخله
8 – داور، علی اکبر –  وزیر فوائد عامه
9 – یوسف  مشار – کفیل  وزارت معارف
 این کابینه تا تیر ماه 1305  خ در  این مقام  باقی و انتخابات  دورۀ ششم  در دورۀ زمامداری وی انجام شد.
 توضیح آنکه فروغی در دوران پهلوی مدّتی با سمت کفالت امور بوده ولی  بعداً به سمت  رئیس الوزراء مشغول  کار شده است و د راین  دورۀ زمامداری فروغی  از افرادی  مانند  ابوالحسن  پیرنیا ، قاسم صوراسرافیل ،  محمّد علی فرزین ، نظام الدین حکمت ، غلامرضا هدایت  در پست های عدلیه ، مالیه ، فوائد عامّه و تجارت و پست و تلگراف  باید  یادآوری نمود.

یکی از بازیگران دوران پهلوی

یکی از مهره‌های شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسلۀ قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی،میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک ) بوده است. او یکی از فراماسون‌های باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه می باشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و مورد حمایت و اعتماد آنها بوده است. به همین جهت هم مقامات و مشاغل مهمّی را شاغل گردیده است. 
فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت می‏کرده و دربسیاری از بازی‌های سیاسی مبتکرو در حقیقت یکی از تعزیه گردانان اصلی او بوده است وعجایب آنکه  در بدو به سلطنت رسیدن [رضاخان] پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.
مختارالملک که ریاست بلدیه را در کابینۀ  مشیرالدوله در سال 1302  داشته است به نگارنده حکایت کرد که  برای مذاکره  در باب مسئله ای به ملاقات مشیرالدوله دراطاق هیئت  دولت  رفته بودم. فروغی  هم که عضوکابینه بود در گوشه ای نشسته مشغول تحریر بود.  پس ازآنکه  کارم با رئیس الوزراء  خاتمه یافت و خدا حافظی کرده خواستم از اطاق خارج شوم، فروغی برخاست و بطرف من آمد،  نزدیک در خروجی  مرا مخاطب  قرار داد و اظهار  داشت: خواستم مطلبی را دوستانه  با شما در میان  بگذارم . گفتم  بفرمائید. فروغی  گفت: شما با سردار سپه  روابط  دوستانه ای دارید؟ گفتم : خیر. گفت: می خواهید  من واسطۀ دوستی و نزدیکی شما را با او فراهم  نمایم و با هم  دوست صمیمی باشید؟
 این بیان فروغی موجب تعجّب من شد زیرا می دانستم  که سردار چوب لای چرخ  کابینه  می گذارد و علیۀ مشیر الدوله تحریک می کند [ توضیح اینکه  رضاخان وزیر جنگ و فروغی  وزیر مالیه  کابینه مشیر الدوله بودند و دسیسه و توطئه می کردند که حکومت مشیرالدوله سقوط کند!!] و از ایجاد این رابطۀ دوستی منظورش اینست که من طبق دستور سردار سپه  عمل نمایم و علیه مشیر الدوله  اقدام نمایم و حال آنکه من به مشرالدوله علاقه مند بودم. به فروغی جواب سربالا دادم که معنایش این بود که فعلاً چنین ضرورتی ایجاب نمی کند.
 به محض آنکه سردار سپه نخست وزیر گردید ، مرا از ریاست بلدیه برداشت 
حال باید دید که مطّلعین دربارۀ اوّلین رئیس الوزرای دورۀ  دیکتاتوری ایران  یعنی  فروغی  چه نوشته و چگونه قضاوت کرده اند.» در بخش توضیحات   در دسترس خوانندگان قرار می دهم ( 2) 

   خاتمۀ  انتخابات  تهران 

حسین مکی درکتاب پژوهشی  « تاریخ بیست سالۀ ایران – جلد چهارم »  اینگونه روایت می کند:   انتخابات  دورۀ ششم  شورای ملّی  که در کابینۀ  فروغی شروع  شده بود  در تاریخ  5  تیر ماه 1305 خاتمه  یافت و از  لیستی  که مدرّس  داده بود 9 نفر  به مجلس راه یافتند. نکتۀ  قابل  توجّه در انتخابات تهران اینست که علیرغم لیست دولتی که برای مجلس مؤسّسان از صندوقها بیرون  آورده و اجازه نداده بودند حتّی یک نفراز ملّیون را مردم برای مجلس مزبور انتخاب  نمایند در انتخابات تهران که تا حدودی آزاد بود مردم مجاهده و مبارزه کردند و بدولتیها و رضا  شاه  فماندند  که انتخابات  مجلس مؤسّسان  قلّابی بوده است و مردم می توانند وکلای خود را انتخاب کنند.  با این وجود وکلای  حقیقی مردم که در مجلس دورۀ ششم راه یافته اند هشت نه نفربیشتر نبوده است. نکتۀ حائز اهمیت اینکه  مدرّس که علناً و رسماً با سلطنت رضا شاه  مخالف بود  نفر اوّل گردید و اختلاف رأی با نفر دوّم حدود پنج هزار بوده است.
بهر حال  طبق  اعلان انجمن ، این دوازده  نفر از تهران  انتخاب و به مجلس  راه یافتند:
1- مدرّس  - 13624 رأی 
2 – مستوفی  - 8322 رأی 
3 – دکتر مصدّق - 8071 رأی 
4 – وثوق الدوله - 7934  رأی 
5 – آشتیانی  - 7010  رأی 
6 – فیروز آبادی -  6085   رأی 
7 -  داور -  6069   رأی 
8 – بهبهانی -  5678   رأی 
9 – ملک الشعراء -  4740 رأی 
10 – تقی زاده  -  4484  رأی
11 – شیخ العراقین بیات - 4451  رأی 
12 – مؤتمن الملک - 441 رأی 
روز یکشنبه 19 تیر ماه  1305 (30 ذیحجۀ 1344 ) دوساعت و نیم قبل از ظهر مجلس دورۀ ششم بریاست سنّی مدرّس  افتتاح  گردید و رضا شاه با تشریفات خاصّی به مجلس آمد و نطق افتتاحیه»  ایراد نمود. (3 )  
مخالفت  مدرّس  با نمایندگان فرمایشی 
مکی در ادامۀ آن می نویسد: درانتخابات دورۀ ششم در بسیاری از نقاط کشور نظامی ها مداخله کرده بودند. مدرّس که با مداخلۀ نظامی ها و تحمیل عدّه ای بعنوان نماینده سخت مخالف بود تصمیمی  گرفت  که مداخلات نظامی ها را  بر ملا ساخته و بفهماند که در مجالس مقنّنه  به تأیید نمایندگان ملّت باشند نه نمایندگان تحمیلی قشونی ها و البته نظامی ها هم که سر خود در انتخابات مداخله نکرده  و به امر  رضا شاه  دست  به این مداخلات زده بودند، بنابراین مخالفت مدرّس با اعبتار نامه های آنها مخالفت با آمر که پهلوی بوده است تلقّی می گردید و این امربرای دیکتاتوری که حاضر نبود فقط جنبۀ تشریفاتی داشته و در امور مداخله نداشته  باشد بسیار ناگوار بود چون با بودن مدرّس رشید و بی باک در مجلس  نمی توانست  بی مانع  و رادعی  اعمال زور و قلدری کند.  بنابراین بفکر افتاد که بزرگترین سدّ راه دیکتاتوری خود را از پیش پای بردارد و توطئۀ ترور مدرّس از همین مجرا آب می خورد . اکنون ببینیم مدرّس در بارۀ  اعتبار نامه ها  در مجلس چه گفته است: 
جلسۀ  مجلس  دورۀ ششم ، مورخ  22 امرداد 1305 
خبر شعبۀ اوّل راجع به اعتبار نامۀ ملک ایرج میرزا مطرح شد و مدرّس ضمن مخالفت خود چنین  بیان  نمود:
سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم کما اینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم ور أی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقیدۀ خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی نمیگویم هم اشتباه نمیکنم خیر انسان اشتباه میکند بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلا هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجّب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند مختصر وبی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است شعبه به منزل محکمه استیناف است انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود لهذابنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند چون در شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد .رجوع کنند به دورهای پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یا مخالفت خود را اظهارنمایند من جمله راپرت راجع به نماینده مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم زیرا علّت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد وشاه مملکت هم اعلان داد امرای لشگر ومأمورین نظامی دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند .از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت انتخابش جان محمّد خان است وباطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان درمشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمیشود سابق هم نشد علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعدا از این هم تا هستند انتخاب میشوند ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود اهل محل هستند موکل دارند رعیت دارند التماس میکنند پول خرج میکند البته انتخاب میشوند .
رییس –التجار –بنده پول خرج نکردم .
مدرس –پول مشروع را عرض میکنم بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …
اقا سید یعقوب – غلط است .
مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است برفرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجار وامثالش باشند موکّل دارد غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمد خان موکّل ندارد علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت گذشت، مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادی خودش بیفتد.  شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد شاه مشروطه باشد یعنی امضای خالی بکند امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند.  قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه، هر وقت حاکم امری داد عمل کند.  بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .»
علی اکبر داور مخبرشعبه به دفاع از اعتبار  نامه  پرداخت  که از جهت  اینکه به درازا  می کشد از نقل آن صرف نظر می کنم .[ توضیح اینکه  گزارش جلسه چهارم دورۀ ششم مجلس شورای ملّی را بعنوان «سند»  که در بارۀ اعتبار نامه های نمایندگان است، در پایان این بخش در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می گیرد.]   
« مدرّس – دراین انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده نظامی بوده است. شاهزاده ایرج میرزا باز سالها در محل بوده، حاکم  بوده، معاون بوده،  لیکن ایشان فقط  به معرّفی نظامی  و حکومت نظامی انتخاب شده اند و هنوز هم حاکم  بهبهان نظامی است . نظامی معنیش این اینست  که من نظامی هستم، معنیش این است که تمام کارهای ولایتی را نظامی می کند. اجتماعی بدون اجازه  نباید بشود،  حرف بدون اجازه نزنند وازاین قبیل. مکرّر با مبادی عالیه هم درخصوص حکومت آنجا مذاکره  کردم و گفتند که حکومت بهبهان  را نمی شود غیر نظامی کرد و الان هم نظامی و آقای نوبخت هم به امر  نظامی ها  انتخاب شده است. آقایان می خواهید رأی بدهید مختارید.» 
پس ازدفاع مخبر به اعتبار نامه رأی گرفته شد وتصویب گردید. انتخابات نجف آباد ونمایندگی  غلامحسین  میرزا  مطرح  شد و مدرّس در مخالفت با آن چنین  بیان نمود.
« مدرّس – اشکالات این انتخابات هم از همان قسمی است که  عرض کرده ام و در خصوص فریدن که علم و اطّلاع  دارم، لازم است بگویم که در موقع  انتخابات حکومت  نظامی  بوده است و شکایات  زیادی از همین  نقطه  شده است وعقیده  دارم که دراین نقطه  تجدید انتخاب شود.»
 به این اعتبار نامه هم رأی گرفته شد و تصویب  گردید.
  جلسۀ پنجم ، مورخ  سه شنبه  25 مرداد ماه 1305
اعتبارنامۀ  فرمند نمایندۀ همدان  مطرح شد  مدرّس  در مخالفت با آن چنین اظهار داشت: 
« آقای مدرّس -  درهمدانکه انتخابات شروع شد مبارزه میان  دستجات هم شروع  گردید .  از یک طرف ضیاءالملک فرمند بود و از طرف دیگر سید عبدالوهاب که انتخابات را تعقیب کردند ولی در ضمن عمل یک نظریۀ مخالفی با سید عبدالوهاب پیدا شد که نتجه اش این شد که  یک کاندیدا از طرف  نظامی های همدان معیّن و ضیاءالملک هم با آنها ائتلاف نمود و نتیجه اش این شد که ضیاءالملک  وکیل شد و این مؤمن که نمی شناسم. از انتخاب ضیاء الملک من حرف نزدم زیرا اهل  محل است  و  در دورۀ  قبل هم بوده است و بالاخره یک موکّلینی دارد  ولی با این وکیلی مخالفم زیرا  کاندیدای  نظامیها  بوده است و  به قوت  آنها انتخاب  شده است.»
 پس از دفاع  مخبر شعبه، ملک الشعراء  بهار پیشنهاد نمود که چون در این دوسیه متجاوز ازهزار  ورقۀ شکایت از اشخاص معروف محلی که حکایت از مداخلۀ نظامیان کرده اند و برای اینکه  به این شکایات رسیدگی شود کمیسیونی تشکیل گردیده و رسیدگی یشود.  پیشنهاد مزبور  رد و نمایندگی فرمند  تصویب گردید.
مطلبی که در این جلسه قابل ذکر است اینست که هنگامی که سید یعقوب ضمن صحبت خود که گفته بود اگرمردم از مداخلۀ حکومت های نظامی ناراضی بودند چرا شکایت نکردند؟ مدرّس گفته بود : جرأت نکردند.
کرد واز آنوقت تابحال نظامی است هنوز هم نظامی است وآقای نوبخت هم با سرنیزۀ نظامیها انتخاب شده اند آقایان هم میخواهند رأی بدهند .
شاید این بیانات و مخالفتها یکی از علل و موجبات  ترور مدرّس  و بلاخره حبس و تبعید وی را  پس از خاتمۀ  دورۀ ششم فراهم  نموده. و بالاخره  به شهادت  او منتهی گردید است.»  (4 )   

محمد علی فروغی (ذکاءالملک) کیست؟ 
باقرعاقلی می نویسد: محمّدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک فرزند مرحوم محمدحسین خان ذکاءالملک اول متولد 1294 هـ ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محقّقان و شعرای عصر ناصری و مظفّری است که در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه ریاست قسمت ترجمه و تألیف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همایونی ریاست داشت غالب کتبی که اعتماد السلطنه به نام خود چاپ کرده است قسمت اعظم آن نتیجۀتحقیق و نگارش فروغی است.
محمّدعلی فروغی تحصیلات خود را نزد پدرش آغاز کرد. پس از آموزش زبان پارسی به آموختن مقدّمات عربی و قرآن و شرعیات پرداخت. پس از آن ادبیات زبان های فارسی و عربی را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همّت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگلیسی را به خوبی فراگرفت و وارد دارالفنون ناصری شد و مدّتی هم به علم طب روی آورد. سالی چند در این علم غوطه ور بود تا اینکه طبابت را مطابق ذوق خود نیافت و به فلسفه و عرفان روی آورد و تحصیلات خود را در این رشته در مدارس معروف آن زمان تهران نزد اساتید بزرگی چون میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنکابنی به حدّ کمال رسانید و چون مسلّط به زبان های خارجی بود از نوشتۀ فلاسفه مغرب زمین بهره مند شد.

پدرش در سال 1314 هـ ق به انتشار مجلّه تربیت همّت گماشت. محمّدعلی در کار این نشریه دخالتی تام داشت. گذشته از سردبیری آن ترجمه هایی از او منتشر می شد. در این نشریه از قانون و مدرسه و تجدّد سخن بسیار آمده است و قریب ده سال منظّماً انتشار پیدا کرد.
در سال 1317 هـ ق که میرزا نصرالله خان مشیرالدوله به تشویق دو فرزند خود موتمن الملک و مشیرالملک (بعدها مشیرالدوله) مدرسۀ عالی علوم سیاسی را بنیاد نهاد، محمدحسین فروغی به استادی آنجا برگزیده شد و فرزندش نیز به ترجمۀ تاریخ برای دانشجویان پرداخت و پس از چندی معلّم تاریخ در مدرسۀ سیاسی شد. پس از مدّتی محمّدحسین ذکاءالملک به ریاست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب کرد. این وضع تا اوایل مشروطیت ادامه داشت.
در این سال ذکاءالملک درگذشت و لقب و شغلش را از طرف محمّدعلی شاه به فرزند ارشد او واگذار کردند و محمّدعلی ذکاءالملک به ریاست مدرسۀ عالی علوم سیاسی منصوب شد. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اوّل که در حقیقت مجلس مؤسّسان بود فروغی برای ریاست دبیرخانه دعوت شد و کار اداری مجلس را انجام می داد. سازمان اداری و تأسیس دبیرخانه و کتابخانه از کارهای اوّلیۀ او است. در انتخابات دورۀ دوّم مجلس شورای ملّی که پس از استبداد صغیر انجام گرفت محمّدعلی ذکاءالملک به نمایندگی مردم تهران و پس از چندی به ریاست مجلس انتخاب شد و چند ماهی در آن سمت بود تا جای خود را به مؤتمن الملک پیرنیا داد و او به نیابت ریاست انتخاب شد.
ذکاءالملک فروغی در سال 1290 هـ ش در کابینۀ صمصام السلطنه بختیاری ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد.
در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد همچنان وزیر عدلیه شد و پس از چندی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد. ذکاءالملک در دورۀ سوّم مجلس به وکالت انتخاب شد ولی وکالت را نپذیرفت و به ریاست دیوان عالی کشور ادامه داد.
پس از پایان جنگ بین الملل اوّل به اتّفاق مشاورالممالک انصاری به کنفرانس صلح رفتند ولی موفّق به حضور در کنفرانس نشدند و آنها را مؤدّبانه جواب کردند. در 1301 ذکاءالملک در کابینۀ مستوفی الممالک وزیر امور خارجه شد و در جدال مدرّس و مستوفی الممالک نقشی اساسی داشت و غالباً پاسخ مجلسیان را او می داد. در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد وزیر مالیه بود. سردار سپه جانشین مشیرالدوله در کابینۀ خود ذکاءالملک فروغی را وزیر مالیه معرّفی کرد. در سال 1302 تا 9 آبان 1304 ذکاءالملک در چهار کابینۀ رضاخان سردار سپه دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه شد تا سرانجام در روز نهم آبان 1304 مجلس شورای ملّی با وجود مخالفت سرسختانۀ دکتر محمّد مصدّق و سیدحسن مدرّس و مخالفت  حسین علاء و سیدحسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی طرح خلع قاجاریه را به شرح زیر تصویب کرد؛« مجلس شورای ملّی به نام سعادت ملّت ایران انقراض قاجاریه را اعلام نموده حکومت موقّتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می نماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسّسان است که برای تغییر موادّ 36 ، 37 ، 38 و 40 قانون اساسی تشکیل می شود.»
بعدازظهر روز نهم آبان هیأت رئیسۀ مجلس مادّۀ واحده مصوّبه را به رضاخان تسلیم کردند.(5 ) 

   مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» در بارۀ  فروغی آورده است: در مدّت عمر اداری خود پنج بار وزیر خارجه ـ چهار بار وزیر دارایی ـ سه بار وزیر دادگستری ـ چهار بار وزیر جنگ ـ یک بار وزیر اقتصاد ملّی (پیشه و هنر و تجارت) یک بار وزیر دربار و چهار بار نخست‌وزیر بوده است. در سوّمین بار که نخست‌وزیر بود از 26 شهریور 1312 تا آذر 1314 خورشیدی. و بعد از نخست‌وزیری استعفا داد علّتش این بود که پس از توقیف شدن محمّد ولی اسدی نائب‌التولیه آستان قدس رضوی که با فروغی نسبتی پیدا کرده بود پسر اسدی داماد فروغی بود. در بازرسی که از خانه اسدی به عمل آمد در میان کاغذهایش نامه‌ای از فروغی دیده شد که دوستانه و به طور خصوصی در ضمن جواب به نامه اسدی راجع به شاه نوشته بود:
در کف شیر نر خونخواره‌ای 
غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای

نامه را نزد شاه فرستادند. معلوم است که در این موقع شاه پس از دیدن نامۀمزبور تا چه حد متغیّر [وی را زن ریش دار خواند] و تا چه اندازه از فروغی بدش خواهد آمد و از غرائب این بود که به وی صدمه‌ای وارد نیاورد. فروغی چون چنین دید تکلیف خودش را فهمید و در دهم آذر 1314خورشیدی از نخست‌وزیری مستعفی و به جای او محمود جم (مدیرالملک) نخست‌وزیر شد و اسدی هم در 29 همین ماه و سال در مشهد تیرباران گردید.
 منبع: بامداد، مهدی، "شرح حال رجال ایران"، انتشارات زوّار، چاپ پنجم، تهران، 1378 ش.

محسن فروغی، در گفتگو با دکتر باقرعاقلی می گوید: «در تابستان 1319... وقتی فرشته خواهرم ماجرای بیماری شوهرش [پسرمحمّدولی خان اسدی، در زندان بیرجند] را برای پدر [فروغی] بیان می‌کرد... پدرم او را به بردباری و آرامش دعوت می‌کرد... در این موقع مرحوم عموجان [ابوالحسن فروغی] که حاضر بود و با دقّت به حرف‌های برادرزادۀ خود گوش می‌داد رنگش برافروخته گردید. با وجود احترام فوق‌العاده‌ای که برای برادرش [محمّد علی فروغی] داشت با صدای لرزان و عصبانی خطاب به پدرم گفت: داداش، شما هم در به وجود آوردن این اوضاع خفقان‌آور مقصّرید. زیربنای این ساختمان جهمنی را شما و چند نفر دیگر بنا کردید، حالا دختر خودتان پاداش خدمات شما را دریافت می‌کند. پدرم با مهربانی جواب داد: من مقصّر نیستم، ولی گول خوردم. این مرد (رضاشاه) درابتدای سلطنت دم از قانون می‌زد و می‌گفت کارها باید در پناه قانون باشد. نباید کسی کار غیرقانونی انجام دهد. حالا فهمیدم که آن گفته‌ها و تظاهرات برای اغفال بنده وامثال من بود...»(6) 
احمد افرادی در نوشتۀ پژوهشی خود تحت عنوان «  فروغی در گذر تاریخ » «پس از انجام مراسم تحلیف ـ آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی»  در بارۀ محمّد علی فروغی این گونه بررسی می کند:  

فردای آن روز، فروغی (کفیل رئیس‌الوزرا) و همه‌ی اعضای کابینه‌اش استعفاء دادند، تا رضاشاه، اوّلین رئیس‌الوزرای عصر پهلوی را به مجلس معرّفی کند.
برای انتخاب رئیس‌الوزرا، ذهن رضاشاه مدّتی بین مشار و فروغی در تردّد بود. همان طور که دیدیم، این مشار بود که در تماس با انگلیسی‌ها مشکل شیخ‌خزعل را به نفع رضاخان حل کرد. مشار، «در مجلس هم حامیانی به مراتب بیشتر از فروغی داشت».(67)

اما، « امتیاز بزرگ فروغی ، اعتماد کامل رضاخان به او بود. در سه موردی که رضاخان از تهران دور بود، فروغی کفالت رئیس‌الوزرایی را به عهده گرفته بود. از این گذشته، شوروی‌ها نسبت به فروغی بی طرف ولی سخت مخالف مشار بودند. ایران با بریتانیا فعلاً مشکلی نداشت، حال آن که امور بازرگانی و داد و ستدهای مهمّی با روس‌ها معوّق ماند ه بود، [از این‌رو] رضاشاه نخست‌وزیری لازم داشت که شوروی‌ها علناً با او مخالفت نکنند. [اما] اشکال عمده‌ی فروغی ِ درونگرا و منزوی این بود که در مجلس طرفدار چندانی نداشت.»(68)
سرانجام، رضاشاه ـ با همه ی تردیدها ـ در 28 آذر 1304، فروغی را به نخست‌وزیری بر گزید و مشار را در مقام وزیر امور خارجه نگه داشت. مشکل رأی عدم اعتماد مجلس به فروغی هم، با پا در میانی رضاشاه و گفتگو با برخی از نمایندگان متنفّذ حل شد. مراسم تاجگذاری در 4 اردیبهشت 1305  برگزار شد. « میزان احترام و ارادت رضاشاه به شرکت کنندگان ، در جایگاه آنان در مراسم مشهود بود. تیمورتاش و فروغی در یک کالسکه سوار بودند. رضاشاه، پیش از تاجگذاری [نشان درجه اول تاج ، یعنی] بزرگترین نشان افتخار کشور [را] به این دو داده بود».(69)
خطابۀ مراسم تاجگذاری ( که توسّط فروغی نوشته و خوانده شد ) به لحاظ پرداختن به عظمت ایران باستان و تکیه بر تاریخ شاهنشاهی ایران، قابل درنگ است. این که فروغی ـ در خطابه‌اش ـ رضاشاه را «پادشاهی پاک‌زاد و ایرانی‌نژاد» می‌خواند و با ذکر عظمت ایران باستان، رضاشاه را ادامه‌ی «جمشید و فریدون پیشدادی و کیکاوس و کیخسرو کیانی و کورش و داریوش» می‌بیند، زمینه‌ساز تفکّری است که بعدها به شکلی افراطی، در ناسیونالیسم عصر رضاشاهی خود را نشان می دهد . خطابۀ فروغی ، اگرچه با مداهنه همراه است ؛ اما، به گمان من ـ در برخی از فرازهایش ـ فضای « اندرزنامه »ها و «سیاستنامه»های بزرگانی مثل خواجه نظام‌الملک را تداعی می‌کند، که به طور غیرمستقیم شیوه‌ی درست مملکتداری را به شاهان تلقین می‌کردند:

 « ملّت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرّب به حضرت سلطنت به وسیله‌ی تأیید هوای نفسانی و استرضای جنبه‌ی ضعف بشری و تشبثات گوناگون و توسّل به مقامات غیر مقتضیه میسّر نخواهد شد، بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعۀ هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسن‌نیّت و درایت در خدمتگزاری این آب و خاک است...».(70)
دکترباقر عاقلی بر این باور است که «خطابه‌ی فروغی... به هنگام تاجگذاری با تمام فصاحت و صناعات ادبی، مشحون از تملّق و مداهنه بود. بعضی، به مناسبت این گونه نطق‌های تملّق‌آمیز، او را پایه‌گذار حکومت دیکتاتوری [رضاشاه] می‌دانند » .(71)
انتخابات دوره‌ی ششم مجلس شورای ملّی ( که در کابینه‌ی فروغی شروع شده بود ) تنها در تهران، آن هم به دلیل مراقبت شدید میرزا حسن‌خان مشیرالدوله (رئیس هیئت نظّار تهران) آزاد بود. در نتیجه 1ـ هیچ کدام از وکلایی که به خلع قاجار رأی داده بودند (حتّی سلیمان‌میرزا اسکندری که همیشه از اقبال بالای رأی دهندگان تهرانی برخوردار بود) انتخاب نشدند . 2 ـ   «از لیستی که مدرّس داده بود 9 نفر به مجلس راه یافتند» (72)

نتیجه ی انتخابات مجلس ششم ( در تهران ) و به خصوص انتخاب مدرّس ( با بالاترین رأی و با اختلاف رأی قابل ملاحظه ای نسبت به نفر دوّم )  نه تنها نوعی دهن کجی به تغییر سلطنت و رضاشاه بود بلکه پایگاه اجتماعی رژیم نو پا و میزان مقبولیت آن را ( در میان مردم ) به نمایش می گذاشت .
رضاشاه ـ حدود دو ماه بعد از تاجگذاری ـ از طریق تیمورتاش، اراده‌اش را برای استعفای فروغی به او ابلاغ کرد. جانشین فروغی ـ برای تشکیل کابینه‌ی جدید ـ مستوفی‌الممالک بود.
محسن فروغی (پسر محمدعلی فروغی) در مورد استعفای فروغی و جایگزینی مستوفی، می‌گوید:
« استعفای پدرم از نخست‌وزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالت‌های تیمورتاش ـ وزیر دربارـ و عدم سازش با اقلّیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، که در دوران مشروطیت پنج‌بار رئیس‌الوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد».(73)
آقای همایون کاتوزیان، بر این باور است که «شاه جدید [رضاشاه] فروغی، مدافع وفادار خود را به تشکیل یک کابینه‌ی محلّل واداشته بود. تابستان 1305 که فرا رسید، شاه جدید دیگر کاملاً مستقر شده بود و آماده بود تا پایگاه اجتماعی رژیم خود را گسترش دهد. به همین دلیل از مستوفی خواست تا دولتش را تشکیل دهد و مصدّق را برای تصدّی وزارت امور خارجه انتخاب کند. اما، مصدّق با وجود اصرار شدید دوستش این دعوت را نپذیرفت، بلکه پا را فراتر گذاشت و به هنگام معرّفی کابینه‌ی این سیاستمدار محبوب ، با دو نفر از وزرای او یعنی وثوق و فروغی مخالفت کرد».(74)

مستوفی، هرچند برای انتخاب وزرایش آزادی عمل داشت، اما فروغی، انتخاب رضاشاه برای وزارت جنگ بود. فروغی، گرچه نام وزیرجنگ هر سه کابینه‌ی مستوفی‌الممالک را بر خود داشت، اما چرخ امور این وزارتخانه به اراده‌ی رضاشاه می‌گشت؛ هم از این‌رو، در مدّت یک سالی که فروغی وزیر جنگ مستوفی‌الممالک بود، عموماً ـ در اروپا ـ در مأموریت به سر می‌برد.

محسن فروغی ، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ می‌گوید:

 « روزی که پدرم در باره‌ی استعفاء و کناره‌گیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کناره‌گیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون می‌گردد و لحظه‌ای بعد رضاشاه می‌گوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینه‌ی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(75)
در کابینۀ مستوفی، پست‌های وزارت مالیه و امور خارجه ـ به ترتیب ـ به وثوق‌الدوله (عاقد قرارداد 1919) و تقی‌زاده (یکی از مخالفین طرح خلع قاجار) واگذار شده بود، که تقی‌زاده از پذیرش آن امتناع کرد .
مستوفی، در جریان اخذ رأی اعتماد از مجلس، با مخالفت مصدّق نسبت به صلاحیت وثوق‌الدوله و فروغی رو به رو شد.
اعتراض مصدّق « نسبت به وثوق‌الدوله، برای تصویب قرارداد 9 اوت 1919 (قرارداد تحت‌الحمایگی ایران) و نسبت به فروغی، برای تصویب دعاوی [مالی] دولت انگلیس»(76) بود. امّا، با نگاهی به متن سخنرانی مصدّق خواهیم دید که اعتراض او به صلاحیت این دو وزیر، بیشتر بهانه‌ای بود تا نسبت به «حکومت نظامی، سانسور مطبوعات و نبود آزادی اجتماعات و...»، در آغاز سلطنت رضاشاه انتقاد کند و در مورد عوارض ناشی از ادامه‌ی این روند هشدار دهد .
مصدّق، در بخشی از این سخنرانی می‌گوید:
«حکومت نظامی و سانسور مطبوعات، نبودن آزادی اجتماعات که بهترین وسایل احتناق است به خود صورت عادی گرفته است... قبل از تشکیل کابینه و مجلس، آقای رئیس‌الوزرا [مستوفی‌الممالک] می‌فرمودند کار را فقط برای اجرای قانون می‌کند، ولی با کمال تأسّف می‌بینیم که آن چه فرمودند فراموش شده است و متابعت شخصی مثل ایشان از این رژیم [رضاشاه] ما را بی‌نهایت نسبت به آتیه مأیوس می‌نماید».(77)

مستوفی‌الممالک ـ پس از سه بار ترمیم کابینه ـ در تاریخ 9 خرداد 1306 استعفاء داد . «رضاشاه عده‌ای از نمایندگان مجلس را به قصر خود دعوت نموده و برای انتخاب رئیس‌الوزرا نظر آن‌ها را استعلام کرد. نمایندگان پیشنهاد کردند، مهدیقلی خان هدایت مخبرالسلطنه، زمام امور را در دست بگیرد.(78)
با انتخاب مخبرالسلطنه به ریاست وزرا ، فروغی از پست وزارت جنگ مستعفی شد و در 15 تیرماه 1306 برای رفع اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، به سِمَت سفیر کبیر ایران در آن کشور برگزیده شد.
نصرالله انتظام براین باور است که انتخاب فروغی، به این مقام کاملاً حساب شده بود. در واقع ، کاردانی و لیاقتی که فروغی ( در زمان رئیس الوزرایی ) برای تحقّق و امضاء «عهدنامۀ دفاعی و مودّت» با ترکیه از خود نشان داده بود ، همینطور کارآیی جاذبه های ادبی و شخصیتی او ( در جلب دوستی ممدوح شوکت بیک، سفیر کبیر ترکیه در ایران ) در این انتخاب دخیل بود :
«... وقتی که ما مشغول تنظیم پروتکل و پاکنویس مسوّده‌ی عهدنامه [دفاعی و دوستی]  بودیم، فروغی و ممدوح شوکت بیک [سفیرکبیر ترکیه] گرم صحبت و شعر خواندن بودند. علاقه‌ی سفیرکبیر ترکیه [به شعر و ادب فارسی]  بیشتر فروغی را به شوق آورده بود. [از این رو] از هر طرف شعری می‌خواند. اتّفاقأ موقع امضاء [ قرارداد] که رسید، غافل از این که در همچو موقعی صحبت از بی‌وفایی دنیا، بی‌مورد است [فروغی] این بیت را که به هیچ‌وجه مناسب با آن مراسم نبود، خواند:
به جز از عشق ، که اسباب سرافرازی بود
آن چه گفتیم و شنیدم همه بازی بود

...چون بعد از رفتن ممدوح شوکت بیک، روابط ایران و ترکیه تیره شده بود و شاه علاقه‌ی خاصّی به بهبود روابط نشان می‌داد، برای اثبات حسن‌نیت خود و جلب اعتماد زعمای ترکیه، فروغی را به سمت سفیرکبیر فوق‌العاده اعزام داشت و ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه‌ی ملل را هم به او سپرد»(79). فروغی، در همین دوره به ریاست جامعه‌ی ملل برگزیده شد.
فرزانگی، جامعیّت علمی ـ ادبی و شخصیت تأثیرگذار فروغی، احساس مشترکی از احترام و دوستی در رجال آن زمان ترکیه (به خصوص در مصطفی کمال آتاتورک و عصمت اینونو) نسبت به او برانگیخت ؛ و این همه، نه تنها پشتوانه‌ای شد برای حلّ اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، بلکه روابط دوستانه بین دو کشور را به سطحی رساند، که آتاتورک از رضاشاه، برای دیداری دوستانه از ترکیه دعوت کرد.
مهندس محسن فروغی، از قول پدرش محمّدعلی فروغی نقل می‌کند:
«وقتی من [ محمّد علی فروغی ] نماینده‌ی اوّل ایران در جامعه‌ی ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیه‌ی سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود "بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطن‌پرستی و مطّلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت". شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من ، در جامعه‌ی ملل به ریاست انتخاب شوم.(80)
فروغی، در فروردین ماه 1309 به ایران بازگشت و پس از مطالعه و بررسی‌های لازم، وزارتخانۀ«فوائد عامّه و تجارت» را به دو وزارتخانه تازه تأسیس ، به نام‌های «اقتصاد ملّی» و «طرق و شوارع» تقسیم کرد؛ سرپرستی «اقتصاد ملّی» را ( که می‌بایست به امور تجارت، کشاورزی و صنعت بپردازد) خود به عهده گرفت و اداره‌ی وزارت «طرق و شوارع»، یا همان وزارت راه را، به تقی‌زاده محوّل کرد.
در اردیبهشت‌ماه همان سال (در همان کابینه‌ی مخبرالسلطنه هدایت)، مسئولیت وزارت امور خارجه هم به فروغی واگذار شد. فروغی، اگرچه ( در آغاز ) امور ِ هر دو وزارتخانه‌ی (امورخارجه و اقتصاد ملّی) را خود سامان می‌داد، اما پس از مدّتی سرپرستی وزارت اقتصاد ملّی را به ادیب‌السلطنه سمیعی واگذار کرد.
این باور ، در میان برخی محقّقین وجود دارد که در زمان رئیس‌الوزرایی حاج مخبرالسلطنه هدایت، فروغی (وزیر امورخارجه) و تقی‌زاده (وزیر مالیه)  در اتّحاد عمل با تیمورتاش (وزیر دربار رضاشاه)، عملاً اختیار همه‌ی امور دولت را در دست داشتند و رئیس دولت، تنها تماشاگر گذران امور بود. حاج مخبرالسلطنه هدایت ـ خود ـ به مواردی از این دست اشاره دارد :

« ‌کارخانه‌ی قندسازی : فروغی در وزارت فواید عامّه [ مصطفی ] فاتح را به اروپا فرستاد که در اطراف کارخانجات افزارسازی مطالعه به عمل بیاورد... [که] سبب تأخیر شد.  شرحی از دفتر مخصوص به من نوشته شد که علّت تأخیر خرید کارخانه چیست؟... به هر جهت جوابی دادم که ، وزرا مستقیماً با شاه مذاکره می‌کنند. فقط راپورتی به هیئت ما می‌آورند که: "به عرض رساندم. تصویب فرمودند". من [ مخبرالسلطنه هدایت ] پس از رفتن فاتح، از مسافرت و قصد او مطّلع شدم...».(81)

«  چراغ برق و تهران : در تابستان 1310، تیمورتاش به اتّفاق داور و حسین‌خان، یار آشنای من در قلهک، با نماینده‌ی کمپانی بلژیکی نشستند و قراردادی برای چراغ برق تهران تنظیم کردند. سَرِ شبی، تیمورتاش قرارداد را آورد به هیئت که نخوانده  ، [این‌گونه] پاراف شود که: "به عرض رسیده تصویب فرمودند" (فورمول رایج). مسئله قدری بی‌رویه به نظر آمد. به داور گفتم، من که نمی‌دانم در این قرارداد چه نوشته شده است. شما می‌دانید، باید اوّل شما پاراف کنید. من به اعتماد شما پاراف خواهم کرد. و چنین کردیم. پس از توقیف تیمورتاش، فروغی، وزیر خارجه، امتیازنامه را آورد، که من آن را نپسندیدم... گفتم، من امضاء نمی‌کنم. ولو استعفاء کنم... داور عنوان استعفای مرا شنیده بود. گفت در امری که رئیس استعفاء بدهد، وزرا چگونه امضاء خواهند کرد. فروغی گفت، به عرض [شاه] رساندم. فرمودند، خودم می‌آیم هیئت [دولت و] می‌گویم چه باید کرد. دیدم فروغی لابد به نفع کمپانی صحبت کرده است و من در هیئت [دولت] باید محاجّه کنم... صبح چهارشنبه شرفیاب شدم [شاه] فرمودند چیست؟ عرض کردم، شرفیاب شدم شاید فرمایشی باشد. با قدری تشدّد فرمودند، من عرضی ندارم. گفتم، من عرض دارم. فرمودند چیست؟... »(82)

باور ِ دیگر می‌گوید که ، « با تعیین تقی‌زاده، به عنوان وزیر مالیه ( در مرداد 1309)  فروغی و تقی‌زاده که دوست و محرم یکدیگر بودند، عملاً اختیار دولت را به دست خود گرفتند و از این تاریخ به بعد از قدرت تیمورتاش ـ وزیر دربار رضاشاه ـ که تا آن موقع مافوق دولت و ّفعال مایشاء  در ایجاد سوءظن و بدبینی در رضاشاه نسبت به تیمورتاش و سقوط او نقش عمده‌ای ایجاد می‌کردند». (83)
به رغم این، تقی‌زاده در کتاب «زندگی طوفانی» ، با تأکید بر نزدیکی ( یا به قول خودش ) « َسر و ِسر» فروغی با رضاشاه، می کوشد ، تا در هر دو مورد ( سقوط تیمورتاش و تمدید قرارداد دارسی) از خود سلب مسئولیت کند :

« رضاشاه ، با مرحوم فروغی خصوصیتی داشت که با هیچ یک از وزراء و رجال مملکت، آن خصوصیت را نداشت. غالباً افکار و نیّت خود را با آن مرحوم در میان می‌گذاشت. در قضیه‌ی لغوامتیاز دارسی هم پیش از آن که پرونده‌ی نفت را توی بخاری بیندازد، فروغی را خواسته بود و محرمانه به او گفته بود: امروز می‌آیم به جلسه‌ی هیئت دولت و یک تشدّدی به تمام وزراء می‌کنم. به خود تو هم بد خواهم گفت، ولی آن را به دل نگیر. این جریان را خودت محرمانه به تقی‌زاده بگو که او هم پیشاپیش با خبر باشد. بعد که فروغی مرخص می‌شود و می‌خواهد از اطاق بیرون بیاید، دوباره از پشت سر صدایش می‌زند و می‌گوید : به تقی‌زاده هم نگو... صحنه‌سازی به همان نحو که قبلاً به اطلاع فروغی رسیده بود اجراء شد... سوءظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود. دایماً حرف می‌زد. به پیشخدمت هم که چای می‌آورد، می‌گفت. فروغی، دل به دلش می‌داد. به من هم می‌گفت. من جواب نمی‌دادم... [رضاشاه] گفت، چه طور می‌شود آدم این قدر بی‌شرف می‌شود؟ جواب ندادم . حوصله‌اش سر رفت. به من گفت، شما چه می‌گویید؟ گفتم، هرچه بود از اوّل همین طور بود دیگر».(85)

با عزل و سپس قتل تیمورتاش، حضور فروغی در عرصه ی امور اجرایی کشور پررنگ‌ تر شد . در جریان تنظیم قرارداد جدید ِ نفت (الغاء و سپس تمدید قرارداد دارسی)  گرچه فروغی، تقی‌زاده و داور، طرف‌های مذاکره با سرجان کدمن ( رئیس هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران)  بودند، اما چرخش کار، تا پیش از دخالت مستقیم رضاشاه، عمدتاً به دست فروغی بود.
هرچند در این مجال تنگ، جای پرداختن به جریان «تمدید قرارداد دارسی» نیست. اما، حیف است که به نقش فروغی در این ماجرا اشاره ای نشود .

پس از آن که تصمیم دولت ایران، مبنی بر لغو امتیازنامه‌ی دارسی، به نمایندۀ شرکت انگلیس و ایران ابلاغ شد، «جکسن» ـ مدیر شرکت نفت در تهران ـ نامه‌ی تهدیدآمیزی برای تقی‌زاده (وزیر «مالیه» وقت ایران ) می‌فرستد. از پسِ ِ پاسخِ دندان شکن تقی‌زاده ( به مدیر عامل شرکت نفت)  دولت انگلیس مستقیماً وارد ماجرا می‌شود و از طریق وزیر مختار انگلیس نامه‌ای به این مضمون، برای فروغی ( وزیر امور خارجه ) می‌فرستد که اگر دولت ایران برای حلّ و فصل مسالمت‌آمیز مسئله، با شرکت نفت وارد مذاکره نشود، دولت انگلستان در اتّخاذ هرگونه تصمیم قانونی برای حفظ حقوق مسلّم خود درنگ نخواهد کرد. فروغی، در دو یادداشتِ متین و مستدل(  پس از ذکر این واقعیت که در هنگام انعقاد قرارداد، « نه تنها امتیاز دهندگان از سعادت کشور غافل بودند، بلکه گیرندگان امتیاز نیز از غفلت مصادر امور بهره‌برداری کرده و برای کسب این امتیاز از هیچ‌گونه ارعاب و زوری فروگذاری نکردند»86 )  به زعمای دولت انگلیس تذکّر می‌دهد که در صورت ادامه‌ی تهدید، ایران برای دفاع از حقوق مشروع‌اش، به شورای جامعه‌ی ملل شکایت خواهد برد.
تقی‌زاده، درپاسخ به انتقادات برخی  نمایندگان مجلس پانزدهم ( بابت نقش او در تمدید قرارداد دارسی )  به همین معنی اشاره می‌کند:
«... ترتیب الغای [قرارداد دارسی] آن‌طور ناگهانی و بدون مطالعه [از سوی رضاشاه] باعث زحماتی شد که امتیاز جدید با موادّ نامطلوب آن، محصول آن است. موضوع منجر به شکایت ِ کمپانی و حمایت دولت انگلیس از او و تقاضای حَکَمیّت لاهه و تهدید از طرف ایران به شکایت از انگلستان به جامعه‌ی ملل و قبول آن‌ها ، منجر به مراجعه‌ی امر به جامعه‌ی ملل و رفتن آقایان علاء و داور به ژنو شد. تا این‌جا ، کار با وزارت امور خارجه و اقدامات به وسیله‌ی مرحوم فروغی به عمل می‌آمد. در جامعه‌ی ملل کار به جایی نرسید... مذاکره در تهران با مأموریت ِ... مرحوم فروغی، مرحوم داور و آقای علاء و این جانب جریان یافت. پس از چند هفته مذاکره، توافقی در شرایط کار حاصل نشد... وقتی که حضرات از توافق با مأمورین واسطه‌ی مذاکرات مأیوس شدند، عزم عودت کردند و به شاه هم گفتند. در این وقت بود که وی [رضا شاه] ظاهراً از عاقبت کار اندیشناک شد و عزم برمیانه گرفتن و سعی در کنار آمدن با حضرات کرد...».(87)

در 29 شهریور 1312، با فرمانی از سوی رضاشاه، حاج مخبرالسلطنه هدایت مُکَلَف به استعفاء شد و فروغی( با حفظ مسئولیت در وزارت امورخارجه) به تشکیل کابینه مبادرت کرد. تقی‌زاده ( که در کابینه‌ی مخبرالسلطنه هدایت عهده دار وزارت مالیه بود ) کنار گذاشته شد و علی‌اکبر داور به جای او مسئولیت این وزارتخانه را به عهده گرفت.

مخبرالسلطنه هدایت ، برآن است که علّت کنارگذاشته شدن تقی‌زاده (از سوی رضاشاه) پایبندی ِ تقی زاده به اصول و پیش‌بُرد کارها از مجرای قانونی بود:
«[رضا شاه] از تقی‌زاده به دو جهت دلتنگ بود. یکی آن که تقی‌زاده فرمایشی که می‌شد، اگر محتاج بود به مجلس می‌برد و قانونی می‌کرد... نوبتی ، در موقع شرفیابی، وکلاء اشاره کرده بودند که تقی‌زاده در هر وزارتخانه دزدی گذارده است. مقصود محاسبین بود که از طرف مالیه در وزارخانه‌ها مأمور بودند و مطلوب نبود... از وزرایی که در این دوره بر کارِ خود سوار بودند و جدّی عمل می‌کردند تقی‌زاده بود و داور، که رعایت قانون و حسن جریان را به حسن وجه می‌کردند».(88 )
ابراهیم خواجه نوری هم، با دلایلی مشابه، به جا به جایی مذکور در وزارت مالیه اشاره دارد:

« پس از این که آقای تقی‌زاده در اواخر وزارتش در دارایی، زیر بار زیاد کردن مالیات و فروختن خالصه نرفت و کلمه‌ی خطرناک "نمی‌شود" را گفت، طبیعتاً از کار افتاد و داور از وزارت دادگستری به وزارت دارایی رفت.(89)

دوّمین دوره ی رئیس‌الوزرایی فروغی (که تا آذر ماه 1314 ادامه یافت) با حوادث و رویدادهای بسیاری همراه بود. تیمورتاش (وزیر دربار مقتدررضاشاه)  سردار اسعد بختیاری (وزیر جنگ فروغی) و اسدی (نایب‌التولیه آستان قدس و پدر داماد فروغی) به دستور رضاشاه به کام مرگ می‌روند.علی دشتی و زین‌العابدین رهنما ( نمایندگان مجلس و هواداران پرشور رضاشاه ، در روزهای قدرت گیری او ) پس از سلب مصونیت پارلمانی روانه‌ی زندان می‌شوند. رهنما، « با شفاعت مخبرالسلطنه از زندان آزاد و به عتبات تبعید [می‌گردد]. برادر وی نیز که [محمدرضا] تجدد نام داشت، به این سرنوشت دچار»(90) می‌شود؛ دبیراعظم (بهرامی ) اوّلین رئیس دفتر رضاشاه و نویسندۀ سفرنامه‌ها و نطق‌های او، از کار معزول و زندانی می‌گردد؛ محمّد تدیّن، قاضی دادگستری و رئیس مجلس پنجم  ( همان مجلسی که با طرح و تصویب لایحه‌ی خلع قاجار ، راه برای پادشاهی رضا خان هموار کرد ) خانه‌نشین می‌شود؛ حسین دادگر (عدل‌المک) رئیس مجلس شورای ملّی ( در دوره‌های هفتم، هشتم و نهم ) و وکیل اوّل تهران ( در دوره‌ی دهم )  به غضب رضاشاه گرفتار می شود. ولی پیش از دستگیری، با وساطت فروغی ( با تبعید از کشور) جان سالم به در می‌برد.(91) و... این سیاهه، البته فروغی را هم در بر می‌گیرد، که پس از واقعه‌ی مسجد گوهرشاد مشهد (آن‌گونه که معروف است) به جهت وساطت از اسدی (پدر ِ داماد‌اش) معزول و تا شهریور 1320، خانه‌نشین می‌شود.

«فروغی در دوران دوّم نخست‌وزیری خود دست به یک سلسله فعّالیت‌های فرهنگی زد. تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره‌ی فردوسی با شرکت ده‌ها تن از مستشرقان و ایران‌شناسان در مشهد توسّط او انجام شد. تشکیل انجمن آثار ملّی برای احیاء فرهنگ ملّی ایران به همّت او جامه‌ی عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملّی ، در دوران نخست وزیریش با او بود».(92)

تأسیس فرهنگستان ایران، یکی از خدمات بزرگ فروغی به زبان فارسی است.

«در سال 1313، ناگهان اندیشه‌های تندی در باب اصلاح زبان فارسی به وجود آمد... برای بعضی علاقمندان به ترقّی زبان فارسی این فکر پیش آمد که برای معانی‌ای که امروزه الفاظ فارسی برای آن‌ها وجود ندارد یا استعمال نمی‌شود، اصطلاحات وضع کنند... [در پی این هدف ] اشخاصی در وزرات‌خانه‌ها و مؤسّسات دولتی و غیر دولتی انجمن‌هایی تشکیل دادند و هرکدام مطابق ذوق و سلیقه‌ی خود لغات و اصطلاحاتی... جعل کرده در مقالات و رسالات خود به کار می‌بردند. یکی از این انجمن‌ها، که در وزارت جنگ تشکیل شده بود غالباً با شتابزدگی و بدون مطالعه‌ی کافی، هر هفته تعداد زیادی از لغات را، که مدّعی بودند برخی از آن‌ها از زبان‌های قدیم قبل از اسلام اقتباس شده، با لطایف‌الحیل به تصویب مقامات عالیه رسانیده و استعمال آن‌ها را بر وزارتخانه‌ها تحمیل می‌کردند... در نتیجۀ این وضع اغلب مقالات، روزنامه‌ها و مکاتبات اداری نامفهوم شده بود و اگر آن روش دوام می‌یافت، به زودی هرج و مرج چاره ناپذیری بر زبان فارسی مستولی می‌شد».(93)

فروغی، در اوایل سال 1314، در آن دوره که، به قول او «باد سفاهتی می‌وزید»، با رویکرد به رضاشاه و توضیح ماوَقَع، اجازه تأسیس فرهنگستان را از او می‌گیرد. آنگاه ، با همکاری علی‌اصغر حکمت (وزیر معارف و اوقاف وقت) فرهنگستانی مرکّب از دانشمندان و اهل لغت و محقّقان تشکیل می‌دهد و با تدبیر ، «دستگاه‌های گوناگون و رنگارنگ لغت‌شناسی اشخاص غیرمسئول و انجمن‌های افراطی و غیر صالح را» بر می‌چیند. 
  درماه های نخست تأسیسِ فرهنگستان ایران ، اداره و نظم و نسق جلسات ، عملآ  با فروغی بود . به قول رعدی آذرخشی ، « سرپرستی فروغی [ در فرهنگستان ]  جنبه ی تبلیغاتی نداشت و منحصر به اداره ی جلسات نبود ، بلکه او، در این مقام ، از طرفی این مؤسّسه را در برابر فشارها و توقّعات بی جای بعضی از مقامات و گروه های متنفّذ حمایت می کرد و از طرف دیگر ، مانند یک مرشد و راهنمای مورد احترام می کوشید در داخل فرهنگستان بین اعضای آن ، که بعضی تند رو و بعضی میانه رو و برخی محافظه کار بودند ، با استدلالی متین و بیانی دلنشین توافق و تفاهمی برقرارکند » .
 گرچه فروغی ، پس از آن که مورد غضب رضاشاه قرارگرفت  از ریاست فرهنگستان ایران  کنار گذاشته شد . اما ، همچنان عضو فرهنگستان بود .با وصف این، فرهنگستان، به تدریج از وظایف اصلی خود منحرف شد  و به بیراهه رفت .

فروغی، با مشاهده‌ی این وضع، رساله ی  بلندی به نام «پیام من به فرهنگستان» نوشت  و به چاپ رساند ؛  تا از طریق آن ،  با آگاهی دادن به افکار عمومی، در حدّ امکان از ادامه‌ی انحراف فرهنگستان جلوگیری کند. «پیام من به فرهنگستان»، به دلیل اهمّیت آن توسط هانری ماسه ترجمه شد و در سال 1318 به چاپ رسید.

همان‌طور که پیشتر گفته شد، تأسیس «انجمن آثار ملّی»  نیز ، یکی دیگر از خدمات فروغی است . ناگفته نماند که  طرح تشکیل «انجمن آثار ملّی» ، به  پیشنهاد ارنست هِرتزفلد خاورشناس و ایران‌شناس آلمانی بود. «انجمن آثار ملّی»، شامل جمعی از دانشمندان و رجال معروف آن زمان بود که برای حفظ آثار باستانی ایران همّت کرده بودند. این انجمن در آذرماه سال 1304 تأسیس شد و در آغاز ریاست آن با محمد علی فروغی بود. انجمن « نخستین قدم را برای ساختن آرامگاه فردوسی در طوس برداشت و پس از برگزاری جشن هزاره‌ی فردوسی، ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد و مجدداً در سال 1323 شمسی دایر گردید... [ انجمن آثار ملّی] به برگزاری جشن هزاره‌ی ابن‌سینا و ساختمان آرامگاه وی ، ساختمان آرامگاه سعدی، نادر، خیام، و تعمیر آرامگاه عطّار و...و انتشار یک سلسله کتب توفیق یافته است».(94) فروغی، با آن که مورد غضب رضاشاه قرار گرفته بود، کارش ، برخلاف  دولتمردانی  مثل تیمورتاش، نصرت‌الدوله فیروز، صارم‌الدوله و... نه تنها به زندان و آمپول هوا کشیده نشد، که سهل است ، حتّی از عضویت در  نهادهایی مثل فرهنگستان و  شیر و خورشید سرخ کنار گذاشته نشد . و افزون بر این ، ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات نیز به او سپرده شد .  نصرالله انتظام در تأیید این معنی می‌گوید :

« فروغی، به معنای واقعی مغضوب رضاشاه نبود و اگر بود به عضویت مؤثّر فرهنگستان باقی نمی‌ماند، یا در دانشکده معقول و منقول سخنرانی نمی‌کرد و تألیف فرهنگی به او سپرده نمی‌شد. راست است که قسمتی از این مشاغل نتیجه‌ی مساعی مرحوم اسمعیل مرآت وزیر فرهنگ بود که می‌خواست به هر وسیله از صاحبان فضل و هنر قدردانی کند، اما بی اجازه‌ی تصویب شاه جرأت آن مساعدت را نمی‌کرد».(95)
سال‌های خانه‌نشینی فروغی به ترجمه، تحقیق، تألیف و ایراد سخنرانی در دانشکده‌ها و مجامع فرهنگی می‌گذشت. این دوران از زندگی فروغی یکی از پربارترین دوران حیات فرهنگی او است، که پرداختن به آن مجال دیگری را می‌طلبد.( 7 )

باقر عاقلی در رابطۀ شهریور 1320و نخست وزیری فروغی  اینگونه شرح می دهد:  سپیده دم روز سوّم شهریور 1320 قوای شوروی از شمال و مشرق و قوای انگلستان از جنوب کشور ایران را مورد حملۀ زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اّول سفیرکبیر شوروی و وزیرمختار انگلیس در منزل علی منصور نخست وزیر حضور یافته، طیّ یادداشتی حملۀ قوای خود را به کشور ما اعلام کردند. بلافاصله علی منصور نخست وزیر به اتّفاق جواد عامری کفیل وزارت امور خارجه در کاخ سعدآباد حضور یافته، رضاشاه را از حملۀ دو کشور شوروی و انگلیس به خاک ایران مطّلع ساختند و بلافاصله جلسۀ هیأت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد. در همان روز اوّل حمله به ایران شهرهای بی دفاع شمال و جنوب توسّط هواپیمای دشمن بمباران شد. در اثر حملۀ شدید قوای انگلیس به خلیج فارس ظرف چند ساعت نیروی دریایی ایران مضمحل شد. در این حمله دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی و عدّه ی زیادی از افسران به درجۀ شهادت رسیدند و غالب کشتی های ایران طعمۀ حریق یا غرق شدند. ستاد جنگ اعلامیه یی صادر کرد و متذکّر شد شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی مورد حملۀ هوایی واقع شده و تلفات وارده به مردم غیرنظامی زیاد و نسبت به نظامیان کم است. روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بی دفاع و سربازخانه ها ادامه پیدا کرد و شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حملۀ هوایی قرار گرفت. در اثر حمله و بمباران قوای انگلیس و روسیه به ایران لشکرهای تبریز، رضاییه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان متلاشی شدند. مردم تهران و غالب شهرها که مورد حملۀ هوایی قرار گرفته بودند شهرها را تخلیه و به اطراف پناه بردند.
روز پنجم شهریور جلسۀ فوق العادۀ هیأت دولت در حضور رضاشاه تشکیل شد. در این جلسه علی منصور گزارشی از اقدامات دو روزۀ خود داد و تقاضای استعفا کرد. در همان جلسه رضاشاه مجید آهی وزیر دادگستری را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد ولی آهی از این مأموریت عذرخواهی کرد و پیشنهاد داد شخص دیگری انتخاب شود و سرانجام ذکاءالملک فروغی را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه فروغی را به علّت کهولت قبول نکرد و نظر به وثوق الدوله داشت ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد قبول شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد و به منزل او رفته او را با خود به سعدآباد برد. به محض ورود فروغی شاه اظهار کرد فروغی زیاد پیر هم نیست و در همان لحظات حکم نخست وزیری او صادر شد و اظهار کرد در کادر وزیران تغییری نخواهم داد، ولی رضاشاه گفت سهیلی به وزارت خارجه برود و جواد عامری وزیر کشور باشد. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را مطرح کرد ولی وزیران با استعفای او مخالفت کردند. روز ششم شهریور فروغی با سفیران انگلیس و روسیه ملاقات و پیرامون ترک مخاصمه گفت وگو کرد.
روز ششم شهریورماه فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملّی حضور یافته برنامۀ خود را در نطق کوتاهی اعلام و وزیران کابینه را معرّفی کرد و به اتّفاق آرا رأی اعتماد دادند. روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد امیراحمدی حاکم نظامی شد. روز هشتم شهریور شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به مرحلۀ اجرا درآورد و در عوض تصمیم به استخدام سی هزار سرباز پیمانی با ماهی 35 تومان حقوق گرفت.
رضاشاه روز نهم شهریور کلیۀ امرای امضاکننده طرح مرخصی سربازان وظیفه را به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد و سرلشکر نخجوان و سرتیب ریاحی را مسبّب چنین طرحی تشخیص داد و آن دو نفر را به شدّت مجروح کرد و پس از خلع درجه آنها را زندانی کرد و دستور داد نامبردگان بابت این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. سرلشگر محمّد نخجوان به وزارت جنگ منصوب شد. روز 25 شهریور رضاشاه از سلطنت استعفا و محمّدرضا را به جانشینی خود انتخاب و از تهران به سوی اصفهان حرکت کرد و سرانجام در بندرعباس از ایران خارج شد.
ذکاءالملک فروغی در اسفندماه 1320 از نخست وزیری استعفا داد و پس از مدّتی استراحت به وزارت دربار منصوب شد. (I) فروغی در جوانی  وارد  لژفراماسونی  شد و به استاد اعظمی رسید. در سال 1321 در گذشت .(II ) ( 8) 

* دکتر محمد قلی مجد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در کتاب « رضا شاه  و بریتانیا »  بر اساس « اسناد وزارت خارجه  آمریکا » در رابطه غارت ثروت ملی  ایران  توسط رضا خان  می نویسد:  دولت های انگلیس  و ایران ، به ویژه  محمد علی  فروغی ، رفیق  شفیق  رضا شاه ، در پنهان ساختن  حساب های  خارجی او  نقش  بسزایی داشتند. انگلیسی  ها که  همدست  رضا شاه  بودند، منافع  خارجی  او نقش  بسزایی  داشتند .  انگلیسی  که همدست  رضا شاه بودند، منافع  گسترده ای در پنهان  ساختن  بزرگی  این غارت  عظیم  داشتند. همینطور ، فروغی  در فساد   با  رضا شاه  همدست  بود و از رشوه ها و پیشکش  ها سهم  می برد.» ( 9)   

در فصلنامه تاريخ معاصر ايران در گفت و گو ،  عبدالله شهبازی با محمد قلی  مجد دربارۀ «غارت آثار باستاني و هنري ايران در دوره رضا شاه» به  نقش محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی  اشاره شده است که آنرا در اینجا می آورم  : 
* شهبازي: ظاهراً کتاب بعدي شما دربارۀ غارت آثار باستاني و هنري ايران در دوره رضا شاه ‏است. اين کتاب کي منتشر خواهد شد و مندرجات آن چيست؟ در اين زمينه به چه يافته ‏جديدي رسيده ايد؟
* مجد: دو سال پيش من کتابي را به اتمام رسانيدم دربارۀ غارت آثار باستاني و ميراث فرهنگي ايران در دوره ‏پهلوي اوّل. عنوان کتاب اين است: غارت بزرگ آمريکايي ٍآثار باستاني ايران در سال هاي 1925-1941. کتاب ‏جالبي است و قرار است در همين تابستان در آمريکا منتشر شود. [کتاب فوق هم اکنون منتشر شده است. ‏شهبازي] براي تدوين اين کتاب نيز از اسناد وزارت خارجه آمريکا استفاده کردم. در کتاب فوق نشان داده ‏‎ام ‏که مقادير عظيمي از عتيقه جات و ذخاير باستاني ايران در طي سال هاي 1925 -1941 از ‏کشور خارج شد. بخش مهمي از آثار باستاني و عتيقه جات ارزشمند تخت جمشيد و دامغان و ‏ري به دانشگاه هاي شيکاگو و پنسيلوانيا انتقال يافت. در حالي که سهم موزه هنري ‏متروپوليتن در نيويورک قطعات بي ارزشي بود از نيشابور و ابونصر.‏
طبق اسناد دولتي آمريکا، افرادي مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتيقه جات از امام زاده ها و ‏مساجد ايران و فروش آن ها به موزه هاي آمريکايي بودند. طبق اين اسناد، اشيايي که براي ‏نمايش در نمايشگاه هنر ايران، که در سال 1931 در لندن برگزار شد، به خارج انتقال يافت ‏هيچگاه به ايران بازگردانيده نشدند. اسناد آمريکايي نشان مي دهند که محمدعلي فروغي ‏‏(ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغي نماينده و کارگزار پروفسور پوپ در ايران بودند و در کار ‏سرقت و قاچاق آثار باستاني. بر اساس اسنادي که در کتاب فوق منتشر کرده ام، بدون هيچ ‏ترديد، دولت ايران مي تواند در دادگاه هاي ايالات متحده آمريکا اقامه دعوي کند و خواستار ‏استرداد اشياء و عتيقه جاتي شود که به سرقت رفته و به طور غيرقانوني از ايران خارج شده ‏است.‏( 10 ) 
   پوپ و فروغی 
«بر اساس اسناد وزارت  امور خارجۀ آمریکا ، محمد علی  فروغی و پسرش  محسن فروغی دوستان پوپ و « نمایندگان »  او در ایران بودند. در 4 ژانویۀ  1938 پوپ  نامه ای به موری  نوشت و از او  در خواست  کرد تا نامه های او  به فروغی  و پسرش را از طریق  سرویس دیپلماتیک سفارت  برای آنان بفرستد: « می خواهم برای فروغی که دوست  بسیار خوبی  برای من بوده است  نامه ای بنویسم ؛  ولی آنجا 25 مأمورسانسور هستند که همۀ نامه ها  را باز می کنند. پسر او با سازمان ما در ارتباط  است و مرد بسیار هوشمند یست. او  نمایندۀ ما در ایران است و باید در مورد مسائل زیادی با او مکاتبه  کنم.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /300 ، مورخ 4 ژانویۀ 1938 )   در 28 ژانویۀ  1938  موری  در خواست  پوپ  را رد کرد  و اضافه  کرد: « فکرمی کنم  استفاده ازامکانات  سفارت  برای آنچه  مد نظر شماست  کار درستی  نباشد.»  سپس پوپ در نامه ای  دوباره  در خواست استفاده  از مراسلات  دیپلماتیک  را برای ارتباط  با فروغی ها  مطرح کرد. در ان  نامه او بر در خواست  خود پافشاری و چند نمونه  از داد و ستدهایش  را با فروغی ها مطرح  کرده بود: « پسر فروغی نمایندۀ انجمن در ایران است. او در موقعیتی  است که خدمات  بسیار مهمی برای  ما انجام میدهد.»  پوپ این مسئله  را بر ملا  می کند که علاوه  بر داشتن روابط  مالی با فروغی کوچک، داد و ستدهایی نیز با فروغی  بزرگ دارد .
 پوپ  می خواست  که از طریق  پست  دیپلماتیک فروغی را مطمئن  کند« که به پسر او که  در پاریس سرگردان است کمک خواهم کرد. چون فروغی نمی تواند هیچ  سرمایه ای  را از  ایران خارج کند. من  می خواهم  به او پول بدهم و وقتی به ایران رفتم  فروغی به « بررسی باستانشناسی » به اندازۀ  پولی  که من به پسر او داده ام  کمک خواهد کرد.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /301 ، مورخ 30 ژانویۀ 1938) با وجود  این اصرارها  موری نرم نشد و در خواست او را رد کرد.» ( 11 ) 
روزنامه مشرق گزارش ویژه ای تحت عنوان « تاراج بزرگ آثار باستانی ایران در زمان خاندان پهلوی»  آورده است که در این گزارش در بارۀ فروغی  و پسرش  می نویسد: آرتور اپهام پوپ «‏ مشاور موسسه ی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی»  یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاش های فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضا شاه نزدیک شد و مورد حمایت او قرار گرفت.
   دزدی های پوپ از آثار باستانی ایران
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بسته های دیپلماتیک انجام می شد. دزدی های باند پوپ در ایران به قدری واضح بود که یکی از مهندسان معماری آمریکایی به نام مایرون اسمیت به دزدیده شدن محرابی 1300 ساله در مدرسه ای مذهبی در اصفهان و فروختن آن به موزه ی هنر متروپولین نیویورک توسط پوپ و باندش اشاره می کند. « در طول چند سال گذشته پوپ و دستارانش با آنچه به نظر می آمد تحقیقات علمی در مورد منشاء محرابی مهم است – که به تازگی به تملک موزه ی متروپولیتن در آمده – به گدار فضای گسترده ای برای جولان داده اند. مقامات ایرانی و بازاریان هم می دانند که این محراب را دلال عتیقه ای بدنام به نام رابنو به دستور پوپ از مدرسه ی امامیه ی اصفهان دزدیده است.»
با وجود دزدی های فراوان پوپ در ایران و در کمال تعجب، رضا شاه در سال1931 از او و در سال 1935 از همسرش با اعطای مدال ویژه ای به خاطر خدماتشان در زمینه ی حفظ بقایای آثار تاریخی ایران، تقدیر کرد. پوپ علاوه بر حمایت مستقیم رضا شاه از حمایت های محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی نیز بهره مند بود وبسیاری از دزدی های خود را با پشتیبانی این دو انجام می داد.( 12) 
آثار و تآلیفات فروغی : دورۀ مختصر از علم فیزیک - اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک(ترجمه)- حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول - تاریخ مختصر ایران -تاریخ ایران قدیم -تاریخ ساسانیان - تاریخ ملل قدیمۀ مشرق (ترجمه) -  تاریخ مختصر دولت قدیم روم - حکمت سقراط و افلاطون - اندیشه‌های دور و دراز  - سیر حکمت در اروپا - خلاصۀ گفتار در روش به کاربردن عقل - پیام به فرهنگستان - آئین سخنوری یا فنّ خطابه - فن سماع طبیعی - تاریخ اسکندر کبیر - همچنین برخی متن‌های فارسی را تصحیح و منتشر کرد: کلّیات سعدی - زبدۀ دیوان حافظ - رباعیات خیام -خلاصۀ شاهنامه

   «صورت جلسۀ مذاکرات مجلس شورای ملّی – 22 مرداد ماه 1305  – جلسۀ چهارم» -در رابطۀ  مخالفت مدرّس با اعتبار نامۀ نمایندگان فرمایشی 
 مجلس دوساعت ونیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل وصورت مجلس روزپنجشنبه بیستم مرداد ماه قرائت وتصویب شد. غائبین بی اجازه – آقایان :ابراهیم خان قوام – اسکندر خان مقدّم –شریعت زاده – آقا زاده سبزواری – حاج میرزا حبیب الله امین – میرزا حسینخان موقّر – محمّد ولیخان اسدی افسر – میر ممتاز
دیر آمدگان با اجازه ومعذور – آقای مرتضی قلیخان بیات
دیر آمدگان بی اجازه–– آقایان :میرزا حسنخان اسفندیاری – عبّاس میرزا فرمانفرمائیان – فیروز میرزا فیروز – محمّد تقی خان اسعد .
خبرشعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرواز طرف زرتشتیان وخبر شعبۀ اوّل در خصوص نمایندگی آقای عبّاس میرزا فرانفرمائیان از مراغه قرائت،  نسبت بهر یک جداگانه اخذ رأی به عمل آمده.  تصویب و خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری که درجلسۀ قبل مورد مخالفت واقع گردیده بود. چون از طرف آقای مخبر تقاضای استرداد به شعبه شده بود بنا شد برای تجدید نظر به شعبه مسترد شود.
خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی آقای ملک ایرج میرزا از مشهد مطرح وآقای مدرّس شرحی مشعر به مخالفت تقریر واظهار مینمودند. علّت تامّۀ نمایندگی ایشان از مشهد دخالت امیر لشگر شرق درامر انتخابات بود.  آقای داور شرحی مشعر به موافقت اظهار وبالاخره نسبت به راپورت شعبه اخذ رأی شده نمایندگی ایشان تصویب گردید. 
خبر شعبۀ چهارم راجع به نمایندگی آقای نوبخت از بهبهان مطرح وآقای مدرّس مخالف بوده. اظهار مینمودند، حکومت بهبهان درموقع انتخابات نظامی بوده وانتخاب ایشان درتحت تاثیر نفوذ نظامیان بوده است. 
آقای افشارمخبر شعبه اظهار مینمودند؛ به موجب اعلامیه رئیس الوزرا وقت درموقع انتخابات مقررات حکومت نظامی درقسمت انتخابات درتمام نقاط ملغی وحکومت نظامی درآنجا وجود نداشته وفقط شخص حاکم نظامی بوده است وبالاخره نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد. 
دراین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل و به فاصلۀ نیمساعت مجدّداً به ریاست آقای طباطبائی دیبا نایب رئیس تشکیل ویک فقره راپرت از طرف شعبۀ پنجم درخصوص نمایندگی آقایان محمّد هاشم میرزا افسر ومیرزا حسن آقا زاده سبزاواری از سبزوار قرائت ونسبت به هر یک فرداً فرد اخذ رای شده تصویب گردید.
خبرشعبه دوّم راجع به نمایندگی آقای غلامحسین میرزا مسعود از نجف آباد مطرح وآقای مدرّس اظهارمینمودند، درموقع جریان انتخابات درفریدن که یکی ازحوزه های فرعیه نجف آباد است حکومت نظامی بوده وبایستی انتخابات این نقطه تجدید بشود.
آقای فاطمی موافق بوده و اظهار مینمودند، درحین انتخابات به موجب ابلاغ رسمی وزارت داخله مقرّرات حکومت نظامی درکلّیۀ نقاط مملکت ملغی بوده و به علاوه هر گاه آرایی که آقای غلامحسین میرزا درفریدن داشته اند از کلّیۀ آرا کسرشود، باز ایشان دارای اکثریت خواهند بود. نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد.
یک فقره خبر شعبه اوراجع به نمایندگی آقای آشتیانی از طهران و دوخبر از طرف شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقایان فرمند و فرهمند از همدان قرائت و چون نسبت به نمایندگی آقای آشتیانی، آقای آقا سید یعقوب و نسبت به نمایندگی آقای فرهمند، آقای مدرّس مخالف بودند، هر دوفقره به بعد موکول ونسبت به نمایندگی آقای فرهمند اخذ رأی شده تصویب گردید. 
آقای نایب رییس اظهار نمودند چون اعتبار نامه هائی که تاکنون تصویب شده به حدّ کفایت رسیده است، دستور جلسۀ بعد انتخاب هیئت رئیسه دائمی خواهد بود و درخصوص تعیین روز جلسه آقای فاطمی تقاضا نمودند، برای اینکه مدّتی به جهت تبادل نظر بین آقایان نمایندگان موجود باشد. جلسۀ آتیه به روز سه شنبه مقرّر شود و نسبت به تقاضای ایشان رأی گرفته تصویب وجلسۀ آتیه به روز سه شنبه ۲۵مرداد ماه ، چهار ساعت قبل از ظهر و دستور آن، انتخاب هیئت رئیسۀ دائمی تعیین ومجلس نیمساعت قبل از ظهر ختم درجلسۀ پنجم بیست وپنجم مرداد ماه قرائت وتصویب شد. 
رییس مجلس شورای ملّی 
– سید محمّد تدیّن
منشی سید ابراهیم ضیا – منشی امیر تیمور کلالی 
صورت مجلس یوم شنبه ۲۲مرداد ۱۳۰۵ مطابق پنجم شهر صفر ۱۳۴۵
مجلس دوساعت نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل گردید. 
صورت مجلس پنجشنبه بیستم مرداد ماه را آقای امیر تیمور کلالی قرائت نمودند.
رییس – آقای اعتبار (اجازه )
میرزا سیداحمد خان اعتبار – درصورت مجلس بنده را غائب بی اجازه نوشته اند، درصورتیکه به واسطۀ گرفتاری که برای بنده پیش آمده بود از مقام محترم ریاست استجازه کردم. 
رئیس – اصلاح میشودآقای بهار 
(اجازه )
بهار – درقسمت مخالفتهای بنده با راپرت نمایندگی اسکندرخان مقدّم، در صورت مجلس به طور خلاصه اشاره شده است.  ولی راجع به تحقیقاتی که درموضوع دوسیۀ چهار اویماق راجع به سهراب زاده عرض کردم، چیزی نوشته نشده واینجا هم لازم بود که نوشته میشد درآن قسمت هم ملک الشعرا اوراق شکایت را قابل توجّه نمیدانست و عرض دیگری هم که داشتم، راجع به عدّۀ نمایندگان بود. درجلسۀ گذشته اگر نظر محترمتان باشد، درجلسۀ گذشته درموقعی که صحبت میکردم، گفتم عدّه کافی نیست. بعد هم مجلس طوری متشنّج وعصبانی شد که به عقیدۀ بنده حق این بود درآن حالت رأی گرفته نمیشد و تنفّس داده میشد.  ولی با همان حالت تشنّج وعصبانی رأی گرفته شد. علاوه بر این جمعی از تماشاچیها حتّی بعضی از مخبرین جراید درخارج به بنده گفتند که عدّه کافی نبوده.
 بعضی از نمایندگان –  اینطور نیست .
آقا سید یعقوب – اینطور نیست مشخّص کافی بودن و کافی نبودن عدّۀ هیئت رئیسه است.
(صدای زنگ رئیس – دعوت به سکوت )
بهار – آقا صحبت نکنید. بعد از اینکه من حرفم را زدم بلند شوید صحبت کنید. یک اطّلاعات دیگری هم اینجا به ما رسیده یعنی صورتی به بنده دادند که قریب ده پانزده نفر هم غایب بودند، مرادم فقط تذکّر بوده، چون البته درمقابل اکثریت بایستی تابع بود ولی خوبست دراین باب دقّت وتحقیق بشود چون رأی، رأی نبود درحال تشنّج وعصبانی بود و تحقیق نشده بود ویک رأیی با حال عصبانی و تشنّج داده شد شاید منشیهای محترم هم حال شمردن عدّۀ وکلا را نداشته وشاید اظهاراتی که راجع به عدم اکثریت افراد میشود صحیح باشد. خوبست آقایان دراین باب دقّت بفرمایند و اگر صلاح میدانند درین جلسه یاجلاسات دیگر مجلس درین باب مطالعات بکنند واین رأی فوق العاده ومتشنّجی که راجع به اسکندرخان مقدّم داده شد، لااقل تجدید شود و راجع به این سابقه که درمجلس گذاشته شد وبه عقیدۀ بنده هیچ سابقه نداشت،  دقّتی شود وببینند اگر عدّه کافی بود که هیچ والّا ترتیب دیگری بدهند .
رئیس-  اوّلاً مطابق نظامنامه تشخیص عدّۀ حاضرین وعدّۀ رأی دهندگان باهیئت رئیسه است (بعضی از نمایندگان – صحیح است ) ثانیا مخصوصاً بنده دراین مورد وسایر موارد دقّت میکنم وهمیشه به منشیان محترم یاد آوری میکنم که عدّه را درنظر داشته باشند و دیروز مخصوصاً که به عقیده آقای بهارمجلس متشنّج بوده وعقیده ام اینست حواس مجلس هم جمع بود. (جمعی ازنمایندگان صحیح است ) دراینجا از روی دقّت عدّۀ حاضرین شمرده شد درموقع رأی گرفتن به نمایندگی اسکندرخان مقدّم شصت وپنج نفر حاضر بودند. خودتان اشاره فرمودید و درضمن بیاناتتان فرمودید عدّه کافی نیست و بنده عرض کردم، عدّه کافی است برای این بود که عدّۀ کافی برای مذاکره پنجاه وشش نفر است ودر آن موقع که این ایراد را کردید، پنجاه وهشت نفر حضور داشتند واما قسمت دیگر که قابل توجّه است اینست که رأی که مجلس وشورای ملّی میدهد قابل هیچ گونه تردیدی نیست. (بعضی از نمایندگان – صحیح است )نسبت به صورت مجلس دیگر اعتراضی نیست.(گفته شد خیر )
رئیس – صورت مجلس تصویب شد خبر شعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زردشتیان مطرح است. 
(اقای افشار برای  قرائت راپرت احضار وآن را به شرح آتی قرائت نمودند. )
حاکم طهران به تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۳۰۴ از طبقات مختلفۀ زرتشتیان مقیم مرکز برای انتخاب هویت نظّار مطابق مادّۀ ۱۴ سی وشش نفر دعوت پس از ابلاغ مقصود به افراد حاضر درطبق مواد ۱۵ و۱۶ اعضای اصلی وعلی البدل به رأی مخفی از میان حضار منتخب. سپس اعلان انتخاب درتهران وسایر نقاط زرتشتی نشین ملک تهیه ودر همان تاریخ طبع ومنتشر وبه موجب اعلان مزبور از روز پنجشنبه چهارم وجمعه پنجم فروردین۱۳۰۵ برای توزیع تعرفه واخذ آراء وقت معلوم وروز شنبه ۶ فروردین برای استخراج را جلسۀ هیئت نظّار تخصیص و به وسیلۀ وزارت داخله نیز به ولایت فارس وکرمان وحکّام یزد وکاشان تلگرافی دعوت هویت نظارت واجرای قانون انتخابات درقلمرو مأموریت خود ابلاغ درنتیجه آقای ارباب کیخسرو شاهرخ از حوزۀ انتخابیۀ تهران دارای ۱۸۴ رای از ۲۰۹رای واز حوزه کاشان ۱۴ رأی از ۱۴ رأی واز یزد وتوابع ۱۵۷۹ رأی از ۱۷۶۶ رأی و از کرمان وتوابع ۵۷۸ رأی از ۶۰۱رأی از شیراز ۳۸ رأی از ۴۰ رأی که مجموع آن ۲۳۹۳ رأی از ۲۶۳۰ رأی میشود به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب، چون درظرف مدّت قانونی به هیچ یک از انجمنهای نظّار مرکز و ولایات شکایتی نرسیده بود.  لهاذا هیئت نظّار مرکزی صورت مجلس راتنظیم واعتبار نامه را صادر وبا تصدیق صحّت جریان انتخاب به مجلس شورای ملّی ارسال، شعبۀ چهار پس از رسیدگی بدوسیه چون درطرز جریان انتخاب رویّۀ خلاف قانونی مشاهده نکرد با اعتراضی نیز درظرف مدّت قانونی مواجه نشد، بنا علی هذا به اکثریت آرا صحّت جریان انتخاب را تصدیق وراپرت آن را تقدیم میدارد.
رئیس – رأی گرفته میشود به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زرتشتیان آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند.
(اغلب قیام نمودند )
رئیس – تصویب شد. خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری از دماوند درجلسه گذشته مطرح وبا آن مخالفت شد.  آقای مخبر شعبه شرحی کتباً مرقوم وتقاضای استرداد آن خبر را کرده اند که دومرتبه برای تجدید نظر به شعبه بود مخالفی ندارد ؟
(گفته شد خیر )
رئیس – خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده عبّاس میرزا از مراغه مطرح است.
(آقای فاطمی احضار وخبر مزبور را به شرح ذیل قرائت نمودند )
جریان انتخابات مراغه از قراریست که به عرض رسیده درنتیجه شاهزاده عباس میرزا فرمانفرمائیان اکثریت ۱۶۳۶۳ را حائز اکثریت وشعبه اوّل صحّت نمایندگی ایشانرا تصدیق مینماید.
 رئیس –رأی گرفته میشود به نمایندگی شاهزاده عباّس میرزا از مراغه، آقایانی که موافقند قیام فرمایند 
(اغلب برخاستند )
رئیس – تصویب شد خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده ملک ایرج میرزا که درجلسۀ اسبق مطرح شده وبعد آقای مدرّس مخالف بودند حالا مطرح است، آقای مدرّس. 
(اجازه)


 مدرّس مخالفت با اعتنبار نامۀ نمایندگان فرمایشی 

مدرس – خبر از شعبۀ اوّل به مجلس مقدّس شورای ملّی شرح انتخابات مشهد درراپرت نمره ۵ به عرض رساند درنتیجه آقای ملک ایرج میرزا کذالک حائز اکثریت شده اند. سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است.  دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد، یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد. خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم. کمااینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم و رأ ی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقدیده خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی. نمیگویم هم اشتباه نمیکنم، خیر انسان اشتباه میکند. بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند، به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلاً هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند، مختصر و بی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند.  بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است، شعبه به منزلۀ محکمۀ استیناف است، انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود. لهذا بنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند، چون شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد. رجوع کنند به دوره های پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده،  بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یامخالفت خود را اظهارنمایند. من جمله راپرت راجع به نمایندۀ مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم، زیرا عّلت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد وشاه مملکت هم اعلان داد.  امرای لشگر ومأمورین نظامی بودند دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند . از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت تامّۀ انتخابش جان محمّد خان است و باطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان مشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمی شود. سابق هم نشد، علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود، چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش.  بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعداً از این هم تا هستند انتخاب میشوند، ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود، اهل محل هستند، موکّل دارند، رعیّت دارند، التماس میکنند پول خرج میکنند، البته انتخاب میشوند .
رئیس – التجّار – بنده پول خرج نکردم .
مدرّس – پول مشروع را عرض میکنم، بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …
اقا سید یعقوب – غلط است .
مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است، بر فرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد. آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجّار وامثالش باشند موکّل دارد! غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمّد خان موکّل ندارد. علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است، مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت. گذشت مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادّی خودش بیفتد. شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد، شاه مشروطه باشد، یعنی امضای خالی بکند، امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند. قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه هر وقت حاکم امری داد عمل کند.  بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .

داور در دفاع از اعتبارنامۀ نمایندگان فرمایشی 

داور – بنده تصوّر میکنم از بیاناتی که آقای ناطق محترم فرمودند آقایان این مسئله را استنباط کرده باشند که میفرمایند چندان بصورت قانونی قضیه کاری ندارم یک انتخابی اگر از نقطه نظر قانونی اشکالی درش باشد یا نباشد این را به آن اندازه که باید درش اهمّیت نمیدهند …
مدرّس – یعنی من اهمّیت نمیدهم شما اهمّیت بدهید .
داور- بله آقا آن قسمت راچندان اهمّیت نمیدهند میفرمایند اگر پولهائی خرج شد اگر اعتراضاتی مرسوم ومطابق قانون شد آنها چندان بنظر ایشان اهمیت ندارد واز نقطه نظر آن اصل است که آمده آن یک شکل انتخابی را فرمودند من با آن موافقم وتشریح هم کردند که ولو اینکه مخالف قانون است، من موافقم. یعنی انتخابی که یک نفر آدم یک عدّه موکلینی داشته باشد ولی بعد یک عدّه نظامی توی سر یک عدّه بزنند، برای انتخاب او آنوقت این انتخاب قبول است، بجهت اینکه میفرمایید همینقدر یک عدّه موکّل داشته باشد ولو اینکه بعد نظامی یا امیر لشگر یا قوای حکومتی بطور نامشروع آمدند، مداخله کردند وسایر مردم واکثریت را خفه کردند ویک عدّه را حاضر کردند برای اینکه آن یکنفر را انتخاب بکنند آن مشروع است .
مدرّس – گفتم ضرر نمیزند، چرا مغالطه میکنید .
داور – بنده عرضی نکردم آقا میفرمایند البته این هم یک نظریست وواقعاً اگر این نظر خوبست ممکنست مطابق این نظر قانون را درست کنند،چون خوب بنظرم میاید چند روز پیش درشعبه میفرمودند اگر یکنفر ده پانزده نفر موکّل داشته باشد که رفته باشند رای داده باشند من بما بقیش اهمیت نمی دهم، اگر این اصل را اینجا هم فرموده بودند آنوقت کار آسان تر میشد، زیرا شاهزاده ایرج میرزا که مدّتی درمشهد بوده اند اگر انصاف بدهیم امکان ندارد یک نفر آدم دریک شهری مدّتی باشد ودرآنجا با یک اشخاصی محشور باشد وبتصدیق خود آقا آد‌م خوبی هم باشد بقدری خوب باشد که اگر والی آن محل هم بشود خوبست و به قول آقا سلمان عصر باشد آنوقت با این صفات خوبی که دارد، ده پانزده نفر موکّل پیدا نکند که بیایند باو رأی بدهند .این هم که تصوّر میکنم برخلاف انصاف است چون خودشان تصدیق می کنند که هر کسی ده پانزده نفر موکّل داشته باشد (از نقطه نظر استدلال آقا عرض میکنم ) بعد هر قدر هم که قوای دیگری آمد وتوی سر مردم زد ومردم را مجبور کرد که بیایند بآن آدم رأی بدهند آن وکالت صحیح است. بنده میگویم از نقطه نظر این استدلال شاهزاده ایرج میرزا قطعاً یکنفر وکیلی است که وکالتش خوب است که وکالتش خوب باشد زیرا سابقه اقامتش درخراسان آنهم آ‌دمی که ایشان تشخیص دادند، آد‌م خوبی است باعث میشود که یک ده پانزده نفری بیایند وباو رأی بدهند پس درنقطه نظر استدلال خودتان اشکالی نیست. حالا از نقطه نظر اساسی بنده کاملاً معتقد هستم (واین حرفی نیست که بنده امروز بزنم )وعقیده ایکه آقای مدرّس اظهار کردند تصوّر نمیکنم عقیدۀ خودشان تنها باشد یعنی مملکت ایشان یک مملکتی است مشروطه و بحرانی که دردورۀ گذشته دراین مملکت بود تمام بود و تمام شد و پس از مجلس مؤسّسان باید اوضاع مملکت بیک جریان عادّی برگردد همۀ ماها موافقیم که امور باید مطابق قانون بگذرد و کاملاً بنده موافقم که شاه درمملکت مشروطه وسلطنت مشروطه مسئولیت وحقّ مداخله درامور را ندارد ومقامش بالاتر از اینهاست بنابراین این عقیده را که بنده خیال میکنم عقیدۀ اکثریت امرزه است خوبست بهانه نکنیم وتصوّر نکنیم که تازه کشف شده است وهمه هم موافقیم وتصوّر نکنیم که خدای نخواسته آقای مدرّس تنها با آن موافق است وماها ابداً آن مطلب را ملتفت نیستیم خیر بطور اطمینان وقطع بنده به آقای مدرّس عرض میکنم که بنده که الان حرف میزنم واکثر اشخاص که با ایشان صحبت کردم که اکثریت هستند همه دارای این عقیده هستند واین مصلحت مملکت است مصلحت تمام مقامات رسمی مملکت است وبالاخره ضروری مملکت است همه هم باید انشاءلله موافقت کنیم که این قسمت را عملی کنیم یعنی مجلس شورای ملّی واکثریت مجلس حاکم بر تمام قضایا باشد وآنوقت طبیعی است مداخله که میشود میخواهد امیر لشگر باشد میخواهد حاکم باشد میخواهد کس دیگر از مامورین باشد تمام این مداخلات یک مداخلاتی است که آقای مدرس ودیگران وتمام افراد مملکت باید دست بدست هم بدهند وسعی کنند که این مداخلا ت بکلّی از بین برود ویا هرچه ممکن است روز بروز از ش کاسته بشود ودرحقیقت این مملکتی که مملکت قانونی بشود که بشود درش زندگی کرد اختصاص هم ندارد به فلان امیر لشگر تکرار نشود پس درقسمت کلّیات مخالفتی بین نظر ایشان وما نیست صحبت درسر تطبیق کلّی است با این مورد معیِّن بنده میخواهم ببینم این عقیدۀ قطعی که آقای مدرّس اظهار فرمودند که اگر جان محمّد خان درآنجا نبودند تا چندین سال دیگر شاهزاده ایرج میرزا ممکن نبود از خراسان انتخاب بشود از کجا برایشان پیدا شده ؟ بنده گرچه خیلی کم شنیده ام از آقای مدرّس که بفرمایند من ممکن است اشتباه کنم ولی آیا ممکن نیست این یکی از همان اشتباهات میشود زیرا همان رئیس التجاّری که میفرمودند درآنجا دارای زمینه است همان رئیس التجّاری که آنجا دارای ملک وعلاقه وسابقه است همان رئیس التجّاری که از کاندیداهایش همین شاهزاده ایرج میرزا است، بنده تصوّر نیمکنم وقتی که یک نفراینجا حاضر است وبا نفوذیکه برای او تصدیق میکنید یک نفر را درانتخابات با خود گرفته است وخواسته است ا و انتخاب شود وخودش اینجا تصدیق میکند آنوقت آقا بتوانند درمقابل این اطّلاع درمقابل این یقین ودر مقابل این صحبت بعلم شخص خودشان که بنده بدبختانه نمی دانم چگونه پیدا شده، اینجا این اظهار را بفرمایند. دراینصورت آن قسمتی که راجع بمداخلۀ نظامیها فرمودند معلوم نیست از کجا است از طرف دیگر معلوم است درصورتیکه یکی از اشخاص مؤثّر و بانفوذ محل که دراینجا حاضر است، درانتخابات مؤتلف وهمراه ایشان بوده است یعنی شاهزاده ایرج میرزا با او بوده است (بنده از نقطه نظر استدلال خودتان عرض میکنم )قطعاً ده پانزده نفر مایل بوده اند او را انتخاب کنند در صورتیکه بنده نمی توانم باین صراحت این را عرض کنم که اگر یکی دوهزار نفر دیگر هم با پس گردنی اطاعت کنند چون ده پانزده نفر رأی داده اند آن انتخاب صحیح است ولی چون خود آقا فرمودند بنده هم عرض کردم با این مقدّمات بنده تصوّر میکنم که آقایان نمایندگان از روی انصاف وقتی مطالعه کنند تصدیق خواهند که انتخاب ایرج میرزا یک انتخابی است مثل سایر انتخابات.

مدرّس – صحیح است .
داور– الان هم صحیح است میفرمائید البته ممکن است یک اعتراضاتی میشد یک اشکالات کوچکی باشد که درآنجاها تولید شده باشد واشخاصی که درانتخابات عقب مانده اند یک حرفهایی بزنند چون میخواهم برسم بآن قسمت دیگری که آقا فرمودند که باید راپرت را خیلی مفصّل بنویسند خوب با این نظر هم باید دوسیه را بیاورند، اینجا بخوانند یک کلمه دوکلمه حرف که فایده ندارد . دوسیه انتخابات را اگر رجوع بیک شعبه میکنند برای آن است که یک عدّه بنشینند ونگاه کنند وآن اعتراضاتی که یک سروصورتی دارد آن اعتراضات را بیاورند بمجلس که وقت مجلس را تلف نکنند. بنده تصوّر میکنم چون آقا غیر از این اعتراضاتی که فرمودند، اعتراض دیگری نداشتند وبنده هم جواب عرض کردم باید قضیّه را واگذار کرد برای اکثریت مجلس.
مدرّس – توضیح دارم. 
رئیس بفرمائید .
مدرّس از پیشنهاد پریروز بنده باید آقایان بفهمند که بنده میل بمبارزۀ مجلس ندارم، میخواستم این حرف ها درکمیسیون تحقیق زده شود، آقایان شروع به مبارزه کردید.  بنده هم تاآخر مجلس که دوسال باشد برای بمبارزه حاضرم، بلی بنده عقیده ام این است که اگر وکیلی باشد که پانزده موکّل داشته بلی وکیل ملت است واما شاهزاده را فرمودند خوب آدمی است دوسال هم هست معاون حکومت بوده است ولی این درصورتی است که دیگری بیست پنج هزار رأی نداشته باشد، مقدّم برایشان کسی است که بیست وپنج هزار رأی دارد.  ایشان اگر هزار رأی محلّی داشته باشند فایده ندارد.  آنجا که بنده عرض کردم ده پانزده رأی جائی است که بالاتر نباشد. دانش در دوسیه بخوانید بیست وپنج هزار رأی دارد واهل ولایت است باقی مطلب هائی است که عرض کردم علّت تامّۀ انتخاب ایشان مربوط ببودن ایشان به جان محمّد خان است وبنده دیگر عرض ندارم آقایان میخواهند رأی بدهند .
رئیس – آقای مهدوی
(اجازه )
بعضی از نمایندگان –مذاکرات کافی است. 
رۀیس – رأی گرفته میشود بنمایندگی آقای ملک ایرج میرزا از مجلس(آقایان موافقین قیام فرمایند )
(اغلب نمایندگان قیام نمودند )
رئیس – تصویب شد خبر شعبۀ چهارم راجع بنمایندگی آقای نوبخت مطرح شده بود بواسطۀ مخالفت آقای مدرّس موکول ببعد شد حالا مطرح است آقای مدّرس (اجازه) 
مدرّس –الکلام هوالکلام آقای نوبخت از بهبهان انتخاب شده اند، حکومت نظامی انتخاب کننده هم نظامی شاید شاهزاده ایرج میرزا را آقایان میفرمودند سالها آنجا حاکم بوده است لکن ایشان فقط بمعرّفی نظامی وحکومت نظامی انتخاب شده اند هنوز هم حاکم بهبهان نظامی است، نظامی یعنی چه ؟اشتباه نشود نظامی معنایش این نیست که من نظامی هستم معنی نظامی این است که کارهای ولایتی را تمامش را نظامی بکند.  هیچ اجتماعی بدون اجازه نشود هیچکس بدون اجازه نرود ونیاید این نظامی است لهذا بنده عقیده ام براین است ومذاکرات هم مکرّر با مبادی عالیه کردیم وگفتند نمی شود بهبهان را از حکومت نظامی خارج کرد واز آنوقت تابحال نظامی است هنوز هم نظامی است وآقای نوبخت هم با سر نظامیها انتخاب شده اند آقایان هم میخواهند رّی بدهند .
افشار مخبر شعبه – عرض کنم قبل از آنکه شروع به انتخابات درکلیۀ مملکت بشود تمام آقایان تصدیق میفرمایند از طرف رییس الوزرا وقت درتمام مملکت اعلان شد و بموجب آن اعلان الغاء حکومت نظامی درکلیۀ نقاطی که حکومت نظامی شده است که یکی از آنها حاج آقا حسن مجتهد طباطبائی دیگری آقا سید محمّد حسن مجتهدحسنی الحسینی است حکومت نظامی بطوریکه درمادّۀ اول صورت مجلس انتخابات ذکر شده است درآنجا بکلّی ملغی بوده وبخصوص درآنجا قید شده که حکومت نظامی نبوده حاکم نظامی بوده حکومت نظامی غیر از حاکم نظامی است. ممکن است یک نفر غیر نظامی حاکم نظامی باشد ممکن است یک نفر نظامی حکومت غیر نظامی را داشته باشد.  بموجب ین صورت مجلس که عرض کردم حکومت نظامی درآنجا نبوده است ودونفر از مجتهدین مسلّم محل که عضویت انجمن نظّار آنجا را داشته اند تصدیق میکنند ودر اول صورت مجلس هم این مسئله قید شده که الغا حکومت نظامی درآنجا شده است.  اگر غیر از این اعتراض داشته باشند بنده حاضرم جواب بدهم ولی این اعتراض آقا وارد نیست .
رئیس – رأی گرفته میشود بنمایندگی آقای نوبخت از بهبهان وتوابع آقایانیکه موافقند قیام بفرمایند .
(عدّۀ کثیری قیام نمودند )
رئیس –تصویب شد آقایان موافق هستند چند دقیقه تنفّس داده شود ؟

بعضی از نمایندگان –صحیح است
(دراین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل وپس از نیمساعت بریاست آقای طباطبایی دیبا نایب رئیس مجدّداً تشکیل گردید )
نایب رییس –خبر شعبۀ اوّل راجع بنمایندگی آقای تدیّن از قائنات مطرح است .
(خبر مزبور را آقای فاطمی بمضمون ذیل قرائت نمودند)
انجمن نظارت انتخابات قائنات در تاریخ ۱۲ اسفند تشکیل وبعد از اجرای مراسم مقدّماتی وتعیین امنای معتمد برای شعب فرعی مقّرر میدارند که از تاریخ اوّل فروردین الی ۵روز بتناوب هر محل وباقتضای جغرافیائی اقدام بتوزیع تعرفه واخذ رأی نمایند درخود شهر نیز از اوّل فروردین الی ۱۲روز بتوزیع تعرفه واخذ رأی اقدام کرده اند ودرنتیجه ۹۲۱۰ورقه رأی اخذ شده که از اینمقدار ۹۲۶ ورقه مربوط به شهر وبقیّه مربوط به پنج حوزۀ فرعی است بعداز استخراج آرا آقای آقا سید محمّد تدیّن با کثریت۶۶۱۵ رأی حائز اکثریت میشوند انجمن یک هفته علی الاصول برای وصول اعتراضات جلوس وهیچگونه شکایتی نمیرسد درایاّم قانونی هم بهیچ وجه شکایتی واصل نگردید لهذا شعبۀ اوّل صحّت نمایندگی آقای تدیّن را تصدیق وبعرض میرساند .
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه باخبر شعبۀ اوّل موافقند قیام بفرمانید 
(آقایان نمایندگان قریب باتّفاق قیام نمودند )
نایب رئیس –تصویب شد خبر شعبۀ پنجم راجع بنمایندگی آقای افسر از سبزوار قرائت میشود 
(آقای عراقی خبر فوق را بشرح ذیل قرائت نمودند )
شعبۀ پنجم بدوسیۀ انتخابات سبزوار رسیدگی نموده درتاریخ ۱۱ اسفند ماه حکومت سبزوار انجمن نظّار را تشکیل در۱۲ اسفند ماه اعلان انتخابات منتشر کلّیۀ تعرفه که توزیع واخذ رأی شده است بالغ بر ۲۲۷۶۱ورقه درنتیجۀ قرائت آرا آقای محمّد هاشم میرزا افسر با کثریت ۱۹۳۵۱ رأی بنمایندگی دورۀ ششم تقنینیه منتخب چون هیچگونه شکایت قانونی بانجمن نظّار داده نشد شعبه نمایندگی اقای محمّد هاشم میرزا افسر را تصدیق وخبر آن تقدیم مجلس میشود .
نایب رئیس –رأی میگیریم بنمایندگی افسر ازسبزاوار آقایانیکه موافقند قیام بفرمایند 
(عدّۀ کثیری برخاستند )
نایب رئیس-تصویب شد خبر شعبۀ پنجم راجع بنمانیدگی آقا میرزا حسن آقا زاده از سبزوار مطرح است 
(مجدداً آقای عراقی بشرح آتی قرائت نمودند )
شعبۀ پنجم بدوسیه انتخابات سبزوار رسیدگی نموده درتاریخ ۱۱ اسفند ماه حکومت سبزوار انجمن نظّار را تشکیل در۱۲ اسفند ماه اعلان انتخابات منتشر کلیۀ تعرفه که توزیع شده ۲۲۷۶۱ ورقه واز همین قرار هم اخذ رأی شده درنتیجۀ قرائت آرا آقای آقا میرزا حسن آقا زاده سبزواری با کثریت ۱۹۹۴۳ رای بنمایندگی دوره ششم تقنینیه منتخب چون هیچگونه شکایت قانونی بانجمن نظّار داده نشده بودشعبه نمایندگی آقای آقا میرزا حسن آقا زاده سبزواری را باتّفاق حاضرین درشعبه تصویب وخبر آن تقدیم مجلس مقدّس میشود .
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه نمایندگی آقای آقا میرزا حسن آقا زاده از سبزواررا تصویب مینمایند قیام بفرمایند
(اغلب نمایندگان قیام نمودند )
نایب رئیس – تصویب شد درجلسۀ سابق نسبت به اعتبار نامه شاهزاده غلامحسین میرزا مسعود مخالفت شده
- آقای مدرّس (اجازه )
مدرّس – دوسیۀ انتخابات نجف آباد واشکالاتش التبه به نظر آقایان اعضا شعبه رسیده بنده همین قسم که عرض کردم نسبت به باقی حوزه ها واشکالات آنجاها حرفی نمیزنم شعبه دیده است خوب یا بد مسؤول اوست فقط نسبت به یک نقطۀ انتخابیه اش که فریدن باشد بنده از روی علم واطّلاعی که دارم وتلگرافات وشکایاتی که اهالی دراین مدّت مدید از حکومت نظامی آنجا کرده اند وما هم به مبادی عالیه رجوع کردیم که حکومت نظامی را از آنجا تغییر دهند وحال آنکه اصفهان درهیچ نقطه اش حکومت نظامی نبوده الّا فریدن چهار محلی را نمیدانم.  مبادی عالیه مکّرر میفرمودند چون امر بعضی از ایلات کاملاً تضعیف شده است اگر حکومت نظامی را از آنجا برداریم بعضی اشکالات پیش میاید ودرموقع انتخابات من مکرّر گفتم واین عذر را آوردند وانتخابات هم به این نحوو درنقطۀ فریدن ساری وجاری شد ومردم هم شکایت کردند یعنی آنجا که نمیتوانستند شکایت کنند تا میآمدند خوانسار تلگراف میکردند ویا بالاخره می آمدند اینجا شکایتی کردند وشاید یک معدودیشان هم هنوز اینجا هستند،تا چهل روز قبل از این که امیر لشگر آمد اینجا، بنده به ایشان گفتم نه از نقطه نظر دیگر از نقطه نظر شکایتی که از انتخابات اهالی میکنند، باید حکومت نظامی آن صفحه برداشته شود.  امیر لشگر جنوب گفتند که صلاح نیست دربرداشتنش بواسطۀ اینکه امر ایلات آنجا هنوز تصفیه نشده لکن چون شما اصرار دارید ومردم دلتنگند. من این سفر که میروم نظری میکنم وبرمیدارم وهمین سفری که رفتند هم حق میدهم به آنها زیرا بعد از برداشتن حکومت نظامی درآنجا دزدی شد، لهذا بنده عقیده ام این است که همین نقطه بخصوص که فریدن باشد باید تجدید انتخاب کنند، حالا آقایان میخواهند رأی بدهند مختارند.
نایب رئیس –آقای فاطمی (اجازه )
فاطمی موضوعی را که آقای مدرّس فرمودند همین طوری است که فرمودند حاکم فریدن تا چهل روز قبل حاکم نظامی بوده یعنی شخصش یک نفر سلطان محمّدعلی میرزا نامی بوده درموقعی که انتخابات نجف آباد که فریدن هم یک از شعب فرعیۀ آنجا است شروع می شود، حکومت اصفهان از وزارت داخل کسب تکلیف میکند راجع به این که حاکم فریدن نظامی است که اسم او هم سلطان میرزا است. وزارت داخله جواب می دهند نمره ۲۷۴۱۱ دردهم اسفند ماه ۱۳۰۴که مقرّرات قانون نظامی موقع انتخابات درمحلهایی که حکومت نظامی است باید الغا شود وحکومت بطور عادی باشد دیگر فرقی نمی کند که مباشر یک چنین حکومتی یک صاحب منصب یا یک مأمور کشوری باشد .
درفریدن هم بجز اینکه یکنفر صاحب منصب نظامی حکومت داشته هیچگونه مقرّرا ت حکومت نظامی درآنجا حکمفرما نبوده است اوّلاً باید فهمید که مقرّارت حکومت نظامی چیست؟ مقرّرات حکومت نظامی را درشهر طهران ،اصفهان ،خراسان واین قبیل نقاط میتوان قدری تفاوت داد با حکومتهای جای دیگر برای اینکه دراینجا عدلیه هست وکسی را بدون جهت نمی توان به مجلس برد ولی درسایر جاها اینطور نیست درمرکز موقع انتخابات مقرّرات حکومت نظامی واین قسم چیزها برداشته می شود واگر کسی را هم ببرند وسه شبانه روز اورا توقیف کنند شاید مدّعی العموم اعتراض کند ولی درفریدن هیچ نیست عدلیه نیست بلکه سایر ادارات هم درانجا
نیست درآنجا فقط یک نایب الحکومه بود بدون حقوق که درنتیجۀ فشار واصراری که ما پارسال به وزارت داخله کردیم از سه ماه آخر سال گذشته تاکنون شصت تومان حقوق برای اومعیّن کرده اند وهیچ فرقی نمی کند شخصی که آنجا نشسته کلاهش نظامی باشد یاشخصی باشد ودرآن موقع که انتخابات درمملکت شروع شده بود وزارت داخله تلگرافی به تمام نقاط کرد که هر جا مقرّرات حکومت نظامی بوده است باید ملغی شود ودرآنجا ها هم که مقرّرات حکومت نظامی بوده ملغی شده از این موضوع که میگذریم ممکن است به فرمایش آقای مدرّس آرائی که درفریدن به شاهزاده غلامحسین میرزا داده شده از روی جبر وفشار بوده باشد ولی اگر مامجموع آرائی که ایشان درفریدن داشته اند از مجموع آرائشان کسر کنیم، بازهم شاهزاده غلامحسین میرزا نسبت به سایرین اکثریت دارندحتّی سه هزار رای زیادتر دارند. پس بنابراین انتخابات آنجا بعقیده بنده صحیح است واگر بعقیدۀ آقا هم بگیریم که آرا فریدن معلول بوده اگر آن مقدار آرا را هم از ایشان کسر کنیم باز اکثریت دارند. چناچه سابقاً درمجلس هم این قضیه ساری وجاری بوده وبه قول خود آقای مدرّس که فرمودند که اگر کسی باشد که پانزده نفر منتخب داشته باشد من انتخاب اورا صحیح می دانم، این شاهزاده غلامحسین میرزا با اینکه درآن حدود ملک دارند، رعیت دارند، علاقه دارند واهمّیت دارند این مقدار رأی نداند. در صورتی که خودمان می دانیم که نصف آراء حوزۀ نجف آباد از آنجا است، مال ایشان وفامیلشانست. بهر صورت بنظر بنده آرا ءایشان طبیعی بود واگر نقطه نظر حضرت آقای مدرّس به آراء آقای مدرّس به آراء فریدن بخصوص هم باشد، چناچه عرض کردم اگر آراء آنجا را هم باز از ایشان کسر کنیم، ایشان دردرجۀ اوّل از اکثریت می شوند. پس بنابراین گمان نمی کنم اشکالی برای آقای مدرّس باقی باشد. 
(بعضی گفتند مذاکرات کافیست )
نایب رئیس –رأی میگیریم آقایانیکه موافقند با نمایندگی شاهزاده غلامحسین میرزا از نجف آباد.
(اکثراً قیام نمودند )...
...
(مجلس نیمساعت قبل از ظهر ختم شد )
رئیس مجلس شورای ملّی –سید محمّد تدیّن
منشی سید ابراهیم ضیا ،منشی امیر تیمور کلالی(13)


 توضیحات و مآخذ:‏
1 -  احمد افرادی « فروغی در گذر تاریخ » - سایت« دنیا خانه من است‎ ‎‏»‏  به نقل از باقر عاقلی، ذکاءالملک فروغی و شهریور 20، انتشارات علمی، چاپ اول-   ص. ۳۰
 توضیح اینکه رضا خان ، فروغی را برای وزارت جنگ در کابینه مستوفی‌الممالک برگزید و او وزیر جنگ هر سه کابینه مستوفی‌الممالک بود، اما عملاً این وزارتخانه را رضاخان  اداره می‌کرد وفروغی هم  این خفت و فرومایگی را قبول کرده بود. 
در شهر یور 1320 در هنگام اشغال نظامی ایران  توسط قوای متفقین ،  فروغی که  «پس از واقعه مسجد گوهرشاد سال 1314  ، به خاطر شفاعت محمدولی اسدی نایب‌التولیه آستان قدس رضوی و پدر دامادش  نزد رضا خان  از نخست وزیری عزل و تا شهریور ۱۳۲۰ خانه‌نشین شد ه بود، رضا خان را ندیده بود و محسن فروغی درخاطراتش  دیدار مجدد این دو را اینگونه بیان می کند: او پس از بركناري از نخست وزيري دوم خود هرگز شاه را ملاقات نكرده بود. او را به مراسم رسمي دعوت نمي كردند؛ يا خود به معاذيري از قبول دعوت طفره مي رفت.
شاه به محض ديدن ايشان با لبخندي مي گويد: نه، فروغي آنقدرها هم كه فكر مي كرديم پير نشده است.
آنگاه او را سمت راست خود كه معمولاً جاي نخست وزير بود مي نشاند و به طور موجز و مختصرمي گويد: آقاي فروغي، با وجودي كه اعلام بي طرفي كرده بوديم اينها ناجوانمردانه به ما شبيخون زدند.
همه گونه آمادگي براي همكاري با آنها را داشتيم ولي برخلاف تمام مقررات بين المللي به ما حمله كردند و حاصل چندين سال زحمات من و شما را بر باد دادند. حال بايد فكري بكنيم كه اين آتش خاموش شود. امروز آقاي منصور استعفاي خود را تقديم كرد و معتقد بود روس و انگليس حاضر به مذاكره با ايشان نيستند. پس از استعفاي او بعضي از وزيران عقيده دارند درحال حاضر هيچكس بهتر از شما براي نخست وزيري نيست.
در اين موقع شاه دستور مي دهد شكوه، رئيس دفتر مخصوص، شرفياب شود. آنگاه به شكوه دستور مي دهد فوراً فرمان نخست وزيري پدرم را صادر كند تا آ نرا توشيح نمايد.
بعد رضا شاه ادامه مي دهد: با همين وزرا كار كنيد چون واقف به امور جاري و گذشته هستند. نهايت چون سهيلي زبان هر دوي آنها را مي فهمد برود به وزارت امور خارجه و عامري هم جاي سهيلي در وزارت كشور بنشيند. در همان جلسة هيئت وزيران، مذاكرات آغاز مي شود .» 
* ذكاءالملك فروغي و شهريور 1320 - برگرفته شده از خاطرات محسن فروغي - ماهنامه اطلاعات سياسي – اقتصادي- شماره 290 / زمستان 1391-  ص 199
2 -    حسین مکی«تاریخ بیست سالۀ ساله ایران» ، «آغاز سلطنت و دیکتاتوری پهلوی» جلد 4- نشر ناشر – 1361 -  صص ‏22 – 19 
3 -  پیشین - صص 113 – 112  
4 -  پیشین -  صص 119  - 114 
5   -   باقر عاقلی- «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران،» جلد دوّم – نشر گفتار با همکاری نشر ‏علم  – 1380 – صص 1111 - 1107 ‏
6 -   باقر عاقلی - «ذکاءالملک فروغی و  شهریور 1320» ،  انتشارات علمی و انتشارات سخن ، ‏‏1367 - صص 50 ـ 51 – به نقل نوشتۀ احمد افرادی «  فروغی در گذر تاریخ» - سایت  دنیا ‏خانۀ من است. ‏
7  ‏-   احمد افرادی « فروغی در گذر تاریخ » - سایت« دنیا خانه من است‎ ‎‏»‏
8 -  ‏‏ ‏I‏- باقر عاقلی - «بررسی کارنامۀ محمّد علی فروغی» ‏‎‏ - برگرفته از سایت روزنامه اعتماد ملّی‎، ‏ ‏II ‎‏ –  باقر عاقلی- «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران،» جلد دوم - ص 1120 ‏
9 -  محمدقلي مجد - «رضاشاه و بريتانيا» ترجمه: مصطفي اميري - مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي – بهار 1389 - ص – 363 
10 -  گفت و گوي عبدالله شهبازی با دکتر محمدقلي مجد «  اسناد  علنی  شده  دولت آمریکا ، تاریخ پهلوی، و لابی سانسور- بایکوت در حوزه تاریخنگاری معاصر ایران » - فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 25، بهار 1382، ‏ص198
11 - دکتر قلی مجد، ترجمه ی مصطفی امیری/ گ- مرادی،« تاراج بزرگ؛ آمریکا و غارت میراث فرهنگی ایران 1320- 1304 خورشیدی» - مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی – بهار 1388 – صص 77 – 76 
12-  گزارش ویژه مشرق« تاراج بزرگ آثار باستانی ایران در زمان خاندان پهلوی»  - 11  بهمن 1391 
13  -  گزارش صورت جلسۀ مذاکرات مجلس شورای ملّی – 22 مرداد ماه 1305  – جلسۀ چهارم»

پا نوشت های  بخشی از نوشتۀ احمد افرادی بنام «  فروغی در گذر تاریخ » :
60 ـ همان منبع، ص 387
61 ـ همان منبع، ص 388
62 ـ
63 ـ همان منبع، ص 392
64 ـ همان منبع، ص 397
65 ـ همان
66 ـ ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل‌محمدی، نشرنی،چاپ پنجم، ص 168
67 ـ ایران، برآمدن رضاخان، ص401.
دکترباقر عاقلی، در ص 85 کتاب « داور و عدلیه » می‌گوید: « فروغی در مذاکره با انگلیسی‌ها و جلب موافقت آن‌ها برای رضاشاه زحمات زیادی کشید». اما، در این مورد سندی ارائه نمی‌کند.
68 ـ همان
69 ـ ایران، برآمدن رضاخان، ص 405
70 ـ 62ـ تاریخ 20 ساله ایران، حسین مکی، جلد 4، آغاز سلطنت و دیکتاتوری پهلوی، صص 39 ـ42، خطابه‌ی فروغی
71 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 21
72 ـ تاریخ بیست ساله ایران، جلد 4، 112
73 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30
74 ـ « همایون کاتوزیان ، مصدّق و مبارزه برای قدرت در ایران، نشر مرکز، چاپ دوّم، ص 38».
آقای کاتوزیان، نوشته‌اش را این گونه ادامه می‌دهد: مصدّق «در سخنرانی خود بر نقش آنان [فروغی و وثوق] در انعقاد و دفاع از قرارداد منفور 1919 تاخت ».
گزاره‌ی آقای کاتوزیان، در بیان مطلب شبهه بر‌انگیز است. همان‌طور که پیشتر دیدیم، فروغی، نه تنها در انعقاد قرار داد 1919 نقشی نداشت، بلکه از مخالفین آن بود.
75 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30
76 ـ خاطرات و تألمات مصدّق، به قلم دکتر مصدّق، انتشارات علمی، چاپ چهارم، صص164 ـ 165. در زیر نویس ص 150
در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران، ج 4» می‌خوانیم : مکاتبۀ آقای فروغی با سفارت انگلیس «مورد تکذیب واقع نشده ، کاملاً حقیقت داشته است و در مورد پول‌هایی بوده که انگلیسی‌ها مبلغی از آن را در موقع جنگ بین‌الملل در ایران خرج کرده بودند و مبلغی هم از بابت قرارداد 1919به دولت‌ها داده و مبلغی هم از بابت رشوه به وثوق‌الدوله، نصرت‌الدوله و صارم‌الدوله داده بودند، که طبق نامه‌ی فروغی به سفارت انگلیس، انگلیسی‌ها اصل با فرع آن را دریافت نمودند»
77 ـ
78 ـ روز شمار تاریخ ایران، ج 1 ؛ ص 223
79 ـ خاطرات نصرالله انتظام، صص 178ـ 181
80 ـ فروغی و شهریور بیست ص 251.
حبیب یغمایی بر آن است که «فروغی از دوستان و مَحَرمان آتاتورک بود». نک. «مقالات فروغی، حبیب یغمایی، ج 1، ص نوزده، "نکاتی در احوال و اوصاف فروغی"».
81 ـ خاطرات و خطرات، حاج مهدیقلی هدایت، تهران 1375، ص 292 کتاب « ذکاءالملک فروغی و شهریور 20، ص 245»، محسن فروغی از قول پدرش، محمدعلی فروغی می‌نویسد: تیمورتاش ، «مخبرالسلطنه هدایت، نخست‌وزیر وقت را اداره می‌کرد... [تیمورتاش] در کابینه‌ی حاج مخبرالسلطنه، که من نیز در آن عضویت داشتم، در جلسات وزیران شرکت می‌کرد و قاطعانه به وزرا دستور می‌داد»  .82 ـ همان منبع، ص 397
83 ـ «رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی و...، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، طرح نو، چاپ اول، ص 205»:
« 5/2 بعد از ظهر تقی‌زاده شرفیاب شد. قبل از شرفیابی [رضاخان] فرمودند در همان موقع ذکاءالملک هم شرفیاب شود».
 در چند جای این کتاب، فروغی و تقی‌زاده، در ملاقات با رضاخان ، حضور توأمان دارند.
84 ـ
85 ـ زندگی طوفانی، سید حسن تقی‌زاده، چاپ اول، 258
86 ـ
87 ـ نطق تقی‌زاده درکتاب «نگاهی به ادوار مجالس قانونگذاری در دوران مشروطیت، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول صص 217ـ 218 »
88 ـ خاطرات و خطرات، حاج مهدیقلی هدایت، انتشارات زوار، چاپ پنجم، صص 401ـ 402
89 ـ بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه نوری، انتشارات جاوید، 137، ص 22
90 ـ ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 183
91 ـ همان منبع، ص 249
«تاریخ جبّاری در ایران  ِ دیروز، کار محقق امروزی را مشکل می‌کند. اهل سیاست و قلم، از بیم داغ و درفش ،  یادداشت‌های خصوصی، و گاه حتّی اسناد و مدارک عمومی را، یا نیست می‌کنند، یا چنان پنهان‌شان می‌دارند که عملاً به نابودی‌شان می‌انجامد. نه تنها سنت آرشیوداری در ایران مهجور بوده بلکه خاطره‌نویسی ، حفظ یادداشت‌های روزانه، حتّی زندگی‌نامه نویسی نقّاد هم هیچکدام محلّی از اِعراب نداشت ».
92 ـ همان منبع، ص 23
93 ـ رعدی آذرخشی، پژوهشگران ایران، جلد اول، صص 68ـ 69
94 ـ فرهنگ معین، جلد پنجم، صص 182ـ 183 تحت عنوان انجمن آثار ملّی 
95ـ خاطرات نصرالله انتظام، صص 191ـ 192 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire