jeudi 26 juillet 2012

جمال صفری : زندگینامه دکتر محمد مصدق، قسمت شانزدهم


«26 خردا د بمناسبت صد و بیست و هشتمین سالگرد تولد دکتر مصدق »
زندگینامه دکتر محمد مصدق (16 )
جمال صفری

قسمتی از گزارش بسیار مهم و جامع سررابرت کلایو  به مستر هندرسن وزیر خارجه بریتانیا  در باره اوضاع عمومی  ایران در سال 1929 بعنوان سند دراختیارخوانندگان قرار می گیرد:

1 - ازتیمور تاش به عنوان «برجسته ترین رجل سیاسی کشور»  یاد  می کند وآنهم  در زمانی که  برحسته ترین رجل سیاسی و مردمی امثال دکتر مصدق ، مشیرالدوله ، موتمن الملک  و مدرس خانه نشین  شده بودند یا درتبعید بسر می بردند.
2 - رضا شاه  ازمثلث سیاسی تیمورتاش، نصرالدوله فیروزوداور ترس می داشته است. برای متلاشی کردن این « مثلث  سیاسی »  که تقریباً زمام امورکشوررا دردست داشتند، درتدارک وارد کردن ضربه نابوده کننده به هریک از آنها بوده است. 
3 -   سررابرت کلایو  تأکید می کند که «بالاخره جداً معتقد شده ام که رضا شاه حقیقتاً مایل است روابط ایران و انگلیس را برپایه ای محکم  و براساس دوستی و احترام متقابل استوارسازد و برای نیل به این هدف، خیلی بی صبرونگران است که مذاکرات جاری میان ایران و انگلیس برای بستن پیمانهای لازم  هرچه زودتر به پایان برسند و اسناد  مربوط  امضا شوند.»
    قسمت سوم گزارش آشکارا بیانگر هدفی است که به خاطر آن، رضا خان را رضا شاه کردند. پیش از امضای قرارداد 1933 و پس از شکست قرارداد 1919 و به دنبال کودتای 22 فوریه  1921، شخصیت های ایران دوستی چون مدرس و مصدق، می دانستند و می گفتند: هدف از کودتا، اجرای آن قرارداد و تمدید قرارداد نفت است. همان روز که رضا شاه به جلسه هیأت وزیران رفت و پرونده نفت را در بخاری انداخت، بر اعضای هیأت وزیران نیز معلوم بود که قرار بر تمدید قرارداد است. اظهارات تقی زاده، وزیر دارائی وقت، که خود را «آلت فعل» خوانده و تقصیر تمدید قرارداد بر دوش رضا شاه نهاده است، در این باره، شفاف است. 

• تهران –  نهم ژانویه 1930 (سه سال  پیش از الغاء امتیازدارسی)

 عالیجناب 
« ... در عرض  سالهای 1927 و 1928  سه رجل  سیاسی ، در هر سه دارای لیاقت و کفایت سیاسی  زیاد، یکه تاز صحنه سیاستهای ایران بودند. این سه تن عبارتند بودنداز: تیمورتاش (وزیردربار) داور      ( وزیر دادگستری ) و شاهزاده فیروز میرزا   ( وزیردارائی ).

این مثلث سیاسی که تحت اوامر اعلیحضرت رضا شاه کارمی کرد ازحد اعلای  قدرت ونفوذ  بر خوردار بود وبقیه اعضای کابینه منجمله نخست وزیر، مخبر السلطنه هدایت، فقط نامی داشتند و گرنه  عناصری بودند بی بود وبی خاصیت. میان این سه رکن قدرت تیمورتاش ازهمه برجسته تر و به حقیقت نوعی « ابرمرد ایران»   Persien Superman) ) بود که به نظرازحیث هوش، معلومات، و قوای معنوی، یک سر گردن از سایر هموطنانش برتر می باشد.
   ناظران سیاسی چنین می پنداشتند که تیمورتاش که فراز و نشیب های زندگانی سیاسی را پشت سر گذاشته، اکنون دیگر در کار خود جا افتاده  و به عنوان برجسته ترین رجل سیاسی کشورکه  از اعتماد و اطمینان مطلق سرور تا جدارش  برخوردار  است، به رتق  و فتق  امورکشور اشتغال  دارد.
2 – اما قدرت سیاسی در تمام کشورها این عیب را دارد که عمرش کوتاه است و در یک کشورشرقی  مثل ایران که درآن پادشاهی مستبد زمام امور را دردست دارد سیاستمداران سرشناس، حتی  پیش از کشورهای دیگر، برلب پرتگاه خطر ایستاده اند. به این دلیل کسی تعجب نکرد که سهل است، اگر  بناست حقیقت مطلب  گفته شود خیلیها باطناً  خوشحال هم شدند موقعی  که درماه ژوئن گذشته پس از ختم مراسم سلام شاه ناگهان به رئیس  شهربانی (سرتیپ محمد درگاهی ) امر کرد که وزیر دارائی ( شاهزاده فیروز ) را توقیف کند وبه زندان تحویل بدهد. امروز که قریب  هفت  ماه از آن تاریخ گذشته شاهزاده هنوز در منزلش محبوس وتحت نظراست و خود رئیس شهربانی هم که  زمانی مورد توجه شاه بود در حال حاضر از خدمت منفصل شده است.
3 – درایران دلایل زیادی برای بازداشت فیروزاقامه می شود اما نظرشخصی من که هیچگونه مدرک قطعی برای اثباتش دردست ندارم،  این است که شاه  درآن لحظه که دستورتوقیف فیروز را داد جداً به هراس افتاده بود که مباد ناراحتی های داخل کشورتبدیل به یک قیام عمومی ازطرف ایلات متجاسرگردد و مخالفان رژیم  پهلوی که درکمین نشسته اند ازاین فرصت برای برگرداندن سلطنت به قاجارها استفاده کنند. فیروزمیرزا از شاهزادگان معروف قاجار و پسرارشد شاهزاده عبدالحسن میرزا فرمانفرماست. پسردائی اش شاهزاده اکبرمیرزا (صارم الدوله) که تا چندی پیش استاندار ایالت فارس بود بی آنکه ظاهراً دلیلی بر ضد او اقامه شود، همزمان با توقیف فیروزمیرزا بازداشت شد.  وی نیز از شاهزادگان درجه اول قاجاراست. یکی ازبرادران کوچک محمد علی شاه، شاهزاده سالارلدوله، که اکنون به عنوان تبعیدی سیاسی، درحیفا به سرمی برد و هیچ وقت هم سلطنت رضا شاه را به رسمیت نشناخته است از مخالفان طراز اول سلسله پهلوی شمرده می شود. حکومت ایران با کمال اکراه حقوق بازنشستکی این شاهزاده را درحارج ازکشور می پردازد و مواظب است که غائله ای از جانب او برپا نشود. مع الوصف، دراین اواخر چنین احساس می شد که او نیز در پی فرصتی مناسب برافراشتن علم طغیان برضد رضا شاه است. و ظاهراً به همین دلیل که تیمورتاش چندهفته قبل ( و بلاشک  به دستور رضا شاه) حقوق  ششماهه سالارلدوله را پیشاپیش به خود من پرداخت وجداً خواهش کرد ودولت انگلستان همه نوع احتیاط لازم  را بکار بردکه شاهزاده  از محل اقامت خود در فلسطین  پا بیرون نگذارد .
 4 – اگراین نظرکه جداً به آن اعتقاد دارم صحیح باشد که رضا شاه از یک نهضت داخلی برای برگرداندن سلسله قاجاربه تخت سلطنت می ترسد، باید بگویم که ترس اعلیحضرت کاملاً بی مورد واز ذهن شکاکشان تراوش کرده است. اما نتایجی که از بازداشت فیروزمیرزا عاید رژیم شد خیلی عمیق تروگسترده ازآن بود که شاه تصور میکرد. نخستین و مهمترین نتیجه اش متلاشی شدن مثلث  سیاسی بود که  تقریباً دو سال و نیم زمام قدرت را درایران قبضه کرده بود. ثانیاً اعتماد شاه نسبت به وزیردربار خلل برداشت چون تیمورتاش نزدیک ترین دوست فیروز بود. وی (تیمورتاش )  دشمنان زیادی داشت که از این فرصت استفاده کردند وسوء ظن شاه را نسبت به وزیردربارش برانگیختند. با این که تیمورتاش درحال حاضر مقام و منصب سابق خود را  کماکان دارد و بعد از  شاه  متنفذترین رجل ایرانی شمرده می شود، کسی باورندارد که موقعیت ونفوذ کنونی اش همان باشد که پیش از بازداشت فیروزبود. به علاوه جنین به نظرمی رسد که جناب اشرف مقدار زیادی ازانرژی و روح فعالیت سابق خود را ازدست داده است. خسته به نظرمی رسد و بی گمان احتیاج به استراحت ورفع خستگی  دارد.  نتیجه  این وضع، که توجه  تمام همکاران سیاسی را نیزجلب  کرده، این است که در حال  حاضر اغلب کارها  به بوته تعویق افتاده و هیچ گونه پاسخ قطعی برای حل مسائلی  که پیش  می آید  داده نمی شود.  وزیرخارجه (محمد علی فرزین) قهرمان طفره زدن وکارها را به اهمال گذراندن است. تنها اصل مؤثر و مقبول دیپلماسی ظاهراً این است که هرگز نباید کاری را که  فردا انجام شدنی است  امروزانجام داد.  نخست وزیر(حاج مخبر السلطنه هدایت ) که اکنون به مردی سالخورده تبدیل شده است علاقه  خاصی به کارهای مملکتی نشان نمی دهد جز این که همه روزه حب تریاک خود را سر موقع، صرف کند و آخرماه حقوقش را بگیرد.
5 – ازاینها گذشته، عوامل دیگری هستند که بطلان قضاوت  ناظران سطحی را نشان می دهند. سقوط  سنگین قیمت نقره، کسربودجه هنگفت سال گذشته، سروصدای  ناشی از ناپدید شدن مقدار کلانی گندم ازانبارهای دولتی که قیمتش تقریباً به یک میلیون تومان سرمی زند، و سرشکستگی احتمالی دولت اگرادامه ساختمان راه آهن سراسری به مدتی نامعلوم به تاًخیربیفتد (که ازظواهر اوضاع پیدااست چنین خواهد شد زیرا درعرض سال گذشته ارزش خرید قران (ریال) 25% کاهش  یافته است) همه اینها  نشان می دهد که وضع مالی واقتصادی مملکت چندان خوب  نیست. عامل اخیر(به تعویق افتادن ساختمان راه آهن ) ممکن است درعمل به نفع توده مردم تمام شود که هزینه ساختمان آن را به صورت  مالیاتهای غیرمستقیم کماکان  می پردازد.
 6 -  نسبت به منافع بریتانیا در ایران، من هیچ  دلیل نمی بینم که ازاوضاع ناراضی باشیم. بانک شاهی انگلستان درتهران با کمال قوت و اعتبار مشغول کاراست و موضع خود را درعرصه رقابت با بانک جدید التاًسیس (بانک ملی ایران) کاملاً حفظ کرده است. شرکت نفت ایران و انگلیس پس ازدفع موفقیت آمیرحملات تابستان گذشته که ازطرف شورویها هدایت می شد وهدفش تحریک کارگران شرکت نفت به اعتصاب  بود، اکنون درموقعیتی قویتر و مستحکم تر از سابق قرار دارد زیرا مقامات دولتی ایران که پی برده اند اگر میزان تولید نفت در نتیجه اعتصاب کارگران کاهش یابد حق السهم آنها نیزکاهش خواهد یافت، جداً دست به کار شده و خطر اعتصاب را درمعادن نفت جنوب  از بین برده اند.
دراین که آیا دولت ایران موفق به بستن قراردادی جدید با شرکت نفت برمبنای همان خطوط پیشنهاد شده از طرف سرجان کدمن ( رئیس کل شرکت) خواهد شد یا نه ، باید صبر کرد و  دید عاقبت کارچه می شود. اما  اگر می شد ایرانیها را وادار کرد که دراین زمینه معقول ومنصفانه رفتار کنند، بسته شدن قرارداد جدید مسلماً به نفع شرکت تمام می شد. علی رغم مخالفت دولت ایران با تمدید امتیازخط  تلگراف هند واروپا ، شعب تلگرافخانه درایران درعرض سال گذشته به طورمعمول مشغول  کار بوده وبا مزاحمتی از طرف  مقامات دولتی  روبرو  نشده اند.
   شکایات واصل شده ازطرف شرکتهای حمل و نقل انگلیسی  دایر به بدرفتاری مأموران ایرانی با آنها، زیاده ازحد متعارف نبوده است. گرچه کامیونهای متعلق به شرکتهای  انگلیسی مکرر، وبه نحوی  بسیارآمرانه، از طرف مأموران ایرانی  ضبط شده و مورد استفاده آنها قرار گرفته اند، درمقام ذکر حقیقت باید اعتراف  کرد دراین زمینه تبعیضی علیه انگلیسیها صورت نگرفته زیرا وسایل حمل و نقل متعلق به سایر شرکتهای خارجی نیزبه همین نحو، و غالباً به نحوی بدتر، ضبط شده و برای رفع نیازمندیهای  دولت ایران به کار رفته اند.
7 – داستانهای حاکی از کمک انگلستان به ایلات و قبایل سرکش ایران که درعرض تابستان گذشته ورد زبانها شده بود درهیچ نقطه ایران به طورجدی باورنشد. لذا  اگرکسی مدعی بشود که درایران امروز نهضتی برضد انگلستان وجود دارد، حتماً اغراق  گفته است واگرهم کنسولها وجاسوسهای  شوروی این قبیل شایعات را پراکنده کرده باشند – و ما می دانیم که آنها غالباً دست به چنین کارهائی  می زنند – ازلحظه ای که محرزشده روابط دیپلماتیک میان انگلستان وشوروی درشرف استقراراست، این گونه تبلیغات ضد انگلیسی عمدتاً متوقف گردیده اند.
 8 – بلاخره جداً معتقد شده ام که رضا شاه حقیقتاً مایل است روابط ایران وانگلیس را برپایه ای محکم  و براساس دوستی واحترام متقابل استوارسازد و برای نیل به این هدف خیلی بی صبرونگران است که مذاکرات جاری میان ایران و انگلیس برای بستن پیمانهای لازم هرچه زودتربه پایان برسد و اسناد  مربوط  امضا شوند.
9 -  از مطالبی که درقسمتهای پیشین این گزارش آورده ام شاید چنین استنباط شود که هیچ لازم نیست ما درحل اختلافات خود با ایران شتاب ورزیم چون درعرض سال گذشته ازاین حیث (بسته نشدن پیمانهای جدید) زیان خاصی ندیده ایم. ودر این ضمن، اوضاع ایران ازسال گذشته بهتر نشده که هیج، طبق شواهد ملموس  تا حدی  هم خراب شده است.
10 -  به این استدلال با طرح این سئوال جواب  می دهم:  آیا  انگلستان با بستن قراردادهای جدید با ایران چیزی ازدست می دهد؟ و یا بلعکس، اگراین قراردادها را نبندد آیا ثمرخاصی عایدش می شود؟
 11 – ازمسئله طلبمان  ازایران که بگذریم-  که من هیچگاه نسبت  به وصول آن خوشبین نبوده ام – با اجازه عالیجناب می خواهم نظرخود را دراین زمینه به طور صریح ابرازکنم وبگویم که دولت انگلستان با رسیدن به توافقی با ایران در باره مسائل متنازع فیه میان دو کشور، حتی با حل اختلافات موجود درخلیج فارس، هیچ کدام ازمصالح سیاسی و اقتصادی خود را دراین قسمت ازجهان فدا نمی کند. فی المثل، اگرمرکز فعالیتهای خودمان را در خلیج فارس از سواحل بد آب وهوای ایران به نقطه دیگری که آب وهوای سالم تری داشته باشد انتقال دهیم - به شرطی که دولت ایران خواسته های ما را درجزیره هنگام برآورده کند و به ادعای بی حاصلش نسبت به بحرین پایان بخشد - هیچگونه ضرری  متوجه مصالح حیاتی بریتانیا دراین قسمت ازجهان نخواهد شد.
نرسیدن به توافقی با ایران درباره این مسائل مخصوصاً ازاین حیث برای انگلستان اهمیت دارد که عملاً می بینیم اگرایرانیها جداً درصدد ایجاد مزاحمتهائی برای ما باشند– مثلاًبا جلوگیری ازورود  رزمناوهای انگلیسی به حریم بنادرایران یا به انواع وسایل دیگر– این کار به سهولت از دستشان ساخته است.
12- خاطره تلخ قرارداد  1907 میان انگلستان وروسیه وقرار داد دیگری  که ذکرآن همیشه با نام سیاستمدار  فقید ما لرد کرزن و رزیدنت سابقمان درخلیج فارس (سرپرسی کاکس) توأم است ،  هنوز  هم ازذهن غالب ایرانیان زدوده نشد است. اما اگرروابط  جدید خود را با ایران بر پایه تساوی کامل و احترام متقابل پایه ریزی کنیم، حتی به فرض این که ایران علی رغم ترقیات ظاهری اش ضعیف بماند، این عمل ما باعث خواهد شد که خاطرات تلخ گذشته به تدریج فراموش گردد وبریتانیا کبیر با رفتار صحیح خود نسبت به ایران وجهان اسلام عملاً ثابت کند که مصمم است نسبت به سلسله پهلوی و نسبت به آرزوهای مردم ایران حسن نظروهمدردی  نشان دهد.
 13 -  دو نسخه از این گزارش یکی برای حکومت هندوستان و دیگری برای کمیسرعالی بریتانیا در بغداد  ارسال گردید.
با احترامات: رابرت. ه  کلایو(47)

Reza Khan -Timur- Foroughi-766  l جواد شیخ الاسلامی می گوید: عواملی که منجربه سقوط و فنای تیمورتاش گردید، گرچه کلاً ناشی ازاین مسئله عدم موفقیتش درحل اختلاف با شرکت نفت نبود ولی تحت تأثیرجریاناتی قرارداشت که به طورمستقیم به همین مسئله، یعنی گره کوری که درمذاکرات نفت پیدا شده بود، پیوند می خورد.
سرانجام انگلیسها به این نتیجه رسیدند که وجود خود تیمورتاش مانع حل مسئله نفت ( به نحوی که آنها می خواستند) شده است و لذا وسایل سقوطش را ازراههائی که دیپلماسی انگلیسی خوب با آنها آشناست فراهم کردند و آن مقاله لعنتی روزنامه تایمز که بیگمان به دستور وزارت خارجه بریتانیا نوشته شده بود، نه تنها برعزل تیمورتاش صحه گذاشت بلکه به عواقبی منجر شد که حتی برنامه ریزان سیاسی وزارت خارجه انگلیس انتظارش را نداشتند یعنی به مرگ وزیر بدبخت انجامید.»  ( 48 )

نظر مصطفی فاتح در باره مذاکرات تیمورتاش با شرکت نفت و کوشش وی برای استیفای حقوق ایران درمذاکرات سالهای 32- 1929 اینستکه: «...مذاکرات بین دولت و شرکت ازسال 1927 به بعد تحت نظر تیمور تاش انجام گرفت و از روی انصاف باید گفت تیمورتاش درتمام مذاکرات کوشش فراوان داشت که اختلاف با شرکت به طرزخوبی رفع شده ومنافع ایران به بهترین وجهی تامین گردد. متاسفانه در آخرکار، رئیس مملکت به او ظنین شد و تصور کرد که به نتیجه نرسیدن مذاکرات نفت تا اندازه ای مربوط  به او می باشد و فوری پس از لغو امتیاز دارسی، او را برکنار کرد. درصورتی که سوءظن به تیمورتاش موردی نداشت. در غالب مذاکراتی که در تهران بین وزیردربار و مدیر شرکت صورت می گرفت، من حاضر و ناظر بودم و می دیدم که تیمورتاش نه تنها با جدیت تمام درصدد استیفای  حقوق ایران است بلکه عجله هم در این کار میکند. وی هرگز قصد تعویق و به عقب انداختن کارها را نداشت.»(49 )
«ولی یک هفته بعد از انفصال تیمورتاش، یعنی در29 دسامبر1932، مسترهوروزیر مختارانگلیس در تهران گزارشی که به لندن فرستاد علل وجهات سقوط تیمورتاش را بدان سان که درمحافل سیاسی پایتخت شایع داشت به اطلاع سرجان سیمون وزیرخارجه بریتانیا رساند. درقسمتی از این گزارش چنین آمده است:
«... اعلیحضرت رضا شاه از یک طرف نسبت به آتیه فرزند خود (منظورشاه مخلوع ایران است که در آن تاریخ سیزده ساله بود) سخت نگران است و از طرف دیگر به طول  عمر خود زیاد اطمینان ندارد. ظاهراً به این دو دلیل بود که تصمیم گرفت تا دیرنشده تیمورتاش را از مسند قدرت بردارد چون مطمئن است که اگر خودش ناگهان بمیرد، هیچ شورای سلطنت، با بودن تیمورتاش، زیاد دوام نخواهد کرد.( منظورنویسنده این است که تیمورتاش در اندک مدتی شورای نیابت سلطنت را کنار خواهد زد و خود جانشین پهلوی خواهد شد.)
* – تئوری دیگری هم درباره سقوط تیمورتاش رایج است. طبق این تئوری، وزیر دربار  برای انجام مقاصد مهمی که در نظر داشت حل اختلافات ایران را با دو دولت همسایه – انگلستان و شوروی-عمداً به تاخیر می انداخت و این سیاست خطرناک درست به همان نتیجه ای که رضا شاه همیشه می کوشید از آن احتراز کند، منتهی گردید. یعنی روابط  ایران را با دو همسایه مقتدرش خراب کرد...»
وزیرمختارانگلیس به گزارش خود ادامه می دهد:
« تصورمی کنم خود شاه کاملاً تشخیص می دهد که میان رجال کنونی ایران، مردی به شخصیت و لیاقت تیمورتاش به این زودی پیدا کردنی نیست و بنابراین باید امیدوار بود که همان نظرمقامات رسمی که تاکنون اظهار شده صحت یابد و شاه طوری در باره وزیردر بارش رفتار نکند که برگشت مجدد او به خدمت مملکت امکان ناپذیر گردد.»
* – گزارش تلگرافی هور به سیمون مورخ 29 دسامبر1932. اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا با مشخصات:FO371 / 16941
اما عقیده تصمیم گیران وزارت خارجه انگلیس و نظر تصمیم گیران وزارت خارجه انگلیس و نظر اولیای شرکت نفت ( که هر دو تیمورتاش را مغز متفکر اعمال رضا شاه و بنابراین مسئول القاء قرارداد دارسی می دانست) ظاهراً با عقیده مسترهور مخالف بوده است زیرا دو هفته بعد، یعنی در نهم ژانویه 1932، مقاله مشهور و بی امضای تایمز منتشر گردید.
  به نظر شیخ الاسلامی این مقاله:« مقاله مضمونش نشان می دهد که به اشاره مقامات  مسئول وزارت خارجه انگلیس یا اولیای شرکت نفت نوشته شده است، نویسنده با لحنی که سوء نیت باطنی اش را نشان می دهد و انسان را به یاد راهنمائیهای ماکیاول برای از بین بردن حریف می اندازد، اول فصل مشبعی از لیاقت و کاردانی تیمورتاش تعریف می کند و او را به عنوان طراح سیاستهای ایران و الهام کننده اعمال پهلوی به خواننده می شناساند و در همان حال، زمینه را برای وارد کردن ضربه نهائی آماده می سازد. آنگاه مسئله کناره گیری رضاشاه را ازسلطنت، حتی احتمال مرگ او را، پیش می کشد و با اشاره به امکان تشکیل شورای نیابت سلطنت، چنین می نویسد:
«ناظران سیاسی مدتهاست پی به این نکته برده اند که اداراه کننده حقیقی مملکت و روح تشکیلات کشور، همانا عبدالحسین خان تیمور تاش است. در موارد بسیار نادری که خود شاه در ملأعام ظاهر می شود، آشکارا می توان دید که از آن سرباز تندرست و قوی بنیه پیشین چیزی جز نمای ظاهری باقی نمانده است. سن شاه در حال حاضر از شصت گذشته است و این سنی است که انسان را در مشرق زمین به اندازه هفتادو پنج سال عمر اروپائی شکسته می کند. او خودش پی برده که بیماری ناگهانی، یا بالا رفتن سنوات عمر، ممکن است در عرض سالهای آینده ناچارش سازد که از دخالت موثر در امور مملکت دست بر دارد و لذا مسئله واگذاری اختیارات سلطنتی به یک شورای نیابت سلطنت، ممکن است به زودی مطرح گردد. اما مسئله ای که فکر شاه را مشوش کرده این است: اگر زمام قدرت حقیقی در چنین شورائی بدست مردی بیفتد که هنوز جوان است، جاه طلب است، و در راه نیل به مقصود از انهدام هیچ قانون یا انسانی باک ندارد، در آن صورت باید دید یک بچه خردسال سیزده ساله چه شانسی برای جانشینی پدر دارد؟.
بقای سلسله پهلوی را فقط بدین وسیله می توان تضمین کرد که یک چنین مردی که قدرت و لیاقت فوق العاده اش مورد تصدیق همگان است از کار بر کنار گردد و جایش به مردی  نظیر ذکاء الملک سپرده شود که نه جاه طلبی تیمورتاش را دارد و نه کوچکترین کاری را بی جلب توافق قبلی شاه انجام می دهد...». (درسپتامبرهمین سال ذکاءالملک فروغی، جای مخبرالسلطنه هدایت را گرفت و نخست وزیر شد.) 
«... در همین روزها که یکی از جلسات تاریخی هیئت وزیران با حضور خود رضا شاه تشکیل شد، تقی زاده در خاطراتش می نویسد:
«... در موقعی که برای تیمورتاش پرونده می ساختند، داور( دوست صمیمی تیمورتاش) در سفر بود. یعنی برای دفاع ازعرضحال ایران در قضیه نفت به ژنو رفته بود. یک روز در جلسه هیئت وزراء، شاه رو کرد به متین دفتری (معاون وزارت دادگستری که در غیاب داور به جای او در جلسات هیئت وزیران شرکت می کرد) و پرسید: کار این پرونده ( پرونده تیمورتاش) به کجا رسید؟ عجله کن و این کار را زود خاتمه بده که وقتی رفیقش(داور) از اروپا برگشت، دیگر درمحظور و رودرواسی گیر نکند...
وقتی داورازسفربرگشت و پیش رضا شاه رفت، بملاحظه رفاقت قدیمی که با تیمورتاش  داشت هنوز امیدوار بود که شاید بتواند به نحوی وسایل استخلاص او را فراهم سازد. ولی دیگر نمی دانست که کینه رضا شاه نسبت به وزیر دربار سابق تا چه پایه است.
در این شرفیابی رضا شاه با لحنی کنایه آمیز به داور در قبال پرسش شاه که اظهار حیرت و بی اطلاعی کرده بود،  رضا شاه دو باره پرسیده بود: مگر مقاله روزنامه تایمزرا نخوانده ای؟ داورجواب داده بود:چرا قربان، خوانده ام ولی ازکجا معلوم که انگلیسیها این مقاله را عمداً برای صدمه زدن به تیمورتاش منتشرنکرده باشند؟. رضا شاه نگاه غضبناکی به داور کرده و گفته بود: گوشهایت را باز کن! والا میدهم اعدامت کنند.»  ( 50 )
 سیروس غنی دراین باره می نویسد: (رضا شاه) برخوردش با انگلستان هنوزاحتياط‌ آميزبود- جزدر كشمكش نفتي سالهاي 1933-1931 كه چند تن ازوزيرهايش به اوگفتند بسياربعيد است كه شركت نفت در بحبوحة بحران اقتصادي جهان درخواست ايران را براي افزايش حق امتياز بپذيرد واوبه هشدار وزيران خودوقعي نگذاشت... رضاشاه به اقتضاي تربيت و تجربه و خلق و خوي مردي مستبد و خودرأي بود... در انتخابات دورة پنجم شروع به مداخله به نفع كساني كرد كه بدون هيچ غرولند درپي او مي‌رفتند. تا به دورة هفتم رسيد مجلس آلت فعل كامل اوشده بود واَحدي با ديد او و نقشه‌هاي او براي نوسازي كشور وايجاد دولتي غيرمذهبي جرأت مخالفت نداشت... صدايش نرم و ملايم بود وبه سختي به گوش مي‌رسيد، اما عصباني كه مي‌شد فرياد مي‌كشيد و فحشهاي ركيك مي‌داد. (51 )

فاتح از قول تقی زاده صحنه سازی رضا شاه برای لغوامتیازدارسی اینگونه شرح می کند:
«رضا شاه با مرحوم فروغی خصوصیتی داشت که با هیچ یک از وزرا و رجال مملکت آن خصوصیت را نداشت. غالباً افکار و نیات نهایی خود را با آن مرحوم در میان می گذاشت. درقضیه لغو امتیاز دارسی هم پیش از آنکه پروندۀ نفت را توی بخاری بیندازد، فروغی را خواسته و محرمانه به او گفته بود: امروز می آیم به جلسۀ هیئت دولت و تشددی به تمام وزرا می کنم. به خود تو هم بد خواهم گفت ولی آن را به دل نگیر. این جریان را خودت محرمانه به تقی زاده هم بگو که او نیز پیشاپیش با خبر باشد. ولی غیر از شما دو نفر، هیچ کس نباید از این نقشۀ من مطلع شود. بعد که فروغی مرخص می شود و می خواهد از اتاق بیرون بیاید، دو باره از پشت سر صدایش می زند و می گوید: به تقی زاده هم نگو! ...»
 صحنه سازی به همان نحو که قبلاً به اطلاع فروغی رسیده بود، اجرا شد و رضا شاه پس از ورود به جلسۀ هیئت وزرا رو کرد به نخست وزیر(مخبرالسلطنه هدایت) و گفت:
« کار این پروندۀ نفت به کجا رسید؟ تا دیروز عذرتان این بود که برای تعیین تکلیف قضیه بهتر است دست نگاه داشت، تا وزیرخارجه از آنکارا برگردد. وزیر خارجه داخل چه آدمی است؟! تا وقتی که خودم هستم احتیاجی به حضور این وزیر آن وزیر نیست...»
بعدازگفتن این حرفها، پروندۀ نفت را برداشت وپرت کرد توی آتش بخاری وقاطعانه به وزرا دستوردادکه بنشینند و ترتیب الغای دارسی را بدهند.
 تقی زاده در ادامۀ خاطرات خود می گوید : «... وقتی شاه از جلسه بیرون رفت تیمورتاش  بدبخت مثل بید می لرزید. اورو کرد به هیئت وزیران و گفت: آقایان، شما تشویشی نداشته باشید. شاه به درمی گفت تا دیواربشنود. اوروی سخنش با من بود و وزیر دارایی (تقی زاده)... » ( 52 )
مخبر السلطنه هدایت راجع به الغای امتیاز دارسی می گوید:« در 1311 کمپانی نفت خبر داد که سهم  دولت از شرکت نفت در1310 دویست هزار لیره است، در صورتی که هفتصد هشتصد هزار تا یک میلیون بود. تیمورتاش به لندن رفت که در ضمن کارها با رئیس شرکت نفت صحبت کند. نتیجه به دست  نیامد. در مراجعت چند روزی در مسکو معطل شد. معروف شد کیف کاغذ او مفقود شده است.  اسمی هم از پاکروان برده شد. پس از مراجعت تیمورتاش، کدمن رئیس کل نفت ( درکارهای ایران) به تهران آمد. درهر موقع که به تهران می آید، تیمورتاش از او میهمانی می کند. این نوبت، چون نوبت های دیگر، من هم  بودم و بعد از شام نمی ماندم. دو روز بعد در ملاقات، شاه از من پرسید رئیس نفت چه صحبت می کرد؟. عرض کردم قبل از شام فرصت صحبت نبود و بعد از شام من نبودم.»
« شاه دوسیه نفت را خواسته است. ظاهراً چند روز گذشته، شب ششم آذر تیمورتاش دوسیه را به هیأت آورد. شاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند دوسیه نفت چه شد؟. گفته شد حاضر است. زمستان است، بخاری می سوزد. دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری و فرمودند نمی روید تا امتیاز را لغو کنید. تشریف بردند. نشستیم و امتیاز را لغو کردیم. وزیر خارجه( وزیر مالیه) به جکس مدیر مقیم اخطارکرد. از سفارت اعتراض آمد. تیمورتاش جواب لایق نوشت که وزیرآلمان تمجید کرد.
نوشتیم منافع دولت تامین نیست، لهذا امتیاز را الغا کردیم و برای قرار داد بهتری، از مذاکره مضایقه  نیست، جواب سفارت هم در همین لحن داده شد.
چند روز بعد تیمورتاش توقیف شد. من در صحبت، تمجید وزیر آلمان را به عرض رسانیدم. فرمودند تو که با تیمورهم عقیده نبودی. عرض کردم حالاهم نیستم، اما حقایق را باید به عرض برسانم. ضمناً گفتم گیوم دوم  ( امپراطور آلمان) که به بیسمارک کم  لطف شد گفت در سر ملک خود برود.»
« از لندن خبر رسید که تایمز یا روزنامه دیگری نوشته بودند کیف کاغذ تیمورتاش به دست آمد و  کشف شد که بست و بندی با شوروی داشته است. راست یا دروغ معلوم نشد و من از شاه چیزی  نشنیدم. مطالب رایج در این دوره محرمانه است تا چه  رسد به مطالبی که یک سرش در لندن است و نکته در مسکو ترساندن انگلیس بوده است. در کار نفت تغییرات دیگر کردند. مصارف انگلیس را اهل  خبره42 میلیون لیره دیده بودند و کمپانی آلمانی حاضر بود بدهد، اگر تغییر کلی میسرمی بود. امتیاز  نفت برای آلمان صد میلیون ارزش داشت.»
کار تیمور به محاکمه کشید. صحبت از مبالغ گزاف می رفت. روز23 اسفند مقبل، وکیل او نزدمن آمد که تخفیفی از شاه تقاضا کنم. روز 24 اسفند، تولد شاه و افتتاح مجلس است. پس از برگزارشدن تشریفات مجلس، شرفیاب شدم. عرض کردم عنقریب اولاد تیمورتاش متوسل بخاکپای مبارک خواهند شد و امر خواهند فرمود برای آنها فکری بشود، زمینه ای که محکمه برداشت کرده است گزاف است. فرمودند خیال کردم برای تبریک آمده ای؟ عرض کردم زمین و آسمان تبریک می گویند. فرمودند رجوع به عدلیه کرده ام هر چه حکم کنند.
« شاه از سفیر افغانستان پرسیده بودند که سفرا در قضیه الغای امتیاز نفت چه می گویند؟ تصور نمی کنید که من در فسخ قرار داد محق باشم؟. سفیرمی گوید منتظر نتیچه هستند، می فرمایند« حاضرم کار  با انگلیس به اسلحه بکشد، ولو جانم در خطر باشد.»( 53 )  
l  دکترنصرالله سیف پور فاطمی  در باره خبر الغای امتیاز دارسی توسط  تیمورتاش و مخبرالسلطنه اینگونه شرح می کند: شب هشتم آذرماه 1311، میرزا رضا خان افشار حاکم اصفهان، با تلفن از من خواهش کرد که فوری بدیدارش بروم. هنگامی که وارد اتاق پذیرائی او شدم، جمعی مانند اعتماد التجار از بازرگانان مهم اصفهان، امیرقلی امینی مدیر روز نامۀ اخگر، احمد عرفان مدیرعرفان، اعزاز نیک پی، حیدرعلی امامی، اعضای انجمن شهرداری و چند تن از نمایندگان اصناف گرد هم بودند. میزبان پس از پوزش از این که در آن شب سرد و دیر وقت موجب زحمت مدعوین شده، اظهار داشت خبر بسیار خوشی داشتم و خواستم هر چه زودتر آن  را بعرض دوستان برسانم.
و بدنبالۀ این مطلب، دو تلگرام، یکی از سوی عبدالحسین تیمورتاش و دیگری از طرف حاج مخبرالسلطنه، محتوای  هر دو مضمون، خبر الغای امتیاز نفت جنوب بود.
 حسب الامر مطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاهی امتیاز ننگین دارسی که موجب ضرر و سرافکندگی  و بدبختی ملت ایران بود از امروز ملغا و وزارت مالیه طبق نامه ای اولیای شرکت انگلیس وایران را از این تصمیم دولت مستحضر ساخته، متمنی است جنابعالی هم خبر این تصمیم تاریخی شاهنشاه معظم را به استحضار مردم حوزه مأموریت خود رسانیده و آن را از اهمیت این اقدام بزرگ با خبرفرمائید.
تلگرافی هم از سوی تقی زاده وزیرمالیه به مستر جکس رئیس کل شرکت نفت به مضمون زیرخوانده شد:
 دولت ایران مکرر به اطلاع کمپانی نفت انگلیس و ایران رسانیده است که امتیاز دارسی مورخه 1901  مسیحی مصالح مملکت را تأمین نمی کند و لازم می دانست که هرچه زودتر پایۀ روابط دولت شاهنشاهی و کمپانی بر اساس تازه ای که مستلزم تأمین منافع واقعی مملکت ایران باشد گذارده شود. البته دولت ایران حقا ومطلقا نمی تواند خود را ملزم به اجرای مقررات امتیازنامه ای که قبل از رژیم مشروطیت داده شده با طرزی که اینگونه امتیازات در آن زمان و موقعیت امروزه مملکت را در نظر گرفته و منافع آن را مطابق این مقتضیات تأمین نماید. دولت ایران ازحق خود والغای امتیاز خود داری  نمود. متأسفانه درمقابل صبوری دولت شاهنشاهی، کمپانی، هیچگونه اقدام عملی درتأمین منافع مملکت ایران بعمل نیاورده و برعکس هرچه بر توسعه و بسط  کمپانی افزوده شده منافع ایران بیشتردچار تضیع گردید. بنابراین دولت ازنیل به مقصود  از طریق کمپانی مأیوس شده ناچارراه تامین حقوق خود را منحصر به الغای امتیازدارسی دیده  و این  وزارتخانه بر حسب  تصمیم دولت شاهنشاهی اعلام می نماید که ازاین تاریخ امتیازدارسی ملغی است وآن را بلا اثرمی داند.  درعین حال اگرکمپانی نفت انگلیس و ایران برخلاف گذشته حاضرشود منافع مملکت را مطابق  نظردولت بروفق عدالت وانصاف تأمین کند دولت ایران از اعطای امتیاز جدیدی به این کمپانی اصولاً امتناع نخواهد داشت». تقی زاده  (54)
 در تاریخ سوم آذر ماه 1311 باز دشتی در مجلس شورای ملی از وزیر دارائی سئوالی راجع بحق الامتیاز نفت کرده و میگوید:
« امروز که دولتها معاهدۀ ورسای را لغو می کنند، دولت ما نبایستی نسبت بیک امتیاز نامه پوسیده که تمام یکطرفی است سهل انگاری کند و می دانم که این مسئله هنوز حل نشده و دولت اقدام جدی بعمل نیاورده است و چرا دولت در الغاء امتیاز دارسی مسامحه می کند؟.»
درتاریخ ششم آذر 1311 ( مطابق با 27 نوامبر 1932 ) تقی زاده وزیر دارائی وقت، نامه ای  بشرکت نوشت. اطلاع داد که دولت ایران از آن تاریخ امتیاز نامۀ دارسی را لغو کرده و بلا اثر می داند و ضمن همان نامه متذکر شد که اگر شرکت حاضر باشد برخلاف گذشته منافع مملکت را مطابق نظر دولت بر وفق عدالت و انصاف تأمین نموده و وثائق لازمه را برای تأمین منافع مذکوره بدهد، دولت ایران از اعطای امتیاز جدید به آن کمپانی اصولاً امتناع نخواهد داشت. سه روز بعد مجلس  شورای ملی باتفاق آراء تصمیم دولت را تأئید و نمایندگان نطقهای اعتراض آمیزی برعلیه شرکت  ایراد نمودند.
 وقایع بعدی که منجر بعقد قرار داد جدید شد، بتفصیل درجراید وقت ذکر شده است. و در اینجا فقط  باختصار رؤس آن ذکر می شود:
پس از الغای امتیاز، اول شرکت نامۀ اعتراضیه ای بدولت نوشته و تقاضای استرداد آن را نمود. متعاقب آن دولت انگلیس اعتراض رسمی  کرده و تهدید کرد که اگر دولت نامۀ خود را تا یکهفته بعد مسترد ندارد، قضیه را بدیوان داوری بین المللی لاهه ارجاع خواهد کرد.
 دولت ایران جواب صلاحیت دیوان داوری را رد کرد و دولت انگلستان هم مسئله را بشورای جامعۀ ملل رجوع نمود.
هیئتی مرکب ازمرحوم علی اکبر داور وزیر دادگستری وقت و حسین علاء رئیس بانک ملی ایران و نصرالله انتظام بنمایندگی دولت ایران انتخاب و در دسامبر 1932 به ژنو عزیمت نمودند تا بشکایت دولت انگلستان جواب بکویند. پس از انجام مذاکرات در شورای جامعه و بوساطت مرحوم دکتربنش  وزیر خارجۀ چکسلواکی طرفین توافق کردند که مذاکرات برای عقد قرارداد جدیدی در تهران آغاز  گردد.(55)
l محمد علی موحد در باره وضعیت آن زمان نشریات و مردم ایران درهنگام لغو امتیاز دارسی اینگونه شرح می کند: «مسئله الغای قرارداد دارسی و بی اعتبار خواندن آن سابقه داشت، منتها سابقه آن نه در تحقیق ها و بررسیهای عالمانه اهل دقت و نظر بلكه در شعارهای جنجالی روزنامه نویسها و سیاست پیشگان بود و ما به عنوان یكی ازروشنترین نمونه ها از سر مقاله مورخ 7 تیرماه 1311 روزنامه اطلاعات یاد میكنیم. در این مقاله میخوانیم:
در عصری كه دنیا به مقررات عهدنامه های رسمی پشت پا میزند، قراردادهایی را كه تمام نمایندگان دول امضا و مهرنموده اند زیر پا گذارده و اعتنا نمیكنند… امتیازی كه هیچ رسمیتی به آن نمیتوان داد… و هیچ مرجعی نمیتواند ملت ایران را وادار به اجرای مقررات آن نماید… چگونه دولت و ملت ایران پس از بیداری وخاتمه آن دوره ظلمانی حاضر شده اند مواد و مقررات آن را محترم شمرده و به مدلول آن عمل نمایند؟…
این سرمقاله متین ترین و غیرجنجالی ترین روزنامه های كشور بود كه درست پنج ماه پیش از آنكه رضاشاه پرونده نفت را در بخاری انداخت و سوخت، نوشته شده است. مقاله های روزنامه های دیگر از قبیل شفق سرخ وغیره از این هم رنگین تر مینمود. چه سخنی سخیف تر و سر به هواتر و غیر مسؤولانه تر از اینكه پشت پا زدن به معاهدات رسمی و بی اعتنایی به اصول و موازین حقوق بین الملل را توصیه میكند. چه دره هولناكی است كه میان شعار و شعور فاصله می افكند و چه فاجعه اسف انگیزی كه شعاردهندگان خود نیز كم كم باورشان میآید و آن شطحیات میان تهی را حقیقت میانگارند! روز سوم آذر1311، درست دو روز پیش از الغای قرارداد دارسی، علی دشتی یكی از وكلای پرآوازه مجلس شورای ملی طی سؤالی از وزیر دارایی میگوید:
دولت باید یك قدری شهامت و شجاعت فكری داشته باشد… امروز كه دولتها معاهده ورسای را لغو میكنند دولت ما نبایستی نسبت به یك امتیاز نامه پوسیده كه تمام یكطرفی است سهل انگاری كند… چرا دولت در الغاء امتیاز دارسی مسامحه میكند؟
ملاحظه میفرمایید كه اقدام رضاشاه مسبوق به این قبیل سوابق بود و خلق الساعه نبود.
شبی كه رضاشاه امتیازنامه را درآتش انداخت و دستور داد تا الغای آن را اعلام كنند شب عید مبعث بود. روزنامه اطلاعات درهمان روزعید شماره فوق العاده انتشار داد وآن خبر را «بهترین عیدی از طرف شخص اول مملكت به ملت ایران» توصیف نمود. در تعقیب این خبرمراسم جشن و چراغانی در شهر تهران و همه ایالات و ولایات منعقد گردید… و حتی در سر گذرها و محلات شهر بساط طرب برپا كردند. بازرگانان و اصناف و طبقات مختلف هر دسته جداگانه جشن گرفتند. اطلاعات در شمارۀ مخصوص خود نوشت:
این قدم بزرگ دولت صفحه افتخاری در تاریخ ایران باستان باز كرد. این زنجیر موهوم یا امتیازنامه از دست و پای مملكت باز شد…
شك نیست كه رضاشاه انگشت بر رگ حساس ملت گذاشته بود. طی سی سال كه ازامضای قرارداد دارسی میگذشت آن قرارداد با عنوان میراث منفور حكومت استبدادی و نماد استثمار و غارتگری مورد لعن و نفرین آزادیخواهان ایران بود و رضاشاه خود را به عنوان قهرمان ملی جا میزد كه دلیر و بی باك آن زنجیر را گسسته بود. این منجی قهرمان كه دیروز شر خزعل را از سر خوزستان كم كرد و بساط خانخانی وملوك الطوایفی را برانداخت امروز نیز با الغای امتیازنامه نفت عنوان تازه ای در لوحه افتخارات خود ثبت كرد و چنین بود كه به روایت تقی زاده:
رضاشاه هر چه زور داشت داد به اینكه بر ضد كمپانی نفت در ولایات چراغانی كردند و تلگراف زدند و فریاد بر ضد كمپانی بلند شد كه ریشه انگلیسی ها را بكنند.
البته كسی در آن گرم بازار جشن قصه و شعار نمی اندیشید كه به جای آن امتیاز نامه ننگین و منفور امتیازنامه ای ننگین تر و منفورتر خواهد آمد و آنانكه ازعواقب و تبعات آن اقدام می هراسیدند جرأت آن نداشتند كه در اصالت و اعتبار نشان افتخاری كه قهرمان ملی به سینه خود زده بود شك و تردید روا دارند. ( 56 )


اما  مقاله مشهور روز نامه تایمز که جان تیمور تاش  را برباد داد:

«شاه و مستشارانش »

 مورخ نهم ژانویه 1933

استعفای وزیر دربار ایران جناب اشرف عبدالحسین خان تیمورتاش در24 دسامبر 1932 اعلام شد. برای  این استعفا نه دلیلی ذکر شد و نه بیانیه ای انتشار یافت که نشان بدهد استعفای معظم له به میل و تقاضای خودش بوده یا این که مجبورش کرده انداستعفا بدهد. جناب  اشرف شش سال تمام وزیر دربار پهلوی، درعرض این مدت مغز متفکر حکومت ایران و  ارزشمند ترین خدمتگزار مقام سلطنت بوده است.
درعرض ششماه گذشته این خبر لاینقطع درتهران به گوش می رسید که تیمورتاش خیال استعفا دارد یا این که شاه درشرف برداشتن اوست. مع الوصف، چیزی اتفاق نمی افتاد. دردیداراخیر شاه از مازندران(اوایل دسامبر1932) تیمورتاش رسماً اجازه خواست که استعفا بدهد ولی تقاضایش قبول نشد. به دنبال این قضیه بازارشایعات دو باره رونق گرفت واخبارگوناگون ورد زبانهای گشت: تیمورتاش از سمتش برکنار شده، تیمورتاش استعفا داده، شاه درملاًعام تیمورتاش را کتک زده، و ازاین قبیل حرفها.
با وصف همه این شایعات جناب اشرف  کماکان درپشت میزش در وزارت دربار دیده می شد، در جلسات کابینه شرکت می کرد، ودرآخرین جلسه هیئت دولت نیزکه درتهران منعقد شدحضورداشت. در شامگاه روزجمعه  23دسامبر شاه او را به حضور خواست و پس ازگفتگوهائی که میانشان صورت گرفت تیموتاش دیگر وزیر دربار نبود. درحال حاضرجناب اشرف درمنزل شخصی  اش  بیرون دروازه قزوین به سر می برد واحدی  را برای  ملاقات نمی پذیرد. به کسانی که قصد ملاقات ایشان را دارند همین قدرگفته می شود که جناب اشرف  کسالت دارند.
گرچه هیچ گونه توضیح قطعی درباره این استعفا داده نشده یکی ازسه دلیل پائین، به احتمال قوی ،  می تواند علت سقوطش باشد.

1 -   اختلاف  نظر  با شاه در قضیه لغو امتیاز دارسی

تیمورتاش با عمل اخیررضا شاه که امتیازنامه دارسی را دفعتاً لغو کرد کاملاً موافق نبود. وزیردربار  سابق مردی است مجرب و جهاندیده که مسافرتهای متعدد به کشورهای اروپائی انجام داده و با آئین دیپلماسی  اروپائیان به اندازه خود دیپلماتهای غربی آشناست. وی ازهمان آغاز کارعواقب عمل شاهانه را پیش بینی کرد ومیترسید که این اقدام بی مطالعه سرانجام به ضرر ایران تمام شود. میان وزیران و اطرافیان پهلوی او تنها کسی بود که این اندازه جرئت داشت آشکارا به اعلی حضرت بگوید که لغو کردن امتیاز نفت جنوب ، آنهم با این طرزغیر مترقب ، عملی خطا بود وی آن را به صلاح کشور نمی داند. اما همین صراحت لهجه و مخالفت آشکاربا عمل شاه درایران امروزمفهومی جزاین ندارد که ناصح مشفق  باید  کنار برود.

2 – دورنمای  شورای  نیابت سلطنت

ناظران بصیرمدتهاست متوجه این نکته شده اند که تیمورتاش مغزمتفکرتشکیلات اداری ایران است و وظیفه چراغ راهنما را دراداره امورکشورایفا میکند. درموارد نادر که شاه درملاً عام ظاهرمی شود آشکارا می توان دید که آن سربازتندرست وپرتوان سال پیش درحال حاضردیگرازنیروهای جسمانی  سابق برخوردار نیست. سن پهلوی  درحال حاضرچند سالی ازشصت گذشته است که این سن درایران معادل سن یک پی مرد هفتاد و پنج ساله اروپائی است.
همین مسئله که بالا سن، یا عوارض ناشی ازبیماری ، ممکن است تا چند سال دیگرقوه نظارت وی را برامورمملکتی کاهش دهد، حقیقتی است که باید با آن ربرو شد و علاج واقعه را پیش  از وقوع اندیشید.
در نتیجه، دور نمای تشکیل  شورای نیابت سلطنت ذهن شاه  را اشغال کرده است. او فکرمی کند که  فرزند سیزده ساله اش چه شانسی برای رسیدن به مقام سلطنت دارد اگر زمام امورد رشورای نیابت سلطنت بدست مردی بیفتد که هنوزجوان است، جاه طلب است، ودرراه رسیدن به مقصود پابند هیچ گونه ملاحظات قانونی واخلاقی نیست.
بقای سلطنت را دردودمان پهلوی  فقط ازاین طریق می توان تضمین کرد که تمام مردان برجسته وجاه طلب کشوررا ازمسند قدرت برکنارشوند وجای آنها به افراد کم خطر که جاه طلب نیستند وتهورو استقلال رأی تیمورتاش را ندارند، کسانی مانند محمد علی خان فروغی وزیر خارجه فعلی، سپرده شود.

3 – رفاقت با عبدالحسین خان دیبا  ( وکیل الملک)

در قضیه سقوط تیمورتاش یک دلیل دیگرکه بیشترجنبه خصوصی دارد ممکن است اثر خود را بخشیده باشد. تقریباً دو ماه قبل عبدالحسین خان دیبا رئیس محاسبات وزارت دربار به امرا علی حضرت ازکار برکنار شد. کارمند معزول ازدوستان نزدیک وزیر دربار بود و رجال عالی مقام کشور که عضو کلوب ایران بودند تقریباً همه شب آن دو را در باشگاه مشغول قمارمی دیدند. تیمورتاش حتی پس ازاخراج دیبا  از درباربه روابط دوستانه اش با وی ادامه داد. گفته می شودکه پهلوی ازادامه  دو ستی وزیردربارش  با این فرد مغضوب  ناراضی  بوده وچون تیمورتاش به خواست ملوکانه  که قطع رابطه با این مرد  بود ه اعتنا نکرده شاه به او اطلاع  داده ا ست که دیگر وزیر دربار نیست.
 اکنون باید صبرکرد و دید آیا آن گروه ازرجال کشورکه هنوز در پیرامون شاه هستند می توانند ایران را با همان کفایت وقدرت تیمورتاش اداره  کنند. درعرض  چند سال گذشته که تمام تصمیمات مهم دولتی  به وسیله وزیر دربار گرفته می شد این عده ازرجال و وزراء که نقش حاشیه نشین را ایفا می کردند قوه تصمیم گیری خود را عملاً ازدست داده بودند. حالا که دیگرتیمورتاش درصحنه نیست تصمیمات سیاسی در کشورممکن است احتیاط وطمانینه بیشتری گرفته شود اما درعین حال تا چشم کار می کند میان این عده ازرجال  که ظاهراً عهده داروظایف وزیر دربار معزول خواهند شد کسی که شهامت و کفایت اورا داشته  باشد دیده نمی شود. حتی شایع است که شاه خیال دارد اختیارات بیشتری به مجلس  تفویض کند و با پخش کردن قدرت  میان وکلا ازخطر « اعطای  قدرت به شخصی  واحد» مصون بماند.
 این مسئله، یعنی تفویض اختیارات بیشتربه مجلس، ممکن است درطی زمان جامه عمل پوشد اما بعیدبه نظرمی رسد که دراختلاف کنونی ایران وانگلیس (برسر الغای امتیاز نامه دارسی ) کاری از دست وکلا ساخته باشد چون ازمذاکراتی که درحال حاضرمیان طرفین صورت می گیرد حکومت انگلستان با دولتی که منتخب  مردم ایران باشد سرو کار ندارد  بلکه  با دستگاه قدرتی روبروست که در ان تمام کارهای مهم کشورتوسط وزیرانی که به امریک نظامی مستبد روی کار آمده اند حل وفصل  می شود گرچه حکومت به حسب ظاهر مدعی است که وظایف خود را تحت قانون اساسی سال 1908 انجام  می دهد.
مجلس  شورای ملی که اکنون مقدمات گزینش اعضای آن برای دوره نهم آماده می شود ازنمایندگانی  تشکیل شده است که همه شان دردوره قبلی با نظر شاه و مقامات شهربانی ازشهرهای مختلف کشور انتخاب شده اند. مجلس تقریباً هفته ای یک بار تشکیل  جلسه می دهد  تا قو انینی را که دولت پیشنهاد کرده تصویب کند  یا به پیمانها و قراردادهائی  که دولت بسته صحه بگذارد ولی درتدوین قوانین هیچ گونه دخالت مؤثرندارد چون که آن را هیئت وزیران خودشان پیشاپیش انجام می دهند. و اصولاً دیده نشده است که مجلس این قدر جرئت داشته باشد که لایحه ای را که دولت به مجلس داده  رد کند. چنین جسارتی ممکن است به انحلال  آنی مجلس ، و حتی به مجازات اعضای آن، منتهی گردد.
افکارعمومی نیز از بالا تلقین میشود. مبارزه مطبوعاتی که چندی پیش ناگهان شروع شد و نویسندگان روزنامه ها حملات دسته جمعی  خود را علیه شرکت نفت ایران وانگلیس  متوجه کردند وخواستار لغو امتیاز دارسی شدند، همه این کارها را یکی از وز یران کنونی هدایت می کرد که چیز تازه ای نبود چون درگذشته هم مبارزه های مطبوعاتی برهمین مبنا  صورت می گرفت. اما عواقب ناشی ازالغای  امتیاز دارسی تعجبی ناگوار برای شاه و وزیرانش ایجاد کرد چون اینان عادت کرده بودند در داخله کشورهر کاری که به نظرشان مهم و لازم آمد قبلا انجام دهند وسپس منتظر نتیجه اش باشند. تا ماه گذشته این تاکتیک همیشه با موفقیت اجرا شده بود وبه این دلیل شاید طبیعی بود که شاه و مشاورانش چنین تصورکنند که درقضیه لغوامتیاز دارسی  هم سرانجام دولت انگلیس تصمیم کابینه ایران را قبول  خواهدکرد. اما جریان اوضاع نشان داد که تصورآنها دراین مورد با طل بوده زیرا دولت انگلستان و شرکت نفت هر دو عکس العملی شدید نشان دادند، عمل دولت ایران را با قاطعیت رد کردند، وبه شاه و وزیرانش فهماندند که درآتیه وارد هیچ نوع مذاکره جدی با دولت ایران نخواهند شد مگراین که مقامات مسئول حرف خود را پس بگیرند و قراردادی که مورد قبول طرفین باشد با شرکت نفت ببندند. به حقیقت، حکومت ایران هرگز چنین انتظاری نداشت که دولت انگلستان با این سرعت و قاطعیت وارد میدان عمل شود وقضیه را اول به دیوان داوری لاهه و سپس به شورای جامعه ملل درژنو بکشاند.
  اکنون دعوای طرفین به حدی پیش رفته که عقب نشینی دیگر کارساده ای نیست. از آن طرف پس گرفتن اقدام دولت و اقرار صریح به این که لغو امتیاز نامه دارسی عملی درست نبوده، ضعف مبتکر عمل یعنی خود شاه را نشان خواهد  داد. تسلیم شدن درمقابل رأی جامعه ملل هم باز نوعی اقراربه ضعف تلقی خواهد شد.  چون اکثریت مردم ایران با قدرت و اختیارات جامعه ملل آشنا نیستند واگر  دیدند که رأی شورای جامعه به ضرر ایران صادرشده، باز انتظار دارند که پادشاهشان گره  این مشکل سیاسی را باز کند و  هر نوع  شکست حقوقی را در این زمینه شکست  شخصی شاه  تلقی خواهند کرد.
برخی از وزرای شاه اکنون دارند تشخیص می دهند که دراین قضیه، الغای یکجانبی امتیاز نفت دارسی ، خیلی تند رفته و بی گداربه آب زده اند. از این جهت باطناً خیلی خوشحال می شدند که قضیه طوری  حل شود که آبرویشان محفوظ بماند. به عبارت دیگر آرزو دارند که حکومت ایران به یک  توافق فوری با انگلستان برسد. اما هیچکدام ازاین مشاوران عالی مقام ( وزرای عضو کابینه ) چنین جرئتی در خود نمی بینند که چنین پیشنهادی به شاه  عرضه کنند چون خود اعلی حضرت کاملاً متوجه این نکته هستند که درمخصمه فعلی هراقدامی که بوی ضعف از استشمام شود به حیثیتش لطمه خواهد زد.
و درپیچ وخم این وضع ناهنجار ظاهراً هیج مقام عالیترتبه ایرانی این حقیقت پیش پا افتاده را تشخیص نمی دهد که لغو یکجانبی امتیازها، سرمایه داران معتبرخارجی را رم خواهد داد و باعث خواهد شد که نهادهای بزرگ مالی معاملات آینده خود را با ایران مشروط به دریافت وجه نقد کنند وهیچگونه اعتبار مالی دراختیارایران قرارندهند.
پایان مقاله روزنامه تایمز (57)
ادامه دارد



Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire