از زمانی که خمینی، مرجعیت تقلید را با ادعای ولایت مطلقه، در مسلخ قدرتمداری قربانی کرد و برای کسب قدرت مطلق مراجع را به بند کشید و فرمان داد تا مراجع مخالف را از مرجعیت خلع کنند و به زندان بیفکنند یا در حصر خانگی نگاه دارند، سقوط مرجعیت شیعه آغاز گشت.
روزهای بعد از پیروزی انقلاب، یکه تازیهای «تندروهای مذهبی» و ذوب شدگان در ولایت فقیه، سبب شد که برخی مراجع نسبت به رویه های ضد دینی آنها موضعگیری کنند. همین موضعگیری سبب شد خمینی فرمان برخورد با مراجع را صادر کند. هر مرجعی که به نوعی با ولایت فقیه مدعای خمینی مخالف بود، از سوی دستیاران خمینی، مورد تعرض قرار گرفت. آیات عظام، قمی و شیرازی و سید صادق روحانی و سید محمد روحانی و خویی و... هرکدام به نوعی مورد تهاجم هواداران خمینی و روحانیون تازه به قدرت رسیده قرار گرفتند. حتی کار به جایی رسید که آیة الله سیدکاظم شریعتمداری را به جرم مخالفت با ولایت خمینی متهم به شرکت در کودتا کردند. محمد محمدی نیک – ریشهری معروف و اولین وزیر اطلاعات رژیم را به سر وقت او فرستادند و او را با توهین و تهدید به اعدام نزدیکانش، در برنامه اعتراف تلویزیونی شرکت دادند. او را وادار به توبه کردند .
• شیخ محمد یزدی – از قبل خمینی و خامنه ای خورد و برد بسیار داشت و در جنایت و خیانت بی مهابا بود - به امر خمینی به سراغ شریعتمداری و سید صادق روحانی رفت. او خود در کتاب خاطرات خود می نویسد:
... «آقای شريعتمداری و سيد صادق روحانی در عرض هم بودند و در جناح مقابل امام قرار داشتند. مدتی بعد مرحوم احمد آقا نزد آقای روحانی رفتند و صحبتهايی توام با اندرز و تهديد با ايشان داشتند. بعد از آن مرحوم حاج احمد آقا به بنده گفت: شما يك بار به ملاقات آقای روحانی برو و با ايشان صحبت كن. او به شما علاقه دارد و شما را فرد منصفی میداند.
گفتم: من ايشان را قبول ندارم و معتقدم اميدی به اصلاح او نيست. با اصرار حاج احمد آقا پذيرفتم كه يك بار به ملاقات آقا سيد صادق بروم.وقتی به بيت ايشان مراجعه كردم به استقبال بنده آمد و احترام زيادی قائل شد. وارد بحث شديم. مدعی بود كه بيمار است و قصد دارد برای معالجه به خارج از كشور برود اما امام به او اجازه خروج نمیدهد.
گفتم: مگر شما چه كسالتی داريد كه در ايران قابل علاج نيست؟. هر دكتری در داخل ايران مورد نظر شماست برايتان فراهم میكنم. خروج شما از كشور باعث میشود كه عدهای از افراد گرد شما جمع شوند و شما مركز ضد انقلاب شويد و اين امر نه به مصلحت شماست و نه انقلاب. ايشان از صراحت لهجه من تعجب كرد.
بعد گفت فاميلهای من در خارج هستند و من برای صله رحم میخواهم آنها را ببينم. گفتم صله رحمی كه به زيان نظام تمام شود، مشروع نيست.» (کتاب خاطرات محمد یزدی – انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ص 275-276)
در مورد شريعتمداری می نویسد: «يك روز صبح مرحوم حاج احمد آقا روزنامهای را آوردند كه در آن راجع به خلق مسلمان مطالبی آمده بود.بعد به من گفت وقتی اين روزنامه را به امام نشان داديم، امام از توطئههايی كه آقای شريعتمداری در تدارك آن است عصبانی شدند و گفتند اين چه بساطی است كه راه انداختهاند و چرا آقای شريعتمداری اينگونه میكند؟ حاج احمد آقا اين كلام را به گونهای برای من نقل كرد كه گويی معنايش اين بود كه چرا كسی جواب اين توطئهها را نمیدهد. من با توجه به اينكه شور جوانی و بی پروايی در سر داشتم به احمد آقا گفتم اگر برای شما مسئلهای نيست من ظرف همين امروز و فردا برنامهای میچينيم و در محله ترك نشين قم كه در آن سوی پل قرار دارد با اين جماعت جلسه میگذارم تا ببينم حرف حسابشان چيست؟ خوشبختانه همه قمیها با ما هستند و میتوانيم به نتيجه اين نشست مطمئن باشیم. حاج احمد آقا از اين پيشنهاد خوشحال شد و گفت فكر بسيار خوبی است حتی نيازی هم نيست كه من اين امر را با امام در ميان بگذارم (اين را میگويند اطاعت محض احمد آقا از پدرش، امام !) شما میتوانيد كارتان را شروع كنيد... در آن روز بنده سخنرانی مفصلی را عليه خلق مسلمان و آقای شريعتمداری ايراد كردم كه ارزش ثبت در تاريخ را دارد.» (همان، ص 512-13)
• از همان زمانها بود که مردم فهمیدند این همه احترامی که برای مراجع قائل بودند اهمیت آنچنانی ندارد چرا که اگر میداشت حداقل از سوی مراجع دیگر اینهمه بی احترامی و توهین به آنهانمی شد.
حمله به مراجع تا همین حد نیز کارساز نبود و خمینی و یارانش برای به دست آوردن کل قدرت با هر مرجعی به جز مراجع جیره خوار حاکمیت برخورد کرده و آنها را به حصر کشاندند. در نهایت وقتی خلف صدق خمینی یعنی خامنه ای با جعل نامه از قول خمینی، سر کار آمد با تشکیل گروه مفتیان جنایتکار فشار بر مراجع را سخت تر کرد. با سازمان دادن به حوزه قم و در اختیار گرفتن مدیریت آن، عرصه چنان بر مراجع تنگ شد که اگر مرجعی نان خود را از بیت رهبری دریافت نمی کرد و مدعی مرجعیت بود، چند راه بیشتر پیش رو نداشت:
- یا از سوی بیت رهبری و سید علی خامنه ای و جیره خواران جنایتکار او مورد حمله قرار گیرد، کتک بخورد، خانه و حسینیه اش به آتش کشیده شود و در نهایت محصور گردد. آیت الله منتظری، آیت الله صانعی و... این سرنوشت را پیدا کردند.
-یا تن به جیره خواری بیت رهبری بدهد و در ازای حمایت های خلاف دین، از خامنه ای، ماهیانه جیره خود را دریافت کند. بیتش را بچرخاند و از سوی رﮊیم و بیت خامنه ای امتیازات ویژه ای را نصیب خود و خانواده اش کند. کسانی چون مکارم شیرازی و نوری همدانی و موسوی اردبیلی آیت الله شده بعد، از سالها در مقام جنایتکاری بنام رئیس دیوانعالی کشور نصب شده از سوی خمینی که نمونه اش را از زبان قدیریان در فوق خواندید و این مرجع تقلید لام از کام دم برنیاورد و سبحانی و تا حدی لطف الله صافی گلپایگانی این روش را در پیش گرفتند.اینان وظیفه دارند، در مواقع حساس، به فریاد «رهبر» و مرجع قلابی ای به نام سید علی خامنه ای برسند که حتی خود او از ترس برخورد مراجع برجسته و مردم به هنگام انتشار کتاب رساله خود اعلام کرد که این رساله برای مقلدان خارج از کشور می باشد تا مبادا مورد سئوال قرار گیرد که در کدام کلاس درس حضور داشته و چگونه به مرجعیت رسیده است. خامنه ای به تازگی مراجع و روحانیان را از سقوط رﮊیم ترسانده و گفته است در صورت سقوط رﮊیم هیچیک جان سالم بدر نخواهند برد. حال آنکه اگر آنها جانب حقوق مردم را بگیرند، چرا باید از پی آمد سقوط رﮊیم بترسند؟ و اگر آلت فعل رﮊیم بشوند، برفرض که بترسند و از ترس از رﮊیم حمایت کنند، وقتی از زور رﮊیم کاری ساخته نمی شود، از حمایت آنها چه کاری ساخته می شود؟
- همگان می دانند که مرجعیت سید علی خامنه ای از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که دست نشانده خود او هستند، مورد تایید قرار گرفت البته اعلام مرجعیت سید علی خامنه ای هنگامی روی داد که نیروهای سپاه پاسداران که حافظ دستاوردهای انقلاب هستند!، در خارج از جلسه حضور پیدا کردند و روحانیون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را مجبور به اعلام مرجعیت سید علی نمودند تا بتوانند در پس مرجعیت ولی فقیه مطلقه به آنجا برسند که هم اکنون رسیده اند یعنی چپاولگری، قاچاق، جنایت و غارتگری تحت لوای ولی مطلقه فقیه جعلی.
• مراجعی که به طور کامل خود را از بازی های سیاسی خمینی و خامنه ای دور ساخته و کاری به زنده و مرده مردم نداشتند و اگر هزاران نفر اعدام می شدند ککشان نمی گزید و اگر دختران و پسران این مرز و بوم در زندانها و خارج از آن مورد تجاوز قرار میگرفتند و اگر زنی آبستن به دار کشیده می شد و یا اگر بیگناهی عمداً یا اشتباها توسط حکام شر تیرباران می شدند، هیچ صدایی از این مراجع به گوش نمی رسید آنچنان که پنداری هیچ اتفاقی در ایران نمی افتد.
- اینگونه مراجع دخالت خود در مسائل مردم را - که از نظر آنها، عوام کل الآنام، هستند – ورود در سیاست می دانستند و می دانند. اگر حکومت مدعی اجرای اسلام نبود و جنایت ها و خیانت ها و فسادها را بنام دین انجام نمی داد، نپرداختن آنها و دیگر روحانیان به مشکلات مردم، دست کم این فایده را داشت که دین وسیله قدرت طلبی نمی شد و روحانیت از دولت، مستقل می ماند. اما از دوره خمینی تا امروز، رﮊیم دین را اندیشه راهنمای خود گردانده و برای آن محتوائی جز توجیهات اعمال زور باقی نگذاشته است. سالهاست این گونه مراجع می بینند که خمینی و خامنه ای دسته دسته جوانان را در زندانها و خیابانها اعدام می کند و در گور های دسته جمعی مخفی مدفون می سازند و هیچ صدای اعتراضی از آیات عظامی همانند بهجت و گلپایگانی و نجفی مرعشی و وحیدخراسانی، و..دیگر مراجع به گوش هیچ مظلومی نرسید. از همانندهای آنها نیز صدائی به اعتراض بلند نمی شود.
• و رﮊیم هر روز یک مسئله را داغ می کند. یک روز مسئله ارز داغ می شود و یک روز مسئله گرانی گوشت مرغ. طرفه این که «مراجع» نیز به جای فراخواندن مردم به عصیان (اگرابوذری در میان آنها بود)، به جای اعتراض به غیر قابل تحمل شدن زندگی در ایران تحت استبداد ولایت مطلقه خامنه ای و سپاه، از مردم است که می خواهند تا واپسین رمق، این وضعیت را تحمل کنند:
-"آیت الله مکارم شیرازی"! وقتی دید که صدای مردم از نبود مرغ که غذای ارزان سفره های آنان بود بلند شده و کار دارد به جای باریک می کشد، به میدان آمد و گفت: «نمی خواهم تحریم کنم اما میگویم که من مرغ نمی خورم نه آسمان به زمین می آید و نه زمین به آسمان ...پزشکان معتقدند که مصرف گوشت برای انسان زیان دارد ».
اما گوشت مرغ ارزانترین گوشت است. قشرهای فقیر آبگوشت خود را با این گوشت می پزند. گوشت مرغ نخورند، نان هم که گران شده است. چه بخورند؟ چرا او از رﮊیم نمی خواهد از رانت خواری و فساد گستری و ایجاد تورم و... بکاهد؟
باوجود این، قول مکارم شیرازی واقعیتهائی را آشکار می کند:
1 – او مطمئن است که قیمتها همچنان بالا خواهند رفت. بنابراین، یا باید مردم را به عصیان بر ضد دولت متجاوز به حقوق اولیه آنها فراخواند و یا به فعل پذیری و تسلیم تقدیر قدرت ویرانگرکرد. او با نقض روشن ترین رهنمودهای قرآنی، مردم را به تسلیم خواند.
2- نگفت گوشت را تحریم می کنم، زیرا هم پا تو کفش خامنه ای می کرد و هم فراخواندن مردم به جنبش اعتراضی بود. مردم گوش به حرف او می دادند و یا نمی دادند، یک حرف است، بازگشت به «مذهب اعتراض» حرفی دیگر.
3 - یک زمانی بود که مرغ گوشت گران به حساب بود. وقتی یک روحانی می گفت من گوشت مرغ نمی خورم، سخن او حمل بر قناعت پیشگی او میشد. اما گوشت مرغ نمی خورم و گوشتهای گران را می خورم، جز فراخواندن قشرهای فقیر به تسلیم فقر ماندن و دم نزدن، تعبیر نمی شود.
4- اگر پزشکان معتقدند که خوردن گوشت مضر است، چرا نمی گذارید خود آنها بگویند انسان نیاز به خوردن گوشت دارد و یا ندارد و اگر دارد، روزانه چه اندازه نیاز به گوشت دارد؟ درآمد یک خانوار برای اینکه مواد غذائی لازم را به بدن اعضای خود برساند، چه اندازه باید باشد و ثروتی که ایران دارد، به ایرانیان، امکان می دهد درآمد کافی داشته باشند یا خیر؟
مکارم شیرازی نباید از یاد برده باشد که در ایام انقلاب، نزد مردم، معروف بود که مراجع همواره از مردم در برابر حاکمان حمایت می کنند. می گفتند آزادگی مراجع شیعه، بخاطر اینست که آنها خود را نانخور سلاطین و حکام نمی دانند. از این بابت، شیعیان به داشتن مراجع آزاد خود فخر می کردند. اما این روزها، مکارم شیرازی به جای آنکه برای رهایی مردم از فقر و گرسنگی در برابر حاکم ظالم یعنی سید علی خامنه ای بایستد، از مردم فقیر می خواهد حتی ارزانترین مواد پروتئینی، یعنی گوشت مرغ را هم نخورند. در ایران سنت بر این بود که هروقت قیمت نان و گوشت گران می شد، مردم سر به شورش می گذاردند. در برابر عصیان مردم، قوای سرکوب قرار می گرفتند. و حالا، «روحانیان» از مردم می خواهند دم فرو بندند و با فقر بسازند. حال این که دلیل مضاعفی وجود دارد بر فراخواندن مردم به عصیان. چرا که وضعیت کنونی حاصل ولایت مطلقه سیدعلی خامنه ای، شهره در بی کفایتی و بی اطلاعی از وضعیت اقتصادی و سیاسی، داخلی و خارجی، و سر دسته ظاهری و آلت فعل واقعی مافیاهای نظامی – مالی، است. ایجاد بحران اتمی و تشدید آن و ثروت عظیم کشور که به غارت می دهد، یکی از تبهکاریهای او است.
• علم الهدی، امام جمعه مشهد، کارگزار خامنه ای در مشهد، از مردم فقیر می خواهد، به جای آبگوشت با گوشت مرغ، اشکنه بخورند. اما اشکنه نیز ارزان تمام نمی شود. سایت انتخاب (7 مرداد 91) هزینه پختن اشکنه را اینطور محاسبه کرده است:
-کشک با غلظت معمولی 2 لیوان ( شیشه کوچک 2650 تومان)
-نعناع یک قاشق غذاخوری ( رایگان از همسایه بگیرید، مگر قدیم یادتان نیست ! )
- روغن 1.5 استکان ( 500 تومان)
- پیاز یک عدد ( یک عدد اشانتیون است!)
- تخم مرغ دو عدد ( 400 تومان)
-ترخون یک قاشق غذاخوری (هیچی، شما مهمون باشید )
- مغز گردوی خرد شده 1.5 استکان ( برای 200 گرم 5000 تومان )
جمع 8550 تومان.
بدین قرار، از زمانی که روحانیانی از این نوع کارگزار استبداد شده اند و غذاهای پرهزینه می خورند، دوران اشکنه خوردن را از یاد برده اند.روندی که کار مردم را به این جا کشانده است، تا ناگزیر شدنشان به اکتفا به نان خالی و مشکل یافتن آن، ادامه خواهد یافت:
• خنده دار تر و در همان حال، عصیان برانگیز تر از سخنان آن مرجع این امام جمعه، سخن سردار احمدی مقدم است: او از صدا و سیمای بیت رهبری خواسته است از پخش فیلم هایی که در آن بازیگران در حال خوردن مرغ هستند، خودداری کنند. او نگران شورش مردم است و می گوید :...صدا و سیما فیلم هایی را نشان می دهد که در آن مشغول خوردن مرغ هستند و مردم آن فیلم را می بینند و چون ندارند متوجه فاصله طبقاتی می شوند و ممکن است دست به چاقو ببرند و بگویند که می خواهندحقشان را بگیرند (نقل به مضمون).
اگر وضع بر این منوال ادامه یابد، دور نخواهد بود که ازصدا و سیمای بیت رهبری بخواهند که نشان دادن نان و صحبت از نان و نانوایی را هم پخش نکنند چرا که قیمت نان در برابر افزایش قیمت 6 برابری مرغ حدود 8 برابر شده است.و یکی دیگر از این عجایب روزگار که یکی هم امام جمعه خرم آباد باشد، در نماز جمعه اش نقل به مضمون گفته که چون مرغ بر حضرت نوح عصیان کرد، با نفرین نوح، خدا پرواز را از مرغ سلب نمود و خوردن گوشت مرغ مکروه گردید و اکنون که در شرایط تحریم هستیم، قطعاً خوردن گوشت مرغ حرام است!!.
شماره ۸۰۸ از ۲۳ مرداد تا ۵ شهریور ۱۳۹۱
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire