jeudi 23 août 2012

جمال صفری : زندگینامه دکتر محمد مصدق، قسمت سی و هشتم

جمال صفری : رابطه رضاخان با انگلیسی ها به گزارش اسناد وزارت امورخارجه آمریکا

788_Safari-Jamal

۲۶خرداد، بمناسبت صدو بیست

ونهمین سالگرد تولد دکتر محمد مصدق »


در گزارش «اسناد وزارت خارجه آمریکا»(۱) می خوانید که : درمجلس عوام ، حکومت وقت بریتانیا دخالت خود را در کودتا تکذیب کرده است ودراین گزارش ازقول نخست وزیربه این نکته اشاره شده است که «بریتانیا هیچ دخالتی دراین امور نداشته وهیچ مسئولیتی را در قبال اعمال قزاق های ایرانی برعهده نمی گیرد. کمک هزینه هایی که بریتانیا برای حفظ ونگهداری ازاین نیروها پرداخت می کرد، در ماه می سال ۱۹۲۰ متوقف شده است. دولت اعلی حضرت نسبت به قزاق ها موضع بی طرفانه اتخاذ کرده است.!»ولی درهمین گزارش اسناد سفارت آمریکا این گفته را رد می کند وبا استدلال زیردخالت دولت انگلیس درکودتا را اثبات می کند . بنابراین درگزارش آمده است :
۱ - «سفارت بریتانیا تمام این اتهامات را رد می کند اما شکی نیست که نیروی نظامی انگلیس در قزوین ازاین حرکت حمایت کرده است. رهبران وپیروان این جریان، همگی تحت الحمایه بریتانیا هستند واگر نبود حمایت همه جانبه ارتش این کشور، این حرکت به شکست می انجامید.»
۲-« بعدازظهرهمان روز، وزیرمختاربریتانیا به خارج ازشهررفت وساعت ۵ بعد ازظهربازگشت. چند ساعت پیش ازخروج وزیرمختار، سرکنسول سفارت بریتانیا، سرهنگ دوم هیگ، به همراه سید ضیاءالدین، رئیس الوزرای فعلی، برای گفتگوبا قزاق ها ازشهرخارج شدند. براساس شواهد موجود، این دونفربه منظورمطمئن شدن ازمقصود قزاق ها شهررا ترک کردند، اما خود نیروهای قزاق اعتراف کردند که دقیقاً پیش ازورود آنها به پایتخت، نفری پنج تومان ( تقریباً ۵ دلار) از] مقامات[ بریتانیا دریافت کرده اند.»
۳- « جناب آقای بلفوردرکتاب خود تحت عنوان« وقایع اخیردر ایران» شماراین قزاق ها را ۲۵۰۰ نفر ذکرمی کند). درواقع هنگ قدیمی قزاق ها که پس ازاخراج افسران روسی، به فرماندهی افسران انگلیسی در قزوین مستقر شد، به سختی می شود باور کرد که کودتا بدون اطلاع ورضایت سفارت بریتانیا اجرا شده است. علاوه براین ، "کلنل گلروپ" فرمانده ژاندارمری تهران و "جنرال وستداهل " فرمانده نیروهای پلیس ، درشب پرحادثه ۲۱ – ۲۰ فوریه به نیروهای خود دستوردادند ازقرارگاه های خود خارج نشوند. در پی این خوش خدمتی ، دولت بریتانیا به دلیل «وفا داری به منافع بریتانیا در ایران» ایشان را مفتخربه دریافت نشان G.C.M.G کرد. این وقایع بیش از پیش ایرانیان را به دخالت بریتانیا مظنون کرد وآنها را مطمئن ساخت که این کودتا خود به خود صورت نگرفته است.»
۴ - «نکته جالب توجه این است که به نظرمی رسد نه دولت ایران ونه سفارت بریتانیا تا زمانی که قزاق ها به چند مایلی شهرنرسیده بودند، هیچ کدام خبرنداشتند که قزاق ها به منظورتصرف پایتخت حرکت کرده اند واین درحالی است که نیروهای مستقردرقزوین ( قرارگاه نیروهای بریتانیا درشمال ایران) تحت فرماندهی افسران بریتانیایی هستند وشهررا به همراه تجهیزات نظامی این کشورترک کردند وپس ازگذشت چهارروزوپشت سرگذاشتن صد مایل به دروازه های تهران رسیدند این دوشهربا خطوط تلفن وتلگراف باهم درارتباط هستندوهمچنین درهردوشهر، ایستگاه های رادیویی بی سیم دراختیارانگلیسی ها). همه این اتفاقات کاملاً حساب شده وازپیش تعیین شده پیش رفت و کاملاً مشخص است که بدون تبانی و سازش، هرگزچنین امری محقق نمی گردید..»
۵ - «ازمقامات وزارت خارجه خواهش دارم به اظهارات کلنل اسمیت (که درصفحه دوم نامه ژنرال دیکسون به اینجانب آمده است) توجه ویژه مبذول دارند. به گفته ژنرال دیکسون وی یکی ازافسران انگلیسی است که نیروهای قزاق درقزوین را سازماندهی کرد وبه سمت تهران به حرکت درآورد و موجبات سرنگونی دولت را فراهم آورد. منظوراز« اسمارت» دراین نامه، آقای" دبلیو.ای . اسمارت" است؛ وی دبیرامورشرقی درسفارت بریتانیا در تهران است
۶- دیکسون می افزاید :« زمانی که به قزوین رفتم در دیدار با کلنل اسمیت، وی اقرار کرد که او نیروهای قزاق را سازماندهی وبه سمت تهران اعزام کرده است. وی همچنین اعتراف کرد که سفارت بریتانیا درتهران کاملاً از این جریان با خبر بوده است.»
 کودتا و آغازدیکتاتوری نظامی
کالدول(" جان لارنس کالدول " وزیر مختار امریکا در ایران) اولین گزارش خود ازکودتا در ۲۲ فوریه ۱۹۲۱ ، ساعت ۱۰ صبح مخابره می کند:« نزدیک به ۱۰۰۰ قزاق ایرانی روزگذشته از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و بدون رو به روبه روشدن با هیچ مقاوتی ، پایتخت را به تصرف خود درآوردند. آنها به غیرازرئیس الوزرا مابقی اعضای کابینه را فوراً دستگیرکردند. همچنین مقامات بلند پایه پیشین، ثروتمندان ایرانی، مشروطه خواهان وناسیونالیست ها نیزدرامان نماندند. به تعویق افتادن حقوق قزاق ها علت این اقدام قلمداد شده است. رئیس الوزرا دست بدامان انگلیسی ها شده و به سفارت بریتانیا پناه برد. بریتانیا منکرهرگونه دخالت دراین قضایا شده، اما کاملاً روشن است که اوضاع فعلی بروفق مراد آنهاست وشواهد حاکی ازآن است که نیروی نظامی آنها این حرکت را تقویت می کند. سید ضیاء الدین، سردبیرروزنامه رعد و ازتحت الحمایگان بریتانیا، رهبری این جریان را برعهده دارد. وی درزمان وثوق الدوله، درمقام مشاورمحرمانه رئیس الوزرا خدمت می کرد. مردم ایران تقریباً مطمئن شده اند که تمام این قضایا یک نقشه و توطئه انگلیسی است. ] با این حال [ نظم و آرامش برشهرحکمفرماست.» (۲ ) احمد شاه در ۲۳ فوریه ۱۹۲۱ سید ضیاء را به سمت ریاست وزرا منصوب می کند:« نظر به اعتمادی که به حسن کفایت وخدمتگزاری جناب میرزا سید ضیاء الدین داریم، معزی الیه را به مقام ریاست وزرا برقرار و منصوب فرموده واختیارات تامه برای انجام وظایف ریاست وزرائی به معزی الیه مرحمت فرمودیم.» کالدل تصمیم شاه را اینگونه تشریح می کند:«شاه سید ضیاء را با اختیارات تام به ریاست وزرا منصوب کرد واو در حال تشکیل کابینه است. حکومت نظامی شدید برشهرحکم فرما گردیده وهیچ کدام ازروزنامه ها اجازه انتشارندارند. ارتباط تلگرافی درسراسر ایران ممنوع است وازهرگونه اجتماع عمومی حتی درخانه ها، جلوگیری به عمل می آید. درخواست بسیاری ازمردم که خواهان بست نشستن درسفارت آمریکا بودند، رد شد؛ روی هم رفته ۱۰۰ نفردستگیرشده اند ودر میاان آنان چهارتن ازرئیس الوزراهای پیشین، شماری دیگرازمقامات دولتی و ثروتمندان شهرنیزبه چشم می خورند. توده مردم ازاین اوضاع به خشم آمده ومدعی هستند تمام این قضایا، یک کودتای انگلیسی است. سفارت بریتانیا تمام این اتهامات را رد می کند اما شکی نیست که نیروی نظامی انگلیس در قزوین از این حرکت حمایت کرده است. رهبران وپیروان این جریان، همگی تحت الحمایه بریتانیا هستند و اگر نبود حمایت همه جانبه ارتش این کشور، این حرکت به شکست می انجامید. ... زندگی شاه درمعرض خطر قرار دارد وبه نظربنده وی مترصد است و دراولین فرصت ممکن، کناره گیری کند. رئیس الوزرا اعلام کرد درنظردارد شماری ازبازداشت شدگان را اعدام کند.»(۳) کالدول درمورد کودتا چنین می نویسد:« بعد ازظهر یکشنبه بیستم فوریه، خبر رسید که ۱۵۰۰ نیروی قزاق از قزوین به سمت تهران حرکت کرده و به چند مایلی شهررسیده اند. این خبرموجب نگرانی مردم شد. شواهد حاکی از آن بود که آنها در صدد تصرف پایتخت هستند اما کسی ازغرض اصلی ایشان خبر نداشت.
بعد از ظهرهمان روز، وزیر مختار بریتانیا به خارج ازشهررفت و ساعت ۵ بعد از ظهر بازگشت. چند ساعت پیش ازخروج وزیرمختار، سرکنسول سفارت بریتانیا، سرهنگ دوم هیگ، به همراه سید ضیاءالدین، رئیس الوزرا فعلی، برای گفتگو با قزاق ها از شهر خارج شدند. براساس شواهد موجود، این دونفربه منظورمطمئن شدن ازمقصودقزاق ها شهر را ترک کردند، اما خود نیروهای قزاق اعتراف کردند که دقیقاً پیش از ورود آنها به پایتخت، نفری پنج تومان ( تقریباً ۵ دلار) از] مقامات [ بریتانیا دریافت کرده اند. لازم به ذکراست که این قزاق ها تحت فرمان کلنل اسمیت هستند. این فرمانده انگلیسی مدتی است که دراستخدام دولت ایران است وچند ماه پیش تصدی اداره اطلاعات در قزوین را برعهده گرفت والبته پیش ازآن نیزفرمانده انگلسی مدتی است که دراستخدام دولت ایران است وچند ماه پیش تصدی اداره اطلاعات درقزوین را برعهده گرفت والبته پیش از آن نیزفرمانده نیروهای قزاق در آن منطقه بود. وی مکرراً به تهران سفر می کرد وبرکسی پوشیده نیست که دراین سفرها بخش عمده وقت خود را درحضورسید ضیاءالدین به سرمی برد. همچنین مشخص شده است که اندکی پیش ازحرکت قزاق ها به سمت تهران، پولی که قرار بود میان این نیروها پخش شود به دست کلنل اسمیت رسید. اما به نظرمی رسد کلنل ترجیح داد تا رسیدن به تهران صبرکند وبلافاصله پس ازرسیدن به پایتخت، مبلغ مذکوردرمیان آنها پخش شد. این وجه به امضای کلنل اسمیت از بانک برداشت شده بود. نکته جالب توجه این است که به نظر می رسد نه دولت ایران و نه سفارت بریتانیا تا زمانی که قزاق ها به چند مایلی شهر نرسیده بودند، هیچ کدام خبرنداشتند که قزاق ها به منظور تصرف پایتخت حرکت کرده اند و این درحالی است که نیروهای مستقردر قزوین ( قرار گاه نیروهای بریتانیا در شمال ایران) تحت فرماندهی افسران بریتانیایی هستند وشهررا به همراه تجهیزات نظامی این کشورترک کردند وپس از گذشت چهارروزوپشت سرگذاشتن صد مایل به دروازه های تهران رسیدند این دو شهر با خطوط تلفن و تلگراف باهم درارتباط هستند وهمچنین درهردو شهر، ایستگاه های رادیویی بی سیم دراختیار انگلیسی ها ). همه این اتفاقات کاملاً حساب شده وازپیش تعیین شده پیش رفت و کاملاً مشخص است که بدون تبانی وسازش، هرگزچنین امری محقق نمی گردید... اندکی پس ازنیمه شب بیستم فوریه ، قزاق ها وارد تهران شدند. نیروهای ژاندارمری که موظف به حفاظت ازپایتخت ومناطق داخلی کشورهستند نیز به قزاق ها پیوستند. شاه یکی ازافسران سوئدی را به منظورمتوقف ساختن قزاق ها در خارج از پایتخت، متصدی هنگ مرکزی سربازها کرد. اما این افسر متوجه شد که سربازها نیز به قزاق ها پیوسته اند. سه گلوله توپ و چند گلوله هوایی نیزشلیک شد. تنها نیروهای پلیس درمقابل این عده مقاومت کردند. دراداره مرکزی پلیس پیش ازدستگیری تمام نیروهای پلیس، دونفر کشته شدند. به هر حال ، به نظر می رسد کودتا بدون خونریزی به پایان رسیده است. به زودی روشن شد که تمام چهره های برجسته این جنبش ، ارتباط تنگاتنگی با ] سفارت [ بریتاینا دارند. سرگرد مسعود خان، که پیش از این بر مسند وزارت جنگ نیز تکیه زده ، ازچند ماه پیش تا کنون به عنوان معاون شخصی کلنل اسمیت در قزوین ، مشغول به خدمت است. سرهنگ رضاخان، که به فرماندهی نیروهای قزاق منصوب شده است، درهنگ نظامی انگلیس – ایران خدمت ودرعمل برای فرمانده این هنگ جاسوسی می کرد. وی چند ماه گذشته همکاری بسیار نزدیکی با انگلیسی ها درقزوین داشته است. سید ضیاءالدین، رئیس الوزرا، مالک روزنامه نیمه رسمی رعد است؛ بریتانیا حامی مالی این روزنامه است. همانطور که پیش ازاین به اطلاع وزارت خانه رسید ، روزنامه رعد همان روزنامه ای است که در پائیز۱۹۱۹ شدیداً به آمریکا ، ملت و آداب و رسوم این کشورحمله کرد. سید ضیاءالدین مردی است که سی وپنج سال ازعمر وی می گذرد. «سید » واژه ای است که به فرزندان پیامبرمحمد اطلاق می شود و تا پیش ازکودتا سید ضیاءالدین دستارسیاه برسرمی کرد که نشانه سید بودن او بود؛ اما پس ازآن « کلاه» سیاه که سرپوش معمول مردم ایران است، برسرمی کند. وی یکی ازایرانیان پر توان واستثایی است. ضیاء الدین معاون مورد اعتماد وثوق الدوله بود ؛ اکنون نیزهمه مردم می دانند انگلیسی ها روز نامه او را تأمین مالی کرده و شخصاً نیز از بریتانیا وجوهی را دریافت می کند؛ امابا این حال ، بعضی ازمردم کم و بیش نسبت به تلاش های سید ضیاءالدین خوش بین هستند وگمان می کنند که وی درصدد تشکیل دولتی شایسته تردراین کشور است.» کالدول اضافه می کند:« یک یا دو روز پس ازکودتا شاه رسماً سید ضیاء الدین را با اختیارات تام به ریاست وزرا منصوب کرد. حکومت نظامی مجدداً باشدت وحدت هرچه تمام تراجرا شد. همچنان قزاق ها به نیروی پلیس اعتماد نداشته ودرهریک ازایستگاه های پلیس نیروهای قزاق نیزمستقرشده اند. تا چند روزپس ازکودتا ارتباطات داخلی توسط پست یا تلگراف ممنوع بود وهیچ روزنامه ای اجازه انتشارنداشت. با این حال، پس ازیک هفته ای این محدویت ها برداشته وروزنامه ایران به عنوان روزنامه رسمی اجازه انتشار یافت. تجمع مردم حتی درمنازل شخصی همچنان ممنوع بوده وانتشارهرگونه انتقاد ازدولت نیزقدغن می باشد.» (۴)
 تکذیب و انکار بریتانیا
بریتانیا هرگونه دخالت و اطلاع ازاین کودتا را صریحاً رد کرد. به عنوان مثال در گزارش پرسش و پاسخ مجلس عوام به تاریخ دوشنبه ۲۸ فوریه ۱۹۲۱می خوانیم:
دریابان کنورثی (Commander Kenworthy ) از نخست وزیر چنین سئوال کرد: آیا دولت اعلی حضرت درکودتای قزاق ها برای سرنگونی دولت ایران، هیچگونه دخالتی داشته است؛ آیا تجهبزات و دست مزد این قزاق ها توسط دولت اعلی حضرت فراهم شده؛ و رویکرد دولت اعلی حضرت نسبت به این اقدام چیست؟
آقای سسیل هارمزورث: ازآنجا که این سئوال پاسخی نسبتاً طولانی دارد، با کسب اجازه از نمایندگان محترم حاضردرجلسه، آن را در گزارش رسمی منتشرخواهم ساخت.» گزارش رسمی :«یکان های مختلف قزاق، که تمام نیروهای آن ایرانی هستند تحت فرماندهی افسران ایرانی از قزوین به سمت تهران حرکت کرده ودربیست و یکم فوریه اندکی پس ازنیمه شب وارد پایتخت شدند. افسر ایرانی این نیروها اذعان داشت که قزاق های ایرانی ، که تجربه رویارویی با بلشویک ها را داشتند، از این که دولتی بی کفایت جایگزین دولت بی کفایت تری می شود، خسته شدند. دولت هایی که نتوانستند ازپیشروی بلشویک ها جلوگیری به عمل آورند و به دلیل اهمال کاری ایشان، نیروهای بریتانیا نیزازایران خارج شدند. قزاق ها وفاداری خود را به شاه اعلام کرده ، اما تصریح کردند مشاورین شیطان صفتی را که اعلی حضرت را احاطه کرده اند، کنارخواهند زد. افسران ارشد قزاق ها، حسن نیت خود را در باره اتباع خارجی ابراز داشته و تأکید کردند جای هیچ نگرانی و ترس برای اتباع خارجی نیست. از آنجا که هیچ نیروی نظامی مانع ورود آنها به شهر نشد، قزاق ها به راحتی شهررا تصرف کردند، ادارات دولتی را تحت کنترل خود درآورده و خیابان ها را قرق کردند. ژاندارمری و پلیس محلی به ایشان پیوسته و نظم وآرامش درشهربرقرار شد. طبیعی است که به دنبال این اقدامات ،دولت سپهدار سقوط کرد و رئیس الوزرا به سفارت اعلی حضرت شاهنشاهی بریتانیا پناه آورد. اما متعاقباً وادار به ترک سفارت شده و به وی اطمینان داده شد که مورد تعرض قرارنخواهد گرفت. انقلابیون تا این تاریخ دست به تشکیل دولت نزده اند، اما بسیاری از مقامات برجستۀ کشوری را دستگیرکرده اند. بازارتعطیل شده و دربیست و دوم فوریه شهر در آرامش کامل فرورفته است. دولت اعلی حضرت شاهنشاهی بریتانیا هیچ دخالتی دراین امورنداشته وهیچ مسئولیتی را در قبال اعمال قزاق ها ی ایرانی برعهده نمی گیرد. کمک هزینه هایی که بریتانیا برای حفظ و نگهداری از این نیروها پرداخت می کرد، در ماه می سال ۱۹۲۰ متوقف شده است. دولت اعلی حضرت نسبت به قزاق ها موضع بی طرفانه اتخاذ کرده است. (۵ )
والاس اسمیت موری، کاردارسفارت آمریکا، دریکی ازگزارش های سال ۱۹۲۵ نظرخود را در مورد انکار دولت انگلیس درهرگونه دخالت درکودتا را چنین تفسیرمی کند:« نیروی نظامی فعلی ایران مبداً وسرچشمه خاص خود را دارد؛ همانطورکه وزارت خارجه مطلع است، این نیرودرزمان کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ سید ضیاءالدین به وجود آمد؛ زمانی که رهبران کودتا ۸۰۰قزاق را به فرماندهی سرهنگ رضاخان راهی تهران کرده و حکومت متزلزل سپهداراعظم را سرنگون کردند. (جناب آقای بلفوردرکتاب خود تحت عنوان« وقایع اخیردرایران» شمار این قزاق ها را ۲۵۰۰ نفر ذکر می کند). درواقع هنگ قدیمی قزاق ها که پس از اخراج افسران روسی ، به فرماندهی افسران انگلیسی در قزوین مستقر شد، به سختی می شود باور کرد که کودتا بدون اطلاع ورضایت سفارت بریتانیا اجرا شده است. علاوه براین ، "کلنل گلروپ" فرمانده ژاندارمری تهران و "جنرال وستداهل " فرمانده نیروهای پلیس ، در شب پر حادثه ۲۱ – ۲۰ فوریه به نیروهای خود دستور دادند از قرار گاه های خود خارج نشوند. در پی این خوش خدمتی ، دولت بریتانیا به دلیل «وفا داری به منافع بریتانیا در ایران» ایشان را مفتخر به دریافت نشان G.C.M.G کرد. این وقایع بیش از پیش ایرانیان را به دخالت بریتانیا مظنون کرد و آنها را مطمئن ساخت که این کودتا خود به خود صورت نگرفته است.
جدای ازوقایع مذکور، سید ضیاءالدین پس ازاینکه زمام قدرت را به دست گرفت، علی رغم اینکه وی بدلائل سیاسی می بایست توافقنامه انگلیس - ایران را « باطل اعلام می کرد». در پی عملی کردن آن بود وبا عزت واحترام فراوان با هیأت های نظامی و اقتصادی انگلیسی برخورد کرد؛ این رفتار مؤید این بود که او نیز یکی ازعوامل بریتانیا است.» (۶)
 نامه ژنرال دیکسون به انگرت
نقش بریتانیا درکودتا ، درنامه ای که ژنرال دیکسون به انگرت، کاردارسفارت آمریکا می نویسد نیزمورد بحث وگفتگو قرارگرفته است. دیکسون درسال های ۱۹۱۹ – ۱۹۱۸ بازرس کل نیروهای نظامی در شرق ایران ( پلیس شرق ایران) بود وازسال ۱۹۱۹ تا فوریه ۱۹۲۱ که به صورت ناگهانی ایران را ترک کرد، فرماندهی کمیسیون نظامی توافقنامه انگلیس – ایران را برعهده داشت:
مفتخرم به ضمیمه این گزارش ، اطلاعات محرمانه ای را برای وزارت امور خارج ارسال کنم؛ رونوشتی از نامه محرمانه ای که ژنرال دیکسون، به تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۲۱ خطاب به این جانب نگاشته است؛ نامه ژنرال دیکسون به لرد کرزن به تاریخ ۱۴ می ۱۹۲۱ و نامه جان ال . کالدول ، آخرین وزیرمختارآمریکا در تهران ، به ژنرال دیکسون که در تاریخ ۱ مارس ۱۹۲۱ نگاشته شده است. از مقامات وزارت خارجه خواهش دارم به اظهارات کلنل اسمیت( که درصفحه دوم نامه ژنرال دیکسون به اینجانب آمده است) توجه ویژه مبذول دارند. به گفته ژنرال دیکسون وی یکی از افسران انگلیسی است که نیروهای قزاق در قزوین را سازماندهی کرد و به سمت تهران به حرکت درآورد وموجبات سرنگونی دولت را فراهم آورد. منظوراز« اسمارت» در این نامه، آقای" دبلیو.ای . اسمارت" است؛ وی دبیرامور شرقی درسفارت بریتانیا در تهران است. عبارت « هیگ و همکاران» به "سرهنگ دوم تی . دبلیو. هیگ " و افراد زیراشاره دارد:" سرهنگ دوم ویکهام" ، رایزن وقت سفارت بریتانیا؛ آقای "هاوارد"؛ وابسته نظامی وقت و قنسول فعلی بریتانیا در تهران؛ و شماردیگری از مردان انگلیسی که خواهان تأثیر گذاری و فعالیت هستند. آقای" نرمن"، وزیرمختار بریتانیا ، که شایع شده است درصدد کناره گیری است، یک روز بعد از کودتا به اینجانب اطمینان داد که به هیچ وجه ازاین کودتا اطلاع نداشته است...نامه ای که به لرد کرزن نوشته شده به خوبی اوضاع ایران و به ویژه فعالیت های بریتانیا را تشریح می کند و صراحت ستودنی آن با جو محرمانه ای که بسیاری از مقامات بریتانیا در اینجا به وجود آورده اند، کاملاً در تضاد است. از آنجا که ژنرال دیکسون در گفتگو های خود کاملاً صریح است، مقامات بریتانیا در ایران به این نتیجه رسیدند که او اطلاعات محرمانه دولت انگلیس را در اختیار سفارت آمریکا می گذارد و این امر در نهایت باعث انفصال او از کار شد( این مطالب در صفحه پنجم نامه دیکسون به لرد کرزن ذکر شده است).
 نامه دیکسون به انگرت:
لندن، ۶ ژوئن ۱۹۲۱ ؛ مدتی است که در صدد نوشتن نامه ای به شما هستم... امیدوارم نامه ای که برای شما می نویسم از بمبئی دریافت کنید و دستگاه سانسور سید ضیاءالدین وهمکارانش به این نامه دسترسی پیدا نکنند!... زمانی که در کرمانشاه بودم، در دیدار با صارم الدوله، والی استان غربی مدت زیادی یه گفتگوبا یکدیگر نشستیم. صارم الدوله می دانست که سید ضیاء در پی « دستگیری » او است و به همین دلیل دست به اقداماتی پیشگیرانه زد. اما تردید داشتم که این اقدامات مؤثر واقع شود؛ حدسم درست بود و زمانی که به لندن رسیدم خبر رسید که عوامل سید ضیاء، صارم الدوله و قوام السلطنه را دستگیر کرده اند.» دیکسون می افزاید :« زمانی که به قزوین رفتم در دیدار با کلنل اسمیت، وی اقرار کرد که او نیروهای قزاق را سازماندهی و به سمت تهران اعزام کرده است. وی همچنین اعتراف کرد که سفارت بریتانیا در تهران کاملاً از این جریان با خبر بوده است. وی ازدخالت آقای نرمن چیزی نگفت، اما اعتراف کرد که اسمارت دراین قضیه بی تاثیر نبوده است... اسمیت مردی است که اختیار زبان خود را ندارد و من از این نقطه ضعف بسیار منتفع شده ام. به عنوان مثال وی به هراس سید ضیاء از رضا خان اشاره کرد و گفت که وی به منظوردردست گرفتن اوضاع و کنترل این مرد، به تهران اعزام شده است. اسمیت مطمئن بود که از پس این کار برآمده، اما من خندیدم و گفتم حتماً همیطوراست و رضا خان نیز او را به « یک فنجان قهوه» دعوت کرده است! در یکی از روزنامه های فرانسوی مطلبی خواندم که در آن ادعا شده بود سید ضیاء مجبور است در پناه نیروهای قزاق از ایران خارج شود چرا که قدرت در دستان رضاخان است!... وقتی به انگلستان رسیدم به وزارت خارج رفته و در اینجا میان من و "الیفانت"، رئیس بخش امورشرقی وزارت خانه، گفتگوی پرسر و صدایی در گرفت. تا آنجا که به یاد دارم تا آن زمان چنین برخورد گستاخانه ای با من نشده بود... با این حال خود را کنترل کرده و چیزی نگفتم... سپس مستقیماً به لرد کرزن گزارش داده و این نامه را ضمیمه گزارش خود کردم. پس از ده روز که پاسخی در یافت نکردم فرصتی پیش آمد که به وزارت خانه بروم. در آنجا برخلاف گذشته، با برخوردی کاملاً متفاوت مواجه شدم و عزت و احترام آنان مرا بسیار شگفت زده کرد. در پایان وزیر خارجه طی نامه ای ازخدمات من در ایران تشکر کرد.
در بخشی ازنامه ای که به کرزن نوشته شد، چنین می خوانیم:
در ارتباط با کودتای اخیر...تا مدتی مردم ایران به دست داشتن من در این کودتا مظنون بودند و انکارهای من در ابتدا به هیچ وجه مورد قبول واقع نمی شد.»
سید ضیاء الدین به دلیل اضطرابی که در سرکوب کردن مخالفت ها به او دست داده است نه تنها ثروتمندانی را که می توانست از آنها باج بگیرد دستگیر کرده، بلکه رهبران مردمی و ناسیونالیست ها را نیز روانه زندان کرده است چرا که از مخالفت آنها و عملکرد غیر قانونی خود واهمه دارد... تلاش های من برای رد هر گونه دخالت در کودتا، با بن بست مواجه شد و عموم مردم ایران معتقدند که این یک کودتای انگلیسی است؛ این نتیجه گیری از دو اصل نشأت می گیرد. اول اینکه شمار زیادی از نیروهای قزاق به صورت مخفی از قزوین به تهران حمله کردند. قزوین شهری است که افسران انگلیسی در ان مستقر هستند. مردم ایران از این مسئله متعجبند که این تعداد نیروی قزاق چگونه توانستند بدون اینکه توجه انگلیسی ها را به خود جلب کنند از قزوین خارج شوند. این در حالی است که سه ماه پیش ، زمانی که افسران روسی از ایران اخراج شدند، تعدادی از این افسران تلاش کردند به همراه شمار بسیار اندکی از قزاق ها به سمت تهران حرکت کنند، اما بریتانیا به سرعت متوجه شد و حرکت آنها را عقیم گذاشت. دومین مسئله ای که شک مردم ایران را برانگیخته این است که پوتین قزاق هایی که تهران رافسخ کردند از انبار مهمات انگلیس در قزوین تأمین شده است. دلایل دیگری هم ذکر شده است، اما اصل و اسا س صحیحی ندارند. بنده نیز از همکاری کلنل اسمیت در کودتا خبر نداشتم وزمانی که تهران راترک کردم از زبان خود او این مسئله برای من روشن شد.» اظهارات دیکسون در مورد فرمانده نظامی کودتا از این قرار است:« رضا خان، فرمانده نظامی سید ضیاء مردی است که به خوبی او را می شناسم. وی در نابسامانی های سال ۱۹۱۸ به یکی از فرماندهان خود به نام کلنل کلرژه خیانت کرد؛ رضا خان که در آن زمان معاون آتریاد قزاق مستقر در همدان بود به همکاری رئیس خود با کمک انگلیسها علیه کلنل کرژه که فرمانده کل قزاق ها بود کودتا کردند و او را برکنار نمودند.
بهار گذشته، زمانی که مسئله سازماندهی مجدد نیروهای قزاق درقالب یک ارتش متحد الشکل ، به مسئله ای جدی تبدیل شد، وی پیشنهاد خیانت به افسران روسی خود را پیش کشید. چندی پیش که به قزوین سفرکردم، کلنل اسمیت به من خبر داد که سید ضیاء ازقدرت رو به افزایش رضا خان به شدت هراس داشته و ازاو درخواست کرده است برای کنترل رضاخان تدابیری بیاندیشد.» در پاراگراف یکی مانده به آخر این نامه چنین می خوانیم:« احساس می کنم نمی توانم این نامه را بدون پرداختن به مسئله ای دیگربه پایان برسانم. درمدتی که در تهران مشغول به خدمت بودم، متهم شدم که روابط سیاسی نامناسبی با سفارت آمریکا بر قرار ساخته ام. این اتهامات هم بنده و هم وزیر مختارآمریکا را بسیارمی آزارد. این حقیقت دارد که در آنزمان به آقای کالدول ، خانواده وی و دیگر اعضای سفارت آمریکا بسیار نزدیک بودم. در پی همین دوستی به تدریج متقاعد شدم مادامی که ما بدون هیچ غرضی به نفع مملکت ایران تلاش می کنیم؛ می توانیم روی کمک و همکاری با ارزش آمریکایی ها حساب کنیم. ایشان از یک طرف در میان ملیون ایران نفوذ داشته و از سوی دیگر به کمک میسیونرهای امریکایی تشکیلات آموزشی بسیار خوبی را فراهم ساختند که در نتیجه امید می رفت به کمک یکدیگر ارتش متحدالشکل ایران را سامان دهیم. به ضمیمه همین گزارش، رونوشتی از نامۀ آقای کالدول که هنگام خروج از ایران به دست بنده رسیده برای شما ارسال می کنم. ایشان اجازه فرمودند مقامات کشور خود را از مفاد آن آگاه سازم.(۷)
 اعلامیه های رضا خان : « حکم می کنم»
کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ افسر گمنامی به نام رضا را وارد عرصه سیاست کرد. وی در ۲۲ فوریه ۱۹۲۱دو« اعلامیه» منتشرساخت. بیوگرافی کوتاهی که در آوریل سال ۱۹۲۳ آماده شد، پیش زمینه خوبی ازرضا شاه آینده ارائه می کند:« در سال ۱۸۷۶ در سواد کوه مازندران درخانواده ای فقیر متولد شد. پدرش ایرانی ومادرش ازمهاجرین قفقازی بود که زادگاه او پس ازتوافقنامه ترکمنچای به دست روس افتاد( ۱۸۲۸ ). در۱۶ سالگی وارد ارتش شد و مدارج نظامی را یکی پس از دیگری پشت سرگذاشت تا اینکه در نهایت درهنگ قزاق ها به درجه کلنلی ارتقا یافت. وی قادر است به روسی و ترکی صحبت کند ولی درمجموع بی سواد است. درکودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ به عنوان فرمانده نیروهای نظامی که به سمت تهران حرکت کردند انتخاب شد. سید ضیاء ودیگررهبران جنبش امیدوار بودند به محض اینکه رضا اهداف ایشان را عملی ساخت ، می توانند ازشر او خلاص شوند. اما وی نه تنها دربرابرتلاش های ایشان ایستادگی کرد وازجایگاه فرماندهی خود کنار نرفت، بلکه با برکنار کردن وزیرجنگ ( ۲۶ آوریل ۱۹۲۱ ) شخصاً وزارت جنگ را برعهده گرفت وبااین کارامید رهبران کودتا را به یأس تبدیل کرد. سپس سید ضیاء را سرنگون کرد ( می ۱۹۲۱ ) و ا زآن زمان تاکنون در مسند وزارت جنگ با نفوذ ترین عضو کابینه می باشد.»(۸)
بعد ازاینکه رضا خان ، شاه ایران شد، روزنامه های خارجی با اشاره به طبقۀ اجتماعی پایین او ، ماجراهای دیپلماتیک فراوانی را به وجود آوردند. علاوه براین بریتانیا با درج مقالات خبری و اشاره به اصالت رضا شاه ، به راحتی میان ایران و دیگرکشورها – خصوصاً ایالات متحده - تنش های دیپلماتیک به وجود می آورد. همچنین از آنجا که رضا « تقریباً بی سواد » بود، کاملاً مشخص است که « اعلامیه رضا میر پنج به تاریخ ۲۲ فوریه ۱۹۲۱ » توسط اربابان او تهیه شده است.
اعلامیه دیگری که در ۲۲ فوریه منتشر شد از این قرار است:
ما پایتخت را تسخیر نکرده ایم، زیر نمی توانستیم اسلحه خود را درجایی بلند کنیم که شهریاراقدس و تاجدارما حضوردارد. فقط به تهران آمدیم که معنی حقیقی سرپرستی مملکت ومرکزیت حکومت بدان اطلاق گردد. حکومتی که در فکر ایران باشد، حکومتی که فقط تماشاچی بدبختی ها فلاکت ملت خود واقع نگردد. حکومتی که تجلیل وتعظیم قشون را ازاولین سعادت مملکت بشمارآورد، نیرووراحتی قشون را یکانه راه نجات مملکت بداند. حکومتی که بیت المال مسلمین را مرکزشقاوت ها ، کانون مظالم وقساوت نسازد. حکومتی که دراقطارسرزمین آن هزارها اولاد مملکت ازگرسنگی وبدبختی حیات را بدرود نگویند. حکومتی که ناموس وعصمت گیلانی ]تبریزی ، کرمانی[ را با خواهرخود فرق نگذارد. حکومتی که بازیچه دست سیاسیون خارجی نباشد. حکومتی که برای چند صد هزارتومان قرض هرروزآبروی ایران را نریزد ومملکت خود را زیربارفروتنی نبرد. ما سربازهستیم و فداکار حاضرشده ایم برای انجام این آمال جان خود را نثارنمائیم وغیرازقوت وعظمت قشون برای حفظ شهریار ووطن مقدس آرزوئی نداریم؛ هرلحظه چنان حکومتی تشکیل شود وموجبات شرافت وطن ، آزادی، آسایش وترقی را عملاً نمودارسازد وبا ملت نه مثل گوسفند زبان بسته رفتارنماید بلکه به معنی واقعی ملت بنگرد، آن لحظه است که ما خواهیم توانست به آتیه امیدواربوده وچنانچه نشان دادیم وظیفه مدافعه وطن را ایفا نمائیم، با تمام برادران نظامی خود ، ژاندارم ، افواج پلیس که آنها هم با دلهای دردناک شریک فداکاری اردوی قزاق بودند، کمال صمیمت را داشته و اجازه نخواهیم داد که دشمنان سعادت قشون، بین ماها تفرقه و نفاق بیافکنند ؛ همه شاه پرست و فداکار وطن ، همه اولاد ایران، همه خدمتگذار مملکت هستیم. زنده باد شاهنشاه ایران؛ زنده باد ایران ، پاینده باد ملت ایران، قوی وباعظمت باد قشون قزاق دلاورایران.
( امضا) رضا، رئیس دیویزیون قزاق اعلی حضرت شهریاری وفرمانده کل قوا. ( رضا ) ( ۹)
 دستگیری متنفذین شهر
رهبران کودتا بلافاصله دستوردستگیری شمارزیادی ازمتنفذین شهررا صادرکردند. کالدول اوضاع را چنین تشریح می کند:« ازآنجا که اوضاع واحوال آینده غیرقابل پیش بینی بود، درچند روز اول پس از« فتح» تهران، شوروهیجان مفرطی بر شهرحاکم شد. بلافاصله معلوم شد که اوضاع تحت کنترل سید ضیاء الدین است واو حوادث شهر را جهت دهی می کند . اولین کاری که بدان پرداخته شد، دستگیری افراد سیاسی بود؛ خصوصاً آن عده ای که به مدد جایگاه سیاسی خود مال فراوانی اندوخته بودند. همچنین افراد ضعیف تری که آزادی آنها برای دولت فعلی ایجاد دردسر می کرد، دستگیر شدند؛ از میان این افراد ، عده ای صرفاً دشمنان شخصی رئیس الوزرا بودند. ظاهراً دلیل عمده این دستگیری ها ، تأمین بودجه مصارف ومخارج عمومی بود. با این حال دشوار به نظر می رسد که چنین منبعی بتواند نیازهای دولتی را برآورده سازد. حتی ثروتمند ترین مردم ایران قادر به پرداخت پول نقد نمی باشند؛ مردم ایران عملاً هیچ شناختی از اوراق بهادار نداشته وقسمت اعظم دارایی افرادی که دستگیر شده اند، مستغلات واموال غیرمنقول می باشد. تقریباً تمام این اموال و دارائی ها که درهمین مملکت قرار دارند، درعمل یکجا به دولت واگذارمی شوند؛ چه دولت آنها را مصادره کند و چه با قراردادن وثیقه مورد قبول ، پرداخت آنها به آینده موکول گردد. وجهی که درعمل ازاین طریق کسب می شود، حتی مصارف ومخارج ضروری یک سال دولت را کفاف نمی کند و چنانچه دولت علاقمند به ادامه حیات خود باشد، این درآمد در مقابل در امدی که ازطرق دیگرمی تواند کسب کند، بسیارناچیزبه نظرمی رسد. با این حال تا زمانی که تمام دارائی های ممکن استخراج گردد، فشار دولت به ثرومندان ادامه خواهد یافت. با اینکه تعداد ثروتمندان ایران بسیار اندک است، اما بسیاری ازاین افراد زمانی که درسمت های دولتی مشغول به خدمت بودند، اموال فراوانی را انباشتند، لذا رژیم فعلی به منظور صیانت ازخود درصدد است مازاد اموال این افراد را ضبط کند...
شاهزاده فرمانفرما ، والی استان فارس ( درجنوب ایران) یکی ازاولین افرادی بود که دستگیرو چیزی نزدیک به چهار میلیون دلارازاو مطالبه شد. شایعه های زیادی دررابطه دستگیری او وجود دارد. از آنجا که او درمیان مردم به حمایت ازبریتانیا شهره بود و در جنوب ایران همکاری همه جانیه ای با این کشور داشت، دستگیری او تعجب همگان را برانگیخت. بنابراین انتظار می رفت که سفارت بریتانیا مانع چنین رویدادی شود، اما ظاهراً این سفارت درحمایت از بسیاری ازهواداران خود هیچ اقدامی نکرده است. سپهدار اعظم که در زمان کودتا رئیس الوزرا بود، از جانب وزیرمختار بریتانیا حمایت شد؛ این در حالی است که تمام اعضای کابینه دستگیر و روانه زندان شدند. از میان افرادی که دستگیر و مبالغ هنگفتی ازایشان مطالبه شده است می توان به این افراد اشاره کرد: شاهزاده نصرت الدوله ( فیروز) پسرفرمانفرما ، وزیر خارجه وثوق الدوله که به تازگی ازسفردو ساله خود به اروپا بازگشت( دراین سفریکی ازهمراهان شاه بود)؛ وی دراین سفربسیارمورد احترام و توجه خانواده سلطنتی بریتانیا ودیگرکشورها قرارگرفت، دومیلیون دلار؛ پسردیگرفرمانفرما ، شاهزاده سالارلشگر، وزیر جنگ درکابینه پیشین، یک میلیون دلار؛ عین الدوله ، رئیس الوزرای پیشین ، دو میلیون دلار؛ سعدالدوله ، رئیس الوزرای پیشین، پانصد هزاردلار، سپه سالار، رئیس الوزرای پیشین، سه میلیون دلار، شماردیگری ازمقامات کابینه پیشین وهمچنین چهره های برجسته شهر به اتهام توطئه چینی علیه شاه دستگیر شدند. اما درواقع این افراد به منظور امنیت جایگاه و صیانت اززندگی سیاسی رئیس الوزرای فعلی روانه زندان شدند. ازاین میان می توان به چهره های زیر اشاره کرد:ممتازالملک، وزیرمختارسابق درواشنگتن؛ مستشارالدوله و ممتازالدوله، از مقامات کابینه پیشین؛ میرزایانس، نماینده ارامنه درمجلس ؛ سید حسن مدرس ، یکی ازنمایندگان با نفوذ و برجسته ملیون درمجلس ، معین التجاررئیس اتاق بازرگانی وتجارتهران ( که درسال ۱۹۱۹ به قزوین تبعید شده بود)، با پرداخت یک ملیون دلارآزاد شد. وی بخشی ازاین مبلغ را ازدارایی خود بخش دیگر آن را با دادن رسید به دولت، پرداخت کرد . لازم به ذکراست افرادی چون مشیر الدوله ، مستوفی المملک(هردوی آنها به عنوان رئیس الوزراهای صادق شناخته می شوند)، مؤتمن الملک، حکیم الملک و افراد دیگری که دراین جرگه جای می گیرند، دستگیر نشدند. همچننین هیچ یک ازبختیاری ها دستگیر نشدند؛ این درحالی است که بارها خیانت و عدم صداقت این افراد به اثبات رسیده است.»(۱۰) درگزارشی به تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۹۲۴ ، "موری" درمورد دستگیری وآزادی فیروز وفرمانفرما چنین می نویسد:« پس ازسقوط کابینه وثوق الدوله ، فیروزهمچنان در اروپا به سر می برد ... وی در ۷ فوریه ۱۹۲۱ مخفیانه به تهران بازگشت، بنابراین گمان می رفت به کمک سفارت بریتانیا وی را جانشین رئیس الوزرای وقت سپهدار اعظم ، کنند. سپهداراعظم خود نیزجانشین فرد بزدلی به نام مشیرالدوله شده بود (جمال صفری – شادروان میرزا حسن‌ خان‌ مشیرالدوله‌ (پیرنیا) یکی‌ از سیاستمداران‌ زبده‌ و بنام در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است‌. مشیرالدوله‌ چهار مرتبه‌ در اسفند ۱۲۹۳ و تیر ۱۲۹۹ و بهمن ۱۳۰۰ و خرداد ۱۳۰۲ به‌ ریاست‌ وزرایی‌ رسید و درین‌ سمت‌ به‌ کسب‌ وجهه‌ ملی‌ و حیثیت‌ خاص‌ موفق‌ شد و وفادار به اصول آزادی و استقلال و حقوق ملی بود.) که هیچ نوع موفقیت دربه اجرا گذاشتن توافقنامه ایران – انگلیس نداشته. شاهزاده فیروزبه تلخ ترین اهانت ممکن در زندگی خود مجازات شد. در۲۱ فوریه همان سال، یک هنگ ازقزاق های ناراضی ، که تحت فرمان کلنل اسمیت درقزوین مستقر بودند، به فرماندهی رضا خان وبا تأئید سید ضیآءالدین واحتمالاً سفارت بریتانیا ، تهران را به اشغال خود درآورده ، سپهداررا ازکاربرکنارکردند وسید ضیاء را به ریاست وزرا برگزیدند . درمیان کسانی که دستگیر شدند، شاهزاده فیروزبه چشم می خورد که تا ماه می همان سال در زندان به سر برد. بسیاری براین باورند که بریتانیا خود اجازه دستگیری فرمانفرما وشاهزاده فیروز را صادر کرده است. این دو از قدرتمندترین هواداران بریتانیا هستند. به نظرمی رسد بریتانیا با این کاردرپی این بود که ثابت کند هیچ گونه دخالتی درکودتای سید ضیاء نداشته است . شکی نیست که بریتانیا دراین قضیه دست داشته است؛ فرماندهی "کلنل اسمیت" درقزوین وهمچنین پیوستن ستوان هیگ به عنوان « مستشار» به سفارت بریتانیا ودیداراو با قزاق ها درنزدیکی کرج، حاکی ازدخالت های این کشوراست؛ با این حال ؛ نمی توان باور کرد که شاهزاده فیروز درچنین موقعیتی دست به اقدامی علیه خواسته های ایشان بزند. توجیهی که ازنظربنده منطقی ومستدل به نظرمی رسد، ازجانب کسانی ارائه شده است که با اوضاع و احوال آن زمان به خوبی آشنا هستند؛ بریتانیا به دستگیری وتحقیر شاهزاده فیروز رضایت داد به این دلیل که وی ازدریافت رشوه ای کلان درانجام مأموریت خود یعنی اجرای نقشه ها وسیاست های بریتانیا در ایران ، شکست خورد. با این حال بریتانیا تنها به تحقیرآنها بسنده کرد واجازه نداد که سید ضیاء خواسته خود را عملی کند؛ سید ضیاء بدون تردید درصدد بود تمام زندانیان خود را اعدام کند. بریتانیا بادست آویزقراردادن نشان های سلطنتی شاهنشاهی بریتانیا ، مانع اعدام شاهزاده فرمانفرما وپسراو شد. شاهزاده فیروزوهمچنین پدر وی ، مفتخر به دریافت نشان G.C.M.G شده اند. به هرحال انتقام جویی بریتانیا تأثیرخود را داشت. ازروزی که وی اززندان آزاد شده است، حیثیت و اعتباراو کاملاً درهم شکسته است. عوام الناس ایران براین باورند چنانچه یک شخصیت بزرگ ایرانی دستگیرو زندانی شود، آبرووحیثیت اوازبین می رود. درنظراین مردم، زندان جایگاه مردم فقیروضعیف است.»(۱۱)
 گزارش روزنامه ایران، ارگان تیلیغاتی رژیم کودتا درمورد دستگیرشدگان
گزارش مطبوعات درمورد دستگیرشدگان حاوی اطلاعات مفیدی است. ] روزنامه [ ایران در۳۰ مارس ۱۹۲۱ می نویسد: « مصدق السلطنه ، والی فارس، که خود را یک لیبرال می داند، پس ازبا خبرشدن کودتا درتهران، منصوب شدن سید ضیاء به ریاست وزرا، انتشاربیانیه وی ودستگیری فرمانفرما وپسرش به شدت عصبانی شد؛ به ویژه خبر دستگیر عمو و پس عموی (دائی و پسردائی ) وی بسیار او را ناراحت کرد، وی اذهان ملاکین این منطقه را مسموم ساخته و به ایشان گفته رئیس الوزرا درپی استقرار رژیمی بلشویکی درمملکت است . وی دامنه اغتشاشات خود را افزایش داده و بیش ا زپیش به نارضایتی عمومی دامن می زند. وی می کوشد حکومت مرکزی را وحشت زده کندتا ازاین طریق اقوام خود را آزاد سازد.» روزنامه ایران در۲۴ آوریل مدعی می شود فیروز، صارم الدوله والی کرمانشاه ومفخم الملک والی همدان علیه رهبران کودتا توطئه چینی کرده اند:«به منظورتحقق چنین هدف شرم آوری، نصرت الدوله ، وزیرخارجه پیشین، دریکی ازمنازل کرمانشاه، حجم انبوهی ازسلاح ومهمات گرد آوری کرد. خوشبختانه نقشه شوم آنها برملا شد وبه دستور رئیس الوزرا، سرگرد محمود خان نصرت السلطنه ، مفخم الملک وتمام همکاران آنها را دستگیرکرد؛ و به خیانت وخدعه آنها پایان بخشید.» روزنامه ایران در پنجم آوریل دستگیری قوام السلطنه را این چنین گزارش می کند:« گزارش های مکرری که ازخراسان می رسید حاکی ازآن بود که قوام السلطنه ، والی این استان ، به حرکت های معاندانه وتوطئه چینی علیه دولت مرکزی و کودتای اخیر همچنان ادامه می داد؛ درحالی که این کودتا با اهداف عالی اجتماعی وبه منظوربازسازی اداری ایران ، صورت گرفت. وی می کوشید به مدد این تبلیغات ] مسموم [ ثمره زحمات رعایا را به ثروت خود بیفزاید . قبل ازاینکه فعالیت های او مثمرثمرواقع شود یا امنیت این استان را به خطر بیندازد ، وی با تمام همراهانش ، غروب روز دوم ماه آوریل دستگیرشد. به دستور رئیس الوزرا، کلنل محمد تقی خان ، یکی از فسران شجاع وخوش آوازه ژاندامری، مأمورشده است. آرامش را به استان خراسان باز گرداند.» روزنامه ایران در۱۹ آوریل دستگیری صارم الدوله(۱۲) را گزارش می کند: « شاهزاده صارم الدوله والی همدان و کرمانشاه، به دست نیروهای ژاندارمری کرمانشاه دستگیرشد. خیانت و دسیسه چینی او برکسی پوشیده نیست واخیراً با سرکوب کردن و رعایا، خود رابیش از پیش مفتضح کرد. وی همچنین اقداماتی معاندانه علیه دولت ترتیب داده و مبالغ گزافی را به بهانه های واهی ازخزانه دولت خاج کرد. دوستان وهمکاران او نیزدستگیرشده اند و به فرمان رئیس الوزرا او را ازجاده اراک به تهران منتقل خواهند کرد.» در ۲۴ آوریل : « پس از شکل گیری حکومت فعلی در پایتخت، صارم الدوله والی کرمانشاه ودوستان واعضای خانواده فرمانفرما دراین استان شروع به مشوش ساختن افکارعمومی کردند. به عنوان مثال به مردم گفته بودند که حرکت های اخیردرتهران به زودی فروکش خواهد کرد . توده مردم هیچ توجهی به گفته های ایشان نکردند. این مردم سال های سال چشم انتظارچنین کودتایی درکشورخود بودند... پس ازاستقراردولت جدید، رئیس الوزرا اعلامیه خود را برای والی این شهرمخابره کرد تا وی آن را به اطلاع مردم برساند. صارم الدوله از این کار سرباززد تا اینکه خبرآن د رسراسر شهر پیچید ... پسر خواجه فرج ، یک تاجر یهودی ، مرتکب قتل شد؛ صارم الدوله سربازان خود را برای دستگیری قاتل فرستاد؛ اما ایشان درقبال دریافت مبلغی گزاف اجازه دادند قاتل بگریزد!» اندکی بعد افراد کم اهمیت تر نیزدستگیر شدند. روزنامه ایران در ۴ ماه می چنین گزارش می کند:« میرزا جهان شاه خان امیرافشار ، سردسته یاغیان خمسه وزنجان، به دستوررئیس الوزرا توسط نیروها ی ژاندارمری وقزاق دستگیروبه همراه یارانش، به قزوین منتقل شد.» درششم می این روزنامه گزارش می کند که به دستور رئیس الوزرا، امیرافشار به تهران منتقل می گردد. گزارش مطبوعات درمورد ضبط اموال نیز قابل توجه است. روزنامه ایران در۶ مارس ۱۹۲۱ درمورد ضبط سلاح هایی که دراختیارفرمانفرما بود چنین مینویسد:« فرمانفرما این اسلحه ها را درباغ خود دراصفهان مخفی کرده بود. ژاندارم های محلی به دستوردولت مرکزی سلاح ومهمات مخفی فرمانفرما را مصادره کردند.» روزنامه ایران در۱۲ مارس نیزگزارش می دهد:« دولت به قزاق ها دستورداده است که اسب، قاطرواتومبیل ههای متعلق به افراد زیررا مصادره کنند: شاهزاده فرمانفرما،سپهسالاراعظم،شاهزاده نصرت الدوله ، شاهزاده سالارلشگر، شاهزاده عین الدوله ودیگران. درروزهای سخت قحطی ، به قیمت جان هزاران انسان بی گناه ، به این حیوانات غذا وعلوفه کافی می رسید بدون اینکه ذره ای قلب این اریستو کرات های رفاه طلب به درد آید . آنها نجات این حیوانات را به از دست دادن نیروی کاری خود ترجیح دادند ودوام تفریح وسرگرمی خود را با جان انسان ها مبادله کردند.» ایران در۱۱ مارس گزارش می کند که حاج معین التجار« درجمع هیأت وزرا حاضر شد و از تمام حقوق خود در ممسنی اعراض کرد. ممسنی یکی از ولایات مهم وپرثمر استان فارس است که سالانه درآمد هنگفتی را عاید دولت می کند . وی همچنین ازدعاوی خود در مورد جزیره رامهرمز وساختمان گمرک دربوشهردست کشیده وآنها را به دولت واگذارکرد . وی همچنین ازمطالبه ۱۵۰۰۰۰ تومانی خود از دولت وسود آن چشم پوشیده. سپس به اواجازه داده شد به خانه خود بازگردد. » ایران در۱۷ مارس مصادره منزل وپارک هشت بهشت دراصفهان را چنین توصیف می کند:« این منزل و پارک نیزهمانند قریه ممسنی ( که دولت آن را از چنگال معین التجاربیرون آورد) که آریستوکرات ها آن را به زوربه دست آورده بودند، توسط دولت ضبط شد. امیدواریم که قریه ها و مناطق مشابهی که به ناحق به دست عده ای ثروتمند افتاده است، به زودی در دست مالک اصلی آن یعنی دولت قرار گیرد.» ایران در۲۰ مارس چنین می نویسد: « درپی مصادره بانک تومانیانس ، دولت اموال وی را ضبط کرد. » ایران در ۳۰ مارس می نویسد:« شایعه تفتیش تمام خانه ها توسط پلیس کاملاً بی اساس است.» غارت خانه ها به بهانه ضبط اسلحه همچنان ادامه داشت. درهمان شماره از روزنامه ایران اعلام شد که « بیش از۵۰۰ تفنگ و نیزقدیمی ازخانه امیرالدوله ضبط شد.» کمک به فقرا وایتام بهانه دیگری برای مصادره اموال مردم بود. براساس گزارش ۱۰ می روزنامه ایران، کابینه به شهرداری تهران دستور داد که « تمام فقرا و ایتام رها شده درخیابان های را جمع آوری کند.» این روزنامه می افزاید:« چهار مکان برای نگهداری ازایتام بی سر پناه درنظر گرفته شده است که عبارتند از : منازل و پارک های معدل الممالک ، صدیق السلطنه، اعتماد حضور و ارشک خان. دولت تلاش می کند این منازل ومستغلات را تعمیرو قابل استفاده کند و به زودی بیش از دو هزارنفر دراین منازل استقرارخواهند یافت.» روزنامه ایران در ۱۵ می اعلام کرد که « گدایی چه در ملأ عام و چه به صورت مخفی » ممنوع است و تمام گدایان دستگیر خواهند کرد.
 اعلامیه سید ضیاء و « فسخ» توافقنامه انگلیس - ایران
اندکی پس ازرضا، سید ضیاء نیزاعلامیه ای را منتشرساخت. کالدول دراین باره می نویسد:« مفتخرم به ضمیمه این گزارش ترجمه اعلامیه ای را که رئیس الوزرای جدید، سیدضیاء الدین به تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ منتشر کرده است ، برای شما ارسال کنم. چند روز پیش وی متصدی امورمردم ایران گردید وبرای اداره اموردولتی از جانب شاه احتیار تام و کامل دریافت کرد؛ همچنین سفارت بریتانیا ساعت به ساعت وی را از راهنمایی های خود بهرمند می گرداند. همانطور که در تلگزام شماره ۹ به تاریخ ۲۶ فوریه ذکرشد، رئیس الوزرا یکی از حامیان بریتانیا می باشد و اهداف ، شخصیت و پیشینه اوکاملاً روشن و مشخص است؛ در مدتی که وی سردبیر روزنامه رسمی رعد بود، بدترین توهین ها رابه آمریکا ، مردم و آداب و رسوم این کشور کرد. وی مردی است که درامور سیاسی هیچ تجربه ای ندارد، اما جانشین قابل اعتمادی برای وثوق الذوله بود و کسی است که درحال حاضراز توانایی لازم برخوردار است. بسیار از نقل قول هایی که در این اعلامیه آمده است، تنها برای مردم ایران معنا و مفهوم دارد. دراین میان می توان به عباراتی چون « ما آزادیم و آزاد باقی خواهیم ماند» و گزافه گویی هایی که درمورد ارتش ایران صورت گرفته است ، اشاره کرد . ارتشی که از اختلاط عده ای کارنا آموزده تشکیل شده و فقط شبیه به یک هنگ نظامی است. درمورد اعلام « فسخ» توافقنامه اگوست ۱۹۱۹ انگلیس – ایران نیز وضعیت به همین منوال است.
رئیس الوزرای فعلی ازآغازمذاکرات این توافقنامه و تا زمانی که برمسند قدرت قرار گرفت، از آن حمایت می کرد. برکسی پوشیده نیست که وی ابزاری برای اجرای سیاست های بریتانیا است واعلام فسخ توافقنامه ای که هنوزبه تصویب مجلس ایران نرسیده است، صرفاً یک شعار است ؛ این در حالی است که بارها تلاش شد بدون کسب اجازه مجلس آن را عملی سازند. علاوه براین ، تا پیش از اینکه کودتای فعلی شکل بگیرد وجریان امور به دست سید ضیاء بیفتد، سخنی از توافقنامه انگلیس – ایران در میان نبود وطی چند ماه گذشته همه مردم آن را ملغی تلقی کرده و تقریباً تمام مستشاران انگلیسی ، خاک ایران را ترک کرده بودند؛ وزارت خارجه بریتانیا در لندن نیز اعلام کرده بود که هیچ امیدی به عملی شدن این توافقنامه ندارد . بااین حال به مجرد اینکه سید ضیاء بر مسند قدرت قرار گرفت ،مستشاران باقی مانده بریتانیا کار خود را از سرگرفتند و با دلگرم شدن ازحوادث پیش آمده به طورخصوصی اظهار امیدواری کردند که اکنون می توانند دائم در ایران باقی بمانند.» کالدول می افزاید: « کاملاً روشن است که این کودتا با حمایت انگلستان صورت گرفت و مقدمه ای برای کنترل اجباری کشور، مردم و منابع آن است. طبقات بالای مردم ایران با ترس و خشم عمیق به این حرکت می نگرند و یقین دارند این تلاش دیگری است که نمی کوشد به مدد تهدید و رشوه، وخود فروختگان داخلی سیاست های مستشارانی نا خواسته را براین مردم تحمیل کند.
اعلامیه سید ضیاء حاوی مضامین و گفتاری است که در ۵۸ سال حکومت رژیم پهلوی بارها تکرار می شود: « چند صد نفراشراف و اعیان که زمام مهام مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالوخون ملت را مکیده...موقعی فرا رسید که عمرحکومت این طبقه سپری گردد... دراین روز تاریخی وهولناک است که اراده نیرومند اعلیحضرت اقدس شاهنشاه زمام امور را دردست من جای می دهد و مرا روی کار می آورد. اکنون قضا وقدرمراتعیین کرده است که مقدرات وسرنوشت ملت خود را دراینموقع بحرانی وخطرناک دردست گرفته وی را ازآن پرتگاهی که حکومت های بی اراده ونالایق پرتاب کرده بودند، نجات بخشم... من امرخسرومتبوع معظم خویش را قبول می کنیم، نه ازآن جهت که به لیاقت شخصی خود اعتماد می کنم، بلکه اعتمادم اول به خدای متعال بخشنده نیروو دلیریست که خدمتگزاران و پاک نیتان را هدایت و راهنمایی می نماید . دوم به شاهنشاه ایران که پرتو علاقه وی برسعادت وطن مانند خورشیدی درخشان وقلبش ازفرسودگی وضعف ملت و مملکتش خونین است. سوم برقشون شجاع و وفاداری که دشت وهامومن را با خون های خویش درراه وطن گلگون کرده اند. » وی در اعلامیه خود از « اصلاحات» مشخصی سخن به میان می آورد که از آن میان می توان به انحلال وزارت مالیه و عدلیه اشاره کرد. اما مسئله مهم این است که وی تأکید بسیاری برتوامند ساختن ارتش دارد:« اما برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از همه چیز وما فوق هرگونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل وخارج را به حساب دعوت نماید. لازم است امنیت درمحوطه شاهنشاهی ایران حکمفرما گردد و این فقط درپرتو قشون و قوای تأمینه میسرمی شود. فقط سپاهیان دلیرما قادرند که حیات هستی مملکت را تأمین نموده، ترقی و سعادت و اقتداررا فراهم سازند. قبل ازهرچیزوبالاترازهمه چیز قشون، هرچیزاول برای قشون وبازهم قشون، این است اراده ومرام زمامداری که قشون به درجات عالیه خود نائل گردد.» در۵۷ سال بعدی، قسمت اعظم درآمدهای دولتی( تقریباً ۷۵ درصد) صرف هزینه های نظامی شد. این امر منابع ارزشمند این مملکت را تلف کرد. بنابراین تعجبی ندارد که درسال ۱۹۷۹ پس از سرنگونی رژیم پهلوی، حداقل دوسوم مردم بی سواد هستند وایران درمیان کشورهای جهان سوم قرارمی گیرد. وی درمورد توافقنامه انگلیس ایران می گوید:« من الغاء قرارداد ایران وانگلستان را اعلام می دارم تا تأثیرات سوئی بر سیره ما نداشته باشد. زیرا در ظرف مدت صد سال اخیر درسخت ترین و تیره ترین دقایق تاریخ ما، انگلستان دست دوستانه خود را برای مساعدت نسبت به ایران دراز کرده و از طرف دیگر ایران نیزبه دفعات نسبت به انگلستان صداقت و وفاداری خود را ثابت نموده ؛ بنابراین نباید گذارد یک چنین دوستی تاریخی به واسطۀ عقد قراردادی کدرگردد. الغاء قرارداد هرگونه سوء تفاهی را مابین ملت ایران وانگلستان وجود داشته معدوم وشالوده جدید را برای طرح مناسبات صمیمانه با تمام ممالک طرح ریزی خواهد نمود... ما آزاد هستیم و آزاد باقی خواهیم ماند. هموطنان: به نام شاهنشاه جوانبخت ما که از اعلیحضرت وی جمیع احکام ساطع است؛ به نام قشون دلیر و فداکار وی ، من شما را به انتظام وسعی وکوشش در نجات وطن دعوت می نمایم.»(۱۳)
در۱مارس ۱۹۲۱ رئیس الوزرای جدید، سید ضیاءالدین، کابینه خود را به شاه معرفی می کند. توضیحات کالدول د راین باره چنین است :« ادامه حیات رژیم فعلی به حمایت های نظامی ومالی بریتانیا وابسته است وانقلاب واقعی خواهان نابودی این رژیم است. افکار عمومی به شدت علیه شاه است وروز به روز وقت می گیرد و شکی نیست که شاه به زودی ودر خفا ایران را ترک خواهد کرد؛ هماانطورکه پیش ازاین نیزبه این کار مبادرت ورزید.
گزارش های روزنامه حاکی از آن است که شمار زیادی ازعشایر کرد، قشقایی و بختیاری مناطق جنوبی به سمت تهران حرکت کرده اند؛ چنین حرکتی بدین معنی است که حتی یک نفر از متنفذین ایرانی به چنین رژیمی رضایت ندارد.»(۱۴)
کالدول در۵ مارس ۱۹۲۱ می نویس:« کابینه به ریاست سید ضیاء الدین تشکیل گردید و مدیر الملک به وزارت خارجه این کابینه منصوب شد. با اینکه رئیس الوزرا فسخ توافقنامه انگلیس - ایران را اعلام کرده است اما شایع شده است که مفادآن بدون تصویب مجلس اجرا خواهد شد... بریتانیای کبیر مستشاران نظامی و مالی خود را راهی ایران خواهد کرد؛ این درحالی است که ایرا ن از فرانسه در خواست کرده است مدرسین خود را رهسپار ایران کند و از امریکا خواسته است متخصصین امور کشاورزی را به این کشور گسیل دارد.» (۱۵ )
روزنامه ایران تنها روزنامه ای بود که اجازه انتشار داشت و همواره از مجبوبیت رژیم در میان مردم خبرمی داد. این روزنامه درشماره هفتم مارس گزارش می دهد که شماری ازتجارتهران «مراتب احترام و قدرشناسی خود را نسبت به اهداف ومقاصد بلند مرتبه رئیس الوزرا اعلام کرده و ازحضرت اشرف درخواست کردند با شتاب بخشیدن به اعمال خود اصولی را که دراعلامیه ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ ذکر کردند، عملی سازند.» روز بعد این روزنامه به انتشار نامه ایرانیان ساکن پاریس مبادرت ورزید ونوشت:« ایرانیان مقیم پاریس به رئیس الوزرای ایران تبریک گفته و ازاو تقاضا کردند مراتب رضایت و حس نیت ایشان را نسبت به رژیم فعلی ، به استحضاردولت ایران برساند.» مشاهدات کالدول از این قراراست:« در۲۶ فوریه رئیس الوزرا اعلامیه بلند بالایی را منتشر ساخت ودر آن اعلام کرد اکنون که وی زمام امور را دردست گرفته است، روزهای روشن تری درانتظارایران است؛ وی تلاش خواهد کرد مفاسد سیاسی را ازمیان برده وحکومتی عادل و صالح بر سرکار آورد؛ تلاش خواهد شد ازعوایدی که حاصل زحمات مردم است حفاظت به عمل آید و پولی که تاکنون ازایشان دزدیده شده به جیب ایشان باز گردد؛ یک عدالتخانه حقیقی بنا خواهد شد؛ کاپیتولاسیون ازمیان برداشته خواهد شد؛ لازم است شرایط کارگران و دهقنان سنجیده گردد وبعضی از اراضی دولتی مابین دهقانان تقسیم شود ؛ لازم است وزارت مالیه جدید و کارآمدی تأسیس گردد و تشکیلات جمع آوری مالیات نیز اصلاح گردد؛ از گسترش تعلیم و آموزش در میان اقشارمختلف مردم حمایت به عمل خواهد آمد؛ گرانی زندگانی مردم واحتکارمتوقف خواهدشد؛ وسایل حمل و نقل ، ارتباطات وبهداشت ترقی خواهند یافت؛ تشکیلات سیاسی کار آمد در تهران و تمام شهرهای ایران استقرارمی یابد ؛ و قبل ازهمۀ این موارد لازم است تا آنجا که ممکن است قشون را تقویت نمود؛ درسیاست خارجی هرچند دوستی تاریخی با بریتانیای کبیر می بایست تقویت گردد، اما توافقنامه ۱۹۱۹ انگلیس - ایران ملغی می باشد. حتماً متوجه خواهید شد که در این اعلامیه هیچ اشاره ای به مجلس نشده است و این بدین معنی است که جناب دیکتاتور به این بایسته قانونی هیچ گونه احساس نیازی نمی کند. در واقع قانون اساسی هیچ اهمیتی برای او نداشت، زیرا با اینکه توافقنامه انگلیس – ایران ملغی اعلام شد، اما عملاً بدون اینکه هیچ منغعتی عاید ایران شود، مفاد آن به اجرا در آمد؛ اگر توافقنامه براساس اصول ذکرشده درآن به اجرا در آمد، ایران در مقایسه با وضعیت فعلی ، متحمل ضرر کمتری می شد. کاملاً روشن است که به منظور شروع کارمجدد مستشاران انگلیسی ، دولتین ایران و بریتانیا مخفیانه توافق کرده اند.»(۱۶)
در ۲۸ مارس ۱۹۲۱ سید ضیاءالدین اعلامیه دیگری را منتشر ساخت و اعلام کرد بریتانیا درفسخ توافقنامه کاملاً با ایران « موافق » است. توضیحات کالدول دراین زمینه:« سفارت خانه مفتخر است به ضمیمیه این گزارش ترجمه اعلامیه دیگری را که از جانب رئیس الوزرا، سید ضیاءالدین صادر شده است ، برای شما ارسال کند. با خواندن این اعلامیه متوجه خواهید شد این اظهارات مبالغه آمیز ومتکبرانه، حاکی از رضایتمندی بسیار رئیس الوزراست واعلام « فسخ» توافقنامه ۱۹۱۹ انگلیس – ایران ، به رئیس الوزرا، سفارت بریتانیا ودولت ایران اعتبار زیادی می بخشد. درکشوری که قانون اساسی دولت را ملزم ساخته است به منظور کسب اعتباریاعملی ساختن یک توافقنامه، رضایت مجلس را کسب کرده و توافقنامه را د رمجلس به تصویب برساند، صحبت کردن از « فسخ» توافقنامه ای که هرگز در مجلس مطرح نشده است، صحبتی گزاف و نامقبول است. این درحالی است که علی رغم مخالفت های همگانی وعدم تأئید مجلس ، مفاد این توافقنامه به اجرا درآمده است.» دراین اعلامیه می خوانیم: اکنون مسرورم که در ایام شعف و شادمانی نوروز می توانم فرح و انبساط عامه را ازاعلام این قضیه افزون نمایم که پس از آنکه قرارداد را دربیانیه خود الغا نمودم واین تصمیم را درهیئت وزرا مذاکره و متفق الرأی تعقیب مقصود را همگی تصویب و متعاقب آن وزارت امور خارجه در طی گزارش رسمی تصمیم دولت را به سفارت انگلیس ابلاغ نموده، موافقت دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان را در الغا قرارداد خواستار شده بود. اینک در نتیجه مذاکرات مبسوط وطولانی که درعرض چند هفته برای انجام این مقصود جریان داشتن، دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان سفارت خود مقیم تهران را مأمور نمودید که موافقت آنها را درالغاء قرارداد رسماً به وزارت امورخارجه دولت علیه ایران ابلاغ نماید . روح موافقتی که از طرف دولت انگلستان درموضوع الغاء قرارداد ابراز گشته باردیگر نیات حسنه و مودت دیرینه بریتانیای کبیر را ثابت می نماید. من و هیئت من مخصوصاً ازدولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان امتنان داریم که درهمان حال که الغاء قرار داد را قبول نموده اند، هیچگاه دراحساسات مودت آمیزدولت علیه تردیدی ننموده و با وجود الغاء قرار داد حاضربودن خود را برای مساعدت به ایران تأیید و تکرار کرده اند. ملت و دولت ایران این علامت و برهان مودت صمیمانه دولت انگلستان و حس احترامی که از طرف دولت معزی الیها نسبت به مصالح و آمال ایران وسیا ستی را که دولت کنونی برای تجدید تشکیلات واصلاحات مملکتی خود اتخاذ نموده اند، ابراز داشته ازصمیم قلب تقدیرمی نماید. بنابراین اقدام مهم سیاسی نه تنها رشته های دوستی را که مابین دو ملت موجود است، ضعیف نمی نمایند رشته های مودت مستحکم ترمی گردد. ضمناً وظیفه خود می دانم که درموقع به استحضارعامه برسانم که درحصول این نتیجه درخشان، وزیر مختارمحترم انگلستان واعضای سفارت معزی الیه بوسیله بیان و تشریح حقیقت وضعیت ایران به دولت متبوعه خودشان مساعدت خویش رابه عمل آورده و وظیفه مأموریت حقیقی خود را که عبارت ازتحکیم مناسبات بین دولیتن و ملت ایران وانگلستان است، به طرز کمال ایفا نموده اند. من ملت ایران را برای این موفقیت دو گانه یعنی الغاءقرار داد با موافقت طرفین ودرعین حال تحکیم روابط دوستانه با همسایه عظیم اشأن تاریخی خود که نیات حسنه وی همواره برای ما گرانبها بوده است، تبریک می گویم. امروز ملت ایران می تواند مطمئن باشد که نه تنها حق حاکمیت و استقلال وی به طوری که انتظارداشت حفظ گشته، بلکه دوستی های دیرینه باقی و ارکان اصلاحات بر مبانی مشیده استوار می باشد. امیدواریم پروردگارمتعال ما درسایه سعی وفداکاری درپرتو مجاهدت و وطن پرستی به آمال بزرگ خویش که عبارت از استقلال ، سعادت ، آزادی وعظمت ملت و مملکت تاریخی شاهنشاه ایران است، نائل فرماید وبه اجرا و انجام سایر مواعید موفق نماید.
رزونامه ایران در۱۰ آوریل می نویسد:« تلگرام هایی که از کرمان و کردستان به دست ما رسیده حاکی از آن است که مردم پس ازاینکه متوجه شدند رئیس الوزرا درالغاء توافقنامه با دولت انگلستان موفق بوده ، بسیار خوشحال شدند. شریف الدوله ، والی کردستان گزارش داد که کلنل سالار نظام اعلامیه رئیس الوزرا را که مورد الغاء توافقنامه صادر شده بود، قرائت کرد و مردم نیزبا فریاد آفرین این سخنان را تحسین کردند. متنفذین بوشهر نیز از طریق تلگرام گرمترین شاد باش های خود را نثاررئیس الوزرا کرده وبه خاطر نائل شدن به اهداف انسان دوستانه خود به او تبریک گفتند.» ایران در۱۳ آوریل می نویسد:« ملاها وتمام مجتهدین اصفهان به وسیله تلگرام ازتلاشها و دستآوردهای درخشان رئیس الوزرا قدردانی کردند.» در شمار ۱۵ آوریل ایران آمده است: « ملاها و متنفذین زنجان و گلپایگان درپاسخ به تلگرام مربوط به الغاء توافقنامه انگلیس – ایران، قدردانی خود را نسبت به تلاش های ماهرانه و تحسین برانگیز رئیس الوزرا ابراز و به خاطر صیانت ازاستقلال وخود مختاری کشور ازاو تشکر کردند. ایشان همچنین به منظوربرقراری روابط دوستانه میان دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان و ایران ، برای رئیس الوزرا آرزوی موفقیت کردند...»
 سقوط سید ضیاءالدین
سید ضیاء به همان سرعت که به سر قدرت آمد ، سقوط کرد. تلگرام انگرت در ۲۵ می ۱۹۲۱ :« سرانجام اختلافات وزیرجنگ و رئیس الوزرا منجر به استعفای رئیس الوزرا شد. وی امروز صبح زود تهران را ترک کرد.» (۱۷). با فرا رسیدن روزهای پایانی ماه می ، سید ضیاءالدین به یکی از بزرگترین مشکلات بریتانیا تبدیل شد. برخلاف ادعای روزنامه ها، انگرت معتقد است سید ضیاءالدین بسیارمنفوربود. مالیات های سنگینی « نه تنها برساکنین شهرها، که حتی ازپرداخت سهم عادی خود عاجز بودند تحمیل شد ، بلکه آن عده ای که با خدمات حمل و نقل مرتبط بودند( مانند قاطرچی ها ، الاغ و شتران ها ) را نیزدچارساخت وفریاد اعتراض ایشان را بلند کرد.» زندانی کردن متنفذین، میان او و آریستو کرات ها فاصله انداخت و مانع تراشی او درتشکیل مجلس ، دموکرات ها را از او دورکرد . احمد شاه نیزبه شدت ازسید ضیاء نفرت داشت:« اما استنکا ف رضاخان، یا همان سردار سپه، ازابقای افسران انگلیسی ویا جایگزین کردن آنها با نیروهای کمکی به دلیل کمبوداسلحه ومهمات ، مهمترین دلیلی بود که منجر به سقوط کابینه سید ضیاء شد. حتماً به یاد خواهید آورد که درماه فوریه قزاقها به فرماندهی وی ، تهران را فتح کردند، لذا رضا خان خود را مؤسس این دولت ومخالف دولت پیشین می داند. به همین دلیل درماه آوریل سردار سپه، وزیرجنگ را از کار بر کنار کرد و با حفظ سمت فرماندهی کل قوا، وزارت جنگ را نیز تحت امر خود در آورد. از آن زمان به بعد روز به روز برتنش میان وی ورئیس الوزرا افزوده گشت... و رئیس الوزرا از ترس جان خود مجبوربه فرار شد.» (۱۸)البته سرباز زدن رضا خان ازابقای افسران انگلیسی ، تنها ازابقای افسران انگلیسی و یا جایگزین کردن آنها با نیروهای کمکی به دلیل کمبود اسلحه و یک ژست توخالی بود.« لغو» قرار داد انگلیس –ایران و « رضایت دادن » بریتانیا به این عمل؛ با هیاهویی بیش از پیش تکرارشد، اما انگرت می افزاید: « بدون شک هدف ایشان ازاین کاراین بود که مواد قرارداد را حتی بدون توفقنامه ای رسمی عملی سازند. آقای آرمیتاژ – اسمیت ، مستشاراقتصادی دولت ایران، در پنجم می ازانگلستان بازگشت وکارخود را در وزارت مالیه آغازکرد. پس از خروج نیروهای انگلیسی شماری ازافسران این کشور، به فرماندهی کلنل اسمیت، همچنان درقزوین مستقرهستند . همچنین مشخص شده است حداقل یازده افسر انگلیسی موقتاً آموزش وسازماندهی نیروهای قزاق را برعهده گرفته اند.» ] رضاخان [ هرکسی را که احساس می کرد دوام خواهد آورد ومفید واقع خواهد شد، به سرعت برکنار کرد. اولین نفرمسعود خان وزیر جنگ بود که رضا در۲۶ آوریل او را وادار به کناره گیری کرد و« خود سمت او را برعهده گرفت.» پس ازاین بود که انگرت اظهارداشت رضا « تبدیل به مقام اول کابینه گردیده است.» انگرت می افزاید: زمانی که سردارسپه حمایت خود را از شاه اعلام کرد، همه چیزتمام شد. به محض این که شاه از جانب وزیرجنگ خود ازهمراهی قزاق ها مطمئن شد، بدون هیچ تعللی دربیست وچهارم می سید ضیاء را ازقدرت بر کنار کرد.» یک روز بعد سید ضیاء کشوررا ترک کرد. انگرت می نویسد: عزیمت وی تحت حفاظت نیروهای سردارسپه صورت گرفت. به نظرمی رسد درتمام این مدت سردارسپه با در پیش گرفتن نقشه ای حساب شده، علیه شرکای خود عمل کرد.
سید ضیاءالدین وشریک اصلی وی ( شخصی ارمنی به نام اپیکیان ) (۱۹ ) خیلی خوش شانس بودند که بلافاصله پس از خلع قدرت کشور را ترک کردند ؛ چرا که اگر می ماندند [ خشم و نفرت آن ۲۰۰ ایرانی متنفذی که ایشان روانه زندان کرده بودند، دامنگیر آنها می شد.(۲۰)
سید ضیاء انگلیسی ها را بسیار نا امید کرد. همانطور که در پژوهش دیگری تشریح کرده ام، سید ضیاء با نمک نشناسی هرچه تمام ترتلاش کرد پای شرکت های نفتی آمریکایی را به ایران باز کند. بریتانیا درمقابل این عمل در۲۱ ماه می ۱۹۲۱ ، در روزنامه تایمز لندن (۲۱)
مراتب اعتراض خود را اعلان کرد. پس از این روند حوادث به سرعت پیش رفت. روزنامه ایران در ۲۳ ماه می اعلام کرد که رئیس الوزرا به دلیل « خستگی و ضعف جسمانی » درخانه به استراحت خواهند پرداخت.
روزنامه ایران در ۲۴ ماه می چنین می نویسد:« با خبر شدیم که به دلیل طولانی شدن بیماری رئیس الوزرا، ایشان همچنان می بایست درخانه به استراحت بپردازند و دکتر دستور اکید داده اند که رئیس الوزرا به هیچ وجه نباید به اموراداری ومملکتی بپردازند.»
سید ضیاء در ۲۴ ماه می استعفا داد و یک روز بعد ایران را به مقصد اروپا ترک کرد. روزنامه ایران در۲۶ ماه می گزارش می دهد:« دیروزساعت۸ صبح، رئیس الوزرا با کسب اجازه ازمحضراعلیحضرت از طریق بغداد راهی اروپا شد. به ما خبر رسیده است که به دستور اعلیحضرت ، سردار سپه، وزیر جنگ وفرمانده کل هنگ قزاق ، تازمان انتصاب رئیس الوزرا و تشکیل کابینه جدید، مأمور بر قرار ساختن نظم در پایتخت می باشد. تمام امور بلدیه نیز تحت فرمان سردار سپه انجام خواهد گرفت.
 توضیحات و مآخذ:
۱ – محمد قلی مجد - « از قاجاری به پهلوی» مترجمین : سید رضا مرزائی ، مصطفی امیری – مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی – ۱۳۸۹ – صص ۱۸۳ – ۱۶۵
۲- تلگرام کالدول، شماره ۸ ، ۱۱۸۱ /۰۰ . ۸۹۱ ، ۲۲ فوریه ۱۹۲۱
۳ - تلگرام کالدول، شماره ۹ ، ۱۱۸۳ /۰۰ . ۸۹۱ ، ۲۶ فوریه ۱۹۲۱
۴- گزارش فصلی کالدول، شماره ۱۱، ۱۱۹۶ /۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۵ آوریل ۱۹۲۱
۵ - گزارش اسکینر و ضمیمه ، شماره ۴۳۱۶، ۱۱۸۴ /۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۱۰ مارس ۱۹۲۱
۶- گزارش موری ، شماره ۹۵۲ ، ۱۳۴۶ /۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۶ مارس ۱۹۲۱
۷- گزارش انگرت وضمائم، شماره ۱۲۰۲/۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۲۵ آکوست ۱۹۲۱
۸- گزارش کرنفلد، شماره ۱۵۷ ، ۱۱۴ / ۰۰۲ . ۸۹۱ ، مورخ ۲ آوریل ۱۹۲۳ .
۹- گزارش کالدول و ضمائم، ۹۱۱۱۱۷. ۸۹۱ ، مورخ ۵ مارس ۱۹۲۱ .
۱۰- گزارش فصلی کالدول ، شماره ۱۱ ، ۱۱۹۶ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۵ آوریل ۱۹۲۱
۱۱- گزارش موری ، شماره ۷۸۷ ، ۱۸۱ / ۹۱۱۱ . ۷۰۱ ، مورخ ۱۳ دسامبر ۱۹۲۴ .
۱۲- اکبرمیرزا صارم الدوله ۱۳۵۴ – ۱۲۶۴ ه ش)
۱۳- گزارش کالدول و ضمیمه ، شماره ۶۴۶ ، ۱۱۹۷ /۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۱۱مارس ۱۹۲۱ .
۱۴- گزارش فصلی کالدول ، شماره ۱۱ ، ۱۱۹۶ /۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۵ آوریل ۱۹۲۱ .
۱۵ - تلگرام کالدول ، شماره ۱۰ ، ۸۴/۲۰۰. ۸۹۱، مورخ ۶ مارس ۱۹۲۱.
۱۶- گزارش فصلی کالدول ، شماره ۱۱ ، ۱۱۹۶ /۰۰. ۸۹۱ف مورخ ۵ آوریل ۱۹۲۱ .
۱۷- تلگرام انگرت، شماره ۲۶، ۱۱۸۹/۰۰. ۸۹۱، مورخ ۲۵ ماه می ۱۹۲۱.
۱۸- تلگرام انگرت، شماره ۲۶، ۱۱۸۹/۰۰. ۸۹۱، مورخ ۲۵ ماه می ۱۹۲۱.
۱۹- کاسپار اپیکیان( ۱۹۵۲ – ۱۸۸۳ ) مشاور سید ضیاء و شهردار تهران از جمله فعالین حزب داشناک )
۲۰- گزارش فصلی انگرت، شماره ۱۲ ، ۱۲۱۱/۰۰. ۸۹۱، ۱۰ جولای ۱۹۲۱


Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire