توضیح: این مطلب مهم را از نشریه انقلاب اسلامی در هجرت به این وب لاگ منتقل کرده ام تا بتوانم به بالاترین ارسال کنم. این مطلب با وجودی که به بالاترین ارسال نشده است، اما قابل فرستادن با آدرس منبع اصلی به بالاترین نیست
انقلاب اسلامی: ما سه مقاله را انتخاب کرده ایم هم بلحاظ اطلاعاتی که در بردارند و هم بدین خاطر اینکه به روشنی تشریح می کنند چگونه نامزد جمهوری خواه ها برای بدست آوردن رأی، تصمیم در باره سرنوشت ایران را به اسرائیل می سپارد. وقتی رﮊیم بمدت 33 سال امریکا را محور سیاست داخلی و خارجی خود کرد و به عامل خارجی، در آنچه به سرنوشت وطن ما مربوط می شود، نقشی تعیین کننده سپرد، کار نمی توانست به این جا نکشد:
رامنی در اسرائیل گفته است: ایرانیان بی ثبات کننده ترین ملت روی زمین هستند؟!:
در 2 اوت 2012، فلینت لورت Leverett و هیلاری مان لورت سخنان سخت تحریک آمیز رامنی را در اسرائیل، در نوشته خود، این سان مورد بررسی قرار داده اند:
• میت رامنی با در پیروی از محافظه کاران جدید، گفته است «بی ثبات کننده ترین ملت روی زمین، ملت ایران است». برغم سنجش های افکار که مرتب اسرائیل و امریکا را در رأس کشورهائی قرار می دهند که امنیت و ثبات را از خاورمیانه ربوده اند، او در طول اقامت خود در اسرائیل گفته است: جمهوری اسلامی ایران «بی ثبات کننده ترین ملت جهان است».
انقلاب اسلامی: از قرار این نامزد فرق میان رﮊیم جمهوری اسلامی و ملت ایران را نمی داند. هرگاه می داند و بعمد جمهوری اسلامی را ملت می خواند، سخن نابجای او، بس خطرناک تر می شود: رامنی حامی جنگ با ملت ایران است.
در واقع، مؤسسه های معتبر که در سطح جهان سنجش افکار انجام می دهند، سنجش ها به عمل آورده اند و این سنجش ها حاکی از آنند که درصد بسیار بالائی از مردم عرب سنی، اسرائیل و امریکا را عامل بی ثباتی و بزرگ تهدید برای امنیت و منافع خود می دانند و نه ایران را.
• فرستنده الجزیره از سید محمد مرندی، استاد دانشگاه تهران، خواسته است نظر خود را در باره موضع رامنی بگوید. مرندی گفته است که با توجه به آنچه سیاست امریکا بر سر منطقه آورده است (مرگ و ویرانگری که ببار آمده است)، امریکا در موضعی نیست که از ایران شاکی باشد. از دید ایران، کمتر تفاوتی میان رامنی و پرزیدنت اوباما نیست.
توضیح او، با توجه به «جنگ نرم» (جنگ پوشیده نیز گفته اند !!) که حکومت اوباما بر ضد جمهوری اسلامی به راه انداخته است، فرقی با«جنگ سخت» که رامنی ایران را بدان تهدید می کند، ندارد.
• در این مصاحبه، پرسشگر پرسیده است آیا موضع انعطاف ناپذیر ایران سبب ناکام ماندن گفتگوها نشده است؟ ما به این پرسش و پاسخ مرندی به آن، می پردازیم: مرندی گفته است: «ایرانیان ما مصممیم گفتگو کنیم. اما موضع غرب این بوده است که شما هرچه ما می خواهیم بما بدهید بعد ما با شما گفتگو می کنیم. غنی سازی اورانیوم حقی است که هر کشوری از آن برخوردار است. ایران نیز از این حق برخوردار است. انقلاب ایران نیز بدان خاطر روی داد که این ملت استقلال و کرامت بجوید. ایرانی ها نمی پذیرند که یک ملت درجه دوم باشند.رﮊیم ما رﮊیم سعودی و یا رﮊیم اردن نیست. ایران کشوری مستقل و سرفراز است. اینست که ایران به غنی سازی اورانیوم در محدوده قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی ادامه می دهد. امریکا نمی تواند مانع از کار ایران بشود. اگر عاقل بود و رفتاری عقلانی می داشت، اگر اروپائیان رفتاری عقلانی می داشتند، ایرانی ها تضمین های لازم را می دادند و تنش ها فرو می خوابید. از دید ایرانیان، امریکا واقعا درپی آن نیست که ایرانیان تضمین بدهند بمب اتمی نمی سازند».
• ما فکر می کنیم این اظهارات مهم هستند. هم از لحاظ موضع ایران و هم بلحاظ واقعیت. مدت زمانی است که ما استدلال می کنیم اگر واشنگتن اصل و واقعیت غنی سازی اورانیوم تحت نظارت را بپذیرد، گفتگو بقصد رسیدین به راه حل برای مسئله اتمی ایران، کاملا میسر می شود.
اما امریکا – حتی در حکومت اوباما – نمی خواهد این کار را بکند. بدین خاطر که بازشناختن حق ایران بر غنی کردن اورانیوم ایجاب می کند بازشناسی جمهوری اسلامی ایران، بمثابه یک دولت برخوردار از مشروعیت را. ما فکر می کنیم بعید است این رویه بعد از انتخابات ریاست جمهوری تغییر کند. خواه اوباما از نو انتخاب شود و چه رامنی. این امر که امریکا نمی خواهد جمهوری اسلامی ایران را بمثابه یک دولت مشروع و برخوردار از منافع مشروع، بپذیرد، در عرصه های دیگر نیز، مشاهده می شود. هفته پیش، محمد خزائی، نماینده دائمی ایران در سازمان ملل متحد، در شورای امنیت، بهنگام بحث درباره سوریه، اظهاراتی کرد. خزائی تحلیل پایه و مایه داری از دینامیک منطقه ای در خاورمیانه ارائه کرد: منطقه خاورمیانه شاهد و عرصه فروباریدن رگبار تغییر است... منطقه شاهد تغییرهای سخت است و ملتها خواستار دموکراسی هستند و در برابر دیکتاتوریهائی قد برافراشته اند که از حمایت غرب برخوردارند. در همان حال، وضعیت در منطقه خاورمیانه، بیش از پیش بغرنج می شود. خطر تروریسم بیشتر و بیشتر می شود. افراط گرائی و مداخلات خارجی شدت می گیرند و رشد و ثبات منطقه را به خطر می اندازند. در این وضعیت، هرگونه محاسبه غلط و تصمیم های غلطی که بر پایه آن گرفته شوند، آتش افکندن بر هیزم می شود و منطقه را به آتش می کشد... در این وضعیت، خودکامانه تغییر دادن واقعیتها، از راه مسلح کردن گروه ها و پدید آوردن «امر انجام گرفته» و قراردادن ملتهای منطقه در برابر آن، کاری بس خطرناک است».
بر پایه این تحلیل، خزائی پیشنهاد کرد: بازبینی در اندریافت غرب از تحولات منطقه. غرب باید طرز فکر خود را در باره خاورمیانه تغییر دهد.بنظر می رسد تنها یک برداشت بتواند صلح و ثبات و پیشرفت ببار آورد. و آن همکاری بجای رویاروئی است. دادن پاسخ درخور به خواستهای مردم به جای مجبور کردن آنها به قبول راه حلی مصنوعی و سطحی.
در آنچه به وضعیت سوریه مربوط می شود، خزائی گفت: از نظر جمهوری اسلامی ایران، بحران جاری تنها از راه گفتگو در سطح ملی، بشیوه صلح جویانه، می باید حل شود... کشورهای چندی در بغرنج کردن وضعیت سوریه، از راه کمک مالی و تسلیحاتی به گروه های مسلح می کوشند...
البته، در اظهارات نماینده ایران هیچ امر براستی جدید نیست. ما در نوشته پیشین خود، دیدگاه تهران در باره تحول وضعیت در سوریه را بررسی کرده ایم. در میان نخبه هایی که به سیاست خارجی امریکا می پردازند، شماری استدلال می کنند که واشنگتن می باید، در باره سوریه، با ایران گفتگو کند. با وجود این، امریکا حاضر نیست جمهوری اسلامی را بمثابه طرف گفتگو بپذیرد.
• البته، دیدگاه ایران در باره امکان همکاری منطقه ای به سوریه محدود نمی شود. مدتهاست که ما خاطر نشان می کنیم افزون بر یک دهه است که ایران کشوری گشته است که نقشی ضرور در حل و فصل مسائل عمده سیاسی و استراتژیک منطقه یافته است. تثبیت وضعیت در افغانستان و برقرار کردن ثبات در خلیج فارس و مبارزه با جهادگرایان افراطی نیز به همکاری با ایران دارند.
بهار عرب تنها این روند را شدت و شتاب بخشیده است. همانطور که مکرر استدلال کرده ایم، تا وقتی روابط بهتری با ایران برقرار نکند، به حل هیچیک از مسائل منطقه موفق نمی شود.
• اما بلندپروازی سلطه جویانه خود پوشانده در لیبرالیسم نیک کردار، امریکا را از ارزیابی وضعیت استراتژیک خود ناتوان کرده است. مفسران امریکائی واقعیتها را همان سان که هست نمی بینند. بنا بر سنجش های افکار معتبر بین المللی، افکار عمومی منطقه امریکای امروز را بیشتر از امریکا دوره بوش عامل بی ثباتی منطقه می دانند. در حقیقت، ارزیابی غالب در محافلی که به سیاست خارجی امریکا می پردازند – و نیز در حکومت اوباما – بر اینست که سیاست امریکا در قبال بهار عرب صحیح است و بزرگ ترین بازنده بهار عرب ایران است.
تنها باید محافظه کار جدید بود تا توانست چنین ارزیابی را بعمل آورد. اینان صادقانه و قاطعانه از پذیرفتن واقعیت سرباز می زنند. از این رو است که چه اوباما از نو به ریاست جمهوری امریکا، انتخاب شود و خواه رامنی به ریاست جمهوری برسد، سیاست کنونی امریکا ادامه خواهد یافت. هدف این سیاست برقرار کردن سلطه امریکا بر خاورمیانه است.
انقلاب اسلامی: شگفتا! «نماینده» دائم ایران در سازمان ملل متحد می داند که ملتها برای دموکراسی برخاسته اند، اما نمی داند که ایرانیان سه دهه زودتر برای استقرار ولایت جمهور مردم و جمهوری شهروندان انقلاب کردند و امروز، در ایران، ولایت مطلقه فقیه، مردم ایران را از تصدی امور خویش ممنوع کرده است. از استقلال و آزادی انسان و از استقلال و آزادی ملت ایران خبری نیست. رﮊیم درکشور عامل بی ثباتی است و نمی تواند در بیرون از ایران عامل بی ثباتی نباشد. چراکه به بقای خود تقدم مطلق می دهند. از این رو، در همه جا، حامی گرایشهای راست و راست افراطی است. در سوریه، حامی رﮊیم سوریه و نه حاکمیت مردم سوریه است. از این رو، اگر یک طرف دعوا امریکا و اروپا و رﮊیمهای سعودی و شیخ ها و گروه های مسلح هستند، طرف دیگر رﮊیمهای ایران و چین و روسیه هستند. آن کس که جانبدار ندارد، ملت سوریه و حق حاکمیت این ملت است.
و نویسندگان مقاله سیاست امریکا در منطقه را درست ارزیابی می کنند اما از این واقعیت غافلند که اگر به جای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، ایران دولت حقوقمدار می داشت، ایران کشوری توانمند بود و بمثابه الگو، عامل تحول کشورهای منطقه و از میان برخاستن استبدادها می گشت و امریکا و روس و چین و اروپا نیز فرصت حضور سلطه جویانه در منطقه را نمی یافتند.
شماره ۸۰۸ از ۲۳ مرداد تا ۵ شهریور ۱۳۹۱
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire